برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 6 اسفند 1398 در همه مناطق
-
4 پسندیده شدهدر مورد موشک لبیک یک (هدایت پذیر کردن راکت نازعات) راکت هدایت شونده لبیک-۱ را اگر خاطرتان باشد در تصاویر رونمایی آن دستگاه تست GPSوگلوناس دیده میشود. مسئله این است که جی پی اس و گلوناس در حالت غیر نظامی که در دسترس عموم است ... در ارتفاع بیش از ۱۸ کیلومتر و سرعت ۵۱۵متتر بر ثانیه غیر فعال میشود از طرف دیگر راکت در سطح لبیک۱ با توجه برد که دارد احتمالا سرعتی در حدود ۲ ماخ داشته باشد که خارج از دسترس gps و glonass است اما سوال اینجا است که چگونه توانسته اند این مشکل را حل کنند؟ جواب سوال فوق راز نقطه زنی تسلیحات ایرانی است. اما اگر فرضیه سوال یعنی استفاده از gps و گلوناس غیر نظامی اشتباه باشد یعنی از نمونه نظامی آنها استفاده شده باشد مسئله دسترسی به کد های دسترسی به این سامانه مطرح است،کد هایی که در عمل نقش کلید را ایفا میکنند و بصورت متوام تغییر میکنند. اطلاعات خیلی زیادی از نحوه کاکرد عملیاتی جی پی اس نظامی در دسترس نیست یعنی اینکه کد های دسترسی به چه شکل به گیرنده gps انتقال پیدا میکنند تا سلاح ها عملیاتی شوند سوال دیگر نحوه انتقال این کد ها به متحدان ایالات متحده است که از تسلیحات هدایت شونده امریکایی استفاده میکنند؟ بنظر میرسد محدودیت سرعت و ارتفاع جی پی اس غیر نظامی بر روی گیرنده ها ایجاد میشود و اگر گیرنده را خودمان بسازیم این محدپدیت برداشته میشود. شخصی بنام اندرو هُلم آموزش ساخت گیرنده جی پی اس را با جزییات کامل منتشر کرده است. http://www.aholme.co.uk/GPS/Main.htm خوب بنظرم مسئله حل شد یعنی برای نقطه زنی از گیرنده ها تولید داخل جی پی اس و گلوناس غیر نظامی استفاده شده اگر جی پی اس غیر نظامی به هر دلیلی غیر فعال بشه گلوناس جایگزین شده و اگر آن هم نباشد LPS استفاده خواهد شد. استفاده از ژیروسکوپ و شتاب سنج ها دقیق هم میتواند به تنهایی به سلاح هایی که زمان رسیدن به هدف کوتاه تری دارند مورد استفاده قرار بگیرد(مانند موشک های بالستیک کوتاه برد و میانبرد) و دقت قابل قبولی ارائه کند. --------------------------------- ۱)یکی از موارد جالب در راکت لبیک-۱ نزاجا استفاده از کانارد Bowtie است و جالب تر اینکه پروفیل این کانارد در ریشه بصورت گوه ای است و در انتها گرد میشود. ۲)به هندسه کانارد دقت کنید مشخصا از ریشه کانارد تا انتهای آن پروفیل از حالت گوه ای خارج میشود و لبه حمله آن پخ میشود. ۳)قبل از هرچیزی به صحبت های یوزی رابین در مورد این راکت قابل توجه, میگه که این نوع کانارد ها برای اولین بار در راکت های ایرانی و حتی نمونه های خارجی استفاده شده و نشون دهنده اینکه ایرانی ها بصورت خود اتکا توانایی طراحی دارن و احتمالا هدف افزایش مانور بوده. https://www.timesofisrael.com/iran-unveils-kit-to-convert-artillery-rockets-into-guided-missiles/ ۴)اینبار با استفاده از انسیس فلوئنت یک تحلیل CFD دوبعدی تقارن محوری انجام دادم از مش تطبیقی هم برای ریز کردن شبکه در نقاطی که تغییرات فشار زیاد است استفاده کردم. سرعت پنج ماخ و شرایط هوا در ارتفاع ۲۰ کیلومتر را به عنوان شرایط مرزی در نظر گرفتم. ۵)بر روی تصویر کانتور عدد ماخ محل و شکل تقریبی کانارد را رسم کردم همینطور که مشاهده میکند عدد ماخ در ریشه کانارد کمتر از انتهای آن است . ۶)خب حالا چرا طراحان این کیت هدایت کانارد Bowtie رو انتخاب کردن؟ در کتاب Tactical Missile Designگفته شده که این نوع کانارد سطح مقطع راداری کمتری داره و نیاز به تغییر زاویه کمتری برای اعمال کنترل داره(استفاده از اکچواتور های ساده تر) پس میتوان گفت دلیل پخ شدن پروفیل کانارد در انتهای آن جدا کردن شوک از کانارد و کاهش انتقال حرارت است. پ .ن https://ir.sputniknews.com/politics/201911035423819-نشنال-اینترست-ایران-صاحب-سامانه-موشکی-بی-نظیر/ ناشنال اینترست اطلاع داد که ایران به تازگی از سامانه ای رونمایی کرده است که موشک های زمین به زمین غیر هدایت شونده را به موشک های نقطه زن تبدیل می کند. به گزارش اسپوتنیک، مایکل پک در ناشنال اینترست در این خصوص نوشت. سامانه «لبیک» به واحدهای نقطه زن راکتهای جامد فاتح ۱۱۰ شباهت دارد، اگرچه سطوح کنترل مثلثی آن وارونه شده اند. این کیت هدایت کننده بین موتور راکت و کلاهک متصل میشود تا بتواند پرتابه را به سمت هدف خود هدایت نماید. هفته نامه دفاعی جین طبق تصاویر رژه نظامی ایران در اوایل این ماه چنین تحلیلی ارائه کرد: «سامانه لبیک شبیه به واحدهای نقطه زن راکتهای جامد فاتح ۱۱۰ به نظر میرسد، اگرچه سطوح کنترل مثلثی آن وارونه شده اند. این کیت هدایت کننده بین موتور راکت و کلاهک متصل میشود تا بتواند پرتابه را به سمت هدف خود هدایت کند. علاوه بر این، به نظر میرسد که میتوان از این سامانه برای شلیک راکتهای توپخانهای زلزال نیز استفاده کرد». بسیاری از کارشناسان نظامی اسرائیل از این خبر ابراز نگرانی کرده اند. آنها اشاره میکنند که گروه نیابتی ایران یعنی حزب الله حدود ۱۵۰ هزار راکت در زرادخانه خود ذخیره کرده است. در حال حاضر بیشتر این راکتها تسلیحات معمولی غیر هدایت شونده هستند. یوزی رابین، کارشناس مسائل دفاعی در مصاحبه با روزنامه تایمز اسرائیل بیان داشت: «البته ایرانیها در طول سالهای گذشته در حال کار بر روی این نوع سامانهها بوده اند و این موضوع برای ما غافل گیر کننده نیست. پیش از این ایران کیتهای هدایت شونده برای خانواده موشکهای فاتح ۱۱۰ را تولید کرده بود». وی افزود: «اما بدون تردید آیرودینامیک بالههای این سامانه جدید به نظر میرسد و نمونه آن در ایران یا کشورهای دیگر مشاهده نشده است. به عبارت دیگر، ایرانیها به جای کپی کردن سیستمهای خارجی اقدام به طراحی یک سامانه جدید کرده اند و این موضوع نشانه افزایش اعتماد به نفس آنها است. هدف از طراحی آیرودینامیک جدید افزایش قابلیت مانور راکتهای ارتقا یافته است» اگر ایران موفق شود یک راکت غیر هدایت شونده را به یک موشک نقطه زن مبدل سازد آنوقت سطح کارایی راکت به مقدار قابل توجهی افزایش می یابد. ایران انواع مختلفی از سیستمهای راکت انداز دارد که براساس طراحیهای قدیمی شوروی سابق تولید شده اند. اما چرا اسرائیل نگران است؟ در صورتی که ایران سامانههای تبدیل راکتهای غیر هدایت شونده به موشکهای نقطه زن را در اختیار حزب الله قرار دهد، تمام نقاط استراتژیک اسرائیل از جمله پالایشگاه ها، پایگاههای نظامی و نیروگاههای برق در تیر رس نیروهای حزب الله قرار میگیرند. twitter.com/FieldMarshalPSO
-
3 پسندیده شدهپوتین و تسلیحات تغییر دهنده جریان بازی فرضیه : جنگ افزارهای هایپرسونیک سُرشی باسرعت بیش از 20 ماخ مسلح به سرجنگی حرارتی / هسته ای جدید روسی ، به تقریب هیچ سد دفاعی را در برابر خود نخواهند داشت . در ابتدای ماه مارس 2018 ، ولادیمیر پوتین بر خلاف رویه معمول معرفی تسلیحات جدید در روسیه ، شخصا" در مراسم معرفی یک جنگ افزار جدید هایپرسونیک سُرشی شرکت نمود و به گفته وی ، ورود این سلاح به سازمان رزمی ارتش روسیه ، انقلابی را در قابلیتهای رزمی این کشور ، در دوسطح تاکتیکی و راهبردی ، ایجاد خواهد نمود . این سلاح جدید که "آوانگارد" (پیشرو) نامیده شده بود ، از ابتدا در قالب یک سامانه تسلیحاتی راهبردی طراحی گردید که می بایست کلاهک جنگی حرارتی / هسته ای خود را با سرعتی فراصوت ، به هر نقطه از کره زمین ، حمل نماید . این کلاهک فراصوت که بر روی یک حامل با شناسه UR-100 قابل استفاده است ، پس از خروج از اتمسفر، قابلیت هدایت به سوی هدف با سرعتی نزدیک به 20 ماخ را خواهد داشت که ضمن اینکه رهگیری و انهدام آن را به تقریب به یک امر غیر ممکن تبدیل خواهد کرد ، پتانسیل استفاده از انرژی جنبشی در لحظه برخورد به هدف را بدان خواهد داد که صرفا" استفاده از این قابلیت ، میتواند حداقل موجبات انهدام چند بلوک شهری را فراهم کند . علاوه براین ، وجود ویژگی "سُرش " (glide) در این کلاهک ، ضمن آنکه مانورپذیری و طبعا" بقاء آن را افزایش میدهد ، برد افزون تری را بدان خواهد داده و این برای چندمگاتن سرجنگی حرارتی / هسته ای آوانگارد ، فرصتی را فراهم خواهد نمود تا هدف را بخوبی در تیررس خود قرار داده و منهدم نماید . رییس جمهوری روسیه ، در زمان رونمایی از این دستاورد نظامی جدید ، اعلام نمود که آوانگارد ، بدلیل دقت بسیار بالا ، به مانند یک شهاب سنگ و گلوله آتشین دقیق میتواند هر هدفی را در هر نقطه از جهان در بردی فرای تصورات موجود ، زیرآتش خود قرار دهد . درفوریه 2019 نیز ، پوتین مجددا" قابلیتهای این سلاح جدید را مورد تمجید قرارداد و ادعا نمود که آوانگارد ، یه یک سلاح تغییر دهنده جریان بازی تبدیل خواهد شد . درجریان مصاحبه ولادیمیر سونگورکین با رییس جمهور روسیه ، وی از پوتین سئوال نمود که " آقای رییس جمهور ، شما ،آوانگارد را با اولین ماهواره ارسال شده به فضا توسط انسان ، مقایسه کردید " آیا به نظر نمی رسد که این مقایسه ، بیش از حد مورد نیاز ، مبالغه آمیز است ؟؟ چرا که این دو تفاوت بسیاری با هم دارند ، به چه علت از این تحلیل استفاده کردید ؟؟ پویتن در پاسخ چنین گفت که :" این سیستم ، بدلیل تطبیق شرایط فعلی روسیه با وضعیت اتحاد شوروی در زمان ارسال اولین ماهواره ساخته دست بشر به فضا ، به منظور تلاشی برای حفظ امنیت ملی ، کاملا قابل مقایسه است . ارسال اولین ماهواره اتحاد شوروی به فضا ، در آن زمان ، معرف توانایی شوروی در تولید موشکهای بالستیک قاره پیما مسلح به کلاهکهای هسته ای و ارسال سیگنال به دشمن در وجود قابلیت انهدام اهداف مشخص در قلمرو وی ، محسوب میشد . درواقع ، این شلیک ، مقدمه برنامه تولید انبوه موشکهای بالستیک قاره پیما بود ، هرچند صنعت موشکی شوروی ، پیش ازاین ، مراحل توسعه خود را می گذراند ، اما جرقه اصلی این روند ، از همین رویداد زده شد و این به معنای تولد شاخه موشکهای بالستیک در ارتش سرخ بود . اما دوستان آمریکایی ما ، برای مقابله با این قابلیت ، توسعه سامانه های دفاع ضد بالستیک خود را در پیش گرفتند ، در نتیجه ، ما مجبور بودیم تا یک پاسخ نامتقارن ، کافی و جدی را ارائه کنیم ، اما این پاسخ دقیقا چه ماهیتی داشت ؟ بطور طبیعی ، طراحی مفهومی و سپس تولید سامانه آوانگارد ، پاسخ روسیه به سامانه دفاع ضد بالستیک بلوک غرب بود . حامل سُرشی با سرعت 20 ماخ در داخل لایه های جو به بسوی هدف حرکت میکند که تصور این فرآیند در گذشته بسیار مشکل بود . در نتیجه ، بلحاظ ایجاد پتانسیل دفاعی ، معرفی آوانگارد ، بطور دقیق معادل ارسال نخستین ماهواره به فضا و به برجستگی آن خواهد بود . به همین دلیل است که ما امروز درباره یک سلاح راهبردی بالستیک صحبت می کنیم . حال سئوال اینجاست که حامل کلاهک ، یک حامل جدید است ؟؟ پاسخ بطور قطع مثبت خواهد بود ، چرا که حامل مورد نظر ، یک پیشرفت مطلق در حوزه های فناوری و مواد بحساب می آید . براساس اطلاعات موجود ، بخش های قابل توجهی ازاین موشک در زمان شلیک بسوی هدف ، تا 3000 درجه سانتی گراد ، گرم خواهد شد ،آیا پیش ازاین ، چنین فناوری برای موشکهای بالستیک ، قابل تصور بود ؟ در مقایسه، سطح خورشید ، تا 6000 درجه حرارت تولید میکند و وقتی ما از حرارت 3000 درجه ای صحبت می کنیم ، قطعا" موشک مد نظر ، پوششی نظیر لایه محافظ بستنی شکلاتی دربر ندارد . فناوری روسی ، بدنه موشک با لایه ای از پلاسما قابل پوشش داده ، بطوری که در زمان شلیک ، حرارت بخش بیرونی به 1900 تا2000درجه می رسد و در همان زمان، قابلیت کنترل موشک برای اپراتور وجود دارد . در آخرین تست این موشک ، کاربر از عبارت " پیام تایید شد" استفاده کرد که به معنای اصابت دقیق کلاهک به نقطه از قبل تعیین شده بود . در حال حاضر ، مدرسه مهندسی و علوم روسیه ، موفقیتهای قابل توجهی را در بخش دفاعی کسب کرده اند واین کاملا فوق العاده است . بنابراین ، مقایسه آن با پرتاب اسپوتنیک ، کاملا به جا و مناسب به نظر می رسد . پی نوشت : 1- متن یک سیگنال مشخص را در اختیار خواننده می گذارد ، کشوری که رشد و توسعه متوازن نظامی را در دستور کار خود قرار دهد ، می تواند در حوزه تبلیغات و جنگ روانی ، به اصطلاح نظامی ، "دور تک" را مرتب حفظ کرده و استمرار دهد ، و این جدا از جنبه سخت افزاری قضیه بشمارمی رود و این درس عبرت بزرگی برای ما است ، چرا که روسها صرف نظراز قابلیت نامتعارف آوانکارد ، حساب ویژه ای بر روی اینسلاح برای استفاده در صحنه های رزمی متعارف باز کردند . بن پایه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
-
3 پسندیده شدهسامانه توپخانه ای فوق برد بلند ارتش امریکا جدولی از برنامه بلند مدت آمریکا برای توسعه سامانه های برد بلند که در سال 2018منتشر شد. در این جدول زمانی برای به خدمت گرفتن سامانه توپخانه ای فوق برد بلند در نظر گرفته نشده است. در جدیدترین اخبار از امریکا تصاویر گرافیکی از سامانه توپخانه ای فوق برد بلند (SLRC- Strategic Long-Range Cannon ) ارتش امریکا منتشر شد. در سال 2018 ارتش آمریکا عنوان کرده بود که به دنبال ساخت سامانه ای توپخانه ای فوق برد بلند با برد 1000 مایل ( برد حدود 1609 کیلومتر ) است. اطلاعات در مورد این توپخانه هنوز ناشناخته است . اما در این پوستر جدید نوشته شده است که این سامانه توپخانه ای 8 خدمه خواهد داشت .هر آتشبار این سامانه توپخانه ای فوق برد بلند شامل 4 توپ به همراه تجیهیزات حمل و نقل است. این سامانه توپخانه ای قابلیت جابه جایی بوسیله تجهیزات هوایی و دریایی را نیز خواهد داشت. یکی از افسران ارتش امریکا در گذشته عنوان کرده بود این سامانه "بسیار بزرگ" اما متحرک خواهد بود. البته به نظر میرسد با توجه به اندازه بزرگ این توپ تحرک ان با محدودیت روبه رو باشد. با گسترش تهدیدات برد بلند مانند موشک های بالستیک و کروز علیه منافع امریکا اکنون ارتش امریکا به دنبال آن است با افزایش برد سامانه های توپخانه ای، راکتی و موشکی قدرت آفندی و پدافندی خود را در سطح بالایی نگه دارد. پوستری که جدیدا از سامانه برد بلند ارتش امریکا SLRC منتشر شئده است سامانه فوق برد بلند ارتش امریکا یادآور تسلیحاتی مانند توپخانه ریلی Schwerer Gustav المان نازی و توپ بابل صدام حسین است.
-
3 پسندیده شده۱)طرح Hypersonic Conventional Strike Weapon(HCSW) نیرو هوایی ایالات متحده برای ساخت یک سلاح هایپرسونیک با گلایدر هایپرسونیک کنار گذاشته شد. ۲) در حال حاظر نیرو هوایی ایالات متحده تمرکزش رو روی سلاح پروژه ARRW یا همون AGM-183گذاشته که یک موشک با سرجنگی گلایدر هایپر سونیک از نوع گوه ای. ۳)نیرو دریایی و نیرو زمینی ایالات متحده هم روی دو پروژه LRHW و IR-CPS کار میکنن که دارای یک سرجنگی گلایدر هایپرسونیک از نوع مخروطیه که شبیه به کلاهک های هدایت شونده موشک های بالستیک معمولیه اما مقداری توان لیفت و مانورشون بهبود پیدا کرد و درگ کمتری دارند. ۴)این تصویر بخوبی سلاح هایپرسونیک طرح LRHWنیرو زمینی ایالات متحده رو نشون میده و سرجنگی Common Hypersonic Glide Body براش در نظر گرفته شده. این سرجنگی قابلیت مانور و برد کمتری نسبت به نوع گوه ای دارند اما به دلیل اینکه ایده این طرح قدیمی است و کار تحقیقاتی زیادی ... انجام شده طراحی چنین سرجنگی ساده تر و ریسک پایین تری داره اما به خطرناکی سرجنگی گوه ای نیستند. تصویر سر جنگی گلایدر هایپرسونیک «آوانگارد »روسی. 5) پس نیرو هوای ایالات متحده طرح ARRW رو انتخاب کرد که دارای سرجنگی گوه ای مشابه تصویر زیر است: 6) به طراحی این دو ویورایدر بهینه شده برای سرعت ۱۶ ماخ و ارتفاع ۱۶۰هزار پا دقت کنید ، تصویر اول با فرض invisicid بودن جریان (غیر لزج)و تصویر دوم با فرض وجود لزجت در جریان است و بطور کلی طراحی تغییر کرده است. برگرفته از کتاب دینامیک گاز و ترمو دینامیک هایپرسونیک اندرسون. 7)این هم یک مثال دیگه برای ویو رایدر بهینه شده برای سرعت ۲۵ ماخ و ارتفاع ۲۳۰ هزار پا : 8) این تصویر هم به خوبی چالش طراحی گلایدر های هایپرسونیک گوه ایی (ویورایدر هم میگن) رو نشون میده دو تصویر بالا شکل بهینه برای حداقل درگ با شکل بیشترین نسبت لیفت به درگ مقایسه شده و پایین هم شکل بیهنه برای جریان اشفته و گذرا و لمینار مقایسه شده: twitter.com/FieldMarshalPSO
-
2 پسندیده شدهیکی از برنامه های که ارتش آمریكا به دنبال آن است برنامه ای با عنوان "افزایش برد توپخانه" می باشد. ارتش امریکا پیش بینی می کند در یک برنامه بلند مدت بتواند با دقت بالایی اهداف را در 100 کیلومتری و بعد از آن در 500 و1000 کیلومتر با کمک سامانه های توپخانه ای برد بلند منهدم کند. علاوه بر برد، افزایش سرعت پرتابه های سامانه های توپخانه ای نیز در دستور کار قرار دارد. به عنوان نمونه ساخت یک سامانه ی توپخانه ای متحرک مجهز به ریل گان با برد 160 کیلومتری که با کمک نیروی الکترومغناطیس پرتابه ها را با سرعت هایپرسونیک به سمت اهداف شلیک می کنند بسیار کشنده و مهلک خواهد بود. ویژگی دیگری که در نسل جدید سامانه های توپخانه ای مورد نظر ارتش آمریکا است علاوه بر هماهنگی این سامانه ها با دیده بان های سنتی مانند نیروهای پیاده نظام و یا وسایل نقلیه رزمی زمینی، توانایی هماهنگی با هواپیماهای بدون سرنشین و سرنشین دار مانند جنگنده اف -35 است. در مناطقی نبرد که اطلاعات از موقعیت نیروهای دشمن در دسترس نیست نیروی هوایی اطاعت حیاتی را در اختیار نیروهای توپخانه ای قرار دهد تا به شکل هدفمند نیروهای متحرک و یا ثابت دشمن بوسیله سامانه های توپخانه ای از میان برداشته شوند. بخشی از دیده بان های نسل بعدی توپخانه های برد بلند ارتش آمریکا را هواگردهای سرنشین دار و بدون سرنشین تشکیل میدهند. توسعه سامانه های توپخانه ای برد بلند موجب می شود عملکرد سیستم های توپخانه ای با حداکثر بازدهی خود در میدان نبرد عمل نماییند در نسل جدید سامانه های توپخانه ای مولفه های مانند برد، نرخ آتش، کشندگی، دقت و بقاپذیری افزایش خواهند یافت و اثر گذاری بیشتری در میدان نبرد خواهند داشت. در حقیقت در برنامه تهاجم آینده ارتش آمریکا موشک های هایپرسونیک به علت گران بودنشان فقط برای هدف قرار دادن اهداف استراتژیک دشمن مورد استفاده قرار می گیرند در نتیجه از آنها برای حمله به عمق دفاعی دشمن و مراکز فرماندهی و کنترل استفاده خواهد شد. در حالی که تسلیحاتی مانند توپخانه های برد بلند می توانند با هزینه کمتر اهداف مختلف دیگر مانند پرتابگر های موشک های بالستیک و کروز را نابود کنند . از طرف دیگر سامانه های توپخانه برد بلند با ازبین بردن سامانه های پدافندی مسیر را برای حملات هوایی و موشک های کروز را باز می کنند . برد بیشتر، تحرک بالاتر و هزینه پایین تر برای هر شلیک سامانه های توپخانه ای برد بلند را تبدیل به " سلاح تاکتیکی" ارتش ایالات متحده خواهد کرد. سامانه ها توپخانه ای نسل فعلی در برد سامانه های توپخانه ای دشمن قرار دارند در نتیجه آنها بسیار اسیب پذیر هستند اما توپخانه های نسل جدید بدون قرار گرفتن در برد سامانه های توپخانه ای دشمن می توانند اهداف مختلف مانند سامانه های پدافند هوایی و سامانه های توپخانه ای، واحد های زرهی وپیاده نظام دشمن را با کمترین احتمالا خطر از میان بردارند. درکنار برد بالاتر، دقت زیاد نیز می تواند خسارت های زیادی به خطوط دشمن از جمله خطوط لجستیکی، تجهیزات ویژه، ضروری و پیشرفته دشمن وارد نمایید در نتیجه دشمن مجبور خواهد شد از برد سامانه های توپخانه ای فاصله بگیرد. درنتیجه این موقعیت به نیروهای خودی اجازه خواهد داد در پوشش این آتش پشتیبانی پیشروی نماییند. یکی از اولین تلاش های ارتش آمریکا برای به کارگیری یک سامانه توپخانه ای مدرن به سال 2002 و پروژه XM2001 Crusader بازمی گردد. اما نتیجه آزمایش های آن برای ارتش آمریکا در برخی مولفه ها مانند تحرک و دقت رضایت بخش نبود پس طرح کنار گذاشته و لغو شد. در حال حاظر ارتش آمریکا بر روی پروژه جدید M1299 کار می کند. برنامه M1299 رو باید بخشی از برنامه ریزی گذشته ارتش امریکا برای توسعه نسل جدید تو سامانه های توپخانه ای عنوان کرد. در ماه جولای سال 2019 ارتش آمریكا به طور رسمی تأیید كرد كه جدیدترین هویتزر 155 میلیمتری خودکششی را به عنوان M1299 معرفی خواهد كرد. سیستم توپخانه ای با برد بیشتر قرار است با هویتزر خودکششی M109A7 فعلی ارتش آمریکا جایگزین شوند. در این برنامه شرکت BAE Systems همکاری اصلی در توسعه این سیستم توپخانه ای جدید را خواهد داشت. هویتزر خودکششیXM1299 برنامه M1299 که نمونه ای اولیه ی آن با نام XM1299 شناخته می شود قرار است ویژگی های نظیر افرایش برد تا 70 کیلومتر با کمک لوله توپ جدید، بارگذار خودکار جهت رسیدن به نرخ آتش 10 گلوله در دقیقه و به کارگیری مهمات جدید را دارا خواهد بود. آزمایش های انجام گرفته بر روی XM1299 در مرکز تحقیقاتی یوما نشان داد برد این سامانه می تواند با میزان خطای 2متر به 62 برد کیلومتری برسد که در مقایسه با سامانه های توپخانه ای موجود در ارتش امریکا مانند هویتزر خودکششی M109A7 ( با برد 30 کیلومتری) و هویتزر M777 (برد 40 کیلومتری با کمک مهمات هدایت شونده M982) یک پیشرفت قابل توجه است. توپ جدید کالیبر 155 میلیمتری با نام XM907 از جمله عواملی است که موجب شده است برد M1299 افزایش یابد. توپ جدید XM907 در مقایسه با لوله توپ M205 ( لوله توپ هویتزر M777) و لوله توپ M284 (لوله توپ هویتزر M109A6 و A7) حدود 1/8 متر بلند تر و حدود 450 کیلوگرم سنگین تر است. به زبان ساده طول لوله بلندتر در توپ جدید XM907 موجب می شود گازهای تولید شده از انفجار خرج زمان بیشتری بر روی گلوله اثر بگذارند در نتیجه سرعت گلوله در مقایسه با لوله های کوتاه تر بیشتر خواهد بود. سرعت بیشتر گلوله می تواند باعث افزایش برد شود. علاوه بر مهمات جدید ارتش امریکا در نظر دارد تا خرج های جدید XM654 برای مهمات خود به کاربگیرد تا برد و قدرت سامانه های توپخانه ای را بالاتر ببرد. ویژگی های جدیدی طرح XM1299 هویتزر خودکششی M109A7 در کنار هویتزر خودکششی XM1299 در این تصاویر مشخص است طول لوله توپ در مقایسه XM907 با لوله توپ M284 افزایش یافته است. همچنین مهمات جدید XM1113 و XM1115 نیز می تواند در افزایش برد و دقت این هویتزر نقش بسزای داشته باشند. مهمات XM1115 مهمات هدایت شونده ی جدید هستند که هدایت آنها با GPS است. گفته می شود این مهمات برد 100 تا 120 کیلومتر خواهند داشت. به کارگیری مهمات دارای رمجت نیز یکی از راهکارهای پیش روی ارتش آمریکا برای افزایش برد سامانه های توپخانه ای است. سیستم کنترل آتش جدید در کنار بارگذار خودکار این قابلیت را M1299 میدهد که 8 پرتابه را به نحوه ای شلیک کند که تمامی گلوله ها در یک زمان به هدف بر خورد کنند. این ویژگی که در هویتزر های مدرن کنونی نیز وجود دارد که کشندگی بالا و از طرفی موجب غافگیری دشمن خواهد شد. بارگذار خودکار علاوه بر افزایش نرخ آتش می تواند امنیت خدمه هویتزر ها را افزایش دهد به این صورت که در میدان نبرد دیگر خدمه الزامی به بودن در داخل هویتزر را ندارند و سیستم یه صورت خودکار تمامی عملیات های لازم برای اجرای آتش را انجام می دهد در نتیجه درصورت هرگونه حادثه برای هویتزر خدمه در امان هستند. پیش بینی میشود مراحل ساخت و به خدمت گرفتن هویتزر های M1299 از سال 2022 آغاز شود. تست های عملکرد XM1299 - در این آزمایش ها عملکرد سیستم های مختلف مانند لوله توپ و بارگذار خودکار مورد بررسی قرار می گیرد. تصویر شماتیک مهمات XM1113 مهمات دارای رمجت نیز یکی از گزینه های پیش روی ارتش امریکا برای افزایش برد هویتزر هاست البته باید به این نکته توجه داشت که قیمت این نوع مهمات بسیار گران است که حتی برای ارتش آمریکا چالش برانگیز است برنامه ای دیگر ارتش امریکا افزایش برد و دقت هویتزرهای M777A2 است. برنامه پیش رو که نام M777ER شناخته میشود شبیه برنامه XM1299 است. در این پروژه نیز قرار است با نصب لوله توپ های XM907 برد این سامانه به 70 کیلومتر برسد. همچنین مهمات جدید نیز برای M777ER در نظر گرفته شده است. یکی ازچالش های که ارتش آمریکا در حال بررسی آن است این خواهد بود که نصب توپ XM907 به خاطر وزن بیشتر و طول لوله بلند تر در جا به جایی و کار کرد هویتزر M777 اختلال ایجاد نکند. تعیین مرکز ثقل مناسب برای رسیدن به حداکثر بازدهی یکی از موارد پیش رو است. جا به جایی هوایی با کمک بالگرد ها یکی از معمول ترین روش های انتقال هویتزرهای M777A2 در ارتش امریکا است. لوله بلند در حین جا به جایی نباید بیش از حد خم شود زیرا می تواند در عملکرد لوله توپ اثر منفی بگذارد و دقت آن را به شدت کاهش دهد همچنین در موارد شدیدتر خمدیگی در لوله می تواند باعث انفجار مهمات در داخل لوله شود در این صورت جان خدمه را به خطر می اندازد. جا به جایی با کمک وسایل نقلیه زمینی مانند کامیون های ترابری نیز با چالش همراه خواهد بود حرکت در زمین های ناهموار می تواند به لوله بلند آسیب بزند. هویتزرM777A2 در کنار هویتزر M777ER -در این تصویر نیز مشخص است طول لوله توپ در مقایسه XM907 با لوله توپ M205 بلند تر است. لوله بلندتر و سنگین تر نباید در جابه جایی به وسیله بالگرد و یا به شکل زمینی خصوصا در زمین های ناهموار اختلال ایجاد کند. برنامه دیگر ارتش امریکا پروژه PrSM است که هدف آن تولید موشک های ضربتی دقیق با برد بیشتر برای سامانه های توپخانه موشکی با تحرک بالا معروف به هیماریس (HIMARS) و راکت انداز های M270 MRLS است. در پروژه ی PrSM، موشک های با کمک پیشران های رمجت به برد های بالاتر از 500 کیلومتر می رسند. در حقیقت PrSM جایگزین مهمات فعلی سامانه های HIMARS و MRLS یعنی موشک های تاکتیکی MGM-140 با برد 160 کیلومتر خواهد شد. یکی از مواردی که ارتش امریکا در پروژهای PrSM به دنبال آن است استفاده از موشک های ضربتی با قابلیت جمع آوری اطلاعات است. البته ارتش به طور مشخص توضیح نداده است موشک های PrSM چگونه این قابلیت را کسب خواهند کرد. PrSM این احتمال وجود دارد به شکل مستقل و یا با رها کردن یک پهپاد شناسایی قابلیت جمع آوری اطلاعات را داشته باشد. شرکت های همچون لاکهیدمارتین و ریتیون در زمینه تولید موشک ها PrSM فعالیت دارند. این احتمال نیز وجود دارد در طرح PrSM سامانه های هیماریس توانایی شلیک و حمل دو موشک و سامانه های MRLS توانایی حمل و شلیک 4 موشک را خواهند داشت. در تاریخ 10 دسامبر سال 2019 شرکت لاکهید مارتین اعلام کرد که در پروژه PrSM موشکی با برد 240 کیلومتر را با موفقعیت آزمایش کرده است. با خروج دولت آمریکا از پیمان INF به نظر می رسد شرکت های دفاعی و ارتش این کشور مشکلی در توسعه پروژه های موشکی نظیر PrSM با برد بالاتر از 500 کیلومتر نخواهند داشت و در آینده موشک های سطح به سطح تاکیتکی با برد بلند بیشتری در آمریکا تست خواهد شود. تصویر گرافیکی از طرح PrSM شرکت لاکهیدمارتین طرح موشک های PrSM شرکت ریتیون نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است
-
2 پسندیده شدهخوب امارات در 9 فوریه یک رژه نظامی برگزار کرده بود چندتا عکس از سیستم راکتی راکتسان ترکیه دیده شد جمع همه خوبا Jobaria MRLS, Agrabs, HIMARS, G6 guns به ظاهرا T-300 ویاTRG-230 راکتسان ترکیه است منبع https://www.roketsan.com.tr/en/ امارات پایگاه موشک های اسکاد خریداری شده از کره شمالی در ابوظبی منبع منبع1
-
2 پسندیده شدهبرفراز آسمان چرنوبیل بخش دوم و پایانی سطح و میزان تابش اشعه در چرنوبیل : سرهنگ ایتوف واسیلیویوچ که از 27 آوریل 1986 تا یک ماه مه همان سال ماموریتهای متعددی را بر فراز هسته راکتور به انجام رسانده بود ، به گفته خود وی ، حد مجازی از تابش را دریافت نمود . این حد استاندارد برای تمامی خدمه بالگردهای حاضر در منطقه چیزی در حدود 25 رونتگن در یک بازه زمانی 72 ساعته بشمارمی آمد و هنگامی که حسگرها دریافت بیش از این مقدار را در بدن خدمه پروازی مشاهده می کردند ، بلافاصله مجوزهای ماموریت لغو و پرسنل جایگزین می شدند . واسیلیویوچ در این زمینه می گوید : " پس از حادثه انفجار راکتور شماره 4 ، نزدیک به 30 فروند بالگردهای Mi-26 در بازه طلوع خورشید تا غروب ، ماموریتهایی متنوعی را در شعاع 15 کیلومتری از نقطه حادثه را انجام میدادند ، هر چند علیرغم نیاز شدید ، پروازدر شب بطور کامل لغو میشد ، چرا که براساس برآوردها ، بدون نور کافی نزدیک شدن به محل واقعه و تخلیه محموله ، یک خطر واقعی محسوب می گردید . در روز نخست ، خدمه ، کیسه های حاوی ترکیب شن و ماسه را با باز کردن درب رمپ عقب بالگرد به بیرون می ریختند ، اما بتدریج خدمه زمینی با متصل کردن این کیسه های به چترهای تاکتیکی استاندارد ، شیوه موثر تر و کم خطرتری را بوجود آوردند . این کیسه ها پس از متصل شدن به چتر ، به یک مکانیزم ساده برای رها سازی مجهزشده و و از ارتفاع 2000-1650 فوتی روی هدف تخلیه می شدند ، ضمن اینکه بالگردهای Mi-26 می توانستند علاوه بر حمل این کیسه ها در داخل ، حداکثر تا 8 محموله را بصورت اسلینگ ( حمل بارخارجی ) روی هدف رها نمایند" اسکرین شات بالگرد هیپ هوانیروز ارتش سرخ در سریال چرنوبیل ، سکانس هایی معدود از فعالیت گسترده بالگردهای روسی در سریال فوق الذکر به نمایش گذاشته شد در نخستین روز عملیات بالگردهای Mi-26 ، نزدیک به 96 پرانه (سورتی ) پرواز انجام شد و بدلیل شرایط وخیم منطقه این رقم در روز دوم به دو برابر ( نزدیک به 186 سورتی ) نیز رسید . در این میان ، بالگرد Mi-26 با توان حمل بارداخلی یا خارجی تا وزن 20000 کیلوگرم ، وزنه قابل توجهی در عملیات نجات و امداد محسوب میشد ،ولی تنها بین 3000-2000 کیلوگرم مواد کاهنده تابش در هر ماموریت بارگیری می گردید چرا که به اعتقاد برخی کارشناسان روسی ، درصورتی که مواد کاهنده با حجم بسیار زیاد و دریک زمان روی راکتور تخلیه میشد ، بدلیل وزن زیاد این ترکیب ، این امکان وجود داشت که درصد آسیب دیدگی راکتور افزون تر شده و و خطر نشت مواد رادیو اکتیو بیشتر گردد . دراین ماموریتها ، ترکیب خدمه بالگردهای Mi-26 شامل دو خلبان ، یک مهندس پرواز ، یک ناوبر میشد ، ولی پس از مدتی وجود مهندس پرواز و خلبان دوم ضروری تشخیص داده نشد و از پروازها حذف شدند . عملیات بالگردهای میل-26 برفراز راکتور از دریچه دید بالگرد همراه بدین سان ، پس از کاهش سطح آلودگی راکتور ، از 28 آوریل به خدمه بالگردهای Mi-26 دستور داده شد تا محموله های خود را مستقیم بر روی هسته اصلی تخلیه نمایند . به همین علت ، تمامی بالگردهای شرکت کننده در این عملیات به صفحات محافظت کننده زرهی مجهز شدند . ضمن اینکه برای افزایش سطح ایمنی ، بخش تحتانی بالگردها بدلیل قرارگرفتن مستقیم در برابر تشعشعات نیز با یک پوشش قطور فلزی تقویت گردیدند . سرهنگ اولگ چیچکوف ( بازنشسته ) که در زمان وقوع حادثه چرنوبیل ، بعنوان معلم خلبان بالگرد Mi-26 در سیبری خدمت می نمود ، معتقد است که سرعت واکنش هوانیروز ارتش سرخ به نسبت قابل توجه محسوب میشود ، چرا که تا سوم ماه مه 1986 ، بخشی از خدمه ثابت بالگردهای Mi-6 بسرعت تحت آموزش های فشرده ای قرار گرفتند تا قابلیت پرواز با بالگردهای Mi-26 را بدست آورند . با این حال چیچکوف در این خصوص ، اضافه می کند که مساله اصلی ارتش صرفا" انتقال خدمه Mi-6 به بالگردهای بزرگتر و سنگین تر Mi-26 نبود ، چرا که کل فرآیند با 4 ساعت پرواز آموزشی ، قابل حل به نظر میرسید ، اما آموزش سریع خدمه برای حمل بار خارجی ، معضلی بحساب می آمد که تا آن زمان پیش بینی نشده بود . علیرغم همه مشکلات ، وی به همراه خدمه جدید در 4 ماه مه 1986 به قرارگاه اصلی امداد ارتش در چرنوبیل اعزام گردید . وی دراین مورد می افزاید : " بالگردهای اعزامی Mi-26 از 4یا5 پَد اصلی در یک فاصله ایمن از راکتور حادثه دیده ماموریتهای محوله را انجام میدادند ، در حالی که همزمان ، بالگردهای سبکتر Mi-8 شرکت آئروفلوت نیز بشدت در منطقه فعال بودند " هیپ های روسی ، بعنوان اسب کاری هوانیروز ارتش سرخ ، در حالی که به مخازن آلومینیومی حاوی مواد کاهنده و رفع آلودگی مجهزشده بودند ، بلافاصله پس از اجرای ماموریت بالگردهای Mi-26 به پرواز درمی آمدند تا با ریزش مواد فوق الذکر ، ضمن تثبیت ترکیب شن و ماسه تخلیه شده ، از بلند شدن گرد و خاک حاوی پسمانده های رادیو اکتیو جلوگیری بعمل آورند . برای تسریع ماموریتها نیز یک خط آهن اختصاصی نیز تعبیه شده تا روند عملیات رفع آلودگی و کنترل حادثه سرعت بیشتری بخود گیرد. بدین ترتیب ، ترکیبهای رفع آلودگی پس از تولید ، مستقیم به تانکرها و واگن های حمل بار سپرده میشد تا بسرعت به بالگردهای Mi-8 تحویل داده شود . طبق اطلاعات منتشرشده ، در تمامی دو هفته بحرانی ابتدایی حادثه ، ناوگان هوانیروز ارتش و آئروفلوت ، جمعا" یک حادثه پروازی را به ثبت رساندند که در جریان آن ، یک فروند بالگرد ساقط و بطور کامل از میان رفت . اسکرین شات لحظاتی قبل از برخورد جرثقیل به روتور بالگرد میل-8 برفراز راکتور شماره-4 چرنوبیل چیچکوف دراین زمینه یادآور میشود که در اطراف راکتور منهدم شده ، قطعات باقیمانده جرثقیلها همچنان بصورت آزاد رها شده بودند و با هر وزش باد یا حرکت سایر بالگردها ، بصورت خطرناک و غیرقابل پیش بینی بحرکت درمی آمدند ، به همین دلیل ، پس از نخستین پرواز بر فراز راکتور ، تا ثابت شدن این جرثقیل ها ، همه پروازها عملیاتی بحالت تعلیق درآمدند . با این وصف ، خدمه بالگرد ساقط شده ، با اجرای ماموریت موافقت نموده ولی بدلیل وزش باد شدید ، وجود دود متراکم ناشی از آتش سوزی راکتور ، خلبان موفق به دیدن حرکت جرثقیل نشده و قطعات باقی مانده با برخورد به روتور بالگرد ، موجبات ساقط و کشته شدن همه خدمه را فراهم آورد . بالگردهای آلوده : پس از پایان ماموریتهای روزانه ، خدمه زمینی ، همه بالگردهای شرکت کننده در عملیات را بطور کامل شسته و رفع آلودگی مینمودند ، اما همچنان مقادیر بسیار زیادی از پسماندهای رادیواکتیو بداخل پیشرانه های بالگرد کشیده میشدند و کاملا قابل زدودن نبودند . علاوه براین ، بخش تحتانی بالگردها بدلیل قرارگرفتن مستمر با عناصر پرتوزا ، از آلودگی افزون تری برخوردار می بود . به گفته سرهنگ واسیلیویوچ ، بالگردهای که تنها در یک بازه زمانی 24ساعته ( یکم و دوم ماه مه 1986 ) وارد عملیات شده بودند ، بلافاصله از خدمت خارج شدند ، چرا که بدلیل افزایش سطح تشعشع ، پوشش گیاهی محل فرود این بالگردها بسرعت زرد شده و آلوده می شدند . با این حال ، تا این زمان ، مرحله اصلی و حیاتی عملیات پاکسازی به پایان رسیده ، چنانکه تا 13 ماه مه 1986 ، بیشتر از 5000 تن ترکیب کاهنده روی هسته اصلی راکتور رها و تثبیت شده بود . به گفته ناظران ، تاکتیکهای رفع خطر مورد استفاده در چرنوبیل ، تا پیش از این ، هرگز مورد استفاده قرار نداشت . در این میان ، اگر چه مقامات رسمی اتحاد شوروی ، 13 ماه مه 1986 را تاریخ قطعی پایان حادثه اعلام نموده بودند ، اما بالگردهای ارتش تا پایان سال همچنان ماموریتهای روزانه را بر فراز چرنوبیل اجرا می کردند . تمامی سخت افزارهای مورد استفاده در 14 روز حادثه ، بسرعت از منطقه تخلیه شده و در گورستان تجهیزات از کارافتاده ، نگهداری میشدند تا بسرعت اوراق و دفن شوند ، چرا که برای استفاده مجدد ، بیش از حد آلوده تشخیص داده شده بودند . بالگردهای شرکت کننده نیز از این قاعده مستثنی نشدند ، چنانکه فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش سرخ با اطمینان ادعا نمود که تمام بالگردهای شرکت کننده در چرنوبیل ، اوراق و دفن شده اند ، چرا که آسیبهای وارده به پیشرانه ها و بدنه بالگردها ، بیش از آنی بود که برای ماموریتهای پروازی مناسب به نظر آیند . https://www.flightglobal.com/news/articles/operation-chernobyl-12245/ صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهRailGuns پیشگفتار پرتابگرهایی که ما می شناسیم عموما به وسیله ایجاد یک انفجار ، انرژی و سرعت اولیه ای را به پرتابه منتقل می کنند تا این پرتابه بتواند مسیر مشخصی را به سمت هدف طی کند، اما اساس کار ریلگان ها به این صورت می باشد که جریان الکرتیکی به سمت یک ریل رسانا هدایت می شود ، سپس این جریان وارد یک آرمیچر لغزان می شود (که پرتابه درون آن قرار دارد) و سپس جریان الکتریکی از ریل دیگری که موازی ریل اولیه قرار دارد و در جهت عکس خارج می شود، نتیجه این چرخه اعمال نیرویی حاصل از میدان الکترومغناطیسی ریل ها بر پرتابه می باشد که آن را با سرعت بسیار بالا به حرکت در می آورد. ایده ساخت چنین پرتابگری مدت هاست که وجود داشته است اما عواملی مانند جرم ، اندازه و انرژی مورد نیاز این گونه از پرتابگرها مانع آن شده است که ریلگان ها به صورت عملیاتی وارد خدمت شوند. اما در سال های اخیر با پیشرفت های چشمگیر علوم نظامی امکان ساخت و عملیاتی شدن این گونه از پرتابگرها افزایش یافته است . برای نمونه در سال 2008 نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا پرتابگری را ساخت که می تواند یک پرتابه 3.2 کیلوگرمی را به سرعتی در حدود 2.4 کیلومتر بر ثانیه (~7 ماخ) برساند . نام این پروژه نیز Velocitas Eradico نهاده شده است . البته این پرتابگر ها می توانند استفاده دیگری نیز داشته باشند ، برای مثال می توان از این پرتابگرها برای ارسال سفینه های فضایی (عموما بی سرنشین) به مدار زمین نیز استفاده کرد. نکته ای قابل تامل می باشد این است که بیشتر ریلگان ها در حال ساخت و تست توسط نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا می باشد . تاریخچه در سال 1918 مخترع فرانسوی الاصلی به نام لوئیس اکتاو نوعی توپ الکتریکی ساخت که می توان آن را مدل اولیه ریلگان های امروزی دانست . در 1 آوریل سال 1919 او فرم اختراع خود را به شماره 1,421,435 و با نام "ماشین الکتریکی جهت شتاب دهی پرتابه ها" در ایالات متحده آمریکا به ثبت رساند. در دستگاهی که او ساخته بود، دو میله انتقال به بال های یک پرتابه متصل بود و کل دستگاه نیز تحت تاثیر یک میدان مغناطیسی قرار داشت . زمانیکه یک جریان الکتریکی به میله های انتقال متصل میشد ، پرتابه مورد نظر هم راستا با میله های انتقال و در اثر نیروی الکترومغناطیس ایجاد شده به پرواز در می آمد. در سال 1944 و در خلال جنگ جهانی دوم جوآشیم هانسلر از مرکز توپخانه آلمان اولین ریلگان عملیاتی جهان را ساخت تا به عنوان یک توپ ضد هوایی مورد استفاده قرار گیرد. نهایتا در اواخر سال 1944 محاسبات تئوری و کارهای تحقیقاتی اولیه چنین توپی به پایان رسید و این امکان را برای بخش پدافند ضد هوایی لوفت وافه فراهم ساخت تا مشخصات توپ مورد نیازش را برای ساخت ارائه کند. مشخصاتی که نهایتا لوفت وافه سفارش داد عبارت است از : سرعت دهانه 2000 متر بر ثانیه و پرتابه ای با سرجنگی نیم کیلوگرم . این توپ ها باید توانایی شلیک ششگانه در دوازده دور بر دقیقه را دارا می بودند ، همچنین قرار بود تا این توپ ها بر روی پلتفرم توپ های 12.8 cm Flak 40 نصب شوند . البته این توپ ها هیچگاه به مرحله تولید نرسیدند ، اما پس از جنگ جهانی دوم جزئییات این طرح مورد بررسی بیشتری قرار گرفت و نتایج جالبی را به دنبال داشت . نهایتا در گزارش سال 1947 مشخص شد که انرژی لازم جهت راه اندازی این طرح آلمان ها برابر با توان مورد نیاز جهت روشن ساختن نیمی از شهر شیکاگو بوده است . در دهه 50 میلادی ، سر مارک الیفانت، فیزیکدان اتریشی و اولین سرپرست موسسه تحقیقات علوم فیزیک دانشگاه ملی اتریش بزرگترین ژنراتور هوموپلار جهان را با توان 500 مگاژول طراحی و تولید کرد . این ژنراتور از سال 1962 عملیاتی شد و بعدها به عنوان یک ریلگان غول پیکر جهت انجام تحقیقات علمی مورد استفاده قرار گرفت. سر مارک اولیفانت باقی مانده موتور APN با قدرت 500 مگاژول مبانی عملکرد پرتابگر و طراحی ریلگان قسمتی از نحوه عملکرد ریلگان ها در قسمت مقدمه توضیح داده شد. حال ادامه این مبحث را دنبال می کنیم . آرمیچری که محل قرار گیری پرتابه است می تواند به عنوان قسمتی از پرتابه ساخته شود و یا به صورتی طراحی شود که بتواند پرتابه ها به سمت بیرون ریلگان شلیک کند ، همچنین آرمیچرهای ریلگان ها عموما از رساناهای فلزی ، جامد و لغزان ساخته می شوند ، اما بعضا از پلاسما و هیبرید ها نیز به عنوان آرمیچر استفاده می شود. یک آرمیچر پلاسمایی به وسیله ایجاد یک تخلیه الکتریکی در گاز یونیزه تشکیل می شود که می تواند یک محموله جامد نارسانا را مشابه با سیستم رانش فشار مستقیم گاز به بیرون پرتاب کند. آرمیچرهای هیبریدی ، از یک جفت رابط پلاسمایی برای اتصال یک آرمیچر فلزی به ریل های سیستم (میله های انتقال جریان) استفاده می برند. برخی از آرمیچرهای جامد نیز پس از تجاوز از آستانه سرعت خود به آرمیچرهای هیبریدی تبدیل می شوند. در واقع می توان تفاوت اصلی ریلگان ها را با ژنراتورهای هوموپلار در این دانست که در ریلگان ها هیچ استفاده دیگری از میدان پیچه ها صورت نمی گیرد. چنین ساختاری در واقع یک موتور هوموپلار خطی خود برانگیخته است که به وسیله یک حلقه جریان کار می کند . نوع نسبتا رایج این نوع ریل گان ها ریل گان های افزایشی می باشند. در این ریل گان ها جریان به جفت رساناهای دیگری وارد می شوند تا بتوانند میدان مغناطیسی وارد بر آرمیچر در حال حرکت را افزایش دهند . در واژگان موتورهای الکتریکی ریلگان های افزایشی از ساختار Series-Wound بهره می برند. ریلگان ها به یک منبع تغذیه با جریان مستقیم پالسی نیاز دارند. دلیل توجه به ریلگان ها در کاربردهای نظامی نیز این است که ریلگان های توانایی دستیابی به سرعت دهانه ای به مراتب بیشتر از تسلیحات متعارف -که به وسیله پیشرانه های شیمیایی تامین انرژی می شوند- دارند. این موضوع سبب می شود تا در کنار افزایش برد درگیری تسلیحات ، سرعت فاز ترمینال آن ها نیز افزایش یابد و این امر باعث می شود تا بتوان از گلوله های انرژی جنبشی به جای گلوله های شیمیایی استفاده کرد ، بنابراین طراحی ریلگان های نظامی به سمت سرعت دهانه 2 تا 3.5 هزارمتر بر ثانیه و انرژی دهانه 5 تا 50 مگاژول می باشد . برای مقایسه بهتر است بدانیم ، 50 مگاژول انرژی برابر با انرژی جنبشی یک اتوبوس مدرسه با وزن 5 تن می باشد که با سرعت 509 کیلومتر بر ساعت در حال حرکت است ! حال در ریلگان های تک حلقه ای ، جریبان لحظه پرتاب چیزی در حدود چند میلیون آمپر می باشد ، لذا منابع تغذیه ریلگان ها به گونه ای ساخته می شوند که بتوانند 5 مگاآمپر جریان را در چند میلی ثانیه برای ریلگان فراهم سازند . حال به دلیل اینکه میدان مغنایطیسی ایجاد شده در این ریلگان ها در حدود 10 تسلا می باشد ، طراحی بیشتر ریلگان ها به صورت "هوا-مرکز ، air-cored" می باشد ، به این معنا که از مواد فرومغناطیس نظیر آهن برای افزایش جریان مغناطیسی استفاده نمی شود . نمونه هایی از گلوله های انرژی جنبشی نکته ای که وجود دارد این است که سرعت ریلگان ها در مقایسه با تفنگ های گازی نوری دو مرحله دارای سرعت دهانه کمتری می باشد ، اما در واقع با سطح تکنولوژی کنونی تفنگ های گازی نوری تنها برای ایجاد سرعت های بالا در حوزه آزمایشگاهی مناسب می باشند ، اما ریلگان ها توانایی تبدیل شدن به سلاح های عملیاتی را دارا می باشند. تئوری ریلگان ها شامل دو عدد ریل فلزی موازی می باشند که به یک منبع تغذیه متصل می باشند . زمانیکه یک پرتابه رسانا در میان این دو ریل قرار گیرد و در نهایت ریل ها به منبع اغذیه متصل شوند ، چرخه مدار کامل می شود و الکترون از سمت پایه منفی منبع تغذیه به ریل منفی و سمت پرتابه جریان پیدا می کنند ، سپس وارد ریل مثبت شده و به منبع تغذیه باز می گردد . این جریان باعث می شود تا ریل ها مانند یک مگنت (هسته مغناطیسی) الکتریکی رفتار کند و یک میدان مغناطیسی از ابتدای طول ریل ها تا مکان آرمیچر ایجاد می شود . با توجه به این موضوع که میدان مغناطیسی هر ریل در خلاف جهت یکدیگر می باشد ، در نتیجه شبکه مغناطیسی کل سیستم ( به گونه ای با جریان (I) برهمکنش می کند که یک نیروی لورنتز به پرتابه وارد می شود و پرتابه را هم راستا با ریل ها شلیک می کند . میدان مغناطیسی یک هسته مغناطیسی الکتریکی میله ای زمانی که چند میلیون آمپر جریان به ریل ها وارد شود ، نیروی بسیار عظیمی به پرتابه وارد می شود که می تواند سرعت پرتابه را به چندین کیلومتر بر ساعت برساند . تا کنون سرعت 20 کیلومتر بر ثانیه برای پرتابه های کوچکی که در ریل گان ها قرار گرفته اند نیز ثبت شده است . اما مشکلی بر سر افزایش سرعت وجود دارد و آن دمای بسیار زیاد حاصل از پرتاب می باشد ، این گرما به حدی زیاد است که می تواند ریل ها را به سرعت ذوب کند . حال برای رفع این مشکل دو راه حل وجود دارد : 1- تعویض ریل ها و 2- استفاده از مواد رسانای گرمایی که بتوانند جایگزین ریل ها شوند ولی همان اثر را از خود بروز دهند . ملاحضات منبع تغذیه باید توانایی ایجاد جریان های بسیار شدید ، حفظ و کنترل آن را در مدت زمان معینی دارا باشد . معیار اصلی برای منبع تغذیه در ریلگان ها ، جریانی است که می توانند به ما ارائه کنند . تا دسامبر سال 2010 بیشترین انرژی که در ریلگان ها استفاده شده است 33 مگاژول می باشد . شایع ترین نوع منبع تغذیه های مورد استفاده در ریل گان ها خازن ها و compulsator می باشد. همچنین ریل ها باید توانایی تحمل نیروهای بسیار شدید را دارا باشند و در اثر فرآیند های تبخیر که در اثر تخلیه الکتریکی رخ می دهند مقاوم باشند . این معضل در مدل های اولیه ریلگان ها باعث شده بود که این ریل ها یکبار مصرف باشند . ضریب القا و مقاومت ریل ها و منبع تغذیه تعیین کننده طراحی ریلگان ها می باشد . تا کنون مدل های مختلفی از ریل ها و ریلگان ها ساخته و تست شده اند . بیشترین این سیستم ها توسط BAE SYSTEMS ، نیرو دریایی ایالات متحده آمریکا و موسسه تحقیقات پیشرفته آمریکا ساخته شده اند . مواد مورد استفاده ریل ها و پرتابه باید از مواد رسانای قوی ساخته شوند ، ریل ها باید توانایی تحمل فشارهای حاصل از پرتاب و گرمای حاصل از جریان های بالا و اصطکاک را دارا باشد . البته تست ها نشان می دهد که با طراحی مناسب می توان نیروهای منحرف کننده را منحرف ساخت و یا تقریبا از بین برد . تحقیقات نشان می دهد که نیروهای منحرف کننده می توانند باعث انسداد مجرای خروجی ریلگان نیز شوند ، درست مانند اسلحه های گرم دیگر. (گیر کنه بابا !) همچنین نیروهای جانبی دیگری نیز به پرتابه و ریل ها وارد می شوند که می توانند باعث خمش ریل ها شوند ، ریل ها نیز باید به گونه ای طراحی شوند که این نیروهای را بدون تغییری تحمل کنند. پراکندگی حرارت حرارت بسیار زیادی در اثر ورود جریان الکتریکی به ریل ها و اصطکاک پرتابه در حین خروج از ریلگان ایجاد می شود که این حرارت به تنهایی می تواند ریل ها و پرتابه را دچار انبساط شدید کند . این حرارت باعث ایجاد سه مشکل اساسی در ریل گان ها می شود : ذوب شدن تجهیزات ، کاهش امنیت خدمه و افزایش احتمال کشف توسط نیروهای دشمن . بنابراین باید از موادی استفاده شود که بتوانند گرمای حاصل از این پرتاب را به سرعت کاهش دهد ، در غیر این صورت تمامی تجهیزات مورد استفاده ذوب خواهند شد و یا به صورت جدی دچار آسیب دیدگی خواهند شد. فرسایش ریل ها به دلیل پرتاب و ابیراهی چند درجه ای پرتابه ها نیز از عواملی است که طول عمر ریلگان ها را کاهش می دهد . تصویر متحرک شلیک یک گلوله از ریلگان پایان قسمت اول مترجم : حامد فاتحی All-rights reserved , Military.ir منابع: http://en.wikipedia.org/wiki/Railgun http://en.wikipedia....i/Electromagnet http://en.wikipedia....i/Mark_Oliphant http://en.wikipedia....i/Light_gas_gun http://www.wired.com...ilgun-launcher/
-
1 پسندیده شدهضمن سلام خدمت دوستان در این تاپیک یک ایده اولیه برای توسعه یک شناور ساحلی موشک انداز ارائه میشه که امید هست تا مفید باشه. قبل از شروع هم لازم هست چند نکته اولیه ذکر بشه: اول اینکه بنده هیچ تجربه و دانشی در عرصه طراحی شناور نداشته و ندارم و مطالب این تاپیک تنها یک ایده است، پس ممکن هست بخش های زیادی از این ایده دچار مشکل های فنی باشد و عملا و در دنیا واقع اجرای آن امکان پذیر نباشد و یا حد اقل نیاز به اصلاحاتی داشته باشد. بنا بر نکته فوق پیشاپیش از نظرات، انتقادات، پیشنهادات و اشکالاتی که دوستان میفرمایند استقبال کرده و امیدوارم بیان عیوب نیز تصویری باشند بیشتر. از مدیران مربوطه هم تقاضا دارم ضمن انتقال تاپیک و تصاویر، لطفا در صورتی که به هر دلیلی قصد دارند تاپیک را در تاپیک دیگری ادغام کنند اجازه بدهند بعد از خارج شدن از اسکرول این کار را صورت دهند. خب بریم سر ایده اصلی. در حال حاضر شاید بشه گفت سه شناور ساحلی و موشک انداز اصلی کشور ما به ترتیب موارد زیر هستند: شناور موشک انداز کلاس پیکان (تاپیک مربوطه): شناور موشک انداز کلاس تندر (تاپیک مربوطه): شناور موشک انداز (قایق تندرو ذوالفقار) (تاپیک مربوطه): اطلاعات مربوط به شناورهای فوق رو میتونید در تاپیک مربوطه پیدا کنید. شناورهای فوق به صورت نمونه انتخاب شدند و به ترتیب از بالا به پایین اندازه، وزن و حجم سلاحهای قابل حمل کاهش پیدا می کنند ولی شاید بشه همه اونها رو به نوعی شناور ساحلی موشک انداز در نظر گرفت. در جدول زیر مشخصات اصلی این شناورها رو در قیاس با هم مشاهده میکنید: هدف در این تاپیک ارائه طرحی برای پر کردن فاصله بین قایق کلاس ذوالفقار و شناور کلاس تندر است، ضمن ارائه طرحی جدیدتر است. همچنین در تمام شناورهای فوق یکی از مشکلات اصلی ضعف در قسمت پدافند هوایی است که سعی شده در طرح ارائه شده این ضعف تا حدی رفع شود. همچنین باید ذکر بشه که طراحی با استفاده از نرم افزار CATIA و با استفاده از محیط Imagine & Shape توسعه داده شده و برخی از اجزا نیز توسط محیط های Generative shape design و Part Design ساخته شدند. ابتدا یک تصویر اولیه از شناور پیشنهادی در محیط Catia و تصویر سه نما که برخی ابعاد اصلی شناور رو هم مشخص میکنه: نمای سمت راست نمای بالا نمای ایزومتریک همانطور که در تصاویر فوق مشخص هست و اگر بخواهیم به صورت خلاصه ذکر کنیم شناور فوق حدود 23.5 متر طول، 5.9 متر عرض و 1.7 متر آبخور داره. (در مورد آبخور هیچ محاسباتی صورت نگرفته و فقط یه عدد پیشنهادی و حدودی هست). همچنین سلاح های اصلی شناور یک توپ دو لول 30 م م ak-230 (یا چیزی شبیه به اون از لحاظ وزن و کارکرد) در سینه شناور، 2 موشک ضد کشتی نور، 2 موشک ضد کشتی نصر 1، سامانه پدافندی شبیه به Croatle NG (یا چیزی شبیه به اون) در پاشنه شناور البته به همراه دو توپ 20 م م در کنار پرتابگرهای موشک هست. در ادامه سلاح های مختلف با تفصیل کمی بیشتر توضیح داده خواهند شد. قسمت اول مورد بحث سلاح های اصلی یعنی دو موشک نور و نصر در اطراف شناور هست. گرچه ممکن هست این نوع چینش از لحاظ عملی ممکن نباشه به هر دلیلی و از اساتید این عرصه درخواست میکنم تا اگر مشکلی وجود داره بفرمایند (گرچه نکاتی به ذهن خودم بعد از طراحی رسیده که راه حل هایی براش وجود داره اما فعلا بهشون نمیپردازم) همچنین بر روی برجک شناور فرض شده است که یک رادار آرایه فازی برای جستجو/رهگیری هوایی/دریایی وجود دارد به همراه رادار جستجوی سطحی و رهگیر اپتیکی تعبیه شده است. قسمت بعدی توپ سینه شناور هست که توسط یک پوشش پوشانده شده تا سطح مقطع راداری شناور را افزایش نده و در هنگام نیاز قسمت پوشاننده به صورت تلسکوپی در دو طرف جمع شده و توپ قادر به شلیک می باشد. پوشش قسمت توپ و نحوه باز شدن آن توپ در موقعیت های مختلف در قسمت پاشنه شناور سامانه پدافند هوایی کوتاه برد در نظر گرفته شده که به عنوان نمونه چیزی شبیه به سامانه Crotale NG البته به همراه دو توپ مثلا 20 م م درنظر گرفته شده است. در جایگذاری این سامانه نمونه مشابه زمین پایه آن و ابعاد سیستم خودکششی آن در شناور در نظر گرفته شده است (اطلاعات بیشتر در مورد این سامانه). تصویری از سامانه زمین پایه Croatle NG مشابه این سامانه در شناور پیشنهادی در انتها تصویر شناور پیشنهادی را میتونید از سه نما و همینطور یه نمای نمایشی ملاحظه نمایید. نمای چپ نمای روبرو نمای بالا تصویر نمایشی در انتها امیدوارم تاپیک مفید باشه و بیشتر از اون امیدوارم شاهد ادامه تاپیک و نظرات دوستان جهت اصلاح احتمالی طرح به صورت دسته جمعی باشیم. گرچه ممکنه به سرعت قابل اعمال نباشند به دلیل سایر مشغله ها. استفاده از این مطلب بدون درج لینک این صفحه به عنوان منبع خلاف شرع، قانون و اخلاق پژوهشی است.
-
1 پسندیده شدهساخت شناور رزمی تندرو با سرعت ۹۰ گره دریایی و قابلیت نصب توپ و موشک دریادار رستگاری : این شناور میتواند ساعتها در دریا با سرعت بالا حرکت و همچنین با خود تسلیحات نظامی نیز حمل کند که این یک قابلیت جدید در حوزه شناورهای نظامی تندرو است. این شناور در حال گذراندن مراحل تستهای نهایی است و هماکنون مراحل تستهای دریانوردی را میگذراند و تا به امروز سرعت ۸۰ نات سرعت را با موفقیت به ثبت رسانده است. فعلاً سلاحهای سبک توپخانه بر روی آن نصب شده است و همچنین به دنبال نصب موشک بر روی این شناورها نیز هستیم تا در آینده این قابلیت نیز به بخش دفاعی شناورهای تندرو اضافه شود.
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم فرمانده کل سپاه در ششمین همایش ملی شناورهای تندرو در زیباکنار رشت گفته است : اگر پهپادهای سبک وزن با قایقهای تندرو ترکیب شوند، میتوانند هر هدفی را تا ۱۰ کیلومتری خود مورد اصابت قرار دهند. باید ظرفیتهای داخلی را با هم ترکیب کنیم و اگر شبکه دستاوردهای فنی به هم متصل شوند غوغایی در کشور برپا میشود. " آنچه فرمانده کل سپاه به آن اشاره می کند، فضایی است ترکیبی از شناورهای بدون سرنشین هوایی و دریایی که به سمت اهداف گوناگونی یورش برده و آن را نابود می کنند. در این دکترین هدفی مثل ناو دشمن با وجود همه سیستم های پیشرفته دفاعی در برابر یک موج بزرگ تهاجم فوجی رو به رو شده و به سرعت مورد اصابت قرار می گیرد و از بین می رود. آنچه می توان این میدان نبرد را در قالب آن تعریف کرد استراتژی نوین نبرد چند حوزه ای (Multi Domain Battle) با محوریت نبرد دریایی و عملیات آبی خاکی است. بکار گیری چنین استراتژی ای در غالب رزم هماهنگ و برنامه ریزی شده ی دریایی، هوایی، جنگال، سایبری و ... و نیز بکار گیری تو آمان پلتفرم های رزمی سرنشین دار و بی سرنشین در دریا و هوا به ویژه در حوزه آبی خلیج فارس با شرایط خاص آن اعم از عمق کم و پهنای نه چندان زیاد و البته جزایری که ایران در این حوزه آبی رد اختیار دارد و به ویژه تسلط بر تنگه ورودی خلیج فارس می تواند این خلیج را به قتلگاهی تبدیل کند که شناور های چند هزار تنی خصم در آن شکار حملات پر شمار و هماهنگ واحد ها و جنگ افزار های نظامی بسیار کوچکتر می شوند. ترکیبی از جنگ افزار ها و پلتفرم های شناسایی/رزمی با قابلیت عمل در دریا و آسمان، و با توان پایایی مناسب در میدان رزم با بهره گیری از قابلیت های هوش مصنوعی و پردازش تصویر جهت عملکرد نیمه خودمختار و هماهنگ با پلتفرم های سرنشین دار، و نیز قابلیت بکار گیری از حامل های زمینی، دریایی و هوایی مختلف و بر قراری شبکه یکپارچه ی ISRTar از جمله ضروریات بکار گیری چنین سناریویی است. گرچه استفاده از شناور های تند روی پر تعداد از سال های دور از راهبرد های اصلی نیروی دریایی سپاه در آب های خلیج فارس و تنگه ی هرمز بوده است، ولی با تغییر میدان نبرد و جای خالی نیازمندی های خاص جهت کارآمدی در میادین نبرد حال و آینده و نیز البته مشکلاتی که از قبل در تاکتیک های رزم دریایی سپاه وجود داشت یک روزآوری استراتژی رزمی و تاکتیک های مربوطه را ضروری کرده بود که صحبت های اخیر فرمانده کل سپاه حاکی از نگاهی نو به این عرصه دارد. یک شبکه ی شناسایی، نظارتی، کسب اطلاعات و اکتساب هدف هوشمند و یکپارچه تشکیل شده از انواع سامانه های جمع آوری و انتقال اطلاعات زمینی، دریایی، و هوایی ، ثابت و متحرک، به نحوی که بقاپذیری رزمی مناسب را داشته باشد در کنار تسلیحات دقیق با دورایستایی مناسب هیچ ناو جنگی بزرگ و سهم گینی را از گزند حملات جراحی گونه، دقیق و پر تعداد دریا پایه ایران در امان باقی نخواهد گذاشت. برای بکار گیری چنین استراتژی ای علاوه بر آنکه توسعه نسل جدیدی از پلتفرم ها که قابلیت های هرچه بیشتر جهت رزم چند حوزه ای و نیز عملکرد هم زمان با سایر سامانه های سرنشین دار و بی سرنشین دیگر در میدان نبرد را داشته باشند، لازم است، تغییراتی در سامانه ها و تجهیزات موجود نیز می تواند به میزان چشمگیری عملکرد رزمی واحد های عملیاتی فعلی را بهبود بخشد. به طور کلی این تجهیزات در 3 دسته اصلی زیر می بایست تامین شوند (برخی تجهیزات می تواند در بیش از 1 دسته قرار گیرد) v شناسایی، نظارتی، کسب اطلاعات و اکتساب هدف v آفند v پدافند (هوایی) گرچه در حوزه ی آفند طیف متنوعی از موشک های ضد کشتی توسط جمهوری اسلامی ایران عملیاتی شده است، اما همچنان جای بهبود به ویژه در حوزه تسلیحات مناسب این استراتژی وجود دارد. به عنوان مثال یکی از واحد های پرشمار نیروی دریایی سپاه قایق های راکت انداز تندرو مجهز به راکت های غیر هدایت شونده 107 میلیمتری است که مطلقا فاقد توان رزمی مناسب است. تجهیز همین شناور ها به تجهیزات ارتباطی مناسب و نیز جایگزینی آن راکت های بی مصرف با موشک های کوچک ولی هدایت شونده با قابلیت شلیک کن و فرماموش کن (fire and forget) به عنوان مثال برپایه اعمال تغییراتی بر موشک اخگر (که شرح کامل آن می تواند موضوع یادداشت دیگری باشد) و نیز حمل پهپاد های کوچک تیوب پرتاب با بال های جمع شونده به نحوی که هر شناور تعداد دست کم 6 فروند از آنها را بتواند حمل و در همان محیط دریا و در حال حرکت لانچ کند و از محموله ماجولار این پرنده ها بتوان جهت ماموریت های شناسایی و کسب اطلاعات، بکار گیری مجموعه ای از سنسور های کوچک ولی پر تعداد در پلتفرم های متحرک و با توان گشت زنی مناسب در قالب شبکه ای به نحوی که عملکرد یک ابر سنسور را بدست دهند، و یا حمله دقیق به اهداف استفاده کرد. در حوزه ی پدافند هوایی دریاپایه ایران در طی چند دهه گذشته ضعف های جدی داشته است که به رغم تلاش های صورت گرفته در سال های اخیر هنوز کاملا رفع نشده است. این مشکل به ویژه در شناور های کوچک جدی تر است. اگرچه تاکتیک سرعت و مانور پذیری بالا این ضعف ها در این دسته از شناور ها تا حد زیادی مرتفع کرده بود ولی با تغییرات در حال وقوع میدان نبرد و روند عملیاتی شدن تسلیحات نوین این تاکتیک برای مدت زمان زیادی موثر باقی نخواهد ماند، بدین منظور تجهیز این شناور ها به سامانه های هشدار دهند و اخلال گر، تجهیزات soft kill و hard kill مناسب ضروری ست. اگرچه ایجاد پدافند دریا پایه دوربرد نیاز به شناور های بزرگتر با توان حمل رادار ها و موشک های بزرگ و سنگین دارد که ساختشان برای ایران به شدت هزینه و زمان بر است، ولی با توسعه نسلی جدیری از شناور های مناسب کوچک و چابک و البته در تعداد بالا می توان پوشش محدوده های وسیع را به واسطه ی واحد های پر تعداد با تحرک بالا که بدون نیاز به توقف توان شناسایی و درگیری با اهداف را دارند اجرا کرد. البته در نهایت جهت حضور در آب های دوردست ایران به ناو های چند هزار تنی با توان پدافند هوایی دوربرد نیازمند است ولی این نقش را در محدوده ی خلیج فارس و تنگه هرمز می توان با تعداد شناور های با تناژ 300 تن و کمتر و تجهیز به تعداد بالای موشک های کوتاه برد با برد 12 تا حداکثر 30 کیلومتر ایفا کرد. بکار گیری هم زمان شناور های بزرگ تر با توان حمل موشک های ضد کشتی دوربرد و پهپاد های کلاس MALE و اجرای مانور های حساب شده و هماهنگ و نیز البته نقشی که جزایر در خلیج فارس به عنوان دژ های نظامی می توانند برای ایران بازی کنند بکارگیری این استراتژی را موثرتر و مرگبار تر می سازد.
-
1 پسندیده شدهنمیدونم این سطح از جنون این کره خاکی رو کجا میبره
-
1 پسندیده شدهمدت ها بود که در رسانه خبری از موشک سجیل 2 نبود .. در این مدت حتی در سایت میلیتاری هم شبهه بوجود اومد که تحت همکاری با افریقای جنوبی ساخته شده و احتمالا همکاری قطع شده و .. تا اینکه بعد از این حوادث ، در مستند داستان اقتدار شبکه افق دوباره دیده شد اطلاعاتی که ازش منتشر کردن دومرحله ای سوخت جامد ( با کلاهک جداشونده - 3 مرحله ) 17.5 متر طول 125 سانتی متر قطر وزن کل 23600 کیلو گرم وزن سرجنگی 650 کیلوگرم سرعت در فاز نهایی (شایدم ورود به جو ) 4300 متر بر ثانیه 4300 متر بر ثانیه - معادل - 15480 کیلومتر در ساعت - 14.57 ماخ تراست مرحله ی اول موتور سوخت جامد 58 تن سوخت جامد مرکب بر پایه رزین های HTPB (پاتریوت پک 3 توانایی مقابله با اهدافی با سرعت 1600 متر بر ثانیه رو داره و s300 pmu2 توانایی مقابله با اهدافی با سرعت 2800 متر بر ثانیه !) چهار زایده کنار استیج دوم موشک ، احتمالا موتور پالسی هست که کار هدایت موشک در خارج از جو رو انجام میده برخی تو میلیتاری هم گفتن که موتور پالسی برای تولید تراست لحظه ای هست در زمان جدایش مرحله اول و دوم از هم که به یکدیگر برخورد نکنه تصاویر زیبا از سجیل 2 .. چندتاشو از دوست گرامی جناب crazyinventor گرفتم این هم مدل سه بعدی خودم از موشک سجیل 2
-
1 پسندیده شدهسوال بسیار خوبی مطرح شد اهمیت حفاظت از جان نیروها در میدان نبرد متاسفانه در بخش نظامی ما جدی گرفته نمیشه و این مسئله حقیقتا جای سوال دارد. خون عزیرانی که از همه چیز خود برای دفاع از کشور و ارمان های ان گذشته اند چقدر قیمت دارد؟؟؟ ایا حفظ این خون ها به اندازه یک امرپ یا نفربرهای بروز و جدید ارزش ندارد ؟؟؟ یکی از بخش های که سازمان رزمی ما باید به شکل کلی و جدی دچار تحول بشود بحث حفاظت هست. خودرو ها ارس در حقیقت خودروهای کاملا غیر نظامی هستند حتی سعی نشده است بدنه و یا شیشه های خودرو ایمن سازی شود. در نتیجه حتی در مقابل کالیبر 7.62 هم مقاوم نیستند یعنی یک تروریست با یک قبضه کلاش به راحتی میتواند جان خدمه و سرنشین ها را به خطر بیاندازد حتی این خودرو ها نمی توانند در برابر ساده ترین تهدیدات موجود در میدان نبرد جان سربازان را حفظ نماییند پس در مقابل تهدیدات بالاتر مانند مانند راکت های ضد زره و بمب های کناره جاده ای هیچ فایده ای ندارد. استفاده ازخودرو های غیر نظامی بدون سطوح حفاظتی حقیقتا بازی کردن با جان سربازها است. حضور خودرو ارس در خطوط نبرد در سوریه خطرناک ترین منطقه دنیا نشان میدهد استفاده از خودروهای ارس به مناطق کمتر خطر محدود نمی شود. - بعد چند سال حضور نظامی در سوریه به شکل مستقیم و مستشاری و تقدیم کردن شهیدان هنوز اصول حفاظتی رعایت نمی شود. استفاده از خودرو غیر نظامی، خودرو بدون الگو استتار مناسب ( یک زمانی در دفاع مقدس شرط بودن خودرو ها برای ورود به خطوط مقدم گل مالی شوند) ، نداشتن حفاظت برای توپچی، سرباز بدون هیچ گونه کلاهخود و پوشش حفاظتی و... اگر فراموش کرده اند ما فراموش نکرده ایم ....
-
1 پسندیده شدهارابه هسته ای برای شیطان مروری کوتاه بر قابلیتهای بالگرد ویژه عملیات در محیط های رزم نامتعارف (MIL-24R) قبل از ادامه بحث اصلی در خصوص وضعیت عملیاتی ناوگان بالگرد ارتش شوروی سابق در چرنوبیل ، نگاهی کوتاه خواهیم داشت به ویژگی های بالگرد MIL-24R که بطور خاص برای عملیات در محیطهای رزمی نامتعارف (NBC) تجهیز شده بود . غلاف اسرارآمیز BD3-57KrV این بالگرد خاص ، بلحاظ ظاهری ، چندان تفاوتی با گونه های استاندارد رزمی هایند نداشت ، اما مشخصه اصلی این بالگرد ، درست در انتهای بالچه حمل مهمات ، با تعویض ریل شلیک موشکهای ضد زره و نصب یک سخت افزار ویژه نمونه گیری خاک در محیط های آلوده بحساب می آمد . در اوایل دهه هشتاد میلادی و انتشار نخستین تصاویر با کیفیت پایین از این بالگرد ، کارشناسان نظامی ناتو ، این قسمت را در قالب یک سخت افزار الکترونیکی طبقه بندی کرده بودند ، با این حال ، این سیستم ، شامل 3 کاوشگر کوچک در انتهای یک بازوی مکانیکی بود که پس از فرود بالگرد در یک منطقه خاص ، بازشده و جمعا" شش نمونه محیطی از خاک منطقه هدف را جمع آوری نماید ، در حالی که تجهیزات آنالیزگر در بخش حمل بار بالگرد هایند قرار می گرفت . در بخش حمل بار این نمونه ویژه از بالگرد هایند ، یک کاربر بعنوان مسئول کنسول FO-1 در نزدیکی پنجره مستطیلی شکل قرار می گرفت تا بر عملکرد سامانه فوق که وظیفه جمع آوری اطلاعات بدست آمده از حسگرها و تجزیه و تحلیل آنها را داشت ، نظارت نماید . این درحالی بود که کاربر دوم ، که فرمانده ماموریت هم محسوب میشد ، مسئولیت انتقال اطلاعات تجزیه و تحلیل شده به پستهای فرماندهی و عناصر واحدهای رفع آلودگی نیروی زمینی را برعهده داشت . دریک نگاه اجمالی ، فهرست سخت افزارهای نمونه برداری و تجزیه و تحلیل اطلاعات که در بخش بار بالگرد هایند نصب و مورد استفاده قرار میگرفت ، شامل : 1- سامانه (RAP-1 (GO-21 بعنوان سخت افزار اصلی اندازه گیری پرتوهای گاما در مقیاسهایی میان 0.01 تا 100 رونتگن. 2- سامانه (PRKhR (GO-27بعنوان سخت افزار اصلی تشخیص عوامل شیمیای جنگی و همچنین پایش مستمر منابع منتشر کننده اشعه گاما و اندازه گیری میزان درصد خطر عامل شیمیایی " سارین " . 3-سامانه (GSA-12 (GO-74 بعنوان آشکار ساز عناصر شیمیایی و ناظر خودکار محیط برای تشخیص بخارات فسفر 4-سامانه هشداردهنده خودکار ASP برای کشف توکسین هایی که بصورت اسپری در محیط پخش می شوند و همچنین پایش مستمر این عوامل در محیط میدان نبرد 5- سامانه تشخیص نیمه خودکار PPKhR برای کشف عوامل شیمیایی نظیر "سومان" ، " فوسژن" ، "دی فوسژن "، "سیانور" ، "کلرید سدیم " و در نهایت گاز خردل 6- بخش دریافت کننده نمونه محیطی همه سامانه های فوق الذکر ، در انتهای بخش فوقانی بالچه های هایند قابل نصب بودند . . علاوه براین ، نمونه R بالگرد هایند ، برای اجرای ماموریت رزمی در محیط جنگ نامتعارف ، به شکل استاندارد ، یک غلاف اسرارآمیز تحت شناسه BD3-57KrV را در سمت چپ خود حمل می نمود . بااین حال ، بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی درطول جنگ سرد ، این سامانه دستخوش تحلیل و تفسیرهای بسیاری قرار گرفت . اما بر خلاف نظرات بسیار عجیب و غریب این سامانه ، تنها یم خلاف ساده با دو دریچه دسترسی بود که زیرسیستم های ذیل را در خود قرار می داد : 1- سامانه VPKhR برای تشخیص عوامل شیمیایی با استاندارد نظامی 2- سامانه تشخیص و تعیین میزان سطح تابش DP-5B 3- کیف ویژه نمونه برداری محیطی KPO-1 با تجهیزات مناسب برای جمع آوری نمونه های آلوده به رادیو اکتیو ، عوامل شیمیایی و میکروبی 4- سامانه رفع آلودگی TDP 5- راکتهای هشداردهنده وجود عوامل شیمیایی SKhT-40 ( شامل نشانگرهای بصری و شنیداری ) 6- نارنجکهای دودزای RDG-2 ضمن اینکه ، غلاف فوق الذکر قابلیت حمل سامانه های ذیل را در خود داشت ، اما ظاهرا" هرگز مورد استفاده قرار نگرفت : 1- کیف محتوی تجهیزات هواشناسی مارک-3 برای تعیین دمای هوا ، دمای زمین ، جهت وزش باد در محیطهای نیمه بسته 2- یک دستگاه رادیوی R-147 با برد یک کیلومتر تمامی سخت افزارها و تجهیزات برای نمونه برداری و علامت گذاری مناطق آلوده ، بویژه در زمانهایی که خروج از بالگرد برای خدمه امکان پذیرنبود ، مورد استفاده قرار می گرفت . حداقل بلحاظ روانی ، خدمه ترجیح می دادند که نمونه های آلوده پس از جمع آوری ، در غلاف خارجی بالگرد قرار داده شود ، ضمن اینکه خدمه حاضر در بخش بار بالگرد هایند سامانه های بقاء افزون تری شامل دومخزن اکسیژن ثابت ، دو مخزن قابل حمل مجهز به سامانه های تنفسی KKO-LS ، ماسکهای ضدگاز Yasen-A و کیتهای حفاظتی Kompakt-A را دراختیار داشتند . پی نوشت : این تصویری که از ارتش شوروی سابق در فیلم ها و سریال برای مخاطب ایجاد شده را از اذهان خودتون پاک کنید . صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهجنگ دوم جهانی ،یکی از نقاط عطف تاریخ نظامی مدرن بشمار می رود که ابداعات و نوآروی های پدید آمده در آن ، هنوز موجب تعجب موّرخان نظامی است . در این میان ، صنعت هوانوردی نظامی آلمان و کاربراصلی تجهیزات ساخت این صنایع ، یعنی لوفت وافه ، بعنوان یکی از پیشگامان حوزه هوانوردی نظامی ، نقش مهمی را در پیشبرد فناوری هوایی ایفا نمودند . مجموعه پیش رو ، بررسی نسبتاً مفصلی در خصوص جنگنده چند ماموریته FW-190 بشمار می رود که شاهکار مهندس کورت تانک و شرکت فوکه ولف بحساب می آید . این بررسی ، مجموعاً در 3 بخش خدمت دوستان ارائه می شود . بخش نخست ، مقدمه ای است در ارتباط با این پرنده رزمی بخش دوم ، معرفی 76 نسخه از این پرنده ( شامل نمونه های تولید انبوه و آزمایشی ) بخش سوم ، یک مقایسه جالب میان جنگنده آلمانی و رقبای معاصرش امید است مورد توجه دوستان قرار گیرد ارادتمند - MR9 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- پیش در آمد : سپهبد هوایی ، سر شالتو داگلاس ، فرمانده یگان شکاری نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در تاریخ 17 ژوئیه 1942 طی نامه ای رسمی به معاون وزیر کشور در امور هوانوردی ، چنین نوشت : " بندرت بر من لازم گشته که بر این نکته تاکید کنم که در تولید جنگنده ها ، کیفیت ، مهمتر از کمیت خواهد بود . در آغاز جنگ ، جنگنده های ما بلحاظ فنی از دشمن سرتر بودند ، ولی ما بتدریج این برتری را از دست دادیم . از نظر من و خلبانانم ، دیگر تردیدی باقی نمانده است که FW-190 ، بهترین جنگنده چند ماموریته دنیای امروز است " مقدمه : جنگنده فوکه ولف FW-190 ، ( شناسه انگلیسی : شرایک) ، جنگنده تک سرنشینه ، تک موتوره آلمانی بشمار می رود که در اواخر دهه سی میلادی ، توسط مهندس کورت تانک ، طراحی و در خط تولید قرار گرفت و به شکل گسترده ای در سازمان رزم لوفت وافه به کار گرفته شد . این جنگنده همه کاره ، به همراه همتای مشهورش ، مسراشیمت BF-109 ، تبدیل به ستون فقرات نیروی هوایی ارتش آلمان در جنگ دوم جهانی گردید . جنگنده کورت تانک ، از یک پیشرانه BMW-801 نیرو می گرفت که به نسبت پیشرانه DB-601 جنگنده BF-109 ، رانش بیشتری تولید می نمود و این ویژگی ، بدان اجازه می داد تا طیف وسیعی از ماموریتهای محوله ، شامل جنگنده برتری هوایی ، جنگنده- رهگیر ، جنگنده روزپرواز ، جنگنده شب پرواز ، جنگنده- بمب افکن همه گونه شرایط جوی ، اژدر افکن و جنگنده پشتیبانی نزدیک را بخوبی اجرا نماید . با اتمام مراحل طراحی و ساخت ، نخستین تجربه رزمی FW-190 در جریان نبرد فرانسه و در اوت 1941 رقم خورد و ورود این جنگنده به عرصه رزم هوایی ، بسرعت ، موجب تثبیت برتری هوایی لوفت وافه بر آسمان منطقه نبرد ( بعنوان رکن اصلی تاکتیک بلیتزگریک ) گردید . اما این برتری ، عمدتاً در برابر جنگنده های خط مقدم آن روزهای متفقین و نیروی هوایی سلطنتی (RAF) یعنی اسپیت فایرمارک پنج ، بویژه در ارتفاع پایین و متوسط بدست آمده بود . بدین ترتیب ، شاهکار فوکه ولف ، تا ژوئیه 1942 که جنگنده بی نظیر اسپیت فایر مارک 9 وارد سازمان رزم نیروی هوایی سلطنتی گردید ، برتری آسمان منطقه نبرد را در اختیار داشت . در جبهه شرقی نیز ، نخستین ماموریت این پرنده رزمی ، در نوامبر 1942 رقم خورد و موفقیتهای بسیار زیادی را در برابر نیروی هوایی ارتش سرخ و خصوصاً ، علیه اهداف زمینی بدست آورد . براساس اطلاعات موجود ، اگر چه خلبانان نیروی هوایی ارتش سرخ ، جنگنده ساخت مسراشمیت را تهدید خطرناکتری بشمار می آوردند ، اما پرنده فوکه ولف با تکیه بر دو عامل مهارت خلبانان و رانش بیشتر پیشرانه V-12 خود ، به راحتی در جریان داگفایت ها پر زد و خورد ، در پشت جنگنده های روسی قرار گرفته و به لطف قدرت آتش بی همتای این پرنده ، و مانور پذیری بهتر در ارتفاع کم ، خطر بزرگی را برای روسها ، ایجاد می نمود . اما علیرغم وجود این ویژگی ها ، این پرنده کار آمد ، هرگز بطور کامل ، جایگزین محصول مسراشمیت نگردید. با تولید انبوه جنگنده سری FW-190 A و بیلان غیر قابل قبول آن در ارتفاعات بالا ( در آن زمان ، بیشتر درگیری های هوایی در ارتفاع 6000 متری " 20000 فوت " از سطح زمین رخ می داد) ، موجب شد تا لوفت وافه و فوکه ولف ، ارتقاء این نسخه را در دستور کار خود قرار دهد . این توسعه ، بویژه با معرفی پیشرانه های خطی JUMO-213 و ظهور نسخه FW-190D در سپتامبر 1944 ، سرعت بیشتری به خود گرفت و ورود آن به عرصه رزم هوایی ، موجب ایجاد توازن در برابر جنگنده های جدید خط مقدم متفقین گردید. در یک جمع بندی مقدماتی ، فوکه ولف FW-190 ، بنابر گفته های بسیاری از خلبانانش ، یک دوست خوب برای آنها بشمار می آمد ، چنانکه بسیاری از تکخالهای آلمانی ( شامل خلبانان مشهوری نظیر اتو کایتل ، والتر نووتنی و اریش رودلفر ) که افتخار پرواز با این پرنده را داشتند ، براین ادعای خود اصرار می ورزیدند که بسیاری از شکارهای خود را با پرنده اعجاب انگیز کورت تانک به ثبت رسانده اند . از راست به چپ : اریش رودلفر ، والتر نووتنی ، اتو کایتل ادامه دارد .................................... این مجموعه با صرف زمان ، از منابع گوناگون ، ترجمه و گرد آوری شده است ، بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود . در غیر اینصورت ، برداشت کننده ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود . مترجم و گرد آورنده : MR9
-
1 پسندیده شدهشکار بمب افکن های متفقین از دید Gun Camera جنگنده های آلمانی. نوع جنگنده و فاصله درگیری و نوع بمب افکن شکار شده در ابتدای هر کلیپ نوشته شده. اکثر جنگنده ها FW-۱۹۰ هستند. قدرت توپ های ۲۰ میلیمتری بروی بمب افکن ها کاملا مشخص هست. http://www.aparat.com/v/2fxLM [aparat]2fxLM[/aparat]
-
1 پسندیده شدهبا سلام بخش هفدهم و پایانی FW-190 F.8/U.4 با آغاز حملات شبانه بمب افکن های متفقین به سرزمین اصلی آلمان ، نمونه F.8/U.4 ، بعنوان یک جنگنده رزم شبانه وارد خدمت لوفت وافه شد . برای انجام چنین ماموریتهایی ، نسخه فوق به لانچرهای منّور و سیستم های الکتریکی جدید نظیر فاصله یابهای FUG-101 ، خلبان خودکار PKS-12 و سیستم هدفگیری TSA-2A مسلح شد . این نمونه به طیف متنوعی از تسلیحات نظیر بمب و اژدر را استفاده می نمود و برای دفاع از خود به دو قبضه توپ ثابت 20م.م MG-151/20 مسلح شده بود . FW-190 F.9 در حقیقت ، نمونه F.9 ، مدل بهبود یافته نسخهA.9 بشمار می رفت با این تفاوت که سکان عمودی TA-152 جایگزین سکان استاندارد آن شد، یک آسمانه جدید بر روی آن نصب گردید و به چهار مقر استاندارد ETC-50 یا ETC-70 ، بدان اختصاص یافت . براساس اطلاعات منتشر شده توسط وزارت هوانوردی آلمان در اواسط دهه 40 میلادی ، تا ژانویه 1945 ، 147 فروند از مدل F.9 از خط تولید خارج گشت و قطعات صدها فروند دیگر ، تا ماه مه 1945 ، آماده مونتاژ شده بود . FW-190 G نیازمندی نیروی هوایی آلمان به یک جنگنده ضربتی دور برد (JADG BOMBER MIT VERGROSSERTER) موجب شد تا مدل G معرفی گردد . ساخت این نمونه بدنبال موفقیت جنگنده/ بمب افکن FW-190 F بعنوان یک جنگنده پشتیبانی نزدیک (SCHOLACHTFLUGZEUG) موجب شد تا لوفت وافه و فوکه ولف بصورت مشترک ، یک پروژه تحقیقاتی رابرای افزایش برد عملیاتی آن آغاز نمایند که این امر ، منجر به تولید 1300 فروند از آن گردید. FW-190 G.1 به منظور افزایش توانمندی های نسخه A.4/U.8 و استفاده بیشتر از قابلیتهای هوا به زمین فوکه ولف ، با حذف دو توپ 20م.م MG-151 مستقر در ریشه بال و همچنین کاهش ظرفیت حمل مهمات داخلی ، نسخهG.1 خواهد توانست یک تیر بمب هوا به زمین 250 کیلویی ( 550 پاوندی ) یا یک تیر مهمات 500 کیلویی ( 1100 پاوندی ) را در جایگاه مرکزی بدنه حمل نماید . علاوه برآن ، با اضافه شدن مقرهای استاندارد ETC-250 ، مدل G.1 می توانست دو تیر مهمات 250 کیلویی را در زیر هربال حمل نماید . FW-190 G.2 مدل G.2 در حقیقت نمونه ارتقاء یافته A.5/U.8 بشمار می رفت و بلحاظ آرایش تسلیحاتی ، شباهت زیادی به نسخهG.1 داشت . برای افزایش پایایی این نمونه ، دو مقر V.MITT SCHOLB جهت حمل مخازن سوخت خارجی در نظر گرفته شد . FW-190 G.3/ R.1 در مدل G.3/R.1 ، مقرهای خارجی حمل مهمات حذف و به جای آن ، غلاف توپهای 20م.م MG-151 قرار گرفت که در این حالت ، تعداد تسلیحات قابل حمل توسط این هواپیما به شش توپ رسید . FW-190 G.3/R.5. این نمونه ، بسیار به مدل R.1 شباهت داشت ، اما مقرهای حمل مهمات V.F.W-TRG حذف گردید و بجای آن ، دو مقر استاندارد ETC-50 نصب شد. FW-190 G.8 با هدف افزایش میدان دید خلبان در ماموریتهای رهگیری و هوابه زمین ، آسمانه نسخه A.8 دچار تغییرات زیادی شد و بجای نمونه استاندارد ، یک آسمانه حبابی شکل بدان اضافه گردید. این مدل به مانند سلف خود ، قادر به حمل طیف وسیعی از مخازن سوخت خارجی و مهمات هوا به زمین بود . FW-190 G.8/R.4 با دگرگون شدن شرایط جنگ و نیاز به افزایش کارکرد تجهیزات ، نمونه G.8/R.4 ، به یک کیت افزایش عمر پیشرانه مجهز گردید که بدلیل شرایط صنعتی ، هرگز وارد خط تولید نگردید. FW-190 G.8/R.5 در این نسخه ، مقرهای استاندارد ETC-50 حذف و به جای آن ، دو مقر ETC-503 نصب گردید . FW-190 A.5/U.1 وخیم شدن شرایط جنگ و نیاز شدید به خلبان های رزمی و همچنین ، تکمیل بودن ظرفیت خطوط تولید هواپیماهای رزمی ، لوفت وافه مجبور شد تا با تغییر تعدادی از نسخه های A.5 و حذف مخازن سوخت داخلی ، یک کابین جدید با آسمانه 3 تکّه را به بدنه اضافه نماید تا روند آموزش خلبانها ،دچار وقفه نگردد . FW-190 A.8/U.1 نسخه ارتقاء یافته FW-190 A.5/U.1 FW-190 S.5 نسخه آموزشی دوکابینه A.5/U.1 که مجدداً طراحی گردید. FW-190 S.8 نمونه S.8 ، مدل دوباره طراحی شده نسخه A.8/U.1 محسوب می شد که در نتیجه تبدیل 85 فروند از آن ، وارد خدمت نیروی هوایی آلمان شد .
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت دوستان قسمت شانزدهم نسخه های تهاجم زمینی : FW-190 F ترکیب بندی نسخه F فوکه ولف ، که پروژه آن از ماه مه 1942 آغاز گردید ، در اصل براساس مدل آزمایشی FW-190 A.0/U.4 ساخته شد و در تمامی نمونه های تولیدی ، به دو مقر حمل بمب در زیر بالها و یک مقر مرکزی در زیر بدنه مجهز گردید . FW-190 F.1 نخستین نمونه از تبدیل شده از نسخه FW-190 A.4/U.3 FW-190 F.2 این مدل ، در حقیقت نمونه تغییر یافته FW-190 A.5/U.17 بشمار می آمد که به یک مقر استاندارد ETC-501 مجهز شده بود . FW-190 F.3 نسخه F.3 در کنار برخورداری از ویژگی های نمونه F.2 ، به دو مقر استاندارد ETC-501 برای حمل مخازن سوخت خارجی 300 لیتری مجهز می شد . در مجموع ، 432 فروند از نمونه F.3 از خط تولید خارج گشت . نسخه های FW-190 F.4 الی FW-190 F.7 برای اجرای پروژه های خاص به مشتریان آن ، تحویل گشت . FW-190 F.8 با اعلام نیازمندی لوفت وافه برای ارتقاء نمونه های قدیمی ، نسخه F.8 که مدل دوباره طراحی شده A.8 بشمار می رفت ، متولد گردید. این نسخه ، به یک انژکتور بهبود یافته برروی کمپرسور مجهز می بود که بدان اجازه می داد تا برای چند دقیقه ، عملکرد بهتری در ارتفاع بالا داشته باشد . این پرنده به 2 قبضه توپ 20م.م MG-151/20 در ریشه بال و دو قبضه تیربار 13م.م MG-131 ، در بخش فوقانی پیشرانه ، مسلح شد . FW-190 F.8/U.1 نیروی هوایی آلمان برای افزایش پایایی رزمی جنگنده های خط مقدم خود ، درخواست ارتقاء نسخه پایه F.8 را به شرکت فوکه ولف تسلیم نمود که این مدل به مقرهای استاندارد V-MITT SCHOLB برای حمل دو مخزن سوخت خارجی 300 لیتری و مقر ETC-503 مجهز گردید که به آن اجازه می داد تا یک تیر مهمات SC-250 را در بخش مرکزی بدنه حمل نماید . FW-190 F.8/U.2 با شروع رزم در دریا میان طرفهای درگیر ، فوکه ولف یک مدل جدید از این پرنده را که با نصب یک مقر استاندارد ETC-503 ، در زیر هربال و یک مقر ETC-501 در زیر بخش مرکزی موجب پدید آمدن یک اژدر افکن گردید. این مدل ، برای اجرای حملات ضد کشتی ، به یک سایت هدفگیری با شناسه TSA.2A تجهیز گردید که آن را قادر می ساخت با استفاده از اژدرهای 700 کیلویی (1500 پاوندی ) BT-700 ، به اهداف سطحی و زیرسطحی حمله نماید . مقر ( پایلون ) استاندارد لوفت وافه با شناسه ET-503 FW-190 F.8/U.3 با مشاهده عملکرد موفقیت آمیز مدل F.8/U.2 ، نمونه سنگین تر آن نیز وارد خدمت لوفت وافه شد . این مدل به تجهیز به مقرهای ETC-502 ، قادر بود تا با یک تیر اژدر سنگین 1400 کیلوگرمی (3100 پاوندی ) با شناسه BT-1400 ، به اهداف دریایی حمله کند . اژدرهای سری BT ، در اینجا ، خانواده BT-400 و BT-700 به شکل طبیعی ، بعلت درازای اژدرفوق ، طراحان بالاجبار ، چرخ دم را اندکی به عقب انتقال دادند و علاوه برآن ، برای مانورپذیری بیشتر ، پیشرانه قوی تر BMW-801 بدان اختصاص داده شد و سکان عمودی TA-152 ، جایگزین سکان استاندارد آن گردید. پی نوشت : صرف نظر از ایدئولوژی نازیسم ، باید یاد گرفت که چگونه یک سلاح به مرور زمان توسعه پیدا کرده و نیازهای سازمان مورد نظر را برآورده می کند ، به این فرآیند ، یک آینده نگری معقولانه گفته می شود
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت دوستان قسمت پانزدهم FW-190 D نمونه D فوکه ولف که اصطلاحاً با شناسه " بینی دراز" (LANGNOSEN –DORA) شناخته می شد ، بعنوان نخستین مدل مشتق شده از سری A ، به شکل اختصاصی به منظور انجام رهگیری در ارتفاع بالا ، وارد لوفت وافه گردید. FW-190 D.0 این نسخه که نخستین پرواز خود را در اکتبر 1942 تکمیل نمود ، به یک سوپرشارژر جدید ساخت یونکرس با شناسه JUMO-213 ، کابین تحت فشار و چند ویژگی محرمانه برای اجرای عملیات رهگیری در ارتفاع بالا ، مجهز گردید . FW-190 D.1/ D.2 نمونه های تولید انبوه سری D FW-190 D.9 اگر چه سری نهم از نسخهD فوکه ولف ، بطور اختصاصی برای حمله به صورتبندی های تهاجمی متفقین که به شکل 24 ساعته مراکز صنعتی آلمان را زیر آتش گرفته بودند ، تولید شد ، اما بدلیل شرایط خاص جبهه شرقی در سال 1944، بخش عمده ای هواپیماهای تولید شده ، برای اجرای ماموریت های پشتیبانی نزدیک ، به این جبهه مامور شدند . FW-190 D.11 با هدف ایجاد یک برتری نسبی در مقابل جنگنده های نوظهور متفقین ، نمونه D.11 ، به یک سوپرشارژر ارتقاء یافته ساخت یونکرس (JUMO 213 F) که در جنگنده جدیدTA-152 H نیز بکار رفته بود ( البته بدون خنک کننده سّیال )، مجهز شد . نمونه فوق به شکل ویژه ، برای حمله به بمب افکن های بریتانیایی و امریکایی ، به دو قبضه توپ 30م.م MK-108 ، در بخش بیرونی بال و دو قبضه توپ 20م.م MG-151 ، در ریشه بال مسلح گردید. FW-190 D.12 تمامی تجهیزات این نسخه ، شبیه به نمونه D.11 بود با این تفاوت که این مدل به توپهای 30م.م MK-108 در بخش مرکزی بدنه مسلح شده بود. FW-190 D.13 این نسخه از فوکه ولف ، به جای توپ 30م.م ، از یک توپ 20م.م در بخش مرکزی بدنه ( از میان توپی ملخ ) بهره می برد .
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت دوستان قسمت چهاردهم توسعه جنگنده های رزم هوایی در ارتفاع بالا : با وارد شدن رزم هوایی به مراحل حساس خود در جنگ دوم جهانی ، کورت تانک در جستجوی یک راه حل اساسی برای حل مشکل مانور پذیری جنگنده اش در ارتفاع بالا بود . به همین دلیل ، وی در سال 1941 به لوفت وافه پیشنها داد تا نمونه های بهبود یافته از این جنگنده ، مجهز به پیشرانه های جدید و توبورشارژها ( به جای سوپر شارژها ) جایگزین مدل های قدیم شوند . در نتیجه ، نمونه های ذیل متولد شدند : FW-190 V.12 نسخه وی-12 فوکه ولف ، یک مدل ارتقاء یافته از نمونه A.10 بشمار می رفت که در نهایت باشناسه B نامگذاری گردید. FW-190 V.13 نمونه نخست از سری C جنگنده FW-190 FW-190 V.15 این پرنده با رجیستر 0036 ، دومین نمونه از سری C بحساب می آمد . FW-190 V.16 سومین نسخه اولیه از سری C فوکه ولف FW-190 V.18 چهارمین نسخه اولیه از سری C فوکه ولف FW-190 B.0 فوکه ولف در یک طرح آزمایشی ، به منظور افزایش قدرت پیشرانه BMW-801 ، یک توربوشارژ را جایگزین سوپرشارژ های مورد استفاده نمود . FW-190 B.1 این مدل ، بلحاظ پیشرانه و استفاده از توربوشارژر ، شبیه به نمونه B.0 بود ، با این تفاوت که آرایش تسلیحاتی آن ، به شکل اساسی تغییر یافت . با این حال ، در طرح اولیه ، نمونه B.1 به 4 قبضه تیربار 7.92م.م MG-17 و دو قبضه توپ 20م.م MG/FF مسلح گردید ، اما دومین فروند بدلیل نیاز به قدرت آتش بیشتر ، به دو قبضه تیربار MG-17 ، دو قبضه توپ 20م.م MG-151 ، دو قبضه توپ 20م.م MG/FF مجهز شد . با این وجود ، پس از خروج آخرین فروند از خط تولید ( رجیستر811) ، بدلایل مختلف ، مونتاژ قطعات بعدی ، متوقف شد . FW-190 C همانطور که در سطور پیشین تشریح شد ، نسخه C فوکه ولف ، برای دستیابی به قدرت رانش بیشتر ، به توربوشارژر DB-603 مجهز گردید . برای حفظ مرکز ثقل این پرنده رزمی ، مساحت سکان عمودی آن افزایش یافت . عملکرد این پرنده آنچنان بود که نمونه های ارتقاء یافته آن با شناسه V.18/U.1، V-29 ، V.30 ، V-32 ، V.33 نیز وارد سازمان رزم لوفت وافه گردید. ادامه دارد ................
-
1 پسندیده شدهبا سلام این لطف و توجه دقیق شما را می رساند و همین برای بنده کافی است . انشا... ادامه پیدا می کند و در صورت علاقه مندی و استقبال دوستان ، احتمالاً محصول شرکت مسر اشمیت ( BF-109 ) هم تقدیم خواهد شد . متشکرم :rose:
-
1 پسندیده شدهبابت توجه شما بسیار متشکرم البته لوفت وافه ، بیشتر از سرفرماندهی خودش شکست خورد و نه از متفقین . هر چند ممکن هست بعضی این را مشابه افسانه " از پشت خنجر خوردن " ارتش آلمان حساب کنند ، ولی منابع آلمانی ، بریتانیایی و آمریکایی این موضوع را تایید می کنند که اگر در سال 1940 ، هیتلر براثر خشم آنی دستور تغییر اهداف از فرودگاه ها و ایستگاه های رادار را به شهر ها صادر نمی کرد ، شاید سرنوشت عملیات شیر دریایی و جنگ بطور کامل عوض می شد . عین این مساله در اواخر جنگ و با ورود جنگنده های جت رخ داد . زمانی که افسرانی نظیر والتر نووتنی یا آدولف گالاند ، خواستار به کارگیری جتهای مسر اشمیت بعنوان یک رهگیر بودند ، هیتلر دستور داد این پرنده ها با مسلح شدن به مقرهای استاندارد ETC-501 ، مهمات 250 کیلویی را برای اجرای حملات هوا به زمین علیه سرپلهای متفقین در نرماندی استفاده کنند . بطور خلاصه ، ورماخت در سطح استراتژیک و بخصوص در حوزه اطلاعات راهبردی ، شکست خورد ، در حالی که بلحاظ فناوری های توسعه یافته یا در حال توسعه ، شاید متفقین ، توانایی عرض اندام را در یک بازه طولانی مدت نداشتند
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم جنگ به شکل عجیبی با تاریخ پیدایش بشر بر روی کره زمین عجین شده و در هر عصری ، به تناسب ویژگی های همان دوره ، چهره تلخ خود را برای انسان ، به نمایش گذاشته است . با این وصف و با توجه به اینکه در چند روز اخیر هر کدام از بخش های انجمن وزین میلیتاری ، یک تاپیک مجزا برای مطالبی که پتانسیل تبدیل شدن به یک تاپیک کامل را ندارند ، ایجاد نموده اند ، برآن شدم تا برای بخش جنگ نیز چنین تاپیکی ایجاد نمایم . هدف از ایجاد چنین تاپیکی ، جمع آوری مدون تصاویر مرتبط با جنگ خواهد بود ، بدین معنی که در کنار توجه به حوزه های سخت افزاری که در سایر تاپیک ها مورد بررسی قرار می گیرد ، تصاویر و اسناد و مدارکی که شاید برای پژوهشگران مفید به فایده قرار گیرد ، در اینجا جمع آوری گردد . البته دوستان بسیار عزیز می بایست به چند نکته توجه نمایند : 1- از قرار دادن تصاویر غیر مرتبط خودداری فرمایند 2- به همراه تصاویر شرح مختصری نیز برای آن ذکر نمایند . 3- از هر گونه بحث غیر مرتبط خودداری فرمایند تا تاپیک ، یکدست و بدون مفاهیم حاشیه ای در اختیار علاقه مندان قرار گیرد . :rose: :rose: ارادتمند MR-9 :rose: :rose: =================================================================================================================== بعنوان نخستین پست این تاپیک ، مجموعه ذیل تقدیم می گردد . این دو تصویر ، بعنوان دو سند عبرت انگیز و نشانه از عبرت روزگار در در مدارک تصویری مربوط به جنگ جهانی دوم نگهداری می شود و در دهه 80 میلادی در کتابی با عنوان " از هیتلرتا آدنائر" به چاپ رسید . تصویر فوق توسط وزارت تبلیغات آلمان نازی در سال 1941 از گروه های سربازان ارتش سرخ در بازداشتگاه های ورماخت تهیه شده است و سربازان گرسنه روسی را نشان می دهد که دست خود را برای دریافت جیره روزانه دراز کرده اند . فرماندهان ورماخت پیوسته از به اسارت گرفتن گروه های چند صد هزار نفری از روسها افتخار می کردند و در پایان جنگ جهانی دوم ، تقریبا" 10000000 نفر در آلمان در پشت میله های بازداشتگاه های جنگی بسر می بردند . تصویر بالا نیز که درسال 1945 تهیه شده است ، سربازان اسیر و پریشان حال آلمانی را در پشت سیم های خاردار بازداشتگاه های متفقین نشان می دهد که امیدی به آینده ندارند . پی نوشت : درحقیقت در جنگها ، طرف پیروز وجود ندارد ، چرا که زمان پیوسته در حال تغییر است و در هر دوره و زمانی ارتشی فاتح و ارتشی مغلوب می گردد .
-
-1 پسندیده شدهبه نظر به خاطر هزینه های مالی در نقاطی که خطر کمتری داره از ارس استفاده میشه خوبی ارس اول تولید داخل بودن اون و دوم دادن توانایی تحرک بالا در نقاط صعب العبور به نیروهاست در نقاطی که دارای خطر بیشتری هست از نفربرهای زرهی استفاده میشه