برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 15 تیر 1400 در پست ها
-
2 پسندیده شدهبسم ا... داده نمای سوخو-35 پی نوشت : برای اندازه بزرگتر ، کلیک کنید ...
-
2 پسندیده شده12 کیلومتر برد برای مهمات تانک ؟؟؟؟! برد موثر اتش تانکی مثل تی-55 کمتر از 2 کیلومتر هست . همان برد 6 کیلومتر هم برای تانکی مثل تی55 و تی -62 بسیار عجیبه ! حتی در صورت صحیح بودن این اعداد اگر این عدد 12 و 6 کیلومتر را حداکثر برد ممکن در نظر بگیرم تفاوت برد موثر و حداکثر برد نشان میدهد این تقاوت تاثیر در میدان نبرد نخواهد داشت چون برد موثر اتش در میدان نبرد اثر گذار هست. اهمیت برد موثر اتش را درعملیات طوفان صحرا میتوان به وضوح دید تانکهای ابرامز با برد موثر بیشتر خارج از برد موثر تانکهای عراقی انها را شکار میکردند.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «عملیات مهندسی» اختصاص داد. اما شاید برای دوستانی که کمتر در خصوص «فرقه رجویه» مطالعه نموده باشند این سوال پیش بیاید که : عملیات مهندسی چیست ؟ عملیات مهندسی به مجموعه اقدامات سازمان مجاهدین در برخورد با اعضای سپاه پاسداران ، کمیته های انقلاب و مردم عادی در تلاش برای کسب اطلاعات از طریق شکنجه آنان در مرداد ۱۳۶۱ گفته میشود. در پی لو رفتن خانههای تیمی در اوایل سال ۱۳۶۱ مجاهدین اعضای سپاه و افرادی مشکوکی را که در اطراف خانههای تیمی مشاهده میکردند، ربوده و برای کسب اطلاعات مورد شکنجه قرار میدادند. یکی از اعضای جداشدهٔ سازمان در کتاب خاطرات خود مینویسد: «ما شکنجه میکنیم چون مجبور هستیم، ولی وقتی حاکم شویم، نمیکنیم … جنگ ما با رژیم [نظام]، جنگ دو سازمان مهندسی است. هر کدام بیشتر شکنجه کند، برنده است.» در این عملیات، که از اوایل مرداد تا ۲۵ همان ماه به طول انجامید سه پاسدار کمیته انقلاب اسلامی، یک کفاش، یک معلم و یک مهندس هوادار سازمان قربانی عملیات مهندسی شدند. (ویکیپدیا) در کتاب "عملیات مهندسی" (چاپ شده مرکز اسناد انقلاب اسلامی) درباره نحوه کشف اجساد و شناسایی پیکر شهدای کمیته چنین گفته شده است: کشف شهدای عملیات مهندسی در پی کشف اجساد متلاشیشده قربانیان عملیات مهندسی، موج وسیع انزجار از سازمان مجاهدین خلق به راه افتاد. یکی از اعضای دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، روایت قابلتوجهی از کشف شکنجهگاه خیابان بهار و پیدا کردن پیکر شهدای عملیات مهندسی تعریف کرد: «خسرو زندی ما را به [سمت] جنازههای [پیکرهای] شهدا نبُرد. ما از طریق این ملاتهایی [ملات = احتمالا منظور محتوا هائی است که مبنای بازجوئی ها قرار می گرفته.] که اعضا برای مقام بالاترشان گزارش نوشته بودند، رموز اینها را باز کردیم و از این طریق به این موضوع رسیدیم که اینها مطلب جسد را با کد «ج» آوردهاند. بعد که پیگیر شدیم خسرو بُرید. بعد این ما را به آن خانه خیابان بهار برد... رفتیم آنجا و خانه را دیدیم. گفت که شکنجهگاه اینجا بود. بعد گفت که آمدهاند و اینها را بردهاند و من دیگر چیزی نمیدانم، سعی میکرد که جای این شهدا را نگوید. یعنی ما از طریق ملاتها به این مسئله پی بردیم و به زندی گفتیم تو باید جایش را بگویی، او هم میگفت نمیدانم. آن زمان هم فلکه دوم صادقیه به سمت شمال بیابان بود. بعد ما او را به آنجا بردیم و چند جا را کندیم که به اجساد رسیدیم.» دادستانی انقلاب اسلامی تهران از خانوادههای قربانیان دعوت کرد تا برای شناسایی و تشخیص هویت اجساد پاسداران مراجعه کنند، حال آن که تغییر شکل و دگرگونی جنازهها به حدی زیاد بود که کار تشخیص هویت دشوار و غیرممکن ساخته بود. برادر شهید طالب طاهری در این خصوص اظهار داشت: «[برادرم] اول جذب کمیته محل شد و چون بچه فعالی بود جذب کمیته مرکز شد. او را در بخش اطلاعات (تعقیب و مراقبت) گذاشتند. در این فاصله چند بار هم به جبهه رفت، مجروح شد و برگشت. به من هم نمیگفت در تعقیب و مراقبت است. شرایط هم خیلی سخت بود و گاهی ماه تا ماه خانواده را نمیدیدیم. وقتی دیدم موتور دستش هست و ریشش را کوتاه میکند و لباس آستینکوتاه میپوشد فهمیدم دارد کار اطلاعاتی میکند. روزی که ربایش شد، آقای فکور از دادستانی به من زنگ زد... گفت برای اخوی شما چنین اتفاقی افتاده است. جزئیات را هم نگفت. سریع به همان منطقه رفتم و از بچههای کمیته سؤال کردم... یک شوک به دستگاه اطلاعاتی کشور بود. طهماسبی گم شده بود و کسی نمیدانست. بعد از آن اینها را بُردند. همه اینها در فاصله یک هفته، ده روز توسط سازمان ربوده شدند. خط ، درآمد. [روش سازمان بیرون آمد] که سازمان شروع کرده است و همه باید حواسشان جمع باشد. تا اینکه فردی رفته بود یک نفر را ترور کند، مردم ریختند و او را گرفتند. موقعی که او را آوردند، در ملاتهایش چیزی پیدا میکنند و عملیات چالکردن [دفن کردن پیکرها] را در ملاتهایش پیدا میکنند... به سردخانه اوین رفتم. ورودی اوین، دم در. عملیات اوین همان جا دم در یک سردخانه داشت. محلی بود که یخ و جنازهها را میگذاشتند. همین که بدنها را نگاه کردم، او را برگرداندم و جای زخمش را در کمرش دیدم و گفتم این است. بیشتر از همه آسیب دیده بود. دندانها، صورت، چشم، سر، بدن و پشت بدنش کاملاً جای داغ باقی مانده و پوستش ور آمده بود. ناخنهایش را کشیده بودند. از روی دستهای بلندش میتوانستم او را تشخیص بدهم، منتهی میخواستم بیشتر مطمئن شوم و شدم. بچهها نمیگذاشتند اعصاب ما خیلی به هم بریزد. گفتم این اخوی ماست، ولی بقیه را نمیشناسم. از روی شلوارش هم میشد او را تشخیص داد. از این شلوارهای بسیجی به تنش میکرد. این قضیه و مراسم و دفن و ادامه عملیات و این مسائل گذشت تا اینکه آن ضربه کرج اتفاق افتاد که در ضربهی کرج ملاتهایی را که اینها بازجویی شده بودند در مورد سیروس لطیفی زدیم. از کیفِ «زن سیروس لطیفی» ملات بازجوییهای انجامشده از اخوی را کشف کردیم... اصدقی [هنوز] دستگیر نشده بود که ما ملات بازجویی را پیدا کردیم و در آنجا فهمیدیم اینها [زیر شکنجه منافقین] خیلی مقاومت کرده بودند.» پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. سلام آرمین جان اصولا استراتژی سازمان از ابتدای ریاست مسعود (بعد ضربه سال 1350 ) همیشه در این جمله خلاصه میشده : تمام سازمان فدای مسعود ان شاء الله در پست های بعدی که قرار هست به انقلاب طلاق (انقلاب مریم) و سرنوشت شوم زنان سازمان بپردازم ، معنای این عبارت رو بسیار واضح تر درک خواهید کرد. شما دیگه چرا برادر ؟ اشاره کردم که هواپیما چی شد . تازه در خصوص آینده این هواپیما بعد از این ماجرا هم نوشتم این هواپیما (در مقطعی هم که تبدیل به مسافربری میشه) در آینده هدف هواپیما ربائی قرار می گیره و هواپیمارباها میبرنش اسرائیل (تصویر زیر مربوط به حضور این هواپیما در یکی از فرودگاه های نظامی اسرائیل هست در زمان ربوده شدن) یک بار هم موقع نشستن روی باند تو تخمین مسافت اشتباه صورت می گیره و از انتهای باند خارج میشه و می افته توی رودخانه کن کلا بعد سوار کردن رجوی این هواپیما هیچ وقت نتونست از نحوست اون مسافر شوم رها بشه و عاقبت به خیر بشه =========================================== سلام بر جناب تقدیر عزیز من خودم هم خیلی مطمئن نیستم. احتمالش خیلی زیاد هست که حق با شما باشه و تصویر حنیف نژاد باشه.
-
2 پسندیده شدهبابت این کار خیلی از تیم های خودشون رو لو دادند البته براشون ارزش داشت بویژه که موسی خیابانی رهبری ترور در ایران را در دست داشت و بعد از مدت کوتاهی افرادی چون کلاهی و مسعود کشمیری رو سوزاندند که این نگرانی رو ایجاد کرد که چرا باید برای یک چنین ضربه ای ، این سطح نفوذ را افشا کنند مگر نفوذی دیگری دارند؟؟؟ از سرنوشت این هواپیما خبری شد؟ حدسم اینه که برگشت ولی مطمئن نیستم -------------------------- البته باید گفت که بنی صدر بعد از تصمیم رجوی برای همکاری با عراق از این سازمان جدا شد و ننگ این میزان خیانت به کشور را نپذیرفت و همکاری با ارتش متجاوز صدام که تا چند ماه قبل روبرویش بود را نپذیرفت و شاید سر همین حرکتش بعضی او را جاه طلب و دیوانه می دانستند تا خائن لینک 1 مقاله شرق لینک 2 اپارات
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه درباره ماجرای خروج بنی صدر و رجوی از ایران، تاکنون بسیار گفته شده است، اما یکی از خلبانانی که به دلیل موقعیت شغلی خویش اطلاعات ریز تری از این فرار بزرگ و ترفندهای به کار رفته در آن داشته است، در سایت خود، روایت دقیقی از مراحل این نقشه، نحوه خروج، اتفاقات حین پرواز و عبور از مرزهای هوایی و فرود در پاریس داده است که در زیر می آید. خلبان بهروز مدرسی، که بازنشسته شده و در حال نگارش خاطرات سال ها پرواز خود بود در فرودین ماه 1394 درگذشت. گزارش لحظه به لحظه فرار رجوی و بنی صدر بخش دوم شب عملیات قرار بود فرار چند روز دیر تر صورت پذیرد اما به دلیل اعلام حکم انتقال سرهنگ معزی به شیراز مجبور می شوند در شب 6 مرداد که مطابق با 27 رمضان بود این کار را به سرانجام برسانند. طبق نقشه از پیش طراحی شده سوژه ها در داخل مینی بوسی که از منازل سازمانی کروی پروازی را به رمپ پرواز می برد پنهان می شوند. یک مانع بزرگ در سر راه خود داشتند و آن عبور از دژبانی پایگاه بود که متآسفانه آقایون دژبانی و پلیس هوایی که معمولآ داخل همه خود رو ها رو بازدید می نمایند و بعد از مشاهده کارت شناسایی افراد اجازه ورود را می دهند، به خاطر احترامی که به قهرمان اتقلاب قائل بودند، با دیدن سرهنگ معزی، بدون بازدید اجازه داخل شدن را می دهد. در این جا لازم می بینم به یک نکته اشاره نمایم و آن این است که معزی در خاطرات خود بیان نموده است که خلبان حسین اسکندری و مهندس پرواز بیژن وکیلی از ماجرا بی اطلاع بودند که این چنین نمی تواند باشد چون مینی بوس خلبانان همه گروه را با هم می برد پای هواپیما. مگر می شود معزی تنها با سوژه ها پای هواپیما برود؟! و بعد از پنهان کردن دو سرنشین غیرمجاز ، منتظر شاگردان خود بماند؟ قبل از پرواز چه گذشت؟ ساعت 19:35 دقیقه سوژه ها در حالی که لباس پرواز بر تن دارند و در تاریکی شب تشخیص قیافه ها ناممکن است وارد رمپ پرواز می شوند. در همین حال از پست فرماندهی اعلام می کنند که پرواز یک ساعت جلو افتاده است. و به جای ساعت 10:30 شب، یک ساعت زودتر پرواز نمایند. سوژه ها همراه محافظ های خود در محوطه اتاقک سوختگیری پنهان می شوند. وقتی سایر خدمه از قبیل کروچیف و بوم اپراتور (مسئول سوختگیری) برای بازدید قبل از پرواز سعی دارند محوطه را چک نمایند، با در بسته مواجه می شوند. سرهنگ معزی به مسئول مربوطه می گوید چکار می کنی؟ وسعی می کند او را منصرف نماید. ولی طرف ول کن نبوده وبا تبری که در هواپیما برای مواقع اضطراری تعبیه شده است سعی در شکستن در می نماید. در همین هنگام گارد ویژه (محافظین بنی صدر و رجوی) در را باز کرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر پیشانی همافر مربوطه از او می خواهد بی سر و صدا وارد شود. نفر بعدی با مشاهده غیبت همکارش کنجکاو شده و تا می خواهد وارد محفظه شود، او هم به همین ترتیب غافلگیر می گردد. در این هنگام هواپیما شماره 311 موتور های خود را روشن می نماید. ترفند سرهنگ معزی برای گمراه کردن مسئولین سروان حسین اسکندری در صندلی چپ (خلبان اصلی) نشسته و سرهنگ معزی در صندلی سمت راست می نشیند. همافر مهندس پرواز بیژن وکیلی هم در بین آن دو می نشیند. طبق برنامه ریزی قبلی، که سرهنگ معزی مشخصات مسیر را به آن ها داده بود، یکی از محافظان رجوی با اسلحه وارد کابین شده و با تهدید اسلحه از آن ها می خواهد که مختصات را به دستگاه (I.N.S) که نوعی دستگاه ناوبری کامپیوتری است وارد نمایند. معزی بعد از دور شدن از تهران به برج مراقبت اعلام می کند که یکی از موتور های من آتش گرفته است و برای همین به سمت ورامین بر می گردد. بر روی ایستگاه ورامین معزی بار دیگر به برج می گوید که یک موتور دیگر هواپیما هم آتش گرفته است و متعاقب آن برای پنهان ماندن از دید رادار اعلام می کند که به سمت شمال، یعنی کوه های البرز می رود. مسئولان برج با ناراحتی فریاد می زنند که مواظب باش به کوه می خوری. لطفآ به آن سمت نرو. و این دقیقآ همان چیزی بود که معزی می خواست برج تصور نماید که به کوه خورده است! و در پاسخ برج که ارتفاع را می پرسد به دروغ ارتفاع 12 هزار پا را اعلام می کند. واکنش مسئولان پست فرماندهی بعد از پرواز در حالی که برج مرتب فریاد می زند به کوه می خوری برگرد، هواپیما در ارتفاع 18000 پایی به مسیرش ادامه می دهد. معزی می دانست که در این مسیر ایستگاه های رادار کرج، بابلسر و تبریز قرار دارند. ولی خیالش از هر سو آسوده بود که قبلآ توسط عوامل سازمان از کار افتاده اند. همچنین می دانست هیچ هواپیمای فانتومی او را تعقیب نخواهد کرد. (همان طور که قبلآ گفتم از کار انداخته بودند) و برای این که عوامل برج فکر کنند که به کوه خورده است دیگر پاسخ برج را هم نداد. در همین هنگام مسئولان رادار به پست فرماندهی نیروی هوایی اطلاع می دهند که هواپیما به سمت البرز رفته و احتمالآ به کوه برخورد نموده است. سرهنگ خلبان جواد وارسته که زمانی شاگرد معزی بوده با خنده به مسئول رادار می گوید معزی به کوه نمی خورد، او فرار کرده است!! سرهنگ معزی برای گفتگو های احتمالی ترتیبی می دهد که هواپیماربا گوشی های اسکندری و وکیلی را بگیرد تا شاهد مکالمه او نشوند. سرهنگ معزی برای این که هر چه زودتر از خاک ایران خارج شود و به گیر شکاری های اف – 14 نیفتد، با حداکثر سرعت به هواپیما فشار می آورد. پیشنهاد تأمین جانی و مالی این رو هم بگم که حداکثر سرعت مجاز بوئینگ 707، چیزی نزدیک 8 تا 9 دهم سرعت صوت است. ودر این شرایط در داخل کابین بوقی مرتب به صدا در می آید. در همین موقعیت بود که رجوی و بنی صدر به کابین هواپیما می آیند. در همین حال هم ستاد نیروی هوایی به یک فروند شکاری اف – 14 خود که در حال گشت زنی است ماموریت می دهد که به سوی شمال پرواز نماید. در چنین شرایط بالاخره رادار تبریز موفق می شود هواپیما را شناسایی نماید. معزی برای گمراه کردن رادار تبریز می گوید ما تقصیری نداریم چند نفر از پرسنل نیروی هوایی ما را به گروگان گرفته اند. در همین هنگام شهید رجایی که نخست وزیر بود به اتفاق شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی در پست فرماندهی از قول حضرت امام به آن ها تآمین می دهند. اما خدمه برای کش دادن زمان، بهانه می آورند که شخص آقای رجایی صحبت نماید. ولی صحبت های هیچ یک از مسئولان کار ساز نیست. در همین موقع هواپیمای اف – 14 به معزی اخطار می دهد برگرد و گرنه شلیک می کنم. سرهنگ معزی که خوب خلبان شکاری را می شناخته و روزگاری از شاگردان وی محسوب می شده خطاب به خلبان آن می گوید: هواپیما ربوده شده است. لطفآ شما بیا نزدیک ما تا این ها شما را ببینند و بترسند! و در همین اثنا تمام چراغ های داخل و بیرون هواپیما را خاموش می کند و از بچه ها می خواهد از قسمت سوختگیری بیرون را نگاه کنند تا ببینند شکاری دیده می شود یا نه؟ در این هنگام بنی صدر خطاب به معزی می گوید به خلبان شکاری اعلام کن که من داخل هواپیما هستم!! آن گاه او ما را نخواهد زد!! معزی که به این طرز فکر آقای رئیس جمهور خنده اش گرفته است می گوید قربان خلبان شکاری اگر بداند که چه کسانی داخل هواپیما است، یا شلیک می کند یا اگر برگردد حتمآ اعدام اش می کنند. معزی برای پرهیز از گزند موشک های هاگ ایستگاه تبریز، به سوی مرز شوری حرکت می کند. در همین حال هم دو فروند میگ روس ها لب مرز به پرواز در می آیند تا به محض ورود به خاک آن ها شلیک نمایند. عبور از مرز ایران معزی با اطمینان از این موضوع که هواپیماهای اف - 5 مستقر در تبریز قادر به رهگیری در شب نیستند، از مرز شوروی به صورت نیمدایره از کنار تبریز می گذرد تا گرفتار موشک های هاگ نگردد. هواپیمای تامکت همچنان تعقیب بوئینگ 707 رو ادامه می دهد. معزی با رفتن به خاک ترکیه، اعلام می کند که قصد نشستن در آنکارا را دارد. مسئولین ترکیه به او اجازه این کار را نمی دهند و با خاموش کردن چراغ های باند از آن ها می خواهند خاک ترکیه را ترک نماید. اف – 14 پشت سر بوئینگ وارد خاک ترکیه می شود. معزی به برج ترکیه می گوید یک شکاری دنبال من است به ایران بگویید برگردد و آن ها چنین می کنند و بدین ترتیب شر شکاری از سر آن ها کم می شود. بنی صدر یک بار دیگر نطق اش باز شده و خطاب به معزی می گوید بگو من داخل هواپیما هستم حتما چراغ های باندآنکارا را روشن می کنند!! معزی پاسخ می دهد قربان من که قصد نشستن در ترکیه را ندارم. سرهنگ می دانست موشک های سوریه حتمآ او را خواهند زد به همین دلیل سعی می کند به سمت قبرس و یونان برود. در همین حال رادار سوریه از طریق یو اچ اف می پرسد کجا هستید؟ سرهنگ معزی به خوبی می داند پاسخ دادن از طریق یو اچ اف، صرفآ برای شناسایی موقعیت هواپیما است. تا با اعزام جنگنده ها آنها را برگردانند. به همین دلیل هیچ پاسخی به رادار سوریه نمی دهد. در فضای یونان و پاریس بوئینگ 707 پرماجرای نهاجا با سریال 7311 - از ربوده شدن و رفتن به اسرائیل تا سقوط در رودخانه کن عاقبت با رفتن به سمت یونان و قبرس سر از آسمان پاریس در می آورد. مسئولان فرانسوی اعلام می کنند که برای فرود اجازه نمی دهند. سرهنگ معزی کار کشته تر از این ترفند ها است. لذا آخرین حقه خود را رو کرده و به آن ها می گوید بنزین هواپیما تمام شده است و اگر اجازه ندهید بر روی شهر سقوط خواهم کرد و به این ترتیب آن ها را به سمت فرودگاه اورلی راهنمایی می نمایند و در پایان بعد از پشت سر گذاشتن ساعت ها پرواز عاقبت در فرانسه پیاده می شوند. فردای آن روز بعد از این که مشخص می شود چه خیانت هایی انجام شده است. تمام خائنین در نیروی هوائی دستگیر و محاکمه می شوند و به سزای اعمال خیانت بار خود به وطن می رسند. هواپیما هم با ارسال تیم کروی پرواز دیگری به پاریس ، به کشور بازگردانده می شود. پس از فرار بنیصدر همسر وی که در ایران بود، دستگیر شد اما با سفارش آیتالله بهشتی آزاد شد. حجتالاسلام باغانی در اینباره میگوید: «در آن مقطع، آیتالله بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور و آیتالله موسوی اردبیلی، دادستان کل کشور بودند. شهید بهشتی به آقای موسویاردبیلی سفارش کردهبود تا خانم بنیصدر را آزاد کنند و استدلال ایشان این بود که بنیصدر تا دیروز رئیسجمهور ما بودهاست. بنابراین دستگیری همسر وی انعکاس مطلوبی را در جهان نخواهد داشت. آقای موسویاردبیلی توصیهی شهید بهشتی را نپذیرفت و در پاسخ اظهار کرد که شفاهی نمیشود. بنابراین شهید بهشتی بهطور کتبی نوشت و خانم بنیصدر آزاد شد». ... پایان منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهیعنی ایران از قصد برقشون رو قطع می کنه؟ خب می تونن از کشور های دیگه هم برق بخرن اصولا بخش پنهان و پشت پرده و البته برخی از عوامل راه اندازی چنین تظاهرات هایی در عراق کاری ندارند که چه اتفاقی و با چه کیفیتی در عراق رخ میده، نهایتا مقصر ایران و البته حشد الشعبی است. (برق تقریبا مجانی میبرند تا کولرهاشون را روشن کنند زیرش لم بدند گوشی هاشون را شارژ کنند تا ضد ایران توییت کنند و پولش را هم ندند و در هر باری هم که عشقشون میکشه کنسولگری های ایران را اتش بزنند و تازه هر از چند گاهی هم در تظاهراتی که راه میندازن به ایران ناسزا بگن در حالیکه اینبار دیگه حتی نمیتونند دولت را به ایران منتسب کنند و پس بهانه دیگه ای پیدا کردند والا الان بهانشون دولت ناکارامد وابسته به ایران بود که نمیتونه برقشون را تامین کنه) بخشی که اصطلاحا معروف به جوکرهای عراقی هستند و بعضا رفت و آمد مستمر هم دارند برخی مرتبطینشون به سفارتهای خارجی در عراق و در زمانی که حشد و ایران داشتند با داعش میجنگیدند که اینها را در شهرها سلاخی نکنند پای توییتر و ایسنتا داشتند از ترس نزدیک شدن داعش را دنبال میکردند و طبیعتا گروهی که با حشد عراقی که هنوز هم سینش در برابر داعش برای ورود به شهرهای شیعی سپر هست چنین رفتاری میکنند که فرمانده زخمیش را همراه امبولانس ( خودشون زخمی کردند با حمله به دفترش و وقت انتقال با آمبولانس) آتش میزنند و تکه تکه میکنند دیگه نسبتشون با ایران مشخص هست. ترور میشه کار ایرانه پس حمله کنیم به کنسولگری ایران، برق قطع میشه کار ایرانه پس حمله کنیم به ایران ( جالبه در کمال گستاخی به روی خودشون نمیارن با بدهی نزدیک به ده میلیارد دلاری که هیچ کشوری قبول نمیکنه ایران همچنان داره بهشون گاز و برق صادر میکنه با اینکه میدونه به پولش دستری نداره) مقاماتشون کم کاری میکنند کار ایرانه، اصولا تمام مشکلات و ویرانی حال حاضر عراق همش تقصیر ایرانه و قوای اشغالگر که کشورشون و زیرساختها و چندین نسل عراقی را به خاک مالیدند و نابود کردند همچنان قوای نایس چشم آبی هستند که بورس میدند به سران جوکریشون و در سفارت براشون برنامه های شاد و آموزنده! تدارک میبینند! توجه کنید عمده و اکثریت این جماعت هم شیعه (نما) هستند و البته چندین بار متذکر شدیم که جامعه عراقی همین هست. یک طرف حشد و قهرمانان عراقیش و یک طرف هم بالاخره این جماعت همانوطور که در ایران خودمون هم هستند طیف های مختلف و در لبنان و .. . اتفاقا روابط ترکیه و عربستان با داعش چنان هست که از وسط کاخ فرمانده داعش هم میتونند برق عبور بدند و تازه امنیتش را هم داعش خصوصا برای ترکیه تضمین کنه همانوطور که خطوط تجاری ترکیه با عراق هیچوقت کامل قطع نشد و روابط تجاری شخص شخیص اردوغان و اطرافیانش با داعش از زمانیکه در سوریه جزء یاران خاص هم بودند زبانزد هست. ولی تا به حال چندین بار عربستان قول داده جای ایران را میگیره و برای عراق نیروگاه میسازه و برق صادر میکنه و .. ولی هربار ترجیح داده اوضاع به همین شکل باقی بمونه، به هر حال هم ایران برقش را میده، هم پولش را نمیتونه بگیره و هم توسط این نادانان وابسته فحشش را میخوره. دقت کنیم اگر تا به حال دولت کاظمی (دولتی که با تمایل سفارت آمریکا انتخاب شد) نبود مثل قبل صدها تظاهرات ضد دولت برگزار شده بود با توجه به اینکه اوضاع اقتصادی و برق و آب حتی بدتر از قبل شده ولی ما هیچ تظاهرات جدی و خشنی را شاهد نبودیم و تازه الان هم که زمزمه تظاهرات دارند باز نه ضد دولتشون (مثل دفعات قبل) که عمدتا با اهداف ضد ایرانی است در هسته مرکزیش.
-
2 پسندیده شدهبعد از اشغال اصولا تاسیس چنین رسانه هایی و تربیت چنین مزدورهایی ( که اون بخش آگاهانه ماجرا هستند که بعدش افراد ناآگاه را هم حالا در طیف های مختلف از نژآدپرستها گرفته تا متعصبین تا اونهایی که به هر حال با عناوین مختلف دچار ناراحتی هستند* ) وظیفه نیروهای اشغالگر هست خصوصا اینکه از ابتدا یکی از اهداف اشغال تحت فشار گذاشتن کشور همسایه بوده. در عراق هم همین را میبینیم که مستقیما در قالب NGO ها جوان ها را چطور جذب میکنند و همونها میشن میدان دار حملات به منافع ایران در عراق. در لبنان هم حتی در ظاهر اشغالی صورت نگرفته ولی در باطن کشور گروگان هست و چنین میبینیم. مضاف بر اینکه در سایر کشورهای همسایه هم تربیت چنین نیروهای رسانه ای اولویت هست (آذربایجان، ترکیه، اعراب خلیج فارس و ...) * من چند باری اشاره کردم. اصولا برخی افغان ها حق دارند ناراحت باشند از برخوردهای درون ایران (اگر منصف بودند باید میدونستند که در ایران به خاطر فرهنگ غلط حتی در برخورد با اقوام هم بعضا تحقیر وجود داره توسط برخی پایتخت نشینها، مثل برخورد با افغان ها قدیم بیشتر و حالا کمتر) ولی از لحاظ اجتماعی بررسی کنیم نمیتونند توقع داشته باشند سیر طبیعی ماجرای ایران و مثلا سوییس در برخورد با مردمان کشورها با مهاجران طیف افغان یکسان باشه. ورود هجمه گون قانونی و غیرقانونی حدود چند میلیون افغان در اوج جنگ و فشار و سختی مردمان یک کشور و اجازه بهشون برای ورود مستقیم به شهرها و نه اسکان خفت بار و دشوار در کمپها و بهره گیری از انبوه یارانه های پنهان کشور که طبیعتا برای مردم خودش هست که در سختی بسیار هم هستند اتفاقا ( شاید جوان ترهای افغان یادشون نیاد که وقتی صف های طولانی برای نان و شیر و نفت و ... وجود داشت و یک ایرانی وقتی در صف نان بعد از کلی انتظار مواجه میشد با یک شهروند محترم افغان که به خاطر جمعیت زیادشون یک نصفه تنور نان را میخرید چه حس بدی پیدا میکرد (که کسی تایید هم نمیکنه ولی خب حس بد طبیعتا رخ میداد) برابر نیست با ورود گزینش شده مورد به مورد مهاجرین افغان به کشورهای اروپایی. طبیعتا اصصکاکی که در اینجا رخ میده منجر به بروز ناهنجاری میشه در رابطه طرفین. به همین ترتیب از دهها زاویه دیگه میشه بررسی کرد. اینکه زبان افغان ها یکسان بود و بنابراین در موقعیتهای شغلی راحت جای کارگران ایرانی را گرفتند در شکل انبوه ( بله تقصیر اونها نبود ولی کارگری که زن و بچش گشنه میمونه دیگه به کارفرمایی که به فکر سود خودش هست فقط و بهره گیری از کارگر خارجی که فکر نمیکنه، اون فقط کارگر خارجی را مقصر قلمداد میکنه) یا اصطکاکی که در شهرها رخ داد بین جمعیت انبوهی که ناگهان با یک خرده فرهنگ دیگه وارد شدند و به هر حال به عنوان مهاجر ناگهان در شهرها ظاهر شدند و ده ها مسئله به این شکل که به طور طبیعی (و البته غلط) سبب مواجهه های بعضا نادرست بین دو گروه شد. ولی خب الان نون این رسانه های تنفر پخش کن بررسی قیق و عادلانه این مسائل نیست که، فقط دامن زدن به تنفر بین دو کشور هست و البته گفتن این معضلات ولی عدم اشاره به صدها اتفاق خوب و برخوردهای دوستانه همین مردمان ایران با افغان ها که نمونش قطعا در سوییس و ... هم یافت نمیشه.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه درباره ماجرای خروج بنی صدر و رجوی از ایران، تاکنون بسیار گفته شده است، اما یکی از خلبانانی که به دلیل موقعیت شغلی خویش اطلاعات ریز تری از این فرار بزرگ و ترفندهای به کار رفته در آن داشته است، در سایت خود، روایت دقیقی از مراحل این نقشه، نحوه خروج، اتفاقات حین پرواز و عبور از مرزهای هوایی و فرود در پاریس داده است که در زیر می آید. خلبان بهروز مدرسی، که بازنشسته شده و در حال نگارش خاطرات سال ها پرواز خود بود در فرودین ماه 1394 درگذشت. گزارش لحظه به لحظه فرار رجوی و بنی صدر بخش اول سرهنگ بهزاد معزی که بود؟ سال 1350 وقتی من به نیروی هوایی پیوستم یک سالی می شد که سرهنگ خلبان بهزاد معزی از تهران به شیراز منتقل شده بود. او از بدو ورود به عنوان فرمانده گردان پرواز هواپیماهای سی – 130 در پایگاه هفتم ترابری منصوب شده بود. آن گونه که بچه های قدیمی آن دوره و بعد ها خود من شاهد اش بودم، افسری منظم سخت گیر و با سواد بود. فرماندهی که صدای خنده او را به ندرت می شد شنید. و در هنگام عصبانیت عادت به جویدن سبیل های کم پشت بورش داشت. او سپس برای طی دوره فرماندهی ستاد به کشور آمریکا اعزام می شود. و در سال 1352 به ایران برگشته و در ستاد کل نیروی هوایی در مقام معاونت عملیات در بخش” یکنواختی” مشغول به خدمت می شود و از آن جایی که رشته اصلی او خلبانی بود، طی هماهنگی های صورت گرفته او سه روز در هفته به پایگاه یکم ترابری می آمد و با هواپیماهای سی -130 به پرواز و یا ماموریت می رفت. شایان ذکر است در آن ایام فرمانده عملیات ستاد کل نیروی هوایی تیمسار آذربرزین و فرماندهی پایگاه یکم ترابری به عهده تیمسار امیرفضلی بود. در آن روزگار هر خلبانی مجاز به پرواز با شخصیت های طراز اول مملکتی و یا با خانواده سلطنتی نبود. فقط تعدادی معین از افسران با تجربه و تعین صلاحیت شده به عنوان کروی (V.I.P) مشخص شده بودند که بهزاد معزی از آن جمله بود. در اندک زمانی کوتاه او به دربار سلطنتی راه یافته و در مقام خلبان مخصوص شاه به انجام وظیفه می پرداخت. سرهنگ معزی بارها در همان روزگار برای خرید هواپیما به عنوان کارشناس مطلع به کشورهای اروپایی سفر می کرد. سلامت نفس و رشوه نپذیری او در انجام معاملات زبانزد بود. با خرید هواپیماهای بوئینگ سوخت رسان 707 او به عنوان فرمانده گردان و در ادامه به عنوان معلم خلبان به فعالیت پرداخت. قهرمان انقلاب مردمی !!! در همین ایام بود که محمدرضا شاه یک فروند بوئینگ اختصاصی به نام شاهین خریداری نمود. با همین هواپیما بود که بعد از قیام مردمی بر علیه خاندان سلطنتی، در تاریخ 26 دی ماه سال 57 محمد رضا شاه را به همراه خانواده اش به مصر و سپس مراکش منتقل نمود. معزی اما ، بعد از مدتی با هواپیمای شاهین به ایران بازگشت. با بازگشت غیر مترقبه سرهنگ بهزادمعزی با هواپیمای شاهین به کشور از او چهره ای قهرمان و متعهد به انقلاب ساخته شد. همه به چشم دیگری به او می نگریستند. خوب یادمه که اوایل جنگ بود و همانند سایر بخش های اجتماعی در پایگاه هم نیروهای مومن و انقلابی ، انجمن های اسلامی تشکیل داده بودند که سرهنگ معزی گل سرسبد آن ها محسوب می شد. بدبین ترین افراد هم هرگز تصور نمی کردند که این افراد هم ممکن است روزی اغفال شوند. یا به دلیل اعتقادات و گرایشات پنهانشان روزی به کشور ضربه ای بزنند. اگر آن روزی که یکی از خلبانان سی -130 به نام سروان” موگویی” به دلیل گرایشات ضد حکومتی خود از جمع همین افراد وابسته به انجمن اسلامی پایگاه، ایران را به قصد یکی از کشورهای اروپایی ترک کرد، قضیه کالبد شکافی دقیق می شد و این عمل او زنگ خطری برای مقامات عالی رتبه پایگاه و برادران حفاظت یا عقیدتی سیاسی تلقی می شد، هرگز این چنین کشور شوکه نمی گردید و امثال رجوی سرکرده مجاهدین که دستش به خون افراد بیشماری آلوده بود با حمایت و خیانت مشتی وطن فروش از کشور به این راحتی خارج نمی شد. با روی کار آمدن بنی صدر و متعاقب آن حمله ناجوانمردانه عراق به سرزمین ما کشور در شرایط بحرانی به سر می برد. درگیری مردم در دفاع از آب و خاکشان و به طبع آن سرگرم بودن مسئولان به امور برنامه ریزی تدارکات و سازماندهی جبهه های جنگ، بهترین فرصت برای عرض اندام نمودن گروه های ضدمردمی را به وجود آورده بود. خوب یادم هست که بیشترین ترورها در همین ایام صورت می گرفت. راستش را بخواهید به دلیل رعایت اصول بی طرفی در این گزارش، دقیقآ نمی دانم علت اختلاف بنی صدر که در آن هنگام علاوه بر رئیس جمهوری، فرماندهی کل قوا هم به او تنفیذ شده بود، با فرماندهان سپاه پاسداران و نیروهای وفادار به نظام بر سر چی بود. فقط این را می دونم نزدیکی و حمایت بنی صدر از رجوی باعث رنجش افراد مومن و حزب اللهی شده بود. به طوری که زمزمه های سلب مصونیت سیاسی او در جامعه به گوش می رسید. کار به جایی رسید که امام خمینی با عزل او موافقت فرمودند و مجلس شورای اسلامی او را از مقام ریاست جمهوری خلع ید نمود. ماجرای فرار بنی صدر و رجوی کشور در این هنگام به اوج نا امنی رسیده بود. عده ای به طرفداری بنی صدر و عده ای به مخالفت او قد علم کرده بودند. فشار به جبهه های جنگ هر روز بیشتر می شد. در مناطق جنگی برخی از شکست ها رو به حساب خیانت بنی صدر قلمداد می کردند. به عبارت صحیح تر اوج تفرقه و دو دستگی بر ایران سایه افکنده بود. با تسلط سپاه پاسداران و نیروهای بسیجی بر اوضاع داخلی بنی صدر فراری شده و هیچ نشانی از محل سکونت او نبود. همان طور که گفتم این تفرقه و دو دستگی بهترین فرصت رو برای توطئه گران بوجود آورده بود. در اون زمان هنوز ارتش پاکسازی نشده بود. و نیروهای آشوب گر و جنایت کار هم فعالیت های خود را به شکل زیرزمینی و با رخنه به سازمان های حساس ادامه می دادند. در این اوضاع و احوال بود که بزرگترین نقشه فرار طرح و به مورد اجرا در آمد. سرهنگ بهزاد معزی که روزگاری با دربار شاهنشاهی مراوده داشت و عالی ترین مقامات ارشد رژیم شاهنشاهی همچون اسداالله علم (وزیر دربار)، ارتشبد طوفانیان (مسئول خرید و قراردادهای کلان تسلیحات نظامی) و…با او پرواز و نشست برخاست می نمودند، به خاطر مراجعت از مراکش و اطمینان بیش از حد به او کارگردان این نمایش گردید. ارتباط سرهنگ معزی با سازمان مجاهدین دقیقآ هیچ کس نمی داند ارتباط سرهنگ خلبان بهزاد معزی با سازمان تروریستی مجاهدین از کی و به چه شکلی بوده.شاید هم برای نهاد های امنیتی کشور مشخص است. ولی من نمی دانم. سئوال اساسی این است که چگونه او با شاخه نظامی سازمان ارتباط برقرار کرده بود؟ اگر از زاویه گرایشات سیاسی به قضیه نگاه کنیم او فردی سلطنت طلب بوده که متحول گشته و جزء افراد خاص نظام قرار گرفته بود و ارتباط با این گونه افراد که به عنوان فرمانده بزرگترین و حساس ترین گردان پروازی خدمت می نمود به راحتی میسر نبوده است. آیا او از قبل از انقلاب مخالف خاندان سلطنتی بوده است؟ و یا وقتی به کشور برگشت مخالف نظام جمهوری اسلامی شد. پاسخ هر دو سوال مثل روز واضح است که این چنین نبوده است. به نظر بنده (که البته نظر شخصی ام است) او پیش از این ها با سازمان های اطلاعاتی غرب در تماس بوده است. حضور خواهرش در سیاسی ترین نهاد آمریکایی در ایالت تگزاس بهترین رابط می تواند تلقی شود. به عبارت صحیح تر این سازمان های اطلاعات غربی بودند که به او دستور بازگشت را دادند. طراحی نقشه فرار به هر حال او در ظرف مدت کوتاهی هم پشت به سلطنت طلب ها کرده و هم از جمهوری اسلامی روی برگرداند!! پس همان طور که اشاره کردم به هر دلیلی که بوده او به سازمان مجاهدین وصل می شود. تمام جزئیات نقشه فرار به دقت طرح ریزی می شود. به احتمال فراوان نقشه ورود بنی صدر و رجوی به داخل پایگاه با اطلاعاتی که توسط معزی و همدستان اش ارائه گردیده بود برنامه ریزی می گردد و نقشه پرواز و جزئیات فرار در آسمان تا مقصد که فرانسه باشد به عهده آقا بهزاد بوده است. این عملیات که واقعآ یکی از پیچیده ترین و گسترده ترین نقشه های فرار محسوب می شود با همکاری طیف عظیمی از نیروهای فریب خورده مجاهدین و عوامل نظامی آن در نیروی هوایی صورت می پذیرد. بدین صورت که یک عده وظیفه اغفال و فریب عوامل دژبانی و حراست ورودی پایگاه را به عهده می گیرند. آن ها از چند روز قبل از عملیات با یک دستگاه خودروی کاماروی زرد رنگ مرتب به پایگاه تردد می نمایند تا روز عملیات چهره این اتوموبیل عادی تلقی شود. عده ای هم با ماشین آتش نشانی در اطراف پایگاه مستقر می شوند تا برای فرار دادن سوژه در صورت لو رفتن وارد عملیات شوند. عده ای هم از شاخه نظامی گروه مجاهدین با سلاح های سنگین مسئولیت عبور سوژه ها رو به داخل پایگاه به عهده می گیرند. یه گروه دیگر از افراد نظامی فریب خورده ایستگاه های رادار مسیر را مختل می نمایند. به این صورت که با قرار دادن جعبه هایی در ایستگاه، خود در لحظه آغاز عملیات تلفن زده و اعلام می کنند بمب گذاری شده است!! عده ای دیگر هم با از کار انداختن 8 فروند هواپیمای شکاری اف – 4 عملآ از ره گیری و تعقیب آن ها جلوگیری می کنند. (واقعآ چه انسان های خائن ی پیدا می شوند که در زمان جنگ تنها ابزار مقابله با دشمن را از کار می اندازند. ننگ بر شما) خب بعد از همه این کار ها نوبت به اسکان سوژه ها می رسد. حال یکی دیگر از عوامل سرسپرده و خائن نیروی هوایی بنام سرهنگ ناوبر اسماعیل فرخنده منزل سازمانی خویش را در اختیار آن ها قرار می دهد. (معزی خیلی سعی دارد او را بی گناه و نا آگاه از ماجرا جلوه دهد). و به این ترتیب همه چیز از قبل طراحی و آماده می شود. برنامه به این صورت بود که با یکی از پرواز های شبانه آموزش سوختگیری این عملیات انجام شود. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهمردم افغانستان اکثرا سواد چندانی ندارند و اطلاعات خاصی از جهان و نژاد و زبان و... ندارند و با سواد هایی هم که در میان مردم این کشور هستند اکثر مزدوری کشورهای دشمن ایران را میکنند. به راحتی یک جامعه ی بی سواد با اندک با سواد های خائن را می شود فریب داد. نتیجه اش میشه بحث های مسخره ای که در رسانه هایشان میکنند. نمونه ای از چرندیات این مزدوران قلم به دست که در شبکه هایشان شنیدم: 1_زبان فارسی با زبان دری فرق داره!!! (اصلا اسم زبان فارسی دری هست) 2_زبان فارسی اول در افغانستان بوده بعد اومده ایران!!!!!! (زبان فارسی میانه دوران ساسانیان را هر کسی از فارسی زبانان بشنوه متوجه میشه که بسیار شبیه زبان فارسی امروزه هست. جالب هست به صحبت یکی از اون مزدوران گوش میدادم میگفت که زبان فارسی امروزه در واقع ادامه ی زبان پارتی هست که به مرور زمان به آن گفتند فارسی!!!!!!! در ضمن قوم پارت هم یعنی افغانستان!!!!!!! یعنی هر کس که اندک سواد زبان شناختی و تاریخی داشته باشه این حرف را بشنوه شاخ درمیاره) 3_خراسان یک کشور مستقل بوده که حالا شده افغانستان!!!! (این در حالی هست که خراسان همیشه استان بزرگ و مرزی ایران بزرگ بوده در همه ی کتاب های تاریخی این نوشته شده و فقط نیمه ی شمالی افغانستان جزو خراسان بزرگ بوده و خراسان بزرگ علاوه بر آن شامل کشورهای ترکمنستان ازبکستان و تاجیکستان و استان خراسان ایران بوده) 4_ایران در واقع اسم کشور ما بوده دزدیدندش!!!! (خب قسمت اول این حرف درسته چون کشور افغانستان یک قسمتی از ایران بزرگ بوده ولی ایران فعلی هم قسمت مرکزی از آن ایران بزرگ بوده و بحث دزدی خیلی خنده دار هست) 5_ایرانی ها نژاد پرست ضد افغانی هستند و ما را مدام میکشند!!!! (منکر رفتار بد عده ی کمی از ایرانیان با افغان های مهاجر نمیشم ولی کدام کشور همسایه را سراغ دارید که از چند میلیون مهاجر همسایه برای دهه ها پذیرایی کنه بعد این جور علیهش حرف زده بشه؟ به نطر ایران اولین مورد در تاریخ هست )
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. شاید در نظر نخست بنظر بیاید که ؛ قرار دادن تصویر شعر خوانی یک شاعر در پیش شاعری دیگر ؛ چندان ارتباطی با مجموعه میلیتاری ندارد. اما شاعر جوان افغان «غفران بدخشانی» با این شعری در برابر استاد هوشنگ ابتهاج خواند ؛ حداقل به من یادآوردی کرد که در پرداختن به همزبانان شرق کشور (به تعبیر این شاعر ایرانیان آن سوی مرز) چقدر دچار اهمال و کاستی شده ایم. درود ای همزبان / من هم از ایرانم زبان مشترک بزرگترین میراث و سرمایه مشترک بین ملت های ایران و افغانستان و تاجیکستان است. سرمایه ای که اگر درست مورد توجه قرار بگیرد می تواند سبب ساز اتفاقات مثبت و شگرفی در این پهنه جغرافیائی شود. شعر غفران بدخشانی با این جمله شروع می شود « درود ای هم زبان / من از بدخشانم » و با این جمله خاتمه می یابد « درود ای هم زبان / من هم از ایرانم » پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهمنافقین از نگاه جدا شدگان داستان مجاهدین خلق بسیار عجیب است که چگونه انسان می توان اخلاق را در همه وجوه زیر پا بگذارد و کارهایی را انجام دهد که وقتی برای دیگران شرح می دهی باور نمی کند و فکر می کند داستانی تخیلی از فیلم های خونبار و ترسناک امریکایی توصیف میکنی منافقین را باید از چندین زاویه دید اول مردم و کسانی که در درگیری های مسلحانه و طرح های وحشیانه آسیب و هزینه های جانی وحشتناک دیدند دوم خانواده های اعضای مجاهدین که چوب دو سر سوخت شدند سوم اعضایی که مردند در حالی که فکر می کردند در راه حق می جنگند چهارم اعضای جدا شده از مجاهدین که متوجه شرایط شدند و خود را نجات دادند پنجم بچه هایی که از پدر و مادر خود جدا شدند و از سرنوشتشان خبری نیست ششم مسیر تاریخ و اسناد منتشر شده در مورد بخش اول اشاراتی شده است ولی ساده و بی توجه پرداخته شده است در مورد بخش ششم بیشترین اطلاعات موجود است اما بخش های دیگر کمتر پرداخته شده اند تلاش هایی شد مثل فیلم های ماجرای نیمروز 1 و 2 - یا فیلم امکان مینا یا سریال یا سریال خانه امن به بچه های جدا شده منافقین اشاره میکند اینجا میخواهد در مورد بخش چهارم و از زبان جدا شدگان منافقین صحبت کنم کسانی که از دل تاریکی محض این سازمان فرصت نجات یافتند تا هم فرصت شروعی دوباره را تجربه کنند و هم حسرت روزهای جوانی گذشته را بکشند از این افراد مطالب و لینک های زیادی وجود دارد ولی به دلیل خطر نفوذ منافقین سعی در پرهیز در مواجه با این افراد می شود و انسان هایی هرگز لذت خانواده و بچه را نچشیدند و بهای سنگینی بابت فریب خوردنشان دادند و شاید ارزو می کردند که ای کاش از فروغ جاویدان زنده بر نمی گشتند که اینگونه حقارت درونی (نمی دونم اسمش رو چی بذارم ) را تجربه کنند غروب استراتژی مجاهدین در فروغ جاویدان لینک نکته جالبی که تو صحبت هاش بود این بود که "اگر از تنگه چهارزبر رد می کردیم دیگه برگشتی توش نبود و همه ما می مردیم " "من هنوز یادم هست که انهایی که زنده ماندن چندین روز پیاده تا مرز عراق تو راه بودن و راه را گم کرده بودن " و ... حتی یه جاهایی اذعان میکنن عملیات صفر یا یک بود یا مرگ نیروها و مخالفین مسعود یا پیروزی بزرگ و قدرت بیشتر مسعود صحبت هاش جالبه و افشاگرانه بدرد آینده میخوره در خصوص خود عملیات مرصاد هم صحبت های سرگرد فروزش موجود است لینک که جزئیات خوبی از عملیات مرصاد میگه اگرچه بعضی صحبت ها قابل بحث هست
-
1 پسندیده شدهچند نقشه ی مرز افغانستان و ایران: بحث در مورد چگونگی بستن مرز و یا مقابله با تهدیدات 1_نقشه ی واقعی ماهواره ای مشخص هست که اکثر نقاط مرزی بیابانی و در نتیجه کم جمعیت و دارای شهر و روستاهای معدود است. 2_نقشه ی راه های اصلی دو منطقه ی اصلی ارتباط با افغانستان یعنی زابل و تایباد را نشان می دهد 3_نقشه ی ناهمواری ها همانطور که دیده میشه اکثر مرز صاف و بیابانی هست و امکان عبور وجود دارد. 4_نقشه ی شهر ها در شب این نقشه در واقع لامپ های روشن شده در شب را نشان میده که در واقع نقاطی که انسان زندگی یا فعالیت میکنه را نشان میدهد البته برای افغانستان که مشکلات زیرساختی دارد به خوبی این نقاط را نشان نمیدهد چون لامپ زیادی در نقاط روستایی و شهری کوچک وجود ندارد.
-
1 پسندیده شدهاز دلایل خرید شاید بشه به نرخ تولید و تحویل چینی ها هم اشاره کرد که یک مزیت محسوب میشه در برابر روس ها که اصولا کند هستند و مشکلات متعدد در افزایش نرخ تولید دارند. ولی در مقابل چینی ها محافظه کارتر هستند و به خاطر اقتصاد گستردشون و نیاز به ارتباطات سعی میکنند از حواشی تا حد امکان (خصوصا وقتی اندر عریان باشه یعنی معامله نظامی که گاو پیشونی سفید هست) دوری کنند و صنایع نظامیشون هم فعلا مثل روس ها تحت تحریم نیست به اون گستردگی. بحث مالی هم جدی است. بدهی ما در مورد فازهای بعدی نیروگاه بوشهر و کند کردن کار توسط روسها موید این مطلب هست که منابع مالی ای که یک طرف را مجاب کنه ریسک معامله با ایران را بپذیره باید چنان چرب و نقد باشه که شاید برای همین روس ها گره زدند هرگونه معامله ای را به احیای برجام چون فقط در اونصورت هست که خیالشون راحت میشه ایران توانایی پرداخت با دردسر کمتر را خواهد داشت. ولی در نهایت به نظر من هم فعلا این گزینه گزینه مطلوب تری است. اصولا با توجه به عقب ماندگی نیروی هوایی ما و لزوم تغذیه اکثر پایگاه ها دسترسی پرتعداد به یک جنگنده سبک به نظرم اولیت بیشتری داره تا جنگنده های گرانقیمت سنگنی که روند تحویلشون هم کند خواهد بود و از طرفی در هر نبردی کمیت کمشون میتونه نقطع قوت دشمن تلقی بشه در حالیکه کمیت بیشتر و قابلیت گستردگی جنگنده های بیشتر در مرزهای حالا از همه طرف در خطر ایران قابلیت مهمتری از کارایی تک فروندی هست. ( در نظر بگیریم دشمن مجهز به نسل پنج هست و به هر حال در بحث هجومی یک قدم پیش تر هست با هر نوع جنگنده ما و البته که بحث ما در این مقطع فعلا فقط پدافند هوایی و کمک به پدافند زمینی در محدوده اسمان کشور هست)
-
1 پسندیده شدهدفتر تدارکات بوندس وهر شرکت اماراتی را از مناقصه اخراج کرد در مارس 2021 دفتر تدارکات بوندس وهر ( BAAINBw ) اعلام کرد ، پس از ارزیابی تمام شکایت ها ، شرکت C.G. Haenel را از مناقصه اسلحه تهاجمی حذف کرده است. در حال حاضر طبق قرار داد شرکت Heckler & Koch بعنوان برنده و تامین کننده در نظر گرفته شده است. پس از اعلام اینکه یکی از شرکت ها ممکن است حق ثبت اختراعات را نقض کرده باشد، بررسی توسط یک شرکت حق ثبت اختراع خارجی آغاز گردید. در نتیجه، پس از تعیین ارزیابان ، با توجه به تمام جنبه های قانونی ، در نهایت نتیجه گیری شده است که پیشنهاد C.G Haenel به دلیل نقض حق ثبت اختراع حذف شود. دفتر تدارکات بوندس وهر ، در تاریخ 10 ژوئن 2021، درخواست بررسی مجدد CG Haenel را رد کرد و به صراحت اظهار داشت که وزارت دفاع فدرال به درستی قصد دارد مناقصه را به Heckler & Koch اعطا کند. با توجه به تحقیقات business insider، گفته شده است آنها به فیلم هایی دسترسی پیدا کرده اند که نشان میدهد یک کارمند Heckler & Koch در حضور کارشناسان دفتر تدارکات ، اجزای اصلی HK 416 شرکت خود را در اسلحه CR223 شرکت Haenel قرار میدهد پس از جایگزینی اجزاء او نشان میدهد که چگونه به راحتی می تواند با CR223 شلیک کند. این واقعا یک کپی تمام عیار است. قبلا عنوان شد که تعدادی از مهندسان طراح شرکت هکلر به استخدام شرکت اماراتی در آمده اند. https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/video-aufgetaucht-wurden-gewehre-von-der-deutschen-waffenschmiede-heckler-koch-kopiert-ausgerechnet-vom-schaerfsten-konkurrenten-c-g-haenel-a/ https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/heckler-koch-soll-doch-zum-zuge-kommen-bundeswehr-will-c-g-haenel-den-sturmgewehr-auftrag-entziehen-a/ https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/bundeswehr-interner-vermerk-c-g-haenel-schoss-sich-selbst-aus-vergabeverfahren-um-neues-sturmgewehr/ https://www.bmvg.de/de/presse/vergabekammer-weist-antrag-firma-haenel-zurueck-5093474 https://www.bmvg.de/de/presse/sturmgewehr-c-g-haenel-vom-vergabeverfahren-ausgeschlossen-5037318
-
1 پسندیده شدهصنایع نظامی اکراین تبدیل شدند به یک معدن گنج برای ترکیه خصوصا در زمینه موتورهای هوایی. به خاطر نیاز اکراین به ترکیه و البته حمایت های ترکیه (مثل بقیه موارد بیشتر سیاسی و زبانی و بعضا نظامی محدود مثل فروش بیرقدار که با هشدار تلویحی روس ها هم روبرو شد) از اکراین، دولت ضعیف اکراین که برای مقابله با روس ها به هر طرفی چنگ میندازه، کاملا صنایع نظامیش و تجربیاتش را در اختیار ترک ها گذاشته و ترکها هم نهایت استفاده را میبرند از این امکان.
-
1 پسندیده شدهشاهین و پرنده سیاه در اواخر دهه شصت میلادی و قبل از ظهور برنامه مشهور AIM-54 فینیکس ، نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ، برنامه جالبی را برای مسلح کردن گونه خاصی از پرنده شناسایی برد بلند اس.آر-71 دنبال می نمود تا بتواند برتری هوایی کاملی را نسبت به جنگنده سریع السیر در حال ظهور روسی در اختیار بگیرد . این برنامه که ترکیبی از هواگرد آزمایشی YF-12A و موشک AIM-47 شاهین بود ، در دستور کار قرار گرفت تا مقصود حاصل آید . براساس اسناد منتشره ، در جریان آزمایشات انجام شده ، حداقل از 7 آزمایش شلیک موشک فالکن از روی YF-12A ، پنج آزمایش با موفقیت روبرو گشت . نیروی هوایی درصدد بود تا پس از موفقیت آمیز بودن آزمایشات ، تمامی موشکهای هوا به هوای تولیدی را به سرجنگی هسته ای مسلح نماید که این امر نهایتاً منجر به تولید افسانه های بسیاری در اتحاد شوروی ، مبنی بر مسلح شدن نسل بعدی موشکهای هوا به هوای دوربرد آمریکایی ( AIM-54) به سرجنگی اتمی گردید.
-
1 پسندیده شدهبسم ا... ظاهرا کلاه کار نیروی زمینی ارتش تغییر کرده !!! (اولین نفر سمت راست ) تست هدایت آتش رقومی نیروی زمینی ارتش https://www.aparat.com/v/jrvf8 پی نوشت : نکته : صفحات تمامی رایانه های به نمایش درآمده ، (مواردی که به حوزه هدایت آتش مربوط بوده ) شطرنجی شده که این نشان می دهد بالاخره دوستان متوجه شدند ....
-
1 پسندیده شدهموردی منطقیه یادآوری اینکه ما چرا تاثیر گذاری بر اقلیم هایی نظیر افغانستان، تاجیکستان و حتی مهدهای کهن زبان پارسی باستان نظیر هند و پاکستان را از دست دادیم. حقیقتا تا پشت این امر دکترین و حمایتی نباشد بجز تلاشی فردی یا تک و توک فعالیتی را در این زمینه شاهد نخواهیم بود. چیزی که من از مجموعه نظام جمهوری اسلامی دیدم چندان میلی به حمایت از ریشه های زبانی و نژادی ندارند و بیشتر جنبه های مذهبی را برای اتحاد چسبیدند. با این امر مخالف نیستم ولی این بی اعتنایی به زبان و نژاد هم جالب نیست. در افغانستان تاثیر پذیری جالب مرحوم احمد شاه مسعود از حکیم ارد بزرگ را داشتیم و اگر این دست عقاید حمایت میشد بالطبع تاثیر بیشتری داشت. در مقام مقایسه اتحادیه شمال اروپا که شامل کشورهایی با نژاد ژرمنی بود رو یادآوری میکنم که غولانی نظیر ریچارد واگنر و فردریش ویلهلم نیچه و در درجاتی پایین تر بتهوون، باخ، موزارت و... چطور در نزدیکی دلهای این مردمان از از پروس و اتریش و سودت تا کشورهای اسکاندیناوی و... تاثیر خارق العاده ای داشتند. در مورد ایران هم همچنین پتانسیلی وجود داشت که البته حمایت و استفاده نشد. پ.ن: کلا استاد ابتهاج آدم چندان علاقه مند به شعرخوانی میهمان هاش نداره ولی موندم چقدر با علاقه به این شعر زیبا گوش می داد و چه جادویی در این شعر بود که رنگی از شعرهای کهن پارسی داشت.
-
1 پسندیده شده!!!!!!!!!!!!!!!!! JF-17 IRIAF DCS Simulator پی نوشت : لامصب !!! این استتار آسیای صغیر به هر جنگنده ای بخورد ، حال و روزش عوض میشود!!!!
-
1 پسندیده شدهبرنامه اتمی کره جنوبی کره جنوبی علیرغم داشتن تکنولوژی و مواد مورد نیاز جهت ساخت کلاهک اتمی اما طبق اعلام رسمی دنبال ساخت بمب اتمی نیست . ولی مرور برنامه های اتمی این کشور مطالب دیگری را نشان می دهد. در آگوست 2004 ، کره جنوبی پیشرفت در برنامه های تحقیقاتی هسته ای بسیار مخفیانه و حساس خود را به اطلاع آژانس بین المللی انرژی اتمی رساند. ،از جمله برخی آزمایش ها و تحقیقات انجام شده برای ساخت تسلیحات اتمی که تا به حال به آژانس اطلاع نداده بود. علی رغم این گزارش ها شورای حکام اعلام کرد که کره تخلفی نداشته است که احتمالا نتیجه یک توافق پشت پرده بین آژانس و کره بود. از این تاریخ به بعد سیاست کره حفظ شبه جزیره کره از تسلیحات اتمی است سیاستی که عملکرد دولت کره بر خلاف آن است. در عوض کره شمالی طبق مواضع رسمی که اعلام کرده دنبال ساخت سلاح های اتمی هست. آغاز برنامه جاه طلبانه کره جنوبی هنگامی که در ژوئیه 1970 دولت ایالات متحده اعلام کرده که تصمیم گرفته امور امنیتی و نظامی کره را به خود این کشور تحویل دهد با توجه به تهدیدات چین و کره شمالی ، کره جنوبی تصمیم گرفت امکان یک برنامه هسته ای مستقل را بررسی کرد. در ابتدا بعد از خروج 26000 هزار سرباز آمریکایی از کره کمیته ای تحت عنوان کمیته بهره برداری از سلاح در این کشور تاسیس شد این در سال 1971این کمیته سعی کرد در مرحله اول با کمک تکنولوژی داخلی بازفرآوری پلوتونیوم را در کشور آغاز کند اما بعد از بررسی ها به این نتیجه رسید که امکان داخلی برای این هدف ناکافی می باشد پس یک قرار با دولت فرانسه جهت ساخت یک مرکز بازفرآوری پلوتونیوم امضا کرد. بعد از شکست ویتنام جنوبی و سقوط آن در سال 1975 رییس جمهور کره پارک چونگ هی در 12 ژوئن 1975 اعلام کرد که آرزو دارد کشورش هر چه سریعتر به سلاح های اتمی دسترسی داشته باشد. تحت فشارهای ایالات متحده فرانسه مرکز پردازش مجدد پلوتونیوم را تحویل کره نداد و کره در 23 آوریل 1975 به معاهده منع گسترش سلاح های اتمی پیوست. اما اعلام کرد که برنامه صلح آمیز هسته ای را برای مصارف غیر نظامی ادامه خواهد داد. آزمایش های هسته ای مخفیانه کره جنوبی در سال 1982 دانشمندان انستیتو تحقیقات انرژی اتمی کره جنوبی در یک مطالعه آزمایشی چندین گرم پلوتونیوم استخراج کردند. اصرار داشتند که برای کاربردهای غیر نظامی این کار را انجام دادند. بعد از این واقعه قرار دادی بین آمریکا و کره به امضا رسید که آمریکا تکنولوژی ساخت راکتور اتمی را به کره می دهد و اجازه همکاری های صنعتی و سرمایه گزاری مالی شرکت های آمریکایی فعال در بخش انرژی هسته ای را در کره خواهند داد به شرط آنکه دیگر کره دنبال پردازش مجدد اورانیوم نرود. در عین حال در گزارش های سال 2004 مشخص شد که کره این تحقیقات را ادامه داد و حتی در سال های 1983 و 1984 مواد شیمیایی و ادواتی توسط دانشمندان کره جنوبی تولید شده که به وسیله اونها قادر بودند پلوتونیوم با درصد غنای بالا را جابجا کنند. بعدا در سال 2000 در همان مرکز دانشمندان کره 200 میلی گرم اورانیوم را تا سطح سلاح های اتمی به کمک لیزر غنی سازی کردند. هر چند دولت کره اعلام کرد که در جریان این تحقیقات نبوده و افراد به صورت خودسر اقدام به این کار کردند.(( آره جون بابات)) هر چند غنی سازی که توسط دانشمندان کره انجام گرفته از نظر تئوری قابل استفاده در بمب های اتمی هست اما چون هنوز خلوص زیادی نداشت مواد زیادی برای ساخت بمب مورد نیاز بود. نکته جالب این هست که این فرآیند در گزارش دوم به اطلاع آژانس انرژی هسته ای رسید. پاسخ آژانس به گزارش های هسته ای کره به دنبال افشای برنامه فوق توسط سئول ، آژانس بین المللی انرژی هسته ای تحقیقات کاملی درباره فعالیت های هسته ای کره جنوبی آغاز کرد. در گزارشی که در 11 نوامبر 2004 منتشر شد ، آژانس انرژی هسته ای (IAEA) عدم گزارش دولت کره جنوبی در گزارش فعالیت های هسته ای خود را "نگران کننده جدی" توصیف کرد ، اما پذیرفت که این آزمایشات هرگز بیش از مقادیر بسیار کمی از مواد قابل استفاده در سلاح های اتمی را تولید نمی کند. شورای حکام تصمیم گرفت که به طور رسمی عدم مغایرت را اعلام کند و موضوع به شورای امنیت ارجاع نشد. استقرار سلاح های اتمی امریکا در کره آمریکا برای اولین بار در سال 1958 تعدادی سلاح اتمی را در پایگاه های خود در کره مستقر کرد اوج حضور این تجهیزات در کره در اواخر دهه 1960 بود که بیشتر از 950 تا از انواع سلاح های اتمی و تسلیحات استراتژیک آمریکایی در کره وجود داشتن .( انواع موشک ها کلاهک های اتمی هواپیما و..) کره شما بعد از پیوستن به پیمان منع گسترش سلاح های اتمی در سال 1985 به دلیل وجود تسلیحات اتمی آمریکایی در کره جنوبی از این پیمان خارج شد. در سال 1991 رییس جمهور آمریکا بوش اعلام کرد که همه تسلیحات اتمی تاکتیکی آمریکا را که در پایگاه این کشور در خارج خاک آمریکا وجود دارد را به خاک آمریکا منتقل می کند در آن زمان اعلام شد که حدود 100 کلاهک اتمی در کره جنوبی وجود دارد. با توجه به اعلام آمریکا برای خروج تسلیحات اتمی از کره در سال 1992 و 1993 طی جلسات مقامات کره شمالی و جنوبی جلساتی برای خلع سلاح اتمی انجام شد که به نتیجه نرسید. در سال 2013 چونگ هونگ وون نخست وزیر کره جنوبی درخوست استقرار مجدد تسلیحات اتمی امریکایی را در خاک کره رد کرد اما با بالا گرفتن بحران مرزی ها در سال 2017وزیر دفاع کره جنوبی اعلام کرد مجددا درخواست بررسی استقرار تسلیحات اتمی امریکا را در خاک این کشور به دولت داده . افکار عمومی در اواخر دهه 1990 مردم کره خواستار تلاش این کشور برای تولید اورانیوم با غنی بالا بودند اما درصد خیلی کمی دنبال تسلیحات اتمی بودند. اما در سال 2017 مردم کره احتمال داند ممکنه با دستیابی کره شمالی به تسلیحات اتمی و موشک های دوربرد از ترس حملات اتمی کره شمالی دیگه از کره جنوبی حمایت نکند . نظر سنجی ها نشان می دهد در این مدت 60درصد مردم خواستار تولید تسلیحات اتمی در داخل خاک کره بودند. توانایی های اتمی کره جنوبی گرچه در حال حاضر کره جنوبی تحت چتر حراست هسته ای ایالات متحده قرار دارد ، اما به خوبی می تواند در صورت نیاز در داخل کشور تسلیحات اتمی تولید کند. . کره جنوبی مانند ژاپن دارای مواد اولیه ، فناوری و منابع لازم برای ایجاد سلاح هسته ای است. تجربیات قبلی نشان می دهد کره جنوبی در صورت لزوم قادر به داشتن سلاح هسته ای در هر مکانی از یک تا سه سال است. پیش از این نشان داده شده بود که کره جنوبی اورانیوم غنی شده تا 77٪ تولید کرده ، که اگرچه از قدرت خاصی برخوردار نیست ، اما نشان می دهد کره جنوبی پتانسیل تولید سلاح هسته ای با اورانیوم غنی شده بسیار بیشتر را دارد. کره جنوبی هیچ ICBM ندارد اما طیف گسترده ای از SRBM و MRBM را از طریق برنامهHyunmoo در اختیار دارد. مجموعه ای از موشکهای بالستیک / کروز که در حال حاضر در ارتش کره جنوبی تست شده اند . سری موشک های بالستیک Hyunmoo مشابه موشک Tomahawk آمریکایی است که می تواند به کلاهک های هسته ای W80 و W84 مسلح شود. از نظر تئوریک ، در صورت نیاز ، کلاهک معمولی 500 کیلوگرمی می تواند با یک کلاهک هسته ای کوچک جایگزین شود. موشکهای هیونمو از قبل می توانند کل دامنه کره شمالی را در بر بگیرند و اگر جنوب دارای موشک های MRBM مسلح به کلاهک اتمی هسته باشد می تواند تهدید بسیار جدی برای همسایه شمالی خود باشد. با این حال در صورت رخ دادن بحران شدید با کره جنوبی طبق گفته Suh Kune-yull مهندس ارشد هسته ایی این شکور در طی کمتر از 6 ماه می تواند تسلیحات اتمی تولید کند. نگاهی به برنامه موشگی کره توسعه برنامه موشکی کره جنوبی از سال 1970 با ایجاد مرکز تحقیقاتی وزارت دفاع ، آژانس توسعه دفاع ملی در سال 1971 به دستور رئیس جمهور وقت پارک چونگ هی آغاز شد. در سال 1972 تحت نظارت شرکت ریتون و ارتش آمریکا برخی از مهندسان کره ای آموزش هایی برای مونتاژ و نگه داری موشک های هاوک و نایت هرکولس داده شد. و با همکاری مهندشان کره ای یک سری اصلاحات در برخی از مشخصات این موشک ها انجام گرفت. در سال 1975 با ورود برخی از تجهیزات موشک های سوخت ساخت از شرکت لاکهید مارتین اولین موشک کره جنوبی به نام NHK-1 تست شد برد این موشک در حدود 160 تا 200 کیلومتر بود . با عدم توافق کره و امریکا بر سر برد موشک ها تا سال 1982 همکاری های مشترک دو کشور در برنامه موشکی قطع شد. اما مجددا در سال 1984 کار روی موشک NHK-2 آغاز شد این موشک که سیستم های هدایت آن توسط آمریکا تامین می شد دقت مناسبی داشت. در سال 1995 کره درخواست تولید موشک هایی با برد 300کیلومتر و در سال 1999 خواستار افزایش برد موشک هایش تا 500 کیلومتر شد. موشک های خانواده هیونمو تلاش کره برای تولید موشک ها با برد بالاتر بود در ابتدا قرار بود که افزایش برد با کم کردن وزن کلاهک ها انجام شود اما از سال 2017 محدودیت های موشکی این کشور برداشته شد. در حال حاضر برای مقابه احتمالی با چین آمریکا همکاری های بسیار گستره نظامی با کره دارد و این کشور می تونه به تکنولوژی ها پیشرفته امریکا برای هدایت و کنترل موشک ها دسترسی داشته باشد. منبع
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا ARP Golden Eagle پهپاد جاسوسی، شناسایی، نظارت (2015) بلاروس با محصولات جدید خود، از جمله Condor و Golden Eagle، وارد حوزه هواپیماهای بدون سرنشین شده است. Golden Eagle در MAKS 2015 رونمایی شد و طبق گزارش ها، وزارت دفاع بلاروس به دنبال تهیه مجموعه ای از این پهپاد های تاکتیکی برای اهداف امنیتی (جاسوسی، نظارت، شناسایی) است. کارخانه تعمیر هواپیما 558 (بخش هواپیمایی بدون سرنشین)، سازنده این پهپاد، به دنبال صادرات آن است. در حال حاضر از 10 سامانه (30 هواپیما) سفارش داده شده، حداقل 2 سامانه تحویل داده شده است. طراحی اصلی آن، بدنه ای تیوبی شکل است که موتور، سامانه اویونیک و حسگر ها را در خود جای داده. دماغه گرد و دم مخروطی از دیگر ویزگی های ظاهری آن است. یک ملخ 2 پره در پشت پهپاد دیده می شود. بال های اصلی، با بالچه های انتهایی، در قسمت شانه بدنه نصب شده اند و رو به عقب هستند. Golden Eagle از منجنیق پرتاب می شود. پهپاد Condor حدود 100 کیلومتر برد و ظرفیت محموله 120 کیلومتری دارد. محموله قابل تغییر است و به مشتری اجازه می دهد تا متناسب با ماموریت مورد نیاز (تمرین، استقرار فعال در منطقه مورد مناقشه) ، آن را تغییر دهد. بلاروس چندین مدل پهپاد دیگر هم دارد که از جمله آن ها می توان به Grif-1، INDELA-I.N.SKY و Berkut اشاره کرد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2015 - تعداد فروند ساخته شده: 30 - سازنده: کارخانه تعمیر هواپیمای 558 (بخش هوایی بدون سرنشین) (بلاروس) - کشورهای مصرف کننده: بلاروس - نقش: جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - تسلیحات: ندارد. محموله ماموریتی شامل اپتیک ها و حسگر ها - نسخه ها: Golden Eagle، Golden Eagle-2 منبع
-
1 پسندیده شدهبا تشکر از جناب مهران عزیز بابت مقاله خوبشون ولی چند مورد رو باید لحاظ کرد در مورد ناپدید شدن رجوی دو بحث وجود دارد یکی بحث اسیب دیدن در حملات موشکی ایران است دوم همکاری با امریکایی ها و پنهان شدن به نظر خودم هر دو عامل وجود داره و ترکیبی است طبقه گفته سردار حاجی زاده پس از عملیات دوم کسی تصویری از رجوی ملعون ندیده است لینک باتوجه به علاقه و سیستم پروپاگاندای رجوی، باید در اون حمله آسیب جدی دیده باشه که تصمیم گرفته خودش رو پنهان کنه آسیب و نقصی که باعث فرو ریختن اقتدار میشد ، مثل نقص در صورت یا فلج شدن چون صدای رجوی همراه با اشاراتی که انگار صحنه رو میبینه برای منافقین نشون داده میشه در جلسات در ادامه به احتمال زیاد آمریکایی ها پس از اشغال عراق با مریم رجوی به توافق میرسن و جابجایی ها و همکاری هایی رو انجام میدن بویژه که بعد از اون شدت کار اطلاعاتی منافقین به شدت بالا رفت و داستان هسته ای رو کوبیدن دوستمون @parsneet زودتر به این مساله اشاره کردند
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه بسیار مهم - فعلا به بخش مربوط به مرگ رجوی با این برچسب ها نگاه کنید تا بعد که قضیه روشن تر بشه: بدون منبع ، غیرقابل اثبات و فعلا در حد شایعه زندگی و مرگ کفتار مسعود رجوی در سال 1327 در یکی از روستاهای حومه طبس به دنیا آمد. نامبرده در نوجوانی از فعالان انجمن حجتیه بود. مسعود رجوی تحصیلات ابتدائی را در دبستان فارابی طبس به پایان رساند و از دبیرستان شاهرضا مشهد دیپلم ریاضی گرفت. وی در سال 1345 در رشته حقوق سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و در خرداد 1350 موفق یه اخذ لیسانس گردید. رجوی در 17 سالگب به گروه موسوم به «سازمان آزادی بخش ایران» پیوست که گروهی کوچک از جوانان دارای سمپاتی فکری به «نهضت آزادی ایران» محسوب می گردیدند. این گروه بعدها به «سازمان مجاهدین» تغییر نام داد. رجوی از اوایل سال 1346 و در سن 19 سالگی به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد. رجوی در این گروه در بخش ایدئولوژیک فعالبت می کرد. وی در مرداد 1349 به همراه چند تن از دیگر اعضای مجاهدین برای مذاکره با سازمان فتح رهسپار اردن شد. وی پس از بازگشت از اردن در سال 1349 به کادر مرکزی سازمان راه یافت. این گروهک در سال 1350 زیر ضربه شدید نیروهای امنیتی ( نظیر ساواک و ...) قرار گرفت و 95 درصد اعضای مهم آن دستگیر شدند و سازمان تقریبا در بیرون زندان نابود شد. رجوی هم در شهریور 1350 توسط ساواک دستگیر شد. حاصل کار 6 ساله این گروه تعدادی ترور آمریکائی ها ( 4 نفر) ، بمب گذاری در شرکت های آمریکائی و سفارت اردن !! و بمب گذاری در دفتر چند نشریه بود. رجوی و تعدادی دیگر از اعضای کادر مرکزی گروهشان در سال 1350 دستگیر می گردند و همگی در دادگاه های عادی و تجدیدنظر نظامی که حکومت شاه در بهمن 1350 برپا کرده بود ، محاکمه و به اعدام محکوم شدند. بجز رجوی ( !!! ) تقریبا تمامی اعضای شورای مرکزی تا سال 1351 اعدام گردیدند. اما رجوی از همان ابتدا طیق گزارش های ساواک با این سازمان همکاری کامل کرده و در این راه تا لو دادن و حتی کشیدن کروکی منزل سایر سرکردگان مجاهدین پیش می رود. رجوی در دادگاه از شاهنشاه تقاضای عفو ملوکانه می نماید و به همین دلیل در سال 1351 به تحمل ده سال زندان محکوم می گردد. برادر مسعود رجوی (کاظم رجوی) نیز پس از دستگیری مسعود ، همکار ساواک و منبع خبری این سازمان در بین کنفدراسیون دانشجویان خارج کشور می گردد. کاظم رجوی بعد از انقلاب اولین سفیر ایران در مقر «سازمان ملل» در ژنو بود و پس از فرار رجوی به خارج از کشور از سمت خود برکنار شد ؛ در اردیبهشت 1369 ( آوریل 1990) در نزدیکی خانه اش در کوپه در نزدیکی ژنو هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. کاظم رجوی و اتومبیل او پس از هدف گلوله قرار گرفتن با باز شدن درب زندان ها در روزهای انقلاب مسعود رجوی هم از زندان بیرون آمد. رجوی پس از انقلاب 1357 ( دقیقا در تیرماه 1358) با اشرف ربیعی ازدواج کرد. اشرف ربیعی از زندانیان سیاسی زمان شاه و همسر یکی دیگر از اعضای سازمان به نام علی اکبر نبوی نوری بود که در درگیری های سال 1355 کشته شده بود. اشرف ربیعی در جریان حمله نیروهای کمیته و سپاه به خانه تیمی زعفرانیه تهران در 19 بهمن 1360 به همراه موسی خیابانی و تعدادی دیگر از کادرهای مهم مجاهدین (منافقین) کشته شد. این روز در ادبیات رسمی منافقین بعدها «عاشورای مجاهدین» نامگذاری شد. دقایق پایانی فیلم «ماجرای نیمروز » ماجرای حمله نیروهای امنیتی به محل اختفای موسی خیابانی در زعفرانیه و کشته شدن او و اشرف ربیعی را به تصویر کشیده است. رجوی در مهر سال 1361 با فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور فراری ایران ازدواج کرد. این ازدواج اقدامی در جهت ایجاد روابط سیاسی میان این دو شخصیت ضد نظام جمهوری اسلامی بود. در بهمن 1363 به دلیل خروج بنی صدر از تشکیلاتی که «شورای ملی مقاومت ایران» نامیده می شد ، این ازدواج هم به طلاق انجامید. در سال 1364 مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ( مشهور به مریم ابریشمچی) ازداوج کرد. مریم قجر عضدانلو پیش از این ازدواج همسر مهدی ابریشمچی از کادرهای مرکزی مجاهدین (به تعبیری پس از مرگ موسی خیابانی نفر دوم سازمان) بود. در اسفند سال 1363 مسعود رجوی او را بعنوان همردیف مسئول اول انتخاب نمود. به دنبال اعلام «انقلاب ایدئولوژیک» در سازمان مجاهدین در سال 1364 ، از آنجائی که رده اول زنان در سازمان نمی توانست همسر رده دوم مردان باشد ، مهدی ابریشم چی همسرش مریم قجر عضدانلو را طلاق داد و همسر سابقش به ازدواج مسعود رجوی (رده اول سازمان) درآمد. مسیر فرار و سرانجام مسعود رجوی (سالهای 1360 تا 1394) محمد محمدی ری شهری ( وزیر وقت اطلاعات ایران) درباره مهاجرت مسعود رجوی به عراق در خاطرات خود می گوید که : با روی کار آمدن دولت گِلیست ها در فرانسه ، میل دولت آن کشور به بهبود روابط با ایران افزایش یافته و هیئت هائی از طرفین از دو کشور دیدار کردند. شرط دولت ایران برای بهبود روابط با فرانسه ، اخراج مجاهدین بوده است. دولت فرانسه نهایتا ضرب العجلی برای خروج رجوی تعیین می کند. هم زمان دولت ایران در تلاش بود با استفاده از پلیس بین الملل (اینترپُل) وی را بازداشت و به ایران منتقل کند. وی می نویسد که: مجاهدین ابتدا قصد مهاجرت به سوئیس و استفاده از بی طرفی و وجود کانتون های مختلف در آن کشور را داشته اند ؛ اما پس از آنکه «از طریق تخلیه تلفنی سفارت ایران» از قصد دولت ایران برای همکاری با اینترپل مطلع شدند ، راه عراق را در پیش گرفتند. رجوی پیش از این با نماینده دولت عراق در پاریس بیانیه صلح امضاء کرده بود. به گفته ری شهری ؛ مجاهدین در سالهای دهه 60 اطلاعات با ارزشی از طریق تخلیه تلفنی اماکن سیاسی و نظامی ایران به دست می آوردند. بنا به ادعای ری شهری ؛ مجاهدین موفق به جذب (فریب) 2500 نفر از اسرای ایرانی در اردوگاه های عراق شده و همچنین طی عملیات های آفتاب و چلچراغ به ترتیب 216 و 1500 نفر از سربازان ایرانی را اسیر کردند. سرنوشت رجوی پس از خروج از ایران بصورت تیتر وار ( این اطلاعات فعلا فاقد منبع می باشد. ) 1- مرداد 1360 فرار از ایران با پدر زن آینده خود ( بنی صدر) 2- سال 1365 اخراج از کشور فرانسه و ورود به عراق برای مزدوری صدام 3- سال 1382 تحویل اسلحه های اهدائی صدام ( اسلحه های مزدوری) به نیروهای آمریکائی و انتقال به پایگاه گریزلی 4- سال 2008 انتقال به کشور اردن توسط نیروهای آمریکائی و اسکان در خانه رغد صدام حسین 5- سال 2010 مشخص شدن ابتلا به چند بیماری ( هپاتیت - سرطان سیستم گواررشی و ... ) و انتقال مخفیانه جهت معالجه به کشور ایسلند 6- سال 2012 انتقال مجدد به کشور اردن 7- سال 2013 انتقال به کمپ نیروی دریائی آمریکا در خلیج گینه به نام APO 8- سال 2014 انتقال از پایگاه آپو به جمهوری ایرلند برای مداوا و معالجه مجدد ( شهر Cork ) 9- مرگ در ایرلند در سه ماهه نخست سال 2015 ( احتمالا ژانویه) 10- انتقال جسد به عربستان و تدفین ( سال 2015) 11- سال 2017 : اعلام مرگ مسعود رجوی توسط ترکی فیصل 12- اعلام نیمه رسمی خبر مرگ عصاره کثافت و رذالت با انتشار تصویر بیبلورد در کمپ اشرف-3 در آلبانی توسط مریم رجوی پس از مرگ رجوی در سال 2015 مریم قجر و دیگر تروریست های این فرقه درمانده و سرگردان شده بودند که چه کنند؟ از طرفی این فرقه سرکرده خود را از دست داده بودند و گوسفندان کلونی شده ، بی چوپان شده بودند ( دیالوگ فیلم مغزهای کوچک زنگ زده ) و در صورت شنیدن چنین خبری ممکن بود که سر به شورش و یاغیگری بردارند و از طرفی بز راهنمای گله (مریم رجوی) هم نمی دانست که بدون چوپان چه باید بکند. رجوی خائن وصیت کرده بود که جنازه اش در کشور عربستان دفن شود و لذا گفتگوی مریم قجر و شیخ جاسوس ( شیخ ترکی فیصل) ، چند بار در فرانسه برگزار شد و به همین دلیل جنازه مسعود به آن کشور منتقل و چال گردید. ( واقعا حیفم اومد که از لفظ محترمانه دفن استفاده کنم). به همین دلیل هم اعلام خبر مرگ مسعود به عهده ترکی فیصل گذاشته شد و نامبرده در سال 2017 در «نمایش فرقه رجوی» در پاریس ؛ با دوبار تکرار کردن کلمه «مرحوم» مرگ وی را اعلام کرد. مراسم 5 روزه مریم قجر در آلبانی برای رونمائی مرگ رجوی از ابتدای سال 2019 نقشه رونمائی و تائید مرگ مسعود رجوی بعد از گذشت بیش از 4 سال* ( 2015 تا نیمه 2019 ) در دستور کار مریم قجر قرار گرفت. و چنین شد که در خلال آن 5 روز با دعوت از مزدوران و سخنرانان خارجی از تابلوی عکس رجوی در کنار اشرف ربیعی و موسی خیابانی پرده برداری شد !! * : اگر چه سابقه شدت گرفتن بیماری رجوی به سال 2010 باز می گشت ولی پس از درمان در کشور ایسلند ، این بیماری در سال 2014 مجددا شدت گرفته بود و وی پس از حدود 6 ماه دست و پنجه کردن با مرگ ( نیمه دوم سال 2014 تا ژانویه 2015 در خانه ای محافظت شده در شهر Cork ایرلند به درک واصل شد. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهسیستم ""RAM RIM-116 Rolling Airframe Missile یک سیستم دفاع موشکی سبک، لیزری، هدایت از داخل و سطح به هواست که در نیروی دریایی کشورهای آلمان، ایالات متحده، یونان، کره و مصر مورد استفاده قرارگرفتهاست. این سیستم در واقع یک سیستم دفاع نقطهای است که جهت مقابله با موشکهای کروز ضدکشتی طراحی شدهاست. علت نامگذاری سیستم به Rolling Airframe Missile این است که موشک شلیک شده جهت پایایی در مسیر حرکت، حول محور طولی خود میچرخد. گونهی قابل نصب در عرشهی این سیستم لانچر Mk-49 است که دارای 21 مقر شلیک است و وزنی حدود 8/5 تن دارد. گونهی اصلی این سیستم جهت هدفگیری و شلیک نیازمند اتصال به سامانهی دفاعی شناور است و نمیتواند با استفاده از حسگرهای خود اقدام به رهگیری هدف کند. در شناورهای ایالات متحده این سیستم به سامانهی دفاعی شناورها و سیستم AN/SWY-2 متصل است. ساخت و توسعهی سیستم RIM-116 در ابتدا توسط شرکت General Dynamics و در ژولای 1976 تحت یک قرارداد بین آلمان غربی و دانمارک آغاز شد. (امتیاز بخش موشکی شرکت General Dynamics بعدها توسط شرکت Hughes Aircraft خریداری شد و در حال حاضر بخشی از شرکت Raytheon است.) بعدها دانمارک از معاهده خارج شد و نیروی دریایی ایالات متحده به عنوان طرف دوم قرارداد جای دانماک را گرفت. اولین سری از این سیستم تحت عنوان FY85 در 14 نوامبر 1992 در نیروی دریایی ایالات متحده و در ناو آبیخاکی USS Peleliu یا LHA-5بکارگرفته شد. نیروی دریایی ایالات متحده در نظر دارد تعداد 1600 موشک RAM و 115 لانچر را در تعداد 74 شناور خود استفادهکند. پیش از این RIM-116 در تعداد زیادی از شناورهای نیروی دریایی ایالات متحده و 30 فروند از شناورهای نیروی دریایی آلمان بکاررفتهبود. علاوهبراین از این سیستم در تمامی کشتیهای جنگی نیروی دریایی آلمان از جمله رزمناوهای جدید کلاس Braunschweig (دو سیستم در هر رزمناو) استفاده خواهدشد. نیروی دریایی یونان نیز از این سیستم در شناورهای جدید کلاس VITA خود استفاده کرده و کرهی جنوبی نیز در نظر دارد در ناوشکنهای KDX-2 و KDX-3 خود و همچنین در پروژهی LPX از این سیستم استفادهکند. گونهها Block 0 این گونه که نام دیگر آن RIM-116A است توسط ایالات متحده استفاده میشود. این گونه در واقع نوع اصلی سیستمهای RAM است که بر اساس سیستم موشکهای ضدهوایی AIM-9 Sidewinder (تشکیل شده از یک راکت موتور، فیوز و سرجنگی) طراحیشدهاست. موشکهای Block 0 در ابتدا دارای هدایت داخلی راداری بودند و براساس اطلاعات حسگرها به سمت هدف حرکتمیکردند. اما بعدها سیستم هدایت گرمایی و رهگیر لیزری (مانند آنچه در موشکهای FIM-92 Stinger وجود دارد.) به این موشکها اضافهشد. در آخرین آزمایشات انجام شده دقت این موشک 95٪ برآورد شدهاست. Block 1 گونهی Block 1 یا RIM-116B نوع ارتقا یافتهی موشکهای RAM است. در این ورژن از نوعی سیستم رهگیر لیزری استفاده شده که موشک را قادر میسازد تا موشکهایی را که هیچگونه سیگنال راداری از خود بروز نمیدهند را مورد هدف قراردهد. در این ورژن از سیستم راداری غیرفعالی که در Block 0 بکارفتهبود نیز استفادهشدهاست. HAS در سال 1998 نیروی دریایی آلمان و ایالات متحده تصمیم به ارتقای این سیستم گرفتند به گونهای که بتواند با سه گونه از واحدهای دشمن "HAS" کوتاهشدهی Helicopter, Aircraft, and Surface targets مقابلهکند. تفاوت اساسی این موشکها با موشکهای Block 1 در بخش نرمافزاری است و با تغییر دادن این بخش میتوان موشک را به Block 1تغییر داد. SeaRAM سیستم SeaRAM در واقع گونهی موشکی سیستم Phalanx CWIS است و قادر است همزمان با تعداد زیادی از انواع واحدهای دشمن مقابله کند. ساخت هر دو سیستم SeaRAM و Phalanx CWIS توسط شرکت Raytheon صورت گرفتهاست. SeaRAM همانند Phalanx CWIS از یک بخش راداری ثابت استفادهمیکند و دارای یازده سلول شلیک است و قادر است با استفاده از حسگرهای خود و بدون نیاز به اطلاعاتی از خارج اهداف خود را رهگیری کند. همانند Phalanx CWIS، SeaRAM نیز قابلیت نصب در انواع مختلف شناورها را داراست. خصوصیات Block 1 کاربرد: موشک سطح به هوا سازنده: شرکتهای Raytheon و Diehl BGT Defence طول: 2780 میلیمتر قطر: 127 میلیمتر سرعت: بیش از دو ماخ سرجنگی: 11.3 کیلوگرم وزن شلیک: 73.5 کیلوگرم برد: 7.5 کیلومتر سیستم هدایتی: سه گونه؛ تنها لیزری، لیزری همراه با رادار بسامد رادیویی غیرفعال، لیزری یا رادار بسامد رادیویی غیرفعال قیمت هر واحد: 444000 دلار سال ورود به خدمت: 1992 منبع: http://en.wikipedia....irframe_Missile توجه! کلیه حقوق این مطلب برای سایت میلیتاری و مترجم محفوظ است.