hosseingmn

تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی (عکس ، خاطره ، فیلم و ..)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

حالا دیشب اون لحظه ای که شهاب حسینی تو اتاق برای کنسل کردن پروازش با فرمانده جرو بحث می کرد ریز پشتش یه عکس بود که گوشه چپ بالاش عکس میگ 29 بود!!!!امروز تکرارش دقت کنید می بینید icon_razz

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بعد از فیلم توی یکی از شبکه ها یکی از دوستان شهید بابایی داشت در مورد قسمتهایی از شخصیت این شهید حرف میزد که هرگز کسی در موردش نمیدونسته .
عکسی هم از ایشون نشون داد که با پای برهنه داشت برای عزاداری مداحی میکرد .
یا عکسی که شهید داشت قرآن قرائت میکرد .
یا اینکه برای خوندن دعا به هیچ مجلسی نمیرفته ولی وقتی از یه روستای دور ازش میخوان بره اونجا دعا بخونه با کمال میل میپذیره .
یا اینکه وقتی توی نیروی هوایی به همه پیکان میدادن ایشون از گرفتن خودرو امتناع میکنه .
و خیلی مسایل دیگه .

بازم میگم ما هرگز شهدا رو نمیشناسیم و نخواهیم شناخت .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بله آقا اسماعیل امیر چیت فروش بودند .
یکی از جالبترین خاطرات امیر از شهید بابایی قضیه حج نرفتن ایشون بود که بعد از امتناع از رفتن به حج به خاطر تجهیز عراق به سوپراتاندارد و اگزوست و زدن نفتکش های ما شهید سریعا طرح انتقال اف 14 های اصفهان به بوشهر را می ریزند که به گفته امیر چیت فروش آنقدر مخالفت با این طرح شد که کار مخالفان به وزارت اطلاعات کشید !
و نکته جالب این طرح این بود که اولین پرواز های اف 14 ها را در بوشهر خود شهید بابایی برای درک بهتر موضوع به بقیه انجام دادند و در یکی از پرواز هاشون پس از دور زدن بر روی تنگه هرمز شهید گفت که این طواف من بود !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[img]http://s2.picofile.com/file/7160121933/shogh_parvaz_yasindl_ir.jpg[/img]

دانلود از mediafire[url=http://www.mediafire.com/?tnz294by2am6ww1]شوق پرواز 12[/url]
دانلود از 4shared[url=http://www.4shared.com/video/YHjDHvpk/Shogh_Parvaz_12.html]شوق پرواز12[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واقعا هرچی فیلم برا شهدا ساخته بشه کمه
شهید بابایی در اکثر اوقات سر خور را میتراشیدند وجالبه چندین بار لباس سربازی بر تن کرده وبه جای سربازا تو سرما کشیک داده
خود فیلم مشکلی به اون صورت نداره .ما (بچه های میلیتاری) که سردر میاریم سخت میگیریم
مثلا چند درصد بیننده ها میدونن موقع جنگ طرح تامکتا کموفلاگ بوده نه ابی نفتی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[size=13]اولا من خودم قزوینی ام icon_razz
البته الان ساکن قزوین نیستم، برای من یکی دیدن فیلم خیلی سخته ، یعنی کارگردان و گروه هنری یکبار نرفتن بین مردم ببینن مردم چطور حرف میزنن

دوما شهید بابایی شخصیت بی نظیری داشتن که با این روند داستانی که میره جلو بیشتر بجای بزرگداشت تخریبش میکنن

یکی از همان موارد که نادیده گرفته شد:

آنچه خواهید خواند خاطره ای است مربوط به این شهید بزرگوار که از زبان خودش روایت شده است.

دوره خلباني من درامريكا تمام شده بود وبهترين نمرات را درامتحانات پروازي به دست آورده بودم ،ولي به دليل گزارش هايي كه درپرونده ام وجود داشت ،گواهي نامه خلباني ام صادر نمي شد . سرانجام روزي به دفتر رئيس دانشگاه كه يك ژنرال آمريكائي بود ،احضار شدم .به اتاقش رفتم واحترام گذاشتم او آخرين فردي بود كه بايستي مورد قبولي يا رد شدنم در خلباني نظر مي داد.پرسش هايي کرد كه من پاسخ دادم . از سوال هاي ژنرال بر مي آمد كه ميانه خوبي با من ندارد ، ناگهان در اتاق به صدا درآمد ومنشي ژنرال وارد شد وپس ازاحترام ،ازاو خواست تا براي كار مهمي از اتاق خارج شود .

با رفتن ژنرال مدتي دراتاق تنها ماندم ، به ساعتم نگاه كردم ،وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم اي كاش دراينجا نبودم ومي توانستم نمازم را دراول وقت بخوانم .انتظارم براي آمدن ژنرال طولاني شد ،انديشيدم هيچ كاري مهم تر از نماز نيست وبا خود گفتم : خوب است نمازم را همين جا بخوانم . به گوشه اي از اتاق ژنرال رفتم ورزنامه اي را برداشتم وروي زمين پهن كردم . مهرم را از جيبم درآوردم ومشغول خواندن نماز شدم . در همين حال ژنرال وارد اتاق شد. باخود گفتم :چه كنم ؟ نماز را ادامه دهم ويا آن را قطع كنم ؟ تصميم گرفتم نماز را ادامه دهم ، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد . نماز را تمام كردم واز ژنرال به دليل اينكه معطل شده بود ، عذر خواهي كردم ژنرال پس از چند لحظه سكوت از من پرسيد : چه مي كردي؟! گفتم عبادت مي كردم . گفت بيشتر توضيح بده . گفتم : دين اسلام به ما مسلمانان دستور مي دهد كه درساعت هايي خاصي از شبانه روز،با خداوند مناجات كنيم ونام اين عبادت نماز است .ژنرال نگاه عميقي به من كرد وگفت : پس اين گزارش هاي كه در پرونده ات نوشته اند براي همين كارهايت بوده است ؟ گفتم : شايد ،نمي دانم خداوند با اين نماز چه اثري در دل او گذاشت كه قلم خود نويسش را برداشت وگواهي نامه خلباني مرا امضاء كرد.آن روز به اولين جاي خلوتي كه رسيدم به پاس اين نعمت بزرگي كه خداوند به من داده بود ، دوركعت نماز شكر خواندم

[url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/57999/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%82-%DA%98%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%85] [b]منبع[/b] [/url]
[/size]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اینم یک مجموعه خاطرات از شهید بابایی (برگرفته از سایت یاران شاهد)
سرتيپ خلبان داود عسكري فر از جمله دليرمردان نيروي هوايي است كه به دليل دوستي عميق با شهيد بابايي و خويشاوندي با وي سخنان زيادي براي گفتن دارد. او علي‌رغم اين‌كه در آستانه شصت سالگي است اما بسيار بانفوذ و انر‍‌ژي سخن مي‌گويد. در گفت و گوي حاضر كوشيديم پاره‌اي ديگر از وجوه اخلاقي بابايي را به تصوير بكشيم.
سوال: ابتدا خودتان را معرفي كرده و از علل گرايشتان به رشته خلباني بگوييد.
من در سال ۱۳۲۷ در يكي از روستاهاي شهرستان لنگرود از توابع استان گيلان متولد شدم. پس از سير دوران دبيرستان در مناطق روستايي در سال ۱۳۳۵ جهت ادامه تحصيلات به شهرستان لنگرود مهاجرت كردم. پس از اخذ ديپلم در سال ۱۳۴۷ جذب نيروي هوايي و بخش همافري كه فني بود شدم، چون بنده در يك خانواده بسيار مذهبي اما فقير متولد شدم به خاطر مسائل معشتي جذب اين نيرو شدم. پس از طي مراحل معاينات خاص در سال ۴۸ وارد بخش همافري شدم، پس از آن در پايگاه هفتم شكاري در شيراز به عنوان فني هواپيماي اف‌دي۴ مشغول شدم. وقتي بچه‌هاي خلبان را پرواز مي‌دادم عاشق پرواز شدم. پس از تلاش‌ها و نامه‌نگاري‌هاي زياد در معاينات خلباني قبول و به تبع آن وارد دانشكده خلباني شدم، براي تكميل دوره خلباني به آمريكا رفتم. پس از دو سال در تاريخ ۱/۳/۵۷ فارغ‌التحصيل شده، به ايران بازگشته و به پايگاه هشت شكاري براي پرواز با اف۴ رفتم. در آنجا با شهيد بابايي كه از اساتيد من در آموزش خلباني بود، آشنا شدم. ما يك دوران شلوغي را تا مهر ۵۷ در ابعاد مختلف پروازهاي اف۴، كابين جلو و كابين عقب با آمريكا داشتيم كه با مسائل انقلاب و تحولاتي كه در ايران در حال انجام بود مصادف شد واين پروازها متوقف شد. در اين ايام تغييراتي قبل از جريان ۲۲ ‌بهمن در نيروي هوايي شروع شد و بچه‌هاي حزب‌اللهي همديگر را پيدا كردند، در اين راستا من با شهيد بابايي ارتباط تنگاتنگ كاري پيدا كردم. نكته حساسي كه وجود دارد اين است كه در تاريخ ۲۸/۱۰/۵۷ يعني ۲روز بعد از فرار شاه، خلبان‌ها را جمع كردند كه اگر بخواهند شاه را به‌طور غير مستقيم به ايران برگردانند آيا خلبانان به اين پرواز تمايل دارند يا خير، كه بچه‌هاي حزب اللهي من‌جمله من و شهيد بابايي به اين سوال فرماندهان عالي‌رتبه جواب منفي داديم و به دنبال آن هم كه جريان ۱۹بهمن در نيروي هوايي و پس از آن ۲۲ ‌بهمن رخ داد.


سوال: در واقع اين مسئله مطرح بود كه اگر بخواهند شاه را برگردانند آيا براي خلبانان امكان حمايت هست يا خير؟
بله، ولي به‌هر‌صورت ۲۲ ‌بهمن به وقوع پيوست. دوستي من با شهيد بابايي مستحكم‌تر شد تا به جايي رسيد كه بنده در سال ۵۸ با شهيد صياد در جرياني در شهر برخورد كردم و با ايشان آشنا شدم. اين سبب شد كه يك دوستي ديگري با شاخه ديگري با شهيد صياد كه خودش تشكيل‌دهنده نيروي توپخانه مركزي اصفهان بود به‌وجود آيد. ايشان به من گفت كه در نيروي هوايي و در بخش خلباني چقدر تبحر عمل داريد من گفتم چون شاگرد بودم و در نيمه راه هم آمريكايي‌ها ما را نيمه تمام گذاشتند در بحث عمليات تبحر خاصي ندارم ولي كسي را مي‌شناسم كه داراي ويژگي‌هاي منحصر به‌فردي است- آن زمان شهيد بابايي درجه سرواني داشت- شهيد صياد درباره ايشان پرسيد و من گفتم از نظر اخلاقي و اعتقاد ديني و تعهد در حد بسيار بالايي قرار دارد، بر اين اساس در آن جلسه بنا شد كه شهيد بابايي و ايشان را با هم آشنا كنيم.
سوال:اين آشنايي كه با شهيد صياد داشتيد به چه واسطه‌اي پيش آمد؟
در يك درگيري در شهر كه ايشان حضور داشت و احتمال داد كه من نظامي باشم، از من پرسيد و من هم خودم را معرفي كردم اين باعث ارتباط ما شد.
سوال:شما از نزديكترين افراد به بابايي بوديد. درباره كمك‌هايتان به روستاهاي اصفهان بگوييد.
شهيد بابايي ويژگي‌هاي خاصي در ابعاد مختلف داشت. ايشان به‌عنوان رئيس انجمن اسلامي پايگاه انتخاب شد، به اين دليل كه همه گروه‌ها او را قبول داشتند.
ايشان تشكيلاتي را درست كرد براي اين كه از سال ۵۹ شروع به ساخت و ساز در شهرهاي خيلي كوچك علي الخصوص روستاهاي اطراف اصفهان كنيم. با سرمايه‌گذاري فردي خودش و با كمك گرفتن از بعضي بچه‌ها موتور برق مي‌خريد و دوستاني كه در تاسيسات بودند خانه روستائيان را برق مي‌كشيدند. شروع كار جهادي ايشان از مسائل ساخت‌و‌ساز حمام و برق‌كشي‌ها بود كه در روستاهاي اطراف اصفهان انجام شد. به‌دليل وجود يك عرق مذهبي خاص بين خانواده‌هاي ما استحكام رفاقتمان بيشتر شد.
در سال ۵۹ قبل از اين كه جنگ شروع شود وصلتي هم بين ما رخ داد به اين شكل كه همسر من سيد بود و ايشان خيلي دوست داشت كه يك داماد سيد داشته باشند، در نتيجه برادر همسر من با خواهر ايشان ازدواج كرد و يك ارتباط خانوادگي اين چنيني هم پيدا كرديم. تا اين كه جنگ تحميلي رخ داد چيزي كه او را رنج مي‌داد برنامه‌هاي ضعيفي بود كه درمقابله با تهديدات هوايي بايد انجام مي‌داديم، يعني ما مي‌توانستيم خيلي بهتر عمل كنيم. ايشان تلاش‌هاي زيادي انجام داد و ارتباط‌هاي تنگاتنگي را با علما برقرار كرد، من جمله با آيت‌الله صدوقي رفاقت بسيار بالايي داشت. ايشان در اواخر سال۶۰ از درجه سرواني به درجه سرهنگي فرمانده پايگاه هشت ارتقا يافت. او تجربه چنداني نداشت اما به خاطر توكل به خدا، اعتقاد راسخ به دين، انجام شعائر اسلامي و اعتقاد به امام موفق بود. علت تاكيدم بر امام اين است كه ايشان در سال ۵۸يا ۵۹ دقيقاً خاطرم نيست نامه‌اي به دستش مي‌رسد مبني بر اين كه يك نفر به ديدن امام برود. او با ناراحتي نزد ما آمد و گفت: نمي‌دانم چه كسي را بفرستم. من آنجا به او گفتم حالا كه رئيس انجمن اسلامي هستي دوست دارم خودت به ديدن امام بروي. آنجا وجود امام زمان يعني ولايت امر است، اگر برويد تغيير خاصي در شما به وجود خواهد آمد و در نتيجه مجموعه‌اي كه زير دست شما هستند بهتر كار خواهند كرد. به‌اين‌دليل پس از ديدار او با امام ايشان خودش را تكان داد، يعني حالتي به او دست داد كه بعدها در عمل بيشتر اين را اثبات كرد. او هميشه مي‌گفت بايد اول خودم عمل كنم تا ديگران مرا ببينند و اجرا كنند به همين دليل وقتي جنگ تحميلي شد سخت‌ترين پروازها را انجام مي‌داد.
در اف۱۴ پروازي به‌نام پرواز سگي داريم كه از ساعت ۱۱شب به بعد بي‌خوابي كشيدن خيلي سخت است. حتي زماني كه فرمانده پايگاه يا معاون عمليات بود، شب‌ها به اصفهان مي‌آمد و خودش پرواز ساعت ۱۱ را قبول مي‌كرد. اين‌ها او را آب‌ديده‌تر مي‌كرد. ما هم از وجود متبرك ايشان و شهيد صياد كه رهنمود مي‌دادند كه در نيرو چه‌كنيم، استفاده مي‌كرديم.
يكي از خاطرات من با ايشان در جريان طبس بود، همه معتقدند كه معجزه آنجا برخورد با طوفان شن است اما جمله‌اي را از زبان شهيد بابايي مي‌گويم كه تا به حال هيچ جا نيامده است. ايشان معتقد بود كه معجزه اصلي چيز ديگري بوده است. ساعت ۱۰:۴۵ راديو اسرائيل اعلام مي‌كند كه هواپيماهاي آمريكايي به‌دليل بدي آب و هوا در طبس زمين‌گير شده‌اند. در ساعت ۱۲:۴۵ يعني دو‌ساعت‌و‌نيم بعد، اولين هواپيما براي پوشش از اين مسائل از ايران بلند مي‌شود، چون به‌دليل نداشتن انسجام نيرو همه هواپيماها خوابيده بودند. آمريكايي‌ها كه ماه‌ها عمليات‌هاي تمريني را انجام داده بودند، چرا بعد از اين مسئله نيامدند و ايران را بمباران نكردند؟ اگر آن‌ها حركت مي‌كردند خيلي راحت مي‌توانستند خيلي جاها را منهدم كنند. بابايي معتقد بود كه خدا گفته ما دشمنان شما را از احمق‌ها آفريديم، ايشان مي‌گفت معجزه بالاتر از طوفان شن اين است كه آن‌ها به عقلشان نرسيد كه عمليات خودشان را از پايگاه‌هاي متحركشان مثل ناوها، پايگاه‌هايي كه با كشورهاي ديگر دارند يا پايگاه‌هاي ثابتي كه خودشان داشتند ادامه دهند تا به نتيجه برسند. اين مسئله را در يك ديدار خصوصي با آقاي خلخالي مطرح كرديم، ايشان در اين راستا رهنمودهايي را دادند كه در پايگاه چه كارهايي را انجام دهيم.
سوال:وقتي شهيد بابايي فرمانده پايگاه ۸ شكاري شد تحول اجتماعي رخ داد.مثلاً با اينكه يك خلبان دوره‌ديده در آمريكا بود، ولي در پايين‌ترين سطح خانه‌هاي سازماني (محدوده مربوط به درجه‌داران) سكنا گزيد. اين نوع كارها چه معنايي داشت؟
سوال خيلي خوبي است. وقتي من خودم به ايشان گفتم چرا مي‌خواهي آنجا بروي، گفت: من مي‌خواهم خودم را لمس كنم و گرفتاري‌هاي آنها را ببينم. او با اتوبوس به اداره مي‌آمد. الان كه آقاي احمدي‌نژاد به استان‌ها مي‌رود و با مردم صحبت مي‌كند، اين تفكري است كه او در اواخر سال۶۰ به‌عنوان فرمانده پايگاه داشت. ما اصطلاحي به‌عنوان آماده‌شدن هواپيما داريم، تا زماني كه هنوز بني‌صدر ملعون فرار نكرده و فرمانده كل قوا بود، آمادگي رزمي هواپيماهاي ما ۵ يا گاهي ۳ بود. آمريكا گفته بود اگر ما برويم همه هواپيماها مي‌خوابند چون هيچ كدام نمي‌توانند پرواز كنند، و اگر ما نباشيم توان پرواز با هواپيما را نخواهند داشت. اما وقتي شهيد بابايي فرمانده پايگاه شد، جسارت و اعتماد به‌نفسي به بچه‌هاي فني داد مبني بر اين كه ما بايد خودمان باشيم. همان‌طور كه امام فرمود: ما در زمان شاه به‌عنوان افسر، درجه‌دار، كارمند و نظامي خدمت مي‌كرديم، اما خودمان را گم كرده بوديم. يكي مثل امام پيدا شد و گفت خودتان را پيدا كنيد و آقاي خودتان باشيد. يك تحول اين چنيني را امام مطرح كرد و عباس در پايگاه با رفتار عملي به آن عينيت بخشيد، يعني قبل از اين كه خودش به ديگران امر كند به‌صورت عملي پياده‌اش كرد. بنابراين در زمان او هواپيماهاي آماده ما در كوتاه‌ترين زمان به ۵/۶۷ رسيد كه اين جهش بالايي بود، يعني ما در يك روز ۱۸ فروند هواپيماي اف۱۴ و موشك‌هاي دور برد بالا داشتيم.
سوال:پس به دليل همين آمادگي بود كه براي حمايت از كشتي‌هاي نفت‌كش مشكلي نداشتيد؟
بله! وقتي به ما مي‌گفتند كاروان كشتي‌هاي نفتكشي كه از خليج فارس عبور مي‌كنند را پوشش دهيد ما مشكلي نداشتيم و خلبان با دل و جان پرواز مي‌كرد. اگر امروز مي‌بينيد بابايي زنده است به‌خاطر رفتار، صدق گفتار و ساده‌زيستي اوست. من معتقدم انسان‌ها داراي تاريخ مدوني هستند: تولد، بلوغ، ازدواج، استخدام، بازنشستگي و مرگ، اما برخي انسان‌ها در اين تاريخ تدوين شده خداوند تغييراتي ايجاد مي‌كنند. مثل جوان بسيجي ۱٣ ‌ساله‌اي به نام حسين‌فهميده كه نيم ساعت تفكر مي‌كند و همان هم مي‌ماند، وگرنه شما به جاي يك نارنجك، ۱۰۰۰ تا نارنجك ببند و به زير تانك برو و همه را منفجر كن، به تانك هيچ خدشه‌اي وارد نمي‌شود، چون از فلز خاصي تشكيل شده كه نارنجك نمي‌تواند آن را منهدم كند. ولي تفكر او تا ابدالدهر باقي مي‌ماند. عباس هم در اين تاريخ مدون با هدايت امام و بهره‌بردن از سرچشمه زلال ولايت تغيير داد و امروز تا تاريخ هست بابايي‌ها، صيادها، باكري‌ها و همت‌ها هم هستند. او مي‌توانست در بهترين شرايط زندگي كند، اما از خودش گذشت و با مردم همرنگ شد. بسيار احتياط مي‌كرد چيزي را كه مي‌گويد ابتدا در بچه‌ها و خانواده خودش پياده كند، به‌همين دليل از سرباز تا فرماندهان عالي‌رتبه او را دوست داشتند.
سوال:به نظر مي‌رسد شهيد بابايي با زيركي و بصيرت در مدتي كوتاه توانست اوضاع را بشناسد و ابتكار عمل را در امور بدست گيرد. اين امر چگونه اتفاق افتاد؟
درست است. ايشان زيركي خاصي داشت. البته من در حاشيه بگويم در آن سال ۱۰ فرمانده در ۱۰ پايگاه فرمانده شدند اما تنها كسي كه موفق شد، عباس بود كه آن هم به‌دليل زيركي او بود، به اين معنا كه وقتي فرمانده شد هيچ كس را كنار نزد حتي كساني كه ملي‌گرا بودند، بلكه در بحث آموزش تاكتيك و مديريت از آنها استفاده كرد، يعني شب‌ها ساعت‌هاي فراغتي كه برايش باز مي‌شد به خانه تك‌تك فرمانده‌ها، آنهايي كه از او ارشد بودند مي‌رفت، افرادي بودند كه وقتي ايشان فرمانده شد او را قبول نداشتند، اما با يك ظرافتي خاص از تخصص، دانش و مديريتي كه آنها در آمريكا ديده بودند براي بهينه‌سازي پايگاه استفاده مي‌كرد. به همين دليل در جنگ، اف۱۴ بيشترين بهره را داد كه آمريكا اصلا فكرش را هم نمي‌كرد و ما هنوز هم از اين هواپيما استفاده مي‌كنيم. روز‌به‌روز براي او يك تحول خاص دروني ايجاد مي‌شد، بچه‌هايي كه با او پرواز مي‌كردند اين را به عينه مي‌ديدند.

يكي اين كه او شديداً به اول وقت و جماعت نماز خواندن، اجراي شعائر اسلامي در زمان خودش و ولايت اعتقاد خاصي داشت و به شهدا بسيار اهميت مي‌داد. با وجود اين كه مطهري فرمود انسان‌هاي ديگر با اصحاب امام حسين قابل قياس نيستند اما اجازه دهيد اين جا مثالي بزنم. من در يك سخنراني‌ هم گفتم اگر بهشتي، بهشتي شد هنر نكرد، چون خودش يك آيت‌الله‌زاده و شاگرد امام بود، مي‌بايست رهبري اسلام را برعهده بگيرد، اما بابايي‌ها كه در آمريكا، مهد شيطان بزرگ كه در آنجا فقط مي‌خواستند ارزش‌ها را از بين ببرند و كشورهاي ديگر را استعمار كنند، تحصيل كرده و برگشته‌اند. اين‌جا است كه بهشتي شدن هنر است. بابايي‌ها جز مقداري خاطره چيزي ندارند و مثل دوستاني چون مطهري نيستند، كه كتاب‌هايي را داشته باشند و سال‌ها بعد هم كتابش را بخوانند مي‌فهمند كه ايدئولوگ بود، اما خلبان فقط مقداري خاطره است. من هميشه اين مقايسه را مي‌كنم. شهيد مطهري درباره حر كلامي دارد كه مي‌گويد: حر روز تاسوعا با حر روز عاشورا هيچ فرقي نمي‌كند، روز تاسوعا نماز مي‌خواند، روزه مي‌گرفت، به پيغمبر، قرآن و ائمه اعتقادي خاص داشت.
آن جمله بزرگ و شاخص او را كه در همه مجالس ذكر مي‌شود، مي‌دانيم مبني بر اين كه وقتي جلوي امام حسين را مي‌گيرد امام حسين از او مي‌خواهد كه اجازه دهد تا آنها برگردند. حر پاسخ مي‌دهد من مامورم و معذور ولي چه كنم كه مادر تو فاطمه است. فرق حر تاسوعا و عاشورا در يك چيز بود و آن اين كه او در روز عاشورا نيم ساعت تفكر كرد و فهميد آن دنياي ابدي را از دست خواهد داد، جواب پيغمبر را چه كسي خواهد داد؟ لذا خودش را پيدا كرد و روز عاشورا رهبري را به امام داد. بابايي‌هايي هم كه در ايران به‌وجود آمدند در زمان شاه همه فرايض را در حد وسع خودشان كه آن زمان تبليغ مي‌شد انجام مي‌دادند، اما يك دفعه امام مي‌آيد و غبارها را كنار مي‌زند. لذا بابايي‌ها متوجه اين امر مي‌شوند كه او رهبر است.
به‌همين دليل با وجودي كه در دامن آمريكا دوره ديدند ولي برگشتند، چنان ضربه‌اي به آمريكا زدند كه هنوز كه هنوز است نمي‌تواند سر بلند كند. هر چه جنگ طولاني‌تر مي‌شد او در اعتقاد و تخصصش قوي‌تر مي‌شد. اگر بگوييم كه ما با ابزارمان توانستيم درجنگ دفاع كنيم اشتباه كرديم؛ ما سه نوع هواپيماي شكاري مثل اف۴ - اف۱۴ و اف٥ غربي در آن زمان داشتيم، آمريكا صد نوعش را داشت، ما جمعاً پانصد، ششصد هواپيما داشتيم آمريكا ۱۰برابرش را داشت. آن چيزي كه ما را در دفاع موفق كرد اعتقادي بود كه امام در قلب‌ها تزريق كرد. به‌همين دليل است كه ما پروازي با عباس داشتيم كه ۱2‌ساعت طول كشيد، يعني ۵ غروب قبل از افطار بلند شديم و بعد از سحري روز بعد نشستيم، تصور كنيد دو روز تمام گرسنگي و تشنگي را تحمل كرديم. اين‌ها از ابتكارات شهيد بابايي بود، يعني يك هواپيما به جاي ۱۲هواپيما به كار مي‌رفت. اگر ما مي‌خواستيم با آمريكا مقابله دفاعي كنيم بايد هر يك ساعت يك هواپيما مي‌داديم كه در يك روز ۲٤ ‌هواپيما مي‌شد. هر هواپيمايي كه مي‌رفت وقتي برمي‌گشت زمين‌گير مي‌شد، بايد قطعات هواپيما بر اساس پرواز تامين مي‌شد، ما هم كه تحريم اقتصادي بوديم و به ما قطعات نمي‌دادند. در نتيجه ابتكاري به خرج دادند كه غير ممكن را ممكن كرد به اين معنا كه ما ۱٢ ‌ساعت مثل يك هواپيمايي ايرلاين پرواز كرديم كه اعتقاد، ايمان به خدا و عشق به ولايت آن را ممكن ساخت.
سوال:درباره آن لباس‌هاي بسيجي‌ كه بابايي مي‌پوشد هم بفرماييد. اين مسائل بر اساس چه اعتقاداتي بود؟
ما روي لباس پرواز، لباس فشار مي‌پوشيديم كه اگر بيرون پريديم چتر و ما را به هم وصل كند. ايشان پس از جريان والفجر۸ به‌جاي لباس پرواز لباس بسيجي پوشيد. علت را در اميديه در سال ۶۵ پرسيدم، در سكوت محض و در فضاي آرام شب با آن لهجه شيرين قزويني گفت: "برادر عزيزم هر جايي كه طبقه و درجه وجود دارد، شيطان خوب نفوذ مي‌كند، مثلاً در روحانيت ثقه الاسلام، حجت الاسلام و آيت‌الله داريم، شيطان۷۰ سال عبادت‌كننده مستجاب الدعوه زمان موسي را از راه به در مي‌برد؛ در انقلاب كه زياد است و اجازه بده نام نبرم چون خودت بهتر مي‌داني. در ما ارتشي‌ها كه ديگر شيطان خوب نفوذ مي‌كند، تنها لباسي را كه ديدم شيطان بسيار كم مي‌تواند نفوذ كند، لباس بسيجي است ". اين جمله‌اي است كه يك انسان آمريكا ديده به‌عنوان يك الگو بيان مي‌كند. امروزه مي‌بينيم كه شهيدهاي بزرگ ما هم خوب از اين كلام استفاده كردند لذا ايشان همواره مي‌گفت: من نسبت به بسيجي‌ها كه اين لباس را تنشان مي‌كنند غبطه مي‌خورم.
سوال:موضوع ديگر خستگي ناپذيري بابايي بود. او چگونه اين همه فشار را تاب مي‌آورد؟
بله. ايشان در پروازها خستگي‌ناپذير بود، يعني اگر شب با ما پرواز مي‌كرد، فردا صبحش به همدان و عصرش هم به جاي ديگري مي‌رفت. با وجود اين كه مي‌توانست از هواپيما استفاده كند، بيشتر در مسير از ماشيني كه آيت‌الله صدوقي به او داده بود، استفاده مي‌كرد. من به او مي‌گفتم كه چرا با ماشين مي‌روي، خطر دارد. مي‌گفت من‌كه وقت نمي‌كنم فكر كنم، ولي در اين چند ساعتي كه از اين پايگاه به آن يكي مي‌روم براي بهسازي آنجا تفكر مي‌كنم. بيشتر خودش پرواز مي‌كرد و جوان‌ها را استراحت مي‌داد. در تعطيلي‌ها و ايام عيد اجازه مي‌داد كه جوان‌ها به ديدار خانواده‌شان بروند.
احتمالاً شنيده‌ايد كه ايشان به مكه نرفت. وقتي او را در هواپيما گذاشتيم از در ديگر پياده شد. از او پرسيدم چرا نرفتي واجبت را انجام دهي؟ گفت: مكه و كربلا همين جاست. اگر ما درجنگ شكست بخوريم، عبادت را از دست داده‌ايم. من نمي‌توانم يك‌ماه در مكه باشم و اين‌جا جوانان ما پرپر شوند. منظور او فقط خلبانان نبود بلكه دلش براي نيروهاي ۱۸ ساله هم مي‌سوخت. هميشه به من مي‌گفت خدا در هر برهه و زماني بهشتش را به حراج مي‌گذارد، اين برهه، برهه امام است. اگر به سمت حراج نرفتي حتماً مي‌بازي. اين مسئله براي من هميشه يك الگو بود.
سوال: رابطه‌شان با شهيد صياد شيرازي چگونه بود؟
روز‌به‌روز عميق‌تر مي‌شد. ايشان را بعد از حمله بدر در‌حالي‌كه گريه مي‌كرد ديدم، علت را كه جويا شدم گفت: حق علي صياد اين بود كه شهيد شود، تشبيهي به كار برد و گفت: دنيا مانند يك زباله‌دان است، كه در آن زباله‌هاي مختلفي وجود دارد. يك باغباني يك شاخه گل را هرس كرده و درآنجا گذاشته، به‌دليل موادي كه دارد زود رشد مي‌كند، اگر يك رهگذري آن را نچيند گل درون زباله مي‌افتد و از بين مي‌رود. مي‌گفت علي بايد در بدر شهيد مي‌شد، حيف خدا او را نچيد. البته بعداً ديديم كه خدا طور ديگري او را چيد. حرف ايشان هم اين بود كه او نبايد در بستر بميرد بلكه بايد شهيد شود.
سوال: به زعم تمامي دوستان بابايي، او بي‌تكبر بود. در اين‌باره چه خاطراتي از او داريد؟
از چيزهاي كه هميشه در زندگي من الگوست اين است كه او منيت و تكبر را در خودش از بين برده بود. يادم هست به محض اين كه فرمانده پايگاه شد، آن زمان روزي جناب صياد كه فرمانده نيروي زميني بود مي‌خواست آقاي جلالي كه بعدها فرمانده سپاه شد، را به‌عنوان فرمانده هوانيروز اصفهان معرفي كند. دستور داد كه همه فرماندهان به باند پروازي بيايند تا ايشان بعد از مصاحبه تلويزيوني، آنها ازجمله عباس را ببيند. من تازه از پرواز برگشته بودم و لباس پرواز بدون درجه تنم بود، ايشان هميشه با لباس شخصي بود كه با ماشيني كه آقاي صدوقي به او داده بود راه افتاديم. آن زمان هنوز پايگاه هوايي مسافربري از رو‌به‌روي گلستان شهدا به پايگاه منتقل نشده بود به‌همين دليل بايد به آنجا مي‌رفتيم. وقتي از پله‌ها بالا مي‌رفتيم، من را جلو فرستاد و فرماندهان به من احترام مي‌گذاشتند. بعد در چمني نشستيم، هنوز شهيد صياد نيامده بود و فرماندهان و گروه موسيقي در باند بودند. يك جوان گروهبان۳ كه شيپور‌زن هم بود به‌دليل گرمي تابستان به چمن آمده بود كه شهيد بابايي جلوي او را گرفت و گفت اجازه مي‌دهي چند تا شيپور بزنم. من ناراحت شدم و گفتم تو الان فرمانده پايگاه شدي اين چه كاري است. گفت: مگر بوق زدن بد است؟ در واقع مي‌خواست به من بگويد شغل توي خلبان با شغل اين آقا فرقي ندارد و اين را با عمل گفت نه با بيان. گفتم لااقل به سمت ديوار بايست. ايشان باز اصرار مي‌كرد و مي‌گفت چرا اين حرف را مي‌زني. مگر شغل و درجه اين بنده خدا بد است؟ و چند بار در آن دميد كه ديد نمي‌تواند، گفت: اي جوان شغل تو هم خيلي مهم است. يعني خواست به او بگويد كه مبادا به خدا كفر بگويي. سرنوشت انسان‌ها مثل هم است، هيچ فرقي نمي‌كند. به من هم خواست بگويد آنجا كه داشتند به‌عنوان فرمانده پايگاه به تو احترام مي‌گذاشتند با اين فرد فرقي نداري و مبادا مغرور شوي و فكر كني فرمانده شدن يا صياد شدن هنر است. انسان بايد طور ديگر، يعني با تكان دادن درون و زياد كردن تقوا خود را درست كند.
يكي از چيزهايي كه هميشه بابايي را عروج داد، شهيد بزرگ شد و امام آن كلمه بزرگ را روي عكسش نوشت كه "خداوند رحمت فرمايد اين شهيد سعيد ما را "، علتش در تقواي او و نه تخصص و لباسش بود، چرا كه اولين چيزي كه او در خود خرد كرد آن منيت دروني بود. امروز اگر هر‌كس بتواند آن منيت دروني را از بين ببرد در همه زمينه‌ها موفق است، يعني انقلاب ما از ۱۵خرداد سال ۴۲ گرفته تا امروز مي‌بينيم كه اگر هر انساني كه در مجموعه‌اي قرار گرفت و مسئوليتي داشت منيت را در خودش از بين ببرد و به سمت مسائلي كه امام ترسيم كرده، كه همان ترسيم قرآن و ائمه است، برود خود به خود عروج پيدا مي‌كند و در قلب مردم جاي مي‌گيرد.
سوال:الان بعد از سال‌هاي سال همه به جايگاه او غبطه مي‌خورند ولي آن چيزي كه آدمي را متأثر مي‌كند اين است كه چرا در جامعه شيعه ما الگوها اجرا نمي‌شود؟
رفتار و گفتار امام علي (ع) همه در كتاب‌هاست. بر فرض ما بگوييم علي معصوم خداست، اما عباس بابايي كه معصوم نبود. او يكي مثل همه بندگان خداست. يك وقت از حضرت يوسف صحبت مي‌كنيم مي‌گويند خدا پشتيبان او بوده، اما شهيد بابايي كه يك فرد آمريكا ديده بود. من متأسفم از اين‌كه وقتي سالگرد او مي‌شود مسئولان چنان داد و گريه مي‌كنند و پوسترهايي از او مي‌زنند، اما يك‌دهم رفتار عملي او در جامعه نظامي ما بخصوص در نيروي هوايي پياده نمي‌شود كه اگر اجرا شود ما امروز حتي در مسائل عملياتي هم به يك توان خاص خواهيم رسيد.


سوال:دليل اين مسئله را چه مي‌دانيد؟
انتخاب‌ها درست نيست. خوب انتخاب نكرده‌اند. زمان امام فرصت كم بود، جنگ و تحريم وجود داشت، اما امروز آن قدر فشار نداريم انتخاب اصلح هم هست، ما نيازمند هستيم كه هم از اصلح و هم از تجارب استفاده كنيم. گاهي مي‌گويند جوان‌گرايي. من با جوان‌گرايي به اين شكلي كه در نيروهاي مسلح است موافق نيستم. تصور كنيد ساده‌ترين جراحي ختنه است. از هزار و پانصد سال قبل وقتي پيغمبر مبعوث شد آن را جزو برنامه‌ها آورد. در گذشته يك انسان هم دندان مي‌كشيد، هم سر مي‌تراشيد، هم دلاك بود و هم بچه‌ها را ختنه مي‌كرد اما امروز مسئولي كه پسر دارد اجازه نمي‌دهد يك جوان اين عمل را انجام دهد و دنبال يك آدم با تجربه مي‌گردد؛ ساده‌ترين چيز را مثال زدم. ما بايد تجربه‌ها را بغل هم بگذاريم، وقتي مي‌بينيم يك فرد قديمي توانايي، انرژي و اطلاعاتش را دارد چرا او را كنار بگذاريم؟ در خارج از اين تجارب استفاده مي‌كنند. زماني كه آمريكا بودم ديدم از كسي كه ۱۰ساعت در ويتنام جنگيده استفاده مي‌كنند. آنجا كه نيروي هوايي و انساني خوبي دارد، اما باز هم اين تجارب را بكار مي‌گيرند.
ما بحثي به نام پدافند و دفاع پدافند داريم، پدافند يعني دشمن رخنه مي‌كند و ما او را مي‌زنيم، اما تعريف دفاع عميق‌تر است. يعني مي‌گويند برو پايگاه منافقين را درعمق خاكشان بزن. ما مي‌دانيم كه توان مقابله با آمريكا را نداريم اما با تجربياتي كه در جنگ به‌دست آورديم، مي‌توانيم بزرگ‌ترين ضربه را به آنها بزنيم، كه ضعف آنها درمسائل ناوگان است و با خوابيدن در كف يعني بالاي ۲۰-۳۰ پا روي آب مي‌توانيم وارد عمل شويم. تجاربي كه ما در جنگ به‌دست آورديم در هيچ جنگ ديگري به دست نيامده، چون درهمه جنگ‌ها مقابله با هم بوده اما ما به تنهايي با تمام دنيا جنگيديم. اين چيزي جز اعتقاد نيست، هنوز هم اين اعتقاد وجود دارد. امروز ممكن است ما نسل ۵ هواپيماها را نداشته باشيم اما آن تجارب آن‌قدر به ما اعتماد به‌نفس داده و اين تحول را در ما ايجاد كرده كه اگر همين امروز به يك خلبان شصت‌ساله بگويند پشت اين هواپيما بنشين برايش كار راحتي است.
سوال:درباره ابتكاراتي كه مرحوم بابايي داشت، بخشي ازدوستان خلبان اين بحث را مطرح مي‌كردند كه تا سال ۶۱ برتري هوايي با ايران بود از سال ۶۱ تا ۶۴ آمريكا به دليل اين‌كه آن‌چه به ما آموزش داده بود را در اختيار عراق گذاشت تا حدي برتري هوايي را به‌دست آورد، اما ابتكارات شهيد بابايي منجر به اين شد كه عمليات‌هاي فاو، والفجر ۸ و كربلاي‌۵ را با پيروزي سپري كنيم، از شكل اين ابتكارات بفرماييد؟
من يادم هست وقتي ايشان فرمانده پايگاه شد تلفني با شهيد فكوري بحثي داشت مبني بر اين كه ضعف ما در سوخت‌گيري‌هاي هوايي در شب است كه شهيد فكوري گفت يك نواري پيدا كن و براي بچه‌ها كلاس بگذار كه اين قضيه چيزي حدود يك ماه طول مي‌كشيد. عباس گفت: اين طولاني شدن باعث مي‌شود كه جنگ بر‌عليه ما تمام شود. يكي از ابتكارات ايشان همين بود كه با برادري به نام جناب سرهنگ حسين نيك انجام، نيم‌ساعت قبل از اين‌كه غروب شود خود را به تانكر رساند و فقط به آن وصل شد و به‌راحتي در آن شب يك سوخت‌گيري تمريني را انجام داد. بعد از آن آمد ۵-۶ نفر را بالا برد و به آنها ياد داد كه پرواز شب را چگونه سوخت‌گيري مي‌كنند.
يكي ديگر از مسائل سوخت‌گيري در ارتفاعات پايين است. همه مي‌دانند كه نبايد سوخت‌گيري را پايين‌تر از ارتفاع ۲۰۰۰۰ پا انجام داد چون پايين‌تر، توربالانسي دارد كه وقتي مي‌خواهد شلنگ را وصل كند خود به خود شوك پيدا شده، كنده مي‌شود و هواپيما دچار سانحه مي‌شود، لذا بايد ارتفاع سوخت‌گيري بالا باشد چون در ارتفاع بالا توربالانس نداريم اما او با ابتكار خاصي ارتفاع را تقليل داد.
سوال:علت اين مسئله چه بود؟
چون ما هواپيماي كمي داشتيم. فرقي كه ما با عراق داشتيم اين بود كه هر چه هواپيما مي‌زديم به‌جاي آن 4‌هواپيماي ديگر هم شرق هم غرب به آنها مي‌دادند. از همه بدتر اطلاعاتي بود كه آمريكا در اختيارشان گذاشت كه فقط در بحث آموزش نبود، ما هر وقت بالا مي‌رفتيم آمريكايي‌ها از ناوشان اعلام مي‌كردند كه هواپيماي ناشناس، ارتفاع، سرعت و سمتت اين است يا خودت را معرفي كن يا برگرد. اين به معناي آن نبود كه ما را بترسانند، بلكه مي‌خواستند با اين كار به عراقي‌ها اطلاعات كاملي بدهند. ما برعكس عراقي‌ها هر هواپيمايي كه از دست مي‌داديم و هر خلباني كه اسير مي‌شد جايگزيني براي آنها نداشتيم. من گاهي مثال مي‌زنم كه شغل پروازي و جنگ مانند فوتبال است، به‌اين معنا كه وقتي در زمين فوتبال به كسي كارت قرمز مي‌دهند مربي حق ندارد كس ديگري را به زمين بفرستد. ما در جنگ ۸كارت قرمز گرفتيم يعني خلبانان شهيد، اسير يا جانباز شدند و اين جاست كه خلبانان مجبور هستند به‌جاي اين كه يك‌بار با هواپيماي اف۵ بروند ۵ بار بروند و يا با اف۱۴ دوازده ساعت روي آسمان پرواز كنند. ما در سه چهار مرحله توان عملياتي عراق را از بين برديم تا به‌جايي رسيد كه آنها ديدند در مقابل نيروي هوايي اين مملكت نمي‌توانند مقابله كنند، در نتيجه به گازهاي شيميايي متوسل شدند و گرنه كسي كه اين همه توان و پشتيباني دارد چرا بايد از آن استفاده كند؟ به‌همين دليل است كه مي‌گويم ما ۸كارت قرمز گرفتيم و در مقابل عراقي كه داراي همه توانمندي‌ها بود ايستاديم و بازي را برديم.
سوال:پس استفاده بهينه از هواپيماها با درايت ايشان انجام گرفت؟
بله. استفاده بهينه از هواپيماها از ابتكارات شهيد بابايي بود، مثلاً به هواپيماهاي شكاري مي‌گفت اگر احساس كرديد هواپيمايي كه سمت شما مي‌آيد شكاري است و مي‌خواهد تو را شكار كند از آن فرار كن چون اگر او را بزني و از بين ببري آنها باز هواپيما مي‌گيرند، تو بايد دنبال شكار هواپيماهاي بمب‌افكن باشي كه در جبهه‌ها مزاحمت ايجاد مي‌كند و مي‌خواهد بچه‌ها را بمباران كند، آنها را بزن كه بچه‌ها راحت عمليات انجام دهند، حتي اگر نتوانستي آنها را بزني همين كه فرار كنند كافي است. به‌همين دليل در عمليات والفجر از طريق رادار گفتند كه ۱۳ فروند هواپيما در حال بمباران كردن هستند، من به سمت آنان حمله كردم، ديدم ۵ فروند از راست، ۵ فروند از چپ و ۳ فروند از جلو مي‌آيند. من حقيقتاً ترسيدم ولي با آن اعتقاد به خدا، توكل و حمله كردم. ديدم سمت راستي نزديك‌تر است اول به آنها حمله كردم، بمب‌هايشان را ريختند و فرار كردند. به سمت ديگر حمله كردم آنها هم رفتند، به‌جلويي كه خواستم حمله كنم فرار كردند. وقتي رفتم از ارتفاع پايين صحنه‌اي كه بمب ريخته بودند را ديدم، متوجه شدم همه را در بيابان ريختند، لذا ابتكار او در رفتارش بود يعني محوريت بابايي به ما جرأت مي‌داد كه مي‌توانستيم هزاران ساعت با يك فروند هواپيما عمليات انجام دهيم.
سوال:منظورتان اين است كه اگر بر اساس استانداردها پرواز مي‌كرديم همه هواپيماهاي ما زمين‌گير مي‌شدند؟
بله. اما به خاطر تعهد اخلاقي و ملي اگر ۴ اشكال هم بود خلبان عمليات را اجرا مي‌كرد، چراكه مي‌گفت من فعلاً مي‌خواهم بمب بزنم حالا اگر ترمز من ۹۰درصد مي‌گيرد، از ابتداي باند مي‌زنم تا آرام آرام در آخر باند بايستم. اين ابتكارات خود بچه‌ها با هدايت او بود. مي‌گفت اگر يك خلبان اشتباه كرد اين به معناي آن است كه اين هواپيما اشكال دارد ولي نياز جنگ اين است كه ما از آن استفاده كنيم.
در اواخر سال ۶۵ يك روز در اصفهان با شهيد بابايي هواپيمايي را براي تست بالا برديم كه يك دفعه آژير قرمز زدند. من ترسيدم اما او گفت مي‌توانم از تو اجازه بگيرم و با رضايتت سمت آن هواپيما برويم؟ گفتم اين موشك ندارد و فقط هواپيماي تست است. گفت او كه نمي‌داند ما چه داريم و چه نداريم. سمتش مي‌رويم، خدا يك كاري مي‌كند. ما رفتيم، وقتي كه او ديد يك هواپيماي اف۱۴ در حال آمدن است برگشت، ابتكارات اين گونه بود. بچه‌ها به‌هر نحوي كه بود قطعه مي‌ساختند، از آن قطعات تعويضي كه در انبار شاه بود بچه‌هاي فني خودشان را مسئول اين كار مي‌دانستند كه ما بايد اين قطعات را به ميدان برده و استفاده كنيم. ابتكارات او مانند جريان علي‌(ع) بود. ما در تاريخ شنيده‌ايم كه زره او هيچ وقت پشت نداشت. شما هيچ سرداري را نمي‌شناسيد كه موفق باشد مگر اين كه خودش در جبهه جنگ در خط اول شمشير بزند. ما رهبريتي مثل امام پيدا كرديم، لذا بابايي غير قانوني اما به دليل اعتمادي كه داشت با وجود اين كه نبايد براي بمباران مي‌رفت، شب با هواپيماي اف۱۴ درباره پوشش هوايي صحبت مي‌كرد، صبحش به همدان رفته با فرمانده پايگاه يا يك خلبان ديگر با هواپيماي اف۴ بمباران مي‌كرد، روز بعدش در دزفول با خلبان هواپيماي اف۵ براي بمباران مي‌رفت.
آن خلبان كه مي‌ديد معاون عملياتي اين‌طور بمباران مي‌كند مي‌گفت من چرا بايد ترس داشته باشم؟ او فرماندهي نبود كه پشت جبهه باشد و دستور دهد، آن چيزي كه در انسان‌ها عمل مي‌كند رفتار عملي است. چرا امام يك دفعه ندا سر داد و ارتش و خلبانان صداي امام را شنيدند؟ چون خود عمل مي‌كرد. اگر چه الگوي ما دينمان و سيد الشهداست اما گاهي اوقات در هر باغي كسي پر‌بارتر مي‌شود، عباس در نيرو هوايي يك الگو شد و در حال حاضر هم هست.
همين الان هم ما نمي‌توانيم با آمريكايي‌ها مقابله كنيم اما با تجربه‌هايي كه به دست آورديم مي‌توانيم به آنها ضربه بزنيم به‌همين دليل است كه امام فرمود: جنگ نعمت است و واقعاً هم همين‌طور است. در حال حاضر با برنامه‌هاي خاصي كه مخصوص خودمان است مي‌توانيم حتي اسرائيل را هم بزنيم، چون كار خلبان زدن آنجاست حتي اگر خودمان شهيد شديم كه آن فوز عظيم است.
منظور از ابتكارات، ابتكارات ديني و ابتكارات شهادت‌طلبانه بوده، يعني مرگ در ايران حل شد. همان جوان ۱۸ساله‌اي كه در جواني وقتي مي‌خواهد عمليات انجام دهد خودش را روي مين يا سيم خاردار مي‌اندازد، بيانگر اين است. من خودم به‌عنوان يك خلبان در پايگاه ۸ هنگام عمليات بچه‌هاي ۱۳ساله را كه مي‌ديدم خجالت مي‌كشيدم كه اين‌ها كجا مي‌روند. به‌همين دليل امام فرمود چه بميريم و چه بكشيم در هر دو حالت پيروز ما هستيم يعني ابتكارهاي اعتقادي به‌دست آمد. يكي از آنها همان است كه خدمت شما گفتم كه ما دنبال هواپيماي شكاري نمي‌رفتيم، بلكه دنبال هواپيماي بمب افكن دشمن مي‌رفتيم تا با اين اندك ابزار حداكثر بهره را ببريم و جلوي مزاحمت او را بگيريم، در واقع يك هوهپيماي ما اندازه۵۰ فروند كار مي‌كرد و خستگي را هيچ‌كس احساس نمي‌كرد. ابتكار تا به‌جايي رسيده بود كه خلبان‌ها در عمليات همديگر را مي‌خريدند تا خودشان به عمليات بروند. در واقع در ايران همه در فعاليت بودند و آدم شرمنده مي‌شد.
يكي از ابتكارات ديگر اين بود كه ما وقتي به حدي مي‌‌رسيديم كه سوختمان تمام مي‌شد يك حداقل سوختي مي‌گذاشتيم كه اگر به آنجا رسيد به پايگاه برگرديم، ولي فرد مي‌گفت چون عمليات است من آن را به اتمام مي‌رسانم اگر نمي‌توانم خودم را به پايگاه مثلاً اصفهان برسانم ولي در دزفول كه مي‌توانم بنشينم.


سوال:در ارتباط با تشكيل پايگاه رعد هم بفرماييد، چه شد آنجا تشكيل شد. چرا كه اين‌جا براي انتقال هواپيما از جمله اف۱۴ها صورت گرفت كه به‌لحاظ منطقي خيلي‌ها امكان‌پذير نمي‌دانستند و بعد توسط مرحوم بابايي صورت گرفت.
پايگاه ما در اف۱۴ بايد پوشش‌هاي هوايي را در ابعاد مختلف انجام مي‌داد، مثلاً هواپيماهاي بمباران كه در ارتفاع بالا مي‌رفتند، هواپيماي اف۱۴ بايد پوشش مي‌داد، هواپيماي عكس‌برداري بايد مي‌رفت پوشش مي‌داد. آن زمان پايگاه مادر ما اصفهان بود، ما وقتي ازآنجا بلند مي‌شديم تا به منطقه عملياتي مي‌رفتيم سوخت را از دست داده بوديم و نياز بود سوخت‌گيري كنيم، اما امكان داشت كه همان سوخت‌رسان مشكل داشته باشد و در نتيجه عمليات ما عقيم بماند، لذا او به دو هدف قرار‌گاه رعد را درست كرد: يكي اين كه تعامل خوبي را با سپاه داشته باشد، يعني فاصله‌اي بين عمليات‌هاي نيروي هوايي با نيروي زميني و سپاه وجود نداشته و با آنها تعامل داشته باشد. ديگر اينكه سوخت كمتر مصرف مي‌شد يعني وقتي فاصله زياد باشد هم سوخت و هم زمان از دست مي‌دهيم، بنابراين ابتكار خاصي به‌خرج داد و گفت به پايگاه اميديه انتقال مي‌دهيم و از طريق اين پايگاه خودش در صحنه بود و نياز بچه‌ها را ارزيابي و در عمليات‌ها كنترل مي‌كرد كه آيا هواپيما آن مسيري را كه خودش ترسيم مي‌كند مي‌رود؟ آيا بمب‌ها دقيق مي‌خورند؟ در واقع كنترل و نظارت، تعامل داشتن و استفاده بهينه از وقت و سوخت اصلي‌ترين علت تشكيل آن پايگاه بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روحش شاد

راستش من وقتی دو قسمت اول سریال رو دیدم از ناراحتی نمیدونستم چیکار کنم. راستش عرق شرم بود که بر پیشونیم نشسته بود .

بعد از اون دیگه نتونستم هیچ قسمت دیگه رو نگاه کنم . بقیه اش رو همینطور

کسی که اصلا به این مسائل اعتقادی نداره و هیچ فهمی نداره اصولا نمیتونه چیز خوبی بسازه

با این وضعیت فیلم سازی فکر میکنم ساختن سریال سیمرغ یک استثنا و معجزه بود

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
منم یکی دو قسمت اول دیدم خسته شدم!!!
الان به اهل خونه می سپرم هر وقت فیلم رفت سراغ هواپیما خبرم کنن!icon_razz

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]روحش شاد

راستش من وقتی دو قسمت اول سریال رو دیدم از ناراحتی نمیدونستم چیکار کنم. راستش عرق شرم بود که بر پیشونیم نشسته بود .

بعد از اون دیگه نتونستم هیچ قسمت دیگه رو نگاه کنم . بقیه اش رو همینطور

کسی که اصلا به این مسائل اعتقادی نداره و هیچ فهمی نداره اصولا نمیتونه چیز خوبی بسازه

با این وضعیت فیلم سازی فکر میکنم ساختن سریال سیمرغ یک استثنا و معجزه بود[/quote]
دوستان عزیز ، فکر نکنم این فیلم برای اهل فن و متخصصان و کارشناسان نظامی ساخته شده باشد ، هدف این فیلم آشنایی مردم عادی با این شهید والامقام بوده .... من قکر میکنم نقد هر اثری در زمان پخش اشتباهه ... بگذارید کاملا پخش بشه بعدش .... بعضی ها توقع دارن برای ساخت یک فیلم ، استتار تامکت ها رو برگردونن به خاورمیانه ای ... یه بنده خدایی از عوامل فیلم تعریف می کرد که هنگامی که پروژه رسید به فاز اصفهان سیمیاتور F-14 کاملا خراب بود و در حال تعمیر ، با هنرمندی و خبرگی فیلمبردار توانستند این صحنه ها رو بگیرن ..... همین که یر در پایگاه رو تغییر دادن و IIAF رو روی هواپیما ها درست کردن خیله ، یه عمره داریم میگیم چرا از نیروی هوایی هیچ فیلمی نمی سازن ، حالا که یکی خط شکنی کرده داریم میکوبونیم زمین ........

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
دوستان عزیز ، فکر نکنم این فیلم برای اهل فن و متخصصان و کارشناسان نظامی ساخته شده باشد ، هدف این فیلم آشنایی مردم عادی با این شهید والامقام بوده .... من قکر میکنم نقد هر اثری در زمان پخش اشتباهه ... بگذارید کاملا پخش بشه بعدش .... بعضی ها توقع دارن برای ساخت یک فیلم ، استتار تامکت ها رو برگردونن به خاورمیانه ای ... یه بنده خدایی از عوامل فیلم تعریف می کرد که هنگامی که پروژه رسید به فاز اصفهان سیمیاتور F-14 کاملا خراب بود و در حال تعمیر ، با هنرمندی و خبرگی فیلمبردار توانستند این صحنه ها رو بگیرن ..... همین که یر در پایگاه رو تغییر دادن و IIAF رو روی هواپیما ها درست کردن خیله ، یه عمره داریم میگیم چرا از نیروی هوایی هیچ فیلمی نمی سازن ، حالا که یکی خط شکنی کرده داریم میکوبونیم زمین ........[/quote]
شايد اصلا نيازي به اف-14 بلند كردن هم نباشد. شايد بتوان با جلوه هاي بصري رايانه اي حرفه اي (و نه آماتوري) اين صحنه ها را ايجاد كرد.
بالاخره سريالي كه در مورد دفاع مقدس ساخته مي شود بايد در شان و مقام آن نيز باشد.
به فرض مثال در قسمت هاي قبلي صحنه اي بود كه اف-5 يكي از هم دسته اي هاي شهيد بابايي دچار مشكل شد و يكي از موتورها از كار افتاد. سوال: آيا اين قابل قبول است كه با تكان دادن دوربين، آن هم به شكلي بسيار ناشيانه، به بنده مخاطب القاء بكنند كه مثلا موتور از كار افتاد!؟ درستش اين بود كه با جلوه هاي ويژه بصري رايانه اي، جلوه دود، زبانه كشيدن آتش از دهانه موتور، خروج قطعات از جا كنده شده موتور، لرزش هواپيما و... را نشان مي دادند. و موارد مشابه اين...
بنابراين وقتي كه يك چنين سريالي ساخته مي شود بايد اصول حرفه اي گري در آن رعايت شود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]روحش شاد

راستش من وقتی دو قسمت اول سریال رو دیدم از ناراحتی نمیدونستم چیکار کنم. راستش عرق شرم بود که بر پیشونیم نشسته بود .

بعد از اون دیگه نتونستم هیچ قسمت دیگه رو نگاه کنم . بقیه اش رو همینطور

کسی که اصلا به این مسائل اعتقادی نداره و هیچ فهمی نداره اصولا نمیتونه چیز خوبی بسازه

با این وضعیت فیلم سازی فکر میکنم ساختن سریال سیمرغ یک استثنا و معجزه بود[/quote]
دوستان عزیز ، فکر نکنم این فیلم برای اهل فن و متخصصان و کارشناسان نظامی ساخته شده باشد ، هدف این فیلم آشنایی مردم عادی با این شهید والامقام بوده .... من قکر میکنم نقد هر اثری در زمان پخش اشتباهه ... بگذارید کاملا پخش بشه بعدش .... بعضی ها توقع دارن برای ساخت یک فیلم ، استتار تامکت ها رو برگردونن به خاورمیانه ای ... یه بنده خدایی از عوامل فیلم تعریف می کرد که هنگامی که پروژه رسید به فاز اصفهان سیمیاتور F-14 کاملا خراب بود و در حال تعمیر ، با هنرمندی و خبرگی فیلمبردار توانستند این صحنه ها رو بگیرن ..... همین که یر در پایگاه رو تغییر دادن و IIAF رو روی هواپیما ها درست کردن خیله ، یه عمره داریم میگیم چرا از نیروی هوایی هیچ فیلمی نمی سازن ، حالا که یکی خط شکنی کرده داریم میکوبونیم زمین ........[/quote]


[b][color=red]اگر یک اثر ضعیف ساخته بشه خیلی مواقع نتیجه عکس داره [/color]....بازیگران این فیلم خوب هستن و بسیار قوی اما فیلم نامه ضعیف ...کارگردانی تلوزیونی و تصویر برداری....جلوه ویژه ....بدتر ...... اگر یک همچین پروژه ایی کلید می خوره نباید ضعیف از آب در بیاد خصوصا این فیلم ها که[color=red] جنبه ملی و حماسی و تبلیغاتی داره هم در داخل و هم در خارج برای نسل جدید و مشکل پسند امروزی و ایرانی و حتی خارجی!!.[/color]....نسل جدید و میان سال ما که مثل 40 سال پیش نیستن که فیلم های آبگوشتی بدن به خوردشون ..........این همه ما گروهای فیلم برداری و جلو های ویژه خصوصی فوق العاده قوی داریم که صدا و سیما به دلیل اینکه خیلی بسته هست و انگار همه چیزش پارتی بازی هست سراغ اینجور گرو های خصوصی نمیرن !!! [/b]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkred][b]گزارش تصویری / تجلیل از خانواده شهید بابایی و عوامل سریال شوق پرواز[/b][/color]
مراسم تجلیل از خانواده شهید بابایی و عوامل سریال شوق پرواز بعد ازظهر امروز سه شنبه در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.
:applause:
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1495055

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شخصا از اين مجموعه استقبال نكردم . انتظار داشتم با توجه به فيلم هاي قبلي ( مثلا در چشم باد) كيفيت اين مجموعه بالا باشد اما با شروع تيزر هاي تبليغاتيش فهميدم كه فقط يك سريال خانوادگي با كيفيت پايين قراره پخش بشود. موسيقي متن فوق العاده ضعيف و بي ربط . روايت داستان به سبك كاملا كليشه اي ، عدم وجود چيزي به اسم جلوه هاي ويژه(كه در فيلم هاي جنگي اهميت بسيار زيادي دارد ) و داستاني كه به هيچ وجه كشش لازم را ايجاد نمي كند و نمي تواند مخاطب را پاي فيلم نگه دارد.

اميدوارم زين پس فيلم هايي كه اهميت زيادي دارند را به دست افراد حرفه اي بسپرند تا حق مطلب به خوبي ادا بشود . اين فيلم فرصت و ابزاري بود براي شناخت شهيد بابايي كه متاسفانه سوخت شد . اميدوارم اين داستان مجددا تكرار نشود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط parsneet
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      تاپیک حاضر با محوریت پوشش خبر ها و اطلاعات مسابقات نظامی برگزار شده در ایران و همچنین شرکت تیم های ایرانی در سایر مسابقات بین المللی نظامی می باشد .
       
      مقدمه :
      مسابقات نظامی هر ساله در سراسر جهان با شرکت پرسنل نظامی ( به صورت داخلی و یا بین المللی ) برگزار می گردد . این گونه مسابقات علی رقم اینکه از قواعد و استاندارد متحدی برخوردار نیستند ( منظور نبودن کمیته جامع و قوانین واحده بین المللی در رشته های تخصصی می باشد ) اما تا حدودی پیرو قواعد و ضوابط برگزاری رزمایش های نظامی هستند . ( البته تیم های ورزشی و مسابقات ارتش های جهان (CISM) تا حدودی متفاوت از سایر مسابقات تخصصی هستند که در ذیل به آن اشاره خواهد گردید )
      اساساً هدف از برگزاری این گونه مسابقات تخصصی بالا بردن آمادگی پرسنل و ایجاد حس رقابت و افزایش انگیزش پرسنل نظامی جهت فراگیری مهارت های تخصصی است . و همچنین سنجش توانمندی پرسنل در مقایسه با واحد های مشابه در ارگان های نظامی داخلی و یا ارتش های خارجی دیگر است . پس تا حدودی می توان بیان کرد که تیم های شرکت کننده ( در مسابقات بین المللی ) عموماً از بین کشور های دوست و یا هم پیمان ( و یا حداقل غیر متخاصم ) انتخاب می شوند و برای سنجش توانایی های تخصصی شان گرد هم می آیند . و همچنین حتی گاهی می تواند بیان گر همسویی کشور های شرکت کنند و حامل پیام های خاص برای ارتش های رقیب شان نیز باشند .
       
       
       
      تاریخچه :
      می توان به نوعی اولین مسابقات نظامی ( با تاکید و اولویت دادن به پرسنل نظامی ) را به یونان باستان نسب داد . در رویدادی جشن گونه که عموما" ( و نه اختصاصاً ) پرسنل نظامی در آن شرکت می کردند تا آمادگی جسمانی و مهارت های کار با سلاح در رقابت با حریفان را بسنجند . در ادامه و ظهور امپراطوری روم باستان این نوع مسابقات چهره خشن تر و جدی تری به خود گرفت به گونه ای که مکان های اختصاصی مانند کلوزیوم (Colosseum) و همچنین شرکت کنندگان مخصوص بنام گلادیاتور (Gladiator) برای شرکت در آن تربیت می گردیدند .
      این مسابقات شرحی مفصل دارد ولی به اختصار : برگزاری آن در قرون مختلف تکامل یافته و عموماً شرکت کنندگان آن از بین سربازان قوای شکست خورده در جنگ با امپراطوری روم انتخاب می شدند و در بین خیل عظیم از این سربازان که در مسابقات محلی و ایالات های مستعمره روم برگذار می شد برگزیدگان ( که یقیناً تعداد کمی از آنان بودند) می توانستند آزادی خود را به دست آورند . ولی جنگجویانی نیز بودند که به خاطر بدست آوردن پول و یا شهرت نسبت به شرکت در این مسابقات خونین اقدام می کردند . این مسابقات که به خشونت بی پروا و ضد انسانی اش معروف گشته بود بدون فایده هم البته نبود . ( البته فواید آن از دید فرماندهان نظامی ) باید اشاره کرد که تمامی این مسابقات به نبرد های خونین تن به تن اختصاص نداشت بلکه اکثر این رویداد ها به باز سازی نبرد های روم در مقابل دشمنانش مختص می شد ( یقیناً آن نبردهای که در آن پیروز گردیده بودند تا خاطرات ، تکنیک های رزم و قهرمانان آن را مرور و زنده نگاه دارند ) عده ای از سربازان لباس های قوای دشمن را بر تن می کردند و سربازانی دیگر که نقش نیروهای رومی را داشتند با بکارگیری ارابه و اسب و سلاح های آن دوران در چندین پرده که گاهی تا چند روز نیز ادامه می یافت آن نبرد خاص را باز سازی می کردند . از نحوه یورش قوای مهاجم گرفته تا نبرد های تن به تن ، عبور از رودخانه ، یورش سواره نظام ، محاصره قلعه ها و یقیناً نمایش پیروز مندانه و دلاورانه ارتش رومی بر حریف خود !
       
      در عصر جدید ایده مسابقات نظامی بعد از پایان جنگ جهانی اول شکل گرفت . در سال 1919 پس از جنگ جهانی اول ، بازی های بین متفقین توسط شورای ورزشی نیروهای متفقین ژنرال جان پرشینگ سازماندهی شد و 1500 ورزشکار از 18 کشور را گرد هم آورد تا در 24 رشته ورزشی به رقابت بپردازند. این رویداد در Joinville-le-Pont فرانسه برگزار شد . و طی سالهای بعد در ماه مه 1946 ، پس از جنگ جهانی دوم ، شورای ورزشی نیروهای متفقین توسط سرهنگ هانری دبروس و پنج‌گانه المپیک توسط سرگرد رائول مولت احیا شد و در  7 تا 8 سپتامبر همان سال دومین بازی‌های بین متفقین در برلین (در المپیاستادیون , محل برگزاری بازی های المپیک 1936) برگزار شد .
       


      چند ماه بعد، با پایان دادن به شورای ورزش نیروهای متفقین ، سرهنگ دبروس و سرگرد مولت مسابقات ارتش های جهان (CISM) را در 18 فوریه 1948 تأسیس کردند . اعضای موسس آن بلژیک ، دانمارک ، فرانسه ، لوکزامبورگ و هلند بودند . در سال 1950، آرژانتین و مصر به عضویت آن درآمدند. در سال 1951 ایالات متحده به آن پیوست . در سال 1952 عراق ، لبنان ، پاکستان و سوریه و دو سال بعد برزیل به عضویت آن درآمدند . و همچنین کانادا در سال 1985 وارد آن شد . سپس در سال 1991 با پایان جنگ سرد سازمان رقیب پیمان ورشو کمیته ورزش ارتش متفقین (SKDA) با CISM ادغام شد و خبر از پیوستن 31 کشور و عضو جدید و سایر کشورهای مرتبط با بلوک شوروی را داد. این پیشرفت سریع منجر به رسمیت شناختن توسط نهادهای بین المللی از جمله IOC شد. قبل از سال 1995 CISM هر سال 15 تا 20 مسابقات جهانی را برگزار می کرد. از سال 1995  CISM هر چهار سال یک بار بازی های جهانی نظامی را که یک رویداد چند ورزشی است با شرکت نمایندگانی از ارتشهای 127 کشور دنیا سازماندهی می کند .
       
       

       
      رویدادها
      برگزاری مسابقات مرتبط با ارتش های جهان طیف متنوعی را در بر می گیرد و بلوک های سیاسی و جغرافیایی متعدد سعی در برگزاری رویدادهای مشابه زیادی جهت بالا بردن مهارت پرسنل خود دارند . اما به نوعی اهداف برگزاری این چنین مسابقاتی تنها به بالا بردن مهارت ها محدود نمی گردد . بلکه برپایی نمایشگاه های تخصصی تجهیزات تیراندازی و حتی ماشین آلات زرهی و تسلیحات انفرادی و البسه نظامی و ... در حاشیه این مسابقات بیان گر این است که این رویدادها مکانی است تا برنامه ریزان و دست اندرکاران نظامی کشور های مختلف به عرضه و کسب اطلاعات و سنجش آمادگی قوای نظامی پیرامونی خود اقدام نمایند .
       
      به برخی از این رویدادها می توان به اختصار اشاره کرد مانند :
      - مسابقات بین المللی پنج گانه ورزشی ( تیراندازی سرعت و دقت ، میدان موانع ، شنا ۵۰ متر با مانع ، دو صحرانوردی ۸ کیلومتر و پرتاب نارنجک )
      - مسابقات بین المللی نظامی پهپادی ارتش های جهان
      - مسابقات بین‌المللی نظامی غواصی در عمق
      - مسابقات بین‌المللی نظامی جهت یابی
      - مسابقات بین‌المللی نظامی بیاتلون زرهی روسیه
      - مسابقات سراسری امنیت سایبری در آمریکا
      و ...
       

      بازتاب و آثار
      برای بیان تاثیر حضور بین المللی تیم های نظامی و ترتیب دادن این چنین مسابقاتی منعکس کردن دیدگاه بعضی از تحلیل گران غربی شاید مفید باشد به عنوان نمونه :
      «واشنگتن فری بیکن» «جوزف هومیر» تحلیلگر امنیت ملی : روسیه و چین در نمایش قدرت به آمریکا قصد شرکت در یک بازی‌های بین‌المللی در آمریکای لاتین ( ونزوئلا ) تحت عنوان « تک تیرانداز مرز » را دارند . این  بازی‌های نظامی یکی از واضح ترین نشانه‌ها  از شکل گیری یک ائتلاف ضد ایالات متحده در آمریکای لاتین است. روسیه و متحدانش ( ایران و چین ) با حضور در این مسابقات نظامی در ونزوئلا در حال نمایش قدرت هستند . با عادی سازی تحرکات نظامی دشمنان ایالات متحده در دریای کارائیب ، ما در معرض خطر در آمریکای لاتین هستیم .
       
       
      در حال حاضر به نظر می رسد که برگزاری این گونه مسابقات در بین نیرو های نظامی منطقه ای و جهانی در حال افزایش هست . مسابقاتی که هم در رشته های عمومی ( آمادگی جسمانی و ورزشی ) و هم رشته های تخصصی ( تیر اندازی ، زرهی و توپخانه ، پهپادی و ... ) با حضور تیم های چندگانه به جدیت پیگیری می شود . قطعا انتخاب تیم های ورزیده در این گونه رقابت ها باعث افزایش اعتماد به نفس پرسنل و همچنین تبلیغات مثبت برای نیرو های نظامی ما نیز خواهد گردید  . همچنین برگزاری مسابقات کشوری و درون مرزی برای ما موجبات حس رقابت و افزایش انگیزش سازمانی را برای نیروهای مسلح ما در پی خواهد داشت . انشالله 
       

       
       
       
      بن پایه :
      https://www.milsport.one/cism/members-nations
      https://www.ilsf.org/about/recognition/cism/
      https://armedforcessports.defense.gov/CISM/Military-World-Games/
      https://en.wikipedia.org/wiki/Colosseum
      https://freebeacon.com/national-security/iran-russia-china-to-run-war-drills-in-latin-america/
       
      گرد آوری جهت انجمن میلیتاری
       
       
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.