mostafa_by

War
  • تعداد محتوا

    2,358
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    18

تمامی ارسال های mostafa_by

  1. با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت مسئولين و اعضاء سايت. بنده عضو تازه‌وارد اين سايت هستم و از طريق وبلاگ نظامي با اين سايت آشنا شدم. قبلاً مطلبي توي وبلاگ مذكور خونده بودم با مضمون احتمال وقوع جنگ اسرائيل با ايران. توي اون مقاله، بررسي جامع و كاملي درمورد حقيقت جنگ ايران و اسرائيل انجام گرفته بود. با توجه به تهديدات اخير ايالات متحده (كه از طرفي بر طبل جنگ مي‌كوبه و از طرف ديگه، از سياست و راه حل مسالمت آميز حرف مي‌زنه ولي سايت‌هاي خبري، از نقشه‌ و طرح حمله‌ي امريكا به ايران خبر مي‌دن) به دنبال تحليلي براي اين شرايط مي‌گشتم. ولي متأسفانه چنين مطلبي رو در اين سايت، پيدا نكردم. البته مدير كل سايت، حرف‌هايي در اين زمينه زده بودن. ولي مي‌خواستم ببينم آيا تحليل جامع‌تر و كامل‌تري (مانند تحليلي كه عرض كردم) در اين سايت نوشته شده و اگه هم نوشته نشده، آيا ممكنه در اين زمينه، اطلاعات بيشتري در اختيار اين حقير قرار بدين؟
  2. در اين تاپيك، قصد دارم دوستان را با عصر سه پادشاهي چين آشنا كنم. دوراني كه با آغاز افول سلسله‌ي مقتدر هان آغاز و به تجزيه‌ي كشور چين انجاميد و در نهايت سيما يوآن بود كه پس از يك قرن، چين را مجدداً متحد نمود. شايد دوستان تعجب كرده باشند از خواندن نام تاپيك. اين نام، برگرفته از نام رماني چيني نوشته لو گوان ژانگ در سده ۱۴ میلادی است. این داستان بر اساس رخدادهای سال‌های پایانی سلسه هان و دوره سه امپراتوری در چین، یعنی سال‌های ۱۶۸ تا ۲۸۰ پس از میلاد، نوشته شده است. نام انگليسي آن نيزRomance of the Three Kingdoms مي‌باشد كه در ايران، دو انيميشن (يكي عروسكي و ديگري كارتوني) با نام «افسانه‌ي سه برادر» نيز از آن به نمايش درآمده است. علت انتخاب اين برهه از تاريخ چين، وجود فراوان جنگ سالاران و به تبع آن فرماندهان و جنگجويان دلاور در تاريخ چين، ابداعات و استراتژي‌هاي فوق العاده و همچينن مشاورين نظامي و استراتژيسين‌هاي بي‌نظيري بود كه تماماً از دل اين نبردها زاده شدند. از آنجايي كه چين در هيچ دوره از تاريخ اينقدر درگير نبردهاي داخلي نبود، اين تعداد نابغه‌ي نظامي نيز هيچگاه يكجا و در يك برهه از تاريخ وجود نداشتند و اين امر، جذابيت و زيبايي فراواني به داستان روايت اين عصر مي‌بخشد. ------------------------------------------------------------------------------------------- در پست‌هاي بعد، بيشتر درخصوص چگونگي بوجود آمدن اين عصر، جنگ سالاران، فرماندهان و جنگجويان و همچنين مشاورين نظامي و ايده‌هاي نظامي ايشان خواهم پرداخت. ولي اين پست، صرفاً متعلق خواهد بود به معرفي شخصيت‌هاي مهم اين عصر. Shu Zhao Yun • Guan Yu • Zhang Fei • Zhuge Liang • Liu Bei • Ma Chao • Huang Zhong • Jiang Wei • Wei Yan • Pang Tong • Yueying • Guan Ping • Xingcai • Liu Shan • Ma Dai • Guan Suo • Bao Sanniang • Xu Shu Wei Xiahou Dun • Dian Wei • Xu Zhu • Cao Cao • Xiahou Yuan • Zhang Liao • Sima Yi • Xu Huang • Zhang He • Zhenji • Cao Ren • Cao Pi • Pang De • Cai Wenji • Jia Xu • Wang Yi • Guo Jia • Yue Jin • Li Dian Wu Zhou Yu • Lu Xun • Taishi Ci • Sun Shangxiang • Sun Jian • Sun Quan • Lu Meng • Gan Ning • Huang Gai • Sun Ce • Daqiao • Xiaoqiao • Zhou Tai • Ling Tong • Ding Feng • Lianshi Jin Sima Yi • Sima Shi • Sima Zhao • Deng Ai • Wang Yuanji • Zhong Hui • Zhuge Dan • Xiahou Ba • Guo Huai Other Diaochan • Lu Bu • Dong Zhuo • Yuan Shao • Zhang Jiao • Meng Huo • Zhurong • Zuo Ci • Fu Xi • Nuwa • Xiang Yu • Beauty Yu • Xi Wang Mu • King Mu ================================================================= فهرست : قسمت اول - ترور دونگ ژو توسط سائو سائو قسمت دوم - چن گونگ، نابغه‌اي كه زود از سائو سائو جدا شد قسمت سوم - آغاز افسانه‌ي سه برادر قسمت چهارم - اولين گام سائو سائو براي تصاحب قدرت قسمت پنجم - مهر امپراطوري قسمت ششم - فرجام سون جيان قسمت هفتم - ديائوچان؛ شمشير بران وان يون قسمت هشتم - سرانجام وان يون قسمت نهم - اولين رويارويي ليو بي با سائو سائو قسمت دهم - سرنوشت دربار پس از سقوط قسمت یازدهم - فرار امپراطور از مهلکه قسمت دوازدهم - فرجام امپراطور در برابر ائتلاف فرماندهان قسمت سیزدهم - انتقال پایتخت به لانه ببر قسمت چهاردهم - آغاز پایان قسمت پانزدهم – نخستین تقابل لیو بی و لو بو
  3. در روز سی و یکم شهریورماه 1359، مجموعه درگیری های مرزی ایران و عراق از فروردین تا شهریور 59 تبدیل به کابوسی مرگبار گردید. جنگی هشت ساله که میلیون ها کشته، زخمی، اسیر و آواره و دهها شهر و منطقه ی ویران بر جای گذاشت. جنگی که در آن، انواع و اقسام تسلیحات بکار گرفته شد. حتی تسلیحات ممنوعه ای چون تسلیحات شیمیایی که از جنگ جهانی اول به این طرف در جهان سابقه ی استفاده نداشت (البته بجز جنگ ویتنام و استفاده ی امریکایی ها از صرفاً عامل نارنجی، آن هم برای نابودی جنگل های مخفیگاه ویت کنگ ها). حتی گفته می شد اگر تأسیسات هسته ای عراق توسط اسرائیل، در سال 1981 و طی عملیات اپرا نابود نمی شد، با دستیابی صدام حسین به بمب هسته ای بعید نبود این تسلیحات علیه ایران بکار گرفته شود (لازم به ذکر است برخی منابع و حتی خلبانان اسرائیلی که در عملیات حضور داشتند، از هماهنگی پنهان ایران و اسرائیل برای این عملیات خبر داده و حتی ادعا شده است فرودگاهی در ایران برای فرود اضطراری جنگنده های اسرائیلی درصورت بروز مشکل پیش بینی شده بود.). درخصوص جنگ هشت ساله ی ایران و عراق، کتب بسیاری نوشته شده است. هم منابع فارسی خوب و غنی در این رابطه وجود دارد و هم منابعی به زبان های مختلف و توسط نویسندگان غربی و شرقی. اما مشکلی که کتب فارسی زبان دارند این است که به هر دلیلی، تنها وجه مثبت ماجرا و به عبارتی له ایران نوشته شده و عملاً بخش عمده ای از واقعیات جنگ، زیر پرده ی مصلحت پنهان گردیده است. در این تاپیک قصد دارم مقالات و مطالب و کتبی که خصوص این نبرد نوشته شده و به توان نظامی این دو کشور طی سال های جنگ پرداخته است، را تقدیم حضور دوستان نمایم. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- برای شروع به سراغ موضوعی می رویم که در بحث مربوط به این تاپیک، عمدتاً از نگاه دوستان مغفول مانده بود. یعنی تفاوت توان نظامی عراق در سال 59 و 67 (که به مدد کمک های شرق و غرب (از نظر نظامی، اکثراً شرق)، نه تنها بارها ترمیم و به روزرسانی شد، بلکه عملاً بسیار بیشتر از قبل گردید) و مقایسه ی آن با ایران عزیز که در تحریم تسلیحاتی قرار داشت و با دهها واسطه و از بازارهای سیاه و یا روابط پشت پرده با کشورها و یا حتی به اسم کشورهای دیگر (چون سوریه)، برخی نیازهای خود را، به قیمتی گزاف تهیه می نمود. بررسی این آمار، گام مهمی است در شناخت ما از شرایطی که ایران ناگزیر به پذیرش قطعنامه ی 598 گردید. شاید مدنظر داشتن تنها این نکته، ما را بهتر بتواند از وضعیت تنها نیروی هوایی عراق در سال پایانی نبرد آگاه سازد : والتر جی بوین در کتاب Air Warfare : the International Encyclopedia درخصوص نیروی هوایی عراق در سال های پایانی جنگ می نویسد : -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در پست های آتی، به ترتیب آمار لشکرها و تیپ های پیاده نظام، زرهی و توپخانه ی دو طرف و سپس مقاله ای از دکتر سید جمال حسینی، به نقل از «پایگاه اینترنتی پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس»، تقدیم حضور دوستان خواهد شد.
  4. در راستای بحثی که دوستان و اساتید بزرگوار در بروزرسانی داشتند و نیز در راستای آمار و ارقام ارائه شده در این پست، گفتم بد نیست دوستان توجهی به این آمار هم داشته باشند. آمار ذیل، آمار تولیدات ارتش های آلمان، شوروی، ایالات متحده، انگلستان و ژاپن در طول جنگ جهانی دوم به تفکیک سال و نیز اقلام مختلف است :
  5. ضمن تشکر از شما؛ البته طبیعتاً نبرد مسکو درصورت موفقیت به دستیابی به «شهر مسکو» بسیار متفاوت می شد از نبرد استالینگراد؛ به چند دلیل مشخص : 1- گروه ارتش های مرکز (که به مسکو حمله نمود) قدرتمندترین ارتش ها (بخصوص لشکرهای زرهی) را در اختیار داشتند و اینطور نبود که بخشی از گروه ارتش، متشکل از ارتش های متحدین آلمان (رومانی، مجارستان و ایتالیا و نیز یگان های داوطلب از کشورهای دیگر) باشند. طبیعتاً نحوه جنگیدن، توان و استعداد نظامی و نیز تجهیزات ایشان با یکدیگر قابل مقایسه نبود. 2- در نبرد استالینگراد، شهر همواره با تخلیه قوای تازه نفس به تجدید قوا می پرداخت و سیر جریان نیروهای کمکی هیچ وقت (حتی یک روز) قطع نشد. در حالی که طرح برای نبرد مسکو، محاصره شهر از دو طرف بود که وقتی این اتفاق می افتاد، شهر بصورت یک پاکت بزرگ در می آمد و تنها از طریق پل هوایی یا ضد حمله عظیم از شرق امکان دستیابی به آن فراهم می شد که در آن تاریخ شوروی امکان انجام هیچ یک از دو مورد را نداشت. ضمن اینکه بخش عمده ای از توان نظامی ارتش شوروی در شهر قرار داشت. 3- در نبرد استالینگراد اگرچه آلمان در ابتدا، برتری هوایی داشت، اما به مرور و با افزایش تلفات هوایی آلمان و نیز افزایش تولیدات هوایی شوروی، کم کم این برتری هوایی از بین رفت. در حالی که لوفت وافه در سال 41 در قدرتمندترین حالت خود قرار داشت. 4- در نبرد استالینگراد هم گروه ارتش های B و بخصوص ارتش ششم، تقریباً شهر را به تسخیر درآوردند و تنها سه نقطه باقی مانده بود که آن هم بالاخره گرفتنی بود. علت شکست در تسخیر استالینگراد، عملیات اورانوس بود که از روز 19 نوامبر آغاز و تا 23 نوامبر از دهها کیلومتر دورتر از شهر، بیش از 1 میلیون سرباز مجهز و تازه نفس روسی با کوبیدن جناحین بی دفاع آلمان (که دست همان قوای متحدین آلمان بود)، شهر را به طور کامل دور زده و پشت نیروهای آلمانی درآمدند و مسیر لجستیک و دسترسی زمینی آن را بستند. در حالی که فقط با نبرد وحشتناک مسکو و البته نبردهای فاجعه بار قبلی (از لحاظ تلفات و اسیر)، ارتش شوروی به یک دهم توان خود رسیده بود و ابداً امکان انجام آفندی به چنین عظمت را نداشت. رجوع به خاطرات مارشال ژوکوف به ما نشان می دهد که بعضاً حتی در تأمین 200 تانک برای ضد حمله و بازپس گیری شهرهای اطراف مسکو (که قابلیت دفاعی شوروی را بیشتر تأمین کند) هم عاجز بودند. لذا درصورت محاصره شهر، امکان نجات آن با عملیاتی مشابه عملیات اورانوس، حداقل در سال 41 که سهل است، تا پایان سال 42 هم قابل تصور نبود. 5- ممکن است در مقابل عرض بنده در بند 4، از ضد حمله زمستانی (که از 5 دسامبر آغاز و تا 7 می سال 42 ادامه داشت) یاد کنید. اما اولاً اساساً ضدحمله زمستانی هم با استفاده از قوای شرق و البته همراه با تلفات بسیار سنگین انجام گرفت؛ آن هم زمانی که آلمان ها از دستیابی به شهر محروم شده و ناچار به عقب نشینی از مواضع تثبیت نشده خود بودند؛ والا در برخورد با مواضع تثبیت شده و استحکامات و زمین های مسلح، از آن نیروها نیز کاری ساخته نبود. ثانیاً بخش عمده ای از قوایی که ضد حمله می زدن فاقد تسلیحات و تجهیزات سنگین بودند و به قول برادر @jalilnoori جلیل، اگر بخواهیم مصداقی را برای حملات (به قول برادر @SAEID سعید) گله ای در نظر بگیریم، دقیقاً ضد حمله زمستانی را باید مثال بزنیم. در این نبرد (برخلاف دیگر نبردهای شوروی)، ارتش سرخ کمبود تجهیزاتش رو با استفاده از نیروی انسانی بیشتر و سرعت عمل پوشش داد و البته همانطور که عرض شد شانسی که داشت این بود که آلمان ها به دلیل نداشتن مواضع دفاعی مناسب، خیلی قادر به حفظ زمین ها نبودند و هرجا که موضع دفاعی قدرتمندی داشتند، به سادگی قوای مقابل را پس زدند. ان شاءالله به زودی در مستندی مستقل، برنامه شوروی برای موفقیت در نبرد در کمپین زمستانی و علت شکست آن، به دقت مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت (البته زمان آن را جناب @MR9 می داند و بس! ). در مجموع به نظر بنده، قیاس بین استالینگراد و مسکو، به دلایلی که عرض شد و البته بسیاری دیگر از دلایلی که عرض نشد، قیاس صحیحی نیست. کما اینکه در نبردهای جنگ جهانی دوم، گاهاً هفته ها و حتی روزها، در سرنوشت یک جنگ تأثیری جبران ناپذیر داشت و بسیار می شد تأخیر / تسریع در انجام یک عملیات، سرنوشت جنگ ها را تغییر دهد. چه بهتر که دوستان بزرگوارم که به تحلیل این وقایع می پردازند، با نگاهی جامع به ماجرا از تمامی جنبه های مختلف، به تحلیل امر بپردازند. والا یک جانبه دیدن ماجرا و یا قیاس های وقایع بدون توجه به ظرف زمانی، امکانات طرفین، موقعیت جغرافیایی، خطوط لجستیکی، وضعیت زمین، وضعیت آب و هوا و بسیاری از مسائل دیگر، تنها به نتیجه گیری و تحلیل غلط منجر خواهد شد. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- پ.ن : البته تمام مواردی که عرض شد، به معنی پذیرش طرح برادر سعید نیست. چرا که من در مباحثه در محیط «بروزرسانی» (که زحمت پیاده سازی آن را جناب @MR9 کشیدند)، دلایل خودم را برای چرایی عدم امکان لشکرکشی به مسکو از اسمولنسک، بدون تأمین جناحین راست و چپ بطور کامل عرض کردم و اساساً معتقدم حمله به مسکو بدون موفقیت در کیف و نیز تأمین جناح چپ (و کمک به گروه ارتش های شمال)، امکان پذیر نبود. در انتها به دوستان گرامی توصیه می کنم که مستندهایی که در این تاپیک، جناب @MR9 زحمت کشیده و قرار می دهند را به دقت و چند باره مورد بررسی قرار دهید. بسیاری از نکاتی که عرض شد و نکاتی که مدنظر شماست، در این تصاویر بوضوح قابل مشاهده است.
  6. با تشکر از پاسخ شما؛ فارغ از ادبیات نامناسبی که بکار بردید (و به نظر رعایت ادب و قوانین و مقررات فوروم از طرف یکی از مدیران ارشد سابق شایسته و بایسته تر است)؛ من ندیدم که شما ردیه ای بر فرضیه توطئه خویش آورده باشید. اگر منظور از قبول، قبول تلویحی فرمایش دوستمان بود با عبارت کلی «من نقل قول شما رو می پذیرم.» که باید گفت نه مشخص است داستان چیست و کجای داستان را پذیرفتید و نه از نظرتن برگشتید و بابت قضاوت نامناسب تان عذرخواهی فرمودید و نه فرضیه تان را اصلاح فرمودید. به عبارت دیگر خیلی زیر سبیلی از کل ماجرا عبور فرمودید و الان هم در برابر این پاسخ که با مستدات ارائه شده است، به این مدل پاسخ می فرمایید و داستان جدیدی را مطرح می فرمایید تا اثر قضاوت غلط قبلی شما پاک شود که این هم چندان منطقی نیست. اما اینکه به هر دری می زنید تا نفسانیت سیاسی خود را کمی آرام کنید و بهانه جدیدی پیدا کردید که بخواهید دوباره شبهه ای بیافکنید و می فرمایید : باید عرض شود که دقیقاً عین نقل قول مندرج در سایت مذکور (که باز انطباق داره با فرمایشات سردار حاجی زاده) رو براتون نقل قول می کنم. باشد که قدری انصاف هم ضمیمه فرمایشاتتان شود. حالا اگر در صحبت های سردار شما چیز دیگری (به خیال خود) شنیده اید که در اینجا به شکلی دیگر بیان شده بفرمایید. ولی به نظر این هم در راستای همان تعجیل جنابعالی در «درست نشنیدن کلام» (که این بار کلام سردار بوده) و اشتیاق زاید الوصف در سیاسی کردن هر امری بوده است که امید است این رویه مورد اصلاح قرار بگیرد. درخصوص اینکه چه کسی می بایست نوتام را می فرستاد و اینکه فرستاد یا نفرستاد، یا دلیل چه بوده و چه کسی مسئول هم طبیعتاً بنده صاحب نظر نیستم و قضاوتی هم نمی کنم. قطعاً دلایل آن و نیز مسئولین آن مشخص خواهند شد. البته اگر هدف، بررسی عادلانه و منطقی علل رخداد این جنایت (ولو ناخواسته) باشد و نه لاپوشانی آن (به سان تلاش شبانه روزی ایشان در سه روز پس از حادثه برای سرپوش گذاشتن بر آن).
  7. ما هرچقدر انتظار داریم دوستان میلیتاری ذره ای فقط سرچ کردن رو در دستور کار قرار بدن، باز شاهد چنین اظهار نظرات عجیبی هستیم. گویی یکی از افعال حرام در ایران، بررسی کردن یک ادعاست! قبل از بافتن فرضیه های توطئه!!! دو فیلم از منابع خودی برای دوستان : اول مشرق که فیلم کامل سخنرانی سردار رو گذاشته! https://www.mashreghnews.ir/news/1030084/فیلم-کامل-نشست-خبری-سردار-حاجی-زاده-درباره-سقوط-هواپیمای-مسافربری به دقیقه 12:50 مراجعه بفرمایند دوستان تا ببینند جعل توسط دولتی ها صورت پذیرفته یا کسانی که جز خواندن فارس و کیهان و حفظ کردن توجیهات ایشان و بافتن فرضیه های توطئه، امری دیگری بلد نیستند. لینک دوم رو از شبکه خبر می ذارم خدمت دوستان : https://www.irinn.ir/fa/news/760304/سردار-حاجی-زاده-همه-مسئولیت-حادثه-را-می-پذیریم-ویدئو-کامل عین متن مندرج : ان شاءالله مشرق نیوز و شبکه خبر و ایضاً شخص سردار حاجی زاده هم جزو تحریف کنندگان دولت نباشن!!!! ---------------------------------------------------------------- باشد که دوستان، اگر قصد و غرضی دارن، توجیه کردن و فرضیه توطئه بافتن رو به صورت اصولی تری یاد بگیرن و چیزی که هست رو حداقل تکذیب نفرماین و اگر هم به اشتباه چنین می کنن، سرچ کردن و بررسی کردن رو قبل از تهمت زدن یاد بگیرن. اینطور باعث انحراف فکری دوستانی نظیر @bidar هم نمی شن که به اعتبار شناخت شون از دوستان میلیتاری، به قضاوت غلط بیافتن. ============================================ ان شاءالله روزی شاهد باشیم که این بازی های سیاسی خاتمه پیدا کرده و دوستان قدری براساس واقعیات گام بردارن.
  8. دوست بزرگوارم. سردار همون داستان هایی رو گفت که تو سایت ها قبلا گفته بودن و البته دروغ بودنش هم اثبات شد (مثل داستان نویسنده اسرائیلی که می گفت ۲۳۴ نفر امریکایی رو بردن اسرائیل یا اینکه اولش گفتن زخمی های امریکا رو بردن بغداد و ... که همه شون دروغ از آب دراومد). خود سردار هم گفت پایگاه تخلیه بوده! حالا تو پایگاه تخلیه شده چطور کشته و زخمی پیدا شده الله اعلم! یا مثلا استناد می کنن به نیوزویکی که خبرش بوده ۲۷۰ نفر کشته!!! شدن و حذف شده خبرش! یعنی چیزی که حتی قابل سنجش نیست. خوب طبیعتا سردار حاجی زاده که سهله، شخص مقام معظم رهبری هم اینو می گفت قابل پذیرش نبود. چون به مستندات هست و نه به مدعیات و دیدیم برادران پاسدار هم اطلاعات خاصی نداشتن؛ چه درخصوص اهداف مورد اصابت قرار گرفته و چه اخبار و اطلاعات به همان میزان اطلاعات دارن که ما داریم. حتی شاید کمتر. پس بهتره خیلی هم خودتون رو اذیت نفرمایین و اینقدر به دنبال یافت تلفات نباشین. چون هرچقدر که بیشتر جلو می ریم، بیشتر به این نتیجه می رسیم که هم طرف ایرانی نمی خواست عملیات سنگینی رو انجام بده و هم طرف امریکایی نمی خواست واکنشی نشون بده و تمایل داشت خسارتی وارد بشه که داستان ختم به خیر بشه و آرامش برگرده و تنش ها کاهش پیدا کنه. البته هنوز می تونین به سبک دوستان دیگه امیدوار به کشته و زخمی یابی و نیز سانسور تصاویر برای پوشاندن حقایق باشین و به ساده ترین شکل ممکن عملیات رو دیده و تفسیر بفرمایین. همون طور که اخبار ایران این کارو می کنه. اینکه پایگاه رو نابود کردیم، ۲۷۰ نفر رو کشتیم. ۸۵۰ نفر رو زخمی کردیم. تمامی موشک هایی که شلیک کردیم دقیقا به اهداف اصابت کردن. اجساد و زخمی ها رو تو ۹ پرواز به بغداد و اردن و اسراییل بردن و صداش رو درنیاوردن و آخر سر هم از سر ترس، جرات نکردن پاسخ بدن. من هم سناریوی خود رو (با ادله خودم) عرض کردم و هم سناریوی صدا و سیما رو (با ادله نامعلوم). پذیرش هریک از این سناریوها با خود شماست.
  9. برادر جان. من طبیعتاً اطلاعی ندارم. من باب مطایبه، آخرین باری که چک کردم صهیونیست نبودم! و اما بعد. عکسی که شما گذاشتین ارتباطی به اسرائیل نداره بزرگوار. از شمال شرقی اردن بلند شده و حتی نزدیک به پایگاه مذکور هم به زمین ننشسته. تقریباً 90 کیلومتر با عین الاسد فاصله داره. خلاصه به نظر نمیاد چیز خاصی باشه یا معنی عجیبی داشته باشه.
  10. دوستان خوبم. برادران بزرگوارم. بررسی! بررسی!! بررسی!!! داستان جناب جک خوری رو خیلی راحت می تونستین از هاآرتص یا حتی گاردین مورد بررسی قرار بدین : https://www.theguardian.com/world/2020/jan/08/false-claims-spread-online-after-iran-missile-attack-on-iraqi-airbase هاآرتص اش رو هم خودتون زحمت بکشین که سایت فیلتر نشه بی جهت. قسمتی از متن : Twitter suspended an account impersonating the Israeli journalist Jack Khoury, which had been used to promote false claims that hundreds of US soldiers had been injured in the attacks and claimed they had been secretly evacuated to a hospital in Tel Aviv by a military aircraft. “A fake account impersonating me was pushing fake news with my name on it. It has been suspended from Twitter,” said the real Khoury, who works for Haaretz newspaper. بررسی توییتر نشون می ده چند تا اکانت دیگه هم ساخته شده بود برای جنابشان! این مدل کارای رسانه ای قدری قدیمی شده. ولی گویا هنوز خریداران خودش رو داره. از تمامی شما عزیزان درخواست می کنم سریع به استناد این خبرگزاری و حرف فلان شخص، هر حرفی رو باور یا بر اون اساس تحلیل تون رو استوار نفرمایین. -------------------------------------------------------------------------------------- پ.ن : انصافاً بدون بررسی و تنها بررسی عقلانی اصل طرح ادعا، به خودی خود می تونست دروغ بودن چنین مدعایی رو به اثبات برسونه. خبر بی نهایت بی در و پیکر و غیر منطقی بود! ان شاءالله دوستان از این پس مراقبت بیشتری درخصوص بازنشر اطلاعات به خرج بدن و در دام های رسانه ای به این سادگی گرفتار نشن. ان شاءالله دقت رو فدای سرعت نکنیم. سرعت انتشار خبر اگرچه لذت بخشه، ولی نباید به قیمت از بین رفتن دقت و صحت باشه.
  11. عرض سلام و ادب. براساس تحلیلی که من از این موضوع دارم (که مجدداً تأکید می کنم که این، نظر و تحلیل بنده هست و نه نظام یا عین واقعیت و اطلاعات بنده هم برگرفته از همین اخبار و رسانه هاست و اطلاعات پنهانی نیز ندارم.)، در شرایط فعلی، تعادلی معقول برقرار شده که پس از چند ماه آشوب در عراق و مشخصاً یک هفته پر از التهاب (از زدن پایگاه های حشد تا ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی و وقایع پس از آن)، ثباتی نسبی برقرار شده است. اگرچه زمین بازی، کشور عراق بوده، ولی بازیگران اصلی دو کشور دیگر بوده ان و جنگ قدرت شون هم طبیعتاً فقط به میزبانی کشور و ملت عراق بوده؛ والا موضوع فراتر از این کشور هست. ابتدا ببینیم چه به دست آمده است. --------------------------------------------------------------------- با شرایطی که پس از زدن پایگاه های حشد و سپس واقعه ترور پیش اومد، وزنه سیاسی به نفع ایران چربید و پیروزی دموکراتیک حاصل شد. برای درک اهمیت این پیروزی، فقط در نظر بگیرید اگر این اقدامات احمقانه و کاملاً حساب نشده ایالات متحده نبود، تاکنون دولت منحل شده بود، مجلس نیز منحل شده بود و احزاب در پی تلاش برای برگزاری مجلس جدید و کسب کرسی های بیشتر بودن و ترکیب مجلس می تونست چیزی باشه که میل و خواست ایالات متحده باشه و به سادگی احزاب پیروز، رأی به خواست و میل ایالات متحده داده و ایران رو تحت فشار بذارن. به عبارت دیگه بازی دیپلماتیک رو به سادگی به امریکایی ها باخته و منافع قابل توجهی رو در عراق از دست بدیم یا در خطر ببینیم. با توجه به اینکه افکار عمومی عراق نیز تا حدودی علیه ایران بود (بالاخص با بمباران شبانه روزی شبکه های غربی و عربی)، این امر می تونست مورد حمایت ملت عراق هم قرار بگیره و به عبارتی بحرانی رو به همین سادگی در مرز غربی مون احساس کنیم. اما امروز چه شده؟ بار منفی افکار عمومی تا حدودی به نفع ایرانی ها و علیه امریکایی ها چرخیده، مجلس فعلی که ترکیبش به نفع ایرانی ها بوده، رأی به خروج نیروهای خارجی از عراق داده (که از اونجایی که ایران نیروی چندانی نداره خیلی به ضررش نیست؛ ولی بشدت به ضرر بازیگران دیگر منطقه اس)، دولت فعلی که مورد توافق ایران بود، مجری چنین رأی ای است، مراجع عراقی از این تصمیم حمایت کرده ان، حتی مقتدی صدر (رهبر حزب پیروز در پارلمان) هم بالاخره در سیاستی با ایران همسو شده و فشار به ایالات متحده و دیگر کشورها برای خروج قانونی از عراق، افزایش یافته. این دستاورد بزرگ سیاسی که بخشی اش مدیون تلاش ایران و بخش دیگرش، مدیون خون پاک شهدایی است که این یک هفته ریخته شد، بسیار سخت به دست آمده است و منطقاً ایران و عراق می بایست با تمام توان از آن محافظت نمایند. --------------------------------------------------------------------- حال با در نظر گرفتن این امر، امریکایی ها هنوز هم بدشون نمیاد که قاعده بازی رو بهم زده و شرایطی که با حماقت خودشون بالاخص، به ضررشون چرخیده رو دوباره به اوضاع سابق برگردونن. البته ترور احمقانه ای که ترتیب دادن، نه تنها به بهبود اوضاع شون نیانجامید، که شرایط رو هم براشون بدتر کرد و نقش کاتالیزور رو در این ماجرا ایفا کرد. از سوی دیگه، بحرانی جدی رو پدید آورد که می تونست منجر به یه جنگ دیگه در خاورمیانه براشون بشه که تبعاتش نامعلوم بود که این، بزرگترین ریسک ممکن برای دونالد ترامپ بود که کمتر از دو ماه دیگه وارد فرآیند انتخابات درون حزبی خواهد شد و در این ده ماه نیز ایالت به ایالت برای کسب رأی به میان مردم خواهد رفت. پس طبیعتاً وقت این چالش، هر زمان که باشه، نباید تو این یک ساله باشه؛ مگه اینکه مجبور بشه. پس براساس نظر و تحلیل من، مادامی که امریکایی ها مجبور به ورود به این بازی نشن، ازش اجتناب می کنن. اما عاملی که می تونه اونا رو مجبور به ورود در بازی نامعلوم جنگ بکنه چیه؟ دیدیم که : زده شدن خاک و منافع متحدان، خط قرمز ترامپ نبود. زده شدن منافع مشترک با متحدان هم خط قرمز ترامپ نبود. زده شدن تجهیزات نظامی امریکایی نیز خط قرمز ترامپ نبود. برهم خوردن امنیت خلیج فارس و توقیف کشتی ها و یا حتی تهدید به قطع جریان انرژی در خلیج فارس هم خط قرمز ترامپ نبود. برخورد مین با کشتی های تجاری در خلیج فارس هم خط قرمز ترامپ نبود. حتی عدم انجام تعهدات برجامی هم خط قرمز ترامپ نبود. به تصور من، حتی زدن پایگاه های نظامی امریکایی هم خط قرمز ترامپ نبود. در تمامی این موارد، ترامپ علی رغم اینکه می تونست واکنش شدید نشون بده (و شاید روسای جمهور دیگه این واکنش رو نشون می دادن)، کاری نکرد. ولی به نظر میاد جان سربازان امریکایی، جزو خطوط قرمز وی باشه. یعنی دیدیم که وقتی سربازان امریکایی در افغانستان کشته می شن، ترامپ مذاکره رو متوقف می کنه. یا وقتی کسی در حمله به سفارت آسیبی می بینه، ترامپ واکنش شدیدی رو نشون می ده. یا مثلاً بهانه شهادت سردار سلیمانی رو حفظ جان سربازان امریکایی و جلوگیری از حمله بهشون عنوان می کنه. پس عاملی که ترامپ رو ناچار به انجام واکنش می کنه، به نظر می رسه جان امریکایی ها باشه. --------------------------------------------------------------------- با این توضیحات نسبتاً مطول، اگر حمله عراقی ها به امریکایی ها، از جنس حملات شب گذشته ایران به مواضع امریکایی ها باشه، احتمالاً قضیه چندان بیخ پیدا نمی کنه. حالا شاید چون عراقی ها هستن، یه بمباران متقابلی هم داشته باشه. شاید هم ندیده بگیره اونا رو. ولی اگه به هر شکلی امریکایی ها جانشون رو از دست بدن و ترامپ رو مجبور به انجام واکنش اساسی علیه اونا بکنه، ترامپ تصمیم بگیره تقابل رو جدی تر کنه و شرایطی که به زعم من در حال حاضر به تعادل رسیده رو بر هم بزنه و معادله جدیدی رو شکل بده. طبیعتاً ایران هم متقابلاً اقداماتی خواهد کرد و این وقایع می تونه پای دیگر کشورها رو هم به این معادله باز کنه و خواسته یا ناخواسته، شرایط بحرانی جدیدی شکل بگیره که این بار به این سادگی و با موشک باران یکی دو پایگاه در نیمه های شب نشه رفع و رجوعش کرد. به همین دلیل من تأکید دارم اگر طرف عراقی بخواد واکنشی رو انجام بده، حتماً باید با هماهنگی ایرانی ها باشه. والا عمل سرخود ممکنه این تعادلی که خیلی هم پایدار نیست رو به بدترین شکل ممکن بهم بزنه.
  12. آریای عزیز. اتفاقاً خیلی هم سکوت خاصی نداشتن. ما از همون صبح شاهد این بودیم که زیر شعله پوشش اخبار بشدت کم شده و به ظاهر حملات اونقدری بار جذاب خبری نداشته که رسانه ها خیلی بهش بپردازن. پس منطقاً اگر طرف امریکایی به دنبال کاهش تنش بوده (که می دونیم بوده)، این حمله براش مناسبه. چون هم بار سنگین نظامی براش نداشته و در داخل کشور تحت فشار قرار نخواهد گرفت، هم نیازی به پاسخگویی نمی بینه و هم با گرفته شدن انتقام نظامی از سوی ایران، خود به خود آتش تنش فروکش می کنه. طرف ایرانی هم به نتیجه مطلوبش رسیده، هم عملیات نظامی انجام داده و وعده اش تحقق پیدا کرده، هم از جنگ و تبعات سنگین ناشی از اون جسته، هم به استفاده سیاسی و تبلیغاتی خودش رسیده، هم آتش تنش که مضر بود براش، فروکش کرده، هم زهر چشمی از کشورهای عرب منطقه گرفته و از این پس کمتر شاهد جفتک اندازی شون هست و هم امیدی به طرفداران داخلی و خارجی خودش داده و اعتباری برای خودش کسب کرده. به عبارتی هر دو طرف با کمترین هزینه، بیشترین منفعت رو از ماجرا برده ان. بدون اینکه تحت فشار افکار عمومی کشورهای خود و یا حامیان شون قرار بگیرن. پس اگر برخورد جدید یا شیطنت دیگری از سوی طرف سوم رو شاهد نباشیم، به نظر می رسه بحرانی که می تونست منطقه رو به آتش بکشونه با درایت طرفین (حالا یا با هماهنگی یا غیرهماهنگ شده) کم کم بخوابه و آرامش نسبی به منطقه برگرده. فراموش نکنین که هدف اصلی ایران، خروج امریکایی ها از عراق بود که ان شاءالله به زودی محقق خواهد شد. این امر، میراث حقیقی تلاش شبانه روز سپاه قدس و فرماندهان بزرگوار اون؛ بویژه شهید سرافزار قاسم سلیمانی است و حقیقتاً به ثمر نشستن این تلاش هست؛ اگرچه با خون ایشان تحقق یافت!
  13. عشقعلی عزیز. خبر تلفات یا زخمی شدن انگلیسی ها جعلی و مثل همیشه بازی رسانه های باشگاه خبرنگاران جوان بود! یک بار گفتند آسوشیتد پرس. یه بار دیگه گفتن العربیه. بعد هم گفتن وزارت امور خارجه انگلستان. یه بار هم گفتن وزارت دفاع شون!! در حالی که کذب بودن این خبر ساعت هاست که اعلام شده. خواهش من از شما بزرگوار این هست که کمتر به جو نزدیک بشی و بیشتر به بررسی. دو لینک : منبع داخلی - مهر نیوز توییت رسمی وزارت دفاع بریتانیا -------------------------------------------------------------------------- مجدداً یادآور می شم که هدف یک عملیات نظامی، لزوماً کشتن و زخمی کردن نیست. پس دلیلی نداره به توهمات یا خبرسازی های رسانه های داخلی و خارجی که اهداف خود رو دنبال می کنن، ما هم تبعیت کرده و به دنبال اونا بریم و اخبار کذب رو نشر بدیم. همین که ایرانی ها قبلش به مقامات عراقی اعلام کرده ان، یعنی بصورت مستقیم یا غیرمستقیم به امریکایی ها هشدار داده ان که چیزی قراره بیاد سمتشون! پس حتی اگه رادارهای پیش اخطارشون رو هم ندید بگیریم و ایضاً استحکاماتشون رو، قطعاً با دریافت هشدار به تخلیه محیط پرداخته ان. ضمن اینکه اصلاً اصل ساعت حمله (ساعت 1:20 دقیقه) خودش موجب کاهش تلفات می شه. چون در ساعتی هست که همگان خوابن و محیط خلوت ترین شرایط خودش رو تجربه می کنه. مجدداً یادآور می شم خدمت دوستان گرامی. حملات ایالات متحده به سوریه رو به یاد بیارین. هر بار که حمله شد به پایگاه های نظامی شون، یا فردوگاه هاشون، یا ساختمان تحقیقاتی شون، چقدر تلفات جانی داشتن سوری ها؟ اگر به این نتیجه رسیدین که تلفات جانی کمترین اهمیت رو داره، می تونین فراتر از این داستان رو هم ببینین. والا همچنان بادی منتظر باشین تا یه عددی کشته براتون ردیف بشه، شاید دلتون خنک شه. امیدوارم وقایع رو فراتر از این موارد جزئی ببینین. از دوستان مجدانه درخواست دارم قبل از بازنشر و سپس تحلیل براساس اخبار (بخصوص اخبار سایت های داخلی)، بررسی دقیق تری روی اون انجام بدین که خدای نکرده موجب نشر اخبار غلط و به تبع اون تحلیل غلط نشیم. بین میلیتاری و سایت های خبری، تفاوت زیادی هست. هرکدوم هم رسالت و هدف خودشون رو دنبال می کنن.
  14. ابراهیم جان. @Yavantgarde عزیز. نگاهی به این لینک بیاندازید : http://netfera.blogspot.com/2006/05/guerra-de-irak-y-google-maps.html گوگل و دیگر ماهواره ها نه تنها لایو نیستن و یا سریع آپدیت نمی شن، که خیلی وقت ها تصاویر خیلی از نقاط زمین شون دقیقاً به چند سال قبل برمی گرده!
  15. دوستان گرامی. فارغ از اینکه پایگاه عین الاسد دو کیلومتری حداقل با این مکان فاصله داره و این مکان از گذشته این بلا سرش اومده و به همین شکل هم رها شده؛ اگر به سایت هایی که تصاویر ماهواره ای تاریخی رو ارائه می دن هم تشریف ببرین این عکس رو در روزها و ماه ها و سال های قبل خواهید دید. بطور مثال این رو ببینین (مال سال 2006) هست : http://netfera.blogspot.com/2006/05/guerra-de-irak-y-google-maps.html یک سرچ بسیار ساده. پایگاه عین الاسد در ضمن حتماً دوستان بزرگوارم این رو در جریان هستن که تصاویر ماهواره ای، لایو نیستن و تاریخی هستن.
  16. دوست بزرگوارم. قدری در انتشار اخبار دقت بیشتری فرمایید. این تصویر مربوط به عراق در همان سال های اولیه اشغال (احتمالاً 2004 یا 2005) بود و مربوط به حمله به یکی از شهرک های درگیر بود (فکر کنم شهرک صدر بود یا جایی مشابه اونجا). یه بررسی در اخبار بفرمایین در اون مقطع، این تصویر رو می تونین پیدا کنین. ولی خیلی قدیمیه. دوستان خواهشاً اسیر جوسازی های رسانه ها (از هر دو سمت) نشن و قبل از بازنشر اخبار، یک بررسی جداگانه خودشون انجام بدن که به دردسر انتشار اخبار غلط دچار نشیم.
  17. عرض سلام و ادب. از لطف شما سپاسگزارم. حقیقت این هست که روی بودجه های این چنینی، به دلیل سیاست های نظامی ایران خیلی مانور خاصی داده نمی شه. چون فرض بر این هست که در همون ابتدای امر نیروی هوایی و دریایی ما (به علت تقابل با نیرویی ناهمتزار با خود) منطقاً از دور خارج می شن. پس اولویت رو بر روی بودجه دیگر قسمت ها گذاشته ان و اینکه چقدر این داستان درست است یا غلط، بارها توسط دوستان بزرگوارمون مورد بحث و بررسی قرار گرفته و ان شاءالله بیشتر هم مورد تأکید خواهد بود. اما در این تاپیک، در وهله اول هدف، جمع آوری اخبار و اطلاعات و تحلیل ها درخصوص این عملیات بخصوص هست و اگر در «این تاپیک» به چنین بحث هایی بپردازیم، بیم اون می ره که از مسیر اصلی تاپیک دور بشیم. پس می شه در همون تاپیک ها، به بررسی بیشتر مواردی که به درستی مورد اشاره شما قرار گرفت، بپردازیم. آرمین جان. تصویر حضور رهبر که در کنار سردار حاجی زاده هستن گویا آرشیوی و قدیمی است. ولی فرمایش شما کاملاً صحیح هست. چنین حمله ای قطعاً با تأیید شخص فرمانده کل قواست و هر نتیجه ای داشت باید تبعیت کنیم. قطعاً اگه 80 که سهله، 8 نفر هم تلفات باشه قابل لاپوشانی نیست. تو عصر اطلاعات کسی منتظر فارس و فاکس نمی مونه و اخبار جانی چیزی نیست که بشه براش پنهانکاری کرد. قطعاً نه سپاه و نه هیچ منبع دیگری توانایی این رو نداشته که بتونه تلفات رو بطور دقیق مورد بررسی قرار بده و منطقاً به دیتابیس پزشکی امریکایی ها هم دسترسی نداشته. پس قطعاً بخشی از این اخبار برآوردی یا تبلیغی است و خیلی حائز اهمیت نیست. چون در هر عملیات نظامی از این دست اخبار روحیه بخش در ابتدا پخش می شه و اثر روانی و تبلیغی خاص خودش رو داره. اخبار تکمیلی مشخص می کنه که اثرات این حمله چقدر هست و بهتره تا اون موقع، عجله نداشته باشیم و به بررسی فنی این واقعه بپردازیم. درخصوص برخورد 15 موشک هم باید دید اولاً چقدر از این ها به پایگاه اصابت کرده و به کدامین مناطق و اینکه آیا مکمل یکدیگه بودن یا به مناطق مشابه برخورد کردن و ...! از روی اون می شه فهمید چقدر سطح تخریب قابل برآورد هست. سردار عزیز. قدری تحلیل شما تندروانه است. بازدارندگی در موضوع خودش مورد بررسی قرار می گیره. همین که امریکایی ها فعلاً فتیله رو پایین بکشن هم خود بازدارندگی است. همین که آتش تنش رو به خاموشی بره خودش بازدارندگی است. به قول @ahmad1361 عزیز همین که ما پاسخ عملیات نظامی ایالات متحده رو نظامی و از خاک خودمون دادیم خود حائز اهمیت است و نشان دهنده این هست که ما هم در کار خود جدی هستیم و این خود هشداری است برای ایالات متحده که ایران نه عراق و سوریه اس و نه یمن و لیبی. قطعاً مسئولین امر نیز دلسوزتر از شما هستن و با تمامی جوانب امر بیشتر آشنا هستن و براساس داشته ها و توانایی ها هم ان شاءالله تصمیمشون رو گرفتن. پس بهتره عجول نباشیم و به بررسی دقیق تر این واقعه به عنوان کیس مستقل بپردازیم. با بررسی اخبار و تجمیع مستندات، می شه فهمید کدوم یک از سناریوهایی که فرمودین رخ داده. ========================================== دوستان به نکته ای که برادر @worior اشاره فرمودن خوب دقت بفرمایین. نه فقط عملیات مذکور، که تقریباً اکثر کروز باران های امریکایی ها در سوریه هم یا بدون تلفات بود و یا کمترین تلفات جانی رو داشت. اساساً هدف یه عملیات نظامی، فراتر از گرفتن جان چند سرباز هست و اگر ایران هم هدفش زدن پایگاه امریکایی بوده باشه و نیز دادن هشدار و پاسخ محکم، به هدفش رسیده و خیلی کشته شدن یا نشدن افراد درش تأثیرگذار نیست. اما در هر صورت باید دید که تبعات این حمله چه خواهد بود و نیز میزان تخریب حقیقی این حملات چه بوده و به چه میزان چنین هدفی تحقق پیدا کرده.
  18. احسان جان. خوب طبیعی است وقتی هیچ چیز بلد نباشی، هیچ چیز هم نمی گی. پس خرده ای بر من نیست. از اینکه لطف فرموده و بنده رو قابل دونستی و پاسخ دادی هم ازت متشکرم. --------------------------------------------------------------- و اما بعد. اصل فرمایش شما مورد قبول هست. همون طور که در این پست هم عرض شد، این که ایران جزو معدود کشورهایی هست که به حمله ایالات متحده بدون جنگ رسمی پاسخ داده باشه که شکی نیست. هرچند یک امای بزرگ داره و اون عدم وقوع جنگ هست که اگر بشه، این پاسخ هم در تاریخ محو می شه بدین شکل که در پست توضیح کامل عرض شد. البته درخصوص فیل شدن برخی موشک ها یا اصابت شون به اطراف پایگاه هم فیلم و عکس هایی هست و ایضاً اخباری درمورد تلفات عراقی ها. ولی همه این ها فعلاً خیلی زوده و باید براشون مستندات کافی داشته باشیم. پس به قول سیاسیون، نه تأیید می کنیم و نه تکذیب تا مستندات بعدی از راه برسه. البته طبیعتاً کمتر از هشت ساعت از ماجرا، نباید انتظار داشته باشیم سیل تصاویر و فیلم ها هم رسیده باشه و به همین دلیل اصرار دارم به خود و دوستان که قدری از تعجیل کاسته و به دقت روی بیاریم. چون اندک اندک فیلم ها خواهد رسید. فرمایش شما هم کاملاً صحیح هست. شبکه خبر و فاکس نیوز قطعاً هر دو جانبدارانه اخبار رو پوشش می دن و به هیچ یک نباید تکیه کرد. به همین دلیل اصرار بنده بر روی «مستندات» هست و بر همین اساس کاملاً با شما موافقم. در هر صورت امیدوارم به فرمایش شما، دقت موشک های سپاه به قدری بوده باشه که هم تلفات انسانی به دشمن وارد نکرده باشیم (که بهانه ای برای تلافی به دشمن نداده باشیم) و هم خسارت قابل توجهی زده باشیم یا حداقل هشدار و پیام مون رو به تمامی متجاوزان رسماً اعلام کرده باشیم. قسمت آخر فرمایش شما هم بسیار متین هست و به نظرم نقطه شروع مناسبی است. بررسی سامانه های ضد موشکی مستقر در پایگاه عین الاسد، نحوه استقرارشون، درگیر شدن یا نشدن اون ها در این حمله و ...! می شه یه بحث علمی نظامی خوب ازش درآورد. پس بسم الله.
  19. این سخن و فرمایش بسیار درستی است. این که پاسخ گستاخی های امریکایی ها بصورت رسمی داده شده است. البته همانطور که عرض شد، ان شاءالله که منجر به جنگ نمی شود. والا این پاسخ هم در تاریخ باقی نخواهد موند و به آتش متقابل جنگ تعبیر خواهد شد. همون طور که اگه روز اول مهرماه و در جواب عملیات کمان 99، عراق دست از دست درازی به خاک میهن می کشید، می شد پاسخ کوبنده ایران به تجاوز عراق. ولی چون جنگ پس از آن ادامه پیدا کرد، فقط تبدیل شد به یکی از عملیات های ایران در جنگ. ---------------------------------------------------------------------------- از فرصت پاسخگویی به پست احمد عزیز استفاده (یا بهتر بگم سوء استفاده) کرده و از تمامی دوستان عزیز استدعا دارم به جای «تعجیل در ابراز احساسات»، به «بررسی منطقی و مستدل این حملات» بپردازن تا من و دیگر عزیزان از دانش شما بیشتر بهره مند بشیم. الحمدلله اونقدر دوستان دقت نظر و وسعت دید دارن که با بررسی های دقیق و علمی خود، بهتر از هر خبرگزاری و کارشناسی نظامی، می تونن به تحلیل این واقعه بپردازن و اثر موندگاری بشه برای میلیتاری که معمولاً در این موارد، منبع و مرجعی قابل توجه هست. شعار و شور و ذوق، مانع تحقق چنین مهمی است و امید است دوستان بزرگوار هم به چنین امری اهتمام بورزن.
  20. عرض بنده رو اگه کامل بخونین متوجه می شین کجا رو سوء برداشت فرمودین. اخوی جنگ همیشه یک شروع کننده داره طبیعتاً. بطور مثال اگه این حملات تلفات جانی داشته باشه (دقت بفرمایین. تلفات جانی) و ایالات متحده هم مجبور به پاسخ بشه، هیچ وقت از این حمله، تفسیر به یک الرت نمی شه. بلکه اقدام آغازگر جنگ تلقی می شه. اساساً هم وقتی ایران چنین حمله ای رو رسماً آغاز کرده باشه، یعنی بصورت منطقی روی این قضیه حساب کرده که این موشک ها، آغازگر جنگ ممکنه باشه و واقعاً هم امیدوارم یا به این قضیه فکر کرده باشه و یا با طرف مقابل هماهنگ (در حالت فرضیه توطئه وار قضیه!!) و روی خوش خیالی محض چنین کاری رو انجام نداده باشه که ما می زنیم و طرف مقابل هم جرأت جواب دادن نداره که اگه چنین تصوری بوده باشه، یه اشتباه محاسباتی اساسی هست؛ حتی اگه واقعاً پاسخی هم نیاد. خیلی هم بعید نیست. اگه موشک ها به جای مهمی نخورده باشن (پایگاه که یک متر و دو متر نیست) یا ساختمون ها محافظت شده بوده باشه و یا از قبل تخلیه شده باشه و یا دهها احتمال دیگه. باید فیلم ها و تصاویر دقیق تر بیاد تا ببینیم چطور بوده قضیه.
  21. طبیعتاً کشوری که تمایل به «درگیری نظامی» با ایالات متحده داره. یه طور می فرمایین انگار مثلاً نامه نگاری کردن که اینطور می گین. کدوم کشوری بصورت پیش فرض علاقه به درگیری نظامی با کشور دیگری داره؟ اصلاً بهتر می گم. کدوم کشوری موشک بالستیک از خاک خودش به کشور دیگری شلیک کرده؟ اگه شلیک کرده باشه، مفهومش چیه؟ طبیعتاً در حالت عادی پاسخ اینه : هیچ کشوری! در حالت جنگ هم که طبیعی ترین کار ممکن این هست. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
  22. البته فکر نکنم اساساً حمله رسمی به یک پایگاه رسمی خیلی هم قبح خاصی داشته باشه. بویژه اگر منجر به جنگ بشه. مسئله اصلی این هست که تصمیم گیری در این موارد، عقلانی است و نه بر اساس قبح و عرف! یعنی کسی که به چنین اقدامی دست می زنه، منطقاً حساب می کنه که اگه طرف مقابل بهش حمله کنه چه می شه و چه نمی شه (و البته منظور از حساب کردن این نیست که بگه دبی و حیفا و تل آویو رو می زنه!). ان شاءالله که مسئولین امر این حساب و کتاب رو کرده باشن و بی گدار به آب نزده باشن یا روی پاسخ ندادن امریکایی ها (درصورت دریافت تلفات سنگین) حساب نکرده باشن و بر این اساس حمله رو شروع نکرده باشن. البته اخباری که از عراق به گوش می رسه، از دقت نه چندان بالای موشک های اصابت شده حکایت داره و اینکه تاکنون اعلام شده که امریکایی ها آسیبی ندیده ان که البته باید منتظر اخبار تکمیلی بود. ولی خواهش می کنم حداقل در تفسیر حملات نظامی، دیگه از شعار فاصله بگیریم و از این دست تعابیر که قبح فلان ریخت و ... خودداری کنیم و تبعات «نظامی» قضیه رو مورد بحث قرار بدیم که اگه حمله به پایگاه ها قبحی هم داشته باشه، سال ها قبل انواع و اقسام گروه ها قبحش رو شکستن!
  23. در قسمت قبل دیدیم که با حیله سائو سائو و شون یو، فرآیند پایان اتحاد بین لیو بی و لو بو آغاز گردید. با فرستاده شدن لیو بی به جنگ یوآن شو، ژانگ فی عهده دار محافظت از شهر شد. ژانگ فی، علی رغم این که قول داده بود که در هنگام اردوکشی برادرانش برای نبرد با یوآن شو و محافظت از شهر، به مستی روی نیاورد. اما در مهمانی کنترل خود را از دست داد و پس از مستی، پدرخوانده لو بو را مورد ضرب و شتم قرار داد. و حالا ادامه ماجرا ...! -------------------------------------------------------------------------------- قسمت پانزدهم – نخستین تقابل لیو بی و لو بو هنگامی که لو بو نامه سائو بائو را دریافت نمود، به سرعت چن گونگ را فراخواند تا درمورد این نامه به وی مشاوره بدهد. چن گونگ وقتی نامه را خواند، بسیار خوشحال شد. به لو بو گفت این همان فرصتی بود که از ابتدا در پی آن بودیم. دیگر فرصتی بهتر از این نصیب ما نخواهد شد. لیو بی و ارتش از ایالت بسیار دور بوده و امکان بازگشت سریع را ندارند. ژانگ فی تنهاست و مست و توان نظامی وی در حداقل ممکن قرار دارد. دروازه های شهر نیز در برابر ما گشوده خواهد شد و نیازی به اتلاف نیرو برای تهاجم نداریم. از روز اول هم ما به این طمع به شیائو پی آمدیم که روزی ایالت شو را تسخیر نماییم. هم اکنون فرصت محقق ساختن این خواسته، فراهم شده است. لو بو هم توصیه وی را پذیرفت و دستور آماده شدن سپاه را داد. حال ایالت شو لقمه آماده ای است برای ببر تیزدندان تا آن را ببلعد. اما زمان اندک بود و نمی شد زمان زیادی را مهیای فراهم سازی تدارکات سپاه خرج نمود. پس ترجیح داد که حمله غافلگیرانه و البته پر ریسکی را ترتیب دهد. حمله ای که درصورت مقاومت شهر، قطعاً به شکست می انجامید و سرانجام بدی در انتظار لو بو می بود. اما لو بو این ریسک را پذیرفت. لو بو در رأس سپاه سواره ای پنج هزار نفره حرکت نمود و به چن گونگ و گائو شون (Gao Shun) که از فرماندهان ارشد ارتش لو بود دستور داد تا ارتش پیاده را رهبری نموده و به شو بیاورند. شیائو پی چندان دور نبود. پس خیلی زود نگهبانان دروازه های شهر، لو بو را در مقابل خود دیدند. هنگامی که لو بو رسید، گفت : «پیک مخفی لیو بی رسیده است!». این رمزی بود که سائو بائو به لو بو گفته بود. همانطور که وعده داده شده بود، با گفتن این رمز، دروازه های شهر توسط مردان سائو بائو بر روی لو بو و سپاهش گشوده شد و حمله آغاز شد. در این هنگام، ژانگ فی در خوابی عمیق به سر می برد. معمولاً وقتی وی، بخصوص پس از مستی، به خواب می رفت، هیچ کس جرأت بیدار کردن وی را نداشت. پس همگان دو دل بودند که چه کسی قرار است این خبر شوم را به وی بدهد. بالاخره یک نفر شجاعت این کار را پیدا نمود و با ترس و لرز ژانگ فی را بیدار کرد و خبر حمله لو بو را داد. ژانگ فی خشمگین از جا جهید و به سمت زره و سلاح خود رفت. اما مستی امانش نداد و نقش بر زمین شد. وی نمی توانست به درستی روی پای خود بایستد. بالاخره با هر ترتیبی که بود و با عصا نمودن نیزه ماری و کمک اطرافیان، خود را به اسبش رساند. اما هنوز به دروازه خروجی نرسیده بود که با سربازان لو بو مواجه شد. با شجاعتی بی نظیر به دل سپاه دشمن زد تا راه خود را باز کند. اگر چه که مستی به وی اجازه مبارزه درستی را نمی داد، اما همه می دانستند که مواجهه با ژانگ فی برابر است با مرگ آنی. لو بو هم که از قدرت ژانگ فی آگاهی داشت، ترجیح داد اجازه دهد وی فرار کند. تعداد اندکی از محافظان و سربازان نیز وی را همراهی می کردند. ژانگ فی راه خود را باز نمود و از شهر خارج شد؛ اگرچه نتوانست خانواده لیو بی را نیز با خود ببرد. اما سائو بائو که از طرفی از ژانگ فی کینه به دل گرفته بود و از سوی دیگر می دید که تنها چند ده نفر همراه ژانگ فی هستند و او نیز مست است و تعادل درستی ندارد، تصمیم گرفت که انتقام خود را بگیرد. پس به تعقیب وی پرداخت تا کارش را یکسره سازد. اما ژانگ فی با دیدن خائن، گویی جان دوباره گرفت. نعره ای هراسناک کشید و به جای فرار، به سمت سپاه سائو بائو حمله نمود. این حرکت دلیرانه موجب هراس سپاه شد و هر یک به سمتی گریختند. هیچ کس دوست نداشت با خشم ژانگ فی مواجه شود. سائو بائو هم که این صحنه را دید، تلاش نمود فرار نماید. اما دیر شده بود و ژانگ فی به او بسیار نزدیک شده بود. اسب ژانگ فی سریع تر از سائو بائو به دنبال وی می آمد و فرار سائو بائو خیلی به درازا نکشید. ژانگ فی چندین ضربه از پشت به وی زد و اسب سائو بائو، پیکر بی جان وی را به سمت شهر بازگرداند. اما قبل رسیدن به دروازه ها، به درون خندق ها افتاد و در آب ناپدید شد. اگرچه خائن از بین رفته بود، اما خشم ژانگ فی فروکش نکرده بود. وی به یاد قولی می افتاد که به لیو بی داده بود و چه ادعاها که برای حفظ آن قول پیش ژنرال ها و مشاوران نکرده بود. اما به همین سادگی، تمام داشته هایشان را بر باد داده بود. پس با سری افکنده، به اردوگاه لیو بی رفت. داستان را تعریف نمود و به شدت گریست. لیو بی که دیگر کاری نمی توانست انجام دهد، به آرام نمودن برادرش پرداخت و تلاش کرد با سخنان دلگرم کننده، از غم وی بکاهد. اما تأثیری نداشت. گوان یو پرسید : «چه بر سر خواهران ما (خانواده لیو بی) آمد؟». لیو بی گفت : «آن ها هم به سرنوشت شهر دچار شده اند.». سکوتی تلخ فضا را در بر گرفت. اما سرانجام گوان یو با عصبانیت، ژانگ فی را خطاب سخنان خود قرار داد و گفت : «مگر تو قول نداده بودی که از شهر محافظت کنی و لب به شراب نزنی؟ چرا قولت را عمل نکردی؟ این کار تو باعث شد هم شهر از دست برود و هم زنان برادرمان. حال چطور می خواهی با خودت کنار بیایی؟». ژانگ فی با شنیدن این سخنان، تحمل خود را از دست داد. شمشیر از نیام برکشید تا جان خود را بگیرد. اما لیو بی به سرعت دست ژانگ فی را گرفته شمشیر را به کناری پرتاب نمود. او گفت : «برادران مانند دست ها و پاها هستند و زنان و فرزندان به مانند لباس. اگر لباسی آسیب ببیند می توان آن را ترمیم نمود. اما اگر دست و پایی قطع شود چطور می توان آن را به بدن وصل نمود؟ ما با هم در باغ هلو سوگند یاد کردیم که در یک روز بمیریم ]برای هم بمیریم.[. این درست است که شهر و زنان و فرزندانم را از دست داده ام. اما کاری است که شده است و زمان را نمی توان به عقب بازگرداند. من دیگر طاقت از دست دادن تو را ندارم. به علاوه، من مطمئنم لو بو به خانواده من آسیبی نخواهد رساند.». لیو بی درست می گفت. چرا که از همان زمانی که شهر به تسخیر لو بو درآمد، وی دستور داد سربازانی از خانواده لیو بی به شدت محفاظت نموده و اجازه ندهند احدی به آن ها تعدی نماید و یا کم و کسری داشته باشند. البته وی این کار را از روی جوانمردی انجام داد. اما خیلی زود، نتیجه این سیاست خود را دید. اما خبر موفقیت لو بو در تسخیر شهر، خیلی زود به یوآن شو رسید. وی که از شنیدن این خبر خوشحال شده بود، تصمیم گرفت با حیله ای زیرکانه، شر لیو بی را از سر خود باز کند. پس پیکی را نزد لو بو فرستاد و به او گفت درصورتی که در حمله به لیو بی، ما را یاری نموده و او را از میان بردارد، هدایایی گرانبها از آذوقه، اسب، طلا و نقره و پارچه های ابریشمی دریافت خواهد نمود. لو بو در دام افتاد و عمده سپاهش را به گائو شون سپرد تا از پشت به اردوگاه لیو بی حمله نمایند. با نزدیک شدن سپاه لو بو، لیو بی به سرعت سپاه خود را از شو یی به گوانگ لینگ (Guangling) منتقل نمود و در نتیجه به سلامت از این مهلکه گریخت. اما هنگامی که گائو شون برای دریافت هدایای وعده داده شده، نزد جی لینگ رفت، وی چند روزی به بهانه اینکه سرورش رفته است، او را معطل نگاه داشت. اما پس از چند روز به وی اعلام نمود که یوآن شو گفته است : «اگرچه گائو شون به لیو بی حمله نموده، اما هنوز او از بین نرفته است و در نتیجه هیچ پاداشی به وی تعلق نمی گیرد.». گائو شون سرافکنده نزد لو بو بازگشت و ماجرا را بازگو نمود. لو بو از خشم از جا جهید و دستور داد سپاهیان آماده شوند تا خود به یوآن شو حمله نماید. اما چن گونگ وی را از این کار باز داشت. او گفت که یوآن شو هم تدارکات بیشتر و هم سپاه پرتعداد و قوی تری از تو دارد و امکان موفقیت تو در این نبرد وجود ندارد. به جای این کار، از لیو بی درخواست کن که به شهر برگشته و شیائو پی را در اختیار او بگذار. از وجود وی استفاده کن تا بعداً وی را به نبرد با یوآن شو و یوآن شائو بفرستی. لو بو هم با این پیشنهاد موافقت کرده و نامه ای به لیو بی نوشت. نامه هنگامی به لیو بی رسید که در نبردهای تعقیب و گریزی با سپاه یوآن شو، نیمی از سپاه خود را از دست داده بود. اگرچه برادرانش به شدت از این پیشنهاد خشمگین شدند و آن را بی احترامی نسبت به برادرشان تلقی نمودند، اما لیو بی از این پیشنهاد استقبال نمود. چون نیک می دانست که در حال حاضر، بهتر از این گزینه نصیب وی نخواهد شد. پس به نزد لو بو رفت. هنگامی که به ایالت ژو رسید، لو بو می ترسید که لیو بی به نیت واقعی وی پی برده باشد. اما تلاش نمود که خود را خونسرد نشان داده و عادی رفتار کند. پس به استقبال لیو بی رفته و او را در آغوش کشید. به وی گفت که حمله وی نه از سر طمع برای گرفتن شهر، که به این دلیل بود که ژانگ فی کنترل خود را از دست داده بود و بیم آن می رفت که آشوب، شهر و سپاهیان را در بر بگیرد. به همین دلیل هم تصمیم گرفت که با این کار، نظم را به شهر بازگرداند و حالا که لیو بی، خود به سلامت برگشته است، می تواند کنترل شهر را به دست وی بسپارد. لیو بی نیز زیرکانه پاسخ داد که وی از همان ابتدا نیز به دنبال دادن اختیار شهر به دستان با کفایت او بود و حال که این انتقال قدرت انجام گرفته است، خیال وی نیز راحت شده است. لو بو از این پاسخ، بسیار خرسند شد. پس دستور داد بانو گان (Lady Gan) و بانو می (Lady Mi)، همسران لیو بی را نزد وی آورند. وقتی آن دو، همسر خود را صحیح و سالم یافتند، بسیار خوشحال شدند. آن ها از مهمان نوازی و حمایت لو بو تعریف ها نموده و گفتند که چطور از ایشان مراقبت و پذیرایی شده است. لیو بی نیز به برادرانش یادآور شد که همانطور که گفته بود، وی می دانست که لو بو از ایشان مراقبت خواهد نمود و آسیبی نخواهند دید. اما ژانگ فی، به هیچ وجه حاضر به مواجهه با لو بو نبود و حتی به جای سپاسگزاری قبل از خروج، ترجیح داد زودتر خانواده لیو بی را به سمت شهر شیائو پی اسکورت نماید. لیو بی و گوان یو نیز پس از تشکر از لو بو، به سمت شیائو پی حرکت نمودند. به دستور لو بو، هدایا و آذوقه و مایحتاج ایشان نیز برایشان ارسال گردید. پس بار دیگر، آرامش بین دو جگ سالار برقرار شد. اما در هر صورت حیله سائو سائو گرفته بود و اتحاد اولیه از بین رفته بود. ---------------------------------------------------------------------------------  در قسمت بعد، ضلع سوم سه پادشاهی، سون سه (Sun Ce - bofu) وارد داستان خواهد شد و داستان وسعت بیشتری پیدا خواهد نمود. =================================================================== پ.ن 1 : این قسمت قدری کوتاه تر نوشته شد. به این دلیل که ترجیح دادم داستان سون سه در قسمتی مجزا تقدیم حضور دوستان گردد. پس اگر این قسمت نتوانست انتظار دوستان را برآورده سازد و داستان قدری بی کشش دنبال شد، از حضور تمامی دوستان صمیمانه عذرخواهی می نمایم. پ.ن 2 : مثل همیشه، از نظرات سازنده و ارزشمند تمامی دوستان استقبال می کنم. پس لطفاً به منظور بهبود تاپیک، حقیر را از نظرات خود بهره مند نمایید.
  24. در قسمت دهم، خواندیم که لو بو به لیو بی پناه برد و لیو بی نیز شهر شیائو پی را برای اقامت در اختیار او قرار داد. این اتحاد، سبب شد فتح ایالت شو سخت تر از قبل شده و سائو سائو نیز که از فتح آسان آن ناامید شده بود، به حرف مشاور اعظم خود؛ شون یو توجه نمود و منتظر فرصتی شد تا دو ببر به جان یکدیگر افتاده و یکدیگر را بدرند. و حالا ادامه ماجرا ...! --------------------------------------------------------------------------------- قسمت چهاردهم – آغاز پایان حال که امپراطور به سلامت به شوچانگ منتقل شده بود و دربار شکل گرفته بود، دیگر وقت آن رسیده بود که فکری به حال ایالت شو بکند. دیگر از انتظار کشیدن خسته شده بود. گویا قرار نبود بین دو جنگ سالار جنگی در بگیرد. پس مشاورین و ژنرال های خود را فراخواند و موضوع را مطرح کرد. فرماندهان، مثل همیشه معتقد به راهکار نظامی بودند. بویژه شو چو که معتقد بود با 50 هزار نفر قادر به فتح ایالت شو خواهد بود. اما سائو سائو نیک می دانست که حمله نظامی به شو چو چقدر می تواند دردسرساز باشد. بویژه اینکه یوآن شائو که تا حالا سپاه قدرتمندی را فراهم آورده است، مترصد فرصتی است که فتوحات خود را به مرکز کشور معطوف دارد و درصورتی که سائو سائو متحمل تلفاتی سنگین شود، دیر یا زود با حمله یوآن شائو مواجه خواهد شد. در این میان، شون یو پیشنهادی را مطرح نمود : استفاده از استراتژی «یک دام برای دو ببر». وی پیشنهاد نمود از آنجایی که لیو بی بدون حکم و با امر تائو چیان فقید، ایالت شو را در اختیار دارد، نخست وزیر سائو سائو با استفاده از نفوذی که بر روی امپراطور دارد، حکم فرمانداری ایالت شو را برای لیو بی صادر نماید. از سویی دیگر، دستور پنهانی را برای لیو بی تهیه نماید که در آن، از وی خواسته شود که لو بو را گردن بزند. بدین شکل اگر لیو بی از تصمیم اطاعت کرده و لو بو را به قتل برساند، خود به خود مشکل از سر راه برداشته شده و راه فتح شو، هموار خواهد شد. اما درصورتی که لیو بی از این کار سر باز زند، باز هم دو جنگ سالار به یکدیگر بدبین شده و اتحاد آن ها مثل سابق نخواهد بود و هریک مترصد فرصتی خواهند بود که دیگری را از میان بردارد. سائو سائو از این توصیه استقبال نمود و به سرعت احکامی را برای لیو بی آماده نمود و با امضای امپراطور، به ایالت شو فرستاد. هنگامی که لیو بی با حکم فرمانداری از سوی امپراطور مواجه شد، از پیک خواست که مراتب قدردانی خود را به نخست وزیر اعلام نماید. اما پیک از این فرصت استفاده نموده و آرام به وی گفت که نخست وزیر حکم دیگری را نیز برای وی فرستاده و منتظر جواب است. لیو بی حکم را که خواند تعجب نمود. اما با سیاست ورزی تمام به پیک اعلام نمود که اوامر نخست وزیر اجرا خواهد شد. پس از آن که پیک برای استراحت و پذیرایی به سرای مخصوص رفت، لیو بی فرماندهان و مشاوران خود را فرا خواند و موضوع را با ایشان در میان گذاشت. ژانگ فی معتقد بود که بهترین تصمیم، کشتن لو بو خواهد بود. چرا که وی در آینده دردسرساز خواهد شد. همچنین این تصمیم باعث خواهد شد که کدورت بین لیو بی و سائو سائو (به دلیل مداخله در فتح ایالت شو) از میان رفته و صلح بین این دو برقرار شود. لیو بی پاسخ داد که کشتن لو بو در خانه خود، از جوانمردی به دور است و امری غیراخلاقی است. پس با این تصمیم مخالف است. اگرچه آن شب جدال بین موافقان و مخالفان، نتیجه ای را در بر نداشت. پس قرار شد روزی دیگر به بحث بنشینند. روز بعد لو بو به دیدار لیو بی رفته و انتصاب وی به مقام فرمانداری شو را تبریک گفت. لیو بی نیز به گرمی وی را پذیرفت و با یکدیگر به بحث و گفتگو نشستند. اما ناگهان ژانگ فی وارد شد و با شمشیری که از نیام برکشیده بود، به سمت لو بو حمله ور شد و قصد جانش را نمود. اما لیو بی سریعاً مداخله نمود و اجازه نداد وی آسیبی به لو بو برساند. لو بو که از این رفتار متعجب شده بود، از وی پرسید که چرا قصد جانش را کرده است؟ ژانگ فی پاسخ داد : «این دستور سائو سائو است. او به برادرش دستور داده است که تو را به قتل برساند ...!». سخن ژانگ فی هنوز به پایان نرسیده بود که با فریاد لیو بی مواجه شد. بشدت او را مواخذه نمود و دستور داد اتاق را ترک نماید. سپس لو بو را به همراه خود به اتاق خصوصی اش برده و در آن جا به صحبت با وی نشست. لو بو که هنوز متعجب بود، ماجرا را از لیو بی پرسید. او هم نامه سائو سائو را به لو بو نشان داد. لو بو با خواندن نامه، خشمگین شد و گفت این حیله سائو سائو است که می خواهد بین ما اختلاف بیاندازد. لیو بی نیز با وی هم نظر بود. به وی گفت که قصد دارد با دادن پاسخی مبهم به سائو سائو، هم این حیله را ناکار سازد و هم حساسیتی را بوجود نیاورد. سپس هر دو به بحث و گفتگو و خوردن و نوشیدن تا پاسی از شب پرداختند. شب هنگام سه برادر گرد هم آمدند. ژانگ فی و گوان یو پرسیدند که چرا لیو بی را نکشیم؟ لیو بی در جواب گفت سائو سائو قصد دارد ما را از یکدیگر جدا کرده و به جان هم بیاندازد و خود از این فرصت برای فتح شو استفاده نماید. وی به خوبی حیله سائو سائو را فهمیده بود. گوان یو با تصمیم برادرش موافقت نمود. اما ژانگ فی هنوز دل چرکین از این تصمیم بود و اعتقاد داشت که لو بو به زودی برای آن ها دردسرساز خواهد شد. اما لیو بی تصمیم خود را گرفت و گفت این کاری است که یک انسان با شرافت می بایست انجام دهد. فردای روز، به پیک اطلاع داد که به سائو سائو بگوید اوامر وی در دست اجراست. پس پیک به سرعت خود را به ایالت یان رساند تا پیغام لیو بی را به سائو سائو برساند. اگر چه وی در حقیقت مأمور بود آنچه که رخ داده را به او اطلاع دهد. پس پیک بعد از رساندن پیام، شرح ماوقع را نیز به اطلاع سائو سائو رساند و گفت که لیو بی، لو بو را از ماجرا مطلع ساخته است. سائو سائو، شون یو را نزد خود فراخواند و گفت که این حیله با شکست همراه شده است و باید فکری دیگر کرد. شون یو اندکی تأمل کرد و گفت نقشه دیگری دارد. حیله ای با نام «ببر در برابر گرگ». نامه ای را به یوآن شو فرستاده و به وی اطلاع دهیم که لیو بی قصد حمله به سرزمین های وی و اراضی نزدیک به رودخانه هوای (Huai River) را دارد. این خبر باعث خشمگین شدن یوآن شو و حمله وی به ایالت شو خواهد شد. از سوی دیگر این حمله را به لیو بی اطلاع دهد تا وی مهیای نبرد با یوآن شو گردد. لو بو قطعاً از این فرصت استفاده خواهد کرد تا به لیو بی خیانت کرده و ایالت شو را در اختیار بگیرد. سائو سائو از این حیله بسیار خوشنود شد و مقدمات آن را فراهم نمود. هنگامی که نامه به دست یوآن شو رسید، وی با عصبانیت سخنانی تند علیه لیو بی را بر زبان آورد که چطور مشتی گدا و بیچاره به چنین جسارتی رسیده اند که بخواهند سرزمین های او را غصب نمایند. پس سریعاً به فرماندهان سپاه خود دستور داد تا مهیای نبرد با لیو بی شوند. جی لینگ (Ji Ling) که قدرتمندترین فرمانده خود بود را در رأس سپاه صد هزار نفره خود قرار داد و به وی دستور داد تا سر لیو بی را برایش بیاورد. از سوی دیگر، لیو بی نیز که از این لشکرکشی باخبر شده بود، ناچار شد که سپاه سی هزار نفره خود را مهیای نبرد سازد. اما حالا نگران بود که در نبود وی، اتفاقی برای شهر بیافتد. پس به این فکر افتاد که چه کسی قرار است از شهر محافظت نماید. گوان یو، پیشنهاد نمود که وی به محافظت از شهر گمارده شود. اما لیو بی که در میدان جنگ به وی نیاز داشت، از این پیشنهاد استقبال ننمود. پس ژانگ فی پیش قدم شد. اما لیو بی به او نیز اعتماد نداشت. پس گفت : تو با خوردن شراب، کنترل خود را از دست داده و سربازانت را مورد ضرب و شتم قرار می دهی. در این صورت قادر به کنترل شهر نخواهی بود و آشوب حکمفرما خواهد بود. اما ژانگ فی قول شرف داد که تا برگشتن برادر، لب به شراب نزند. آن قدر اصرار نمود تا لیو بی راضی شود که شهر را به دستان وی بسپارد. اگر چه چن دنگ (Chen Deng – Yuanlong) را که مشاوری باهوش و توانا بود را در کنار وی قرار داد و از برادرش خواست که در امور با وی مشورت نموده و از کمک او استفاده نماید. سپاه لیو بی در شو یی (Xuyi) به سپاه نانیانگ رسید. اگرچه سپاه لیو بی یک سوم سپاه جی لینگ بود، اما آوازه سرداران لیو بی باعث هراس هر سپاهی بود. پس جی لینگ تصمیم گرفت که خود وارد نبرد تن به تن شده و با به زیر افکندن ژنرال های لیو بی، باعث افزایش روحیه ارتش خود و برهم خوردن نظم و روحیه سپاه دشمن شود. پس به میدان آمده و درشت ترین کلمات را نثار لیو بی نمود و گفت : «ای مردک دهاتی بی دست و پا! به چه اجازه ای به سرزمین ما حمله کرده ای؟». لیو بی پاسخ داد : «من از سوی امپراطور دستور دارم تا فرماندار بی کفایت و گستاخ را نابود سازم. هرکس در برابر این دستور بایستد، نابود خواهد شد.». جی لینگ که خشمگین شده بود به سوی سپاه لیو بی تاخت. گوان یو نیز به مقابله با وی برخاست. نبرد دو ژنرال به درازا کشید و هیچ یک موفق نشد دیگری را شکست دهد. جی لینگ جانانه و شجاعانه جنگید. اما نیک دریافت که حریف قدرت و مهارت گوان یو نیست و دیر یا زود شکست خورده و جانش را از دست خواهد داد. پس پیشنهاد نمود که هر دو قدری استراحت نمایند و مجدداً به میدان جنگ برگردند. گوان یو نیز موافقت نمود. ساعتی بعد گوان یو به میدان نبرد برگشت. اما جی لینگ یکی دیگر از ژنرال های خود به نام شون ژنگ (Xun Zheng) را به میدان فرستاد. گوان یو از او خواست که بازگشته و به جی لینگ بگوید که خود به میدان بازگردد. اما شون ژنگ پاسخ داد که : «توی بی همه چیز و گمنام در شأن مبارزه با ژنرال ما نیستی.». این حرف برای وی گران تمام شد. چرا که با خشم گوان یو مواجه شده و با اولین ضربه سرش را از دست داد. به دنبال این، سپاه لیو بی حمله را آغاز نمود و سپاه جی لینگ که حالا ترس و بی نظمی در آن افتاده بود، با تلفات سنگین عقب نشینی نمود. لی جینگ با عقب نشینی به زمینی دیگر به استحکام مواضع پرداخت و در نهایت دو سپاه رو در روی هم قرار گرفتند. اما در شهر، خبر دیگری بود. ژانگ فی که خبر موفقیت برادرانش را شنیده بود، دستور داد جشنی برپا کنند. غذا و شراب ناب مهیا شد و همه به شادی پرداختند. ژانگ فی گفت که وی به برادرش قول داده که مشروبی ننوشد. ولی امشب به دلیل پیروزی در جشن، این کار را خواهند کرد. ولی از فردا نوشیدن مشروب قدغن است. پس همه به میگساری پرداختند الا یک نفر : سائو بائو (Cao Bao). سائو بائو از ژنرال های سابقه دار تائو چیان بود که رابطه سببی با لو بو نیز داشت. وی از آن دسته ژنرال هایی بود که لب به شراب نمی زد. ولی ژانگ فی از رد کردن پیشنهاد نوشیدن وی ناراحت شد ]در چین اینطور رسم بود که هنگام نوشیدن شراب در مهمانی، همه با هم می نوشند و ننوشیدن شراب بدون دلیل موجه نوعی بی احترامی محسوب می شود.[. وی معتقد بود بی معنی است که یک ژنرال نظامی، مشروب ننوشد. پس وی را وادار به نوشیدن نمود. سائو بائو هم از سر احترام پیاله ای نوشید. حالا دیگر ژانگ فی بر دور مشروب خواری افتاده بود و خمره بزرگی از شراب را به همراه دیگران نوشید. وقتی حسابی مست شد، سائو بائو را دید که چیزی نمی نوشد. پس به وی دستور داد باز هم بنوشد. اما سائو بائو سر باز زد. ژانگ فی به او گفت که وی چندی پیش نوشیده بود و چرا اکنون نمی نوشد و به وی اصرار فراوان نمود. اما سائو بائو قبول ننمود. ناگهان ژانگ فی که از مستی، کنترل خود را از دست داده بود وی را تهدید نمود که اگر حاضر به نوشیدن با وی نشود، صد ضربه چوب خواهد خورد ]یکی از تنبیهات در چین باستان بدین شکل بود که فرد را بر روی تخته ای برهنه می بستند و با دو چوب بزرگ از دو طرف بر کمر وی ضربه می زدند.[. وی نگهبانان را خبر نمود که دستورش را اجرا نمایند. چن دنگ تلاش کرد که مداخله کند. اما ژانگ فی وی را از خود دور نمود و گفت بهتر است در کار نظامیان دخالت ننماید. مداخله دیگران هم بی نتیجه بود. سائو بائو از ژانگ فی درخواست عفو نمود. کار داشت ختم به خیر می شد که اشتباهی بزرگ مرتکب شد. سائو بائو گفت «اگر فرزندخوانده من را ببینی، مرا خواهی بخشید.». ژانگ فی پرسید : «چه کسی فرزندخوانده توست؟». سائو بائو پاسخ داد : «لو بو!». در این هنگام، خشم تمام وجود ژانگ فی را فرا گرفت. او گفت : «حقیقتاً قصد نداشتم تا تو را بزنم. اما حالا که فکر می کنی من از لو بو می ترسم، تو را خواهم زد. اصلاً تو را به جای او خواهم زد.». اصرار اطرافیان بی فایده بود و سائو بائو زیر ضربات چوب قرار گرفت. پس از پنجاه ضربه، ژانگ فی دستور متوقف نمودن حکم را داد و او را رها نمود. اما سائو بائو که در آتش خشم و نفرت از او می سوخت، تصمیم به انتقام گرفت. پس مخفیانه پیکی را نزد لو بو فرستاد و به وی اطلاع داد که شهر از مدافعان، خالی و باقیمانده ارتش لیو بی (بالاخص ژانگ فی) همه مست هستند. پس اگر بخواهد به شهر حمله کند، وی نیز او را یاری خواهد نمود ...! =================================================================== پ.ن 1 : از اینکه مدت بسیار زیادی از آخرین آپدیت تاپیک گذشته است از دوستان صمیمانه عذرخواهی می کنم. ان شاءالله که روزگار قدری سهل تر بگیرد تا بتوانم بیشتر و سریع تر در خدمت دوستان گرامی باشم. تلاش می شود قسمت بعدی هم تا هفته آینده تقدیم حضور دوستان گردد. پ.ن 2 : از آنجایی که بسیاری از قسمت های داستان باقی مانده و تقریباً کند پیش می رویم، تلاش نمودم که قدری از حواشی و بالاخص دیالوگ ها زده و به روایت داستان سرعت بیشتری ببخشم. پس اگر قدری ادبیات داستان با گذشته تفاوت داشت و یا سرعت روایت، باعث ایجاد ضعف هایی در داستان پردازی شده بود، از تمام عزیزان عذرخواهی می کنم. ان شاءالله با ذکر انتقادات و پیشنهادات خود، حقیر را در بهبود تاپیک و داستان کمک نمایید.