برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 13 مرداد 1398 در همه مناطق
-
7 پسندیده شده نبرد ایدئولوژیک ، هـنر فـراموش شـده ایالات متحده در مقابله با چین، باید به یاد بیاوریم که چگونه ریگان با اتحاد جماهیر شوروی برخورد کرد رهبر اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف و رییس جمهور آمریکا رونالد ریگان، در جریان دیدار ریگان در سال 1988 با خبرنگاران در میدان سرخ صحبت کردند. در تقابل استراتژیک با چین ، آمریکاییها تاکنون خود را بر رقابتهای اقتصادی و نظامی - هزینه کرد از مهمترین ابزارها در زرادخانه خود - متمرکز کردهاند . استراتژی امنیت ملی ۲۰۱۷ (National Security Strategy) استدلال میکند که ایالاتمتحده در " رقابت سیاسی بین کسانی که طرفدار سیستم سرکوبکننده هستند و آنهایی که طرفدار جوامع آزاد هستند " قفل شده است ، ولی ما از این بینش مهم غافل هستیم . اگر ایالاتمتحده نتواند بر بعد ایدئولوژیک رقابت خود با چین تاکید کند ، یکی از درسهای اصلی نبرد در گرگومیش رئیسجمهور رونالد ریگان با اتحاد جماهیر شوروی را نادیده میگیرد .ریگان برتری سیاسی را درک کرد. در حالی که تهاجم ایدئولوژیک وی از تدارکات نظامی اش کمتر بود ، ولی از اهمیت کمتری برخوردار نبود. این تهاجم بنیاد و هویت شوروی را هدف قرار داد: یعنی مارکسیسم-لنینیسم . هنگامی که ایالاتمتحده دوباره با چالشی بر سر اصول و قدرت خود دست و پنجه نرم میکند, باید هنر از دست رفته جنگ ایدئولوژیک را پی بگیرد. ایالات متحده تنها با به چالش کشیدن مشروعیت اساسی حزب کمونیست چین می تواند در این رقابت پیروز شود ، تا بقای جهان آزاد ، باز و مرفه ای را که ریگان برای پرورش آن تلاش کرد تضمین کند. در سال 1977 , ریگان یک هدف ساده را برای پایان دادن به جنگ سرد توصیف کرد : " ما پیروز میشویم و آنها شکست میخورند".دیدگاه وی در آن زمان رادیکال بود - او اجماع عمومی را به چالش کشید که اتحاد جماهیر شوروی بخشی دائمی از چشم انداز است. اما چهار سال بعد با ورود به دفتر ریاست جمهوری ، او در تلاش برای ایجاد چارچوبی برای این پیروزی بود. دولت وی در سال 1983 یک راهنمای امنیت ملی صادر كرد كه استدلال می كرد ، "سیاست آمریكا باید دارای یک فشار ایدئولوژیکی باشد که به وضوح بر برتری ارزشهای ایالات متحده و غرب ، عزت و آزادی فردی ، مطبوعات آزاد ، اتحادیه های آزاد تجاری ، شرکتهای آزاد و دموکراسی سیاسی و همچنین بر ویژگیهای سرکوبگرانه کمونیسم شوروی تأکید کند. " ریگان، بنیان فکری این رویکرد را چند ماه قبل در مجلس عوام پیریزی کرد. او با انتقاد از "کمرویی برخی از ما در غرب" در ایستادگی مقابل "آرمانهایی که به سهولت در گرفتار کردن انسان و سختی های دنیای ما تلاش کرده اند"، از شهروندان دموکراسی خواه جهان درخواست کرد که " سزاوار آزادی باشند و نه تنها برای حفظ آن بلکه برای کمک به دیگران برای بدست آوردن آزادی مصم باشند. سال 1982، مهمترین تهاجم ایدئولوژیک ریگان به اتحاد جماهیر شوروی آغار شد. ريگان با ابراز حمایت خود از جنبش کارگری مستقل لهستان(Solidarity) و شعار تاریخی لهستان، "برای آزادی ما و شما " ( For our freedom and yours ) ، اظهار داشت: "ما مردمان جهان آزاد در کنار برادران و خواهران لهستانی مان ایستاده ایم. ما انگیزه آنها هستیم. " پرچم قیام نوامبر 1831 لهستان علیه روسیه پرچم به دوزبان لهستانی و روسی برافراشته شد "به نام خدا ، برای آزادی ما و شما" شعار برای این بود كه نشان دهد پیروزی لهستان نیز به معنای آزادی برای مردمان روسیه خواهد بود و این قیام نه علیه ملت روسیه بلکه علیه رژیم استبدادی تزاری انجام می شود. ریگان در سالهای بعد بارها و بارها استدلالهای مشابهی مطرح کرد. در ماه مه 1988 ، وی این شانس را داشت كه پرونده خود را علیه مارکسیسم-لنینیسم در قلب اتحاد جماهیر شوروی، در زیر سردیس عظیم ولادیمیر لنین و رو به نقش بسته انقلاب روسیه باز کند.در آن زمان نیویورک تایمز در سرمقاله ای با عنوان _With Lenin Watching_از آن به "بهترین زمان بلاغت ریگان" نام برد و ادامه داد که ریگان به حضار در دانشگاه دولتی مسکو گفت که معنای آمریکایی ها از آزادی چیست.این کار دشواری است بدون اینکه تقوا پیشه کنید یا اینکه ریا . با این وجود او جلو رفت ،در سرمقاله آمده: "روزی که مردم به نقاط عطف جنگ سرد نگاه می کنند ، احتمالاً روزی را به یاد خواهند آورد که رونالد ریگان آزادی را ستایش کرد ، در حالی که لنین به اون نگاه کرد." ادامه دارد ...... پ.ن : نوشتار بالا مقاله ای است از واشنگتن پست با ارجاعات مترجم .
-
6 پسندیده شدهرمپ پایگاه یکم شکاری - اردیبهشت 1358 حک حروف IR ، قبل از حروف IAF روی بدنه فانتوم ها قابل مشاهده است. https://www.aparat.com/v/p4kLK
-
6 پسندیده شدهپهپاد شاهد 123 در فرودگاهی در سودان و ظاهرا ساخت باند پروازی در غرب کشور برای عملیات پهپادی در عراق و سوریه
-
5 پسندیده شدهبسم الله........ 14 مرداد 1398 در این پست بیشتر از اینکه خبرهای چند روز گذشته سوریه رو قرار بدم نیم نگاهی به نبرد تلح ملح خواهیم داشت. این نبرد بدون شک بعد از محاصره و آزاد سازی حلب یکی از درگیریها شدید والبته جالب بوده بطوری که بر سر در اختیار قرار داشتن این منطقه طرفین بهترین و زبده ترین نیروهای خود به همراه تجهیزات مربوطه و تاکتیک های تقریبا کمتر استفاده شده را وارد میدان کردن نبرد تل ملح از 17 خرداد با حمله مسلحین به خطوط ضعیف ارتش شروع وتا 10 مرداد با ضد حمله نهایی به نفع ارتش پایان یافت .به طور خلاصه مسلحین که چند بار برای متوقف کردن حملات ارتش در شمال غرب حماه منطقه کفر نبوده وقصابیه را امتحان کرده بودن این بار تغییر شیوه داده. برنامه مسلحین به این صورت بود با تصرف تل ملح و جبین به سمت جلمه و حمامیات پیشروی و بعد از آن کرناز و بعد یورش از دو محور به سمت کفر نبوده و واقعا هم نفرات وتجهیزات لازم برای این پیشروی را وارد میدان کرده حمله به صورت ناگهانی از عصر و با نفرات زیاد در محور تل ملح آغاز و تا شب تل ملح وجبین تصرف شده مسلحین دو تلاش برای نفوذ به حمامیات کرناز و جمله داشتن که نام موفق بوده و بعد حمله دیگر به جمله که در صورت عدم دخالت نیروهای نمر اوضاع طوری دیگری بود اما تاکتیک دو طرف برای در اختیار داشتن این منطقه چه بود مسلحین 1- حمله به خطوط ضعیف ارتش 2-اسفتاده از اصل غافلگیری 3- شروع درگیریها در بعد از ظهر وعصر که در صورت پیشروی و با توجه به تاریک شدن هوا سوریها نتوانند از قدرت زرهی هوایی و توپخانه ایی خود به صورت موثر استفاده کنند 4-تداوم داشتن حملات به قصد پیشروی در عمق ورسیدن به عقبه کفر نبوده و تهدید کرناز و یا محرده 5- حضور گسترده نیروهای به اصطلاح جهادی و یا شبه انتحاری ها و نیروهای خط شکن در درگیریها 6- انتخاب محور مناسب به جهت داشتن عقبه برای دریافت تجهیزات و نفرات جدید 7- حمله خودروهای انتحاری به مکان اصلی تجمع نیروهای ارتش که این مورد بیشتر بخت با سوریها یار بود چون خودرو ها در چند ده متری از محل تجمع سربازان سوری منفجر میشدن اما بدلیل وجود عارضه یا سنگر گرفتن سربازان ارتش تلفات کمی به سوریها وارد شد در بعد دفاع هم مسلحین بعد از عقب رانده شدن از جلمه بر خلاف گذشته منطقه تل ملح و جبین را به یک میدان مین وتله انفجاری تبدیل کرده و نفرات اصلی خود را در پشت خطوط نگه داشته و با شروع حملات ارتش اجازه پیشروی به منطقه کشتار داده میشد و بعد به طور هماهگ بارانی از گلوله و راکت بر سرنیروهای ارتش ریخته ودر مرحله بعد نیروی اصلی مسلحین برای دفع حمله ارتش وارد میشد و چون منطقه هم به طور نامنظم تله گذاری شده بود بخشی از نیروهای ارتش در این تله ها گرفتار وبرای جلوگیری از تلفات دست به عقب نشینی زده با این روش چهار حمله ارتش دفع شد در کنار این موارد مسلحین برای جلوگیری از تجمع نیروهای ارتش و گرفتن ابتکار عمل حداقل 3 حمله بزرگ دیگه رو ترتیب دادن که در یکی از این حملات برای ساعاتی ارتفاع مهم حمامیات را تصرف کردن اما ارتش سوریه در بیشتر ضد حملات موفق ظاهر میشدو حملات تروریستها را دفع میکرد اما در فاز حمله برای تصرف مجدد تل ملح و جبین حداقل 4 بار باشکست روبرو شد اما در بار آخر سوریها در راس آنها گروه رزمی نمر تغییراتی در تاکتیک های خود دادن 1-بمبارانهای بیش از ده روزه خطوط مسلحین با استفاده از مهمات هوشمند در این حملات مکان تجمع نفرات خودروهای تدارکاتی و تاکتیکال - خمپاره اندازها - خودروهای زرهی و خطوط ارتباطی مسلیحن مورد حمله قرار گرفت که تلفات واقعا شدیدی به این گروهها وارد شده 2-رعایت تقریبی اصل غافلگیری به طوری که مسلحین زمان دقیق و یا تقریبی حمله را نمی دانسته و تنها احتمال حمله در یکی از محورها انهم در چند روز اینده میرفت 3-شروع حملات در شب که بشدت برای مخالفین غیرمنتظره بود واستفاد0 از تجهیزات دید در شب بصورت گسترده تر 4-وارد کردن تجهیزات وخیشهای مین کوب به منطقه 5- عدم حمله مستقیم به تل ملح وشروع حملات از جناح راست تل ملح 6- عدم حرکت و ورود نیروهای پیاده در داخل جاده ها و در میان کوچه وحرکت از میان خانه های تخریب شد که احتمال وجود مین ویا تله انفجاری کمتر است 7-ایجاد یک مسیر و جاده موقت والبته امن وعاری از تله ومین برای تردد تجهیزات ونیروها و...... مسیر حملات وادامه پیشروی ارتش و تصرف حصرایا ابورعیده العزیزه و وادی الحسین نفرات و تجهزات شکارشده حملات هوایی و توپخانه ایی سوریها انهدام دهها وانت وتاکتیکال دو دستگاه تانک یک توپ خودکششی فوزیدکا و یک مینی کاتویشا وشکار دهها نفر ( بیشتر تصاویر رو قرار ندادم) مین ها وتله های انفجای در منطقه حمله انتحاری به نیروهای ارتش در حصرایا / در این حمله اسیبی به نیروهای ارتش وارد نشد ---------------- از دو صفحه پیش تاپیک هم درباره هر حمله مسلحین مطالبی هست تقریبا در این درگیریها 300 نیروی سوری و 700 تا 750 فرد مسلح کشته شدن
-
3 پسندیده شدهقسمت دوازدهم از ترجمه سند توصیه هایی برای استراتژی کلان ایالات متحده در برابر چین برقراری دیپلماسی سطح بالا با پکن به دلیل اینکه دو کشور کلان استراتژی های تقابلی و ناسازگاری را دنبال می کنند ایالات متحده باید دیپلماسی سطح بالایی را با چین به کار گیرد تا تلاش کند تنش های ذاتی و عمیق را کاهش دهد و به متحدان و دوستان خود در آسیا و جهان اطمینان دهد که واشنگتن در حال انجام هر کار ممکنی برای جلوگیری از یک رویارویی با پکن است. علیرغم اهداف بیثبات کننده استراتژی کلان چین در آسیا و همچنین توصیه سیاستهای سیستماتیک در این گزارش برای پاسخ آمریکا به افزایش قدرت چین, ایالاتمتحده مسئولیتهای عمدهای را برای ارتقای ثبات, رفاه و صلح در آسیا و سراسر جهان به عهده دارد.در این زمینه ،در نظر بگیرید ،اگر ایالات متحده و چین روابط خود را به درستی اداره نکنند ، باعث ایجاد چه چالش های عظیم داخلی در هر دو کشور خواهد شد. تأثیرات پرآشوب بر اقتصاد جهانی را تصور کنید. افزایش چشمگیر تنش در سراسر آسیا را در نظر بگیرید و این واقعیت را که هیچ کشوری در این منطقه پهناور نمی خواهد بین چین و ایالات متحده مجبور به انتخاب شود. تاثیرات تباه کننده این نوع از رابطه ایالات متحده و چین در تغییر را اوضاع تصور کنید. نابود شدن تلاش ها برای مقابله با برنامه های تسلیحات هسته ای کره شمالی و ایران را مجسم کنید. با توجه به این موضوع، گفتمان آمریکا و چین باید بیش از حد صریح، سطح بالا، و خصوصی تر از روش های فعلی باشد.مقامات در بوروکراسی موجود راغب هستند امروز کاری را انجام دهند که دیروز انجام دادند و آرزو می کنند فردا آنچه که امروز انجام دادند ، انجام دهند. بنابراین اجتناب ناپذیر است که نمایندگان واشنگتن و پکن مرتباً لوایح کیفرخواست را در مورد طرف مقابل طرح کنند. همه با این گفتگوهای پیوسته و تکراری آشنا هستند.همانطور که ضرب المثل چینی می گوید: "زیاد حرف زدن شما را به جایی نمی رساند ، همچنانکه برای گرفتن ماهی ، از درخت بالا بروید." برای اینکه چنین گفتگوی دوجانبه سطح بالایی بین واشنگتن و پکن ثمربخش باشد ، باید در درجه اول از تمرکز بر اقدامات نابکارانه طرف مقابل جلوگیری کرد.به عنوان مثال، محکومیت اقدامات حقوق بشری چین توسط آمریکا چه خصوصی و چه در افکار عمومی ، تاثیری بر سیاستهای پکن ، از جمله بر هنگکنگ ندارد، و همچنین شکایات چین باعث نخواهد شد آمریکا به تضعیف اتحادهای منطقه ای که برای حفاظت از منافع ملی ضروری هستند راضی شود. همچنین احتمالاً هیچ یک از طرفین استراتژی کلان طرف مقابل را قبول نخواهند کرد. در هر صورت ، مشاجرات ذاتی با گذشت زمان منجر به مختل شدن سیستم روابط دو جانبه ایالات متحده و چین و در نهایت به بروز پیامدهای ویرانگر ذکر شده در بالا منتهی خواهد شد. در عوض ، پس از مشورت کامل با متحدان آسیایی ، ایالاتمتحده باید متعهد به همکاری با چین در دو یا سه موضوع شود که مشارکت مثبتی در روابط دو جانبه و امنیت بینالمللی خواهد داشت . پس از نشست نوامبر ۲۰۱۴ آمریکا و چین در پکن ، امنیت آسیایی موضوع خوبی خواهد بود که باید آغاز شود .به عنوان مثال ، موضوعاتی مثل اکتشاف مشترک می تواند امکان ایجاد نسخه سازمان امنیت و همکاری در اروپا برای آسیا را فراهم کند ، گسترش مذاکرات با کرهشمالی به منظور گنجاندن مسایل امنیتی گستردهتر در آسیا , یا توافق بر سر افزایش تدابیر امنیتی در دو طرف.برای دمیدن افکار بدیع و ابداعات سیاسی خلاقانه ، بهتر است تا افراد با سابقه به جای اینکه مستقیما در زنجیره فرماندهی امنیت ملی حضور یابند ، تنها نقش هدایت مذاکرات را بر عهده بگیرند . نامزدهای دو حزبی برای چنین تیمی عبارتند Thomas E. Donilon ، مشاور سابق امنیت ملی اوباما ، و Robert Zoellick ، رئیس سابق بانک جهانی و سیاست گذار دولت جورج دبلیو بوش هستند. طرف چینی هم چینش مشابهی خواهد داشت و تمام این افراد به اعتماد رهبران مربوطه خود نیاز دارند. چنین کانالی واقعیتی را به رسمیت می شناسد که اولا سیاست های استراتژیک دو کشور در درجه اول نه توسط وزارتخانه های خارجه و دفاعی بلکه توسط افراد نزدیک به هر رئیس جمهور و انتخاب شده توسط خود رئیسجمهور بیان میشود , و دوم اینکه شیوههای کنونی تعامل دو جانبه برای این کار کافی نیستند. نتیجه گیری گزارش کارشناسان سیاسی منتقد استراتژی کلان پیشنهاد شده در این گزارش به احتمال زیاد به شش دسته تقسیم خواهند شد : دسته اول استدلال میکنند که چین استراتژی کلان ندارد . اگرچه ممکن است کسانی در پکن باشند که با رویکرد استراتژیک فعلی چین مخالف هستند ، اما عناصر سلطه جویانه آن ، یک راز نیستند .مقامات چینی مصرانه ادعا میکنند که سیستم ائتلاف آمریکا در آسیا محصول جنگ سرد است و باید منحل شود؛ و اینکه متحدان و دوستان آمریکا باید رابطه با امریکا را کاهش دهند، ناگزیر شکست در اجرای این امر واکنش منفی چین را ایجاد خواهد کرد.تلاشهای آمریكا برای حفظ حضور و قدرت خود در آسیا ابعادی از تلاش آمریكا برای مهار چین است و بنابراین باید محكوم و با آن مخالفت كرد. اعمال قدرت (Power projection) امریکا در منطقه خطرناک است و باید کاهش یابد .(حتی وقتی PLA با هدف خنثی کردن گزینه های نظامی ایالات متحده در منطقه ، توانایی های نظامی خود را تقویت می کند) و اینکه مدل اقتصادی ایالات متحده اساساً استعماری است و هیچ کاربردی در آسیا ندارد پاسخ نویسندگان گزارش _جدی نگرفتن اظهارات رسمی دولت چین در این راستا نیست که چین را جدی نگیریم. اینکه پکن امیدوار نیست در کوتاه مدت به تحقق این اهداف سیاسی بپردازد ، از نیت تضعیف کننده بلقوه آنها در دهه های آینده کاسته نمی شود.به طور خلاصه، اگر چین به اهداف سیاسی موجود در بیانیههای رسمی اش دست یابد، به وضوح آمریکا را به عنوان قدرت پیشتاز آسیا کنار خواهد زد. اگر این امر استراتژی کلان حزب کمونیست چین را نشان نمی دهد ، پس چیست؟ دسته دوم استدلال میکنند تجزیه ، تحلیل و سیاست های توصیه شده در این گزارش ، بر اساس بدترین ارزیابی موجود از رفتار چین شکل گرفته و بسیار بدبینانه است. پاسخ نویسندگان گزارش _ برعکس ، ما نتیجهگیری خود را از اقدامات جاری چین در رابطه با امنیت داخلی و خارجی آن ، همسایگان آن و حضور آمریکا در آسیا استنتاج کردیم.ما صرفا چیزی را که در حال حاضر در سیاستهای کنونی چین و نیتهای استراتژیک اش آشکار نیست برجسته کردیم. با این وجود، اگر چین شروع به رفتار مانند اتحادیه جماهیر شوروی کند، این مساله بدترین حالت را نشان میدهد، که مستلزم چیزی بسیار گرانتر از موازنه است.کلمه " مهار " به ذهن میرسد ، و ما قطعا آن را در شرایط کنونی در مقابل چین توصیه نمیکنیم ، حداقل به این دلیل که هیچ کشور آسیایی به چنین تلاشی ملحق نخواهد شد. دسته سوم استدلال میکنند که رفتار بینالمللی چین برای یک قدرت درحال رشد" طبیعی " است و چین به تدریج در سیستم بینالمللی حل میشود و برای واشنگتن خیلی زود است که از همکاری گسترده و پیمان استراتژیک نسبت به پکن ناامید شود. پاسخ نویسندگان گزارش _ مسئله اینجاست که ایالات متحده چه مدت باید سیاستی را در قبال چین دنبال کند که به وضوح منافع ملی حیاتی ایالات متحده را تامین نمی کند.اگرچه پکن به طور کلی در موسسات مالی بین المللی مسئولیت پذیر عمل کرده است و ممکن است به آرامی به سمت پیشرفت در موضوعات دشوار مانند تغییرات آب و هوایی حرکت کند ، اما Kurt Campbell ، معاون وزیر امور خارجه در امور آسیای شرقی و اقیانوس آرام در دولت اوباما ، اخیراً تأکید کرد. ، "ما همیشه به دنبال همکاری های عمیق تر با چین بودیم و تلاش می کردیم در زمینه هایی همکاری داشته باشیم - به عنوان مثال ، در زمینه کمک های بشردوستانه ، نتوانستیم به نتیجه برسیم . در روابط نظامی و دیپلماتیک نیز دریافت نتایج معنی دار بسیار دشوار بود. " دستیابی به "نتایج معنی دار" در روابط ایالات متحده و چین بسیار دشوار بوده دقیقاً به این دلیل است که چین به دنبال جایگزینی با ایالات متحده به عنوان قدرت پیشرو در آسیا است. و اگرچه ممکن است رفتار کشور چین با یک کشور در حال رشد "عادی" باشد ، اما از تأثیر منفی چین بر موازنه قدرت در منطقه وسیع هند و اقیانوس آرام کاسته نمی شود. و نیاز واشنگتن به تدوین سیاستی برای خنثی سازی چالش افزایش قدرت چین و تضعیف سیستماتیک برتری آمریکا در آسیا را کاهش نمی دهد. دسته چهارم استدلال میکنند که ادغام چین در سیستم بین المللی به طور گسترده ای به اهداف مهم ایالات متحده خدمت می کند ، پکن را به یک سیستم مقررات متصل می کند و هزینه های حزب کمونیست چین را برای مقابله با آن افزایش می دهد ، بنابراین باید نگرانی های دیگر ایالات متحده را در مورد رفتار داخلی و خارجی چین نیز برطرف کند. پاسخ نویسندگان گزارش _ما میپذیریم که ادغام چین در نهادهای بینالمللی ادامه خواهد یافت و آمریکا از این فعالیت سود خواهد برد . استدلال ما این است که اساس استراتژی آمریکا بر پایه چنین یکپارچهسازی جهانی ، این واقعیت استراتژیک را نادیده میگیرد که چین در طول سه دهه گذشته منافع ملی خود را به گونهای افزایش دادهاست که به طور بالقوه منافع ملی آمریکا را در طولانیمدت تهدید میکند. بنابراین ایالات متحده باید این واقعیت نگران کننده را بفهمد و با سیاست های سخت تر و اعمال قدرت (Power projection) در آسیا به آن پاسخ دهد. دسته پنجم استدلال میکنند که متحدان و دوستان آسیایی ایالاتمتحده هرگز با استراتژی کلان طرح شده در این سند همراهی نخواهند رفت. پاسخ نویسندگان گزارش _ این نگرانی به نظر میرسد به جای تمرکز بر مزایای رویکرد استراتژیک ما ،در مورد پذیرش آن در منطقه متمرکز است. در هر صورت، آنچه که متحدان میخواهند این نیست که روابط با چین را کاهش بدهند، بلکه آنچه که آنها میخواهند افزایش تواناییهای آمریکا در منطقه ، افزایش اطمینان از حفاظت آمریکا از آنها و افزایش حمایت آمریکا برای رشد اقتصادی و امنیت اقتصادی است.استراتژی کلان بیان شده در این گزارش ، همه این اهداف را پیش می برد. علاوه بر این ، نگرانی کنونی در میان همه کشورهای آسیایی در مورد پیامدهای استراتژیک ناشی از رشد قدرت چین کاملا آشکار است.به عنوان نمونه تجاوز اخیر چین به دریای چین شرقی و جنوبی و این اعتقاد که فقط ایالات متحده می تواند با موفقیت مانع از جاه طلبی های استراتژیک مخرب پکن شود. به دلیل رفتار جمهوری خلق چین، کشورهای آسیایی قبل از این شروع به ایجاد تعادل در برابر چین از طریق همکاری های درون آسیایی کردهاند اقداماتی كه كاملاً منطبق با استراتژی کلان ایالات متحده است و آن را تقویت میکند.در واقع، نگرانی امروز در سراسر آسیا این نیست که آمریکا سیاستهای سختی را دربرابر چین دنبال میکند؛ بلکه این است که واشنگتن به اندازه کافی از اهداف استراتژیک قطعی پکن در آسیا آگاه نیست،و به طور دورهای به یک گفتگوی دوجانبه با چین جذب میشودکه ممکن است برای مقابله موثر با ظهور چین در درازمدت مفید نباشد. این دیدگاههای بسیار نگران کننده در سرتاسر دولتهای آسیایی زمین حاصلخیزی است که برای کاشت یک استراتژی کلان در برابر چین مناسب است. علاوه بر این، بررسی دقیق دستورالعملهای سیاستی در این مطالعه به گونه ای است درصد کمی امکان دارد که کشورهای آسیا از آن استقبال نکنند. اگرچه این اصلاحات بزرگ توسط آمریکا نسبت به چین در طول یک شب حمایت متحدین را به دست نخواهد آورد، با رهبری پایدار و محکم ریاستجمهوری آمریکا و نفوذ وسیع ایالاتمتحده در متحدان و دوستان آسیایی اش، این کار زیاد سخت نیست. در نهایت، این استراتژی کلان هیچ نیازی به تضعیف همکاری اقتصادی و سیاسی فعلی ایالاتمتحده و هم پیمانانش با چین ندارد. در عوض ، بر توسعه مؤلفه های ضروری یک همکاری پایدار بین آمریکا و متحدین تاکید میکند .به عبارت دیگر، اگر تعادل قدرت به طور اساسی تغییر کند، همکاری اقتصادی آمریکا و آسیا با چین نمیتواند حفظ شود.(منظور اینکه وقتی اون نظام همکاری بین امریکا و اسیا شکل گرفت ، چین متوجه میشه که هرچه هژمونی خود را افزایش بده همکاری منطقه ای با اون کاهش پیدا میکنه ) دسته ششم استدلال میکنند که واکنش چین به استراتژی کلان ایالاتمتحده چگونه خواهد بود. آیا ریسک دنبال کردن این استراتژی کلان بیش از حد زیاد نیست؟ پاسخ نویسندگان گزارش _ مطمئناً میتوان انتظار واکنش قوی چین و سردی مداوم در روابط دو جانبه را در ذهن داشت، از جمله ملاقات کمتر در میان مقامات ارشد، پیشرفت اندک در موضوعات اقتصادی دو جانبه ، فرصت های کمتر برای تجارت آمریکایی ها در چین ، کاهش تعامل نظامی ، کاهش در تبادلات اجتماعی و شاید کاهش دانشجویان چینی در دانشگاه های آمریکایی .ما این احتمال را رد میکنیم که چین به اقدامات پیشنهادی در این گزارش با فروش اوراققرضه آمریکا پاسخ دهد.این گامها توسط پکن بیاهمیت تلقی نمیشوند اما منافع ملی و حیاتی آمریکا را نیز تهدید نمیکنند. اگر چین دراین وضعیت سیاست تهاجمی خودرا افزایش دهد احتمال بیشتری وجود دارد که دوستان و متحدان آمریکا در آسیا حتی به واشنگتن نزدیکتر شوند. ما فکر نمیکنیم که چین یک راهحل آسان برای این معضل پیدا کند.علاوه بر این ، این احتمال وجود دارد که پکن همکاری خود را با ایالات متحده در مناطقی که فکر می کند در خدمت منافع ملی چین است ، ادامه دهد - در اقتصاد جهانی ، تجارت بین المللی ، تغییرات آب و هوایی ، ضد تروریسم ، برنامه تسلیحات هسته ای ایران ، کره شمالی و افغانستان. به عبارت دیگر، ما فکر نمیکنیم که رهبری چین به گونهای عمل کند که به اهداف سیاسی خود و اعتبار آن در سراسر آسیا آسیب برساند.به طور خلاصه، این تصحیح مسیر استراتژیک در سیاست آمریکا به سوی چین قطعاً موجب ایجاد سیلی از انتقادات از سوی پکن خواهد شد؛ و یک چین بد خلق در شورای امنیت سازمان ملل را پدید خواهد آورد. چرا که این استراتژی هدف اصلی چین برای تسلط بر آسیا را نشانه گرفته . اما بسیاری از جنبههای همکاری بینالمللی چین و آمریکا را که براساس منافع ملی متقابل سازگار است را پایان نخواهد داد.هر چند که در ادامه مسیر پیشنهادی خطراتی وجود دارد، ولی چنین ریسکهایی به میزان قابلتوجهی کوچکتر از پیامدهایی هستند که به دلیل پاسخ نامناسب آمریکا به رشد قدرت چین بروز خواهند کرد. سخن پایانی گزارش در هر صورت ، اگر چین به دنبال برهم زدن موازنه قدرت در آسیا نیست ،هیچ دلیلی وجود ندارد نسبت به سیاست مندرج در این گزارش اعتراض کند.و كدام یك از سیاست های مندرج ، برخلاف خواست كسانی است که مایل به ادامه رویكرد فعلی ایالات متحده با چین هستند ، یعنی آنها همکاری را رد می كنند؟ به طور خلاصه ، این اقدامات در برابر چینی که برخی از تحلیلگران آمریکایی به درستی نسبت به آن هشدار می دهند ، به عنوان دشمن برخورد نمی کند. آنها صرفا به دنبال محافظت از منافع حیاتی ایالات متحده و متحدین ، به عنوان یک هدف منطقی و مسئولانه هستند.واشنگتن نمیتواند هر دو سیاست را یعنی رفع نگرانیهای چین در رابطه با اعمال قدرت (Power projection) آمریکا در آسیا و دفاع از منافع ملی را به طور همزمان داشته باشد. البته که , دومی باید هسته استراتژی کلان آمریکا دربرابر چین باشد. به همین معنا ، هیچ چشم انداز واقعی برای ایجاد اعتماد اساسی ، همزیستی مسالمت آمیز ، تفاهم متقابل ، مشارکت استراتژیک یا نوع جدیدی از رابطه بین ایالات متحده و چین وجود ندارد.در عوض،با توجه به اینکه رقابت استراتژیک امریکا و چین به حالت جدید تبدیل میشود، بیشترین چیزی که میتوان انتظار آن را داشت احتیاط و خودداری توسط دو طرف است.هدف دیپلماسی ایالات متحده آمریکا در این شرایط خطرناک ، کاهش و مدیریت تنش های شدید ذاتی بین این دو الگوی استراتژیک متضاد است ، اما نمی توان امیدوار بود که آنها را از بین ببرد. Kevin Rudd نخست وزیر پیشین استرالیا و چین شناس برجسته ، معتقد است که چینی ها هم ممکن است به همین نتیجه رسیده باشند: "شواهدی وجود دارد که نشان می دهد رئیس جمهور شی جین پینگ ، به این نتیجه رسیده است که اختلافات استراتژیک طولانی مدت بین منافع ایالات متحده و چین ایجاد هرگونه تغییر اساسی در روابط را غیرممکن می کند. " دولت اوباما به وضوح یک رویکرد بسیار متفاوت از آنچکه در این گزارش توصیه شدهاست را دنبال کردهاست. همه نشانهها حاکی از آن است که رئیسجمهور اوباما و همکاران ارشد او تشخیص بسیار متفاوتی از اهداف استراتژیک چین در آسیا نسبت به ما دارند. همانند برخی از پیشینیان خود، دولت اوباما به نظر نمیرسد درک کند که استراتژی کلان چین در آسیا برای تضعیف منافع ملی آمریکا طراحی شدهاست. به همین دلیل است که تیم اوباما تاکید بیشتری بر همکاری تا مهار دارد.بسیاری از این غفلت ها در سیاست آمریکا به نظر میرسد که از یک دولتی گرفته شده که نگران این است که چنین اقداماتی پکن را برنجاند و در نتیجه به امکان تداوم همکاری استراتژیک بین دو کشور لطمه وارد کند، بنابراین تاکید غالب بر همکاری است. این ذهنیت خود مغلوب ساز (self defeating) و این شراکت استراتژیک آمریکایی و چین باید به پایان برسد . این آزمون مهم که افزایش قدرت چین باشد احتمالا در طول چند دهه اینده برای ایالاتمتحده برقرار است. غیر واقعی است که تصور کنیم استراتژی کلان چین نسبت به ایالاتمتحده طی ۱۰ سال آینده به گونه ای متحول خواهد شدکه قدرت و نفوذ آمریکا را به عنوان بخشی از صلح و امنیت آسیایی بپذیرد .بنابراین, سوال محوری در مورد آینده آسیا این است که آیا ایالاتمتحده آمریکا اراده سیاسی خواهد داشت یا نه ؟ اراده ای برای بکارگیری , قابلیتهای ژئواکونومی, نظامی ، دیپلماتیک و طرح یک استراتژی کلان برای مقابله با چین به منظور حفاظت از منافع ملی. پایان / .... پ.ن : تشکر فراوان از خواندگان تاپیک که حوصله به خرج دادن ، ترجمه ضعیف بنده رو تحمل کردن و مثبت دادند ........ انشالله در پست های بعدی یک مقاله دیگه رو خدمتتون ترجمه میکنیم ......
-
2 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم از ویکی پدیا : " اراده ، به شوق شدید تحقق فعل اطلاق میشود.خواستن و اراده، آن قدر مهم است که گفته شده، خواستن، توانستن است." به طور کلی، «اراده» ، ظرفیت کلی داشتن چنان خواستههایی است که عمل قاطعانه بر مبنای آنها شکل میگیرد. این موضوع به یک کلیشه تبدیل شدهاست که در قرن بیست و یکم هیچ رابطه ای مهمتر از رابطه بین ایالاتمتحده و چین نیست .مانند بسیاری از کلیشههای دیگر، این جمله درست است اما خیلی مفید نیست ، چون در مورد ماهیت رابطه ، چیز کمی میگوید و یا بهتر است بگوییم اصلا نمیگوید.در این تاپیک قصد داریم اسناد و تحلیل های مهم این جنگ اراده ها رو خدمت دوستان ترجمه و ارائه بدیم.متن زیر معرفی و بررسی اولبن سند و مهمترین سند در مقابله امریکا با چین هست که به صورت پیش درامد تاپیک اورده شده.ترجمه سند در پست های بعدی خدمت دوستان ارائه میشه. در سال 2015 مرحله تازه ای در محافل سیاست خارجی آمریکا بر سر رسیدن به یک سیاست تهاجمی در قبال چین توسط آخرین گزارش منتشر شده اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا آغاز شد.این گزارش با عنوان " بازبینی استراتژی کلان آمریکا نسبت به چین " ( Revising US Grand Strategy Toward China ), چیزی کمتر از یک دستور کار برای جنگ نیست. این گزارش به مبحثی اشاره میکند که در طول جنگ جهانی دوم مطرح شدهاست ، یعنی ،کلان استراتژی (Grand Strategy) .کلان استراتژی درواقع با " یکپارچه کردن سیاست ها (سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...) و قدرت نظامی یک ملت ، توسل و نیاز به جنگ را [برای تسهیل اهداف] غیر ضرور می نماید و یا شانس پیروزی را افزایش می دهد. موضوع اصلی گزارش این است که سلطه جهانی آمریکا به واسطه رشد مستمر چین مورد تهدید است و این روند باید توسط ابزارهای اقتصادی , دیپلماتیک و نظامی معکوس شود .به طور قابلتوجهی , در ابتدای گزارش , نویسندگان آن به راهنمای برنامهریزی دفاعی پنتاگون در سال 1992 اشاره کرده اند که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد و اصرار داشت استراتژی آمریکا باید بر روی ممانعت از ظهور هر رقیب جهانی احتمالی در آینده تمرکز کند . نویسندگان ادعا میکنند چین یک " کلان استراتژی " برای سلطه منطقهای و در نهایت سلطه جهانی دارد و روشن میکنند که تهدیدی جدی برای آمریکا است که از رشد اقتصادی چین در نظام بینالمللی کنونی ناشی میشود . لحن این گزارش یادآور تحلیلی است که در ابتدای سال ۱۹۰۷ توسط مقام ارشد دفتر وزارت امور خارجه بریتانیا ، ایر کرو (Eyre Crowe) در مورد تهدیدات روبه رشد آلمان و تاثیر آن بر بریتانیا نگاشته شد. با اینکه چین یک قدرت امپریالیستی مثل آلمان نیست ، اما افزایش قدرت اقتصادی آن موقعیت آمریکا را تضعیف میکند .طبق این گزارش : " از آنجا که تلاش آمریکا برای ادغام چین در نظم بینالمللی لیبرالی ، تهدیدات جدیدی مقابل سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کردهاست و میتواند در نهایت منجر به یک چالش مهم در سلطه جهانی آمریکا شود، واشنگتن به یک استراتژی کلان در برابر چین نیاز دارد تا به برقراری سلطه خود کمک کند .تکرار سیاست جنگ سرد مبتنی بر " سد نفوذ " (Containment) دیگر ممکن نیست زیرا بر اساس سیاست های اقتدارگرا و توسعه طلبی اتحاد جماهیر شوروی بود، اما رشد اقتصادی چین با جهانی شدن اقتصاد و ادغام چین در بازارهای جهانی مرتبط است. پوستری از استراتژی سد نفوذ این ادعا تایید مستقیمی از تحلیل مارکسیستی است که ریشه جنگ در شیوه عملکرد خود نظام کاپیتالیسم قرار دارد.چین در چارچوب بازار جهانی فعالیت کردهاست که حداقل توسط آمریکا تاسیس نشده است.اما این ادغام به خودی خود برتری ایالاتمتحده را تضعیف کردهاست .در این گزارش گفته شدهاست : حمایت ایالاتمتحده از ورود چین به سیستم تجارت جهانی باعث ایجاد وضعیت ناهنجاری شده که در آن واشنگتن به تسریع رشد اقتصادی پکن کمک کردهاست و به همین ترتیب موجب ظهور یک رقیب ژئوپولتیک شد.بر این اساس , در پیشبرد عوامل اصلی یک " استراتژی کلان " آمریکایی , نویسندگان تمرکز قابلتوجهی در مسائل اقتصادی دارند . به عنوان بخشی از طرح احیا اقتصادی , آمریکا باید : مجموعه جدیدی از روابط تجاری در آسیا که چین را نادیده می گیرد ایجاد و ابزارهای موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکونومیک در آسیا و در مشارکت با متحدین و شرکای آمریکا و فراتر از آن طراحی کند . ایجاد یک مکانیزم جدید کنترل فنآوری در برابر چین . پیمان تجاری اقیانوس آرام یا شراکت ترنس-پسیفیک(TPP) ، که در حال حاضر چین را نادیده می گیرد و پیمان تجاری و سرمایهگذاری ترنس-آتلانتیک (TTIP ) بین اتحادیهٔ اروپا و ایالات متحده امریکا در دوران اوباما مطرح شد و طبق گزارش از الزامات محدود کردن چین است . عدم ارائه آن به شدت استراتژی کلان ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد.قرارداد TPP باعث نزدیک شدن کشورهای همسایه چین به آمریکا و کاهش وابستگی آنها به تجارت با چین میشود و در نتیجه قدرت چین در روابط تجاری کاهش میابد. تراز تجاری منفی امریکا در مقابل چین و اتحادیه اروپا تمرکز این گزارش در مورد مسائل اقتصادی به هیچ وجه نمایانگر کاهش معیارهای نظامی نیست. برعکس، نویسندگان اقدامات نظامی مفصلی را تعریف می کنند. پیشنهادات این گزارش عبارتند از گسترش روابط امنیتی ایالات متحده و ژاپن برای پوشش همه آسیا، ارتقا ارتش ژاپن, همسو کردن ژاپن با مفاهیمی مانند نبرد هوا - دریایی (Air - Sea battle)، حمله گسترده به امکانات نظامی در سرزمین اصلی چین و افزایش همکاری با ژاپن در مورد دفاع موشکی (BMD) است. سیستمهای ضد موشکی برای یک استراتژی تهاجم اولیه حیاتی محسوب میشوند چون هدف آن این است که هر گونه اقدام تلافی جویانه را خنثی کند.در کره جنوبی، افزایش ظرفیت BMD و همچنین یک استراتژی جامع به همراه ژاپن برای "تغییر رژیم" در کره شمالی، مورد نیاز است. استرالیا به عنوان «لنگر جنوبی» روابط ایالات متحده در اقیانوس آرام توصیف شده است. این گزارش خواستار استفاده از پایگاه نیروی دریایی استرلینگ در غرب استرالیا برای حمایت از "ساختار نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه است." ایالات متحده و استرالیا باید در امر شناسایی ، ناوگان بدون سرنشین را در جزایر کوکوس استرالیا در اقیانوس هند مستقرکنند و "دو کشور باید با هم کار کنند تا سریع تر بتوانند مزیت های بالقوه استرالیا در دفاع موشکی را شناسایی کنند. " تسلیحات هسته ای هند باید به عنوان یک "دارایی" در موازنه قدرت دیده شود، و همکاری نظامی ایالات متحده و هند باید افزایش یابد. نقش اندونزی در تمرینات نظامی مشترک باید گسترش یابد، تمرینات دریایی با ویتنام تقویت شده و فیلیپین باید طیف وسیعی از توانایی های دفاعی را توسعه دهد. در جبهه سیاسی این گزارش ، ایالات متحده باید "دیپلماسی سطح بالا" (high - level diplomacy) را با چین برای کاهش "تنش های شدید ذاتی" شروع کند تا به متحدان و دوستان خود در آسیا و دیگر نقاط اطمینان دهد هدف آن اجتناب از مقابله با چین است. منشا این تناقض آشکار، در بخش مهمی از محرک جنگ آمریکا و تهاجم در جبهه ایدئولوژیک قرار دارد. هدف "دیپلماسی سطح بالا" و حتی سرمایهگذاریهای مشترک احتمالی با چین در برخی موارد، تولید تبلیغات دروغین است که علت جنگ، تقصیر دشمن آمریکا است - در این مورد قاطعیت و پرخاشگری چین. راه اندازی تبلیغات دروغین عنصر اصلی آغاز فعالیت نظامی آمریکا بودهاست، یعنی از اواخر قرن ۱۹ زمانی که تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شد تاکنون . در واقع, این گزارش به طور خاص هر گونه سازش با چین را رد میکند. در نتیجه نویسندگان آمده : در اینجا چشمانداز واقعی مطلقا ایجاد اعتماد بنیادین, همزیستی مسالمتآمیز, " درک متقابل ", " یک شراکت استراتژیک " یا " نوع جدیدی از روابط " بین ایالاتمتحده و چین نیست. " دانلود سند سایت معرفی و شرح سند : https://www.wsws.org/en/articles/2015/05/02/chin-m02.html
-
2 پسندیده شدهقسمت یازدهم از ترجمه سند توصیه هایی برای استراتژی کلان ایالات متحده در برابر چین تقویت همکاری های هند-آرام (Indo-Pacific) ایالات متحده باید مجموعه جدیدی از روابط و مشارکت های استراتژیک قابل اطمینان را در سراسر منطقه هند و اقیانوس آرام تقویت کند، اما فراتر از آن و به عنوان یک سیاست مشخص، تقویت توانایی های کشورهای آسیایی برای مقابله با چین به طور مستقل و ایجاد گونه های جدیدی از همکاری استراتژیک در داخل آسیا که به طور سیستماتیک توسط ایالات متحده پشتیبانی می شود در دستور کار قرار دهد. ایالات متحده نمی تواند بدون پشتیبانی از متحدین و دوستان خود از منافع ملی خود در آسیا دفاع کند.به هر حال، جمهوری خلق چین به دنبال تضعیف هر کدام از این روابط دو جانبه مهم برای آزمایش قدرت و انعطاف آمریکا در دفاع و ترویج این روابط در شمال شرقی، جنوب شرقی و جنوب آسیا است.اولین گام در مبارزه با این تلاش های خورنده چین این است که متوجه شود که اتحاد ها در حال شکل گیری هستند؛ دومین گام ، توسعه استراتژی هایی است که آنها را شکست دهد.در عین حال ، ضروری است که واشنگتن به طور مداوم به شرکای دموکراتیک خود در آسیا اطمینان دهد که به دنبال اجتناب از رویارویی با چین است ، گامهای زیر محتاطانه هستند تا موازنه قدرت را حفظ کرده و منافع ملی غرب در منطقه هند-آرام را حفظ کنند: ژاپن : هیچ رابطه ای مثل رابطه آمریکا با ژاپن در حفظ موازنه قدرت در آسیا و مقابله با افزایش قدرت چین مهم نیست. در واقع, بدون همکاری امنیتی نزدیک و پایدار ایالات متحده و ژاپن , درک این مساله دشوار است که چگونه ایالاتمتحده میتواند قدرت و نفوذ کنونی خود را در آسیا حفظ کند.بنابراین, همانطور که ژاپن از محدودیتهای امنیتی پس از جنگ جهانی دوم خود بیرون میآید, ایالاتمتحده باید به طور مداوم از این متحد اصلی با سیاست های زیر حمایت کند: توسعه گسترده روابط امنیتی خود با ژاپن، و همه آسیا؛ کمک به ارتقاء ارتش ژاپن موسوم به نیروی دفاع سرزمینی ژاپن (JSDF) ، از جمله قابلیت های ژاپن برای عملیات مشترک ، ترکیبی (combined-arms) و آبی - خاکی همسو کردن مفاهیمی مانند نبرد هوایی-دریایی (Air-Sea Battle) و دفاع پویا (Dynamic defence) از طریق گفتگو با ژاپن بر روی نقشها، ماموریتها و قابلیتها؛ از سرگیری گفتگوهای بازدارنده با ژاپن ، افزایش همکاری های پدافند ضد موشکی (BMD) با ژاپن؛ ابراز اینکه ژاپن به طور کامل و قابل اعتماد تحت یک چتر امنیتی ایالات متحده باقی می ماند؛ حمایت از همکاری ژاپن با ویتنام، استرالیا، هند و کشورهای علاقمند دیگر به مهار قدرت چین؛ صدور مجوز صادرات گاز مایع به ژاپن . کره جنوبی : رابطه استراتژیک ایالات متحده با جمهوری کره (ROK) برای حفظ موازنه قدرت در آسیا ضروری است. در این زمینه، این روابط دوجانبه باید تقویت شود : مطمئن شدن از قابلیت های نظامی کافی در شبه جزیره کره در زمینه تحریکات کره شمالی کار با جمهوری کره و ژاپن برای ایجاد یک استراتژی جامع برای تغییر رژیم در کره شمالی؛ رسیدن به یک دید افق مشترک از وحدت کره افزایش تضمینهای هستهای آمریکا برای کرهجنوبی؛ حمابت بیشتر از پدافند ضد موشکی (BMD) کره ؛ تشویق کره به پیوستن به پیمان تجاری اقیانوس آرام (TPP) استرالیا : استرالیا لنگرگاه جنوبی روابط ایالات متحده در اقیانوس آرام است و به عنوان یک کشور رو به اقیانوس هند و اقیانوس آرام ، یک پیوند اساسی در استراتژی هند-آرام ایالات متحده است. ایالات متحده و استرالیا باید برای دستیابی به اهداف زیر همکاری کنند: ایالات متحده باید از پایگاه دریایی استرلینگ در نزدیکی Perth برای حمایت از ساختار نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه استفاده کند. ایالات متحده باید بلافاصله همکاری های سایبری، فضایی و زیرسطحی با استرالیا را افزایش دهد. ایالات متحده و استرالیا باید مشترکا هواپیمای نظارتی و وسایل نقلیه بدون سرنشین را در جزایر کوکوس (Cocos Islands) اقیانوس هند مستقر کنند. این دو کشور باید همکاری کنند تا با سرعت بیشتری بتوانند کمک های بالقوه استرالیا به پدافند ضد موشکی (BMD) را شناسایی کنند. حوزه و دوره میزبانی استرالیا از استقرار چرخشی پرسنل نظامی ایالات متحده باید افزایش یابد توافقنامه تجارت آزاد آمریکا و استرالیا باید به روز شود،به همین طور استرالیا با در تجارت آزاد با ژاپن، کره و چین ترقی کندو به همین ترتیب استرالیا باید در TPP قرار گیرد. واشنگتن باید از تلاش های استرالیا برای گسترش تعامل استراتژیک خود با کشورهای دوست آسیایی حمایت کند. هند: در مواجهه با چین ، ایالات متحده از مزیت حضور یک قدرت دموکراتیک قوی و مستقل به نام هند برخوردار است تا نفوذ رو به رشد پکن در آسیا را متعادل سازد. بنابر این ایالات متحده باید: به طور قابل ملاحظه ای محدودیت های خود را در انتقال فن آوری نظامی به هند کاهش دهد؛ تلقی کردن سلاح هسته ای هند به عنوان یک دارایی در حفظموازنه قدرت در آسیا؛ به شدت همکاری نظامی ارتش آمریکا و هندوستان به ویژه در حوزه دریایی نیاز به افزایش دارد. ایجاد یک همکاری سیستماتیک با هند تا ظرفیت های دریایی خود در اقیانوس هند و فراتر از آن را افزایش دهد ، از جمله انتقال تکنولوژی های قابل توجه یک همکاری ضد تروریستی جهانی با هند ایجاد کنید؛ انگیزه دادن به هند برای امضا توافقنامه های همکاری های امنیتی، از جمله توافقنامه تأمین تدارکات Logistics Supply Agreement (LSA) ، توافقنامه دستورالعمل مشترک ارتباطاتی و امنیتی Communications Interoperability and Security Memorandum of Agreement (CISMOA) ، توافقنامه همکاری و تبادل اطلاعات جغرافیایی Basic Exchange and Cooperation Agreement for Geospatial Cooperation (BECA) موافقت با درخواست هند برای عضویت در سازمان همکاریهای اقتصادی آسیا–پاسفیک حمایت کردن از سیاست «اقدام شرقی یا نگاه به شرق » هند تا بتواند زمینه نفوذ و اعمال قدرت (Power projection) خود را در شرق و جنوب شرق آسیا تقویت کند. کشورهای جنوب شرقی آسیا : کشورهای عضو ASEAN آماج اصلی جبر ژئواکانومیک چین است، به ویژه در مورد مسائل در دریای چین جنوبی.بنابراین ایالات متحده باید: ادامه اصلاحات اساسی در نیروهای مسلح فیلیپین برای توسعه طیف کاملی از قابلیتهای دفاعی که این کشور را قادر سازد از نفوذ و تهاجم احتمالی به قلمرو خود جلوگیری کند. تقویت نقش اندونزی در تمرینات مشترک ، به شکلی که نمایانگر مرکزیت جاکارتا در امنبت آسیا-اقیانوسیه باشد ، اجرای تمرینات نظامی ، آموزش و تمرینهای مشترک با اندونزی در جهت افزایش قابلیتهای هوایی - دریایی کمک به ارتقاء قابلیت های نیروی هوایی سنگاپور از F-16s به F-35s؛ افزایش مشارکت مالزی در تمرینهای ترکیبی, ساختارهای آگاهی حوزه ای (domain awareness architectures) و نظایر آن; گسترش تمرینات سالانه دریایی ایالات متحده - ویتنام ، شامل تمرینات مشترک بشردوستانه ، بلایا ، جستجو و رهایی ، ایجاد ایستگاه های متداول در بندر Cam Ranh Bay در کوتاه مدت، دایر کردن برنامه های بین المللی تبادل آموزش نظامی استراتژیک (IMET) با میانمار را با تمرکز بر حرفه ای سازی نظامی و ارتقا ارتش میانمار و گسترش مشارکت آن در عملیات نظامی بین المللی . حمایت گسترده از برنامه IMET در سرتاسر آسیای جنوب شرقی؛ کمک به ایجاد دمکراسی در سراسر منطقه، حجم تجارت نزدیک به 2 تریلیون دلاری بین چین و کشورهای آسه آن (به تراز تجاری منفی چین دقت شود) تایوان : یک رابطه جامع، بادوام و غیررسمی بین تایوان و ایالاتمتحده باید یکی از ویژگیهای استراتژی کلان ایالاتمتحده در قبال چین، از جمله از طریق چارچوب قانونی ، قانون مناسبات تایوان (TRA) باشد.ایالاتمتحده باید تعهد نظامی خود نسبت به تایوان را با حمایت از تعهدات TRA برای تجهیز آن با اقلام دفاعی را مورد تاکید قرار دهد. فروش اقلام امکان پذیر آینده به تایوان شامل هواپیماهای شنود سیگنال ، هواپیماهای ترابری ، ارتقا موتورهای F-16 ، ارتقاء ناوهای محافظ و دیگر کشتی ها و سیستم های دفاع موشکی زمین پایه باشد. ادامه دارد . . . .
-
1 پسندیده شدهقسمت دهم از ترجمه سند توصیه هایی برای استراتژی کلان ایالات متحده در برابر چین واشنگتن برای به ثمر رساندن این کلان استراتژی ، باید سیاست های زیر را اجرا کند : تقویت نیروی نظامی ایالات متحده ایالات متحده باید در ظرفیت های دفاعی خود ، مخصوصا برای شکست دادن توانایی منع دسترسی (anti-access) چین سرمایه گذاری کند، و از اعمال قدرت (Power projection خود حتی در برابر مقاومت متمرکز پکن استفاده نماید .در حال حاضر, مولفه نظامی دولت اوباما برای تقویت تصویر قدرت در آسیا کوچک است: اضافه کردن چهارمین زیردریایی تهاجمی (Attack submarine) به گوام , گردش 2500 تفنگدار دریایی (منظور نیروی گردشی سپاه تفنگداران - Marine Rotational Force هست ) در داروین (Darwin) استرالیا ; بکار گیری تعداد کمی از کشتیهای رزمی ساحلی (LCS - Littoral combat ship) در سنگاپور; پیشرفت های جزئی در تکنولوژی , جاسوسی و دفاع موشکی; و افزایش نیروی دریایی ایالات متحده در آسیا از 50 به 60 درصد در بلند مدت.هیچ کشوری در آسیا، یا دسته کم چین، افزایش نظامی آمریکا در آسیا را جدی نمیگیرد، مگر اینکه آمریکا گامهای محکم و جامع زیر را بردارد: کنگره باید کلاهبرداریها را حذف کند و بودجه دفاعی ایالات متحده را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. کاخ سفید باید با کنگره در مورد بازنگری معقول و معنادار بودجه دفاعی و تخصیص نیرو کار کند. در غیر این صورت ، محرکهای داخلی هزینه (غرامت و حقوق) در بودجه ، هر گونه افزایش معقول بودجه را تحت شعاع قرار میدهند. تعادل هستهای موجود بین ایالاتمتحده و چین باید حفظ شود، چرا که برای وضعیت ایالاتمتحده در آسیا حیاتی است. واشنگتن باید توانایی های نظامی ایالات متحده را به سمت از بین بردن توانایی منع دسترسی - تحدید منطقه ای (A2/AD) چین به خصوص در مناطقی که ایالات متحده از مزایای آن استفاده می کند با کمک وسایل نقلیه بدون سرنشین پنهانکار برد بلند و نبرد زیرسطحی هدایت کند. واشنگتن باید بر آزادی کشتیرانی و پروازهای عبوری (overflight) ، از جمله در مناطق اقتصادی ، برای کشتی ها و هواپیماهای نظامی و غیر نظامی تاکید کند و به طور مناسب پکن را به چالش بکشد اگر این هنجار ها نقض شوند . واشنگتن باید توانایی و ظرفیت نظامی خود را برای بهبود قابلیت همکاری با هم پیمانان در آسیا به منظور کمک به کشورهای منطقه برای توسعه ظرفیتهای منع دسترسی - تحدید منطقه ای (A2/AD) خود در برابر چین ، افزایش دهد. واشنگتن باید تقویت شبکه دفاع موشکی ایالات متحده در اقیانوس آرام را برای حمایت از متحدان تسریع کند . واشنگتن باید تلاشها برای حفاظت از حوزه فضایی خود را هنگامیکه در حال توسعه یک جایگزین هوایی برای ارتباطات حجم بالا است، افزایش دهد . واشنگتن باید نیروی دریایی و هوایی ایالات متحده را در دریاهای چین جنوبی و شرقی تقویت کند. واشنگتن باید میزان و مدت تمرینات دریایی را با کشورهای حوزه دریای چین جنوبی افزایش دهد. نمونه یک منع دسترسی - تحدید منطقه ای A2/AD چگالی مسیر ها و حجم تجارت دریایی (به حجم تجارت دریای چین جنوبی و شرقی توجه شود) روند افزایش حجم سطحی و زیر سطحی منطقه به تفکیک کلاس ناوگان دریایی چین پیاده سازی سیاست های سایبری موثر ایالات متحده طی دهه گذشته حملات سایبری دائمی چین را به مراکز دولتی ، زیرساخت های حیاتی وتجاری را تحمل کرده است. تقریبا هیچ کاری برای توقف این حملات سایبری صورت نگرفت . به وضوح رویکرد "نام ببر و رسوا کن" (name and shame) نسبت به چین به وضوح شکست خورده است. اعلام جرم ایالات متحده بر علیه پنج افسر ارتش آزادی بخش ( PLA ) هیچ تاثیری بر جاسوسی سایبری چین نداشته است.استراتژی سایبری وزارت دفاع منتشر شده در سال ۲۰۱۱ ، یک دکترین جدید با عنوان واکنش هم طراز را مطرح نمود ، مبتنی بر اینکه هر اقدام مخرب در حوزه سایبر می تواند پاسخی هم ارز در حوزه دیگر دریافت نماید. ولی چین با هیچکدام ازین اقدامات هم طراز مواجه نشد.چنین انفعالی از سوی ایالات متحده باید پایان یابد، به خصوص به این دلیل که هیچ راهی برای رسیدن به یک توافق امنیتی قابل اطمینان با چین وجود ندارد. ایالات متحده باید سیاست های سایبری زیر را پیاده سازی کند: افزایش هزینه های چین در برابر مزایایی که ازین حملات سایبری کسب میکند. یک نقطه شروع خوب به پیشنهاد کمیسیون Blair-Huntsman افزایش تعرفه بر کالاهای چین است. افزایش توانایی های تهاجمی سایبری برای متوقف کردن رهبران چین در استفاده از حملات سایبری علیه ایالات متحده و شرکای آن در منطقه. بهبود امنیت سایبری ایالات متحده ادامه یابد. امنيت فضای سايبر نيازمند اقدام کنگره است ، از جمله یک قانون برای تنظیم به اشتراک گذاری اطلاعات بین سازمان های اطلاعاتی و دنیای حقوقی . تصویب قوانین مربوطه در کنگره، مانند قانون حفاظت از امنیت اطلاعات سایبری، به شرکتها اجازه میدهد تا به سرعت اطلاعات مربوط به تهدیدهای سایبری را با یکدیگر و دولت بدون ترس از اقامه دعوی به اشتراک بگذارند. اعلامیه برای 5 افسر ارتش چین اعلامیه مشابه برای افراد ایرانی دانلود دانلود دانلود ادامه دارد . . . .
-
1 پسندیده شدهقسمت نهم از ترجمه سند توصیه هایی برای استراتژی کلان ایالات متحده در برابر چین واشنگتن برای به ثمر رساندن این کلان استراتژی ، باید سیاست های زیر را اجرا کند : احیای اقتصاد ایالات متحده هیچ چیزی بهتر از رشد اقتصادی قوی در آمریکا ،این استراتژی را جلو نمی برد . این باید اولویت اول رئیس جمهور و کنگره جدید باشد. گسترش شبکه های تجاری در آسیا راه اندازی پیمان تجاری اقیانوس آرام (TPP). این پیمان که تا همین اواخر توسط دولت اوباما پیگیری شد نه به عنوان پاسخی ژئواکانومیک در برابر افزایش قدرت اقتصادی چین و جبر ژئوپولیتیکی موجود در آسیا, بلکه به عنوان یک تیر خلاص بر نشست دوره ای سازمان تجارت جهانی (WTO) در دوحه مطرح شدهاست. اگر چه TPP مزایای نامتقارن اقتصادی چین را نسبت به کشورهای آسیایی پاک نخواهد کرد، ولی نشان می دهد که ایالات متحده مصمم است که در زمین بازی اقتصادی آسیا رقابت کند.در همین راستا, کلان استراتژی بدون پیگیری TPP , به شدت تضعیف خواهد شد. بنابراین میبایست یک فشار گسترده توسط کاخ سفید برای تصویب فوری آن در کنگره آغاز گردد که شامل دادن اختیار در ارتقا تجارت شود.(ترامپ با عدم پیروی از این رویکرد آمریکا را از تمامی این پیمانها خارج کرد) بسیاری از عناصر تعامل اقتصادی ایالات متحده و چین منافع ملی ایالات متحده را تامین می کنند که باید تقویت شوند. با این حال، باید با چالش های مداوم پکن در برابر سیستم تجارت جهانی با یک واکنش واحد از سمت دموکراسیهای صنعتی (Industrial democracy) که توسط ایالاتمتحده رهبری میشوند مقابله کرد.واشنگتن همچنین باید پکن تحت فشار قرار دهد تا ارز یوان را با ارزش واقعی بازار خود عرضه کند. اتخاذ سیاست های موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکانومیک در آسیا و جهان. در طول تاریخ هرگز ، یک حکومت مثل چین مستقیما کنترل این مقدار از ثروت را بر عهده نداشته است . پس تعجب برانگیز نیست که با افزایش قدرت اقتصادی ، پکن تمایل برای استفاده از این قدرت برای پیشبرد اهداف ژئوپولیتیک را در دستور کار قرار دهد. چین اغلب به درستی به عنوان یک کارشناس پیشرو ژئواکانومی در جهان توصیف میشود.در این گزارش، ژئواکانومی «استفاده از ابزارهای اقتصادی برای اهداف ژئوپولیتیک » تعریف شده است. در این مورد سیاستهای ژئواکانومیک جبری چین نسبت به ژاپن، کشورهای آسهآن ، استرالیا، و دیگران، بدون هیچ واکنش سیاسی جدی از جانب آمریکا صورت پذیرفته . بنابراین یک رویکرد سیاست خارجی ژئواکانومیک مستلزم این ابتکارها خواهد بود: اتحادهای آسیایی - آمریکایی باید برای اقدامات ژئواکانومیک تهاجمی و دفاعی دوباره راه اندازی شوند. تمرکز شدید اتحاد باید به استفاده از ژئواکانومیک به عنوان ابزار سیاسی-نظامی معطوف باشد. دولت باید یک سیاست ژئواکانومیک بلندمدت برای مقابله با چین اتخاذ کند و با استفاده از قدرت پایدار و مثبت اقتصاد، نوآوری و شبکه های آمریکا اقدام به جذب کشورهای آسیایی و مقابله با فشار اجباری چین بر همسایگان خود به گونه ای که همواره مبتنی بر قواعد سیستم بینالمللی و به وضوح در راستای منافع ملی ایالاتمتحده ، دوستان و هم پیمانان آن باشد. انقلاب انرژی ایالات متحده باید از طریق برداشتن محدودیت هایی برای تامین گاز و نفت متحدان و دوستان خود ، به دستاورد ژئوپلیتیک پایدار در آسیا تبدیل شود. ایالات متحده در حال حاضر بزرگترین تولید کننده نفت خام جهان است درصد تفکیکی صادرات نفت خام امریکا - سال 2017 کشورهای اسیایی در صدر مقصد های صادراتی نفت خام و گاز مایع آمریکا یک رژیم جدید کنترل فناوری در مقابل پکن ایجاد کنید. واشنگتن باید توجه بیشتری به محدود کردن دسترسی چین به سلاحهای پیشرفته و فنآوریهای حیاتی نظامی داشته باشد.اگر چه ایالاتمتحده قطعاً باید غرب را در گسترش تجارت بینالمللی هدایت کند, اما این سیاست نباید باعث تضعیف قدرت آمریکا شود و در توانایی واشنگتن برای اجرای تعهد اساسی خود ، تضمین امنیت آسیا و جهان خدشه وارد کند و چالشی همچون چین را برآورده سازد.مزیت تجاری با چین "نباید این ابهام را ایجاد کند که جهانیسازی منجر به افزایش دسترسی پکن به تسلیحات پیشرفته و عوامل مرتبط با آن از جمله تکنولوژی باکارایی دوگانه ( Dual-use technology ) میشود. چنین برداشت هایی میتواند هر گونه موفقیت آمریکا در متعادل کردن رشد چین را با عواقب قاطع و خطرناکی روبه رو و تضعیف کند. امروزه واضح است که چنین تکنولوژی هایی تنها در ایالات متحده در دسترس نیستند؛ آنها در بسیاری از کشورها، به ویژه متحدان اروپایی و آسیایی واشنگتن، پیدا میشوند. ایالات متحده باید این کشورها را تشویق کند تا یک رویکرد هماهنگ را برای محدود کردن دسترسی چین به تمام فن آوری ها، از جمله تکنولوژی باکارایی دوگانه ، که می تواند باعث «آسیب های استراتژیک سطح بالا» شود، اتخاذ کنند. واشنگتن برای ایجاد یک رژیم کنترل فناوری جدید ، باید به گفتگوی فوری با متحدان و دوستان خود بپردازد. بدیهی است که انجام این کار آسان نخواهد بود، اما این تلاش باید بلافاصله صورت گیرد. ادامه دارد.... احتمالا قطع صاردات نفت ایران به کشورهای اسیایی رو میشه در راستای کمک به سیاست"تامین انرژی متحدان امریکا توسط خوده آمریکا" قرار داد.
-
1 پسندیده شدهقسمت هشتم از ترجمه سند استراتژی کلان ایالات متحده در قبال چین و منافع ملی آمریکا وظیفه اصلی که استراتژی کلان با آن مواجهه است , انطباق با چالش اساسی رشد روز افزون چین می باشد . همگرایی , رویکرد غالب ایالات متحده نسبت به چین ،که از سال 1970 به شدت دنبال شد بدون شک به ظهور چین به عنوان رقیب قدرتمند آینده آمریکا کمک کردهاست . هیچ یک از گزینه هایی که معمولا در بحث های واشنگتن و جاهای دیگر مطرح می شود در مورد چگونگی واکنش به قدرت رو به رشد چین و حفظ برتری آمریکا برای یک چرخه طولانی دیگر در سیاست بینالملل اظهار نظر نمیکنند.این جایگزینها که شامل پذیرفتن و مشارکت با چین و پذیرش پکن از طریق یک نوع گروه دوجانبه (G۲)، یا پذیرفتن چین به مثابه شوروی است، همه محدودیتهای شدیدی از دیدگاه منافع ملی آمریکا دارند و در واقع هدف بزرگتر یعنی تقویت برتری واشنگتن در سیستم جهانی را تضعیف میکنند. هیچ مبنای بهتری برای تجزیه و تحلیل و فرموله کردن استراتژی کلان آمریکا در قبال چین بهتر از اتصال مستقیم این استراتژی به منافع ملی حیاتی آمریکا وجود ندارد - شرایطی که برای حفاظت و ارتقای بقا و رفاه آمریکاییها در یک کشور آزاد و ایمن ضروری است. منافع ملی و حیاتی ایالاتمتحده به شرح زیر است: پیشگیری ، بازداری ، و کاهش تهدیدات متعارف و غیر متعارف به آمریکا و مناطق تحت تصرف آمریکا. حفظ تعادل قدرت در اروپا و آسیا که صلح و ثبات را از طریق ادامه نقش رهبری آمریکا و ائتلاف های آمریکا حمایت میکند. جلوگیری از استفاده و کاهش انتشار سلاحهای هستهای و سلاحهای دیگر کشتار جمعی(WMD) ، و جلوگیری از تکثیر سیستمهای پرتاب میان برد و دوربرد برای سلاحهای هستهای ؛ ارتقای سلامت اقتصاد بینالملل ، بازارهای انرژی و محیطزیست . چالش چین برای منافع ملی ایالات متحده اگرچه واشنگتن به دنبال همراه کردن پکن با خود در رابطه با موضوعات عدم اشاعه، امنیت انرژی ، اقتصاد و محیطزیست بینالمللی است ، توجه اولیه و جدی آمریکا به این منافع ملی باید معطوف به تلاش سیستماتیک چین برای اخلال در مورد دوم از منافع ملی ذکر شده در بالا باشد. اگر چین موفق به تضعیف توازن قدرت در آسیا ، تضعیف قدرت سیستم ائتلاف آمریکا در آسیا و در نهایت قرارگیری به جای ایالاتمتحده به عنوان رهبر آسیا شود ، درها را بر روی توانایی چین به منظور تضعیف موارد اول و سوم در طول زمان را باز میکند . همانطور که قبلا ً اشاره شد ، پکن به دنبال دستیابی به این اهداف است: تصرف جایگاه ایالاتمتحده به عنوان قدرت اول در آسیا ; تضعیف سیستم ائتلاف آمریکا در آسیا ; تخریب ذهنیت کشورهای آسیایی در مورد اعتبار , قابل اطمینان بودن و در قدرت ماندن ایالات متحده ; استفاده از قدرت اقتصادی برای نزدیکتر کردن کشورهای آسیایی به اولویتهای سیاست ژئوپولیتیکی جمهوری خلق چین ; افزایش توانایی نظامی جمهوری خلق چین برای تقویت بازدارندگی در برابر مداخله نظامی آمریكا در منطقه ; ایجاد شک و تردید در مدل اقتصادی ایالات متحده؛ اطمینان ازین که ارزشهای دموکراتیک ایالات متحده ، منجر به کاهش قدرت داخلی حزب کمونیست چین (CCP) نگردد؛ اجتناب از یک مواجهه بزرگ با ایالات متحده در دهه آینده؛ شی جین پینگ رئیسجمهور جمهوری خلق چین در کنفرانس تعامل و اعتمادسازی آسیا (CICA) در اوایل سال 2014 به هدف تضعیف تعادل قدرت در آسیا اظهار داشت که "مشکلات آسیا در نهایت باید توسط آسیا حل و فصل شود و امنیت آسیا در نهایت باید توسط آسیایی ها تامین شود". ظرفیت ایالات متحده در مواجهه با این چالش های سیستماتیک ژئواکونومیک، نظامی و دیپلماتیک چین به منظور برتری بر ایالاتمتحده در آسیا، نظم بینالملل را برای دهههای آینده شکل خواهد داد. نوع ارتباط کشورهای آسیا-اقیانوسیه با آمریکا و چین (سبز با هردو ارتباط دارند) دایره متحدان چین در اطراف هند تغییر تجارت کشورهای اسیایی به سمت چین ( برحسب درصد GDP ) فروش تسلیحات امریکا و چین در بازار آسیا پاسخ استراتژی کلان ایالات متحده به اهداف استراتژیک چین ایالاتمتحده باید در مواجهه با چین , به صورت استراتژیک فعال شود و کمتر نگران این موضوع باشد که چگونه این رویکرد ممکن است در پکن ارزیابی شود . جمهوری خلق چین ظاهرا ً متقاعد شده است که واشنگتن سیاست مهار در دستور کار دارد . میبایست پیکربندی مجدد استراتژی کلان آمریکا علیه چین در چهار مسیر زیر به طور اصولی پیاده سازی شود: ایالاتمتحده باید اقتصاد خود را در خانه احیا کند،و یک مجموعه جدید از روابط تجاری در آسیا تعریف کند که چین را نادیده بگیرد، از سیاست های موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکانومی در آسیا استفاده کند، در همکاری با متحدان آمریکا و شرکای همفکر، یک مکانیزم جدید کنترل تکنولوژی در مقابل چین ایجاد کند . آمریکا باید در تواناییها و ظرفیتهای دفاعی خود سرمایهگذاری کند تا قابلیتهای ضد دسترسی (anti-access) در حال ظهور چین را شکست دهد و امکان اعمال قدرت (Power projection) علیه پکن را فراهم آورد . ایالات متحده باید مجموعه جدیدی از روابط و مشارکت های استراتژیک قابل اطمینان را در سراسر منطقه هند و اقیانوس آرام تقویت کند، اما فراتر از آن و به عنوان یک سیاست مشخص، تقویت توانایی های کشورهای آسیایی برای مقابله با چین به طور مستقل و ایجاد گونه های جدیدی از همکاری استراتژیک در داخل آسیا (کشورهایی که همیشه درگیر نیستن) که به طور سیستماتیک توسط ایالات متحده پشتیبانی می شود در دستور کار قرار دهد. آمریکا باید دیپلماسی سطح بالا با چین را به منظور خنثی کردن تنشهای ذاتی و عمیق بین دو کشور که استراتژی کلان ناسازگاری با هم دارند دنبال کند تا به هم پیمانان و دوستان آمریکا در آسیا اطمینان دهد که هدف آن اجتناب از روبارویی با چین است. علی رغم آشفتگی در خاورمیانه و تنش با روسیه، رییس جمهور باید برای مدیریت بزرگترین چالش استراتژیک ایالات متحده در دهه های آتی یعنی افزایش قدرت چین تمرکز نماید و همیشه انگشت اش به سمت استراتژی کلان ایالات متحده در قبال چین اشاره کند ، باید جلسات چهره به چهره بسیار بیشتری با رهبران آسیا و سران اتحادیه اروپا در این مورد برگزار کند . مذاکرات دوجانبه چهل و پنج دقیقه ای با همتایان آسیایی در حاشیه جلسات بین المللی برای انجام این کار کافی نیست. همین مساله در مورد کنگره نیز صادق است، که یک عنصر ضروری در برخورد با قدرت چین در دراز مدت است. احزاب و مطبوعات ، کنگره را نخواهند بخشید ، اگر به طور گسترده تأثیر افزایش قدرت چین در مورد منافع ایالات متحده را نادیده بگیرد. نقش کنگره در حفظ یک کلان استراتژی موفق در قبال چین، عمدتا در سه حوزه ظاهر می شود: دادن اختیارات به رئیس جمهور در زمینه تجاری، به طوری که او بتواند سریعا پیمان تجاری اقیانوس آرام(TPP) رابه پایان برساند. اصلاح و ارائه بودجههای دفاعی لازم برای حفظ اعمال قدرت (Power projection) آمریکا و ایجاد یک سیستم اتحاد آسیایی معتبر ، مقامات آمریکایی را به طور مداوم در مورد افزایش قدرت چین پاسخو نگه دارد. ادامه دارد . . . . پ.ن : از تفاوت ایران و چین فاکتور بگیرید و جای چین در بالا ایران رو قرار بدید .... کلان استراتژی و ماادراک کلان استراتژی
-
1 پسندیده شدهقسمت هفتم از ترجمه سند غفلت استراتژیک برخی به تاریخ اشاره میکنند و استدلال میکنند که رقابت استراتژیک بین ابر قدرت بالفعل و ابر قدرت بالقوه اجتنابناپذیر است. بعضی دیگر چنین پیشبینی را با تاکید بر تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در دو کشور و همچنین نفوذ سازنده دیپلماسی و حکومت داری به چالش میکشند. نتیجه گیری نویسندگان این گزارش Robert D. Blackwill و Ashley J. Tellis ، به طور قابلتوجهی به نخستین گزاره بالا نزدیک است.آنها عنوان میکنند ، "چین مهمترین رقیب ایالاتمتحده برای دهههای آینده خواهد بود، و احتمال یک رقابت استراتژیک بلندمدت بین پکن و واشنگتن زیاد است".آنها همچنین استدلال می کنند که چین با ورود به بازار آزاد و نظم لیبرالی به "بازیگر ذینفع مسئولی" که بسیاری در ایالات متحده به آن امید داشتند تبدیل نشده است. برعکس، Blackwill و Tellis چین را به عنوان کشوری که یک کلان استراتژی به هدف افزایش کنترل بر داخل و خارج از مرزهها ، تحکیم جایگاه خود در نظام بینالمللی و جایگزینی با ایالاتمتحده برای تسلط بر آسیا طرح ریزی کرده ، تلقی میکنند. در یک کار قدیمی که در اوایل جنگ جهانی دوم منتشر شد، Edward Meade Earle در کتاب "طراحان استراتژی مدرن : تفکر نظامی از ماکیاولی تا هیتلر" ، کلان استراتژی را "هنر کنترل و استفاده از منابع یک ملت ، به منظور تامین منافع حیاتی کشور ، علیه دشمنان بالفعل ، بالقوه یا احتمالی تعریف کرد" ...او با تشریح این ایده، استدلال کرد که وجود این "بالاترین نوع استراتژی" به این دلیل است که " سیاستها و قدرت نظامی یک ملت را به صورتی یکپارچه می نماید، که [برای تحصیل منافع] توسل و نیاز به جنگ را غیر ضرور و یا شانس پیروزی در آن را افزایش می دهد". در آخر Earle به درستی نتیجهگیری کرد که " کلان استراتژی نه تنها یک مفهوم در زمان جنگ نیست بلکه یک عنصر ذاتی در کشورداری است."اگر چه بسیاری پس از او تغییراتی را در این مفهوم ارائه کرده اند، ولی تعریفی عاقلانه تر و جامع تر از این برای کلان استراتژی ارائه نشده است. ایالات متحده از زمان شکل گیری خود به طور پیوسته دنبال یک استراتژی کلان برای دستیابی و حفظ برتری بر رقبای مختلف بوده است، ابتدا در قاره آمریکای شمالی، سپس در نیمکره غربی و نهایت در سطح جهانی.در طول جنگ سرد، این استراتژی در شکل " سد نفوذ " (Containment) آشکار شد، که چشمانداز منسجمی بود از اینکه ایالاتمتحده چگونه میتواند با استفاده از برتری سیستماتیک خود ، امنیت امریکا ، متحدانش و در نهایت شکست حریف خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی را تضمین کند.همانطور که ملوین لفلر (Melvyn Leffler) بیان کرده است ، "اهداف کلیدی سد نفوذ (Containment) محدود کردن نفوذ و قدرت شوروی و ایدئولوژی کمونیستی بود. با این حال، سد نفوذ هرگز یک استراتژی دفاعی نبود؛ بلکه میتوان آن را به عنوان یک ابزار برای پیروزی جنگ سرد در نظر گرفت " سیاست های گوناگونی از جمله محدود کردن عمدی اتحاد جماهیر شوروی در اتصال به مراکز مهم اقتصاد جهانی، حفظ یک مجموعه گوناگون و گاه متضاد از "موافقت نامه های امنیتی " و ائتلاف ها ، پیگیری مبارزات ایدئولوژیک ضد کمونیسیتی در سراسر جهان به منظور محکوم کردن دولت شوروی و سیاست های آن و حفظ برتری صنعتی و تکنولوژیکی ایالات متحده با موفقیت به سرانجام رسید تا واشنگتن وارد عصر جدیدی از رقابت ژئوپولیتیک بشود. پس از پیروزی آمریکا در جنگ سرد و منحل شدن استراتژی " سد نفوذ " (Containment) ، سیاست گذاران ایالاتمتحده برای مفهوم سازی یک استراتژی کلان تلاش کردند که تمایل بیشتری برای حمایت از نظم جهانی لیبرالی در دوران پس از جنگ سرد ایجاد کند.(منظور مغلوب کردن رقبا با وارد کردنشون به نظام لیبرالی و تغییر خودبه خودی رقبا به عنصری خنثی بواسطه رعایت دستورالعملهای نظام لیبرال). اگرچه وزارت دفاع در طول ریاست جورج اچ دابلیو بوش (بوش پدر) با رد این استراتژی ادعا کرد که " استراتژی کنونی باید بر جلوگیری از ظهور هرگونه رقیب بالقوه در آینده متمرکز شود " - همان استراتژی موفقی که اتحاد جماهیر شوروی را ساقط کرد - در آن زمان تردید وجود داشت که آیا این سند منعکسکننده سیاست شخص بوش است یا خیر . در هر صورت ، آگاهانه یا عامدانه هیچ مدیریتی در واشنگتن چنین رویکردی را دنبال نکرد . در مقابل ، یک سری از مدیران به بهانه فروپاشی شوروی ، به اجرای سیاستهایی ادامه دادهاند که در واقع ظهور رقبای جدید مانند چین را امکان پذیر کرد. از آنجا که تلاش آمریکا برای " ادغام " چین در نظم جهانی لیبرال ، تهدیدات جدیدی را نسبت به سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کرده که در نهایت منجر به یک چالش مهم در برتری آمریکا در سطح جهانی میشود - واشنگتن نیاز به یک کلان استراتژی جدید در قبال چین دارد که به جای ادامه دادن به این افزایش برتری ، بر مهار قدرت چین تمرکز داشته باشد.اما این استراتژی به دلیل واقعیتهای کنونی جهانی شدن نمیتواند بر پایه همان استراتژی " سد نفوذ " ضد شوروی ، بنا شود ، همچنین نمی توان بسادگی سیاست کلی جهانی سازی را محدود کرد . بنابراین باید تغییرات اساسی در سیاست کنونی اعمال شود تا خطرات توسعه اقتصادی و نظامی چین برای منافع آمریکا در آسیا و در سطح جهانی را محدود کند . نویسندگان این گزارش سیاستی را پیشنهاد میکنند که تاکید کمتری بر حمایت و همکاری و تاکید بیشتری بر فشار و رقابت دارد . درواقع "محاصره کمتر و مبارزه فعالانه تر" .این تغییرات ، قلب یک استراتژی متعادل ساز را تشکیل می دهند ، که میگوید: حفظ سلطه ایالات متحده در سیستم جهانی باید به عنوان هدف اصلی استراتژی کلان ایالات متحده در قرن بیست و یکم باقی بماند. حفظ این وضعیت در مواجه با افزایش قدرت چین، به احیای اقتصاد ایالات متحده ،برای پرورش نوآوری هایی که مزیت های نامتقارن اقتصادی نسبت به دیگران ایجاد میکند،انعقاد توافقنامه تجاری ترجیحی میان دوستان و متحدان ایالات متحده برای افزایش سود دوجانبه خود از طریق ابزارهایی که به طور آگاهانه چین را حذف می کنند؛ ایجاد مجدد یک رژیم کنترل تکنولوژی که شامل متحدان ایالات متحده است که مانع از دستیابی چین به توانایی های نظامی و استراتژیک شود، نیاز دارد .در حالی که همه(امریکا و متحدان امریکا) به کار با چین به طریق مختلف ادامه میدهند (که نباید در تضاد با تامین منافع ملی ایالات متحده باشند) امریکا میبایست اقدام به هماهنگ ساختن ظرفیت های سیاسی دوستان و متحدان ایالات متحده در اطراف چین و بهبود توانایی نیروهای نظامی ایالاتمتحده در امتداد سرزمین حاشیه یا Rimland نماید. مقایسه مفهوم Rimland جان اسپایکمن و Heartland جان مکیندر در این استراتژی تعادلی (balancing strategy) با اینکه ایالاتمتحده و هم پیمانانش به طور دیپلماتیک و اقتصادی به تعامل با چین ادامه میدهند به عمد عواملی را به کار گرفته میشود که توانایی چین برای سواستفاده از قدرت رو به رشد خود را محدود میسازد. تنها فروپاشی چین واشنگتن را از اقدام به تعدیل سیستماتیک پکن آزاد خواهد کرد, چرا که حتی یک چین میانه رو هم خطرات این کشور برای ایالات متحده در آسیا و فراتر از آن را از بین نخواهد برد. ادامه دارد . . . .
-
1 پسندیده شدهقسمت ششم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین هدف چهارم - پیوند بین المللی ( Cement International) تمایل حزب کمونیست چین (CCP) برای حفظ نظم داخلی و به حداکثر رساندن قدرت جامع ملی ، توسط عنصر نهایی هدف استراتژیک اش افزایش یافته است : چین به عنوان یک بازیگر مرکزی در نظام بین الملل حتی قبل از انقلاب کمونیستی در سال 1949، چشم اندازهای تضمین شده ای برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ داشت ، همانگونه که در شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) قادر به استفاده از حق وتو بود. پس از آنکه ریچارد نیکسون رییس جمهور و کیسینجر وزیر امور خارجه آمریكا ، روابط با مائو در سال 1971 را تقویت كرد، نقش چین در میان نخبگان جهانی - یعنی آن دسته از كشورهایی كه مسئول نظارت بر نظم بین المللی بودند - به صورت یکپارچه به رژیم کمونیست منتقل شد.اگر چه این برتری نمادین, زمانی که چین از نظر اقتصادی, هنوز در شرایط ضعیف بود توخالی به نظر میرسید , اما هنوز به لحاظ استراتژیک ، بحرانی بود، زیرا اطمینان حاصل شد که هیچ تصمیم اساسی در مورد شورای امنیت بدون رضایت چین نمی توان انجام داد. اکنون که چین به یک قدرت اقتصادی پایدار تبدیل شده است، عزم پکن برای جلوگیری از هرگونه توسعه این نهاد (شورای امنیت سازمان ملل) که میتواند برتری دیرینه خود در منطقه و جهان را کمرنگ کند، برجسته شدهاست . با این حال, حتی فراتر ازعضویت در شورای امنیت, قابلیتهای مادی رشد چین تضمین کردهاند که اساساً در همه نهادهای نظم جهانی بازیگر مهمی است و جای تعجب نیست که به دنبال افزایش قدرت در این نهادها باشد - برای مثال در صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی (IBRD) - برای هدایت عملیاتها به سمت خدمت به اهداف خود چه در نهاد های کاربردی و چه در نهاد های منطقه ای است . چین در واقع "جهانی شدهاست" و به دنبال ایفای نقش فعال در تضمین این امر است که قوانین ارائهشده در این سازمانها نه تنها منافع اش را تضعیف نمیکنند بلکه آنها را پیش میبرند. در انجام این کار ، رفتارهای چین مشابه سایر قدرتهای پیشین در سیاست بینالمللی هستند. کشورهای معروف به G4 nations که از بخت بیشتر برای دریافت حق وتو برخوردارند (هند و ژاپن از رقبای منطقه ای چین) مقایسه شاخص های کشورهای دارای حق وتو و G4 nations با این وجود ، امروزه مشارکت گسترده چین در نهادهای بینالمللی یک بازخورد ترکیبی ایجاد کردهاست . در برخی موارد ، فعالیتهای چین برای نظم جهانی مفید بودهاست ، اما در بسیاری از موارد پکن ، عدم تمایل خود را به هزینه کرد برای کمک به حاکمیت جهانی را به نمایش گذاشتهاست. چین علیرغم دارا بودن دومین اقتصاد بزرگ و بودجه نظامی قابل توجه , به طور کلی یک استراتژی انتقال بار مسئولیت (strategy of burden shifting) را اتخاذ کردهاست و اصرار دارد که ایالاتمتحده و دیگران هزینههای اقدامات عمومی جهانی را متقبل شوند.حتی چین با سواستفاده از چالشهایش به عنوان یک "کشور در حال توسعه" برای به حداکثر رساندن قدرت ملی خود توقع متحمل شدن هزینه ها توسط دیگر بازیگران، از جانب چین را دارد. هنگامی که نهادهای بین المللی به منافع چین خدمت نکنند، دولت چین تلاش می کند تا جایگزین ها را ایجاد یا تقویت کند، به ویژه آنهایی که ایالات متحده را نادیده می گیرند. به عنوان مثال، چین در تلاش است تا همکاران و همسایگان منطقه ای خود را به پیمان های اقتصادی از جمله: بریکس (BRICS) که رقیب نظام بین المللی لیبرال هست، بانک توسعه جدید (NDB) که به طور گسترده جایگزینی است برای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول؛ پیمان اقتصادی منطقه ای جامع (RCEP) ؛ اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) ؛ منطقه تجارت آزاد (FTA) که چین به شدت از آن حمایت می کند ؛ بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی (AIIB) (رقیب بانک توسعه آسیایی) ؛ و تفاهمنامه تجاری آسیا-پاسیفیک (APTA) (که چین را به همسایگانش در آسیا نزدیکتر می کند) ؛ متصل کند. در دیگر نقاط جهان، پکن تشکیل انجمن بین المللی همکاری چین و آفریقا، مجمع همکاری چین-عرب و مجموعهای از نهادهای مشابه را آغاز کردهاست که موقعیت چین را ارتقا و استانداردهای تعریف شده سازمان هایی مثل سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) ، بانک جهانی و دیگر موسسات بینالمللی را تضعیف کردهاست. کشورهای عضو پیمان بریکس بنابراین، شخصیت مشارکت بین المللی پکن، نشان می دهد که تعهد آن نسبت به نظم فعلی به طور قابلتوجهی ابزاری است. چین در این زمینه تا حدی به فعالیت میپردازد که منافع مادی یا جایگاهی را دریافت کند، اما هیچ تعهد بنیادی برای حمایت از این سیستم فراتر از منافعی که متحمل میشود ندارد. این نباید تعجب برانگیز باشد زیرا، همانطور که کیسینجر خاطر نشان کرد ، چین هنوز در حال وفق دادن خود به عضویت در یک سیستم بین المللی است که در غیابش طراحی شده و اساسا در توسعه برنامه هایش سهمی نداشته ". هنگامی که همه چیز در نظر گرفته شود، این دوسویه گرایی در نهایت منافع ملی آمریکا را تضعیف میکند و مهمتر از آن استوار کردن استراتژی یکپارچه سازی فعلی امریکا بر این فرض اشتباه است که: ورود چین به نظم لیبرال در دراز مدت به پشتیبانی رژیم از آن خواهد انجامید که منجر به اجتناب از تهدید علیه قیم اصلی آن, ایالاتمتحده میشود. از آنجا که این دو انتظار تحقق نیافته است، ظهور چین به عنوان یک قدرت عظیم جدید، چشمانداز نگرانکنندهای برای ایالاتمتحده در چند سال آینده ترسیم خواهد کرد. رشد اقتصادی چین به طور قابلتوجهی بیشتر از مشارکت آن در نظام تجارت چند جانبه و نظم لیبرال بینالمللی ناشی میشود، اما توسعه نظامی آن، استراتژی اقتصادی پکن را در تضاد با هدف سیاسی اش یعنی تهدید ایالاتمتحده ، قیم اصلی "وابستگی جهانی" قرار دادهاست. در حال حاضر، چین هیچ عجلهای برای پرداختن به این ابهام ندارد، آگاه است که شرکای تجاری اش در فشار آوردن روی پکن به دلیل پتانسیل زیانهای اقتصادی که ممکن است رخ دهد تردید دارند. با توجه به این محاسبه، رهبران چین به این نتیجه رسیدهاند که کشور آنها میتواند از تجارت بین المللی بهره مند شود بدون آنکه مجبور باشد مصالحه ای برای اختلافات موجود با کشورهای آسیایی انجام دهد و یا آنها برای تضعیف قدرت آمریکا در آسیا ترغیب کند. چین تا زمانی که ایالات متحده "وابستگی جهانی" را که فعلا روابط اقتصادی ایالات متحده و چین را تعریف می کند، تغییر ندهد، به حفظ نظم فعلی محتاج است. چین هنوز هم به دنبال همکاری با ایالات متحده است .از آنجایی که چین دریافته که تلاش خود برای دستیابی به قدرت جامع ملی هنوز ناقص است، در تلاش است تا از رویارویی با ایالات متحده یا سیستم بین المللی در آینده نزدیک جلوگیری کند. در عوض، پکن قصد دارد روابط خود را با تمام شرکای جهانی اش و به ویژه واشنگتن را تقویت کند،و امیدوار است که افزایش سریع آن و تمرکز بر تجارت و سیاست بین الملل، دیگران را مجبور سازد که به طور فزاینده ای به سلطه چین احترام بگذارند. اگر چین با موفقیت بالا بیاید , به طور کامل تجهیز خواهد شد تا از حقوق خود با زور و با هزینهای کمتر از آنچه امروز می پردازد , محافظت کند, با توجه به اینکه هنوز هم نسبتاً ضعیف است و متکی به مزایای تجارت و وابستگی متقابل جهانی است. حجم تجارت چین و امریکا به تفکیک سبد بنابراین ، نتیجهگیری بنیادی برای آمریکا این است که دیگر چین منافع خود را برای تبدیل شدن به یک " کشور تجاری " تعریف نمیکند و مهم نیست که برای حل تنشهای بین استراتژی اقتصادی و ژئوپلیتیک اش . چه نتیجهای حاصل خواهد شد.در عوض ، چین حرکت به سمت تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ با مجموعه ای کامل از قابلیتهای سیاسی و نظامی را ادامه خواهد داد ، که همگی معطوف به بازپسگیری سلطه آسیایی خود از ایالاتمتحده ، به عنوان مقدمهای برای سلطه جهانی در آینده است . پ.ن : خب بخش تحلیل کلان استراتژی چین تموم شد ، ادامه سند به تببین کلان استراتژی امریکا در برابر چین میپردازه ...انشالله در اینده خدمتتون ترجمه میشه... در جواب یکی از دوستان که پرسیده بود چه نیازی به این ترجمه بلند بالا هست باید بگم که اگر کلیت این پست هارو خونده باشید، درک کردید که : کشورها برای نیل به چشم اندازی که برای خودشون ترسیم میکنن نیاز به طرح یک کلان استراتژی دارند ، که باعث بشه اقداماتشون در تمام زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، نظامی ، فرهنگی و.... همسو و تقویت کنندی دیگر زمینه ها باشد.چیزی که در ایران عزیز اسلامی به شدت بهش احتیاج داریم. هدف بعدی این بود که چون ارزش این سند در سیاست های امریکا خیلی بالاست ، مارو با بالاترین سطح تحلیل استراتژی دشمن و تبیین استراتژی بر ضد اون آشنا میکنه. برای اشنایی با اندیشکده شورای روابط خارجی
-
1 پسندیده شدهقسمت پنجم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین هدف سوم -ثبات منطقه ای مزایای خارجی ناشی از نرخ رشد بالای چین تا کنون ظرفیت خود را برای دستیابی به سومین هدف عملیاتی که تلاش برای دستیابی به " قدرت جامع ملی " به شمار می رود ، تقویت می کند.گسترش آرامش در بخش وسیعی از جغرافیای آن به همراه موفقیت در اصلاحات اقتصادی دهه های 1980 و 1990، پکن را در نهایت قادر ساخت به عنوان یک عنصر از استراتژی کلان خود به آرامش سیستماتیک مناطق توسعه یافته و تثبیت سلطه در منطقه هند-آرام ( Indo-Pacific ) برای دهه های آینده دست یابد. منازعات ارضی چین با این حال، شرایطی که در این تلاش تازه در صلح و آرامش ایجاد شد، به طور چشمگیری متفاوت از دوره های امپراطوری قبلی بود. چین در حال حاضر توسط رقبای قدرتمندی مانند روسیه، ژاپن و هند احاطه شده است. علاوه بر این، حتی دولت های کوچکتر که قبلا جزو اقمار چین بودند مانند کره جنوبی و ویتنام در حال حاضر موفق بوده اند و به رغم نقاط ضعف خود، علاقه ای به وابستگی به چین ندارند. و در نهایت ، به جهت پاکسازی نفوذ منطقه ای چین در آسیا، تن به حضور گسترده پایگاه های عملیاتی خط مقدم ( FOB) و پایگاه های عملیات اصلی (MOB) ایالات متحده و سیستم ائتلاف قدرتمند آن در آسیا دادند. پایگاه های امریکا دارایی های نظامی آمریکا در منطقه استعداد نظامی کل منطقه در مواجهه با این محیط جدید, پکن سیاستهای متنوعی را برای آرام کردن محیط پیرامون خود ارائه کردهاست : نخست _ اینکه, روابط عمیق اقتصادی خود با همسایگان آسیایی اش را به منظور " کاهش نگرانیهای منطقهای " در مورد افزایش نفوذ جمهوری خلق چین (PRC) برقرا نموده. در حالی که اثر گذاری همین مکانیزم را برای افزایش نفوذ خود بر همسایگان حفظ کرده است . رابطه تجاری بسیار قوی چین و آسه آن (جنوب شرقی آسیا) در مقابل ژاپن دوم _ایجاد انگیزه و هدف مشترک با برخی از کشورها ، مانند روسیه ، که علیرغم سوء ظن خود نسبت به پکن، در بحران اوکراین و تحریم اقتصادی غرب در مورد مسکو - دلایل خود را برای مقاومت در برابر تقویت توازن بیشتر در برابر چین حال حاضر در آسیا دارد. سوم _ پکن ، نوسازی مجدد ارتش آزادیبخش خلق (PLA) را با هدف ارتقای قدرت نظامی که توانایی شکست دادن دشمنان محلی و بازداشتن ایالات متحده در ورود امکانات دفاعی در یک بحران را داشته باشد ، آغاز کرده است. رشد بودجه نظامی چین چهارم _ این کشور در حال حاضر تلاشهای سابق خود برای محکوم کردن سیستم اتحاد آمریکایی در آسیا را ادامه می دهد و بر این موضوع تاکید دارد که واشنگتن همچنان مانع اصلی در تلاش پکن برای یک ایجاد یک ثبات منطقه ای خواهد بود . بر این اساس ، چین به طور فعال " یک مفهوم امنیتی جدید " را ترویج کردهاست که اتحاد های آمریکایی را رد میکند ؛ و خواستار تامین امنیت آسیا تنها توسط کشورهای آسیایی است ؛ و چین را به عنوان تامین کننده امنیت منطقه ای معرفی می کند ، همانطور که شی جین پینگ "Xi Jinping اخیرا آن را بیان کرد، "توسعه عالی ترین شکل امنیت است". مشارکت اقتصادی منطقه ای جامع ( RCEP ) با حضور چین در مقابل پیمان تجاری ترنس-پسیفیک (TPP) بلوک غرب به این ترتیب تمایل به ثبات منطقه ای ، یک تطبیق مدرن از هدف سیستم مرکز عالم گرایی چینی (sinocentric) است یعنی ،تقویت مرکزیت چین در آسیا است. اگر پکن بتواند در دستیابی به این سیاست ها در کنار پایداری ثبات داخلی به موفقیت برسد. رشد اقتصادی پایدار و گسترش توانایی های نظامی اش جاه طلبی چین برای غلبه بر آسیا را افزون خواهد کرد که در آینده ، منجر به ایجاد نظام دو قطبی در جهان خواهد شد. این دستاورد ، به نوبه خود، اهداف داخلی حزب کمونیست چین را تقویت خواهد کرد: رساندن منافع مادی به مردم چین در حالی که امنیت و ثبات کشور را بیشتر افزایش می دهد، موجب تضمین ادامه حاکمیت حزب می شود. ادامه دارد ......
-
1 پسندیده شدهقسمت چهارم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین هدف دوم- حفظ رشد اقتصادی بالا حفظ نظم داخلی مهمترین هدف امروز ، حزب کمونیست چین (CCP) است . اما حفظ و تداوم بلامنازع حکومت کمونیستی , نیاز به هدف عملیاتی دوم دارد : حفظ رشد بالای اقتصادی که برای حفظ نظم اجتماعی ضروری است . از زمان تاسیس دولت کمونیستی , رشد اقتصاد چین به هدف سیاسی مهمی بدل شد . پس از این همه , مائو تسهتونگ هیچ شکی نداشت که قدرت سیاسی نه تنها با انحصار قدرت رشد میکند بلکه اساسا ً پایههای مادی دارد.با این حال , متاسفانه استراتژی جمعگرایی (Collectivism) مائو نتوانست به سطوح بالایی از رشد دست یابد و اقدامات فریبکارانه سیاسی او تنها مانع توسعه بیشتر چین شد. تا زمانی که مائو زنده ماند , شخصیت برجسته او و سیاست های بی رحمانه اش به ویژه خشونت افراطی PLA و گارد سرخ (CRG) اطمینان داد که حزب کمونیست چین برای حفظ قدرت به خاطر عملکرد ضعیف اقتصادی در رنج است. با این حال، از آغاز دوره اصلاحات تحت رهبری ، پدر چین مدرن دنگ ژیائوپینگ Deng Xiaoping ، میزان بالای رشد اقتصادی اجتنابناپذیر شدهاست. در غیاب رهبران کاریزماتیک مانند مائو و ژیائوپینگ، رشد اقتصادی برای حفظ مشروعیت حزب کمونیست حتی برای رئیسجمهوری شاهانه فعلی چین، شی جین پینگ "Xi Jinping" مهم شدهاست.با اصلاحات در بازار که در سال ۱۹۷۸ آغاز شد ، نیاز به رشد اقتصادی بالا تشدید شد چون تنها نقطه تمایز حزب رو به زوالی است که پیشتاز سوسیالیسم هست . دیگر هیچ چیز خاصی در مورد حزب وجود ندارد ، به جز اینکه این حزب تنها دارنده قدرت سیاسی در چین است. دنگ ژیائوپینگ ملقب به معمار اصلاحات و پدر چین مدرن چرا پاسخ به این مورد باید به طور دائم دشوار باقی بماند و حزب به دنبال منحرف کردن این سوال از طریق عمل به وعده رشد بالا و پایدار اقتصادی به عنوان جدیدترین توجیه برای ادامه حکومت باشد. این استراتژی برای مقابله با کاهش مشروعیت سیاسی از طریق عملکرد چشمگیر اقتصادی ، چهره قرارداد اجتماعی جدید چین را به تصویر کشیده است: این حزب از طریق سیاستهای اقتصادی اش ، وعده افزایش استانداردهای زندگی برای مردم چین و افزایش آزادیهای فردی ( نه سیاسی ) در قبال پذیرش بلامنازع حاکمیت حزب کمونیست را میدهد. هر چند در نهایت ممکن است مردم چین به حمایت از رژیم پایان دهند ، اما در حال حاضر ، این استراتژی به نظر موفقیتآمیز میرسد چرا که دولت نظم و کنترل را به عنوان ، اساسی برای حفظ رشد بالای اقتصادی که موجب رفاه شهروندان میشود توجیه میکند . بنابراین توده مردم و حزب به یک همزیستی نامسالمت آمیز وادار میشوند که قدرت و حاکمیت و ثبات رژیم را تامین میکند - این رابطه ،رهبران چین را وادار به حفظ روابط قوی اقتصادی با جهان میکند تا از حفاظت و پیگیری مطالبات و حقوق بینالمللی کشور به عنوان موفقیت سیاسی در خانه بهره برداری کند. بنابراین هدف حفظ رشد بالای اقتصادی , دلیل اقتصادی و هم سیاسی دارد. اولی از برنامه توسعه چین صحبت میکند ( اهمیت بالا کشیدن تعداد زیادی از مردم از فقر و غنی کردن جمعیت با سریعترین نرخ ممکن) در حالی که دومی به وسیله این حقیقت که توسعه سریع اقتصادی منجر به مشروعیت سیاسی حزب کمونیست میشود , منابع در دسترس خود را برای اهداف داخلی و جهانی (مثل نظامیگری) افزایش میدهد تا جایگاه خود را در عرصه بینالمللی ارتقا دهد . روش چین برای تولید رشد بالای اقتصادی نیز متمایز بودهاست . پکن بازارهای آزاد محدودی در چین با آزادسازی ارزش کالا و نیروی کار بغیر از ارزش سایر عوامل مانند زمین , سرمایه و انرژی ایجاد کرد که تحت نظارت یک دولت مقتدر فعالیت میکردند. از آنجا که بسیاری از شرکتهای خارجی در چین در این طرح سرمایهگذاری کردند ، تولید کالاهای مصرفی و صنعتی اصولا ً به قصد صادرات انجام و چین به " کارگاه جدید جهان " بدل شد. این مدل اقتصادی تولید برای بازارهای خارجی به آرامی در حال تغییر است : امروزه با افزایش توجه به مصرف کنندگان داخلی چین ، رشد تاسیس شرکتهای خصوصی افزایش یافته , درواقع این یک نوع سرمایه داری کنترل شده (controlled capitalism) بود که رشد چین را به طور بی سابقه ای افزایش داد و به این ترتیب پکن توانست رویکرد خودش که شامل : اصلاحات تدریجی, نوآوری و آزمایش, رشد صادرات محور , سرمایه داری تحت سلطه دولتی و سیاستهای اقتدارگرا بود را به تصویر بکشد .و به عنوان جایگزین برتر ، رویکرد بازار های آزاد آمریکا معرفی کند. بحران مالی جهانی سال 2007-2008 در مورد روشهای مدیریت اقتصادی واشنگتن تردیدهایی را مطرح کرد و فرصت جدیدی را برای نقد لیبرال دموکراسی و بازارهای آزاد به چینی ها داد. پایان بازار آزاد : چه کسی جنگ بین دولت ها و شرکت ها را می برد؟(برای دریافت کتاب کلیک کنید) اگرچه این جذابیت , پایداری و توانایی صادراتی به اصطلاح "مدل پکن" به دلایل متعدد مشکوک هستند , اما واقعیت این است که تا کنون این رویکرد به خوبی به چین خدمت کردهاست . این مدل ,برای پکن درامد مازاد کلان ( به شکل ذخایر ارزی خارجی ) به ارمغان اورد و به طور قابلتوجهی قابلیتهای تکنولوژیکی اش را ( به لطف هر دو جنبه قانونی و غیر قانونی کسب مالکیت دانش اختصاصی ) افزایش داد , و از همه مهمتر اقتصادی جهانی و گسترده را به چین هدیه کرد.اگرچه این توسعه , رشد ثروت و رفاه را در سطح جهان به وجود آوردهاست , اما عواقب استراتژیک دلسرد کننده ای را ایجاد کردهاست . بسیاری از شرکای تجاری چین , به ویژه همسایگان کوچکتر آن , به صورت نامتقارن به چین وابسته شده اند . یکپارچگی اقتصادی چین دستاوردهای نسبی بالاتری حتی با شرکای تجاری بزرگی مانند ایالاتمتحده - نه در مفهوم محدود معاملات تجاری ، بلکه در مفهوم استراتژیک بزرگتر که رشد کلی بسیار سریع آن است ایجاد کردهاست . حمایت آمریکا از ورود چین به سیستم تجارت جهانی این دید را ایجاد کردهاست که واشنگتن به تسریع رشد اقتصادی پکن کمک کردهاست به همین ترتیب موجب ظهور یک رقیب ژئوپولتیک شد. سرعت رشد اقتصادی چین و آمریکا در بازه 20 ساله علاوه بر این، روابط اقتصادی رو به رشد چین، در میان شرکای تجاری ، حوزه های مختلف داخلی را تقویت و تشویق می کند تا منافع بخشی خود را که اغلب با منافع ملی کشورشان در رابطه با چین در تضاد است ، دنبال کنند. در نهایت این یکپارچگی اقتصادی ، ادراکات رهبران بسیاری از شرکای تجاری چین را به گونه ای شکل داده که موجب نگرانی آنها در مورد وابستگی و آسیب پذیری آنها نسبت به چین شده است. حتی اگر گاهی اوقات چنین نگرانی هایی اغراق آمیز باشد، مقاومت آنها در برابر ترغیب یا فشار چین تضعیف می شود. با توجه به این نتایج، نباید تعجب برانگیز باشد که پکن آگاهانه در تلاش است با استفاده از قدرت اقتصادی رو به رشد خود از به چالش کشیده شدن منافع ژئوپلیتیک اش توسط همسایگان آسیایی جلوگیری کند ، و همچنین سیستم ائتلاف امریکایی در آسیا را تضعیف کند. تعهد پکن برای حفظ رشد بالای اقتصادی از طریق عمیقتر شدن وابستگی متقابل بینالمللی ، نه تنها باعث افزایش درآمد داخلی خواهد شد که رضایت جمعیت بیشتری از مردم خود را کسب کند و دولت قدرتمندتری نیز داشته باشد، بلکه منافع خارجی نیز با ایجاد رابطه نظامی و محترمانه با همسایگان اش طوری سامان می یابد که از هرگونه مخالفت سیاسی با چین که منجر یه زیان اقتصادی آنها می شود خود داری میکنند.این منافع حتی با کاهش رشد اقتصادی چین در طول زمان نیز ادامه خواهد یافت - همانطور که به ناچار قدرت مادی پکن و نرخ رشد نسبی آن نسبت به همسایگان خود برتر باقی میماند. ادامه دارد ......
-
1 پسندیده شدهقسمت سوم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین پکن برای افزایش کنترل بر جامعه و به حداکثر رساندن قابلیتهای کلی کشور نسبت به رقبای خارجی ، به طور مداوم چهار هدف عملیاتی خاص را از زمان انقلاب کمونیستی دنبال کردهاست، اگرچه ابزار مورد استفاده برای رسیدن به این اهداف در طول زمان تغییر کردهاست : هدف اول - حفظ نظم (ثبات) داخلی مرد تانکی - تظاهرات میدان تیانآنمن 1989 اولين و مهمترين هدفي که رهبران چين از زمان ايجاد حکومت مدرن چين دنبال مي کنند، حفظ نظم داخلي بوده است.اگر چه این پیگیری قاطع در حفظ نظم داخلی ریشه در منافع حزب کمونیست چین (CCP) دارد، اما از فوبیا عمیق چینی یعنی " هرج و مرج اجتماعی و تکهتکه شدن و فروپاشی سیاسی" که معمولاً "هر لحظه امکان وقوع" آن دیده میشود و اغلب با [ترس شدید از] تجاوز و مداخله خارجی همراه است، نشات گرفته است. به دلیل اختلافات دیرینه داخلی که انگیزه ای برای دخالت خارجی و حتی تهاجم فراهم میکند، حاکمان چین به دنبال سرکوب تمامی ناآرامی سیاسی هستند، این ناآرامی ها به طور فزایندهای با توسل به ملی گرایی مرتفع، و در صورت لزوم با توسل به زور ، سرکوب میشوند. تظاهرات دانشجویان در میدان تیان ان من در سال 1989 در دوران معاصر، تثبیت نظم داخلی به دلیل پیشرفت اقتصادی اخیر چین به شدت حاد و دچار تناقض است.رشد بالا اقتصادی منجر به تمایل به گسترش آزادی های شخصی شده است، اما رژیم با محدود کردن آزادی بیان در عرصه های مختلف پاسخ داده است.از طرفی رشد سریع اقتصادی به طور چشمگیری ، نابرابری های اجتماعی را افزایش داده و در حال بالا بردن درگیری های اجتماعی و فساد در سطح ملی است.در نتیجه، همان ابزاری که افزایش رشد چین در نظام جهانی را تسریع کردهاست، مشروعیت داخلی حزب کمونیست چین (CCP) را تضعیف نموده و خشم سیاسی علیه پکن به خصوص در مناطق اقلیت قومی ، افزایش یافته. نقشه قومیت ها و تجزیه طلب های چین علیرغم موفقیت اقتصادی درخشان چین، رهبری آن راه حل آسانی برای چالش های فعلی یعنی حاکمیت و مشروعیت ندارد. تسلیم قدرت به نفع دموکراسی واقعی برای رژیم کمونیستی غیر قابل تصور است، مبارزه با فساد اداری، طرح حکومت به بوسیله قانون (Rule by law) به جای حاکمیت قانون (Rule of law) ، افزایش استفاده از متون کلاسیک و تلاش برای افزایش اعتبار سنت و تأکید رو به رشد ترویج ایدئولوژیک ارزش های چینی و رویای چینی (Chinese Dream) بر حول محور تجدید حیات ملی (Rejuvenation) ، بهبود معیشت مردم، رفاه، ساختن یک جامعه بهتر و تقویت قوای نظامی و تحریک ملی گرایی همه و همه ، هنوز بحران مشروعیت حزب کمونیست چین (CCP) را حل نکرده است . حاکمان کمونیست چین با کمپین های تحت حمایت آمریکا مثل دفاع از دموکراسی، حاکمیت قانون و اقلیت ها که همه در پکن دیده می شوند به مثابه تلاش های ظریف و پنهان در جهت تحریک تجزیه طلبی و مهندسی تغییر رژیم برخورد میکنند. و برای اطمینان از اینکه این ارزش ها و سیاست های دموکراتیک آمریکا قدرت حزب کمونیست چین (CCP) را تحت تأثیر قرار ندهد، حاکمان چینی یک کمپین ایدئولوژیک چندجانبه که شامل دفاع جدی از حاکمیت و رد هرگونه منافع خارجی در امور داخلی کشور ، تشدید نظارت بر گروه های مظنون داخلی و سازمان های مردم نهاد (NGOs) که در چین فعالیت می کنند برپا کرده اند و تلاش های تبلیغاتی متمرکزی را برای تقویت ملی گرایی و بسیج حمایت عمومی برای دفاع از رژیم و دولت به کار گرفته اند. اما در زیر این تلاشها مشت آهنین نهفتهاست . با توجه به نگرانیهای عمیق حزب کمونیست چین برای بقای خود در میان ناآرامیهای اخیر اقتصادی و اجتماعی در چین , این حزب به طور مستمر قابلیت خود را برای اعمال فشار داخلی گسترش دادهاست , تا جایی که بودجه امنیتی داخلی اش , که پلیس مسلح خلق ( PAP )نمونه آن است , بزرگتر از ارتش آزادیبخش خلق ( PLA ) است . واضح است که امنیت داخلی با امنیت خارجی رقابت می کند و حتی می تواند آن را از بین ببرد. با پیچیدهتر شدن اوضاع ، ترس از نوع واکنش ارتش این حزب در موقعیت ناجور دفاع از نمایندگان ادعا شده مردم ، علیه خشم خود مردم است - معمایی وحشتناک که می تواند مانند رویداد میدان تیان آن من انفجاری باشد. پلیس مسلح خلق ( PAP ) ادامه دارد ......
-
1 پسندیده شدهقسمت دوم از ترجمه سند تحول در استراتژی کلان چین پس از انقلاب کمونیستی در سال ۱۹۴۹ ، چین به هدف دستیابی به برتری ژئوپلیتیکی که قبل از دوران پیشاکلمبی (دوران قبل از ورود اروپایی ها) در شرق آسیا از آن برخوردار بود ، به حداکثر رساندن قدرت ملی خود را دنبال کرد.مدرنیته ضمن اینکه نسبت به سلطه منطقهای چین نامهربان بود ، همچنین از منظر اقتصادی جایگاه جهانی آن را بدتر میکرد.بنیانگذارن مائوئیست مصمم بودند که از طریق قیام کمونیستی خود، عظمت گذشته چین در دوران سلسله چینگ (Qing dynasty) که به دلیل ضعف تکنولوژیکی، جنگ داخلی و مداخله خارجی از دست رفته بود احیا کنند.با توجه به این تاریخچه دردناک ، تعجبآور نیست که هدف اولیه استراتژیک چین در دوران معاصر انباشت " قدرت جامع ملی " بودهاست . این پیگیریِ قدرت در تمام ابعاد اقتصادی ، نظامی ، فنآوری و دیپلماتیک با اعتقاد به این موضوع شکل گرفته است : " چین یک تمدن بزرگ است که با خصومت دیگران ویران شده است ، و هرگز نمیتواند به سرنوشت خود دست یابد مگر اینکه نیروی لازم برای دفع دشمنی کسانی که مخالف این ماموریت هستند بدست آورد ." این مفهوم که توسط همه رهبران چینی از سال ۱۹۴۹ به اشتراک گذاشته شدهاست ، تصویری از سیاست منعکس میکند که تعارض و کشمکش را به عنوان ذات بشریت میبیند . در این پارادایم آماده برای ستیز (parabellum paradigm) ، قدرت برتر به تنهایی نظم ایجاد میکند . موفقیت چین به عنوان یک کشور مستلزم داشتن رهبرانی است که توانمندی های بیشتری نسبت به هر نهاد داخل مرزی یا خارج مرزی داشته باشد. شکست در ایجاد چنین سلسلهمراتبی با محوریت برتری حزب کمونیست چین ( CCP ) در داخل کشور و برتری چین در سیستم بینالمللی ، درها را به سوی تهدیدات مداوم و خطرناکی باز خواهد کرد که در "قرن تحقیر ملی " چین شاهد بودیم . رفع این خطرات مستلزم آن است که حزب از انحصار قدرت خود در کشور محافظت کند در حالی که به طور پیوسته قدرت بیشتری نسبت به رقبای بینالمللی خود کسب میکند . Ye Zicheng ، نظریهپرداز چینی ، در مقاله خود درباره استراتژی کلان چین بیان میکند : " ارتباط نزدیکی بین تجدید حیات (Rejuvenation) ملت چین و چینِ در حال تبدیل شدن به یک قدرت جهانی وجود دارد . اگر چین به قدرت جهانی تبدیل نشود ، تجدید حیات ملت چین ناقص خواهد بود . تنها زمانی که به قدرت جهانی تبدیل شود ، میتوانیم بگوییم که تجدید حیات کل ملت چین به دست آمدهاست ." این چشم انداز یعنی تقویت دولت چین از درون و برتری چین در سیاست بین الملل ، هر دو نیاز به انباشت "قدرت جامع ملی" دارد و نشان می دهد که اهداف استراتژی کلان پکن، ایالات متحده و دیگر رقبای آسیایی چین را تحریک می کند. برای چین، که به طور همزمان یک تمدن باستانی و یک دولت مدرن است، اهداف مورد نظر در استراتژیک کلان اش صرفا در مورد مقوله هایی مثل کسب رتبه بندی مطلوب در سیاست های بین المللی نیست بلکه در مورد مفاهیم اساسی نظم [جهانی] است. در دنیای چینی نظم مطلوب با ایجاد یک سلسله مراتب پایدار تضمین شده است: حاکمیت مطلق و با فضیلت (اریستوکراسی) در داخل و برتری ژئوپولیتیک در خارج.با این حال، تجدید حیات ملت چین" بیش از آنکه تقویت یک دولت در درون باشد ، برتری در سیاست بین الملل است. اساسا، این امر مستلزم آن است که دیگران این نظم را بپذیرند، که مورخ وانگ گونگوو آن را "اصل برتری" (principle of superiority) توصیف کرده است، که "سنت مقدس و دیرینه اداره کشورهای غیر هم سطح توسط چین است. هنری کیسینجر در توصیف سیستم مرکز عالم گرایی چین (sinocentric) ، به درستی متوجه شدهاست که چین خود را "تنها دولت مستقل جهان" مینامد، که در آن قلمرو امپراطور "یک کشور مستقل در چین" نیست، بلکه همه زیر لوای آن بخش مرکزی و متمدن چین قرار دارند .از این رو با انباشت " قدرت جامع ملی " برای افزایش کنترل دولت چین بر جامعه خود و به حداکثر رساندن قابلیتهای کلی کشور نسبت به رقبای خارجی ، پکن به طور مداوم چهار هدف عملیاتی خاص را از زمان انقلاب دنبال کردهاست، اگرچه ابزار مورد استفاده برای رسیدن به این اهداف در طول زمان تغییر کردهاست. نمودار sinocentric ادامه دارد . . . .
-
1 پسندیده شدهیه نکته در مورد سطح مقطع : سامانه های پدافندی مدرن بر اساس برآمدگی سیگنال(مقایسه ساده بازتاب بیشتر یا همون نسبت سیگنال به نویز) به کشف هدف نمیپردازند، این مربوط به رادارهای دهه 70 و قبلتر بود. روش پردازش سیگنال بصورت قیاسی و کشف بازتاب های تکرار شونده ضعیف از میان انبوه نویزهاست. بعبارتی اگر یک هواگرد در برابر رادار در حال پرواز باشد، و بازتاب راداری بسیار بسیار کمی هم داشته باشد، قابل رهگیریست، چرا که این بازتاب ها از الگوی حرکتی مشخصی (اصطلاح راداری stroke) پیروی میکنند و بصورت نویز پراکنده نیستند، . وقتی واحدپردازش سیگنال با چنین بازتاب هایی روبرو شود، اقدام به تقویت و تمرکز سیگنال در ناحیه و سنجش میزان تغییر در سیگنالهای بازگشتی از آن محدوده میکند. بنابراین قادر خواهد بود اهداف با سطح مقطع بسیار کم را آشکار سازی کند. قبلا این کار به پردازنده های قوی نیاز داشت، بصورت زنده(Realtime) قابل اجرا نبود، اما مدرنیزه سازی رادارها، افزایش رزولوشن رادارهای فازی، این امکان رو فراهم کرده. بخصوص اینکه اگر رادار قادر به کشف گونه پرنده بر اساس الگوهای یادگیرنده(شبیه سازی های قبلی و ...) باشد، یه کره از تمام قدرت مانورپذیری هواگرد محاسبه کرده و موشک را در محدوده فرضی قابل کشف در آن کره قرار میدهد. با تشکر از اسکای هاوک بابت این تصویر: البته صرفا برای آشنایی با سطح تکنولوژی موجود، که برخی مدعی هستند اینا رادارهای قدیمی و تکنولوژی دهه 60 آمریکاست که به ایران داده!
-
1 پسندیده شدهتصاویر بهتر، همراه به توضیحات: - لایه اول فیبر شیشه - لایه دوم کامپوزیت کربن اکتیو کندویی - لایه سوم کاغذ آرامید لایه چهارم الیاف کربن پنل قرمز رنگ هم عایق فرم دهنده کندویی امواج آنتن SAR هست که برای ممانعت از پاشش بیم به اطراف و در نتیجه دیده نشدن آنتن در مکانهایی که امواج به آنجا تابیده نمیشود.
-
1 پسندیده شدهحمله به ریسمان های خورشید در اواخر دههٔ ۱۹۷۰ عراق یک راکتور هسته ای کلاس اوسیریس را از فرانسه خریداری کردو بلافاصله پس از آن ، واحد اطلاعات نظامی ارتش رژیم صهیونیستی دریافت که هدف اصلی از خرید این راکتور ، تولید پلوتونیوم برای پیشبرد برنامهٔ هسته ای نظامی عراق بوده و علاوه برآن ، براساس محاسبات صورت گرفته ، کارشناسان نظامی بدین باور رسیده بودند که ، تابستان سال ۱۹۸۱ ، آخرین فرصت برای نابودی راکتور ، پیش از بارگیری سوخت هستهای خواهد بود . بنابراین ، برنامه ریزی های لازم برای حمله به این هدف محافظت شده در قلب عراق ، برعهده ژنرال ابیعام صلع گذاشته شد . با این حال ، آنچه که در اینجا مورد توجه قرار خواهد بود ،خلبانان نیروی هوایی رژیم صهیونیستی است که در عملیات اپرا شرکت داشتند . پس از گذشت دو دهه از انجام این عملیات ، تصاویر برخی از خلبانان و طراحان آن منتشر گردید که از آنجمله میتوان به ژنرال دان حالوتس و ایلان رامون نخستین فضانورد اسرائیلی که در حادثه انفجار فضا پیمای کلمبیا کشته شد، اشاره کرد. تصویر فوق ، برای نخستین بار پس از گذشت بیش از 20 سال از اجرای این عملیات غافلگیرانه در سال 2004 منتشر گردید . این تصویر لحظاتی قبل از پرواز فالکون ها و ایگل های اسراییلی به قلب خاک عراق گرفته شده است : از راست به چپ ردیف جلو : زیو راز ، آموس یالدین ردیف دوم : دوبی یافی ، هاگای کاتز ردیف سوم : امیر ناچومی ، ایفتاچ اسپکتور ردیف چهارم : ریلیک شافیر ، ایلان رامون پی نوشت : واژه " ریسمان های خورشید " از سخرانی صدام حسین ، رییس جمهور معدوم عراق ، در برابر نظامیان این کشور قبل از حمله به کویت برگرفته شده است .
-
1 پسندیده شدهنگاهی به برنامه پدافند ضد بالستیک عراق ارتش عراق دردهه 80 میلادی در نمایشگاه بغداد از اولین موشک پدافند هوایی خود که برای انهدام موشکهای بالستیک طراحی شده بود رونمایی کرد و ادعای طراحی و تولید کاملا بومی ان را نیز کرد.البته طراحی این موشک بی دلیل هم نبود در هر صورت کشورهایی نظیر ایران و اسرائیل و سوریه و حتی عربستان تهدید کاملا موثر برعلیه عراق بودند. این موشک که FAW-1 نام داشت برای اولین بار در سال 1989 و طی برگزاری نمایشگاه دفاعی بغداد نمایش داده شده بود. البته باید از شباهت این پروژه با موشک چینی HQ-61 نیز گفت که پروژه ای مشترک میان چین ومصر بود و قطعا باید کمک های چین در انجام این پروژه در ثمر رسیدن ان به عراق نقش بزرگی را ایفا کرده باشد.این موشک بردی برابر با 10 مایل داشت و سرانفجاری نسبتا بزرگی نیز داشت و از هدایت نیم فعال راداری نیز بهره میبرد و بر اساس گزارشاتی در تست هایی بر علیه موشک اسکاد نیز شرکت کرده بود البته از موفقیت ان هیچگاه خبری منتشر نشد.از این پروژه بعد از جنگ سال 1991 اخباری به به بیرون درز نکرد.و به نظر این پروژه به دلایل مالی ویا حتی قطع انتقال فناوری های لازم برای تولید انبوه از جانب شرکت های خارجی کنسل شد. این کنیستر هم به احتمال زیاد برای همین پروژه بوده است
-
1 پسندیده شدهوقتی که تمرین وامادگی دائمی به بهترین نحو انجام میشود! تصاویر زیر مربوط به تمرین لود تسلیحات بر روی یک ماکت که اخیرا در قالب یک مسابقه در پایگاه هوایی Ellsworth واقع در داکوتا جنوبی امریکا برگزار شد میباشد در این مسابقه تیم ها با 4 عضور شرکت داشتند.تیمها میبایست دو بمب GBU-38 JDAM و یک موشک AGM-158 را بروی یک ماکت در اندازه واقعی شبیه به محل نگهداری وذخیره تسلیحات بمب افکن بی-1 در زمانی کمتر از 40 دقیقه لود یا نصب کنند.شاید بسیاری این تصور را داشته باشند مگر چند دقیقه بالا و پایین تا چه حد میتواند تاثیری بر عملکرد کلی داشته باشد بهترین پاسخ به این سوال را باید درعملیات بمباران هوایی مصر توسط نیروی هوایی اسرائیل در جنگ شش روزه با اعراب در سال 1967 پیدا کرد.در زمانی که پس از اجرای موج اول حمله توسط اسرائیل با توجه به تمرین و امادگی قبلی خدمه مسئول تسلیحات به سرعت هواپیماهای اسرائیل اماده انجام موج دوم حمله شدند و کار نیروی هوایی مصر را یکسره کردند وعملا یکی از برترین عملیاتهای تاریخ نظامی را به نمایش گذاشتند.
-
1 پسندیده شدهپس از فروپاشی شوروی اقمار ان وارث تسلیحات مختلفی شدند از جمله مولداوی که تعدادی میگ 29 را به ارث برده بود این کشور به دنبال بحران مالی 17 فروند از این جنگنده را برای فروش گذاشت.در این بین امریکایی ها هم برای جلوگیری از خرید انها توسط ایران و هم برای تحقیقات برروی ان تمامی انها را خریداری و به امریکا منتقل کردند.اولین دیدار پرنده شرقی مرموز و محققان امریکایی در پایگاه هوایی Wright-Patterson اوهایو اتفاق افتاد جاییکه یک فروند میگ 29 را به طور کامل از هم جدا کردند و بررسی ان را اغاز کردند.البته اولین اطلاعات از فالکروم در نوامبر 1977 توسط عکس های ماهواره ای به دست امریکایی ها رسیده بود به طوریکه بنجامین لامبرت نویسنده کتاب بحران درنیروی هوایی روسیه مینویسد با دیدن اولین تصویر از میگ 29 امریکا به این نتیجه رسیدکه شوروی موفق به ساخت رقیبی برای اف 16 و اف 18 شده است جالبتر انکه یک تحلیلگر ارشد دفاعی موسسه RAND بعدها اعلام میکند امریکا در اوخر همان دهه و درست در سال 1981 دستور ساخت نسلی جدید از جنگنده با قابلیت های تکنولوژی بالا را میدهد پروژه ای که بعد هابه تولید اف 22 ختم شد.البته امریکا نتایج بررسی خود بروری میگ 29 را به دلیل گمراهی دشمنان از از میزان اگاهی امریکا ازتوان ونقاط ضعف میگ 29 منتشر نکرد. البته بعدها نتایجی از نبرد هوایی میان میگ 29 ها و جنگندهای امریکایی چون اف 16 واف 14 و یا اف 15 اعلام شد که اغلب انها نبردهایی خونین و نزدیک را گزارش میکرد.به طوریکه در اولین تجربه پرواز با فالکروم ان را جنگنده ای که قابلیت تحمیل شکست به حریف به دلیل قدرت مانور بالا توصیف کردند.حتی Steiniger در توصیف این جنگنده گفته بود طراجی بدنه مناسب همراه با تسلیحات مناسب ان را قاتلی بیرحم کرده است و همچنین اضافه کرده بود موشک Archer AA-11 در مقایسه با رقیب امریکایی خود یعنیSidewinder از برد بیشتر و سیکر حرارتی قدرت مندتری برخوردار بود.Steiniger حتی افزوده بود قرار گرفتن یک لنز ساده یک طرفه من را قادر ساخته بود که موشک را در زاویه بالاتری نسبت به هدف شلیک کنم.البته همانطور که میگ 29 نکات قوت خوبی داشت دارای ضف هایی نیز بود به طور مثال خلبان سابق اف شانزده Mike Jaensch که در سال 1989 با یک میگ 29 پرواز کرده بود از قدرت و همچنین مانورپذیری ان به شدت تعریف کرده بود اما از رادار و قابلیت ارتباط بین جنگنده و خلبان وهمچنین مقدار ونحوه ارائه اطلاعات و وابسته بودن ان به ایستگاه های زمینی به عنوان نقطه ضعف یاد کرده بود.( در تصویر انتقال فالکروم ها توسط یک فروند سی 17 از مولداوی به امریکا دیده میشود) پ.ن 1: در سال 1989 یک فروند میگ 29 شوروی به خلبانی الکساندر میخائیلوف با فرار از اسمان شوروی و فرود در ترابوزان ترکیه به این کشور پناهنده شد البته ترکها به امید بهبود رابطه با شوروی با برگردادن این چنگنده به شوروی موافقت کردند و روز بعد کادر پروازی جدید از شوروی امده هواپیما را به شوروی برگرداندند.
-
1 پسندیده شدهسامانه های پرواز (1) فناوری پرواز کور نشانگر افق مصنوعی به سال 1929 ، توسط المر اسپری به دنیای هوانوردی معرفی شد . این نشانگر ، زاویه حرکت هواگرد در زمان گردش و همچنین زوایای بالا یا پایین آمدن دماغه هواپیما را در مقیاس درجه نشان می دهد. نخستین پرواز کور انجام شده در این سال (1929) یک هواگرد دوباله به هدایت خلبان آزمایشگر ، جیمز دولیتل ، مجهز به ارتفاع سنجی بود که چیزی در حدود 20بار از نمونه های موجود در آن زمان دقیق تر عمل می نمود . برای جایگزینی نشانگر گردش عمودی یا افقی ، وی "افق نمای مصنوعی " را ابداع نمود که وقتی هواگرد به طرفین گردش می نمود ، یا به بالا یا پایین میرفت ، وضعیت هواپیما را برای خلبان به نمایش در می آورد .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهحامل های هواپیمابر پرنده هوابرد های هواپیمابر ممکن است شبیه کارهای علمیتخیلی باشند، اما نیروی دریایی آمریکا در واقع یک جفت از کشتی های هوایی مادر را در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم تجربه کرده است . U.S.S. Akron و U.S.S. Macon هر دو کشتی هوایی بودند که از هلیم برای شناور شدن در آسمان استفاده میکردند. برخلاف اکثر کشتی های هوایی ، این سازه های عظیم الجثه ۸۰۰ فوتی دارای آشیانه های هواپیما توکاری بودند که به آنها اجازه پرتاب، بازیابی و ذخیره تعداد پنج هواپیمای دوباله Curtiss Sparrowhawk را می داد . این هواپیماها از یک دهانه T شکل در پایین بدنه پرتاب می شدند و در وسط هوا با پایین آوردن یک بازوی دیگر که به شکل طناب بندبازی بود و با استفاده از چنگک های هوایی که به بال های آنها متصل می شد در میان آسمان هواپیماها را بازپس می گرفت . نیروی دریایی امید زیادی به استفاده از Akron و Macon برای شناسایی داشت، اما هر دو کشتی هوایی حامل هواپیما در نهایت سقوط کردند. Akron در آوریل 1933 در سواحل نیوجرسی سقوط کرد و Macon در فوریه 1935 در نزدیکی کالیفرنیا قربانی یک طوفان گشت و دچار آسیب شد . نیروی دریایی آمریکا در مواجهه با مرگ حدود 75 خدمه این حامل ها ، برنامه های پروازی آنها را رها کرد. فیلم حادثه برای Akron در سال 1932 و آسیب رسیدن به باله حامل پی نوشت - همانگونه که می توان از موفقیت های دیگران درس گرفت و بهره برد از شکست هایشان هم می توان استفاده کرد . نگاه کامل و جامع به دیگران و نه بخشی نگری می تواند ما را سریعتر به جلو پیش برده و به اهدافمان نزدیک کند . صرفاً برای میلیتاری / بن پایه ها : History - Military History Now - AIRSHIPS