برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      36

    • تعداد محتوا

      9,593


  2. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      15

    • تعداد محتوا

      1,055


  3. warjo

    warjo

    Members


    • امتیاز

      15

    • تعداد محتوا

      1,849


  4. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      13

    • تعداد محتوا

      3,109



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 19 اسفند 1398 در پست ها

  1. 4 پسندیده شده
    رزمایش کره شمالی و پرتاب راکت توپخانه ای سنگین کره شمالی منبع: https://twitter.com/JosephHDempsey/status/1234594248537841667 اینهم جالبه ظاهرا سال 2006 کره شمالی این زیر سطحی بدون سرنشین امریکایی رو کشف کرده ظاهرا برپایه اژدر مارک48 است منبع: http://www.hisutton.com/Captured-UUV-in-Pyongyang-North-Korea.html
  2. 3 پسندیده شده
    ایده تبدیل کشتی های تجاری و یا نفتکش های دریایی به ناوهای هواپیمابر ایده ای قدیمی بوده که در جنگ جهانی دوم توسط انگلیسی ها و متفقین اجرا شد ایده ای که به Merchant aircraft carrier مشهور شد این ایده مشکلاتی از جمله عدم پایداری کشتی ها رو به همراه داشت ولی شرایط اضطراری جنگ باعث شد این طرح اجرا شود کشتی MV Rapana و MV Gadila دو تا از 9 نفت کش شرکت شل بودند که به ناوهواپیمابر شبه نظامی تبدیل شد این ایده اگرچه قابلیت های انچنانی نداشت ولی پاسخی به یک نیاز بود نیازی برای پوشش گشت دریایی و مقابله با زیردریایی های آلمانی که به شدت دریا را ناامن کرده بودند. https://en.wikipedia.org/wiki/Merchant_aircraft_carrier نماهایی از کشتی هایی غیرنظامی که سکوی هواپیماها شدند نمای شماتیک از این نوع کشتی های هواپیمابر --------------- طی بحث های انجام شده در سایت و تاپیک ها نیروی دریایی بدون پوشش هوایی شوخی بیشتر نیست و در جریان جنگ فالکلند نیروی دریایی انگلیس ضربات بدی از نیروی هوایی آرژانتین خورد، این موضوع در کنار گشت های دریایی نیروی دریایی ارتش در برخورد با مهاجمان بیش از پیش خودنمایی می کند بویژه که ما خاطره حمله آخوندک و غرق شدن کشتی سهند رو هم داریم حال با توجه به عدم تمرکز لازم بر روی نیروی هوایی وساخت جنگنده و هزینه بر بودن ناوهواپیمابر استاندارد بدون جنگنده کافی، این پیشنهاد می آید که آیا آماده سازی یک ناو هلیکوپتربر تجاری برای پوشش نیروی دریایی در دریای سرخ و اقیانوس هند با قابلیت پرواز پهبادهای جنگنده آیا می تواند پوشش هوایی حداقلی برای ناوهای ما ایجاد کند ؟؟ هدف حمل 4 الی 8 هلیکوپتر و 10 پهپاد رزمی شناسایی هست
  3. 2 پسندیده شده
    این سناریویی بود که قرار بود اتفاق بیافته و روس ها به اون دلخوش بودند نه واقعیت میدانی که اول سوری ها و بعد حتی خود روس ها باهاش مواجه شدند و در گزارش خود روس ها بهش اشاره شد. و دقیقا عطف به همون کارنامه ضعیف که عدم مطابقت با نیاز های عملیاتی میدان نبرد بود که باعث شد تولید نسل جدیدی از این سیستم در دستور کار قرار بگیره که حتی اون نسل جدید هم درصوتی که اشکالات عمده ای که در تاپیک بهش اشاره شد رو مرتفع نکنه باز هم کارنامه موفقی نخواهد داشت، به ویژه در بحث پیکره بندی مساله دوم اینه که تولید 2 سامانه ارزان قیمت و گران قیمت همیشه به تولید راه حل ارزان تری ختم نمیشه، تولید 2 سامانه مجزا اون هم به این شکل با حداقل ممکن مشابهت و استفاده از زیر سیستم های مشترک، کاملا بر خلاف رویه ای که در تاپیک توصیه شده، هزنیه های طراحی، تست، تولید، آموزش، پشتیبانی، لجستیک و تعمییر و نگه داری و ... اتفاقا ممکنه باعث افزایش شدید هزینه ها بشه، در آخر هم کارایی لازم رو نداشته باشه سیستم ارزان قیمت شما و برید همون سیستم گرانتر که تور باشه رو مستقر کنید، دقیقا همون کاری که روس ها کردن، استقرار تور و پنتسیر هم زمان نبود، بعد از مشکلات پنتسیر تور اضافه شد، و البته همون طور که در متن تاپیک به اختصار اومد، حتی تور هم به رغم تواناتر بودن مشکلات خاص خودش رو داره و بر همون اساس طرح پیشنهادی از سوی نگارنده مطرح شد. نکته آخر و مهم تر اینه که اصلا بحث ما در مورد روسیه نیست! بحث اصلی نگرانی از الگو گیری غلطی هست که از روش روسی انجام میشه و قطعا در سیستم فعلی ما مشکلاتش 2 چندان میشه، در روسیه اگه 2 سیستم موازی تولید میشه در مقیاس انبوه ، اینجا چندین پروژه موازی استارت می خوره، هیچ کدوم هم خط تولید صنعتی و انبوه ندارن، تعداد انگشت شمار هم در نهایت از هر کدوم تولید میشه، و اضافه میشه به همون دریایی از اش شعله قلمکار قبلی که هزار مدل سامانه با تعداد محدود با منشا فناوری ها و طراحی های مختلف موجوده و هزینه های سرسام آوری رو به مجموعه پدافند تحمیل می کنه یک دور دیگه با دقت بیشتر تاپیک رو مطالعه بفرمایید رفع شبه خواهد شد
  4. 2 پسندیده شده
    بسم ا... به چند دلیل مشخص ، کمیت سامانه های خریداری شده یا تولید شده بومی ، موجبات افزایش حفاظت ما را بطور مطلق فراهم نمی کند . 1- شکاف فناورانه زیاد بین ما و نوک پیکان تهاجمی دشمن 2- آسیب پذیری شدید سامانه های زمین پایه در برابر جنگ الکترونیک دشمن بدلیل استفاده از فناوری برتر 3- وجود احتمال بالای غافلگیری 4- فقدان سامانه های دفاع ضد بالستیک ( ABM) سال 1378 ، یک کار میدانی براساس سرشماری صورت گرفته سراسری ، صورت گرفته بود که در جریان ان در ایران 600 شهر و 6500 روستا تخمین زده بودند و یک ضرب و تقسیم ساده نشان داده بود که اگر در هر شهر 40 نقطه اسیب پذیر داشته باشیم و برای دفاع از آن 10 قبضه ZU-23 ( بعنوان ساده ترین و ارزان ترین جنگ افزار دفاع هوایی موجود ) استفاده شود ، نیاز به 240000 قبضه توپ و 1200000 خدمه هست . طبیعتا این حجم از سازمان رزم در طولانی مدت قابل تامین نیست ( بلحاظ نیروی انسانی ، استهلاک سلاح ها و ... ) برای همین یک نسبت مشخص بین تولید سامانه های پدافند ( دفاع عامل ) و آمایش سرزمینی ( دفاع غیر عامل ) باید صورت بگیرد که برادر عزیز @7mmt در پست خودشون در خصوص پارس جنوبی به درستی آن را بیان کردند . به همین دلیل ما در کنار تقویت شبکه پدافند برد کوتاه خودمون ، باید استراتژی غیر مستقیم ، به معنای تقویت ساختار پدافند غیر عامل را بیشتر توسعه بدیم
  5. 1 پسندیده شده
    تعریف: اماد و پشتیبانی نیروهای مسلح ، وظیقه تأمین و مدیریت ، حمل و نقل تدارکات و پشتیبانی و نگه داری از ادوات نیروهای مسلح را بر عهده دارند، در یک تعریف جامع تر آماد و پشتیبانی وظایف زیر را در عملیات های نظامی بر عهده دارد: · طراحی ، توسعه ، تهیه (acquisition) ،ذخیره سازی، توزیع، نگه داری، تخلیه و کنترل آذوقه ، تجهیزات و تسلیحات · جابه جایی و انتقال نیروها · تهیه و یا ساخت ، نگه داری و استفاده و مدیریت فضا ها و ساختمان های نظامی (پادگان ، پایگاه و فرودگاه و...) · ارائه خدمات و امکانات · ارائه خدمات پزشکی و سلامت تاریخچه: لغت logistics از صفت یونانی logistikos به معنای "ماهر در محاسبات" نشأت گرفته است. این لغت اولین بار در امپراطوری روم شرقی (بیزانس) استفاده شد که به شکل ویژه یک مقام رسمی لشکری به عنوان logista عهده دار این مسئولیت بود . ظاهرا در آن زمان این لغت دلالت بر مهارت در محاسبات عددی و ریاضیات داشت. در گذشته ارتش ها تدارکات مورد نیاز خود به خصوص غذا و علوفه را از طریق شکار کردن و یا برداشت گیاهان خودرو ویا غارت کردن مردم محلی تأمین میکردند با این وجود اگر در منطقه اذوقه کافی برای تأمین ارتش وجود نداشت و یا به دلیلی مجبور به توقف طولانی مدت میشدند ، تدارکات به سرعت تمام میشد ، راه حل این بود که تدارکات مورد نیاز را همراه خود آورده و این عمدتا" به وسیله کشتی ، حیوانات باربر ، واگن ها یا توسط خود سربازان صورت می گرفت . این روش تا حدودی باعث خودکفایی ارتش میشد و تا قرن نوزدهم میلادی بیشتر مهمات و تجهیزات مورد نیاز یک سرباز برای کل یک عملیات نظامی توسط خود سرباز قابل حمل بود. به هر حال این روش منجر به ایجاد کاروان های تدارکاتی (Baggage train ) گسترده ای که در کنار ارتش ها حرکت میکردند شد که تحرک و قابلیت مانور ارتش را کاهش میداد. همچنین توسعه سلاح های گرم و افزایش مداوم حجم مهمات و تجهیزات کار را به جایی رساند که حمل این بارهای اضافی توسط نیروها ممکن نبود. با وقوع انقلاب صنعتی ، پیشرفت تکنولوژی و مدیریت راه حل جدیدی پیش پای ارتش ها گذاشته بود و آن تأمین و نگه داری تدارکات پشت جبهه و انتقال آن به خط مقدم بود، این روش منجر به انقلاب آمادی( logistical revolution ) شد که با آغاز قرن بیستم میلادی شروع و قابلیت های ارتش های مدرن را به شدت افزایش داد و همزمان آن ها را به شدت وابسته این سیستم جدید کرد. کاروان تدارکاتی شامل قاطر باربری Baggage mule در ارتش روم قبل از میلاد قرون 5 تا 15 میلادی در قرون وسطی در اروپا سربازان مسئولیت تأمین اذوقه و تجهیزات خود را داشتند، یا به وسیله جستجو ، شکار، غارت و یا خریداری کردن با این وجود فرماندهان نظامی اغلب برای سربازان خود آذوقه و تجهیزات فراهم میکردند اما آن ها این کار را در ازای دستمزد سربازان انجام میدادند و یا سربازان باید اذوقه مورد نیاز خود را از فرماندهان خریداری میکردند که در بعضی موارد حتی بیشتر از حقوق پرداختی میشد در سال 1294 میلادی جان بالیول پادشاه اسکاتلند از حمایت نقشه ادوارد اول پادشاه انگلستان برای حمله به فرانسه سر باز زد، ادوارد اول طرحی را در ولز و اسکاتلند اجرا کرد که در آن داروغه ها ، اذوقه، اسب و گاری را به صورت اجباری و پایین تر از قیمت بازار از تجار خریداری میکردند و به انبار های تدارکات ارتش انگلستان supply depot در مرز اسکاتلند و انگلستان انتقال میدادند که سربازان انگلیسی قادر به خرید آنها باشند، این طرح در طول جنگ اول استقلال اسکاتلند که در سال 1296 اتفاق افتاد ادامه یافت، به هر حال این سیستم محبوبیتی نداشت و با مرگ ادوارد اول در سال 1307 پایان یافت. از اغاز حکومت ادوارد دوم در سال 1307 تا پایان حکومت ادوارد سوم در سال 1337 انگلستان از سیستم جایگزینی استفاده میکرد که در آن از تجار خواسته میشد که در محل حضور ارتش حاضر شوند و اقلام مورد نیاز سربازان را به آنها بفروشند این باعث نارضایتی زیادی شد چون تجار برای سود بیشتر تدارکات را با قیمت بسیار بالاتر از معمول به سربازان میفروختند. وقتی که ادوارد سوم در سال 1337 جنگی را با فرانسه آغاز کرد که به جنگ صد ساله معروف شد ارتش انگلستان برای تأمین تدارکات مورد نیاز خود به روش قدیمی جستجو و غارت بازگشت و استفاده از این روش در طول جنگ ادامه پیدا کرد. حمل تدارکات ارتش نورمن ها برای حمله به انگلستان 1066 میلادی سربازان بعد از غارت شهر ، اموال غارت شده را با گاری منتقل میکنند قرن 16 میلادی در اواخر قرن شانزدهم میلادی اندازه و حجم ارتش های اروپایی به شدت افزایش پیدا کرد تا بعضی از موارد به بیشتر از 100 هزار نفر میرسید، این افزایش فقط در تعداد سربازان نبود بلکه شامل غیرنظامیانی که همراه ارتش بودند camp followers هم میشد ، این غیرنظامیان با ارتش جابه جا میشدند و خدمات مختلفی را به سربازان ارائه میکردند و به لحاظ تعداد حداقل نصف و گاهی به اندازه خود سربازان بودند( همینطور اندازه کاروان تدارکات baggage train به طور متوسط یک واگن به ازای 15 سرباز). دولت های کمی بودند که از پس مخارج این ارتش های عظیم بر می آمدند. بیشتر سربازان ارتش ها را مزدورانی تشکیل میدادند که در ازای خدمات خود مزد دریافت میردند، (هزینه های این مزدوران به دنبال افزایش حجم ارتش ها به حدی شد که حتی امپراطوری اسپنیا هم در چند مورد دچار ورشکستگی گردید) این سربازان و فرماندهان آنها مجبور بودند که اذوقه و تدارکات را خودشان تأمین کنند. در صورتی که به طور دائمی در یک شهر مستقر بودند و یا در طول راه تجاری حرکت میکردند، تدارکات به سادگی توسط کاگزاران intendants خریداری میشد و در اختیار ارتش قرار میگرفت، در موارد دیگر در صورت حرکت در منطقه خودی ارتش توسط فروشنگان دوره گرد دنبال میشد ، البته اجناس آنها معمولا اندک و گران بودند، یا یک قراول به شهر پیش رو میفرستادند که مسائله تدارکات و اسکان سربازان را رفع و رجوع کند. در زمان عملیات در منطقه دشمن، ارتش، مردم محلی را برای تأمین تدارکات غارت میکرد ، یک رسم تاریخی به منظور گرفتن هزینه جنگ از دشمن، با افزایش اندازه و حجم ارتش ها اتکا به غارت و چپاول تبدیل به مشکل بزرگی شد ، به گونه ای که بیشتر تصمیمات مبنی برا اینکه چه مکانی باید مورد حمله قرار بگیرد نه بر اساس یک هدف استراتژیک بلکه بر این مبنا بود که کدام منطقه توان تأمین تدارکات ارتش را دارد. محاصره ها sieges به خصوص تحت تأثیر این مسأله بودند ، چه یک ارتش قصد حمله به شهری رو داشت یا برای دفاع از آن برخواسته بود. (به جز در مواردی که فرمانده توان باز تأمین تدارکات را به نحوی پیدا میکرد) یک شهر واقع شده در یک منطقه بی حاصل عملا از هر حمله ای مصونیت داشت.متقابلا، ارتش های آن زمان نیاز کمی به حفظ خطوط ارتباطی با عقبه را در زمان پیشروی در خاک دشمن داشتند، به جز در مواردی که نیاز به استخدام سربازان بیشتری بود و چون انبارهای تدارکاتی وجود نداشت، قطع ارتباط با آنها هم بی معنی بود. با وجود اینکگه این مسأله در تئوری ازادی عمل و تحرک به ارتش ها میداد اما در عمل وابستگی به غارت برای تأمین تدارکات مانع هرگونه پیشروی پایدار و هدفمند میشد.در ادامه بیشتر ارتش ها مجبور به دنبال کردن مسیر رودخانه های قابل کشتیرانی شدند به دلیل اینکه حمل تدارکات مورد نیاز به وسیله قایق ها بسیار راحتر از حمل زمینی انها بود ، این نکته به خصوص در مورد توپخانه صدق میکرد چرا که حتی تعداد انگشت شماری از توپ ها بادی توسط صدها اسب کشیده میشد و سرعت حرکت آنها بر روی زمین نصف بقیه ارتش بود. قرن 17 میلادی با آغاز قرن هفدهم ، فرانسه با مدیریت وزیر جنگ ( secretary of state of war )، مایکل لی تلییر michel le telleir اصلاحاتی را برای رفع مشکلاتی که در قرون گذشته ارتش ها را درگیر کرده بود (در بالا ذکر آن رفت) آغاز کرد. رسیدگی به مزایا و حقوق پرداختی به سربازان و مبارزه با فساد و ناکارآمدی پیمانکارهای خصوصی ، ابداع فرمول هایی برای محاسبه تدارکات لازم برای یک عملیات، وضع استانداردهایی برای قراردهای بسته شده با تأمین کنندگان تدارکات و ایجاد یک رسته جدید دارای وسایل حمل و نقل با وظیفه انتقال تدارکات مورد نیاز چند روز در حالی که ارتش را در طول نبرد همراهی میکردند. با اجرای این اصلاحات به تدریج استفاده از انبار های تدارکات magazines(supply depot) که میتوانستند جریان منظمی از تدارکات را به وسیله کاروان ها به جبهه برقرار کنند، افزایش پیدا کرد، در حالی که مفهوم انبار و کاروان ها چیز جدیدی نبود اما تا قبل از افزایش اندازه ارتش ها استفاده از آن ها بسیار نادر بود. با وجود این تغییرات ارتش فرانسه همچنان به غارت کردن برای تأمین نیاز های ارتش هنگام پیشروی وابسته بود، انبار های تدارکات صرفا برای عملیات های خاصی استفاده میشد و محصولات مازاد آن برای درامد مالی و کاهش بار مالیاتی در بازار به فروش میرسید. وسایل نقلیه ای که برای کاروان های تدارکاتی مورد نیاز بودند یا از بازار خریده میشدند یا از مردم محلی به زور مصادره میشدند. از ویژگی های جنگ های آن دوران شهر های مستحکم و دارای توانایی دفاع از خود و ناتوانی ارتش ها از ایجاد کردن خطوط مقدم ثابت و کنترل کردن مناطق وسیع بود، بنابراین این کاروان ها خودشان نیازمند ارتشی بودند تا آنها را تا جبهه همراهی و محافظت کنند که این مسأله مانع کربرد گسترده آن ها میشد. فایده اصلی این اصلاحات برقرای خط تدارکات به حملات محاصره ای بود به طوری که فرانسه در جنگ های موفقیت آمیز سال 1658 مجبور به ترک هیچ محاصره ای منجمله محاصره معروف دانکریک siege of dunkrik به دلیل کمبود تدارکات نشد. پسر لی تلییر ، لووس( louvois ) اصلاحات پدر را بعد از تصاحب جایگاهش ادامه داد، مهمترین این اصلاحات تضمین جیره رایگان روزانه برای سربازان بودکه شامل 2 پوند (کمتر از یک کیلوگرم (نان یا نوعی بیسکویت و در صورت امکان به جیره ها غذاهای پروتئینی مانند گوشت و حبوبات اضافه میشد. او همچنین انبار های تدارکات دائمی که مسئولیت آن با حاکم محلی بود ایجاد کرد تا تحت هر شرایطی برای جنگ ها تدارکات موجود باشد، برخی از این انبار ها برای تأمین تدارکات مورد نیاز دژ ها و شهرهای مرزی در هنگام محاصره به مدت چندین ماه، اختصاص داده شدند و بقیه برای تأمین تدارکات ارتش فرانسه در میدان نبرد استفاده میشدند. با این اصلاحات ارتش فرانسه صاحب یکی از بهترین سیستم آماد و پشتیبانی در اروپا شد به هر حال همچنان محدودیت های شدیدی در قابلیت های آن وجود داشت، انبار های آماد تنها بخشی از نیاز های تدارکاتی ارتش را تأمین میکردند پس کماکان غارت کردن برای تأمین نیاز ارتش اجتناب ناپذیر بود این مسأله به طور خاص برای کالاهای فاسد شدنی و یا کالاهایی که دارای حجم زیادی بودند ،مانند علوفه، صدق میکرد، مدیریت و انتقال تدارکات به جبهه همچنان ناکارآمد و وابسته به توانایی پیمانکاران خصوصی بود. قرن هجدهم میلادی بریتانیا در طول جنگ های استقلال آمریکا برای تأمین تدارکات ارتش به شدت دچار مشکل شد چرا که آمریکایی ها دسترسی به بیشتر بازار های محلی را برای انگلیسی ها قطع کرده بودند و تدارکات مورد نیاز باید با کشتی کل اقیانوس اطلس را میپیمود تا به آمریکا برسد. بعد از این جنگ ، بریتانیا بر اساس تجربیات بدست آمده ساختاری را ایجاد کرد تا امپراطوری خود را اداره کند، لندن متوجه ارزش کشتی ها و نیروی دریایی برای تأمین تدارکات مورد نیاز ارتش شد ، با توسعه کشتی رانی و قدرت دریایی، ساختاری ایجاد شد که به بریتانیا اجازه میداد تا پادگان های تابعه خود را در جزایر فالکند ، استرالیا و سیرالئون و... را به هم متصل کند و نیرو و تدارکات را از نقاط مختلف دنیا به محل مورد نیاز سرازیر کند، این ساختار در جنگ های انقلاب فرانسه به آن ها اجازه داد لشکرکشی های عظیمی را انجام داده و شبکه عظیمی از پادگان های مستعمراتی در سراسر دنیا ایجاد کنند. قرن نوزدهم ناپلئون قبل از جنگهای ناپلئونی ، تدارکات ارتش به وسیله پیمانکارهای خصوصی ، غارت کردن و مصادره کردن (خریداری کردن اموال به کمترین قیمت و به صورت اجباری) تأمین میشد ، ناپلئون تأمین تدارکات را تبدیل به بخش بزرگی از استراتژی جنگی فرانسوی ها کرد در طول نبرد اولم ulm campaign در سال 1805 ارتش 200 هزار نفری فرانسه برای تأمین تدارکات خود مجبور نبود به تأمین امنیت مناطق مجاور برای خطوط تدارکاتی نبود چرا که متحدان المانی ، فرانسه آنها را به خوبی تأمین میردند ، آلمان ها شهر ازبورگ را به یک انبار تدارکات بسیار بزرگ تبدیل کردند، که غذا، البسه، کفش و مهمات ارتش کبیر ( Grand armee )را به خوبی تأمین میکرد. ناپلئون چیزی را به شانس واگذار نکرد ، او از متحدان المانی خود درخواست کرد تا مقدار مشخصی از تدارکات را در شهر های مختلف مثل ولزبورگ و اولم ذخیره کنند تا در صورت نیاز برای استفاده ارتش فرستاده شوند و زمانی که تقاضا های جدید فرانسه از توان المان ها خارج شد ، فرانسوی ها با استفاده از کوپن اموال مورد نیاز را مصادره و به خط مقدم میفرستادند تا پیشروی های فرانسه متوقف نشود، توافقاتی که فرانسوی ها با متحدانشان کردند به انها اجازه میداد که ظرف چند رو مقدار زیادی از تدارکات را دریافت کنند. ناپلئون انبار تدارکات بزرگی در شهر پاساو Passau ایجاد کرد، با قایق هایی که تدارکات را طریق رودخانه دانوب به وین Vienna منتقل کنند، تا ارتش فرانسه را که عازم نبرد اتریش Battle of Austerlitz بود را پشتیبانی کند. ناپلئون در سال 1807 اولین رسته کاروان تدارکات نظامی military train را ایجاد که به صورت تخصصی وظیفه تأمین و انتقال تدارکات را بر عهده داشتند. سیستم آماد فرانسوی عملکرد ضعیفی در مواجهه با guerrilla warfare ( جنگجویان نامنظم / گروه های کوچکی از دشمنان به خطوط تدارکاتی حملات پارتیزانی انجام میدهند و تأمین تدارکات را با مشکل مواجه میکنند) در طول جنگ اسپانیا و محاصره بنادر اسپانیایی توسط بریتانیا از خود به نمایش گذاشت، ناتوانی در تأمین تدارکات باعث شکست فرانسه در محاصره بارسلونا شد و تلاش های فرانسوی ها برای اضافه کردن کاتالان به امپراطوری فرانسه پایان یافت. کاروان تدارکاتی نظامی military train متعلق به گارد امپراطوری فرانسه خط آهن در اواسط قرن نوزدهم میلادی ظهور راه آهن وکشتی بخار انقلابی در آماد و پشتیبانی ایجاد کرد.در طول جنگ داخلی آمریکا(1861-65) هر دو طرف به طور گسترده ای از راه آهن برای جابه جایی نفرات، تدارکات، اسب ها وقاطرها و تجهیزات سنگین استفاده کردند.در طول نبرد هفت هفته ای seven weeks war در سال 1866 ارتش پروس به خوبی از راه آهن برای جا به جایی نفرات استفاده کرد اما ناتوانی از حمل تدارکات از پایان خط آهن به خطوط مقدم جبهه باعث شد حدود 18000 تن کالا بر روی قطارها باقی مانده و به موقع به ارتش نرسند.از استفاده پروس از خط آهن در طول جنگ پروس و فرانکو Francu-Prussian war اغلب به عنوان مثال کامل آماد و پشتیبانی مدرن در قرن نوزدهم یاد میشود هرچند اغلب مجبور بودند برای حفظ قابلیت مانور تدارکات رسیده از خط آهن را همانجا رها کنند. مهندسان آمریکایی در حال تست راه آهنی که به عنوان جایگزین پل سنگی قدیمی ساخته شده جنگ جهانی اول در سول چند دهه منتهی به قرن بیستم میلادی با گسترش سیستم سرباز گیری اجباری و نیروی ذخیره اندازه و حجم ارتش ها باز هم به شدت افزایش پیدا کرد، در عین حال صنعتی شدن جنگ افزار ها (پیدایش تنفگ های تغذیه شونده با گلوله و افزایش اندازه و استفاده از توپخانه و ظهور مسلسل ها) مهمات مورد نیاز برای عملیات ها را به چند برابر افزایش داد، همه اینها در حالی بود که سیستم آماد و پشتیبانی همچنان از تکنولوژی قرن نوزدهم استفاده میکرد. با شروع جنگ جهانی اول حمل و نقل متکی به خط آهن و اسب ها با چالشی بیش از حد توانش مواجه شد. با شروع پدید های به نام نبرد خاکریزها (نبرد خندقی / trench warfare ) خاکریزهای کوچه مانند و باریکی ساخته و ریل گزاری شدند تا راه آهن را تا خط مقدم جبهه گسترش دهند. اندازه ارتش آلمان برای تأمین شدن تدارکاتش توسط راه آهن بسیار بزرگ بود، به دلیل اینکه سرعت حمل و نقل تدارکات نمیتوانست خود را با پیشروی ارتش تطبیق دهد، پیروزی های تاکتیکی مثل عملیات مایکل ( Operation Michael ) هم از شکست نهایی آلمان جلوگیری نکردند.محاصره دریایی آلمان توسط بریتانیا باعث کمبود مواد اولیه، کالا و غذای مورد نیاز برای پشتیبانی از ارتش المان شده بود و این مسأله یکی از دلایل اصلی پیروزی نهایی متفقین محسوب میگردد، از سوی دیگر استفاده مؤثر المان از زیردریایی برای غرق کردن بدون هشدار کشتی های جنگی و تدارکاتی متفقین، اسیب پذیری حمل و نقل دریایی علی رغم برتری متفقین در دریا را نشان داد. کاروان تدارکاتی اسب محور! آلمان ها در طول عملیات مایکل Operation Michael جنگ جهانی دوم با مکانیزه شدن جنگ افزار ها که از اواخر جنگ جهانی اول شروع شده بود ، بار افزایش مهمات، سوخت و تعمیر و نگه درای مورد نیاز برای تانک ها و سایر خودروهای جنگی را به دوش آماد و پشتیبانی اضافه کرد. نیاز در حال رشد برای کشتی ها و هواپیما های قدرتمندتر و پرتعداد این بار را حتی سنگینتر کرد. البته از طرف دیگر مکانیزه شدن کامیون ها را برای آماد و پشتیبانی به ارمغان آورد، با ساخته شدن جاده ها و پل های با کیفیت تر ، کامیون ها بسیار سریع تر و موثر تر از گاری های اسب و قاطر کش بودند. در حالی که بیشتر ملت ها شامل آلمان هنوز تا حد زیادی به قطارها وابسته بودند ، بریتانیا و آمریکا ، کامیون ها را به طور گسترده ای وارد خدمت کردند. آماد و پشتیبانی نقش مؤثری را در اکثر عملیات های جنگ جهانی دوم بازی کرد، به خصوص در مواردی که از مراکز پشتیبانی دور بودند . از نبرد شوروی و فنلاند و نبرد بروما Burma campaign که بعد مسافت و اقلیم سخت اندازه و حرکت ارتش های طرفین را دچار محدودیت کرده بود تا نبرد های شمال آفریقا که نبود راه آهن و تعداد کم جاده ها و اقلیم خشک و بیابانی، حملات و پیشروی ها را همانقدر به آماد و پشتیبانی وابسته کرده بود که توان اقدامات دشمن، در حمله آلمان به شوروی به دلیل گستردگی سرزمین و نبود راه اهن ، آماد و پشتیبانی ضعیف ، باعث شد علی رغم پیروزی های متعدد در نهایت ارتش آلمان پشت دروازه مسکو متوقف شود. لجستیک ورماخت در دروازه های مسکو : خطوط حمل و نقل تدارکات بسرعت به هدف اصلی قدرت هوایی تبدیل شد، یک جنگنده تنها میتوانست دهها خودروی حمل نقل تدارکات را کیلومتر ها پشت خط مقدم روی جاده نابود کند. در آب وهوای مطلوب برتری هوایی برای هر حمله ای ضروری بود، نیروی هوایی متفین پل ها و خطوط آهن شمال فرانسه که توسط آلمان ها کنترل میشدند را هدف قرار دادند تا با قطع خطوط پشتیبانی آلمان ، از موفقیت عملیات نرماندی اطمینان حاصل کنند، در حالی که بعد از فتح نرماندی باعث محدودیت پشتیبانی خود متفقین شد، در پاسخ به این مشکل متفقین red ball express را ایجاد کردند یک سیستم حمل و نقل متشکل از کاروان بزرگی از کامیون ها که به سمت آلمان سرازیر شدند. در طول نبرد استالینگراد، آلمان ها تلاش کردند با استفاده از آسمان تدارکات را به ارتش ششم در محاصره بود برسانند. (این نوع حمل و نقل پل هوایی نامیده شد) که به دلیل ضعف هواپیماهای آلمانی به خوبی اجرا نشد. متفقین اما در اجرای پل هوایی موفق تر عمل کردند، در نبرد برمه و آوردگاه هامب ، متفقین تدارکات نیروهای چینی در نبرد با ژاپنی ها از طریق اسمان تأمین کردند . در دریا، نبرد اقیانوس اطلس از روزهای ابتدایی جنگ آغاز شد و تا اواخر آن ادامه یافت، زیردریایی های آلمانی، کشتی های تدارکاتی متفقین که تدارکات مورد نیاز نیروهای انگلیسی، آمریکایی و روسی را تأمین میردند هدف قرار میدادند و مؤثرتر از جنگ جهانی اول شده بودند، مسابقه پیشرفت تکنولوژی بین زیردریایی ها و سلاح های ضد زیردریایی با برتری زیردریای های آلمانی تا اخر جنگ ادامه یافت و متفقین ناتوان از پیروزی قاطع بر آلمان ها و تأمین امنیت کامل کشتی های تدارکاتی خود بودند. آماد و پشتیبانی چالش بزرگی برای آمریکاییها در طول جنگ بود ، چراکه آنها مجبور بودند تجهیزات را در طول اقیانوس اطلس (برای نبرد در اروپا) و یا در مسیر طولانی تری در طول اقیانوس آرام (برای نبرد در آسیا) انتقال دهند ، آلمان ها نبرد زیردریایی خصمانه ای را بر علیه خطوط تدارکاتی امریکا در اقیانوس اطلس اجرا کردند ولی ژاپنی ها از خطوط تدارکاتی آمریکا در اقیانوس آرام غفلت کردند و از زیردریایی های خود در کنار ناوهای جنگی برای نبرد مستقیم استفاده کردند. خطوط تدارکاتی طولانی نقش اساسی را در نبرد های متفقین و ژاپن در اقیانوس آرام بازی میکرد، ژاپنی ها برای حمله به پرل هاربر از تعدا زیادی کشتی حامل سوخت استفاده کردند تا نواگان جنگنده ها را روی دریا سوخت رسانی کنند ، تعداد بیشماری کشتی حمل و نقل استفاده میشد تا تدارکات مورد نیاز متفقین که در حال نبرد در سرزمین ژاپن بودند تأمین شود همانند اقیانوس اطلس زیردرایی ها در اقیانوس آرام هم با غرق کردن بیش از 1200 کشتی تدارکاتی خسارت بیشتری از ناوگان سطحی به حریف وارد کردند. کاروان کشتی های تدارکاتی متفقین در اقیانوس اطلس آماد و پشتیبانی و تحولات مدرن جنگ پدیده ای غیر قابل پیشبینی و کنترل است، فرماندهان مسئول آماد و پشتیبانی باید در چنین شرایط پر ابهامی تصمیم بگیرند که چه تدارکات و خدماتی برای نبرد مورد نیاز است؟ در چه زمان و کجا مورد نیاز است؟ و بهترین راه تأمین آنها چیست؟ ، مدل های پیشبینی میتوانند از ابهام وضعیت موجود بکاهند اما در نهایت فرماندهان تصمیم نهایی را روی این موارد میگیرند ، گاهی در صورت اجازه دادن شرایط از بصیرت و سبک و سنگین کردن گزینه های موجود میتوان استفاده کرد. فرماندهان برای تصمیم درست نه تنها باید به جنبه های بیشمار امور آماد و پشتیبانی اشراف داشته باشند بلکه به فهم کاملی از امور نظامی مرتبط مانند استراتژی، تاکتیک، اطلاعات ، تمرینات ، افراد و امور مالی هم نیاز دارند. در جنگ های بزرگ اغلب امور مربوط به آماد و پشتیبانی نتیجه جنگ را مشخص کرده است. برای مثال نبرد تناژها tonnage war (اشاره به استفاده آلمان از زیردریایی برای غرق کردن کشتی های تدارکاتی متفقین و قطع خطوط پشتیبانی آنها) نقش حیاتی در جنگ جهانی دوم بازی میکرد. نبرد ضد زیردریایی نسبتا موفق متفقین علیه المان و عدم موفقیت المان ها در غرق کردن تعداد کافی از کشتی های متفقین باعث باقی ماندن بریتانیا در جنگ شد و توانایی حفظ زنجیره تدارکاتی به شمال افریقا از طریق دریای مدیترانه با حفظ جبهه دوم نبرد علیه آلمان ها شد بلعکس نبرد زیردریایی submarine campaign موفقیت آمیز آمریکاییها علیه کشتی ها تدارکاتی ژاپن باعث فلج شدن اقتصاد و تولیدات نظامی این کشور شد. ناتوانی دول محوربرای حفظ کردن زنجیره تدارکاتی مداوم به جبهه شمال آفریقا (به طور متوسط 25 درصد کمتر از نیاز ارتش آفریقایی رومل به انها سوخت و تدارکات میرسید) تصمیمات اسراتژیکی را به فرماندهان سپاه آفریقایی تحمیل کرد. در بعد تاکتیکی در نبرد فنلاند و شوروی ، روس ها برتری کاملی در اسلحه و تعداد بر فنلاندی ها داشتند اما در نهایت مجبور شدند تجهیزات سنگین خود را رها کرده و عقب نشینی کنند یکی از عوامل مهم پیروزی تاکتیکی فنلاند ، اختلال موفقیت آمیز آنها بر خطوط تدارکاتی شوروی بود. به طور کلی محافظت از خطوط پشتیبانی خودی و حمله به خطوط پشتیبانی دشمن استراتژی بنیادی نظامی است که که موفقیت در اجرای آن تفاوت بین پیروزی و شکست را تعیین میکند. صرفا برای میلیتاری منبع: https://en.wikipedia.org/wiki/Military_logistics
  6. 1 پسندیده شده
    با سلام ... احتمالا بعضی از دوستان من را میشناسند. مقالاتی که من مینویسم از برداشت ها و تحلیل های خودمه و ممکنه اشکالاتی توش باشه... کامل هم نیست. پس جای بحث بازه و هر عزیزی که دوست داره میتونه نظر خودش و انتقاد خودش را وارد کنه. چیزی که در ادامه میخوانید تحلیل خودم از استراتژی ها و تاکتیک های نظامی روسی و آمریکائی و غیرس که من در هر مورد بهترینشو با توجه به شرایط کشور و امکانات برداشتم و با کمی تغییر برای خودم تحلیلش کردم... توضیحات: تکنیک: شیوه های فردی و شیوه های عمومی یک گروه تاکتیک: شیوه های همکاری بین واحد های مختلف (فرد، گروه، ... ) من در تمام طول مدت مقاله ام یک حالت فرضی را در نظر میگیرم که بر اساس اون مثال های خودم را بزنم. این حالت فرضی بدین صورت است که ایران توسط کشوری به نام ایکس مورد هجوم واقع شده و شکست خورده و کل کشور و حکومت را تصرف کرده است. این کشور ایکس قصد این را دارد که کشور را تجزیه کرده و زبان و الفبای خودش را جایگزین کند و هویت ایران را از بین ببرد. حالا گروهی پارتیزان را فرض کنید که میخواهد با اشغال شهری کوچک جنبش مردمی ای را اغاز کرده و بعد از بدست آوردن حمایت های بین المللی در سایه آن کشور را نجات بدهد. اما برای توضیح این موارد ابتدا به تکنیک ها میپردازم که در مورد آفند و پدافند اکثرا مشترکه تکنیک های جنگ های پارتیزانی: توان بدنی بالا از مهمترین پیشنیاز های تکنیک های پارتیزانی هست که اکثرا نادیده گرفته میشه و کیفیت پایینی داره چون که معمولا یک گروه چریکی از افرادی تشکیل شده که پیشتر نظامی نبوده و آمادگی بدنی ویژه ای ندارند. این افراد تنها به دلیل باور و قصدشان عضو شده و به فعالیت میپردازند. این افراد ممکن است پزشک یا کارمند بوده باشند و به دلایل شخصی و دردناکی مانند تجاوز و قتل همسر و دخترانشان توسط سرباز های ایکسی یا کشته شدن اعضای خانواده در بمباران و غیره تمایل به جنگیدن تا حد مرگ پیدا کرده باشند و یا ممکن است تنها حس وطن پرستی آنها را به گروه چریکی کشانده باشد. همیشه باید در نظر داشت که این افراد وظایف مربوط به خودشان را در حد و حدود توان بدنی و اراده شان داشته باشند. آن کارمندی که در جلوی چشمش زن و تنها دخترش را مورد تجاوز و قتل قرار داده اند باید وظایف و آموزش هایی جدا از آن پسری داشته باشد که پدرش در بمباران کشته شده و یا جدا از آن فروشنده ای باشد که در جریان بمباران تمام مغازه و سرمایه اش ویران شده است. از اصلی ترین وظایف هر رهبر چریکی این است بداند دقیقا هر کس چرا به گروهش ملحق شده و تا کجا می تواند پایش را جلو بگذارد و از خود گذشتگی کند. از اصلی ترین آموزش هایی که در بدو ورود هر عضو به گروه باید داده شود آموزش کار با اسلحه است. در مورد انتخاب و خرید اسلحه خودتان را خسته نکنید. Ak-47 یک قانون نا نوشته جنگ های چریکی است زیرا هر دلالی آن را دارد و با هر سرمایه ای اندک گروه می تواند اعضایش را مسلح کند. Ak-47 گیر نمیکند. ارزان است. خراب نمی شود. داغ نمی کند. آموزش کاربری اش به یک کودک هم 10 دقیقه بیشتر زمان نمیخواهد. قدرت آتش مرگباری دارد. دیوار و استحکامات شهری و تنه درختان در جنگل ( محل بیشتر جنگ های پارتیزانی ) اصلا محل مناسبی برای پناه گرفتن از مرمی های سنگین و مرگبار این اسلحه نیست و در آخر اینکه مهمات آن را از هر کشوری و هر دلالی میتوانید بخرید. از اصلی ترین آموزش هایی که در مورد سلاح باید به پارتیزان ها داد صرفه جویی در مصرف مهمات است. باید در تمام طول مدت آموزش کاربری سلاح به حالت تک تیر باشد. در تمام طول درگیری باید کاربری سلاح به حالت تک تیر باشد و شلیک فقط و فقط در زمان لازم باید انجام شود. آموزش هایی که باید به هر پارتیزان داده شود شامل جنگ تاخیری، سنگر به سنگر، به دام اندازی دشمن، جنگ انحرافی و سایر موارد هستند که همگی آن ها ترجمه خودم (شاید اشتباه) از کلمات و اصطلاحات انگلیسی شان هستند. تکنیک های فردی لازم برای جنگ تاخیری شامل آمادگی بدنی بالا، کاربری به موقع و صحیح اسلحه و تا حد ممکن عقب نگاه داشتن سیل آفندی دشمن، از پیش تعیین کردن جان پناه های نزدیک به هم، جهت یابی موثر و سریع و غیره است. جنگ تاخیری به جنگی گفته می شود که هدف از آن خریدن زمان برای سایر گروه ها می باشد. در حالت کلاسیک این جنگ شلیک مهیب و پر حجم آتش و عقب نشینی خط به خط نیرو ها را شامل می شود. اما در جنگ های پارتیزانی این نوع عملیات شامل پناه گرفتن در Vantage Point یا مناطق دیده بانی مناسب و مستقر در محل است که هر فرد باید خودش به تنهایی خطوط عقب تر و جان پناه ها و مناطق دیده بانی عقب تر از خودش را مشخص کرده و در آنها حتی مهمات ضروری برای خودش ذخیره و پنهان کند. پارتیزان نباید در جریان عقب نشینی وابسته به سایر اعضای گروه باشد زیرا آنها ممکن است کشته شده باشند. او نباید در جان پناهی منتظر سایر اعضا باشد و باید در زمان مناسب آنجا را ترک کند. مثالی میزنم تا کمی وضعیت را روشن کند... گروهی از یاران در منطقه الف میخواهند محموله ای از مهمات و اسلحه ارتش ایکس را متوقف کرده، بربایند و تمام نفرات دشمن را قتل عام کنند. اسکادرانی از دشمن با حدود 200 سرباز در منطقه ب مستقر است که در صورت حمله پیش از اینکه فرصتی برای ربودن مهمات و تسلیحات باشد با نفرات و خودرو افراد ما را تعقیب خواهند کرد. یک گروه 20 نفره از پارتیزان ها تحت عنوان گروه زمان مسئولیت تاخیر حرکت اسکادران دشمن را بر عهدا داشته و به راحتی می تواند نیم ساعت زمان با ارزش برای یاران بخرد. هر چریک موظف است در مناطق 1 2 3 و 4 جان پناه هایی را مشخص کرده و محل آن ها را به خاطر بسپارد. زیرا اسکادران دشمن از مسیر نارنجی رنگ که یک جاده خاکی است به کمک حامل های مهمات خواهد شتافت. [img]http://iranmilitary.persiangig.com/map/Map1.jpg[/img] با توجه به سر بالایی بودن مسیر نارنجی ( رجوع کنید به آموزش نقشه خوانی نظامی ) کار گروه زمان راحت خواهد بود. هر کس باید از مسیر هایی که دارای پوشش گیاهی و استتار بهتری هستند از خط 1 به 2 و خطوط عقب تر فرار کند. تاکتیک: 3 نفر از گروه 20 نفره زمان در خطوط 2 3 و 4 مستقر می شوند و بهترین نقطه Vantage نزدیک به هر خط را اشغال می کنند. علوم تاکتیکی این مسئله را بدین جهت ضرورت میداند که در صورت هلیبورن و حضور سریع و پیش بینی نشده نیروهای ایکس در هر خط به سایر اعضا علامت داده تا از خط درگیری فعلی به جهات شمال و جنوب فرار کرده و Disband شوند و به گروه یاران نیز اخطار لازم در کاهش زمان داده شود. 17 نفر باقی مانده در خط 1 تمام نقاط Vantage و دیده بانی را گرفته و خود را آماده می کنند. گروه 4 نفره دیگری به نام انحراف نیز از سمت شمال به اسکادران ایکس حمله کرده و با شلیک به پیش قراولان آنها و فرار، تیز پا ترین و بهترین نیروهای ایکس را وادار می کنند تا از مسیر بسیار پر شیب سبز رنگ آنها را تعقیب کنند. گروه انحراف بعد از فرار پناه گیری نمی کند و فقط با پاسخ آتش به سمت تعقیب کنندگان آنها را از انصراف از تعقیب باز میدارند. 10 دقیقه بعد گروه یاران به ماشین های حامل مهمات حمله می کنند که تاکتیک و تکنیک آن بعدا ذکر می شود. خودروهای حامل مهمات درخواست کمک کرده و اسکادران ایکس به سمت جاده اصلی در مسیر نارنجی حرکت خواهد کرد گروه زمان با مشاهده نیروهای ایکس به سمت آنها آتش گشوده و پس از غافل گیری با شلیک های تک تیر و شکار چند تا از سربازان آنها پناه گرفته و موضع خود را عوض می کنند. واکنش اسکادران ضعیف شده ایکس توقف و پناه گیری است. گروه زمان با دیده بانی موثر در Vantage های استتار شده به محض اینکه پیش قراولان ایکس از پناه خارج شده و مجددا حرکت خود را اغاز می کنند مجدا به سمت آن ها آتش گشوده و هر کس پس از شلیک نهایتا 10 تیر مجددا پناه گرفته تا هدف تک تیراندازهای ایکس قرار نگیرد و موضع خودش را عوض می کند. اسکادران ایکس مجددا پناه می گیرد و متوقف می شود. آنها خمپاره های خود را نیز نصب کرده و آغاز به آتش می کنند که این علامت زمینگیر شدن آنها است. در هر صورت به علت بیشتر بودن نفرات آنها نهایتا بعد از ده دقیقه از همه جهت به خط 1 نزدیک شده و گروه زمان را در معرض خطر قرار میدهند... این موقع است که گروه زمان در صورت داشتن امکانات فنی تله های انفجاری را کار گذاشته و به حالت نیم خیز و با دویدن تند خود را به محل هایی که در خط 2 تعیین کرده رسانده و مستقر می شوند. ساکادران ایکس خمپاره اندازهایش را در محل جا گذاشته و به مسیر خود ادامه می دهد و پس از دادن تلفات در تله های انفجاری به سمت خط 2 پیش روی میکند. تاکتیک های تاخیری ذکر شده در تمام خطوط دیگر نیز به همین صورت ادامه پیدا می کند تا جایی که پس از ازدست رفتن خط 4 اعضای گروه متفرق شده و فرار می کنند یا اینکه با اعلام گروه یاران از محل فعلی درگیری فرار کرده و متفرق می شوند. به یاد داشته باشید که خمپاره اندازهای دشمن همواره از جلوی خط 1 با گراگیری از سایر افراد ایکس به شلیک خود ادامه خواهند داد. با فرض داشتن تنها 2 تک تیر انداز آنها را در مناطق مشخص شده با ستاره مستقر کنید. تک تیر اندازی که در دامنه های پر شیب شمالی است تعقیب کنندگان گروه انحراف را از پا در خواهد آورد و حرکتشان را کند خواهد کرد. در صورتی که خودرویی از تله یاران فرار کرده و مسیر خود را ادامه دهد تک تیر انداز می تواند راننده اش را هدف قرار داده و خودرو را متوقف کند. در نهایت هم بعد از فرار یاران سوار بر خودروهای مهمات از جاده هر خودروی دیگری که بعد از آن دست به تعقیب بزند را با کشتن راننده متوقف خواهد کرد. اگر از 2 تک تیراندازتان یکی ماهر تر و تیزبین تر است.... او را برای پست شمالی بر گزینید. [img]http://iranmilitary.persiangig.com/map/Map1.jpg[/img] تک تیر انداز جنوبی بعد از اینکه سربازان ایکس پادگان خود را ترک می کنند و از محل دور می شوند و درست پس از آغاز شلیک ها در خط 1 به شکار مشغول می شود. او موظف است فرمانده ها و مسئولان مخابراتی را که از پادگان نیروهایشان را حمایت اطلاعاتی و لجیستیکی می کنند هدف قرار داده و ارتباط را مختل کند. همچنین تک تیر اندازان ایکس را مجبور می کند که از گروه جدا شده و به پادگان و اطراف ان بازگردند تا تک تیر اندازی که پادگانشان را تهدید می کند شکار کنند. او همچنین خمپاره اندازهای مستقر شده ارتش ایکس را شکار می کند (تک تیراندازان ایکس از بالقوه ترین تهدیدات گروه یاران هستند). در نهایت هم با اعلام علامت سبز از منطقه گریخته و به سمت جنوب فرار می کند. همواره گروه یاران باید با بسته نگاه داشتن جاده خاکی با موانع مانع از عبور خودرو به پشت سرشان بشوند و بدین صورت اسکادران ایکس مجبور به پیشروی پیاده می شود. بدین صورت است که 26 نفر میتوانند 200 نفر را حداقل نیم ساعت زمین گیر کرده و در نهایت بدون درگیری و دادن تلفات سنگین فرار کرده و ناپدید شوند. نتیجه احتمالی بعد از نبرد در صورت به کار نبردن گروه زمان: تلفات بالای گروه یاران عدم موفقیت در ربودن تمام مهمات تحت تعقیب قرار گرفتن گروه یاران در جاده نتیجه احتمالی در صورت به کار بردن گروه زمان: تلفات سنگین حاملین مهمات موفقیت در ربودن تمام خودروها و قتل عام تمام سربازان ایکس در جاده تلفات نسبتا سنگین به اسکادران ایکس، حداقل 20 نفر (احتمال طلفات فرماندهان ارتش ایکس در پادگان) عدم تعقیب گروه یاران سوار بر خودروهای ربوده شده متفرق شدن و گیج شدن نسبی اسکادران ایکس و عدم دریافت ارتباط صحیح از فرماندهان. نتیجه احتمالی در صورت به کار بردن گروه زمان و حضور ناگهانی (مثلا هلیبورن) نیروهای کمکی ایکس تلفات سبک حاملین مهمات و همچنین عدم تلفات در گروه یاران (سریعا با خبر شده و می گریزند) عدم ربودن مهمات و نابودی مهمات ایکسی ها تلفات سبک اسکادران ایکس ( احتمال طلفات فرماندهان ایکس) گیج و متفرق شدن نسبی گروهان ایکس شکار شدن چندین راننده و سرباز ایکس توسط تک تیرانداز ها مثالی که زده شد شرح جامعی از یک عملیات موفقیت آمیز تاخیری و بعضی از تاکتیک های آن بود. پس به طور اسمی می توان تکنیک های فردی لازم برای این نوع عملیات را شرح داد: توان بدنی بالا هدف گیری خوب جهت یابی موثر هماهنگی با سایر اعضا برای عقب نشینی به موقع آشنایی با تله های انفجاری آشنایی با تکنیک های "سنگر به سنگر" و ... و از تاکتیک های لازم می توان به موارد زیر اشاره کرد هماهنگی کامل بین اعضا و گروه ها و علامت دادن موثر با بیسیم، منور و یا فشنگ رسام و ... فرار به خط عقبی در مسیری با بیشترین استتار فرار به سمت یکی از تک تیر اندازان خودی در صورت جدا افتادن از گروه و تحت تعقیب قرار گرفتن تعیین محل و زمان ملاقات اولیه و ثانویه اعضا و تغییر آن در صورت اسارت و یا مفقود شدن یکی از اعضا حضور تک تیر اندازان در اطراف محل اولیه و اعلام محل ثانویه توسط فرمانده به اعضایی که در محل اولیه حاضر می شوند و ... ادامه دارد
  7. 1 پسندیده شده
  8. 1 پسندیده شده
    بسم الله........ 17 اسفند 1398 با وجود آتش بس نسبی در لیبی اما دو طرف با حملات پهپادی و توپخانه ایی مواضع همدیگر را مورد هدف قرار میدهند . در دو هفته گذشته رسانه های طرفدار خلیفه حفتر سرنگون کردن چندین پهپاد ارتش ترکیه را اعلام کردن . که تصاویر سه فروند ان توسط این رسانه هامنتشر شده است . پهپادهای احتمالا از نوعTB2 باشد . قالب پهپادهای مذکور توسط سامانه پانتسیر شکار شده هر چند یک پانتسیر هم در این حملات مغلوب شده است ( منابع سوری تنها انهدام یک سامانه پانتسیر این کشور را تایید کرده اند . به احتمال زیاد پانتسیر دیگر متعلق به لیبی باشد ) تصاویری جالب از یک توپ خودکششی Palmaria نیروهای وفاق ملی که توسط یک پهپاد چینی ارتش امارات زیر مجموعه نیروهای خلیفه حفتر شکار شده است
  9. 1 پسندیده شده
    بسم الله........ 17 اسفند 1398 سوریها بعد از حملات توپخانه ایی و پهپادی ارتش ترکیه عموم زرهپوشها و ادوات خود را بخصوص در اطراف سراقب در مکان های مسقف پارک کرده اند بخشهای از سلاح های کشف شده در ادلب و حلب خاص ترینشون خمپاره انداز نیمه اتوماتیک 81 م م . احتمالا از نوع 2b9m vasliek دو روز پیش یک جت میگ 29 ارتش سوریه لحظاتی بعد از برخواستن از فرودگاه شیعرات حمص به علت نقص فنی سقوط کرد . این اولین تلفات غیر رزمی میگ 29 سوری ایست کامیونهای زرهی کاماز ارتش سوریه در چند روز گذشته چندین کشتی تدارکاتی روسیه به سمت بنادر سوریه اعزام شدن ویا پهلو گرفته اند . همچنین در یک روز فرود امدن 8 هواپیماهای ایلوشن 72 روسی گزارش شده است گفته شدن این تصویر متعلق به بقایای موشک شلیک شده از پهپادهای ترک است !!!! نمی دونم قبلا همچین تصویری رو دیدم یا نه
  10. 1 پسندیده شده
    قسمت پنجم گلادیاتور رضا کیانی موحد در قسمت چهارم این سلسله مقالات به بررسی عملکرد دوباله ی فیات سی.آر-42 (ملقب به فالکو) در طی جنگ جهانی دوم پرداختیم و گفتیم که مهمترین حریف فالکوها نه اسپیتفایر و یا هاریکن بلکه دوباله های گلادیاتور ساخت شرکت هواپیماسازی گلاستر بوده اند. در این قسمت به بررسی نقش گلادیاتور در دوران جنگ جهانی دوم می پردازیم. طراحی در ابتدای دهه ی 30 میلادی وزارت هوانوردی بریتانیا مناقصه ای برای در اختیارگرفتن یک جنگنده ی جدید برگذارکرد. مشخصات هواپیمای مورد نیاز نیروی هوایی سلطنتی عبارت بود از: حداقل سرعت برابر با 400 کیلومتر بر ساعت، 4 قبضه مسلسل و توانایی پرواز شبانه. هواپیماسازی گلاستر در حالیکه از قبل طرح جنگنده ی گانتلت را در دست داشت از ورود به رقابت خودداری کرد. اما شرکتهای هواپیماسازی دیگر نیز چندان موفق عمل نکردند چرا که طرحهای آنها عمدتا حول محور موتور جدید شرکت رولزرویس ،که با آب خنک می شد، بود و بعدتر ثابت شد که این موتور دارای اشکالات زیادی است و چندان به درد یک جنگنده نمی خورد. از طرفی طراحی جنگنده های یک باله ی هاریکن و اسپیتفایر نیز سبب دلسرد شدن بیشتر شرکتهای هواپیماسازی شد. در این میان گلاستر تصمیم گرفت تا به جای یک طرح جدید با بهینه سازی جنگنده ی گانتلت وارد رقابت شود. گلاستر با هزینه ی خود توسعه ی طرح را ادامه داد و اچ.پی. فولاند را به عنوان سرطراح انتخاب کرد. فولاند طرح جدید بال ،که توسط هواپیماسازی هاوکر توسعه داده شده بود و برای بالها ستونهای نگهدارنده در نظر گرفته شده بود، جایگزین بال گانتلت کرد. موتور رادیال مرکوری ،ساخت بریستول، با توان 700 اسب بخار بر روی هواپیما نصب شد و ارابه های فرود اصلی به کمک فنرهای داخلی مجهز شدند. پرواز اولیه در تابستان 1934 هواپیمای جدید ،که بعدتر گلادیاتور نام گرفت، اولین پرواز آزمایشی خود را انجام داد. این نمونه از یک موتور مرکوری با توان 530 اسب بخار استفاده می کرد که بلافاصله با یک موتور مرکوری با توان 645 اسب بخار تعویض شد. در طی این پرواز گلادیاتور توانست به سرعت 389 کیلومتر بر ساعت برسد. سلاح های گلادیاتور عبارت بودند از 2 قبضه مسلسل کالیبر 0.303 ساخت ویکرز بر روی دماغه ی هواپیما و 2 فروند مسلسل با همان کالیبر ساخت لویس بر روی بالهای پایینی. از این تاریخ به بعد وزارت هوانوردی ،که نسبت به موفقیت طرح مشکوک بود، هزینه ی آزمایشهای بیشتر بر روی گلادیاتور را برعهده گرفت تا کار آن به یک نتیجه ی مشخص برسد. در بهار سال بعد این نمونه برای ارزیابی عملیاتی به نیروی هوایی سلطنتی تحویل داده شد و کمی بعد گلاستور توسعه ی یک نمونه با موتوری قوی تر و برخی بهینه سازی ها را آغاز کرد. توان خروجی موتور مرکوری به 840 اسب بخار رسید و یک ملخ دو پره ی چوبی با گام ثابت برای آن انتخاب شد. کابین هواپیما نیز به صورت سرپوشیده درآمد. اما آنچه که بیش از همه به کمک طرح گلادیاتور شتافت ناآرامی های سیاسی در اروپا بود. قدرت گرفتن فاشیستها در ایتالیا و آلمان سبب شد تا دولت بریتانیا توسعه ی بیشتر نیروی هوایی را در دستور کار خود قرار دهد و در نتیجه در اول جولای 1935 اولین قرار داد تولید انبوه گلادیاتور با گلاستر بسته شد. اولین گلادیاتور در زمستان 1937 به نیروی هوایی سلطنتی تحویل داده شد. این نمونه گلادیاتور مارک-1 نام گرفت. اندکی بعد گلادیاتور مارک-2 با موتور قویتر و یک ملخ 3 پره ی فلزی در خط تولید قرار گرفت که در نتیجه سرعت آن به 414 کیلومتر بر ساعت می رسید. مسلسلهای مارک-1 نیز با چهار قبضه مسلسل کالیبر 0.303 براونینگ ، که امتیاز ساخت آن را بریتانیا خریده بود، جایگزین شدند. بر اساس همین نمونه ی مارک-2 نیروی دریایی سلطنتی نمونه ی سی گلادیاتور را سفارش داد که دارای یک قلاب ،برای گرفتن هواپیما در زمان فرود بر روی عرشه ی ناوهای هواپیما، و یک قلاب دیگر برای اتصال به منجنیق ناوهای هواپیمابر بود. بدنه ی سی گلادیاتورها تقویت شده بود و در برآمدگی زیربدنه یک قایق بادی نصب شد. زمانی جنگ جهانی دوم آغاز شد 54 فروند از 98 فروند سی گلادیاتور ساخته شده آماده ی رزم بودند. گلادیاتور آخرین جنگنده ی دوباله ی بریتانیا و اولین دوباله ی این کشور بود که کابین سرپوشیده داشت. در مجموع 747 فروند گلادیاتور ساخت شده که 483 فروند آن به نیروی هوایی سلطنتی، 98 فروند به نیروی دریایی سلطنتی و 216 فروند آن به کشورهای دیگر رسید. تاریخچه ی عملیاتی بریتانیا اسکادران 72 شکاری اولین واحد نیروی هوایی سلطنتی بود که به گلادیاتور مجهز شد. با اینکه این هواپیماها در سال 1937تحویل داده شدند اما تا 2 سال بعد عملیاتی نشدند. پروازهای اولیه نشان دادند که مسلسلهای ویکرز قابل اطمینان نیستند و گلادیاتورهای اولیه نیز همگی به مسلسل براونینگ مجهز شدند. اسکادران 54 شکاری اولین واحدی بود که گلادیاتورهای مسلح شده به براونینگ را دریافت کرد. تا سپتامبر 1937 هشت اسکادران از گلادیاتورها عملیاتی شدند و دفاع هوایی لندن را برعهده گرفتند. با اینکه خلبانان از گلادیاتورهایشان راضی بودندند اما حوادث زیادی که در پروازهای آموزشی روی دادند سبب شد تا به سرعت ساخت 28 فروند دیگر به هواپیماسازی گلاستر سفارش داده شود. گلادیاتور تمایل زیادی به واماندگی داشت و به راحتی وارد وضعیت پیچ می شد و تنها خلبانان ماهر می توانستند آن را از این وضعیت خارج کنند. در سال 1938 تحویل هاریکن ها و اسپیتفایرها به نیروی دریایی سلطنتی آغاز شد و نیمی از اسکادرانهای شکاری به آنها مجهز شدند. زمانی که جنگ جهانی دوم آغاز شد بیشتر گلادیاتورها با این هواپیماهای مدرنتر جایگزین شده بودند و در نتیجه اغلب آنها را به دفاع از مستعمرات بریتانیا در خاورمیانه و کانال سوئز اختصاص دادند. زمانی که هیتلر به لهستان حمله کرد بلافاصله بریتانیا به آلمان اعلان جنگ داد و قسمتی از نیروهای نظامی خود را به فرانسه اعزام کرد که در میان آنها دو اسکادران گلادیاتور هم بود. این هواپیماها تا روز دهم می 1940، که آلمان به خط ماژینو حمله کرد عملیات رزمی نداشتند و پس از آن به مدت یک هفته تلفات زیادی را متحمل شدند. در روز 18 می تعداد زیادی از هواپیماهای بریتانیایی بر روی زمین بمباران شدند و از بین رفتند. در روز 17 اکتبر با سرنگون کردن یک فروند هواپیمای آبنشین دورنیه-18 اولین پیروزی گلادیاتورهای بریتانیایی بدست آمد. حوزه ی مدیترانه و خاورمیانه در طی نبردهای سالهای 41-1940 در اطراف دریای مدیترانه، 4 نیروی هوایی از گلادیاتور استفاده می کردند: نیروی هوایی سلطنتی استرالیا، نیروی هوایی آفریقای جنوبی، نیروی هوایی سلطنتی یونان و نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا. این گلادیاتورها پیروزیهای زیادی در برابر ایتالیایی ها ،که اغلب از جنگنده های فایت سی.آر-32 و سی.آر-42 استفاده می کردند، بدست آوردند. مارمادوک پاتل ،که اصالتا از آفریقای جنوبی بود ولی در نیروی هوایی سلطنتی خدمت می کرد، ادعا کرد که در شمال آفریقا و یونان توانسته است 15 هواپیمای دشمن را شکار کند که بالاترین رکورد نیروی هوایی سلطنتی در طی جنگ جهانی دوم با استفاده از هواپیماهای دوباله محسوب می شود. ضدکودتا در عراق در طی کودتای کوتاه رشید عالی گیلانی در عراق هم عراقی ها و هم بریتانیایی ها از گلادیاتور استفاده می کردند. نیروی هوایی عراق ،پس از استقلال این کشور در سال 1932، توسط بریتانیایی ها بوجود آمد و آموزش دید. در سال 1941 اسکادران چهارم شکاری در پایگاه هوایی الرشید مستقر بود و 7 فروند گلادیاتور عملیاتی در اختیار داشت. با محاصره ی پایگاه حبانیه در روز دوم می 1941 توسط نیروهای انقلابی، گلادیاتورهای عراقی به هواپیماهای بریتانیا در این پایگاه حمله کردند. هرچند که بیشتر این جنگنده ها در طی عملیات ضدکودتای بریتانیایی ها از بین رفتند اما چند بار توانستند ستونهای بریتانایی را زیر آتش مسلسل خود بگیرند. از طرف دیگر بریتانیایی ها دارای 9 فروند گلادیاتور در پایگاه هوایی حبانیه بودند که در طی عملیات ضدکودتا بارها و بارها بر علیه عراقی ها وارد عمل شدند. کمی بعد این هواپیماها با 9 فروند گلادیاتور دیگر از مصر تقویت شدند. در طی این درگیریها تنها شکار گلادیاتور توسط یک گلادیاتور دیگر در روز 5 می روی داد و در طی آن یک گلادیاتور عراقی در نزدیکی بعقوبه به زیرکشیده شد. عراقی ها نیز ادعا کردند که با گلادیاتورهای خود یک فروند بمب افکن ولینگتون را سرنگون کردند که احتمالا این پیروزی را با دفاع ضدهوایی خود شریک شده اند. از سوی دیگر آلمان نیز با اعزام یک نیروی هوایی کوچک به کمک کودتاچیان عراقی آمده بود که 2 فروند از بی.اف-110 های این نیرو توسط گلادیاتورها در هوا شکار شدند. ایتالیایی ها هم برای عقب نماندن از قافله 12 فروند فیات فالکو به صحنه فرستاند. در روز 29 می فالکوها یک فروند بمب افکن بریتانیایی را رهگیری کردند و در جدال بین آنها و گلادیاتورهای اسکورت بمب افکن 2 فروند گلادیاتور و 1 فروند فالکو ساقط شدند. پس از پایان درگیریها گلادیاتورهای بازمانده به نیروی هوایی عراق واگذار شدند که عراقی ها آنها را تا سال 1949 بکارگرفتند. سوریه پس از پایان درگیریها در عراق بریتانیا به سوریه ،که تحت کنترل حکومت ویشی بود، حمله کرد تا از گسترش نفوذ آلمان در منطقه جلوگیری کند. عملیات نظامی در تابستان 1941 سهمگین بود تا در نهایت نمایندگان ویشی در روز 12 جولای تسلیم شدند. در روز 15 ژوئن 6 فروند گلادیاتور با 6 فروند جنگنده ی یک باله ی دی.520 فرانسوی روبرو شدند که هر کدام یک هواپیما را از دست دادند. مالتا در اوایل سال 1940 تعداد 18 فروند از گلادیاتورهای اسکادران 802ام نیروی دریایی سلطنتی توسط ناوهواپیمابر گلوریوس به جزیره ی مالتا برده شدند. 3 فروند از آنها برای عملیات در نروژ دوباره به کشتی بازگشتند و 3 فروند دیگر نیز به مصر اعزام شدند. در طی محاصره ی جزیره به مدت 10 روز دفاع هوایی مالتا برعهده ی 3 جنگنده با نامهای ایمان، امید و نیکوکاری گذاشته شد. بقیه ی هواپیماها بیشتر به عنوان منبع لوازم یدکی استفاده شدند. انتظار می رفت که ایتالیایی ها به راحتی گلادیاتورها را از میدان به درکنند اما گلادیاتورها با اتکا با مانورپذیری بالا و تاکتکیهایشان چندین پیروزی هوایی به دست آوردند. آنها قبل از اینکه هواپیماهای اسکورت ایتالیایی سربرسند از ارتفاع بالا بر روی بمب افکنهای اس.ام-79 شیرجه می زدند و آنها را به مسلسل می بستند. در روز 11 ژوئن 1940 یک فروند گلادیاتور یک جنگنده ی ماچی را صدمه زد و در روز 23 ژوئن یک گلادیاتور دیگر توانست یک فروند ماچی را شکار کند. تیمبر وودز توانست با گلادیاتور خود 2 فروند اس.ام-79 و 2 فروند فالکو را شکار کند و ادعا می کرد که توانسته یک فروند ماچی و یک فروند اسم.ام-79 دیگر را آسیب بزند. گلادیاتورها ایتالیایی ها را مجبور کردند که بمب افکنها و هواپیماهای شناسایی شان را اسکورت کنند. اگرچه در ابتدا از نظر تعداد ایتالیایی ها دست بالا را داشتند اما به تدریج با ورود هاریکنها به جزیره ورق برعلیه آنها برگشت. تا ماه ژوئن، دو فروند از گلادیاتورها دچار سانحه شدند و دو فروند دیگر قراضه شدند. نیکوکاری در 31 جولای در نبرد هوایی با فالکوهایی که یک بمب افکن ایتالیایی را اسکورت می کردند ساقط شد. در ماه می سال بعد امید بر روی زمین هدف بمب قرارگرفت و سوخت. از سرنوشت 5 فروند گلادیاتور دیگر که در در مالت خدمت کردند هنوز خبری به دست نیامده است. شمال آفریقا در شمال آفریقا گلادیاتورها در برابر فالکوهای ایتالیایی عملکرد بهتری را در ارتفاعات بالا نشان دادند. اولین درگیری هوایی بین این دوباله ها در روز 14 ژوئن صورت گرفت که یک فالکو بر فراز طبرق توانست یک گلادیاتور را شکار کند. این شکار اولین تلفات بریتانیایی ها در نبردهای صحرا هم محسوب می شود. در بعد از ظهر 24 جولای 17 فروند فالکو به 9 فروند بمب افکن بلنهایم حمله کردند و خودشان مورد حمله ی 15 فروند گلادیاتور واقع شدند. نتیجه 5-4 به نفع ایتالیایی ها بود. در روز 4 آگوست همان سال دوباله های ایتالیایی 4 فروند گلادیاتور را رهگیری کردند. لیدر گلادیاتورها تکخال خلبان مارمادوک پاتل بود. گلادیاتورها خودشان در حال حمله بمب افکنهای ایتالیایی بودند که به یک ستون زرهی بریتانیا حمله کرده بودند. در حمله ی غافلگیرکننده ی فیاتها 3 فروند گلادیاتور از بین رفت. یکی از خلبانهای بریتانیایی ادعا کرد که یک فروند بمب افکن ایتالیایی را سرنگون کرده و پاتل نیز ادعا کرد که یک فروند بمب افکن و یک فروند فالکو را به زیر کشیده است. در روز هشتم آگوست 1940 اینبار 14 فروند گلادیاتور و 16 فروند فیات مصاف دادند. بریتانیایی ها ادعا کردند که 16 فروند هواپیما را زده اند و تنها 2 فروند تلفات داشته اند. تجهیز گلادیاتورها به بیسیم و قدرت مانور گلادیاتورها علت اصلی این پیروزی بود. در مجموع نتیجه ی کلی نبردهای این دوباله ها در آفریقا نسبت 1.2 به 1 به نفع گلادیاتورها بود. به هرحال گلادیاتورها در برابر بمب افکنهای سریعتر ایتالیایی چندان موفق نبودند اما فالکوها در برابر بمب افکنهای بریتانیایی خوب ظاهر شدند و در حدود 100 فروند از آنها را با تلفات حداقل ساقط کردند. شرق آفریقا در شرق آفریقا هم گلادیاتورها در برابر فیاتهای ایتالیایی قد علم کردند. در روز 6 نوامبر 1940 ، و در طی اولین ساعت تهاجم بریتانیا به اریتره، فالکوهای ایتالیایی 5 فروند گلادیاتور را ساقط کردند. اشتباه نیروی هوایی آفریقای جنوبی این بود که با تعداد کمی هواپیما درگیر می شد و برتری عددی ایتالیایی ها به ضرر آنها بود. در ابتدای نبرد گلادیاتورها به جنگ اهداف زمینی فمانند فرودگاه ها و انبارهای مهمات رفتند. آنها همچنین دفاع هوایی عدن را نیز برعهده داشتند و از کشتیهای متفقین در آبهای منقطه محافظت می کردند. در یک مورد یک فروند گلادیاتور ، به خلبانی گوردون هیوود، توانست اسباب تسلیم شدن یک فروند زیردریایی ایتالیایی شود. در روز 6 ژوئن 1941 نیروی هوایی ایتالیا در منطقه تنها یک فروند سی.آر-32 و یک فروند سی.آر-42 عملیاتی داشت و در نهایت برتری هوایی به متفقین واگذارشد. در روز 24 اکتبر 1941 آخرین نبرد هوایی گلادیاتورها با یک فروند جنگنده ی ایتالیایی در شرق آفریقا صورت گرفت و آخرین فالکوی ایتالیایی در برابر 3 فروند گلادیاتور شکست خورد. چین در سال 1937 چینی ها 36 فروند گلادیاتور سفارش دادند. این هواپیماها به مسلسلهای برونینگ آمریکایی ام-1919 مسلح شدند تا بتوانند گلوله های 30-06 اسپرنیگفیلد را شلیک کنند. در آن زمان این نوع گلوله بیشترین مهماتی بود که در دست ملی گراهای چینی بود. در سال 1938 دو اسکادران شکاری از گلادیاتورها تشکیل شد و اولین پرواز رزمی آنها در 24 فوریه 1938 صورت گرفت. در این روز یک خلبان چینی-آمریکایی به نام سروان جان ونگ سون-شویی توانست یک فروند آ.5-ام نیروی دریایی ژاپن را شکار کند و اولین شکار رسمی گلادیاتور را ثبت کند. در طی این درگیری چینی ها 2 فروند گلادیاتور خود را از دست دادند. گلادیاتورهای چینی تا 2 سال بعد چند پیروزی دیگر نیز در برابر هواپیماهای ژاپنی به دست آوردند اما با تمام شدن قطعات یدکی به تدریج این هواپیماها را برای آموزش بکارگرفتند. زمانی که جنگنده های جدیدتر زیرو وارد خدمت شدند دوران گلادیاتورها به سرآمد. سروان وانگ ،که اولین تکخال گلادیاتور و اولین تکخال آمریکایی جنگ دوم جهانی بشمار می رفت، در روز 14 مارس 1941 توسط زیروهای ژاپنی به زیر کشیده شد. فنلاند در طی جنگ زمستانی فنلاند و روسیه شوروی نیروی هوایی فنلاند 30 فروند گلادیاتور مارک-2 در اختیار داشت. فنلاندی ها 10 فروند از این جنگنده ها را هدیه گرفته بودند و بقیه را خریده بودند. این هواپیماها تا سال 1945 در خدمت بودند اما تا آن زمان در برابر جنگنده های مدرنتر روسی کاملا منسوخ شده بودند.از سال 1941 به بعد گلادیاتورها بیشتر برای عملیات شناسایی بکار گرفته شدند اما در مجموع توانستند 45 پیروزی بدست آوردند و 2 خلبان فنلاندی ،اویوا تومینن و پاوو برگ، توانستند تکخال بشوند. 12 فروند گلادیاتور در طی نبردهای هوایی از بین رفتند. در کنار فنلاندی ها یک گروه از داوطلبان سوئدی نیز از گلادیاتورها استفاده می کردند. آنها 12 فروند گلادیاتور مارک-2، 5 فروند بمب افکن شیرجه روی هاوکر هارت، یک فروند هواپیمای شناسایی راب-کاتزنسشتین آر.کا-26 و یک فروند یونکرس اف-13 در اختیار داشتند. این هواپیماها همگی متعلق به سوئد بودند اما با نشانه های نیروی هوایی فنلاند پرواز می کردند. گلادیاتورهای سوئدی به 8 پیروزی هوایی دست یافتند و 4 فروند هواپیما را نیز بر روی زمین نابود کردند. نروژ در طی تهاجم آلمان نازی به نروژ و اشغال این کشور گلادیاتورهای نروژی در کنار همتاهای بریتانیایی خود در برابر جنگنده های لوفت وافه صف آرایی کردند. در روز نهم آورین ،اولین روز تهاجم، 7 گلادیاتور عملیاتی نروژی ها توانستند 5 فروند هواپیمای لوفت وافه را سرنگون کنند: 2 فروند مستراشمیت بی.اف-110، دو فروند بمب افکن اچ.ئی-111 و یک فروند هواپیمای باری یونکرس-52. 1 فروند از گلادیاتورها در نبرد هوایی و 2 فروند هم بر روی زمین از بین رفتند. به 4 فروند باقیمانده دستور داده شد تا در مکانی دور از پایگاهشان بر زمین بنشینند تا به دست آلمانها نیفتنند. این هواپیماها بر روی دریاچه های یخ زده ی اطراف پایتخت فرودآمدند و بعدتر توسط گروه های مقاومت نروژی تخریب شدند. تا 2 ماه بعد ،که عملیات نظامی در نروژ به پایان رسید، اسکادران 263ام نیروی دریای سلطنتی هم در صحنه حضور داشت. این جنگنده های توسط ناوهواپیمابر گلوریوس در روز 24 آوریل وارد عرصه شدند و عملیات خود را از یک باند پروازی که توسط گروه های مقاومت نروژی بر روی دریاچه ی یخ زده ای در جنوب نروژ ساخته شده بود آغاز کردند. یک روز بعد 2 فروند از گلادیاتورهای یک فروند بمب افکن هاینکل-115 را نابود کردند و درعوض لوفت وافه هم حمله ی هوایی به فرودگاه خودساخته ی بریتانیایی ها را آغازکرد. در انتهای آن روز 10 فروند گلادیاتور از بین رفته بودند در حالیکه توانسته بودند تنها 3 فروند هواپیمای آلمانی را شکار کنند. کمتر از یک هفته بعد تمامی گلادیاتورها از وضعیت عملیاتی خارج شدند و بریتانیایی ها ناچار شدند تا خدمه ی آنها را از صحنه خارج کنند. در روز 21 می همان سال اسکادران 263 پس از باسازی به صحنه بازگشت و اینبار عملیات خود را از فرودگاهی در شمال نروژ آغاز کرد. گلادیاتورها اینبار از پشتیبانی هاریکن های اسکادران 46ام شکاری نیز برخوردار بودند. این هواپیماها مأموریت داشتند از ناوگان مستقر در اسکانلاند و هینویا و نارویک دفاع کنند. گلادیاتورها علاوه بر دفاع هوایی به بمباران خطوط راه آهن، کاروانهای خودرو و تأسیسات دریایی دشمن نیز اعزام می شدند. در روز دوم ژوئن لوئیس جاکوبسن توانست در طی یک پرواز 3 فروند بمب افکن هاینکل-111 و احتمالا یک فروند یونکرس-88 و یک فروند دیگر هاینکل-111 را شکار کند. اسکادران 263ام شکاری تا زمانی که از نروژ تخلیه شد توانست 249 نوبت پروازی انجام دهد و ادعا کردند که توانسته اند 26 فروند هواپیمای دشمن را شکار کنند. با تهاجم ورماخت به فرانسه بریتانیا تصمیم گرفت تا از نروژ عقب نشینی کند و در روز 7 ژوئن 10 فروند گلادیاتور باقیمانده بر روی ناوهواپیمابر گلورویس فرودآمدند اما در راه بازگشت به انگلیس این ناو مورد حمله ی ناوگان آلمان قرار گرفت و به همراه هواپیماهایش غرق شد. بلژیک در زمان حمله ی آلمان به بلژیک این کشور دارای 15 فروند گلادیاتور عملیاتی بود که همگی آنها را از دست داد در حالیکه تنها توانست به 2 فروند هواپیمای دشمن صدمه برساند. یونان با اشغال آلبانی توسط موسیلینی در آوریل 1939 تنش بین یونان و ایتالیا بالاگرفت تا جایی که در روز 28 اکتبر 1940 دو کشور رویاروی هم قرارگرفتند. در روز 19 نوامبر بریتانیایی ها اسکادران 80ام شکاری را به کمک یونانی ها فرستادند و در همان روز گلادیاتورها 5 فروند فیات سی.آر-42 را رهگیری کردند و 4 فروند از آنها را ساقط کردند. در روز 27 نوامبر 7 فروند گلادیاتور به 3 فرند فالکو حمله کردند و لیدر پروازی ایتالیایی ها را سرنگون ساختند. یک روز بعد فرمانده اسکادران 364ام شکاری ایتالیایی ها سرنگون شد. در این نبرد بریتانایی ها 4 فروند و ایتالیایی ها 3 فروند جنگنده از دست دادند. در روز سوم دسامبر گلادیاتورها با چند فروند جنگنده از اسکادارن 112ام شکاری تقویت شدند. یک روز بعد 20 فروند گلادیاتور و 10 فروند فالکو در آسمان مصاف دادند که 3 فروند گلادیاتور و 2 فروند فالکو در طی نبرد هوایی از بین رفتند. اسکادران 80ام پس از 2 هفته بازسازی در روز 19 دسامبر به صحنه بازگشت و 2 روز بعد در نبرد بین 20 فروند گلادیاتور و 15 فروند فالکو هر دو طرف 2 فروند جنگنده از دست دادند. یکی از شاخصترین رزمهای هوایی گلادیاتورها در طی جنگ در مرز آلبانی و در روز 28 فوریه 1941 روی داد. در این روز 28 فروند گلادیاتور و هاریکن با حدود 50 فروند جنگنده ی ایتالیایی روبرو شدند و در نتیجه 27 فروند هواپیمای دشمن را سرنگون کردند. مارمادوک پاتل در این نبرد هوایی یک تنه 5 فروند هواپیمای دشمن را شکار کرد. تمامی اسکادارن 112ام شکاری تا انتهای ژانویه 1941 به الوسیس فرستاده شد و تا انتهای ماه بعد تمامی گلادیاتورهای اسکادارن 80ام شکاری را به آن واگذار کردند چرا که اسکادارن 80ام به هاریکن مجهز شده بود. در روز 5 آوریل هیتلر،که دید موسیلینی نتوانسته در یونان کاری از پیش ببرد، وارد خاک یونان شد و اولین کاری که کرد کسب برتری هوایی توسط لوفت وافه بود. با عقب نشینی متفقین عملیات پشتیبانی از آنها به گلادیاتورها واگذار شد و در هفته ی آخر آوریل تمام جنگنده های به جزیره ی کرت اعزام شدند. عملیاتهای متفرقه در سال 1939 نیروی هوایی ایرلند 4 فروند گلادیاتور دریافت کرد. در روز 29 دسامبر 1940 دو فروند گلادیاتور ایرلندی یک فروند یونکرس-88 آلمانی را بر فراز دوبلین رهگیری کردند ولی نتوانستند به آن برسند. هر چند که ایرلندی ها هیچ هواپیمای آلمانی را ساقط نکردند اما در عوض چند فروند از بالونهایی بریتانیایی را که از لنگرهایشان جداشده بودند هدف قرار دادند. این بالونها را بریتانیایی ها به عنوان یک سلاح دفاعی در سر راه جنگنده های دشمن رها می کردند. پس از اینکه گلادیاتورها کاملا منسوخ شدند بریتانیایی ها عملیات غیر نظامی ،مثلا هواشناسی، را برعهده ی آنان گذاشتند. در انتهای جنگ چند فروند گلادیاتور نگهداری شدند و بقیه اوراق شدند. مؤخره فنلاندی ها آخرین کشوری بودند که از گلادیاتور در عملیات رزمی استفاده کردند و همچنین آخرین پیروزی هوایی گلادیاتور به نام آنها ثبت شده است. در روز 15 فوریه 1943 ستوان یکم هاکان اشتروبرگ در نواحی مابین دریای سفید و دریاچه ی اونِگا یک فروند پولیکارپوف آر-5 روسی را در حال برخواستن از روی باند دید و با شیرجه زدن بر سر هواپیمای روسی آن را سرنگون کرد. نیروی هوایی پرتغال تا سال 1953 از گلادیاتورهایش استفاده کرد هرچند که این هواپیماها در عملیات رزمی بکارگرفته نمی شدند. امروزه تعدادی از این گلادیاتورها را می توان در موزه های هوایی اطراف جهان بازدید کرد که از میان آنها می توان به کشورهای بریتانیا، مالت، سوئد و نروژ اشاره کرد. خلبانهای زیادی با این هواپیما تکخال شدند که معروف ترین آنها مارمادوک پاتل بود که از بیش از 50 پیروزی هوایی خود 15 فروند آن را مدیون گلادیاتورها است. نفر بعدی ویلیام ویل با 10 شکار منفرد و یک شکار مشترک است. از دیگر تکخالهایی که با این هواپیما پرواز می کردند می توان به جو فریزر، دان گرگوری، سی.ئی کاسبولت و سزار هول اشاره کرد. استفاده کنندگان آفریقای جنوبی، استرالیا، ایرلند، بریتانیا، بلژیک، پرتغال، چین، رومانی، سوئد، شوروی[سابق]، عراق، فرانسه آزاد، فنلاند، لاتوی، لیتوانی، لوفت وافه، مصر نروژ، یونان. گلاستر گلادیاتور نام 1 نفر خدمه 8.36 متر طول 9.83 متر عرض بال 3.58 متر ارتفاع 30 متر مربع سطح بال 1,462 کیلوگرم وزن خالی 2,088 کیلوگرم حداکثر وزن 1 دستگاه موتور رادیال بریستول مرکوری-9 پیشرانه 830 اسب بخار توان 407 کیلومتر/ساعت در ارتفاع 4400 متر حداکثر سرعت 85 کیلومتر برساعت سرعت واماندگی 2 ساعت مداومت پرواز 10000 متر سقف پرواز عملیاتی 11.7 متر/ثانیه نرخ صعود 2 فروند مسلسل ویکرز+2 قبضه مسلسل لوئیس که بعدتر با 4 قبضه مسلسل بروانینگ تعویض شدند. تسلیحات منبع http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1641
  11. 1 پسندیده شده
    حالا که بحث ماسک زدن داغ هست دیدن چند تصویر تاریخی خالی از لطف نیست! یک نیروی روس FSB در حال تیراندازی با نارنجک انداز GM-94 و پوشش فرد زخمی در درگیری یا شبه نظامیان در نالشیک روسیه در سال 2005 دو سرباز امریکایی درحال تعمیر خطوط تلفن در یک تمرین شبیه سازی شده در زیر حمله شیمیایی ( اون زمان هم دست از تمرین بر نمیداشتن !) 1919 المان یک سرباز المانی که با برف یک تخم مرغ مخصوص عید پاک درست کرده است جنگ جهانی اول 1917 جنگ خلیج فارس وعملیات طوفان صحرا 1991 یک بومی استرالیایی در حال امتحان کردن یک ماسک..استرالیا جنگ جهانی دوم یک سرباز المانی که ماسک دست ساز تولید کرده است (وضعیت الان خیلی از ایرانی ها) یک سرباز امریکایی در حال پیاز پوست کردن ..جنگ جهانی اول یک خلبان المانی مجهز به ماسک و پوتین گرمکن برقی برای شرایط پروازی با باز بودن کاکپیت ( یک شبه تبدیل به ابرقدرت صنعتی نشدن ) جنگ جهانی اول یک سرباز المانی در حال مطالعه جنگ جهانی اول.. پس از جمله ژاپنی ها به پرل هاربر ارتش امریکا مردم هاوایی را از ترس حمله شیمیایی به ماسک مجهز کرد راهبان بودایی ژاپنی در حال تمرین حملات شیمیایی در عبادتگاه Sensō ... ج ج2 سربازان فنلاندی در نبرد سوموسالمی با ارتش شوروی بر سر منطقه ای به همین نام در سوئد که با شکست شوروی پایان یافت.1939 سربازان المانی و تیرباز ضد هوایی Maxim Flak M14 ج ج1
  12. 1 پسندیده شده
    بسم ا... بدون خرید و سرمایه گذاری گسترده ( شامل بکارگیری درست توان دیپلماسی ) عملا" تغییر فاز از پدافندی به آفندی ، غیر ممکن هست ، مگر اینکه قصد داشته باشیم ، صرفا" افکار عمومی داخلی را قانع کنیم که نیروی هوایی هم داریم !!!
  13. 1 پسندیده شده
    باتشکر همین تصویر که خود شما گذاشتین بهش توجه کنید. روس ها از ترکیب دو سامانه تور و پانتسیر استفاده کرده اند. در واقع تور برای انها یک راه حل گران قیمت یا کارایی بالا و پانتسیر یک راه حل ارزان تر با کارایی کمتر است. با توجه به نوع تهاجم سیستم تصمیم میگیرد از چه سامانه ای استفاده کند. غیر از این بود اصلا این دو سامانه ساخته نمیشد یک سامانه از این دو کافی بود. اینکه سامانه پانتسیر سوری ها چند بار مغلوب شده ملاک نیست. میدانیم که بهترین سامانه حتی سامانه کامل و پیشرفته ای مثل اس 400 نیز اگر در یک ارنجمنت هوشمند با سامانه های دیگر که هر یک وظیفه ای دارند قرار نگیرد اسیب پذیر است. اینکه یک سامانه نقطه ای دز یک مکان قرار داده شود و پوشش لازم و مناسب از طرف سامانه ها و رادارهای دیگر برایش فراهم نشود در برابر یک تهاجم انهم از نوع عبری ان طبیعتا اسیب پذیر است. ولی اینکه بهبود هایی در ان داده شود مثلا حداقل بتواند با دوهدف همزمان درگیر شود موافقم
  14. 1 پسندیده شده
    بسم ا... اگر حوزه روابط بین الملل را یک پازل در نظر بگیریم ، کشورها و واحدهای سیاسی همسو ، به شکل مستمر درتلاشند تا با اجرای مانورهای سیاسی ، نظامی ، اطلاعاتی و.... مواضع خودشون را در یک رویداد خاص ، تقویت کنند ، نگاهی به سیر عملکرد ترکها در منطقه ، ( غیر از شوآف کشتی مرمره و...) کامل در این زمینه قابل بررسی هست . ضمن اینکه اعتقاد نداریم که همه سرنخ ها به تل آویو وصل هست ، بلکه تل آویو بعنوان " سر مار " به صورتی دارد رشته های خودش را درمنطقه می بافد که درنهایت منافع بلند مدت آنها تامین شود ، این وسط ترکها ، یک ابزارند برای تسهیل این امر و در زمان خودش ، وقتی زمان استفاده از این ابزار تمام شد ، به راحتی از بازی کنار گذاشته میشوند . پی نوشت : رفتار و عملکرد رییس جمهوری فعلی ترکیه و مقایسه آن با عراق دهه هشتاد و عطش استفاده از نیروی های مسلح خودش گویای همه چیز هست . یک زمانی رویای قادسیه دوم ، الان هم رویای امپراتوری عثمانی ، جالب نیست ؟!!
  15. 1 پسندیده شده
    جدیدترین نسخه تانک ابرامز M1A2 SEPv3
  16. 1 پسندیده شده
  17. 1 پسندیده شده
    من فکر میکنم شکار هواپیما در فواصل بسیار دور مثلا بالای 200 کیلومتر برای هر سامانه ای مشکل باشه. چون اگر هواپیما به طریقی مثلا رادار و سامانه های خود هواپیما یا اواکس ها و یا رادارهای زمینی مطلع بشه که موشک بهش نزدیک میشه میتونه به سمت زمین شیرجه بزنه و به علت گرد بودن زمین و با کاهش ارتفاع از دید رادار هدایت کننده موشک خارج بشه. اگر در این مدت موشک پدافندی به فاصله ای نرسیده باشه که رادار خود موشک هواپیما رو ببینه و موشک هنوز تحت هدایت رادار زمینی باشه موشک هواپیما رو گم میکنه. اگر در خلیج فارس نبردی اتفاق بیافتد طبیعتا دشمن دارای اواکس است و این اتفاق بسیار محتمل است. من فکر میکنم بردهایی مثل 400 کیلومتر و بالاتر که در موشک اس 400 و اس 500 گزارش شده بیشتر به درد شکار موشک های بالستیک میخورد تا شکار جنگنده. شاید هم بتوان با ان هواپیمای سوخت رسان را شکار کرد و یا فضا را برای اواکس ها نا امن کرد. چون حتی اواکس هم میتواند با کاهش ارتفاع از دید رادار هادی موشک که در فاصله جند صد کیلومتری قرار دارد خارج شود. تنها راه حل این مشکل این است که یک اواکس یا رادار جنگنده با موشک و رادار زمینی ان شبکه باشد. تا اگر هواپیمای هدف به سمت زمین شیرجه رفت اواکس موشک را به سمت ان هدایت کند. تا حدی هم که من شنیدم روس ها از اواکس استفاده میکنند. ما هم میتوانیم از شبکه کردن رادار اف 14 با رادار های موشک استفاده کنیم
  18. 1 پسندیده شده
    به تاریخ تست باور 373 دقت کنید. 2016/10/23
  19. 1 پسندیده شده
    انصافا" معتبر از تر از میلیتاری سراغ دارید که رفتید دنبال این منبع ؟؟!!!! بخش سوم همین تاپیک
  20. 1 پسندیده شده
    تنها اطلاع بدرد بخوری که توی این مستند بود، سرعت 2800 متر بر ثانیه ای موشک باور و برد 350 کیلومتری کنترل آتش. که بجر موشک 40n6e برای اس 400 از همه موشک های موجود پدافندی در دنیا در رده خودش سریعتر هست، 5.6 ماخ برای هم رده های اس 300 و 400 و اس 300وی، حدود 4.5 ماخ برای پاتریوت pac3 و باور با سرعت 8.16 ماخ از همه سریعتر هست، که در لبه تکنولوژی موشک قرار میگیره، البته در شاخصه سرعت. به نظرم این 4 تا بوستر اس 200 رو ببندیم تنگ باور، شاید به حداکثر برد برای زدن تانک و آواکس و دسته ها رسید.
  21. 1 پسندیده شده
    زره کوب اشتوگ -3 هست به همراه پیاده نظام پانزرگرانادیر
  22. 1 پسندیده شده
    میگ 25 فاکس بت ( نبرد با ایران) اولین درگیری میگ ۲۵ در جنگ ایران و عراق بود. بین ۴ تا ۸ میگ ۲۵ توسط اف۱۴ و اف۵(یک مورد ) نیروی هوایی عراق سرنگون شدند(از انواع شناسایی و شکاری و البته تنها منابع غربی سرنگونی سه میگ۲۵ را تائید کرده اند که شامل یک فروند توسط اف۵ و دو فروند توسط اف۱۴ و تنها تام کوپر در کتاب خود در مورد اف۱۴ ایرانی از شکار ده فروند میگ ۲۵ سخن گفته که خود ولی بعدها در مصاحبه ای در یک مستند ایرانی در مورد اف۱۴ ایرانی که در شبکه برون مرزی ایران پخش و بعدها از شبکه یک سیما نیز در دو قسمت پخش شد از امار خود کوتاه امد و به شکار ۲ تا ۴ میگ ۲۵ توسط اف۱۴ اشاره کرد ). دست کم تنها نام دو خلبان اف۱۴ مشخص است که دو میگ ۲۵ را شکار کرده اند) ولی حداقل ۶ تا ۱۰ جنگنده ایرانی که شامل دو ار اف ۴ نیز میشدند توسط میگ ۲۵ سرنگون شد. هشت فروند انها توسط خلبان محمد رایان (ملقب به شاهین اسمان) سرنگون شد که البته خود وی نیز در سال ۱۹۸۶ قربانی یک اف۱۴ شد(البته در مورد اینکه رایان این تعداد جنگنده را فقط توسط میگ۲۵ شکار کرده جای بحث است). همچنین یک فروند اف۱۸ نیروی دریایی امریکا نیز طی جنگ خلیج توسط میگ ۲۵ عراقی سرنگون شد و البته حداقل ۴ فروند میگ ۲۵ توسط اف۱۵ و اف۱۶ ارتش امریکا سرنگون شده است. همچنین اسرائیل نیز به کمک اف۱۵ در اوائل دهه۱۹۸۰ ۲ تا ۴ فرود میگ۲۵ سوری را سرنگون کرد.
  23. 1 پسندیده شده
    با تشکر از توجه شما - البته بنده استناد می کنم به (اگر حافظه یاری کند ) ، سلسله مقالات "ققنوس از خاکستر بر می خیزد " منتشره در مجله صنایع هوایی ، که دریکی از قسمت های آن به تفصیل در اینباره توضیح داده شدن بود . البته فرموده شما هم صحیح است و میراژ ها ، حملاتی به اصفهان هم داشته اند . ولی ماجرای شکار فاکس بت توسط واحدهای پدافندی سام-2 در مجموع جهات صحت دارد . البته در یکی از شماره های فصلنامه نگین ایران هم در تایید این مطلب ، اسنادی وجود داشت که مشغول پیدا کردن آن هستم .
  24. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان عزیز - پیرو پست قبلی (خفاش مکار) : نکته یکم : فاکس بت فراری به ژاپن ، از نوع MIG-25 P بشمار می رفت که توسط بلنکو تقدیم آمریکایی ها گردید . این تصویر نیز ، تصویر رنگی خفاش مکار روسی است که خدمه زمینی ژاپنی به دستور بلنکو درحال پوشاندن علایم شناسایی آن هستند . این هم تصویر مراسم ورود غیر رسمی خفاش مکار روسی است که توسط یک فروند پرنده ترابری C-5 به کشور دشمن یعنی ایالات متحده ارسال شده بود .
  25. 1 پسندیده شده
    بر پدر و مادر این اسکندر لعنت جرقه ی فلاکت امروز ما رو این نفرین شده زد الان من باید استاندار کالیفرنیا می بودم شدم یه بچه خورده پا پشت کامپیوتر اه اه