برترین های انجمن

  1. worior

    worior

    Administrators


    • امتیاز

      36

    • تعداد محتوا

      8,705


  2. mjb

    mjb

    Editorial Board


    • امتیاز

      22

    • تعداد محتوا

      720


  3. HRA

    HRA

    Editorial Board


    • امتیاز

      20

    • تعداد محتوا

      466


  4. karmania20152015

    karmania20152015

    Editorial Board


    • امتیاز

      19

    • تعداد محتوا

      413



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 16 اسفند 1397 در پست ها

  1. 3 پسندیده شده
    پوتین و تسلیحات تغییر دهنده جریان بازی فرضیه : جنگ افزارهای هایپرسونیک سُرشی باسرعت بیش از 20 ماخ مسلح به سرجنگی حرارتی / هسته ای جدید روسی ، به تقریب هیچ سد دفاعی را در برابر خود نخواهند داشت . در ابتدای ماه مارس 2018 ، ولادیمیر پوتین بر خلاف رویه معمول معرفی تسلیحات جدید در روسیه ، شخصا" در مراسم معرفی یک جنگ افزار جدید هایپرسونیک سُرشی شرکت نمود و به گفته وی ، ورود این سلاح به سازمان رزمی ارتش روسیه ، انقلابی را در قابلیتهای رزمی این کشور ، در دوسطح تاکتیکی و راهبردی ، ایجاد خواهد نمود . این سلاح جدید که "آوانگارد" (پیشرو) نامیده شده بود ، از ابتدا در قالب یک سامانه تسلیحاتی راهبردی طراحی گردید که می بایست کلاهک جنگی حرارتی / هسته ای خود را با سرعتی فراصوت ، به هر نقطه از کره زمین ، حمل نماید . این کلاهک فراصوت که بر روی یک حامل با شناسه UR-100 قابل استفاده است ، پس از خروج از اتمسفر، قابلیت هدایت به سوی هدف با سرعتی نزدیک به 20 ماخ را خواهد داشت که ضمن اینکه رهگیری و انهدام آن را به تقریب به یک امر غیر ممکن تبدیل خواهد کرد ، پتانسیل استفاده از انرژی جنبشی در لحظه برخورد به هدف را بدان خواهد داد که صرفا" استفاده از این قابلیت ، میتواند حداقل موجبات انهدام چند بلوک شهری را فراهم کند . علاوه براین ، وجود ویژگی "سُرش " (glide) در این کلاهک ، ضمن آنکه مانورپذیری و طبعا" بقاء آن را افزایش میدهد ، برد افزون تری را بدان خواهد داده و این برای چندمگاتن سرجنگی حرارتی / هسته ای آوانگارد ، فرصتی را فراهم خواهد نمود تا هدف را بخوبی در تیررس خود قرار داده و منهدم نماید . رییس جمهوری روسیه ، در زمان رونمایی از این دستاورد نظامی جدید ، اعلام نمود که آوانگارد ، بدلیل دقت بسیار بالا ، به مانند یک شهاب سنگ و گلوله آتشین دقیق میتواند هر هدفی را در هر نقطه از جهان در بردی فرای تصورات موجود ، زیرآتش خود قرار دهد . درفوریه 2019 نیز ، پوتین مجددا" قابلیتهای این سلاح جدید را مورد تمجید قرارداد و ادعا نمود که آوانگارد ، یه یک سلاح تغییر دهنده جریان بازی تبدیل خواهد شد . درجریان مصاحبه ولادیمیر سونگورکین با رییس جمهور روسیه ، وی از پوتین سئوال نمود که " آقای رییس جمهور ، شما ،آوانگارد را با اولین ماهواره ارسال شده به فضا توسط انسان ، مقایسه کردید " آیا به نظر نمی رسد که این مقایسه ، بیش از حد مورد نیاز ، مبالغه آمیز است ؟؟ چرا که این دو تفاوت بسیاری با هم دارند ، به چه علت از این تحلیل استفاده کردید ؟؟ پویتن در پاسخ چنین گفت که :" این سیستم ، بدلیل تطبیق شرایط فعلی روسیه با وضعیت اتحاد شوروی در زمان ارسال اولین ماهواره ساخته دست بشر به فضا ، به منظور تلاشی برای حفظ امنیت ملی ، کاملا قابل مقایسه است . ارسال اولین ماهواره اتحاد شوروی به فضا ، در آن زمان ، معرف توانایی شوروی در تولید موشکهای بالستیک قاره پیما مسلح به کلاهکهای هسته ای و ارسال سیگنال به دشمن در وجود قابلیت انهدام اهداف مشخص در قلمرو وی ، محسوب میشد . درواقع ، این شلیک ، مقدمه برنامه تولید انبوه موشکهای بالستیک قاره پیما بود ، هرچند صنعت موشکی شوروی ، پیش ازاین ، مراحل توسعه خود را می گذراند ، اما جرقه اصلی این روند ، از همین رویداد زده شد و این به معنای تولد شاخه موشکهای بالستیک در ارتش سرخ بود . اما دوستان آمریکایی ما ، برای مقابله با این قابلیت ، توسعه سامانه های دفاع ضد بالستیک خود را در پیش گرفتند ، در نتیجه ، ما مجبور بودیم تا یک پاسخ نامتقارن ، کافی و جدی را ارائه کنیم ، اما این پاسخ دقیقا چه ماهیتی داشت ؟ بطور طبیعی ، طراحی مفهومی و سپس تولید سامانه آوانگارد ، پاسخ روسیه به سامانه دفاع ضد بالستیک بلوک غرب بود . حامل سُرشی با سرعت 20 ماخ در داخل لایه های جو به بسوی هدف حرکت میکند که تصور این فرآیند در گذشته بسیار مشکل بود . در نتیجه ، بلحاظ ایجاد پتانسیل دفاعی ، معرفی آوانگارد ، بطور دقیق معادل ارسال نخستین ماهواره به فضا و به برجستگی آن خواهد بود . به همین دلیل است که ما امروز درباره یک سلاح راهبردی بالستیک صحبت می کنیم . حال سئوال اینجاست که حامل کلاهک ، یک حامل جدید است ؟؟ پاسخ بطور قطع مثبت خواهد بود ، چرا که حامل مورد نظر ، یک پیشرفت مطلق در حوزه های فناوری و مواد بحساب می آید . براساس اطلاعات موجود ، بخش های قابل توجهی ازاین موشک در زمان شلیک بسوی هدف ، تا 3000 درجه سانتی گراد ، گرم خواهد شد ،آیا پیش ازاین ، چنین فناوری برای موشکهای بالستیک ، قابل تصور بود ؟ در مقایسه، سطح خورشید ، تا 6000 درجه حرارت تولید میکند و وقتی ما از حرارت 3000 درجه ای صحبت می کنیم ، قطعا" موشک مد نظر ، پوششی نظیر لایه محافظ بستنی شکلاتی دربر ندارد . فناوری روسی ، بدنه موشک با لایه ای از پلاسما قابل پوشش داده ، بطوری که در زمان شلیک ، حرارت بخش بیرونی به 1900 تا2000درجه می رسد و در همان زمان، قابلیت کنترل موشک برای اپراتور وجود دارد . در آخرین تست این موشک ، کاربر از عبارت " پیام تایید شد" استفاده کرد که به معنای اصابت دقیق کلاهک به نقطه از قبل تعیین شده بود . در حال حاضر ، مدرسه مهندسی و علوم روسیه ، موفقیتهای قابل توجهی را در بخش دفاعی کسب کرده اند واین کاملا فوق العاده است . بنابراین ، مقایسه آن با پرتاب اسپوتنیک ، کاملا به جا و مناسب به نظر می رسد . پی نوشت : 1- متن یک سیگنال مشخص را در اختیار خواننده می گذارد ، کشوری که رشد و توسعه متوازن نظامی را در دستور کار خود قرار دهد ، می تواند در حوزه تبلیغات و جنگ روانی ، به اصطلاح نظامی ، "دور تک" را مرتب حفظ کرده و استمرار دهد ، و این جدا از جنبه سخت افزاری قضیه بشمارمی رود و این درس عبرت بزرگی برای ما است ، چرا که روسها صرف نظراز قابلیت نامتعارف آوانکارد ، حساب ویژه ای بر روی اینسلاح برای استفاده در صحنه های رزمی متعارف باز کردند . بن پایه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  2. 3 پسندیده شده
    تنها دلیلی که درگیری هفته ی گذشته ی هند و پاکستان به یک جنگ تمام عیار تبدیل نشده ، مسلح بودن دو طرف به سلاح هسته ای هست و به همین علت هیچ کدوم از طرفین نمی تونند یک پیروزی بدون هزینه ی بالای مالی و انسانی رو برای خودشون متصور بشوند چون هر لحظه ممکنه طرف مقابل و در حال شکست از سلاح هسته ای استفاده کنه ... متاسفانه تفکر تک بعدی و متعصب و انتقاد ناپذیر شما با این بهانه ها کشور ایران رو در این منطقه ی نا امن جهان در حالی که حداقل 20 ساله داره بهای سلاح هسته ای رو می ده ، خلع سلاح کرده که دیر یا زود ملت ایران بهای این جمود فکری را می دهد ... حقیقت جهانی ::: کشوری که سلاح هسته ای داره ، حاکمانش نمی تونند هر روز مردمش رو از حمله ی نظامی به خودشون بترسونند و اینجوری مردم رو با « ترس از تجاوز بیگانه » کنترل کنند ...
  3. 3 پسندیده شده
    با خارج شدن روسیه از پیمان کنترل موشک های میانبرد ، عملا این بحث ها وجود نداره ... در آینده کشورها به دو دسته تقسیم می شوند ، کشورهایی که سلاح هسته ای دارند و کشورهایی که ندارند ... کشورهایی که سلاح هسته ای ندارند ، میدان جنگ کشورهایی که سلاح هسته ای دارند ، می شوند ... شما در مورد این استراتژی جنگی تحقیق کن Seven Day To Rhine ... داخلش به راحتی استفاده از سلاح های هسته ای علیه کشورهایی که سلاح هسته ای نداشتن رو جزء نقشه ی جنگی آورده بودن ... https://en.wikipedia.org/wiki/Seven_Days_to_the_River_Rhine از اون سمت هم آمریکایی ها قرار گذاشته بودن شمال ایران ( آذربایجان ، اردیبل ، گیلان ، مازندران ، گلستان ، خراسان ) رو در اولین ساعات جنگ با شوروی بمبماران هسته ای کنند تا روس ها نتونند به راحتی از شمال ایران به سمت خلیج فارس حمله کنند ... استدلالشون هم این بود که اگه خاک شوروی رو بمبماران هسته ای کنیم ، شوروی انتقام گیری می کنه ولی اگه ایران رو که بمبماران کنیم ، شوروی نهایتا یک کشور ثالث رو به جاش بمبماران هسته ای می کنه نه خاک خود آمریکا رو !!! نظر شخصیم رو اگه بگذارم ، به خاطر مسائل سیاسی و ترس از بر باد رفتن انجمن در کسری از ثانیه پاک می شه و با این بهانه این پست هم پاک می شه .... پس به صورت تعدیل شده می گم ، فقط کشورهایی که سلاح هسته ای دارند ، دارای دولتمردان و حکامی بودن که واقعا به فکر مردمشون هستند ....
  4. 2 پسندیده شده
    البته سلاح های گلاید هایپرسونیک مثل آوانگاردیا نمونه چینی و آمریکایش (البته روس ها زودتر تحقیقات رو به مرحله عمل رسوندن تو زمینه هایپر سونیک) واقعا شگفت انگیزن اما غیر قابل شکست نیستن اولین مورد درباره گلاید ها حرارت بسیار بالای اوناس که ماهوارها به راحتی تشخیص میدنشون بر خلاف بالستیک های قبل از خودشون . نکته دیگه عدم توانایی آزاد کردن دیکوی ها هست. که اونا هدف ساده تر میکنه (هر چند سرعت اونا مزیت خودشو داره ). از سلاح های دیگه هایپرسونیک مثل کنزال که بگزریم سوال پیش میاد چه برای روس ها و چه آمریکای ها که آیا استفاده از گلاید هایی مثل آوانگارد در نقش متعارف امکان پذیره ؟؟ بخاطر سرعت اونا ویرانگر هستن اما آیا پرتاب تعداد زیادی از موشک های حامل برای نقش متعارف در یک جنگ با کشور ثالث (نه بین ابر قدرت ها)باعث تنش ناخواسته و اشتباه در شروع جنگ هسته ای نمیشه ؟؟ در صورتی که حتی پرتاب یک موشک بدون برنامه ریزی زمینو تا نزدیکی جنگ هسته ای برد.... در کل گلاید ها سلاح های عالی هستن اما شکست ناپذیر نیستن و حتی رادار ها قادر به کشف اونا هستن اما نسبت به ICBM های امروز انقلابین
  5. 2 پسندیده شده
  6. 2 پسندیده شده
    اگه قدیمی باشید باید یادتون باشه که روس ها می خواستن از پلاسما به عنوان پوششی برای جنگنده هاشون استفاده کنند و اونها رو با استفاده از پوشش پلاسما که خاصیت عدم بازتاب امواج رادار رو داره ، پنهانکار کنند ... در نهایت به جایی رسیدن که در آزمایشات عملی ثابت شد که داشتن یک پوشش پلاسمای فعال می تونه خودش در کار سامانه های جنگنده اختلال ایجاد کننده و برای خلبان مرگباره ... بنابراین قید پنهانکار کردن جنگنده ها با پلاسما رو زدن ( در ظاهر یا در باطن !؟ ) و بعد سوخو 57 رو رونمایی کردن .... نکته ی جالب اینه که این فناوری ( ایجاد پوشش پلاسما ) رو کنار نگذاشتن و در نهایت توی یک حوزه ی دیگه ازش استفاده کردن .... نکته ی دیگه : نمی شه آوانگارد رو با رادارهای الکترومغناطیس معمول شناسایی کردن و در حال حاضر فقط می شه از رد گرماییش اون رو شناسایی کرد که عملا فرصتی برای مقابله باقی نمی گذاره .... نکته ی بعدی اینکه خیلی زود روس ها از همین موشک البته بدون کلاهک اتمی می تونند به عنوان سلاح متعارف علیه اهداف نظامی و مهم ( فرودگاه ها ) استفاده کنند .... نکته ی بعدی اینه که احتمالا نسل بعدی سلاح های نفوذگر در خاک رو بر اساس این نوع موشک ها خواهیم دید ...
  7. 2 پسندیده شده
    إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون مرحوم ، امیر سرتیپ خلبان ، احمد دانشمندی ، اولین فرمانده گردان هفتادو دوم شکاری نیروی هوایی ( F-4D) شاهین های آریزونا
  8. 2 پسندیده شده
    سامانه های پرواز (1) فناوری پرواز کور نشانگر افق مصنوعی به سال 1929 ، توسط المر اسپری به دنیای هوانوردی معرفی شد . این نشانگر ، زاویه حرکت هواگرد در زمان گردش و همچنین زوایای بالا یا پایین آمدن دماغه هواپیما را در مقیاس درجه نشان می دهد. نخستین پرواز کور انجام شده در این سال (1929) یک هواگرد دوباله به هدایت خلبان آزمایشگر ، جیمز دولیتل ، مجهز به ارتفاع سنجی بود که چیزی در حدود 20بار از نمونه های موجود در آن زمان دقیق تر عمل می نمود . برای جایگزینی نشانگر گردش عمودی یا افقی ، وی "افق نمای مصنوعی " را ابداع نمود که وقتی هواگرد به طرفین گردش می نمود ، یا به بالا یا پایین میرفت ، وضعیت هواپیما را برای خلبان به نمایش در می آورد .
  9. 1 پسندیده شده
    مارکر Маркер "مارکر" نمونه جدید ربات های رزمی ارتش روسیه است. با توجه به ویدیو منتشر شده از عملکرد مارکر می توان نتیجه گرفت ابعاد این ربات رزمی بسیار جمع و جور است. ارتفاع این ربات رزمی حدود 160 سانتی متر به نظر می رسد که برای یک ربات رزمی ارتفاع مناسبی است. در نتیجه این ربات رزمی می تواند در مناطق جنگلی و یا مناطق شهری به راحتی مخفی شود و به عملیات خود بپردازد. سلاح استاندار این ربات رزمی یک مسلسل 12.7 میلی متری NSV و دو راکت انداز ار پی جی -26 است. یکی از ویژگی ها قرار داده شده در ربات مارکر امکان مشخص کردند اهداف با کمک یک دستگاه هدفگیری است که بر روی سلاح سریازان پیاده نظام سوار می شود. در حقیقت سربازان پیاده نظام می توانند با کمک این دستگاه هدف گیری در میدان نبرد به اپراتور ربات رزمی کمک کند تا اهداف را به سرعت بیاید تا زمان یافتن اهداف در میدان نبرد کاهش یابد. ربات رزمی مارکر علاوه بر اینکه می تواند با سربازان پیاده نظام لینک شود می تواند با پهپاد ها نیز لینک شود و داده های ارسالی از آنها را برای شناسایی اهداف در اختیار بگیرد. در حقیقت مبنای توسعه ربات مارکر تعامل مشترک بین روبات های زمینی، هواپیماهای بدون سرنشین و سربازان پیاده نظام است.مارکر مجهز به چند سری دوربین است. سری اول دوربین برای کنترل ماژول رزمی است. سری دوم دوربین ها بر روی سینه شاسی ربات رزمی نصب است و سری اخر دوربین ها در پشت ماژول رزمی و در دو طرف بدنه نصب شده است. ماژول رزمی ربات مارکر که شامل مسلسل 12.7 میلی متری NSV و دو راکت انداز ار پی جی -26 است با سایت هدفگیری که برای سربازان پیاده نظام در نظر گرفته شده است می توان به شکل بر خط اهداف مورد نظر را برای ربات رزمی مارکر مشخص کرد.
  10. 1 پسندیده شده
    سیر تحول سلاح ها در پیش از میلاد 400000 پیش از میلاد اولین شواهد که در نزدیکی منطقه Schoningen آلمان یافت شده ، نشان می دهد که در آن زمان انسان ها از نیزه استفاده می کرده اند . 40000 تا 25000 سال پیش از میلاد atlatl که گاهی اوقات به کلاشینکوف دوران عصر حجر نامیده می شود یک نیزه انعطاف پذیر پرتاب می کرد که می توانست یک گوزن را در 40 متری بکشد . 23000 سال پیش از میلاد بومرنگ ها به شدت به مردم بومی استرالیا مرتبط هستند اما در واقع به عنوان سلاح شکاری در سراسر اروپا و آفریقا به کار گرفته می شده اند . اغلب بومرنگ ها به هنگام پرتاب باز نمی‌ گشتند . قدیمی‌ترین بومرنگ با ۲۳،۰۰۰ سال قدمت از عاج ماموت ساخته‌ شده و در غاری در لهستان کشف شده ‌است. 20000 سال پیش از میلاد اولین تیر و کمان ها از این زمان مورد استفاده قرار گرفته اند . برخی بر این باورند که این ابزار ها خیلی زودتر اختراع شده اند و به سنگی 60000 ساله اشاره کردند که ممکن است پیکان باشد اما تجزیه و تحلیل دقیق از حفاری های باستان شناسی در سراسر جهان نشان می دهد که سلاح های پرتابه قبل از 50000 سال پیش مورد استفاده گسترده واقع نمی شده اند . 5300 سال پیش از میلاد از این سال ها به بعد در میادین از اسب ها استفاده می شده است . به نظر می رسد که این حیوانات برای اولین بار در استپ های قزاقستان امروزی اهلی شده اند . اسب ها همچون انقلابی در حمل و نقل عمومی و به طور کلی در تاریخ جنگ نقش مهمی دارند. فقط در قرن بیست و یکم، با ظهور سلاح هایی با سرعت آتش بالا مانند اسلحه، ارتش ها از وابستگی به اسب ها دور گشتند . 5000 سال پیش از میلاد عصر برنز، توسعه اولین خنجر فلزی و بعد شمشیر را ممکن ساخت . 500 سال پیش از میلاد به نظر می رسد که منجنیق در چین در این زمان ایجاد شده‌ است. این سلاح با کاربری گروه هایی در حدود دوازده نفر، می‌توانست یک توپ را به اندازه ۱۲۵ متر پرتاب کند در همان زمان، یونانیان باستان سلاح محاصره خود را ، یعنی کشکنجیر(ballista) ، که نوعی کمان تفنگی بزرگ بود را گسترش دادند. صرفاً برای میلیتاری / منبع : New Scientist
  11. 1 پسندیده شده
    فیشبد دربرابر فالکون آیا مدعای نیروی هوایی هند مبنی بر ساقط کردن F-16 پاکستانی حقیقت دارد ؟؟ نگاهی کوتاه به قابلیتهای میگهای بروز رسانی شده هندی ( MiG-21 Bison ) بدنبال انتشار گزارشهایی مبنی بر ساقط نمودن دو فروند هواگرد هندی در 27 فوریه 2019 توسط نیروی هوایی پاکستان و به اسارت در آمدن یکی از دو خدمه هندی ، بلافاصله نیروی هوایی هند نیز مدعی شد که یکفروند جت تک موتوره فیشبد ( بیسون ) این نیرو در یک درگیری هوایی ، یکفروند جت اف-16 پاکستانی را با آتش متقابل ، منهدم نموده است . اما در حالی که مدعای نیروی هوایی هند در ابتدای امر بطور گسترده ای مورد تردید قرار گرفت ، فرمانده نیروی هوایی این کشور ، مارشال هوایی RGK Kapoor در جریان یک کنفرانس خبری تایید نمود که یکفروند جت این نیرو با موفقیت یک فروند جنگنده اف-16 نیروی هوایی پاکستان را برفراز خطوط کنترل مرزی ساقط نموده و بلافاصله تصاویر مشخصی از بقایای لاشه یک تیر موشک هوا به هوای دوربرد AIM-120C-5 نیزدرا ختیار رسانه ها قرار گرفت . مارشال هوایی RGK Kapoor با توجه به این مساله ، می توان چنین تحلیل کرد که تصاویر فوق الذکر ، شاهدی بر مدعای هندی هاست ، چرا که پیش از این نیروی هوایی پاکستان اعلام کرده بود که تمام ماموریتهای رزمی این نیرو با جتهای بومی JF-17 صورت می گیرد و فالکون ها ، هیچ ماموریت رزمی برفراز مرزهای دو کشور بر عهده ندارند . اما انتشار لاشه موشک اثبات میکند که اف-16 های پاکستانی حضور فعالی در عملیات رزمی بر عهده داشتند ( آمرام صرفا" بر روی فالکون ها نصب و استفاده می شود ) و بازیابی موشک فوق الذکر نیزتایید کننده این مساله است . صرف نظراز این موارد ، در حالی که سن ناوگان میگ-21 نیروی هوایی هند ( 1959 تا کنون ) یکی از مهمترین دلایل شک و تردیدهای تحلیلگران در مدعای نیروی هوایی این کشور در ساقط نمودن یک جنگنده به نسبت پیشرفته تر مسلح به مهمات دوربرد محسوب میشد ، نگاه دقیق تر به قابلیتهای این دو هواگرد رزمی نشان میدهد که ادعای هندی ها بسیار قابل تایید تر از آنی است که تصور میشود . کابین میگهای هندی قبل از ارتقاء ( سمت راست ) و بعد از ارتقاء ( سمت چپ ) ناظران نظامی معتقدند که همانند روند طراحی و توسعه جنگنده اف-16 از نزدیک به 40 سال قبل ( 1978) ، جت روسی میگ -21 نیز پس از ورود بخدمت در نیروی هوایی هند ، برنامه های متعدد ارتقاء و بروزرسانی را پشت سر گذاشته اند و به غیر از پیکربندی ظاهری ، تفاوت های عمده ای با فیشبدهای اولیه فروخته شده از سوی اتحاد شوروی به هند دارند . به این ترتیب ، به استثنای گونه های مشتق شده چینی از نمونه روسی (J-7) ، میگ-21 که در هند با شناسه BISON نیز شناخته میشوند ، شاید یکی از بروزترین جتهای رزمی در عصر کنونی بشمارمی آیند . بنابراین ، در حالی که فیشبدهای اولیه ، هم اکنون در رده جتهای منسوخ و از رده خارج قابل طبقه بندی هستند ، ناوگان میگهای هندی ، یک استثنای عجیب در این میان خواهند بود . پاد اخلاگر عبری EL/L8222 ( تصویر بالایی ) مرجع کاتالوگ شرکت سازنده براساس اطلاعات منتشر شده ، میگ-21 نیروی هوایی هند ، هم اکنون از سامانه کنترل آتش و رادار فازاترون Kopyo ، هلمتهای مجهز به سایتهای نشانه گیر ، و سامانه های پیشرفته ارتباط داده های تاکتیکی (tactical data links) استفاده می کنند که طبق استانداردهای فعلی ، همه این ویژگی ها تنها در جتهای نسل 4 قابل شناسایی هستند . مضاف براین ، میگهای هندی با بروزرسانی های متعدد ، اکنون میتوانند موشکهای هوا به هوای برد بلندی نظیر R-27 و R-77 و حتی مهمات پیشرفته تری نظیر R-27ER را برای نبردهای فامد ( فراتر از میدان دید ) و همچنین تسلیحات به روز برای داگفایت در محدوده بصری خلبان را حمل و استفاده نمایند . یکی از مهمترین شاخصه های برجسته میگهای هندی ، و شاید قدرتمندترین سامانه مورد استفاده درآن ، غلاف اخلال الکترونیک عبری EL/L8222 محسوب میشود که دریک رزم هوایی پرشدت ، مانع از شناسایی دقیق هواگرد خودی از سوی رادارهای دشمن در فواصل دور خواهد شد ، به این معنی که در صورت بروز سناریوی درگیری در برد خارج از محدوده بصری خدمه هوایی و در مقایسه با اف-16 ، این غلاف اخلاگر ، به یک مانع جدی برای موشکهای برد بلند پاکستانی ( نظیر آمرام ) تبدیل شده و و به این ترتیب به جتهای هندی اجازه می دهد تا در فواصل نزدیکتر ، وارد داگفایت با جنگنده های حریف شوند . میگهای هندی در جریان تمرینات تاکتیکی مشترک با جتهای اف-15 سی نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ( بعنوان یک پیکربندی سنگین تر و به مراتب پیشرفته تر از اف-16 های پاکستانی ) موفقیتهای غیر قابل باوری را بدست آورده که مایه غافلگیری و تعجب افسران ارشد آمریکایی شده و این زنگ خطری جدی برای نیروی هوایی پاکستان محسوب میشود . بنابراین ، میتوان اینگونه تحلیل نمود که با توجه به بروزرسانی های متعدد میگهای هندی و استفاده آنها از سامانه های انتقال داده تاکتیکی ، موشکهای پیشرفته تر و حسگرهای مدرن نسل چهار ، دلیلی بر ایجاد شبهه در مدعای هندی ها در ساقط کردن اف-16 پاکستانی ، وجود نخواهد داشت . از سویی دیگر ، جنگنده های F-16A و F-16C نیروی هوایی پاکستان فاقد قابلیتهای پیش گفته میگهای هندی هستند و این با توجه به کاربرد گسترده غلاف عبری در نیروی هوایی هند ، باعث خواهد شد که تحلیلگران بدین نتیجه برسند که اف-16 حریف قابل ذکری برای ناوگان بیسون های نیروی هوایی هند نخواهند بود و امید اول پاکستان ، به شکل روز افزونی به ناوگان جتهای JF-17 وابسته است . این درحالی است که نام میگ-21 همواره با درگیری های هوایی ویتنام ( و اعراب و اسراییل ) پیوندی ناگسستنی دارد ، اما بیسون های هندی ، هواگردی کاملا متفاوت نسبت به اسلاف خود ( پیشرفته تر از همتایان خود در دهه هفتاد ، هشتاد و نود میلادی ) به نظر می رسد . بعنوان مثال ، در حالی که میگهای هندی به شکل گسترده ای قابلیت حمل وشلیک موشکهای R-77 را دارند ، اف-16 های نیروی هوایی پاکستان بسیار دیرهنگام توانایی حمل وشلیک آمرام را بدست آوردند و با قرار دادن پتانسیل اخلال میگهای هندی ، عملا" شرایط برای اف-16 ( حداقل برای پاکستان ) بسیار سخت به نظر میرسد . بن پایه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9 پی نوشت : 1- آنچه که واضح هست ، ناوگان بیسون های هندی ، قطعا" توانمندی های افزون تری نسبت به نمونه های قدیمی در اختیار دارند که تحلیلگران را به این نتیجه می رساند که درصورت برنامه ریزی منطقی برای ارتقاء و بروزرسانی جتهای قدیمی ، میتوان در درگیری های قرن بیست و یکم نیز به تاثیر گذاری آنها بر فضای نبرد امید داشت . 2- در خصوص روند بروزرسانی های میگهای هندی ، طبعا باید بررسی های بیشتری صورت بگیرد ، اما آنچه عیان هست و نیازی به تکرار ندارد ، اهمیت ایجاد روابط دفاعی منطقی با کشورها یا شرکتهای دارنده فناوری ( دیپلماسی دفاعی ) است که در میان مدت ، میتواند قابلیتهای تدافعی یک کشور را تقویت کندو این نیازمند توجه بیشتر تصمیم سازان دفاع کشور در سطح ارشد خواهد بود که امیدواریم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد . 3- الحق و الانصاف قضاوت و مقایسه کنید ، تجربه رزمی نیروی هوایی هند را با تجربه 8 سال رزم فرسایشی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، یعنی عزیزان ما در ستاد کل نیروهای مسلح ، حتی توانایی تهیه کلاه های پروازی به روز شده برای نیرو را ندارند ؟!!!!!!
  12. 1 پسندیده شده
    سلام علیکم حرف و حدیث زیاد هست ولی رادار کنترل آتش این جت چینی / پاکستانی ظاهرا KLJ-7 باند ایکس محصول موسسه تحقیقات الکترونیک چین (NRIET) را استفاده میکند برای بلوک 3 هم رادار آرایه فازی LKF601E را قصد دارند استفاده کنند
  13. 1 پسندیده شده
    سقّای بسیجیان شب بود ، حسن باقری وارد شد . من را صدا کرد و به یکی از خطوط نبرد در منطقه خوزستان فرستاد . گفت مواظب باش نیروهای ما امشب به سمت دشمن حمله نکنند! گلوله توپ و ... هم از طرف ما شلیک نشود . شب دیگری گفت : به فلان منطقه برو ، مثل قبل مواظب باش ! چند بار این ماجرا تکرار شد . تا اینکه علت کار را پرسیدم . حسن گفت : در این شب ها که تو رفتی فرمانده لشکر عراق که در خوزستان مستقر است به بازدید خط آمده بود ! با تعجب گفتم : پس چرا گفتی ما شلیک نکنیم !؟ مکثی کرد و گفت : این فرمانده عراقی فوق العاده ساده و بی درایت است . او آنقدر ضعیف است که ما می توانیم با انجام کوچکترین عملیات ایذایی فریبش دهیم ! من می ترسم او کشته شود و فرمانده لایقی جانشین او شود !! ما برای عملیات بعدی به او احتیاج داریم !!
  14. 1 پسندیده شده
    تصاویر واقعی از نبرد تنگه دانمارک در جنگ جهانی دوم     تصاویر واقعی گرفته شده از ناو Prinz Eugen آلمانی از نبرد بین رزمناو آلمانی بیسمارک و رزمناو انگلیسی هود در جریان نبرد تنگه دانمارک در سال 1941 . در فیلم بخوبی شلیک توپهای بیسمارک به روزمناو هود مشخص میباشد. همچینن فرود گلوله های توپ روزمناو هود در کنار بیسمارک در دریا و همچنین انفجار روزمناو هود توسط گلوله توپ شلیک شده از بیسمارک.   [aparat]MI2Rr[/aparat]   http://www.aparat.com/v/MI2Rr       بیسمارک در حال شلیک توپها از فاصله ۱۷ کیلومتری به سمت هود     [ Photo ] فرود آمدن گلوله های توپ رزمناو هود در نزدیکی بیسمارک       اصابت گلوله توپ بیسمارک به هود و انفجار مخزن مهمات و انهدام و غرق شدن هود  
  15. 1 پسندیده شده
    با سلام    هاوک زیر آتش      بر خلاف تصورات موجود ، مجموع نیروی هوایی اعراب ، بویژه نیروی هوایی مصر در جنگ با رژیم عبری ، چندان دست و پا بسته بشمار نمی آمدند . اگر چه  کتابها و مستندات در چندین دهه اخیر ، عمدتاً بر موفقیت های خیره کننده IDF سخن می رانند ، اما زمانی که مورخان علاقه مند ، بسراغ افسران جنگ دیده آنسوی خط ، میروند ، حقایق جالب توجهی  در اختیار مخاطبان قرار می گیرد .    تصویر فوق ، بخشی از فیلم های ثبت شده از گان کمرا جنگنده MIG-17  خلیان نیروی هوایی ارتش مصر " محمد  اوکاشا" است . وی در جریان نبردهای فرسایشی 20 ژوئیه 1969 ، به شکل کاملاً اعجاب آوری موفق شد تا از چتر محافظتی آتشبارهای دفاع هوایی  هاوک نیروی زمینی رژیم عبری گذشته و رادار کنترل آتش یکی از سایتهای این آتشبار را با استفاده از 8 تیر راکت  هوابه زمین منهدم نماید . این در حالی بود که بدلیل ارزشمند بودن آتشبارهای هاوک ، IAF همواره گشت های رزمی مستمری را با استفاده از جنگنده های مادون صوت A-4 در نزدیکی موقعیت استقرار این آتشبارها برقرار می نمود 
  16. 1 پسندیده شده
    با سلام     با آنکه هواپیمای F-14 پرنده قابلی برای درگیری های هوایی و به خصوص برای برتری هوایی در ویتنام بود ولی خیلی دیر به صحنه این جنگ رسید و نتوانست تاثیر قابل ملاحظه ای بر آن بگذارد. یکی از معدود عملیات های تامکت در این جنگ مربوط به قسمت آخر جنگ و تخلیه غرب گرایان از ویتنام جنوبی می باشد. تصویر بالا هواپیمای تامکت متعلق به اسکادران VF-1 را در یک گشت هوایی رزمی CAP برای پوشش عملیات باد دائمی (Operation Frequent Wind) در آخرین مرحله جنگ بر فراز آسمان ویتنام جنوبی در آوریل 1975 نشان می دهد.
  17. 1 پسندیده شده
    به دنبال تصمیم رژیم بعث عراق برای اتخاذ استراتژی دفاع متحرک در سال های 1364 و1365 آنها تصمیم گرفتند تا برای این کار از کامیون های تانکبر شرکت FAUN استفاده کنند و بدین منظور تعداد نسبتا زیادی از کامیون های سنگین این شرکت را برای جابجایی لشکرهای زرهی خود در طول جبهه نبرد در مدت زمان کوتاه خریداری کردند. هرچند با شکست استراتژی دفاع متحرک عراق در سال 1365 زمینه های استفاده از این تانکبرها کمتر شد ولی عراق در طول سال های بعد به خوبی از این کامیون ها استفاده کرد و لشکرهای زرهی و مکانیزه و تجهیزات سنگین خود را به سرعت جابجا می کرد.     در این تصویر یک نفربر زرهی MTLB عراقی به همراه یک خودروی تانکبر FAUN در کنار یک کامیون IFA W50 در عبور از مرزهای کویت مشاهده می شود. نکته جالبی که در این تصویر وجود دارد اتحاد آلمان شرقی و آلمان غربی در کمک به عراق است که روزی ناگهان بر خلاف میل آنها عمل کرد. خودروی FAUN متعلق به آلمان غربی و IFA متعلق به آلمان شرقی می باشد.     این تصویر نیز همین مدل تانکبر را بعد از هدف قرار گرفتن در کویت در حالی که یک خودروی سامانه موشکی SA-6 را حمل می کند، نشان می دهد.
  18. 1 پسندیده شده
    در دهه 1980 میلادی یک شرکت پیمانکاری فرانسوی برای تعدادی از هواپیماهای پایگاه هوایی علی السالم کویت شیلترهایی با بتون مسلح ساخت. این پیمانکار قول داد که این شیلترها بتوانند در مقابل مهمات 4000 پوندی (بمبی معادل آن) مقاومت کنند. با حمله عراق به کویت این پایگاه هوایی نیز به تصرف عراقی ها در آمد و عراقی ها از آن برای هواپیماهای خود استفاده کردند. در طی عملیات طوفان صحرا نیروهای آمریکایی شیلترهای این پایگاه را هدف بمب های هدایت لیزری 2000 پوندی (احتمالا GBU-24 Paveway III) قرار دادند و با کمال تعجب (البته برای کویتی ها) این شیلترها به راحتی سوراخ شدند.     بعد از آزادسازی کویت، دولت این کشور از پیمانکار فرانسوی شکایت کرد که تا مدت ها روند این شکایت ادامه داشت. این پایگاه در عملیات اشغال عراق در سال 2003 برای مدتی مکان استقرار نیروهای انگلیسی بود.
  19. 1 پسندیده شده
    به نام خدا   اين نوشته ها تنها بخشي از مطالب مربوط به اين استراتژي هست كه ميخوام در ادامه و در چند قسمت بنويسم تا خسته كننده نشه . از دوستان تقاضا دارم تا مطالب رو كامل و با دقت بخونند چرا كه اين از موارد پايه اي در سياست و استراتژي نظامي غرب هست و به ما كمك شاياني در فهم مسايل بين المللي و دانستن چرايي رفتارهاي سياسي و معادلات دهه هاي اخير ما ميكنه. -- هنری کسینجر : ما که به دهه 80 نزدیک میشویم حتما باید دانیم که آنچه که در گذشته درست بود در حال حاظر صحت ندارد . برای رسیدن به گزینشها و راهها و جانشینهای جدید به اندیشه ای جدید بنشینیم ، زیرا تحولات ریشه داری در سیاره محل سکونت ما روی داده است . ایالات متحده آمریکا که در سایه دو اوقیانوس پهناوریکه آنرا از همه سرزمینها جدا میساخت در امنیت مطلق بود ، دیگر امنیت خود را از دست داده و اینک در معرض آسیب و تهدید قرار گرفته است . از تمسخر های روزگار این است که همان انقلاب هسته ای که در دهه 50 و زمانی که لاح هسته ای را در انحصار داشت به او مصونیت بخشید ، بعد ها او را به مخاطره افکند به طوری که برای اولین بار در تاریخ در معرض تجاوز قرار گرفته و امنیت مطلقش افسانه گشته است . احترام و اعتبار ایالات متحده در میان متحدانش از بین رفت ... سپس تحولی گسترده در به کارگیری سیاسی نیرو رخ داد . در هر دوره ای از تاریخ چنین بود که هر افزایشی در نیروی نظامی ، افزایش مشابهی در نیروی سیاسی به دنبال می آورد . ولی در عصر نیروی هسته ای نا محدود ، هر گونه افزایش تراکمی در نیروی هسته ای نه تنها بی معنا و بی ثمر بلکه زیان آور است .به طوری که همینکه به حد کفایت رسیدیم دیگر هر افزایشی در نیرو هیچ چیزی بر نیروی سیاسی ما نمی افزاید ! زیرا به فکر استفاده افتادن از آن ، یعنی بر پایی طوفان ! آنچه مساله را پیچیده تر میسازد اینکه اختلافات و منازعات بین المللی ، جهانی گشته و دیگر میان مناطق مختلف عزلتی متصور نیست . هر تحرک دیپلماتیک یا نظامی در نقطه ای ، یک عکسالعمل جهانی پدید می آورد .سیاست تا کنون به چنین تنگنایی نیفتاده است . در حالی که از دیپلماسی میخواهند که برای حل اختلافات ، بیش از بالا گرفتنش ،دست به کار شود میبینیم نیروی مفروضی که باید در حوزه او باشد کاستی میگیرد .و حتی از هم میپاشد . مشکل سلاح هسته ای این است که فکر جنگ را وحشتناک ساخته است ، اما پرهیز از هر اقدام مخاطره آمیزی هم به معنای این است که به شوروی چک سفید بدهیم و دستش را برای هر کاری باز بگذاریم .. بر اثر آن دیپلماسی خویشتن را در برابر دو راه مخیر میبیند : توسل به زور و نابود شدن . پرهیز از بکار گیری نیرو و تسلیم شدن .این بدان معناست که در زمانی که ایالات متحده آمریکا به حدی که در تاریخش سابقه ندارد نیرومند شده است خود را از دستیابی به اغراض سیاسی اس عاجز میبیند ، یعنی نیروی نظامیش از هدافهای ملیش جدا افتاده است . و این حالت ممکن است اراده امریکا را فلج سازد .مشکلی که خود را تحمیل کرده این است : برقراری توازن میان نیرو و هدافهایی که برای رسیدن به آنها تلاش میکند . ما وظیفه داریم ماهیت تکنولوژی نوین و تغییراتی که بوجود اورده است بفهمیم . در ادامه کسینجر برای خروج آمریکا از چنین بن بستی به راهکارهایی روی می آورد که از صاحبنظران نظامی امثال لیدل هارت و آندره بوفر آموخته است . این استراتژیست ها بر این اعتقادند که چاره کار روی آوردن به استفاده از همان سلاح های معمولی و غیر هسته ای و یا سلاح های هسته ای تاکتیکی به شکل محدود متناسب با مرتبه و نوع و کیفیت تجاوز دشمن است . و نخستین مرحله از چنین مقابله های نظامی جنگ محدود است . پس کسینجر در ادامه چنین میگوید » 1 - سلاح های جدید هر سیاستمداری را مجبور کرده است که فکر عملی ساختن (( امنیت تام )) را که خیالی محالی است به دور افکند ، چنانکه او را مجبور کرده است مقداری از نیروی تخریبی را فدا کند تا بتواند وارد جنگی شود که به مرتبه فاجعه ملی نمیرسد . سیاست ، هنر انجام ممکنات است . همین ، بر استراتژی صادق است . فهم این حقیقت را تاریخ بر عده نسل ما نهاده است . 2 – آیا توجه ما در این خلاصه شده است که برای تحمیل اراده خویش فقط یک وسیله را بکار گیریم و آن وسیله جنگی است ؟ در این صورت ، هدف جز این نمیتواند باشد که دشمن را نابود کنیم و یک وسیله هم بیشتر نداریم و آن هم جنگ گسترده است که مراد فنای طرفین است . اما واقعیت جز این است . جنگ محدود هدفش بیش از آنکه انهدام کامل دشمن باشد تحقق مقاصد سیاسی است از طریق برقراری رابطه میان نیروهای بکار رفته و مقاصد مورد نظر ، که در این تلاش روی اراده دشمن تاثیر گذاری میشود و به هیچ وجه نابودیش منظور نیست . تاثیر گذاری از این راه که تصویری هر چه جذابتر از مقاصد مورد نظر – که مقاصد و هدفهایی محدود است – به او عرضه میشود . مقصود هر قدر معتدلتر باشد جنگ همانقدر کم خشونت تر خواهد بود . علاوه بر این ، غرض از جنگ محدود این است که افکار جنگی خود را – که پیوسته به پیچیدگی میگراید – با عنصر سیاسی پیوند بزنیم و این گفته رایج را که سیاست با شروع جنگ خاتمه میابد یا هدفهای جنگ جدا از سیاست سیاست ملی است از خود دور سازیم . بدین سان ، جنگ محدود ، مقاصد سیاسی را با هدفهای جنگی هماهنگ میسازد با یاداوری دایمی این نکته که هر اقدامی برای انهدام دشمن یا تضعیف وی بالضروره به جنگ گسترده میکشد . 3 – برای جنگ محدد فقط نیروی جنگی و داشتن تصور و مقصود سیاسی کافی نیست بلکه مستلزم نقشهای موثر رهبری سیاسی است ، نقشهایی خیلی پیچیده تر و دشوار تر از آنچه که در یک جنگ کسترده باید ایفا کنند . زیرا در جنگ محدود ، عوامل روحی اهمیت فوقالعاده ای دارند ، نه تنها به هنگام گرفتن تصمیم جنگ بلکه در جریان عملیات جنگی ، بدین سبب که هریک از طرفین جنگ قادر است که عملیات را تصاعد ببخشد تا به مرتبه جنگ گسترده برسد ، و آنچه مانع از آن میشود این است که رهبری سیاسی قیودی بر نتایج دلخواه خویش بگذارد به طوری که از یکی از سه نتیجه زیر بیرون نباشد 1) ادامه جنگ 2) شکست محدود 3) حالت جمود . و هر سه نتیجه بهتر از نتیجه یک جنگ گسترده است . بنابر این ، سیاست جنگ محدود سه حالت را پیش میاورد و تحمیل میکند » الف- توانایی ایجاد فشار بجای نهدید به جنگ گسترده و این بستگی به انعطاف و مهارت رهبری سیاسی دارد . ب - توانایی ایجاد جوی که در ان به محض درگیری و برخورد ، موجودیت ملی به خطر نیفتد و این بستگی به انعطاف و مهارت دیپلماسی دارد . ج – توانایی تسلط بر افکار عمومی . و این کار بستگی به شجاعت رهبری دارد . رهبری سیاسی باید یقین داشته باشد که پیروزی گسترده دیگر محال است و افکار عمومی به نوبه خود باید بفهمند که امور را اگر به سوی سراب پیروزی تام و تمام سوق دهند خطرناک خواهد گشت . مردم آمریکا بایدبدانند که با سپری شدن دوره ای که سلاح هسته ای در انحصار آمریکا بود جنگ گسترده میتواند اخرین وسیله سیاست به شمار آید و برای چاره هر کشمکشی که پیش بیاید باید یکی از این دو راه را برگزینیم : جنگ محدود ، و جمود . دوره دستیابی (( به همه چیز یا هیچ چیز)) دیگر سپری شده است . 4 – هدف در استراتژی جنگ محدود عبارت است از تقویت بازدارندگی در درجه اول بعد اگر در بازدارندگی شکست خوردیم ، جو را پیش از آنکه چرخ بازدارندگی به دوران آد برای یک مصالحه و توافق آماده میسازیم . این خیلی بهتر از توسل به جنگ گسترده برای مقابله با یک تهدید محدود است . وظیفه ما این است که جنگ محدود را شیوه ای تلقی کنیم که به ما اجازه و فرصت میدهد تا به مذاکره با طرف بنشینیم ، بدینسان وسیله ای است برای جلوگیری از بدتر شدن وضع یا تصاعد خطرناک آن . به عبارت دیگر استراتژی جنگ محدود خاصیت بازدارندگی دارد و موفق به آن میشود اما نه از طریق تهدید و نابودی کامل دشمن – که باور کردنی نیست – بلکه از طریق محروم ساختن وی از اینکه با به کاربردن زور بتواند آنچه را که میخواهد بدست آورد و این امری است که هم قابل اجراست و هم باور کردنی . بدین سان تهدید با نیرویی معقول و قابل بکار رفتن خیلی موثر تر است از تهدید با نیرویی هولناک که قابل بکار رفتن نباشد . این است راز برتری جنگ محدود بر جنگ هسته ای گسترده .... www.Military.ir .. worior مطالب فوق خلاصه ای از کتاب استراتژی بین المللی نوشته جلالدین فارسی ادامه دارد انشالله .
  20. 1 پسندیده شده
    oldmagina عزیزم سلامی دوباره برادرم، مدلینگ جعبه سیاه به همین دلیل که اتفاقا خود شما اشاره فرمودید دیگر آن جذابیت ویژه را برای استراتژیست های اجنبی بویژه کارشناسان دیپلماسی و امنیت راهبردی ایالات متحده ندارد، نمونه های بسیاری در این مورد وجود دارد؛ بر فرض مثال: اینکه بویژه طی دهه اخیر نظام جمهوری اسلامی ایران وجود گروهی تحت عنوان «منتقدین» را پذیرفته و همزمان با دقت تام و تمام تعاریفی متمایز را متناسب با شرایط داخلی/بین المللی برای مخالفان و معاندین ارائه می کند دردآورترین خار در چشمان دشمنان این کشور بوده است و شالوده شکن هسته مرکزی پروپاگاند سیاسی شان یعنی تصویرسازی رسانه ای «آنچنانی» از نظام جمهوری اسلامی ایران به مثابه «دیکتاتورشیپ تئوکراتیک ورشکسته در نقطه مقابل نظام لیبرال دموکراتیک پویا و موفق» (در حقیقت این روند نشانگر این است که بدنه تئوری پردازی نظام با هوشمندی خاصی از ابزارهای قدرت یا قدرت نمایی طرف متخاصم البته منطبق بر شرایط داخلی گیرم [به تعبیر برخی کارشناسان] دوره ای که اصلاح طلبان بر سر کار آمدند نهایت بهره را بسود نظام برده اند و دست کم خط مقدم جبهه طرف مقابل را تا حدودی شکسته اند). برادر خوبم، نظام حاکم بر ایران دیگر ساختار دهه شصتی را ندارد، ساختاری است پویا و فعال و در جای خود: پراگماتیست در عرصه سیاست جهانی است که در سلوک منافع و مصالح ملی تا حدود ممکن دست به بازی و حتی ریسک می زند، یارگیری می کند، قدرت چانه زنی اش را افزون می سازد و ... قس علیهذا بنابراین: اول آنکه اگر مقصودتان از عمل، عمل سیاسی است یا امر سیاسی ... (؟) چنین فرآیندی جاری و ساری است و مساله به مدارس نظریه پردازی و اتاق های فکر منحصر نمانده است، دوم آنکه چنین ساختار حاکمیتی با این ویژگی ها بنا به قاعده نمی تواند ساختاری ایستا و مرداب گونه باشد، اگر به پست حقیر در خصوص مثال هندوستان دقت می فرمودید بنده با یک گشتار و ترتیب خاص در ارائه آماره ها پیش آمدم تا نکاتی نهایی را به دوستان عزیزمان عرض کنم: و آن اینکه چهره های متفاوت، متضاد و متباین یک جامعه انسانی بویژه بهره مند از تاریخ تمدنی و سابقه فرهنگ سازی تأمل برانگیز را باید در کنار یکدیگر مشاهده و تحلیل کرد: به پشتوانه چنین تلقی است که جناب وحیدی، وزیر محترم دفاع، به دشمنان هشدار می دهد شاید در نبرد حقیقی با فضای متفاوتی روبرو شوند ... اتمسفری که بنا به مشاهدات مبتنی بر پروتکل های مدلینگ جعبه سیاه گاه و بی گاه برای شان پیش بینی ناپذیر خواهد بود ... حال که این نکته را به محضر شما، برادر و معلم خوبم، عارض شدم بگذاریم گمانه زنی را طرح کنم و این بحث به زیبایی ادامه یابد، تصور شخصی حقیر این است که کارشناسان سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی دشمن مدت هاست که اقبال بیشتری به مدلسازی های سیاسی/امنیتی/نظامی جامع تر و چند جانبه نگرتر نشان می دهند نشانه و گواه حدس خویش را نیز «تاکیدات مستمر جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بر پیامدهای میان مدت و درازمدت اصطکاک های سیاسی/نظامی با جمهوری اسلامی ایران در گزارش های 2007 به بعد» و «صحه نهادن فرماندهان عالی رتبه و مدیران کلان نظامی ایالات متحده بر بازدارندگی بجای اصرار و پافشاری بر رویارویی با جمهوری اسلامی ایران تا آستانه رسیدن به فضای هم کفی هسته ای ایران:رژیم صهیونیستی» می دانم (از آن میان: جملات صریح و تا حدودی عصبی ژنرال پترائوس در کمیته امنیت ملی سنای آمریکا، یادبود 11 سپتامبر، 2011) چنین اظهاراتی به گمان حقیر (که بسیار مهم تر و تعیین کننده تر از ابراز نظر رسمی رییس جمهور آمریکاست!) نشان از یک تغییر رویکرد آنالیتیک در برخورد با سوژه ایران و بازیگری آن در خاورمیانه دارد ... هر چند هنوز هستند کسانی که بر تقابل با ایران و ارائه تحلیل های روباتیک/مکانیک از نبرد آرماگدونی با ایران اصرار می ورزند. حقیر سراپا نادانی نیز از بذل توجه شما به چند سطر اینجانب صمیمانه سپاسگزارم. مشتاقانه در انتظار گفتارتان می مانم.
  21. 1 پسندیده شده
    ابتدا از واریور محترم برای این مقاله تشکر می کنم. اما چند تا نکته رو باید مد نظر داشت: ۱-چندی پیش مقاله ای در مورد حمله آمریکا به ایران توی سایت داشتیم(حمله محدود به تسلیحات هسته ای) البته اون زمان من چیزی از این نوع استراتژی نمی دونستم ولی توی همون مقاله اشاره ای به انواع رویارویی آمریکا با ایران در بعد نظامی داشتم و اون رو تقسیم به چند بخش میکنم. الف) درگیری گسترده و نابودی ایران که البته اشاره ای به بمب هسته ای نکردم چون از نظر من این سلاح دیگه کارایی لازم رو نداره و دلیل اون هم شرایط خاص ایران هست چه از لحاظ نظامی و ایدئولوژیک و چه از لحاظ علمی .امریکا نمی تونه از هیچ نوع سلاح هسته ای چه تاکتیکی و چه استراتژیک بر علیه ایران استفاده کنه چون بیم استفاده متقابل هست و این به نوعی تبدیل به بازی مرگ و زندگی و شاید جنگی جهانی بشه که ممکنه آمریکا درش برنده نباشه یا دیگه آمریکا نباشه به شکلی که در بخش هایی از همین مقاله اشاره ای به گسترده شدن جنگ و از دست رفتن توان و زمان دیپلماسی می کنه. اما در کل ممکنه روش مقابله گسترده نظامی در استفاده از سلاح های متعارف رو به کار بگیره .این مورد هم شاید به برد کوتاه مدت بی انجامه ولی مشکل اصلی باز شرایط خاص ایدئولوژی حاکم بر ایران هست که آمریکا یا هر کشور دیگه ای نمی تونه در بلند مدت جای پای خودش رو تثبیت کنه و ناچار به عقب نشینی میشه(کما اینکه تجربه نشان داده ایران کشوری نیست که اشغال بشه و اشغال بمونه و در طول هزاره ها همیشه دشمنانش رو بیرون کرده حالا یا با سرعت و یا با تمانینه)این شرایط با تمام شرایط حاکم بر جهان متفاوت هست حتی با کشورهای دیگر خاورمیانه.اما این نوع درگیری هم برای آمریکا ممکنه باز نوعی قمار باشه چراکه شکست در بلند مدت و یا تلفات فراوان در کوتاه مدت در اون متصور هست که به نوعی باز برای آمریکا شکستی در نظر گرفته میشه. چرا که باید مد نظر داشت بخشی از قدرت آمریکا همین قدرت سیاسی و هژمونیش هست ولی اگر ضربه ای به اون وارد بشه عملا ممکنه حتی با داشتن توان نظامی و هسته ای بالا توان سیاسی و اعمال قدرت و چانه زنی خودش رو از دست بده.و این ابتدای روند افول آمریکا هست و مجبور به وحشی گری برای اثبات خودش میشه. ب) حمله محدود که اونم خودش دو نوع هست یکی حمله محدود به تاسیسات هسته ای و یکی عملیات محدود و حمله به توان اقتصادی و زیر بنایی ایران. این نوع حمله در هر دو نوعش به شدت محتمل هست و به نظر من نوع دوم اون یعنی نابودی زیر بنایی ایران بسیار محتمل تر .چرا که در راستای همین استراتژی جنگ محدود قرار میگیره و هم راه رو برای مذاکره باز می کنه و هم مثل عراق در باتلاقی گیر نمی کنن و در عین حال می تونن توان ایران رو مثل عراق زمان صدام برای ده ها متوقف کنن و این یعنی شکاف عظیم در شاخصه های قدرت میشه(این شاخصه ها الان تبدیل به علم و فناوری و اطلاعات شده البته منظور از اطلاعات داده های پردازش شده و دارای معنی هست در اینجا ولی به نظر من حتی اطلاعات نظامی هم در این معادله معنای خاصی داره) و این شکاف راه رو برای آمریکا بازتر می کنه که بدون درگیری طولانی با ایران و با محدود کردنش و شکاف بین اون و دنیا تا مدتها از دست این کشور راحت بشه. اما باز همون وضعیت عجیب ایران رها کننده اونها نخواهد بود و اونم باز تفکر حاکم بر ایران هست. ۲-هادی جان این روش نه تنها در بحث هسته ای بلکه کلا استراتژی مورد استفاده با ایران هست و اینجا بحث هسته ای تنها دستاویزی بای جنگیدن با نیرویی هست که داره تبدیل به یک قدرت مطرح جهانی میشه.فارغ از اینکه برخی از داخلیون به این خوش بین نیستن ولی آمریکا شامه ی تیزی داره و خیلی وقت پیش فهمیده ایران اگر مهار نشه یا باید نابود بشه و یا باید باهاش کنار بیاد و تقسیم قدرت کنه .نمونش توی تاریخ زیاده مثلا تقسیم مستعمرات بین استعماگران.اما این دفعه یه تفاوت ساختاری و عجیب هست و اون اینکه این قدرت نو ظهور خواستار مستعمره و نفوذ سیاسی نظامی و اقتصادی نیست و خواستار شاخصه هایی هست که در کل و اصالتا اصلا سیاسی نیست که بشه با سیاسی کاری اون رو حل کرد کما اینکه اونها همین الان اگر توجه کنین قدرتی مثل چین رو با سیاسی کاری حضم کردن(حالا اگر معتقد نباشیم اینها در نهایت قاعده ای از یکهرم قدرت هستن)و یا حتی روسیه . بلکه ایندفعه موضوع احقاق حق اون هم بر پاسه تفکری دینی هست که خدامحور هست و قابل گول زدن و اغماض نیست.تفکر از نوعی که اونها در اروپا گور اون رو برای همیشه کندن و مهارش کردن ولی ایندفعه در نوعی جدید و بسیار قویتر ظهور کرده. ساختار قدرت حاکم بر ایران و نوع اون این تفکر و دادخواهی خدایی رو به نوعی تضمین کرده و باعث شده تمام تلاشها برای انحراف اون به بن بست برسه چراکه در این ساختار راس تفکر فردی عادی نیست و فردی مذهبی هست . دوستان به همین دلیل هست همیشه در طول تاریخ بعد از انقلاب ایران نوک حمله تمام جریانات داخلی و منحرف اشوب طلب و خواستار تحول و تغییر به طرف رهبری و ولایت فقیه بوده و حتی در قبل از انقلاب و در دوره مظروطه به شکلی میشه اون رو دید. ۳-کاربر نازعات این استراتژی استراتژی جامعی هست که برای تمام زمینه ها برنامه داره و بجز بخش های اول نوشته ای جناب واریور بخش انتهایی اون به بحث نظامی پرداخته ولی من فکر می کنم این استراتژی یک استراتژی کامل هست به نوعی که بخش نظامی تنها بخش کوچکی از اون هست و در کنارش اقتصاد سیاست تبلیغات و روانی و جدیدا سایبری هم قرار گرفته.اینها با هم در راستای این استراتژی جنگ محدود استفاده میشن و به این معنا نیست که تنها بخش نظامی استفاده بشه. نمونه اون ساختار جدید پنتاگون و و دولت آمریکا هست که حمله رو در ۵ بعد تعریف کردن حمله اقتصادی حمله سیاسی حمله فرهنگی(شامل تبلیغات و جنگ روانی یا جنگ نرم)از ۲۰۰۳ به بعد با ایجاد واحد جنگ سایبری در وزارت دفاع آمریکا با فرماندهی ژنرالی ۴ ستاره و نهایتا در کنار اونها جنگ اطلاعاتی و آخرین نوع اون جنگ نظامی که بنا به اشاره همین جناب کسینجر آخرین راه حل هست. اگر اوضاع کشور وما و جهان امروزی و امریکا رو نگاه کنین دقیقا می بینین که در چهار محور عمده الان جنگ در راه هست و هنوز ادامه داره ولی چون بوی باروت نمیده شاید ملموس هم نباشه .ولی خطرناکترین نوع اون جنگ نرم و یا به تدبیر امام خامنه ای ناتوی فرهنگی هست و من به شخصه از این نوع جنگ بسیار می ترسم کما اینکه تاثیر اون در داخل بسیار زیاد بوده و توی همین سایت می بینید که این جنگ حتی به بین ما داخلی ها هم نفوذ کرده و نوعی تقابل ایدئولوژیک بخشی از ما و بخشی دیگر رو به وجود آورده. پس جهت اطلاعتون باید عرض کنم این استراتژی بخش سیاسی اون به طور عام شامل اقتصاد و سایبر واطلاعات نظامی فرهنگی و تبلیغاتی مکمل و در عین حال همراه و همدوش بخش نظامی هست.در همین متن می بینید که بارها اشاره به استفاده از قوای نظامی در کنار مذاکره و امور سیاسی شده و به نوعی این دو دو سر یک نیزه دو سر هستن. ۴-در این مقاله اشاره ای به انواع روشهای مورد ادامه این استراتژی شده که سه نوع رو توضیح داده الف)ادامه جنگ ب)شکست ج)جمود. اما اونی که در روابط ما محور هست این هست که در نوع اول این جنگ به اصطلاح استراتژی محدود ادامه داره و الان روابط جهانی نشان از این داره که ما در ایران در این مرحله هستیم ما مرحله دوم که همون شکست هست رو قبول نکردیم و هنوز هم در حال مبارزه هستیم(هر چند به نظر من ما فعلا در موضع دفاع هستیم و فعلا راه داریم تا به موضع حمله برسیم البته منظورم حمله نظامی نیست بلکه حمله از نوعی هیت که منظور این استراتژی در بعد سیاسی اون هست یعنی فرهنگی اقتصادی سیاسی و تبلیغاتی. در اقتصاد و سیاست ما در محدودیت هستیم و راهی برای امیدوار بودن زیاد نیست حالا جاش نیست من دلایل رو بگم ولی ما این توان رو خواهیم داشت که با تلاش در فرهنگ به صورت عمومی که شامل ایدئولژی و تفکر و فرهنگ میشه و همچنین تبلیغات وارد فاز حمله بشیم که شمیم اون کم کم به مسام میرسه که باز اون دلایل خاص خودش رو داره که چون بحث به درازا می کشه من اشاره ای نمی کنم.) در عین حال امریکا هم نمی تونه نوع ب رو یعنی شکست رو بپذیره و با حوصله تمام داره کار خودش رو در بعد الف ادامه میده و راه سوم که جمود هست هم زیاد در این وسط راهی نداره.چون از هیچ کدوم از طرفین قابل پیگیری نیست مگر شاید به صورت محدود در مورد کره شمالی. ۵-نکته خیلی جالب این روش این هست که اشاره ای به ارتباط و قبول دو طرفه این روش داره یعنی باید راهی برای ارتباط دیپلماتیک و سیاسی برقرار باشه و همچنین طرف مقابل از این نوع استراتژی و اعمالش توسط امریکا بر علیه خودش آگاه باشه واون هم به نوعی وارد همین زمین بشه و بازی کنه اما این روش به خاطر همین دلایل کمی در مورد ایران بر مشکل خورده و عقیم موند.به این دلیل که بعد از انقلاب که روابط سیاسی قطع شد این روابط هیچگاه مجالی برای ارتباط دوباره به دست نیاورد و دلیل اون باز ایدئولژی حاکم بر ایران و نوع رهبری اون بود که این راه رو همیشه در وسط راه قطع کرده. و دوم اینکه طرف مقابل هم به نوعی وارد این بازی بشه که این مستلزم راه کار اول هست یعنی ارتباط وگرنه این طرح به نظر من کمی بدفرم و ناکارآمد میشه چراکه ابزار سیاسی یکطرفه توان کافی برای اعمال قدرتش رو از دست میده. و باز باید اشاره کنم در کشور ما از همون ابتدا خیلی از افراد جریان ها و تفکرات سعی در ایجاد پل ارتباطی کردن ولی این پل همیشه قطع شد اونم توسط رهبری و یا همون ولایت فقیه.این روند باعث عقیم موندن بخشی از همین استراتژی شده کما اینکه اگر به خواسته های آمریکا در مورد ایران توجه کنین شاید اگر همین الان ایران اجازه باز شدن سفارت امریکا رو بده خیلی از مشکلات رو آمریکا دیگه درست نمی کنه.و همچنین در دو دهه گذشته بیشترین خواست آمریکا که به مسئولین ایرانی ارسال کرده بازگشایی سفارت این کشور هست. حالا شاید برای دوستان باز حمله به ولایت فقیه روشنتر بشه. اما نمونه دیگری در تاریخ در این مورد داریم من اعتقاد دارم اونها از همین روش در برابر شوروی استفاده کردن و استفاده هم بردن کما اینکه می بینیم که اونها ارتباطشون همیشه برقرار بود و رابطه داشتن در سطح دیپلماتیک و در عین حال شوروی هم به نوعی وارد این بازی شده بود و با هم بده بستان داشتن و دلیل اون هم این بود که رهبری شوروی رو تونستن مجبور به قبول برخی امور کنن مثل همین ارتباط سفارتخانه ها و سران شوروی با تمام اون توان و قدرت این مورد رو قبول کردن و راه برای بخشی از این استراتژی باز شد. ۶-نکته جالبتر اینکه در مورد بخش نظامی استراتژی داره اشاره می کنه نیروهای انهدامی باید مرحله به مرحله کار کنن و ضرباتی وارد و به دشمن توان ارزیابی بدن و دلیل این گپ تنها پیگیری سیاسی همزمان با امور نظامی هست که جناب نازعات با توجه به این موضوع بهتر درک می کنن این استراتژی استراتژی جامعی هست نه فقط نظامی. ۷-مورد خیلی جالبتر اشاره به استفاده از نیروی هسته ای برای حمله داره و نتیجه اون که پراکندگی نیروهای دشمن و همچنین عدم تمرکز در نیروها برای حمله یا دفاع هست و به نوعی داره به نوعی جنگ جدید کلاسیک چریکی اشاره می کنه .و در ادامه اشاره ای به این موضوع داره که واحدها باید نخبه و سریعتر خوکفا و منطقه محور بشن. حالا شاید برای دوستان دلیل استانی شدن سپاه و همچنین تیپ محور شدن و عدم تمرکز ارتش کمی ملموس تر باشه.خوبیش اینه که نشون میده مسئولین نظامی ما لزوم برخی موارد در دنیای جدید رودرک کردن. ۸-در ادامه این مقاله اشاره ای به قدرت اعمال نظامی به سرعت در هر نقطه ای به صورت حرفه ای و با پشتیبانی هسته ای و شاید نظامی متعارف داره خوب در چند سال اخیر این روش به شکلی خاص داره پیگیری میشه مثلا تا چند سال پیش امریکا در ۶۰ کشور پایگاه و نیرو داشت اما تمرکز ارتش امریکا روی نیروهای ویژه مثل سل دلتا فورس و بقیه نیروهای ویژه مخصوص رفته و به شکلی قارچ گونه در حال رشد و گسترش هستن بودجه نظامی اونها هر از چند گاهی دوبرابر و شما نیروهای اونها داره با همین روند تصادعدی فراوان تر میشه و جالبتر اینکه مجلس سنا و نمایندگانش بیان می کنن باید این تعداد کشور به ۱۲۰ کشور برسه .در حالی که این نیروها در سایه عملا بتونن بدون سر و صدا و در زمانی کوتاه و سرعت عملی بالا وارد عملیاتی رو انجام و خارج بشن از محل درگیری. می بنید دوستان که بخشی از مقاله عملا در طرح های امریکاییها داره به نوعی خاص پیگیری میشه. ۹-دوست عزیز من فکر می کنم جنگیدن مسلمان با مسلمان و یا مهار دو جانبه و درگیری و جنگیدن دشمنان با هم تنها بخش هایی از استراتژی اصلی امریکا و مکمل اون هست نه اصل اون کما اینکه این مقاله داره بخش هایی رو برای ما رهنمون میشه. در راستای فشارهای سیاسی این روشها اعمال میشن وحتی روشهایی چون براندازی و مشکل داخلی که بخشی از روند مبارزه نوع فرهنگی و تبلیغاتی امریکا هستن.و به شکلی این روش ها ملکمل و در موازات طرح اصلی هستن نه خود اون و یا طرحی دیگه چرا که تمام این طرح ها در نهایت ختم به نوعی روش عمل واحد و تفکری سازمانی واحد میشن. ۱۰-کاربر محترم مبارز من نظریه شما رو رد کردم قبلتر چرا که اگر بخونید می فهمید حمله هسته ای به ایران کنش هایی رو به دنبال داره که ضرر اون رو برای آمریکا خیلی بالاتر می بره و عملا در دنیای فعلی سلاح هسته ای سلاخی هست برای عدم استفاده.در ضمن برعکس تفکر شما این نظر شما با این استراتژی تناقض و رویارویی داره چراکه بنا بر این استراتژی استفاده از سلاح هسته ای هم تنها درمواردی تجویز میشه که احتمال ضربه متقابل طرف مقابل و همچنین گسترده شدن جنگ رو در پی نداشته باشه تازه اون هم از نوع تاکتیکی در حالی که این مورد اصلا در مورد ایران شدنی نیست کما اینکه حمله متعارف اون هم برای امریکا و در راستای این استراتژی مشکل زا هست. در کل این استراتژی به شکلی داره نوعی سیاست یکی به نعل یکی به میخ رو در برابر قدرتهای نوظهور نشون میده که به جای درگیری واقعی و گسترده با روشی توام سیاسی و نظامی همزمان این قدرتهای نوضهور رو در موضع پایین تری قرار داد نه در موضع نابودی که در مقاله اشاره می کنه که دیگر در دنیای کنونی شدنی نیست. این یعنی اینکه مثلا امریکا به چین و روسیه و یا ایران که دارن قدرتهای نوظهور میشن اجازه بده قدرت بشن اما نه به اندازه ای که قدرت سیاسی و نظامی برتر آمریکا رو زیر سوال ببرن و به نوعی همون تقسیم قدرت استعماری بینشون شکل بگیره. اما بنا به دلایلی که در بالا در مورد تفکرات حاکم بر ایران عرض کردم این روش در مورد چین و روسیه باعث شکست اونها شده و اگر خوب دقت کنید می بینید که فرهنگ امریکایی نوع و استایل زندگی اون و حتی روابط سیاسی و اقتصادی تعریفی امریکا در بدنه این کشورها نفوذ کرده و دیگه نمی تونن به شکلی جدی با امریکا مقابله کنن و باید فکر اینکه روزی برتر از امریکا بشن رو از سر بدر کنن کما اینکه می بینیم عملا در برابر قدرت سیاسی نظامی آمریکا فارغ از تمام ژست های سیاسی ودیپلماتیک و تاکتیک های عقب نشینی امریکا عملا قدرت خاصی ندارن و اگر اراده امریکا بر کاری باشه کسی توان مقابله نداره.و حتی مثل شوروی سابق هم نیستن که مثلا در یک مناقشه توان دفاع از طرف مقابل امریکا رو داشته باشن و همیشه منفع هستن. ولی این روش به این دلیل که هدف ایران عملا فراتر از گرفتن قدرت استعماری هست و تفکرات خاص ایدئولوژیکش که دربالا اشاره شد فعلا راه به جایی نبرده چون ایران خواستار قدرت به اون معنایی نیست که اونها باهاش معامله ای صورت بدن. اتفاقا در خود متن به صراحت به معامله اشاره می کنه که این روش در نهایت هدفش معامله هست برای کنار اومدن با کشور مقابل البته در خفا نه در جلوس چشم همه دنیا. بهتر و خودمانی تر بگم این روش مثل روش گنده لات های قدیم هست که هر وقت لات جدیدی به وجود می اومد یا اونها رو شکست میدادن و نابود می کردن یا اونها رونوچه خودشون می کردن(یعنی شکست قدرت جدید)و یا باروشی خاص حالت جمود یعنی عدم برخورد و رویارویی رو در پیش می گرفتن مثلا هر کدوم حوزه خودشون رو داشتن و دخالتی نمی کردن و یا اینکه نهایتا در ظاهر با هم تقابل می کردن ولی در خفا با هم معامله ای می کردن و محله رو تقسیممی کردن بین خودشون. و یا اینکه لات جدید لات قدیمی رو از بین می برد و جاش رو می گرفت. ۱۱-کاربر ۹کا ام اسرائیل شاخصه ها و توان اجرای این استراتژی رو نداره مگر در کنار امریکا و به عنوان موجودیتی از اون وبخشی از ماجرا حداقل روابط حاکم بر دنیا این رو داره به ما نشون میده .چراکه یکی از شاخصه های این روش این هست که خود عامل اون باید قدرتی واقعی باشه یعنی از لحاظ اقتصادی نظامی سیاسی و حتی جمعیتی و.... قدرتی باشه که اسرائیل بخشی از این نیازها رو نداره مثلا اسرائیل هیچ وقت در دنیا این قدرت رو نداره که مثلا با تهدید و یا فرستادن ناوهاش حکومتی رو ساقط ویا به کشوری شرایط بد اقتصادی وسیاسی و فرهنگی اعمال کنه(البته باز تاکید می کنم در صورتی که تمام تعاملات دنیا رو بر همین ظاهری که جریان داره ببینیم ولی شوهاد و اشاره ای غیر مستقیم امام خامنه ای در همین سخنرانی چند فته پیش نشون میده ورای این ظاهر سیستم هدایتی در دنیا واحد هست و دیکپارچه و هر اتفاقی تکه ای از پازل بزرگتر هست من خودم به این موضوع اعتقاد دارم).و در بالا هم اشاره کردم جنگ داخلی و اختلافات و جنگ نرم و... مکمل و در کنار و موازات این استراتژی هستن نه بخشی جدا یا استراتژی جدا بلکه استراتژی ممکنه در دل استرتژی جنگ محدود باشن. ۱۲-اما سخن آخر رو با مقاله دوم هنری خان تمام کنم.من فکر می کنم برداشت این فرد از داخل ایران و اوضاع آینده اون اشتباه هست و خلاف اونی که اعتقاد داره در ایران داره اصلاخاتی شکل می گیره و یا در آینده اتفاق خاصی می افته در واقع اتفاق داره می افته ولی نه اونی که اونها انتظار دارن بلکه نوعی از تفکر و موج جدید ایدئولوژی داره شکل می گیره که من فکر می کنم فارغ از بحث نظامی و سیاسی و حتی سایبری و اطلاعاتی و اقتصادی در آینده ایران رودر موضع مهاجم فرهنگی در بعد روانی تبلیغاتی و ایدئولوژی قرار میده و معلوم نیست این دفعه آمریکا مثل همیشه تاریخ چند صد سالش که مهاجم بوده بتونه دوام بیاره. ببخشین زیاد نوشتم صرفا به دلیل درخواست برادرم واریور عزیز بود.امیدوارم سرافکندش نکرده باشم با این مهملات و دری وری ها.
  22. 1 پسندیده شده
    1- فرق این استراتژی ، با استراتژی هویج و چماق چیست؟ در این مطلب فکر کنم چماق = تهدید و استفاده از نیروی نظامی است چه هستهه ای و چه غیر هسته ای هویج = فرصتی برای شروع مذاکره 2- فکر کنم این سیاست تا 4 سال پیش در مورد ایران اجرا می شد ولی به علت ابن استراتژی کنار گذاشته شد؟ آیا فکر می کنید ایران به این استراتژی تمایل دارد؟ 3- به نظر من از چهار سال پیش تا کنون استراتژی ای که در مورد ایران پیگری شده است "بگذار مسلمان با مسلمان بجنگد" است. و از دید آمریکایی ها عبارت مسلمان در این استراتژی به معنی تمامی شیعه ها ، سنی ها ، یهایی ها ، وهابی ها ، مسلمان زاده ها (بی دین ها) ، مجاهدین خلق . مسلمانان اسمی است. اگر فکر می کنید استراتژی "بگذار مسلمان با مسلمان بجنگد" اجرا نمی شود و همین استراتژی جنگ محدود اجرا می شود. دلایل خود را بیاورید.
  23. 1 پسندیده شده
    و میگوید قبل از هر چیز ، قادعده ای انکار ناپذیر وجود دارد بیدن صورت که هر جنگ معمولی که میان دو دولت صاحب سلاح هسته ای رخ دهد ممکن است تبدیل به یک جنگ هسته ای ود . این بدان معناست که هر جنگ معمولی زیر چتر جنگ هسته ا صورت میگیرد و تا وقتی چنین است باید برای احتراز از آن اماده شده . در اینجا دو مکتب هست : که یکی خواهان به کار بردن سلاح هسته ای در جنگ محدود است و دیگری خواستار اکتفا به سلاح های معمولی در چنین جنگی است . طرفداران بکار گیری سلاح هسته ای در جنگ محدود میگویند : شک نیست که اتحاد شوروی از نظر نیروی انسانی بر غرب تفوق دارد و غرب برای مقابله با این تفوق چاره ای ندارد جز توسل به برتری تکنولوژیک خویش یا به استفاده از سلاح هسته ای . چون استفاده از این گونه سلاح نیروهای دشمن را مجبور به انتشار و پخش شدن میکند و بدین ترتیب دشمن قادر نخواهد بود نیروهایش را برای شکافتن خط جبهه متمرکز کند .به کار رفتن سلاح هسته ای در میدان رزم طبعا تاکتیکهایی را که در جنگ جهانی دوم بکار میرفته تغییر خواهد داد ، زیرا منطقه عملیاتی را بکلی نابود میکند و مجبور میسازد که واحد ها کوچکتر شوند . چه ، دیگر نیازی به قدرت آتش واحدهای بزرگ نیست و اگر نیروهای مهاجم متمرکز شوند ، توسط نیروی هسته ای دشمن نابود خواهند گشت . به جای تمرکز آتش پرحجم ، احتیاج به سرعت حرکت نیرو و ساده تر شدن شئوون اداری و تدارکاتی آن است . بدین جهات ، تکیه اساسی بر روی نیروهای کوچک پرتحرک خودکفا خواهد بود ، امر که نسبت تلفات و خسارات راحتی از آنچه در جنگ جهانی دوم و زمان سلاحهای معمولی بود پایینتر خواهد اورد . استراتژی هسته ای این خصوصیات را دارد : 1- حتمی بودن پراکندگی نیرو سبب میشود که میان مقتضیات پیروزی و مقتضیات گرفتن زمین جدایی افتد . نیرو ها در چنین جنگی در واحد های کوچکتر دارای سرعت بیشتری هستند ، حال آنکه گرفتن زمین بویژه در مناطق حیاتی نیاز به تجمعات بزرگتری دارد . 2 - جنگ هسته ای همه محاسبه های دشمن را بر هم میزند ف زیرا جنگی است که دشمن عادت به آن و تجربه ای از آن ندارد و اطلاعاتش درباره آن منحصر حقایق نظری است . 3 - سبب میشود تسلطی کهwww.military.ir شوروی بر اقمارش دارد متزلزل و سست شود ، زیرا ناچار خواهد شد از نیروهای اشغالگر خویش در این کشور ها بکاهد ودین ترتیب بدل شوند به میدان جنگهای چریکی میان مردم آنها با اشغالگران روس ، و مشکلات سیاسی بوجود آید که به عنوان یک نیروی بازدارنده عمل کند . 4 - محروم ساختن خویش از سلاح های هسته ای به معنای محرومیت ما از بهره گیر از تفوق تکنولوژِی و صنعتی ماست. 5 - حال که دشمن دارای سلاح هسته ای ،باید ما هم نیروهای رزمی خویش مجهز به سلاح هسته ای کنیم . این بهتر از این است که یک نیروی رزمی مجهز به سلاح های معمولی داشته باشیم با یک نیروی هسته ای بازدارنده کاملا مصون . این حالت باز هم بار مسئولیت ما را سنیگن میسازد و هم نیروی انسای زیادی را به هدر میدهد . طرفداران اکتفا به سلاح های معمولی در جنگ محدود میگویند : به کار بردن سلاح هسته ای با طبیعت محدود سازگار نیست . زیرا اگر محدود نگاه داشتن جنگ معمولی کار دشواری باشد ، دیگر با بکاربردن سلاح هسته ای چه وظعی خواهد یافت ؟ اگر سیطره بر جنگ محدود هسته ای امری بنهایت دشوار باشد ، باز تلفات و زیان های آن سخت هنگفت است . نیروهای کوچک مجهز به سلاح هسته ای - هر حجمی داشته باشند در معرض شکست خوردن و انهدام از نیروهای معمولی خواهند بود . وانگهی ، چه کسی ادعا تواند کرد که سلاح هسته ای جایگزین نیروی انسانی است ؟واقعیت عکس این را ثابت میکند . چه ، از آنجه که تلفات یک جنگ هسته ای سرسام آور است ، به عکس آنچه که تصور میکنند ، احتیاج به نیروی انسانی بزرگتری دارد . حتی به کار رفتن سلاح هسته ای به دولتهای عقب مانده نسبت به دولتهای صنعتی امتیازی میدهد و آن اینکه اگر دولت اعقب مانده ای ضربات خود را بر مراکز صنعتی ان وارد آورد ، تلفات و خسارات بیشتری میتواند بزند. اگر نشود در جنگ های محدود سلاح هسته ای بکار برد ، وظیفه ایالات متحده آمریکاست که سیاست دفاع خود را تبدیل به سیاست تهاجمی کند تا بتواند از امتیازی که سلاح های هسته ای به مهاجم میدهد استفاده ببرد . طرفداران این مکتب در محاسن استراتژی پیشنهادی خود چنین میگویند : 1 - فرصت بیشتر و بهتری برای محدود ساختن جنگ میدهد . 2 - تفوق صنعتی اسالات متحده آمریکا را به بهترین وجه مورد استفاده قرار میدهد . 3 - کندی عملیات در جنگ معمولی برای یافتن راه حلهای سیاسی فرصت کافی میدهد . 4 - دفاع با سلاح های معمولی بهترین وسیله و روش مقاومت در برابر نیروی اشغالگر است . 5 - وقتی سیاست ایالات متحده آمریکا دفاعی باشد ، اعلان جنگ هسته ای به اتحاد شوروی واگذار میشودو این امنیت ملی را کاملا به خطر می اندازد . کسینجر نظریات این دو مکتب را مورد بحث و تحلیل قرار داده میگوید : این هر دو فقط توجهات اخلاقی طرفین جنگ را بیان میدارند و از جنبه عملی آن غافلند . اینها که میپندارند به کار نبردن سلاح هسته ای پشت پا زدن به پیشرفت است همانقدر مبالغه میکنند که آنها که میپندارند فکر جنگ هسته ای ا به مغز راه دادن پشت پا زدن به اخلاق است . هر دو طرز تفکر این حقیقت را نادیده میگیرند که مساله آنقدر ها که مربوط به حجم هدف کشمکش است ارتباط با نوع اسلحه مرد استفاده ندارد . هر چند این دو طرز تفکر تا حدی حق دارند ولی باید توجه داشته باشیم که اگر به انهدام بیش از اندازه بها بدهیم ، به هنگام اجرا در اراده ما اثر خواهد گذاشت .حال آنکه اگر به یک استراتژی معتدل برای اداره جنگ بیش از اندازه بها بدهیم شاید آنقدر خطرش را کم جلوه بدهد که باعث وقوع آن بشود . از این رو باید تهدید به بازدارندگی به اندازه ای معتدل باشد که تحمل کیفرش برای دشمن ممکن نباشد . راه حلی که باعث میشود شک و تردید دشمن در مورد ماهیت درگیری و برخورد زیاد احتمال وقوع تجاوز را کم میکند. ادامه دارد .... ــــــــــــــــــــــــ
  24. 1 پسندیده شده
    اين سوالات رو بايد تا خوندن تمام مطلب نگه داريد . اما اينطور كه هنري تمام جوانب رو ميخواسته بررسي كنه و راه حل پيشنهاد بده بايد بگم كه راه ديگري غير از چنين استراتژي اي در تقابل با ايران پيش روي آمريكا نيست و در زمان جنگ هم شاهد اون بوديم ! .. منتها اين نظريات روز به روز در حال پيشرفته عيب يابي و تكامل هستند و نميشه بر تمامي اركان اين استراتژي بعنوان سياست نظامي آمريكا استوار ماند اما ميتونه عمده رفتار اون رو تعبير كنه . چيزي كه اين استراتژي بيان ميكند يك جنگ اقتصادي و حساب شده با ضرر و منفعت مشخص است كه پيش از جنگ بايد محاسبه گردد ! و همين يكي از عمده ايرادات بكارگيري اين استراتژي در برابر ايران هست و همونطور كه شاهديم دستگاه سياست خارجي آمريكا ناتوان از براه انداختن جنگ محدود مدتهاست رو به تحريم و بازي با ايران آورده . هر از چندگاهي هم شاهديم كه افرادي مانند اوباما و جديدا ران پاول و خيلي از سياستمداران بازنشسته از سياست بر اساس همين استراتژي دم از ارتباط با ايران ميزنند و ... بهتره بگم اين استراتژي در جنگ نه بصورت جنگ سخت بلكه جنگ نرم بين ايران و آمريكا در جنگ هست . در ادامه نظرات اين فرد در مورد مقابله با ايران هم هست كه اگر عمري باقي بود خواهم اورد . <
  25. 1 پسندیده شده
    کسینجر آنگاه مساله بسیار مهمی را مطرح میسازد به این شکل : چون در سایه استراتژی جنگ محدود دشمن در مقایسه با جنگ گسترده در سایه خطر کمتری قرار میگیرد ، همین امر او را به اقدام به تجاو تشویق میکند . و میگوید این قابل بحث است . برای دفع این شبه و رفع این احتمال باید استراتژی جنگ محدود را بدقت بفهمیم و بدانیم که این هدف را تعقیب میکند . الف – تقویت بازدارندگی به پایه ای که اصلا وقوع تجاوزی را مانع شود . ب- در صورت شکست بازدارندگی در ایفای نقشش ، راه را به روی یک تسویه حساب مسالمت آمیز میگشاید ، پیش از آنکه نیروهای بازدارندگی عملا مداخله کنند و جنگی پیش آید . بدترین سیاستی که ممکن است پیش گرفته میتواند از از درک طبیعت جنگ محدود بوسیله افکار رایج بوجود آید. شک نیست که در سایه جنگ محدود هر یک از طرفین توانایی فنی و عملی توسعه و تصاعد بخشیدن به آن را دارد ولی ترس از چنین کاری است که سبب مقید ماند آن میشود . وانگهی ، جنگ محدود بر این پایه استوار است که مصالحه و معامله ای را صورت دهد که قبلا حساب و پیش بینی شده و از حدود معینی هم تجاوز نمیکند . علاقه یکی از طرفین به حدود کردن جنگ بیفایده است مگر اینکه در برابر ، طرف هم علاقه ی مشابه ای به همین کار داشته باشد . بنابراین ، عملی ساختن یک جنگ محدود مستلزم تمایل دو طرفه است . اگر طرفین مایل به چنین محدودیتی نباشند جنگ محدود و هدفش منتفی خواهد بود . هر قدر بکوشیم تا حجم نیروهایی که به جنگ محدود اختصاص داده ایم بیفزاییم ، دشمن همانقدر بر کوشش نظیر ان خواهد افزود . هر قدر حجم برخوردی که برای رسیدن به پیروزی لازم است بزرگتر شود و به جنگ گسترده نزدیکتر گردد ،همان قدر تمایل به کاهش آثار تجاوز آن بیشتر خواهد شد . بدین سان ، افزایش نیروی بازدارندگ ی به صورت یکی از ضروریتهای جنگ محدود در می آید . ترس از خطر گسترش جنگ سبب محدودیت طول جنگ میشود .اگر یکی از طرفین مایل به یک جنگ گسترده باشند ، احمقانه خواهد بود اگر به این شکل جنگ محدود و محلی شروع کنند ف زیرا شروع جنگ محلی و محدود به معنای هشداری است به طرف مقابل برای تفهیم این مطلب که مایل به عدم تصاعد ان است . تجربه نشان داده است که معمولا هر دو طرف آماده اند تا گذشتهایی بکنند که پاره ای از منظورهای طرفین را براورده می سازد . علی رغم همه اینها ، خطر تصاعد یافتن جنگ محدود و تبدیل آن به یک جنگ گسترده تا وقتی که هر یک از طرفین به اهداف و منظورهای طرف دیگر پی نبرده است وجود دارد . لازم این تفاهم آن است که وسیله ارتباطی برای تماس دایمی ان دو وجود داشته باشد .بالاتر از این باید تمایل مشترکی به همکاری داشته باشند . بدون چنین تمایل و علاقه مشترکی ، نمیشود تضمین کرد که جنگ در چهارچوبه محدودش ادامه پیدا کند .همچنین باید با جنگ محدود بعنوان بک مشکل استراتژیک برخورد نکرد بلکه آن را فرصتی تلقی کرد برای شروع مذاکره . با این تلقی ، جنگ محدود یک اقدام بسیار خوب است برای پرهیز از یک تصادم گسترده . اگر ما در یک جنگ محدود وارد شدیم ، بایستی آماده مذاکره باشیم تا به راه حلی برسیم ، و دیگر شعار مشهور را رها کنیم که میگوید (( باید به پیروزی نهایی رسید !)) در خوشبینی نباید تا بدانچا پیش رویم که بپنداریم جنگ محدود حلال همه مشکلات است و طور خودکار به صلح می انجامد . ارزیابی ما از جنگ محدود باید این باشد که احتمال فرصت گریز از مصایب و بلاهای مهلک را میدهد ، و بازدارندگی را به شیوه ای معتدل به تحقق میراسند . اگر هم چنین توفیقی نیافت ، یک فرصت اضافی به طرفین میدهد تا از افتاده به پرتگاه مهلکه دور شوند . بنابر این جنگ محدود گزینشی عاقلانه است از دیگر راه حلها ، گزینشی که صلح را برقرار نمیسازد اما راهی است میان انتحاری که بصورت جنگ گسترده است و تسلیمی که مترتب بر عدم امکان انجام ان است .و مستلزم مهارت روانی و سیاسی و نظامی است و همین ان را در هنگام اجرا وعمل ، سیاستی بسیار پیچیده کرده است . اما چاره ای جز پیروی ان نداریم . کسینجر تصور خویش را از جنگ محدود بر هشت اصل نهاده است : 1 – جنگ محدود جانشین (( واکنش گسترده )) نیست بلکه مکمل آن است ، بدین سان که داشتن توانایی بر واکنش گسترده مانع توسعه دایره جنگ میشود . 2 – جنگ محدود نباید بیش از حد لازم محدود باشد ، چنانکه در جنگ با کره به اشتباه چنین شد . 3 – جنگ محدود غیر هسته ای علیه دولتهای غیر هسته ای ا برای کمک به یکی از طرفین یک جنگ خانگی علیه طرف دیگر بکار رود . در چنین جنگی هیچ گونه مشکلی بوجود نمی آید . مشکلات در اداره جنگ هسته ای محدود علیه یک دولت هسته ای است یا دولت بزرگی که نیروی انسانی و جمعیت بسیار عظیمی دارد که نمیتوان در یک جنگ هسته ای مغلوب و مقهورش ساخت . 4 – اگر در یک جنگ محدود قرار است سلاحهای هسته ای بکار رود ، باید خیلی زود و در ابتدا بکار رود . 5 – بازدارندگی و منع دشمن از تجاوز مستلزم این است که یک سلسله توانایی ها با درجات متسلسلی از تاثیر در اختیار باشد به موازات ستیزه جویی ها ی گوناگونه که شوروی میکند ، به این شرط که این توانایی ها در درجه ای باشد که شوروی نتواند با آن مقابله کند مگر با دست زدن به یک جنگ گسترده . در همین حال ، باید او را از طریق توقفی که به لحاظ نیروی بازدارندگی داریم بر او مانع شویم . 6 – جنگ محدود نه تنها مستلزم وجود توانایی نظامی با درجات و مراتب متسلسل و کارساز است بلکه احتیاج به چنان دیپلماسی ای دارد که نگذارد طرف به این پندار کشانده شود که جنگ محدود جاری مقدمه ای است که برای یک جنگ علنی گسترده . ضمن اینکه باید بدانیم بدون اینکه بتوانیم هر گونه شک و تردیدی را درباره توانایی و آمادگی خویش برای ورود به جنگ گسترده آشکار ازذهن دشمن بزداییم نخواهیم توانست استراتژی جنگ محدود را بکار بندیم و بر میدان کشمکش خویش با خصم تحمیل کنیم . 7 – به همین جهت ، جنگ محدود را باید به این طریقه انجام دهیم که به طور متناوب مقادیر درجه بندی شده ای از نیروی انهدامی را بکار بریم و در خلال ان فترتهایی را برای نفس کشیدن پدید آوریم تا دشمن فرصت تماس سیاسی پیدا کند . زیرا غرض از چنین جنگی وارد آوردن ضربات پیاپی بای شکستن اراده دشمن نیست بلکه بعکس ، بایستی تکامل عملیات نظامی به گونه ای صورت گیر که در جنگ مرحله اتفاق افتد و مجال برای ارزیابی به دشمن بدهد تا پیش از شروع مرحله بعدی بتواند سود و زیانهای ادامه www.Military.ir جنگ و انجام مذاکره و معامله را بدقت بسنجد و تصمیم خویش را به یکی از ان دو بگیرد . در صورتی که دشمن به طرز مناسبی تجدید به محاسبه نکند اماده میشود تا ضربه خشن تر و سختتری را تحمل کند ، مطابق همان جدول درجه بندی بکارگیری نیرو لازم است هر سطح از نیروی دشمن با سطحی از نیروی معادل آن یا کمی بیشتر آز آن مقابله شود . اما در صورتی که نیروهای معمول (غیر اتمی) ما و دشمن هم سطح و متعادل بود ، جز با بکارگیری سلاح های هسته ای به شکل محدود نخواهیم توانست توازن نیروها را به سود خویش تغییر دهیم . 8 – ناچاریم راههای تماسی با دشمن باز کنیم و این تماس ها را حفظ نماییم نه تنها بر اینکه او را از نیات خویش آگاه سازیم بلکه برای اینکه استراتژی عمومی خویش را به او بفهمانیم تا در جریان تصاعد و تکامل عملیات رزمی و مذاکره که هر بار دومی از پی اولی می اید امر بر او واضح باشد . برای اینکه جنگ محدوده ما را به همان فایده و نتیجه ای که دلخواه ماست برساند سه چیز ضرورت دارد : الف – توانایی نیروی که جنگ محدود اختصاص یافته بر جلوگیری دشمن از اقدام به تجاوز به قصد برقراری یک وضع تازه ب- توانایی نیرویی که به یک جنگ محدود اختصاص یافته است بر قانع ساختن دشمن به این حقیقت که که در جنگ محدود جاری گرچه خطر گسترش هست ولی مقدمه ان نیست . ج - سیر پابپای جنگ محدود با یک دیپلماسی ماهرانه بر این پایه که پاسخ منحصر به فرد تجاوز یک جنگ گسترده نیست بلکه منظور این است که مذاکره برای معامله صورت گیر و کار به تسلیم بدون قید و شرط نکشد . از این رو ، در این استراتژی – استراتژی جنگ محدود – تکیه کلی بر عوامل جنگی محض زدن خطاست، زیرا هر درگیری ممکن است به تدریح دامنه پیدا کند و شعله ای افروخته گردد . لازم است دیپلماسی از فترت های آتش بس در جهت رسیدن به راه مصالحه و معامله ای استفاده کند . کسینجرسپس مساله دیگری را مطرح میسازد : که آیا جنگ محدود یک جنگ هسته ای است یا یک جنگ معمولی ! ادامه دارد ...