برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 2 آذر 1401 در پست ها
-
3 پسندیده شدهشهید سرتیپ ایرج نصرت زاد در مرداد ماه سال 1312 درخانوادهای متوسط، مؤمن و میهندوست پا به عرصۀ وجود گذاشت. پدرش از کارمندان شهربانی و مادرش زنی مؤمن ، خانهدار و حافظ قرآن بود. ایرج از همان کودکی، هوش و استعداد خوبی داشت و در پنج سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان عسجدی آغاز کرد. سه سال دورة متوسطه را در دبیرستان شاهپور (شهید بهشتی کنونی) گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام رشت شد. در سال 1332 با ورود به دانشکده افسری مرحله دیگری از زندگی اش را آغاز کرد. او پس از گذراندن دانشکده افسری، خدمت نظامی خود را در استان فارس و شهر کازرون شروع کرد. مدتی بعد به شیراز منتقل شد و در تیپ 55 هوابرد خدمتش را ادامه داد. در آن تیپ از فرماندهی گروهان تا فرماندهی گردانی مسؤولیت داشت و همانجا موفق به اخذ گواهی نامه استادی در رشته چتربازی و دوره رنجر شد. سپس به آلمان اعزام شد تا برخی فنون عالی نظامی را در آنجا آموزش ببیند. شهید نصرت زاد در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و چند ماه پس از آن در ستاد نیروی زمینی مشغول به کار شد. پس از آن که عوامل تجزیه طلب بیگانه، کردستان را آماج فعالیت ها و اهداف شوم خود قرار دادند، او از جمله نیروهای فداکار و شجاع نیروی زمینی بود که داوطلب مبارزه با ضد انقلاب شد. وی در تاریخ 8/10/1358 با انتصاب به فرماندهی تیپ یکم لشکر 28 به کردستان اعزام شد و در پادگان سنندج، خدمت خود را شروع کرد. او در بدو ورودش به لشکر، به سازماندهی دوباره تیپ یکم پرداخت و رعایت اصول نظامی، سلسله مراتب، حفظ انضباط و انسجام به واحدهای نظامی را در دستور کار خود قرار داد. در فروردین ماه سال 1359 شهید نصرت زاد که برای نظارت بر اعزام ستون، به سوی سه راهی سنندج سقزسدقشلاق حرکت کرده بود، از کمین و درگیری ضد انقلاب با نیروهای خودی در یکی از روستاهای منطقه مطلع شد. او بلافاصله با نیروهایی از گردان 116 برای تأمین ارتفاعات مشرف بر روستای مذکور حرکت کرد. شهید نصرت زاد پس از صعود به ارتفاعات و مشاهدة صحنه، برای قطع درگیری و اجرای ضد کمین، از عناصر جلودار ستون درخواست آتش کرد. در خواست وی توسط توپخانه لشکر، پاسخ داده شد. ضد انقلاب که موقعیت خود را در خطر دید و همچنین متوجه شد نیروهایی از ارتش، ارتفاعات مشرف بر منطقه درگیری را در اختیار دارند، عده ای را مأمور کرد با صعود به ارتفاعات مزبور و محاصره نیروهای ارتش، مانع دیده بانی آن ها شوند. طولی نکشید که ضد انقلاب، نیروهای ارتش به فرماندهی سرهنگ نصرت زاد را محاصره و هر لحظه، حلقه محاصره را تنگ تر کردند.سرهنگ نصرت زاد که زخمی شده بود، وضعیت خود را با بی سیم به لشکر مخابره کرد. (عین مکالمه وی در دایرة شهدای لشکر موجود است.) این نظامی فداکار درخواست اجرای آتش برای محل استقرار شخصی خود کرد تا بدین وسیله در آخرین لحظات هم باعث نابودی بیشتر ضد انقلاب شود. سرانجام همراهان شجاعش، به دست مزدوران به شرف شهادت نائل آمدند، در حالی که در آخرین پیام خود که با بی سیم به مرکز لشکر مخابره کرده چنین گفته است: «من سرهنگ ستاد، ایرج نصرت زاد، به علت زخمی شدن و جراحات وارده در آخرین لحظات عمر سربازی خویش نکاتی را برای همرزمان بازگو می کنم: جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب، زنده باد فرماندهان گردان تیپ یک كد شناسايي 1783179 نام ايرج نام خانوادگي نصرت زاد درجه زمان شهادت سرتيپ درجه حقوقي فعلي سپهبد رسته پياده تاريخ ورود به دانشكده افسري 01/07/1332 تاريخ فارغ التحصيلي از دانشكده افسري 01/07/1335 نام پدر فتح الله محل تولد رشت تاريخ تولد 1312 مدرك ، رشته ومحل تحصيل ليسانس علوم نظامي از دانشكده افسري . وضعيت تاهل وتعدادفرزندان متاهل * مجرد فرزند پسر 1 فرزند دختر 2 يگان خدمتي لشگر 28 تاريخ شهادت 31/1/1359 محل شهادت پل شيخ نوع عمليات - چگونگي شهادت توسط منافقين نشاني مزار شهيد گلزار شهداي رشت مسئوليت در زمان شهادت فرماندهي تيپ يكم لشگر 28 مسئوليتها و فعاليتها فرماندهي گروهان و فرماندهي گردان – ستاد نيروي زميني – فرماندهي تيپ يكم لشكر 28 دوره هايي كه طي نموده دانشكده افسري- چتربازي - رنجر سابقه مجروحيت - سابقه اسارت - استان و شهر پوشش دهنده رشت منبع
-
2 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهظاهرا پوستری از موتورهای توربوفن و توربو شفت جدید شرکت آقای پور فرزانه در فرم پاک دیفنس قرار داده شد صرفا جهت آرشیو موتور توربوفن TF-HP2 و موتور توربو شفت TS-HP4 منبع , منبع توئیتر
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبسم ا... ظاهرا نقشه راه تولید پیشرانه های توربوفن بومی در ایران هست با توجه به اینکه سابقه چنین نقشه راه هایی موجود هست در حافظه میلیتاری و محقق هم نشده .... این تصویر برای مخاطبان در آینده ارائه می شود تا قضاوت مناسبی در خصوص سرمایه گذاری در بخش هوانوردی ایران داشته باشند پی نوشت : اگر فرض ، محقق بشود ، از همین حالا پیوستن جمهوری اسلامی ایران به جرگه تولید کنندگان پیشرانه های هوایی را که یکی از گلوگاه های تولید جتهای رزمی واقعی است را تبریک عرض می کنم
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهرونمایی و تحویل انبوه جی اف-17 تاندر بلاک-3 به نیروی هوایی ارتش پاکستان ژانویه 2022 برای نیروی هوایی پاکستان با یک رخداد قابل توجه آغاز شد . در پنجم این ماه ، نخستین دسته از تولید انبوه جتهای رزمی جی اف-17 بلاک 3 سفارش داده شده این نیرو که پس از نخستین پرواز درسال 2019 قرار بود وارد خدمت شود ، به نیروی هوایی پاکستان تحویل گردید . بر همین اساس ، ناظران نظامی براین باورند که بدنه این هواپیما احتمالا در دو کشور چین و پاکستان تولید خواهد شد ، هر چند چین این جنگنده را صرفا برای صادرات تولید نموده و در این مورد ، نیروی هوایی پاکستان در خرید و ارتقاء آن پیشگام است ولی گفته شده این گونه جدید مورد توجه مشتریان دیگری نیز قرار گیرد . راست : بدنه جتهای تاندر بلاک-3 توسط کاندیدهای پاکستانی از تاسیسات چنگدو به پاکستان منتقل می شوند چپ : تولید و تحویل انبوه تاندرها به نیروی هوایی پاکستان ،روندی که برای تولیدات داخلی با بیشتر از 10 سال انتظار ، هنوز محقق نشده !!!!!!!!! در همین راستا ، این گونه جدید از جی اف-17 به منظور ایجادیک جهش بزرگ برای نیروی هوایی پاکستان ، قابلیتهای پنهانکاری بیشتر ، پیشرانه قدرتمندتر ، رادار بزرگتر آرایه فازی و نخستین سامانه ردیابی و جستجوی فروسرخ نصب شده در یک جنگنده پاکستانی را بخود می بیند . با توجه به این موارد ، نیروی هوایی پاکستان در کنار خرید جتهای چینی جی-10سی ، با تاخیری چندماهه ، درنهایت جی اف-17 بلاک3 را بخدمت گرفته ولی با ورود این نمونه ، در مقایسه باسنوات گذشته ، خدمه این نیروی هوایی آگاهی موقعیتی بیشتر و مصونیت بهتری را در برابر جنگ الکترونیک دشمن خواهند داشت و در عین حال ، برای اجرای تاکتیک های جنگ الکترونیک آفندی ، گزینه های بهتری را بدست می آورد . از آنجایی که جی اف-17 یکی از سبکترین جتهای رزمی عملیاتی دنیاست و به تقریب در کلاس وزنی جت اف-20 تایگرشارک و گریپن سوئدی قرار دارد ، انطباق یک رادار جدید برای جبران محدودیتهای رادارهای قبلی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و به همین علت ، ارتش پاکستان در گونه جدید تاندر بر روی این قابلیت تاکید بیشتری داشته است . به گفته تحلیلگران نظامی ، هزینه تعمیرو نگهداری این جنگنده درمقایسه با گونه های قبلی بسیار کمتر و در عین حال روند عملیاتی شدن آنها سریع تراست و بخش بزرگی از ناوگان را می توان بطور دائم در حالت رزمی قرار داد . با این حال ، ویژگی ارزان بودن ، چندان مزیت خاصی برای نیروی هوایی پاکستان ندارد ، چرا که مانورپذیری آن محدود بوده ولی با تجهیزآن به موشکهای PL-10 که توانایی درگیری در زوایای بسیار تند را دارد ، می توان این نقیصه را تا حدی جبران نماید . تفاوتهای ظاهری بلاک3 و نسخه های قدیمی تر تاندر جدای از مجموعه حسگرها و اویونیک تاندربلاک 3 ، اضافه شدن احتمالی موشک دوربرد PL-15 با برد تخمینی 200 تا 300 کیلومتر که روی کاغذ از موشک میکا فرانسوی نصب شده بر روی جتهای رافال و میراژ2000 نیروی هوایی هند برد بیشتر داشته و همچنین از برد 110 کیلومتری موشکهای آر-77 نصب شده روی جتهای میگ-21 هندی نیز برتر است ، می تواند به یک برتری موقعیتی برای نیروی هوایی پاکستان مبدل گردد . اما تنها استثناء در این میان ، موشک K-100 جتهای سوخو-30 هندی است که برای انهدام اهداف در برد 300 کیلومتر و همچنین موشکهای میتئور با برد 200 کیلومتر که به منظور مسلح کردن رافال ها خریداری شده می تواند برای پاکستانی ها خطرآفرین باشد . با تمامی این اوصاف ، PL-15 بر روی کاغذ بدلیل ویژگی های برتر ادعایی ، برتری قابل تاملی بر طرح های غربی و روسی از خود نشان می دهد . رادار آرایه فازی LKF601E محصول انستیتو چنگدو در حوزه صادرات ، قابلیت های به نسبت پیشرفته تاندر بلاک-3 می تواند آن را به یک گزینه جذاب تبدیل نماید ولی در مجموع با توجه به سفارش 100 فروندی نیروی هوایی پاکستان که شامل نسخه های تک سرنشین و دو سرنشین می شود ، این جنگنده می تواند حلقه دفاع هوایی این کشور را به دور مرزهای هوایی آن مستحکم تر نموده و همزمان مکمل مناسبی برای جی-10 سی هایی قرار است درآینده تحویل شوند ، باشد . پی نوشت : 1- بن پایه 2- تاپیک جنگنده جی اف-17 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبسم ا.... روایت بازسازی شده نجات کردستان عراق توسط حاج قاسم https://www.aparat.com/v/9OpHs
-
1 پسندیده شدهمشخصات موتورهای هوایی طلوع 10 طلوع4 طلوع 14 و موتور توربوجت اوج و موتورهای پیستونی و وانکل ساخت ایران ظاهر موتور طللوع 5؟ منبع
-
1 پسندیده شدهمشخصات احتمالی موشک الماس: این سلاح یک موشک هواپرتاب دارای موتور راکتی سوخت جامد و بالهای بازشونده از داخل بدنه بوده و از جستجوگر تصویری حرارتی به عنوان سامانه هدایت خود بهره می برد. برد این موشک در پرتاب از پهپادها 8 کیلومتر عنوان شده است. به نظر می رسد ایران نمونه Spike-LR یا نمونه LR-2 آن را مبنای ساخت موشک مشابه داخلی جدید خود قرار داده است. برد نهایی نمونه LR در شلیک از سطح زمین بین 4 تا 5 کیلومتر، جرم 14 کیلوگرم و میزان نفوذ 700 میلیمتر عنوان شده است. نمونه LR-2 این موشک دارای برد 5.5 کیلومتر با شلیک از زمین و تا 10 کیلومتر با پرتاب از بالگرد بوده و جرم آن به 12.7 کیلوگرم کاهش یافته است. از آنجا که رده وزنی موشک مذکور کاملاً با میزان محموله قابل حمل پهپاد ابابیل-3 تطابق دارد این احتمال که نمونه ساخت ایران همرده با آنها باشد تقویت میشود. در نتیجه برد نمونه زمین پایه الماس که در اختیار نزسا قرار گرفت بین 4 تا 5.5 کیلومتر قابل تخمین است. در حالی این برد بیشتر از نمونههای پایه موشک طوفان و قابل مقایسه با نمونههای جدید طوفان-5، توسن و دهلاویه است که موشک الماس از همه این موارد بسیار سبکتر بوده و به راحتی توسط نفر قابل حمل و به کارگیری است. نکته مهم در زمینه موشک الماس، علاوه بر قابلیت شلیک کن-فراموش کن آن (برخلاف موشکهای طوفان و توسن و دهلاویه) قابلیت حمله به هدف از بالا است. با توجه به اینکه در تجهیزات زرهی معمولاً قسمت فوقانی ضعیف ترین سطح حفاظت را دارد، یک موشک با قابلیت حمله از بالا یا تاپ اتک، میتواند اثر گذاری مخرب بسیار بالایی بر هدف داشته باشد.
-
1 پسندیده شده[color=#0000ff]دوستان عزیز ، همانطور که خدمتتون عرض کرده بودم ، به تازگی کتابی روتحت عنوان وقتی که پلنگ خواب است مطالعه کردم که خاطرات سرهنگ خلبان حسین وکیلی از استاد خلبانان کبری هست ، به دوستان قول داده بودم که بخش هایی که از این کتاب رو که برام جالبه توی انجمن قرار دهم تا دوستان استفاده کنند ، البته پیشنهاد می کنم که دوستان کتاب رو خریداری و مطالعه کنند ، حالا برای آن دسته از دوستانی که فرصت کافی جهت مطالعه کل کتاب ندارند ، و به منظور نشر مساظل جنگ بخش هایی از اون رو اینجا می آورم ، لطفا کسانی که این مطالب رو کپی می کنند و در انجمن های دیگر قرار می دهند ،[/color] [color=#ff0000]منبع اصلی رو که کتاب وقتی پلنگ خواب است نوشته حجت شاه محمدی و منتشر شده توسط انتشارات سوره مهر ذکر فرمایند . [/color] [b]بخش اول : تیمسار سرلشگر منوچهر خسروداد [/b] در مجموعه هوانیروز ، آمریکایی ها از خسروداد به شدت می ترسیدند ، همین که خبر آمدن او به یکی از پادگان ها با مراکز آموزش هوانیروز می رسید به قول معروف همه ماست ها را کیسه می کردند . یک روز طی یکی از بازدید ها ، در حضور تمام دانشجویان خلبانی ، هنرجویان فنی ، اساتید ایرانی و نیروهای کادر ، در مراسم صبح گاه مطالبی را عنوان کرد که با توجه به زشتی کلمات ، همه آنها را نمی توانم بازگو کنم . اما در بحث خودکفایی و عدم وابستگی ، در مقابل چند آمریکایی حاضر در مراسم جملاتی را اظهار کرد که هنوز هم باورم نمی شود از زبان او جاری شده است . مسلما تمام کسانی که آن روز در مراسم صبح گاه حضور داشتند این اظهارات او را هنوز به یاد می آوردند ، او گفت : [color=#008000]( این پدر سوخته ها می گویند ، خلبان های ایرانی یک مشت چوپان هستند که از دهات آمدند . راست می گویند ، اما چشمشان کور است که ببینند همین چوپان ها دارند اساتید آمریکایی را آموزش می دهند . من به شما حقوق خوب می دهم تا خوب بخورید ، خوب بخوابید و خوب درس بخوانید و خوب یاد بگیرید ، خوب بپوشید و خانواده شما در رفاه کامل باشند برای این که تلاش کنید تا از اینها کار را یاد بگیرید ، تا این بی پدر و مادرهای مادر ق ......ه را که پول و نفت این مملکت را به یغما می برند بیرون کنیم . اینها مفت اینجا نیامده اند . من همین قدر که بدانم شما کار را یاد گرفته اید ، با لگد این مفت خورهای بی پدر و مادر را از مملکت بیرون می ریزم )[/color] حرفهایش را صادقانه می زد در آن زمان نیاز نبود برای ما جانماز آب بکشد ، از قدرت خوبی برخوردار بود و رو در روی آمریکایی ها حتی روسای شرکت بل و ژنرال های آمریکایی می ایستاد و حرفش را میزد . شاید همین حضور و قدرت او بود که موجب احترام ما می شد . اما این ما بودیم که با رعایت نکردن اصول اساسی فرهنگ و مذهبمان ، نخواستیم و نتوانستیم شایسته عمل کنیم. چهار سال پیاپی از نزدیک با کسانی کار کردم که مسلمان نبودند اما تعهد داشتند . عوامل شرکت بل واقعا در اجرای کار متعهد و با وجدان بودند و چماق بالای سر نیاز نداشتند ، در روزهایی که خودشان آموزش می دادند و خودشان امتحان می گرفتند ، آیا نمی توانستند در کارشان تقلب کنند و نیروی ضعیف تحویل ارتش بدهند ؟ به راحتی این کار برایشان امکان پذیر بود اما تعهدشان مانع از این کار می شد . خسرو داد در روش فرماندهی ، مدیر خوبی بود و از یگان و نیروهایش خوب دفاع می کرد و در عوض ، توقع داشت که ما هم مثل نیروهای آمریکایی خواسته هایش را برآورده کنیم . حسن ستاری یکی از خلبان های هوانیروز بود که قبل از انقلاب برخوردی با یکی از امرای ارتش داشت که شرح آن را زبان خوش می گویم : ( به من ابلاغ کردند که با یک فروند 206 یکی از امرای ارتش را به جایی برسانم ، وقتی او را دیدم ، پرسیدم مقصدش کجاست ؟ ، متاسفانه با تکبر خاصی گفت بعدا می گویم ، داخل هلی کوپتر که نشستم ، سوالم را دوباره پرسیدم ، این بار با چوب تعلیمی توی سرم زد و همان جواب را داد . موتور را که روشن کردم ، دوباره پرسیدم و او دوباره با تعلیمی اش توی سرم زد و همان جواب را داد . از زمین که بلند شدم باز سوالم را پرسیدم ، متاسفانه ذوق پرواز و مقام آنچنان ایشان را در خود گرفته بود که فکر می کرد تاکسی سوار است ، نه حرمت قایل می شد و نه به قوانین پرواز احترام می ذاشت . برای اینکه او را به نوعی سرزنش کرده باشم ، با چند بار جابجایی سریغ فرامین موجب شدم که هلی کوپتر تکان های شدیدی بخورد . این مسله که اتفاق افتاد ، ترسید و پرسید : جناب سروان اتفاقی افتاده؟ جواب دادم : بله متاسفانه هلی کوپتر دچار اشکال شده و باید برگردیم . ایشان که نمی خواست موقعیت دلپذیرش را از دست بدهد ، پرسید : آیا کاری از دستم بر می آید که انجام بدهم ؟ من هم یکی از سوییچ های بالای سرم را نشان دادم و گفتم اگر می خواهید به پرواز ادامه بدهیم باید تا مقصد این انگشتش را روی آن سوییچ نگه دارد. هم موقع رفتن و هم موقع بر گشت مجبوش کردم که این کار را بکند. موقع پیاده شدن رو کرد و گفت : به تیمسار می گویم که با چه هلی کوپتر خرابی مرا به پرواز برده ای تا شما و مسولان را تنبیه کند . چند روز بعد آجودان خسروداد مرا احضار کرد. حقیقتا ترسیده بودم و بر روی ادامه خدمتم خط قرمز کشیده بودم . وقتی به دفتر فرماندهی رفتم ، خسرو داد گفت : یکی از امرای ارتش را با هلی کوپتری به پرواز برده ای که اشکال داشته است . ایشان به من گفته اند این وسایلی که خریده ام به درد نمی خورد و باید آنها را پس بدهم . بعد از من توضیح خواستند و من هم تمام اتفاق را آنطور که بود برای ایشان تعریف کردم و آماده بودم تا دستور شدیدترین تنبیه را بدهد . بر عکس آنچه که فکر می کردم ، وقتی حرفم تمام شد ، خندید و گفت : حقش بوده ، برو سر کارت و نگران نباش کسی که برای خلبان من احترام قایل نمی شود و فرماندهی او را در پرواز به زیر سوال می برد و جواب سوالش را نمی دهد ، نباید از این بهتر باهاش برخورد کرد . قبل از پیروز انقلاب ، جضور و قدرت خسرو داد باعث شکوفایی هوانیروز شده بود و این در حالی بود که نیروی زمینی هیچ گاه نگاه مثبت و سازنده ای به هوانیروز نداشت . شاید اگر توسعه هوانیروز با انقلاب هم زمان نمی شد ، امروز این یگان می توانست خدمات بهتری به انقلاب و جنگ و کشور بکند . خاطره ای که خودم از برخورد با خسرو داد دارم این است که در زمانی که تازه پروازهای عملیاتی ام را هلی کوپتر 205 شروع کرده بودم ، مانوری در منطقه دارنگون شیراز برگزار شد ، صبح روز شروع عملیات ابلاغ کردند که با ستوان خسرو صالحی که خلبان یکم 205 بود به دارنگون بروم . بعد هم اطلاع دادند که تیمسار خسرو داد با هواپیما به فرودگاه شیراز خواهند آمد و باید از آنجا ایشان را به منطقه مانور ببریم. صالحی از خلبانان قدیمی هوانیروز بود و چندین بار اینگونه ماموریت ها را انجام داده بود پس تمام حواسم را جمع کردم و گوش به حرف های او سپردم : ( قبل ار فرود هواپیما ، ما باید موتور هلی کوپتر را روشن کنیم . هواپیما که وارد پارکینگ شد و موتورش را خاموش کرد ، ما باید پرواز کنیم و هلی کوپتر را نزدیک هواپیما ببریم . وقتی تیمسار خواستند سوار هلی کوپتر شوند ، من پیاده می شوم شما کنترل ها را در اختیار می گیرید تا تیمسار روی صندلی خلبان یکم بنشینند. با تعجب پرسیدم : مپر خودشان پرواز می کنند؟ صالحی بعد از اینکه به سوالم جواب مثبت داد ، توضیحاتش را این گونه دنبال کرد : تیمسار به عنوان فرمانده هوانیروز با تمام وسایل پرنده هوانیروز می تواند پرواز کند . برابر قوانین استاندارد پرواز ، باید با استاد خلبان یا خلبان یکم با تجربه پروازشان انجام شود تا اگر خدای نکرده هلی کوپتر دچار مشکل شد ، سالم روی زمین بنشینند. وقتی تیمسار روی صندلی نشست من در هلی کوپتر را می بندم و به طرف شما می آیم . شما هم وقتی تیمسار کلاه پروازشان را روی سرشان گذاشتند ، کنترل ها را در اختیارشان قرار داده و پیاده می شوید تا من جای شما بنشینم ، خودت هم می روی کابین عقب و قسمت پشت سوار می شوی . از زمان شروع پرواز تا برگشت حق صحبت با کسی را نداری و اگر همراهان تیمسار سوالی داشتند ، می گویی از من بپرسند. توضیحات صالحی کامل بود و سعی کردم به گونه ای رفتار کنم تا مورد ایراد قرار نگیرم. هواپیما که داخل پارکینگ شد ، هلی کوپتر را نزدیکش بردیم و طبق برنامه صالحی پیاده شد تا تیمسار را به سمت هلی کوپتر هدایت کند . من هم با دلهره فرامین را در اختیار گرفتم تا وقتی خسروداد کلاه پروازش را گذاشت ، آنها را تحویل او بدهم . وقتی رو صندلی نشست ، تعدادی از فرماندهان ارشد و معاونتهای هوانیروز در کابین عقب نشستند . ستوان صالحی بعد از اینکه مطمین شد که تیمسار کمربندش را بسته و کلاه پرواز را به سر گذاشته ، در را بست و به سمت من آمد . من هم منتظر بودم تا خسروداد فرامین را به دست گیرد تا طبق قرار جایم را به صالحی بدهم. زمانی که تیمسار کلاهش را گذاشت، به او سلام کردم و خواستم فرامین را در دست بگیرد ، جواب سلامم را داد اما فرامین را در دست نگرفت ، وقتی دیدم صالحی منتظر است تا من پیاده شوم ، با صدای بلند گفتم : ببخشید قربان ! کنترل ها با شما ، من خلبان دوم هستم . باید پیاده شوم تا خلبان یکم بنشیند . خونسرد جواب داد : نمی خواهد پیاده شوی ، خودت بنشین . صالحی هم هر چند لحظه یکبار با دست به پهلویم می کوبید تا پیاده شوم . به او اشارهکردم و گفتم : تیمسار می گویند ، پیاده نشو ، خودت بنشین . باورش نمی شد ، بازهم فشار آورد تا به خسرو داد بگویم و پیاده شوم ، اما دیگر جرات نداشتم که حرفم را تکرار کنم. صالحی که این طور دید ، به کابین عقب رفت و موضوع را با معاون خسرو داد در میان گذاشت ، او هم به اتفاق بقیه سرش را از بین دو صندلی جلو آورد و با صدای بلند گفت : قربان ایشان تازه خلبان شده . تجربه پرواز را ندارد ، طبق مقررات شما باید با یک نفر که ساعت پرواز بالا دارد پرواز کنید . خسرو داد با چشمانی خشم آلود نگاهش کرد و مشغول بازدید سوییچ ها شد ، معاونش برای بار دوم حرفش را تکرار کرد و جوابی نگرفت . دفعه بعد یکی دیگر از همراهانش موضوع را مطرح کرد ، خسروداد ، دستش را زیر گلوی او گذاشت و وی را به عقب هل داد و با عصبانیت فریاد کشید : سر جاتون بنشینید ، مگه خلبان نیست ؟ ! خودش باید پرواز کنه . من می خواهم همین تازه خلبان شده ها پرواز کنند . می خوام ببینم چقدر یاد گرفته ، عرضه داره فرمانده هوانیروز رو پرواز ببره یا پولای این مملکت رو به باد دادیم؟ چه موقع اینها باید تجربه پیدا کنند ؟ تمام کارها رو خودتون قبضه کردید و نمی ذارید جوونا خودشون رو نشون بدن . مانور مال ایناست و باید از حالا یاد بگیرن. خسرو داد هنگام بلند شدن از زمین ، چند بار تلاش کرد با برج مراقبت شیراز ارتباط برقرار کند و اجازه پرواز را بگیرد ، اما جوابی نگرفت ، دست آخر هم بدون اینکه موفق به کسب اجازه شود ، با چند ناسزای زشت ، از روی باند بلند شد ، حین برخاست زیر چشمی نگاهی به رادیو انداختم ، فرکانس ها درست بودند . آرام دست بردم و صدای آن را زیاد کردم . هم زمان صدای برج به گوشمان رسید که عاجزانه عذر خواهی می کرد و طلب بخشایش داشت ، خسرو داد هم هرچه بر زبانش آمد نثار روح اموات آن بیچاره کرد. [url="http://rahrovan-artesh.ir/topic/353-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B3%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AE%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%88%DA%A9%DB%8C/"]منبع[/url] لطفا با این[url="http://www.military.ir/forums/topic/26563-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF/"] تایپیک [/url]ادغام نشود ادامه دارد ...
-
1 پسندیده شدهروايتي ديگر از عمليات كركوك نبرد كركوك به روايت فرمانده عمليات «نيروى قدس» من قرآن را باز كردم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مىدهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم اشاره: شهيد "حاج اكبر آقابابايى " فرمانده عمليات نيروى قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. حاج اكبر چند سال پيش عوارض شيميايىاش عود كرد و در شهريور ماه سال 1375 شهيد شد. قرار نيست از حاج اكبر صحبت كنيم بلكه قرار است يكى از صحبتهاى او را بخوانيم. در آينده مفصلاً از خود حاج اكبر هم خواهيم نوشت انشاءالله. آن روزها شهيد بابايى از پاسداران جوان، زيرك و چالاك قرارگاه رمضان بود. روحش با شهداى كربلا محشور باد. * "انافتحنالك فتحا مبينا " از بنده خواسته شد امشب مقدارى راجع به عمليات فتح يك(عمليات كركوك) صحبت كنم.اين عمليات از عمليات هايى بود كه در داخل آن طور كه بايد روى آن تبليغ نشد و خيلى از برادران از كم و كيف عمليات اطلاع پيدا نكردند كه توضيحاتى را عرض مىكنم. بعد از تصرف فاو توسط رزمندگان اسلام و شكستهاى بعد رژيم بعثى، دشمن با خط و مشى جديد شروع كرد به بمباران تاسيسات نفتى و زدن مراكز اقتصادى ايران كه البته اين خط مشى هم از خودش نبود؛ زيرا از يك طرف قيمت نفت را به پايينترين سطح آن رساندند و از طرف ديگر مراكز نفتى و اقتصادى ايران را با هواپيماها و سلاحهايى كه غربىها در اختيار صدام قرار دادند بمباران كردند؛ يعنى همزمان با كم شدن قيمت نفت شروع كردند صنايع ما را زدن. خب، ضربات اقتصادى براى زير فشار قرار دادن ايران بود و ما بايستى براى مقابله اقدام نماييم. چندين راه داشتيم، يكى استفاده از هواپيما و موشك بود كه خب ما محدوديتهايى در اين زمينه داشتيم. يكى هم استفاده از همان سلاحى بود كه اول جنگ تاكنون از آن استفاده كردهايم و آن سلاح ايمان و جهاد بود كه با يك عمليات چريكى گسترده به تاسيسات نفتى و اقتصادى عراق ضربه بزنيم؛ لذا بعد از عملياتهاى كربلاى 2 و 3 كه باز خود عمليات كربلاى 3 كه در اثر تلاش و ايثار و از خودگذشتگى بچههاى لشكر 14امام حسين(عليه السلام) در دريا و گرفتن اسكله الاميه بود و پيروزى كه در اين رابطه به دست آمد، لازم بود به منابع اقتصادى عراق ضربهاى محكم زده شود كه عمليات فتح يك برنامه ريزى شد. باانجام اين عمليات عراق مجبور مىشد حداقل يكى دو لشكر خود را به كردستان بكشد كه اين به نفع ما در جنگ بود و هم اينكه با حضور ما در اين عمليات مىتوانستيم ضربه اقتصادى گستردهاى در كركوك به دشمن وارد نماييم. عمليات كركوك يك عملياتى بود كه براى اولين بار مىخواست داخل خاك عراق انجام شود و براى اولين بار بود كه با اتحاديه ميهنى كردستان مىخواستيم يك عمليات عليه صدام را به انجام برسانيم. نيروهايى كه مىخواستند داخل خاك عراق بروند دو تا مشكل داشتند. يكى اينكه به اتحاديه ميهنى كردستان عراق اعتماد نداشتند؛ چون واقعا به جلال طالبانى نمىشد اعتماد كرد؛ چون اصلا معروف بودند به كسانى كه هر لحظهاى به يك سمت مىروند و البته آنها دنبال منافع خودشان هستند، آنها چند بار با صدام كنار آمده و بر عليه ما جنگ كرده بودند؛ ولى حالا نماينده فرستاده بودند و آمادگى براى همراهى با جمهورى اسلامى عليه رژيم بعثى را اعلام كرده بودند. حالا ما مىخواستيم برويم با كسى كه بر عليه ما جنگ كرده بود بايستيم و عمليات كنيم. خيلى شرايط روحى عجيبى مىخواست. اين اولين ويژگى آن عمليات بود؛ لذا برادرانى كه داشتند مىرفتند داخل خاك عراق بايستى اعتماد مىكردند به همينها و در عمق خاك عراق وارد مىشدند. و عمليات به آن عظيمى را در كركوك انجام مىدادند. اين يكى از ويژگىها بود كه در داخل عراق 45 روز مانده بوديم و بعدش هم اصلا خبر نداشتيم كه عراق آن روز، براى سر هر ايرانى جايزه تعيين كرده بود؛ چون خبردار شده بود! براى سر هر ايرانى دويست هزار دينار آن روز كه هر دينارى برابر 68 تومان ما بود قرار داده بود! بعضى شبها خبر مىرسيد كه اينها احتمالاً مىخواهند ترتيب همه را بدهند؛ لذا بچهها مسلح مىشدند و مىخوابيدند. يكى ديگر از ويژگىها اين بود كه در آن زمان تعدادى قابل توجه از پاسداران بايد مىرفتند داخل خاك عراق و مرز هم داشت بسته مىشد. در رفتن به داخل از مسيرهايى بايد مىرفتيم كه در كمين نيفتيم و ما توى اون عمليات يك مقطعاش 24 ساعت پياده راه رفتيم يعنى از ساعت 2 امروز تا فردا ساعت 2 يكسره پياده راه رفتيم؛ فقط نماز و 24 ساعت تو كوه مىرفتيم و از سليمانيه عبور كرديم رسيديم به كركوك. تو اين عمليات از سلاح سنگين هم مىخواستيم استفاده كنيم. برادران سلاحها را از مرز از زير پاى پاسگاههاى عراق وارد عراق كردند و در منطقهاى در سليمانيه نگهدارى كردند. بيش از 3 هزار بار قاطر ظرف ده شب وارد عراق شد كه خب حساب كنيد سلاحها بود، مهمات بود، مقدارى هم كمكهاى تغذيهاى كه البته بيشتر سلاح و مهمات بود بيش از سه هزار گلوله، بيش از 10 قبضه از يك نوع سلاح. حالا اسم سلاحها را به خاطر بردش نمىآورم و 13 قبضه هم از يك نوع سلاح ديگر سلاح و سلاحهاى مختلف، تيربار و دوشيكا به خاطر ضد هوايى و پدافند هوايى، تصور كنيد بيش از 3 هزار گلوله خمپاره را مىخواهى ببرى در عمق 150 كيلومتر داخل عراق با اين راه محدود و پركمين و در كوه. من يادم هست كه سه هزار بار قاطر يعنى 10 شب و هر شب 300 قاطر از يك مسير كه باز كرده بوديم فقط تداركات اين عمليات را حمل كردند. به هر حال سلاحها و مهمات بايستى از جاده بوكان سليمانيه عبور مىكرد و نفرات هم همين طور. در اين جاده فاصله پاسگاههاى دشمن بيش از 800 تا 1000 متر بود و بچهها بايستى سلاح و مهمات را از بين اين پاسگاهها عبور مىدادند: البته در بعضى جاها هم فاصله تا 2 كيلومتر مىرسيد. به خاطر همين نيروهايى در نظر گرفته شد براى پايگاهها كه اگر يك موقع خواستند تيراندازى كنند بريزند و آن را خلع سلاح كنند و سلاحها و مهماتها را عبور دهند. بعد هم اين سلاح و مهمات را از سليمانيه تا نزديكىهاى كركوك كه دشمن روى ارتفاعات اطراف شهر پايگاه داشت ما با 20 تا 30 تراكتور و ماشينهاى 10 تن و شورولت و تويوتا برديم؛ يعنى همه امكانات را با ماشين برديم، حتى با استفاده از يك تاكتيك حدود 700 گلولهمان را از وسط شهر سليمانيه عبور داديم داخل منطقه؛ البته نفراتمان پياده رفتند به خاطر اينكه مسيرها ناامن بود. وقتى بعضى اينها را براى مسوولين مىگفتيم باور نمىكردند!كردستان عراق موقعيتاش مناسب بود براى اين كارها؛ ولى مسوولين باورشان نمىشد، حتى در اين عمليات باور نمىكردند كه ما مىتوانيم تا كركوك برويم؛ در صورتى كه كركوك چيزى نيست، ما تا موصل هم مىتوانيم برويم، تا بغداد هم مىتوانيم برويم؛ يعنى عراق شرايطى دارد در داخل خاكش - بالاخص در شرايط موجود - كه پيش مرگها مىگفتيم ما را ببريد كربلا، اينها مىگفتند حيف كه يك مقدار جوانيد؛ چون عراق جوان اندازه شما نيست كه بگردد. همه توى جبهه هستند، مىگفتند اگر يك مقدارى مسن بوديد ما شما را تا كربلا مىبرديم .خب، يك بدشانسى كه داشتيم اين بود كه جوان بوديم! همه چيز براى عمليات آماده شده بود كه شب قبلاش يك خبر رسيد كه دشمن روى ارتفاعات را تقويت كرده و متوجه شده، اين خبرى بود كه طالبانىها مىدادند. ما مىخواستيم برويم عمليات را اجرا كنيم و برنامه عمليات را به طور جدى تنظيم كرده بوديم كه ادوات را مستقر كنيم روى ارتفاعات و تمام تپهها را بگيريم و از اونجا به تاسيسات نفتى و اقتصادى در كركوك و هدفهايى كه شناسايى شده بود حمله كنيم؛ولى اينها آمدند و گفتند دشمن يك تيپ تقويت كرده و اصلا نمىشود عمليات بكنيد؛ لذا مجددا براى شناسايى مردد بوديم كه آن روز قرار شد استخاره بكنيم كه من قرآن را باز كرديم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مىدهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم. به هر حال آخر كار گفتيم مىگذاريم با خدا، همه كارها را كرده بوديم گفتيم مىگذاريم پاخدا. راه افتاديم با توكل به خدا، هر چى اينها مىگفتند نمىشود ما اصرار داشتيم عمليات بشود. معاون جلال طالبانى مىگفت: نمىشود. ما مىگفتيم قرآن مىگويد مىشود. ما مىرويم و به زور قالب كرديم برويم. كردها را هم يك مقدار وحشت برداشته بود. كار بزرگى بود، تا حالا تو طول جنگهاى چريكى دنيا يك همچنين كارى سابقه نداشته؛ يعنى واقعا عين فتحالمبين كه عمليات مهمى بود براى جنگهاى منظم، اين هم فتحالمبين ديگرى بود در جنگهاى نامنظم؛ يعنى بزرگترين عمليات جريكى در دنيا بود و واقعا اون شب نور بود. پايگاه هوايى كركوك را زديم، يك هواپيما تو باند خورده بود در آن و چه نورى تو آسمان بود، برق كركوك منفجر شد. يادمه نور آسمان را گرفت، خود پالايشگاه كركوك بود كه منفجر مىشد و گلولههايى بود كه در آن فرود مىآمد، هى آتش توى آتش مىآمد اصلا احساس مىكرديم اين آتش بيشتر مىشود. علاوه بر پالايشگاه كركوك، تاسيسات اصلى كه يك ميليون و دويست هزار بشكه نفت در روز استخراج مىكرد براى مصارف داخلى عراق، منفجر شد كه ارتفاع آتش آن كه بيش از صد متر مىرسيد. تاسيسات گاز بود كه اين هم زده شد و آتش گرفت. تاسيسات تشويش عراق بود كه روى شبكه بىسيم و براى كور كردن شبكههاى بىسيمى كار مىكرد آن هم زده شد. يك مقر منافقين در سمت شمالى كركوك بود كه شناسايى شد و با اينكه جزء اهدافمان نبود؛ ولى يك سهميهاى از گلولهها برايشان قرار داديم تا به آنها بگوييم اگر تو دل صدام و در عمق 150 كيلومترى عراق هم برويد ما با كمك خداوند مىتوانيم بياييم و شما را بزنيم! و منافقين روز بعد در راديوشون با فحش و داد و بيداد اعلام كردند كه 10 كشته دادهاند؛ در حالى كه اخبار چند برابر اين كشتهها را تاييد مىكرد. و من مىگويم اينها فقط كار خدا بود، خدا كمك كرد و اين ضربات بر پيكر رژيم بعثى وارد آمد. جالب است وقتى توى تاسيسات گلوله ريخته مىشد پدافند عراقىها فكر مىكردند هواپيما آمده و بمباران مىكند؛لذا سر چهار لول را گرفته بود تو هوا مثل چى داشتند تيراندازى مىكردند توى هوا، غافل از اينكه اينها دارند از زمين مىخورند! در كركوك وقتى ما تيراندازى مىكرديم و صداى گلولهها همه جا را گرفته بود مردم كركوك آمده بودند روى پشت بامها و كف مىزدند و خوشحالى مىكردند و طرفداران رژيم نيز فكر كرده بودند كه نيروهاى جمهورى اسلامى پيشروى كرده و تا كركوك آمدهاند؛ لذا شهر را خالى كرده بودند. بعد از عمليات كركوك هم برادران به سرعت عقبنشينى كردند و عراق هم هيچ كارى نتوانست بكند و عمليات چريكى با اين موفقيت بالا براى جمهورى اسلامى بدون حتى يك شهيد و تنها با 3 تا زخمى انجام شد كه خيلى ارزشمند است. در برگشت ما نزديك سليمانيه رسيديم. شب رفتيم منزل يكى از كردها، خيلى عجيب بود. اين پيرمر كرد كه از اهل سنت بود خوشش آمده بود از راز و نيازى كه برادرها داشتند. وقتى ديد ما يك مفاتيح كوچك دنبالمون بود آن روز مناجات حضرت على(عليهالسلام) را مىخوانديم در مسجد كوفه "مولاى يا مولاى... " و او آمده بود و گريه مىكرد و من هم براش به كردى ترجمه مىكردم. يك مقدارى اونجا كردى بلد بودم. ترجمه مىكردم، گريه مىكرد و مىگفت: "اين حرفها از كيست؟ " بعد بهش گفتم از حضرت على(ع) است. چقدر اين پيرمرد علاقه به امام داشت. عشق عجيبى به امام داشت. به من گفت: "يك عكس از امام به من بده " داخل عراق مىگفت يك عكس از امام به من بده كه من يك عكس كوچك داشتم بهش دادم، كلى لذت برده بود واقعا بدانيد كه انقلاب اسلامى در بين مستضعفين جاى خودش را پيدا كرده است و هيچ مانعى هم نمىتواند اين نفوذ معنوى را در مردم كنترل كند! منبع : http://www.sabokbalan.com/newsagency/inter.php?nid=1602
-
1 پسندیده شدهبرادر ها همه این سازوکار و تانک و توپ ، همه این ها هیچ مفهومی ندارد ، الا اینکه دل بالاسر آن ها باشد ، دلی که برگرفته از خدای متعال باشد ، دلی که سپرده شده باشد به حضرت مهدی (عج) ، دلی که بتپد برای آن دلی که تپید دل مهدی و جانش را داد در آن راه ، راه حسین ، راه حسین شهید ، راه فرزند زهرا ، ما از آن جنسیم ، ما آن لباس را به تن کردیم و ما آن نیت را کردیم . شهید حاج احمد کاظمی در جمع رزمندگان لشکر 31 عاشورا
-
-1 پسندیده شدهدقیقا راه حل توافق اولیه در همان زمان و قبل از تغییر بافت جمعیت و متوصل شدن به زور بوده و تشکیل یک حکومت پارلمانی و دموکراسی براساس سهم برابر شبیه چیزی که در لبنان هست!! همه ساکنین اولیه در اون نقش داشته باشن و سهیم باشن!! البته این از لحاظ جهانی و دید بین المللی هست اگه نه طبق عدالت ما این منطقه را طی قرارداد های به روسیه تزاری واگذار کردیم که حالا به خاطر شکست هایی بود که این نوع قرارداد ها به ما تحمیل کرد و شاید الان با عدم وجود مالک مشروع و از بین رفتن روسیه تزاری و حکمیتش بر اینمنطقه بهترین راه حل برگشت داده شدن به ما و ایجاد صلح بین دو کشور همسایه خواهد بود!!
-
-1 پسندیده شدهبرای جاسازیسیلو های موشک (کروز به دلیل اشغال فضای کمتر) باید یک بلوک کامل به زیردریایی اضافه بشه بخصوص بخشهای مرکزی که چنین کاری برای زیردریایی با این سطح پیچیدگی که از ساختار یکپارچه ساخته شده برخورداراست غیر ممکن هست ولی طرح هایی برای ساخت چنین زیردریایی وجود داره و با توجه به قدرت ساخت ما قابل دسترس هستن.
-
-1 پسندیده شدهچقدراحتمال داره که موشکهای جدید تصویر ساز حرارتی وارد سازمانرزمنیرو هوایی شده باشه و این نیرو سری ها پایین سایدواندررا به هوانیروز واگذارکرده باشه؟
-
-1 پسندیده شدهسپاسگذارم از پاسخ شما ( دقیقاً مثل پازل فکر کنم پاسخ تون مسئله رو برام حل کرد ) پس اگه برداشتم از راهنمایی هاتون درست باشه . میشه گفت وقتی میگن محدودیت برد عملاً منجر میشه به محدودیت در وزن محموله و اثر گذاری اون . و به تبع اون نوع کلاهک های حجیم تر و کاربردی تر هم پشت بندش محدود میشه . همزمان توسعه فناوری موتور ( قطعا موتورهایی با فناوری بالا ممکنه حجیم تر و سنگین تر باشن ) هم محدود میشه . وقتی اینها محدود بشه عملاً تحقیق و توسعه و دستیابی به تکنولوژی فضایی که بیس اون توسعه موشکی هست هم محدود میشه و باز به تبع اون سیستم های هدایت جنگ افزارهای آینده ما ( چه موشکی ، چه غیر موشکی و حتی در حد اشراف اطلاعاتی) هم محدود میشه بدون اینکه قطعنامه ای مثلاً آورده باشند که شما نمیتونی ماهواره مستقل داشته باشی و یا از خدمات ماهواره ای نظامی و غیرنظامی امن استفاده کنی ولی خود به خود از اون هم محروم میشی . در برجام ایران پذیرفت که تاسیسات غنی سازی رو در فردو برای چند سال جمع کنه . فقط نطنز باشه آشکارا عنوان کردند که میخواهیم خیالمون راحت باشه در جنگی احتمالی بتونیم نابودش کنیم . و ماهم پذیرفتیم ! خوب چرا حالا در موشکی نگویند که سیلو و لانچرهای زیرزمینی ممنوع بشه ؟! شما که اعتماد سازی کردی این هم روش قبول کن دیگه ! (از دید طرف مقابل) میشه گفت با یک درخواست به ظاهر ساده نتیجه کار این میشه که ایران عملاً امکان تقابل موثر در مقابل هیچگونه تهاجمی رو نخواهد داشت . شیری بی یال و دم و اشکم که صدای غرشش فقط از تریبون ها بیاد و بس ! ایران جزء محدود کشورهای هست که اگر چه در دسته ابرقدرتهای جهانی نیست ولی مجبوره که گستره حوزه دید نظامیش ( چه دفاعی ، چه تهاجمی ، و به تبع اینها رصد اطلاعاتیش ) رو بسیار بزرگ در نظر بگیره شاید نیمی از کره زمین ( داستان نفت کش ها در ونزوئلا شاید به ما یاد آوری کرد که لازمه همین حوزه رو باید تمام کره زمین در نظر بگیریم ) . لذا برای این چنین کشوری با این طیف و گستره وسیع جغرافیایی و ماهیتی تهدیدات اعمال محدودیت چه معنی میده ؟ در واقع مانند همون مثاله : کشیدن دندان و چنگال های شیری که نیت کردی بری تو قفسش ! در حالی که کسانی که همین درخواست های کوچک ! رو از ما دارن با یک بار سوخت گیری جنگنده هاشون چند هزار کیلومتر رو در چند ساعت پیموده و مهمان ما خواهند شد .
-
-1 پسندیده شدهدر رزمایش اخیر نیروی هوایی ارتش، یک هواپیمای سهموتوره فالکن50 با نام مستعار سایه به شاخه پرندههای جاسوسی و جنگ الکترونیک نیروی هوایی ارتش اضافه شد و تصاویری از آن بهطور رسمی منتشر شد. این هواپیماها مجهز به انواع تجهیزات شنود و جمعآوری اطلاعات سیگنالی و تحلیل و بررسی آنها هستند. سامانههای کشف محل رادارها و ارتباطات بیسیم و نیز سامانههایی برای ایجاد اخلال در عملکرد رادارها و مخابرات دشمن در باندهای فرکانسی مختلف روی این نوع پرندهها نصب میشوند.
-
-1 پسندیده شدهطبق تقسیم بندی زمان شوروی منطقه ارتساخ یا قره باغ کوهستانی شامل دو بخش هست یک بخش مرکزی با اکثریت ارامنه و بخش های حاشیهای با اکثریت آذری که گویا توافق به این شکله که این منطقه مرکزی که هیچ اتصالی به ارمنستان نداره با یک کریدور که توسط آذربایجان اجازه داده میشه به خاک اصلی ارمنستان متصل بشه و در عوض طرف ارمنی هم اجازه عبور کریدور اتصال به نخجوان را بده ضامنین توافق روسیه و ترکیه هستن!! نکات منفی طرح _ دور خوردن و رفع انحصار از روی ایران و گرجستان هست که واقعا به زیان کلی اقتصاد شمال غرب کشور عزیزمونه. _ ورود مستقیم ترکیه به منطقه ایجاد پایگاه کنار مرزها و استقرار و دسترسی به دریای کاسپین هست که به خاطر نیاز مبرم این کشور به انرژی پس ازدسترسی به توافق فوق باید منتظر درگیری های دریایی با دو کشور(ترکمنستان و آذربایجان) با حمایت ترکیه باشیم!! _ تضعیف کامل و رو به فروپاشی رفتنارمنستان و حذف شاید تجارت این کشور و انحصاری شدن بازار این کشور برای ترکیه که همینالانهم از ما سبقتگرفته!! و در اینده ادامه جنگ های خونین و گسترش حتی به درونمرزهای ما برای زیاده خواهی های این کشورها و بخصوص با تحریک اسراییل
-
-1 پسندیده شدهضمن تشکر از زحمات شما برادر ارجمند در رابطه با نکات مطرح شده در این تاپیک ارزشمند همیشه شروع کننده بودن بسیار بسیار سخته و رهرو بودن به نسبت کار راحت تری هست هرچند که آن هم خودش قوائد و دشواری های خواهد داشت . از بسیاری از برادران شنیده ام و همچنین خودم هم گاهی این را مطرح نموده ام که فلان تکنولوژی و فلان مورد در کشور ما نیست و یا دولت بودجه کافی نمی دهد و یا غیره - نکته اول این است که هیچ کسی شک ندارد که برای شروع هر امری یک حداقل های نیاز است ( از امکانات سخت افزاری تا نرم افزاری و نیروی انسانی ) اما اشاره من در این قسمت این خواهد بود که این خط مرز حداقل کجاست ؟ - اگر ما یک ظرف مقیاس نداشته باشیم و هر امکاناتی هم داشته باشیم می تواند از طرف نیروهای درگیر تعبیر شود که این کافی نیست و این حداقل هم نیست . لذا کاری نمی توان کرد . - چقدر زیبا بیان فرمودید : - البته که پول ، بودجه ، راهبرد مدیریت کلان ، سیستم آموزشی و غیره... برای شروع یک کار مورد نیاز خواهند بود . اما به برداشت من اینها فرع است و اصل چیزی دیگر است . ( اراده ) البته معتقدم باید اراده جمعی را مقدم بر اراده مدیران در نظر گرفت . چنانچه اراده جمعی و اجتماعی حول یک مسئله وجود داشته باشد مدیر یا مدیران ارشد یک سازمان یا سیستم هم ناگزیر به حرکت خواهند شد . ( البته که دیکتاتور ها در نظام های تک نفره بحثی دیگر است که موضوع این مقال نیست ) - به دیدگاه من عنوان کردن " کلمه نبود بودجه " از طرف بعضی از سازمانها پوششی هست بر توجیح ناکارآمدی برخی مدیران . وگرنه مدیری که کاردان هست روش ایجاد منابع درآمد و همزمان کاهش هزینه های سر بار را می داند . - چگونه می توان دریافت که آیا حداقل ها برای شروع یک اقدام را در اختیار داریم یا خیر ؟ چگونه می توان دریافت که آیا از شتاب خوبی در پروسه مد نظرمان برخوردار هستیم یا خیر ؟ - یک راه این است که با کشور های پیشرو خودمان و حداقل ها یمان را با ایشان مقایسه نماییم تا متوجه شویم که آیا حداقل شروع کار را داریم ( به برداشت من این گزینه مفید هست ولی خالی از اشکال هم نیست . چون شرایط ، منابع ، تهدید ها ، فرصت ها و ... هر کشور متفاوت ) - اگر بنا بر مقایسه باشد باید حداقل مقطع زمانی و پروسه ای آن رعایت شود . در مسائلی مانند صنعت برق ، فولاد ، تحقیقات آر ان بی و ... به گونه ای مقایسه کنیم که شروع پروسه کشور مقایسه شده را با شروع خودمان قیاس کنیم ( مثلاً در فرانسه دانشگاه ها ( 700 سال ) و انجمن های علمی و تحقیقاتی (500 سال) سابقه ای دیرینه دارند ) ( البته هستند موضوعاتی که در میابیم عقب افتاده ایم و نسبت به رقبا زودتر شروع کردیم و دیرتر به مقصد در حال رسیدن هستیم . مانند صنایع خودرو سازی ) اما در بسیاری از موارد به نسبت پیشینه و سابقه موضوع شاید در جایگاه بدی هم قرار نداشته باشیم . -یک راه دیگر برای یافتن مسیر پیش رو دانستن این هست که آیا از امکانات مان به درستی استفاده می کنیم یا خیر ؟ - مرور زندگی نامه افراد پیشرو در صد سال گذشته ایران می تواند حداقل های لازم برای شروع یک اقدام را به ما نشان دهد ( حداقل مشابهت های فراوانی با آنان خواهیم داشت از نظر محیط و شرایط اجتماعی و فرهنگی و غیره ) ( کسانی که برای کشور و برای سایر انسانها تلاش می کنند قابل احترامند . لاوازیه را به جرم انقلابی نبودن گردن زدند اما کسی نیست خدمات ایشان را به علم ارج ننهد ) ( همچنین احترام تمام اقشار به سردار شهید سلیمانی نشان دهنده این است که خدمت به کشور و در کل خدمت به سایر انسانها مورد احترام تمام اقشار و احزاب و تفکرات خواهد بود و یا حداقل مورد تایید تمام آدمهای منصف خواهد بود ) اگر به زندگی نامه افراد موسس و پیشرو در این مملکت نگاه کنید خواهید دید که بودجه اصلاٌ اهمیتی ندارد بلکه اندیشه و پشتکار و همت آنان بوده که موجب آن دست آوردها شده ، کسانی چون : علیاکبر داور (بنیانگذار دادگستری نوین ایران) علیاصغر حکمت (بنیانگذار سیستم نوین آموزشی ایران) دکتر محمود حسابی (دانشمند فاخر و بنیانگذار دانشگاه تهران) دکتر امیر اعلم (بنیانگذار حلال احمر ایران) دکتر محمد قریب (بنیانگذار سیستم بهداشت و درمان نوین ایران) مهندس مهدی بازرگان (بنیانگذار نظام مهندسی ایران) و حتی کسی مانند مورگان شوستر که در دوره قاجار استخدام شد برای ساماندهی قوانین مالیات و گمرک ایران که خدمات و سنگ بناهای گرانقدری را موجب شد. آری ، تنها یک جو همت و اراده ( هم اراده اجتماعی و هم اراده مدیریتی ) کافی است و باقی بهانه است !
-
-1 پسندیده شدهمورد دیگه نداشتن عینکتاکتیکال هست مثلا در تصاویر بالا عکس اخر از اینعینک های تاکتیکال استفاده میکنن ولی در عکس دوم از عینک دودی های فیک خلبانی استفاده کردن که واقعا بی ربطه به نیروهای زمینی !! علتاستفاده از عینک های تاکتیکال برای مواقعیه کهوزش باد شدیده و در مناطق درگیری که گرد وغبار زیاده باعث میشه که چشم کاربر ازش محافظت بشه و بتونه دید مناسب را برای تیر اندازی دقیق داشته باشه در حالی که عینک های معمولی به دور چشم فیکس نمیشه و نمیشینه و هیچ حفاظتی مقابل طوفان ها تند باد ها و ذرات از چشمنمیکنه ! این نوع عینک ها در شرکتصاایرانتولید میشه ولی چرا در اختیار نیرو ها قراره نمیگیره ؟ الله اعلم
-
-1 پسندیده شدهبنام خدا با درود و سپاس نیروی دریایی انگلیس همانگونه که برادر ارجمند @Amirali123 اشاره فرمودند از حدود سه دهه گذشته مدام در حال کوچکتر شدن و تضعیف بوده و شاید بشود گفت توقیف نفتکش "stena impero" توسط ایران و مجبور کردن انگلستان به آزادی نفتکش ایرانی آنقدر برای ایشان تحقیر آمیز و دردآور بود که تمام زنگ های هشدار را برایشان به صدا درآورد . و موجب انتقاد های بیشماری به دولت مردان و ارتش این کشور گردید . البته انتقاد های که از قبل با طولانی شدن روند ساخت و تحویل ناو های "ملکه الیزابت و پرنس ولز" وجود داشت . - به نظر می رسد اینگونه مانورها بیشتر از اینکه تاثیرات عملیاتی گسترده ای در میدان به همراه داشته باشد . بیشتر جهت بهره برداری روانی و تبلیغی در کاهش فشارهای منتقدان در انگلیس خواهد داشت . ( البته تا حدودی نیروهای متقابل در مناطق هدف ) - همین عنوان 26000 مایل گستردگی خود گویاست که نیروی دریایی انگلیس اگر واقعا خواهان بازگشت به دوران سلطنت بر دریا ها و خروج از زیر چتر حمایت آمریکاست باید بیش از این مقدارها سرمایه گذاری و به قول ترامپ " خرج کند " و دست از کلاهبرداری از آمریکا بردارد ! - احتمالا طراحان مسیر ناو گروه وقتی در حال بررسی اولویت مناطق برای حضور بودند به این نتیجه رسیدند که به تمام نقاط سرکی بکشند تا بالاخره کسی گلایه نکند !! - صرف تحرک این ناو گروه به تنهایی جهت تحت تاثیر قرار دادن چین در دریایی چین جنوبی و تحولات هنگ کنگ بعید به نظر می رسد . کما اینکه چین با سرمایه گذاری مناسب وسعت نیروی دریایی خود را از ده برابر انگلیس افزون تر کرده است . - بهر روی با ترامپ موافق هستم که این کشور ها از سرمایه گذاری آمریکا در ارتش خویش سواستفاده کرده و به بهانه های مختلف سعی می کنند که معضلات خویش را تبدیل به مشکل آمریکا کرده و بعد آمریکا مجبور به تامین امنیت منطقه مورد نظر با ارتش پرهزینه خود شود. البته که در این کار انگلیسی ها (مدیریت سیاست های خود ولی از جیب دیگران) قرنها تبحر دارند و حالا حالا ها مانده که یانکی ها حریف ایشان شوند :)) ( البته که ترامپ لقب گاو شیر ده که به عربستان به درستی اطلاق کرد شاید بیشتر شرح حال خود ایشان بود ) - مهم ترین دلیل ضعف این نیرو نیز کاهش بودجه و عدم تمایل به سرمایه گذاری است . اساساً در زمان جنگ سرد و تقسیم کار بین انگلیس و آمریکا در برخورد با شوروی ایشان این مهم را به آمریکا واگذار کرده و بخش تبلیغات و جنگ نرم علیه این دشمن را خود برداشته و کار سخت افزار را به آمریکا واگذار کردند ! - به نظر می رسد علی رقم این مانورها و وعده تحویل دهی شناورها در آینده با صرف بودجه های کنونی تغییری محسوس در ساختار نیروی دریایی انگلیس بیش از آنجا که اکنون هست به وقوع نخواهد پیوست . و من الله التوفیق
-
-1 پسندیده شدهدر رابطه با نوستالژی ( دلتنگی برای گذشته ) و تاثیرات آن در مسائل مختلف به درستی اشاره فرمودید که ممکن است ما را از نتیجه گیری واقعی دور کند . نکته ای که به نظرم آمد اضافه کنم در رابطه با مقایسه ایران با کشورهایی هست که یا از ما بسیار غنی تر و قوی تر هستند و یا با کشور هایی که بسیار کوچک تر و متفاوت تر هستند . به عنوان مثال : دوستی ساخت منو ریل دبی را با تهران مقایسه و نتیجه گیری در باب آن موضوع داشت و آن را به کل فرآیند توسعه تعمیم داده و در نهایت هم چشم اندازی پدید آمد که ما قرنها از دیگران عقب تر افتاده ایم و قطار پیشرفت ما در گل مانده است ... ! من خودم شخصا" نواقص ، عقب افتادگی ها ، از دست دادن پنجره های توسعه را قبول دارم و معتقدم مشکل اصلی کشورمان را باید در راهبرد های مدیریت جست . اما نفس مقایسه غیر دقیق را خود باعث گمراهی و ارائه راهکار های نامناسب می دانم . در باب مقایسه کشوری مانند امارات با ایران قابل عرض است به عنوان مثال : یک پروژه اتوبان سازی در امارات افتتاح می شود و عکس های آن در فضای مجازی دست به دست می گردد در حالی که نباید به توسعه جزیره ای ایشان انقدر غبطه خورد که اعتماد به نفس خود را از دست داده و احساس کنیم که "افتتاح شعبه فروش لامبورگینی دبی" کجا و ما کجا ایم .... !!! انتشار تصاویری با کادر بسته و مناطق کوچک و مشخصی که از ده ها زاویه مختلف گرفته شد هم حتماً آه حسرت را در شما چون خود من برون آورده . "بزرگراه شیخ زائد دبی" "کانال آب و خور مصنوعی دبی" در رابطه با مقایسه آن دوست گران مایه ام باید گفت طول منوریل دبی 5 کیلومتر ... طول کانال آب دبی 3 کیلومتر ( که به شکل خور از جزر و مد آب دریا تغذیه می شود ) ... و طول آزاد راه 8 بانده شیخ زائد دبی 44 کیلومتر است ( البته ادامه این جاده و گردش 6 بانده آن در امارت های دیگر به 500 کیلومتر خواهد رسید ) مقایسه بفرمائید با آزاد راه خرم آباد - پل زال در استان کوچک و محرومی مانند لرستان که 104 کیلومتر طول دارد ( البته که 25 کیلومتر از این مسیر تونل سه خطه حفاری شده ... 140 پل کوچک و 30 دهنه پل بزرگ دارد که به تنهایی جمع طول این 30 پل 3 کیلومتر از این مسیر را شامل خواهد شد ... ) یعنی میشود گفت برای هر سانتی متر از آن صد ها ساعت انرژی و کار و پول هزینه شده است . یا مقایسه راه آهن شمال با منوریل 5 کیلومتری دبی ( شاید بتوان گفت پل ورسک و مسیر دسترسی آن به تنهایی دهها برابر عظیم تر از منوریل دبی ارزش مهندسی ، ریالی و راهبردی دارد ) اگر بنا بر مقایسه دقیق باشد باید حجم بتن ریزی ، مساحت زیر سطح و روکش آسفالت ، تناژ میلگرد و آهن آلات به کار برده شده و تعداد نفر/ساعت کار انجام شده و ماشین آلات درگیر آن ها را باید در کنار هم قرار داد تا نتایج به شکل بهتری به دست آید . ( اگر حجم بتن ریزی چند سد دز و امیر کبیر و کارون ها رو روی هم بگذارید بیشتر از کل مصالح ساختمانی دبی خواهد بود ) "بر اساس مطالعات صورت گرفته کشورمان به ۱۰ هزار کیلومتر آزاد راه دیگر به غیر از آن چیزی که اکنون هست نیاز دارد تا شاید بتوان دسترسی مناسبی در سراسر کشور داشت " پس بهتر است در مقام مقایسه هم جانب انصاف را نگه داشت و هم به مقایسه دقیق از طریق پارامترهای علمی روی آورد . نماد های توسعه می تواند جزیره ای و یا گسترده باشد . و به همین علت است که بسیاری از کارشناسان علی رقم توسعه بسیار شتابان کشور چین هنوز آن را جزو کشورهای در حال توسعه قلمداد می کنند . ( در حالی که نمای خیابانهای شانگهای شما را خیره می کند . در ایالت لیانگ شن کشاورزان با چهارپایان زمین های خود را شخم می زنند و با گاری تردد می کنند ) فارق از تغییر رژیم های سیاسی باید اذعان کرد که پدران ما در این سرزمین در یکصد سال گذشته تلاش بی وقفه ای را انجام داده اند که تصویر اواخر دوره قاجار ( کشوری اشغال شده به دست اجنبی و درگیر با بیماری و مرگ های گسترده در اثر قحطی و گرسنگی ) را تبدیل به اکنون ما نموده اند و قطعاً و بی شک و بدور از سیاه و سفید ها انشالله این قطار توسعه و پیشرفت ادامه خواهد داشت . توسعه ای که خود کنونی ما و فرزندان ما نیز بخشی از آن هستیم و در تسریع و یا کاهش سرعت رشد آن دخیل خواهیم بود . در پایان لازم است از برادر ارجمند @arminheidari بابت مطالب مفید و تحلیل های راه گشاشون تشکر کنم که مانند همیشه نوشتار های ایشان سبب تعمق ما در جستجوی ریشه های مشکلات می گردد . و من الله التوفیق
-
-1 پسندیده شدهبا سلام و عرض احترام در تایید این نکته شما ( که باید برای تحلیل فنی اطلاعات اولیه را داشته باشیم ) قابل عرض است که تحلیل های فنی را باید به چند سطح تقسیم کرد : گاهی با یک عکس از یک موضوع حساس و چالش بر انگیز متخصصین حول اون موضوع شروع به برآورد اولیه می کنند ( برآورد اولیه به معنای تحلیل و نتیجه گیری قطعی نیست و توسط خود تحلیل گر باید ذکر بشه که این برآورد اولیه هست ) دوم اون خبر یا واقعه یا ... را در کنار تاریخچه و بک گراند موضوع می گذارند و احتمالاتی را مطرح میکنند ( در این سطح هم حتما باید ذکر شود که احتمالات را در کنار نوع الگوریتم های گذشته در نظر گرفتند و ممکن است نتیجه نهایی کاملا متفاوت باشد ) در سطح پایانی و با گذشت زمان لازم اطلاعات مانند پازلی کنار هم می آید . طراح و سازنده اطلاعات و مشخصات پایه را بیان می کنند . رقبا اطلاعات کشف کرده شان را درز می دهند ( فی المثل در تست های موشکی سامانه های آمریکایی بعد از رصد و تحلیل فنی قدرت و برد موشک مورد آزمایش ایران را اعلام می کنند ) دوستان و دشمنان هرچی دارند می ریزند روی دایره و آن موقع هست که می شود در رابطه با آن موضوع خاص , حکم قطعی و تحلیل و نتیجه گیری دقیق ارائه داد ... حالا مسئله و نکته چالش برانگیز این است که این فرهنگ که با یک عکس تار و نامفهوم احکام قطعی و نهایی و بنیادین صادر میشه جای بحث داره . مثل اینکه از بیخ و بن یک ارگان به آن گستردگی و آن سطح ارتباط با دانشگاه ها را فاقد قدرت تحلیل و درک فنی بدونیم . ( بلاخره آن عزیزان مدارک دانشگاه های خارجی را اگر نداشته باشند , یک لیسانس فیزیک از فلان دانشگاه داخلی هم نداشته باشند , وقت سرچ کردن داخل گوگل را هم نداشته باشند . حداقل کم کمش همین صفحات انجمن ما را که خوانده اند که مانند من نوعی با مفاهیم بنیادی پنهان کاری آشنا باشند ... ! ) پی نوشت : ( به عنوان نمونه یک تحلیل صحیح ) فی المثل دیروز در استاتوس بین دوستان صحبتی بود مبنی بر بررسی شواهد ورود هارم به درگیری اوکراین . عموما" کاربران با سابقه با توجه به مستندات و اطلاعات موجود نوع زمین پایه را " محتمل " ( یعنی تایید غیر قطعی با درصد احتمال بالا ) دانستند و تحویل نوع هواپایه ها را به دلایل فنی و هم اینکه نبود هیچ گونه بک گراندی و اطلاعاتی برای بروز رسانی میگ های 29 منوط به ارائه مستندات بیشتر کردند ( یعنی رد نمی شود ولی قابل تایید هم در نظر گرفته نمی شود ) همچنین مرور تاپیک های قدیمی انجمن خودمان هم خالی از لطف نیست و به قول جناب ام آر 9 بستر اینکه می شود یک موضوع را در توالی زمان دنبال و تحلیل کرد خودش گنجینه ایی هست . بودند دوستانی که با خبر رونمایی سلاح ذوالفقار ( مربوط به موسسه فرهنگی ) و یا ماک آپ قاهر ایران را جزو 3 کشور اول آن تکنولوژی دانسته بودند . و بدون رعایت سلسه مراتب تحلیل نتیجه قطعی و نهایی صادر کرده بودند . و همچنین در هنگام رونمایی اولیه پدافند باور یا سوم خرداد بدون اطلاعات تکمیلی و فقط با رجوع به تاریخچه نمونه های قبلی آن را کاری عبث و نمایشی خوانده بودند . در پایان ضمن تایید نکته نظر دوستمان قابل عرض است اگر مقدور بود در هر مرحله با توجه به اینکه اون موضوع خاص از نظر در دسترس بودن اطلاعات اولیه ( که شالوده تحلیل فنی شما محسوب می شود ) الزامات تحلیل همان سطح را در نظر بگیرند که مخاطبی که نوشتار و نظرات ما را مطالعه می کند ( حالا موافق و یا مخالف باشد . ایرانی یا خارجی باشد . دوست یا دشمن ) به عمق تحلیل و دقت نظر عزیزان اذعان نمایند . با آرزوی توفیق روز افزون همه عزیزان و انجمن وزین میلیتاری
