hosseingmn

تاپیک جامع سرداران شهید علی ، مهدی و حمید باکری

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

خدا رحمت کند شهید باکری را که مظلومانه جنگید و مظلوم تر از آن فراموشش کردن!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدا رحمتشون کنه.انسان بزرگوار و فرمانده ی بسیار باهوشی بودن.آدم خیلی باید بزرگوار باشه که امام با دست خودشون روی عکسش متنی رو بنویسن.وجود همچین افرادی باعث شد که ما الان بتونیم راحت تو خونه هامون بشینیم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسم الله

سلام

ياد و خاطرات اينها جاودانه شده در دلها.

كاش مردم شهداي زنده ما رو كه دونه دونه دارن ميرن از ياد نبرن.كساني كه در اوج مظلوميت

دارن زندگي ميكنند!!! :|

اينو ميگم چون به چشم خودم ديدم.متاسفانه من كساني رو ميبينم كه به اين عزيزان انواع توهين ها و تهمت ها رو ميزنند.حتي از خودشون نميپرسن به چه جرمي؟

من پارسال كسي رو ديدم كه از گردن به پايين فلج بود به دعوت يكي از مسولين دبيرستان اومد دبيرستان ما (متاسفانه اسمشون يادم نيست) و كسي رو ميشناسم كه يه تركش تو پاش داره!اما جداي از ميزان اسيب يه تفاوت بزرگ دارن.

صبر و بردباري و تحمل و پشتكار اون عزيز در مقابل براي من در مقابل اون يكي جانباز عجيب بود.ايشون چند كتاب نوشتند اونم فقط با يك چوب در دهانش!! و ايشون وضع مالي خوبي هم نداره و خرجش رو هم از كتاب در مياره.ولي اون جانباز با اينكه وضع بسيار خوبي هم داره اما............

خدا شاهده اينو كه گفتم به عينه ديدم.و خيلي مثال ها كه از نزديك ديدم و گفتن نداره.

اما فقط اينارو گفتم كه بدونيد چه كسانه عزيز بين ما هستند كه ما نميبينيم.

يا علي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصاويري ناب از مدارک تحصیلی و گواهینامه های شهید باکری که تا به حال از هیچ منبعی انتشار نیافته.مدارک و معدل تحصیلی این شهید بسیار جالب و قابل تامل است. و همچنین در ادامه نامه ای محرنامه مبنی بر مراقبت و نظارت شدید بر این شهید بزرگوار و خانواده ی گرانقدرش بعد از فارق التحصیلی ایشان در دوران پهلوی...

کارت دانش آموزی شهید باکری در کلاس چهارم ریاضی

[img]http://www.vadedidar.com/uploads/Ax/Shahid-bakeri/Shahid-bakeri%28www.VadeDidar.ir%29.jpg[/img]

اینم گواهینامه موتور سیکلت شهید باکری

[img]http://www.vadedidar.com/uploads/Ax/Shahid-bakeri/Shahid-bakeri%28www.VadeDidar.ir%29%281%29.jpg[/img]

گواهینامه پایان تحصیلات دبیرستان(معدل!!!!)

[img]http://www.vadedidar.com/uploads/Ax/Shahid-bakeri/Shahid-bakeri%28www.VadeDidar.ir%29%282%29.jpg[/img]

اینم برگه اعزام به خدمت شهید باکری

[img]http://www.vadedidar.com/uploads/Ax/Shahid-bakeri/Shahid-bakeri%28www.VadeDidar.ir%29%283%29.jpg[/img]

پرسش نامه تحصیلی این شهید گرانقدر

[img]http://www.vadedidar.com/uploads/Ax/Shahid-bakeri/Shahid-bakeri%28www.VadeDidar.ir%29%284%29.jpg[/img]

نامه محرمانه ساواک برای نظارت شدید بر این شهید و خانواده گرانقدرش پس از فارغ التحصیلی

[url=http://www.vadedidar.com/uploads/Ax/Shahid-bakeri/Shahid-bakeri%28www.VadeDidar.ir%29%285%29.jpg]اينجا[/url]

منبع : سايت وعده ديدار.
[url=http://www.vadedidar.com/defa/ax-defa-moghadas/241-madarek-sh.bakeri.html]وعده ديدار[/url].

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسمه تعالی

با سلام

معرفی یک باکری دیگر +عکس ( "شهید علی باکری" برادر بزرگ سرداران شهید حمید و مهدی باکری)

167443_608.jpg


حکایت پسر ارشد خانواده باکری + عکس icon_eek

از میان این سه برادر ، کمتر نامی از علی باکری برده می شود و تا کنون تصویری هم از او منتشر نشده است. او بزرگ ترین فرزند ارشد خانواده باکری بود و برادران کوچک ترش ، تحت تاثیر مبارزات او بود که پای در مسیر مجاهده و ایثار گذاشتند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، گرچه برادران باکری را باید افتخار آذربایجاند دانست اما بی شک آنان ستارگان درخشان تاریخ تشیع هستند . این سه برادر ، بدون هر گونه تعلقات قومی ، قبیله ای و گروهی و گروهکی ، تمام هستی خود را در طبق اخلاص نهادند و به عشق حضرت حیدر (صلوات الله علیه) پای در میادین خون و آتش گذاشتند ، در حالی که از همان گام نخستین یقین داشتند عاقبتی جز شهادت در پیش رو ندارند. از میان این سه برادر ، کمتر نامی از علی باکری برده می شود و تا کنون تصویری هم از او منتشر نشده است. او بزرگ ترین فرزند ارشد خانواده باکری بود و برادران کوچک ترش ، تحت تاثیر مبارزات او بود که پای در مسیر مجاهده و ایثار گذاشتند. همزمان با سالگرد شهادت مهدی و حمید باکری ، برای نخستین بار تصویری از شهید علی باکری را منتشر می شود.



و اما حکایت علی باکری:

*علی باکری به سال 1322 در شهرستان میاندوآب متولد شد. به سال ۱۳۴۱ با رتبه ۱ در مهندسی شیمی دانشکده فنی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول گردید و در سال ۱۳۴۵ با رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شده و بلافاصله پس از آن به تدریس در دانشگاه پرداخت. در همین سال به مبارزات مسلحانه علیه رژیم پهلوی روی آورد و برای دیدن آموزش های کافی و قاچاق اسلحه به داخل کشور ، چندین بار به لبنان سفر کرد. علی در شهریور ۱۳۵۰ به دام ساواک افتاد و پس از شکنجه های فراوان در بی دادگاه نظامی پهلوی به اعدام محکوم و در ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ حکمش اجرا شد. پیکر او در قطعه 33 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

حکایت دو برادر دیگر نیز این چنین است:

*مهدی باکری به سال ۱۳۳۳ در شهرستان میاندوآب متولد شد.پس از اخذ دیپلم ، در رشته مهندسی مکانیک ادامه تحصیل داد. با پیروزی انقلاب اسلامی ، مهدی باکری نقش مهمی در تاسیس و سازماندهی سپاه در آذربایجان غربی ایفا کرد. او موفق شد با تکیه بر خصوصیات اخلاقی بی نظیرش ، از آذری زبانان مناطق شمال غرب کشور ، لشکری یک دست و خط شکن تشکیل دهد و فرماندهی آن را در عملیات های متعددی بر عهده بگیرد. مهندس مهدی باکری سرانجام به تاریخ 25 اسفند سال 1363( 12 سال پس از برادرش) در عملیات بدر به شهادت رسید. پیکر مهدی باکری ، هنگام انتقال به عقبه ، بر اثر اصابت موشک تکه تکه شد و به دست نیامد.

*حمید باکری به سال ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه متولد شد. حمید در سال 1355 ظاهراُ به عنوان تحصیل به خارج از کشور سفر کرد ، ابتداء به ترکیه و از ترکیه جهت گذراندن دوره چریکی عازم سوریه شد و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم نویسی نمود اما با هجرت امام خمینی به پاریس ، حمید نیز درش را رها کرد و گام در مسیری گذاشت که انتهای آن به منطقه طلائیه می رسید. حمید باکری در پنجم اسفند 1362 در عملیات خیبر (منطقه طلائیه) در جریان نبردی سخت با ارتش متجاوز بعثی ، شربت شهادت نوشید. همرزمانش قصد داشتند پیکر او را که قائم مقام فرماندهی لشکر 31 عاشورا به عقبه بازگردانند اما فرمانده لشکر ، شهید حمید باکری امر کرد ، تنها زمانی می توانید حمید را بیاورید که جسد بقیه بچه ها هم برگردانده شود. به این ترتیب تا امروز حمید باکری هم مزاری ندارد.

منبع:
عصر ایران

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خداوند حق همه شهدا و جانبازان و ایثارگران رو بر ما حلال کنه .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدایا کمک کن تا از مسیر شهدا خارج نشیم.

خدایا نذار چنان گرفتار دنیا بشیم که فراموش کنیم از کجاییم و به کجا می رویم



یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهدی باکری به ساعتش نگاه کرد. سه ساعت از قرارش با حمید (برادرش) می‏گذشت؛ اما هنوز او نیامده بود. دلش شور می‏زد. دعا می‏کرد که حمید گیر مأموران مرزی نیفتاده باشد. آخرین نامه‏ای را که حمید از طریق یکی از دوستانش فرستاده بود، در آورد و دوباره خواند:


مهدی جان، سلام. حالت چطوره؟ از آخرین دیدارمان یک ماه می‏گذرد. حال من خوبه و شرمنده تو هستم. تو با آنکه خدمت نظام وظیفه‏ات را انجام می‏دهی، اما خرج تحصیل مرا می‏دهی، آن هم در یک کشور خارجی! من در شهر «آخن» آلمان تحصیل می‏کنم. مهدی جان! حالا که شعله‏های انقلاب آتش به خرمن رژیم پوک شاهنشاهی زده، دیگر طاقت ماندن در اینجا را ندارم. این بار که به سوریه می‏آیم و با توشه‏ای مهم قاچاقی به ایران باز می‏گردم. موعد دیدار ما، صبح روز هیجدهم آذر ماه در همان جایی که می‏دانی! قربانت برادرت حمید باکری!


مهدی سیاهی کسی را دید که از دور می‏آمد. از تپه سرازیر شد. دوید. حمید، عرق‏ریزان با دو کوله بزرگ بر دوش می‏آمد. به هم رسیدند. حمید، کوله‏ها را بر زمین گذاشت و همان‌جا از خستگی بر زمین نشست. مهدی بغلش کرد، شانه‏هایش را مالید و پرسید: چی شده حمید، زهوارت در رفته؟!


حمید که نفس‌نفس می‏زد به خنده افتاد و گفت: شانس آوردم، کم مانده بود گیر ساواکی‏ها بیفتم.


ـ چی، ساواکی‏ها؟


ـ آره. بیا تا در راه برایت تعریف کنم.


حمید بلند شد. مهدی یکی از کوله‏ها را برداشت. از سنگینی کوله، بدنش تاب برداشت. به طرف قاطر کرایه‏ای که مهدی آورده بود رفتند و کوله‏ها را روی قاطر سوار کردند. بعد حمید گفت: از سوریه که سوار اتوبوس شدم، چشمم به یک مرد جوان لاغر و چشم درشت افتاد که بهم خیره شده بود. یکریز مرا می‏پایید. اول توجهی بهش نکردم؛ اما نزدیکی مرز ایران دیدم این‌طور نمی‏شود. راستش کمی ترسیدم. فکری شدم که نکند ساواکی باشد. نزدیک مرز اتوبوس جلوی یک رستوران ترمز کرد. منم آهسته بار و بندیلم را برداشتم و دور از چشم دیگران زدم به چاک و تا اینجا یک نفس آمدم.


ـ حالا ببینم بارت چی هست که اینقدر سنگینه؟


ـ سلاح و مهمات!


ـ خیلی خوب شد. با اینها می‏توانیم حسابی جلوی ساواکی‏ها در بیاییم. حمید روی قاطر پرید. مهدی افسار قاطر را کشید و به سمت روستا راهی شدند.

حمید گفت: آخر من بروم جلسه چه بگویم؟


مهدی خندید و گفت: باز شروع شد. گفتم که قراره فرماندهان لشکرهای سپاه و ارتش دور هم جمع بشوند و برای عملیات آینده برنامه‏ریزی کنند. ناسلامتی تو معاون من هستی. باید جور مرا بکشی. نگران نباش. رییس جلسه برادر همّت، فرمانده لشکر محمّدرسول اللّه(ص) است. با او هم آشنا می‏شوی.


حمید لبخندزنان گفت: باشد. بزرگ‌تری گفته‏اند و کوچک‌تری!


مهدی، حمید را هل داد بیرون. حمید سوار موتور تریل شد و به سوی قرارگاه رفت.


حمید بیشتر فرماندهان را می‏شناخت. در گوشه‏ای پیش حسین خرازی نشست و گفت: حاج حسین! پس این حاج همّت کجاست؟


ـ هر جا باشد الان سر و کلّه‏اش پیدا می‏شود.


در اتاق به صدا در آمد و همت وارد اتاق جلسه شد. همه بلند شدند. حاج همت با فرماندهان دست داد و احوالپرسی کرد. چشمان حمید با دیدن او از تعجب گرد شد. همت به حمید رسید. چشمش به حمید که افتاد، اول کمی نگاهش کرد، بعد او هم مات و مبهوت بر جا ماند. هر دو چند لحظه‏ای به هم خیره ماندند؛ بعد لبانشان کش آمد و همدیگر را بغل کردند. خرازی پرسید: چی شد آقا حمید، تو که حاج همت را نمی‏شناختی؟


حمید خندید و جواب نداد. آخر جلسه بود که مهدی رسید سلام کرد و کنار حمید نشست. اما دید که حمید و همت هر چند لحظه به هم نگاه می‏کنند و زیر بُلکی می‏خندند. تعجب کرد. نمی‏دانست آن دو به چه می‏خندند.


جلسه تمام شد. همت به سوی حمید و مهدی آمد. مهدی پرسید: شما دو نفر به چی می‏خندید؟


حمید خنده‏کنان گفت: آقامهدی، ماجرای آمدنم از ترکیه به ایران یادت هست؟ همان موقع را که گفتم یک ساواکی تعقیب‏ام می‏کرد؟


مهدی چینی به پیشانی انداخت و بعد از لحظه‏ای گفت: آهان، یادم آمد...خُب منظور؟


حمید دست بر شانه همت گذاشت و گفت: آن ساواکی، ایشان بودند!


مهدی جا خورد. همت خندید و گفت: اتفاقاً من هم خیال می‏کردم شما ساواکی هستید و دارید مرا تعقیب می‏کنید. به خاطر همین، از رستوران نزدیک مرز، پیاده به طرف مرز ایران فرار کردم!


مهدی خندید و گفت: بنده‏های خدا، الکی الکی کلّی پیاده راه رفتید. اما خودمانیم. قیافه هر دویتان به ساواکی‏ها می‏خورد!


خنده آنها فضای قرارگاه کربلا را پر کرد.

[url="http://www.jahannews.com/vdce7e8wnjh8xxi.b9bj.html"]http://www.jahannews.com/vdce7e8wnjh8xxi.b9bj.html[/url]
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000cd]ممنون[/color]

[color=#0000CD]خیلی قشنگ بود .[/color]

[color=#0000cd]جالب اینه که هر دو تاشون تا ایران پیاده اومدن .[/color] :angry: :wub:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
قشنگ بود
ولی میشه با قاطر از مرز رد شد؟اونم با کوله باری از سلاح و مهمات؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='lordhessam' timestamp='1342526070' post='261082']
قشنگ بود
ولی میشه با قاطر از مرز رد شد؟اونم با کوله باری از سلاح و مهمات؟
[/quote]

اون زمان رو من نمی دونم ولی جدیدا چهار پاها هم بدون سرنشین شدن !
شنیدم قاچاقچی های شمال غرب کشور بارهاشونو روی چهار پا میذارن و تا مکان مشخصی میارن و بعد از اون این چهار پاها خودشون مسیر رو طی میکنن و در این شرایط نیروهای مرزبان به دلیل خطرناک بودن منطقه شاید نتونن به محموله نزدیک بشن !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%DA


خانوادۀ باکری دارای سه شهید به نام های علی، حمید و مهدی است. اجساد این سه برادر بعد از شهادت، پیدا نمی شود و هر سه بدون قبر هستند. علی، دانشجوی تبریز است که توسط رژیم شاه اعدام می شود، جسد وی به خانواده اش تحویل داده نمی شود. حمید نیز در عملیات خیبر به شهادت می رسد.
مهدی باکری، در سال ۱۳۳۳ در میان دوآب به دنیا می آید. با ورود به دانشگاه مرحلۀ جدیدی از زندگی علمی و سیاسی او آغاز می شود. مهدی در دانشگاه، درسخوان و یاور دانشجویان و بیرون از دانشگاه، یک انقلابی پر شور و حال است. بعد از گرفتن مدرک مهندسی، دوستان وی ادامه تحصیل می دهند؛ او برای مبارزه از محیط دانشگاه خارج می شود.
مهدی پس از شرکت در عملیات های مختلف و پاکسازی ضد انقلاب ها، به جنوب کشور می رود و معاونت تیپ نجف اشرف را بر عهده می گیرد؛ در عملیات فتح المبین در رقابیه از ناحیۀ چشم مجروح می شود.
یک سال بعد از شهادت برادرش، حمید به دیدار امام خمینی(ره) می رود؛ همچنین وی، از آیت الله خانلری می خواهد تا برای او دعا کند تا شهید شود. شهید باکری در وصیت نامۀ خود می نویسد:
\”خدیا! چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات که نفهمیدم. چقدر لذت بخش است، انسان آماده باشد، برای دیدار رَبّش! امّا چه کنم که تهیدستم!
خدایا! تو قبولم کن. دوست دارم وقتی شهید می شوم، جسدم پیدا نشود تا یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نکنم. خدایا! مرا پا کیزه بپذیر.\”
در روزهای آخر اسفند ماه ۱۳۶۳، عملیات بدر آغاز می شود. مهدی به همراه نیروهایش، ضربات مهلکی به ارتش عراق وارد می کنند.
مهدی در قرارگاه کربلا غرق در خون به آرزوی خود می رسد. بعد از شهادت مهدی، آیت الله خامنه ای در پیامی از او به عنوان شهید ایلام یاد می کند و می فرماید:\”درود بر روان پاک مؤمن صادق و انقلابیِ فداکار و سردار شجاع که عهد پایدار خود با خدا را به سر آورد و خون پاک خود را نثار کرد و به فیض شهادت نایل آمد. امّا، این آرزوی مهدی بود که پیکرش زمین را اشغال نکند.\”

منبع : ساجد

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.