برترین های انجمن

  1. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      27

    • تعداد محتوا

      5,269


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      26

    • تعداد محتوا

      9,419


  3. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      26

    • تعداد محتوا

      3,109


  4. Overdose

    • امتیاز

      9

    • تعداد محتوا

      458



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 10 اسفند 1399 در پست ها

  1. 2 پسندیده شده
    نخستین تصاویر از پهپاد کمان-22 برد: ۳۰۰۰ ک‌م مداومت پروازی: بیش از ۲۴ ساعت
  2. 2 پسندیده شده
    یک جایی گفته شده بود تا 300 کیلوگرم قابلیت حمل محموله. پادهایی که در گوشه تصویر هست به نظر برای به کارگیری در اتصال میانی است و طبیعتا هربار فقط یکی از اونها. باید دید با توجه به وزنشون امکان بارگزاری تسلیحات هم میدند یا خیر هر یک به نوبه خودش.
  3. 2 پسندیده شده
    خوب به نظر میاد دلیل عدم بکارگیری پهپاد شاهد ۱۲۹ در ارتش داشتن چنین طرحی بوده که منتظر به ثمر رسیدن اون بودن. هر چند که به احتمال زیاد سپاه MQ1 رو به ارتش داده برای مهندسی معکوس و با این تفسیر هم احتمالاً سپاه با داشتن شاهد ۱۲۹ که در کلاس ابعادی MQ1 هست داره روی مهندسی معکوس MQ9 کار میکنه و باید انشاالله منتظر اون هم باشیم.
  4. 2 پسندیده شده
    بسم ا... پادکار "شاهین " ؟!!!
  5. 2 پسندیده شده
    در این رویارویی با امکانات مطلقا نابرابر (حزب الله حتی به اندازه حماس میشه گفت رو زمین هم به اندازه کافی آزادی عمل نداره با ده ها گروه مخالف و حتی دشمن لبنانی اون هم فقط در قسمت کوچکی از سرزمین کوچک لبنان) و توان مطلق هوایی دشمن که تقریبا هیچ ابزار دفاعی هم برابرش وجود نداره کار حزب الله بسیار سخت هست. تمرین حمله به 3 هزار هدف در یک روز با توجه به کمیت و توان هوایی دشمن صهیونیستی در هر جنگی احتمالا تعداد بسیار زیادی از اهداف از قبل تعیین شده را با سلاح های برنامه ریزی شده دورایستا مورد هجوم قرار میده و این یعنی محدودیت بیش از پیش برای حزب الله که ابزار چندان و متنوعی با این دشمن تا بن دندان مسلح نداره. برای حزب الله باید اتاق های فکر صنایع دفاعی ما به دنیال برخی سلاح های خاص و خلاقانه بدون نمونه شناخته شده توسط دشمن باشند که لااقل از عنصر غافلگیری بتونند استفاده کنند در همین شرایط بسیار بسیار سخت و نابرابر چه در عِده و چه عده و چه در هر چیزی که فکرش را بکنیم.
  6. 1 پسندیده شده
    بسم ا... درواقع قاعده قابل پذیرش در این هست که هیچکدام از این دو و یا بعبارت بهتر ، هیچ رسته ای در نبردهای امروز قابل حذف نیست . حذف هرکدوم از این رسته ها ، شکست در معنای مطلق خودش هست
  7. 1 پسندیده شده
    رونمایی از کمان-99 ششم اسفند 1399
  8. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز F-15 vs F-5 نظر کردن به درویشان ، منافی بزرگی نیست سلیمان با چنان حشمت ، نظرها بود با مورش
  9. 1 پسندیده شده
    بسم ا... ششم اسفند 1362 - ششم اسفند 1399 سی و هفتمین سالگرد شهادت سردار رشید و بی نشان سپاه اسلام ، شهید حمید باکری پی نوشت : تجمیع تاپیکهای پراکنده برادران شهید باکری ، ششم اسفند سال 1399 خورشیدی
  10. 1 پسندیده شده
  11. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس سرگردنه شده بودیم راهزن سر گردنه ؛ البته مجبور بودیم به این کار. از روزی که نام گردان روی ما گذاشته بودند ، رهایمان کرده بودند به امان الله. نه نیروئی ، نه تجهیزاتی ، نه امکاناتای و نه حتی سرکشی ای ... حالا ، خودمان و خلبانان مان را می شد توی چادرها وسط ظل گرمای جنوب استراحت داد ، لابراتوارها را باید کجا می گذاشتیم توی این برهوت ؟ شانس مان گل کرد و دو کانکس دبش آورده بودند برای طرح قدسی ها ، اما از خوش اقبالی ما ، راننده ها آدرس را اشتباهی آمده بودند. وکیلی با آن لهجه غلیظ اصفهانی اش زنگ زد که چکار کنم اینها را ؟ فی الفور ، سر از پا نشناخته ، جواب دادم : خب بنده خدا ، شانس در خانه آمده ، پیاده شان کن. بگو طرح قدس همین جاست. مهر تحویل را هم موقعی بزن که کار از کار گذشته باشد. وکیلی هم همین کار را کرد. چقدر این مهر روزهای بعد برای مان دردسر آفرید. اما به آن می ارزید که لابراتوارهایمان سر و سامانی بگیرد. این راهزنی از آن روز برایمان شد یک راهبرد. پروژه بعدی مان ، قاپیدن سوله بیت الزهراء مربوط به فرماندهی نیرو بود. [ ] سوله را باز کرده بودند که ببرند ، اردوگاهی ، پادگانی ، جایی ... نمی دانم. اما دو سه ماه روی زمین مانده بود دست نخورده. به فکر مان رسید آن را هم قاپ بزنیم. چون آنکه منار می دزدد ، اول فکر جایش را می کند ، نقشه فوندانسیون آن را برای بچه ها در اهواز فرستادم و گفتم مشغول شوید تا خودش برسد. عوامل ام توی فرماندهی ، خود بچه های ستاد بودند. قریشی و دیگران ، همه با هم دست به یکی کردند ، تا از این لحاظ ما را از محرومیت درآورند. می دانستند زینب بلاکش هستیم. خلاصه افتادم به جعل امضاء . چقدر هماهنگی می خواست تا دو دستگاه تریلی گیر بیاوریم، حکم مجوز بگیریم و توی وسط روز آن را از دژبانی رد کنیم. به جای فرمانده نیرو هم ، خودم روی مجوز امضاء کردم. به اهواز که رسید بچه ها به سرعت آن را علم کردند تا کسی به فکر برگرداندنش نیافتد. کار که به سرانجام رسید ، این بار طوفانی به پا شد ، سخت تر از طوفان های باد و خاک که هر روز چادرهایمان را توی اهواز بلند می کرد. جلودار طوفان "رضا حیدری بود". او را که رد کردیم "زرگر" مرا از ستاد فراخواند که چرا این کار را کردی؟ - نیاز داشتیم. - همین؟؟!! - ریخته بود روی زمین ، صاحاب نداشت. گفتیم اسراف نشود ، زدیم به زخم مان. - این یعنی دزدی از حوزه فرماندهی. - من خودم از حوزه فرماندهی هستم. دزدی از خودمان بی معنی است. خلاصه ما را بردند پیش فرمانده نیرو ، برادر حسین دهقان. او ریش سفیدی کرد تا یه جورایی ما را از فشار درآورد. آنها که کوتاه آمدند ، گفتم : حالا که به حمدالله به خیر گذشت ، حاجی جان ! یک ژنراتور برق فلان جاست ، برداریم برای پهپاد ؟ کارد می زدیم ، خون شان در نمی آمد. - چقدر پر رو هستی ، دزدی کردی ، اضافه هم میخواهی ؟؟!! این را همه با هم گفتند. توضیح دادم که ما یک موتور برق یاماهای کوچک داریم که برای سشوارها،برای فایبرگلاس ها، برای چه و چه ، کم جان است ... برادر دهقان که می خواست از شرمان خلاص شود ، به " نیلفروشان" یک نامه نوشت تا یک دستگاه موتور برق CVA28 به ما بدهند. راوی : عبدالمجید مختار زاده * * * * * خلبانِ غوّاص قدیمی تر از من بود و پروازهای فراوانی نیز انجام داده بود. اما به گمانم هنوز تجربه لازم را نداشت. دوست عزیزم برادر حداد را می گویم. من به همراه ایشان تیم جلو بودیم. از داخل نی زارها تقریبا از کمین های دشمن هم گذشتیم و به انتهائی ترین نقطه هور رفتیم. اما آنجا یک آبگرفتگی بزرگ پیشروی مان را سد کرد ؛ منطقه L مانند بود و شانس آوردیم که در آنجا توی روز هیچکس ، نه از ما و نه از دشمن ، ترددی صورت نمی گرفت. اما برای عکسبرداری منطقه بسیار مناسبی بود. بعد از اینکه تیم عقب ، هواپیما را برایمان فرستادند ، حداد آنرا گرفت و مشغول عکسبرداری از منطقه تحت اشغال دشمن شد. اما موقع برگشت ، هر کاری کرد نتوانست آنرا برگرداند. تا آمدم بجنبم و هواپیما را از او تحویل بگیرم ، یهو موتور خاموش شد و هواپیما ، پنجاه شصت متر آن سوی ما و درست در منطقه تحت اشغال عراق توی آب افتاد و توی هور ، ولوو ماند. سابقه نداشت در چنین شرایطی از خیر هواپیما بگذریم. چاره کار فقط برگرداندن آن بود. برای همین برادر خرم از تیم عقب خودش را به ما رساند تا به کمک یکی از ما توی آب برویم. نفر اطلاعاتی همراهمان پیشنهاد داد چون یکی از مقرهایمان همین نزدیکی است ، به آنجا رفته و لباس غواصی تهیه کنیم. فکر خوبی بود. ماندن هواپیما روی آب، خطر نفوذ آب به داخل دوربین را داشت. برای همین عجله کرده و پس از تهیه لباس غواصی ، من و خرم آنها را پوشیده و توی آب رفتیم. کوچکترین سر و صدائی می توانست توجه عراقی ها را جلب کند. ما بیشتر نگران هواپیما و اطلاعات درون آن بودیم تا خودمان. توی آب ، با آن لباس های غواصی، جز اینکه هواپیما را آرام آرام به سمت مواضع خودمان هل دهیم. چاره دیگری نداشتیم. این کار زمان زیادی برد اما هم خودمان سالم برگشتیم و هم هواپیمایمان. تا آمدیم کناری نفس تازه کنیم ، یهو از توی سنگری که احساس می شد هیچ جنبنده ای توی آن نباشد ، یک نفر اسلحه به دست با لهجه غلیظ عربی گفت : ایست. تکان نخورید. مانده بودیم ، اگر عراقی است چرا فارسی دستور می دهد ؟ اما چیزی نگفتیم تا بیشتر بدانیم. خودش با دستپاچگی گفت : عراقی هستید ؟ نفر اطلاعاتی گفت : پدر آمرزیده اگر عراقی هستیم چرا فارسی با ما حرف می زنی ؟ یهو پرخاش کرد : مگه منافقین عربند ؟! من گفتم : حالا چرا داری بحث می کنی ؟ خیر ما عراقی نیستین و ایرانی ایم و از نیروهای اطلاعات. این بار به حالت هجومی ایستاد : معلوم شد دروغ می گوئید. بچه های اطلاعات توی این وقت روز بیرون نمی آیند. درست می گفت. کار بچه های اطلاعات عموما شب ها صورت می گرفت. به لباس های غواصی مان که نگاه کرد ، ادامه داد : ها ، وُلِک فهمیدم. از زیر آب آمده اید به جاسوسی. حالا توی این گیر و ویر مانده بودیم ، خستگی مان را در کنیم یا برای این داداش اهوازی مان ، از پهپاد ، از عکسبرداری و پرواز بگوئیم. به او گفتم : برادر کار خودت را بکن و ما را ببر به اسارت. ما هم داریم همانجا می رویم. یکی از همراهان جلوتر رفت و با حوصله کل ماجرا را گفت. باور کرده یا نکرده رهایمان کرد به امان خدا. آن طرف تر باز همین آش بود و همین کاسه. به این یکی گفتیم که خلبان هستیم. گفت اگر خلبان هستید پس چرا لباس غواصی تن تان است. تقصیر آنها نبود. گیر لباس های غواصی مان بود. بعد از کلی توضیحات وقتی او هم رهایمان کرد ، با خود گفتیم لخت باشیم بهتر از این است که لباس غواصی کار دست مان بدهد. لباس های غواصی را درآوردیم و همان طور لخت به قرارگاه برگشتیم. این بار بچه های خودمان، با دیدن ما زدند زیر خنده و متلک و تا روزها ول کن مان نبودند. راوی : محمد اردلان ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  12. 1 پسندیده شده
    بسم الله........ 4اسفند 1399 پهپاد اوریون در آسمان سوریه شبکه تلوزیونی روسیه 1 روز گذشته گزارشی مستند ومیدانی از مراحل تست چندین پهپاد ساخت این کشور را منتشر کرد . در بخشهای از این گزارش که مربوط به پهپاد اوریون بوده صحنه های از عملیات شناسایی وتهاجمی بر فراز کشور سوریه را هم شامل میشد . بدین ترتیب اولین پهپاد تهاجمی میان برد روسیه به صورت رسمی در سوریه مراحل تست خود را پشت سر گذاشته و اماده تحویل به یگانهای ارتش روسیه است . با توجه به تصاویر این پهپادها از پایگاه هوایی تی 4 در جنوب شرق سوریه به پراوز درامده و اهدافی را در استان های حمص و دیرالزور مورد شناسایی و یا حمله قرار داده اند . به نظر میرسد تا کنون 20 پراوز شناسایی و 17 پراوز هجومی برای این پهپاد فعلا در سوریه ثبت شده است . پهپاد اوریون 1 دارای مداومت پراوزی 24 ساعته با برد 250 کیلومتر سقف پراوز 30 هزار پا( بیش از 7 کیلومتر) تجهیزات و محموله قابل حمل 200 کیلوگرم بوده تعداد تخمینی پهپادهای سقوط کرده روسی از زمان ورود مستقیم این کشور به درگیریهای سوریه پهپاد orlan 10 بیشترین تعداد سقوط را داشته به طور که در یک ماه گذشته سه سقوط از این پهپاد گزارش شده است ستار ها نمایانگر تعداد سقوط هستند
  13. 1 پسندیده شده
  14. 1 پسندیده شده
    عواقب بی اعتمادی جامعه مورخ 3 بهمن 99 اتفاقی دلگیر کننده در خیابان انقلاب اسلامی تهران رخ داد و در آن نماینده مجلس (اقای عنابستانی سبزوار در مجلس شورای اسلامی) پس از آنکه از ورودش به خط ویژه ممانعت شده، به مامور وظیفه راهور سیلی زده است. در ابتدا قضیه با فیلم های اینستاگرامی و توییتری پخش شد و نماینده خاطی با اظهارات کذب سعی در رفع اتهام و انداختن تقصیر به گردن سرباز وظیفه بود. فشار رسانه ای در شروع به حدی بود که نماینده هر بار مجبور شد عقب نشینی کند، اگر چه اشتباه خود را نپذیرفت. علاوه بر این فیلم های دوربین ها هم اصل رویداد رو تایید می کرد و جای انکاری برای نماینده نمیگذاشت. این روند یک نکته رو بین مردم بیشتر مطرح کرد که تنها و تنها فشار رسانه ای و افکار عمومی می تواند جلوی مسئولان خاطی را بگیرد و در سیستم رسمی با عنوان مصلحت روی این خطاها چشم پوشیده شده و حق مظلوم پایمال می شود. این اولین ضربه بزرگ به اعتماد جامعه در قبال مجازات مسئولین خاطی بود که بی اعتنا از ان عبور کردیم اعتماد به قوه قضاییه، مجلس، دولت و دیگر نهادهای کشوری و نظامی نیز از جنبه های دیگر اعتماد جامعه محسوب می شود. در حالی که اصل ایجاد اعتماد مردم به سیستم است که با شفافیت و قاطعیت در برخورد با مسئولان خاطی و عدم مصلحت اندیشی ایجاد می شود. ضربه دوم: ضربه و اثر این اتفاق رو هفته بعد خودم به شخصه دیدم، وقتی در اوج فشار کاری ناگهان با این پیام در خبرگزاری شبکه های اجتماعی آپی روبرو شدم " صدور مجوز برای تردد نمایندگان مجلس از خط ویژه " ، مثل آب سردی ناامیدی را برروی ریخت. اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که آیا این خبر حقیقت دارد، تجربه و پیش زمینه ذهنی ام گفت احتمالا درست است و اتفاق غریبی نیست. این تحلیل برای دیگرانی که ذهنیت منفی بیشتری نسبت به مسئولان داشتند بسیار بیشتر بود و انعکاسش شنیده میشد علت هم ساده بود، حس بی اعتمادی به روندها که طی سالیان ایجاد شده بود ضربه سوم: بعد از مدتی این خبر را دیدم رئیس پلیس راهور پایتخت گفت: تا الان مجوزی برای تردد نمایندگان مجلس از خط ویژه صادر نشده است. اول کمی خوشحال شدم ولی باز هم همان تجربه بی اعتمادی به سراغم آمد و گفتم تجربه می گوید این تکذیبه ها در اصل همان تایید است و پیش زمینه ذهن می گوید، منتظر تایید خبر باش که صحت مجوز تردد صادر شده است. شلیک به قلب اعتماد عمومی با دروغ و رفتار اشتباه رفتاری و رسانه ای مسئولان کل این مسیر رو اگر نگاه کنید یک بی اعتمادی رو می بینید که از پیش زمینه اتفاقات قبلی می آید. یعنی با عدم برخورد با بعضی مسائل و مصلحت اندیشی بی جا سبب شدیم که اعتماد عمومی اسیب ببیند و با هزار قسم و نشانه کسی ادعاهای مقامات را باور نکند. اگر کسی هم اعتماد کند اتفاقات بعدی باعث زده شدن وی از اعتماد خواهد شد. از این رو رفتار اشتباه مسئولان ما در برخورد با حوادثی از جمله هواپیمای اکراینی را باید به عنوان شلیک به قلب اعتماد عمومی دسته بندی کرد. رفتاری که خیانت به جبهه رسانه ای کشور محسوب می شود. در آخر این رسمش نیست که اشک بی پناه و یتیم در آید تقدیم به دوست خوب و مبارز علیه تفکر اینستاگرامی @HRA با یادی از دوستمان @Overdose که آیه یاس خواندنش در استاتوس نمایش واضح پیش ذهنیت بی اعتمادی جامعه را به خوبی به تصویر می کشد.
  15. 1 پسندیده شده
    دركشوري با اين سابقه طولاني داشتن نيروي مسلح منظم و تجربه طولاني ترين جنگ تاريخ معاصر واقعا توجيهي وجود ندارد
  16. 1 پسندیده شده
    قبلا کلی سر این بحث کردیم که نیروهای آموزش دیده معمولا انگشت رو هیچ وقت روی ماشه نگه نمیدارن و فقط زمانی این کار رو میکنند که آماده به شلیک باشن. اسلحه همیشه باید روی برگه ایمن باشه. تو این تصویر مقداری رعایت شده: ولی اصولی اینه که اسلحه خشابگذاری نشده، بین پا و رو به پایین تا لحظه خروج. نکته جالبتر اینه که با استانداردهای جدید تیم آتش همخوانی داره، تو این رده ارتش به نظر میاد که ساختار بسیار قدیمی تری داره نسبت به صابرین سپاه. هر تیم آتش 2 تا 4 نفر شامل؛ 1 نفر آرپیجی زن(نارنجک انداز یا grenadier)، 1 نفر تفنگدار RifleMan سر تیم(فرمانده تیم) 1 نفر تک تیرانداز تیمی Sniper-RifleMan یه تفنگدار دیگه که پزشک تیم هست. و وظیفه 2 تفنگ دار این هست که یکی وقتی آرپیجی میزنه دیگری حفاظت رو انجام بده و دیگری وقتی در حال تک تیراندازی هست تفنگدار دوم از تک تیر انداز حفاظت میکنه. هر دو تیم آتش یک جوخه میشن که معمولا از هلیکوپتر پایین انداخته میشن. اگر جوخه یه عملیات واحد رو انجام بده 1 تیم آتش دیده باشن میشه. و کار پشتیبانی رو باید انجام بده. تیم دیده بان بیسیم برد بلند داره+تجهیزات علامت گذار لیزری، و به توپخانه یا نیروی هوایی گرا میده. یه گیر دیگه به ارتش بدیم؛ لج بازی و سنت گرایی جاهلانه ای هست که ارتش در استفاده از کلاه قرمز برای تکاوران داره. گویی اصلا معنی رزم رو نمیدونن و سر نیروها رو تبدیل به سیبل برای تک تیرانداز کردن. این روش تو جنگ 1853 کریمه تلفات سنگینی روی دست انگلیسی ها و فرانسوی ها گذاشت. بکنید این کلاه مسخره عقب موندگی رو. در عوض مقایسه کنید به سرزمین های اشغالی که ارتشش طوری کلاه رو تنظیم کرده که تک تیرانداز نتونه سر رو در حالت استتار تشخیص بده. الان به فرماندهان ارتش بگی این چه لباس و تجهیزات عقب افتاده ای هست بهتون میگن که بچه مگه ما چطور میجنگیدیم! اسلحه میدادن دست یکی خشاب رو میدادن دست دیگری... روحیه محافظ کاری شدید و ساختن با محدودیت های بزرگ باعث عقب افتادگی ارتش شده، باید روحیه نارضایتی دائمی و تجدد خواهی! به ارتش حاکم بشه، اصلا سر تاپای نیرو رو تجهیزات نبندن نباید بره جنگ! چ
  17. 1 پسندیده شده
    چون یک سازمان حقوقی به نام دولت وجود نداره (جالبه در حقیقت خودشون اجازه نمیدند اصلا شکل بگیره این دولت) پس نسل کشی روزانه و حتی ساعتی و جنایت های مستمر و هفتاد هشتاد ساله یک رژیم وحشی فعلا(!) باید رسیدگی نشه و هیچ کشور و سازمانی به خاطر همین واژگان حقوقی حق نداره به این جنایت ها رسیدگی کنه! از طرفی شورای امنیتی که هر وقت عشقش میکشه بنا به منافع یکی از اعضاش (عمدتا غرب) مجوز حمله و تحریم و محکومیت به هر کشوری، هر گروهی، هر شخصی را بدون توجه به این مزخرفات قانونی صادر میکنه هم که در این مورد به خاطر حمایت مطلق آمریکا کاری نمیکنه. رسما دارند میگند بحث تشکیل کشور فلسطین را که طرف جنایتکار و امریکا مطلقا اجازه نمیدند، پس در این دور باطل امکان شکایت از این نسل کشی هم وجود نداره و خب چاره ندارید جز اینکه تا آخرین نفرتون نسل کشی بشید! این طوری موضوع خود به خود حل میشه.
  18. 1 پسندیده شده
    بسم ا... یکی از جذاب ترین و در عین حال مشکل ترین مانورهایی هوایی پرواز در حال معکوس بشمار می رود که اجرای ان دقت قابل توجهی را می طلبد اسکادران VF-1 سال 1987 جایگاه فرمانده هواپیما و افسر تسلیحات F-14A
  19. 1 پسندیده شده
    آمریکا چندین گروه از داعش را از زندان های حسکه منتقل میکنه به تنف در مرز عراق و بعد از چند هفته حملات داعش در عراق به طرز متفاوتی شروع میشه. شما تصاویر شهدای حمله داعش به تیپ حشد را در صلاح الدین ببینید، عمده فرماندهان و افراد مسن و باتجربه و موثر حشد. به نظرم قطعا برخی حملات اینچنینی داعش (با هدایت و حتی شاید عوامل متفاوت) با برنامه و اطلاعات و شناخت قبلی توسط طرف ثالثی (واحد اطلعاتی ارتش امریکا یا سیا) به عنوان عملیات تعریف و اجرا میشه تا در کنار حملات نظامی توسط چنین حملات اطلاعاتی ای ضربات جبران ناپذیر به بدنه فرماندهان و موثران حشد بزنه در عراق.
  20. 1 پسندیده شده
    بسم ا... خدمت برادر عزیز جناب @arminheidari ماجرای فیلم فهرست شیندلر . استیون اسپیلبرگ به چه صورتی یک افسانه را تبدیل به واقعیت کنیم !!!!! پی نوشت : 1- بررسی کنید اثر گذاری تولید این نمونه از فیلم ها را روی افکار عمومی دنیا ........... 2- رده بندی در IMDB : هفت
  21. 1 پسندیده شده
    پریدن به سوی هدف با موج رسانه ای 2 - ایجاد بدگمانی به متحد پیشتر گفته شد که موج رسانه ای در زمانی که قدرت فیزیکی جوابگو نیست از سوی غرب بسیار پراستفاده شده و دقیق استفاده می شود. بازی رسانه ای که در عراق از یک سال پیش شاهد بودیم در افغانستان به همان سبک جریان دارد. در لبنان و عراق بازی رسانه با تظاهرات علیه فساد شروع شد ولی همه بازی رسانه ای به سمت ایران جهت داده شد بی آنکه از عاملین واقعی فساد حرفی گفته شود. صحبت از تحریم محصولات ایرانی بود و کارشکنی در تجارت با ایران و همه نوع توهین به ایران صورت می گرفت. در لبنان و عراق مشخص بود که هدف این اتفاقات نیروهای شیعه طرفدار ایران یعنی حزب الله و حشد الشعبی هست ولی یک سمت داستان در سکوت دنبال می شد. نیروهای فاطمیون و زینبیون در افغانستان و پاکستان ، نیروهایی که باید به عنوان مظلوم ترین نیروها از آنها نام برد. اما تلاش اصلی در افغانستان از دید همه پنهان بود تلاش هایی که در پی آن بود که نگاه مردم دو کشور نسبت به هم بد شود و ارتباط با فاطمیون با ایران سخت گردد. این اتفاق با هزینه سازی برای جزئی از فاطمیون بودن شروع شد و با تحریک احساسات در هر اتفاقی تداوم یافت. زمانی که آمریکا تلاش کرد فاطمیون را همسطح داعش و طالبان معرفی کند و سعی در تروریستی خواندن انها بکند اما در ادامه تلاش شد هر اتفاقی که در رابطه با ایران می افتد ابزاری برای تخریب ارتباط ایران با افغانستان و قطع ریشه و ارتباط فاطمیون گردد. غرق شدن تعدادی افغانی در کنار مرز ایران، کشته شدن و اتش سوزی مهاجران غیر قانونی در یزد و .... فرقی نمی کرد که اتفاق منشا افغانستان دارد یا ایرانی !!! سهو بوده یا عمدی !!! مهم نبود اصل داستان چه بوده !!! مهم کوبیدن ایران و طرفداران ایران بود، مهم نبود ایران پناه افغان ها در روزهای سخت بوده ، مهم کوبیدن ایران، زیر سوال بردن مهمان نوازی ایرانی ها با توهین مسخره کردن بود. هدف ولی انچنان که در عراق و لبنان واضح بود در افغانستان واضح نبود و کمتر کسی متوجه می شد که هدف اصلی متحدین ایران در افغانستان است. در این بین افرادی بودند که هر اتفاق اسمشان در رسانه ها دیده می شد. کسانی چون مریم سما نماینده مجلس افغانستان یا عبدالکبیر واثق در چندین مورد نوک پیکان حمله به ایران بودند. اگرچه باید گفت معدود افرادی بودند که رفتارهای غیر اخلاقی از خود نشان دادند ولی این رفتار به مراتب از دیگر کشور ها از جمله خود افغانستان کمتر بود گویی اتفاقاتی ناگوار و ناراحت کننده برای افغان ها در ترکیه و دیگر کشور ها مهم نیست و حقوق افغان ها در این موارد به خطر نمی افتد و تنها اخباری که علیه ایران موضوعیت داشت مورد استفاده و فضاسازی رسانه ای قرار می گرفت. حوادث مرگبار مهاجران در ترکیه: توهین یا غرق شدن افغان ها در راه مهاجرت در ترکیه: هیچکدام خبر و اتفاقی مهم نبود که بخواهد مانور رسانه ای داده شود. از سوی دیگر ترکیه و غرب علارغم اقداماتشان گونه ای دیگر نشان داده می شدند: همه اینها ظاهری هستند از جنگ رسانه ای برای دستیابی به هدفی که در میدان واقعیت حاصل نشد. اما واقعیت چیست؟ چرا این رفتار را شاهد هستیم؟ کار روی ناخودآگاه مردم به چه هدفی صورت می گیرد؟ واقعیت میدانی چیست؟ آمریکا 20 سال پیش افغانستان را اشغال کرد و اکنون پای میز مذاکره با طالبان هست بی انکه آتش بسی در جریان باشد. از دل افغان هایی که زیاد مهم انگاشته نمی شدند فاطمیونی زاده شد که در نابودی تروریست در سوریه نقش اول را داشت اما این روند از دید امریکایی ها بسیار خطرناک بود، فاطمیون به عنوان حزب الله دیگری در افغانستان یعنی پایان نهایی برای امریکا در افغانستان نهالی که 40 سال پیش ایران در افغانستان کاشته جز با تهاجم رسانه ای و ایجاد بدگمانی بین متحدین چگونه آسیب می بیند؟ در چنین شرایطی که تزویر و ریا ابزار اول دشمن شده و با ایجاد بدگمانی به دنبال اختلاف و فاصله بین متحدین هست، باید فهمید که راه را درست آمده ایم و نباید پیروزی میدانی را به سادگی به نبرد رسانه ای واگذار کنیم. راهکار در این شرایط: - حمایت از فاطمیون چه در عرصه میدانی و جه در عرصه رسانه ای - گسترش زیرساخت و ارتباطات تجاری و تلاش برای حفظ بازار با سبد کالاهای ایرانی برای مردم تهی دست افغان - تلاش برای مجازات شفاف افرادی که با بد اخلاقی ها و اشتباهاتی خوراک رسانه ای فراهم می کنند - ایجاد رسانه هایی با لهجه محلی برای نشر فرهنگ مشترک فارسی و مقاومت یادمان باشد کوچکترین اشتباه از ما به عنوان پتکی بر سر رزمندگان فاطمیون فرود می آید که خط اول نبرد فرهنگ مقاومت در افغانستان هستند. تقدیم به همه فاطمیون چه آنها که شهید شدند و چه آنها که شهید زنده هستند.
  22. 1 پسندیده شده
    صحنه عراق الان لااقل در سطح نخست وزیری و برخی و وزرا و اطرافیان و مشاوران مشخص هست به چه شکل هست. اگر موقعیت را مناسب ببینند اقدامات خیلی واضح تری با نسبت مستقیم به ایران ( نمایش یکجور ضدیت با ایران و تمایل به ایالات متحده و غرب در تقابل با ایران) را هم به نمایش خواهند گذاشت همانطور که نسبت به حشد ( با اینکه حشد یک سازمان کامل دولتی و در ذیل نخست وزیری تعریف میشه ولی انگار الان بچه هوو است! ) دارند عقده ها و عصبیت هاشون را نشون میدند و در این چند وقت اخیر همه از این درون خشم آلودشون نسبت به حشد آگاه شدند. برای ما وقتی حتی در مقابل اعتراض هم پیمانانمون در عراق رضایت به نخست وزیری فردی چون کاظمی دادیم قطعا چنین رویدادهایی قابل پیش بینی بود ولی اون مقطع پس از تظاهرات هدایت شده اکتبر عراق که پیش زمینه تررور سرداران مقاومت شد و بعد هم ناگهان جمع شد (الان اوضاع اقتصادی و معیشتی به مراتب بدتر از اون موقع هست ولی هیچ خبری از اعتراض و تجمع جدی نیست) و در مقطع ترور سردار و خلا رخ داده در عراق و هدایت برنامه های دیگه تصمیمی گرفته شد و حالا هم در مقابل کظامی مدارا میشه تا تثبیت اوضاع. ایران قبلا هم با جوگیری نخست وزیران عراق در مقاطعی روبرو بوده ( به سبب جلب رضایت غرب برای بقا در قدرت یا جلب نظر مخالفان عراقی در چند گروه (حزب بعث، برخی سنی ها، برخی شیعیان مخالف مقاومت، برخی ملی گراهای تند و تیز از همه اقوام و ...) ولی همیشه در عراق سعی کرده آرام و با طمانینه اقدام کنه چون میدونه حتی از بین شیعیان هستند کسانیکه زبانشون روی آمریکا کوتاه هست و با وجود ارتباط با ایران روی ایران همیشه دراز. نکته جالب اینجاست ضدیت و دشمنی ای که با حشد به عنوان یک سازمان رسمی عراقی دارند با نیروهای اشغالگر مثلا ترک ندارند نخست ویزری و مشاوران و برخی وزرا و حتی وزارت امور خارجشون. سفیر ترکیه لباس شخصی روی قایق توی دریاچه ها و تالابهای عراق در حین اشغال عراق تور گردشگری میزاره و برخی مردم هم براش دست تکون میدند و برخی مسئولانشون دم! ولی همزمان حمله نظامی و سیاسی و رسانه ای به حشد و تحریم رییسش را پس از مدتها فشار اون هم از داخل یک بیانیه خنثی میدند. در عراق هم دشمن را باید خوب شناخت و هم دوست را. ولی همزمان باید با هر دو یکسان برخورد کرد در سطح ظاهری ماجرا. مثل ترکیه. قطعا با برخی طرفها دشمن هست در عراق به خاطر نزدیکی با ایران ولی ظاهر را حفظ میکنه.
  23. 1 پسندیده شده
    تقدیم به روح پاک شهدای علمی کشور.
  24. 1 پسندیده شده
    بدون شرح !!!!!!!!!!!!!!! متن زیر ، بخشی از نریشن شهید آوینی در سری مستند "روایت فتح " ( دفتر سوم / علمدار ) هست ، دقت کنید که این مستند در اواسط دهه 70 شمسی تولید و پخش شده و پیش بینی و متن عجیبی هست .... "یادگار شهید حسین خرازی ، پسری است که پس از شهادت پدر به دنیا آمده و نامش را آنچنان که وصیت کرده بود ، "مهدی" گذاشتند ... "مهدی جان ، پیش از آنکه تو بزرگ شوی که اسلحه بدست بگیری و عَلَم پدر شهیدت را برداری ، "نجف و کربلا" آزاد شده است ، اما این قرن ، قرنی است که حق در آن به حاکمیت خواهد رسید ... آینده در انتظار توست ......................
  25. 1 پسندیده شده
    خانوادۀ باکری دارای سه شهید به نام های علی، حمید و مهدی است. اجساد این سه برادر بعد از شهادت، پیدا نمی شود و هر سه بدون قبر هستند. علی، دانشجوی تبریز است که توسط رژیم شاه اعدام می شود، جسد وی به خانواده اش تحویل داده نمی شود. حمید نیز در عملیات خیبر به شهادت می رسد. مهدی باکری، در سال ۱۳۳۳ در میان دوآب به دنیا می آید. با ورود به دانشگاه مرحلۀ جدیدی از زندگی علمی و سیاسی او آغاز می شود. مهدی در دانشگاه، درسخوان و یاور دانشجویان و بیرون از دانشگاه، یک انقلابی پر شور و حال است. بعد از گرفتن مدرک مهندسی، دوستان وی ادامه تحصیل می دهند؛ او برای مبارزه از محیط دانشگاه خارج می شود. مهدی پس از شرکت در عملیات های مختلف و پاکسازی ضد انقلاب ها، به جنوب کشور می رود و معاونت تیپ نجف اشرف را بر عهده می گیرد؛ در عملیات فتح المبین در رقابیه از ناحیۀ چشم مجروح می شود. یک سال بعد از شهادت برادرش، حمید به دیدار امام خمینی(ره) می رود؛ همچنین وی، از آیت الله خانلری می خواهد تا برای او دعا کند تا شهید شود. شهید باکری در وصیت نامۀ خود می نویسد: \”خدیا! چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات که نفهمیدم. چقدر لذت بخش است، انسان آماده باشد، برای دیدار رَبّش! امّا چه کنم که تهیدستم! خدایا! تو قبولم کن. دوست دارم وقتی شهید می شوم، جسدم پیدا نشود تا یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نکنم. خدایا! مرا پا کیزه بپذیر.\” در روزهای آخر اسفند ماه ۱۳۶۳، عملیات بدر آغاز می شود. مهدی به همراه نیروهایش، ضربات مهلکی به ارتش عراق وارد می کنند. مهدی در قرارگاه کربلا غرق در خون به آرزوی خود می رسد. بعد از شهادت مهدی، آیت الله خامنه ای در پیامی از او به عنوان شهید ایلام یاد می کند و می فرماید:\”درود بر روان پاک مؤمن صادق و انقلابیِ فداکار و سردار شجاع که عهد پایدار خود با خدا را به سر آورد و خون پاک خود را نثار کرد و به فیض شهادت نایل آمد. امّا، این آرزوی مهدی بود که پیکرش زمین را اشغال نکند.\” منبع : ساجد