امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با عرض سلام و درود

توصیه حتمی م این هست کتاب همپای صاعقه مطالعه بشه در رابطه با قضایای لبنان و البته کتاب کمین جولای 82 اقای داوود ابادی ، اگر هم تنبل هستید، یا دسترسی ندارید ، این لینک مطالعه بشه :
http://davodabadi.persianblog.ir/post/534/

با تشکر از برادر عزیزم که تاپیک رو ایجاد کرد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اج احمد گفت به جای «مرسی» بگو «خدا پدرت رو بیامرزه»!
خبرگزاری فارس: گفتم:"حاج احمد متوسلیان به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟ گفت "ما یک رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم. خودمون فرهنگ داریم. شما نباید تکرار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید. به جای این حرف‌ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه!"

به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، پای صحبت‌های همرزمان جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (ص) که می‌نشینیم متوجه می‌شویم سردار بی‌نشان برای مسائل فرهنگی ارزش زیادی قائل بود؛ از طرفی به اوقات فراغت رزمندگان نیز اهمیت می‌داد و نمی‌گذاشت وقت آنها به بطالت بگذرد.
خاطره زیر روایتی از سردار سرتیپ دوم مجتبی عسگری مسئول مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه محمد رسول‌الله (ص) درخصوص حاج احمد که در سایت نوید شاهد منتشر شده است:
پاوه که بودیم، حاج احمد صبح‌ها بعد از نماز ما را به ارتفاعات شهر می‌برد و توی آن برف و یخبندان باید از کوه بالا می‌رفتیم. بالا رفتن از کوه خیلی سخت بود، آن هم صبح زود. اما پایین آمدن راحت بود؛ روی برف‌ها سُر می‌خوردیم و ده دقیقه‌ای برمی‌گشتیم. حاج احمد همیشه روی پلی که کنار کوه بود با یک جعبه خرما می‌ایستاد و به بچه‌ها خسته نباشید می‌گفت و از آنها پذیرایی می‌کرد.
یکبار که در حال برداشتن خرما بودم، گفتم "مرسی برادر" گفت "چی گفتی؟" فهمیدم چه اشتباهی کردم، گفتم "هیچی گفتم دست شما درد نکنه." گفت "گفتم چی گفتی؟" گفتم "برادر گفتم خیلی ممنون" دوباره گفت "نه اون اول چی گفتی؟" من که دیگر راه برگشتی نمی‌دیدم، گفتم "خرما را که تعارف کردین گفتم مرسی" گفت "بخیز" سینه خیز رفتن در آن شرایط با آن سرما و گل و برف ساعت 8 صبح، واقعاً کار دشواری بود. اما چاره‌ای نبود باید اطاعت امر می‌کردم. بیست متری که رفتم، دیگر نتوانستم ادامه بدهم. انرژی‌ام تحلیل رفته بود. روی زمین ولو شدم و گفتم "دیگه نمی‌تونم." حاج احمد گفت "باید بری" گفتم "نمی‌تونم. والله نمی‌تونم" بعد با ضربه‌ای به پشتم زد که نفهمیدم از کجا خوردم!
ظهر که همدیگر را دوباره دیدیم، گفتم "حاج احمد اون چه کاری بود که شما با من کردی؟ مگه من چی گفتم؟ به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟ گفت "ما یک رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم. ما خودمون فرهنگ داریم. زبان داریم. شما نباید نشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید. به جای این حرف‌ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه!"

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910822000931
  • Upvote 7
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدايا چه مي شد اگر امروز ده مرد مثل متوسليان به كشور هديه ميدادي
  • Upvote 2
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='rasoolmr' timestamp='1352793140' post='282234']
خدايا چه مي شد اگر امروز ده مرد مثل متوسليان به كشور هديه ميدادي
[/quote]هيچ اتفاقي نمي افتاد چون هميشه يه عده پيدا ميشن كه مقابل حرف حساب بايستن و سريعا شخصيت و رفتار و گفتار طرف رو بكوبن و محكومش كنن به تحجر وشخصيتش رو تخريب كنن
در جامعه امروز ما هم چنين نفراتي هنوز هستند اما كثرت قدرتمند و ثروتمند جامعه نه دوست دارند و نه بر عكس ژست روشن فكري كه بخود مي گيرند اجازه مي دهند كه اين گونه افراد حرف خودشون رو بزنند
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تمام احترامی که برای حاج احمد قائلم باید بگویم زبان ما مملو از اصطلاحات و لغات بسیار لاتین و عربی است،اگر بخواهیم کلمات اجانب را از زبان پارسی حذف کنیم زبانمان می شود چیزی در حد پارسی باستان.امروزه شما استفاده از کلمات و اصطلاحات خارجی را در همه جا می بینید،در بازار،مراکز خرید،مراکز درمانی،دانشگاه،کافی شاپ،رستوران،فرودگاه و حتی نیروهای نظامی به خصوص در بین افسران نیروی دریایی و هوایی (که حتی خارج از محیط کار هم شما شاهد استفاده از کلمات خارجی بین افسران خواهید بود به خصوص توسط خلبان ها و...).من جای حاج احمد بودم به ان جوان می گفتم به جای استفاده از کلمات خارجی بهتر است معادل پارسی انان را بیان کنی و اگر هم بلد نیستی اشکالی ندارد.
  • Upvote 2
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
الان برعکس به راننده بگی خدا پدرتو بیامرزه پیاده میشم چک و چک کاری راه میفته.
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='IR-Craft' timestamp='1352807644' post='282275']
الان برعکس به راننده بگی خدا پدرتو بیامرزه پیاده میشم چک و چک کاری راه میفته.
[/quote]
خب بگو ممنون متشکر از جوونیت خیر ببینی و ...
اگه زبونمون از نظر اصطلاحات علمی و تخصصی ضعیفه دیگه توی محاورات روزمره که کمبود لغت نداریم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از همه بزرگواران حاضر در تاپیک پیشاپیش عذرخواهی می کنم بسبب نقل روایتی از یک دیدار که ظاهرا ارتباط شفافی با محوریت تاپیک ندارد اما اگر چند لحظه تأمل فرمائید توضیح لازم را مختصرا عرض خواهم کرد
حوالی یک سال قبل جمعی از شعرای پیش کسوت و جوان کشورمان به عیادت یکی از شعرای قدیمی و شناخته شده می روند ... در میان چند دقیقه خطابه آن شاعر بیمار و خسته جمله ای بچشم می خورد که جلب نظر می کند: «... من نمی دانم نخستین بار چه کسی در این سرزمین گفته است که شعر و شاعری بالاخص در دوران متأخر ما با گیسوی دراز و بافته و ... شلختگی ظاهر و پلشتی برنامه یومیه پیمانی ازلی ابدی بسته اند ... بنده بیوگرافی شعرای بزرگ معاصر جهان را مطالعه کرده ام و مثلا زندگی تی. اس. الیوت لندنی از نظمی آهنین برخوردار و ظاهرش همواره آراسته و مرتب بوده است و جایگاه و نقش او در ادبیات انگلیسی معاصر بر شما، جنابان پوشیده نیست ... و اینجا از همه جوانان اهل ذوق و شعر می خواهم از حواشی به متن شعر و شاعری رجعت کنند ...الخ.»
القصه، حال حقیر نادان عرض می کنم که «تاکید نمایشی بر بکارگیری گسترده واژگان فرنگی به مثابه برچسبی از میان نشانگان لومپنیسم فرهنگی (هر چند تعمیم دادن اش و وارسی اش در میان لایه های متنوع و متکثر اجتماعی اگر نه محال اما بسیار دشوار است)» به حقیقت چه پیوستگی با نواندیشی یا منورالفکری دارد که از قصه و رسمی دیگر برخوردار است!؟
(همان گونه که احتمالا در یک پژوهشکده تخصصی علوم انسانی یا علوم دقیقه شما سروران عزیزم، با ادبیات [دیالوگ] درون گروهی متفاوت بلکه متمایزی روبرو شوید ... که محصول فرآیند زبانی دیگری است ... )

البته استدعا دارم برادران عزیزم به تاثیرات شرایط فضا/ زمانی بر جنبه های شفاهی زبان و فرهنگ ایرانی توجه کافی نشان دهند.
و گذشته از همه این اوصاف، روند پالایش و پیرایش زبان در وجوه مختلف اش و در کارکردهای متفاوت اش خوشبختانه همواره مورد توجه بزرگان و متولیان عالم در حوزه ادب پارسی بوده است و در همین حال که ما با یکدیگر گفتگو می کنیم تداوم دارد، گفتمان سردار بزرگ، گفتمانی است که از جنبه های تاریخی/حماسی فرهنگ بومی مان برخوردار است، شخصا تصور نمی کنم در آن برهه در آن موقعیت خاص نابجا یا تند و آمیخته به عصبیت بوده باشد

زیاده جسارت است ...
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من همیشه یچیزی میگم اونم اینه
تا وقتی به دریای پارس بگن خلیج فارس کارا درست نمیشه
  • Downvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فرهنگستان لغت پارسی برای هر کلمه خارجی یا وسیله یا دستگاهی و غیره معادل پارسی اون رو متناسب با اون توسط اساتید ادبیات میسازه و بکار میبره
اما هیچکدوم ما ازش استفاده نمی کنیم
اگر بخوام مثال بزنم تا صبح وقت میبره
خودتون بهتر میدونید که بجای استفاده از کلمات معادل فقط نشستیم و کلمه رو مسخره کردیم
الان که دیگه استفاده از کلمات انگلیسی و فرانسوی شده یه جور کلاس و جزء جدا ناشدنی از زندگی افراد
یا علی
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ابتدا خير مقدم به دوست عزيز استاد پاتريوت عزيز

بعد از مدتي چشممون به جمال دوست روشن شد

كم پيدايي بزرگوار

[quote name='Life' timestamp='1352804497' post='282258']
[quote name='rasoolmr' timestamp='1352793140' post='282234']
خدايا چه مي شد اگر امروز ده مرد مثل متوسليان به كشور هديه ميدادي
[/quote]هيچ اتفاقي نمي افتاد چون هميشه يه عده پيدا ميشن كه مقابل حرف حساب بايستن و سريعا شخصيت و رفتار و گفتار طرف رو بكوبن و محكومش كنن به تحجر وشخصيتش رو تخريب كنن
در جامعه امروز ما هم چنين نفراتي هنوز هستند اما كثرت قدرتمند و ثروتمند جامعه نه دوست دارند و نه بر عكس ژست روشن فكري كه بخود مي گيرند اجازه مي دهند كه اين گونه افراد حرف خودشون رو بزنند
[/quote]


دوست عزيز از سخن شما در اينكه چنين اسطوره هايي رو به تعداد در حال حاضر داشته باشيم با شما همعقيده نيستم ضرب المثلي كه داريم اينه كه يك مرد جنگي به از صد هزار - و در حال حاضر يك حاج احمد به از صدها هزار هست . همونطوريكه اعتقاد ندارم هم اكنون مثلا ما ده ها نفر مثل امام خميني (ره) داشته باشيم . اگر مقام معظم رهبري جانشين برحقشون نبودند ميگفتم در حال حاضر قحط الرجال در ايران هست .
بقول سردار حاج قاسم : حمام زنانه است و همه دارند عربده مردانه ميكشند

اين مواهب الهي ممكنه در هر صد سال يكبار در كشور خلق بشن . اينها محصول تربيت امام خميني ( ره ) و مجاهدت بيش از صدساله ملت و تربيت صدها ساله فرهنگي هستند كه در يك زمان و مكان و موقعيت خاص منجر به تولد يكنفر اينچنين ميشه .

هر يكنفر اينها ميتونه مسير تاريخ رو عوض كنه و سرنوشت ملتي رو دگرگون كنه . بيچاره ملتي كه در هنگام احتياج از چنين افرادي خالي باشه

كلامي كه حاج احمد در اينجا گفته بمعني عظمت ايران و احياي اون و زنده كردنش هست . هميشه در مقابل افق دست نيافتني نگاهش من يكي كه سر تعظيم فرود ميارم

ملتي كه حتي در الفاظ احوال پرسي و معموليش هم بدبخت و دريوزه باشه و مهمتر از اون اينكه اين درد رو حتي درك هم نكنه و بيچاره تر اينكه افتخار هم بكنه و بهش غرور كادب هم دست بده هيچ اميدي بهش نيست هيچ قله اي رو فتح نخواهد كرد و به هيچ افتخاري نخواهد رسيد .
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]خب بگو ممنون متشکر از جوونیت خیر ببینی و ...[/quote]
همه این کلماتی که گفتین عربیه

درستش سپاس هست یا سپاسگذارم
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='IR-Craft' timestamp='1352943804' post='282729']
[quote]خب بگو ممنون متشکر از جوونیت خیر ببینی و ...[/quote]
همه این کلماتی که گفتین عربیه

درستش سپاس هست یا سپاسگذارم
[/quote]
عربی زبان دین ماست و در طول تاریخ با زبانمون کاملا ممزوج و غیر قابل تفکیک شده اگر بخواید لغات عربی رو از زبان فارسی حذف کنید از بزرگترین شاهکارهای ادبیات فارسی مثل دیوان حافظ و گلستان و بوستان و مثنوی مولوی و گنج نامه و لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد و امثالهم هیچی باقی نمی مونه.
البته سپاس هم برای بیان تشکر واژه خوب و مناسبیه.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1353001465' post='282902']
[quote name='IR-Craft' timestamp='1352943804' post='282729']
[quote]خب بگو ممنون متشکر از جوونیت خیر ببینی و ...[/quote]
همه این کلماتی که گفتین عربیه

درستش سپاس هست یا سپاسگذارم
[/quote]
عربی زبان دین ماست و در طول تاریخ با زبانمون کاملا ممزوج و غیر قابل تفکیک شده اگر بخواید لغات عربی رو از زبان فارسی حذف کنید از بزرگترین شاهکارهای ادبیات فارسی مثل دیوان حافظ و گلستان و بوستان و مثنوی مولوی و گنج نامه و لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد و امثالهم هیچی باقی نمی مونه.
البته سپاس هم برای بیان تشکر واژه خوب و مناسبیه.
[/quote]

دو بحث است کلمات عربی که فارسی گرفته و از خود کرده و کلماتی که از خود نکرده است
برای مثال کلمه سلام یا کلمه منظومه را زبان فارسی جذب کرده است
ولی کلماتی مثال اولا ، ثانیا و ثالثا که فارسی جذب ننموده است

فرانسوی هم داریم آنهم زیاد مثل ادکلن
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%88%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C"]http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%88%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به گزارش خبرگزاری دفتر منطقه‌ای فارس، در 17 مرداد ماه سال 1377، 8 تن از دیپلمات‌های جمهوری اسلامی ایران به همراه خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف افغانستان در محل کنسولگری کشورمان، توسط طالبان به شهادت رسیدند.
در این این حادثه تأسف‌بار «ناصر ریگی» سرپرست کنسولگری، «محمدناصر ناصری» کارشناس امور فرهنگی، «نورالله نوروزی» کارشناس امور کنسولی، «رشید پاریا فلاح» کارشناس امور کنسولی، «حیدرعلی باقری» مدیر تدارکات و مدیر داخلی، «مجید نوری نیارکی» حسابدار، «کریم حیدریان» کارشناس امور کنسولی، «محمدعلی قیاسی» کارشناس امور کنسولی و «محمود صارمی»‌خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی‌ به شهادت رسیدند.
«الله‌مدد شاهسون» یکی از دیپلمات‌هایی است که در لحظه وقوع این حادثه در محل کنسولگری حاضر بوده و به طرز معجزه آسایی از این حادثه نجات پیدا کرد و پس از حدود 19روز خود را به ایران رساند.
این دیپلمات نجات یافته در گفت‌وگو با خبرنگار دفتر منطقه‌ای [url="http://www.farsnews.com"]خبرگزاری فارس[/url]، به شرح آنچه در آن روز تاریخی در محل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران روی داد، پرداخت.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: در ابتدا بفرمایید که صبح روز حادثه در محل کنسولگری کشورمان در مزار شریف چه حادثه‌ای اتفاق افتاد؟[/b][/color]
شاهسون: صبح روز 17 مرداد سال 1377 متوجه شدیم شهر مزار شریف سقوط کرده و طالبان از منطقه «کود برق» وارد شهر شده‌اند.
وضعیت خیلی بحرانی بود و برای ما احتمال خطر وجود داشت، این نکته را به مسئولان وقت وزارت خارجه اطلاع دادیم ولی تأکید آنها بر این بود که بمانیم.
به هر حال طبق دستور مسئولان در کنسولگری ماندیم و تصور بر این بود که با توجه به مصونیت سیاسی‌مان چندان مشکلی بوجود نیاید.
صبح روز حادثه اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف، به سرپرستی شهید ریگی که در نبود «حدادی» (سفیر ایران که چندی قبل از این حادثه شهر مزارشریف را ترک کرده و به ایران رفته بود)، سرپرست سرکنسولگری بود، دور هم جمع شدیم و احتمالات پس از سقوط شهر را مورد تحلیل و بررسی قرار دادیم.
جلسه را تازه شروع کرده بودیم که متوجه شدیم در کنسولگری را می‌کوبند؛ بلافاصله شهید فلاح رفت و در را باز کرد و حدود 10 تا 12 مرد مسلح به زور وارد کنسولگری شدند.
رفتار و کردارشان بسیار خشن بود، آنان در ابتدای ورودشان به دنبال اسلحه‌های ما بودند، در حالی که ما اسلحه‌ای نداشتیم.
سپس ما را به قسمت زیر زمین منتقل کرده و خودشان دوباره مشغول بازرسی کنسولگری شدند و شهید حیدریان را که هنوز در محل کارش بود به زیر زمین منتقل کردند.
پس از دقایقی ما را به اتاقی در طبقه همکف منتقل کردند با تعارف میوه سعی داشتیم فضا را دوستانه‌ کنیم و من که تا حدودی با زبان پشتو آشنایی داشتم با یکی از نگهبانان صحبت کردم اما گوششان بدهکار نبود و آنان با هدف قبلی وارد کنسولگری شده بودند.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]قبلاً از قول شما نقل شده بود که گویا فرمانده مهاجمان، از تلفن دفتر برای تماس با پاکستان استفاده کرده بود، در این مورد کمی توضیحات بدهید؟[/b][/color]
پس از جمع کردن همه ما آنان به تلفن موجود در دفتر اشاره کرده و گفتند که می‌شود با پاکستان تماس برقرار کرد.
در این بین فرمانده آنها تماس گرفت و بعد از این مکالمه همه ما را دوباره به زیر زمین منتقل کردند.
هر چه تلاش کردیم که مصونیت سیاسی خود را به آنها بفهمانیم، گوششان بدهکار نبود و فقط برای کشتن ما آمده بودند.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]بعد چه اتفاقی افتاد؟[/b][/color]
وقتی به زیر زمین منتقل شدیم همه ما را به زور کنار دیوار قرار دادند؛ من در آن لحظات اول به یاد خدا و سپس به یاد مادرم افتادم.
چون کمی هم با مسائل نظامی‌آشنایی داشتم، خود را در کنار میز قرار دادم و به محض بلند شدن صدای تیراندازی به حالتی که تیر خورده‌ام، خود را روی زمین انداخته و به سمت جلو قرار دادم، در همین لحظات پیکر یکی از بچه‌ها که بعد فهمیدم شهید ریگی بوده روی من افتاد و مرا پوشش داد و طالبان بعد از حدود 50 تا 60 شلیک اتاق را ترک کردند.
پس از اینکه اطمینان حاصل کردم کسی در اتاق نیست و در حالی که پایم تیر خورده بود پیکر شهید ریگی را که روی من افتاده بود، کنار زدم و از جایم به سختی بلند شدم.
داخل حیات را نگاه کردم و از اطمینان از امنیت کنسولگری، در حال رفتن به حیات بودم که متوجه صدای ناله شدم؛ شهید نوروزی که از ناحیه شکم تیر خورده بود، زنده بود، اما به شدت خونریزی داشت، در همین زمان متوجه شهید نوری شدم که او هم زنده بود.
وقتی متوجه شدم که 2 نفر زنده هستند و دیگران به شهادت رسیده‌اند برای کمک از ساختمان بیرون آمدم.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]بعد از اینکه از محل کنسولگری خارج شدید چه اتفاقی افتاد؟[/b][/color]
بعد از بررسی‌های لازم از کنسولگری خارج شدم و با کمک «سید جعفر» راننده محلی سفارت که به طور اتفاقی او را دیدم و خانه وی در حسینیه نزدیک کنسولگری قرار داشت، به حسینیه پناه بردم و در حالی که گریه می‌کردم شرح ماجرا را برای او بازگو کرده و از وی کمک خواستم.
به سید جعفر گفتم که هر طور شده به کنسولگری برود ولی او گفت: با توجه به اینکه افراد محلی با طالبان همکاری می‌کنند، جرأت رفتن ندارد اما قرار شد با تاریک شدن هوا یکی از دوستانش به کنسولگری برود.
من همزمان از خواهرزاده سید خواستم که مخفیانه از بالای پشت بام حسینیه، کنسولگری را تحت نظر داشته باشد و هنوز چند دقیقه نگذشته بود که خبر آورد که یک گروه دیگر از طالبان با چند ماشین وارد کنسولگری شده‌اند.
نزدیکی‌های غروب طالبان پیکر پاک شهدا را از کنسولگری بیرون بردند و من مطمئن شدم که همه بچه‌ها به شهادت رسیده‌اند.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: شما برای معالجه خود چه اقداماتی انجام دادید؟ زخم شما سطحی بود؟[/b][/color]
من فقط پایم تیر خورده بود و خوشبختانه آسیب جدی به پاهایم وارد نشده بود، ابتدا با نخ و سوزن می‌خواستم آن را بدوزم ولی موفق نشدم.
سید خواست دکتر بیاورد ولی من در آن شرایط مصلحت ندانستم و با وسایل کمک‌های اولیه‌ای که در همان جا بود زخم را پانسمان کردم.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]در مورد مسیر طولانی که از شمال تا غرب افغانستان طی کردید و سر انجام خود را از مزار به هرات رساندید مقداری توضیح بدهید. برای یک مسافر عادی طی کردن این همه مسافت کار بسیار دشواری است، شما چگونه این مسیر را پشت سر گذاشتید؟[/b][/color]
من 19 روز در راه بودم و این 19روز دائم خطر مرا تهدید می‌کرد ولی من یک ویژگی‌هایی داشتم که این ویژگی‌ها به من کمک کرد.
اول اینکه لطف خدا در تمام مراحل پشتیبان من بود و خدای بزرگ تقدیرش بر این بود که من شاهد زنده این حادثه باشم.
نکته دیگر اینکه من به زبان پشتو تسلط داشتم و از همه مهم‌تر اینکه من بچه روستا بودم و با کوه و دشت و خطر و حیوان آشنا بودم و اینها چیزی نبود که مرا بترساند.
مورد دیگری که به من خیلی کمک توان بدنی من بود، من تا حدودی ورزشکار بودم و این مسئله خیلی به من کمک کرد که تحمل شرایط سخت را داشته باشم.
حتی در دیدار با خانواده‌های شهدای این حادثه، به من می‌گفتند اگر فرزندانشان جان سالم هم به در می‌بردند امکانش کم بوده که از این حادثه جان سالم به در ببرند.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]بعد از خروج و اقامت در حسینیه در مراحل بعد چه اقداماتی انجام دادید؟[/b][/color]
2-3 روزی در همان حسینیه بودیم، آنجا همه راه‌ها را بررسی کردم و در نهایت تصمیم گرفتم که همراه سید از منطقه خارج شویم.
ابتدا به خانه خواهر وی رفتیم و از آنجا شبانه به کوه و به سمت نیروهای «حزب وحدت» رفتیم ولی آنجا به اتفاق سید جعفر اسیر شدیم و ما را به حضور قاضی القضات طالبانی بردند.
وی پس از پرسش و پاسخ، سید را آزاد کرد و مرا هم که شاید قیافه‌ام مقداری به طالبان می‌خورد و چشم و ابروی من شبیه آنها بود، گفتند که تو هم بلند شو برو.
در آنجا چهل و پنجا نفر اسیر بودند و بیشتر تمرکز طالبان روی نیروهای حزب وحدت بود و روی همین اصل ما آزاد شدیم.
مجدداً به حسینیه برگشتیم و راه‌های دیگر را بررسی کردیم و تصمیم گرفتیم با اتوبوسی که آزاد شده بود و مسافر به طرف «شبرغان» می‌برد به طرف شبرغان حرکت کنیم.
در مسیر مزار تا شبرغان خانواده سیدجعفر و خانواده دکتر که شوهر خواهر سید بودند، مرا پوشش دادند و من هم با لباس کاملاً افغانی و با توجه به آشنایی به زبان پشتو طی مسیر می‌کردم.
این پوشش را حفظ کردیم و از ایستگاه‌های بازرسی عبور کرده و من تصمیم گرفتم، نقش لال را داشته باشم و با بچه دکتر که در بغلم بود با این پوشش خود را به شبرغان رساندیم.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]بعد از شبرغان به کجا رفتید؟[/b][/color]
از شبرغان تصمیم گرفتیم به سمت مناطق مرکزی افغانستان برویم، در «سرپل» به خانه یکی از فامیل‌های سید رفتیم و از آنجا با الاغ به سمت بامیان حرکت کردیم، وقتی راه افتادیم متوجه شدیم که طالبان پیش از ما برای تصرف منطقه حرکت کرده بودند.
احساس خطر کردیم و مجدداً به سر پل برگشتیم و از سر پل به شبرغان و از شبرغان به طرف شهر «میمنه» حرکت کردیم.
این مسیر را با کامیون‌هایی که برای ارسال مواد غذایی برای طالبان به شهر میمنه می‌رفتند، پیمودیم.
در ادامه مسیر با خانواده سید تحت همین پوشش سوار ماشین شدیم و با تعداد دیگری از جمله طالبان مسلح که سوار ماشین بودند راه افتاده به «اندخوی» و از اندخوی به «دولت آباد» و بعد به میمنه رفته و همانجا خوابیدیم.
البته یک شب هم در اندخوی ماندیم و از میمنه با ماشین به «قیصار» آمده و از قیصار با خودرو دیگری به «بالامرغاب» رفته و در آنجا خوابیدیم و سپس به «بند سوزک» و از آنجا به طرف هرات حرکت کردیم.
[color=rgb(178,34,34)][b]فارس: [/b][/color][color=rgb(178,34,34)][b]آیا خانواده سید خودشان تمایل داشتند با شما بیایند و شما را همراهی دهند یا شما از آنها خواستید؟[/b][/color]
وقتی که سید بررسی کرده بود که اتوبوس‌های شبرغان آزاد شده است و این خبر را به من داد، من از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم و صورت سید را بوسیدم و گفتم تو بهترین خبر را به من دادی.
در این زمان به سید پیشنهاد کردم تا شبرغان مرا همراهی کند و وی هنگامی که با خانواده خود مشورت کرد، آنان هم معتقد بودند جانشان در خطر است و همراه من می‌آیند، در مجموع این خانواده مرا همراهی کردند و با پوشش آنان بازرسی‌های زیادی را گذراندیم و موفق شدیم به هرات برسیم.
ادامه دارد...
انتهای پیام/خ

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920517000287
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.