برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on شنبه, 3 دی 1401 در همه مناطق
-
1 پسندیده شدهزلنسکی حکمی را امضا کرده است که طی آن خارجی هایی که مایل به پیوستن به لژیون بین المللی اوکراین برای نبرد با روسها هستند اکنون نیازی به ویزا یا چیز دیگری ندارند.
-
1 پسندیده شدهصبح امروز در شهر بوچا، خودروی زرهپوش روسی که در حال پخش این پیام بود : "شهروندان ، آروم باشید ، همه چی تحت کنترل است" توسط یک اوکراینی به وسیله RPG مورد هدف قرار گرفت!! https://www.aparat.com/v/CUaEi
-
1 پسندیده شدهبا سلام البته فرموده شما کاملا" صحیح است ، با ذکر این نکته که اگر سطر به سطر کتاب " حصاری از دروغ" را مطالعه بفرمایید ، خواهید دانست که آلمان ها در سطح استراتژیک ، آن هم در حوزه اطلاعاتی از متفقین شکست خوردند و این مساله به شکل دومینو وار ، به سایر سطوح منتقل شده و آن چیزی که در سال 1945 در تاریخ به ثبت رسیده است ، ناشی از شکست اطلاعاتی آلمان ها بود که به شکست نظامی تبدیل شد و همانطور که اطلاع دارید ، در جنگ ، وجود یا عدم وجود اطلاعات صحیح ، تعیین کننده شکست یا پیروزی خواهد بود .
-
1 پسندیده شدهتو این بخش من بیشتر بلند پروازی بیش از حد هیتلر رو دخیل میدونم تا چیزی که گفتید و گرنه آلمان در جنگ جهانی تنها چیزی که نداشت ناو هواپیمابر بود ، به جز اون در هر چیزی بهترین رو داشت باز کردن جبهی جنگ با روسیه ، قبل از اینکه کار نیروی هوایی انگلیس رو تموم کنه اقدام به بمباران هوایی انگلیس وشکستن کد انیگما و ... اینها باعث و دلایل اصلی شکست بودند
-
1 پسندیده شدهبا سلام دوست عزیز اشتباه می کنید ، هیچ ارتشی از آغاز تا کنون ، با تکیه بر یک وجه از وجوه جنگ قادر نبود و نیست که به موفقیت برسد . در ارتباط با فرموده شما هم ، جنابعالی را به مطالعه عملیات مارکت گاردن دعوت می کنم تا بطور مسقیم مشاهده بفرمایید که حتی اجرای عملیات ویژه هم به تنهایی قادر نیست پیروزی نهایی را بدست آورد . مثال دوم در این زمینه ، اجرای عملیات ویژه توسط یگانهای ویژه رژیم صهیونیستی در جریان جنگ 67 یا 73 برای کنترل گذرگاه میتلا در شبه جزیره سینا بود که بدون پشتیبانی هوایی و زرهی عملا" قادر نبود به موفقیت برسد و یا عبور یگان زرهی شارون از آبراهه سوئز و وارد کردن یک ضربت ناگهانی به عقبه ارتش سوم مصر در جنگ 1973 . گذرگاه میتلا این موقعیت ابتدا توسط واحدهای هوابرد ارتش رژیم صهیونیستی تصرف و سپس با رسیدن یگانهای زرهی تثبیت شد . بنابراین ، باید توجه داشت که ارتشها از چهار نیروی اصلی شامل نیروی زمینی و زیر مجموعه هایش ، نیروی هوایی و زیرمجموعه اش ( یا به عبارت بهتر نیروی هوا- فضایی ) ، نیروی دریایی و زیر مجموعه اش و نهایتا" یگانهای سایبری تشکیل شده اند و موفقیت در یک عملیات رزمی صرفا" به اجرای سمفونی وار و هارمونیک وظایف مشخص شده بستگی دارد . مفهومی که امروز تحت عنوان "جنگ شبکه ای "(NETWORK WARFARE) و یا دکترین عملیات مشترک نامیده می شود ، ترجمان همین مطلب خواهد بود . نادیده گرفتن و کم اهمیت دانستن هر کدام از این نیروها ، منجر به اتفاقی می شود که : ارتش قیصر در جنگ جهانی اول (کم توجهی به ظهور واحدهای زرهی ) ، ورماخت ( کم توجهی به سرمایه گذاری متناسب در سه نیرو) در جنگ جهانی دوم ، ارتش ایالات متحده ( کم توجهی و عدم برآورد درست از توان پدافندی حریف ) در جنگ ویتنام ، ارتش مصر و سوریه ( کم توجهی به کیفیت نیروی هوایی و تکیه صرف بر عامل کمیت ) در نبردهای اعراب و رژیم صهیونیستی ، نیروهای مسلح ایران ( کم توجهی به استفاده از فناوری روز در ساختار نیروهای مسلح ،علیرغم وجود تجربه 8 سال دفاع مقدس و تلفاتی که به همین دلیل بر ما وارد شد ) ، ارتش رژیم صهیونیستی ( تکیه صرف بر قدرت هوایی و عدم دقت به این موضوع که نبرد اصلی بر روی زمین در جریان است ) در جنگ 2006 و در نهایت ارتش عراق ( کم توجهی و عدم برآورد درست از توان هوایی دشمن و تکیه بر ساختارهای موج دومی نبرد در زمان صدام و عدم توجه به ساختارهای غیر تجهیزاتی در ارتش کنونی عراق ) ، بدان دچار شدند . هر کدام از موارد بالا نیاز به بحث گسترده و طولانی در مورد شرایط زمانی و مکانی وقوع و دلایل آن دارد که در این تاپیک جای آن نخواهد بود .
-
1 پسندیده شدهما شا الله از مشغولیتهای شما. اگر طبقه بندی نیستند می توانید بعضی را به صورت تاپیک شروع کنید و یک تیم هم برای کمک به این کار داوطلب شوند و به صورت جمعی مطالب جمع آوری و تهیه شوند. جناب دیزرت هاوک، مطلب بسیار عالی ای است، زحمت تاپیکش را بکشید. اگر هم فرصت کافی ندارید با کمک دوستان یک چیزی در میاریم ان شا الله.
-
1 پسندیده شدهچطور من چنین تاپیکی رو ندیده بودم جای تعجب داره در هر صورت بابت این پستهای پر محتوای شما بسیار تشکر میکنم :rose: :rose: :rose: :rose:
-
1 پسندیده شدهبخش بیست ویکم : با تمام این اوصاف قبل از پرداختن به جنبه های عملیاتی ابعاد استراتژی دفاع متحرک که توسط ارتش عراق به کار برده شد ، با یک پاراگراف تحلیل فرماندهی محترم اسبق سپاه ، سردار سر لشکر پاسدار محسن رضایی ، مطلب را جمع بندی نموده و در این پست و پست آینده ، دو بعد اصلی را بررسی و سپس جنبه های عملیاتی آن را بررسی خواهیم نمود . سردار سر لشکر محسن رضایی ، فرمانده کل وقت سپاه پاسداران ، اهداف عراق را چنین مطرح می کند : " بطور کلی هدف دشمن این است که توان آفندی ما را زمین گیر نموده و از عملیات گسترده بعدی ما جلوگیری بعمل آورد . بدین معنی که از ما کسب زمان نموده تا بتواند برای بازسازی و بالا بردن توان رزمی خود ، زمان بخرد و موازنه سیاسی جنگ را از طریق یک به یک جبران نماید ( بدین معنی که وقتی ما به جایی حمله می کنیم و وقتی نمی تواند ما را از آنجا بیرون کند ، می آید و به جای دیگر حمله می کند) و بدین طریق موازنه سیاسی را در سطح دنیا ایجاد می نماید . یعنی چیزی که خواست مشترک ابرقدرت هاست که ایران نتواند پیروز شود و صدام هم مسئولیت دارد تا این موازنه را برقرار نماید ." به این ترتیب ابعاد راهبرد دفاع متحرک عراق را می توان در دو بعد عمومی و خاص تقسیم بندی نمود . الف- ابعاد خاص استراتژی دفاع متحرک : 1- شناسایی مناطق مهم و رخنه پذیر : واحدهای اطلاعات رزمی ارتش عراق ، در گام نخست ، سعی در شناسایی معابر نفوذی در خطوط پدافندی نیروهای ایرانی نمودند . بدین ترتیب که بر اساس اطلاعات واصله از منابع مختلف از جمله ستون پنجم ( منافقین ) ، دریافته بودند که بخش بزرگی از استعداد رزمی سپاه در منطقه عملیاتی فاو استقرار یافته و متمرکز شده اند. بر این اساس و بدلیل تضعیف ساختار ارتش پس از انقلاب و این مساله که خطوط مقدم جبهه در غرب توسط ارتش پدافند می گردید ، با گزینش مواضع ضعیف و رخنه پذیر ، نخستین گام ها را برای تدارک عملیات محدود و پراکنده برداشتند . 2- اجرای عملیات محدود : ارتش عراق بر اساس کارشناسی مشاوران روسی به این جمع بندی رسیده بودند که از یکسو ، یگانهای عراقی مستقر در لجمن منطقه نبرد ، بیشتر درگیر امور اداری و تشریفاتی بوده و به همین دلیل تحرک لازم را ندارند و کاملا" در موضع انفعال قرار دارند . بنابراین به کلیه سپاه های درگیر در منطقه دستور داده شد تا با اجرای عملیاتهای محدود ، نقاط قوت و ضعف پدافند نیرو های ایرانی را که بیشتر توسط ارتش حفاظت می گردید را مورد شناسایی قرار دهند . این مساله ناشی از این برآورد بود که نیروی های ایرانی ، پس از هر حمله گسترده یا نیمه گسترده ، تا مدتها قادر نیستند توان رزمی خود را احیاء نموده و بنابراین کاملا" در ضعیف ترین موقعیت خود هستند . از سویی دیگر ، سپاه برای اجرای عملیات تهاجمی ، بخش بزرگی از استعداد رزمی خود را از جبهه غرب جمع آوری به جنوب منتقل نموده بود و همانطور که در پست های قبلی بیان گردید ، ارتش ، علیرغم نداشتن توان تجهیزاتی و تسلیحاتی لازم ، مسئولیت پدافند را برعهده داشت . بنابراین سابقه ارتش عراق از توان پدافندی ارتش در آن زمان ، موجب گردید تا فرماندهان ارتش عراق به شکستن خطوط ایران امیدوار گردند . ادامه دارد ..................
-
1 پسندیده شدهبخش بیستم : راهبرد دفاع متحرک : ناتوانی عراق در بازپس گیری فاو پس از 75 روز پاتکهای پی درپی که با فشار شدید زرهی ، حملات بی وقفه نیروی هوایی و اجرای آتش شدید توپخانه و استعمال تسلیحات شیمیایی در محور کارخانه نمک در منتهی الیه شبه جزیره فاو همراه بود و همچنین تاثیرات منفی از دست دادن این منطقه بلحاظ روحی ، سیاسی و نظامی ، مهمترین محرک ارتش عراق در اتخاذ استراتژی دفاع متحرک می بود . تاکتیک های اعجاب آور نیروی های شهادت طلب نیروی زمینی سپاه برای عبور از رودخانه وحشی اروند و همچنین پشتیبانی آتش فوق العاده آتشبارهای توپخانه ارتش جمهوری اسلامی ایران که در مجموع موجب غافلگیری ارتش عراق گردید ، موجب شد تاآنها در وضعیت دشواری قرار گرفته و بتدریج از باز پس گیری منتهی الیه جنوبی و بویژه شهر راهبردی فاو ناامید گردد . در چنین شرایطی ، فرماندهی ارتش عراق و در راس آنها صدام حسین دو راه عمده را در پیش روی خود مشاهده می نمود ، که انتخاب هریک از آنها می توانست تاثیرات نامطلوبی را برای این کشور درپی داشته باشد . بدین معنی که اگر از یکسو برای بازپس گیری فاو پافشاری می نمود ، با توجه به زمین عملیات می بایست تلفات زیادی را متحمل شود ، چرا که موقعیت استقرار واحدهای خودی و وضعیت نیرویی واحدهای ارتش عراق ، اجازه تحمل تلفات بیشتر را به آنها نمی داد. متقابلا" بعلت اهمیت فوق العاده سیاسی - نظامی فاو ، چشم پوشی از آن و قبول برتری یگانهای ارتش اسلام بر این منطقه برای عراق قابل قبول نبود . بدین ترتیب ، صدام با یک بن بست سختی روبه رو شده بود و برای خروج از این وضعیت می بایست الزاما" راهبرد جدیدی اتخاذ می نمود . اطهارات صدام در آن زمان ، بخشی از ابعاد وضعیتی را که عراق گرفتار آن شده بود را بیان می نمود . بطوریکه صدام در جلسه شورای فرماندهی حزب بعث ، که مدتی پس از شکستهای پی درپی پاتک های دیوانه وار ارتش عراق در محور کارخانه نمک در بغداد برگزار شد وضعیت را چنین تحلیل نمود : " پاره ای ازدوستان توصیه کردند که شما چه اصراری دارید در حالی که ایرانی ها نیروهای خود را در فاو متمرکز کرده اند به آن منطقه حمله کنید . اهداف دیگری نیز غیر از شهر فاو در طول مرز 1200 کیلومتری تعیین کرده و به آن حمله نمایید . حال ما به این نتیجه رسیده ام که اگر ارتش ما (عراق) حمله نکند ، نیروی های ایرانی حمله می کنند و اگر دریک منطقه پدافند کنیم ، پس از چند روز به همان اندازه تلفات می دهیم که معمولا" در جریان عملیات تهاجمی بدان دچار می شویم . بنابراین بهترین راه این است که فعلا" از فاو صرف نظر کرده و در سایر جبهه ها به نیروهای ایرانی حمله کنیم . " پی نوشت : یکی از نکات مغفول عملیات اعجاب آور والفجر 8 که در منطقه عمومی اروند انجام شد ، شرح عملیات فریب تاکتیکی و راهبردی که بصورت مشترک توسط یگانهای اطلاعاتی ارتش ، سپاه و وزارت اطلاعات اجرا گردید می باشد ، که شاید از بلحاظ تاریخی بررسی و تحلیل آن جالب به نظر برسد .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهجناب MR9 منتظر ادامه این تاپیک هستیم یک مدتی روی اسکرول نبود، فراموش کردیم ...
-
1 پسندیده شدهبا سلام- ضمن عذر خواهی از دوستان بابت تاخیر در ادامه این تاپیک بابت "ماه مبارک رمضان" و درگیریهای بنده در امور روزمره ، سعی می کنم تا بتدریج سایر قسمتهای این مجموعه را خدمت دوستان ارائه کنم : بخش نوزدهم : در ادامه این تاپیک ، تحلیل فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه ، برادر شمخانی در ارتباط با وضعیت یگانهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در آستانه به کار گیری راهبرد دفاع متحرک توسط ارتش عراق ارائه می گردد : گردانهاي آزاد (گردانهايي که مأموريت پدافندي ندارند) تمامي يگان هاي سپاه را 31 گردان اعلام مي کند که با 96 گرداني که مشغول پدافند در نقاط مهم اند، در واقع، کمتر از نصف نيروهاي لازم براي جلوگيري از شکستن خطوط پدافندي در اختيار سپاه است. اين وضعيت در شرايطي است که حرکت جديد عراق به اوج خود رسيده و در 1365/2/27به مهران حمله و آن را به اشغال خود در آورده است. افزون بر مسئله نيرو، مشکل کمبود امکانات و مهمات از مشکلات اساسي يگان هاي سپاه است. هنوز جاي گزيني وسايل و تسليحات منهدم شده و مهمات مصرفي در عمليات والفجر 8 که بيشتر توان يگان ها را گرفت، امکان پذير نشده است. تمامي فرماندهان و مسؤولان يگان ها از کمبود امکانات و مهمات ناراضي اند و مقدم بر همه، کمبود وانت تويوتا ومهمات خمپاره و ادوات است. ضعف اطلاعاتي خودي و توان دشمن در اين زمينه (اصل مهم در تمامی نبردها ،یعنی داشتن برتری اطلاعاتی بر دشمن ) با وجود اينکه مناطق احتمالي حمله دشمن براي فرماندهان نظامي مشخص بود، اما تحرک زياد نيروهاي دشمن، که در غالب مناطق پدافندي به صورت طرح فرعي عليه ما اجرا مي شد و فقدان اطلاعات کافي و دقيق از دشمن موجب شد که فرماندهي نيروهاي خودي نتواند تصميم لازم را براي مقابله با حملات دشمن بگيرد. بدين ترتيب، فقدان اطلاعات کافي، شکسته شدن خط خودي و در انفعال قرار گرفتن ما در مقابله با دشمن را باعث گردید . . فرمانده وقت نيروي زميني سپاه اين ضعف را چنين بيان مي کند: " توان اطلاعاتي ما از دشمن، تنها به ميزاني است که با چشم مي بينيم يا از طريق دستگاه شنود مي شنويم و اين شايد 25درصد يک کار اطلاعاتي است و ما 75درصد نسبت به تحرک دشمن کوريم . به همين دليل، دشمن هنگامي که مي خواهد نيروي ما را در نقطه اي جمع کند و در نقطه ديگري حمله کند، چهار دموکرات را به خانه هاي فلان روستا مي فرستد تا بگويند عراق قصد حمله دارد. ما همين را مبناي حمله مي گيريم و دستور تجمع نيرو مي دهيم يا کافي است در يک نقطه ميدان مين باز کند يا تجمع نيرو دهد، آن وقت ما، آنرا علامت يک حمله تصور مي کنيم، حال آنکه هيچ يک از اينها، به تنهايي از قطعيت اجراي يک عمليات حکايت نمي کند" همچنين، وي در سمينار مسؤولان نيروي زميني، قرارگاه ها و يگان ها در اين مورد اظهار کرد: "اگر مجموعه تلکسهايي که در ارتباط با تحرکات دشمن به نوعي خواهان واکنش ما بوده است، بررسي شود، مي توان ديد که پنج برابر توان کنوني سپاه نيز توان پاسخ گويي به اين درخواستها و توقعات را ندارد؛ موضوعي که از ضعف اطلاعاتي ناشي مي شود. دشمن يک سيم خاردار را برمي دارد و ما آن را دلیل بر حمله مي گيريم، دشمن يک تجمع نيروي واقعي يا فرعي مي دهد و ما آن را دليلي بر عمليات مي گيريم، پناهنده مي فرستد، ما آن را دليل بر حمله سريع عراق در آينده مي گيريم. مجموعه اقدامات دشمن توان تصميم گيري را از ما سلب کرده است و اگر به اين شکل ادامه دهيم، بهترين مبنا براي فعال شدن دشمن و منفعل شدن ما فراهم شده است". از طرف ديگر، دشمن طي چندين سال جنگ کوشيد تا به شکلهاي مختلف توان اطلاعاتي خود را بالا ببرد، به ويژه پس از آزادي خرمشهر که حالت پدافندي به خود گرفت و براي جلوگيري از شکستن خطوط خود و ناکام ماندن حملات ما به اطلاعات کافي و دقيق از وضعيت جبهه هاي ما نياز داشت . ادامه دارد ......................
-
1 پسندیده شدهبخش هفدهم : پیش زمینه : تصرف بندر فاو توسط رزمندگان اسلام در عملیات والفجر 8، ضربات شدیدی بر پیکر ارتش عراق وارد ساخت و موقعیت سیاسی – نظامی رژیم عراق را به شکل مؤثری زیر سؤال برد. شکست فاحش و تلفات سنگین ارتش عراق در این عملیات سبب شد تا صدام با کمک طراحان نظامی غربی ، سیاست جدیدی را در جنگ طرح ریزی و اجراء نماید. این سیاست که بعدها به استراتژی دفاع متحرک معروف شد با اهداف منفعل کردن نیروهای خودی ، بدست گرفتن ابتکار عمل در جنگ، تاخیر در عملیات آینده رزمندگان اسلام، گرفتن زمان جهت بازسازی یگانهای آسیب دیده در عملیات فاو و پاره ای از اهداف جانبی دیگر به اجرا درآمد. استراتژی دفاع متحرک از تاریخ 1362/2/15 در منطقه چوارتا آغاز و تا 1365/2/26 در منطقه مهران ادامه یافت . اوج موفقیت ارتش عراق در این دوره از جنگ را می توان تصرف شهر مهران دانست که تبلیغات گسترده ای را از سوی رژیم بعث به همراه داشت. عده ای از صاحبنظران نظامی معتقدند اگرچه با بازپس گیری شهر مهران توسط نیروهای خودی این استراتژی به شکست انجامید اما همین خط مشی با جبران نقاط ضعف آن در پایان جنگ توانست موفقیت هایی را نصیب ارتش عراق نماید. بدين منظور با توجه به موفقيتي که در بازپس گيري منطقه والفجر 9 (منطقه چوارتا) به دست آورد و نيز اطلاعاتي که از خطوط پدافندي ما داشت، از جمله اينکه مي دانست يگان هاي اصلي سپاه براي دفاع از دستاوردهاي عمليات والفجر8 در اين منطقه متمرکز کرده اند، به سپاه هاي مستقر در سراسر جبهه ها مأموريت انجام عمليات محدود را ابلاغ کرد تا در مناطقي که اهميتي نسبي داشتند، خطوط پدافندي ما را شناسايي کنند و در نقاط ضعيف و قابل رخنه به عمليات بپردازند. در اين سلسله تحرکات، دشمن افزون بر تعقيب هدف، به نتايج زير نيز مي انديشيد و آنها را در زمره اهداف خود قرارداده بود: 1- زمین گیر کردن توان تهاجمی نیروهای خودی ، بویژه جلوگیری از سازماندهی ، تجمع و آمادگی نیروها برای انجام عملیات گسترده و درنهایت جلوگیری از ادامه جنگ 2- به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ و تعيين نقطه و نوع نبرد؛ 3- کسب زمان براي بازسازي و بالابردن توان رزمي خود؛ 4- بهره برداري تبليغاتي و برقراري و حفظ موازنه سياسي درجنگ 5- روحيه بخشيدن به ارتش شکست خورده و مردم عراق؛ 6- جلوگيري از مأيوس شدن دنيا از توانايي ارتش و رژيم بعث عراق؛ 7- تضعيف جبهه مهم فاو براي ضربه زدن به اين خط در موقعيت مناسب 8- تسلط بر سلسله از نقاطي مهم و ترميم خطوط پدافندي و به دست آوردن موقعيت مناسب ديد و تير براي کاستن از اضطرابهاي خود و صرفه جويي در نيرو و امکانات؛ 9- گرفتن اسير براي تبليغات و همچنين، کسب اطلاعات در مورد خطوط پدافندي، عمليات محدود و گسترده. عوامل موفقيتهاي دشمن در حرکت جديد: ضعف خطوط پدافندي خودي: پس از عمليات بيت المقدس، دشمن در زمين حالت پدافندي به خود گرفت و تا والفجر 8 عمليات تهاجمي نداشت. بدين ترتيب، خطوط پدافندي غير فعال خودي بر اثر گذشت زمان فرسوده، خاکريزها و استحکامات آنها سست شدند و اقدامي براي تحکيم و ترميمشان، که بيشتر از سوي برادران ارتش پدافند مي شد، انجام نگرفته بود. آماده نبودن نيروهاي پدافند کننده: عدم تحرک دشمن پيش از عمليات والفجر 8 در خطوط پدافندي آرامش و سکوت طولاني اي را در اين خطوط باعث شده بود و آمادگي رزمي نيروهاي پدافند کننده را که تقريبا تمامي آنها از برادران ارتشي بودند، کاهش داده بود. فرماندهان آنها نيز غالبا به اين مسئله توجهي نداشتند و به علت عدم سرکشي، بيشتر اوقات از وضعيت خطوط خود بي اطلاع بودند. جاي گزين نشدن تجهيزات انهدامي يگان ها، خارج شدن توپخانه و يگان ها از نقاط پدافندي از علل ديگر ضعف نيروهاي پدافند کننده و شکسته شدن خطوط پدافندي آنها محسوب مي شود سرهنگ صياد شيرازي ( سپهبد شهید صیاد شیرازی ) در اين مورد گفته است: "نيازي به اعتراف ندارد که نيروي زميني ارتش وضعيت ضعيفي دارد، البته، فقط ضعف روحيه نيست، بلکه ضعيف هم شده است، امکانات سازماني اش دستش نيست، يعني توپخانه ندارد". سرهنگ موسوي نيز اظهار کرده است: " آزاد کردن يگان هايي براي آفند، خود به خود اين خطر را که خط ما آسيب پذير مي شود، به دنبال داشت، براي نيروي زميني آزادکردن اين قدر يگان (لشکر 81 زرهي، لشکر 77 خراسان، لشکر 30 گرگان، لشکر 21 و تيپ 55) کار ساده اي نبوده است" از طرف ديگر، محدوديت توان سپاه اجازه گسترش نيرو در تمامي خطوط پدافندي را نمي داد و همين محدوديت باعث شد که نتوانيم با فاصله زماني کوتاهي از عمليات والفجر 8، عمليات گسترده ديگري انجام دهيم تا توان اصلي دشمن را در يک منطقه زمين گير کنيم و از حالت انفعالي بيرون آييم. ادامه دارد ................... .
-
1 پسندیده شدهکاملا" با شما موافقم - هر چند اینها با ما دشمن هستند ، اما وجود انعطاف پذیری تاکتیکی فرماندهان میدانی ،تاثیر بسزایی در میدان نبرد خواهد داشت .
-
1 پسندیده شدهفقط اینجا یک مشکلی هست . شما گفتید اولین بار این تاکتیک در برابر ایرانی ها مورد استفاده قرار گرفت ( هدف اصلی این تاکتیک مقابله با شوروی بود ) در حالی که اصولا ایران سال 64-67 از لحاظ تجهیزاتی از عراق پائین تر بود ( بخصوص در حوزه ی زرهی ) از اون سمت هم یکی از دلایل موفقیت عراقی ها در اون سال ها استفاده ی گسترده از سلاح های شیمیای بود ... اینکه همینجوری بگیم این تاکتیک ها موفق بودند ، زیاد جالب نیست ... شوروی در اون سال های اونقدر هواپیما و موشک آماده داشت که به راحتی می تونست اکثریت مطلق فرودگاه های نیروهای غربی رو بزنه و اینجوری عملا نیروهای هوایی غربی رو چند صد کیلومتر از نقاط درگیری دور کنه ... در مورد جنگ سال 91 هم باید بگم آمریکا فقط تونست استفاده ی حداکثری از نیروی هواییش بکنه در حالی که نیروی زرهی عراق عملا در اون بیابون ها بدون پشتیبانی نیروی هوایی شانسی نداشت ... این هم چیزی اثبات شده بود و هست که نیروی زرهی در دشت های هموار و بدون پدافند و پشتیبانی نیروی هوایی چیزی جزء یک هدف اماده نیست و این موضوع در جریان لشکر کشی آفریقای رومل ( 40 سال قبل و بدون سلاح های هوشمنند !! ) به همگان اثبات شده بود . در مورد افزایش عمق جنگ هم باید بگم یک تاکتیک قدیمی هست و در جریان جنگ جهانی حمله به عقبه ی دشمن انجام می شد ... از نظر من جناب استاری تاکتیک جدیدی نساخت ، تاکتیک های قدیمی رو به صورت یک مجموعه و پک در آورد که به همراه سلاح های هوشمند جدید یک شیوه ی جنگی کشنده راه انداخته بود ... البته این تاکتیک های جناب استاری هیچ وقت در برابر یک دشمن همتراز با ایالات متحده تست نشده ...
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبخش سیزدهم : با این وصف ، تحولات صحنه جهانی و در کنار پیشرفت سریع فناوری های نظامی در عرصه های مختلف آنقدر شتاب یافته است که اصلاحات در آموزه های نظامی که در گذشته در هر 40 تا 50 سال اتفاق می افتاد در حال حاضر می بایست در هر دوسال انجام گیرد . در آخرین نسخه دکترین نبرد هوا زمینی ، بر انطباق پذیری (VERSATILITY) ، یعنی توانایی ارتش در جابه جایی سریع از یک نوع نبرد به نوعی دیگر ، ، تاکید بسیار دارد . کانون تمرکز این ارتش از محل درگیری های جنگ سرد در اروپا به تمام نفاط جهان و از ایده آرایش واحدهای نظامی در روبروی دشمن (FORWARD DEPLOYMENT) ، یعنی استقرار یگانهای نظامی در نزدیک مناطق دارای توان بالقوه برخورد ، به این ایده که نیروی های مستقر در ایالات متحده بتوانند بشکل سریع به هر نقطه از کره زمین ( یعنی استراتژی دفاع فراقاره ای ) ، انتقال یابند ، تغییر می کند . این آموزه به جای مشغول کردن ذهن افسران نظامی به خطر جنگ جهانی با اتحاد شوروی سابق ، بر مقتضیات و حوادث منطقه ای تاکید می ورزد .این آموزه با دقت تمام توضیح خواهد داد که ارتش ایالات متحده در برابر مردم آمریکا مسئول بوده و مردم انتظار یک پیروزی سریع و با حداقل تلفات را داشته و در غیر اینصورت این حق برای آنها محفوظ است که هرگاه این شرایط نقض گردد ، در پشتیبانی خود از ارتش تجدید نظر نمایند . در اینجا مبحث مختصر در ارتباط با نبرد هوا زمینی خاتمه پیدا می نماید - با این حال دوستان اگر نظرات خود را بفرمایند آماده پاسخ گویی هستم و در ادامه چگونگی اجرای غیر رسمی نسخه اولیه این آموزه ، یعنی دفاع متحرک در جنگ تحمیلی و پس از آن اجرای رسمی آن در جنگ دوم خلیج فارس مورد بحث قرار می گیرد .
-
1 پسندیده شدهبخش دهم : بیل کریچ ، فرماندهی وقت ستاد تاکتیکی نیروی هوایی (TAC) مقامات مافوق خود را ترغیب نمود تا که بپذیرند تا پدید آمدن یک آموزه جدید ، برای ایجاد شیوه ای جدید برای جنگ ، ربطی به حیطه اقتدار این نیرو ندارد . به همین سبب به زودی تیمی از افسران نیروی هوایی به همراه افسران ترادوک ، شروع به تدوین برنامه های خود نمودند . اینان سعی داشتند تا درباب روابط مناسب میان اجرای عملیاتهای هماهنگ هوایی و زمینی به توافق برسند . استاری حتی زمانی که مشغول پدید آوردن آموزه بود ،مجبور می گردید تا به پرسش های سختی جواب دهد . از جمله این پرسش ها : 1- ارتش در آینده به چه نوع افسران و سربازانی نیاز خواهد داشت ؟ 2- این نیروها به چه نوع فناوری هایی نیاز خواهند داشت ؟ با این وصف ، ترادوک نه تنها ماموریت داشت آموزه جدیدی را تدوین نماید ، ارتش جدیدی را از میان خرابه ها و افتضاح ویتنام ایجاد کند ، بلکه می بایست در واقع تعیین کند که ارتش آینده به چه نوع تسلیحات و فناوری هایی نیاز خواهد داشت . بدین ترتیب ، ترادوک در واقع به تعریف شرایط لازم برای تانکهای آبرامز ( تعریف شرایط عملیاتی یک جنگ افزار ) ، بالگردهای AH-64 ، خودروهای رزمی برادلی و سیستم دفاع هوایی پاتریوت ( یعنی سلاح هایی که درآن زمان روی میز طراحی قرار داشت ) کمک نمود . ایده سیستم پیش اخطار هوابردی به مانند پرنده های J-STARS ( که در جریان عملیات طوفان صحرا برای هدفیابی ، هدفگیری ، اطلاعات ذیقیمتی را در اختیار یگانهای زمینی و بمب افکن ها قرار می داد ) در طول سالهای 1979-1978 در ترادوک به ثمر نشست و یا سیستم های موشک اندازهای چندگانه (MRLS) که همگی در سالهای بعد وارد خدمت عملیاتی شدند ، در این مکان آینده نگری گردید . سرانجام در روز 25 مارس 1981( یعنی تقریبا" سه سال قبل از اجرای آزمایشی آن در جنگ ایران و عراق ) ، حاصل این فعالیت فشرده بصورت آموزه جدیدی که بر آینده تمرکز داشت ، برای نخستین بار اعلام گردید . جزوه زیراکس شده با جلدی سبز رنگ که این عنوان را در روی جلد خود داشت : نبرد هوا زمینی و سپاهیان 86 (THE AIR-LAND BATTLE AND CORPS 86) این گزارشی بود که توسط دان مورلی ( که عنوان نبرد هوا زمینی توسط وی ابداع شده بود ) در برنامه های توجیهی خود برای اعضای ارشد کمیته دفاعی کنگره و کاخ سفید از آن استفاده می نمود . ادامه دارد ......
-
1 پسندیده شدهبا سلام و ممنون از توجه شما کاملا" صحیح می فرمایید - حداقل بعد از پایان جنگ تحمیلی ، نظریه جنگ ایستا ( خاکریز در مقابل خاکریز به سبک جنگ جهانی یکم ) در دانشکده های نظامی دنیا بطور نسبی منسوخ شده است . اکنون سازمان رزم تمامی ارتش ها بدنبال ایجاد تحرک بیشتر و بازهم بیشتر در میان یگانهای نظامی خود بوده و به نظر بنده ، ابداع دکترین جنگ نامتقارن و پس از آن جنگ ناهمتراز ناشی از همین نیاز واحدهای رزمی به مفهوم تحرک در میدان نبرد و گسترش جنگ به تمامی گستره میدان نبرد بوده است حتی دریک اظهار نظر رادیکالی ، سبک تحرکات نظامی ( با عذر خواهی ) حیواناتی که با عنوان داعش شناخته می شوند ، هم موید این نکته است - حداکثر تسلیحات سنگین این حیوانات ، توپهای 23 م.م ، 14.5 م.م ، خمپاره اندازهای 120 م.م و حداکثر راکت اندازهای 122م.م کاتیوشا است و رمز ( متاسفانه ) موفقیت اینها تا الان هم موید این امر است . یک واژه حیاتی " تحرک " <
-
1 پسندیده شدهبخشی از این تاکتیک اجرا شده وب خشی هنوز در حال انجام هست بطوری که هنوز هم آمریکا تلاش داره با تکیه بر نیروهای کماندویی و ویژه و همچنین پشتیبانی هوایی و ورود استرایکرها و امثال اون تحریک خودش رو بالا ببره و از جنگ خاکریز ب خاکریز به طرف نوعی جدید از نبردهای نوین بشه
-
1 پسندیده شدهبا سلام - ضمن تشکر از جنابعالی بابت مطالعه دقیق و سئوال بسیار مهمی که مطرح فرمودید : در این ارتباط باید بگویم که فاصله میان ایجاد یک راهبرد تا به رسمیت شناختن آن ، تغییر ساختارهای واحد نظامی مورد نظر ، ایجاد ایده برای ابداع فناوری های مورد نیاز این راهبرد و در نهایت اجرای بدون نقص آنها سال ها فاصله مورد نیاز هست و خواهد بود . ژنرال استاری به عینه این مساله را ذکر می کند که اساسا" ارتش ها ، نهادهای اجتماعی بشمار می روند که بشدت در مقابل ایجاد تغییرات مقاومت می کنند و اصولا" تا زمانی که در یک موقعیت بحرانی وارد نشوند ، حاضر به اعمال تغییرات بنیادی ( انقلاب دراستراتژی نظامی ) بجای ایجاد یک رفرم ( تغییرات سطحی در ساختار رزمی ) نیستند . نمونه بارز این مساله ارتش آمریکا بشمار می رود . تا آنجایی که بنده اطلاع دارم ، ایالات متحده تا پایان جنگ ویتنام بشدت به همان دکترین رزمی قدیمی خود یعنی استفاده از حجم انبوه آتش ( حمایت هوایی و زمینی توسط واحدهای نیروی هوایی و آتشبارهای توپخانه توسط مهمات غیر هوشمند ) برای پشتیبانی پیاده نظام تکیه داشت چرا که این دکترین در برایر ورماخت در جنگ جهانی دوم و ارتش کره شمالی در جنگ کره (1953) جواب داده بود ، چرا که در این دو جنگ واحدهای دشمن ، یگان های منظم و کلاسیک بشمار می آمدند . اما در جنگ ویتنام و بخصوص از اواسط این جنگ ، ارتش ایالات متحده با دو مفهوم جدید مواجه شد : 1- تبدیل شدن دکترین ارتش ویتنام شمالی از نبرد کلاسیک به نبرد نامتقارن ( و نه ناهمتراز) 2- ظهور واحدهای پدافند موشکی برای دفاع از اهداف حیاتی ویتنام شمالی که توسط روسها فراهم آمده بود ( واحدهای سام- 2 ، آتشبارهای توپخانه ای و در انتهای جنگ واحدهای سام-3) در ارتباط با مورد اول ، آمریکایی ها تا زمانی که ویتنام شمالی با روش کلاسیک می جنگید ، برای شکست دادن آنها مشکل زیادی نداشتند ، چون در تعداد نیرو 10 به یک و در قدرت آتش 20 به یک از برتری فاحشی برخوردار بودند ، اما زمانی که دکترین رزمی ویتنام شمالی تغییر نمود ، دوران فاجعه بار برای آمریکایی ها آغاز گردید ( این مساله خودش یک موضوع مفصل برای پژوهش بشمار می آید ) در ارتباط با مورد دوم هم بسیار روشن است . تا قبل از وارد شدن آتشبارهای گاید لاین و میگ -21 و رادارهای پیش اخطار P-15 فلت فیس و توپخانه ضدهوایی اس- 60 به ویتنام شمالی ، نیروی هوایی آمریکا هیچ مشکلی برای اجرای تاکتیک های بمباران فرشی و شخم زدن خاک ویتنام شمالی نداشتند ، اما ورود تدریجی این سلاح ها ، بتدریج عرصه را بر نیروی هوایی آمریکا تنگ نمود ، تا جایی آمریکایی ها مجبور شدند بسرعت تسلیحات و تاکتیک های سرکوب پدافند هوایی دشمن (SEAD) را که شامل بمب افکن های تاکتیکی اف-105 تاندر چیف و موشکهای ضد تشعشع ( ضد رادار) شرایک و استاندارد( که در حقیقت نمونه هواپایه موشک سطح به هوای استاندارد) بود را وارد عرصه نبرد نمایند حتی این جنگ موجب شد تا ایالات متحده تاکتیهای بمباران متعارف خود را تغییر داده و حتی رو به استفاده از مهمات هوشمند بیاورد . بعنوان مثال در طول 4 سال آخر جنگ ، آمریکایی ها بارها سعی کردند تا به سبک جنگ جهانی دوم و با اعزام تعداد انبوه بمب افکن ها ، پل راهبردی " تان هوا" را منهدم کنند ولی علیرغم تلفات بالا ( در حدود 60 تا 90 فروند هواپیما) نتوانستند ، ولی با ورود نخستین سری مهمات هوشمند پیووی ، تنها در یک سورتی پرواز که توسط بمب افکن های تاکتیکی اف-4 فانتوم انجام گرفت ، این پل برای یکسال و نیم بلااستفاده گردید . غرض از بیان این مسایل ، این بود که متاسفانه تا یک سازمان رزمی ( مثل یک ارتش ) دچار یک فاجعه نشود ، هیچ اقدامی برای تغییر ساختارها ، فناوری ها ، تاکتیک ها و تکنیک ها ی خود بعمل نخواهد آورد . در ارتباط با بحث دفاع متحرک که نسخه آزمایشی نبرد هوا- زمینی بشمار می آید ،هم این مساله کاملا" صادق است . براساس نوشته های ژنرال استاری ، ارتش ایالات متحده فقط زمانی به این فکر افتاد که باید ساختار ، تاکتیکها ، استراتژی ها و فناوری و حتی تکنیکهای خود را تغییر دهد که با فاجعه نظامی ویتنام مواجه گردید . عین این مساله برای روسها در افغانستان و چچن تکرار گردید . در ارتباط با عراقی ها هم این مساله صدق می کند . عراق جنگ با ایران را زمانی آغاز کرد که کاملا" براساس دکترین های رزمی اتحاد شوروی سازماندهی شده بود ، یعنی تکیه بر توان زرهی که از پشتیبانی آتش توپخانه بهره می برد و در حالی که تانک ها در این ارتش صرفا" وظیفه یک توپخانه متحرک را ایفا می کردند ، پیاده نظام به همراه IFV ها به خطوط دشمن حمله میبرد . عراقیها هم تا قبل از ورود به خرمشهر از همین روش پیروی می کردند ، ولی چون در خرمشهر با نوع تازه ای از نبرد ( یعنی نبرد شهری که در آن تانک دیگر کارایی خود را تا حد زیادی از دست می داد ) روبرو شدند ،بتدریج پیاده نظام و IFV های خود را وارد عرصه کردند . بعد از اینکه عزیزان ارتش و سپاه ( با سهم مساوی از این پیروزی ) توانستند خرمشهر را آزاد کنند ، عراقی متوجه نقص موجود در دکترین روسها شده و بتدریج با استفاده از مستشاران نظامی فرانسوی ، بلژیکی ، مصری ، اردنی ، پاکستانی و نهایتا" امریکایی ، ساختار رزمی خود را بویژه در یگانهای گارد ریاست جمهوری تغییر داده و با استفاده از استراتژی دفاع متحرک ، ضرباتی را به ما وارد ساختند . البته به کارگیری این استراتژی توسط عراق و اقدامات متقابل ما بصورت محدود درکتاب ارزشمند دفتر مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه با عنوان " جنگ در سال 65" تشریح شده است . تلفات در حدود 100 نفر بود اگر اشتباه نکنم .
-
1 پسندیده شدهبخش ششم : دفاع فعال ( متحرک ) : استاری چنین استدلال می نمود که اگر انبوه لشکریان سوری را که به آموزه ها و تسلیحات روسی مجهز بودند ( البته این مقایسه نسبی است ) ، بتوان با نیروهای فوق العاده کمتر اسراییلی ، محاصره و متوقف نمود ، چرا ناتو نتواند با استفاده از نیروهای کمتر ، جلوی انبوه قوای شوروی و پیمان ورشو را بدون استفاده از تسلیحات اتمی بگیرد ؟؟ در حقیقت این درسها را می توان در بخشهای دیگر جهان به کار بست که بر پایه این آموزه قدیمی که فقط می توان با استفاده از انبوه نیرو به پیروزی دست یافت ، ارتشهای عظیمی را بلحاظ کمیت ایجاد کرده بودند . ارتش ایالات متحده ، که فاجعه ویتنام آن را متقاعد ساخته بود که شدیدا" به تحول نیاز دارد ، در سال 1973، فرماندهی دکترین و آموزش (TRAINING AND DOCTRINE COMMAND) یعنی TRADOC را تحت سرپرستی ژنرال ویلیام دوپوی ایجاد نمود . این مرکز در دوره جنگ سرد ، بزرگترین نظام آموزشی جهان غیر کمونیست را تحت سرپرستی خود داشت و به مسائلی همچون نظریات یادگیری و فناوری های آموزشی توجه می نمود . در سال 1976، یعنی همان موقعی که استاری به آلمان اعزام شده بود ، این مرکز یک آموزه جدید نظامی را با نام دفاع فعال یا دفاع متحرک را ارائه داد . این آموزه که تا حد زیادی از تجربه اسراییل در جنگ 1967و 1973 و ایده های استاری متاثر بود ، طرفدار عمق بخشیدن به میدان نبرد بود .یعنی به جای آنکه صرفا" به نخستین ستون نیروهای مهاجم حمله شود ، از تسلیحات دوربرد (فامد) برای از میان بردن ستون های بعدی ، عقبه دشمن و سیستم لجستیک استفاده گردد . از دید استاری ، این دکترین ، گامی در جهت درست بود . با این حال ، مساله تنها ستون دومین نیروهای دشمن نبود ، ستون های دوم و سوم و چهارم را باید چه کار کرد ؟ چرا که نیروهای روسی بلحاظ اندازه بیشتر از نیروهای سوری بودند . بنابراین ، ایده دفاع متحرک در این مرحله در باره فرایند جنگیدن به اندازه کافی دورنگری نداشت .
-
1 پسندیده شدهبله - تحلیل شما تا 60 درصد با این مساله مطابقت دارد اما ، اشتباه هیتلر مبنی برصدور این فرمان که حرکت یگانهای زرهی صرفا" با دستور وی امکان پذیر است و لاغیر ، این امکان را از ورماخت سلب کرد تا واکنش به موقع را نسبت به تهاجم به نرماندی از خود نشان دهد . چرا که استعداد رزمی واحدهای ورماخت بویژه واحدهای زرهی اس اس لایب استاندارد ، توتنکامپف و.... آنقدر بود که واحدهای متفقین را مجبور کنند تا عقب نشینی کنند
-
1 پسندیده شدهبخش پنجم : " این متن به هیچ وجه تایید اشغالگری رژیم کودک کش صهیونیستی نیست و صرفا" یک بررسی نظامی بشمار می رود " غافلگیری قنیطره : جنگ در ساعت 13:58 دقیقه بعد از ظهر روز 16 اکتبر 1973 آغاز شده بود . در ظرف 24 ساعت ، نیروی های تیپ 188 که در جبهه جنوبی از سوی دو لشکر سوری با 600 دستگاه تانک مورد حمله قرار گرفته بودند ، تار و مار شده و 90 درصد از افسران آنها کشته یا زخمی شدند و واحدهای مهاجم سوری فقط 10 دقیقه از رودخانه اردن و دریاچه جلیله فاصله داشتند . بنابراین به نظر می رسید که توان دفاعی واحدهای ارتش اسراییل درهم شکسته شده است و سوری ها موفق شده شده بودند تا مقرهای فرماندهی ستاد ارتش اسراییل را در این منطقه تصرف کنند . در همان حال ، یک یگان زرهی به استعداد رزمی 500 دستگاه تانک در نیمه شمالی بلندی های جولان با همان شدت ، تیپ هفتم ارتش اسراییل را که با 100 دستگاه تانک مشغول دفاع بود را مورد حمله قرار داد . در این ناحیه ، جنگ بمدت 4 روز به طول انجامید که طی آن تیپ هفتم توانست عملا" صدها دستگاه تانک و نفربر سوری را پیش از آنکه استعداد رزمی این یگان به 7 دستگاه تانک کاهش یابد ، از میان ببرد . در لحظه ای که این یگان با کمبود مهمات روبرو بود و در آستانه عقب نشینی ، 13 دستگاه تانک پس از اعمال تعمیرات صحرایی فوری به این واحد اضافه شد . تیپ هفتم در میان تعجب سوری ها ، دست به یک ضد حمله اعجاب آور زد که موجب شد تا سوری های از نفس افتاده و شروع به عقب نشینی نمایند . با این حال ، نبرد واقعا" سرنوشت ساز در بخش جنوبی اتفاق افتاد . و این درگیری بود که شیوه تفکر استاری را درباره جنگ دگرگون ساخت . مقاومت تعجب برانگیز تیپ هفتم در شمال ، زمان کافی را به ارتش اسراییل داد تا نیروهای کمکی از صحرای سینا وارد این منطقه شوند. یک لشکر به فرماندهی ژنرال دان لینر (DAN LANER) از جنوب غربی وارد منطقه درگیری شد . لشکر دوم نیز تحت فرماندهی ژنرال موشه پلد به موازات واحدهای لینر و به فاصله 10 مایلی از جنوب آن ، وارد صحنه درگیری گردید . این نیروها که اکنون از حمایت فوق العاده شدید نیروی هوایی اسراییل برخوردار بودند ، بسمت یکدیگر نزدیک شده تا محل تمرکز یگانهای سوری را در چند مایلی جنوب قنیطره در حلقله گازانبری محاصره کنند . استاری از فرماندهان اسراییلی درباره جزییات این نبرد سئوال نمود . در یک جا وی متوجه شد که در مورد اینکه با نیروهای کمکی ژنرال پلد چه باید بکنند میان فرماندهان ارتش اختلاف افتاد. 1- قرار بود ضعیف ترین نقاط را تقویت کرده و به دفاع ادامه دهند ولی پلد با این موضوع مخالف بود و ادعا می نمود که این کار صرفا" موجب فرسایش واحدها شده و به شکست می انجامد . 2- راه حل دوم که مورد حمایت ژنرال حییم بارلو ( رییس سابق ستاد مشترک ارتش اسراییل و مبدع خط دفاعی بارلو در صحرا سینا) که در آنزمان مشاور نظامی نخست وزیر اسراییل بود ، نیز قرار داشت ، این بود که از این نیروها برای اجرای یک ضد حمله زرهی استفاده گردد . در میانه یک شکست قطعی ( دقیقا" همان کاری که اروین رومل در توبروک و کاسیرین پاس انجام داد ) دستور ضد حمله تاکتیکی داده شد و این حمله بجای آنکه متوجه نقطه اصلی قوت سوری ها گردد از جهتی غیر منتظره وارد گردید . هر چند پلد تلفات بسیاری را متحمل شد ولی حمله اش به جناح چپ واحدهای سوری ، غافلگیر کننده بود و موجب برهم خوردن تعادل سوری ها شد . در نتیجه ، یگانهای سوری نه تنها غافلگیر شدند ، بلکه سازمان رزم آنها برهم خورد و این بطور مسلسل وار موجب تضعیف واحدهای" دنبال پشتیبان" نیز گردید . حییم هرزوگ در کتاب خود با عنوان جنگهای اعراب و اسراییل می نویسد : " در نیمروز چهارشنبه 10 اکتبر 1973، یعنی تقریبا" چهار روز پس از آنکه 1400 دستگاه تانک سوری هجوم خود را آغاز نموده بودند ، حتی یک تانک سوری در وضعیت فعال در غرب مرزهای دوطرف باقی نمانده بود ." واحدهای ارتش اسراییل خیلی زود روحیه خود را بازیافتند و تقریبا" تا نزدیکی دمشق نفوذ کردند . هرزوگ می نویسد : " افتخار ارتش سوریه !، در سرتاسر محورهایی که قبلا" پیشروی کرده بودند در حال سوختن بود ..... پیشرفته ترین تسلیحات و تجهیزاتی که اتحاد شوروی برای یک ارتش خارجی تامین کرده بود ، در بلندی های پر شیب جولان بصورت نقطه نقطه دیده می شد و شاهدی بود بر یکی از بزرگترین پیروزهای زرهی تاریخ در برابر چیزی عجیب و باورنکردنی . " با پذیرش آتش بس توسط سوری ها ، جنگ پایان یافت و سوری ها 1300 دستگاه تانک از دست دادند ( 867 دستگاه به غنیمت اسراییل در آمد ) . درحدود 3500 سوری کشته شدند و 370 نفر نیز به اسارت در آمدند . تقریبا" تمامی تانکهای موجود در واحدهای زرهی ارتش اسراییل دچار آسیب شدند ولی بسیاری از آنها فورا" تعمیر شده و به خطوط مقدم بازگشتند . تنها در حدود 100 دستگاه کاملا" از میان رفت ، 272 نفر کشته شدند و 65 نفر نیز به اسارت در آمدند . با این وصف ، درس مهمی که این جنگ برای استاری داشت این بود که : 1- " نسبتهای آغازین " نتیجه نهایی را تعیین نمی کند . 2- مهم نیست که چه کسی ، تعداد بیشتری در اختیار دارد یا خیر - بدین معنی که با وجود اینکه سوری ها ، ستون پشت ستون واحدهای مکانیزه در اختیار داشتند ( به مانند عراق در جنگ 8 ساله ) هیچ کمکی به آنها نکرد . 3- درس مهم دیگر این مساله بود که هرکس ابتکار عمل را از طرف مقابل بگیرد ( خواه در حال حمله باشد یا دفاع ، یا اینکه کمیت نیروهایش زیاد باشد یا کم ) به هرحال پیروز خواهد شد . بدین معنی که به مانند آنچه که ارتش اسراییل نشان داد ، حتی یک ارتش کوچک که بلحاظ راهبردی در وضعیت تدافعی قرار دارد می تواند ابتکار عمل را از دست حریف خارج سازد . با این حال ، چنین ایده هایی تازگی نداشت ، اما بطور مستقیم تفکر مرسوم آن زمان را بشدت زیر سئوال برد . پیش فرض قدیمی (که در بازیهای جنگی و مانورهای آموزشی جای داشت ) این بود که اگر اتحاد شوروی حمله کند ، ناتو باید عقب نشینی نموده ، دست به عملیات تاخیری بزند و سپس ناگهان یک ضدحمله قدرتمند را علیه روسها اجراکند و اگر در این کار موفق نشد از تسلیحات تاکتیکی هسته ای استفاده کند . استاری نتیجه گرفت که این کار بشدت اشتباه است . وی معتقد بود : " ما دریافتیم که باید در عمق منطقه جنگی دشمن ، عملیات تاخیری را اجرا کرده ، تعادل قوای دشمن را برهم زده ، پیشروی ستون های مکانیزه منظم دشمن ( تاکتیک اصلی روس ها در استفاده از یگان های زرهی ) را متوقف کنیم . بنابراین ما مجبور نیستیم که آنها رانابود کنیم . فقط باید مانع از رسیدن آنها به میدان جنگ شویم تا نتوانند واحدهای مدافع ما را درهم بشکنند . ( ژنرال هاینز گودریان در اینباره نوشته است " رسیدن به جبهه نیمی از پیروزی است" ) ادامه دارد .............
-
1 پسندیده شدهسلام واقعا خسته نباشید مطلب بسیار کامل و ارزنده ایست همون طور که دوستمون گفتن اینگونه مطالب مخاطب خاص خودش رو داره و سایت میلیتاری به واسطه زحمات افرادی مثل حضرت عالی و مطالبی از این دست متمایز و محل رجوع بسیاری از افراد شاغل ویا علاقمند در حوزه های مرتبط شده بازهم بهتون خسته نباشید میگم وبی صبرانه منتظر ادامه مطلبتون هستم