saman_777

استراتژی دفاع مسطح ( موزائیکی ) / ضربه دوم ،ساختار و سطح پاسخ نامحدود به تهدیدات نظامی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

سردار شریف:
رزمايش يگان هاي پياده سپاه در [color=red]کوير[/color] يزد برگزار خواهد شد

مسئول روابط عمومي کل سپاه گفت: رزمايش يگان هاي پياده نيروي زميني سپاه، طبق تقويم سالانه رزمايش هاي تخصصي اين نيرو هفته آينده در کوير يزد اجرا مي شود.
به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، سردار سرتيپ دوم پاسدار رمضان شريف در گفتگو با خبرنگار دفاعي امنيتي باشگاه خبرنگاران با اشاره به برگزاري رزمايش هاي متعدد نيروي زميني سپاه اظهار داشت: نيروي زميني سپاه در جهت تقويت بنيه دفاعي کشور و به کارگيري تجهيزات و آموزش هاي جديد متناسب با دکترين دفاعي خود و همچنين در راستاي هماهنگي واحدها و بخش هاي مختلف اين نيرو، رزمايش هاي متعدد تخصصي را طبق تقويم سالانه خود برگزار مي کند.

وي عنوان کرد: به دنبال برگزاري دو رزمايش در مناطق شمال شرق و جنوب کشور، هفته آينده رزمايش يگان هاي پياده نيروي زميني سپاه در کوير يزد به اجرا در خواهد آمد.

[url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/99316]مشرق[/url]

شديدا منتظر رسيدن جزئيات بيشتر هستيم

[quote]جرات؟؟؟!!!
جنگ سیاست اعتقاد و..... خیلی چیزهای دیگر به آدم جرات میدهد مثل طالبان یا منافقین که مغزشان را شستشو داده اند تازه مثلا پخش یک ویروس اصلا خطر گیر افتادن ندارد فکر کنم شما بمباران و موشک را یادتان نباشد در تهران بعد از حمله عدهای به آن محل میرفتند برای دزدی یا اونها که در سختترین شرایط مایتاج ودارو را احتکار میکردند و کلا سرمایهدارنی که فقط یه منافع خودشان فکر میکنند به اقتشاشات دامن میزنند.اینها همه جرات دارند یکی از چیزها که به آدم جرات میدهد بیشرفی است
که متاسفانه کم نیستند از این دست آدم نما ها.[/quote]

اين چيزهايي كه فرموديد درست است و در هر جايي و در هر جنگي اتفاق هم مي افتد، اما اينكه گروهي بخواهند توي كار مدافعين شهر دخالت كنند، بايد منتظر رسيدن سرب داغ هم به بدن نازنين خود هم باشند، جنگ است شوخي كه نيست

وقتي جبهه جنگ وارد منطقه شهري شد مطمئن باش كسي جرات اين را ندارد كه از خانه خود بيرون بيايد كه اين دفعه بخواهد اغتشاش كند و يا دست به خراب كاري بزند
اين كه واضح است ديگه :oops:

به نظر من بيشتر اين جور خطرها براي شهرها ورود يك دسته از نيروهاي متهاجم به شهر و استقرار آنها در جاهاي مختلف و دادن اطلاعات به نيروهاي پشتيباني خود باشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]رزمايش يگان هاي پياده سپاه در کوير يزد برگزار خواهد شد [/quote]

فکر کنم در ادامه و با تجارب عملیات درشرق کشور باشد که دوستان تاپیکش را قرار دادند

http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=19956&postdays=0&postorder=asc&highlight=%D8%B1%D8%B2%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4+%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87+%D8%B4%D8%B1%D9%82+%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1&start=105

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
عجب!!
پس شما مي خواهيد شهر رو بمب گذاري كنيد كه اگه احيانا يكي از ادوات دشمن رد شد .....بومب....بره هوا
به نظر تلفات خودي بيشتر بده تا دشمن از اين جور تله ها[/quote]
من همچین چیزی نگفتم
فعال کردن بمب با هزار متد مختلف میتونه انجام بشه بسته به موقعیت یکیش استفاده میشه ساده ترین یا کم هزینه ترینش هم حالت تایمیه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
باسلام

دیگه دوران جنگهای شهری به پایان رسیده

سرنوشت نبردهای اینده در بیرون مرزها مشخص می شه

که برای ما شروع شده :oops:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برای من که فرقی نمی کنه کجا شهید بشم مهم اینه که در راه کشورم بمیرم این شاید بزرگترین افتخار منه
اما فکر کنم تا اونجا که جاداره نباید بذاریم کسی وارد شهر بشه که البته اگر هم شد به جهنم اونجا هم ما هستیم هم شیر زنان خانه ها که دیگه اونوقت پشت به پشت مردان چریک های خونگی خواهند شد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام بر دوستان :فکر کنم عید86بود که میگفتند احتمال حمله آمریکا خیلی زیاد است که یک مانور بزرگ انجام شد و میگفتن نتیجش تجدید نظر دشمن بوده است.
اون موقع میگفتن طرح حمله این بوده که مراکز مهم را که به نظرم 80 محل بود بزنند حالا سئوال اینه اگر زمانی این اتفاق بی افتتد و در حجم بالا مثلا 180 موشک کروز
شلیک شود بعدش ما چه میکنیم یعنی با خسرات وارده چکار میتوانیم بکنیم؟؟همونطور که میدانید ضربه اولیه و اثراتش نقش بسار مهمی در روند جنگ دارد.
مراکز اماکن سیاسی و نظامی و زیربنایی مهم بود مثل
1-بیت رهبری،و مراکز اصلی سه قوه
2-ستادهای فرماندهی نیروهای مسلح و ستادهای نیروها هر کدام وپادگانهای مهم ومرکز خاصی مثل سازمان انفرماتیک نیروهای مسلح
3-وزارت اطلاعات کشور دادگستری دفاع و...
4-نیروگاهای برق پایتخت
که اکثر مناطق فوق در تهران است.
البته نگین ما ترسی نداریم و ...واقعیتی که بنظرتون میاد،با خسارتی که وارد میشه چقدر بر توان دفاعی ما تاثیر میزارد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تا جایی که بنده اطلاع دارم سپاه پاسداران اخیرا به ساختار فرماندهی دفاع موزاییکی روی آورده ، یعنی فرماندهی نیروهای هر منطقه در خود اون منطقه است و (در صورت انهدام مرکز سرفرماندهی نیروها که احتمالا در تهران هست) قابلیت عملیات و تصمیم گیری بصورت مستقل از تهران رو دارند ... بیشتر کشورها الان برای حداقل کردن آسیب ناشی از از بین رفتن مراکز فرماندهی مرکزی ، به سیستم فرماندهی موزاییکی و غیر متمرکز روی آوردن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ببخشيد دوست عزيز اين مواردي كه فرموديد فقط چند ساختمان بيش نيستند

در اصل هدف دشمن آدمهاي توي ساختمان هاست نه خود ساختمان و در چنين مواقعي هم خالي ترين مكان ها همين ها هستند البته به جز نيروگاها و امثالهم...

دفاع موزائيكي كه بدتر از همه اينهاست!!! البته به نظر من....

1. در دفاع موزائيكي سطح پاسخ ها به شدت پايين مياد

2. هماهنگي بين يگان ها به هم مي خوره

3. تلفات خودي از خودي زياد ميشه

4. اهمال كاري زياد است

5. جو رواني زيادتر از حد معمول اثر مي كند(از كي دفاع كنيم)

6. دشمن از آسيب جدي مصون مي ماند

7. چون اكثر مناطق به كمترين وجه ممكن تسليح مي شوند، بيشتر حالت يك منتظر(حالت يك گوشه گير) را به خود مي گيرند و تا دشمن به برد موثر آنها نرسد كاري نمي توانند بكنند

8. با توجه به مورد7 دشمن به راحتي به نابود كردن مناطق مهم مي پردازد

9. كارها زياد تر از حد معمول گره مي خورند

10. نافرماني ها زياد مي شود

11. بي ثباتي زياد مي شود

12. كنترل مردم سخت مي شود

13. بيابان ها و دشت هاي هموار جولان گاه دشمن مي شود

14. كمبود تداركات يعني حقيقت تلخ ، وجود آن هم فراوان

.....

اين ها چيزهايي بود كه به ذهن ناقص ما مي رسيد

دفاع به شكل سيستم فدراليته(موزائيك هاي بزرگ) هم اصلا خوب نيست چه رصد به اينكه بخواهد اين چنين(حداقل استاني)باشد....

در هر صورت كشور بدون يك سيستم فرماندهي واحد خيلي آسيب مي بيند

البته نابود كردن اين محل شايد از ادامه خود جنگ خيلي خيلي سخت تر باشه

خلاصه خدا نكنه كه ما چنين محلي رو از دست بدهيم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اینطوریا هم نیست.به محض شهادت فرمانده ، فرمانده جدید جایگزین میشه.ساختمون که مهم نیست چیزی که زیاده ساختمون.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بعد از اولین حمله مطمئناً برای مدت زیادی برق نخواهیم داشت و این مشکلات زیادی را در شهر ها به وجود می آورد و هرج و مرج زیاد میشه.مثل فیلم های هالیوودی. البته خدا نکنه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='HHL' timestamp='1328625422' post='231562']
[quote]من حاضر نیستم شاهد خراب شدن خونم باشم یا شاهد از دست رفتن عزیزانم .پس بهتره قبلش خارج از شهر شهید شده باشم :cry:
تا نظر اساتید چی باشه[/quote]

دد ه نشد برادر من

همين جوري بريم كشته بشيم بعد دشمن به راحتي بياد شهرمون رو بگيره

راهي براي ايستادن در مقابل آبرامز، مركاوا، هلي كوپترهاي تهاجمي (كه مقابله با هر يك از اينها دنيايي است براي خود)و..... در بيابانهاي اطراف اكثر شهرها بايد جست؟

انقلاب جنگي ليبي يادتان نرود.....

بابا يكي بياد از درد سرهاي دفاع مطلق در بيرون از شهر بگه، اينها كه تماما دفاع بيرون شهر رو قبول كردند.......
چون خودم با دفاع از بيرون موافق بودم يه جوري نوشتم كه وزنه ترازو به اين طرف تمايل بيشترداشته باشه

95 درصد اطراف شهرهاي ما صاف و خشكه..... اينجا جنوب لبنان نيست كه بخواهيد از طبيعت محشرش واسه جنگ چيركي استفاده كنيدها!!!!

تلفات شما مي تونه بسيار سنگين باشه ها!!!!!!!
چه طرح ريزي خواهيد داشت براي جلوگيري از هلي برن، آتش توپخانه سنگين كه مي تواند راحت مواضع شما رو نابود كند ، درد سر حمله يگان هاي زرهي رو بسيار كم مي كنيد، راحت مورد حمله هواپيماها و هلي كوپترها قرار مي گيريد، با كم ترين فشار ممكن از هم مي پاشيد

از شهر مي خواهيد خارج شويد....!!!!!!!!

بنظرم دوستان مي خواهند بروند جنگ بازي تا جنگيدن با زمين سخت و صاف و نبرد با تكنولوژي روز
[/quote]
البته كه ميشه جنگ رو به جاهاي ديگه كشوند.مونده به توانايي دكترين و هاديان نظامي!!!
مثلا اگه لشكر بكشيم به سمت اسرائيل،خب بالطبع اونا هم لشكر ميكشن به سمتاسرائيل.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در مورد جنگ هم به نظر بنده بايد جنگهايي آينده رو جنگ شهري دونست. چون اولا جنگ در پشت خاكريز اين اجازه رو به طرفين ميده كه از سلاحهاي مخرب و بمب استفاده كنن پس بايد رفت بيخ گوش دشمن تا به خاط خودش هم كه شده نتونه استفاده بكنه.در ضمن خاكريز اهميت استراتژيك نداره.جنگ فرسايشي ميشه.بودجه مصرف ميشه.توان دشمن كم ميشه.و ....
جنگ شهري رو بايد كار كرد.اگه هدف از حمله به ايران حفظ اسرائيل باشه،خب به اسرائييل حملهميكنيم تا جلوي حمله به ايران گرفته بشه.مركزيت هم تو ايران نباشه نباشه.يعني ترس وجود نداره كه تهران تصرف بشه.البته اگه حكومتهاي حمار عرب همكاري بكنن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

eshraf_ir-Iranian-Asymmetrical-Warfare-a

 

 

یک اندیشکده آمریکایی با بررسی توانمندی‌های نامتقارن نیروهای مسلح ایران به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پنتاگون هشدار داد که ارتش این کشور در مقابل جنگ نامتقارن ایران با چالش و خسارات جدی روبرو خواهد شد.اندیشکده آمریکایی «مرکز امنیت دریانوردی بین‌المللی» در مقاله‌ای به قلم «برت دیویس»، یکی از افسران ارشد نیروی دریایی آمریکا به بررسی چالش‌های جدی پیش روی آمریکا در مقابله با نیروی دریایی ارتش و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس پرداخته است. در این گزارش آمده است اگرچه نیروی دریایی ایران از فناوری‌های بسیار پیشرفته‌ای در این زمینه برخوردار نیست، اما ایران توانایی بسیاری در زمینه جنگ‌های نامتقارن و استفاده از تاکتیک‌های نظامی غیرمتعارف دارد و همین امر نیز تهدیدی جدی برای نیروی دریایی آمریکا محسوب می‌شود. در طی چند دهه اخیر جنگ‌های نامتقارن همچنان به عنوان نقطه ضعف اصلی آمریکا باقی مانده است.

 

■ ایران تمرکز خود را بر استفاده از تاکتیک جنگ‌های نامتقارن قرار داده است■

تنش میان ارتش آمریکا و نیروهای نظامی ایران در خلیج فارس موضوع جدیدی نیست. مواجهه نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با ناوگان‌های جنگی نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان یک رخداد معمول و همیشگی برای ناوهای مستقر در این منطقه به شمار می‌آید. ایران به خوبی آگاه است که توانایی مقابله و رویارویی متعارف با آمریکا را نخواهد داشت و از این رو تمرکز خود را بر سبک‌های غیرمتعارف و استفاده از تاکتیک جنگ‌های نامتقارن قرار داده است تا از این طریق میزان خسارات و هزینه‌های وارده به آمریکا در این تقابلات را افزایش دهد.

 

 

2014-08-24_09-17-18_q.jpg

 

 

جنگ‌های نامتقارن؛ پاشنه آشیل آمریکا

در سال ۲۰۰۲ میلادی رزمایش مشترکی با عنوان «چالش هزاره ۲۰۰۲» توسط نیروهای ارتش آمریکا انجام شد. این رزمایش در آن زمان با هدف ارزیابی آمادگی آمریکا در صورت درگیری با یکی از دشمنان این کشور در منطقه خاورمیانه صورت گرفت. نتایج این رزمایش نظامی برای آمریکا بسیار فاجعه‌آمیز بود به طوری که ۱۶ ناو جنگی آمریکا در این رزمایش نابود و غرق شد و به واسطه نبرد دریایی نامتقارن و غیرمتعارف نیز هزاران تن از نیروهای نظامی ارتش آمریکا کشته و یا زخمی شدند. می‌توان گفت ۱۴ سال بعد باز هم جنگ‌های نامتقارن ایران می‌تواند همان تأثیرات مخرب را بر آمریکا و نیروهای متفقین در منطقه خاورمیانه داشته باشند. برای چندین دهه است که جنگ‌های نامتقارن همچنان به عنوان پاشنه آشیل و نقطه ضعف اصلی آمریکا باقی مانده است و ارتقاء و بهبود قابلیت‌های آمریکا در محیط‌های نامتقارن مستلزم انجام رزمایش‌های بیشتر و آموزش در این زمینه خواهد بود.

 

■ ایران تمام تمرکز خود را بر روی جنگ‌های نامتقارن معطوف کرده است ■

ترکیبی از تهدیدات مختلف

پس از عملکرد ضعیف نیروی‌های آمریکایی در عملیات آخوندک (Operation Praying Mantis)‌ که موجب نابودی و انهدام تعدادی از ناوهای نیروی دریایی ارتش آمریکا شد، ایران تمام تمرکز خود را متوجه جنگ‌های نامتقارن کرد. تاکتیک‌ها و تجهیزات رزمی مورد استفاده در جنگ‌های نامتقارن شامل قایق‌های تندرو تهاجمی موسوم به (FIAC)، قایق‌های مخفی غیرنظامی، مین‌های دریایی و زیردریایی‌ها هستند. نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بسته به شیوه و روش انتخابی خود از این تاکتیک‌های رزمی بهره می‌گیرد. در حال حاضر پایگاه‌های نظامی نیروی دریای سپاه پاسدارن نیز در نقاط متعددی از سواحل خلیج فارس یعنی از تنگه هرمز گرفته تا شمال این خلیج واقع شده‌اند.

 

2014-08-24_09-17-03_q.jpg

 

شناسایی و تشخیص حملات و عملیات‌های دریایی ایران برای ارتش آمریکا بسیار دشوار است

یکی از اصول بسیار کلیدی در حملات تهاجمی دریایی شیوه‌ای است که بر اساس آن مجموعه‌ای از قایق‌های کوچک تهاجمی به صورت مخفیانه پایگاه‌های خود را در زمان‌های مختلفی ترک می‌کنند، اما در واقع همه آنها به سوی یک هدف یکسان و مشابه در حرکت هستند. به عبارت دیگر این قایق‌های تهاجمی یک ناوگروه ضربتیرا به منظور انجام عملیات‌های نظامی در خلیج فارس تشکیل می‌دهند. این تاکتیک پراکنده ممکن است منجر به انجام حملات ضعیفی شود که مقابله با آن نیز آسان خواهد بود اما از سوی دیگر شناسایی و تشخیص آنها بسیار دشوار است چرا که چنین تاکتیک‌هایی در قالب ساختار و آرایش‌های جنگی بزرگ انجام نمی‌شوند. همچنین قایق‌های مجهز به اژدر و موشک‌های ضد کشتی قادرند موشک و اژدرهای خود را تا برد و مسافت بیشتری شلیک کنند و از این طریق از قابلیت مقاومت و یا نابودی هدف خود اطمینان حاصل کنند.

 

■ ایران از نظر موجودی مین‌های دریایی و همچنین استقرار سکوهای مختلف نیروی دریایی در جایگاه چهارم جهان قرار دارد ■

در حال حاضر ایران از نظر موجودی مین‌های دریایی و همچنین استقرار سکوهای مختلف نیروی دریایی در جایگاه چهارم جهان قرار دارد. مین‌های دریایی جنگ‌افزارهای کارآمد و بسیار موفقی در خلیج فارس محسوب می‌شوند. کشتی یواس‌اس تریپولی (USS Tripoli) و یواس‌اس پرینستون (USS Princeton) هر دو در زمان جنگ خلیج فارس توسط مین‌های دریایی عراق منهدم و نابود شدند. کشتی ساموئل بی. رابرتز (USS Samuel B. Roberts) نیز در طول جنگ نفت‌کش‌ها در دهه ۱۹۸۰ میلادی توسط مین‌های ایران در خلیج فارس نابود شد. همچنین مین‌های دریایی ایران بسیاری از کشتی‌های تجاری غیرنظامی را در همان دوران نابود کردند. مین‌های دریایی ایران بسیار ارزان و ساده هستند. اما با این حال، برخی از انواع مین‌های روسی و چینی از جمله مین EM-52 کارکردهای متعددی دارند و بسیار پیشرفته‌تر هستند. می‌توان این نوع از مین‌ها را تا عمق ۶۰۰ فوتی در آب استفاده کرد، در واقع این عمق آنقدر زیاد است که می‌تواند خلیج فارس را به یک مکان ناامن و خطرناک تبدیل کند.

 

 

 

uss_samuel_b_roberts_ffg58_04.jpg

 

(USS Samuel B. Roberts)

 

silkworm2.jpg

 

تشخیص و شناسایی تاکتیک‌های استقرار مین‌های دریایی ایران بسیار دشوار است

دسته دیگری از مین‌های دریایی نیز وجود دارند که برای آب‌های کم‌عمق طراحی شده‌اند. این مین‌ها در برخی از نقاط تنگه هرمز که عمق آب به ۱۵۰ تا ۳۰۰ فوت می‌رسد، مورد استفاده قرار می‌گیرند. ممکن است این مین‌های دریایی چندان پیشرفته و پیچیده نباشند اما تشخیص و شناسایی تاکتیک‌های استقرار آنها بسیار دشوار خواهد بود. قایق‌های کوچک نیروی دریایی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی قادرند این مین‌ها را در دریا مستقر کنند، این درحالیست که قایق‌های بادبانی، ماهیگیری و زیردریایی‌های ایران نیز قادر به انجام چنین کاری هستند. در واقع هر یک از این سکوهای استقرار می‌توانند ۶ مین را با خود حمل کرده و آنها را در دریا مستقر سازند. سکوهای استقرار مین‌های دریایی ایران که در پوشش قایق‌های غیرنظامی فعالیت می‌کنند هیچ‌گونه سوءظنی را در نیروهای ائتلافی ایجاد نمی‌کنند و از طرف دیگر نیز شناسایی و ردیابی زیردریایی‌ها از سطح دریا و همچنین با استفاده از تجهیزات هوایی بسیار دشوار است.

 

■ زیردریایی «کلاس کیلو» خطری جدی برای ناوهای گران‌قیمت آمریکایی محسوب می‌شود ■

در حال حاضر ایران داری انواع مختلفی از زیردریایی‌های دیزلی است. «کلاس کیلو» (Kilo-class) نوعی زیردریایی نظامی با موتور دیزلی ساخت شوروی است. اگرچه عمر این نوع از زیردریایی‌ها رو به پایان است اما هنوز هم در جنگ‌های نامتقارن از اعتبار بالایی برخوردارند. این زیردریایی می‌تواند تعداد بسیار زیادی از مین‌های دریایی را با خود حمل کرده و آنها را مخفیانه در زیر امواج دریا مستقر کند. علاوه بر این، زیردریایی «کلاس کیلو» قابل شناسایی نیست و همین امر قایق‌های مین‌گذار و سایر قایق‌های کوچک را به مخاطره می‌اندازد. همچنین وجود این زیردریایی مستلزم آنست که تعداد سکوهای جنگ‌های ضد زیردریایی(ASW)به منظور شناسایی و تعقیب این نوع از زیردریایی‌ها افزایش یابد. همچنین باید میزان فاصله از خطر در تجهیزات گران‌قیمت دریایی از جمله ناوهای هواپیمابر و کشتی‌های لندینگ نیروهای نظامی افزایش یابد. بنابراین چنین تجهیزاتی به احتمال بسیار زیاد دیگر به زیردریایی‌های دشمن که تنها با چند سلاح دفاعی محدود فعالیت می‌کنند بیش از حد نزدیک نخواهند شد.

 

زیردریایی‌های کوچک ایران ابزار کارآمدی برای هدف قرار دادن ناوهای جنگی هستند

زیردریایی‌های کوچک ایران بخش دیگری از تهدیدات جنگی ایران در حوزه زیرآب محسوب می‌شوند که توجه به آنها نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. در حال حاضر ایران دارای سه کلاس جداگانه از زیردریایی‌های کوچک است. اندازه کوچک این نوع زیردریایی‌ها عملیات شناسایی آنها را دشوار می‌کند و از سوی دیگر قابلیت آنها برای فعالیت در آب‌های کم‌عمق سبب می‌شود این نوع از زیردریایی‌ها به ابزارهای بسیار کارآمدی در جهت هدف قرار دادن ناوهای موجود در کرانه‌های خلیج فارس تبدیل شوند. در واقع این زیردریایی تهدیدی جدی برای کشتی‌های تاخت آبخاکی (Amphibious assault ships)، کشتی‌ها و قایق‌های گشتی (patrol craft) و سایر کشتی‌های جنگی و یا حمل‌ونقلی است که از طریق مسیر تنگه هرمز به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند. همچنین می‌توان از این زیردریایی‌ها به عنوان تجهیزات کمکی و پشتیبانی در آب‌های کم و به منظور استقرار مین‌های دریایی استفاده کرد.

 

 

img07422.jpg

 

 

■ مانور نظامی «چالش هزاره ۲۰۰۲» برای مقابله با ایران انجام شد ■

- مانور نظامی «چالش هزاره ۲۰۰۲»

مانور نظامی «چالش هزاره ۲۰۰۲» با شبیه‌سازی درگیری جنگ میان آمریکا تحت عنوان نیروهای «آبی» و یک دشمن بسیار بزرگ در خاورمیانه، تحت عنوان نیروهای «قرمز» انجام شد. این رزمایش نظامی بزرگ‌ترین مانوری بود که تاکنون طراحی و اجرا شده است و ۲۵۰ میلیون دلار هزینه در بر داشت. در حدود ۱۳ هزار نیروی نظامی، هواپیما و کشتی جنگی در طی این مانور در سراسر جهان مستقر شدند. هرچند به نظر می‌رسید که رزمایش مذکور به منظور شبیه‌سازی جنگ احتمالی آمریکا با عراق تدارک دیده شده است، اما تاکتیک‌های نظامی اتخاذی از سوی نیروهای «قرمز» مشابهت بسیار زیادی با تاکتیک‌های غیرخطی و نامتقارن نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت.

 

شرح مختصری از اقدامات و عملیات‌های انجام شده در مانور نظامی «چالش هزاره ۲۰۰۲»

در مانور نظامی «چالش هزاره ۲۰۰۲» نیروهای «قرمز» توسط «پل ون رایپر»، ژنرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا فرماندهی می‌شد. این نیروها از تاکتیک‌های نامتعارف و غیرمعمول متعددی به منظور بهره‌برداری از ضعف‌های نیروهای «آبی» استفاده کردند. زمانی که هواپیماهای جنگنده نیروهای آبی سنسورهای ارتباطی نیروهای قرمز را مورد هدف قرار دادند، ژنرال ون رایپر از شیوه‌های نامتعارف ارسال پیام استفاده کرد و با استفاده از مناره‌های مساجد در زمان برپایی نماز پیام‌های خود را ارسال نمود. پیام مخابره شده از سوی وی به ناوگان‌های جنگی نیروهای قرمز از جمله قایق‌های غیرنظامی و هواپیماهای سبک اجازه داد تا حملات گسترده و انتحاری را بر علیه کشتی‌های جنگی و نظامی آمریکایی مستقر در خلیج فارس ترتیب دهند. نیروهای قرمز در طی این حمله توانستند حجم عظیمی از موشک‌های ضد کشتی کرم ابریشم (Silkworm missile) را به سوی مواضع و تجهیزات بسیار گران‌قیمت آمریکا شلیک کنند. نابودی کامل دو فروند کشتی تاخت آبخاکی (Amphibious assault ship) و یک فروند ناو هواپیمابر (Aircraft carrier) تنها بخشی از خسارات وارد شده به نیروهای آمریکایی بود. در نتیجه این حملات ۱۶ کشتی جنگی غرق شدند و هزاران تن از نیروهای نظامی آمریکایی نیز کشته و یا زخمی شدند. مسئولان و ناظران این رزمایش به جای آنکه نتایج این مانور نظامی را مورد تجزیه‌وتحلیل قرار داده و از آنها در جهت اصلاح تاکتیک‌ها و استراتژی‌های خود در هنگام رویارویی با تهدیدات غیرخطی و نامتقارن استفاده کنند، به آسانی از کنار این مسئله گذشتند و اقدام خاصی را در جهت حل آن انجام ندادند. در واقع آنها تنها از پیروزی نیروهای آمریکایی در جنگ‌های احتمالی اطمینان حاصل کردند و به خاطر آن نیز گران‌ترین و مهم‌ترین مانور نظامی آزمایش در تاریخ مدرن را ترتیب دادند.

 

■ ایران توان مقابله با آمریکا را دارد ■

اما آیا آمریکا از پایان تعجب‌آور این رزمایش چیزی آموخت؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این سؤال منفی باشد. نکته جدیدی در تاکتیک‌های ایران به چشم نمی‌خورد و این کشور از زمان جنگ با عراق تاکنون تنها از همین تاکتیک‌های جنگ‌های نامتقارن در عملیات‌های خود استفاده کرده است. نیروی دریایی ایران چندان قدرتمند نیست و پیشرفت و تحولات جدیدی در آن دیده نمی‌شود. بیشتر کشتی‌های جنگی نیروی دریایی ایران قدیمی هستند و قابلیت‌های مدرن بسیار محدودی دارند. اما با این حال ایران از یک استراتژی نظامی مبتنی بر جنگ‌های نامتقارن و غیرمتعارف برخوردار است. در واقع ترکیبی از تاکتیک‌های نامتقارن (که پیش‌تر به برخی از آنها اشاره شد)، ساختار فرماندهی و کنترل غیرمتمرکز و همچنین فرماندهان واحدهای نیمه مستقل موجب می‌شود تا ایران در مقابل حمله اول احتمالی دوام آورده و بسیار مقاوم شود.

 

آمریکا به اشتباه تصور می‌کند که کشورهای دیگر توان مقابله با ارتش مدرن این کشور را ندارند

متأسفانه آمریکا تصور می‌کند کشورهایی که دارای ارتش‌های ضعیف هستند نمی‌توانند با ارتش تکنولوژیکی و بسیار مدرن آمریکا برابری و مقابله کنند. این نگرش در مورد عراق و افغانستان به وضوح دیده می‌شد، چراکه شورشیان و مخالفان در این دو کشور توانستند با منابع محدود، تاکتیک‌های غیرخطی و همچنین نگرش‌های نامتعارف و غیرعادی خود خسارات سنگینی را به نیروهای آمریکا وارد آورند. این شرایط موجب شد تا استراتژی نظامی آمریکا که بر مبنای درگیری‌های متعارف و سلطه تکنولوژیکی قرار داشت در نهایت با شکست روبرو شود و این کشور در جنگ‌هایی درگیر شد که بیشتر بر استراتژی و سیاست‌های سنتی و نامتعارف استوار بود.

 

■ تفاوت‌های تاکتیکی و استراتژیکی بسیاری میان نیروهای آمریکا و ایران وجود دارد ■

بهتر است به جای آنکه به هیاهوی ایران در مورد نابودی ناوگان نیروی دریایی آمریکا بپردازیم، تهدیدات موجود از سوی ایران را مد نظر قرار دهیم. حملات غیرخطی و انتحاری ایران از طریق دریا، افزایش قابلیت‌های این کشور در شلیک موشک‌های دوربرد ضد کشتی که قادرند تمامی ناوهای موجود در خلیج فارس را در هر فاصله‌ای مورد هدف قرار دهند و همچنین روش‌های ارتباطی غیرمتعارف و تاکتیک‌های فرماندهی ایران را نباید نادیده گرفت. آمریکا باید مانورهای نظامی بیشتری را ترتیب دهد و از این طریق آمادگی نیروهای زمینی، دریایی و هوایی خود را به منظور هرگونه جنگ نامتقارن با ایران افزایش دهد. از آنجایی که شکاف و تفاوت‌های تاکتیکی و استراتژیکی بسیاری میان نیروهای آمریکا و ایران وجود دارد، لذا آمریکا باید به منظور آماده‌سازی ارتش خود برای چنین جنگ‌هایی تغییراتی را در حوزه آموزش نیروهای نظامی اعمال نماید.

 

■ آمریکا نیازمند برگزاری مانورهای نظامی و آموزش‌های بیشتری است

در پایان نیز باید اشاره کرد که شکست نیروهای آبی (آمریکا) در مانور نظامی باعث خجالت نخواهد بود. در واقع این امر فرصتی را برای پیشرفت بیشتر در این زمینه فراهم می‌آورد و موجب تربیت نیروهای نظامی توانمندی خواهد شد، نیروهایی که قادر خواهند بود به مصاف هرگونه چالش احتمالی در آینده بروند. احتمال درگیری‌های متعارف با سایر کشورها بسیار کم است. ولی جنگ‌های نامتعارف زمینی و دریایی برای چندین دهه است که رایج شده‌اند و آمریکا به منظور مقابله با تهدیدات غیرخطی نیازمند برگزاری مانورهای نظامی و آموزش‌های بیشتری است.

 

پایان

 

 

بن پایه : http://www.eshraf.ir

  • Upvote 14

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

استراتژی و تاکتیک های نبرد نا متقارن نیز تاریخ مصرفی دارند و هر چه بیشتر بگذرد حریف که توانایی اقتصادی و سیاسی و نظامی و تکنولوژی بیشتری دارد نقاط ضعف خود را بیشتر می پوشاند . جنگ های فعلی خاورمیانه همگی جنگهای نامتقارن هستند چه نبرد رپیم صهیونیستی با فلسطینیان در غزه و چه نبرد داعش در سوریه و عراق و عملا آزمایشگاهی برای تست تجهیزات و تاکتیکهای نبرد نامتقارن شده اند و هر چه بیشتر پیش می رود بسیاری از شیوه های جنگی ما توسط خود ما لو می رود چه در غزه و چه در عراق و سوریه . بنابراین ابهام و غافلگیری ضعیف تری در مواجهه با حریف اصلی خواهیم داشت .

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

استراتژی و تاکتیک های نبرد نا متقارن نیز تاریخ مصرفی دارند و هر چه بیشتر بگذرد حریف که توانایی اقتصادی و سیاسی و نظامی و تکنولوژی بیشتری دارد نقاط ضعف خود را بیشتر می پوشاند . جنگ های فعلی خاورمیانه همگی جنگهای نامتقارن هستند چه نبرد رپیم صهیونیستی با فلسطینیان در غزه و چه نبرد داعش در سوریه و عراق و عملا آزمایشگاهی برای تست تجهیزات و تاکتیکهای نبرد نامتقارن شده اند و هر چه بیشتر پیش می رود بسیاری از شیوه های جنگی ما توسط خود ما لو می رود چه در غزه و چه در عراق و سوریه . بنابراین ابهام و غافلگیری ضعیف تری در مواجهه با حریف اصلی خواهیم داشت .

با سلام

 

بدون هیچ شکی استدلال جنابعالی صحیح و بسیارقابل توجه است ، اما آنچه که به نظر می رسد ( حداقل در ظاهر امر) ، ایران نیز درحال توسعه و ارتقاء تاکتیهای نامتقارن و ارتقاء آن به یک سطح بالاتر یعنی  تاکتیکهای ناهمتراز می باشد . آنچه در این میان قابل توجه است ، وجود یک رقابت مستقیم میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران برای توسعه این قیبل تاکتیکها توسط ایران و روشهای خنثی سازی آن توسط ایالات متحده بشمار می رود .( هرچند در این درگیری بطور متناوب جای مهاجم و مدافع تغییر می نماید )  آزمایشگاه این رقابت هم بطور مسقیم در حوزه آسیای جنوب غربی است ، جایی که ترکیب فناوری آمریکایی/ اسراییلی بطور مستقیم در مواجه با دکترین ها ، استراتژیها و تاکتیک های ابداع شده توسط محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران است . از سویی دیگر ، حداقل بر اساس مطالعات بنده ، این تاکتیک های نوع نبرد ، برخلاف سایر نبردهای معاصر ، بلافاصله پس از طراحی در محیط رزم واقعی و نه شبیه سازی ها ، بازی های جنگی و یا رزمایش ها به مورد اجرا گذاشته می شوند .ایالات متحده علیرغم برخورداری از فناوری های فوق پیشرفته برای شناسایی ، هدف گیری و مورد اصابت قراردادن اهداف ، در ارتباط با نیروی دریایی ارتش و سپاه با مشکلات واقعی روبروست ، چرا که برخلاف عراق ، طول ساحل جمهوری اسلامی ایران بیشتر از آنی است که بطور همزمان قابل کنترل باشد و از سویی دیگر عملا" می بایست با دو دکترین جدا ( کلاسیک ارتش و ناهمتراز سپاه ) و درعین حال دکترین مشترک مورد استفاده توسط دو نیروی فوق مواجه شود و این مساله یعنی ایجاد و بکارگیری مقررات درگیری (ROE) یا   rules of engagement  ویژه که صرفا" برای مقابله با این دونیرو بصورت جداگانه و درعین حال مشترک می بایست تدوین و اجرا گردد .

 

البته موفقیت و یا عدم موفقیت دو طرف در ایجاد تاکتیکها وضد تاکتیک ها  ، بطور مسلم موضوع جالبی برای  بررسی و آنالیز خواهد بود .

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط LostSky
      منفک شده از تاپیک جامع نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 
      1399/10/23 خورشیدی
       
      =================
       
       
       
      پروژه ناو بندر کار بسیار داره و در آینده نزدیک نباید انتظار رونمایی داشته باشیم.
       
      این پروژه تغییر اساسی و تبدیل یک ابر تانکر نفتکش به یک ناوبندر نظامی با قابلیت ها و امکانات فراوان هست.
      یک نفتکش دارای مخازن بسیار بزرگ ذخیره نفت هست که باید به کلی تغییر کنه و دارای بخش های متعدد نگهداری و انبار داری و اسکان و غیره خواهد شد.
      از طرفی کار بخش اضافه کردن روسازه جدید جهت آشیانه های بالگرد و بخش های وابسته که همین الان هم بخشیش مشخصه اجرا شده.
      بخش تسلیحات و رادارها و دیگر سامانه های مخابراتی و غیره هم زمان بسیار بالایی خواهد گرفت.
      با وجود سرعت بسیار پایین ساخت فریگیت های کلاس موج و همچنین اعلام زمانهای به آب اندازی و عملیاتی کردن این شناورها که بارها به عقب افتاده بسیار بعید هست که این شناور عظیم به این زودی ها حتی جهت تست به آب انداخته بشه ، مگر اینکه نیرو به شدت روی این پروژه تمدکز هزینه و انرژی بزاره تا زودتر به نتیجه برسه.
      البته با روند مشاهده شده به نظر میاد که اینگونه باشه و فرماندهان نیرو خواهان الحاق سریع یک شناور بزرگ و دوربرد جهت پشتیبانی همه جانبه ناوگروه های اعزامی به مناطق دوردست هستند و روند فعلاً با سرعت خوبی دارد پیش میرود.
    • توسط worior
      یک مبتدی هسته ای، مسئله ای به بهانه 0.1 کیلوتن به منتهی 10 مگاتن
      مقدمه
      یک تیتر متناقض نما برای برانگیختن سوال در این مورد که یک تازه کار هسته ای چگونه باید شروع کند، در برنامه خود به چند کیلوتن قدرت نیاز دارد؟
      اینکه در یک برنامه هسته ای در مراحل ابتدایی از اینکه از چه بمبی و چه هدف گذاری در تهیه ذخایر هسته ای میبایست بهره مند بود، تعاریف مشخصی وجود ندارد، جز 3 تز معروف که برای تولید هر سلاحی بکار میروند؛ "تولید برای زمان استفاده" و تز دیگر "تولید بر اساس مقابله با دیگری" و "تولید برای مکان استفاده یا هدف"، راهکار نظام مند دیگری وجود ندارد.  مشخص نیست چه موقع این 3 روش حدود خود و حدود نیاز هر کشوری با برنامه هسته ای را مرتفع میکنند.
      تولید بر اساس مقابله با دیگری حتی در تعداد بسیار کم نیز توجیه کافی دارد. و کافی است که رقیب بداند در تهاجم هسته ای خویش با پاسخ هسته ای مبهمی از نظر ابعاد و تعداد، روبرو خواهد شد و یا اینکه میبایست دست کم یک ضربه اتمی متقابل به انتخاب حریف را تحمل کند. ضربه ای که در هر شرایطی با هر مقداری دردناک خواهد بود.
      بنابراین سیاست ابهام هسته ای فقط بدرد کشورهایی میخورد که نمیخواهند زیر ترس و حسرت هسته ای باقی بمانند، متوانند برنامه خود را بخوبی پنهان نگاه دارند، و قصد ندارند حجم ذخایر هسته ای خود را افزایش داده و یا ابعاد استفاده را از نظر زمان و مکان پیچیده سازند، آنها همچین سلاح هسته ای را بعنوان یک راهبرد اجرایی فراتر از امر موازنه در نظر نگرفته اند.
       تولید بر اساس زمان استفاده یک امر منحصر به فرد است، مثلا تعدادی بمب موجود باشد که اگر لازم شد روزی مثلا در آخرالزمان استفاده شود! این راهکار نیز هم از نظر اجرایی مبهم است و هم منتهی به یک حد نهایی بی معنی یعنی روز مبادای غیرممکن آن کشور منوط میشود، چنین برنامه ای نبودش بهتر از بودن آن است.
      تولید بر اساس راهکار مکان استفاده نیز از نظر عددی دچار ابهام میشود. اگر دو کشور چین و هند یکدیگر را از این نظر مورد سنجش قرار دهند و برای هر هدفی که مورد نیاز اقدام هسته ای می بیننند، سلاح هسته ای با توان مشخصی بسازند، تعداد اهداف زیاد خواهد بود و هم اینکه مسائل بسیاری نظیر شیوه نگهداری، میزان لازم، استراتژی انتخاب و شلیک و ... پدید میآورند، ممکن بمب هایی که بر اساس مکان استفاده طراحی میشوند، به نحوی محدود شوند که هیچ وقت ارزش بهره گیری نیابند. مثلا بمبی به اندازه پایتخت یک کشور تدارک دیده شود،  بزرگ در حد 5 مگاتن، و چون پدافند دشمن موثر است، تعداد متناسبی در برابر آن ساخته شود، مواد هسته ای فراوانی همراه با پیچیدگی ای نگهداری تدارک دیده شود، ولی هیچ گاه ارزشی فراتر نیابند و دو کشور بعدا با صلح هزینه گزافی به امور نظامی خود تحمیل کنند. مانند ذخایر عظیم شوروی و آمریکا که عملا بعد از جنگ سرد بلا معنی باقی مانده اند.
      راهکار دیگری که اشاره نشد، میتواند تولید صرفا تحقیقاتی باشد، به نظر میرسد سالها دو کشور آمریکا و شوروی آزمایش های اتمی را با این اهداف انجام داده اند و چنین اهدافی امروزه دیگر به معنای سابق کاربردی به نظر نمیرسد. علوم مربوط بهانفجار هسته ای به شکل وسیعی تحصیل شده اند،  فقط آن لبه پیشرو در کاهش ابعاد، کاهش عوارض و افزایش توان مورد تحقیق است که امری علمی به نظر میرسد تا نظامی و عمدتا وابسته به محاسبات کامپیوتری، شبیه سازی و تست های غیراتمی است.
      یک سطح راهکنشی نظامی
      مسیرهای ارزیابی شده توسط افراد، و نهادهای مختلف نظامی وحتی غیر نظامی در برسی گزینه های ماشه هسته ای، نمایشگر تنش زایی فزاینده هستند. استفاده از تسلیحات متعارف قدرت مند در صورت کارآمد نبودن به سمت استفاده از تسلیحات هسته ای بسیار سبک و سپس به سمت حل گره های نظامی که با بمباران متعارف و سبک هسته ای حل نمیشوند، و سپس پاسخ قویتر به حریفی که ضربه هسته ای را ارسال کرده با سلاح هسته ای قویتر تمایل دارند.
       مثلا یک استفاده سبک از سلاح هسته ای در زدن یک بتلگروپ با قدرتی معادل 0.5 کیلوتن تی ان تی، ممکن است پاسخی برابر با 5 و یا 15 کیلوتن از سوی رقیب دارنده سلاح هسته ای در موقعیتی مشابه ایجاد کند، و این فتح بابی باشد برای تنش زایی به مسیر استفاده های بزرگتر، 200 کیلوتن به یک مگاتن و یک مگاتن به  سرهای جنگی خوشه ای هسته ای و بیشتر.
      اقیانوس بعنوان بستر آزاد استفاده از تسلیحات اتمی
      آثار استفاده از تسلیحات هسته ای در سطح دریا بسیار متفاوت از استفاده در خشکی است.روسیه، چین، آمریکا هر یک ناوگان دریایی بسیار عظیمی دارند، و میتوانند با یک ضربه هسته ای تمام آنچه دشمنشان در برابرشان قرار داده است را در دریا منهدم کنند، ناوها به درون اوقیانوس غرق میشوند و آثار رادیواکتیو نیز بسیار کم و شاید محو میشود، آب دریا یکی از بهترین جاذب های تشعشعات رادیو اکتیو است و اگر از بمب های هیدروژنی استفاده شود، بدلیل مصرف شدن حجم بالایی از خرج اورانیوم یا پلوتونیومی، آثار تهاجم هسته ای بسیار کمتر خواهد بود. ولیکن هر استفاده از سلاح هسته ای در سطح خشکی مصائب بی پایانی بجای خواهد گذاشت. با وجود سیستم حمل و نقل جدید، یه انفجار هسته ای قوی که شهری را آلوده کند حتی از طریق حمل و نقل بار و یا حتی مسافرت افراد نیز میتواند آلودگی خود را منتقل کند، انتقال از مسیر هوا جای خود دارد. به محاسبه ای استفاده از یک بمب 1مگاتنی علیه فردو که باعث از بین رفتن مواد هسته ای شود، ممکن است آثار رادیواکتیو آن حتی در مرز و هند و چین مشاهده شود.
      بنابراین با وجود کاهش عقلایی استفاده از تسلیحات اتمی در سطح خشکی، همچنان استفاده از این تسلیحات در سطح دریا توجیه پذیر است. بخصوص برای همه کشورهایی که تحت تاثیر سیاست ناوگان جنگی دشمنان خود قرار گرفته اند. یک سلاح هسته ای سبک میتوانند پایان دهنده بسیار توجیه پذیر برای آغاز جنگی از سوی دریا باشد، اما پاسخ آن چه میتواند باشد؟!
      -          ادامه استفاده از تسلیحات سبک؟
      -          ماندن بر پایه اصول اخلاقی همزمان با پاسخی بسیار قویتر بصورت متعارف؟
      -          دادن پاسخ برابر و انتظار بی خیال شدن حریف؟
      -          دادن پاسخی بسیار قوی؟
      -          تسلیم شدن و ندادن هیچ پاسخی؟
      جنگ احتمالات خود را دارد، بعید است کشوری مثل آمریکا 3 ناو هواپیمابر خود را در اثر یک انفجار هسته ای در سطح دریا در یک تهاجم احتمالی در تنگه تایوان از سوی چین، منهدم شده ببیند، و از اقدام متقابلی قدرتمند تر و وسیع تر بهره نگیرد، سایر پاسخ ها مبتنی بر شیوه جنگ بازی و یا احتمالا بعدی هستند، اما چه کسی قادر است بدرستی پیش بینی کند؟ انتخاب استفاده از تسلیحات اتمی به هوش مصنوعی و مدلهای پیش بینی مبتنی بر روانسنجی رهبران واگذار خواهد شد؟!
      با این وجود آنچه مشخص است این کیلوتن نیست که تایین میکند، اقدام بعدی بمب اتمی استراتژیک بشد، یا ماشین روز قیامت، در مثال بالا آمریکا د برابر پایتخت چین را با چندمگاتن هدف قرارداده و البته پاسخ مشابهی هم دریافت کند! این موارد در کتاب کاهن و دیگران بخوبی بحث شده اند. اما استفاده اولیه از این تسلیحات یک انتخاب مبتن بر دوئل هسته ای هستند، استفاده کننده قطعا با سطحی از پیروزی روبرو خواهد شد که میبایست عواقب آن را بپذیرد.
       
       
      تست دریایی راکت ASROC   با قدرت 10 کیلوتن 1962میلادی 
      تصویر از Hans M. Kristensen برگرفته شده از fas.org/
       
      انتخاب مقادیر جذاب
      مقادیر زیر 1 کیلوتن جذابیت های بسیاری دارند.
      -          نخست اینکه سطح پاسخ هسته ای را بسیار محدود نگاه میدارند.
      -          دریافت کننده پاسخ هسته ای میداند که اگر وارد مقادیر بیشتر شود در واقع خسارت بعدی خود را ممکن است بیشتر کند و در هم سطح از پاسخ باقی میماند.
      احتمال استفاده از یک سلاح هسته ای تاکتیکی در این ابعاد بسیار زیاد است، بخصوص ابعاد تنبیهی  و یا تاکتیکی آن بشدت از نظر نظامی قابل قبول است.
      -          از طرفی دشواری های تولیدی آن بیشتر است اما مواد رادیواکتیو کمتری نیاز دارد، و کشورهایی با حجم تولید اورانیوم پایین و تکنولوژی های سطح پایین تر براحتی میتوانند انتظارات هسته ای خود را بدین شکل برآورده سازند
      -          رهگیری انفجارات و آزمایشات در این حد مقداری دشوار است و کشورهای با وسع کم هممیتوانند چنین تسلیحاتی را بیازمایند. بخصوص در سطح دریا
      -          امکان تولید انبوه و استفاده انبوه از آنان وجود دارد.
      -          برای کشورهایی که دارای ابهام هسته ای یا برنامه اقدام سریع هسته ای شرایط بحران دارند، بسادگی دستیافتنی هستند.
      -          در صورت استفاده از این تسلیحات در خشکی، یک بمب یک کیلوتن، همان اثری را دارد که یک بمب 10 کیلوتن خواهد داشت، این بمب ها به هر جا اصابت کنند، آنجا تا مدتها بلااستفاده خواهد ماند.
      در مثال دریا
      با توجه به موارد فوق میتوان ارزیابی کرد که بمب کم توان هسته ای اما در تعداد مناسب بسیار از نظر راهبردی کارگشا تر است تا بمب های با توان بالا. اما شعاع انهدام این بمب ها آنچنان ابعاد کافی ندارد که بتوان با یک بمب در یک فاصله امن از پدافند دریایی کار را تمام شده دید. بلکه انفجار حتما میبایست در مجاور ناو و در محدوده حداکثر 500 متری اتفاق بی افتد. بنابراین چنین تسلیحاتی میبایست کارآمدی خود را به گونه های راهبردی تضمین کنند. بدین منظور در اقدام راهکنشی 6 کلاهک هسته ای 0.5 کیلوتنی میبایست کنار 3 کلاهک پیشگام 300 کیلوتنی به فاصله 10 کیلومتری و یا یک بمب 1 مگاتنی به فاصله 20 کیلومتری شلیک شوند.
      3 انفجار 300 کیلوتن در فاصله ای خارج دسترس پدافند ناوگان دشمن، میتوانند شوکی تولید کنند که  راهگشای 6 انفجار 0.5 کیلوتنی باشند و این شرایط امکان انهدام یک ناوگان سه فروندی از ناوهای هواپیمابر دشمن فرضی را فراهم آورد. بنابراین بدیهی است که از منظر تولید تسلیحات اتمی، تعداد بیشتری بمب کوچک و یا کم اثر تولید شود، سپس از بمب های قویتر در تعداد کمتر بهره جست.

       
      مسیری که باید طی شود
      واقعا نمیدانیم اگر بخواهیم برنامه نظامی هسته ای داشته باشیم، از کجا شروع کنیم و کجا تمام کنیم. چه سناریویی برای زمان و مکان استفاده انتخاب کنیم، چه نقاطی چه میزان قدرت تخریب هسته ای لازم دارند. چقدر سلاح داشتن بازدارندگی را تامین میکند، تسلیحات حامل سلاح هسته ای یک مسئلله هستند، پدافند هسته ای مسئله ای دیگری، تحقیقات هسته ای همینطور. اما یک روند  منطقی برای همه تازه کارهای هسته ای الزاما میبایست طی شود؛
      -          نخست یک بمب تحقیقاتی.
      -          سپس کوچک سازی و بزرگ سازی قدرت انفجار.
      -          در ادامه کاستن از عوارض انفجارو ایجاد انفجار بهینه.
      -           در میانه راه طراحی های مناسب با تسلیحات حامل. کروز، بالستیک، بمب افکن، اژدر و ...
      -          و در پایان راه تولید، تازه آغاز دوره بی پایان نگهداری پر هزینه و پیچیده تسلیحات هسته ای برای استفاده در زمان ها و مکان ها و برد های مختلف.
      با توجه به مثال بالا یک تازه کار هسته ای، برای مدیریت هزینه و مدیریت زمان و مکان دستیابی به سلاح هسته، یا دستیابی به قابلیت فرار هسته ای طرح و برنامه دقیقی داشته باشد.
      مشکل ذخیره اولیه
      هیچ حجمی از ذخایر هسته ای اولیه نمیتواند بازدارندگی لازم را ایجاد کند، بخصوص در زمانی که دشمن خاصی وجود داشته باشد که بتواند میزان پیشرفت، تعداد کلاهک و مکان های تولید را بدقت شناسایی کرده و در ابتدای راه آنرا از کار بی اندازد. وجود چند کلاهک محدود نه تنها بازدارنده نیست، بلکه مسبب آغاز تهاجم، تغییر مسیر به تهاجم هسته ای و در نهایت شکست خوردن دارنده تازه کار است.
      بنابراین یک تازه کار هسته ای 4 راه دارد:
      1.       پنهانکاری؛ برنامه خود را تا رسیدن به ظرفیت مطلوب بازدارنده، از نظر عددی و توانی پنهان نگاه دارد.
      2.       سیاست؛ از ابزارهای سیاسی برای ممانعت از اقدام علیه برنامه هسته ای خود بهره جوید.
      3.       توان نظامی متعارف؛ بقدری در حوزه تسلیحات متعارف و سرعت رسیدن به حد مطلوب موثر عمل کند که فرصت اقدام از دشمن گرفته شود.
      4.       گروگان گیری؛ هسته ای. تهدید استفاده از نخستین سلاح های ساخته شده علیه نزدیک ترین شهر یا پایتخت دشمن.
      تقریبا بسیاری از کشورهای دارنده سلاح هسته ای پس از آمریکا بصورت ترکیبی هر 4 راه فوق را تا آنجا که توانسته اند همزمان پیگیری کرده اند. اسراییل از گزینه های 1 و 2 و 4 بخوبی بهره جسته است. هند و پاکستان، از هر 4 گزینه بهره جسته اند، همینطور کره شمالی که نتوانست برنامه هسته ای خود را پنهان کند و از ابزار سیاسی کافی برای چانه زنی بهره مند نبود توانست بخوبی از گزینه سوم و چهارم بهره گیری کند. آنها ابتدا به توان متعارف موشکی و توپخانه ای بلند برد بسیار وسیعی دست یافتند، که متعاقبا از تهاجم علیه تاسیسات هسته ای خود ممانعت کافی به عمل می آورد، سپس بعد از توسعه متعارف، پایتخت و شهرهای کره جنوبی که دیگر در برابر تهاجم موشکی انبوه راه برای مقابله نداشتند را گروگان گرفتند، به نحوی که حتی استقرار سامانه پدافند موشکی تاد نیز عملا مثمر ثمر به نظر نمی رسید. کشورهایی مثل لیبی و عراق نتوانستند از هیچ از یک 4 گزینه فوق بهره مند شوند، عراق که برنامه هسته ای خود را شروع کرد بلافاصه با تهاجم اسراییل مواجه شد و از آنجا توان نظامی متعارف کافی نداشت، از طرفی نتوانست از ابزارهای سیاسی و دیگر گزینه ها بهره گیری کند شکست را پذیرفت و به یک انتقام گیری سطحی از اسراییل اکتفا نمئد. ایران نیز آگاهانه بدونه انتخاب هیچ یک از مسیر های فوق برنامه نظامی هسته  ای را در حد دانش آن محدود و سپس رها ساخت.

      مسیریابی چگونگی توسعه و کاهش تنش هسته ای
      نتیجه گیری
      یک تازه کار هسته ای میبایست، به دست کم یکصد کلاهک هسته ای با قابلیت ارسال از طرق مختلف دست پیدا کند. و این تعداد با فهم از راهبرد زمان و مکان استفاده پس از دستیابی پنهانی به ذخایر اولیه قابل تنظیم از نظر تقسیم مواد هسته ای و قدرت مورد در تعداد خواهد بود. با این وجود دستیابی پنهانی به این حجم از کلاهک هسته ای که قابل نصب بر روی موشک باشد در زمانی کوتاه امری ناممکن به نظر میرسد.
      یک معادله؛ اگر 10 بمب یک مگاتنی وجود داشته باشند، آنها ماشین روز قیامت یک کشور اتمی با برنامه محدود هستند، و اگر 30 کلاهک 300 کیلوتنی به آن اضافه کنیم، توان هسته آن کشور به سطح راهبردی ارتقا پیدا میکند، و اگر حدود 70 تا 100 کلاهک از زیر یک تا حداکثر 5 کیلوتن وجود داشته باشد برنامه تاکتیکی آن تقریبا کامل شده است. به موازنه راهبردی، و توان تاکتیکی مناسب نیز دست پیدا کرده. اما به محض شروع اولین آزمایش با آنچنان حجمه سیاسی، اقتصادی و تلاش های نظامی مواجه میشود که ممکن است شانس دستیابی کامل به برنامه فوق را از دست بدهد. بنابراین در 4 گزینه فوق؛
      - پنهانکاری محدودیت عملیاتی بالایی دارد،
      - گروگانگیری نیز عواقب سیاسی و اخلاقی وسیعی دارد،
      - ظرفیت بازدارنده متعارف نیز هزینه های بسیار بالایی در برخواهد داشت،
      و نمیتوان این ظرفیت را با وجود برنامه هسته ای آشکار یا حتی پنهان تا حد یک قدرت جهانی شدن بسرعت و با هزینه های کم ارتقا داد، بنابراین "سرعت" در دستیابی به حجم بالای مواد هسته ای برای دستیابی به ظرفیت مناسب تولید بمب مهمترین و قابل ملاحظه ترین فاکتور دستیابی به سلاح هسته ای است. و این برنامه به محض آشکار شدن یک گزینه در برابر مخالفان آن برنامه میگذارد، ممانعت پیش از آنکه دور شود.
      بنابراین سیاست ابهام هسته ای نه تنها در عمل ناکارا به نظر میرسد بلکه موجبات تهاجم را نیز فراهم می آورد. و در برابر یک اقدام زودهنگام علیه برنامه هسته ای کشور تازه کار، وی باید با تمام توان برای سقوط اخلاقی و زدن ضربت متقابل با هر روشی، منجمله بمب های کثیف، شیمیایی، میکروبی و ... آماده باشد.
      مسیر زمانی دستیابی به بازدارندگی هسته ای:
       
       
      وضعیت پیش روی یک مبتدی هسته ای
       
      تهیه شده برای میلیتاری worior@military.ir
      استفاده از مطلب و ایده ها تنها با درج آدرس سایت مجاز است
    • توسط MR9
      بسم الله الرحمن الرحیم

      چند روز پیش مطلبی در تاپیک "ایران و کره شمالی ، موشکهای بالستیک و همکاری هسته ای " به یکی از دوستان پاسخی بدین مضمون ارائه کردم :
      "برادر عزیز به نکته بسیار جالبی اشاره فرمودید - مساله ای بارها بنده در مواقع و مناسبتهای مختلف چه در این انجمن و چه در کلاسهای خودم مطرح کرده ام این است که ما در کشور خودمون ( ممکن بعضی خوششون بیاد و بعضی هم ناراحت شوند ) چیزی به اسم تینک تانک های (think tank) هایی که بشینند و 20 ، 30 ، 50 و یا 100 سال آینده را بررسی کنند، نداریم . با تمام احترامی که برای مسئولین قائلم اما تمام زور ما ایجاد یک برنامه ریزی 20 ساله است . تازه همین برنامه هم دستخوش باند بازی های سیاسی و اعمال سلیقه دولتهای مختلف می شه و عملا" چیزی از آن برای اجرا باقی نمونه . من تمایلی ندارم که فقط نیمه خالی لیوان را ببینم ولی متاسفانه ( هرچند بکاربردن واژه متاسفانه در کارهای پژوهشی درست نیست ) چنین چیزی به معنی واقعی کلمه در کشور ما وجود ندارد . مثلا" نویسنده مشهور آلوین تافلر ( که سه گانه مشهورش جنگ و ضد جنگ ، شوک آینده و موج سوم) یک فیوچرلوژیست ( آینده شناس) و برخلاف افواه عمومی که معتقدند ایشان یک جامعه شناس بشمار می رود . من توصیه می کنم شما و دوستان حتما" کتاب جنگ و ضد جنگ ایشان را که در دهه 80 یا 90 نوشته شده را بخوانید و آن را با شرایط الان مقایسه کنید . من خودم بیشتر از 15 بار این کتاب رو خوندم و هرمرتبه که می خونمش چیز بیشتری یاد می گیرم . در حالی که تینک تانک های که در حوزه تمدنی غرب وجود دارند مثل ( رند ، چتم هاوس ، بروکینز و .... ) کارشون صرفا" برای 150 سال آینده است . شاید اگر عمری باقی موند در این زمینه یک تاپیک جامع بزنم ."
       
      بنابراین تصمیم گرفتم که به تدریج اگر خدا خواست اندیشکده های مهم حوزه تمدنی غرب را خدمت عزیزان معرفی کنم ، امیدوارم برای اعضای محترم مفید به فایده واقع گردد و دریچه ای باشد برای اینکه ما در حوزه تمدنی اسلام با الگو برداری و دوری از تقلید ناشیانه و کورکورانه و با بومی سازی چنین مراکزی ، گام بسوی طرح ریزی های راهبردی برای آینده برداریم ، انشا ا... .
      در ضمن عزیزانی که این مطالب را پی گیری می نمایند حتما" نظرات خود را (مثبت یا منفی ) اعلام کنند - باتشکر
       
       
      =============================================================================================================

      بخش یکم :
      اندیشکده بروکینگز

       
       

       
       
      مؤسسه بروکینگز یک اندیشکده آمریکایی است که مقر آن در واشنگتن است. مؤسسه بروکینگز که یکی از قدیمی‌ترین اندیشکده‌های واشنگتن است در امر تحقیقات و آموزش علوم اجتماعی، اصول اقتصاد، سیاست‌گذاری شهری، مدیریت دولتی، سیاست خارجی، اقتصاد جهانی و توسعه، فعالیت دارد. این اندیشکده در گزارش برترین اندیشکده‌های جهان در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ که از سوی دانشگاه پنسیلوانیا منتشر شده، به عنوان بانفوذترین اندیشکده جهان معرفی شد.
      رسالت عنوان شده این مؤسسه “فراهم ساختن نظریه‌ها و توصیه‌های جدید و عملی است که سه هدف را پیش می‌برند: تقویت دموکراسی از نوع آمریکایی؛ پدید آوردن رفاه اقتصادی – اجتماعی، امنیت و فرصت‌های مختلف برای تمام آمریکایی‌ها؛ ایجاد نظام بین‌المللی بازتر، امن‌تر و مرفه‌تر، همراه با همکاری‌های بیشتر.
      مؤسسه بروکینگز می‌گوید اندیشمندان و اعضایش “دیدگاه‌های مختلفی” دارند و خود را یک مؤسسه غیرحزبی می‌داند، اما رسانه‌ها اغلب این مؤسسه را ” لیبرالی متمایل به میانه‌روها ” یا “میانه‌رو” توصیف می‌کنند. در یک تحلیل دانشگاهی که بر سوابق کنگره بین سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۲ انجام شد، مشخص شد که سیاستمداران محافظه‌کار تقریباً به اندازه سیاستمداران لیبرال به بروکینگز مراجعه داشته‌اند، و این مؤسسه در مقیاس ۱۰۰-۱ که در آن ۱۰۰ به معنای لیبرال‌ترین امتیاز است، امتیاز ۵۳ را کسب کرده است. در همین بررسی مشخص شد بروکینگز اندیشکده‌ای است که سیاستمداران و رسانه‌های آمریکا بیشترین نقل قول را از آن دارند.

      - موضع سیاسی
      بروکینگز به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی خود را یک مؤسسه مستقل و غیرحزبی می‌داند. بررسی‌ای که در سال ۲۰۱۱ در مورد مبالغ اهدایی کارمندان این مؤسسه بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ انجام شد نشان داد ۶/۹۷% مبالغ اهدایی سیاسی کارمندان بروکینگز به دموکرات‌ها داده‌شده‌اند و بنابراین بروکینگز را به عنوان مؤسسه‌ای لیبرال توصیف کرد. اما در یک پژوهش دانشگاهی که در سال ۲۰۰۵ انجام شد نتیجه‌گیری شد این مؤسسه میانه‌رو است چون در سوابق کنگره از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۲ سیاستمداران لیبرال و محافظه‌کار تقریباً به یک اندازه به عنوان یک مرجع موثق به بروکینگز رجوع داشته‌اند. روزنامه واشنگتن‌پست مؤسسه بروکینگز را میانه‌رو و لیبرال توصیف کرده است. لس‌آنجلس تایمز قبل از این‌که اعلام کند به نظرش چنین برچسب‌هایی اهمیت ندارند بروکینگز را متمایل به لیبرال‌ها و میانه‌رو توصیف می‌کرد. در سال ۱۹۷۷ مجله تایم، بروکینگز را با عنوان “اندیشکده ممتاز لیبرال کشور” توصیف کرد. نیوزویک این اندیشکده را میانه‌رو می‌داند اما پولتیکو از عبارت میانه‌رو-چپ‌گرا استفاده کرده است. به علاوه گروه جناح چپی ناظر رسانه‌ها به نام بی‌طرفی و صحت گزارش، این مؤسسه را محافظه‌کار می‌داند.
      اما بعضی لیبرال‌ها استدلال می‌کنند علیرغم این‌که این مؤسسه به میانه‌روی متمایل به چپ بودن شهرت دارد، اندیشمندان سیاست خارجی بروکینگز بیش از حد از سیاست‌های دولت بوش در خارج از آمریکا حمایت می‌کردند. متیو ایگلسیاس به عنوان یک وبلاگ‌نویس لیبرال عنوان کرده است مایکل اوهانلون که از اندیشمندان بروکینگز است اغلب با اندیشمندان سازمان‌های محافظه‌کار مانند انجمن امریکن انترپرایز، ویکلی استاندارد و پروژه‌ای برای قرن جدید آمریکایی موافق است. به‌همین صورت، بنجامین ویتس مدیر تحقیقات بروکینگز عضو کارگروه حقوق و امنیت ملی انستیتو هوور محافظه‌کار است. اندیشمندان بروکینگز از جمله مک کلیلان مارک، رون هاسکینز و مارتین ایندیک در دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه خدمت کرده‌اند.
      اعضای هیئت‌امنای بروکینگز اغلب دموکرات‌های سرشناسی مانند لورا تیسون مشاور ارشد اقتصادی کاخ سفید در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون هستند اما چند جمهوری‌خواه میانه‌رو مانند کنت دوبرستین رئیس سابق امور ستادی در دوره رونالد ریگان نیز عضو این هیئت می‌باشند.

      تاریخچه
      ۱۹۷۹-۱۹۱۶
      بروکینگز در سال ۱۹۱۶ با عنوان مؤسسه تحقیقات دولتی (IGR) تأسیس شد و رسالت آنعبارت بود از “تبدیل شدن به اولین سازمان خصوصی ویژه تحلیل موضوعات سیاست عمومی در سطح ملی”. رابرت اس بروکینگز (۱۹۳۲-۱۸۵۰) که فردی بشردوست بود این مؤسسه را تأسیس کرد. او در ابتدا منابع مالی شکل‌گیری سه سازمان را تأمین می‌کرد: مؤسسه تحقیقات دولتی، مؤسسه اقتصاد، و دفتر آموزش فارغ‌التحصیلان رابرت بروکینگز که وابسته دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس بود. این سه مؤسسه در ۸ دسامبر ۱۹۲۷ ادغام شدند و مؤسسه بروکینگز شکل گرفت.
      در دوران بحران بزرگ، اقتصاددانان بروکینگز پژوهش گسترده‌ای را با مأموریت یافتن از فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور وقت انجام دادند تا علل ریشه‌ای رکود را پیدا کنند. هارولد مولتون اولین رئیس بروکینگز و دیگر اندیشمندان بروکینگز بعدها رهبری مخالفت با سیاست جدید (برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سال‌های بعد از بحران بزرگ در امریکا که در آن کمک به کشاورزی، بازنشستگی و بیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است) را به عهده گرفتند چون فکر می‌کردند چنین اقداماتی مانع بهبود اقتصادی می‌شوند. با ورود به جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۱، محققان بروکینگز با مجموعه‌ای از تحقیقات در مورد تجهیزات قوا توجه خود را به کمک به دولت معطوف کردند.
      در سال ۱۹۴۸ از بروکینگز خواسته شد طرحی برای مدیریت برنامه بهبود اروپا ارائه کند. طرح سازمان‌دهی حاصل تضمین می‌کرد طرح مارشال به دقت و بر مبنایی منظم و عملی اجرا شود.
      در سال ۱۹۵۲ رابرت کالکینز به عنوان رئیس مؤسسه بروکینگز جانشین مولتون شد. او کمک‌های مالی از بنیادهای راکفلر و فورد دریافت کرد که باعث تقویت بنیه مالی مؤسسه شدند. او سازمان را حول مطالعات اقتصادی، مطالعات مدیریت دولتی و برنامه‌های سیاست خارجی سازمان‌دهی کرد. در سال ۱۹۵۷ این مؤسسه از خیابان جکسون به یک مرکز تحقیقات جدید در نزدیکی دوپونت سیرکل در واشنگتن انتقال پیدا کرد.
      کرمیت گوردون در سال ۱۹۶۷ به ریاست بروکینگز رسید. او از بررسی گزینه‌های برنامه بودجه فدرال را در سال ۱۹۶۹ با عنوان “تعیین اولویت‌های ملی” شروع کرد. او برنامه مطالعات سیاست خارجی را نیز توسعه داد تا تحقیقات در حوزه دفاع و امنیت ملی را دربربگیرد. پس از انتخاب ریچارد نیکسون به ریاست‌جمهوری در سال ۱۹۶۸، رابطه بین مؤسسه بروکینگز و کاخ سفید بدتر شد؛ چاراز کولسون مشاور ارشد نیکسون زمانی پیشنهاد سوزاندن و از بین بردن این مؤسسه را مطرح کرد. اما در تمام دهه ۱۹۷۰ به بروکینگز قراردادهای تحقیقات فدرالی بیشتر از حد توان مؤسسه پیشنهاد می‌شد.

      2009-1980
      در دهه ۱۹۸۰، این مؤسسه با محیط رقابتی و از نظر ایدئولوژیکی پرباری مواجه شد. نیاز به کاهش کسری بودجه فدرال و نیز بررسی مشکلات ناکارآمدی دولت و امنیت ملی موضوع تحقیق بسیار مهمی شدند.بروس مک لاری چهارمین رئیس بروکینگز، مرکز آموزش سیاست عمومی را نیز برای برگزاری کنفرانس‌های کارگاهی و گردهمائی‌های عمومی به منظور توسعه مخاطبین برنامه‌های تحقیقاتی تأسیس کرد.
      در سال ۱۹۹۵، مایکل آرماکوست پنجمین رئیس‌جمهور مؤسسه بروکینگز شد و هدایت تلاش برای متمرکز ساختن رسالت مؤسسه در آستانه قرن بیست و یکم را به عهده گرفت. بروکینگز با هدایت آرماکوست چند مرکز تحقیقات بین‌رشته‌ای را ایجاد کرد، مانند مرکز سیاست شهری و کلان‌شهری (که در حال حاضر نام آن برنامه سیاست کلان‌شهری به ریاست بروس جی. کاتز است) که مشکلات شهرها و کلان‌شهرها را مورد توجه قرار می‌داد، و مرکز مطالعات سیاست شمال شرقی آسیا که متخصصان را از کشورهای مختلف آسیایی برای بررسی مسائل منطقه‌ای گردهم آورد.
      استروب تالبوت در سال ۲۰۰۲ رئیس بروکینگز شد. مدت کوتاهی پس از آن، بروکینگز مرکز سیاست خاورمیانه سابان و مرکز جان آل. تورنتون چین را راه انداخت. در اکتبر ۲۰۰۶، بروکینگز تأسیس مرکز بروکینگز-تسینگهوا در پکن را اعلام کرد. در جولای ۲۰۰۷، این مؤسسه ایجاد مرکز اصلاحات خدمات درمانی انگلبرگ به رهبری مارک مک کللان (McClellan) و در اکتبر ۲۰۰۷ ایجاد مرکز بروکینگز دوحه در قطر به رهبری هادی امیر را اعلام کرد.

      - انتشارات
      بروکینگز به عنوان یک مؤسسه، گزارشی سالانه منتشر می‌کند. انتشارات مؤسسه بروکینگز کتاب‌ها و مجله‌هایی را از تحقیقات خود مؤسسه و از نویسندگان خارج مؤسسه منتشر می‌کند. کتاب‌ها و مجله‌هایی که توسط بروکینگز منتشر می‌شوند عبارت‌اند از مقالات فعالیت اقتصادی بروکینگز، آمریکای رها: انقلاب بوش در سیاست خارجی، جهان‌هراسی: مقابله با ترس از تجارت آزاد، هند: قدرت نوظهور، از چشم‌های آن‌ها، تسخیر شاه‌راه، توده‌ها در پرواز و بن‌بست از جمله این نشریات هستند. به علاوه کتاب‌ها، مقالات، گزارشات، یادداشت‌های سیاسی و شرح عقاید توسط برنامه‌های تحقیقاتی، مراکز، پروژه‌ها و عمدتاً توسط متخصصان بروکینگز تهیه می‌شوند.

      - نفوذ سیاسی
      تاریخچه بروکینگز به سال ۱۹۱۶ برمی‌گردد و از آن زمان به ایجاد سازمان ملل متحد، طرح مارشال، و اداره بودجه کنگره کمک کرده و بر سیاست‌های قانون‌زدایی، اصلاحات گسترده مالیاتی، اصلاحات رفاهی، و کمک‌های خارجی تأثیر داشته است. در رده‌بندی سالانه اندیشکده‌ها که توسط فارن پالیسی منتشر می‌شود بروکینگز اولین اندیشکده آمریکا است و در رده‌بندی جهانی اندیشکده‌ها نیز اولین رتبه را دارد. از بین ۲۰۰ اندیشکده برتر آمریکا، تحقیقات مؤسسه بروکینگز به بیشترین میزان در رسانه‌ها عنوان می‌شوند. در یک ارزیابی که در سال ۱۹۹۷ بین اعضای کنگره انجام شد، بروکینگز بین ۲۷ اندیشکده رتبه دوم تأثیرگذاری و رتبه اول اعتبار را به دست آورد. علاوه بر این، بروکینگز و محققان آن در کار خود خیلی به تأثیرگذاری بر جهت ایدئولوژیکی ملت توجه ندارند بلکه مایل‌اند محققانی با صلاحیت مستحکم دانشگاهی داشته باشند. بروکینگز به همراه شورای روابط خارجی و موقوفه کارنگی برای صلح بین‌المللی، معمولاً یکی از صاحب‌نفوذترین نهادهای سیاسی در آمریکا در نظر گرفته می‌شود.

      - مرکز سیاست خاورمیانه سابان
      در سال ۲۰۰۲ مؤسسه بروکینگز، مرکز سیاست خاورمیانه سابان را برای ترویج درک بهتر گزینه‌های سیاسی مقابل تصمیم‌گیرندگان آمریکایی در خاورمیانه تأسیس کرد. مدیریت این مرکز را تامارا کافمن ویتس به عهده دارد.

      - مرکز بروکینگز دوحه
      مرکز بروکینگز دوحه که در قطر واقع است تحقیقات مستقل سیاست‌محور را در مورد موضوعات اجتماعی-اقتصادی و ژئوپلیتیکی که کشورها و جوامع غالباً مسلمان‌نشین با آن‌ها مواجه هستند انجام می‌دهد؛ از جمله این موضوعات رابطه با آمریکا است. این مرکز به طور رسمی توسط شیخ حامد بن جاسم بن جبر آل‌ثانی، نخست‌وزیر و وزیر امور خارجه قطر در ۱۷ فوریه ۲۰۰۸ افتتاح شد. مدیر این مرکز سلمان شیخ است.
      مرکز بروکینگز دوحه در راستای رسالت خود تحقیقات و برنامه‌ریزی‌هایی را انجام می‌دهد که عناصر کلیدی تجارت، مدیریت دولتی، جامعه مدنی، رسانه‌ها و دانشگاهیان را در موضوعات مهم سیاست عمومی در حوزه‌های اصلی زیر درگیر می‌کنند: (i) دموکراتیک کردن، اصلاحات سیاسی و سیاست عمومی؛ (ii) قدرت‌های نوظهور در خاورمیانه؛ (iii) مناقشات و فرایندهای صلح در منطقه.
      ابتکار دفاعی قرن بیست و یکم
      هدف ابتکار دفاعی قرن بیست و یکم (۲۱CDI) ایجاد تحقیقات، تحلیل و توسعه‌ای است که به سه موضوع اصلی می‌پردازند: آینده جنگ، آینده نیازها و اولویت‌های دفاعی آمریکا، و آینده سیستم دفاعی آمریکا.
      ابتکار دفاعی قرن بیست و یکم از اطلاعات حاصل از مراکز منطقه، از جمله مرکز آمریکا و اروپا، مرکز مطالعات سیاست شمال شرقی آسیا، مرکز تورنتون چین، و مرکز سیاست خاورمیانه سابان استفاده می‌کند و این کار ادغام اطلاعات منطقه را امکان‌پذیر ساخته است.
      پی. دبلیو. سینگر نویسنده کتاب سیم‌کشی برای جنگ به عنوان مدیر ابتکار دفاعی قرن بیست و یکم، و مایکل ای. اوهانلون به عنوان مدیر تحقیقات کار می‌کنند. استفان پی. کوهن محقق ارشد و وندا فلبا-براون نیز با ۲۱CDI همکاری دارند.

      - آموزش اجرایی بروکینگز
      در دوران ریاست بروس مک‌لاری بر بروکینگز در دهه ۱۹۸۰، مرکز آموزش سیاست عمومی (CPPE) برای برگزاری کنفرانس‌های کارگاهی و گردهمائی‌های عمومی به منظور گسترش مخاطبین برنامه‌های تحقیقاتی ایجاد شد. در سال ۲۰۰۵، نام این مرکز به مرکز آموزش اجرایی بروکینگز (BCEE) تغییر داده شد و با شروع به کار دانشکده کسب‌وکار الین در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، این نام کوتاه شده و به آموزش اجرایی بروکینگز (BEE) تغییر پیدا کرد.

      - تأمین‌کنندگان مالی
      در پایان سال ۲۰۰۴ مؤسسه بروکینگز دارائی‌هایی به ارزش ۲۵۸ میلیون دلار داشت و ۷/۳۹ میلیون دلار هزینه می‌کرد. بودجه این مؤسسه در سال ۲۰۰۹ به بیش از ۸۰ میلیون دلار افزایش پیدا کرده بود. بزرگ‌ترین تأمین‌کنندگان مالی آن عبارت‌اند از بنیاد فورد، بنیاد گیتس، سناتور دیان فینشتاین و همسرش ریچارد سی. بلوم، بانک آمریکا، اکسون موبیل، تراست خیریه پیو، بنیاد مک‌آرتور، شرکت کارنگی، و دولت‌های آمریکا، انگلیس، ژاپن، قطر، جمهوری خلق چین و کلمبیا.

      - ساختمان‌ها
      ساختمان اصلی این مؤسسه در سال ۱۹۵۹ در خیابان ۱۷۷۵ ماساچوست ساخته شد. در سال ۲۰۰۹، بروکینگز ساختمانی را در آن طرف خیابان خرید؛ این ساختمان یک خانه مجلل بود که در سال ۱۹۲۲ توسط خانواده اینگالس براساس طراحی جول هنری دسیبور ساخته شده بود. این ساختمان در حال حاضر دفتر رئیس مؤسسه بروکینگز را در خود جای داده است.

      پایان
      منبع :http://www.eshraf.ir/1522/
    • توسط hamedof
      سلام خدمت دوستان میلیتاری ! با توجه به اینکه سامانه باک توسط آقا سینا معرفی شده ولی من مطلبی در مورد محافظ رادارهای سیستم باک چیزی ندیدم تصمیم گرفتم که نحوه محافظت سیستم باک توسط روسیه رو برای دوستان شرح بدم . سعی می کنم خلاصه و مفید بنویسم .








      همیشه سامانه های راداری فعال در معرض هدف قرار گرفتن موشک های ضد راداری نظیر KH-58 و AGM-88 HARM قرار داشته اند ، بدین منظور شرکت Almaz-Antey روسیه به این فکر افتاد تا برای حفاظت از سیستم های راداری سامانه های پدافند هوایی خود نظیر BUK سامانه ای را طراحی کند تا قابلیت انهدام موشک های ضد رادار را درست در لحظه ی قبل از برخورد دارا باشد .


      بدین منظور این شرکت سامانه ی Gazetchik را طراحی کرد .

      این سیستم متشکل از 4 قسمت اصلی می باشد .





      قسمت اول یک آشکار ساز مستقل از رادار می باشد که وظیفه کشف موشک های ARM را دارد.
      قسمت دوم دیکوی های فرکانس رادیویی فعال هستند .
      قسمت سوم قسمت نیز بخش اقدامات پسیو سامانه به وسیله ی chaff ها و aerosols است .(معمولا 3-4 عدد پرتابگر وجود دارد که تا زاویه 90 درجه از جلو و با دید 360 درجه چف ها قابل پرتاب هستند)
      آخرین قسمت این سامانه هم قسمت ارتباطی با رادارهای محفاظت شده و یا مرکز فرماندهی می باشد .






      نحوه ی کار:

      زمانی که یک ARM به رادار نزدیک میشود ، آشکارساز سامانه شروع به هشدار دادن به مرکز کنترل می کند . سپس مرکز فرماندهی دیکوی های راداری را برای منحرف سازی موشک ایجاد می کند و درست چند ثانیه قبل از برخورد موشک به رادار chaff ها و aerosols از طریق محفظه های به سمت موشک شلیک میشوند و درست روبروی موشک منفجر میشوند و باعث انحراف موشک به پایین میشوند و اینگونه رادارها جان سالم به در می برند ، البته اگر حتی 1-2 ثانیه چف ها دیر شلیک شوند امکان نابودی خود سامانه ضد ARM نیز وجود دارد چون در فاصله بسیار نزدیک به سامانه قرار می گیرند .

      این هم چند عکس از نحوه ی نابودی ARM . (داخل کلیپ این موشک از یک عدد اف 22 شلیک میشود و بعد از اینکه موشک نابود می شود سامانه باک 8 عدد موشک به سمت اف 22 ها شلیک می کنند و هر 3 آن ها رو به درک واصل می کند )




      روی تصویر کلیک کنید تا با بزرنگمایی بیشتری نحوه مقابله رو ببینید...









      فقط برای میلیتاری


      ترجمه : hamedof


      استفاده از مطلب با ذکر نام مترجم و سایت میلیتاری بلامانع است


      منابع:
      http://militaryforce...n-6-98-669.html
      http://pvo.guns.ru/rtv/gazetchik.htm
      http://articles.jane...Federation.html

      *************************
      با تشکر از شما.منتقل شد.
      OPS
    • توسط karmania20152015
      بسم الله الرحمن الرحیم 
      بر فراز کوزوو
       
      عملیات ناتو بر فراز اسمان کوزوو درس هایی تاریخی برای هر علاقه مند به مباحث پدافند دارد ذکر این نکته لازم است بررسی این بخش از تاریخ باعث بروز سوتفاهم هایی نیز شده است ریشه این سوتفاهم ها در تعداد بسیار کم پرنده منهدم شده سرنشین دار از جمله جنگنده ها توسط پدافند هوایی صربها( در مقایسه با تعداد پروازهای انجام گرفته طرف مقابل) و از جهت دیگر نادیده گرفتن همزمان این نکته یعنی قدیمی بودن بخش بزرگی از دارایی پدافندی هوایی صربها میباشد. البته نکاتی مانند مجهز بودن بخشی از این دارایی به سیستم های اپتیکی وحراراتی IR و ناچار شدن تمامی پرنده های ائتلاف به پرواز  در ارتفاع بالای 10,000 ft و یا تلفات نسبتا بالای پهبادهای شناسایی ائتلاف ( بالای 47 فروند) از جمله مواردی هستند که بررسی این بخش از تاریخ نظامی را هیجان انگیزتر میسازد.
      سازمان پدافند هوایی صربستان متشکل از تجهیزات معمول شوروی در دهه 70 الی 80 میلادی بود بخش رو به کاهشی از این تجهیزات شامل سامانه سام-2 بود و تعداد کمی سامانه سام-3 Pechora که به تازگی مدرنیزه نیز شده بودند از دارایی های با ارزش این ارتش به حساب می امد.پیش از شروع جنگ داخلی یوگسلاوی فرماندهی پدافند این کشور دارای 6 باتری سام-2 بود که شامل 40 لانچر تک ریل بود جالب است بدانید تا اوایل سال 1999 تنها 3 باتری از این سامانه عملیاتی و اماده جنگ بود.همچنین 14 باتری سام-3 با 60 لانچر چهار فروندی نیز از  تجهیزات دیگر  یوگسلاوی بود که حدود 50 لانچر عملیاتی تا سال 1999 موجود بود. 
      دفاع هوایی میدانی این نیرو نیز شامل چهار باتری از سامانه سام-6 بود که دوتای انها توسط صربها در منطقه کوزوو مستقر شده بودند تا قبل از شروع جنگ داخلی 70 درصد از این سامانه اماده عملیات بود که این رقم به 25 درصد در طول جنگ داخلی در سال 1999 رسیده بود.این دارایی شامل شش رادار مستقل 1S91 نیز بود که هر رادار چهار لانچر را تغذیه می کرد.که همین امر انعطاف پذیری این سامانه را تا حد زیادی  کم کرده بود.
      در بخش پدافندی کوتاه برد تجهیزات  شامل سامانه های سام-9و سام-10 و سام-13 بود که البته بخش بزرگی از ان سام-9 بود شامل 113 لانچر ان در دهه 70 میلادی تحویل یوگسلاوی شده بود.وحتی موشک نیز تحت لیسانس در داخل کشور تولید شده بود.علاوه بران 17 سامانه سام-13 نیز که نسبتا مدرن تر نیز بودند در دهه80 تحویل این کشور شده بود که برخلاف  سام-9 از قابلیت تفکیک هدف از فریب دهنده های حرارتی نیز برخوردار بود.در کنار این سامانه ها صربها در تلاشی داخلی موشکهای هوا- هوا حرارتی ساخت شوروی از جمله موشکهای ار73 و ار 60  را نیز در قالب سامانه های زمین به هوا  برروی ارتفاعات مهم تحت عنوان Pracka  (تیرکمان)استفاده میکردند و حتی بعدها ادعای موفقیت موشک ار73 در انهدام هدف نیز اعلام شد که البته اسناد قابل دفاعی برای ان منتشر نشد.
      پایان بخش-1

      نصب موشکهای ار73( تصویر بالا) و ار 60 (تصویر پائین) روی خوردو زرهی Praga M53/59  توسط مرکز تحقیقات دفاعی و مرکز تست نیروی هوایی یوگسلاوی 

      منابع http://pvo.guns.ru/russia/index5.htm
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.