تمامی ارسال های worior
-
امنیت غذایی جامعه در سطح ملی عاریه نبودن امنیت غذایی جامعه در سطح ملی و لزوم پیشرو بودن
worior پاسخ داد به Overdose تاپیک در اخبار ویژه
شما از نگاه به خاندان شاه از دید ناقص یه عده این حرف رو میزنید. ولی از طرف مردم اگر نگاه کنید، این اصلاحات ارزی رو خود ج اا بعد از انقلاب ایجاد میکرد(البته اگر کار به جمهوری اسلامی میکشید*) و البته بعد از اصلاحات هم همین حرفهای شما رو میزدن و بشدت ابراز پشیمانی میکردن. تا قبل از اصطلاحات ارزی مردم ایران تقریبا آواره بودن، اکثرا رو به زندگی عشایری آورده بودن، توحش زیاد شده بود، گرایش به غارت و دزدی گروهی و نتیجه توحش هم همین عدم یکجا نشینی، بیسوادی و عدم تجربه در کشاورزی بود. خیلی از روستایی ها خوانین رو تحمل نمیکردن، خیلی از خوانین به شاه و کشور خیانت میکردن و بسیاری با خارجی ها ساخت و پاخت داشتن. شاه زمین ها رو داد به مردم که مثلا یه جایگاهی بین مردم پیدا کنه. بتونه فقر زدایی کنه و ... پدر بزرگ من خودش کسی که اون زمان از همین خوانین زمین میخره و 4 مرتبه بهشون بابت یک زمین پول کامل پرداخت میکنه. میگفت خانها قلعه و دژهای شخصی میساختن و با اسلحه میشینن پایین قلعه تا مردم با مشک برای ساختن دژ خاک ببرن! هر کسی هم نمیتونست با تیر میزدن. رضا خان هم دوره افتاده بود هم ایلات رو سرکوب میکرد و هم خان ها و هم دزدهای صحرایی و غارتگرای روستاها رو. ناگفته نماند که اینها نتیجه توحشی بود که بعد از قاجار و جنگ اول و دوم بوجود آمده بود. *حالا چرا گفتم کار به جمهوری اسلامی نمیکشید دلیلش این هست که توده ای ها سر این داستان زمین داری و خان بازی بسیار مانور میدادن و ایدولوژی قوی بلشویکی شوروی هم در اون زمان بخصوص بعد از جنگ دوم در حال رایج شدن بود، اگر شاه این کار رو نمیکرد به احتمال بسیار زیاد با یه انقلاب چپی سخت مواجه میشد.- 158 پاسخ ها
-
- 9
-
-
-
نظریه های روابط بین الملل : بازدارندگی ( Deterrence theory ) [align=center]به نام خدا [/align] ماهیت بازدارندگی در طی دو دهه اخیر هیچ مفهومی به اندازه مفهوم بازدارندگی هسته ای در نظریه پردازی پیرامون استرتژی بین المللی رایج نبوده است دو تن از تحلیلگران بازدارندگی انرا چنین تعریف کرده اند: "بازدارندگی در کلی ترین شکل آن عبارتست از متقاعد کردن حریف نسبت به اینکه هزینه ها یا خطرات خط مشی احتماعی او از منافع آن بیشتر است. مفهوم باز دارندگی هسته ای نهایتا براساس این فرض مبتنی است که دوایر سیاستگذاری دولتی رفتارهایی عقلانی داشته ومعمولا به نوعی سنجش نسبی سود وزیان دست می زنند. با این حال علاوه بر عقلانیت، مسئله ترس نیز مطرح است وترس ممکن است تحت شرایطی عقلانی وتحت شرایطی دیگر غیر عقلانی باشد. نظریه بازدارندگی به طور ناگهانی ظهور نکرد بلکه به تدریج و با طی مراحلی تکامل یافت. در طول دورانی که ایالات متحده سلاح اتمی را درانحصار خود داشت هیچ نظریه استراتژیک منظمی در مورد بازدارندگی وجود نداشت قبل از آن به پیشنهاد جورج کنان سیاست تحدید یا سدنفوذ پدید آمد در واقع کنان نه بر ابزارهای سد نفوذ تاکیدکرد و نه انها را رد می کرد، بلکه اعتقاد داشت که این ابزارها در کنار اهرمهای سیاسی واقتصادی موجود، بخشی ابزارهای دیپلماتیک را تشکیل می دهد. دوران ترومن، برنامه ریزان امریکا قاطعانه تصور می کردند که در صورت بروز جنگ عمومی میان ایالت متحده واتحاد شوروی، ایالت متحده همچون جنگ جهانی دوم با استفاده از بمب افکن های دور برد خود پیروز خواهدشد، با این تفاوت عمده که که اکنون این هواپیماها به جای بمب های غیر هسته ای می توانستد سلاحهای جدیدی با خود حمل کنند. تحت تاثیر تحولات وبرداشتهای معینی در اوایل دهه 1950 بود که تحلیلگران غربی تقبیح نظریه های بازدارندگی هسته ای خود را آغاز کردند این تحولات موارد زیر را در بر می گرفت: جنگ کره: اگاهی روز افزون به این امر که هردوقدرت به زودی زرادخانه های هسته ای قابل ملاحظه ای در اختیار خواهند داشت واحتمالا برای کشورهای غربی به لحاظ سیاسی واقتصادی کسب برابری با کشورهای کمونیستی در این زمینه به منظور اجرای سیاست سد نفوذ در سطحی جهانی دشوار خواهد بود. جنگ کره به پیدایش متونی استراتژیک درباره مفهوم"جنگ محدود"انجامیددر این زمان ایالت متحده برای عملیات نظامی خود محدودیتی شد قائل شد، زیرا از یکطرف برای محدود ساختن منازعه تحت فشارهای سیاسی شدیدی از سوی متحدین اروپایی خود قرار داشت واز طرف دیگر نمی خواست درآسیا درگیر جنگ زمینی گسترده ای شود ایالات متحده به رغم انحصار تقریبی اش در زمینه سلاحهای اتمی، از کاربرد این سلاحها وبمباران آن سوی رود خانه یالو خودداری کرد. طرفداران جنگ محدود استدلال می کردند که در عصر نوپای هسته ای جنگها باید غیر هسته ای واهداف جنگ کاملا محدود بماند. پس از اعلام دکترین "انتقام گسترده "از سوی دولت آیزنهاور بود که بحث پیرامون بازدارندگی هسته ای بطور جدی آغاز شد. ایالات متحده دیگرخود را مجبور نمی دید که در شمار بسیاری از جنگهای محدود پر خرج وطولانی شبیه کره درگیر شود بدون آنکه به سلاحهای هسته ای متوسل شود به گفته دالس وزیر خارجه "دفاع محلی باید به وسیله عامل بازدارنده دیگری یعنی قدرت انتقام گسترده تقویت شود. ..راه بازدارندگی وجلوگیری از تهاجم آن است که این جامعه آزاد بخواهد وبتواند در مناطق وبا وسایلی که که خودش می خواهد پاسخی قدرتمندانه از خود نشان دهد. استدلال نیوی هوایی این بود که نیروهای هسته ای استراتژیک ایالات متحده نسبت به نیروهای اتحاد شوروی از برتری بسیاری برخوردارند وایالات متحده در یک جنگ استراتژیک می تواند فائق آید، با این حال آیزنهاور براین اعتقاد بود که برخورداری از برتری وتوان ضد نیرو، بسیار پر هزینه خواهد بود. این امر این اندیشه را زیر سئوال می برد که که سلاح های هسته ای به لحاظ اقتصادی جایگزین کارآمدی برای نیروهای گسترده غیر هسته ای به وجود آورده اند. بنابراین آیزنهاور مفهوم "کفایت"راپذیرفت. این مفهوم براساس پیش فرض حفظ نیروهای استراتژیک گسترده ولی محدود مبتنی است.یعنی وضعیت میانه ای بین برتری استراتژیک وبازدارندگی حداقل. پل نیتسه-که قبلا مدیرستاد سیاست گذاری وزارت امور خارجه امریکا بود- باتفکیک"سیاست اعلامی "صرف از "سیاست فعال"اظهارات دالس را مورد انتقاد قرار داد سیاست اعلامی سیاستی است که برای هدفی روانی یا سیاسی طراحی شده است حال آنکه سیاست فعال سیاستی است که که واقعا اجرا می شود نیتسه معتقدبود که دکترین دالس متضمن شکاف بسیار وسیعی است، بین آن چیزی که اعلام می شود وآن چیزی که می تواند انجام گیرد. در اوایل دهه 1950 تحلیلگران استراتژیک غرب درصدد برآمدند تا دکترین "انتقام گسترده" راتعدیل نموده وبا مطرح ساختن "بازدارندگی تدریجی" شکاف میان حرف وعمل را کاهش دهند. شارحین بازدارندگی تدریجی معتقدبودند که توان بازدارندگی غرب در صورتی اعتبار بیشتری خواهد یافت که ضعف غیر هسته ای غرب بادکترینی جبران شود که نه خواستار "انتقام گسترده" بلکه خواهان حداقل نیروی هسته ای لازم برای منع،دفع یا شکست تهاجم ومتضمن کاربرد "سلاحهای هسته ای تاکتیکی"برعلیه قلب زمین کمونیستی باشد. برنارد برودی اولین ومهمتریت نظریه پرداز بازدارندگی در دوران جنگ جهانی دوم برنارد برودی-ازدانشگاه "ییل"وسپس شرکت "راند"است- است وی معتقدبود که جنگ هسته ای تمام عیار کلیه ارزشهای سیاسی واجتماعی را نابود می کند وبه همین خاطر آن دسته از دیدگاههای مربوط به برنامه ریزی استراتژیک را که به نظر او احتمال بروز جنگ هسته ای را افزایش می دادند –یعنی جنگ پیشگیرانه،ضربه پیشدستانه در صورت قریب الوقوع بودن جنگ وانتقام گسترده –را رد می کرد. او اطمینان داشت که دولت ایالات متحده برای تحصیل منافع قابل ملاحظه ناشی از ضربه نخست، عمدا جنگ هسته ای را شروع نخواهد کرد. براین اساس ضرورتا باید دشمنان را متقاعد ساخت که آنها با توسل به ضربه نخست هرگز نمی توانند امتیاز قابل ملاحظه ای به دست آورند. تنها راه برای این کار تضمین قابلیت بقای نیروهای انتقامی ایالت متحده است که می توانند متقابلا خسارت نابود کننده ای به متجاوز وارد کنند. برای دشمن ممکن است پذیرش این امر دشوار باشد که، ایالات متحده در صورت رویارویی با تهاجمی غیر گسترده به انتقامی گسترده مبادرت ورزد، چراکه هیچ دولتی خطر کاربرد سلاحهای هسته ای را به جان نمی خرد مگر انکه منافع ملی حیاتی آن به طور جدی مورد تهدید قرار گیرد. بااین حال برودی بر این هشدار اصرار می ورزید که این اشتباهی تاکتیکی خواهدبود اگر از قبل به دشمن اطمینان بدهیم که جنگ هسته ای چنان غیر قابل تصور است که بروز آن غیر ممکن است زیرا این امر به طور وسوسه آمیزی موجب می شود دشمن آتش جنگ هسته ای تمام عیار را برافروزد. مطلوبیت نیروی نظامی همانطور که والتر میلیس وسایر نویسندگان اشاره کرده اند، پیدایش سلاحهای هسته ای به هیچ موجب آن نشد که دولتها مطلوبیت قدرت نظامی را زیر سئوال ببرند. از نظر اینان اولا نیروهای نظامی همچنان از قدرتی برخوردار خواهند بود که می توانند فعالیتهای سیاسی کشورها را تحت تاثیر قرار دهند. ثانیا جنگهای غیر هسته ای هنوزهم می توانند صورت پذیرند واین در حالی است که هرچند این جنگها در زیر سطح آستانه هسته ای باقی خواهند ماند، ولی از عواقب بین المللی برخوردار خواهند بود وسرانجام احتمال تشدید جنگ تا تا سطح هسته ای، خود متضمن تهدیدی تلویحی است که می تواند در پاره ای مناطق، عامل بازدارنده نیرومندی در مقابل تهاجمات غیر هسته ای به شمار آید. نوآوری تکنولوژیک وبازدارندگی یکی از مسائلی که مطرح بوده است اعتبار بازدارندگی است دومین مسئله این است که تکنولوژی تسلیحاتی نوین دائما دستخوش تحولی پویاست این امر از مسئلخ فنی میزان آسیب پذیری یا آسیب ناپذیری سلاحهاس هسته ای حکایت می کند. مضمون مفهوم بازدارندگی اساسا آن است که با برخورداری از سلاحهای هسته ای بتوان مهاجمین هسته ای احتمالی را با این تهدید روبرو ساخت که حتی در صورت دست زدن به ضربه غافلگیرانه نخست برعلیه کشور بازدارنده، بازهم در ضربه انتقامی کشور اخیر "خسارت غیر قابل پذیرشی "را متحمل خواهند شد در اوایل دهه 1950 وبویژه پس از پرتاب اولین ماهواره اتحاد شوروی به مدار زمین در سال 1957 در مورد قابلیت نیروهای هسته ای، ثبات استراتژیک، و خودکار بودن بازدارندگی هشدارهایی داده شد. آلبرت والستتر در سال 1959علنا اشاره نمود که توسعه ی قریب الوقوع تکنولوژیک، سلاح های استراتوژیک را در مقابل حملات غافلگیرانه آسیب پذیرتر خواهد ساخت و تنها راه بازدارندگی اتخاذ گزینه های دفاعی دشواری در زمینه پراکندگی، تحرک، و حفظ سیستم های موشکی است. تحلیلگران استدلال می کردند که اگر کشوری از بمب افکن ها و موشک های استراتژیک برخوردار باشد ولی به حفاظت آنها توجهی نکند، این نیروها«تحریک کننده» بوده و دشمن را ترغیب می کند تا به حمله دست بزند، زیرا نمی توان استدلال نمود که این نیروها برای ضربه دوم که صرفا دفاعی است، به کار خواهند رفت. از آنجا که این نیروها {در صورت حمله دشمن} باقی نخواهند ماند تا ضربه دوم را عملی سازند، چنین به نظر خواهد رسید که ماموریت آنها وارد آوردن ضربه نخست بوده، در نتیجه بیم و هراس دشمن را افزایش خواهند داد. اگر هر دو طرف نیروهای استراتژیک خود را بی حفاظ (یا نامستحکم) نگاه دارند، محیط بین المللی دستخوش نوعی جنون «خشونت طلبی» خواهد شد که بازدارندگی متقابل را بی ثبات می سازد. بازدارندگی هنگامی ثبات و پایداری بیشتری خواهد یافت که هر دو طرف بکوشند تا به توانایی مطمئن و آسیب پذیری برای وارد آوردن ضربه دوم دست یابند. با این حال، بازدارندگی متقابل با ثبات چیزی نیست که بتوان یک بار و برای همیشه به آنها دست یافت. بروز تحولات جدیدی در حوزه های دفاع در برابر موشک های بالستیک، موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل و برخی دیگر از حوزه های مهم تکنولوژی نظامی پیشرفته، نویسندگان را وادار ساخت تا طی دهه ی 1960 در مورد احتمال بی ثباتی مجدد وضعیت استراتژیک بین المللی ابراز نگرانی کنند. گفته می شد که دفاع در برابر موشک های بالستیک، اگر برای محافظت از مراکز جمعیتی یک کشور به کار رود ممکن است این هراس را در دل دشمن ایجاد کند که کشور مذکور با آماده ساختن خود برای دفع ضربه ی انتقامی، می کوشد تا توان ضربه ی نخست خود را تقویت کند. برخی هم موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل را وسیله ای برای افزایش تعداد، نفوذ کنندگی و دقت کلاهک ها می دانستند که بخش عمده ای از موشک های بالستیک قاره پیمای زمین پایه را تحدید به نابودی می کند. پاره ای از تحلیل گران به وجود نوعی رابطه ی کنش –واکنش در رقابت تسلیحاتی ابرقدرتها اشاره داشتند: اگر یکی از طرفین بکوشد تا دفاع در برابر موشک های بالستیک را برای محافظت از استراتژیک خود به کار گیرد، طرف مقابل احتمالا به منظور افزایش قدرت تهاجمی خود به بهانه ی خنثی کردن اقدام طرف اول، موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل خود را گسترش می بخشد که در این گسترش ممکن است عملا افراط صورت گرفته در نتیجه طرف اول تحریک شود تا هم به تلاش های خود در زمینه ی دفاع استراتژیک سرعت بخشد و هم نهایتا موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل را گسترش دهد. بازدارندگی وتوازن قدرت مفهوم بازدارندگی متقابل از یک نظر هم همان مفهوم سنتی "توازن قدرت" است که در کسوت جدیدی در آمده بسیاری از نویسندگان به گونه ای به بازدارندگی متقابل،بازدارندگی پایدار، بازدارندگی متوازن وتوازن تسلیحاتی پایدار پرداخته اند که تا حدود زیادی متون قدیمی تر مربوط به توازن قدرت را به یاد می آورد غالبا گفته شده است که توازن قدرت، بنیاد نظری خوبی برای تصمیم گیزی در سیاست خارجی نیست زیرا نامطمئن وغیر واقعی است (نامطمئن از این نظر که هیچ معیار معتبری برای سنجش تطبیق قدرت وجود ندارد وغیر واقعی از آن نظر که که کشورهایی که احساس بی امنیتی می کنند، نه خواستار دستیا بی به توازن بلکه خواهان آنند که به میزانی از برتری ویا نوعی "توازن قدرت به طور یکجانبه مطلوب"دست یابند. بدین ترتیب دولتمردان معاصر با این مشکل روبرویند که آیا بازدارندگی متقابل پایدار شرایط موجود را توصیف می کند یا اینکه راهی را تجویز می کند که باید تعقیب شود ؟ عوامل روانی وسیاسی دخیل در بازدارندگی مدتهاست که بازدارندگی همان قدر مفهوم روانی-سیاسی شناخته شده است که مفهوم نظامی بازدارندگی نه تنها به شرایط عینی نظامی-تکنولوژیک بلکه به برداشت وارزشیابی ذهنی مهاجم بالقوه نیز بستگی دارد. توان بازدارندگی تنها هنگامی موثر خواهد بود که سری وحرمانه نباشد ودشمن را تاحدود معینی باید از آن آگاه ساخت. ولی انتقال بیش از حد اطلاعات نیز اگر برنامه ریزی طرف مقابل را برای حمله تسهیل کند، می تواند به تضعیف طرف بازدارنده منجرگردد. با افزایش پیچیدگی تکنولوژی نظامی، ابهامات وتردیدها نیز افزایش می یابد. مسئله ای که مطرح می شود آن است که آیا افزایش تردید در محاسبه آثار یک نبرد هسته ای احتمالی بازدارندگی متقابل را تقویت می کند یا تضعیف ؟ آزگود: اشاره می کند که عنصر تردید وابهام در بازدارندگی هسته ای، باتوجه به عواقب وحشتناک محاسبات نادرست، تا حدودی ممکن است به احتیاط وخویشتن داری انجامیده ودر نتیجه به ثبات بین المللی کمک کند ریمون آرون چنین استدلال نموده است که "به لحاظ کلی وانتزاعی، هیچ بازدارندگی وجود ندارد بلکه باید دید فاعل، مفعول،مورد شرایط ووسایل بازدارندگی کدامند "براین اساس همیشه باید بازدارندگی را با توجه به شرایط خاص وعینی آن تجزیه وتحلیل کرد. چیزی که دولتی را باز می دارد، ممکن است نتواند دولت دیگری را بازدارد. به نظر ئوله هالستی هرچند ه مفروضات بازدارندگی در اکثر زمانها وموقعیتها معتبرند، ولی بااین وجود، بازدارندگی براساس پیش بینی پذیری فرآیندهای تصمیم گیری مبتنی است وبراین اساس وی هشدار می دهد که هرگونه نظام بازدارندگی، بعید است که بتواند در مقابل کشورهایی موثر باشد که رهبران آنها را افراد زیر تشکیل می دهند: رهبران مبتلا به جنون خشونت طلبی، افراد طالب خود کشی یا شهادت فردی یا ملی،رهبرانی که اطلاعات انها از دشمن وارتباط آنها با آن چنان ناقص است که فرایندهای تصمیم گیری آنها برحدس وگمان مبتنی است ویا کسانیکه از دست دادن بیشتر جمعیت ومنابع کشور خود را بهای معقولی برای دستیابی به اهداف سیاسی خارجی خود می داند. سطوح بازدارندگی: الكساندر جورج و ريچارد اسموك اين حقيقت را متذكر شدند كه بازدارندگي به لحاظ نظري و عملي در سه سطح مختلف تكامل يافته است. جنگ استراتژيك، جنگ محدود و منازعه مادون محدود در نقطه پايين طيف خشونت. مسلماً مفهوم محوري كه پايه محاسبات مربوط به ملزومات بازدارندگي استراتژيك را تشكيل مي دهد برخورداري از توان ‹ نابودي قطعي › براي انتقام گيري پس از حمله قطعي است. در واقع همه تحليل گران توافق دارند كه هدف سياست بازدارندگي هسته اي استراتژيك اساساً جلوگيري از بروز جنگ هاي زير است: جنگ هسته اي استراتژيك، همه جانبه، گسترده و احتمالاً كليه جنگ هاي هسته اي. جورج و اسموك اشاره نموده اند بازدارندگي در سطح جنگ محدود و منازعه ما دون محدود بسيار پيچيده تر از سطح استراتژيك است. چه در زمينه اهداف بازيگرن و چه در زمينه ابزارهايي كه در اختياردارند گزينش ابزارها بايد تابع مسائل زير باشد: لزوم كنترل جنگ، اهداف سياسي هريك از بازيگران درگير در منازعه، جلب نظر متحدين، بي طرفان و افكار عمومي. اسموك همچنين نتيجه مي گيرد كه بازدارندگي در سطوح پايين تر منازعه به بافت ومحيط بستگي دارد نه تنها به متغيرهاي فني نسبتاً كمي كه هر دو طرف با درجه بالاي از اطمينان بدان آگاهند، بلكه همچنين به متغيرهاي گوناگوني بستگي دارد كه بسياري از آنها تا حدودي ذهني بوده و كليه آنها به مرور زمان متحول شده و تا حد زيادي به بافت موقعيت بستگي دارد. جنگ هاي غير هسته اي بين كشورهايي كه خود فاقد سلاح هاي هسته اي بوده و با يك قدرت داراي سلاح هاي هسته اي به وسيله تعهد الزام آور اتحاد محكمي ندارند، مشمول سياست بازدارندگي هسته اي نمي گردد بعلاوه سلاح هاي هسته اي در اكثر شرايط بعيد است بتواند از بروز انقلاب، جنگ داخلي، شورش هاي چريكي و ساير اشكال منازعات كم شدت جلوگيري كند. بلاخره از آنجا كه بازدارندگي بر اساس پيش فرض تصميم گيري عقلاني مبتني است، حتي اگر هم بتواند از انتخاب عمدي جنگ هسته اي كاملاً جلوگيري كند باز هم در يك مورد مستقيماً كاري از آن برنمي آيد. احتمال بروز اقدامات ويرانگر غير عمدي ناشي از حوادث فني، شكست رواني انساني، تفسير نادرست علائم هشداردهنده، تصاحب وكاربرد سلاح هاي هسته اي به وسيله افراد بي صلاحيت يا گروه هاي تروريستي، و عوامل مشابهي كه حاصل گزينش تصميم گيران دولتي نمي باشند. با اين حال، خطر ويراني شديد كه از ويژگي هاي ذاتي تملك نيروهاي بازدارنده استراتژيك است، دولت هاي مسئول را براي جلوگيري از بروز حوادثي غير عمدي كه ممكن است دامنه آنها گسترش يافته و غير قابل كنترل گردد، به تدبير اقداماتي احتياطي وادرا مي سازند. انتقادرابرت جرويس از بازدارندگي: جرويس بر ماهيت متناقض بازدارندگي انگشت مي گذارد.در بازدارندگی هر یک از طرفین، نه با توان حفاظت از خویشتن بلکه با تهدید طرف مقابل به وارد نمودن خسارتی غیر قابل پذیرش امیداوار است به امنیت دست یابد. جرویس بازدارندگی را نظریه ای می خواند « در مورد روش های تهدید سایرین به منظور وادار نمودن آنها به انجام آنچه ما می خواهیم ». باید دقت کنیم که بازدارندگی را با تحمیل و اجبار اشتباه نکنیم. بین تلاش برای منصرف ساختن دشمن از انجام اقدامی که خواهان جلوگیری از آن هستیم و تلاش برای وادار نمودن طرف مقابل و انجام اقدامی مثبت که خواهان انجام آن هستیم، تفاوت قابل ملاحظه ای وجود دارد. تهدید به مجازات هسته ای، برای بازدارندگی می تواند بکار رود ولی برای تحمیل و اجبار به ندرت مگر احتمالاٌ برای روند خطرناکی که از قبل شروع شده و تصور می رود که احتمالاً به جنگ هسته ای منجر شود. جرویس شخصاً که نظریه بازدارندگی « در مورد اینکه چرا تحمیل معمولاً دشوارتر از بازدارندگی است، استدلال های معقولی بکار می برند ولی به نظر او اینکه بازادرندگی در تمام شرایط آسان تر از تحمیل باشد جای تردید دارد به ویژه اگر مهاجم تصمیم بگیرد خطر ابتکار عمل را بپذیرد. جرویس بر این اساس از نظریه بازدارندگی انتقاد می کند که این نظریه در مورد چگونگی ایجاد تغییر در موضع دشمن یا چگونگی تشخیص تغییرات آگاهی زیادی به ما نمی دهد. این نظریه به شناخت بحران ها بیشتر کمک می کند ولی راجع به شیوه جلوگیری از بحرانها و یا نحوه تشخیص کفایت منافع ملی مورد مخاطره برا توسل به نیروی نظامی، چیزی برای گفتن ندارد. نارسایی دیگر این نظریه بی توجهی به این مسأله است که « مصالحه موفقیت آمیز معمولاً مستلزم آن است که دست کم تغییری در ارزش ها و اهداف هر دو طرف به وجود آید» جرویس علاوه بر این ادعا می کند که نظریه بازدارندگی نقش پاداش و مصالحه را در حل و فصل بحران های مواجه آمیز نادیده می گیرد. جرویس به ظرافت اذعان دارد که نظریه بازدارندگی مستلزم اعتبار داشتن عقلانیت مطلق نیست. به نظر وی در حالی که ترس از اقدامی غیر عقلانی می تواند بازدارندگی را تقویت کند عقلانیت بیش از حد ممکن است به جنگ ناخواسته ای منجر شود، و آن هنگامی است که یکی از طرفین عاقل با اعتقاد راسخ به مجبور بودن طرف مقابل به عقب نشینی، بحرانی را شروع کرده یا تصمیم بگیرد قاطعانه ایستادگی کند حال آنکه محاسبه طرف مقابل این است که می تواند به یک« آخرین حرکت بی خطر» دیگر دست بزند چرا که طرف اول را برای عقب نشینی به اندازه کافی عاقل می پندارد. دکترین های استرتژیک: فریتس ارمارث دکترین استراتژیک را چنین تعریف می کند: « مجموعه ای از باورها، ارزش ها و احکام عملی که به نحو قابل ملاحظه ای عملکرد مقامات رسمی را در زمینه تحقیق و توسعه استرتژیک، گزینش تسلیحات، نیروها، برنامه های عملیاتی، کنترل تسلیحات و غیره هدایت می کند ». در واقع دکترین های استرتژیک حاصل خصوصیات ملی، تجارت، ایدئولوژیک و تفکر نظامی تاریخی می باشند. شاید حساس ترین مسأله در بحث استراتژیک را ارتباط میان بازدارندگی و توانایی جنگیدن تشکیل می دهد. پیروان برنارد برودی معتقد بودند که برخورداری از زرادخانه های سلاح های هسته ای تنها بدین منظور است که از بروز جنگ هسته ای یا هر گونه جنگی که به طور بالقوه می تواند تا سطوح جنگ هسته ای تشدید گردد، جلوگیری شود. سایرین بیشتر به پیروی از هرمان کان، آلبرت والستتر چنین استدلال نمودند که بازدارندگی برای کسب بیشترین اعتبار و کارایی، مستلزم وجود دکترینی عملیاتی و توانایی محسوسی برای جنگیدن، پیروز شدن، زنده ماندن و بهبود یافتن در صورت بروز یک جنگ هسته ای است. این نوع استراتژیک بر اساس این فرض برخورداری از برتری نظامی و استراتژیک مبتنی است و این برتری هم مستلزم موراد زیر است: نیروهای آسیب ناپذیر، مستحکم، پراکنده و یا متحرک، توانایی محدود ساختن خسارت، دفاع ضد موشکی فعال و دفاع غیر نظامی منفعل یک سیستم فرماندهی، کنترل، ارتباطات و اطلاعات کاملاً کارآمد و قابل بقاء برای هشدار قبلی مدیرت و مهار جنگ و. .. دو سیاست بالا کاملاً متعارض نبوده و نمی تواند باشد. مسأله ای که اهمیت دارد آن است که برای کدام یک از این دو جایگزین در تفکر استراتژیک، دکترین نظامی و برنامه ریزی نیروهای هر یک از ابرقدرت ها باید نقش بیشری قائل شد. دو سه ماهه اول عصر هسته ای، از اواخر دهه 1940 تا اوائل دهه 1970 سیاست بازدارندگی رسمی ایالات متحده پیوسته بر اساس این اندیشه تهدید به وارد آوردن ضربه دوم انتقامی مبتنی بود. کم کم روشن شد که ایالات متحده باید از نیروی انتقامی آسیب پذیری برخوردار باشد که بتواند با وارد آوردن ضربه دوم، « خسارت غیر قابل پذیرشی » به دشمن وارد سازد. خلع سلاح و کنترل تسلیحات: در حالی که خلع سلاح به مفهوم اخص آن متضمن نابودی تسلیحات و منع تولید آنها در آینده است، کنترل تسلیحات براساس پیش فرض تدوام تملک سلاح ها از سوی کشورها مبتنی بوده و در پی آن است که تسلیحات به گونه ای اداره و مهار شود که به تقویت امنیت و ارتقاء اهداف سیاسی و استراتژیک مطلوب بیانجامد نه اینکه بگذارد تکنولوژی تسلیحاتی سیاست ها را به گونه ای شکل دهد که از ایمنی و کنترل پذیری محیط بین المللی بکاهد. بر این اساس سیاست های کنترل تسلیحات نوعاً در پی آنند که طراحی کیفی، تولید کمی، شیوه استقرار و کاربست، حفاظت، کنترل و کاربرد برنامه ریزی شده، بالقوه یا بالفعل سلاح ها و نیروهای نظامی را تحت نوعی محدودیت یا قانونمندی درآورد. این سیاست ها ممکن است تلویحاً متضمن همکاری میان متخاصمین باشند: موافقت نامه های رسمی، تفاهمات ضمنی، یا همکاری غیر رسمی. این سیاست ها همچنین ممکن است تصمیمات یک جانبه ای به امید دریافت پاسخی متقابل، و یا تصمیمات یک جانبه ای را شامل شود که حتی اگر هم دشمن پاسخی به آنها ندهد باز هم به این خاطر سودمند تلقی می شوند که صرفاً به ثبات بازدارندگی، کنترل پذیری، ایمنی در مقابل جنگهای ناخواسته، و محدودیت سازی خسارات کمک خواهند کرد. محور تفکر اکثر طرفدران کنترل تسلیحات را کاهش تنش ها، مخاطرات و خطرات بدون تضعیف بازدارندگی تشکیل می دهد. با این حال پیشنهادات خاص مربوط به کنترل تسلیحات ممکن است حاکی از مقاصد دیگری در ذهن حامیان آنها باشد. از قبیل ارتقاء تنش زدایی، رفع کسری بودجه، چرخش منابع به سمت برنامه های غیر دفاعی، حفظ شتاب کنترل تسلیحات، جلب رضایت افکار عمومی وغیره. به سوی بازدارندگی دفاعی: در دهه 1980 چشم انداز کنترل تسلیحات در سطح بین المللی تغییر اساسی یافت که این تغییر ابتدا تدریجی ولی سرعت آن فزاینده بود. این تغییر حاصل عوامل متعددی من جمله سیاست « ابتکار دفاع استراتژیک » رئیس جمهور ریگان بود. ریگان در نطق خود پیرامون « ابتکار دفاع استراتژیک » جامعه علمی را دعوت نمود که به بررسی امکان ایجاد سیستم دفاعی پایداری بپردازند. که دیگر بر اساس تهدید به نابودی انتقامی برای جلوگیری از بروز جنگ مبتنی نباشد، بلکه بتواند موشک های هسته ای را قبل از رسیدن به اهدافشان رهگیری و نابود کرده و به طور خلاصه سلاح های هسته ای را « عقیم و منسوج » نماید، ولو این امر تا قرن آینده هم به طول انجامد. او پذیرفت که سیستم های دفاعی به ویژه اگر با سیستم های تهاجمی همراه باشد، مسائل و ابهاماتی را ایجاد می کند که تصور آمادگی برای تهاجم را زنده می سازد. با ای حال، وی تأکید نمود که ایالات متحده در پی دستیابی به برتری نظامی نیست، بلکه در جستجوی شیوه ای برای جلوگیری جنگ هسته ای است. طرفداران ابتکار دفاع استرتژیک استدلال می کردند که اولا با ایجاد چندین لایه دفاعی میزان رخنه می تواند به صفر برسد ثانیا تجسم ذهنی اقدامات متقابل آسانتر از مهندسی آنهاست ثالثا پیداست که کاربست سیستمی که قابل بقانیست، رابعا متحدین ناتو نهایتا گردهم خواهند آمد تا ارزش تلاش تحقیقاتی در زمینه تکتولوژی آینده گرانه ای را بسنجند که به طور بالقوه در دفاع غیر هسته ای وهسته ای اروپا نقشی خواهد داشت. "ابتکار دفاع استراتزیک "در عصر گور باچف روی تفکر شوروی در مورد کنترل تسلیحات تاثیر قابل ملاحظه ای داشت. قبل از اجلاس سران ریگان-گورباچف در ژنو(نوامبر1985)اتحاد شوروی به طور بی سابقه ای اعلام نمودکه در صورتی که ایالات متحده "ابتکار دفاع استراتژیک"را کنار بگذارد برای مذاکره در مورد کاهش سلاحهای هسته ای استراتژیک به میزان 50درصد آمده است. (قبلادرسال 1977،اتحاد شوروی تقاضای رییس جمهور کارتر برای کاهشی به میزان 25درصد را رد کرده بود ) در دیالکتیک نوین تهاجم در برابر دفاع که مولود "ابتکار دفاع استراتژیک"بود،دو ابرقدرت قطب بندی بی نهایت شدید وطولانی را چاره وجایگزین در خور توجهی نمی رانستند. احتمالا هیچیک انتظار پیروزی کامل را نداشتند وترکیبی از مواضع هر دو طرف را نتیجه ای طبیعی می دانستند. ازسال 1986 به این طرف، نشانه هایی وجود داشت که حاکی از پیدایش تمایل متقابلی برای رعایت "پیمان محدود سازی سیستمهای ضد موشک بالستیک "به مدت چندین سال ودر عین حال تداوم تحقیقات در چارچوب مفادآن بود. منبع: نظریه های متعارض در روابط بین الملل علیرضا طیب –وحید بزرگی http://www.political.ir/post-514.aspx
-
یک مبتدی هسته ای یک مبتدی هسته ای، مسئله ای به بهانه 0.1 کیلوتن به منتهی 10 مگاتن
worior پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
به سطح تکنولوژی و نحوه انفجار بستگی داره، انفجار در ارتفاع خاصی میتونه حداکثر انرژی رو ایجاد کنه، نوع مکانیزم و دقت طراحی میتونه توان بیشتری با مواد کمتر ایجاد کنه. اما بر اساس جرم های بحرانی، از 10 کیلو به بالا، منتهی برای انفجارهای کوچک و مواد کمتر، تکنولوژی و دقت طراحی بخصوص ریختگری اورانیوم خیلی بالایی لازم هست. این بمب ها معمولا 20 کیلو لازم دارن با غنای بیش از 90. -
تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (3) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه - بخش سوم ( از NOVEMBER 2016)
worior پاسخ داد به MR9 تاپیک در اخبار تحلیلی
نقلی بود که تو استاتوس گفتند، ظاهرا حمله هوایی روسها بوده. روسها اگر بزنند احتمالا کار سوخوی 25 بوده با راکت های سنگین S-25 -
انگیزه بالای غرب در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نوید جنگ میدهد.
worior افزود یک موضوع در دکترین و استراتژی
بسمه تعالی انگیزه بالای غرب در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نوید جنگ میدهد. \ بعنوان یک ایرانی، یک سوال اساسی در برابر عقل سلیم (کامن سنس) ما وجود دارد؛ واقعا این انگیزه شدید غرب در ممانعت از دستیابی ایران به یک برنامه حتی صلح آمیز هسته ای از کجا آمده و چه دلیلی دارد؟ آیا این سلاح واقعا آنقدر مهم است که بخاطرش مردم ایران زیر حجم وسیعی از تهدیدات و تحریم های بین المللی قرار گیرند؟ آنهم به گونه ای که ابرقدرتی چون آمریکا با تلاش و کوشش و سرمایه گذاری بسیار با هر دستاویزی حتی ممانعت از صدور دارو و واردات مواد غذایی به ایران، طی دو دهه به زعم خویش مانع وجود چنین سلاحی در ایران شود؟. اگر بخواهیم این همه فشار به مردم ایران از سوی غرب به خاطر سلاح هسته ای را بهانه ای برای یک مقابله تمدنی با مردم ایران در همه حوزه ها ندانیم و فقط خود سلاح را ملاک بگذاریم، به این نتیجه ساده میرسیم که حتما آنقدری برای مخالفان بین المللی وجود آن در ایران ارزشش را داشته است که خود را چنین به آب و آتشی برای مقابله با ایران بزنند. اما این ارزش واقعا چرا آنقدر زیاد است؟. چون بمب اتمی در ذات خود یک سلاح صرفا نظامی و یا یک اسلحه به ظاهر برتر است، دلیلی نمیابیم جز اینکه دول غربی حتما آن را مانعی در برابر تهاجم نظامی خود به ایران میدانند. غربی که البته سابقه تهاجم نظامی و نسل کشی ایرانیان در دوران جنگ جهانی اول و دوم و حمایت از صدام حسین در جنگ 8 ساله و نسل کشی ایرانیان با نوع دیگری از تسلیحات غیر متعارف چون بمب شیمیایی در کارنامه خود دارند. اما بیاییم از زاویه دید غرب به بمب هسته ای ایرانی نگاه کنیم، یک استدلال خیلی ساده اما بنیادی؛ آنها بمب اتمی دارند موشک هم دارند، ای وای، بنابراین منطقی است که به ما حمله هسته ای کنند یا آن را به کسانی بدهند که میخواهند به ما حمله کنند، پس ما باید مانع شویم. هیچ استدلال دیگری جز بازی کلمات برای پیچیده سازی همین ایده ساده نمیابید. تمامی پروتکل های ممانعت از اشاعه تسلیحات هسته ای، برنامه های کنترل تسلیحات ووو برای این هستند که غرب با دستاویز های مختلف مطمئن شود تهدید احتمالی علیه خود را با تمهیدات غیر نظامی در ابتدای راه خنثی کرده است. بسیار خوب، اگر همین دیدگاه غربی را ملاک حقانیت بگذاریم، چرا آن را برای ایرانی ها پسندیده ندانیم؟ به کدامین تضمین یک شهروند ایرانی میتواند مطمئن باشد که همسایه شمالی، شرقی، غربی، اسراییل، اروپا، آمریکا و حتی چین، و هند که در دوردست هستند و همگی تجهیزات لازم موشکی و هوایی برای بمباران را در اختیار دارند، به ایران حمله نظامی اتمی نکنند؟ آنهم در زمان و مکانی که ایران بیشترین ناامنی ها و جنگ ها را در همسایگی خود تجربه میکند، مردمانی که بر خلاف کشورهای غربی با تهدیدات واقعی نظامی و تروریسم در جوار مرزهای خود روبرهستند و نمیتوانند این تهدیدات را به شکل وجودی و یا احتمالی در دوردست و آینده اتخاذ کنند. واقعا چگونه یک ایرانی میتواند مطمئن باشد که آمریکا از بیش از یکصد کلاهک اتمی مستقر در ترکیه و امارات و همین تعداد مستقر در ناوهای هواپیمابرش در خلیج فارس و دریای عمان دارد علیه ایران استفاده نکند؟. آن هم کشوری که سوابق بد بسیاری در توجیه سازی برای تهاجم به دیگر کشورها در کارنامه خود دارد، کشوری که یک اقتصاد نظامی بسیار بزرگ دارد و نمیتواند و یا نمیخواهد از توسعه آن دست بردارد و یا آنرا کوچک کرده و در حدود مرزهای خود نگه دارد. چگونه یک ایرانی با وجود این همه تهدیدات علنی در اطراف خویش باید آرامش داشته باشد؟ آنهم وقتی به این ایرانی میگویند با این همه تهدید و تحریم و تروریسم دولتی ما علیه خودتان کنار بیایید، دانشمندان، نظامیان و شهروندان شما را برای امنیت سربازان خود که در همسایگی شما مستقر کرده ایم میکشیم! ولی شما موشک و بمب اتم نداشته باش، چیزی در خاطر ما نمیگنجد جز این باور قطعی که آنها قصد جدی حمله فراگیر نظامی به ما دارند. اما همه این موارد گفته شده به این اندازه عجیب به نظر نمیرسد، که غرب در اعمال و رفتارش، موجبات ایجاد انگیزه قوی در ایرانیان برای تولید سلاح هسته ای شده است؟ این یک دوگانگی عجیب است، گویی که به نظر میرسد آنها دارند سلاح اتمی را به ما تحمیل میکنند؟ پاسخ به این سوال در این برهه و در زمانی که غرب کمپین فشار حداکثری خود را با تمام قوا و ابزارهای نظامی و غیر نظامی اعمال کرده است، دیگر اهمیتی ندارد، همه میدانند، آنها میخواهند ما بمب اتمی بسازیم تا زیربار هزینه های سنگین تهاجم نظامی نروند. این استدلال البته بسیار ابلهانه به نظر میرسد، اما بیاییم صادق باشیم، غرب همه راه های مسالمت آمیز در حل مسئله هسته ای خود با ایران را با بی عملی و فریبکاری بسته است، اعتماد را از بین برده و ترامپ را در تحمیل حداکثری تحریم ها به ایران همراهی نموده و نیازی نیست که ادعاهای همه سیاستگذاران آمریکایی و بسیاری از اروپاییان در مورد اینکه انتظار رژیم چنج در ایران را میکشند مجدد تکرار کرد یا فکت های خبری و مصاحبه های آنان را برای اثبات این راهبرد غربی علیه ایران بکار برد، امری واضح است. ولیکن چنین امر واضحی برای ایران در شرایط کنونی چه راه هایی باقی میگذارد؟ رها کردن حکومت و تحویل آن به اشخاصی یا گروه های پیرو غرب؟! نخست اینکه حتی اگر همین الان نظام جمهوری اسلامی حکومت را رها کند! تا حکومتی جدید شکل بگیرد، چنین حکومتی بواسطه مردم و بواسطه تاریخ یکصد ساله اخیر خود در رابطه با غرب بسرعت سرنگون خواهد شد، از طرفی هیچ یک از آلترناتیوهای موجود غرب پاسخی به آینده چنین تغییر حکومتی نیستند. جریان های خارج نشین تشنه به تسخیر قدرت با رویکردهای بسیار متعارضی که در همان ابتدای انقلابی شکست خوردند و به حاشیه رفتند، جنگ خیابانی قدرت در سرتاسر ایران را بر علیه یکدیگر براه بخواهند انداخت و تجربه ای مشابه آنچه که در سوریه نظیر جنگ همه علیه همه اتفاق افتاد در ایران نیز تکرار خواهد شد. البته این به مذاق رقبای منطقه ای و غربی ایران بسیار خوشایند خواهد بود. چنین وضعیتی احتمال دخالت نظامی خارجی را همچون تجربه ابتدای انقلاب اسلامی و حمله عراق در شرایط خلا قدرت و حکومت نوپای انقلابی فراهم میکند و فرقی نخواهد کرد که حاکمیت جدید ایران در اختیار چه کسی از این گروه های اقل-دگری قرارگیرد، بنابراین قوت بخشی به امنیت و استحکام ملی برای ممانعت از بروز چنین فاجعه عظیمی با همه ابزارها، توسط هر فردی که در حال حاضر در راس قدرت ایران قرار گیرد اجبار است و نه فقط یک مسئله عقلایی. دوم اینکه اگر تغییر حکومت در ایران اتفاق نیفتد، اما تحریم ها و رویکردهای یک جانبه ای که برقرار شدند نیز، از همان سو بدون پیش شرط و کامل برداشته نشوند، منجمله همین راهبرد تغییر رژیم در ایران، خوب دلیلی هم ندارد که حکومت ایران با وجود این همه تهدید دست از برنامه هسته ای خود بکشد، در این شرایط نیز بحران امنیت به قوت خود و در سطح تهدید حمله نظامی فراگیر و یا حتی محدود وجود دارد علاوه بر اینکه اگر تحریم های غرب موفق شوند اقتصاد ایران را منهدم کنند، گرسنگی و معضلات فراگیر حاکمیت را به گونه ای تحت فشار قرار میدهد که، بمب اتمی را وسیله گزار خود از شرایط کنونی بداند. سناریو های موجود در هر دو گزینه فوق از مجرای موفقیت راهبردهایی که غرب پیش گرفته است اتفاق خواهد افتاد. بدین ترتیب در راهبرد کنونی غرب ایران مجبور است تا بمب را بسازد و آن را نیز شیوع دهد، و از طرفی دچار رژیم چنج نیز بشود، هر سیاستمدار عاقلی میفهمد که خطر چنین راهبردی بسیار بسیار بیشتر از آن است که با ایران مطابق با هر آنچه در برجام بود به شکل احترام متقابل و بصورتی دوستانه رفتار میشد. با این وجود اما یک خوش خیالی ترامپی نیز این وسط وجود دارد. و آن این است که ایران بمب اتمی نمیسازد، تا مرز فروپاشی رفته و از طریق نفوذ هایی که در نظام حاکم ایران صورت خواهد گرفت، همراه با تحریم و فشارها بر مردم، حکومت وادار به مذاکره و کوتاه آمدن در برابر همه خواسته های غرب خواهد شد. اما با وجود رقبای منطقه ای خشن ایران، تروریسم، سوابق عهد شکنی غرب در گفتگوهای پیشین و خود برجام، آینده حیات در خاورمیانه و همچنین عدم وجود یک دلیل منطقی که ایران بخواهد امتیاز در دست خود را رها کرده به مذاکره وارد شود، هیچ منطقی پذیرای این استدلال ترامپی نخواهد بود. با همه این قصه ها که خواندیم، شما غربی ها مدتی ایرانی باشید، بمب اتم نسازید،به انواع مذاکرات تن دهید، مذاکراتی که بیشتر شبیه قراردادهای پیمانکاری یک طرفه بدون پرداخت وجه هستند، مدت زیادی بدون کسب درآمد زندگی کنید، و از حقوق خود درصحنه تجارت آزاد بین الملل بهره مند نباشید، سپس موشک های خود را رها کنید و با شورش های مردمی و تروریسم از بیرون و درون مرزهای کشور خود روبرو شوید، و در این شرایط احساس امنیت کنید و به ایرانی بودن خود افتخار هم بکنید!. پس هر عقل سلیم ایرانی میفهمد که غرب بر خلاف ادعای خود، شرایط را بگونه ای تنظیم کرده که ایران به ساخت سلاح هسته ای وادار شود تا مسئله را از راه ساده و دستیافتنی خود حل کند. از طرفی از ورود به درگیری نظامی پر هزینه با غرب دور شود و از سویی دیگر در شرایط شکننده امنیتی و بحران های منطقه ای خود را حفظ کند. نویسنده worior@military.ir اقتباس از مطلب با ذکر نام کاربری نویسنده و یا آدرس سایت آزاد است. متن انگلیسی مقاله بزودی در: www.msai.ir- 28 پاسخ ها
-
- 35
-
-
-
-
- برجام
- جنگ با ایران
-
(و 6 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (3) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه - بخش سوم ( از NOVEMBER 2016)
worior پاسخ داد به MR9 تاپیک در اخبار تحلیلی
با این همه سنسور؟! زره کنتاکت و ... با موشک زدن یا بمب کنار جاده ای؟ -
صنعت دفاعی و مدیریت منابع مدیریت منابع و نیروها در صنایع نظامی
worior پاسخ داد به arminheidari تاپیک در دکترین و استراتژی
ادامه این بحث با شما این تاپیک زیبا رو منحرف میکنه،. اما در جواب این موضوع رو در نظر داشته باشید: - وقتی اسراییل تشکیل شد، در لبنان جنبش شیعیان وجود نداشت، شیعیان حتی بر خلاف سنی ها و مسیحیان مارونی و کمونیست حتی مجلس و مقری هم نداشتن، جمعیتشون 150 هزار نفر برآورد میشد و هیچ وزنی در لبنان نبودند. به همت صدر، چمران و دیگران و حتی جنبش فلسطین مدت زیادی طول کشید تا شیعیان زیر کشتار اسراییل تونست صاحب مجلس بشن، صاحب کرسی در مجلس لبنان بشن و کسی تحویلشون بگیره. بعد بصورت اتفاقی برای اینکه یارانه شکر بدن به مردم، میان سرشماری میکنند، و متوجه میشن که شیعیان بیش از نهصد هزار نفر هستن. از اون موقع به بعد وحشت عظیمی از شیعیان ایجاد و فرصت های عظیمی هم بوجود آمد، صاحب نیروی مسلح منحصر به فردی شدن، صاحب کرسی های بیشتر در پارلمان و ریاست مجلس و ... در این مدت کشته های بسیاری دادن، تلفات سنگین هم از داخل لبنان و هم از اسراییل و دیگران، اما بالاخره تثبیت شدن. در ایران انقلاب شد که حتی شیعیان لبنانی فکرش رو نمیکردن، عراق بدستشون افتاد که تصورش رو هم نداشتن، و الان یمن ... و از اون تاریخ تا الان اسراییل به نسبت شیعیان شاید هیچ رشدی از نظر جغرافیایی و جمعیتی نداشته! هیچ رشدی و این روند ادامه داره... صبر استراتژیک گاهی مفهومش این هست و گاهی مفهومش کاری هست که چین میکنه: استیون بنون مدتها میچرخید تو آمریکا و این کتاب unrestricted warfare چینی ها رو ترویج میداد، چینی ها راهبردی دارند که بر مبنای اون به همه دنیا دارن حمله غیرنظامی میکنند، و خود کتاب داره شرح میده که طوری حمله میکنند که کشورهای مورد تهاجم نه تنها نفهمند که حمله شده بلکه از اتفاقاتی که داره میفته لذت هم ببرند. این سبک حمله طوری انجام میشه که دشمنان چین فکر میکننددر اوج موفقیت هستن و اوضاع رو کامل در کنترل دارند در حالی که دارند ساختارهاشون رو از دست میدن، فرصت ها و بازارهاشون رو یکی یکی تقدیم چین میکنند. و این یک تهاجم طولانی مدت و پنهانی هست...- 208 پاسخ ها
-
- 11
-
-
-
انگیزه بالای غرب در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نوید جنگ میدهد.
worior پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
موقعی که این جمله رو نوشتم حواسم به جنگ سرد نبود. در دوره جنگ سرد سازمانها و ساختارهای امنیتی زیادی حول مسئله هسته ای و اشاعه تسلیحات متعارف و نامتعارف شوروی فروریخته و جمهوری های استقلال یافته شکل گرفت. این سازمانها تونسته بودن بودجه های بسیار هنگفت و عملیات های اطلاعاتی بسیار مفرحی رو بخودشون تخصیص بدن. یه ایجنت میرفت به یک کشور استقلال یافته در عشق و حال غرق میشد و خودش رو به انواع لذت ها و یا دانشمندی ها! مشغول میکرد تا بتونه تو سیستم نفوذ کنه، کلی هم تامین مالی و اطلاعاتی میشد، خلاصه برای این نهادها و سازمان ها جریان مالی لذت و پول بسیار عظیم و توجیه پذیری ایجاد شده بود که همین مسئله سبب میشه که بخوان با برنامه های راهبردی بازی کنند، با عملیات ها تفریح کنند. بعبارتی حل مسئله هسته ای ایران و یا طراحی یک اقدام مهم نیست! پولهای بزرگی که این وسط جابجا میشه، سفرها و شنگول بازی های توش مهمه. دل سیاستمدار هم خوش بوده که داره اقدام میکنه. اما در عمل حلقه های داخلی و جریان هایی که در این فرایند های امنیتی بوجود آمدن، بعضا بسیار هم سرمایه دار و کله گنده شدن، نه اجازه میدن موضوعات حل و فصل بشه و نه اجازه میدن موضوعات حل و فصل نشه!. مثل دکتری که داره از درد بیمارش پول در میاره...- 28 پاسخ ها
-
- 5
-
-
-
- برجام
- جنگ با ایران
-
(و 6 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب (IRIGCN)
worior پاسخ داد به najaf47 تاپیک در ناوچهها و شناورهای گشتی
امروز داشتم راکت فلق 2 رو چک میکردم که متوجه شدم نسخه دریاپایه داره؛ و پرتابگر مجهز به تجهیزات هدایت دقیق؛ اینم بستر آزمون راکت -
صنعت دفاعی و مدیریت منابع مدیریت منابع و نیروها در صنایع نظامی
worior پاسخ داد به arminheidari تاپیک در دکترین و استراتژی
بین رئیس، مدیر و رهبر تفاوت هست. و در این تفاوت شکی نیست، اما رهبری از وظایف مدیریت هست. فرایند 4 یا 5 عنصری مدیریت رو بررسی کنید؛ برنامه ریزی>تصمیم گیری>سازماندهی>رهبری>کنترل.. و همیشه این دعوا بوده که کسی ممکنه برنامه ریز خوبی باشه، اما رهبر خوبی نباشه، یا اینکه کسی ممکنه تصمیمات خوبی بگیره، اما در سازماندهی و کنترل ضعیف باشه، و یا رهبری ضعیفی داشته باشه یا بالعکس رهبر خوبی باشه اما برنامه ریزی و کنترل رو ندونه. یکی از دلایلش اینه که رهبری متکی به خصوصیات فردی هست و مدیریت وابسته به خود فرایند، مثل کسب و کار، منابع و ... است. -
صنعت دفاعی و مدیریت منابع مدیریت منابع و نیروها در صنایع نظامی
worior پاسخ داد به arminheidari تاپیک در دکترین و استراتژی
این تعریف برعکسه. نمیدونم کی اینکار رو با چه هدفی کرده، ولی رهبری یکی از 5 وظیفه اصلی مدیریت هست. -
شما شرایط رو متعادل در نظر نگرفتی، جنگی و معطوف به تغییر در نتایج جنگ در نظر گرفتی. شرط موازنه نظامی، وجود صلح متکی بر وحشت از عواقب استفاده از ابزار نظامی هست. اما اینکه یک کشور ضعیف که نمیتونه به سطح برابری با حریفش برسه بتونه یه نقطه ضعف موثر پیدا کنه، خارج از مسئله موازنه است. چرا که کشور ضعیف در موازنه نبوده، و کشور دارای قدرت برتر خودش رو در تفوق کامل میدیده و حس میکرده نیازی به حمله نداره، یا بدلایلی نخواسته حمله کنه چون به اندازه کافی خودش رو بازدارنده حس کرده. این فناورانه و بخشی هست نه کلی. این مطابق تعریف از توازن بازدارنده اشتباه هست. بازدارندگی باید بتونه حریف رو از هر اقدامی بازدارد. برای همین شما در برابر هر ابزارش باید یک موازنه برقرار کنید. اما خوب دقت کنید که این موازنه هیچ وقت برقرار نمیشود. حتی در نتیجه گیری های شما هم این مشخصه. و حتی زمانی که هم همه حس میکنند چنین بازدارندگی از طریق موازنه قوا برقرار شده است، این خطر اشتباه محاسباتی سرجاش باقیه... بنابراین باید به فکر راه هایی غیر از موازنه بود. مثلا داشتن سرعت عمل بیشتر در واکنش. یا اقدامات پیش هنگام... کشیدن یا حتی نکشیدن بهنگام اسلحه.
-
این موارد فرمودید در خود" تئوری موازنه" بررسی بشود. نکته اینه که 1- عراق حمله کرد به کویت. 2- ایران در یک حمله احتمالی سنگین به اسراییل با ابعاد وسیع انجام داد یا حتی بالعکس. 3- و یا در نهایت آمریکا حمله کرد به ایران و یا عراق در پاسخ به موارد بالا. در هر سه مورد فوق موازنه ای که همه طرفها فکر میکردند ازش بهره مند هستند، معنی نداده... بعبارتی دیگر آنچه از محاسبات موازنه دنبال میشده، مانع از اینکه یک بازیگر عقلایی بشود و اقدامی نکند، نشده است. حالا اینکه اگر بعدش در یک اقدامی مثلا یک ائتلاف بزرگ بین المللی باعث نابود شدن عراق شده، باز هم خطای محاسباتی در موازنه بوده، بنابراین حتی شامل حال صدام هم میشود، موازنه ای که صدام فکرش رو میکرده و شما در متن از چه شودهای بعد از فتح کویت بعنوان "اشتباه محاسباتی" وی آوردید، عمل نکرده. حالا اینجا میرسیم به تیتر این مقاله، و اینکه وقتی موازنه عمل نمیکنه، چرا همیشه پیگیری میشه؟! جواب هم در تیتر هست؛ تالار بورس، بعبارتی ابعاد روانی جنگ و تجارت تسلیحات،... مخلط کلام؛ اگر تئوری موازنه کاغذی پیگیری نشود، تسلیحاتی هم ساخته و پرداخته و فروخته نخواهد شد. ... البته اضافه بر موارد فوق؛ مباحث مربوط به تنش زدایی، و سیاست خارجی قوی که فرمودید بسیار مهم هستن. تئوری موازنه از دید نظامی بررسی میکند. ... حوادث منجر به جنگ اول و مکان های جنگ در دوره جنگ بسییار جالبتر هستند. مثلا یه ترور در اروپا باعث فتح آفریقا، اشغال ایران، شورش در عربستان و محو هر آنچه به اسم عثمانی درآمده بود میشه و نتیجه اش میشه سایکس پیکو و جامعه ملل! برخی اوقات تاریخ رو با تئوری اشتباه میگیریم،...
-
تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب (IRIGCN)
worior پاسخ داد به najaf47 تاپیک در ناوچهها و شناورهای گشتی
طرح کشتی شهید رودکی؛ در واقع یک ناو حامل RORO هست که 8هزار تن وزن کاملش هست، و به نقلی 91 تریلر توش باید جا بشه. -
تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب (IRIGCN)
worior پاسخ داد به najaf47 تاپیک در ناوچهها و شناورهای گشتی
حامل یعنی هر چیزی... -
تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب (IRIGCN)
worior پاسخ داد به najaf47 تاپیک در ناوچهها و شناورهای گشتی
اصل معرفی ناو بوده و امکانات حمل، نه خود تجهیزاتی که حمل میکنه. این ناو به هر شکلی که لازم باشه میتونه بکارگیری بشه. بخصوص اینکه تخلیه از در پشتی هست و میتونه نفربر آبی خاکی تخلیه کنه. بعبارتی دیگر اون 4 تا قایق نقش تامین کشتی رو بازی میکنند و هدفشون شناسایی زودهنگام تهدید هست، بخصوص اینکه دوشپرتاب هم دارند و خدمه میتونه به شکل شانسی با کروز درگیر بشه. و بعد از تامین امنیت مقداری خودروی آبی خاکی تخلیه بشه. اما لازم بود که ناو دست کم یک رادار پیش اخطار و مقدار زیادی تجهیزات شنود الکترونیک داشته باشه. -
ضمن تشکر. این عبارت جنگ هیبریدی به گذشته تعمیم دادن یه جورای pandering هست که پیوسته در کتب مختلفی تکرار شده بخصوص کتبی که بعد از جنگ کریمه نوشته شدن. جنگ های شبه جزیره به هیچ عنوان هیبریدی نبودند، یه مجموعه اتفاقاتی ناشی از شرایط بودن و نه انتخاب ترکیبی بودن بعنوان یک دکترین تمرین شده و یا یک تئوری برآمده از عمل. از این دست تعمیم های غلط زیاد داده شده. این عبارت جنگ افزار ترکیبی به Frank Hoffman و سال 8-2007 برمیگرده و اختصاصا در مورد حزب الله گفته شده، منتهی همیشه یه ملقمه ای از تاریخ هم پشتش بوده، اما نمونه ای این شکل از نبرد رو معرفی کرده حزب الله 2006 بوده و افرادی مثل هافمن این رو تبدیل به دکترین یا تاکتیک شناخته شده کردن و یه ادبیات پژوهشی تاریخی پشتش زدن که بهش بسط بدن و وارد ادبیات نظامیش کنند که بسیار هم موفق بودند، دمشون گرم که ما رو به خودمون معرفی کردن!! اما سوالی که پرسیدم واسه این بود که جنگ هیبریدی با ارتش هیبریدی و یک نبرد هیبردی متفاوت هست، مثلا آمریکا بصورت کلاسیک صدام رو کنار زد و درگیری تمام شد، اما روز بعد از کنار زدن صدام تازه فهمید وسط یک جنگ هیبریدی چندبازیگره قراره گرفته و به هیچ وجه قادر نیست، امنیت نیروهاش و دولت مورد نظرش رو تثبیت کنه و در نهایت هم فجایع تلفات شروع شد و در آخر هم خروج و بازگشت مجدد! اینبار بر علیه داعش و آبدیده شده در تنور جنگ ترکیبی. "اما از چه لحظه ای جنگ ترکیبی میشه؟" مثال ارمنستان و آذربایجان هم نوعی هیبریدی هست که هنوز ابعاد چریکی و شورش و ضد شورش پیدا نکرده، اما از چه لحظه همه این ابعاد کامل میشن؟! این پارادایمی هست که باید بهش پرداخته بشه.
-
یک سوال؛ دو ارتش منظم با یکدیگر بصورت کلاسیک وارد درگیری میشوند، جنگ این دو از کدام لحظه به جنگ هیبریدی تام متحول میشود؟. با ذکر مثال تاریخی. یک مرز قابل شناسایی احتیاج دارم
-
طوفان شکن طوفان شکن: نگاهی انتقادی به پدافند برد کوتاه در ایران
worior پاسخ داد به 7mmt تاپیک در پدافند هوایی
اینم به احتمال زیاد مرصاد 16 در استفاده از یک پنجره برای حفظ قفل در شرایط جنگال سنگین؛- 25 پاسخ ها
-
- 11
-
-
-
- سامانه بومی
- ایران
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
صنعت دفاعی و مدیریت منابع مدیریت منابع و نیروها در صنایع نظامی
worior پاسخ داد به arminheidari تاپیک در دکترین و استراتژی
بسمه تعالی مسئله منابع انسانی، بحث بسیار بسیار گسترده ای در حوزه مدیریت هست و فرق چندانی هم ندارد مباحث مربوط به این بخش در نیروهای مسلح با سایر سازمانها. غیر حوزه فرهنگ اختصاصی نیرو. کتاب بخونید؛ حوزه ارتباطات سازمانی و منابع انسانی مثلا در حوزه منابع انسانی کتاب رابینز بسیار معروف هست و در دانشگاه های ایران تدریس میشه در حوزه مدیریت اسلامی منابع انسانی هم کتب زیادی هست مثلا "مدیریت ما" از پورعزت و مدیریت اسلامی مقیمی که البته در حوزه منابع انسانی اسلامی هنوز کار دارند. این کتب موارد بالا رو بسیار بسیار مفصل توضیح دادن. و برای اینکه بدونید این مکتب مدیریت انسانی در دوره صنعتی از کجا شروع شد؛ جهت مطالعه: https://fa.wikipedia.org/wiki/اثر_هاثورن -
تاپیک تحولات قفقاز تحلیل و پیگیری تحولات قفقاز ( آذربایجان- ارمنستان -گرجستان )
worior پاسخ داد به FLANKER تاپیک در اخبار تحلیلی
البته یه شوخی دایمی میتونه باشه. هی زرهی بخری هی پدافند بخری تو بزنی دشمنت هم تا ابد بزنه! این شوخی یه جایی باید متوقف بشه و اون فقط تو سطح راهبردی هست. از تسلیحات تاکتیکی تسلیحات راهبردی حمایت میکنند و از تسلیحات راهبردی ابرسلاح هایی مثل بمب های اتمی و شیمیایی حمایت میکنند، و از مجموعه این تسلیحات جرات استفاده،... -
تاپیک تحولات قفقاز تحلیل و پیگیری تحولات قفقاز ( آذربایجان- ارمنستان -گرجستان )
worior پاسخ داد به FLANKER تاپیک در اخبار تحلیلی
چرا بیشتر یا همه پهپادهایی که در ایران زده شده آذربایجانی بودن؟! -
ایران و بحران قره باغ ؛ یک جنگ مذهبی ؟ ایران و بحران قره باغ ؛ یک جنگ مذهبی ؟
worior پاسخ داد به seyedmohammad تاپیک در دکترین و استراتژی
بسمه تعالی مذهب در میان مردم حاوی نمادها و نشانه ها و اعمال و آداب هست. جنگ وقتی به سمت سوء استفاده از مذهب کشیده بشه، مفهومش این هست که درگیری به داخل این نمادها و سوء استفاده از این آداب وارد خواهد شد. بعبارتی دیگر، سبقه ننگین داعش در آتش زدن و منفجر کردن بسیاری از مساجد، کلیساها و آثار باستانی در عراق و سوریه. هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان درسته که تازه تاسیس هستند، اما سوابق تاریخی عظیمی دارند که باید بشدت ازش محافظت کنند. و به هیچ توجیهی جنگ رو به داخل اماکن و شعائر مذهبی نکشانند. -
تاپیک جامع رزمایشهای نیروهای مسلح تاپیک جامع رزمایشهای نیروهای مسلح از اردیبهشت 1386
worior پاسخ داد به amirhosin تاپیک در اخبار نظامی
با حضور اف 14 تمرین پدافندی بوده نه آزمایش تسلیحات. تامکت ها با اسپارو پریدند.- 6,918 پاسخ ها
-
- 5
-
-
- نیروی انتظامی
- نیروی هوایی
-
(و 6 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک تحولات قفقاز تحلیل و پیگیری تحولات قفقاز ( آذربایجان- ارمنستان -گرجستان )
worior پاسخ داد به FLANKER تاپیک در اخبار تحلیلی
ضمن تشکر، کلاس ابرقدرتی البته فقط مال چندتا کشوره، چین و روسیه و آمریکا و شاید هند و به دلایلی محدود ایران و پاکستان،.. مشکلات واقعی برای زرهی در نبرد کوهستانی هست: - زرهی بخاطر عوارض کوهستانی نمیتونه تهاجم سریع داشته باشه. بنابراین در مناطق کوهستانی سرعت چندان اهمیتی نداره(دستیافتنی نیست) حتی با ماشین هم تا میای برسی به دنده سه میرسی سر پیچ و باید ترمز بزنی، - آموزش های مربوط هماهنگی ستون زرهی بسیار بسیار مهم هست وگرنه بیشتر تلفات خودی و در اثر تصادف خواهد بود. - زرهی فاصله بین دو شهر رو یا دو مقصد شهری رو نمیتونه بسرعت طی کنه و در شهرها بسرعت مستقر بشه. (حرکت پناه به پناه) - از طرفی کمین کوهستانی بسیار ساده اجرا میشه و بسختی مقابله میشه. - فقط آمریکا و شاید چین و روسیه باشند که بتونند از اقدام تهاجمی به اشکال مختلف علیه تک زرهی خودشون زودتر با خبر بشن و مثل تصویر بالا امکان پاسخ رو فراهم کنند. که هزینه های بسیار بسیار سنگینی داره - بر خلاف جنگ صحرایی در نبرد کوهستانی، خطوط لجستیک قابل شمارش و بسیار محدود هستن،(شاید فقط یک راه وجود داشته باشه) اما در صحرا ممکنه بشه از هر طریقی سوخترسانی کرد، . - بنابراین با توجه به گزینه آخر، در نبرد کوهستانی حفاظت از مسیر مهمتر از رفتن به مقصد بعدی هست. بدین معنی اصلا اهمیتی نداره گریز از کمین! - ... با توجه به مسائل بالا؛ - هم به زرهی فوق سنگین و حفاظت شده برای بقا پذیری در شرایط کمین نیاز دارید - هم به زرهی پر سرعت و سبک برای فرار از کمین و ادامه عملیات - به تجهیزات شناسایی وسیع و حفاظت نرم و سخت بسیار گرانقیمت - و شاید به اندازه همه اینها مهمتر پیشتیبانی هوایی دایمی . - و در کنار همه اینها، تحمل تلفات(یعنی داشتن سازوکار قدرتمندی برای مدیریت تلفات) نتیجه: - اینها جمع تناقضات هست، و در صورتی که بشود بین این دو گفته جمع زد: . جنگ مدرن واقعاً سریع و بسیار کشنده است." ما به یک ارتش بزرگ کشنده و سنگین نیز نیاز داریم. " - این موارد از نظر هزینه، و توان اجرایی از عهده بسیاری از کشورها بر نمیاد. - ارتش های بسیار پیچیده ای بوجود میاد. - برای یک تک تهاجمی کوهستان، اقدامات پیش نیاز بسیار زیادی لازم خواهد شد. البته تجربه ویتنام هست. و آخرین حرف؛ وقتی بسیاری از کشورها قادر به داشتن چنین ارتشهایی نباشند، جنگ به وضعیت دورایستا و جنگ کم هزینه چریکی خواهد رفت. پهپاد مسلح و وانت تکنیکال حال و آینده جنگ زمینی هستن.