برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 22 مهر 1397 در همه مناطق
-
8 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم قسمت چهارم( پرده ی دوم) تَک رو Maverick “ تک رو.... : حیوان بدون مالک ، شخصي كه مستقل عمل مي كند و با هیچ حزب يا گروهی همراه نیست. ” در آغاز سال 1954، بوید به پایگاه نیروی هوایی نلیس(Nellis Air Force Base) ، نوادا اعزام شد.او شروع به یادداشت برداری در مورد تاکتیک ها و هرآنچه آموخته بود کرد.در آنجا، قبل از اینکه واقعا شروع به کار کند، حرفه او تقریبا به پایان رسید. پس از ورود بوید به پایگاه گفته شد که او به یک اسکادران تعمیر و نگهداری فرستاده خواهد شد. بوید آتش گرفت. « لعنت ، من هیچ ربطی به اونجا ندارم». او واقعا یک خلبان بود، نه یک افسر نگهداری، و اگرچه نیروی هوایی همه تلاش خود را کرد تا او را در تعمیر و نگهداری نگه دارد، ولی بوید هرگز تسلیم نشد. بر خلاف بسیاری از خلبانان ایالات متحده که برای خدمت در تعمیر و نگهداری تلاش میکردند،ولی او همیشه بر خلاف جریان رایج در سیستم شنا میکرد. اگر خلبانی برای بهترین پرواز نیاز به 5 سال آموزش داشت او اینکار رو در 6 ماه فرا میگرفت. بوید همچنان به مقاومت در برابر مقررات نیروی هوایی برای جلوگیری از شکست در برابر آنها ادامه داد و موفق شد به آنها تصویر بزرگتری از روحیه یک خلبان جنگنده جسور نشان دهد.روحیه که در بین خلبانان جنگنده آن دوران جریان داشت. درواقع آن نیروی هوایی متفاوت از نیرویی است که امروز داریم. در نهایت بوید به اسکادران 97 ام ، اسکادران تاندربرد( Tunderbird ) ، به عنوان استاد خلبان اعزام شد. پس از آن او شروع به توسعه مجدد تاکتیک ها و تکنیک های هوایی کرد. پس از گذشت یک سال، او به مدرسه تسلیحات جنگنده Fighter Weapons School اعزام شد ، جایی که تا سال 1960 به عنوان یک استاد خلبان باقی ماند (به استثنای یک دوره کوتاه) تقریبا شش سال در آنجا تدریس کرد، تاکتیک های خود را تدوین و آموزش داد . Nellis Air Force Base از طریق یک سری حوادث، اولین انقلاب های بوید آغاز شد.او فریب خورده بود، مدرسه تسلیحات جنگنده در سال 1954 بیشتر به یک میدان تمرین تیراندازی شبیه بود. خلبانان بیشتر وقت خود را صرف تمرین تیراندازی می کردند.به سختی شباهتی با مدرسه نبرد هوایی داشت . او تصور می کرد مدرسه باید مهارت های پرواز و همچنین توپ را باهم می داشت . او به طور مداوم یادداشت های خود را تجدید نظر و خطوط را برای چهار دوره تحصیلی و کاربردی اضافی توسعه داد. در آن زمان، مدرسه تسلیحات جنگنده به سه بخش تقسیم می شد: دانشکده، عملیات ، و TR&D (آموزش، تحقیق و توسعه). اما همه علاقه داشتند در TR&D یا عملیات خدمت کنند. هیچ کس نمی خواست در دانشکده باشد. بوید به پیش سرهنگ Giraudo ، فرمانده مدرسه رفت و گفت: "برای شما یک پیشنهاد دارم. شما در دانشکده نیاز به یک مرد دارید، درست است؟ من صادقانه داوطلب خواهم شد اگر اجازه بدهید یک چیز را امتحان کنم. می خواهم تاکتیک های خود را در دانشکده تدریس کنم. "سرهنگ Giraudo، که با کار و شهرت بوید آشنابود ، موافقت کرد. توجه داشته باشید، بوید در سال 1951وارد نظام شد و در حال حاضر با درجه ستوان یکمی مشغول توصیه به فرمانده مدرسه ،یک سرهنگ تمام، برای نحوه آموزش خلبانان بود. آن را پای اعتماد به نفس اش بگذارید.او این کار را برای تغییر سیستم انجام داد. بوید دوره های خود را تعریف کرد و کارت های ماموریتی را توسعه داد، قسمت اعظم کلاس ها را "توجیه پرواز " در بر میگرفت و نه پرواز. این باعث دلخوری کاراموزان بود چون آنها عادت داشتند تمام ساعات آموزشی را به پروازهای 4 فروندی که بیشتر جنبه تفریحی داشت بگذرانند.او حتی در آنجا توقف نکرد. بوید یک پیشنهاد رادیکال تر داشت.به جای اینکه مربی همزمان با 3 کاراموز در یک دسته 4 فروندی پرواز کند و شروع به گشت و گذار هوایی بکنند و هیچ کس هم نفهمه که داره چه غلطی میکنه، من خواستم یک مربی و یک کاراموز در پرواز شرکت داشته باشند.این یک پرواز سخت بود؛ و آنها نمی خواستند این کار را انجام دهند. من گفتم میخواهم توجه فردی این افراد رو بالا ببرم. پرواز های اول بسیار مهم هستند. اگر اونها درک صحیح پرواز رو بدست بیارند سریعتر پیشرفت میکنند و گشت و گذاری هم در کار نخواهد بود. این کار باعث افزایش ساعات آموزش میشد و اضافه کردن ساعت پروازی بسیار مشکل بود. هر واحد به ازای ساعات مشخص پول دریافت میکرد. ساعات اضافی لزوما به معنی پول بیشتر نبودو معمولا پول کافی برای پرداخت هزینه های پروازی غیر ضرور وجود نداشت . ولی بویدمنصرف نشد او با بهترین راه حل دوم آمد : "ما همانطور 4 فروندی پرواز می کنیم ، ولی با یک پسر کار میکنیم و2 پسر دیگر حرکات رو مشاهده میکنن و بعد پسر بعدی و در اخر پسر سوم . به عبارت دیگر، بچه ها باید آنچه را که آموزش میبینند تماشا کنند تا همه درگیر کار شوند. " توجه فردی و فرصت مشاهده هر دو برای ارتقای مهارت های پروازی ضروری بودند، اما اول به یک دوره آموزشی برای ارتقاء مهارت های مربیان نیاز داشتند. آنها در حال آموزش چیزهای جدید، به شیوه های جدید و با یک هواپیما جدید ، F-100 SuperSaber که در سال 1955 به خدمت وارد شده بود، بودند.F-100 یک هواپیمای بسیار دشوار در پرواز و نگهداری بود. با این حال این اولین جنگنده ای بود که می توانست با سرعت مافوق صوت به صورت پایدار پرواز کند ، تقریبا دو برابر F-86 .(18،185 پوند در مقایسه با 10،890 پوند)، و معروف به "سورتمه سربی" و Hun (hundred) بود.همچنین اولین نمونه از گروه جنگنده های موسوم به Century series ، که نخستین طرحهای موفق مافوق صوت در نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا بودند.که شامل : North American F-100 Super Sabre McDonnell F-101 Voodoo Convair F-102 Delta Dagger Lockheed F-104 Starfighter Republic F-105 Thunderchief Convair F-106 Delta Dart F-100 SuperSaber تقریبا یک چهارم تعداد F-100 های تولید شده در حوادث ناشی از مشکلات تعمیر و نگهداری یا خطای خلبان از دست رفتند. بدست آوردن نحوه ی پرواز کردن با آن و تمام قابلیت هایش در یک بازه کوتاه سفارشی بزرگ بود.. یک بار دیگر، این مهارت های پروازی بوید بود که باعث تقویت این نیرو شد و شیوه انجام کارها در نیروی هوایی را تغییر داد.بوید، شیوه استفاده از F-100 را تنها در چهار سواری کسب کرد. او همچنین کشف کرد که چگونه با استفاده از حرکتی که او "سکان معکوس" نامید ، چرخش کاذب و مرگ بار F-100 را خنثی کند.در شرایط خاص ، خلبان باید سکان را در جهت مخالف از مسیر ایده آل هواپیما حرکت دهد. این هواپیمایی مبهم بود و فقط خلبانان خوب قادر به پرواز بی خطر بودند و بوید یکی از بهترین ها بود. هنگامی که F-100 در اواسط دهه 50 میلادی ساخته شد، از شهپر ها (Aileron) برای افزایش یا کاهش زاویه bank استفاده می کرد. اما یک نقض وجود داشت و هیچکس نمی دانست که از کجاست. ورود به پرواز مافوق صوت اغلب به یک چرخش غیر قابل کنترل و غیر قابل برگشت تبدیل می شد. معروف بود که "اگر شما می خواستید به سمت راست بروید و F-100 می خواست به سمت چپ برود، هواپیما همیشه برنده می شد." این نقص ،خلبانان زیادی را به کام مرگ کشید وبه F-100 شهرت بسیار بدی بخشید. تاثیر شهپر ها(Aileron) در حرکت هواپیما North American ، شرکتی که F-100 را ساخت، تیمی را به مدرسه فرستاد، و آنها متقاعد شدند که بوید و شرکت می داننددر موردچه چیزی صحبت می کنند و شروع به بازنویسی کتابچه ها کردند. بوید در یک ترفند دیگر، F-100 را روی دم خود قرار می داد و ستون اگزوز خود را پایین می آورد. آتش از ورودی هوا در بینی جنگنده و اگزوز به طور همزمان خارج می شد. یک شاهکار غیرممکن؛ بوید به پایگاه ادواردز نیروی هوایی در کالیفرنیا رفت و در آنجا ناسا دو هواپیمای F-100 را به طور کامل ارزیابی کرد و البته بوید این تکنیک ها را به کسانی که باور نمیکردند نشان داد. خلبان آزمایشی در ادواردز که او در آن زمان به چالش کشید، شخصی بود با نام نیل آرمسترانگ !!!!!! مشکل طراحی F-100 در ناسا ارزیابی و اصلاح شد و باعث به وجود آمدن مفهومی جدید در طراحی به نام Roll-Coupling گریدد.و بعد از آن زمان به عنوان یک فاکتور مهم در طراحی هر هواپیمای جنگنده با سرعت بالا تبدیل شده . مقایسه F_100Aسمت راست و F_100 اصلاحی ناسا سمت چپ (افزایش ارتفاع سکان عمودی) مدت کوتاهی پس از آن، بوید تصمیم به ترک دانشکده گرفت. او تصور کرد به قسمت آموزش ، تحقیق و توسعه TR&D می رود، اما به جای آن به یک قسمت جدید به نام آموزش و تحلیل و توسعه TA&Dمنتقل شد.بوید فریب خورده بود.هیچ راهی نبود. به او گفتند که یکی از افسران مورد احترام بوید Major Leroy Clifton، به او ملحق خواهد شد. وظیفه آنهابررسی تمامی برنامه های درسی و تدوین برنامه های جدید بود. اساسا توسعه برنامه درسی برای کل مدرسه تسلیحات جنگنده . در سال 1957 بوید یادداشتهایش از کره و دانشکده را در خبرنامه مدرسه تسلیحات جنگنده تحت عنوان "مانور در نبرد هوایی" منتشر کرد.بوید در حال تدوین استراتژی نبرد هوایی ، شناخته شده به نام داگفایت Dogfight بود ، او اسم این استراتژی را «جدایش نرم » (fluid separation) نامید. این یکی از اولین گزارشات TA&D بود.ولی مشکلی وجود داشت ، همانند بسیاری از بوروکراسی نظامی دیگر ، سیستم علاقه داشت همه چیز را استاندارد کند و فهرستی از واکنش ها برای هر اقدام داشته باشد ، یک کوه راه حل برای هر شرایطی.بوید می خواست به خلبان حرکت و ضد حرکت های متنوع را نشان دهد و به آنها اجازه می داد تصمیم بگیرند که چه زمانی و چگونه در یک وضعیت مشخص اقدامی که نیاز هست رو انجام بدهند.از این رو، او شرایطی را برای توسعه ترم های استراتژی «جدایش نرم» ایجاد کرد. بوید به کمک Vernon Sprad Spradling ، خلبان جنگ جهانی دوم و استاد خلبان سابق مدرسه، توانست تا ایده های خود را بر روی کاغذ بیاورد، برنامه های درسی را ترسیم کند، بینش خود را بنویسید . Sprad یک خاطره ویژه از چالش "چهل ثانیه یا چهل دلار" بوید ذکر میکند : خلبان سپاه تفنگداران ، هال وینسنت، در حالی که یک ماموریت در نزدیکی پایگاه داشت بوید را به یک دوئل هوایی دعوت کرد. وینسنت گفت: "من شنیده ام که شما قادر به شکست هر کسی در چهل ثانیه یا کمتر هستید. بویدتایید کرد . "خب، پس اجازه دهید در یک زمان و مکان مناسب ببینم که شما چقدر خوب هستید " . در زمان و مکان مناسب ، وینسنت در F8U Crusader و بوید در F-100 همدیگر رو ملاقات کرندند.کمتر از 10 ثانیه طول کشید. بوید در پشت Vincent بود. آنها بازی را سه بار با نتایج مشابه تکرار کردند. وینسنت گفت: "شما من را متقاعد کردید." وینسنت در مدرسه اعلام کرد بوید خلبان برتر در هوا به زمین، در هوا به هوا، و شماره یک در دانش هوایی است . تابستان سال 1960 پایان خدمت بوید در مدرسه بود . هنگامی که دانش آموزان مدرسه تسلیحات مطلع از اعزام او شدند ، فکر می کردند که تاکتیک های هوایی از بین خواهد رفت. او متوجه شد که باید قبل از اینکه مدرسه را ترک کند ،یک راهنمای تاکتیکی بنویسد. اما نوشتن دستورالعمل، پیچیده و وقت گیر است، و بوید کمتر از یک سال دیگر باید پایگاه را ترک کند. او به دنبال سرهنگ Hinton رفت. بوید در کافی شاپ درخواست کرد که تا تهیه دستورالعمل تاکتیکی، اعزام نشود . هنگامی که سرهنگ گفت: نه، بوید از عصبانیت سرخ شد و بخاری مقابل کافی شاپ را پرت کردو در صورت سرهنگ فریاد زد: "خدا لعنتت کنه، من اینو در زمان خودم انجام خواهم داد". خوشبختانه، برای این رفتار او به دادگاه نرفت . بوید به Sprad گفت که او باید از وظایف پرواز و تدریس رهایی یابد تا زمان برای تکمیل دستورالعمل بدست بیاورد. Sprad بوید را به دفتر سرهنگ رالف نیومن، فرمانده مدرسه برد: بوید نشست و ، یکی از سیگارهایش را روشن کرد و به سرهنگ گفت که قصد دارد چه کاری انجام دهد و چه مدت طول می کشد. نیومن گفت: تا اونجا که اطلاع دارم به شما هیچ دستوری برای تهیه دفترچه راهنمای پرواز داده نشده و کار شما تدریس است . سرهنگ گفت: "ما نمی توانیم شما را نگه داریم." "اگر می خواهید کتابچه ای بنویسید، خوب است. اما آن را در زمان خود انجام دهید. " صورت بوید از خشم کبود شد. صندلیش رو پرت کرد و در حالی که در مقابل بینی سرهنگ بود، شروع به ضربه زدن به قفسه سینه نیومن کرد و با صدای بلند از خدماتش در مدرسه در طول پنج سال و نیم گذشته گفت . او با چنان نیرویی ضربه میزد که تمام یونیفرم سرهنگ از خاکستر سیگارش پر شد . Sprad وحشت زده بود ...."جان چه غلطی میکنه"....... یک سروان صداشو روی سرهنگ بالا نمی بره. یک سروان نمیتونه روی سینه سرهنگ بزنه. یک سروان نمیتونه با خاکستر سیگار یونیفرم سرهنگ رو به گند بکشه ........ Sprad درخواست کرد که تمومش کنه .بوید نادیده گرفت... برای یک لحظه او و سرهنگ به همدیگه خیره شدند. بوید محکم به قفسه سینه سرهنگ زد و گفت: "باشه لعنتی ، خودم اونو انجامش میدم." Sprad بازوی بوید را گرفت و او را از اتاق بیرون برد و گفت "با تشکر از شما، سرهنگ جان، تو اصلن با سرهنگ ها صحبت نکن. شما فقط این یک کار رو انجام نده ... بوید گفت : Sprad ، این کتاب راهنما خیلی مهمه. این می تونه خلبانان جنگنده را کمک کنه.میتونه نیروی هوایی را تغییر بده. " "من می دونم ، جان، اما ..." Sprad سرش را تکان داد. "تو باید از سرهنگ نیومن خوشحال باشی چون مثل یک جنتلمن رفتار کرد. او می تونست تو رو به خاطر این کار آویزون کنه. " بوید : اون یک احمق بیشتر نیست. بوید در یک زمان فشرده شروع به تکمیل راهنما کرد ، دوستانش در دسته بندی و جمع آوری نوشته ها به او کمک میکردند، حتی یکی از منشی های خانم پادگان وظیفه تایپ مطالب رو به عهده گرفت.دفترچه راهنمای بوید Aerial Attack Study ، واقعا یک کار قابل توجه بود ، جزئیات هر مانور ممکن برای یک خلبان توضیح و با نمودارها ترسیم شده بود. این اولین توضیح جامع منطقی از همه ی تاکتیک ها و مانور های شناخته شده (و بعضی تا آن زمان ناشناخته) در نبرد هوایی بود.راهنماهای پیشین تاکتیکی فقط یک کلاهبرداری بود، بدون منطق مانور و ضد مانور. بویددر راهنما هیچ مانوری را پیشنهاد نمی کند ، اما گزینه ها (و منطق انتخاب آنها) را برای خلبانان شرح می دهد . این راهنما اولین بار تاکتیک های نبرد هوایی را به صورت شمای سه بعدی و نه دو بعدی نشان داد. او معتقد بود یک خلبان در نبرد هوایی باید یک تصویر سه بعدی از جنگ در سرش داشته باشد. او باید "آگاهی وضعیت" داشته باشد.در حالی که تمام خلبانان جنگنده دیگر از دست خود استفاده می کردند، بوید از ریاضی استفاده می کرد. بوید معتقد بود که یک خلبان در نبرد هوایی باید دو چیز را بداند: موقعیت دشمن و سرعت دشمن. دانستن سرعت دشمن، خلبان را قادر میسازد بفهمد که دشمن توانایی انجام چه کاری و با چه کیفیتی را داراست. هنگامی که خلبان بداند دشمن چه مانوری می تواند انجام دهد، پس از آن می تواند تصمیم بگیرد که چگونه با هر یک از اقدامات دشمن مقابله کند. راهنمای نبرد هوایی بوید شامل مواردی بود که یک خلبان جنگنده نیاز به دانستن آن داشت. نسخه خطی آن در 147 صفحه بر اساس توانایی های F-100 تنظیم شد که شامل تمام تاکتیک های هوایی مثل نبرد با جنگنده ، بمب افکن ، مانور، ضد مانور ؛ حمله به اهداف غیر مانوری ؛ محدودیت های اصلی AIM-9 در برابر اهداف مانوری؛ ....... و در واقع همه چیز. اما تصویب کتابچه راهنما کمی پیچیده بود. همانطور که بوید در جریان تاریخ شفاهی نیروی هوایی یادآوری می کند: پس از اتمام ، کتاب رو پیش سرهنگ نیومن بردم و گفتم. "این راهنمای جدید شما است." سرهنگ گفت : "خوبه، ولی ما قصد نداریم از کتابچه راهنمای شما استفاده کنیم." بوید، "چرا؟ شما قصد ندارید یکی از بهترین ها را داشته باشید. اولین نسخه راهنمای نبرد هوایی طبقه بندی شد .بوید در حال انفجار بود حاصل همه تلاش و سیر تجربه او از کره تا به اینجا دیگه قابل دسترسی نبود ." لعنتی ، نمی خواهم طبقه بندیش کنم. آنها گفتند: نه، شما باید آن را طبقه بندی کنید چون شما در مورد تاکتیک های لعنتی ما در جنگ صحبت کردید. من گفتم: به جهنم، اگر شما طبقه بندی کنید، هیچکس نمی تونه از اون استفاده کنه. پس ، لعنتی به من بگو برای چی اسمش دفترچه راهنماست ؟ » او مطلع شد که آنها از یک کتابچه راهنمای 15 صفحه ای که توسط قسمت آموزش-تحقیق و توسعه TR&D مدرسه تدوین شده استفاده می کنند، آنها هیچ دستورالعمل مشخصی برای تصویب راهنمای بوید نداشتند.او تصمیم گرفت بازی را ادامه دهد .قبل از اینکه فرایند طبقه بندی تکمیل شود، چندین نسخه ناپدید شد.سپس مخفیانه 600 نسخه بدون لوگو دانشکده چاپ شد - "راهنمای نبرد هوایی" نویسنده، سروان نیروی هوایی ایالات متحده ، جان ریچارد بوید. کپی از یک سند طبقه بندی شده، نقض مقررات بود. هنوز خلبانان بازنشسته ای هستندکه نسخه هایی از ان را در خانه های خود دارند. بوید همچنین بی درنگ یک نسخه از راهنمای خود و یک نسخه از راهنمای TR&D برای دوست خود Clifton ، که در حال حاضر در قسمت فرماندهی هوایی تاکتیکی TAC مستقر بود فرستاد، Clifton تایید کرد که راهنمای بوید عالی است، اما بوید نمی خواست از دوستی او استفاده کند. در عوض، او از Clifton درخواست کرد تا بررسی مستقل از دو کتابچه را ترتیب دهد. یک هیئت در TAC تشکیل شد. چند دقیقه بعد، سرهنگ نیومن پیامی دریافت کرد: "سلام ما Aerial Attack Study را منتشر می کنیم.ما تصمیم به استفاده از آن به عنوان دفترچه آموزشی در مدرسه برای دانش آموزان ورودی، و یا هر اسکادران دیگر که بخواهند از آن استفاده کند خواهیم گرفت . " بوید برای دیدن سرهنگ نیومن رفت و به او گفت: «باید خوشحال باشید. این کار شما را صاحب یک راهنمای خوب کرد واین یک موفقیت برای فرماندهی شماست. چرا شما از یک گروه بازنده در آنجا (TR&D) حمایت می کنید که حتی نمیتوانند وظایف خود را انجام دهند؟ شما می دانید آنها به اندازه من خوب کار نکردند "نیومن بوید را از دفترش بیرون کرد...... روز بعد او بویدرا احضار کرد: . بی مقدمه گفت "من می خواهم از شما عذر خواهی کنم. من تا به حال راهنمای شما را نخوانده بودم این واقعا بسیار بهتر از راهنمای TR&D است. " بوید به خاطر صداقت در اعتراف به اشتباهش به او احترام گذاشت. مهمتر از همه، او شجاعتش را داشت که موضوع را چهره به چهره بگوید. او هم اکنون می تواند پایگاه Nellis را با احساس موفقیت واقعی ترک کند.............. . Aerial Attack Study در مقدمه این راهنما چنین آمده است : " تاکتیک ها با توجه به قابلیت های یا محدودیت های سیستم های سلاح استفاده می شوند. به عبارت دیگر، تاکتیکها نشان دهنده بهترین روش استفاده از یک سلاح نسبت به دشمن با قابلیت شناخته شده است. تاکتیکها کارکردی هستند، آنها بازتاب دهنده قابلیت ها و محدودیت های سلاح های حریف و همچنین خود ما هستند. بنابراین ما در نبرد های هوایی باید پاکت های عملیاتی سیستم های سلاح مان را تعیین کنیم که این شامل هواپیما و تسلیحات مربوط به آن می شود." بعد ها بخش زیادی از Aerial Attack Study در Major Command - Manual 3-1 ، به عنوان تاکتیک های هوایی استفاده شد. بسیاری از خلبانانی که در ویتنام پرواز کرده اند، زندگی خود را به بوید و افرادی که او را یاری کردند مدیون هستند. تعهد بوید در انتقال آنچه که او خود آموخته بود ، یک میراث پایدار برای خلبانان در سراسر جهان ایجاد کرده است. او این کار را با درجه سروانی در سن 33 سالگی و در حالی که در برابر مقاومت سیستماتیک نیروی هوایی ایالات متحده میجنگید انجام داد.با تمام پیشر فت های عظیم در جنگنده ها و سیستم ناوبری و کمک رایانه ای در طراحی هدایت پرواز برقی (fly-by-wire ) هنوز این مرجع بوید قابل استفاده است. به گفته سرگرد نیروی هوایی آمریکا Barry Watts : "مانور ها و ضد مانورها در این تحقیق، پایه ای برای تمام تاکتیک های جنگنده مورد استفاده در نیروی هوایی، نیروی دریایی و خلبانان جنگنده دریایی در جنوب شرقی آسیا بود." به دلیل آموزش خلبانان خارجی در Nellis به عنوان بخشی از پیمان دفاعی با کشورهای متحد ، راهنمای بوید به سرتاسر کشورها تکثیر شد جایی که بعنوان یک کتاب مقدس مورد مطالعه قرار می گرفت. آنها گفتند نیروی هوایی ایالات متحده واقعا یک سازمان شگفت انگیز است اگر یک سروان به تنهایی بتواند چنین سندی را بنویسد. مجله مدرسه آموزش هوایی نیروی دریایی urnal Top Gun : در طی ده سال، "Aerial Attack Study" به عنوان راهنمای تاکتیکی برای تمام نیروهای هوایی در سراسر جهان تبدیل شده است. او شیوه پرواز و نحوه مبارزه را تغییر داد. چهل سال پس از آن حتی با رخ دادن جنگ ویتنام و جنگ خلیج فارس، هیچ چیز قابل توجهی به آن اضافه نشده است. منتقدان بوید در نبرد هوایی: منتقدان راهنمای بوید (که در حال حاضر افزايش يافته) را رو به عنوان مدرکي براي تک بعدی بودنش بیان مکنند، که فقط درباره داگفایت نوشته شده است . آنها ادعا میکنند او هیچ چیزی در مورد حوزه هوا به زمین و پرتاب تسلیحات هسته ای ،نبرد در ارتفاع بالا ، موشک های جدید و یا هر چیز دیگری به غیر از داگفایت بیان نکرده است. در جواب منتقدین آمده است : Aerial Attack Study در واقع بازخوردی منطقی و علمی از جانب بوید به عدم توجه سازمان رزم نیروی هوایی ایالات متحده به حوزه آموزش اصولی خلبانان و نبرد نزدیک هوایی در آن زمان بود.ولی همچنان بعد از چند دهه ، ژنرال های ارشد نیروی هوایی به اشتباه ، بوید را به عنوان کسی که واقعا نفهمید نیروی هوایی از مأموریت هوا به هوا گذر کرده است ، تصویر میکنند. {فکر کنم تمام کسانی که متن رو کامل بخونند ادعای منتقدین بوید رو رد خواهند کرد} پایان قسمت چهارم #پ .ن : حقیقتا اینقدر این پست ها انرژی میگیره (ترجمه ،ویرایش ، بارگزاری)که دیگه رمقی برای پ.ن نمیزاره .یکی از دلایلی که باعث شد این متن رو به صورت مشروح بزارم این بود که واقعا درک کنیم تحول در یک سیستم سلسه مراتبی نظامی نیاز به چه ممارستی دارد.و همچنین متحول کننده نیاز به چه ویژگی های شخصیتی . دانلود مدارک : راهنمای نبرد هوایی Aerial Attack Study مدرک منتشر شده ناسا از اصلاح F-100
-
6 پسندیده شدهببینید کشوری مثل ما اگه بره به سمت انتخاب پلتفرم اف-۵ به جهت دفاع هوایی از روی ناچاری هست و میشه گفت ساده ترین و ارزانترین و شاید تنها راه ممکن هست براش. اما همین الان اف-۵ های سنگاپوری یا تایوانی یا تایلندی رو ببینید که به رادارهای به روز مجهز شدن و توانایی تجهیز به موشک هایی مثل AIM-120 دوربردترین موشک عملیاتی هوابه هوای فعلی آمریکا و یا Sky Sword II تایوانی با برد نقل شده بیش از ۱۰۰ کیلومتر رو دارند. این کشورها، هم جنگنده های توانا تری در اختیار دارن هم ارتباطشون با دنیا به شکلی هست که دستشون برای خرید جدید یا حتی توسعه مشترک و انتقال فناوری باز هست ( چیزی که ما فاقدش هستیم)، ولی با این حال قطعا در ارزیابی های فنی و اقتصادیشون این گزینه هم مثمر ثمر نشون داده که به این سمت رفتن. ۵۰ سال پیش اف-۲۰ به راداری مجهز شد که اون رو قبل از اف-۱۶ به توانایی BVR مجهز می کرد و توانایی حمل ۴ موشک اسپارو رو هم داشت. شکی نیست که توسعه صنایع هوایی بسیار هزینه بر هست به طوری که غول های اقتصادی و نظامی دنیا هم در این حوزه به سمت سرمایهگذاری مشترک رفتن، ولی در هر صورت داشتن نیروی هوایی مجهز نیاز به هزینه بالا داره، حتی خریدش و اتفاقا یکی از مزیت های پلتفرم اف-۵ کاهش هزینه ها هست. به هر حال برای کشوری مثل ما ارتباط مناسبی با بقیه دنیا نداریم و تو بزنگاه ها تنها هستیم چاره ای نیست باید این هزینه ها برای توسعه بومی بشه چرا که در غیر اینصورت مجبور خواهیم بود هزینه های غیر قابل جبران بیشتری رو پرداخت کنیم. موشکی مثل فکور به درد این جنگنده نخواهد خورد چرا که هم وزن و ابعاد بزرگی داره هم معتقدم نسبت به موشک های مدرن امروزی توانایی کمتری داره، باید به سمت موشک سبکتر مثل R-77 یا AIM-120 رفت، حداقل تو این زمینه فکر می کنم تا امکان توسعه بومی، خرید خارجیش امکان پذیرتر و سریع الوصولتر باشه نسبت به خود جنگنده یا برخی اقلام مثل موتور. پلتفرم جدید مبتنی بر اف-۵ اگه بتونه 4 تیر موشک هوابه هوای فامد و دو تیر موشک کوتاهبرد حمل کنه کفایت میکنه که هیچ ایده آل هم هست، اتفاقا در نقش دفاع هوایی نیاز به لحاظ وزنی نیاز به حمل مهمات کمتری خواهد داشت نسبت به تهاجمی ضربتی یا پشتیبانی هوایی. حالا حتی در صورت استفاده از دو موتور اوج اگه امکان توسعه توربو فن اون هم وجود داشته باشه و بتوان حتی ۲۵ درصد هم توان اونرو افزایش و مصرف رو به نسبت کاهش داد باز بسیار مطلوب خواهد بود خصوصا اگر که امکان توسعه مخازن سوخت تطبیق پذیر هم برای این پلتفرم مهیا بشه، یادمون هست که همین J-85 فعلی بارها ارتقا داده شد که به اینجا رسید و حتی نمونه توربوفن اون برای مصارف غیر نظامی ( که به دلیل های پس بودن مناسب مصارف نظامی نیست)، پس احتمالا این موتور هنوز پتانسیل برای ارتقا داشته باشه. بماند که زمانی که برای اولین بار صحبت از تولید موتور توربین گازی برای صنایع هوایی شد همزمان از موتور سبک و متوسط صحبت شد، پس این احتمال هم وجود داره که درکنار اوج پروژه دیگری جهت توسعه موتور سنگین تر در جریان باشه. همه صحبت های فوق اگرهاییست که شاید بارها طی این سال ها صحبتشون شده، و هنوز هم در مورد کوثر هم به جهت چوپان دروغگو شدن مسولین مربوطه به واقع برای خود من مسجل نشده تا چه حد به سمت دستیابی به تولید انبوه فناوری های کلیدی مثل موتور و امثالهم حرکت کردیم... اما غرض این بود که یکبار دیگه یادآوری بشه این پلتفرم پتانسیل این رو داره که تبدیل به محصولی با توانایی دفاع هوایی و با هزینه نسبی کمتر در مقابل دیگر گزینه های پیش رو باشه، خصوصا یادمون نره در حال حاضر در درجه اول نیاز به پرنده ای جهت دفاع از آسمان سرزمینی خودمون داریم که این یک سری معایب رو برای این پلتفرم کمرنگ تر میکنه. به طور خلاصه دو تا مزیت اصلی در این انتخاب یعنی پلتفرم اف-۵ هست که در شرایط فعلی، ما رو ترغیب می کنه با این پلتفرم شروع کنیم: 1- کاهش هزینه ۲-سرعت پروژه یا کاهش زمان تکمیل پروژه
-
6 پسندیده شده
-
3 پسندیده شدهبسم الله.................. قسمت چهارم و آخر برخی از یگان های به وسیله بالگرد بروی ارتفاعات حد فاصل تنگه چهار زبر تا دشت وتنگه حسن اباد هلی برن شدن برخی هم در تاریکی وبا پای پیاده خود را به ارتفاعات مشرف بر تنگه چهار زیر وحسن آباد رسانده . تعداد بیشتری نیروها هم با بالگردهای شینوک بر منطقه چهار زبر منقل شدن تا خطوط دفاعی را مستحکم تر کنند ارتش عراق به عنوان عقبه نیروهای منافق اطلاعات کافی از عقب نشینی یگانهای تحت امر خود را در اختیار ارتش ازادی بخش قرار نداده و این نیرو کماکان تصور میکردن که ارتش عراق پادگان سر پل ذهاب رو تهدید واز تنگه صالح اباد در حال تهاجم برای ورد به محدود شهر ایلام است اما واقعیت چیز دیگری بود عراق دست به یک عقب نشینی سریع زده و جناح راست منافقین را تخلیه کرده حتی حملات از سمت جاده ایلام و هلی برن نیرو بروی سه راهی ملاوی بروی باند فرود اضطراری هم نتوانست نیروهای مجاهدین را از خواب بیدار کند . شاید یکی از دلایل غفلت از توان واقعی نیروهای ایرانی همین حملات به ملاوی و شهر اسلام آباد بود با وجود دادن تلفات زیاد ولی ارتش ازاد بخش موفق شد این حملات محدود را دفع کنند و همین دفع حملات یک تصور غلط را در ذهن فرماندهان رده بالایی ایجاد کرده که توان جمهوریی اسلامی همین است واین حرکات ضد حملات اصلی بود . زد خوردها در تمام طول شب و بامداد پنجم مرداد ادماه داشت . دو طرف طرح ها وبرنامه هایی برای صبح داشتن . با روشن شدن هوا حملات متقابل دو طرف شروع شد نیروهای ارتش ازاد بخش شروع به گلوله باران منطقه چهار زبر کرده وهمزمان جنگنده ها عراقی حملات سنگین خود را به مواضع وعقبه نیروهای ایرانی شروع کردن . با این حملات وآتش باری ستون منافقین که با نیروهای برگشته از اسلام اباد دوباره تقویت شده بود حملات زمینی خود را آغاز کردن اما غافل از اینکه در طرف مقابل هم قوای ایران صبح روز 5 مرداد را آغازعملیات برای عقب زدن کامل دشمن در نظر گرفته بودن . نام عملیات مرصاد به معنی کمین گاه انتخاب شد با اعلام اغاز عملیات قوای ایران هم متقابلا دست به گلوله باران منطقه زد . بمب افکن های تایگر پایگاه تبریز و فانتوم های پایگاه نوژه شروع به بمباران ستون منافقین کردن. محلک ترین حمله را دو فروند فانتوم پایگاه نوژه بر علیه این ستون ترتیب داد . بعد از حملات جنگنده ها نوبت به بالگردهای کبری هوانیروز رسید که عموما در دسته های دو فروندی حملات رو شروع کردن منافقین که خود آغاز گر حملات در صبح بودن تحت حملات سنگین هوایی قرار گرفته وسازمان رزم خود را در حالی فروپاشی میدیدن . بعد از فروکش کزدن حملات هوایی ایران نیروهای پیاده حملات زمینی را آغاز کردن . یکی از یگانهای که در پیشروی اولیه نقش مهمی داشت تیپ ولی امر بود < خلاصه ترجمش میشه گارد رهبری> وظیفه اصلی این یگان حفاظت از رهبر ایران و مراکز وشخصیتهای مهم در تهران بود که با شروع حملات ارتش آزادی بخش این نیرو برای عقب زدن مهاجمین به منطقه اعزام شد. نقشه های بالا دقیق تر نقشه در باره محورهای عملیات نیروهای ایرانی است . این تصاویر از روی یک فیلم که سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در حال توضیح محورهای عملیات است برداشته برداشته شده . بخش عمده ایی از نیروهای ارتش آزادی بخش در حملات هوایی وبالگردی آسیب و یا منهدم شده بودن با شروع حملات زمینی اوضاع برای این نیروها بدتر شد نیروهای ایرانی از سه محور حد فاصل چهار زبر تا حسن اباد را تحت حمله قرار داده بود یکی از سمت جاده اصلی دو محور دیگر از طرفجناح راست وچپ و کوههای مشرف بر جاده منافقین مجبور شدن دست از حملات بر داشته و حالت دفاعی به خود بگیرند همزمان در چندین کیلومتر عقب تر نیروهای تیپ 27 سپاه از سمت جاده ملاوی حملات را برای قطع کردن عقبه منافقین شروع کردن ساعتی بعد هم 5 گردان دیگر از سمت جاده ایلام خود شهر اسلام اباد را مورد حمله قرار دادن قبل از پاکسازی شهر این یگانها وارد پادگان الله اکبر شده و با یک درگیری نسبتا سنگین این پادگان را تصرف کردن . ارتش ازادی بخش از سه محور بشدت تحت فشار بود بعد از پشتیبانی هوایی عراق در صبح با وجوددرخواستهای فروان از عراق حملات هوایی خاصی بر علیه نیروهای ایرانی صورت نگرفت . با گذشته هر ساعت امار تلفات ارتش ازادی بخش به طور محسوسی بالا میرفت و هر لحظه امکان قطع جاده اسلام اباد به حسن اباد به عنوان عقبه منافقین بود و از همه بدتر مقر فرماندهی این نیرو در خود شهر هم در حال سقوط بود بعد از گذشت تقریبا 12 ساعت از درگیریها دستور عقب نشینی به نیروها ارتش ازادی از محور چهار زبر به طرف اسلام اباد صادر شد البته درا ین عقب نشینی بخشی از نیروهای ارتش آزاد بخش با توجه به به تصرف در امدن ارتفاعات مشرف بر جاده موفق به باز گشت نشدن و در یک حالت محاصره قرار داشتن قالب این نیروها با رها کردن تجهیزات از طریق مناطق کوهستانی سعی کردن عقب نشینی کنند یکی از نیروهای جدا شده از سازمان <<حوالی 10 صبح بود که از ناحیه شکم مجروح شدم و من را به زیر پل حسن آباد که اکثر زخمیهای مرصاد آنجا بودند، منتقل کردند. از حسن آباد به فرمانداری اسلام آباد رفتیم. تعداد زخمیها خیلی زیاد بود و اکثرا حال وخیمی داشتند. ما را از آنجا به کرند و سپس به سر پل ذهاب بردند و از سرپل ذهاب بوسیله هلیکوپتر عراقی به بیمارستانی در بغداد منتقل کردند. هوا در حال تاریک شدن بود که تعداد زخمیها در بیمارستان به قدری شد که مابقی مریضها را از آنجا منتقل کردند و بیمارستان بصورت کامل در اختیار سازمان قرار گرفت.>> نقل قول دیگر از عضو سابق این گروه <<نیروهای عملیاتی سازمان به دشت وسیعی به نام حسن آباد در نزدیکی کرمانشاه رسیدند. گردنه بعدی "چهارزبر"بود که جاده آسفالته از بین این دشت و گردنه عبور میکرد. در اینجا ارتش ایران با یک حمله غافلگیرانه و ساده توانست جلوی عبور یگانهای عملیاتی سازمان را سد کرده و نفرات را در دشت حسن آباد و بین دو گردنه حسن آباد و پاتاق، ابتدا زمینگیر و سپس محاصره کندحتی یک نفر از نیروهای سازمان نیز نتوانست از گردنه دوم عبور کند! در این درگیری حدود2000 نفر از نیروهای سازمان منافقین کشته شدند و آنهایی که از پشت نیروهای محاصره شده وارد منطقه میشدند با مشاهده وضعیت و صحنه درگیری، به سمت عراق عقب نشینی میکردند. تعدادی هم که زنده مانده و نتوانستند عقب نشینی کنند آواره کوه و دشت شدند. تعدادی به سمت ایران رفتند، تعداد محدودی اسیر شدند. تعدادی کمی نیز به کشورهای دیگر گریختند.>> و نقل قول دیگر <<عراقیها هم پشتیبانی توپخانهای و باز کردن خط را بهعهده گرفتند. پشتیبانی هوایی را هم پذیرفتند تا اعضای سازمان فقط بتوانند ورود پیدا کنند. رجوی مدعی بود که عراق پشتیبانی هوایی نداد، اما عراق میگفت: ما پشتیبانی دادیم تو نتوانستی کاری بکنی. بالاخره شکست فروغ جاویدان به جایی رسید که منافقین همینکه توانستند برگردند خودش خیلی بود چون اگر واقعاً ایران میخواست جلویشان را ببندد، میتوانست همهشان را قتلعام کند>> با عقب نشینی از چهار زبر وتحت فشار قرار گرفتن اسلام اباد همه چیز برای ارتش به اصطلاح آزادی بخش تمام شده بود و حالا این نیرو در ابتدا کادر رهبری خود را از ایران خارج کرد وبه تدریج با تاریک شدن هوا دستور عقب نشینی سراسری به نیروها خود صادر کرده در روز 6 مرداد نیروهای ایرانی از سمت سه راهی ملاوی کاملا جاده اسلام اباد به جهار زبر را قطع کرده بودن هچنین نیروهای ایرانی حملات اصلی را برای پاکسازی کامل شهر شروع کردن البته بخش زیادی از یگانهای ارتش ازادی بخش یا منهدم بودن ویا دست به عقب نشینی زده بودن فرماندهان ایرانی با اطلاع از قطعی شدن عقب نشینی ارتش ازادی بخش برای به دام انداختن سایر نیروهای این سازمان هم دست به یک عملیات دیگر زدن بدین منظور 5 بالگرد شینوک در پناه بالگردهای کبری بروی ارتفاعات مشرف برتنگه پاتاق اقدام به پیدا کردن نیرو کردن . بخش عمده ایی از نیروهای باقی مانده سازمان توانستن خود را به خاک عراق بر سانندن آن دسته هم که موفق به فرار نشدن یا با خوردن قرص سیانور دست به خودکشی زدن ویا به کوه های منطقه پناه بردن وتا دو هفته نیروهای ایرانی در حالی پاکسازی منطقه بود اکثر ایران افراد یا کشته ویا به اسارات درآمدن و تعدادی اندکی موفق شدن خود را به خاک عراق برسانند. بدین ترتیب قمار سه روزه ارتش ازادی بخش به یک فاجعه تمام شد تلفات دو طرف نیروهای منافقین در ابتدای کار تنها کشته شدن 1000 تن از افراد خود را اعلام کردن اما با گذشت زمان این تعداد به تقریبا 1300 نفر افزایش یافت از افسران بخش جنگ وزارت اطلاعات ایران <<نکتهیی دربارهی تلفات سازمان بگویم. چیزی که خود سازمان در رابطه با تلفاتش اعلام کرد، ۱۲۶۳ نفر بود که تقریباً شاید بیش از ۲۰ نفر از ۵۰ نفر، اعضای هئیت اجرایی که در ردهی سازمان بعد از رهبری قرار داشتند، در این عملیات کشته شدند که ۵ نفر از آنها فرمانده تیپ بودند. حدود۶۰ نفر دستگیر شدند که تعدادی از آنها مانند فرهاد الفت، سعید شاهسوند و طاهره مهدوی شاهبس از عناصر شاخص بودند که اطلاعات مهمی هم داشتند. در این عملیات، بیش از ۱۱۰۰ نفر زخمی شدند که خودشان اعلام کردند که ۱۱ نفر از آنها کشته شدند. اما بعداً که ما پیگیری کردیم، از این ۱۱۰۰ نفر مجروحی که اینها اعلام کرده بودند، ۹۹۴ نفرشان بعداً ردیابی و پیدا شدند. یعنی بیشتر از ۱۰۰ نفر از آنها کشته شده بودند. خودشان اعلام کرده بودند که ۶۱۲ خودرو، ۷۲ تانک و زرهپوش، ۲۱ توپ و ۵۱ تفنگ ۱۰۶ سازمان از بین رفته است >>. البته براوردهای زیادی حاکی از کشته شدن حداقل2 هزار نفر از نیروهای سازمان در این عملیات است خیلی از اعضای سابق سازمان هم رقم دو هزار نفر را رقم دو هزار نفر را تایید کردن به طور مثال عضو سابق سازمان <<سازمان تبلیغات گستردهای داشت برای اینکه بتواند نیرو جمع کند و سمپات در سراسر دنیا داشت. تعدادی از خارجیهایی که سازمان برای این عملیات جذب کرده بود به این عنوان بود که ما در ایران میرویم و در میدان آزادی با موفقیت به جشن و پایکوبی میپردازیم. اما افرادی که از خارج آمده بودند آموزش نظامی ندیده بودند و به محض پیاده شدن با یک تیر کشته شده بودند. آنها حتی پوتین پوشیدن را هم بلد نبودند. اکثر آنها از کشورهای اروپایی بودند و تعداد نیروهایی که از خارج آورده بودند فکر میکنم حدود هزار نفر بود. من چون در پرسنلی بودم میدانستم حدود ۲ هزار نفر کشته شده بودند. اما تنها عکس حدودا هزار نفر را در آمار به عنوان کشتهها برای تشکیل پرونده ثبت کردند. تقریبا کسی از نیروهای ما از عملیات مرصاد برنگشت. من در یگانی که بودم ۱۰-۱۵ نفر بودند که فکر میکنم یک نفر برگشت.>> اما طور خلاصه امار تلفات منافقین در حمله به صورت زیر است 2000 هزار کشته 1100 زخمی همچین 250 اسیر / دستکم 93 دستکاه تانک سبک و نفربر21 توپ 122 ميليمتري 51 تفنگ 106م م و 612 خودروی منهدم شد و 500 دستگاه انواع خودرو ونفربر تانک به غنیمت نیروهای ایرانی در امد در طرف ایرانی هم امار از زرهپوش و خودرو های منهدم شده در دست نیست ولی خسارات ها در این بخش احتمالا ناچیز بوده اما در بحث نیروی انسانی در حد فاصل 5 و 6 مرداد نزدیک به 300 نیروی ایرانی شهید شده اند که این امار مستند بوده نام نام خانوداگی محل و تاریخ شهید و هم چنین شغل را بیان کرده اما به تازگی اسنادی منتشر شده که امار تلفات دقیق وتفکیک شده نیروهای ایرانی را بیان میکنند البته امار شهدا مربوط به تنها عملیات مرصاد نبوده بلکه محدود زمانی 3 تا 9 مرداد را شامل میشود و یگانهای حاضر در این سند با سند مجروحین مقداری تفاوت دارن به طور خلاصه امار شهدا احتمالا شامل تمام شهدادی نظامی وغیر نظامی چه ارتش و چه سپاه و بسیج بوده که از تاریخ 3 تا 9 مرداد در منطقه عملیات مرصاد ویا مناطق نزدیک به آن مثل جبهه میانی به شهادت رسیده برخی از یگانها هم بعد از عملیات به منطقه رسیدن پایان منبع : MILITARY.IR
-
2 پسندیده شدهبسمه تعالی مشخصات تخمینی قاهر خب به کمک اندازه گیری هایی که جالب اسکای هاوک در اختیار بنده گذاشتن و تصاویر موجود، محاسباتی رو درمورد مشخصات قاهر انجام دادم. با توجه به تصویر زیر فشار تایر ارابه فرود جلوی قاهر 50 پی اس آی ذکر شده تصاویر زیر ابعاد مساحتی رو که یکی از تایرهای ارابه فرود جلو در تماس با زمین ایجاد میکنه نشون میدن مساحت این سطح 22.8 اینچ مربع بدست میاد. با ضرب این مقدار در فشار تایر، وزنی که به روی این تایر اعمال شده 1140.3 پوند و در نتیجه وزن روی ارابه فرود جلو (دارای دو تایر) 2280.6 پوند بدست میاد. در تعیین مکان ارابه فرود اصلی طبق یک قاعده بنام شاخص نوک-بالای طولی، از ارابه فرود اصلی (عقب) خطی رو عمود میکنن و 15 درجه به سمت جلو برده و نقطه موردنظر رو ثبت میکنن (شکل زیر). در چیدمان های مختلف (نحوه نصب تسلیحات، میزان سوخت، نحوه نشستن مسافران در مسافربری ها و...)، هواپیما مرکز ثقل های مختلفی رو تجربه میکنه. نقطه ی مورد نظری که در بالا در مورد شاخص نوک-بالای طولی ذکر شد، باید پشت عقبی ترین مرکز ثقل باشه. لذا با توجه به اندازه گیری زیر ما فرض میکنیم که مرکز ثقل عقبی قاهر در مکانی به فاصله ی 7.2 متر از نوک (بدون درنظر گرفتن لوله پیتوت) قرار داره (محض اطمینان 0.017 متر رو هم درنظر نگرفتیم). اگر بخوام خلاصه کنم، با در نظر گرفتن بازوهای گشتاوری ارابه های فرود (طول اونها در شکل بالا نشون داده شده)، به روی هریک از ارابه های فرود اصلی وزنی به مقدار 8065 پوند اعمال میشه که یعنی این نمونه ی آزمایشی قاهر دارای وزنی به مقدار 8065+8065+2280=18410 پوند یا 8350 کیلوگرمه. این نمونه از قاهر فقط برای تست پروازی ساخته شده و در نتیجه دهلیز داخلی رو براش درنظر نگرفتن: پس وزن این نمونه به وزن خالی، وزن سوخت، وزن خلبان و وزن tfo(سوخت و روغن غیرقابل استفاده) خلاصه میشه. اما نمونه ی رزمی قاهر با همین پیکربندی خواهد بود. به همین خاطر، وزن هایی که در ادامه بدست میاریم هم برای نمونه رزمی صدق میکنن. وزن برخاست این نمونه پروازی 8350 کیلوگرم بدست اومد. باید وزن سوخت رو بدست بیاریم شکل زیر، سطح منظری بال قاهر رو نشون میده فرض میکنیم که سوخت درونی قاهر فقط در بال ذخیره میشه و نوک افتاده ی بال ها رو هم درنظر نمیگیریم (برای جلوگیری از آتش سوزی بعد از برخورد صاعقه به هواپیما معمولا در نوک بال ها سوختی رو ذخیره نمیکنند) با استفاده از مشخصات ذکر شده در سطح منظری و معادله ی B-12 از کتاب Torenbeek , synthesis of subsonic airplane design، مشخصات زیر برای سوخت بدست میان: 3635 کیلوگرم، با حجم 181.68 فوت مکعب یا 5144.6 لیتر با کم کردن وزن سوخت، وزن خلبان و وزن tfo از وزن برخاست این نمونه، وزن خالی این نمونه و در نتیجه نمونه ی اصلی به اندازه ی 4581 کیلوگرم محاسبه میشه. به گفته ی سردار دهقان و چیزی که واضحه، قاهر یک هواپیمای کامپوزیتیه. باید وزن معادل فلزی قاهر رو بدست آورد تا بشه میزان تسلیحات داخلی و یا خارجی قاهر رو تخمین زد. اگر از ضریب 0.92 بین وزن کامپوزیتی و وزن فلزی استفاده کنیم ( این ضریب اصلا ایده آل نیست و میشد که 0.85 رو لحاظ کرد اما من میخوام که بدترین شرایط رو مدنظر قرار بدم)، وزن خالی معادل فلزی قاهر 4979 کیلوگرم بدست میاد. با مدنظر قرار دادن این وزن و با توجه به شکل 11-2 از کتاب طراحی هواپیمای جان راسکم (جلد 1): وزن برخاست با تسلیحات داخلی و بدون مخازن خارجی 22500 پوند یا 10206 کیلوگرم بدست میاد. در این حالت، تسلیحاتی رو که میشه در دهلیزهای داخلی قاهر حمل کرد، 1856 کیلوگرم وزن خواهند داشت. طبیعیه که با کم کردن از میزان سوخت میشه وزن تسلیحات رو افزایش داد. وزن برخاست با تسلیحات داخلی و خارجی (و یا مخازن خارجی) 29000 پوند یا 13154 کیلوگرم بدست میاد، به عبارت دیگه 4804 کیلوگرم تسلیحات داخلی وخارجی. از اونجایی که هنوز نوع موتور و مشخصات آیرودینامیکی قاهر در دسترس نیست لذا نمیشه با اطمینان درمورد توانایی قاهر در حمل این وزن از تسلیحات صحبت کرد. اما بصورت اسمی این قابلیت رو داره. 1856 کیلوگرم تسلیحات داخلی رو مدنظر قرار میدیم و کار رو ادامه میدیم. برای بدست آوردن تخمینی از برد، ساده ترین ماموریت رو فرض میکنیم: فرض میکنیم که قاهر با سوخت کامل در بال ها و با 1856 کیلوگرم تسلیحات داخلی و بدون مخازن سوخت خارجی از زمین بلند میشه، طی زمان 4 دقیقه با سرعت متوسط 350 kts تا ارتفاع 40000 فوتی اوج میگیره، با همین ارتفاع و با سرعت 0.9 ماخ سیر میکنه و در آخر فرود میاد. با توجه به این فرضیات: اگر قاهر از دو موتور j85-21 بدون پس سوز با مصرف سوخت ویژه ی 1 بهره مند باشه، بردی به مقدار 1935.6 ناتیکال مایل یا 3584 کیلومتر خواهد داشت. اگر قاهر از دو موتور Honeywell f124 با مصرف سوخت ویژه ی 0.78بهره مند باشه (این موتور فقط برای ایجاد شباهت با شرایط موتور توربوفن جی 90 ذکر شده)، بردی به مقدار 2481.6 ناتیکال مایل یا 4596 کیلومتر خواهد داشت. اگر قاهر از دو موتور rolls-royce turbomeca adour با مصرف سوخت ویژه ی 0.81بهره مند باشه (این موتور فقط برای ایجاد شباهت با شرایط موتور توربوفن جی 90 ذکر شده)، بردی به مقدار 2389.6 ناتیکال مایل یا 4425.5 کیلومتر خواهد داشت. یکبار دیگه میگم که مقادیر بالا برای برد فقط با فرضیات ماموریت ذکر شده (سوخت کامل در بال ها و با 1856 کیلوگرم تسلیحات داخلی و بدون...) همخوانی داره. واضحه که قاهر پس از رسیدن به نزدیکی هدف تهاجم خودش رو انجام میده و بدون تسلیحات مسیر برگشت رو طی میکنه، لذا برد بیشتری از مقادیر بالا خواهد داشت. (میشه که فرضیات رو مثل فرضیات این پاراگراف بصورت واقعی تری اعمال کرد اما محاسبات رو کمی پیچیده میکنه که از حوصله ی بنده خارج هست) پی نوشت 1: خیلی وقت بود که میخواستم این متن رو بنویسم اما همیشه متلک هایی که به قاهر زده میشد من رو پشیمون میکرد. فی المثل بعد از اینکه فشار تایر ارابه فرود جلوی قاهر منتشر شد، تصویر زیر در توییتر دست به دست شد دقیقا یادمه که بعضی ها سریعا به این نتیجه رسیدن که قاهر وزنی کمتر از تی 38 خواهد داشت! حتی از خودشون نپرسیدن که فشارهایی که در این جدول ذکر شده اصلا برای ارابه فرود جلوست یا ارابه فرود عقب؟ از این مثال ها فراوونه. حالا باز هم اختیار با خودتونه، میتونید بازهم خزعبلات امثال بابک تقوایی ها رو ملاک و منبع قرار بدید. پی نوشت 2: باز هم از جناب اسکای هاوک بخاطر اندازه گیری هایی که انجام دادند تشکر میکنم پی نوشت 3: تصاویری از محاسبات (متاسفانه با خط بسیار بد) رو میتونید در زیر مشاهده کنید پی نوشت 4: برای اطلاع از فرمول ها و نحوه ی محاسبات ، جلد 1 و 2 کتاب طراحی هواپیمای جان راسکم رو مطالعه کنید.
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت دوستان ؛ در این تاپیک قصد داریم به معرفی افرادی بپردازیم که در حوزه نظامی تحول شگرفی ایجاد نموده اند.تمرکز بیشتر بر دوره معاصر هست. همانطور که با روندی که در تاپیک کتاب هایی که باید خواند دنبال میشود [معرفی کتاب های برتر در حوزه تاریخ نظامی و دانش نظامی] آشنایی دارید ، افرادی مورد مطالعه قرار گرفته اند که در حوزه کاری خود تحولی صورت داده اند.از آنجا که بعضی از اشخاص مذکور برای عموم علاقمندان حوزه نظامی ناآشنا هستند(و از انجا که خیل زیادی از میلیتاریست ها کتاب ها را دانلود و مطالعه میکنند ) در این تاپیک جهت آشنایی مختصر با این افراد و درواقع درک اهمیت کتاب معرفی شده ، اطلاعاتی ارائه میشود.باشد که این اقدام باعث جذب بیشتر علاقمندان به حوره دانش نظامی گردد. موردی که باید دقت کرد و علاقمند هستم در تاپیک ای جداگانه توسط دوستان کار شود ، درک جایگاه این افراد از نظر خطاب کردن هست،همانطور که میدونیم ایرانی ها علاقه شدیدی به هم ارز قراردادن مفاهیم دارند که بعضا باعث خطاهای فاحش در حوزه های مختلف میشود: استراتژیست (راه پرداز) ، تئورسین (نظریه پرداز) ، ایده پرداز و کسی که دکترین رو پیاده سازی میکند دارای جایگاه های مختلف از نظر کارکردی ،حکمی و قدرت نفوذ هستند که ،عامه معمولا همه رو هم ارز هم میگیرند.برای همین از واژه تحول گران در عنوان تایپک استفاده شده که ضمن توجه به این موضوع تمامی افراد رو در بر بگیرد. تاکتیک ها نحوه ی استفاده از نیروهای مسلح در یک عملیات خاص هستند، در حالی که استراتژی ، دکترین( اصول) استفاده از عملیات ها برای رسیدن به اهداف جنگ است. Carl von Clausewitz با توجه به تعریف فوق ، افرادی که در ادامه معرفی میشوند لزوما همه استراتژیست نیستند و تحولی در حوزه استراتژی را رقم نزده اند.این مبحث به شدت ظریف و تخصصی هست و در تاپیک دیگری با کمک دوستان عزیز بهش پرداخته میشه ، هدف توجه میلیتاریستها به این موضوع بود. اولین فردی که به معرفی اون خواهیم پرداخت : COL. John Richard Boyd قسمت اول بوید 40 ثانیه ای سرهنگ جان ریچارد بوید (23 ژانویه 1927 - 9 مارس 1997) یک خلبان جنگنده نیروی هوایی ایالات متحده و مشاور پنتاگون در اواخر قرن بیستم بود که نظریه هایش در حوزه نظامی، ورزش، تجارت و دادرسی بسیار تاثیر گذار بود.بوید الهام بخش برنامه جنگنده سبک وزن (LWF) است که منجر به تولید General Dynamics F-16 Falcon و McDonnell Douglas F/A-18 Hornet شد. هنوز هم در ایالات متحده و چندین قدرت نظامی دیگر این نظریه دنبال می شود. بوید متولد 23 ژانویه 1927 در پنسیلوانیا بود. بوید در 30 اکتبر 1944 در نیروی هوایی ارتش شرکت داشت در حالی که هنوز در مقطع دبیرستان بود. پس از فارغ التحصیلی، او در طول ماههای پس از جنگ جهانی دوم، آموزش خود را به عنوان یک مکانیک برجک هواپیما تکمیل کرد و از ژانویه 1946 تا ژانویه سال 1947 به عنوان یک آموزگار شنا در ژاپن به خدمت گرفته شد. بعد از رسیدن به درجه گروهبانی، تا فارغ التحصیلی از دانشگاه درخدمت رزرو نیروی هوایی بود. او از دانشگاه آیووا در سال 1951 با مدرک لیسانس در رشته اقتصاد فارغ التحصیل شد و سپس مدرک لیسانس مهندسی صنایع را از دانشگاه تکنولوژی جورجیا دریافت کرد. کار در نیروی هوایی بوید پس از اتمام دوره ROTC (Reserve Officers' Training Corps) با درجه ستوان دومی در نیروی هوایی در دانشگاه آیووا به کار کماشته شد و در تاریخ 27 مارس 1953 به عنوان خلبان F-86 وارد کره شد. هرچند او بعد از خدمتش در کره هیچ جایگاه و اعتباری نداشت ، برای شرکت در مدرسه تسلیحات جنگنده FWS ( Fighter Weapons School) ، معتبرترین مدرسه ای که یک خلبان جنگنده می تواند حضور یابد دعوت شد.بوید در مدرسه شرکت کرد و نه تنها به خوبی کار کرد، بلکه ممتاز ترین خلبان شد. پس از فارغ التحصیلی، او برای حضور در FWS به عنوان استاد دعوت شد. در آن زمان استادی در FWS موقعیتی بود که هر خلبان جنگنده ای آرزوی آن را داشت. F-86 Sabre اینجا بود که بوید می توانست تاکتیک های هوایی را متحول کند. او تمرین میداد و تدریس میکرد، در حالی که در FWS بذرهای اولیه را برای مدل تصمیم گیری ابداعی خود باعنوان چرخه OODA (مشاهده، جهت یابی، تصمیم گیری، و عمل) پی ریزی میکرد. بوید یک نوبت کوتاه (22 ماموریت به جای 100) با F-86 Saber در جنگ کره پرواز کرد. در طول دورانی که وی بعنوان وینگمن ( همبال ) خدمت می کرد ، هرگز ادعایی در خصوص شلیک یا کسب پیروزی هوایی ننمود . بعدها بوید به مدرسه تسلیحات نیروی هوایی (USAF Weapons School) اعزام شد، جایی که او به عنوان رئیس بخش آموزش ، دستورالعمل تاکتیکی برای مدرسه می نوشت. بوید همچنین توسط جنرال Arthur C. Agan به پنتاگون منتقل شد تا به انجام تجزیه و تحلیل ریاضی و پشتیبانی از برنامه McDonnell Douglas F-15 Eagle کمک کندتا زمانی که برنامه ،تمامی فرایند تجزیه و تحلیل سیستم را توسط دفتر وزیر دفاع پاس کند. او لقب " بوید چهل ثانیه ای " را به عنوان یک استاد خلبان یدک می کشید ،او می توانست هر خلبانی را در مانور هوایی در کمتر از 40 ثانیه شکست دهد.در طی جنگ ویتنام او به عنوان معاون فرمانده یگان رزمی آلفا و به عنوان فرمانده گروه پشتیبانی رزمی 56 ام در پایگاه هوایی Nakhon Phanom Royal تایلند از آوریل 1972 تا آوریل 1973 خدمت کرد. در سال 1975 در دوران بازنشستگی جایزه معتبر هارولد براون توسط نیروی هوایی ایالات متحده به او اهدا شد. پس از بازنشستگی، بوید همچنان به کار در پنتاگون به عنوان مشاور در دفتر هوایی تاکتیکی از دفتر معاون وزیر دفاع برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی برنامه ها ادامه داد.بوید به دلیل سرطان در فلوریدا در تاریخ 9 مارس 1997 در سن 70 سالگی فوت کرد. او با افتخار کامل نظامی در آرامگاه ملی آرلینگتون در تاریخ 20 مارس 1997 دفن شد. تئوری های نظامی بوید تئوری انرژی _مانور پذیری Energy–maneuverability theory در اوایل دهه 1960، بوید با همکاری توماس کریستی، ریاضیدان غیرنظامی، تئوری انرژی - مانورپذیری را بنا نهاد (یا نظریه E-M در مورد مبارزه هوایی). گفته می شود بوید،یک ابررایانه را برای انجام میلیون ها محاسبه لازم برای اثبات نظریه، به سرقت برده است.هرچند سازمان بازرسی وقت بعدا اثبات نمود که تمام مدت ابر رایانه در این تاسیسات به درستی به پروژه های شناخته شده می پرداخته و هر تخلف نظامی تحت پیگرد قانونی قرار می گیرد. توماس پری کریستی - ریاضیدان نیروی هوایی بعد از اینکه این نظریه الهام بخش برنامه جنگنده سبک وزن Light weight Fighter (LWF) و تولید YF-16 , YF-17 شد ، نظریه E-Mبه عنوان استاندارد جهانی برای طراحی هواپیماهای جنگنده انتخاب شد. نظریه انرژی مانور پذیری که توسط جان بوید، و توماس پری کریستی ریاضی دان نیروی هوایی ابداع شد در واقع یک مدل عملکرد هواپیما ( aircraft performance ) است و توصیف عملکرد هواپیما به عنوان مجموع انرژی جنبشی و پتانسیل یا aircraft specific energy است. این نشان می دهد رانش، وزن، درگ آیرودینامیکی، مساحت بال و دیگر پارامترهای پروازی یک هواپیما را به یک مدل کمی مرتبط می کند. این اجازه می دهد تا قابلیت های جنگی هواپیماهای مختلف و یا طراحی های آینده نگرانه را ارزیابی و مقایسه کرد. تمام این جنبه های عملکرد هواپیما با یک مقدار و فرمول زیر تعریف شده است : specific excess energy برابر با سرعت ضرب در نسب نیروی رانش خالص به وزن هواپیما است. (توجه داشته باشید که در تحلیل ابعادی، Ps واحد "سرعت" است، نه انرژی بر واحد جرم) است.)نیروی رانش خالص با محاسبه توانایی موتور برای حرکت هواپیما پس از حذف نیروی درگ آیرودینامیکی که سرعت را کاهش می دهد، پیدا می شود. نسبت (W) /(T-D) شبیه به T / W، نسبت رانش به وزن است که همچنین به عنوان یک کارامدی برای هواپیماها و موشک ها استفاده می شود. با متعادل کردن نیروهای حرکتی به وزن هواپیما، مشخص است که چگونه هواپیما کارآمد است. یک موتور بسیار بزرگ ممکن است بتواند یک نیروی رانش بزرگ تولید کند اما می تواند خیلی سنگین باشد که حتی نتواند خود را بالا ببرد. زمانیکه نسبت (W) /(T-D) = 1 است که موتور به اندازه کافی قدرتمند است تا هواپیما را با سرعت ثابت در مسیر صعودی 90 درجه حفظ کند. جت های جنگنده، مانند F-16 نسبت T / W نزدیک به 1، بسته به وزن سوخت و تسلیحات دارند. اما تفاوت بین T / W و (W) /(T-D) که بوید تعریف کرده در این است که T / W اثرات اصطکاک و سایر تلفات آیرودینامیکی را شامل نمی شود. هنگامی که یک هواپیما به آرامی حرکت می کند، این تلفات کوچک است و می توان آن را نادیده گرفت. با این حال، T / W به درستی عملکرد هواپیما را در شرایط عملیاتی معمول خود توصیف نمی کند. با استفاده از (T-D) ، آیرودینامیک هواپیما نیز در مقدار Ps خلاصه شده است. بوید، و توماس کریستی در پایگاه نیروی هوایی Eglin دوسوم از مطالعات خود را تا سال 1964 تکمیل کردند. این نظریه توسط نیروی هوایی ایالات متحده پذیرفته شد و بهبود در پارامتر های مورد نیاز برای F-15 و بعد از آن طراحی جنگنده F-16 Falcon Falcon را به همراه آورد. پایان قسمت اول پ.ن/ از اونجا که remo همیشه شرح داستان با فایل اصلی قرار میده متن کامل نظریه E-M دانلود مدرک همچنین این مدرک هم از منابع ویکیپدیا برای این متن بود که قرار داده میشه(صفحه 203 به بعد ) Technology and the Air Force A Retrospective Assessment در قسمت دوم خواهید خواند: پدر خوانده نیروی هوایی Fighter Mafia خواهیم گفت که چگونه گروه بحث برانگیز "مافیای جنگنده " به سرکردگی جان بوید در مقر فرماندهی نیروی هوایی با استفاده از تئوری خود مسیر طراحی و تولید جنگنده در آمریکا را تغییر داد.
-
1 پسندیده شدهبنام خداوند بخشنده مهربان با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز اینتلیجنس سرویس در ایران شاید هیچ سرویس اطلاعاتی خارجی را در تاریخ معاصر ایران نتوان یافت که به اندازه سرویس اطلاعاتی انگلستان ، پرتأثیر بر سیاستمداران وقت، پرحاشیه و پر حرف و حدیث باشد. به همین دلیل و با اجازه شما عزیزان تصمیم گرفتم که نگاهی گذرا به نقش این نهاد اطلاعاتی استعماری در عصر پهلوی دوم بپردازم. امیدوارم که نقائص مطلب رو به بزرگواری خودتان ببخشید. تاریخچه : در قرن شانزدهم میلادی (سال 1573 میلادی) و در دوران سلطنت الیزابت اول ( 1558-1603 م ) به پیشنهاد یکی از وزراء به نام "فرانسیس والسینگهام" (Francis Walsingham) ، یک سازمان جاسوسی برای حفاظت از منافع امپراتری انگلستان تشکیل شد. یعنی زمانی که تنها 80 سال از کشف قاره آمریکا می گذشت ، انگلستان صاحب سرویس اطلاعاتی خود شد. ملکه الیزابت اول سِر فرانسیس والسینگهام (بانی سرویس مخفی بریتانیا) این سازمان اینتلیجنس سرویس (Intelligence Service) نام گرفت که معنای لغوی آن "سازمان اطلاعات" است. و شش اداره مختلف داشت. این ادارات مختلف که تا به امروز هم با تغییرات چندانی دوام آورده اند ، عبارتند از : 1- اداره اطلاعات سیاسی خارجی 2- اداره اطلاعات دریائی 3- اداره اطلاعات نظامی 4- اداره اطلاعات تجاری و صنعتی 5- اداره اطلاعات داخلی 6- اداره اطلاعات مستعمرات ادارات پنجم و ششم آن ، با نام های ام آی - 5 (MI-5) و ام آی -6 (MI-6) از شهرت بیشتری برخوردار هستند. این دوایر شش گانه در ساختمان های مجزایی مستقر هستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند و صرفاً از طریق اداره مرکزی اینتلیجنس سرویس که در منطقه وایت هال لندن واقع است ، فعالیت آنها کنترل می شود. ام آی (MI) برگرفته از عبارت Military Intelligence به معنای اطلاعات نظامی است. دلیل این نامگذاری ، ارتباط تنگاتنگ سازمان اطلاعات انگلستان در دوران استعمار با ارتش این کشور است و از آن زمان این نام ها بدون تغییر مانده است. وظیفه " ام آی - 5 " که نام دیگر آن " سازمان امنیت " (Security Service) است ، تأمین امنیت و تهیه اطلاعات در داخل مرزهای انگلستان است. MI-5 تحت پوشش شهربانی مرکزی آن کشور (اسکاتلند یارد) فعالیت می کند و پوشش اجرائی و رابط آن تحت عنوان " اداره ویژه " (Special Branch) در اسکاتلند یارد مستقر است. گفته می شود که حتی شهروندان انگلستان هم اطلاعات چندانی از ساختار سازمان امنیت این کشور ندارند و خیلی آنرا نمیشناسند. ساختمان مرکزی MI-5 اما " ام ای - 6 " که برای خارجیان بیشتر شناخته شده است و نام دیگر آن " سازمان اطلاعات سری " (Secret Intelligence Service) است ، رسما در سال 1911 میلادی ( 1290 شمسی) تأسیس شد و وظیفه آن طبق اساسنامه اینتلیجنس سرویس ، به بیرون مرزهای انگلستان مربوط می شود. دفتر اصلی MI-6 در چهارراه واکسهال لندن در کنار رودخانه تایمز واقع شده است. در سال 1994 میلادی ( 1373 شمسی ) این سازمان بیش از 2300 کارمند در استخدام داشت و بودجه سالیانه آن بالغ بر 150 میلیون پوند بود. البته گفته می شود که پس از فروپاشی شوروی ، این سازمان کوچک شد. ساختمان مرکزی MI-6 ساختمان مرکزی MI-6 در چهارراه واکسهال لندن و در ساحل رود تایمز رؤسا و کارکنان اینتلیجنس سرویس ، از بین فارغ التحصیلان نخبه دانشگاه های معتبری همچون کمبریج و آکسفورد انتخاب می شوند و مهم ترین ویژگی هر فرد برای مأمور شدن در این سازمان شجاعت و بی پروائی است. علاوه بر این سعی می شود که آداب ، فرهنگ . سنن کشوری که مأموریت باید در آن انجام گیرد ، به فرد جاسوس ؛ به بهترین وجه ممکن آموخته شود. رئیس سازمان توسط ملکه برگزیده می شود و به محض احراز مقام ریاست ، نام و هویت خود را تغییر می دهد و با نام مستعار مشغول کار می شود. تصمیم به ایجاد این بخش از سازمان اطلاعاتی بریتانیا ، در سال 1909 و با عنوان " دفتر سرویس مخفی " گرفته شد و مسئولیت راه اندازی آن به کاپیتان " سِر منسفیلد کامینگز " (Captain Sir Mansfield George Smith Cumming) سپرده شد. در واقع کاپیتان کامینگز ، بطور رسمی اولین رئیس MI-6 است که نامه های رسمی خود را با کد امضای " C " (اولین حرف کامینگز) انجام میداد. تصویر کاپیتان کامینگز (اولین رئیس MI-6 ) ( در سری فیلم های جیمز باند ، رئیس جیمز باند با نام " اِم " (M) معرفی می شود که ظاهرا اشاره به این اقدام کاپیتان کامینگز دارد :winking: ) بیشترین مأموران اینتلیجنس سرویس در کشورهای خارجی در پوشش دیپلماتیک ، اقتصادی و فرهنگی فعالیت می کنند. در سفارتخانه های انگلستان ، مأموران اطلاعاتی - امنیتی آن ، بخش ویژه ای را به خود اختصاص می دهند که فعالیت و حیطه عمل آن مستقل از بخش سیاسی و دیپلماتیک سفارت است و کارکنان رسمی سفارت اطلاعی از فعالیت های بخش اطلاعاتی و جاسوسی ندارند. ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان در دوران پهلوی و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت. ------------------------------ ترجمه و گردآوری : مهران 55 مالکیت معنوی : بازنشر مطالب این تاپیک فقط با ذکر Military.ir به عنوان منبع مجاز است. منبع : گردآوری از ویکیپدیا و ...
-
1 پسندیده شدهتاکتیک (1) مانور احاطه ای در یک تعریف ، مانور احاطه ای ، یک گونه استاندارد از مانورهای رزمی در هر دکترین نظامی بشمارمی آید که بدنبال استفاده از نقاط ضعف دشمن در جبهه و تحت فشار گذاشتن وی است . در این شکل از مانورهای استاندارد رزمی ، عناصر تکور خودی ، از تماس مستقیم با مدافعان ، یعنی محورهایی که بیشترین حفاظت از آنها صورت می گیرد و واحدهای پشتیبانی آتش دشمن تمرکز بیشتری روی آنها دارند ، بشدت خودداری می کنند . به جای آن ، در حالی که مدافعان براین تلاش هستند که مواضع دفاعی خود را تثبیت نموده و یا با تلاش های مستمر درصدد هستند تا حملات احتمالی مهاجمان را منحرف کنند ، عناصر تکور سعی خواهند نمود نا تمرکز اصلی خودرا در دور زدن دفاع اصلی و یا اجرای حملات سریع به جناحین محور مورد نظر گذارند . حمله به جناحین ، درواقع گونه ای مشتق شده از مانور احاطه ای است که در آن واحدهای رزمی خودی تلاش می کنند تا در عین پیشروی به جلو ، به جناحین و عقبه دشمن دسترسی پیدا نمایند ، در حالی که مانور احاطه ای تکی ، صرفا" به شکل مستقیم جناحین مدافعان را هدف قرار میدهد . بنابراین ، اگر مهاجمان بتوانند خطوط ارتباطی و لجستیکی ( LOC) را قطع کنند ، از تقویت مستمر خط دفاعی اصلی و یا عقب نشینی عناصر مدافع جلوگیری بعمل خواهند آورد و در هر دو حالت ، این مانور منجربه محاصره و قیچی شدن دشمن می گردد . با این حال ، اجرای موفقیت آمیز مانور احاطه ای ، نیازمند شناسایی دقیق جناحین قابل دسترسی دشمن خواهد بود ، چرا که در زمان اجرای ضد حملات یا درگیریهای مستقیم ، جناحین دشمن بطور مرتب در حال تغییر است . در شرایطی که میدان نبرد سیالیت کمتری دارد ، احتمال وجود نقطه ضعف در ساختار دفاعی دشمن ، به مراتب بیشتر است و طبیعتا" مدافعان می توانند این نقاط ضعف را با اجرای آتشباری متعارف و حتی نامتعارف پوشش داده و برطرف کنند . مانور احاطه ای ، در مقایسه با سایر انواع مانورهای رزمی ، نیازمند قدرت رزمی مشخصی است ، چرا که واحدهای استفاده کننده از این مانورها ، نیازمند اعمال فشار سنگین به مانند اجرای تک های جبهه ای ( تک مستقیم به خطوط دفاعی دشمن : مترجم ) ندارند . با این وصف ، اجرای مانور احاطه ای ، نیازمند استفاده از یگان های رزمی چابک است ، چرا که موفقیت اجرای این مانورها ، صرفا" در دسترسی به عقبه دشمن ، قبل از آنکه مدافعان توانایی تقویت خط دفاعی یا عقب نشینی را داشته باشند ، خواهد بود. صرفاً برای میلیتاری / مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهانتخاب پلتفرم اف -۵ هوشمندانه ترین انتخاب به جهت توسعه یک جنگنده بومی و در کل بستریاز فناوری های صنایع هوایی بود. زمان خوبی هم شروع شد، ولی متاسفانه توجه جدی و سرمایه گذاری به اون نشد و خیلی طولانی شد، به شخصه معتقدم یکی از افسوس ها در این زمینه شاید از دست دادن شهید ستاری بود که برداشت شخصیم اینه که از معدود مسولین نظامی، با نگاه آینده نگر، یادگیرنده و پژوهنده بودن که احتمالا اگر ایشون در قید حیات بودن شاید وضعیت این پروژه زودتر از اینها به جاهای خوبی میرسید. با همه این اوصاف و تاخیر این پروژه معتقدم همین امروز هم این پلتفرم به درد اوضاع فعلی نیروی هواییمون میخوره، چرا که میشه گفت نیروی هوایی کشورمون در وضعیت اورژانسی به سر میبره که نیازمند یک مسکن و درمان اورژانسی و تا حد امکان ارزان قیمت در کوتاه مدت هست و در حقیقت براش زمان بخریم تا به درمان اساسی بلند مدت براش اندیشیده بشه، همه می دونیم با این اوضاع سیاسی و اقتصادی و شرایط تحریم حتی در صورت میسر شدن خرید تا تکمیل سفارش ساخت، تحویل و آموزش پرسنل بیراه نیست اگه بگیم شاید حداقل ۵ سال طول بکشه. مضاف بر اینکه دشمن نشون داده خوب بلده غافلگیر کنه و ما هم نشون دادیم غافلگیر شدن تو خونمونه، پس احتمال از دست دادن بخش مهمی از دارایی های هواییمون در آغاز یک نبرد احتمالی و نیاز به بازسازی و جایگزینی بومی اون و به درازا کشوندن نبرد یک مزیت بسیار مهم هست. پلتفرم اف ۵ نشون داده پتانسیل به جهت ارتقا برای داشتن پرنده ای در نسل ۴ و یا بالا تر رو داره، تجربه اف-۲۰ با کمترین تغییرات سازه ای و YF-17 شاهدی بر این ادعاست. مضاف بر اینکه در سطحی بالاتر امکان ارتقا و اصلاح برخی نقاط ضعف اون هم میسر هست مثل موتور یا حتی تغییر low wing بودن بالها که محدودیت هایی در حمل سلاح بوجود میاره یا اصلاحاتی که با کمترین تغییرات در سازه سطح مقطع راداری رو چندین برابر کاهش میده، کاری که در سوخو ۳۵، میگ ۳۵ ، یا سوپرهورنت نسبت به اسلافشون شده و یا اصلاحاتی چون Fly By Wire در حقیقت در حالت ایده ال جنگنده توسعه یافته بر پایه اف ۵ شاید فقط از سازه و متعلقات مکانیکی مربوط مشترکی با اف ۵ برخوردار باشه و باقی زیر سامانه ها همگی می تونن در طرح های بعدی نیز مورد استفاده قرار بگیرن. یادمون نره همین امروز بوئینگ به دنبال توسعه نمونه آپگرید شده ای از سوپرهورنت هست که مدعی اند میتونه برای مقابله با پنهانکارهای روسی و چینی مقابله کنه به مدد سنسور IRST و لینک داده امن و سریع و پهنای باند زیاد و سیستم پراسسینگ قدرتمند جدید و البته در صورت استفاده گروهی از این پرنده که داده های هواپیماهای مختلف رو با هم ترکیب و پردازش میکنه، و برد رهگیری اهداف پنهانکار رو برای این پرنده به بیش از برد رادار فعلی سوپرهورنت افزایش میده. هدف از ذکر مثال فوق اینه که یادآور بشم این اتفاقات روی پرنده ای با طراحی سازه غیرپنهانکار انجام شده به جهت مقابله با هواپیماهای پنهانکار. تصور کنید راه حل فوق رو اگه بشه در ترکیب با شبکه سنسور های زمین پایه بکارگرفت، میشه به راه حل های کوتاه مدت تر و ارزان تر به جهت ایجاد مزاحمت جدی در مقابل اهداف پنهانکار دشمن دست یافت. حالا تصورکنید همه این اتفاقات شامل تغییر موتور، سنسورهای راداری و اپتیکال و اویونیک و سامانه پردازشی، تسلیحات هوابه هوای فامد، تغییرات سازه ای خصوصا به جهت کاهش سطح مقطع راداری رو این پلتفرم اتفاق بیافته، در اونصورت همین پلتفرم رو هم میشه به عنوان ابزاری جهت دفاع از آسمان ایران برای مقابله و مزاحمت جدی برای مهاجمان استفاده کرد. در مورد کوثر فارغ از کارکردهای عملیاتی محصول پروژه، همینکه منجر به توسعه زیرساخت صنعتی جهت تولید انبوه فناوری های کلیدی یک جنگنده بشه باز یک موفقیت بزرگ و یک تحول و نقطه عطف در تاریخ صنایع دفاعی خواهد بود.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز و با پوزش بخاطر تأخیری که در ارسال این تاپیک پیش آمد ، بررسی کارنامه اینتلجنس سرویس را در ایران به اتفاق پی می گیریم: برگ برنده MI-6 (دفتر ویژه اطلاعات) در دوران زمامدارای سلسله پهلوی ، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی گوناگونی در ایران شکل می گرفتند که متناسب با زمان تشکیل و شرایط بین المللی ، فرد موسس و ... به سمت یکی از قدرتهای روز جهانی ( آلمان نازی ، بریتانیا ، آمریکا و ... ) گرایشی نسبی را پیدا می کردند. رکن الدین مختاری ملقب به سرپاس(معادل سرتیپ ارتش) مختاری، آخرین رئیس شهربانی (سیستم امنیتی) رضاشاه سرلشکر محمدحسین آیرم ، مخوف ترین چهره امنیتی رضا شاه و رئیس کل شهربانی پس از کودتای 28 مرداد 1332 ، برای آمریکائی ها ، این امری طبیعی بود که اگر ایران می بایست پایگاه اول و اصلی آنها در منطقه خاورمیانه باشد ، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز هست که ضمن ایجاد شرایط مناسب برای بقای سلطنت ، توان مقابله با توطئه ها و تهدیدات دشمن شماره یک ( یعنی اتحاد جماهیر شوروی - همسایه شمالی ایران ) را نیز داشته باشد. توجه آمریکائی ها در درجه اول معطوف به ضد اطلاعات ارتش بود و آنها با کار فراوان ضد اطلاعات مرکزی و ضد اطلاعات نیروهای سه گانه و واحدهای زیر مجموعه را فراهم نمودند. اگر ارتش برای خود اداره اطلاعات رکن دوم را ایجاد کرد ؛ بر اساس نیاز بود و نه تشویق آمریکائی هایی که فقط به ضد اطلاعات توجه داشتند. البته پس از مدتی ، رکن 2 ارتش ، " اداره دوم " خوانده شد و قسمت های اطلاعات و ضد اطلاعات را در برگرفت. شعبان بی مخ ( جعفری) و دارو دسته اش در خلال کودتای 28 مرداد 1332 رژه فتح (رژه فضل الله زاهدی و عوامل کودتاچی نظیر تیمور بختیار) در اولین سالگرد کودتای 28 مرداد در تهران پس از ضد اطلاعات ارتش ، دومین ارگانی که توسط آمریکائی ها ایجاد شد ( و همانند ضد اطلاعات ) به شدت مورد توجه آنان بود ؛ ساواک بود. عملا با وجود یک ضد اطلاعات مقتدر در ارتش ( و ژاندارمری و شهربانی ) و یک سازمان امنیت متنفذ و قدرتمند ، همه نیازهای اطلاعاتی و امنیتی کشور ( مطابق با تعریف نیاز توسط آمریکائی ها ) را برآورده می نمود. نشان رسمی ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) سپهبد تیمور بختیار ؛ از عوامل اصلی کودتای 28 مرداد - اولین رئیس ساواک تیمور بختیار در کنار شهید مهدی فاطمی (وزیر خارجه دکتر مصدق) پس از کودتای 28 مرداد اما در این بین انگلیسی ها که تا پیش از کودتای 28 مرداد ، تمام کیک را در اختیار خود داشتند ( یعنی همه سهم و منافع را برای خود بر می داشتند ) ، با ایجاد این ساختارهای امنیتی جدید ، نمی توانستند که از همه امکانات خود در ایران صرف نظر کنند و آن را دربست در اختیار آمریکائی ها قرار دهند و در سازمان جدید اطلاعاتی و امنیتی ایران سهم می خواستند. لذا ، به دنبال تمهیداتی موافقت محمد رضا را ، در سفر اردیبهشت 1338 او به لندن ، جلب کردند و به دنبال آن "حسین فردوست" (یار غار، رفیق دوران کودکی و نزدیک ترین افسر ارتش به محمدرضا) با مأموریت تأسیس " دفتر ویژه اطلاعات " به انگلستان اعزام شد. ارتشبد حسین فردوست ؛ رئیس دفتر ویژه اطلاعات و رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی ================================================================================================= " دفتر ویژه اطلاعات شاهنشاهی " بر خلاف ساواک که آمریکا در طرح و تأسیس آن نقش اصلی را بر عهده داشت ، دفتر ویژه اطلاعات مستقیما از سوی انگلیسی ها و MI-6 (اینتلیجنس سرویس) تشکیل شد و دو سه سالی پس از ساواک فعالیت رسمی خود را آغاز کرد. گفته شده وقتی شاه در اوایل سال 1338 ه.ش به انگلستان رفت در دیدارش با ملکه انگلستان اظهار داشت که به خاطر تعدد گزارشاتی که از منابع اطلاعاتی متعدد و موازی در اختیار او قرار می گیرد در جمع بندی نهائی آن دچار مشکل شده است و در واقع از او مشورت خواسته بود. ملکه هم (که ظاهرا از سوی MI-6 توجیه شده بود ) به اطلاع شاه می رساند که او دفتری ویژه در کاخش دارد که کار آن سر و سامان دادن به همین گونه گزارشات اطلاعاتی پراکنده است که در نهایت خلاصه ای جمع بندی شده از تمام آن در اختیار وی قرار می گیرد. شاه وقت ایران و ملکه فعلی انگلستان در کالسکه روباز سلطنتی ملکه در همان حال پیشنهاد کرده بود که هر گاه شاه ایران مایل باشد ، می تواند فردی را به انگلستان بفرستد تا آموزش های لازم جهت تشکیل دفتری مشابه در کاخ شاه به او داده شود. به دنبال آن ملاقات بود که شاه (البته پس از مشورت با شاپور ریپورتر ) حسین فردوست ، دوست دوران کودکی اش را به همین منظور روانه انگلستان کرد. فردوست طی مدت کوتاهی ( حدود 4 ماه ) موفق شد آموزش های لازم را نزد ماموران MI-6 فرا گرفته و به کشور بازگردد. بدین ترتیب در همان سال 1338 ، دفتر ویژه اطلاعات با هدایت و طراحی اینتلیجنس سرویس ( MI6 ) و تحت مدیریت حسین فردوست پایه گذاری شد. تصویری از سفر دوران ولیعهدی شاه به لندن و دیدارش با ملکه انگلستان (اولین سفر محمدرضا به لندن) دفتر ویژه اطلاعات که فعالیت آن با روش MI-6 همخوانی داشت ، دارای پنج شعبه مختلف بود که به ترتیب امور اداری ، کشوری ، سیاسی ، نظامی و انتظامی و تحقیق را بر عهده داشتند. با تشکیل این دفتر تمام گزارش های اطلاعاتی - امنیتی که از سازمان های اطلاعاتی موازی ارسال می شد توسط شعبات مربوطه و تحت نظارت شخص حسین فردوست ، جمع بندی و خلاصه نویسی می شد و به شاه ( و همزمان به دفتر نمایندگی MI-6 در ایران ) تسلیم می شد. نمونه ای از گزارشات امنیتی ساواک در خصوص بد دهانی های اردشیر زاهدی در واقع دفتر ویژه اطلاعات تشکیلاتی کاملا مستقل بود و جز شاه هیچ مرجعی بر آن نظارت نداشت. اما هزینه ها و نیروهای مورد نیاز آن از سوی گارد جاویدان (گارد شاهنشاهی) تأمین میشد. مجموعا فقط 25 نفر در چارت تشکیلاتی دفتر ویژه فعالیت می کردند که تابع مقررات سازمانی - اداری و سلسله مراتب ارتش بودند و همگی این افسران پس از پایان فعالیتشان در "دفتر ویژه" ، به سمت های نظامی برجسته ای منصوب شدند. سپهبد ناصر مقدم ؛ رئیس اداره دوم (رکن2) ارتش - معاون و سپس رئیس ساواک - از پرسنل سابق دفتر ویژه اطلاعات دفتر ويژه اطلاعات نقش مهمي در هماهنگي ميان دستگاههاي مختلف اطلاعاتي ـ امنيتي و نيز ساير دواير دولتي و وزارتخانهها داشت و در بسياري از امور دخالت ميكرد؛ تا جايي كه گاه رسيدگي به بسياري از پروندههاي شخصي رجال و كارگزاران درجه اول كشور نيز به اين دفتر ارجاع ميشد و در همان حال ارتباط بسيار نزديكي ميان اين دفتر و دستگاههاي اطلاعاتي انگلستان و امريكا برقرار بود. تقريباً قريب به تمام اطلاعات و گزارشات سيا و MI6 از طريق فردوست و دفتر ويژه اطلاعات در اختيار شاه قرار ميگرفت. البته انتخاب فردوست از سوي MI6 به رياست دفتر ويژه اطلاعات هم (كه توسط شاپور ريپورتر پيشنهاد و معرفي شده بود) نميتواند بدون سابقه ذهني از شخصيت و تواناييهاي او صورت گرفته باشد. حسین فردوست ؛ مرموزترین چهره امنیتی محمدرضا که پس از انقلاب در ایران ماند و در سال 1366 در تهران درگذشت سرانجام در بهمن ۱۳57 و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، این دفتر رسما منحل شد. ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان مخوف در ایران و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهالمیادین رو نیروهای نمر و تیپ قدس آزاد کردن عمده قوای موجود در این شهر از این نیروها تشکیل شده و قوای ایرانی حضور چندانی ندارن. منطقه عمومی ابوکمال مرز عراق و سوریه ایستگاهای تی دو و تی سه و همچنین فرودگاه تی چهار مراکز عمده حضور نیروهای مقاومت هستن. البته اصل خبر اینطوره که ارتش سوریه در حال خارج کردن بخشی از نیروهای ارتش و نیروهای مردمی از شهرهای حلب و دیرالزوره که احتمالا شامل المیادین هم میشه
-
1 پسندیده شدهبا سلام . تعداد معدودی از این بالگرد بل 412 از قبل از انقلاب در ناوگان VIP موجود بود. بعد از انقلاب هم تعدادی ازین بالگرد برای وزارت نفت خریداری و مورد استفاده قرار گرفت .
-
1 پسندیده شدهاحتمالا این عکس رو زیاد دیدید معمولا به عنوان عکس ارشیوی(تزئینی) برای رزمایش های هوایی ایران استفاده میشه: اسکادران های VF-31 و VF-213 مستقر در USS Theodore Roosevelt - مارس 2006 شش ماه قبل از از سرویس خارج شدن تامکت ... ...
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم قسمت دوم پدر خوانده نیروی هوایی Fighter Mafia مافیای جنگنده یک گروه جنجالی و بحث انگیز از افسران نیروی هوایی ایالات متحده و تحلیلگران غیرنظامی بود که در دهه 1970 از معیارهایی برای طراحی جنگنده حمایت می کرد که تفکر معمولی و ایدئولوژی های آن زمان را به چالش کشید. ادعای آنها این بود: ژنرال های نیروی هوایی معیارهای غلطی را برای اثربخشی در مبارزه در نظر گرفتند، نادیده گرفتن تاریخ جنگ. تمرکز بر روی تکنولوژی بالا و اصرار بر "بالاتر، سریع تر و دورتر" هزینه ها را افزایش می دهد و باعث کاهش کارایی می شود. مافیا برای هواپیماهای ارزانتر و بهتر استدلال کرد. بوروکراسی نیروی هوایی فاسد است زیرا آنها قبل از خرید تسلیحات ، آزمایش های صادقانه ای بر روی آن ها انجام نمی دهند. تمرکز باید بر پشتیبانی نزدیک هوایی و استفاده از سلاح های ترکیبی برای حمایت بیشتر از جنگ مانوری باشد نه دکترین "بمباران ممانعت " قابلیت چندمنظوره ، توانایی و عملکرد هواپیما را کاهش میدهد. نبرد هوایی فراتر از میدان دید ، یک فانتزی است. " در توضیح مورد 4 در کتاب سرگذشت جان بوید ، اینطور آمده است" ساختار نیروی هوایی بر اساس دکترین "بمباران ممانعت" جنگ جهانی دوم بود. پل ها، راه آهن ها، بزرگراه ها، صنعت و زیرساخت ها بمباران خواهد شد تا از سرازیر شدن نیروهای شوروی به اروپا ممانعت کند.در صورتی که کارشناسان غیرنظامی طی گزارش مهلکی گفته اند که این دکترین کارایی نداشته، حتی اگر نیروی هوایی تعداد هواپیماهایش را سه برابر کند،قادر نیست در مقابل حمله نیروهای شوروی از اروپا حمایت کند." "در واقع اصطلاح بمباران ممانعت ، تخریب تمامی پل های کلیدی فرانسه توسط بمب افکن ها جهت کند کردن و ممانعت از پیشروی نازی ها پیش از عملیات هایی مثل نرماندی بود." در دهه 1960 هر دو نیروی هوایی و دریایی ایالات متحده متقاضی کسب جنگنده رهگیر سنگین و حفظ برتری هوایی بودند. لازمه آن طراحی و استفاده از جنگنده هایی بود که این برتری هوایی را حفظ کند (جنگنده رهگیر و بمب افکن تاکتیکی) ولی هزینه های زیادی را شامل می شد ، حال اینکه همه نیاز های دو نیرو تامین نمی شد ، وزارت دفاع و کنگره به دلیل هزینه های سرسام آور استفاده از طیف وسیع جنگنده ها در دو نیرو، تصمیم به ایجاد طرح جنگنده مشترک برای نیروی دریایی و هوایی نمود. در سال 1961، وزیر دفاع جدید آمریکا، رابرت مک نامارا ، رسما دستور طرح ریزی یک هواپیمای رهگیر با قابلیت استفاده در نیروی هوایی و دریایی را داد. طرح Tactical Fighter Experimental نامیده شد . مطالعات اولیه نشان داد بهترین گزینه این بود که (TFX) را بر اساس نیاز نیروی هوایی طراحی و یک نسخه اصلاح شده برای نیروی دریایی به کار گرفته شود.بنابراین مک نامارا مجموعه ای از پارامتر های اولیه برای TFX که بر اساس الزامات نیروی هوایی بود صادر کرد. او حداکثر وزن را به حدود 60،000 پوند(27200 کیلوگرم) برای نسخه نیروی هوایی و 55000 پوند (24،900 کیلوگرم) برای نسخه نیروی دریایی در نظر گفت. سپس در 1 سپتامبر 1961 دستور داد که USAF آن را توسعه دهد. طرح جنرال داینامیکس در نوامبر سال 1962، به دلیل نزدیکی بیشتر به نیاز نیروی هوایی انتخاب شد.جنگنده رهگیر F-111A برای نیروی هوایی و F-111B برای نیروی دریایی انتخاب شد.بعد ها تولید F-111B به دلیل عدم کارایی لازم برای نیروی دریایی به یک فاجعه تبدیل و متوقف شد. F-111 A نیروی هوایی در سال 1963 برای شناسایی روند سلاح های آینده اعلام کرد که تسلیحات آینده جنگنده ها باید قادر به نابود کردن دشمن در فواصل دور با استفاده از سیستم های پیشرفته باشد. ولی جنگ ویتنام نشان داد که "موشک" برای شرایط واقعی جنگ آماده نیست.قوانین محدود کننده تعامل (ROE)، محدودیت های ارتباطی (IFF)، موشک های غیر قابل اعتماد و انواع مختلفی از مشکلات دیگر که مبازره هوایی را به داگفایت منجر مینمود .به رغم برتری بالای فنی و موشک های بسیار موفق BVR (موشک های فراتر از میدان دید) ، فانتوم ها وقتی خود را در فاصله نزدیک با MiG-21 پیدا میکردند، بیشتر از آنچه انتظار می رفت جنگ را از دست می دادند . در ژانویه سال 1965، مک نامارا، وزیر دفاع از نیروی هوایی درخواست کرد تا طرح یک جنگنده تاکتیکی کم هزینه برای مقاصد کوتاه برد و پشتیبانی هوایی جهت جایگزینی انواع مختلف مانند F-100 Super Sabre و بمب افکن های سبک را در نظر بگیرد.در آوریل 1965، هارولد براون ، مدير بخش تحقیقات و مهندسی ، اعلام کرد مطالعات اولیه با نام "F-X" (محصول نهایی F-15)آغاز شود. درخواست برای 13 شرکت ارسال شد. هشت شرکت پاسخ دادند.ولی اتفاق عجیبی رویداد هنگامی که پیشنهادات در جولای 1966 مورد مطالعه قرار گرفت ، وزن بیش از 60،000 پوند (27،000 کیلوگرم)، سرعت بالا 2.7 ماخ و نسبت تراست به وزن 0.75 و بال ها متغییر بود.این هواپیما تقریبا هم اندازه و وزن TFX بود و این هواپیما یک طراحی بود که نمی توانست یک جنگنده برتری هوایی باشد. پروژه اولیه F-X شکست خورد. وضعیت نیروی هوایی با توجه به اخباری که از ویتنام مخابره میشد زنگ های خطر را بصدا درآورد.فانتوم به دلیل عدم کارایی مطلوب موشک ها باید با حریف ارزان خود MiG-21 داگفایت می نمود.در این زمان، نیروی دریایی بعد از گذشت قریب 5 سال تصمیم گرفت که F-111B الزامات نیرو را برآورده نمی کند و شروع به طراحی یک جنگنده اختصاصی به نام VFAX کرد. در ماه مه سال 1966، مک نامارا دوباره از نیروها خواست تا این طرح ها را مطالعه کنند و ببینند آیا VFAX نیازهای FX نیروی هوایی را برآورده خواهد کرد. مطالعات حاصل 18 ماه طول کشید و نتیجه منفی بود. بوید در ماموریت ویتنام بود که توسط General Arthur C. Agan به پنتاگون منتقل شد.از او خواستند به پروژه F-X کمک کند. بوید به همراه تحلیلگران دفاعی، تام کریستی، پیر اسپری، چاک مایرز، خلبان آزمایش سرهنگ Everest Riccioni (او خلبان نیروی هوایی بود که به قسمت تحقیق و توسعه منتقل شده بود) و مهندس هوافضا Harry Hillaker (طراح اصلی F-16)، هسته ای به نام "مافیای جنگنده " در مقر فرماندهی نیروی هوای تشکیل داد و به پروژه F-X با توجه به تئوری انرژی -مانورپذیری که قبلا طرح کرده بود پرداخت. Harry Hillaker طراح F-16 سال 1967، اتحاد جماهیر شوروی ، MiG-25 را در میدان هوایی Domodedovo در نزدیکی مسکو رونمایی کرد.این منجر به نگرانی های جدی در سراسر وزارت دفاع شد. MiG-23 نیز موضوع مورد توجه بود، به طور کلی اعتقاد بر این بود از F-4 بهتر است. در حال حاضر MiG-25 به نظر می رسد در سرعت، سقف و استقامت نسبت به تمام جنگنده های موجود ایالات متحده، حتی F-X برتر است. بنابراین، تلاش برای تکمیل F-X به شدت انجام گرفت. در همان دوره، نیروی دریایی برنامه VFAX خود را به پایان رسانده بود و طرح پیشنهادی Grumman را که کوچکتر با مانور پذیری بیشتری بود به نام VFX پذیرفت، که بعدها تبدیل به Grumman F-14 Tomcat شد . VFX به طور قابل توجهی به شرایط مورد نیاز F-X نیروی هوایی نزدیکتر بود. نیروی هوایی نهایت ، در ماه مه 1968 ضمن ردVFX اعلام کرد که "ما بالاخره تصمیم گرفتیم - و امیدواریم هیچ کس مخالف نباشد - این هواپیما (F-X) باید یک جنگنده برتری هوایی باشد ". F-X به دلیل نزدیکی پارامترها ابتدا در برنامه TFX (که توسعه F-111 بود) ادغام شد و درهمین راستا ادامه پیدا کرد. ولی بوید با مدلسازی E-M اثبات کرد که F-111 برای ایفای نقش جنگنده مورد نظر مناسب نیست و پیشنهاد F-X نیروی هوایی را به آرامی باز طراحی نمود تا منعکس کننده یافته هایش باشد.بازطراحی شامل بال ثابت ، کاهش وزن تیک -اف از 60،000+ پوند به کمی کمتر از 40،000 و کاهش سرعت بالای 2/7 ماخ به 2/3 تا 2/5 ماخ و نسبت تراست به وزن تقریبا 1. در نتیجه F-15 Eagle، جنگنده ای شد که قدرت مانور بیشتری نسبت به جنگنده F-111 داشت. از سال 1965، نیروی هوایی مطالعاتی بر روی یک جنگنده سبک 25،000 پوندی با نام جنگنده پیشرفته روزانه (ADF)دنبال می کرد.پس از کسب اطلاعات از MiG-25 در سال 1967، یک وحشت جزئی ایجاد شد و ADF به منظور تمرکز بر روی F-15 فراموش شد . هواپیمای F-15 در اصل یک هواپیمای سبک بود، ولی ابعاد و وزن آن بزرگ شد تا برآوردهای عملکردی با MiG-25 مطابقت داشته باشد. بوید اعتقاد داشت که این کار اشتباه است. نیروی هوایی در سپتامبر سال 1968 به سرعت بازطراحی بوید را به عنوان درخواست F-X به شرکت های بزرگ ارسال کرد. این الزامات از قرار یک جنگنده تک سرنشین با حداکثر وزن تیک -اف 40،000 پوند (18،000 کیلوگرم) برای نقش هوا به هوا با حداکثر سرعت 2.5 ماخ و نسبت رانش به وزن تقریبا 1 و همچنین دو موتوره ، زیرا اعتقاد بر این بود که سریعتر به تغییرات دریچه گاز پاسخ داده میشد و ممکن است با برنامه VFX نیروی دریایی هماهنگ باشد.چهار شرکت پیشنهاداتی را ارائه دادند که نیروی هوایی از بین همه طرح McDonnell Douglas را پذیرفت. اولین پرواز F-15A در تاریخ 27 جولای 1972 صورت گرفت. در این بین سناتور ویلیام پروکسمیور گزارش هایی را درباره هزینه های بالای F-15 و F-14 منتشر کرد.وزارت دفاع متوجه شده بود که هردو جنگنده در دست ساخت دارای هزینه های سنگین ساخت و نگهداری خواهند بود ولی به دلیل شرایط و بر طرف کردن نیاز های جدی هر دو نیرو به برنامه ها ادامه داد. مافیای جنگنده به دنبال یک جنگنده سبک وزن به عنوان جایگزینی برای F-15 بود و به شدت معتقد بود که یک جنگنده ایده آل نباید شامل هیچ رادار فعالی، سیستم های موشکی با رادار فعال، و یا قابلیت حمله زمینی (پشتیبانی نزدیک هوایی)باشددرواقع یک جنگنده برتری هوایی صرف. شعار مافیا این بود "حتی یک پوند برای قابلیت هوا به زمین خرج نشود" .در حالی که کمک های بوید به F-15 قابل توجه بود، اما مخالف مسیر برنامه بود او پیشنهاد دیگری مبنی بر "پرنده قرمز" داد. جنگنده برتری هوایی ارزان ، سبک ، با سرعت 1.6 ماخ به جای 2 یا 2.5 ماخِ پرنده آبی(در آن زمان F-15 به نام پرنده آبی شناخته می شد) . سرعت بالا به نفع وزن کمتر (و به همین دلیل مانور بیشتر و هزینه پایین تر) قربانی می شد. بوید و اسپری همچنین علیه رادارهای فعال و موشک های هدایت فعال موضع گرفتند. وزیر دفاع، با ایده جنگنده کم هزینه جذب شد،مافیای جنگنده 149،000 دلار برای تأمین مالی برای تایید نظریه انرژی - مانورپذیری با توجه به اقتصادی بودن به دست آورد. این پول بین نورثروپ و جنرال دینامیک تقسیم شده Northrop خواستار مبلغ 100.000 دلار برای طراحی شد(که بعد ها YF-17نام گرفت ) جنرال داینامیکس، مشتاق به جبران خسارت در پروژه لغو شده F-111B، باقی مانده را دریافت کرد.(که منجر به YF-16 شد ).هدف یک جنگنده کوچک با درگ پایین، سبک ، pure fighter وبدون bomb racks . معاون وزیر دفاع دیوید پکارد ، که از ایده طراحی نمونه اولیه (پروتوتایپ) رقابتی حمایت می کرد ، در سال 1971 گروه تحقیق پروتوتایپ نیروی هوایی را تاسیس کرد، بوید یک عضو کلیدی بود. دو مورد از شش پیشنهاد بوید تصویب شد ، یکی از آنها برنامه جنگنده سبک وزن (LWF) نام گرفت . طرفداران برنامه F-X نیروی هوایی با این برنامه مخالفت نمودند زیرا آن را تهدیدی برای برنامه F-15 میدانستند. با این حال، فرمانده نیروی هوایی متوجه شده بود، هزینه های سنگین F-15 اجازه نمی دهد که آن را به تعدادکافی برای برآورده کردن تمام نیاز های عملیاتی خود خریداری نماید. برای غلبه بر مقاومت سلسله مراتب نیروی هوایی که مخالف برنامه LWF بودند ، مافیای جنگنده و دیگر طرفداران ایده نیروی مختلط "Hi-Lo " را مطرح کردند .یک جنگنده رهگیر تاکتیکی سنگین و گران قیمت برای بر طرف کردن خطر بمب افکن های راهبردی و مهار میگ-25 شوروی در قالب برنامه (F-X ) و یک جنگنده سبک و ارزان برای تامین نیاز های عملیاتی. در قالب برنامه (LWF )مفهومhigh-cost برای جنگنده رهگیر تاکتیکی و low-cost برای جنگنده ارزان بود. وزارت دفاع امریکا و نیروی هوایی هر دو برنامه (LWF) را تایید و پیش گرفتند. درخواست پیشنهادی (RFP) در تاریخ 6 ژانویه سال 1972 صادر شد و خواستار جنگنده سبک با وزن 20 هزار پوند (9100 کیلوگرم) با سرعت، شتاب و برد پروازی مناسب با سرعت 0.6-1.6 ماخ و ارتفاع 30،000 40،000 فوت (9،150-12،200 متر)شد. پنج شرکت پاسخ دادند، و در سال 1972، General Dynamicsو Northrop قراردادهایی را به ارزش 37.9 میلیون دلار و 39.8 میلیون دلار برای تولید YF-16 و YF-17،دریافت کردند. اولین پرواز از نمونه اولیه برای اوایل سال 1974 برنامه ریزی شد. پیر اسپری اصرار داشت که بین دو نمونه اولیه ، رقابت هوایی در برابر MiG-17 و MiG-21 که به طور مخفیانه در نوادا تحت برنامه Constant Peg نگهداری می شد،و همچنین F-4 صورت گیرد. علاوه بر این، خلبانان ارزیابی نباید خلبانان آزمایش خود شرکت ها باشند و باید با هر دو جنگنده پرواز کنند. نیروی هوایی ایده ساختار نیروی مخلوط "Hi-lo" را در نظر گرفت و برنامه LWF را تغییر داد. LWF بر خلاف دیدگاه بوید و گروهش ، برتری هوایی نخواهد شد ، بلکه یک هواپیمای جنگنده چند منظوره با رادار فعال و موشک های هدایت رادار بود. بعد ها هری هیلکر، طراح F-16، اظهار داشت که اگر می دانستم قرار است به هواپیمای چند منظوره تبدیل شود، F-16 را جور دیگری طراحی می کردم. در نتیجه رقابت جنگنده ها ، نیروی هوایی YF-16را انتخاب کرد. با این حال، هواپیمای از دست رفته، YF-17، نظر نیروی دریایی را جلب نمود و این نیرو YF-17 را جایگزین برنامه VFAX خود کرد و با تغییر و توسعه آن را با نام F/ A-18 Hornet برای نیروی دریایی ایالات متحده و سپاه دریایی دریافت نمود. میراث مافیای جنگنده جدال مافیای جنگنده نظرها را به خود جلب کرد، میزان واقعی سهم آنها در طراحی جنگنده های آمریکایی هنوز مورد بحث است.موفقیت طرح بوید در LWF بر تمامی محصولات اروپایی تاثیر گذاشت. F-15 اولین هواپیما در تاریخ ایالات متحده آمریکا بود که با توجه به نظریه E-M بوید طراحی شده بود. مافیای جنگنده برای حبابی کانوپی که در F-15 و F-16 استفاده شده استدلال می کند که این اجازه می دهد که خلبان دید بیشتری برای شناسایی دشمن و به دام انداختن آن و تمرکز بهتر در موقعیت داگفایت داشته باشد.این طراحی با توجه به مدل تصمیم گیری بوید به نام حلقه OODA که مختص داگفایت ها طرح ریزی کردی بود ساخته شد.با این حال، تمام ایده های مافیای جنگنده اجرا نشد. F-15، F-16 و A-10 با دیدگاه آنها فاصله داشت. حبابی کانوپی F-15 Blitzfighter طرح پیشنهادی Pierre Sprey از مافیای جنگنده برای هواپیمای پشتیبانی نزدیک F-15 آنها ترجیح می دادند F-15 برتری هوایی باشد تا یک جنگنده چند منظوره . بوید مفهوم "پرنده قرمز " را ارتقا داد که وزن آن را باصرف نظر از تجهیزات مانند رادار فعال کاهش دهد. آنها می خواستند سرعت هواپیما را تا 1.6 ماخ پایین بیاورند زیرا سرعت بالا باعث افزایش وزن اجباری طرح بود.سرعت بالا نسبتا کم اهمیت بود زیرا جنگنده ها زمان بسیار کمی در سرعت های بالا صرف می کردند - غالب مبارزه ها در سرعت های زیر صوت انجام می شد . F-16 با توجه به ناامیدی از F-15، برنامه جنگنده سبک وزن LWF به عنوان جنگنده برتری هوایی شناخته می شد.با این حال، نیروی هوایی، F-16 را با تجهیزات چند منظوره ، ویژگی های هوا به زمین و رادار فعال تجهیز کرد. در حالی که نمونه اولیه YF-16 هواپیما های دیگر را در داگفایت تازیانه میزد ، نسخه چمد منظوره نیروی هوایی دارای مانور ضعیف تر و در مبارزه هوایی بد تر شد. در حالی که عقل سلیم در آن زمان موتورهای دوقلو را به عنوان ایمنی محسوب می کرد، F-16 این دیدگاه را با طراحی تک موتور به چالش کشید. اتفاقی که بعد از مرگ بوید بر سر فالکون آمد منتقدان منتقدان معتقدند که F-15 و F-16 موفق شدند؛ زیرا از ایده های مافیای جنگنده دور شدند . موفقیت های صادراتی قابل توجهی را به دست آوردند؛ زیرا این هواپیما چند منظوره با موشک های هدایت رادار بود.اینکه F-16 در ابتدا به عنوان یک جنگنده برتری هوایی طراحی شده بود، و با قابلیت های چند گانه اضافه شده تضعیف شده است ، کم اهمیت است. منتقدان بر این باورند که جنگنده های F-15 و F-16 در جنگ های لبنان و سایر درگیری ها، با نسبت های مرگ و میر بسیار ضعیف هستند. طرفداران F-35 ادعا می کنند که هواپیماهای نسل چهارم مانند F-15، F-16، A-10 و غیره در محیط "تهدید" بسیار ضعیف عمل می کنند زیرا آنها فاقد پنهانکاری هستند.آنها استدلال می کنند که انتقاد از F-35 توسط اعضای مافیای جنگنده (و جنبش اصلاح دفاعی) بی اساس است. کمبود تجربه جنگی و تخصص هوایی مافیا جنگنده مورد انتقاد هست. تنها بوید دارای تجربه مبارزه هوایی (در جنگ کره ای) است. بوید در جنگ ویتنام مبارزه نکرد و در مقایسه با سایر خلبانان جنگنده در زمان خود آمار خوبی ندارد. Everest Riccioni قبل از اینکه به پنتاگون منتقل شود، مبارزه ای نداشت. Pierre Sprey به عنوان مهندسی، بدون تجربه نظامی شناخته شده است. یکی از فیلم های انتقادی Pierre Sprey در نقد تایید F35 پایان قسمت دوم
-
1 پسندیده شدهزره پوشهای رزمی پیاده نظام در بحران ادعای شبه نظامیان حوثی در انهدام نفربر پیاده نظام ارتش سعودی صنعا : 7 سپتامبر 2018 ، شبه نظامیان حوثی ادعا می کنند که حداقل یکدستگاه نفربر رزمی پیاده نظام M2 Bradley نیروی زمینی ارتش سلطنتی سعودی را در استان نجران مورد هدف قرار داده و منهدم نموده اند . رسانه های منتسب به شبه نظامیان حوثی ، روز پنج شنبه مدعی شدند ، درجریان یک شبیخون که در امتداد مرزهای جنوبی این کشور با عربستان سعودی صورت پذیرفته ، حداقل یک دستگاه نفربر برادلی نیروی زمینی سعودی مورد هدف قرار گرفته است ، با این حال به سختی میشود از تصاویر منتشره ، آسیب ادعایی را استنتاج نمود . یادآوری می شود که شبه نظامیان حوثی بارها در طول مرزهای مشترک با عربستان ، دست به حملات پراکنده ای با استفاده از جنگ افزارهای ضد زره پیشرفته ای زده اند که طبق ادعای منابع مختلف ، منبع تهیه این تسلیحات ، جمهوری اسلامی ایران است . از ابتدای بحران یمن تاکنون ، درگیریهای مسلحانه پراکنده ای میان حوثی ها و واحدهای منظمی از ارتش سلطنتی سعودی در حاشیه جنوبی استان های نجران ، جیزان و اسیر رخ داده که به اعتقاد برخی ناظران ، پاسخی به مداخله نظامی سعودی و متحدانش در یمن بشمار می آید . نفربر رزمی پیاده نظام M2 Bradley در شمار خودروهای شنی دار رزمی طبقه بندی میشود ماموریت اصلی آن ، جابه جایی پیاده نظام مسلح در میدان نبرد ، پشتیبانی رزمی از عناصر پیاده ، اجرای عملیات ضد زره بر علیه واحدهای زرهی متخاصم و خودروزهای زره پوش دشمن است . این زره پوش رزمی از سه خدمه شامل فرمانده ، تیرانداز و راننده بهره می برد و می تواند شش سرباز کاملا مسلح را با خود حمل کند . جنگ افزار اصلی این زره پوش رزمی که محصول شرکت ATK Ammunition Systems ( قبلا" Boeing Ordnance) محسوب میشود ، یک قبضه توپ تک لول زنجیری بوشمستر M242 است که از یک سیستم خوراک دهنده دوگانه با قابلیت پایش از دور استفاده می کند . بر اساس ادعای شرکت سازنده ، نرخ شلیک استاندارد این توپ 200 تیر در دقیقه است که که می توان آن را بصورت اختیاری ، به 500 تیر در دقیقه هم رساند . علاوه براین ، یک قبضه تیربار 7/62 م.م M240C هم محور توپ اصلی و درسمت راست آن نصب شده است . حفاظت زرهی نفربر رزمی پیاده نظام M2 از یکسری صفحات زرهی آلومینیومی به هم جوش داده شده تامین میشود که برای افزایش امنیت خدمه ، زره مورد استفاده در قوس جلوی این خودروی زرهی ، ترکیبی از آلومینیوم و فولاد را بخود می بیند . این بخش ، می تواند با در برابر پرتابه هایی تا کالیبر 14.5 م.م مقاومت کرده و در صورت تجهیز به زره های واکنشی ، پرتابه هایی راکتی نظیر RPG را نیز دفع نماید . برای حفاظت از خدمه در برابر مین های ضد تانک نیز بخش تحتانی این زره پوش با صفحات فولادی تقویت شده است . در حال حاضر ، نیروی زمینی ارتش سعودی در مجموع 400 دستگاه نفربر زرهی M2A2 را در سازمان رزم خود مورد استفاده قرار میدهد . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
-
1 پسندیده شدهبسم الله............ تصاویری از ضربات حوثی ها به نیروهای ائتلاف البته ممکنه برخی از دوستان تصاویر رو دیده باشن ولی قرار دادنش در تاپیک خالی از لطف نیست 5 نفربر ام 113 و یک عدد برادلی خودروها و زرهپوشهای شکار شده پهپاد Ch4
-
1 پسندیده شدهببری از سرزمین هزارمعبد روند ارتقاء تایگرهای نیروی هوایی سلطنتی تایلند ایده نخستین ارتقاء جنگنده سبک اف-5 نیروی هوایی سلطنتی تایلند از سالهای پایانی قرن گذشته و پس از یک تفاهم نامه مقدماتی میان نیروی هوایی ، ارتش و نیروی دریایی این کشور بوجود آمد . در نتیجه نیروی هوایی سلطنتی این کشور پروژه بهبود قابلیتهای جنگنده – بمب افکن های سبک F-5E/F موجود در سازمان رزم خود که در قالب اسکادران 211 ، جمعی وینگ بیست و یکم مشغول عملیات رزمی بود را در دستور کار خود قرار داد و نخستین تصویر از تایگرهای بروزرسانی شده در دسامبر 2015 منتشر شد . این تایگر بهبود یافته به رجیستر 21101 جمعی اسکادران 211 احتمالا" با افزایش حجم فضای بخش دماغه به یک رادار جدید مجهز شده است . اما جتهای اف-5 فوق الذکر که در حدود 38سال پیش ، یعنی در سال 1981 به نیروی هوایی ارتش تایلند تحویل داده شدند ، تا کنون سه دوره مختلف بروزرسانی را بخود دیده اند . مرحله نخست ( 1998) سامانه های فریب دهنده 0AN/ALE-4 غلاف توپ GPU-5 کالیبر 30 م.م با شروع سال 1998 ، نیروی هوایی ارتش تایلند بصورت محدود دست به ارتقاء تایگرهای عملیاتی خود با اضافه نمودن نمایشگرهای ویژه سربالا و همچنین نشانگر هدفگیری خودکار جنگ افزار HUD/WAC)) محصول شرکت مارکنی، نصب سامانه های فریب دهنده AN/ALE-40 و سیستم های هشدار دهنده راداری و در نهایت سامانه تشخیص دوست از دشمن (RWR) مارک AN/ALR-46 نمود . با اضافه شدن این توانایی های جدید ، تایگرهای تایلندی اینک می توانستند موشک هوا به هوای پایتون -3 ، غلاف توپ GPU-5 با کالیبر 30 م.م را حمل نمایند . پس از این ارتقاءها ، تایگرهای در قالب اسکادران 403 از لشکر هوایی چهارم سازماندهی شده و در سال 1994 به اسکادران 211 منتقل گردیدند . مرحله دوم (2002) در دومین سال از قرن بیست و یکم ، شرکت اسرائیلی البیت سیستمز قراردادی را با نیروی هوایی تایلند برای ارتقاء تمام جنگنده های F-5T و همچنین F-5E/F اسکادران 211 منعقد نمود . این بروزرسانی ، شامل نصب نمایشگرهای چندگانه ( MFD) ، نمایشگرهای ویژه برای هلمت خلبان ، سایت هدفگیری DASH ( نمایشگر و سایت هدفگیری برای هلمت ) و کنترل های هوتاس ( Hands On Throttle-And-Stick) می گردید . بدین ترتیب ، نسخه بروزرسانی شده تایگر ، اینک می توانست موشک هوا به هوای پایتون -4 را حمل و شلیک نماید ، در عین اینکه نسخه F-5E/F علیرغم برنامه ریزی برای تغییر رادار از گونه AN/APQ-159 به گونه جدید تر AN/APG-69 ، به این استاندارد بروزرسانی نشد . مرحله سوم ( 2015 ) هملت خلبان ، استاندارد DASH IV آخرین برنامه ارتقاء تایگرهای تایلندی در دسامبر 2015 کلید خورد ، هر چند اسناد منتشر شده از سوی نیروی هوایی تایلند نشان میداد که سرمایه لازم برای ارتقاء 10 فروند از این جتها در حدود 2050 میلیون بات ( واحد پول ) تعیین شده که می بایست صرف بهبود سازه ای و ارتقاء اویونیک این جنگنده ها شود . اما ظاهرا برنامه فراتر از اطلاعات منتشر شده است ، چرا که خبرهایی مبنی بر امکان حمل و شلیک موشکهای هوا به هوای پایتون -5 ( یک موشک سوخت جامد باسرعتی در حدود 4 ماخ و برد موثر 20 کیلومتر و همچنین موشک دربی ( یک مهمات ماوراء دید بصری مجهز به یک رادار فعال با برد 50 کیلومتر ) توسط جتهای تایلندی نیز وجود دارد . مجموعه رادار چند ماموریته Elta EL/M-2032 از سویی دیگر ، منابع متعددی اعلام نموده اند که پیمانکار این پروژه ( البیت سیستمز ) به احتمال زیاد ، برنامه مشخصی را برای نصب رادارهای Elta EL/M-2032 به همراه سامانه های اویونیک جدید عبری و مضاف بر آن موشکهای پایتون 5 و دربی برروی تایگرها در نظر دارد . هملت خلبان نیز به استاندارد DASH IV ارتقاء خواهد یافت که این مورد ، قابلیت درگیری ماورای محدوده بصری خلبان ( فامد ) را به خدمه تایلندی خواهد داد . بدین ترتیب ، نیروی هوایی تایلند ، با حداقل هزینه ، متوسط طول خدمت رزمی تایگرهای موجود خود را تا سال 2031 افزایش میدهد . پی نوشت : 1- جالب هست ،شرکتهای اسراییلی ، بدون هیچ تجربه عملی نیروی هوایی رژیم عبری در استفاده رزمی از جنگنده های سبکی نظیر اف -5 و میگ-21 ، پیشگام بروزرسانی این جتها ( به ترتیب برای نیروی هوایی سلطنتی تایلند و نیروی هوایی رومانی "گونه لنسر " ) هستند و این درجای خودش قابل تامل هست . 2- نیروی هوایی تایلند تایگرهای خودش را درسال 1981 تحویل گرفت ، سال 1998 اولین بروزرسانی را انجام داد و الان هم این جتها را تا سال 2031 عملیاتی نموده !!!!!!! صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
-
1 پسندیده شدهورود رسمی جنگ افزار ضد زره Raybolt به درگیری های یمن ریاض : براساس تصاویر و ویدئوهای منتشره در فضای وب ، به احتمال بسیار زیاد ، واحدهای رزمی ارتش سلطنتی عربستان سعودی ، به تازگی از یک سامانه جدید ضد زره هدایت شونده (ATGM) قابل حمل توسط پیاده نظام رونمایی نموده اند . به اعتقاد تحلیلگران نظامی ، این تصاویر و ویدئوها ، فرآیندی را به نمایش میگذارد که در آن اثبات می کند عناصری از ارتش سعودی سامانه ضد زره Raybolt را در جریان یک عملیات نظامی در نزدیکی مرزهای مشترک این کشور با یمن مورد استفاده قرار داده اند . در این فیلم های منتشر شده ، لحظه ای وجود دارد که در آن نیروهای سعودی با موشک ضد زره کره ای Raybolt شبه نظامیان حوثی را مورد هدف قرار می دهد . این سامانه ضد زره کره ای ، در ردیف پیشرفته ترین جنگ افزارهای ضد زره قرار دارد که عمدتا" برای استفاده عناصر پیاده نظام برای مقابله با تانکهای اصلی میدان نبرد ، خودروهای زرهی و همچنین نسل آینده خودروهای زره پوش مورد استفاده قرار می گیرد . این سامانه تسلیحاتی به تازگی توسط شرکت جنگ افزار سازی LIG Nex1 کره جنوبی توسعه پیدا نموده است . یکی از برجسته ترین ویژگی های این سامانه ضد زره ، استفاده آن از یک جستجوگر تصویرساز مادون قرمز است که به آن توانایی " شلیک کن- فراموش کن " می دهد . پرتابه این جنگ افزار ضد زره ، مسلح به یک کلاهک دوتایی است که قابلیت حمله مستقیم یا حمله از بالای هدف (top attack) را بدان می بخشد . مجموع وزن این سامانه ضد تانک در حدود 20 کیلوگرم است که به ادعای شرکت سازنده در مقایسه با همتایان خود ، سبکتر است . برد موثر این سامانه کره ای ، تا 2/5 کیلومتر برآورد میشود . به اعتقاد تحلیلگران نظامی ، این محصول کره ای ، بدلایل مختلف از جمله ، کوچکی ، عملکرد ساده ، برد مطلوب ، استفاده از حسگرهای پیشرفته ، توان نفوذ کلاهک به درون هدف و.... در ردیف کار آمد ترین سلاح های ضد زره قرار می گیرد . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهدرود به دوست گرامی و اندیشمند جناب MR9 در پاسخ به سئوال نخست آن گرامی باید عرض کنم که نیاز نیروی هوایی یک چیز هست، ارتقاء دانش فنی صنعت داخلی یک چیز دیگر. نیروی هوایی آجا یک مشتری بالقوه هست درست مثل نیروی هوایی سپاه، هوادریای آجا، هوادریای ناجا، هوادریای نداجا و .... اما دلیلی ندارد که هیچکدام به این هواگرد اعتنایی بکنند. ساخت این هواگرد فقط باعث تمرکز دانش فنی و یاد گرفتن بازی ساخت تسلیحات پیشرفته می گردد. بسیار محتمل هست که چنین هواگرد سبکی در راستای نیازهای راهبردی نیروهای هوایی نباشد. اما اینکه در داخل صنعت ما شروع به یادگیری ساخت تجهیز با قابلیت اطمینان بالا بکند این یک اتفاق پسندیده هست. و کمترین اثری که دارد این هست که کشورهای خارجی که می بینند بالاخره ما یک محصولی داریم، قیمت و کیفیت و تنوع محصول پیشنهادی خودشان را به ما بهتر می کنند و حداقل نیروی هوایی انتخاب های بیشتری برای تامین تسلیحات خود می یابد و کارشناسان با مشاهده محصول پیشنهادی می توانند از آن ایراد بگیرند و از فروشنده توضیح بخواهند که در نهایت کیفیت محصول دریافتی نیرو را افزایش می دهد. یعنی یک کاربر سازنده خیلی خریدار خوب تری هست تا یک کاربر صرف. در ضمن اگر قاهر ، سفره ماهی ، جنگنده نیمه سنگین یا .... روزی پرواز رزمی انجام بدهند برای دشمن خارجی هواگرد ناشناخته محسوب شده و طرح ریزی های عملیاتی آنها به آسانی انجام نمی شود. بر خلاف ما دشمنان ما تا صد در صد از پیروزی مطمئن نباشند وارد نبرد نمی شوند. در مورد قاهر من نمی دانم چه اتفاقی افتاده اما گاهی وقتها ما می رویم و بدون اینکه سایز و ویژگی یک مشتری را بدانیم برایش کت و شلوار می دوزیم در حالی که اساسا مشتری ما به لباس اسکی نیاز داشته آن هم سه سایز بزرگتر. در صنعت به این بحران الزامات نامناسب می گویند. همه جای دنیا مشتری هست که چند سال روی requirement های یک محصول کار میکند و سپس آن را در اختیار شرکتهایی که به مناقصه دعوت شده اند می گذارد که ما این فاز را حذف می کنیم چون همیشه عجله بی مورد داریم برای محصول. مهندسی الزامات اساسا به این دلیل در فرنگ بوجود آمد اما افسوس که ما رعایت نمی کنیم. عجله داریم چون دچار خود باختگی هستیم به دلیل شکستهای زیاد تاریخی و احساس عقب ماندگی که مرتب تبلیغ می شود و خلاصه منتهی می شود به محصولی که کم ایراد نیست. اما بگذارید خوش بین باشم، اگر شما یک سازنده بودید که چند خریدار مختلف داشتید که ممکن بود از رقیب شما هم بتوانند بخرند، شما برای اثبات توانایی های خود چه می کردید. یک راه ساده اثبات توانایی ساخت یک محصول و دادن آن به صورت مجانی به مشتریان بالقوه برای تست هست.(مثل این تبلیغات چی هایی که قهوه مجانی می دهند در مالها) نه برای اینکه این محصول را بخرند برای اینکه سطح توانایی شما را بفهمند و حالا بیایند برای شما الزامات محصول مورد نیاز خودشان را اعلام بکنند طوری که شما هم بتوانید بسازید تا شما بروید و آن را برایشان جمع کنید و پیشنهاد قیمت بدهید. اینجا مشتری الزاما نیروی هوایی آجا نیست شاید حتی یک سازمان غیر نظامی به برخی از این توانایی ها نیازمند باشد. در مورد استفاده از تسلیحات قدیمی در این پرنده باید عرض کنم که تسلیحات بسیار قدیمی (که البته مزایای خودشان را دارند) قابلیت اطمینانی که تسلیحات مشابه امروز دارند نداشتند ولی پرسنل کاربر این تجهیزات قلق استفاده از آنها را به مرور یاد گرفته اند و به ویژه چون خارجی هست به آنها خیلی اطمینان قلبی دارند. ولی برای یک پرنده سبک و با محدودیتهای فراوان مثل قاهر نمی شود خیلی روی تجهیزات قدیمی حساب کرد و باید برایش تجهیز جدید ساخت. اما تصور من این هست که فعلا به دلیل اینکه سیستم های قدیمی به قول خودشون جواب داده درون قاهر کلی زیر سیستم قدیمی کار خواهند گذاشت تا اینکه کم کم بودجه بیاد یا اینکه ترسشون بریزه. در مورد سئوال سوم هم باید عرض کنم که ویژگی شرکتهای دولتی این هست که محصولاتشان به چنین سرنوشتی دچار می شوند.اصلا بحث فناوری مطرح نیست فناوری موجود در ایران بیش از کافی هست. همین الان نرم افزار های تولید شده در ایران کیفیت بالاتری از مشابه های چینی و ژاپنی و کره ای دارد. اما یک شرکت دولتی در تولید بستنی هم کار ساده ای را پیش رو ندارد. شرکتهای دولتی در جذب نیروی متخصص با انگیزه واقعی، نگهداری آن و ارتقاء آنها اصولا کارآمد نیستند و چابکی لازم را ندارند. همانطوری که در یکی از پستهای خود شما به درستی و ریز بینی بیان شده، نبود شرکتهای خصوصی متعدد در زمینه ساخت محصول کامل و نقش آفرینی شرکتهای خصوصی حداکثر به صورت قطعه ساز یا سازنده زیر سیستم، منجر به این شده که بعد از یک نسل کامل که از قطعنامه 598 می گذرد ما هنوز یک برند دفاعی خصوصی نداریم که در صنعت شهرت داشته باشد (که البته مطالبه و گلایه مقام فرماندهی کلی قوا هم بوده است). چه اشکالی داشت که ما الان به جای اینکه برخی دکترهایمان ثروت چند هزار میلیارد تومانی دارند، سه تا شرکت دفاعی خصوصی داشتیم که سرمایه چند صد میلیاردی داشتند؟ اینها چون محصول نمی سازند یا با تکنولوژی بدست آمده محصول غیر نظامی به بازار نمی دهند، همواره طلب کار دولت بدون بودجه هستند و بعد هم یک جهش دلار و شرکت به خاک سیاه می نشیند. در حالی که بعد از 4 سال جنگ شرکت HP که از یک طویله در روستای پالو آلتو شروع کرده بود و instrument های هوایی تولید می کرد تبدیل به یک برند جهانی شد و "سیلیکون ولی" را پایه گذاری کرد. بسیاری تصور می کنند که صنایع دفاع در شرکتهای دولتی یک استثناء هست و خوب کار می کند اما من فرق خاصی نمی بینم. در سیستم دولتی انرژی طراحان به کارهایی حاشیه ای تلف می شود و هزینه های سرباری و نظارتی و ... حداقل 3 برابر بیش از هر شرکت خصوصی در ایران است. البته در مورد شکاری به دلیل اینکه تولید انبوه آن تیراژ زیر هزار دارد و کاملا توسط مهندسین و دستی انجام می شود تعیین قابلیت اطمینان خیلی ساده تر است از مثلا یک خودرو اما همین کار ساده تر هم به نوبه خود چالشهایی سترگ دارد که کار یک مجموعه کند دولتی نیست. برای مثال در یک پروژه غیر نظامی که ما باید سخت افزار و نرم افزار با قابلیت اطمینان مشخص( معروف به 7 تا 9 0.9999999) می ساختیم (قابلیت اطمینان موشک توماهاوک نسل اولیه 0.87 بود بنا به ادعای خودشان) بیش از 4 سال روی محصول کاملا آماده عرضه به بازار کار شبانه روزی کردیم تا ضمن بالا بردن کیفیت و قابلیت اطمینان قیمت آن را پایین بیاوریم و از هر طریقی که می شد تکنولوژی بدست بیاوریم (مثلا توانایی تحلیل مدار در بدترین حالت را(WCCA) که در هیچکدام از دانشگاه های ایران سابقه علمی نداشت را در حد نیاز یاد گرفتیم و انجام دادیم و .... ) و هر استاندارد اجباری و غیر اجباری مرتبط را پاس کردیم ده ها محصول مشابه را کاملا بررسی کردیم تا اینکه شاید در دو سال آینده بتوانیم آن را به بازار بدهیم برای تولید انبوه در تیراژ میلیونی. برای شکاری کار خیلی ساده تر است اما اصلا آسان و سریع نیست و تستهای بیشتری نسبت به آنچه ما انجام دادیم باید انجام بشود و آزمایشگاه های خاصی باید تاسیس بشود مثلا برای اندازه گیری Emission های شکاری و نفوذ پذیری های الکترو مغناطیسی آن و نفوذ پذیری آن در مقابل تشعش رادیو اکتیو و چشمه های نوترونی و ... که باز در یک سیستم دولتی کار بسیار کندی است اما اینکه این کار انجام بشود خیلی بهتر از این هست که اصلا انجام نشود.
-
1 پسندیده شدهخوب ، جالب شد ، ظاهراً بنده برای هر عبارتی که در این انجمن ارسال می کنم ، باید شرح مثنوی را هم دنبالش ارائه کنم ً!!!!!! جمله بنده این بود : "مقایسه بین خطوط تولید شرکتهای بالگردسازی درجه 2 ( و نه قدرتهای درجه یک این صنعت ) و تصاویری که در پستهای قبلی ، توسط یکی از کاربران ارائه شد ، گویای همه چیز هست " توضیحات : داشتن نگاه به شرکتهای درجه یک بسیار خوب هست ولی این مثال بود ( و در مثل مناقشه نیست ) . منظور بنده این نبود که قدرت درجه دو سه باشیم . وقتی شما قصد دارید یک فرش را ببافید ، اول باید استراکچر اصلی ( دار قالی ) و بعد تار و پود آن را داشته باشید و بعد شروع کنید به بافتن فرش . حالا برای تولید این فرش یا از نخ (فناوری کهنه و منسوخ ) درجه دو و سه استفاده می کنید که طبیعتاً محصول هم درجه دو سه می شود و برعکس می توانید از نخ درجه یک ( جدیدترین فناوری ) استفاده کنید که مشخصاً محصول هم درجه یک خواهد بود . حالا براساس این منطق ، تا زمانی که main structure شما برپایه فناوری قدیمی توسعه پیدا کند ، محصول شما هم کیفیت لازم را نخواهد داشت و این همان مشکلی بود که یک زمانی مالزی و اندونزی و چین و ... داشتند . در اختیار داشتن نخ درجه یک ( فناوری جدید ) نیازمند وجود ارتباطات با شرکتهای تراز اول هست ، بویژه زمانی که عقب ماندگی شما بسیار شدید بوده و یک شکاف فناورانه بسیار جدی در حوزه ای که شدیداً بر محور فناوری توسعه پیدا می کند، بوجود آمده باشد . حالا یک نکته : در صنعت هوایی ( در اینجا به شکل خاص صنعت بالگرد ) ، شما باید 3 عنصر مرتبط به هم را در کنار هم قرار دهید تا نتیجه مطلوب را بدست آورید و هر کمبودی در این 3 عنصر اصلی ، کل مجموعه شما را به یک مسیر اشتباه منحرف می کند . علاوه براین ، ایجاد یک ساختار متمرکز در سطح کلان دولتی بعنوان ناظر و یک ساختار (بخش خصوصی) به شکل غیر متمرکز ، عملاً چنان موجب کانالیزه شدن سرمایه ، منابع انسانی و تجهیزاتی خواهد شد که در صورت وجود مدیریت درست ، عقب ماندگی فعلی جبران گردد . در حال حاضر بدلیل اینکه از این دو فرآیند مرتبط به هم تقریباً وجود ندارد و شعاع برآوردهای راهبردی ، نه در سطح قدرت درجه یک و دو ، بلکه در سطح تعمیر و نگهداری ( PDM ) و حفظ ناوگان فعلی بدون تلاش نظام مند برای بازسازی این وضعیت ، قرار دارد ، آینده خوبی پیش بینی نمیشود ، مگر اینکه اراده جدی برای تغییر پدید آید . علاوه براین ، شما در سطح مدیریت کلان کشور باید بین سازمان دولتی که وجود دارند و بخش خصوصی که می بایست در این حوزه فعال شود ، چرخه استانداردQ.C.D / QUALITY , COST, DELIVERY ) (کیفیت ، هزینه ، زمان تحویل ) را نهادینه کنید تا نتیجه مطلوب حاصل آید . در یک کلام ، وقتی تقریباً همه کشورهای صاحب فناوری ما را تحریم کردند و فناوری جدید به شکل قطره چکانی وارد می شود ، این مساله اهمیت پیدا می کند که : " آقای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران ( که به نظرم مظلومترین یگان و صد البته پرتجربه ترین و قدیمی ترین واحد کاربر بالگرد در ایران هست ) ، هوانیروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، شاخه هوایی نیروی انتظامی ، ندسا ، نهسا ، نداجا ، نهاجا ، ساخه ( سازمان خدمات هلیکوپتری ) ، پنها ، صها ، ساصد ، هلال احمر ، وزارت نفت و همه بخشها و ارگان هایی که از بالگرد استفاده می کنید !!!!!! با توجه به شرایط فعلی ، حق ندارید جزیره ای کار کنید ، حق ندارید امنیت ملی را فدای رقابتهای ناگفتنی بین بخشی یا سازمانی کنید . نتیجه : تفکر رسیدن به ایجاد یک قدرت درجه یک بسیار خوب هست ، ولی رسیدن به این مرحله ، پله به پله و مرحله به مرحله خواهد بود ، به مانند اینکه در ریاضیات ، از عدد 0 شروع کرده و به بی نهایت می رسیم . ارتباط این شخص کذایی با مبحث ما چه چیزی است که دم به ساعت در هر پست شما باید اسم ایشان را مطالعه کنیم ؟؟؟!!!! شخصاً موجب مسرت بنده هست که این انحراف راهبردی را تبیین بفرمایید ، چون به اندازه کافی بدلیل تبلیغ IAI و IAF و غیره و ذالک ، از نظر برخی حضرات ، دچار انحراف شدیم وخون ما حلال هست !!!!! ( هر چند این حضرات ، در هر پست و مقام و درجه ای که هستند ، اطلاع ندارند که http://www.military.ir/forums/topic/26752-مشهورترین-نقل-قول-های-نظامی-و-سیاسی/?p=418772 ) پی نوشت : 1- متاسفانه گذشت سالهای طولانی از مطالعه نظام مند روی این مطالب ، موجب شده بسیاری از نکات کلیدی و قابل بحث از یاد برود ، با این حال دوستان علاقه مند به مباحث تخصصی ، دانش خودشان را با سایرین به اشتراک بگذرانند 2- فرض کنید در بازار غیر نظامی ، کشور ما برای هر استان حداقل به 10 فروند بالگرد نیاز دارد // برای حوادث غیر مترقیه و موارد دیگر (31 استان و هر استان 10 فروند ،جمعاً 310 فروند بالگرد به همراه آموزش خدمه هوایی و زمینی ) . همین نگاه ساده ، چقدر می تواند وضعیت صنعت هوایی را دگرگون کند و چرخه مثبت سرمایه گذاری را ایجاد نماید . که بر فرض مثال ، فاجعه ای نظیر برف 1383 استان گیلان ، منجر به تلفات انسانی غیر ضروری نشود
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز مثلث شیطان (شاه مهره های اینتلیجنس سرویس در ایران) مقدمه - در تاریخ معاصر ما شاید بتوان چهره های نامدار بسیاری را در ارتباط با سرویس اطلاعاتی بریتانیا در ایران نام برد. اما در میان حقوق بگیران داخلی و عوامل خارجی این سرویس ، به سه نام بسیار متفاوت بر می خوریم. چهره هایی که به جرأت می توان از آنها با عنوان شاه مهره های سرویس اطلاعاتی انگلیس در تاریخ سلسله پهلوی نام برد. چهره نخست ، رضا شاه را کشف کرد و مقدمات به سلطنت نشستن وی را فراهم نمود. چهره دوم ، همزمان با اشغال ایران توسط متفقین ، مقدمات به سلطنت نشاندن ولیعهد را مهیا کرد. و سومین چهره نقش رهبر ارکستر و هماهنگ کننده اصلی در کودتای 28 مرداد را به دوش کشید و مجددا محمدرضا را به سلطنت باز گرداند. در واقع این سه نفر ، سه ضلع مثلثی را تشکیل می دهند که بیشترین نقش را بر تاریخ معاصر کشور ما بازی نموده اند. در این پست ، به اتفاق هم ، نگاهی گذرا و کوتاه خواهیم داشت به این سه چهره مخوف اطلاعاتی انگلیس در ایران ضلع اول : اردشیر ریپورتر ، لورنس ایران سر اردشیر جی ریپورتر بیوگرافی - سِر اردشیر جی (یا اردشیر ریپورتر) پسر ایدلجی ، پسر شاپورجی است که در ۲۲ اوت ۱۸۶۵ در یک خانواده زرتشتی ایرانی تبار در بمبئی به دنیا آمد. تلاشهای وی در زمینه بهایی سازی زرتشتیان موجبات اختلافش را با سران این دین فراهم کرد. در کودتای سوم اسفند 1299 و حوادث بعدی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، که از سال ۱۸۹۳ میلادی (۱۳۱۰ ه.ق) یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالدین شاه به وسیله سِر اردشیرجی اداره میشد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داد و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار کرد. البته در کودتا سرلشکر سِر ادموند آیرونساید (بعدها: بارون آیرونساید اول)، فرمانده نیروهای نظامی انگلیس مستقر در شمال ایران (نورپرفورس)، نیز نقش داشت؛ ولی باید توجه نمود که این نقش محدود بود. اردشیر ریپورتر در میانسالی در تهران آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. او از ۴ اکتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهار ماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشویک ها را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابر این نقش او در کودتا نمیتواند همسنگ و حتی قابل مقایسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران تا زمان کودتا ، ۲۸ سال در ایران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود. البته آیرونساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی انگلیس در شمال ایران سهم معینی در کودتا داشت ولی او مجری دستورهای وزیر جنگ وقت بریتانیا، یعنی سِر وینستون چرچیل، بود. بعدها همین چرچیل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت سازی در کودتای 28 مرداد۱۳۳۲ ایفا کرد. وی به پاس خدماتی که به بریتانیا کرد ، از ملکه انگلیس لقب " شوالیه " و نشان " سِر " (Sir) را دریافت نمود. اردشیر ریپورتر در سال ۱۹۳۳ در تهران فوت کرد. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص وی ، به اینجا رجوع کنید. ضلع دوم : آلن چارلز ترات ، اهدا کننده تاج و تاخت سرگروهبان پهلوی :winking: در حال طی کردن مدارج ترقی بیوگرافی - آلن چارلز ترات (به انگلیسی : Alan Charles Trott) (۱۸۹۵-۱۹۵۹) در سالهای جنگ جهانی دوم کاردار سفارت بریتانیا در تهران بود که به گفته عبدالله شهبازی، او رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا (MI6) در ایران بود که با پوشش کاردار سفارت بریتانیا در تهران عمل میکرد. آلن ترات یک زبان شناس، متخصص پرنده شناسی، و در موسیقی، مسائل ریاضی و بالاتر از همه در تاریخ طبیعی خبره بودهاست. وی به عرف و عادات ایرانی اشراف کامل داشته و بر ادبیات فارسی نیز مسلط بوده و ضرب المثلها و ابیات نغز فارسی را کاملا به جا استفاده مینمودهاست. از اقدامات مهم «ترات» روابط گسترده او با سیاست مداران ایرانی و جذب آنها به سرویس جاسوسی انگلیس بود. معاشرت وی با صاحب منصبان لشکری و کشوری بسیار گسترده بود. به طوری که سرلشکر حسن ارفع در خاطرات خود مینویسد: «ما با کارمندان سفارت بریتانیا چه سیویل و چه نظامی دارای روابط بسیار دوستانه بودیم به ویژه با سفیر سر ریدر بولارد ، آلن ترات، ژنرال فریزر، کلنل بی یوس ، کلنل گاسترل و آن لمبتون . من با دشواری فراوان میکوشیدم تا برای آنها وضع واقعی به ویژه نگرش اخلاقی و معنوی ارتش که کاملافدایی شاه و سلطنت بود و میهن پرستی عامه مردم را توضیح دهم.» شاه جوان در کنار هری ترومن ، رئیس جمهور آمریکا سر ریدر بولارد، وزیر مختار انگلیس در ایران در زندگی نامه خود مینویسد: «ما خوشبختانه در تهران کارمندانی داشتیم که دارای دانش فوق العاده عالی از میهن خود و از ایران و زبان فارسی بودند. آتاشه نظامی سرلشکر فریزر و دستیار او سرهنگ دوم بی بوس، دوشیزه لمبتون و یک گروه دبیر شرقی به ویژه آ.چ.ترات.» شاید مهم ترین نقش آلن چارلز ترات را بتوان مربوط به شهریور 1320 دانست. یعنی زمانی که ولیعهد رضا شاه (یعنی محمدرضا) ، دست به دامان ترات و سفارت انگلیس شد و با رابط قرار دادن حسین فردوست با وی ، از قوای اشغالگر ایران بخواهند که مقدمات جانشینی وی را بر تخت سلطنت مهیا کند تا وی عنوان دومین پادشاه سلسله پهلوی را به خود اختصاص دهد. مأموریتی که ترات به نحو احسن موفق به انجام آن شد. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص وی ، به اینجا رجوع کنید. ضلع سوم : شاپور ریپورتر ، مرد نامرئی سیاست ایران ریپورتر جوان ، به عنوان کارمند عملیات روانی بی بی سی در جنگ جهانی دوم بیوگرافی - شاپور جی ریپورتر (به انگلیسی: Shapoor Reporter) پس از جنگ دوم جهانی به عنوان رئیس شبکه سازمان های اطلاعاتی بریتانیا در ایران اقامت داشت. شاپور ریپورتر در ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ ( ۸ اسفند ۱۲۹۹ ) در تهران به دنیا آمد. پدر وی اردشیر جی ریپورتر بود او در سال ۱۳۱۶ از دبیرستان فیروز بهرام فارغ التحصیل شد. در این دبیرستان فرزندان بسیاری از بزرگان سیاسی آن زمان درس میخواندند. و تحصیل در آن موجب شد تا زمینه آشنایی شاهپور با رجال حکومتی محمدرضا پهلوی پدید آید. وی که فارغ التحصیل علوم سیاسی از کالج کینگز وستمینستر و کمبریج بود ، پیش از اعزام به ایران ، در کشورهای هند ، بحرین و چین مدتی مأمور بود. حلقه توطئه ، اسامی در تصویر مشخص هستند در کودتای 28 مرداد و حوادث بعدی آن سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران، به ریاست شاپور ریپورتر (فرزند اردشیر ریپورتر - اردشیر جی) که به عنوان رئیس شبکه سازمان های اطلاعاتی بریتانیا (پس از جنگ دوم جهانی) و شبکه بدامن در ایران اقامت داشت بر حوادث مهمی تأثیر نهاده و نقش اصلی و تعیین کننده داشت. ریپورتر در دادگاه دکتر مصدق ، اولین نفر از سمت راست شاپور ریپورتر به خاطر خدمات درخشانی که به منافع ایالات متحده داشت (خصوصا کودتای 28 مرداد) ، عنوان شهروند افتخاری آمریکا را کسب نمود و پس از آن دولت آمریکا ، وی را به عنوان افسر رابط شاه (محمدرضا پهلوی) منصوب کرد. کارت اجازه تردد دائم و بدون محدودیت ریپورتر به سفارت آمریکا همچنین وی در سال 1973 ، بخاطر نقش پر رنگی که در خرید سلاح های انگلیسی (تانک های چیفتن ، موشک های زمین به هوای راپیر و ... ) توسط ارتش ایران ( به مبلغ 100 میلیون پوند ) ایفا نمود ، نشان عالی "فرمانده شوالیه" (شهسوار فرمانده طریقت بریتانیا) ، لقب سِر و 1 میلیون پوند پاداش نقدی از ملکه انگلیس دریافت کرد. ریپورتر ، استاد دانشگاه جنگ ایران و شاگردانش او سرانجام در اسفند ۱۳۸۳ بر اثر سرطان پروستات در شهر ساحلی کارپاس در جنوب آرژانتین در گذشت. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص وی ، به اینجا و اینجا رجوع کنید. ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان مخوف در ایران و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز اینتلیجنس سرویس در عصر پهلوی دوم تذکر ضروری - با توجه به اینکه مطالبی که از این پس در این تاپیک ارائه می شوند ، از منابع گوناگون و گاها متضادی گردآوری شده است ، ممکن است که برخی مطالب ، در تضاد با بخش های دیگر باشد. بخاطر ضرورت وفاداری به متون و ممانعت از دخالت دادن نظرات و موضع گیری های شخصی خودم ، مطالب به همان شکل گاها متناقض در این تاپیک آورده شده است MI-6 و اداره کل هشتم ساواک (اداره کل ضد جاسوسی) سازمان اطلاعات و امنیت کشور (س.ا.و.ا.ک) سرتیپ منوچهر هاشمی ، مدیرکل اداره هشتم ساواک از جمله کسانی که به موضوع روابط و همکاری های دو جانبه MI6 و ساواک اشاره می کند ، منوچهر هاشمی است که مدتها مدیرکل اداره هشتم ساواک ( ضد جاسوسی) بود. او تأکید دارد که MI6 با امکانات و تجارب فراوانی که در امور ضد جاسوسی داشت ، در مواردی کمک های با ارزشی در اختیار اداره کل هشتم ساواک قرار می داد. بیشترین همکاری MI6 با اداره کل هشتم ساواک در رابطه با تعقیب و مراقبت از مأموران کا.گ.ب در ایران بود. کتاب داوری ، نوشته منوچهر هاشمی (در غرب) منوچهر هاشمی ضمن اشاره به همکاری نزدیک اداره کل هشتم با نمایندگی های سیا و MI6 در ایران ، برخی دلائل نیازمندی های ساواک به مساعدت سیا و اینتلیجنس سرویس را بر شمرده است : 1. داشتن آرشیو کامل ، حاوی اطلاعات بسیار جامع از تشکیلات و سازمان های جاسوسی شوروی و کشورهای اقمار آن. این اطلاعات چه در مورد افسران " کی . جی . بی " (KGB) یا " جی . آر . یو " (G.R.U) ، و چه در مورد شیوه ها و تکنیک ها و عملکرد آنان ، مرتبا در اختیار نمایندگی های سیا یا MI6 گذاشته می شد و بدیهی است که این اطلاعات در موفقیت عملیات تا چه اندازه می توانست موثر واقع شود. البته در مورادی که اداره هشتم ، هدف مشترکی با آن سرویس ها داشت ، اطلاعات مورد نیاز در اختیار این اداره و مأموران عملیاتی آن هم قرار می گرفت. علاوه بر همکاری در هدف های مشترک ، اصولا همکاری سرویس های اطلاعاتی غرب با کشورهای دوست ایجاب می کرد ، خلاصه سوابق افسران اطلاعاتی شوروی ، به محض ورود به آن کشورها ، در اختیار سازمان های اطلاعاتی آنها قرار داده شود و اداره هشتم ساواک هم از این قاعده مستثنا نبود. نشان K.G.B (سرویس اطلاعاتی شوروی) G.R.U (سرویس اطلاعات نظامی شوروی) 2. مأمورینی از اعضای سرویس های اطلاعاتی شوروی و کشورهای اقمار که به غرب پناهنده می شدند ، یا به صورت هایی به خدمت سیا و MI6 در می آمدند ، ( که موارد آن هم زیاد بود) ، اطلاعات زیادی از سازمان های جاسوسی کشورهای خود در اختیار کشورهای غربی می گذاشتند. بدین ترتیب ، منابع اطلاعاتی آنها از سرویس های اطلاعاتی شوروی غنی تر و کامل تر می شد. این امکان ، به جز آمریکا و انگلیس و احیانا یکی دو کشور دیگر ، برای هیچ یک از کشورهای دیگر وجود نداشت. 3. سرویس های اطلاعاتی غرب از پیشرفته ترین و کامل ترین وسائل فنی و علمی برخوردار بودند و همه روزه هم بر غنای تکنولوژی و امکانات خود می افزودند. کمربند مجهز به دوربین عکاسی (متعلق به سیا) کفش مجهز به میکروفون (متعلق به MI-6 ) جعبه توتون پیپ ، مجهز به دوربین (MI-6) فندک مجهز به دوربین و میکروفن (سیا) 4. سرویس های اطلاعاتی غرب ، مأموران و کارشناسان متعددی از اقوام و ملیت های مختلف با آشنائی به زبان های گوناگون در اختیار داشتند که در هر مناسبتی می توانستند از وجود آنها استفاده بکنند و از آن طریق به اسناد و مدارک و مطالب مکتوب به هر زبان دسترسی پیدا کنند. سفر منوچهر هاشمی و جمعی از مدیران ساواک به حج ، لابد به جهت تهذیب نفس !!! همان طور که اشاره شد ، امکانات و توانائی های اداره هشتم در مورادی که هدف های مشترکی با سرویس های اطلاعاتی غرب در بین بود ، با امکانات آن سرویس ها تلفیق می شد. یا در صورت نیاز به همکاری و اخذ کمک در عملیاتی که باید مستقلا صورت می گرفت ، سرویس های همکار ، از کمک های یکدیگر بهره مند می شدند. توضیحا اضافه کنم ، سازمان های اطلاعاتی که اداره ضد جاسوسی ساواک از کمک های مختلف آنها بهره مند می شد ، سازمان های سیا ، موساد و MI6 بودند. سرویس اطلاعاتی آمریکا ( س.ی.ا) سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد) سیا و MI6 به رغم ارتباطاتی که با ساواک داشتند از نفوذ در ساواک و به استخدام در آوردن برخی نفرات ساواک برای مقاصد خود نیز ابائی نداشتند. با وجود همکاری فی مابین گاه ساواک فعالیت های MI6 و سیا را در ایران کنترل می کرد. البته این دو سرویس هم به اقدامات مشابهی در برابر ساواک دست می زدند و تلاش می کردند برخی اطلاعات مورد نیاز خود را از مسیرهای دیگر و پنهان از چشم ساواک کسب کنند که در این میان گاه برخوردهائی نیز به وجود می آمد. برخلاف سیا و موساد که با ساواک ارتباط مستقیم داشتند ، MI6 هیچگاه به گسترش روابط مستقیم با ساواک تمایل نشان نداد ، اما در مواردی با بهره گیری از نیروها، امکانات مالی و فنی ساواک ، فعالیت های مستقلی در ایران انجام می داد. از جمله مهم ترین این اقدامات تأسیس شبکه اطلاعاتی - جاسوسی معروف به ماهوتیان در استان های شمال کشور بود که طی آن نیروهائی از ساواک به سرپرستی " سرتیپ ماهوتیان " (از معاونین ساواک) فعالیت اطلاعاتی مستقلی را با هدایت مستقیم مأموران MI6 در ایران سر و سامان می دادند. ( ان شاء الله و به زودی ، این شبکه را در یک پست مستقل در همین تاپیک خدمت دوستان بیشتر معرفی می نمائیم. سرتیپ (بعدها سرلشکر) عبدالعلی ماهوتیان (فرد با کت و شلوار و کروات) ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان مخوف در ایران و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز اینتلیجنس سرویس در ایران پیشگفتار : سابقه اینتلیجینس سرویس در ایران به دوران استعمار انگلستان و دخالتهای آن در خاورمیانه باز می گردد. انگلیسی ها ، معمولا در بین رجال ایران ، خصوصا درباریان ؛ افرادی را داشتند که برای تأمین منافع انگلستان فعالیت می کردند. اردشیر جی (ریپورتر) ؛ سرجاسوس ارشد بریتانیا در ایران در دوران حکومت پهلوی ، ظهور و سقوط رضا شاه از جمله موضوعاتی است که همواره با نام انگلستان از آن یاد می شود. اما بارزترین حضور MI-6 ، مربوط به دوران نهضت ملی شدن نفت در ایران است. سازمان اطلاعات مخفی انگلستان ، در سرنگونی دکتر محمد مصدق در سال 1953 میلادی (1332 شمسی ) و بازگرداندن قدرت به پهلوی دوم (محمدرضا) نقش اساسی داشت. شعبان بی مخ و دار و دسته اش در خلال کودتای 28 مرداد نقشه کودتای 28 مرداد ، توسط معاون این سازمان ، با عنوان عملیات "چکمه" یا " آژاکس " کشیده شد و به دست آمریکائیها اجرا گردید. اینتلیجنس سرویس در سالهای پس از کودتا نقش مهمی در شکل دادن به ایده تشکیل سازمان ساواک و آموزش مأموران بر عهده داشت. (هر چند بعدها ساواک رسما به آغوش آمریکائیها غلتید - مترجم) ارتشبد حسین فردوست ، در خاطرات خود به طور مفصل به نقش این سازمان در دستگاه امنیتی نظام پهلوی می پردازد. وی اشاره میکند که در آن زمان ، در سفارت انگلستان مأموران " ام آی - 6 " بطور رسمی حضور داشتند و با ساواک در ارتباط بودند. ارتشبد حسین فردوست، عامل اطلاعاتی انگلستان وی همچنین شرح می دهد که آنها ، از اواسط دهه 1340 هجری شمسی ، یک شبکه وسیع جاسوسی با نام " شبکه بی سیم " در شهرهای مشهد ، گنبد ، گرگان ، ساری ، رشت ، تبریز و اصفهان ایجاد کرده بودند که هدف از آن مقابله با اشغال مناطق شمالی کشور توسط شوروی بود. ماژور جیکاک ( مشهور به سید جیکاک) ؛ عامل اطلاعاتی بریتانیا در مناطق نفت خیز ایران این شبکه عبارت بود از " مجموعه ای از خانه های امن " که در آنها از طریق "بیسیم های بسیار قوی " ، اطلاعات به ستاد مرکزی که در تهران و زیر نظر MI-6 بود ، ارسال می شد. سازمان بی سیم تا آذر ماه سال 1357 فعال بود و در این تاریخ به دستور فردوست ، کلیه مدارک و تجهیزات ، تحویل مأموران انگلیسی شده و آنها از کشور خارج شدند. بقایای این سازمان ، بعدها ، توسط سربازان گمنام امام زمان و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران ، کشف و خنثی شد. تاریخچه کمپانی هند شرقی ، سرپل اطلاعاتی بریتانیا در خاورمیانه نفت بلای خانمان سوز خاورمیانه ؛ اولین چاه نفت خاورمیانه ، واقع در مسجد سلیمان بر خلاف سیا و موساد ، از تاریخ حضور و فعالیت رسمی MI-6 در ایران اسناد و مدارک قابل توجهی در اختیار نداریم. نیز نمی دانیم از چه زمانی پای مأمورین این سازمان اطلاعاتی - جاسوسی در ایران باز شده است. ویلیام ناکس دارسی ؛ مالک شرکت نفتی ایران و انگلیس با این حال و با توجه به شواهد و قرائن موجود ؛ حداقل از هنگام آغاز روابط جدی سیاسی میان ایران و انگلستان ، مأمورانی از دستگاه اطلاعاتی انگلستان در سفارت خانه این کشور و یا برخی نمایندگی های سیاسی بریتانیا در ایران (کنسولگری ها ، دفاتر کمپانی هند شرقی و ... ) حضور داشته اند. . لرد کرزن ؛ سیاستمدار انگلیسی و نویسنده کتاب " ایران و قضیه ایران" تصور می شود از دوران حکومت سلسله صفویه تا آغازین سالهای سلسله منحوسه قاجار در ایران ، مأمورانی از دستگاه اطلاعاتی بریتانیا ؛ هر چند به طور پراکنده ، مسافرت هایی به ایران کرده و اطلاعاتی در اختیار سازمان متبوعه خود گذاشته باشند. بارون ژولیوس دو رویتر ؛ بانی قراداد منحوس رویتر و مالک بانک شاهی در ایران ظاهرا از اواخر دوران سلطنت نادر شاه و تمامی دوران حکمرانی زندیه به بعد ، می باید رفت و آمد و مسافرت های مأموران دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا به ایران شتاب بیشتری به خود گرفته باشد. سر ویلیام کنت لافتوس؛ مستشرق ، باستان شناس و کاشف تپه باستانی شوش و در واقع مسئول واحد نقشه برداری و تعیین خط مرزی ارتش بریتانیا در خوزستان با گسترش روابط ایران و انگلستان در دوران قاجار ، به تدریج این کشور در ایران نفوذ یافت. حضور و فعالیت های بریتانیا در ایران عصر قاجار بر کسی پوشیده نیست و کودتای سوم اسفند 1299 ، با حمایت تام و تمام این کشور صورت گرفت. ادوارد براون ؛ مستشرق و ایران شناس انگلیسی آیا ادوارد براون انگلیسی در احیای مجدد بهائیت در ایران نقش داشت ؟ نیز هم آنان بودند که رضا شاه را در شهریور 1320 شمسی ، از سریر سلطنت به زیر کشیدند و فرزندش محمدرضا را جانشین او ساختند. در تمام دوران سلطنت قاجارها و نیز رضا شاه ، مأموران اینتلیجنس سرویس در ایران حضور داشتند و در تحولات آن دوره اثر گذار بوده و نقش قابل توجهی بر عهده داشتند. چنان که از منابع برداشت می شود ، آلن چارلز ترات ، رئیس وقت MI-6 در سفارت انگلستان در تهران ، در صعود نهائی محمدرضا به سلطنت نقش قابل توجهی ایفاء کرد. سر هنری لایارد ؛ جهانگرد بریتانیائی وی در سفر به ایران کتاب جامعی در خصوص مناطق ، طوایف و خاندان های ایران نوشت حسین فردوست ، به ارتباطاتش با " ترات " و نقش او در به سلطنت رسانیدن محمدرضا پهلوی اشارات جالبی کرده است. سفارت بریتانیا در تهران و نیز دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی این کشور در ایران ، در تمام دوران دوازده ساله نخست سلطنت محمدرضا ، نقش قابل توجهی بر عهده داشتند. گفته می شود که بسیاری از تحریکات و نا آرامی های سراسر دهه 1320 شمسی ، در بخش های مختلف ایران ، توسط عوامل اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا در ایران صورت می گرفت و همچنین در مناطق نفت خیز جنوب و میان رجال و صاحبان نفوذ ، نمایندگان مجلس ، وزراء و ... نیز ردپائی از نفوذ واثر گذاری عوامل اطلاعاتی انگلستان دیده می شود. زنرال آیرون ساید ؛ فرمانده ارشد بریتانیا در ایران و طراح کودتای 3 اسفند رضاخان دیدار احمد شاه از لندن ؛ لرد کرزن در گوشه سمت راست تصویر ایستاده است ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان در دوران پهلوی و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت.