EshqAli

VIP
  • تعداد محتوا

    486
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    5

تمامی ارسال های EshqAli

  1. توجه بفرمایید که تصاویر اصلی که با کلیک می تونید ببیندشون، اغلب حجم بالای یک مگابایت دارن. منبع: https://twitter.com/Mahdiibakhtiari/status/1266732511549444096
  2. آمریکا در کشورهای مختلف ایران رو کرده لولو و داره اون کشورها رو می دوشه. به نظرم در عراق هم همین هست. هر کسی رو که خواستن به شکل قانونی و غیرقانونی از قدرت کنار زدن به اسم اینکه این فرد به ایران نزدیکه. حضرت علی(ع) می فرمایند که " از گذشتگان خود پند بگیرید، قبل از آن که آیندگان از شما و سرنوشتتان موعظه بگیرند". حالا کشورهای مختلف می تونن از بلایایی که سر کشورهای دیگه اومده عبرت بگیرن یا اینکه عبرت دیگران بشن (و البته برای ما هم که همسایه هستیم مشکل درست کنن. معتقدم که مسلمونای کشورهای دیگه تعداد زیادیشون رو ما باید رشد بدیم و تحمل کنیم. برای فلسطین کمابیش این اتفاق در سال های گذشته افتاده. برای عراق هم در حال طی این مراحل هست. ما رسانه ای که نداریم! اسلام هم دست و پای ما رو بسته و نمی تونیم کارهایی که غربی ها می کنن بکنیم. چاره ای نداریم جز اینکه صبر کنیم تا خودشون تجربه کنن و یاد بگیرن.
  3. این خبر فعلا تایید نشدس: منبع: https://twitter.com/mhrezaa2c/status/1263378383490211841
  4. شایعاتی پیچیده که ایران در حال کاهش نیروهاش در سوریه هست. منبعش هم رسانه های صهیونیست هستن.
  5. آمریکا تا وقتی که رفتار یک کشور براش پیش بینی پذیر یا پیش بینی پذیر در یک حوزه خیلی محدود نباشه دست به اقدام نمی زنه. یک سوال: چه چیزی باعث شد تا آمریکا فکر کنه ایران در مقابل شهادت سردار سلیمانی کاری نخواهد کرد؟
  6. این احادیث باید به لحاظ سندی بررسی بشن. البته این هایی که شما اینجا گذاشتید. اما من احادیثی دیدم که برداشت من از اون ها این بود که حیات در دنیا منحصر به کره ما نیست. اما این ها دلیل نمی شه که یوفوها همون ها باشن. نشون به اون نشون که توی ایران خودمون هر بار اصطکاک با آمریکا بیشتر می شه اغلب مشاهده یوفوها هم بیشتر می شه. دوستمون از نقاشی های باستانی صبحت کردن. به خصوص در مصر و آمریکای جنوبی این موارد دیده می شه. عزیز من اون نقاشی ها از مشاهدات اون افراد از اجنّه هست. نه ارتباط با موجودات فرازمینی!
  7. ببخشید شاید ضد حال باشه اما نظر من اینه که یوفوها ساخته دست بشر هستن. یک پروژه سری در داخل خود آمریکا باید باشه. اگر حیات فرازمینی بتونه به ما دسترسی داشته باشه که صد سال واسه هوا خوری نمیان. یا ارتباط برقرار می کنن یا حمله می کنن. مگر اینکه به قول اون دانشمند ما به لحاظ هوشی مثل نسبت هوش انسان به سایر حیوانات (بلا نسبت) باشیم.
  8. شاخه نظامی این علم فقط محدود به پرتاب ماهواره های نظامی نیست. کاربردهای مختلفی داره که هموون می دونیم. از طرفی برنامه ماهواره ای ما سال هاست معطل دولت شده و می دونید که دولت ها احتمالا از همه ابزارهای توی دستشون استفاده سیاسی کنن.
  9. یکی گفته که اولین استفاده از پایگاه شاهرود هست. به امید رسیدن به مدارات بالاتر، بردهای بیشتر موشک ها، تکنولوژی های بالاتر ماهواره ها و تکنولوژی ضد ماهواره.
  10. در حقیقت ما باید نهایت تلاشمون رو بکنیم. ولی خودمونی بخوام بگم من این کار رو از الان نشدنی می دونم. نهایتا احتمال ده درصد به دلیل حماقت ترامپ یا اتفاقات پیش بینی نشده باید در نظر بگیریم. آزاد شدن فروش سلاح به ایران برای آمریکا یک خط قرمز مهم هست. برای بالاتر بردن اون ده درصد هم باید کارهای مهمی بشه. تصمیمات بزرگی گرفته بشه. باید دولتمردان ریسک های بزرگی در برابر آمریکا و اروپا کنن. باید بازی هایی رو شروع کنن. همونطور که تا الان دیدیم و از این به بعد هم (به تقریب) همون روند دنبال می شه، این کارها انجام نخواهد شد. در آخر تاکید می کنم که ما باید نهایت تلاشمون رو بکنیم. همچنان که مسئولین نظامی ما در حال تلاشند تا لیست سلاح های مورد نیاز رو استخراج کنن و قرارداد تهیه کنن و .... این درست ترین کار برای اون هاست. بدون توجه به امور سیاسی. چون نمی تونن کاری در اون حوزه انجام بدن.
  11. با اینکه بعید می دونم آمریکا اجازه بده همچین فرصتی به ما برسه، اما لازم به ذکر هست که هر قراردادی که امضا شد، حتما باید با دیدگاه خرید تکنولوژی لازم برای نگهداری و توسعه باشه. و گرنه بعدا به مشکل بر می خوریم. به علاوه پروژه های تحقیقی داخل هم آسیب خواهند دید. این مورد حتما باید لحاظ بشه.
  12. به گزارش پایگاه تحلیلی خبری تحولات جهان اسلام؛ منابع خبری از حمله پهپاد های صهیونیستی به خودرو متعلق به نیروهای مقاومت در منطقه جدیده یابوس واقع در مرز بین لبنان و سوریه خبر دادند. بنا به گفته شاهدان عینی نیمه شب گذشته یک خودرو توسط پهپاد مورد حمله قرار گرفتند اما با خطا رفتن موشک اول سرنشینان توانستند از خودرو خارج شوند. در این حمله به کسی آسیبی نرسیده است. منبع: https://iswnews.com/30472/ترور-ناموفق-نیروهای-مقاومت-در-سوریه/
  13. آیا جان اف کندی به خاطر مخالفت با الیت کشته شد؟ https://www.linkedin.com/posts/behnam-m-zadegan-b081b237_افشاگری-محبوبترین-رییس-جمهور-امریکا-در-مورد-activity-6652171880214130688-apED کامنت ها رو هم ملاحظه کنید. انتشار به معنای تایید کامل نیست. احساس می کنم همونطور که بحث فراماسون ها (که هستن و قدرت هم دارن) به ابتذال کشیده شد،‌ این هم به ابتذال کشیده خواهد شد. در حرف های همین فرد هم شاید نشانه هایی از اوا ابتذال پیدا کنید.
  14. احمد نادری در توییتر از احتمال ترور الزرفی توسط آمریکایی ها حرف زده. به عنوان یک احتمال باید مد نظر باشه.
  15. هر طور که فکر می کنم حمله به حشد الشعبی در حال حاضر یه حماقت محض هست: ۱- آمریکا نمی دونه حشد چه امکانات و تجهیزاتی داره. عراق همسایه ایرانه و برعکس سوریه ایران می تونه راحت تجهیزات بفرسته براش. ۲- فرضا اصلا حشد در طول حمله کاری نکنه. بالاخره این حمله تموم می شه و خب بعدش چی؟ آمریکایی های محبوس در پایگاه ها می مونن و حشد الشعبی! ۳- باز هم می گم که عراق سرزمین آمریکایی ها نیست. عراقی ها هم هموطن اون ها نیستن. این بزرگترین مشکل برای اون هاست. ۴- حشد جزیی از دولت عراقه. رسما زیرمجموعه وزارت دفاع هست. شاید دولت یا بخش هایی از دولت پاسخ ندن اما برای همه مردم اینطور نیست. یه احتمال دیگه هم البته بردن عراق به سمت تجزیه شدن هست.
  16. این تحلیل خوبی بود. یعنی اینکه آمریکایی ها که عادت دارن در هر کاری نهایت منفعت رو ببرن، احتمالا به علت حملات راکتی تصمیم گرفتن که برن در پایگاه های امن تر. اما به دلیل اینکه تصمیم گرفتن از این کار نهایت استفاده رو ببرن هم نیرو جابجا کردن و هم از بعد روانی وارد شدن. معقول به نظر میاد. البته نباید فراموش کرد که با قضیه ای که آمریکایی ها روابت می کنن همپوشانی زیاده داره و البته اون ها پا رو کمی از عملیات روانی شاید فراتر گذاشتن. پس احتمال حمله به حشد رو هم باید همچنان مد نظر داشت.
  17. با تشکر از زحمات فراوان برای این مجله. برای بهتر شدن مجله میلیتاری این پیشنهادات رو دارم: ۱- برای بهتر شدن کار، حجم کار بیشتری مورد نیاز هست. خب دوستان تا هر جا که می تونن کمک کنن. هر چقدر کم هم باز خوبه. ۲- متن مطالب گاهی ثقیل و سنگین هست. گاهی یک جمله چندین فعل داره و چند خط به طول می کشه. برای مخاطب عام خوندن و فهم همچین مطالبی سخته و ممکنه به کل مجله رو کنار بذاره. ۳- طراحی و ظاهر خیلی بهتر شده ولی جای کار داره. فونت ها و طراحی صفحات می شه که بهتر باشه. یک نمونه کوچک اینکه خودم در صفحاتی که پس زمینه تاریک بودم چشمام اذیت شد. ۴- اینفوگرافی و والپیپر هم می شه اضافه کرد و البته موارد جدید که نیاز به ایده پردازی دوستان داره. باز هم از زحماتتون تشکر می کنم. خسته نباشید. با آرزوی موفقیت.
  18. چرا این همه تفاوت در سطح استقراض دولتی؟ براساس آخرین آمار موجود سال ۲۰۲۰، جمعیت آلمان حدود ۸۳ میلیون و جمعیت امریکا حدود ۳۳۱ میلیون هست. بنظر شما چرا با جمعیتی معادل ۴ برابر آلمان، دولت امریکا داره به بهانه بودجه مقابله با کرونا حدود ۱۸ برابر دولت آلمان قرض میگیره(تصاویر پست)؟ پاسخ خیلی ساده ست. این ماجرای ویروس دست ساخت کرونا فاز آخر سناریوی الیت هست: اونقدر سطح استقراض دولت امریکا رو بالا خواهند برد که طی حدود ۳ سال آینده دلار مقام ارزمبنای تجارت جهانی رو از دست خواهد داد. در توضیح این تحلیل(شخصی)، توجه به چند واقعیت مناسب هست: - همین الان، قبل از استقراض های جدید، دولت امریکا حدود ۲۳/۷ تریلیارد دلار قرض داره و بهره این قرض اونقدر بالا رفته که از حدود سال ۲۰۱۰ به بعد، دولت فقط تونسته بهره قرض رو پرداخت کنه و هیچ پرداختی از اصل قرض نداشته(آمار فدرال رزرو). - با ۲/۲تریلیارد استقراض جدید که تایید شد، کلا میشه حدود ۲۶تریلیارد دلار(افزایش بهره) - نرخ ییلد اوراق قرضه دولت امریکا وارونه شده و نرخ اوراق یکماهه به بازه منفی رسیده. - تعداد متقاضیان بیمه بیکاری این هفته نزدیک ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بود، یعنی یک جهش حدود ۱۰۰۰‌ درصدی نسبت به ماه قبل(نزدیک ۳۰۰ هزار نفر ماه ژانویه). حدود ۲۹ ماه قبل، در مقدمه سری پستهای اقتصاد سیاسی جهان، گفتیم: الیت قبل از انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ بحران مالی جهانی رو استارت خواهد زد و نهایتا تا حدود ۲۰۲۳ دلار رو با ارز دیجیتال خودش یعنی SDR جایگزین خواهد کرد. https://www.linkedin.com/posts/behnam-m-zadegan-b081b237_چرا-این-همه-تفاوت-در-سطح-استقراض-دولتی-activity-6649331269412929536-ETyE https://www.linkedin.com/posts/behnam-m-zadegan-b081b237_david-icke-the-truth-behind-the-coronavirus-activity-6649242874963652608-wtKI
  19. من با تجربه این را می‌گویم که میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم. شهید سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی
  20. عملیات سقوط (زوال) عملیات سقوط عملیات پیشنهادی متفقین کمی قبل از پایان جنگ دوم جهانی برای حمله به مجموعه جزایر ژاپن در شرق آسیا بود. با این حال ، عملیاتِ طرح ریزی شده در پی حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی، اعلان جنگ شوروی و حمله به منچوری لغو شد. این عملیات دو بخش داشت . عملیات المپیک و عملیات تاج : بر همین اساس ، عملیات المپیک در نوامبر ۱۹۴۵ برای تسخیر یک سوم از جنوبی ترین جزایر کیوشو و جزیره تازه تسخیر شده اوکیناوا- و استفاده از این جزایر برای مراحل بعدی عملیات برنامه ریزی شده بود. عملیات تاج نیز قرار بود در اوایل سال ۱۹۴۶ برای حمله به دشت کانتو که در نزدیکی توکیو و روی جزیره اصلی هانشو قرار داشت، اجرا شود. پایگاه های هوایی که در کیوشو قرار داشتند و قرار بود در عملیات المپیک تسخیر شوند ، پشتیانی هوایی نزدیک را برای عملیات تاج فراهم می کردند.این عملیات در صورت اجرا بزرگترین عملیات آبی خاکی در تاریخ را رقم می زد. ماهیت زمین عملیات نیز به گونه ای بود که عملیات دفاعی را برای ارتش ژاپن آسان می کرد، چرا که می توانستند به دقت نقشه های متفقین را پیش بینی کرده و نقشه های دفاعی خودشان را اجرا کنند که در قالب عملیات کاتسوگوتبیین شده بود . ژاپنی ها یک دفاع همه جانبه ، البته با تعداد کمی نیروی ذخیره باقی مانده برای عملیات های دفاعی احتمالی دیگر را طراحی کردند .پیش بینی ها برای تلفات متفاوت بود، اما تماما تعداد بالایی را عنوان می کرد. بسته به اینکه ژاپنی ها چقدر در برابر دشمن مقاومت کنند، تخمین ها برای متفقین تا میلیون ها کشته را نشان می داد. شمای کلی از عملیات سقوط طرح ریزی مسئولیت طرح ریزی عملیات سقوط به فرماندهان آمریکایی یعنی دریادار چستر نیمیتز، ژنرال داگلاس مک آرتور و ستاد مشترک ارتش یعنی دریادار ارنست کینگ و ویلیام لهی و ژنرال جورج مارشال و هپ آرنولد(بعدا فرماندهی نیروی هوایی شد) سپرده شد. چون مک آرتور در آن زمان برای ترفیع درجه مد نظر بود ( به یک ژنرال شش ستاره) ، بنابراین در بین این کمیته برای مرجعیت عملیات انتخاب شد. هر چند که در پایان ج ج ۲ درخواست ترفیع او هنوز در سطح بحث های غیر رسمی قرار داشت. آن موقع توسعه بمب اتم به شکل کاملا محرمانه ای دنبال می شد، طوری که معاون رئیس جمهور (هری ترومن) تا زمانی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، از آن اطلاع نداشت و معدود افسرانی از خبر داشتند. بنابراین طرح ریزی این عملیات بدون در نظر گرفتن وجود چنین پروژه ای انجام شد. وقتی توسعه بمب تمام شد، ژنرال مارشال فکر می کرد در صورت ساخت تعداد کافی از آن بتوان برای پشتیبانی حمله از این بمب ها استفاده کرد. از سویی دیگر ، در خلال نبرد اقیانوس آرام متفقین نتوانستند روی یک نفر به عنوان فرمانده میدان نبرد توافق کنند. مثلا تا سال ۱۹۴۵ چستر نیمیتز فرمانده میدان را در منطقه اقیانوس آرام بر عهده داشت، داگلاس مک آرتور مقام فرماندهی عالی در منطقه جنوب غربی اقیانوس آرام و دریادار لویس مونباتان فرماندهی عالی در منطقه جنوب شرقی اقیانوس آرام را بر عهده داشتند. اما برای اجرای این عملیات لازم بود تا یک فرمانده واحد انتخاب شود. رقابت بین قوای نظامی برای انتخاب این فرد جدی بود (نیروی دریایی نیمیتز و نیروی زمینی مک آرتور را پیشنهاد می کردند) تا جایی که می توانست اجرای نقشه را تهدید کند. سرانجام نیروی دریایی از پیشنهاد خودش عقب نشینی کرد و مک آرتور برای فرماندهی واحد(در صورت ایجاب شرایط البته!) انتخاب شد. بالا از راست: دریادار نیمیتز، ژنرال داگلاس مک آرتور، دریادار ارنست کینگ پایین از راست: ژنرال ویلیام لهی، ژنرال جورج مارشال، ژنرال هپ آرنولد ملاحظات اولیه : دو ملاحظه عمده که در طرح ریزی ها باید لحاظ می شد زمان و تلفات احتمالی بود. یعنی اینکه چطور ژاپن را در کوتاه ترین مدت و با کمترین تلفات وادار به تسلیم کنند. عطف به کنفرانس کوبک در سال ۱۹۴۳ یک کمیته طرح ریزی مشترک آمریکایی-بریتانیایی نقشه ای طراحی کردند(نقشه ای برای شکست ژاپن) که طبق آن طرفین خواهان حمله به ژاپن تا سال ۱۹۴۷-۴۸ نبودند. رئیس ستاد مشترک آمریکا عقیده داشت که طولانی کردن جنگ تا این حد برای روحیه ملی مردم خطرناک است. در مقابل در کوبک شورای مشترک فرماندهان باور داشتند که ژاپن نهایتا تا یک سال بعد از تسلیم آلمان ناچار به تسلیم خواهد شد. نیروی دریایی آمریکا اصرار بر محاصره و استفاده از قدرت هوایی برای وادار کردن ژاپن به تسلیم داشت. آنها درخواست عملیات هایی برای گرفتن پایگاه های هوایی در نزدیکی شانگهای چین و کره داشتند،‌ که توان عملیات مرحله ای و رو به جلورا برای بمباران ژاپن و نهایتا به تسلیم کشاندن آن ها می داد. نیروی زمینی از آن طرف حرف دیگری می زد. آن ها اعتقاد داشتند که این کار می تواند جنگ را تا حد نامحدودی به طول بکشاند و بی دلیل هزینه جانی را زیاد کند، بنابراین به یک حمله احتیاج داریم. نیروی زمینی از یک عملیات می گفت که در طی آن یک نیروی در مقیاس بزرگ مستقیما در مقابل سرزمین ژاپن ایجاد شود، آن هم بدون انجام هیچ یک از عملیات های جانبی که نیروی دریایی در مورد آن حرف می زد. در نهایتا حرف نیروی زمینی به کرسی نشست. در حقیقت جغرافیای ژاپن این نوع عملیات را بر آن ها تحمیل کرد: فاصله زیاد از خشکی های دیگر و کم بودن ساحل مناسب برای عملیات پیاده سازی نیرو در ساحل. تنها کیوشو (جنوبی ترین جزیره ژاپن) و سواحل دشت کانتو (منتهای جنوب غرب و غرب توکیو) اهدافی واقع بینانه برای حمله بودند. متفقین تصمیم گرفتند یک حمله دو مرحله ای را اجرا کنند. ابتدا عملیات المپیک برای حمله به کیوشواجرا می شد. سپس پایگاه های هوایی در آنجا ایجاد می شد تا پوششی برای عملیات تاج و حمله به ناحیه توکیو ایجاد شود. تصویری از کنفرانس اول کوبک، از راست چرچیل، روزولت، کینگ (نخست وزیر کانادا) فرضیات حمله : جغرافیای ژاپن چیز شناخته ای شده ای بود. بنابراین طرح ریزان ارتش آمریکا دنبال تخمین میزان نیروهای مدافع بودند. بر اساس اطلاعات موجود از عوامل اطلاعاتی که در اوایل سال ۱۹۴۵ ارتباط پیدا کرده بودند فرضیات ارتش شامل این موارد می شد: 1-در این عملیات فقط نیروهای منظم ارتش حضور نخواهند داشت بلکه حضور متعصبانه مردم داوطلب هم اتفاق خواهد افتاد. 2-در آغاز عملیات المپیک نیروهای دشمن در شکل ۳ لشکر در کیوشوی جنوبی و ۳ لشکر در کیوشوی شمالی ظاهر خواهند شد. 3- نیروهایی که برای عملیات کیوشو در نظر گرفته می شوند از ۸ الی ۱۰ لشکر بیشتر نخواهند بود و این سطح از آمادگی به سرعت حاصل خواهد شد. 4- در آغاز عملیات تاج حدود ۲۱ لشکر دشمن شامل لشکرهای پشتیبانی در هانشو حضور خواهند داشت و ۱۴ لشکر از این تعداد احتمالا در دشت کانتو به کار گرفته شوند. دشمن احتمالا نیروی هوایی مستقر در زمین را برای مصون ماندن از حملات به سوی سرزمین های اصلی آسیایی اش عقب بکشد. تحت چنین شرایطی دشمن احتمالا بتواند ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ جنگنده در این ناحیه گردآوری کند و این نیروها می توانند با استفاده از دشت های ژاپن به عنوان نقطه میانی، علیه زمین های کیوشو عملیات کنند. هری ترومن عملیات المپیک : حمله به کیوشو، در قالب عملیات المپیک قرار بود در روزی که به آن روز ایکس اطلاق می شد (که برای ۱ نوامبر ۱۹۴۵ برنامه ریزی شده بود) شروع شود. ناوگان دریایی متفقین به بزرگترین اندازه خود رسیده بود. : شامل ۴۲ ناو هواپیمابر، ۲۴ ناو و ۴۰۰ ناوشکن و اسکورت. ۱۴ لشکر معادل (۱۳ لشکر ) از آمریکا قرار بود در پهلوگیری اولیه مشارکت کنند. با استفاده از سرپل اوکیناوا به عنوان نقطه میانی، عملیات می توانست قسمت جنوبی کیوشو را تسخیر کند. این منطقه خودش بعدا به عنوان نقطه میانی بعدی برای حمله به هانشو در عملیات تاج، مورد استفاده قرار می گرفت. طرح عملیات المپیک شامل یک طرح فریب هم بود که به عنوان عملیات پاستل نامگذاری شد. هدف این عملیات این بود که ژاپنی ها را متقاعد کند که فرماندهین متفقین از حمله به شکل مستقیم صرف نظر کرده و قصد دارند تا با دور زدن، ژاپن را بمباران کنند. این کار مستلزم تسخیر پایگاه هایی در فرمز ( تایوان ) در امتداد ساحل چین و و در دریای زرد بود. پشتیبانی تاکتیکی هوایی بر عهده نیروهای هفتم پنجم و سیزدهم هوایی بود. آن های مسئول حمله به فرودگاه ها و شریان های حمل و نقل هوایی در کیوشو و هانشو جنوبی و به دست آوردن و حفظ برتری هوایی در سواحل بودند. وظیفه بمباران استراتژیک بر عهده نیروهای ويژه نیروی هوایی آمریکا در اقیانوس آرام ( سازمان تشکیل دهنده نیروهای هشتم و بیستم هوایی) و نیروهای بریتانیایی گذاشته شد. این واحدها باید در طول عملیات تاج هم فعال می ماندند. واحد بیستم باید نقشش را به عنوان نیروی اصلی بمباران استراتژیک برای متفقین و در طی عملیاتی که از فرودگاه های جزایر ماریانا علیه جزای ژاپن اجرا می شد، حفظ می کرد. پس از پایان جنگ در اروپا در می ۱۹۴۵ طرح هایی برای انتقال برخی بمب افکن های سنگین واحد هشتم به پایگاه هایی در اوکیناوا به منظور مشارکت در بمباران های استرتژیک با مشارکت واحد بیستم ریخته شده بود. واحد هشتم قرار بود که بمب افکن های B-17و B-24خودشان را به نوع B-29ارتقا دهند ( این واحد اولین B-29خودش را در آگوست ۱۹۴۵ دریافت کرد). قبل از حمله اصلی، جزایر تانگاشیما، یوکوشیما و مجموعه جزایر کوشیجیما که دور از ساحل ژاپن بود باید گرفته می شد) حمله به اوکیناوا ارزش برقراری لنگرگاه هایی در دسترس را برای کشتی هایی که نیازی به پهلوگیری ندارند یا آسیب دیده اند، ثابت کرد، عملیات المپیک که برای حمله به جنوب ژاپن طراحی شده بود. کیوشو توسط نیروی ششم ایالات متحده از سه نقطه مورد حمله قرار می گرفت: میازاکی، آریاک و کوشیکینو. اگر روی نقشه کیوشو یک ساعت بکشیم این نقاط به ترتیب و تقریبا روی ساعت های ۴، ۵ و ۷ قرار می گیرند. ۳۵ نقطه پهلوگیری به نام شرکت های اتومبیل سازی نامگذاری شدند: آستین، بویک، کادیلاک تا نقاط آخر با نام های استاتز، وینستون و زفیر. با تخصیص یک لشکر به هر پهلوگاه طرح ریزان این حمله باور داشتند که آمریکایی ها با نسبت سه به یک بر ژاپنی ها برتری نفری دارند. در ابتدای ۱۹۴۵ میازاکی تقریبا بی دفاع بود و از آریاک این همسایه نزدیک هاربور شدیدا دفاع می شد. ابدا قرار بر این نبود که تمامی جزیره کیوشو تسخیر شود(. فقط یک سوم جنوبی کافی بود همانطور که در تصویر با خط چین نشان داده شده) این منطقه ناحیه باارزشی به عنوان منطقه میانی برای استفاده در عملیات تاج به متفقین می داد. عملیات تاج: عملیات تاج، عملیات حمله به هانشو در ناحیه دشت کانتو در جنوب پایتخت، قرار بود در روزYشروع شود،‌ که به شکل آزمایشی ۱ مارس ۱۹۴۶ برای آن انتخاب شده بود. عملیات تاج با درگیر کردن ۴۰ لشکر در مرحله پیاده سازی نیروها و مراحل بعد از آن، از عملیات المپیک هم گسترده تر بود.)برای مقایسه در عملیات بزرگ حمله به نورماندی ۱۲ لشکر در مراحل اولیه وجود داشت ( در مرحله شروع، ارتش یکم به ساحل کوجوکوری در شبه جزیره بوسو و بعد ارتش هشتم به هیراتسوکا در خلیج ساگامی حمله می کردند. سپس بیش از ۱۲ لشکر از ارتش دهم و نیروهای مشترک المنافع بریتانیا در آنجا پیاده می شدند. این نیروها سپس به سمت داخل کشور و به سمت شمال می رفتند تا در توکیو به یکدیگر ملحق شوند. هدف از عملیات تاج تسخیر توکیو بود. بازنگری در طراحی عملیات : در المپیک قرار بر این بود که ازمنابع از قبل موجود در منطقه اقیانوس آرام شامل ناوگان دریایی بریتانیا در این منطقه، یک سازمان مشترک المنافع که از حداقل هیجده ناو هواپیما بر (تشکیل دهنده ۲۵ درصد از توان هوایی متفقین) و چهار کشتی جنگی هم استفاده شود. نیروهای ببر یک واحد بمب افکن سنگین دوربرد متشکل از نیروهای مشترک المنافع: یعنی واحدهایی از نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا ، نیروی هوایی سلطنتی استرالیا ، نیروی هوایی سلطنتی کانادا و نیوزلند و فرماندهی بمب افکن نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا باشد . در ۱۹۴۴ طرح های اولیه شامل تشکیل نیرویی متشکل از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ هواگرد شامل واحدهای سوخت گیری هوایی بود. این مقدار بعدا به ۲۲ اسکادران و در زمان پایان جنگ به ۱۰ اسکادران تقلیل یافت: بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ فروند از بمب افکن لانکستر و لینکلن که برای عملیات در خارج از پایگاه های اوکیناوا در نظر گرفته شده بودند. در نیروهای ببر نیروهای زبده اسکادران ۶۱۷ هم که به "سد شکنان" شهرت داشتند، بودند که برای عملیات بمباران ویژه به کار گرفته می شدند. در ابتدا طرح ریزان آمریکایی عملیات تصمیم نداشتند از نیروهای زمینی از نیروهای غیر آمریکایی استفاده کنند. اگر در هر مرحله ای از عملیات المپیک نیازی به تقویت نیرو بود، آن ها از نیروهایی که برای عملیات تاج در نظر گرفته شده بود استفاده می کردند؛ چرا که نیروی بزرگی برای آن از نیروهای منطقه جنوب غرب اقیانوس آرام ، منطقه چین، هند، برمه و واحد فرماندهی اروپا و نیروهای دیگر تشکیل شده بود. این شامل نیروهای پیشگام در اروپا مثل واحد یکم نیروی زمینی آمریکا (شامل ۱۵ لشکر) و واحد هشتم نیروی هوایی می شد. اما شرایط برای تشکیل این نیروها پیچیده شد. چرا که با اتمام جنگ، نیروهای داوطلب میدان را ترک کردند و با نیروهایی با تجربه بالا جایگزین شدند. این موضوع اثربخشی این نیروها را در جنگ کمتر می کرد. دولت استرالیا درخواست مشارکت نیروی زمینی استرالیا را در موج اول حملات کرده بود که مطابق گفته های جان ری اسکیتسِ تاریخ نویس این درخواست توسط فرماندهان آمریکایی رد شد. حتی درخواست برای عملیات تاج هم در مراحل اولیه طراحی رد شد. فرماندهان پیاده سازی هیچ نیرویی از نیروهای مشترک المنافع یا نیرویی از کشورهای متفقین را در کانتو مد نظر نداشتند. تمامی طرح های اولیه بیانگر این بودند که نیروهای حمله کننده، نیروهای بعدی و نیروهای ذخیره تماما باید از نیروهای آمریکایی باشند. در اواسط ۱۹۴۵، زمانی که طرح عملیات تاج بازبینی می شد،‌ بنا به گفته اسکیتس بسیاری از دیگر کشورهای متفق پیشنهاد مشارکت زمینی دادند و بحث هایی هم بین فرماندهان و مسئولین سیاسی حول ابعاد،‌ماموریت، تجهیزات و پشتیبانی شکل گرفت. پیرو این مذاکرات قرار بر این شد که در عملیات تاج نیروهای مشترک المنافعی متشکل از لشکرهایی از نیروی زمینی کشورهای استرالیا، بریتانیا و کانادا هم مشارکت داشته باشند. این کشورها به همراه دیگر کشورهای مشترک المنافع نیروهای جایگزین هم ارائه می کردند. به هر حال، مک آرتور از مشارکت ارتش هندی ها جلوگیری کرد. دلیل آن تفاوت زبان، تشکیلات، ترکیب، تجیهیزات، آموزش و اصول بود. او همچنین توصیه کرد که نیروها مطابق با نیروهای آمریکایی سازماندهی شوند، تجهیزات و آماد آمریکایی باشد و ۶ ماه قبل از عملیات در آمریکا آموزش ببینند. این پیشنهادات البته مورد قبول واقع شد. دولت بریتانیا پیشنهاد کرد که نیروهای زمینی مشترک المنافع توسط سپهبد سر چارلز کیتلی، (نیروی دریایی مربوطه توسط سر ویلیام تنان ) فرماندهی شده و چون .چون نیروی هوایی این نیروها اکثرا از ارتش استرالیا تشکیل شده بود) نیروی هوایی نیروهای مشترک المنافع توسط یک استرالیایی رهبری شود. دولت استرالیا درخواست انتصاب یک افسر بدون هیچ تجربه ای در نبرد ژاپن ، مثل کیتلی و سپهبد لسلی مورزهد که هدایتگر رشته عملیات های گینه نو و بورنئو بود، کرد. در هر صورت قبل از اینکه این موارد به سرانجام برسد جنگ تمام شد. پی نوشت : ادامه دارد ..............
  21. پاسخ اینجاست: اگر از هر ۱۰ تا ۲ تا موفق می شد، در نهایت به رقم ۲۰۰۰ حمله موفق کامیکازه می رسیم که در واقعیت رقم بیشتری هم می شد. غرق کردن ۲۰۰۰ کشتی چه تلفاتی داشت؟ تازه این در دریا بود و در خشکی هم می تونستن تلفات زیادی بگیرن.
  22. نق قول از تحولات جهان اسلام در این صورت خطر بزرگی بیخ گوش ما می تونه باشه.
  23. اهداف شوروی : جماهیر شوروی هم بررسی هایی برای انجام یک حمله (نامعلوم برای آمریکایی ها) به یک جزیره اصلی ژاپن (هوکایدو) تا آخر آگوست ۱۹۴۵ انجام می داد، که این مسئله برای هر چه زودتر اقدام کردن بر متفقین فشار می آورد. جزیره هوکایدو در اولین سال های جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی قصد داشت یک نیروی دریایی سترگ برای مقابله با جهان غرب بسازد. حمله آلمان به شوروی در ژوئن ۱۹۴۱ این طرح را معلق کرد، چرا که شوروی مجبور بود بیشتر منابع خود را صرف جنگ زمینی با آلمان و متحدانش کند و به این شکل ناوگانش ضعیف باقی ماند. در نتیجه پروژه هولا Hula( آمریکا ۱۰۰ فروند کشتی (از ۱۸۰ فروند برنامه ریزی شده) را برای ورود شوروی به جنگ و نبرد با ژاپن به شوروی منتقل کرد. کشتی های منتقل شده به صحنه نبرد شامل کشتی ها حمل و نقل دوزیست بود. در کنفرانس یالتا (در فوریه ۱۹۴۵) متفقین توافق کردند که شوروی جزایر کوریل و بخش جنوبی جزیره ساخالین را تسخیر کند؛ شوروی بعد از مجموع جنگ هایی با ژاپن در ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ طی توافق نامه پورتس موث جزیره ساخالین را به ژاپن تسلیم کرده بود (البته شوروی هنوز بر بخش شمالی این جزیره حاکمیت داشت) و جزیره کوریل هم طی توافق سنت پترزبورگ در سال ۱۸۷۵ به ژاپن داده شده بود. تصویری از کنفرانس یالتا ژاپنی ها برای دفاع در عملیات های تاج و المپیک، کامیکازه ها را در بخش جنوبی هانشو و کیوشو گذاشته بودند. ما نمی دانیم که ژاپن تا چه اندازه(به لحاظ وسعت) می توانسته جلوی پیاده سازی نیروهای شوروی را در شمالی ترین بخش های خودش بگیرد. برای مقایسه، در نبرد اوکیناوا ۱٫۳۰۰ فروند کشتی متعلق به کشورهای غربی متفقین، اعزام شدند. در مجموع ۳۶۸ فروند کشتی (شامل ۱۲۰ فروند کشتی آبی خاکی) به شدت آسیب دیدند و ۲۸ فروند دیگر (شامل ۱۵ فروند کشتی حامل نفرات و ۱۲ ناوشکن ) -بیشتر توسط کامیکازه ها- غرق شدند. شوروی در مجموع در زمان اعلام جنگ علیه ژاپن، در ۸ آگوست ۱۹۴۵، کمتر از ۴۰۰ کشتی داشت (اغلب آنها برای مقاصد آبی خاکی تسلیح شده بودند. ارتش آمریکا در عملیات سقوط برای موفقیت در حمله به جزایر ژاپن انتظار بیش از ۳۰ لشکر را داشت. برای روشن تر شدن، شوروی در مقایسه با ۱۴ لشکری که بنابر تخمین آمریکا برای حمله به کیوشوی جنوبی لازم بود،‌ حدود ۱۱ لشکر آماده داشت. حمله شوروی به جزیره کوریل (۱۸ آگوست – ۱ سپتامبر ۱۹۴۵) بعد از تسلیم ژاپن صورت گرفت؛ نیروهای ژاپنی مستقر در این جزایر خیلی مقاومت کردند .هر چند که ثابت شد با توجه به تسلیم ژاپن در ۱۵ آگوست، نسبت به این کار بی میل بودند). در نبرد شومشو (۱۸ – ۲۳ آگوست ۱۹۴۵) ارتش سرخ شوروی، ۸٫۸۲۱ نفر نیرو داشت که نه با تانک و نه با کشتی ها جنگی بزرگ پشتیبانی نمی شدند. پادگان ژاپنی ها ۸٫۵۰۰ نفر نیرو و حدود ۷۵ دستگاه تانک در میدان داشت. نبرد یک روز طول کشید (با درگیری های پراکنده که تا ۴ روز بعد از تسلیم ژاپن ادامه یافت) و در طی آن نیروهای تک کننده شوروی بیش از ۵۱۶ نفر و ۵ فروند از ۶ فروند کشتی حمل نفرات را ( که اغلب این کشتی ها قبلا متعلق به آمریکا بود که به شوروی داده شده بود) تحت حملات توپخانه ساحلی ژاپن از دست دادند، در حالی که ژاپن بیش از ۲۵۶ نفر کشته داد. در مجموع تلفات شوروی به ۱٫۵۶۷ نفر و تلفات ژاپن به ۱٫۰۱۸ نفر رسید؛ بنابراین این تنها نبردی در جنگ های بین شوروی و ژاپن در سال ۱۹۴۵ بود که تلفات شوروی بیشتر از ژاپن بود، کاملا بر خلاف آمار تلفات در نبردهای زمینی بین شوروی و ژاپن در منچوری. در طول جنگ جهانی دوم ، ژاپنی ها یک پایگاه دریایی مستقر در پاراموشیورو در جزایر کوریل و چند پایگاه هم در هوکایکو داشتند. از آنجا که ژاپن و شوروی تا زمان اعلام جنگ شوروی علیه ژاپن در آگوست ۱۹۴۵، در یک حالت بی طرفی محتاطانه بودند، ناظران ژاپنی که در سرزمین های تحت حکومت ژاپن در منچوری، کره، ساخالین و کوریل بودند، مرتبا وضعیت بندر ولادیووستوک و دیگر بنادر اتحاد جماهیر شوروی را پایش می کردند. مطابق گفته های توماس ب.آلن و نورمن پولمار شوروی نقشه هایی با جزییات را برای حمله به شرقی ترین نقاط آماده کرده بود. البته برای هوکایدو نقشه های کامل فقط در ذهن استالین وجود داشت، چرا که او احتمالا علاقه ای به گرفتن منچوری و حتی هوکایدو نداشت. حتی اگر استالین تمایل داشت که قلمرواش را تا حد ممکن در آسیا گسترش دهد، باز هم باید بگوییم که تمام تمرکز او بر داشتن ساحل در اروپا بود نه آسیا. تلفات تخمینی: از آنجا که طرح ریزان آمریکایی با این فرض پیش رفته بودند که در این عملیات فقط نیروهای رسمی نظامی امپراتوری ژاپن حضور نخواهد داشت و مردم ژاپن هم جزیی از این عملیات هستند، بنابر دانسته ها تلفات بالا غیر قابل اجتناب بود، اما کسی به قطع نمی دانست تا چه حد. چندین تخمین مطرح شد، اما در تعداد، فرضیات و اهداف بسیار متفاوت بودند، از جمله بعضی از این فرضیات مدافع و برخی مخالف حمله بودند. تلفات تخمینی بعدتر در گفتگوها حول حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی اهمیت بالایی پیدا کردند. در زمان آماده سازی برای حمله به کیوشوی جنوبی که بخشی از عملیات المپیک بود، سازمان های مختلفی بر اساس عوارض زمین، قدرت و چینش دانسته شده از نیروهای ژاپن به تخمین تلفات پرداختند. وقتی که قدرت نیروهای ژاپن و کارایی ارتش این کشور افزایش پیدا کرد، تخمین ها هم همین روند را پیش گرفتند. در آوریل ۱۹۴۵ کمیته مشترک فرماندهان به صورت رسمی گزارشی(از طرح ریزی) را پذیرفت که در آن بر اساس تجربیات قبلی در اروپا و اقیانوس آرام بازه ای از تلفات ممکن پیش بینی شده بود. با فرض وجود ۷۶۶٫۷۰۰ نفر و لشکرکشی ۹۰ روزه، ارتش ششم بین ۱۴۹٫۰۴۶ نفر (شامل ۲۸٫۹۸۱ مرگ و مفقود) -طبق تجربه اروپا- (۰.۴۲ مرگ و مفقودی و در کل ۲.۱۶ نفر تلفات در هر ۱۰۰۰ نفر در هر روز) و ۵۱۴،۰۷۲ نفر (شامل ۱۳۴٫۵۵۶ مرگ و مفقودی) -بر اساس تجربه اقیانوس آرام- (۱.۹۵ مرگ و مفقودی و در کل ۷.۴۵ نفر تلفات در هر ۱۰۰۰ نفر در هر روز) خواهد داشت. این تلفات شامل تلفات بعد از ۹۰ روز (طرح ریزان آمریکایی قصد داشتند ۱۲۰ روز بعد از روز Xدفاع تاکتیکی را پیش بگیرند) و تلفات در دریا بر اثر حملات هوایی ژاپن نمی شد. برای حمله به کیوشو لازم بود هر ماه ۱۰۰٫۰۰۰ نفر نیرو جایگزین بشود، که البته حتی بعد از برگشت نیروها از جبهه بعد از شکست آلمان هم قابل دسترسی بود. با گذشت زمان، دیگر رهبران آمریکا هم خودشان شروع به تخمین زدن کردند: • زمانی که له می به فرماندهی نیروی ب-۲۹ در گوام منصوب شد، ژنرال لوریس نورستد طی نامه ای به او گفت که اگر حمله ای صورت بگیرد، برای آمریکا تلفاتی نیم میلیون نفری خواهد داشت. • در ماه مه، کارمندان دریادار نیمیتز برای ۳۰ روز اول عملیات المپیک ۴۹٫۰۰۰ نفر تلفات شامل ۵٫۰۰۰ نفر در دریا برآورد کردند. • یک تحقیق انجام شده توسط کارمندان ژنرال مک آرتور بیانگر تلفات ۲۳٫۰۰۰ نفری در ۳۰ روز اول المپیک و تلفات ۱۲۵٫۰۰۰ نفری در در ۱۲۰ روز اول بود. در این تحقیق بنا بر نبرد در مقابل نیروهای ۳۰۰٫۰۰۰ نفری ژاپن گذاشته شده بود. (در حقیقت حدود ۹۱۷٫۰۰۰ نیروی ژاپنی در کیوشو بودند که باعث تلفات ۳٫۰۵ برابری یا ۳۸۱٫۰۰۰ نفری می شد). وقتی ژنرال مارشال درباره این تحقیق پرس و جو کرد، مک آرتور تخمین اصلاح شده ۱۰۵٫۰۰۰ نفری را ارائه کرد که در آن زخمیانی که قادر به بازگشت به میدان جنگ هستند کسر شده بود. • در نشستی با ترومن رئیس جمهور آمریکا، مارشال با تلقی نبرد لوزان به عنوان بهترین مدل برای المپیک، عقیده داشت که آمریکا در ۳۰ روز اول ۳۱٫۰۰۰ نفر و در کل ۲۰٪ ژاپنی ها(شامل کل نیروهای ژاپن) تلفات خواهند داشت. این ما را به تعداد ۷۰٫۰۰۰ نفر تلفات در کیوشو در صورت درست دانستن پیش بینی دریادار لهی مبنی بر وجود ۳۵۰٫۰۰۰ مدافع ژاپنی، می رساند (یا ۱۸۳٫۳۶۵ نفر تلفات در صورتی که ژاپن توان واقعی یعنی ۹۱۶٫۸۲۸ نفر را پای کار بیاورد). دریادار لهی بیشتر تحت تاثیر نبرد اوکیناوا بود و فکر می کرد تلفات آمریکا به ۳۵٪ برسد (در کل ۲۶۸٫۰۰۰ نفر). دریادار کینگ بر این عقیده بود که آمار تلفات چیزی بین نبرد لوزان و اوکیناوا خواهد بود، یعنی بین ۳۱٫۰۰۰ و ۴۱٫۰۰۰ نفر. در بین این برآوردها فقط نیمیتز بود که تلفات در دریا را هم لحاظ کرده بود، هر کامیکازه در نبرد اوکیناوا باعث مرگ ۱.۷۸ نفر و زخمی شدن تعداد مشابهی شده بود و البته سربازانی که از کیوشو اعزام می شدن بسیار بیشتر در معرض این حملات بودند. • رئیس واحد اطلاعات ژنرال مک آرتور سرلشکر چارلز آ.ویلبی در ماه جولای، هشداری مبنی بر تلفات ۲۱۰٫۰۰۰ تا ۲۸۰٫۰۰۰ نفری طی اجرای عملیات آفندی به خط دفاعی ارتش ژاپن در یک سوم ابتدایی مسیر به کیوشو داد. حتی با گرد کردن این ارقام و رسیدن به عدد ۲۰۰٫۰۰۰، به چیزی حدود ۵۰۰٫۰۰۰ نفر تلفات می رسیم که حدود ۵۰٫۰۰۰ نفر آن ها با درمان های سرپایی قادر به برگشتن به میدان جنگ خواهند بود • ارتش ششم آمریکا که کار عمده نبرد زمینی در کیوشو بر عهده آن بود، برآوردش از تلفات ۳۹۴٫۸۵۹ نفر بود که برای خارج از وظیفه کردن این واحد طی ۱۲۰ روز کافی بود، و البته با جریان پشتیبانی گفته شده، ارتش به سختی از پس این تلفات برمی آمد. وزیر جنگ هنری ل.استیمسون گفته بود: ٬به نظر من ما باید در نبرد ژاپن پایانی تلخ تر از جنگ با آلمان رقم بزنیم. ما باید خسارات چنین جنگی را بپذیریم و باید ویرانی بیشتری نسبت به آنچه در آلمان اتفاق افتاد، به ژاپن تحمیل کنیم٬. از روز D(روز پهلوگیری در ساحل نورماندی در ۶ ژوئن ۱۹۴۴)تا روز V-E (روز جشن پیروزی در اروپا در ۸ می ۱۹۴۵)فقط متفقین غربی متحمل ۷۶۶٫۲۹۴ نفر تلفات شدند! • در بهار ۱۹۴۵ نیروهای ارتش تحت فرمان سرلشکر بران ب.سامرول روی طرحی مبنی بر لزوم جایگزینی تقریبا ۷۲۰٫۰۰۰ نفر تا ۳۱ دسامبر ۱۹۴۶ برای جبران آمار مرگ و زخمی های ترک میدان کرده کار می کردند که البته همه شمول بود و شامل حمله به هانشو هم می شد. این برآورد فقط برای نیروهای زمینی و هوایی بود و شامل نیروی دریای و دریاداران نمی شد. • یک مطالعه که برای کارمندان وزارت جنگ و توسط ویلیام شاکلی انجام می شد، برآورد کرده بود که حمله به ژاپن ۱.۷ تا ۴ میلیون تلفات برای آمریکایی ها، شامل ۴۰۰٫۰۰۰ تا ۸۰۰٫۰۰۰ مرگ و برای ژاپنی ها ۵ تا ۱۰ میلیون مرگ داشته باشد. فرضیه کلیدی برای این تخمین شرکت گسترده شهروندان در دفاع از ژاپن بود. • در بخش نامه های نظامی در ژاپن دستوری مبنی بر اعدام تمام اسیران جنگی در صورت مورد حمله قرار گرفتن ژاپن آمده بود. تا پایان جنگ حدود ۱۰۰٫۰۰۰ اسیر جنگی از متفقین در ژاپن بودند. به غیر از دولت، نهادهای دیگر و تشکل های مردمی هم در حال حدس زدن بودند. کایل پالمر خبرنگار لس آنجلس تایمز می گفت که بین نیم تا یک میلیون آمریکایی تا پایان جنگ خواهند مرد. هاربرت هوور طی یادداشتی که به ترومن و استیمسون ارسال کرد و البته محافظه کارانه تلقی می شد، تخمین زد که آمریکا ۵۰۰٫۰۰۰ تا ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ نفر مرگ خواهد داشت؛ مشخص نیست که هوور این موارد را در دیدرا با ترومن مطرح کرده یا نه. فرمانده لشکر عملیات ارتش به آن ها گفته بود که این تخمین ها با توجه به طرح فعلی ما برای لشکرکشی خیلی بالاتر از واقعیت هستند. نبرد اوکیناوا با ۸۲٫۰۰۰ تلفات مستقیم از هر دو طرف، یکی از خونین ترین جنگ های منطقه اقیانوس آرام بود: ۱۴٫۰۰۹ نفر از متفقین و ۷۷٫۴۱۷ نفر از ژاپنی ها. نیروهای آمارگیری تعداد ۱۱۰٫۰۷۱ جنازه از ژاپنی ها را سرشماری کردند، البته این آمار شامل اهالی اوکیناوا که لباس سربازان را پوشیده بودند هم می شد. ۱۴۹٫۴۲۵ اوکیناوایی کشته یا مفقود شدند و یا خودکشی کردند که نصف جمعیت ۳۰۰٫۰۰ نفری اوکیناوا مطابق برآوردهای قبل از جنگ بود. این نبرد برای آمریکا ۷۲٫۰۰۰ نفر تلفات در ۸۲ روز به بار آورد که ۱۲٫۵۱۰ نفر از آن ها کشته یا مفقود شدند (به غیر از چند هزار نفری که بعد از جنگ به طور غیر مستقیم و بر اثر جراحات مردند). مساحت جزیره اوکیناوا ۴۶۴ مایل مربع معادل ۱٫۲۰۰ ک م مربع است. اگر تلفات آمریکا در حمله به ژاپن در هر واحد سطح فقط ۵٪ تلفات اوکیناوا می بود، آن ها باید ۲۹۷٫۰۰۰ سرباز از دست می دادند (کشته و مفقود). در مورد ارزیابی این تخمین ها، به خصوص آن هایی که بر پایه قدرت سربازان ژاپنی بودند (مثلا تخمین ژنرال مک آرتور)، باید به حالت دفاعی ژاپنی ها و شرایط آن ها در دفاع توجه کنیم (کارکنان مک آرتور عقیده داشتند که تعداد مدافعان ژاپنی در کیوشو ۳۰۰٫۰۰۰ نفر است). قریب به ۵۰۰٫۰۰۰ نشان قلب بنفش (نشان مخصوص مجروحین جنگ) برای مجروحین حمله به ژاپن پیش بینی و تولید شد. این عدد از تمام تلفات ارتش آمریکا در ۶۵ سال بعد از ج ج ۲ شامل جنگ کره و ویتنام بیشتر است. در سال ۲۰۰۳ هنوز ۱۲۰٫۰۰۰ تا از این قلب های بنفش در انبار مانده بود. واحدهای رزمی در عراق و افغانستان با استفاده از همین قلب های بنفش موجود در انبار، می توانستند فورا این مدال را به سربازان مجروحشان بدهند. تجهیزات موجود برای دفاع : بعد از تسلیم ژاپن تعداد خیلی زیادی تجهیزات به نیروهای مانده در جزایر ژاپن و کره جنوبی تحویل داده شد. با وجود اینکه برنامه جمع آوری برخی از سلاح ها (به خصوص شمشیرها و سلاح های کوچک کمری ) به دلیل مشکلات مربوط به بازار سیاه ممکن بود کارآمد نباشد، مقدار تجهیزات نظامی که برای ژاپن در درون و حومه جزایر در دسترس بود تقریبا به این صورت است : مهمات و وسایل نقلیه گرفته یا تحویل داده شده از ارتش و نیروی دریایی امپراتوری هواگردهای نیروی دریایی و زمینی ژاپن در جزایر ژاپن و کره واحدهای دریایی ژاپن در جزایر ژاپن پایان. با تشکر از جناب @MR9 بابت کمک هایی که برای ترجمه این مطلب کردند. منبع. [تمامی منابع اصلی در منبع مندرجه در لینک، ذکر شده اند.] ترجمه صرفا برای میلیتاری.
  24. مجددا به التاجی حمله شده. با بین ۲۰ تا ۳۰ راکت. این دفعه توی روز روشن. محل شلیک هم پیدا شده. آمریکا چطور پاسخ خواهد داد؟
  25. اما فکر که می کنم به این می رسم که آمریکا در سال های اخیر روندی برای تبدیل شدن به یک نوع انگل در دنیا رو پیش گرفته. از اون طرف کاغذ می ده به مردم و خدمات و کالا می گیره و تورمش رو هم می ریزه روی سر مردم. از این طرف مستقیم و غیر مستقیم از ناامنی و جنگ حمایت می کنه و لولوتراشی می کنه برای بعضی کشورها و بعد از اون شروع به فروش سلاح می کنه و خودش هم به عنوان یه قهرمان وارد گود میشه.