[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های worior

  1. [quote name='farhad29' timestamp='1360159632' post='298368'] برادر واریور آیا قصد ادامه دادن این مطلب زیبا را ندارید؟؟؟ بنده از وقتی که مطلب را خوندم منتظر بخش دوم بودم ولی دیگر نتوانستم طاقت بیارم [/quote] این مطلب نسبتا طولانی هست ، احتمالا 10 قسمتی خواهد شد ، اگر اجازه بدین بعد از کنکور ارشد مجدد شروع میکنم ، ... دوستانی که این مطلب رو دنبال میکنند به فهم دقیقی از مسایل دیپلماتیک جنگ سرد خواهند رسید ، مطلب بسیار زیبا و جالبی هست و توصیه میکنم کسی از دست نده ، در مورد جنگ دوم و پیمانهای مخفی ابرقدرتها و همچنین علل شکل گیری نبرد های مختلف هم ، هنری مطالب بسیار مهم و جالب توجهی داره که اگر عمری بود در سایت قرار خواهم داد ، ...
  2. [quote] اما از جهت نگهداری مهمات ذخیره و مباحث حفاظتی آن به نظر میرسد که ذوالفقار نسبت به تی 72 وضع به مراتب بهتری دارد! چون میتوان گلوله های ذخیره آن را در بخش عقبی برجک قرار داد! [/quote] توی دهلیز تی 72 نشستی ؟ مهمات در پایین و در داخل بدنه اصلی هستن نه توی دهلیز (یا تورت) که بیشتر ضعف برخورد از بالا داره تا از روبرو ، به نظرم ضعف آبرامز در این مورد بیشتر باشه ،...
  3. worior

    قاهر F-313

    سلام ... ماکت به نمایش درامده از این جنگنده دارای ظاهر خوبی هست ، اما حالا حالا ها نباید منتظر نمونه واقعی بود ، تست های بیشماری رو باید طی کنه و به احتمال زیاد در قسمت ورودی موتور ، نوزکان (دماقه) ، اون وینگلت های عظیم و انقلابی هورنر تیپ ! که علی الظاهر قابلیت فوقالعاده ای در حرکت در ارتفاع پست به این طرح میده و همچنین در ابعاد موتور و کاکپیت دستخوش تغییرات خواهد شد ، این نمونه ساخته شده (مدل ایرودینامیکی هست) که پس از قرار گیری اجزا نظیر مخازن مختلف ، پمپ های هیدرولیک ، ژنراتور ، فلای با وایر و زیرسامانه های کنترلی و ... ابعاد قطعاتی که باید ساخته و جایگذاری بشن بدست میاد ، و سپس مراحل تست های ارتعاش شکستن بال ، کانارد و ... به اجرا در میان ، در نهایت باید کلی ساعت تست های استال ارتفاع کم و ارتفاع زیاد ، بازگشت کنترل و بخصوص تست های گرم و مخرب شکستن بال و ... باید صورت بگیره .... در خوشبینانه ترین حالت کمتر از 3 سال آینده منتظر پرواز این مدل نباید بود و کمتر از 8 سال تولید انبوه صورت نخواهد گرفت ، مگر اینکه سرمایه گذاری زیرساختی عظیمی صورت بگیره ، ... از نظر موتور هم ، علت اینکه موتوری براش در نظر گرفته نشده چالش طراحی هواپیماست که در انواع حالت ها بروز پیدا میکنه ، معمولا باید وزن کل بدست بیاد تا بشه موتوری رو تخصیص داد ، و وقتی وزن کل و ماموریت تعریف شد ، اجبارا موتوری باید پیدا بشه که در این ابعاد جا بگیره و در این محدوده وزن باشه که بعیده بدون دستکاری مجدد طرح ! چنین چیزی رو براحتی پیدا کرد ، هرچند که الگوهایی برای تخمین توان موتور هست ، لیکن اگر میخواهید موتوری برای این طرح در نظر بگیرید باید چیزی رو پیدا کنید که حداقل نسبت رانش به وزن 0.4 داشته باشه ، و هرچه این نسبت بالاتر باشه توان جنگنده در سرعت ، مانور ، حمل بار و ارتفاع پرواز بیشتر خواهد شد ، به گفته سردار سلامی این جنگنده برای ارتفاع پست طراحی شده و این قابلیت رو داره که در کلاتر های زمین حذف بشه و اصلا دیده نشه ، که این هم یک نوع ماموریت هست و موتوری خاص میخواد ... [url="http://blog.seattlepi.com/aerospace/files/library/787staticfixbig.jpg"]http://blog.seattlep...taticfixbig.jpg[/url] [url="http://www.flightglobal.com/blogs/aircraft-pictures/assets_c/2010/06/CSeries%20Wing%20Testing%20June%202010-thumb-560x536-79527.jpg"]http://www.flightglo...0x536-79527.jpg[/url] اضافه کنم ، این طراحی برای ناونشینی مناسب و جالب هست ، بخصوص اینکه طول بال کمی داره و نوع بال های انتهایی قابلیت استفاده از ورتکس به منظور برآزایی در رژیم های سرعتی کم رو میده ، بخصوص لحظه خروج از عرشه و رسیدن به سرعت مناسب بر روی باند ، چرا که به محض بالا آمدن دماقه جریان چرخشی هوا در زیر بالهای عقب محبوس میشه و هواپیما بسرعت روی این جریان میفته ، حالا باید دید که عدم پایداری پس از اون چه مناسبتی و چه مانوری رو احتیاج خواهد کرد .
  4. برخی اهداف ارزش پدافندی ندارند که بخواد پدافند کوتاه بردی به عظمت پانتزیر که مخصوص حرکت با کاروان های نظامی هست در اونجا مستقر بشه ، بعلاوه اینکه اصلا نیازی نیست جنگنده های اسراییلی وارد خاک سوریه بشن و یا اینکه در محدوده پدافند های نقطه ای قرار بگیرن ، کافیه سینه کش بیان داخل و موشک کروز یا sdb در برد خارج از دید پدافندهای نقطه ای رها کنن ...
  5. دوستان طوری از مخالفان و حامیان بشار توی سوریه صحبت میکنند که انگار پدرانشون دارن اونجا میجنگن ! این همه تعصب برای چیه ؟!
  6. یه نکته رو در مورد این پرتاب بگم ؛ موشک به ارتفاع 120 کیلومتری پرتاب شد و محموله سالم تحویل گرفته شد ، این ارتفاع 20 کیلومتر بالای خط کارمن " karman line " هست ، کارمن خط جدا کننده جو از فضا هست که ارتفاعش 100 کیلومتر و کلیه مانورهای ری اینتری و اتفاق های مهم ورود به جو از ترموسفر به لایه های پایین تر از زمان وارد شدن به این خط شروع میشه ، در اصل هدف این آزمایش دریافت سالم محموله در یک مانور ورود مجدد به جو بوده که به حمدالله موفقیت آمیز بوده ....
  7. [quote] [url="http://mod.ir/sites/default/files/images/6_1.jpg"]http://mod.ir/sites/.../images/6_1.jpg[/url] [/quote] بیچاره انگار فهمیده چه بلایی قراره سرش بیاد ! حکمت اون سون سگمنت درشت چیه ؟!
  8. worior

    توسعه ارتش در دوره رضا شاه

    [center][b]به نام حق[/b][/center] [b]توسعه ارتش در دوره رضا شاه[/b] البته رضا شاه به آن اندازه درایت و بصیرت نداشت که بتواند ایران درهم ریخته و ناتوان را بدون بودجه و ارتش سر و سامان دهد و قدرت مرکزی را پس از نیم قرن بر کل ایران حاکم کند . اما چنانچه گفته شد سیاست انگلیس و سایر دول سرمایه داری در آن سالها این بود که دور تا دور شوروی را کشورهای قوی و یا حداقل نسبتا قوی محاصره کند تا مانع پیشروی نظامی و سیاسی کمونیست ها شوند . رضا شاه دارای خوی خشن و نظامی بود . وی با توجه به مشاوره هایی که از ژنرال های انگلیسی و مستشاران انها میگرفت دریافت که باید از نظر نظامی ، ساختار اساسی ارتش را تغییر دهد . این ارتش باید بگونه ای باشد که در درجه اول نیرویی ملی بوده و تحت تاثیر عشایر و اسلات و به طبع خان ها و امرای محلی نباشد . وی در اولین اقدام در سال 1308 بودجه ارتش را به میزان قابل توجهی افزایش داد و آن را به عدد تقریبی 14.5 میلیون تومان رساند که در ان زمان رقم حیرت آوری بود . این رقم طی 9 سال با 3 برابر افزایش به حدود 41 میلیون تومان رسید . ارتش ایران در سالهای مذکور از نظر تکنولوژیکی نیز توسعه یافت . در بخش آموزش ، دانشکده های متعدد ظرف یک دهه هزاران افسر و درجه دار را فارق التحصیل کرده و اصولا شکل نظامیان ایرانی را کاملا متحول کردند . رضا که میدانست یک ارتش جدید بدون جنگ افزار های مدرن نیرویی فاقد کارایی است دستور تجهیز نیروها را صادر و این امر سبب شد تا طی 2 دهه ، قدرت مرکزی ایران مجهز به سلاح های بسیار مجهز تر از ارتش قاجاریه شود . معطوفی در این باره آمار جالبی ارائه میدهد ؛ براساس این آمار تعد تفنگ های ارتش ایران از 37 هزار قبضه در سال 1300 شمسی به 507 هزار قبضه در سال 1320 افزایش یافته و مسلسل های این نیرو از عددغیر قابل اعتنای 66 قبضه به 8158 قبضه در سال 1320 میرسد . مطابق آمار در حالی که ارتش ایران در هنگام کودتای رضا خان تنها 66 قبضه توپ داشت در آخرین سال حکومت پهلوی اول ، از واحد های بزرگ توپخانه با 874 توپ برخوردار بوده است . ارتش ایران در این مدت همچنین به مرور از 118 تانک و زره پوش نیر برخوردار میشود .از طرف دیگر سازمان نیروی زمینی ایران نیز مدام بزرگتر میشد تا آنجا که سال 1319 یعنی یک سال قبل از هجوم متفقین به ایران به 18 لشکر (بیش از 200 هزار سرباز ) رسید . میتوان گفت این ارتش از نظر مقیاس از دوره نادر به این سو بی سابقه بوده است . البته رضا شاه این نیرو را برای ساماندهی بر اوضاع آشفته ایران شکل داده بود و تقریبا کلیه اقدامات خود را با هماهنگی دولت انگلیس انجام میداد . وی در این راه نیز موفق بود چرا که ارتش ایران از نظر نفرات و تجهیزات به چنان برتری ای بر قدرتهای محلی در استانهای فارس ، آذربایجان ، خراسان و سیستان و بلوچستان و سایر نقاط دست یافت ، که اصولا دیگر کسی به فکر سرپیچی از دولت مرکزی نبود . اما رضا شاه از اواسط دوران سلطنتش دو اشتباه همزمان را مرتکب شد که هر دو موجب سقوط او شد . اوا انکه با بی توجهی به مجلس شورای ملی ، شخصیت های ملی و مذهبی و فشار بر مردم و مبدل شدن به یک دیکتاتور بی رحم ، پایه های حکومت خود را سست کرد و از طرف دیگر با افزایش ارتباط با آلمان و رویگردانی از انگلس زمینه توطئه چینی ان دولت علیه خود را فراهم آورد . او با سفارش کشتی به ایتالیا و هواپیما به آلمان ، به انگلیس نشان داد که به دنبال ان است که در دنیای قرن بیستم نفوذ انگلیسی ها را در ایران کاهش داده و به سوی نازی ها و فاشیست ها برود . لندن که میدید فردی که تاج و تحت خود را مدیون حمایت از انگلیس است اکنون در بسیاری ازپروژه های نظامی و غیر نظامی مهندسان آلمان ، ایتالیا ، فرانسه و حتی شوروی کمونیست را به ژنرال های انگلیسی ترجیح می دهد بی سر و صدا و آرام آرام به دنبال سرنگونی رضا خان از طریق نفوذ در بین سرداران ارشد ارتش ایران رفت و در این راه آنچنان قوی عمل کرد که موفق شد رضاخان و ارتش بزرگش را در شهریور 1320 نجنگیده وادار به تسلیم کند . به هر تقدیر در بین سالهای 1314 تا 1319 رضا شاه هنوز برای توسعه ارتش فرصت داشت . وی به مرور با خرید ده ها کشتی کوچم و بزرگ ، یک نیروی دریایی متوسط را در خلیج فارس و دریای عمان پایه دریزی کرد . به گفته اسدالله معطوفی 2 ناو 950 تنی ، 4 ناو 330 تنی ، 3 ناوچه 75 تنی بخشی از این نیروها بودند که تحت فرمان سرهنگ غلامعلی بایندر در نیروی دریایی ایران خدمت میکردند . در بخش هواپیماهای جنگی نیز با خرید دهها هواپیما از شرکتهای یونکرس آلمان و دوهاویلاند روسیه در کنار تعداد زیادی هواپیمای اسیاد ، برگه پوتز از فرانسه و آداکس ، فیوری، هانیدو اکسفورد از انگلیس نیروی قدرتمندی در ایران شکل داد . این نیروها اگر چه در بخش دریا و هوا از قدرت بزرگ آن زمان بسیار کوچکتر و ضعیف تر محسوب میشدند ، اما بعنوان نیروی محلی و منطقه ای قدرت قابل توجهی محسوب میشدند . گذر زمان نشان داد زمانی که سران یک ارتش وابسته به خارح باشند از آن دست نیرو حداقل در برابر دشمن خارجی کاری ساخته نیست . [b]هجوم متفقین[/b] بزرگترین مشکل رضا شاه این بود که در میزان قدرت خود و وفاداری سران ارتشش دچار غرور بی پایه و نسبت به توانایی بریتانیای کبیر دچار "اشتباه محاسبه"شد . هنگامی که در سپتامبر 1939 برابر یا شهریور 1318 شمسی آلمان به لهستان حمله کرد رضا خان سعی کرد تا با اعلام بی طرفی ، به انتظار ادامه وقایع بنشیند . شکست لهستان ظرف یک ماه به دست آلمان رضا شاه را مطمئن کرد دوستان آلمانی اش به اتفاق ایتالیا محور پاریس - لندن را شکست داده اند . نویسنده کتاب روزشمار تاریخ ایران در این باره از قول دکتر متین دفتری نخست وزیر شاه مینویسد : " درهمان زمان شاه در جلسه ای در هیات وزیران با اشاره به پیشرفت های برق آسایهیتلر از وزرا درباره عاقبت جنگ سوالاتی کرد اما از پاسخ به آنها قانع نشد و با عصبانیت از همه آنها خواست تا مقالاتی مستند درباره جنگ (البته آن گونه که نظر او موافق باشد) بنویسند . متین دفتری که فردی "آلمان دوست" (ژرمانوفیل) بود بهترین مطلب را در مورد آلمان ها نوشت و در نتیجه مدتی بعد به نخست وزیری انتخاب شد ! (باقر عاقلی ج 1 ص 116) در 25 آذر همان سال رضا شاه با امضای پیمانی با ژاپم نیت واقعی خود را به انگلیسی ها که در آن شرایط " سخت ترین روزها " را میگذراندند نشان داد . اما واقعیت این بود که اگر تا آن تاریخ انگلیس نبرد را در سراسر اروپا به حریف قدرتمند خود واگذار کرده بود ، اما این دولت در خاورمیانه و سراسر آسیا هنوز قدرتمندترین دولت اروپایی به حساب می آمد . به دستور چرچیل سه لشکر از سمت هندوستان راهی آبهای جنوب ایران شدند تا دفاع از مناطق نفت خیز ایران را (میتوان این این نقاط را در آن زمان مناطق نفت خیز انگلیس نامید) در برابر هرگونه تجاوز احتمالی برعهده گیرند . شاه ایران که از یک طرف می دید فعالیت های جاسوسان وماموران آلمانی در ایران هر چند گسترده ، اما قادر به تاثیر گذاری به تحرکات انگلیسی نیست و از آن طرف احتمالا ماه ها تا ورود ارتش آزادی بخش آلمان ! به خاورمیانه فاصله است دست و پای خود را گم کرده خواستار امضای یک پیمان دفاعی با انگلیس و خرید 60 فروند هواپیمای جنگی انگلیسی شد که لندن هر دول این پیشنهاد ها را رد کرد . چرچیل نخست وزیر انگلیس دیگر به خوبی به نیت رضاخان پی برده بود (بویژه اینکه شاه نگون بخت نمیدانست هنوز بیشتر رجال دربار و ارتش وابسته به انگلیسی ها بوده و اخبار را به موقع به گوش سیاستمداران بریتانیایی میرسانند) اما اتفاقات فروردین تا خرداد 1319 (مارس تا ژوین 1940) رضا شاه را دوباره به آلمانها دلگرم کرد .military.ir ارتش رایش با بهره گیری از جدیدترین روشهای تهاجمی موسوم به "حملات برق آسا" قدرتی از ماشین جنگی خود به نمایش گذاشت که دنیا را شگفت زده کرد . آنها ماه مارس نروژ را و به دنبال آن در آوریل بلژیک ، هلند و لوگزامبورگ را به زانو دراوردند . البته این تمام ماجرا نبود . فرانسه قدرت اول زمینی اروپا تا آن تاریخ ، در عملیاتی اعجاب آور ، غافلگیر شده و بیش از 100 لشکر خود را در کمتر از 40 روز از دست داد . نیروهای رایش در ژوئن 1940 (خرداد 1319) 200 هزار سرباز انگلیسی را در کنار کانال مانش بدون ساز و برگ مختار بین ترک اروپا و مرگ رها کردند و البته سربازان ناامید انگلیسی راه اول را برگزیدند . پاریس نیز کمتر از سه هفته بعد تسلیم شد . چهار ماه بعد نیز انگلیس در زیر بمباران هواپیماهای آلمان اولین تهاجم جدی را پس از دو هزار سال به خاک خود (از زمان حمله سزار به ان کشور) تجربه کرد . پس از این اتفاقات مجارستان ، رومانی و بلغارستان به محور ایتالیا آلمان پیوسته و ارتش آلمان که اکنون به اوج قدرت خود رسیده بود در مارس 1941 (فروردین 1320) در نبردی از جنس حملات برق آسابه سرعت یونان و یوگوسلامی را تصرف کرده ، در یک قدیم تصرف کامل اروپا قرار گرفت . قیام رشید عالی گیلانی در عراق علیه نیروهای انگلیسی (که پس از سقوط دولت عثمانی در 1918 اداره آن کشور را برعهده داشتند) آنها را در بدترین شرایط ممکن قرار داد . آنها میدانستند که کشورهای ستم دیده آسیای از پیروزی آلمانها خشنودند و آن را نتیجه ضعف امپراتوری کهن سال انگلیس میدانند و هر لحظه ممکن است این اتفاقات آسیا را علیه استعمارگران بشوراند بنابراین لشکرهای انگلیسثی بزودی دست به کار شده ، با شکست انقلابیون عراقی بصره و به دنبال آن بغداد را تصرف کردند و از آنجا با حمله به سوریه و لبنان مانع از سقوط مستعمرات فرانسوی به دست طرفداران آلمان شدند . رضا شاه حیرت زده و از سرعت عمل انگلیسی ها که هم اکنون در نبرد مرگ و زندگی با آلمان دسته دسته شاهد غرق شدن کشتی ها مرگ ده ها هزار سربازشان در یونان ، جزیره کرت ، مصر و لیبی بودند با قبول پناهندگی رشید عالی گیلانی و وزرایش به ایران نشان داد قصد مرعوب شدن را ندارد . سرعت اتفاقات در این زمان به اندازه ای بود که اگر رضا شاه میخواست در نق یک "بازیگر" ظاهر شود ، باید از یک دستگاه دیپلماسی بی طرف و بسیار با سواد برخوردار میبود (به مانند ترکها و اسپانیایی هاکه توانستند تا آخر جنگ ، آلمان و انگلیس را بازی داده و داخل جنگ نشوند) و طبیعتا اقدامات دیکتاتور ایران در دهه اخیر سبب شده بود تا افراد خوش نام و غیر وابسته از دور او پراکنده شوند . اتفاق وحشتناک جنگ ماه بعد از سقوز بغداد رخ داد . در خرداد 1320 برابر با ژوئن 1941، 250 لشکر آلمانی ، ایتالیایی ، رومانیایی و فنلاندی با آنچه که میتوان عظیم ترین یورش تاریخ نام برد با عبور از مرز شوروی از سه سو ، مرکز (مسکو) ، شمال (لنینگراد) و جنوب (کیف) این کشور را مورد حمله قرار دادند . ارتش های مجهز آلمانی به ریاست مارشالهایی چون فون بوک ، فون روندشتت ، رومل ، فو پاوولوس و گودریان به گونه برق آسا تحت حمایت هزار بمب افکن و جنگنده به ارتش شوروی (که از لحاظ بزرگی دست کمی از آلمان نداشت بلکه حداقل 50 لشکر هم افزون بر آن داشت) حمله بردند . در چند هفته اول ، صفوف ارتش سرخ در هم شکسته و نیروهای آنها در جنوب و مرکز در دام افتادند مرگ صدها هزار سرباز روس در کنار تسلیم لااقل یک میلیون سرباز سرخ ، در ماههای ژوئن و ژولای زنگهای خطر را در لندن و واشنگتن به صدا دراورد . آنگلوساکسون پی بردند که اگر دیر بجنبند ، آلمانها با تصرف مسکو در کل سرزمین های اوراسیا (اروپا - آسیا) جایی تسخیر ناشده باقی نمیگذارند . برای آنها در این زمان دیگر بی طرفی جانبداران رضا شاه بازی ای بود که کسی حوصله آن را نداشت . آنها باید به ارتش گرفتار در دام شوروی سلاح و مهمات میرساندند وتنها راه برای آنها نیز مسیر خلیج فارس - شوروی بود . رضاشاه که در این زمان کاملا تهییج شده ، قصد مقاومت در برابر دشمن دیرینه ایران را داشت کاملا از یاد برده بود که باید چنین نبردی را به تنهایی در برابر شوروی و انگلیس ادامه دهد ، آنهم با سرداران و سیاستمدارانی که هیچ کدام علاقه ای به ترک زندگی اشرافی و حضور در جبهه ها ندارند. شاید اگر 18 لشکر او از انگیزه کافی برخوردار بودند میتوانستند آن قدر در شمال و جنوب متفقین را معطل کنند تا هیتلر به فکر رساندن واحد های برگزیده برای او بیفتند اما او حتی نمیدانست که خرابکاری مردانی مانند سرلشکر نخجوان اجازه (یک نبرد کوچک) را از ارتش او سلب خواهد کرد . به هر تقدیر اعزام لشکرهای مجهز انگلیسی از هند به عراق از یک سو و تمرکز نیروهای روس در شمال ایران از سوی دیگر رضا شاه را مطمئن کرد که روزهای سختی در پیش دارد . شوروی و انگلیس ابتدا از ایران خواستند تا آلمانها را از خاک خود اخراج کند . ایران این درخواست را رد کرد اما مسئولان ایران پس از آنکه از تمرکز لشکر نهم انگلیس در بصره با خبر شدند دستور اخراج تعدادی آلمانی ها را صادر کردند ، اما دیگر دیر شده بود . در آن برهه از زمان انگلیس و روسیه تنها چیزی را که تحمل نداشتند یک دولت بی طرف طرفدار آلمان بود . هدف آنها انتقال صدها هزار تن کالا و مهمات از دریای گرم جنوب به ارتش در حال عقب نشینی" سرخ " بود . تنها راه ارسال مهمات به شوروی از طریق دریا ، خلیج فارس و دریای عمان بود چرا که دریاهای یخ زده شمال (اقیانوس منجمد شمالی و دریای بالتیک) در اکثر اوقات یخ زده و مملو از زیردریایی های مخوف المانی بود . حسین مکی نیز در کتاب خود از قول جواد عامری کفیل وزارت خارجه وقت ایران نقل میکند کهانگلیس برای کمک به روسیه سه راه داشت ؛ اول ارکانترسک (در شمال دریای بالتیک) که 6 ماه از سال یخ زده بود . دوم ولادی وستک (از شرقی ترین نقاط روسیه در نزدیکی ژاپن) که 11 هزار کیلومتر با مناطق نبرد فاسله داشت و سوم راه ساده و بدون مشکل ایران . بررسی وقایع آن روزها نشان میدهد که روسها چندان تمایلی به حمله به ایران نداشتند چرا که به شدت درگیر حمله آلمان بودند . این احتمال وجود داشت که ایران با یک دفاع سرسختانه انها را دچار مشکل کند ، اما این انگلیس بود که علاقه زیادی به حمله داشت و حتی روسیه را مطمئن ساخت ، ایران دفاع چندانی نمیکند . گویا عوامل سرسپرده انگلیس در درون دستگاه رضا شاه آن قدر متعدد و فراوان بودند که لندن مطمئن بود نبرد ساده ای در پیش رو دارد . مکی در کتاب خود از قول عامری مینویسد ؛ "روسها تا 20 روز قبل از حمله (سوم شهریور) هنوز نمیداستند که باید قشون آنها از مرزهای شمالی ایران بگذرد و به سمت پایتخت حرکت کند . روسها میگفتند؛ در حالی که ارتش سره در چند جبهه با نیروی مهاجم آلمان در حال مقابله میباشد حمله به خاک ایران با وجود قشون مجهزی که تحت امر رضا شاه است معقول به نظر نمیرسد . اما انگلیسی ها با اصرار آنها را آسوده ساختند و اطمینان دادند که با نقشه دقیقی ایران را غافلگیر میکنند (تاریخ 20 ساله ایران ج7 ص 139 147 148) [b]حمله متفقین به ایران[/b] انگلیسی ها به گفته چرچیل از 20 تیرماه 1320 (43 روز قبل از حمله به ایران) تصمیم حمله به ایران را گرفتند و در این اقدام خود سه هدف را همزمان تعقیب میکردند ، اول رساندن کمک به شوروی در حال سقوط (با کمک امریکا) و این امر با وجود رضاشاه نمیشد . دوم ، حضور در ایران برای جلوگیری از حضور جاسوسان و کماندوهای آلمانی سوم تصفیه حساب با رضا شاه که اکنون دوره اش برای امپراتوری انگلیس به پایان رسیده بود . حمله به ایران 4 صبح روز سوم شهریور 1320 (اوت 1941)از سه محور اصلی شما (توسط روسها) و غرب و جنوب غربی (از سوی انگلیسیها) آغاز شد . با توجه به تغییر تکنیک جنگها لزوم در هم کوبیدن روحیه ارتش مورد تهاجم قرار گرفته ، مهاجمان کار خود را با بمباران شدید شهرهها و پادگان های ایران آغاز کردند و این درحالی بود که رضا شاه ساده لوح چون حمله روسیه و انگلیس را باور نمی کرد عمده نیروهای خود را همچنان در شهرها و دروز از مناطق مرزی پراکنده نگاه داشته بود . (چون سفارت انگلیس به او قول داده بود که حمله ای در کار نیست) تبریز ، رضائیه ، اردبیل ، خوی ، اهر ، میاندوآب ، ماکو ، مهاباد ، بناب ، رشت ، میانه ، اهواز و خرمشهر جوز اولین هدفهای بمباران بودند. پادگانها نیز با بمباران دقیق بسرعت ناکارامد شدند . از آن سو نیز نیروهای موتوریزه و مکانیزه شوروژی در دو محور جلفا - مرند و ماکو -قره ضیاءالدین وارد خاک ایران شده و مقاومت های پراکنده را به سرعت از سر راه برداشتند . در محور غرب ، نیروهای زرهی موتوریزه انگلیس به سرعت از محور خانقین - قصر شیرین داخل خاک ایران شده و مستقیما به سوی کرمانشاه راندند . در جنوب کشتی های غول پیکر و قدرتمند انگلیسی نیروی دریایی جوان ایران را در حمله ای ناجوانمردانه به توپ بستند و کل این نیرو به همراه سربازان شجاعش و ناخدا بایندر و ناخدا نقدی (فرمانده و رییس ستاد نیروی دریای) جان خود را دراه میهن فدا کردند . انهدام کامل نیروی دریایی ، نشان دهنده مخالفت دائمی استعمارگران با نیروی دریایی قدرتمند ایران حتی در قرن بیستم بوده و هست . اخبار جسته و گریخته حاکی از آن بود که در غرب و شمال ایران باز هم به رغم عدم آمادگی اریش ، مردم و عشایر آماده مبارزه با متجاوزان هستند و بسیاری از آنان تنها اسلحه میخواهند . اما در آن سوی میدان یعنی در مرکز کشور وmilitary.ir ستاد تصمیم گیری چه میگذشت ؟حسن مکی در کتاب خود از قول مقامات حاظر در جلسه ویژه ستاد جنگ که چهارم شهریور ماه با حضور رضا شاه برگذار شده بود حکایات جالبی نقل میکند که در حین تاسف بار بودن آموزنده است. با مطالعه این مسایل میتوان تصور کرددر حالی که کشور بزرگی مانند ایران با 18 میلیوت جمعیت و 18 لشکر و نیم میلیون تفنگ حداقل میتوانست چند سال لشکرهای کم روحیه و محدود انگلیس و روسیه را معطل کند ، چگونه بدلیل مسلوب الختیار بودن مشتی زمامدار فاسد با کمترین دفاع به زانو در آمد . در جلسه مذکور رضا شاه که دیگر از آن غرور و تحکم او اثری نبود ، از وزراو نظامیان میخواهد تا راهکار پیشنهاد دهند . وزرا نیز جلسه را به اختیار نظامیان میگذارند . چند تن از فرماندهان با حرارت صحبت از مقاومت و جنگ میکنند و اعلام میکنند که حاظرند در برابر متجاوزان مقاومت کنند ، اما صحبت که به سرتیپ رزم آرا و سرتیپ عبدالله هدایت که هر دو از اطلاعات بیشتری برخوردار بودند میرسد ، آنها میگوید ارتش ایران نمیتواند بجنگد چون فاقد وسایل موتوری برای نقل و انتقال بوده و حتی خواروبار یک هفته ندارد! .با همین سخنان تقریبا به جمع بندی میرسند که دفاع فایده ای ندارد و باید به دنبال صحبت با سفرای انگلیس و روسیه رفت . اگر سخنان رزم آرا درست بوده که باید تاسف خود ، چگونه یک ارتش بزرگ درحالی که میداند هر لحظه ممکن است مورد حمله قراربگیرد تا این اندازه غیر آماده است و اگر او در حال شانتاژ بوده باید گفت چگونه دهها سرلشکر و سپهبد و رضا خان این گونه تحت تاثیر حرف یک یا دو نفر با درجات نظامی پایینتر بوده اند . البته رزم آرا ، یکی از معدود افسران بسیار با سواد مسلط به علوم ارتش رضا شاه بود و شاید از روی غرض صحبتی نگرده باشد اما اینکه رضا شاه اجازه بدهد ارتشش این گونه توسط جند فرمانده منفعل شود هنوز بعد از 65 سال ، جای سوال و تعجب دارد . military.ir به هر تقدیر برگزاری جلسه و اتفاقاتی دیگر در طی 48 ساعت بعد نشان داد که قرار نیست هیچ اقدام متمرکز و مقتدرانه ای در برابر متجاوزان صورت بگیرد ، چرا که رضا شاه که میخواست با هیتلر متحد شود و ان گونه افکار بزرگ و عجیب و غریب در سر داشت تنها دو روز پس از حمله به التماس از سفرای روس و انگلیس میخواست قوای خود را عقب بکشند و او در مقابل هرچه بخواهد به آنها میدهد . اما در جبهه شمال ، غرب و جنوب هنوز جنگ خاتمه نیافته بود ؛ بخشی از مردم و ارتش بدون امید به کمک ، با متجاوزان مشغول نبرد بودند . لشکر هشتم پیاده (هندی - انگلیسی)به فرمان ژنرال "هاروی" در آبادان پیاده شده و ضمن حراست از مناطق نفتی به سوی شمال به حرکت درامدند . 5 گردان و هنگ توپخانه و چند واحد بزرگ هوایی نیز از منطقه خانقین ورود به خاک ایران را آغاز کرده و پیشروی کردند . در 45 کیلومتری کرمانشاه منطقه خطرناک و قابل دفاعی چون گردنه پاتاق (47 سال بعد منافقین در همین نقطه به تله نیروهای از جان گذشته ایران افتادند) تنها چند واحد کوچک ایارن در حالی که از لشکر های بزرگ خبری نبود در این گردند آنقدر انگلیسی ها را معطل کردند که آنها مجبور شدند با کمک نیروهای امدادی گردنه را دور زده و جنوب نیروهای مدافع را که تا کنون تحت بمباران شدید بودند مجبور به عقب نشینی کنند . چرچیل در خاطرات خود خاطر نشان میکند که اگر ایرانی ها در این نقطه متمرکز میشدند پیشروی ما در غرب با مشکل مواجه میشد . (خاطرات جنگ جهانی دوم ، وینستون چرچیل ج 3 ، ص 336) . در حالی که در حنوب ، ایران تنها دو لشکر و 16 تانک داشت ، خیانت ژنرال های ایرانی سبب شد تا این نیروها به شکل کاملا پراکنده ای ظاهر شده و خرمشهر که به آنها نیاز داشت بدون مقاومت جدی سقوط کند . ششم شهریور یعنی سه روز پس از آغاز جنگ ، رضا شاه و هیات وزیران تصمیم گرفتند دفاع را متوقف کنند (اگر چه هنوز دستور جدی برای مقاومت نداده بودند) و این امر موجب شد نیروهای مدافع کرمانشاه و اهواز ، قزوین و تهران (دو لشکر گارد در اطراف تهران به خوبی موضع گرفته بود) سلاح ها را زمین بگذارند . خلبانان ایرانی که از تسلیم زودهنگام کشور به شدت ناخرسند بودند در هشتم شهریوز طی کودتایی امور قلعه مرغی را برعهده گرفته ، سعی کردند با برداشتن چند هواپیما به جنگ با دشمن ادامه دهند ، اما لشکر یک گارد (که باید مقابل متجاوزان می ایستاد) در اینجا خوب به وظایف خود عمل کرده و کودتاچیان را شکست میدهد ! این مسئله سبب مرگ چند افسر درجه داره وطن پرست شده و در نهایت دو نفر از آنها نیز با هواپیما فرار میکنند ، اگر چه آنها نیز به دلیل عدم پشتیبانی هرگز نتوانستند به نیروهای مهاجم آسیب برسانند . به این ترتیب ترس و روحیه ضعیف رضا شاه در کنار سرسپردگی نظامیان ارشد ایران موجب شد یکی از ننگین ترین اتفاقات کارنامه نظامی ایران رقم بخورد و ایران تا 5 سال بعد میزبان ارتشهای متفقین باشد /. [b]تاریخ جنگ های ایران (از مادها تا به امروز) ، علی غفوری ، ص 457 تا 466 ، انتشارات اطلاعات ...[/b] [b]در آخر اضافه کنم ؛ این متن نظرات شخصی من و یا مورد قبول صد در صدی بنده نیست ، صرفا به منظور نقد و بررسی و تبادل نظر اینجا قرار داده شده ....[/b] [b]کپی متن تنها با ذکر نام منبع اصلی "کتاب" و لینک سایت [url="http://www.military.ir"]www.military.ir[/url] مجاز است ....[/b]
  9. worior

    توسعه ارتش در دوره رضا شاه

    [quote] علت اینکه اصرار دارم شما مطالعه ی درستی روی عملیات های انجام گرفته در جنگ دوم جهانی داشته باشین، همین هست که این موارد رو مطرح نفرمایی. چون دقیقاً پاسخ به هریک از مواردی که فرمودی، در یک یا چند عملیات هست. از پیاده کردن نیرو و حتی تانک و ادوات در مناطق صعب العبور گرفته تا چگونگی حذف تاکتیک های تأخیری و چگونگی در هم شکستن مقاومت ها! [/quote] مصطفی جان ، با من از این شوخی ها نکن برادر من ... عمرا اگر انگلستان میتونست چنین اقداماتی رو صورت بده ، چون اساسا هدف تسخیر سریع به عبور از موانع و رسیدن به مغز هدف ، تحت فشار گذاشتن مرکزیت و ... به سان آلمان نازی مطرح نیست ، زمینی که اشغال بشه باید نگه داری و تامین امنیت بشه ، کلیت جامع و کامل ارتش و ملت واکنشی به این ورود نشان نمیدن و انگلستان هم به اون اندازه نیرو وارد نمیکنه ، ابدا امکان پشتیبانی هوایی در منطقه زاگرس با هواپیماهای ملخی که فوق 12 هزارپا اوج بگیرن وجود نداره ، هر چه هست کاروان های نظامی ، که براحتی میشد در انواع کمین ها گرفتارشون کرد ، این کار رو هم نه یک نفر و یک عده عشایر ، بلکه یک ارتش 200 هزار نفری باید انجام میداد ، ... ضمنا ، تفاوت اسپانیا و ایران اشغال نشدن هست ، ایران میتونست بدون اینکه اشغال بشه به نفع متفقین وارد جنگ بشه ، نمیدونم چرا منظور نویسنده رو نمیخواهیم درست درک کنیم ؟ اینکه 50 هزار داوطلب به کمک آلمان میرن از بحث دیپلماسی دولت اسپانیا و ایران خارج هست ، ...
  10. worior

    توسعه ارتش در دوره رضا شاه

    [quote] مطلب جالب و خواندنی ای بود. هرچند که برخی جاهاش غلط و نادرست بود (بالاخص سیر روایت تاریخی و تاریخ وقوع وقایع اش در برخی جاها) و برخی جاهاش هم نتیجه گیری های عجیبی داشت (مثل سال ها معطل نگاه داشتن دو ابر قدرت) و اینکه متوجه نشدم که این نوشته، نوشته ای تلفیقی از نظرات برادر واریور بود و متون و منابع ذکر شده یا اینکه کلاً از منابع ذکر شده و بدون دخل و تصرف بود. [/quote] اگر پایین متن رو دقت میکردی نوشته بودم که متن از کجا هست ، لیکن اگر قانع کننده نیست صفحات کتاب رو اسکن میکنم و توی سایت میگذارم ، ... چیزی که از قرار دادن این مطلب بیشتر مد نظرم بود همزمانی وقایع ایران و جهان هست ، اصلا نمیشه بر سیری از این وقایع که گذشت ، در ایران اون موقع هیچ مدل عقلانیتی رو پیدا کرد ، ... فهم این امر خیلی ساده است که صحبت از توقف جنگ حین پیشروی بدون مشکل ابدا مورد توافق نیروی متخاصم قرار نخواهد گرفت و بلکه اونها رو در تصمیمشون مصمم تر خواهد کرد ، اون هم با توجه به اهدافی که مد نظر بوده ، لذا ترس از مقاومت و تسلیم به این شکل از خود فرد رضاخان با اون همه اقتدار شخصیتی قابل باور نیست ، اونهم در زمانی که درست نیروی مورد علاقه رضا خان در حال انهدام قدرت شوروی و انگلستان با سرعت باور نکردنی هست ، ... بازهم تاکید میکنم ، منطقه غرب و زاگرس برای جنگیدن نیروهای زرهی و هوایی بسیار سخت هست ، خود راه آهن جنوب از چیزی در حدود یکصد تونل و پل عبور میکنه و بسیاری از مسیر کاملا بز رو هست ،و یک نیروی چریکی محدود هم میتونه خسارات مناسبی رو وارد کنه ، بمب گذاری مسیر راه آهن ، از بین بردن تاسیسات نفتی و چاهها توسط خودمون ، براحتی اثربخشی ارتباط شمال جنوب رو از بین میبرد و ممکن بود حتی نتیجه کلی جنگ دوم در برخی جبهه ها رو عوض کنه ، ... لیکن هراتفاقی که میفته و هنوز نامکشوف هست ، متن و نتیجه مذاکرات سران ایران با سفرای انگلیس و روسیه است ، شاید اگر این بخش رو بشه بدرستی دریافت بتونیم دلایل توقف سریع جنگ توسط ایران رو پیدا کنیم ، هر چند که از روی کار آمدن فرزند رضا و زنده ماندن خود رضا کمترین نتیجه اون مذاکرات هست ، ...
  11. [quote] در مورد بومی شدن تکنولوژی، آیا شما ادعا می فرمایید تمام کسورهایی که صنعتی شده اند در زمان انقلاب صنعتیشان عاری از نفوذ بیگانه بوده اند؟ در این صورت کره جنوبی مثال نقض فرمایش شماست. اگر هم بنده متوجه فرمایش شما نشدم، کمی برایم بیشتر باز کنید. [/quote] میسالو عزیز ... در زمان صنعتی شدن بسیاری از کشورهای غربی ، هیچ پیمان تجارت بین المللی مشخصی وجود نداشت ، سرمایه های هنگفتی بدون نظارت جهانی با استفاده از زور نظامی از مستعمرات به این کشورها سرازیر شد ، توسعه زیرساختهای حمل و نقل ، اعم از ریلی و هوایی وتوسعه صنعتی این کشورها مثل صنایع بزرگ فولاد الومینیوم و ... اتفاق افتاد ، اما عین همین پروسه توسعه در کشورهای جهان سوم زمانی اتفاق میفته که انواع پیمان و ساختارهای نظم دهنده نوین تجارت جهانی بر مبادلات پولی و مالی و کالایی دنیا مسلط میشه ، مثل پیمان گات و سازمان تجارت جهانی امروز که تقریبا 97 درصد تجارت جهانی از این طریق صورت میگیره ، ... مثال کره جنوبی یک نمود از توسعه استراتژیک سرمایه داری به شرق هست ، که امری مشابه توسعه تایوان میشه و ایضا سرمایه گذاری سنگین غرب در دبی ، لیکن تفاوت محرزی بین پیشرفت دبی و تایوان وجود داره ، که علت هم همون مسایل استراتژیک سرمایه داری جهانی هست، ... اگر فرصت کردی یه نگاهی به این مطلب بنداز ... ؛ [url="http://www.pajoohe.com/25513/index.php?Page=definition&UID=30276"]http://www.pajoohe.com/25513/index.php?Page=definition&UID=30276[/url] هر چند که با وجود این مسایل نمیشه ضعف مدیریت در توسعه رو کتمان کرد ، که دلایل بسیاری داره ... برا ی نمونه مثال میزنم ... ؛ وقتی ارتباط استعماری بین کشورهایی که تحت توسعه توسط غرب هستند قطع میشه ، دو نوع سرمایه داری صنعتی محلی بوجود میاد ، که به اصطلاح بورژوازی ملی و بورژوازی کمپرادور معروف هستند ، ملی که تعریفش مشخصه و کمپرادور هم یک لغت اسپانیایی هست به معنای وابسته یا دقیق تر بگم سرمایه داری وابسته ، که شامل شرکتهایی میشه که پس از انقلاب همچنان رابطه خودشون رو شرکت های مادر خارجی حفظ میکنند اما برخی صنایع هم ملی میشن ، مثل نفت و گاز و فولاد و ... این صنایع که تا قبل بنابر ساخت و اهداف استعماری از بیرون به شکل کاملا دقیق و مهندسی شده و کارا مدیریت میشدن ، پس از ملی شدن رها میشن و مدیریتش رو افرادی در درون این کشورها بدست میگیرند ، اگر اشتباه نکنم سازمان برق اسپانیا همین چند وقت پیش ملی شد !! این ملی شدن ارتباط استعماری سابق با مونوپل این شرکت رو قطع میکنه ، در نتیجه مشکلات فراوان مدیریتی پیش میاد ، فرایند استعماری چیزی نیست که به یک گردونه اقتصادی کاملا بومی بوده باشه ، این شرکت از جهت مواد اولیه ، مواد ثانویه ، تکنولوژی و قطعات مصرفی صنعتی و نیروکار ماهر کاملا وابسته به مونوپل هستند ولی روز پس از ملی شدن مدیری میاد و اجبارا باید این شرکت رو مستقل کنه ، در خیلی موارد دسترسی این شرکت ها به منابع اولیه بیرونی که هنوز در کنترل استعمار مونوپلی های بین المللی هستند دچار مشکلات اساسی میشه ، به همین شکل از نظر فناوری روز عقب میفتن ، از نظر تولید دچار ضعف و از نظر مدیریتی سیاسی و بسیار متزلزل میشن و در مجموع این صنایع افت شدیدی پیدا میکنند که البته در طول زمان زیاد قابل رفع هست اما چطور ؟! همون تاسیسات بصورت کنتراکت های کنترل شده و طاهرا غیر استعمار از دست غربی ها در میاد به دست شرقی ها میفته ، شاید اگر مشاهده میکنین که چینی ها و حتی روسها موفق شدن در بسیاری از صنایع ما قرار دادهای کلانی رو بدست بیارن که حتی بدتر از استعمار غربی شده همین هست ، به هر حال مهمترین دارایی و منشاء تفاوت کشورهای پیشرو با ما همین توان فنی و مدیریتی و منابع جهانی کنترل شده هست، اما بورژوازی کمپرادور که پس از ملی شدن بسیاری از صنایع بزرگ همچنان بعنوان خرده صنعتگران یا بعضا کلان صنعتگران ، رابطه خودش رو با مونوپلی های بین المللی سابق حفظ میکنه ، در بسیاری موارد همین صنایع پس از مدتی تبدیل به ابزار های کنترل دولت ها میشن ، یعنی با استفاده از قدرت مالی که پیدا میکنن و اقتصاد و اشتغالی که به همراه میارن روی تصمیمات دولت ها اثر میگذارند ، مثالهای زیادی از این نوع شرکتها که گرایش به بین الملل روابط دارند تا مسایل ملی رو میتونین پیدا کنین ، در کشورهای انقلابی این شرکت ها دچار مشکلات اساسی میشن ، آرام آرام دستشون از اقتصاد قطع میشه و یا قدرت مالیشون کاهش پیدا میکنه و دولت شروع میکنه به خرید این شرکتها ، در نتیجه این حالت پیش میاد ...؛ برای اینکه این شرکتها و صنایع بزرگ ورشکسته نشن و از طرفی استقلال مالی و مدیریتی پیدا کنند ، دولت با استفاده از انواع رانت اونها رو سرپا نگه میداره چرا که ارکان اقتصادی کشور هستند ، سپس بازارهای داخلی رو براشون انحصاری میکنه و بعد سراغ بازارهای مشترک با کشورهای مشابه میره ، از این رو شاهد روابط گسترده ای میان کشورهای ایران ، سوریه ، ونزوئلا و .... که در نتیجه تضعیف بیشتر این شرکتها و غیر رقابتی شدن اونها و تبدیل اونها به بنگاه های کم بازده و کم اثر خواهیم بود ، نمونه اش ایران خودرو و .... متاسفانه همه این مشکلات ناشی از نوع نظم کنونی در تاریخ روابط بین الملل و از طرف دیگری ضعف دانش و نیروانسانی این کشورهاست ./....
  12. این حرکات چین میتونه ، نظم " اولویت ها و اهمیت های موضوعات استراتژیک " در دنیا بر هم بزنه که در کوتاه مدت به نفع ما ست ، بخصوص اینکه اگر صورت جدی تری به خودش بگیره ، ...
  13. [quote] می خوام ببینم نظرتون درباره اینها چی هست؟ اینها هم به نظر شما به درد چسبوندن به دیوار نمی خورن؟ [/quote] رضا نمیدونم از اون نوشته ها چی برداشت کردی که این سوال رو میکنی ، طراحی اکسپرسیونیستی این پوستر هایی که قرار دادی ، ذاتا در حال ارسال هیجان ، تحریک و تهییج روانی با درگیری بالا هستن ، دلیلش هم زمخت بودن خطوط ، زاویه دار بودن ، کنتراست بالا و رنگ های فوق گرم هست ، ضمن اینکه موضوعات از بک گراند جدا هستن ، چنین تصاویری براحتی از محیط قابل تفکیکن و البته سایر کاربردهای هنری رو هم دارند ...
  14. [quote name='jalilnoori' timestamp='1358120085' post='293805'] [quote name='worior' timestamp='1358119878' post='293804'] [quote]واریور جان اینکه طراح پوسترها کی بوده در صدق وقایعی که نمایش میده تفاوتی ایجاد نمی کنه. [/quote] در صدق پیام چی ؟ بخصوص اینکه بیننده های این تصاویر چه چیزی رو دریافت میکنند ؟ [/quote] میشه یکم بیشتر توضیح بدین منظورتون رو ؟ [/quote] تصاویر از لحاظ رنگ و گرافیک در سطح پایینی از هیجان هستند ، سبک کار بیشتر روی دریافت شما از موضوع یک واقعه کار میکنه و خروجی هایی که به شما میده احساسات ظریف ناراحت کننده با درگیری پایین روانی ایجاد میکنه ، طوری که آدمی میتونه نسبت به واقعیت موضوع که درش اغراق شده جبهه گیری کنه و از طرفی خودش رو در موقعیت هر طرف ماجرا بسنجه ، حالا سوال اینجاست ، واقعا کی میتونه تمام اینترنت رو بگرده و منبعی پیدا کنه که اعتبار تصاویر فوق و حداقل اینکه از کجا اومدن رو توضیح بده ، اگر اشتباه نکنم اولین تاریخ درج در نت مربوط به 3 می 2010 هست ، ... [quote] واريور خان از كجا معلوم باشه اين همون واريور ديروز هستيد ؟؟ به نظر شما تشكيك در همه ابعاد راه درستي هستش ؟ [/quote] تو رو خدا ما رو نکشون به توضیح فلسفه شک و گفتمان سوفسطائی و دکارتی و .. ! مطلب چیز دیگریست ... هنر ابعاد پیچیده ای داره که باید حتما درس خونده این رشته باشین تا درکش کنین ، تصاویری که لبه ندارند ، هیچ کنتراستی با محیط شهری ندارند ، هیچ توجهی رو از فاصله دو یا 3 متری جلب نمیکنند ، قطعا پوستر هایی نیستند که در محیط شهری دهه 60 یا حتی امروز نصب بشن ، این دست طراحی ها چند کاربرد محدود بیشتر نداره ، یا در تابلوهای نقاشی برای موزه های هنری ، یا کتب درسی ! که دیگه خیلی وحشتناک میشه ، یا استفاده در فیلم های مستند و ... بنابراین به غیر از کاربرد اول سایر کاربرد ها بسیار شک برانگیز میشه ، ......
  15. [quote]واریور جان اینکه طراح پوسترها کی بوده در صدق وقایعی که نمایش میده تفاوتی ایجاد نمی کنه. [/quote] در صدق پیام چی ؟ بخصوص اینکه بیننده های این تصاویر چه چیزی رو دریافت میکنند ؟
  16. [quote] جناب وریور ما صدق گفتار کسی که رو که این تاپیک رو ایجاد کرده فرض می کنیم که با تحقیق گذاشته [/quote] منظورم این نبود که کسی که این تاپیک رو ایجاد کرده و یا دوستان اشتباه میکنند ، صرفا اثبات کنین که این پوستر ها رو در کره شمالی ساختن و بکار بردن و روی حرفم با همه است ...
  17. حالا یه سوال از دوستان ، کی میتونه اثبات کنه که این پوستر ها رو مردمانی در کره شمالی طراحی کردن ؟
  18. به نام حق تحوّلات‌ مفهوم‌ امنیت ملی نوشتهء دکتر محمد علی بصیری‌ استادیار دانشگاه اصفهان مقدمه از آنجا که فلسفهء اصلی تأسیس دولت(ملت-کشور)دو مسئلهء اساسی،یعنی نخست تضمین‌ امنیش شهروندان(مردم و سرزمین)و دوم تحصیل‌ منافع عمومی(رفاه و توسعهء همه جانبه)است،پس‌ از شکل گیری عناصر اصلی دولت یعنی قلمرو، مردم،حکومت و حاکمیت،و تشکیل دولت‌ بر اساس فلسفهء اوّلی تأسیسی آن،نخستین نهادها یعین سازمانهای نظامی-انتظامی پدید می‌آیند و در بعد داخلی و خارجی وارد عمل می‌شوند(شایان‌ ذکر است انسانها با دریافت این حقیقت که به خودی‌ خود نمی‌توانند برقرار کنندهء امنیت خویش باشند و برای حل این مشکل نیاز به سازمانهای بزرگتری‌ دارند گامهای ابتدایی را در جهت ایجاد دولت‌ برداشتند.)از اهداف اصلی و اوّلیهء همهء دولتها همین دو مسئله است.عرصهء تجلّی و تحقق این دو هدف اصلی سیاست داخلی است ولی در صحنهء بین‌المللی نیز تعقیب می‌شود یعنی اصل تأمین‌ منافع ملی و امنیت ملی در سیاست خارجی تجلّی‌ این دو نیاز اولیهء داخلی است.ولی در صحنهء بین‌المللی نیز تعقیب می‌شود یعنی اصل تأمین‌ منافع ملی و امنیت ملی در سیاست خارجی تجلّی‌ این دو نیاز اولیهء داخلی دولت است.به عبارت‌ دیگر،بی‌وجود امنیت هیچ برنامه‌ای در داخل یک‌ کشور قابل اجرا نیست.شکوفایی اقتصادی، سرمایه‌گذاری،طرح‌ریزی برای رشد و هر گونه‌ برنامهء دیگر نیاز به آرامش و زمینهء مطمئن در سطوح مختلف جامعه دارد که همگی در گرو برقراری امنیت است.در واقع امنیت در زمرهء اهداف و ارزشهای اصولی و پایدار هر جامعه است. بر این مبنا تمام دولتها اعم از چپ،راست و میانه‌رو،بی‌استثنا این دو اصل(امنیت ملی-منافع‌ ملی)را از اهداف اولیهء سیاست خارجی خود می‌دانند.هر چند امنیت ملی چه در داخل و چه در خارج کشور از اهداف حیاتی و تردید ناپذیر و غیر قابل معاملهء تمام دولتهاست امّا دربارهء معنای‌ امنیت دیدگاهها و تحوّلات مفهومی مختلفی پدید آمده است که در این نوشته تلاش خواهد شد با ارائهء تعریف آن سیر دگرگونی مفهوم آن نیز بررسی‌ شود. تعریف امنیت ملی در مورد امنیت ملی تعاریف مختلفی ارائه شده‌ است که قبل از اشاره به تحوّل مفهومی آن در زمانهای گذشته لازم است نخست به این تعاریف‌ اشاره‌ای داشته باشیم.تا دههء 1880 تعریف جامعه و کاملی از امنیت ملی ارائه نشده بود و بعد از آن‌ به تدریج تعاریف کامل شد.هافندورن معتقد است‌ که«در قرن هفدهم میلادی شکل گیری دولت ملی‌ و تمایل آن به بقا باعث مطرح شدن این مفهوم‌ شد».امّا«می»اشاره می‌کند که«این واژه فقط در قرن بیستم خصوصا بعد از جنگ جهانی دوم‌ متداول شده است».1مسلّم اینکه امنیت ملی‌ (national security) به دنبار تولد ملت-کشور مطرح شد که ریشه آن به قرن 17 میلادی‌ باز می‌گردد در آن زمان این مفهوم نوظهور تحت‌ عنوان«بقای ملی» (national survival) مطرح‌ شد. این مفهوم مانند دیگر مفاهیم در علوم انسانی‌ دارای تعریف واحدی که مقبول تمامی یا حداقل‌ بیشتر صاحب نظران باشد نیست.ریشهء این عدم‌ اتفاق نیز به برداشت متفاوت افراد،گروهها و کشورها از این واژه باز می‌گردد.شاید علت این‌ عدم اتفاق گستردگی و کلیّت اکثر مسائل و ارزشهای انسانی-اجتماعی باشد که همگی‌ تحت تأثیر این مفهوم قرار دارند.بر همین اساس‌ آرنولدو لنوز می‌گوید«امنیت ملی نماد ابهام آمیزی‌ است که اصلا ممکن نیست دارای معانی دقیق‌ باشد».آلستایر بوکان نیز معتقد است«امنیت‌ واژه‌ای است که معانی بسیاری دارد»و بری بوزان‌ هم می‌گوید«امنیت ملی را نمی‌توان بطور کلی‌ تعریف کرد بلکه تنها در موارد مشخص می‌توان آن‌ را تعریف نمود.»2او در جای دیگری چنین‌ می‌گوید«امنیت ملی از لحاظ مفهومی ضعیف و از نظر تعریف مبهم ولی از نظر سیاسی مفهومی‌ قدرتمند باقی مانده است چون مفهوم نامشخص‌ امنیت ملی راه را برای طرح راهبردهای بسط قدرت توسط نخبگان سیاسی و نظامی باز می‌گذارد.»3با این احوال از سوی صاحبنظران در این مورد تعاریف مشخص‌تر و دقیقتری نیز مطرح‌ شده است.برای نمونه،در دائرة المعارف علوم‌ اجتماعی این واژه چنین تعریف گردیده است:«توان یک ملت برای حفظ ارزشهای داخلی از تهدیدات خارجی».4سازمان ملل متحد طی پژوهشی در این زمینه باعنوان«مفاهیم امنیت»آن‌ را چنین تعریف می‌نماید:«اینکه کشورها هیچگونه احساس خطر حملهء نظامی،فشار سیاسی یا اقتصادی نکنند و بتوانند آزادانه‌ گسترش و توسعهء خویش را تعقیب کنند».5در فرهنگ علوم سیایس نیز چنین آمده است:«امنیت ملی عبارت از احساس آزادی کشور در تعقیب هدفهای اساسی و فقدار ترس و خطر جدّی از خارج نسبت به منافع سیاسی،اساسی و حیاتی کشور می‌باشد».6در فرهنگ‌ اصطلاحات روابط بین‌الملل این مفهوم‌ بدین صورت تعریف شده است.«حالتی که ملتی‌ فارغ از تهدید از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیّت،دارایی یا خاک خود ره سر می‌برد».7والترلیپمن (Walter Lippman) محقق و نویسندهء آمریکایی نخستین کسی بود که مفهوم‌ امنیت ملی را به روشنی تعریف نمود:«یک ملت‌ وقتی دارای امنیت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزشهای اساسی خود را حفظ کند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آن را پیش‌ ببرد.»8رابرت مک نامارا نیز می‌گوید«اگر امنیت‌ دال بر وضعی باشد که آن وضع حداقلی از نظم و ثبات است»و ریچارد کوپر می‌گوید«توان جامعه‌ در حفظ و بهره‌گیری از فرهنگ و ارزشهایش‌ امنیت ملی است.»9 برژینسکی سیاستمدار آمریکایی در اوج‌ جنگ سرد دربارهء امنیت معتقد بود که‌«نقطهء شروع کنکاش در باب امنیت ملی باید با شناسایی صحیح ماهیّت تغییرات عصر ما قرین‌ باشد.به اعقتاد من چهار انقلاب مرتبط با هم‌ دنیای معاصر را دستخوش تحوّل کرده است:انقلاب سیاسی،انقلاب اجتماعی،انقلاب‌ اقتصادی و انقلاب نظامی.تأثیرات این چهار انقلاب بطور هماهنگ روی نظام بین‌الملل، رقابت دو ابر قدرت،ثبات و موازنهء نظامی آنها آشکار است و در آینده ابعاد گسترده‌تری پیدا خواهد کرد.»10 رابرت ماندن نیز چنین می‌گوید:«امنیت‌ ملی شامل تعقیب روانی و مادّی ایمنی است و اصولا جزو مسئولیت حکومتهای ملی است تا از تهدیدات مستقیم ناشی از خارج نسبت به بقای‌ رژیمها،نظام شهروندی و شیوهء زندگی شهروندان‌ خود ممانعت به عمل آورند.»11با دقت در تعاریف فوق می‌توان چنین برداشت نمود که نقطهء مشترک قابل قبول همهء صاحبنظران ضرورت‌«حفظ وجود خود»است که می‌توان به شکل‌ دیگر آن را به«حفظ ذات و صیانت نفس در برابر اساسی‌ترین خطرات»تعبیر کرد.برخی از صاحبنظران حفظ خود یا«صیانت ذات و نفس»را در چهار پدیدهء با ارزش خلاصه می‌نمایند: 1-حفظ جان مردم 2-حفظ تمامیت ارضی 3-حفظ سیستم اقتصادی و سیاسی 4-حفظ استقلال و حاکمیت کشور چهار مقولهء فوق به عنوان جوهرهء«امنیت‌ ملی»این خصوصیت را دارد که تمام کشورها در سیاست داخلی و خارجی‌شان،و نیز افراد، گروهها و احزاب موجود در کشورها بدون توجّه‌ به گرایش،سلیقه‌ها و اختلافات فردی،گروهی، طبقاتی،سیاسی و اجتماعی در مورد اهمیّت‌ حفظ و تلاش برای رفع تهدیات علیه این چهار ارزش،در حد توان و امکان اتفاق نظر کامل دارند.اهمیّت امنیت ملی به حدی است که بسیاری از دانشمندان علم سیاست و روابط بین‌الملل بر این‌ نظرند که تحقق این مهم«فلسفهء وجودی دولت»یا«فلسفهء تشکیل دولت»را به دست می‌دهد و علیرغم تمامی قیودی که این امر برای آزادیهای‌ فردی ایجاد کرده است تأسیس دولت را برای‌ پاسداری از حریم امنیت دانسته و ضرورت‌ تأسیس آن را قبول کرده‌اند. ابعاد و ویژگیهای امنیت ملی امنیت ملی دارای دو بعد داخلی و خارجی‌ است که با یکدیگر مرتبط اند.در بعد داخلی‌ تهدیدهای آشکار و پنهان در درون مرز ناامنی به‌ بار می‌آورد از قبیل تهدیدات سیاسی(شورش، جدایی طلبی،انقلاب...)،اقتصادی(نابسامانی و بحرانهای اقتصادی،شغلی،فنی،حرفه‌ای)، نظامی(کودتا،جنگ داخلی...)،اجتماعی‌(آشوبهای اجتماعی...)که هر کدام مردم را تحت فشار قرار می‌دهد.در بعد خارجی نیزامنیت ملی می‌تواند از ناحیهء مسائل سیاسی(انزوا، اعمال فشارهای سیاسی)،نظامی(حمله،تعرّض‌ نظامی و تقویت قدرت نظامی دشمن)،اقتصادی‌(تحریمهای اقتصادی،تعرفه،لیست سیاه...)و...تهدید شود.امروزه به دلیل ارتباطات‌ گسترده و نزدیکی ملتها به یکدیگر امنیت ملی در بعد خارج و داخل کاملا با یکدیگر در پیوند است‌ و از یکدیگر تأثیر و تأثر می‌پذیرد. ویژگیهای امنیت ملی 1-نسبی بودن امنیت:در جهان امروز دستیاری به امنیت مطلق ناممکن است زیرا قدرت‌ که مبنای تحصیل امنیت است متغیّر،متفاوت و نسبی است و به تبع آن امنیت حاصل برای دولتها نیز نسبی می‌گردد.بنابراین با تغییر میزان قدرت و وجود تهدیدات بالقوّه و بالفعل حتی قویترین‌ دولتها هم امنیت مطلق ندارند. 2-ذهنی بودن امنیت:اصولا احساس امنیت‌ یا عدم امنیت یک برداشت و امر ذهنی است که‌ ریشه در معتقدات و باورهای مذهبی،اخلاقی و فرهنگی مردم و رهبران یک کشور دارد.برآیند این باورها و اعتقادات باعث می‌شود یک ملت یا رهبران آن،کشوری را دشمن و کشور دیگری را دوست تلقی نمایند.چون احساس امنیت یا عدم‌ آن یک برداشت ذهنی است حتی با تغییر رهبران‌ سیاسی(احزاب)این مفهوم تغییر می‌یابد.12 3-تجریه ناپذیر بودن امنیت:بدین معنی که‌ امنیت در مقابله کردن با حاکمیت و استقلال یک‌ کشور رابطهء مستقیم دارد.یعنی اگر در شهر یا استانی از یک کشور جنگ داخلی یا ناامنی پدید آید نمی‌تواند ادعا کند که چون در دیگر شهرها امنیت به هم نخورده است دارای امنیت ملی کامل‌ است.13 دوره‌های مختلف نگرش به امنیت ملی گرچه اگثر این دوره‌ها را به دو قسمت تقسیم‌ کرده‌اند ولی به نظر نگارنده امروز با توجّه به‌ تحوّلات نظم نوین جهانی می‌توان قائل به وجود سه‌ دوره شد که هر دوره دارای خصائص و مشخصات‌ خاص خود می‌باشد.14 1-دورهء اول 1945-1700:این دوره با طرح دیدگاه ماکیاول آغاز می‌شود و شاید بتوان‌ به آن نام دورهء سنّتی مفهوم امنیت ملی را دارد.ماکیاوال می‌گفت«امنیت ما مساوی با ناامنی‌ دشمن است و بر عکس«یا»برای داشتن صلح‌ باید برای جنگ آماده بود» paix il faut preparer la guerre) (pour avair la ،به عبارت‌ دیگر برای داشتن صلح در داخل مرزهای خود باید در داخل مرزهای دشمن جنگ ایجاد کرد.در این دوره مفهوم صلح و جنگ قابل تفکیک‌اند هر دو از یکدیگر مجزا و جدا می‌شوند.15 در این دوره مفهوم امنیت جنبهء نظامی دارد و توصیهء صاحبنظران این دوره این است که دولتها با داشتن و تهیهء توان و قدرت نظامی برتر،امنیت‌ بیشتری به دست آورند؛یعنی آمادگی نظامی‌ در داخل و خارج کشور هدف آیده‌آل برای‌ امنیت ملی تلقی می‌شود.16بنابراین مفهوم‌ امنیت در این دوره امنیت نظامی سرزمینی است.به عبارت دیگر سرزمین بیشتر،جمعیّت بیشتر، سرباز و ارتش قویتر،و امنیت بیشتر. 2-دورهء دوم 1990-1945:این دوره با رشد اقتصادی،تجارت بین‌المللی،علم، تکنولوژی،ارتباطات و سلاحهای مدرن‌ مشخص می‌شود.شاید بتوان شروع جدّی این‌ دوره را از اواخر قرن 19 و ابتدای قرن 20دانست(گرچه پیش از این زمان هم بعضی از صاحبنظران مثر توسیدید یا توین‌بی به بعد اقتصادی امنیت اشاره داشته‌اند ولی دولتها عملا بیشتر در بعد نظامی امنیت حرکت می‌کردند).در این دوره ابعاد امنیت ملی گسترده‌تر شد و دیگر محدود به مسائل نظامی نماند.معنی‌ قدرت از شکل نظامی آن به اشکال اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و ارتباطی نیز تعمیم یافت.دو جنگ جهانی اوّل و دوم در عمل نشان داد که‌ توان صنعیت و منابع اقتصادی یک ملت اساس‌ توانایی آن کشور برای جنگیدن است.بنابراین‌ کارشناسان امنیت ملی بحثهایشان را به صورت‌ فزاینده به سوی ملاحظات و روشهای اقتصادی‌ سوق دادند.17آنها مطرح نمودند،کشوری در صحنهء داخلی و خارجی دارای امنیت است که‌ در ابعاد مختلف اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و نظامی برتری داشته باشد.تمرکز نظریات افرادی مانند بارنت،هانتینگتون،راپوپورت، آلموند ولاسول بر امنیت ملی از این زاویه‌ است.18در این دوره با نگرش تجزیه‌ای به امنیت‌ ملی نگاه می‌شود یعنی برتری در ابعاد نظامی، اقتصادی و سیاسی امنتی یک طرف را قویتر و طرف مقابل را ضعیف‌تر می‌کند.19مفهوم امنیت‌ ملی در این دوره از بعد نظامی درگذشت و عملا روی ابعاد اقتصادی تجاری متمرکز شد.یعنی‌ داشتن تکنیک و منابع اولیه بیشتر،تولید و تجارت‌ بیشتر،قدرت و امنیت ملی بیشتر.البته در این‌ دوره هنوز ریشهء فکری ماکیاولی در مورد امنیت‌ حاکم بود و این نگرش در صحنهء عمل میان دولتها تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق دوام‌ آورد.حتی خیلی از صاحبنظران یکی از علل‌ عمدهء فروپاشی شوروی سابق را توجّه محض‌ مقامات این کشور به بعد نظامی مفهوم امنیت ملی‌ دانسته‌اند.به عبارت دیگر تمام تلاش و سرمایه‌گذاری این کشور برای برقراری امنیت‌ ملی در بعد نظامی خلاصه می‌شد و در این زمینه‌ شوروی پیشرفت غیر قابل انکاری نموده بود در حالی که در ابعاد اقتصادی،اجتماعی،علمی و ارتباطی عقب مانده که نتیجهء آن عدم تعادل و ثبات‌ اقتصادی اجتماعی بود.مکاتب معروف روابط بین‌الملل مانند ایده‌آلیسم،رئالیسم و انترناسیونالیسم که از امنیت ملی تعاریفی ارائه‌ داده‌اند همگی مربوط به این دو دوره هستند. الف-ایده‌آلیسم(طرفداری از حکومت‌ جهانی):این مکتب با نگرش کانتی به انسان،او را ذاتا خیر خواه و نوعدوست می‌داند و معتقد است اساس حرکت او در صحنهء بین‌الملل بر مبنای حقوق و اخلاق است.ایده‌آلیستها معتقدند تا زمانی که جامعهء جهانی مدنی متحقق نشود امنیت واقعی حاصل نیم‌گردد بنابراین تا دولت‌ و مرز هست جنگ و ناامنی خواهد بود.این‌ حالت رقابت و ستیز بین‌المللی باید تبدیل به‌ همکاری شود تا صلح و امنیت به معنی واقعی‌ تحقق یابد.افرادی مانند شلینگ،روز کرانس‌ وهاس با این دید امنیت ملی را تعریف کرده‌اند.البته این نگرش به امنیت ملی گرچه کلّی است‌ ولی چون با واقعیات این دو دوره منطبق نبود، عملی نبود. ب-رئالیسم(طرفداری از ملت-کشور):این مکتب نیز با نگرش هابزی با بشر،ریشهء جنگ و نزاع را از درون بشر می‌دانت و جنگ را زادهء منفعت طلبی،زیاده‌طلبی نهایتا قدرت طلبی‌ قلمداد می‌کند.رئالیستها جامعهء جهانی را در حالت هرج و مرج غیر قابل تغییر می‌دانند و بر این‌ اساس کسب قدرت بیشتر برای تضمین امنیت‌ ملی را انگیزهء اصلی عملکرد همه دولتها معرفی‌ می‌نمایند.به عبارت دیگر،مبنای نگرش آنها به‌ امنیت بر اساس زور و قدرت(بعد نظامی یا با کلیّتی اقتصادی)است.افرادی مانند مورگنتا، کاپلان،کسنیجر و هانتینگتون با چنین نگرشی‌ امنیت ملی را تعریف می‌کنند. ج-انترناسیونالیسم(طرفداری از سازمانهای بین‌المللی):این مکتب تلاش نموده‌ تا پلی بین دو اندیشهء قبلی بزند.گرچه‌ انترناسیونالیستها نیز بازیگران اصلی صحنهء بین‌الملل را دولتها می‌دانند ولی رابطهء آنها را بر اساس رقابت محض نمی‌دانند تا در نتیجه‌ امنیت را قدرت غلبه بر دیگران تعریف کنند.آنها معتقدند امنیت و منافع ملی ایجاب می‌کند که‌ همکاری وسیعتر به جای رقابت ستیزه جویانه و استفاده از راه‌حل مسالمت آمیز و مذاکره به جای‌ منازعه و استفاده از قوهء قهریه به کار گرفته شود که‌ این خود در قالب نهادهای بین‌المللی عملی‌ است؛نهادهایی متکی به تعهدات بین‌المللی‌ ضمانت داری که در صورت تخلّف اعضا علیه آنها اعمال مجازات شود.البته نگر این مکتب به‌ امنیت ملی تا حدودی بر پایهء امنیت متقابل استوار بود.یعنی افزایش امنیت یکی برابر با افزایش‌ امنیت دیگری‌ان و بالعکس کاهش امنیت یکی‌ مساوی کاهش امنیت دیگران تلقی می‌شد.انترناسیونالیستها افرادی مانند گروسیوس،کلود، کلارک،سون،هنگین،فونکسیونالیستها، نئوفونکسیونالیستها و طرفداران تئوری وابستگی‌ متقابل را شامی می‌شوند.این دیدگاه گرچه‌ همزمان و شاید قبل از دو دیدگاه اول و دوم مطرح‌ گردید ولی تا پیش از اتمام جنگ سرد عملا با شرایط موجود قابل انطباق کامل نبود. 3-دورهء سوم از 1990 به بعد:این دوره با رشد سریع ارتباطات و اطلاعات و نزدیک شدن هر چه بیشتر ملتها با یکدیگر آغاز می‌گردد؛ عصری که آن را انقلاب اطلاعات و ارتباطات‌ می‌توان نامید(یعنی دورهء نظم پس از جنگ سرد و ورود به قرن 20 میلادی).جهان به یک دهکده‌ تبدیل می‌گردد و در این جهان مفهوم امنیت ملی نه‌ مانند دورّ اول بعد نظامی-سرزمینی یک جانبه دارد و نه مثل دورهء دوم ابعاد مختلف نظامی،اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یک جانبه.بلکه به دلیل یک‌ دست شدن جامعهء جهانی همهء مسائل مانند جامعهء سیاسی داخلی به یکدیگر مرتبط و نزدیک می‌شود کهیکی از این مسائل امنیت است.به عبارت دیگر، در چنین جهانی امنیت یک کشور مساوی با امنیت‌ همه است و برعکس.یعنی مفهوم امنیت یک مفهوم‌ متقابل،مساوی و یکسان برای همهء دولتهاست.به‌ عبارت دیگر همان دیدگاهی که انترناسیونالیستها طرّاح آن بوده‌اند،عملا در حال شکل‌گیری است.در همین زمینه رابرت ماندل معتقد است که گرچه‌ شباتهایی دارد ولی از چهار نظر متفاوت گردیده‌ است: 1-اهمیت زیاد بازیگران سیاسی فراملی و فروملی،2-گسترش شبکهء پیچیدهء وابستگی‌ متقابل اقتصادی همراه با گونه‌ای ستایش جهانی‌ نسبت به اصول سرمایه‌داری و دموکراسی،3-افزایش فشارها بر محیط طبیعی و منابع‌ کشورهای فقیر و غنی،4-انتشار تکنولوژی‌ پیشرفتهء نظامی(شامل تکنولوژی سلاحهای اتمی)بین کشورها20.از جمله حوادث و وقایع جدیدی‌ که عملا مؤیّد تحقّق مفهوم جدید امنیت ملی در این‌ دوره است می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: -خطرات زیست محیطی: پارگی لایهء اوزون و اثر گلخانه‌ای که یکی از مهمترین نگرانیهای دولتها در عصر جدید به شمار می‌رود تهدیدی است که سلامتی بشر را در تمام‌ کرهء زمین به صورت یکسان و گسترده به خطر می‌اندازد.این مسئله با نگرش غلب در دو دورهء قبل قابل درک نیست.تحصیل امنیت در این مورد برای تمام ملتها به صورت یکسان و برابر مطرح‌ است.21نتیجهء این مسئله پامدهای گرم شدن کرهء زمین،از بین رفتن جنگلها،بارش بارانهای اسیدی، ضایعات سمی،آلودگیهای هوا،دریا و خاک خواهد بود.اجلاس کرهء زمین در سال 221992با همّت‌ سازمان ملل متحد در شهر ریودوژانیروی برزیل با شرکت 178 کشور مؤیّد این مسئله بود.این‌ اجلاس هشدار داد که محیط زیست یک سیاست‌ کلان و همسنگ با اقتصاد بین‌المللی و امنیت ملی‌ است.این اجلاس کمک کرد تا عملا کانون‌ توجّهات از امنیت یک جانبه به سوی امنیت‌ چندجانبه تغییر جهت دهد به این معنی که روشن‌ شد اقدامات یک جانبه و ناهماهنگ از سوی‌ کشورها نسبتا بی‌فایده است و هر کشوری برای‌ حفاظت از محیط زیست خود نیاز به همکاری‌ دیگران دارد. -مواد مخدّر: قاچاق مواد مخدّر و خطرات آن دیگر متوجه‌ یک ملت و یک منطقه نیست.شبکه‌های گستردهء حمل و نقل مخفی و آشکار چنین موادی می‌تواند به‌ همهء ملتها و کل بشریت لطمه وارد کند.23امروزه‌ توزیع مواد مخدّر و مصرف آن گستره‌ای جهانی‌ دارد زیرا تولید و توزیع آن در شبکه‌های جهانی‌ صورت می‌گیرد.بر همین اساس،شبکه‌های‌ منظّم،وسیع و مخفی پدید آمده است که سازمانهای‌ بزرگ حمل و نقل جهانی،شرکتهای دارویی و شیمیایی،بادهای تبهکار بین‌المللی و محلی،و حتی دولتمردان و مقامات برخی کشورها در آن‌ فعّالیت دارند.بنابراین برخورد با این مسئله ناامن‌ کننده نیاز به بسیج و حرکتی دارد و تک‌تک‌ دولتها نمی‌توانند بطور جدّی با آن برخورد نمایند.24 -مسئلهء تروریسم فردی،گروهی و دولتی: این مسئله نیز از مسائلی است که رشد و گسترش آن امنیت همهء ملتها را تهدید و مهار آن‌ امنیت همگی را تضمین می‌کند.به دلیل‌ حساسیت میئله،نهادی به نام سازمان بین‌المللی‌ پلیس جنایی‌25شکل گرفته است.سازمان انترپل‌ (Interpol) در شصت و هفتمین اجلاس مجمع‌ عمومی خود در قاهره(آبان 1377)در بیانیهء ضد تروریسم خود ضمن ابراز نگرانی از افزایش‌ فعّالیتهای تروریستی و محکومیت این گونه اعمال، بر تقویت همکاریهای پلیسی و قضایی برای رفع‌ مشکلاتی که مانع استرداد تروریستهای پناهنده‌ می‌شود تأکید کرد.همچنین از کشورهای عضو خواست اجازه ندهند خاک کشورشان به وسیلهء گروههای تروریتس بر ضد صلح و امنیت دیگر کشورها مورد استفاده قرار گیرد.26 -بحث تغذیه و بهداشت سالم و مطلوب: نبود بهداشت و تغذیهء نامطلوب و نتایج منفی آن‌ امروزه دیگر حدود به مرزهای ملی یا یک منطقهء خاص نمی‌شود.آثار منفی این معضل در یک‌ کشور از مرزهای آن خواهد گذشت و دیگر ملتها و در نهایت امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی را تهدید خواهد کرد.27نمونهء این مسئله بیماری ایدز است‌ که امروزه تهدید ویروس آن متوجه تمام ملتهاست و مبارزه و مهار آن حرکتی جهانی را می‌طلبد. -انفجار جمعیّت و عدم کنترل آن: آثار منفی و خطرات ناشی از انفجار جمعیّت‌ دیگر محدود به جهان سوم نیست.تسهیلات رو به‌ گسترش حمل و نقل امروز مهاجرتهای آشکار و مخفی را به دنبال داشته است به طوری که جمعیّت‌ مازاد جهان سوم به جهان اول و دوم سرازیر می‌شود و آثار ناامن کنندهء(اقتصادی)و بی‌ثبات کنندهء(سیاسی-اجتماعی‌و...)آن به دیگر ملتها منتقل‌ می‌شود.28از همین رو کنترل جمعیّت و برنامه‌های آن همکاری شمال و جنوب را ایجاب‌ می‌کند. توسعه یافتگی و عدم توسعه: گرچه امروز مسئلهء توصعه در ظاهر شمال و جنوب را از یکدیگر جدا کرده است ولی از دیدگاه‌ امنیت این مقوله و عوارض مثبت و منفی آن صرفا دامن یک نیمکره را نمی‌گیرد،زیرا معضل عدم‌ توسعهء جنوب به تدریج آثار کم و بیش غیر قابل‌ کنترل خود را به شمال منتقل خواهد کرد و زمینهء ناامنی آن را فراهم خواهد ساخت.29مشکلاتی‌ چون منازعات بین‌المللی،فقر جهان سوم،خطرات‌ زیست محیطی،افزایش جمعیّت از جمله مسائل‌ تویعه نیافتگی جنوب می‌باشد.امروزه مشکل‌ تایلند خاص این کشور نیست مشکل ژاپن، اندونزی و کره هم هست.مشکل افغانستان مشکل‌ ایران،پاکستان،هند و جمهوریهای شمال نیز هست.امروزه بیش از هر زمان دیگر سرنوشت‌ انسان و ملتهای با یکدیگر پیوند خورده است.از همین رو رفع این مشکلات بر دیگر حوزه‌های‌ جغرافیا هم تأثیر مثبت دارد.امروزه دیگر کشورهای غنی و پیشرفته نمی‌توانند از آثار منفی‌ فقری که گریبانگیر جهان سوم(جنوب)است بر کنار بمانند،همانطور که مشکل بالکان(کوزوو)گریبانگر کل اروپا و جهان است.30 -مسئلهء ماهواره‌ها،اینترنت و تهاجم‌ فرهنگی:امروزه بسیاری از دولتها از لطمه خوردن‌ ارزشهای فرهنگی-اجتماعی خود احساس خطر و ناامنی می‌نمایند.گرچه این احساس خطر و نگرانی بیشتر از سوی دول جنوب به دلیل فقدان‌ توان تکنولوژی ارتباطی اطلاعاتی مطرح می‌گردد ولی میان دول شمال(اروپا و آمریکا-ژاپن و چین و آمریکا...)هم کم و بیش چنین احساسی(جنگ‌ فرهنگی)حاکم است.بنابراین چنین مسئله‌ای‌ امنیت ملی را از زاویه کلی‌تر و گسترده‌تر از گذشته‌ مورد توجه قرار می‌دهد. -بحث نفت و انرژی(گاز-اتم...):تهدید جریان انتقال نفت و کاهش یا افزایش قیمت آن‌ امنیت اقتصادی اکثر کشورها(صادر کننده و وارد کننده)را متأثر می‌سازد.به تبع آن اقتصاد و تجارت بین‌الملل دچار رکود،تورّم یا رونق‌ می‌گردد.گواه این امر تحریم نفتی اعراب علیه‌ اسرائیل 1973(شوک نفتی اول)،دو جنگ خلیج‌ فارس(شوک نفتی دوم 1979 و شوک نفتی سوم‌8-1997)است.تصمیم در این زمینه نیاز به‌ همکاری،همفکری و همیاری بین‌المللی دارد. نمونه‌های فوق عملا لزوم اتخاذ دیدگاه دورهء سوم در قبال مفهوم امنیت بین‌المللی را نشان‌ می‌دهد.با این حال هنوز در این مورد بین تمام‌ صاحبنظران علوم سیاسی و روابط بین‌الملل‌ اتفاق نظری وجود ندارد.اگر بخواهیم دیدگاههای‌ موجود را تقسیم‌بندی نماییم می‌توان به سه گروه‌ اشاره کرد: 1-گروهی بر این اعتقادند که مفهوم دورهء سوم‌ امنیت اجرا خواهد شد زیرا با توجه به نزدیکی ملل‌ به یکدیگر و تحقق دهکدهء جهانی دیگر مفهوم‌ امنیت ملی تجزیه‌پذیر نیست و همه را یکسان تحت‌ پوشش قرار می‌دهد.به عبارت دیگر،وابستگی و همکاری در زمینهء امنیت اختیاری نیست،بلکه بر تمام دولتها(شمال و جنوب)تحمیل می‌گردد. 2-گروه دوم با دیدگاه گروه اول مخالند.آنها استدلال می‌کنند که چون هنوز فاصلهء توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی بین این دو جهان‌(شمال و جنوب)وجود دارد مفهوم دورهء سوم‌ امنیت صرفا مربوط به دول شمال است و دول‌ جنوب در مرحلهء اول مفهوم امنیت ملی یا حداکثر در مرحلهء دوم آن به سر می‌برند.اینان‌ آزمایشهای هسته‌ای هند و پاکستان در دههء بعد از جنگ سرد را که نشانگر نگاه سنّتی به امنیت از بعد نظامی است یا خریدهای کلان نظامی دول‌ خلیج فارس پس از جنگ دوم خلیج فارس را مؤید نگرش خود می‌دانند. 3-گروه سوم بر این اعتقادند که مفهوم دورهء سوم برای تمام دولتها یکسان و تقسیم‌ناپذیر است،یعنی امنیت یا برای همه وجود دارد یا هیچکس،با این تفاوت که کشورهای‌ توسعه یافته(شمال)به درخواست کشورهای‌ توسعیه نیافته(جنوب)که خواهان حاکمیت بر منابع طبیعی خویش،بهبود شرایط مبادله،بالا بردن قدرت خرید و دریافت تکنولوژی پیشرفته‌ هستند،پاسخ مساعد نمی‌دهند.با این حال، جهان فعلی وقتی به امنیت و ثبات جهانی می‌رسد که چنین مشکلات تهدیدآمیزی بر طرف شود و زمینهء استقرار یک نظام امنیت دستجمعی و یک‌ نظام عادلانهء اقتصادی جهانی پدید آید. نتیجه گیری در مقام جمع‌بندی می‌توان گفت که در دنیای‌ بعد از جنگ سرد،مفهوم جدیدی از امنیت‌ متولد شده است،که با مفهوم امنیت در دوره‌های‌ قبل تفاوتهای اساسی دارد؛بدین معنی که امنیت‌ چندجانبه،تجزیه‌ناپذیر و یکسان در حال‌ شکل‌گیری است.به عبارت دیگر،امنیت یکی‌ مساوی با امنیت دیگری شده است.در تحصیل‌ این امنیت مجموعه‌ای از افراد،گروهها و سازمانیها فراملی و فروملی و دولتها نقش ایفا می‌نمایند.با تأکید بر این نکته که ابعاد نظامی-سرزمینی،اقتصادی-تجاری امنیت همچنان‌ معتبر است ولی در دهه‌های آینده بعد ارتباطی-فرهنگی امنیت نقش بیشتری در برقراری‌ امنیت ملی و در نهایت امنیت بین‌المللی ایفا خواهد کرد.دورهء جدید پس از جنگ سرد،هم‌ از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی زمینهء تحقق‌ امنیت دستجمعی،تجزیه‌ناپذیر و چندجانبه را هموار کرده است. منابع و مآخذ (1).رابرت ماندل،چهرهء متغیّر امنیت ملی، ترجمهء پژوهشکده مطالعات راهبردی،تهران،1377، ص 43. (2) 1985,pp.20-30. national Relation.,Harvester Wheatsheaf, the national Security Problem in Inter-.Barry Buzan,People,States and Fear: (3).ماندل،پیشین،ص 49. (4).«مفهوم امنیت ملی»ترجمه از cyclopedia of Social Science International En- روزنامه‌ همشهری،9/2/1372. (5).حاکم قاسمی‌"،برداشتهای متفاوت از امنیت ملی‌"، فصلنامهء سیاسیت دفاعی،سال اول،شماره دوم،بهار1372،صص 55-54. (6).علی آقا بخش،علوم سیاسی،تهران،نشر تقریر،1363ص 173. (7) 1988,p.40. lations Dictionary,California,Longman, .Jack Plano,(ed.)The International Re- (8)جلیل روشندل،امنیت ملی و نظام بین‌الملل، تهران،سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی‌ دانشگاهها،1374،ص 11. (9).حمید بهزادی،اصول روابط بین‌الملل و سیاست‌ خارجی،تهران دهخدا،1368،صص 104-103. (10).زبیگنیو برژینسکی،در جستجوی امنیت ملی، ترجمهء ابراهیم خلیلی،تهران،سفیر،1368،صص‌4-3. (11).ماندل،پیشین،صص 52-51. (12).هوشنگ عامری،اصول روابط بین‌الملل،تهران، مؤسسهء انتشارات آگاه،1370،ص 179. (13).علی اصغر کاظمی،زنجیرهء تنازعی در سیاست و روابط بین‌الملل،تهران،نشر قومس،1370، صص 116-115. (14)برای مطالعه بیشتر ر.ک.به: tional Security:A Conceptual Analysis, Robert Mandel,The Changing Face of Na- ق Greenwood Press,1994,esp.pp.2-35. (15)علی باقری،کلیات و مبانی جنگ و استراتژی، تهران،مرکز نشر بین‌الملل،1370،صص 250-220. (16).ر.ک.گاستن بوتول،تتبعی در ستیزه شناسی، ترجمه حسن پویان،تهران،چاپخش،1364، صص 82-75. (17).ر.ک.به: Press,1991. National Security,USA,Duke University Draufurd D.Goodwin(ed.),Economics and (18).ماندل،پیشین،صص 15-10. (19) ain,Cambridge University Press,1993,p.10. Security:A System Approach,Great Brit-.Dietrich Fisher,Non Military Aspects of (20).ماندل،پیشین،ص 17. (21).برای مطالعه بیشتر ر.ک به: 1989. Ecology,3th ed.,London,Bellow Books, Narindar,Singh Economics The Crisis of (22) velopment(UNCED). .UN Conference on Environment and De- (23) Policy,Spring 1993,p.73. .ááThe Drug in the East Europr'''',Foreign (24).تشکیل کمیته‌های مبارزه با مواد مخدر جامعهء ملل-سازمان ملل متحد و اخیرا سازمانهای منطقه‌ای مانند سازمان اکو در سال 1992 دلیل این مدّعاست. (25).سازمان بین‌المللی پلیس جنایی Criminal Police Organization) (International بزرگترین سازمان‌ بین‌المللی پلیس جهان است که با هدف همکاری متقابل‌ پلیس کشورهای عضو،برای مبارزه با جرایم و مجرمان‌ بین‌المللی تشکیل شده است.دبیرخانه این سازمان در شهر لیون فرانسه قرار دارد و در حال حاضر 178 کشور عضو این‌ سازمان هستند. (26).نشریهء امنیت،سال دوم،شماره پنجم و ششم،آبان و دی 1377،ص 20. (27) thuen,1987,pp.20-30. The Global Food System,New York,Me-.John Warnok,The Politics of Hunger: (28).ر.ک.به: versity Press,1991. Manage Earth,Cambridge,Cambrige Uni-E.G.Nisbet,Leaving Eden:to Protect and (29) p.320 Security in Arab World,Macmillan,1993, nen(editors),The Many Faces of National .Bahgat Korany,Paul Noble and Rex Bry- (30).نشریهء خبرنامه،دفتر همکاریهای علمی و بین‌المللی‌ وزارت آموزش و پرورش،فروردین و اردیبهشت 1378، سال دوم،شماره اول،ص 6.4 http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/5261/166/text
  19. این جمله که از بدو تولد در حال نابودی هست رو عینا جایی نشنیدم ، اما مقوله بقای سیستم و نظریه نظامها مفاهیمی معروف و شناخته شدهه هستند و اگر کاملترین رو میخواهید بدونین رجوع کنین به این لینک ، که تعریف نظری رایج در امریکا نسبت به سطوح مختلف سیستمی در نظامهای انسانی هست ، برای بقاپذیری الگویی به نام AGIL بطور عام تعریف شده ، البته تعریف های جدیدتری هم هست ولی خیلی پیچیده میشن ... ؛ 1) انطباق­پذیری (Adaptation)؛ هر نظامی باید با محیط خود انطباق پیدا کند. 2) دست­یابی به هدف (Goal Attainment)؛ هر نظامی باید وسایلی برای بسیج منابع خود داشته باشد تا بتواند به هدف­های خود دست یابد و رضایت حاصل کند. 3) یکپارچگی (Integration)؛ هر نظامی باید هماهنگی درونی اجزای خود را حفظ کند و شیوه­های برخورد با انحراف را به‌وجود آورد؛ به‌عبارت دیگر باید خود را منسجم نگه دارد. 4) حفظ انگاره (Latent Pattern Maintenance)؛ هر نظامی باید تا حد ممکن خود را در حالت تعادل نگه دارد.[ http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38355 ..
  20. تمامی سیستم ها از بدو ایجاد در حال نابودی هستند ، تلاش هایی که یک سیستم انجام میده ، عمدتا در راستای حفظ موجودیت و بقای خودش هست ، حالا تفاوتی نداره ، این سیستم یک نظام سیاسی باشه ، بنگاه اقتصادی باشه ، ارتش باشه و یا هر چیز دیگری ، امنیت چیزیه که پیوسته در خطر هست ، اونقدر که دلیل برای نبود امنیت هست برای بودنش نیست ، امنیت ملی به اشکال مختلف تهدید میشه که مقداریش توی متن هست ، امروز که نه در تمام طول تاریخ امنیت ملی ما در خطر خواهد بود و این از بدیهیات سیستم های اجتماعی بشری هست ، حالا تفسیر های متفاوتی از این امنیت وجود داره و ابعاد مختلفی هم داره که هر یک میتونه به خطر بیفته و اثرش در جاهای دیگر نمود پیدا کنه ، مثلا ترکیدن جمعیت خطر هست ، بیکاری شدید خطر هست و میتونه به سقوط جامعه منتهی بشه ، البته جنگ و نبرد سیاسی هم خطرات خودش رو ایجاد میکنه و ..
  21. [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10110/milipatt1~0.jpg"]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10110/milipatt1~0.jpg[/url]
  22. [quote] بگذار یک مثال برات بزنم زمانیکه استالین به قدرت رسید روسیه تانک نمی تونست تولید بکنه وقتی رفت سلاح اتمی داشت و ابرقدرت بود آیا استالین جنایتکار آدم خوبی بود ؟ [/quote] این دست استدلال ها واقعا عجیبه ... یعنی اگر ادیسون برق رو اختراع نمیکرد چه اتفاقی میفتاد ؟! صحبت بر سر تجزیه ابدا ارتباطی به مفهوم دولت ملت نداره ، نمیدونم چرا همه چیز رو با هم قاطی میکنین ؟ ابتدا به امر فرمودید دولت و ملت مدیون رضاخان هست ، و حال میفرمایید اگر تجزیه نشدیم بخاطر رضاخان هست ، در صورتی که رضا خان به هیچ یک ارتباطی نداره نه یک دولت ملی هست و نه اعمالی که انجام داده ارتباطی با دولت ملت داره ، و نه قیاسش با استالین درست هست ، بله در دوره زندیه و صفویه هم ایران گام های بلندی در توسعه صنعتی برمیداره و مقدار زیادی از سرزمین های جدا شده به ایران برمیگرده و از قضا مشروعیت بیشتری نسبت به رضاخان داره ولی این آیا ناظر به مفهوم دولت ملت هست ؟! نمیدونم این چه سبک از کلام در فهم تاریخ هست که شما حتما باید دلایلی پیدا کنین که موید نظرتون باشه اون هم از هر جایی و هر چیزی ... قیاس نفرمایید خواهشا ، چرا که مسئله دولت ملت ابعاد نظری و تعاریف ساختارمند داره که باید سازوکارهای خودش شناختش ، ..
  23. جلیل جان این وضعیت در دوره رضاخان که بدتر میشه ، شاید بشه پذیرفت پهلوی دوم لیکن به هیچ روی رضاخان قابل پذیرش نیست ، شاید بتونیم بپذیریم رضاخان میخواست یک دولت مدرن رو با زور اسلحه بوجود بیاره ، لیکن بازهم نمیتونیم بگیم در دوره رضاخان این مفهوم متولد و معنی داره میشه ، ضمن اینکه اساسا سبک حکومت قزاق خان ادامه دولت های قومی قبل هست نه یک دولت مدرن با مشروعیت ملی که بنیاد تعریف دولت ملت هست ، شاید یک کودتای مدرن ... دولت ملت رو نخبگان سیاسی مذهبی و ملی گرای اون دوره ساختند ، امثال سردار اسعد ، ستارخان یا همون سردار ملی ، همین پیرنیاکه فرمودید عنصر اساسی توی این جریان هست محمد علی فروغی و حتی قبلتر از اینها شخصیت های دیگری بودند که در دوره قاجار شروع به کار کرده بودند ، مفهوم ملت و ملت در ایران دوره صفوی در قومیت ها تحت کتابی به نام شاهنامه هم مرزهاش مشخصه هم تاریخش و هم فرهنگ واحدش ! لیکن چیزی که وجود نداشت غیرت ملی بود که از بین رفته بود و تبلوری مدرن در دوره مشروطه پیدا میکنه ، تقریبا رضا خان برای غربی کردن تجدد خواهی ایران برخورد سخت میکنه و اجازه تولید قرائت های متناسب رو نمیده ، چیزی که میتونست از دل مشروطه بیرون بیاد و رها میشه تا انقلاب 57 که اساسا از مفهوم مدرنیته هم عبور میکنه ، ...
  24. [quote] برادر عزیزم وریور جان تا قبل دوران پهلوی نه اینکه دولت ملت وجود نداشت با مفهوم درک تاریخی ایرانی نبودیم و البته ناسیونالیسم در ایران دقیقا بعد از پهلوی شکل گرفت این نکته رو دقت کن ملت ها وقتی ملت میشن که تاریخ دارن ... [/quote] عرض کردم ، خود جریان مشروطه مبین وجود اگاهی دولت ملتی بوده نه ترمیدوری به نام رضاخان ! قشون محمد علی شاه چه مجلسی رو منفجر میکنه ؟ ابدا اینچنین نیست که پهلوی ایجاد کننده مفهوم دولت ملت باشه ، چرا که اساسا این مفهوم ناظر به قرار داد هست نه استبداد ، به همین دلیل اولین سبک شکلی گیری دولت ملت مدرن رو عرض کردم پیمان وستفالی که هیچ شباهتی به تخت قاپوی رضاخانی نداره ، ... اساسا دولت ملت به شکل مدرن در اواخر دوره قاجار شکل میگیره و نمودش در مشروطه است نه حضور قزاقی به نام رضاخان ...
  25. [quote] بعدش[b] [/b]نبرد روسیه نبرد نژاد اسلاو و ژرمن بود نبرد صرفا فتح خاک نبود ما ملتی بودیم که تا قبل از [b]همین رضاشاه اصلا ناسیونالیسم نداشتیم مفهوم ملت نداشتیم[/b] رضاشاه از المان الگو گرفت سعی کرد با زنده کردن خاطره فراموش شده این قوم مفهموم ملیت بسازه ... [/quote] [b]کی گفته مفهوم دولت ملت نداشتیم و رضا شاه اون رو آورده ؟! اساس مشروطه همین مفهوم بوده و چطوری میشه دولت ملت رو با استبداد جمع زد ؟ و چطور میشه بین وستفالی و سرکوب عشایر رابطه دولت ملتی وصل کرد ؟!![/b]