[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های mostafa_by

  1. عرض سلام و خسته نباشيد مجدد خدمت تمامي دوستان گرامي؛ بالاخص برادر سيناي عزيز. همونطور كه سيناي عزيز فرمودن، هدف از اين بحث، صرفاً مشخص نمودن نيمه‌ي تاريكي از بخش تأثيرگذاري از تاريخ معاصر مي‌باشد. درخصوص تأثيرگذار بودن اين موضوع، ذكر همين نكته بس كه به نقل از خاطرات ملكه ثريا (ثريا اسفندياري - همسر دوم شاه) : «محمدرضا پس از اين واقعه (كودتاي 28 مرداد) تبديل به يك ديكتاتور به تمام معنا شد». 28 مرداد 1332، سرآغاز تاريخي سراسر تاريكي و ترس بود كه پس از 25 سال، تازه مردم طعم آزادي را چشيدند! آزادي كه البته هر روز آن، داستاني ديگه به همراه داشت. -------------------------------------------------- بپردازيم به فرمايشات ابتدايي برادر سينا. در ابتدا، من هم سوالاتي رو مطرح كرده و ان شاءالله طي پست‌هايي كه در اين مناظره ارائه خواهم نمود، به آن‌ها پاسخ خواهم داد. 1- آيا ملي‌ شدن صنعت نفت، پيشنهاد و نظر دكتر مصدق بود؟ 2- نقش آيت‌الله كاشاني در ملي‌شدن صنعت نفت چه بود؟ 3- علت يا علل جدايي آيت‌الله كاشاني از دكتر مصدق چه بود؟ 4- ياران اصلي دكتر مصدق چه كساني بودند و چه ماجراهايي پيش آمد كه از ايشان جدا شدند؟ 5- نقش شاه، دربار و مجلس در دوران 28 ماهه‌ي حكومت دكتر مصدق چه بود؟ 6- آيا اصولاً دكتر مصدق، طرفدار حكومت جمهوري بود؟ 7- نقش دكتر مصدق در گذشته چه بود؟ 8- جايگاه دكتر مصدق در زمان به قدرت رسيدن رضا خان چه بود؟ 9- نقش مذهب در زندگي دكتر مصدق چه بود؟ و ... -------------------------------------------------- شايد بهتر مي‌بود كه از ماجراي ملي‌شدن صنعت نفت آغاز كنيم. ولي از آنجايي كه بحث ما، به جاي حساسي رسيده و بخصوص دوستان، از وسط بحث وارد ماجرا شده‌اند، بهتر است ابتدائاً به مواردي كه در بالا و به نقل از حقير و همچنين برادر سينا آمده است، پاسخ دهم : ملت ايران، از قرن‌ها و هزاران سال قبل، سيستم پادشاهي را تجربه كرده و تا همين 30 سال قبل نيز با پادشاهي، زندگي مي‌كردند. در هيچ‌يك از قيام‌هاي مردمي و تغيير حكومت‌ها، هيچ‌گاه بحث تغيير حاكميت به معني ظاهري مطرح نبوده است. حتي پس از انقلاب مشروطه نيز حق سلطنت، براي خاندان قجر محفوظ مانده و مجلس شوراي ملي، به عنوان نهاد تأثيرگذار در حكومت تشكيل گرديد. طبق اصل 35 متمم قانون اساسي مشروطه (مورخ 21 آذر 1304) و اصول بعد از آن، شرايط سلطنت عنوان شده و نخست وزير، به قانون اساسي سوگند ياد كرده كه «به اساس سلطنت و حقوق ملت خیانت ننماییم» (اصل 11 قانون اساسي مشروطه). بنابراين طبيعي بوده كه هريك از نمايندگان ملت، نسبت به شاه، مادامي كه برخلاف قانون اساسي رفتار نكرده است، وفادار باشند. بالاخص كه محمد رضا شاه، نه صلابت پدر را داشت و نه قدرت دخالت در امور. همانطور كه مستحضريد، پس از اشغال ايران در شهريور ماه 1320 و تبعيد رضا خان به جزيره‌ي موريس، با وساطت محمد علي فروغي، فرزند وي، محمدرضا به پادشاهي مي‌رسد. لكن با درهم شكستن استبداد سياه رضا خان، مجلس مجدداً صاحب قدرت شده و از تمام توان خود براي محدود نمودن پادشاه و ملزم نمودن ايشان به اجراي قانون اساسي استفاده نمود. به نحوي كه شاه عملاً سلطنت مي‌كرد، نه حكومت (مطابق با قانون اساسي). در اين شرايط، شاه بيشتر نقش محلل و برطرف كننده‌ي موانع و دعواهاي قواي سه‌گانه و در جامعه، به عنوان عامل وحدت به شمار مي‌رفت و اين، چيز جديدي نبود. همانطور كه پس از انقلاب مشروطه، حرمت پادشاهي حفظ و پادشاه بيشتر در نقش محلل و وحدت‌بخشي جامعه به شمار مي‌رفت كه البته اين امر، دو بار، توسط محمدعلي شاه قاجار و رضا خان پهلوي نقض گرديده و منجر به بازگشت استبداد شد. گويي كه در هر دو مورد، مجلسيان بيشترين تأثير را داشتند. امام (ره) از همان ابتدا با شاه مشكلي نداشت. حركت امام (ره)، در جهت اصلاح حكومت و شاه بود و به همين دليل، بارها در سخنراني‌هاي خود، به محمدرضا شاه هشدار داده و وي را نصيحت نمود. در سخنراني معروف ايشان در 13 خرداد 1342 و با وجود توهين‌هاي بسيار شاه و دربار به روحانيت، امام (ره) چنين جمله‌اي را به شاه مي‌فرمايند : «ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌كنم، آقا تو را اغفال می‌كنند، از این كارها دست بردار، من میل ندارم یك روز اگر بخواهند تو بروی، همه شكر كنند. .. اینقدر با ملت بازی نكن، اینقدر با روحانیت مخالفت نكن.» حتي امام (ره) در 12 بهمن 57 نيز خطاب به شاه فرمودند : «طاب به شاه گفت: من به تو نصيحت كردم اما تو گوش به حرف من ندادي.» همچنين در قم و در مدرسه‌ي فيضيه فرمودند : «در همين مدرسه فيضيه من شاه را نصيحت كردم گوش به حرف من نداد، ملت او را بيرون كرد.» اما زماني كه شاه، به خودكامگي خود ادامه داده و امام (ره)‌ نيز نصيحت و توصيه را بي‌فايده دانستند، از اصلاح حكومت نااميد شده و عزم به انقلاب و تغيير ساختار حكومت بستند. پس مشكل روحانيت از ابتدا، با نام‌ها و عناوين نبود. چه بسا حكومت مشروطه كه شيخ فضل‌الله نوري‌ها و بهباني‌ها را هم نمي‌توانست تحمل كند، استبداد ضد ديني بيشتري نسبت به شاهي داشت كه تا دهه‌ي 40، تلاش ظاهري‌اش، حفظ حرمت روحانيت بود! ----------------------------------------------------- خودكامگي محمدرضا نيز تا قبل از 28 مرداد 1332 مفهومي نداشت؛ چرا كه عملاً شاهي ضعيف و بدون اختيار بود و توان ايجاد ديكتاتوري را (بعلت وجود مجلسي قدرتمند و نخست‌وزيراني مستقل از شاه (كه منتخب مجلس بودند) نداشت. شايد بتوان گفت كودتاي 28 مرداد، بزرگترين موهبت به وي بود كه ساير رقبا را از ميدان به در كرده و قدرت مطلق را به شاه بخشيد و عاملي شد جهت ديكاتوري و خودكامگي محمدرضا. پس اين ادعا كه مصدق با خودكامگي به مبارزه برخواسته بود، از پايه بي‌اساس مي‌باشد. تلاش دكتر مصدق، در دو برهه‌ي اسفند 31 و مرداد 32، به مسافرت (بخوانيد تبعيد محترمانه) شاه از كشور و سپردن معدود قدرت اجرايي به نخست وزير بود. تحركات دكتر مصدق، بسيار شبيه به حركت رضا خان براي كسب قدرت بود. با اين تفاوت كه رضا خان ابتدا سردار سپه و فرمانده‌ي كل قوا شد و سپس نخست‌وزير؛ حال آنكه دكتر مصدق، ابتدا نخست‌وزير شد و سپس با پافشاري بسيار و البته به كمك قيام مردم در 30 تير 1331، به فرماندهي كل قوا را عهده‌دار شد. هر دو نفر، در حذف شخصيت‌هاي قدرتمند و رقيب خويش، بيشترين تلاش را داشتند. هر دو در شكل‌دهي مجلس شوراي ملي، مطابق خواست و اراده‌ و نظر خويش كوشا بوده و با تقلبات گسترده و دستكاري در آراء و ارائه‌ي ليست‌ به فرمانداري جهت انتخاب، موجبات ايجاد مجلسي منتصب را فراهم نمودند. هر دو، اختيارات فرا قانوني را خواستار بوده و هر دو، از حربه‌ي حكومت نظامي براي مهار جامعه استفاده مي‌كردند. هردو از حربه‌ي قهر و استعفاء، بيشترين بهره‌برداري را مي‌نمودند و هر دو، قدم به قدم، در تصاحب جايگاه حكومت گام برداشته و جالب‌تر آنكه هر دو، در هر زمان كه قدرت جديدي را خواستار مي‌شدند، قسم ياد مي‌كردند كه حافظ و پايبند به قانون اساسي و اساس سلطنت و وفادار به شاه مي‌باشند. نتيجه‌ي عملكرد رضا خان مير پنج، مشخص بود و دكتر مصدق نيز تا مرحله‌ي تغيير حكومت به پيش رفت كه اگر فرصت شد، بيشتر به آن خواهم پرداخت. تنها تفاوت ايشان اين بود كه يكي، مردم‌فريب و ديگري قلدر بود. يكي، بيشترين فشار را توسط مردم و هوادارانش بوجود مي‌آورد، ديگري با استفاده از قزاق‌ها و زور توپ و تانك، مقاصدش را پيش مي‌برد. يكي ترور شخصيتي را در دستور كار قرار داده و به قول خويش «مخالفانم را لجن‌مال خواهم كرد»، ديگري از حربه‌ي ترور و حذف فيزيكي و پس از به قدرت رسيدن، زندان و تبعيد و اعدام استفاده مي‌نمود. بطور مشخص، اين دكتر مصدق بود كه با نقض مكرر قانون اساسي (بطور مثال قانون اختيارات شش‌ماهه و يكساله كه ناقص اصول 27 و 28 قانون اساسي و ساير اصول مشابه بود)، دولتي خودكامه را بوجود آورده بود و هربار در مجلسي كه خود چيده بود و اكثريت آن را از هواداران خويش قرار داده بود (كه البته خود تشكيل اين مجلس نيز داستاني جداگانه دارد)، درخواستي غيرقانوني داشت، تهديد به استعفاء خويش را نيز ضميمه نموده و اين جمله را عنوان مي‌نمود «رأي نمايندگان مجلس به اين قانون، رأي به صلاحيت دولت است». پس از محدود نمودن كامل مجلس و به حاشيه راندن ياران سابق خود و حذف كامل رقباء از صحنه، شاه را مجبور نمود كه از كشور خارج شود. مشخصاً خروج شاه در آن برهه از كشور، تنها به محكم‌سازي پايه‌هاي قدرت حكومت مصدق و تك‌روي‌هاي بيشتر دولت وي منجر مي‌شد. به همين دليل هم آيت‌الله كاشاني و آيت‌الله محمد بهبهاني (فرزند آيت‌الله بهبهاني، از رهبران مشروطه)، از خروج شاه از كشور جلوگيري بعمل آوردند. مردم نيز پس از باخبر شدن از پيشنهاد مصدق به شاه، با راهپيمايي در مقابل كاخ شاه، از وي حمايت كرده و حتي برخي از مردم خشمگين نيز به منزل دكتر مصدق حمله نموده و عليه وي، شعار دادند كه اين امر با بزرگنمايي وي، «توطئه‌ي ترور» نام گرفت كه صدالبته حرفي گزاف و بي‌پايه و اساس بود. درمورد مذهبي بودن دكتر مصدق، بد نيست به موارد زير اشاره كنم : 1- سيد محمد علي شوشتري، نماينده‌ي مجلس شانزدهم خطاب به دكتر مصدق گفت : «آقاس محترم فاضلي كه با شما دو سال قبل در دربار تحصن بسته بود صريحاً اظهار كرد كه شما در مدت تحصن حتي يك‌مرتبه نماز نخوانديد و قصه‌هاي ديگري گفت كه شرم دارم بگويم» (مذاكرات مجلس شوراي ملي، دوره‌ي شانزدهم، جلسه 153) 2- محمد مهدي عبد خدايي، عضو شوراي مركزي فدائيان اسلام در رابطه با دكتر مصدق مي‌گويد : «مصدق علناً تظاهر به فسق مي‌كرد. او از مصاديق كساني بود كه مردم روزه‌خواري‌اش را ديده بودند، اما نماز خواندنش را نديده بودند ... او از اينكه در برابر تمامي خبرنگاران و عكسان، خم شود و دست ثريا (ملكه ثريا - همسر دوم شاه) را ببوسد هيچ ابايي نداشت». (صحابه صبح - صفحه 4) 3- در جلسه يازدهم دادگاه بدوي مورخ 28 آبان 1332، مطالبي ميان دادستان ارتش و دكتر مصدق رد و بدل شد به شرح ذيل : «سرتيپ آزموده :‌ تفسير آن [رساله دكتري] اخيراً منتشر گرديد. مطلعين مي‌گويند چون به اروپا رفت براي جلب استادان خويش كه متعصب در آئين مسيح بودند، رساله خود را به مذمت از دين ... دكتر مصدق : به دين مسيح درآمدم. سرتيپ آزموده : ... اسلام اختصاص داده، در كيفيت تحرير رساله گفته بود : «من قصد اقامت در سوئيس داشتم و براي جلب خارجيان به انتشار اين رساله مبادرت ورزيدم.» بعداً كه فهميد اين رساله به ايران رسيده ناراحت شده و درصدد برآمد در سوئيس بماند به تبعيت آن دولت درآيد و با آئين مسيح گرايد. ولي محضوراتي مانع آن شد». (بزرگمهر، جليل، مصدق در محكمه نظامي، ص 324) 4- دكتر مصدق درخصوص كشف حجاب معتقد بود : «اگر بتدريج كه دختران از مدارس خارج مي‌شدند حجاب رفع مي‌شد چه مي‌شد؟ رفع حجاب از زنان پير و بي‌تدبير چه نفعي براي ما داشت؟» (مذاكرات مجلس شوراي ملي، دوره‌ي چهاردهم، جلسه 3، سه‌شنبه 16 اسفند 1322) 5- دكتر مصدق، با افتخار از كشف حجاب خانواده‌ي خويش سخن به ميان مي‌آورد : «حالا البته خانم‌ها به بنده اعتراض نكنند. زيرا قبل از اينكه بانوان محترم كشف حجاب كنند، من در اروپا با خانواده خودم كشف حجاب كردم و هيچ‌كس با كشف حجاب مخالف نبود. ولي من مخالف بودم، چون معتقد بودم كه كشف حجاب بايد بواسطه «اولسيون» و به واسطه تكامل اهل مملكت باشد نه به واسطه يك كسي كه يك قدرتي پيدا كرده و يك زوري پيدا كرده كه من اينجور مي‌خواهم و بايد اينجور بشود.» (مذاكرات مجلس شوراي ملي، دوره‌ي چهاردهم، جلسه 143، چهارشنبه 4 مهر 1324) 6- دكتر مصدق در مجلس چهاردهم و در جلسه‌ي 20 شهريور 1323 كه مصادف با ماه مبارك رمضان بود، حين ايراد نطق تقاضاي آب كرد. با وجود تأكيد نمايندگان بر اينكه ماه رمضان است و نبايد تظاهر به روزه‌خواري كرد، او از تقاضاي خود دست نكشيد و آب نوشيد. 7- آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در خطبه‌هاي سال 1361 مي‌گويند : «به ياد دارم در مشهد بودم ... آيت‌الله كاشاني به مشهد آمده بود و سخنراني داشت. من نزديك صندلي ايشان نشسته بودم. او با حالت بسيار متأثري مي‌گفت : «من به اينها [دكتر مصدق] مي‌گويم اين مردم مسلمان مبارزه كرده‌اند، آن‌ها را راضي كنيد و مقداي به اسلام بها بدهيد. اما اينها حاضر نيستند. من مي‌گويم حداقل امتيازي كه به مسلمانان مي‌دهيد اينكه مشروبات الكلي را منع كنيد. دكتر ‍[مصدق] مي‌گويد كه مشروبات الكلي يكي از منابع درآمد ماست. دولت فقير است و نمي‌تواند كارخانه را ببندد.» آيت‌الله كاشاني گفت : «من پيشنهاد كردم كه شما اين را قبول كنيد، من به ملت مي‌گويم كيلويي ده شاهي روي شكر مي‌بنديم و مردم هم استقبال مي‌كنند، آن‌ها زير بار نمي‌روند.» (روزنامه جمهوري اسلامي، شماره 5734، چهارشنبه 26 اسفند 1377، خطبه سال 1361) 8- حسين مكي در كتاب خود مي‌نويسد : «گفتگوهاي خصوصي نيز با ايشان انجام گرفت و پيغام‌هاي محرمانه‌اي براي نخست‌وزير دادند كه انعكاس آن‌ها در جرايد صلاح نبوده، از جمله آيت‌الله از فعاليت‌هاي عوامل حزب توده در قم اظهار نارضايتي كردند و در حقيقت به دولت اعلام خطر نمودند و نيز راجع به قوانيني كه با اختيارات تصويب شده بود تذكراتي داده بودند كه من به اطلاع دكتر مصدق رساندم. ولي ظاهراً اقدامي براي جلوگيري از تحركات توده‌اي‌ها در قم بعمل نيامد.» (مكي، حسين، تايخ نهضت ملي (كتاب سياه، جلد هفتم)، انتشارات علمي، ص 233) اين، تنها بخش كوچكي از دينداري دكتر مصدق بود. هدف، نشان دادن نقاط ضعف وي نبود. بحث سر اين بود كه دكتر مصدق، التزامي عملي به اسلام نداشت. كما اينكه امام خميني (ره) در مورد ايشان فرمودند : «يك گروهي كه از اولش باطل بودند من از آن ريشه هايش مي دانم يك گروهي كه با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالف بودند اولش هم وقتي كه مرحوم آيت الله كاشاني ديد كه اين ها خلاف دارند مي كنند و صحبت كرد اين ها يك سگي را نزديكي مجلس عينك به آن زدند و اسمش را « آيت الله » گذاشتند! اين در آن زمان بود كه اينها [اعضاء جبهه‌ي ملي] فخر مي كنند به وجود او[دكتر مصدق]. او [دكتر مصدق] هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكي از علماي تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگي را عينك زده اند و به اسم « آيت الله » توي خيابان ها مي گردانند. من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست اين سيلي خواهد خورد. و طولي نكشيد كه سيلي را خورد. و اگر مانده بود سيلي بر اسلام مي زد.» (صحيفه امام، ج 14، ص 456) -------------------------------------------------------- بعلت طولاني‌ شدن پست، باقي مطالب رو مي‌ذارم واسه پست بعدي.
  2. با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت دوستان بزرگوار. اولين تاپيك مناظره‌ي اين مبحث رو اينجانب باز مي‌كنم و اميدوارم كه بحثي كه شكل مي‌گيره، براي دوستان مفيد باشه. اين بحث، از چند روز قبل و در pm، بين بنده و سيناي عزيز شكل گرفته بود و با توجه به ايجاد اين مبحث، بهتر ديديم اون رو در قالب تاپيك دربياريم و باقي بحث رو اونجا داشته باشيم. ------------------------------------------------------ موضوع مناظره : بررسي عملكرد بيست و هشت‌ماهه‌ي دكتر محمد مصدق و كودتاي 28 مرداد شركت كنندگان : sina12152000 و mostafa_by ان شاءالله پست اول رو سيناي عزيز خواهد داد.
  3. با توجه به پست‌هاي دوستان و پايان يافتن موضوعيت تاپيك، به دليل جلوگيري از دعواهاي احتمالي، تاپيك قفل مي‌شود. درخصوص قراردادهاي صادره هم خواهشاً دوستان كمي دقت بيشتري بفرمايند. مسلماً اگه قراردادي در زمان فتحعلي‌شاه نوشته شده باشه؛ قطعاً سنش بيشتر از 100 سال هست. با در نظر گرفتن حكومت 53 ساله‌ي پهلوي‌ها (1304-1357) و انقلاب 32 ساله‌ي ايران (1357-1389)، عملاً 85 سال سپري مي‌شه. ديگه سال‌هاي حكومت مشروطه (پايان حكومت مظفرالدين‌شاه)، حكومت 50 ساله‌ي ناصرالدين‌شاه و ساير موارد رو اضافه كنيم، فكر كنم به اندازه‌ي كافي سال بهش اضافه بشه كه اين رو به يادمون بياره كه قراردادهاي دوره‌ي قجري، انقضاءاش اگه تو خود همون زمان نبوده باشه، قطعاً تو دوره‌ي پهلوي بوده و چيزي به اينور نمي‌رسيده! اينجور موارد، بيشتر در راستاي به چالش كشيدن انقلاب اسلامي بوده و هست. اين موضوع، چند سال پيش هم مطرح شد كه البته در اون زمان، تاريخ‌دانان متعهد مستند بهش پاسخ دادن و موضوع كنسل شد! ولي تا هست، چنين توطئه‌ها و چنين تفرقه‌افكني‌هايي خواهد بود. بخصوص با در نظر گرفتن آمار اسفناك مطالعه در نسل جوان عزيز و بدتر از اون، احساسي‌ بودن بيش از اندازه‌ي اين عزيزان كه خود، چراغ خطري است براي آيندگان. ان شاءالله كه دوستان جوان‌تر هم پايه‌ي مطالعاتي‌شون رو افزايش بدن و تبديل به اساتيدي بشن كه به همين راحتي، خبرگزاري‌هايي چون BBC فارسي و VOA و امثالهم، به همين راحتي عقل و شعور ما ايرانيان رو به سخره نگيرن!
  4. من به نظر برادر نجف عزيز احترام مي‌ذارم و به منظور جلوگيري از انحراف بيشتر تاپيك، از ارائه‌ي پاسخ خودداري مي‌كنم. اما اگه در تاپيكي ديگه، مجال و فرصتي براي پاسخگويي پيدا شد، در خدمت دوستان هستم.
  5. با اجازه‌ي برادر سعيد؛ بعلت حذف خبر از لينكي كه جناب عرشيا گذاشته بودن، لينك صحيح خبر از همون سايت (با پسوند ir) و معادل اون در irna.com رو به جاي لينك قبلي قرار دادم تا بحث دوستان در تاپيك، گرم باقي بمونه.
  6. mostafa_by

    فرق بین یک کماندو و یک چریک

    [quote][quote]سلام ممنون از مطلبتون احساس میکنم بیشتر مطلب در مورد کماندوها بود و جا داشت که در رابطه با چریک ها بیشتر بنویسید بازم تشکر[/quote] يك چريك، هميشه نسبت به يك ارتشي برتري داره. همونطور كه چريك‌هايي مثل چه گوارا، رائول و فيدل كاسترو و كاميلو سينفوئگوس (4 فرمانده اصلي و رهبران انقلاب كوبا در سال 1359) نسبت به ارتش باتيستا، در نبرد مستقيم ناموفق و در نبردهاي چريكي كوه‌هاي سيئرا ماسترا موفق بودن. يه چريك، آموزش مي‌بينه كه با شرايط سخت زندگي كنه. چريك رختخواب درستي نداره. ركورد پياده‌روي با وسائل توسط ارتش‌ها، دست ارتش ايرلند هست (فكر كنم 17 ساعت). ولي يك چريك گاهي بايد سه روز بدون استراحت چنداني راه بره (كاري كه فيدل انجام داد). يك چريك بايد به تمامي راه‌ها آگاه باشه و بتونه بهترينشون رو انتخاب كنه (مثل چريك‌هاي حزب الله كه از هر سوراخ سنبه‌اي وارد اسرائيل شده و يا ازش خارج مي‌شن. بد نيست نگاهي به عمليات استشهادي صلاح غندور بندازين و ببينين كه اصلاً چطور وارد شهري شد كه هيچ كس جز نظاميان اسرائيل نمي‌تونستن واردش شن. يك چريك هميشه در حالت آماده‌باش به سر مي‌بره و به خاطر آشنايي با منطقه‌ي رزمي‌اش، هميشه مي‌تونه با بهترين حركات، بيشترين ضربات رو به دشمنش وارد كنه و دشمن رو وادار به دفاعي كورمال كنه كه تنها نتيجه‌اش دادن تلفات و عدم دستيابي به موفقيت هست. از همه مهمتر، يه چريك، براي آرمانش مي‌جنگه و همين آرمان، انگيزه‌ي تحمل هر نوع سختي رو به وي مي‌ده. چيزي كه ارتشيان هميشه ازش بي‌بهره هستن (البته منهاي ارتش ايران). به همين خاطر هم تيپ گولاني، با اون آموزش‌هاي سخت و ويژه‌اش، به اين دليل كه اون‌ها حقيقتاً چريك نبودن، نتونستن در مقابل چريك‌هاي آموزش‌ديده و چابك حزب‌الله (و البته سپاه!!) به برتري دست پيدا كنن و خيلي ساده شكست خوردن. ... [/quote] چقدر اين قسمت متن برام آشناست ...! ممنون از مطالب خوب دوستان. فقط اميدوارم بيش از اين، وارد جزئيات اون قسمت نوشيدني‌هاي دل‌انگيز نشن! حالا از اين موضوع بگذريم، برادران كماندو، راهي تميزتر سراغ نداشتن؟!! حداقل شرعي؟!
  7. شرمنده كه وسط بحث تخصصي دوستان مي‌پرم. hans عزيز زحمت كشيدن و لينك دانلود اين رژه رو در اختيار بنده گذاشتن. من هم براي دوستان قرار مي‌دم و گفتار ايشون رو تكرار مي‌كنم كه : [quote]در زمان دانلود و يا مشاهده حتما در پايين ويدئو کيفيت ان را بر روي 480 بگذاريد. [/quote] [url=http://www.youtube.com/watch?v=OlP8VvTpkAY&feature=player_embedded]قسمت اول[/url] [url=http://www.youtube.com/watch?v=kKp3n5TbhYk&feature=player_embedded]قسمت دوم[/url] [url=http://www.youtube.com/watch?v=jDjiDHkkc8s&feature=player_embedded]قسمت سوم[/url] [url=http://www.youtube.com/watch?v=Bf5F1gStXYM&feature=player_embedded]قسمت چهارم[/url] [url=http://www.youtube.com/watch?v=5tCgmB4onIw&feature=player_embedded]قسمت پنجم[/url] [url=http://www.youtube.com/watch?v=i8zhDsgoshk&feature=player_embedded]قسمت ششم[/url] [url=http://www.youtube.com/watch?v=AuD7m-yBMMg&feature=player_embedded]قسمت هفتم[/url] حجم مجموع فايل‌ها (با در نظر گرفتن كيفيت 480)، چيزي نزديك به 245 مگابايت هست. اگه دوستان مايل بودن، مي‌تونن دانلودش كنن.
  8. دوستان كسي فيلم اين رژه (ترجيحاً با كيفيت) رو نداره؟
  9. دوستان عزيز! براي بار دومي هست كه عرض مي‌كنم خواهشاً جدل و دعوا نفرمايين (نوبت اول، در تاپيك اعتراض جناب استالين عنوان شد)! اين دوست جديدمون، جناب استالين، ظاهراً طبع تندي دارن و در مقابل اندك انتقاد دوستان، سريع گارد تهاجمي مي‌گيرن كه البته براي من كمي عجيب هست! بهتره نقدپذير باشيم و اگه تفاوت آراء و ديدگاهي هم داريم، اون رو با سخن نرم و منطق بيان كنيم! والا جنگ و دعوا، در توان و وجود همه‌ي ما نهفته هست و هنري هم نيست! شايد بهتر باشه جناب استالين، يه مقدار سعه‌ي صدر بيشتري از خودشون نشون بدن و [color=red]مهمتر از همه [b][url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=rules]قوانين سايت[/url][/b] رو يكبار به دقت مطالعه بفرماين[/color]. يادمون نره همه‌ي ما، هنگام ثبت نام در سايت، قوانين رو امضاء (الكترونيكي) كرده و خود رو پايبند به قوانين معرفي كرده و ملزم به رعايتش هم هستيم. ضمناً اين خوبه كه دوستان، سراغ منابع متفاوت و گوناگون مي‌رن. ولي بايد مواظب هم بود كه اسير تبليغات و يا شايعات نشيم! يعني اين قدرت تمييز رو داشته باشيم كه بفهميم كدوم مطالب غلط و كدوم يك درست هست! مگه نه مي‌شيم مثل برخي از اعضاء سايت كه حرف‌ها و تحليل‌هاي BBC فارسي و VOA و امثالهم رو حقيقت محض دونسته و جز اون، هيچ چيز رو مورد پذيرش و مستند نمي‌دونن؛ حتي حقيقت محض رو! ارزش هر منبع، براساس ميزان صحت اخبار و اطلاعات و همچنين ميزان بي‌طرفي و يا غرض‌ورزي‌اش مشخص مي‌شه. ان شاءالله كه ديگه شاهد اين جدل‌هاي بيهوده تو سايت نبوده و بيشتر، از دانش و معلومات جناب استالين بهره‌مند بشيم. ------------------------------------------- پ.ن : چند وقت پيش بود دوستي، به نقل از BBC فارسي مي‌گفت «تنها جايي كه قرآن‌سوزي رو نشون داد، شبكه‌ي Press TV ايران بود! ظاهراً اين رو ايران ترتيب داده كه ...!»!!!! تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
  10. برادر نجف گرامي. منظور دوستان چيز ديگري است. البته من در اينكه سايت معلوم‌الحالي چون تابناك (كه در چند سال اخير، بوقلمون‌وار هر روز رنگ عوض كرده و با وزش هر بادي، مسيرش تغيير مي‌كنه!)، اين مطلب رو عيناً و با رعايت امانت آورده باشه يا كه خير! كما اينكه از انتخاب تيترش هم كاملاً مشخصه كه ظاهراً حب و بغصي در كارش هست و چندان هم صادقانه عمل نكرده (كه اگه اينطور بود، در متن فرمايشات سردار، موضوع مهم‌تر براي انتخاب تيتر اصلاً كم نبود!! ولي ...! بگذريم). ولي اگه اصل رو بر روي صحت كامل مطلب بذاريم، نمي‌شه حداقل سخن سردار رو كاملاً بپذيريم! حداقل انتخاب چنين واژگاني؛ اون‌هم در مصاحبه با روزنامه‌ها. وليكن فرمايش دوستان چون چيز ديگري هست. مفهوم كلي اين هست كه شهيد همت اونقدر ويژگي‌هاي اخلاقي و مزاياي فراوان شخصيتي داشته كه شايد گفتن چنين خاطراتي، بيشتر از اونكه به ارزش‌هاي والاي اخلاقي اين شهيد بزرگوار اشاره كنه، بيشتر به شخصيت‌شون حمله كنه و مثلاً بهانه به دست مخالفان و مغرضان انقلاب و نظام بده كه بگن فرمانده‌هاشون چنين و چنان بودن. شايد بهتر باشه ما هم در انتخاب كلام و واژگان‌مون دقت داشته باشيم و با انتخاب واژگان و متون چند پهلو، بهانه به دست دشمنان انقلاب و نظام نديم!! چه داخلي و چه خارجي. حقيقتاً جمله‌ي حضرت امام (ره) رو بايد طلا گرفت كه گفت «هرگاه دشمنان قسم خورده این نظام از شما تعریف کردند، بدانید یک جای کارتان عیب دارد». ===================================== علي ايحال، مسلماً برادر نجف، خاطرات دسته اول درخصوص اين شهيد بزرگوار و خاكي بودن ايشون كم ندارن (مثل واكس زدن كفش بسيجيان، غذا خوردن با ايشان؛ حتي در كمبود غذا و اكتفاء به كمترين‌ها، ممانعت از خوابيدن در زير باد پنكه و كولر و خوابيدن در گرماي وحشتناك خوزستان مانند بسيجي‌ها و بسياري موارد ديگه). پس خوشحال مي‌شم كه اين خاطرات برادر نجف رو هم مطالعه كنم. اگه نجف عزيز موافقت فرمودن، اسم تاپيك رو تغيير داده و تاپيك رو به صورت مجموعه خاطرات شهيد همت، درمياريم.
  11. چند روز پيش، پستي از جناب كركس تو سايت ديدم مبني بر اينكه 11 سپتامبر كار امريكا نيست؛ چون هيچ كشوري نمي‌تونه چنين بلايي سر ملتش بياره. حالا بگذريم از ماجراهاي قرن بيستم كه هركدومشون كه درش حمله به ملت و ارتش امريكا بوده، سرنخ‌هاي بانمكي از ايالات متحده درش گير اومده. ولي چون هنوز وقت نكردم مطلب منظمي در اين خصوص بنويسم، بد نديدم براي پيش درآمد موضوع، فايل صوتي رو كه امروز شنيدم رو خدمت دوستان ارائه كنم. اين فايل صوتي، بخشي از صحبت‌هاي حاج آقا طائب هست درخصوص يازده سپتامبر و تشكيك در برخي موارد اون كه مي‌تونين از طريق [url=http://www.netiran.net/uploads_group/1000/49/21335.mp3]اين لينك[/url] اون رو دانلود بفرمايين. البته پيشاپيش بايد عرض كنم كه گذاشتن اين لينك، به معني تأييد تمامي جوانب سخنان ايشان نبوده و به قول اون بنده خدا، «صرفاً جهت اطلاع» هست!!
  12. من با NOD 32 Anti Virus 4 (Business Edition) تست كردم، 5707 تا پيدا كرد.
  13. انصافاً مراسم‌هاي رژه‌ي نيروهاي مسلح، بدون تاپيك تصاوير جناب فلانكر، اصلاً صفا نداره. بي‌صبرانه، منتظر ساير تصاوير ايشون هستم. تاپيك به مبحث «گالري عكس و فيلم» منتقل شد.
  14. امريكا به اين دليل دو بمب Fat Man و Little Boy رو روي ژاپن ريخت، چون فقط همين دو بمب رو داشت!! تنها دليل استفاده از بمب هسته‌اي توسط ايالات متحده هم اين بود كه در برابر ارتش پيروز و كشور شوروي و نظام ماركسيست - لنينيستي‌اش، دست بالا رو داشته باشه و به قول عاميانه، زهر چشم بگيره!! تا سال 48 هم كه شوروي موفق به ساخت اولين بمب هسته‌اي‌اش نشده بود، ديگه خبري از بمب هسته‌اي نبود. ولي پس از اعلام ساخت شوروي، ديگه بازي تسليحاتي هسته‌اي آغاز شد ...!! دهها هزار تسليحات هسته‌اي در طي اين 65 سال، تنها فايده‌اي كه داشتن صرف هزاران ميليارد دلار بودجه‌ي جهاني بوده كه به تحقيق، ساخت، نگهداري و امحاء و جايگزيني اين تسليحات اختصاص پيدا كرده! والا تمامي كشورهاي دارنده‌ي اين تسليحات هم مي‌دونن كه هيچ‌كدوم اجازه‌ و جرأت استفاده‌ ازشون رو ندارن. ولي براي دوستان عزيزي كه نگاه فانتزي به موضوع دارن و داستان رو تو مايه‌هاي بازي‌هاي بچه‌گانه‌مون كه دنبال اين بوديم تفنگ كي بزرگتره مي‌بينن، بايد عرض كنم كه حتي 100 كلاهك هسته‌اي هم با گوشه‌اي از دارندگي و برازندگي كشورهاي غربي برابري نخواهد كرد! به فرض تهديد هسته‌اي اسرائيل، همين اقوام آنگلوساكسون عزيز، به همراه فرانسه؛ بزرگترين متحد سياسي اسرائيل در اروپا و روسيه‌اي كه در به رسميت شناختن اسرائيل، دست امريكا رو از پشت بست و تنها 8 دقيقه پس از اعلام، اين كشور رو به رسميت شناخت‌ (امريكا 11 دقيقه بعد از اعلام اين كار رو كرد)، نوك سلاح‌هاشون رو به سمت ايران نشونه خواهند رفت! چرا كه يك وظيفه‌ي اساسي دارن و اون، حفظ موجوديت اسرائيله (بالاخره اينهمه سال زحمت نكشيدن كه يه الف كشور بخواد همه‌چيز رو بهم بريزه!). حتي به فرض امريكا يه بمب هسته‌اي نثار ما كرد! ما كجا رو بايد بزنيم؟ موشكمون تا كجا مي‌رسه؟ نهايت اگه تونستيم امريكا رو بزنيم، بعدش چي؟ مگه بازي Red Alert و يا حتي Rise of Nations هست كه هركي زودتر بزنه برنده‌اس؟ واقعاً‌ در پاسخ به برخي دوستان، آدم مي‌مونه. ولي اگه واقعاً با داشتن تسليحات هسته‌اي و غيرمتعارف و ارتش ميليوني، كسي به جايي مي‌رسيد، امروز صدام حسين زير خروارها خاك نخوابيده بود و كيم جونگ ايل هم داشت با پرزيدنت اوباما، قهوه‌ي تلخ ميل مي‌كرد و مردم دو كره هم در كنار اون پل معروف، رقص شبانه داشته و جومونگ 7 رو نگاه مي‌كردن و به تاريخ ساختگي‌شون مي‌باليدن!
  15. فكر كنم تمام حقيقت پنهان در موضوع پرونده‌ي هسته‌اي ايران رو دوست خوبمون بيان كردن. من سال‌هاي قبل به اين موضوع اشاره كرده بودم كه كشور عزيزمون، زير چتر هسته‌اي مسلحان به سلاح هسته‌اي قرار داره. شما نگاه بفرمايين در شرق ما، پاكستان، هند، كره‌ي شمالي و چين، در شمال روسيه، در غرب اسرائيل، فرانسه و انگلستان و در جنوب، ايالات متحده قرار دارن كه تماماً دسترسي مستقيم به خاك ايران براي حمله‌ي هسته‌اي دارن. بنابراين داشتن سلاح هسته‌اي، درصورت بروز جنگ هسته‌اي، به هيچ‌وجه كارساز نخواهد بود! چرا كه هر ميزان كه تسليحات هسته‌اي داشته باشيم، بازهم توان برابري و مقابله به مثل را نخواهيم داشت. اما در حالت عادي، استفاده از تسليحات هسته‌اي، حتي با وجود تهديدات كودكانه‌ي كشورهايي چون امريكا، اسرائيل، كره‌ي شمالي، شوروي سابق و امثالهم، امكان‌پذير نيست! چرا كه قواعد نانوشته‌اي (شايدم نوشته شده، ولي پنهاني) در اين زمينه وجود دارن كه بر اون اساس، هيچ كشوري اجازه‌ي استفاده از اين تسليحات رو نداره. چرا كه استفاده از سلاح هسته‌اي، اين مجوز رو به ساير دارندگان از اين تسليحات مي‌ده و همين امر، موجب فتح‌الباب شدن نبردهاي هسته‌اي خواهد شد. بنابراين حتي تفكر به مسلح شدن به سلاح هسته‌اي، به منظور بازدارندگي تهاجم، به خودي خود بسيار مضحك به نظر مي‌رسه. چرا كه همون‌قدر كه ما مطمئنيم كشوري مثل امريكا يا حتي اسرائيل، جرأت استفاده از تسليحات هسته‌اي عليه ايران رو (حتي درصورت نبرد مستقيم) نخواهد داشت، اون كشورها هم چنين اطميناني دارن. بخصوص اينكه همه‌ي ما مي‌دونيم استفاده از چنين تسليحاتي، حتي درصورت محق بودن، ماهيت جنگ رو تغيير داره و ما رو از جايگاه محق بودن، به متجاوز بودن و اقدام به كشتار جمعي و استفاده از تسليحات غيرمتعارف تبديل خواهد نمود!
  16. متأسفانه برخي از دوستان كه بينش سياسي و نظامي‌شون، در حد كارتون‌ها و بازي‌هاي زمان كودكي و البته فيلم‌هاي آرنولد و رمبو (و نهايتاً با درصدي ارفاق، مجلات تسليحاتي و نظامي معمول بازار) هست، علاقه دارن در هر فرصتي، دستاوردهاي كشورمون رو زير سوال برده و با اين كار، شيفتگي و علاقه‌شون رو به وطن نشون بدن! جالب اينكه ادبيات اين دوستان نيز كاملاً مشابه بوده و دوستان با كمي جستجو (بخصوص براي كابران تازه‌وارد و يا با سابقه‌ي كمتر از يكسال)، به راحتي مي‌تونن نمونه‌ي اين ادبيات رو در دوستاني چون جنرال، پانزر، نيودي، رضا6662 و ساير دوستان مشابه ملاحظه بفرماين!! جالب اينكه تمامي اين دوستان، براي كوبيدن كشورشون، اول از ارتش و نيرو و تجهيزات نظامي ايران سخن به ميون آورده و شروع به تمسخر اون مي‌كنن! بعد مي‌چسبن به سلاح واقعي ملت ايران؛ يعني ايمان به خدا و روحيه‌ي شهادت طلبي كه بزرگترين ترس رو در دشمنان ما افكنده، لكن براي انسان‌هاي بي‌اعتقاد، ظاهراً كم‌ارزش‌ترين‌ هست!! پس از اون، مي‌پردازن به روحيه‌ي ملت ايران و غيورمردان و شيرزناني كه قرن‌ها در برابر هجوم اجانب، بصورت خودجوش ايستادگي كرده رو مساوي با ضعيف‌ترين ملت دنيا دونسته و جمع دروني خويش رو به اين جماعت دلير تشبيه نموده و از ترس و نرفتن به جنگ و عدم روحيه‌ي مبارزه‌طلبي روضه‌سرايي‌ها و مويه‌ها مي‌فرماين!! پس از اون، نوبت به عقده‌گشايي از سپاه پاسداران و بسيج (و احياناً سربازان گمنام ولي عصر (عج)) مي‌رسه كه انواع و اقسام تهمت‌ها رو نثار ايشان بفرماين. پس از كوبيدن كامل كشورشون، مي‌پردازن به رمبوها و آرنولدهاي امريكايي و از زور بازو و تجهيزات فضايي‌شون، افسانه‌ها مي‌سراين در حد شاهنامه و گيل گمش و ايلياد و اوديسه!! پس از مجيزگويي از امريكا، اسرائيل و ساير موارد، نوبت به عقده‌گشايي از انقلاب اسلامي مي‌رسه و پس از اون هم ياد خاندان ملعون پهلوي و در نهايت هم اگه راه بده، يادي از اجداد و سلسله‌هاي معلوم‌الحال 2500 ساله مي‌فرماين! بدين ترتيب، فرمول رفتاري يك وطن پرست واقعي، نمايان مي‌شه!! ----------------------------------------- از پيش‌بيني‌هاي رفتاري كه بگذريم، بد نديدم چند تا از قوانين سايت رو با دوستان عزيز مرور كنم : [quote][color=red]این قوانین به منظور جلوگیری از بروز مشکلات احتمالی تدوین شده و رعایت آنها برای تمام کاربران در هر سطح مدیریتی یا کاربری الزامی است. در صورت تخلف از قوانین زیر کاربر خاطی از 3 روز تا یک ماه اخراج و یا برای همیشه از دسترسی به سایت محروم خواهد شد. 1- هرگونه بحث سیاسی اکیدا ممنوع ، مگر بحثهای سیاسی مرتبط با مسائل نظامی با تائید مدیریت سایت. 2- هرگونه اهانت به کشور ، انقلاب و مسئولین چه مسئولان فعلی یا مسئولان سابق کاملا و اکیدا ممنوع است. ... 5- هرگونه سعی در ناچیز قلمداد کردن تلاش متخصصان داخلی و تزریق حرف رسانه های بیگانه در راستای جنگ روانی ممنوع است.[/color] [/quote] فكر كنم تا همين‌جاش كافي باشه. اين عزيزمون، عجالتاً از اين تاپيك اخراج مي‌شن تا كمي به رفتار و گفتارشون فكر كنن و ببينن آيا آمادگي فعاليت در چارچوب قوانين سايت (ميهن‌پرستي باشه مال خودشون!) رو دارن يا كه خير! [color=indigo]يادمون نره كه همه‌ي ما، قوانين رو در ابتداي عضويت امضاء نموده و متعهد به رعايت كامل قوانين و مقررات سايت شده‌ايم! ان‌شاءالله كه حركت در چارچوب قانون كه پايه‌ي ليبرال دموكراسي هست رو ديگه دوستان مدعي دموكراسي رعايت بفرماين! قوانين اسلام پيشكش عزيزان![/color] =============================================== خواهشاً دوستان عزيز، به جاي پاسخ دادن به مباحث فرعي و منحرف‌كننده‌ي تاپيك، به اصل و ماهيت موضوعات مطروحه در تاپيك بپردازن تا ان شاءالله از اين بحث‌هاي مفيد دوستان، نتيجه‌ي مناسبي حاصل بشه.
  17. واريور عزيز. ممنون مي‌شم مثل هميشه، حقير و ساير دوستان رو در اين زمينه از چشمه‌ي جوشان اطلاعتت بهره‌مند سازي (جمله‌بندي در سطح خواجه عبدالله انصاري 3 بود ). قطعاً شناخت ماهيت فيزيكي برج‌ها و مواد بكار رفته و نوع انفجار، در چگونگي انجام اين واقعه بسيار مفيد خواهد بود.
  18. فرمايش شما صحيح هست. متأسفانه اخيراً (و شايدم قبل از اخيراً!!!)، بحث‌هاي دوستانه‌اي در سايت شكل نمي‌گيره و تنوع آراء از طرف دوستان، چندان تحمل نمي‌شه! ولي بدتر از اون، بحث‌هاي احساسي و غيرمستدل و غيرمستند هست كه آفت بحث‌هاي تحليلي به حساب مياد. به همين خاطرم هميشه تأكيد داشتم كه يا يه تاپيك تحليلي نبايد ايجاد بشه و به تاپيك‌هاي خبري بسنده بشه، يا اگه ايجاد مي‌شه، با طرح و برنامه‌ي مشخصي اجراء بشه كه به قول قديميا «آدم دوزار كاسب بشه» و به معلوماتش اضافه بشه. والا اگر در همهمه بخوايم مهمترين اسرار جهاني رو هم عنوان كنيم، هيچ‌كس شنوا و خريدارش نخواهد بود. از نظر من ايرادي نداره كه تنوع آراء در فرضيات مختلف بوجود بياد. به شرط اينكه دوستان اولاً مستند صحبت كردن رو رعايت بفرماين و ثانياً به روند و قواعد تاپيك احترام بذارن. در اين شرايط، هيچ‌كس دست خالي بيرون نخواهد رفت و چند ذهن باز، بيشتر از يك ذهن مي‌تونه به تحليل موارد بپردازه و ترسي هم از تفاوت و يا حتي تناقض آراء نخواهد بود.
  19. ضمن تشكر از زيارت عزيز بابت ايجاد اين تاپيك، بايد عرض كنم كه اين سبك مباحثه‌ي دوستان، ره به جايي نخواهد برد! شايد بهتر باشه قبل از هر چيز، يه طرح كلي براي بررسي موضوع مطروحه در اين تاپيك در نظر گرفته شه (توسط زيارت عزيز يا ساير دوستاني كه مي‌تونن كمك كنن) و بر اون اساس، به ترتيب فرضيات مختلف مورد بحث و بررسي قرار بگيره. ضمن اينكه هرگونه بحث غيرمستدل و شنيداري (مثل ماجراي 4000 كارمند غايب يهودي و امثالهم)، فقط به انحراف بحث كمك خواهد كرد. مسلماً خود اين موضوع، اونقدر نقاط مبهم و تاريك داره كه نيازي به شايعات منتشر شده نباشه. پس خواهشي كه از دوستان دارم، اينه كه مستدل و مستند و حتي‌الامكان به همراه تصاوير (و يا قطعات فيلم) بحث رو ادامه بدن.
  20. ممنون از هانس عزيز بابت ارائه‌ي لينك‌هاي متنوع دانلود. همچنين از mhm گرامي. متأسفانه لينك جناب mhm چون flv بود، چندان كيفيت خوبي نداشت. گويي كه اونقدري كه من شايعه مي‌كنم بد نبود و مشكلي هم نداشت. فقط يكم زيادي به فيلم‌هاي باكيفيت هانس عزيز عادت كرديم ! با اين وجود، بايد سپاسگزار ايشون باشم. اما متأسفانه لينك‌هاي ارائه شده‌ي رژه‌ي سال 2008 روسيه كه هانس عزيز گذاشتن، حداقل براي من باز نشدن و همه‌شون پيغام مي‌دادن كه لينك پاك شده و چنين و چنان! خواستم درخواست كنم اگه براي هانس عزيز زحمتي نيست، يه نگاهي به لينك‌ها بندازه تا اين مشكل برطرف بشه (البته اگه مشكلي باشه!).
  21. mostafa_by

    10تک تیرانداز برترتاریخ

    [quote]من قصد جسارت نداشتم آقا سعید.فقط خواستم اطلاعات بچه های سایت رو در حد خودم زیاد کنم.این چیزهایی که نوشتم هم حرف و نظر خودم نبوده،بلکه ترجمه ی چند تا سایت مثل ویکی و یه سایت تخصصی تک تیراندازها بود که آدرسش یادم نیست.ببخشید که تو همون پست ذکر نکردم.تو همون پست هم گفتم که درست یا غلط متن پای نویسندش.درست میگین،تعداد شکار دلیل مهارت بیشتر نیست.ولی در رتبه بندی تک تیر اندازها معیار برتری تعداد شکار هست.اگرم نگاه کنین تو جدولی که توسطeco14477 ارئه شد رتبه بندی بر اساس تعداد شکار هست.وگرنه در اکثر زمینه ها کیفیت معیار بهتری برای شناخت برتری هست نسبت به کمیت.اگرم جسارتی از من سر زد پوزش میخوام. [/quote] شما توهيني نكردين كه نياز به عذرخواهي باشه دوست گرامي. منظور آقا سعيد هم چيز ديگري بود و مسلماً از دست شما ناراحت نشده. شما هم نظرتون رو فرمودين و اطلاعاتي كه داشتين رو در اختيار دوستان قرار دادين. درخصوص آمار شكار هم به نظر من، اين آمار نمي‌تونه دليل مناسبي براي حتي رتبه‌بندي تك‌تيراندازان باشه. سلاح تك‌تيراندازان خيلي تأثير داره. شرايط و موقعيت نيروهاي نظامي كاملاً موثره! حجم نيروهاي درگير خيلي موثره و خيلي مسائل ديگه!! مثلاً بعد از جنگ جهاني، هم تسليحات بشدت پيشرفت كردن و هم گاوچرون‌هاي امريكايي، اهداف تيراندازي‌شون شده عمدتاً مردم غيرنظامي و يا شبه نظامي‌هاي تازه‌كار! مسلماً اين اشخاص، خيلي ساده‌تر مورد هدف قرار مي‌گيرن تا فرماندهان ارشد ورماختي كه واسيلي زايتسف پرپرشون مي‌كرد يا كماندوها و تك‌تيراندازان ارتش سرخي كه سيمو هايا داغشون مي‌كرد!! به همين خاطرم يه طورايي قياس مع‌الفارقه!!
  22. با تشكر از هانس عزيز بابت ارسال اين مطلب مفصل! من هنوز موفق به ديدن فيلم‌ها نشدم. ولي از روي تصاوير هم مي‌شد زيبايي اين رژه رو فهميد. گويي كه برخي دوستان، مجدداً فيلشون ياد هندوستان كرد و ...! بگذريم. ولي به نظرم رژه‌اي كه (اگه اشتباه نكرده باشم) دو سال پيش، در اين روز انجام گرفت و براي اولين بار پس از فروپاشي شوروي، در ميدان سرخ و با لباس و ادوات ارتش قديم شوروي (به همراه تصاوير لنين و استالين و تبليغات ارتش سرخ؛ به ياد همون دوران)، رژه‌اي به سبك دهه‌ي 40 بازسازي و اجراء گرديد باابهت‌تر و جالب‌تر بود. گويي كه متأسفانه فيلمش رو جايي گير نياوردم و تنها به گزيده‌ي فيلم‌ها بسنده كردم. شايد اگه هانس عزيز، فيلم اون رژه رو هم داشته باشه، بشه يه مقايسه‌اي ترتيب داد.
  23. mostafa_by

    در چشم باد

    با تشكر از تمامي دوستان عزيزي كه چه حمايت و چه فحش، نثار بنده فرمودن. بالاخره از دوست هرچه رسد نكوست! حقيقتاً اولش نمي‌خواستم پاسخي در اين تاپيك ارسال كنم. چون حداقل تجربه‌ي حداقلي اين طرفدار جوجه چريك‌هاي كمونيست بي‌دين ملحد خدانشناس چنين و چنان، اين امر رو بهم اثبات كرده كه در اين موارد سخن گفتن، آب در هاون كوبيدن است و لاغير! ولي به احترام دوستان عزيزي كه در تاپيك نظر دادن؛ بخصوص محمد عزيز كه خيلي سعي كردم تا بفهمم ادبياتش رو كجا خوندم و دوزاري مباركم تازه افتاد كه همون amir1357 هست (البته به لطف پستش در تاپيك سفر كاشان آقاي رئيس‌جمهور!!) كه تغيير چهره (اسم) داده ، عرايضي چند رو تقديم دوستان بزرگتر و كوچكترم ارائه مي‌كنم. باشد كه مقبول افتد (البته توهين نشنويم؛ مقبوليت پيشكش‌!! ). ابتداي امر، يه سخن كلي دارم و اميدوارم دوستان، بدون هيچ‌گونه موضع‌گيري نسبت به تصوير انتخابي بنده، سوابق حقير و مليت و عقايدم، اون رو گوش بدن. متأسفانه مفهوم نقد در ادبيات ما ايراني‌ها (مجدداً عرض مي‌كنم كه «ما» ايراني‌ها! گويي كه كم توسط دوستان ايراني‌ام، به ميهن‌فروشي و وطن‌فروشي و خيانت متهم نشدم!!!)، بسيار بد جا افتاده. اگه بگن يه نفر يا يه موضوع رو نقد كن، اولين و آخرين چيزي كه به ذهنمون مي‌رسه، انتقاد هست!! انتقاد هم در فرهنگ ما ايراني‌ها، كاملاً مخربه! چون از انتقاد هم فقط انتقاد منفي رو بلد هستيم! يعني نه عيب و هنر و بدي و خوبي رو با هم مي‌بينيم و نه براي انتقاد حتي سياهي هم كه داريم، راهكاري ارائه مي‌ديم!! به عبارت ديگه، هنرمون فقط ديدن يك لكه‌ي سياه در پيراهن يك دست سفيد هست!! منتقد در مفهوم حقيقي، به معني نقدكننده هست، ولي در ادبيات ما مي‌شه انتقادگر!! اين امر، حتي در (مثلاً) روشنفكران ما هم كاملاً‌ صدق مي‌كنه. بطور مثال، كسي مثل استاد طوسي در سينما كه سال‌هاي سال، سابقه‌ي نقادي سينمايي رو داره، اگه از مارتين اسكورسيزي خوشش مياد، ضعيف‌ترين فيلم‌هاش رو هم مورد تمجيد قرار مي‌ده و اگه از فلان كارگردان تازه‌كار بدش مياد، هنري‌ترين اثرش رو هم به باد انتقاد منفي مي‌گيره و به ريز و درشت قضيه‌اش گير مي‌ده!! در سياست هم به همين ترتيب! در اقتصاد نيز! در مقولات فرهنگي و اجتماعي هم همچنين! در مسئله‌ي ورزش هم كه دوستان عزيز بهتر از بنده در جريان هستن! در تاريخ هم كه ديگه خدا نكنه بخوايم وارد شيم؛ چرا كه يا بايد منتقد سياه‌انديش باشيم؛ يا پرستشگر تاريخ باستاني و هرگونه خطايي جز اين، به سان ارتداد فرهنگي و تاريخي خواهد بود!! با اين مقدمه، مي‌پردازم به فرمايش دوستان عزيز؛ باز هم بصورت كلي. از اين دوستمون ([b]Ehsan_animator[/b]) بايد حقيقتاً تشكر كرد كه با شناختي كه از جو سايت داشت (نمونه‌ي ساده‌اش، موضوع S-300‌ يا سامانه‌ي مشابهي بود كه در رژه‌ي امسال به نمايش گذاشته شد و دوستان كوه كلاف رو ول كرده و به گلوله‌ي نخ دست بچه‌گربه‌ي بازيگوش چسبيدن!!)، اقدام به ايجاد اين تاپيك كرد تا با گناهان كرده و نكرده‌ي كارگردان اين سريال، همراه بشه!! طوري دوستان به اين فيلم و سخنان اين دوستمون حمله كردن كه در ابتدا، آقا احسان رو با جناب جعفري جوزاني اشتباه گرفتم!! كاش دوستان، براي يكبار هم كه شده، حافظه‌شون رو پاك مي‌كردن (طوري كه گويي تا به امروز، حتي يك قسمت اين مجموعه رو نديده‌ان) و بعد پست ابتدايي اين تاپيك كه متعلق به آقا احسان بود رو بي‌طرفانه مطالعه مي‌فرمودن! به نظرم، مختصر و مفيدترين توضيحي بود كه مي‌شد درخصوص اين فيلم ارائه كرد! من تعجب مي‌كنم از روحيه‌ و اعتماد به نفس بالاي ما ايراني‌ها!! تا ديروز، به شاهي مي‌باليديم كه نخست وزيرش علناً مي‌گفت «ملتی که نمی تواند لولهنگ (آفتابه) بسازد، چرا باید به فکر ملی شدن صنعت نفت بیفتد؟». همواره هم اعتقاد داريم كه در علم و هنر و صنعت و فرهنگ و ادب و چنين و چنان، كيلومترها از غرب عقب‌تريم؛ طوري كه ساخت موشك SAM-7 رو براي كشورمون ننگ مي‌دونيم و مي‌گيم شوروي اون رو 30، 40 سال پيش ساخته بود و ما تازه داريم مي‌سازيم و به عبارت بهتر، هميشه تو سر كشورمون مي‌زنيم؛ حتي پيشرفت‌هاشو! حال همين كشور به ظاهر عقب‌افتاده از همه‌چيز، موقع مقايسه‌اش كه مي‌شه، يا با ايالات متحده مقايسه مي‌شه، يا با فرانسه، آلمان و انگلستان!! مثلاً ميايم اقتصادمون رو با ايالات متحده مي‌سنجيم و مي‌گيم هويجي بيش نيستيم! ميايم ميليتاري‌مون رو با اونا مي‌سنجيم! ميايم صنعت فيلم‌سازي‌مون رو با اون‌ها قياس مي‌كنيم. ميايم حتي ساخت بازي‌مون رو با اون‌ها مقايسه مي‌كنيم!! خنده‌دار اينكه در اين قياس جوانمردانه، حتي به روي مباركمون هم نمياريم كه قياس، بايد بين دو هم‌جنس هم‌وزن باشه!! در غير اينصورت، قياس مع‌الفارق مي‌شه!! خلاصه اينكه ملت باهالي هستيم ديگه!! هميشه برامون مرغ همسايه، غازه! اگه يه كارگردان بياد به لطف جلوه‌هاي ويژه، كابالا رو به تصوير بكشه، هزار و يك به‌به و چه‌چه مي‌كنيم و اگه يه كارگردان بخت برگشته‌ي اين سرزمين بخواد گوشه‌اي از جنايات متفقين شرقي و غربي در حق كشورمون رو به تصوير بكشه، به حتي مسلسل در دستان سربازاش هم گير مي‌ديم! ميايم به جلوه‌هاي ويژه‌اي گير مي‌ديم كه در طول تاريخ طويل سينمايي‌مون، بي‌سابقه بوده! عوض تشكر از كارگردان بابت فتح اين باب (كه قطعاً در آينده، كارهاي تميزتر و قوي‌تري رو به پرده‌ي سينما و تلويزيون مي‌كشونه)، ميايم مسخره‌اش مي‌كنيم و مي‌گيم با فلان شبيه‌ساز ساخته شده و چقدر ضايع و جلف و لوس و چنين و چنانه يا اينكه اصلاً ما درگيري هوايي نداشتيم و چنين و چنان!! طوري حرف مي‌زنيم، انگار شهدايي كه براي دفاع از تماميت ارضي كشورمون داديم (كه عموي مادر حقير، يك شهيد بي‌ارزش همين آب و خاك در اون زمان بود)، اصلاً وجود خارجي نداشتن و كوتاهي‌ها و خيانت‌هاي پهلوي‌هاي قلدر و خائن و افسران و ژنرال‌هاي بي‌مصرفشون رو به پاي ساير مدافعان خودجوش اين آب و خاك مي‌نويسم!! اصلاً گيريم كه درگيري هوايي رخ نداده!! غرب، بزرگترين دروغ‌ها رو اونقدر تكرار كرده و از هيچي، هزاران فيلم سينمايي ساخته كه امروز، كسي جرأت نمي‌كنه انكارش كنه و وقتي كه رئيس جمهور كشورمون، مياد اين بدعت جديد رو در تاريخ جنگ جهاني دوم باز مي‌كنه و به اين شبهه اشاره مي‌كنه، حتي ما ايراني‌ها هم در مقابلش موضع مي‌گيريم! اين امر خيلي ساده برامون پذيرفته شده است؛ چون اونا غربي‌ان و صاحب سبك!! ولي كافيه مثلاً تو فلان عمليات، كارگردان كمي از تخيلش هم استفاده كنه كه به سرعت ايشون رو به چهارميخ بكشيم!! يا مثلاً ميايم به سرعت‌گير خيابونش گير مي‌ديم!! انگار دوستان حتي اين موضوع بسيار ساده رو هم نمي‌دونن كه «ما شهرك سينمايي تهران 1357 رو نداريم!»! انگار نمي‌دونيم همون شهرك سينمايي تهران قديم‌مون هم به لطف همت عالي استاد فقيد، «علي حاتمي» بود كه البته همون زمان، از لطف بي‌كران دوستاني كه امروز هم ادبيات يكساني دارن، بي‌بهره نبود و اين كارش، ولخرجي و اسراف و حروم كردن پول و به قول يكي از دوستانمون «برباد دادن و هدر دادن پول مملكت» بود!! ولي حداقل يه شهرك سينمايي ساخت كه بقيه‌ي فيلم‌هاي زمان قاجار و رضا خاني، بدون ايرادات بني‌اسرائيلي درش فيلم‌برداري بشه!! حالا تو اين گير و دار كه آقاي كارگردان، دست به دامان جنوب شهر تهران (كه كمتر بافت سنتي‌اش تخريب شده) شده، عزيزان به پولسار و سرعت‌گير و مغازه‌ و تير چراغ برق و علمك گاز خانگي و برق CDI و تاير و پرايد و گربه و موش و امثالهم گير مي‌دن! اگه كارگردان اينقدر فرصت مي‌كرد كه مكاني عاري از اين مسائل هم گير بياره، قطعاً دوستان به نحوه‌ي آسفالت خيابون‌ها يا جوي آب و مدل آينه‌ي ماشين گير مي‌دادن!! چون اگه دوستان به اين مسائل گير ندن كه ديگه به قول دوستمون «نقد و بررسی منتفی» مي‌شد!! من تعجب مي‌كنم! دوستان تا به حال، يه فيلم ساده‌ي خانوادگي تهيه كردن كه ببينن فيلم‌سازي چه امر عظيمي هست؟ در دوراني كه «به روح پدرم» و امثالهم، ما ايراني‌ها رو وادار ساخته تا «به روح اعتقاد داشته باشيم»، وقتي يه فيلم ارزشي توليد مي‌شه، به جاي حمايت و دفاع و حتي پوشوندن نقاط ضعفش (كه هيچ‌كس مدعي نداشتنش نيست)، فقط تيغ و سرنيزه هست كه نثار مجموعه‌اش مي‌كنيم!! حالا مي‌خواد اين فيلم، در چشم باد باشه، يا امام علي، يا تنهاترين سردار و ولايت عشق، يا خواب و بيدار و حتي فيلم‌هاي پايين‌تر!!! مهم نيست عنوانش! كارگردانش! بازيگرش!! ساختار فيلمش! مهم اينه كه چون داره يه حرف درست و حسابي مي‌زنه و كار جديدي مي‌كنه، بايد بزنيم تو پوزش و ضايعش كنيم! چون موقع تماشاش، هزاران فيلم هاليوودي به ذهنمون مياد كه اين فيلم در مقايسه باهاش، مثل لاكپشت مي‌مونه در مسابقه با خرگوش!! پس حق داريم كه ورداريم از فرق سر تا نوك انگشت پاش رو مورد هجمه‌ي كلمات قلنبه و سلنبه‌اي كه گاهاً حتي خودمون هم معني‌اش رو نمي‌دونيم قرار بديم! بگذريم! همون‌طور كه گفتم، «ناف ما رو با مخالفت بريدن»! پس خودكرده را تدبير نيست! فقط دلم براي جوانان و پيران اين مرز و بوم مي‌سوزه كه همت شبانه‌روزي‌شون، به همين سادگي با چند جمله‌ي ناجوانمردانه، تباه مي‌شه!! فقط به اين خاطر كه سلاحي مي‌سازيم كه غرب، سي سال پيش ساخته! حالا مي‌خواد تانك باشه، يا كشتي، يا زيردريايي؛ يا حتي يه كلت ساده!! ان شاءالله كه نسل بعد از ما، با ما مهربون‌تر باشه و پيشرفت‌هايي كه حاصل تلاش ما خواهد بود رو به باد تمسخر و استهزاء نگيره (با اين ادعا كه از سر دلسوزيه!! مثل قضيه‌ي همون همشهري ما كه رفيقش تو جبهه تير مي‌خوره و تو آغوشش بوده، رفيقش مي‌گه «حلالم كن» و اون هم سرش رو مي‌بره!! يه ايراد بزرگ هم به برادر عزيزم محمد (رايش مارشال) دارم كه يه انحراف بزرگ در عقايدش مي‌بينم. چون باهاش سواي سايت هم در ارتباط هستم، اگه دوست داشته باشه از طريق pm يا ساير طرقي كه در ارتباط هستيم، ديده‌هام رو بهش انتقال مي‌دم. ان شاءالله كه اشتباه از حقير باشه. در آخر هم از تمامي دوستان، بابت طولاني شدن اين متن بي‌ارزش، عذرخواهي مي‌كنم. زياده عرضي نيست. ---------------------------------------------------- [size=7]راستي محمد (امير1357) جان. اون قضيه‌اي كه بهم اطلاع داده بودي رو فراموش كردي؟ يا دلسرد شدي؟ يا آغاز كردي و بهم خبري ندادي؟![/size]
  24. mostafa_by

    در چشم باد

    ايراد گرفتن چه آسان ... اتهام زدن چه آسان‌تر ...!! گويي ناف ما ايراني‌ها رو با مخالفت بريدن!! خداوند نظير اين ملت، به امريكا و اروپا عطا بفرمايد تا شاهد نابودي كشورهاي امپرياليست و ليبراليست، در يك چشم به هم زدن باشيم! ان شاءالله!
  25. ممنون دوست من. ولي يه سوال اينجا پيش مياد كه : به نظر شما، اين اقدام هيتلر، حماقت و صرفاً پيام دادن به بريتانيا بود؟ اگه آره، پس چرا عيناً سر مسكو و لنين‌گراد تكرار شد؟ البته مي‌دونيم كه پيشوا مقدس بوده و اهل ساخت و پاخت نبوده! پيش‌ (و پس) گفتار : وقايع جنگ جهاني دوم (و ايضاً اول)، تماماً براساس حقايق بوده و هرگونه تشابه اسمي و اتفاقي و مقولات غيرعقلاني، اتفاقي مي‌باشد.