-
تعداد محتوا
634 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های ghermez
-
[color=blue]T-34[/color] بی شک اگر بخواهیم از تانک های شوروی در جنگ جهانی دوم نام ببریم باید از T-34 شروع کنیم . این تانک در تاریخ نظامی جهان یک استثنا باقی خواهد ماند و رکوردهای بسیاری را از خود به جا گذاشته است از جمله بیشترین تعداد تولید در بین تانک های جهان با بیش از 84000 دستگاه. اگر T-34 را موثرترین تانک در جنگ جهانی دوم بنامیم اغراق نکرده ایم. در واقع شوروی با اتکا به تعداد زیاد T-34 هایش بود که توانست آلمان را شکست دهد. این تانک در سال 1940 ساخته و وارد ارتش سرخ گردید ولی به قدری فوق العاده عمل کرد که تا سال 1996 در خدمت ارتش 27 کشور جهان کماکان باقی مانده بود و در جنگ بوسنی در دهه 90 میلادی حضور داشت. این تانک را باید مدل متحول شده T-26 و خودروهای زرهی سری BT دانست که در اوایل جنگ جهانی دوم استفاده میشد. T-34 از قدرت آتش بالا ، تعادل حرکتی مناسب و حفاظت زرهی مطلوبی برخوردار است و تنها موارد منفی در آن را باید ارگونومی نا مناسب 4 خدمه آن و ضعف در سیستم های ارتباطی اش دانست. به طور کلی 39 کشور جهان از این تانک در ارتش خود بهره بردند که شامل اکثر کشورهای بلوک شرق میشد و دلیل عمده آن را قیمت مناسب و قابلیت های مطلوب آن باید ذکر کرد. این تانک به غیر از جنگ جهانی دوم در جنگ کره ، جنگ ویتنام ، انقلاب مجارستان و همانطور که ذکر شد در جنگ بوسنی و اکثر نبردهای خاورمیانه حضور داشت. وزن T-34 به 26 تن میرسید و ضخامت متوسط زره آن 2 اینچ بود. سلاح اصلی آن یک توپ 76 میلیمتری و سلاح های فرعی اش دو مسلسل 8 میلیمتری بودند. توان موتور آن 500 اسب بخار ، برد عملیاتی اش 400 کیلومتر و حداکثر سرعتش 53 کیلومتر در ساعت بود. http://en.wikipedia.org/wiki/T-34 [color=blue]Su-76[/color] SU-76 یک توپ خودکششی بود که در جنگ جهانی دوم توسط ارتش سرخ استفاده میشد. پایه این تانک در واقع تانک T-70 بود و SU-76 مدل گسترش یافته آن به حساب می آید. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که تانک فوق دومین تانک از لحاظ تعداد تولید شده پس از T-34 است که به تعداد 14300 دستگاه در جنگ جهانی دوم ساخته شد. خدمه این تانک به واسطه راحتی کار با آن و قابلیت های گوناگون آن همیشه از SU-76 راضی بودند و تنها ایراد آن را ضخامت کم زره به کار رفته در پشت آن عنوان میکردند. یکی از مشهورترین خدمه این تانک نیکولاویچ اولانوف بود که یکی از قهرمانان شوروی در جنگ جهانی دوم است. وی ابتدا افسر مکانیک تانک و سپس فرمانده یک تانک SU-76 بود. ساخت این تانک در نوامبر 1942 شروع شد تا به تدریج جایگزین T-70 شود. در طول جنگ جهانی دوم از این تانک در سه نقش عمده استفاده میشد : 1- تانک واکنش سریع 2- خودروی ضد تانک 3-پشتیبانی از نیروی زمینی SU-76 در نقش اول خود موفق تر بود و زره مقاوم آن در جلو در موارد بسیاری جان خدمه آن را در مقابل آتش تانک تایگر آلمان نجات داد هرچند که گلوله های آن نیز قادر به نفوذ در زره تایگر نبود.این تانک به علت چابکی در نبردهای شهری نیز کارآمد بود. سلاح این تانک یک توپ 76 میلیمتری ،ضخامت زره ان در جلو 35 و در طرفین 16 میلیمتر، وزن آن 10 تن و توانش 170 اسب بخار بود. برد این تانک به 320 کیلومتر در حداکثر سرعت 45 کیلومتر در ساعت میرسید. http://en.wikipedia.org/wiki/SU-76 [color=blue]T-26[/color] T-26 یک تانک سبک به حساب می آید که از اوایل دهه 30 تا پایان جنگ دوم جهانی در ارتش سرخ حضور داشت . این تانک یکی از موفق ترین ها در دهه 30 بود که پایه ساخت آن تانک انگلیسی وایکرز بود. این تانک تا سال 1941 و قبل از آمدن T-34 اصلی ترین تانک شوروی محسوب میشد که همزمان در چندین کشور دیگر نیز استفاده میشد. این تانک را موفق ترین تانک دهه 30 در جهان میدانند که به تعداد 12100 دستگاه ساخته شد و در زمان حمله آلمان به شوروی T-26 بیشتر از هرتانک دیگری در اختیار شوروی بود. قبل از جنگ جهانی نیز این تانک به عنوان موثرترین تانک در جنگ های داخلی اسپانیا به کار گرفته شد. هر چند برخی نواقص در جنگ جهانی به اعتبار آن لطمه زد اما همانطور که اشاره شد در جنگ هایی مثل نبرد فنلاند (نبرد زمستانی) و جنگ های داخلی اسپانیا آزمایش خود را به خوبی پس داده بود. هر چند این تانک مدت کمی پس از جنگ جهانی دوم از ارتش سرخ کنار گذاشته شد اما تا سال 1953 در اسپانیا و تا سال 1961 در فنلاند به خدمت مشغول بود و علاوه بر این کشورها توسط ارتش های چین ، آلمان ، ترکیه ، رومانی و مجارستان نیز استفاده میشد. T-26 همانطور که از ظاهر ساده آن پیداست بسیار کاربرپسند بوده و هزینه نگهداری پایینی را طلب میکرد. وزن این تانک سبک 9.6 تن، خدمه آن 3 نفر ، ضخامت زره آن بین 6 تا 15 میلیمتر، سلاح اصلی آن یک توپ 45 میلیمتری، توان موتور آن 90 اسب بخار ، برد آن 240 کیلومتر و در نهایت سرعتش 31 کیلومتر در ساعت بود http://en.wikipedia.org/wiki/T-26 [color=blue]Ba-64 [/color] BA-64 یک خودروی زره پوش سبک 4x4 محسوب میشود که از سال 1942 تا اوایل دهه 60 در ارتش سرخ استفاده میشد و وظیفه اصلی آن برقراری ارتباط بین خطوط مختلف جبهه بود. این خودرو زرهی توسط خدمه آن که 2 نفر بودند Bobik خوانده میشد.و در دو نوع BA-64 و BA-64B ساخته شد که از نوع دوم تعداد بیشتری در خدمت قرار گرفت. در مجموع تعداد 9110 دستگاه از این زره پوش ساخته شده بود که برای خودرویی با این ویژگی ها یک رکورد محسوب میشود.علاوه بر ارتش سرخ پلیس ویژه شوروی نیز از این زره پوش استفاده میکرد. همچنین کشورهای آلمان، چین ، چکسلواکی ، کره شمالی ، لهستان و یوگسلاوی نیز تعدادی از این زره پوش را در اختیار داشتند. گراچف به خاطر طراحی و ساخت این خودرو نشان درجه 3 استالین را دریافت کرد. این خودرو از لحاظ فنی با خودروی غیر زرهی GAZ-61 تقریبا یکسان و از لحاظ ظاهری از Sd kfz 222 الهام گرفته بود.BA-64 به خاطر سرعت بالا و مانورپذیری خوبش توانست نقش یک خودروی شناسایی و ارتباطی را در جنگ به خوبی بر عهده بگیرد و به خاطر ابعاد کوچکش در جنگ های شهری نیز از پس انجام ماموریت های محوله بر می امد. وزن این خودرو 2.3 تن ، مجهز به یک مسلسل 8 میلیمتری ، ضخامت زره آن 4 تا 15 میلیمتر ، توانش 22 اسب بخار ، برد آن حداکثر 600 کیلومتر و سرعتش 80 کیلومتر در ساعت بود. http://en.wikipedia.org/wiki/BA-64 [color=blue]T-70[/color] تانک T-70 به عنوان بک تانک سبک توسط ارتش سرخ در طول جنگ به کار گرفته شد . همچنین این تانک جایگزین دو مدل قدیمی تر T-50 و T-60 شد که هر دو تانک های سبک شوروی به حساب می آمدند. هرچند که تانک T-80 بسیار پیشرفته تر از این تانک بود اما به تعداد بسیار کمی ساخته شد و از خط تولید خارج شد . T-90 که یک توپ ضدهوایی خودکششی بود پروژه دیگری بود که بر پایه T-70 ساخته شد اما آن هم در حد نمونه باقی ماند. این تانک دو خدمه داشت که یکی راننده و دیگری در نقش فرمانده مسئول گلوله گذاری و آتش نیز بود. ضخامت زره این تانک در جلو 60 ، در پهلوها 45، در عقب 35 و در بالا و پایین تانک 10 میلیمتر بود. هرچند این تانک ویژگی های مثبت T-34 را نداشت و گلوله آن از توان نفوذ در بیشتر تانک های آلمانی برخوردار نبود اما ویژگی اصلی آن این بود که میشد آن را در کارگاه های کوچک نیز ساخت که این کاملا از سادگی ساختار آن حکایت داشت. T-70 تا سال 1948 در خدمت باقی ماند و تقریبا به غیر از ارتش سرخ توسط لهستان نیز استفاده میشد. در مجموع 8220 دستگاه از آن ساخته شد. سلاح اصلی آن یک توپ 45 میلیمتری بود و از دو موتور که هرکدام 70 اسب بخار قدرت داشتند بهره میبرد. وزن این تانک 9.2 تن ، برد آن 360 کیلومتر و سرعتش 45 کیلومتر در ساعت بود. http://en.wikipedia.org/wiki/T-70 [color=blue]BT tank [/color] تانک های BT در واقع یک سری از تانک ها بودند که توسط ارتش سرخ در جنگ جهانی دوم استفاده میشدند و به 5 دسته اصلی تقسیم میشدند. BT-2 ، BT-5 ، BT-7 ، BT-7A و BT-7M که تانک های BT-7 و پس از آن BT-5 بیش از بقیه ساخته شدند. اولین سری این تانک در 1932 وارد خدمت شد و بیشتر در جنگ های داخلی اسپانیا و نبرد زمستان در فنلاند مورد استفاده قرار گرفت تا در جنگ جهانی دوم ساختمان این تانک به قدری ساده بود که خدمه آن میتوانستند در عرض 30 دقیقه با ایجاد تغییر در ساختمان شنی آن را برای مسیرهای صعب العبور یا مسیرهای جاده ای تنظیم کنند. در طول جنگ جهانی از BT بیشتر در نبرد لهستان استفاده شد و البته در جبهه شرقی در نبرد با ژاپن نیز استفاده میشد اما با آغاز عملیات بارباروسا توسط آلمان T-34 جایگزین این تانک ها شد.فرم شنی این تانک ها به آنها اجازه دسترسی به سرعت 86 کیلومتر در ساعت را میداد که در نوع خود جالب بود و آن را در رده تانک های سریع قرار میداد.از این ویژگی بعدها در T-34 نیز استفاده شد. از تانکهای BT به غیر از ارتش سرخ کشور دیگری استفاده نمیکرد که آن هم در سال 1945 استفاده از این تانکها را متوقف کرد . از انواع مختلف این تانکها روی هم رفته 8060 دستگاه ساخته شد. وزن این تانک 11.5 تن ، ضخامت زره آن 6 تا 13 میلیمتر، سلاح اصلی آن توپ 45 میلیمتری، توان موتور ان 400 اسب بخار و برد آن 200 کیلومتر بود. [color=blue]IS tank[/color] تانک های Iosif Stalin ( جوزف استالین) که به اختصار تانک های سری IS خوانده میشوند جزو تانک های سنگین ارتش سرخ بودند که در جنگ جهانی دوم از آنها استفاده میشد. این تانک ها در سالهای پایانی جنگ و برای مقابله با تانک های پیشرفته آلمانی ساخته شدند. به همین دلیل از زره قطوری بهره میبردند که بین 30 تا 160 میلیمتر ضخامت و توان مقاومت در برابر گلوله های 86 میلیمتری تانک های آلمانی را داشت و میتوانستند با توپ 122 میلیمتری خود حتی تانک های پانتر و تایگر را نیز منهدم کنند. گلوله های این تانک از قدرت آتش زایی بالایی نیز برخوردار بودند که میتوانست سنگرهای دشمن را به آتش بکشد. اولین سری تانک های IS در آوریل 1944 وارد ارتش سرخ شد و در نبرد برلین به طور موثر شرکت کرد. بر پایه همین تانک بود که بعد ها تانک موفق T-55 ساخته شد که هنوز هم در بسیاری از کشورها استفاده میشود. این تانک بعد از جنگ جهانی دوم در جنگ کره و جنگ 6 روزه اعراب و اسراییل نیز استفاده شد. آخرین سری این تانک که IS-10 نام داشت و بعد از مرگ استالین به T-10 تغییر نام داد تا اوایل دهه هفتاد در ارتش سرخ به خدمت مشغول بود. این تانک توسط اکثر کشورهای بلوک شرق و کشورهایی مثل عراق ، مصر و اسراییل نیز استفاده میشد. از انواع مختلف این تانک در مجموع 6500 دستگاه ساخته شد. وزن این تانک 46 تن ، تعداد خدمه آن 4 نفر ، توان موتور آن 600 اسب بخار ، برد آن 240 کیلومتر و حداکثر سرعتش 37 کیلومتر در ساعت بود. http://en.wikipedia.org/wiki/Iosif_Stalin_tank [color=blue]T-60[/color] T-60 یکی دیگر از تانک های سبک ارتش سرخ بود که در سال 1941 ساخته شد و برای جایگزینی مدل قدیمی تر T-38 به میدان نبرد اعزام شد. قبل از این تانک شوروی دو تانک T-30 و T-40 را نیز به صورت ازمایشی ساخت که نمونه اول به دلیل پیچیدگی تولید نشد و از T-40 نیز تنها 222 دستگاه ساخته شد. اماT-60 تانککی با ساختمان ساده بود که به تعداد قابل توجهی یعنی 6292 دستگاه ساخته شد و تا سال 1945 در ارتش سرخ به خدمت مشغول بود. وزن این تانک سبک تنها 5.8 تن بود و این وزن کم باعث شده بود که بتوان آن را با هواپیماهای ترابری حمل کرد و سریع تر به مناطق عملیاتی رساند البته برای این کار لازم بود باک سوخت آن خالی و زره آن نیز در بخش هایی جدا شود. هرچند زره نازک آن که بین 7 تا 20 میلیمتر قطر داشت نمیتوانست در مقابل تانک های سنگین المان مقاومت کند اما با قدرت مانوری که داشت میتوانست بقای خود در میدان نبرد را حفظ کند. این تانک دو خدمه داشت و سلاح اصلی آن یک توپ 20 میلیمتری بود. موتور ان 70 اسب بخار قدرت، برد آن 450 کیلومتر و سرعتش 44 کیلومتر بر ساعت بود. http://en.wikipedia.org/wiki/T-60 [color=blue]KV tank[/color] تانک های Kliment Voroshilov معروف به تانک های KV از دیگر تانک های سنگین ارتش سرخ بودند که نام خود را از سیاستمدار روسی به همین نام گرفتند. این سری در دو مدل عمده KV1 و KV2 ساخته شدند که البته با هم تفاوت های زیادی هم داشتند. در زمان حمله آلمان به شوروی 500 دستگاه از این تانک ها از نوع KV1 تنها موجودی تانک های سنگین ارتش سرخ بود. این تانک پس از پروژه ناموفق T-35 یک از توان حرکتی پایینی برخوردار بود اجرا شد و توانست به عنوان تانک سنگین به ارتش سرخ راه پیدا کند. تانک های KV همچنین در سیستم تعلیق نیز مورد بازنگری قرار گرفتند تا بتوانند وزن 45 تنی تانک را تحمل کنند. تانک KV1 (تصویر سمت راست) دارای 45 تن وزن، 5 خدمه ، یک توپ 76 میلیمتری و زرهی به ضخامت 90 میلیمتر بود. برد آن به 355 و سرعت آن به 35 کیلومتر میرسید. تانک های KV2 (تصویر سمت چپ) دارای معایبی بودند که باعث شد تعداد تولید ان به مراتب کمتر از سری اول باشد از جمله این معایب ارتفاع زیاد برجک تانک بود که آن را تبدیل به هدفی ساده برای تانک های آلمانی میکرد.این تانک ها در نبرد فنلاند نیز استفاده شدند و در مقابل سلاح های ضد تانک فنلاندی ها مقاومت خوبی از خود نشان دادند. به خصوص تانک های KV2 که زره آن تا 110 میلیمتر ضخامت داشت. این تانک به یک توپ 152 میلیمتری مجهز بود ، وزن آن 53.1 تن، خدمه اش 6 نفر ، برد 140 کیلومتر و سرعت 25 کیلومتر در ساعت بود. در مجموع حدود 5474 دستگاه از این تانک ها ساحته شد که با آمدن تانک های سنگین IS جای خود را به این تانک دادند. http://en.wikipedia.org/wiki/Kliment_Voroshilov_tank [color=blue]T-20 Komsomolets:[/color] نفربر T-20 Komsomolets در سال 1936 معذفی شد و در حدفاصل سالهای 1937 تا 1941 در شوروی تولید میشد. این خودرو یک نفربر فوق سبک به وزن 3.5 تن بود که به غیر از دو خدمه اش ، شش سرنشین دیگر را به صورت پشت به پشت و البته بدون حفاظ حمل میکرد علاوه بر این T-20 توانایی یدک کردن 500 کیاوگرم بار را نیز داشت. این نفربر از یک زره کاملا نازک که بین 7 تا 10 میلیمتر ضخامت داشت استفاده میکرد که این زره نیز تنها قسمت جلوی خودرو را پوشانده بود. اسلحه این نفربر نیز تنها دو مسلسل 8 میلیمتری بود ، موتور آن 50 اسب بخار توان داشته ، از برد 250 کیلومتر و حداکثر سرعت 50 کیلومتر در ساعت برخوردار بود.از T-20 در مجموع 4041 دستگاه ساخته شد که علاوه بر ارتش سرخ در آلمان و فنلاند نیز مورد استفاده قرار گرفت. I[color=blue]su-152[/color] توپ سنگین خودکششی ISU-152 از تانک های سنگین ارتش سرخ برای مقابله با زره مستحکم تانک های آلمانی بود. این تانک به خاطر مجهز بودن به توپ 152 میلیمتری howitzer این نام را گرفته است و به عنوان جایگزینی برای تانک های KV-1 ساخته شده است. این تانک در نوامبر 1943 وارد ارتش شد و تا سال 1947 که تولید آن متوقف گشت تعداد 3242 دستگاه از آن خط تولید کارخانه را ترک گفته بود. ساختمان این تانک کاملا ساده بود و حتی از برجک متحرک نیز برخوردار نبود و لوله آن نیز 20 درجه در جهت بالا و پایین حرکت میکرد. البته این تانک از تجهیزاتی مانند بیسیم برخوردار بود . سابقه نبرد این تانک بیشتر در تصرف برلین و حمله ارتش سرخ به مجارستان بود. این تانک 46 تن وزن و 5 خدمه داشت. زره آن 90 تا 120 میلیمتر ضخامت ، توان موتورش 520 اسب بخار، برد آن حداکثر 220 کیلومتر و سرعتش 37 کیلومتر در جاده و 15 تا 20 کیلومتر در خارج جاده بود http://en.wikipedia.org/wiki/ISU-152 [color=blue]T-27[/color] T-27 نوعی از تانک های سبک ارتش سرخ بود که به مینی تانک یا تانکت مشهور است . این تانک دو نفره که تنها 2.7 تن وزن داشت بیشتر برای مسیرهای جاده ای استفاده میشد تا بیابانی . این تانک نمونه ای از یک تانک انگلیسی بود و تحتت لیسانس این کشور نیز تولید میشد. البته این تانک نسبت به نمونه انگلیسی بزرگتر بوده و ویژگی های فنی آن نیز اصلاح شده بود. این تانک از سال 1931 در ارتش سرخ حضور داشت اما چون بیشتر مناسب زمان صلح بود در سالهای اولیه جنگ یعنی سال 1941 از تولید خارج شده و به مرور توسط انواع دیگر جایگزین شد. سبک بودنش به هواپیمای Tupolev TB-3 امکان میداد که ان را هلی بورن کند. زره این تانک بین 6 تا 10 میلی متر ضخامت داشت و از یک مسلسل 8 میلمیتری بهره میبرد. قدرت موتور آن 40 اسب بخار ، بردش 120 و سرعتش 42 کیلومتر در ساعت بود . در مجموع تعداد 2540 دستگاه T-27 تولید شد. http://en.wikipedia.org/wiki/T-27 منبع: http://mefna.blogfa.com/cat-28.aspx مدیران عزیز توجه کنند خود مطلب در چهار قسمت بود من فقط نام منبعی نهادم که هر چهار قسمت را می تونید اونجا پیدا کنید. چون حال و حوصله اپلود عکس هم نداشتم از......
-
[quote]دستتون درد نکنه ، مقاله جالبی بود .من همیشه یه اطلاعاتی در مورد تانکها روسی تو جنگ میخواستم و مقاله شما جامع بود و فقط عیبش عکسهاش بود که به منبع ارجاع دادی.بهرحال ممنون![/quote] این پست به تهیه کننده ای رضا کیانی موحد از هر نظر کامل تره http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=19240 عکس ها تو چند روز اینده منتقل می کنم
-
جنگنده تهاجم زمینی /آموزشی پیشرفته ام-346 مَستر جت تهاجم زمینی/آموزشی پیشرفته ام-346 مَستر ( M-346 Master)
ghermez پاسخ داد به PersianKing تاپیک در تمرینی و آموزشی
اینم اطلاعات تکمیلی در باب این جنگنده ، لارمه بزنید تو پست جداگانه جنگنده آموزشی ام 346 (m 346) جت M-346 يك هواپيماي آموزشي رزمي است كه توسط آيرماكي(Aermacchi) ايتاليا به پرواز در آمده است. اين هواپيما برگرفته از طرح مشترك YAK/AEM-130 دفتر طراحي «ياك» و كارخانه توليد«سوكول» روسيه است. در جولاي سال 2000 آيرماكي از پروژه كناره گيري و كار ساخت و توسعه ي M-346 را به تنهايي ادامه داد. نخستين نمونه از اين پرنده در جولاي 2004 و دومين نمونه هم در مي 2005 به پرواز در آمد.اولين تحويل به مشتري براي 2009 برنامه ريزي شد و در ابتداي 2005 هم وزارت دفاع يونان به اين طرح پيوست. M-346 امكان آموزش رزمي خلبانان هواپيماهاي پيشرفته را با زاويه حمله زياد(High AOA) فراهم مي آورد. در طراحي و آيروديناميك M-346 از بر آر(Lift) گردابي جهت ايجاد مانورپذيري و كنترل پذيري در زواياي حمله زياد با بهره گيري از سامانه پرواز با سيم استفاده شده است. YAK-130 كه همزاد M-346 محسوب مي شود نيز از سال 1996 به پرواز درآمده و از 2002 در نيروي هوايي روسيه به عنوان نسل نوين هواپيماهاي آموزشي درحال بهره برداريست. درنقش هواپيماي آموزشي نظامي عملكردهاي سامانه محافظت از خود و سناريوهاي شبيه سازي شده تهديدهاي تاكتيكي از طريق نمايشگرهاي چند منظوره نظارت مي شود. در نقش عملياتي نيز هواپيما با دريافت كننده هاي تهديدات راداري ٬ پخش كننده هاي Chaf و Flare و پادكارهاي فعال الكترونيكي تجهيز مي شود. جنگ افزار 6 پايلون رها كننده ي 1000 پاوندي و دو ريل شليك موشك در سر بال ها ٬ 9 پايلون اين جنگنده را تشكيل مي دهند. غلاف هاي الكترونيكي و يك مخزن سوخت 300ليتري نيز قابل انطباق با M-346 هستند.داده هاي سامانه مديريت تسليحات توسط هر كدام از نمايشگرهاي چند منظوره در كابين٬ به نظر خلبان و كمك خلبان مي رسد.و انتخاب جنگ افزار با سامانه «دست ها روي دسته ي گاز و هدايت»(HOTAS) انجام مي شود. هدف گيري تمام جنگ افزارها با سامانه پردازش مركزي كنترل مي شود و از طريق نمايشگر سربالا(HUD) و يا نمايشگر كلاه خلبان(HMD) نتايج نشان داده مي شود. در آويزهاي M-346 امكان استفاده از غلاف هاي نشانه گذار ليزري ٬ غلاف گيرنده ي اخطارهاي راداري ٬ و نيز غلاف پادكار الكترونيكي «الكترونيكا ELT-55» وجود دارد. تسليحات مورد استفاده: 1-بمب هاي 500 و 1000 پاوندي سقوط آزاد 2-غلاف هاي شليك راكت 3-سايدوايندر AIM-9 به عنوان موشك كوتاه برد هوا به هوا 4-ماوريك AGM-65 به عنوان موشك هوا به سطح 5-ماترا MK-2A به عنوان موشك ضد كشتي كابين كاكپيت M-346 نشان دهنده ي آخرين نسل از هواپيماهاي رزمي است٬ به طوري كه كابين هر كدام از خدمه به نمايشگرهاي سربالا ٬ سه نمايشگر كريستال مايع چند منظوره رنگي ٬ نمايشگر روي كلاه با قابليت شبيه سازي تهديدات دشمن ٬ چشمي هاي ديد در شب و كنترلرهاي HOTAS تجهيز شده است. براي صندلي هم٬ استفاده از صندلي هاي پرتاب شونده ي «مارتين بيكر MK16» بريتانيايي و «زوزدا K-39» روسي جزو گزينه هاي انتخابي قرار دارند(براي شما چي سفارش بدم؟!). اويونيك ساختار اويونيكي بر پايه سامانه دوگانه سازي شده داده بر ديجيتال MIL-STD-1553B پايه ريزي شده است كه ظرفيت سامانه هاي اضافي را نيز دارد. فرستنده/گيرنده ي UHF/VHF و شناسايي دوست از دشمن ٬ مجموعه ي مخابراتي را شامل مي شود. مجموعه ي ناوبري شامل يك «سامانه جايروي ليزري اينرسيايي» ٬ يك گيرنده ي مكان ياب جهاني(GPS) ٬ ناوبري هوايي تاكتيكي(TACAN) و سامانه هاي VOR ٬ ILS و MB است. سامانه كنترل پرواز نيز از يك سامانه چهارگانه سازي شده ي پرواز با سيم خودمختار تمام ديجيتال بوده كه شامل چهار رايانه كنترل پرواز است. سامانه كنترل پرواز ٬ كنترل پذيري هواپيما را در زواياي حمله بيش از 35 درجه فراهم مي آورد و از واماندگي(Stall) و چرخش(Spin) هواپيما پيشگيري مي كند. گذر از بيشينه زاويه حمله و محدوده G نيز تحت كنترل اين سامانه است. http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_%D8%A7 نيروگاه(پيشران سابق!) M-346 مجهز به دو موتور توربوفن F124-GA-200 ITEC/Honywell است كه توسط فيات آويو ساخته مي شود(خبر نداشتيم فيات هم از اين كارا مي كنه!). اين موتورها از سامانه كنترل تمام خودكار ديجيتال و سامانه روغن كاري مداربسته آيروباتيك بهره مي برند(مباركشون باشه!). مشتري كشورهاي اروپايي از جمله اولين مشتريان احتمالي جت آموزشي پيشرفته مي باشند كه در رأس آن ها خود ايتاليا و يونان قرار دارد. امارات متحده عربي هم در پي يك جت آموزشي نوين است و به همين منظور M-346 در نمايشگاه هوايي دوبي حضوري فعال داشت. منبع: http://captabas.com/post-209.aspx -
تاپیک جامع بررسی خدمت زیرپرچم(سربازی ) در ایران تاپیک جامع بررسی خدمت زیرپرچم(سربازی) در ایران
ghermez پاسخ داد به samavat تاپیک در مباحث جامع نظامی
چقدر خبرات زد حاله باید این ترم درس ول می کردم می رفتم سربازی تا بلکه...- 338 پاسخ ها
-
تاپیک جامع بررسی خدمت زیرپرچم(سربازی ) در ایران تاپیک جامع بررسی خدمت زیرپرچم(سربازی) در ایران
ghermez پاسخ داد به samavat تاپیک در مباحث جامع نظامی
شانس منو ببین اول اون معافیت پدران از 60 شد 65 و بعد کسر خدمت بابت جبعه، حالا من باید سربازیم تقریبا کامل برم- 338 پاسخ ها
-
با تشکر از دوست عزیز جناب اقای patriot1979 که زحمت ترجمه این قسمت را کشیدند [color=blue][size=18]قایق سه دکله مدیترانه ای (Xebec) [/size][/color] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/%DA%A9%D8%B4%D8%AA%DB%8C_Xebec.jpeg[/img] این نوع قایق از 1650 تا 1820 در مدیترانه مورد استفاده قرار می گرفت. این نوع قایق نخستین بار توسط دزدان دریایی ساکن شمال آفریقا (بِربِرها) بکار گرفته شد که با سوداگری در این کشتی های بادبانی قرون میانه در پی کسب قدرت در دریا و دستیابی به کشتی های توپدار بودند. این کشتی ها معدودی دیرک چوبی طویل مشابه کشتی های بادبانی کهن توأم با برآمدگی قابل توجه در بخش های جلویی و عقبی داشتند. این قایق ها مجهز به سه بادبان سه گوش بود که بادبان های جلویی و عقبی با تعداد زیادی حلقه فلزی به قسمت های جلویی و عقبی شناور متصل شده بودند. [color=blue] [size=18] کرجی تفریحی بادی یا بخار (Yacht)[/size][/color] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/yacht1.JPG[/img] این کرجی در اصل شناوری سبک و سریع به طول 26 فوت (6/7 متر~) یا بیشتر است که عموما برای حمل و نقل افراد مهم مورد استفاده قرار می گرفت. نام این کرجی بعدها به هر شناور تفریحی بادبانی یا بخار (بجز dinghy : قایق تفریحی مورد استفاده خانواده های انگلیسی در شرق هند) که در سفرهای تفریحی و یا مسابقات قایق رانی مورد استفاده قرار می گرفت، اطلاق گردید. ریشه این واژه نیز هلندی است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/%DA%A9%D8%B4%D8%AA%DB%8C_Yacht.jpeg[/img] [color=blue][size=18] قایق چهار پارویی یا شش پارویی دو دکله (Yawl)[/size][/color] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Yawl_%DA%A9%D8%B4%D8%AA%DB%8C1.jpeg[/img] این نام از واژه هلندی «Jol» مشتق شده است. این قایق دو دکل مشابه کرجی یک دکلی قدیمی (sloop) یا کرجی دیگری موسوم به cutter است با این تفاوت که یک دکل پشتی اضافی در انتهای کشتی اغلب در سمت راست تیرک های چوبی عرضی کشتی دارد. بادبان کوچک پشتی بر روی دکل عقبی برافراشته می شود. این قایق اغلب به اشتباه «ketch» خوانده می شود که این کشتی اخیر نیز دارای دو دکل است اما دکل اصلی در منتهی الیه جلویی کشتی نصب شده است. تفاوت اساسی yawl و ketch این است که دکل خلفی قایق اخیر جلوی سکان قرار دارد. در عمل، نقش اصلی دکل خلفی در ketch کمک به راندن شناور است در حالی که دکل خلفی در yawl در اصل برای حفظ توازن و تنظیم وضعیت حرکت مورد استفاده قرار می گیرد. نتیجه آنکه در قیاس yawl با یک ketch با ابعاد مشابه، بادبان عقبی yawl قاعدتا باید کوچک تر از بادبان اصلی در نظر گرفته شود. ابعاد بادبان اصلی yawl به بادبان اصلی کرجی یک دکله قدیمی هم اندازه نزدیک است. طول: 29 فوت (10 متر~) بیشینه عرض: 8 فوت (5/2 متر~) آبخور کشتی: 3 فوت و 6 اینچ (1/1 متر~) [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Yawl_%DA%A9%D8%B4%D8%AA%DB%8C.jpeg[/img] [color=blue] [size=18] Yorkshire Billy Boy[/size][/color] قایق مسافری موسوم بهYorkshire Billy Boy (این نام [بویژه: Billy boy (s)] ریشه در تاریخ پر فراز و نشیب تحولات سیاسی و اجتماعی انگلستان و اسکاتلند طی سده های 17 تا 19 دارد [حوالی 1644 تا 1840 میلادی]؛ در عین حال، بسبب استفاده مردمان سوژه این داستان تاریخی از شکل خاصی از قایق ها و کشتی های نسبتا بزرگ این نام معمولا به این طراحی خاص از قایق های مسافری کوچک اطلاق می شود.) این نوع قایق مسافرتی حاصل تغییر و باز مهندسی قایق نمونه Humber keel (نوعی کشتی نسبتا قدیمی متوسط اندازه ویژه دریانوردی تجاری در آبراهه های داخلی و مرزهای آبی انگلستان) بود. در مجموع، این قایق تفریحی قدری بزرگ تر و جادارتر از Humber keel بود و بالک های موج شکن تعبیه شده در آن عرشه را وسیع تر می کرد. بدنه در عقب کشتی با تعبیه اتاقک و دریچه کوچک بار بدقت دایره ای شکل شده بود. بادپناه کشتی نیز معمولا با دقت فراوان ساخته می شد. طول: 75 فوت (22 متر~) بیشینه عرض: 18 فوت (5/5 متر~) عمق بدنه: 8 فوت (5/2 متر~) خدمه: یک مرد به همراه خانواده اش
-
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/%DA%A9%D8%B4%D8%AA%DB%8C_%D9%88%D8%A7%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF_1.jpeg[/img] رایج ترین نوع کشتیهای دراز(؟)knorrبود.کشتی باری وایکینگها از کشتی های مهم تجاری ایسلند بود.بهترین مثال شناخته شده برای knorrکشتیGokstadمیباشد. کنور(knorr)عموما 20تن بار یا 3 تن لباس پشمی مخصوص یا 30 تن غلات و یا5 تن جو حمل میکرد.کنور(knorr) متکی بر بادبان بود ولی 4تا7جفت پارو و نیز 15الی20خدمه مرد داشت.برخلاف کشتی های اژدهایی برای محموله های در راه ملوانی در میانه کشتی ندارد.در نتیجه می توان فهمید از پاروهای آن صرفا برای کارهای تخصصی تر استفاده میشود.همه کشتیهای دراز از بادبانهای مربعی از جنس پارچه پشمی مخصوص ساخته میشدند و با پوست گراز ماهی مهر و موم میشد.وجود دکل در کشتیهای دراز ثابت و در کشتی های اژدهایی اختیاریست.وجود دکل باعث شد برخلاف کشتیهای اژدهایی،طول عمر یک کشتی دراز 20تا 30سال باشد. [color=blue] متن اصلی:[/color] The most common type of longship, the knorr was the workhorse of Viking cargo ships, the mainstay of the Icelandic traders. The best-known example of a knorr is the Gokstad ship. A knorr could carry up to 20 tons of cargo, or a volume equal to 3 tons of vathmal (finely woven homespun wool cloth), or 30 tons of flour-milled grain, or 5 tons of whole-grain barley. A knorr relied mostly upon its sails, having only 4 to 7 pairs of oars and a crew of 15 to 20 men or less. Unlike the dragonships, the knorr couldn't have oarsmen amidships, for the cargo would be in the way. Consequently the knorr used oars only for specialized tasks, such as docking, or keeping the bow into the wind during a storm. All longships used a single square-rigged sail made of vathmal secured with ropes made of seal- or walrus-skin. While the dragon-ship could unstep its mast (take the mast down for safety or storage), the knorr's mast was fixed and could not be removed. This posed some danger in storm conditions, and the Icelandic annals record the loss of often several cargo ships each year. These same annals indicate that the lifetime of the knorr was 20 to 30 years when properly cared for (and when Ran and Aegir - the deities of sea-storms and drowned sailors - didn't claim a ship as their own). When referring to multiple Knorr vessels, the correct term is "Knerrir" [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/%DA%A9%D8%B4%D8%AA%DB%8C_%D9%88%D8%A7%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF.jpeg[/img]
-
چه کسی بازار «نیمههادی ها» را در اختیار دارد؟ / آمار سال 2011
ghermez پاسخ داد به mahdavi3d تاپیک در رایانه و شبکه
یک سوال دارم ایران تکنو لوژی ساخت نیمه هادی ها داره . حداکثر مقاومت و ترانزیستور می گم -
ایران یا ترکیه،کدام یک در جنگ شانس بیشتری دارند؟
ghermez پاسخ داد به hosseinvahdat تاپیک در توان نظامی کشورها
حسین جان پستش یادم نیست اما تقریبا مقاسیه ای بین قدرت نظامی ایران و ترکیه شده اونا پیدا کنی کمک می کنه اما نظر خودم شرایط معمول در نظر بگیریم ایران سرد تره یک نکته در نظر بگیر در شرایط فعلی تقریبا به غیر از چند کشور محدود اونم تا حدودی هر کدام از همسایه ها ( ابی و خاکی) بخوان با ما دگیر بشن جنگ به ابعدا بزرگتری در حد بین مللی کشیده می شه . -
[color=blue]نمی خواستم دو تکیه بشه اما دیگه....[/color] [size=18]اینم اطلاعات بیشتر از سوخو 25:[/size] اتاق خلبان از ۲۴ میلی متر تیتانیوم ساخته شده که مانند زرهی مسدود کننده اتاق خلبان را نگهداری میکند . این نوع هواپیما می توان برای جنگ های الکترونیک نیز استفاده کرد مشخصات: طول: ۱۵/۵۳ متر مقدار طول باند برای پرواز : ۶۰۰ متر مقدار طول باند برای فرود : ۶۰۰ متر وزن : ۹۵۰۰ کیلوگرم خود هواپیما موتور: دو موتور توربوجت تومانسکی آر-۱۹۵ حد اکثر سرعت : ۹۷۵ کیلومتر در ساعت ۰٫۸ ماخ برد پروازی : ۲۵۰۰ کیلومتر برد دریایی: ؟ کیلومتر سقف پرواز : ۱۰۰۰۰ متر رنج حمله: ۱۲۵۰ کیلومتر بدون در نظر گرفتن تانکرهای اضافی سوخت گیری در هوا:این امکان را ندارد سوخت داخلی: ۳۵۰۰ لیتر که با تانکرهای اضافی به ۶۰۰۰ لیتر هم میرسد تعداد تولید: ۴۰۲ فروند انواع: ۱۰ مدل تسلیحات یک قبضه توپ دولوله ۳۰ میلی متری با نرخ شلیک ۳۰۰۰ گلوله بر دقیقه انواع راکتانداز، راکتهای هدایت شونده، موشکهای هوا به سطح و هوا به هوا، بمبهای لیزری، بمبهای ضد نفر، بمبهای خوشهای، بمبهای آتشزا، بمبهای شیمیایی و ... منبع: http://www.arteshi.com/%D8%B3%D9%88%D8%AE%D9%88-25.h tml
-
[quote]مرسى،ولى اينا كه همشون شيلترن!؟ [/quote] دوست عزیز تاریخ پست هم ببین کرکس عملا چند سالی است که اصلا نمی اد
-
تاپیک جامع بررسی خدمت زیرپرچم(سربازی ) در ایران تاپیک جامع بررسی خدمت زیرپرچم(سربازی) در ایران
ghermez پاسخ داد به samavat تاپیک در مباحث جامع نظامی
[quote]بدترین چیز ممکن رو شنیدم معافیت کفالت از 59 شد 65 با این ترتیب دیگه قضیه گرفتن معافیت کفالت واسه من منتفی شد ولی اینقدر درسم رو طولش می دم که ده سال بگذره وبابام 65 سالش بشه و بتونم معافیت بگیرم[/quote] من و تو هم درديم اما متاسفانه براي من جا ي خطا تو درسام نيست دلمون خوش بود كه معافيم . اي لعنت بر اين شانس- 338 پاسخ ها
-
تاریخ: دوم آگوست سال 216 قبل از میلاد محل: کانای(بعضی از مترجمین کان نیز ترجمه کرده اند. توجه کنید که با شهر کان در فرانسه اشتباه گرفته نشود)، نزدیک رود اوفانتو ایتالیا نتیجه: پیروزی قاطع کارتاژها متخاصمین: کارتاژ در برابرجمهوری رم فرماندهان کارتاژ : هانیبال هاسدروبال هانو ماهرابال روم: گیائوس ترنتیوس وارّو لوسیوس آمیلیوس پائولوس † استعداد رزمی کارتاژ : 40000نفر پیاده سنگین اسلحه 6000نفر پیاده سبک اسلحه 8000نفر سواره نظام روم: در حدود 87000 لژیونر رمی به همراه متحدینشان تلفات کارتاژ : 6000کشته 10000مجروح روم: بین 50000 تا 70000 کشته 11000 اسیر نبرد کانای یکی از نبردهای بزرگ سری دوم جنگهای فنیقی بوده است. در این نبرد، سربازان کارتاژ -تحت فرمان هانیبال- ارتش رم را که بر آنها برتری عددی داشت به صورت کامل از میان برداشتند. پس از این نبرد، کاپوآ و چند شهر دیگر ایتالیا از جمهوری رم جدا شدند. اگرچه این نبرد نتوانست کارتاژها را به نتیجه سیاسی مHTTP/1.1 200 OK Cache-Control: public Content-Length: 48147 Conteساند، اما امروزه این نبرد را به عنوان یک نمونه از بزرگترین پیروزیهای تاکتیکی تمام تاریخ نظامی به شمار می آورند. در حدود 60 تا 70 هزار رمی در آن روز کشته یا اسیر شدند. از نظر تعداد نفرات کشته شده در یک روز، این نبرد تقریبا در جایگاه سی ام قرار می گیرد. پس زمینه تاریخی در سال 264 ق م شهر کارتاژ در مکانی قرارداشت که امروزه تونس نامیده می شود. کارتاژ دولت-شهری قدرتمند با تجارتی توسعه یافته بود و در زمانی که رم در حال گسترش نفوذ خود بود، کارتاژ قویترین قدرت غرب مدیترانه به شمار می رفت. ناوگان جنگی کارتاژها غیرقابل شکست بود ولی آنها ارتشی قوی در اختیار نداشتند و از مزدوران اجیر شده برای جنگیدن استفاده می کردند. این شهر در میانه قرن نهم قبل از میلاد توسط مهاجران فنیقی ساخته شده بود و در سال 146 ق م در آخرین جنگ فنیقی توسط رمی ها ویران شد. کارتاژها سواحل شمالی الجزایر، تونس و مراکش و همچنین سواحل جنوبی اسپانیا و قسمتی از سواحل مدیترانه ای فرانسه را در اختیار کلنی های خود داشتند. بیشتر جزایر بزرگ مدیترانه مانند سیسیل نیز تحت نفوذ کارتاژها بود. به محض اینکه رم کنترل خود را بر شبه جزیره ایتالیا محکم کرد و خواست که نفوذ خود را در مدیترانه گسترش بدهد با کارتاژ دچار ستیزه شد. دو کشور در 3 سری جنگ -که از سال 264 ق م تا 146 ق م به طول انجامیدند- درگیرشدند. چون کارتاژها اصلیتی فنیقی داشتند و به زبان لاتین فنیقی را پونی می نامند، این جنگها به جنگهای پونیک یا فنیقی معروف شده اند. رمی ها پس از پیروزی در جنگهای اول فنیقی، خراج سنگینی بر کارتاژها بستند و محدودیتهای زیادی را بر آنها تحمیل کردند. این خراج و محدودیتها ،خود، باعث شروع جنگهای دوم فنیقی شدند. در 219 ق م هانیبال -فرزند هامیلکار بارکا فرمانده نظامی کارتاژها در جنگهای اول فنیقی- به ساگونتوم در اسپانیا حمله کرد. این شهر متحد رم بود و این حمله سرآغاز جنگهای دوره دوم فنیقی شد. هانیبال یک استاد استراتژی جنگی بود. او می دانست که سواره نظام رم ضعیف و آسیب پذیر است و بنابراین از سواره نظام سبک اسلحه نومیدی در کنار سواره نظام سنگین اسلحه گل و اسپانیایی برای مقابله با رمی ها بهره گیری کرد. نومیدی های نیمه کوچ نشینیان وحشی بودند که در شمال آفریقا زندگی می کردند و در سپاه کارتاژ به عنوان مزدور خدمت می کردند.این ترکیب، تاثیری ویرانگر بر روی لژیونرهای رمی داشت. 3 نبردگاه اصلی در این دوره جنگها وجود داشت. اول خاک ایتالیا بود که در آنجا هانیبال لژیونهای رمی را بارها شکست داد. صحنه دوم جنگ در اسپانیا بود که در آنجا هاسدروبال -برادر کوچک هانیبال- از مهاجرنشین های کارتاژ محافظت می کرد و تا هنگام عقب نشینی نهایی به ایتالیا موفق بود. آخرین صحنه نبرد سیسیل بود که در آنجا رمی ها توفق نظامی خود را حفظ کردند. پس از حمله به ساگونتوم، هانیبال با حمله مستقیم به درون ایتالیا رمی ها را غافلگیر کرد. او با ارتش بزرگی که از مزدوران گل، اسپانیایی، نومیدی و فیلهای آفریقایی تشکیل شده بود از آلپ عبورکرد. آنها ارتش رم را در چند نبرد مانند نبرد تریبا و نبرد دریاچه تراسیمن و نبرد معروف کانای شکست دادند اما اشتباه او در طولانی شدن خطوط تدارکاتی وی بود. با نداشتن وسایل محاصره و از دست دادن تعداد زیادی از سربازان در راه رسیدن به رم، او نقشه کشید تا متحدان سیاسی رم را از رم جداکند و شهر را در قحطی و گرسنگی رها کند. به هرحال، هر چند که ارتش شکست ناپذیر هانیبال خاک ایتالیا را به توبره کشیده بود -جز چند دولت-شهر جنوبی- بیشتر متحدان رم به رم وفادار ماندند و درکنار رم به جنگ با کارتاژها ادامه دادند. رم همچنین تصمیمی پولادین گرفت که به هر شکل که بتواند بر ارتش هانیبال فائق آید. رمی ها قانونی داشتند که بنابر آن صلح با دشمنی که در خاک ایتالیا بود را ممنوع می دانستند.[align=center] مسیر حرکت هانیبال از اسپانیا به ایتالیا و سپس بازگشت به کارتاژ[/align] بزرگترین مشکل هانیبال این بود که هیچ نیروی کمکی از جانب کارتاژ به او نرسید. با وجود تقاضاهای زیاد وی، کارتاژ تنها به اعزام نیروی کمکی به اسپانیا بسنده کرد. تجار کارتاژ خرج کردن پول برای ارتش هانیبال را بیهوده می دانستند و اعتقاد داشتند که هانیبال با امکاناتی که دارد می تواند تکلیف جنگ را یکسره کند. این فقدان نیروی کمکی، هانیبال را از رسیدن به یک پایان پیروزمندانه با اشغال رم محروم کرد. به هرحال، یک نیروی کمکی فرستاده شد که به نبرد ماتاروس اعزام شدند. از طرف دیگر، رم نیز قادر نبود که در خاک ایتالیا نتیجه جنگ را یکسره کند. نه تنها آنها با هانیبال و برادرش در ایتالیا و اسپانیا درگیر بودند بلکه همزمان آنها در اولین دوره جنگهای مقدونی نیز درگیر شده بودند. با فقدان نیروی کافی برای هانیبال و درگیری رم در سه صحنه جنگی جدا از هم، جنگهای ایتالیایی هانیبال به صورتی چاره ناپذیر 16 سال به طول انجامید. در اسپانیا، فرمانده جوان رمی پوبلیوس کورنلیوس شیپیو-که بعدها به شیپیوی آفریقایی معروف شد- در نهایت هاسدروبال را شکست داد(208 ق م). هاسدروبال هنوز اما، دوسوم سربازانش را در اختیار داشت و با ترک اسپانیا تلاش کرد که ارتش مزدروش را برای کمک به برادرش به ایتالیا برساند اما در نبرد حساس رود ماتاروس کاملا شکست خورد و خود نیز کشته شد. کمی بعد، رمی ها سر او را برای برادر بزرگترش فرستادند و هانیبال و سپاهش برای زمانی کوتاه به کوهستان عقب نشستند. درضمن در اسپانیا، شیپیو شهرهای کارتاژ را اشغال کرد و با چند حکمران محلی ائتلاف کرد و به آفریقا لشکر کشید. پس از اینکه خود کارتاژ در معرض خطر قرارگرفت، هانیبال برای مقابله با شیپیو به آفریقا بازگشت، اما در نبرد نهایی در زاما در سال 202 ق م شکست خورد. کارتاژ درخواست صلح کرد و با موافقت رم مواجه شد. ابتدا کارتاژ را از مهاجرنشین هایش محروم کردند و سپس غرامتی سنگین بر کارتاژ تحمیل کردند و در نهایت داشتن هرگونه سپاه یا نیروی دریایی را برای کارتاژ ممنوع ساختند. هانیبال در بازسازی کارتاژ نقش رهبری داشت و بر رقبای حسودش غلبه کرد و در سال 194 ق.م رمیان کینه توز او را مجبور کردند که به آسیای صغیر فرار کند. در آنجا او مشاور نظامی چند پادشاهی شد که معروف ترین آنها امپراطوری سلوکی بود و پس از نبرد مگنزیا (183 ق.م) برای اجتناب از اسارت به دست رمیان خودکشی کرد. پس زمینه استراتژیک کمی پس از آغاز سری دوم جنگهای فنیقی، هانیبال با شهامت از کوه های آلپ در فصل زمستان عبورکرد و به خاک ایتالیا پای گذاشت. او توانست به سرعت در دو نبرد تریبا و نبرد تراسیمن رمی ها را شکست دهد. پس از این شکستها، رمی ها فابیوس ماکسیموس را به عنوان دیکتاتور تعیین کردند تا با تهدید سپاه کارتاژ مقابله کند. فابیوس در برابر هانیبال استراتژی جنگ فرسایشی را در پیش گرفت. او خطوط تدارکاتی کارتاژها را قطع کرد و سعی می کرد تا از رویارویی مستقیم با هانیبال خودداری کند. این استراتژی، خوش آیند عامه رمی ها نبود. همانطور که رمی ها از شوک پیروزی های هانیبال خارج می شدند، درباره عقلانی بودند روش فابیوس بحث می کردند. این استراتژی مخصوصا بیشتر مردم -که علاقه داشتند جنگ با سرعت به پایان رسد- را ناامید کرده بود. همچنین این ترس وجود داشت که اگر هانیبال بدون هیچ مقاومتی به غارت خود ادامه دهد ممکن است که متحدان رم در توانایی های نظامی رم شک کنند و به کارتاژها بپیوندند. [align=center] محل 3 نبرد مشهور هانیبال در خاک ایتالیا[/align] سناتورهای رمی -که از استراتژی فابیوس بی اطلاع بودند- پس از پایان دوره زمامداری او، فابیوس را کنارگذاشتند و ریاست حکومت را به گنائوس سیرولیوس جمینوس و مارکوس آتلیوس رگولوس بازگرداندند. در سال 216 ق.م، گایوس ترنتینوس وارّو و لوسیوس آمیلیوس پائولوس به عنوان کنسول انتخاب شدند و فرمان تشکیل یک سپاه بزرگ را صادرکردند. این سپاه از نظر استعداد بی سابقه بود. مورخ رمی پولیبیوس می نویسد: "سنا تعیین کرد که 8لژیون به نبرد اعزام شوند. چنین تعدادی تا قبل از این در جمهوری رم سابقه نداشت.... در بیشتر جنگها، یک کنسول از 2 لژیون به همراه سپاهیانی که متحدان رم می فرستادند استفاده می کرد و به ندرت در یک جنگ از 4 لژیون استفاده شده بود. اما در این موقعیت خاص چنان ترسی آنان را فراگرفته بود که تصمیم گرفتند تا 8 لژیون را به نبرد اعزام کنند." 8 لژیون -به همراه قریب 2400 نفر سواره نظام- هسته این ارتش عظیم جدید را تشکیل می دادند. هر یک از این لژیون ها همراه یک نیروی هم اندازه از متحدان رم می جنگید و متحدان رم 4000 نفر سواره نظام نیز اعزام کرده بودند. پیش درآمد نبرد در پاییز 216 ق م، هانیبال ابتکار عمل را در دست گرفت و انبارهای تدارکاتی بزرگ کانای را تصرف کرد. او همچنین خود را بین رمی ها و منابع حیاتی تدارکاتی آنها قرارداد. بر اساس کتاب پولیبیوس "اشغال کانای مسبب اضطرابی بزرگ در میان ارتش رم شد." کنسول رم تصمیم گرفت برای مقابله با هانیبال به سمت جنوب حرکت کند و ژنرال کارتاژ را جستجو کند. پس از دو روز راهپیمایی، رمی ها هانیبال را در ساحل چپ رود اوفانتو یافتند و 6 مایل دورتر از او اردو زدند. به صورت معمول، هر کنسول باید سپاه خود را خود فرماندهی می کرد اما زمانی که دو ارتش به هم می پیوستند -بنابر قانون رمی ها- هر کدام از کنسول ها باید یک روز درمیان فرماندهی می کرد. ظاهرا هانیبال این مسئله را از قبل می دانست و استراتژی خود را بر اساس این امر تنظیم کرده بود. یکی از افسران کارتاژ به نام گیسگو عظمت سپاه رم را برای هانیبال شرح می دهد. هانیبال در جواب می گوید: "گیسگو! یک چیز را فراموش کردی که بسیار جالب تر است! اگرچه رمی ها تعداد زیادی سرباز در اختیار دارند اما نام هیچکدام از آنها گیسگو نیست." فرمانده روز اول -کنسول وارّو- طبیعتی بی پروا و گستاخ داشت و عزم خود را برای نابودی هانیبال جزم کرده بود. درحالیکه رمی ها به کانای نزدیک می شدند، یک گروه کوچک از نیروهای کارتاژ به سپاه رم حمله برد. وارّو به خوبی حمله کارتاژها را دفع کرد و به پیشروی خود ادامه داد. این پیروزی اگرچه اساسا یک زد و خورد بود -که ارزش استراتژیک دیرپایی نداشت- باعث افزایش اعتماد به نفس رمی ها شد و شاید در سپاهیان وارّو غرور بیش از حدی به وجود آورد. به هرحال، پائولوس با درگیری به این صورت مخالف بود. بر خلاف وارّو، او محتاط و مراقب بود و باور داشت که با وجود برتری عددی رمی ها، جنگ در یک زمین باز نابخردانه است. مخصوصا او تاکید داشت که هانیبال در سواره نظام دارای برتری است. برتری سواره نظام کارتاژ هم در تعداد بود و هم در کیفیت نیروها. با وجود بیمناک بودن، پائولوس فکر می کرد که عقب نشینی پس از پیروزی های مقدماتی عاقلانه نیست و دو سوم سپاه را در شرق رود اوفانتو مستقرکرد. باقی رمی ها برای ایجاد استحکامات به طرف دیگر رودخانه فرستاده شدند. هدف از ایجاد اردوگاه دوم ایجاد پوشش در برابر حمله به اردوگاه اصلی و انجام حملات ایذایی بود. دو سپاه به مدت 2 روز در جای خود باقی ماندند. در روز دوم -اول آگوست- هانیبال باخبر شد که روز بعد نوبت فرماندهی با وارّو است. او اردوگاه خود را ترک کرد و پیشنهاد کرد تا نبرد آغاز شود. این پیشنهاد از جانب پائولوس رد شد. پس از آن، هانیبال برای شناسایی به سمت نیروهای رمی در کنار آبهای رودخانه رفت و سواره نظامش را به اردوگاه کوچک اعزام کرد تا رفتار سربازان بیرون اردوگاه را بررسی کند. پولیبیوس می گوید که سواره نظام هانیبال با تهور به کناره رمی ها هجوم بردند تا منابع آب آنها را خراب کنند و رمی ها را از آب رودخانه محرم کنند. فردای آن روز که نوبت فرماندهی وارّو بود، او هنوز از این تاخت و تاز عصبانی بود. پس نیروهایش را مرتب کرد و از رود گذشت تا بجنگند.) استعداد طرفین درگیر ارتش مشترک دو کنسول جمعا دارای 75000نفر پیاده، 2400 سواره نظام رمی و 4000نفر سواره نظام از متحدین رم بود. در اردوگاه ها نیز 2600نفر پیاده سنگین اسلحه به همراه 7400 نفر پیاده سبک اسلحه باقی مانده بودند. ارتش رم در آن دوران یکی از بهترین ارتشهای جهان بود و سربازان رمی بهترین دیسیپلین، بهترین تمرینها و بهترین تجهیزات را داشتند. در طرف دیگر، پیاده نظام کارتاژی ها به سختی به 40000نفر می رسید. صرف نظر از سربازانی که از نبرد به دور نگه داشته شده بودند، کارتاژها 6000نفر پیاده سبک اسلحه و 8000 نفر سواره نظام نیز در اختیار داشتند. هسته اصلی سپاه کارتاژ را در حدود 8000نفر هوپلایت (پیاده نظام مجهز به نیزه بلند مانند فالانکسهای یونانی) تشکیل می داد که از زره رمی استفاده می کردند ولی آرایش فالانکسهای مقدونی را داشتند. 8000نفر دیگر از پیاده نظام سنگین اسلحه سلت-ایبریایی نیز در خطوط اصلی کارتاژها بودند. باقی سربازان هانیبال جنگجویان سلتی از دره پو بودند. آنها از قد و هیکل تنومند خود برای مقابله با لژیونرهای منضبط رمی استفاده می کردند. بر خلاف سپاه یکپارچه رم، سپاه هانیبال چهل تکه ای از گروهان های کارتاژ، سلتی، اسپانیایی و نومیدی بود. هانیبال فیلهایی را که از گردنه های آلپ عبور داد در جنگهای قبلی از دست داده بود و در این نبرد فیلی به همراه نداشت. آرایش نیروها استفاده مناسب هر دو ارتش از عامل زمان، فرماندهان هر دو سپاه را به آنجا هدایت کرد که پیاده نظام خود را در مرکز و سواره نظام را در جناحین سپاه ها قراردهند. رمی ها عمق خطوط پیاده نظامشان را به قدری زیاد کردند که از عرض صفوف پیاده نظام فراتر رفت و امیدوار بودند با تمرکز فشار این پیاده نظام به سرعت مرکز سپاه هانیبال را بشکافند. وارّو می دانست که چگونه پیاده نظام رم در نبرد تریبا مرکز سپاه هانیبال را شکافته بودند و می خواست که همان تاکتیک را در مقیاسی وسیعتر بکارگیرد. پرینسیپ ها دقیقا پشت هاستاتی ها مستقرشدند تا با اولین برخورد به سمت جلو فشار آورند و مطمئن شوند که خط مقدم رمی ها متحد است. پولیبیوس می نویسد: "مانیپل ها نزدیک یکدیگر ایستاده بودند و فاصله آنها کاهش یافته بود.... عمق آنها بیشتر از عرض جبهه شان بود." اگرچه رمی ها در تعداد دست بالا را داشتند اما این نحوه آرایش به این معنی بود که تعداد سربازان درگیر دو طرف در هنگام برخورد برابر بودند چون رمی ها سربازانشان را بیشتر در خطوط عقب به کارگرفته بودند تا در خط مقدم. [align=center] وضعیت ابتدایی دو سپاه قبل از آغاز نبرد [/align] از دید وارّو، هانیبال فضای کمی برای مانور داشت و او باور داشت که با فشار زیاد رمی ها، کارتاژها مجبور به عقب نشینی به سمت رودخانه هستند و چون فضای کافی برای مانور ندارند سپاه آنها در آشفتگی فروخواهد رفت. با اندیشه اینکه دو پیروزی قبلی هانیبال با مکر و حیله به دست آمده است، وارّو می خواست که در یک زمین باز بجنگد. میدان نبرد کانای به راستی باز بود و امکان نداشت که هانیبال بتواند با پنهان شدن پشت بوته ها یا استفاده از عوارض زمین حمله ای غافلگیرکننده انجام دهد. از طرف دیگر، هانیبال نیروهایش را بر اساس توانایی های ویژه جنگی هر واحد مرتب کرده بود تا هر کدام از آنها بر اساس نقاط قوت و ضعفشان نقش خود را در استراتژی او انجام دهند. او لیبیایی ها، گل ها و سلتی ها را به صورت متناوب در میانه سپاه قرار داد و پیاده نظام آفریقایی خود را در جناح های انتهایی آنها مستقر کرد. تصور غلطی توسط پیتر کونولی رایج شده است که فکر می کنند نیروهای آفریقایی هانیبال از نیزه های بلند استفاده می کرده اند. در حقیقت آنها از نیزه های مانند نیزه های تریاری های رمی ولی کوتاه تر بهره گیری می کردند. مزیت آنها در استفاده از این گونه نیزه ها نبود بلکه بدین دلیل بود که آنها کاملا جنگدیده و کارآزموده بودند. زیر فشار لژیونرهای رمی آنها در کنار هم باقی مانده و در زمان مناسب به جناح های سپاه رم حمله بردند. هاسدروبال هدایت سواره نظام لیبیایی و سلتی در جناح چپ سپاه کارتاژ را بر عهده گرفت. او در حدود 6500 سوارکار داشت و هانو در جناح راست سپاه کارتاژ، فرماندهی 3500 سوارکار نومیدی را برعهده داشت. هانیبال در مورد موضع اش در برابر رودخانه دلواپس نبود. درحقیقت، رودخانه در استراتژی او نقش مهمی را بازی می کرد. با محکم کردن ارتش خود در کنار رودخانه، هانیبال از اصطکاک جناح هایش با ارتش پرتعداد رم جلوگیری کرد. رمی ها در مقابل تپه ای قرارداشتند که به کانای می رفت و جناح راستشان توسط رود احاطه شده بود و جناح چپ آنها تنها فضای مناسب برای عقب نشینی بود. به علاوه، نیروهای کارتاژ چنان صف بسته بودند که رمی ها رو به سوی شرق داشتند. این امر نه تنها باعث می شد که نور خورشید صبحگاهی به چشمان رمی ها بتابد بلکه بادی که از جنوب شرقی می وزید نیز خاک و شن را بر چشم رمی ها می پاشید. استراتژی بی همتای هانیبال بر اساس حفاظت از نیروهایش و اطلاع از توانایی های آنها بنا شده بود. نبرد همین طور که دو ارتش به سمت یکدیگر پیش می رفتند هانیبال مرکز خود را به سمت جلو گسترش می داد. پولیبیوس شرح می دهد: "پس از به خط کردن نیروها، هانیبال گروهان های اسپانیایی و سلتی را که در مرکز بودند به جلوتر راند. باقی آنها را در ارتباط با گروه های مرکزی گذاشت اما کم کم آنها را عقب تر نگه داشت تا به یک آرایش هلالی شکل رسید. هر چه گروهان ها به سمت جناح ها می رفتند آرایش آنها نازک تر می شد. او قصد داشت تا آفریقایی ها را به عنوان نیروی ذخیره بکارگیرد تا عملیات را با اسپانیایی ها و سلتی ها شروع کند." پولیبیوس شرح می دهد که مرکز ضعیف کارتاژها -که آرایشی هلالی داشت- به سمت رمی ها شکم داده بود در حالیکه جناح های آن را سربازان آفریقایی با آرایشی پله ای فراگرفته بودند. قصد هانیبال از این آرایش این بود که انرژی پیاده نظام رم را در زمان برخورد بگیرد و قبل از اینکه سربازان آفریقایی خود را به صورتی موثر بکارگیرد در پیشروی رمی ها تاخیری ایجاد کند. به هرحال بعضی از تاریخ نگاران ادعا می کنند که این گزارش خیالی است و مدعی هستند که این نمایشها یا انحنایی طبیعی هستند که در اثر حرکت پیاده نظام به سمت جلو ایجاد شدند یا انحنای کارتاژها به سمت پشت به خاطر شوک ناشی از برخورد با پیاده نظام پرتعداد رمی ها بوجود آمده است. [align=center] برخورد دو سپاه عقب نشینی پیاده نظام هانیبال و نابودی سواره نظام رم [/align] هنگامی که نبرد شروع شد، ستیزه خونباری بین سواره نظام دو طرف در جناحین هر دو سپاه روی داد. پولیبیوس می نویسد: "هنگامی که سواره نظام اسپانیایی و سلتی مستقر در جناح چپ با سواره نظام رم تصادم کردند، زد و خورد کاملا به صورتی وحشیانه درآمد." در سمت رودخانه، سواره نظام کارتاژ به سرعت بر سواره نظام ضعیف رم فایق شده و آنها را تار و مار کردند. یک گروه از سواره نظام کارتاژ از جناح چپ سپاه جدا شد و پس از یک طی یک دایره وسیع در پشت پیاده نظام رمی ها از پشت سواره نظام جناح چپ سپاه رم (سواره نظام کمکی) سردرآوردند. سواره نظام رم با ورود آنها به سرعت پراکنده شد و "با بی رحمی خردشدند." در حالیکه کارتاژها در حال نابود کردن سواره نظام رم بودند، توده پیاده نظام دو طرف در مرکز میدان نبرد به هم رسیدند. در هنگام پیشروی رمی ها، باد خاک را به صورت آنها می پاشید و دید آنها را مختل می کرد. باد به تنهایی عامل مهمی نبود اما گرد و خاک برپاشده توسط هر دو سپاه به صورت بالقوه ای می توانست دید را ضعیف کند. این امر با تشنگی ناشی از حمله دیروز هانیبال به اردوگاه رمی ها ترکیب شد و بر توانایی های رزمی رمی ها در نبرد تاثیر گذاشت. هانیبال با مردانش در مرکز ضعیف سپاه قرارگرفت و آنها را یاری کرد تا یک عقب نشینی تاکتیکی را انجام دهند. هلال سربازان مرکزی به سمت داخل خم شد تا جایی که آنها اندک اندک عقب نشستند. با دانستن برتری عددی رمی ها، هانیبال عقب نشینی سربازانش را تعمدا به گونه ای انجام داد که یک نیم دایره به گرد نیروهای مهاجم رم بوجود آمد. با این عمل او نقطه قوت سپاه رم را به نقطه ضعف آن تبدیل کرد. به علاوه، درحالیکه نیروهای خط مقدم رم به تدریج جلو می رفتند پیوستگی بدنه اصلی سپاه رم شروع به ضعیف شدن کرد به گونه ای که بین نیروهای منسجم آنها شکافهایی ایجاد شد. کمی بعد، آنها به یکدیگر فشرده شدند به گونه ای که دیگر فضای کافی برای استفاده از سلاح هایشان را نداشتند. در پیشروی به سمت جلو در اشتیاق نابود کردن دشمن و متلاشی کردن خطوط اسپانیایی ها و سلتی ها، رمی ها از سربازان آفریقایی که در کنار نبرد ایستاده بودند و در انتهای این هلال به صورت ذخیره قرارداده شده بودند غافل شدند. این امر به سواره نظام کارتاژ فرصت داد تا در جناح راست نیز سواره نظام رم را مضمحل کند و از پشت سر به مرکز سپاه رم حمله برد. حال، پیاده نظام رم از هر دو طرف تحت فشار بود و به صورت مثلثی درآمده بود که هر چه بیشتر در نیم دایره مرکز کارتاژها فرورفته می رفت. رمی ها سعی کردند که خود را به سمت دیواره ای که از سربازان آفریقایی تشکیل شده بود بکشند. در این لحظه حساس هانیبال به پیاده نظام آفریقایی دستور داد تا به سمت داخل گردش کنند و با پیشروی در برابر جناحین پیاده نظام رم آنها را محاصره کنند. این حمله، نمونه ابتدایی است از آنچه که بعدها به حمله گازانبری معروف شد. [align=center] فرورفتن سپاه رم در قلب ارتش هانیبال. [/align] هنگامی که سواره نظام کارتاژ از پشت سر به سپاه رم حمله کرد و آفریقایی ها از چپ و راست به آنها هجوم بردند پیاده نظام درحال پیشروی رم ناگهان متوقف شد. رمی های در دام افتاده بدون امکان فرار در میان گرفته شدند. کارتاژی ها دیواره ای درست کردند و شروع به شکار رمی ها کردند. پولیبیوس می گوید: "ردیف های بیرونی پیوسته تقلیل می یافتند و نجات یافتگان مجبور می شدند که به عقب بروند و در کنارهم جمع شوند. در انتها، تمامی آنها درجایی که ایستاده بودند کشته شدند." [align=center] ارتش رم در محاصره کامل نیروهای هانیبال [/align] وارّو -که در آن روز فرمانده میدان بود- پس از محاصره لژیون ها فرارکرد اما پائولوس -دیگر کنسول رم- با شجاعت ایستادگی کرد و سعی کرد که لژیونرها را فرماندهی کند اما با کشته شدن او شیرازه نظم لژیونهای رمی از هم گسسته شد و سپاه رم در آشفتگی فرورفت. هانیبال فهمید که در حال رسیدن به پیروزی کامل است ولی هنوز نیاز دارد تا موقعیت خود را محکمتر کند. او تنها تعداد کمی اسیر گرفت که آرزو داشتند به صورت کامل ارتش رم را ترک کنند و به سپاه کارتاژ بپیوندند. هانیبال به سربازانش دستور داد که به سرعت زردپی آشیل نجات یافتگان رمی را قطع کنند و به داخل سرزمین رم پیشروی کنند. کارتاژها درانتهای روز -زمانی که دیگرهیچ مقاومتی دربرابرشان وجود نداشت- رمی های لنگان را با فراغ بال قصابی کرد. در هر دقیقه نزدیک به 600 لژیونر گردن زده شدند تا اینکه تاریک شب به خونریزی پایان داد. تنها 14000نفر از رمی ها توانستند فرارکنند و در پایان روز، از هر 6 سرباز رمی تنها 1 نفر نجات یافته بود. تلفات اگرچه تلفات واقعی جنگ معلوم نشده است اما لیوی و پولیبیوس ادعا می کنند که در حدود 50 تا 70 هزار رمی کشته شدند و در حدود 3000 تا 4500 نفر از آنان به اسارت گرفته شدند. منبع: http://wars-and-history.com/post/313 تاپیک ویرایش و منتقل شد. sina12152000
-
[color=blue]پست زیر شامل اصطلاحات کلی از جنگ افزار است که مفعموم کامل اونا می رسونه به صورت پخش به پخش می ارم . اما خواهشی که دارم یا[size=18] کامل حذفش کنید[/size] یا باز باشه قفل نکنید ضمنا اسم پست ویرایش کنند و یک چیزی خودشون بذارند خوشحال می شم[/color] [size=18][color=blue]پخش اول:[/color][/size] [size=18]بولپاپ ( BULLPUP ) چیست ؟[/size] توسعه تفنگ نظامی مدرن و مهمات آن : در طی جنگ جهانی دوم مشخص شد که تفنگهای گلنگدنی که همه ارتشها به جز ارتش ایالات متحده آمریکا از آنها بعنوان سلاحهای استاندارد استفاده میکردند ، سلاحهایی از رده خارج شده هستند . در واقع ، STG 44 آلمان که تا آخر جنگ مورد استفاده گسترده قرار گرفت ، از مزیتهای تفنگ خودکار و همچنین نیمه خودکار برخوردار بود . به همین دلیل چندین کشور از روش آلمان کپی برداری کردند و فشنگهای ضعیف تری را توسعه دادند که نیروی عقب نشینی کمتری ایجاد می کردند تا از این طریق حالت خودکار سلاح قابل کنترل تر شود . بولپاپ ( BULLPUP ) چیست ؟ یک تفنگ خودکار به استثنای طول بلندش ، همه ویژگیهای یک مسلسل کوچک را داشت و می توانست نقش آنرا ایفا کند . از اینرو انگلستان به سمت ساخت تفنگی گام برداشت که بسیار کوتاهتر از اندازه استاندارش بود ولی همان طول لوله را داشت . این تفنگ قابلیت آنرا داشت تا علاوه بر تفنگ ، نقش مسلسل را نیز ایفا کند . این نوع طراحی ، بولپاپ ( BULLPUP ) نامیده می شود . در اوایل قرن نوزدهم ، تفنگهای گلنگدنی که از این طراحی برخوردار بودند ، ساخته شدند. اولین تلاش جدی جهت بکارگیری طراحی بولپاپ ( BULLPUP ) در تفنگی نظامی که به مکانیزم آتش انتخابی مجهز باشد ، در تفنگ 7 میلیمتری انگلیسی EM-2 و در اواخر دهه 1940 دیده شد که سالها بعد ، یعنی در سال 1951 در ارتش انگلستان از آن استفاده شد . استفاده ناتو از فشنگ بسیار پر قدرت آمریکایی 51 × 62/7 میلیمتری ، این ایده را تا مدتی به تعلیق انداخت . http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/35446889390203846519.jpg در طی سالهای دهه 1970 ، ناتو بدنبال انتخاب فشنگی جدید اما با قدرت کمتر بود تا ضمیمه گلوله تفنگی / مسلسل 51 × 62/7 سازد که سر انجام گلوله آمریکایی 45 × 56/5 انتخاب گردید . این گلوله به مدت ده سال مورد استفاده ایالات متحده بود به همین دلیل تفنگهای جدیدی بر اساس همین فشنگ طراحی شدند. بعضی از این تفنگها از نوع بولپاپ ( BULLPUP ) بودند بطور مثال باید گفت که انگلستان ، گروه SA80 ( عمدتا تفنگهای حفاظتی و سبک L86 و L85 ) را تولید کرد ، کمپانی STEYR اتریش تفنگ AUG و فرانسه FAMAS را معرفی کرد . همه این تفنگها به زودی به استفاده در آمدند.حتی STEYR به فروش عمده خارجی نیز رسید. در دهه 1990 ، نسل دیگری از طرحها ، پدیدار شدند که این طرحها نیز ترکیبی از بولپاپ ( BULLPUP ) و سبکهای قدیمی را عرضه میکردند.در این بین کشوری همچون روسیه با طراحی قدیمی خود در تفنگ AN-94 که از تولید اندکی نیز برخوردار بود ، بدون تغییر ماند . کمپانی HECKLER & KOCH نیز با سلاح موفقیت آمیز G36 و جدیدترین تفنگهای خود یعنی HK416 و HK417 تغییری ایجاد نکرد . کمپانی FN در عین حال که توسعه تفنگهای سنتی خود را ادامه داد ، تولید تفنگهای USSOCOM SCAR در دو کالیبر 56/5 و 62/7 میلیمتری را به حداکثر رساند و در ضمن طراحی تفنگ بولپاپ F2000 را نیز توسعه داد . بولپاپهای دیگری نیز در همین دوره ظاهر شدند که سه مدل مهم از آنها به تولید رسیدند : STK SAR – 21 سنگاپور TAVOR TAR – 21 اسرائیل تفنگ 8/5 میلیمتری چینی QBZ-95 ( که در کالیبر 56/5 میلی متری نیز موجود می باشد مانند: QBZ-97 ) وجه تمایز تفنگهای قدیمی و تفنگهای بولپاپ ( BULLPUP ) در چیست ؟ در طراحی قدیمی ، خشاب و مکانیزم عمل سلاح در جلو ماشه و قبضه طپانچه قرار دارند . از تفنگهای گلنگدنی ، تنها اثری که باقی مانده این است که دستگیره گلنگدن برای آنکه سریع حرکت کند ، باید به ماشه نزدیک باشد و این نکته این مفهوم را میرساند که خشاب و عمل سلاح در قسمت جلو واقع می شدند . این طرز قرار گرفتن در تفنگهای بولپاپ ( BULLPUP ) درست برعکس است ، یعنی خشاب و مکانیزم عملکرد سلاح در پشت ماشه و در امتداد قنداق واقع شده اند . همین امر سبب گردیده ، سلاح با همان طول لوله ، بسیار کوتاهتر ساخته شود . http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/65374799229424241102.jpg در تصویر فوق ، M16 (بالا) و L85 (پائین) را نشان میدهد. در این عکس مشاهده می کنید که L85 با وجود طول بدنه کوتاهتر ، از لوله ی بلندتری برخوردار است مزایای کاهش طول بر طبق نوع طراحی متفاوت می باشد ( همانطور که در جدول زیر نشان داده شده ) در این جدول ، طول بر حسب سانتیمتر و داخل پرانتز با اینچ نشان داده شده اند . منظور از طول حمل ، طول سلاح در حالت قنداق تاشده می باشد . در آخرین ستون می بینید که هر چه طول لوله بیشتر باشد ، درصد طول کامل سلاح نیز بالاتر است . در تفنگهای بولپاپ ( BULLPUP ) کاهش قابل توجه طول بدنه سلاح را ملاحظه می فرمائید اما معیارهای دیگر بر خلاف این نوع طراحی ، افزایش یافته اند. برای نمونه : [color=blue]تفنگهای قدیمی[/color] تفنگ:M16 rifle http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/13828332209660012071.jpeg طول لوله: 50.8 (20.0) طول کامل سلاح: 100.6 (39.6) طول حمل:100.6 (39.6) میزان درصد طول لوله از طول کامل سلاح: 55.5 [color=blue] بولیاپ[/color] تفنگ: L85 http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/95214413287495417567.jpg طول لوله: 51.8 (20.4) طول کامل سلاح: 78.5 (30.9) طول حمل: 78.5 (30.9) میزان درصد طول لوله از طول کامل سلاح: 66.0 % منبع: http://amoozeshnezami.blogfa.com/post/542/%D8%A8%D9%88%D9%84%D9%BE%D8%A7%D9%BE-%28-BULLPUP-%29-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA- http://amoozeshnezami.blogfa.com/category/53/%D8%A7%D8%B5%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%D8%B1
-
[size=18][color=blue]بخش دهم [/color][/size] [size=18]موتور[/size] موتورها دستگاههایی هستند که انرژی را برای بکار انداختن وسایل نقلیه، دستگاههای دیگر یا تولید الکتریسیته، به کار مکانیکی تبدیل میکنند. انواع اصلی موتورها عبارتند از:موتور بخار، بنزینی، دیزل، الکتریکی، جت و موشک.در هر یک از این موتورها انرژی از سوختهایی چون زغال سنگ، بنزین و گازوئیل بدست میآید.همه موتورها، موتورهای درون سوز هستند.به این معنا که سوخت درون موتور میسوزد.موتور بخار، تنها موتور برون سوز است. ...... من در اينجا فقط به معرفي موتورهاي جت مي بردازم [size=18] موتور های جت کلا به هشت دسته تقسيم می شوند: [/size] ۱.توربين گاز ۲.توربو فن ۳.رم جت ۴.پالس جت ۵.پرشر جت ۶.توربو جت ۷.توربو پراپ 8. موتورهای سکرم جت یا Scram Jet [color=red]توربين گاز:[/color] در حقیقت تمامی موتورهای جتی که دارای توربین هستند توربین گاز ناميده می شوند ولی اصطلاح توربین گاز بیشتر به موتورهای جتی داده میشود که هدف استفاده از آنها تولید رانش نیست بلکه چرخاندن توربین و اکثرا برای تولید برق است و برخی اوقات در طراحی و نحوه قرار گرفتن توربین ها و نازل با انواع دیگر موتور جت تفاوت عمده ای دارند . در توربین های بخار برای چرخاندن توربینها ابتدا آب را توسط سوختهای فسیلی حرارت میدهند تا آب تبدیل به بخار شود و بخار سبب چرخش توربین میشود که این سیستم دارای ضعفهایی است از جمله حجیم بودن دستگاهها و تشکیلات نیروگاه ولی در توربین گاز مرحله تبدیل آب به بخار حذف شده است و گاز های داغ خروجی که در توربین بخار هدر میشوند در این حالت مستقیما سبب چرخش توربین میگردد . [color=red] توربو فن[/color] موتورهای توربوفن در حقیقت چیزی میان موتورهای توربوجت و توربو پراپ هستند. بازده موتورهای توربوفن بسیار زیاد است، و به همین علت هم در بسیاری از هواپیماهای مسافربری و ترابری در سرعت های ساب سونیک Sub Sonic از آن ها استفاده می شود. در موتورهای توربوفن، ابتدا هوا کمپرس شده سپس وارد اتاقک احتراق می شود و بعد از انفجار از طریق شیپوره یا نازل خروجی خارج شده و در طی این فرآیند، نیروی تراست لازم را جهت رانش هواپیما به جلو تامین می نماید. البته در موتورهای توربوفن، مقادیر دیگری از هوا از طریق کنارگذر نیز عبور داده می شود که در نهایت به گازهای خروجی داغ پیوسته و نیروی تراست را افزایش می دهد. تفاوت موتورهای توربوفن با توربوپراپ در این است که موتورهای توربوپراپ، فن یا ملخ ایجاد کننده تراستشان در خارج از پوسته موتور قرار گرفته اما در موتورهای توربوفن، ملخ یا فن تولید کننده تراست کاملاً در درون پوسته موتور قرار گرفته است. مزايا: بازده و برد بيشتر نسبت به توربوجت در سرعتهاي زير صوت و دماي پايين گازهاي خروجي (به علت مخلوط شدن گازهاي ناشي از احتراق با هواي سرد كنار گذر.) معايب: اين موتورها بسيار پيچيده تر از توربوجت هستند.(داراي مجراهاي بيشتر و معمولاً داراي شفت هاي چندگانه). قطر بدنه ي موتورهاي توربوفن بسيار زياد است و در مجموع موتورهاي بزرگ و سنگيني هستند و نياز به پره هاي بزرگ و سنگين دارند، بيشتر در معرض ورود اشياي خارجي قرار دارد و در مقابل يخ زدگي آسيب پذير مي باشد. داراي سرعت محدود است(زير صوت) چون در برابر عبور از امواج ضربه اي ناشي از رسيدن به سرعت صوت، بسيار آسيب پذير است و نمي تواند از سرعت صوت عبور كند. [color=red]رم جت[/color] موتورهای رم جت، هیچ قطعه ی متحرکی ندارند و در نگاه اول، مانند یک لوله توخالی به نظر می رسند که بیشتر در سرعت های مافوق صوت به کار می روند. موتورهای رم جت نیز مانند پالس جت، دارای توربین، کمپرسور یا ... نمی باشند استفاده از آنها به عنوان موتور دوم معمول است که بیشتر در موشکها به کار می روند. در این گونه موتورها، برای روشن شدن موتور ابتدا باید سرعت هوا به مقدار لازم برسد در صورت رخداد چنین حالتی، موتور جت به طور خودکار خود را روشن می کند. در موتور رم جت، هوا با سرعت زیاد وارد موتور شده و به علت سرعت بیش از حد، در قسمت دیفیوژر به خوبی کمپرس و متراکم شده و دما و فشار آن بسیار بالا می رود. در این حالت مخلوط هوا و سوخت منفجر گشته و با خروج از موتور، نیروی تراست بسیار زیادی را آزاد می کنند. این موتورها قدرت بسیار زیادی را دارا می باشند اما برای شروع پرواز و برخاست مناسب نمی باشند. [color=red] پالس جت[/color] اين نوع موتور جت همان طور كه از اسمش پيداست به جاي فشرده سازي و سوزاندن پيوسته هوا و سوخـــــــــــت به طـور متناوب اين كار را انجام ميدهد. در برخي از انواع آن براي اين كار از سوپاپ استفاده ميشود. پالس جتها یکی از انواع قدیمی موتور جت میباشند که بعضی اوقات بدلیل مشترکاتی با رم جت یکی شمرده میشوند .پالس جت ها همانند رم جت نه دارای کمپرسور هستند و نه دارای توربین ولی از نظر کار کرد تفاوت عمده ای دارند .موتورهای پالس جت در گذشته کاربرد داشتند و در هواپیما های قدیمی به عنوان پیشران استفاده میشدند ولی هم اکنون استفاده چندانی ندارند چراکه امروزه موتور های توربو جت با بازدهی بالا جایی برای انواع دیگر باقی نگذاشتند ولی به دلیل سیستم کارکرد جالبی که این موتور دارد به تشریح دونوع از این موتور میپردازیم .در موتورهای پالس جت به خصوص نوع دریچه دار عمل احتراق با فرض ایده آل حجم ثابت است . دقت شود که پالس جت ها بر خلاف رم جت ها در سرعت صفر نیز قابلیت استارت و کار آیی هستند .( در مورد پالس جت ها این باور عمومی وجود دارد که حداکثر سرعت پرنده ای که با پیشران پالس جت حرکت میکند زیر 750 کیلومتر بر ساعت میباشد ) مزايا: طراحي بسيار ساده به طوريكه معمولا از آنها در هواپيماها مدل استفاده مي شود. معايب: پر سر و صدا، كم بازده (به علت نسبت تراكم پايين) و در مقياسهاي بزرگ كارايي مناسبي ندارد و در نوع سوپاپ دار ، سوپاپها زود خراب مي شوند . [color=red] پرشر جت [/color] اين موتور جت امروزه كاربردي در صنايع هوايي و به عنوان پيشران جت ندارد . اين موتور را ميتوان طرحي ابتدايي از موتور رم جت دانست . در اين پیشران جت سوخت از قسمت بالايي به داخل لوله اي چند تكه كه از بالا به پايين قطور تر ميگردد پاشيده ميشود و از قسمت بالایی و دهانه لوله و همچنین از فواصلي كه مابين اين لوله چند تكه وجود دارد هواي تازه وارد لوله شده و با سوخت مخلوط ميگردد . سپس مخلوط سوخت و هوا وارد محفظه احتراق شده و محترق ميگردند . براي گرم كردن سوخت پيش از عمل احتراق ، لوله سوخت رسان را در محفظه احتراق و بدور جدار داخلي آن ميپيچانند و به اين ترتيب سوخت گرما را از توده گاز داغ محترق شده دريافت ميكند و گرم ميشود ، به اين ترتيب عمل احتراق نيز با كيفيت بهتري انجام ميگردد. [color=red] توربو جت[/color] موتورهای توربو جت، بیشتر بر نیروی تولیدی از گازهای خروجی اتکا دارند و در هواپیماهایی بیشتر کاربرد دارند که با سرعت های مافوق صوت حرکت می کنند. در موتورهای توربوجت، ابتدا، هوا وارد کمپرسور شده و متراکم می گردد. اما چون این هوا با سرعت نسبتاً زیادی وارد موتور گردیده برای احتراق مناسب نمی باشد و بیشتر سوخت مصرف شده، بدون اشتعال هدر می رود. به همین دلیل هوا به قسمت دیفیوژر یا همان کاهنده سرعت فرستاده می شود تا از سرعت آن کاسته شود. در دیفیوژر، ابتدا از سرعت هوا کاسته و بر دما و فشار آن افزوده می شود. سپس این هوای آماده برای احتراق، به اتاقک احتراق فرستاده می شود. در اتاقک احتراق یا Combaustion Chamber، هوا ابتدا وارد لوله احتراق گشته، با سوخت مخلوط شده سپس منفجر می گردد. قسمتی از نیروی حاصله از این انفجار صرف گرداندن توربین شده و مابقی برای تولید نیروی رانش به کار می رود. گاهی در هواپیماهای توربوجت، بعد از شیپوره خروجی یا نازل، قسمتی به نام پس سوز یا After Burner قرار می دهند که بر نیروی تراست می افزاید. در زیر به طرز کار موتور توربو جت میپردازیم : 1 . در مرحله اول هوا از طریق دهانه ورودی وارد ابتدای قسمت کمپرسور میشود . 2 . در مرحله بعدی هوا توسط کمپرسور فشرده شده و بطرف دیفیوژر فرستاده میشود . 3 . پس از کاسته شدن سرعت و افزایش فشار و دمای هوا در دیفیوژر هوا به محفظه احتراق و سپس لوله احتراق فرستاده میشود . 4 . پس از عملیات احتراق در موتور گاز های داغ تولیدی باعث چرخش توربین و در نتیجه محور متصل به توربین میگردد.از نکات قابل توجه در طراحی یک توربو جت طراحی بخش نازل و خروجی است چراکه هدف استفاده از توربوجت نیروی رانش پرنده میباشد . در بهترین حالت فشار ستون هوای داغی که از موتور خارج میگردد با فشار جو اطراف پرنده برابر است . مزايا : نسبت به توربوفن وتوربوپراپ و ... طراحي ساده تري دارد همچنين در سرعتهاي مافوق صوت بازده بالايي دارد (تقريباً از ماخ دو به بالا) . معايب : طراحي پايه وكلي اين نوع موتور در سرعتهاي زير صوت بسيار ناكارآمد ، كم بازده ، پر مصرف و نسبتاً پر صدا مي باشد [color=red] توربو پراپ[/color] موتورهای توربو پراپ، در حقیقت از نیروی ملخ برای تولید تراست استفاده می کنند و تنها وجه جت بودن آنها، تولید نیروی لازم برای این چرخش توسط موتور جت است. طرز کار موتورهای توربوپراپ عیناً مانند موتورهای جت توربینی دیگر است و تنها وجه تمایز آنها این است که نیروی تولید توسط توربین بیشتر صرف چرخاندن ملخ می شود تا کمپرسور، به همین دلیل برای تولید نیروی بیشتر، تغییراتی هم در توربین موتورهای توربوپراپ داده می شود. [color=red] موتورهای سکرم جت یا Scram Jet [/color] نام این موتورها از دو واژه Super Sonic و Combustion گرفته شده که به معنای انفجار در سرعت مافوق صوت است. این گونه موتور ها در سرعت های هایپر سونیک Hyper Sonic به کار می روند و طرز کار آنها بسیار مشابه موتورهای رم جت با تغییراتی می باشد. این نکته قابل توجه است که مشتعل ساختن مولکول های هوا در حالی که هوا با سرعت بالای 4 ماخ وارد موتور می گردد، مانند روشن کردن کبریت در گردباد تورنادو است! و از همین جا می توان درک کرد که چه تکنولوژی عظیمی در این لوله توخالی به کار گماشته شده است. شایان ذکر است که اولین هواپیمای دارای موتور سکرم جت، هواپیمای X-43 است که سرعت آن بالای 7 ماخ می باشد. .......................... به علتي تو اين سايت هر از جند كاهي مفاعيم اقتصادي هم به كار مي ره من هم..... [size=18]تولید ناخالص داخلی چیست؟[/size] تولید ناخالص داخلی یا GDP یکی از مقیاسهای اندازه اقتصاد است که ارزش کل کالاها و خدمات نهایی تولید شده در کشور در یک بازه زمانی معین را با توجه به واحد پول جاری اندازهگیری میکند. در این تعریف منظور از کالاها و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیر تولید قرار گرفتهاند و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند. روشهای مختلفی برای محاسبه تولید ناخالص ملی وجود دارد. محاسبه مجموع ارزش افزوده، محاسبه با نگرش مصرف و محاسبه با نگرش درآمد، سه روش متداول انجام این کار هستند. محاسبه با نگرش مصرف به این شکل است: تولید ناخالص داخلی= مصرف خصوصی + سرمایهگذاری + مصارف دولتی + (صادرات - محدود) تا سال ۱۹۸۰ در ایالات متحده از کلمه تولید ناخالص ملی استفاده میشد. هرچند تولید ناخالص ملی GNP و تولید ناخالص داخلی GDP تفاوتهای جزئی دارند. در محاسبه تولید ناخالص ملی درآمد افراد خارج از کشور که به کشور باز فرستاده میشود با تولید ناخالص ملی جمع میشود و درآمد افراد خارجی مقیم آن کشور که درآمد خود را به خارج میفرستند از آن کاسته میشود. [size=18]پولشویی چیست؟[/size] هر نوع عمل یا اقدام به عمل برای مخفی کردن یا تغییر ظاهر هویت عواید نامشروع به طوری که وانمود شود از منابع نامرئی سرچشمه گرفته است، پولشویی گویند [size=18]خصوصیسازی چیست؟[/size] مفهوم خصوصی سازی بر وجود دو حوزه خصوصی و عمومی دلالت دارد که معنای آن تحول و نقل و انتقال دارایی ها ،تصدی ها و مدیریت ها بین این دو عرصه است. [size=18] تولید ناخالص ملی چیست؟ [/size] معنای این واژه عبارت است از مجموع ارزش پولی کالاها و خدمات نهایی تولید شده در یک سال مشخص با استفاده از عوامل تولیدی که متعلق به شهروندان یک کشور می باشد. منظور از کالاها و خدمات نهایی نیز آن دسته از کالاها یا خدماتی است که به مصرف کننده نهایی فروخته می شود یا به هر طریق دیگر به دست او می رسد. منبع: http://hamshahrionline.ir/news-102426.aspx http://hamshahrionline.ir/news-16143.aspx http://hamshahrionline.ir/news-37814.aspx http://hamshahrionline.ir/news-15106.aspx http://www.centralclubs.com/topic-t3203.html http://forum.patoghu.com/thread9705.html[size=12][/size][size=12][/size] اين تقريبا بخش اخر بود اكر ديگران تونستند ادامه اش بدهند منم فقط وقتي بخش بعدي مي زنم كه اطلاعات مفيد و البته كوتاهي به مقدار مناسي بيدا كنم بايد قبول كرد كه خيلي نا منظم و اطلاعات اضافي و هرزه زيادي داشت كه نياز به نوشتن اش نبود
-
تاپیک جامع سردار خیبر ..شهید حاج ابراهیم همت تاپیک جامع سردار خیبر ..شهید حاج ابراهیم همت (عکس ، خاطره ، فیلم و ... )
ghermez پاسخ داد به najaf47 تاپیک در جنگ آوران
تو این سایت از هر ننه قمری یک زنگی نامه است به غیر از فرماندهان دفاع مقدس خودمون اگر دوستان موافق باشند یک بستی در این رابطه........- 56 پاسخ ها
-
- حاج ابراهیم همت
- شهید همت
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع بررسی خدمت زیرپرچم(سربازی ) در ایران تاپیک جامع بررسی خدمت زیرپرچم(سربازی) در ایران
ghermez پاسخ داد به samavat تاپیک در مباحث جامع نظامی
[color=red]در ضمن امیدوارم قانون دوبرادری اجرا شود[/color] زهی خیال باطل [color=red] گروه ناجا- درمقررات جديد خدمت وظيفه عمومي در معافيت كفالت يگانه فرزند مراقب يا نگهدارنده پدر نيازمند مراقبت ، سن پدراز 59 سال تمام به 65 سال تمام تغيير يافت. [/color] اینم یک زد حال برامون در استانه سال نو. تمام امیدهامون بر باد رفت- 338 پاسخ ها
-
هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز " هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز "
ghermez پاسخ داد به SAEID تاپیک در تاریخ و تمدن
منم به عنوان يك عضو كوچك ميليتاري سال نو پيشا پيش بر همه ي دوستان تبريك مي گم و اميد وارم با فضل و عنايت خدا سال خوبي در پيش رو داشته باشيد. -
بررسی مسیر های تحریم برای صفر کردن صادرات نفت توسط آمریکا و اقدامات متقابل ج.ا
ghermez پاسخ داد به sorena_ir_army تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote] حکومت ایران بدون حمله نظامی سرنگون شود. [/quote] اونايي جنين فكري مي كنند بايد دونست هنوز از جامعه ي ايران شناخت بيدا نكرده اند -
با تشكر جناب اقاي كاوه و چكا [size=18][color=darkblue]بخش نهم:[/color][/size] [quote]سلام زیبا بود من یک سوال داشتم در حوضه هوا فضا اسکادران یعنی چی به چه نعداد جنگده اسکادران میگند[/quote] اسکادران به تعدادی از هواپیماها گفته میشه که تحت فرماندهی واحدی قرار دارند. مثل هنگ و گردان در نیروی زمینی در مورد تعدا هواپیماها در هر اسکادران بسته به نوع هواپیماها و کاربرد اونها متفاوت هست در جنگ جهانی دوم هر اسکادران بیشتر از 50 هواپیما داشت اما در حال حاضر هر یک یا دو بمب افکن بی-دو یک اسکادران رو تشکیل میده در شوروی و روسیه تقریبا هر 27 هواپیما یک اسکادران رو تشکیل میدادند در نیروی هوایی امریکا نیز تقریبا هر 25 هواپیما اف-16 یا اف-18 یک اسکادران رو ایجاد میکنند. [size=18] بس سوز در هوابيما يعني چه[/size] پس سوز با اضافه کردن سوخت به گازهای داغ خروجی از موتور کار میکند با احتراق این سوخت نیروی تراست بیشتری به دست میاد البته مصرف سوخت هم به شدت افزایش پیدا میکنه اکثر هواپیماها برای رسیدن به سرعت بالای صوت و مانورهای شدید از پس سوز استفاده میکنند در هنگام استفاده از پس سوز شعله های آتش از خروجی موتور دیده میشه [size=18] ECM = Electronic counter measures[/size] نیز به زبان ساده و کلی مجموعه امکاناتی هستند که برای اخلال شبکه های مخابراتی بکار میروند و این مفهوم ساده کابردهای بسیاری برای مقابله با دشمن در یک نبرد هوایی بطور عملی ارایه می دهد . [size=18]ماخ چیست[/size] يك متغير مهم در بررسي پرواز در سرعت هاي بالا، عدد ماخ است. عدد ماخ به صورت ساده مقدار سرعت هواپيما يا سرعت هوا به نسبت سرعت صوت است. بنابراين هواپيمايي كه سرعتش دو ماخ است،در واقع با سرعت دو برابر سرعت صوت پرواز مي كند. دانستن مقدار سرعت صوت براي پرواز بسيار مهم است. چون سرعت ارتباط بين هواپيما و هوا از يك طرف و ز طرف ديگر بين يك جزء هوا و ديگر اجزاء ان است. سرعت صوت در هوا مقدار ثابتي نيست بلكه با دماي هوا كه خود تابعي از ارتفاع است تغيير مي كند. به مجرد اينكه دماي هوا با افزايش ارتفاع كاهش مي يابد سرعت صوت نيز كاهش مي يابد. اما نه با نرخ يكسان نسبت به افزايش ارتفاع. در سطح درياي آزاد ماخ 1 حدود 760 مايل بر ساعت(km/h 1220) است. سرعت صوت تا ارتفاع حدود 35000 پا(m 11000( تا مقدار mi/h 660 (km/h 1060)كاهش مي يابد. سپس سرعت صوت الزاماً تا ارتفاع 80000 پايي(m 24000) ثابت مي ماند. هيچ هواپيمايي بالا تر از اين ارتفاع پرواز نمي كند. به استثناي شاتل هاي فضايي به هنگام باز گشت از فضا [size=18]ماشه [/size] ماشه سازوکاری در برخی از سلاحهای گرم است که شلیک کردن سلاح را باعث میشود. در بیشتر سلاحها ماشه با انگشت اشاره کشیده (چکانده) میشود. ماشه عملاً مجموعهای از اهرمها و فنرها است که سوزنی را رها میکند تا بر اثر نیروی فنر به چاشنی فشنگی که در جان لوله فرار دارد برخورد کند و منجر به شلیک گردد. ماشه و ابزارهای مربوط به آن در برخی از جنگافزارها «دستگاه چکاننده» نیز خوانده میشود [size=18]ناخن فشنگکش [/size] در این تفنگ دولول، ناخن فشنگکش که شکلی سهگوش با پهلوهای بریده دارد را میتوان در جلوی دو لول تفنگ دید. ناخن فشنگکش زبانه یا لبهای فلزی روی گلنگدن برخی سلاحهای گرم است که برای درآوردن و بیرون کشیدن پوکه فشنگ شلیک شده از جان لوله بکار میرود. وقتی گلنگدن به جلو حرکت میکند ناخن فشنگکش با شیار یا لبه انتهای فشنگ درگیر میشود و بعد از شلیک وقتی که گلنگدن به عقب میرود پوکه را با خود به عقب میآورد. پوکه در اثر برخورد با قطعهای بنام قطعه پوکهپران که غالباً در کنار بدنه بصورت زائدهای قرار دارد به بیرون پرتاب میشود. قطعه پوکهپران در سلاح کلاشنیکف از شیاری که بر روی گلنگدن و در کنار ناخن فشنگ کش تعبیه شده عبور کرده و عمل پرش را انجام میدهد. [size=18] سرلوله[/size] سَرلوله قطعهای است در انتهای لوله سلاحها که پرتابهها از آن خارج میشوند. ماشینکاری دقیق سرلوله برای دقت شلیک اهمیت زیادی دارد زیرا سرلوله نقطهٔ آخر تماس گلوله و لوله است. اگر میان سرلوله و پرتابه فاصلهای وجود داشته باشد گازهای پیشران ممکن است به طور نابرابر در پیرامون گلوله پخش شوند و گلوله را از مسیر صحیح منحرف سازند. در برخی سلاحها پیش از سرلوله روپوش لوله قرار دارد. [size=18]روپوش لوله[/size] روپوش لوله بخشی از سلاحهای دستی است که در بر روی لولهٔ شلیک قرار داده میشود تا حفاظت دست و انگشتان را بهبود ببخشد. روپوش لوله همچنین میتواند برای اتصال قطعاتی دیگر به اسلحه همچون دستگیره مسلحکننده و سهپایه کاربرد داشته باشد. [size=18] گلوله [/size] گلوله پرّانه (جسم پرتاب شونده) جامدی است که از سلاح گرم یا سلاح بادی شلیک میشود. گلوله معمولاً از فلز (بیشتر سرب) ساخته میشود و معمولا فاقد مواد منفجره است. آسیبی که به هدف وارد میکند صرفاً ناشی از ضربه جسم جامد آن است. گلوله در سلاح کمری یا تفنگ بخشی از فشنگ است اما در برخی از توپها گلوله مستقل از خرج انفجاری در لوله قرار میگیرد. کلمه فارسی گلوله به صورت «غلوله» و «گولوله» نیز به کار رفته است. واژه گلوله یادگار دورهای است که گلوله در سلاحهای گرم به صورت کروی ساخته میشد. از قرن نوزدهم شکل گلولهها تغییر کرد و به صورت کشیده و نوک تیز یا اسپیتزر درآمد. در برخی از متنهای مربوط به شکار و تیراندازی واژه «مَرمی» هم بجای گلوله بکار میرود. [size=18] خشاب [/size] خشاب جعبهای فلزی حاوی فشنگهایی است که آن را در سلاحهای گرم جای میدهند و فشنگها به توالی از آن وارد لوله و شلیک میشود [size=18]دوربینهای تاکتیکال[/size] دوربینهای تاکتیکال به دوربینهایی گفته میشود که برای مصارف نظامی و پلیسی طراحی شده اند و براین اساس دارای خواص و ویژگیهای خاص خود هستند. این دوربینها به دو نوع عمدهٔ دو چشمی و قابل نصب برروی تفنگ تقسیم میشوند. ویژگیها : هر یک از این دو نوع دوربین، برمبنای مورد مصرف، ویژگیهای خاص خود را دارد. ولی برخی از این ویژگیها در هر دو نوع مشترک است ویژگیهای مشترک : ۱-استفاده از نوعی شبکه مناسب جهت تخمین مسافت. ۲-شفافیت زیاد لنزها. ۳-روشنایی بالا. ۴-بزرگنمایی زیاد و قابل تنظیم. ۵-بدنه مقاوم نسبت به شرایط بد آب و هوایی، رطوبت و گرد و خاک. ۶-دارا بودن امکان جابجایی برای مسافتهای بالا. دوربینهای دوچشمی : ۱-سبک بودن. ۲-کم حجم بودن. ۳-ضدضربه بودن. امروزه تجهیزات خاصی به این دوربینها اضافه شده که باعث کارایی بیشتر آنها میشود. از جمله این تجهیزات میتوان فاصله یاب لیزری، قطب نمای مغناطیسی یا دیجیتالی قابل مشاهده در چشمی و قابلیت دید در شب را ذکر کرد. دوربینهای قابل نصب بر روی تفنگ : ۱-دقت مناسب در تنظیم میزان جابجایی شبکه(بعلاوه). ۲-امکان تصحیح افت گلوله یا سیستم BDC. ۳-مقاومت در برابر شوکهای ناشی از کالیبرهای بالا با قدرت زیاد. مانند دوربینهای دوچشمی، تجهیزاتی نیز جهت این نوع دوربینها ارائه شده است. برای نمونه میتوان به فاصله یاب لیزری، قابلیت دید در شب و رددات(Red Dot) جهت هدف گیری دقیق تر و سریعتر اشاره کرد. شبکه(بعلاوه) : مهمترین کاربرد دوربینهای تاکتیکال بعد از بزرگنمایی، امکان تخمین مسافت است. این کار بهوسیله بعلاوه و شبکههایی که در این دوربینها نصب شده است انجام میشود. در طول سالها بعلاوههای زیادی در این دوربینها به کار رفته است؛ ولی بعلاوه Mil-Dot متداولترین بعلاوه است. این بعلاوه در سال 1970 توسط نیروی دریایی آمریکا ارائه گردید. بعلاوه مدل Bryant ساخت Schmidt & Bender نیز یکی از بعلاوههای رایج است. این بعلاوه توسط شخصی به نام Robert Bryant که سالها عضو تیم SWAT بود طراحی شده است. این شبکه بعلاوه بسیارکامل است و جهت تخمین مسافت نیاز به محاسبات زیادی ندارد. ..................................... اين يكي يك بار توضيح دام بزاريدش به عنوان توضيحات تكميلي [size=18] کالیبر چیست؟ [/size] کالیبر (از فرانسه Calibre) درسلاحهای گرم به معنی قطر داخلی لوله سلاح است. گاه این اصطلاح برای اشاره به قطر گلوله نیز به کار میرود. در زبانهای اروپائی این واژه از واژه ایتالیایی کالیبرو (calibro) آمده که آن نیز خود از واژه عربی «قالب» گرفته شده که قالب هم از ریشه پارسی کال و واژه کالبد گرفته شده است. کالیبر را در کشورهای اروپایی بر حسب میلیمتر و در آمریکا بر حسب اینچ نشان میدهند. برخی از کالیبرهای مشهور: در طول تاریخ اسلحه سازی کالیبرهای متفاوتی تولید و مورد استفاده قرار گرفته است. هرچه کالیبر یک سلاح بزرگتر باشد، به دلیل افزایش قطر گلوله وزن آن نیز بیشتر شده و انرژی بیشتری در لحظه برخورد تولید میکند. از این رو در گذشته استفاده از کالیبرهای بزرگ مرسوم بود. ولی در طول جنگ جهانی دوم با تجربیات عملی بدست آمده، همه کشورها به سمت استفاده از کالیبرهای کوچکتر رو آوردند. در همین راستا تعدادی کالیبر بصورت استاندارد معرفی شد که بجای اینکه هر کارخانه ای کالیبر خاص خود را تولید کند؛ همه کارخانه های اسلحه سازی بر اساس کالیبرهای استاندارد، سلاحهای جدید را طراحی و تولید می کنند: • ۰/۲۲ یا کالیبر خفیف • ۵/۵۶ کالیبر ناتو (جدید) • ۰/۲۷۰ کالیبر بسیار رایج تفنگهای شکاری • ۷/۶۲ کالیبر ناتو (قدیمی) • ۳۰-۰۶ کالیبر بسیاری از تفنگهای شکاری و معادل کالیبر ناتو (قدیمی) • ۰/۳۲ کالیبر سلاح کمری • ۰/۳۸ کالیبر رولور اسپرینگفیلد • ۰/۴۵ کالیبر کُلت • ۹ میلیمتر کالیبر رایج سلاح کمری و مسلسل سبک • ۰/۵۰ کالیبر مسلسل سنگین براونینگ معروف به «کالیبر ۵ [size=18] Numbers station یا "ایستگاه شماره ها"[/size] Numbers station یا "ایستگاه شماره ها" نامی هست که به برخی ایستگاه های رادیویی اطلاق میشه که کدها و اطلاعات رو بصورت رمز گذاری شده (بصورت مورس یا کلمات رمزی یا ...) منتشر میکنند . این ایستگاهها معمولا مخفی و سری هستند ، موقعیت و مشخصات اونها جایی ثبت نشده به همین دلیل پیدا کردن محلشون سخته . اطلاعات موجود نشون میده مخاطب این کدها جاسوسانی هستند که در کشورهای مختلف در حال عملیات هستند و با استفاده از گیرنده های رادیویی ، دستورات و اطلاعات لازم رو مستقیما از این ایستگاهها دریافت میکنند . برد امواج رادیویی بطور کلی وابستگی زیادی به قدرت خود موج و فرکانسش (صرف نظر از عوامل محیطی) داره ، در مورد ایستگاههای Numbers station ، این ایستگاهها معمولا امواجشون رو در توان پایین و فرکانس بالا منتشر میکنند و ایستگاهی با توان 500 کیلووات ، تقریبا امواجش رو به تمام کشورها میتونه برسونه . اما در صورتی که لازم باشه امواج فقط به یک منطقه ارسال بشه ، میشه از آنتن های Directional استفاده کرد که امواج رو با توان بالا فقط در همون جهت و منطقه متمرکز میکنند . ............................................... اين بيش زمينه معرفي موتورهاي جته [size=18] اجزای اصلی موتورهای جت: [/size] 1- کمپرسور: کمپرسورها وظیفه متراکم کردن هوای ورودی را بر عهده دارند. کمپرسورها بر دو نوع هستند: 1- کمپرسورهای محوری 2- کمپرسورهای شعاعی یا گریز از مرکز. کمپرسورهای محوری که در اکثر موتورهای جت امروزی استفاده می شود، از چند طبقه فن یا پنکه به تعداد مشخص (دو یا بیشتر) تشکیل شده است که هرچه به سمت درون بیشتر پیش برویم، از زاویه پره های فن ها کاسته می شود و همچنین توسط همین تیغه ها یا پره ها، به سیال جهت حرکت داده شده و با کاهش زاویه پره ها، به فشار سیال یا هوا افزوده و از سرعتش کم شده و در نتیجه متراکم می گردد. اما در کمپرسورهای شعاعی یا گریز از مرکز، که بیشتر در موتورهای گازی ساده یا قدیمی کاربرد داشته است، در اصل هوا به یک مانع برخورد کرده و سپس توسط پره های آن به قسمت دیفیوژر یا کاهنده سرعت منحرف می شود که این فرآیند با ازدیاد فشار همراه است، در نتیجه هوا متراکم می گردد. 2- سیستم احتراق: سیستم احتراق، شامل سوخت پاش، جرقه زن و اتاقک و لوله احتراق می گردد. فرآیند انفجار در درون لوله های احتراق صورت می پذیرد که این عمل با وارد شدن هوا به اتاقک و مخلوط شدن آن با سوخت سپس انفجار آن به وسیله شمع جرقه زن انجام می شود. انژکتور Injector وسیله است که با استفاده از نیروی موتور، سوخت را به پودر تبدیل می کند و حکمت این کار در بهتر مشتعل شدن در صورت تبدیل به پودر نهفته است. البته سوخت قبل از ورود به انژکتور، مقداری گرم شده تا برای احتراق آماده تر باشد. ابتدا انژکتور سوخت را روی هوای متراکم می پاشد و سپس این مخلوط آماده انفجار است که به وسیله شمع جرقه زن، این عمل صورت می گیرد. 3- سیستم توربین: در اینجا، ابتدا هوای منفجر شده به پره های توربین برخورد کرده و نیروی لازم جهت گرداندن کمپرسور و مکش هوا برای سیکل بعدی تولید می شود که این نیرو به وسیله میله (شفت)ی به کمپرسور انتقال داده شده و باعث حرکت آن می شود. قبل از توربین، استاتور توربین وجود دارد که برای تنظیم جهت حرکت سیال (هوا) برای ورود به قسمت توربین به کار می رود. توربین ها نیز به دو دسته محوری و شعاعی تقسیم می شوند که نوع محوری چند طبقه است. چون دمای کارکرد توربین بسیار بالا می باشد، در ساخت آن از آلیاژهای مخصوصی استفاده می شود. 4- سیستم خروج گازهای داغ: این سیستم، در حقیقت تولید تراست واقعی را برای رانش هواپیما به جلو می کند و سهم اصلی را در تولید و توضیع فشار دارد. در مدل های متحرک، زاویه پره های شیپوره انتهایی موتور برای میزان کردن فشار قابل تنظیم است. گفتنی است سیستم پس سوز یا After Burner بعد از این بخش نصب می شود. به این قسمت، نازل Nozzle هم گفته می شود. سیستم های دیگر: سیستم کشش برگردان یا Thrust Reversation System: در سیستم کشش برگردان، به وسیله دریچه هایی، نیروی تراست موتور برعکس می شود، بدین صورت که خلبان در هنگام فرود نیروی برگردان را فعال ساخته و از آن به عنوان ترمز استفاده می کند، یعنی نیروی موتور در جهت عکس اعمال می شود. [b]انواع هواپیما[/b] تقسیم بندی انواع وسائل پرنده : در اولین قدم کلیه وسائل پرنده ساخته دست بشر را به دو دسته کلی تقسیم بندی مینمایند: _هواپیماها (Aircraft): وسائل پرنده جوی (اتمسفر) _فضاپیماها (Spacecraft): وسائل پرنده غیر جوی برای تقسیم بندی هواپیما (Aircraft) ، جنبههای مختلف هواپیما را میتوان در نظر گرفت. از نظر سرعت ، هواپیماها را میتوان به چهار نوع زیر تقسیم بندی کرد: 1 _هواپیماهای مادون صوت ( Subsonic Aircraft (0 < M < 0.7 2_هواپیماهای صوتی (Transonic Aircraft (0.7 < M < 1.2 3_هواپیماهای مافوق صوت (Supersonic Aircraft (1 < M < 5 4_هواپیماهای ماورای صوت ( Hypersonic Aircraft (5 < M تفاوت این هواپیماها در اختلاف سرعتشان با سرعت صوت است. M عدد ماخ هواپیماست که میتواند با آن سرعت پرواز کند. عدد ماخ یک هواپیما عبارت است از نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت در ارتفاعی که هواپیما در آن ارتفاع پرواز میکند. بسته به نوع هواپیما از نظر سرعت ، قوانین حاکم بر آن متفاوت خواهد بود. انواع هواپیما از نظر نوع بال از نظر نوع بال ، بطور کلی دو نوع هواپیما وجود دارد: _هواپیماهای با بال ثابت (Fixed wing Aircraft) _هواپیماهای با بال چرخنده (Rotary wing Aircraft) نوع اول هواپیما و به نوع دوم هلیکوپتر یا چرخبال نام دارد. هواپیماها عموما دارای بال ثابت هستند و در طول پرواز بال نمیچرخد. ولی هلیکوپتر ، هواپیمائی است که بالش در حال پرواز به دور یک محور میچرخد. انواع هواپیما از نظر دارا بودن سرنشین از نظر دارا بودن سرنشین ، هواپیماها به دو گونه کلی تقسیم میگردند: _ هواپیماهای با سرنشین (Manned Aircraft) _ هواپیماهای بدون سرنشین (Unmanned Aircraft) هواپیماهای بدون سرنشین شامل موشک هدایت شونده ( Missile ) ، موشک هدایت نشونده ( Rocket ) ، هواپیماهای کنترل از راه دور ( RPV یا Remote Piloted Vehicle ) و غیره میباشند. انواع هواپیما از نظر چگالی از نظر جرم حجمی هواپیماها به دو دسته کلی تقسیم میشوند: _ هواپیماهای سنگینتر از آزمایشهای مربوط به هوا (Heavier than Air Aircraft) _ هواپیماهای سبکتر از آزمایشهای مربوط به هوا (Lighter than Air Aircraft) نوع دوم شامل بالن (Balloon) ، کشتی هوائی (Air ship) و مانند اینهاست. انواع هواپیمای مانوری از نظر قدرت مانوری ، هواپیماها به چهار نوع مختلف تقسیم میکردند: 1- هواپیماهای غیر مانوری (Normal (Non - Aerobatic) Aircraft) 2- هواپیماهای نیمه مانوری (Utility (Semi - Aerobatic) Aircraft) 3- هواپیماهای مانوری (Aerobatic Aircraft) 4- هواپیماهای بسیار مانوری (High Maneuverability Aircraft) از جنبههای دیگر از قبیل وزن ، نوع برخاستن ، قدرت مخفی شدن از دید رادار (Stealth) ، موتور و ... نیز هواپیماها به انواع مختلف تقسیم بندی میشوند. انواع هواپیمای نظامی (Military Aircraft) 1-هواپیمای بمب افکن 2-هواپیمای رهگیر 3- هواپیمای جنگنده 4- هواپیمای شکاری 5-هواپیمای حمل و نقل نظامی 6-هواپیمای شناسایی و جاسوسی 7-هواپیمای مخفی از دید رادار (استیلت) 8-هواپیمای سوخت رسان 9-هواپیمای پشتیبانی نزدیک 10-هواپیمای گشت 11-هواپیمای آموزشی نظامی 12-هواپیمای ضد زیر دریایی 13-هواپیمای هشدار سریع 14-هواپیمای فرماندهی هوایی 15-هواپیمای مخابراتی 16-هواپیمای سیبل (هدف) 17-هواپیمای ضد شورش 18-هواپیمای دیده بانی 19-هواپیمای مراقبت دریایی 20-هواپیمای آزمایشی 21-هواپیمای ضد کشتی 22-هواپیمای ضد تانک 23-هواپیمای دفاع هوایی انواع هواپیما از نظر مکانیزم پرواز 1- هواپیمای با باند صفر یا هواپیماهای عمود پرواز 2-هواپیمای با باند کوتاه - کمتر از 150متر 3-هواپیمای با باند معمولی 4-هواپیمای معمولی یا خشکی نشین 5-هواپیمای آب نشین توانایی فرود روی آب را دارند. 6-هواپیمای دو زیست 7-هواپیمای ناو نشین منابع: http://black-army.mihanblog.com/post/436 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=7564&postdays=0&postorder=asc&start=1980 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=20657&postdays=0&postorder=asc&start=15 http://forum.parsiking.com/showthread.php?t=37793 http://www.centralclubs.com/topic-t3203.html[size=12][/size][size=18][/size][size=12][/size][size=12][/size][size=12][/size][size=12][/size][size=12][/size][size=12][/size] http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D8%A7%DA%A9%D8%AA%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D9%84 http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B4%D8%A7%D8%A8 http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86_%D9%84%D9%88%D9%84%D9%87 http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%86_%28%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%AD%D9%87%29 http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%AE%D9%86_%D9%81%D8%B4%D9%86%DA%AF%E2%80%8C%DA%A9%D8%B4 http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D9%84%D9%88%D9%84%D9%87 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=17593#242328 http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B9+%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7&SSOReturnPage=Check&Rand=0
-
ایستگاه رادیویی UVB-76 ، راز فاش نشده ی جنگ سرد
ghermez پاسخ داد به cheka تاپیک در سیستم های ارتباطی و جمع آوری اطلاعات
يك سوال دارم شايد جاش اينجا نباشه اما كشورما توانسته در صنعت ساخت قطعات الكترونيكي به جايي برسه -
اين شناور در چه نبرد هايي شركت داشته و يا اصلا .....
-
تاریخ : 11 آوریل 1241 مکان : کرانه روخانه سایو ، مجارستان نتیجه : پیروزی مغولان متخاصمین: امپراتوری مغول در برابرپادشاهی مجارستان وشوالیه های توتونیو شوالیه های تمپلار فرماندهان مغولان:باتوخان توبوتای شیبان برکه بورولدای پادشاهی مجارستان و شوالیه های توتونی و شوالیه های تمپلار : پادشاه بلای چهارم شاهزاده کولومان اسقف اعظم اوگرین کساک اسقف اعظم ماتیاس راتوت دنس توماج استعداد رزمی مغولان: در تخمین های قبلی 70 هزار نفر تخمین های مدرن : 25 تا 30 هزار نفر پادشاهی مجارستان و شوالیه های توتونی و شوالیه های تمپلار: در تخمین های قبلی 80 هزار نفر تخمین های مدرن : 25 هزار نفر شامل سواره نظام سنگین مجاری ، شهسواران ( شوالیه ها) توتونی و تمپلار ، سواره نظام سبک چادرنشین و داوطلبان صرب تلفات : مغولان: چندهزار نفر پادشاهی مجارستان و ....: ده ها هزار نفر نبرد موهی یا نبرد رودخانه سایو یک نبرد تعیین کننده میان امپراتوری مغول و پادشاهی مجارستان طی یورش مغولان به اروپا به شمار می رود.نبرد در منطقه موهی در جنوب غرب رودخانه سایو درگرفت.پس از هجوم مغولان مجارستان به یک ویرانه مبدل شد.بیش از نیمی از مناطق مسکونی توسط مغولان نابود شد و حدود 15 تا 20 درصد از جمعیت مجارستان که عمدتا در زمین های پست و کم ارتفاع جلگه بزرگ مجارستان و جنوب ترانسیلوانی ساکن بودند از میان رفتند. پیش زمینه : مغولان با سه لشکر به مجارستان حمله بردند.یکی از لشکر ها از راه لهستان و به منظور جلوگیری از یاری رسانی لهستانی ها حمله خویش را آغاز کرد و ارتش هنری دوم دوک سیلزی را در لیگنیتز ( لگنیسا ) شکست داد.لشکر جنوبی به ترانسیلوانی یورش برد و امیر محلی را با لشکر مرکب تراسیلوانیایی- مجاری اش شکست داد .لشکر اصلی که توسط باتوخان و سوبوتای رهبری می شد از راه گذرگاه کوهستانی و استحکام بندی شده ورکه به مجارستان حمله برد و ارتشی را که نخست وزیر مجارستان رهبری می کرد را در 12 مارس 1241 مضمحل کرد. هشدارها و آماده سازی مجارستان برای نبرد : در سال 1223 امپراتوری در حال گسترش مغول یک ارتش متحد قبچاقی - روسی را در نبرد رودخانه کالکا شکست داد. قبچاق های شکست خورده به مجارستان گریختند. مجارها دائما در تلاش بودند قبچاقان را به کیش مسیحیت درآورند و برای چند دهه کوشیدند نفوذ خود را در میان قبایل قبچاق افزایش دهند. شاه مجارستان بلای چهارم حتی از عنوان « شاه قبچاقستان » برای خود استفاده کرد. هنگامی که پناهندگان قبچاقی ( حدود 40 هزار نفر) در مجارستان پناه داده شدند ، به نظر می رسید حداقل بخشی از قبچاقان تابعیت و فرمانبری مجارستان را پذیرفته اند. مغولان مجارستان را به عنوان یک حریف و مهاجرت قبچاقان به مجارستان را عملی دشمنانه و اعلان جنگ از سوی مجارها تلقی کردند.در ضرب الاجل مغولان به مجارستان هم مجارها به دلیل کشتن فرستادگان مغول سرزنش شدند. نزدیک شدن تهدید مغولان به مجارستان با یک سری آشفتگی های سیاسی داخلی توام بود.به طور سنتی ، قدرت پادشاهی مجارستان از حمایت مالکین بزرگی سرچشمه می گرفت که تحت الحمایه شاه بودند. در دوره حکومت اندروی دوم بخشیدن زمین به نجیب زادگان از طرف دستگاه سلطنت به حداکثر میزان خود رسید.تمامی کنت نشین ها به نجبا واگذار شدند اندروی دوم معتقد بود: « بهترین معیار سخاوت شاهانه بی شمار بودن بخشش هاست » . بلای چهارم به محض رسیدن به پادشاهی سیاست پدرش را وارونه کرد و دست به مصادره زمین های بخشیده شده زد و مشاورینی را که با این امر مخالف بودند یا به دم تیغ سپرد یا تبعید کرد. او همچنین حق قضاوت نجیب زادگان را رد کرده و تنها خود را مرجع رسمی قانون دانست. بلای چهارم حتی مجلس مشورتی کشور را نیز به منظور تحکیم قدرت فردی اش منحل کرد.اقدامات بلا سبب نارضایتی گسترده میان مالکین بزرگ کشور شد. ورود مهاجرین قبچاق به بلا قدرت تازه ای بخشید زیرا به دلیل توفیق او در گرایش قبچاقان به مسیحیت حمایت کلیسا نیز از شاه افزون شده بود اما این امر نیز بر تنش ها افزود. قبچاق های چادرنشین به آسانی با مجارهای یکجانشین شده یکپارچه نمی شدند و مالکان مجاری نیز از این که شاه در منازعات دو طرف جانب قبچاقان را بیشتر می گرفت شوکه شده بودند. شاه بلای چهارم نقل و انتقالات ارتش خود و از جمله قبچاقان را به سمت شهر « پست » آغاز کرد. فردریک دوم از بابنبرگ ، دوک اتریش و استیریا ( ناحیه ای در اتریش امروز) نیز برای کمک به او پیوست. در همین هنگام تنش میان قبچاقان و مجارها به درگیری انجامید و کوتیان خان فرمانروای قبچاقان که تحت حمایت رسمی شاه بلا بود به قتل رسید. برخی از منابع به نقش دوک فردریک در تحریک مجارها برای این اقدام اشاره می کنند اما واقعیت امر نامشخص است. قبچاقان به این نتیجه رسیدند که به آنان خیانت شده است و کشور را به سمت جنوب و در حالی که سرراهشان را غارت می کردند ترک کردند. تحرک ارتش ناموفق بود .بسیاری از نیروها نتوانستند به شهر پست برسند ، برخی از آنان فبل از رسیدن توسط مغولان و برخی نیز توسط قبچاقهای یاغی شده نابود شدند.بسیاری از مالکان و نجبا نیز به دلیل نفرت از پادشاه و انتظار سقوط او به وی ملحق نشدند.افراد کمی حمله مغولان را تهدیدی برای کشور می پنداشتند و تاثیر قبچاقان نیز معمولی و ضعیف پنداشته می شد. این پندار شاید مربوط به مرگ کوتیان خان بوده است. طلایه های لشکر مغول در 15 مارس به پست رسیدند و دست به غارت مناطق مجاور زدند. شاه بلا ارتشش را از حمله به آنان بازداشت زیرا ارتش هنوز برای نبرد آماده نبود. در همین حال دوک فردریک به تنهایی به یک گروه کوچک از مغولان حمله برد و شکستشان داد ، امری که موجب شد شاه بلا یک بزدل نمایانده شود. بعد از این اقدام « قهرمانانه» دوک فردریک به کشورش بازگشت. اوگرین کساک ، اسقف اعظم ناحیه کولوکسا ، نیز تلاش کرد با نیروهایش به یک واحد کوچک مغولان حمله کند اما با حیله مغولان به سمت یک باتلاق کشیده شد و بسیاری از سوارانش در آن غرق شدند .خود وی نیز به سختی جان به دربرد. نبرد نقشه مغولان سرانجام شاه بلا تصمیم به نبرد با مغولان گرفت ، اما مغولان شروع به عقب نشینی کردند.این امر باعث شد عقیده نجبا که مغولان تهدید جدی نیستند و اقدام شاه در عدم حمله فوری نه باتدبیری بلکه بزدلی بوده است تقویت شود.پس از گذشت یک هفته از تحرکات و حملات دائم مغولان ارتش مجارستان به کرانه رودخانه سایو رسید.اینجا بود که ارتش برای استراحت و رسیدن تدارکات توقف کرد. شاه و سپاهیانش هنوز نمی دانستند لشکر اصلی مغولان که از 25 تا 30 هزار سوار تشکیل می شد و در برابر لشکر تقریبا نیرومند و با تنوعی از واحدهای مختلف مجاری قرار گرفته بود در نزدیکی آنان قرار دارد.این امر ناشی از تراکم ناحیه جنگلی در کناره های رودخانه سایو بود.شاه که در امور نظامی فردی باتدبیر و محتاط بود فرمان داد اردوگاهی مستحکم از واگن های چوبی ساخته شود. به نظر نمی رسید مغولان ریسک حمله ای مثل گذشتن از رودخانه ی خطرناک و عریض سایو را برای حمله به اردوگاه به جان بخرند. به نظر می رسید نقشه آنان همان نقشه نبرد رودخانه کالکا باشد : حمله به نیروهای مجار در حال عبور از رودخانه. نقشه اصلی مغولان برای نبرد هنوز مبهم مانده است. یک برده روس از اردوی مغولان نزد مجارها گریخت و به آنان در مورد حمله مغولان از راه پل رودخانه سایو هشدار داد. مغولان قصد داشتند هر سه لشکر خود را در صورت امکان پیش از درگیری به یکدیگر ملحق کنند و در انتظار علایم حمله از سوی مجارها بمانند.در حقیقت روشی که استحکامات مجارها بر اساس آن ساخته شد یک اشتباه تاکتیکی بود. زیرا مانع تحرک مناسب نیروها در زمان حمله می شد. اردوگاه شاه بلا مجارها هنوز باور نداشتند حمله نیروی اصلی مغولان نزدیک است.اما نیروهای شاهزاده کالمان دوک اسلاوونیا ( ناحیه ای در کرواسی امروز) برادر کوچک شاه ، اسقف اعظم اوگرین کساک و رهبر تمپلارها رمبالد ووکزون به قصد غافلگیر کردن مغولان و دفاع از پل بی دفاع رودخانه اردوگاه را ترک کردند. خورشید حدود ساعت شش و نیم بعد از ظهر غروب کرد و آنان باید در تاریکی حدود هفت کیلومتر راه می پیمودند.مجارها نیمه شب به پل رسیدند. این که مغولان مایل به حمله شبانه بوده باشند بعید به نظر می رسد زیرا کمانداران سواره ( بخش اعظم نیروهای مغول ) از نبردهای شبانه پرهیز می کردند اما آنان تلاش داشتند شبانه از رودخانه بگذرند تا در طلوع آفتاب به اردوگاه مجارها یورش ببرند.هنگامی که نیروهای مجار به پل رسیدند مغولان را در وضعیتی غیراماده برای نبرد و در حال گذر از پل یافتند. مجارها مغولان را وادار به جنگ تن به تن کرده و در درگیری روی پل پیروزی بزرگی به دست اوردند. مغولان به ویژه از حملات کمانداران زنبورکی مجار تلفات شدیدی متحمل شدند زیرا ناحیه درگیری بسیار محدود بود ( طول پل تنها 200 متر بود). مجارها بی خبر از آنکه نیروی اصلی مغول در همان نزدیکی است تعداد اندکی سرباز برای نگهبانی از پل برجا نهادند و به اردوگاه بازگشتند. حدود ساعت دو نیمه شب آنان به اردوگاه رسیدند و پیروزی خود را جشن گرفتند. نبرد نهایی صبح : پیروزی غیرمنتظره مجارها فرماندهان مغول را به تغییر طرح هایشان واداشت. سجبان به شمال فرستاده شد تا از یک گدار رودخانه عبور کند و از پشت به نگهبانان پل یورش ببرد.حدود ساعت چهار صبح نیروهای شیبان از رودخانه گذشتند.در همین زمان سوبوتای به سمت جنوب رفت تا در حالی که مجارها برای نگه داشتن پل اصلی درگیر بودند یک پل موقت برای عبور از رودخانه بسازد و باتو را با چند منجنیق برای حمله به کمانداران زنبورکی مجار که محافظ پل بودند تنها گذاشت. به هنگام طلوع باتو با هفت منجنیق حمله به مدافعان پل را آغاز کرد و با رسیدن سجبان و نیروهایش به پل باقیمانده مدافعان مجار نیز به اردوگاهشان گریختند. نیروی اصلی مغولان در حدود ساعت 8 صبح به طور کامل از رودخانه گذشت. مدافعان پل با رسیدن به اردوگاه سایرین را بیدار کردند.کالمان ، اوگرین و رهبر تمپلارها برای مقابله با حملات بعدی اردوگاه را ترک کردند.سایر نیروها با این گمان که این حمله هم حمله کوچکی است و شاهزاده کالمان قادر به دفع آن است در اردوگاه ماندند. اما کالمان و اوگرین با مشاهده حجم نیروی مغولان دریافتند که این نه یک حمله کوچک بلکه یورش نیروی اصلی مغولان و بسیار خطرناک است. پس از یک درگیری سنگین مجارها برای پیوستن به ارتش اصلی شاه بلای به اردوگاه عقب نشستند. آنان به شدت ناامید شدند زیرا شاه هنوز فرمان آمادگی برای نبرد را نیز صادر نکرده بود. اسقف اعظم اوگرین شاه را به سبب خطاهایش در انظار عمومی سرزنش کرد و سرانجام ارتش مجار به کلی برای حمله به پیش تاخت.اما این تاخیر به باتو فرصت کافی برای عبور از رودخانه را داد. نبرد سختی به دنبال آمد. مجارها بر قوای باتو برتری عددی داشتند و مغولان هم به دلیل اینکه رودخانه سایو پشت سرشان بود تحرک مناسب و کافی نداشتند. « تاریخ سلسله یوآن» ( توجه شود که سلسله یوآن سلسله ای بود که در آن مغولان بر چین حکومت می کردند) به این نکته اشاره کرده است که باتوخان سی نفر از باتورها( محافظان شخصی زره پوش مغول ) و یکی از نایبانش ، باکاتو را در حالی که شخصا با بخش اصلی سپاه مجار درگیر شده بود از دست داد.در همین حال سوبوتای که به دلیل ساخت پل موقت معطل مانده بود سررسید و از پشت به مجارها حمله برد و سبب شد مجارها با اضطراب به اردوگاهشان عقب نشینی کنند. بعد از ظهر: به نظر می رسید نیروی باقی مانده مجار توان دفاع از اردوگاه را داشته است اما مقابله آنان بی فایده بود.مجارها به شدت از پیکان های شعله ور که باعث مرگ بسیاری از سربازان شد ترسیده بودند. سرانجام سربازان بی روحیه مجاری سعی کردند از شکافی که عمدا توسط مغولان ایجاد شده بود بگریزند.این یکی از تاکتیک های همیشگی مغولان بود ، زیرا کشتن سربازی که در حال فرار است بسیار آسان تر از کسی است که به محاصره افتاده و برای نجات جانش می جنگد.با این حال تلفات مغولان به حدی بود که باتو نمی خواست مجارها را تعقیب کند.اما سوبوتای با موفقیت او را به این کار ترغیب کرد و مغولان حمله به فراریان را شروع کردند.اسقف اعظم اوگرین کشته شد اما شاهزاده کالمان و شاه بلای موفق به فرار شدند. جراحت های کالمان به حدی بود که اندکی بعد درگذشت.مجارها حدود ده هزار نفر تلفات دادند و دیگر قادر به جمع آوری ارتش برای مقابله با دشمن نبودند.پس از پیروزی مغولان دوباره سازماندهی شدند و حمله سیستماتیک بر مردم مجار را دوباره آغازیدند. عواقب نبرد پس از شکست در موهی دیگر مغولان شکست ناپذیر به نظر می رسیدند زیرا نیرویی برای سد کردن راهشان وجود نداشت. تلاش دیگری برای بازداشتن مغولان در دانوب صورت گرفت که در فاصله آوریل 1241 تا مارس 1242 موفقیت آمیز بود.در یک زمستان به طرز نامعمول سرد ، سطح رودخانه یخ زد و پس از مجموعه ای از درگیری های تن به تن مغولان توانستند از رودخانه بگذرند. خانواده سلطنتی به اتریش گریخت تا از متحدش دوک فردریک کمک بگیرد.اما فردریک به جای کمک آنان را زندانی کرد و تنها در قبال پرداخت مقادیر زیادی طلا و واگذاری سه کنت نشین غربی به اتریش آزادشان کرد .شاه بلای به همراه عده از ملتزمان باقیمانده اش به قلمرو مجارستان بازگشت و به قلعه ای در ساحل مدیترانه پناه برد و تا عقب نشینی مغولان در آنجا ماند.شاه بلای در حالی که مرتبا از اوضاع سایر نقاط کشور خبرمی گرفت در تلاش برای اتحاد با سایر حکمرانان اروپایی از جمله پاپ ، امپراتور مقدس روم و پادشاه فرانسه بود حال آن که آنان پاسخ درخوری ندادند و در برآورد تهدید مغولان که اکنون تنها به اندازه یک هفته با مرز فرانسه فاصله داشتند در جهل به سر می بردند.مغولان در مجارستان یک داروغه چی بر جا نهادند و به نام خاقان مغول سکه زدند.به گفته مایکل پراودین ، کشور شاه بلای توسط باتو به عنوان هدیه به اورداخان بخشیده شد. در همین حال و در قلمرو اصلی مجارستان بازماندگان ملتزم شاه بلای که در نبرد موهی حاضر نبودند به همراه تعداد زیادی از نیروهای مردمی مسلح و غیر منظم حملات چریکی علیه نیروهای باقیمانده مغول در مجارستان را شروع کردند و حتی در برخی موارد در نبردهای میدانی هم موفقیت هایی به دست آوردند.بیشتر جمعیت غیرنظامی به مناطقی که برای سواران مغول غیرقابل دسترس بود پناه بردند: مناطق کوهستانی در شرق و شمال ، نواحی باتلاقی و همچنین استحکامات قدیمی. در صبحدم روز 11 دسامبر 1241 خاقان بزرگ اوکتای درگذشت و نیروهای مغول برای انتخاب خاقان بعدی به سوی مغولستان بازگشتند.پیش از بازگشتشان ، مغولان تا حدی درگیر آرام کردن مجارستان شدند ، در حالی که نقشه هایی برای حمله به اتریش و حتی آلمان وایتالیا داشتند.در بیشتر مواقع شکست مجارها توسط مغولان در نبرد موهی یک پیروزی آسان برای مغولان توصیف شده است در حالی که چنین تعبیری ساده انگاری است. سپاهیان مجار همانند چریکهای مجار ثابت کردند حریف خطرناکی برای مغول ها هستند و به مغول ها تلفات زیادی وارد کردند. مهندسان سوبوتای در ساختن پل موقت روی رودخانه دچار مشکلات فراوان شدند و سوبوتای دقیقا در لحظه ای سررسید که باتو توسط نیروهای مجار که برتری عددی داشتند به مخمصه افتاده بود. در میانه های قرن سیزدهم در ارتش مجارها تاکتیکهای نبرد سواره چادرنشینی که آنان را طی قرون نهم و دهم جنگجویان هولناکی برای حریفان آلمانی ، اسپانیایی ، ایتالیایی ، فرانسوی ، لهستانی ،بالکانی و هلندیشان کرده بود منسوخ شده بود.البته در این مساله شک و تردیدهایی وجود دارد ، زیرا برخی مورخان غربی معتقدند که تاکتیک های نظامی مجارها پس از حمله مغول و به دلیل این حمله غربی شد و با وجود تاکتیک های چادرنشینانه اش سپاه مجار بازهم به دفعات موفق به شکست مهاجمان ژرمن در مرزهای غربی اش شد.کمانداران سبک سواره پس از گسترش مسیحیت در مجارستان اهمیت خود را از دست دادند.بیشتر این نیروها از اقلیت های قومی که از مناطق فقیر کشور برمی خواستند تشکیل شده بودند. در هر حال طی نبرد موهی مغولان به شدت توسط کمانداران و سواران سنگین مجار دچار مشکل شدند و تنها شجاعت شخصی و ایستادگی باتوخان مانع از عقب نشینی ارتشش شد. در فوریه 1242 ، حدود یک سال پس از آغاز حمله و چند ماه پس از عقب نشینی مغولان هنوز تعداد زیادی از استحکامات در برابر تاکتیک های محاصره مغولان ایستادگی کرده بودند. حدود 80 قلعه و دژ تسخیر نشده باقی ماندند که تنها تعداد معدودی از آنان معماری مقاوم و قابل قبولی داشتند. در حالت کلی ، کشور تسلیم مغولان نشده بود هرچند بسیاری از مردم کشتار شده بودند.شاه و نجبای طبقه بالا دستگیر نشده بودند در یک اقدام انتقام جویانه ، کروات ها و مجارها با انجام یک کمین موفق یک واحد بزرگ از مغولان را در کوهستان های کارپات نابود کردند. پس از عقب نشینی مغولان از مجارستان ، آنان هرگز با ارتشی که دارای تجهیزات محاصره مناسب برای تصرف دژها و قلعه ها باشد بازنگشتند.همانطور که مهندسان و متخصصان چینی محاصره و مواد انفجاری که تحت خدمت سوبوتای بودند دیگر در صحنه نظامی اروپا ظاهر نشدند.سوبوتای توسط گویوک خان برای حمله به پادشاهی سونگ جنوبی چین اعزام شد و بر اثر کهولت سن در 1248 درگذشت. مجارستان به یک ویرانه تبدیل شده بود.بیش از نیمی از مناطق مسکونی توسط ارتش مهاجم نابود شده بود و بیش از 15 تا 20 درصد از جمعیت کشور از میان رفته بود.در برخی از مناطق و به ویزه مناطق جنوبی و ترانسیلوانی به زحمت می شد بازمانده ای از یورش مغولان یافت.با این وجود قدرت پادشاهی درهم نشکست.تنها یک سال پس از عقب نشینی مغولان سه دوک نشینی که به اتریش واگذار شده بود بازپس گرفته شد و شورشی محلی که در اسلاوونیا درگرفته بود سرکوب شد.تهدید یک حمله محتمل دیگر از جانب مغولان جدی گرفته شد و این بار برای دفاع اقدامات فراوانی توسط شاه بلای انجام گرفت ، از جمله ساختن استحکامات فراوان ( 44 دژو قلعه در ده سال بعد) و بازسازی و تغییر تاکتیک های ارتش از جمله افزایش تعداد سواره نظام سنگین اسلحه. امروزه به شاه بلای در مجارستان به عنوان دومین بنیانگذار مجارستان نگریسته می شود زیرا اعتقاد بر این است که بازسازی ها و سیاست های او مانع اشغال دوباره مجارستان از جانب شرق شد. اصلاحات شاه بلای بعدها نتیجه داد، در سال 1284 یورش نوگای خان به مجارستان شکست خورد ، همان طور که چند حمله کوچک پیش و پس از این حمله دفع شده بودند و شدند. طی چند قرن آینده که قدرت مغولان در استپ های روسیه رو به کاستی گذاشت و دفاع غرب نیرومندتر شد ، توجه کشورهای اروپای مرکزی به طور فزاینده ای به سمت جنوب شرق و قدرت در حال گسترش امپراتوری عثمانی جلب شد. منبع: http://wars-and-history.com/post/294 ترجمه و تهيه كننده: احمد فرصتی
-
متخاصمین: امپراتوری مغول در برابر ایالت های لهستانی وشهسواران تمپلار وشهسواران هاسپیتالرزوامپراتوری مقدس روم فرماندهان: مغول: بايدار كاردان اوردخان لهستاني ها و متحدينشان: هنری دوم دوک پیوس ( در نبرد کشته شد ) استعداد رزمي مغول: بین 8 تا 20 هزار نفر ( حداکثر دو تومان) لهستاني ها ومتحدينشان: 2 هزار سوار و 30 هزار پیاده در برخی منابع ، در برخی منابع دیگر بین 25 تا 60 هزار نفر تلفات مغول: ناشناخته لهستاني ها ومتحدينشان: 2 تا 25 هزار یا بیشتر نبرد لگنیسا که با نام های نبرد لیگنیتز و همچنین نبرد والشتات نیز شناخته می شود نبردی میان امپراتوری مغول و یک نیروی متحد از جنگجویان اروپایی بود که روز 9 آوریل 1241 میلادی در لگنیسی پل (حوالی شهر لگنیسا ) در منطقه سیلزی رخ داد. یک نیروی متحد از لهستانی ها ، چک ها و آلمانی ها تحت فرماندهی دوک لهستانی ناحیه سیلزی ، هنری دوم که از سوی نجیب زادگان زمین دار و تعداد اندکی از شهسواران اعزامی از جانب پاپ (که از حمله مغولان نگران شده بود) حمایت می شد در نبرد شرکت داشت. نبرد تنها دو روز پیش از پیروزی مغولان بر سپاهیان مجار در نبرد بزرگتر موهی روی داد. بحث و جدل تاریخی همانند بسیاری از نبردهای تاریخی ، جزییات دقیق ترکیب نیروها ، تاکتیک ها و جریان واقعی نبرد در دست نیست و یا متناقض است. یک دیدگاه تجدید نظر شده اروپایی امروزی این است که این نبرد یک شکست خرد کننده برای نیروهای نظامی اروپای غربی همراه با تلفات سنگین برای آنان بوده است. این مساله مشخص است که در این زمان نیروی مغول قصدی برای پیشروی به غرب از راه لهستان نداشته بلکه هدف اصلی اش ملحق شدن به نیروی اصلی مغول برای فتح مجارستان بوده است. یکی از فرماندهان مغول حاضر در این نبرد ، کادان ، توسط تاریخ نگاران قرون وسطایی بارها با نوه اوکتای خان کایدو اشتباه گرفته شده است، و بنابراین کایدو به اشتباه از فرماندهان حاضر در نبرد لگنیسا به حساب آمده است. -------------------------------------------------------------------------------- پیش زمینه مغولان قصد داشتند قبچاقان را تحت سلطه خود درآورند ، اما قبچاقان به غرب گریختند و به پادشاهی مجارستان پناهنده شدند. پس از اینکه بلای چهارم شاه مجارستان ضرب الاجل باتوخان برای تسلیم کردن قبچاقان را رد کرد ، سوبوتای طرح ریزی برای یورش به اروپا را آغاز کرد. فرماندهی دو نیروی مهاجم به مجارستان را باتو و سوبوتای بر عهده داشتند ، در همین حال نیروی سومی تحت فرماندهی بایدار ، اورداخان و کادان به منظور جلوگیری از کمک رسانی سایر امارت های اروپایی به مجارها عازم لهستان شد. نیروهای اورداخان شمال لهستان و ناحیه مرزی لیتوانی را تاراج کردند.بایدار و کادان دست به غارت نواحی جنوبی لهستان زدند: نخست شهر ساندومیرز را تاراج کردند ، در سوم مارس یک نیروی لهستانی را در نزدیکی تورسک شکست دادند ، سپس در 18 مارس نیروی لهستانی دیگری در چمیلنیک منهزم شد. در 24 مارس آنان شهر کراکوف را غارت کرده و به آتش کشیدند و چند روز بعد تلاش ناموفقی برای تسخیر پایتخت سیلزی ، شهر وروکلاو ( برسلاو امروزی ) داشتند. در حالی که مغولان بر سر محاصره کردن یا نکردن پایتخت سیلزی اختلاف داشتند به بایدار و کادان خبر رسید که پادشاه بوهم ، ونسسلاوز اول با یک نیروی 50 هزار نفره به اندازه دو روز با آنان فاصله دارد. مغولان از وروکلاو عقب نشستند تا بتوانند پیش از به هم رسیدن نیروهای اروپایی به یک دیگر تکلیف نیروهای دوک هنری را مشخص کنند. دو نیرو در حوالی شهر لگنیسا با یک دیگر برخورد کردند. ترکیب نیروها مغولان : نیروی مغولان یک بخش از ارتش سوبوتای ( حداکثر دو تومان ) به شمار می رفت که از قابلیت تحرک بالا و سرعت عمل کمانداران سواره برخوردار بود.تاکتیک های مغولان به طور اساسی بر چند اصل مهم استوار بود : حمله های تصنعی و عقب نشینی های دروغین با گروه های پراکنده که برای زیر ضرب قراردادن دشمن به طور دائم ایجاد شده بودند تا آرایش دشمن را بر هم بزنند، گروه های بزرگی از نیروهای دشمن برای حمله از بدنه اصلی جدا شوند و مورد حمله و کمین از طرفین قرار بگیرند.این ها تاکتیک های استاندارد مغولان بود که تقریبا در تمامی نبردهای اصلی انان مورد استقاده قرار می گرفت. این تاکتیک ها با تمرینات مداوم و ارتباطات کافی در میدان نبرد میسر می شد.فرماندهی مغول مرتفع ترین نقطه در میدان نبرد را می یافت ، آن را تصرف کرده و از ان به عنوان مکانی برای اطلاع رسانی به نویان ها و سایر فرماندهان برای تحرک نیروها در میدان نبرد استفاده می کرد.سیستم رزمی مغولان کاملا در تعارض با سیستم های زمخت و انعطاف ناپذیر اروپایی بود، که در آن شهسواران سنگین اسلحه بدون ارتباط با سایر نیروها دست به تحرک و پیشروی می زدند. اندازه نیروی مغولی که در این نبرد حاضر بود به سختی قابل تعیین است.منابع اروپایی گزارشات مختلفی به دست داده اند : برخی از یک نیروی 100 هزار نفره سخن رانده اند، تخمین مبالغه آمیزی که بیشتر از کل نیروهای مغول حاضر در اروپا بود و به توانایی لجستیکی مغولان در قرن سیزدهم و آن هم در اروپای غربی توجهی ندارد.تخمین های امروزی بر این اعتقادند که نیروی مغول حداکثر از 20 هزار سواره نظام سبک اسلحه ( کمانداران سواره ) تشکیل شده است. تخمین دیگری معتقد است نیروی مغولان 10 هزار نفر بوده است که بر اثر تلفاتی که مغولان طی عملیاتشان داشته اند در آستانه نبرد لگنیسا به 8 هزار نفر رسیده بود. منابع مغولی نیز نشان می دهند که این نیرو خدود 20 هزار نفر حجم داشته و بخشی از نقشه سوبوتای برای شکست نیروهای اروپایی پیش از متحد شدن انان با همدیگر بوده است. متحدان مسیحی به نقل از جیمز چمبرز ، قوای هنری متشکل از 25 هزار نفر بوده است.از جمله یک لشکر از ناحیه اوپول تحت فرماندهی دوک میزسکو معروف به (( چاق )) ، عده ای از سربازان موراویایی تحت فرمان امیر بولسلاو ، سربازانی از اقصا نقاط لهستان و عده ای از معدن چیان داوطلب از باواریا.نیروهای شخص دوک هنری که بهتر آموزش دیده بودند از دوک نشین های سیلزی آمده بودند.شماری اندک از سربازان مزدور و تعداد بسیار کمی از شهسواران فرانسوی تمپلار و هاسپیتالرز نیز به سپاه دوک هنری پیوستند.اعتقاد بر این است که شماری از شهسواران توتونی و جهادگران صلیبی آلمانی هم به این نیرو پیوسته اند. این افسانه که سرپرست پروسی شهسواران توتونی در این نبرد کشته شده تصوری باطل است ، او چند سال بعد هنگامی که از صومعه ای در این ناحیه بازدید می کرد درگذشت. نبرد هنری نیروهایش را به چهار بخش تقسیم کرد: معدنچیان باواریایی توسط بولسلاو رهبری می شدند، سربازان وظیفه لهستانی و عده ای از سربازان اهل کراکوف توسط سولیسلاو ، برادر کنت کشته شده شهر کراکوف و،ارتش اوپول و عده ای از شهسواران توتونی به فرماندهی میزسکو و خود هنری نیز فرماندهی نیروهای سیلزیایی ، موراویایی و شهسواران تمپلار و هاسپیتالرز را بر عهده داشت. به نقل از توصیف چمبرز از نبرد، سواره نظام سیلزیایی با حمله به پیشقراولان مغول نبرد را آغاز کرد.پس از این که حمله سیلزیایی ها دفع شد ، سواران لهستانی که توسط سولیسلاو رهبری می شدند و سواران اوپولی به لشکر مغول یورش بردند.پیشقراولان مغول عقب نشستند ،امری که باعث شد سواره نظام نیروی متحد آن ها را تعقیب کند و از بدنه اصلی ارتش متحد که از پیاده نظام تشکیل می شد جدا شود.درست زمانی که پیشقراولان مغول در حال عقب نشینی بودند،سواران سبک اسلحه مغول از جناحین به سواران لهستانی حمله کردند و دست به تیرباران آنان از دور زدند. اریک هیلدینگر (مورخ) به این نکته اشاره می کند که نیروهای بولسلاو حمله را رهبری کردند و نه سیلزیایی ها.او همچنین اضافه می کند پس از این که سواران لهستانی تعاقب مغولان را پس از عقب نشینی تاکتیکی و دروغینشان شروع کردند، یک سوار ناشناس به زبان لهستانی فریاد زد : ((فرار کنید ! فرار کنید!)) .امری که باعث سردرگرمی میزسکو شد و سبب شد نیروهای اوپولی از میدان نبرد عقب بنشینند.عقب نشینی که باعث شد دوک هنری سواران و نیروهای ذخیره اش را به صحنه نبرد روانه کند. توفیق مغولان در نبرد بیشتر مدیون عقب نشینی تاکتیکی شان بود. پس از این که شهسواران اروپایی برای تعقیب نیروهای در حال فرار مغول از بدنه اصلی سپاهشان جدا شدند ، مغولان توانستند آن ها را یک به یک شکار کنند. ارتش هنری در طول نبرد به کلی نابود شد. هنری و بولسلاو کشته شدند و تلفات نیروی متحد بین 2 هزار تا 40 هزار نفر برآورد می شود ، تقریبا کل ارتش هنری.فرمانده شهسواران تمپلار به لویی نهم شاه فرانسه گزارش داد که 500 نفر از افرادش ازجمله نه تن از برادرانش، و پنج فرمانده برجسته را از دست داده است.تلفات مغولان ناشناخته مانده ، هر چند با توجه به تاکتیک هایشان به نظر می رسد حداقل بوده باشد.با این وجود تلفات مغولان آنان را از حمله به نیروهای بوهمیایی که هنوز با آنان درگیر نشده بودند بازداشت. روایت است نیروهای مغول به منظور شمارش کشتگان اروپایی گوش راست هر اروپایی کشته شده را که یافتند بریدند. گفته می شود این تعداد گوش نه کیسه بزرگ را پرکرد.هر چند این گزارش هم مانند گزارش های اروپایی از شمار مغولان بی اعتبار به نظر می رسد. هنری در حالی که سعی داشت به همراه سه نفر از محافظانش از میدان نبرد بگریزد توسط مغولان دستگیر شد و سر از تنش جدا گشت.مغولان سر هنری را بر نیزه زدند و در برابر دروازه شهر لگنیسا نصب کردند. بی اثر بودن تاکتیک های نظامی اروپایی در برابر مغولان روش های نظامی اروپایی مبنی بر درگیری تن به تن توسط شهسواران هنگامی که در برابر مغولان به کار گرفته شد فاجعه آمیز بود. دایره المعارف بریتانیکا جلد 29 ام به این نکته اشاره می کند که استفاده از تاکتیک های نظامی شهسواران توسط لهستانی ها و مجارها در نبردهای موهی و لگنیسا به شکست های سخت انجامید.اروپای فئودالی از دچار شدن به سرنوشت موسکووی و چین نجات یافت، نه به دلیل توانایی نظامی اش ، بلکه به دلیل مرگ ناگهانی رهبر مغولان اوکتای خان و عقب نشینی نیروهای مغول. نتایج ونسسلاوس اول شاه بوهم برای گردآوردن نیروهای کمکی دست به عقب نشینی زد ، اما طلایه مغولان در ناحیه کلودزکو به او برخوردند.با این وجود ، سواره نظام سبک بوهمیایی توانست بخشی از نیروی مغول را به کمین بیندازد. از آنجا که به بایدار و کادان فرمان داده شده بود نقش یک نیروی جلوگیرنده از کمک رسانی را بازی کنند و این در حالی بود که آنان در حال مواجهه با یک دشمن در حال شکل گیری دوباره بودند ، آنان تصمیم گرفتند از لهستان و بوهم عقب بنشینند و به طرف مجارستان و جنوب که باتو و سوبوتای پس از شکست مجارها در نبرد موهی در آن جا مستقر بودند ملحق شوند. پس از این نبرد مغولان در تصرف شهرهای لهستانی و المانی موفقیت های فراوانی به دست آوردند. پس از این که سوبوتای خبر مرگ خاقان بزرگ ، اوکتای را در سال بعد دریافت کرد لشکر مغول دوباره به شرق بازگشت.طبق معمول ، سوبوتای و نیروهایش برای انتخاب خاقان جدید به پایتخت امپراتوری مغول بازگشتند. بعد از این که باتوخان به مغولستان بازگشت روابط او با پسرعموهایش به حدی غیردوستانه بود که او تا پیش از انتخاب مونگکه خان ، خاقان جدید صلاح ندانست حمله جدیدی را به اروپا آغاز کند. و پیش از این که نقشه ها برای حمله دوباره به اروپا به اجرا درآید باتو در سال 1255 درگذشت. اردوی طلایی پس از مرگ باتوخان تحت رهبری برکه خان برادر باتو بیشتر درگیر کشمکش با پسرعموهای ایلخانی اش در ایران شد ، قلمرویی که توسط هولاکوخان رهبری می شد و برکه به دلیل نقش او در ویرانی بغداد و انقراض خلافت عباسی در سال 1258 با او روابط دوستانه ای نداشت. مغولان اردوی طلایی پس از این هرگز به طور جدی توجهشان به سمت غرب جلب نشد ، و حتی قادر به جمع آوری نیروهای کافی برای این کار نشدند ، زیرا بخش اعظم قوایشان برای دفاع در برابر سایر خاندان های مغول لازم بود. تحت فرمان بوروندای مغولان بار دیگر در سال 1259 به لهستان یورش بردند. هجوم های بعدی آنان تحت فرمان تولابوغا و نوگای خان در سال 1286 موفق و در 1287 ناموفق بود.این حملات جنبه فتح و تصرف نداشتند و لهستان و مجارستان هیچ گاه پس از حمله سال1241 به طور جدی تهدید نشدند.هر چند سرزمین های روسی برای بیش از دو سده بعد تحت سلطه اردوی طلایی باقی ماندند. سوبوتای و باتو در نقشه نهایی خویش در صدد انجام یک حمله پاییزی به مرکز اروپا و رسیدن به اقیانوس اطلس بودند و این با مرگ اوکتای خان همزمان شد منبع: http://wars-and-hist...og.com/post/310 تهيه كننده و مترجم : احمد فرصتی
-
ديدم مطلب جالبي منم ..... اگر تكراري بود قفل نكنيد مطلب ويرايش مي كنم و يك چيز ديگه مي زارم [size=18]بررسی جنگ سال 2008 بین گرجستان و روسیه[/size] در هشتم اوت سال 2008 با تهاجم گرجستان به اوستیای جنوبی و سپس واکنش روسیه جنگی چند روزه بین طرفین آغاز شد. مسکو در این درگیری تفلیس را به نسلکشی در اوستیای جنوبی متهم می کرد، در حالی که ساآکاشویلی، رئیسجمهوری گرجستان، نیز روسیه را به اشغال گرجستان متهم می ساخت. از سوی دیگر، غرب روسیه را به راهانداختن جنگ سرد متهم و روسیه نیز به نوبه خود غرب را به دلیل حمایت از گرجستان، کشوری که جنگ را به راه انداخت، محکوم میکرد. جنگ برعلیه گرجستان اولین تهاجم روسیه بعد از نبرد این کشور در افغانستان به شمار می رفت. در واقع این بزرگترین نبرد روسیه از زمان فروپاشی بود که برعلیه یک کشور خارجی در گرفت که در آن نیروهای نظامی روسیه اقدام به نبرد برعلیه یک ارتش خارجی کردند که اصولا اساس شرقی و روسی داشت. برای مدت 5 روز نیروهای دو کشور روسیه و البته جدایی طلبان اوستیای جنوبی و ابخازستان از یک سو و گرجستان از سوی دیگر در زمین، دریا و هوا بر سر اوستیای جنوبی درگیر شدند. این درگیری برای مدت 5 روز دنیا را نگران کرد و اخبار دیگر را تحت الشعاع قرار داد. روسیه و گرجستان برای استیلا بر اوستیای جنوبی با هم می جنگیدند. مردمان این خطه در واقع از نقطه نظر علوم انسان شناسی شعبه ای از نژاد ایرانی هستند که به Iranic Speaking مشهور هستند که در زمان حمله مغولها در این منطقه و در حاشیه رود دن ساکن شدند. البته باید به یاد داشت که روسها هرگز رابطه خوبی با گرجیها نداشتند. شاید یکی از دلایل آن این است که بعد از انقلاب سرخ در شوروی این گرجیها بودند که منشویک باقی ماندند و به بلشویکها ملحق نشدند. اکثریت کمونیستها در زمان انقلاب سرخ، بلشویک نامیده میشدند و به مخالفانشان که در اقلیت بودند، منشویک می گفتند. ولی حقیقت چیز دیگری است. نکته اینجاست که در قرن هیجدهم و در واقع بعد از جنگهای داخلی آمریکا این کشور براساس سیاست خارجی خود اقدام به ایجاد منطقه حیاط خلوت برای خود کرد: آمریکای جنوبی و حوزه دریای کارائیب. آمریکا تحت هیچ شرایطی حاضر نبود تا این منطقه را با هیچ قدرت قدیمی یا جدید دیگری تقسیم کند و همین، دلیل دخالتهای مستقیم این کشور در کشورهایی مانند کوبا، شیلی، نیکاراگوئه و پاناما بود. آمریکا در قرن نوزدهم و بیستم نفوذ خود را در آمریکای لاتین گسترش داد و عملاَ بعد از جنگ جهانی دوم این منطقه تبدیل به مستعمره واقعی آمریکا گردید و اکنون نیز علی رغم رجزخوانیهای گاه و بی گاه افرادی مانند چاوز این منطقه هنوز منطقه نفوذ آمریکاست. شوروی نیز به ویژه پس از جنگ جهانی دوم همانند آمریکا جهت تامین منافعی که برای خود تعریف کرده بود، اقدام به ایجاد مناطق نفوذ پیرامونی در اطراف کشور خود کرد؛ ولی این عمل شوروی با تهاجم نظامی و جنگ و کشتار همراه بود؛ یعنی برخلاف سیاست آمریکا که عمدتاَ مبتنی بر اعمال نفوذ از طریق دیپلماسی و اقتصاد و فرهنگ است و مداخله نظامی معمولاَ گزینه آخر آنهاست، روسها با کمک ارتش سرخ و با توپ و تانک اقدام به مستعمره سازی در کشورهای اطراف خود کردند. پس از فروپاشی شوروی سابق، پانزده جمهوری تازه استقلال یافته پا به عرصه سیاسی جهان گذاشتند. گرجستان نیز یکی از جمهوریهای قفقاز بود که بعد از فروپاشی شوروی سابق تحت ریاست و هدایت ادوارد شواردنادزه، آخرین وزیر امورخارجه شوروی، قرارگرفت. روسیه به عنوان وارث اصلی اتحاد جماهیر شوروی کماکان جمهوریهای شوروی سابق را منطقه نفوذ حیاتی خود می داند و مراودات این جمهوریها را با کشورهای غربی، ورود کشورهای غربی به حیات خلوت خود و به چشم یک تهدید می نگرد و گرجستان نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این میان وجود دو ایالت خودمختار در گرجستان به نامهای ابخازی و اوستیای جنوبی که در مرز مشترک روسیه و گرجستان قرار دارند و مقامات ارشد آنها با روسیه پیوندهای بسیار نزدیکی دارند، دستاویز مناسبی برای روسها جهت دخالت و اعمال نفوذ در این منطقه فراهم ساخته است. از سوی دیگر، یک روزنامه اسراییلی، یکی از دلایل جنگ بین گرجستان و روسیه را ذی نفع نبودن روسیه در عبور خط لوله نفت و گاز آذربایجان- گرجستان- ترکیه توصیف می کند. به گزارش روزنامه آروتز شیوا چاپ اسراییل، روسیه و متحدانش قصد دارند بر خطوط لوله نفت و گاز دریای خزر و مدیترانه تسلط کامل پیدا کنند. خط انتقال انرژی مزبور از دریای خزر به دریای مدیترانه وصل می شود، از آذربایجان، گرجستان و ترکیه نیز عبور می کند و تنها خط لوله بین آسیا و اروپاست که روسیه و ایران در آن نقشی ندارند و اسراییل با خیالی آسوده منتظر دریافت نفت و گاز از آن است. روسیه با تکیه بر ساکنین روس تبار در اوستیای جنوبی، برنامه شکننده ساختن گرجستان را پیاده کرد تا بدین وسیله این خط لوله را نیز با مشکل مواجه کند. البته سابقه درگیری دولت مرکزی گرجستان با جدایی طلبان ابخازی و اوستیای جنوبی به دهه نود میلادی برمی گردد. گرجستان مدتی بعد از کسب استقلال از شوروی، به پشت گرمی آمریکا شروع به تحریک گرجیهای ساکن اوستیای جنوبی که اقلیت بزرگی در این منطقه به شمار می روند، جهت کسب استقلال کرد که با برخورد مقامات متمایل به روسیه این ایالت خودمختار روبرو شد. از اواخر دهه نود میلادی برخورد دولت گرجستان با این ایالت شروع شد که در جریان درگیریهای مداوم چند هزار نفر کشته شدند و خسارتهای زیادی برجا ماند. با توجه به خسارات ناشی از جنگ، بسیاری از ساکنین منطقه اوستیای جنوبی به سمت ایالت اوستیای شمالی که جزیی از روسیه به شمار می رود، گریختند. سرانجام با میانجیگری دولت روسیه صلح در منطقه حاکم شد و نیروهای حافظ صلح متشکل از نیروهای دو کشور روسیه و گرجستان و البته نیروهای اوستیای جنوبی در منطقه مستقر شدند تا از صلح حفاظت کنند؛ اما گرجیها که تحت حمایت غرب بودند، در دیگر منطقه خودمختار یعنی ابخازستان جنگ را آغاز کردند. بهانه درگیری در این منطقه، فرار اعضای مافیای محلی امراز کوبتسانی بود که این گروه بخشی از مافیای گرجستان و فعال در زمینه فحشا و مواد مخدر بودند و دولت گرجستان ادعا می کرد در داخل ابخازستان مخفی شده اند. با هجوم نیروهای گرجی با این بهانه به ابخازستان، این کشور در ابخازستان یک دولت دست نشانده در منطقه شمالی این جمهوری به وجود آورد. در سال 2008 بسیاری از کارشناسان منطقه ای وقوع جنگ را پیش بینی می کردند و در عمل نیز درگیریهای لفظی به یک درگیری تمام عیار منتهی شد. گرجیها هدف خود را تلاش برای حفظ یکپارچگی کشور دانستند و اعلام کردند قصد دارند یک منطقه پاک ایجاد نمایند و حتی اسم عملیات خود را تسیمداولی یا همان عملیات منطقه پاک به زیان گرجی نامیدند؛ ولی چیزی که گرجیها پیش بینی نکرده بودند، واکنش شدید روسها بود که دست آمریکا را در پشت این تحرکات می دیدند و اعتقاد داشتند تحریکات غربی عامل اصلی این عملیات گرجیهاست. در بررسی توان نظامی نیروهای درگیر، ابتدا از گرجستان شروع می کنیم. از زمان استقلال و جدایی از شوروی، نیروی نظامی گرجستان نیز مانند سایر جمهوریهای استقلال یافته وارث بخشی از ارتش عظیم شوروی سابق محسوب می شد و تجهیزات روسی بخش عمده زرادخانه ارتش این کشور را تشکیل می داد. در سال 2003 میخائیل ساکاشویلی به قدرت رسید و تمایلات غربی او باعث رویکرد به طرف غرب و اسرائیل گردید. در زمان شروع جنگ، این کشور دارای 22000 نیروی ثابت و البته یک نیروی ذخیره به استعداد حدود صد هزار نفر بود. همچنین این کشور در حدود 200 دستگاه تانک تی 72 در اختیار داشت که توسط اسرائیلیها ارتقا یافته و به زره های واکنشی سرامیکی مجهز گردید که این نوع زره در مقابل شلیک گلوله تانکهایی مانند آبرامز مقاوم است. تانکهای تی 72 گرجی همچنین به مسافت یاب و سیستمهای آشکار ساز رادیو اکتیو مجهز است. گرجستان دارای 200 دستگاه بی ام پی نیز بود که این نفربرها نیز توسط اسرائیلیها ارتقا یافته بود. پیشعلاوه بر این آمریکا به پاس کمک گرجستان به آمریکا در جنگ بر علیه عراق، سیصد میلیون دلار کمک نظامی در اختیار این کشور قرارداد که شامل حضور یک تیم از مستشاران نظامی برای آموزش سربازان گرجی بود. در زمینه نیروی هوایی، اصلیترین پرنده های این کشور عبارت بودند از12 فروند سوخوی 25 و دو فروند سوخوی 25 یو بی آموزشی و البته دوازده فروند بالگرد میل 24 و میل 8 و تعدادی هیویی اهدایی آمریکا. اسرائیل علاوه بر بهسازی و به روزسازی هواپیماهای گرجی، هشت فروند پهپاد (پرندهٔ هدایت پذیر از دور) هرمس 450 و همچنین چهار فروند پهپاد اسکای لارک به این کشور فروخت. ضمناً سوخوهای گرجی تحت برنامه های روزآمدسازی اسرائیلیها با کد اسکورپیون قرارگرفتند. این همکاریها از سال 2001 آغاز شد، زمانی که کارشناسان البیت سیستم اسرائیل در کارخانه های تولید سوخوی 25 در تفلیس اقدام به ارتقای این پرنده ها کردند. از جمله این روزآمدسازیها، فراهم سازی توانایی پرواز در شب و روز در این مدل سوخوی که با کد KB شناخته می شود، بود. همچنین سیستم کنترل دیجتالی تسلیحات از دیگر امکاناتی بود که توسط اسرائیلیها به امکانات این مدل افزوده شد. گرجیها همچنین به نفربرهای ساخت ترکیه، ده سامانه پرتاب موشک سطح به هوا و نزدیک به هفتاد آتشبار پدافند هوایی مجهز بودند. از آن، ساکاشویلی سه میلیارد دلار جهت نوسازی در اختیار ارتش این کشور گذاشته بود. از آن سو روسیه در زمان آغاز جنگ هنوز حدود یک میلیون نفر نیروی نظامی در اختیار داشت. مشکلات مالی به جا مانده از دوران کمونیستها باعث شد تا روسیه به سرعت اقدام به کوچک کردن ارتش خود کند. ارتش این کشور به دلیل وسعت زیاد به نواحی مختلف تقسیم می شود و هر ناحیه مسئولیت حفاظت از یک بخش از کشور را برعهده دارد. حفاظت ناحیه قففاز شمالی و مرزهای این بخش به واحدهایی سپرده شده که ارتش پنجاه و هشتم مشهورترین آنهاست. این نیرو جهت حراست از این ناحیه در سال 1995 تاسیس شده و یکی از باتجربه ترین و جنگ دیده ترین ارتشهای روسیه است؛ زیرا تجربه جنگ چچن را دارد. توان رزمی این نیرو شامل 609 دستگاه تانک، 2000 دستگاه انواع نفربر و دویست قبضه هویتزر و خمپاره انداز بود. در کنار این ارتش، واحدهای هوانیروز چهارم روسیه با استعدادی در حدود 60 فروند سوخوی 24 و البته گونه شناسایی سوخوی 24 ام ار، 100 فروند میگ 29، 60 فروند سوخوی 27 و 100 فروند سوخوی 25 قرار داشت. این واحد البته در حدود 75 فروند بالگرد تهاجمی هایند را نیز در اختیار داشت. در این نبرد روسها از 15000 نفر از نیروهای رزمی خود از جمله 5000 نیروی مخصوص شامل چتربازها و نیروهای هوابرد و همچنین نیروهای مخصوص روسیه معروف به اشپدناز استفاده کردند. هنوز کسی نمی داند با توجه به توان رزمی دو کشور، چگونه گرجیها تصمیم به تحریک روسیه برای ورود به جنگ گرفتند. برنامه ریزان گرجی تصمیم داشتند تا در مدت کوتاهی با تهاجم به اوستیای جنوبی این منطقه را تصرف کنند. آنها با این فکر وارد جنگ شدند تا در ظرف 24 ساعت منطقه را تصرف کنند و سپس تا زمان ورود روسها به جنگ، با ایجاد استحکامات در مقابل روسها دفاع کنند. همچنین گرجیها تصور می کردند که روسها برای ورود به جنگ با تردیدها یا مخالفتهایی از سوی سیاستمداران روبرو خواهند شد که این خود فرصت کافی در اختیار مدافعان گرجی خواهد گذاشت. یکی از مهمترین کارها برای گرجیها این بود که بتوانند ارتباط بین روسیه و اوستیای جنوبی را قطع کنند. این دومنطقه از طریق تونل روکسکی با هم مرتبط می شد و انهدام این تونل باعث قطع ارتباط بین دو منطقه و ایجاد مشکلات زیادی در مسیر نیروی زمینی 58 روسیه برای ورود به جنگ ایجاد می کرد. بر این اساس در ابتدا نیروی هوایی و سپس نیروهای مخصوص گرجی اقدام به حمله به تونل کردند که با موفقیت توام بود. نبرد از روز هفت اوت با تبادل آتش بین طرفین شروع شد. در این روز توپخانه گرجیها با همراهی آتش خمپاره و موشک اندازهای بی ام 21 آتش سنگینی را برروی شهر تسخینوالی (مرکز اوستیای جنوبی) و روستاهای اطراف ریخت. یکی از دلایل تلفات بالای غیرنظامیان اوستیای جنوبی، استفاده زیاد از آتش توپخانه و البته همین موشک اندازها بود. در مورد این موشک اندازهای 40 لول گفتنی است که توانایی پرتاب راکتهای 122 میلیمتری را دارد که در سر جنگی خود در حدود 7 کیلو مواد منفجره حمل می کند و البته برای شخم زدن منطقه هدف از آن استفاده می شود؛ زیرا از دقت بالایی برخوردار نیست. در روز دوم نبرد، نیروهای گرجی با پشتیبانی آتش توپخانه، پیشروی خود را به طرف شهر تسخینوالی آغاز کردند و با آتشباران مداوم در این روز خود شهر را هدف قرار دادند. هدف از این کار، ایجاد رعب و وحشت در بین ساکنین غیرنظامی بود. سرفرماندهی نیروهای گرجستان دستور حرکت نیروهای گرجی را به سمت تسخینوالی از دومسیر داده بود و نیروهای زرهی گرجی به سرعت به طرف شهر نزدیک می شدند. در اینجا بود که نیروهای روسی به سرعت وارد عمل شدند و به سمت تونل روکسکی حرکت کردند. در همین زمان بخش دیگری از نیروهای روسی با احتمال وجود خرابکاری در مسیر تونل به سمت شهر دژاوا حرکت کردند و با رسیدن به این شهر به سمت رودخانه مشهور گوفتا تغییر مسیر دادند. یکی از دلایل حرکت سریع نیروهای روس این بود که نیروهای کلاه آبی روس که به عنوان حافظ صلح در منطقه مستقر بودند، به شدت زیر آتش نیروهای گرجی بخصوص بمبارانهای سوخوهای 25 گرجی قرار داشتند و هرلحظه آمار تلفات بالا می رفت. در اواسط روز نیروی حافظ صلح روس علی رغم مقاومت زیاد، تمامی خودروهای نظامی و نفربرها و تانکهایش را از دست داد و این تنها به دلیل حجم بالای آتش هویتزرها و موشک اندازها و حملات مداوم هایندهای گرجی بود که با راکت اندازها و بمبهای سقوط آزاد، منطقه را تبدیل به جهنمی از آتش کردند. با اطلاع از حرکت نیروهای روسی به طرف شهر، این بار بمب افکنهای سوخوی 25 گرجی با حمله به نیروهای روسی که از مسیر رودخانه به طرف شهر می آمدند، تنها پل روی رودخانه را نابود کردند و این مساله باعث شد تا روسها از دورترین مسیر ممکن یعنی بزرگراه گری دمنیسی به طرف شهر حرکت کنند. در روز هشتم اوت سوخوی 25ها و هایندهای گرجی نقشی حیاتی داشتند و با سورتیهای زیاد پرواز، تلفات سنگینی به نیروهای کلاه آبی روسی وارد کردند. اما نیروی هوانیروز روسها هم بیکار ننشست. در صبح همین روز یک سکوی رادار در نزدیک بندر پوتی توسط روسها بمباران و نابود شد و این خود در بسیاری از برنامه های آتی نیروهای گرجی اختلال ایجاد کرد. این در واقع هدیه ای بود از طرف سوخوی 24های روسی که در ادامه روز بارها اقدام به بمباران شهرهای مهم گرجستان کردند. در این روز نیروهای گرجی اقدام به تصرف دو کمپ نیروهای روسی کردند و تعداد زیادی از نیروهای روس را به اسارت درآوردند؛ ولی در بعد از ظهر همین روز یکی از شاهکارهای نیروهای مخصوص دنیا رخ داد. اشپدنازهای روسی وارد عمل شدند و با نفوذ به خطوط نیروهای گرجی، اسیران روسی را نجات دادند. با توجه به اهمیت درگیری، در روز بعد ولادیمیر بولدیرف فرمانده کل نیروهای زمینی روسیه شخصاً وارد منطقه شد و فرماندهی میدان را برعهده گرفت و در ادامه تحت فرماندهی این مرد روس و با هدایت او نیروهای روسی حلقه محاصره نیروهای گرجی در اطراف نیروهای کلاه آبی روس در منطقه را شکستند و اقدام به نجات نیروهای روسی گیر افتاده در محاصره کردند. حالا شرایط برای گرجیها بسیار سخت شده بود و در نتیجه گرجیها تصمیم به یک حرکت انتحاری گرفتند و نیروهای زرهی این کشور به طرف دژاوا حرکت کردند؛ ولی به دلیل عدم پشتیبانی هوایی مناسب و همچنین بمبارانهای سنگین نیروی هوایی روسیه عملا تلاشها با شکست روبرو شد. نیروهای گرجی به تدریج به داخل گرجستان رانده شدند و حالا تفلیس در معرض خطر قرار داشت. در این میان نمی توان از کمکهای جمهوری ابخازستان به روسها به راحتی گذشت. در ادامه نیروی هوایی روسیه با بمباران سنگین، زیرساختهای گرجستان را نابود کرد. با بمباران فرودگاههای نظامی عملاً نیروی هوایی این کشور از گردونه خارج گردید. حالا آسمان در کنترل کامل روسها قرار داشت و در ادمه این پایگاه نیروهای پدافند در مالتاکوا بود که توسط بمبارانهای سوخوهای 24 روسی از بین رفت. در پایان جنگ روسها یک منطقه پرواز ممنوع در مرز روسیه و گرجستان به وجود آوردند که هواگردهای گرجی حق پرواز در منطقه را نداشتند. به عقیده بعضی کارشناسان، این جنگ نشان دهنده عمق حماقت گرجیها بود. زیرا با هر برآوردی، 12 فروند سوخوی 25 یا دویست دستگاه تانک نمی تواند ابزار کافی برای پنجه در افکندن با خرس بزرگ باشد. در مورد تلفات نیروهای دوطرف آمار و ارقام بسیار متفاوت است. روسها اعلام می کنند که 74کشته، 19 مفقود و 174 مجروح، تلفات نهایی آنها بوده است؛ در حالی که ارقام ادعایی گرجیها تلفات روسها را در حدود 400 نفر می داند. درباره تلفات طرف گرجی، یک منبع آگاه در اداره اطلاعات نظامی روسیه در مصاحبه با خبرگزاری روسی «ریا نووستی» شمار تلفات نیروهای گرجی را در حدود 3 هزار نظامی ارتشی و دیگراعضای ارگانهای انتظامی و امنیتی اعلام کرده است. این مقام روس مدعی است که مقامات گرجستانی تلاش دارند که میزان تلفات خود را پنهان نموده و رسماً تلفات خود را فقط ده ها نفر (در حدود 70 نفر) اعلام کرده اند حال آنکه در حقیقت این رقم صدها برابر کمتر از ارقام واقعی است. اما جالبترین نکته این نبرد، شکار یک فروند بمب افکن تی یو 22 روسها در هنگام یک عملیات شناسایی توسط یک سکوی پرتاب موشک پدافند سام 5 گرجی بود که این نوع سکوها توسط اوکراین در اختیار گرجستان قرار گرفته بود. البته به غیر از این پرنده، دو طرف تعدادی از سوخوی های 25 خود را با آتش طرف مقابل از دست دادند. همچنین سکوهای متحرک پرتاب موشکهای پدافند هوایی، بلای جان پرنده های دو طرف بود. گرجیها حداقل سه فروند از پهپادهای خود را نیز با شلیک ایگلا از دست دادند که این پهپادها توسط نیروهای اوستیای جنوبی شکار شدند. به هرحال هنوز کسی دلیل این دیوانگی گرجیها را نمی داند. با توجه به توان نیروهای نظامی طرفین، این یک خودکشی آشکار برای گرجیها به شمار میرفت؛ زیرا توان نظامی آنهابه هیچ وجه قابل مقایسه با روسها نبود. در این میان، این نبرد عرصه درخشش دوباره سوخوی 24 بود که با استفاده از آن روسها زیرساختهای گرجستان را نابود کردند. یکی از جالبترین نکات در این جنگ بمباران و نابودی یکی از کارخانه های تولید سوخوی 25 گرجستان توسط یک فروند سوخوی 25 روس بود. سوخوی 25ها در گرجستان و در کارخانه ای در حومه تفلیس تولید می شوند. با پایان یافتن رویارویی نظامی روسیه و گرجستان، تحلیلها درباره ماهیت و جزئیات این رویارویی همچنان ادامه دارد. در کنار تحلیلها و نوشتههایی که موقعیت روسیه در دنیای جدید و در منطقه قفقاز را مورد بررسی قرار میدهد، در داخل روسیه بحث درباره قدرت یا ضعف نظامی این کشور در این عملیات چند روزه بالا گرفت. بنا به عقیده کارشناسان مرکز علوم و فنون پیشرفته روسیه موسوم به CAST، این عملیات نظامی نشان میدهد که حتی بهترین یگانها و واحدهای ارتش روسیه هنوز به ابزارهای شناسایی، فرماندهی و ارتباطی قدیمی متکی هستند. این در حالی است که نیروهای هوایی روسیه نیز با وجود برتری بیچون و چرا، برخی از مأموریتهای خود را به سرانجام نرساندهاند. با خاتمه درگیری، ارتش پنجاه و هشتم روسیه دوباره به کشور بازگشت و افسران و سربازان از سوی دولت لوحهای تقدیر و مدال دریافت کردند و جسد سربازانی که در جنگ روسیه با گرجستان کشته شده بودند به خاک سپرده شد و زمان درس گرفتن از نقاط ضعف ارتش روسیه در جنگ با گرجستان فرا رسید. در همان برهه، دیمیتری مدودف رئیسجمهوری روسیه از مقامات ارشد وزارت دفاع این کشور درخواست کرد تا ضعفهای موجود در ارتش را برطرف کنند. وی پس از لشکرکشی این کشور به گرجستان اعلام کرد که مدرنکردن ارتش، برنامه اصلی نظامی روسیه در سالهای آتی خواهد بود، زیرا جنگ قفقاز نقاط ضعف سپاهیان این کشور را بهتر نشان داد سربازانی که در منطقه قفقاز جنوبی جنگیدند، میدانند که صلحبانان روسی در طول ساعات اولیه تهاجم گرجستان تلفات زیادی داشتند و این اتفاق به این دلیل افتاد که مسکو و ولادی قفقاز که نیروهای فرماندهی ارتش پنجاه و هشتم روس در آن مناطق مستقر بودند، نتوانستند بموقع به سربازان روسی دستور مقابله با حملات گرجستان را بدهند و تجهیزات را برای ارتش پنجاه و هشتم روسیه در اوستیای جنوبی بفرستند. از سوی دیگر، ارتش روسیه قادر به شناسایی مواضع سیستمهای موشکانداز گراد، تفنگهای گووزدیکا و تانکهای تفلیس نبود. همچنین، روسها سیستمهای شناسایی از قبیل UCAVs (پهپادهای رزمی) را در اختیار نداشتند. اگر چه نیروهای روسیه این نوع از سیستمها را در نمایشگاه بینالمللی هوافضای MASK در ژوکوفسکی در نزدیک مسکو به نمایش گذاشتند؛ اما بهدلیل اینکه خرید این تجهیزات در سال 2006 میلادی از سوی وزارت دفاع ملی روسیه متوقف شد، ارتش نتوانست از این تسلیحات برخوردار شود. بنابراین، روسها چارهای نداشتند جز اینکه بمب افکنهای راهبردی Tu-22M3 را به ماموریتهای شناسایی بفرستند و از جتهای سوخوی Su-25 برای نابودی سیستمهای موشکانداز (MLRSl (Multiple Launch Rocket System گرجستان استفاده کنند. درصورتی که روسیه از سیستم UCAVs استفاده میکرد، ارتش گرجستان قادر نبود 4 هواپیمای روسی را سرنگون کند. نابودی 3 هواپیمای جنگنده سوخوی 25 نشان داد که آنها از زمان جنگ روسیه در افغانستان (در سالهای 1989-1979) به بعد به روزرسانی نشدند. گفتنی است هواپیماهای Su-25 هنوز فاقد سیستم راداری و رایانههایی برای تخمین فاصله اهداف زمینی و موشکهای دوربرد زمین به هوا هستند که بتواند از خارج از مناطق دفاع هوایی دشمن شلیک کند. اینکه این تسلیحات چندین بار در نمایشگاهها به معرض دید گذاشته شده بود و با این وجود روسیه سلاح پیشرفتهای برای نابود کردن توپخانه ارتش گرجستان و سیستمهای موشکی زمین بههوا (SAM) نداشت، مایه شگفتی بود. وزارت دفاع روسیه ترجیح میدهد تا با کمپانیهای مورد علاقه خود قرارداد بسته و سخاوتمندانه به آنها پرداخت کند. شرکتهای روسی مذکور مسئول سرنگونی 4 جنگنده، اسارت 2 خلبان و کشته شدن آنها در نتیجه ضعف و بی کفایتی خود می باشند. ضعف فوق در سیستمهای جنگ الکترونیک روسیه نیز به چشم می خورد. سیستمهای ECM روسی نتوانستند موشکهای SAM و سیستمهای شناسائی، رادار، ارتباطات UHV و شبکه کنترل واحد های نظامی را از کار بیندازند. این موضوع وقتی حاد به نظر می رسد که بدانیم ارتش گرجستان فاقد سیستمهای مدرن است. در نتیجه ارتش 58 متحمل خساراتی بیش از میزان پیش بینی شده شد. با توجه به اینکه ارتش گرجستان از جنگافزارهای پیشرفتهای برخوردار نیست و ارتش پنجاه و هشتم روسیه تجهیزات جنگی زیادی را از دست داد، ضعف ارتش روسیه در جنگ با این کشور قابل تامل و بررسی است. از سوی دیگر، تانکهای روسی مدت زیادی است که مشکلات فنی بسیاری دارند. برای مثال در منطقه نظامی قفقاز شمالی، هنوز هم تانکهای T-72در تردد هستند، بدون اینکه این تانکها به تجهیزات دید در شب مجهز باشند. حتی تانکهای T-80-U و T-90 نیز فاقد این تجهیزات هستند. علاوه بر این، زره این تانکها نمیتواند در مقابل تسلیحات ضدتانک موسوم به HEAT مقاومت کند بهدلیل اینکه وسعت دید کافی برای این تانکها در مناطق کوهستانی و شهری بسیار کم است، کاملاً مشخص است که آنها آسیبپذیر هستند و این باعث میشود دشمنانی را که با سلاحهای ضدزره قصد حمله دارند یا در غارها و مسیلهای کوهستانی و پشت صخرهها و بوتهها مخفی شدهاند را به خوبی نبینند. علی رغم پیشرفتهای صنایع تانک سازی روسیه، این تانکها توانایی برقراری ارتباطات رادیویی با بالگردها و بمب افکنهای تاکتیکی را ندارند. همچنین، کارشناسان نظامی روس سالیان زیادی است که قصد ساخت سیستمهای یکپارچه جنگی را دارند؛ اما ساخت این سیستمها هنوز به مرحله اجرا در نیامده است. وقوع درگیریها در گرجستان و اوستیای جنوبی امکان آزمایش قدرت و شناخت نقاط قوت و ضعف ارتش روسیه در مبارزه با دشمن را فراهم کرد. در نگاه اول، پیروزی سریع بر گرجستان دلایل قابلقبولی برای نگرانی ایجاد نمیکند؛ اما نتایج درگیریها بار دیگر نقصانها و ایرادهای تدارکات ارتش روسیه را به نمایش میگذارد. این در حالی است که نیروی هوایی روسیه نیز با وجود برتری بیچون و چرا، نتوانست برخی از مأموریتهای خود را به سرانجام رساند. متخصصان مرکز علوم و فنون CAST بر این باورند که حمله هوایی روسیه نتوانست نیروی هوایی گرجستان را فلج کند و مواضع توپخانهای دشمن را از بین ببرد. این متخصصان همچنین خاطرنشان ساختند که ارتش روسیه فاقد هواپیماهای مدرنی است که قادر به حمل موشکهای پیشرفته با حداقل احتمال خطا و در نتیجه کاستن از تلفات غیرنظامیان باشد. برخلاف دیگر ارتشهای مدرن از جمله اسرائیل، تانکهای روسیه از پشتیبانی بالگردهای تهاجمی بی بهره بودند. هیچ ارتباط رادیویی منظمی بین تانکها، واحدهای موتوریزه، هلیکوپترها، هواپیماهای تهاجمی و بمب افکنهای تهاجمی برقرار نبود. اگرچه کارشناسان روسی مدتهاست که در باره ساخت سیستم کنترل- نبرد توسعه یافته بحث می کنند اما این طرح همچنان در حد یک طرح بر روی کاغذ باقی مانده است. در جنگ روسیه و گرجستان، افسران و سربازان روسی می بایست فقدان سیستم کارآمد پشتیبانی و رزمی را با شجاعت و جانفشانی خود جبران می کردند و بدین سان روسیه بار دیگر بهای سنگینی را برای پیروزی پرداخت کرد. منبع: http://newcoy.persianblog.ir/post/450/