[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]
تمامی ارسال های zed
-
فايل مرموز ويكيليكس تله آمريكا براي كشف مراكز سري رقباي واشنگتن است
zed پاسخ داد به zed تاپیک در جنگ نرم و سایبری
[align=justify]سناریوی "ویلی لیکز" شبیه سناریوی میدان سایگون ویتنام است؛ احتمال انتقال نیروهای آمریکا از افغانستان به پاکستان و دامنه های تبت؛ یکی از کشورهای اروپایی هدف اصلی حمله اسرائیل خواهد بود؛ آمریکا از درون فرو می پاشد و... مهمترین بخش از تحلیل مشاور رئیس جمهور از پشت پرده انتشار 90 هزار سند اطلاعاتی آمریکا در خصوص افغانستان و منطقه است. مشاور رئیس جمهوری ضمن هدفمند دانستن آنچه "افشاگری ویکی لیکز و بزرگترین نشت اطلاعاتی تاریخ ارتش آمریکا در خصوص افغانستان" خوانده می شود، تاکید کرد هدف این سناریو آماده سازی فضای بین المللی برای خروج نظامیان آمریکا از افغانستان است. "مهدی کلهر" با حضور در خبرگزاری مهر درباره ماهیت و اهداف بزرگترین نشت اطلاعاتی تاریخ ارتش آمریکا که با افشاگری منتسب به سایت "ویکی لیکز" انجام شده، گفت: توضیح این مسئله نیازمند افراد آگاه و کارشناسانی است که به تاریخ 150 تا 200 سال اخیر بویژه امور تاثیر گذار در تصمیم گیری جهان مسلط باشند. کلهر در ادامه افزود: زمانی که خبر نشت اطلاعات ارتش آمریکا را شنیدم همانند پاکستانی ها به آن شک کردم و به نظر من این حادثه بسیار شبیه واقعه میدان "سایگون" ویتنام است که در آن یک افسر ویتنام جنوبی در مقابل لنز دوربین ها با شلیک گلوله به مغز یک "ویت کنگ" او را از پای درآورد. این حادثه دنیا را تکان داد و آمریکا اعلام کرد که دیگر ویتنام جای ما نیست و باید از آن خارج شد و بعد از آن داستان نشست پاریس پیش آمد و در آن نشست در مورد آن اندیشه شد که چگونه آمریکا از ویتنام خارج شود. "حادثه میدان سایگون به گونه ای طراحی شده بود که تمامی خبرنگاران و عکاسان خبری در آن حضور داشته باشند و واقعه را از ابتدا به تصویر بکشند تا به این ترتیب آمریکا بتواند سناریوی خود را به پیش ببرد. آمریکا نیازمند آن بود تا ذهن مردم جهان را درباره جنگی که به جز سبوعبت، خونریزی، به آتش کشیدن و کشتار ویتنامی ها توسط نظامیان آمریکا چیزی نداشت تغییر دهد و از همین رو ماجرای میدان سایگون را طراحی کرد. " وی در ادامه با اشاره به ماجرای ویکی لیکز گفت: من هنوز برداشتم همان است و معتقدم که این اسناد دقیق همانند گلوله ای است که ژنرال ویتنام جنوبی به سر یک "ویت کنگ" شلیک کرد. این افشاگری به نوعی تلاش برای آماده کردن اذهان عمومی برای خروج آمریکا از افغانستان است. کلهر در ادامه به موضوع بمباران مناطقی در افغانستان اشاره کرد و گفت: در این بمباران ها مناطقی هدف هستند که در آنها هیچ چیز وجود ندارد و هدف از بمباران تهیه کریدوری برای خروج نظامیان آمریکایی و انتقال آنها به پاکستان است اما من بعید می دانم که با توجه به هر توان هوایی بتوان این حجم از نیرو را به سرعت از افغانستان به پاکستان و ناوهای حاضر در دریای عمان منتقل کرد. اینجا یک سوال مطرح می شود که البته خود من هنوز پاسخی برای آن ندارم و آن سوال این است؟ آیا هدف از این انتقال خود پاکستان است و یا اینکه آمریکا می خواهد از پاکستان به عنوان سرپلی برای عبور استفاده کند. در این بخش از صحبت های کلهر سوالی مطرح شد با این عنوان که "اگر فرض بر این باشد که هدف از انتشار اسناد محرمانه آماده کردن راهی برای خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان بوده آیا مسیر هوایی به قرقیزستان و پایاگاه ماناس نیز می تواند به عنوان یکی از راهها مطرح باشد؟" که وی در پاسخ گفت: آمریکا در قرقیزستان پایگاه دارد و اگر نیروهای آمریکایی به آن منتقل شوند باید یک برنامه یک ماهه برای خارج کردن این حجم از نیرو از قرقیزستان داشته باشد و اگر فرض خروج درست باشد مسیر قرقیزستان نیز محتمل است. کلهر در ادامه به موضوع چین اشاره کرد و گفت: مطلبی که بسیار مهم است و نباید آن را نادیده گرفت تنش های موجود میان واشنگتن و پکن است که مهمترین دلیل آن عدم توازن در حجم واردات و صادارت کالا میان چین و آمریکا است ( 1200 میلیارد واردات آمریکا در برابر 700 میلیارد دلار صادرات به چین ) که ایالات متحده در این میان با کسری تجاری بسیار بالایی مواجه شده و من معتقدم که یکی از راه های اصلی نجات آمریکا از بحران اقتصادی افزایش ارزش یوآن در برابر دلار است که البته تاکنون چینی ها نپذیرفته اند. وی در ادامه افزود: در کنار این مسئله شاهد بودیم که اغلب کشورهای کوچک در امتداد کوههای هیمالیا و همسایگان چین و پاکستان دچار تنش و بحران شدند و مواردی چون نپال و تایلند و حتی تبت و بویژه از سوی بودائیان را شاهد بودیم. در این میان شاهد افزایش سفرهای "دالایی لاما" رهبر بودائیان تبت به آمریکا و ملاقات وی با "باراک اوباما" بودیم. و به نظر می رسد مانور مشترک آمریکا با کره جنوبی آدرس غلط بود که واشنگتن به چین داد و به نظر می آید که اگر نیروهای خارج شده از افغانستان قصد خروج از منطقه را نداشته باشند در پاکستان مستقر شوند. اما پاکستان هم اکنون پذیرای نیروهای آمریکایی نیست و اوضاع آن با 10 سال قبل فرق کرده است. کلهر در ادامه به خاطره ای شاره کرد و گفت : در14 مهر سال 77 در مقاله ای که در روزنامه جمهوری اسلامی خطاب به سفیر آن روزهای پاکستان در تهران نوشتم که افغانستان، کویت پاکستان نشود" در آن سالها پاکستان اصرار می کرد که جهانیان حکومت طالبان در افغانستان را به رسمیت بشناسد و اسلام آباد نیز به تازگی اولین بمب هسته ای خود را آزمایش کرده بود و شرایطی بر پاکستان حاکم بود که کاملا شبیه شرایط عراق قبل از حمله به کویت بود. "در این مقاله به پاکستان هشدار دادم که مبادا گول اظهارت غربیها را بخورند و به سرنوشت صدام دچار شوند. این مقاله چند روز بعد در روزنامه "مسلم" چاپ پاکستان ترجمه و منتشر شد و پس از آن شاهد تغییر رفتار اسلام آباد در قبال طالبان و افغانستان بودیم." کلهر در ادامه به موضوع جنگ نرم اشاره کرد و گفت: بر اساس آنچه خود آمریکایی ها اعلام کرده اند 16 نهاد اطلاعاتی دارند و به اعتقاد من موضوع پرداختن به جنگ نرم از سوی آمریکا برخلاف آنچه ما فکر می کنیم قدمتی طولانی داشته و به قبل از جنگ جهانی اول بازمی گردد و آنچه که امروز هیلاری کلینتون از آن به عنوان "قدرت هوشمند" یاد می کند سالها قبل از سوی آمریکائیها اجرا می شد و من در نشریه آینده سینمای ایران در سال 1360 در مطلبی نوشتم "50 سال قبل از آنکه تانک های آمریکا وارد کشوری شوند فیلم های هالیوود آن کشور را فتح می کنند". کلهر در ادامه به موضوع نسیان نسل ها اشاره کرد و گفت: امریکائیها از فراموشی نسل ها بخوبی استفاده می کنند. جنایتی که آمریکا در ویتنام انجام داد را اگر بشر می توانست آن را هر روز به تصویر بکشد تا به حال کار آمریکا تمام شده بود. اما فراموشی که هر نسل دچار آن می شود تبدیل به موضوعی شده که آمریکا به خوبی از آن استفاده می کند. وی در ادامه به سالهای گذشته اشاره کرد و گفت: در آن سالها در مقابل آمریکا شوروی قرار داشت و آمریکا تلاش می کرد تا از غرور روس ها استفاده کرده و حتی به آن دامن می زد تا روسها دچار اعتماد به نفس کاذب شوند و در واقع آنها را در خواب خرگوشی فروبرده بودند خوابی که تا زمان فروپاشی شوروی به طول کشید. شوروی در آن سالها کا.گ.ب را داشت و این سرویس جاسوسی همواره مغلوب سرویس اطلاعاتی آمریکا می شدند. برای مثال جنگ 1967 میان اعراب و اسرائیل به واقع اصلا جنگی در نگرفت و شکست اطلاعاتی شوروی از آمریکا موجب آن شد تا اسرائیل سرزمین های اعراب را اشغال کند. در آن سالها کشورهای عربی متکی به اطلاعاتی بودند که کا.گ.ب برای آنها تهیه می کرد و سرویس اطلاعاتی رژیم اسرائیل زیر نفوذ آمریکا بود. در جنگ سال 1973 نیز شکست اطلاعاتی شرق تکرار شد. اما بعد از این جنگ کشورهای عربی متوجه اشتباه خود شدند و در پی تغییر جبهه بندی های خود برآمدند. دربحران خلیج خوکها و رویارویی شاخ تو شاخ واشنگتن و مسکو و استقرار موشکهای شوروی در کوبا، نیز در نهایت مسکو پا عقب گذاشت. همچنین فروپاشی شوروی با به زمین نشستن بدون مقاومت و برخورد یک هواپیمای یک موتوره با خلبان 19 ساله آلمانی در میدان سرخ مسکو شروع شد. کلهر در ادامه به موضع ویکی لیکز اشاره کرد و گفت: بیش از 40 درصد از اسنادی که منتشر شده علیه پاکستان هستند. در سال 1377 یکی از معاونین سپاه صحابه از این گروه جدا شد و در مصاحبه ای اعلام کرد که "ما پول خود را از اسرائیل گرفته و در آنجا آموزش می دیدیم" و در این اسناد شاهد آن هستیم که گفته می شود پاکستان مسئول اصلی بحران است و این کشور مکان اصلی تروریست هاست. آمریکا در این جنگ آبروی خود را از دست داده، اما در این آبروریزی خود را بیگناه جلوه داده و در تلاش است تا با انتشار این اسناد پاکستان را مقصر اصلی جلوه دهد و از همین روست که می گویم انتشار این اسناد شبیه واقعه ای است که در جنگ ویتنام پیش آمد. کلهر در ادامه افزود : اینکه اوباما اعلام می کند من 70 هزار نیروی جدید به افغانستان اعزام می کنم یا یک بلوف و فرار به جلو است و یا اینکه قصد ایجاد همان کریدوری را دارد که عرض کردم. در هنگام خروج از ویتنام معضلی برای آمریکا پیش آمد و این کشور نتوانست نیروهای خود را به خوبی از سایگون خارج کند و از همین رو اوباما قصد دارد تا از تکرار این حادثه در افغانستان جلوگیری کند. اما در اینجا باید این نکته مورد بررسی قرار بگیرد که آیا این نیروها در پاکستان می مانند یا آنکه از این کشور خارج می شوند؟ با توجه به اتفاقاتی که در کشورهای کوچک همسایه چین و قرقیزستان پیش آمده به نظر نوعی اشغال پاکستان مد نظر است. زیرا قبلا آمریکا گمان می کرد با حضور در افغانستان می تواند منطقه را کنترل کند اما اکنون به این نتیجه رسیده که باید محل استقرار خود را اندکی تغییر داده و به پاکستان منتقل شود تا از این طریق و تبت بتواند بر چین و هند تسلط داشته باشد.این دو کشور در حال تبدیل شدن به ابرقدرت هستند و آمریکا باید به آنها نزدیک باشد. کلهر در ادامه گفت: هدف از این جابجایی ها آن است که آمریکا به دنبال ایجاد پایگاه ها و یا ایستگاه های جدیدی در منطقه برای کنترل اطلاعاتی، نظامی و سیاسی است. اگر تحولات را همانند بازی شطرنج ارزیابی کنیم آمریکا پس از جنگ 33 روزه و به دنبال آن جنگ 22 روزه وزیر خود که همان اسرائیل بود را از دست داد و به دنبال آن رخ ( قلعه ) های خود یکی مصر و دیگری ترکیه را نیز از دست رفته می بیند. کلهر در ادامه به درگیری به وجود آمده در مرز لبنان با رژیم صهیونیستی اشاره کرد و به مهر گفت : هنوز مشخص نیست که آیا این درگیری درهمین حد بوده یا ادامه خواهد داشت، اما معتقدم که این ماجرا نیز در امتداد حوادث کشورهایی چون تایلند و نپال و قرقیزستان بوده و به عبارت بهتر آمریکا در اندیشه آمایش پایگاه های جدید برای خود در منطقه است. و در همین رابطه اعلام خروج نظامیان آمریکایی از عراق نیز می تواند مورد توجه قرار بگیرد که این نیروها پس از عراق به کجا می روند؟ آمریکائیها تصور می کردند که با حضور در افغانستان، آذربایجان و قرقیزستان می توانند ایران و روسیه را کنترل کند اما اکنون فهمیده اند که در محاسبات خود اشتباه کرده و به همین دلیل در پی ایجاد پایگاه های جدید برای خود هستند. اما این به آن معنی نیست که هر تصمیمی که آمریکا می گیرد محقق می شود. اما در عین حال که آمریکا اندیشمندانه عمل می کند اشتباهات مهلکی را انجام داده و ضربات بسیار سختی را متحمل شده اند که از جمله انقلاب اسلامی ایران بود. "به عبارت دیگر من معتقدم آمریکا در فهم و درک حقایق موجود در منطقه خاورمیانه دچار اشتباه شده و هنوز هم این درک اشتباه وجود دارد و به همین دلیل آمریکا نمی تواند توفیقی در منطقه بدست بیاورد. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که آمریکا هرگز از بیرون هدف حمله قرار نمی گیرد و از درون فرو می ریزد و گفته های هانتیگتون و فوکویاما در این مورد به حقیقت می پیوندد." کلهر برای اثبات این گفته خود افزود : آمریکا خود این نکته را می داند و من معتقدم بر خلاف آنچه اعلام می شود هدف از سپر موشکی ایران نیست و هر چند اعلام می شود که رژیم اسرائیل قصد حمله به ایران را دارد اما به اعتقاد من اگر تل آویو بخواهد روزی به کشوری حمله کند آن کشور ایران نخواهد بود بلکه در اروپا و به احتمال زیاد کشورهایی همچون آلمان و اتریش هدف آن خواهند بود. این سخنان کلهر با مخالفت هایی از سوی خبرنگاران همراه بود که وی در توضیح گفته های خود گفت: من برای اثبات گفته های خود به مواردی چون وقایع زمان شکل گیری اسرائیل در زمان بن گوریون و ماجرای سرقت پلوتونیوم و کلاهک هسته ای توسط صهیونیست ها و همچنین اطلاعاتی که برخی از آنها را خود صهیونیست ها منتشر کرده اند، نسخه اصلی ارباب حلقه ها وهمچنین سوگندهایی که آنها مبنی بر مبارزه با یهودی ستیزی آلمان انجام می دهند اشاره می کنم. به نظر من آنچه در منطقه اتفاق می افتد نوعی آرایش جدید از سوی آمریکا برای آینده است و من در این زمینه نزدیک شدن به چین و زیرنظر داشتن پکن امری جدید است و چین از سمت تبت آسیب پذیر خواهد بود. به اعتقاد کلهر، آمریکا در تمامی کشورهای کوچک آسیای جنوب شرقی یک سری پیش عملیات و یا دسیسه را انجام داده که هدف از آن ایجاد ایستگاه های جدید برای خود است. لينك خبر : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=309498[/align] -
[align=justify]تفاوت اين دوربين با دروبين هاي جاسوسي قبلي اين است كه اين دوربين با كيفيت 8 مگاپيكسل عكاسي مي كند و همه چيز در آن به وضوح مشخص است. شركت تاكنو دوربين جاسوسي جديدي را طراحي كرده كه به شكل دكمه لباس است و كيفيت بسيار بالايي در تصوير برداري دارد. به گزارش «شبكه خبر دانشجو» به نقل از پايگاه خبري ژاپن، متخصصان اين شركت دوربين جديد جاسوسي و بسيار كوچكي را كه تقريبا به اندازه دكمه يك لباس و به شكل آن طراحي شده است، ساختند كه كيفيت فيلم برداري آن عالي است. مقامات اين شركت با اشاره به اينكه از اين نوع دوربين ها پيش از اين نيز ساخته شده بودند، اظهار داشت: تفاوت اين دوربين با دروبين هاي جاسوسي قبلي اين است كه اين دوربين با كيفيت 8 مگاپيكسل عكاسي مي كند و همه چيز در آن به وضوح مشخص است. اين در حالي است كه دوربين هاي جاسوسي قبلي معمولا به علت كوچك بودن كيفيت چندان قابل توجهي نداشته و نمي توان تحت هر شرايطي از آنها استفاده كرد. علاوه بر اين روزلوشن اين دوربين 1280 در 960 است و نحوه فيلم برداري آن به صورت HD مي باشد. اين دوربين با حافظه micro SD با يك بار شارژ شدن تا 50 دقيقه را بدون وقفه مي تواند فيلم برداري كند. لينك خبر :http://www.jahannews.com/vdcfvedyjw6d0ca.igiw.html[/align]
-
[align=justify]یک کارشناس امنیتی در اجلاس "کلاه سیاه" در لاس وگاس نشان داد که چگونه می توان سیستم خودپردازهای بانکها را به راحتی کرک کرده و وارد آنها شد. به گزارش خبرگزاری مهر، کنفرانس کلاه سیاه مهمترین گردهمایی دنیا برای تبادل اطلاعات در خصوص تهدیدات انفورماتیکی است که همه ساله در چنین روزهایی برگزار می شود. در تازه ترین دوره این گردهمایی یک کارشناس امنیت انفورماتیکی به نام "بارنابای جک" روشی را نشان داد که به کمک آن می توان سیستمهای "دستگاههای خودپردازهای پول" (ای. تی. ام) که در برخی از کشورها از جمله انگلیس که به آن "بانکومت" می گویند را کرک کرده و وارد آن شد. نفوذ به دستگاههای "ای. تی. ام" و برداشت پول رویای بزرگترین کرک کننده های (cracker) دنیا است. این کارشناس موفق شده از طریق دو حفره موجود در سیستم عامل ویندوز CE سیستمهای "ای. تی. ام" وارد دو دستگاه خودپرداز شود و پول نقد و اطلاعات حساس افرادی را که برای برداشت پول از این دستگاه استفاده کرده بودند به دست آورد. این دو حفره امکان اتصال به دستگاه خودپرداز را از طریق یک مودم تلفن فراهم کرد و اجازه داد که این کارشناس بدون نیاز به وارد کردن رمزعبور پول نقد از دستگاه بگیرد. این کارشناس "کلاه سیاه" این آزمایش عجیب خود را بر روی دو دستگاه خودپرداز حاضر در یک کافی شاپ و یک فروشگاه و نه خودپردازهای بانکها انجام داد چون خودپرداز بانکها می توانند از سیستمهای امنیتی قویتری برخوردار باشند. براساس گزارش تام هاردور گاید، "بارنابای جک" که رئیس تیم تحقیقاتی موسسه امنیت انفورماتیکی "آی. کیو اکتیو" است با انجام این آزمایش نشان داد که خودپردازها نیز می توانند نفوذپذیر باشند و نفوذ به آنها نه تنها منجر به سرقت پولهای نقد می شود بلکه می تواند سرقت اطلاعات شخصی کاربران و حتی رمز مدیریتی ورود به دستگاه خودپرداز را هم امکانپذیر کند. وی در این خصوص توضیح داد: "من یک روش نفوذ ویژه به دستگاههای مختلف خودپردازها پیدا کردم این روش می توانند برای تمام خودپردازهای موجود در بازار اجرا شوند. در تمام خودپردازهایی که من مورد بررسی قرار دادم در روی ویندوز CE حفره هایی را پیدا کردم که می توان از طریق آنها به راحتی دستگاههای خودپرداز را کرک کرد." این کارشناس امنیت انفورماتیک دو سامانه خودپرداز برپایه ویندوز CE به دو روش مختلف مورد حمله قرار داد. در روش اول با استفاده از یک شاه کلید پانل جلویی دستگاه را باز کرد و وارد پورت USB دستگاه شد. به این ترتیب موفق شد به راحتی از طریق این پورت یک برنامه مخرب به نام Scrooge را بارگذاری کرده و محتویات خودپرداز را تخلیه کند. در روش دوم، با استفاده از کد مخرب Dillinger به صورت از راه دور و با استفاده از یک شبکه بی سیم وارد دستگاه شد. در این روش "بارنابای جک" آدرس IP سامانه را ردیابی کرد و از رمزهای عبور حفاظتی گذشت و موفق شد به طور کامل کنترل دستگاه خودپرداز را در دست گیرد. منبع الهام این کارشناس فیلم قدیمی ترمیناتور 2 با بازی آرنولد شوارتزینگر بود که در آن یک جوان به نام "جان کانر" موفق شد یک دستگاه خودپرداز را با یک کنسول بازی قدیمی "آتاری جیبی" کرک کند و پول نقد بگیرد. لينك خبر : http://mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1126509[/align]
-
[align=justify]جام جم آنلاين: دسامبر سال 2006 كه وزارت دفاع انگلستان قرارداد توليد خودروي هوايي بيسرنشين بسيار پيشرفتهاي موسوم به تارانيس را به سازندگان پيشروي صنعت هوافضا اعلام كرد، معلوم نبود محصول نهايي چه چيز متفاوتي از كار درخواهد آمد تا نگاه كارشناسان را به خود خيره كند، اما اينك خودروي هوايي تمام خودكار و كاملا توسعه يافته تارانيس يك سروگردن بالاتر از همه خودروهاي هوايي بيسرنشين (UAV) تاكنون توليد شده ميخواهد نهتنها به عنوان يك جت جنگي بسيار پيشرفته و خودكار به دنياي هوانوردي معرفي شود، بلكه فراتر از آن قصد دارد لقب جنگجوي آينده آسمانها را به خود اختصاص دهد و البته به رغم اطلاعاتي كه تا همين جا درباره مشخصات فني و قابليتهاي ممتاز اين جنگنده استثنايي 216 ميليون دلاري منتشر شده، بعيد نيست آسمان نبردهاي آينده شاهد يكهتازي اعجوبه همهفن حريفي به نام تارانيس باشد كه همتاي لقب اساطيرياش ـ خداي رعد ـ سينه آسمان را بشكافد. اين هواپيماي كاملا پيشرفته بيسرنشين قادر است با سطح بالايي از عملكرد خودكار، عمليات مختلفي ازجمله انتقال سلاح به ميادين جنگي در قارهاي ديگر را به انجام برساند. سازندگان تارانيس معتقدند اين جت جنگنده يكي از بزرگترين خودروهاي هوايي بيسرنشين جهان را معرفي خواهد كرد كه پروژه ساخت آن با هدف طراحي و به پروازدرآوردن يك هواپيماي بيسرنشين طي 4 سال كليد خورده است كه نتيجه آن ارائه يك هواپيماي تهاجمي دوربرد براي آينده در ناوگان آينده نيروي هوايي سلطنتي انگلستان است. اين هواپيماي دوربرد كه از قضا خيلي سريع و مخفي پرواز ميكند به خوبي قادر است طيف متنوعي از آرايش مهمات و تداركات را بر فراز شماري از هدفهاي مختلف به خدمت گرفته و حتي ميتواند از عهده دفاع از خودش در برابر حمله هواپيماهاي سرنشيندار و بيسرنشين دشمن برآيد. تارانيس در واقع نخستين برنامه توليد خودروي هوايي جنگي بيسرنشين (UCAV) وزارت دفاع انگلستان است كه سرمايهگذاري تحقيقاتي خودش را به مدت 10 سال روي فناوريهاي پيشرفته خودروي هوايي بيسرنشين و همچنين نوع جنگي آن متمركز كرده است و به برنامه چندمليتي اروپا در همين زمينه موسوم به نرون نپيوسته است. در همين رابطه صنايع بزرگي ازجمله بي.اي.ايي، رولز رويس، كاينتيك و اسميتث كه سرمايهگذاريهاي پر و پيماني در بخش خصوصي براي يك رشته از برنامههاي توليد خودروهاي هوايي بيسرنشين دارند، تيم صنعتي طراحي و ساخت اين پروژه را تشكيل ميدهند و به واسطه اهميت و كيفيت بالاي محصول نهايي هر يك مسووليت بخشي از آن را بر عهده دارند. بخشهايي ازجمله برنامهريزي كلي توليد و بسياري از فناوريهاي پيشرفته در زمينه مشاهدهپذيري پايين و مخفيانه، يكپارچگي سامانهها و زيرساخت كنترل سامانه، جنبههاي مرتبط با خودكاري سامانه، تامين سامانههاي نمايش و درجهبندي سوخت، سامانه كامل واحد قدرت الكتريكي، سامانه احتراق و نصب آن و بالاخره توسعه و تحويل برنامه محاسباتي كنترل پرواز نمونهاي از مسووليت شركتها در پروژه تارانيس به شمار ميرود. علاوه بر اين بخشها، شركت فناوريهاي سامانههاي يكپارچه وظيفه تامين پيشرفتهترين مجموعه پشتيباني هوايي موسوم به C4ISTAR را براي تارانيس بر عهده داشته است كه اين بسته شامل بهترينهاي رايانهها، فرماندهي، كنترل، مخابرات، هوشمندي، ديدهباني و تجسس، هدفيابي و شناسايي ميشود. ضمن اين كه براي پروژه تارانيس از تجربيات سابق شركتهاي طرف قرارداد در زمينه ارتقاي افزونتر قابليتهاي پيشرفته سختافزاري و نرمافزاري چنين هواپيماهايي براي كارآمدتر كردن تعقيب اهداف سرزده (POET) و همچنين بررسي قابليت توانا ساختن شبكه و طراحي ساختار C4ISTAR براي سامانههاي هوايي آينده نيز استفاده شده است. [b]پرندهاي كه ميخواهد متفاوت باشد[/b] خودروي هوايي تارانيس به عنوان يكي از بزرگترين خودروهاي هوايي بيسرنشين دنيا تقريبا اندازهاي همتاي جت پيشرفته آموزشي هاوك Hawk با 35/11 متر طول، 98/3 متر ارتفاع و طول بالي معادل 94/9 متر است. براساس همين اعداد و ارقام انتظار ميرود وزن اين پرنده بزرگ حدود 8 تن باشد كه در مقام مقايسه هاك وزن بدنه و موتور و تجهيزاتي معادل 45/4 تن و وزن تيك آفي برابر با 1/9 تن دارد. در توصيف خاص بودن اين پرنده پرواز مخفي همين بس كه كليه قطعات، بخشها و سامانههاي پروازي آن به طور اختصاصي و از سوي شركت نامداري توسعه و ارائه شده است. اين خودروي هوايي خاص از شكل بال دلتايي پيروي ميكند و چرخهاي آن يا ارابه فرودش از نوع سهچرخه است. تصاوير ويدئويي توليد شده توسط رايانه سامانه تيك آف كردن و برخاستن هواپيما از يك باند صاف و روكشدار را نشان ميدهد. البته خودروي هوايي تارانيس از لحاظ فرم و شكل ظاهري و نه از جهت مقياس شبيه خودروي هوايي بيسرنشين دلتايي شكل است كه گروه بي.اي.ايي پيش از اين با نام راون عرضه كرده است. تارانيس از سامانه عامل كنترل پروازي مقدماتي سود ميجويد كه شركت طرف قرارداد به دنبال راهبرد طراحي با ريسك پايين براي توليد نسل سوم سامانههاي رانش فعال مستقيم (DDV) آن را به عنوان بخشي از برنامه مشترك جنگندههاي ضربتي تكهاي هوايي و مخصوص تارانيس توسعه بخشيده است. درخصوص چرخها، ترمزها و سامانههاي كنترل ترمز نيز از آخرين محصولات سامانههاي ترمزي هوافضاي شركت دانلوپ براي تارانيس بهره گرفته شده است. [b]يك موتور دگرگون شده[/b] مسووليت توسعه موتور مخصوص براي تارانيس با شركت معروف رولزرويس است. تارانيس ميتواند قدرت خود را از موتور Adour 951 كسب كند كه از فاصله تعمير و نگهداري و تنظيمات هدفي معادل 4000 ساعت برخوردار است. اين موتور در واقع مدل اقتباسي از نمونه قبلي همين موتورهاست كه نيروي پرتابي يا پيشرانهاي معادل 6480پوند و در نتيجه افزايشي 8 درصدي در نيروي موتور را در مقايسه با مدل قبلي به تارانيس ميبخشد. مناسبسازي و اصلاحات صورت گرفته در موتور 951 شامل به كارگيري مواد بهينهسازي شده در بخش گرمايي با هدف ارائه پايداري و مقاومت بيشتر، طراحي پروانه جديد براي تأمين توان پيشرانه بالاتر و همچنين پيشبيني كنترل ديجيتال به جاي كنترل هيدروديناميكي است. با اين اوصاف سامانه كنترل موتور ديجيتال كاملا مستقل و قدرتمند (FADEC) ميتواند حفاظت كامل نوسانات موتور، كنترل كاملا خودكار و همچنين بازيابي و بهبود موتور را به تارانيس پيشكش كند. [b]ايستگاهي براي فرمانده زميني[/b] زيرساخت كنترل زميني وظيفه تامين برنامهريزي و فرماندهي ماموريت تارانيس و همچنين كنترل اختصاصي آن در خلال حركت هواپيما روي باند، برخاستن، بازيابي و بازگشت بر عهده دارد. علاوه بر اين، كنترل زميني كار برقراري اتصال و ارتباط براي ارسال و گرفتن دادههاي ماموريت و تصويربرداري به تارانيس و بالعكس از سامانههاي عمومي و نامحدود اطلاعات فضاي نبرد را صورت ميدهد. در همين رابطه، كنترل زميني تارانيس به فناوريهاي پيشرفته سامانههاي مديريت ماموريت در سطح يگان نظامي، كنترل و برنامهريزي ماموريت و كنترل بار مفيد ازجمله استخراج و آناليز دادههاي تصويربرداري مجهز شده است. ضمن اين كه مجموعه كنترل زميني تارانيس تحت فناوري مديريت يكپارچهسازي سامانهها و تاييد صلاحيت زير ساخت كنترل زميني براي ميزباني خودروهاي هوايي است. [b]قابل اعتماد براي هر نوع ماموريت[/b] در كنار تمامي مشخصات فني بارز و اختصاصي، طراحي سامانههاي ماموريتي پيشبيني شده روي خودروي هوايي تارانيس همان چيزي است كه دست و بال اين جنگجوي سريع و رادار گريز را براي هر كاري باز گذاشته است: نفوذ دزدكي به حريم دشمن، ديدهباني و شناسايي، حمل و انتقال مهمات و تداركات، سلاحهاي پيشرفته و خيلي وظايف ديگر كه هنوز آشكار نشده بخشي از قابليتهاي آشكار و پنهان تارانيس در قلمروي هوايي است. اين سامانههاي ماموريتي شامل طراحي سامانههاي باز پيشرفته با انعطافپذيري و قابليت تغييرپذيري بسيار بالا است كه بر اساس مدل طراحي توسعه يافته براي جت آموزشي پيشرفته هاوك و هواپيماي تايفون و موشك زمين به هواي دريايي براي هواپيماهاي فوق سريع اجرا و پياده شده است. فناوري پيشرفته بسيار مهمي كه آلبوم ويژگيهاي شاخص اين اعجوبه بيسرنشين را تكميل ميكند، سامانههاي هوشمندي است كه سطح بالايي از كارآمدي و راندمان عملياتي بهبود يافته و خودكار را براي آن به ارمغان آورده است. به نحوي كه براي ماموريتهاي ديده باني، تجسس و شناسايي هوابرد، سامانه استخراج و جمعآوري تصاوير (ICE) پيشبيني شده براي تارانيس، امكان جمعآوري و توزيع خودكار دادههاي تصويربرداري را با كيفيت بالا و اختصاص پهناي باند بسيار كم ميسر ميسازد. از طرفي يكپارچه شدن سامانه استخراج و تجميع تصاوير با سامانههاي كنترل خودرويي تارانيس، فراهمكننده ويژگي خودكاري و انعطافپذيري بالاي آن بوده و امكان توليد يك تصوير واحد سطحي يكپارچه را از ميان شبكهاي از حسگرها فراهم ميكند. ديسكاوري / خبرگزاري فرانسه /مترجم: مهريار ميرنيا لينك خبر : http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100881957996[/align]
-
[align=justify]مدیرعامل سازمان صنایع هوایی نیروهای مسلح به اقدامات انجام شده برای ساخت هواپیمای مسافربری در کشور اشاره کرد و گفت: با توجه به فعالیتهای انجام شده و براساس برنامهریزیها حداکثر تا 5 سال دیگر ایران در تولید هواپیما خودکفا خواهد شد.شبکه ایران _ منوچهر منطقی رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل سازمان صنایع هوایی نیروهای مسلح که پیش از این سکاندار ایران خودرو بود، در گفت و گو با خبرنگار شبکه ایران، با تشریح اقدامات انجام شده برای ساخت هواپیمای مسافربری در کشور، اظهار داشت: حداکثر در برنامه پنجم به تکنولوژی ساخت هواپیماهای منطقهای خواهیم رسید. وی که مسئولیت پروژه ساخت هواپیماهای پهن پیکر نیز در مجموعه فعالیتهایش است، افزود: در زمینه هواپیماهای منطقهای (با ظرفیت 130-70 نفر) تلاش داریم به سمت ظرفیتهای بالاتر حرکت کرده و همزمان به سمت توسعه طراحیها گام برداریم. [b]ساخت 30 درصدی هواپیمای پهن پیکر با امکانات موجود[/b] منطقی در عین حال به توانایی و امکانات کنونی کشور برای ساخت هواپیماهای پهن پیکر نیز اشاره کرد و گفت: در شرایط کنونی و با توجه به امکانات موجود تا 30 درصد ظرفیت انجام کار را داریم و به طور حتم برای رسیدن به توانایی 100درصدی، با داشتن برنامه در کنار اُراده ملی، میتوان ایران را نیز به کشور هواپیماساز تبدیل کرد. وی درباره اقدامات انجام شده در این زمینه گفت: برای آغاز ساخت هواپیما پهن پیکر نیازمند یکسری مهارتها و اجرای موارد استاندارد آن هستیم، بنابراین رسیدن به این مهم، زمان خواهد برد. مسئول ساخت هواپیمای پهن پیکر، تحقق اهداف ترسیم شده در این بخش را نیازمند اجرای مرحله به مرحله کار در سه بخش هواپیماهای کوچک و متوسطه، هواپیماها با ظرفیت 70 تا 130 نفر و هواپیما با ظرفیت بیش از 200 نفر دانست. به گفته منطقی، هرکشوری برای رسیدن به مرحله ساخت هواپیمای پهن پیکر این مراحل را طی کرده است. به طور مثال کشور برزیل در حال گذر سه مرحلهای است که ما باید در آن قدم بگذاریم. وی با تاکید بر اینکه کشورمان در تمام بخشهای مربوط به ساخت هواپیما توانمندی بالایی دارد، تصریح کرد: باید به گونهای عمل کرد که بتوان این بخشها را مانند یک زنجیر به هم متصل کرد. مسئول ساخت هواپیمای پهن پیکر به مواردی که باید در ساخت هواپیما باید به آن توجه شود، اشاره کرد: طراحی کامل، طراحی مشترک و تولید، تولید صرف و تعمیر و نگهداری هواپیما، از جمله مواردی است که در ساخت هواپیما باید مورد توجه قرار گیرد. به گفته منطقی ایران با توجه به ظرفیتها و امکانات موجود، پتانسیل ساخت هواپیماهای کوچک و متوسط را دارد. هرچند که در بخش هوا نوردی منطقهای نیز قابلیت تعمیر و نگهداری کاملاً وجود دارد. وی تصریح کرد که به غیر از توانایی تعمیر و نگهداری، اکنون در این بخش منطقهای در حال ورود به مرحله تولید و طراحی مشترک هستیم. وی درباره اقدامات انجام شده برای ساخت مشترک هواپیما با برخی از کشورها نیز اظهار داشت: مذاکرات و جمعبندیها با کشورهای مورد هدف انجام شده است. منطقی بدون آنکه نامی از کشوری ببرد، گفت: زمانی که تصمیم گیریها قطعی شد، اسم کشورها را اعلام خواهیم کرد. هرچند که وی کشورهای مذاکره کننده را ترکیبی از کشورهای اروپایی و غیراروپایی بیان کرد. [b]تحریم مانع از فعالیت ساخت هواپیما نخواهد شد[/b] مسئول ساخت هواپیمای پهن پیکر درباره اثرات تحریمها بر فعالیت هواپیماسازی کشور نیز اظهار داشت: تحریم اثری به ساخت هواپیماهای تجاری ندارد، از این رو کار متوقف نخواهد شد. هرچند که با اراده ملی، استراتژی میانمدت و ترسیم درست مراحل کاری، میتوان مراحل پیچیده ساخت هواپیما را پشت سر گذاشت و در مدت کوتاهی به یک کشورهواپیماساز تبدیل شد. منطقی با بیان اینکه تا 20 سال آینده ایران به چهار تا 6 هزار فروند هواپیمای منطقهای با ظرفیت 90 تا 110 نفر نیاز دارد، تصریح کرد: اگر نتوانیم این نوع هواپیماها را در کشور بسازیم، به طور حتم ارزهای زیادی از کشورمان خارج میشود. لينك خبر : http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=46896[/align]
-
تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی (عکس ، خاطره ، فیلم و ..)
zed پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگ آوران
[align=justify]میگفتند تخصص شما به جبهه نمیخورد. هیچیک از همکاران همتخصصی من جبهه نرفتند، اما من عاشق جبهه بودم. شهید بابایی حشر و نشر زیادی با مردم و روستاییها داشت که اخلاق او را خوب میشناختند. میشد سراغ یکی از آنها برویم و با او گفتوگو کنیم، اما سرهنگ خلیل صراف، هم همرزم او بود و هم رفیقی شفیق. روزهای زیادی را در جنگ با هم گذراندند. هنوز هم اشک در چشم سرهنگ صراف جمع میشود وقتی از خوبیهای عباس حرف میزند. سرهنگ خلیل صراف عاشق جبهه بوده و میگوید با هر بهانهای خودم را به منطقه میرساندم. خانوادهام را دوست دارم، اما وقتی کنارشان بودم فکر بچههای خط و تنهایی و دوری آنها از خانه رهایم نمیکرد. متخصص الکترونیک است، آن زمان به او میگفتند تخصص شما به درد جبهه نمیخورد! استخدام ارتش بود، اما نمیتوانست مأموریت بگیرد و برود. آنقدر بهعنوان بسیجی به جبهه اعزام شد که به جرم ترک خدمت به دادگاه نظامی رفت. سرهنگ خلیل صراف میگوید همین الان هم که سن و سالی از من گذشته دوست دارم لباس نو بپوشم و شیک بگردم اما عباس اینطور نبود. همیشه ساده ساده. بهزور لباس خلبانی نو میپوشید حتی وقتی تیمسار بابایی شد. [b]در نیروی هوایی چه کار میکردید؟ مسئولیتتان چه بود؟[/b] در نیروي هوایی تخصص الکترونیک داشتم و سال 1351 در مخابرات نیروی هوایی استخدام شدم. در کیش و شهرآباد خدمت کردم و قبل از انقلاب به مشهد منتقل شدم، یکسال آنجا ماندم. وقتی انقلاب شد به پیشنهاد بعضی مسئولان از جمله حضرت آیتا... خامنهای، در تهران مشغول شدم. البته قبل از انقلاب هم با ایشان رابطه داشتم. [b]چه ارتباطی؟[/b] رهبر انقلاب آن زمان ایدئولوژی اسلامی تدریس میکردند و من هم سر کلاسهایشان حاضر میشدم. [b]کلاسهایی که در مسجد کرامت تشکیل میشد؟[/b] نه، جلسههای خصوصیاي که در منزل تشکیل میشد. یکی دوبار هم در همین کلاسها، شهید اندرزگو را دیدم، ولی زیاد او را نمیشناختم. مجلس، خصوصی بود و افراد خاصی در آن شرکت میکردند که بیشترشان هم شهید شدند. به هر حال پیشنهاد شد در تهران خدمت کنم و همینجا کمیته و انجمن اسلامی را در نیرویهوایی تشکیل دادیم. از جمله بنیانگذاران حفاظت اطلاعات نیز بودم. [b]چه سالی؟[/b] از سال 1359، از وقتی به جبهه اعزام شدم، حفاظت اطلاعات تشکیل شد. رهبر انقلاب با یک تلفنگرام که به نیروي هوایی زدند، خواستند چند نفر از بچههای مشهد که من هم جزو آنها بودم، در اختیار جنگهای نامنظم و شهید چمران قرار بگیریم. در جنگهای نامنظم، مسئول عملیات دشت آزادگان سوسنگرد شدم. [b]شما هم برای تکمیل دورههای آموزشی، آمریکا رفتید؟[/b] بله، برای آموزش دوره الکترونیک به آمریکا رفتم. دورهها از ١٢ تا ٢٧ ماه بود. نیرو هوایی، ٣٦٠ نوع تخصص دارد، از هواپیما تا الکترونیک. الکترونیک تخصصهای مختلفی از جمله مخابرات، رادار و ...؛ رادار و مخابرات به تخصصهای ویژهای تقسیم میشوند. فکر میکردم انقلاب بیشتر به تجهیز برای جنگ الکترونیک نیاز دارد. به همین دلیل رشته جنگ الکترونیک را خواندم که هم به درد جبهه بخورد و هم به درد حفاظات اطلاعات. [b]به ردیابی و رادار مربوط بود؟[/b] بخشی از چیزهایی که خواندیم به رادار و ردیابی مربوط بود. یادتان هست قبل از بمباران آژیر از رادیو و تلویزیون پخش میشد. ما آن موجها را میگرفتیم. به محض اینکه دستگاه روشن میشد و همان لحظه که هواپیما میخواست موشک را رها کند یا همان لحظه که هواپیما روشن میشد ما میفهمیدیم چه هواپیمایی از کدام پایگاه بلند شده. سه آژیر زده میشد که اولی آماده باش عمومی بود و دومی برای اطلاع از اینکه موشک نزدیک کدام شهر شده و سومین آژیر برای اطلاع از جای بمباران بود. ما نوع این ارتباطها را میگرفتیم. وقتی ما موشک را رها میکردیم اصابت میکرد، بیسیم آتشنشانی عراق را شنود میکردیم و میفهمیدیم خسارتی که وارد کردیم چقدر است. شنود مرسوم است، در ایام به جز جنگ هم جاهایی مثل سفارتخانهها تا محدوده مشخص، شنود میکنند. اینها یک نفر تحلیلگر هم دارند که با توجه به شنودها استراتژی مملکت را مشخص میکنند. [b]در جنگهای نامنظم چه کردید؟[/b] مسئول عملیات دشت آزادگان بودم. در مدت سه چهار ماهی که آنجا بودیم دو بار عراق حمله کرد و در محاصره قرار گرفتیم. سروان عبدا... عیسیپور در این حملهها شهید شد. به بهانه اینکه بقیه بچهها کشته نشوند و متخصصان را از دست ندهیم، بقیه را برگرداندند. در این عملیات مجروح شدم و با هواپیمای 130- C برگشتم. خیلی دوست داشتم در جبهه خدمت کنم، اما معمولا با درخواست اعزام من مخالفت میشد. در مدت هشت سال جنگ و ٦٧ ماه خدمت در جبهه، هیچ عید نوروزی را همراه خانوادهام در خانه نبودم. دختر کوچکم برایم نامه نوشت که بابا من شکل تو را فراموش کردم، برگرد. به هر بهانهای میرفتم جبهه. هر جا میگفتند به تخصص شما نیاز داریم میرفتم. ٦ هزار و ٧٠٠ کیلومتر مأموریت انجام دادم و به تمام وابستههای حافظت اطلاعات در نیروی زمینی، هوایی و دریایی سر زدم، دستگاه رنجکننده را نصب کردم و طریقه استفاده را آموزش دادم. ٣٨ نقطه ایران را در مدت یک ماه سرکشی کردم چون میخواستم زودتر به جبهه برگردم. بارها حقوقم را قطع کردند. مرا تحویل دادگاه نظامی دادند، اما جبهه را رها نکردم. تا زمانیکه جنگ بود، در جبهه حضور داشتم. [b]دادگاه نظامی برای چه؟ جرم شما ترک خدمت بود؟[/b] نه، مثلا با منت موافقت میکردند و ٢٠ روز مأموریت میدادند، ولی من میرفتم جبهه ٣-٤ ماه میماندم، تا جاییکه نیاز بود. در ١١ عملیات حضور فعال داشتم. معمولا از طرف بسیج، جبهه میرفتم. اولینبار بهعنوان راننده اعزام شدم. کسی نمیدانست بهکارهای الکترونیک واردم. وقتی پایم به جبهه رسید، خودم گفتم کارهای مخابراتی را هم بلدم. دفعه اول راننده آمبولانس بودم. اما دفعه دوم مستقیما رفتم قسمت مخابرات و مشغول شدم. [b]شما که ارتشی بودید چرا از طرف بسیج به جبهه میرفتید؟[/b] چون میگفتند تخصص شما به جبهه نمیخورد. هیچیک از همکاران همتخصصی من جبهه نرفتند، اما من عاشق جبهه بودم. [b]از کجا با عباس بابایی آشنا شدید؟[/b] زمانیکه حفاظت اطلاعات را تشکیل دادیم - زمان شهید رجایی - از جمله نیروهای متخصص و مؤمنی که جذب انجمن اسلامی شدند، شهید بابایی بود. خلبانها خیلی کمتر جذب این تشکلها میشدند، ولی عباس از اول آمد خودش را معرفی کرد و مشغول شد. از سال 1359 و تشکیل انجمن اسلامی نیروی هوایی با عباس آشنا شدم. اوایل، کمیته نیروی هوایی کار میکرد بعد این کمیته به انجمن اسلامی تبدیل شد و بچههای انجمن اسلامی دو شاخه شدند. یک دسته رفتند عقیدتی سیاسی را تشکیل دادند و تعدادی از ما هم حفاظت اطلاعات را راه انداختیم. [b]عباس بابایی در انجمن اسلامی چه میکرد؟[/b] عباس، فعالیتهای فرهنگی میکرد و علاقه زیادی هم به تعزیهخوانی داشت. [b]تعذيهخواني را از پدرش يادگرفته بود؟[/b] بله، پدرش هم تعزیهخوان بود و هم سازنده وسایل تعزیه. یکبار از جبهه برمیگشتم، عباس گفت: پدرم ناراحتی قلبی دارد برو او را از قزوین بردار و ببر پیش دکتر. دکتر طباطبایی، حزباللهی بود و عباس را میشناخت، از حاج اسماعیل بابایی پول نگرفت؛ دفعه بعد پدر عباس برای جبران محبت دکتر یک کلاهخود تعزیهای به او هدیه داد. دکتر قبول نمیکرد، اما چون کار دست حاج اسماعیل بود، پذیرفت. عباس هم به این کارها علاقه داشت. یکی دوبار در انجمن اسلامی، از تهران خواسته بود بیایند در انجمن اسلامی تعزیهخوانی به پا کنند. در مناسبتهای مختلف، پرسنل همراه خانوادهشان را دعوت میکردیم و برایشان مراسم تعزیهخوانی اجرا میکردیم. همکاری عباس بابایی با انجمن اسلامی، بیشتر، فرهنگی بود. [b]ادامه این آشنایی به کجا رسید؟[/b] این آشنایی و رفاقت ادامه داشت. آن زمان افرادی در ارتش بودند که از زمان محمدرضا پهلوی خدمت میکردند و شاید خیلی با انقلاب همراه نبودند. فکر کنم درجه عباس سروانی بود که ٢ درجه ترفیع دادند و سرهنگ شد و فرمانده پایگاه هوایی اصفهان. [b]چرا پایگاه اصفهان؟[/b] چون تخصص عباس، هواپیماهای «5- F» و «14- F» بود. زمان جنگ هم این هواپیماها از پایگاه اصفهان بلند میشدند. [b]نسبت شما با شهید بابایی چه بود؟ او خلبان هواپیمای جنگنده بود و شما در مخابرات.[/b] نسبت ما رفاقت بود. عباس، زمان جنگ فرمانده پایگاه بود و نمیتوانست زیاد پرواز کند. بیشتر، مسئولیت اداره نیروها را برعهده داشت. متأسفانه زمان بنیصدر اوضاع اصلا خوب نبود. بنیصدر فرمانده نیروهای مسلح بود به فرماندهها دستور میداد، گاهی برای زدن یک تانک، هواپیما بلند شود و دشمن هم بهراحتی با موشک میزد و ما یک هواپیما را از دست میدادیم. عباس از این قضیه خیلی ناراحت بود و تلاش میکرد توانمندیهایش را در جبهه نشان دهد. فکر میکنم بهواسطه ارتباطهایی که با حضرت آیتا... خامنهای و آقای رفسنجانی داشت آنها را مجاب کرد در حالیکه فرمانده پایگاه اصفهان است، قرارگاه رعد را تشکیل دهد که زیرنظر قرارگاه خاتمالانبیاء خدمت کند. آن زمان فرمانده نیروی هوایی سرهنگ صدیق بود که مأموریت قرارگاه رعد را بهعهده گرفت. صدیق تصمیمهای درستی نمیگرفت. فعال نبودیم و دشمن، رادارهای ما را زده بود. به همین دلیل بهوسیله آقای رفسنجانی مسئولیت جنگ به عهده سرهنگ بابایی گذاشته شد. مسئولیت قرارگاه خاتم با آقای رفسنجانی بود و جلسههای مختلف هم در این قرارگاه تشکیل میشد. مسئولیت جبهه و جنگ چه در جنوب و چه در غرب را، از فرمانده نیروی هوایی ساقط کردند و به فرمانده قرارگاه رعد دادند که سرهنگ عباس بابایی بود. بابایی میخواست نیروهای مخلصی جذب کند که خودش دوست داشت. بالطبع از حفاظت اطلاعات خواست که من را جذب قرارگاه رعد کنند؛ آنها هم مخالفت میکردند. برای همین هرچه حفاظت اطلاعاتی میفرستادند آنجا، عباس قبول نمیکرد و میگفت فقط فلانی (صراف) را قبول دارم. حفاظت اطلاعات قرارگاه رعد تشکیل نشد تا اینکه خودم رفتم. با عباس در ارتباط بودم؛ گاهی از طریق بسیج پیش بابایی میرفتم، آن زمانکه در اهواز و امیدیه بود. تا اینکه عباس گفت دوست داری بیای پیش ما؟ گفتم بله، آرزومه. نامهای از قرارگاه رعد به بسیج و قرارگاه کربلا زدند. قرارگاه کربلا مرا مأمور کرد به قرارگاه رعد. حفاظت اطلاعات هم وقتی فهمید از طریق بسیج رفتهام و عباس مرا جذب کرده، ناچار شدند همان مأموریت حفاظت اطلاعات را به من بدهند. آنجا هم مسئول حفاظت اطلاعات بودم و هم مسئول FAC. [b] کار FAC چه بود؟[/b] کار من و همکارنم در این بخش تشخیص هواپیماهای خودی از دشمن بود. مدیریت فنی عباس عالی بود. شیوهاي جدید برای پرواز ابداع کرد و آن سکوت کامل پروازی بود. تمام سیستم رادیویی و راداری را قطع میکرد و بعد پرواز میکرد. وقتی ما با بیسیمها حرف میزدیم آن طرف عراقی، با تجهیزاتی که داشت بهراحتی میفهمید هواپیمایی شکاری بلند میشود و قرار است عملیات انجام دهد. عراقیها نوع فرکانس هواپیما را داشتند و میدانستند هواپیمایی که بلند شده، چیست. به همین دلیل ما باید هواپیمای دوست و دشمن را تشخیص میدادیم. عباس به همه خلبانها دستور داده بود که رادار و بیسیمهایشان را روشن نکنند. ما برج مراقبت نداشتیم. صبح به صبح خودش یک پرواز در سکوت رادیویی و راداری محض انجام میداد. عباس و خلبانان دیگر بهقدری پایین پرواز میکردند که گاهی میشد خلبان را شناسایی کرد. نشانهاش هم این بود که درست از روی دکلهای برق پرواز میکردند. کالک منطقه دشمن و نقشهها را داشتند، بهراحتی برای شناسایی میرفتند. اولین پرواز «weather test» بود. همیشه این پرواز را عباس خودش انجام میداد و میآمد نقشه را به بقیه خلبانها میداد. این کار عباس خیلی در روحیه بچهها تأثیر داشت، چون بچهها میدیدند اولین پرواز را فرماندهشان با این روش انجام میدهد، خودشان هم ترغیب میشدند زودتر بروند مأموریتشان را انجام دهند و برگردند. [b]سکوت رادیویی و خاموش کردن رادارها خطرناک نیست؟[/b] نه، قبل از اینکه شهید بابایی مسئولیت قرارگاه رعد را برعهده بگیرد تعداد زیادی از هواپیماهایمان را از دست دادیم، بهدلیل روشهای غلط. پروازهای برون مرزی را خود عباس با مسئولیت خودش انجام میداد، بهطوری که حتی یک هواپیمای ما از بین نرفت. بچهها با این روش، دشمن را غافلگیر میکردند و نقشهای که عباس به آنها میداد بهقدری دقیق بود که خلبانها با چشم خودشان مواضع دشمن را میدیدند بعد فایر میکردند. در ارتفاع پست پرواز میکردند، کسی نمیتوانست ردشان را بزند. چیزی میخواهم بگویم که تا حالا هیچجا نگفتم. اولین ناو آمریکایی که وارد خلیجفارس شد، بابایی به شورای عالی دفاع گزارش کرد و اصرار داشت به محض اینکه ناو، وارد مرز ما و خلیجفارس شد، بزنم. میگفت نمیخواهم انتحاری عمل کنم، اما اگر نتوانستم، با هواپیما داخل ناو میروم. طرحی داشت که میتوانست راحت، سطح آب پرواز کند و برود تمام بمبهایش را بر سر ناو بریزد و برگردد. هیچ خلبانی جرئت این کار را نداشت. اما عباس میتوانست. عباس خیلی عصبانی بود که چرا ناو آمریکایی وارد خلیجفارس شده و ناراحت از اینکه چرا به من اجازه نمیدهند ناو را منهدم کنم. با واسطهای شنیدیم معینیپور در جلسه شورای عالی دفاع، نظر منفی داده و گفته ناو آمریکایی شوخی نیست؛ وسط جنگ با عراق ما با آمریکا هم وارد جنگ میشویم. ما میگفتیم همین الان هم داریم با آمریکا میجنگیم، چون حامی اصلی عراقیها، آمریکا بود. هیچیک از کسانیکه در شورای عالی دفاع بودند راضی نشدند این کار انجام شود و نظر کسانی مثل فرمانده نیرو هوایی خیلی مهم بود. معینیپور (فرمانده نیروی هوایی) میگفت عباس نمیتواند ان کار را انجام دهد، عباس میخواهد با آمریکا در بیفتد! او میگفت امکان ندارد ما ناو آمریکایی را بزنیم و آنها واکنش شدیدی نشان ندهند. آقای نوروزی از دوستان ما که در دفتر نشر آثار حضرت امام بود میگفت امام به شورای عالی دفاع مکتوب کردند؛ اولین ناوی که وارد خلیجفارس شد و شما با هواپیما زدید، مطمئن باشید ناو دومی جرئت نمیکند وارد این منطقه شود. الان هم هر ناوی وارد خلیجفارس میشود من یاد عباس میافتم که چقدر نگران بود و نگذاشتند کارش را انجام دهد. به توانایی فنی عباس آشنا بودم و میدانستم اگر به او اجازه دهند حتما میتواند موفق شود. قرار بود در سطح پایین پرواز کند طوریکه در معرض رادارهای آنها قرار نگیرد و بهراحتی بمبهایش را داخل ناو بریزد و برگردد. هیچوقت ناو آمریکایی فکر نمیکرد خلبان بابایی پیدا شود که اینقدر جسور باشد و بهراحتی به آنها صدمه بزند. الان متأسفانه 9-8 ناو آمریکا در خلیجفارس هستند. اینها در اثر ندانمکاری شورای عالی دفاع بود که موافقت نکردند. اگر این گزارش عباس به دست امام میرسید، مطمئنم که ایشان اجازه چنین کاری را میدادند، چون خودشان در نامه نوشته بودند اولین ناوی که وارد شد بزنید، کسی این حرف را گوش نکرد. [b]این کار اصلا عرف نبوده، معمولا خلبانها چنین کاری نمیکنند و این خطر را به جان نمیخرند، چطور عباس بابایی میخواست ناو آمریکایی را بزند؟[/b] ببینید سکوت رادیویی هم یک ابتکار بود و اصلا در آن زمان مرسوم نبود. یکبار به ما گفت بروید مقدار زیادی پِهِِن گاو تهیه کنید. ما هم نپرسیدم چرا؟ فقط میدانستم در جایی مثل شهرآباد که قبلا خدمت کرده بودم میتوانم چنین چیزی را پیدا کنم. کامیون فرستادیم از شهرآباد بجنورد، پِهِِن، بار زد و آورد. همه تعجب کرده بودند اینها برای چیست. بعد عباس گفت بشکههای بزرگ ٢٢٠ لیتری میخواهیم. خودش آمد یکی از آنها را به شکلی سوراخ کرد و گفت بقیه را هم همینطور سوراخ کنید. بعد گفت بروید مازوت تهیه کنید. وقتی دستور میداد من که دوستش بودم حساب میبردم. وقت کار، با کسی شوخی نداشت. ما هم بدون کم و کاست دستوراتش را انجام میدادیم. به ما گفت میروید این بشکههای پر از پِهِِن را در نقاط مرزی مشخص کار میگذارید و چند تا از بچههای مطمئن هم مسئول روشن کردن آن شدند. یک نفر خلبان متخصص هم همراهمان بود که میتوانست هواپیماهای خودی را از دشمن تشخیص دهد. یک روز قبل از عملیات، عباس، ساعت پرواز، عملیات و بازگشت را به ما میداد. هیچیک از بچههای ما حق نداشتند آتش بریزند حتی اگر دشمن وارد آسمان میشد. در ١٠ دقیقه خلبانها میرفتند طبق نقشهای که قرارگاه خاتم داده بود با چشم، مواضع دشمن را میدیدند و بمباران میکردند و برمیگشتند. وسط بمباران، تازه، عراقیها متوجه هواپیماها میشدند تا برسند پشت دستگاهها عملیات تمام شده بود و بچهها برگشته بودند. مرز در نخلستان بود، اصلا قابلتشخیص نبود. ما این بشکههای پِهِِن و مازوت را آتش میزدیم، وسط نخلها دود سیاه غلیظ از دور دیده میشد که خط مرزی بود. وقتی خلبانها از دود رد میشدند، میدانستند وارد آسمان ایران شدهاند و عملیات تمام شده؛ با این روش نیازی به رادار و ارتباط رادیویی نبود. دکلهای برق نشانه بود. خلبانها از بالای دکلهای برق یک راست میآمدند پایگاه هوایی امیدیه. [b]کجا مجروح شدید؟[/b] یکبار سر موضع پدافند بودم، هواپیماهای دشمن بمباران کردند. از هشت نفری که در موضع پدافند بودیم، هفت نفر شهید شدند و من که داخل سنگر بودم زنده ماندم. سنگر داخل زمین بود و موج مرا گرفت. الان هم گوشم سنگین است و هم اعصابم ناراحت است. ٤٣ روز بخش اعصاب بیمارستان نیرو هوایی بستری شدم. متأسفانه کسانی که در بخش اعصاب ارتش بستری هستند یا سربازان فراری هستند یا قاتلانی که خودشان را به دیوانگی زدهاظند. اصلا وضعیت خوبی نبود. شاید من اولین مجروح جنگی بودم که در بیمارستان نیرو هوایی بستری شدم. داشتم دیوانه میشدم. شهید اردستانی و آقای اکرمی (وزیر آموزش و پرورش) وقتی به ملاقاتم آمدند، گفتم مرا از اینجا نجات دهید. گفتم اینجا نرده دارد ولی من میتوانم فرار کنم. بالاخره هم از آن بیمارستان فرار کردم و خودم را به قرارگاه امیدیه اهواز معرفی کردم. یکبار هم در فاو، شیمیایی شدم. [b]درباره قرارگاه رعد و کارهایی که آنجا انجام میشد بیشتر توضیح دهید.[/b] قرارگاه رعد یکی از قرارگاههای فعال عملیات هوایی بود که هر نوع درخواست هوایی چه از نظر گسترش پدافند و چه از نظر اعزام هواپیما به عراق، زیرنظر قرارگاه خاتم الانبیاء انجام میگرفت که ریاست ستاد با حسن روحانی و مسئولیتش با آقای رفسنجانی بود. آنجا جلساتی قبل از عملیات با ما میگذاشتند و درباره تعداد نیروها یا طرح گسترش پدافند حرف میزدند. قبل از عملیات، موشکهای هاگ و ضدهواپیما را در منطقه عملیاتی گسترش میدادیم. وقتی عملیات انجام میشد ما آمادگی کامل داشتیم. چون بعد از علمیات، هواپیماهای عراق آسمان ایران را سیاه میکردند. بهترین پروازهای عملیاتی، بیشترین اسیر خلبان، بیشترین هواپیماهای دشمن که صدمه دید، زمانی بود که قرارگاه رعد تشکیل شد و موشکهای هاگ ما بهخوبی عمل میکرد. امکان نداشت یک موشک هاگ رها شود، ولی به هواپیما نخورد. این موشکها به حرارت هواپیما حساس بودند، آن را دنبال و منهدم میکردند. شهید ستاری مسئول پدافند و شهید بابایی فرمانده قرارگاه رعد بود. شهید اردستانی هم معاون حاج عباس بود و نفر دوم قرارگاه. [b]ماجرای حج ٦٦ چه بود؟ عباس بابایی چرا همراهتان نیامد و چطور به شهادت رسید؟[/b] سال 1366 همه با هم حج رفتیم. عباس از پایگاه تبریز پرواز کرده بود، عملیات را انجام داده بود و به آسمان ایران برگشت که یکی از نیروهای خودی، اشتباها او را زد. گلوله از کابین دوم، مستقیم به گلوی او خورده بود. البته کسی تقصیر نداشت. همانطور شهید شد که حضرت علیاصغر(علیهالسلام). در تعزیههای پدرش معمولا نقش علیاصغر(علیهالسلام) را بازی میکرد سال 1366 آقای کروبی نماینده امام در حج بود. آقای کروبی مرا صدا کرد. با شهید اردستانی و مرحوم دادپی هم اتاق بودم. خانم شهید بابایی را هم به ما سپرده بودند. آقای کروبی به ما گفت عباس شهید شده، دو نفر از شما همراه خانم حکمت، باید با اولین پرواز فردا به ایران برگردد. لينك خبر : http://www.asriran.com/fa/news/128598/وقتی-شهید-خلبان-بابایی-می-خواست-ناو-آمریکایی-را-بزند[/align]- 78 پاسخ ها
-
- 1
-
-
- جنگ تحمیلی
- دفاع مقدس
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
[align=justify]حادثه تروريستي زاهدان براي چندمين بار خورشيد اخلاص، شجاعت و مظلوميت نيروهاي بسيجي را خلق كرد. جوان آنلاين /علي رضايي - حادثه تروريستي مقابل مسجد جامع زاهدان گرچه صحنه هاي تلخي را به تصوير كشيد، اما براي چندمين بار خورشيد اخلاص، شجاعت و مظلوميت نيروهاي بسيجي را خلق كرد و جلوه نمايان كلام بنيانگذار انقلاب اسلامي كه فرمودند: «بسيج لشكر مخلص خداست» از قطرات خون «شهيد محمد گلدوي» در فضا نورافشاني شد. اقدام به موقع اين شهيد بزرگوار براي مقابله با عامل تروريستي كه قصد ورود به داخل مسجد جامع زاهدان را داشت، حقيقتا عشق را در واقعيت معنا كرد. چراكه اگر آن انفجار در داخل مسجد و در ميان انبوه جمعيتي كه براي جشن ولادت علمدار كربلا حاضر بودند، رخ مي داد چه بسا به جاي 29 شهيد، امروز با 150 شهيد و يا بيشتر مواجه بوديم. در واقع شهيد محمد گلدوي به محض اطلاع از آنكه فردي اصرار دارد بدون بازرسي وارد مسجد شود و به نوعي يك حادثه تروريستي قريب الوقوع برايش محرز شد، عامل تروريستي را در بغل مي گيرد و اين اقدام شجاعانه وي موجب آن مي شود تا مواد منفجره اي كه قرار بود بيش از 100 نفر را به شهادت برساند، قطعه هاي عشق و ايثار را از وجود محمد گلدوي و چهار تن ديگر از نيروهاي بسيجي مستقر در محوطه بر زمين و هوا فروزان كند. بدين ترتيب عامل انفجاري كه به قصد جنايت و قتل مردم بي گناه، انتحار و خودكشي را پذيرفته بود، طعم مرگ با ذلت را چشيد و اما محمد گلدوي با انجام عمليات استشهادي، از جان خود براي حفظ جان ديگران گذشت و طعم شيرين شهادت را در اوج عزت و غيرت چشيد. براستي تفاوت آشكاري ميان اين دو پيداست. يكي فريب خورده شيطان كه عمليات انتحاري را براي آدم كشي اجرا و خود را قرباني هوس هاي حزب شيطان مي كند. ولي ديگري با فداكاري و اقدام استشهادي در راه رضاي خدا قدم برمي دارد و براي حفظ جان هموطنانش، از داغي كه مي رفت بر سينه صدها پدر، مادر، همسر و فرزند بنشيند، جلوگيري مي كند. حال يك نكته قابل تامل باقي مي ماند كه امروز محمد گلدوي كجاست و روزي آن نزد كيست؟ و عامل تروريستي در كجاست و آيا مفري براي رهايي از عذاب الهي براي او مهياست؟ جسم هر دوي آنان قطعه قطعه شد و هر دو با آنكه مرگ را در چندقدمي خود مي ديدند اما از آن فرار نكردند و به سوي آن دويدند. اما يكي به سمت شهادت دويد و در آغوش سيد و سالار شهيدان قرار گرفت و ديگري با فريبي كه از جانب جندالشيطان خورده بود، به سوي شيطان دويد و نفرين و لعنت خانواده هاي داغدار را توشه راه خويش كرد. اين نكته قابل تامل را مي توان در كلام خدا هم پيدا كرد، به طوري كه در سوره آل عمران، آيه 169 در خصوص شهيدان آمده است: «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» «و گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شده اند، مردگاني هستند، بلكه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.» و از سوي ديگر در خصوص سرنوشت نهايي منافقان تيره دل و رهروان شيطان در آيه 19 سوره مجادله چنين بيان شده است: «استحوذ علَيهم الشيطان فَأنساهم ذکر اللّه، اولئک حزب الشيطانِ، الا ان حزب الشيطانِ هم الخاسرون». «شيطان بر آن ها مسلط شده است و ياد خدا را از خاطر آنها برده است. آن ها حزب شيطانند و بدانيد حزب شيطان زيان کارانند.» لينك خبر : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=305514[/align]
-
تاپیک جامع نیروی هوایی ارتش کره شمالی تاپیک جامع نیروی هوایی ارتش کره شمالی (KPAAF)
zed پاسخ داد به SAEID تاپیک در توان نظامی کشورها
با سلام خدمت همه دوستان گرامي موشكهاي الحسين تحت پروژه اي با نام پروژه كركس توسط كشور آلمان يا با همكاري آنها ساخته شده و در اختيار عراق قرار گرفتند كه به نوعي توسعه موشكهاي اسكاد عراق محسوب مي شد . در خصوص اولين موشك شليك شده به عراق هم متن زير قابل ملاحظه است :- 57 پاسخ ها
-
- فالکروم
- نیروی هوایی خلق کره
-
(و 5 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
[align=justify]مدیرعامل شرکت تولید کننده اولین پاکت پی سی ایرانی از استقبال مردم کشورهای آلمان، بحرین و لبنان از این گوشی موبایل خبر داد و گفت: این گوشی هم اکنون به کشورهای لبنان و بحرین صادر شده و تا یک ماه آینده نیز به بازارهای اروپایی صادر می شود. مدیرعامل شرکت تولید کننده اولین پاکت پی سی ایرانی از استقبال مردم کشورهای آلمان، بحرین و لبنان از این گوشی موبایل خبر داد و گفت: این گوشی هم اکنون به کشورهای لبنان و بحرین صادر شده و تا یک ماه آینده نیز به بازارهای اروپایی صادر می شود. سعید نخعی در گفتگو با مهر با بیان اینکه با عرضه گوشی "t-phone " در نمایشگاه سبیت 2010 آلمان مشتریانی از کشورهای ترکیه و آلمان از این گوشی استقبال کردند گفت: هم اکنون نمایندگی فروش این گوشی در کشور آلمان دایر شده و کار خود را آغاز کرده است. وی اضافه کرد: "طاها فون" (تی فون) اولین گوشی تلفن همراه صادراتی ایرانی است که تا یک ماه آینده صادراتش به کشور آلمان آغاز می شود. پیش از این نیز صادرات حدود یک هزار دستگاه آن به کشور بحرین و لبنان انجام شد. نخعی با اشاره به وجود برخی مشکلات در صادرات این کالا گفت: این گوشی ابتدا به کشور بحرین و سپس به دیگر کشورها صادر می شود به نحوی که نمایندگی فروش این گوشی در کشور بحرین مستقر شده است. مدیرعامل شرکت ابرا تهران با بیان اینکه پاکت پی سی "طاها" همزمان با ماه مبارک رمضان در نمایشگاه قرآن نیز برای بازار داخل عرضه خواهد شد اظهار داشت: این گوشی اسلامی شیعی بر پایه ویندوزموبایل به فروش می رود و دارای امکاناتی داخلی چون شتاب سنج و قبله نما است و تعدادی نرم افزار قرآنی و احادیث نیز در این گوشی قرار گرفته است. نخعی با تاکید براینکه اولین پاکت پی سی ایرانی با هدف جذب بازارهای جهانی کاملا ساخت ایران است ادامه داد: شرکت ابرا تهران دارای مجوز تولید سالانه یک میلیون دستگاه طاهافون است اما با توجه به بازار موجود تاکنون حدود 5 هزار دستگاه از این کالای دیجیتالی تولید شده است که در صورت استقبال، تولید آن قابل افزایش خواهد بود. وی با بیان اینکه پیش بینی فروش خوبی در بازارهای جهانی از این مدل گوشی نسبت به بازار داخلی داریم ادامه داد: محتویات موجود بر روی این پاکت پی سی آن را نسبت به مدل های مشابه متمایز ساخته است. برای مثال وجود نرم افزار اسلامی طاها با قابلیت ارائه تعیین قبله و اوقات شرعی و نیز آپ دیت شدن از طریق وبسایت از جمله این ویژگی هاست. مدیرعامل ابرا تهران با تاکید بر اینکه "طاها فون" به دلیل ویژگی های نرم افزاری اسلامی در کشورهای مسلمان و غیرمسلمان مورد استقبال قرار گرفته است ادامه داد: این تلفن همراه که توجه کاربران عرب و مسلمان را به خود جلب کرده است از 55 ترجمه و تفاسیری از قرآن کریم و تعدادی حدیث برخوردار است. ضمن اینکه قابلیت اعلام زمان نماز و تعیین قبله با کمک سیستم جی پی اس را نیز دارد. وی با ابراز انتقاد از عدم حمایت از تولیدات داخلی تصریح کرد: قیمت گوشی در ابتدای تولید 315 هزار تومان درنظر گرفته شد اما قصد داریم این گوشی را در نمایشگاه قرآن امسال تا حدود 250 هزار تومان عرضه کنیم. این تلفن همراه لمسی که شباهت زیادی به تلفنهای HTC دارد به طور کامل در ایران تولید شده و از سیستم عامل ویندوز موبایل 6.5 مایکروسافت برخوردار بوده و دوربینی 5 مگاپیکسلی دارد و از گیرنده SiRFstar III شرکت سامسونگ برای سیستم GPS استفاده می کند. لينك خبر : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=304468[/align]
-
[align=justify]خبرگزاري فارس: يك تحقيق بينالمللي نشان داد كه مواد سمي و سرطانزا ناشي از حمله رژيم صهيونيستي به غزه تا دهها سال در بدن انسانها و خاك و آبهاي زيرزميني غزه باقي مانده و بيماريهاي نظير سرطان، بيماريهاي كبدي و كليوي و نازايي ايجاد خواهد كرد. به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري الجزيره، ضررهاي ناشي از حمله رژيم صهيونيستي به نوار غزه در پايان سال 2008 به شهيد و زخمي شدن عدهاي از مردم و تخريب منازل آنها و زيرساختهاي شهري محدود نشده است، بلكه مواد سمي فراواني در بقاياي اجساد شهدا و بدن زخميها و خاك اين منطقه وجود دارد كه زندگي مردم را در اين منطقه تهديد ميكند. اين نتايج بر اساس پژوهشي است كه پژوهشگران غربي با همكاري پزشكان فلسطيني انجام دادهاند و نتايج آن را با آزمايشهاي مشابه در اين زمينه كه در دانشگاههاي ايتاليا و اروپا انجام شده است، مقايسه كردهاند. "صبحي سكيك " مدير بخش جراحي در مجتمع پزشكي شفا در غزه يكي از افرادي است كه در اين بررسي ايفاي نقش كرده است، وي تاكيد ميكند كه مواد سمي در بدن شهدا و زخميهاي اين حمله و همچنين در بدن شهروندان و خاك منطقه كه هدف حمله قرار گرفته است، به وضوح مشاهده ميشود. اين بررسي كه نتايج 18 نمونه برداري را مورد آزمايش قرار داده كه از بدن 15 شهيد و چندين زخمي گرفته شده است، و در آزمايشگاههاي اروپايي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته، وجود مواد سمي و سرطان زا كه خطرات شديدي را براي فرد به دنبال خواهد داشت، نشان ميدهد، همچنين آزمايش بر روي خاكي كه با اين مواد سرطان زا مسموم شده نيز انجام گرفته است. اين پزشك فلسطيني ميافزايد كه 9 ماه بعد از پايان حمله رژيم صهيونيستي به غزه نمونه برداري از موي 95 نفر كه مورد هدف مستقيم صهيونيستها در مناطق مختلف غزه قرار نگرفته بودند، نشان داد كه عناصر سمي له ميزان بالا در بدن اين افراد مشاهده ميشود. سكيك در گفتگو با الجزيره گفت كه اين ميزان به نسبت مقداري كه قبل از جنگ وجود داشت، بسيار بيشتر است و به هزاران برابر ميرسد. "نافذ ابوشعبان " رئيس بخش سوختگيها در بيمارستان الشفا كه او نيز در اين پژوهش حضور دارد، از تاثيرات بسيار خطرناك اين مواد سمي بر بدن انسان مانند ابتلا به بيماريهاي سرطاني و بيماريهاي كبدي و كليه خبر ميدهد و ميگويد كه اين سمها بر ميزان باروري و نازايي در ميان مردان و زنان نيز تاثير ميگذارد. ابوشعبان ميافزايد كه يكي از مهمترين موادي سمي كه بدن زخميها و شهدا به آن دست يافته شده است، آرسين، اورانيوم، كاديوم، سرب، مس، نيكل و ساير مواد سرطان زا است كه به علت استفاده از سلاحهاي ممنوعه بينالمللي به مردم غزه منتقل شده است. اين بررسي يكي از محكمترين دلايلي است كه استفاده رژيم صهيونيستي از سلاحهاي ممنوعه مانند فسفر سفيد و اورانيوم را ثابت ميكند، به گونهاي كه ميتوان گفت كه غزه به ميداني براي آزمايش سلاحهاي آمريكايي و اسرائيلي تبديل شده بود. "زياد ابوهين " استاد زيست شناسي و علوم زميني در دانشگاه نسبت به خطر عناصر سمي كه در خاك و توليدات زراعي اين منطقه به دست آمده، هشدار داد و گفت كه اين موضوع به علت نفوذ مواد سرطانزا به آبهاي زيرزميني و خاك منطقه روي داده است. وي تاكيد كرد كه تاثيرات اين مواد سمي تا دهها سال باقي خواهد ماند و تجزيه شدن آن بسيار مشكل است و غزه براي رهايي از دست اين مواد سمي به صدها سال زمان نياز دارد. "عصام يونس " مدير مركز حقوق بشري الميزان تاكيد دارد كه مطالعات و پژوهشهاي موسسات حقوق بشري نشان ميدهد كه اسرائيل در حمله به نوار غزه از سلاحهاي ممنوعه و غيرمتعارف استفاده كرده است. وي تصريح كرد كه تلاشهاي فشرده در دو عرصه داخلي و بينالمللي براي جمعآوري اطلاعات در اين زمينه ادامه دارد تا پروندهاي حقوقي براي محكوميت اسرائيل تشكيل شده و اين رژيم به علت ارتكاب جنايات جنگي عليه شهروندان فلسطيني در غزه مورد محاكمه قرار گيرد. لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8904201061[/align]
-
[align=justify]خبرگزاري فارس: يك خبرگزاري عراقي ابعاد تازهاي از كشته شدن يك دانشمند سرشناس عراقي به دست سرويسهاي جاسوسي آمريكا و رژيم صهيونيستي را فاش كرد. به گزارش فارس به نقل از خبرگزاري الدار العراقيه، اطلاعات جديد به دست آمده از كشته شدن "محمد الازميرلي " دانشمند معروف علم شيمي در عراق نشان ميدهد كه وي در سال 2004 در يك پايگاه آمريكايي در بغداد كشته شده است، اين دانشمند عراقي در سال 2003 و آغاز حمله آمريكايي ها به عراق بازداشت شد. نيروهاي آمريكايي با اين بهانه كه وي يكي از نزديكان "صدام حسين " رئيس جمهور مخلوع عراق به شمار ميرود، وي را بازداشت كرده بودند. الازميرلي متخصص علم شيمي و از معروفترين دانشمندان پليمر در سطح جهان به شمار مي رفت، وي يكي از 200 نفري بود كه در آغاز جنگ نام وي در ليست افراد نزديك به صدام حسين قرار گرفت. اين استاد دانشگاه قبل از بازداشت شدن در 26 آوريل 2003 در دانشگاه بغداد فعاليت ميكرد، آمريكاييها در زمان بازداشت وي تمام كتابهايش را مصادره كرده و برگهها و كامپيوترش را نيز ربوده و بعد كتابخانه را به آتش كشيدند. با پايان تحقيقات آمريكاييها از اين فرد، وي به سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي تحويل داده شد. اين دانشمند شيمي 10 روز را در زندان ابوغريب زير انواع شكنجهها گذراند و بعد از آن به يكي از زندانهاي محرمانه وابسته به موساد در عراق منتقل شد تا از سوي صهيونيستها نيز مورد بازجويي قرار گرفته شود. در فوريه سال 2004 و بعد از يك ماه از كشته شدن وي، صليب سرخ بينالمللي خبر كشته شدن اين دانشمند عراقي و مصري الاصل را به خانواده وي اطلاع داد. بر اساس گزارش الدار العراقيه اطلاعات رسيده حاكي از اين است كه وي در زندان موساد در عراق و با ضربه به پشت سرش كشته شده است، بعد از كشته شدن، جنازه وي به ابوغريب منتقل شد تا جزئيات قتل وي همچنان مخفي بماند. بر اساس اين اطلاعات چهار دانشمند ديگر مصري متخصص در علم فيزيك در اين مدت به دست صهيونيستها در عراق كشته شدهاند كه پرونده آنها همچنان باز نشده است. لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8904201091[/align]
-
[align=justify]مهندس بهمنی عضو شورای بسیج مهندسین خوزستان ، جزئیات این ركورد تاریخی در صنعت نفت جهان را تشریح كرد در یك ركورد تاریخی ، پس از 38 روز تلاش شبانه روزی مهندسان و كارگزان بسیجی صنعت نفت ، عملیات مهار آتش سوزی چاه شماره 24 نفت شهر كه با رمز «یا زهرا(س)» آغاز شده بود ، با موفقیت به پایان رسید و شعله های سركش این چاه با همت دلاوران بسیجی صنعت نفت فروكش كرد. به گزارش جوان آنلاین ، مدیرعامل شرکت حفاری ایران و عضو شورای بسیج مهندسین استان خوزستان با بیان اینکه زمان پیش بینی شده در دنیا برای مهار چاهی مانند چاه شماره 24 نفت شهر 6ماه برآورد شده است افزود: ما این چاه را در 28 روز کاری مهار کردیم. حیدر بهمنی در مصاحبه با برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دو سیما افزود: آغاز مهار این چاه از 18 خرداد بود زیرا ده روز کارهای پشتیبانی آن انجام شد. عضو شورای مركزی بسیج مهندسین خوزستان گفت: شرکت مناطق نفت مرکزی ایران کار پشتیبانی را که چهار ماه طول می کشید در ده روز انجام داد. مدیرعامل شرکت حفاری ایران افزود: برای مهار چاه 24 نفت شهر از بهترین کارشناسان ایرانی در این زمینه استفاده شد. بهمنی مهار این چاه را رکوردی جهانی بیان و اضافه کرد: پیش از انقلاب چاهی در اهواز که شرکتی آمریکایی آن را حفر می کرد دچار حادثه شد و شرکتی دیگر از آمریکا حدود 6 ماه طول کشید که آن را مهار کند. وی افزود: شرایط چاه شماره 24 نفت شهر بسیار دشوارتر از آن چاه 101 اهواز بود. بهمنی گفت: برای مهار چاه نفت شهر بسیاری از ابزار را در منطقه طراحی کردیم و در کمترین زمان ممکن آنرا ساختیم. وی با بیان اینکه در اطراف این چاه 300 تا 400 مورد فوران داشتیم افزود: پیچیده ترین و عمیق ترین مخازن نفت و گاز، در ایران است که پیچیده ترین آنها در نفت شهر قرار دارد. مدیرعامل شرکت حفاری ایران افزود: حداقل هزینه ای که برای گروه خارجی در مهار این چاه باید پرداخت می شد 50 میلیون دلار بود. لينك خبر : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=304058[/align]
-
[align=justify]ترتیاکوف هدایت عملیات جاسوسی روسیه را در سازمان ملل برعهده داشت. سرگئی ترتیاکوف جاسوس ارشد سابق روس که حدود ده سال قبل به امریکا پناهنده شده بود روز جمعه در سن پنجاه و سه سالگی درگذشت. ترتیاکوف هدایت عملیات جاسوسی روسیه را در سازمان ملل برعهده داشت. مرگ ترتیاکوف در همان روزی اعلام شد که امریکا و روسیه مرحله نهایی بزرگترین عملیات مبادله جاسوسان خود را از زمان پایان جنگ سرد انجام دادند. ترتیاکوف که در اکتبر سال 2000 و بعد از پنج سال هدایت فعالیت های جاسوسی روسیه در سازمان ملل به امریکا پناهنده شد روز 13 ژوئن بر اثر حمله قلبی درگذشت.ترتیاکوف ادعا کرده بود او در طول این پنج سال به منحرف شدن حدود نیم میلیارد دلار پول به سمت مسکو از طریق برنامه نفت در برابر غذای سازمان ملل برای عراق کمک کرده است. به گفته یکی از دوستان ترتیاکوف یک مقام ارشد پلیس فدرال امریکا - اف بی آی - از ترتیاکوف به عنوان مهمترین جاسوس امریکا بعد از فروپاشی اتحاد شوروی یاد کرده است. ترتیاکوف در پنجم اکتبر سال 1956در مسکو متولد شد و بعد از پیوستن به کا گ ب - سازمان جاسوسی شوروی سابق - سریعا ارتقا یافت بطوری که در فاصله سالهای 1995 تا 2000 فرد شماره دو ک گ ب در نیویورک به حساب می آمد. پناهنده شدن ترتیاکوف همراه با همسر و دخترش به امریکا تا سال 2008 و زمان انتشار کتاب خاطرات یکی از دوستان ترتیاکوف از دید عموم پنهان ماند. به گفته یکی از دوستان ترتیاکوف او بعد از پناهنده شدن به امریکا از عملیات مخفی روسیه در امریکا پرده برداشت اما شخصا 10 فردی را که چند روز قبل به جرم جاسوسی برای روسیه بازداشت شدند، نمی شناخت لينك خبر : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=304170[/align]
-
ركورد تاریخی مهندسان و كارگران بسیجی در مهار چاه شماره 24 نفت شهر
zed پاسخ داد به zed تاپیک در اخبار علمی
متخصصان شرکت ملی حفاری با ساختن دستگاهی ابتکاری ، و فرستادن آن در عمق چاه توانستند فوران نفت را به عمق ببرند و آتش سوزی را مهار کنند وحید حاجی پور - با اینکه تاکید شده بود هیچ کس به دکل حفاری نزدیک نشود اما چند تن از حفارها خود را به دکل رسانده بودند. نشت گاز از چند روز پیش از بروز حادثه دردناک محرز و به دنبال آن نشتی مهار شده بود. اما نزدیک طلوع آفتاب روز (شنبه 8 خرداد) گاز دوباره نشت کرد. حفار مردان ، پس از مشاهده حادثه، دکل را ترک نکرده و اقدامهای ایمنی لازم را انجام داده و شیرهای ایمنی و مهار چاه (BOP) ها را بستند، ولی به دلیل شدت حادثه، اقدامهای آنها مانع از توسعه آتشسوزی و انفجار نشده و سرانجام سه نفر از کارکنان به شهادت رسیده و تنی چند نیز مصدوم شدند نگرانی های زیست محیطی همسایگان چاه های نفت در قصرشیرین از یک سو و توسعه اتش سوزی چاه شماره 24 نفت شهر از دیگر سو تنها یک راه را برای مسولان امر در برداشت . بلافاصله با مهندس حیدر بهمنی ، مدیر عامل شرکت ملی حفاری تماس گرفته شد تا سریعا خود را به منطقه برساند . وزیر هم از تمامی شرکت ها خواسته بود تا تمامی امکانات خود را در اختیار حاج حیدر قرار دهند . حاج حیدر از بچه های جبهه و جنگ و از مهندسان بسیجی استان خوزستان است . هرچقدر هم رده های وی از پشت میزهای خود تکان نمی خورند تا مبادا کسی جای ان ها را بگیرد ، چنان غرق در عملیات های حفاری است که گویا یک کارگر دکل است. بلافاصله با تیمی از حفارهای شرکت ملی حفاری به سرعت عازم محل حادثه می شود و جلسه ای فوری را با مسولان محلی و شرکت نفت مناطق مرکزی و حفاری شمال ترتیب می دهد. در بازدیدی که از محل حادثه انجام شده بود شرایط بسیار پیچیده عنوان شد. چاه شماره 24 شرایط و موقعیت خاصی دارد . این در حالی است که دکل حفاری و تجهیزات روی چاه ذوب شده و حجم گاز خروجی از آن در زمان حاضر نامشخص است.این یعنی ابهام . اما مهندسان بسیجی خوزستان که این مرتبه لباس رزم دیروز خود را با لباس حفاری امروز جابجا کرده بودند بررسی های فنی خود را بر روی چاه و آتش چاه انجام می دهند. این گروه بحث مهندسی مخزن، مسیر گاز، موقعیت چاه، حجم آتش و خسارتها را بررسی و ارزیابی می کند. [b]کویت را خاموش کردیم ، این که جای خود[/b] حکم مدیر عامل شرکت ملی نفت نیز برای حاج حیدر صادر شده است . حکمی که قابل پیش بینی بود. نمی توان به راحتی با بهمنی وارد گفت و گو شد . وی به شدت مشغول کار است و انگار نه انگار که وی یک مدیر است نه یک کارگز حفاری. دوشادوش کارگران کار می کند و لحظه ای از آتش سهمگین و وحشی نفت شهر دور نمی شود. کارگران حفاری از این موضوع خیلی خوشحال هستند که حاج حیدر در کنار آن هاست . گپی کوتاه در زمان استراحت با وی می زنیم. حاجی آتش را چه زمانی خفه می کنی؟ پاسخ می دهد که صنعت نفت جهان و بر اساس استانداردهای بین المللی حداقل زمان برای مهار و کنترل فوران این گونه چاه ها 6 ماه است. حاجی زبانه های اتش خیلی وحشی است . لبخند می زند و می گوید ما بسیجی هستیم و اگر نتوانیم از پس دو متر آتش بر بیاییم که کلاهمان پس معرکه است. ( دومتر بهمنی 130 متر بود !) گنده تر از این را در کویت و نار و کنگان خاموش کردیم چه برسد به این بجه چاه . کسانی که به مساله نشت نفت آشنایی دارند به خوبی می دانند که حادثه نفت شهر و چاه شماره 24 بچه چاه نبوده بلکه یکی از سخت ترین نشت های نفتی کشور است. اسن اظهار نظر مهندس کمی ادم را در فکر فرو می برد . حاجی با چفیه اش عرق صورتش را در گرمای وحشتناک منطقه پاک می کند و کویت را بازخوانی می کند:" وقتی چاههای کویت آتش گرفت، قرار شد ما به عنوان یک تیم برای کمک به کویت برویم. روزی که به آنجا رسیدیم آن قدر اوضاع کویت درهم و برهم بود که کسی پاسخگوی ما نبود. یک شرکت آمریکایی برای مهار آتش سوزی چاهها آمده بود. بعد از چند روز آنها را مجاب کردیم که بخشی از مهار چاهها را به ما بسپارند. 700 حلقه چاه آتش در حال سوختن بود و آدم ها دو قدمی خودشان را نمی دیدند. اولین چاه را دو ساعته خاموش کردیم و بعد از آن بود که به عنوان یک تیم حرفه ای در کویت مطرح شدیم.حدود 20 حلقه چاه را خاموش کردیم و روز آخر هم توی گل و لای داغ و مواد مذاب افتادم و بدنم سوخت، یک ماه در بیمارستان بستری بودم و با ویلچر به ایران برگشتم. "چفیه اش را خیس می کند و روی سرش می کشد تا کمی از دمای بدنش کاشته شود . ادامه می دهد:" آتش سوزی چاه 50 هم از نادرترین حادثه هایی بود که در دنیا اتفاق افتاد. چاه 50 که آتش گرفت شرکتهای نفتی خارجی معتقد بودند که ایرانی ها نمی توانند آن را به تنهایی خاموش و مهار کنند.روزی که مسئولیت مهار این چاه را به من دادند، قرآن باز کردم، سوره ابراهیم و این آیه آمد که »ما ابراهیم را در آتش بردیم و به سلامت بیرون آوردیم» با استمداد از نام خانم زهرا (س) که ارادت خاصی به ایشان دارم و با توکل به خدا کار را شروع کردیم او بود که به ما کمک کرد، چون مهار این چاه به تنهایی و بدون کمک دیگران از نظر علمی امکان پذیر نبود.ارتفاع آتش 110 متر و فشار آن 3000 پوند بر اینچ بود.دمای آتش 1500 درجه سانتیگراد بود که می توانست آهن را هم ذوب کند. حدود 45 روز طول کشید ان را خاموش کنیم . ماه رمضان هم بود، بچه ها روزه بودند و با این حال کار را انجام دادیم.من باور دارم که انجام این کار معجزه بود." حاجی ادامه می دهد و می گوید که وقتی آتش شهید الماسی را به درون خود کشید سرعت مکش آن قدر زیاد بود که تا ارتفاع 100 متری پرتاب شد.من سراسیمه به سمت پیکر شهید رفتم.یک دستگاه لودر هم آنجا بود، پیکر مطهر شهید را درون بیل لودر گذاشتم ولی بیل لودر روی پای خودم قرار گرفت و پایم را درون زمین فرو برد به همین دلیل نمی توانستم حرکت کنم.لطف خدا و شجاعت بچه ها بودکه نجات پیدا کردم.وقتی مرا به بیمارستان نفت بردند دکتر گفت:پایم شکسته است و باید آن را گچ بگیرند.اما ما هنوز کار داشتیم.به همین دلیل به کمک بچه ها کفش پوشیدم و با پای شکسته سر چاه رفتم.در حالت عادی اگر ناخن تان بشکند نمی توانید کاری کنید.اما در آن شرایط خداوند به آدم قدرتی مافوق طبیعی می دهد تا به هدفش برسد.این همان معجزه است." مهندس دل همه را گرم می کند . لفاوتی میان او و بقیه در ظاهر احساس نمی شود . مدیری که در نفت از ان به عنوان مدیر ارشد نام برده می شود اما در این مهلکه اگر کسی وی را نشناسد ، او را کارگری مثل بقیه کارگرها پندارد. [b]بررسی فنی آغاز می شود[/b] حاجی را صدا می زنند . حاجی به سرعت می رود و با یکی دو نفر تجهیزات را بر می دارند و به سوی آتش حرکت می کنند. چفیه اش را زیر آب می گیرد و روی سرش می کشد . یا زهرا یازهر گویان به جلو می رود و برای بررسی دقیق چاه سرکش برنامه ریزی می کند . مهندسان دیگر نیز بقیه کار ها را در پیش گرفته اند. ارتفاع آتش به حدود 130 متر می رسد و دکل در میان دود و آتش است و امکان مشاهده و دسترسی به آن وجود ندارد.باد ها زبانه اتش را بازی می دهند و گرمای ان را به این سو و ان سو می برد. هوا به اندازه کافی گرم است. در فاصله 100 متری آتش جهنمی برپاست . همه کلافه شده اند . حاجی با دستان خود وضعیت چاه را برای مهندسان هود تشریح می کند . کانکس ها ی اسکان در حال رسیدن هستند و امکانات نیز در راه . همه به هم روحیه می دهند و روحیه خود را به دفاع مقدس منقش می کنند به ویزه قدیمی های حفاری که آرزوی رسیدن به هم رزمان دیروز خود را در سر می پرورانند. حاج حیدر همه مسولان را جمع می کند و برای کنترل مهار چاه نکات فنی را می گوید." دو دستگاه دکل برای انجام حفاری، همچنین امکانات مورد نیاز برای خارج کردن دکل سوخته، می خواهیم .هم چنین سه حوضچه برای تامین آب به منظور خنک کردن محل چاه، 35 کیلومتر لوله کشی آب و جاده های باید به سرعت باید اماده شود.ضمن این که ، حفاری دو حلقه چاه انحرافی برای دسترسی به چاه آسیب دیده باید در دستور کار قرار گیرد. همه به سراغ انجام وظایف خود می روند . همه چیز مثل فیلم های جنگی است. از تقسیم وظایف گرفته تا فداکاری ها و شجاعت ها . حاجی می گوید این فلسفه حفار مردان است که روحیه شهادت طلبی برای میهن اسلامی را در ذات خود دارند. [b]چاه های انحرافی[/b] اواسط تیرماه و گرمای هوا مضاعف شده است اما دریغ از ذزه ای تاثیر بر اراده حفار مردان . حمله مستقیم به آتش خیلی وقت است که اغاز شده اما این اتش سرکش تر از آن چیزی است که انتظارش می رود. البته چندین مرتبه به مدت 15 الی 10 دقیقه آتش سوزی مهار شد اما به دلیل فوران نفت و سرایت آن به زمین های مجاور مجددا آتش سوزی آغاز شد تمام تمهیدات و تجهیزات لازم تدارک دیده شده و مهارگران آتش در انتظار فراهم شدن شرایط جوی و جهت باد برای شروع کار هستند تا بار دیگر حمله مستقیم به آتش برای ورود به چاه و بستن آن را اجرا کنند. تداوم این عملیات برای بستن یا به اصطلاح کشتن چاه از سطح در حالی به عنوان طرح نخست هدف گذاری و اجرا می شود که همزمان برنامه حفاری های امدادی یا جهت دار برای ورود به جداره چاه از عمق نیز در دستور کار است و دستگاه حفاری 112 شرکت حفاری شمال در حال حفاری انحرافی چاه شماره 24 الف بوده و دستگاه 57 فتح شرکت ملی حفاری ایران نیز برای شروع حفاری دومین چاه انحرافی تحت عنوان 24 ب آماده شده است. [b]مرحله ششم و ...[/b] سر ظهر شده به سراغ بهمنی می رویم ببینیم وضعیت چاه 24 به چه روزی دچار می شود . می گوید: " "پسر ، اگر بسیجی امام (ره) نتواند روی این آتش را کم کند که بسیجی نیست" می رود به محل استقرار مهندسان . یکی دو مهندس حفاری نیز وی را همراهی می کنند . 13 تیر است حاجی می گوید دلیل گستره بودن مرکز انفجار و تغییرات جوی آب و هوایی و شرایط غیر منتظره تاکنون نتوانسته ایم کنترل کامل چاه را بدست آوریم اما پیشروی قابل ملاحظه ای تا مرکز انفجار داشته ایم که امیدواریم با توکل به خدای و همچنین تکیه بر توانایی ها و توانمندیهای متخصصان داخلی کشورمان ظرف امشب و فردا مهار کامل چاه را به انجام برسانیم. ششمین حمله به آتش پایه ریزی می شود . حاجی این بار خیلی امیدوار است که کا ر را تمام کرده و برای همیشه آتش را خفه می کنیم . مهارگران دراین مرحله به آتش از روی سطح (Top Kill)، دهانه چاه را به طور کامل پوشش دادند و آتش را خفه کردند . برای لحظاتی همه به هم خیره شدند و به یکباره فریادهای ا.. اکبر و یازهرا فضا را دگرگون می کند . اینجا و در این لحظه اغوش خالی برای کسی یافت نمی شود . اشک شوق را نه روی گونه ها بلکه روی دوش همکاران حفاری می توان دید . حاجی دست تکان می دهد و می گوید" بسیجی یعنی این.بسیجی یعنی به خدا و اهل بیت توکل کن بقیه اش تضمینه خودشه" حالا نوبت رسانه هاست تا سراغ بهمنی بروند و بپرسند که چطور این چاه را خاموش کردید. اعجوبه کنترل چاه های نفتی و گازی کشور که برای صنعت نفت نگینی است مهار این چاه را در مدت 28 روز کاری ، رکوردی جهانی می داند و می افزاید:" هر چند مهارگران و متخصصان صنعت نفت سوابق درخشان و ارزشمندیدر مهار چاه های مختلف داشتنداما این مورد ، اولین فوران چاه نفت و گاز در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که نیروهای مهارگر ایرانی با وجود دستگاه حفاری و ضایعاتی با بیش از 300 تن در محل چاه ،با آن مواجه بودند . [b]عکس های یادگاری [/b] مهار آتش سوزی چنین چاهی با این عمق تاکنون درجهان سابقه نداشته است اما متخصصان شرکت ملی حفاری با ساختن دستگاهی ابتکاری ، و فرستادن آن در عمق چاه توانستند فوران نفت را به عمق ببرند و آتش سوزی را مهار کنند . مدیر تیم عملیات مهار و کنترل چاه 24 افزود ، متخصصان ایرانی با توکل به خدا و مدیریت دقیق توانستند ، 110 محموله دکل را که روی چاه سقوط کرده بود ، منتقلو با کمترین هزینه آتش سوزی را مهار کنند. " عملیات مهار چاه از طریق سطح با هدف بستن چاه یا به اصطلاح کشتن چاه (ول کپینگ) راهکاری بود که با وجود خطرخیز بودن اما نزدیک ترین شیوه برای دستیابی کوتاه مدت به نتیجه تلقی می شد، هر چند دیگر شیوه ها نیز از نظر دور نماند و همزمان در برنامه اولویت ها قرار گرفت که از آن جمله می توان به حفاری های چاه های امدادی یا انحرافی اشاره داشت. " آخر هفته شده و حالا همه دارند جمع و جور می کنند تا پس از یک ماه سراغ حضوری هم از خانواده شان بگیرند. امروز 17 تیر است و با اتمام عملیات مهار چاه از سوی مدیریت عملیات مهار فوران چاه 24 نفت شهر، ترخیص تمام نیروهای حاضر در منطقه ابلاغ شده است.عکس های یادگاری بازار پر رونقی پیدا کرده و اشک های شوق همچنان برقرار . حاجی یافت نشود . مرد بسیجی صنعت نفت با دست و پای شکسته به رامهرمز رفته تا در مجلس ترحیم یکی از اقوام خود شرکت کند. گو یا وی برای گمنام ماندن عجله زیادی داشته و پس از اتمام عمیلیات موفقیت امز چاه 24 ، بی سر و صدا از همه خداحافظی کرد و به اهواز بازگشت.مدیر عامل شرکت ملی حفاری می گفت که چفیه اش برایش مثل دستمال داداش کایکوست.با وجود ش قوت می گیرد و با نبودش حس کمبود. یادم هست زمانی که سکوی شرکت بی پی در خلیج مکزیک دچار نشست نفت و اتش سوزی شد بهمنی بارها اعلام کرد که حاضر است برای جلوگیری از آلودگی های زیست محیطی عملیات مهار فوران نفت را بر عهده گیرد . خیلی ها این ادعا را مضحک خواندند و گفتند اگر راست می گویید بروید نفت شهر خودتان را خاموش کنید . نفت شهر هم که در کمتر از یک ماه خاموش شد اما چه خبر از خلیج مکزیک ؟! لينك خبر : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=304178 -
[align=justify]روسیه با کشف و متلاشی شدن شبکه جاسوسیاش در آمریکا، با تمسخر با این قضیه برخورد کرد. پوتین به بیل کلینتون با کنایه گفته بود: «خوب زمانی وارد مسکو شدی. پلیس آمریکا درست در این زمان جنجالی به راه انداخته و آدمها را خیلی راحت به زندان میاندازد.»/ یک سرهنگ پیشین ضداطلاعات ارتش به نام "سرگئی اسکریپال" نیز در فهرست یازده نفره قرار دارد. او نیز به اتهام خیانت در حفظ اسرار نظامی به ۱۳ سال زندان در اردوگاه محکوم شده است/"اف بی ای" تخمین زده است که دست کم هشتاد زوج دیگر در آمریکا مشغول جاسوسی برای روسیه باشند... سرویس بین الملل ـ انتشار یک خبر توسط خبرگزاری روسی به سرعت در سراسر جهان پیچید. در این خبر آمده بود که روسیه در فکر تبادل جاسوس است و احتمالا در روز پنجشنبه (۸ ژوئیه / ۱۷ تیرماه) عملیات مبادله صورت خواهد گرفت. با این خبر اذهان عمومی به یاد روزهای جنگ سرد میافتد: "مردانی دست در جیب بارانی و آماده شلیک نزدیک یک پل ایستادهاند و از میان هوای مهآلود به آرامی فرد جاسوس نمایان میشود و آهسته به آنسوی دیگر پل میرود." به گزارش "تابناک"، خبرگزاری "اینترفاکس" با انتشار خبر بالا به عبارتی نوعی بمب خبری منفجر کرد، "دویچه وله" با نقل این خبر نوشت: از نظرخانم "آنا استاویتسکایا" که وکیل دعاوی حقوق بشر است، این قضیه در سال ۲۰۱۰ به گونه دیگری عمل میکند، یعنی کمتر هیجانانگیز خواهد بود. خانم "استاویتسکایا" وکیل مدافع دانشمند اتمی "ایگور سوتیاگین" است که در سال ۲۰۰۴ در روسیه به اتهام خیانت به ۱۵ سال حبس در اردوگاه محکوم شده است. "استاویتسکایا" میگوید: پریروز به طور غیرمنتظره "ایگور سوتیاگین" را از اردوگاه جزایی در منطقه "ارخانگلسک" بردهاند. او میبایست به سرعت وسائلاش را جمع میکرده و سپس او را به محلی نامعلوم انتقال دادهاند. این وکیل مدافع میافزاید: من دیروز نصف روز تلاش کردم تا از مسئولان اردوگاه این اطلاعات را بیرون بکشم که او را به کجا و به چه علت انتقال دادهاند. "سوتیاگین" را به زندانی در مسکو انتقال داده بودند. به گفته خانم "استاویتسکایا"، وی در آنجا با نمایندگان ایالات متحده آمریکا و سازمان مخفی برون مرزی روسیه ملاقات کرده بود، «به او گفتهاند، ما میخواهیم شما را با کسانی مبادله کنیم که در آمریکا به اتهام جاسوسی دستگیر شدهاند». این پایگاه خبری می افزاید: روز پنجشنبه، روز پایان مهلت است؛ یا علیه افرادی که در آمریکا به اتهام جاسوسی دستگیر شدهاند اقامه دعوا خواهد شد، یا قضیه را به شیوه دیگر خاتمه میدهند. از قرار معلوم توافقها در سطوح بالا صورت گرفته است. یازده نفر از آمریکا و یازده نفر نیز از روسیه، که آمریکاییها علاقمند به خروج آنها از کشور هستند، قرار است در روز پنجشنبه مبادله شوند. به گفته خانم "استاویتسکایا"، پیششرط مبادله اعتراف به جرم به صورت کتبی است. "سوتیاگین" تاکنون از اعتراف به جاسوسی امتناع کرده است. این دانشمند فیزیک هستهای در سال ۱۹۹۹ دستگیر شد. وی متهم است، اطلاعات مخفی نظامی را به یک عامل بریتانیایی که در ارتباط با سازمان مخفی آمریکا بوده، داده است. به گزارش فرستنده رادیویی روسی "اکو مسکو"، یک سرهنگ پیشین ضداطلاعات ارتش به نام "سرگئی اسکریپال" نیز در فهرست یازده نفره قرار دارد. او نیز به اتهام خیانت در حفظ اسرار نظامی به ۱۳ سال زندان در اردوگاه محکوم شده است. اینکه افرادی در روسیه به خاطر خیانت، با جنجال رسانهای دادگاهی شده و امروز از طریق اتریش یا بریتانیا مبادله میشوند یا مورد عفو قرار میگیرند، پرسشهایی را برمیانگیزد. رهبری روسیه با کشف و متلاشی شدن شبکه جاسوسیاش در آمریکا، با تمسخر با این قضیه برخورد کرد. "ولادیمیر پوتین"، نخست وزیر روسیه، به رئیس جمهوری پیشین آمریکا، "بیل کلینتون" با کنایه گفته بود: «خوب زمانی وارد مسکو شدی. پلیس آمریکا درست در این زمان جنجالی به راه انداخته و آدمها را خیلی راحت به زندان میاندازد.» ولی چندی بعد، از به تور افتادن چند ماهی کوچک سخن رانده شد، که از قرار معلوم ارزشآنها بیش از اینها بوده است. در همین باره، شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی برای بررسی ماجرای جاسوسی روسیه در آمریکا با "الکساندر نکرسوف" مشاور سابق کرملین گفتگو کرد. "الکساندر نکرسوف" درباره احتمال تبادل جاسوسان بازداشتی روسیه در امریکا با یک جاسوس آمریکایی در روسیه گفت: ما هنوز نمی دانیم که چه تعداد از جاسوسان مبادله خواهند شد اما نکته جالب توجه این است که با سازماندهی طرح تبادل ، تائید می شود افرادی که در آمریکا در بازداشت بسر می برند جاسوس هستند. وی افزود: وقتی که "اف بی آی" این افراد را بازداشت کرد به طرزی غیر معمول به جای آنکه از انها بازجویی کند آنها را تحویل نظام قضایی آمریکا داد و با توجه به اینکه روس ها خیلی سریع تبادل جاسوسان بازداشتی را مطرح کردند باید بگویم موضوع عجیب است. این مشاور سابق کرملین تصریح کرد: "اف بی ای" تخمین زده است که دستکم هشتاد زوج دیگر در آمریکا مشغول جاسوسی برای روسیه باشند .روس ها درباره این مسئله خیلی صحبت نمی کنند اما آنها پشت صحنه می گویند که در روسیه هم افرادی هستند که برای آمریکا جاسوسی می کنند. هرچند این موضوع از بعد از فروپاشی شوروی سابق تا کنون کم سابقه بوده است اما، با این حال رهبری آمریکا و روسیه تأکید دارند که این مسئله نباید در مناسبات دو کشور تأثیر بگذارد و پیشرفتها و نزدیکی تاکنونی را خدشهدار سازد. لينك خبر : http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=108140[/align]
-
[align=justify]سرویس دفاع مقدس «تابناک»ـ سردار حاج سعيد (حميد) طايفه نوروز، اکنون از پيشکسوتان جنگ و دفاع مقدس است. او پس از پيروزي انقلاب وارد سپاه پاسداران و پس از مدتي، به فرماندهي سپاه همدان برگزيده شد. در دوران فرماندهي او، کودتاي نوژه رخ می دهد و او با همکاري دلاورمردان سپاه همدان و با توکل به خدا، توانستند درس جاودانهاي به ايادي استکبار بدهند. در ماههاي آغازين جنگ، طايفه نوروز به اسارت دشمن درآمد و فصل جديدي از مقاومت و مردانگي را همراه با هم رزمان خود آغاز کرد و پس از آزادي در سمتهاي گوناگونی که آخرين آن رياست ستاد آزادگان کل کشور بود، به خدمت مشغول شد و هم اکنون به افتخار بازنشستگي نایل آمده است؛ طايفه نوروز، فرمانده ميداني عمليات خنثي سازي کودتاي نوژه بود. در اين مصاحبه، بخشي از رخدادهای آن روز را از زبان ايشان ميخوانيم. • به عنوان نخستین پرسش به اختصار ماهيت و کشف کودتاي نوژه را توضيح دهيد؟ اگر کودتاي نوژه را به دو بخش عمده تقسيم کنيم، اين كودتاي نظامي _ که از نظر آنها نقاب نام گرفته بود و قرار بود، عملياتش در پايگاه شهيد نوژه همدان صورت بگيرد _ يک قسمت کشف و بخش دوم خنثي شدن عمليات بود. در کشف هيچ يک از واحدهاي اطلاعاتي ايران، دخل و تصرفي نداشتند، مگر آن کساني که برگزیده شده بودند که در اين عمليات و در اين کودتا شرکت کنند. به شکل خيلي خاصي ميشود گفت که جمهوري اسلامي در برابر کودتاي نوژه کاملا غافل بود. شب پیش از کودتا، خلباني ميرود خدمت حضرت آيتالله خامنهاي و به ايشان از اين کودتا خبر ميدهد. هنگامی که از اين خبر آگاه ميشوند، بسيار منقلب ميشوند و در خاطراتي که خود آقا اشاره ميکنند، ميروند خدمت حضرت امام و البته نکته جالب اينجاست که با شور و هيجان و منقلب بودن ميروند خدمت ايشان و اصرار ميکنند که امام خانه را ترک کنند؛ اين جملههايي است که خود آقا در يک مصاحبهاي ميفرمايند؛ «ما ديگه دل دل ميزديم. عصري آمديم شوراي انقلاب، آقاي هاشمي هم در جريان بود. ميديديم دل آنجا آرام نميگيره، از امام دلم ميخواست که کمک بگيرم. به آقا هاشمي گفتم، بريم خدمت امام و بگيم که امشب چه قضيه قرار است انجام بگيره. من و آقاي هاشمي با هم ديگر سوار ماشين شديم، رفتيم جماران خدمت امام. گفتيم با امام کار واجبي داريم و رفتيم و گفتيم چنين قضيهاي در شرف انجام است و شما امشب در جماران نمانيد. امام با دقت گوش دادند، ولي با کمال خونسردي گفتند: نه. ما بنا کرديم به اصرار کردن، بلکه التماس کردن، خواهش ميکنيم از اينجا بيرون برويد؛ خطرناک است و چنين خواهد شد. ايشان مصر و قرص گفتند: نه. وقتي ديدند که ما خيلي اصرار ميکنيم، گفتند: شما از من نگران نباشيد. من امشب برايم چيزي پيش نخواهد آمد، در حالی که سه تيم سه اسکادران هوايي يا سه تا هواپيما ميخواستند بروند، فقط جماران را بکوبند.» خب این که حضرت امام از کجا اين را می دانسته که اين قدر محکم مخالفت ميکند حال آن که اين عزيزان این همه به او اصرار ميکنند که در جماران نباشند، بنده اعتقاد دارم امداد امداد و الهام و توکل الهي بود. • اينکه از زمان و محل وقوع اين کودتا اطلاعي در دست نبود، يک بحث است و اينکه آيا اشراف اطلاعاتي بر مجموع تحرکات آنها نبود، بحث ديگري است. نه ديگر تنها يک روز پیش از زمان کودتا، افسري که منقلب شده بود، ميرود پيش مادرش و به برادر کوچکترش اين قضيه را ميگوید که مادر با همان فهم و درکش ميگويد من شيرم را حلالت نميکنم اگه نروي بگويي و به این ترتیب، هم او ميآيد خدمت مقام معظم رهبري و قضيه را لو ميدهد. عزيز ديگري هم که نفوذي در ميان کودتاچيان بود و من او را نميشناختم که تنها شهيد اين عمليات هم هست، به گونهاي ديگر اطلاع داشت؛ جريان شهادت ايشان را بعدا توضيح ميدهم. • مسئوليت شما در آن زمان چه بود؟ فرمانده سپاه همدان بودم و همچنين فرماندهي عمليات سپاه همدان را همزمان بر عهده داشتم، چون مسئول عمليات ما در کردستان شهيد شده بود. • شما به عنوان فرمانده سپاه همدان، چگونه از تصميم بر وقوع کودتا آگاه شديد؟ صبح روز پیش از کودتا ساعت 10 صبح بود که گفتند: برادر نوروزي، دو نفر آمدند که با تو کار دارند. گفتم: بيايند داخل. وقتي آمدند، گفتند ما ميخواهيم شما را خصوصي ملاقات کنيم. ما اتاق را خلوت کرديم و آنها فکر ميکنم عزيزي بود به نام برادر رضوان که از اطلاعات سپاه و از تهران آمده بود و يک درجهدار دیگر که گمان کنم يا کلاه سبز بود يا از تيپ «نوهد». گفتند که قرار است امشب پايگاه شهيد نوژه به دست کودتاچيان اشغال شود و فردا عملياتي ضد نظام و پايگاههاي خاصي انجام بگيرد و سيصد «سورتي» پرواز صورت بگيرد و جماران را سه مرتبه بکوبند و جاهاي ديگري که نام آورد که مراکز قدرت و مراکز تصميم گيري در مملکت بودند، مجلس بود، کميته بود، سپاه بود و اينها را می خواستند بکوبند. هنگامی که اين خبر را دادند، حقيقتا شوکه شدم. گفتم: چه زماني؟ گفتند: همين امشب. يک بار ديگر پرسيدم، امشب يا فردا صبح؟ گفتند: بله. همين امشب عمليات صورت ميگيرد و فردا پس از تسخير پادگان شهيد نوژه، عمليات اصلي را آغاز ميکنند. من گفتم: يعني الان ما ميتوانيم کاري بکنيم که اين خبر را به من ميدهيد؟ گفتند: شرايط چنين است. ما هم همين ديروز با خبر شديم و خودمان را رسانديم به شما. • آن موقع فرمانده کل سپاه و مسئول اطلاعات سپاه چه کساني بودند؟ فرمانده سپاه احتمالا برادر منصوري و مسئول اطلاعات هم برادر محسن بودند. خلاصه ديديم که چارهاي نيست و بايد کاری کنیم. همه بچهها را آماده باش صد در صدي داديم و گفتيم تمام بچهها را دعوت کنند به سپاه و بلافاصله ذخيرههايي را که داشتيم هم فراخوان کرديم. تعدادي از بچهها را با تلفن با ماشين مأمور کرديم که بروند تا آنجا که ميتوانند نيرو جمع کنند و ما هم تلاش کرديم تا عصر، قرار عملياتي بگذاريم براي خنثي کردن اين کودتا؛ به گمانم آن روز ما توانستيمپنجاه تا شصت نفر از بچهها را ما جمع کنيم. • از شهرستانها يا از همدان؟ تنها از همدان، چون فرصتي نبود و بعد هم بر پایه اطلاعاتي که عزيزاني که از تهران آمدند و به ما دادند، طرح عملياتي ريختيم. گفتند کساني که قرار است کودتا را انجام دهند، در يک نقطهاي نزديک پايگاه شهيد نوژه که کارخانه شن و ماسه بود، آنجا تجمع ميکنند و بر پایه طرح عملياتي که خودشان داشتند، وارد پايگاه نوژه ميشوند و پايگاه را تسخير ميکنند. اينها ورزيدهترين افراد ارتش آن زمان بودند؛ يعني تيپ «نوهد»، کلاه سبزها و آنهايي که دوره بسيار بالاي تخصصي ديده بودند. ما عمده نيروهايمان را فرستاديم و بر پایه طرح خودمان به محلی که در آنجا افراد با ماشينهاي مختلف برای آغاز عملیات جمع ميشوند و به این ترتیب، ما آن محل را تقريباً با بیست تا سی نفر محاصره کرديم. • يعني آنها متوجه تحرکات شما نبودند؟ نه، پیش از اينکه تاريکي شب برسد، رفتيم و مسير عملياتي آن نقطه را مشخص و افراد را چينش کرديم و به همه روستاهاي محل هم خبر داديم که اتفاقي دارد در پايگاه نوژه ميافتد، هشيار باشيد و هر خبري شد، به گشتهاي ما _ که اينجا هستند _ اطلاع بدهيد. سر سه راه پادگان نوژه هم يک ايست بازرسي گذاشتيم. تعداد 78 تا 10 گشت از سه راه ساوه تا پايگاه نوژه همدان گشت ميزدند. خلاصه آن که به واحدهاي ژاندارمري که پليس راه بودند هم اطلاع داديم که يک محموله قاچاق دارد ميآيد؛ اما روشن نگفتيم چون اطميناني نبود. به ياد دارم آخرين واحدهايي که از سپاه همدان خارج شدند، ما در سپاه را قفل کرديم و رفتيم. فقط يک نفر ماند که پاي تلفنها باشد و بي سيمهاي درب و داغاني که داشتيم را جواب بدهد. بعد ديگر ما شروع کرديم به گشت زني. خود من هم يک واحد گشتي اختيار کردم و به اين سه چهار محلها سرکشي ميکردم. در راه به هم علامت ميداديم و ميايستاديم و رهنمودها و اطلاعاتي که داشتيم، با هم مبادله ميکرديم. يکي از واحدهاي گشت ما متوجه يک ون شد. بر پایه اطلاعات برادراني که از تهران آمده بودند و به ما دادند، کودتاچيان، کفش هاي ورزشي نو به پا داشتند و دارای تعدادي ونهاي نو صفر کيلومتر که به وسيله يک کاميون حمل ميشدند. يکي از گشتهاي ما که سرگروه آن شهيد مجيدي بود، متوجه ميشود و اينها را نگه ميدارد و دستگير مي کند. کسي که فرماندهي اين عمليات را بر عهده داشت، داخل همان ماشين بود؛ استواري به نام محمدي يا احمدي، دقيق يادم نيست. ماجرا به این شکل بوده که وقتي از ماشين پياده شان ميکنند، اين شخص موفق ميشود تيم ما را خلع سلاح کند و سه بار اسلحهاي را که از دست بچههاي ما گرفته و چکانده ولي شليک نشده بود. در اين فاصله، يکي از بچهها اسلحهاش را برميدارد و به طرف اين شخص تيراندازي ميکند که با مهارت بسيار بالايي از معرکه درميرود. در حين اين درگيري که آنجا رخ ميدهد، يک نفر از بچهها به نام مجيدي _ که نفوذي در بين آنها بود _ آنجا شهيد ميشود و چند نفر از کودتاچيان کشته ميشوند. اين شهيد درجهدار تيپ هوابرد بود که در حين شهادت به من گفت: «من در ميان آينها نفوذي هستم، برويد دنبالشان». • يعني شما قبلا او را نميشناختيد؟ نه. نميشناختم. فقط لحظههاي آخر عمرش بالاي سرش نشستم. درگيري که تمام شد، گشت من به آنجا رسيد. ديدم يکي سر جاده ايستاده؛ بنابراین، ما با احتياط نزديک شديم و تقريباً ميشود گفت که در بغل من جان داد. آن قاتل فرار ميکند و بچههاي گشت ما هم دنبال او ميروند. جنازههاي کودتاچيان آنجا افتاده بود و به علاوهِ شهيد ما. نکته جالب اينجاست که اين شخص و اين فرمانده عمليات که چترباز بوده و چترش را رها ميکرد، ميپريد و به شاه احترام ميگذاشت و ورزيدهترين نفر اينها بود و وقتي فرار کرد تا صبح ميدوید، در صورتي که با محل تجمع خودشان، فقط 500 متر فاصله داشت. تا صبح ميدود و اينها را پيدا نميکند و خسته و درمانده ميآيد کنار زمين يونجه زاری و ميخوابد که يک پيرمردي با دامادش داشتند زمينشان را آبياري ميکردند. توي تاريک و روشنای صبح ميببينندش. به واسطه خبري که ما داده بوديم، پیرمرد به دامادش ميگويد، او آنجا خوابيده و اسلحه اش هم کنارش است. هر دو بيل داشتند؛ يکي بيلش را ميگذارد زمين. پيرمرد ميگويد تو اسلحه اش را از دستش بگير، من هم اگر بلند شد با بيل ميزنمش. جالبه بزرگترين نظامي اين مجموعه را که قرار بوده عمليات را رهبري کند با بيل پيرمرد اصلاً فلج ميشود. بعد وقتي که آوردندش پيش ما، گريه ميکرد مثل ابر بهار، ميگفت: ببينيد من را کي اسير کرده. يکي از اينها که ما دستگيرشان کرديم، وقتي آوردندش در سپاه، اين درجهدار عزيزي که از تهران اومده بود، ميگفت خيلي مواظب اين باشيد، چرا که اگر دستش را باز کنيم، همين ساختمان را خراب ميکند. من نگاه به چهره اش کردم، حقيقتاً انگار سالهاست که مرده بود. صدايش کردم، گفتم: چه ميخواهي؟ گفت: دستهايم را باز کن. گفتم: دستهايش را باز کنيد. گفتم: چه ميخواهي؟ گفت: غذا، آب. بهش داديم و بعد خيلي با آرامش و طمأنينه خاصي که همه ما تحت تأثير قرار گرفتيم، گفت: من ديدم انقلاب را شما نگه نميداريد که پاسدار انقلابيد. ماها ديديم انقلاب را کس ديگري نگه ميدارد. کس ديگه حامي اين انقلاب است. بعد گفت: همه ما را اعدام کنيد، اول از همه من را اعدام کنيد. ما به حقيقت همه از خائنين به ارزشهاي اين مملکتيم. نه تنها به اين رژيم خيانت ميکنيم، ما بلکه به تک تک اين مردم داريم خيانت ميکنيم، چون اين انقلاب و مردم را خداوند دارد حمايت ميکند. • شعاع دستگيري کودتاچيان در همين مسير نوژه تا همدان بود يا درون شهر و پايگاه هم رفتيد؟ بله، ما تعدادي که توي جاده دستگير کرديم و اطلاعاتي که از اينها گرفتيم در همان جا، همين طور اطلاعاتي به ما ميدادند. ما نه دستگاه شکنجه داشتيم، نه بزني، نه بکشي. گفتند اينها بناست از پادگان نوژه پرواز کنند؛ خلبان فلان، خلبان فلان، خلبان فلاني. ما شروع کرديم رفتيم داخل پايگاه و شروع کرديم دستگيري و تقريبا پنجاه تا شصت نفر را دستگير کرديم. هم همدان و تو نوژه، به ویژه در پايگاه و خلبانان و ديگر ديديم که نه، دستگيريهاي ما دارد تعدادش ميرود بالا و با اطلاعاتي که اينها دارند ميدهند، من به تهران زنگ زدم و به برادر محسن گفتم: برادر محسن، اوضاع اين گونه است. اگر ما بخواهيم ادامه بدهيم، اين همکاري با اين کودتاچيان خيلي گسترده است و حتي همان جا متوجه شديم لشکر 92 اهواز قرار است، صبح همان روزي که عمليات هوايي شان را انجام ميدهند، عمل کنند که فرمانده و جانشين اين لشکر به نامهاي بهرامي و علي مرادي از عوامل اين کودتا بودند. جالب است وقتي که ما اسير شديم، يک روز ديديم که چند تا ماشين بنز آمد و افسران ارشد ايراني پياده شدند و رفتند به قرارگاه فرمانده اردوگاه رومادي. • يعني همان افسران فراري دوره طاغوت و کودتا؟ بله، سوت داخل باش زدند. ما رفتيم داخل و سپس شروع کردند به خواندن نام افرادي از لشکر 92 اهواز که جزو اسرا بودن و يکي يکي ميبردند به درون مقر فرماندهي اردوگاه. از آسايشگاه ما هم يک نفر را صدا کردند که خودش را قبلا راننده آمبولانس معرفي کرده بود. او رفته بود آنجا، همکارانش ميدانستند اين فرمانده تانک بوده، اما خودش را راننده آمبولانس معرفي کرده بود. بعد آمد داخل آسايشگاه و گفت رفتم آنجا؛ بهرامي بود و علي مرادي، فرمانده و جانشين لشکر 92 که گفت مادر فلان فلان شده فحش ميداد تو راننده آمبولانسي؟ تو که فرمانده تانکي. گفت: من اصلاً تو را نميشناسم. من راننده آمبولانسم نه فرمانده تانک. يک درجهدار نمي دانم اهل کجا، آن افسران آمده بودند براي تشکيل ارتش رهايي بخش ايران (آرا) يارگيري ميکردند که نظامياني که از مملکت فرار کردهاند به علاوه آن تعدادي که در اردوگاه اسير شده بودند، جذب ميکردند که به کمک ارتش عراق به خاک ايران حمله کنند و بر پایه آن توانمنديهاي اطلاعاتي که داشتند، ميتوانستند بسيار موفق شوند؛ درست مثل مرصاد منافقين؛ يعني اين طرح همان سال اول جنگ توسط ارتش رهايي بخش، به فرماندهي آريانا يا اويسي ريخته شد. يکي از اين دو تا بود فرمانده اش بودند؛ الان در ذهنم نيست. وقتي که اينها آمدند، بر خودم واجب دانستم اين خبر را به ايران بدهم. من نه کشف رمز داشتم نه دسترسي به جايي. نامهاي نوشتم براي همسرم و در نامه گفتم كه به محمد نوري بگوييد آن ماشيني كه آن شب من زدم شيشه اش را شكستم، حالا آمدند تاوان ميخواهند، حالا داستان چه بود؟ شب كودتا در تعقيب و گريزهايي که من انجام ميدادم، يك ماشين فرار كرد. من با سه نفر ديگر دنبالش كرديم. من نشستم سوار ماشين پشت فرمان و با سرعت دنبال اين ماشين رفتيم. حالا ماشين آن نو صفر كيلومتر، ماشين ما هم از اين ماشينهاي لكنتي كه از ادارهها گرفته بوديم. خلاصه ما با ترفندي سر يک پيچي با نور اضافه كردن و اينها، ماشين ترسيد که ما رسيديم از ماشين پياده شد. ما هم پياده شديم من نشانه گرفتم با كلت 45 ميليمتري ريا، راننده را كه حالا الله بختكي درست نشونه زديم شيشه عقبش شكست رفت خورد به كتف راننده. آنها فرصت داشتند و فرار كردند تا صبح در بيابان دويده بودند و خسته و کوفته صبح آمده بودند، سر جاده و ما خودمان سوارشان كرديم. اين اشاره به اين داستان بود كه گفتم به محمد نوري بگویيد كه: «محمد نوري چه كسي بود؟» محمد نوري آن موقع مدير داخلي يا مسئول اطلاعات سپاه همدان بود و الان از خدمتگزاران صادق و توانمند در سطوح بالاي نيروي انتظامي است. گفتم: بگو اين طوري شده و آنها آمدند اينجا غرامت ميخواهند. بعد شروع كردم در نامه به نوشتن کلمات مبهم و نامفهومي. وقتي اين نامه ميآيد ميفهمند كه اين نامه چيزهايي توش هست، دقيق روشن نيست و كلمات غلطي در اين نامه نوشته شده. اين نامه را ميبرند ميدهند به محمد نوري چون اون موقع مسئول اطلاعات سپاه همدان بود. ايشان ميآورد كرمانشاه پيش همين سردار لطفيان که مسئول اطلاعات غرب بود و اين نامه ميرود به شوراي امنيت كشور و من با خواندن ده بيست تا آيةالكرسي نوشتم كه سرهنگ، علي مرادي، بهرامي، ارتش رهايي بخش و... و... همچين خيالي دارند با غلط نوشتن بعضي از كلمات تا برسانم كه داستان اينجوريه و خيلي جالب اينها آنچنان رمزي نبود. با نگاه كردن سطحي فهيمدند كه روي اين حروف نظر هست؛ در برگشت از اسارت، حروف را كه كنار هم گذاشتند، داستان را برايشان گفتم و فهمیدند. وقتي كه ما در بازرسي ستاد کل بودم، امير لطفيان شد فرمانده ما در معاونت بازرسي. من را كه ديد، به آغوش گرفت. گفت: دلم ميخواست تو را ببينم. گفتم: چطور؟ گفت: اين نامه تو كه از اسارت آمد به شواري امنيت کشور ما برديمش گفتيم به اين ميگن پاسدار كه از توي اسارتم هم دارد كار ميكند و اين خبري كه تو به ما دادي، به راحتي ما توانستيم آن حركت را خنثي كنيم و در نطفه خفه اش كنيم؛ اين بود داستاني كه آنجا اتفاق افتاده بود. • در حين گشت زني و انجام عمليات، ارتباط شما با مرکز چگونه بود؛ يعني دستور و گزارش ها چگونه رد و بدل ميشد؟ ما چون امكانات كافي نداشتيم با سرعتهاي سرسام آوري كه توي جاده ميرفتيم، خودمان مثل پيك عمل ميكرديم. به اين گشت ميگفتيم تو برو آنجا به آن گشت ميگفتيم برو به محل تجمع، ما هيچ اميدي نداشتيم كه بتوانيم موفق بشويم. من تعداد خاصي از بچهها را خودم ميشناختمشان که از لحاظ اخلاقي و توانمندي دو تا تيم فرستادم داخل پايگاه نوژه و گفتم اگر ما موفق شديم که فبها، اگر هم موفق نشديم، يقيناً بدانيد كه تمام ما بيرون كشته شديم و هر كسي خواست برود طرف اين شيلترهاي هواپيما مرد، زن، بزرگ، پير، جوان، هر كس نزديك هواپيما شد، شما بزنيد و حتي هواپيماها را هم منهدم كنيد. همچنين دستوري داديم كه اين بچهها كوله پشتيهايشان را پر كردند از فشنگ و رفتند داخل پايگاه و بحمدالله کار به آنجا نكشيد و از هم پاشيدند و در اين از هم پاشيدگي شان، ما حداکثر استفاده را كرديم؛ يعني اينها حتي نتوانستند دو حركت از آن طرح عمليات كه با آن وسعت با آن دقت و محقق و مرزبان و آدمهاي خيلي گنده و خادم و دنبال اين قضيه بودند، که حتي دو حركتشان را با همديگر انجام بدهند و اين دستگيريها را ما انجام داديم. • خب آقاي طايف نوروز، اين گزارش های لحظه به لحظه را شما به چه کسي ميداديد؟ آیا از تهران هم گزارش ميخواستند؟ [با خنده] باز هم اگر از اين تلفنهاي همراه بود خوب بود، دو تا بيسيم درب و داغون داشتيم كه گذاشته بودن آن كنار كه با هم تماس داشته باشند. نهايتا نماز صبح را در جادهها خوانديم. ما از آنجا شروع كرديم زنگ زديم به برادر محسن كه برادر محسن به حول قوت پرودگار و باز هم ميگویم به حول قوت پروردگار و به حول قوت پروردگار نه هيچ کدام از ماها، عمليات کوتاچيان خنثي شد. • در اين فاصلهاي كه از صبح به شما خبر دادند تا فردا صبح كه نماز خوانديد به آقا محسن خبر داديد؟ هيچ تماسي از تهران با شما يا خود شما با تهران نداشتيد؟ چرا، بعد که برگشتيم سپاه، ديگر با اين تلفن هاي كابل، تلفنهاي معمولي با تهران تماس گرفتيم و گرفتم برادر رضوان تماس گرفت كه از اطلاعات سپاه مرکز بود. از بچههايي بود كه قبلاً زنداني سياسي بود كه با برادر محسن كار ميكرد، اطلاعات را با هم رد و بدل ميكردند. بعد ما گزارش تهيه كرديم و آمديم. يادم است فرداي آن روز داشتم ميرفتم تهران كه گزارش بدهم به مجموعه فرماندهي سپاه، راديوي ماشين را باز کردم. آقاي هاشمي داشت اولتيماتوم ميداد به ساواكيها كه بس کنيد، ديگه بسه. • از پاسداران آن دوره سپاه همدان در جريان جنگ تحميلي کسي شهيد شد؟ خوب است در سالروز اين حادثه از افتخارآفرينان آن روز يادي شود. بله، ميشود گفت همه بچههاي آن روز سپاه همدان که در جنگ شهيد، اسير يا جانباز شدند همان عزيزان خنثي کننده کودتاي نوژه بودند. يک خاطره جالب يادم آمد، يکي از پاسداران تيم گشت که مسئول سرکوب محل کودتاچيان بود، عقرب زده بود. صدايش كردم. ديدم دستش ورم كرده سياه شده. گفتم: بيا برويم بيمارستان. گفت: من نميروم. اگر بناست كشته بشوم، بگذار همينجا كشته بشوم. هر چه اصرار كرديم، اصلاً زير بار نرفت. خلاصه در آن تاريكي شب كه كمين كرده بودند، يكي از بچهها آمد بالاي دستش را بست و با يک چاقو دستش را فشار داد. يک مقدار خون خارج شد و حالش بهتر شد. در هر صورت، پس از پايان عمليات، من به تهران رفتم و گزارش مفصلي به برادر محسن و فرمانده کل وقت سپاه دادم. لينك خبر : http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=108068[/align]
- 7 پاسخ ها
-
- ارتش
- نیروی هوایی
- (و 4 بیشتر)
-
بررسی جامع نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
zed پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
[align=justify]یک فروند هواپیمای شکاری "اف 4 ایی" که سالها غیرعملیاتی بود در پایگاه ششم شکاری بوشهر به دست توانمند متخصصان فنی نیروی هوایی بازسازی شد و به ناوگان پروازی این نیرو پیوست. به گزارش خبرنگار مهر، هواپیما شکاری "اف4ایی" که طی سالهای گذشته غیرعملیاتی بوده و کشورهای سازنده از ارسال قطعات این هواپیمای شکاری خودداری می کردند به دست توانمند متخصصان کشورمان با ساعتها کار و تلاش بی وقفه بازسازی و با موفقیت به ناوگان پروازی نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران پیوست. بر اساس این گزارش، تعمیرات اساسی هواپیمای شکاری "اف4ایی" شامل بازسازی کلیه سیستمهای برقی، هیدرولیکی و لاین ترمز هر سه چرخ می باشد که پس از پایان این تعمیرات جنگنده با یک مرحله تاکسی معمولی، فست تاکسی و چک نهایی (FCF) بدست خلبانان با تجربه با موفقیت کامل به پرواز درآمد و موجب افزایش توان نظامی و قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران شد. به گزارش مهر ، پایگاه هوایی ششم شکاری بوشهر نیز که اواخر خردادماه سال جاری یک فروند دیگر از این نوع هواپیمای شکاری را مورد تعمیرات اساسی قرار داده بود نخستین پایگاه شکاری در کشور به شمار می آید که پس از پایگاه هوایی تهران موفق به انجام تعمیرات اساسی هواپیماهای جنگنده شکاری شده است. لينك خبر : http://mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1111701[/align] -
[align=justify][b]علامه محمد حسین فضل الله به رحمت ایزدی پیوست[/b] مسئول دفتر اطلاع رسانی علامه فضل الله لحظاتی پیش از درگذشت این مرجع شیعیان لبنان خبر داد. "محمد عمرو" لحظاتی قبل در گفتگو با خبرنگار مهر اعلام کرد که علامه فضل الله که از چند روز پیش بستری بود امروز به علت خونریزی شدید داخلی در بیمارستان بهمن بیروت در گذشت. علامه فضل الله از شخصیت های مذهبی و سیاسی مهم لبنان و منطقه بوده است. لينك خبر : http://mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1111700 [b]نگاهی به زندگینامه علامه فضل الله ؛ فقیه سیاسی اجتماعی لبنان [/b] خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: مرحوم علامه محمد حسین فضل الله مرجع تقلید شیعیان لبنان علاوه بر تحصیلات حوزوی و فعالیت های مذهبی به انجام فعالیت های اجتماعی و تاسیس مراکز خیریه ایتام شهرت داشت. سید محمد حسین فضل الله در سال 1354 قمری ( 1935م ) در نجف اشرف در یک خانواده روحانى لبنانی دیده به جهان گشود. وی تحت نظارت پدرش سید عبدالرئوف فضل الله از مراجع شیعه مراحل تربیت و تعلیم را به شیوه اى که در آن زمان مرسوم بود طی کرد. علامه فضل الله در دوره کودکى وارد مکتب خانه شد تا خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را بیاموزد. اما فضاى خشن مکتب خانه که تحت اداره افراد کهنسال بود با مزاجش سازگار نیامد و حتى آثار منفى بر روحیه اش گذارد لذا وارد مدرسه اى شد که مرکزى با نام (منتدى النشر) به سبک جدید تاسیس کرده بود. وى وارد کلاس سوم این دبستان شد و زمانى که کلاس چهارم را مى گذراند، دبستان را هم ترک گفت و در سن نه سالگى تحصیلات حوزوى اش را آغاز کرد. هم زمان با تحصیلات حوزوى و به تناسب سن و ذهنیت خویش به فضاى پیرامون و اوضاع زمانه توجه داشت و اندیشه ها و دغدغه هاى فرهنگى و سیاسى زمانه اش را از طریق مجلات مصر و لبنان و روزنامه هاى عراقى پیگیرى مى کرد. سید محمد حسین برخی دروس حوزوی همچون منطق و اصول فقه را نزد پدر خود فراگرفت و در این مرحله استادى غیر از پدرش نداشت. تا این که براى فراگیر جلد دوم کتاب کفایة الاصول به محضر یکى از اساتید ایرانى اش به نام شیخ مجتبى لنکرانى مى شتابد. وی با اتمام کتاب کفایة الاصول به محضر مراجع آن دوره مانند سید ابوالقاسم خویى، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى و شیخ حسین حلى راه یافت و در کنار دروس اصول فقه، بخشى از کتاب (الاسفار الارهم) معروف به (حکمت متعالیه) ملاصدرا شیرازى را نزد ملاصدرا بادکوبهاى فرا گرفت و مدت پنج سال نیز این درس را از سید محمد باقر صدر فراگرفت. استادش سید ابوالقاسم خویى به او توصیه کرده بود تا این درس را به طور جدى پیگیرى کند. فضل الله در سال 1952 در سن هفده سالگى براى نخستین بار به قصد دیدار خانوادگى به لبنان رفت و در این سفر که هم زمان با چهلمین روز درگذشت سید محسن امین عاملى بود قصیدهاى در رثاى او سرود و در آیین یادبود او قرائت کرد. وى در این قصیده بسیارى از مسایل سیاسى روز و از جمله مساله وحدت و بیدارى اسلامى و مهاجرت جوانان را مطرح و استعمار فرانسه را تقبیح کرد. روزنامههاى آن روز لبنان این قصیده را تحریک کننده و احساس برانگیز توصیف کردند. در سال 1966 جمعى از موسسان انجمن مذهبى "اسرة التآخى" منطقه نبعه در حاشیه شرقى بیروت از فضل الله دعوت کردند تا در آن منطقه اقامت افکند. وى این دعوت را پذیرفت و در همین سال به قصد اقامت دائم به وطن اصلى خویش بازگشت. در سال 1317ق زاده شد و در سال 1318 همراه خانواده به نجف اشرف مهاجرت کرد. وى نزد اساتیدى چون شیخ الشریعه اصفهانى محقق (ضیاء الدین) عراقى، محمد حسین اصفهانى کمپانى، شیخ محمد حسین نائینى، شیخ محمد جواد بلاغى نجفى و سید حسین بادکوبهاى مراتب تحصیلات حوزوى را طى کرد و به مرتبه مرجعیت شیعه و زعامت حوزه علمیه نجف رسید. پویش فرهنگى و علمى علامه سید محمد حسین فضل الله از سالهاى نخست نوجوانى، در کنار تحصیلات حوزوى مطالعات و فعالیتهایى را پى گرفت که در محیط بسته حوزه علمیه نجف چندان پذیرفته نبود. وى با تعمیق و تداوم مطالعات ادبى و قرائت مجلاتى چون مجله الکاتب طه حسین اندک اندک به وجود قریحه شعر در نهاد خویش پى برد و شروع به سرودن شعر کرد. بعدها این قریحه چندان در او شکفت که حاصل آن در قالب سه دیوان شعر منتشر شد. در سال (1380ق) "جماعة العلما" ى نجف مجلهاى فرهنگى – اسلامى را راهاندازى کردند که سید محمد حسین فضل الله در کنار سید محمد باقر صدر و شیخ محمد مهدى شمسالدین از مدیران آن بود و سرمقالههاى سال دوم این مجله را با عنوان (کلمتنا) (سخن ما) به رشته تحریر درآورد. سرمقاله نخست انتشار این مجله را سید محمد باقر با عنوان (رسالتنا) (رسالت ما) نگاشته است. فضل الله به مدت 6 سال به نگارش مقاله و تالیف کتاب ادامه داد و در کنار سید محمد باقر صدر در تشکیل جنبشى شیعى در عراق نقش ایفا کرد. حاصل رایزنىها و همفکرىهاى فضل الله و صدر، پیدایى نخستین جنبش اسلامى شیعى در عراق با نام حزب الدعوة الاسلامیه بود. تا آن زمان جامعه سنى عراق از چند حزب و جنبش -مانند اخوان المسلمین و حزب التحریر الاسلامى- برخوردار بود. فضل الله کتابهاى (قضایانا على ضوء الاسلام) و (اسلوب الدعوة فى القرآن) را در چنین مرحلهاى نگاشته است. وى پس از بازگشت به لبنان در سال 1966 فعالیتهاى علمى، فرهنگى و اجتماعى گستردهاى را در لبنان به راه انداخت که امروزه پس از 45 سال از آغاز این فعالیتها کارنامه پربارى از آن در ابعاد مختلف مشهود است. وى با برگزارى جلسات تفسیر و وعظ دینى و اخلاقى و برنامههاى پاسخ به پرسشها- که هنوز هم به صورت منظم تداوم دارد- توانست تحول عظیمى در چندین نسل پدید آورد و چنان که خود مىگوید: افتخار تربیت غالب نیروهاى مبارز و فعالان مذهبى شیعه را از آن خود نماید. تأسیس حوزه علوم دینى به نام "المعهد الشرعى الاسلامى" به هدف پرورش طلاب علوم دینى بخش دیگرى از فعالیتهاى فرهنگى و علمى سید محمد حسین فضلالله است. وى در این مدرسه تدریس درس خارج اصول وفقه را برعهده داشت. بسیارى از شخصیتهاى جنبش مقاومت اسلامى لبنان تربیت شده این مدرسه هستند. شهید شیخ راغب حرب از نخستین طلاب این مدرسه بود. وى علاوه بر "المعهد الشرعى" که در شهر بیروت واقع است، حوزه علمیه ویژه زنان را نیز در بیروت و حوزهاى نیز در صور و حوزه المرتضى در دمشق (سیده زینب) را تاسیس کرده است. علامه فضل الله امروز در سن 75 سالگی به علت خونریزی شدید داخلی درگذشت. تألیفات علامه از سید محمد حسین فضل الله تاکنون بیش از هفتاد عنوان کتاب - که درمجموع به بیش از یکصد جلد مى رسد- منتشر شده است. برخى از کتابهاى ایشان مجموعه سخنرانىها و برخى دیگر تقریرات درسهاى خارج اصول و فقه ایشان است که به وسیله شاگردانشان تنظیم شده است. پژوهشهاى قرآنى علامه 1 ) من وحى القرآن (تفسیر قرآن در 24 جلد) 2) الحوار فى القرآن 3 ) اسلوب الدعوه فى القرآن 4) من عرفان القرآن 5 ) حرکة النبوة فى مواجهه الانحراف 6 ) دراسات و بحوث قرآنیة ب : کتابهاى فقهى علامه 7) المسائل الفقهیه 8) الفتاوى الواضحه 9 )فقه الحیاة 10) کتاب الجهاد 11 ) کتاب النکاح 12) القرعة و الاستخارة 13) الیمین و العهد و النذر 14) الاجارة 15) رسالة فى الرضاع 16) فقه الشریعة (رسالهى علمیه) 17) الصید و الذباحة 18) دلیل المناسک 19) الشرکة 20) الوصیة 21) المواریث ج) اندیشه اسلامى علامه 22 )خطوات على طریق الاسلام 23 ) قضایانا على ضوء الاسلام 24) الاسلام و منطق القوة 25) الحرکة الاسلامیة، هموم و قضایا 26 ) من اجل الاسلام 27) مفاهیم اسلامیة عامه (10 جلد) 28) فى آفاق الحوار الاسلامى المسیحى 29) دنیا الشباب 30) دنیا المرأة 31) تأملات اسلامیة حول المرأة 32 ) قراءة جدیدة لفقه المرأة الحقوقى 33) الوحدة الاسلامیة بین الواقع و المثال 34 ) قضایا اسلامیة معاصرة 35) اسئلة وردود من القلب 36) المرجعیة و حرکة الواقع 37 ) الاسلام و المسیحیه 38 ) الاسلام و فلسطین 39) الاسلامیون و التحدیات المعاصرة 40) السلام و المشروع الحضارى 41 ) خطاب الاسلامیین و المستقبل 42 ) مع الحکمة فى خط الاسلام 43) الندوة (20 جلد) 44) الجمعة منبر ومحراب 45) صلاة الجمعة، الکلمة و الموقف 46 ) من وحى عاشورا 47 ) حدیث عاشورا 48 ) على طریق کربلا 49) تأملات فى آفاق الامام موسى الکاظم(ع) 50) فى رحاب أهل البیت علیهم السلام 51 ) آفاق اسلامیه 52 ) فى رحاب الدعاء 53) الانسان و الحیاة 54 ) حوارات فى الفکر و الاجتماع و السیاسه 55) روى و مواقف (3 جلد) 56 ) المعالم الجدیدة للمرجعیة الشیعیة 57 ) تأملات فى الفکر السیاسى الاسلامى 58 ) صراع الارادات 59) المقاومة الاسلامیة 60) شرح خطبة الزهراء (سلام الله علیها) 61) الفقیه و الامة 63 ) ارادة القوه 64) بینات 65) الهجرة و الاغتراب 66 ) الزهراء القدوة 67 ) مطارحات فى قضایا قرآنیة 68 ) تحدیات المهجر 69 ) آفاق الروح (شرح صحیفه سجادیه در 3 جلد) 70 ) مجموعه هاى شعرى 71 ) یا ظلال الاسلام (رباعیات) 72 ) قصائد من اجل الاسلام و الحیاة 73) على شاطى الوجدان فعالیت هاى اجتماعى علامه گذشته از فعالیتهاى علمى و فرهنگى و سیاسى که فضلالله در لبنان و سوریه داشته است، فعالیتهاى اجتماعى ایشان چندان گسترده بوده که کمتر منطقهاى از کشور لبنان را مىتوان یافت که اثر فعالیت اجتماعى ایشان در آن مشهود نباشد. شعله ور شدن آتش جنگهاى داخلى و تجاوزات صهیونیستها، گذشته از خسارتهاى جانى و مالى، مشکلات اجتماعى فراوانى را در پى داشت که مهمترین آن سرنوشت مبهم یتیمان و فرزندان شهدا و فقرا و معلولان بود. انجمن خیریه (جمعیه المبرات الخیریه) که تحت نظارت سید محمد حسین فضل الله قرار دارد با کمک نیکوکاران اقدام به تاسیس مراکز و موسسات پیشرفته براى تربیت یتیمان و به ویژه فرزندان شهدا و فرزندان فقرا و تاسیس بیمارستانها و درمانگاهها و مساجد نمود. فرزندان شهدا به طور شبانهروزى در این مراکز خیریه اسکان دارند و مراتب تحصیلىاشان را در بخش آموزشى همین مراکز مى گذرانند. مراکز خیریه ایتام تاسیس شده توسط علامه 1. مبرة الامام الخویى، بیروت (الدوحه 2. مبرة الامام زین العابدین(ع)، البقاع (الهرمل) 3. مبرة الامام على بن ابى طالب (ع)، جبل عامل 4. مبرة السیده مریم(ع) ، جبل عامل، جویا 5. مبرة السیدة خدیجة الکبرى(ع)، بیروت (بئر حسن) 6. مبرة الحورا زینب، البقاع الغربى، سحمر 7. مراکز خیریه براى نابینایان و ناشنوایان 8. مدرسه النور (براى نابینایان)، بیروت 9. مدرسه الرجاء (ناشنوایان)، بیروت مراکز بهداشتى تاسیس شده توسط علامه 1. مستشفى بهمن (بیمارستان بهمن)، بیروت، حارة حریک. 2. مستشفى السیدة زهرا(س)، جبل عامل، العباسیه. لينك خبر : http://mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1110707[/align]
-
[align=justify]خبرگزاري فارس: حاج احمد متوسليان خطاب به بچه هاي تيپ گفت:برادران! وقتى ما مستشاران نظامى آمريكا را از ايران اخراج كرديم، آنها فيوز موشكهاى فونيكس جنگندههاى "اف - 14 " ما را دزديدند و با خودشان بردند. ما به كورى چشم آنها، توانستيم با يك ترفند ساده، اين موشك را دوباره عملياتى كنيم... روز 30 بهمن سال 1360، تمامى بسيجيان اعزامى به دوكوهه، جهت استماع بيانات فرمانده تيپ 27 محمد رسولاللَّه(ص)، به نمازخانه پادگان دوكوهه فراخوانده شدند. يكى از نيروهاى جمعى ادوات واحد تيپ 27 كه در آن سخنرانى حضور داشت، مىگويد: "... حاج احمد چنان سخنرانى جالب و شيوايى انجام داد كه بسيجىها به شدت تحت تأثير جذبه حرفهاى او قرار گرفتند. حاجى در آن سخنرانى پرشور، هيمنه پوشالى تحريم تسليحاتى ايران توسط آمريكا را عجيب زير ضربه گرفت و كوبيد. او با لبخند به بچه بسيجىها خطاب كرد و گفت: برادران! وقتى ما مستشاران نظامى آمريكا را از ايران اخراج كرديم، آنها فيوز موشكهاى فونيكس جنگندههاى "اف - 14 " ما را دزديدند و با خودشان بردند. ما به كورى چشم آنها، توانستيم با يك ترفند ساده، اين موشك را دوباره عملياتى كنيم... از قرارى كه حاجى مىگفت؛ بچههاى جهاد خودكفايى نيروى هوايى ارتش، سكههاى يك قرانى را در محل فيوز اين موشكها طورى نصب كرده بودند كه عيناً كار فيوز اصلى را انجام مىداد. على اى حال، حاج احمد طى آن سخنرانى، چند بار به اين قضيه اشاره كرد و در جمعبندى حرفهايش گفت: اگر فرض كنيم ما صد فروند از اين موشكها داشتيم، با ده تومان وجه رايج خودمان، با صد تا سكه يك ريالى توانستيم دوباره اين موشكها را راه بيندازيم. بلى، ما با يك قرانى، آمريكا را به ذلت مىكشيم!... بچه بسيجىها از اين سبك حرف زدن قرص، بديع و پرشور حاجاحمد خيلى كيف مىكردند. مدام صلوات و تكبير مىفرستادند. بعد هم حاج احمد فرمانده هر يك از گردانها را به نيروهاى آن گردان معرفى كرد. ويژه نامه سالگرد اسارت سردار جاويدان اثر "حاج احمد متوسليان " و همرزمانش در لبنان لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8904160376[/align]
-
پرواز 655 ایران ایر پرواز 655 ایران ایر، جنایت عمدی ، اشتباه انسانی یا تلفات جانبی جنگ !!!!!
zed پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگ تحمیلی
[align=justify]خبرگزاري فارس: ناو وينسنس علاوه بر در اختيار داشتن رادارهاي مختلف، از وجود سامانههاي پدافندهوايي موشكي ايجس (AEGIS) و استاندارد (STANDARD) كه از پيشرفتهترين سامانههاي پدافند هوايي موشكي درياپايه آن زمان محسوب ميشد، بهره ميبرد. يكشنبه دوازدهم تير ماه 1367، مصادف با سوم ژوئيه 1988،جهان شاهد جنايتي باور نكردني از سوي آمريكا بود كه تاكنون آمريكاييها را شرمسار افكار عمومي كرده است. هدف قرار دادن هواپيماي مسافربري ايراني كه 66كودك درآن حضور داشتند، توسط ناو جنگي "وينسنس " آمريكا و به وسيله موشكهاي پيشرفته استاندارد "SM2 " آنقدر تنفّرآميز بود كه در بيشتر مطالب منتشر شده در اين خصوص به ابعاد عاطفي ماجرا پرداخته شده و در تعداد كمي از مطالب و مقالات نيز به ابعاد فني ماجرا اشاره شده است، اما از اصل مطلب كه عملكرد ناو وينسنس در بخش پدافند هوايي ميباشد، غفلت شده است. اين مقاله با بررسي سامانههاي پدافند هوايي ناو وينسنس و عملكرد پدافند هوايي ناو يادشده، سعي در بررسي دقيقتر ماجرا و نشان دادن عمق جنايت دارد. تجسس، كشف، شناسايي، رهگيري و انهدام، وظايف "پايه " و اصلي هر مجموعه پدافند هوايي را تشكيل ميدهند. گاه وظايف فوق به صورت مجزّا و توسط دستگاههاي مختلف كه روي هم سوار شدهاند، انجام ميشود و گاه، همه وظايف در غالب يك سامانه پدافند هوايي انجام ميگيرد؛ يعني ابتدا هواگرد توسط رادار تجسس مورد اكتشاف قرار ميگيرد و سپس عمل شناسايي و تفكيك هواگرد از نظر دوست يا دشمن انجام ميشود. برخي از سامانهها به صورت مستقل و با استفاده از دستگاه " IFF " Identification Friend Or Foe كه تعبير فارسي آن "شناسايي دوست از دشمن " است، اقدام به شناسايي هواگرد مينمايند. برخي از سامانههاي پدافند هوايي نيز اطّلاعات لازم در خصوص دوست يا دشمن بودن هدف را از طريق رادارهاي پيش اخطار (EW) و در مواردي از سُكها (SOK) و حتي سيپيها (cp) دريافت ميكنند. در خصوص سامانههاي پدافند هوايي دريا پايه نيز استعلام از مركز فرماندهي يا ناو سرفرماندهي، رادارهاي پرنده و حتي رادارهاي موجود در منطقه و استفاده از كتابچه برنامه زمانبندي پروازها ميتواند در تشخيص درست هدف مؤثر باشد. در صورتي كه هدف، "ناشناس " تشخيص داده شود، هواپيماهاي شكاري و رهگير با هدفِ مشاهده از نزديك هواگرد و شناسايي و در صورت متخاصم بودن، درگيري با آن به پرواز در ميآيند. در واقع هواپيماهاي رهگير و شكاري اوّلين لايه مرسوم در پدافند هوايي محسوب ميشوند و موشكهاي پدافند هوايي سطح به هوا (زمين پايه ودريا پايه) لايههاي بعدي پدافند هوايي محسوب ميشود. در صورتي كه به هر دليل ، لايههاي فوق موفق به انهدام هدف مهاجم نشوند، لايههاي آخر كه توپهاي ضدهوايي در كنار دوش پرتابها با كاليبرهاي مختلف ميباشند، به دفاع از نقطه يا منطقه آسيبپذير ميپردازند. اما درخصوص عملكرد ناو وينسنس، ابهاماتي وجود دارد كه به آن پرداخته خواهد شد. هواپيماي ايرباس A-300-B2-203 ايراني به شماره پرواز 655 و شناسه IR655 به خلباني كاپيتان "محسن رضاييان " 38 ساله، به مقصد دبي با 290 مسافر كه 39 مسافر غير ايراني و 66 كودك را نيز دربر ميگرفت به پرواز درآمد. در آن ايّام، هر هفته دو پرواز از تهران به مقصد دوبي از سوي شركت "ايران اير " انجام ميشد. مطابق برنامه مدوّن، پروازهاي فوق پس از برخاستن از تهران، جهت سوختگيري و دريافت برخي خدمات در فرودگاه بندر عباس به زمين مينشست و پس از انجام موارد فوق به مقصد دوبي پرواز ميكرد. روز يكشنبه 12تير ماه 1367، مطابق برنامه قبلي، هواپيماي فوق مرحله اول پرواز -تهران- بندر عباس- را در ساعت 05:10 به وقت يوتيسي (UTC)، به پايان رساند. اما مرحله دوم پرواز - بندرعباس- دوبي- به دليل مشكل گمركي يكي از مسافران با 20 دقيقه تأخير انجام شد. مسير پروازي هواپيماي فوق با مشخصات "A5q,A5qw "پيشبيني شده بود. كاپيتان محسن رضاييان با 7 هزار ساعت پرواز كه 2 هزار ساعت آن با هواپيماي ايرباس صورت گرفته بود، از باند فرودگاه بندرعباس و در جهت 206 درجه، با هماهنگي برج مراقبت در ساعت 06:47 به وقت يوتيسي (UTC) به پرواز در ميآيد. پس از تيك آف ( Take Off)،1 كاپيتان رضاييان ضمن تماس با دفتر ايراناير در بندرعباس، فركانس 8/131 مگاهرتز اعلام وضعيت ميكند. در ساعت 06:49 به وقت يوتيسي ( UTC) در تماس با برج مراقبت ارتفاع خود را 3 هزار و 500 پا گزارش ميدهد. ضمن اينكه خلبان رضاييان در فركانس 4/133 مگاهرتز ودر ساعت 06:51 به وقت يوتيسي (UTC) با برج مركزي كنترل تهران( Tehran ACC) تماس برقرار كرده و حضور درارتفاع هفت هزار پايي را اطلاع ميدهد.آخرين تماس ثبت شده هواپيماي ايرباس با برج بندرعباس و هفت ثانيه پس از تماس با برج مركزي كنترل تهران، انجام ميشود. انهدام هواپيما نيز در ساعت 06:54 دقيقه به وقت يوتيسي (UTC) و در حال صعود از ارتفاع 12 هزار پا به 14 هزار پا انجام شد. اولين اكو (ECHO) يا بليپ (BLIP) هواپيماي مسافربري ايرباس برروي اسكوپ رادار تجسس (SEARCH) در ساعت 10:17 به وقت تهران توسط اپراتور رادار تجسس هوايي ناو وينسنس مشاهده ميشود. در حالي كه شناسايي آن هنوز انجام نشده بود. به دليل شرايط خاص منطقهاي، اپراتور رادار سرچ (جستوجو) بلافاصله افسر مسئول، بخش پدافندهوايي ناو را مطلع ميسازد. او نيز كاپيتان راجرز، فرمانده ناو جنگي 2/1 ميليارد دلاري را مطلع ميكند. حضور يك فروند اف14 ايراني در منطقه و وحشت آمريكاييها از شرايط خاص حاكم بر منطقه، تصميمات فرمانده راجرز را با بيتدبيري همراه ميكند. * شرايط خاص منطقه چيست؟ جنگ ايران و عراق، حضور دهها ناو جنگي آمريكايي در خليج فارس و درياي عمان، درگيري نابرابر قايقهاي توپدار سپاه با بالگردهاي آمريكايي و نيز ناوچه اسكورت وينسنس، حضور يك فروند اف14 ايراني در منطقه از جمله مواردي بود كه شرايط را غير عادي به نظر ميرساند. تقابل مابين آمريكا و ايران نيز به مرحله نظامي رسيده بود. حمله به كشتي "ايران اجر "، حمله به سكوهاي نفتي رسالت و رشادت در تاريخ 27 مهر سال 1366، سكوهاي نفتي نصر، سلمان و مبارك، در 29 فروردين سال 1367، درگيري با قايقهاي توپدار ايراني و... سرانجام منجر به اين شد كه آمريكاييها در خليج فارس آرامش نداشته باشند؛ ضمن اينكه در همان ايام حوادثي همچون حمله به ناو "استارك " از سوي هواپيماي عراقي ترس شديدي را بر آمريكاييها مستولي ساخته بود. به ويژه اينكه آنها انتظار حمله از سوي دوست خود عراق را نيز نداشتند؛ هرچند كه عراقيها با عذرخواهي و پرداخت غرامت سعي در جبران داشتند، اما مجموع اين حوادث بر آمريكاييها تأثيرگذار بود. آنها هزاران كيلومتر دورتر از كشور خود و در آبهاي سرزميني كشورهاي در حال جنگ، خود را همچون طعمه اي براي طرفين جنگ ميدانستند و اين، با برنامهريزي و اهداف سياستمداران آمريكايي تناقض داشت؛ زيرا سياستمداران آمريكايي، سربازان خود را بهمنظور حفظ منافع آمريكا به خليج فارس و درياي عمان فرستاده بودند، ولي نظاميان آمريكايي به فكر جان خود بودند و نه تأمين منافع كشور خود. از اين رو، نظاميان نامبرده شده متأثر از شرايط آن زمان، تصميمهاي غيرعقلاني و شتابزده را تجربه ميكردند. از جمله تصميمهاي غيرمنطقي و شتابزده كه توسط فرمانده راجرز، فرمانده ناو وينسنس اعمال شده بود، تنظيم تمام كانالهاي ارتباطي ناو بر روي فركانسهاي نظامي از جمله فركانس 243 مگاهرترز بود. در حالي كه ارتباط با هواپيماي مسافربري ايراني از روي يك فركانس غير نظامي ممكن بود. * آشنايي مختصر در خصوص سامانههاي پدافند هوايي ناو وينسنس ناو وينسنس علاوه بر در اختيار داشتن رادارهاي مختلف با كاربريهاي گوناگون و سامانههاي پدافندهوايي توپخانهاي از وجود سامانههاي پدافندهوايي موشكي ايجس (AEGIS) و استاندارد (STANDARD) كه از پيشرفتهترين سامانههاي پدافندهوايي موشكي درياپايه آن زمان محسوب ميشد، بهره ميبرد. سامانه پدافندهوايي ايجس كه سلاحي سطح به هوا و در ياپايه جهت مقابله با موشكهاي ضدكشتي و انواع هواگرد ميباشد، داراي يك رادار چند منظوره، سامانههاي كنترل سلاح و كنترل آتش، رايانه مخصوص تجزيه و تحليل، سكوي پرتاب موشك، موشك و... ميباشد. موشك RIM2 (استاندارد) كه از هدايت دستوري همراه با امكان ناوبري خودكار و با استفاده از هدايت اينرسي در بخش مياني مسير و هدايت آشيانه يابي در بخش نهايي مسير ميباشد، داراي اشتراكاتي در نوع بهره گيري در سامانه پدافندهوايي استاندارد نيز ميباشد. در واقع استاندارد تلاشي در جهت نوسازي سامانه پدافندهوايي كشتيهاي مجهز به ايجس نيز محسوب ميشودكه بعدها بهصورت كامل جايگزين ايجس ميگردد. رادار AN/SPY-1A نيز راداري است كه مراحل كشف وتعقيب هدف را انجام ميدهد. سامانه پدافند هوايي درياپايه استاندارد نيز كه در اكثر فريگيتها و رزمناوهاي غربي از آن استفاده ميشود و در دو نوع برد متوسط (داراي موتور سوخت جامد ) و برد افزايش يافته يا بلند (داراي موتور دوتراستي سوخت جامد همراه با بوستر سوخت جامد) شناخته ميشود. اين سامانه قابليت هماهنگي عملياتي با سامانه ايجس را دارا ميباشد.آن دسته از موشكهايي كه قابليت بهتري در هماهنگي با ايجس دارند و با سامانه آدابتور جهت به كارگيري عليه موشكهاي كروز ضد كشتي استفاده ميشوند، با عنوان "RIM-66C-SM2 " شناخته ميشوند. اين موشكها مشابه موشكهاي "RIM-66B " ميباشند. موشكهاي سري "RIM " عموماً داراي سقف پرواز 20 هزار متر (60 هزار پا)، سرعت حدود دو ماخ الي 5/2 ماخ ميباشند. برد (RIM-66B) حدود34 كيلومتر و برد (RIM-67B) حدود 125 كيلومتر است. سرجنگي موشكهاي يادشده، عموماً متعارف و حاوي مواد انفجاري شديد همراه با فيوز "ضربتي " يا "مجاورتي " ميباشد. * عملكرد پدافند هوايي ناو وينسنس در مواجه با ايرباس ايراني فرمانده راجرز پس از اطلاع از مشاهده اكوي هدف برروي اسكوپ رادار سرچ(جستوجو) اعلام "آمادهباش " ميكند و به اپراتور ارتباط راديويي ناو دستور ميدهد كه به هواپيماي مشاهده شده در رادار، پيغام اخطار مبني بر عدم ورود به حريم ناو داده شود. پيغامهاي اخطار شامل: 3 اخطار، در عرض كمتر از پنج دقيقه براي هواپيماي ايرباس فرستاده شده بود. با توجه به عدم پاسخگويي ايرباس ايراني به اخطارهاي ناو و همچنين عدم دريافت پاسخ از سوي IFF (دستگاه شناسايي دوست از دشمن) و همزماني وقايع رخ داده با اين موضوع و شرايط خاص منطقهاي سرانجام منجر به اين شد كه سامانههاي پدافند هوايي موشكي ناو وارد عمل شده و دو فروند موشك سطح به هوا به سمت هواپيماي مسافربري شليك كنند. در اينجا چند سوال مطرح ميشود: 1- آيا اقدامات انجام شده از سوي فرمانده راجرز براي شناسايي و تفكيك اهداف و اطمينان از متخاصم بودن هدف كافي بود؟ 2-آيا كاپيتان رضاييان، تعمّدي در عدم پاسخگويي به پيامهاي ارسالي از سوي ناو وينسنس داشت؟ 3-آيا كاركنان پدافند هوايي ناو از طرق ديگر نميتوانستند به نوع هواپيما يا هواگرد مشاهده شده در اسكوپ و نوع عمل- خصمانه يا عدم خصمانه- پي ببرند؟ 4-آيا تفاوت بين اف14 و هواپيماي مسافربري ايرباس از طريق اطّلاعات دريافتي از رادار سرچ (جستوجو) و تراك قابل درك نيست؟ 5-آيا اصلاً هواپيماي مسافربري ايراني عمل خصمانهاي از خود نشان داده بود؟ 6- چرا به استعلام از ناوهاي مستقر در منطقه اهميّت كافي داده نشد وآيا نميشد از هواپيماهاي شكاري و رهگيرآمريكايي مستقر در منطقه جهت شناسايي استفاده كرد ؟ * پاسخ به سؤالها در بررسي اقدامات انجام شده از ناو وينسنس كوتاهي فرمانده راجرز غير قابل انكار به نظر ميرسد كه در عمدي يا سهوي بودن اين كوتاهي مطالبي نوشته خواهد شد. اولين اقدام مؤثر راجرز كه ميتوانست از اين جنايت هولناك جلوگيري كند، مراجعه به كتابچه "راهنماي پروازهاي زمانبندي شده " كه از سوي "ايكائو " تهيه شده و در اختيار راجرز بود، ميباشد. او به كتابچه فوق كه حاوي اطلاعات مفيدي در خصوص پروازها، نوع هواپيماهاي مسافربري ،كريدور پروازي، مبدأ و مقصد، زمان پرواز و... ميباشد، مراجعه نكرد؛ چراكه اگر نگاه مختصري نيز به دفترچه يادشده ميكرد، متوجه ميشد كه درآن زمان مطابق برنامه مندرج در كتابچه فوق پرواز 655 ميبايستي با عبور از آسمان خليج فارس انجام ميشد. مسئله دوم، موضوع فركانس مورد استفاده در ارسال پيام ناو وينسنس است. همانگونه كه اشاره شد، اين فركانس نظامي و غير قابل استفاده براي هواپيماي مسافربري بود. راجرز ميتوانست ارسال پيام در فركانسهاي غير نظامي را نيز بيازمايد. با توجه به اين مطلب و عدم دريافت پيامهاي ارسالي از سوي ناو وينسنس به هواپيماي مسافربري ايرباس، تعمدّي در پاسخگويي از سوي هواپيماي ايراني ايرباس وجود نداشت؛ زيرا ايرباس پيامي از سوي ناو وينسنس دريافت نكرده بود. البته راجرز بيتدبيري ديگري نيز از خود نشان داد. او ميتوانست به استعلام انجام شده با ساير ناوها و كشتيهاي حاضر در منطقه توجه بيشتري داشته باشد؛ استعلامي كه در آن ناوهاي "مونتگمري " و "سايدز " هواپيما را با احتمال بالا تجاري اعلام ميكنند. يا اينكه با مركز فرماندهي خود و يا ساير ناوهاي حاضر در منطقه مكالمهاي داشته باشد. براساس گزارش كميته حقيقت ياب- ايكائو- اپراتورهاي رادار ناو هواپيمابر "فورستال " نيز هواپيماي مزبور را به عنوان يك هواپيماي تجاري شناسايي كرده بودند. مسئله بعدي، تشخيص نوع هواپيما از اكوي روي اسكوپ (صفحه نشاندهنده علائم راداري) ميباشد. با بليپ مشاهده شده از هدف، رايانه رادار اطلاعاتي نظير سمت، برد، ارتفاع و سرعت هواگرد را نشان ميدهد. (اطلاعات مشاهده شده پس از رديابي يا TRACK دقيقتر محاسبه ميشود). بنابراين با توجه به اينكه هواپيماي ايرباس در حال اوج گرفتن بود، هر لحظه ارتفاع نشان داده شده توسط رادار بيش از لحظة قبل ميباشد. پس احتمال حمله انتحاري و انجام عمل خصمانه نيز منتفي ميشود. ضمن اينكه با مقايسه سرعت هواپيما ميتوان متوجه غير نظامي بودن هواپيما و تفاوت آن با اف14 شد. تفاوت ابعاد اف14 و ايرباس نيز از طريق رادار قابل مشاهده ميباشد؛ گفتني است طول اف14، 82 فوت و 8 اينچ و طول ايرباس فوق 177فوت و 5 اينچ ميباشد. ديگر اينكه پس از قفل راداري بر روي هدف (LOCK ON) و انجام عمل رديابي (Track)، صداي خاص ناشي از انعكاس امواج ارسالي ( اثرداپلر يا Doppler effect) مشخص كننده نوع هواگرد ميباشد و تفاوت ميان صداي حاصل از امواج برگشتي از بالگرد، هواپيماي ملخدار، موشك، هواپيماي مسافربري توربوجت، هواپيماي جنگي و... هر كدام به تفكيك، قابل تشخيص توسط اپراتور رادار رديابي (Track) ميباشد. نكته مهمتر اينكه مدتها بعد از اين فاجعه روزنامه نيويورك تايمز فاش كرد كه ناو وينسنس و هواپيماي مسافربري ايرباس هر دو در آبهاي فلات قاره ايران و آبهاي سرزميني ايران به سر ميبردند. با توجه به اينكه كاپيتان رضاييان يقيناً ازحضور در آسمان ايران مطّلع بود، انتظار دريافت اخطار و حتي مورد هدف قرار گرفتن بر فراز درياي خودي (Territorial sea ) را نداشت. * ساير امكانات راداري ناو وينسنس سامانههاي راداري (SPYA)، رادار شناسايي دشمن (SLQ-32 )، مركز راداري تحليل و شناسايي دشمن و هدفنما (IR GMT)، دستگاه كامل شناسايي دوست از دشمن (IFF)، دستگاه شناسايي و تفكيك امواج مختلف دريافتي (از نظر طول موج ،نوع دستگاه فرستنده و...)، دستگاههاي مخصوص شنود مكالمات راديويي و... از ديگر امكانات راداري ناو جنگي وينسنس به شمار ميرفت. در خوشبينانهترين حالت بايد بگوييم كه فرمانده راجرز نتوانست از آنها به خوبي بهره ببرد و يا با بيتدبيري و ضعف آموزش خود منجر به بروز فاجعهاي بزرگ شد. اما اگر چنين مسئلهاي صحيح باشد و راجرز با بيتدبيري در اين رخداد ظاهر شده باشد، اين سؤال مطرح ميشود كه: "اگر اين حادثه بر اثر بيتدبيري فرمانده راجرز و عدم تشخيص نوع هواپيما رخ داد، پس چرا راجرز پس از پايان مأموريت به دريافت مدال نائل شد؟! " دريافت اين مدال فقط با يك دليل توجيه پذيراست. فرمانده راجرز در مأموريت محوله موفق ظاهر شد و بهدليل موفقيت در مأموريت يادشده مورد تقدير قرار گرفت. مأموريت محوّله راجرز چه بوده كه او از پس آن با موفقيت بر ميآيد؟ در بررسي عملكرد ناو وينسنس هيچ نكته غير عادي و خارقالعاده صرفنظر از يك مورد مشاهده نميشود كه منجر به كسب مدال و تقدير شود. تمام اقدامات انجام شده ناو وينسنس از قبيل: هدايت و برنامهريزي ميداني براي ساير ناوچهها، هدايت و برنامهريزي اسكورت برخي از كشتيها، حضور در رزمايشهاي دريايي و... از وظايف اوليه هرناوي در حد و اندازه ناو وينسنس محسوب ميشود. فقط يك نكته باقي ميماند. ناو وينسنس در اجراي مأموريت انهدام هواپيماي مسافربري ايراني كه از ردههاي بالاتر فرماندهي ارتش آمريكا ابلاغ شده بود، موفق ظاهر شد. با بررسي مسائل رخ داده در آن سالها متوجه ميشويم كه آمريكا از حمايت پنهان رژيم بعثي فراتر رفته و به جنگ "رودررو " با ايران وارد شده بود. اعزام 30 ناو جنگي آمريكا به منطقه خليج فارس و درياي عمان، حمله به كشتي "ايران اجر " (IRAN AJR)، حمله به سكوهاي نفتي رسالت، رشادت در تاريخ 27 مهر سال 1366، سكوهاي نفتي نصر، سلمان و مبارك در 29 فروردين سال 1367، درگيري با ناوها و حتي قايقهاي توپدار ايراني و... كه اكثرموارد نامبرده شده در آبهاي سرزميني ايران صورت ميگرفت، نشانههاي آشكار حمايت آمريكا از عراق و قرار گرفتن رودرروي ايران بود. اما براي اينكه افكار عمومي دنيا از اين جنايت آمريكا، بيش از پيش تحت تأثير قرار نگيرد، آمريكاييها ادعّا كردند كه ناو وينسنس يك فروند هواپيماي اف14 ايراني را ساقط نمود! ادعايي كه كذب آن در عرض 24 ساعت براي جهانيان ثابت شد و شرمساري ابدي را نثار آمريكاييها كرد. .................................................................... 1- كنده شدن و برخاستن هواپيما از زمين. 2- ظاهر شدن انرژي بازتاب شده از هدف بر صفحه رادار كه BLIP هم ناميده ميشود. منابع و ماخذ: * فرهنگ نوين صنايع هوايي، علي محمد خان محمدي هزاوه، نشر سازمان صنايع هوايي نيروهاي مسلح، چاپ اول، تهران، 1378. * راكت و موشكهاي استرانژيك (جلد ششم)، يعقوب اصلاني، نشر سازمان عقيدتي سياسي ارتش، چاپ اول- تهران- 1380. * صد جنگ بزرگ تاريخ، علي غفوري، نشر هيرمند- چاپ دوم- تهران- 1386. * راكت و موشكهاي استراتژيك، جلد هفتم، يعقوب اصلاني، نشر سازمان عقيدتي سياسي ارتش، چاپ اول، تهران: 1381. * WWW.JANES.COM * WWW.SAJED.IR * نشريات صنايع هوايي، صف، صنايع هوا و فضا و.... * نويسنده: ستوانيكم رضا جهانفر لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8904130464[/align] -
[align=justify]برای نخستینبار، بقایای جسد یک گلادیاتور زن در انگلستان کشف شد. روز جمعه در جریان یک کشف عجیب باستانشناسی، بقایای جسد یک گلادیاتور زن در محوطهای تاریخی در حومه شهر هرفورد انگلستان کشف شد. همراه جسد این زن که از قامت بلندي برخوردار بوده، دیگر آثار تاریخی از جمله سلاح و زیورآلات کشف شدهاند.البته جسد این زن در زمان کشف در یک تابوت سنگی قرار داشت. از آنجا که تابهحال جسد هیچ گلادیاتور زنی در انگلستان کشف نشده، محققان در ابتدا تصور کردند که جسد کشف شده متعلق به یک مرد است اما پس از بررسی استخوانهای جمجمه و لگن معلوم شد که جسد کشف شده به یک زن تعلق دارد.محققان بر این باورند که این گلادیاتور زن در قرون اول و دوم میلادی میزیسته است. چند روز قبل نیز با کشف گور دستهجمعی از اسکلت کودکان در باکینگهامشایر انگلستان، جنبه پنهان از زندگی مردم انگلستان در زمان حکومت روم بر این کشور آشکار شد.حدود یک ماه قبل نیز باستانشناسان در جریان کاوشهای خود در محوطهای تاریخی در حومه شهر یورک انگلستان، موفق به کشف بقایای جسد 80 گلادیاتور بدون سر به همراه دیگر آثار تاریخی از جمله سلاح و کلاهخود در قبرستان گلادیاتورها شدند.محققان با بررسی اجساد کشف شده به این نتیجه رسیدند که برخی از گلادیاتورها قبل از مرگ توسط حیوانات درنده کشته شده و سپس سر آنها از بدنشان جدا شده است.محققان تاریخ دقیق مرگ گلادیاتورها را قرن سوم میلادی اعلام کرده و قصد دارند تا در روزهای آتی دامنه کاوشهای خود را برای کشف دیگر آثار تاریخی توسعه دهند.در سال 2007 نیز باستانشناسان در محل احداث خانههای متعلق به نیروی هوایی انگلستان در میدنهال، موفق به کشف اسکلت کامل انسانی که به حدود 9900 سال قبل تعلق دارد، شدند. لينك خبر : http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=107253[/align]
-
[align=justify]در ويدئوي جديدي که لحظاتي پيش بر روي اينترنت قرار داده است مي گويد: لحظاتي پيش موفق شدم در ايالت ويرجينيا از دست مامورين امنيتي آمريكا متواري بشم شهرام اميري کارشناس و محقق دانشگاه صنعتی مالک اشتر که سال گذشته در مدینه منوره از سوي نيروهاي امنيتي آمريکا ربوده شده بود، در ويدئوي جديدي که لحظاتي پيش بر روي اينترنت قرار داده است مي گويد: لحظاتي پيش موفق شدم در ايالت ويرجينيا از دست مامورين امنيتي آمريكا متواري بشم و هم اكنون در يك جاي امن در حال تهيه اين ويدئو هستم. وي همچنين تاکيد کرده است: من از تمام نهادهاي حقوق بشر تقاضا دارم كه فعاليت و فشار خودشان را بر دولت آمريكا براي آزادي من بيشتر كنند و قبل از اينكه اتفاقي براي من بيافتد من موفق شوم به كشور عزيزم ايران برگردم... به گزارش باشگاه خبرنگاران متن کامل اين پيام ويدئويي بدين شرح است: بسم الله الرحمن الرحيم امروز دوشنبه 24 خرداد1389مصادف با 14 ژوئن 2010 من شهرام اميري تبعه كشور جمهوري اسلامي ايران هستم و لحظاتي پيش موفق شدم در ايالت ويرجينيا از دست مامورين امنيتي آمريكا متواري بشم و هم اكنون در يك جاي امن در حال تهيه اين ويدئو هستم ، چند لحظه بعد دوباره امكان داره توسط مامورين امنيتي آمريكا دستگير شوم من مي خواهم در اين فرصت كوتاه در باره دو ويدئويي كه از من منتشر شده صحبت كنم ويدئوي اولي كه توسط صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران منتشر شد و من از شهر پوسان با هموطنان خودم در ايران صحبت مي كردم كاملاً صحت دارد و هيچ نكته كذبي در ان وجود ندارد. منتهي در ويدئوي دومي كه توسط دولت امريكا تهيه شده و در يوتيوب(youtube) قرار دادند و درآن من اعلام كرده ام كه آزاد هستم و براي ادامه تحصيل به اينجا آمده ام صحت ندارد و كاملاً كذب است. من در اينجا ازاد نيستم و اجازه تماس با خانواده ام را ندارم و در صورتيكه هر مشكلي براي من پيش امد يا من زنده به كشور برنگشتم مسئوليت مستقيم آن با دولت ايالات متحده امريكاست و هيچ نوشته اي يا گفته اي از سوي من صحت نداشته و كذب محض است. من از مسئولين كشور و تمام نهادهاي حقوق بشر تقاضا دارم كه فعاليت و فشار خودشان را بر دولت آمريكا براي آزادي من بيشتر كنند و قبل از اينكه اتفاقي براي من بيافتد من موفق شوم به كشور عزيزم ايران برگردم در پايان صحبتم به خانواده عزيزم است كه اگر من زنده برنگشتم مي خواهم انها مقاوم و صبور باشندو بدانند كه من تا اخرين لحظه به كشورم خيانت نكردم وبا هيچ تهديدي يا تطميعي از سوي دولت امريكا حاضر نشدم به كشورم خيانت كنم و با افتخار در راه وطن كشته شدم و راضي هستم به رضاي خداوند انشاءالله كه همه موفق باشند متشكرم. لينك خبر : http://www.jahannews.com/vdce7w8znjh8wfi.b9bj.html[/align]
-
خبرگزاري فارس: سيدطاهر هاشمي آخرين يادگار حماسه گمبوعه عشاير عرب خوزستان در مصاف با قواي متجاوز انگليسي در سن 112 سالگي دارفاني را وداع گفت. [align=justify]به گزارش باشگاه خبري فارس «توانا» به نقل از روابط عمومي بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس، سيدطاهر هاشمي بزرگ عشيره «سادات آل مهدي»، رزمنده دفاع مقدس عشاير عرب خوزستان در برابر قواي متجاوز انگليسي در سن 112سالگي بر اثر كهولت سن، دار فاني را وداع گفت. اين رزمنده دلاور، در جريان مقابله با متجاوزين انگليسي در سال 1293 شمسي با قواي اعزامي از دربار بريتانيا موسوم به «D» «و هنگ» «پونا» از هندوستان در حالي كه 15 سال سن داشت به عنوان مسئول تداركات عشاير عرب خوزستان در اين حماسه حضور پيدا كرد. وي در اسفند سال 1388 با بيان گوشهاي از خاطرات خود در جريان رزمايش بزرگ گمبوعه، به چگونگي مبارزات مردم دلير خوزستان پرداخت و با يادآوري رشادتهاي عشاير شهيد منطقه، خواستار تداوم روحيات ضداستكباري در مردم شد. سيدطاهر هاشمي دفاع مقدس عشاير را برگرفته از فرمان تاريخي حضرت آيتالله العظمي آقاسيدمحمد كاظم طباطبايي يزدي رضوانالله تعالي عليه مرجع بزرگ شيعيان در آن زمان ميدانست و در نقش گسترده علماي شيعه در نبرد نابرابر با قواي متجاوز انگليسي تأكيد داشت. در جريان نبرد عشاير قهرمان عرب خوزستان با قواي انگليسي بيش از يك هزار تن از نيروهاي انگليسي كشته و قريب 500 تن از عشاير نيز به شهادت رسيدند. در پي اين عمليات، قواي متجاوز انگليس تا روستاي مريد از توابع خرمشهر عقبنشيني كردند. پيكر مطهر يادگار دوران دفاع مقدس عشاير عرب، مرحوم سيدطاهر هاشمي روز گذشته در ميان علاقمندان فرهنگ جهاد و ايثار و شهادت در حميديه سوسنگرد تشييع و در روستاي دهكده حميديه به خاك سپرده شد. لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8904061036[/align]
-
[align=justify]فرمانده نیروی دریایی قزاقستان اعلام كرد كه این كشور تا پایان سال جاری میلادی شش فروند ناو برای تقویت ناوگان نظامی خود در دریای خزر خریداری خواهد كرد. به گزارش خبرگزاری اینوسمی روسیه، ژانداربك زانزاكوف افزود: قزاقستان قصد امضای قرارداد با كارخانه كشتیسازی زنیت در شهر اورالسك روسیه را دارد و ۳فروند ناو دیگر نیز میخواهد خریداری كند كه مذاكرات با كنسرسیوم فرانسوی-كره جنوبی STX در این زمینه جریان دارد. بنابراین گزارش، این ناوها به موشكهای اگزوست ضدناو مجهز خواهند شد. ناوهایی كه قزاقستان خریداری میكند از توانمندی بیشتری در مقایسه با ناوهای لازم برای مبارزه با تروریسم برخوردارند. گفتنی است، پیش از این تركمنستان هم قصد خود برای تأسیس ناوگان نظامی در دریای خزر را اعلام كرده بود و قربانقلی بردی محمداف، رییس جمهوری تركمنستان، گفته بود كه پایگاه نیروی دریایی این كشور در بندر تركمن باشی مستقر میشود. لينك خبر : http://marinenews.ir/?show=news&maj=news&type2=showz&catid=6199[/align]
-
ناوچه های کلاس "Sword / F-22P" متعلق به نیروی دریایی پاکستان
zed پاسخ داد به Ehsan_animator تاپیک در ناوهای محافظ
با سلام خدمت همه دوستان گرامي با تحريم جديد شوراي امنيت امكان چنين همكاري هايي به صورت رسمي از بين رفته و بايد براي رفع احتياجات نظامي ايران به توان داخلي متكي باشيم . به نظر من در صورت سرمايه گذاري مناسب بر روي توان داخلي ساخت موتور نيز دور از دسترس نمي باشد . به هرحال پيچيدگي هايي وجود دارد اما حل نشدني نيست .