hosseingmn

تاپیک جامع سرداران شهید علی ، مهدی و حمید باکری

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

به حقيقت شهدا مورد رحمت هستند. اين ما هستيم كه نيازمند رحمتيم.
ياد و خاطرشون هميشه زنده و پاينده.انشاالله :rose:


....................................................................

میگن در زمان نشستن در فرودگاه ارومیه چرخ باز نشده بعد موتور از کار افتاده
و در جای دیگر میگن یخ زدن دو موتور یکی از علل سقوط فالکن سپاه بوده



جناب اقا رضا 
دوست نداشتم در اين تاپيكي كه زحمتش رو كشيدين تذكري بدم ولي حقيقتا پست اخير شما و علت يابي سقوط فالكون بيشتراز يه شيطنت معمولي است.
تذكر جدي ميدم كه از ورود به بحثهايي كه صلاحيتش رو ندارين اجتناب كنين.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام ..

ميتونيد خاطرات كامل و به همراه معرفي شخصيت ايشون در سايت قرار بديد يا اگر هست معرفي كنيد ... با تشكر ..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند؛در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند:

۱)دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند.



۲)دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمی خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.



۳)دسته ای به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.پس از خدا بخواهید که با وصول شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید؛چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود.[/quote]

عجب حرفی ! ... واقعا آیند نگره به عاقبت خودش تا این حد .
خدا رحمتش کنه . :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]عجب حرفی ! ... واقعا آیند نگره به عاقبت خودش تا این حد . [/quote]
بله دوست عزیز
به این میگن بصیرت که وقتی شخصی صاحبش بشه قدرت بالایی در مورد تجزیه و تحلیل وقایع پیدا خواهد کرد.
حضرت علی(ع) در نهج البلاغه در اهمیت بصیرت تا جایی جلو می روند که شرط تحمل پرچم مبارزه را بصیرت و صبر می خواند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
انشاالله كه فرداي قيامت خجالت زده اين عزيزان نباشيم. ( كه هستيم)

در مورد پيش بيني ايشون هيچ حرفي باقي نمونده.
هميشه اين مساله زنده بودن شهدا و مصداق اون ايه شريفه كمي ثقيله. يقين دارم به زنده بودن نام نيست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]۱)دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند.



۲)دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمی خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.



۳)دسته ای به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.پس از خدا بخواهید که با وصول شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید؛چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
[/quote]

البته من این جمله رو از شهید چمران شنیده بودم :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]۱)دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند.



۲)دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمی خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.



۳)دسته ای به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.پس از خدا بخواهید که با وصول شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید؛چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
[/quote]

البته من این جمله رو از شهید چمران شنیده بودم :mrgreen:[/quote]

با سلام و درود بر روح پر فتوح شهيدان راه حق و حقيقت
و عرض ادب احترام خدمت دوستان
اين جملاتي كه بيان شده اصلش فرازهايي از وصيتنامه آقا حميد باكري داداش كوچكتر آقا مهدي هستش كه چند ماه زود تر از برادر بزرگشان به شهادت رسيدند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
و چه بلاها به بركت اين شهدا ختم به خير شد...

خوشا به حال آنانكه روز حساب خواهند گفت:

[color=green]خدايا شكر جاودانه شديم[/color]

آنها بردند؛ اى كاش ما بازنده نباشيم...........................................................................................................

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان این برادران نمرده و رنده هستند و در پیشگاه خداوند روزی درن.
اینها روی مین ، لای شنی تانکها جون دادن تا یک عده ای الان شعار نه غزه نه لبنان سر بدن.....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=M607750.jpg
شهيد امير سپهبد علي صياد شيرازي در گوشه تصوير شهيد مهدي باكري (فرمانده لشكر عاشورا) ديده مي شود
فقط نتونستم آپلودش کنم

شهيد باكري از نگاه سرلشكر شهيد صياد شيرازي
توفيقي نصيبم شد كه يادي از همرزمان سلحشور و بسيار شايسته خطه آذربايجان بكنم. برادراني كه ياد و خاطره شان از ذهن ما محو نمي‌شود و هميشه با ياد آوري مجاهدت‌ها و ايثار گري‌هايشان ضمن اين كه الهام مي‌گيريم و درس خودمان را يادآوري مي‌كنيم، از آن سجاياي آنها، فرصت خوبي است براي اينكه بتوانيم ياد و خاطره آنها را در جامعه اسلامي مان زنده نگه داريم و به نسل جوانمان منتقل كنيم. من امروز مي‌خواهم از سرداران سلحشور جبهه‌هاي جنگ حق بر عليه باطل و خاطراتي را كه از آنها دارم اينجا يادي بكنم تا انشاء الله دين خودم را اداء كرده باشيم.

اولين سلحشوري كه يادش مي‌كنم سردار سرلشكر شهيد پاسدار مهدي باكري است كه من واقعاً به وجود او در زمان حياتش افتخار مي‌كردم و امروز هم از يادش افتخار مي‌كنم كه او چگونه در آن صحنه‌هاي نبرد، هم از ياران و همرزمان خوب ما بود و هم اينكه قوتي بود و قدرتي بود براي جبهه حق براي سركوبي دشمنان اسلام.

دو خاطره خوب از ايشان دارم كه هميشه از فرصت‌ها استفاده و يادآوري مي‌كنم. يك خاطره زماني بود كه من مسئوليت گرفته بودم براي آزاد‌سازي دو شهر اوشنويه و بوكان در شمالغرب ايران. البته اين مرحله دومي بود كه من به منطقه شمالغرب (كردستان) مي‌رفتم و مسئوليت فرماندهي منطقه را از جمهوري اسلامي به من واگذار كرده بودند. وقتي كه من وارد اروميه شدم، چون قبلاً به شهر نيامده بودم آشنايي لازم را هم با منطقه نداشتم و هم با آن نيروهايي كه مي‌خواستند با ما همكاري بكنند از ارتش و سپاه، بايد آشنا مي‌شدم.

به من خبر دادند كه يكي از برادران سپاه مي‌خواهد با شما ملاقات كند. گفتم كي هستند؟ گفتند آقايي به نام باكري. ديدم يك جوان با تواضع و با اخلاص كه از همان اول كه من ديدمش، در قلبم مهر و محبتش جاي گرفت و احساس كردم كه اين چهره خيلي چهره ساخته و پرداخته‌اي است، سابقه‌اش را نمي‌دانستم حتي اسمش را آنجا شنيدم.

ايشان گفت كه من مطالبي دارم راجع به آمادگي خودمان براي عمليات كه مي‌خواستم بگويم. گفتم بفرماييد من در خدمت شما هستم. ايشان آمدند و از روي نقشه‌اي كه داشتيم، شروع كردند وضع منطقه را گفتن، بعد من متوجه شدم مسئوليت ايشان فرمانده عمليات آنجا بود از طرف سپاه. گفت من الان تمامي امكانات را براي عمليات‌آماده دارم، منهاي اينكه مهمات ندارم و خمپاره و حتي سلاح‌هاي سبك هم نداريم، اگر اينها را به من واگذار كنيد، من از همين فردا آماده ام براي همكاري با شما براي عمليات. من از يك طرف قلبم خيلي قوت آمده بود كه خدا را شكر، ما تا به صحنه آمديم اين طوري اعلام آمادگي مي‌كنند از يك طرف هم خودم نگران بودم كه كسي غير از من، بخواهد فرماندهي بكند بر صحنه. اين شخص بايد صحنه را بشناسد و به سازمانش كاملاً آشنا باشد از اين نظر ما به ايشان گفتيم كه براي شما امكان پذير است كه شش روز به ما مهلت بدهيد تا در اين مدت من خودم را آماده بكنم؟ واقعاً اين بايد در تاريخ ثبت شود و روي آن كارشناس‌هاي نظامي بيايند تحليل بكنند كه آيا ممكن است مثلاً در صحنه‌اي فرمانده نه رده بالاتر بيايد از فرمانده رده پائين‌تر مهلت بگيرد تا آماده شود براي عمليات؟ به هر صورت براي من كه پيش آمده بود ضمن اينكه براي من كوچكترين چيزي براي اين‌كه نگران بشوم. وجود نداشت خيلي خوشحال بودم كه اينچنين وضعي پيش آمد كه من بايد خودم را آماده كنم براي عمليات. گفتم شش روز به من فقط مهلت بده من برويم يكانها را بشناسم يك خرده هم شناسايي كنم و بعد انشاءالله براي عمليات آماده شويم ايشان هم با تواضع قبول كرد.

بلافاصله روز بعد هم من دستور واگذاري مهمات را به ايشان دادم كه لشكر 64 اروميه به ايشان مهمات بدهند، تا آن موقع هم هنوز ارتباطي بين ارتش و سپاه بر قرار نشده بود. من احساس كردم كه اينها نسبت به هم بيگانه‌اند چون اينچنين وضعي و فرصتي پيش نيامده بود. ارتشي‌ها اول يك مقدار يكه خوردند كه مهمات را واگذار كنيم به خارج از ارتش؟ گفتيم بله. اين كار تكرار شده و اين كار را بكنيد. آنها هم چون اطاعت داشتند و مطمئن بودند كه خوب ما دستورمان دستور رسمي است بلافاصله عمل كردند.

شهيد باكري هم آماده شد براي عمليات و تقريباً فكر مي‌كنم او داشت لحظه شماري مي‌كرد براي اين كه عمليات شروع بشود. ما هم رفتيم با سرعت در آن پادگان‌هاي پيرانشهر و جلديان و خود نقده، نيروهاي ارتش را سازمانشان را آماده كرديم و هم نيروهاي انتظامي را كه آن موقع ژاندارمري بود آماده كرديم. بعد طرح عمليات را با كمك شهيد باكري با هم ريختيم. ديديم كه سه تا محور روشن مي‌تواند باشد.

يكي محور زيوه به طرف اشنويه، يكي محور نقده به طرف اشنويه و يكي هم محور جلديان و صوفيان به طرف اشنويه، سه محور را تفكيك كرديم. فرماندهي محور شمال را كه زيوه بود دادم به شهيد باكري، محور نقده را دادم به ژاندارمري و محور جلديان به طرف صوفيان و اشنويه را هم داديم به لشكر 64، كه يك تيپشان در آنجا بود. اينها هماهنگ حمله كردند. در مدت چند ساعت من ديدم محور شمال كارش تمام شد. يعني شهيد باكري با سرعت آمد قسمت شمال اشنويه را كه ارتفاعات سركوب داشت همه را اشغال كرد و از شمال مسلط شد به شهر. منتها چون از نظر نظامي كافي نبود بايستي از طرفين الحاق مي‌كردند. من به ايشان گفتم شما همين جا باش تا من آن دو تا محور ديگر را آماده كنم كه به لطف خدا در عرض سه روز اين كار انجام شد. سه تا محور به هم متصل شدند و الحاق پيدا كردند و شهر محاصره شد و شهيد باكري با احتياط رفت داخل و كار شهر را تمام كرد. يعني پاكسازي كرد و شهر را به دست سپاه داديم و اين مأموريت حساس سرافرازانه در عرض نه روز تمام شد. خداوند كمك كرد و ما با كمك برادران ديگر آن منطقه را آزاد كرديم. جمعاً 44 روزه مأموريت ما در شمالغرب تمام شد كه من ديگر بعد آمدم به جبهه‌هاي جنوب با مسئوليت فرماندهي نيروي زميني، شهيد مهدي باكري نمونه‌اي بود از يك سلحشوري كه به صورت طبيعي خداوند به ايشان توفيق داده بود روحيه مجاهدت داشته باشد، روحيه اخلاص و تقواي علمي داشته باشد و در صحنه زندگيش براي خدا، خالصانه آماده شود، بجنگد و يك همرزم ارتشي كه پيدا مي‌كند مثل ما، و آن ارتشي در منطقه‌اي فرماندهي دارد ومي خواهد به او برنامه بدهد، او به اين ارتشي برنامه مي‌دهد يعني اينقدر مهياي عمليات است كه بايستي فرمانده رده بالا از رده پائين فرصت بگيرد و مهلت بگيرد براي اين كه خودش را آماده كند براي هدايت عمليات. روحش شاد و يادش گرامي باد انشاء الله.

نكته دوم و خاطره دوم از شهيد باكري، مربوط است به جبهه جنوب. ديگر باكري براي ما شناخته شده بود چون كاملاً يكي از فرماندهان خوب و شايسته سپاه بود و دائماً در سازمان رزمي كه ما در عمليات‌هاي مختلف داشتيم ايشان حضور و شركت داشت در هر عملياتي شهيد باكري وظيفه خودش را به نحو احسن انجام مي‌داد و از مشخصات بارزش عميق بودن در كارش بود. البته من تا سال‌ها نمي‌دانستم كه ايشان تحصيلات عالي داشت و مهندس و آدم تحصيل كرده‌اي بود.

من نمي‌دانستم اينقدر اين آدم تواضع داشت كه اصلاً خودش را رو نكرده بود. ما او را با اخلاص پسنديده و يك آدم موفق ديده بوديم، نظامي خوب مي‌شناختيمش، خودش را خوب آماده مي‌كرد براي عمليات، ما تا همين قدر شناخت داشتيم به ايشان.

درعمليات بدر كه دنباله عمليات خيبر بود، من توفيق داشتم كه از نزديك هم كار آموزشي مي‌كردم براي نيروها و هم مسئوليت خودم را در قرارگاه كربلا داشتم، با همرزم عزيزم سردار سرلشكر پاسدار رضايي همكاري داشتم. اين صحنه خيلي حساس بود. چارچوب كار براي عمليات اين بود كه مابايستي در ادامه عمليات خيبر از داخل هور العظيم رو به غرب پيش روي مي‌كرديم، از يك بخش از آب مي‌گذشتيم و خودمان را به خاكريزهاي دشمن مي‌رسانديم و بعد پيشروي مان را تا رودخانه دجله ادامه مي‌داديم. از دجله بايد عبور مي‌كرديم و به اتوبان العماره و به بصره مي‌رسيديم و اتوبان را پاكسازي مي‌كرديم. نيروهاي ضربتي را با هليكوپتر وارد مي‌كرديم و يك بخش از نيرويمان مي‌رفت به طرف شمال، به طرف العماره تا العزيز و يك بخش از نيروهايمان هم بايد به طرف جنوب مي‌آمد تا القرنه. در اين محدوده ما بايستي منطقه را آزاد و پاكسازي و يك فرصت بسيار خوبي را در قلب دشمن براي منهدم كردن نيروهاي متجاوز متجاوز پيدا بكنيم. اين طرح ما بود. در زمان كوتاهي كه مثلاً حدود 10 يا 11 شب كه عمليات شروع شد، يك ساعت هم نكشيد،‌رزمندگان خط را شكستند خودشان را به دجله رساندند و اين نيروها از لشكر‌هاي موفق، لشكر 31 عاشورا بودند كه فرماندهي اش با شهيد باكري بود. من يادم هست اولين دستوري كه صادر كرديم براي عبور از دجله به لشكر 31 عاشورا بود. اين لشكر بايد عبور مي‌كرد و در اين عبور خود شهيد باكري در صف اول رفته بود به جلو. يعني با آن تركيب اول كه بايد مي‌رفتند آن طرف و سرپل را مي‌گرفتند، رفته بود و با نيروهاي دشمن درگير شده بود. ايشان از ناحيه پيشاني تير خورد و همان جا شهيد شد. ايشان را مي‌آورند داخل قايق كه برش گرداند به طرف ساحل و برسانند به عقب. در بين راه قايقش را مي‌زنند و مفقود الاثر مي‌شود. قايق را آب مي‌برد به هر صورت شهيد باكري به ظاهر در بين ما نيست. ولي خداي او هست، رزمندگاني كه او را مي‌شناختند هستند، من رزمنده كوچك و سرباز كوچك اسلام هم دارم از ايشان صحبت مي‌كنم و بدين ترتيب راه و رسم او از بين نرفته است. در نهايت بگويم كه شهيد باكري نمونه و اسوه اخلاص بود، نمونه تقوا و با توكل به خدا بود. براي آن مأموريت‌هايي كه به عهده اش مي‌گذاشتند، با اخلاق و رفتارش و مديريت و فرماندهي نفوذ مي‌كرد در دل پاسداران جوان، بسيجيان ارزشمند، و از طرفي با ارتشياني كه در عمليات با هم ادغام مي‌شدند و مي‌خواستند عمليات انجام بدهد. من از فرماندهاني كه خيلي ذكر خيرش را مي‌شنيدم كه هماهنگ بود با ارتشي‌ها، شهيد باكري بود. بعضي از فرماندهان ارتش رقابت مي‌كردند و مي‌گفتند ما با ايشان مي‌خواهيم باشيم در عمليات. البته ايشان با مطالعه كار مي‌كرد با همان تحصيلات عاليه خوبي كه داشت. معلوم بود بهره‌برداري مي‌كرد و در ادغام‌هايي كه بين ارتش و سپاه انجام مي‌شد، هماهنگي خيلي خوبي داشت. او چهره موفقي بود، يعني از رزمندگان واقعاً موفق جبهه‌هاي نبرد شهيد باكري بود كه باز هم روحش شاد و يادش گرامي باد. ‏



لينک خبر: http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2009\\09\\09-02\\16-14-32.htm
منبع خبر: اطلاعات
زمان خبر: يکشنبه 29 آذر 1388

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یاد و خاطره سردار رشید سپاه اسلام شهید صیاد هم گرامی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دست‌خط امام خميني بر تصوير شهيد مهدي باكري

خبرگزاري فارس: شهيد مهندس «مهدي باكري» فرمانده لشكر عاشورا بود. وقتي در عمليات بدر، گلوله‌اي ميان پيشاني او نشست، پيكرش را در قايقي گذاشتند تا به‌سوي ديگر دجله ببرند، اما در ميان راه گلوله آرپي‌جي قايق را درهم شكست و مهدي رفت تا با امواج دجله به دريا بپيوندد.


مياندوآب شهري سردسير در آذربايجان غربي است كه آب و هواي سردش مردمي محكم و پرصلابت بار مي‌آورد. او در همان دوران كودكي مادرش را از دست داد و دور از دامن محبت او بزرگ شد. خانواده اش همگي مذهبي بودند و برادر بزرگش «علي» در يك گروه مخفي عليه رژيم شاه مبارزه مي‌كرد.
مهدي سال آخر دبيرستان بود كه نيروهاي ساواك برادرش علي را در يك درگيري به شهادت رساندند و اين واقعه، تأثير بزرگي بر روحيه او گذاشت. از آن پس مهدي همچون برادرش وارد مبارزه مستقيم با رژيم شد و فعاليت هاي انقلابي خودش را آغاز كرد.
يك سال بعد از آن كه ديپلمش را گرفت در كنكور ورودي دانشگاه تبريز قبول شد و تحصيلاتش را در رشته مهندسي مكانيك شروع كرد، اما تحصيل در دانشگاه موجب دور شدن او از مبارزه انقلابي اش نشد . در آن سالها برادرش حميد كه به خارج از كشور رفته بود براي استفاده انقلابيون اسلحه تهيه مي كرد و مهدي در مرز تركيه اسلحه ها را از او مي گرفت و به ايران مي آورد . با آن كه اين فعاليت ها كاملاً مخفي انجام مي شد ، ساواك به مهدي مشكوك شده بود و او را زير نظر داشت . چند بار هم او را احضار كرد ولي هر بار مهدي با زيركي و شجاعت با بازجوها برخورد كرد و نگذاشت هيچ سرنخي از او به دست بياورند.
درس دانشگاهش كه تمام شد بايد به سربازي مي رفت . پس مهندس جوان راهي پادگان شد. اما ورودش به پادگان مصادف بود با شروع وقايع انقلاب اسلامي و او كه دل در گرو انقلاب داشت فرمان امام خميني (ره) را مبني بر فرار سربازان از خدمت نظام اجابت كرد و از پادگان گريخت. از آن پس تا بيست و دوم بهمن 57 زندگي اش مخفيانه بود . در اين دوران فعاليت هاي انقلابي اش را ادامه مي داد و تا آنجا كه مي توانست به حركت انقلابي مردم كمك مي كرد.
انقلاب كه پيروز شد مهدي باكري خود را يكسره وقف تثبيت نظامي كرد كه ثمره خون شهدا بود . به سپاه رفت و در سازماندهي آن كمك كرد . در شهرداري مشغول به كار شد ،‌به جهادسازندگي رفت و جالب است كه از هيچ كدام حقوق نمي گرفت . اما شروع جنگ مسير اصلي او را مشخص كرد . « سپاه » مهمترين جايي بود كه مهدي مي بايست تمام نيروي خود را در آنجا صرف كند . چهل روز از جنگ گذشته بود كه مهدي ازدواج كرد . با معرفي يكي از دوستانش با خانم صفيه مدرس آشنا شد . يك ملاقات ساده زندگي مشترك آن دو را پي ريزي كرد و از پي آن جشني بسيار ساده گرفتند كه در خور زندگي عارفانه شان باشد . مهريه همسرش يك جلد قرآن بود و يك اسلحه كمري : «ميان ما آنچه پيوندمان مي دهد ايمان به خداست و مبارزه در راه او .»
مهدي ازدواج كرده بود اما بيشتر وقتش در جبهه مي گذشت . مدتي بعد همسرش را با خود به اهواز برد و در آنجا خانه اي گرفت تا كنار هم باشند ، اما اهواز كيلومترها دورتر از خط مقدم جبهه بود و دوري همچنان ادامه داشت .
در عمليات فتح المبين در منطقه رقابيه مهدي باكري معاون تيپ نجف اشرف بود و در همين عمليات بود كه از ناحيه كمر زخمي شد . اما زخم كمر او را از پا نينداخت . يك هفته در خانه استراحت كرد و دوباره به جبهه برگشت . در عمليات رمضان فرمانده تيپ عاشورا بود . در اين عمليات نمايشي مقتدرانه از فرماندهي جنگ ارائه داد. باز هم مجروح شد اما از پا نيفتاد .
عمليات بعدي مسلم بن عقيل بود . حالا ديگر تيپ عاشورا تبديل به لشگر شده بود و فرماندهي اش را مهدي بر عهده داشت . اين لشگر توانست بخشهاي مهمي از خاك ميهنمان را از دست نيروهاي بعثي خارج كند . بعد از آن عاشوراييان آذربايجان در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر يك و چهار حماسه ها آفريدند و ضربه هاي مهلكي بر پيكر دشمنان متجاوز وارد كردند .
در عمليات خيبر « حميد »‌برادر مهدي به شهادت رسيد . مهدي حتي براي شركت در مراسم بزرگداشت برادر هم جبهه را ترك نكرد . او فقط شكر حق را به جا آورد و افسوس خورد كه چرا پيش از برادر به شهادت نرسيده است اما دل تنگي او ديري نپاييد . در بيست و پنجم اسفند سال 1363 وقتي كه نيروهاي رشيد لشگر عاشورا در عمليات بدر در ساحل دجله با دشمن پنجه در پنجه انداخته بودند ، گلوله اي ميان پيشاني او نشست و او را از عالم خاك رهانيد . پيكرش را در قايقي گذاشتند تا به سوي ديگر دجله ببرند ، اما در ميانه راه يك گلوله آرپي جي قايق را در هم شكست و مهدي به همراه امواج دجله رفت تا به دريا بپيوندد .

اين تصوير متعلق به شهيد مهندس مهدي باكري است كه حضرت امام بر روي آن با دستخط خودشان جمله اي را نوشته اند:

بسمه تعالي
خداوند شهداي عزيز ما را رحمت فرمايد.
روح الله الموسوي الخميني
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/3_8908081331_L600.jpg[/img]
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8908110388

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.