

RezaKiani
Members-
تعداد محتوا
1,991 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
2
تمامی ارسال های RezaKiani
-
[font=times new roman,times,serif][size=4][b]دخالت دانمارک[/b][b](1625–1629)[/b][/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]عمر صلح بواسطهی شروع درگیریها با دانمارکیها در [b]اشتاتلون[/b] کم بود. مداخله ی دانمارک زمانی آغاز شد که [b]کریستین چهارم[/b] (پادشاه دانمارک و دوک هولشتاین که یکی از ایالات هلندی امپراطوری مقدس روم بود) برای هم مذهبان لوتری اش در ساکسونی سفلی برای مقابله با ارتش امپراطوری یک نیروی نظامی کمکی فرستاد.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]دانمارکیها از موفقیت اخیر کاتولیکها در برابر پروتستانها ترسیده بودند. [b]کریستین چهارم[/b] هم تا حد زیادی بواسطهی سیاستی که در شمال آلمان در پیش گرفته بود، سود می برد. برای نمونه، در سال 1621، [b]هامبورگ[/b] مجبور به پذیرش حق حاکمیت دانمارکیها شد. سطح ثبات و ثروتی که تا به آن روز [b]کریستین چهارم[/b] به دست آورده بود، عملا در جای دیگری از اروپا وجود نداشت. این ثبات و ثروت بواسطهی استفاده از [b]تنگه ی اورسوند[/b] و همچنین دریافت غرامت گسترده از سوئد بود. علت کمک فرانسه و انگلستان به دانمارک، پرداخت هزینههای جنگ با [b]هابزبورگ[/b] بود. [b]کریستین[/b]، خود رهبری [b]ساکسونها[/b] و ارتشی از مزدوران به استعداد 20000 نفر و همچنین ارتش ملی دانمارک به استعداد 15000 نفر را به عهده گرفت.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4][b]فردیناند دوم[/b] برای مقابله با او کمک نظامی [b]آلبرشت وان والنشتاین[/b] ،نجیبزاده ای که بواسطهی مصادرهی املاک مردم خود را ثروتمند کرده بود، بکار گرفت. [b]والنشتاین[/b] متعهد شد که نیرویی بین 30 تا 100 هزار نفر را در اختیار [b]فردیناند دوم[/b] قرار بدهد و در عوض او به غارتهایش مشروعیت ببخشد. [b]کریستین[/b] ،که چیزی در مورد نیروهای متحد شدهی [b]تیلی[/b] و [b]والنشتاین[/b] نمیدانست، پس از حمله مجبور به عقبنشینی شد. شانس ضعیف [b]کریستین[/b] با او یار بود چون تمام متحدانش از معرکه کنار کشیدند: انگلستان ضعیف بود و از درون دوپاره، فرانسه درگیر جنگ داخلی بود، سوئد با لهستانی و لیتوانیایی ها درگیر بود و نه [b]براندنبورگ[/b] و نه [b]ساکسونی[/b] علاقهای به تغییر وضعیت در صلح شکننده ی شرق آلمان نداشتند. [b]والنشتاین[/b] در [b]نبرد پل داسائو[/b] ارتش [b]مانسفلد[/b] را و [b]تیلی[/b] دانمارکی ها را در [b]نبرد لوتر[/b] شکست دادند. [b]مانسفلد[/b] چند ماه بعد در اثر بیماری مرد.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]ارتش [b]والنشتاین[/b] به سمت شمال رفت و [b]ماکلنبورگ[/b]، [b]پومرانی[/b] و [b]ژوتلند[/b] را فتح کرد اما قادر نشد تا پایتخت دانمارکی ها را در [b]جزیره ی زیلاند[/b] تصرف کند. [b]والنشتاین[/b] فاقد نیروی دریایی بود و نه بنادر آلمانی و نه بنادر لهستانی اجازه ندادند که یک نیروی دریایی وابسته به امپراطوری مقدس روم در کناره های دریای بالتیک ایجاد شود. پس او به محاصره ی [b]استرالسوند[/b] ، تنها بندر متخاصم در بالتیک پرداخت. به زودی معلوم شد که هزینه ی تصرف باقیمانده ی خاک دانمارک سنگین تر از این حرفها است. [b]والنشتاین[/b] از ترس از دست دادن سرزمینهایی که در شمال آلمان به دست آورده بود در برابر اتحادیه دانمارک-سوئد ، در حالیکه [b]کریستین چهارم[/b] شکست دیگری در [b]نبرد ولگاست[/b] متحمل شده بود، راضی به مذاکره شد.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]مذاکرات شامل [b]معاهده ی لوبک[/b](1729) بود که طبق آن قرار شد [b]کریستین چهارم[/b] در صورت عدم پشتیبانی از ایالات پروتستان آلمان به حکومت خود در خاک دانمارک ادامه دهد. بنابراین در طی دو سال بعدی ایالات بیشتری به کنترل کاتولیکها در آمدند. در این زمان اتحادیه ی کاتولیک [b]فردیناند دوم[/b] را تحریک کرد تا ایالات تحت کنترل لوتری ها را ،که بر اساس [b]صلح آگسبورگ[/b] متعلق به کاتولیکها بودند، پس بگیرد. در همین سال شاهزاده ی کالوینیست ترانسیلوانیا ،[b]گابریل بتلن[/b]، مرد. تنها بندر [b]استرالسوند[/b] به مقاومت در برابر نیروهای امپراطوری ادامه داد.[/size][/font]
-
[right]ای بابا! چه ربطی داره برادر؟ آلمانها دنبال استقلال سیاسی خودشون بودند و به همین خاطر همه رفتن دنبال پروتستانیسم. این دقیقا همون وضعی رو داره که ایرانی ها در ابتدای زمان صفوی داشتن. شاه اسماعیل برای اینکه استقلال سیاسی خودش رو نشون بده رفت و پشت تشیع سنگر گرفت در صورتیکه حتی یک ثانیه توی عمرش به تشیع ایمان و اعتقاد نداشت. سیاست سیاسته و جنگ همه که خودت بهتر می دونی ادامه ی همون سیاست ولی با روشهای دیگه[/right] [right]دوستانی که قصد دارند مسائل تاکتیکی مربوط به اون زمان رو بهتر درک کنند بهشون پیشنهاد می کنم که اینجا رو بخونند[/right] [center]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/525[/center]
-
[right][size=4]دوستان این پیش پرده رو هم بخونند بد نیست. البته جاش در حقیقت قبل از شروع تاپیک بود ولی خوب چه می شه کرد[/size][/right] [center][size=5][color=#FF0000]رفورمیسم مذهبی در اروپای قرن 17[/color][/size][/center] [size=4]اروپای قرن هفدهم شاهد چند حرکت در جهات گوناگون بود که سبب شد شکافی بزرگ بین اروپای قرون وسطی و قرون بعد از آن بوجود بیاید. از جمله این حرکات سرنوشت ساز می توان به افول فئودالیسم(در بعضی کشورها از جمله فرانسه)، انقلاب مالی(در بعضی کشورها مثل هلند و ونیز)، انقلاب نظامی( ابتدا در اسپانیا و ایتالیا و بعدا تمامی قاره) و دست آخر افول قدرت کلیسای کاتولیک اشاره کرد.[/size] [size=4]در این میان افول سلطه ی کلیسای کاتولیک یکی از تاثیرگذارترین عوامل در تغییراتی بود که اروپا در صحنه ی اجتماعی- سیاسی خود تجربه کرد. کلیسای کاتولیک با ایجاد یک دیوانسالاری گسترده برای پدران مقدس یک امپراطوری بزرگ برپا ساخته بود که قدرت و نفوذ آن با بزرگترین قدرتهای اروپایی برابری می کرد. اینکه چه عواملی سبب سقوط این قدرت شد را دوستان می توانند به صورت مفصل در کتاب "سیر نابخردی از ترویا تا ویتنام" مطالعه کنند. ما در اینجا به صورتی اجمالی به اثرات افول قدرت روحانی پاپها و تاثیرات سیاسی آن می پردازیم.[/size] [size=4]اجحاف روحانیت وابسته به کلیسا در جوامع فئودال اروپای مرکزی سبب شد بروز اعتراضاتی شد که در نهایت مسئله ی "فروش عفونامه" ها از جانب کلیسا شورش شخصی به نام مارتین لوتر را به دنبال داشت. لوتر با اعتراض به فروش عفونامه ها شروع کرد ولی دست آخر کارش به مقابله ی رو در رو با شخص پاپ کشید(1520). او با حمایت انتخاب کننده ی ساکسونی توانست هسته ی اولیه ی یک کلیسای مستقل از واتیکان را پی ریزی کند.[/size] [size=4]حرکت بدعت گزارانه ی مارتین لوتر توسط جمعی از فئودالهای آلمان پذیرفته شد. سیر هدایا، نذورات و کفاره هایی که پیروان پاپ به واتیکان روانه می کردند سبب می شد که بارونها و دوکهای آلمان مرکزی از مقادیر زیادی از منابع مالی خود محروم شوند. پذیرش کلیسای پروتستان از خروج مقادیر زیادی پول از کشورهایشان جلوگیری می کرد. از سوی دیگر این کلیسا ( بر خلاف کلیسای کاتولیک وابستگی به زبان لاتین نداشت) و قبول آن سبب می شد که وجه ی ناسیونالیستی این اربابان فئودال در میان مردم خود بالا برود.[/size] [size=4]بدعت لوتر به وسیله ی فرقه های کالوینیسم و هوگوینت دنبال شد. این دو فرقه را می توان به نوعی شاخه هایی از آیین پروتستان به حساب آورد. به هرحال وضعیت سیاسی از هم پاشیده ی آلمان آن روز سبب شد که این فرقه های اصلاح طلب به سرعت در میان شاهزادگان و فئودالهای پروتستان جای باز کنند. (هوگونت ها بیشتر در فرانسه ساکن بودند که توسط پادشاهان فرانسه به شدت سرکوب شدند و بازماندگان آنها به هلند و دیگر نقاطی که پروتستانها اکثریت داشتند کوچ کردند). کشورهای دیگر اروپا به دلیل نظام سیاسی تقریبا یکپارچه ای که داشتند چندان پذیرای آن آیین های جدید نبودند. فرانسه و اسپانیا قبلا از دستگاه پاپی امتیازاتی گرفته بودند و نیازی به حمایت آیینهای جدید نداشتند. کلیسای این کشورها تقریبا ملی شده بود. حتی زمانیکه یک هوگونت به پادشاهی فرانسه رسید(هنری چهارم) ترجیح داد تا به کاتولیک تغییر مذهب بدهد تا بدون اشکال فرمانروایی کند. هابسبورگهای اتریش هم به صورت سنتی کاتولیک بودند. حوزه ی جنوب دانوب در تسخیر عثمانی بود و اسلاوهایی که در آن نواحی مسلمان نشده بودند عمدتا به آیین ارتدوکس مسیحی گرایش داشتند. قسمت شرقی اروپا هم در اختیار قدرتهای اردتدوکس (لهستان و روسیه) بود.[/size] [size=4]در نهایت نهضت اصلاح طلبی توانست شمال شرقی آلمان، سوئد و دانمارک، سوییس و سرزمینهایی که شوالیه های توتونیک در تصرف داشتند ریشه بدوانند. رشد این نهضت و رقابت بین ایالات پروتستان و کاتولیک آلمان در بهره برداری بیشتر از منابع موجود یکی از علتهای آغاز جنگهای 30 ساله به حساب می آیند.[/size]
-
[b]شورش هیوگنت ها [/b][b](1620–1628)[/b] پس از جنگ های مذهبی سال های 1562 تا 1598 هیوگنت ها (شاخه ای از پروتستان ها در فرانسه ی قرون 16 و 17 میلادی که عمدتا در استان های جنوب غربی ساکن بودند) تا دو دهه صلح و آرامش داخلی را تحت حکومت [b]هنری چهارم[/b] ،که خود قبلا یک هیوگنت بود، تجربه کردند. او از پروتستان ها به وسیله [b]فرمان نانت[/b] حمایت نمود. پس از او [b]لوئی هشتم[/b]، تحت نیابت سلطنت مادر کاتولیک ایتالیائیش ،ماری دومیچی، مدارای بسیار کمتری با هیوگنت ها داشت. هیوگنتها افزایش آزار و اذیت وارده را با مسلح کردن خودشان و تشکیل ساختارهای سیاسی نظامی مستقل و برقراری تماس های دیپلماتیک با قدرت های خارجی و نهایتا قیام علیه حکومت مرکزی پاسخ دادند. این قیام منجر به رو در رویی های نظامی بزرگی شد که تمامی آنها به شکست هیوگنت ها ختم گردید: محاصره ی مونتابان در 1621، نبرد دریائی سنت مارتین در 27 اکتبر 1622 ، تسخیر جزیره ی [b]ره[/b] در 1625 و محاصره ی لا روچل در 1627-1628 . با ورود انگلستان به جنگ ، این قیام به یک مناقشه بین المللی تبدیل گشت. [b]خانواده استوارتها[/b] در انگلستان به تلاشهای در جهت تضمین صلح در اروپا در جنگ با هر دو کشور اسپانیا و فرانسه مداخله کرده بود. اما شکست از فرانسوی ها ،که منجر به ترور [b]دوک باکینگهام[/b] شد، عدم پشتیبانی مالی از جنگ، مناقشه ی داخلی بین [b]چارلز اول[/b] و پارلمانش، باعث توقف فعالیت ها و مداخله ی انگلستان در امور اروپا گردید و در نتیجه موجب ترس و نگرانی نیروهای پروتستان در سطح قاره اروپا گردید. فرانسه به عنوان بزگترین پادشاهی کاتولیک همراه با حکومت های بی طرف در مقابل هابزبورگ باقی ماند. پاسخ فرانسه به شورش هیوگنت ها ، در حدی که نشانگر تقابل مذهبی جنگ 30 ساله باشد، نبود، اما بیشتر بیانگر تلاش در جهت دستیابی به یک هژمونی ملی بوسیله یک سلطنت مطلقه بود. [size=4][b]مداخله دانمارک[/b][b](1625–1629)[/b][/size] [size=4]عمر صلح بواسطهی شروع درگیریها با دانمارکیها در [b]اشتاتلون[/b] کم بود. مداخله ی دانمارک زمانی آغاز شد که [b]کریستین چهارم[/b] (پادشاه دانمارک و دوک هولشتاین که یکی از ایالات هلندی امپراطوری مقدس روم بود) برای هم مذهبان لوتری اش در ساکسونی سفلی برای مقابله با ارتش امپراطوری یک نیروی نظامی کمکی فرستاد.[/size] [size=4]دانمارکیها از موفقیت اخیر کاتولیکها در برابر پروتستانها ترسیده بودند. [b]کریستین چهارم[/b] هم تا حد زیادی بواسطهی سیاستی که در شمال آلمان در پیش گرفته بود، سود می برد. برای نمونه، در سال 1621، [b]هامبورگ[/b] مجبور به پذیرش حق حاکمیت دانمارکیها شد. سطح ثبات و ثروتی که تا به آن روز [b]کریستین چهارم[/b] به دست آورده بود، عملا در جای دیگری از اروپا وجود نداشت. این ثبات و ثروت بواسطهی استفاده از ابزارهایی در [b]تنگه ی اورسوند[/b] و همچنین دریافت غرامت گسترده از سوئد بود. علت کمک فرانسه و انگلستان به دانمارک، پرداخت هزینههای جنگ بود. [b]کریستین[/b]، خود رهبری ساکسونها و ارتشی از مزدوران به استعداد 20000 نفر و همچنین ارتش ملی دانمارک به استعداد 15000 نفر را به عهده گرفت.[/size] [size=4][b]فردیناند دوم[/b] برای مقابله با او کمک نظامی [b]آلبرشت وان والنشتاین[/b] ،نجیبزاده ای که بواسطهی مصادرهی املاک مردم خود را ثروتمند کرده بود، بکار گرفت. [b]والنشتاین[/b] متعهد شد که نیرویی بین 30 تا 100 هزار نفر را در اختیار [b]فردیناند دوم[/b] قرار بدهد و در عوض او به غارتهایش مشروعیت ببخشد. [b]کریستین[/b] ،که چیزی در مورد نیروهای متحد شدهی [b]تیلی[/b] و [b]والنشتاین[/b] نمیدانست، پس از حمله مجبور به عقبنشینی شد. شانس ضعیف [b]کریستین[/b] با او یار بود چون تمام متحدانش از معرکه کنار کشیدند: انگلستان ضعیف بود و از درون دوپاره، فرانسه درگیر جنگ داخلی بود، سوئد با لهستانی و لیتوانیایی ها درگیر بود و نه براندنبورگ و نه ساکسونی علاقهای به تغییر صلح شکننده ی شرق آلمان نداشتند. [b]والنشتاین[/b] در [b]نبرد پل داسائو[/b] ارتش [b]مانسفلد[/b] را و [b]تیلی[/b] دانمارکی ها را در [b]نبرد لوتر[/b] شکست دادند. [b]مانسفلد[/b] چند ماه بعد در اثر بیماری مرد.[/size] [size=4]ارتش [b]والنشتاین[/b] به سمت شمال رفت و ماکلنبورگ، پومرانی و ژوتلند را فتح کرد اما قادر نشد تا پایتخت دانمارکی ها را در جزیره ی زیلاند تصرف کند. [b]والنشتاین[/b] فاقد نیروی دریایی بود و نه بنادر آلمانی و نه بنادر لهستانی اجازه ندادند که یک نیروی دریایی وابسته به امپراطوری مقدس روم در کناره های دریای بالتیک ایجاد شود. پس او به محاصره ی استرالسوند ، تنها بندر متخاصم در بالتیک پرداخت. به زودی معلوم شد که هزینه ی تصرف باقیمانده ی خاک دانمارک سنگین تر از این حرفها است. [b]والنشتاین[/b] از ترس از دست دادن سرزمینهایی که در شمال آلمان به دست آورده بود در برابر اتحادیه دانمارک-سوئد ، در حالیکه [b]کریستین چهارم[/b] شکست دیگری در [b]نبرد ولگاست[/b] متحمل شده بود، راضی به مذاکره شد.[/size] [size=4]مذاکرات شامل [b]معاهده ی لوبک[/b](1729) بود که طبق آن قرار شد [b]کریستین چهارم[/b] در صورت عدم پشتیبانی از ایالات پروتستان آلمان به حکومت خود در خاک دانمارک ادامه دهد. بنابراین در طی دو سال بعدی ایالات بیشتری به کنترل کاتولیکها در آمدند. در این زمان اتحادیه ی کاتولیک [b]فردیناند دوم[/b] را تحریک کرد تا ایالات تحت کنترل لوتری ها را ،که بر اساس [b]صلح آگسبورگ[/b] متعلق به کاتولیکها بودند، پس بگیرد. در همین سال شاهزاده ی کالوینیست ترانسیلوانیا ،[b]گابریل بتلن[/b]، مرد. تنها بندر استرالسوند به مقاومت در برابر نیروهای امپراطوری ادامه داد.[/size]
-
[font=times new roman,times,serif][size=4][b]جنگ در سالهای [/b][b]1621–1625[/b][/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]اسپانیا ،علاوه بر سفیری به وین، ارتشی را از بروکسل برای حمایت از امپراطور فرستاد. به علاوه سفیر اسپانیا در وین ،[b]دون انیگو ولز دی اوناته[/b]، با قول به دست آوردن کنترل لوزاتیا، ساکسون های پروتستان را بر علیه بوهمیها تحریک کرد. ساکسون ها حمله کردند و ارتش اسپانیا در غرب از کمک گرفتن و تقویت [b]اتحادیه پروتستان[/b] جلوگیری کرد. [b]دیاوناته[/b] ،در پاداش حمایت [b]دوک باواریا[/b] ، طی یک توطئه عنوان انتخاب کننده را از [b]پالاتین[/b] به [b]دوک باواریا[/b] انتقال داد.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]ارتش کاتولیکها ،که [b]رنه دسکارتز[/b] را نیز در صفوف خود میدید، شمال اتریش و ارتش امپراطوری زیر نظر [b]ژوان تزارسلاس[/b] با نفراتی اندک، جنوب اتریش را فتح کردند. دو ارتش با هم متحد شده و به سمت بوهمیا حرکت کردند. [b]فردیناند دوم[/b] قاطعانه ارتش [b]فردریک پنجم[/b] را در [b]نبردکوههای سفید[/b] در ۸ نوامبر 1620 در نزدیکی پراگ شکست داد و بوهمیا تا 300 سال زیر یوغ هابسبورگ باقی ماند.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]این شکست، باعث انحلال [b]اتحادیه ی اوانجلیکال[/b] و از دست رفتن مایملاک [b]فردریک پنجم[/b] شد. [b]فردریک[/b] از قدرت خود در رم مقدس و زمینهایش محروم شد. زمینهایش بین اشرافزادگان کاتولیک تقسیم شد و مقامش به پسرعموی دورش ،[b]دوک ماکسیمیلان[/b] از باواریا رسید. [b]فردریک[/b] که حالا بیسرزمین شده بود، به تبعیدی خود خواسته رفت و تلاش کرد تا حامیانی در سوئد، هلند و دانمارک به دست بیاورد.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]این شکست یک ضربهی جدی به جاهطلبی های پروتستان های منطقه بود. همین که شورشها قطع شد، مصادره ی گسترده ی اموال، سرکوب و گرفتن مقام نجیبزادگی از بوهمی ها باعث شد که نخبگان بوهمی از بازگشت کشورشان به دست کاتولیک ها پس از دو قرن درگیری مذهبی اطمینان پیدا کنند. اسپانیا به دنبال حمله به هلند در آمادگی برای تجدید جنگ هشتاد ساله، زمینهای کنت نشین فردریک را گرفت. اولین مرحله ی جنگ در شرق آلمان در ۳۱ دسامبر ۱۶۲۱ و هنگامی که [b]پادشاه ترانسیلوانیا[/b] و امپراطور [b]قرارداد صلح نیکولاسبورگ[/b] را امضا کردند ،که به ترانسیلوانیا مناطقی از مجارستان را می داد، پایان یافت.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]برخی مورخان، دورهی ۱۶۲۱ تا ۱۶۲۵ را بخشی مجزا از جنگ سیساله می دانند و به آن [b]جنگ کنتها[/b] میگویند. با شکست فاجعه بار پروتستان ها در نبرد [b]کوه سفید[/b] و حرکت پادشاه ترانسیلوانیا، بوهمیای بزرگ فتح شده بود. به هر صورت، [b]جنگ کنتها[/b] ادامه پیدا کرد: رهبران مزدور معروف، مثل [b]کنت ارنست فن مانسفیلد[/b]، [b]فردریک پنجم[/b] را در دفاع از کشورهایش کمک کرد. این مرحله از جنگ، شامل جنگهای کوچکتری بود که توسط اسپانیایی ها به راه انداخته می شد. مانهایم و هایزنبرگ در ۱۶۲۲ و فرانکنتال دو سال بعد از آنها سقوط کردند که باعث شد منطقهی کنت نشین به دست اسپانیا بیافتد.[/size][/font] [font=times new roman,times,serif][size=4]بقایای ارتش پروتستان، که توسط [b]کنت ارنست فن مانسفلد[/b] و [b]دوک کریستین بروسویک[/b] رهبری می شدند، به هلند عقب نشینی کردند. اگرچه آنها به خاتمه ی محاصره ی شهر [b]برگن اپ زوم[/b] کمک کردند اما هلند نمیتوانست برای آنها پناهگاهی تامین کند. در نهایت آنها به کشور همسایه ،[b]فریسیا[/b]، فرستاده شدند ولی [b]مانسفلد[/b] در جمهوری هلند ماند.[/size][/font] [center][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/48/Schlacht_am_Wei%C3%9Fen_Berg_C-K_063.jpg/300px-Schlacht_am_Wei%C3%9Fen_Berg_C-K_063.jpg[/img][/center] [center]نبرد کوه سفید[/center]
-
ناوشکن کلاس زوموالت ناوشکن کلاس زوموالت
RezaKiani پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در رزمناوها و ناوشکنها
هلیا خانم این ها رو درست کردن برای گارد ساحلی شون- 84 پاسخ ها
-
- نیروی دریایی
- زوموالت
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
[right]کمان ترکیبی کمانی است که ترکیبی است دیگه. یعنی از نظر ساختار مشابه کمانهای مدرن امروزی است که در مسابقات تیراندازی بکارگرفته می شه. بدنه ی این کمانها ترکیبی از مواد مختلف هست و مثل کمانهای معمولی نیست که بدنه ی اونها رو با یه تیکه چوب درست می کنند. نمونه ی این کمانها کمانهای مغولی و کمانهای بلند انگلیسی هستند[/right] [right]http://en.wikipedia.org/wiki/Composite_bow[/right] [right]کمانهای زنبورکی از نظر قیافه مثل تفنگ هستند که یه کمان به صورت به علاوه روی اون نصب می شه . این کمانها برد خوبی دارند ولی نواخت تیرشون پایین تر از کمانهای معمولی و کمانهای ترکیبی است. هر دو نوع این کمانها به صورتی گسترده توسط تمدنهای غربی و شرقی استفاده می شدند[/right] [right]http://en.wikipedia.org/wiki/Crossbow[/right] [center][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/a3/Armborst_2%2C_Nordisk_familjebok.png/96px-Armborst_2%2C_Nordisk_familjebok.png[/img][/center]
-
[right]کلمه ی تومان یه کلمه ی مغولی هست. کلمات مغولی دیگه هم هستند که در زبان فارسی رایج شده اند و یادگار همون دوره هستند[/right]
-
[center][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/b/be/Defenestration-prague-1618.jpg[/img][/center] [color=#ff0000][size=5][font=times new roman,times,serif][b]شورش در بوهمی[/b][/font][/size][/color] [size=5][font=times new roman,times,serif]1618–1621 همانطور که گفته شد [b]امپراطور ماتیاس[/b] وارثی نداشت که تاج و تخت او را به ارث ببرد لذا تصمیم بر آن شد تا [b]فردیناند[/b] از استیریا به عنوان وارث تاج و تخت بوهمیا و مجارستان انتخاب و بعد ها فردیناند دوم امپراطوری مقدس رم خوانده شود. در این میان برخی از سران پروتستان بوهمیا درباره ی از دست دادن اختیاراتی که از فرمان سلطنتی امپراطور رودولف دوم در سال 1609 به دست آورده بودند ، نگران شدند . آن ها ترجیح میدادند که [b]فردریک پنجم[/b] (فرد منتخب پالاتینیت و جانشین فردریک چهارم) بر مسند شاهی بنشیند. البته پروتستان های دیگر اتحادیه از تصمیم کاتولیک ها حمایت کردند و دست آخر فردیناند در سال 1617 به عنوان ولیعهد فرمانروایی ایالات بوهمیا انتخاب شد تا پس از مرگ امپراطور ماتیاس بر تخت شاهی تکیه زند.[/font][/size] [size=5][font=times new roman,times,serif]پادشاه منتخب در ماه می سال 1618 دو مشاور کاتولیک به نام های [b]ویلم اسلاواتای[/b] از کلوم و [b]ژاروسلاو بورزیتا[/b] از مارتینیس را به عنوان نمایندگان خود به قلعه ی رادکنی در پراگ فرستاد تا در غیاب او زمام امور را در دست گیرند . در تاریخ 23 می سال 1618 میلادی مجلس پروتستان ها این دو فرستاده را دستگیر کرده و به همراه [b]فیلیپ فابریسیوسِ[/b] منشی از پنجره ی قصر به بیرون پرتاب کردند. البته آنها با وجود ارتفاع 21 متری پنجره جان سالم به در بردند ولی به شدت مجروح شدند و این واقع به [b]بیرون انداختن از پنجره در پراگ[/b] مشهور شد و نهایتا منجر به شورش در میان مردم بوهمیا شد . این درگیری به سرعت گسترش یافت و مناطقی چون سیلسیا ، لوساتیای علیا و سفلی و موراویا همگی درگیر این ماجرا شدند. در موراویا درگیری ها بین پروتستان ها و کاتولیک ها ادامه پیدا کرد تا اینکه کل قاره ی اروپا و کشورهایی همچون فرانسه و سوئد به آشوب کشیده شد .[/font][/size] [size=5][font=times new roman,times,serif]سران پروتستان اندک اندک به حل و فصل ماجرا نزدیک می شدند و درگیری ها می توانست به بوهمیا محدود شود و پس از حدود سی ماه درگیری ماجرا خاتمه پیدا کند اما خبر فوت امپراطور ماتیاس باعث شد تا درگیری ها شدت گیرد. ضعف فردیناند ( که هم اکنون و پس از مرگ ماتیاس صاحب تاج و تخت بود) و بوهمیایی ها باعث شد تا درگیری ها به غرب آلمان غربی نیز کشیده شود. لذا فردیناند از خواهرزاده اش ، [b]فیلیپ چهارم شاه اسپانیا[/b]، درخواست کمک کرد .[/font][/size] [size=5][font=times new roman,times,serif]بوهمیایی ها به دنبال متحدانی از جان گذشته علیه امپراطور بودند و [b]اتحادیه ی پروتستان[/b] ها که به دنبال این بودند که نماینده منتخبشان را بر تاج و تخت بنشانند، با درخواست بوهمیایی ها موافقت کردند. نماینده ی آن ها کسی نبود جز [b]فردریک چهارم[/b] که یک کالوین بود. بوهمیایی ها نیز قبول کردند که در صورتی که فردریک به آن ها اجازه دهد تا در پناه و همراه اتحادیه باشند، او می تواند به تاج و تخت بوهمیا دست پیدا کند.[/font][/size] [size=5][font=times new roman,times,serif]البته پیشنهادهای مشابهی از طرف دیگر مناطق بوهمیا به [b]دوک ساووی[/b] (برگزیده ی ساکسون ها و شاهزاده ی ترانسیلوانیا) فرستاده شد. در این بین اتریشی ها هر نامه ای را که از پراگ خارج می شد کنترل می کردند و نهایتا محتوای نامه ها برای عموم مردم فاش شد. شورش در ابتدا به سود اهالی بوهمیا بود . آنها به شورش مناطق شمالی اتریش پیوستند که اشراف آنجا عمدتا پروتستان و کالوین بود. به مدت کوتاهی پس از این واقعه مناطق جنوبی اتریش نیز به آن ها ملحق شدند و [b]کنت تارن[/b] در سال 1619 ارتشی را به سمت وین رهبری کرد .[/font][/size] [size=5][font=times new roman,times,serif][b]پشتیبانی عثمانی[/b][/font][/size] [size=5][font=times new roman,times,serif]در شرق، [b]گابریل بتلن[/b] ،شاه پروتستان مذهب مجارستانی ترانسیلوانیا، یک لشکر با روحیه و تازه نفس را با پشتیبانی سلطان عثمانی ،[b]عثمان دوم[/b]، به مجارستان وارد کرد. با ترس از سیاست های کاتولیکی [b]فردیناند دوم[/b]، [b]گابریل بتلن[/b] از [b]عثمان دوم[/b] درخواست حمایت کرد. بنابراین امپراطوری عثمانی تنها حامی شورش بوهمی در میان قدرتهای بزرگ بود که قرار بود هابسبورگ را متزلزل کرده و [b]فردریک پنجم[/b] را به عنوان پادشاه پروتستان انتخاب کند. با سفر هاینریش بیتر از قسطنطنیه در ژانویه ۱۶۲۰ و سفر محمد آقا به پراگ در ژولای ۱۶۲۰، تبادل سفرا نیز صورت پذیرفت.[/font][/size] [size=5][font=times new roman,times,serif]عثمانی یک ارتش ۶۰ هزار نفره و برنامههای برای حمله به لهستان با ۴۰۰ هزار سرباز را به فردریک ارائه کردند. او هم باید در مقابل سالانه مبلغی را به عنوان خراج به سلطان پرداخت میکرد. این مذاکرات جنگ لهستان با عثمانی در سالهای ۱۶۲۰ تا ۱۶۲۱ را رغم زد. عثمانها، لهستانی هایی که از هابسبورگ در جنگ سیساله دفاع میکردند را در [b]جنگ سیکورا[/b] (سپتامبر تا اکتبر ۱۶۲۰) شکست دادند، اما نتوانستند تا قبل از شکست بوهمی ها در جنگ [b]کوههای سفید[/b] در نوامبر ۱۶۲۰ تاثیر چندانی در سرنوشت جنگ داشته باشند. بعد ها لهستانی ها در [b]نبرد چاوکیم[/b] عثمانی ها را شکست دادند که باعث پایان این جنگ در آن دوره شد.[/font][/size] [size=5][font=times new roman,times,serif]امپراطور ،که با [b]جنگ اوشکوک[/b] سرگرم شده بود، به سرعت نیروهاییش را گرد هم آورد داد تا جلوی تخریب بیشتر کشور توسط بوهمی ها و همپیمانانشان را بگیرد. [b]کنت بوکوی[/b] ،فرماندهی ارتش امپراطوری، نیروهای [b]اتحادیه ی پروتستان[/b] را ،که توسط [b]کنت مانسفیلد[/b]، رهبری می شد را در [b]جنگ سابالت[/b] (۱۰ ژئون ۱۶۱۹) شکست داد. این شکست ارتباط [b]کنت تورن[/b] با پراگ را قطع کرد و او را مجبور به ترک وین کرد. [b]جنگ سابالت[/b] همچنین [b]ساوی[/b] ، هم پیمان با ارزش پروتستان ها ،که مدتها در برابر توسعه طلبی هابسبورگ ایستاده بود، را از آنها گرفت. ساوی قبلا مبلغ قابل توجهی پول برای پروتستانها و حتی نیروهای قلعهی رینلاند فرستاده بود.[/font][/size]
-
[right]به نقشه ی سوم نگاه کنید ببینید مرز عثمانی کجای اروپا بوده [/right]
-
زرهی ایران به روایت تصویر زرهی ایران به روایت تصویر
RezaKiani پاسخ داد به Goebbels تاپیک در گالري نيروي زميني
[right]اقا جان واقعا که خسته نباشید و دست شما درد نکنه دست برادران سپاه وارتش هم که این تجهیزات رو نگهداری می کنند درد نکنه[/right] -
کلیپی از رویارویی ناو الوند با ناوشکن آمریکایی
RezaKiani پاسخ داد به F14AA تاپیک در گالري نيروي دريايي
[right]حاج رضوان عزیز اتفاقا من نگران گذشته ها نیستم دوست عزیز نگران اینده هستم. متاسفانه نه شما و نه زمامداران شما هنوز نفهمیدن که قدرت اصلا یعنی چی و چه مولفه هایی داره. به هرحال تجربه معلم خیلی بدیه . ناکث اول امتحان می گیره بعد درس می ده. دیگه خود دانید. اگه فکر می کنیم با عملیات استشهادی و گردن کلفتی می تونید جلوی این گردن کلفت بایستید خود دانید. مطمئن باش اگه جواب می داد الان داشتیم توی بغداد دیشلمه میخوردیم وحسرت زیارت کربلا به دل این اقا نجف عزیز ما نمی موند. بین مین عراقی ها و گلوله ی یانکی ها هم خیلی فرق هست. بحثش باشه برای یه جای دیگه[/right] -
کلیپی از رویارویی ناو الوند با ناوشکن آمریکایی
RezaKiani پاسخ داد به F14AA تاپیک در گالري نيروي دريايي
[right]رونین جان اون بابایی که گردن کلفت اول دنیاست والبته زبون نفهم اول دنیاست چهل ساله که پول اف-16 های شما رو خورده روشم پول آواکسهارو خورده روشم پول زیردریایی هاتون رو خورده و پول خیلی چیزهای دیگه رو هم خورده یه آبم روش. . اسکونتش رو حساب کنی می تونی ده تا دبی رو باهاش بخری برادر. اون وقت شما چه کردی؟[/right] [right]در ضمن برادر عبودی عزیز. این عزیزانی که رفیق سامرایی نام بردن وقتی که امریکا حمله کرد به سهند و سبلان کجا بودن اون وقت؟ شما خبری ازشون داری؟چن تا ناو امریکا رو غرق کردن با این تاکتیکهایی که شما لطف کردی و اسم بردی؟[/right] -
گزارش تصویری از پایگاه چهارم شکاری وحدتی در نوروز 1392
RezaKiani پاسخ داد به ALFARD تاپیک در گالري نيروي هوايي
[right]جسارتا اون هواپیمایی که نوشته اید هواپیمای بازنشسته احتمالا اف-84 هستش نه اف-86. لطفا دوستانی که بیشتر اطلاعات دارن نظر بدن[/right] -
I'm so soory. I had a big mistake
-
[right]می شه یه لطفی بکنی و همین توصیه ها رو برامون تاپیک کنی تا ما بفهمیم منظورت از فرهنگ چیه؟[/right]
-
I think that was a disaster for Iranian Navy
-
[right]فتح عزیز تشکر. ببین عزیز دل برادر جنگ جای فرهنگ بازی نیست. جنگ جای کشتنه . اگر نکشی کشته می شه. شوخی هم برنمی داره. حضرت پیغمبر در دو تا ازجنگهاش دستور داد تا درختان دشمن رو قطع کنند تا دشمن مجبور به تسلیم بشه. وسط دعوا که حلوا خیرات نمی کنن[/right] [right]عیدتم مبارک[/right]
-
[right]دوستان توجه داشته باشند که کشتی 45000 تنی رو در عرض تنها 3 سال ساخته اند[/right]
-
[right]خداوند صیادشیرازی رو رحمت کنه . اینکه رسته ش توپخانه نبود تنها اشکال کارش نبود. همون جور که شما فرمودید این اشکال رو می شه یه جورهایی حل کرد. معضل اساسی ایشون چیز دیگری بود و اون هم دخالت کردن در چیزی بود که تخصص ش رو نداشت. این بنده ی خدا بر خلاف فرمایش شما دوره دافوس و ستاد که ندیده بود.(دیده بود؟) همین جوری کیلویی چند تا درجه (بهش می گن تشویقی) گرفت و به خاطر هماهنگی که با بچه های سپاه داشت (نمی دونم برای این صفت باید چه کلمه ای بکار ببرم خاکساری یا؟؟؟) شد فرمانده ی نیروی زمینی. شما بگو وقتی که ایشون فرمانده ی نیرو شد چند سالش بود؟ چند سال تجربه ی نظامی داشت؟ و آیا اصلا کسی با صلاحیت تر از ایشون برای انجام این کار در ایران وجود نداشت؟[/right] [right]این بزرگوار در حدود 38 سال سن داشتند و بادرجه ی سرهنگی(تشویقی البته) فرمانده ی نیرو شدند. اگر در ارتش امریکا خدمت می کردند با این تجربه و این سن و سال حداکثر یه گردان پیاده رو می دادن دستش. غیر از این هستش؟[/right] [right]به هرحال اگر خواستید به عمق سواد (نداشته ی) ایشان در زمینه مسائل تاکتیکی پی ببرید پیشنهاد می کنم فاجعه ای رو که در عملیات قادر افریدند بخونید تا بفهمید که ایشان نه مدیریت بلد بودند نه تاکتیک بلد بودند (استراتژی که جای خودش رو داره) نه فرماندهی بلد بوده نه طرح ریزی بلد بوده و بالاخره چون ما ایرانی ها همه چیمون به همه چیمون می یاد اگر امثال صیاد شیرازی فرمانده ی نیرو نشوند باید تعجب کرد.[/right] [right]البته الان که من این رو می نویسم خیلی از دوستان به بنده حمله خواهند کرد و ایشان را یگانه ی تاکتیک دوران خواهند خواند و در ردیف کسانی مثل گودریان و رومل و فون روندوشتت اما بالاخره همین اسناد کمی هم که از طریق سپاه منتشر شده خودش نشون می ده که حد و حدود این عزیز در چه قواره ای بوده[/right] [right]البته من از نظر شخصیت و تقوا و اخلاص روی ایشان قضاوت نمی کنم .قضاوت این مسائل می ره برای اون دنیا و در محضر عدل الهی. انشالله که همه ی ما اون رو سربلند و روسفید باشیم. چیزی که من برام اهمیت داره نقش ایشون به عنوان فرمانده است که به خاطر تبلیغات گسترده ای که درباره شون شده تقریبا همه ی مردم ایران فکر می کنند که صیاد شیرازی بزرگترین سردار ایرانی پس از حمله ی اعراب به ایران بوده. شما همین یه جمله رو که بعد از عملیات قادر ایشون گفته بخونید تا ببینید که خودش به بی سوادی خودش چه جوری اعتراف کرده[/right] “ من در این عملیات چیزهایی را فهمیدم و تجربه کردم که در طول 5 سال جنگ متوجه نشده بودم. و توانایی و قدرت یگانها و فرماندهانم را تجربه کردم.” [right]اینهم منبعش[/right] [right]http://www.ensani.ir/fa/content/72242/default.aspx[/right] [right]حالا شما بگو فرمانده نیرویی که بعد از 5 سال تازه می خواد توانایی قدرت یگانش رو بفهمه کجای معادله ی جنگ قرار داره؟[/right] [right]البته گفتم این چیزها عجیب نیست(دست کم برای من ). زمانی که در تمام دنیا فرمانده ی نیروی هوایی از خلبان های اون نیرو تعیین می شه(یعنی کسی که بیشترین آگاهی رو نسبت به روشها و اهداف نیروی هوایی داره) فرمانده ی نیروی هوایی ایران خدمه ی رادار از کار درمیاد. یا همین امیر سیاری که من نفهمیدم کدوم تکون رو به نیروی دریایی داده؟ شما لطف کن و یه تاپیک جداگانه درباره ی مدیریت این بزرگوار در نیروی دریایی و انقلابی که در این نیرو ایجاد کرده اند درست کنید تا ما اونجا درباره ی ایشون بحث کنیم. تا اونجا که من فهمیدم تمام رشد نیروی دریایی ارتش به خاطر حمایت های مستقیم شخص رهبری توی این دو دهه ی اخیر بوده. من نمی دونم توجه معظم له به نیروی دریایی یه توجه و علاقه ی شخصی است یا برنامه ای که مشاوران ایشان ارائه کرده اند به هرحال تاکید درست و به جایی به قدرت دریایی دارند و امیدوارم که این توجه هر چه زودتر توسط پرسنل زحمت کش این نیرو به ثمر بشیند[/right] [right]از بحث اصلی خارج شدیم عزیز! شما از ابتکارات و تاکتیکهایی که امیر منفرد نیاکی در طول جنگ اجرا کردند اینجا بنویسید تا ما هم نسبت به این مسائل آگاه بشیم انشالله[/right]
-
[right]زمانی که ایران داشت برای آمریکا توی خلیج فارس شاخ و شونه می کشید عراق ماه ها بود که داشت ارتش خودش رو بازسازی می کرد. با وجود خیال راحت از اینکه ایران دیگه توان نفوذ در خاک عراق رو نداره عراق شروع کرد یه برنامه گسترده رو انجام بده. خرید تجهیزات و سلاح جدید، اوردن مستشار خارجی،ساخت بمب شیمیایی، و البته افزایش نیروی انسانی که ایران خوابش رو هم نمی دید. بعد تمرکز کردن روی تاکتیکهای جنگی مدرن و متحرک. اول زدن به فاو. بعد شلمچه. بعدش مجنون و اخر سر دهلران وزبیدات و مهران. توی دهلران کمر ارتش ایران شکست و حتی مقر فرماندهی ش در عین خوش به دست عراق افتاد. تعداد زیادی از سربازهای ارتش 77 پیاده و 21 حمزه اسیر شدن. مهران هم که توسط یه تعداد شبه نظامی مجاهدین سقوط کرد[/right] [right]نتیجه ی این شکستهای نظام این بود که در کردستان عراق هم عقب نشینی کردیم و حلبچه ووو رو واگذار کردیم[/right] [right]بعد از 9 سال تجربه ی کشور داری پاقای هاشمی در مصاحبه ای فرمودند که: این روش ناصحیحی بود که برای جذب نیروهای انقلابی؟؟/(منظورشون احتمالا لیبی و کره شمالی بوده) برا ی کشورمان دشمن درست می کردیم. یعنی کشورهایی که می توانستند بی تفاوت باشند(مثلا فرانسه و المان و شوروی) را رو بروی خود و در حال عداوت با خود قرار دادیم یا حداقل کاری برای جذب آنان نمی کردیم(اطلاعات 12 تیر 67)یعنی همون کاری که صدام از اول جنگ انجام داد ما رفتیم و دقیقا برعکسش رو انجام دادیم[/right] [right]شما می توانید کتاب سیری در جنگ ایران و عراق جلد پنجم (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه) رو بخونید. کتاب خیلی خوب و بدون غرض ورزی و پیش داوری است و تمام مطالب اون با تکیه بر اسناد تاریخی و روشن گر[/right]
-
[right]سلام دوست عزیز. در درجه اول از وقتی که گذاشتید و تذکراتی که دادید تشکر می کنم. قبل از هر چیز باید اشاره کنم که وقتی من چیزی می نویسم قصد این رو ندارم که خدمات و زحماتی که عزیزانی چون همین بزرگوار یا بزگواران دیگری مانند حسن باقری و.... در طول جنگ با عراق داشتند رو زیر سوال ببرم. انشالله که اجر همشون با خدا باشه و ما هم توفیق داشته باشیم که به اندازه ظرفیت خودمون تلاش و کوشش کنیم[/right] [right]اما مسائلی که درباره جنگ زرهی بیان کردید جوابهایی دارند که من قبل از ذکر اونها یه مقدمه ی کوچک می گم[/right] [right]به دلیل علاقه ای که من به زرهی داشتم (از دید تاکتیکی) خیلی دوست داشتم بدونم که ایران و عراق در طی جنگ چه تاکتیکهای زرهی رو اجرا می کردند. منابع اندکی در این زمینه موجود بود. یه مطلب انگلیسی که می خوندم اشاره کرده بود که هر دو کشور هیچ وقت نتونستند به درستی از زرهی خودشون استفاده کنند و در حقیقت زرهی رو به یک جور توپخانه ی متحرک تنزل رتبه دادند در صورتی که در جنگ مدرن زرهی و در زمینهای باز(نه جنگ شهری و کوهستانی) زرهی حرف اول و اخر رو می زند. به هرحال از طریق مجله ی نگین ایران به بعضی از اسناد سپاه دست پیداکردم که بعضی ش رو در همین میلیتاری می تونید پیداکنید و مطالعه کنید این یک نمونه اش[/right] [right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/136[/right] [right]بعدش (تا جایی که منابع اجازه می دادند) سعی کردم این قضیه رو بیشتر پیگیری کنم که حاصل این پیگیریها و نتیجه ای که از روشهای جنگ زرهی در ابتدای جنگ برداشت کردم رو می تونید اینجا بخونید[/right] [right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/382[/right] [right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/384[/right] [right]و البته این جستجو هنوز ادامه دارد. اما درباره فرمایشات شما دوست عزیز[/right] [right]الف : فرمودید که[/right] [right][quote]اتفاقا همین شکست ها باعث شد تا متوجه شویم که باید شیوه رو تغییر داد بخصوص در برابر نیروی زرهی قدرتمند همچون عراق که هم کمیت داشت و هم تا حدودی کیفیت[/quote][/right] [right]خوب البته باید ما از این دو تا شکست درس می گرفتیم ولی متاسفانه فرماندهان وقت سپاه و ارتش از این قضیه درس درستی نگرفتند. اگر ما در تک زرهی شکست خوردیم اشکال در نحوه ی اجرای اون بوده نه اینکه کلا تک زرهی رو کنار بگذاریم و بریم دنبال راه کار استفاده از پیاده نظام به جای زرهی. پیاده نظام دارای ضعفهایی هست که به هیچ وجه نمی تونه جای زرهی رو بگیره و این مسئله خودش رو بارها در طی جنگ با عراق نشون داد. شما اگر دقت کنید بعد از خروج عراق از خاک ما(عملیات بیت المقدس) و فتح خرمشهر به ندرت ما تونستیم زمینی رو تصرف کنیم و اون رو تثبیت کنیم. البته استثناهایی مانند فاو هم بودند ولی در کل شکل غالب قضیه این بود که پیاده ی ما در دفاع عراق رخنه می کرد و بعدش زرهی عراق اون رو عقب می زد. یکبار هم نشد که این تاکتیک غلط رو مورد بازنگری قرار بدهیم. اگر شکست زرهی سبب شد که در تاکتیکهامون بازنگری بشه چرا این اتفاق درباره شکستهای بیشمار پیاده نیافتاد. شکست نظامی ایران در جنگ (که البته هیچ یک از فرماندهان ایران در اون زمان حاضر به اعتراف به اون نیستند) وقتی کلید خورد که ایران زرهی رو از معادلات نظامی خودش حذف کرد.[/right] [right]ب: درباره عملیات رمضان علت مشخصه ی شکست ایران این است که در موقع مناسب از زرهی استفاده نکرد.در میانه ی عملیات نیروهای تک ور ایرانی توانستند به قسمت شمال کانال ماهی نفوذ کنند و سرپلی رو در نهر کتیبان بگیرند. در این لحظه ی حساس اگر ایران 1 یا 2 لشکر زرهی رو به صورت تاخت زرهی وارد صحنه می کرد و با گردش به سمت شمال از پشت به مثلثی های عراق حمله می کرد احتمالا تعادل مدافعین عراقی در منطقه ی مثلثی ها به هم می خورد و احتمالا کل دفاعشون در منطقه ی شرق بصره سقوط می کرد. اهمالی که در این زمینه صورت گرفت و چسبیدن به تاکتیک غلط پیاده سبب شد که فرماندهان ایرانی نتوانند از ا ین فرصتی که رزمنده ها با خون خودشون درست کردند به موقع بهره برداری بشه و تمام این خونی که ریخته شد به خاطر اشتباه فرماندهی به هدر رفت. اتفاقا بعد از این شکست بود که عراق فهمید در این منطقه آسیب پذیر است و چنان دژی در شرق بصره درست کرد که ایران هیچ وقت نتونست به اون رخنه بکنه[/right] [right]ج : فرمودید که[/right] [right][quote]مسئله دیگر هم اینجاست که ما زرهی جنگیدن رو بلد بودیم. به لطف افسران تحصیل کرده و باسوادی که از قبل انقلاب داشتیم. اما مشکل دقیقا همین جا بود که آنچه افسران ایرانی آموخته بودند در نبرد با عراق کارساز نبود و باید فکری نو میشد.[/quote][/right] [right]اتفاقا اون چه این افسران تحصیل کرده بودند تنها چاره ی ما برای شکستن بن بست جنگ بود ولی به دلیل یه سری مسائل هیچ گاه به این افسران اون جور که باید میدون داده نشد. وقتی که فرمانده نیروی زمینی کشور رسته ش توپخانه باشه چه انتظاری از زرهی دارید برادر؟ تک زرهی یه سری الزاماتی داره که هیچ وقت این الزامات در جنگ براورده نشد و اگر اون مصاحبه ای که ادرس ش رو داده ام به دقت بخونید متوجه می شوید که بسیاری از فرماندهان وقت سپاه هم از اینکه زرهی رو درست به کار نگرفته بودیم شکایت داشتند. من واقعا یه سوال دارم. ایا زرهی عراق در زمان جنگ با ما قوی تر بود یا در زمانی که صدام به کویت حمله کرد؟ اگر این طور است چرا امریکا به جای استفاده از نفر پیاده (کاری که ما کردیم) از تک زرهی بر علیه لشکرهای گارد ریاست جمهوری استفاده کرد؟[/right] [right]ج فرمودید که[/right] [right][quote]همچنین در بحث ادوات هم دچار ضعف بودیم بویژه مسئله کمیت و تا حدودی کیفیت[/quote][/right] [right]دقیقا زدی به خال برادر. مسئله همین است. زرهی جنگ ادوات محور است و برای اجرای تک زرهی باید ادوات زرهی مناسب داشت. این کمبود هم البته راه حل داشت ولی راه حل اون راه حل نظامی نبود بلکه راه حل سیاسی داشت که متاسفانه مسئولان وقت ایران با سیاستهای خارجی اشتباهشون سبب شدند که هیچ گاه به سمت این راه حل نرویم. فقط یکبار و در طی جریان مک فارلین بود که ایران توانست اندک ابتکاری در این قضیه به خرج بده وگرنه که در تمام طول جنگ ما به جای اینکه منابع خودمون رو زیاد کنیم و از دشمنانمون کم بکنیم برعکس عمل کردیم(خود محسن رضایی در سال 66 دقیقا این جمله رو به زبون اورده که ما تا حالا دشمن زیاد کردیم درصورتیکه باید برعکس عمل می کردیم. یعنی بنده ی خدا تازه بعد از 7 سال جنگ فهمیده که یه من ماست چقدر کره می ده) و البته ایران نتیجه ی این سیاست خارجی اشتباه رو باشکست سنگین در فاو، شلمچه، مجنون،مهران و دهلران پرداخت کرد.[/right] [right]امیدوارم که منظورم رو روشن و واضح بیان کرده باشم. به هرحال خداوند انشالله این عزیز و هم رزمان ایشان را دررحمت خودش غوطه ور بکنه و بنده و شما رو هم به همچنین[/right]
-
[right]یه نکتی اساسی این هست که برداران چینی هنوز نتونستند به تکنولوژی ساخت موتور دیزل دست پیدا کنند. د رزمینه موتورهای دریایی هم همین نقطه ضعف رو دارن ظاهرا[/right]
-
[right]وقتی که صحبت از تاخت زرهی می شود یعنی به عنوان مثال کاری که گودریان در جنگ جهانی دوم در عبور از جنگ آردن یا د رجبهه لهستان انجام داد. این عزیز بزرگوار با تمام توانایی ها یی که داشتند کدام تاخت زرهی رو انجام دادند؟ د رکل دوران جنگ ایران 2 تا عملیات زرهی خالص انجام داد که هر دو تاشون عملیات نبودند بلکه فاجعه بودند. اتفاقا هر دو عملیات هم توسط بزرگواران ارتش انجام شد. در نتیجه شکست این بزرگواران اندیشه ی هر نوع تک زرهی از ذهن تصمیم گیرندگان نظامی ایران تا انتهای جنگ پاک شد وایران هیچ تک زرهی دیگری رو انجام نداد.. اگر ما بلد بودیم جنگ زرهی درست کار کنیم که در عملیات رمضان شکست نمی خوردیم. حالا شما از سوابق ایشان بهتر خبر دارید . آیا ایشان یک تک زرهی موفق رو با استفاده از لشکر زرهی 92 یا 16 به انجام رسانده اند یا خیر؟[/right]
-
[quote]. وی در مسئولیتهای فرماندهی در عملیاتهای بزرگ طریق القدس، فتحالمبین، بیت المقدس، والفجر و رمضان خدمت کرد و در سمت فرماندهی لشکر۹۲ زرهی خوزستان و فرمانده قرارگاه فتح بارها به قلب دشمن تاخته و شکستهای سنگین به نیروهای عراقی وارد آورد.[/quote] [right]خداوند رحتمشان کند. ایشان کدام حمله ی موفق را انجام داده اند؟ کدام تاخت؟ کدام شکست؟[/right]