100

Members
  • تعداد محتوا

    2,710
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های 100

  1. [quote name='arminheidari' timestamp='1376377546' post='329450'] یک نکته آموزنده بگم هر واحد نیروگاه طی یک سال الی دو سال باید از مدار خارج شده و تعمیر و بازرسی گردد به همین خاطر از مدار خارج شدن نیروگاه بوشهر را از دو دید باید بررسی کرد، خرابی راکتور و خرابی توربین ها، پمپ ها و مولدهای برق خرابی راکتور همیشه جای نگرانی دارد ولی خرابی بقیه زیاد جای نگرانی ندارد و فقط هزینه تعویض یا تعمیرات می طلبد مثل بقیه نیروگاه ها یه سوال برای خود هنوز مطرح است، اگه یک نیروگاه هسته ای با روس ها از صفر می ساختیم، هزینه اش از ساخت نیروگاه بوشهر با زیر ساخت آلمانی و تکنولوژی روسی کمتر نبود؟ [/quote] سلام این به خاطر مسئولین عزیز هست که تا حالا حتی یک اتاق رو هم بازی سازی و تعمیر نکردند که بدوند تغییر و تعمیر یک ساختمان یا تاسیسات از ساخت از پایه سخت تره !!!
  2. سلام البته ما باید بررسی کنیم که چرا هر جا ما از خودمون مایه می زاریم ، بعدش می شوند طرفدار عربستان و وهابیت !؟ این خیلی مهمه ..... شاید ما هم باید سیاست لاشخوری رو دنبال کنیم !؟ نه !؟
  3. [quote name='copout' timestamp='1376329391' post='329363'] ببخشید بعد با چی پرش میکردیم که بهش بگن ناو هواپیمابر؟ لابد اف 16 و اف 18 های تولید داخل رو میچیدیم ! [/quote] سلام کسی که می تونه برای ساخت چنین ناوهایی هزینه کنه ، مسلما می تونه برای ساخت پرنده هاشون هم هزینه کنه .... به همین سادگی ...
  4. سلام البته اگه با ناوهای هواپیما بر آمریکایی مقایسه ش می کنید ، باید بگم سخت در اشتباهید ... اون ناوها اصولا در یک عالم دیگه سیر می کنند ... بهتر نام ابر ناو رو بهشون بدیم ...
  5. سلام حالا 20 تا فاکس هاوند هم چیزی رو تغییر نمی ده !؟ می ده !؟ در ضمن ، غربی ها قرار نیست هرچی که می دانند رو تو بوق و کرنا کنند ..........
  6. [quote name='arminheidari' timestamp='1376119063' post='328619'] در آن زمان بابت این قضیه شورای امنیت تشکیل جلسه داد ؟ کدام کشور ها چقدر محکوم کردند؟ متاسفانه این اطلاعات کمی گنگ است [/quote] سلام فکر نکنم وزارت خارجه ، شکایتی کرد که شورای خوناشام ها جلسه ای تشکیل بده ...
  7. سلام ... تو کشوری که توش مردم سالاری و انتخابات و احزاب سیاسی وجود دارند .... باید از خود حزب و جناح سیاسی حاکم سوال کرد با این بهانه که کاربران وار بحث حزب نشوند که نمی شه بحث ها رو جمع کرد .... مگه قراره فلان حزب گند بزنه و بعدش بگه ما در مورد مسایل کلان بحث حزبی نم کنیم و ا جواب دادن در بره ... پس دیگه برای چی انتخابات و مردم سالاری داریم .... تو همه دنیا احزاب باید نسبتبه عقایدشون و همچنین منابع مالی و اعمالشون جواب پس بدهند ....... حالا باید بیاند جواب پس بدهند .... نه ذینکه خبط هاشون رو به پای نظام و رهبری بنویسند و بعدش هم طلبکار بشوند ....
  8. سلام این تابع atoi تو کدوم کتابخونه هست !؟ بعد دقیقا چطور می شه « متغیر رشته حرفی » تعریف کنم !؟ از سی پلاس پلاس استفاده می کنم ...
  9. سلام البته این بحث وجود داشته و دارد ولی طرف مقابل و هم حزبی هاشون حتی حاضر نشدند یک مصاحبه بکنند و حتی به صورت روتین بگند « این ها فاقد سندیت است » .... البته برای کسانی که موقعی که آمریکا به فکر حمله نظامی هست با بی خیالی تمام پایه های کشور رو می لرزونند ، تکذیب کردند کاری نداره و همه چیز رو به گردن رهبری انداختن کاری نداره مگر اینکه واقعا اگه وارد بشوند ، تو سوال و جواب به جایی می رسند که برایشان سخت تمام بشه ... در ضمن ، توی کشوری که به بنیانگذار نظامش « جام زهر » دادند ، این چیزها بعید نیست ... به هر حال به شهادت رسیدن 9 دیپلمات ، هر چند دردناک ولی به پای جنگ تحمیلی ، قتل های زنجیره ای ، وقایع سال 78 ، وقایع سال 88 نمی رسه ... کلا بحث جواب گویی بود که جناب وزیر خارجه و معاونان ایشان حتی حاضر نشدند جواب بدهند .... به قول آقای بروجردی ، همان زمان با استفاده از روزنامه های زنجیره ای ، ایشان متهم شدند .... نه کسی که باید جواب بده ....
  10. سلام این خط رو اضافه کردم ... ولی زمانی که 128sdsds رو وارد می کنم ، به عنوان خروجی ، خود 128 رو چاپ می کنه و کاراکترها رو نا دیده می گیره .... فکر کنم به دلیل این باشه که ورودی رو از نوع int تعریف کردم ... ولی اگه فقط کاراکتر خالی براش بفرستم ... یک عدد منفی بزرگ بر می گردونه .... این تمرین پیش از تدریس آرایه ها و اشاره گر هاست !!!!!!!!!!!!!!
  11. [quote name='oldmagina' timestamp='1376062561' post='328458'] [quote name='100' timestamp='1376061622' post='328453'] سلام بر و بچ کسی نیست یک کمکی کنه !؟ این سوال رو چطور جواب بدم ... اگر عدد نبود، عبارت Error را چاپ کند. اصلش اینه که من با مورد چهارمش مشکل دارم .... ( اگر عدد نبود ، عبارت error را چاپ کند .... ) .... یعنی مثلا اگه 2d بهش بدیم باید error بده ولی نمی دونم چه جور باید این کار رو کنم ... [/quote] سلام دوست عزیز فرض برنامه نوشته شما با برنامه خواسته شده از شما متفاوت است و به خاطر همین به مشکل برخورده اید . در صورت اجرای برنامه شما و در صورت دادن هر ورودی غیر از عدد صحیح برنامه شما با خطا مواجه شده و متوقف خواهد شد و اصلا امکان دریافت چیزی غیر از عدد صحیح برایش متصور نیست تا اصلا شرط 4 را بررسی بکند یا نه ! برای حل مشکل شما ابتدا باید دریافتی را به صورت رشته کاراکتری دریافت کنید و بعد از بررسی عدد بودن آن ، اگر شرط 4 برقرار نبود آن را به عدد تبدیل کنید و برنامه را با آن ادامه دهید. [/quote] سلام برادر مشکل اینجاست که من بدون اجرای شرط چهارم ، برنامه رو اجرا کردم .... ولی حتی اگه 12sss هم بهش بدم ، برنامه اجرا می شه و بدون در نظر گرفتن رشته ی کاراکتری ، مثبت یا منفی بودن یا زوج و فرد بودند و توان 2 بودن عدد رو بررسی می کنه !!! این نمونه ی اجراش http://upload.iranvij.ir/farvardin92/11062390535827399504.png
  12. سلام بر و بچ کسی نیست یک کمکی کنه !؟ این سوال رو چطور جواب بدم ... برنامه ای بنویسید که یک عدد از کاربر بگیرد و کارهای زیر را انجام دهد: اگر عدد زوج بود، عبارت Even و اگر فرد بود عبارت Odd را در یک خط چاپ کند. اگر منفی بود عبارت Negative و اگر مثبت بود عبارت Positive را چاپ کند. اگر توانی از 2 بود عبارت Power of 2 را چاپ کند. اگر عدد نبود، عبارت Error را چاپ کند. اصلش اینه که من با مورد چهارمش مشکل دارم .... ( اگر عدد نبود ، عبارت error را چاپ کند .... ) .... یعنی مثلا اگه 2d بهش بدیم باید error بده ولی نمی دونم چه جور باید این کار رو کنم ... این کدی هست که برای سه تای اولی نوشتم ... [CODE] // Pccodenevis 1.cpp : Defines the entry point for the console application. // #include "stdafx.h" #include <iostream> #include <conio.h>using namespace std ; int _tmain(int argc, _TCHAR* argv[]) { cout << " please enter an integer : " ; int n ; cin >> n ; if ( (n%2) ==0 ) cout << " Even " << endl; else cout << " Odd " << endl ; if ( n<0) cout << " Negative " << endl ; else cout << " Positive " << endl ; int i = 0 ; float power = 0 ; while ( power <= n ) { if ( power == n ) cout << " Power of 2 " << endl ; power = pow(2.0,i); i++ ; }_getch(); return 0; } [/CODE]
  13. سلام مقاله ای سقیلی بود .... البته تا اونجایی که بنده می دانم این رایانه ها از بِت استفاده نمی کنند بلکه از qbite استفاده می کنند که هم می تواند 0 باشد ، هم ی1 و هم صفر و یک .... یعنی باید کل منطق برنامه نویسی قدیم رو عوض کنیم تا با این ساختار جدیدتر و منعطف تر ( و البته پیچیده تر ) کار کنه ... باید با دقت بخونمش !!!
  14. سلام ... البته مبحثی که می خونم آرگومان های پیش فرض در منطق توابع هست ... برای اون که صفر وارد بشه هم ، خب ، تو شرط به جای استفاده از یا از و استفاده کردم ... البته حق با شماست ... ولی فعلا باید ببینم که چطور می تونم خود این تابع رو درست کنم .... البته فکر کنم یک راه دیگه هم داشته باشه که اونم استفاده از توابع هم نام هست که تعداد آرگومان های ارسالی بهشون کمتر باشه ، ولی سوال ازم می خواد که جواب رو با استفاده از تابعی بدم که از آرگومان های پیش فرض استفاده می کنه .... البته اگه از چند شکلی توابع استفاده کنم ، مشکلی به وجود نمیاد ... این کد ، جواب می ده ... [CODE] // Practice 5-9.cpp : Defines the entry point for the console application. // #include "stdafx.h" #include <iostream> #include <conio.h> using namespace std ; float ave (float ); float ave (float , float ); float ave (float , float , float ); float ave (float , float , float , float ) ; int _tmain(int argc, _TCHAR* argv[]) { cout << "Averge of 2.2 , 4.6 , 63.5 is : " << ave(2.2,4.6,63.5); _getch(); } float ave ( float a ) { return a ; } float ave ( float a , float b ) { return ( (a+b)/2); } float ave ( float a , float b , float c ) { return (((a++c)/3); } float ave ( float a , float b , float c , float d ) { return ( (((a++c)+d) /4) ; } [/CODE] اینم یک سایت متفاوت در مورد آموزش برنامه نویسی که پروژه های علمی خوبی داره ... http://p30codenevis.ir/
  15. [quote name='javad48' timestamp='1375991403' post='328251'] باید حمله میکردیم و کمی از خاک رو پس میگرفتیم [/quote] سلام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برادر حالت خوشه .... کدوم خاک ... هرات اکثریتش سنی هستند که به قول یک بنده خدایی ، می گفتند و می گویند با کشتن یک شیعه به بهشت می رویم ...
  16. سلام ... سوال : تابع Average() که میانگین چهار عدد را بر می گرداند ، نوشته و آزمایش کنید ... [left]float average ( float x1 , float x2=0 , float x3=0, float x4 =0 )[/left] جواب من اینه ولی کامپایل نمی شه و خطا می گیره ... یک راهنمایی کنید ... زبان هم سی + + هست !!! [CODE] // Practice 5-9.cpp : Defines the entry point for the console application. // #include "stdafx.h" #include <iostream> #include <conio.h> using namespace std ; double average ( double , double=0 , double=0 , double=0 ) ; int _tmain(int argc, _TCHAR* argv[]) { cout <<" average ( 8.5 , 4.2 , 3.6 ) = " << average ( 8.5 , 4.2 , 3.6 ) ; _getch(); return 0; } double average ( double x1 , double x2 =0 , double x3=0 , double x4=0 ) { if ( (x2= 0) && ( x3=0 ) && (x4=0)) { return x1 ; } else if ((x3=0 ) && ( x4=0)) { return ( (x1+x2)/2); } else if (x4= 0 ) { return ( (x1+x2+x3)/3); } else {return ((x1+x2+x3+x4)/4); } } [/CODE]
  17. [quote name='copout' timestamp='1375987408' post='328239'] چرا نزدیک دریاچه نمیسازن...اینطوری در صورت نیاز میتونن از اب دریاچه هم استفاده کنن ... منظره قشنگتری هم داره... تو پرتاب شاتل های فضایی اب رو پمپاژمیکنن کنار موتورهای پرتاب تا صدای خروجی رو کاهش بده... در مورد ماهواره برها فکر نکنم این کار لزومی داشته باشه ولی اگه روزی خواستیم یه موشک بزرگتر یا حتی چیزی تو مایه های پرتاب انسان داشته باشیم دباره باید یه پایگاه جدید بسازیم ؟ [/quote] سلام برادر ، ما اگه آب داشته باشیم ، می ریم دورش کشاورزی می کنیم ، خونه می سازیم ، شهر می زنیم ، مرکز صنعتی می زنیم .... این همه بیابان که تا حالا بلا استفاده مانده اند ... بعدش هم مگه چندتا دریاچه داریم که شما می خوای همینجوری یکیش رو بر فنا بدی !؟
  18. [quote name='copout' timestamp='1375986951' post='328233'] هدف پاکستان از درگیر کردن ایران با افغانستان چی بود؟ حالا اگه بین ما و طالبان جنگ راه میافتاد چه نفعی برا پاکی ها داشت ؟ [/quote] سلام باید توجه داشته باشی که پاکستان حوزه ی نفوذ بسیار محدودی داره و همچنین در تحت نفوذ شدید عربستان سعودی و وهابیت و همچنین سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس هست ... اصولا طالبان می گفت می خوایم یک حکومت شبیه جمهوری اسلامی بسازیم ( حکومت طالب ها >>> حکومت طلبه ها ) ولی کم کم تحت نفوذ عربستان و پاکستان تبدیل شد به این جرثومه ی فسادی که حالا هست ....
  19. [quote name='Maldini' timestamp='1375986151' post='328226'] عالی بود....... یه سوال از تامکت ها داشتم! این بال متغیرشون به چه دردی میخوره؟یعنی چه زمان یا مکان هایی بال هاشون باز یا بسته میشه؟ [/quote] سلام بال های متغیرشون ، نسبت به سرعت جنگنده ، باز یا بسته می شوند ... تو سرعت های پایئن وبرای نشست و برخاست بالها کاملا باز می شوند و توی سرعت های بالا بسته می شوند و رو به عقب می روند ... این قابلیت پایداری بهتری نسبت به سایر جنگنده ها در آسمان بهش می ده که البته خرجش هم بیشتره !!!!
  20. سلام بابا ، ظریف که توی آمریکا بوده ... کلا یکی از نگرانی های عمده م اینه که این ظریف اونقدر به فکر اروپا و آمریکا باشه که این گرگ های اطراف خودمون رو فراموش کنه .... البته درد اصلی اینجاست که به خاطر این ضعف دیپلماتیک ، کشور تا آستانه ی حمله ی نظامی به افغانستان هم رفته بود که رهبری جلوی این کار رو گرفتند ( خودتون حسابش کنید که شوروی و ناتو و آمریکا با این همه تجهیزات و امکانات مالی راه به جایی نبردند اونوقت ما تو سال 77 .... ) .... خب ، این چه نوع دیپلماسی بود که به خاطر یک لبخند دیپلماتیک وزیر خارجه ی پاکستان که قدرتی نداشت ( چیزی که حتی منم با یکم تحقیق تو تاریخ پاکستان فهمیدم !! ) دیپلمات ها رو به کشتن داد و کشور رو نزدیک بود وارد باتلاقی کنه که ... از برکات لبخندهای دیپلماتیک و قهوه های دیپلماتیک و دیدارهای دیپلماتیک بود ....
  21. [quote] چندی پیش نیز یک فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن میگ 29 در پایگاه دوم شکاری شهید فکوری تبریز با انجام 21 هزار نفر-ساعت کار توسط متخصصین این پایگاه مورد تعمیر اساسی و بازسازی قرار گرفت که نشان از توانمندی نیروی هوایی ارتش دارد. اورهال این جنگنده میگ 29، که پس از 12 سال با موفقیت به پرواز در آمد، 24 ماه به طول انجامید که طی آن سه نوع سامانه مدرن الکترونیکی نیز بر روی آن نصب شده که قابلیت فنی و پشتیبانی آن را به میزان قابل توجهی افزایش داده است. [/quote] سلام جنگنده 12 سال زمین گیر بود و روس ها ....
  22. [quote] انطوری که من فهمیده بودم ، وزارت امور خارجه روی نفوذ پاکستان حساب ویژه ای باز کرده بود ، کسی می داند چرا؟ بعد کسی می داند از زمان اشغال افغانستان تا آن زمان چند بار سفارت ایران سابقه تعطیلی داشته است؟ چون درگیری ها چند سالی بود که جریان داشت [/quote] سلام چون آقایون نمی دانتستند که در پاکستان ، دولت و بالطبعش وزارت خارجه ش قدرتی ندارند و ارتش و آی اس آی قدرت اصلی رو دارند ... ارتش پاکستان و آی اس آی برای وزارت خارجه ش تره هم خورد نمی کنند ....
  23. به گزارش خبرگزاری دفتر منطقه‌ای فارس، در 17 مرداد ماه سال 1377، 8 تن از دیپلمات‌های جمهوری اسلامی ایران به همراه خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف افغانستان در محل کنسولگری کشورمان، توسط طالبان به شهادت رسیدند. در این این حادثه تأسف‌بار «ناصر ریگی» سرپرست کنسولگری، «محمدناصر ناصری» کارشناس امور فرهنگی، «نورالله نوروزی» کارشناس امور کنسولی، «رشید پاریا فلاح» کارشناس امور کنسولی، «حیدرعلی باقری» مدیر تدارکات و مدیر داخلی، «مجید نوری نیارکی» حسابدار، «کریم حیدریان» کارشناس امور کنسولی، «محمدعلی قیاسی» کارشناس امور کنسولی و «محمود صارمی»‌خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی‌ به شهادت رسیدند. «الله‌مدد شاهسون» یکی از دیپلمات‌هایی است که در لحظه وقوع این حادثه در محل کنسولگری حاضر بوده و به طرز معجزه آسایی از این حادثه نجات پیدا کرد و پس از حدود 19روز خود را به ایران رساند. این دیپلمات نجات یافته در گفت‌وگو با خبرنگار دفتر منطقه‌ای [url="http://www.farsnews.com"]خبرگزاری فارس[/url]، به شرح آنچه در آن روز تاریخی در محل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران روی داد، پرداخت. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: در ابتدا بفرمایید که صبح روز حادثه در محل کنسولگری کشورمان در مزار شریف چه حادثه‌ای اتفاق افتاد؟[/b][/color] شاهسون: صبح روز 17 مرداد سال 1377 متوجه شدیم شهر مزار شریف سقوط کرده و طالبان از منطقه «کود برق» وارد شهر شده‌اند. وضعیت خیلی بحرانی بود و برای ما احتمال خطر وجود داشت، این نکته را به مسئولان وقت وزارت خارجه اطلاع دادیم ولی تأکید آنها بر این بود که بمانیم. به هر حال طبق دستور مسئولان در کنسولگری ماندیم و تصور بر این بود که با توجه به مصونیت سیاسی‌مان چندان مشکلی بوجود نیاید. صبح روز حادثه اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف، به سرپرستی شهید ریگی که در نبود «حدادی» (سفیر ایران که چندی قبل از این حادثه شهر مزارشریف را ترک کرده و به ایران رفته بود)، سرپرست سرکنسولگری بود، دور هم جمع شدیم و احتمالات پس از سقوط شهر را مورد تحلیل و بررسی قرار دادیم. جلسه را تازه شروع کرده بودیم که متوجه شدیم در کنسولگری را می‌کوبند؛ بلافاصله شهید فلاح رفت و در را باز کرد و حدود 10 تا 12 مرد مسلح به زور وارد کنسولگری شدند. رفتار و کردارشان بسیار خشن بود، آنان در ابتدای ورودشان به دنبال اسلحه‌های ما بودند، در حالی که ما اسلحه‌ای نداشتیم. سپس ما را به قسمت زیر زمین منتقل کرده و خودشان دوباره مشغول بازرسی کنسولگری شدند و شهید حیدریان را که هنوز در محل کارش بود به زیر زمین منتقل کردند. پس از دقایقی ما را به اتاقی در طبقه همکف منتقل کردند با تعارف میوه سعی داشتیم فضا را دوستانه‌ کنیم و من که تا حدودی با زبان پشتو آشنایی داشتم با یکی از نگهبانان صحبت کردم اما گوششان بدهکار نبود و آنان با هدف قبلی وارد کنسولگری شده بودند. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]قبلاً از قول شما نقل شده بود که گویا فرمانده مهاجمان، از تلفن دفتر برای تماس با پاکستان استفاده کرده بود، در این مورد کمی توضیحات بدهید؟[/b][/color] پس از جمع کردن همه ما آنان به تلفن موجود در دفتر اشاره کرده و گفتند که می‌شود با پاکستان تماس برقرار کرد. در این بین فرمانده آنها تماس گرفت و بعد از این مکالمه همه ما را دوباره به زیر زمین منتقل کردند. هر چه تلاش کردیم که مصونیت سیاسی خود را به آنها بفهمانیم، گوششان بدهکار نبود و فقط برای کشتن ما آمده بودند. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]بعد چه اتفاقی افتاد؟[/b][/color] وقتی به زیر زمین منتقل شدیم همه ما را به زور کنار دیوار قرار دادند؛ من در آن لحظات اول به یاد خدا و سپس به یاد مادرم افتادم. چون کمی هم با مسائل نظامی‌آشنایی داشتم، خود را در کنار میز قرار دادم و به محض بلند شدن صدای تیراندازی به حالتی که تیر خورده‌ام، خود را روی زمین انداخته و به سمت جلو قرار دادم، در همین لحظات پیکر یکی از بچه‌ها که بعد فهمیدم شهید ریگی بوده روی من افتاد و مرا پوشش داد و طالبان بعد از حدود 50 تا 60 شلیک اتاق را ترک کردند. پس از اینکه اطمینان حاصل کردم کسی در اتاق نیست و در حالی که پایم تیر خورده بود پیکر شهید ریگی را که روی من افتاده بود، کنار زدم و از جایم به سختی بلند شدم. داخل حیات را نگاه کردم و از اطمینان از امنیت کنسولگری، در حال رفتن به حیات بودم که متوجه صدای ناله شدم؛ شهید نوروزی که از ناحیه شکم تیر خورده بود، زنده بود، اما به شدت خونریزی داشت، در همین زمان متوجه شهید نوری شدم که او هم زنده بود. وقتی متوجه شدم که 2 نفر زنده هستند و دیگران به شهادت رسیده‌اند برای کمک از ساختمان بیرون آمدم. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]بعد از اینکه از محل کنسولگری خارج شدید چه اتفاقی افتاد؟[/b][/color] بعد از بررسی‌های لازم از کنسولگری خارج شدم و با کمک «سید جعفر» راننده محلی سفارت که به طور اتفاقی او را دیدم و خانه وی در حسینیه نزدیک کنسولگری قرار داشت، به حسینیه پناه بردم و در حالی که گریه می‌کردم شرح ماجرا را برای او بازگو کرده و از وی کمک خواستم. به سید جعفر گفتم که هر طور شده به کنسولگری برود ولی او گفت: با توجه به اینکه افراد محلی با طالبان همکاری می‌کنند، جرأت رفتن ندارد اما قرار شد با تاریک شدن هوا یکی از دوستانش به کنسولگری برود. من همزمان از خواهرزاده سید خواستم که مخفیانه از بالای پشت بام حسینیه، کنسولگری را تحت نظر داشته باشد و هنوز چند دقیقه نگذشته بود که خبر آورد که یک گروه دیگر از طالبان با چند ماشین وارد کنسولگری شده‌اند. نزدیکی‌های غروب طالبان پیکر پاک شهدا را از کنسولگری بیرون بردند و من مطمئن شدم که همه بچه‌ها به شهادت رسیده‌اند. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: شما برای معالجه خود چه اقداماتی انجام دادید؟ زخم شما سطحی بود؟[/b][/color] من فقط پایم تیر خورده بود و خوشبختانه آسیب جدی به پاهایم وارد نشده بود، ابتدا با نخ و سوزن می‌خواستم آن را بدوزم ولی موفق نشدم. سید خواست دکتر بیاورد ولی من در آن شرایط مصلحت ندانستم و با وسایل کمک‌های اولیه‌ای که در همان جا بود زخم را پانسمان کردم. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]در مورد مسیر طولانی که از شمال تا غرب افغانستان طی کردید و سر انجام خود را از مزار به هرات رساندید مقداری توضیح بدهید. برای یک مسافر عادی طی کردن این همه مسافت کار بسیار دشواری است، شما چگونه این مسیر را پشت سر گذاشتید؟[/b][/color] من 19 روز در راه بودم و این 19روز دائم خطر مرا تهدید می‌کرد ولی من یک ویژگی‌هایی داشتم که این ویژگی‌ها به من کمک کرد. اول اینکه لطف خدا در تمام مراحل پشتیبان من بود و خدای بزرگ تقدیرش بر این بود که من شاهد زنده این حادثه باشم. نکته دیگر اینکه من به زبان پشتو تسلط داشتم و از همه مهم‌تر اینکه من بچه روستا بودم و با کوه و دشت و خطر و حیوان آشنا بودم و اینها چیزی نبود که مرا بترساند. مورد دیگری که به من خیلی کمک توان بدنی من بود، من تا حدودی ورزشکار بودم و این مسئله خیلی به من کمک کرد که تحمل شرایط سخت را داشته باشم. حتی در دیدار با خانواده‌های شهدای این حادثه، به من می‌گفتند اگر فرزندانشان جان سالم هم به در می‌بردند امکانش کم بوده که از این حادثه جان سالم به در ببرند. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]بعد از خروج و اقامت در حسینیه در مراحل بعد چه اقداماتی انجام دادید؟[/b][/color] 2-3 روزی در همان حسینیه بودیم، آنجا همه راه‌ها را بررسی کردم و در نهایت تصمیم گرفتم که همراه سید از منطقه خارج شویم. ابتدا به خانه خواهر وی رفتیم و از آنجا شبانه به کوه و به سمت نیروهای «حزب وحدت» رفتیم ولی آنجا به اتفاق سید جعفر اسیر شدیم و ما را به حضور قاضی القضات طالبانی بردند. وی پس از پرسش و پاسخ، سید را آزاد کرد و مرا هم که شاید قیافه‌ام مقداری به طالبان می‌خورد و چشم و ابروی من شبیه آنها بود، گفتند که تو هم بلند شو برو. در آنجا چهل و پنجا نفر اسیر بودند و بیشتر تمرکز طالبان روی نیروهای حزب وحدت بود و روی همین اصل ما آزاد شدیم. مجدداً به حسینیه برگشتیم و راه‌های دیگر را بررسی کردیم و تصمیم گرفتیم با اتوبوسی که آزاد شده بود و مسافر به طرف «شبرغان» می‌برد به طرف شبرغان حرکت کنیم. در مسیر مزار تا شبرغان خانواده سیدجعفر و خانواده دکتر که شوهر خواهر سید بودند، مرا پوشش دادند و من هم با لباس کاملاً افغانی و با توجه به آشنایی به زبان پشتو طی مسیر می‌کردم. این پوشش را حفظ کردیم و از ایستگاه‌های بازرسی عبور کرده و من تصمیم گرفتم، نقش لال را داشته باشم و با بچه دکتر که در بغلم بود با این پوشش خود را به شبرغان رساندیم. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]بعد از شبرغان به کجا رفتید؟[/b][/color] از شبرغان تصمیم گرفتیم به سمت مناطق مرکزی افغانستان برویم، در «سرپل» به خانه یکی از فامیل‌های سید رفتیم و از آنجا با الاغ به سمت بامیان حرکت کردیم، وقتی راه افتادیم متوجه شدیم که طالبان پیش از ما برای تصرف منطقه حرکت کرده بودند. احساس خطر کردیم و مجدداً به سر پل برگشتیم و از سر پل به شبرغان و از شبرغان به طرف شهر «میمنه» حرکت کردیم. این مسیر را با کامیون‌هایی که برای ارسال مواد غذایی برای طالبان به شهر میمنه می‌رفتند، پیمودیم. در ادامه مسیر با خانواده سید تحت همین پوشش سوار ماشین شدیم و با تعداد دیگری از جمله طالبان مسلح که سوار ماشین بودند راه افتاده به «اندخوی» و از اندخوی به «دولت آباد» و بعد به میمنه رفته و همانجا خوابیدیم. البته یک شب هم در اندخوی ماندیم و از میمنه با ماشین به «قیصار» آمده و از قیصار با خودرو دیگری به «بالامرغاب» رفته و در آنجا خوابیدیم و سپس به «بند سوزک» و از آنجا به طرف هرات حرکت کردیم. [color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]آیا خانواده سید خودشان تمایل داشتند با شما بیایند و شما را همراهی دهند یا شما از آنها خواستید؟[/b][/color] وقتی که سید بررسی کرده بود که اتوبوس‌های شبرغان آزاد شده است و این خبر را به من داد، من از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم و صورت سید را بوسیدم و گفتم تو بهترین خبر را به من دادی. در این زمان به سید پیشنهاد کردم تا شبرغان مرا همراهی کند و وی هنگامی که با خانواده خود مشورت کرد، آنان هم معتقد بودند جانشان در خطر است و همراه من می‌آیند، در مجموع این خانواده مرا همراهی کردند و با پوشش آنان بازرسی‌های زیادی را گذراندیم و موفق شدیم به هرات برسیم. ادامه دارد... انتهای پیام/خ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920517000287
  24. [quote name='era_923' timestamp='1375903859' post='327880'] یعنی شما فکر میکنی اونقدری توان در ارتش سوریه مونده که "عملیات بزرگ حلب" رو شروع کنه؟ الان شورشیان در حال پیشروی در لاذقیه هستن و گویا تا چند کیلومتری قرداهه که گویا شهر اجدادی اسد هست رسیدن! [/quote] سلام شعر در امواج سند رو خوندی .... جریان ارتش سوریه و این مخالفین شده این بیت : <p>
  25. 100

    نبرد کرنال(فتح هند)

    [quote] خیلی هم نامرد بود. اگر نادر مرد بوده پس دم چنگیز و تیمور گرم. اون هم یه جنایتکاری بوده مثل بقیه... [/quote] سلام ... یه جایی خوندم رفت توی یکی از شهرها و بعد از اینکه مالیات و گرفت و حسابی هم ازش پذیرایی شد ، برای اینکه روحیه ارتشش رو بهتر کنه اعلام کردن که زنان شهر بر سربازانش حلال اند و .... دیگه چنگیز از این کارها با مردم خودش نمی کرد ....