kingraptor

Members
  • تعداد محتوا

    106
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های kingraptor

  1. فكر طراحي يك سلاح جمع و جور اتوماتيك كه قابليت شليك با يك دست را داشته باشد (همانند تپانچه) ، نخستين بار به ذهن چند طراح اهل چك و اسلواكي به نام هاي J.Kratochvil ، F.Myska ، J.Cermak ، J.Holecek و V.Zibara كه در كارخانه پر آوازه CZ مشغول بودند خطور كرد. طرح اوليه اين سلاح ، CZ447 نام گرفت و در روز 10 اگوست سال 1948 با نام Samopal VZ 48-A به ارتش چك و اسلواكي تحويل داده شد. قنداق اين سلاح به صورت يك تكه و از چوب ساخته شده بود. مدل قنداق تاشوي اين سلاح با نام Samopal VZ 48-B معرفي شد. توليد انبوه اين سلاح ، در سال 1949 آغاز شد. در سال 1950 ، نام سلاح از SA VZ 48-A به SA-23 (قنداق ثابت) و از SA VZ 48-B به SA-25 (قنداق تاشو) تغيير پيدا كرد. قابل ذكر است كه براي معرفي اين سلاح ، نبايد از نام SA VZ-23 استفاده كرد. چرا كه VZ ، مخفف كلمه VZOR (به معناي مدل) است. عدد 23 ، تنها بيانگر بعضي مشخصات فني سلاح مي باشد ؛ نه سال ساخت آن. اين اشتباه حتي در جمهوري چك و اسلواكي كنوني هم بسيار ديده مي شود! توليد اين سلاح در كاليبر 9 ميليمتر در سال 1950 و به علت الحاق چك و اسلواكي به پيمان ورشو متوقف شده و توليد آن با كاليبر 39 × 72/7 آغاز گشت. در روز 11 ژوئن سال 1951 ، مدل مذكور با نام SA-24 (قنداق ثابت) و SA-26 (قنداق تاشو) به ارتش چك و اسلواكي تحويل داده شد.مدل هاي قبلي يعني SA-23 و SA-25 نيز از خدمت ارتش خارج و به پليس چك و اسواكي تحويل داده شد. مسلسل هاي SA-24 و SA-26 ، تنها 7 سال در خدمت ارتش چك و اسلواكي بودند و در سال 1958 ، با سلاح SA-58 تعويض شدند. درمجموع 136 هزار قبضه سلاح SA-23 و SA-25 توليد شده است. مدل هاي SA-23 و SA-25 در كشورهايي مانند چاد ، گراندا ، گينه ، گينه بيسائو ، شيلي ، آفريقاي جنوبي ، كامبوج ، كوبا ، لبنان ، ليبي ، مزامبيك ، نيجر ، نيكاراگوا ، پرو ، سومالي ، سوريه ، تانزانيا و ... بكار رفته اند. در سال 1977 مدل ساده تر و نيمه اتوماتيك SA-25 ، در آفريقاي جنوبي با نام Sanna77 توليد شد و البته لازم است از مسلسل معروف يوزي كه در سال 1957 ، بر مبناي اين سلاح طراحي و ساخته شد نامي برد. تمامي مدل هاي ساخته شده بر مبناي مسلسل دستي M23 ، از مكانيزم مسلح شدن بوسيله گاز باروت استفاده مي كنند و قادر به شليك در حالت تكتير و رگبار مي باشند. درواقع اين سلاح ، فاقد برگه ناظم آتش است و ماشه آن ، حكم برگه ناظم آتش را دارد. اگر ماشه را به سرعت كشيده و رها كنيد ، سلاح به صورت تكتير و اگر ماشه را كشيده و نگه داريد ، سلاح به صورت رگبار شليك خواهد كرد. گلنگدن اين سلاح از نوع باز بوده و در جلو به واسطه مكانيزم خاصي ، به لوله قفل مي شود. خشاب اسلحه ، درون قبضه سلاح جاي مي گيرد. دستگيره گلنگدن سلاح ، در سمت چپ بدنه آن جاسازي شده است.مكانيزم نشانه روي جلو از نوع مگسك و در عقب از نوع طبلي تنظيم شونده است. مشخصات فني: در مدل هاي SA-23 و SA-25 كاليبر: 19 × 9 در مدل هاي SA-24 و SA-26 كاليبر: 125 × 65/7 وزن: مدل قنداق چوبي 27/3 كيلوگرم ، مدل قنداق فلزي تاشو 5/3 كيلوگرم طول: با قنداق باز 686 ميليمتر ، با قنداق بسته 445 ميليمتر طول لوله: 284 ميليمتر نواخت تير: 650 تير در دقيقه ظرفيت خشاب: در مدل كاليبر 9 ميليمتري 24 و 40 تير ، در مدل كاليبر 65/7 32 تير برد مفيد: 200 متر Gun.mihanblog.com
  2. در جنگ جهاني دوم ، ارتش امريكا از نوعي تيربار سبك به نام برونينگ 30/0 استفاده مي كرد. اين تيربار ، براي مقاصدي چون پوشش دادن نيروي زميني و درگير شدن با خودروهاي زرهي سبك ايده آل به شمار مي آمد. ولي سنگيني و بددست بودن آن ، باعث محدود شدن دامنه عملياتي آن مي شد. پس از اتمام جنگ جهاني دوم و با توجه به تغيير يافتن شيوه جنگي بسياري از ارتش ها ، مهندسان اسلحه سازي امريكا بر آن شدند تا تيرباري سبك تر ، خوشدست تر و داراي نواخت تير بهتر طراحي كنند. نتيجه اين كار ، طراحي و ساخت تيربار M60 بود. تحقيق درخصوص طراحي و ساخت اين تيربار ، در سال 1940 آغاز شد. به گفته بسياري از صاحبنظران ، تيربار M60 را مي توان MG42 امريكايي دانست. چرا كه بدنه از ورق فولاد پرسكاري شده ، سيستم تغذيه نواري و بخش هايي از مكانيزم آن ، از MG42 به عاريت گرفته شده است. اولين نمونه هاي تيربار M60 ، در سال 1950 به ارتش امريكا تحويل داده شد. ارتش امريكا پس از آزمايش اين تيربار و البته ايجاد چند تغيير و بهينه سازي جزئي ، آن را به عنوان تيربار سازماني نيروهاي مسلح خود برگزيد. سال 1957 را مي توان تاريخ ورود اين تيربار به خدمت دانست. اين تيربار در جنگ كره با موفقيت مورد آزمايش قرار گرفت. ولي وسيع ترين گستره كاربرد آن را مي توان جنگ ويتنام دانست. يعني جايي كه بيش از 5000 قبضه از اين سلاح ، توسط سربازان امريكايي به كار گرفته شد. گلنگدن اين تيربار از نوع باز و عملكرد آن با فشار گاز باروت است. مكانيزم تغذيه آن ، همانطور كه قبلآ ذكر شد از نوع نواري است و عمل خنك شوندگي آن ، با هوا صورت مي پذيرد. نوار فشنگ اين تيربار ، از نوع فلزي است (همانند تيربار MG42 آلماني) و معمولآ در 2 نوع 50 و 100 تير ساخته مي شود. تيربار M60 اگرچه سنگين است ، ولي مي توان آن را مانند يك سلاح معمولي در دست گرفت و شليك كرد (نكته اي كه درمورد تيربار برونينگ 30/0 غيرممكن بود) و يا آن را بر روي يك 2 پايه يا 3 پايه قرار داد. انواع جديد اين تيربار ، داراي 2 پايه سرخود هستند كه مي توان آن را به راحتي تا كرده و در زير روپوش لوله جاسازي كرد. نكته جال درمورد باز و بسته كردن اين سلاح اين است كه براي باز و بسته كردن آن مي توان از يك فشنگ شليك نشده به عنوان ابزار استفاده كرده و پين هاي آن را به راحتي خارج كرد. در طراحي اين سلاح مواردي چون وزن معقول ، طول كم و قابليت استفاده به صورت انفرادي مد نظر بوده است. استفاده از پلاستيك و مقداري آلومينيم باعث شده تا وزن سلاح به طور محسوسي كاهش پيدا كند. (اگر چه وزن آن كماكان زياد مي باشد كه اين وجه اشتراك تمامي تيربارهاي تغذيه شونده با نوار است.) جاسازي فنر ارتجاع درون قنداق سلاح و به كارگيري نوع خاصي از گلنگدن نيز باعث كاهش طول سلاح شده است. يكي از معايب تيربار M60 ، حساسيت فوق العاده آن به گرد و خاك و رطوبت مي باشد كه اين خود يكي از نقاط ضعف اين تيربار در جنگ ويتنام بود. همچنين درصورت گير كردن و خارج نشدن پوكه فشنگ شليك شده ، راه اندازي مجدد تيربار يك دردسر اساسي مي شود. دستگيره تپانچه اي شكل سلاح نيز توسط يك خار فنري شكننده به بدنه سلاح چفت مي شود كه خود چفت شدن آن ، باعث شكستن يا از كار افتادن خار فنري مي شود. مدل هاي مختلف تيربار M60 : M60E2 : نخستين گونه بهينه سازي شده تيربار M60 است كه به منظور نصب بر روي تانك ها و خودروهاي زرهي طراحي شد. M60E3 : اين گونه در سال 1986 وارد خدمت شد و هدف از طراحي آن ، ساخت گونه اي سبك تر و خوشدست تر بود. اين مدل M60 ، نخستين گونه اي بود كه به دوپايه سرخود و تاشو مجهز شده بود. سيستم گاز اين مدل ، ساده تر و مطمئن تر از مدل هاي قبلي بود و براي آن يك سيستم ضامن بهينه سازي شده در نظر گرفته شده بود. يك دستگيره حمل راحت و خوشدست نيز از تجهيزات اين مدل به شمار مي رفت. M60C : تفاوت اصلي اين مدل با انواع قبلي ، سيستم تغذيه آن بود. چرا كه عملكرد گلنگدن آن به كمك نيروي روغن فشرده صورت مي گرفت نه با فشار گاز باروت. اين مدل ، درواقع براي نصب بر روي هواپيماها طراحي شد. نواخت تير اينگونه ، با نيروي برق كنترل مي شد. گفته مي شود چند قبضه از اين مدل تيربار ، بر روي برجك تانك هاي M60 امريكايي نصب شده است. M60D‌ : اين مدل به علت دارا بودن 3 پايه قابل تنظيم ، قابليت نصب بر روي انواع ناوچه و هليكوپتر را دارد. تفاوت آن با مدل M60C در اين است كه مدل M60D ، فاقد كنترل الكتريكي نواخت تير مي باشد. انواع مهمات به كار رفته در تيربار M60 : انواع فشنگ هاي به كار رفته در اين سلاح را مي توان اينچنين برشمرد: فشنگ M61 از نوع ضدزره فشنگ M62 از نوع رسام فشنگ M63 از نوع سرتخت فشنگ M85 از نوع ساچمه اي كروي فشنگ M993 از نوع تنگستني ضدزره (جديد) تمامي اين فشنگ ها ، درون نوار فشنگ فلزي مورد تآييد NATO قرار مي گيرند. نوار فشنگ هاي مورد استفاده در امريكا ، داراي 4 فشنگ معمولي و يك فشنگ رسام هستند. Gun.mihanblog.com
  3. هنگامي كه Gorden Ingram طراح امريكايي از جنگ جهاني دوم بازگشت ، مصمم شده بود مسلسلي جمع و جورتر و وي تر طراحي كند كه جايگزين مسلسل هاي دستي استفاده شده در جنگ شود. البته سلاح هاي ابداعي او ، هيچگاه به ميادين جنگ راه نيافت. اما در عوض توانست دنياي گانگسترها و تروريست ها را تسخير كند! او در سال 1949 به كمك كمپاني مهمات پليس (POC) ، توليد مدل هاي ابتدايي اينگرام يعني M5 و M6 را آغاز كرد. گرچه تعدادي مدل به نيروهاي امنيتي امريكا و پرو فروخته شد ، اما فروش كافي نبود و توليد آن در سال 1952 متوقف شد. گردن اينگرام در سال 1964 ، مدل هاي 10 و 11 را طراحي كرد و با تآسيس شركت Military Armament Corporation ، فروش آنها را با نام هاي MAC10 و MAC11 آغاز كرد. شريك او در MAC ، فردي بود به نام مايكل وربل كه مآمور مخفي دولت امريكا بود و دستي هم در طراحي و ساخت صداخفه كن ها داشت. مدل هاي 10 و 11 با هدف فروش به نيروهاي امنيتي و ارتش امريكا توليد شده بود. اما اين مدل ها با استقبال چنداني مواجه نشد و همين عدم استقبال ، به ورشكستگي MAC در سال 1975 منجر شد. توضيحاتي درباره اينگرام مي توان گفت مسلسل دستي اينگرام ، يكي از ساده ترين و در عين حال سريع ترين مسلسل هايي مي باشد كه تاكنون ساخته شده است. اينگرام يك مسلسل دستي كوچك ، جمع و جو و سبك است كه با مكانيزم گلنگدن باز و فشار مستقيم گاز باروت كار مي كند. البته مدل گلنگدن بسته آن نيز توليد شده است. آنچه باعث شده اينگرام پس از گذشت 40 سال از طراحي ، هنوز در ميان سلاح هاي هم رده اش پرطرفدار باشد سادگي ، دوام و ارزاني آن است. در طراحي آن ، سعي بر اين بوده كه از حداقل قطعات متحرك داخلي استفاده شود. به همين دليل يك مسلسل اينگرام به ندرت دچار خرابي شده و درصورت بروز اشكال هم مي توان با خارج كردن تنها يك پين ، در چند ثانيه آن را باز و بسته كرد. گفته مي شود مي توان اينگرام را براي مدت هاي طولاني در زير آب نگهداري كرد. بدنه سلاح ، از استيل به روش پرسكاري و به شكل مكعب مستطيل ساخته شده كه شامل دو قسمت بالايي و پاييني است.اجزاي متحرك و لوله ، داخل بدنه بالايي جاي دارند و بدنه پاييني مانند يك غلاف ، قسمت بالايي را در بر مي گيرد. دستگيره گلنگدن بر روي سطح بالايي بدنه قرار دارد و در هنگام شليك ، حركت نمي كند. خشاب سلاح مانند ساير مسلسل هاي بولپاپ T شكل ، در داخل دسته قرار مي گيرد. اين كار باعث تعادل وزن سلاح شده و امكان شليك با يك دست را فراهم مي نمايد. اينگرام ها معمولآ با قنداق فلزي تاشو عرضه مي شوند. اما مي توان قنداق چوبي يا تلسكوپي پلاستيكي هم روي آن نصب كرد. همچنين طيف وسيعي از صداخفه كن ها و دستگيره هاي جلويي اضافي براي آن عرضه شده است. مدل هاي اصلي اينگرام با نام هاي MAC10 و MAC11 عرضه مي شوند (MAC مخفف نام اولين شركت توليد كننده آن است). اين دو مدل ، شكل ظاهري تقريبآ يكساني دارند. اما نوع فشنگ مورد استفاده ، وزن ، اندازه و نواخت تير آنها متفاوت است. MAC10 با دو كاليبر 45ACP و 9PARA ميليمتري ساخته شده و مي تواند در دو حالت تكتير و رگبار (با سرعت 1200 گلوله در دقيقه) شليك كند. اما MAC11 كه نسبت به MAC10 اندكي كوچك تر ، سبك تر و داراي لوله كوتاه تري است ، فقط در حالت رگبار (با سرعت وحشتناك 1600 گلوله در دقيقه) شليك مي كند و كاليبر آن 380ACP است. اينگرام در كنار مزاياي بسيار ، عيب بزرگي هم دارد و آن مشكل بودن كنترل سلاح هنگام شليك در حالت رگبار است. به همين خاطر در طبقه بندي خودماني ، آنرا جزو سلاح هاي «شليك و دعا كن!» (Sprayand Pray) قرار مي دهند. يعني با كمي اغراق ، ممكن است مثل صحنه معروف فيلم پالپ فيكشن ، بعد از شليك يك خشاب كامل از فاصله چند متري ، ببينيد حريف صحيح و سالم ايستاده و شما را نگاه مي كند! براي كاهش اين مشكل مي توان از يك دستگيره جلويي اضافي يا صداخفه كن هاي بلند كه به عنوان دستگيره هم عمل مي كنند استفاده كرد. گرچه كم بودن كنترل باعث شده كه اينگرام ، از رقيب اسرائيلي اش ميكرو يوزي كارايي كمتري داشته باشد. اما حتي خود اسرائيلي ها هم از مشتريان آن هستند. MAC11 ، به وسيله نيروهاي عمليات ويژه اسرائيل در مآموريت هاي ضدتروريستي مخصوصآ در داخل هواپيماها استفاده مي شود. زيرا گلوله هاي آن ، نه بدنه هواپيما را سوراخ مي كند و نه كمانه مي كند. همچنين بخشي از نيروهاي مسلح امريكا ، انگلستان و پرتغال و تعدادي از كشورهاي امريكاي لاتين هم در دوره هاي زماني مختلف ، از آن استفاده كرده اند. پس زا اعلام ورشكستگي ، ماشين ها خط توليد ، نقشه هاي فني و سلاح هاي نيمه كاره در يك حراج ، به شركت تازه تآسيس RPB واگذار شد. RPB ، كامل كردن قطعات نيمه كاره و توليد همان كاليبرها را به سرپرستي شخصي به نام Wayne Daniel آغاز كرد و مدل جديدي كه فقط به صورت تكتير شليك مي كرد را نيز به خط توليد خود افزود. شركت RPB برخلاف MAC ، اينگرام را با هدف فروش به غيرنظاميان توليد مي كرد و قسمت جالب سرگذشت اين سلاح هم درست از همين جا آغاز مي شود. گويا مقدر بود اينگرام ، همان نقشي را برعهده بگيرد كه مسلسل تامسون در سال هاي 1920 و 1930 برعهده داشت: اينگرام رفته رفته به عمده ترين سلاح هاي مورد استفاده گانگسترها و قانون شكنان تبديل شد. اين استفاده وسيع ، در سينما هم به خوبي نمود پيدا كرد. همانطور كه يك فيلم مافيايي بدون TOMMY GUN چيزي كم دارد ، در فيلم هاي اكشن سال هاي 1980 به بعد هم سلاح اينگرام ، به وفور ديده مي شد. اما استفاده خلافكاران از اينگرام ، تنها به خريداران آن محدود نمي شد. زيرا دو تن از شركاء اصلي RPB ، خود از قاچاقچيان عمده مواد مخدر امريكا بودند! اين دو نفر به نام هاي Robert Morgan و Jack Leibolt به قاچاق مواد ، رشوه و فروش غيرمجاز صداخفه كن به باندهاي قاچاق متهم بودند. بعدها در سال 1986 ، Morgan به خاطر قاچاق 2 تن ماري جوانا و در سال 1990 هم Leibolt براي دست داشتن در قاچاق كوكائين به زندان افتادند. در سال 1982 ، وين دانيل RPB را منحل اعلام كرد. گويا دليل اين كار ، رهايي از فشار قانوني وارد بر فعاليت هاي شركايش بود. او توليد اينگرام را در شركتي به نام S.W.Daniel Inc Cibray كه به اتفاق همسرش آنرا تشكيل داده بود ادامه داد. در كمپاني SWD ، تغييراتي بر روي ساختمان اينگرام داده شد ؛ ازجمله عرضه مدل 11 با كاليبر 9 ميليمتري و مكانيزم گلنگدن بسته به نام SWD M11/9 ميليمتري در سال 1983 و عرضه مدل هاي دقيق تر با تغييرات جزئي.همچنين SWD براي دورزدن قوانين محدوديت فروش صداخفه كن در امريكا ، اقدام به عرضه كيت هايي شامل قطعات صداخفه كن و دستورالعمل سوار كردن آنها نمود. به خاطر اقداماتي از اين قبيل ، SWD در دوران فعاليت خود همواره با سازمان هاي دولتي نظارت بر سلاح ، درگير كشمكش هاي قانوني بود. در حال حاضر ، اينگرام بوسيله شركت هاي Vulcan Arms (گلنگدن بسته) و Master Piece Arms (گلنگدن باز) توليد مي شود. مشخصات فني (MAC10): كاليبر: 9MM PARA , 45 ACP وزن بدون فشنگ: 84/2 كيلوگرم طول با قنداق بسته: 269 ميليمتر طول لوله: 146 ميليمتر نواخت تير: 1200 گلوله در دقيقه برد مفيد: 25 متر مشخصات فني (MAC11): كاليبر: 38ACP وزن بدون فشنگ: 59/1 كيلوگرم طول با قنداق بسته: 248 ميليمتر طول لوله: 129 ميليمتر نواخت تير: 1600 گلوله در دقيقه برد مفيد: 25 متر Gun.mihanblog.com
  4. kingraptor

    تاريخچه شرکت ميگ

    میکویان, که در گذشته با نام میکویان-گورویچ شناخته می‌شد, یک تیم طراحی هواپیماهای جنگنده است, که اصولا در زمینه هواپیماهای جنگنده فعالیت می‌کند. در زمان شوروی سابق این شرکت یک تیم طراحی بود که توسط آرتم میکویان و میخاییل گورویچ تاسیس گردید. تا سال ۱۹۷۰, این شرکت با نام میکویان-گورویچ شناخته می‌شد, اما با مرگ گورویچ در آن سال نام او حذف گردید. این شرکت از کلمه MiG در نام نهادن بر روی محصولاتش استفاده می‌کند. آرتم ایوانوویچ ميکويان طراح و سازنده جنگنده‌هاي ميگ روسي در پنجم اوت سال 1905 در منطقه تومانيان ارمنستان متولد شد. وی کار خود را در سن 18 سالگي از کارخانه‌اي در شهر راستف واقع در جنوب روسيه، شروع کرد و پیش از دوران سربازی در شرکت داینامو در مسکو نیز مدتی مشغول شد. اين کارگر ساده که بعدها به ژنرال ميکويان تبديل شد، دوبار مدال قهرمان کار سوسياليستي شوروي را دريافت کرد. میکویان اولین هواپیمای خود را در سال 1937 ساخت. وی در سال 1939 با همکاری میخاییل گورویچ شرکت میکویان-گورویچ زا تاسیس نمود. این دو در سال 1940 جنگنده MiG-1 را که براي جنگ‌هاي هوايي در ارتفاعات بالا در نظر گرفته شده بود، توليد نمودند. اين جنگنده در دفاع از حريم هوايي مسکو در سال 1941 در برابر حملات هوايي آلمان نازي به کار گرفته شد و از آن زمان تا کنون، انواع پيشرفته‌اي از اين نسل جنگنده‌ها مانند جنگنده‌ي مافوق صوت MiG-25 که سه برابر صوت سرعت دارد، ساخته شده است. جنگنده ميگ-25، از سال 1965 تا 1978 ميلادي، 38 رکورد جهاني را به نام خود ثبت کرد. از سال 1952 میکویان کار طراحی سیستمهای موشکی را نیز آغاز نمود و تولید جنگنده‌های عملکرد بالای خود را در دهه 50 به اوج خود رسانید. با هدايت آرتم ميکويان، در مجموع در روسيه، چندين نوع جنگنده، موشک بالدار و هواپيماي آزمايشي ساخته شد. هواپيماهاي جنگنده ميگ در زمان حاضر، ساختار اصلي نيروهاي هوايي ده‌ها کشور جهان را تشکيل مي‌دهند و در کنار هواپيماهاي سوخو و ديگر جنگنده‌هاي روسي‌، از مهمترين اقلام صادرات نظامي اين کشور محسوب مي‌گردند. ميکويان پس از يک بيماري طولاني، در نهم دسامبر سال 1970، پس از عمري خدمت به علم هوانوردي، زندگي را وداع گفت. Avia.ir
  5. مركز مطالعات منع گسترش سلاح هاي هسته اي (سي.ان.اس) در گزارشي به افشاي تعداد سلاح هاي كشتار جمعي رژيم صهيونيستي پرداخته است كه اين گزارش افشاگرانه بار ديگر خطرات بسيار زياد زرادخانه سلاح هاي كشتارجمعي اين رژيم را براي صلح و امنيت منطقه اي و جهاني مورد تاكيد قرار مي دهد. اين مركز در گزارش خود تعداد سلاحهاي هسته اي، شيميايي، بيولوژيكي، موشكهاي بالستيك و ديگر تجهيزات نظامي رژيم صهيونيستي را افشا كرده كه از اين قرار است: سلاح هاي هسته اي: اسرائيل در اين بخش داراي برنامه هسته اي در سطح بالا با برآورد تقريبي 100 تا 200 سلاح است كه مي تواند توسط موشك هاي بالستيك و يا هواپيما پرتاب شود. زرادخانه هسته اي اين رژيم ممكن است شامل سلاح هاي هسته اي حرارتي باشد. راكتور آب سنگين «آي.آر.آر-2» با قدرت 40 تا 150 مگاوات و تاسيسات فراوري پلوتونيم در «ديمونا» كه تحت پادمان هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي قرار ندارد. اين رژيم معاهده منع گسترش سلاح هاي هسته اي- ان پي تي- را امضا نكرده است. سلاح هاي شيميايي: اسرائيل در اين بخش داراي برنامه سلاح هاي فعال است، اما گمان نمي رود كه كلاهك هاي شيميايي را بر موشك هاي بالستيك مستقر كرده باشد. البته اين رژيم توانايي توليد براي گاز خردل و ديگر عوامل ايجاد اختلالات عصبي را داراست. سلاح هاي بيولوژيكي: توانايي توليد و پژوهش گسترده اسرائيل در اين بخش در انستيتو پژوهشي بيولوژيك در «نس زيونا» انجام شده است. البته اسرائيل از درز هرگونه مدركي در اين مورد به شدت جلوگيري كرده است. - موشك هاي بالستيك: اسرائيل تقريبا داراي 50 موشك «جريكو-2» با برد 1500 كيلومتر و حداكثر قابليت حمل هزار كيلوگرم است و همچنين اين رژيم 50 تا 100 موشك «جريكو-1» با برد 500 تا 1000 كيلومتر و قابليت حمل 500 كيلوگرم و از سوي ديگر موشكهاي «ام جي ام-52 لنس» با برد 130 كيلومتر و قابليت حمل 450 كيلوگرم را داراست. رژيم صهيونيستي داراي ابزار پرتاب فضايي «شاويت» با برد 4500 كيلومتر و قابليت حمل 150 تا 250 كيلوگرم است. گزارش هاي تأييد نشده اي هم در مورد برنامه تحت توسعه «جريكو-3» وجود دارد كه از فناوري هاي «شاويت» با برد 4800 كيلومتر و قابليت حمل هزار كيلوگرم استفاده مي كند. از سوي ديگر اين رژيم نوع بهبود يافته «شاويت» را با نام «ال-كا-1» و «ال-كا-2» و ظرفيت 350 كيلوگرم و 800كيلوگرم توسعه داده است. - موشك هاي كروز: موشك كروز ضدناو «گابريل-4» با برد 200 كيلومتر و ظرفيت 500 كيلوگرم، موشك كروز ضد ناو «هارپون» با برد 120 كيلومتر و ظرفيت 220 كيلوگرم و موشك كروز رهگير هوا به هواي «توربو» با برد 200 تا 300 كيلومتر با ظرفيت ناشناخته از انواع موشك هاي كروز اين رژيم هستند. سيستم هاي پرتابي ديگر: اين رژيم داراي 497 فروند هواپيماي جنگنده از انواع مختلف است. سيستم هاي زميني آن شامل موشك انداز و توپخانه مي شود و همچنين داراي موشك هوا به زمين «پاپ آي-3» با برد 350 كيلومتر و ظرفيت 360 كيلوگرم و موشك هوا به زمين «پاپ آي-1» با برد 100 كيلومتر و ظرفيت 395 كيلوگرم است. وسايل نقليه هوايي بدون سرنشين: اسرائيل در اين بخش داراي اين تجهيزات مي باشد: وسيله نقليه هوايي بدون سرنشين و مرگبار «هارپي» با برد 500 كيلومتر و ظرفيت ناشناخته «ستاره دليله-1» با برد 400 كيلومتر و ظرفيت 50 كيلوگرم، «هانتر» با برد 300 كيلومتر و ظرفيت 114 كيلوگرم، «هرون» با برد بيش از 1000 كيلومتر و ظرفيت 250 كيلوگرم، «هرمس» با برد 200 كيلومتر و ظرفيت 150 كيلوگرم، «پيونير» با برد 185 كيلومتر و ظرفيت تقريبي 15 تا 25 كيلوگرم، «اسكوت» و «ماستيف» با بردها و ظرفيت هاي ناشناخته، «سرچر» با برد 250 كيلومتر و ظرفيت 100 كيلوگرم، «رنجر» با برد 100 تا 150 كيلومتر و ظرفيت 45 كيلوگرم، «ميني دولوپمنت آو اسكاي لارك» با برد 10 كيلومتر و ظرفيت ناشناخته. منبع: kayhannews.ir
  6. در بسیاری از موارد، یورو فایتر با کد EF-2000، یکی از پیشرفته ترین جنگنده هایی به شمار می آید که تا کنون سینه آسمان را شکافته است. این هواپیما، به منظور ایجاد استقلال هوایی از هواپیماهای آمریکایی توسط اروپاییان طراحی شده و هواپیمایی بسیار چابک در سطح هواپیمای اف-16 فالکون و حتی بیشتر است. کارائی بسیار بالا و توانایی مانور عالی به دلیل اندازه متوسطش، نشان از هنر طراحان آن دارد. این هواپیما به گونه ای طراحی شده که می تواند نبرد های بسیار دور یا ماورای دید بصری انسان و در عین حال، ماموریت های داگ فایت یا نبرد نزدیک را نیز به شایستگی انجام دهد. علاوه بر توانایی های فراوان در ماموریت های هوا به هوا با جنگنده های دیگر، این جنگنده چالاک می تواند به راحتی از پس اهداف زمینی نیز بر آید. اولین پرواز این هواپیما، در مارس 1994، یعنی حدود ده سال پیش انجام گرفته و در سال 2001 نیز وارد خدمت گردید که از این جهت، می توان آن را در مقایسه با جنگنده های دیگر عضوی جوان و البته بسیار جدید از خانواده جنگنده های اروپایی محسوب کرد. این هواپیما، از سیستم بسیار پیچیده کامپیوتری پرواز با سیم بهره می برد، یعنی کنترل ها به صورت مکانیکی توسط نیروی دست خلبان صورت نمی گیرد بلکه فرامین به کامپیوتر منتقل شده و پس از پردازش نهایی، این دستورات به جک های هیدرولیکی سطوح کنترلی منتقل شده و تغییر جهت لازم صورت می پذیرد. این هواپیمای تک یا دو نفره، از دو موتور توربوفن نسبتاً کوچک با کد EJ200 برای پیشرانش خود استفاده می کند که قابلیت هایی چون نسبت قدرت به وزن بالا، مورد اعتماد بودن در تمام شرایط و طراحی مجتمع برای یوروفایتر تایفون فراهم می کنند. این هواپیما همچنین قادر است با حداکثر سرعتی معادل 2 ماخ پرواز کرده و از امکاناتی چون سوخت گیری هوا به هوا نیز بهره مند گردد. چون این هواپیما، جنگنده ای نسبتاً سبک و در عین حال نیرومند می باشد، برای برخاست تنها به 700 متر باند پروازی احتیاج دارد. قابل توجه است که این هواپیما نیز مانند اکثر جنگنده های اروپایی از بالهای دلتا یا مثلثی شکل بهره می برد و به این جهت که در انتهای آن سکان افقی یا دم هواپیما وجود ندارد، این سکان به قسمت جلو منتقل شده و اصطلاحاً «کانارد» نامیده می شود. البته سیستم کانارد و بالهای دلتا شکل مزیت هایی چون دیر استال یا وامانده شدن را دارند اما به دلیل نقایص و عیب های دیگری که دارند، هواپیماهای آمریکایی از این نوع طراحی استفاده نمی کنند. در این هواپیما جمعاً 13 مقر سلاح یا پایلون در نظر گرفته شده که 5 عدد آنها زیر بدنه و 8 عدد در زیر بال ها قرار گرفته اند. این هواپیما، می تواند در این مقرها از موشک های کوتاه برد هوا به هوا نظیر AIM-9 سایدوایندر و یا موشک های میان برد نظیر AIM-120 آمرام برای نبرد های هوایی و از بمب ها و موشک های ضد زره هدایت لیزری بهره جوید. گفتنی است که این هواپیما به صورت مشترک میان چند کشور اروپایی و برای برطرف کردن نیاز آنان به جنگنده ای با توانایی هایی در حد و حدود جنگنده اف-16 آمریکایی طراحی گشته و ساخته شده است.نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا، به منظور جایگزین سازی این هواپیما با هواپبماهای قدیمی تورنادو اف-3 و جاگوار تعداد 232 فروند از این هواپیما را سفارش داده که تحویل این هواپیما ها از سال 2002 آغاز شده و تا سال 2014 ادامه خواهد یافت. در کل، خلبانان این هواپیما، پرواز با این جنگنده را نشاط آور توصیف کرده و پرواز با آن را به هر خلبان نظامی توصیه می کنند. ----------------------------------- منبع: aerospacetalk.com
  7. اگر اطلاعاتي از پروژه هاي دور و دراز طراحي روس ها در بعد هوانوردي نظامي داشته باشيم جستجوي شركت هاي سازنده آن را به دنبال يك مهره سنتي همچنان خواهيم يافت چرا كه عامل مانورپذيري يك جنگنده در شرايط سخت گرچه امروزه قابل توجيه است اما روح سازندگان روس چندان با نبردهاي آينده سازگار نيست و بسياري معتقدند هنوز هم ركورد اين امر در انحصار رقيب داخلي آن يعني ميكويان گوروويچ موسوم به (ميگ) مي باشد نقطه درخشان طرحهاي شركت با سابقه سوخوي را پس از توليد نخست نمونه فلانكر مي توان در همين جنگنده يافت هرچند اين جنگنده را هنوز نمي توان يكي از رقباي قدر جنگنده هاي چندماموريته و سرسخت امروزي به دليل طي دوره ي اوليه عمر آن ناميد اما اين طور كه پيداست مي توان در اين جنگنده نكات برجسته اي را يافت كه به تفصيل به آنها مي پردازيم چرا كه ترميناتور ناميست كه بر آن نهاده اند. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای روسی Su-37 ترمینیتور، آخرین عضو خانواده فلانکر -------------------------------------------------------------------------------- از آنجا كه سروصداي روسها در بخش نظامي و رقابت آنان با ايالات متحده همچنان ادامه داشته و دارد،رقابت هاي داخلي بين شركت هاي بنام روسي نيز منجر شده طرحهاي مفهمومي سوخوي بيش از پيش دقيق و اقتصادي باشد.هرچند در حيطه كاري دو شركت سوخوي و ميگ با ارايه طرحهاي مشابه با نقاط نسبتاً مشترك زياد در زمينه سوخو-27 و ميگ-29 ثابت كردند براي مقابله با طرح هاي جديد بلوك غرب متحد هم اند اما مي توان رويه هركدام را بر اساس پيشينه به طور جداگانه بررسي نموده و تشخيص داد حال اين طرح نيز هرچند ملهمي از پيشينيان خود و خصوصاً Su-35 بوده اما يك خط شكن در گروه خود به حساب مي آيد چرا كه نخستين جنگنده روسي است كه از فناوري TVC يا كنترل و هدايت تغيير بردار رانش سه بعدي كه امكان تغيير درسه بعد خروجي هاي هردو موتور را در حالات مختلف،به طور همزمان يا غيرهمزمان و به طور جداگانه براي انجام مانورهاي خاص فراهم مي آورد، برخوردار است.سوپر فلانكر را بايد هواپيمايي با قابليت مانوردهي فوق العاده بالا دانست هرچند اگر نگاهي به جثه سنگين و نسبتاً طويل آن بياندازيد كمي در اين مورد شك مي كنيد اما جالب اينجاست كه سوپر فلانكر با شگردي خارق العاده كه تا فرصت يافته در نمايشگاه هاي عظيم هوايي در اقصي نقاط پهنه اين كشور خودنمايي كرده و موجب بهت و حيرت عموم و حتي كارشناسان شده است مانورها و صرفاً مانوري كه تا پشت رل اين هواپيما در شبيه ساز پرواز Lock On Modern Aircraft ننشينيد به پيچيدگي آن يعني مانور كولبيت پي نخواهيد برد. در اين مانور كه عملاً در شرايط عملياتي اگر كمي بدبينانه به آن نگاه كنيم غير ممكن مي نمايد،هواپيما يك پشتك كامل 360 درجه اي در هوا مي زند و ازآنجا كه اكثر مانورهاي سنگين افت شديد سرعت و رانش را به همراه دارند،آن را به سيبلي براي دشمنان تيزبين خود بدل مي كند هرچند مهارت خلبان نيز مي تواند كمك زيادي براي بهبود سريع وضعيت و نامتعادلي جنگنده باشد و به كارش آيد اما برخي آن را به منزله اتمام كار اين جنگنده در همان نقطه از نبرد مي دانند علاوه بر اين،نمايشگاه هوايي فارن برو در سال 1996نيز عرصه درخشاني براي هنرنمايي اين جنگنده به حساب مي آمد چرا كه چشم سازندگان و طراحان روسي به استقبال خصوصاً عموم از اين جنگنده دوخته شده بود. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای Su-37 Terminator به کانارد نیز مجهز است -------------------------------------------------------------------------------- با اين اوصاف گويي پنجره جديدي به روي دنياي حركات آكروباتيك گشوده شده بود.طراحان مطمئن روس،اين پرنده را رويايي براي شكستن ركوردهاي مرگبار مي پنداشتند و به حيات مجدد صنعت هميشه در صحنه اما ضعيف هوانوردي روسيه اميدوار بودند.هرچند ترميناتورها از اين وهله سربلند بيرون آمدند و مانور استثنايي سوپر-كبري را براي اولين بار به نام خود در كتاب ركوردهاي هوانوردي به ثبت رسانيدند، حركتي كه در آن، هواپيما ابتدا با سرعتي معادل 400 كيلومتر بر ساعت كار خود را براي استقبال از خطر آغاز مي كرد و سپس با كشيدن دسته هواپيما به طرف عقب و كاهش تراتل باعث كششي به طرف عقب با زاويه اي حدود 13۵درجه و سپس چرخش كامل به طور عمود و حفظ اين حالت به مدت 4الي 6ثانيه و سپس مجدداً با پايين آمدن دماغه و Level كردن هواپيما در سطح افق و رساندن سرعت از دست رفته به 150Km/hبدون تغيير ارتفاع و نهايتاً استفاده از سيستم تحريف جهت اعمال رانش براي تنظيم تعادل اوليه.البته با توجه به پيچيدگي ظاهري كه از لابلاي جملات فوق پيداست توصيه مي شود تا زمان دريافت گواهينامه مربوطه آن را در شبيه ساز پرواز امتحان نكنيد! زياد هم هيجان زده نشويد چرا كه در مورد هواپيمايي كه تنها چند فروند پيش نمونه از آن تهيه شده و فعلاً توليد آن تعليق و يا درواقع متوقف شده است و دليل آن نيز عدم اختصاص بودجه لازم به پروژه آزمايشي Su-37 اعلام شده و حتي دو فروند نيز با وجود تفاوت نه چنداني كه با Su-35 خود دارد در طرح اصلي اين هواپيما ادغام شده است قضاوت صحيح كمي دشوار است و از اين حيث نمي توان آينده اي براي آن متصور بود،جنگنده اي كه نخستين پرواز خود را در دوم آوريل 1996 انجام داده و از توان بالايي در زمينه پيشرانش برخورداراست به طوري كه براي توليد و تامين نيروي جلوبرندگي خود از دو موتور توربوفن AL-37FU ساخت شركت Lyulkaكه در واقع نوع ارتقا يافته AL-31F به كار رفته در مدل پايه Su-27 است، هركدام با رانشي معادل 30855پوند بهره مي برد و از سيستم Avionic والكترونيكي پيشرفته اي برخوردار است به طوري كه رادار چندحالته NO-11M ساخت شركت NIIPبا قابليت ترك و نظارت همزمان بر 15 هدف و شليك انتخابي با توجه به سيستم راداري موشك مجهز به قفل روي هدف به طور مستقل در حالت فعال يا غير فعال به آسودگي مي تواند به هدايت و مشايعت موشكهاي هوا به هواي خود نظير R-77 پرداخته و شاهد نابودي آن باشد. -------------------------------------------------------------------------------- سیستم تغییر بردار رانش از قابلیت های کم نظیر ترمینیتور است -------------------------------------------------------------------------------- از ديگر تجهيزات پيشرفته آن مي توان به كاكپيت و صفحه آلات پيشرفته آن اشاره داشت تعجب نكنيد بله پيشرفته! البته چنانچه پیشتر گفته شد تمایل روسها به قطعات آنالوگ همچنان ادامه داشته و ردپای آنها هنوز پیداست اما در ترمیناتور اطلاعات ناوبري و تاكتيكي مورد نياز خلبان بر روي چهار نمايشگر با فناوري استفاده از كريستال مايع ،يك دستگاه صفحه نمايش تعيين شده اختصاصي نقش بسته و يك صفحه كليد گسترده براي كنترل وضعيت تجهيزات خارجي تعبيه شده است. اطلاعات مربوط به سيستمهاي اختصاصي نيز هر يك به طور همزمان با انتخاب خلبان نمايش داده مي شوند، هرچند اعتقاد بسياري بر اين است كه هنوز توانايي روس ها براي ساخت تجهيزات پيشرفته الكترونيكي در حد رقابت نيست اما اين بار شركت كرانستت سازنده قطعات Avionics اين جنگنده متفاوت ظاهر شده است.بيشترين سرعت سوپر فلنكر(در حالت روشن بودن پس سوز) به حدود 2 برابر سرعت صوت يا 2500Km/h خواهد رسيد برد گذري جنگنده در حالت Full Load به 3500 كيلومتر رسيده و 2000 كيلومتر در مقايسه با فلنكر پايه بهبود يافته است.تسليحات سوپر فلنكر، از نظر وزن كلي 18075 پوند (مقداري معادل 8200 كيلوگرم) هستند كه به نسبت هاي نابرابر بين موشكهاي هوا به هواي R-73 و R-77 ،هوا به زمين،بمب ها،راكتها و پادهاي مغشوش كننده رادار و ضد عمل الكترونيك و... تقسيم شده اند. -------------------------------------------------------------------------------- برای کنترل سیستم تغییر بردار رانش نیاز به Fly By Wire های بسیار پیشرفته است -------------------------------------------------------------------------------- نهايتاً لازم به ذكر است طرح اين هواپيما همانطور كه پيشتر گفته شد در حد شايعاتي متوقف شده اما برنامه هايي نيز پس يك دوره استراحت براي دفتر طراحي آزمايشات سوخوي(EDB) حول كار بر روي گونه 2 سرنشينه اين هواپيما با قابليتهايي باز هم وسيع تر در زمينه اهداف و ماموريت هاي زميني به طور گسترده در دست بررسي است و بايد منتظر ماند و ديد كه آيا همچون بسياري از شاهكارهاي روسي به قبرستان مدرن هواپيماهاي اين كشور به دليل مشكلات فوق منتقل خواهد شد يا خواهد ماند و آسمان را زير چشم هاي تيزبين خود اداره خواهد كرد. ----------------------------------------- منبع : http://www.air.blogfa.com/
  8. http://i14.tinypic.com/2hr39ds.jpg جنگنده پنهانکار و مافوق صوت شفق که طراحی آن از چندین سال پیش شروع شد و در سال 2004 نیز تکمیل نمونه اولیه آن گزارش شده که چندین آزمایش موفقیت امیز را پشت سر گذازده که آزمایشات به صورت کاملا سری در یک پایگاه دور افتاده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی انجام گرفته است ، این جنگنده در سه نوع آموزشی دو نفره، جنگنده دو نفره و جنگنده یک نفره طراحی شده است. پروژه طراحی شفق توسّط وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح پس از فرمان رهبری ایران پس از جنگ مبنی بر خودکفایی در ساخت تسلیحات سرمایه گزاری شده و بوسیله مجتمع دانشگاهی هوایی (Aviation University Complex) که زیر مجموعه ای از دانشگاه صنعتی مالک اشتر می باشد پس از هزاران ساعت کار مداوم دانشمندان و دانشجویان ایرانی طراحی و ساخته شده است ( البته در ابتدای ساخت این جنگنده دو شرکت روسی میگ و سوخو نیز با ایران همکاری میکردند که ظهور مونیتور های دیجیتالی موجود در کاک پیت هواپیما که از جنس روسی هستند گواه بر این مدعا است ولی به دلیل افزایش فشار سیاسی ناشی از پرونده هسته ای از سوی آمریکا به روسیه این شرکتها از مشارکت در ادامه این طرح صرف نظر کردند)لازم به ذکر است که دانشگاه بزرگ صنعتی مالک اشتر که یکی از بزرگترین مراکز علمی و طراحی ایران می باشد وابسته و زیر نظر کامل وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جموری اسلامی ایران است . بسیاری از کارشناسان شفق را از حیث توانایی و نوع طراحی با طرح هواپیمای MiG-I-2000 روسیه که جنگنده ای است شکاری و رهگیر مقایسه کرده اند. البته لازم به ذکر است در طراحی شفق به ویژگی پنهانکاری (رادارگریزی) آن توجه زیادی شده، بویژه که طرح بدنه آن از حیث RCS به جنگنده اف/ای-22 رپتور ساخت آمریکا که یک جنگنده پنهانکار است نیز تا اندازه ای شباهت دارد و بدنه آن از مواد جاذب امواج رادار (Radar Absorbing Materials) ساخته شده است،که توانایی ایجاد RCS کمتر از یک متر مربع را به جنگنده میدهد در واقع می توان شفق را اولین جنگنده پنهانکار ایرانی دانست. بنا به اظهارات بعضی رسانه ها طراحی نمونه ثانویه شفق که شامل بسیاری اصلاحات و بهبود ها در قسمتهای بالها و نیز دهانه خروجی موتور و همچنین سیستم های راداری پیشرفته تر می باشد تا سال 2008 بطول خواهد انجامید. با توجه به سرمایه گذاری های بسیار بالای ایران در صنایع هوایی و موشکی خود احتمال میرود که این پرنده کمی زودتر از موعد مقرر وارد خدمت در نیروهای مسلح در جمهوری اسلامی ایران شود. تسلیحات شفق دارای هفت جایگاه برای حمل تسلیحات مختلف می باشد. نوع سازه به کار رفته به شکل مناسبی اجازه حمل انواع بمب و موشکهای هوابه هوا و هوابه زمین و همچنین انواع بمب با هدایت لیزری را به این هواپیمای توانمند می دهد. که در زیر هر بال سه جایگاه و یک جایگاه نیز در زیر بدنه قرار دارد. توانایی شلیک موشک اسپاروو و ساید وایندر و نیز موشک های سری R روسی از جمله R-73 و R-77.ونیز موشکهای KH-29 و KH-31 به همراه موشک هدایت تلوزیونی ماوریک توانایی به خصوصی به این پرنده ساخت ایران در نبردهای چند منظوره میدهد . همچنین استفاده از سه نمایشگر چند کاره رنگی پیشرفته در کاکپیت آن موجب شده تا در جنگنده از نمایشگرهای آنالوگ کمتر استفاده شود . این نمایشگرها که به صورت سری و در کنار هم قرار دارند وظایفی از قبیل کنترل صفحه رادار برای رهگیری پرنده های مشکوک / مدیریت تسلیحات موجود در جنگنده / کنترل سیستم های دفاع الکترونیک برای استفاده در نبردهای الکترونیکی و نیز سیستم هدایت و کنترل شلیک انواع موشکها و بمبهای هدایت راداری و یا لیزری را به این جنگنده داده است . تجهیزات علاوه بر این در این پرنده جدید به راحتی خلبان توجه زیادی شده است به همین منظور دارای شیشه (درب کابین) بزرگتری هست و از نظر میدان دید دارای بهترین کارایی لازم در میان جنگنده های معروف دنیا است که دلیل آن هم کشیدگی بیشتر شیشه کابین خلبان به سمت جلو و نیز پهنای بیشتر ان به سمت اطراف است که بیشترین دید ممکن را در اختیار خلبان و یا خلبانان این جنگنده ساخت ایران قرار خواهد داد ، همچنین در شفق از صندلی های پرتاب شونده K-36D ساخت روسیه نیز استفاده شده است که بنابه تاکید کارشناسان امریکایی بهترین صندلی پرتاب موجود در جهان می باشد ( آمریکا با صرف یک هزینه تحقیقاتی بالا در حال ساخت یک نمونه مشابه از این صندلی پرتاب پیشرفته برای جایگزینی ان با صندلی های پرتاب اف 22 و اف 35 است ). وزن این جنگنده حدود 5 تن است که از این لحاظ یک جنگنده سبک بحساب می آید. پیشرانه این جنگنده یک و یا دو دستگاه موتور توربوجت RD-33 کلیموف روسی یعنی همان موتور بکار رفته در جنگنده MiG-29 است برخی منابع آگاه نیز از امکان استفاده از موتور های AL- 31F در این پرنده ساخت ایران خبر دادند . ( البته برخی گمانه زنی ها . بنا به گفته بعضی رسانه ها ایران برنامه هایی نیز برای تولید موتور کلیموف RD-33 و نمایشگر های تحت امتیاز روسیه در ایران دارد.) از دیگر ویژگی های بارز شفق می توان به طراحی آیرودینامیکی و سرعت فراصوتی آن که دو تا دو ونیم برابر سرعت صوت است اشاره کرد، در طراحی شفق مساحت ریشه بالها بسیار بیشتر از نوک بال است( بالهای قیفی شکل : این نوع شکل بال از پایداری نسبتا خوبی نسبت به باله های دلتا شکل در سرعت های پایین و بالا برخوردار است ) و این امر موجب می شود تا جنگنده شفق در نبرد های هوایی تن به تن (داگ فایت) بتواند به سرعت زاویه حمله را بسوی هدف تغییر دهد، همچنین به واسطه طراحی ویژه بدنه آن توانایی پیچش، غلتش و قابلیت مانور پذیری شفق تا حد زیادی افزایش یافته و آن را به جنگنده ای برای استفاده در موقعیت های خاص تبدیل کرده است. کارشناسان در مورد شفق به گمانه زنی هایی پرداخته اند از جمله اینکه جنگنده شفق از توانایی پرواز در ارتفاع پایین نیز بخوبی برخوردار است و از لحاظ اویونیک یا سیستم های الکترونیک پروازی نیز بسیار پیشرفته می باشد . از پس از سال 2000 طرحی محرمانه در دانشگاههای ایران در حال تهیه است که به موجب آن راداری پیشرفته و بروز برای این جنگنده در حال ساخت است . این رادار که در نحوه عملکرد از رادار AWG-9 تامکت الهام گرفته دارای توانایی فوق العاده و قابل قبولی در بکارگیری در انواع موقعیتهای ضروری است . اصول استفاده از طراحی مهندسی به خصوص در این جنکنده برای افزایش قابلیت پنهان کاری در این پرنده به خوبی رعایت شده است . حتی بسیاری از کارشناسان ویژگی پنهانکاری شفق را حاصل ترکیب طراحی ویژه و استفاده از مواد جاذب امواج رادار دانسته و توانایی پنهانکاری شفق را با جنگنده آمریکایی F-117 Nighthawk که جنگنده ای بسیار پیشرفته می باشد مقایسه می کنند. منابع و ماخذ: وبلاگ هواپیمایی پلین (plane.blogfa.com) به نقل از ماهنامه ایرفورس وبلاگ هوانوردی ایر (air.blogfa.com) Russian Combat Aviation News (www.aeronautics.ru) AirFleet International Magazine (www.airfleet.ru) Century China Military Information Website (www.centurychina.com) http://www.aeronautics.ru/img/img006/shafagh_iran_003.jpg http://fa.wikipedia.org/wiki/جنگنده_شفق pakistanidefenceforum.com irandefence.net centralclubs.com/viewtopic.php?t=11690
  9. هر جنگنده ای یا به طور کلی هر هواپیمایی، ویژگی یا خصوصیتی دارد که به وسیله آن برتری خود را بر رقیبانش اثبات می کند. اما جمع شدن تمام ویژگی ها و صفات مطلوب برای یک جنگنده در یک هواپیمای به خصوص، قدری مایه شگفتی است، اما واقعیت هم دارد و این مسئله در هواپیمای جنگنده ی اف-15 ایگل، رویایی حقیقی است. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای F-15 مشهور به عقاب آسمان ها -------------------------------------------------------------------------------- باز هم باید به سال های جنگ سرد برگردیم، چرا که بی شک در این سالها، بزرگترین تحولات در علم هوانوردی روی داد و برای تشریح این تحولات، توصیف حال و هوای آن دوران، امری اجتناب ناپذیر است. در آن دوران، پس از آشکار شدن ضعف هواپیمای اف-4 فانتوم در برابر جنگنده های جدید روسیه، هواپیمای اسطوره ای اف-14 تامکت به خدمت نیروی دریایی آمریکا در آمد، اما نیروی هوایی همچنان از فانتوم های قدیمی استفاده می کرد. بسیاری از جمله خود شرکت گرومن به نیروی هوایی به خدمت گرفتن تامکت را پیشنهاد کردند، اما چه بهتر که نیروی هوایی هیچگاه این پیشنهاد ها را نپذیرفت چرا که نتیجه آن شد که هواپیمایی نوین به نام اف-15 ایگل که مخصوصاً برای نیروی هوایی و جنگ های هوا به هوا طراحی شده بود، متولد گردید. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیماهای F-15 در حال حمل موشک های اسپارو و در حال پرواز جمع -------------------------------------------------------------------------------- به راستی F-15 چگونه جنگنده ای بود هواپیمایی که توسط شرکت مک دانل داگلاس طراحی شده بود، می توانست به شایستگی از عهده هر گونه جنگ هوایی برآید، خواه که این نبرد یک نبرد نزدیک یا Dog Fight یا خواه یک نبرد دور یا ماورای دید بصری یا BVR بود. شرکت مک دانل داگلاس برای طراحی اف-15، از شیوه های طراحی بال با جدید ترین متد های آیرودینامیکی بهره جست. اما با وجود این، در نخستین پروازهای این جنگنده که از 27 جولای 1972 آغاز شد، اشکالاتی همچون ناپایداری و لرزش شدید در بال ها در سرعت های نزدیک به سرعت صوت ظاهر گشت که بعداً با طراحی دوباره لبه حمله و لبه فرار بال و همچنین تغییراتی در پروفیل آن، این مشکلات نیز تا حدود زیادی برطرف گردید. اگرچه استفاده از فلز تیتانیوم که به مراتب از فولاد سبک تر و مقاوم تر است و همچنین به کاربردن دریچه های ورودی موتور متغیر، اجازه دستیابی به سرعت های بالای 2.5 ماخ را به اف-15 می داد، اما اجازه پرواز با این سرعت در حالی که هواپیما به طور کامل با تسلیحات مختلف لود شده است مشکلاتی را برای ادامه پرواز به وجود می آورد. بدین ترتیب، سرعت هواپیمای اف-15 در حالت مسلح به 1.78 ماخ محدود شده است و کامپیوتر های کنترل کننده سرعت، اجازه دستیابی به سرعت های بالاتر را به خلبان نمی دهند. طراحی هواپیمای اف-15، انقلابی در در طراحی کاکپیت هواپیماهای جنگنده نیز به شمار می آمد. این هواپیما با در اختیار گذاشتن کاکپیتی وسیع، دید بسیار عالی را برای خلبان فراهم آورده و نشان دهنده ها در بهترین وضعیت ممکن برای راحتی خلبان در جای خود قرار داده شده اند. پس از تولید 410 فروند از مدل های A و مدل آموزشی B از این هواپیمای تاکتیکی قدرتمند، مدل های C و D نیز با تغییراتی چون موتورهای نیرومندتر و رادار جدید AN/APG-70 معرفی شدند. در این میان، مدل C به محبوبترین مدل این هواپیما در بین دارندگان این جنگنده خوش ساخت تبدیل گردید. علاوه بر تغییرات مذکور، مدل C این هواپیما توانایی حمل دو مخزن سوخت اضافه در زیر هواکش موتورها را نیز دارابود که به نوبه خود، تاثیر به سزایی در افزایش برد این هواپیما در یک پرواز بدون سوخت گیری هوایی را داشتند. جالب این جاست که این هواپیما با سوخت گیری هوا به هوا می تواند مدت 15 ساعت تمام به انجام ماموریت به پردازد. اهمیت این مسئله هنگامی روشن می شود که بتوانید فشاری را که در چنین مدتی طولانی بر موتورها، سازه هواپیما و دستگاههای الکترونیکی هواپیما وارد می آید، تصور کنید. گفتنی است که اف-15، به داشتن محکم ترین بدنه جنگنده در دنیا مشهور است، چرا که بدنه ی این هواپیما در مانورهای جی شدید، می تواند تا بالای 9 جی یا 9 برابر شتاب جاذبه زمین را تحمل کند. اگر این مسئله به خوبی برایتان قابل درک نیست، باید اضافه کنیم که در این مانورها، وزن هواپیما به دلیل مقابله با شتاب جاذبه به حدود 225 تن می رسد! -------------------------------------------------------------------------------- هواپیماهای اف-15 ایگل در حال پرواز در فرمیشن -------------------------------------------------------------------------------- F-15 E-Strike Eagle یا اف-15 بمب افکن پس از موفقیت های بزرگی که اف-15 بدست آورد، کم کم از گوشه و کنار صحبت طرحی که این جنگنده موفق را تبدیل به یک بمب افکن سبک نماید شنیده می شد. در آن زمان، تنها بمب افکن سبک نیروی هوایی یعنی هواپیمای اف-111 بازنشست شده بود و می بایست هرچه سریعتر، جای خالی این بمب افکن پر می شد. در ابتدا، نیروی هوایی مخالف تبدیل اف-15 به یک بمب افکن بود، چرا که اعتقاد بر این بود که با تبدیل این جنگنده به بمب افکن، قابلیت های رزمی آن در نبردهای هوا به هوا به شدت کاهش می یابد. اما پس از پیاده ساختن این طرح، نتیجه کاملاً برعکس از آب درآمد. بله، اف-15 پتانسیل تبدیل به یک بمب افکن موفق را در حالی که هنوز هم واقعاً یک «عقاب» بود داشت. -------------------------------------------------------------------------------- F-15E یا مدل بمب افکن هواپیمای اف-15 -------------------------------------------------------------------------------- این مدل از اف-15، در جنگ عراق در سال 1991، نقش عمده ای را در بمباران اهداف معین شده بازی کرد. گفته می شد در آن زمان تنها دو هواپیما با آسودگی کامل به انجام عملیات بر فراز عراق می پرداختند: یکی هواپیمای F-117 که یک هواپیمای مخفی از دید رادار بود و دیگری، همین اف-15 سترایک ایگل بود که به دلیل مانور پذیری و چالاکی بی حد و مرزش، به راحتی می توانست پس از انجام عملیات، منطقه نبرد را ترک کرده و بدون هیچ آسیبی به پایگاه بازگردد. فیلم های واقعی که از نبرد این هواپیما در زمان جنگ عراق تهیه شده است، مو را بر اندام راست می کند. اما این در حالی است که خلبانان این هواپیما، اظهار کرده اند که عملیاتشان را با آسایش کامل انجام داده اند. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای اف-15 ایگل در حال لندینگ یا فرود -------------------------------------------------------------------------------- F-15 با چه تسلیحاتی تجهیز شده است هواپیمای اف-15 ایگل، همانند هواپیماهای قبلی نیروی هوایی، می تواند موشک های سایدویندر AIM-9 که یک موشک حرارت یاب است و همچنین موشک راداری اسپارو AIM-7 را حمل نماید، اما علاوه بر این موشک های همیشه در صحنه، موشک بسیار خطرناک و کشنده آمرام AIM-120 که یک موشک «شلیک کن، فراموش کن» است، می تواند روی هواپیمای اف-15 نصب شده و به راحتی سلطه آسمان پهناور را به «عقاب» واگذار نماید. چرا که حمل ترکیبی از این موشک ها به وسیله شاهین تیز پروازی چون F-15 دیگر جایی برای دیگر هواپیماها در آسمان باقی نمی گذارد. سابقه نبردهای F-15 Eagle 1- اسرائیل، 1979: سرنگونی پنج فروند میگ سوریه 2- اسرائیل، 1981: حمله به راکتور هسته ای اوسیراک عراق 3- اسرائیل، 1982: حمله به لبنان توسط اسرائیل 4- عربستان سعودی، 1984: سرنگونی دو فروند فانتوم ایرانی به وسیله اف-15 های عربستان 5- اسرائیل، 1985: عملیات حمله اسرائیل به تونس 6- نیروی هوایی آمریکا، نیروی هوایی عربستان، 1991: شرکت در عملیات جنگ عراق 7- نیروی هوایی آمریکا، 1991: عملیات Northern & Southern Watch در جنگ عراق 8- نیروی هوایی آمریکا، 1995: عملیات در بوسنی و هرزگوین 9- نیروی هوایی آمریکا، 1998: عملیات روباه صحرا در عراق 10- نیروی هوایی آمریکا، 1999: عملیات در کوزوو به وسیله نیروهای متحد 11- نیروی هوایی آمریکا، 2001: عملیات جنگ افغانستان 12- نیروی هوایی آمریکا، 2003: عملیات آزادی عراق -------------------------------------------------------------------------------- هواپیماهای اف-15 در حال پرواز در کوهستان -------------------------------------------------------------------------------- مدل های مختلف F-15 Eagle اولین نمونه ی هواپیمای اف-15 با نام F-15A به عنوان اولین نمونه این هواپیما به تعداد 355 فروند تولید گردید. مدل دو نفره یا مدل آموزشی این جنگنده با نام F-15B یا TF-15 به تعداد 57 فروند برای مقاصد آموزشی ساخته شد. مدل جدید این جنگنده یا سیستم های اویونیکی و موتورهای پیشرفته تر، با نام F-15C با برد بیشتر به تعداد 408 فروند توسط شرکت مکدانل داگلاس به تولید رسید. همچنین از همین مدل، مدلی آموزشی نیز با نام F-15D به تعداد 61 فروند طراحی و ساخته شد. مدل بعدی این هواپیما، مدل مشهور F-15E بود که همانطوری که گفته شد، دارای قابلیتهای چشمگیر هوا به زمین و توانایی بسیار در هدف قرار دادن اهداف زمینی بود. از هواپیمای اف-15، مدل های صادراتی نیز تولید گردید که از جمله ی آن ها می توان به اف-15 اسرائیلی، اف-15 های عربستان صعودی و اف-15 های ژاپن اشاره کرد که البته هواپیماهای ایگل ژاپن با کد J شناخته می شوند. همچنین، به تازگی، کره جنوبی نیز سفارش این هواپیما را به دولت آمریکا تسلیم کرده است که قرار است اف-15 های تحویلی به کره جنوبی، مدل K نامیده شوند. در سال های اخیر، برنامه هایی نیز برای تولید نمونه ای از اف-15 با کد PDF برای ایفای نقش هواپیمای F-22 با هزینه کمتر در نظر بود که سرانجام لغو شد. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای F-15E در حال حمل بمب های مختلف -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای اف-15 با آنکه بیش از 30 سال از حضورش در نیروی هوایی آمریکا و چندی از کشورهای دیگر می گذرد، اما بازهم جوان، نیرومند، سرحال و جنگنده می نماید. احتمال فراوان می رود که مدل های ابتدایی این جنگنده تا سال 2010 از خدمت بازنشسته شوند و مدل های جدیدتر نیز، پس از تکمیل حضور هواپیمای پیشرفته F-22، از خدمت نیروی هوایی ایالات متحده خارج شوند. -------------------------------------------------------------------------------------------------------- منبع : http://air.blogfa.com
  10. بسمه تعالی سوخوی30 ام (Su-30M) یک جنگنده چندمنظوره ی دونفره است که به طور کامل با جنگنده ی لاکهید مارتین F-15E ایالات متحده برابری می کند. مدل MK نوع ویژه ی صادراتی این جنگنده است. سوخوی30 یک مدل توسعه یافته از خانواده ی جنگنده های موفق سوخوی27 (فلانکر) است که توسط دفتر طراحی سوخو در مسکو به انجام رسیده و به وسیله ی شرکت ایرکوت (IRKUT) تولید شده است. در این جنگنده از ادوات آویونیک و سیستم های ناوبری مشابه استفاده شده در سوخوی37 جهت ایجاد برتری هوایی و مانورپذیری بالا استفاده شده است. این جنگنده به موشکهای هوا به زمین بسیار دقیق مجهز شده است که یک مدل از این موشکها بردی برابر 120 کیلومتر دارد! نیروی هوایی هندوستان 40 فروند از این جنگنده را در سال 1996 سفارش داد سپس 10 فروند دیگر را نیز به سال 1998 بر آن افزود. به سال 2006 ، 18 فروند SU-30K به سطح تکنولوژیکی مدل MKI ارتقا داده شدند. اولین 10 فروند نمونه ی آماده شده ی از مدل MKI مجهز به سیستم تغییر بردار رانش (یعنی خروجی متغیر موتورها) و رادار بهبود یافته در سپتامبر 2002 آماده گشتند ولی مرحله نهایی تکامل این جنگنده تا سال 2004 به طول انجامید. صنایع هوای فضای هندوستان (HAL) پس از اطمینان از کیفیت بی نظیر این جنگنده، قراردادی را با روسیه برای تولید (مونتاژ) 140 فروند از این هواپیما تحت نظارت شرکت سوخو در هندوستان بین سالهای 2003 تا 2017 به امضاء رساند. اولین نمونه ی مونتاژ شده در هندوستان در نوامبر 2004 به نیروی هوایی هند تحویل گشت. تعداد 38 فروند SU-30MKK و 24 فروند مدل ناونشین SU-30MK2 که قابلیت تغییر بردار رانش ندارند، هم اکنون در نیروی هوایی چین مشغول خدمت می باشند. در سال 2003 مالزی سفارش 18 فروند SU-30MKM را به روسیه داد که قرار است بین سالهای 2006 تا 2007 تحویل داده شوند. این در حالی است که کشور مالزی پیشتر جنگنده های F/A-18C از ایالات متحده دریافت کرده بود و پس از قیاس، جنگنده ی سوخوی30 را بسیار بالاتر تشخیص داد. کابین خلبان کابین خلبان دو نفره است. سیستم های آویونیک سوخوهای مخصوص نیروی هوایی هند (SU-30MKI) توسط شرکت RPKB ساخته شده اند. (Ramenskoye Design Bureau) نمایشگرهای LCD درون کابین ساخت شرکت تالس (Thales) (همان سکستانت فرانسه= Sextant Avionique) هستند که شامل 7 نمایشگر LCD رنگی و یک نمایشگر سربالا (Head Up Display) مدل VEH3000 می باشند. شش نمایشگر 127 در 127 میلی متری و یک نمایشگر 152 در 152 میلی متر است. SU-30MKI همچنین یک مکان یاب جهانی با دقت بسیار بالا ساخت شرکت ساژم (SAGEM) فرانسه و یک مکان یاب لیزری دارد. در کابین عقب نیز، یک صفحه ی نمایش تک رنگ بزرگ جهت هدایت موشکهای هوا به زمین تعبیه شده است. ZHUK-27 SU-30M یا با رادار بسیار قدرتمند N010 ZHUK-27 ساخت فازاترون مجهز می شود یا از رادار پالس – داپلر NIIP N011M بهره می برد. در مدل SU-30MKI از رادار N011M استفاده شده است که می تواند همزمان تا 15 هدف هوایی را رهگیری کند. همچنین سنسورهایی برای کنترل فضای پشت هواپیما تعبیه شده و اطلاعات آن در صفحه ی رادار منعکس می شود. تسلیحات این جنگنده به توپ بسیار قدرتمند 30 میلی متری GSH-301 با 150 تیر فشنگ مجهز شده است.در این جنگنده 12 مکان حمل تسلیحات پیش بینی شده است که می تواند تا میزان 8000 کیلوگرم مهمات را به همراه غلافهای هدایت لیزری و سیستم منحرف کننده ی موشکهای ضدهوایی حمل کند. موشکهای هوا به هوا SU-30M همانند مدل SU-30 می تواند هم زمان دو هدف هوایی را رهگیری کند. این جنگنده حداکثر تا 6 موشک هوا به هوای میان برد از نوع R-27RE (این موشک در ناتو به نام َAA-10C یا ALAMO-C شناخته می شود) می تواند حمل کند.همچین موشکهای R27TE (نام ناتو = AA-10D یا ALAMO-D) و موشکهای ویمپل RVV-AE (نام ناتو = AA-12 ADDER) نیز از جمله ی تسلیحات است. AA-12 R-27 در یک ماموریت رهگیری هوایی به طور معمول از دو موشک میان برد AA-10D و شش موشک بردکوتاه حرارت یاب از نوع ویمپل R-73E (نام ناتو = AA-11 یا ARCHER) استفاده می شود. موشکهای هوا به زمین این جنگنده یک سیستم با صفحه ی نمایش بزرگ هدایت موشکی دارد. موشکهای هوا به زمین شامل چهار موشک ضدرادار، شش موشک بسیار دقیق هدایت لیزری یا شش موشک بردکوتاه هدایت تلویزیونی می شوند. این هواپیما همچنین دارای جایگاه مخصوص پرتاب موشک دوربرد 120 کیلومتری نیز می باشد. برای پرتاب به سوی اهداف دور از موشکهای KH-29 (نام دیگر: AS-14) استفاده می شود که برای این مسافتهای دور همزمان از دو صفحه ی نمایش هدایتی استفاده می شود. این موشک بسیار قدرتمند دارای سرجنگی 317 کیلوگرمی می باشد. از دیگر موشکهای دوربرد می توان به موشک KH-31A (نام دیگر: AS-17 یا Krypton) و موشک KH-59M (نام دیگر: AS-18 یا Kazoo) اشاره کرد. جنگنده ی سوخوی30 چینی هنگام شلیک موشک KH-31A برای ماموریتهای ضدکشتی از یک موشک مافوق صوت به نام Raduga 3M80E Moskit استفاده می شود. موشک Moskit سایر تسلیحات قابل حمل از دیگر مهمات هوا به زمین این جنگنده می توان انواع بمب، راکت و غلافهای راکت انداز را نام برد. همچنین این جنگنده می تواند بمب های AB-500 ، KAB-500KR و KAB-1500KR و راکتهای 80 میلی متری و 130 میلی متری و 250 میلی متری (موسوم به S-25) را حمل و پرتاب کند. قابلیت عملیات ضدعمل الکترونیک این جنگنده مجهز به یک رادار ضدعمل الکترونیک پیشرفته می باشد که توسط وزارت دفاع هند به اسرائیل سفارش داده شده و اکنون در هند ساخته می شود. موتورها SU-30MK به وسیله دو موتور ساخت ساترن AL-37FP با قابلیت تغییر بردار رانش (خروجی موتور تغییر جهت می تواند بدهد) به پرواز در می آید. این همان موتوری است که بر روی جنگنده ی سوخوی37 نیز نصب شده است. سیستم هدایت و کنترل این جنگنده بر اساس محاسبات و کنترل سیستم بردار تغییر جهت هر موتور عمل می کند. خروجی های موتور تا 15 درجه در طرفین می توانند تغییر جهت دهند. در هنگام معیوب شدن این سیستم، خروجی های موتور توسط سیستم هیدرولیک هواپیما به حالت عادی بازگردانده می شوند. این جنگنده به طور معمول 5090 کیلوگرم سوخت را در سه محل تعبیه شده در داخل بدنه ی هواپیما می تواند حمل کند که با احتساب مخازن سوخت خارجی این مقدار به عدد 9400 کیلوگرم می رسد. این جنگنده همچنین مجهز به غلاف مخصوص سوختگیری هوایی است. برد عملیاتی این جنگنده تا 3000 کیلومتر است که با استفاده از امکان سوختگیری هوایی این مقدار به 5200 کیلومتر افزایش می یابد. سیستم فرود این جنگنده از سیستم هیدرولیکی برای جمع کردن سه چرخ هواپیما استفاده می کند که توسط شرکت Hydromash ساخته شده است. برای جلوگیری از داغ شدن چرخها پس از ترمز از یک سیستم خنک کننده الکتریکی استفاده می شود. همچنین یک چتر ترمز برای کاهش سرعت هنگام فرود در انتهای بدنه تعبیه شده است. داستان پرفراز و نشیب SU-30MKI در نیروی هوایی هند جنگنده ی سوخوی30 نخستین بار برای تامین نیاز اتحاد شوروی پیشین تکمیل شد. اما به علت دارا بودن امکانات و طراحی فوق العاده با موفقیت تمام توانست به بازار هواپیماهای چندمنظوره دست یابد. (Multi Role) با این وجود، نخستین مشتری این هواپیما، یعنی کشور هند دشواری های بسیاری با آن داشته است و تحویل این جنگنده به هند به علل عدم تکمیل طرح، تا به حال چندین بار به تعویق افتاده است. هواپیمای سوخوی30 (فلانکر) در ابتدا Su-27PU نامیده می شد. این هواپیما از نمونه ی دوسرنشینه و آموزشی Su-27 به نام Su-27UB برگفته شده بود. نمونه ی اصلی Su-27 اگرچه تک سرنشینه بود، ولی برد و مداومت پروازی زیادی داشت که این مداومت پروازی در مدل دوسرنشینه Su-27UB به علت گنجایش کمتر مخازن سوخت، بسیار کمتر بود ولی مدل UB بازهم یک هواپیمای دوربرد به شمار می آمد. در سال 1985، Su-27UB وارد خط تولید شد و در همین سال نیز کار روی تغییر آن به یک جنگنده ی بسیار دوربرد آغاز شد. برنامه ی Su-27UB در سال 1986 آغاز شد. باید برد Su-27UB با سوختگیری هوایی باز هم بیشتر می شد تا این جنگنده بتواند در اعماق خاک اروپای غربی به عملیات بپرازد. بنابراین یک غلاف سوختگیری هوایی در سمت چپ بدنه نصب شد. با اضافه شدن این غلاف، سیستم جستجوگر Infrared یا IRST (سیستمی که بدون رادار و با استفاده از حرارت موتور هواپیمای دشمن، آن را رهگیری می کند) به سمت راست هواپیما منتقل شد و با این کار زاویه ی دید بهتری نیز برای خلبان ایجاد شد. دومین نمونه ی Su-27UB به عنوان نخستین جنگنده ی عملیاتی رهگیر و دوربرد و با نام Su-27PU استفاده شد. در جریان یکی از پروازهای آزمایشی دوربرد، این هواپیما در مدت 15 ساعت و 24 دقیقه، مسیر 13440 کیلومتری بین مسکو و کامسامولسک را با انجام 4 سوختگیری هوایی پیمود و دوباره به پایگاه خود بازگشت. آزمایشها بسیار موفقیت آمیز بودند و نشان دادند که Su-27 باید توانایی انجام پروازهای دوربردتر نیز داشته باشد. بنابراین باید به سیستم های آویونیک دوربرد بسیار دقیق و مطمئن و راحتی خلبان توجه بیشتری می شد. بدین ترتیب تغییرات دیگری نیز در دو پیش نمونه ی Su-27PU داده شد. تقویت بخش مرکزی و سیستم لندینگ (ارابه ی فرود) برای تحمل وزن برخاست بیشتر از جمله تغییراتی بود که ناشی از حمل سوخت بیشتر ناشی شده بود. در پایان پروژه ی تکمیل مدل UB در 31 دسامبر 1989، نخستین پرواز خود را با ترکیب و تغییرات جدید انجام داد. به دنبال پایان آزمایشها در کارخانه و سفارش این نمونه به وسیله نیروی هوایی هند، هردو Su-27PU به مرکز پژوهشهای پروازی روسیه تحویل شدند. نخستین هواپیمای تولید شده در 14 آوریل 1992 اولین پرواز خود را انجام داد. این هواپیما به همراه دومین نمونه ی تولیدی Su-27PU برای انجام آزمایشات بیشتر در کارخانه و نیروی هوایی هند استفاده شدند. در آن زمان این دو هواپیما سیستم های جنگ افزاری نداشتند اما توانایی سوختگیری هوایی و تجهیزات هدایت و آویونیک دوربرد و دقیق خود را حفظ کرده بودند و با رنگهای سفید، قرمز و آبی دوباره رنگ آمیزی شده بودند. این هواپیماها با عنوان Su-27PUD به گروه آکروباتیک خلبانان آزمایشگر در ژوکوفسکی تحویل داده شدند. در بین سالهای 1992 تا 1998 تنها تعداد انگشت شماری از این هواپیما ساخته شد. سوخوی به امید این که سرمایه گذاری روی یک هواپیمای جدید، آسانتر صورت می گیرد، این سوخوی27 جدید را Su-30 نامید اما مشتری اصلی با این طرح موافقت نکرد و به زودی سرمایه گذاری روی این طرح قطع شد. بنابراین تنها 5 فروند PU به هند تحویل داده شدند و 8 فروند دیگر به دلیل نبود سرمایه جهت تکمیل، در کارخانه متروک ماندند. این شکست سنگین، سوخوی را ناامید نکرد و این شرکت به بازاریابی برای این هواپیما جهت مشتریان جدید پرداخت و آن را Su-30K نامید. سوخوی در عین حال که مدل Su-27PU را تکمیل می کرد، یک نمونه ی تک سرنشین با نام Su-27P نیز طراحی کرد و ساخت. سیستم های این نمونه نیز همانند Su-27PU بود. اما تک سرنشین بودن آن سبب شد که بهره برداری کامل از مداومت پروازی بالای این هواپیما غیرممکن شود و این نمونه به هیچ یک از مشتریان ارائه نشد. البته دو فروند از این نمونه به گروه خلبانان آزمایشگر موسسه پروازی گروموف تحویل شد و با نام Su-27PD به Su-30 های قبلی این گروه پیوستند. با پیش بینی نیاز اندونزی، یک نمونه ی تک سرنشینه ی دیگر به عنوان اثبات گر تکنولوژی بالای سوخوی27 به نام Su-30KI ساخته شد. از آنجا که برای هواپیمای دوسرنشینه و رهگیر Su-30KI مشتری پیدا نشد، سوخوی توانایی هوا به زمین محدودی به آن افزود و Su-30M (در این حالت M مخفف کلمه ی Multipurpose است) را تولید کرد. این نمونه با نام گذاری مجدد به نام Su-30MK فقط برای ارائه به مشتریان خارجی در نظر گرفته شد. سوخوی در نمایش این جنگنده – بمب افکن درنگ نکرد و آن را با جنگ افزارهای نمایشی در نمایشگاه هوایی پاریس در سال 1993 به نمایش گذاشت. با وجود رنگ آمیزی زیبا و خوشبینی مقامات سوخوی به فروش بالای این جنگنده، پس از مدتی کارشناسان و مقامات رسمی نمایشگاه متوجه شدند که این هواپیما یک فروند Su-27UB با کابین بدون تغییر بوده است! با وجود اینکه گفته می شود Su-27PU پیش نمونه و الگوی ساخت Su-30MK بوده است، اما به نظر می رسد که این هواپیما در آن زمان وجود خارجی نداشته است! در سال 1994 با تغییر یک فروند از هواپیماهای Su-30 ، تکنولوژی بالای این جنگنده به نمایش درآمد. این هواپیما دارای غلاف سوختگیری هوایی، سیستم های جهت مداومت پروازی طولانی تر و تجهیزات آویونیک دوربردتر بود. اما هنوز فاقد سنسورهای لازم برای شناسایی اهداف زمینی و حمله به آنها بود و صفحات نمایشی LCD نداشت. این هواپیما برای شرکت در یک نمایش مهم در کشور شیلی، سراسر اقیانوس آتلانتیک را بدون سوختگیری هوایی! پیمود و پس از آن در نمایشگاه سال 1994 برلین و سپس در نمایشگاه فارنبرو شرکت کرد. Su-30MK با جگ افزارهای هوا به زمین نمایشی در این نمایشگاهها شرکت کرد و نمایشهای آن بسیار مورد توجه قرار گرفت. احتمال می رود علاقه ی هند نیز از نمایشهای همان سال سرچشمه گرفته باشد. نیروی هوایی هند (IAF) به منظور تکمیل و جایگزینی جنگنده های قدیمی خود نظیر میگ21 و میگ27 همواره از مشتریان خوب جنگنده های روسی بوده است. پیشتر از این، صنایع هوافضای هند تحت لیسانس شرکت میگویان گیرویچ، هواپیماهای میگ21 و میگ27 را تحت لیسانس تولید (مونتاژ) کرده بود. در آن زمان قرار بود جنگنده های MiG-29A جایگزین میگهای21 و فرسوده ی ناوگان هوایی هند شوند و شمار زیادی از این میگهای29 در هند مونتاژ شوند. با این وجود، هنوز درباره ی توانایی رزمی مدل A این جنگنده نکات مبهم و تردیدهای زیادی وجود داشت به خصوص پس از جنگ خلیج فارس و نبرد بالکان، توانایی هایی میگ29 بسیار مورد تردید قرار گرفته بود. هند به یک جنگنده ی چندمنظوره با توانایی حمل مهمات و برد پروازی زیاد نیاز داشت که این امر به هیچ وجه از پس جنگنده ی ضعیف MiG-29A بر نمی آمد. برخی از مقامات نیروی هوایی هند بر این عقیده بودند که به جای مدل A مدل MiG-29M خریداری شود که توانایی خوبی در Ground Attack دارد و سوختگیری هوایی نیز در آن پیش بینی شده است. اما مقامات عالیرتبه ی هند با این خرید موافقت نکردند (شاید دلائل سیاسی وجود داشت) افزون بر این، با توجه به سیاست سازمان صادرات جنگ افزار روسیه، پشتیبانی و خدمات خوب و مناسبی از میگ29 صورت نمی گرفت (؟) و این موضوع در اعتبار دفتر طراحی میگ تاثیر بسیار منفی گذاشته بود. بدین ترتیب هندی ها احساس کردند Su-30MK می تواند جانشین خوبی برای MiG-29M باشد. از سوی دیگر با توجه به اینکه سوخوی30 از همان نوع رادار سوخوی27 استفاده می کرد که برای هدایت مهمات هوا به زمین خود از سنسورهای ناشناخته ای استفاده می کرد این عقیده به وجود آمد که سیستم های هدایت تلویزیونی و هدایت راداری این جنگنده از MiG-29M ضعیف تر است. همچنین در نیروی هوایی با سابقه ای از جنگنده های دو نفره داشتند، دید مثبتی به این جنگنده وجود نداشت. اما سوخوی از سفارش هند برای خرید سوخوی30 تقریبن مطمئن شده بود به خصوص که پیشتر از این نیروی هوایی هند جنگنده ی Su-27IB را جایگزین سوخو24 های قدیمی و ضعیف خود کرده بود. با ادعای شرکت سوخوی مبنی بر توانایی های فوق العاده ی سوخوی30 ، علاقه ی هندی ها به سوخوی30 بازهم بیشتر شد. بالاخره در 30 نوامبر 1996 قرارداد 8/1 میلیارد دلاری برای خرید 40 فروند Su-30MK امضاء شد. در ضمن این قرارداد سوخوی متعهد شد این جنگنده ها را همگی با استاندارد ثابت MKI تحویل دهد. قرار شد نخستین گروه هواپیماهای تحویلی به هند از نوع Su-27K باشند که Su-30MK-I (سری 1) نیز نامیده می شوند و این گروه نخست از سوخوها برای آموزش و آشناسازی خلبانان هندی از مارس 1997 به کار گرفته شوند. به دنبال تحویل این نمونه های اولیه، 8 فروند از نمونه ی Su-30MK-II (سری 2) نیز در سال 1998 مجهز به سیستم های الکترونیکی ساخت Sextant Avionique فرانسه تحویل شدند. سیستم فرانسوی شامل LCD های رنگی، سیستم GPS ، تجهیزات ضدعمل الکترونیک ساخت اسرائیل و سیستم هدفگیری تصویری بسیار دقیق و یک گیرنده ی و هشداردهنده ی راداری بود که به خلبان اطلاع می داد توسط رادار دشمن مورد رهگیری قرار گرفته یا موشکی بر روی جنگنده قفل شده است. قرار شد که 12 فروند دیگر Su-30MK-III (سری 3) در سال 1999 و آخرین گروه 12 فروندی دیگر یعنی Su-30MK-IV (سری 4) با موتورهای بسیار پیشرفته ی تغییر دهنده خروجی AL-37FP در سال 2000 تحویل شوند. سیستم تغییر دهنده ی خروجی موتورها در این شکل به خوبی معلوم است: عملیاتی شدن Su-30MKI در هند پس از مونتاژ اولیه در هند، نخستین اسکادران این هواپیماها در نیروی هوایی هند در 11 ژوئن 1997 وارد خدمت شدند. در مارس 1998 این هواپیماها با شرکت در یک تمرین سخت و مهم با بمب های سقوط آزاد (غیرهدایت شوند) به 11 هدف حمله کردند. نیروی هوایی هند این توانایی را ناشی از تکنولوژی پیشرفته ی سوخوی30 می دانست ولی ناظران بی طرف نظامی، تنها توانایی خلبانان هندی را در این امر موثر می دانستند. و اما تحویل گروه 8 فروندی سری دوم در سال 1998 به دلیل آزمایشات هسته ای هند از طرف روسیه معلق ماند. ولی برخی ناظران نظامی دلیل این تاخیر را ناتوانی نیروی هوایی هند در تکمیل سیستم های الکترونیک پروازی مناسب برای این هواپیما دانسته اند. زیرا بر پایه ی قرارداد فی مابین هند و روسیه، سازمان پژوهش و توسعه ی دفاعی هند مامور تکمیل سیستم های کامپیوتری و الکترونیکی این هواپیما شده بود که در عمل به دلیل ناتوانی تکنولوژیکی هیچگاه موفق به اینکار نشد و نهایتن یک سیستم جایگزین از روسیه خریداری و نصب شد. همچنین نصب سیستم هدآپ (نمایشگر سربالا که اطلاعات پروازی را روی شیشه جلوی خلبان منعکس می کند) و همچنین سایر سیستم ها نظیر GPS ، سیستم های ناوبری دقیق، سیستم های ضدعمل الکترونیک، سیستم غلاف سوختگیری هوایی و . . . تا پایان سال 1998 به تعویق افتاد. هرچند وزیر دفاع هند این تعویق ها را به دشواری های موجود در زمینه اجازه ی واردات این گونه ادوات حساس از کشورهای غربی اعلام کرد. در سال 1999 تعداد درخواستی هند از روسیه از 8 فروند به 18 فروند افزایش یافت که با توجه به تاخیرهای ایجاد شده بسیاری از مقامات هندی این موضوع را توجیه ناپذیر می دانستند. در 28 دسامبر 2000 قراردادی برای تولید 140 فروند Su-30MKI با موتورهای تغییر دهنده ی خروجی AL-31FP در مدت 17 سال و نرخ تولیدی حدود 10 تا 12 فروند در سال با روسیه به امضاء رسید. ضمنن هند حق صادرات این جنگنده را نداشت اما به دلیل مشارکت مالی در تولید این جنگنده این اجازه را یافت تا سوخوی بدون هماهنگی هند اقدام به فروش این جنگنده به کشور دیگری نکند و در صورت فروش به کشور ثالث، هند در تولید آن مشارکت داشته باشد. بدین ترتیب نیروی هوایی هند تاسیساتی را با سرمایه گذاری 160 میلیون دلاری تاسیس کرد تا این جنگنده ها در آنجا مونتاژ شوند و در کل، محاسبات نشان داد که این مونتاژ حدود 10 درصد از قیمت تمام شده ی هر سوخوی30 را می کاهد. در سال 2000 دو فروند آواکس روسی A-50 با خدمه ی مجرب روسی به همراه یک اسکادران از سوخوهای هندی به کار گرفته شدند و ضمن این آزمایش مشخص گردید که توان رهگیری این هواپیما بدین ترکیب بسیار افزایش می یابد اما فرمانده نیروی هوایی هند با خرید A-50 مخالفت کرد و به جای آن خرید هواپیمای پیش اخطار فالکن ساخت اسرائیل را در نظر گرفت. فالکن اسرائیلی اکنون به نام کندر و برپایه ی هواپیمای ایلیوشین76 روسی برای نیروی هوایی هند ساخته می شود. A-50 روسی (Phalcon Delivered to India (Condor مخالفان هندی به بهانه ی اینکه این هواپیما بیش از حد پرهزینه و برد آن بیش از اندازه ی مورد نیاز هند است! به مخالفت با برنامه ی ساخت این هواپیما در هند پرداختند. ولی فرمانده ستاد هوایی هند در دفاع عنوان کرد که این جنگنده افتخار نیروی هوایی هند است. در برنامه ی رهگیری و شکار هوایی این جنگنده در نیروی هوایی هند، این جنگنده با چهار موشک دوربرد RVV-AE و چهار موشک بردکوتاه AA-11 تجهیز می شود. هرچند عنوان می شود که موشک RVV-AE هنوز عملیاتی نیست و بر روی هیچ جنگنده ای نصب نشده است. طبق آزمایشات خلبانان آزمایشگر نیروی هوایی هند، برد رادار این جنگنده 300 کیلومتر اعلام شد! که از برد رادار تمام جنگنده های غربی (منجمله رپتر و نایت هاوک) بسیار بیشتر است و می تواند به عنوان یک پیش اخطار آواکس، انجام وظیفه نماید. همچنین یک خلبان آزمایشگر هندی دیگر نیز ادعا کرد که تنها با 40 فروند از این هواپیما می توان تمام 700 فروند هواپیمای دیگر نیروی هوایی هند را در نبرد هوایی به راحتی نابود کرد. یک خلبان میگ29 هندی نیز دو نفره بودن سوخوی30 و حمل همزمان 12 موشک هوا به هوا را یک امتیاز بزرگ می داند که این امر (دو نفره بودن) از درگیری ذهنی شدید خلبان هنگام نبرد می کاهد هرچند ابعاد بزرگ این جنگنده، شناسایی جشمی و راداری آن را آسان می سازد. استاندارد روسی MKI تکمیل استاندارد MKI با مشکلات فراوانی همراه بود. پیش نمونه ی Su-30MKI با بکار گیری موتورهای تغییر دهنده ی خروجی AL-31FP و سیستم های الکترونیک روسی و رادار جدید فازاترون بر روی یک Su-27PU شکل گرفت و اولین پرواز خود را در یکم ژوئیه ی 1997 انجام داد. دومین پیش نمونه ی Su-30MKI روسی نیز در 23 آوریل 1998 پرواز کرد اما در جریان نمایش هوایی پاریس به سال 1999 ، کنترل هواپیما بر هم خورد و خلبانان مجبور به اجکت شدند. گفته می شود نخستین مدل عملیاتی هندی Su-30MKI اولین پروازش را در 23 سپتامبر سال 2000 انجام داده است. این نخستین پرواز Su-30MKI هندی بود که دارای سیستم های الکترونیک پروازی ساخت فرانسه، روسیه، اسرائیل و . . . بود! دومین پیش نمونه ی هندی Su-30MKI ستاره ی نمایشگاه هوایی سال 2001 هلند شد. این اولین نمایش پروازی جنگنده ی استاندارد و تکمیل شده ی Su-30MKI هندی بود. در جریان این نمایشگاه، فرمانده نیروی هوایی هند با آن پروازی نمایشی انجام داد و سپس در مصاحبه با خبرنگاران آن را بسیار تحسین نمود. امروزه انتظار می رود 50 فروند نمونه ی کامل و استاندارد شده ی Su-30MKI در نیروی هوایی هند مشغول خدمت باشند که بدین ترتیب رقیب نیروی هوایی هند یعنی پاکستان هیچ توانی برای روبه رو شدن با نیروی هوایی هند ندارد و از قبل شکست خورده به حساب می آید. اکنون گفته می شود هند در حال ارتقا این هواپیماست که گاهن با نام Su-35UB یا Su-37VB از آن یاد می شود. همکاری روسیه و هند، نمونه ی بسیار خوبی برای دست یابی کشورهای جهان سوم به جنگنده های پیشرفته و نسل پنجم محسوب می شود. چنین همکاری مشترکی، انبوهی از تجارب گرانبها را در اختیار نیروی هوایی ضعیف هند قرار داد. مشخصات کلی کشور سازنده: روسیه شرکت سازنده: سوخوی قیمت: 35 میلیون دلار آمریکا هواپیماهای معادل: سوخوی34 ، سوخوی33 ، سوخوی37، F-15E و F-14D طول بدنه: 94/21 متر ارتفاع از سطح زمین: 36/6 متر وزن خالص: 17700 کیلوگرم وزن نرمال: 25670 کیلوگرم حداکثر وزن: 34000 کیلوگرم حداکثر وزن مهمات قابل بارگذاری: 8000 کیلوگرم وزن نرمال بارگذاری: 1400 کیلوگرم حجم سوخت: حداکثر 5090 کیلوگرم در مخازن داخلی حجم کلی سوخت: 9400 کیلوگرم موتور: دو موتور توربوفن AL-31 سرعت نرمال: 1380 کیلومتر بر ساعت حداکثر سرعت: 2125 کیلومتر بر ساعت (3/2 ماخ در ارتفاع 10000 فوتی) درجه ی اوج گیری: 230 متر بر ثانیه برد عملیاتی: 3000 کیلومتر حداکثر برد با سوختگیری هوایی: 5200 کیلومتر حداکثر برد عبوری: 6990 کیلومتر مسافت لازم جهت برخاست: 550 متر مسافت لازم جهت فرود: 670 متر حداکثر شتاب g قابل تحمل: 9+
  11. جنگنده ي F.35 (با اسم آزمايشي x.35) نتيجه ي مناقصه ي جنگنده ي ضربتي مشترك(JSF) با اسم كامل(Joint Strike Fighter) مي باشد اما كليات طرح JSF به سالهاي 86 تا 91 باز ميگردد كه در آن زمان به دنبال اعلام نياز نيروي دريايي و هوايي براي جنگنده اي كم هزينه با كارايي بالا(و همچنين كم پيدا) براي جايگذيني جنگنده هاي F.14 و F.16 و F.18 شكل گزفت(البته از همان ابتدا برنامه ريزي براي سه مدل از اين جنگنده بود كه در ادامه خواهيد خواند) در ابتدا سه گروه براي اين پروژه اعلام آمادگي كردند شامله 1.لاكهيد مارتين 2.بويينگ 3.تركيب مكدانل داگلاس و نورثوپ گرومن به همراه هوافضاي انگليس البته گروه سوم بدليل ور شكست شدن مكدانل داگلاس از ميدان خارج شد و تنها گرومن توانست در طرح شريك شود و اين اولين بار بود كه يك هوا پيما براي سه نيرو طراحي مي شد(نيروي هوايي دريايي و سپاه تفنگداران دريايي) در سال 98 هر دو شركت بويينگ و لاكهيد اقدام به نمايش پيش نمونه هاي خود نمودند X-32 مربوط به بويينگ معروف به قورباقه ي چاق(اصلا جنگنده ي خوش استيلي نبود) و طرح X-35 شركت لاكهيد كه در نهايت لاكهيد بدليل برتري هاي طرح پيشنهادي مناقصه را برد اما دلايل برتري:طرح فن متحرك لاكهيد بسيار بهتر از طرح توليد مستقيم نيرو در X-32 و اما ديگر دلايل ريسك فني طرح لاكهيد كمتر بود هزينه ي نگهداري كمتر و قدرت رانش بيشتر دانست اما ويژگي هاي خود جنگنده F.35 قرار است در سه مدل ساخته گردد مدل A كه براي نيروي هوايي در نظر گرفته شده و جنگنده اي باقابليت پروازي عاديست و قرار است جايگزين فالكن (F.16) و A.10 گردد مدل B كه براي سپاه تفنگداران دريايي(USMC) طراحي شده و داراي برد زياد و قابليت نشست و برخواست كوتاه براي جايگزيني هايير در نظر است مدل C كه براي نيروي دريايي (USN) و نيروهاي انگليسي در نظر گرفته شده كه دارايي قابليت ناو نشيني و نشست و برخواست كوتاه است در مورد كم پيدايي جنگندهي F.35 بجز در مدلB بدليل عدم نياز جنگنده اي كم پيداستاز اصول كم پيدايي اين جنگنده مي توان به اسستفده از بدنه ي تقريبا يك پارچه اشاره كرد بدين معني كه ساختار بال با بدنه يكپارچه است بو بداخل بدنه فرو مي رود(برخلاف جنگنده هاي كنوني)در بدنه ي F.35 به ميزان قابل توجهي از مواد مركب استفاده گرديده كه اين به صرف هزينه ي كمتر و نگهداري آسانتر كمك مينمايد پسگرايي بال و دم نسبت به لبه ي جلويي 35 درجه و نسبت به لبه ي عقبي 15 درجه است سكانهاي عمودي ثابت هواپيما داراي پسگرايي تا 35 درجه و انحراف تا 25 درجه هستند(بعد از مدتها يك جنگندهي مدرن بر سلطه ي بيش از 50 ساله ي بالهاي پسگرا خاتمه داد) اما موتور اين جنگنده از موتور F.119 ساخت شركت پرات اندويتني استفده مي كند نكته جالب در مورد اين موتورها اين است كه با وجود فناوري پيشرفته و كارآمد آن، قيمت پايين تري نسبت به موتورهاي ديگر دارد و نگهداري آن نيز راحتر است هركدام از موتورها نيروي پيشراني به اندازه 15420 كيلوگرم و با استفاده از پس سوز (afterburner) اين نيرو به 22675 كيلوگرم مي رسد. ساخت رادار F-35 را بخش سيستم هاي الكتريكي شركت نورثروپ گرومن عهده دار است و براي اين كار شركت گرومن دست به گسترش رادار APG-77 زده است و با مدرن كردن آن اميدوار است كه هوشمندترين رادار در حال حاضر راطراحي كند البته هيچگاه از توانايي هاي كامل اين رادار در انواع صادراتي استفاده نخواهد شد(شمار انتنهايي رادار از 62 براي رپتور به 21 براي F-35 كاهش يافته) گفته ميشود F-35 به تجيزات داخلي الكترونيك يكپارچه مجهز است(همانند رپتور) كه براي كاهش هزينه ها در تمام جنگنده ها از تجيزات استاندار استفاده خواهد شدهمچنين اين جنگنده به همراه رادار خود از سامانه ي SA براي هرچه راحت تر كردن كنترل رادار بهره ميبرد كه اين سامانه وضعيت آسمان نبرد دستورات و اجازه ي شليك موشكها و اسكن زميني و... را اجام مي دهد و گذارش مي نمايداز ديگر سامانه ها ميتوان به سامانه ي جلونگر فروسرخ كه به منظور پرواز در ارتفاع پايين و آشكار سازي عوارض زميني و پدافن هاي دشمن استفاده مي شود نام برد اما تسليحات F-35 داراي يك محفضه ي جنگ افزاري در زير بدنه است كه براي منظور هاي كم پيداييست در صورت عدم لزوممي تواند از آويزگه هاي زير بال نيز بهره ببرد در بعد كوتاه برد از موشكهاي رايج سايد وايندر (احتمالا در دو مدل X و M )استفاده خواهد كرد و در بعد ميانبرد از امرام استفاده ميكند(احتمالا از مدل C كه از يك جستجو گر چند طيفي براي ردگيري موشكهاي كروز كم پيدا بهره ميبرد) اما تسليحات اصلي جنگنده (چون وضيفه ي اصلي اين جنگنده نقش هجومي و ضربتيست)از انواع -55/78/87 CBU(اين ها بمب هاي خوشه اي با قدرت انفجاري ار حداقل22 كيلوگرم اين بمب ها بمب هاي هوا انفجاري هستند و قبل از رسيدن به زمين منفجر ميشوند و تاثير هولناكي بر روي وصايل زرهي و بخصوص نفرات پياده دارن چيزي شبيه مين در روي زمين بقدر وحشتناك هستند كه از آنها براي پاكسازي ميادين مين استفاده ميشود) تا بمب هاي هدايت دقيق (GBU) و درنهايت يكي از هولناك ترين بمب ها بمب هاي سري JADAM (مانند سري GBU) اين بمب ها تركش شونده براي منظور ها تهاجمي مستقيم استفاده ميشوند و درنهايت بمب هاي DAACM كه براي تهاجم عليه فرودگاه ها كاربرد دارند و انواع موشكهاي هوابه زمين باضافه ي يك توپ 27 ميليمتري ماوزر در نمونه هاي عادي و درنمونه هاي عمود پرواز از توپ هاي غلافدار استفاده ميكند درنهايت طبق برنامه ريزي ها قرار است مدل هاي A درسال ۲۰۱۱ ميلادي با قيمت ۴۰ ميليون دلار به فروش برسند و مدل CوB نيز در سال 2012 وارد خدمت شوند به هر حال اين نويد تولد آينده ي جنگنده هاي نوين است مقايسه ي F-35 با F-22 ربتور بسياري معتقدند اين دو جنگنده بسيار به هم شبيه هستند اما تفاوتها و شباهتها وروديهاي هواي كناري (بعدا تغييراتي كرد) دماغه و بال ذوذنقه اي و سكان عمودي دم مشابه هستند ولي از نظر كلي با وجودي كه رادار F-35 برداشتي با ماهيتي نا معلوم از رادار رپتور است تنها 40 تا 50 دصد توانايي آن راداراست و از نظر پنهانكاري اگر ما رپتور را يك توپ بيسبال در نظر بگيريم F-35 حكم توپ فوتبال را دارد و بازتاب راداريش بيشتر است در مديريت جنگ هاي نوين قرار است هر F-35 بتواند نقش 2 جنگنده ي F/A.18 را بخوبي ايفا كنددر حالي كه حداقل دو فروند F-35 براي ايفاي نقش يك رپتور نياز است
  12. هرکولس، اسب پیر و سخت کوش نیروی هوایی ارتش در 14 خرداد ماه سال 1342 نیروی هوایی ارتش به یکی از رویایی ترین هواپیماهای خود یعنی هواپیمای ترابری سی-130 ( هرکولس) مجهز شد . این هواپیماها امکانات ترابری ارتش را به مقیاس فوق العاده ای افزایش دادند. هرکولس دارای 4 موتور است و حداقل به 5 نفر خدمه ( خلبان . کمک خلبان .مهندس پرواز. ناوبر و مامور بارگیری ) نیازمند است. ارتش پس از سال 42 هم مدل های جدیدتر این هواپیما را در مقیاس وسیعی به عهده گرفت . ایران در طول جنگ به طور گسترده از هرکولس ها برای تخلیه مجروحین ، رساندن آذوقه و مهمات به رزمندگان ، جابه جایی نیروها و پیاده کردن چترباز استفاده کرد . هرکولس قابلیت حمل 92 سرباز مسلح ، یا 64 نفر چترباز ، یا 74 نفر بیمار روی برانکارد و یا 22 تن بار را داراست. در زلزله بم هم 14 فروند از این هواپیماها مامور کمک رسانی به زلزله زدگان شدند . http://img.photoamp.com/i/A6KGp.jpg فرود هرکولس و برج میلاد از نمایی زیبا اما تاریخچه ساخت هرکولس از قرار زیر است : در جنگ کره (53-1950) هواپیماهای ترابری ارتش آمریکا عمدتا متعلق به جنگ جهانی دوم بودند و ارتش آمریکا نیاز به هواپیماهای جدیدتری داشت. بنابر این در سال 1951 مناقصه ای برای ساخت یک هواپیمای ترابری نظامی به اجرا گذاشته شد . در این مناقصه طرح شرکت لاکهید برنده و سی-130 نامیده شد که بعد ها به هرکولس شهرت یافت . پس از گذراندن آزمایش های متعدد در سال 1956 خط تولید هرکولس راه اندازی شد. به زودی صادرات هرکولس هم آغاز شد و به نیروهای مسلح کشور های دیگر از جمله ایران راه یافت . هرکولس در جنگ ویتنام قابلیت های خود را به خوبی نشان داد . و به راحتی در باند های کوچکی که یک یا دو کیلومتر با ویت کنگ ها فاصله داشتند عملیات نشست و برخاست را انجام می داد . در چنین شرایطی برای اجتناب از برخورد با آتش دشمن ، گاهی زاویه فرود چنان تند بود که خلبان حتی قبل از تماس با زمین ، رانش ملخ های هواپیما را معکوس می کرد !!!! .... و همه این عملیات ها در نامناسب ترین باندها انجام می شد . هرکولس از هر نوع باند شنی ، چمنی ، خاکی و حتی باندهای آلوده به راحتی پرواز می کند http://img.photoamp.com/i/rhiGGr8c.jpg هرکولس نیروی هوایی آمریکا این هواپیما علاوه بر ترابری نظامی به عنوان هواپیمای تجسس و نجات ، گشتزنی ، پیش اخطار هوابرد و حتی بمب افکن هم به کار گرفته شده است. طراح این هواپیما ( ویلس هاکینز ) یکی از برجسته ترین مهندسان شرکت لاکهید بود که هواپیمای سی-130 شاهکار او محسوب می شود. هاکینز در سال 1937 مدرک کارشناسی خود در زمینه مهندسی هوافضا را از دانشگاه میشیگان دریافت نمود و همان سال وارد شرکت لاکهید شد. در سال 1951 که نیروی هوایی ایالات متحده از شرکت هایی چون بویینگ ، داگلاس ، فیرچایلد و لاکهید در خواست کرد یک هواپیمای بابری مقاوم طراحی کنند که ترکیبی از جیپ و کامیون و هواپیما باشد ، گروه طراحی هاکینز دست به کار شدند و هرکولس را طراحی کردند . اما سر طراح لاکهید کلارنس جانسون معتقد بود این طرح فاقد کارایی لازم است و با ارائه آن به نیروی هوایی آمریکا مخالفت می کرد. سرانجام طرح هرکولس و طرح های دیگر همزمان به نیروی هوایی ارائه شدند و ارتش آمریکا هرکولس را از میان رقبای دیگر برگزید . http://img.photoamp.com/i/JpPdLc.jpg ویلس هاکینز خالق هرکولس در حال حاضر بیش از 2260 فروند از هواپیماهای سی-130 در 70 نوع مختلف ساخته شده اند که در 67 کشور مشغول به خدمت اند . واین افتخاری بزرگ برای ویلس هاکینز به حساب می آید . او سرانجام در سال 2004 در سن 90 سالگی همراه با کوله باری از تجربه درگذشت. http://img.photoamp.com/i/m5rzrS.jpg هرکولس ها در پایگاه یکم مهرآباد این نکته هم جالب است که در تاریخ 7 آبان 1344 یک فروند از این هواپیماها با خدمه و خلبانان ایرانی ، برای اولین بار بر فراز اقیانوس اطلس در آمریکای شمالی فرود آمد ( 25 آبان 1344 ) . هواپیمای ترابری سی-130 هرکولس را باید بدون تردید اسب بارکش نه تنها نیروی هوایی کشورمان ، بلکه بسیاری از نیروهای هوایی کشورهای دیگر جهان به شمار آورد . نیروی هوایی ایران ابتدا در دهه 60 میلادی تعدادی( سی-130 ) مدل بی را خریداری نمود، ولی بعدا آن ها را به پاکستان فروخته و انواع پیشرفته تر آن یعنی( سی-130 ) ایی و اچ را جایگزین نمود ، که با وجود عمر و کارکرد فراوان ، همچنان سرپا و توانا می باشند. با وجود این که خاطرات تلخی مانند سقوط یک فروند سی-130 در 15 آذر سال 1384 در تهران و سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی در 7 مهر سال 1360 از این هواپیما در خاطر ما ایرانیان است ، اما این ها هیچ کدام از ارزش این هواپیمای افسانه ای کم نخواهد کرد و ما همچنان به خاطر خدمات بیشمار هرکولس ها در طول این 40 سال به آن ها مدیون هستیم !!!! http://img.photoamp.com/i/donKM.jpg فرود چتربازان ارتش جمهوری اسلامی ایران از یک فروند سی ۱۳۰
  13. http://i1.tinypic.com/sdgt1d.jpg ملقب بهs.37 گلدن ايگل جنگنده اي با بال پيشگرا كه توسط شركت سخوي براي رقابت در برنامه ي جنگنده نسل پنجم روسيه طراحي گرديد البته با اقبال كمي براي ورود به خدمت مواجه است كه علت آن قيمت زياد مواد مركب بال هاي آن است و اما پيشينه، در واقع مي توان گفت ايده بال هاي پيشگرا در اصل از ايده ي هواپيماي x.29 شركت گرومن گرفته شده كه يكي از موفق ترين ها در اين ضمينه است فوايد بال هاي پيشگرا: مهمترين فايده ي بال هاي پيشگرا در سرعتهاي فرو صوت و در ارتفاع پايين است كه بال هاي پيشگرا پايداري بيشتر و بسيار بهتري دارند اما در سرعت هاي فرا صوت اين كارايي اهميت خود را از دست مي دهد واين جاست كه بال هاي پسگرا بهتر نقش ايفا ميكنند براي جبران اين مشكل در s.37 بال هاي آن را كاملا از مواد گران قيمت مركب كه به تازگي در صنعت هواپيما استفاده ي چشمگيري پيدا كرده استفاده شده و اما ساير موارد به شرح زير است: بيشينه سرعت :2,500km/h سلاح ها:R-77, R-77PD, R-73, K-74 X-29T, X-29L, X-59M, X-31P, X-31A, KAB-500, KAB-1500 موتور: دو دستگاه AL-37FU(گونه اي ازموتور SU-37 )
  14. http://reza6662.persiangig.com/image/A10/1.jpg در واقع A-10 و OA-10 موسوم به Thunderbolt یا صاعقه، جزء اولین جنگنده های نیروی هوایی ایالات متحده هستند که برای پشتیبانی نزدیک از عملیات نظامی نیروی زمینی طراحی شده اند. طراحی آنها بسیار ساده است. این جنگنده ای است که می تواند علیه انواع ادوات و تجهیزات زمینی نظیر تانکها و سایر ادوات زرهی به کار رود و به راحتی آنها را منهدم کند. http://reza6662.persiangig.com/image/A10/2.jpg ماموریت این جنگنده می تواند شب یا روز برای حمایت از پیشروی نیروهای زمینی باشد. ماموریت دوم A-10 شناسایی و حمایت عملیات نیروهای ویژه (تکاوران) می باشد. تمامی این ماموریتها می توانند در ارتفاع بسیار پائین (چند متری) و یا ارتفاع بالا به خوبی هدایت و انجام شوند. عمده ترین ماموریت تاتدربولت حفظ برتری زمینی در ماموریتهایی از فاصله ی بسیار نزدیک می باشد. نیاز نیروی هوایی بر جنگنده ای با قابلیت حمل حداکثر مهمات بود که بتواند در ارتفاع بسیار پائین پرواز کرده و ماموریت خود را در نهایت دقت انجام دهد. همچنین قابلیت مانورپذیری بالایی در سرعتهای پائین داشته باشد و در همان حال بتواند با دقت بسیار زیاد اهداف زمینی را مورد اصابت قرار دهد. ماموریت تاندربولت به نحوی تعیین گشت تا بتواند در سرتاسر جهان عملیات کرده و از پایگاههای ناآماده با حداقل سرویس اولیه قادر به پرواز باشد. کابین A-10 از تیتانیوم ساخته شده و همچنین از مخازن سوخت خارجی نیز برای مداومت پرواز می تواند استفاده کند. جنگنده ی A-10 قدرت مانورپذیری خوبی در سرعتهای پائین دارد و دقت بسیاری نیز در هدفگیری اهداف داراست. این جنگنده به راحتی می تواند در ارتفاع حدود 1000 فوتی یا 300 متری پرواز کرده و از فاصله ی 5/1 مایلی یا 5/2 کیلومتری اهداف (مانند تانکها یا خودروهای زرهی یا توپهای ضدهوایی) را مورد اصابت قرار دهد. گستره ی عمل این جنگنده در یک نبرد بسیار وسیع است و می تواند از باندهای خاکی کوتاه و ناآماده به راحتی به پرواز درآید و بسیار نزدیک به خطوط مقدم، وارد عملیات شود. با استفاده از عینک پیشرفته ی مخصوص دید در شب، خلبان A-10 به راحتی می تواند در شب نیز به عملیات جنگی بپردازد. A-10 جنگنده ای تک نفره، با فضای محدود بالهای کوتاه و با دو موتور در انتهای هواپیماست که از نوع توربوفن ساخت جنرال الکتریک TF-34-100/A می باشند. هر موتور تراستی برابر 9000 پوند ایجاد می کند. موتورهای در انتهای هواپیما نصب شده اند و بالاتر از سطح بالها قرار دارند. توپ بسیار قدرتمند 30 میلی متری ساخت جنرال الکتریک به نام A/A49E-6 در نوک دماغه نصب شده است. سیستم توپ به وسیله مکانیزم الکترونیکی کنترل می شود و می تواند به وسیله سیستم هیدرولیک هواپیما دوباره فشنگ گذاری شود. سیستم های آویونیک هواپیما شامل سیستم ارتباط رادیویی و سیستم ناوبری (جهت یابی) و سیستم کنترل آتش و تسلیحات و هدفگیری دشمن است. همچنین یک عینک مخصوص دید در شب نیز وجود دارد. همچنین سیستم سربالا یا (Head Up System) نیز اطلاعاتی در مورد سرعت، ارتفاع پروازی و زاویه پروازی هنگام شیرجه به طرف زمین به خلبان می دهد. همچنین سیستم اخطارگر کاهش ارتفاع و سیستم قفل بر روی هدف (LASTE) یا (Low Altitude Safety and Targeting Enhancment) که امکان خطای هدفگیری را بسیار کاهش می دهد تعبیه شده است. در دماغه نیز سیستم جستجوگر لیزری بسیار دقیق، غلاف شناسایی نوری (Infrared) ، سیستم ضدعمل الکترونیک جهت انحراف موشکهای ضدهواپیما از جمله ی این تجهیزات است. توپ بسیار قدرتمند و مهلک A-10 تا 3900 گلوله در دقیقه می تواند آتش کند و این گلوله ها حتا در ادواتی مانند تانکها و زرهپوش های دشمن به راحتی نفوذ می کنند. برخی از مهمات مورد حمل A-10 دارای سیستم هدایت بعد از پرتاب، ناوبری و محافظت در برابر عمل الکترونیک دشمن هستند که از این جمله می توان به موشک هوا به زمین AGM-65 (موسوم به ماوریک) و موشک هوا به هوای کوتاه برد AIM-9 (موسوم به سایدوایندر) اشاره نمود. تاندربولت2 مجهز به سیستم دید در شب به نام NVIS (یا Night Vision Imaging Systems) است که به علت دارا بودن کاناپی (شیشه خلبان) وسیع، امکان دید بسیار وسیعی را در شب برای خلبان به وجود می آورد. محفظه ی کابین خلبان از پوشش بسیار مستحکم و ضدزره تیتانیومی ساخته شده است که ضمن حفظ جان خلبان از ادوات کنترل پروازی نیز محافظت به عمل می آورد. نوع طراحی بدنه ی A-10 امکان خوبی را برای نبرد نزدیک و دقیق با دشمن پدید می آورد. این بدنه به راحتی در برابر توپهای ضدهوایی 23 میلی متری مقاومت می کند و هیچگونه آسیبی به سیستم های آن وارد نمی شود. مخازن سوخت داخلی و خارجی هواپیما نیز از فوم های مخصوصی ساخته شده اند تا هواپیما پس از اصابت فورن مشتعل و منفجر نشود. همچنین سیستم هیدرولیک مضاعف به خلبان در مواقعی که سیستم هیدرولیک اصلی هواپیما از کار افتاده است کمک می کند تا بدون دردسر پرواز کرده و خود را به پایگاه برساند. نوع طراحی ساده A-10 این کمک را می کند که به راحتی در پایگاههایی که امکانات محدودی دارند و نزدیک به خطوط دشمن هستند به سرعت سرویس و تعمیر شده و به عملیات بازگردد. بسیار از قطعات دوتایی این هواپیما نظیر موتورها، چرخ ها و سیستم نگهدارنده ی هواپیما در خط افق (Horizontal Stabilizers System)، به راحتی با یکدیگر قابل تعویض هستند. اولین نمونه ی A-10 به تاریخ 1975 تخویل پایگاه هوایی Davis-Monthan شد. این جنگنده نقش بسیار حیاتی در حفظ توان زمینی نیروهای ائتلاف و آمریکایی در جریان عملیات طوفان صحرا ایفا نمود. A-10 ها در جریان آزادسازی کویت حدود 7/95 درصد عملیات موفقیت آمیز در انهدام تانکهای T-72 ، نفربرهای زرهی و توپهای ضدهوایی صدام به انجام رساندند که این در تاریخ جنگهایی هوایی یک رکورد دست نیافتنی محسوب می شود. در جریان عملیات طوفان صحرا، این جنگنده ها حدود 8100 سورتی پرواز جنگی انجام دادند و 90 درصد از موشکهای شلیک شده ی AGM-65 (ماوریک) توسط همین A-10 ها انجام پذیرفت. جنگ خلیج فارس: ماموریتی ویژه برای تاندربولت تجهیزات الکترونیکی جدید و ماموریتهای پیشرفته، حیاتی دوباره به A-10 بخشید. در مدت 5 سال در دهه ی 1970 ، نیروی هوایی ایالات متحده 3 نوع هواپیمای جدید تحویل گرفت که در آینده به قلب تپنده ی این نیرو در جنگهای آینده تبدیل شدند. نخستین آنها جنگنده ی موفق F-15 ایگل با توانایی بالا در همه گونه عملیات معرفی شد و جنگنده ی برتری هوایی ایالات متحده لقب گرفت. پس از آن F-16 موسوم به Fighting Falcon در سال 1978 وارد خدمت گردید و نقش های گوناگونی در عملیاتهای نظامی برعهده گرفت و سپس نوبت به معرفی A-10 یا Warthog (گراز زگیل دار) رسید که بعدتر به نام تاندربولت یا صاعقه شناخته شد. چند دهه پس از آنکه بالهای پسگرا (رو به عقب) و دماغه های نوک تیز، نمای استاندارد ظاهری هواپیماهای جنگنده شده بودند، در سال 1976 جنگنده ی A-10 که تاندربولت2 (صاعقه) با ظاهر بسیار غیرمعمول خود تعجب همگان را برانگیخت؛ از میان ویژگیهای آن می توان بالهای ضخیم،‌ مستقیم و دماغه ی پخ، حداکثر سرعتی که به سختی به هواپیمای P-51 ماستانگ جنگ جهانی دوم می رسید. P-51 موسوم به ماستانگ http://www.btinternet.com/~lee_mail/P51-4.jpg این هم پرواز زیبایی از P-51 به همراه A-10 http://reza6662.persiangig.com/image/A10/7.jpg دم دوتایی بسیار بزرگ و دو موتور توربوفن که در بالاترین بخش عقبی بدنه نصب شده بودند، اشاره کرد. این طراحی عجیب و بسیار غیرمعمول بی دلیل نبود. پس از جنگ ویتنام و به کار گیری هواپیماهای F-105 و F-4B در حمله به اهداف زمینی، A-10 اساسن به منظور حمله به اهداف زمینی و مقاومت بسیار بالا در برابر خسارتهای وارده از طرف آتشبارهای زمینی، طراحی و ساخته شد. به ویژه در دورانی که ایالات متحده در جنگ سرد با اتجاد جماهیر شوروی به سر می برد، تنها یک ماموریت ویژه برای A-10 ها در نظر گرفته شده بود: از بین بردن لشکر عظیم تانکهای بلوک شرق. در آن روزها گروههای بی شماری از تانکهای T-62 و T-72 شوروی در آلمان شرقی و در نزدیکی مرز آلمان غربی و دیگر کشورهای اروپایی موضع گرفته بودند و در این سوی مرزها، صدها A-10 با موشکهای ضدتانک و توپهای 30 میلی متری مرگبار خود انتظار آنها را می کشیدند. این تقابل هنگامی به شکل حاد خود در آمد که نیروهای ارتش سرخ شوروی به سال 1968 کشور چکسلاواکی را اشغال کرده و دولت دمکراتیک آن را ساقط کردند و نظام کمونیستی خود را بالاجبار بر مردم آن کشور تحمیل کردند. توان آتش A-10 تنها ویژگی این هواپیما نیست. مقاومت بسیار بالا در برابر پدافند شدید نیروهای شوروی می توانست تهاجم همه جانبه ی آنها را با تاخیر مواجه کند. مساله ی مهمی که با رسیدن نیروی هم پیمان حتا می توانست سرنوشت جنگ را بدون استفاده از سلاحهای هسته ای تغییر دهد. خلبانان این هواپیما که از نقش تاخیری خود به خوبی آگاهی داشتند، خود را به شوخی «سرعت گیر جاده» می نامیدند. نیاز به هواپیمای ضدتانک هیچگاه انکار نمی شد ولی در مورد اینکه آیا A-10 می تواند این وظیفه را برعهده بگیرد یا خیر، مباحث بسیاری درگرفت. مقامات بلندپایه ی نیروی هوایی تمایل داشتند برای انجام این ماموریت، گونه ی بهسازی شده ای از F-16A را جایگزین A-10 کنند و پس از پایان جنگ سرد و پیروی ایالات متحده، شایعاتی ایجاد شد تا این جنگنده را به گورستان هواپیماها بفرستند. این شایعات هیچگاه از سوی مقامات رسمی تایید نشد، ولی شواهد بسیاری بر این مدعا وجود داشت. برنامه ی تمرینات پروازی خلبانان A-10 کاهش یافته بود و حتا به نیروهای تحت تعلیم در پایگاههای هوایی گفته شد که در آینده برنامه های آموزشی آنها تغییر اساسی خواهد کرد. http://reza6662.persiangig.com/image/A10/3.jpg اما وقوع جنگ سال 1991 در خلیج فارس و نمایش تماشایی و بسیار پرقدرت A-10 ها در از بین بردن صدها دستگاه تانک و خودروی زرهی صدام در جریان عملیات طوفان صحرا، نشان داد که طراحی این جنگنده بسیار دقیق و عاقلانه و کاملن منطبق با ماموریتهای محوله بوده است. A-10 ها در این نبرد حتا موفق به از بین بردن 2 فروند هلیکوپتر سنگین Mi-24 عراقی گشتند که از نظر آماری آنها را حتا از F-16ها نیز چابک و نیز برتر نشان می داد! A-10 ثابت کرد که جنگنده ای پرتوان و قابل اطمینان است. گراز شب در پائیز سال 1990 و هنگامی که شعله های جنگ در خلیج فارس زبانه کشید، نیاز به تغییراتی در A-10 ها آشکار گشت. زیرا این هواپیما را برای نبرد با نیروهای شوروی و آن هم در اروپا آماده کرده بودند. هنگامی که ارتش ایالات متحده در خلیج فارس درگیر جنگ شدید شبانه با واحدهای گارد ریاست جمهوری صدام شد، نیاز به A-10 بیشتر نمود پیدا کرد.. دو تن از فرماندهان عالیرتبه ی نیروی هوایی با یکدیگر گروهی از خلبانان داوطلب را آماده ی ماموریتی ویژه کردند: پرواز در میان نبرد در تاریکی مطلق. خلبانان از LCD های 6 اینچی رنگی متصل به جستجوگرهای مادون قرمز روی موشکهای هوا به زمین ماوریک خود بهره می بردند. هنگامی که خلبانان تمام موشکهای ماوریک خود را شلیک می کردند از منورهای روشن کننده استفاده می کردند. این گروه به همراه یک اسکادران دیگر با همین روش، تعداد بسیار زیادی از تانکها، نفربرهای زرهی و توپهای صدام را از بین بردند و به عنوان افتخاری بزرگ برای فرماندهان این عملیات، این گروه پروازی تمام ماموریتهای خود را با موفقیت کامل و بدون تلفات انجام داد. A-10 نام جدیدی به خود گرفته بود: «نایت هاگ» یا گراز شب. این موفقیتها و پیروزیهای چشمگیر در نبرد با عراق، نظر بسیاری از بدبینان و منتقدان را نسبت به این هواپیما تغییر داد. A-10 در حال شلیک موشک AGM-65 (ماوریک) http://reza6662.persiangig.com/image/A10/4.jpg خلبانان A-10 در جریان جنگ خلیج فارس، سپاسگذار مهندسانی بودند که با طراحی بی نظیر خود، مقاومت این هواپیما را در برابر ضربات وارده به بالاترین حد رسانده بودند به گونه ای که آنها می توانستند با هواپیمایی سوراخ سوراخ شده، سالم به پایگاه خود بازگردند. بخشی از قابلیت هایی که این جنگنده را بی نظیر می سازد به قرار زیر است: کابین خلبان A-10 با پوششی از تیتانیوم حفاظت می شود و سیستم های اضافی بیشتری نیز در محلهای گوناگون برای حفاظت بیشتر در برابر پدافند زمینی روی این هواپیما نصب شده است. موتورها که در قسمت عقبی بدنه و در بالاترین نقطه روی دو ستون نصب شده اند، ساخت جنرال الکتریک بوده و TF-34-100A نام دارند. که دارای نسبت کنارگذر زیاد و صدای کم بوده و به راحتی در منطقه ی جنگی قابل تعویض یا تعمیر هستند. خروجی این موتورهای مستقیمن بالای سکان افقی هواپیما قرار دارد و در نتیجه از آنها در برابر موشکهای ضدهوایی گرمایاب حفاظت می کند. شیشه ی کابین خلبان 5/1 اینچ ضخامت دارد و گلوله ی 23 میلی متری ضدهوایی بر آن بی تاثیر است. این هواپیما قادر است تنها با یکی از 2 دم انتهایی خود به پرواز ادامه دهد. سوخت در مخازن جاسازی شده در قسمت ارابه ی فرود حمل می شود و در نتیجه در صورت صدمه دیدن بالها، خطری مخازن سوخت را تهدید نمی کند زیرا در همه ی جنگنده ها، سوخت در محفظه ی درون بالها ذخیره می شود. مخازن سوخت همچنین از سیستم های ضدحریق بسیار کارآمد بهره می جویند. برای مثال در چندین مورد، مخازن سوخت هواپیما دچار آتش سوزی شده بودند و خدمه تنها زمانی از این موضوع آگاه شده بودند که هنگام تخلیه ی مخازن با تفاله ها و ته نشین های کربنی برخورد کرده بودند. این امر کارایی بسیار قدرتمند سیستم های ضدحریق را ثابت می کند. در عملیات طوفان صحرا، دو خلبان A-10 که سیستم های هیدرولیک هواپیمایشان به شدت صدمه دیده بود، توانستند با کمک سیستم های دستی به سلامت به سمت پایگاه بازگشته و بر زمین فرود آیند. این سیستم های دستی، سیستم های هیدرولیک را قطع کرده و هدایت با سیم (هدایت مکانیکی) را ممکن می سازند. همچنین خلبان دیگری موفق شد در حالی که 2 تیر از 3 تیر طولی نگهدارنده ی اصلی بال هواپیمایش به شدت آسیب دیده بود به سلامت فرود آید. یک خلبان دیگر پس از اینکه هدف 4 گلوله از یک سلاح بسیار قدرتمند ضدهوایی 57 میلی متری قرار گرفت و در بدنه ی هواپیمایش 378 سوراخ ایجاد شد، توانست به راحتی به پایگاه خود بازگردد. کاری که بدون وجود صفحه ی محافظ بسیار قدرتمند تیتانیومی، ناممکن بود. امروزه A-10 که اساسن برای حمله به اهداف زمینی تغییرات و بهسازی های فراوانی را به خود دیده است، پا را از ماموریت اصلی خود فراتر برده است. A-10 هایی که امروزه پرواز می کنند، آنهای نیستند که در جنگ خلیج فارس برعلیه صدام به کار رفتند. شاید بد نباشد که این A-10 های جدید را A-10P معرفی کنیم تا نشان دهیم تا چه حد با پیشینیان خود متفاوت هستند. کلید اصلی این بهسازی ها را شاید بتوان در اضافه کردن سیستم های کامپیوتری هدفگیری بسیار دقیق و ایمن در شرایط پرواز در ارتفاع کم (LASTE) دانست. این سیستم ها در جنگ خلیج فارس نیز روی A-10 ها نصب شده بودند ولی در آن هنگام این تکنولوژی جدیدی بود که برای استفاده در میادین نبرد واقعی چندان مناسب نبود زیرا خلبانان تمرین کافی با سیستم های جدید نداشته بودند. نصب این سیستم های کامپیوتری در جنگنده های امروزی بسیار رایج و متداول است. اگرچه A-10 به سیستم هایی نیاز داشت تا با کمک آنها بتواند از ارتفاعهای بالا نیز سلاحهای خود را به سوی اهدف شلیک نماید. در جنگ خلیج فارس خلبانان از ترس پدافند پرحجم عراق، ارتفاع پروازی خود را در حدود 12 هزار فوتی حفظ می کردند. ارتفاعی که از برد بیشتر موشکهای شانه پرتاب عراقی نظیر سام7 بیشتر بود. اما در این ارتفاع دقت نشانه روی A-10 کاهش پیدا می کرد که این مشکل را با افزایش حجم شلیک و مهمات استفاده شده جبران می کردند. گاهی برای اطمینان از نابود شدن یک واحد توپخانه ی عراق، به پرتاب 12 بمب از 2 هواپیما نیاز ایجاد می شد. توپ 30 میلی متری بسیار قدرتمند A-10 با قابلیت نفوذ در زره تانک و نفربر خلبانان عملیات طوفان صحرا، ساعتهای زیادی را صرف یادگیری علوم پرتاب بمب و استفاده از LASTE های اولیه نمودند. این آموزشها، شامل اندازه گیری دمای محیط اطرف، غلظت رطوبت هوا در آن ارتفاع، زاویه ی شیرجه و محاسبه ی سرعت باد مخالف بود که به خلبان اجازه می داد تا تنظیمات سیستم نشانه روی را با شرایط محیطی سازگار کند. خلبانان به خوبی می دانستند که مجبور خواهند بود تا تمام این محاسبات را در چند ثانیه انجام دهند؛ درست هنگامی که دماغه ی A-10 به سوی زمین بود و هواپیما با سرعت به سمت هدف شیرجه می رفت. به هر حال خلبانان به سرعت مشغول فراگیری و کسب مهارت در انجام این محاسبات سخت و پیچیده شدند. اگرچه این محاسبات ذهنی در تمرینها بسیار سخت و طاقت فرسا بودند ولی کارایی خود را در طول عملیاتهای جنگی به خوبی نشان دادند. در واقع هیچ تکنولوژی دقیقی وجود نداشت و پرتاب دستی بمب در آن هوای ناآرام تنها به مهارت و هنر خلبان بستگی داشت. LASTE پایان تمام این مشکلات بود. قلب این سیستم، کامپیوتری است مشابه آنچه که در هواپیمای A-7 (موسوم به کروسیر2) از آن استفاده می شد. سیستم مورد نظر به طور منظم اطلاعات دریافتی از LCD های سربالا (Head Up Display) را پردازش می کند و خلبان تنها در مدت زمان شیرجه به سمت هدف، نشانگر هدف را روی آن متمرکز می سازد تا سیستم LASTE زمان مناسب برای شلیک سلاحها را به خلبان اعلام کند. هواپیماهایی که از هدایت دستی برای پرتاب بمب استفاده می کردند به این سیستم مجهز شدند و این آغاز تغییرات بود. قبل از نصب LASTE روی هواپیماهای A-10 ، خلبانان مجبور بودند برای حفظ آمادگی و دقت 300 تا 400 بار پرتاب بمب را انجام دهند تا به نتیجه ای مناسب دست یابند. ولی با نصب سیستم های LASTE یک خلبان تازه کار هم به راحتی می تواند به اهداف حمله کرده و آنها را منهدم کند. هم اکنون اگر یک A-10 به یک تانک حمله کند، تانک شانسی برای سالم ماندن نخواهد داشت. دقت در هدفگیری دیگر به مهارت خلبان بستگی ندارد و این کار تمامن به سیستم های کامپیوتری سپرده شده است و یک خلبان تازه کار همچون یک خلبان باتجربه می تواند در یک نبرد واقعی شرکت کند. موشک AGM-65 (ماوریک) در حال نصب بر روی A-10 http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/a1/AGM-65_Maverick2.jpg/300px-AGM-65_Maverick2.jpg برای برخی از خلبانان A-10 افزایش کارایی توپ 30 میلی متری پس از نصب سیستم LASTE بسیار شگفت آور است. پس از نصب LASTE کافی بود تا خلبانی نشانه گیر توپ را به سمت هدف مورد نظر گرفته و شلیک کند. با این سیستم به راحتی می توان از ارتفاع 15 هزار فوتی به اهداف شلیک کرد. گلوله ها از آن فاصله نیز بسیار موثر هستند و مهندسین A-10 بازهم در فکر افزایش این برد می باشند. LASTE با کمک سیستم کنترل دقیق وضعیت (PAC) یا (Precision Altitude Control) که به سیستم پایداری وضعیت SAS (معادل Stability Augmentation System) متصل است، دقت هدفگیری توپ را فوق العاده افزایش می دهد. تفاوت بسیار قابل توجه اندازه ی گلوله ی A-10 با نوع استفاده شده در F-16 http://reza6662.persiangig.com/image/A10/5.jpg
  15. يكي از قدرتمندترين جنگنده هاي موجود جهان، هواپيمایF-117 ، ملقب به «شاهين شب» است. شاهين شب نخستين هواپيماي رادارگريز (Stealth) است و اين خصوصيت مهم آن را از ديگر جنگنده هامانندF-15 متمايز مي سازد. تصميم ساخت اين هواپيما در سال ۱۹۶۸ ميلادي با دادن مجوز شركت هواپيماسازي لاكهيد مارتين گرفته شد. اين شركت نيز به سرعت تنها پس از ۳۱ ماه، نخستين پرواز آزمايشي شاهين شب را در ۱۸ ژوئن سال ۱۹۸۱ ميلادي در منطقه آزمايشي نوادا به نمايش گذاشت. از ميان ۵۹ فروند هواپيمايF-117، نخستين شان در سال ۱۹۸۲ ميلادي به نيروي هوايي آمريكا تحويل داده شد و در تابستان سال ۱۹۹۰ ميلادي نيز آخرين فروند اين هواپيما ساخته شد. به واسطه تكنولوژي رادارگريزي (Stealth) اين هواپيما و با استفاده از بمب هاي هدايت شونده ليزري، شاهين شب توانايي حمله به نقاط بحراني و غيرقابل نفوذ دشمن را دارد. نوآوري در طراحي كه يكي از شاخص هاي منحصربه فرد F-117 است توانايي جنگي بسيار بالايي را به اين پرنده آهني داده است. شاهين شب، تك سرنشين و مجهز به دو موتور توربوفن مدلF404 ساخت شركت جنرال الكتريك است كه تجهيزات گوناگوني را مي تواند به كار گيرد و مجهزبه يك سيستم ناوبري و نيز سيستم شكاري ـ رهگير وايونيك (الكترونيك هواپيما)پيشرفته اي است كه كار خلبان را سهل و قدرت عملياتي آن را افزايش مي دهد. آمريكا از اين جنگنده نامريي استفاده هاي بسيار زيادي مي برد. هر كجا كه احساس كند تجهيزات راداري دشمن قوي و پرقدرت است از شاهين شب براي انجام هرگونه عمليات نفوذي استفاده مي كند و با اطمينان در انتظار شنيدن خبرهاي خوش از عمليات شاهين هايش مي نشيند. شاهين شب تنها هواپيمايي بود كه توانست در عمليات توفان صحرا عليه عراق مجوز حمله به مركز شهر بغداد را بگيرد. در اين عمليات، آمريكا از ۳۶ فروندF-117 استفاده كرد اما همين چند فروند هواپيما ركوردهاي بسيار جالبي را بر جاي گذاشتند. به طور مثال از ۲۰۰۰ تن بمب و موشك براي انهدام نيروگاه هاي برق، پايگاه هاي نظامي، مركز رادارهاي دفاعي و. . . استفاده كردند، كه اكثر آنها بمبهاي هدايت شونده ليزري بود. شاهين هاي آمريكايي در اين عمليات حدود ۶۹۰۰ ساعت پرواز داشتند و با توجه به رادارگريز بودنشان به راحتي از تمامي حريم هاي هوايي عراق و كويت استفاده كردند بدون اينكه هيچ مزاحمتي از سوي رادارهاي دشمن را متوجه خود ببينند و خطري حس كنندپس از اين عمليات موفق بود كه به درخواست ناتو ۲۴ فروند از اين هواپيما در سال ۱۹۹۹ ميلادي به خدمت دو پايگاه هوايي اروپايي (پايگاه هوايي آويانو در ايتاليا و اشپانگاهلم در آلمان) درآمد. نخستين حمله شاهين شب در ۲۴ مارس ۱۹۹۹ ميلادي برعليه يوگسلاوي ثبت شده است. اين پرنده شب در يكي از شاهكارهاي خود كه پرواز بدون توقفي از هولومان ،يك پايگاه هوايي در آمريكا، به سمت كويت داشت ۱۸/۵ساعت به طول انجاميد و ركوردي براي هواپيماهاي تك سرنشين بر جاي گذاشت كه تا به امروز شكسته نشده است. F-117 اين ركورد را مديون مهندساني است كه قابليت سوختگيري در هوا را براي اين مخلوق شگفت انگيز منظور كردند. علاوه بر اين شاهين شب داراي دو محفظه تسليحاتي است كه انواع گوناگوني از موشك ها و بمب هاي هدايت شونده را مي تواند حمل كند و خلبان تنها با فشار يك كليد مي تواند سرنوشت يك منطقه يا يك پايگاه نظامي يا يك نيروگاه را تغيير دهد. این هواپیما در عمليات توفان صحرا در سال ۱۹۹۱ موفق شد با ۱۳۰۰ پرواز، ۱۶۰۰ نقطه و هدف مهم را مستقيماً مورد حمله قرار دهد . جدول مشخصات: نوع هواپيما: جنگنده تاكتيكي شركت سازنده: شركت هواپيماسازي لاكهيد مارتين قدرت موتور : ۱۰۶۰۰ پوند براي هر موتور طول: ۴/۱۹ متر (۶۳ فوت) ارتفاع: ۹/۳ متر (۱۲ فوت + ۵ اينچ) فاصله دو سر بال: ۱۳/۲متر (۴۳ فوت + ۱۴ اينچ) وزن: ۲۳۶۲۵ كيلوگرم (۵۲۵۰۰ پوند) سقف پرواز: ۴۵۰۰۰ فوت سرعت: ۶۰۰ مايل در ساعت (سطح دريا)حدود ۰/۹۲ Avia.ir
  16. kingraptor

    موتور هواپيما

    موتور هواپيما موتور هواپيما : چهار نيرو به هواپيماي در حال پرواز وارد مي شود : نيروي بالابرنده , از طرف هواست و به علت شکل بال بوجود مي آيد . نيروي مقاوم از طرف هواست و مانند اصطحکاکي است که در اثر حرکت يک جسم در يک سيال بوجود مي آيد . نيروي سوم نيروي وزن است و نيروي چهارم نيروي جلوبرنده . نيروي جلو برنده نيرويي است که آن را موتور ايجاد مي کند . کار اصلي اين نيرو خنثي کردن نيروي مقاوم است ؛ اما وظيفه ي دادن سرعت اوليه به هواپيما , همچنين کمک به نيروي بالا برد براي بالا بردن هواپيما , در مواقع خاص نيز , به عهده ي اين نيروست . انواع موتور : البته از ميان موتورهاي طبقه بندي شده در نمودار شماره 1 , فقط موتورهاي توربوجت , توربوپراپ , توربوشفت و پيستوني ملخي رايج است . در اين ميان موتور توربوجت و توربوفن از نوع موتور جت و بقيه از نوع موتور ملخي است . موتورهاي جت نيروي محرکه و موتورهاي ملخي توان توليد مي کننند . در موتورهاي ملخي , ملخ است که توان خروجي موتور ملخي را به نيروي محرکه تبديل مي کند. موتور توربوشفت در هليکوپترها کاربرد دارد ؛ ولي درباره ي چهار موتور ديگر مي توان گفت : -موتور هاي پيستوني بيش تر در هواپيماهاي سبک با سرعت و سقف پرواز کم کاربرد دارد. -موتور توربوپراپ بيش تر در هواپيماهاي باريو مسافربري کوچک کاربرد دارد . -موتورهاي توربوفن بيش تر در هواپيماهاي مسافر بري بزرگ و هواپيماهاي نظامي کاربرد دارد . -موتور توربوجت در برخي هواپيماهاي جنگي کاربرد دارد. موتورهاي پيستوني: موتورهاي پيستوني در ابتدا با آب خنک مي شدند به همين خاطر سنگين بودند و مبدل هاي حرارتي آن ها نيروي مقاوم زيادي توليد مي کرد . در سال 1908م موتورهايي ساخته شد که با هوا خنک مي شد . در اين موتورها پيستون ها به طور دوار در اطراف محور مرکزي قرار داشتند .موتورهاي پيستوني را مي توان از نظر چگونگي قرار گرفتن به سه دسته تقسيم کرد : 1.موتورهاي خطي 2.موتورهاي متقابل 3.موتورهاي شعاعي موتور توربوجت : ساده ترين نوع موتور توربيني , موتور توربوجت است . اجزاي تشکيل دهنده موتور توربوجت شامل است بر : 1.کمپرسور 2.محفظه ي احتراق 3.توربين 4.نازل در کمپرسور , فشار هوا بالا مي رود و سرعت آن پايين مي آيد . هواي پر فشار وارد محفظه ي احتراق مي شود و پس از پاشش سوخت , عمل احتراق صورت مي گيرد و دما و فشار افزايش مي يابد . سپس بخشي از انرژي صرف چرخاندن توربين و بخش عمدهي آن وارد شيپوره ميشود . در شيپوره گاز پر فشار , منبسط , و به انرژي جنبشي تبديل مي شود . نتيجه ي اين فرايند همان نيروي جلوبر است . به طور کلي مصرف سوخت در اين نوع موتور از ديگر انواع موتور بيش تر است . موتور توربوفن: فن اساسآ همان ملخ با تعداد بسيار بيش تر پره , اما در ابعاد کوچکتر است . نحوه ي توليد قدرت در مونور توربوفن نيز مانند ديگر موتورهاي توربيني است ؛ ولي فرق اساسي در چگونگي تبديل قدرت موتور به نيروي محرکه است. در موتور توربوفن بخشي از نيروي جلوبرنده ي حاصل از فن جلو وبخشي از آن ناشي از شيپوره ي خروجي موتور است . موتورهاي توربوفن نسبت به موتورهاي توربوپراپ در سرعت هاي زياد داراي راندمان بهتري هستند. موتورهاي توربوفن در محدوده ي سرعت هواپيماهاي مسافربري راندمان خوبي دارند و از نظر توليد سر و صدا نيز قابليت بهتري دارند . به همين علت در بيش تر هواپيماهاي مسافربري از اين نوع موتور استفاده مي شود . معمولأ براي افزايش راندمان موتور توربوفن بخشي از هواي عبور کننده از فن وارد موتور نمي شود و کانالي در اطراف موتور , آن را به بيرون هدايت مي کند . به اين عمل اصطلاحأ جريان سرد مي گويند و مزايايي از قبيل توليد نيروي جلو برنده ي جداگانه , خنک کاري موتور و….. دارد. موتور توربوپراپ: موتور توربوپراپ بسيار شبيه موتور توربوفن است ؛ با اين تفاوت که در آن به جاي فن چند ملخ قرار دارد . موتور توربوپراپ بخش اعظم گاز خروجي از محفظه ي احتراق را صرف چرخاندن توربين و از طريق نوربين ، صرف چرخاندن ملخ مي کند . عمده ي نيروي جلوبرنده در موتور توربوپراپ حاصل از چرخاندن ملخ است ؛ وليبخشي از اين نيرو نيز ناشي از شيپوره ي خروجي موتور است . از اشکالات عمده ي اين نوع موتور سر وصداي زياد آن است . اين نوع موتور بيش تر در هواپيماهاي باري و هواپيماهاي کوچک کاربرد دارد. موتور توربوشفت: موتور توربوشفت ، نوعي موتور توربيني و از نظر نحوه ي کار بسيار شبيه به موتور توربوپراپ است ، ولي سرعت چرخش ملخ موتور توربوشفت از سرعت چرخش ملخ موتور توربوپراپ بسيار کم تر است . در موتور توربوشفت ، هدف ، توليد قدرت زياد در دور کم است . از اين موتور معمولأ در هليکوپتر و کشتي استفاده مي شود . ملخ هليکوپتر و کشتي مانند ملخ موتور توربوپراپ وظيفه ي توليد نيروي جلوبرنده را به عهده دارد ؛ ولي با سرعت چرخش بسيار کم تر . گاز خروجي از موتور توربوشفت هيچ نقشي در توليد نيرو ندارد. http://nl.airliners.net/photos/photos/8/8/9/1198988.jpg