امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

قطعنامه ۵۹۸ يك سال پس از تصويب بالاخره در ۲۷ تيرماه ۱۳۶۷ با پذيرش رسمى از سوى جمهورى اسلامى به جنگ بين ايران و عراق خاتمه داد و صلحى نسبى را در منطقه برقرار كرد. اگرچه ترتيبات و مقررات قطعنامه به راحتى اجرا نشد و به دليل اختلافات نظر دو طرف در تفسير و اجراى مقررات آن و از همه مهم تر كارشكنى هاى عراق ، روند اجراى آن خصوصاً در ابتدا با مشكلاتى مواجه شد ولي به هر حال تصويب قطعنامه ۵۹۸ در ۲۰ ژوئيه ۱۹۸۷ (۲۹ تير ۱۳۶۶) براساس هفت منشور حكايت از آن داشت كه اعضاى شوراى امنيت به ويژه اعضاى دائمى آن تصميم جدى گرفته بودند تا صرف نظر از علت و انگيزه جنگ بين دو دولت به آن پايان دهند. اين قطعنامه با قطعنامه هاى پيشين شورا متفاوت بود. مهم ترين تفاوت آن از نظر صورى، قرار گرفتن آن در قالب فصل ۷ منشور ملل متحد بود كه آن را از حالت توصيه خارج و براى دوطرف جنگ لازم الاجرا مى كرد. از نظر محتوايى نيز اين قطعنامه از قطعنامه هاى پيشين جامع تر بود و در آن سعى شده بود برخى ديدگاهها و خواسته هاى ايران مورد توجه قرار گيرد. اين نوشتار به بررسى مختصر دلايل اقدام شوراى امنيت براى تصويب اين قطعنامه، بررسى تحولات نظامى جنگ در سالهاى پايانى و برخى دلايل پذيرش قطعنامه ۵۹۸ از سوى ايران پرداخته است. زمينه هاى تغيير مفاد قطعنامه ۵۹۸ به وسيله سازمان ملل رد قطعنامه هاى شوراى امنيت توسط جمهورى اسلامى ايران به دليل يكطرفه بودن اكثر مفاد اين قطعنامه ها ، ناتوانى شوراى امنيت سازمان ملل را در حل مشكل جنگ ايران و عراق بيش از پيش به نمايش مى گذاشت. اين مسأله موجب شد تا شوراى امنيت در مواجهه با آخرين موضع ايران در قبال قطعنامه ۵۸۸ به اين نتيجه برسد كه تا زمان ملحوظ نمودن برخى نظرات ايران، از صدور هرگونه قطعنامه ديگرى خوددارى كند. اين نتيجه در كنار دو مسأله اساسى ديگر باعث شد شوراى امنيت اقدام به تصويب قطعنامه اى نمايد كه در آن تاحدودى نظرات ايران، بويژه در زمينه تعيين متجاوز منعكس شده باشد. اين دو مسأله عبارت بودند از: ۱ - پيروزى هاى بزرگ و استراتژيك ايران در جبهه هاى جنگ بويژه در دو عمليات والفجر ۸ و كربلاى ۵ ۲- به توافق رسيدن آمريكا و شوروى در مورد حل چندمنازعه منطقه اى ازجمله جنگ ايران وعراق با درنظرداشتن مسائل فوق، دبيركل سازمان ملل نسبت به مؤثرافتادن قطعنامه هاى ۵۸۲ و ۵۸۸ اظهار بدبينى كرد و پس از توضيحات خود با ذكر افزايش حملات به كشتى هاى تجارى و نفتى در خليج فارس، از گسترش بيش از حد جنگ و تهديد صلح جهانى اظهار نگرانى كرد. پس از اين گزارش ، دبيركل طى مشورت هاى خود با اعضاى دائم شوراى امنيت، بيانيه اى را به عنوان رئيس شورا در تاريخ يكم دى ماه سال۶۵ منتشر كرد كه توسط نماينده آمريكا قرائت گرديد. پس از بيانيه مذكور، دبيركل مجدداً از اعضاى شوراى امنيت درخواست كرد تا مساعى خود را جهت يافتن راه حل اساسى ، براى پايان يافتن جنگ به كار گيرند. شوراى امنيت نيز پس از استماع نظرات دبيركل آمادگى خود را براى يافتن راه حلى جديد براى پايان دادن به جنگ اعلام نمود و از اسفندماه سال ۶۵ (همزمان با موفقيتهاى ايران در عمليات كربلاى ۵ ) گروه كار ويژه اى مركب از اعضاى دائم شوراى امنيت (آمريكا، شوروى سابق، چين ، فرانسه و انگليس) به منظور بحث و تبادل نظر پيرامون بررسى راههاى پايان جنگ ايران و عراق تشكيل شد. نتيجه كار اين گروه كه جلسات كار خود را به صورت محرمانه برگزار مى كرد تحت عنوان قطعنامه ۵۹۸ منتشر شد. تأثير دو ابرقدرت در جنگ و پايان آن هماهنگى و توافق دو ابرقدرت كه پس از پايان جنگ جهانى دوم بى سابقه بود دو ويژگى مهم داشت كه هر دو بر جنگ ايران و عراق و پايان آن تأثير گذاشت. يكى دامنه گسترده گفت وگوهاى خلع سلاح و كنترل تسليحات و ديگرى حل و فصل درگيريهاى محلى با اعاده نقش سازمان ملل متحده. از همين رو بين المللى شدن جنگ ايران وعراق، آهنگ خطر را براى دو ابرقدرت به صدا درآورد و سياست هاى گورباچف و مشكلات آمريكا زمينه را براى هماهنگى ابرقدرتها و اقدام مشترك براى پايان دادن به جنگ ايران و عراق فراهم ساخت. آنها هركدام از نقطه نظر منافع خود و تهديدات و خطراتى كه از تداوم جنگ متوجه شان مى شد بر پايان آن تأكيد كردند و با استفاده از مكانيزم هايى كه در اختيار داشتند بر جمهورى اسلامى ايران فشار آوردند. برخورد منفى ايران با قطعنامه هاى صادره از موضع قدرت نظامى جمهورى اسلامى ايران به دليل جو حاكم بر شوراى امنيت كه به شدت متأثر از سياستهاى دو ابرقدرت شرق و غرب بود و نيز به دليل ماهيت قطعنامه هاى صادره از سوى اين شورا، هيچگاه قطعنامه هاى صادر شده را مورد تأييد قرار نداد و ضمن رد مستدل آنها ، خواستار برخورد عادلانه شورا با موضوع جنگ شد. مواردى همچون عدم استفاده از لفظ منازعه يا جنگ در قطعنامه ها و يا عدم گنجاندن ماده اى جهت شناسايى آغازگر جنگ و ... از دلايلى بود كه ايران جهت رد قطعنامه ها به آنها استناد مى نمود. علاوه براين ايران با ادامه عمليات نظامى در جبهه هاى جنگ اصرار داشت حقوق تضييع شده خود را بدون اتكا به قدرتهاى بزرگ به دست آورد. اين مسأله در كنار عدم تأثيرپذيرى ايران از سياستهاى دو ابرقدرت باعث مى شد تا ايران مستقل از جو حاكم بر روابط بين الملل حركت كند كه تحمل اين مسأله براى قدرتهاى بزرگ دشوار بود. پيروزيهاى بزرگ ايران در جبهه هاى جنگ ادامه تحركات ايران در جبهه هاى جنگ، موفقيت در عمليات كربلاى ۵ ، والفجر ۸ وتصرف منطقه فاو، عملاً ارتباط عراق با خليج فارس را قطع كرد و ايران را در كنار كشور كويت كه يكى از اصلى ترين حاميان اقتصادى عراق در جنگ بود قرار داد. تصرف منطقه شلمچه نيز ايران را به شهر استراتژيك بصره كه براى عراق اهميتى خاص داشت نزديك نمود و باعث تغيير موازنه جنگ به نفع ايران شد. درچنان وضعيتي اميدوارى قدرت هاى بزرگ و كشورهاى منطقه نسبت به مقاومت عراق هم به شدت كاهش يافت؛ در نتيجه در شرايطى كه احتمال موفقيت هاى ايران روبه افزايش و مقاومت عراق روبه كاهش گذارده بود، پايان جنگ، "بدون طرف پيروز" مى توانست تأمين كننده حداقل خواسته هاى دوابرقدرت از پايان جنگ ايران وعراق باشد. بررسى وضعيت عينى جنگ در سالهاى پايانى بررسى تحولات نظامى جنگ پس از حمله سراسري عراق به ايران در شهريور ۱۳۵۹ و متوقف شدن ماشين جنگى اين رژيم در اوائل سال ۱۳۶۰ و همچنين بازپس گيرى خرمشهر در ۳خرداد سال ۱۳۶۱ نشان از تغيير روند جنگ به سود ايران داشت. بعد از فتح فاو و عمليات موفق كربلاى ۵ تحليلگران غربى و شرقى از احتمال پيروزى قريب الوقوع ايران در جنگ و سرنگونى رژيم بعث سخن مى گفتند اما از بهار سال ۱۳۶۷ تحولات جنگ به نحو غافلگيرانه اى در عرض سه ماه به زيان ايران و به سود عراق تغيير يافت كه منجر به تغيير وضعيت نظامى عراق از سوى سران حكومت اين كشور شد. روند جنگ در دو سال آخر به گونه اى بود كه دشمن در منطقه جنوب با تهديد جدى اى مواجه نبود . اين موضوع فرصت لازم را به دست داد تا ارتش عراق استراتژى خود را در جنوب از پدافند به آفند تغيير دهد. از سوى ديگر تشديد فشارهاى ايران باعث شد تا سازمان رزم عراق فراخوانى نيروها را از يك نوبت تا قبل از سال ۱۳۶۵ به ۳۰ نوبت دراين سال افزايش دهد و در هردوره نيز صدهزارتن از مشمولان جديد خود را براى اعزام به صحنه نبرد آماده و روانه كند؛موضوعى كه به گسترش چشمگير سازمان رزم عراق منجر شد. همزمان با اين تحولات و با توجه به اين كه حمايت هاى مردمى هسته مركزى دفاع و قدرت نظامى ايران را تشكيل مى داد ، نوعى گرايش نسبت به اين تحليل پديد آمد كه تغيير روحيه مردم ايران مى تواند تنهاعامل شكست جمهورى اسلامى باشد. در نتيجه اين تحليل، عراق مرحله ديگرى از حملات موشكى و جنگ شهرها را با هدف درگيركردن مستقيم مردم با نتايج خسارت بار جنگ آغاز كرد. تغييرات در موازنه جنگ پس از درگيري هاى ايران با آمريكا در سال ۱۳۶۶ در خليج فارس و عدم تعرض جدى به استحكامات عراق در همين سال و ايجاد يك فضاى تنفسى براى عراق ، در حالى كه نيروهاى نظامى ايران پس از عمليات والفجر ۱۰ به شهرهاى خود برگشته و نيروهاى سياسى سرگرم انتخابات مجلس بودند، در ساعت ۵ بامداد روز يكشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۶۷ ارتش عراق با اجراى آتش توپخانه سنگين و حملات شيميايى عليه نيروهاى ايرانى ، تهاجم خود را به فاو آغاز كرد. اين در حالى بود كه از سال ۱۳۶۶ به بعد كل نيروهاى ايرانى مستقر در تمامى منطقه جنوب كمتر از صدگردان و نيروهاى عراقى مشتمل بر ۳۰۵ گردان درگير و ۱۳۰ گردان احتياط بودند. در توضيح دلايل تغيير جغرافياى جنگ از سوى ايران بايد گفت اين اقدام ناشى از بن بست جبهه هاى جنوبى بود. سقوط فاو استراتژى سياسى سابق ايران مبنى بر متقاعدكردن كشورهاى حامى عراق براى دادن امتياز به جمهورى اسلامى به دليل برترى قدرت تهاجمى ايران در مقايسه با عراق و همچنين دراختيار داشتن مناطقى از خاك عراق را آسيب پذير كرد . سقوط شلمچه عراق پس از حمله به فاو و تصرف اين شهر در زمانى كمتر از ۴۸ ساعت، نقل و انتقالات از منطقه فاو را با هدف آمادگى براى عمليات بعدى آغاز نمود و سرانجام ۳۸ روز پس از حمله به فاو در ساعت ۸ روز ۴ خرداد ۱۳۶۷ به منطقه شلمچه حمله كرد. در آن زمان هرچند نيروهاى خودى از زمان و مكان تهاجم دشمن مطلع بودند ولى شلمچه تنها در مدت ۸ ساعت سقوط كرد . در واكنش به شكست شلمچه ايران اقدامات زير را انجام داد. ۱) افزايش فعاليت ديپلماتيك و اعمال فشار براى تغيير دربندهاى قطعنامه ۵۹۸ به سود جمهورى اسلامى ايران ۲ ) دعوت از مردم و بسيج آنها براى حضور در جبهه هاى جنگ ۳) اقدام به تغييرات جديد در سطوح عالى فرماندهى نظامى كه بارزترين آن انتصاب هاشمى رفسنجانى به عنوان جانشينى فرماندهى كل قوا در ۱۲ خرداد ۱۳۶۷ بود. سقوط جزاير مجنون يك ماه پس از سقوط شلمچه، دشمن با استفاده گسترده از سلاحهاى شيميايى در بامداد ۴ تيرماه ۱۳۶۷ به جزاير مجنون حمله كرد و با آغاز تاريكى ، مناطق مزبور را از تصرف نيروهاى ايرانى درآورد و بدين ترتيب موقعيت خود را تثبيت كرد. محسن رضايى حمله به جزاير مجنون را اوج قدرت عراق دانسته است . يادآورى مى شود باز پس گيرى تمام مناطق جنوب در مدت ۳ ماه موقعيت سياسى- نظامى عراق را به طور درخور توجهى بهبود بخشيد و ايران را در موضع آسيب پذيرى قرار داد. حمله موشكى آمريكا به هواپيماى مسافربرى ايران شكست هاى نظامى ايران افزون بر مسائل مزبور متأثر از حضور نظامى گسترده آمريكا در خليج فارس و گشوده شدن جبهه اى جديد و نامتقارن در مقابل ابر قدرت آمريكا بود كه پيشرفته ترين سلاح هاى روز را در اختيار داشت و بدون هيچ محدوديتى جنگ خود را آغاز كرده بود. جدا از درگيرى هاى مستقيم نظامى، ناو هواپيمابر وينسنس در يك اقدام ضد انسانى در ۱۲ تير ۱۳۶۷ (هشت روز پس از سقوط جزاير) با شليك دو فروند موشك به سوى هواپيماى غيرنظامى جمهورى اسلامى ايران كه از بندر عباس عازم دبى بود ۲۹۰ تن انسان غيرنظامى را به كام مرگ فرستاد. تداوم تهاجم به عراق پس از سقوط جزاير مجنون و احتمال حمله عراق به جبهه شمالى، نيروهاى خودى براى تمركز توان و خارج كردن ابتكار عمل از دست نيروهاى عراق تصميم گرفتند مناطق تصرف شده در جبهه هاى شمالى شامل حاج عمران، پنجوين و ماؤوت را كه در سال ۱۳۶۶ و ارديبهشت ۶۷ با عمليات كربلاى ،۱۰ نصر ۴ و نصر ۸ و بيت المقدس ۶ آزاد شده بود تخليه كنند. سپس نيروهاى دشمن در ۲۱ تير ۱۳۶۷ و با يك عمليات گسترده و استعداد ۱۱ لشكر منطقه وسيعى در غرب عين خوش، موسيان و جنوب دهلران را به تصرف خود درآوردند. تصرف دهلران با توجه به زمان كم آن و تصرف مقر فرماندهى نيروى زمينى ارتش بيشتر شبيه به يك فاجعه بود تا شكست نظامى. پيشروى عراق در خاك ايران بازتاب گسترده اى داشت؛ زيرا اين براى نخستين بار پس از عقب نشينى سال ۱۹۸۲ ميلادى بود كه عراق به خاك ايران وارد مى شد. مجموع اين عوامل پيش زمينه لازم را براى اتخاذ تصميم نهايى ايران مبنى بر عقب نشينى فراهم آورد. از سوى ديگر پس از عقب نشينى ايران از برخى از مناطق همچون حلبچه در ۲۲ تير ۱۳۶۷ و ادامه حملات عراق و تشديد فشارهاى بين المللى به ايران جلساتى در داخل كشور با هدف اتخاذ تصميم نهايى درباره جنگ تشكيل شد و در نشست مشترك سه قوه كه اعضاى شوراى نگهبان نيز در آن حضور داشتند، شرايط نظامى- سياسى كشور مورد بحث قرار گرفت. امام نيز در روزهاى ۲۳ و ۲۴ تير ماه نشست هاى مشورتى جداگانه اى انجام دادند ولى نشست نهايى و اصلى طبق دستور امام با حضور ۴۰ تن از شخصيت هاى كشورى و لشكرى در روز ۲۵ تير تشكيل شد. چند روز پس از تشكيل اين جلسه اعلام شد: طى بحث هايى كه صورت گرفت مجموعه شرايط، جمهورى اسلامى را به اين نتيجه رساند كه براى مصلحت انقلاب قطعنامه ۵۹۸ پذيرفته شود. بدين ترتيب دو روز پس از پيش روى هاى عراق در خاك ايران در ۲۷ تير ۱۳۶۷ جمهورى اسلامى ايران با ارسال نامه اى به خاوير پرز دكوئيار دبير كل سازمان ملل، رسماً قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفت. در هر صورت قطعنامه ۵۹۸ با تدبير حضرت امام پذيرفته شد. با اين تصميم هر چند مردم و رزمندگان شگفت زده شدند اما امام خمينى به آنها سفارشى كردند: «اين روزها ممكن است بسيارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بايدها و نبايدها كنند كه هرچند اين مسأله به خودى خود يك ارزش بسيار زيبا است اما اكنون وقت پرداختن به آن نيست». در آن زمان مردم، مسؤولان و رسانه هاى گروهى از پرداختن به جزئيات دلايل سياسى پذيرش قطعنامه خوددارى كردند اما به نظر مى رسد در حال حاضر، مسؤولان خواهند توانست به طور شفاف شرايط آن روز كشور، فشارهاى بين المللى براى در انزوا قرار دادن جمهورى اسلامى و نيز در تنگنا قرار دادن ايران از نظر اقتصادى، سياسى و نظامى را براى مردم و افكار عمومى تبيين كنند تا از هرگونه قضاوت ناروا اجتناب شود. صرف نظر از زمان پذيرش قطعنامه ۵۹۸ از سوى جمهورى اسلامى دلايل مختلف پذيرش آن از جمله دلايل سياسى بسيار با اهميت هستند. اگرچه دلايل اقتصادى و نظامى و ملاحظات ديگر نيز در پذيرش قطعنامه مزبور نقش داشتند اما به نظر مى رسد دلايل سياسى وجه غالب اين روند محسوب مى شود. هرچند تاكنون مسؤولان رسمى كشور دلايل سياسى آن را به صورت رسمى و روشن اعلام نكرده اند اما از محتواى اظهارات آنها مى توان استنباط كرد كه تحولات بين المللى و منطقه اى از جمله دلايل پذيرش اين قطعنامه بوده است. از اين رو زمان پذيرش قطعنامه ۵۹۸ در كالبد شكافى دلايل قبول آن مى تواند راهگشا باشد. هاشمى رفسنجانى، امام جمعه موقت تهران و جانشين وقت فرماندهى كل قوا در خطبه هاى نماز جمعه تهران در ۲۸ مرداد ۱۳۶۷ با بجا ارزيابى كردن زمان پذيرش قطعنامه مى گويد: «از ديدگاه ديگر ما به مسائلى رسيديم كه آن موقع [چند ماه زودتر از پذيرش قطعنامه] نمى رسيديم. رفع ادعاى جنگ طلبى ما و صلح طلبى عراق، از جمله دستاوردهايى بود كه پس از پذيرش قطعنامه ۵۹۸ در زمان فعلى به دست آمد.» در ۲۱ مرداد ۱۳۶۷ آيت الله خامنه اى، رئيس جمهور وقت كشور ، در خطبه هاى نماز جمعه تهران عنوان كردند: «اعلام قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ايران دو فايده اساسى داشت: اول اين كه آتش بس را به صلاح انقلاب و كشور دانستيم و دوم اين كه با اعلام قبول قطعنامه، ماهيت رژيم عراق على رغم ادعاى صلح طلبى، آشكار شد و تحولات بعدى اصالت هر دو مصلحت را مشخص كرد... رژيم عراق در مقابل اين حركت غير منتظره جمهورى اسلامى ايران درماند. اگر طالب پوشاندن چهره جنگ طلبانه خود بود بايد آتش بس را قبول مى كرد. اگر مى خواست زير بار نرود، چهره منافقانه اين رژيم افشا مى شد و اين هر دو به نفع كشور ما بود.» منابع: ۱- نگاهى اجمالى به قطعنامه هاى شوراى امنيت در مورد جنگ ايران و عراق- على رضا خداقلى پور فصلنامه نگين ايران- شماره ۴ ۲- تصويب قطعنامه ۵۹۸ و اسناد آن در سازمان ملل- مجيد مختارى و محمدعلى خرمى- فصلنامه تاريخ جنگ شماره ۱۰ ۳- بررسى تحولات نظامى جنگ در سال ۶۷- احسان خرم دره فصلنامه نگين ايران شماره ۲

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ناگفته هاي «خاوير پرز دكوئيار» از جنگ ايران و عراق
ايالات متحده و اتحاد شوروي بزودي توافق كردند كه در اين جنگ هيچ طرفي برنده نباشد. تنها جايگزين واقعي كه وجود داشت، اين است كه يك طرف يا هر دو طرف از نفس بيفتند.
عراق به دنبال عقب‌نشيني‌هاي جدي در جبه‌هاي نظامي، يك حركت سياسي را در سازمان ملل آغاز كرد كه با پشتوانه‌ دوستي با ديگر كشورهاي عرب، بويژه اردن و حمايت جنبش عدم تعهد كه عضوي از آن بود، در متن قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و مجمع عمومي تاثير بگذارد. تا وقتي اين سياست، سپري براي عراق در زمينه معرفي به عنوان آغازگر جنگ مي‌بود، گامي به سوي صلح با ايران بر نمي‌داشت. همان‌گونه كه جنگ ادامه مي‌يافت، ايران، تمايل و توانايي به جريان انداختن عمليات محدود را نمايش مي‌داد و عراق نمايشي از ظرفيت برابري در مقابل آنها را داشت، من فكر مي‌كردم اقدام قوي شورا ضروري است. اين اقدام شامل بعضي‌ قضاوت‌ها درباره اصل جنگ و امضاي موافقت‌نامه الجزاير مي‌شد كه زمينه گفتگو بين دو كشور مي‌شد.
براي نخستين - نه آخرين بار در اين جنگ، با توجه به اصل 99 منشور سازمان ملل، همان گونه كه دبير كل «والدهايم »پيش از من اين كار را انجام داده بود، شوراي امنيت را به يك نشست براي بررسي جدي جنگ به عنوان تهديدي براي امنيت بين‌المللي فرا خواندم. از وقتي كه دريافتم شوراي تحت اوضاع سياسي اقدام مؤثرتري از آنچه خود انجام مي‌دهم، در سه سالي كه گذشته بود، انجام نداده دست به چنين كاري نزده بودم. ايالات متحده و اتحاد شوروي كه هنوز اسير و درگير جنگ سرد بودند، چيزي از خود نشان نمي‌دادند كه از نفوذ چشم افزايشان براي پايان دادن به جنگ استفاده كنند، دست كم اگر اين اقدام به پيروزي هر كشوري مي‌انجاميد. به علاوه، آنها بزودي توافق كردند كه در اين جنگ هيچ طرفي برنده نباشد. تنها جايگزين واقعي كه وجود داشت، اين است كه يك طرف يا هر دو طرف از نفس بيفتند.
اين انتظار، ضعيف‌تر شدف چرا كه در خلال تابستان 1982، فرانسه به طور ناگهاني عراق را با پنج فروند هواپيماي سوپر اتاندار كه مجهز به موشك‌هاي اگزوسه مي‌شدند مجهز كرد كه عراق مي‌توانست با آنها پايانه نفتي جزيره خارك را كه از مهمترين پايانه‌هاي نفتي ايران محسوب مي‌شد، مورد حمله قرار دهد.
در چنين اوضاع و احوالي ايران تهديد كرد كه تنگه هرمز را مي‌بندد و شايع شد كه اسرائيل، مقدار قابل ملاحظه‌اي سلاح به ايران فروخته است. پس از آن در پايان ماه اوت، ايران عراق را به استفاده از سلاح‌هاي شيميايي عليه مناطق غيرنظامي، متهم كرد و از سازمان ملل خواست كه هياتي را به طور فوق‌العاده مسئول تحقيق در موضوع كند.

پي‌ريزي بنياني براي گفتگوها
در پايان ماه سپتامبر 1983، با طارق عزيز وزير خارجه عراق و علي‌اكبر ولايتي وزير خارجه ايران كه هردو براي شركت در مجمع عمومي سازمان ملل، به نيويورك آمده بودند، ديدار كردم. اولاف پالمه هم به نيويورك آمده بود تا با اغتنام فرصت در ديدارها شركت كند. هر دو وزير خارجه، توقعاتي از سازمان ملل داشتند. طارق عزيز، اصرار داشت كه كوشش‌هاي طايمان در جهت پايان دادن به جنگ جاري شود. به وزير خارجه اطمينان دادم كه اين خطر كه اختلافات به يك جنگ فراموش شده بدل شوند، وجود ندارد، مشكل اين بود كه با وجودي كه همه دولت‌هاي عضو، جنگ را يك فاجعه مي‌دانستند، هيچكدام آمادگي جاري كردن كوششي را براي پايان دادن به آن نداشت. من گفتم: آقاي پالمه آماده بود كه كمك كند و در هر زمان كه لازم باشد به منطقه سفر كند، اما براي من به عنوان دبير كل و حتي به ميزاني كمتر براي آقاي پالمه در مسئوليت بالايش به مثابه «شيرجه رفتن در يك استخر خالي» بود. ضروري بود كه در اين استخر آب ريخته شود، كه به مفهوم آن بود كه طرح‌هايي ريخته شود كه بتواند ما را به سوي پيشرفت رهنمون شود.
وزير خارجه ايران گفت كه كشورش از بابت تلاشهاي من و اولاف پالمه، سپاسگزار است. به هر روي، ايران نمي‌توانست انتظار داشته باشد كه رژيم عراق «عدالت را بپذيرد». او يادآور شد كه با وجودي كه عراق 15 ماه پيش عقب‌نشيني كامل نيروهايش را از سرزمين‌هاي ايران اعلام كرد، اين كشور به اشغال هزار كيلومتر مربع از سرزمين‌هاي ايران ادامه داد. او گفت: «درست نيست كه يك نفر ماري را در آستين بپروراند كه هرلحظه ممكن است او را نيش بزند.» من فقط مي‌توانم اين را اينگونه تفسير كنم كه اين به مفهوم آن است كه ايران تنها زماني مي‌تواند به صلح بينديشد كه رژيم صدام حسين به دور افكنده شده باشد.

اساسي براي گفتگوها
با وجود كمترين تغيير در شرايط‌، به هر دو وزير خارجه شفاها پيشنهادهائي كردم كه مي‌توانست به عنوان اساسي براي گفتگوهاي غير مستقيم ميان دو كشور مورد استفاده قرار گيرد. اگر پيشرفتي حاصل مي‌شد، گفتگوها به صورت مستقيم مي‌توانست ادامه يابد. اين پيشنهادها، هدف آغاز مذاكرات را تعقيب مي‌كرد، نه دسترسي به پايان جنگ را.
محورهاي مذاكرات را ارتباط با توافق‌هاي حاصل از گفتگو به اين شرح بود:
- آتش بس و عقب‌نشيني همه نيروها به خطوط مورد توافق
- هماهنگ كردن و رسيدگي به ترتيبات ضروري
- تحقيق درباره مسئوليت شروع كشتار
- جبران خرابي‌هاي جنگ با توجه به مسئوليت دولت و موضوعات پذيرفه شده بين‌المللي
- بازگرداندن اسيران جنگي و بازگرداندن همه پناهجويان و افراد تبعيدي
- تدارك موافقتنامه براي بازسازي روابط صلح‌آميز همسايگي ايران و عراق، شامل دخالت نكردن در مسائل داخلي يكديگر
- ترتيباتي براي تعيين مرزهاي بين‌المللي بين ايران و عراق
اينها محورهائي بود كه بعدها به گونه‌اي متافوت در قطعنامه 598 شوراي امنيت كه جنگ را به پايان رساند، ظاهر شده بود. تنها 5 سال بيشتر طول كشيد. سال‌هايي كه به نظر مي‌رسيد جنگ حتي ابعاد تهديدآميز بيشتري مي‌يابد.
طرح به يك گفتگوي واقعي بين دو طرف نينجاميد. از نظر پافشاري دو طرف بر مواضعشان، ضروري بود كه گام‌هاي ديگري برداشته شود. تعديل آثار جنگ، ضرورتي براي پايان دادن به آن‌ بود. طارق عزيز و اكبر ولايتي به عنوان سخنگويان و گفتگوكنندگان رسمي رژيم‌هاي خود در موضوع جنگ باقي ماندند و من بايد تماسهايم را با طارق عزيز در زمينه جنگ خليج فارس و با ولايتي در ارتباط با كسب آزادي گروگانهاي غربي در لبنان ادامه مي‌دادم. آنها هر دو عناصري توانا، معقول و كاملا حرفه اي بودند. ولايتي يك پزشك متخصص كودكان بود كه در ايالات متحده درس خوانده و در زماني كه وزير امور خارجه بود، به تحصيلات خود ادامه داده بود. او تمايل داشت دوستانه رفتار كند، برونگرا و پر انرژي بود او بعضي وقتها روز خود را با بازي تنيس در ساعت 5:30 دقيقه صبح آغاز مي‌كرد. احساسم به من مي‌گفت كه او مي‌كوشد انعطاف‌پذير و مصالحه جو باشد، اما نفوذ او محدود بود. او هيچكدام از تعصب‌هاي ديگر رهبران ايراني را از خود بروز نمي‌داد.
طارق عزيز، حس مردي با توانايي‌هايي غير معمول را در من برمي‌انگيخت. انگليسي او عالي بود و هرگز كمتر از حد نياز، آمادگي گفتگو در موضوعات مورد علاقه‌اش را بروز نمي‌داد. او مي‌دانست كه واقعا چه مي‌خواهد بگويد و آن را مي‌گفت. اما هيچوقت مخالفتي را با رئيس جمهوري خود بروز نمي‌داد. هم طارق عزيز و ولايتي مي‌توانستند ساعت‌ها در دفاع از مواضع خود و تكرار آنها سخن بگويند. از ميان اين دو تن به نظر مي‌رسيد طارق عزيز تمايل بيشتري براي يافتن راه‌هايي در حركت از ميان دستورات خود در جهت فائق آمدن بر بن‌بست‌ها دارد. شايد اين بازتاب موقعيت ممتاز او در سلسله مراتب حكومت ملي‌اش بود.
هر دو نفر تا حال حاضر در مقام‌هاي برجسته خود بدون پيشرفتي در دولت‌هاي خود باقي مانده‌اند. هر دو نفر بايد از نفوذي فوق‌العاده برخوردار مي‌بودند و آن را كسب كرده بودند. من آن دو را بيشتر از كساني كه براي بقا مي‌جنگند، تلقي مي‌‌كنم. اين را مي‌شد فهميد كه هركدام تعهدي دارند كه سبب مي‌شود به عنوان يك نماينده عمل كنند و هركدام تعهدي دارند كه سبب مي‌شود به عنوان يك نماينده عمل كنند و هركدام آماده بود تا بي‌توجه به برخي ضعف‌ها و ناهماهنگي‌هاي سياسي، براي آنها استدلال منطقي بياورند. آنها زيركتر از آن بودند كه ضعف‌ها و ناهماهنگي‌ها را نبينند.
در واكنش به ادامه يافتن گزارش حمله به مراكز غيرنظامي و تهديدهايي عمدتا از سوي ايران در مورد كشتيراني در خليج فارس مي‌شد شوراي امنيت در پايان اكتبر 1983 قطعنامه 540 را تصويب كرد كه در آن بار ديگر قطع فوري هرگونه عمليات نظامي عليه اهداف غير نظامي خواسته شده بود و براي اولين بار دولت‌هاي مخاصم به ترك فوري خونريزيها در منطقه خليج «شامل تمام خطوط دريايي، راه‌هاي‌آبي، فعاليت هاي ترابري، پايانه‌ها، مبادي ورودي و بنادر ...» فرا خوانده شده بودند. من مي‌ديدم كه كلمات و بيان قطعنامه بار ديگر از من مي‌خواست تا «توقف ستيزها» را پيگيري كنم، چيزي كه ايران هرگز با آن موافقت نمي‌كرد. سر آخر كله فارس از خليج خشم ايران را برانگيخته بود اگر چه در آن شرايط اين واژگان بيشتر مورد قبول ديگر دولت‌هاي ساحلي بود.
اولاف پالمه در يك سخنراني عمومي در استكهلم گفت كه شورا در نگاشتن قطعنامه‌‌، بسيار شتابزده عمل كرده است. من نمي‌توانستم خود را از همراهي با قطعنامه كنار بكشيم، اما مي‌توانستيم و همين كار را هم كردم، كه هويت خود را از شوراي امنيت جدا كنم.
همان‌گونه كه پيش‌بيني مي‌كردم، واكنش ايراني‌ها به قطعنامه منفي بود. دولت ايران نخست ظاهرا از من خواست كه روشن كنم، شوراي امنيت به «كدام خليج» در قطعنامه اشاره دارد. (هيچ توضيحي در كار نبود)،‌در يك پاسخ كتبي، ايران يادآور شد كه اقدام شورا، «همان برخورد نابرابري بوده است كه از آغاز جنگ از سوي عراق، تعقيب شده است.»
عراق از اين قطعنامه استقبال كرده و اعلام كرد آماده است تا در «يافتن يك شيوه موثر براي جاري كردن آتش بس براي يافتن راه رفع نگراني‌هاي همه طرف‌ها در جهت رضايت از نتايج» مشاركت كند. به هر روي اين شامل شرايطي مي‌شد كه به ايجاد يك مشكل دنباله‌دار انجاميد و مي‌توانست زدوخورد را به فرجامي برساند. قبول قطعنامه، با اين توضيح همراه بود كه اين قطعنامه «يك مجموعه كامل و تقسيم‌ناپذير» است و با احترام به ماهيت، زمان‌بندي و رويه اجرايي، در اين زمينه اقدام شود. همه طرفها بايد به طور يكسان و به فوريت از آنها بهره‌ ببرند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ناگفته هاي «خاوير پرز دكوئيار» از جنگ ايران و عراق
ايراني ها به شوراي امنيت بي اعتماد بودند

البته اين قسمت اول بود و پست قبلي قسمت دوم.

در بيست و پنجم ماه مه 1982، يك روز پس از بازگشت ايراني‌ها به خرمشهر، نامه‌هايي براي رئيس جمهور خامنه‌اي و رئيس جمهور صدام حسين فرستادم و يادآور شدم كه اعتقاد راسخ دارم كه «به مقطعي رسيده‌ايم كه لازم است جستجو براي رسيدن به توافق مورد تاييد دو طرف، از سرگرفته شود.»
مساعي جميله‌ام در خدمت آنها بود تا آنچه را كه مي‌خواهند به دست آورند. صدام حسين تا ششم ماه ژوئن جواب نداد. در ششم ژوئن، شوراي فرماندهي انقلاب عراق، به طور يكجانبه آتش بسي را اعلام كرد كه از سوي ايران رد شد. پس از آن در بيستم ژوئن صدام اعلام كرد كه عقب‌نشيني كامل نيروهاي عراق از خاك ايران آغاز شده است و در ده روز كامل مي‌شود. آيت‌الله خميني (ره) مرجع عظماي روحاني و سياسي ايران، فورا اين اقدام را رد كرد و اعلام كرد كه جنگ تا تخليه كامل سرزمين‌هاي ايران از سوي واحدهاي نظامي عراقي ادامه مي‌يابد. اين نشان مي‌داد كه ايران مصمم است رژيم صدام را سرنگون كند، همان‌گونه كه صدام مدعي بود كه اهداف غيرنظامي از آغاز جنگ تعقيب مي‌شده است. رئيس جمهور خامنه‌اي در بيست و پنجم ماه مه در پاسخ به پيشنهاد مساعي جميله من، بر موضع اوليه ايران تاكيد كرد كه به طور فشرده از اين قرار بود: عقب‌نشيني همه نيروهاي عراقي، تاسيس حكومت اسلامي در عراق (خلع يد از صدام حسين)، پرداخت 150 ميليارد دلار خسارت از سوي عراق و بازگرداندن همه عراقي‌هاي تبعيدي از ايران (مجموعه اي از شيعيان اين كشور) و باز كردن معبري از عراق به روي نيروهاي ايراني براي درگير شدن در نبرد عليه اسرائيل.
رئيس جمهور خامنه‌اي اصرار داشت كه هرگونه تلاش ميانجيگرانه بايد به پذيرش اين شرايط از سوي عراق منتهي شود.
ايران تاكيد داشت كه هيچ تمايلي به اشغال هيچ بخشي از خاك عراق ندارد (همان‌گونه كه در عمل، پس از كنترل سرزمين‌هاي عراق از سوي واحدهاي نظامي ايران، شاهد آن بوديم).
در پاسخ ششم جولاي، صدام حسين برخواست خود براي نشستن بر سر ميز مذاكرات با ايران براي دستيابي به توافقي در اين زمينه تاكيد كرد. در اين نامه يا هيچ كجاي ديگر، چرخشي در مواضع قبلي عراق در مورد ادعاي ارض براي حاكميت بر اروند رود، ديده نمي‌شد.
عراق در نظر داشت از طريق دوستانش در جنبش عدم تعهد، شوراي امنيت را تشويق كند تا قطعنامه‌اي را بر پايه آن عوامل اصلي ترتيباني كه مي‌توانست اساس گفتگوهايي قرار گيرد، به تصويب رساند. كه سرانجام اين امر كارگر افتاد. نماينده دائم گينه هنگامي كه در جولاي 1982 رياست شوراي امنيت را بر عهده گرفت، قادر بود اعضاي شورا را كه در ابتدا دچار ترديد بودند، به تصويب قطعنامه 514 شوراي امنيت ترغيب كند كه برپايه آن، درخواست يك آتش بس، پايان فوري هرگونه فعاليت‌هاي نظامي و عقب نشيني نيروها به مرزهاي شناخته شده بين‌المللي مطرح شده است. پس از آن، شورا - خوش‌بينانه - تصميم گرفت تيمي از ناظران سازمان ملل را براي نظارت بر آتش بس و عقب‌نشيني نيروها به كار گمارد. قطعنامه همچنين از تداوم يك تلاش ميانجيگرانه در يك فضاي همكاري با دبيركل سخن مي‌گفت.
من اميدوار بودم كه قطعنامه بعدي به بي‌اعتمادي ايراني‌ها به شوراي امنيت پايان دهد. اميد من بيهوده بود. قطعنامه عقب‌نشيني نيروها به مرزهاي بين‌المللي را همان‌گونه كه ايران پيشتر خواسته بود مطرح مي‌كرد، اما اكنون ايران اراضي عراق را تحت اشغال داشت و مي‌خواست تا زمان دستيابي به يك توافق آن را نگاه دارد. از نظر ايران، نكته مهمتر اين بود كه قطعنامه هر دو طرف را محكوم مي‌كرد، بدون در نظر گرفتن اينكه يكي از دو طرف بيشتر از ديگري در آغاز جنگ مقصر بوده است.
عراق، فورا قطعنامه را پذيرفت. ايران، به طور عمومي، مثل قبل در چارچوب فرايند كنار كشيدن خود از هر اقدامي كه شوراي امنيت صورت مي‌داد، اين قطعنامه را رد كرد. در اكتبر 1982، عراق شوراي امنيت را به تشكيل جلسه فراخواند تا موضوع حمله وسيع نيروهاي ايراني را در مرزهاي بين‌المللي نزديك شهر عراقي مندلي بررسي كند. شورا تشكيل جلسه داد و قطعنامه 522 را تصوي بكرد كه براساس آن بار ديگر خواستار آتش بس فوري و عقب‌نشيني نيروها به مرزهاي شناخته شده بين‌المللي شده بود. اين بار، به هر روي، شورا از اين موضوع استقبال كرد كه «واقعيت آن است كه يك طرف همواره آمادگي خود را به همكاري در اجراي قطعنامه 514 (1982) اعلام مي‌كند» و سوي ديگر را به انجام همان كار فرا خواند و اين اقدامي بود كه ايران را درست هنگامي كه موقع نظامي‌اش بهبود يافته بود، خشمگين كرد. در خلال مشورتهاي غيررسمي شوراي امنيت، من بسادگي گفتم متني كه انشاء شده است مناسب كار من به عنوان ميانجي براي آوردن جناحها در كنار هم نيست به هر روي قطعنامه تصويب شد.
در پاسخ، ايران (مطلبي كه به من اعلام شد، چرا كه اعلام كردن موضوع به شوراي امنيت رد شده بود) اعلام كرد تنگه سومار كه عراق آن را به عنوان يك موضع تهاجمي ايران معرفي كرده بود، كاملا در خاك ايران واقع شده است و ايران با سرافرازي به جامعه بين‌المللي اعلام مي‌كند كه: «به كمك خدا... اين مرحله از عمليات دفاعي عليه ارتش متجاوز كاملا موفق بوده است» بيانيه در ادامه يادآور مي‌شد: ايران نسبت به بي‌طرفي و اهداف اين عنصر مهم (شوراي امنيت) كه براي مدت 22 ماه كه از تجاوز عراق به اراضي ايران مي‌گذشت، ساكت بود و تنها زماني تفكر نسبت به موضوع را آغاز كرد كه جمهوي اسلامي ايران در بيرون راندن متجاوز موفق شده بود ترديد دارد. در اين وضع، ايران در فكر قطعنامه شوراي امنيت در ارتباط با شرايط ميان ايران و عراق است كه هيچ مزاحمتي براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد نكند. چند روز بعد، وقتي با وزير خارجه ايران علي اكبر ولايتي ديدار كردم به او گفتم كه قطعنامه جديد شوراي امنيت را مفيد نمي‌دانم و بي‌شك او مي‌فهمد كه عوامل نفوذ سياسي حاضر در شوراي امنيت خارج از كنترل من است.
در اكتبر 1982، حزب اولاف پالمه، بار ديگر قدرت را در سوئد در دست گرفت و او دوباره نخست وزير شد. من از او خواستم كه با وجود وظيفه سنگين ملي، به عنوان نماينده ويژه باقي بماند. او با افتخار و شور و با وجود نااميدي از پيشرفت ميانجيگري قبول كرد. من اين واقعيت را دريافته بودم كه شكست ماموريت‌هيا رسمي او، بر موقعيت او در كشورش تاثير مي‌گذارد. هنگامي كه به شوراي امنيت اطلاع مي‌دادم كه نخست وزير پالمه موافقت كرده است كه به فعاليت‌هاي خود به عنوان نماينده ويژه ادامه دهد، تاكيد كردم او تنها هنگامي ماموريت‌هاي بعد را به عهده خواهد گرفت كه هر دو طرف اعلام كرده باشند آماده‌اند وارد بحث شوند و به گفتگوي محتوايي بر سر موافقت‌نامه‌اي در زمينه زد و خوردشان دست يابند. بدبختانه، اين شرايط تا زماني كه اولاف پالمه بر اثر شليك گلوله يك تروريست كشته شد تحقق نيافت.
بن بست در زمين
در اواخر سال 1982، جنگ زميني به يك بن بست رسيد. تهاجم‌هاي زميني ايراني‌ها با افزايش حملات هوايي عراقي‌ها، جايي كه عراقي‌ها برتري داشتند، روبرو شد و به دنبال آن عراقي‌ها از سلاح‌هاي شيميايي استفاده كردند. پيشنهاد من براي دست زدن به مساعي جميله به هيچ كجا نرسيد. ايراني ها به كنايه مي‌گفتند كه اگر بنا بود پاسخگو باشند، چيزي عيني بايد پيشنهاد مي‌شد.
من اين را به پذيرش موافقتنامه الجزاير درباره اراضي و پرداخت خسارت از سوي عراق تعبير كردم. چنين پذيرشي مي‌توانست به دست آيد. در ماه مه 1983، دولت ايران از من خواست كه هياتي را مسئول تحقيق در موضوع حملات نظامي عراق به مناطق غيرنظامي كنم. يك ماه بعد، عراق همين درخواست را در زمينه اعزام يك هيات براي تحقيق درباره اسيران جنگي در دو كشور مطرح كرد. من دريافتم كه تنها به دلايل انساني، بايد با علاقمندي به اين درخواستها پاسخ دهم.
از آن طرف، با پيگيري اين موضوعات مي‌شد زمينه اساسي را براي گفتگوها بين دو كشور عملي و ممكن كرد و ايران را وادار كرد كه به تماس با شورا يامنيت تن در دهد. بنابراين هياتي را براي تحقيق در مناطق غيرنظامي هر دو كشور مامور كردم و مشورت‌هايي را با كميته بين‌المللي صليب سرخ كه مسئوليت اوليه سلامتي اسيران جنگي را داشت آغاز كردم تا هياتي را براي تحقيق درباره شرايط اسيران جنگي هر دو كشور ايران و عراق مامور كند.
هيات تحقيق درباره مناطق غيرنظامي، گزارش كرد كه در مناطق غيرنظامي ايران، آثار ويراني سنگين و قابل توجهي ناشي از حملات هوايي، توپخانه‌اي و موشكي و آثار ناچيزي از ويراني در مناطق غيرنظامي عراق ديده مي‌شود. ع راق كه از اين گزارش راضي نبود مفري از اين گزارش جستجو نكرد تا در مقابل من نايستاده باشد. ايران به نحوي قابل فهم از اين گزارش راضي بود. نماينده دائم ايران به من اطلاع داد كه اين كشور آرزو دارد اقدام سازنده‌اي از سوي شوراي امنيت صورت گيرد كه تا انتظاراتش از آن نهاد بر آورده شود. شورادر سال 1983 با تصويب قطعنامه 540 با محكوم كردن خشونتها و پايمال شدن قوانين انساني بين‌المللي و دعوت به دست كشيدن فوري از هرگونه عمليات نظامي عليه اهداف غيرنظامي، به اين درخواست پاسه داد. قطعنامه، بار ديگر از من مي‌خواست كه به تلاشهاي ميانجيگرانه و مشورتهايم با دو طرف درباره راه‌هاي پايان دادن به خشونتها ادامه دهم. اين نكته آخر بشدت واقع بينانه بود، چرا كه بر من كاملا روشن بود كه راهي براي توافق آتش بس وجود ندارد. نماينده دائم ايران به من يادآور شد كه قطعنامه با قصور در انتقاد از عراق، نظر كشورش را درباره كوتاهي در نقش شورا تاييد كرده است.

خبرگزاري فارس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دريابان شمخاني در گفتگوي مشروح با فارس: نامه محسن رضايي براي ادامه جنگ بود نه صلح خبرگزاري فارس: دريابان شمخاني با طرح اين سوال كه اگر نامه فرمانده وقت سپاه در مورد نيازهاي جنگ نوشته نمي‌شد آيا ما واقعا قادر به ادامه جنگ بوديم؟ تاكيد كرد: نامه محسن رضايي به آقاي هاشمي كه به رويت امام‌(ره) رسيد براي چگونگي ادامه جنگ به منظور دستيابي به يك صلح پايدار بود نه صلح در همان وقت. امير دريابان علي شمخاني همواره به عنوان يك تئوريسين و صاحب نظر در موضوعات راهبردي و دفاعي و يك كارشناس برجسته براي تشريح دوران دفاع مقدس شناخته مي‌شود. هر چند قرار بود مصاحبه خبرنگاران دفاعي خبرگزاري فارس با رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي و وزير موفق دفاع كشورمان در طول 8 سال، از دوران دفاع مقدس باشد اما اين مصاحبه فرصت مناسبي بود تا برخي از موضوعات روز همچون بررسي تهديدات پيش روي كشور و استراتژي‌هاي دوران مسئوليت وي در وزارت دفاع را هم مطرح كنيم. * موضوع ادغام سپاه و ارتش پس از جنگ را تائيد يا رد نمي‌كنم دريابان شمخاني درباره موضوع ادغام سپاه و ارتش پس از پايان جنگ گفت: شايد در آن زمان تغيير ساختار تصميم درستي بود. از كجا مي‌دانيد كه اگر آن تغيير ساختار رخ مي‌داد وضع بهتر نمي‌شد؟ آيا ادغام وزارت دفاع و وزارت سپاه اشتباه بود؟ حتما اين مورد درست بود. آيا ادغام شهرباني و كميته و ژاندارمري غلط بود؟ البته در يك فرايند ادغام 2 مرحله قابل بررسي است: 1- اصل تصميم‌گيري 2- درستي انجام. وي افزود: من در مرحله اول، ادغام سپاه و ارتش را رد يا تاييد نمي‌كنم، فقط مي‌گويم كه نمي‌شود گفت با اين ادغام وضعمان بدتر يا بهتر مي‌شد. اين فرمانده عالي رتبه دفاع مقدس افزود: در آن زمان فقط بحث بررسي ساختار بود. آقاي هاشمي تجارب جنگ 8 ساله را داشت كه در قسمت اعظم آن از جانب حضرت امام(ره) نقش فرماندهي را بر عهده داشت و در اين بحث هم مي‌خواست ساختار نويني به نيروهاي مسلح بدهد. موضوع ادغام به مرحله تصميم گرفتن امام(ره) نرسيده بود و حتي فكر نمي‌كنم به مرحله گزارش دادن به امام(ره) هم رسيده باشد. شمخاني با بيان اينكه اين موضوع متوقف شد اما فكر نمي كنم درست باشد كه بگوئيم جلوي ادغام گرفته شد، گفت: بلكه بايد گفت كه با تغييرات جديد و حضور رهبر انقلاب به عنوان فرمانده معظم كل قوا، آن مسير نمي‌توانست ادامه يابد و مسير ديگري براي كارآمد ساختن دنبال شد كه نتايج مثبت آن به ظهور رسيده است. وزير دفاع سابق كشورمان تاكيد كرد: موضوع ادغام سپاه و ارتش ديگر بار پيگيري نخواهد شد. * قطعنامه 598 اوج احساس ترس از قدرت ايران بود دريابان شمخاني در خصوص پذيرش قطعنامه توسط ايران نيز گفت: در نظام ناعادلانه جهاني گرفتن حق تابع ميزان قدرت است و در نظام سلطه سالاري به ميزاني كه قدرتمند مي‌شديم حقوقمان محترم‌تر شمرده مي‌شد و قطعنامه 598 اوج احساس ترس از قدرت ايران بود. وي پيرامون نامه محسن رضايي فرمانده وقت سپاه به امام (ره) و بيان مشكلات جبهه‌ها گفت: فرض مي‌كنيم اين نامه آقاي رضايي نوشته نمي‌شد. اگر نوشته نمي‌شد آيا ما قادر به ادامه جنگ بوديم؟ ظرفيت موجود در كشور مي‌گفت نمي‌شود جنگ را ادامه داد. درست است كه ما فاو را داشتيم اما داشتن فاو بدون استحكام كل جبهه، قوت نيست بلكه بايد در كنار همه قوت‌ها آن منطقه را هم داشت. همواره پيروزي در يك نقطه نبايد اصحاب پيروزي را اغوا كند كه انگار همه جا قوي هستند، اين يك درس جنگ است. بلكه بايد ديد اين پيروزي متناسب با همه قدرت‌هاي ما هست يا خير. رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي يادآور شد: اين نامه براي چگونگي ادامه جنگ بود نه صلح. * غلو در خاطرات و ناگفته‌هاي جنگ به وجود آمده است از وزير دفاع سابق كشورمان خواسته شد تا ناگفته‌اي از جنگ را مطرح كند كه وي تاكيد كرد: من از 2 چيز آرامش رواني ندارم؛ خاطره و ناگفته. وي افزود: از آنها كه موضوع ناگفته را مطرح مي كنند بايد پرسيد كه ناگفته نسبت به كجا؟ ما ناگفته‌اي نسبت به حريف نداريم چون سقوط كرده است و محدوديتي نداريم. اگر منظور ناگفته نسبت به خود است بايد توجه داشت كه فرمانده تيپ و نيروها ناگفته‌اي تاثيرگذار ندارند، بلكه اگر ناگفته‌اي هم باشد در حد عالي‌ترين مقامات يك كشور است كه فقط يك يا 2 نفر از آن خبر دارند. شمخاني با گلايه از برخي موضوعات مطرح شده در اين خصوص گفت: اخيرا تيتر همه كتاب‌هاي ما شده ناگفته‌هاي جنگ و متاسفانه موضوع غلو در خاطرات و ناگفته‌ها مثل موضوع بيان ويژگي‌هاي شهدا و دست نيافتني كردن آنها، به وجود آمده است. بايد بدانيم اگر ناگفته‌اي هم هست در حوزه خودي و در عالي‌ترين سطوح است و اندازه آن نيز كتابخانه نيست بلكه تنها يك كتاب است. اين فرمانده ارشد دوران دفاع مقدس در ادامه گفتگوي خود با فارس گفت: اما يك موضوع كه كمتر گفته شده را بيان مي كنم. حكم حضرت امام (ره) راجع به تشكيل 3 نيرو در سپاه، آغازش با دستور خود امام(ره) بود كه به فرمانده سپاه دستور دادند شما از من درخواست كنيد كه من به شما نيرو بدهم. فرمانده سپاه در آن زمان به دنبال تشكيل يگان بود و در نامه هم عنواني غير از نيرو را به كار برد اما امام (ره) در پاسخ خودشان عنوان نيروهاي سه‌گانه را به كار مي‌برند. وي يادآور شد: يگان، موضوع خردتري است ولي نيرو هويت مستقل دارد. يگان فرمانده دارد اما در يگان، حد واحد رزمي غير خودكفاست و تكيه بر مركزيت دارد اما نيرو در موضوعات مختلف مثل توليد و بكارگيري تسليحات مي‌توانست نظام خودكفايي را براي خود تعريف كند. اين نياز در سپاه حس مي‌شد اما درخواست نياز به شكل ابتدائي از طرف حضرت امام (ره) بود كه نشان از بالندگي فكري ايشان داشت كه تاثير آن امروز معلوم مي‌‌شود. همانطور كه صدور فرمان تشكيل بسيج تاثيرات خود را در طول دفاع مقدس نشان داد كه امام(ره) قدرت پيش‌بيني، آينده‌نگري و ساختار سازي بسيار بالايي داشتند، چراكه تنها قدرت آينده‌نگري كافي نيست بلكه بايد ساختار متناسب را هم تعريف كرد كه نشان مي‌داد امام(ره) از اين نظر هم منحصر بفرد بوده است. * بني‌صدر خائن شد رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي در خصوص برخي نقل قولها از وي پيرامون خيانت بني صدر گفت: ممكن است آنها كه امروز از بني‌صدر مي‌گويند، اكنون مسئوليتي داشته باشند اما آن روزها مهم است. من اين جريان را توصيف مي‌كنم نه تحليل. اگر مي گويند عمليات هويزه عمليات خائنامه بني صدر است، اينطور نيست چون دوست داشت رقباي سياسي خود را با اين پيروزي خلع سلاح كند، ولي فهم علمياتي‌اش اين قدر بود. بحث اسناد لانه جاسوسي هم كه چند و چون آنرا بنده نمي‌دانم جدا از فرماندهي جنگ و فرماندهي عمليات هويزه است. بني‌صدر خائن شد و تشكيل جبهه مشترك با منافقين، دليل اين خيانت است. وي افزود: از كساني كه به من ايراد مي گيرند بپرسيد چه كسي عمليات "فرمانده كل قوا، خميني روح خدا" را نامگذاري كرد؟ قطعا من را نام مي‌‌برند. ما در مقابل جرياني بوديم كه بني‌صدر را حمايت مي‌كردند. بني‌صدر در جنگ غلط فكر مي‌كرد ولي نمي‌شود اتهام هرچيزي به او نسبت داد . شمخاني تاكيد كرد: متاسفانه بعضي روزنامه‌ها طور ديگري منعكس كردند. بايد توجه داشت كه همكاري بني صدر با منافقين، از او يك خائن ساخت؛ وقتي فريب منافقين را خورد. * بخش ديگري از مصاحبه با امير دريابان شمخاني كه به موضوع نحوه تمركز قدرت دفاعي ايران روي توليد موشك‌هاي مختلف و بررسي تهديدات پيش روي كشور مي‌پردازد، در روزهاي آينده منتشر خواهد شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ناگفته هاي «خاوير پرز دكوئيار» از جنگ ايران و عراق
من او را مردي اهل مباحثه يافته و پر حرارت ترين كسي كه با او صحبت كردم. مردي كه مي‌توانست بسادگي شوري در يك مسجد با پا كند. او گفت: كه تا وقتي صدام در قدرت است، هيچ راه حلي وجود ندارد.
اين مسئول ياد آور شد كه مطمئن است با نظارت بر خونريزي كه ايران قرباني آن است من نمي‌توانم مسئوليت هايم را به عنوان يك محافظ صلح با درك بهتري به انجام رسانم.
ترتيبات بسرعت تدارك ديده شد. امير قطر، هواپيماي خود را براي پروازي به تهران و بغداد اختصاص داد. تضمين عراقي ها براي ايجاد گذر گاه امن از منطقه جنگي عراق به دست آمد. بر اين اساس ما نخست از سوي هواپيماهاي عراقي و سپس توسط هواپيماهاي ايراني اسكورت مي‌شديم، تجربه اي ويرانگر در شرايطي كه معلوم نيست كي به كي هست. روز بعد در هفتم آوريل 1985 به تهران رسيدم. در 24 ساعت با مسئولان ايراني به استثناي آيت الله خميني ديدار كردم. نخستين گفت گويم با ولايتي وزير امور خارجه بود كه با او بخوبي آشنا بودم. من ياد آوري كردم كه نشانه هايي ديده مي‌شود كه شوراي امنيت ديدگان بازتري يافته است و اكنون زمان خوبي است كه به يك زمان بندي براي اجراي طرح هشت ماده ام به دست يابيم. شايد يك آتش بس سه ماه براي توافق آينده روي جزئيات قابل دسترسي باشد. وزير امور خارجه با خودداري از پذيرش يك التزام تنها ياد آور شد كه اجراي اين طرح هشت ماده اي نمي‌تواند به ديگر موضوعات ارتباطي داشته باشد.
رئيس جمهور ايران آيت الله سيد علي خامنه اي مردي ساده نبود كه بتوان با او براحتي رابطه برقرار كرد. او كه تنها از يك دستش استفاده مي‌كرد، در جريان يك حمله تروريستي، مجروح شده بود. من او را مردي اهل مباحثه يافته و پر حرارت ترين كسي كه با او صحبت كردم. مردي كه مي‌توانست بسادگي شوري در يك مسجد با پا كند. او گفت: كه تا وقتي صدام در قدرت است، هيچ راه حلي وجود ندارد. دليل پذيرش طرح من از سوي ايران، شرايط انساني بود، اما همان گونه كه ولايتي همواره (ومكرر) مي‌گفت: آنها نمي‌توانستند اين طرح را با مسائل ديگر مخلوط كنند.
نخست وزير حسين موسوي هم آدمي نبود كه براحتي بتوان با او گفت و گو كرد. همان گونه بر همان مواضع ديگر رهبران ايراني تاكيد مي‌كرد. بويژه از من خواست كه به عراقي ها بگويم موشك ايراني كه اخيرا بغداد را هدف گرفت، آن گونه كه گفته مي‌شد، آخرين موشك ايران نيست. ايران آنقدر مجهز شده است كه موشكهاي بيشتري بفرستد. اگر صدام به اين فكر است كه با اين خشونت ها و با سلاح شيميايي مي‌تواند خود را حفظ در اشتباه است. اين گونه عمل كردند، تنها مي‌تواند نيروي در ايران ايجاد كند كه به جنگ ادامه دهد و به اتحاد مردم ايران بينجامد.
آخرين مقام ارشدي كه با او در خلال اين ساعات هيجاني ديدار كردم، حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس بود كه نقش موثري در گفت و گوهاي پايان جنگ و پس از آن آزاد سازي گروگانهاي غربي در لبنان داشت. بر آن بودم تا او را بخوبي بشناسم حضور او در وهله اول شگفت انگيز بود. رفتار او در آن موقعيت، خشك بود، طرز برخوردي كه او مي‌خواست نزد گروه وسيعي از روزنامه نگاران كه در خلاف مقدمات گفت و گو حاضر بودند، داشته باشد.
نخستين اظهار نظر رفسنجاني پس از آرزوي موفقيت براي من در اداي وظيفه در قبال بشريت اين بود كه انقلاب، وظيفه سازمان ملل را دشوار تر مي‌كند، چرا كه، شرايط جديدي به وجود مي‌آورد. او اضافه كرد: يك شخصيت انقلابي در راس سازمان ملل مي‌تواند كمك باشد.» اما متاسفانه من از اين دست نبودم. به او پاسخ دادم كه اگر انقلاب براي عدالت و پيشرفت باشد، در آن صورت من هم در پي آن هستم. رفسنجاني مي‌گفت در موقعيتي كه جنگ به ايران تحميل شده است، هيچ راهي براي مقايسه وضع ايران با اسرائيل وجود ندارد (كه هيچگاه براي من اتفاق نيفتاده بود چنين كنم) چرا كه اسرائيل از سوي همسايگي محاصر شده است كه با آنها در جنگ است . جنگ عليه ايران به اين دليل آغاز شده است كه در ايران انقلاب شده است. انقلابي في نفسه بر آن است كه تنبيه متجاوز نمي‌تواند فراموش شود. رئيس مجلس به صراحت ياد آور شد كه براي ايران امكان استفاده از سلاحهاي شيميايي وجود دارد اما آرزو دارد كه هرگز از آنها استفاده نكند و حتي اگر عراقي ها به حملات خود با سلاحهاي شيميايي ادامه دهند، دست به اين كار نخواهد زد. وزير خارجه ولايتي، دخالت كرد تا عبارت را با اين جمله تصحيح كند كه ايران نمي‌خواهد سلاحهاي شيميايي توليد كند. رئيس مجلس به هر روي، اصرار داشت كه آنچه او مورد نظرش بوده است، همان عبارتي بوده كه به كار برده است، ايران طالب استفاده از سلاحهاي شيميايي نيست.
رفسنجاني به شدت از شوراي امنيت انتقاد داشت. او مي‌گفت: شورا جسارت آن را ندارد كه به اين واقعيت اعتراف كند كه عراق متجاوز است. از سوي ديگر، او گزارشهايي را كه من به شورا درباره حمله به اهداف غير نظامي و وضع اسيران جنگي ارائه كرده بودم. ملاحظه كرده بود و آن را بي طرفانه مي‌دانست. به نظر او من تنها كسي بودم كه حقيقت را مي‌گفت. من به او گفتم كه بيشترين تلاشهايم را به كار خواهم بست تا حملات به مناطق غير نظامي و استفاده از سلاحهاي شيميايي را پايان دهم، اما اين وظيفه من نيست كه تبعات جنگ را كاهش دهم، بلكه وظيفه دارم راه خلي براي پايان جنگ به دست آورم. طرح 8 ماده كه پيشنهاد كرده بودم، از اين منظر، روزانه اي بود. من يك فرمول جادويي ارائه نكرده بودم بلكه مي‌خواستم تنها طرفها را به يك توافق صلح آميز جلب كنم. پاسخ رئيس مجلس، سخت بود. او گفت كه تصيحتي براي من دارد من نبايد اشتباه ديگران را تكرار مي‌كرد با متجاوز و قرباني نبايد يكسان برخورد شود. تنها راه حل جنگ در اين معنا نهفته بود. او براي موفقيت من در اين راه دعا مي‌كرد و من گفتم كه موفقيت به عزم همه طرفهاي مربوطه بستگي دارد.
روز بعد در بغداد بودم و بدون معطلي با رئيس جمهوري صدام حسين ملاقات كردم پيش از اين در يكي دو اجلاس بين المللي با او دست داده بودم و پس از آن، اين نخستين گفت و گويي جاندار با مردي بود كه چنين نقش مقتدرانه اي را در منطقه ايفا مي‌كرد. نه در اين ديدار و نه در ديگر ديدارها، صدام را عناصري كاريزماتيك (داراي جذبه رهبري) نديدم. در اين فرصت طارق عزيز و عصمت كتاني كه در آن موقع معاون دبير كل وزارت امور خارجه بود، به همراه يك مترجم و يك يادداشت بردار، حضور داشتند. مثل همه ملاقتهايي كه با صدام داشتم، در اين ديدار تنها رئيس جمهوري عراق سخن گفت. او با چرب زباني صحبت مي‌كرد، يادداشتي با راهنمايي نداشت و دقيقا مي‌دانست چه مي‌خواهد بگويد. او به نوعي گزافه گو بود، اتما به نظر شنونده خوبي مي آمد. در گفت گو با او، حس مردي كاملا مقتدر را منتقل مي‌كرد كه خطوط صحبت او با فضل فروشي توام بود و گرايش‌هاي سطحي خود را با توجه به آنچه طرف صحبت چه بايد بگويد آشكار مي‌كرد.
ماموريت او، به نظر مي‌رسيد، وعظ كردن درباره اعمال حق به ديگران باشد.
به طور قطع ادعاي صدام حمايت قاطع از صلح بود. به عنوان دبير كل، هرگز نديدم كسي غير از اين اظهار كند. او انتظار داشت مادام كه از صلح سخن مي‌گويند من عراق را براي پذيرش هيچ چيز تحت فشار قرار ندهم كه بر استقلال و بزرگي كشور تاثير بگذارد. او مدعي بود كه ايران همشه در منابع عراق در صدد توسعه طلبي بوده است. دولت خود را با بي‌اعتنايي به قانون تربيت مي‌كند هنگامي كه عراق پيام تبريك به مناسبت استقرار جمهوري اسلامي فرستاد، تهران دستي تكان داد و پاسخ داد كه جهان اسلام، براي بي دينان آماده است. هنگامي كه او كشورهاي خليج فارس را نصيحت مي‌كرد كه انقلاب ايران را به رسميت بشناسندف ايران حتي تحت هدايت رئيس جمهوري قبلي ابوالحسن بني صدر، فشار خود را بر آن قرار داد كه بغداد را تحت نفوذ در آورد. ايران ايستگاههاي مرزي عراق را پيش از 22 سپتامبر، روزي كه عراقي ها طي عكس العملي از مرزها گذشتند، مورد حمله قرار داد. هنگامي كه ايران، كاملا فشار خود را بر به لرزه در آوردن پايه هاي دولت او قرار داد، او بايد بدقت سخناني را كه من در تهران شنيده بودم، در مي‌يافت. دولت عراق، به سهم خود با هر اقدامي كه مي‌توانست جنگ را كوتاه كند و طرحي براي پايان دادن به كشتار باشد، همكاري مي‌كرد. دولت او، تنها خواستار عقب نشيني هر دو ارتش به مرزهاي بين المللي و تعهد دو طرف در زمينه دخالت نكردن در امور داخلي ديگري است او صدام حسين آماده بود تا به دولت ايران شانس كار كردن در راستاي صلح را بدهد. او با هيچ اقدامي موافقت نمي‌كرد كه به هر روي مي‌توانست به طولاني شدن جنگ بينجامد.
صدام به طور طولاني و با غرور از پيشرفت اقتصادي كه رژيم او براي عراق به ارمغان آورده بود، سخن مي‌گفت. او مي‌گفت كه وقتي رژيم او بر سر قدرت آمد، بغداد بيشتر از يك دهكده با گذشته اي افسانه اي نبود. حالا سوء تغذيه، بي سوادي و فقر كه عراق را يكبار ويران كرده بود، چيزهاي مربوط به گذشته بودند. آشكار بود كه مردم از دولت او حمايت مي‌كنند، و گرنه بعد از 5 سال جنگ، نبرد را آن گونه كه پي گرفته بودند، ادامه نمي دادند.
ياد آور شدم كه وجوه سياسي مشكل مي‌تواند با يك خط پيچيده شود و توقف كشتار ها ديگري را نيز تحت تاثير قرار دهد اما مي‌دانستم كه اين تقريبا غير ممكن است چرا كه شوراي امنيت بايد اقدام بعدي اش را به گونه اي انجام مي‌داد كه براي ايران تجلي بي طرفي را مي‌داشت. صدام اين را باز نگفت. به جاي آن او دوباره بر موضع خود تاكيد كرد كه دبير كل نبايد موضعي را تعقيب كند كه تماميت ارضي عراق را تهديد كند يا با قوانين بين المللي ناساگار باشد. او گفت و گو را با اين تاكيد تمام كرده كه عراق آماده است امنيت مرزهاي ايران را تامين كند، مشروط بر اينكه امنيت خود عراق تهديد نشود.
در گفت و بعدي كه من در بغداد با طارق عزيز داشتم احسا مرا در مورد اينكه سفرهايم به تهران و بغداد به هيچ كجا نرسيده است.كاهش نداد.

منبع : فارس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
22سپتامبر- (31/6/59) دبيركل سازمان ملل متحد به ايران و عراق پيشنهاد كرد كه مساعي جميله وي را با هدف كمك به حل منازعه از طرق مسالمت آميز بپذيرد. 23سپتامبر- (1/7/59) دبيركل بر اساس ماده 99 منشور توجه شوراي امنيت را به منازعه ميان ايران و عراق جلب كرد. رئيس شورا پس از مشورت با اعضاي بيانيه‌اي صادر كرد كه در آن ضمن حمايت از تلاش‌هاي دبيركل از هر دو طرف درخواست شده بود اختلاف خود را از راه‌هاي مسالمت آميز حل كنند. 25سپتامبر- (3/7/59) دبيركل از شوراي امنيت خواست تا موضوع را با فوريت مورد رسيدگي قرار دهد. 28سپتامبر- (6/7/59) شورا قطعنامه 479 را تصويب كرد و از ايران و عراق درخواست كرد كه در اسرع وقت از استفاده بيشتر از زور اجتناب كنند و مناقشه خود را از طريق صلح آميز حل و فصل نمايند. شورا پشتيباني خود را از تلاشها و پيشنهاد دبيركل ابراز نمود. 10اكتبر- (18/7/59) دبيركل از ايران و عراق درخواست كرد بر كشتي‌هايي كه در منطقه درگيري در محاصره قرار گرفته‌اند اجازه دهند منطقه را ترك كنند. 5نوامبر- (14/8/59) رئيس شوراي امنيت بيانيه‌اي صادر كرد و طي آن از تلاش‌هاي دبيركل در اعزام نماينده ويژه‌اي به منطقه پشتيباني نمود و از ايران و عراق خواست تا با شورا همكاري كرده و از تلاش‌هاي دبيركل حمايت نمايند. 11نوامبر- (20/8/59) دبيركل، نخست وزير پيشين سوئد، آقاي اولاف پالمه را به عنوان نماينده ويژه خود منصوب كرد. 16نوامبر- (25/8/59) نماينده ويژه دبير كل، نيويورك را به مقصد منطقه ترك نمود. 20 تا 24 نوامبر- (29/8 تا 3/9/59) آقاي پالمه و تيم همراه از تهران و بغداد ديدار كردند. 25نوامبر- (4/9/59) آقاي پالمه به دبيركل اطلاع داد كه هر دو طرف در اصول با آزادسازي 63 كشتي خارجي كه به سبب جنگ در شط العرب گرفتار شده‌اند موافقت كرده‌اند. 26نوامبر- (5/9/59) آقاي پالمه در يك مصاحبه مطبوعاتي توافق‌هاي اصولي حاصل شده در مورد آزادي عبور كشتي‌هاي محبوس شده را براي خبرنگاران تشريح نمود. وي افزود: مقدمات آن نيز توسط دبيركل سازمان ملل صورت گرفته است. *سال 1981 (1360-1359) 13تا 15ژانويه- (23 تا 25/10/59) آقاي پالمه و هيأت همراه وي براي دومين بار از بغداد ديدار كردند. 16 تا 17 ژانويه- (27 تا 28/10/59) آقاي پالمه و هيأت همراه براي دومين بار از تهران ديدار كردند. 18 تا 21 فوريه- (29 تا 2/12/59) آقاي پالمه و هيأت همراه وي باز هم در تهران و بغداد مذاكراتي انجام دادند. ژوئن- (26/3/60) ايران و عراق 42 اسير مجروح را در قبرس مبادله نمودند. 20 تا 21 ژوئن- (30 تا 31/3/60) آقاي پالمه و هيأت همراه وي در تهران با نخست وزير، شهيد رجايي، رئيس مجلس شوراي اسلامي، جناب آقاي هاشمي رفسنجاني و رئيس ديوان عالي كشور، شهيد آيت الله دكتر بهشتي در مورد پيشنهادات سازمان ملل براي آتش بس، عقب نشيني و چگونگي مذاكرات گفتگو كردند. 22تا 23ژوئن- (1 تا 2/4/60) آقاي پالمه در بغداد با صدام حسين رئيس جمهور، طارق عزيز معاون نخست وزير و سعدون حمادي وزير امور خارجه ملاقات و مذاكره كردند و پيشنهادات را مورد بحث قرار دادند. 26تا 28ژوئن- (5 تا 7/4/60) دور مذاكرات تهران و بغداد منجر به تهيه طرح سازمان ملل متحد شد كه به طرفين ارائه گرديد. 25اوت (3/6/60) با نظارت كميته بين الملل صليب سرخ 45 اسير ايراني و 40 اسير عراقي در قبرس مبادله شدند. *سال 1982 (1361-1360) 24تا 27 فوريه- (5تا 8/12/60) آقاي پالمه و گروه وي مذاكراتي در بغداد و تهران انجام دادند و طرح تكميل شده‌اي را كه بر اساس پيشنهاد ژوئن 1981 تهيه شده بود به طرفين ارائه نمودند. 16 ژوئن- (26/3/1361) ايران و عراق تعدادي اسير جنگي زخمي را تحت نظارت كميته بين‌الملل صليب سرخ در قبرس مبادله كردند. 12جولاي- (21/4/61) شوراي امنيت قطعنامه 514 را صادر كرد در اين قطعنامه از طرفين درگير خواستار آتش بس فوري و عقب نشيني نيروها به مرزهاي بين المللي شناخته شده است. در اين قطعنامه اعزام ناظران سازمان ملل جهت نظارت و تأييد آتش بس و عقب نشيني و ادامه تلاش‌هاي ميانجيگرانه گنجانده شده است و نيز از ساير كشور خواسته شده است كه از اقداماتي كه ممكن است به ادامه درگيري كمك نمايد اجتناب ورزند. 15جولاي- (14/14/61) رئيس شوراي امنيت از طرف اعضاي شورا بيانيه‌اي صادر كرد كه طي آن از طرفين خواستار حل مسالمت‌آميز منازعه شده است. 4اكتبر- (12/7/61) شوراي امنيت قطعنامه 522 را صادر كرد كه در آن بر لزوم اجراي مؤثر قطعنامه 514 تصريح شده است. در آن قطعنامه همچنين از آمادگي يكي از طرف هاي درگير براي همكاري استقبال نموده و از طرف ديگر نيز خواسته شده كه به همين نحو عمل نمايد. 22اكتبر- (30/7/61) مجمع عمومي سازمان ملل قطعنامه 3/37 راصادر كرد كه در آن خواستار آتش بس فوري عقب نشيني نيروها و حل و فصل مسالمت آميز مناقشات دو كشور شده است. 28 اكتبر- (6/8/61) جمهوري اسلامي ايران از دبيركل خواست تا هيأتي را براي بررسي تخريب مناطق مسكوني ايران به وسيله عراق اعزام نمايد. *سال 1983- (1362-1361) 21فوريه- (2/12/61) رئيس شوراي امنيت طي بيانيه‌اي درخواست‌هاي قبلي شورا مبني بر آتش بس فوري، عقب نشيني نيروها و حل مسالمت آميز منازعه را تكرار كرد. 2مه- (12/2/62) جمهوري اسلامي ايران بار ديگر درخواست كرد دبيركل هيأتي را براي بررسي مناطق مسكوني تخريب شده اعزام نمايد. همچنين خاطرنشان شده كه اين هيأت در مورد ادعاي عراق تحقيقي نمايد. عراق نيز با اين امر موافقت كرد. 12مه- (23/2/62) دبيركل تصميم خود مبني بر اعزام هيأتي براي بررسي مناطق مسكوني تخريب شده در ايران و عراق را اعلام داشت. 20 مه تا 2 ژوئن (3/20 تا 12/3/62) دبيركل گزارش تيم موردنظر خود جهت تحقيق از نقاطي در مناطق جنگي را به ايران و عراق اعزام داشت. 10ژوئن- (20/3/62) عراق از دبيركل خواست تا كميسيوني براي بررسي وضعيت اسراي جنگي در ايران و عراق تشكيل دهد. دبيركل در اين خصوص با كميته بين‌المللي صليب سرخ مشورت كرد. 20ژوئن- (30/3/62) دبيركل گزارش تيم اعزامي را كه حاكي از ويراني سنگين و شديد مناطق مسكوني با استفاده از آتشبار هوايي و حملات موشكي و نيز در طي اشغال نظامي در ايران و خسارت سبك به مناطق مسكوني عراق بود به شورا تسليم كرد. 29تا 30سپتامبر- (7 تا 8/7/62) دبيركل و نماينده ويژه او اولاف پالمه، در نيويورك با وزراي خارجه ايران و عراق ملاقات كردند. 31 اكتبر- (9/8/62) شوراي امنيت قطعنامه 540 را صادر كرد در اين قطعنامه نقض حقوق انساني و بين‌المللي محكوم و توقف فوري كليه عمليات‌هاي نظامي عليه اهداف غيرنظامي درخواست شده است. همچنين بر حقوق آزادي دريانوردي در خليج فارس تصريح شده و از كشورها خواسته شده است كه از هرگونه اقدامي كه ممكن است به تشديد درگيري كمك نمايد اجتناب ورزند. در اين قطعنامه همچنين از دبيركل درخواست شده است كه به تلاش هاي ميانجيگرانه ادامه داده و با طرف‌هاي درگير جهت يافتن راه‌هايي براي متوقف ساختن مخاصمات و نظارت بر آن از جمله اعزام ناظران سازمان ملل مشورت نمايد. 22نوامبر- (1/9/62) جمهوري اسلامي ايران از دبيركل خواست تا بار ديگر گروهي را براي بررسي حملات بخ مناطق مسكوني به منطقه گسيل دارد. 5 دسامبر- (14/9/62) دبيركل شوراي همكاري خليج فارس در ملاقات با دبيركل سازمان ملل خواستار اقدام وي در جلوگيري از گسترش درگيري شد. 11دسامبر- (20/9/62) دبيركل مواضع طرفين راجع به قطعنامه 540 را به شورا گزارش داد. 10 فوريه- (21/11/62) دبيركل طي پيام‌هاي جداگانه به دو كشور با ابراز نگراني از ادامه جنگ و خسارات ناشي از آن تصميم خود را داير بر اعزام هيأتي براي بازديد از مناطق مسكوني مورد حمله و مذاكره در مورد منازعه به ايران و عراق اعلام داشت. 8مارس- (18/12/61) دبيركل اعلام كرد هيأتي براي بررسي اتهام كاربرد سلاح‌هاي شيميايي توسط عراق اعزام مي‌كند. 13 تا 18 مارس- (23 تا 28/12/62) هيأت اعزامي در منطقه شواهد كاربرد سلاح‌هاي شيميايي را بازديد و بررسي كرد. 26 مارس- (16/1/63) گزارش هيأت اعزامي پيرامون ادعاي جمهوري اسلامي ايران مبني بر استفاده عراق از سلاح‌هاي شيميايي، همراه با اظهار تأسف دبيركل از كاربرد سلاح‌هاي شيميايي به شوراي امنيت تسليم شد. 30 مارس- (10/1/63) شوراي امنيت كاربرد سلاح‌هاي شيميايي راقويا محكوم كرد و از اين كشورها درخواست كرد كه پروتكل 1925 ژنو در اين ارتباط را رعايت كنند. شورا همچنين كليه اقدامات مربوط به نقض حقوق انساني و بين‌المللي را محكوم نموده و خواستار راه حل صلح جويانه جهت حل و فصل اين درگيري شد. 1 ژوئن- (11/3/63) به ابتكار اعضاي شوراي همكاري خليج فارس شوراي امنيت قطعنامه 552 را صادر كرد و در اين قطعنامه از كليه كشورها خواسته شده است كه به حقوق آزادي دريانوردي احترام بگذارند و حمله به كشتي‌هاي تجاري در مسير كويت و عربستان سعودي متوقف شود. 9 ژوئن- (19/3/63) دبيركل با ارسال پيامي براي رؤساي جمهوري ايران و عراق خواستار توقف حملات نظامي به مناطق مسكوني و غيرنظامي شده و درخواست نموده است كه در آينده از شروع نمودن اين گونه حملات نظامي عمدي خودداري ورزند. * سال 1985 ( 1363- 1364) 11 تا 17 ژانويه ( 21/ تا 27/10/63)‌ هيات سازمان ملل از اردوگاه‌هاي اسراي جنگي در عراق بازديد كرد. 18 تا25 ژانويه ( 28/10 تا 5/11/63)‌ هيات سازمان ملل از اردوگاه‌هاي اسراي جنگي در ايران بازديد كرد. 22 فوريه (3/12/63) گزارش هيات سازمان ملل متحد در خصوص بازديد از اردوگاه‌هاي اسراي جنگي حاكي است كه در هيچ يك از دو كشور اسراي جنگي مورد آن چنان بدرفتاري كه اتهام آن مطرح مي‌گردد نشده‌اند، منتشر شد. 5 مارس (14/12/63) بيانيه رئيس شوراي امنيت حاكي از ابراز نگراني در زمينه حملات طرفين به مناطق مسكوني يكديگر صادر شد. وي از دولتهاي ايران وعراق خواست كه تعهدات خود به دبير كل مبني بر اجتناب از حمله به مناطق مسكوني عمل كنند. 9 مارس ( 18/12/63) دبير كل پيامي به روساي جمهوري اسلامي ايران و عراق از هر دو طرف خواست تا توافق 12 ژوئن 1984 پرامون عدم حمله به مناطق مسكوني را محترم شمارند. 15 مارس (24/12/63) شوراي امنيت در بيانيه‌اي خواستار اجراي توافق عدم حمله به مناطق مسكوني و نيز يافتن راه حلي مسالمت آميز جهت پايان دادن درگيري شد. 18 تا 26 مارس ( 27/12/63) تا (6/1/64) دبير كل در نيويورك با معاون وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران و وزير خارجه عراق ملاقات و طرح هشت ماده‌اي خود را به منظور يافتن راهي جهت خاتمه به درگيري به آنان عرضه كرد بخشيدن امور 7 تا 8آوريل (18 تا 19/1/64) دبير كل از تهران و بغداد ديدار كرد. 12 آوريل ( 23/1/64) دبير كل گزارش سفر خود به تهران و بغداد را به شوراي امنيت داد و اظهار داشت كه دو كشور به صلح تمايل دارند و در تلاشهايش به آن اطمينان يافته است و نيز آنها موافقت كردند كه بتوانند پيشنهادات ارائه شده دبير كل به دو كشور در ماه مارس مبنايي جهت مباحثات بيشتر به كار گرفته شود، در اين گزارش به شوراي امنيت پيشنهاد شد كه از دو طرف جهت بررسي مجدد كليه جوانب درگير دعوت به عمل آورد. 25 آوريل (5/2/64) شوراي امنيت در يك بيانيه رسمي كاربرد سلاح شيميايي را قويا محكوم ساخت. اين شورا آمادگي خود را جهت دعوت از ايران و عراق براي بررسي مجدد كليه جوانب درگيري ابراز نمود. 27 دسامبر ( 6/10/64) دبير كل 31 مورد حمله و رهگيري كشتيهاي تجاري در خليج فارس را به شورا گزارش نمود. *‌سال 1986 (1365- 1364) 11 فوريه (5/12/64) دبير كل درخواست كرد تلاشهاي هماهنگي براي خاتمه جنگ بر اساس طرح هشت ماده‌اي او انجام گيرد. 24 فوريه(5/12/64)‌ شوراي امنيت قطعنامه 582 را صادر كرد.در اين قطعنامه اقدامات اوليه‌اي كه باعث جنگ گرديد و نيز از ادامه و تشويق آن بويژه استفاده از سلاحهاي شيميايي اظهار تاسف شده است. شورا خواستار آتش بس فوري، عقب‌نشيني كليه نيروها به مرزهاي شناخته شده بين‌المللي، مبادله كامل اسراي جنگ و حل و فصل درگيري از راههاي صلح آميز گرديد.شورا همچنين مصرا از ساير كشورها خواست حداكثر تلاش خود را جهت جلوگيري از تشديد بيشتر مخاصمات به كار بندند. 12 مارس (21/12/64) گزارش گروه كارشناسي سازمان ملل متحد كه مويد كاربرد سلاحهاي شيميايي توسط عراق عليه نيروهاي ايران بود متشر شد. 21 مارس (1/1/65) رئيس شوراي امنيت در بيانيه‌آي كاربرد سلاحهاي شيميايي توسط عراق عليه نيروهاي ايراني و همچنين ادامه جنگ را قويا محكوم نمود. و از خطر گسترش درگيري به ساير كشورها اظهار نگراني نمود. 3 ژوئيه (12/4/65) دبير كل از طرفين خواست تا از حمله به مناطق مسكوني يكديگر خودداري كنند و پيشنهاد كرد هياتهاي بازرسي و نظارت بر عدم حمله به مناطق مسكوني مجدد فعال شوند و پيشنهاد كميته حسن نيت جهت پايان بخشيدن به درگيري را تكرار نمود. 14 اوت ( 23/5/65) دبير كل از اين كه هر دو كشور ايران و عراق اعلام كرده‌اند از حمله به مناطق مسكوني يكديگر خودداري خواهند كرد، ابراز رضايت نمود. وي درخواست نمود تا مهلت قانوني تمديد شود و نسبت به افزايش درگيري هشدار داد و خواستار خاتمه جنگ گرديد. 29 اوت( 7/6/65) شوراي امنيت نگراني خود را از توسعه احتمالي درگيري و افزايش حمله به كشتيهاي تجاري در خليج فارس و مناطق غير نظامي ابراز داشت. شورا بر تلاشهاي مداوم دبير كل بويژه در مورد سلاحهاي شيميايي و حملات به مناطق غير نظامي، صحه گذاشت 3 اكتبر( 11/7/65) دبير كل در جلسه شوراي امنيت نگراني عميق جامعه بين‌المللي را از ادامه و توسعه جنگ ابراز و بر لزوم برقراري مبنايي جهت مذاكرات كه قابل قبول براي طرفين باشد تاكيد نمود. 8 اكتبر(‌16/7/65) شوراي امنيت قطعنامه 588 را صادر كرد. و از طولاني شدن جنگ وتشديد آن اعلام خطر كرد و از طرفين درگير خواست مواد قطعنامه 582 را بپذيرند و اجرا كنند. اين قطعنامه از دبير كل درخواست نمود تلاشهايش را افزايش داده و نتيجه را به شورا گزارش دهد. 29 نوامبر (8/9/65) دبير كل مواضع راجع به قطعنامه 583 را به شوراي امنيت گزارش داد. در اين گزارش مواضع ايران و عراق نسبت به اين قطعنامه بيان شد. وي خاطر نشان نمود كه اختلافات ميان دو طرف، از ارائه پيشنهادات خاص جهت اجراي قطعنامه 582 جلوگيري كرده است. وي همچنين توجه شورا را به خطر افزايش حملات به كشتيهاي بازرگاني جلب كرد و از شورا خواست تا تلاشهايش را جهت ايجاد مبنائي براي تضمين همكاري از سوي ايران و عراق حفظ نمايد. 22دسامبر ( 1/10/65) رئيس شوراي امنيت نگراين شديد شورا را از وضعيت موجود خاطر نشان ساخت و از نقض حقوق انسان دوستانه بين‌المللي ابراز تاسف نمود و مصرا از دبير كل درخواست كرد كه به تلاشهاييش ادامه دهد. 31 دسامبر (10/10/65) دبير كل 101 مورد سانحه براي كشتيها در خليج فارس را به شوراي امنيت گزارش داد. * سال 1987 ( 1366- 1365) 13 ژانويه (23/10/65) دبير كل طي يك مصاحبه مطبوعاتي ضرورت تلاش مشترك اعضاي شوراي امنيت، بخصوص اعضاي دائم را براي حل منازعه خاطر نشان ساخت. دبير كل برخي از اهرمهائي كه از سوي اعضاي شوراي امنيت مي‌تواند به عنوان كار مشترك آنها استفاده شود، ارائه داد. 16 ژانويه (‌27/10/65) بيانيه رئيس شورا حاكي از نگراني از توسعه خصومتها و درخواست اجراي قطعنامه‌هاي 582 و 588 گرديد.وي ضمن قدرداني از تلاشهاي دبير كل از وي مصرا خواست كه به تلاشهايش ادامه دهد. 26 ژانويه ( 6/11/65) دبير كل در اجلاس سراي سازمان كنفرانس اسلامي در كويت پيشنهادي براي شكستن بن بست ارائه نمود. فوريه ( بهمن و اسفند 65) پنج عضو دائمي شوراي امنيت كار گروهي خود را پيرامون جنگ ايران و عراق آغاز كردند. 8 مه ( 18/2/66) گزارش گروه كارشناسان سازمان ملل متحد داير بر استفاده مكرر از سلاحهاي شيميايي توسط عراق منتشر شد. 14 مه ( 14/2/66) بيانيه شوراي امنيت كه استفاده مكرر از سلاحهاي شيميايي و طولاني شدن جنگ را محكوم مي‌ساخت، منتشر گرديد. در اين بيانيه از گسترش خطرناك جنگ ابراز نگراني شده است. 20 ژوئيه ( 29/4/66) شوراي امنيت قطعنامه 598 را صادر نمود. 14 اوت (23/5/66) عراق رسما قطعنامه 598 را پذيرفت و آمادگي خود را در جهت همكاري با دبير كل و شوراي امنيت در اجراي آن اعلام نمود. 11 تا 14 سپتامبر (20 تا 23/6/66) دبير كل از تهران و بغداد بازديد كرد و طرح اجرايي خود در مورد قطعنامه 598 را به هر دو طرف عرضه داشت. 22 سپتامبر (31/6/66) دبير كل با رئيس جمهوري اسلامي ايران، حضرت آيت الله خامنه‌اي در نيويورك ملاقات نمود و در مورد بندهاي معيني از قطعنامه 598 گفتگو كردند. دبير كل و دستيارانش همچنين با معاون وزارت امور خارجه ايران گفتگو كردند. 26 سپتامبر (4/7/66) دبير كل با وزراي خارجه پنج كشور عضو دائم شوراي امنيت ملاقات كرد. آنها پشتيباني خود را از رئوس اجراي طرح اعلام كردند. 28 سپتامبر (6/7/66) دبير كل با طارق عزيز، وزير امور خارجه عراق، در نيويورك ملاقات كرد. 29 سپتامبر ( 7/7/66) دبير كل با مدير كل امور بين‌المليل وزارت امور خارجه ايران در نيويورك ملاقات كرد 9 اكتبر ( 17/7/66) دبير كل با پنج عضودائم شوراي امنيت در خصوص اجراي قطعنامه 598 گفتگو نمود. 15 اكتبر( 23/7/66) دبير كل طرح اجرايي خود را به وزراي خارجه جمهوري اسلامي ايران و عراق تسليم كرد. 6 نوامبر (15/8/66) دبير كل در ملاقات با اعضاي دائم شوراي امنيت آنان را از مواضع ايران و عراق در مورد طرح اجرايي آگاه ساخت. 2 تا 3 دسامبر (11 تا 12/9/66) دبير كل در نيويورك با هيات ايراني به سرپرستي معاون امور بين‌المللي وزارت امور خارجه ملاقات كرد. 8 تا 9 دسامبر ( 17 تا 18/9/66) دبير كل در نيويورك با هيات عراقي به سرپرستي وزير امور خارجه آن كشور ملاقات كرد. 10 دسامبر (‌19/9/66) دبير كل نتايج مذاكرات با هياتهاي ايراني و عراقي را به شوراي امنيت گزارش داد. وي گفت كه انگيزه تازه‌اي از سوي شورا مورد نياز است. 14 دسامبر (23/9/66) به دنبال مشورتهاي لازم با شوراي امنيت، رئيس شورا طي بيانيه‌اي قطعنامه 598 را تنها مبناي دسترسي به حل جامع ، عادلانه ،‌ شرافتمندانه و پايدار منازعه خواند. * سال 1988 (1367- 1366) 4 تا 5 ژانويه ( 14/تا 15/10/66) دبير كل با نمايندگان دائم ايران و عراق در نيويورك ملاقات و مذاكره كرد. وي به طرفين اطلاع داد كه احساس مي‌كند كه دور جديد مذاكرات نمي‌تواند تضميني داشته باشد مگر اين كه از سوي طرفين تضمين شود كه اين قبيل مشورتها به پيشرفت واقعي منجر شود. 19 تا 28 ژانويه (29/10 تا 8/11/66) دبير كل چندمين بار با نمايندگان دائم ايران و عراق در خصوص نحوه اجراي قطعنامه 598 ملاقات و مذاكره نمود. 29 ژانويه (9/11/66) دبير كل شورا امنيت را از تلاشهاي خود آگاه ساخت. 1 فوريه (12/11/66) دبير كل به شوراي امنيت اطلاع داد كه تصميم به ادامه تلاشها و تماسهايش با هر دو طرف دارد 24 تا 25 فوريه ( 5 تا 6/12/66) دبير كل با نمايندگان دو كشور در مورد اجراي قطعنامه 598 گفتگو كرد. 1 تا 15 مارس( 11 تا 25/12/66) دبير كل پنج بار با سرپرست نمايندگان دائم عراق در نيويورك ملاقات و گفتگو كرد. 16 مارس(‌26/12/66) شوراي امنيت در بحث راجع به جنگ عراق با ايران از تلاشهاي دبير كل در اجراي قطعنامه 598 و دعوت از دو كشور جه اعزام فرستادگان ويژه به نيويورك پشتيباني كرد. 18 مارس( 28/12/66) دبير كل با ارسال نامه‌هايي از روساي جمهوري اسلامي ايران و عراق خواست تا نمايندگان ويژه‌اي براي گفتگو در مورد اجراي قطعنامه 598 اعزام دارند. 21 مارس ( 1/1/67) جمهوري اسلامي ايران درخواست اعزام هياتي را براي بررسي كاربرد سلاحهاي شيميايي توسط عراق كرد. انتهاي پيام/ 22 مارس - 2/67 دبير كل طي بياناتي در شوراي امنيت درخواست اعزام نمايندگان ويژه از جانب ايران و عراق را براي شورا مطرح ساخت و از هر دو طرف درخواست كرد از اقداماتي كه منجر به وخيمتر شدن اوضاع گردد اجتناب ورزند، حملات به مناطق غير نظامي را متوقف كرده و از ايجاد موانع بيشتري در اجراي قطعنامه 598 خودداري كنند. 24مارس - 4/1/67 ايران مجددا در خواست اعزام هياتي را براي بررسي كاربرد سلاحهاي شيميايي توسط عراق مطرح ساخت. 25 مارس - 15/1/67 دبير كل در دو ملاقات با سرپرست نمايندگي دائمي جمهوري اسلامي ايران در نيويورك تصميم خود را در خصوص اعزام هياتي در مورخ 28 مارس براي بررسي كاربرد سلاحهاي شيميايي به اطلاع وي رساند. 27 مارس -7/1/67 هيات سازمان ملل متحد براي بررسي كاربرد سلاحهاي شيميايي رهسپار تهران شد. اين هيئت از 28 تا 31 مارس در ايران و از 8 تا 11 آوريل در عراق كار خود را انجام خواهد داد. 28 مارس - 8/1/67 كارشناسان سازمان ملل از قربانيان جنگ شيميايي در بيمارستانهاي تهران معاينه به عمل آوردند. دبير كل در بيانيه اي كاربرد سلاحهاي شيميايي را محكوم نمود. 4 آوريل - 15/1/67 عراق از دبير كل درخواست كرد هياتي را براي مشاهده قربانيان كاربرد سلاحهاي شيميايي توسط ايران به بغداد اعزام دارد. 6تا 7 آوريل - 17 تا 18/1/67 دبير كل در نيويورك با معاون وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايراني مذاكراتي انجام داد. 8 آوريل - 19/1/67 شوراي امنيت در خصوص مواضع ايران و عراق نسبت به قطعنامه 598 مذاكراتي به عمل آورد. 11تا 12 آوريل - 22 تا 23/1/67 دبير كل در نيويورك با معاون وزارت امور خارجه عراق مذاكراتي انجام داد. 13 آوريل - 24/1/67 دبير كل قبل از ظهر به نمايندگان اعضاي دايم شوراي امنيت و بعد از ظهر با نمايندگان كليه اعضاي شوراي امنيت مذاكره كرد و آنان را در جريان مذاكرات اخير خود قرار داد. 25 آوريل 5/2/67 دبير كل گزارش هيات اعزامي براي بررسي كاربرد سلاحهاي شيميايي را به شورا تسليم نمود 9 مه - 19/2/67 شوراي امنيت قطعنامه 612 را صادر كرد كه بيان كننده هراس شورا از نتايج گزارش هيات در مورد سلاحهاي شيمياي است كه حتي در مقايس وسيعتر از گذشته استفاده شده و ادامه دارد. 16 ژوئن - 26/3/67 ايران در خواست اعزام هيات بررسي كاربرد سلاحهاي شيمايي را تكرار كرد. 1 تا 4 ژوئيه - 10 تا 13/4/67 كارشناسان سازمان ملل متحد در ايران به بررسي كاربرد سلاحهاي شيميايي توسط عراق پرداختند. 2 ژوئيه - 11/4/67 وزير خارجه عراق نامه اي براي دبير كل در خصوص وضعيت اسراي جنگي ارسال داشت. 3 ژوئيه - 12/4/67 هواپيماي غير نظامي ايران توسط ناو وينسس آمريكا در خليج فارس سرنگون شد. 4 ژوئيه - 13/4/67 عراق از سازمان ملل متحد و كميته بين المللي صليب سرخ در خواست كرد وضعيت اسراي جنگي عراقي در ايران را مورد بررسي قرار دهند. 5 ژوئيه - 14/4/67 متعاقب حمله ناو جنگي امريكا به هواپيماي مسافربري ايران در خليج فارس در 3 ژوئيه، ايران درخواست تشكيل جلسه فوري شوراي امنيت براي رسيدگي به موضوع را كرد. 5 ژوئيه - 14/4/67 طي يك مصاحبه مطبوعاتي در ژنوف دبير كل اظهار اميدواري كرد كه به زودي هياتي را براي بررسي وضعيت اسراي جنگي به ايران و عراق بفرستد. 5 ژوئيه 14/4/67 عراق از دبير كل درخواست نمود كه هياتي را براي بررسي كرابرد سلاحهاي شيميايي توسط ايران به بغداد اعزام نمايد. 9 ژوئيه - 18/4/67 هيات كارشناسان سازمان ملل متحد براي بررسي كاربرد سلاحهاي شيميايي از ژنو عازم بغداد شدند و روزهاي 10 و 11 ژوئيه را در بغداد به بررسي موضوع پرداختند. 11 ژوئيه 20/4/67 ايران اعلام داشت كه آماده پذيرش هيات بررسي وضعيت اسراي جنگي است. 14 ژوئيه - 23/4/67 شوراي امنيت براي بررسي موضوع ساقط ساختن هواپيماي مسافربري غير نظامي ايران تشكيل جلسه داد 17 ژوئيه - 26/4/67 جمهوري اسلامي ايران پذيرش رسمي قطعنامه 598 را به دبيركل سازمان ملل متحد اعلام نمود 18 ژوئيه - 27/6/67 عراق طي نامه‌اي به دبيركل موضع خود را نسبت به قطعنامه 598 و پذيرش كامل آن اعلام نمود 20 ژوئيه - 29/4/67 در قطعنامه 616 شوراي امنيت تاسف عميق خود را از سقوط هواپيماي غيرنظامي ايران ابراز نموده و بر ضرورت اجراي سريع قطعنامه 598 تاكيد كرد و مجددا بر پشتيباني خود از تلاشهاي دبيركل در اجراي قطعنامه و تعهد شورا در همكاري با وي در مورد طرح اجرائي تصريح نمود. دبيركل گزارش هيات اعزامي خود براي تحقيق پيرامون ادعاهاي استفاده از سلاحهاي شيمايي را براي شوراي امنيت ارسال نمود. وي در رابتاط با اجراي آتش بس ميان دو كشور يك تيم فني به ايران و عراق اعزام كرد 21 ژوئيه - 30/4/67 دبيركل جهت تحقيق پيرامون وضعيت اسراي جنگي هياتي را به ايران و عراق اعزام نمود 22 ژوئيه - 31/4/67 دبيركل به نمايندگان ايران و عراق اطلاع داد كه مايل است وزراي خارجي دو كشور را جهت مباحثات فشرده در زمينه‌هاي مختلف طرح اجرايي قطعنامه 598 بپذيرد 25 ژوئيه 3/5/67 گزارش هيات دبيركل جهت تحقيق پيرامون ادعاهاي استفاده از سلاحهاي شيميايي تسليم شوراي امنيت گرديد. 25 ژوئيه تا 2 آگوست 3 تا 11/5/67 تيم فني به سرپرستي سرهنگ مارتين وادست از نروژ، از ايران و عراق ديدن كرد تا كم و كيف اجراي آتش بس فوري در خواست شده در قطعنامه 598 را بررسي نمايد. 26ژوئيه 4/5/67 رئيس شوراي امنيت اظهار داشت كه شوراي امنيت در پشتيباني از تلاشهاي دبير كل متحد بوده و اين را به اطلاع وزراي خارجه ايران و عراق رسانده است وي افزود كه شورا در محكوم نمودن هر گونه استفاده از سلاحهاي شيميايي راسخ و متعهد مي‌باشد. دبير كل مذاكراتش را با وزراي خارجه ايران و عراق به منظور بررسي نحوه اجراي قطعنامه 598 آغاز كرد و فواصل 26 ژوئيه و 7 اوت وي با وزير خارجه ايران 9 بار و با نمايندگان عراق 6 بار ملاقات كرد. 4 اوت 13/5/67 تيم فني سازمان ملل به سرپرستي سرهنگ وادست به مقر سازمان بازگشت و گزارش خود را به دبير كل ارائه داد. 6 اوت 15/5/67 عراق آمادگي اش را جهت آتش بس اعلام كرد. 7 اوت 16/5/67 دبير كل به شوراي امنيت در مورد اجراي عملي بند دوم قطعنامه 598 گزارشي را ارائه داد و تشكيل تيم ناظران را پيشنهاد كرد. 8 اوت 17/5/67 دبير كل در شوراي امنيت خواستار برقراري آتش بس در تاريخ 20 اوت شد. وي در خواست كرد آرايش ناظران سازمان ملل و همچنين آغاز مذاكرات مستقيم ميان ايران و عراق در مورخه 25 اوت صورت پذيرد. وي مصرا از طرفين خواست تا حداكثر تلاش خود را براي جلوگيري از درگيري به كار گيرند و آنها را از هر گونه اقدام خصمانه در زمين،‌دريا و هوا قبل از آتش بس بر حذر داشت. شوراي امنيت بر درخواست دبير كل صحه گذاشت. 9 اوت 18/5/67 شوراي امنيت در قطعنامه 619 تصميم گرفت كه يونيماگ (گروه ناظران نظامي سازمان ملل ) را بلافاصله و براي مدت شش ماه تشكيل دهد. 10 اوت 19/5/67 نخستين عناصر گروههاي پيشرو يونيماگ گروه ناظران سازمان ملل وارد ايران و عراق شدند. 11 اوت 20/5/67 دبير كل هياتي را جهت تحقيق پيرامون ادعاهاي استفاده از سلاحهاي شيميايي در جنگ ايران و عراق اعزام نمود. 12 اون 21/5/67 ژنرال اسلاو كوجويك از يوگسلاوي به فرماندهي ناظران نظامي سازمان ملل به جنگ ايران و عراق يونيماگ منصوب شد. 19 اوت 28/5/67 گزارش هياتي اعزامي دبير كل جهت تحقيق پيرامون ادعاهاي استفاده از سلاحهاي شيميايي تسليم شوراي امنيت گردي. 20 وت 29/5/67 آتش بس برقرار گرديد. 25/اوت 3/6/67 دبير كل مذاكرات ميان وزراي خارجه ايران و عراق را در مقر سازمان ملل در ژنو افتتاح كرد. 26 اوت 4/6/67 شوراي امنيت قطعنامه 620 را تصويب كرد و مجددا خواهان اجراي قطعنامه 612 گرديد در اين قطعنامه استفاده از سلاحهاي شيميايي محكوم شده است. 1/سپتامبر 10/6/67 دبير كل آقاي الياسون نماينده دائمي سوئد در سازمان ملل را به عنوان نماينده شاخص وي در مسائل مربوط به اجراي قطعنامه 598 منصوب نمود. 14/سپتامبر 23/6/67 نماينده دبير كل به وي پيرامون وضعيت مذاكرات منعقد در ژنو گزارشي ارائه داد و قرار شد كه دور بعدي مذاكرات در ماه اكتبر در نيويورك و ژنو دنبال شود. منبع : فارس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام براستی چرا جنگ هشت سال طول کشید واگر ایران آتش بس را نمی پذیرفت چه سرنوشتی در انتظار ایران بود نخست مروری بر تاریخ جنگ بخش اول: آغاز جنگ در واپسين روزهاي شهريور ماه 1359 در حالي که اکثريت مردم ايران در تکاپوي خريد لوازم مدرسه براي فرزندان خود بودند، در مرزهاي ايران و عراق خبرهائي بود. درگيري هاي پراکنده و رجزخواني سياسي طرف عراقي و ... اما هنوز کسي در داخل ايران اين اخبار و تهديدها را جدي نمي گرفت. کمتر ايراني به ذهنش خطور مي کرد که عراقي که در طول ساليان متمادي در برابر دولت ايران نمي توانست قدرت نمائي کند وجرات چپ نگاه کردن به ايران را هم نداشت، به يک باره با گستاخي دچار توهم حمله به ايران گردد! اما اين چنين شد، صدام ديکتاتور عراق با توجه به برداشت هاي ذهني خود و نيز تشويق قدرت هاي خارجي سرانجام تاب مقاومت را از دست داده و باحمله به ايران با ادعاي آزادي سرزمين هاي عرب و نجات قوم عرب از دست فارسيان! خود را فرشته نجات اعراب و مظهر قدرت آنان نشان دهد. به دنبال شليک يک گلوله تانک تي 72 در پادگان بعقوبه، ساعت 11 صبح روز 31 شهريور 1359به سيله صدام و به دنبال آن حملا ت هوائي به شهرهاي داخلي ومرزي جمهوري اسلا مي، تلا ش همه جانبه نيروهاي زميني عراق نيز آغاز گرديد و مواضع و تاسيسات نظامي و غير نظامي ايران در نزديکي مرز زير آتش سنگين نيروهاي عراق قرار گرفت. فرودگاه مهرآباد هم توسط سه فروند ميگ 23 عراقي حوالي ساعت 14/30 بمباران شد و لشکرهاي عراقي در مناطق مهران و بستان حرکت خود را آغاز کردند. آري! تجاوزي ديگر به مملکت ايران صورت پذيرفت، اما سال ها کسي در دنيا اين موضوع (تجاوز به ايران) را نپذيرفت. زيرا با پذيرش اين تجاوز ادعاي حکومتي انقلا بي پذيرفته مي شد که درميان دولت ها هنوز هيچ دوستي نداشت! مرحله دوم: آغاز دفاع و مقاومت دليرانه حمله عراق با بهت مردم ايران همراه بود، غرور ملي شکسته شد و مردم هنوز باور نداشتند که عراق به اين راحتي به ايران حمله کند و به پيشروي ادامه دهد. ارتش ساماندهي گذشته را نداشت، ژاندارمري نيز وضعي بهتر از ارتش نداشت، بيشتر پادگان ها تقريبا خالي بودند، سپاه نيز نهاد نوپائي بود که هنوز نمي شد روي آنها حسابي باز کرد. علا وه بر اين مشکلا ت و درگيري هاي داخلي در کردستان و ترکمن صحرا نيز مزيد بر علت گرديده بود. در حالي که عراق با 9 لشکر از 12 لشکر خود به ايران حمله کرده بود واز لحاظ تبليغاتي نيز يک فرستنده راديوئي به نام جبهه آزادي بخش خوزستان را به کار انداخته بود، استعداد نيروهاي ايراني مستقر در مرز در مجموع کمتر از يک تيپ عراقي بود! با اين وجود بسياري از مردم و حتي مسوولين مي پنداشتند که همين مقدار نيرو نيز مي تواند عراقي ها را به عقب براند! در آن روزها در بيشتر پاسگاه هاي مرزي ايران حدود 10 نفر مستقر بودند که تنها مجهز به جنگ افزارهاي سبک بودند. با چنين برتري نسبي عراق در زمين باز و بدون موانع طبيعي و مصنوعي بايستي بتواند بيش از 5 کيلومتر در ساعت پيشروي کند. يعني ظرف چند ساعت به حاشيه خرمشهر رسيده و به چند روزه آن را اشغال نمايد. ولي در عمل نيروهاي عراقي تا 10 روز نتوانستند به حاشيه خارجي خرمشهر برسند و بيش از يک ماه نيز پشت درهاي خرمشهر ماندند. از همان روزهاي اول حمله عراق به ايران مقاومت آغاز گرديد. به فاصله يک روز از حمله عراق به ايران، در اولين قدم نيروي هوائي ارتش جمهوري اسلا مي ايران با بمباران گسترده مواضع و تاسيسات عراق به صدام نشان داد که در مورد قدرت ارتش ايران و مديريت آن اشتباه قضاوت کرده است. سخنان امام خميني (ره) نيز با ايجاد آرامش و وحدمت ميان اقشار مختلف مردم، بسيار کارا و موثر بود. بي ترديد بايد گفت که مقاومت دليرانه جمعي از نيروهاي لشکر 92، عده اي از تکاوران نيروي دريايي، اعضاي شهرباني و ژاندارمري و نيروهاي مردمي خرمشهر در طول ايام محاصره اين شهر جزو غرور آفرين ترين لحظات ايام دفاع مقدس مي باشد. اما به هر حال با وجود مقاومت رشيدانه نيروها و مردم، خرمشهر سقوط کرد اما اين دفاع نشان داد که صدام براي رسيدن به پيروزي بر ايران راه سختي را در پيش رو دارد بخش سوم: آزاد سازي خرمشهر نقطه عطف جنگ علي رغم سقوط خرمشهر و با وجود تمام مشکلا ت، رشادت هاي کليه رزمندگان ارتشي و نيروهاي مردمي حرکت شتابان دشمن را کند کرده و با اين که هزاران کيلومتر از خاک ايران به اشغال متجاوزي درآمده بود، درايت و انديشمندي فرماندهان نظامي، توجيه مقامات مملکتي، هماهنگي بيشتر نيروهاي مسلح و درايت و رهبري امام خميني (ره) و وحدت و همدلي مردم فرصت لا زم براي تدارک و سازماندهي نيروها، آمادگي، طرح ريزي ودر نهايت اجراي عمليات هاي پدافندي و آفندي به منظور باز پس گيري مناطق اشغالي ودر هم کوبيدن ماشين جنگي عراق فراهم نمود. با شکست حصر آبادان و به خصوص پس از انتصاب شهيد سرافراز امير صياد شيرازي به فرماندهي نيروي زميني ارتش اين حرکت دو چندان شد و به دنبال اين پايان يافتن محاصره آبادان تلا ش ها براي آزادسازي خرمشهر نيز آغاز شد. عمليات بازپس گيري خرمشهر با نام بيت المقدس که از تاريخ 10 ارديبهشت 1361 به مدت 26 روز در جنوب غربي اهواز انجام گرفت يکي از درخشان ترين کارنامه هاي عملياتي نيروهاي مسلح جمهوري اسلا مي ايران عليه ارتش عراق به شمار مي رود که افزون بر پايان دادن به 19ماه اشغال نظامي قسمتي از حساس ترين نقاط خوزستان ضربه اي قاطع به نيروهاي عراق و توان و ميل جنگجويي آنان وارد کرد. بي دليل نبود که بيست روز از پايان اين عمليات صدام تحت تاثير ضربه کمرشکني که اين شکست بر ارتش وي وارد کرد و نيز به دليل ترس از آسيب پذيري بيشتر در مقابل تهاجمات گسترده تر نيروهاي ايراني، در پوشش شعار صلح طلبي و لزوم آمادگي براي نبرد با اسرائيل به بهانه اشغال جنوب لبنان در آستانه تشکيل کنفرانس سران کشورهاي غير متعهد به صورت يک طرفه آتش بس اعلا م کرد و شکست خفت بار خود و به ويژه از دست دادن خرمشهر را يک عقب نشيني تاکتيکي عنوان کرد و جالب اينجا است که صدام پس ازآزادسازي خرمشهر از شدت ناراحتي بسياري از افسران و فرماندهان عالي رتبه ارتش عراق را اعدام يا مجازات نمود بخش چهارم: چرا پس از آزاد سازي خرمشهر جنگ ادامه يافت؟ پس از آزاد سازي خرمشهر اين خوش بيني قوت گرفت که جنگ به زودي پايان مي پذيرد، اما چنين نشد و جنگ شش سال ديگر هم ادامه يافت. امروزه براي بسياري هنوز اين سوال مطرح است که چرا به جنگي چنين هولناک و زيانبار زودتر پايان داده نشد؟ در اين باره نظرات متفاوتي از سوي کارشناسان مسائل سياسي و نظامي مطرح گرديده است. که در ادامه در مورد آنها بحث خواهيم کرد. صدام با چند برداشت غلط به ايران حمله کرد، اول اين که قدرت ارتش ايران را با توجه به شرايط پس از انقلا ب دست کم محاسبه کرده بود، دوم توان ملي ايجاد شده به وسيله انقلا ب اسلا مي را ناديده گرفته بود، سوم عرق ملي - مذهي ايرانيان را فراموش کرده بود و آن را چيزي معادل سابقه کوتاه عمر کشور خود مي دانست وديگر اين که توان خود را دست بالا گرفته بود. اما پس از آزاد سازي خرمشهر کمي به خود آمد! و طي علا ميه اي که در تاريخ 10 ژوئن 1982 (20 خرداد 61) براي دبيرکل وقت سازمان ملل متحد ارسال کرد، آمادگي عراق را براي اجراي آتش بس اعلا م نمود تا با يک بازي سياسي خود را صلح طلب و مقيد به قوانين بين المللي نشان دهد واز طرف ديگر به قول معروف توپ را به زمين ايران بيندازد. ليکن اين که چرا در آن موقع ايران راضي به پذيرش آتش بس نشد دلا يلي دارد که در اينجا به طور خلا صه به برخي از آنها مي پردازيم. اول اين که معلوم نبود که با پذيرش آتش بس از سوي ايران، صدام پس از تجهيز دوباره ارتش خود بار ديگر به ايران حمله ور نشود، چنانچه پس از پايان جنگ با ايران، با اشغال کويت خوي تجاوزگرانه خود را نشان داد. شواهدي که نشان مي دهد صدام از همان ابتداي جنگ خود را براي حمله شيميايي به ايران آماده مي کرده نيز مويد اين نظريه است. ديگر اين که جامعه جهاني در آن روز (پس از آزاد سازي خرمشهر) عراق را به عنوان آغاز کننده جنگ نمي شناخت و اين موضوع باعث از دست دادن امتيازاتي براي ايران مي شد که طبعا قابل قبول براي دولت و ملت ايران نبود. نکته ديگر اين که در زمان آزادسازي خرمشهر هنوز مهران و بعضي قسمت هاي ديگر از خاک ايران در دست عراق بود و شوراي امنيت از طرفين خواسته بود که به مرزهاي خود عقب بروند آن هم بدون هيچ اجبار يا ضمانت اجرايي و حتي تقبيح و شناساندن متجاوز! در حالي که هنگام اشغال کويت ديديم که جامعه بين المللي چگونه به سرعت قطعنامه محکوميت عراق را صادر مي کند و براي آزادي آن اقدام نيز مي کند. به طور حتم اگر در مورد ايران نيز جامعه بين المللي چنين عمل مي کرد وعدالت را در مورد برخورد با متجاوز و جبران خسارت و ... برقرار مي ساخت جنگ زودتر به پايان مي رسيد; زيرا دولتمردان ايران نيز راضي به جنگ و درگيري و تنش در منطقه نبودند. علا وه بر اين صدام و حاميانش هنوز و درآن زمان در افکار خام خود بودند و نمي خواستند بدون دريافت امتيازي کنار بکشند چنانچه که پس از پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران شاهد حمايت همه جانبه عراق از مخالفان ايران بوديم. بهر تقدير جنگ ادامه يافت و روز بروز دنيا نظاره گر پيروزي رزمندگان اسلا م بود. ميدان جنگ و جبهه هاکانون برخورد و آشنايي جواناني بود که با فرهنگ و قوميت هاي مختلف از تمام نقاط ايران به جبهه هاي جنگ اعزام شده بودند. آنان دراين جبهه ها به توانائي ها و قدرت فرهنگي و استعداد خود پي بردند و بدين سان اين نبرد هشت ساله عامل بيداري ملي ايرانيان گرديد. جنگ با پيروزي ايرانيان ادامه داشت و ابرقدرت هاي شرق و غرب و نيز حکومت هاي عرب حاشيه خليج فارس نگران سرنوشت صدام شدند و ترس از ايجاد حکومتي مانند حکومت انقلا بي ايران باعث حمايت بي چون و چرا و کامل اين دول از صدام گرديد. در حالي که ايران از لحاظ اقتصادي و نظامي در تحريم بود و براي تامين نيازهاي جنگي خود در شرايط سختي به سر مي برد، انواع واقسام ادوات جنگي ساخت غرب و شرق و هواپيماهاي روسي و فرانسوي به عراق سرازير شد. خيل کارشناسان غربي و کمک هاي سخاوتمندانه کشورهاي عربي به عراق در ادامه جنگ کمک شاياني کرد. اگر نبود کمک هاي اطلا عاتي غرب و تسليحاتي روسيه و فرانسه و ساير کشورها و نيز سربازان اردني و مصري و سوداني و ... و دلا رهاي نفتي شيخ نشين هاي خليج فارس، عراق ياراي مقاومت نداشت. آري، جنگ ادامه يافت چون غرب و شرق وحشت داشتند، از پيروزي تفکر استقلا ل طلب و پويا! ايران اميدوار بود بتواند خود مسئله راحل کند و با توجه به پشتوانه مردمي اش به پيروزي هم نزديک شد. اما جنگ رواني فزاينده تمام دنيا عليه ايران، تحريم هاي نظامي و اقتصادي و نيز دخالت مستقيم آمريکا که با حمله به سکوهاي نفتي ايران و سقوط هواپيماي مسافربري ايرباس انجام گرفت، نشان دادکه غرب به هيچ وجه تاب تحمل پيروزي ايران را ندارد. از سوي ديگر تلفات نسبتا بالا ي انساني جنگ، خسارات فراوان مالي واقتصادي و نابساماني اقتصادي، دولت يران را به اين نتيجه رساند که شرايط براي ادامه جنگ ميسر نيست و بايستي آتش بس را قبول کرد. اما به هر حال دليل عمده توقف جنگ و پذيرش آتس بس از سوي ايران را مي توان در آينده نگري امام (ره) نسبت به مصالح کشور، دين و انقلا ب خلا صه کرد. در 27 تير ماه 1367 دولت ايران نيز قطعنامه 598 را پذيرفت، اما اين بار مهمترين خواسته ايران يعني شناسائي متجاوز مد نظر قرار گرفت و مي توان گفت اعتراف سازمان ملل متحد وآقاي خاوير پرزدکوئيار، دبير کل وقت آن، مبني بر اين که عراق مقصر اصلي جنگ و آغازگر آن است، خود يک پيروزي بزرگ براي انقلا ب اسلا مي بود تا با وجود آن همه تبليغات بر عليه جمهوري اسلا مي مظلوميت و حقانيت ايران بر جهانيان ثابت شد. امروز در حالي هفته دفاع مقدس را سپري کرديم که صدام در مسند قدرت عراق نيست تا بار ديگر در سالروز آغاز جنگ از آن نطق هاي آتشينش بخواند و خود را پيروز جنگ وايران را آغاز گر جنگ بداند! و درحالي ياد شهداي گرانقدر دفاع مقدس را گرامي مي داريم که صدام آن ديکتاتور خون آشام به سزاي اعمال ننگين خود رسيده است. رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: در بهترين موقعيت و شرايط خوب قطعنامه پذيرفته شد و كشور از خطرهاي زيادي نجات يافت. بعضی گلایه ها!: اما ای کاش می شد در مورد وضعیت خسارات 100 میلیارد دلاری که عراق باید به ایران بپردازد نیز پرسش و پاسخ روشنی به عمل می آمد؟ مصاحبه خوبی بود .کاش اشاره به آن قسمت از مصاحبه هم می کرديد که آقای رفسنجانی حاضر شده بود شخصا به عنوان فرمانده جنگ مسؤولیت اعلام آتش بس را به عهده گرفته وتن به محاکمه بدهد که امام اول این پیشنهاد را پذیرفته بود ولی بعدا صلاح در این دیده بود که بهتر است مسؤولیت آنرا خود به عهده بگیرند. منبع:مردم سالاری

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

معلومه الان کربلا جزو ایران بود Mr. Green

شاید هم برعکس !! ایران جزئی از کربلا بود؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر اساس شواهد به دست امده صدام می خواسته بمب اتم بخره و درست کنه این یعنی این که الان تقریبا تمام ما مرده بودیم و سایتی وجود نداشت و ما الان یا معلول بودیم و یا داشتیم می جنگیدیم و تقریبا ایرانی وجود نداشت!! خدا رحم کرد!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خود سردار های رزیم بعث بعد از حملهی امریکا گفتن که اگه صدام به خاطر جاه طلبیش به کویت حمله نمی کرد تا دوسال دیگه توان تولید بمب اتم داشتیم سینا جان درسته با سیل تجهیزاتی که بعد از فتح خرمشهر به عراق اومد کار جنگ رو برای ما تمام نشدنی میکرد اما این تدبیر رهبر بزرگمون بود که با وجود این که ما از اون ها در اواخر جنگ ضعیفتر بودیم پیروز از جنگ بیرون امدیم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نظر نمي رسه اين اتفاقها مي افتاد؟؟؟؟ هدف آمريكا و شوروري سابق از جنگ ايران اين نبود كه ايران رو نابود كنن اونها در واقع مي خواستن ايران ضعيف بشه در سالهاي آخر جنگ كه ايران و عراق باعث اشكال در حمل و نقل نفت در خليج فارس شدند آمريكا رسما" وارد قضيه شد حالا علت چه بود؟ آمريكا در دوران شاه اونقدر ايران رو تقويت كرده بود كه خودش مي دونست با يك جنگ ساده چيزي حل نميشه البته در اواخر جنگ كمكهاي اونها به عراق كنترل شده بود. اين رو فراموش نكنيد اونها 1000 سال سياه صدام رو صاحب تكنولوژي هسته اي نمي كردن صدام براي اونها ابزار بود و خودشون كاملا" بر اين كه صدام قابل تكيه نيست آگاه بودند اگر واقعا" اونها مي خواستن عراق ايران رو شكست بده ابزارش رو در اختيار صدام مي گذاشتن كه اين كا رو نكردن اونها مي خواستن ذخيره جوان و ذخاير مادي و معنوي ايران نابود بشه يادتون نره كه برنامه تضعيف ايران به قبل از انقلاب و سالهاي 56 بر مي گردد كه بماند .....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب حمید من گفتم رو کردن شما میگی 1000 سال سیاه البته تکنولوژی هسته ای با بمب هسته ای سر تا پا فرق داره واگه منظورتون اینه حق با شماست

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نظر نمي رسه اين اتفاقها مي افتاد؟؟؟؟

هدف آمريكا و شوروري سابق از جنگ ايران اين نبود كه ايران رو نابود كنن
اونها در واقع مي خواستن ايران ضعيف بشه
در سالهاي آخر جنگ كه ايران و عراق باعث اشكال در حمل و نقل نفت در خليج فارس شدند آمريكا رسما" وارد قضيه شد

حالا علت چه بود؟

آمريكا در دوران شاه اونقدر ايران رو تقويت كرده بود كه خودش مي دونست با يك جنگ ساده چيزي حل نميشه
البته در اواخر جنگ كمكهاي اونها به عراق كنترل شده بود. اين رو فراموش نكنيد اونها 1000 سال سياه صدام رو صاحب تكنولوژي هسته اي نمي كردن
صدام براي اونها ابزار بود و خودشون كاملا" بر اين كه صدام قابل تكيه نيست آگاه بودند

اگر واقعا" اونها مي خواستن عراق ايران رو شكست بده ابزارش رو در اختيار صدام مي گذاشتن كه اين كا رو نكردن
اونها مي خواستن ذخيره جوان و ذخاير مادي و معنوي ايران نابود بشه

يادتون نره كه برنامه تضعيف ايران به قبل از انقلاب و سالهاي 56 بر مي گردد كه بماند .....


میشه بفرمائید که اگر میخواستن عراق ، ایران رو نابود کنه جز پیشرفته ترین چه سلاح دیگری میخواستند بهش دهند؟! نه اینکه فناوری روز دهه 80 بهش دادن؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.