برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on شنبه, 3 دی 1401 در همه مناطق
-
1 پسندیده شدهبا سلام و تشکر فراوان بابت توجه شما ، البته طبیعی است که طبقه بندی نیست ، ولی حجم اطلاعات آنقدر زیاد است که من مجبورم سر فرصت این کار را انجام دهم ، همین الان هم که خدمت جنابعالی هستم ، همزمان دارم روی چهار موضوع کار می کنم که یکی از آنها رزم زرهی است . ولی بر روی چشم ، سعی می کنم اگر بطور مختصر هم که شده ، مطالبی را خدمت دوستان تقدیم کنم :rose: :rose:
-
1 پسندیده شدهبا تشکر بسیار از جناب MR9 بابت مطلب بسیار زیبا و دقیق ایشان. البته نبرد ویتنام مشابهت زیادی به استراتژی تک های سنگین زرهی اتحاد شوروی و اعضای پیمان ورشو در دشت های باز اروپا نداشت و اعراب نیز استراتژی شوروی را به صورت ناقص اجرا می کردند و همیشه با ابزارهای ناکافی که مطابق استراتژی شوروی وجود آنها حتمی بود به اجرای عملیات می پرداختند و شکست آنها محتمل بود. ایالات متحده از سال 2009 متد جدیدی برای نبرد مشترک در دریا و هو به نام نبرد هوا-دریایی (Airsea battle) طراحی کرده است که هدف اصلی این استراتژی کشورهای ایران و چین می باشند. اگر دوستان تمایل داشته باشند در تاپیکی جداگانه راه های مقابله با این استراتژی را چه در دریا و چه در زمین چه برای حالت دفعی و چه برای حالت تهاجمی بررسی نماییم تا ما نیز به نوبه خود خدمتی به کشور خود که در وضعیت مقابله با این استراتژی قرار دارد کمک کرده باشیم.
-
1 پسندیده شدهخیلی عالی بود :applause: :applause: :applause: :applause: هر چند به دوران تلخی از دفاع مقدس اشاره داره، اما بسیار مفید و عبرت آموز هست. و البته خیلی متأسفم که زودتر این تاپیک رو ندیده بودم . دادن مثبت به تنهائی کافی نیست و لازم بود که حتما در قالب این پست تشکر ویژه از شما داشته باشم. و اما بعد: دو سوال: 1 . چرا توی این لیست شما اشاره ای به گزارش لحظه به لحظه اقدامات هوائی ما توسط آواکس های سعودی و همچنین رصد تحرکات هوائی و دریائی ما در خلیج فارس توسط کویت و امارات صورت نپذیرفته؟ 2. چرا در مقابل SR-71 ها کاری از دست ما ساخته نبود؟ مگر این هواپیماها در تیررس F-14 ها و فونیکس هایشون نبودند؟
-
1 پسندیده شدهبا سلام به خاطر مطالب بسیار پربار و مفیدتون از شما تشکر می کنم . :applause: اگر در این راه برد (دفاع متحرک یا نبرد هوازمینی) نیروهای عمل کننده با نیرویی درگیر شوند که توان انجام عملیات های مشابه را داشته باشد شما کدام عامل را در طرفین عامل تعیین کننده می دانید ؟ نکته ی بعد اهمیت ارتباطات گسترده و امن و همچنین توان تحرک و لجستیکی مناسب در این راه برد است حال اگر خطوط ارتباطی دچار شکاف و اختلال جدی شوند و توان براورد صحصیح اطلاعاتی به هر نحو از دشمن گرفته شود تا چه میزان امکان اتکا به این تاکتیک و امید به پیروزی ان میسر است ؟ ایا این تاکتیک که به حمله های سریع و غافل گیرانه تاکید دارد در مناطقی که کار به در گیری فرسایشی می کشد چاره ای اندیشیده است ؟ در کل در کنار نقاط قدرت قابل توجه ان نقاط ضعف ان را چه می دانید ؟ :rose: :rose: :rose:
-
1 پسندیده شدهبخش بیست و پنجم : تک دشمن به شرهاني و پيچ انگيزه : نيروهاي دشمن در تاريخ 1365/1/18 ضمن تک در منطقه شرهاني ، يکي از ارتفاعات مهم منطقه به نام تپه 175 را که در اختيار لشکر 58 بود، تصرف کردند. البته، هنگام حمله عراق، تنها يک سوم از اين ارتفاعات در تصرف نيروهاي خودي بود. با اين حال، ارتفاع مزبور امکان ديد خودي روي پل چم سري و دشت حمرين را پديد آورده بود. در ادامه حمله مزبور، دشمن روز بعد (1365/1/19)، به منطقه پيچ انگيزه حمله و پس از درگيري مختصري به ناچار، عقب نشيني کرد. هجوم دشمن به منطقه سومار حمله دشمن به منطقه سومار در دو محور گهنه ريگ و کيسکه طي دو مرحله انجام گرفت. محور گهنه ريگ: در حالي که باران شديدي مي باريد، دشمن پس از اجراي يک ساعته آتش تهيه، در 30 دقيقه پس از نيمه شب 1365/1/22 به خطوط پدافندي خودي در ارتفاعات کهنه ريگ حمله کرد و تا اوايل صبح، تعدادي از تپه هاي اين ارتفاعات را به تصرف خود درآورد. اين محور با تيپ سه از لشکر 88 زرهي و سه گردان قدس سپاه پدافند مي شد که در تک دشمن حدود پنجاه نفر از اين نيروها به اسارت گرفته شدند. با تصميم قرارگاه مشترک نجف 2، قرار شد تا بسرعت و ريختن آتش تهيه سنگين به بازپس گيري تپه ها اقدام شود که به علت اقدام نکردن گروه توپخانه، اين پاتک انجام نگرفت. از طرف ديگر، در شب دوم، دشمن باز با ريختن آتش و ادامه حمله، وضعيت خود را گسترش داد و ارتفاعات قلعه جوق را تصرف کرد. براي تقويت منطقه، دو گردان از نيروهاي تيپ نبي اکرم(ص) تا ظهر 1365/1/23 خود را به منطقه رساندند. اما زماني که نيروها به پاي کار رسيدند، با تک دشمن و آتش سنگين او روي ارتفاعات گهنه ريگ روبه رو شدند. با اين حال، در اثر مقابله مناسب نيروهاي خودي، دشمن به تخليه و عقب نشيني از 3 تپه متصرفي مجبور شد و تلاش او براي باز پس گيري اين تپه ها در بعدازظهر روز 1365/1/25 بي نتيجه ماند. در مجموع، دشمن طي چهار روز درگيري در محور کهنه ريگ توانست تپه هاي اسماعيل خان و اورژانس، يال ميان تنگ و پاسگاه دوله شريف را به تصرف در آورد، اما از روز سوم، به دليل مقاومت و مقابله مناسب نيروهاي خودي،از ادامه حمله و تصرف ارتفاع 402 و کهنه ريگ نااميد شد. عدم مقاومت ابتدايي نيروهاي گردان هاي قدس، نبودن موانع سد کننده (مين، سيم خاردار) در خط پدافندي، نبود نيروي احتياط و نبودن آتش مناسب در روزهاي نخست و از عوامل شکست خط پدافندي و تصرف چند ارتفاع از سوي دشمن در اين محور بودند. طي اين حمله، تعداد 190 نفر از نيروهاي ارتش شهيد، مجروح و 192 نفر از آنها مفقودالاثر شدند و 2 نفر به اسارت درآمدند. همچنين، از برادران تيپ نبي اکرم(ص) 87 نفر شهيد و 40 نفر مجروح شدند. محور گيسکه: پس از آرام شدن محور کهنه ريگ، دشمن در ساعت 1 بامداد 1365/1/26، پس از اجراي آتش سنگين و با نيرويي به استعداد دو گردان و يک گروهان، به ارتفاعات گيسکه حمله کرد. در اثر آتش تهيه دشمن، تمامي نيروهاي تيپ 40 سراب که به روي گيسکه مستقر بودند، پيش از هرگونه درگيري و مقاومت عقب نشستند و بدين ترتيب، ارتفاعات مهم گيسکه به سادگي به دست دشمن افتاد. تک دشمن در منطقه سيدکان : در اوايل شب 1365/2/3، دو سرباز عراقي در منطقه سيدکان که در سي کيلومتري عمق خاک عراق قرار دارد، به نيروهاي خودي پناهنده شدند و اطلاع دادند که نيروهاي عراقي همان شب، ساعت 3 بامداد، به اين منطقه حمله خواهند کرد. چند روز پيش از اين نيز، بارزاني ها ، نيروهاي ايران را از تجمع نيروهاي دشمن و قصد حمله آنها، مطلع کرده بودند. منطقه سيدکان با شش گردان از تيپ هاي 1 و 2 لشکر 64 ارتش جمهوري اسلامي ايران پدافند مي شد. در ساعت 3 بامداد (1365/2/4) هجوم دشمن به اين منطقه با اجراي آتش توپخانه آغاز شد. بدين ترتيب، تا ساعت 00:6 صبح 50 درصد از پايگاه هاي خودي سقوط کرد و نيروهاي ديگر پايگاه ها نيز عموما، بدون درگيري با دشمن، عقب نشيني کردند. تا ساعت 00:11 صبح، تنها قله یک ارتفاع در دست نيروهاي خودي باقي مانده بود و سپاه براي تقويت مواضع خودي، گردان هاي جندالله مهاباد و اشنويه را به منطقه اعزام کرد تا مانع از سقوط قله مزبور شوند. همچنين، به تيپ شهيد بروجردي سپاه براي بازپسگيري مناطق اشغال شده، آماده باش داده شد. در حالي که اين تيپ مشغول شناسايي بود و براي عمليات آماده مي شد. ناگهان شايع گرديد که دشمن قصد حمله به لولان را دارد. نيروهاي مستقر در آن، ارتفاع را تخليه کردند و تنها تعدادي از برادران گردان جندالله روي قله به مقاومت پرداختند که هم از سوي دشمن و هم از سوي نيروهاي خودي به خيال اينکه قله در دست دشمن است، زير آتش قرار گرفتند. در اين حمله، دشمن با استعداد اندک، حداکثر يک تيپ و تعدادي نيروهاي محلي (جاش) با سلاح هاي ساده و بدون پشتيباني قوي و بدون هيچ تلفاتي ارتفاعات مهم منطقه از جمله بين لاتا، سرسول، گردشوان و لولانرا تصرف کرد و در مجموع، با تصرف حدود 250 کيلومتر مربع از زمينهاي منطقه، راهکارها و معبرهاي زيادي که به ويژه براي کار چريکي و جنگ هاي نامنظم مناسب بود را مسدود کرد. هجوم دشمن به جزيره جنوبي خط پدافندي جزيره مجنون جنوبي : از مهم ترين خطوط پدافندي خودي است که سه پد غربي، مياني و شرقي را شامل مي شود. از اوايل بامداد روز 6/ 2/ 1365، دشمن اجراي آتش تهيه روي پدهاي غربي و مياني را آغاز کرد. در ساعت 3 ، آتش توپخانه عراق تشديد شد و به دنبال آن، نيروهاي دشمن در ساعت 4 بامداد، حرکت خود را به طرف مواضع نيروهاي ايران آغاز کردند. مسؤوليت دفاع از پد مياني به عهده نيروهاي تيپ يک لشکر 92 بود که با تشديد آتش دشمن نيروهاي ايراني تا سه راهي تقاطع پد و جاده، يعني در حدود دو کيلومتر عق آمدند و نيروهاي دشمن 1 تا 1.5 کيلومتر روي پد پيشروي کردند. به دنبال آن، دسته اي از نيروهاي تيپ الغدير در اين پد به مقابله با دشمن پرداختند و در روز، تعدادي از آنها را به عقب نشيني وا داشتند. طرح ریزی و اجرای استراتژی دفاع متحرک عراق بقدری پیچیده بشمار می رفت که حتی تا کنون نیز بخش عمده ای از این راهبرد ، دچار ابهامات جدی است . نقشه فوق ، برآورد اینجانب از حرکات شطرنجی ارتش بعث عراق در جریان استراتژی دفاع متحرک در اواخر سال 1364 واوایل 1365 است . براساس تئوری ژنرال استاری ، اصل اساسی در اجرای راهبرد دفاع متحرک ، " نبودن در همه جا و در عین حال بودن در همه نقاط درگیری است " ، بدین معنی که هر ارتشی برای دست یابی به موفقیت می بایست علاوه بر درگیر کردن واحدهای دشمن در طول جبهه نبرد ،ذهن فرماندهان دشمن را نیز نسبت به جهت و هدف اصلی تهاجم گمراه نماید . اين تيپ (الغدير) با وارد کردن تعدادي نيروي جديد و با کمک آتش توپخانه و تانک، از ساعت 00:4 بامداد روز بعد،پيشروي روي پد مياني را آغاز کرد و پس از عبور از ميدان مين و سيم خاردار دشمن، تا نزديک دومين خط پدافندی خودي جلو رفت و بالاخره، پشت ميدان مين مواضع جديد را ايجاد و در آنجا مستقر شد؛ بنابراين، نيروهاي خودي توانستند دشمن را به عقب نشيني وادار کنند. بدين ترتيب، در نهايت، تنها دويست متر از مواضع قبلي خودي در اشغال دشمن باقي ماند. در پد غربي نيز، دشمن پس از اجراي آتش سنگين، از روبه رو و از پهلو تهاجم خود را با سه قايق، از داخل آب آغاز کرد. پدافند اين پد به عهده تيپ الغدير بود. نيروهاي اين تيپ در مقابل حمله دشمن چنان مقاومت کردند که عراق ضمن تحمل تعداد زيادي تلفات، موفق به اشغال مواضع خودي نشد و تنها 150 متر از مواضع قبلي خود جلوتر آمد و فاصله نيروهاي خودي و دشمن کمتر شد. در اين حمله، نخست، دشمن از پهلوي مواضع خودي (آب) موفق شد قايقهاي خود را به سيل بند برساند، اما در نهايت، در اين محور نيز، موفقيتي به دست نياورد و با پنج تن کشته و اسير، به اجبار با دو قايق فرار کرد. در اوايل بامداد روز 1365/2/8، دشمن مجددا، به پدهاي مياني و غربي حمله کرد. اين حمله در پد مياني، از دو محور روبه رو و از پهلو با قايق انجام شد که در اثر مقاومت نيروهاي تيپ الغدير دشمن از روبه رو، موفقيتي به دست نياورد و عقب رفت . در محور پهلو نيز، برادران غواص دو قايق دشمن را با نارنجک منهدم کردند و با فرار ديگر قايقهاي دشمن حرکت عراق در اين محور نيز شکست خورد. در پد غربي نيز، نيروهاي دشمن قصد جلو آمدن داشت که رزمندگان تيپ الغدير آنها را عقب راندند. در ساعت 3 بامداد همان شب، دوباره، دشمن در پد مياني حمله ديگري را آغاز کرد و ضمن اجراي آتش حرکت خود را ادامه داد که با مقاومت و مقابله برادران الغدير به اجبار، عقب نشيني کرد. در همين شب نیز، غواصان اين تيپ طي يک حرکت، خطوط دفاعی دشمن را که دو شب پيش در پد مياني به دست عراق افتاده بودرا منهدم نمودند. براي بار سوم، نيروهاي عراقي در اواخر همين شب، حمله ديگري را در پد مياني آغاز کردند که نيروهاي الغدير به کمک نيروها و تجهيزات ارتش به مقابله بر خاستند و نيروهاي دشمن را به عقب نشيني واداشتند. مسؤولان قرارگاه نصرت با توجه به تحرکات دشمن و شواهد موجود در اين منطقه و اطلاعات به دست آمده از اسيران معتقد بودند که در اين منطقه، دشمن قصد هجوم گسترده اي را دارد؛ بنابراين، آنها لزوم تقويت خط را يادآور شدند و بر کار مهندسي، به ويژه روي پدها تأکيد مي کردند، چرا که طبق اظهارات اسيران، دشمن، به هر تيپ از لشکر 31 خود، مأموريت بازپسگيري يک پد را داده بود . پس از ده روز، دشمن بار ديگر در اواخر شب 1365/2/18، در سه نقطه از هور، يعني پدمياني، پدغربي جزيره جنوبي و نهر الکساره به تک اقدام کرد که با مقابله واحدهای سپاه مستقر در اين منطقه روبه رو شد و چندين قايقش منهدم و تعدادي از افرادش کشته و اسير شدند و اين حملات عراق نيز دفع گرديد. ادامه دارد ..................
-
1 پسندیده شدهبخش بیست و سوم : " عنصر منتظر در جنگ ، همیشه بازنده خواهد بود " آغاز تهاجم : اجرای استراتژی دفاع متحرک در عمل : با ایجاد زمینه سازی های لازم و طرح ریزی یک عملیات دقیق ،در تاریخ 1364/12/15 ، واحدهای ارتش عراق ، در حالی که توسط واحدهای هوابرد و بالگردهای رزمی پشتیبانی می شدند ، با به کارگیری یگانهای زرهی !!!!!! ( عجیب بودن به کارگیری تانک در نواحی کوهستانی ، در حالی که می دانیم واحدهای زرهی در ارتفاعات چه محدودیتهایی دارند - تجربه روس ها در افغانستان و چچن ، تجربه متفقین در جنوب ایتالیا و تجربه ارتش رژیم صهیونیستی در جولان ) به منطقه "چوارتا" و ارتفاعات پر برف "کچل " و " ناصر " هجوم بردند . نیروهای تیپ 57 ابوالفضل (سپاه) که بر روی این ارتفاعات استقرار داشتند ، در حدود 24 ساعت در برابر هجوم دشمن مقاومت کرده ولی بدلیل سردی بیش از حد هوا ، عدم وجود عقبه ، نرسیدن مهمات ، پشتیبانی و امکانات ، با دستور قرارگاه نجف ، عقب نشینی کردند . بدین ترتیب در نخستین مرحله اجرای استراتژی دفاع متحرک ، لجمن منطقه ، از آخرین حد پیشروی نیروهای خودی در عملیات والفجر 9 ( ارتفاعات کانی مانگا و لری ) بیرون آمد و به پشت "چم گوگاسور " منتهی شد . به دنبال درخواست هاي قبلي فرماندهي قرارگاه نجف و با پيش آمدن چنين وضعيتي، طي چند جلسه، فرماندهان نيروي زميني سپاه و ارتش و قرارگاه نجف وضعيت اين منطقه را بررسي کردند و قرار شد اين منطقه کلا" تحويل نيروي زميني ارتش شود؛ بنابراين، طي ابلاغيه اي، از تاريخ 1364/12/18 پدافند منطقه به عهده يگان هايي از تيپ 55 هوابرد و لشکر 77 گذاشته شد، ضمن اينکه چند گروهان هم از نيروهاي سپاه در اختيار اين يگان ها قرار گرفت. با این حال ، پس از این جابه جایی ، یگانهای دشمن در شب 1364/12/20 ، از محور سمت راست ارتفاعات " پیلینگ سور " مجددا" دست به حمله زدند . با شروع آتش تهیه دشمن ، نیروهایی که بر روی این ارتفاعات مستقر بودند ، بسرعت عقب نشینی کرده ، اما بعد از مدتی و زمانی که مشخص شد ، این تهاجم ، ماهیتی ایذایی داشته ، واحدهای خودی ، مجددا" در منطقه مستقر شدند . اما در نیمه شب 1364/12/23 ، دشمن بطور همزمان از سه محور به این ارتفاعات حمله برده و براحتی موفق شدند تا اهداف خود را تصرف کنند . اگر چه چند گروهان ارتش و سپاه بخوبی مقاومت کردند ، اما جو عمومی عقب نشینی نیروها باعث شد تا از این نیروها نیز کاری ساخته نباشد و زمانی که این نیروها در خطر محاصره شدن بودند ، مجبور به عقب نشینی شدند . با این عقب نشینی ، و سقوط ارتفاعات پیلینگ سور و موبرا ، خطر سقوط و محاصره نیروهای موجود بر روی ارتفاعات " ممی خلان" نیز وجودداشت . البته علیرغم وجود یک جاده که در دست نیروهای خودی بود ، ظاهرا" این امکان برای دشمن وجود نداشت ، اما قرارگاه تاکتیکی ارتش بفوریت دستور عقب نشینی به گردان مستقر بر روی این ارتفاعات را داد و بالتبع واحدهای سپاه نیز که منطقه را خالی از نیرو دیدند، با جمع آوری امکانات و تجهیزات ، عقب نشینی نمودند . ادامه دارد ................
-
1 پسندیده شده[quote name='MR9' timestamp='1404145598' post='389403'] با سلام - ضمنتشکر از توجه شما : " [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif][color=#EC2424]به اين ترتيب، در مجموع، حدود[/color][color=#0000cd] [size=6]280 -250[/size][/color][color=#EC2424] گردان لازم است؛ بنابراين، بايد روند اعزام نيروها به صورتي باشد که هر سه ماه، 280 گردان نيروي رزمي، يعني [/color][color=#006400]1000[/color][color=#EC2424]نفر، براي ما فرستاده شود[/color][/font][/size]" 250 تا 280 گردان به استعداد رزمی 1000 نفر یا نفر10000( شاید نویسنده اشتباه کرده و یا استعداد گردان های رزمی ما اینقدر کوچک بوده است ) بنده طبق کتاب دارم پیش می روم .در صورت امکان دوستان صاحب نظر راهنمایی بفرمایند . [/quote] احتمالا منظور نویسنده ، استعداد رزمی هر گردان 1000 نفر بوده www.mardankhak.blogfa.com/post-26.aspx
-
1 پسندیده شدهبا سلام - ضمنتشکر از توجه شما : " [size=5][font=arial,helvetica,sans-serif][color=#EC2424]به اين ترتيب، در مجموع، حدود[/color][color=#0000cd] [size=6]280 -250[/size][/color][color=#EC2424] گردان لازم است؛ بنابراين، بايد روند اعزام نيروها به صورتي باشد که هر سه ماه، 280 گردان نيروي رزمي، يعني [/color][color=#006400]1000[/color][color=#EC2424]نفر، براي ما فرستاده شود[/color][/font][/size]" 250 تا 280 گردان به استعداد رزمی 1000 نفر یا نفر10000( شاید نویسنده اشتباه کرده و یا استعداد گردان های رزمی ما اینقدر کوچک بوده است ) بنده طبق کتاب دارم پیش می روم .در صورت امکان دوستان صاحب نظر راهنمایی بفرمایند .
-
1 پسندیده شدهاز نظر من بالاترین حُسن استاری و فرماندهان اسرائیلی این بود که درک کردند که با تجهیزات جدید می توان تاکتیک های جنگی جدیدی را اجرا کرد و نیازی نیست تا ابد شیوه های قدیمی جنگی رو اجرا کرد .
-
1 پسندیده شدهبا تشکر از دقت نظر شما و توجهی که به این دست مسائل دارید : 1- نخست آنکه همانطور که در پست های قبلی عرض کردم ، ارتش اسراییل در جنگ 1973 و در بلندی های جولان ، بدون آنکه آموزه مدونی در این زمینه وجود داشته باشد و صرفا" براساس انعطاف پذیری تاکتیکی فرماندهان میدانی خود نظیر ژنرال کاهالانی ، با نیروهای اندک خود ، جلوی انبوه قوای زرهی سوری را گرفت و ژنرال استاری با توجه به این نکته ، این سئوال در ذهنش بوجود آمد که حالا که ارتش اسراییل که در حقیقت یک نمونه کوچک از ارتش ایالات متحده بوده و به تجهیزات غربی مسلح است ، علیرغم قلت (اندک بودن ) تجهیزات جلوی ستون های بزرگ مکانیزه سوری را گرفت ، به همان نسبت اگر میان ایالات متحده و شوروی در اروپا جنگی رخ دهد ، ایالات متحده که بلحاظ کمیتی ، کوچکتر از نیروهای پیمان ورشو و شوروی است ، چگونه می تواند جلوی آنها را بگیرد ؟ این مساله در کنار شکست ارتش ایالات متحده در ویتنام موجب گردید تا این ایده در ذهن استاری شکل بگیرد . 2- با توجه به اینکه هیچ جنگ گرمی میان دو بلوک در جریان سالهای جنگ سرد اتفاق نیافتاد ، این آموزه با توجه به شرایط موجود تدریجا" تکامل یافت تا اینکه در اواسط جنگ تحمیلی ، با ایجاد ارتباط میان ایالات متحده و رژیم بعثی ( براساس گفته های ژنرال وفیق السامرایی ) ( البته هیچ سند مکتوبی تا الان در این زمینه منتشر نشده ) ،و با توجه به شکستهای پی درپی عراق در ایران و بویژه پس از عملیات والفجر 8 ، آمریکایی ها تصمیم گرفتند تا این آموزه را در این نبردها آزمایش کنند ( این اعتقاد بنده است ) تا همان نقاط قوت و ضعف این آموزه مشخص شود و هم ارتش عراق از بن بست در آید . البته اجرای این آموزه فقط در دو مقطع کوتاه یعنی در اواخر سال 64 و اوایل 1365 و دومی در جریان تصرف مجدد شبه جزیره فاو در اواخر جنگ کمی موفقیت آمیز بود . ( که در ادامه تاپیک به آن اشاره می شود ) 3- البته فرموده شما تاحدی درست است . چون بنده در حال حاضر منبع روسی در ارتباط با نظر و دیدگاه و ضد دکترین روسها در اختیار ندارم ، صرفا" برداشت غربی از این آموزه را خدمت شما ارائه می کنم . 4- در مورد جنگ سال 1990 هم ، اگر لطف کنید و منتظر باشید ، پس از تجزیه و تحلیل استراتژی دفاع متحرک ، به سراغ آن هم خواهم رفت . 5- حمله به عقبه دشمن یک تاکتیک قدیمی است ولی تا قبل از جنگ خلیج فارس ، در هیچ جنگی بطور کامل اجرا نشد ( مثل شکست متفقین در آرنهم هلند ) - اما اینجا ما از حمله به عمق خطوط دشمن صحبت می کنیم و نه عقبه دشمن ( حمله به عمق بارمعنایی بزرگتر و بلحاظ وسعت اجرای عملیات ، بزرگتر بحساب می آید . ) 6- بنده در اینجا قصد حمایت یا جانبداری از ژنرال استاری را ندارم ، اما به اعتقاد بنده ، موفقیتهای نسبی ارتش ایالات متحده در 1991، 2001و 2003 در عراق ، افغانستان و مجددا" در عراق و حمله به گرانادا در دهه 1980 مدیون این آموزه استاری است . 7- در مورد فرموده آخری هم با شما موافقم .
-
1 پسندیده شدهبخش چهاردهم : استراتژی دفاع متحرک ارتش رژیم بعث عراق : بعنوان مقدمه : امیدوارم که دوستان بطور کامل پست های قبلی و بویژه پست قبلی را با سعه صدر مطالعه کرده باشند . رژیم بعث عراق ، روند جنگ را درطول چهار سالی که از آغاز تهاجم به خاک ایران می گذشت و حفظ موقعیت های دفاعی خود را ناشی از برتری های تسلیحاتی و اطلاعاتی ارزیابی می نمود . بدین معنا که رزمندگان اسلام پس از درهم شکستن خطوط دفاعی دشمن با برتری آتش توپخانه ، قدرت هوایی ( به اعتقاد رابرت اسبوت ، برتری هوایی عراق نسبت به ایران بلحاظ کیفی شش به یک در اسفند 1364 بود )و واحدهای زرهی عراق مواجه شده که این برتری مانع از تثبیت مواضع تصرف شده می گردید . درک عراق از عوامل موثر در در حفظ موقعیت دفاعی واحدهای خود در برابر تهاجمات غافلگیرانه واحدهای ایرانی آنها را بیش از گذشته در مورد خرید فناوری های تهاجمی ترغیب می نمود . از سویی دیگر ، عراقی ها بیش از اینکه مایل به خرید سلاح باشند ، تمایل داشتند تا فناوری نظامی مرتبط با آن را خریداری و از توانایی داخلی لازم جهت تولید اقلام مورد نیاز خود برخوردار شوند . بنابراین از اوایل سال 1986 ، شواهد و قرائن حاکی از آن بود که عراق از توانایی لازم برای تولید مهمات خاص در داخل خاک خود برخوردار است . دیپلماتهای غربی نیز در بغداد خبر می دادند که عراق از مهمات ساخت داخل استفاده می کند . بنا بر گزارش یکی از سفارتخانه های غربی ، عراق با استفاده از روابط خاص خود با برخی از کشورها توانست تانکهای تی -55 ساخت شوروی را به توپ های 105 م.م غربی مجهز کند و این تجهیزات را درکنار استفاده از مهمات ساخت غرب تبدیل به یک جنگ افزار کار آمد نماید . ژنرال عامر الرشید العبیدی در فوریه 1986 طی یک مصاحبه با خبرگزاری های خارجی در بغداد اعلام نمود : " می خواهیم صنایع الکترونیک و نظامی خاص خود را داشته باشیم که استقلال نظامی ما را درحال و آینده حفظ نماید " ادامه دارد .....
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم دوستان و علاقه مندان ، قبل از ادامه این تاپیک ، خواهشمندم این سطور را مطالعه نموده و پس از مطالعه دقیق و غیر جانبدارانه ، در صورت تمایل تاپیک را دنبال نمایید . جنگ پدیده ای است بشدت زشت و در عین حال پیچیده ترین رفتار انسان بشمار می رود . تمامی پدیده هایی که بشر امروز موفق به کشف آن شده و یا از ابتدا در نهاد انسان وجود داشته است ، در این رفتار نامعمول انسانی به ظهور رسیده است . ترس ها ، شجاعت ها ، وفاداری ها ، خیانتها و..... . بنابراین ، چنین رفتار نامعمول و غیر متعارفی که از بشر امروز سر می زند را نمی توان خالی از موارد بالا دانست . مجموعه پیش رو ، که در ادامه توصیف و تشریح استراتژی نبرد هوا زمینی ، نگاشته و خدمت شما عرضه می شود ، درارتباط با اجرای این راهبرد نظامی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می باشد که در تاریخ 8 سال دفاع مقدس با عنوان استراتژی دفاع متحرک شناخته می شود . بطور مسلم هر دو نیروی مسلح کشور عزیز ما ایران ، یعنی ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش عمده ای را در دفاع از کشور ما برعهده داشته و ایفا نمودند . اما بلحاظ شرایط ویژه ای که پس از انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 بوجود آمد و تصفیه سران و نیروهای وابسته به رژیم منحوس پهلوی ، ساختار رزم این نیرو دچار نقصان گردید . غرض از ارائه این نوشتار این است که بعضی از مطالبی که در ادامه این مجموعه خدمت دوستان ارائه می گردد ، ممکن است برای بعضی از عزیزان این انجمن وزین که علاقه مند به ارتش جمهوری اسلامی ایران هستند ، موجب سوء تفاهم گردد . بنابراین در کنار اینکه بنده بشدت علاقه مندهستم که از نظرات و انتقادات و اطلاعات عزیزان بهره ببرم ، انتظار دارم که برادران و خواهران عزیز ، شان یک مطلب علمی و مستند به مدارک و اسناد منتشر شده از سوی مراجع موثق را در نظر گرفته و با دلیل و منطق مستند ، بنده را برای بازخوانی یک فصل مهم (ولی مقداری غم انگیز و ناراحت کننده ) از تاریخ پرافتخار 8 سال دفاع مقدس و صفحات درخشان کارنامه قوای ظفرمند اسلام ، یاری نمایند <
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم ضمن تشکر از جنابعالی بابت توجه و دقت نظر شما . البته در پاسخ به پرسش جنابعالی عرض کنم که این موضوعی که فرمودید ، شاید از صلاحیت علمی بنده خارج باشد ، چون به هرحال نظرات در این زمینه فراوان است و بعضی هم در حوزه تاریخ نظامی معتقدند که ایالات متحده اصولا" در جریان جنگ ویتنام اصلا" شکست نخورد . بخش عمده ای از این قبیل عزیزان ، بر اساس تئوری دومینو استدلال می نمایند که هدف این کشور از دخالت در ویتنام جلوگیری از گسترش کمونیسم در جنوب شرقی آسیا بوده و این جنگ ، هرچند به بهای زیاد ، موجب شده است تا کمونیست ها قادر نباشند تا بیشتر از این به گسترش ایدئولوژیک خود در این حوزه ژئوپلیتیکی ادامه دهند .( هرچند اساسا" این مساله موضوع بحث ما نیست . ) ولی سعی می کنم در حد بضاعت علمی پرسش شما را پاسخ دهم ( هرچند این مساله یک موضوع بشدت جذاب برای کار پژوهشی است و همکاری دسته جمعی را می طلبد و به تنهایی نمی توان آن را انجام داد ) بگذریم . در ارتباط با پرسش حضرتعالی ، چند نکته را باید عرض کنم : 1- ایالات متحده در حالی وارد جنگ ویتنام شد که هنوز غرور ناشی از غلبه بر آلمان نازی در جنگ دوم جهانی و شکست ارتش کره شمالی در سال 1953 در بدنه افسران ارشد این کشور وجود داشت . آنها با تکیه بر قدرت آتش بالا ( یک نیروی هوایی قدرتمند ، یگانهای زرهی انبوه ، قدرت اطلاعاتی بالا - یعنی برتری در کسب اطلاعات از دشمن در زمینه های متفاوت - و مهم تر از همه ، بالا بودن روحیه پرسنل ) گمان می کردند که به راحتی قادرند تا ارتش فاقد توان نظامی کلاسیک ویتنام شمالی را از میان بردارند ) 2- تجربه فرانسوی ها در استحکامات دین بین فو ( کتاب خاطرات ژنرال جیاپ را حتما" مطالعه کنید ) پیش روی ارتش ایالات متحده بود و آنها کاملا" تاکتیکهای ارتش ویتنام شمالی را در مضمحل کردن فرانسوی ها در استحکامات فوق را به عینه دیده بودند. 3- از آنسو ، ویتنام شمالی نیز که از کمک های روسها و بعضا" چینی ها بهره می برد ، در جریان نبرد علیه نیروهای اشغالگر ژاپنی و بعدا" فرانسوی تجارب کلاسیک نسبتا" خوبی کسب کرده بودند . 4- ارتش ایالات متحده در زمان ورود به ویتنام به مانند شرکتهایی نظیر جنرال موتورز و IBM ( البته در دهه 1960و 70) بطور کامل برای درگیر شدن بر اساس جنگ موج دومی سازماندهی شده بود و به مانند این شرکتها برای اجرای عملیات انبوه و متمرکز و خطی ( که شاخصه آن وجود صرفا" ارتباط از بالا به پایین بود ) سازماندهی و تجهیز می گردید . وجود این رابطه بالا به پایین ، قدرت انعطاف پذیری و تصمیم گیری فرماندهان مستقر در صحنه رزم ( فرماندهای میدانی ) را بشدت پایین می آورد ، بدین معنی که انتخاب هر هدف برای اجرای آتشباری توپخانه و یا بمباران اهداف تاکتیکی و حتی بمباران های راهبردی توسط بمب افکن های بی -52 صرفا" توسط فرماندهان رده بالا صورت می گرفت و اولویت بندی اهداف بعهده فرماندهان میدانی نبود ، بنابراین گاهی اهدافی زیر آتش توپخانه قرار می گرفت و یا توسط بمب افکن های تاکتیکی ( مثل فانتوم ها و تاندر چیف ها و ...) بمباران می شد که هیچ ارزش نظامی نداشت . 5- این ارتش دارای نظام بوروکراسی سنگینی بود و درگیری هایی که بر سر اقتدار و تسلط یک نیرو در میدان نبرد میان نیروهای زمینی ، هوایی ، دریایی و سپاه تفنگداران در می گرفت و وجود رقابت شدید میان فرماندهان آنها ، تقریبا" ساختار رزمی آن را از هم گسیخته بود . این بدین معنی است که سلسله مراتب اداری ارتش آنچنان پیچیده و تصمیم گیری آنچنان کند بود که ، عملا" یگانهای رزمی این ارتش قادر نبودند به حملات نامتقارن پارتیزان های در ست و به موقع (REAL TIME) پاسخ دهند . این مساله بتدریج موجب کاهش روحیه ارتش می گردید . از سویی دیگر رقابتی که بطور همیشگی میان نیروهای چهارگانه ارتش ایالات متحده وجود داشت و دارد ، ( نیروی هوایی ، زمینی ، دریایی و سپاه تفنگداران ) موجب می گرید تا آفت اجرای عملیاتهای موازی گریبان گیر این ساختار گردد . بعنوان مثال ، نیروی هوایی معتقد بود که عملیات واحدهای هوانیروز ارتش ( یگانهای مجهز به بالگردهای هیویی و کبرا ) به همراه اسکادرانهای هواپیماهای سپاه تفنگداران و پرنده های موجود در ناوهای هواپیمابر مستقر در سواحل ویتنام می بایست تحت نظر و فرماندهی نیروی هوایی قرار گیرند تا برای بمباران اهداف ، تداخل بوجود نیاید ، اما تا پایان جنگ ، ارتش ایالات متحده موفق نشد تا این سه نیرو را بطور هماهنگ به کار گیرد . البته عملیات ها با هماهنگی صورت می گرفت ولی چون در انتخاب اهداف عمدتا" میان فرماندهان اختلاف وجود داشت ، نتیجه موثری گرفته نمی شد . ( البته این بدین معنی نیست که نیروی هوایی آمریکا در طول جنگ ویتنام دست و پا بسته باشد ) 6- با این حال در ابتدای جنگ ویتنام بدلیل اینکه ارتش ویتنام شمالی درصدد بود تا بطور متقارن مقابل ارتش ایالات متحده صف آرایی نماید ، در مقابله با برتری آتش ، برتری اطلاعاتی و برتری روحی ارتش ایالات متحده تقریبا" متلاشی شد ( مثلا" در همین مجموعه ای که من در حال ترجمه هستم ، در طول چند سال جنگ در ویتنام فقط یک برخورد نسبتا" مهم زرهی میان تانکهای ام-60 ، ام-24 آمریکایی و زره پوشهای پی تی -76 و تانکهای تی -55 ویتنام شمالی درگرفت که منجر به نابودی تمام زره پوش های ویتنامی در مقابل انهدام فقط دو دستگاه ام-24 و یک دستگاه ام -60 آمریکایی گردید ) 7- بطور کلی شاخصه ارتش های موج دومی ( به مانند نیروهای مسلح ما ) تکیه بر آتش انبوه ( تعداد زیاد تانک ، تعداد زیاد قبضه های توپخانه و .... ) است . ارتش ایالات متحده در زمان جنگ ویتنام و براساس تجربه جنگ دوم ، براین عقیده بود که صرفا" برخورداری از این عامل موجب برتری رزمی این ارتش خواهد شد ، اما زمانی که ارتش ویتنام شمالی استراتژی خود را تغییر داد ، عملا" برتری هوایی و برتری در آتش آمریکایی ها کمرنگ گردید و این مساله بتدریج در موقعیتهای مختلف ، نقاط ضعف خود را نشان داد . 8- در حقیقت ، جنگ ویتنام بطور مستقیم از کاخ سفید و بواسطه استفاده از تجهیزات ارتباطی بیسیم اداره می گردید و ریس جمهور گاهی شخصا" هدفهای بمباران را انتخاب می نمود . این مساله در کنار آفت های سیاسی ، یک نقطه ضعف مهم برای ارتش بشمار می آمد . یعنی اهداف برای بمباران ، اجرای تک های زمینی و .... به دور از واقعیت های موجود طرح ریزی و انتخاب می شد . 9- تمام این مسائل موجب گردید ( البته نکاتی هم وجود دارد الان در ذهنم نیست و بتدریج خدمتتان عرض می کنم چون محدوده پرسش حضرتعالی بسیار وسیع است) تا ارتش موج دومی ایالات متحده بدلایل مختلف از جمله : - انعطاف ناپذیر بودن ساختار سلسله مراتب فرماندهی - انعطاف ناپذیر بودن فرماندهان میدانی - عدم وجود فناوری مناسب برای مقابله با نبردهای نامتقارن - نامناسب بودن محیط جغرافیایی درگیری ( وجود جنگل های انبوه ) - غرور ناشی از نبردهای گذشته - دست کم گرفتن فناوری های ارسالی روسها به ویتنام ( سامانه های سام- 2، سام-3 ، توپهای ضد هوایی اس-60، و... ) - تاکتیکهای هوشمندانه فرماندهان ارتش ویتنام شمالی ( به مانند ژنرال جیاپ ) به قول ژنرال استاری ، دچار یک تجربه نکبت بار در ویتنام گردد. سرهنگ چارلی بکویث ( موسس یگان دلتا ) در کتاب خاطرات خود با عنوان ( از پلی می تا طبس) که به فارسی هم ترجمه شده ، بخوبی این نقاط ضعف را در ویتنام برشمرده است که اگر عمری باقی موند و زنده بودیم و اینترنت هم سرجای خودش بود و داعش هم این طرفها نیومد ، آن را خلاصه می کنم و خدمتتون ارائه . . با این وصف اگر مجددا" ابهامی وجود دارد ، بنده در خدمت هستم ( البته پرسش جنابعالی می بایست یک مقدار دقیقتر باشد )
-
1 پسندیده شدهبخش یازدهم : مفهوم نبرد هوا زمینی اکنون دیگر علنی شده بود و موضوعی بشمار می رفت که نه تنها از جانب سیاستمداران و سنت گرایان ارتش ایالات متحده ، بلکه توسط بسیاری از کشورهای اروپایی عضو ناتو در اروپا نیز مورد تجزیه و تحلیل و انتقاد قرار می گرفت . در آن زمان ، اعضای ناتو در این آموزه ، راهی برای جلوگیری از وقوع یک جنگ هسته ای پیدا نکردند و آن را صرفا" شاهدی بر روحیه تهاجمی ایالات متحده تلقی نمودند . آموزه جدید استاری و مورلی سرانجام در 2 اوت 1982( دقیقا" در زمان اجرای عملیات الی بیت المقدس ) در آیین نامه رزمی ارتش جای گرفت و همانطور که مورلی انتظار داشت ، پایه و اساس تحولاتی مشابه و موازی در ارتشهای اروپای غربی و ناتو گردید . این آموزه که براساس هماهنگی نزدیک میان یگانهای نیروی زمینی و اسکادران های نیروی هوایی بنا نهاده شده بود ، بر اجرای حملات عمقی جهت جلوگیری از ورود ستون های زرهی و مکانیزه اول و دوم دشمن به صحنه نبرد و از آن مهم تر ، استفاده از فناوری های جدید برای هدف قرار دادن موقعیت هایی که قبلا" برای انهدام آنها به تسلیحات هسته ای نیاز بود ، تاکید داشت و به احتمال زیاد ، با اجرای این دکترین ، شانس بکارگیری جنگ افزارهای نامتعارف ، کاهش می یافت . بنابراین با تاکید بر درسی که استاری از عملیات جنگی در بلندی های جولان آموخته بود ، آیین نامه جدید به افسران و سربازان توصیه می نمود که ابتکار عمل را می بایست از دست دشمن خارج سازند ( کاری که داعش هم اکنون در حال اجرای آن است )، یعنی حتی اگر در یک موقعیت راهبردی دفاعی مستقر هستند ، بازهم بصورت تاکتیکی و راهبردی موضع خود را به موضع تهاجمی تغییر داده ، حتی اگر دشمنی نیرومند به شکل غیر منتظره ای موفق شود به داخل مواضع خودی رسوخ نماید و به مانند ارتش سوریه در آغاز نبرد ، باید نه در جبهه و در محل پیشروی غیر منتظره دشمن ، بلکه در نقاطی که دشمن در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد ، دست به پاتک های غافلگیرانه زد . ادامه دارد ..............
-
1 پسندیده شدهبخش نهم : همچنین ، ژنرال استاری برای ارتقاء سطح فرآیند تدوین آموزه هوا-زمینی ، که در گذشته اغلب به افسران بلحاظ کیفی ، درجه دو واگذار می گردید ، گامهایی برداشت . این کار با ایجاد یک جایگاه با عنوان معاونت رییس ستاد در امور آموزه ها ، انجام داد . استاری نیز برا تصدی این پست ، ژنرال دان مورلی را منصوب نمود . استاری ، مورلی و گروه کوچکی از افسران نخبه ارتش ، برای ترادوک یک تینک تانک فوق العاده را ایجاد کرده بودند . به محض آنکه در مورد ایده های خود درباره مفاهیمی چون تسلیحات ، سازماندهی ، لجستیک ، جنگ الکترونیک ، تهدید تسلیحات هسته ای و اهمیت مانور در برابر جنگ ایستا به توافق رسیدند ، استاری و مورلی به نقاط مختلف سفر کرده و در جلسات توجیهی برای مخاطبان نظامی در سراسر دنیا ، مفاهیم و ایده های خود را معرفی نمودند . اما در داخل خود ارتش ایالات متحده نیز وجود ترادوک مشکلاتی را ایجاد نموده بود . بعنوان مثال ، نیروی هوایی ایالات متحده هیچ تشکیلاتی بطور مشابه ترادوک در اختیار نداشت . نزدیکترین تشکیلات به ترادوک در این نیرو ، ستاد فرماندهی تاکتیکی نیروی هوایی (TACTICAL AIR COMMAND ) مستقر در پایگاه هوایی لانگلی بود که در حدود 15 دقیقه با فورت مونرو ( محل استقرار ترادوک ) فاصله داشت . استخوان بندی اصلی ایده استاری ، بر نبرد عمقی یا گسترش میدان نبرد قرار داشت ، یعنی اینکه نبرد نباید صرفا" در جبهه متمرکز گردد ، بلکه باید در عمق پشت جبهه دشمن نیز جریان داشته باشد ، یعنی در عقبه دشمن ، جایی که ستون های احتیاط دشمن استقرار داشتند و ماموریت داشتند تا بعنوان نیروی دنبال پشتیبان بعد از نیروی اصلی وارد نبرد شده و منطقه متصرفه احتمالی را تامین نموده و یا عمق پیشروی احتمالی را بیشتر نمایند . بنابراین باید از حرکت پرسنل ، تدارکات و حتی اطلاعات به گونه ای ممانعت شود که دشمن نتوانند از قوای ذخیره خود استفاده نمایند . برای از کار انداختن مراکز فرماندهی ، خطوط لجستیکی ، پیوندهای ارتباطی و دفاع هوایی دشمن ، حملات شدید نیروی هوایی لازم است که در جای خود مستلزم بیشترین هماهنگی و یکپارچگی میان یگانهای نیروی زمینی و اسکادرانهای نیروی هوایی است . با این حال در نیروی هوایی ، افسرانی بودند که به چنین بحث هایی با شک و تردید و بدگمانی نگاه می کردند . به نظر آنان ، این به معنای تجاوز آشکار به حیطه اقتدار نیروی هوایی بود ، زیرا ارتش قصد داشت خود را درگیر عملیاتهای ممانعتی نماید که بطور مرسوم در حوزه مسئولیتی نیروی هوایی قرار داشت . ادامه دارد ........
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت همه دوستان گرامی با سپاس پرسشی که پیش می آید این است که جهت ایجاد و توسعه یک دکترین جدید در این سطح چقدر زمان لازم است ؟ ظاهرا از اواسط جنگ ایران و عراق ما با استراتژی دفاع متحرک به عنوان آزمون دکترین مورد نظر رو برو هستیم آیا این صرفا یک آزمون محسوب می شد یا راهبرد طراحی شده در ارتش آمریکا جا افتاده بود و تنها سنجشی برای راستی آزمایی آن در جنگ ایران و عراق در نظر گرفته شد . ضمن این که به طور کامل نتیجه این راهبرد در عملیات طوفان صحرا مشاهده شد . آن زمان شنیدم تحلیل گران غربی برای شکستن خطوط دفاعی عراق در کویت با روشهای قدیمی پنجاه هزار نفر تلفات برای نیروی حمله کننده پیش بینی شده کرده بودند . در حالی که کل تلفات جنگ برای طرف غربی به هزار نفر هم نرسید .
-
1 پسندیده شدهبخش هشتم : این نبرد ، با همراهی افسران علاقه مند به این موضوع آغاز گردید و استاری با نوشتن مقالات و چاپ آنها در نشریات نظامی ( که در کشور ما متاسفانه به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد ) ارتش را وادار به عکس العمل نمود . آنچه در این تلاش نقشی اساسی داشت ، مفهوم باز آزمودن (reexamination) وسواس قدیمی موجود در ارتش بود . تردید درباره مفاهیم قدیمی ، به معنای حمله به آنها ونه صرفا" ایجاد یک شبهه درباره آن در یک گستره وسیع بود ، بدین معنی که نه تنها به ایده های قدیمی حمله می شد ، بلکه یک تهاجم همه جانبه به تمامی مشاغل ، حرفه ها ، تاکتیکها ،فناوری ها و... که ایده های قدیمی برپایه آن استوار بود نیز صورت می گرفت . این مساله به معنای بازبینی و شاید تغییر کل ساختار نظامی ارتش ایالات متحده بشمار می رفت که شامل اندازه ، ترکیب و شمار واحدهای رزمی هم می بود . این تغییرات بدین معنا بود که این تحول در زمانی صورت می گرفت که دکترین نظامی اتحاد شوروی هنوز تحت تاثیر دکترین " شتاب حرکت نیروهای انبوه و نبرد مداوم زمینی (mas momentum and continue land combat) قرار داشت . بنابراین جهش بسوی نوع جدیدی از آموزه های نظامی تنها در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 بوقوع پیوست .( نکته جالب هم این است که نخستین آزمایش غیر رسمی این دکترین ها در جنگ ایران و عراق صورت گرفت ولی برای ساختار کند و غیر قابل انعطاف ارتش عراق اساسا" چنین چیزهایی غیر قابل قبول و پذیرش بشمار می رفت ، بااینکه عراقی ها نتایج نسبتا" قابل قبولی از اجرای این دکترین ها بدست آورده بودند ) . در این دوره ، استاری نه تنها در ارتباط با موضوعات نظامی ، بلکه در باره موضوعات اقتصادی و اجتمای در ساختار ارتش ایالات متحده تغییرات زیادی را موجب گردید . وی در سال 1982 در نخستین دیدارش با آلوین تافلر چنین گفت : " تغییر ساختار محافظه کار ارتش بسیار دشوار است . از آن گذشته ارتش ایالات متحده یک نهاد موج دومی است . بدین معنی که ارتش بعنوان یک نهادی که وابسته به صنایع نظامی است مشخص می گردد و این صنایع وظیفه دارند بصورت سریال سلاح تولید کنند . ارتش توانایی افراد را در چهارچوب تجهیزات تولید شده توسط صنایع نظامی محدود می کند وبعد از آن پرسنل و سخت افزارهای نظامی را در یک جا جمع نموده تا ایالات متحده قادر باشد در یک جنگ پیروز گردد . این رهیافت ، یک رهیافت کاملا" موج دومی است و ما باید آن را به یک رهیافت موج سومی تبدیل کنیم ." با چنین قصدی ، ژنرال استاری به حمایت افسران مافوقش نیاز داشت . او حمایت ژنرال ادوارد . سی . مایر (E.C. MEYER) ( نکته جالب اینکه این فرد یک حامی جدی برای تشکیل نیروی دلتا توسط سرهنگ چارلی بکویث ، فرمانده عملیات زمینی در طبس نیز بود ) را که در آن زمان رییس ستاد ارتش بود را بدست آورد . همچنین افسرانی نظیر ژنرال دیپوی ، ژنرال آبرامز ( که تانک اصلی میدان نبرد آبرامز به نام اوست ) و... را جلب نمود . علت موافقت این افراد این بود که اینان هنوز از ضربه ویتنام خاطرات بدی داشتند و می فهمیدند که وجود تفکری تازه ، برای ارتش ایالات متحده بشدت ضروری است . استاری در ستاد خود نیز به وجود افسرانی تحصیل کرده و با تجربه نیاز داشت . افزون برآن افسرانی نظیر ژنرال ویلیام ریچاردسون و جمع کوچکی از افسران ارتش در رده سرهنگی به مانند سرهنگ ریموند هنریکس ، سرهنگ هوبا واس دوچک و سرهنگ هولدر در ستاد ارتش واقع در فوت لیون فورت ایالت کانزاس در تعریف و تدوین این آموزه به وی کمک می نمودند. ادامه دارد ..............
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبا سلام این مساله را که شما فرمودید "البته در اواخر جنگ تحمیلی عراق در خطوط مقدم خود از نیروهای ضعیف خود استفاده می کرد و با کمک معابر و میادین مین دست بالا را برای این نیرو فراهم می کرد ولی چون احتمال حمله ایران وشکستن خطوط زیاد بود نیروی اصلی و بهترین نیروی خود را در منطقه عقب نگه می داشت تا در صورت شکستن خطوط ، این نیرو با تک سریع به مقابله با نیروهای ایرانی بپردازد چرا که در این موقع نیروهای ایران اصل غافلگیری را نداشته و از نبرد شب قبل کمی فرسوده بودند و مهمتر از همه معابر و خاکریز ها شناخته شده و به نفع نیروی تک کننده بود. این روش بسیار کارا بود و از تجربه های شکست از اول جنگ برای عراق بود چرا که نیروی اصلی وقتی در خط اول باشد در حمله دچار اصل غافلگیری شده و با نیروهای تازه نفس روبرو می شد که کار را خیلی سخت و پرتلفات می کند." را ارتش عراق پس از عملیات الی بیت المقدس (فتح خرمشهر) به مورد اجرا گذاشت ، یعنی زمانی که قدرت خط شکنی واحدهای ایرانی را دید ، نیروهای جیش الشعبی را در خطوط مقدم البته با افسران دوره دیده مستقر نمود تا زهر اصلی حملات ایران گرفته شود و در خطوط دوم وسوم واحدهای تازه نفس مثل گارد ریاست جمهوری که به پیشرفته ترین سلاح ها مجهز بودند قرار می گرفت تا با اجرای پاتک ، مناطق متصرفه باز پس گرفته شود . البته اینکار همیشه جواب نمی داد . مثلا" در جریان عملیات والفجر8 و بخصوص در 3 روز اول ، این کار بویژه در جاده فاو -البحار انجام شد ولی عراقی ها از ان نتیجه ای نگرفتند و همین مساله موجب شد تا علیرغم فشار 75 روزه عراقی ها ، فاو حفظ شود . البته بعدها عراقی ها با استفاده از افسران آمریکایی ایده دفاع متحرک را که توسط استاری ابداع شد را به کار بستند و در یک برهه کوتاه موفق هم بودند .
-
1 پسندیده شدهفکر کنم کاری که در حمله به نرماندی توسط نیروهای چترباز و مقاومت فرانسه انجام شد و با ایجاد یک تاخیر در رسیدن نیروهای کمکی آلمانی، امکان تثبیت خطوط متفقین را در اوهاما داد
-
1 پسندیده شدهبخش چهارم : بلیطی برای تل آویو : با این وصف ، آنچه که استاری را متقاعد ساخته بود ، برخوردی وحشیانه و کوتاه بود که سه سال قبل از آن اتفاق افتاده بود . در 3200 کیلومتری شرق آلمان ، در مرز میان اسراییل و سوریه ، در میان تپه های ناهمواری که ارتفاعات جولان نام دارد ، یکی از بزرگترین نبردهای زرهی تاریخ بشر پس از نبرد کورسک ، اتفاق افتاد . افسران زرهی همه کشورها این نبرد را مطالعه کرده و خواهند کرد . این برخورد در روز 6 اکتبر یعنی یوم کیپور 1973 ، زمانی اتفاق افتاد که ارتشهای عربی ( سوریه و مصر ) با استفاده موفقیت آمیز از اصل غافلگیری ، به اسراییل حمله بردند . ارتش اسراییل در جنگ 6 روزه 1967، در فرصتی کوتاه ، طومار ارتشهای عربی را در هم پیچیده بود و نیروهای هوایی شش کشور عربی قبل از آنکه بتوانند حتی یک سورتی پرواز انجام دهند ، بر روی زمین نابود نمود. اما در سال 1973 ، نیروهای اعراب مجهز تر بوده و بهتر آموزش دیده بودند و اطمینان داشتند که یکبار و برای همیشه می توانند اسراییل را شکست دهند و چرا که نه !؟ نیروهای سوری در جبهه شمالی با رعایت غافلگیری دست به حمله زدند ، پنج لشکر با بیش از 45 هزار سرباز با پشتیبانی بیش از 1400 دستگاه تانک و هزار قبضه انواع توپخانه و خمپاره انداز ، سرتاسر مرزهای شمالی فلسطین اشغالی را درنوردیده و به یگانهای اسراییلی حمله کردند . بخش عمده ای از واحدهای زرهی سوری در آن زمان از تانکهای تی -62 بهره می برد که پیشرفته ترین تانکی بود که اتحاد شوروی برای متحدین خود فراهم نموده بود . در برابر آنها ، دو تیپ نسبتا" ضعیف اسراییلی قرار داشتند . در جبهه شمالی ، تیپ هفتم زرهی و در جبهه جنوبی تیپ 188 که استعداد رزمی این دو تیپ روی هم رفته ، 6 هزار سرباز و 177 دستگاه تانک و 60 قبضه توپ بود .اما به رغم این تفاوت خیره کننده ، این اسراییل بود که پیروز شد . دوماه و نیم بعد ، یعنی در اوایل سال 1974، ارتش بریتانیا از ژنرال استاری و تیمی از افسران زرهی دعوت نمود تا از ساختار زرهی این کشور بازدید نمایند ، اما در جریان این بازدید ناگهان از جانب ژنرال کرایتون آبرامز (creighton Abrams) فرمانده ستاد مشترک ارتش به استاری تلفن شد با این مضمون که :" شما به اسراییل می روید " استاری که بهترین بخش زندگی اش را صرف مطالعه تاکتیک های رزم زرهی کرده بود ، مصم شد که بداند دقیقا" در جولان چه اتفاقی افتاده است . چیزی نگذشت که استاری خود را در برابر " خطوط بی پایان " تانکهای نابود شده و نفربرهای سوخته سوری یافت . او وجب به وجب میدان نبرد جولان را زیر پا گذاشت و چندین بار با فرماندهان مهم ارتش اسراییل از جمله " موسی پلد" ( Moshe peled) ، آویگدور کاهالانی ، بنی پلد و افسرانی تا سطح فرمانده گردان دیدار نمود و آنان نیز هر ثانیه از نبرد را برای وی بازسازی نمودند . ادامه دارد .....
-
1 پسندیده شدهدر جنگ جهانى دوم سه دالان زمينى از ميان پرده ى آهنين عبور كرده كشورهاى عضو پيمان ورشو را كه به منزله ى خط مقدم پدافندى (afcent) به شمار مى رفتند به آلمان غربى وصل مى كرد. از اين ميان خطرناكترين گذرگاه كه مناسب حملات زرهى بود از ميان دشت شمال آلمان و راه هاى درجه ى يك و مزارع نسبتا هموارى مى گذشت كه باعث تسهيل روند حركت نيروها در عبور از اين كشور مى شد، در حالى كه مناطق جنگلى و ناهموار جنوبى معمولا تردد وسايل نقليه ى موتورى را در تنگ فولدا، واقع در مسير ورودى فرانكفورت و در دالان هوف كه به مونيخ منتهى مى شد با محدوديت روبرو مى كرد . منبع http://www.ghadeer.org/siyasi/jografy/Joghrafi/joghr003.htm چند عکس از منطقه http://www.ghadeer.org/siyasi/jografy/pic/12.jpg http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c5/Fulda_Gap_Terrain_Features.png/730px-Fulda_Gap_Terrain_Features.png http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/cd/Germany_topo_Fulda_Gap.jpg http://www.ghadeer.org/siyasi/jografy/Joghrafi/joghr003.htm http://en.wikipedia.org/wiki/Fulda_Gap
-
1 پسندیده شده:rose: :rose: ضمن تشکر از همه عزیزانی که بنده را مورد لطف خودشون قرار دادند :rose: :rose: بخش سوم نگهداری غول در بطری : بدلیل اینکه ارتش های پیمان ورشو در و بویژه اتحاد شوروی آنقدر عظیم بود و شمار یگانهای زرهی اش به مراتب بیشتر از غرب بشمار می رفت ، برنامه ریزان تاکتیکی ناتو هیچ راهی نمی دیدند که نیروهای به مراتب کوچکترشان بتوانند بدون توسل به جنگ افزارهای هسته ای ، حملات ارتش سرخ را به اروپای غربی پاسخ دهند . در حقیقت ، در تمام آینده نگاری های ناتو برای دفاع از آلمان و بویژه شکاف حساس فولدا ( FULDA GAP) ، استفاده از سلاح های هسته ای ( بویژه جنگ افزارهای تاکتیکی به مانند موشکهای سطح به سطح MGM-25 لنس ،مسلح به کلاهکهای نوترونی ) در حد سه تا 10 روز پس از نخستین حمله احتمالی شوروی ، پیش بینی شده بود ، اما اگر از این چنین تسلیحاتی ( جنگ افزارهای هسته ای ) استفاده می شد ، قسمت اعظم آلمان غربی ( در جریان جنگ سرد ) که ناتو ملزم به دفاع از آن بود ، از میان می رفت . افزون بر آن ، خطر همیشگی ، یعنی استفاده از سلاح های هسته ای تاکتیکی کوتاه برد منجر به اشاعه استفاده از این سلاح ها و تبدیل شدن جنگ به یک درگیری اتمی با استفاده از موشکهای قاره پیما ، همواره ستادهای فرماندهی پنتاگون و ناتو را در بروکسل ( البته بماند که سیستم اطلاعاتی روسها با ایجاد یک مرکز نمایشگاهی اتومبیل لادا در نزدیکی این مقر به مدت بیش از 20 سال مشغول جمع آوری اطلاعات سیگنالی SIGNET از این مقر بود ) و پنتاگون و مسکو را به حالت آماده باش نگاه می داشت . این مساله بشدت غامض و عمیق بود که وقتی دن استاری در سال 1976 ، در پست فرماندهی سپاه پنجم ارتش ایالات متحده ، به آلمان ، یعنی آسیب پذیرترین نقطه اروپا اعزام شد ، آن را در برابر خود دید . اینجا ، یعنی در شکاف فولدا (FULDA GAP) در نزدیک شهر کاسل در آلمان غربی ، جایی بود که اگر جنگی در می گرفت ، اتحاد شوروی ، اول از همه ، از آنجا حمله می کرد ، یعنی اگر جنگ هسته ای در می گرفت ، می توانست از این محل آغاز گردد . به سخنی کوتاه ، استاری ، مردی از وست پوینت ، ناگهان خود را به تنهایی در برابر قدرت ارتش سرخ احساس می نمود . برای استاری مساله روشن بود ، هیچ کس نمی بایست غول مهار ناپذیر هسته ای را از شیشه خود خارج سازد . بدین معنی که مجموعه ارتشهای غربی در چهار چوب پیمان ناتو می بایست برای دفاع از خود در برابر برتری عظیم اتحاد شوری سابق ، ( بدون استفاده از تسلیحات هسته ای ) راهی بیابد . بنابراین ، استاری زمانی که برای تحویل گرفتن پست فرماندهی وارد محل خدمت خود شد ، متقاعد شده بود که پیروزی غیر هسته ای امکان پذیر است ، اما نه با اتکاء بر دکترین های نظامی سنتی . ادامه دارد ....
-
1 پسندیده شدهبا سلام - در ارتباط با مفهوم ضربه جنگل ، باید خدمت شما عرض کنم که این عبارت صرفا" بیان کننده شدت ضربه واردآمده به ساختار رزمی رتش ایالات متحده از سوی واحدهای نامتقارن و ناهمتراظ ارتش ویتنام شمالی که عمدتا" در جنگل های انبوهی که در حوزه جغرافیایی ویتنام موجود بود و هست ، مستقر بودند می باشد . در ادامه این تاپیک هم بتدریج این مساله برای جنابعالی روشن تر خواهد شد . در مورد دوم هم حتما" . بطور مسلم اگر جنابعالی تاپیک را دنبال بفرمایید سعی می کنم در کنار متن اصلی به این پرسش شما هم پاسخ دهم ممنون از توجه شما
-
1 پسندیده شدهبعضی از مطالب شاید توجه همه را جلب نکند اما خواننده خاص خودش را دارد اینگونه مطالب شاید جای بحث و جنجال نداشته باشد ولی خیلی آموزنده است و به نوعی زیربنایی می باشد دوباره بابت مطالب خوبتان از شما تشکر می کنم و تقاضا دارم ادامه دهید
