برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 19 خرداد 1401 در پست ها
-
2 پسندیده شدهسلام البته که این یک قبر ساده نیست ، قبر موسس یکی از شاخه های اصلی در سیاست های راهبردی شان است .
-
1 پسندیده شدهوزارت دفاع روسیه اعلام کرد ارتش این کشور شهرک 5 هزار نفری اسویاتوهریسک و مناطق ان آن را پاکسازی کرده است ویدئو https://www.aparat.com/v/qgACV حمله روسها به آتشبار (سه قبضه) توپهای خودکششی ام 109 آمریکایی اهدا شده توسط نروژ یک انهدامی ویک دستگاه آسیب دیده آماده سازی گلوله لیزی 152 م م کراسنوپل و انهدام ادوات اکراینی واحدهای خنثی سازی مین روسها اکراینی ها در تمام مسیر های احتمالی به صورت پراکنده مین های ضد تانک را کار گذاشته هر تیم روسی به طور متوسط روزانه در مناطق الوده 50 مین را کشف وخنثی میکند هدف قرار گرفتن نفربر بی ام پی 1 اکراینی از فاصله 2 کیلومتری توسط تانک تی64 روستبارها اکراینی ها هواگرد میگ 29 تیم آکروباتیک نیروهای هوایی این کشور را مجز به موشک های هوا به هوا کرده اند جان سالم به در بردن نفربر هوابرد BTR روسها از حمله مستقیم کارخانه تولید توپهای 125 م م تانک روسیه این توپها بعد از تولید درحال بسته بندی برای ارسال به خط تولید تانک هستن وقتی صاحب یک فناوری باشی چندان به مشکل برنخواهی خورد
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی مجله الجهاد متعلق به عبدالله عزام نقشی اساسی در معرفی و نهایتا جهانی کردن چهره های جهادی افغان داشت. در فاصله کمتر از نیم کیلومتر از مرز میان پاکستان و افغانستان، میان شهرهای پیشاور و جلالآباد، مقبرههایی با پرچمهای سبز و قرمز به چشم میخورد که اگرچه فاقد شکوه و معماری ویژهای هستند، اما یادآور یکی از بزرگترین نقاط عطف تاریخ خاورمیانه و شاید تمامی جهان به حساب میآیند. این مقبرهها متعلق به مجاهدین عربی است که در طول جنگ افغانستان با اتحاد جماهیر شوروی، از سرتاسر جهان عرب، برای ادای فریضه جهاد به یاری برادران افغان خود آمده بودند.( افرادی که بعدها مشهور به افغانالعرب شدند) در این مقبرهها، نام شهدایی از مصر، تونس، یمن، عراق، سوریه و.. با ذکر مشخصات عملیاتهایی که در آنها به شهادت رسیدهاند، به چشم میخورد. تصویری کمیاب از عبدالله عزام در کنار شاگردان افغان و افغان العرب خود تهاجم شوروی به افغانستان و اشغال خاک این کشور در 1979، مقدمه شکلگیری جریانهایی بود که طی دهههای آینده به اهرمی قدرتمند در تعیین سرنوشت منطقه و جهان تبدیل شدند. حمله شوروی با مخالفت و مقاومت مردم مسلمان افغانستان روبرو شد و متعاقبا، تعداد قابل توجهی از جوانان عرب در سرتاسر جهان اسلام، برای ادای فریضه جهاد در سختترین شرایط ممکن، خود را به خاک این کشور رساندند. اما در آن مقطع زمانی، باتوجه به ظهور دولت ملتهای نوپای عربی از یک سو، و بازخوانی انقلابی سید قطب از مفاهیم اصلی اسلام [به ویژه جهاد] از سوی دیگر، باعث شده بود تا آمادگی ملتهای عرب، برای ادای فریضه جهاد بیش از هر زمان دیگری پر رنگ شود. آمادگی که در سایه تجاوز رژیم صهیونیستی به اراضی فلسطین، به تدریج تمامی زمینههای سیاسی، اقتصادی، عقیدتی و نظامی خود را پیدا کرده بود. 6-12 : ترور عبدالله عزام و باز تعریف یک مفهوم اسلامی (بخش اول) هر دو چهره شاخص جهاد در افغانستان یعنی عبدالله عزام و احمد شاه مسعود ؛ اندک زمانی پس از پایان جهاد در افغانستان ترور شدند. تمامی پژوهشگران جریانات جهاد اسلامی بر این نکته اتفاق نظر دارند که ریشه تمامی گرایشهای عقیدتی و عملی جریانات مختلف جهادی که تا امروز در منطقه شکل گرفتهاند را باید در جنگ 10 ساله افغانستان جستجو کرد، جنگی که در پایان با پیروزی مسلمین بر کفار به پایان رسید و به تمامی جهان ثابت کرد که طفل نوپای بیداری اسلامی، اکنون وارد مرحله جدیدی از حیات تاریخی خود شده است. وجه مشترک قدرتهای غربی و شرقی در مواجه با این پدیده نوظهور، «اتخاذ موضع خصمانه» و «تلاش برای مهار آن» بود، اما این سیاست با دو رویکرد مختلف و تاریخی از سوی ابرقدرتهای شرقی و غربی اجرایی شد. شوروی، همانطور که نبرد 10 ساله افغانستان نشان میدهد، رویکردی مبتنی بر «مواجه سخت و نظامی» را برای رویارویی و مهار جریانات جهادی اسلامی برگزید، رویکردی که هزینه زیادی به پای آن داد و در نهایت به هیچ یک از اهداف خود در این زمینه دست نیافت. اما طرف غربی و به ویژه آمریکا، «بدون حذف مواجه سخت و نظامی» ، جبهه دیگری را نیز در این نبرد گشود که تاثیر مهمی در سرنوشت جریانات جهادی داشت. در حقیقت آنچه در جنگ افغانستان و در نهایت شکست شوروی رخ داد، به مثابه آزمایشگاهی برای غرب بود تا بداند، آنچه در درجه اول، در رابطه با جریانات نوظهور اسلامی دارای اهمیت بوده و باید مهار شود، نه قدرت جهادی و نظامی آنان، بلکه رویکردهای معرفتی است که مسلمین را به مقابله با سیاستهای قدرتها در منطقه به هر قیمتی وا داشته است. در مواجه اولیه مترجمان فارسی زبان با واژه Deconstruction و اصولا فلسفه دریدا، اینطور برداشت میشود که «فروریختن آنچه موجود است» ، معنای اصلی مورد نظر فیلسوف است. اما همانطور که حسن حنفی، متفکر انقلابی مصری، به خوبی در ترجمه خود از این واژه ( الهدم و البناء / یعنی ویران کردن و دوباره ساختن ) آورده است، رویکرد سلبی و ویرانگر، تنها نمایانگر یک حیث از معنای نهفته در این واژه است. حال آنکه حیث دیگر آن، ناظر بر برساخت معنا و امر مُحصِل جدیدی است. پس از ترور عبدالله عزام ؛ از ویرانه های جهادگرائی سنتی در افغانستان ، کابوس طالبان بر افغانستان سایه افکند. در صحنه عمل نیز، آنچه غرب در قبال مفاهیم بنیادین موجود نزد مسلمین انجام داد، چیزی غیر از این نبود. چرا که مفاهیم اصیل اسلامی را گرفته، نزد خود از معنا تهی کرده، سپس با معانی جدیدی به نخبگان اسلامی بازگردانده است. چنین «مواجه معرفتی با جریانات جهادی و اسلامی» ، در عمل و با نفوذ در سطح نخبگان مسلمان، کامل شده و به این ترتیب، استحاله مفاهیم و در نتیجه عملکردهای جامعه اسلامی، به دست خود مسلمین رخ میدهد. میلیارد سعودی اسامه بن لادن با تأسیس القاعده ؛ راهی متفاوت از مرشد خود عبدالله عزام را پیمود. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهیه طرح جالب که ممکنه بااطلاع رسانی با استقبال نسبی مواجه بشه جزئیات بسته حمایتی برای کشاورزان/سویا کاران چقدر پاداش می گیرند کاش یسری مهندس ترویج برای مشاوره و اموزش هماعزاممیشدن البته اگه این کشت باعث کاهش محصولات استراتژیک دیگه بشه عملا هیچ سودی نداشته(مگهاینکه فرضا جایگزین محصولات بشه که تهیه اسانتر جهانی دارن) والبته در کشورما مناطق مستعد کشاورزی زیادی داریم که بسیاری از اراضی با مالکیت خصوصی وحتی دولتی رها شده هست اگه طی یک مکانیزم شناسایی و توسط مرجع جهاد بصورت استیجاری اجباری واگذار میشد به اشخاص حقوقی و حقیقی توی وضعیت فعلی خیلی کارگشا بود.....
-
1 پسندیده شدهیک نگته جالب در مورد اسامه بن لادن این هستش که از خاندان بسیار پولداری هستش و هلدینگ بن لادن در دنیا بسیار معروف هست. شرکت ساختمان سازی بن لادن از بزرگترین شرکت های ساختمانی دنیا بوده، شرکتی که بعضی از برج ها و فرودگاه های معروف رو ساخته . اتفاقا در زمان ماجرای تصرف مسجدالحرام هم همین گروه پیمانکار بودند.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . با تشکر از محبت شما و با عرض پوزش اگر برخی مطالب تاپیک برای شما یا سایر عزیزان تکراری بوده. فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی ساعت ۱۲:۱۵ دقیقهی ظهر روز ۲۴ نوامبر ۱۹۸۹ بود که یک خودرو «شِورلت وِگا» به مسجدی در پیشاورِ پاکستان نزدیک شد. در حالی که مردم آمادهی احوالپرسی با سرنیشنان آن خودرو بودند، یک بمب کنار جادهای، خودرو را متلاشی کرد و تمام سرنشینان آن را کشت. قربانیِ داخل خودرو ، «عبدالله عزام» رهبر معنویِ به اصطلاح عرب افغانها (افغان العرب) بود. عربهایی که هزاران نفر از آنها برای جنگ در برابر شوروی در دههی هشتاد میلادی، به افغانستان آمده بودند. اکثر جمعیت مسلمانان جهان، جنگ برای بیرون راندن شوروی از افغانستان را، جهاد مشروع نظامی یا جنگِ مقاومتیای میدانستند که به لحاظ دینی مجاز بود. عزام که یک مبلغ مذهبی فلسطینی بود، در سال ۱۹۸۱ به روند جهاد افغانستان پیوست و تمام آن دهه را صرف عضوگیری و استخدام جنگجویان خارجی کرد. 6-10 : معمای ترور «عبدالله عزام» - بخش اول غربیهای امروز، عزام را به خوبی نمیشناسند؛ اما او به راستی پدر جنبش های جهادی و گروههای خشونتگرایِ اسلامی مانند القاعده و داعش است که فعالیتهای شان را جهاد مینامند. عزام، بسیج و فرستادن جنگجویان خارجی به افغانستان را رهبری میکرد و بر همین پایه، اجتماعی ساخت که از آن، القاعده و دیگر گروههای افراطی بیرون زد. او همچنان ایدههای پرنفودی داشت. او میگفت که مسلمانان مسئولیت دارند تا از همدیگر دفاع کنند و اگر بر بخشی از دنیای اسلام حمله شود، تمام مؤمنان باید در دفاع از آن بشتابند. افزون بر این، او از اسلامگرایان خواست که توجه شان را از سیاستهای داخلی به سیاستهای بینالمللی معطوف کنند. عزام با این کار زمینههای لازم برای ظهور جهادگراییِ ضد-غربی در دههی نود میلادی را آماده کرد. پیش از آن، شورشیان روی برکناری حاکمان مسلمان تمرکز میکردند. مانند مصر که جهاد اسلامی آن کشور، رییسجمهور محمد انورالسادات را در سال ۱۹۸۱ ترور کرد؛ یا در سوریه، جایی که شاخهی نظامی اخوانالمسلمین، شورش نظامیِ ناکامی را در اواخر دههی هفتاد میلادی، علیه رژیم حافظ اسد به راه انداخت. خودِ عزام هرگز طرفدار تروریزم بینالمللی نبود؛ اما پافشاری او بر ضرورت عقب زدن دشمنان خارجی اسلام، بعدها فرضیهی اصلی توجیهات القاعده برای حمله به امریکا شد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهرتبه جهانیِ ایران در تولید بعضی از محصولات مهمِ کشاورزی فائو (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) ایران را یکی از بزرگترین تولید کنندگان محصولات کشاورزی معرفی کرد، که جایگاه موثری در تولید بیست محصول مهم در زمینه کشاورزی در جهان داراست.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . با سلام و تشکر به روی چشم. فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی مرکز الکفا بهزودی شاخههای محلی خود را در «آتلانتا»، «بوستون»، «شیکاگو» و «توسان» ایجاد کرد. این نهاد حتا یک خط تلفن ملی داشت که از شیکاگو کنترل میشد و مردم میتوانستند برای شنیدن خبرنامههای صوتی دربارهی جهاد افغانستان با آن تماس بگیرند. این تلاشها نتیجه داد: صدها مسلمان از سراسر آمریکا به جهاد افغانستان پیوستند و برخی حتی به چهرههای برجستهی این جنبش جهادی نوپا تبدیل شدند. مسلمانان آمریکایی در جامعه عرب-افغانها اقلیت بودند، اما مهارتهای زبانی و سطح بالای تحصیلاتشان، آنها را نزد جهادیهای خارجی مستقر در افغانستان از اهمیت فوقالعادهای برخوردار کرده بود اما چگونه امکان داشت که امریکا به حوزهی سربازگیری عزام تبدیل شود؟ دلیل اصلی آن آزادیهای سیاسی برای تبلیغ جهادگرائی در ایالات متحده بود که نظیرش در جهان وجود نداشت. عزام و دستیارانش بهعنوان فعالان دینی-مذهبی شناخته میشدند و این آنها را در جایگاهی قرار داده بود که نسبت به آن، سطح بالایی از مدارا در جامعه و دولت ایالات متحده وجود داشت. در عینحال، دولت ایالات متحده عزام و همراهانش را تهدید امنیتی نمیدانست، زیرا در آنزمان، اسلامگرایان اهل سنت تقریبا هرگز مرتکب حملات تروریستی در غرب نشده بودند. 6-9 : جذابیت آمریکا دهه 80 برای جهادگرایان (بخش دوم و پایانی) خارج از پاکستان، ایالات متحده تنها کشوری بود که در آن عزام میتوانست شاخه رسمی مکتب الخدمات خود را تأسیس کند. نکته جالب اینجا است ؛ عربستان سعودی که «در کُل» تلاشهای عزام را تأیید میکرد، هرگز به او اجازه نداد دفترش را در خاک سعودی باز کند. حتی مقامات سعودی گاهی اوقات سخنرانیهای او را لغو میکردند. سایر کشورهای خاورمیانه که رویکرد خصمانهتری هم داشتند. عزام در دهه 1980 تنها میتوانست به عربستان، امارت متحده عربی، کویت، بحرین و اردن سفر کند. سایر کشورها به او اجازهی ورود نمیدادند و اردن نیز پس از 1984 دروازهی خود را به روی او بست. برای عزام، آمریکا همچنان یک کشور دمِدست بود. در آنزمان شما میتوانستید با یک ویزا به جامعهی بزرگ، ثروتمند و یکزبانه دسترسی داشته باشید. اروپا اما دستوپاگیرتر بود؛ جدا از چندزبانهبودن کشورهای اروپایی، شما باید برای سفر به هر کشور ویزای جداگانه دریافت میکردید. عزام به چندین کشور اروپایی از جمله بریتانیا، آلمان، اسپانیا و ایتالیا سفر کرد، اما هرگز تلاش نکرد زیرساختی برای استخدام و سربازگیری در اروپا، مانند آنچه در آمریکا داشت، ایجاد کند. فعالیتهای عزام کمک کرد که اخوانالمسلمین حضور قدرتمندی در ایالات متحده بهویژه در جوامع دانشجویی مسلمان داشته باشد. برای مثال، مهمانان «نشست ایندیاناپولیس در سال 1978» [که در پست قبلی به اون اشاره شد] ، اعضای اخوانالمسلمین بودند. در دهه 1980 میلادی ، اخوانالمسلمین به یک جنبش خشونتپرهیز تکامل یافته بود اما صلحجو نبود و عمیقا به مبارزات آزادیخواهانه مانند مقاومت فلسطین و جهاد افغانستان اهمیت میداد. سابقهی عزام در اخوانالمسلمین به وی امکان داد تا طی دهه 1980 به راحتی با فعالان سراسر آمریکا ارتباط برقرار کند. چک 2000 دلاری در وجه موسسه الکفاه (Al Kifah Refugee Center) در نوامبر 1990، یک افراطگرای اسلامی مصریتبار، «مئیر کاهان» [یک خاخام راستگرای افراطی اسرائیلی-امریکایی] را به قتل رساند. در اوایل سال 1993، ستیزهجویان خودروئی را در زیر «مرکز تجارت جهانی نیویورک» منفجر کردند که شش کشته و بیش از هزار زخمی برجای گذاشت. در اواسط سال 1993، نیروهای F.B.I نقشهی حملات احتمالا مرگبارتر در نقاط دیدنی نیویورک را خنثی کردند که در نتیجه در سال 1995 تعدادی از اسلامگرایان مستقر در امریکا محکوم شدند. با این حوادث، شبکههای جهادی بیشتر زیر ذرهبین ایالات متحده قرار گرفت و تازه پس از حملات یازدهم سپتامبر بود که این نظارت به سرکوب تبدیل شد. یکی از مهترین دلائل اینکه در دهه 1980 امریکا مناسبترین مکان برای جهادگرایان بود، این است که همه ، جهادی که در افغانستان جریان داشت را برحق میدیدند و هیچکس از اعراب مستقر در افغانستان و امریکاییهایی که به آنها ملحق میشدند، احساس خطر نمیکردند. بعدا وقتی کشورهای اروپایی دیدند که هزاران نفر از شهروندانشان به دولت اسلامی و سایر گروههای اسلامگرا میپیوندند و خطر حمله به خانه را به عنوان سوغات این سفر با خود حمل میکنند، اقدامات سختگیرانهتری علیه جنگجویان خارجی روی دست گرفتند. او در اواخر سال 1989 توسط عاملان ناشناس در پیشاور پاکستان ترور شد. دیری نگذشت که اختلافات در مرکز الکفا آغاز شد و در سال 1991 به قتل رهبر آن، «مصطفی شلبی»، انجامید. این مرکز در سال 1993 تعطیل و مکتب الخدمات هم در سال 1995 منحل شد. او القاعده را تاسیس کرد و جنگ تمامعیار علیه ایالات متحده را اعلام کرد. حملات یازدهم سپتامبر را برنامهریزی و باعث آغاز جنگ علیه تروریسم، «با همهی پیامدهای غمانگیز آن» شد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهجالبه در این قحطی زمین در سرزمین های اشغالی و تراکم بسیار بالا چه دست و دلبازانه هم برای قبر طرف زمین در اختیار گذاشتند. البته که همین یعنی یک تکه قبر ساده نیست!!
-
1 پسندیده شدهسلام - احتمالا برادر ارشد بهشون اخطار داده که قحطی از آنچه تصور میکنید به شما نزدیکتر است جالبه که همشون رفقای تجاری و نظامی تاواریش ها هستند
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . کاملا درسته علاوه بر ایجاد شک و شبهه شدید در مورد وفاداری "امین" به بلوک شرق (به عنوان دلیل مداخله شوروی در افغانستان) ؛ موارد متعدد دیگری هم ذکر شده ، مثل اختلافات داخلی دفتر K.G.B و G.R.U در کابل و حمایت هر کدام از این دفاتر از یکی از دو جناح حزب کمونیست حاکم در افغانستان. اما چون موضوع اون دو پست بیشتر حول نقش آمریکا در کشانیدن شوروی به باتلاق افغانستان بود ؛ به سایر گزینه ها پرداخته نشد. فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی نخستین روز سال نو 1978 سرمای سوزناکی در «ایندیاناپولیس» حاکم بود و باد شدیدی میوزید. درحالیکه احتمالا بیشتر اهالی شهر با گیجی بهجامانده از مشروبِ شبِ سال نو میلادی از خواب بیدار میشدند، «مرکز آموزش اسلامی» این شهر میزبان مبلغان و واعظان برجستهی خاورمیانه بود. در میان آنها عبدالله عزام، ستاره 36 ساله روبهاوجِ «اخوانالمسلین اردن» نیز دیده میشد. در آنروز عزام با یک طالب جوان سعودی بهنام «اسامه بن لادن» ملاقات میکند. بن لادن جوان در آن روزها اما ، به اندازهی امروز معروف نبود. اینکه عزام و بن لادن در امریکا با یکدیگر ملاقات کردند، تصادفی نبود. آنها در امریکا ملاقات کردند چون برخلاف سایر کشورها [و حتی کشورهای خاورمیانه] ، ایالات متحده به آنها و سایر اسلامگرایان اجازه داده بود تا بدون مداخله دولت ، تبلیغ کنند ؛ کمکهای مالی جمعآوری و پیرو جذب کنند. 6-8 : جذابیت آمریکا دهه 80 برای جهادگرایان (بخش اول) در خلال این تحقیق با این پرسش اساسی مواجه شدم که براستی چرا جهادی ها در دهه 80 میلادی آمریکا را دوست داشتند؟ تحقیقات نشان میدهد که در دهه 1980، اسلامگرایان تندرو از خاک ایالات متحده در حدی سود بردند که قبلا نظیرش دیده نشده بود. در واقع، امریکا برای بیش از یک دهه جز مهماننوازترین خاکهای جهان برای جذب و استخدام جهادیها بود. برای دانستن چرایی این مسأله به جنگ افغانستان باید نگاه کرد. عزام و بن لادن چند سال پس از ملاقات در ایندیاناپولیس، «مكتب الخدمات» را تأسیس کردند، نهادی مستقر در پیشاورِ پاکستان که تلاش میکرد جنگجویان مسلمان را برای «جهاد» به افغانستان بیاورد. عزام بهعنوان رییس این نهاد، پیشگام یک تلاش جهانی برای جمعآوری کمک مالی و سربازگیری، بهخصوص از کشورهای حوزه خلیج فارس و ایالات متحده بود. تصویری منحصر به فرد یکی از اولین دوره های آموزشی عرب افغان ها - کمپ سیا در پاکستان اگرچه عزام از سال 1981 بهبعد در پاکستان مستقر شد، اما دستکم سالی یکبار به آنسوی اقیانوس اطلس سفر میکرد. او تا پایان دهه 1980 از نیویورک، تگزاس، کالیفرنیا، سیاتل و چند ایالت دیگر امریکا بازدید کرده بود. او نه مخفیانه و در زیرزمین خانهها ؛ بلکه در رویدادهای بزرگی چون گردهمایی سالانه «انجمن جوانان مسلمان عرب» که معمولا صدها نفر در آن شرکت میکردند، سخنرانی میکرد. عزام در آپارتمانهای هواداران محلی جوان خود اقامت میکرد و آنها را با کاریزما و سبک زندگی فروتنانه خود تحت تاثیر قرار میداد. مقامات امریکا در اواخر دهه 1980 از این فعالیتها آگاه شدند، اما عزام را تهدید نمیدانستند. این مجله طی هشت ماه ناشر امریکایی پیدا کرد و تا اواخر دهه 1980 شبکهی سرتاسری از توزیعکنندگان را داشت که هر ماه هزاران نسخه از این مجله را به فروش میرساندند. تا اواخر این دهه امریکا به یکی از مهمترین بازارهای فروش مجله الجهاد تبدیل شد. فعالیتهای عزام اما به اینجا ختم نشد. عزام از این پیشنهاد خوشحال شد و بعدا در «مجله الجهاد» نوشت که: ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهسرنگون شدن سه پهپاد عربستانی در چند هفته گذشته ساعاتی پیش هم انصارالله از سرنگون کردن یک پهپاد عربستانی در نوار مرزی با نجران خبر داده دو پهپاد چینی CH4 وپهپاد ترکیه ایی کارایل/ یکی از پهپادی CH4 در مرکز شهر صنعا پایتخت یمن سقوط کرده است ارسال آذوغه به وسیله راکت به محاصره شدگان شهر الدریهمی هم اکنون با عقب نشینی نیروهای ائتلاف محاصره این شهرک بر طرف شده است .فیلم کامل بزودی منتشر خواهد شد بالگرد میل 17 انصارالله در حدیده
-
1 پسندیده شدهتثبیت ذخایر استراتژیک ایران در قحطی جهانی ارزیابی روند واردات گندم در سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱ حکایت از رشد عجیب واردات گندم ایران به عنوان کالای استراتژیک در سال ۲۰۲۱ دارد. براساس گزارش گمرک در سال ۲۰۲۱، ایران ۷ میلیون تن گندم وارد کرده؛ این در حالی که در مدت زمان مشابه سال گذشته حجم واردات ایران ۲.۲ میلیون تن بوده است.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش ششم: قلمروئی برای جهادگرائی 43 سال پیش (دی ماه 1358 ه.ش/ دسامبر 1979 م) ، واحدهای «ارتشِ چهلمِ شوروی سابق» در بسیاری از ولایتهای افغانستان مستقر شده بودند و در انتظارِ حمله به مراکز تجمعِ «مخالفان مسلحِ دولت کمونیستی کابل» بهسر میبردند. [این مخالفان مسلح بعدها به مجاهدین افغان مشهور شدند] از همان ابتـدا این پرسش مطرح بود که چه عواملی باعثِ تصمیم رهبران شوروی مبنی بر اشغال افغانستان شده است؟ برخی تاکنون برای پاسخ به این سوال به نتیجۀ قطعی نرسیدهاند. اما برخی دیگر: - رسیدن شوروی به آبهای گرم (عمل به وصیت پطر کبیر) - تلاش شوروی برای انحراف توجه آمریکا از کوبا و سایر متحدانِ کمونیستش در آمریکای مرکزی و جنوبی - سعی شوروی برای پایان دادن به اختلافات داخلیِ «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» - تقویت دولت کابل و جلوگیری از افتادنِ این دولت به دامان امریکا و ... را از عوامل اصلیِ تصمیم رهبران شوروی برای حمله به افغانستان عنوان کردهاند. 6-6 : اسرار ناگفته جنگ آمریکا و شوروی در افغانستان (بخش اول) در این میان ، آنچه در گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته بود؛ نقش امریکا برای تحریکِ شوروی در حمله به افغانستان بود. این دیدگاه، عمدتاً متکی به «اسناد» و «شواهد» نهادهای امنیتی و اطلاعاتی امریکایی است. این اسناد بهتدریج پس از فروپاشی شوروی، در رسانههای امریکایی مطرح گردید که بخشی از آن، نیز از «طبقهبندی محرمانه» خارج و «رسماً توسط وزارت خارجۀ امریکا و سازمانِ سیا» منتشر شده است. در سال 1998 برژینسکی در مصاحبه ای با نشریه فرانسوی «لو نوول آبزرواتور» عنوان نمود : روزی که شوروی رسماً تهاجم به افغانستان را آغاز کرد من به رئیس جمهور کارتر نوشتم که : البته برژینسکی در این مصاحبه تأکید دارد که تا هفته بعد از تهاجم به افغانستان هیچ نیروئی «به پشتیبانی از شورشیان افغان» فرستاده نشد. در یک «سند از حالت محرمانه خارج شده کاخ سفید» می بینیم که پرزیدنت کارتر با امضای فرمانی در 12 تیر ماه 1358 [یعنی شش ماه پیش از آغاز تهاجم شوروی به افغانستان] ؛ مجوز اختصاص بودجه جهت پشتیبانی از «مجاهدینِ مخالفِ دولتِ افغانستان» را صادر کرد. [ این مجوز قسمتی از برنامه آژانس مرکزی اطلاعات/سیا تحت عنوان «عملیات گردباد» (*) را شامل میشد] در همین راستا، روزنامۀ «واشنگتنپست» دوشنبه ۱۷ دیماه 1397 (برابر با هفتم ژانویه 2019) ، گزارشی را بر اساس اسناد سازمان سیا و وزارت خارجۀ امریکا منتشر کرد که نشان میدهد امریکا کمک به «اخوانیها» و «مجاهدین» را ماهها پیش از حملۀ شوروی به افغانستان آغاز کرده بود. طبق منابع این نشریه ، سازمان سیا با میانجیگری «برژینسکی» مشاور امنیت ملی امریکا در ۲۸ فوریه ۱۹۷۹، از «جیمی کارتر» رییسجمهور سابقِ امریکا خواست که برنامۀ توزیع سلاح به مخالفان مسلحِ دولت کابل را امضا کند. هرچند کارتر در نخست محتاطانه با این موضوع برخورد کرد، اما سرانجام در سومِ جولای همان سال، برنامۀ توزیع سلاح به مخالفان مسلحِ دولت کابل را امضا کرد که از همان ابتدا، بخش بیشترِ این کمکها به سوی «گلبدین حکمتیار» [مشهورترین چهره اخوانی در بین مجاهدین] روانه شد. بر اساس منبع، کارتر در نخستین اقدام، مبلغ ۶۹۵ هزار دلار به مجاهدین افغانستان کمک کرد که شامل پول نقد و سایر کالاهای مورد نیاز مجاهدین بود. ------------------------------------------ *: عملیات گردباد (Operation Cyclone) اسم رمز برنامه عملیاتی آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) برای تسلیح و تامین مالی مجاهدین افغان در افغانستان از سال 1979 تا 1992 بود [یعنی از قبل و در طول مداخله نظامی اتحاد جماهیر شوروی در حمایت از جمهوری دموکراتیک افغانستان] . این برنامه به جای سایر گروههای [کمتر ایدئولوژیک] مقاومت افغانستان که با شوروی میجنگیدند، به شدت به حمایت از گروههای اسلامگرای شبهنظامی [از جمله گروههایی با پیوندهای عمیق جهادی] گرایش داشت که اتفاقا مورد علاقه رژیم ضیاءالحق [پاکستان] و عربستان هم بودند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهدر محور خارکف روسها از ده روز پیش روسها به تدریج در حال تخلیه مواضع خود و نزدیک شدن به مرز با روسیه هستن. منابع اکراینی دائم از ضد حملات صبحت میکنند اما در واقع بجز یک سری ضد خورد در یکی دو روستا هیچ گونه درگیری خاصی تا این لحظه گزارش نشده است. منابع نیمه رسمی اکراین تایید کردن روسها نیروهای خود را از محور خارکف تخلیه و حال تزریق این نیروها به شرق اکراین هستن. همچنین دو لشگر روسی در نوار مرزی با اکراین مستقر شده تا در صورت تلاشاکراینی ها برای ورود به خاک روسیه ضد حملات خود را آغاز کنند در شرق اکراین و استان لوهانسک روسها در پیشروی جزیی اما مهم موفق شدن ارتباط بین سیورودونتسک و شهر روبیژنه را قطع کنند همچنین روسها موفق شدن یک سرپل را در آنسوی رود دونتسک برپا کنند تا به عقب شهر سیورو دونتسک را تهدید کرده برخی منابع اکراینی اعلام کردن ستاد کل فرماندهی این کشور با درخواست عقب نشینی مدافعین این منطقه مخالفت کرده است با توجه به فشار روسها و همچنین عدم عقب کشیدن اکراینی ها سرنوشت ماریوپول در انتظار این شهر مهم است تلفات اکراین دو نفربر بی ام پی 2 شکار شده ارتش روسیه + خودرو زرهی تایگر و 4 سرنشین کشته شده روس آن دو تانک تی80 و تی72 رها شده روسها راکت انداز کاتیوشا - 3 نفربر بی ام پی1 خودرو زرهی BDRM - توپ152 م م آکاتسیا نفربر بی تی ار4 نابود شده ارتش اکراین یکی از نفربرهای بی ام پی ظاهرا نسخه لهستانی هستش که تازه تحویل داده شده است از مزایایی داشتن تجهیزات حفاظتی در میدان نبرد 4 تانک تی 64 منهدم ویا غنیمتی اکراینی بمب فنجانی روستبارها!! روس تبارها یک نارنجک رو داخل یک فنجان قرار داده و بعد ضامنش رو میکشند فنجان مانع رها شدن ضامن میشه. بعد از پرتاب و شکستن فنجان ضامن رها وانفجار رخ میده بی تی آر4 -کوزاک و ام تی ال بی منهدم شده ارتش اکراین در کنار هم موشک بریمستون روسها گفتن این موشک به یک منزل مسکونی درخطوط درگیری اصابت کرده تیم پهپادی اورلان روسها این اسیر اکراینی خدمه توپ 152 م م آکاتسیا بوده که در کنار توپ منهدم شده اش در حال محاکمه است به جرم گلوله باران مناطق غیر نظامی روستبارها گلوله های توپ های ام 777 در اکراین. برد 26 و 30 کیلومتر
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهروسیه، سوریه و گسترش نفوذ (2) روسیه در حال انتقال جنگنده به شمال شرق سوریه تصاویر نشان دهنده این است که حداقل یک فروند جنگنده روسی Su-35S Flanker در فرودگاه قامشلی در شمال شرقی سوریه مستقر شده است. این فرودگاه یک مکان استراتژیک مهم در نزدیکی نیرویهای آمریکایی و همجوار مرز ترکیه قرار دارد. گزارش های تائید نشده ای حاکی از آن است که چهار فروند از این جنگنده ها در پایگاه حاضر شده اند، که ممکن است منعکس کننده جاه طلبی مسکو برای تقویت هرچه بیشتر حضور نظامی در سوریه باشد. این فرودگاه با توجه به باند طولانی که دارد (3615 متر در مقایسه با باند فعلی فرودگاه حمیمیم به طول 3100 متر قبل از بازسازی و 3400 متر پس از بازسازی) میتواند پایگاه مناسبی برای هواگرد های نظامی سنگین باشد. همانطور که مشخص است این فرودگاه دارای یک باند شمال شرقی - جنوب غربی و یک پارکینگ به مساحت تقریبی 70000 متر مربع و یک پارکینگ کوچک 10000 مترمربعی ، بدون اشیانه و یک پایانه مسافربری است. در طی سال های اخیر بر خلاف پایگاه حمیمیم تغییرات بسیار کمی در این فرودگاه رخ داده است. هرچند ممکن است روسیه در طی سال های پیش رو دست به بازسازی و تغییرات وسیعی بزند. در طی سال های گذشته این فرودگاه خانه تعدادی جنگنده میگ 21 و بالگرد های میل 17 بود که بر علیه مخالفین دست به عملیات میزدند و همچنین شاهد پرواز های متعدد هواپیمای IL-76 به منظور تدارکات رسانی به این فرودگاه بودیم. تاکنون جنگنده های روسی در شمال شرق این کشور حضور نداشه اند، بلکه در سواحل غربی سوریه متمرکز شده بودند. در عین حال، اخیرا گزارش هایی منتشر شده که افزایش فعالیت نیروس هوایی روسیه علیه گروه های ضد اسد واقع در شمال ادلب را نشان میدهد. از اکتبر سال 2019 که نیروی زمینی روسیه گشت های خود را اغاز کرد، کم و بیش با نیروهای امریکایی حاضر در منطقه سایش هایی داشته است. امریکا به نوبه خود با شبکه از پایگاه ها و ائتلاف و همکاری با گروه های محلی در منطقه حضور دارد. در اوایل سال جاری میلادی، پنتاگون تائید کرد تقریبا 900 سرباز امریکایی در سوریه حضور دارند. چندی پیش هم تعدادی سامانه پدافندی کوتاه برد Avenger در مرز عراق و سوریه دیده شد که احتمالا به منظور مقابله با تهدیدات روبه رشد پهپادی در سوریه است. در فوریه سال گذشته هم فیلم کوتاهی از درگیری تنش امیز میان نیروهای روسی و امریکایی رخ داد که امرپ امریکایی مانع حرکت نیروهای روسی میشود. علاوه بر پیامد های احتمالی استقرار جنگنده های روسی در نزدیکی نیروهای امریکایی، این واقعیت نیز وجود دارد که قامشلی در مرز ترکیه قرار دارد. در هفته های اخیر هم هواگرد های روسی به طور فزاینده ای علیه گروه تحریر الشام دست به عملیات میزنند که خطر واکنش ترکیه را نیز به همراه دارد. روابط میان مسکو و آنکارا در رابطه با سوریه به طور کلی پیچیده بوده و در پی سرنگونی یک فروند بمب افکن روسی Su-24 Fencer تنش ها به اوج خود رسید. اهداف متفاوت مسکو و آنکارا به معنی است که این وضعیت پرفشار در شمال سوریه همچنان ادامه خواهد یافت. البته هنوز زود است بخواهیم با استقرار یک یا چند جنگنده روسی نتیجه گیری کنیم که روسیه دقیقا چه برنامه ای دارد، اما به شکل واضحی مسکو به دنبال افزایش دسترسی خود به وسیله تاسیسات استراتژیک دریایی و پایگاه های هوایی در امتداد مدیترانه و خاورمیانه است. صرفا برای میلیتاری / و انتشار با نام مترجم و http://www.military.ir/ مجاز است لینک قسمت قبلی منبع اصلی ویکی
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «نقش این سازمان در حج خونین سال 1366» اختصاص داد. حج خونین 1366 کشتار حجاج در مکه (بخش اول) کشتار حجاج در مکه که در روز ۹ مرداد ۱۳۶۶ روی داد، به کشتار حجاج عمدتاً ایرانی که به شعارهای سیاسی موسوم به «اعلان برائت از مشرکین» در طول مناسک حج واجب پرداختهبودند، اشاره دارد. این رویداد سبب ایجاد تنش در روابط ایران و عربستان سعودی شد. در این واقعه ۲۷۵ تن از حجاج ایرانی، ۸۵ عربستانی از جمله نیروی پلیس و ۴۵ تن از حجاج دیگر کشورها کشته و شماری نیز زخمی شدند. این کشتار در زمان حکومت ملک فهد اتفاق افتاد. در مرداد ۱۳۶۶ مسئولین ایرانی اعلام کردند که یک راهپیمایی یا تظاهرات صرفاً ایرانی کافی نیست. آنها خواستار این بودند که رژیم سعودی در پایان تظاهرات خود به زائران ایرانی اجازه ورود به مسجد الحرام در مکه را بدهد. در نتیجه گفت وگوهای سختگیرانه، اجازه داده شد که تظاهرات نیم کیلومتر قبل از مسجد الحرام به پایان برسد. همزمان تصمیم گرفته شد که نیروهای امنیتی سعودی را در حالت آماده باش بالا در نقطه مورد نظر قرار داشته باشند. در روز جمعه ۹ مرداد، پس از نماز ظهر تظاهرات آغاز شد و زائران ایرانی شعارهای «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اتحاد جماهیر شوروی» و «مرگ بر اسرائیل» سر میدادند. این راهپیمایی تا اواخر مسیر پیشبینی شده، یعنی پانصد متر قبل از مسجد الحرام، بدون مشکل انجام گرفت. در این مرحله، برخی از ایرانیان خواستار ادامه تظاهرات برای ادامه فشار به سمت جلو و حضور در مسجد شدند. با شروع این اتفاقها، افراد ناشناس با پرتاب اشیایی به سمت تظاهرات کنندگان، به آزار و اذیت زائران ایرانی پرداختند. این عوامل اوضاع را تشدید کرده و اوضاع را به درگیری شدید بین حجاج ایرانی و امنیت سعودی تبدیل کرده و گفته میشود که سعودی ها از چوب دستی و مواد برقی و ایرانی ها از چاقو و قمه استفاده میکردند. بر اساس اعلام رسمی دولت سعودی ۴۰۵ نفر در این حادثه جان باختند ولی علت مرگ این افراد لگدمال شدن و فشار بوده و نه تنها شلیک نیروهای نظامی و امنیتی را «انکار کرده» ، بلکه استفاده از گاز اشک آور را نیز منکر شده است. بر اساس منابع اطلاعاتی آمریکایی با بالا گرفتن درگیری بین نیروهای امنیتی و پلیس عربستان و تظاهرکنندگان، گارد ملی وارد عمل میشود و ابتدا گاز اشک آور شلیک میکند و سپس با اسلحه کمری و مسلسل شروع به شلیک میکنند و بدین صورت اعتراضات خاتمه مییابد. در این واقعه ۴۰۵ نفر به تیر مستقیم یا در اثر ازدحام جمعیت کشته (۲۷۵ ایرانی، ۸۵ نیروی پلیس عربستانی و ۴۵ تن از حاجیان دیگر کشورها) و ۶۴۹ نفر زخمی (۳۰۳ ایرانی، ۱۴۵ عربستانی و ۲۰۱ از دیگر ملیت ها) شدند. پس از این واقعه، حکومت عربستان سعودی سفارتخانه خود را در تهران تعطیل و روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کرد. [ویکی پدیا] نقش عناصر مجاهدین در حج خونین در مراسم حج سال 1366 «تهاجم خونینی به تظاهرات حجاج ایرانی» رخ داد که منجر به شهادت صدها نفر شد. در آن زمان دولت عربستان سعودی مقصر این فاجعه را نظام جمهوری اسلامی اعلام کرد. جمهوری اسلامی نیز علاوه بر رژیم آل سعود ، عوامل عراق و منافقین را هم از مسببان حادثه معرفی کرد. به تصریح یکی از عناصر سابق سازمان ، رجوی با استفاده از فرصت ایام حج ، طبق یک طرح از قبل تعیین شده و با همکاری دولت عراق ، تظاهرات آرام اعلام برائت زائران ایرانی را به خون کشید تا به اهداف خاص خود برسد! (نشریه نگاه/سازمان مجاهدین … بیانیه رضوانی/ص 330) سبحانی در کتاب خود عکس رجوی و همراهانش در لباس احرام را چاپ کرده و نوشته است: افراد همراه رجوی در عکس مزبور عبارتند از : عباس داوری ، علیرضا باباخانی ، محمد سیدالمحدثین ، علی رضا صدر حاج سید جوادی و رضا درودی ، که همگی از مسئولین روابط خارجی و اطلاعاتی و حفاظتی سازمان بودند. در سال 66 ، دولت عربستان سعودی در حال نزدیک شدن به ایران بود و تمایل داشت بسیاری از مشکلات و اختلافات فی مابین را حل نماید و روابط خود را با ایران بهبهود بخشد. نزدیکی عربستان سعودی به جمهوری اسلامی ایران [در حالی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اوج خود رسیده بود]، هم برای صدام و هم برای رجوی بسیار هولناک بود. چرا که هر دو به کمک های مالی سعودی نیازمند بودند و این در صورتی ممکن بود که آن رژیم را هر چه بیشتر از جمهوری اسلامی دور سازند. از این رو می بایست تضاد بین آنها را دامن بزنند تا نزدیکی آن دو را مانع شوند. تدارک امکانات اولیه و مقدمات اجرای توطئه را مأموران عراقی در پوشش مصونیت دیپلماتیک بر عهده داشتند، اینان مواد منفجره و نیز تصاویر امام را با خود به فرودگاه جده آوردند ، بدون آن که بازرسی و کنترلی در کار باشد. افراد سازمان با گذرنامه های عراقی به عنوان حجاج عراقی وارد خاک عربستان شدند، ریاست کاروان سازمان را عنصر قدیمی مرکزیت عباس داوری (رحمان) به عهده داشت. نیروهای رجوی در این مأموریت که از خارج کشور و منطقه جمع آوری و اعزام شدند و از هفته ها قبل ریش گذاشته بودند ، با یک اتوبوس از ساختمان موسوم به سعادتی در بغداد حرکت کردند. این جمع پس از ورود به عربستان خود را به راحتی در میان زائران ایرانی جای دادند تا تحرکات آنان به نام ایرانیان تمام شود. نوروز علی رضوانی ، عضو سابق سازمان می نویسد : سرنوشت تیم عملیاتی اعزامی به حج بنای یادبود شهدای حج خونین در بهشت زهراء تهران پس از بازگشت کاروان مزبور از عربستان، عده ای از این افراد به مرور زمان مسئله دار شدند و احتمال جدایی آنها از سازمان افزایش یافت ، به تصریح همان عضو جدا شده: موارد مستند این امر بدین قرار نقل شده است : به غیر از موارد مذکور ، در همان مقطع مرگ های مشکوک دیگری نیز در قرارگاه اشرف روی داده است که حداقل 18 مورد آنها تاکنون توسط برخی اعضای سابق سازمان افشا شده اند، (نشریه نگاه/سازمان مجاهدین …/ص 333–334 /گفتگوها/محمد محمدی گرگانی درباره مرگ مشکوک برادرش حسن محمدی گرگانی) ولی معلوم نیست افراد مقتول یا متوفی در واقعه حج سال 66 دخالت داشته اند یا خیر ، لیکن قطعی است که همه این مرگ های مدتی پس از آن حادثه پیش آمده است. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ؛ ان شاء الله در پست بعدی ، به ادامه بررسی «نقش مجاهدین خلق در وقوع حج خونین» خواهیم پرداخت. .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبله - موشکها را روسها در اختیار ارتش عراق گذاشتند ولی بعد برادران ما در آلمان غربی ، بریتانیا ، شیلی ، آرژانتین ، ایالات متحده و.... با استفاده از فناوری غربی ، موشکهای با دقت پایین اسکاد صدام را تبدیل به موشکهای الحسین ، العباس کردند و اگر وی فرصت پیدا می کرد ، بر پایه همین فناوری ، موشکهای برد بلند خودش را توسعه می داد ( بدر 2000)
-
1 پسندیده شدهمن اجازه ندارم 13 ساله ها را بفرستم جبهه. باید دستور از بالا بیاید. در تاریخ هفدهم خرداد 1349 در یک کیلومتری تازه کند "انگوت" در روستای "چای گرمی" استان اردبیل ، در خانواده "بالازاده" فرزند پسری به دنیا آمد که نام اش را "مرحمت" گذاشتند. امام که به ایران بازگشت، مرحمت کلاس دوم دبستان بود 13 ساله که شد ، دیگر طاقت نیاورد و رفت ثبت نام کرد برای اعزام به جبهه. با هزار اصرار و پا در میانی کردن این آشنا و آن هم ولایتی ؛ توانست تا خود اردبیل برود. اما آنجا فرمانده سپاه اردبیل، جلوی اعزام اش را گرفت. مرحمت هر چه گریه و زاری کرد فایده ای نداشت. به فرمانده سپاه از طرف آشناهای مرحمت سفارش شده بود که یک جوری برش گردانید سر درس و مشق اش فرمانده سپاه آخرش گفت : " ببین بچه جان! برای من مسئولیت دارد. من اجازه ندارم 13 ساله ها را بفرستم جبهه. دست من نیست.!! " مرحمت گفت : " پس دست کی است؟ " فرمانده گفت : " اگر از بالا اجازه بدهند، من حرفی ندارم " :winking: در واقع همه اینها ترفندی بود که مرحمت دنبال ماجرا را نگیرد. یک پسر بچه 13 ساله روستائی که فارسی هم درست نمی توانست صحبت کند، دستش به کجا می رسید؟ یقینا مجبور بود که بی خیال شود و برگردد. اما فقط 3 روز بعد مرحمت با دستوری از بالا برگشت icon_eek icon_eek مرحمت بالا زاده تنها یک سال بعد ، در عملیات بدر ، به تاریخ 21 اسفند 1363 با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش ، مهدی باکری، بال در بال ملائک گشود و میهمان سفره حضرت قاسم (ع) گردید. *** بسیجی شهید مرحمت بالا زاده آقای خامنه ای بگوئید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند!! در یکی از روزهای سال 1362 ، زمانی که رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه ای)، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری (واقع در خیابان پاستور) خارج می شد؛ در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدائی می شود که از همان نزدیکی شنیده می شد. صدا از طرف محافظ ها بود که چند تای شان دور کسی حلقه زده بودند و چیزهائی میگفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می زد : " آقای رئیس جمهور، آقای خامنه ای، من باید شما را ببینم." رئیس جمهور از پاسداری که نزدیک اش بود پرسید : " چی شده؟ کیه این بنده خدا؟ " پاسدار گفت : "نمی دونم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو" پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید رئیس جمهور خودش به سمت سر و صدا راه افتاد، سریع جلوی ایشان رفت و گفت : " حاج آقا شما وایسید، من می رم ببینم چه خبره؟ " بعد هم با اشاره به دو همراه اش آنها را نزدیک رئیس جمهور مستقر کرد و خودش رفت طرف شلوغی. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت : " حاج آقا ، یه بچه است. می گه از اردبیل کوبیده و اومده این جا و با شما کار واجب داره. بچه ها می گن که با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا. گفته فقط می خوام قیافه آقای خامنه ای رو ببینم. حالا که شما رو دیده ، می گه می خوام باهاش حرف بزنم " رئیس جمهور گفت : " بذارید بیاد حرف بزنه. وقت هست" لحظاتی بعد پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمد و همراه با سر تیم محافظان، خودش رو به رئیس جمهور رساند. صورت سرخ و سرما زده اش، خیس اشک بود. هنوز در میانه راه بود که رئیس جمهور دست چپ اش را دراز کرد و با صدای بلند گقت : "سلام باباجان ، خوش آمدی" پسر با صدائی که از بغض و هیجان می لرزید، به لهجه غلیظ آذری گفت : " سلام آقا جان. حالتان خوب است؟ " رئیس جمهور دست سرد و خشکه زده پسرک را در دست گرفت و گفت : " سلام پسرم. حالت چطوره؟ " پسر به جای جواب تنها سر تکان داد. رئیس جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده. سر تیم محافظان گفت : " این هم آقای خامنه ای. بگو دیگه حرف ات را" ناگهان رئیس جمهور به زبان آذری سلیس گفت : "شما اسم ات چیه پسرم؟ " پسر که با شنیدن گویش مادری اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی گفت : " آقا جان ، من مرحمت هستم. از اردبیل تنها اومدم تهران که شما رو ببینم! " آقای خامنه ای دست مرحمت را رها کرد و دست روی شانه او گذاشت و گفت : " افتخار دادی پسرم. صفا آوردی. چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچه کجای اردبیل هستی؟ " مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت : "انگوت کندی آقا جان." رئیس جمهور پرسید : " از چای گرمی" مرحمت انگار که هم ولایتی پیدا کرده باشد تندی گفت : " بله آقاجان . من پسر حضرتقلی هستم. " آقای خامنه ای گفت : " خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه" مرحمت گفت " آقا جان. من از اردبیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی بکنم" رئیس جمهور ، عبایش را که از شانه راست اش سُر خورده بود درست کرد و گفت : "بگو پسرم، چه خواهشی ؟؟ " - آقا خواهش میکنم که به آقایان روحانیون و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) را نخوانند!! - چرا پسرم؟ مرحمت به یک باره بغض اش ترکید و سرش را پائین انداخت و با کلماتی بریده بریده گفت : - آقا جان حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد. من هم 13 سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی دهد به جبهه بروم. هر چه التماس اش می کنم، می گوید " 13 ساله ها را نمی فرستیم ". اگر رفتن 13 ساله ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می خوانند؟ حالا دیگر شانه های مرحمت از شدت گریه، آشکارا داشت می لرزید. رئیس جمهور دلش لرزید. دست اش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت : - پسرم ، شما مگر درس و مدرسه ندارید؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید. رئیس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت رو به سر تیم محافظان اش کرد و گفت : - آقای .... یک زحمتی بکش با آقای .... تماس بگیر و بگو که فلانی (رئیس جمهور) گفت این آقا مرحمت رفیق ماست. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش.. بعد هم یک ترتیبی هم بدهید تا برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگوئید. آقای خامنه ای خم شد ، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت: - ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستان ات در جبهه برسان کمتر از 3 روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. شاید می توانست باز هم مرحمت را سر بدواند. ولی مطمئن بود که مرحمت می رود و این بار از خود امام خمینی (ره) حکم می آورد. گفت اسم اش را نوشتند و مرحمت بالازاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا. تنها فیلم موجود از شهید بالازاده در جبهه http://www.aparat.com/v/6rARN دوستان ببخشند. حجم مطالب زیاد است و در یک پست نمی گنجد. ادامه دارد.... ======= پ.ن : در حال تحقیق برای نوشتن زندگی "شهید بهمن دُر ولی" بودم که توفیق نصیب شد و با شهدای دیگری هم آشنا شدم. http://www.military.ir/forums/topic/28803-%D9%BE%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AA%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C/ منابع قابل استناد در خصوص برخی از این شهداء بزرگوار کم بود و برخی زیاد. تصمیم گرفتم تا آنهائی که حجم منابع به گونه ای هست که بشود تاپیک زد را بصورت تاپیک اختصاصی در بیاورم (مثل همین تاپیک) و آنهائی که امکان تاپیک را ندارند در این تاپیک بصورت گذرا معرفی کنم. http://www.military.ir/forums/topic/28512-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%B4%D8%A7%D9%86/#entry423573 باشد که فردا شفیع و راهنمای ما باشند. -------- نقل مطالب این تاپیک با ذکر Military.ir به عنوان منبع بلا مانع است. منبع: منابع زیادی رو بررسی کردم تا به صحت و سقم این داستان پی ببرم که اگه دوستان لازم می دونند اونها رو هم بیان خواهم کرد. گردآوری : مهران
-
1 پسندیده شدهمیخوام براتون روضه باز بخونم :cry: :cry: :cry: از مرحمت بالازاده ، وصیت نامه ای بر جای مانده است که متن کامل آن را در زیر می خوانید. وصیت نامه ای که نشان می دهد روحش نمی توانست در کالبد 13 ساله اش آرام بگیرد به نام خداوند بخشنده مهربان از اینجا وصیت نامه ام را شروع میکنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بیکران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا ، پسرشان را به دین اسلام قربانی میدهند. آری ای ملت غیور شهید پرور ایران درود بر شما، درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و میایستید تا آخرین قطره خونتان. درود برشما ای ملت ایران، ای مشعل داران امام حسین تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید. و ای پدر و مادر عزیزم اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده میشوید. ای پدر و مادر عزیزم از شما تقاضایی دارم اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه میجنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت میکنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند. و مادرم و پدرم چنانچه من (میدانم لیاقت شهادت را ندارم) ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم. یعنی هر کس که شهید میشود خوش به حالش که با شهدا همنشین میشود. و از تمام همسایهها و از هم روستایی هایمان میخواهم که اگر از من سخن بدی شنیده اید و کارهای بدی دیده اید حلال بکنید. و برادرانم اسحله ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند. خدایا تو را قسم میدهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر. خدایا خدایا تو را قسم میدهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را قرار دهی. تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم. کربلا کربلا یا فتح یا شهادت جنگ جنگ تا پیروزی تصویر پیکر پاک شهید (بصورت لینک قرار دادم) http://www.military.ir/gallery/albums/userpics/10296/normal_1103561kaka124-001.jpg --------- ادامه دارد...