Navard

VIP
  • تعداد محتوا

    1,027
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    45

تمامی ارسال های Navard

  1. تاپیک ها بسته است اینجا میزارم. ظاهراً ایران تغییر رسانه ای ایجاد کرده. پیام رسان سروش تا دیروز در بخش ویترینش بخش ویژه عملیات وعده صادق۲ داشت و الان نام اون رو به نبرد ملی تغییر داده.
  2. سلام، عرض ادب شعرای پسا اسلامی ایران عموما از صوفیان هستند یا در نهایت تحت تاثیر افکار عرفانی بودند. بعضی از این شعر ها آنقدر معنای عمیقی دارند که حقیقتا از یک انسان معمولی بر نمیاد. حالا این وسط عطار گل سر سبد است و دوران شکوفایی شعر فارسی دقیقا در همان سال ها و دنباله رو های عطار را شامل میشود. اونجا که مولانا که خود جز دو سه شاعر نامی ایران هست میگه «هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ). این هفت شهر منظور هفت مرحله تصوف است که صوفیان باید بگذرانند. صوفیان بسیار به عملگرایی معتقد بودند و اعتقاد داشتند که برای رسیدن به مراحل بالاتر ایمان باید عملگرا و راهی را طی کرد. این شعر معروف هم که بالا آورده شد ظاهراً در همین مضمون است. هر چند بطور مستقیم از این ایه ای که آوردین گرفته نشده اما بطور غیر مستقیم این آیه و آیه دیگر إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم (توبه ۱۱1) مرتبط است. اما این نکته لازم گفته بشه که معنای فنا فی‌الله، تسلیم، سیر سلوک، جهاد با نفس در تمام اشعار شاعران عرفانی ما همراه است. این وسط بنظرم مولانا اشعارش از همه تفسیر گونه تر است . فیلسوف چینی هم چنین سخنی داره «هر راهی با یک قدم آغاز می‌شود» دقیقا در همین مضمون است. این اولین بار نیست که افکار اسلامی با افکار شرق آسیایی همخوانی دارد . جمله معروف حضرت علی که فرمودند آنچه برای خود نمی پسندی را برای دیگران هم نپسند یکی از جملات معروف کنفوسیوس چینی هم هست. در حقیقت اعتقاد اول اخلاق کنفوسیوسی ها است. احتمالا صوفیان اسلامی یک نگاهی به عقاید چینی و بودایی هم داشتند. بخصوص اینکه هر دوی این ها در مسیر تزکیه نفس هم بودند و کمی زندگی رو بر خودشون سخت می‌گرفتند. و در کل این قرابت بین ما و شرق آسیا بسیار ریشه دار است.
  3. فیلم هایی از حملات کواد کوپتری اوکراین به پایگاه های هوایی در عمق خاک روسیه https://aparat.com/v/nil9as7
  4. سرویس امنیتی اوکراین مدعی است که ۳۴ درصد از بمب‌افکن‌های روسی که قادر به پرتاب موشک‌های کروز به سمت اوکراین بودند را هدف قرار داده است. این عملیات که به مدت ۱۸ ماه برنامه‌ریزی شده بود، با استفاده از پهپادهای انتحاری (FPV) انجام شد که درون سازه‌های چوبی مخفی شده و توسط کامیون‌ها به نزدیکی پایگاه‌های هوایی روسیه منتقل شده بودند. پس از رسیدن به موقعیت‌های مورد نظر، سقف این سازه‌ها باز شده و پهپادها به سمت اهداف پرتاب شدند. برخی از این پایگاه‌ها، مانند پایگاه بلایا در سیبری، بیش از ۴۳۰۰ کیلومتر از خطوط مقدم اوکراین فاصله داشتند. این حمله در آستانه مذاکرات صلح صورت گرفته تا احتمالا دست اوکراینی ها باز تر شود! منبع منبع۲ بمب افکن های روسی نقش پر رنگی در حملات کروز و هماهنگی آن ها داشتند و از طرفی هزینه این نوع حملات رو هم کاهش میدادند. تولید و بازیابی این هواپیما ها دشوار است. سوال این است وقتی یک پایگاهی در فاصله بیش از ۴۰۰۰ کیلومتری بدین شکل هدف قرار میگیرد آیا ایده های گذشته پاسخگو تهدیدات نوین هستند؟ باید دید این تعداد کواد کوپتر با چه وسیله ای و روشی به سوی اهداف هدایت شدند. در ماه مه اوکراین از توانایی هدایت کواد ها بر اساس هوش مصنوعی پرده برداشت . احتمالا در این حمله پای هوش مصنوعی در میان باشد. در گذشته هم سی آن آن چنین ادعایی در مورد حملات به تاسیسات نفتی روس ها داشت. چه بسا تنها فرد عمل کننده در عملیات اخیر(تار عنکبوت) راننده بوده باشد! منبع منبع۲
  5. در مورد خاص که اسرائیل به یک پایگاه زیرزمینی فعال در سوریه حمله می‌کند سرآغاز یک روش خطرناک است. که به نظر هر برخورد با ایران به یک درگیری خطرناک دچار شود. از آنجایی که بخش مهمی از تاسیسات هسته‌ای ایران و دست کم آن بخشی که توان ساخت سلاح دارد به زیر زمین و در اقص نقاط کشور پراکنده شده است. منطقه بسیار صعب العبور و توسط رینگ‌های پدافندی فشرده دفاع میشود. عمق عموم پایگاه‌ها به چند صد متر می‌رسد. و با در نظر گرفتن تمام عوامل سترسی هوایی به این پایگاه‌ها دشوار است. اما دسترسی پرتاب‌ها در نهایت امکان‌پذیر است اما در مورد پایگاه زیرزمینی مسئله کمی پیچیده است. یک پایگاه زیرزمینی نقاط محرمانه بسیاری دارد. از طرفی دسترسی به اطلاعات در مورد تغییرات درون آن کار سختی است و نیاز به نیروی نفوذی دارد. در حقیقت برخلاف پایگاه‌های سطحی در پایگاه زیرزمینی ما توانایی گسترش پنهانی داریم. برای حمله هوایی نیاز به اطلاعات جز به جز از تک تک بخش‌های آن پایگاه است. حمله هوایی صورت می‌گیرد و می‌تواند بخش‌هایی را هم تخریب کند اما آیا تضمینی است که این پایگاه و تاسیسات زیر زمینی بطور کامل در این حمله نابود شود؟ آیا اساسا پرتاب تعدادی بمب و نابود کردن بخش هایی از آن ها به معنای تمام شدن کار است ؟ آیا این شک وجود نخواهد داشت که همچنان بقایایی از این تونل مشغول کارست و دارد بمب اتم میسازد؟ حقیقتا همیشه این شک وجود خواهد داشت تا اینکه سال ها بگذرد و ایران به بمب اتم دست پیدا کند یا نکند! در نتیجه اطمینان پذیر ترین راه حمله زمینی مانند آن چیزی است که در سوریه رخ داد. ایجاد شرایط آشوب در مملکت و سو استفاده از آن وضعیت توسط نیروی وزینی و استفاده هم زمان از قوای خرابکار داخلی در همه اماکن مشکوک. چنین حمله ای بسیار فراگیر و گیج کننده خواهد بود. قطعا چیزی به مراتب بدتر از عملیات پیجر ها هم برای این روز کنار خواهند گذاشت تا شوک به معنی واقعی کلمه وارد شود. قطعا نگرانی اصلی از پاسخ ایران است و طوری عملیات را پیش خواهند برد که عده ای در ایران را به فکر فرو ببرد، تا تصمیم بگیرند در این مورد صبر پیشه کنند. جنگ روانی عظیم به همراه خرابکاری و یا حمله گنگ و چه بسا با عامل نا مشخص در کنار ایجاد جریان های آشوب و اعتراضی هر حاکمیتی را آنقدر تحت فشار میگذارد تا بین گزینه های پاسخ کمی محتاط باشد. اقدام زمینی حقیقتا تهدید جدی تر است برای ما بخصوص آنکه ظرفیت های آن کاملا در این سال ها دیده شده یا به وجود آمده راحت بودن خرید جاسوس و نفوذی در ایران... میانگین کف حقوق در ایران مبلغی مابین ۱۲ میلیون تا ۲۰ میلیون تومان است. اگر عدد عدد بزرگتر را ملاک قرار دهیم در سال یک کارمند به درآمد ۲۴۰ میلیون تومان می رسد. قیمت هر موشک تمیر سامانه گنبد آهنین حداقل ۶۰ هزار دلار است. با یک محاسبه سر انگشتی با دلار ۵۹ هزار تومانی، میتواند فهمید که قیمت هر فروند تمیر برای اسرائیل ۳/۵ میلیارد تومان آب می خورد. بسیاری در این مملکت هستند که همین ۳/۵ میلیارد تومان انتهای آرزویشان است و خرج خرید یک جاسوس در مملکت یک موشک تمیر است که اسرائیل در جنگ روزانه ده ها فروند از آن را به آتش می کشد. اصلا پارا فراتر بگذاریم. آیا اسرائیل نمی تواند ده تیر تمیر را فدای یک جاسوس و پارتیزان در ایران کند؟ وطن پرست ترین افرادش هم با ۳۵ میلیارد تومان وسوسه می شوند، چه برسد به عده ای که ابتداییترین آرمانهای وطن پرستی و مذهب و غیرت را از دست داده اند و کشور و آینده اش ذره ای برایشان مهم نیست و تعدادشان در این روز ها کثیر است و .... پ ن: برای دیگر کشور های متحد ما هم اوضاع بهتر از این نیست.
  6. آیا نیروی هوایی ایران هیچ اقدامی برای خرید جنگنده نکرده است؟ همین ابتدا گفت که این تلاش ها همه خبر های ضد و نقیض هستند و اما از تمام آن ها میتواند به این نتیجه رسید که حقیقتا تلاشی در جریان بود تا نیروی هوایی بخصوص پس از جنگ از رکود و کمبود هایش خارج شود. در همه این موارد سنگ بزرگی به اسم آمریکا جلوی خرید های ایران بود که در اکثرشان با فشار این کشور به طرف ثالث در لحظه پایانی سبب لغو قرار داد شد. مانند آن چیزی که در قضیه اس۳۰۰ ایرانی در دوره اولین خرید رخ داد و آنقدر تحویل آن گذشت که دیگر اس۳۰۰ آن زهر ابتدایی مدنظر در خدمت ایران نداشت! ایران در تلاشی موفق در دهه۱۹۹۰ توانست جنگنده های میگ۲۹ و سوخو۲۴ MK را از شوروی خرید کند و این زمان مصادف بود با فرار جنگنده های مشابه عراقی به ایران ایران از چین در همان دهه جنگنده های F-7 و همینطور نسخه آموزشی دو کابین آن را تحویل گرفت. ایران طی دهه اخیر حتی به هند و پاکستان نزدیک شد که جنگنده های این کشور ها را بررسی کند. دستکم در مورد پاکستان این خبر مستند است که ایران توجهاتی به جنگنده تاندر داشته اما در مورد هند تنها در حد شایعه باقی مانده، دامنه این بررسی به جنگنده جی۱۰ چین هم کشید که هنوز سرنوشت این موارد مشخص نیست. ایران در دهه ۱۳۷۰ مذاکراتی با بلاروس برای خرید جنگنده‌های MiG-29 و Su-24 داشت. بلاروس پس از فروپاشی شوروی وارث انبار بزرگی از تجهیزات هوایی شد. و منابع غربی حتی مدعی بودند که دستکم قطعات از این کشور به ایران منتقل شده منبع کشور دیگری که ذخایر بزرگی از شوروی به ارث برد اوکراین بود. روابط ایران در بخش های مختلف با اوکراین نیاز به گفتن نیست که شامل بخش های موشکی و زرهی و ... میشد. گفته میشود درسال های ابتدایی پس از فروپاشی شوروی،تلاش‌هایی برای دریافت قطعات یدکی یا حتی جنگنده از اوکراین توسط ایران صورت گرفت. تمرکز بر هواپیماهای MiG-29 و Su-24 بود منبع۱ منبع۲ منبع۳ شایعاتی نسبت به خرید جنگنده دسته دوم از لیبی شامل MiG-23 و MiG-25 وجود دارد که ناکام ماند.( تنها شایعه است که با توجه به زمین گیری بخش بزرگی از ناوگان این کشور در آن سال ها شکل گرفته بود و برای این مورد منبعی پیدا نکردم) برخی منابع غیررسمی در دهه ۱۳۸۰ شمسی ادعا میکردند که ایران علاقه‌مند به خرید جنگنده‌های MiG-21 و MiG-29 از یوگسلاوی سابق یا صربستان بود. این کشور ۱۶ فروند میگ۲۹ و تعداد زیادی میگ۲۱ در اختیار داشت که خودشان هم با تحریم هایی رو به رو شدند و این مسئله هم تنها در حد شایعه است که باید آورده میشد. ارمنستان و قزاقستان و سایر جمهوری‌های شوروی سابق نیز شایعات مشابهی در موردشان وجود دارد که ایران از آن ها می‌خواسته قطعات هوایی و ... خریداری کند. شواهد غیررسمی و گزارش‌های اطلاعاتی نشان می‌دهند که ایران در اوایل دهه ۹۰ میلادی برای خرید برخی تسلیحات (به‌ویژه قطعات یا حتی جنگنده‌های MiG-29، MiG-23 و Su-22) که سابقاً در اختیار آلمان شرقی بودند، ابراز علاقه کرده بود. اما این تلاش‌ها با مخالفت شدید دولت آلمان غربی و فشار آمریکا ناکام ماند.نیروی هوایی آلمان غربی صاحب ناوگانی بزرگ از جنگنده‌های بلوک شرق شد که بسیاری از این هواپیماها برای ناتو کاربرد نداشتند یا استاندارد غربی نداشتند، بنابراین برای فروش یا اسقاط آماده شدند. این کشور در آن زمان ۲۴ فروند MiG-29A و همینطور جنگنده های Su-22، MiG-23، MiG-21 را در اختیار داشت. منبع غربی در آن زمان به این موضوع اشاره کرده اند. احتمالاً هدف اصلی MiG-29A و قطعات یدکی مربوط به آن‌ها بود، زیرا ایران در همان زمان از شوروی نیز MiG-29 خریده بود. آلمان ۲۳ فروند MiG-29A آلمان شرقی را تا سال ۲۰۰۳ در خدمت نگه داشت، سپس همگی را به قیمت نمادین ۱ یورو به لهستان واگذار کرد. در سال ۱۹۹۷، ایالات متحده ۲۱ فروند جنگنده MiG-29 را از مولداوی خریداری کرد تا از انتقال آن‌ها به ایران جلوگیری کند. این اقدام نشان‌دهنده نگرانی‌های غرب نسبت به تلاش‌های ایران برای دستیابی به جنگنده‌های ساخت شوروی سابق از کشورهای اروپای شرقی است. ( آمریکا به این منظور حتی ناوگان تامکت های خود را بازنشسته کرد!) منبع منبع۲ منبع۳ منبع۴ منبع۵ پ ن: آیا مشکل نداشتن نیروی هوایی مناسب از درون است؟ آیا آمریکا در دنیای تک قطبی مانع بزرگی بود؟ پاسخی برای آن ندارم.
  7. فاصله ۱۸۰۰ کیلومتر + آسیب جدی به هواگرد های با ارزش بمب افکن و آواکس و ...+ حمله با ساده ترین نوع تهدید( احتمالا FPV) +حمله همزمان به سه پایگاه ایرادی که همیشه به نیروی هوایی می‌گرفتم، امروز به نحو احسن در مورد نیروی هوایی روسیه اتفاق افتاد . هواپیما وقتی در آسمان است تحرک بالایی دارد ولی باید توجه شود که نیروی هوایی دستگاهی عریض و طویل بر روی زمین هم هست و تنها به آسمان خلاصه نمیشود. دستگاه عریض طویل بر روی زمین بسیار ساکن و صلب و مستعد حمله است. در عصر نقطه زنی در فاصله هزاران کیلومتری که موشکی میتواند این فاصله را در کسری از ساعت طی کند. آنقدر ساکن بودن از تهدید فراتر رفته و به معنای خودکشی است. این بدان معناست که در زمان جنگ با قدرتی تمام عیار نیروی هوایی برای بقا مجبور است از پایگاه های خود دست بکشد و در نتیجه استفاده از آن در یک جنگ تمام عیار به تعداد محدودی هواگرد محدود میشود. تاکید میکنم این به معنای نابودی ایده نیروی هوایی نیست. این ایده باید اصلاح شود. باید نحوه استفاده از آن هم عوض شود. برخی کشور های در بخش آسمان نیروی هوای تغییراتی ایجاد کردن که البته با محدود کردن نیرو رو به روست . در بخش زمین تغییرات جدی نیست و عجیب است وقتی نیروی حداقل تاسیساتش را به زیر زمین انتقال میدهد ( مانند عقاب ۴۴ و یا پایگاه های چین) گروهی میگویند این کار مشابه همان طرز فکر اشتباه صدام است؟ صدام حسین جنگنده را با بلودزر دفن کرد و برای آن ها ساختار نظام مند زیر زمینی نساخت که مهندسی شده باشد! این دو چه شباهتی با هم دارند؟(پاسخ به استاتوسی در روز های قبل) یک ساختار نظام مند برای نیروی هوایی در زیر زمین یا ... با تهدیدات نوین ایجاد شود و آن را بطور موثر در کشور پراکنده کنند آن وقت بسیار از این وضعیت پایگاه های زمینی بقا پذیر تر میشوند. تاکتیک های جدید که آمریکایی ها پیشرو آن هستند در بحث هوا باید مورد توجه قرار بگیرند چون همواره آن ها با این موضوع درگیر بودند و تاکتیک های پدافند غیر عامل هم باید از دیگر کشور ها درس گرفت که این تهدید را بطور جدی لمس کردند. خطر فلان جنگنده نیست این ها همه ابزار هستند آن ایده ای که پشت اجرای تاکتیک است اهمیت دارد. یک موشک از جنگنده پاکستانی شلیک میشود و جنگنده هندی را میزند اینطور نشود همه آن موشک را ببینیم و آن لحظه دردناکی که هند با آن مواجه شدو علتش را نبینیم . این قسمت درد دار باید بدون تعصب بررسی بشود و برای آن چاره اندیشی شود. پ ن: با همه نقص ها به نیروی هوایی ایران با ساخت عقاب ۴۴ و... باید دست مریزاد گفت که با این نداری تهدیدات جدید را بهتر درک کرده تا اسرائیل و روسیه و ...
  8. جنگنده بمب افکن F-15E امریکایی مجهز به 6 پرتاب گر راکت هدایت لیزری APKWS در نقش ضد پهپاد (مجموعا 42 تیر!) مرتبط
  9. نسل‌های اولیه پهپاد کرار که به پیشران طلوع ۴ مجهز بودند عموماً تا سقف ۳۵هزار پا می‌توانستند پرواز کنند. در تست موشک صیاد ۴ بی که از سامانه باور ۳۷۳ قرار بود شلیک بشود نیاز به یک هدف با سقف پروازی بیشتر احساس شد در نتیجه نیروی پدافند هوایی نسخه جدیدی از کرار با پیشران طلوع ۵ را توسعه داد. استفاده از طلوع ۵ باعث شد که سقف پروازی پهپاد کرار به طور چشمگیری افزایش پیدا کند. گفته شد که کرار در این ورژن می‌تواند در نهایت به سقف پروازی ۴۳۰۰۰ پا برسد. سقف پروازی عموم جنگنده‌ها بین ۴۵ هزار تا ۶۵ هزار پا است.(F16 و F18 و F-35 در سقف ۵۰ هزار پا و F15 و F22 و یورو فایتر تایفون در ۶۵ هزار پا). البته دو مفهوم سقف پروازی وجود دارد. سقف پروازی عملیاتی با سقف پروازی مطلق متفاوت است که اولی ارتفاعی است که هواپیما می‌تواند در شرایط جنگی پرواز مؤثر داشته باشد، دومی حداکثر ارتفاعی است که هواگرد با کاهش عملکرد موتور مواجه می‌شود. در نتیجه جنگنده ها هم با افزایش ارتفاع تا سقف پروازی با کاهش عملکرد رو به رو میشن و در نتیجه عموما پرواز در این سقف صورت نمیگیرد( مگر جنگنده های خاص همچون میگ۳۱ که مخصوصا برای این منظور ساخته باشند . میگ ۳۱ به سقف ۷۰ هزار پا می‌رسد که مرز جو است) . سقف پروازی بمب‌افکن‌ها و هواپیماهای آواکس معمولاً از جنگنده‌ها کمتر یا در برخی با کف سقف پرواز جنگنده ها مشابه است. که خب انتظار می‌ره موشک های پدافندی دوربرد و پهپادهای ضد هوایی علیه این گروه از هواگرد ها بیشتر فعالیت کنند. بخصوص اینکه سرعت و توانایی مانور کمتری در این هواگرد های پهن پیکر هم وجود دارد. (آواکس E-3 دارای سقف پروازی ۳۵ هزار تا ۴۰ هزار پا و E-2 دارای سقف پرواز ۳۵ هزار است. عموم آواکس های دنیا در همین ارتفاع بین ۳۰هزار تا ۴۰ هزار پا فعالند که دقیقا منطقه تهدید پهپاد کرار هستند. بمب افکن B-52 و B-2 و B-21 در ۵۰ هزار پا می‌توانند پرواز کنند. B-1 در ۶۰ هزار پا پرواز میکند. سوخت رسان KC-135 در ۵۰ هزار پا و KC-10 و KC-46 در ۴۳ هزار پا و بوئینگ 707-c در ۴۲ هزار پا می‌توانند پرواز کنند.) با داده ها بالا پهپاد کرار دستکم در سقف پروازی مجهز به موشک های هوا به هوا برای سوخت رسان ها و آواکس ها میتواند خطر جدی ایجاد کند و برای بمب افکن ها هم خطر زا باشد. اما باید توجه شود که در این مطلب بحث اهداف نزدیک شونده و دور شونده در نظر گرفته نشده که نکات خودشان را دارند. از طرفی پهپاد کرار در نسخه پدافندی با توجه به نیاز های ارتباطی برد محدود چند صد کیلومتری دارد و از آنجا که ارتباط ماهواره ای در کار نیست، بنابراین تنها در برابر اهدافی تا نهایت ۴۰۰ کیلومتر میتواند اقدام کند، مگر اینکه این وسط پهپادی نقش رله ارتباطی را بازی کند و یک دویست سیصد کیلومتری پهپاد جلوتر برود و با رله چند لایه هم نهایت برد بی برگشت ۱۰۰۰ کیلومتر است که آن هم بدون سلاح است(بصورت انتحاری). هر چند ممکن است با توسعه شبکه محور و توانایی اشتراک گذاری موثر اطلاعات در بین دسته های پروازی، برد را بدون حضور ماهواره هم افزایش داد . قدیم اشاره شد که بمب افکن های آمریکایی عموما به تسلیحات دورایستا مجهز هستند که اساسا وارد رینگ ۴۰۰ کیلومتری نمی شوند (مگر شرایط خاص). اما آواکس ها و ... همچنان باید نزدیک شوند.
  10. برای مطلب به ظاهر کوتاه بالا شاید به چشم نیاید اما نزدیک ۱ تا ۲ ساعت وقت گذاشته شد تا این مطالب از منابع تخصصی کتاب‌ها برداشت بشه. دوستانی که مقالات گردآوری شده تهیه کردن می‌دانند چقدر کار گردآوری سخته نسبت به کار ترجمه. طی یک ساعت این مطلب از جدیدترین پست های فروم خارج شد که تنها دو نفر این پست رو ببینند. البته طی ماه های اخیر بار ها این اتفاق افتاده که چه مطلب بنده و چه دیگران اینطور سریع از دید خارج بشه. امیدوارم قانون و محدودیتی برای تعداد کلمات و تعداد پست های روزانه در بخش تاپیک اعمال بشه تا اینطوری هدر نره ...
  11. بمب های سرشی ... در بمب سرشی آرمان ۱ که بدون پیشران است برد ۲۰ کیلومتر و در آرمان ۲ که به پیشران الکتریکی مجهز شده برد به ۱۰۰ کیلومتر افزایش پیدا کرده. این بمب با توجه به وزن سبک توسط عموم پهپاد های تهاجمی ایران از جمله پهپاد کرار قابل حمل است. با این حال با توجه ضعف خدای اینرسی در ایران ضعف دقت وجود خواهد داشت و بهتر است به سمت هدایت های اپتیکی رفت که چنین چیزی در ایران معمول است و در این صورت سلاحی خطرناک در برابر نقاط حساس شناور های جنگی بدست خواهد آمد بمب یاسین یکی از اولین بمب های سرشی ایران بود که توسط پهپاد کرار حمل شد و احتمالا بدین طریق به برد بیش از ۳۰ کیلومتر می رسید. اخیرا دوگونه افزایش برد یافته از این بمب توسعه داده شده است. یکی از نسخه ها با بوستر راکتی و دیگری با پیشران میکرو جت است. در نسخه راکتی برد ۱۵۰ کیلومتر است که البته دقت پایینی دارد و همچنین ادعا میشود که در گونه پیشران جت این بمب دارای برد ۲۱۰ کیلومتر است که شخصا منبعی پیدا نکردم. البته برد بیشتر از نسخه راکتی برای آن قابل تصور است. بمب یاسین از تسلیحات اصلی پهپاد کرار است که باید توجه شود که وزن این بمب ها افزایش پیدا کرده و ممکن است از کرار فعلی نتوان آن ها را پرتاب کرد. اما ارتقای جدید کرار با پیشران قوی تر طلوع ۵ که در پدافند هوایی صورت گرفته ممکن است این مشکل را هم حل کند. در بازدید اخیر رهبر ایران از دستاورد های هوا فضا سپاه دو بمب سرشی جدید بر پایه بمب های خانواده سدید رویت شد که دارای بال های بزرگ برای افزایش نیروی پسا (Drag) بودند. این بال ها تا شونده هستند در نتیجه این دو بمب را میتوان از درون محفظه داخلی سلاح پهپاد های پنهان کار همچون خانواده RQ170 ایرانی پرتاب کرد. بمب مذکور دارای برد ۴۰ کیلومتر است و اما بمب دوم دارای پیشران است که قطعا برد بیشتری دارد. پهپاد پنهان کار و سبکی همچون شاهد۱۹۷ میتواند در عمق خاک ایران از روی یک وانت به پرواز در آید و دو عدد بمب از این دو گونه را قبل از آنکه شناسایی شود بسوی هدف رها کند. خب مشخص است که این دو بمب دورایستا مینیاتوری از تاثیر گذار ترین تسلیحات ایران خواهند بود. هر چند این چند سلاح نامبرده سرآمد های این عرصه ایران هستند اما در این بخش تنوع تسلیحات بسیار زیاد است. برای مثال حتی بمب های سری قائم نیز تسلیحات سرشی محسوب میشوند و ... شاهد ۱۹۷ نسخه اصلاح شده پهپاد شاهد۱۸۱ است
  12. نیروی هوایی اسرائیل در تخریب ساختمان ها تاکتیکی دارد که در آن سعی میکند ستون های حساس یک ساختمان را هدف قرار دهد و این کار توسط چند بمب سبک و یا با هدف قرار دادن یک ناحیه حساس ساختمان با یک بمب سنگین صورت میگیرد. هدف در این نوع حمله ایجاد تخریب پیشرونده (progressive destruction ) است. تخریب پیشرونده در حقیقت با حذف یک المان و تحمیل بار های تحمل شده توسط آن به دیگر المان ها صورت میگیرد و از آنجا که دیگر المان های سازه توان تحمل یک بار ( وزن) مشخص را دارند وقتی از این آستانه عبور میکنند دچار وضعیتی بحرانی و ریزش میشوند و وقتی یک سقف خراب میشود و روی سقف بعدی میریزد ممکن است از تحمل سقف پایینی خارج باشد و این ریزش تا طبقه همکف ادامه پیدا کند. البته باید به این نکته توجه شود که انفجار شدیدترین نیرویی است که یک سازه میتواند تجربه کند ( بیشترین کرنش به سازه را وارد میکند) و عموم ساختمان ها برای چنین وضعیتی ساخته نمی‌شوند. معروف ترین مثال تاریخی تخریب پیشرونده، انفجار برج های تجارت جهانی نیویورک است. در آیین نامه های مختلف بین المللی راهکار های طراحی متعددی برای این منظور ارائه کرده اند که چه کار کنیم تا یک سازه پس از نابودی تعدادی از ستون ها یا تیر ها سالم بماند. استاندارد ها و آیین نامه های مختلف در ایران و انگلیس و آمریکا و کانادا که به این مورد از پدافند غیر عامل پرداختند، عموما به تقویت ستون های بیرونی اشاره کرده اند. در حقیقت حساس ترین ستون های یک سازه ستون های بیرونی آن است و پس از آن به تقویت دیگر المان های سازه اشاره شده است تا بتوانند جور المان از دست رفته را بکشند. به این مفهوم در مهندسی Redundancy یا افزونگی (پدرخواندگی) گفته میشود. در علم سازه این مفهوم به معنای افزایش نامعینی است. هر چه سازه نامعین تر باشد، سازه مقاوم تری در برابر تخریب پیش رونده خواهیم داشت. به معنی ساده تر اگر هر چه بر تعداد تیر ها و ستون ها بیفزاییم و بین آن ها یکپارچگی ایجاد کنیم سازه قوی تر خواهد بود. راهبرد حملات هوایی اسرائیل دقیقا در مقابل حملات با تناژ سنگین روس هاست. هر چند اسرائیلی ها هم حملات هوایی تناژ سنگین انجام میدهند. با این حال با توجه به کمرنگ شدن اثر برتری هوایی کامل در جنگ های حال و حاضر و نیاز به حملات دور ایستا، بخش بزرگی از وزن یک پرتابه به پیشران و سازه هایش منتقل شده و از طرفی حملات تک پرتابه ای هم جایش را به سوارم پرتابه ها داده است. در نتیجه هر چه بگذرد ما با سرجنگی هایی با قدرت انفجار کمتر ولی با برد و تعداد بیشتر رو به رو خواهیم بود. در یک جنگ آینده چه بسا برد دورایستایی تسلیحات بسیار بیشتر از چیزی خواهد بود که اکنون در اوکراین میبینیم باشد. پس لازم است که تسلیحاتی که در تهاجم نقش دارند انقدر دقیق باشند که بتوانند یک چنین هدف کوچکی (برای مثال ستون یک ساختمان) را هدف قرار دهند. هدایت ترکیبی گزینه مستعدی برای چنین حملاتی است. موشک های کروزی همچون استروم شادو در فاز پایانی هدایت اپتیکی دارند و این باعث دقت زیاد و ضد اخلال بودن آن ها می شود. در نتیجه میتوان با چنین تسلیحاتی حملات دقیق انجام داد. در مورد تسلیحاتی که از جنگنده ها هم رها می‌شوند از جمله در بمب های سرشی نیز برای دقت و اثر گذاری بیشتر می توان به چنین روش هدایتی روی آورد. هدایت اپتیکی در فاز نهایی در چنین تسلیحاتی باعث میشود که این تسلیحات ارزان کشندگی بالایی داشته باشند. حملات از فاصله نزدیک به هدف روز به روز دشوارتر میشود. نیروی هوایی باید برای چنین هدف و دقتی آماده شود.
  13. گر مَردِ رهی، میانِ خون باید رفت وز پای فتاده، سرنگون باید رفت تو پای به ره در نِه و از هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت عطار نیشابوری، مختار نامه
  14. لبنان با کمک اطلاعاتی اسرائیل، در حال خلع سلاح حزب‌الله در جنوب است در تاریخ ۲۸ مه ۲۰۲۵ وال استریت ژورنال در خبری با عنوان . ذکر شده اعلام کرد که دولت لبنان با استفاده از اطلاعاتی که از طریق ایالات متحده از اسرائیل دریافت کرده، موفق شده که حدود ۸۰٪ از اهداف خود در خلع سلاح حزب‌الله در جنوب لبنان را محقق کند. این اقدامات در چارچوب توافق آتش‌بس نوامبر ۲۰۲۴ صورت گرفته و ارتش لبنان توانسته است کنترل مناطق جنوب رودخانه لیتانی را به دست گیرد. همچنین، نواف سلام، نخست‌وزیر لبنان، در این گزارش تأیید کرده است که دولت او در مسیر برچیدن شبه‌نظامیان و انحصار تسلیحات در جنوب لبنان پیشرفت قابل توجهی داشته است. منبع
  15. موشک الماس مثال خوب در باب اهمیت عملیات پیجر ها همانطور که در بالا گفته شد، عملیات انفجار پیجر ها و واکی تاکی ها در روز های ۱۷ و ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۴ اجرا شدند. پس از این عملیات بنظر می‌رسد که حداقل بخشی از یگان های تخصصی حزب الله با محدودیت و منکوب رو به رو شده باشند. این کمبود نیرو تا روز های پایانی جنگ ادامه میابد تا اینکه حزب الله با انتشار فیلمی از بازگشت نیروهای جانباز خود خبر داد. در همین ایام حملات پهپادی و موشکی حزب الله افزایش و تنوع جدی به خودش دید. بعد مدت ها پدافند حزب الله به فعالیت بازگشت و موشک الماس مجدد شلیک های مستند از خود ثبت کرد. این دوره مصادف است ما دوره نقاهت آسیب دیدگان در انفجار های مذکور و بد نیست به این نکته اشاره شود که آخرین فیلم منتشر شده از شلیک الماس قبل از انفجار پیجرها به تاریخ ۱ سپتامبر باز می‌گشت که در آن ایام شرایط جنگ به سمت تغییر حرکت می کرد و بعد به مدت نزدیک به ۴۵ روز از الماس خبری نبود تا اینکه مجدد در تاریخ ۱۵ اکتبر و در اوج جنگ ۲۰۲۴، فیلمی از هدف قرار گرفتن تجمع نیروهای اسرائیلی توسط این موشک منتشر شد.
  16. اینورتر های آلوده چینی در نیروگاه‌های برق تجدید پذیر آمریکا منابع آگاه به خبرگزاری رویترز گفته‌اند که مقامات انرژی آمریکا در حال بررسی دوباره خطرات احتمالی تجهیزات ساخت چین در زیرساخت‌های انرژی تجدیدپذیر هستند. این اقدام پس از آن صورت گرفته که در برخی از اینورترهای خورشیدی ساخت چین، تجهیزات ارتباطی ناشناخته‌ای پیدا شده است. اینورترها که عمدتاً در چین تولید می‌شوند، برای اتصال پنل‌های خورشیدی و توربین‌های بادی به شبکه برق استفاده می‌شوند و همچنین در باتری‌ها، پمپ‌های حرارتی و شارژر خودروهای برقی کاربرد دارند. اگرچه این دستگاه‌ها قابلیت دسترسی از راه دور به منظور بروزرسانی و تعمیر دارند اما شرکت‌های پشتیبانی کننده معمولاً با Firewall از ارتباط مستقیم با چین جلوگیری می‌کنند. با این حال کارشناسان آمریکایی هنگام بررسی امنیتی تجهیزات متصل به شبکه، تجهیزات ارتباطی غیرمجاز و ثبت‌نشده‌ای در برخی از اینورترهای چینی یافته‌اند. در ۹ ماه گذشته، تجهیزات ارتباطی در برخی باتری‌های ساخت چندین پیدا شده‌اند. به گفته این منابع، قطعات مخرب مسیرهای ارتباطی اضافی و ناشناخته‌ای ایجاد می‌کنند که می‌توانند سیستم های حفاظتی را دور زده و امکان دسترسی از راه دور را فراهم کنند؛ امری که می‌تواند پیامدهای فاجعه‌باری داشته باشد. مایک راجرز، رئیس پیشین آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) می‌گوید: «چین معتقد است که قرار دادن زیرساخت‌های حیاتی ما در معرض تخریب یا اختلال، برایش ارزشمند است. استفاده گسترده از اینورترها ممکن است گزینه‌های امنیتی غرب را محدود کند.» سخنگوی سفارت چین در واشنگتن در واکنش گفت: «ما با مربوط کردن بی‌رویه امنیت ملی آمریکا به چین و زیر سوال بردن دستاوردهای زیرساختی چین مخالفیم.» کارشناسان هشدار داده‌اند که استفاده از این تجهیزات برای دور زدن دیوارهای آتش و خاموش‌کردن یا دستکاری از راه دور اینورترها می‌تواند باعث بی‌ثباتی شبکه‌های برق، آسیب به زیرساخت‌های انرژی و قطعی گسترده برق شود. یکی از منابع گفته است: این عملاً به این معناست که راهی داخلی برای تخریب فیزیکی شبکه برق وجود دارد. دو منبع از افشای نام تولیدکنندگان چینی اینورترها و باتری‌هایی که دارای تجهیزات ارتباطی اضافی بوده‌اند، خودداری کردند و نگفتند چه تعداد از این تجهیزات کشف شده‌اند. وجود این قطعات مخفی تاکنون گزارش نشده بود و دولت آمریکا نیز هنوز به‌صورت عمومی آن را تأیید نکرده است. در پاسخ به پرسش رویترز، وزارت انرژی آمریکا اعلام کرد که همواره خطرات مرتبط با فناوری‌های نوظهور را ارزیابی می‌کند و اذعان داشت که یکی از چالش‌های مهم، عدم شفافیت تولیدکنندگان در ارائه اطلاعات عملکردی تجهیزات است. حتی اگر این قابلیت‌ها قصد مخرب نداشته باشند، ضروری است که خریداران شناخت کامل از توانایی‌های محصولات دریافتی داشته باشند. منبع
  17. به نام خداوند بخشنده و مهربان مقدمه: خبرنگار به آرامی تاریخ اکتبر1980 را بر روی برگه ای که در دست داشت یاداشت می کند تا آماده مصاحبه با یکی از نامی ترین مشاهیر تاریخ هندوستان گردد. مدتی از آغاز جنگ ایران و عراق گذشته و این اتفاق سوژه ای مناسب برای طرح سوالی جنجالی بود. خبرنگار از وی می پرسد، نظرتان در رابطه با حمله عراق به ایران چیست؟ سام در پاسخ می گوید: "حیف از آن خاک پاک که مورد تعرض نظامی قرار گیرد. بروید و ببینید پشت سر این حمله کدام قدرت جهانی قرار دارد و چه می خواهد، جنگ ادامه سیاست است. افسوس که پیر شده ام وگرنه به ایران می رفتم و داوطلبانه در دفاع از سرزمین نیاکانم شرکت می جستم." فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا اجداد وی در قرن دوم هجری با فشار روز افزون حاکمان مسلمان رو به رو شدند. قوانین سفت و سخت بر زندگی زرتشتیان باقی مانده در ایران جاری بود. برقراری نظام مالیاتی ظالمانه امان همه را بریده بود و چاره ای جز فرار برای آن ها باقی نمی گذاشت. تعداد زیادی از زرتشتیان از شهرهای مختلف ابتدا به ناچار به خراسان کوچ کردند. که با ادامه فشارها مسیر هندوستان را در پیش گرفته اند. بخش بزرگی از این کوچ کنندگان ساکن شهر ساری بودند( طبق گفته منابع) آنها با آتش مقدس خود که بهرام نام داشت سفر مخاطره آمیزی را در پیش گرفتند و بعد از حوادث گوناگون و مدتی مدید به شهر گجرات رسیدند. گجرات در هند از نظر آب و هوایی شباهت فراوانی به شهر ساری داشت. ساری بعلت نزدیکی به دریای مازندران آب و هوای معتدل و زمین های حاصل خیز و سر سبزی دارد. شباهت های گجرات به دل مهاجرین نشست. نماینده ای از طرف پارسیان به نزد فرماندار گجرات رفت. فرماندار با شروطی آنها را پذیرفت که مهمترین آنها گذاشتن سلاح بر زمین و هماهنگی با پوشش لباس و زبان محلی بود. آنها چون ترس جان داشتند پذیرفتند. با این حال سعی بر این کردند که همواره با یکدیگر ازدواج کنند و آداب اصیل ایرانیان که تمامی آنها از درست نیتی و صداقت ریشه می گرفت را سر لوحه جامعه خود قرار دهند. آنها محل سکونت خود را نوساری ( ساری جدید) نامیدند تا هرگز خاک مادری را فراموش نکنند. بعد گذشت قرن ها، پارسیان موفق ترین و متحد ترین قوم در بین تمام اقوام کشور هزار طائفه هندوستان هستند. در دل این قوم فرزندی به دنیا آمد که پدرش وی را سام نام نهاد. وی فرزند پنجم خانواده بود و از همان کودکی استعدادی شکوفا از خود نشان می داد . پدرش همواره از او می خواست که مانند خودش پزشک شود. ولی سام در جواب می گفت: من یک پارسی هستم و مردان پارسی سپاهی گری را بر پیشه های دیگر ترجیح می دهند و من باید افسر شوم. در سال 1931 کمیته دانشگاه نظامی هند طرح ایجاد یک نیروی منظم نظامی را با جذب جوانان 18 تا 20 سال آغاز می کند. برای قبولی در این دانشگاه در سال 1932 کنکوری برگذار می شود که سام هرمز جمشید در آن جز 15 رتبه اول می گردد. وی بعنوان بخشی از اولین دانشجویان دانشگاه نظامی هند انتخاب می شود. در این دانشگاه فقط 22 نفر توانستند شرایط مدنظر خدمتی را به پایان برسانند که یکی از آنها سام بود. سام توانست در 1 فوریه 1935 با درجه ستوان دومی از این دانشکده فارغ التحصیل شود. در آن سال ها نیروهای هندی تازه آموزش دیده قبل از اعزام به یک واحد هندی، ابتدا به یک هنگ انگلیسی می پیوستند. در نتیجه سام به گردان دوم رویال اسکاتلندی مستقر در لاهور پیوست و بعد ها به هنگ دوازدهم مرزی مستقر در برمه اعزام شد. وی را بعلت تسلط بر چند زبان هندی و انگلیسی و ... بعنوان مترجم بکار گرفتند. سام هرمز در ایام جوانی سربازان هندی در جنگ برمه و مقابله با ژاپن در 1942 با آغاز حملات ژاپن به مناطق تحت سلطه انگلیس در جنوب شرق آسیا و نزدیکی آنها به شبه قاره هند خطر جدی اصلی ترین مستعمره امپراطوری بریتانیا را تهدید می کرد، در آن روز ها کمبود در تعداد افسران بیداد می کرد. تقدیر با سام همراه شده بود. وی در آنجا بعلت لیاقت بسیاری که از خود نشان میداد به درجه سرگردی موقت دست یافت. وی به آرزویش نزدیک شده بود و به فرماندهی هنگ "گورخا" رسیده بود. این هنگ همان هنگی است که ضد حملات علیه ارتش سلطنتی ژاپن را آغاز کرد. در طی نبرد بر سر تپه های پاگودا هنگ گورخا با یک ضد حمله شدید توانست نیروهای ژاپنی را پس بزند. به هنگ سام آسیب 50 درصدی وارد شده اما او به هدفش رسیده است. سام در این نبرد به شدت زخمی شد. سرلشکر دیوید کاوان فرمانده لشکر 17 پیاده با مشاهده نبرد و شجاعت هنگ گورخا با شتاب به سوی سام حرکت کرد و از ترس آنکه مبادا سام بمیرد مدال نظامی خود را به سام بست و گفت به یک فرد مرده نمی توان مدال نظامی داد! بعدها با انتشار این خبر در روزنامه لندن کسب مدال توسط سرگرد هندی رسمی شد. بدن مجروح سام به دست یک پزشک استرالیایی سپرده شد. پزشک با دیدن شدت جراحت، عمل را نپذیرفت ولی با تهدید هم رزم سام، بسوی او بازگشت و پرسید چه بر سرش آمده؟ در همان لحظات سام بهوش آمد و در پاسخ گفت یک قاطر به من لگد زده است. پزشک تحت تاثیر شوخ طبعی وی قرار گرفت و جان وی را نجات داد و هفت گلوله از ریه و کبد و کلیه های وی خارج کرد! بخش بزرگی از روده های وی برداشته شد. خطر از بیخ گوش سام عبور کرده بوده. در جنگ جهانی دوم سام هرمز در درگیری های متعددی شرکت کرد و در سال 1944 به درجه سرهنگ دومی نائل آمد. پس از تسلیم بی قید و شرط ژاپن وی سرپرست خلع سلاح 60هزار اسیر جنگی ژاپنی شد. وی چنان خوب از عهده مسئولیتش بر آمد که حتی یک گزارش بی انضباطی در اردوگاهش ثبت نشد. جهت مشاهده تصویر بزرگتر بر روی آن کلیک کنید با استقلال هندوستان در سال 1947، پاکستان هم برنامه ی استقلال خود را دنبال می کرد. سام هرمز که بعد جنگ دوره های جدیدی را گذرانده بود کمک شایانی به تشکیل ارتش هند جدید کرد. در همین گیر و دار در 22 اکتبر نیروهای پاکستانی به کشمیر نفوذ کرده و دومل و مظفر آباد را تسخیر کردند. فردای آن روز مهاراجا هاری سینگ، حاکم ایالت جامو و کشمیر از هند درخواست کمک کرد. صبح روز 27 اکتبر نیروهای هندی به منطقه اعزام شدند و شهر سیرناگر درست قبل از رسیدن نیروهای پاکستانی بدست نیروهای هندی افتاد. با آغاز ضد حملات هند، پاکستانی ها دچارصدمات جدی شدند. که در نهایت جنگ بدون نتیجه قطعی به پایان رسید.این جنگ ریشه ای بر دشمنی بی پایان هند و پاکستان شد. در سال ۱۹۶۱ که خطر تصرف «لاداخ» از سوی چین احساس می شد، سام هرمز جمشید در مقاله ای از سیاست های «کریشنا منون» وزیر دفاع وقت هند انتقاد کرد و علنا نوشت که منون از فنون نظامی بی اطلاع است یا سوءنیت دارد. به همین دلیل هنگامی که در سال ۱۹۶۲ نیروهای هندی در لاداخ از برابر چینیان گریختند او را مامور جبهه کردند و سام که درجه ژنرالی داشت در فرمانی خطاب به نظامیان تحت فرمان خود نوشت: می دانید که من یک پارسی ام و عقب نشینی در ذات ما گناه است. بنابراین، جز با دستور کتبی هرگونه عقب نشینی ممنوع است و مرتکب به دادگاه صحرایی فرستاده خواهد شد و تا من زنده باشم دستور عقب نشینی داده نخواهد شد. با همین فرمان، هندیان ایستادند و اراضی بیشتری را از دست ندادند.( پارارگراف از روزنامه اعتماد) این نبرد ها نشان دادند که باید نیروی نظامی قدرتمندی را در مقابل پاکستان و چین توسعه داد و البته هند در نتیجه ی آن به سرعت ارتشی بزرگ را فراهم کرد که اولین درگیری تمام عیار جدید آن در در 1965 و نبرد کشمیر رخ داد که با پیروزی قاطع هند همراه شد. نقشه ای از موجودیت پاکستان شرقی و محور های درگیری در 1970 اعتراضات بر سر خودمختاری پاکستان شرقی(بنگلادش) شدت گرفت. آن زمان بنگلادش بخشی از پاکستان بود. این سرزمین 1600 کیلومتر از خاک اصلی پاکستان فاصله داشت و پاکستان تمام تدارکاتش به این بخش از خاکش را از طریق دریا میرساند. با شدت گیری ناراضیتی و اعتراضات، پاکستان دست به ایجاد یک قحطی و فشار اقتصادی ساختگی زد تا شاید مردم این ناحیه زیر فشار ساکت شوند. اما این رفتار دولت پاکستان نتیجه عکس می دهد. پاکستانی ها تمام این اتفاقات را زیر سر هند می دانند. در مارس 1971 پاکستان یک کارزار شدید را برای مهار جدائی طلبان آغاز میکند. با اعزام تعداد زیادی نیروی امنیتی به پاکستانی شرقی یک حکومت پلیسی مخوف برقرار می شود. در نتیجه این تندروی، هزاران نفر از اهالی پاکستان شرقی جان خود را از دست می دهند. در این بین ده میلیون نفر به بنگال غربی پناهنده شدند. بنگال غربی تحت نفوذ هند قرار داشت. هند در آن سال ها با رکود اقتصادی دست و پنجه نرم می کرد و این تعداد پناهنده تیرخلاصی بر پیکرش بود. در نتیجه در هند تصمیم بر این گرفته شد که از تشکیل دولت مستقل بنگال حمایت شود. جنگ حتمی به نظر می رسید. بدبینی در بین طرفین به حد اعلای خود رسیده بود و همه حرف از جنگ می زدند. طی جلسه کابینه نخست وزیر ایندیرا گاندی از سام هرمز که آن روز ها ریاست ستاد ارتش را بر عهده داشت پرسید که آیا می شود هم اکنون با پاکستان وارد جنگ شد؟ سام پاسخ داد هم اکنون اکثر یگان ها در دیگر نقاط مستقر هستند و همچنین تعداد بسیار کمی تانک در منطقه مستقر است. وی همچنین به بارش های موسمی پیش رو اشاره کرد که تدارکات جنگ را ناممکن می کرد. وی پس از ترک جلسه درخواست استعفا داد که نخست وزیر آن را نپذیرفت و در عوض از اون مشاوره خواست. سام گفت اگر به من اجازه دهید تا جنگ را با شرایط خودم مدیریت کنم و تاریخ آغاز جنگ با من باشد می توانم پیروزی را برایتان به ارمغان بیاورم. گاندی موافقت کرد. پس از آن روز سام هرمز به دنبال برنامه ریزی استراتژی خود رفت. ارتش دست به مقدمه چینی های گسترده ای زد. هند دست به آموزش یک گروه بزرگ از شبه نظامیان ملی گرای بنگال زد. حدود سه تیپ از نیرو ها آموزش دیدند و 75هزار نفر هم مسلح شدند. این نیرو ها وظیفه ی اجرای عملیات پارتیزانی و آزار دادن نیروهای پاکستانی را بر عهده داشتند که در ابتدای جنگ بصورت موثر مورد استفاده قرار گرفتند. تعداد زیادی از یگان ها به منطقه منتقل شدند. پاکستانی ها در 3 دسامبر 1971 با مشاهده تحرکات هند که جنگ را حتمی می دیدند دست به اجرای یک حمله پیش دستانه زدند. پاکستان به تقلید از اسرائیل دست به حمله هوایی گسترده علیه 11 پایگاه غربی هند زد با این تفاوت که بر خلاف روند جنگ شش روزه، نتوانست به نیروی هوایی هند آسیب جدی وارد کند. روز بعد نیروی هوایی و دریایی هند عملیات گسترده ای را در دو جبهه شرقی و غربی آغاز کرد. هند با یک حمله شبانه دریایی با قایق های اوسا چند کشتی نظامی و غیر نظامی مستقر در کراچی را مورد هدف قرار داد. ناوهای هواپیمابر هندی نقش پر رنگی در پیروزی دریایی و اجرای محاصره ی پاکستان شرقی داشتند. اوضاع در پاکستان شرقی برای دولت مرکزی رو به وخامت می رفت. نیروی دریایی هند بنگلادش را محاصره کرده بودند و بدین طریق تنها راه ارتباطی پاکستان با پاکستان شرقی بسته شد. بخش بزرگی از شناور های پاکستان مستقر در بنگلادش مورد هدف قرار گرفتند. نیروی دریایی پاکستان به کل فلج شده بود. نیروی هوایی هند هم در طی آن چند روز چهار هزار سورتی پرواز انجام داد. این تعداد حمله هوایی در آن روز ها کم نظیر بود. در نتیجه حملات وحشتناک نیروی هوایی هند، دشمن بر روی زمین کاملا فلج شد. پاکستان سعی در باز کردن جبهه ای جدید در کشمیر کرد که نتیجه ای نگرفت. جنگ برای پاکستان فاجعه بار بود. پاکستان این بار هم آغاز گر جنگ بود اما به کل آبروی خود را از دست می داد. با قطعنامه سازمان ملل نیروهای دوطرف موظف بر اجرای آتش بس و بازگشت نیروهایشان به مرزها شدند. اما پاکستان برای همیشه پاکستان شرقی را از دست داد. این جنگ یک موفقیت بسیار بزرگ در کارنامه سام هرمز جمشید منکشا بود. اولین پیام رادیویی منکشا در 9 دسامبر 1971 به سربازان پاکستانی: "نیروهای هندی شما را محاصره کرده اند. نیروی هوایی شما نابود شده است. شما هیچ امیدی به کمک آنها ندارید. بنادر مسدود شده اند. هیچ کس از دریا نمی تواند به شما برسد. شما کیش مات شده اید. همه ی مردم آماده انتقام ظلمی هستند که شما مرتکب شده اید. چرا می خواهید زندگی تان را هدر دهید؟ آیا شما نمی خواهید به خانه و نزد فرزندانتان بروید؟ وقت را از دست ندهید و سلاحتان را بر زمین بگذارید. زمین گذاشتن سلاح شما مایه شرمساری نیست." لحظه تسلیم درنهایت بعد روز ها جنگ در 16 دسامبر 1971 تسلیم نامه رسمی توسط سپهبد امیر عبدالله خان نیازی امضا شد و جنگ سوم هند و پاکستان به پایان رسید. سام هرمز دستور منع غارت و تجاوز را داد و بر لزوم حفظ احترام و دوری از بیگم ها (زنان به زبان هندی) تاکید کرد. همه سربازان سام را می شناختند و می دانستند که نمی توانند از دستوراتش سر پیچی کنند. از طرف سام جمله ای نقل شده که خطاب به سربازان گفته: وقتی یک زن مسلمان را می بینید، دستان خود را در جیب بگذارید و به سام فکر کنید! رفتار سام هرمز آنقدر با اسرا خوب بود که به نماد دلسوزی در برابر اسرا تبدیل شد. او برای اسرا قرآن تهیه می کند. می گذارد مراسم های خود را بر گذار کنند و تبادل نامه با خانواده هایشان انجام میدهد. نیروهای هندی با پرچم هندوستان در بنگلادش . .پس از جنگ گاندی تصمیم گرفت که به وی درجه فیلد مارشالی بدهد ولی با مخالفت باقی نظامیان همراه شد. سام در 1972 بازنشسته می شد با این حال دوره خدمت وی 6 ماه دیگر تمدید گردید. در نهایت در 1 ژانویه 1973 وی به درجه فیلد مارشال ارتقاء یافت. فیلد مارشال سام هرمز پس از قریب به چهار دهه فعالیت در 15 ژانویه 1973 از خدمت فعال بازنشسته شد. پس از خدمت به استادی دانشکده ی افسری پرداخت. در دوران پسا خدمت شدیدا مورد هجمه ی جریانات رقیب و برخی همکاران سابق قرار گرفت. عده ای وی را نژاد پرست و حتی ضد یهود نام نهادند. با این حواشی کمی از ارزش های این اسطوره نظامی نادیده گرفته شد. وی با اینکه فیلد مارشال بود اما حقوق کامل دریافت نمی کرد. در سال 2007 پس از 30 سال در دوره ریاست جمهوری عبدالکلام 13 میلیون پوند به او اعطا شد که جبران حقوق معوقه اش در این سال ها باشد. فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا در ساعت 12:30 روز 27 ژانویه 2008 بر اثر بیماری ذات الریه درگذشت. آخرین جمله ای که از وی شنیده شد، این بود: "من خوبم " وی در مجاورت قبر همسرش در قبرستان پارسیان اوتی به خاک سپرده شد. از او دو دختر و سه نوه به یادگار مانده است. پرتره ای از فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا آخرین سردار پارسی نویسنده: Navard پیوست: این مقاله اولین نوشتار با جزئیاتی است که در رابطه فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا در وب پارسی نوشته شده است. این مطلب برای انجمن military.ir تهیه شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است. منبع: 1-روزنامه اعتماد مورخ ۱۳۸۵/۰۴/۱۰ 2 - کتاب صد جنگ بزرگ تاریخ(علی غفوری) 3- https://en.wikipedia.org/wiki/Sam_Manekshaw 4-
  18. البته این صاحبنظران چنین عقیده ای دارند که بده و بستانی بین زبان عربی و فارسی صورت گرفته و زبان فارسی تسلیم مطلق نبوده، همانطور که عربی هم خالی از نفوذ زبان فارسی نیست و با این حال تسلیم هم نیست. البته من با کلیت حرف شما موافقم ولی چند نکته وجود دارد که باید متذکر شوم. در رابطه با طبقه حاکمه یاد شده شما حقیقتا در تاریخ تا جایی که من مطالعه کردم اجبار و زوری در زمینه استفاده از عربی وجود ندارد. در عین حال بسیاری از فارسی‌زبانان از طبقه ادیب و عارف و دانشمند در بین ایرانیان تازه مسلمان وجود دارد که ترجیح داده اند به انتخاب خودشان زبان عربی را که زبان علمی و بین المللی جهان اسلام بود را مورد استفاده قرار دهند. در این بین ایرانیان نقش کلیدی در تعیین و تکمیل زبان عربی و نحو آن داشتند و این یک انتخاب بود نه یک دستور(سیبویه). سال های پس از اموی بخصوص صد سال اول بنی عباس که مصادف است با دوران شکوفایی علمی در همه زمینه ها، نیمی از همان دو قرن سکوت معروف است که جناب سرجان ملکم به آن اشاره میکند.. متاسفانه آوردن اسامی نیاز به تحقیق مجدد دارد از و از حوصله بحث جاری خارج است اما شما رو ارجاع میدهم به کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام و در آن ایرانی های صاحب نامی را پیدا میکنید که خود به حسن زبان عربی اقرار کرده اند. از نظر این افراد عربی زبان علمی تری است. دستکم عربی آن زمان نسبت به فارسی ابتدایی پس از اسلام ممکن است چنین حقیقتی را تایید کند. ابوریحان بیرونی روایتی دارد که به همین موضوع اشاره کرده، وی پس از ذکر کتاب سوزی و نابودی زبان خوارزمی به دست قتیله بن مسلم در جای دیگر به موضوع مهمی اشاره میکند. ابوریحان خود به عربی و فارسی و خوارزمی مسلط بود اما در «آثار الباقیه» و «تحقیق ماللهند» آورده که زبان خوارزمی در حال زوال است و کاربرد علمی ندارد (البته با کلام تند و تیز تر). زبان خوارزمی مشخص نیست دقیقا چه بوده ولی مشخصا یک زبان با ریشه های پهلوی بوده است. دیگر جناب ابوریحان فرد معروف و شناخته شده ای است و البته معروف است به گرایشات شعوبیه ( گرایشاتی که در آخر ضد عرب شد). در مطلب فوق هم اشاره کردم طاهریان به عنوان سلسله ایرانی زبان رسمی عربی را انتخاب کردند که دلایل زیادی برای آن ذکر شده. همانطور که بالا گفته شد ما مفاخر ایرانی بسیار داریم که کتب عربی نوشته اند. شاعران سرشناس ما در بین ابیات مکررا از زبان عربی استفاده کردند(اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها/ که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها» نخستین غزل دیوانِ حافظ است). در نهایت زبان عربی علاوه بر فصاحت به زبان فارسی اوزان اشعار را هم وام داده است. زبان عربی از آنجا محبوبیت و دارای جایگاه بود که نه بخاطر زور و جبر بلکه به این علت که زبان قرآن بود. در حقیقت قران و روایات و مفاهیم آن ها در سده های اول پس از فتح ایران به دست مسلمانان از چنان جایگاهی برخوردار شده بودند که الان درک آن روز ها برایمان ملموس نیست. فقط برای کمی لمس کردن این موضوع باید به فرقه های عرفانی و تصوف نگاهی بیاندازید. این گروه چنان جذبه ای در قرآن و اسلام دیدن که کاملا غرقش شده بودند و همه چیز را رها کرده بودند( اسمش را بگذاریم چند قرن سکوت؟ یا بقول صوفیان هیچ شدن) . در رابطه با باربد و نکیسا و سرکش اظهار نظری داشتین و آن ها را با شعرا قیاس کردین که البته این موضوع بیشتر جنبه افسانه به خود گرفته اند تا واقعیت . سه فرد مذکور بیشتر هنرمند هستند و در عرصه موسیقی فعال بودند تا شعر، و شاید شعر و موسیقی به هم گره خورده بودند اما مشخصا این شعر آن شعری نیست که ما در قرن های بعد از سنائی و مولانا و عطار و خیام و سعدی و حافظ و ... دیدیم . همان زمان اعراب در فن شعر استاد بودند و باید قبول کرد که شعر منظوم فارسی برگرفته از اوزان عربی هستند. از شاعران عرب پیش از اسلام امرؤ القیس بن حجر الکندی، زهیر بن أبی سلمى، عنترة بن شداد العبسی، طَرَفَة بن العبد، لبید بن ربیعة العامری، الأعشى و ... می شود نام برد که هر کدام سبک شعری داشتند و شعر های زیادی سرودند. پس اعراب در ادبیات اصلا تهی نبود و بلکه بسیار پیشتاز نسبت به ما بودند و بعد اسلام هم واقعا پا به پای فارسی جلو آمدند. البته در مورد خدای نامه بعنوان یک داستان مرسوم باستانی که بار ها و بارها در ایران بازنویسی شد بحثی نیست. اما حقیقتا ادبیات ما دقیقا در همین حد خلاصه میشد. کتاب هایی هم که بعد ها توسط ابن مقفع از پهلوی به پارسی برگردانده شدند عموما خود پهلوی شده کتب یونانی و هندی و ... بودند. برای مثال داستان وامق و عذرا از یک داستان یونانی برداشت شده بود. در حقیقت این کتاب ها تنها یک قشر خاص یا طبقات خاص ساسانی را نشانه می‌رفتند. اشراف و موبدان و نظامیان نه عموم مردم! در حقیقت بعضی کتب حتی اگر برای دیگر مردم خوانده هم میشد چه بسا برایشان قابل فهم نبود. جامعه ایران به بخش اشراف و رعیت تبدیل میشد که یک طرف جایگاه بردگی به معنای واقعی داشت و بخش دیگر جایگاه شبه خدایی که کاملا دو فرهنگ متضاد بودند. این دو طبقه فرهنگ و زبان و رفتار و همه چیز متفاوت داشتند. این موضوعی که مستشرقین به آن مکررا اشاره کردند( این سوای طبقات چهار گانه جامعه آن روز است). تاریخ و فرهنگ تمدن ایران باستان تاریخ غنی و پر باری است اما حقیقتا کارهایی که به ذوق و ادب و علم و امثالهم باز میگردد، در آن کم یا گزیده دیده می‌شد. ما به زور چند کتاب از عصر باستان ایران پیدا میکنیم که دلیل هم نظام موبد سالاری آن زمان است. تحصیل مخصوص طبقه خاصی بود و غیر از این گروه هیچ کس حق تحصیل را نداشت. حال مقایسه کنید با پسا اسلام. ما شاعر زن به نامه رابعه بلخی داریم تا عطار و تا عارفان شاعری که یک لباس پشمینه داشتند( عموم اینها از طبقات پایین جامعه هستند). در هر سده پسا اسلام هزار هزار کتاب نوشته شد. برای کسب علم رحله صورت می‌گرفت و کسی نمی‌گفت تو که از خوارزم آمدی آندلس حق نداری تحصیل کنی. شاید بعضی بگویند، خیر کتاب سوزانده اند که الان کتابی نیست اما سوال بزرگ این است که مگر حمله عرب از حمله مغول بدتر بوده؟ پس ما باید یک کتاب از قبل مغول نمی داشتیم. مغول که حمله کرد صغیر و کبیر را کشت و آبادی را باقی نگذاشت. کتاب نمی دانستند به چه درد میخورد. با این حال کتاب های زیادی دست مان ماند. مغول و آیین نداشته اش و زبانش چه فرقی با عربی داشت که آن نتوانست چنین کاری کند. حال بگوییم مغول ها بز چران بودند اما یونانی ها چه کم داشتند که عرب ها آن را نداشتند. یونان که در فلسفه و علوم مختلف حرف اول را می‌زد. بنظر محتوای اسلام پس از سال ها خرافات ثنوی و هزاران مدل افسانه سرایی حاوی چنان معنای عمیقی بود که ایرانی ها را مجاب به این تغییر و پذیرش بزرگ کند. اما این مطلب مطابق با یک نتیجه گیری اکثریت در تاریخ است که می گویند اساسا مجموعه کتابخانه و دانشگاه گسترده ای در عصر ساسانی نبود تا نابود شود. بحث نژاد و زبان نیست بحث اسلام است. اسلام انقلابی بود که ایران و ایرانی به آن نیاز داشت. این انقلاب همه جانبه بود و در نهایت نظام توتالیتر ساسانی و دوران باستان ما را پایین کشید. شاهان که جایگاه آسمانی داشتند ناگهان نیازمند بیعت مومنین شدند . مگر میشود باور کرد که یک کشور به مراتب بزرگتر و با جمعیت ده ها برابر بیشتر و ثروتی افسانه ای در برابر یک لشکر چند ده هزار نفر یک لا قبا تسلیم شود؟ من فکر میکنم حقیقتا زبان عربی و اسلام در ایرانی های آن زمان با حسن خاطر ورود کرد. اما اینکه چرا ما مانند قبطی ها و سوری ها و ... عربی صحبت نمی‌کنیم؟ دلایل بسیار دارد که در متون بالا و قبلی به بعضی موارد مختصرا اشاره کردم. یک علت همین وجود علمای پرتعداد و پر نفوذ ایرانی است و دوم نفوذ ایرانیان بسیار در قدرت خلافت و در آخر هم وجود خلفایی که حتی لباس ایرانی را به عربی ترجیح می‌دادند چه برسد زبان را! توجه کنید شخصی همچون مأمون مادرش ایرانی است و در خراسان به درجاتی رسیده. ایران زبان خود را حفظ کرد چون، زبان فارسی را به زبانی در جایگاه تمدن اسلامی تبدیل کرد. این نبوغ ایرانیان بود که توانستند زبان خود را که بسیار ظرفیت تطبیق داشت را بازسازی کنند و در نهایت این زبان در شرق آسیا و هند و پاکستان به زبان اول دین اسلام تبدیل شد که عموم کتب مذهبی به این زبان بود نه به زبان عربی! در دوره باستان با همه افتخارات و مزایا آنقدر آداب عجیب و غریبی بر ایران حکمفرما بود که تنها در مورد زنان بخواهیم اشاراتی کنیم همین خانم های فمنیست این روزهای ایران، تاریخ را برای همیشه می بوسند و می گذارند کنار مذهب این روزهایشان. اسلام در ایران نه به‌عنوان صرفاً یک مذهب، بلکه به‌ مثابه یک فرصت تمدنی و دگرگونی فرهنگی-اجتماعی وارد شد، و ایرانیان نیز با هوشمندی، خلاقیت و سازگاری فرهنگی آن را جذب کردند و تمدنی جدید را شکل دادند که نه عربی محض بود، نه ایرانی محض. با این حال مطالب شما فرض متداولی در تفسیر تاریخ آن روز هاست و کلیت ارزشمندی دارد و مطالب نویسندگان فوق هم تنها پاراگرافی از کتاب های بسیار قطور است که موضوعات زیادی را پوشش داده اند و واقعا توضیحات در این بخش آنقدر وسیع است که این نویسندگان بخش بزرگی از عمرشان را برای نوشتن آن گذاشتند و ما نمی‌توانیم در قالب یکی دو پست حق مطلب را برسانیم
  19. دکتر عبدالحسین زرین‌کوب: ایرانی‌ها به صد زبان سخن می‌گفتند وقتی با اعراب مسلمان روبرو گشتند چه شنیدند که خاموش شدند؟ می‌گویند زبان تازی پیش از آن زبان مردم نیمه وحشی محسوب می‌شد. و لطافت و ظرافتی نداشت. معهذا وقتی بانک اذان در فضای ملک ایران پیچید زبان پهلوی در برابر آن فرو ماند و به خاموشی گرایید آنچه در این حادثه زبان ایرانیان را بند آورد و سادگی و عظمت پیام تازه بود. که سخنوران عرب را از اعجاز بیان و عمق معنی خویش به سکوت افکنده بود. پس چه عجیب که این پیام شگفت انگیز تازه، در ایران نیز زبان سخنوران را فرو بندد و خردها را به حیرت اندازد؟ حقیقت این است که از ایرانیان آنها که دین را به طیب خاطر خویش پذیرفته بودند شور و شوق بی‌حدی که در این دین مسلمانی تازه می‌یافتند، آنها را محو و بی‌خود می‌ساخت که به شاعری و سخنگویی وقت خویش را به تلف نمی‌آوردند. ادوارد براون: سلمان فارسی یگانه شخصی است که از میان ایرانیان وارد جمع معزز و محترم اصحاب گردیده است و بسیاری از علمای بلند مرتبه اسلام نیز از روزهای نخست از نژاد ایرانی برخاستند، عده‌ای از اسرای جنگ مانند ۴ فرزند شیرین (ابن سیرین و سه برادرش) که در جلولا اسیر شدند بعد در عالم اسلام به مراتب شامخ رسیدند. بنابراین قول کسانی که مضمون سخنانشان این است که پس از استیلای عرب بر ایران تا دو سه قرن ایرانیان فاقد زندگانی علمی و معنوی بودند به هیچ وجه درست نیست. بالعکس آن دو سه قرن دوره‌ایست بسیار جالب توجه و مهم و از این حیث قدیم النظیر است. امتزاج ادوار قدیم و جدید است، دوره تحول آداب و تطور مراسم و سیر عقاید و افکار است، ولی به هیچ وجه دوره رکود و سکون یا مرگ نیست. مرتضی مطهری: امویان حساسیت خاصی علیه ایرانیان داشتند که با سایر نژادهای غیر عرب مثلاً قبطی‌ها نداشتند. علت اصلی این حساسیت تمایل نسبی ایرانیان نسبت به علویان خصوصاً شخص علی (ع) بود. نقطه حساس سیاست اموی جنبه ضد علوی آن است و نظر به اینکه سیاست علوی بر اجرای جنبه‌های ضد نژادی و ضد طبقاتی اسلام بود و طبعاً اجرای این اصل بر عرب خصوصاً قریش که خود را نژاد برتر می‌دانست دشوار بود، امویان از نخوت عربی و قریشی به سود حکومت خویش بر ضد علویان استفاده می کردند‌. از این لحاظ امویان با هر عنصر طرفدار علویان اعهم از عرب یا ایرانی یا آفریقایی یا هندی مبارزه می‌کردند، مظالمی که آل علی و پیروان عربشان از امویان دیدند از مظالمی که بر ایرانیان در آن دوره وارد شد بسی بیشتر و جان گداز تر بوده است. از سال ۱۳۲ که عباسیان روی کار آمدند دفتر سیاست و تاریخ ورق خورد. در صد سال اول حکومت بنی عباس اوضاع به وفق مراد ایرانیان بود. بعضی وزرای ارشد بنی عباس مانند برامکه که از اولاد بوداییان بلخ بودند و فضل بن سهل ذوالریاستین سرخسی، بعد از خلیفه بزرگترین قدرت به شمار می‌رفتند. پس از صد سال که حکومت‌های مستقل ایرانی به وجود آمدند همچنان مردم ایران بر مقام خلافت به اعتبار نام جانشینی پیغمبر اکرم نوعی قداست قائل بودند و حکومت هیچ حاکمی را در ایران مادامی که منشوری از خلیفه نمی‌آورد شرعی و قانونی نمی‌دانستند تا آنکه در قرن هفتم دستگاه خلافت عباسی برچیده شد. اگر کوشش عباسیان که سیاستی ضد عرب داشتند نبود، زبان فارسی امروز که با زبان‌های قبل از اسلام متفاوت است پدید نمی‌آمد. خلفای عباسی بهترین مشوق این زبان بودند، آنها مایل نبودند که زبان عربی در میان توده ایران رایج گردد. بنی عباس شعوبیان را که ضد عرب بودند و در مطاعن و مثالی عرب کتاب تالیف می‌کردند تایید و تقویت می‌نمودند. الوان شعوبی کتابی در بدی‌های عرب و صفات نکوهیده آنان نوشت در حالی که کارمند رسمی هارون و مامون بود و در بیت الحکمه برای آنها کتاب استنساخ می‌کرد و مزد می‌گرفت. همچنین سهل بن هارون شعوبی که شدیداً ضد عرب بود و علیه عرب کتاب نوشت مدیر بیت الحکمه هارونی و معمولی بود. مامون اول حاکمی است که شاعری پارسی گوی را فوق العاده تشویق کرده است.
  20. پهپادی که با انرژی خورشیدی کار می‌کند. استارتاپ XSun پهپادی را طراحی و تولید می‌کند که هم از نظر انرژی مستقل است و هم می‌تواند برای ماموریت‌ها کاملا خودکار باشد و تصمیمات را خود بگیرد. این شرکت برای طراحی پهپاد SolarXOne خود به زیرمجموعه های قابل اعتماد و با کارایی بالا نیاز داشت. به همین دلیل است که این استارتاپ برای سیستم پیشرانش به شرکت maxon مراجعه کرد تا آن ها پیشرانی ارائه دهند که نهایت صرفه جویی در انرژی را کند. بنجامین دیوید، با بهره‌گیری از یک دهه تجربه در بخش دفاعی و فضایی ایرباس، شرکت XSun را با ایده ای نسبتاً ساده تاسیس کرد: تطبیق فناوری‌های فضایی برای استفاده در ارتفاع پایین‌ تر. وی با این رویکرد SolarXOne را تولید کرد. این پهپاد خورشیدی-الکتریکی با طراحی بال‌های پشت سر هم است. SolarXOne، با طراحی شبیه سنجاقک، عملکرد آیرودینامیکی عالی، می‌تواند مساحت زیادی از پنل‌های خورشیدی را در خود جای دهد. بنجامین دیوید می‌گوید که که انرژی خورشیدی عمر باتری داخلی را تا ۳ برابر افزایش می‌دهد ( توضیح:این مطلب فارغ از استفاده از باتری های مورد اشاره از هیدروژنی است. در بالا به پیشران های هیدروژنی اشاره شد که می‌توانند بازده را سه تا برابر افزایش بدهند. در حقیقت با ترکیب دو فناوری با ۶ برابر شدن برد رو به رو خواهیم بود). برای بزرگنمایی تصاویر بر روی آنها کلیک(لمس) کنید. این پهپاد ۲۵ کیلوگرم وزن دارد، طول بال‌های آن ۴.۵۰ متر و دارای مداومت ۱۲ ساعت و برد ۶۰۰ کیلومتر است و از آنجایی که کاملاً برقی است، بدون ایجاد هیچ صدایی پرواز می‌کند. بر خلاف پیشران های احتراقی، پیشران های تمام برقی به تعمیر و نگهداری کمی نیاز دارند. همینطور این پهپاد با دارای بودن باتری‌های داخلی که با انرژی خورشیدی شارژ می‌شوند توانایی انجام ماموریت در شب و روز را خواهد داشت و زمان انجام ماموریت آن تنها به نور خورشید وابسته نیست. پهپاد SolarXOne با ابعاد نسبتا کوچکی که دارد اما می‌تواند تا 5 کیلوگرم بار را حمل کند که در نوع خودش جالب توجه است. مزیت اصلی پهپادهای خورشیدی، توانایی آنها در انجام ماموریت‌های طولانی مدت است، برخلاف سایر انواع پهپادها که به دلیل عمر باتری، زمان پرواز محدودتری دارند. پهپادهای خورشیدی می‌توانند به طور نامحدود در هوا بمانند یا روزها و هفته‌ها یا حتی ماه‌ها پرواز کنند، زیرا نیازی به فرود برای شارژ مجدد ندارند. علاوه بر این، از آنجایی که به هیچ نوع سوختی نیاز ندارند، در طول زمان در مقایسه با سایر پهپادهای سنتی مقرون به صرفه‌تر هستند. این امر آنها را برای ماموریت‌های نظارتی، نظارت بر زیرساخت‌ها و حتی جستجو و نجات ایده‌آل می‌کند. در نتیجه هزینه هر ساعت پرواز با آن ها در قیاس با پهپاد های با پیشران احتراقی مشابه بسیار پایین تر است. پ ن: چندی پیش شایعه ای در بین صفحات مجازی خارجی پخش شد که چین در حال ساخت چنین پهپاد هایی در نقش انتحاری است که به وسیله آن ها بتواند خاک اصلی آمریکا را مورد حمله قرار دهد. شخصا برای این خبر هیچ منبع موثقی پیدا نکردم با این حال چنین چیزی دور از ذهن نیست. منبع۱ منبع۲ مرتبط
  21. در مورد مذهب شیعیان ایران مطلب جالبی است که در صفحات تاریخ میتوان آن را دید. شیعیان لبنان مدت ها جز مراکز مهم فقه شیعه بودند. اولین کسی که شیعه را در این منطقه رواج داد ابوذر غفاری صحابه سرشناس پیامبر و از یاران حضرت علی (ع) بود‌. اما ربطش به ایران چیست؟ همانطور که گفته شد منطقه لبنان و منطقه جبل عامل از مراکز فقهی مهم شیعیان بود. یکی از فقهای مهم این منطقه محمد بن جمال الدین مکی عاملی (۷۳۴-۷۸۶ق) مشهور به‌ شهید اول است که نامش در بین روحانیان ایران شهره است. این فقها بر روی خط فکری صفویان تأثیر چشمگیر و مستقیم گذاشتند و اساسا خط فکری این جماعت صوفی رو از صوفی گری سختگیرانه و ایجاد فرقه ای مثل علوی ها به سمت شیعه فقه جعفری رساند. ایران تا قبل صفویه اکثریت سنی شافعی بود و شیعه بعد صفویان اکثریت به خود دید. در نتیجه تشیع در ایران تحت تاثیر فقهای لبنانی است، هر چند تنها عامل نیست.
  22. نگاهی دقیقتر به مهاجرت زرتشتیان هند مهاجرت پارسیان از ایران به هند، به‌ویژه به منطقه گجرات و شهر نوساری، حدود قرن ۸ یا ۹ میلادی رخ داد که در تاپیک فوق به آن اشاره شد. این مهاجرت در پی حمله اعراب مسلمان به ایران و فروپاشی امپراتوری ساسانیان صورت گرفت. علت اصلی مهاجرت، فرار از فشارها و تهدیدهای مذهبی پس از اسلام آوردن گسترده‌ی مردم ایران و به‌تبع آن، محدودیت‌هایی بود که برای پیروان آیین زرتشتی ایجاد شد. طبق روایت سنتی پارسیان که در قصه سنجان آمده، گروهی از زرتشتیان برای حفظ دین و فرهنگ خود، از ایران به سوی هند مهاجرت کردند. پس از عبور از دریا و مدتی سرگردانی، در سواحل غربی هند، به ایالت گجرات رسیدند. ابتدا در شهر سنجان ساکن شدند و بعدها گروه‌هایی به نوساری و دیگر مناطق مهاجرت کردند. نوساری یکی از مراکز مهم بعدی جامعه پارسیان شد و نقش کلیدی در حفظ فرهنگ زرتشتی و تقویت آن در هند ایفا کرد. اما باید به مطالبی که تا اینجا گفته شد پیوستی اضاف کرد تا باعث برداشت اشتباه از مطلب نشود. در دوره بعد ساسانی مطابق آیین اسلام با اهل کتاب که شامل مسیحیان و یهودیان و مجوس ( زرتشت ) و صابئین بود به عنوان کفار ذمی برخورد شد. این گروه در جامعه اسلامی اجازه زندگی و ماندن به کیش خود را داشتند و حکومت اسلامی با دریافت نوعی خاص از مالیات به اسم «جزیه» مسئول حفظ مال و نوامیس این گروه بودند. (مطابق آیه ۱۷ سوره حج و...) . هر چند در واژه مجوس بحث بسیار است و عده ای آن را بر گرفته از مغ و یا مگوش دانسته اند. مگوش گروهی از ایرانیان باستان هستند که پیروان آیین میترا بودند و گئومات مغ از جمله کسانی بود که در دوره ابتدایی هخامنشی از این آیین قدرت را به دست گرفت و داستانی بردیای دروغین را خلق کرد و داریوش اول و پارسیان که پیرو مزدیسنا بودند در مقابل این گروه قیام کردند. و در حقیقت آن زمان یک جنگ شبه مذهبی رخ داد. مستندات فراوانی است که آتشکده های زرتشتی تا قرن چهارم و پنجم هجری در اقصی نقاط ایران به وفور یافت میشدند. دو آیین دیگر ایران یعنی آیین مزدکی و مانوی بر خلاف زرتشتی ها اهل کتاب شمرده نشدن و با توجه به ثنویت که در آن آیین ها قرار داشت تحت فشار قرار گرفتند. مسلمانان به این دو گروه زنداقه با زندیق گفتند که معنای ناهنجاری در زبان و تاریخ عرب دارد و بعد ها به هر که در مسلمانی مرتد می شد لقب زندیق می دادند. جالب اکثر مقاومت ها علیه مسلمانان توسط این گروه و همینطور بودایی های ایران صورت گرفت. حقیقت داستان این است که ساختار حکومت ساسانی و نظام موبد سالاری آن در پایان کار آن در حال فروپاشی بود و زمینه ها کاملا برای سقوط و دگرگونی آماده بود. در زمان مهاجرت پارسیان به هند (حدود قرن ۸ تا ۹ میلادی)، خلافت اسلامی عباسیان دیگر کنترل بر مناطق ایرانی شرق نداشت. در حقیقت از همان ابتدای دوره عباسی دوره استقلال سیاسی ایرانیان شروع شده بود و با گذشته زمان و مصادف با قرن های نامبرده شاهد شکل گیری حکومت های مستقل ایرانی نژاد بودیم. طاهریان (821–873 میلادی) در خراسان حکومت میکردند. و صفاریان (861–1003 میلادی) در سیستان و سامانیان (819–999) در ماوراءالنهر و خراسان حکومت میکردند. بنظر می رسد اوج فشار به زرتشتی ها بر خلاف تصور در دوره ی استقلال سیاسی‌ ایرانیان بوده است. در حقیقت آن فشار از طرف خود جامعه ایرانی مسلمان به پیروان مزدیسنا وارد شد! در همین قرون شاهد پایان تدریجی کار آیین های مزدکی و مانوی هم هستیم. در یک مورد خاص گفته میشود که شخص عبدالله بن طاهر که پسر سردودمان سلسله ایرانی طاهریان است وقتی کتاب عاشقانه وامق و عذرا که بر گرفته از دوره ساسانی بود به او اهدا شد وی با عصبانیت گفت این کتاب مجوسان است و دستور به آب انداختن تمام کتب آن دوره را داد( چیزی که در تاریخ به عنوان کتاب سوزی از آن یاد می شود). مشخصا جو علیه زرتشتی ها در آن دوره سهمگین بود. از طرف همین دودمان طاهریان که سلسله ای ایرانی بود زبان رسمی خود را عربی قرار داده بود! در مورد این روایت شخصا مطمئن نیستم و تنها چون در کتابی خوانده بودم آن را آوردم. البته به گفته های فوق باید مطلب مهمی اضافه شود. زرتشتی ها تنها گروه مهاجرت کرده در آن اعصار نبودند. خود مسلمانان ایرانی هم بطور فراگیر به مناطق مختلف مهاجرت کردند. از جمله همین هند و آفریقا و جزایر اقیانوس هند و ... به همین طریق زمینه ساز گسترش اسلام در کنار فتوحات اسلامی در این مناطق شدند‌. و شاید قسمت مسکوت و مهم این باشد که پس از دوره های ابتدایی مهاجرات مناطق مهاجر نشین هند به مرور به کنترل مسلمانان در آمد. با این حال در این بازه زمانی طولانی این گروه از زرتشتیان به فکر مهاجرت مجدد نیفتادند. این دوره عموما دوره مدارا حکومت های مسلمان هند بود. در ادامه متنی از صفحه ۲۶۴ کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام قرار میدهم که شاید روزی بدرد بخورد، هر چند مطالبی که تا اینجا آمده به عنوان فرض است و صحت سنجی آن ها به زمان و تحقیقات بیشتر نیاز دارد: «ابراهیم پورداوود درباره آتشکده شهر نوساری هندوستان که به نام ایران شاه معروف است و از نوع آتش‌های بهرام است می‌گوید: در سنت پارسیان است که آتش بهرام را مهاجرین از ایران با خود آوردند، شاید هم درست باشد چه غالباً در تاریخ طبری و مسعودی می‌خوانیم که ایرانیان از بیم آنکه آتش به دست دشمن افتد و خاموش شود در وقت شکست آن را با خود برداشته و به جای دورتر رو می‌گذاشتند،هرچند که به تدریج آتشکده‌های باشکوه ایران خاموش و به مسجد تبدیل یافتند، ولی تا حدی که ممکن بود در نگهداری آن (آتش بهرام) کوتاهی نکردند. یزدگرد سوم پس از شکست نهاوند خود به شخصه آتش مقدس ری را که محترم شمرده می‌شد برگرفته و به مرو برد. اگر هم آتشکده ایرانشاه پس از ورود مهاجرین در سنجان در سال ۷۱۶ برپا شده باشد باز ۱۲۳۰ سال از عمرش می‌گذرد. پس از سنجان در جایی که بیشتر اقامت نموده نوساری است که مدت ۲۳۵ سال در آنجا بود فقط دو سال از سال ۱۷۳۳ تا ۱۷۳۶ در خاموشی و سردی به سر برد. اینک ۲۴ سال است که در این ده استقرار یافته است هزاران تن زرتشتی از دستور و موبد و هیربد و بهدین دور آن را گرفته اند. زرتشتیان ایران و پارسیان هندوستان نیز به زیارت آن می‌روند. مخصوصاً ماه‌های اردیبهشت و آذر ماه اوقات زیارت آنجاست، از سرای این ایران خدیو(یعنی آتشکده ایرانشاه) در بامداد نیمروز و شام سرود اوستا از موبدان سفیدپوش بلند است. ایران شاه با صدها خدام خود یادآور آتشکده‌های شیز و ری و استخر بافر و شکوه ساسانیان است» آتشکده آذرگُشَسپ در تخت سلیمان آذربایجان غربی آتش بهرام: آتش بهرام بالاترین و مقدس‌ترین نوع آتش در آیین زرتشتی است. زرتشتیان آتش را نماد روشنایی، راستی و حضور اهورامزدا (نور الهی) می‌دانند، و در پرستش و نیایش‌های خود آن را عنصر مرکزی می‌دانند. این آتش هیچ گاه نباید خاموش شود. در آیین زرتشتی، سه درجه آتش وجود دارد: آتش دادگاه (درجه پایین‌تر) آتش آذرگشسب ( درجه میانی) آتش بهرام (بالاترین و مقدس‌ترین سطح) قسمت عجیب ادامه یافتن نظام طبقاتی تا سطح همین آتش ها و آتش کده هاست! سه آتشکده اصل که به سه آتش مقدس شهره اند هم همین نظام طبقاتی را دارند! آتشکده آذرگُشَسپ در کوهستان شیز در نزدیکی تخت سلیمان ( آذربایجان غربی) که مخصوص طبقه ارتشیان و اشراف بود. آتشکده آذر فَرن‌بَغ، موقعیت در منطقه کاریان یا دارابگرد (استان فارس) که مخصوص روحانیان زرتشتی (موبدان) بود و مقدس‌ترین آتشکده مذهبی زرتشتیان در دوره‌های قدیم و به آتشکده روحانیت شهرت داشت و ادعا می‌شود که نگهدارنده آتش اصلی از زمان زرتشت بود. در حقیقت یکی از سه آتش بهرام عصر ساسانی که گفته میشود قدیمی ترین آن هاست در این آتشکده بوده. مهمترین نقطه عطف تاریخی این آتشکده آنجاست که ساسان که جد سردودمان ساسانی (اردشیر پاپکان) است تولیت این آتشکده را داشته است. با حمله اعراب از کاریان آتش را به آتشکدهٔ شمالی فسا برده‌اند و از آنجا به نیریز و از آنجا به هندوستان برده‌اند. نام کاریان هم در نوع خودش جالب توجه است. کاریان نام دیگر طایفه باصری است. این عشایر همان قوم پاسارگادی باستان هستند. این طایفه با کمک خود به اردشیر پاپکان نقش مهمی در تشکیل سلسله ساسانی داشتند. بعد ها در دوره اعراب این طایفه مقاومت سختی نشان دادند. کاریان (پاسارگادی ها) یکی از قبایل ۱۰ گانه پارسی بودند که شاهان سلسله هخامنشی از همین شاخه بالا آمدند! آن ها بعد حکومت مستقل خود در عصر سلوکی را داشتند و همانطور که گفته شد این طایفه با نام باصری همچنان وجود دارد. آتشکده آذر بُرزین‌مِهر، موقعیت در کوه ریوند در نزدیکی نیشابور که مخصوص کشاورزان و طبقات مردم عادی بود و در دوران ساسانی جایگاه بزرگی داشت. بقایای آتشکده آذر فَرن‌بَغ
  23. سرلشکر محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح : افزایش چندبرابری توان کشف، شناسایی، رهگیری و انهدام سامانه‌های پدافندی در بخش‌هایی ما نسبت به سال گذشته تا ۵ برابر افزایش سامانه‌های راداری و مراقبتی، کشف و شناسایی تحرکات بیگانه را داشته‌ایم و توانمندی‌های پدافند هوایی در سامانه‌های اجرای آتش در رهگیری و در انهدام پرنده‌های متجاوز بعضاً ۲ تا ۳ برابر ارتقاء داشته است. در حوزه شناسایی آسیب‌ها و رفع نقاط ضعف اقدامات بسیار بزرگی انجام شده است، سامانه‌های فرماندهی کنترل به طور کارآمد مشغول انجام ماموریت هستند. فضای کشور دائماً در حال رصد است و نیروهای مسلح در آمادگی صد درصدی به سر می‌برند. با افزایش چندبرابری میزان سرمایه‌گذاری برای تقویت پدافند هوایی در نیروهای مسلح، به مرور این توانمندی‌ها ارتقای چشمگیری خواهد داشت. منبع
  24. حقیقت مورد مستندی برای پرسش به این سوال وجود نداره. منابع غربی و اوکراینی معمولا اینطور ادعا میکنند که دقت این پهپاد ها کم هستند تا به نوعی از این کلام قربانی سازی کنند. هر چند قابل انتظار در اخلال جی پی اس همانطور که قدیم گفته شد که در سامانه های ترکیبی اینرسی و جی پی اس سبب تشدید خطا بشه و خطای نقطه زنی حتی تا حدود دایره ی خطای ۳۰ متر و بیشتر افزایش پیدا کنه. هر چند روس ها از این پهپاد ها معمولا استفاده خاص میکنند. روس ها از آن ها بیشتر به عنوان ابزار رعب و وحشت و هدف قرار دادن اماکن بزرگ و بعنوان طعمه و راه بازکن برای موشک های کروز استفاده میکنند. در همه این ها لزومی به دقت نقطه زنی نیست. با این حال استفاده از شاهد سه ساله شده است. همانطور که بالا هم گفته شد این پهپاد از آنتن با چهار المان به آنتن هایی با ۱۶ المان رسیدند و زیر سیستم ها مقاوم تر شدند. در نتیجه پهپادی که امروز استفاده میشود با پهپادی که روز اول وارد جنگ اوکراین شد تفاوت زیاد دارد و این پهپاد مدام بروزرسانی رو به خودش شاهد بود و معیار ثابتی برای قیاس وجود ندارد. در طرف مقابل هم ابزارهای جدیدتری برای اخلال وارد خدمت شد و ممکن است یک بازه زمانی دقت زیاد باشد و ناگهان کم شده باشد و بازه زمانی دیگه با یک بروزرسانی در پهپاد ها اخلال کم اثر شده و مجدد دقت به حد اعلای خود رسیده باشد. هر چند روش های مذکور در برابر یک دشمن سطح بالا می‌تواند مشکل ساز باشد. دستکم در این فیلم شاهد ۱۳۶ دقت بالایی از خود نشان می دهد:
  25. بررسی افزایش حملات روسیه با پهپاد شاهد۱۳۶ به اوکراین در ماه‌های اخیر، روسیه تعداد قابل توجهی پهپاد شاهد-۱۳۶ به سمت اوکراین پرتاب کرد. میانگین پرتاب ها در ماه های اخیر به عدد ۳۵۰۰ فروند در ماه نزدیک است. بر اساس گزارش مؤسسه علوم و امنیت بین‌المللی (ISIS)، بین ۱ مارس تا ۷ مه ۲۰۲۵(بازه ۶۷ روزه) روسیه مجموعاً ۷٬۷۵۸ پهپاد شاهد-۱۳۶ را علیه اهداف نظامی و غیرنظامی در اوکراین به کار برد. ادعا میشود که از این تعداد ۹۶۹ پهپاد (حدود ۱۲٫۵٪) به اهداف خود اصابت کرده‌اند و ۴٬۰۷۳ پهپاد توسط پدافند هوایی اوکراین سرنگون شده‌اند( هر چند همه میدانیم اطلاعات اعلامی توسط دو طرف جنگ همواره مبالغه آمیز است). روس ها اخیرا از نسخه فریب و طعمه این پهپاد نیز بهره میبرند که بسیاری از شکار ها در حقیقت از این نوع هستند. https://aparat.com/v/gyt9rzw حمله با پهپاد انتحاری گل شمعدانی به انبارهای مهمات تیپ ۱۱۷ نیروی زمینی اوکراین در حوالی دونتسک اخیرا منابع اوکراینی مدعی شده اند که روسیه با ارتقای سنگین این پهپاد ها، رهگیری آن ها را دشوار کرده اند. سرعت در طی مسیر به بیش از 200 کیلومتر و در هنگام شیرجه به حدود 400 کیلومتر بر ساعت رسیده است. سرجنگی این موشک توسعه یافته و وزن آن به ۹۰ کیلوگرم افزایش یافته است. همانطور که در گذشته گفته شد نخستین پهپاد های شاهد۱۳۶ که در جنگ اوکراین به دست غربی ها افتاد، روش ایران را برای استفاده از جی پی اس تجاری را نمایش داد. ایران از گیرنده های جی پی اس چند کاناله نصیر۲ استفاده میکرد. نصیر ۲ از چهار المان آنتن تشکیل شده بود که شاهد را در برابر اخلال شدید حفظ می کرد. اما به مرور با شدت گیری اخلال، روس ها روی به گیرنده های جدید با ۸ المان و در نهایت در آخرین تلاش به گیرنده هایی با ۱۶ آنتن روی آوردند که در نتیجه اخلال بر روی این پهپاد ها بسیار سخت شده است ( مرتبط ). آنتن به ۱۶ آلمان در شاهد ۱۳۶های جدید روسی در ماه مارس ۲۰۲۵، روسیه ۴٬۱۹۸ پهپاد شاهد-۱۳۶ را پرتاب کرد که بالاترین میزان در این دوره زمانی محسوب می‌شود. در ماه آوریل، این تعداد به ۲٬۴۲۲ پهپاد کاهش یافت، که ممکن است به دلیل کاهش ذخایر یا تأثیر آتش‌بس محدود باشد. با این حال این حملات تقریباً به صورت روزانه ادامه دارد. در سپتامبر ۲۰۲۴، روسیه برای اولین بار حملات روزانه با پهپادهای شاهد را آغاز کرد. آنها از پهپادهای شاهد-۱۳۶ به عنوان ابزاری برای حفظ فشار مستمر بر اوکراین استفاده میکند. حملات شاهد ۱۳۶ یادآور حملات شبانه روزی متفقین به آلمان در طی جنگ جهانی دوم است. آمار ماهانه پرتاب پهپادهای شاهد-۱۳۶ توسط روسیه به اوکراین: سپتامبر ۲۰۲۴ تعداد ۱٬۳۳۹ فروند پرتاب شد اکتبر ۲۰۲۴ تعداد ۱٬۹۱۷ فروند پرتاب شد نوامبر ۲۰۲۴ تعداد ۲٬۴۲۰ فروند پرتاب شد دسامبر ۲۰۲۴ اطلاعات دقیق نیست ژانویه ۲۰۲۵ تعداد ۲٬۵۰۷ فروند پرتاب شد فوریه ۲۰۲۵ تعداد ۳٬۹۰۷ فروند پرتاب شد مارس ۲۰۲۵ تعداد ۴٬۱۹۸ فروند پرتاب شد( ثبت رکورد و حداکثر فشار ) آوریل ۲۰۲۵ تعداد ۲٬۴۲۲ فروند پرتاب شد https://www.aparat.com/v/aban19q اصابت پهپاد انتحاری گل شمعدانی به تأسیساتی در خارکوف اوکراین https://aparat.com/v/kho8xov اصابت پهپادهای انتحاری گل شمعدانی به اهدافی در سومی رجوع شود به : منبع۱ منبع۲ منبع۳ منبع۴ منبع۵ منبع۶ منبع۷