[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های MR9

  1. بخش دوم و پایانی جنگ در قرن بیست و یکم ، بر خلاف روند مشابه در قرن گذشته ( بیستم ) ، ساختاری کاملا چند لایه /چند بُعدی مبتنی بر سامانه های جمع آوری ، تحلیل اطلاعات و متعاقب آن ، شبکه های انتقال این اطلاعات به یگانهای مستقر در صحنه رزم در هوا ، زمین ،دریا ، فضا و سایبر دارد . سئوال اینجاست ، ما برای روبرو شدن با دشمن در این صحنه چند لایه آمادگی لازم را داریم ؟؟!! آینده به این سئوال پاسخ خواهد داد . در همین حال ، نیروی هوایی گرچه تمرکز خاصی بر روی ایجاد زیرساختهای فرماندهی و کنترل جنگ چند بُعدی دارد ، اما به درستی ایده ها و دکترین های لازم را برای به کار گیری موثر نیروی هوایی در درگیری های آینده مورد بررسی قرار نمی دهد . بعنوان مثال ، ژنرال گلدفین براین استدلال است که حرکت در چهارچوب فرآیند گذشته ، در حالی که سامانه های جدیدی برای رزم هوایی در مناطق شهری طراحی و بخدمت گرفته شده تا حدودی می بایست دچار تغییر شود ، و براساس آن چیزی که وی بدان اعتقاد دارد ، می بایست یک ساختار شبکه ای چند بُعدی ( multi-domain network) برای تحقق آنچه که " بقاء پذیری ، حداکثر توان حمل مهمات و شلیک در برد مناسب " نامیده میشود ، ایجاد گردد . ژنرال جان جامپر نمای ساده ای از ایده مرکز عملیات هوایی ژنرال جامپر که بعدها بعنوان پایه ای برای هدایت عملیات هوایی در آوردگاه های آسیای جنوب غربی بصورت عملیاتی بکار گرفته شد اما مشکل این رویکرد ، در این است که نیروی هوایی بطور مداوم فشار خود را برای دستیابی به حداکثر تاثیرات وارد می کند ، هر چند این اولین بار نیست که نیروی هوایی چنین رفتاری را از خود به نمایش می گذارد . بعنوان مثال ریس ستاد پیشین نیروی هوایی ژنرال جان جامپر تمرکز مشابهی را بر روی مفهوم "مرکز عملیات هوایی " ( Air Operations Center) بعنوان کلید جنگ آینده داشت .در این زمینه ، می بایست در خصوص عملکرد نیروی هوایی در محیطهای شهری فراتر از آنچه که در ماموریتهای ضد تروریسم و ضد شورشی که در موصل ، الرقه و فلوجه تجربه شد ، بحث و بررسی نمود ، در حالی که بطور همزمان ، می بایست تاکید مشابهی برای آماده سازی صحنه نبرد به منظور رودرو شدن با یک قدرت هم سنگ در شهرها نمود . بدین ترتیب ، روند عملیات داعش را میتوان جدیدترین چالش برای کاربرد قدرت هوایی در بافت شهری بحساب آورد ، با توجه به این مساله ، هر اندازه افسران نیروی هوایی براین مساله تاکید نمایند، بازهم راه حل های تاکتیکی الزاماً چاره کار نیستند ، بعنوان مثال ، موقعیت استقرار دشمن در یک صحنه درگیری ، تنها 13 متر با واحدهای خودی فاصله دارد و شما می بایست فقط با فروریختن یک دیوار در جهت مورد نظر ، هدف را از میان بردارید . بنابراین ، برای ورود به جنگ با یک نیروی 6000 نفری ( استعداد رزمی داعش در یک جبهه خاص ) چنین الزاماتی می بایست در کاربرد قدرت هوایی در نظر گرفته شود ؟؟؟! ژنرال جفری .ال. هرایگیان ( سمت راست ) براین اعتقاد است که عملیات داعش در سوریه و عراق ، یک چالش جدید پیش روی نیروی هوایی بوجودآورد . علاوه براین ، با توجه به درگیری های اخیر شهری در عراق و سوریه ، روند عملیات در محیط شهری ، در حال پشت سرگذاشتن یک دوره آزمایش و تکامل است که وضعیت را با ابهام بیشتری روبرو می کند . بعنوان مثال ، اخیراً برخی معترضان در شیلی ، با استفاده از لیزر موفق به سرنگونی یک پرنده بدون سرنشین نیروی پلیس شدند که این سناریو را می توان در سایر نقاط دیا نظیر هنگ کنک نیز مشاهده نمود ، به همین علت ، می بایست با تامل بیشتری به روند نگاه نمود . صحنه نبرد آینده در شهرها ، صحنه نبرد کاملا دیجیتالیزه شده ای است که هر دوطرف بطور مستمر براین سعی قرار دارند تا قابلیتهای ISR طرف مقابل را به هر طریق ممکن کاهش داده یا از میان بردارند . بنابراین ، ملاحضات مربوط به کاربرد قدرت هوایی در درگیرهای شهری آینده را می توان در چهارچوب ذیل مورد توجه قرار داد : 1-فرض اولیه در این چهارچوب ، آن است که فناوری به تنهایی نمی تواند سازمان های مسلح را در آنچه که " وضعیت مبهم صحنه نبرد" ،نامیده میشود ، بخصوص در مناطق شهری که ارتباطات در آن با چالشهای بزرگی همراه است ، کمک کند . این مساله را دکترین فعلی نیروی هوایی به صورت خاص تایید می کند ، چرا که این دکترین می بایست با چالشهای جدید پیش رو ، از جمله تاکتیکهای اختلال الکترومغناطیسی در مناطق شهری ، روبرو شده و برای آن پاسخ داشته باشد . 2- محدودیتهای شبکه ISR بطور قطع در محیطهای شهری افزایش پیدا می کند ، نه به این دلیل که جنگ بصورت فزاینده ای به زیرزمین سوق پیدا نموده ، بلکه بدلیل آسیب پذیری سامانه های ISR در مقابل روشهای فریب و اخلال است که می بایست بدان توجه نمود . نمودار ساده مخابرات در میدان نبرد در عملیات شهری ، مخابرات نظامی بعنوان رکن اولیه هدایت آتش هوایی ، زمینی ( توپخانه ) و هدایت واحدهای زمینی بشمار می رود 3- به اعتقاد تحلیلگران نظامی ، تئوری فلج استراتژیک واردن ، نمی تواند مشکلات سازمانهای نظامی را در درگیری های شهری به حداقل رسانده یا بطور کامل حل کند ، چرا که مدافعان با اقدامات متقابلی نظیر سخت سازی سازه های حساس ، بردن شبکه های اصلی به درون زمین ، جابه جایی مستمر سامانه های حساس و بسیج قابلیتهای خاص خود ، می توانند این استراتژی را با مشکل روبرو کنند . این مساله بویژه در حوزه شبکه های فرماندهی وکنترل صادق است که می توان آنها را به درون زمین منتقل نمود یا اینکه بصورت محافظت شده درآورد . 4- تناقضی که در خصوص اهمیت تسلیحات هدایت دقیق وجود دارد نیز می بایست در تحلیل ها مد نظر قرار گیرد . بدین معنی که قابلیت اجرای حملات دقیق در کوتاه مدت ممکن است چاره کار باشد ، اما در بلند مدت نمی توان آن را ضروری دانست ، هرچند اهمیت خود را همچنان حفظ می کند . این بدان معناست که نسخه ای ضعیف تر از راهبرد فلج استراتژیک که به منظور به حداق رساندن جان غیرنظامیان طراحی می شود ، ممکن است عواقب طولانی مدتی را بوجود آورد که این نیز به نوبه خود ، مولفه های اصلی جنگ شهری را دچار چالش می کند . تئوری 5 حلقه ژنرال جان واردن در حوزه عملیات شهری ، جمعیت غیرنظامی و آنچه که اراده ملی نامیده میشود ، هدف اصلی محسوب میشود 5- ممانعت از توسعه توان مدافعان نیز کافی به نظر نمی رسد ، همانطور که حزب ا... نشان داد ، می توان منابع عظیمی از جنگ افزارها را پنهان نمود بدون آنکه روند افزایش پتانسیل رزمی ، موجبات حساسیت طرفهای متخاصم را فراهم آورد . در واقع ، سازمان های مسلح کوچک ، می توانند منابع خود را در سطوح مشخصی حفظ نمایند . 6- جنگ اطلاعاتی میان طرفین مخاصمه در جنگ شهری به شکل فزاینده ای درست به اندازه تحرکات واحدهای رزمی در بافت شهری اهمیت پیدا کرده است . اما سئوال اینجاست که چگونه میتوان کنترل جنگ اطلاعاتی استراتژیک را از دشمن سلب نمود ، بدون آنکه حتی یک سرباز خودی ، روی زمین مستقر باشد . 7- در فرآیند جنگ شهری ، مفاهیم مرتبط به قابلیتهای اطلاعات جاسوسی و توانایی شناسایی اینکه چه کسی و در چه موقعیتی می بایست مورد هدف قرار بگیرد ، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است ، چرا که سلاح های هدایت دقیق تنهابه اندازه اطلاعاتی که بدانها داده می شود ، میتوانند عملکرد مطلوبی از خود به نمایش گذارند . 8- در حوزه میدانی ، طیف گسترده ای از گزینه ها میان دو مفهوم تخریب کامل و دقت بسیار زیاد می بایست در دسترس قرار داشته باشد . با این حال انتخاب گزینه مناسب درجریان عملیات شهری ، یک چالش برای فرماندهان میدانی بشمار می رود ، هر چند این تصمیم گیری ، باید محدودیتهای کاربرد سلاح های دقیق را مدنظر قرار دهد . 9- در نهایت ، در یک نگاه کلی ، اگر نیروی هوایی پتانسیل اجرای عملیات پشتیبانی نزدیک را در محیط شهری ، در اختیار دارد ، در حوزه عملیاتی و بخصوص حوزه اجرای عملیات مشترک این امر چگونه ممکن است رخ دهد ؟! درصورتی که بیلان در صحنه رزمی مبناء تحلیل قرار گیرد ، نیروی هوایی علیرغم استفاده از تسلیحات هدایت دقیق در جریان درگیری ها در الرقه ، باز هم تخریب قابل توجهی را برجای گذاشت . علاوه براین ، شناخت ماهیت دشمن و ارزش شهر مورد تهاجم نیز ارتباط نزدیکی با چگونگی طراحی صحنه عملیات دارد . با این حال ، تجربیات بدست آمده از عملیات نظامی در شهرهایی نظیر فلوجه یا الرقه ، نشان می دهد که شهروندان غیرنظامی در جریان بیرون راندن نیروهای اشغالگر ( چه مهاجمان و چه مدافعان ) سختی های بسیاری را متوجه خواهند شد . این مساله نیز به نوبه خود ، به میزان توانایی شهروندان غیرنظامی در ترک شهر نیز مرتبط می گردد . در مجموع ، در دستور کارقرار دادن بررسی ایده های اساسی در خصوص نیاز به کاربرد نیروی هوایی در بافت شهری و نه فقط بهبود قابلیتهای فناورانه یا سخت افزاری برای سازمان های مسلح ، اکنون یک ضرورت بشمار می رود . بعنوان مثال ، بافت فیزیکی شهر الرقه ، برای کسانی که در این محیط عملیاتی حضور داشتند ، نمایانگر محیط عملیاتی غیر قابل شناسایی بود ، به همین دلیل ، در دور جدیدی از درگیریهای بالقوه میان قدرتهای بزرگ و یا افزایش احتمال بروز جنگهای نیابتی ، سازمان های مسلح به منظور تطبیق خود با محیط جدید رزمی می بایست قابلیتهای شگفت انگیز کاربرد سلاح های دقیق را برای افزایش اثر آنان ، به نیازهای روز ترجمه نمایند . پی نوشت : 1-بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ مترجم و نویسنده : MR9
  2. بسم ا... احتمالا یک مقداری باید شفاف تر بیان می شد ، منظور ادغام نیروی هوای-فضای سپاه با نیروی هوایی ارتش نبود ، بیشتر تفکیک مسئولیتها بود تا هر کدام از این دو نیرو بتواند با تمرکز بیشتری روی ماموریتهای محوله خودش متمرکز بشود . در حال حاضر نیروی هوا- فضای سپاه طیف متنوعی از ماموریتهای موشکی برد بلند ، میانبرد ، تاکتیکی ، کروز ، ضد کشتی و ... را بر عهده دارد ، ضمن اینکه درسالهای اخیر فیترهای پناهنده عراقی را هم بعد از تحویل از ارتش ، به شرایط عملیاتی برگرداند ، بطور واضح این تداخل مسئولیتی و موازی کاری با نیروی هوایی ارتش هست و پولی که باید در یک مسیر خرج بشود الان دارد در دو مسیر مختلف هزینه میشود که این مساله با توجه به منابع محدود دفاعی ما ، درست نیست . بالاخره یک جایی این روند ، باعث ایجاد مشکل میشود مثل دوران جنگ با عراق ... نظرم این هست که روی این موضوع بررسی بیشتری صورت بگیرد .
  3. سلام علیکم فرموده شما صحیح هست کاملا ولی یک دقت نظری باید این وسط داشت ، نیاز فوری ما نباید موجب بشود که عجله کنیم ، حالا بخشی از توان دفاعی ما را بالستیکها / کروزها و پهپادها بردوش دارند . به نظرم روی این مساله باید بررسی تخصصی بشود . مثلا به اعتقاد بنده وجود دوتا نیروی هوایی اصلا ضرورت ندارد ، بخش کروزها و بالستیکها را کامل نیروی هوایی سپاه دنبال کند ، کل توان هوایی و پرسنل و بودجه منتقل بشود به نیروی هوایی ارتش تا ضمن تفکیک مسئولیتها ، از تجربه بیشتر نیروی هوایی ارتش در استفاده از این تجهیزات استفاده شود . این شکلی سپاه با روند سریعتری توسعه بخش موشکی را دنبال می کند ، ضمن اینکه ارتش می توند بودجه بیشتری را برای تعمیر و نگهداری و توسعه توان رزم اش با خرید خارجی جذب کند . پی نوشت : البته این بحث بسیار تخصصی هست و عوامل زیادی در تحقق یا عدم تحقق آن دخیل هستند .
  4. بنده کلا با خرید دست دوم مخالفم چون به دردسرش نمی ارزد و دور ریختن پول هست .. حتی اگر بتونند تعداد محدود بخرند ، بازهم جنگنده نو ارزشش بیشتر هست
  5. سلام علیکم و رحمت ا... در متن نویسنده خودش معترف هست که گزینه فاکس هاوند برای نیروی هوایی گران هست و به نظرم احتمال فروشش از سمت روسیه بسیار کم ، چون الان روسها خودشون برای مقابله با ناتو به این جنگنده ها نیاز دارد. ضمن اینکه بحث زیرساختهای تعمیر و نگهداری آن هست که شاید از تامکتها گرون تر در بیاید برای ما .... در مورد سوخو-27 نمونه هایی که چینی ها خریدند مبنایی شد برای توسعه خانواده فلانکرهای چینی که به مراتب از نمونه پایه روسی مجهز تر هست .. در نتیجه به نظرم اگر دنبال محصول چینی هستیم ، انتخاب نمونه هایی مثل جی16 شاید به صرفه تر باشد در مورد سوخو-27 این مطلب خوب هست بیست و پنج سال پس از نخستین پرواز "پایان دهنده "
  6. وقتی شما اراده کنید برای خرید ، خیلی از مسائل باید در آن گنجانده بشود ، یعنی خرید جنگنده ، مثل خرید جاروبرقی نیست ( حتی توی خرید جاروبرقی هم شما دنبال کارت گارانتی و وارانتی باید باشید ) . شما وقتی تشریف می برید سر میز مذاکره برای خرید ، صرف نظر از نوع هواگرد ، باید بحث پشتیبانی اش را تا آخر با فروشنده طی بفرمایید ، بعدش هم یک فکری برای روزی که فروشنده دبه کرد ، باید انجام بدید که زمان درگیری ، مشکلی برای شما ایجاد نشود ، محدود کردن خرید تنها به حوزه سخت افزار ، یک مقداری ساده سازی فرآیند چنین مساله ای هست .
  7. " ایگل های تازه نفس برای نیروی هوایی ایالات متحده " شرکت هواپیماسازی بویینگ نمونه مفهومی یک نسخه جدید از جت مافوق صوت F-15C را با هدف دستیابی به یک جنگنده برتری هوایی جهت حفظ ناوگان عملیاتی فرسوده این نسخه از ایگل را تا سال 2040 رونمایی نمود . نسخه استاندارد F-15C در حال شلیک اسپارو بسته ارتقایی این نسخه که با شناسه 2040C شناخته می شود ، عمدتاً شامل مقرهای حمل مهمات چهارتایی برای دوبرابر شدن ظرفیت حمل مهمات هوا به هوا و رساندن آن به 16 و اضافه نمودن مخازن سوخت تطبیقی برای افزایش برد عملیاتی آن خواهد بود . این شرکت برای بهبود توانایی های ارتباطی این پرنده رزمی ، به شکل طبیعی بسته TALON HATE، ( که همان برنامه نیروی هوایی برای اتصال شبکه انتقال داده میان جنگنده های اف-15 با محصول جدید لاکهید مارتین اف-22 رپتور را شامل می گردد ) را پیشنهاد داده است . در حوزه بقاء پذیری ، بسته پیشنهادی بوئینگ شامل رادار آرایه فازی فعال محصول ریتئون ،APG-63 V.3 و جستجوگر مادون قرمز دوربرد (IRST) برای محقق نمودن شعار " اولین در کشف ، اولین در شلیک و اولین در انهدام " در رزم هوایی خواهد بود . APG-63 V.3 این نمونه جدید (2040C) به سیستم هشدار دهنده فعال/ غیرفعال عقاب (EPAWSS) ( برنامه طراحی شده برای تجهیز چهار نسخه جنگنده ایگل به آخرین تجهیزات جنگ الکترونیک ) مجهز خواهد شد. براساس پیش بینی ها ، انتظار می رود تا این قرار داد بزودی منعقد گردد . معاونت شرکت هواپیماسازی بوئینگ ( مایک گیبونز) اعتقاد دارد که نسخه مفهومی 2040C ، نسخه تکامل یافته مدلی است که تحت شناسه سایلنت ایگل ، به کره جنوبی پیشنهاد شده است ، البته به شکل بارزی با توجه به محدویتهای فناورانه بویژه در حوزه رزم هوایی و مرگ آوری تسلیحات . وی در کنفرانسی که از سوی انجمن نیروی هوایی برگزار شده بود ، چنین اعتقاد داشت که ، دو جنگنده رزمی ایگل و رپتور ، حداقل تا 2030 در کنار هم وارد عرصه نبرد خواهند شد و ارزیابی ها و تجزیه و تحلیل های انجام شده نشان می دهد این ترکیب ، یک راه حل مناسب برای نیروی هوایی بشمار می رود . وی در ادامه چنین توضیح داد که نیروی هوایی بخشی از بودجه لازم برای این طرح را تامین نموده است و بویینگ در حال مذاکره با طرفهای علاقمند به این پروژه برای برعهده گرفتن باقی سرمایه لازم است . وی معقتد است ، دو برابر شدن ظرفیت حمل مهمات ، چیزی نیست که در محور اصلی برنامه ارتقاء ایگل قرار داشت باشد ، اما اطلاع موثقی وجود دارد که نیروی هوایی به این پروژه بسیار علاقه مند است . گیبونز براین عقیده است که نیروی هوایی به جای تمرکز بر طرح های ارتقاء این پرنده برای حمل سلاح در داخل بدنه ، ( با هدف کاهش سطح مقطع راداری ) ، می بایست به تهدیدهای در حال تحول ، بویژه جنگنده های جدید روسی و چینی توجه کرده و این استراتژی نیروی هوایی را به سوی ارتقاء تعداد بیشتری از جنگنده های موجود سوق می دهد . با توجه به محدود شدن تولید اف-22 به 195 فروند ، نیروی هوایی مجبور خواهد بود تا جنگنده های ایگل سری C را در بازه طولانی تر در خدمت نگاه دارد واین نیازمند برنامه ریزی برای بکارگیری پرنده هایی است که قادر باشند بصورت ترکیبی در ارتفاع بالا و پایین ، ماموریتهای رزمی محوله را اجرا نمایند . براساس پیش بینی ها ، بویینگ یک بازار 200 فروندی از این جنگنده را برای نیروی هوایی و گارد ملی را هدف قرار داده است و بسته ارتقاء پیشنهادی می تواند قسمتی از برنامه افزایش عمر عملیاتی این پرنده بحساب آید . گیبونز می گوید : اگرچه بخش بزرگی از ناوگان ایگل های سری c نیروی هوایی بیشتر از 20000 ساعت پروازی را پشت سر گذاشته اند و تعدادی نیز به نسبت از عمر کمتری برخوردارند ، اما این پرنده ها به بالها و سکان های عمودی جدید نیاز مبرم خواهند داشت . وی در 15 سپتامبر 2015 ، در جریان یک میزگرد رسانه ای مشترک با فرماندهی مرکز رزم هوایی نیروی هوایی ، ژنرال هاک کارلیس چنین بیان نمود که جنگنده های F-15C نیروی هوایی ، در آینده نزدیک نیاز شدیدی به ارتقاء و اضافه شدن قابلیتهای تهاجمی جدید دارند که این مساله باید توسط نیروی هوایی در نظر گرفته شود . لایحه بودجه درخواستی برای انعقاداین قرار داد قابل توجه خواهد بود ، اما وی اعتقاد دارد که برنامه ریزی به منظور شروع نوسازی و ارتقاء این جنگنده ها ، منوط به روشن شدن تعداد رپتورهای تحویلی است . بویینگ علاوه بر نیروی هوایی ایالات متحده ، سایر کاربران این جنگنده نظیر نیروی هوایی ژاپن ، رژیم صهیونیستی و عربستان را بعنوان بازار بالقوه این بسته ارتقاء در نظر دارد . صرفا" برای میلیتاری / مترجم MR9
  8. یکسری برنامه های اعلامی هست ، قبلا در میلیتاری بررسی شده در تاپیک میگ-29 ، یکسری هم فقط ادعاست و تخیلات برآمده از ذهن ها... این شکل اطلاعات راحت در دسترس عموم قرار نمی گیرد جنبه مثبت عملکرد پهلوی دوم در حوزه خرید هوایی همین بود .. آینده نگری برای خرید یک پیکر بندی که حداقل 4 دهه با بروزرسانی بتوند پاسخگوی تهدید باشد ..
  9. خوب ، میگ -29 ارتقاء یافته گزینه جالب تری هست نسبت به J-10A ، چون زیرساختهای تعمیر و نگهداری اش در ایران موجود هست ولی میگ-29 به اصطلاح یک جنگنده دفاع نقطه ای هست و باید کامل بروزرسانی بشود تا بتوند وظیفه اصلی خودش را انجام بدهد ولی به نظرم اگر پولی که برای خرید تعداد بیشتری فالکروم فرضا قرار هست پرداخت بشود ، صرف خرید یک نمونه ای بشود که بتوند هم دفاع هوایی و هم تهاجم زمینی را در یک سطح مشخص با کارایی مشخص ارائه کند که با این فرض ، فالکروم گزینه خوبی نیست به نظرم.
  10. عقبگرد برای شوالیه های پارسی !!!! آیا ایران قابلیت خرید جنگنده های مازاد چینی و روسی را دارد ؟؟ به دنبال انقضاء تحریم های تسلیحاتی سازمان ملل در اکتبر سال 2020 ، این انتظار وجود داشت که نیروی هوایی ایران برای بهبود سازمان رزم ناوگان جتهای رزمی خود ، روی به منابع غیر بومی آورد . در واقع ، تحریم های شدید بین المللی که بیشتر از یک دهه به طور انجامید ، در کنار ایراد فشارهای همه جانبه به روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی برای جلوگیری از فروش جتهای رزمی پیشرفته به ایران ، باعث شد که ناوگان هواگردهای رزمی ایران همچنان بر جتهای رزمی دهه شصت و هفتاد خریداری شده از غرب متکی باشد . از سویی دیگر ، تعداد محدود جنگنده های نسل چهارم اولیه ،از جمله دو اسکادران از جتهای اف-14 بروزرسانی شده ، دو اسکادران جنگنده های MIG-29A/UB و یک اسکادران بمب افکن های SU-24 که چند سال قبل از سقوط اتحاد شوروی ، به این کشور تحویل داده شده بودند ، اکنون شاکله توان رزمی این نیرو را تشکیل می دهند . با این حال ، در حالی که هم چین و هم روسیه ، تمایل آشکار و پنهان خود را برای فروش جتهای رزمی به ایران ، نشان داده اند ، این کشور (ایران ) طبق برخی نشانه ها ، تمایل دارد تا از هر دو کشور برای نوسازی توان رزم هوایی خود بهره گیرد . در این میان ، گزارشهای تایید نشده ای از اواسط آوریل 2021 منتشر گردید که نشان میداد ایران علاقه قابل توجهی را برای خرید جتهای نسل ++4 جی-10سی از چین نشان داده است که علیرغم طراحی پیچیده ، بدلیل قرار گرفتن در رده جتهای سبک و هزینه پایین عملیاتی ، می تواند گزینه مشخصی برای خرید ، حتی در تعداد محدود باشد . اما تحلیلگران گزینه دیگری را نیز پیش روی تصمیم سازان ایرانی قرار داده اند ، به این معنی که احتمالا ایران با سرمایه گذاری بر روی توسعه شبکه پدافند زمینی برای محافظت از حریم هوایی خود و تولید موشکهای بالستیک وکروز به همراه تعداد بیشتری از پهپادهای تهاجمی برای اجرای آفند ، می تواند بدنبال خرید جنگنده های قدیمی و ارزان قیمت از چین یا روسیه برای مدرن سازی ناوگان خود باشد . در این میان ، گرچه این جتهای پیشنهادی ، دیگر تولید نمیشوند ، اما بصورت بالقوه برای خرید از یگانهای فعال یا ذخیره روسی یا چینی در دسترس قرار دارند و میتوانند با الزامات فعلی نیروی هوایی ایران سازگار شوند ، هر چند می توان گفت که علیرغم قدیمی بودن ، به نسبت از جتهای نسل سوم اف-5 / اف-4 و جی-7 فعلی و درحال خدمت ارتش ایران پیشرفته تر هستند که در سطور ذیل نیم نگاهی به 5 نمونه از این جتها که میتواند با هزینه به نسبت پایین تری خریداری شوند ، صورت می گیرد . جی-10 ای : نسخه A از جت رزمی جی-10 قدیمی ترین نسخه طراحی شده فایربرد است که از سال 2006 در خدمت نیروی هوایی چین قرار دارد در حال حاضر نزدیک به 320 فروند از آنها عملیاتی است که ازاین تعداد ، چیزی نزدیک به 75 فروند از نمونه J-10A/S دوسرنشینه را تشکیل میدهد . نیروی هوایی چین نیز با عملیاتی نمودن نسخه سی از این جنگنده که به نسبت توانمندی بیشتری را در اختیار دارد ، می تواند شانس بازنشستگی نسخه A را افزایش داده و با توجه به این مساله ، ایران میتواند این جنگنده را با قیمت پایین تری خریداری نماید . بااین حال ، J-10A چندین نقص عمده را نسبت به نسخه سی ، بردوش می کشد که از جمله آن، حسگرهای قدیمی با کارایی پایین ، پیشرانه های قدیمی تر و همچنین نسخه های اولیه از موشک PL-12 است . در حالی که نسخه سی ضمن برخورداری از قابلیت مانور پیشرفته ، سامانه های الکترونیک به روز و مهمات پیشرفته تر ، قطع به یقین گزینه متفاوتی خواهد بود . در واقع ، جی-10 ای مسلح به موشکهای پی ال-12 به تقریب از تمامی جنگنده های فعلی ایران دریک سطح بالاتر قرار می گیرد ( به استثنای تامکتهای فعال ایرانی ) . با این حال در این کلاس ، نیروی هوایی ایران میتواند با یک آینده نگری برای میان مدت ، خرید جت JF-17 بلاک 2 را یز در نظر داشته باشد ، هرچند توانمندی کمتری را در اختیار دارد . جی اچ-7 : هواگرد رزمی JH-7 درواقع نخسین جنگنده نسل چهارم بومی نیروی هوایی چین بشمار می رود که بعنوان یک هواگرد ضربتی می تواند طیف مشخصی از ماموریتهای هوابه زمین و هوابه سطح را برعهده گیرد . امروز نزیک به 260 فروند از این جت رزمی بصورت عملیاتی در خدمت قراردارد و گرچه خط تولید آن بسته شده ، اما طبق برخی اطلاعات برای صادرات عرضه شده اند . به این ترتیب با برنامه ریزی صورت گرفته از سوی نیروی هوایی چین برای جایگزینی جتهای نسل پنجم ، این امکان وجود دارد که بخشی از ناوگان این هواگرد بازنشسته یا به ایران فروخته شود تا جتهای جی-16 بتدریج جایگزین آن گردد . این جنگنده که به سال 1992 به دنیای جتهای رزمی معرفی شد ، ویژگی های مشخصی نظیر سایت هدفگیری روی کلاه خلبان ، نمایشگرهای چندمنظوره کریسال مایع ، اخالاگر نصب شده روی بخش دماغه BM/JK-8605 ، رادار ارتفاع سنج تایپ271 و همچنین رادار پالس داپلر JL-10A را به نمایش می گذارد و درصورت خرید ، گفته میشود که قابلیتهای افزون تری را نسبت به جتهای اف-4 نیروی هوایی ایران عرضه می کند . میگ-29 ای /اس/اس ام تی : قبل از فروپاشی اتحاد شوروی ، به تقریب 1000 فروند جنگنده میگ -29 توسط روسها تولید شد که ازاین تعداد ، نزدیک به 700 فروند به نیروی هوایی ارتش شوروی تحویل گشت . ایران نیز در اواخر دهه هشتاد میلادی یکی از چند مشتری میگ-29 ای بود و در حال حاضر دو اسکادارن از جتهای MIG-29A را بصورت عملیاتی استفاده می کند . در این میان ، پس از وخیم شدن شرایط اقتصادی روسها ، صدها جنگنده میگ-29 بازنشسته شده و به انبارها فرستاده شدند ، هر چند پس از چند سال شرکت سازنده ، تولید نمونه های پیشرفته تری را آغاز نمود که نمونه M بعدها توسط الجزایر و مصر خریداری گردید . در حالی روسها دراین زمینه متوقف نشدند و بعد از چندسال ، نسخه های SMT و UPG را به دنیای هوانوردی نظامی معرفی کردند که به ترتیب به سوریه و هند فروخته شد . بدین ترتیب ، فالکروم به ارزان ترین جنگنده نسل چهارم روسی تبدیل شد که می بایست به بازار صادرات معرفی گرددو می تواند بصورت بالقوه توسط نیروی هوایی ایران با قیمتهای به نسبت ناچیز خریداری شود . درواقع ، هر اندازه میزان بروزرسانی کمتری بر روی این هواپیماها صورت گیرد ، قیمت نمونه های فروخته شده نیز کمتر خواهد شد ، هرچند گفته میشود ایران ، توانایی ارتقاء اساسی این جنگنده ها را بصورت بومی در اختیار دارد . سوخو-24 ام : امروز ، نیروی هوایی روسیه ، سازمان رزمی متشکل از چندین صد جنگنده ضربتی سنگین سوخو-24 ام را در اختیار دارد بصورت ذخیره نگهداری میشود و درمیان بمب افکن های سنگین روسی ، تنها گزینه ای است که تا کنون به بازار صادرات راه یافته است . پس از فروپاشی اتحاد شوروی ، صدها فروند از این هواگرد ، به انبارها ارسال شد و مابقی نیز با ورود بمب افکن سوخو-34 ، بازنشسته گردید . نیروی هوایی ایران از دهه نود میلادی ، نزدیک به یک اسکادران از این هواگردها را خریداری نمود که درمقایسه با نمونه های در حال خدمت روسی ، کمتر مورد بروزرسانی قرار گرفته اند . اگر چه در حال حاضر ، روسیه سوخو-34 را برای صادرات ارائه داده و کشورهایی نظیر الجزایر برای خرید آن ابراز علاقه نموده اند ، اما سوخو-24 های ذخیره روسی جایگزین ارزان تری برای افزایش توان تهاجمی نیروی هوایی ایران هستند . میگ-31 : رهگیر بلند پرواز میگ-31 فاکس هاوند ، هم اکنون سنگین ترین جنگنده عملیاتی دنیاست و به شکل اختصاصی برای نبردهای هوا به هوا طراحی شده است و نسخه های بروزشده آن هم اکنون در نیروی هوایی روسیه در حال خدمت است . امروز بیشتر از 100 فروند از این هواگردها در انبار نگهداری میشود ، هر چند برخی معتقدند که از نیمه دوم سال 2020 ، حداقل 50 فروند از این هواپیماها از انبار خارج و پس از بروزرسانی تحویل نیروی هوایی این کشور شده است . در این میان ، خرید رهگیرهای دست دوم ، گران ترین گزینه برای تهران محسوب می شود تا جایی که برخی معتقدند که نمونه های بروز شده میگ حتی از نسخه ام فالکروم گران تر هستند . با این وجود ، خرید این نمونه ، با قرار گرفتن در کنار تامکتهای باقی مانده ایرانی ، برتری هوایی مشخصی را در اختیار تهران قرار میدهد ، به گونه ای که حتی احتمال اضافه شدن قابلیتهای ضد ماهواره و حمل بالستیکهای تغییر یافته نیز نظیر کینژال برای آنها وجود دارد . پی نوشت : 1- بن پایه 2- ظاهرا نویسنده این مطلب اصلا توی باغ نیست و اطلاع ندارد که جمهوری اسلامی ایران در محاصره چه گرگهایی قرار دارد ! 3- تمامی گزینه های مطرح شده به استثنای فاکس هاوند و فنسر های به روز شده که ارزش فکر کردن ، بررسی و حتی خرید را دارد ، تصور بقیه را حتی نباید در ذهن راه داد . -استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ مترجم و نویسنده : MR9
  11. در باب اهمیت درس آموزی از اشتباهات .... یک خلبان ، هرگز از یاد گرفتن ، دست نمی کشه..! ممکنه اشتباه کُنه ، اما چه کسی هست که اشتباه نکند !! فقط از این اشتباهات درس بگیر .....! Sully-2016
  12. الزاما این طوری نیست ، تجربه چچن ، وقتی ستون های مکانیزه روسی در یک خط وارد چچن شدند و قیچی شدند ، پیاده نظام هم همراهش بود ، ولی چچن های مسلح به rpg-7 ( دقت کنید قضیه برای سال 1995 هست ) چنان دماری از ستون های روسی درآوردند که در تاریخ بعنوان یک فاجعه از آن یاد می شود بافت شهری اصولا به شما اجازه مانور زرهی را نیمدهد ، مجبورید که خطی (ستونی ) وارد شهر بشید . نیروی مدافع هم اگر زرنگ باشد می توند از همین نقطه ضعف استفاده کند شما بافت شهری را باید مشخص کنید ، آیا این سناریو در بافت قدیمی شهر رخ میدهد یا جدید ، در بافت مسکونی یا تجاری ، تراکم جمعیت غیرنظامی و ده ها عامل دیگر هست برای بررسی .. شما فقط زرهی را می بینید که خوب به نظرم طرح سناریو ناقص هست دقت نکردید به عرض بنده ضمن اینکه بسته به این هست شما بعنوان نیروی مهاجم استراتژی اتون برای رزم شهری چی هست ؟ 1- فلج موقت 2- فلج بلندمدت اگر دنبال فلج موقت هستید ، مجبورید که از تخریب انبوه خودداری کنید ، فقط روی ساختارهای کنترل - فرماندهی دشمن متمرکز بشید و سعی کنید آن را از مخفیگاه های اش بیرون بکشید و منهدم کنید ( فلوجه / بصره سال 2003 ) اگر دنبال فلج بلند مدت هستید ، این معادل تخریب انبوه هست و زرهی چندان در اینجا کاربرد ندارد ، این ماموریت بر عهده توپخانه سنگین و نیروی هوایی هست ( استالینگراد / برلین / لنینگراد ) اگر راه کار دوم را انتخاب کنید که نیازی به ورود به شهر ندارید ، نیروی مهاجم شهر را محاصره می کند ، انقدر آتش می ریزد که نیروی مدافع مجبور شود یا تسلیم شود یا عقب نشینی کند نیروی هوایی برای عملیات شهری به دلایل مختلفی محدودیت دارد ، نیروی هوایی ایالات متحده همین الان دارد روی این محدودیت کار می کند ولی عرض شد ، شما باید قابلیتهای ISR دشمن را بزنید به شیوه های مختلف توی محیط بسته شهری ، خطر سیستم های ضد زره ، از محیط باز بیشتر هست . چون همون طور که عرض شد ، فضا برای مانور زرهی وجود ندارد فرض شما ، ورود به درگیری با راهبرد نامتقارن هست، پس بحث کلاسیک اینجا معنی ندارد ، دشمن برتری هوایی دارد با محدودیتهای مشخص ، ستون زرهی و پیاده اش هم وارد شهر شده ، پشتیبانی توپخانه سبک ( 60 م.م برای پیاده نظام و توپهای سنگین تر در پشتیبانی عمل کلی ) شما هم باید با اتکاء با عوارض شهری بجنگید ( تازه این درصورتی هست که مسیر عقبه شما برای تدارکات باز باشد ) فلوجه ..نوامبر سال 2004 دشمن وقتی قرار هست وارد شهر بشود ، اول مجبور هست که سازمان رزم خودش را کوچکتر کند ( فرضا برای یک شهر در مقیاس فلوجه ، یک واحد نظامی در مقیاس تیپ به اضافه ( یعنی نیروی رزم ان از حالت استاندارد یک مقداری بیشتر باشد ) مورد نیاز هست که درزمان عمل باید به اندازه های کوچکتر ( دسته / جوخه) تبدیل شود تا تحرک بیشتری داشته باشد . سرعت پیشروی هم بسته به بافت شهری و جمعیت غیر نظامی و تدابیر متقابل نیروی مدافع هست که در بالاتر عرض شد . برتری هوایی در جنگ شهری قدمتش برمی گردد به نظریات جولیو دوهه و تا جنگ دوم جهانی و بعد می رسیم به جنگ دوم خلیج فارس .. برخلاف تصورات ، نیروی هوایی در جنگ شهری با محدودیتهای مشخصی روبرو هست ببینید ،پرده پوششی ، عملیات تاخیری و مفاهیمی مثل این ، یک تاکتیک مداوم و مستمر نیست ، در جنگ شهری هم چیزی به اسم پرده پوششی نداریم ، از زمانی که دشمن وارد شهر شد ، شما باید جلوی آن را بگیرید تا هزینه عملیات برای دشمن در شهر بالا برود ، این مفاهیم برای عملیات نظامی کلاسیک هست ( به این معنی که شما در شهر دست به عملیات تاخیری می زنید تا توجه را از نیروهای در حال عقب نشینی خودی بردارید تا بدون تلفات دست به عقب نشینی بزنند ، برای این کار هم نیازمند یک نیروی بزرگ نیستید ، یک نیروی کوچک و جمع و جور ولی بخوبی مسلح شده که سعی می کند با استفاده از عوارض شهری ، آتش و نیروی دشمن را بخودش جلب کند ) ان چیزی که در موصل ، الرقه و بصره و .. اتفاق افتاد از همین جنس هست (یعنی در رده عملیات ضد شورش قابل دسته بندی هست تا عملیات کلاسیک )
  13. بخش چهارم و پایانی اما بر خلاف تصورات اولیه ، چگونگی کاربرد این سخت افزارهای زرهی جدید از دید گودریان ، با ماموریتی که توپهای تهاجمی برای آن درنظر گرفته شده بودند ، بطور اساسی تفاوت داشت . بدین معنی که توپهای تهاجمی جدید ، عمدتا" برای پشتیبانی از حملات پیاده نظام طراحی شده بودند ، اما اینک این نقش ، ماموریتی فرعی محسوب میشود و کاربرد اصلی آنها را می بایست در ایجاد یک ضربه گیر و سپر دفاعی در برابر حملات تانکهای روسی جستجو نمود. هزینه های تولید تانک در آلمان (براساس واحد پولی دلار ) و مقایسه آن با همتایان آمریکایی ، روسی و انگلیسی در جریان جنگ دوم جهانی زره کوب سبک هتزر ( Hetzer) در این زمان ، توپهای خودکششی ماردر بدلیل زره های سبک و فضای باز برای استقرار خدمه ، بتدریج منسوخ می شدند . به همین دلیل ، در سال 1943 ، بخش تسلیحات وزارت جنگ اعلام نیازی در خصوص توسعه یک خودروی کوچکتر که یک توپ 75 م.م قابل نصب بر روی شاسی قابل اطمینان پانز-38تی را با خود حمل می نمود ، اعلام کرد . نتیجه این نیازمندی ، تولید زره کوب هتزر 16 تنی بود که مقرون به صرفه ترین سلاح ورماخت برای برطرف نمودن روند رو به گسترش نیازمندی برای یک سلاح ضد زره محسوب میشد . این گونه که عمدتا" برای گردان های ضد تانک پیاده نظام تولید شد ، تا سال 1944 در میدان نبرد ظاهر نگردید که از این بابت ، یکی دیگراز نمونه های آشکار تلاش های پراکنده رایش برای افزایش توان زرهی خود بشمارمی رود . زره کوب سبک ماردر از سویی دیگر ، معرفی یک خودروی زرهی دیگر ، اشتورمگشتز-33جی (Sturmgeschütz IIIG) مسلح به یک قبضه توپ 75 م.م ال-48 ، سلاح مناسبی برای انهدام تانکهای حریف ، تا قبل از شدت یافتن بمباران های متفقین بر علیه زیرساختهای صنعتی آلمان ، بشمارمی رفت.خط تولید این نمونه در اواخر سال 1943 بدلیل یک عملیات هوایی سنگین بشدت آسیب دید ، به همین دلیل برای جبران خسارت و عدم توقف برنامه تحویل آن به ارتش ، هیتلر دستور داد تا تمامی قطعات باقی مانده و آنچه که بعدا" تولید میشد ، بر روی شاسی پانزر-4 سوار گردد . این تصمیم ، علیرغم مخالفت و اعتراض شدید گودریان ، با استناد به کاهش تولید پانزر4 استاندارد موجب شد تا نوامبر 1944 ، بیشتر از 1700 دستگاه زره کوب یاگدپانزر4 ( Jagdpanzer IV) ، تولید شود . درواقع ، نامگذاری این جنگ افزار جدید (تانک شکن/ زره کوب ) تناسب کاملی با ماموریت های محوله بدان داشت ، گرچه اسلاف این خودرو ، همچنان تحت شناسه استاندارد خود ، بخدمت ادامه میدادند ، بااین حال ، بدلیل شباهتهای زیاد ، موجبات سردرگمی در شناسایی دقیق آن را فراهم می آورد . زره کوب یاگدپانزر4 ( Jagdpanzer IV) بدین ترتیب ، یاگدپانزر4 به شکل خاص برای تکمیل توان آفندی –پدافندی لشکرهای پانزر و همچنین هنگ ( گردان ) های مستقلی که می بایست به توپهای تهاجمی مسلح گردد در نظر گرفته شد و بر همین اساس منابع لازم برای آغاز روند تولید آنها اختصاص یافت ، تا جایی که رقم تولید شده این سخت افزار در سال 1943 به 36 دستگاه رسید . علاوه براین ، نسخه سنگین تری از این زره کوب که به یک توپ 75 م.م ال-70 ، شبیه به آنچه که در پانتر استفاده شده بود و میان افسران زرهی به "اردک گودریان " مشهور شد از اوت 1944 از خطوط تولید خارج گردید . برخلاف پیش بینی های اولیه ، عملکرد این زره کوب در جبهه شرقی و غربی فراتر از انتظارات بود و تا انتهای جنگ نزدیک به 1000 دستگاه از آن تولید شد . با این وصف ،منقار ( لوله ) بلند این اردک ، در برخی مواقع موجبات آزار خدمه را فراهم میآورد ، هر چند این مساله ، درمقایسه با سایر مشکلات حوزه زرهی ورماخت ، یکی از کوچکترین موارد بشمار می رفت . sdkfz 234/2 بررسی روند تولید تانک و زره کوب در سالهای جنگ دوم جهانی در آلمان ، نکته مهمی را پیش پای محققان میگذارد که به غیر از چند مورد غیرقابل پیش بینی در ماه های آخر جنگ ، روند وترتیب و پازل تولید پانزرهای آلمانی ، به تقریب کامل شده بود و درنهایت امر ، بر اساس تجارب میدان نبرد ، به تقریب بهترین ماشین جنگی آن سالها یعنی خودروی زرهی sdkfz 234/2 پوما را روانه میدان نبرد نموده بود . مزیتهای قابل توجه این طرح شامل سرعت بالا ، نیم رخ پایین و در نهایت مسلح شدن به یک توپ قدرتمند 50م.م ال-39 در که در مواقع اضطراری ، حتی بر علیه تانکهای سنگین نیز موثر بود . با این حال ، پوما و گونه های مختلف آن ، درست درزمانی وارد صحنه نبرد شدند که دیگر ورماخت نیازی به یک خودروی زرهی برای اجرای ماموریتهای شناسایی – رزمی در فواصل طولانی نداشت و نیروی های متخاصم قابلیت خنثی نمودن توانمندیهای رزمی آن را بدست آورده بودند . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  14. مقدمه : هانس گودریان ( 1954- 1888 ) ، ملقب به هانس سریع ( Schneller Heinz ) یکی از مشهورترین ژنرال های ورماخت بشمار می آید که نامش در تاریخ نظامی عصر مدرن ، با استخوان بندی یگان های نیروی زمینی ( واحدهای زرهی ) به شکل عجیبی عجین شده تا جایی که یکی از جوان ترین ، مشهورترین و در عین حال از اخرین فرماندهان واحدهای پانزر در جنگ دوم جهانی ، ژنرال ژنرال اتو فون مانتوفیل روایت جالبی از فرمانده ارشدش ، دارد: """"" او گودریان بود ، در آغاز یکّه و تنها ، اما او بود که تانک و کاربردش را بعنوان یک سلاح ارزشمند رزمی به ارتش شناساند . این کار ، مطمئناً از ستاد کل ارتش برنمی آمد ، باید گفت ، نام و مُهر شخصیت وی به مفهوم واقعی کلمه بر بدنه این سلاح حک شده است و حقیقتاً ، این جنگ افزار ، موفقیت عملیاتی خود را به او مدیون است .""""" راست : اتو فون مانتوفل چپ : هانس گودریان شروع طوفان : در میانه جنگ دوم جهانی ، کمیسیون تولید تانک به سرپرستی ژنرال هانس گودریان به منظور پر کردن شکاف ایجاد شده حاصل از روند طولانی طراحی ، تولید انبوه و تحویل سوپرتانک 1944 ((پانتر )) به ارتش توصیه کرد تا بر روی آنچه که درآن زمان ، توپهای تهاجمی ( assault guns ) نامیده می شد متمرکز شده و طرح های موجود را به نمونه های ارتقاء یافته ، تبدیل کند. برای نیل به این هدف ، چیزی در حدود 120 دستگاه پانزر-3 از گونه F با مسلح شدن به یک قبضه توپ 75 م.م L/43 به سال 1942 وارد خدمت شد ، به همین دلیل برخی مورخان براین عقیده اند که ارتش در آن زمان ، تمایل بیشتری برای توسعه یک توپ تهاجمی در قالب خودروی ویژه پشتیبانی از پیاده نظام در مقایسه با یک زره کوب نشان می داد . زره کوب اشتوگ-3 سری جی راست : نمای روبرو چپ : بخش نگهداری مهمات با توجه به این مساله ،براساس یک قاعده نانوشته ، هر اندازه درازای لوله توپ بیشتر می بود ، تاثیر کاربرد مهمات شدید الانفجار کاهش می یافت ولی از دید افسران واحدهای پیاده ، این معامله به نسبت قابل قبول می آمد ، به همین دلیل گونه Sturmgeschütz IIIG پس از مسلح شدن به یک قبضه توپ 75 م.م L-48 بصورت غیر قابل باوری از سوی این واحدها مورد استقبال قرار گرفت . برد موثر توپ فوق الذکر ( PAK-43) به بیشتر از 7000 فوت می رسید که دراین فاصله قابلیت نفوذ به درون زرهی به ضخامت 100 م.م با شیب 30درجه را در اختیار کاربر می گذاشت . در واقع ، زره کوب اشتوگ-3 با نیم رخ بسیار کوتاه و بهبود ضخامت زره های بخش جلویی با اضافه شدن زره هایی به ضخامت 80 م.م و همچنین با قرار گرفتن در کلاس وزنی کمتر از 25 تن ، انقلابی اساسی را در واحدهای زرهی و پیاده ارتش آلمان در جنگ دوم ایجاد نمود . این طرح چنان برای ورماخت جذاب شد که بعدها با اضافه شدن یک قبضه توپ کالیبر 105 م.م به شاسی فوق الذکر ، یک توپ خودکششی ابداع گردید که بنا بر برخی ملاحضات ، به هر گردان سه قبضه این توپها تعلق گرفت تا پوشش آتش کافی برای پشتیبانی از پیاده نظام فراهم گردد . اشتوگ-3 جی . ایتالیا - 1943 بدین سان ، فرزند ناتنی واحدهای زرهی ارتش ، اکنون درست در پیشانی یگانهای رزمی قرار گرفته بود و تا ماه مه 1941 ، نزدیک به 19 گردان مستقل از این توپهای تهاجمی (زره کوب) تشکیل شد . دوسال بعد ، یعنی در سال 1943 این تعداد به دو برابر یعنی حدود 38 گردان مستقل رسید و برای پشتیبانی از عملیات پیاده نظام در قالب یگانهای کوچک بطور مداوم جابه جا میشد . اهمیت این جنگ افزار به نسبت انقلابی در میان واحدهای نیروی زمینی چنان افزایش یافت که پس از کسب تجارت ذیقیمت در نبردهای گسترده ، افسران پیاده نظام برای انهدام توان زرهی دشمن و همچنین اجرای ضد حملات ، به شکل خاص بر روی این واحدها حساب جداگانه ای باز می کردند . از سویی دیگر ، توپهای تهاجمی جدید ، در مقایسه با تانکهای متعارف ، از هزینه طراحی وتولید کمتری برخوردار بودند ، چرا که مکانیزم پیچیده وگران قیمت برجک گردان در آنها وجود نداشت ، تولید انبوه آن به نسبت ساده تر بود واین برای صنایع زمان جنگ آلمان که نیروی انسانی با مهارت کمتر شامل کارگران خارجی ، اسرای جنگی را در برمی گرفت ، یک گزینه جذاب بشمارمی رفت . پانزر-4 علیرغم معرفی طرح های گوناگون و متنوع زرهی ، اسب کاری و استخوان بندی واحدهای زرهی ورماخت تا پایان جنگ دوم جهانی بشمار می رفت همزمان با افزایش جذابیت توپهای تهاجمی برای ارتش ، روند تولید تانک بتدریج دچار رکود میشد . بعنوان مثال ، از رده خارج بودن تانکهای پانزر-3 آنقدر واضح شده بود که خط تولید آن بعنوان یک خودروی رزمی سرعت به تکمیل یک شاسی برای نصب توپ تبدیل گردید . از سویی دیگر ، در اکتبر سال 1942 تولید پانزر-4 به 100 دستگاه در ماه کاهش پیدا کرد به همین دلیل در همان زمان ، ستاد کل ارتش پیشنهاد داد تا برنامه تولید انبوه پانزر-4 بعنون اسب کاری واحدهای زرهی متوقف و در عوض همه منابع برای تولید سریعتر پانترها و تایگر ها متمرکز گردد . اما در کمال تعجب ، شرکتهای قدیمی تری نظیر پورشه و پیمانکاران فرعی تولید تانک از همان ابتدای امر با این تصمیم به مشکل برخوردند . دلیل این امر را نیز می توان به محافظه کاری بیش از حد صنعت خودروسازی آلمان مرتبط نمود . موقعیت قرارگیری مهمات پانزر-3 سری اف از طرفی دیگر ، طراحان غیر نظامی خودروهای زرهی سنگین ،به شکل نامتناسبی ، شیفته یافتن راه حل برای چالشهای مربوط به مدلهای جدید ارتش نظیر تایگر و پانتر شده بودند و از دید آنها ، حل مشکلات فنی این سخت افزارها می بایست به گونه ای جلو می رفت که حتی در شرایط سخت نیز امکان تعمیرات صحرایی برای ارتش فراهم گردد . راست : نمای گرافیکی تانک پانزر3 سری اف چپ : پانزر3 سری اف .. جمعی هنگ پانزدهم زرهی ، لشکر 11 پانزر .. روسیه با توجه به این پیچیدگی بیش از حد روند طراحی و تولید تانک درآلمان ، تا سال 1942 یک هم افزایی با رویه منفی میان دوصنعت هم خانواده تولید خودرو و تانک ایجاد گردید و هر کدام ازاین دو در تلاش بود تا به شیوه مخصوص به خود که تصویرگر پیشگام بودن را در اختیار مشتری قرار میداد ، فرآیند تولید را به پیش ببرد . درواقع ، پیش از جریانات فوق الذکر ، دخالت سرفرماندهی ارتش در روند اعلام نیازمندی و طراحی خودروهای زرهی بسیار محدود بود و بیشتر بصورت یکسری توصیه ها و پیشنهادات عمدتا" منطق صورت می پذیرفت . بعنوان مثال ، براساس درخواست شخص هیتلر ، یکی از شرکتهای پیمانکاری موفق شد تا از ترکیب شاسی تانک پانزر-3 با توپ L-71 کالیبر 88 م.م که عمدتا" برای تانک تایگر توسعه یافته بود ، توپ خودکشی هامل را به نیروی زمینی تحویل دهد . راست : فوریه 1943 ... نمونه پروتوتایپ توپ خودکششی هامل در جریان یک بازدید به هیتلر نشان داده می شود . نمونه های اولیه این توپ به فشار شکن دهانه مجهز بودند ولی در نمونه های بعدی تصمیم گرفته شده تا این قطعه حذف گردد . در این زمینه ، گرچه شاسی مورد استفاده ، به گونه ای بود که آسیب پذیری قابل توجهی را در برابر آتش تانکهای پیاده نظام یا توپهای تهاجمی دشمن نشان میداد ، اما توپ قدرتمند و دوربرد 88 م.م با سرعت دهانه بالا پتانسیل بالایی به اندازه 50 درصد سازمان رزمی یک گردان ضد زره را به کاربر ارائه می داد و با تصویب تولید حداقل 500 دستگاه از این توپ ، قدرت تهاجمی و تدافعی ورماخت تا حد قابل قبولی افزایش پیدا می نمود . توپ تهاجمی فردیناند که بعدها با لقب "فیل" ( الفانت ) وارد خدمت شد ، در واقع پاسخی ناخواسته / خواسته به بدنه و سامانه رانشی پورشه به منظور تولید یک زره کوب سنگین مسلح به توپ 88 م.م بود و بدلیل شرایط جنگ ، بسرعت نزدیک به 90 دستگاه ازاین زره کوب تولید و در بهار سال 1943 در یک هنگ مستقل زرهی سازماندهی شدند . این خودروی زرهی ، بدون برجگ گردان ، در بهترین حالت ، یک تانک تایگر ناقص بشمارمی رفت که همان مشکلات فنی و بدون هیچ مزیت قابل توجه را ارائه میداد ، ضمن اینکه با وزنی در حدود 65 تن ، بلحاظ ابعاد تفاوتی با تایگر نداشت . علاوه براین ، حذف غیرضروری تیربار که برای دفاع از خود درمیدان نبرد بسیار اهمیت داشت ، موجب گردید که روسها در جبهه شرقی ، با هرنوع سلاح ضد زرهی که درسازمان رزمی آنها وجود داشت ( بخصوص در عملیات کورسک ) به تهدید قابل توجهی برای این هیولاهای فلزی تبدیل شوند . راست : نمای گرافیکی زره کوب 65 تنی ورماخت چپ : نمای درونی موقعیت قرار گیری مهمات زره کوب فردیناند اگرچه براساس تحلیل فوق الذکر ، این سخت افزارهای زرهی بیلان قابل توجهی را از خود برجای نگذاشتند ، اما ترکیب توپ88 م.م و شاسی تانک های متعارف ، تنها پیش مقدمه ای برای معرفی طرح های آینده بشمارمی رفت . ،به همین دلیل ، وی در ژوئن 1942 ، به فردیناند پورشه اجازه داد تا طراحی یک تانک فوق سنگین را کلید بزند که در نهایت با شناسه کنایه آمیز موش ( Mouse) در تاریخ خودروهای زرهی شناخته می شود . ماوس . فیل سفید هیتلر در جنگ ، گرچه روی کاغذ به تقریب رقیبی نداشت ، اما بدلایل مختلف ، سرنوشت محتومی در انتظارش بود !! موقعیت نگهداری مهمات مورد استفاده در پانزر-8 ماوس بر اساس اطلاعات موجود ، زره بخش جلویی این ابرتانک ، به 10 اینچ ( 25 سانتی متر ) می رسید و در حالی به یک توپ 6 اینچی (150 م.م ) مسلح شده بود که وزن هرپرتابه آن به 150 پاوند می رسید و در طرح نهایی ، وزن عملیاتی آن 188 تن ثبت شده بود که می بایست با سرعت جاده ای 12.5 مایل در ساعت وارد صحنه رزمی شود .صرف نظر از هزینه و پیچیدگی های طراحی ، تکمیل دو نمونه نخست این ابرتانک بیشتر از یکسال بطول انجامید . با این حال ، در عدم تاثیر رزمی این ابرتانک آلمانی بعنوان یک جنگ افزار زرهی بر روی روند جنگ و همچنین اتلاف منابع مادی و مهارت مهندسی اختصاص داده شده به این پروژه به تقریب هیچ شکی وجود ندارد ، با این وجود ، ابرتانک ماوس ، نشانه ای فراموش ناشدنی از نیروی زرهی ورماخت در جنگ دوم جهانی بشمار میرفت . بدین معنی که صرف نظر از حمایت مستقیم هیتلر ، ماوس درواقع نشان دهنده مسابقه ای میان برتری فنی و نیازهای رزمی میدان نبرد بشمار می رفت . پانزر4-سری اچ روسیه .. زمستان سال 1943 مضاف براین ، افزایش اندازه تانک بصورت خودکار ، تاثیر قابل توجی را بر روی میزان تحرک و قابلیت اطمینان رزمی این خودرو برجای گذاشت که این خود نیز بخوبی نشاندهنده فلسفه طراحی خودروهای زرهی و سلاح در آن زمان بود . اما با ورود جنگ به سال 1943 و سخت تر شدن شرایط نبرد در جبهه شرقی ، تکنیسن های آلمانی با تغییر رویکرد از حوزه مهندسی به علم مواد درصدد بودند تا راه حل مناسبی را برای غلبه بر مشکلات کاربرد واحدهای زرهی در جنگ پیدا نمایند . با تمامی این تفاسیر ، داستان طراحی وتولید ماوس ، در زمان خود ، روندی طولانی و نفس گیر محسوب میشد که در آن ترکیبی از تنش های میان نهادی ، پیچیدگی های فنی مربوط به ایجاد خط تولید و درنهایت کاهش توان رزمی ورماخت باعث گردید تا برخی کارشناسان (نظامیان ) نزدیک به سرفرماندهی عالی ارتش خواستار تعیین یک داور ( نظیر هانس گودریان ) برای رفع مشکلات پیش آمده شدند . در این خصوص ، گودریان ، ماوقع یک ملاقات خصوصی با هیتلر در 20 فوریه 1943 با محوریت برطرف کردن سوء تفاهامات متعدد در این خصوص را شرح می دهد که با تعیین یکسری شروط ، موجبات وسوسه سرفرماندهی عالی ارتش را فراهم نمود . براساس انچه که در تاریخ نظامی ورماخت به ثبت رسیده ، پی نوشت : 1- ادامه دارد ................. 2- برای اینکه بدونید چرا ورماخت در طول جنگ دوم جهانی علیرغم ارائه طرح های فوق العاده زرهی ، همیشه دچار مشکل بود ، این تاپیک را دنبال کنید ................. 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  15. خوب ، زیاد با این مساله موافق نیستم ، سامانه های ضد زره هدایت شونده و غیر هدایت شونده ، اولین خطر برای زرهی در رزم شهری هستند ، از دوران توپهای ضد زرهی مثل pak-38 تا امروز و سامانه هایی مثل جاولین و کورنت و ... تجربه رزم شهری در ویتنام ( هوئه ) ، روسیه ( چچن ) و فلوجه این را اثبات می کند دیده بان برای توپخانه را محدود به عامل انسانی نکنید ، امروز طیف وسیعی از پهپادها از نمونه های دست پرتاب تا بلند پرواز می تونند نقش دیده بان را بازی کنند .. ضمن اینکه نیروی هوایی هم خودش یک دیده بان خط مقدم ( ناظر هوایی خط مقدم / FAC) دارد که همون نقش دیده بان توپخانه است ... ضمن اینکه بسته به این هست شما بعنوان نیروی مهاجم استراتژی اتون برای رزم شهری چی هست ؟ 1- فلج موقت 2- فلج بلندمدت اگر دنبال فلج موقت هستید ، مجبورید که از تخریب انبوه خودداری کنید ، فقط روی ساختارهای کنترل - فرماندهی دشمن متمرکز بشید و سعی کنید آن را از مخفیگاه های اش بیرون بکشید و منهدم کنید ( فلوجه / بصره سال 2003 ) اگر دنبال فلج بلند مدت هستید ، این معادل تخریب انبوه هست و زرهی چندان در اینجا کاربرد ندارد ، این ماموریت بر عهده توپخانه سنگین و نیروی هوایی هست ( استالینگراد / برلین / لنینگراد ) پی نوشت : در حال حاضر سازمان های موج سومی به بالا ، گزینه اول را دارند توسعه می دند در حوزه نامتقارن ، بطور قطع مدافع زرهی را توی شهر نمی آورد ، چون حریف برتری هوایی دارد پدافند ثابت هم از 1989 دیگر مصداق ندارد و همه ارتشها دارند بسمت هرچه بیشتر متحرک شدن ( نه الزاما زرهی ) حرکت می کنند عملیات تاخیری هم فلسفه خودش را دارد و مستمر نیست ، همون طور که از اسمش پیداست ، تنها برای خرید زمان برای نیروی مدافع برای تحکیم مواضع پدافندی خودش مورد استفاده قرار می گیرد و نه بیشتر ... پرده پوشش هم برای نیروی مدافع بدلیل نیاز به استقرار سلاح های سنگین و برتری هوایی حریف به جهت شناسایی سریع مواضع استقرار انها ، چندان موضوعیت ندارد
  16. در رزم شهری که فواصل درگیری نزدیک هست ، بزرگترین دشمن زرهی ، سامانه های ضد زره هست و بعد توپخانه ( چون قدرت مانور زرهی در شهر به حداقل ممکن کاهش پیدا می کند / نیروی هوایی بدلیل محدودیتهایی که بالاتر گفته شد در رده سوم قرار می گیرد .. تنها در فضای باز هست که قدرت هوایی تبدیل به دشمن شماره یک زرهی میشود ، در حالی سامانه های ضد زره و توپخانه هر چند دقیق ، بیلان محدودتری دارند نسبت به نیروی هوایی ) ضمن اینکه در سناریوی جنگ شهری در آینده ، تنها نیروی مهاجم هست که از زرهی و نیروی هوایی استفاده می کند ، نه نیروی مدافع . در نتیجه نیازی به بررسی این راه کار نیست به نظرم ، مگر اینکه دو تا نیروی کلاسیک روبروی هم قرار بگیرد
  17. این یک بحث گسترده است ، اول اینکه شما باید در زمان صلح ، یک پیش زمینه اطلاعاتی کامل از قابلیتهای فعلی دشمن داشته باشید ، ضمن اینکه آینده نگری کاملی در خصوص پیشرفتهای فناورانه آن در اختیارتون باشد ، که متناسب با آن تدابیر و راه کارهای متقابل را فراهم کنید . بعنوان مثال ، اگر درست یادم باشد ،عناصر مسلح شورشی در موصل برای غلبه بر آتش هوایی طرف مقابل یا پروازهای شناسایی ، دست به ایجاد یک رشته تونلهای به هم پیوسته کرده بود که نقل و انتقالات خودش را از دید دشمن پنهان کند که ضمن آن توان شناسایی طرف مقابل را هم به حداقل خود برسوند .
  18. بسم ا... قویاً تخصصی در این حوزه نیست ولی یک نکته ای در خصوص باید یادآوری بشود ، نیروی هوایی در رزم شهری ، ضرورتاً متکی به قابلیتهای ISR هست (Intelligence, surveillance and reconnaissance) یعنی تا زمانی که سامانه های مربوط به اطلاعات جاسوسی ، نظارت و شناسایی وارد معرکه نشوند ، کاربردی برای عناصر هوایی در نبرد بر سر ایجاد سلطه بر یک بافت شهری قابل پیش بینی نیست ( چه بالگردها و چه بال ثابتها ) . شما اگر بتونید این قابلیت را از دشمن بگیرید یا سطح و مقیاس استفاده از آن را برای دشمن محدود کنید ، در کنار اجرای ضد تاکتیکها در حوزه های دیگر ، میشود میزان موفقیت کاربرد قدرت هوایی که متکی بر سه عامل فوق هست را مورد سنجش و ارزیابی قرار بدید .
  19. بیست و پنج سال پس از نخستین پرواز "پایان دهنده " دوم آوریل 2021 ، بیست و پنجمین سالگرد نخستین پرواز جنگنده برتری هوایی سوخو-37 ترمیناتور بشمار می آید که درواقع ، بخشی از یک برنامه بسیار بلند پروازانه نیروی هوایی ارتش روسیه برای تقویت سازمان رزمی خود با طراحی یک هواگرد نسل چهارمی از پیکربندی سوخو-27 فلانکر محسوب می شد . اگرچه ارتش شوروی از سال 1985 بتدریج نمونه های اولیه جنگنده سوخو-27 را بخدمت درآورد ، اما نمونه های اولیه سوخو-37 را می توان به نوعی ، نمایشگر فناوری برای طیف گسترده ای از سامانه های جدید روسی برای توسعه نسخه M از نسخه پایه فلانکر دانست که می توانست روند بهینه سازی و عملیاتی شدن سوخو-27 ام را تسهیل نماید . در این میان ، گرچه سوخو-27 ام سرانجام وارد خدمت شد ، اما بدلیل وخامت وضعیت بخش دفاعی ارتش شوروی و سپس روسیه ، چندین سال از برنامه ریزی های صورت گرفته برای آن عقب تر می بود ، ولی در نهایت پس از کش و قوسهای فراوان در سال 2014 با شناسه سوخو-35 به نیروی هوایی ارتش روسیه پیوست . راست : میگ-31 ام چپ : میگ-1/44 این دو هواگرد رزمی از جاه طلبانه ترین برنامه های نیروی هوایی ارتش شوروی سابق بشمار می رفت که پس از فروپاشی بسرعت لغو شدند با این حال ، نخستیم پرواز سوخو-37 در نوع خود جالب توجه می بود ، چرا که درزمانی صورت گرفت که برنامه های جاه طلبانه نیروی هوایی ارتش سرخ پس از فروپاشی شوروی ، بسرعت و مسلسل وار لغو و به بایگانی سپرده می شدند . بدین معنی که همزمان با این برنامه ، حداقل تولید انبوه دو نمونه ، نخست ، جت رزمی میگ-31 ام و سپس برنامه MIG-1/44 بدلیل بحران اقتصادی و سیاسی این کشور ابتدا به تاخیر افتاد و سپس بطور کامل لغو گردید . اما در میان تمامی این پروژه ها ، برنامه سوخو-27 بلحاظ اهداف تعیین شده و همچنین بودجه در دسترس برای توسعه آن ، منطقی تر به نظر می رسید ، به همین دلیل روند آن ادامه پیدا نمود . راست : کابین جنگنده سوخو-37 ترمیناتور چپ : نمای گرافیکی خروجی های بُردار رانش با این وصف، برخی براین اعتقاد قرار دارند که بدلیل محبوبیت نمونه های پایه سوخو-27 و جانشین آن ( سوخو-30) در بازارهای صادراتی ، تصمیم گیرندگان روسی امتیاز مهمی را در ادامه برنامه سوخو-37 مشاهده می نمودند ، به همین دلیل سرمایه گذاری بر روی آن ادامه پیدا نمود . بدین ترتیب ، انتظار می رفت که جنگنده نسل بعدی برآمده از سوخو-27 ام ، بسیار کم هزینه تر از میگ-31 ام و یا میگ-1/44 ، علیرغم اینکه برنامه های لغوشده از بسیاری از جهات بر سوخو-27 ام برتری داشت ، باشد و این مساله ، فرصتی گرانبهایی را برای تولید تعداد بیشتری به منظور تحویل به نیروی هوایی روسیه و سپس ارائه در بازارصادرات جتهای رزمی فراهم آورد . سوخو-35 در حوزه شاخص های فنی ، بارزترین ویژگی سوخو-37 و سپس سوخو-27 ام را می توان در مجهز شدن پیشرانه های این دو جنگنده به خروجی های سه بُعدی ، بعنوان یک فناوری بسیار پیشرفته که از اوایل دهه هشتاد میلادی در اتحاد شوروی در دست توسعه قرار داشت ، جستجو نمود . این فناوری ، به شکل اعجاب آوری ، قدرت مانور این جنگنده های رزمی را افزایش داده بود و در حال حاضر نیز تنها در سه هواگرد عملیاتی سوخو-57 ، سوخو-35 و جی -10 مورد استفاده قرار می گیرد . علاوه براین ، صنعت هوانوردی نظامی روسیه ، پیشگام در طراحی و تولید خروجی های بُردار رانش 2 بُعدی بود که برای اولین بار با جنگنده های سوخو-35 یکپارچه گردید و قدرت مانور آن را به صورت قابل ملاحضه ای افزایش می داد . سوخو-27 ام به این ترتیب ، هواگرد تجربی سوخو-37 در اوایل سال 1995 میلادی با مجهز به این خروجی های جدید به مرکز آزمایش شرکت سوخو در نزدیکی مسکو تحویل داده شد . با این حال ، بدلیل آهسته بودن روند طراحی پیشرانه قدرتمند تر AL-37FU روسها بالاجبار پیشرانه AL-31FP را در این تستها بکار گرفتند که در واقع همان پیشرانه ای بود که در سوخو-27 استفاده میشد ، با این تفاوت که به خروجی های دو بُعدی مجهز شده بود .یکی از خصوصیات جالب این هواگرد ، استفاده از یک سامانه کنترل پرواز رقومی (دیجیتال ) به جای نمونه آنالوگ قدیمی بود که بطور مستقیم ، کنترل سامانه بُردار رانش متصل می شد . این امر باعث می شد تا این جنگنده در سرعتهای پایین و زاویه حمله بالا ، بهترین مانوری پذیری را در اختیار کاربر بگذارد . در حوزه سامانه های الکترونیک ، سوخو-37 به یک جنگنده بی همتا در میان سایر جتهای روسی تبدیل شده بود ، هر چند هنوز فاصله قابل توجهی را نسبت به رهگیر میگ-31 ام به نمایش می گذاشت . در واقع ، رادار آرایه فازی پالس داپلر N011M قابلیت ردیابی بیشتر از 20 هدف هوایی و هدایت موشک به 8 هدف ( درمقایسه با تامکت که قابلیت کشف 24 هدف و شلیک 6 تیر موشک به سمت آنها را در اختیار داشت .م ) را می توانست ارائه کند . در مقابل رادار N011 سوخو-27 ام تنها قابلیت کشف 15 هدف و شلیک شش موشک را بسوی آنها در اختیار داشت ، هر چند این رادار جدید بطور همزمان توانایی هوا به هوا و هوا به زمین را ارائه میداد که درمقایسه با نمونه ها ی اولیه سوخو-27 پیشرفت قابل ملاحضه ای محسوب می شد . راست : رادار N011 سوخو-27 ام چپ : رادار N011M سوخو-37 با این وصف ، بدلیل نامطلوب بودن شرایط اقتصادی روسیه و عدم حمایت دولت از برنامه سوخو-37 ، شرکت سوخو مجبور شد تا با فروش جتهای سوخو-27 به ویتنام و چین ، هزینه توسعه این پروژه را تامین نماید که این وضعیت اعتماد به شرایط صادراتی روسیه را نشان میداد . بدین سان ، برنامه سوخو-37 به شرکت سازنده اجازه داد تا بخش قابل ملاحضه ای از فناوری های پیشرفته را که بعدها در سوخو-35 بکار رفت ، توسعه دهد و اگر در ابتدا گمان می رفت که سوخو-37 خود به یک محصول جذاب تبدیل گردد ، تولید آن تنها به یک فروند محدود شد . اما این تک فروند نیز در نهایت ، در دسامبرسال 2002 بدلیل نقص سازه ای ساقط شد ، که این نیز موجب گردید تا شرکت سوخو درصد بیشتری از بدنه سوخو-35 های آینده را از مواد مرکب تولید نماید تا در زمان اجرای مانورهای پیچیده ، مشکلات مشابه ای بروز نکند . مقایسه خروجی بردار رانش 2 بُعدی نصب شده بر روی یکفروند سوخو-27 یوبی (دو تصویر سمت راست ) و خروجی های سوخو-37 اگر چه امروز ، سوخو-37 جنگنده کمتر شناخته شده ای بشمار می رود ، اما ترمیناتور ، درسالهای پس از فروپاشی اتحاد شوروی ، به نمادی از پیشرفت مستمر صنعت هوانوردی نظامی روسیه تبدیل شده بود ، سالهایی که برنامه های نظامی در ابعاد غول آسا ، مرتباً لغو می شدند و این برای کشوری که یکی از دو قطب این صنعت بشمارمی رفت ، یک فاجعه محسوب می شد ، در حالی که رسیدن این جنگنده به مرحله تست پروازی ، میراث از دوران طلایی اتحاد شوروی و بستری برای جهش بسمت آینده برای روسیه محسوب می شد . پی نوشت : 1- بن پایه 2- صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  20. هانس گودریان از ناامیدی می گوید .... هیچ موقعیت ناامید کننده ای وجود ندارد ، تنها آدم های ناامید هستند که وجود دارند .
  21. بسم ا... نخست : از دهه هفتادشمسی جتهای روسی در نیروی هوایی ایران مشغول خدمت هستند ، در نتیجه برگزاری کلاسهای زبان روسی ، الزاما به معنای خرید نیست ، شاید برای آموزشهای تکمیلی دارند به روسیه اعزام می شوند . کما اینکه سوخو-22 های سپاه را اوکراینی ها دوباره عملیاتی کردند و با توجه به وضعیت ما با این کشور ، احتمالا روسها چراغ سبز نشون دادند برای ادامه کار ... این کانالها عمدتا برای جذب مخاطب ناآگاه خودشون هر چند وقت یکبار مبادرت به انتشار مصاحبه های خیالی می کنند . نخست اینکه افسر مسئولی که به این اطلاعات دسترسی دارد ، به چه مجوزی با یک رسانه ای که مشخص نیست چه کسانی آنها را اداره می کنند ، مصاحبه می کند ، دوم اینکه اگر خبری وجود داشته باشد ، رسانه ملی ما و چهار قلوی خبری آنقدر سریع این دست خبرها را منتشر می کنند که اصولا مجالی برای یک کانالی که سرو ته اش مشخص نیست ، نمی ماند . ضمن اینکه خرید جنگنده چه ربطی به نیروی هوا- فضای سپاه دارد ، تمامی این صحبتها ترکیبی هست از شایعات سالهای گذشته که در همین تاپیک به تفصیل در مورد آن صحبت شده ، در نتیجه تا لندینگ این هواگردها روی باند پایگاه یکم شکاری ( احتمالا") تمامی این حرفها ، دو ریال ارزش بررسی ندارد ، جز اینکه قصد داشته باشیم افسار تحلیل انجمن را بدیم دست چهارتا نوجوان ....