reza4087

تهاجم ارتجاع عرب ( به رهبری آل سعود ) به یمن / خبر ، گزارش ، تحلیل و ... (1)

Recommended Posts

انتقادات از سوی کدام گروه ها بوده عمدتا؟؟گروهای کردی؟؟

سلام برادر

نه از طرف مرکز های مذهبی وابسته به وهابی ها و افراد وهابی مسلک چه در عرب و چه در کرد به خصوص عرب های سنی عراق میگن چرا سنی ها برای شیعه یان مرثیه خوندن!
 

اینجاس که باید فهمید همه رو نباید به یه چشم نگاه کرد که واقعا دوست هست کی دشمن و باید کجاها سرمایه گذاری کرد

ویرایش شده در توسط masihbaghery
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عملیات نظامی علیه یمن ـ روز 300
 
امروز حمله بزرگ نیروهای هادی و ائتلاف در محور حرض ـ میدی توسط انصارالله دفع شد (لینک خبر). از زمانی که نیروهای هادی وارد این منطقه شده و حرض و میدی را تصرف کردند انصارالله و صالح یک لشگر با بیش از چهار هزار نیرو به منطقه اعزام کرده و برخی مناطق را پس گرفتند.
 
اظهارات علامه محمد المطاع از علمای معروف زیدیه در رسانه های یمن بازتاب قوی داشته است (لینک خبر).
 
( به نظر می رسد علامه فتوای جهاد بر ضد نیروهای هادی را صادر کرده اند )
 
علامه محمد المطاع
 
yp19-01-2016-533858.jpg
 
 

شهر دمت در استان الضالع در آستانه سقوط قرار گرفته است (لینک خبر1 و لینک خبر2).

 

اظهارات جهانگیر الماسی بازیگر سینما و تلویزیون در سایتهای یمنی بازتاب داشته است. سایتهای یمنی به نقل از وی آورده اند: «یمن جزیی از ایران است و مردم یمن هنوز به زبان فارسی صحبت می کنند» (لینک خبر).

 

اما اظهارات الماسی در سایتهای ایرانی چنین نقل شده:

«وی در ادامه افزود: فیلمنامه دیگری به نام «یمن» دارم که چند روز پیش به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دادم تا نتیجه آن را به من اعلام کنند. الماسی با بیان اینکه این فیلمنامه ها استراتژیک است افزود: این فیلمنامه ها با اهداف و برنامه های کلان ملی هم خوانی دارد و هدفمند است و در امتداد برنامه ریزی های بزرگ کشور قرار می گیرد. این بازیگر خاطرنشان کرد: موضوع یمن برای ما موضوع استراتژیک است زیرا همه جای دنیا می گویند که چرا ایران در یمن و مسائل آن حضور دارد اما باید این را بگوییم که یمن از زمان های گذشته تا حالا  متحد با ایران بوده است و بخشی از مردم یمن ایرانی هستند و حتی زبانشان فارسی است.» (لینک خبر)

 

( خدا رحم کند با این فیلمی که قراره الماسی بسازه... )

 

جهانگیر الماسی هنرمند سینما و تلویزیون

 

7xq1yn929llraxubzu3v.jpg

 

 

منبع : http://alyamani.blogfa.com/

  • Upvote 15
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایا امکان بهینه سازی sa-2 برای هدف قرار دادن جنگنده های سعودی وجود دارد (مثلا یک گروه از خارج بروند یمن این بهینه سازی را انجام دهند).در جنگ عراق یک f15 امریکایی  توسط همین سیستم ساقط شد.

چرا در یمن از این سیستم برای انهدام جنگنده ها استفاده نمی شود؟

لطفا پاسخ دهید. با تشکر

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نام خدا 
بعد کم شدن فضای احساسی  اشغال سفارت عربستان ، این اتفاقات قابل پیش بینی بود : 

کردمیهن به‌ دلیل حمله به سفارت عربستان بازداشت شده‌ است 


محمدرضا محسنی‌ثانی در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی ایلنا، با اشاره به نقش حسن کردمیهمن در حمله به سفارت عربستان، اعلام کرد: آقای کردمیهمن که برای مدتی در کشور سوریه به‌سر می‌برد، پس از ورود به ایران توسط مقام‌های انتظامی در فرودگاه بازداشت شدند.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به موضوع نقش حمایت برخی نهادها از کردمیهن، اظهار داشت: این اقدامات سازمان‌یافته نبوده است.

پشت پرده چهره اصلی حمله به سفارت عربستان کیست؟

تندوری به نام موسسه‌های خیریه!
حسن کردمیهن (تصویر ) تا چند سال پیش در کرج مشهور بود. هیات‌الرضا محفل انصار حزب‌الله کرج هست که حسن کردمیهن این هیات را سازماندهی می‌کند.

برخی منابع نیز به ایلنا می‌گویند (سیدامیر حسینی) مداح آن هیات نیز احتمالا در جریان حمله به سفارت بازداشت شده باشد اما هنوز اطلاع دقیقی از این خبر در دست نیست.

اما آنچه بیش از همیشه کردمیهن را در رسانه‌ها مشهور کرده است، نقش لیدری او در حمله به سفارت عربستان بود، چنانچه وی تنها کسی بود که نه تنها این اتفاق را محکوم نکرد بلکه به توجیه آن پرداخت /
«حمایت ما از خشم و غیرت بود نه غارت. که اگر در برابر چنین موجودی غیرت به خرج ندهند هیچکس امنیت ندارد تمام علما را خونشان را می‌ریزند. سفارت چیه؟ یک مشت آدمی اینجا هستند که به عزت ما می‌خندند. با بی‌احترامی باید بیرونشون کنند. دولت که کاری نمی‌کند. یک مشت جوون، غیرت به خرج می‌دهند. این شور انقلابی را که نمی‌توانید جلوش را بگیرید.»
کردمیهن که حمله به سفارت عربستان را عامل تابیدن نور خورشید به دل مستضعفان خوانده بود، جای دیگر اما در نقش یک مصلح ظاهر شده بود و خطاب به کسانی که تحت فرمانش حمله کرده‌اند، گفته بود: «هرکسی هم ما را می‌شناسد اگر چیزی برداشته است پس بدهد به مراجع ذی‌صلاح بدهد به پلیس ضد جاسوسی بدهد.» 


فعالیت ۱۰ ساله به نام خیریه، با حمایت دانسته یا ندانسته مسئولان

در کنار موسسه نور معرفت، کردمیهن چندین موسسه فرهنگی دیگر نیز ثبت کرده است که ظاهرا همگی با اهداف مشترکی فعالیت می‌کنند، اهدافی که گاهی یکی از آنها حمله به سفارت عربستان می‌شود. چه آنکه در صوتی که از سخنرانی او توسط خبرگزاری آنا منتشر شده است، گفته بود که پرتاب مهر با علی لاریجانی و حمله به سیدحسن خمینی لازم نبود، اما حمله به سفارت عربستان لازم بود.

پ.ن : 
متن کامل خبر به دلیل حاشیه های سیاسی غیرمرتبط  به سایت میایتاری ،  در تیتر آبی قابل دسترسی هست .

طبق معمول بعد از دستگیری عامل این واقعه ، سایت ها سعی می کنند بیشترین استفاده ی سیاسی را از یک اتفاق ببرند ، شاید به همین دلیل  هم سایت های فارس  ، مشرق ، رجا و . . . هیچ خبری از  دستگیری این فرد منتشر نکردند .
امیدوارم سیاسی بازی و استفاده های سیاسی  همیشگی این خبرگزاری ها ، مانع و یا باعث کاهش مجازات عاملان این خیانت  نشه ،/

با کسی که در بُعد رسانه ای اعدام شیخ نمر ، حکومت ایران را در مقابل عربستانی و سیاست خارجی کشور های عربی  از موضع تهاجمی به تدافعی هدایت کرد و از این اقدام ، هیچ پشیمانی ابراز نکرده ، حتی با فرض فراموش کردن این حقیقت که با حیثیت ایرانی بازی کرده  ، باید قاطعانه برخورد کرد !  

امیدوارم بعضی ها یاد بگیرند هیچ کس بالاتر از قانون نیست . . .

وسلام. 

  • Upvote 15
  • Downvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نام خدا 
 

امیدوارم سیاسی بازی و استفاده های سیاسی  همیشگی این خبرگزاری ها ، مانع و یا باعث کاهش مجازات عاملان این خیانت  نشه ،/

با کسی که در بُعد رسانه ای اعدام شیخ نمر ، حکومت ایران را در مقابل عربستانی و سیاست خارجی کشور های عربی  از موضع تهاجمی به تدافعی هدایت کرد و از این اقدام ، هیچ پشیمانی ابراز نکرده ، حتی با فرض فراموش کردن این حقیقت که با حیثیت ایرانی بازی کرده  ، باید قاطعانه برخورد کرد !  

امیدوارم بعضی ها یاد بگیرند هیچ کس بالاتر از قانون نیست . . .

وسلام. 

 

 

سلام

در درست بودن حرف شما شکی نیست،اما فکر نمی‌کنید که رفتار انفعالی دستگاه اجرائی کشور در برابر عربستان،نه‌ تنها سر قضیه شهید نمر بلکه از زمان حمله به سفارت ایران در بیروت به نوعی فضا را برای خودسر‌ها باز کرده؟

مثلا اگر ایران کار صحیح که همان قطع ارتباط با عربستان بود را خودش قبل تر انجام میداد آیا چنین اتفاقی می‌افتاد؟و ما الان محکوم به  تعرض به اماکن دیپلماتیک میشدیم یا اینکه عزتمندانه روابطمون با کشوری غیر مشروع و حامی‌ تروریسم رو قطع کرده بودیم؟

کدومش بهتر بود؟

  • Upvote 7
  • Downvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام

در درست بودن حرف شما شکی نیست،اما فکر نمی‌کنید که رفتار انفعالی دستگاه اجرائی کشور در برابر عربستان،نه‌ تنها سر قضیه شهید نمر بلکه از زمان حمله به سفارت ایران در بیروت به نوعی فضا را برای خودسر‌ها باز کرده؟

مثلا اگر ایران کار صحیح که همان قطع ارتباط با عربستان بود را خودش قبل تر انجام میداد آیا چنین اتفاقی می‌افتاد؟و ما الان محکوم به  تعرض به اماکن دیپلماتیک میشدیم یا اینکه عزتمندانه روابطمون با کشوری غیر مشروع و حامی‌ تروریسم رو قطع کرده بودیم؟

کدومش بهتر بود؟

 

اینکه وزارت امور خارجه چه اقدامات دیگری می توانست در برابر عربستان انجام دهد جای بحث دارد ولی قطع رابطه دیپلماتیک فکر نکنم گزینه صحیحی و خوبی بوده باشد بویژه با سرکشی های عربستان این حرکت بیشتر خواست عربستان و بحرین بود و آنها دنبال این مساله بودند 

مسلما عربستان در پی وارد کردن ایران به بازی مورد نظر خودش هست یعنی بازی حرکات احساسی 

چون روی بازی منطق و روی زمین سوریه و عراق و دیپلماسی با غرب از ایران خیلی عقب افتاده است و می خواهد با زدن زیر میز جبران مافات کند

خدا را شکر وزیر امور خارجه عربستان و وزیر دفاع عربستان خیلی خام هستند ولی اگر وزرای سابق عربستان بودند فکر می کنید باز هم بازی اینگونه بود

 

در مورد  تعرض به سفارت ، این کار به هیچ عنوان توجیهی ندارد و مصادق بارز دوستی خاله خرسه هست حتی با فرض اشتباه فاحش از سوی هر نهادی 

خیلی کارهای دیگر می شد کرد مثل تجمع یک هفته ای در مقابل سفارت، مثل تجمع جلو وزارت امور خارجه ، مثل نامه به سازمان ملل ، مثل تبلیغات در سطح فضای مجازی و .... 

  • Upvote 16
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اینکه وزارت امور خارجه چه اقدامات دیگری می توانست در برابر عربستان انجام دهد جای بحث دارد ولی قطع رابطه دیپلماتیک فکر نکنم گزینه صحیحی و خوبی بوده باشد بویژه با سرکشی های عربستان این حرکت بیشتر خواست عربستان و بحرین بود و آنها دنبال این مساله بودند 

مسلما عربستان در پی وارد کردن ایران به بازی مورد نظر خودش هست یعنی بازی حرکات احساسی 

چون روی بازی منطق و روی زمین سوریه و عراق و دیپلماسی با غرب از ایران خیلی عقب افتاده است و می خواهد با زدن زیر میز جبران مافات کند

خدا را شکر وزیر امور خارجه عربستان و وزیر دفاع عربستان خیلی خام هستند ولی اگر وزرای سابق عربستان بودند فکر می کنید باز هم بازی اینگونه بود

 

در مورد  تعرض به سفارت ، این کار به هیچ عنوان توجیهی ندارد و مصادق بارز دوستی خاله خرسه هست حتی با فرض اشتباه فاحش از سوی هر نهادی 

خیلی کارهای دیگر می شد کرد مثل تجمع یک هفته ای در مقابل سفارت، مثل تجمع جلو وزارت امور خارجه ، مثل نامه به سازمان ملل ، مثل تبلیغات در سطح فضای مجازی و .... 

 

در اشتباه  بودن حمله به سفارت شکی نیست

 

اما در ارتباط با بقیه بحثتون حرف دارم....به عنوان مثال ما در عراق از نظر سیاسی و یمن نظامی وضعیت جالبی‌ نداریم و عربستان به نظر می‌رسه شرایط بهتری داشته باشه

 

مشکل هم ناتوانی‌ ما نیست،بلکه عدم اراده ما در برخورد با عربستان هست که دلیلش هم در تاپیک دیگری گفتم و آن‌ تلاش در جهت تثبیت و افزایش ارتباط و اعتماد نسبی‌ با آمریکا حاصل از برجام ،از طریق دادن امتیاز در پرونده‌های منطقه‌ای هست

شما عراق رو ببین،عملا در بعد سیاسی داره کار از دستمون در میره



این مقاله را بخوانید

https://elijahjm.wordpress.com/

،به نکات جالبی‌ اشاره کرده...در آخرش فردی که از آن‌ به عنوان مسئول پرونده عراق در ایران یاد کرده اذعان میکنه که نفوذ سیاسی ایران در حال کاهش هست بر خلاف نفوذ آمریکا که در حال افزایش هست و در جای دیگری از مقاله روی کار آمدن حیدر عبادی با حمایت ایران   عامل کاهش نفوذ ایران شناخته شده!!!!!که این حرکت احمقانه ایران،که اسمش رو میشه فقط خودزنی گذاشت،حتما در جهت هدف بزرگتری از نظر مبتکرین این حرکت اتخاذ شده که از نظر من همان تلاش برای نزدیکی‌ با آمریکا هست

البته مسئول پرونده ایران در عراق آقای علی‌ شمخانی هست،که بعید میدونم شخص ایشون با این روزنامه نگار مصاحبه کرده باشد،ممکنه افراد زیر مجموعه ایشون بوده باشند

 

 


حتا در سوریه هم که شرایط به نظر نسبتا بهتر دنبال میشه ما شاهد اختلاف در ایران بر سر موضوع حضور نیروهای رزمی هستیم،و همان طرفی‌ که در عراق از روی کار آمدن حیدر عبادی حمایت کرد در سوریه مخالف اعزام بیشتر نیرو در جهت تسریع  در پاکسازی از تروریست‌ها هست

 

به این نوشته دقت کنید

http://www.reuters.com/article/us-mideast-crisis-iran-israel-idUSKCN0T82AI20151119

 

در بخشی از این مقاله میخوانیم

 

A regional security source who declined to be identified by name or nationality said that, at its peak, the Iranian force deployed in Syria was made up of 1,800 personnel but that number had since been reduced to 1,300.

Iranian President Hassan Rouhani had called for the current deployment to be halved but was coming up against opposition from hardliners in the Iranian Revolutionary Guard Corps, the source added, declining to say where this information came from.

 

البته اینجا تلفات ایران را ۵۵ نفر اعلام کرده،که منظور در عملیات محرم بوده و نه‌ کّل جنگ   عدد ۱۸۰۰ هم که کاهش داده شده و محل اختلاف دولت و سپاه هست به احتمال زیاد نیروی رزمی هست و اینها جدا از مستشاران و نیروهای آموزش دهنده هستند

 


پس میبینیم که بخشی از سیاسیون در ایران به علت همان هدف راهبردی نزدیکی‌ با آمریکا اعتقاد به ورود جدی در صحنه‌های منطقه‌ای ندارند علیرغم توان ایران در این کار،و در این مورد نظرشان با سپاه متفاوت هست

تصمیم شورای عالی‌ امنیت ملی‌ در خروج پرونده‌های سیاسی منطقه به ویژه عراق از دستان سردار سلیمانی و سپردن آن به شخص دبیر شورا  آقای علی‌ شمخانی ، این مطلب رو تأیید میکنه

 

البته سیاست نزدیک شدن و کاهش تنش با آمریکا به طوری که موجب کاهش حمایت این کشور  از عربستان و متحدینش شود تصمیم درستی‌ هست،اما نباید با شتابزدگی و دادن امتیازات خطرناک انجام بگیرد

  • Upvote 3
  • Downvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط Navard
      سخنی با خوانندگان محترم:
      در مطلب پیش رو سعی بر این شده که به مختصری از شرایط فرهنگی و اجتماعی و تاریخی اعراب پیش از اسلام پرداخته شود. در این نوشته اصل بر رعایت صداقت تاریخی و امانت است و در گرداوری آن از منابع با عقاید گوناگون کمک گرفته شده است. گرد آوری مطالب تاریخی هیچ گاه خالی از اشتباه نیست، علی الخصوص که این مطالب در رابطه با مسائل حساسیت بر انگیز مذهبی باشد. در نتیجه از دوستان خواننده این مطلب درخواست میشود درصورت وجود اشتباه، به منظور تکمیل و اصلاح این مطلب بنده را یاری کنند.
       

      پیشگفتار:
      سرنوشت پیامبران و قومشان و نتایجی که از آن کسب کرده اند را میتوان یکی از مهمترین نشانه های حقانیت آن ها به حساب آورد. این نتایج بعضا چنان معجزه آسا و خیره کننده هستند که در حالت معمول موارد مشابهی برای آنها یافت نمی شود. برای نمونه مسیح (ع) در دل امپراطوری قدرتمند روم شرقی به پیامبری رسید. در سرزمینی که تعداد نامعلوم خدا توسط مردم پرستیده میشد و پیامی که آورد چنان در دل ها رسوخ کرد که در مدت کمتر از چند سده مسیحیت در سه قاره گسترش یافت! از حبشه در آفریقا گرفته تا امپراطوری قدرتمندی چون روم که روزی دشمن مسیحیت بود و همچنین طیف کثیری از اقوام در خاورمیانه و ...! در اسلام نیز ما با چنین پیشرفت معجزه آسایی رو به رو هستیم. محمد (ص) در سن چهل سالگی در جامعه ای بدوی به پیامبری برگزیده شد که جز غارت و ستیز دستاوردی نداشتند و هر روز به بهانه ای با یکدیگر در جنگ بودند و شعرا و نام آوران عرب روزگاری برای بدست آوردن شرافت، خود را به پای پادشاهان ایران و روم می انداختند. در شبه جزیره عربستان اگر در جایی تمدنی دیده میشد به پاس قرابت با ایران یا روم بود. و از دست آورد هایشان در آن ادوار، جز پاره ای از روایات افسانه گونه چیزی بجا نمانده است. در چنین محلی که محمد(ص) شدیدا زیر فشار فرهنگی و البته فشار عوامل ثروت و قدرت  در مدت کمتر از سیزده سال توانست بنیان نخستین حکومت اسلامی را در یثرب بنا نهد که تا پایان عمر ایشان این حکومت به چنان وسعت و قدرتی رسید که در سرحدات خود به تقابل با روم شرقی می‌پرداخت.
       
      قسمت اول: قبیله و معنای متفاوت آن در بین اعراب
       

       
      اعراب از قبل اسلام در پهنه ی وسیعی از خاورمیانه حضور داشتند. و بر خلاف تصور عموم مردم، فتوحات پس از اسلام به تنهایی سبب استقرار آن ها در این پهنه نشد. در تاریخ موجودیت اعراب با سامی نژاد ها گره خورده است. این حضور آنقدر چشمگیر بود که رومیان و یونانیان مناطق عرب نشین را به سه ناحیه عربستان خوشبخت و عربستان بیابانی و عربستان سنگی تقسیم کرده اند که حدود این مناطق از دریای سرخ و شبه جزیره عربستان شروع شده و از سویی به مرز های روم آن روزگار در شامات رسیده و در سوی دیگر در عراق امروزی به رود فرات ختم می شود. در رابطه با وضعیت اعراب قبل اسلام باید به این موضوع اشاره کرد، پیشینه تاریخی که برای آنها ذکر شده به ۲۰۰ سال قبل از سال عام الفیل محدود می شود. عام الفیل همان سالی است که گفته میشود محمد(ص) در آن دیده به جهان گشود. البته این بدان معنا نیست که اعراب قبل از آن موجودیت خارجی نداشته اند‌. برای مثال در دبیره های هخامنشی از آن ها بعنوان خراج گذاران عصر داریوش بزرگ یاد شده است. اما آنچه از این گفته پیداست، اعراب تهی از پیشینه تاریخی و تمدنی غنی بودند و آنچه در آنها یافت می‌شد در حقیقت از هم نشینی و یا دست درازی دیگر اقوام بود. این همان زمانیست که قرآن از آن به عنوان دوره جاهلی اعراب یاد می‌کند.
       

       
      نگاره ای از سرباز ساتراپی عربیا در مقبره خشایارشا، واقع در نقش رستم که بصورت نمادین به شکل یکی از ستون های شاهنشاهی به نمایش در آمده است.
       
      با نگاهی به زندگی اعراب در آن اعصار می توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و روم و حتی در نزدیکی آنها با دولت های نچندان نامی حبشه دیده میشد. در آن روزگار ایران و روم حکومت مرکزی داشتند حکومتی که تمام شؤون جامعه را از حیث قانون و عمل به قانون و وادار کردن همه به تابعیت از آن در دست داشتند و تمام زوایای آن جامعه زیر سلطه نظامی واحد قرار گرفته بود، به طوری که در هر گوشه آن وجود حکومت مرکزی احساس می‌شد. این در حالی بود که در جزیرة العرب در هر ناحیه ی آن، مردم بر پایه نسبت خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد آمده بودند و هر یک در جغرافیای حضور خود اعمال قدرت می‌کردند. هیچ قبیله‌ای بر دیگری اعمال نفوذ نداشت مگر در داد و ستد و جنگ! جنگ بین قبایل هم نامنظم بود و بیشتر به دعوایی نامنظم و خانوادگی شباهت داشت. این مطلب نشانگر پراکندگی و تضاد بسیار عمیق بین قبایل است. باید گفت برای وحدت در میان یک امت فرهنگی لازم است که نقاط مشترک آنها را در خود جمع کرده و مردمی را گرد هم بیاورد. در شبه جزیره عربستان چنین تفکر یکنواختی وجود نداشت و هدف واحدی برای آنها مطرح نبود. در کنار کعبه هر قبیله بتی مخصوص به خود داشت و بدین ترتیب حتی در این زمینه هم تضاد و خودبینی دیده می‌شد. شرایط سخت و طاقت فرسای جزیرة العرب بر این اختلاف دامن می‌زد. مناطق حاصلخیز و دارای آب محدود و با فاصله زیاد از هم بودند. راه‌های محدودی وجود داشت که آنها هم زیر سلطه راهزنان دیگر قبایل بوده و تحت نفوذ قدرت های خارجی اداره میشد.
       

       
      در این شرایط دشوار اگر قبیله‌ای قادر بود تا چراگاهی را از چنگ دیگری در آورد این کار را بی درنگ می‌کرد. هیچ قبیله ای از این نظر در امنیت نبود و جنگ های بسیار با دلایل ساده و بعضا نا مأنوس بین آن ها رخ می داد. مشخص است که جنگ یکی از رایج ترین اعمال در بین آن ها بود آن چنان که عده ای برای کسب شهرت و آزمون جنگاوری خود مسیر نزاع را هموار میکردند. این جنگ از سر منع ازدواج یک زوج در دو قبیله می‌توانست شکل بگیرد تا بر سر شرایط تجارت و پاسداری از کاروان ها و ... که البته همانطور که گفته شد هیچ کجای آن به جنگ نمی‌ماند و بیشتر به یاغی گری و غارت و دعوای عشیره ای شباهت داشت. در نتیجه از این حیث قبیله جایگاه ویژه‌ای پیدا میکرد. بقای افراد به بقای قبیله گره خورده بود. هر کسی را با قبیله‌اش می‌شناختند و در نتیجه خدای این مردم هم در حقیقت قبیله آنها بود و بت ها هم نمادی برای اعلام وجود هر قبیله بودند و هرچه بزرگان این قبیله ها می‌گفتند هم، حقیقت تام برای آن ها محسوب می‌شد. با این اوصاف هرچه افراد یک قبیله زیادتر بود افتخار آن هم بیشتر میشد. این افراط تا آنجا پیش رفت که در سوره تکاثر قرآن، خداوند خطاب به مشرکان می گوید که آنها به منظور بزرگ نشان دادن تبار خود حتی دست به شمارش مردگان خود می‌زدند. نعمان در خطاب به پادشاه وقت ایران گفت که جز عرب کسی به نسب خود آگاهی ندارد و جز عرب از هر کسی اجدادش را بپرسی آنها را نمی‌شناسد. در حقیقت گذشتگان و نژاد چیزی نبود که اعراب بتوانند اشتباهی هر چند سهوی را به آنها نسبت دهند. شاید تا اینجا مطلب روشن شده باشد که پیامبر اسلام چه کار دشواری در پیش داشت. بخصوص وقتی بدانیم یکی از مهمترین اقدامات پیامبر مقابله با همین برتری جویی نژادی بوده است‌. عملا هر قدمی که به جهت آگاهی و یا مخالفت با سنت های گذشتگان آنها برداشته میشد، از نظرشان نوعی توهین تلقی میگردید. شاید جالب باشد بدانید که بت پرستی اعراب نیز ریشه در همین افراط دارد! یعقوبی در تحلیل خود از بت پرستی و عوامل آن می‌گوید:«بت پرستی از هنگامی آغاز شد که وقتی یکی از مردم می‌مرد، اقوام او مجسمه‌ای از وی ساخته و به یاد او آن را محترم می‌داشتند فرزندان آنها پس از سال‌ها گمان کردند که این‌ها خدایان آنان هستند» . شاهد این امر می‌تواند سخن مشرکین با پیامبر (ص) باشد که می‌گفتند:
      این بت ها اقوام گذشته هستند که مطیع خدا بوده و ما صورتی از آنها ساخته و عبادتشان می‌کنیم. در مورد سه بت مشهور یعوق و یغوث و نسر گفته شده: از قوم نوح بودن و افرادی صالح بودند و بعدها مجسمه آنان به صورت بت درآمد. در مورد لات نیز گفته شده او در واقع مرد صالحی بوده است که غذا برای حاجیان درست می‌کرده وقتی او مرد، تمثالی از او درست کردند و بر آن بنایی ساخته‌اند و اسمش را بیت الربه نهادند. ابن قیم می‌گوید؛ تعظیم مردگان سبب شد تا کم کم صورت هایی از آنها به شکل بت ساخته شود. زمانی که محمد(ص) مکه را فتح کرد در درون آن ۳۶۰ بت وجود داشت. در حقیقت ما با سرزمینی طرف هستیم که ۳۶۰ اعتقاد و ۳۶۰ تضاد در آن میتوان شمارش کرد!
       

       
       اوضاع اعراب از ابتدا این گونه نبود. اعراب شهر مکه خود را از نسل عدنان می‌دانستند، که در نتیجه نسب آنها به اسماعیل (ع) باز میگشت. از این گفته مشخص است که نخستین اعراب موحد بودند اما به تدریج به سوی شرک گرایش پیدا کردند. از این منظر اعراب مکه در کنار بنی اسرائیل بودند که به دین حضرت ابراهیم گرایش داشتند و در حقیقت ریشه نسبی مشترک در آن ها می توان یافت. در سال‌های مانده به بعثت پیامبر، افرادی در بین اعراب پیدا شده‌اند که خواهان بازگشت به دین ابراهیم بودند. آنها شروع به تبلیغ علیه اعتقادات آن روزگار اعراب کردند. از معروف‌ترین این افراد ورقة بن نوفل بود که در جستجوی دین خدای یگانه به این سو آن سو رفت و در نهایت مسیحیت را پذیرفت. زید بن عمر شخص دیگری بود که به روایت تاریخ در بین اعراب از بازگشت به آئین ابراهیم سخن گفت. بسیاری از رسوم مشرکین مکه همان چیزی بود که ابراهیم به اجدادشان آموخته بود ولی آنها آنرا شرک آلود کرده بودند. برای مثال اعراب جاهلی نیز به رسومی چون ختنه و کفن و دفن میت و ازدواج نکردن با محارم و حج بیت الله الحرام معتقد بودند. آنها حتی شعار معروف تلبیه را نیز داشتند اما آن را به نوعی شرک آمیز کرده بودند. ( تلبیه همان شعار لبیک اللهم لبیک لاشریک ... است که حاجیان در حین طواف خانه خدا می‌گویند). اعراب جاهلی به افرادی از خود که ختنه کرده و به حج می رفتند حنیف میگفتند . این در حالی است که به پیروان حضرت ابراهیم در گذشته حنیف گفته میشد! این بدان معناست که این کلمه از گذشته های دور در بین اعراب زبان به زبان چرخیده و تغییر معنا یافته است.
       
       
      قبیله قریش زادگاه قدرت
       
      قریش نامی آشنا و از پر نفوذترین قبایل در میان عرب بوده و بعد اسلام نیز تا قرن‌ها بر جهان اسلام حکومت کرده است. خلفا تا پیش از امپراتوری عثمانی همیشه قریشی بودند. اعراب کسانی را که از نسل مضر بن کنانه باشند را قریشی می گویند. در علم تبارشناسی عرب نیای مضر بن کنانه به اسماعیل (ع) باز میگردد. قریش در آن دوره از آنجا که امور حج را بر عهده داشت به شهرت و ثروت زیادی رسید. امور کعبه در دوره ای به قصی و هاشم و سپس به عبدالمطلب که همه از نسل مضر بودند سپرده شد. در دوران قصی مراسم حج  شکل جدیدی به خود گرفت و این تغییرات زمینه ساز قدرت یافتن قریش در بین دیگر قبایل عرب گردید. در این ایام مردم عرب از نقاط دور دست به این مکه می آمدند تا هم به تجارت بپردازند و هم خدایان پر تعداد کعبه را پرستش کنند. بنوعی مکه و کعبه آن میعاد گاه اعراب بود. در این شهر بازار هایی بر پا میشد که از غرب و شرق عالم تجار به آن رجوع می کردند. راه تجاری مهمی از روم شرقی به یمن و در نهایت به هند ختم می شد که این مسیر از قطب های اقتصادی آن روزگار محسوب می شد که البته نکته مهم برای ما این است که شهر های مکه و یثرب هم در مسیر آن رونق یافته بودند.
       

       
       در بین قریش طایفه بنی هاشم به طور خاص که پیامبر اسلام نیز از آنان بود دارای مقبولیت و شهرت بیشتر گردید. همان طور که گفته شد بعد هاشم، عبدالمطلب زمام امور حج را بر عهده گرفت. وی پدر بزرگ پیامبر اسلام است و او از اعرابیست که قبل اسلام طبق سنت خاندان خود به دین حنفیت معتقد بود و خدای یکتا را می پرستید. عبدالمطلب بعد مرگ والدین محمد(ص) سرپرستی او را پذیرفت و در نتیجه آن محمد(ص) در محیطی با اعتقادات دین حنفیت زندگی میکرد.
       
      از تاریخ چنین بر می‌آید که قریش در میان اعراب به شرافت و عزت معروف بوده و معمولاً با عناوینی چون «آل الله» و «سکان حرم الله» خوانده می‌شدند و مردم آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول کرده بودند. باید افزود که این شهرت در همه طوایف قریش نیست، بلکه تنها در خاندان قصی و بعد از او خاندان هاشم و عبدالمطلب بود چرا که وجود این افراد در نهایت سبب شهرت قریش گردید.
       
      هنگام ظهور پیامبر اسلام در میان طایفه های قریش، از بنی هاشم عباس بن عبدالمطلب مسئولیت آبرسانی به حجاج را بر عهده داشت و از طایفه بنی امیه، ابوسفیان ریاست سپاه قریش را بر عهده داشت. این جبهه بندی در میان قریش تا قرن ها بعد ادامه پیدا کرد. البته باید توجه شود که طوایف دیگر از قریش هم بودند که نقشی در امور حج داشتند اما نقش آنها به پر رنگی دو طایفه نامبرده نبود.
       

       
      دیگر قبایل عرب متوجه عظمت کعبه و نقش آن در فزونی قدرت قبیله قریش شدند در نتیجه برخی از آن ها در مناطق خود نیز کعبه هایی ساختند تا قبیله خود را برای رفتن به مکه بازدارند. این کعبه ها از بسیاری از جهات همچون وجود سنگی مانند حجر الاسود(سنگ سیاه) تا ارکان کعبه به آنچه در مکه بود شباهت داشتند. برای مثال در یمن پرستشگاهی در شهر غَیمان قرار داشت و «حجر الأحمر» یا سنگ سرخ در آن استفاده شده بود و همچنین کعبه ی شهر العَبلات در جنوب مکه، که «حجر الأبیض» یا سنگ سفید داشت!
       
      ادامه دارد ...
       
      این مطلب برای انجمن mililtary.ir  گرداوری شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این انجمن بلامانع است. 
       
      نویسنده و گرداورنده: Navard 
       
      منابع و ماخذ:
       
      کتاب تاریخ سیاسی اسلام(جلد1) / نویسنده: رسول جعفریان
      کتاب گنجینه تاریخ ایران(جلد نهم)/ نویسنده: عبدالعظیم رضایی
      کتاب دو قرن سکوت( ویرایش دوم) / نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
       
      لینک
       
    • توسط aminor
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      منفک شده از تاپیک تحولات یمن
      1399/11/09
       
      تاپیکهای مرتبط با محوریت حمله به آرامکو
      UAV kent 2.0 concept: عملیات تن ماهی
      سپر صحرا : بررسی شبکه دفاع هوایی ارتش عربستان سعودی
       
       
       منابع یمنی : شلیک موشک قاهر1 به شرکت نفت آرامکو در جیزان عربستان
       

       

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.