برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      43

    • تعداد محتوا

      9,593


  2. EshqAli

    • امتیاز

      23

    • تعداد محتوا

      497


  3. crazyinventor

    • امتیاز

      21

    • تعداد محتوا

      128


  4. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      17

    • تعداد محتوا

      1,055



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 17 مهر 1399 در پست ها

  1. 4 پسندیده شده
    تجهیز خودروهای رزمی برادلی به زره ها واکنشی در سوریه تصاویر جدید از کاروان های نظامی ارتش امریکا در سوریه نشان می دهد بعد از استقرار خودروهای رزمی برادلی M2A3 در سوریه انها مجهز به زره های واکنشی در بخش جلویی شاسی، جلوی برجک و کناره شاسی شده اند. این زره های واکنشی باعث افزایش بقا خودروهای رزمی برادلی در مقابل راکت های ضد زره، موشکهای هدایت شونده ضد زره و توپ های کالیبر پایین شود. در حقیقت زره های واکنشی برادلی جزء از بسته بقا نبرد شهری BUSK طراحی شده برای خودروهای رزمی برادلیدر سال 2008 است. نصب زره های واکنشی به خاطر تجربیات و عملیات خودروهای رزمی پیاده نظامی برادلی در مناطق شهری عراق توسعه پیدا کرده است تا حفاظت و توانایی ها خودروهای رزمی برادلی را ارتقا بدهد.
  2. 4 پسندیده شده
    به نام خداوند بخشنده و مهربان تهاجم مارک آنتوان به ایران مقدمه: در این نوشته به صورت مختصر به شرح هجوم مارک آنتوان به خاک ایران پرداخته می شود. نبردی که باعث تثبیت و یکپارچگی دولت اشکانیان بعنوان یک حکومت ملی می گردد. نبرد مذکور همواره زیر سایه نبرد معروف حران به فرماندهی سردار سورنا قرار دارد و این در حالیست که این نبرد جز سرنوشت ساز ترین رخدادهای تاریخی این مرز بوم است. دنیا مات و مبهوت قدرتی تازه تاسیس به نام روم است. شمشیر رومی به دورترین سرزمین های اروپا و سواحل مدیترانه رسیده و هیچ کس یارای مقابله با آن را ندارد. ژولیوس سزار با تثبیت قدرت در پی تدارک انتقامی سخت از ایرانیان است. 16 سال قبل (53 پیش از میلاد) رومیان به فرماندهی کراسوس سردار نامی رومی در جنگ با سپاهیان اشکانی به فرماندهی سورنا شکست فاجعه باری را متحمل شده اند. حران(کاره) قتلگاه کراسوس و پسرش گردید. کراسوس با دست کم گرفتن مدافعین اشکانی، با قوایی متشکل 35 هزار لژیون و 4 هزار سواره نظام و 4 هزار سوار نظام سبک اسلحه راهی ایران شد. نیروهای دو سپاه در جنوب شرقی ترکیه یا همان حران به یکدیگر رسیدند. کراسوس در مقابل خود سدی سواره متشکل از 9هزار سوار کماندار و 1000 کاتافراکت می دید. این عدد فقط کمی از تعداد سواره نظام رومی بیشتر بود. سیاهی لشکر پارتی آنقدر کوچک بود که وسوسه را به دل هر سپاهی می توانست راه دهد. پارتیان در سوارکاری و تیراندازی زبان زد و در شرق رزم آورانی پر آوازه بودند. آنها دردوره ی مهرداد بزرگ بر پایه تاکتیک منحصر به فردشان توانستند بخش بزرگی از ایران شهر را از دست سلوکیان و کشور های نو ساخته شرقی چون باختر در بیاورند. جنگ های فرسایشی پارتیان برای بازیابی مرزها در دوران پسا اشغال به یک تلاقی تاریخی و سرنوشت ساز در مقابل قدرت اول غرب آن روزگار یعنی روم رسیده بود. با آغاز نبرد در حران سوار نظام ایرانی با زد و خوردهای سنگین و سبک خطوط دشمن را درگیر خود کردند. در نهایت در یکی از این زد و خوردها سپاهیان ایران به عقب نشینی وانمود کردند. کراسوس با مشاهده عقب نشینی سواران پارتی دستور حمله همه جانبه سواره نظام خود را داد تا نیروهای مقابلش را برای همیشه سرکوب کند. اما از بخت بد کراسوس، این تاکتیک خاص سپاهیان سورنا بود. نام این تاکتیک قیقاج است. قیقاج به این صورت است که سواران سبک اسلحه کماندار وانمود به فرار می کردند تا اینکه انبوهی از نیروهای دشمن بسویشان روانه شوند آنگاه بر روی اسب هایشان روی برگردانده و نیروهای دشمن را به تیر می دوختند. سواره نظام کراسوس که درتعقیب سوارن پارتی بودند از بارش تیرهای سواران کماندار مانند برگ پاییزی بر زمین می افتادند و طولی نکشید که بطور کامل نابود شدند. لژیون رومی که حال بی پناه شده بود مورد تاخت سوارم سپاهیان سورنا قرار گرفت. در پایان این جنگ سر و دست کراسوس و پسرش توسط سورنا به پادشاه اشکانی ارد دوم پیشکش می شود. این درحالی بود که 20 هزار سپاهی رومی کشته و 10 هزار نفر اسیر شده بودند. عقاب های معروف رومی بدست ایرانیان افتاد و این در حالیست که کشتگان ایرانی به زحمت به چند صد نفر می رسید. این گزارش بی سابقه ترین شکست رومی ها تا آن روزگارست! صدای این شکست زبان به زبان در روم می چرخید. رومیان حال یک همسایه جدید پیدا کرده بودند. با این تفاوت که این همسایه در حد و اندازه خود روم بود. در کمال ناباوری سردار پر آوازه این نبرد در نتیجه سوظن ارد کشته میشود. تا دوران پر شکوهی با این فرمانده دلیر تجربه نشود. نقشه سرزمین های آن روزگار که اکثرا در این نبرد نقش ایفا کردند تمام این پیش زمینه ها دلایل قانع کننده ای برای شخص ژولیوس سزار بود که به ایران حمله کند اما عجل به سزار مهلت برآوردن این بلند پروازی را نداد. و در حالی که بزرگترین ارتش تاریخ روم را گردآوری کرده بود فقط سه روز مانده به اعزام نبرد توسط سناتور ها ترور میشود. جمهوری روم در حال تغییر بود. عصر جمهوری روم به عصر امپراطوری روم نزدیک می شد. در روم هم زمان سه دیکتاتور قدرت را در دست گرفته بودند که یک حکومت ائتلافی و گروهی را رهبری می کردند. یکی از این افراد مارک آنتوان دوست و یار وفادار سزار بود. مارک آنتوان برای اینکه از رقبا عقب نماند بعد چهار سال از مرگ سزار زمینه چینی حمله به ایران را ترتیب می دهد. آنتوان نواحی شرقی روم را در اختیار و بر مصر تسلط داشت. و در ثروت و هیبت و ورزیدگی ارتش بر باقی سرداران برتری یافته بود. تصمیم آنتوان بر این بود که با ارتشی چند برابر بزرگتر از کراسوس به جنگ ایران برود و البته هرگز در پی سواران فرار کرده پارتی هم نرود. وی توانست 16 لژیون بزرگ رومی که شامل 60 تا 70 هزار نیروی ورزیده و زبده بود گرد هم بیاورد. این نیرو توسط 10 هزار اسب سوار و 20 هزار نیروی ذخیره پشتیبانی میشد . پادشاه ارمنستان ارتاوسدس هم در این جنگ متحد انتوان شده و با 13 هزار سوار و پیاده او را همراهی می کرد. این پشتیبانی با مشاهده قدرت درخور روم بوجود آمد و به طریقی از روی استیصال صورت گرفت که در ادامه جنگ تاثیر خود را می گذارد. تصویر سمت راست ارتاوسدس و تصویر سمت چپ مارک آنتوان سپاه عظیم رومی در 36 پیش از میلاد به فرات می رسد اما دفاع سرسختانه ایرانیان آنهارا وادار می کند به ارمنستان بازگردند. با توجه به تجربیات رومی ها از شکست های قبلی در بین النهرین و با توجه به این تفکر که مرکزیت دفاع ایران در آن سرحدات است تصمیم بر این گرفته می شود که در یک حمله سریع شهر پراسیا که پایتخت آذربایجان(آتروپاتکان) یا همان ماد کوچک است را به تسخیر درآورند. فرهاد چهارم پادشاه وقت ایران با خواندن دست متحدین به این شهر رفته و رهبری دفاع از این دژ محکم را برعهده میگیرد. رومی ها مدت زیادی را قبل شروع جنگ و در ایام تابستان صرف ساختن تسلیحات محاصره کرده و روزهای طلایی را دست داده بودند. برای جبران این زمان از دست رفته با پیشنهاد ارتاوسدس این تسلیحات رها می شوند تا سرعت رسیدن به پراسیا را دو چندان کنند. تصور آنتوان بر این بود که این شهر بی دفاع و بی حفاظ مستحکم است اما آنتوان با رسیدن به این شهر متوجه می شود که اشتباه کرده و این شهر از دژ مستحکمی برخورد است و این محاصره بدون ابزار دژگیری بی نتیجه می ماند. به این علت عده ای از نفرات را مامور می کند تا به نیروها و تسلیحات رها شده بپیوندند و به سرعت راه میدان نبرد در پراسیا در پیش بگیرند. این نیرو ها با رسیدن به مقصد مورد نظر با اجساد هزاران رومی رو به رو می شوند و از آلات محاصره چیزی جز تیکه های چوب سوخته مشاهده نمی کنند. معلوم می شود که ایرانیان در نخستین ضربه کاری خود این تجهیزات را نابود کرده اند. با رسیدن خبر به اردوگاه روم نیروهای ارمنی متوجه می شوند که عاقبتی جز یک شکست دیگر در پیش نیست. در نتیجه میدان نبرد را ترک می کنند . اما مارک آنتوان در یک اشتباه مرگبار به محاصره دژ مذکور ادامه می دهد به این امید که گذر زمان و کمبود مواد غذایی ایرانیان را وادار به تسلیم کند اما این گونه نمی شود. فرهاد چهارم پادشاه اشکانی ایرانیان از آغاز محاصره تاکتیک ثابت و مداومی را در پیش گرفتند. آنها روز و شب به دسته های سیورسات رومی حمله می کردند و رومی ها به ناچار استعداد این دسته ها را به دو هزار نفر و حتی بیشتر افزایش میدادند که باز راه به جایی نمی برد. در اقدام بعدی نیروهای ایران هر چه بدستشان می رسید را می سوزاندند تا به دست رومیان نیوفتد. با توجه به بزرگ بودن سپاه روم و نیاز مبرم سواره نظام بزرگ این ارتش به علیق به سرعت رومیان با مشکل روبه رو شدند. آنتوان متوجه شد که به سرنوشت کراسوس دچار شده است و به ناچار راه فرار را در پیش میگیرد. وی ابتدا سعی کرد که به سوریه برود ولی با سپاهی بزرگ از نیروهای اشکانی رو به رو می شود. وی به ناچار به سوی شمال عقب نشینی کرد تا به ارمنستان برود. از این لحظه دیگر شب و روزی نبود که ایرانی ها به سپاه روم حمله نکنند. چنان عرصه بر سپاه رومی تنگ شد که از بیم حمله پارتیان حتی از ارسال دسته جات آذوقه به روستاهای اطراف باز ماندند. رومیان به هر جا قدم می گذاشتند با زمین ها بی آب و علف و علیق رو به رو می شدند. آنتوان گمان می برد که پاییز آذربایجان مانند روم طولانی است و در آن دما تغیر چندانی نمی کند. ولی ناگهان متوجه میشود که زمستان آذربایجان بسیار زودتر از انتظار فرا رسیده است. زمین ها پوشیده از برف شده و برودت هوا سختی کار را دو چندان می کند. بسیاری از رومیان بر اثر سرمازدگی جان می‌دهند. در همین حال بیماری تیفوس و اسهال خونی در بین نیروهای رومی شایع میشود و حتی سردار رومی به اسهال خونی مبتلا می گردد. رومیان در برابر این مصائب هیچ راه و چاره ای نمی دیدند. در نهایت بعد گذر روز ها و تلفات بسیار، آنتوان به ارمنستان می رسد. آنها با گذر از رود ارس نفسی راحت میکشند. گفته شده رومیان بعد گذر از آذربایجان هم دیگر را در آغوش گرفتند و زمین را می بوسیدند مانند کسانی که سال ها از وطن خود دور بوده اند. آنها می توانند کمی استراحت کنند اما از ترس خیانت پادشاه ارمنستان قبل از بهار ادامه راه می دهند. آنها مجبور به گذر از کوه های تورروس بین آذربایجان و ارمنستان آن روزگار شدند. رومیان در روز نخست حمله 40هزار سوار به همراه آورده بودند و این در حالی بود که بعد گذر از این کوه ها حتی یک اسب هم به همراه نداشتند. بیش از 32 هزار نفر از نیروهای متحد کشته می شوند این در حالی است که فقط 5هزار ایرانی در برابر این تعداد کشته شده اند.مارک آنتوان نهایت در بهار به سوریه می رسد. این در حالی است که از ارتش بزرگش چیزی جز نابودی دیده نمی شود. در تاریخ نظامی این عقب نشینی با عقب نشینی فاجعه بار ناپلئون بناپارت در روسیه قابل مقایسه است. این جنگ یک پیروزی بزرگ برای ایران و پادشاهی فرهاد چهارم و هم یک لکه ننگ فراموش نشدنی در تاریخ روم بود. نتیجه: آنتوان در کمتر از 20 سال بعد از کراسوس از ایرانیان شکست سنگینی می خورد تا برای رومیان ثابت شود در شرق با یک دشمن ضعف روبه رو نیستند. آنها متوجه شدند با یک دولت قدرتمند رو به رو هستند که روش خود را برای جنگیدن دارد. در نتیجه پس از این نبرد به فکر مقابله با آن افتادند. چندی بعد مارک آنتوان و همسرش کلئوپاترا پس از شکست پی در پی از اگستوس خودکشی می کنند و اگستوس زمامدار روم می شود و راه صلح با ایران را در پیش میگیرد. مارک آنتوان با شکست از پارت ها در روم از عرش به فرش می رسد. رومیان برای شکست دادن ایرانیان و تسلط بر ارمنستان و آذربایجان و قفقاز و سوریه 600 سال جنگیدند اما به نتیجه قاطع دست نیافتند. تا اینکه درنهایت امپراطوری ایران پس از سال ها و در یک جنگ 18 ساله به دست اعراب مسلمان فرومی پاشد و بر اثر حمله اعراب به سرزمین های رومی این امپراطوری هم بتدریج در جهان به حاشیه رفته و منقرض می شود. "این مطلب برای انجمن mililtary.ir نوشته شده و استفاده از آن با ذکر نام انجمن و نویسنده بلامانع است." نویسنده: Navard منابع: 1-ایران پیش از اسلام (حسن پیرنیا) 2-صد جنگ بزرگ تاریخ(علی غفوری) 3-تاریخ پلوتارک 4-تاریخ تمدن ایران(کاوه فرخ) 5-https://it.wikipedia.org/wiki/Marco_Antonio
  3. 4 پسندیده شده
    سلام و عرض ادب اگر تصویر رو بزرگتر کنیم و یک مقداری هم بیشتر دقت کنیم ، ( خصوصا با دقت به تعداد بازوهای موتورها ، قطر بیشتر مجموعه ، چینش موتورها و همینطور جایگاه یک تکه ی سفید رنگ زیرین آن که به وضوح در قسمت پشتش مجوعه ی نمایشی دیگری وجود نداره ) به نظر با کلاستر 6 تایی ( مجموعه موتور یا موتور خوشه ایی 6 عددی ) از موتور شهاب مواجه هستیم که از آن تا به حال صحبت و یا رونمایی نشده . نظر شخصی حقیر این هست که این مجموعه موتور مربوط به مرحله ی اول موشک های ماهواره بر نامشخصی هستند که قرار بوده و یا هست ماهواره های نظامی و یا غیر نظامی کشورمون رو به مدارهای بالاتری منتقل کنن تا ماندگاری بیشتر و همینطور دوره ی سرویس بیشتری رو تجربه کنن _ کنیم . دو تصویر دم دستی برای آشنایی بیشتر موتور خوشه ایی ( از نمای زیرین ) موتور خوشه ایی (با استفاده از موتور آر دی 250 روسی ) البته فکر میکنم سکوی پرتاب و مجموعه ی اون به شکلی ساخته شده باشه که بتونه موشک های بزرگتری رو نسبت به موشک سیمرغ پذیرا باشه . ارواح طیبه ی شهدای صنعت موشکی کشورمون ، خصوصا حاج حسن و تیم همراهشون شاد .
  4. 4 پسندیده شده
    دوستانی که اینجا تورک تورک میکنن بدونن ما هم آذری هستیم و و از پدر و مادر ترک آذری بدنیا اومدیم ولی وطنمون ایرانه و همونطور که برای این کشور شهید دادیم(چند شهید از خانواده ما تقدیم ایران شده)بازم اگه نیاز باشه جان ناقابلمون رو تقدیم خاک کشورمون میکنیم... اگه به شرایط اعتراض دارید انتقاد و اعتراض کنید ولی خیانت به کشوری که توش بدنیا اومدی و از امکانات و امنیتش استفاده کردی قابل بخشش نیست.
  5. 3 پسندیده شده
    اگر به نبردهای گذشته که در این منطقه اتفاق افتاده نگاه کنیم بازهم متوجه حضور پررنگ تر و موثر تر خودروهای زرهی سبک حتی در گذشته می شویم. ژاپن ها در جنگ جهانی دوم در سلسله نبردهای اقیانوس ارام عموما از تانکهای سبک، متوسط و تانکهای سبک دوزیست برای حملات زمینی استفاده میکرد. حتی تانک متوسط مانند تایپ 3 Chi-Nu ارتش ژاپن که در اواخر جنگ وارد میدان نبرد شدند درمقایسه با دیگر تانکهای متوسط هم عصر خود بسیار سبک تر بود. تانک های متوسط ژاپنی عمدتا وزنی کمتر از 20 تن داشتند. برخلاف جبهه اروپا که غولهای زرهی مثل تانکهای سنگین سری KV و IS شوروی و تانکهای سری تایگر آلمان در آن حضور داشتند، در جبهه اقیانوس ارام سنگین ترین تانک حاضر در میدان نبرد مربوط به ارتش امریکا وتانک های سری پرشینگ با وزن 46 تن بود که البته حضور پر رنگی نیز نداشتند. در جنگ دو کره نیز با پیشرفت جنگ در مناطق جنگلی و کوهستانی تانک از نقش اصلی و سنتی خود که تهاجمی زمینی است فاصله گرفتند. ارتش امریکا و متحدیشن به علت ضعف ساختاری تانکها در این مناطق از انها به عنوان دفاع ثابت و پشتیبانی آتش نیروهای پیاده نظام استفاده می کردند. تانکها در سنگره های با تور استتار مستقر میشدند که به محیط اطراف دید داشته باشد. در جنگ ویتنام نیز حضور تانکهای سبک دوباره رونق گرفت. با وجود تلفات زرهی، تحرک پذیری خودروهای سبک خصوصا در مناطق جنگلی وصعب العبور مورد پسند هر دو طرف درگیری بود. در نبرد ویتنام تانکهای سبک مانند PT76 ، تایپ 62 در اختیار نیروهای ویتنام شمالی و تانکهای سبک مانند ام24 ، ام 41 و شریدان در اختیار نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش حضور داشتند. جهت یادآوری و مرور مطالب گذشته : تانک های سبک و متوسط ژاپنی در جنگ جهانی دوم تحرک پذیری مناسبی برای انجام عملیات در مناطق انبوه جنگلی داشتند. با ادامه جنگ در کره و به بن بست رسیدن جنگ، تانکها به مرور از نقش سنتی خود دور شدن و به سمت نقش دفاع ثابت حرکت کردند. تانک های شرمن M4A3E8 در حال اجرای اتش پشتیبانی برای نیروهای پیاده نظام در جنگ کره به شکل دفاع ثابت- البته شاید استفاده از تکنیک دفاع ثابت در جنگ دو کره برای تانک ها مناسب بوده است اما برای نبردهای امروزی کافی مناسب نیست ( مانند انچه برای نیروهای زرهی عربستان در مرز با یمن رخ داد) و بدون داشتن تحرک نیروهای زرهی در نبرد های مدرن به راحتی شکار میشوند. به نظر میرسد در چنین مناطق جنگلی و کوهستانی داشتن زرهی سنگین مناسب نخواهد بود اما خودروهای زرهی سبک می توانند با تحرک و اتش مناسب در این مناطق عملکرد قابل قبولی داشته باشند. جاده‌های مالرو و با عرض کم برای ادوات زرهی سنگین مناسب نیستند. حرکت ادوات زرهی با ابعاد بزرگ در چین معابری میتواند موجب سقوط انها از ارتفاعات شود. اما تانکهای سبک با وزن و ابعاد کوچک مشکلات کمتری برای عبور از این نوع معابر دارند. تانک سبک شریدان (سمت راست) و تانک سبک تایپ62 (سمت چپ )در جنگ ویتنام در جدیدترین نمونه نیز در سال 2017 طی درگیری نیروهای دولت فلیپین با مسلمان تندرو در شهر ماراوی، ارتش این کشور برای مبازره با تروریستها از خودورهای زرهی به همراه نیروهای پیاده نظام استفاده کرد. البته ارتش فلیپین متوجه شد خودروهای زرهی که در اختیار دارد برای نبردهای امروز کافی نیست. پس خرید یک تانک سبک مدرن برای ارتش فلیپین موجب خواهد شد تا این کشور دست برتری در مقابله با نیروهای تندرو و شبه نظامیان مسلح داشته باشد. باتوجه به اینکه شبه نظامیان مستقر در این کشور از نظر تجهیزات ضد زره قدرتمند نیستند تانکهای سبک میتوانند عملکرد خوبی چه در نبرد شهری و چه در نبرد در جنگلها برای مبازره با تروریستها داشته باشند. خودروهای زرهی فیلیپین قدیمی هستند پس این کشور برای افزایش قدرت نیروی زمینی خود برای مبارزه با شبه نظامیان به فکر خرید تانک سبک افتاده است درباره نمونه قدیمی تر این تانک یعنی Sprut-SD تاپیک داریم اما نمونه ای که روسها به هندیها پشینهاد کردند نمونه بروز رسانی شده یعنی Sprut-SDM1 است. این نمونه سیستم نظارتی و کنترل اتش بهتری در مقایسه با نمونه استاندار دارد. همچنین مجهز به جایگاه سلاح کنترل از راه دور هست. همچنین روسها قابلیت شناروی را در نمونه Sprut-SDM1 ارتقا داده اند.
  6. 2 پسندیده شده
    بالهای فراخ عقاب آیا جنگنده چند ماموریته F-15EX ، بهترین هواگرد رزمی در دنیای جتهای نظامی است ؟؟ با انتشار خبری مبنی بر تایید خرید بیشتر از 100 فروند جنگنده نسل نسل چهارپلاس F-15EX که به تقریب 20 سال پس از تحویل آخرین فروند ایگل برای نیروی هوایی ارتش ایالات متحده صورت پذیرفت ، اکنون بوئینگ با توجه به درآمدحاصله از فروش نمونه های قبلی و همچنین قراردادهای پشتیبانی ، اینک در آستانه راه اندازی خط تولید نمونه EX قرار دارد . در جریان جنگ سرد با اتحاد شوروی ، جت F-15C ، توانمندترین جنگ نیروی هوایی ( در مقایسه با تامکتهای نیروی دریایی ) برای رزم هوایی بشمار می آمد و این پیکر بندی ، به گونه از انعطاف پذیری برخوردار بود که با عملیاتی شدن نمونه ای بعد خود ( اف-22 رپتور ) که در دسامبر 2005 لباس رزم را بر تن کرد ، در خط مقدم و پیشانی این نیرو بکار گرفته می شد . درواقع ، حساسیت فناوری مورد استفاده در این نمونه ، به گونه ای بود که تنها به سه کشور سعودی ، ژاپن و اسراییل صادر گردید و سایر مشتریان در سطح پایین تر نیز تنها به جتهای سبک تر و ارزان تر اف-16 مسلح شدند . علیرغم این مساله ، پس از عملیاتی شدن رپتور در اوایل دهه نخست قرن بیست و یکم ، صادرات این گونه از ایگل با حساسیت کمتری روبرو گشت و نمونه ای برگرفته از آن در قالب گونه E به مشتریان دیگری نظیر کره جنوبی ، سنگاپور ، قطر و در نهایت سعودی نیز تحویل گردید . به ترتیب از راست : F-15C ، F-15QA و F-15E با توجه به این داده ها، گونه EX را میتوان نزدیکترین نمونه به نمونه QA دانست که در برخی موارد ، تفاوتهای آشکاری نظیر راکهای چندگانه حمل سلاح که به این جنگنده اجازه حمل تعداد بیشتری موشک را می دهد را نشان می دهد . علاوه براین ، نسخه جدیدی از جستجوگرهای مادون قرمز با عمر بالاتر نیز بدان اضافه شده است . در حالی که پس از تحویل ، جدیدترین گونه ایگل شاید ، توانمندترین جنگنده خط مقدم ارتش ایالات متحده لقب بگیرد . از یک نظر هزینه عملیاتی این نسخه از اف-35 یا F-15E و یا حتی اف-22 کمتر بوده و این بدان معناست که نیروی هوایی می تواند هرسال تعداد ساعت پروازی بیشتری را بدون هزینه زیاد در دفاتر پروازی خود ثبت نماید . مضاف براین ، پایین بودن هزینه های عملیاتی این جنگنده نسبت به مدلهای قدیمی تر ایگل در طولانی مدت موجبات صرفه جویی در بودجه نیروی هوایی شده واین نیز به نوبه باعث انعطاف پذیری این نیرو برای خرید تعداد بیشتری از این هواگرد خواهد شد . مجموع این موارد نشان می دهد که خرید نمونه EX نه تنها برای نیروی هوایی ارزان ترین راهبرد به منظور برآورده کردن نیازهای عملیاتی خط مقدم خود است ، بلکه این نیرو را در طولانی مدت از تنگنای مالی نجات خواهد داد . مقایسه های کمی F-15EX با سایر جتهای رزمی ارتش ایالات متحده نشان میدهد که عقاب جدیدی تحویلی به نیروی هوایی بدلیل طراحی اولیه مناسب و گذشته قابل اطمینان رزمی، می تواند رقیبی جدی برای اف-22 و اف-35 لقب بگیرد . در حالی که اف-22 همچنان معماری رایانه ای دهه 90 قرن گذشته را یدک می کشد ، ایگل جدید بوئینگ ، با در اختیار داشتن ویژگی های ممتازی نظیر سایت نشانه گذار روی کلاه خلبان ، برتری به نسبت محسوسی را در درگیری های نزیک هوایی خواهد داشت . در این میان ، F-35A گرچه در سطح فنی رقیبی بسیار نزدیک به EX بشمار می رود و بدلیل آغاز خط تولید آنها در قرن جاری ، پتانسیل بروزسانی گسترده تری را دارد ، اما فلسفه طراحی آن برای ایفای نقش یک جت رزمی سنگین تعریف نشده ، توان هوا به هوای کمتری را داشته ، بطور طبیعی قدرت آتش کمتری را بخود می بیند و در نهایت برد کمتری را به ثبت رسانده است . این مساله بخصوص در حوزه حمل سلاح میان این دو هواگرد قابل توجه به نظر می رسد بدین معنی که مقایس ها ، حاکی از برتری 5.5 برابری ایگل بر لایتینینگ است . در حوزه عملکرد پروازی، مزیتهای گونه جدید ایگل حاکی از یک استاندارد جدید است ،چرا که EX با در اختیار داشتن نسبت رانش به وزن بسیاربالاتر ، سرعت صعود ، سقف پروازی وسرعت پیمایشی ( البته مقداری کمتر از میگ25/31) افزون تر ، عمل گوی سبقت را از سایر مدلها ربوده است . بدین ترتیب ، گونه EX براساس موارد پیش گفته شده ، می تواند به بهترین جنگنده جهان یا حداقل به بهترین هواگرد رزمی عملیاتی ، بخصوص زمانی که عواملی نظیر پیچیدگی های فنی ، سهولت نگهداری ، قابلیت اطمینان رزیم و عملکردهای پروازی در نظر گرفته شود ، تبدیل گردد . این جنگنده در آینده نه چندان دور به احتمال بسیار زیاد به موشکهای مافوق صوت AGM-158 مسلح خواهد شد که در مقایسه با سیستم های تسلیحاتی نصب شده بر روی اف-35 یا اف-22 از ارزش راهبردی افزون تری برخودار خواهد بود ، در حالی که متقابلا "روسها مشغول تجهیز فاکس هاوندها و سوخو-57 ها به کینژال هستند . اما در مقابل تمامی ویژگی های مثبت ایگل جدید ، نقص بزرگ عقاب بوئینگ را می توان در عدم پنهانکاری آن دانست ، در حالی که اکثر قریب به اتفاق جتهای رزمی که امروز در حال تولید بوده یا برنامه ریزی جهت تولید آنها وجود دارد ، گرچه قابلیت رقابت در حوزه پنهانکاری با اف-22 یا اف-35 را ندارند ولی رگه هایی از این ویژگی را با خود حمل می کنند ، هر چند سایر مزیتهای ارائه شده برای این جنگنده بخصوص هزینه های رزمی پایین آن ، در کنار توسعه فناوری حسگرهای بکار رفته در این هواگرد ، میتواند این نقص را تا حدودی جبران نماید . این مساله با گفته های موشه آرنز ، وزیر دفاع سابق اسراییل در خصوص اف-35 تا حدودی تطبیق می کند ، این مساله تا جایی در میان نیروی هوایی ارتش ایالات متحده رسوخ پیدا نموده است که به احتمال بسیار زیاد ، بدلیل محدودیتهای ناشی از آینده توسعه فناوری های پنهانکاری ، جنگنده نسل ششم این نیرو بیشتر بر روی توانمندی های جنگ الکترونیک طراحی گردد . پی نوشت : 1- بن پایه - استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
  7. 2 پسندیده شده
    بعد از اعلام موضع رسمی سوریه ایران هم کم کم داره هشدارهای زیر پوستیش رو میده: ‍واکنش روحانی به جنگ ارمنستان و آذربایجان (فیلم) / اجازه نمی‌دهیم دولت‌ها تروریست‌ها را نزدیک مرزهای ایران بیاورند؛ حواسمان باشد این جنگ به جنگ منطقه‌ای تبدیل نشود. بشار اسد: مردم سوریه و ارمنستان هر دو قربانی نسل کشی هستند. رئیس‌جمهور سوریه در دیدار با وزیر خارجه ارمنستان سرنوشت مردم ارمنستان و سوریه را با توجه به کشتاری که در حق آن‌ها انجام شده است، یکی دانست. به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه خبری النشره لبنان، بشار اسد رئیس‌جمهور در دیدار با «ادوارد نالبندیان» وزیر خارجه ارمنستان در دمشق، گفت: آن‌چه که مردم ارمنستان دچار آن شده‌اند، در حال حاضر مردم سوریه نیز به علت قتل و کشتار و تروریسمی که وجود دارد، دچارش هستند، هرچند روش و اهداف آن تغییر کرده است. وی ادامه داد: دولت ارمنستان می‌تواند نقش مهمی را در این مرحله خطیر که بر مردم منطقه می‌گذرد داشته باشد. («ولید معلم» وزیر خارجه سوریه نیز در کنفرانس خبری مشترک با وزیر خارجه ارمنستان گفته است: اگر جامعه بین‌الملل با جنایتکاران در حق ارامنه برخورد می‌کرد، امروزه نوادگان آن جنایتکاران جرأت انجام همان کارها را در سوریه نداشتند.) در جریان جنگ جهانی اول صدها هزار نفر از ارمنی‌ها به اجبار حکومت عثمانی مجبور به تبعید به سمت ارمنستان شدند که در این مسیر بسیاری از آن‌ها کشته و مفقود الاثر شدند، دولت ارمنستان و بسیاری دیگر از کشورها این حادثه را یک نسل کشی قلمداد می‌کنند، اما دولت ترکیه با رد شدید این مسأله به شدت نسبت به واژه نسل‌کشی واکنش نشان می‌دهد. از این رو منظور بشار اسد و ولید معلم نیز به این مسأله باز می‌گردد و بدین گونه به طور غیر مستقیم ترکیه را مقصر اصلی کشتار مردم سوریه معرفی کرده‌اند. منبع
  8. 2 پسندیده شده
    صحبت درباره زره کوب فردیناند شد بهتر چند نکته را باهم مرور کنیم مشکل اصلی زره کوب فردیناند نداشتن مسلسل نبود بلکه اشکال فردیناند اساسی تر از این حرفها بود: اگر مشکل فردیناندها فقط مسلسل بود نصب یک مسلسل می توانست به مشکلات این زره کوب پایان دهد. در حقیقت المان ها هم متوجه این موضوع بودند و سعی کردند با اصلاحاتی طرح فردیناند را بانام Elefant بهبود ببخشند اما مشکلات فردیناندها حتی با وجود بهبودها باقی بود. تصویر سمت راست Elefant تصویر سمت چپ فردیناند همان طور که در متن بالا توضیح داده شد در نمونه های بعدی این زره کوب تغییراتی از جمله نصب مسلسل انجام شد اما مشکلات فردیناند تمامی نداشت. سربازان المانی در حال جابه جا کردن پیشرانه جدید برای زره کوب فردیناند از قطار _ مشکل فردیناند جدی تر از این حرفها بود !! جدا از بحث نامطمئن بودن سیستم تعلیق حتی پشیرانه مایباخ این تانک نیز به خاطر محفظه تنگ فقط 800 کیلومتر عمر مفید داشت. پیشرانه ها مرتب باید تعویض میشدند که با توجه به شرایط صنایع المان موتورهای اضافی به سختی برای زره کوبها فراهم میشد. تصویری از زره کوبهای فردیناند در انتظار تعمیر در کارخانه تانک سازی Nibelungenwerk _ خرابیهای پی در پی در کنار کمبود قطعات ضربه بدی به علمکرد زره کوبهای فردیناند زد بازیابی زره کوب Elefant به خاطر وزن 70 تنی بسیار سخت و دشوار بود به طوری که با کوچکترین مشکل در سیستم حرکتی این غولهای زرهی رها می شدند. پشتیبانی فنی و لجستیکی از سخت افزارهای نظامی در میدان نبرد گاهی ارزشی بیشتر از خود تجهیزات دارد.
  9. 2 پسندیده شده
    انقلاب طبیعی، نرمال و مردمی سوریه ... (!) حالا توجه کنید بین قطر و اردوغان رودربایسی! وجود داره و ببینید تمام این مراودات که از مسیر ترکیه انجام میشده و اون سالها روابط سعودی و اعراب با ترکها ماه عسل بود (به خاطر ضربه به سوریه و هنوز مشکلات جدید بن سلمان ایجاد نشده بود با ترکها) چقدرش را عمواردوغان به عنوان حق العمل! و پورسانت ضبط میکرده و چقدرش در ترکیه مفقود شده و چقدرش مستقیم به حساب اربابان اصلی جنگ سوریه (ترکها) رفته به عنوان کارفرما اگر این مبالغی باشه که فقط به جیب پیمانکاران دست چندم و فرعی و خرد رفته. بماند که همزمان کارخانجات حلب و نفت سوریه توسط داعش مستقیم به ترکیه ادروغان منتقل میشد و کمکهای غرب و طرفهای ضد محور ایران و باجهای اروپایی برای مهاجران به عنوان برگهای برنده اردوغان هم خودش بودجه یکسال یک کشور بود. خلاصه منفعت مالی و اقتصادی که ترکیه از جنگ سوریه جمع کرد از این جهات اگر میشد جمع زده بشه احتمالا در برخی سالها فراتر از تجارت خارجی ترکیه بوده!!
  10. 2 پسندیده شده
    تاکتیک ( 2 ) - مانور چرخشی (دورانی ) مانورهای چرخشی ، که در ردیف تاکتیک های قدیمی میدان نبرد قرار دارد ، نوعی تاکتیک احاطه ای است که در آن ، واحدهای مهاجم تلاش می کنند تا بطور کامل از روبرو شدن با شبکه دفاعی دشمن خودداری نموده و به جای آن تمامی توان رزمی در دسترس را برای یافتن یک معبر مناسب جهت پیشروی در عمق دفاع و در امتداد مسیرهای ارتباطی و لجستیکی دشمن ، متمرکز کنند . با اجرای این تاکتیک ، اینک عقبه واحدهای دشمن در معرض تهدید جدی عناصر آفندی قرار گرفته و بالتبع ، عاقلانه ترین کاری که در سلسله مراتب فرماندهی مدافعان صورت می گیرد ، خارج شدن از لاک دفاعی و اجرای عملیات عقب نشینی است که این خود ، موجب خواهد شد که عناصر در حال عقب نشینی ، اصطلاحا" به دشمن " پهلو / جناح " داده و بطور کامل در معرض آتش مهاجمان قرار می گیرد . اگر قصد بر معرفی نمونه های تاریخی باشد ، اجرای تک تهاجمی ژنرال داگلاس مک آرتور در اینچون ( کره ) ، یک نمونه کلاسیک از اجرای تاکتیک های دورانی ( چرخشی ) بحساب می آید . در اجرای این تاکتیک ، عناصر رزمی نظیر واحدهای آبخاکی ، هوابرد ، و یگانهای هوایی نقش محوری و پراهمیتی را برعهده دارند . بااین وصف، بدلیل اینکه واحدهای مامور به اجرای تاکتیک های دورانی ، فراتر از برد پشتیبانی واحدهای کلاسیک ارتش وارد عملیات رزمی میشوند ، ساختار لجستیک ارتش مهاجم می بایست از قابلیتهای بیشتری برای حمایت از واحدهای تکور برخوردار باشد . صرفاً برای میلیتاری / مترجم : MR9 پی نوشت : اگر قصد داشته باشیم تجربیات دفاع مقدس را محور ارزیابی این تاکتیک قرار دهیم ، شاید این تحلیل سردار سرلشگر پاسدار محسن رضایی ( فرماندهی وقت کل سپاه ) نمونه خوبی برای بررسی باشد . ایشان در یک جزوه منتشر شده از سوی دفتر وقت سیاسی سپاه ، چنین اعتقاد داشتند که در طول جنگ ، هرزمان واحدهای خودی قصد اجرای "تک جبهه ای " به خطوط دفاعی ارتش عراق را داشتند ، تقریبا" موفقیتی حاصل نیامد ولی هرزمان معابر پیشروی بسوی دشمن ، به شکل مبتکرانه ای انتخاب شد ، واحدهای ارتش عراق بطور کامل غافلگیر شده و دست به عقب نشینی می زدند .
  11. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمان الرحیم وبه نستعین ولله خیر ناصر و معین کاپرونی کامپانی ان.1 ، که همچنین به نام سی.سی.2 نیز شناخته می شود، یک هواپیمای جت آزمایشی بود که در دهه ی 1930 توسط شرکت هواپیماسازی کاپرونی در ایتالیا ساخته شد. ان.1 برای اولین بار در سال 1940 پرواز کرد و به مدت کوتاهی به عنوان اولین هواپیمای جت موفق تاریخ شناخته شد تا اینکه اخبار اولین پرواز هواپیمای هاینکل 178 آلمان منتشر شد و معلوم شد که رقیب آلمانی در حدود یک سال از جت ایتالیایی ها زودتر پرواز کرده است. یک فروند ان.1 در حال پرواز. به شیشه های کاکپیت، که برای خنک شدن کابین خلبان باز مانده اند، توجه کنید. در طی سال 1931، طراح هواپیماهای ایتالیایی، سکندو کامپینی، مطالعات خود را در مورد پیشرانه ی جت، از جمله پورپوزالی درباره ی آنچه که به اصطلاح موتورجت نامیده می شد، برای تأمین پیشرانه ی هواپیما ارائه داد. در پی نمایش خوب یک قایق مجهز به جت در ونیز، که اولین وسیله نقلیه ی کنترل شده مجهز به پیشرانه ی جت در جهان بود، کامپینی به قرارداد اولیه ای با دولت ایتالیا برای توسعه و ساخت موتور پیشنهادی اش دست یافت. در طول سال 1934 نیروی هوایی ایتالیا اراده ی خود را برای تولید دو فروند نمونه ی اولیه با موتور جت تضمین کرد. کامپینی برای تولید این هواپیما، که رسماً به عنوان ان.1 نامگذاری شد، با شرکت هواپیماسازی بزرگت کاپرونی توافق کرد. پیشرانه ی ان.1 توسط یک موتورجت، نوعی موتور جت که در کمپرسور آن توسط یک موتور پیستونی معمولی کار می کند، تأمین می شد. این یک هواپیمای آزمایشی بود که برای نشان دادن عملی بودن پیشرانه ی جت طراحی شده بود. در روز 27 آگوست 1940، اولین پرواز آزمایشی ان.1 در تاسیسات هواپیماسازی کاپرونی در تالیِدو در خارج از میلان توسط خلبان آزمایشی مشهور، ماریو دو برناردی، انجام شد. پروازهای بعدی با اولین نمونه به رکورد سرعت 515 کیلومتر/ساعت رسید. در روز 30 نوامبر 1941، نمونه ی دوم توسط دی برناردی و مهندس جیووانی پداس، به همراه جنجال تبلیغاتی زیاد از جمله پرواز بر فراز رم و پذیرایی توسط موسیلینی، از فرودگاه لیناته ی میلان به فرودگاه گیودونیا رم پرواز کرد. آزمایشهای ان.1 تا سال 1943 ادامه یافت تا اینکه پروژه با حمله ی متفقین به ایتالیا به هم خورد. ان.1، در حالی که به عنوان نقطه ی عطف مهمی در هوانوردی تمجید شد (البته تا کشف اینکه هاینکل 178 بر آن مقدم بوده است)، به نتایج گوناگونی دست یافت هر چند که کیفیت کارش پایین بود. مخصوصا سرعت آن از برخی هواپیماهای متعارف موجود در آن عصر کندتر بود چرا که موتورجت قادر به تولید نیروی محرکه ی کافی برای ارائه عملکردهای مناسب برای استفاده در یک هواپیماهای جنگنده نبود. پس از آن کامپینی کار بر روی پروژه های دیگری را آغاز کرد از جمله جایگزینی موتورجت بومی هواپیما با یک با توربوجت آلمانی. به همین خاطر طرح ان.1 هرگز به ساخت یک هواپیمای رزمی عملیاتی منجر نشد و موتورجت به دست توربوجت های قدرتمندتر منسوخ شد. فقط یکی از دو نمونه ی ان.1 ساخته شده تا به امروز حفظ شده است. توسعه در خلال سال 1931 سکندو کامپینی گزارشی در مورد پتانسیل پیشرانه ی جت به نیروی هوایی ایتالیا ارائه داد. این گزارش شامل پیشنهادات وی برای ساخت چیزی بود كه وی از آن به عنوان ترموجت یاد می كرد. در همان سال ، کامپینی شرکت خود را تأسیس کرد تا هم توسعه و هم نمایش کاربردهای عملی این موتور را دنبال کند. در طی سال بعد او یک قایق مجهز به جت را در ونیز به نمایش گذاشت که اولین وسیله ی نقلیه ی مهارشده با پیشرانه ی جت در جهان بود و طی آزمایشات اولیه به حداکثر سرعت 28 گره دست یافت. این آزمایش برجسته توجه بسیاری، از جمله مقامات دولت ایتالیا، را به همراه داشت. اندکی پس از آن، کامپینی قراردادی را برای تولید دو دستگاه موتور جت برای اهداف آزمایشی با دولت امضا کرد. در طی سال 1934، نیروی هوایی ایتالیا به منظور نشان دادن اصول پرواز هواپیماهایی جت و همچنین بررسی کاربردهای نظامی بالقوه ی آن، اجازه ی ساخت دو نمونه ی اولیه، همراه با یک بستر آزمایشی را صادر کرد. چون که شرکت کامپینی فاقد زیرساخت های صنعتی لازم برای چنین کاری بود، کامپینی ترتیب اتحاد با شرکت بزرگتر کاپرونی را داد تا بتواند به کمک آن مواد مورد نیاز برای ساخت نمونه های اولیه را تأمین کند. تحت این رابطه کامپینی طرح خود را توسعه داد که بعداً نیروی هوایی ایتالیا نام رسمی ان.1 را برای آن انتخاب کرد. ناتانائل ادواردز، تاریخ نگار، تقارن نسبی توسعه ی غیرمحرمانه ی موتورهای جت اولیه در ایتالیا را با سطح بالای پنهان کاری موجود در برنامه های کشورهای دیگر، مانند بریتانیا و آلمان، قابل مقایسه می دید. وی حدس می زند که این عدم پنهانکاری ناشی از تمایل دولت ایتالیا به تصویر کردن یک صنعت هواپیمایی مدرن و پیشرفته و اشتیاقش برای کسب اعتبار ملی برای چنین دستاوردهایی بود. ادواردز ادعا کرد که فشارهای سیاسی برای سرعت بخشیدن به برنامه، تا اینکه ایتالیا به عنوان اولین کشور جهان که پرواز با هواپیمای جت را انجام می دهد مطرح بشود، عملی بودن طرح ان.1 را تحت تأثیر قرار داد. طرح دو مرحله ی اول کمپرسور ان.1 ان.1 یک هواپیمای آزمایشی بود که برای نشان دادن عملی بودن پیشرانه ی جت و قابل اعتماد بودن آن به عنوان موتور هواپیما طراحی شد. از نظر پیکربندی اولیه ان.1 کاملاً از دورالومین ساخته شد و از طرح یک هواپیمای یک باله، با بالهای بیضوی، برخوردار بود. هواپیمای اول فاقد عناصری مانند کابین تحت فشار بود و این موارد به نمونه ی دوم اضافه شدند. با این حال، پرواز آزمایشی به سرعت نشان داد که به دلیل گرمای بیش از حد موتور، سرپوش کاکپیت باید همیشه باز بماند. موتور ان.1 از طرحی انقلابی برخوردار بود که تفاوتهای اساسی با موتورهای توربوجت و توربوفن، که بعدها تولید شدند، داشت. یکی از تفاوتهای اساسی در طراحی کامپینی کمپرسور آن بود، یک کمپرسور سه مرحله ای با گام متغیر که در جلوی کاکپیت واقع شده بود و توسط یک موتور پیستونی معمولی خنک شونده با آب با توان 900 اسب بخار به حرکت در می آمد. هوای خروجی کمپرسور قبل از مخلوط شدن با گازهای خروجی موتور برای خنک کردن موتور مورد استفاده قرار می گرفت، بنابراین بیشتر انرژی گرمایی که در موتورهای پیستون تلف می شد را بازیابی می کرد. سپس یک مشعل حلقوی شکل سوخت را به جریان هوا تزریق می کرد و قبل از خروجی اگزوز آن را مشتعل می کرد تا بیشترین رانش به دست آید. در عمل موتور حتی بدون روشن کردن پس سوز نیز می توانست نیروی رانش كافی را برای پرواز ایجاد كند که آن را شبیه به نوعی فن کانال دار همراه با پس سوز می كرد. کامپینی از این پیکربندی با نام ترموجت یاد کرد، اگرچه در آن زمان بیشتر به عنوان موتورجت شناخته می شد. با این وجود، علی رغم طراحی دقیق، اندازه نسبتاً کوچک مجرای ورودی حجم هوا در نتیجه بازده ی موتور را محدود می کرد. در طراحی های مدرن این کمبود با نسبت فشار کلی بالا جبران می شود، که نمی توانست در ان.1 به دست آید و بنابراین منجر به رانش نسبتاً کم و بازده سوخت پایین می شود. آزمایشاتی که در بستر آزمایشی ثابت انجام شدند نیرویی در حدود 700 کیلوگرم.نیرو تولید کردند. تاریخچه عملیاتی ان.1 در طی یک آزمایش زمینی در حالی که قسمت دم آن برداشته شده است. به مشعل روشن شده و جریان هوای کمپرسور توجه کنید. در 27 آگوست 1940، اولین پرواز ان.1 در تأسیسات کاپرونی در تالیدودر خارج از میلان انجام شد. این کار توسط خلبان آزمایشی ماریو دو برناردی انجام شد، هوانوردی ماهر که قبلاً چند رکورد جهانی در هواپیماهای دریایی و هواپیماهای ایروباتیک را ثبت کرده بود. او بیشتر پروازهای آزمایشی ان.1 را انجام داد. این پرواز اولیه به مدت ده دقیقه به طول انجامید و در طی آن دی برناردی به دلیل تردیدهایی که در مورد توانایی بدنه ی آزمایش نشده ی هواپیما در برابر فشارهای زیاد عمداً سرعت را زیر 225 مایل/ساعت نگه داشت؛ یعنی پرواز با کمتر از نصف دریچه ی گاز. چون اولین پرواز هواپیمای هاینکل178 در حدود یک سال قبل در آن زمان علنی نشده بود، فدراسیون بین المللی هوانوردی این رویداد را به عنوان اولین پرواز موفق توسط یک هواپیمای جت ثبت کرد. آزمایش های بعدی پرواز با اولین نمونه منجر به ثبت حداکثر سرعت تقریبی 320 مایل/ساعت شد. با این حال، آزمایشها چندین مشکل موتور را روشن کردند، به ویژه کمبود نیروی کشش کافی برای دستیابی به عملکرد بالا. یکی از موارد غیرمعمولی که در طول پرواز با آن روبرو شدند مقدار قابل توجهی از حرارت موتور بود که به کابین خلبان منتقل می شد. به همین دلیل خدمه مجبور شدند تا کانوپی کاکپیت را در طول پرواز باز نگه دارند تا گرما را تخلیه کند. چند نقطه ضعف دیگر هم وجود داشت اما در مجموع نتایج کلی پرواز اول مثبت بود. هواپیمای ان.1 در حین پرواز بر روی میدان ونیز در رم. در 30 نوامبر سال 1941، نمونه ی دوم توسط خلبان دی برناردی و مهندس پرواز جیووانی پداسه از فرودگاه لیناته ی میلان به فرودگاه جیودونیای رم پرواز کرد و همانطور که گفته شد این رویداد با تبلیغات بسیار همراه شد. این اولین پرواز جت از شهری به شهری دیگر و همچنین اولین ارسال محوله ی پستی توسط یک هواپیمای جت بود. این پرواز شامل توقفی در پیزا، احتمالا برای سوختگیری، بود و بدون استفاده از پس سوز انجام شد. در واقع، ان.1 به عنوان نمایشگر و پیشگام فناوری جت در زمینه ی هواپیمایی استفاده شد. پرواز نوامبر 1941 در حداقل 33 کشور، که برخی از آنها در حال جنگ با ایتالیا بودند، سر و صدا به پا کرد و بسیاری با به رسمیت شناختن این موفقیت پیامهای تبریک رسمی خود را به ایتالیا ارسال کردند. از این نظر، می توان ان.1 را نسبتاً موفق دانست. طراحان و مهندسان هواپیما در سراسر جهان سرشان را به سمت ایتالیا چرخاندند. به گفته ی نویسنده اقتصادی، هریسون مارک، دفتر طراحی TsAGI در شوروی سابق جزئیات مربوط به برنامه ی ان.1 را به دست آورد و تشویق شدند که طرحی مشابهی را دنبال کنند. به این ترتیب، می توان طرح ان.1 را بر هواپیماهای اولیه ی جت مؤثر دانست. تجربه ی به دست آمده از ان.1 برای کامپینی تأثیرگذار بود. در همکاری با یک شرکت هواپیماسازی دیگر به نام رجیانی و طراحی به نام روبرتو لانگی کامپینی کار بر روی یک طرح کاملاً جدید را آغاز کرد. این امر می تواند یک نتیجه ی قابل توجه از طرح ان.1 باشد، از جمله تصمیم به کنار گذاشتن موتور بومی ایتالیایی به نفع یک موتور جت آلمانی. هواپیمای رجیانی2007، برخلاف طرح کاملا آزمایشی ان.1، قرار بود که یک جنگنده ی عملیاتی باشد. کامپینی بعدها کار بر روی هواپیماهای جت، از جمله بوئینگ بی-47 استراتوجت، ادامه داد. عکس تخیلی از رجیانی2007. آزمایش دو نمونه ی اولیه تا سال 1943 ادامه یافت اما این برنامه به دلیل سیر وقایع در جنگ جهانی دوم، به ویژه حمله ی متفقین به ایتالیا و سرنگونی رژیم فاشیست، به مانع خورد. ان.1 باقیمانده در موزه ی نیروی هوایی ایتالیا. نمونه ی بازمانده هم اکنون در موزه ی نیروی هوایی ایتالیا در نزدیک رم به نمایش گذاشته شده است و بستر آزمایش زمینی، شامل بدنه، در موزه ی ملی علم و فناوری در میلان است. مشخصات فنی اولین پرواز 27 اوت 1940 خدمه 2 نفر طول 13.1 متر عرض بال 15.85 متر ارتفاع 4.7 متر سطح بال 36 متر وزن خالی 3،640 کیلوگرم حداکثر وزن برخاست 4195 کیلوگرم پیشرانه یک دستگاه موتور پیستونی ایزوتا فرانشینی + کمپرسور سه مرحله ای جریان محوری با گام متغیر + پس سوز توان 900 اسب بخار حداکثر سرعت 515 کیلومتر/ ساعت ترجمه و تلخیص از رضا کیانی موحد منبع https://en.wikipedia.org/wiki/Caproni_Campini_N.1
  12. 1 پسندیده شده
    دقیقا... میشه گفت از پانتر به بعد تانکهای آلمانی روز به روز پیچیده تر می شدند و این در حقیقت به ضررشون بود چون تعمیرات در وسط صحنه جنگ عملا غیر ممکن می شد و با کوچکرین عیب موتوری ناچار بودند که تانک رو ولش کنن
  13. 1 پسندیده شده
    سلام... زدی توی خال... جنوب شرق آسیا برای زرهی بدترین عوارض هست درباره ش توی سایت مطلبی داریم؟ تا جیی که یادمه توی جنگ اول خلیج فارس یه بردلی آمریکایی یه تانک عراقی رو با موشک می زنه و ثابت می کنه که برای مقابله با تانک دیگه لازم نیست که همیشه تانک بیاریم به میدون آپشنهای مقابله با تانک روز به روز دار ه بیشتر میشه در کل مطلب خیلی خوبی بود ... خسته نباشید
  14. 1 پسندیده شده
    سلام اینها البته تیغه های متحرک هست... باس یه سری دیگه هم تیغه ثابت وسط اینها باشه
  15. 1 پسندیده شده
    استالین در ساعت ۴:۳۱ صبح ژوئن ۱۹۴۱؛ اینجا به استالین خبر دادند که آلمان با حمله به اتحاد جماهیر شوروی، اعلام جنگ کرده. بعد از گرفتن این عکس، از عکاس خواستند که عکس رو از بین ببره، اما عکاس عکس رو ذخیره کرد. منبع: کانال تلگرامی
  16. 1 پسندیده شده
    شرکت آلمانی FFG خودروی 8x8 هیبریدی معرفی کرد طبق اطلاعات منتشر شده توسط شرکت آلمانی FFG این شرکت خودروی زرهی 8x8 خود به نام Genesis (جنسیس) را رونمایی کرده است که مجهز به سیستم پیشرانه دیزلی-برقی کاملاً هیبریدی است. امروزه ، چندین مطالعه و پروژه در زمینه وسایل نقلیه الکتریکی و هیبرید برقی در ایالات متحده و اروپا ، چه در بخشهای نظامی و چه در بخشهای تجاری ، در حال انجام است. خودروهای رزمی هیبریدی می توانند مزایای زیادی را برای نیروهای نظامی فراهم کنند. عملکرد خودروهای هیبرید برقی از نظر سرعت، شتاب و عملیات پنهانکاری نسبت به عملکرد خودروهای دیزلی برتر هستند. سیستم های محرک الکتریکی هیبریدی به دلیل استفاده از عملکرد مطلوب موتور و بازیابی انرژی در هنگام ترمز ، مصرف سوخت بهتری نسبت به سیستم های دیزیل دارند. ذخیره انرژی روی وسایل نقلیه الکتریکی هیبریدی صدا کمتری تولید میکنند و همچنین سلاح الکتریکی مانند سلاح های لیزریوی یا انرژی هدایت شده راحت پشتیبانی میشود. جنسیس برای داشتن قابلیت های ماژولار همانند خودروی زرهی Boxer 8x8 آلمانی به شکل دو بخشی (بخش پیشرانه و محرکه و بخش ماژولار رزمی) ساخته شده است تا بتواند انطباق پذیری بالایی با ماموریت ها مختلف داشته باشد. این خودرو رزمی دارای پشیرانه هیبریدی دیزلی / برقی است که در جلوی خودرو نصب شده است. پیشرانه هیبریدی دیزلی/برقی فناوری است که در آن موتور احتراق داخلی دیزل یک ژنراتور را برای تولید انرژی موتور برقی در خودرو راه می اندازد. ژنراتور، برق را به باتری واقع در جلوی خودرو انتقال می دهد. انرژی الکتریکی ذخیره شده توسط هشت موتور الکتریکی استفاده می شود که از طریق شفت های محرک جداگانه حداکثر 15622 نیوتن متر گشتاور را به هر چرخ منتقل میکند. نمونه اولیه اثبات فناوری جنسیس به عنوان IFV (خودرو رزمی پیاده نظام) با یک برجک بدون سرنشین Kongsberg مسلح به توپ 30 میلی متری ساخته شده است. این خودرو دارای سه خدمه شامل راننده ، فرمانده و توپچی است و قسمت عقب خودرو می تواند تا 10 سرنشین را در خود جای دهد. با استفاده از پیشرانه الکترونیکی ، جنسیس از 40 تا 150 کیلومتر برد دارد. موتور دیزلی ، خودرو حداکثر 600 کیلومتر برد دارد و به حداکثر سرعت جاده تا 100 کیلومتر بر ساعت برسد. مجموع توان پشیرانه 1860 اسب بخار است. وزن رزمی جنسیس 40 تن و طول، عرض و ارتفاع آن به ترتیب 8/25، 2/25 و 2/4 متر است. این فناوری انعطاف بالایی دارد و میتوان ان را بر روی خودروهای 4x4 یا 6x6 نیز پیاده سازی کرد پلتفرم جدید جنسیس همانند بوکسر قابلیت ماژولار بودن را داراست از جمله مزایای استفاده از پیشرانه های هیبریدی کم سر و صدا بودن است که میتواند در انجام عملیاتهای اختفا موثرباشد
  17. 1 پسندیده شده
    دوست عزیز این شرکت با سابقه اصلا در تولید سلاح تهاجمی مدرن!!!!!!!!!!!!!!!!! سابقه ای ندارد... اخرین بار در دهه 40 و 50 تولیدات داشته و بعد اومده در 2008 تولید مدرن خودشو تحت لیسانس شرکت کاراکل اماراتی رو شروع کرده. فرق هست بین اینکه یک شرکتی رو فقط سهامشو بخری و یک شرکتی که تحت لیسانس یک شرکت دیگه سلاح تولید کنه و یک شرکتی که هم سهامشو بخری و هم محصولات شرکت مادر رو تولید بکنه ...... کل تولیدات این شرکت از دهه 40 تا الان همین ها بوده که : لازم به ذکره که همین mK556 مشتق شده از car816 هست که این شرکت تحت لیسانس شرکت کاراکل اماراتی تولید میکنه. جالبی ماجرا کجاست... این شرکت هم داره با نسخه نیمه اتوماتیک یعنی 223 car سلاح پلیس المان رو تامین میکنه فعلا پلیس هامبورگ ...البته یک سری ایرادات داشته داره برطرف میکنه.. هم سلاح تک تیرانداز سازمانی ارتش المان هم سلاح سازمانی ارتش المان پ ن : اندر حکایات امارات و طیف های فکری ایران...... !!!!
  18. 1 پسندیده شده
    نهایتا دو ساعت حداکثر توقف داشته. در فاصله زمان رسیدنش که حدود شش، هفت بوده از اونجا که بعید میدونم باند تیفور توانایی پذیرفتن این پرنده را داشته باشه یعنی محموله در عرض چهار یا پنج ساعت باید زمینی منتقل میشده به تیفور تا هدف قرار گرفته باشه. ولی متوجه رفتار مشکل دار نشدم. رجیستر این پرنده همون روز هم رجیستر معمولش بوده در هر دو پرواز رفت و برگشت. مشکل کجاست؟ البته پروازها الان مدتی هست که معمولا انجام میشه. همین الان بویینگ 747 فارس ایر داره برمیگرده.
  19. 1 پسندیده شده
    مشخص شدن تکلیف جنگ در سه ماه قسمتی از کتاب کمین واژه ها به قلم محمدعلی محمدی ، نشر سوره مهر دیدگاه دولت درباره اختصاص امکانات به دفاع مقدس برای آشنایی با دیدگاه دولت درباره اختصاص همه امکانات به جنگ در سال 1366 و 1367 باید روشنگری های متعدد فرماندهان و مسئولان آن زمان از جمله سردار دکتر محسن رضایی ، سردار تولایی ، سردار کوثری ، دکتر علی اکبر ولایتی ، سردارمحسن رفیق دوست و ... را مورد توجه و بررسی قرار داد . این عده به اتفاق معتقدند دولت با ادعای محدودیت مالی از تامین کامل نیاز جبهه ها به صورت ضربتی در حساس ترین مراحل پایانی دفاع مقدس طفره رفته و در غیر این صورت ممکن بود تکلیف نهایی جنگ ظرف سه ماه در جبهه مشخص شود.( صفحه 268) سوالی که ایجاد می شود این است که دقیقا ظرف سه ماه چه اتفاقی قرار است بیافتد که شش سال گذشته ( بعد از فتح خرمشهر و تصمیم برای ورود به خاک عراق ) نیافتاده است؟ سازمان رزم گسترش بیابد؟ کادر فرماندهی موردنیاز تربیت شود؟ آموزش نیروها کیفی تر شود؟ ادوات زرهی تامین شود؟ کمبود های نیروی هوایی و پدافند برطرف شود؟ یا سیاست خارجی متناسب با این خواسته اصلاح شود؟ گرچه معنی مشخص شدن تکلیف هم مبهم است. فتح بصره ، کرکوک یا بغداد؟ ساقط کردن رژیم بعث؟ وادار کردن قدرت های سیاسی دنیا به پذیرش شروط ایران ؟ یا....
  20. 1 پسندیده شده
    نخستین آلمانی !!!!!!!!! با پایان جنگ نخست جهانی و براسا س بندهای توافقنامه صلح ورسای ، سازمان رزم ارتش قیصر که اینک به رایشسوهر تغییر نام داده بود ، به 7 لشکر سبک کاهش پیدا نموده و به شکل سخت گیرانه ای ، از تولید و نگهداری خودروهای زرهی منع گردید . با این حال ، این پیمان ، به مانند تمام قراردادهای یکطرفه ، نقاط ضعف مشهودی را بخود می دید و در این مورد ، هر کدام از هفت لشکر فوق الذکر ، اجازه استفاده از نفربرهای زرهی را با هدف حمل پرسنل نظامی را پیدا کرده بودند . این خودروها که در آلمان با شناسه Mannschafttransportwagen و یا به شکل خلاصه MTW مورد شناسایی قرار می گرفتند ، فاقد هر گونه جنگ افزار بوده و نمی بایست در عملیات نظامی یا رزمایش های ارتش استفاده می شدند . تیربار MG 08 این خودروی زرهی (MTW) در سال 1919 توسط شرکت DMG برای استفاده در یگان های سبک پلیس طراحی شده بود و پس از تستهای اولیه وارد خدمت عملیاتی گردید . با این وصف ، براساس اطلاعات موجود ، خودروی زرهی مذکور ، کارایی چندانی نداشت و با وزنی برابر 10.6 تن ، می توانست 9 خدمه را در یک برد 350 کیلومتری و با سرعت 45 کیلومتر درساعت جابه جا کند . ضخامت زره مورد استفاده در این سخت افزار نیز به 10 م.م می رسید ، هر چند ، بدلیل وزن زیاد و پیشرانه نسبتا" ضعیف ( پیشرانه 4 سیلندری دایملر M1574 ) ، کارایی ضعیفی در مسیرهای جاده ای داشت . بعدها و با توجه به اوضاع داخلی آلمان و افزایش تحرکات احزاب فاشیستی و کمونیستی در جمهوری وایمار ، این اجازه به رایشسوهر داده شد که این خودروها را به سامانه های مخابراتی و به شکل محدود به تیربار MG 08 مجهز نماید .مجموعا" ، اطلاعات چندانی در خصوص بیلان رزمی این خودروی زرهی وجود ندارد ، اما گفته میشود که تا سال 1936 در خدمت نیروی زمینی آلمان قرار داشت و تعدادی از آنها در جریان نبرد برلین ( 1945) از میان رفت . صرفاً برای میلیتاری / مترجم : MR9
  21. 1 پسندیده شده
    بازمانده !!!!!!!!! یک دستگاه تانک ام-47 جمعی گردان 23 مستقل زرهی نیروی زمینی ارتش در سالهای دهه چهل میلادی شاید بتوان آغاز جدی ایجاد یک نیروی زرهی قابل قبول در ایران را از اواخر دهه 30 خورشیدی بحساب آورد ، چنانکه ارتش ایران از سال 1338 در قالب کمک نظامی ، نزدیک به 450 دستگاه تانک ام-47 دریافت نمود که بر فرض خدمت رزمی از این سال ، این سخت افزارها اکنون عمری برابر 59 سال را به ثبت رسانده اند . اگر چه این تانک ، با توجه به شرایط کنونی ، منسوخ و از رده خارج محسوب می شود ، ولی ظاهرا همچنان در خدمت بوده و احتمالا" نقش هایی نظیر پشتیبانی آتش را بر عهده دارد . این تانک ، در حالت استاندارد به یک قبضه توپ 90 م.م و دو قبضه تیربار کالیبر 12.7 م.م ( یک قبضه روی برجک و یک قبضه هم محور با جنگ افزار اصلی تانک) مسلح می باشد . وزن این تانک در حالت رزمی ، نزدیک به 44 تن است و تا سال 1953 نزدیک به 9000 دستگاه ازاین تانک از خط تولید خارج گشت . صرفاً برای میلیتاری / MR9
  22. 1 پسندیده شده
    با سلام زوج تایگر/ پانتر در برابر چرچیل دررسای برتری تانک اصلی میدان نبرد ارتشهای متفقین بر تانک های یگان های پانزر ورماخت در جنگ دوم جهانی ، کتابها ، رساله ها ، مستندها و فیلم های داستانی بسیاری تولید و یا به رشته تحریر در آمده است ، با این وصف ، مطالعه نظرات بسیارجالب یک فرمانده تانک بریتانیایی از برخورد با تانکهای آلمانی بسیار جالب توجه به نظر می رسد در جریان یک گفتگوی رسمی ، پس از تهاجم متفقین به نرماندی ، با ستوان یکم زرهی ، اندرو ویلسون ، وی ، ماهیت برخورد با یگان های رزمی ورماخت ( در اینجا لشکرهای زرهی اس اس ) را چنین تشریح می کند : سئوال : واحدهای پانزر ورماخت بیشتر از چه تانکی استفاده می کنند ؟؟ ویلسون : پانتر ، تانک پانتر براحتی از فاصله یک مایلی می تواند تانک چرچیل مارک-3 را از وسط به دو نیم کند سئوال : چرچیل چگونه می تواند به پانتر آسیب بزند ؟؟ ویلسون : تنها راه ممکن این هست که چرچیل به آرامی به پانتر نزدیک شود . وقتی به نزدیکی پانتر رسید ، تیرانداز می بایست تلاش کند تا بخش محافظ توپ را هدف قرار دهد . اگر تیرانداز خوش شانس باشد ، مهمات شلیک شده از نازک ترین قسمت زره ( بخش بالایی محل استقرار راننده ) به دورن تانک نفوذ می کند . سئوال : آیا تا به حال کسی این تاکتیک را اجرا کرده ؟؟ ویلسون : بله ، گروهبان دیویس از اسکادران C ، اما وی بلافاصله بعد از این حادثه ، تعادل روانی اش را از دست داد ، در نتیجه به سرفرماندهی فراخوانده شد تا بلحاظ روانی بهبود پیدا کند . سئوال : تانک بعدی در لیست شما ، کدام تانک است ؟؟ ویلسون : تایگر . تانک تایگر به راحتی از فاصله 1.5 مایلی ، تانک چرچیل را از وسط به دو نیم می کند . سئوال : چگونه تانک چرچیل قادر است تایگر را هدف قرار دهد ؟؟ ویلسون : فرض براین گذاشته شده که ما در 200 یاردی ، تانک دشمن را شناسایی کرده و به پریسکوپ آن شلیک می کنیم . سئوال : آیا کسی تا کنون این تاکتیک را اجرا کرده ؟؟ ویلسون : خیر پی نوشت : 1- منبع : رزم زرهی ، دکترین ، استراتژی ، تاکتیک و تاریخچه ( در حال تدوین / منتشر نشده) 2- در این وضعیت ، باید با کارگردان نسبتاً محترم فیلم " FURY" باید چه کار کرد ؟؟؟
  23. 1 پسندیده شده
    Topfblende   در سال 1942 ارتش آلمان نازی نسل جدیدی از توپ های هجومی  StuG III را با نام StuG III Ausf.F تولید و راهی میادین نبرد کرد. اولین بخش متمایز این سری ، مجهز بودن این خودروهای زرهی به توپ های 7.5 سانتی متری KwK-40 بود. طراحان این توپ های هجومی برای اتصال توپ های 7.5 سانتی متری به  برجک از یک پوشش زرهی ساده استفاده کردند. علاوه بر اینکه این پوشش زرهی ساده توپ را به خوبی برجک متصل می کرد و اجازه حرکت محدودی  به آن می داد، نقش حفاظتی نیز برای StuG III  ایفا می کرد. اما با روند توسعه تسلیحات در جنگ جهانی دوم این پوشش زرهی دیگر عملکرد مناسبی نداشت.  به علت اینکه این بخش زره ای مقاومت بالایی نداشته بود و همچنین هیچگونه زاویه ای برای دفع گلوله هایی که از روبه رو به سمت StuG III  شلیک می شود وجود نداشت، این توپ های هجومی به مرور زمان بسیار آسیب پذیر شده بودند .حتی StuG III  های جدید مانند سری G نیز با مشکل حفاظت در این بخش مواجه بودند .اما با توسعه صنعت ریخته گری در آلمان برای رفع این مشکل راه حلی طراحی شد. این طرح  با نام Topfblende یک پوشش زرهی بود که سلاح اصلی وسایل نقلیه زرهی را به بدنه وصل می کرد تفاوت این طرح با طرح های قبلی مقاومت و ضخامت بالای آن بود که حدود 45 الی 50 میلیمتر ضخامت داشت. به علاوه به مدد طراحی فوق العاده  Topfblende ، این طرح انحنا و زاویه ی مناسبی داشت که در صورت برخورد گلوله به این بخش امکان دفع آن بسیار بالا بود. با تصویب شدن طرح Topfblende  در سال 1943 بر روی StuG III سری G  نصب شد. اما  با ورود توپ های هجومی StuG III سری G  مجهز به Topfblende  مشخص شد که خدمه ی انها برای مبارزه با پیاده نظام مشکلات اساسی دارند. برهمین اساس  یکی از راه حل ها در سال 1944 با بازنگری در طرح Topfblende  یک حفره برای نصب مسلسل هم محور ایجاد شد. با توجه به عملکرد موفق این طرح آن را بر روی بسیاری از خودرو های زرهی آلمان از جمله Jagdpanther ، StuG IV، Jagdpanzer-IV و Jagdpanzer 38 نصب شد.   توپ های هجومی  StuG III سری F و G  مجهز به پوشش زرهی ساده برای اتصال توپ به برجک   توپ های  هجومی StuG III مجهز به Topfblende   Topfblende فاقد مسلسل هم محور   Topfblende دارای حفره  مخصوص مسلسل هم محور   پ .ن : البته این طرح به خاطر ظاهرش با نام Saukopf ( صورت خوک) نیز شناخته می شود. که بسیاری از منابع این نامگذاری را غلط عنوان می کنند.
  24. 1 پسندیده شده
    [quote="Morteza313"] [center]هو اول النور[/center] [center][color=#17365D][b]پاشنه آشیل پدافند ارتش جمهوری اسلامی ایران – پداجا[/b][/color][/center] روز 17 ژانویه 1991، بیش از دو هفته پس از شروع جنگ عراق، یک پکیج استراتژیک شامل حداقل سه موج از بمب افکن های B-52G به همراه تمام یگانهای پشتیبانی کننده شامل حداقل 4 فروند اخلالگر EF-111، بیش از 10 فروند جنگنده سرکوب دفاع هوایی حامل موشکهای ضد رادار هارم و هدایت تلوزیونی ماوریک، جنگنده های پوشش هوایی، سوخترسانها و غیره از پایگاه هوایی جده (وپایگاههای تابع) به مقصد جنوب بصره و به منظور بمباران مواضع گارد ریاست جمهوری و خطوط ریلی پشتیبانی کننده از این یگانها پرواز نمود. مدت کوتاهی پس از شروع حمله و 90 ثانیه پیش ا ز رسیدن بمب افکن سرگرد استوارت هاگبرگ (متعلق به WB42)، اولین علائم حاکی از فعالیت های راداری پدافند عراق در منطقه مشاهده شد (طبیعتا در این زمان هشدار به گروههای پشتیبانی شامل اخلالگر ها و سرکوبگرها ارسال شده بود). حدود 100 ثانیه پس از اولین اخطار و زمانی که هاگبرگ با خالی کردن محموله خود راه خروج از منطقه را درپیش گرفته بود ستوان رابرت کاچکا افسر الکترونیک هواپیما باصدای بلند اخطار قفل راداری سیستم سام2 را در بیسیم فریاد کشید و بدون از دست دادن حتی یک لحظه مشغول متمرکز کردن متعلقات جنگ الکترونیک هواپیما روی مشخصات بدست امده از سیگنال قفل گردید. اقدامات ناموفق بود چند ثانیه بعد خدمه اولین انفجار را در اطراف خود حس کردند، برخلاف انفجار اول انفجار دوم در زیر بال راست بسیار شدید تر بود بخشی از سامانه های کنترلی بمب افکن سنگین از دست رفته بود و خدمه برای خروج اماده می شدند اما مهارت هاگبرگ 6 خدمه B-52 را از اسارت و نیروی هوایی امریکا را از یک ضربه سنگین نجات داد. تا پایان جنگ حداقل 4 فروند B-52 دیگر دچار خسارات سنگین گردیدند. در جنگ اول خلیج فارس نیروهای ائتلاف 38 فروند هواگرد بال ثابت جنگی را از دست دادند. سایتهای ثابت موشکهای زمین به هوا در حضور اخلالگر های قدرتمند و شلیک بی دریغ موشک های ضد رادار با شکار جنگنده های چابکی چون F-14 تامکت و پاناویا تورنادو نشان می دادند که فاصله تکنولوژیکشان با نیروهای ائتلاف مانع از عملکرد آنها نیست. اما در پایان جنگ تمام ناظران پاسخ پدافند عراق را از هم گسیخته، بدون تاثیر گذاری استراتژیک، موردی و در یک کلام ناموفق ارزیابی نمودند. درحالی که تحلیل های فنی پس از جنگ به تمجید از قدرت سرکوب دفاع هوایی و جنگ الکترونیک نیروهای ائتلاف می پردازد چندین مورد و مثال (که پیوستگی آنها حاکی از یک روند مشهود است) نشان می دهند دلیل سرکوب دفاع هوایی عراق چیزی فراتر شلیک موشکهای ضد رادار و یا جنگ الکترونیک سنگین بود. [center][url="http://upload7.ir/viewer.php?file=14449169647835486565.jpg"][img]http://upload7.ir/images/14449169647835486565_thumb.jpg[/img][/url] خدمه زمینی در حال عملیات کنترل نشت سوخت هواپیمای سرگرد استوارت هاگبرگ[/center] کلید درک شکست پدافند عراق، درک نحوه عملکرد سیستمهای پدافندیست و مهمترین مولفه در عملکرد پدافند ارتباط واحد های عمل کننده با فرماندهی منطقه ای می باشد. پدافند اولین رده رزمی است که به سمت استفاده از مفاهیم یکپارچه حرکت کرد و این خیز عظیم به سمت کاهش فاصله مراکز تصمیم گیری و مراکز عمل نه به سنت های فرماندهی که به نیازهای واقعی صحنه نبرد بر می گردد. حضور جنگنده های خودی در صحنه نبرد، لزوم اجرای تاکتیک های پیچیده (که در مبحث پدافند بر تکنیک و سلاح برتری محسوسی دارند) در مواجهه با پکیج های رزمی دشمن، لزوم جمع بندی اطلاعات برای جلوگیری از فریب آتشبارهای خودی (خصوصا لایه های کوتاهبرد و میانبرد که زمان بسیار محدودی جهت درگیری با هدف دارند)، حساسیت بسیار بالای عملکرد پدافند و حفاظت از تاسیسات حیاتی در زمان صلح که امکان اشتباه پرنده های غیر نظامی و ورود به مناطق پرواز ممنوع وجود دارد (و غیرقابل قبول بودن هزینه درگیری با اهداف غیرنظامی) و ... الزاماتی هستند که ارتباط پیوسته و موثر آتشبارها با مراکز فرماندهی را اجتناب نا پذیر می سازند. در واقع کوچکترین حرکت یگانهای آتشباری مدرن، از روشن کردن رادارها، تا انتخاب هدف و قفل تا استفاده از فرکانسهای ذخیره و اقدامات متقابل الکترونیک بدون دستور مستقیم یگان فرماندهی مادر غیر قابل انجام هستند. در عملیات طوفان صحرا نیرو های ائتلاف و در راس آنها نیروی هوایی ایالات متحده با درک این ظرافت اقدام به اعمال یک سیاست سرکوب با دو اهرم نمودند. اهرم اول حمله سنگین به مراکز فرماندهی مادر (به عنوان اولین هدف هواپیما های F-117 در بغداد) و سپس آرایش یک صحنه پیچیده شامل اونواع تهدیدات که نیاز به فرماندهی متمرکز را دو چندان می نمود. نکته مهم در انتخاب این استراتژی تفاوت چشمگیر آن با تجربیات قبلی ایالات متحده در ویتنام و عملیات دره الدورادو در لیبی است. این تفاوت نشان میدهد اتخاذ استراتژی سرکوب فرماندهی نه به تجربیات ارتش امریکا که به یک طرف ثالث یعنی تجربیات پدافند ارتش جمهوری اسلامی ایران در مقابل نیروهای سرکوب دفاع هوایی عراق بر می گردد. [center][url="http://upload7.ir/viewer.php?file=74443370692878217374.jpg"][img]http://upload7.ir/images/74443370692878217374_thumb.jpg[/img][/url] -مورد هدف قرار گرفتن هواپیماهای دارای تجهیزات جنگ الکترونیک سنگین ازجمله F-4G و B-52G نشان داد فاصله تکنولوژیک عامل برتری قاطع برفراز عراق نبود[/center] هر چند نیروی هوایی عراق در پی یک حماقت سازمان یافته (و تصور اینکه تنها 2 تا 5 سایت پدافندی در تمام ایران فعال هستند) برنامه جامعی برای سرکوب دفاع هوایی ایران نداشت اما این به معنی عدم تلاش این نیرو برای ضربه زدن به پایگاههای اساسی کنترل و فرماندهی نیروی هوایی نبود. بیش از 150 مورد تلاش برای حمله به رادار کرج، بیش از 170 مورد حمله بر علیه رادار سوباشی از جمله این تلاشها بود که البته در 5 مرداد سال 1367 و با حمله موفق اتاق کنترل سایت سوباشی ارزش بالای این حملات و تاثیر گران آنها (در صورت موفقیت) بر ساختار پدافند و نیروهای دفاع هوایی ایران مشخص گردید. لحظاتی قبل از اثابت سوباشی یکی از سایت های هاوک تحت امر این سایت اقدام به شناسایی و حتی قفل بر روی دسته چهار فروندی مهاجم نمود اما به دستور سوباشی با احتیاط از اینکه دسته در حال فریب سایت هاوک (ویا اقدام SIGINT با هدف مورد اثابت قرار دادن سایت در مرحله بعد) است دستور شلیک را صادر ننمود. تاثیر حذف سوباشی از حلقه پدافند آنچنان سنگین بود که حتی سایت هاوک که قبل از رهاسازی مهمات 2000 پوندی هدایت لیزری روی پکیج مهاجم قفل نموده بود، پس از حمله به سوباشی با گروه مهاجم درگیر نشد. علی رغم اینکه در روز واقعه و روزهای پس از آن اقدامی علیه سایتهای هاوک و اسکای گارد تحت امر سوباشی صورت نپذیرفت اما این سایتها به دلیل نداشتن فرماندهی در روزهای بعد حتی تلاشی برای ورود به صحنه نبرد نکردند. این نمونه ای سبک بود از اتفاقی که دو سال بعد بر فراز عراق اتفاق افتاد. [center][url="http://upload7.ir/viewer.php?file=70255234664507052662.jpg"][img]http://upload7.ir/images/70255234664507052662_thumb.jpg[/img][/url] -بزرگترین شکست پدافند هوایی اارتش ایران در جنگ با بمب های هدایت لیزری رقم خورد نه موشکهای ضد رادار[/center] سرکوب فرماندهی به عراق 1991 یا پس از آن بالکان محدود نگردید، مثل همیشه هوشمند ترین کاربر این سلاح نیروی هوایی اسرائیل بود. درسال 2007 در عملیات "باغ"(Orchard) نیروی هوایی اسرائیل در فاز اولیه حمله با هدف گیری یک مرکز کنترل فرماندهی پدافند سوریه (احتمالا مسئول کنترل منطقه شرق) با استفاده از بمب های هدایت لیزری برای چند دقیقه ارزشمند پدافند دفاع هوایی سوریه را در سردرگمی قرار داد تا بتواند به هدف اصلی خود یعنی راکتور اتمی واقع در استان دیر الزور دست یابد. درچنین شرایطی بود که علی رغم کشف هواپیما های اسرائیلی توسط رادارهای ارتفاع پست سایت 1 دیر الزور، هرگز دستور مقابله به هیچکدام از نهادهای دفاع هوایی سوریه صادر نشد. البته هنوز راه زیادی تا استفاده کامل از پتانسیل های سرکوب فرماندهی در سال 2013 وجود دارد و برای بررسی حمله احتمالی به ایران باید فاکتور فشار (همان فاکتوری که در سال 91 با استفاده از جنگ الکترونیک و موشکهای ضد رادار اعمال شد) را نیز در نظر گرفت. فاکتور فشار عاملیست که تحرکات جسورانه را محدود می کند. یک افسر TCO در حال فرماندهی یک آتشبار بوک یا هاوک شاید در صورت عدم احساس تهدید اقدام به تخطی از دستور و رهگیری هدف نماید (که البته تجربه الدورادو –لیبی نشان داد یک آتشبار به تنهایی برای به چالش کشیدن یک عملیات کافی نیست) اما در شرایطی که حضور چند دیکوی یا هواپیمای پشتیبان صحنه ای نا متعارف را در برابر مسئول آتشبار قرار دهد طبیعتا اولویت اول با حفظ آتش بار از عملیات سرکوب احتمالی (هرچند با احتمال کم) خواهد بود. در چنین شرایطی حتی آلوده شدن یک سایت راداری به ابزارهای جنگ سایبری و ارائه اطلاعات مخدوش در چند دقیقه حساس حمله و نبود مرکز مورد اعتماد فرماندهی تمام پدافند را در سکوت مطلق فرو خواهد برد. اما یک سوال هنوز باقیست. علی رغم انگیزه جدی و محکم حریف (نیروی هوایی اسرائیل) در استفاده از حلقه فرماندهی به عنوان پاشنه آشیل پدافند آیا پدافند جمهوری اسلامی ایران و قرار گاه خاتم الانبیا به طور خاص در برابر چنین حربه ای آسیب پذیر است؟ پاسخ دقیق به این سوال منوط به بررسی قرائن و شواهد مربوط به پدافند صحنه نبرد است. مقاومت پدافند در برابر سرکوب فرماندهی را با استفاده از شاخصه های زیر میتوان بررسی نمود: [i]1. سرعت جایگزینی لایه های فرماندهی[/i] پنهان کردن ایستگاههای فرماندهی در عمق زمین و یا انتقال آن به ارتفاعات برای آشکارسازی نیروی مهاجم (استراتژی پدافند ایران برای حفاظت از سایت های فرماندهی در دهه 70 میلادی) پاسخ مناسبی برا تهدیدات قرن 21ام نیست. وجود سلاح های دور ایستا مجهز به پیشرانه های قوی و سلاحهای الکترو مغناطیسی عملا این گزینه ها را ناکارآمد می سازد. ایجاد پست های فرماندهی جایگزین و ثانویه و سوئیچ فرماندهی به سایت های رزرو نیز پاسخ قطعی و سریعی نخواهد بود. در شرایط حضور اهرم فشار و تحت تاثیر قرار گرفتن بخشی از سیستم به حملات سایبری تمام کدهای اعلام از سوی مقر های جایگزین غیر قابل اعتماد خواهد بود هرچند ایجاد ایستگاههای فرماندهی موازی با اختیارات یکسان می تواند یک گام موثر در راستای بالا بردن بقا پذیری پدافند در برابر سرکوب فرماندهی پدافند باشند [center][url="http://upload7.ir/"][img]http://upload7.ir/images/88272390764413724307.gif[/img][/url] -فرماندهی دفاع هوایی عراق برنامه ای برای جایگزینی سریع مراکز فرماندهی پدافند خود نداشت[/center] هرچند پی بردن به ساختار دقیق فرماندهی پدافند به دلیل حساسیت بسار بالای آن بسیار دشوار است، اما مشاهدات اولیه نشان می دهد فرماندهی پدافند ارتش جمهوری اسلامی ایران-پداجا (حداقل قسمتی از آن که مسئول دفاع در برابر حملات ضربتی است) از یک ساختار کلاسیک عصبی شامل یک هسته اصلی در تهران و هسته های ثانویه در مراکز مناطق جداگانه پدافندی می باشد. باید دوباره متذکر شد که اظهارات فرماندهان پدافند نشان دهنده تمام سیستم فرماندهی و کنترل پداجا نیست و سیستم اعلام شده نیز (مانند هر سیستم محتمل دیگر) تناقضی با ساختارهای لازم برای جلوگیری از سرکوب فرماندهی ندارد. با این وجود موراد اعلام شده توسط مسئولان پداجا کوچکترین اشاره ای به ابقای پدافند در برابر حملات ضربتی ندارد. با جمع بندی اظهارات انجام شده، مکان رزمایش ها و ... می توان دو تفاوت اصلی را در ساختار فرماندهی پدافند با سال 68 را مشخص نمود. در درجه اول در صورت مورد اصابت قرار گرفتن مقر فرماندهی مادر در تهران، حوضه های منطقه ای استقلال عمل کامل خواهند داشت (مساله که نبود آن عراق را زمینگیر کرد) و اینکه جایگاههای ثانویه برای پست های فرماندهی پدافند تعیین گشته تا درصورت تکرار فاجعه سوباشی، فاجعه ای که در ادامه فاجعه سوباشی رخ داد (یعنی سکوت پدافند به مدت حداقل دو روز) تکرار نشود. [i]2. ارتقای قدرت پردازش و دید تک تک سامانه ها[/i] ازجمله راهکارهای بسیار موثر برای برای جبران سرکوب فرماندهی پدافند تبدیل پست های فرماندهی آتشبار به یک پست منطقه ای کوچک است. اشتراک اطلاعات بین واحد ها (که با توجه به خطر حمله سایبری نیازمند سخت افزارهای جداگانه نیز میباشد)، افزایش ابزارهای کنترل و نظارت در اختیار هر آتشبار و ایجاد همپوشانی بین این ابزارها و در یک دیدکلی ایجاد توان آنالیز صحنه نبرد با توجه به ورودی های متعدد از سامانه های مختلف می توان عامل فشار را تا حدود بسیار زیادی کمرنگ کرده و هر آتشبار پدافندی را به یک پست فرماندهی محلی تبدیل سازد. بررسی اجمالی سیستمهای بومی پدافندی معرفی شده توسط سپاه و پداجا نشاندهنده یک شکاف مهلک در این زمینه است. یک بررسی کلی نشان میدهد (احتمالا برای افزایش بقا پذیری) پداجا کاملا بر عکس انتظارات معتقد به تفکیک سامانه هاست. رونمایی جدای سیستم های موشکی و راداری، رونمایی از سیستمهای موشکی مثل یازهرا-3 بدون رادارهای هشدار زودهنگام و حتی جداسازی سیستم های هشداری مثل اتفاقی که در سامانه مصباح افتاد نشان دهنده فاصله گرفتن واحدهای پدافندی از یکدیگر است که آسیب پذیری پدافند را به طرز شگرفتی افزایش می دهد. شگفتی مضاعف این امر انجاست که در بررسسی سامانه های پدافندی شوروی علی رغم در نظر گرفتن رادارهای هشدار زودهنگام برای سیستمهای پدافندی مستقر در خط حمله نبرد (که احتمال بالاتری برای قطع ارتباط آنان متصور بود) در کنار رادار هشدار زود هنگام اصلی (مانند رادارهای خانواده پی14 و پی 40) یک رادار هشدار زودهنگام کوچک نیز به صورت استاندارد در کنار هر آتشبار قرار داده میشد. [center][url="http://upload7.ir/viewer.php?file=12489295353397593506.jpg"][img]http://upload7.ir/images/12489295353397593506_thumb.jpg[/img][/url] -رادار هشدار زودهنگام پی40 به عنوان المان هشدار زود هنگام در کنار واحد TELAR سیستم های سام6 و 8 عمل می کند[/center] عصاره تفکر مدهوش کننده پداجا در بحث توانمند سازی نرم افزاری آتشبار ها را می توان در سیستم پدافند مرصاد ملاحظه نمود. این سیستم برخلاف تمام سیستمهای بهینه شده پدافندی هاوک در جهان از همان اجزای چهارگانه استاندارد برای رهگیری اهداف استفاده می نماید: یک رادار هشدار زود هنگام، یک رادار هشدار ارتفاع پائین، دو رادار هدف گیری برای هدایت موشکها و یک رادار مسافت سنج. این چیدمانی در درجه اول نشاندهنده ثابت ماندن پروتوکل های درگیری و روابط استاندارد بین افسران است (که به رقیب به راحتی اجازه می دهد به ریز ترین رفتار آتشبار اشراف داشته و هر حرکت آتشبار را قبل از وقوع به راحتی هرچه تمام پیشبینی کند). اما برای این فاجعه اسناد محکمتری نیز میتوان یافت. یکی از نشانه های بارز سیستم های مدرن جنگ افزاری سیستم های سخت افزاری ارائه اطلاعات منعطف در آتشبارها و مراکز فرماندهی می باشد که از جمله آنها می توان از نمایشگر های صفحه تخت چند منظوره، کاهش سوئیچ ها و نشانگر ها به منظور افزایش تمرکز پرسنل بر تاکتیک های درگیری و چابکی بیشتر آتشبار اشاره نمود. سیستم مرصاد در این زمینه شگفتی ساز است. بابررسی تصاویر منتشر شده از اتاق کنترل آتشبار یک نکته به طرز عجیبی به چشم می آید. علی رغم تبدیل نمایشگر های کاتدی قدیمی (به دلیل عدم دسترسی؟) به نمایشگر های صفحه تخت و اضافه شدن صفحات نمایش مربوط به سیستم های الکترو اپتیکال به نظر میرسد حتی زوایای چینش خدمه نیز همان زوایای پیشنهادی 40 سال پیش است. صفحات نمایشگر برخلاف تمام سیستمهای کنترل و فرماندهی ساخته شده پس از دهه 90 بجای تجمیع داده های صحنه نبرد و احیانا اولویت بندی اهداف و تحلیل آنها (به منظور کاهش وابستگی کارایی سیستم به توانایی های فردی پرسنل) تمام اهداف را به صورت "بلیپ" یا نقطه های گنگ نشان می دهند. در ملغمه ورودی های خطا، تشعشعات پس زمینه و ... تنها تشخیص یک هدف (جدای از کار تاکتیکی روی آن) در سیستم مرصاد یک تخصص جدی عملیاتیست. [center][url="http://upload7.ir/viewer.php?file=23666153568184721826.jpg"][img]http://upload7.ir/images/23666153568184721826_thumb.jpg[/img][/url] -جایگاه استاندارد پست کنترل سیستم هاوک (به موقعیت 90 درجه و سوئیچ های افسر TCO دقت کنید) [url="http://upload7.ir/viewer.php?file=53733997345038436545.jpg"][img]http://upload7.ir/images/53733997345038436545_thumb.jpg[/img][/url] -نحوه نمایش اهداف در اسکوپ رادار قدیمی هاوک [url="http://upload7.ir/viewer.php?file=12910729672985526716.jpg"][img]http://upload7.ir/images/12910729672985526716_thumb.jpg[/img][/url] -نمایش اهداف و چینش خدمه در سیستم مرصاد[/center] با توجه به این مستندات و شواهد درصورت اصابت فرماندهی نمی توان به عملیات مستقل آتشبارها دلبست. [i]3. بهبود پرتکل های درگیری[/i] بهبود پروتکل های درگیری به معنای ایجاد استقلال عمل بیشتر در سیستمهای پدافندیست. هرچند بهبود پرتکل های درگیری نیازمند به کارگیری سخت افزار مناسب جهت افزایش توان درک آتشبارهای پدافندی از محیط خود است اما حتی بدون در نظر گرفتن این سخت افزارها می توان گامهای مهمی در افزایش پایایی پدافند درصورت از دست رفتن فرماندهی مرکزی پدافند برداشت. ازجمله اقدامات مفید در بحث ارتقای پروتکل های درگیری می توان به انتقال ابتکار عمل به سایت های پدافندی و عقب کشیدن پست های فرماندهی در حد نظارت و جلوگیری از درگیری های نامطلوب و ... اشاره نمود که در نهایت به آزادی عمل بیشتر سایتهای پدافندی می انجامد. دو نشانه مهم بیانگر عدم تغییر پرتکل های درگیری در پدافند ارتش جمهوری اسلامی ایران است. نخست افزایش مناطق پرواز ممنوع در کشور که در تضاد با آزادی هرچه بیشتر آتشبارهای پدافندیست چرا که احتمال بروز درگیری های نامطلوب (با هواپیماهای غیر نظامی) را افزایش می دهد. دوم وقایع مورد از جمله ازدیاد نقاط پرواز ممنوع در 10 سال اخیر (حدودا 200 نقطه) ، رهگیری پرنده های بی سرنشین بر فراز اصفهان با استفاده از جنگنده های تامکت، تجاوز های مکرر هوایی به حریم کشور در بازه سالهای 2003 تا 2007 و که در هر مورد علی رغم رهگیری عدم درگیری با متجاوز نشاندهنده کنترل کامل فرماندهی مرکزی بر روی آتشبار ها می باشد. شواهد نشاندهنده قصد متجاوزین به استفاده از ضعف شدید نیروی پدافند هوایی در حلقه های کنترل و فرماندهی به عنوان پایه اصلی حمله های ضربتی میباشد. این ضعف شدید حتی درصورت عدم وجود سخت افزارهای مخصوص تا حد بالایی قابل جبران است اما سوال اساسی اینجاست که آیا پدافند تمایلی به رفع این معضل دارد؟ خودداری از بازنشسته سازی المانهای از رده خارج مانند رادارهای سوپر فلدرماوس یا آتشبارهای رپییر در کنار گرایش فرماندهان این نیرو به بحث های عقیدتی محض و بی برنامگی تحویل سلاحها و از همه مهمتر گرایش (یا اجبار؟) رسانه ها به سکوتی تملق آمیز در برابر پدافند که مانع از حتی انتشار یک خط نقد تند و جدی به این رسته می گردد فضایی مملو از نا امیدی را نسبت به جبران ضعف ها نشان می دهد.[/quote]
  25. 1 پسندیده شده
    اون کلیپ رو هر کسی نساخته ! شرکت آلماز آنتی طبق قابلیت های سامانه دفاعی روسیه ساخته ! آرم شرکتش رو همه چیز معلومه ! در ضمن من یکسری اطلاعات از پدافند گذاشتم و شبیه سازش توسط شرکت سازنده !