najaf47

بخشی خاطرات این حقیر(نجف47) ازیکی ازعملیاتهایی که حضور داشتم دردفاع مقدس+ تصاویر

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با عرض سلام و تبریک به شما نجف جان باور کن من تا حالا این سردار عزیز را ندیده بودم توی نت و اطلاعاتی هم نداشتم تا اینکه از تاپیک شما متوجه شدم رفتم گشتم واقعا عجب مرد بزرگی بودند خدا روحشونو شاد کنه برادر واسه ما هم دعا کن با قلب پاکت


زندگینامه حاج حسین اسکندرلو:
حسين در روز دوازدهم ارديبهشت ماه سال 1341 در خانواده‌اي پارسا و مستضعف از اهالي جنوب تهران به دنيا آمد و دوران تحصيل را با هوش و استعداد فراوان و حسن خلقي مثال زدني، طي كرد. در دوره مبارزات مردمي بر ضد شاه و استعمارگران، او كه نوجواني بيش نبود با شور و اشتياقي وصف ناپذير، وارد صحنه‌هاي انقلاب شد و در روز 22 بهمن سال1357 از اولين كساني بود كه با تصرف پادگان تسليحاتي خيابان پيروزي، به مردم كمك كرد.
پس از پيروزي انقلاب، مدتي در كميته انقلاب اسلامي به حراست از آرمان‌هاي مردم پرداخت و پس از آن به عضويت رسمي سپاه در گردان 7 پادگان امام حسين (ع) درآمد. با شروع جنگ تحميلي راهي جبهه‌ها شد و در سمت‌هايي چون معاونت گردان حنين، عضو شوراي فرماندهي سپاه سر پل ذهاب، مسئول بسيج سپاه غرب و فرمانده گردان‌هاي مسلمان، زهير و علي‌اصغر (ع) به دفاع از ميهن اسلامي پرداخت كه در اين مدت چندين بار نيز مجروح و شيميايي شد و در روز 12 ارديبهشت 1365 درعمليات سيد الشهدا (ع) منطقه فكه بر اثر اصابت گلوله مستقيم دوشكا دوباره متولد شد

لینک منبع:http://www.hoseineskandarlo.blogfa.com

حتما یه سر به وبلاگه بزنین
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اقا نجف ادامه اش نمی دی
هزار ماشالله حضورتون کم و کمرنگ تر شده

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر نجف عزیز.انشا ا... خداوند متعال شما و تمامی دلاوران و یادگاران دفاع مقدس را که هنوز یاد شهداو جبهه را برای ما حقیران سرتاپا گناه زنده نگه می دارید حفظ فرماید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اجرتون با شهید دشت کربلا
ممنون برای خود گذشتگی تان

بیشتر بگید ما که به رزمندگان قدیم که یگیم خاطره و اتفاقات را بگو می گفتند فردا می گم و هرگز این فردا نمی رسید
حالا شما این فردا را امروز کنید

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
صحبت های دوستان تایید میشه.... لطفا اگر امکان داره بازم از اون دوران بگید...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا نجف عزیز ممنون برای بیان خاطرات
چرا که صحبت های شما بخش های پنهان از تاریخ ما هم هستند که سایه روی آنها افتاده است

در عملیات هایی که شکست خوردیم هم حضور داشتید؟
می توانید از آنها هم خاطره بگویید ؟ چون همیشه از پیروزی گفته می شود ولی از شجاعت و ایمان سربازان در لحظات شکست کمتر گفته می شود، بویژه که ما فقط شنونده هستیم خیلی راحت می گوییم یه مقدار دیگر می رفتند یا یه مقدار دیگر فشار می آوردند قضیه حل بود در صورتی که تا آنجا هم خدا ما را رسانده بود.
حال ممنون می شوم این زوایای دفاع مقدس را برای ما شرح دهید

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر و سباس بی نهایت از اقا نجف :rose:
حال که اقای حیدری چنین نکته ای مطرح کردند درباره ی اون شکست ها اواخر جنگ دلایلش ؛ تجیزاتمون دست از دست رفته مون (چیا از بین رفتند و یک مقایسه با اول جنگ و البته با عرا ق به نسبت زمان)در اونا توضیح نمی دید
عذر می خوام وازه شکست مطرح کردم چون می دونم نظامی( دست کم تو ارتشی ها اینو دیدم) از وازه شکست خوشش نمی اد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام
نجف بزرگوار از اینکه مجددا این تاپیک رو فعال کردید و ما رو لایق شنیدن ادامه خاطرات ، ازتون کمال تشکر رو دارم.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام

یعنی به فکر استفاده از تانک های روشن و یا حداقل غیر عملیاتی کردنشون نیافتادید و همین جوری ازشون رد شدید !؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر نجف عزیز یک سوال داشتم: سردار گلعلی بابایی که در یکی از عکس های بالا حضور دارند همان نویسنده مجموعه کتاب های حماسه 27 نیستند؟؟؟؟؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر از شما
تا وقتی که در رزم شبانه میشداغ یک تانک روشن و در حال حرکت رو از نزدیک ندیده بودم تصوری نداشتم که یک تانک که در شب به سمت شما می آید چقدر می تواند هول انگیز باشد.

با تن و گوشت جلوی تانک ایستادن کاریست نه بزرگ، بلکه باورنکردنی!

حقا که رزمندگان ما کاری کردند کارستان.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
انصافا این تاپیک از اون تاپیکهاییه که باید همیشه بالا باشه

داش نجف چشم و چراغ مایی به مولا درد وبلات بخوره تو سر منه بی مصرف ، منه پر مدعا ، منه فراموشکار

===========================================================================================

من نوعی برا پیدا کردن قهرمانه زندگیم حتی نیاز به سر چرخوندن هم ندارم بیشتر از چشم بصیرت به غیرت نیازمندم تا مثل روزگار تنگی چون امروز بدنبال قهرمانانم در ورماخت و لوفت وافه نگردم و یادم بره نه خیلی دور ، پیر و جوون همین آب و خاک چنان برگ پر افتخاری از تاریخ رو رقم زدن که از طول و عرض افتخارات بزرگترین جنگ تاریخ بشریت هم فراتر میره و امان از دست منه فراموشکار ، منه پر مدعا ، منه بی مصرف
.
.
.
.
.
سیب زمینی تو گونی فریاد میزنه هووووی به خودت بیا خوش غیرت!!! ویرایش شده در توسط farhad1124
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.