Phantom3

تاپیک جامع حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

خدا این شوروی و انگلیس رو لعنت کنه که همیشه مایه عذاب ما بودن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اون عکس اخریه اونیکه جراح بود خیلی باحاله جراح بیشتر به سلاخ شباهت داشت تا جراح اون کنار دستیهاش باز یکم خوشتیپ بودن broken_heart

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نظرم تصویر اول از همه جالب تر بود که نشون میده انگلیسیها از همون دوران هم خیلی زیرکانه روی افکار عمومی کار می کردند

اگر دقت کنید روی کلاه ضحاک هم صلیب شکسته نازی دیده می شه

با تشکر از فانتوم 3 و استاد معتضد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[center][size=5][b]بسم الله الرحمن الرحیم [/b][/size][/center]


با عرض سلام خدمت دوستان ، اخیرا در سایت و همینطور در دنیای واقعی شاهد بحث هایی پیرامون وقایع و اتفاقات دوران اشغال ایران توسط متفقین بودم ، بنابراین مناسب دیدم که در این موضوع تایپکی رو بزنم ، از بزرگواران درخواست این رو دارم که اگر به منابعی دسترسی دارند یا تحلیل مناسبی رو مد نظر دارند برای روشن تر شدن این ماجرا با سایر دوستان هم به اشتراک بگذارند .
از دوستان هم تقاضا دارم بحث ها را در لفافه ادب و متانت انجام بدهند .البته بیشتر تأکید بر روی جنبه نظامی موضوع است تا سایر جنبه ها ...
پیشاپیش متشکرم
محمد

[center][b] اشغال ایران در جنگ جهانی دوم[/b]
زمان [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B3_%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B1"]۳ شهریور[/url] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B3%DB%B2%DB%B0"]۱۳۲۰[/url] تا [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B2%DB%B6_%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B1"]۲۶ شهریور[/url] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B3%DB%B2%DB%B0"]۱۳۲۰[/url] ([url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B2%DB%B5_%D8%A7%D9%88%D8%AA"]۲۵ اوت[/url] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B9%DB%B4%DB%B1_%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C%29"]۱۹۴۱[/url] تا [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B7_%D8%B3%D9%BE%D8%AA%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1"]۱۷ سپتامبر[/url] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B9%DB%B4%DB%B1_%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C%29"]۱۹۴۱[/url])[/center]
[center] مکان [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86"]ایران[/url][/center]
[center] نتیجه پیروزی [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AA%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%86"]متفقین[/url] [/center]
[center] علت جنگ [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D9%85"]جنگ جهانی دوم[/url] [/center]
[center] جنگندگان [url="http://commons.wikimedia.org/wiki/File:Flag_of_the_United_Kingdom.svg?uselang=fa"][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/ae/Flag_of_the_United_Kingdom.svg/25px-Flag_of_the_United_Kingdom.svg.png[/img][/url] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7"]پادشاهی متحده بریتانیا[/url]
[url="http://commons.wikimedia.org/wiki/File:Flag_of_the_Soviet_Union_%281923-1955%29.svg?uselang=fa"][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/5/58/Flag_of_the_Soviet_Union_%281923-1955%29.svg/25px-Flag_of_the_Soviet_Union_%281923-1955%29.svg.png[/img][/url] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%88%DB%8C"]شوروی[/url] [/center]
[center] [url="http://commons.wikimedia.org/wiki/File:State_Flag_of_Iran_%281924%29.svg?uselang=fa"][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/48/State_Flag_of_Iran_%281924%29.svg/25px-State_Flag_of_Iran_%281924%29.svg.png[/img][/url] [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86"]ایران[/url] [/center]
[center]تلفات [b]بریتانیا[/b]: ۲۰ کشته و ۵۰ مجروح و حداقل یک تانک[/center]
[center]
[b]شوروی[/b]:۴۰ کشته و سقوط ۳ هواپیما [/center]
[center] [b]ایران[/b]: حدود ۸۰۰ کشته نظامی و ۲۰۰ کشته غیرنظامی، غرق ۲ ناو کوچک، خسارت دیدن ۴ ناو کوچک، و سقوط ۶ هواپیما ، نیروهای شوروی شمال و نیروهای بریتانیا جنوب ایران را اشغال کردند.

[url="http://commons.wikimedia.org/wiki/File:Abadanairfield.jpg?uselang=fa"][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d7/Abadanairfield.jpg/300px-Abadanairfield.jpg[/img][/url]

[sup]هواپیماهای آمریکا در فرودگاه آبادان آماده تحویل به خلبانان شوروی برای انتقال به روسیه [/sup][/center]
[center]
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Mechanical_Workshops_at_Hamadan_during_WW_II.jpg"][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/5/51/Mechanical_Workshops_at_Hamadan_during_WW_II.jpg/300px-Mechanical_Workshops_at_Hamadan_during_WW_II.jpg[/img][/url]

[sup]تصویر یک گاراژ متعلق به ارتش بریتانیا که وظیفه سرویس و تعمیر خودروهای نظامی ارتش شوروی را بر عهده داشته‌است.[/sup][/center]


پس از آغاز جنگ جهانی دوم در ۹ شهریور ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹)، ایران بی‌طرفی خود را اعلام کرد، اما به دلیل گستردگی مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی و درگیری با آلمان این بی‌طرفی ناپایدار بود. ارتش متفقین به بهانهٔ حضور جاسوسان آلمانی در ایران به اشغال کشور مبادرت ورزید.
در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه ناچار به استعفا شد. متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او -محمدرضا- موافقت کردند.
پس از اشغال، راه‌آهن سراسری ایران برای انتقال کمک‌های نظامی به پشت جبهه شوروی، بر اساس قانون وام و اجاره مورد استفاده قرار گرفت.
ایران که در آغاز جنگ بی‌طرفی خود را اعلام کرده بود نهایتاً در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان اعلان جنگ داد. هدف اصلی ایران از اعلان جنگ پیوستن به اعلامیه ملل متحد و شرکت در کنفرانس‌های صلح پس از جنگ بود.
پس از اتمام جنگ، ارتش بریتانیا ایران را ترک کرد ولی نیروهای نظامی ارتش آمریکا و ارتش شوروی، همچنان در ایران باقی‌ماندند، که به تشکیل دو حکومت خودمختار و کوتاه‌مدت جمهوری مهاباد در کردستان و حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان انجامید.
حمله ارتش بریتانیا و ارتش آمریکا و ارتش سرخ شوروی به ایران در کشاکش جنگ جهانی دوم، حاصل سومین تبانی تاریخی این کشورها، به زیان حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران بود: در مورد نخست، در قرن نوزدهم و در پایان جنگ‌های ایران و روسیه در دوره قاجار، تبانی روسیه با بریتانیا علیه ناپلئون در اروپا، سبب حمایت بریتانیا از بسته شدن پیمان‌های گلستان و ترکمنچای و تحمیل آن بر ایران شد. در مورد دوم، اوایل قرن بیستم میلادی نیز، پیمان‌های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ سبب تقسیم ایران به حوزهٔ نفوذ دو کشور بریتانیا و روسیه، و زمینه‌ساز حضور نظامی آنان در ایران شد. سومین بار هم در جنگ دوم جهانی بود که بهانه حضور کارشناسان آلمانی در ایران، اشغال ایران را در پی داشت.


آلمان در ۹ شهریور ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹) به لهستان حمله برد و در ۳ سپتامبر انگلیس و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. لهستان در کمتر از یک ماه از ارتش آلمان شکست خورد و زمینه برای حمله به مناطق دیگر توسط آلمان فراهم شد. درآغاز آلمان و متحدانش در تمامی جبهه‌های غرب و شرق اروپا و خاورمیانه و شرق آسیا پیروزی‌های گسترده‌ای به دست آوردند اما پس از حملهٔ موفقیت‌آمیز (پاییز و زمستان ۱۳۲۱ شمسی - ۱۹۴۲ میلادی) شوروی علیه نیروهای آلمان در نبرد استالینگراد صحنهٔ نبرد به سود شوروی تغییر کرد.
ارتش سرخ موفق گردید که ۶۰۷ لشکر از ۷۸۳ لشکر هیتلری را در تمام جبهه‌های جنگ نابود نماید. پس از پیروزی های شوروی و شکستن ستون فقرات ارتش آلمان هیتلری در خاک شوروی حرکت ارتش سرخ رو به غرب اروپا شروع شد و ارتش آلمان هیتلری در همه کشورهای شرق اروپا را نیز نابود کرد. بدین ترتیب آمریکا چاره‌ایی نداشت و باید مستقیماً وارد جنگ در اروپا می‌شد، با ورود آمریکا در (تابستان 1943، با عملیات تصرف سیسیل و در تابستان 1944 با عملیات نرماندی) به جنگ در اروپا صحنهٔ نبرد رفته‌رفته به سود متفقین تغییر کرد و چشم‌اندازی برای پایان جنگ در اروپا دیده می‌شد.
دولت ایران در ۱۰ شهریور ۱۳۱۸ یک روز پس از شروع جنگ اعلام بی طرفی کرد. و در ۱۱ شهریور نخست‌وزیرمحمود جم در بیانیه‌ای رسمی نوشت:

در این موقع که متأسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم می‌رساند که در این کارزار بی طرف مانده و بی‌طرفی خود را محفوظ می‌دارد
سفیر وقت آلمان اروین اتل در نامه‌ای به وزارت امور خارجه ایران از اعلام بی طرفی ایران ابراز خوشحالی کرده و می‌نویسد:

درپی نامه مورخ ۶ سپتامبر ۱۹۳۹ محترماً به اطلاع آن جانب می‌رسانم که دولت آلمان از اعلام بی طرفی ایران با کمال خرسندی اطلاع حاصل نموده با عرض تشکر خواهشمند است مراتب قدردانی وی را به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تقدیم نمایید
سفیر وقت انگلستان در ایران هم در نامه‌ای به وزارت امور خارجه ایران مراتب انتقال پیام بی طرفی ایران به کشورش را این چنین توضیح می‌دهد:

آقای وزیر محترماً وصول نامه جنابعالی شماره ۱۴۲۵۷/۲۵۹۴۵ مورخه ۱۳ شهریور را که بدان وسیله تصمیم دولت شاهنشاهی را دایر بر وصول بی طرفی آن دولت در جنگی که در اروپا رخ داده به دوستدار اطلاع داده بودند به اطلاع می‌رسانم. دوستدار تصمیم مزبور را به دولت متبوعه خود ابلاغ نموده‌ام. موقع را مغتنم شمرده احترامان فائقه خود را تجدید می‌نمایم

[size=5][b] بهانه متفقین برای حمله به ایران[/b][/size]

در طی ماههای پیش از شهریور بیست متفقین چند بار برای عبور مسالمت آمیز نیروهایشان از ایران از دولت ایران درخواست اجازه کردند اما همواره این درخواست از طرف رضا شاه رد می شد. در ستاد کل نیروهای مسلح رزم آرا مدتی پیش از حمله متفقین عدم آمادگی ارتش برای دفاع از مرزها را به سرلشکر ضرغامی فرمانده ارتش گزارش می کند و پیشنهاد می کند به دلیل عدم توانایی مقابله با شوروی از راههای سیاسی برای رفع خطر اقدام شود. گزارش توسط ضرغامی به رضا شاه هم ارایه می شود اما وی از گزارش خشمگین شده و ولیعهد را برای تحقیق بیشتر به جلسه بعد ستاد کل می فرستد. [b]رزم آرا کمبود نفرات و امکانات بویژه امکانات ترابری موتوری را دلیل اصلی عدم توان مقابله با شوروی بیان می کند. رضا شاه مدتی بعد دستور تشکیل لشکرهای جدید را صادر می کند اما از صدور فرمان آمادگی برای دفاع خود داری می کند.لشکرهای ارتش بدون افزایش نفرات و امکانات به تعداد مورد نظر رضا شاه افزایش می یابند و در واقع برخی لشکر ها به چند لشکر تقسیم می شوند. رضا شاه امکان حمله متفقین را بسیار کم می دانست به همین دلیل ارتش ایران هیچگونه آمادگی برای مقابله با حمله متفقین را نداشت.[/b][sup][۱][/sup]
از طرح ریزی حمله نیروهای روس و انگلیس به ایران زمان دقیقی در دست نیست به هر حال این واقعه در سحرگاه ۳ شهریور ۱۳۲۰ (۲۵ اوت ۱۹۴۱ م) رخ داد. ساعت چهار بامداد سوم شهریور سفیر اتحاد جماهیر شوروی و وزیر مختار انگلیس در تهران به دیدار علی منصور نخست وزیر وقت رفتند وطی یادداشت‌هایی مشابه به دولت ایران اعلام کردند که به [b]دلیل بی‌توجهی دولت ایران به درخواست‌های فوری این دو کشور در کمال تأسف ارتش دو دولت وارد خاک ایران شده‌است.[/b]
ارتش شوروی در سه جهت و سه ستون وارد خاک ایران شد. ستون اول از محور جلفا در جهت تبریز حرکت کرده و ستون دوم از راه آستارا به سوی بندر پهلوی (انزلی) و رشت پیشروی کرده و ستون سوم به ناحیهٔ مرزی شمال شرقی خراسان هجوم برد. در این تهاجم مراکز مهمی مانند تبریز و مشهد و شهرهای ساحلی دریای خزر تحت اشغال ارتش شوروی درآمدند. ارتش انگلیس هم از دو جهت به سمت ایران پیشروی کرد. یک ستون از راه خانقین وارد ایران شد و از طریق کرمانشاه و همدان خود را به قزوین رساند. ستون دوم از خاک عراق به ناحیه جنوب غربی خوزستان هجوم آورد. سرانجام در روز ۹ شهریور ارتش‌های شوروی و انگلیس در قزوین به یک دیگر ملحق شدند.
در این عملیات نیروهای دریایی وهوایی نیز شرکت داشتند. روز سوم شهریور نیروی دریایی شوروی در دریای خزر بندر انزلی را به گلوله بست و همچنین نیروی هوایی شوروی چندین شهر ایران مانند تبریز، انزلی، همدان، قزوین، مشهد و روز ۷ شهریور لاهیجان را روز ۹ شهریور حومه تهران را بمباران کرد. قوای بریتانیا در آبادان عبارت بود از لشکر هشتم پیاده نظام هندی به فرماندهی ژنرال هاروی در منطقه خانقین تیپ نهم زرهی و یک هنگ ارابه جنگی هندی و چهار گردان انگلیسی و یک هنگ توپخانه انگلیسی که همگی تحت فرماندهی ژنرال اسلیم بودند. اولین هدف نیروهای مهاجم انگلیس اشغال مناطق نفت‌خیز و دومین هدف پیشروی در خاک ایران و به دست گرفتن خطوط ارتباطی ایران بود. عملیات دریایی انگلیس بیشتر در بندر شاهپور صورت گرفت و هشت فروند کشتیهای متوقف در بندر به دست قوای انگلیسی افتاد. نیروی هوایی انگلیس هم چند هدف نظامی را در اهواز بمباران کرد.

[size=5][b] گاهشمار درگیریهای نظامی[/b][/size]

[size=5][b] روز ۳ شهریور (آغاز درگیری)[/b][/size]

سپیده‌دم روز سوم شهریور ۱۳۲۰، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیای کبیر از جنوب و غرب، کشور ایران را مورد حمله زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند. در همان لحظات اولیه حمله، اسمیرنوف سفیر کبیر شوروی و سر ریدر بولارد وزیر مختار بریتانیا در منزل رجبعلی منصور –نخست وزیر وقت– حضور یافته و طی یادداشتی حمله قوای خود را به ایران ابلاغ کردند. بی‌درنگ، رجبعلی منصور به همراه جواد عامری، کفیل وزارت امور خارجه، به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع ساخت و سپس راهی مجلس شورای ملی شد و گزارش حمله نظامی شوروی و بریتانیا را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. بی‌درنگ جلسه هیئت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بی‌طرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه حل‌هایی برای جلوگیری از بحران آغاز شد.[۲]
نمایندگان شوروی و بریتانیا، علت این مداخله را وجود تعداد زیادی کارشناس آلمانی در ایران ذکر کردند. دخالت نظامی شوروی و بریتانیا در ایران متعاقب دو اولتیماتوم مشترک شوروی و بریتانیا در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ راجع به حضور کارشناسان آلمانی به وقوع پیوست. این حمله همچنین به فاصله سه هفته قبل از تبعید رضاشاه به خارج از کشور رخ داد[b]. شهرهای بی‌دفاع شمال و جنوب ایران در جریان حمله هماهنگ و مشترک شوروی و بریتانیا، شدیداً بمباران شدند و نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای خزر، بر اثر حمله شدید نیروهای مهاجم، ظرف چند ساعت به کلی نابود شد. در حمله شدید بریتانیا به خلیج فارس، دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی و شمار فراوانی از افسران در همان روز اول حمله کشته شدند؛ عمدهٔ کشتی‌های ایران آتش گرفتند یا غرق شدند؛ شمار کشتگان نظامی ایران در آن حمله، بیش از پانصد تن می‌باشد. ستاد جنگ اعلامیه‌ای صادر کرد و در آن خبر از مورد حمله هوایی قرارگرفتن شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه (اورمیه)، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی (بندر انزلی) داد. این اعلامیه، تلفات غیرنظامیان را، سنگین ولی تلفات نظامیان را، اندک گزارش داد.[/b][sup][۲][/sup]
عصر روز سوم شهریور و درحالی که پیشروی قوای بریتانیا و شوروی در شمال وجنوب خاک ایران ادامه داشت، رجبعلی منصور با مشاهده بحرانی بودن اوضاع تصمیم به استعفا گرفت. دریافت خبرهای مربوط به متلاشی شدن لشکرهای تبریز، رضائیه، گیلان، اردبیل، مشهد و کرمانشاه سبب شد تا رضاشاه لشکرهای مجهز دو پادگان مرکزی را در اطراف تهران به حالت دفاعی مستقر سازد. [b]در همین روز رضاشاه طی تلگرافی به روزولت -رئیس جمهور آمریکا- از وی خواست مانع پیشروی بریتانیا و شوروی در داخل ایران شود، اما دولت آمریکا با صراحت این درخواست را رد کرد و تأکید نمود که ایالات متحده، هدف بریتانیا را هدف خود می‌شمارد.[/b]
غروب سوم شهریور، رضاشاه که متعاقب دریافت پاسخ دولت آمریکا، امیدی به توقف حملات بریتانیا و شوروی نداشت و از جبهه‌های جنگ دوم جهانی نیز اخبار خوشایندی دریافت نمی‌کرد، سربازان احتیاط ۴ دوره -متولدین ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۷- را به خدمت فراخواند. او در شامگاه همان روز، خبرهای مربوط به پیشروی قوای شوروی و بریتانیا را به سوی تهران دریافت کرد.

[size=5][b] روز ۴ شهریور[/b][/size]

روز چهارم شهریور بمباران شهرهای بی‌دفاع و سربازخانه‌ها ادامه پیدا کرد؛ شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حمله هوایی قرار گرفت. [b]بر اثر حمله و بمباران شدید، لشکرهای تبریز، رضاییه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان، به طور کامل از هم پاشیدند. مردم تهران و بیشتر شهرهای مورد حمله هوایی، شهرها را تخلیه کردند و به اطراف پناه بردند.[/b][sup][۲][/sup]

[size=5][b] روز ۵ شهریور[/b][/size]

روز ۵ شهریور در جلسه فوق العاده هیئت دولت که در حضور رضاشاه تشکیل شده بود، رجبعلی منصور پس از ارائهٔ گزارشی از اقدامات دو روزه خود، نومیدانه از مقام رئیس‌الوزرائی استعفا داد؛ رضاشاه هم ضمن پذیرش درخواست وی، در همان جلسه، مجید آهی وزیر دادگستری را مأمور تشکیل کابینه کرد، اما وی نیز از پذیرفتن این سمت پوزش خواست و پیشنهاد داد شخص دیگری برگزیده شود؛ سرانجام محمدعلی فروغی را برای نخست‌وزیری پیشنهاد کرد. رضاشاه ابتدا با سالمند خواندن[sup][۳][/sup] فروغی با این پیشنهاد مخالفت ورزید و نظر به وثوق‌الدوله داشت، ولی به هر کیفیت که بود فروغی مورد پذیرش شاه واقع شد و نصرالله انتظام رئیس تشریفات دربار مأمور آوردن فروغی شد. او به منزل محمدعلی فروغی رفت و او را با خود به سعدآباد آورد. به محض ورود فروغی، شاه اظهار کرد فروغی زیاد هم پیر نیست؛ در همان لحظات، حکم نخست وزیری فروغی صادر شد. فروغی گفت که در کادر وزیران تغییری نخواهد داد، ولی بنا به خواست شاه، علی سهیلی را به وزارت امور خارجه و جواد عامری را به وزارت کشور گماشت. [b]رضاشاه در این جلسه استعفای خود را با حاضران در میان گذاشت که با مخالفت وزیران روبرو شد.[/b][sup][۲][/sup] شاه بیرون از اتاق جلسه به ولیعهد گفت فروغی گرچه پیر است ولی در چنین موقعی برای خدمت بسیار مناسب است.[sup][۴][/sup]

[size=5][b] روز ۶ شهریور[/b][/size]

صبح روز ششم شهریور، فروغی با وزیران خود در مجلس شورای ملی حاضر شد و برنامه خود را در نطقی کوتاه اعلام و وزیران کابینه را معرفی کرد و نمایندگان را در جریان تصمیم دولت مبنی بر ترک مقاومت قرار داد. وی با بیان اینکه دولت باید بی‌درنگ به مذاکره با کشورهای حمله‌کننده به ایران بنشیند، از نمایندگان مجلس درخواست رای اعتماد کرد؛ مجلس به اتفاق آرا به کابینه فروغی رای اعتماد داد.[sup][۲][۴][/sup] [b]نطق محمدعلی فروغی پشت تریبون مجلس شورای ملی در آن روز، که با استواری و چیره‌دستی خاص او ادا شد، یکی از جاودانه‌ترین و اثربخش‌ترین سخنان یک سیاست‌مدار بانفوذ ایرانی قرن بیستم شناخته می‌شود. فروغی مردم به‌هراس‌افتاده از حملهٔ شوروی و بریتانیا را به آرامش و خویشتن‌داری فراخواند و وعده داد که «این روزها نیز بگذرد و کشور به سیاق سابق خود طی مسیر کند». در این نطق به ویژه این عبارت بسیار ماندگار شده‌است و پیوسته از قول او توسط بسیاری از افراد نقل می‌شود: «می آیند و می‌روند؛ حوایجی دارند و به ما کاری ندارند.» [sup][۵][/sup][/b]
فروغی پس از حضور در مجلس، در منزل خود با سفیران بریتانیا و شوروی (سر ریدر بولارد و اسمیرنوف) راجع به ترک مخاصمه و توقف جنگ، مذاکره کرد. در همین نشست فروغی از نیت بریتانیا برای برکناری و تبعید رضاشاه باخبر شد.
[b]هرچند نامهٔ ترک مخاصمه بامداد روز ششم شهریور به دو سفارتخانه فرستاده شد و آن دو نیز بی‌درنگ مراتب را به پایتخت‌های خود گزارش کردند، اما در رویارویی نظامی آن‌ها با نیروهای ایرانی و بمباران شهرها، هیچ‌گونه دگرگونی‌ای پدید نیامد؛ به ویژه شوروی همچنان با همان خشونت، در روزهای آینده نیز، شهرهای ایران را بمباران کرد. شوروی‌ها نظامیان ایرانی‌ای که تسلیم می‌شدند، به اسارت، به خارج از ایران می‌فرستادند. ارتش سرخ به هر شهری از ایران که پا می‌نهاد، همچو یک دولت فاتح اداره شهر را به دست می‌گرفت؛ سران اداره‌ها و نمایندگان دولت، خواه نظامی یا غیرنظامی را بازداشت می‌کرد.[/b]

[size=5][b] روز ۷ شهریور[/b][/size]

[b]در نتیجهٔ گفتگوها و رایزنی‌های انجام شده، به ویژه نشست فروغی با سفیران بریتانیا و شوروی، در روز هفتم شهریور، رضاشاه، همه اعضای خانواده‌اش -به استثنای محمدرضا پهلوی ولیعهد- را روانه اصفهان کرد و بدین سان مقدمات استعفا و خروج خود از ایران را فراهم آورد.
در این روز شهرهای شمالی ایران با شدت تمام، توسط بمب‌افکنهای شوروی بمباران شدند.[/b]

[size=5][b] روز ۸ شهریور[/b][/size]

[b]هشتم شهریور ایران را نیروهای انگلیس و روسیه به سه بخش تقسیم کردند. بخش شمالی در قلمرو روس‌ها بود. بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل می شد زیر قدرت نیروهای انگلیس درآمد. تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی‌ماند.
روز هشتم شهریور، شورای عالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به اجرا گذاشت؛ در عوض قرار شد سی‌هزار سرباز پیمانی را با ماهی ۳۵ تومان حقوق، به استخدام درآورند.[/b][sup][۲] [/sup]فرستاده شدن اعضای خانوادهٔ سلطنتی به اصفهان، شایعهٔ فرار رضا شاه، اخبار رسیده از اشغال شهرهای مختلف و به ویژه خالی شدن پادگان‌ها (در نتیجهٔ تصمیم اخیر شورای عالی نظام) که به شکل‌گیری دسته‌های سربازان گرسنه و سرگردان در خیابان‌های تهران انجامید، سخت مایهٔ بیم و نگرانی مردم شده بود؛ علاوه بر این، گریز برخی از سران ارتش و رجال سیاسی هم در این مدت، وضع را بدتر کرد. ازآن‌رو برای کنترل اوضاع، [b]در همان روز هشتم شهریور در تهران حکومت نظامی اعلام شد و سپهبد احمد امیراحمدی حاکم نظامی شد.[/b][sup][۲][۴][/sup]
در این روز نیز بمباران شهرهای شمالی ایران، به دست بمب‌افکنهای شوروی بسیار شدید بود.

[size=5][b] روز ۹ شهریور[/b][/size]

[b]رضاشاه بعد از ظهر روز نهم شهریور همه فرماندهان و مقامات امضاکنندهٔ طرح مرخصی سربازان وظیفه را - که در عمل به انحلال ارتش انجامیده بود - به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آنها نسبت خیانت داد.[/b] شاه سرلشکر احمد نخجوان، (کفیل وزیر جنگ)، و سرتیپ علی ریاضی را مسبب این طرح قلمداد نمود، ازآن‌رو آن دو را به شدت زخمی[sup][۶][/sup] و پس از خلع درجه، زندانی کرد. سپس دستور داد ایشان به خاطر این خیانت در دادگاه زمان جنگ محاکمه شوند. آن‌گاه، بدون رایزنی با فروغی، سرلشکر محمد نخجوان را به وزارت جنگ گمارد. این ماجرای کتک زدن، در روزهای آینده به زیان رضا شاه تمام شد و عزم کسانی را که خواهان تبعید او از ایران، پس از استغفا بودند، جزم‌تر کرد.[sup][۲][۴][/sup]

[size=5][b] روز ۱۰ شهریور[/b][/size]

رضا شاه در دهم شهریور تصمیمش به استعفا را به اطلاع فروغی و اعضای کابینه رساند.

[size=5][b] ۲۲ شهریور[/b][/size]

در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ وزارت امور خارجه ایران در پی فشار اشغالگران در نامه ای به سفارت آلمان خواستار خروج اتباع آلمانی از ایران و برچیده شدن سفارت این کشور شد که بخشی از نامه آن به این شرح است:

وزارت امور خارجه شاهنشاهی ایران در تعقیب یادداشت شماره ۳۷۷۴ محترما به استحضار سفیر آلمان در تهران میرساند نمایندگان دولتین اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس اصرار دارند سفارت آلمان در تهران تا روز ۱۷ سپتامبر برچیده شود و کارکنان آن خاک ایران را ترک کنند.لهذا مراتب را اشعار می‌دارد تا استحضار داشته باشند.آنچه مربوط به اتباع دولت آلمان باشد البته به وسیله سفارتخانه‌ای که حافظ منافع آنها معرفی شود انجام خواهد شد.اولیای سفارت آلمان می‌توانند مطمئن باشند که دولت ایران به سهم خود از هیچ نوع کمک ومساعدت مضایقه نخواهد کرد
[b]پس از آن آقای علی سهیلی وزیر وقت امور خارجه در نامه ای به نمایندگان دولتهای سوئد و سویس در تهران اعلام جنگ میان ایران و آلمان را اعلام می کند[/b]

احتراماً رونوشت اعلامیه‌ای را که جناب آقای نخست وزیر امروز در مجلس شورای ملی راجع به اعلام وجود حالت مخاصمه بین ایران و آلمان والحاق دولت شاهنشاهی به اعلامیه ملل متحده مورخ ژانویه ۱۹۴۲ ایراد نموده‌اند برای اطلاع واستحضار آن جانب به پیوست ارسال می‌دارد. خواهشمند است مراتب مندرج در اعلامیه را به اطلاع دولت سوئد و سویس برسانند تا لطفاً مقامات وابسته آلمان را از آن آگاه نمایند

[size=5][b] روز ۲۳ شهریور[/b][/size]

۲۳ شهریور ۱۳۲۰ سفیرهای انگلیس و روس به رضا شاه اولتیماتوم دادند که تا ۲۶ شهریور ساعت دوازده نیم روز باید استعفا دهد و اگر استعفا ندهد، تهران اشغال خواهد شد، سلطنت از بین خواهد رفت و یک دولت اشغالی از روس و انگلیس بوجود خواهد آمد

[size=5][b] روز ۲۵ شهریور[/b][/size]

[b]صبح زود روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضا شاه از سلطنت به نفع ولیعهد بیست و یک ساله‌اش محمدرضا پهلوی کناره گرفت. ساعت نه و سی دقیقه، مجلس شورای ملی استعفای رضاشاه را پذیرفت. برای جلوگیری از دستگیر شدن محمد رضا به وسیله نیروهای روس و انگلیس، ولیعهد محمد رضا را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب روی زمین خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس آوردند. ساعت ۴ بعد از ظهر، ولیعهد محمد رضا در برابر مجلس شورا و نمایندگان به قرآن سوگند خورد وپادشاه ایران شد.[/b][sup][۷][/sup]
تعداد زیادی غیرنظامی زیر بمباران شهرهای مختلف جان باختند و خسارات بسیار سنگینی به تأسیسات اقتصادی کشور و اماکن زندگی مردم وارد آمد. کشور دچار قحطی شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق به شدت در مضیقه قرار گرفتند. این حملات تا استعفای رضاشاه و جایگزین شدن پسرش -محمدرضا پهلوی- در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، ادامه یافت. در این روز رضاشاه استعفا داد، راهی اصفهان شد و ولیعهد جانشین وی شد.

[size=5][b] روز ۲۶ شهریور[/b][/size]

[b]با این که رضا شاه استعفا داد ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ ارتش روسیه و انگلیس تهران را اشغال کردند و حکومت را به کنترل خویش درآوردند. در ۵ آبان سفیران روس و انگلیس به آگاهی محمدرضاشاه پهلوی رساندند که قدرت در دست ماست.[/b]

[size=5][b] روز ۳۰ شهریور[/b][/size]

روز ۳۰ شهریور، رضاشاه و خانواده‌اش از اصفهان به یزد، کرمان و بندرعباس عزیمت کردند تا به یک کشتی بریتانیایی که قرار بود آنها را به جزیره موریس ببرد، انتقال داده شوند.

[size=5][b] پس از شهریور ۱۳۲۰[/b][/size]

[b]در ۵ آبان سفیران روس و انگلیس به آگاهی محمدرضاشاه پهلوی رساندند که قدرت در دست ماست. پس از سه ماه در ۶ بهمن ۱۳۲۰ مجلس شورا قانون قرارداد سه قوا در ایران را تصویب کرد. این قانون به امضای نخست وزیر محمدعلی فروغی و سفیران روس و انگلیس برای تایید نهایی رسید. این قرارداد تمامیت ارضی ایران را تضمین کرد و هم چنین که نیروهای روس و انگلیس ۶ ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم ایران را تخلیه خواهند کرد. ایران نیز متعهد شد که با نیروهای روس و انگلیس همکاری کند، پروانه استفاده از راه‌های کشور و سیستم مخابراتی کشور را به روس و انگلیس بدهد و نیروی کارگر و ابزار مورد نیاز را برای روس و انگلیس فراهم آورد و مطبوعات را سانسور کنند که درباره اشغال ایران و استفاده از منابع کشور را به آگاهی ملت نرسانند. آذر ماه ۱۳۲۱ نیروهای امریکایی نیز ایران را اشغال کردند و آغاز به ساختن پرشن کریدور کردند. پرشن کریدور راهی بود از شمال به جنوب ایران که برای رساندن مهمات و دیگر ابزار جنگی یعنی از خلیج فارس تا دریای مازندان و سپس از آنجا به روسیه می رفت.
۹ آذر ۱۳۲۲، در کنفرانس تهران روزولت، چرچیل و استالین قرارداد قوای متفقین را امضا کردند که در آن تضمین شد که قوای متفقین ایران را پس از پایان جنگ جهانی دوم ترک خواهند کرد و ایران غرامتی برای این مدت خواهد گرفت. پیش نیاز این قرارداد این بود که دولت ایران به آلمان اعلان جنگ بدهد که ایران در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ آن را انجام داد.[/b][sup][۸][/sup]
[b]پس از پایان جنگ جهانی دوم نیروهای امریکایی و انگلیس به تخلیه نیروهای خود از ایران پرداختند. دولت شوروی قبل از خاتمه جنگ درصدد به دست آوردن امتیاز استخراج نفت شمال برآمد، اما چون با تصویب قانون منع اعطای امتیاز نفت به خارجیان در مجلس شورای ملی، از دریافت این امتیاز محروم شد، بنای مخالفت و ناسازگاری با دولت ایران را گذاشت و نیروهای خود را از ایران بیرون نبرد بلکه بسیار علنی در آبان ماه ۱۳۲۴ به پشتیبانی از جنبش‌های خودمختاری کردها و آذربایجانی ها در ایران پرداخت. ارتش شوروی از ورود نیروهای پلیس و ژاندارمری ایران به آذربایجان و کردستان خودداری کرد. کردها جمهوری مهاباد را با پشتیبانی شوروی برپا کردند و در آذربایجان، جعفر پیشه وری با حمایت شوروی فرقه دمکرات آذربایجان را برپانمود.
پس از شکایت دولت ایران به شورای امنیت و مسافرت قوام السلطنه نخست وزیر وقت به مسکو که به امضای موافقت نامه‌ای درباره تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی انجامید، در اردیبهشت ۱۳۲۵ نیروهای خود را از ایران خارج کردند. حکومت خودمختار حزب دمکرات در آذربایجان و کردستان نیز بیش از ۷ ماه پس از خروج نیروهای شوروی دوام نیاورد. موافقتنامه مربوط به تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی نیز، سال بعد در مجلس رد شد.
اشغال ایران محدود به قوای بریتانیا و شوروی نبود. پس از ورود آمریکا به جنگ، عده‌ای از نظامیان آن کشور نیز وارد ایران شدند، اما استقلال و تمامیت ارضی ایران، نخست با امضای یک پیمان سه جانبه بین ایران، بریتانیا و شوروی در بهمن ۱۳۲۰ و سپس با صدور اعلامیه‌ای که در پایان کنفرانس سران متفقین -روزولت، چرچیل و استالین- در تهران منتشر شد، تضمین گردید.
در دوران اشغال ایران به دست متفقین، بسیاری از امکانات، زیرساخت‌ها، منابع، اندوخته‌ها و آذوقه‌های ایران بدیشان اختصاص یافت. ازاین‌روی دو ماه بیشتر طول نکشید که ایران دچار کمبود مواد غذایی و گرانی لگام‌گسیخته گشت. شهرهای ایران و به ویژه تهران آن‌چنان با کمبود نان و سایر ارزاق مورد نیاز روبرو شدند که نان و مواد غذایی را با کوپن در اختیار مردم قرار می‌دادند؛ شمار بسیاری از مردم ایران، در نتیجهٔ تهیدستی، گرسنگی و بیماری جان خود را از دست دادند. کشوری که درجنگ جهانی دخالتی نداشت و بارها بی‌طرفی خود را به دو سوی درگیری اعلام کرده بود، آسیب‌های زیادی را از جنگ تحمل می‌کرد.[/b]

[size=5][b] پیامد تهاجم متفقین به ایران[/b][/size]

اشغال نظامی ایران توسط متفقین بلافاصله سرنوشت رضا شاه را رقم زد.ارتش در مدت سه روز و در اثر حملات هواپیماهای انگلیس و شوروی چنان به سرعت عقب نشینی کرد که فرماندهی عالی متفقین نیز آن را پیش بینی نکرده بود.در روز چهارم فروغی که مجبور به بازنشستگی شده بود برای مذاکره با متفقین نامزد نخست وزیری شد. نخست وزیر جدید در عرض یک هفته درخواست صلح نمود و پنهانی متفقین را به برکناری رضا شاه تشویق کرد.انگلیس نیز که خواستار پشتیبانی عمومی بود از بیرحمی و عدم اداره درست کشور توسط رضا شاه انتقاد کرد. دوهفته بعد نمایندگان دست نشانده متفقین به طور آشکار رضا شاه را به ثروت اندوزی عظیم، کشتار مردم بی گناه وسوء استفاده از القابی برای خود مانند سردار سپه وفرمانده کل متهم می‌کردند.سه هفته بعد شاه بدون گفتگو با متفقین به نفع ولیعهد خود کناره گیری کرد وبه امید نجات سلطنت کشور را به سرعت ترک کرد. مجلس نیز پس از خروج رضا شاه در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ ذکاالملک فروغی صدراعظم با حضور در مجلس شورای ملی استعفای رضا شاه راز سلطنت وسلطنت محمد رضا شاه را اعلام کرد.

[size=5][b] آزار واذیت شهروندان ایرانی توسط متفقین[/b][/size]

در نامه ای محرمانه در تاریخ ۱۳۲۱/۴/۲۹ به نخست ویز وقت نسبت به سانسور مطبوعات وبسته‌های پستی در تهران توسط ماموران انگلیس چنین توضیح داده شده است :

محرمانه جناب آقای نخست وزیر استحضارا معروض می‌دارد که بنابر گزارش اداره کل شهربانی چند روز است بازرسی های شعبه سانسور انگلیس کلیه مطبوعات و نامه‌های رسیده از ترکیه را جزو سایر کیسه‌های پستی به شعبه سانسور خود برده و مطبوعات مزبور را بایگانی می‌کنند ومامورین سانسور جدیت دارند که مطبوعات ترکیه بایگانی شود
در نامه محرمانه دیگری به تاریخ ۱۳۲۱/۴/۵ که وزیر وقت دارایی به وزیر امور خارجه درباره خرید جو توسط نیروهای شوروی از کشاورزان نوشته شده است، تاکید شده که هر چه سریع تر از ادامه این کار خودداری شود :

گزارش رسیده از اداره کل شهربانی مشعر است که نیروهای شوروی در تاکستان مقدار زیادی جو خریده و همه روزه به وسیله اتومبیل حمل می نمایند.گزارش های دیگری هم از پاره‌ای نقاط شمالی کشور در این خصوص رسیده در صورتی که وزارت دارایی درقبال تقاضا واصرار نمایندگی بازرگانی شوروی مساعدت های لازم را برای تحویل چندین هزار تن جو به شوروی ها نموده است.چون این عمل به کار خرید وجمع آوری جنس که فعلاً در درجه اول اهمیت قرار دارد لطمه می‌زند وبعلاوه مساعدت های لازم هم در تحویل جو به عمل آمده دیگر پسندیده نیست که نمایندگان آنها باز جو خریداری نمایند.بنابر این تمنی دارد که با مقامات شوروی مذاکره واقدام فرمایید که دستور قطعی صادر نمایند از خرید غله اعم از گندم و جو خودداری شود ودر نتیجه اقدامی که مبذول می فرمایند به وزارت دارایی مرقوم فرمایید
جلوگیری از محاکمه نیروهای متفقین
وزیر دادگستری طی نامه ای در تاریخ ۱۳۲۳/۳/۸ به نخست وزیر از تخلفات و همچنین جلوگیری از محاکمه نیروهای متفقین به خصوص در پرونده‌های قتل عمد و غیر عمد توضیح می دهد که بخشی از نامه به این شرح است:

به حکایت سوابق موجوده دروزارت دادگستری در بیشتر مواردی که افسران وافراد نیروی متفقین عملی می‌گردند که قابل تعقیب کیفری است مخصوصا درمورد قتل عمد وغیرعمد پرونده‌های متشکل به علت عدم حضور متهمین بلااقدام می ماند ومقامات نیروی متفقین نه فقط وسائل تکمیل تحقیقات را در اختیار دادسراها نمی‌گذارند بلکه صرفاً روی گزارش مامورین خود نسبت به واقعه اظهارنظر نموده مرتکب را در عمل خویش بی حق یاذی حق تشخیص داده از تسلیم متهم به مقامات صالحه خودداری می‌کنند وانتظار دارند که مدعیان خصوصی برای جبران ضرر وزیان وارده مستقیماً به نزدیکترین پادگان نظامی متفقین مراجعه نمایند.صرف نظر از اینکه صدور حکم نسبت به جرایم که در ایران مرتکب می‌شود ونیز تعیین میزان خسارت وارده به شاکیان خصوصی در صلاحیت دادگاه‌های ایران است ودر این خصوص مکاتبات زیادی به وزارت امور خارجه شده وبه نتیجه نرسیده است اصولاً رویه فعلی مقامات نیروی متفقین منافی با استقلال قضایی کشور است مستدعی است مقرر فرمایند با مقامات مربوطه نیروهای متفقین مذاکره نموده وبا انعقادقراردادی دراین زمینه تکلیف امررامعلوم سازند والا مامورین دادگستری به هیچ وجه موفق نخواهند شد مرتکبین را دستگیر وکیفر دهند وبالنتیجه تلفات روزبه روز افزایش خواهد یافت

[size=5][b] هرج و مرج[/b][/size]

پس از حمله متفقین به ایران و جابجایی قدرت در بیشتر مناطق ایران کشمکش‌های قومی ومذهبی شکل گرفت.برای مثال در تبریز درگیری هایی بین مسلمانان و مسیحیان رخ داده بود تا جایی که کنسول بریتانیا هشدار داد احتمالاً با خروج متفقین از ایران این درگیری‌های قومی و مذهبی بسیار شدیدتر شود.رهبران کلیسای آشوری نیز نگرانی‌های مشابهی داشتند وبه دنبال جلب حمایت انگلیس در آینده نزدیک بودند.یا برای مثال در ماه محرم سال ۱۳۲۱ نیروهای شوروی مستقر در مشهد مجبور شدند حفاظت از محله یهودیان را برعهده بگیرند.یا حدود هشتصد مسلمان اهوازی که از شایعه ربوده شدن یک کودک مسلمان توسط یهودیان خشمگین شده بودند تلاش می کردند تا کنیسه محلی را به آتش بکشند.در کرمان نیز گروهی به رهبری یکی از روحانیون با حمله به محله زرتشتی ها دونفر را کشتند و خانه‌های بسیاری را غارت کردند. همچنین گروه مشابهی نیز در شاهرود با حمله به مرکز بهائیان سه نفررابدارآویختند و ۵۰ مغازه را غارت کردند. درمناطق آذربایجان، کردستان و مناطق عرب نشین جنوب مسئله زبان بسیار برجسته وآشکار شده بود. در سال ۱۳۲۱ در گردهمایی اعراب ایران در پی جدایی و پیوستن به کشورهای عربی بودند. اعراب ایران در پیام هایی به دولت‌های انگلستان و آمریکا خواستار حمایت آنها برای جدایی از ایران شدند که البته به دلیل تفرقه ای که در میان اعراب بود موفق به جدایی از ایران نشدند وضع مناطق کرد نشین نیز به همین ترتیب بود.

[size=5][b] پیامدهای اقتصادی اشغال ایران[/b][/size]

ایران به دنبال حمله متفقین با مشکلات اقتصادی بسیاری رو به رو شد. تورم، دزدی و قحطی نمونه کوچکی از پیامدهای حمله متفقین به ایران بود. نامه شکایت آقای محمود بدر وزیر دارایی در نخستین روز از تیرماه سال ۱۳۲۱ به نخست وزیر گواهی شرایط سخت مردم ایران در پی تجاوز متفقین است.

جناب آقای نخست وزیر پیرو نامه ۱۴۹۳۲ مجدداً از اهواز اطلاع رسیده بر حسب دستور استانداری مامورین شهربانی و شهرداری بدون موافقت اداره دارایی اقتصادی در روزهای ۲۸ و ۳۰ خرداد و اول تیر معادل ۴۵ تن آرد از محمولات تهران برده و مصرف کرده‌اند. بسیار قابل ملاحظه است که در بحبوحه حاصل خوزستان استانداری محل به جای اینکه مالکین و صاحبان گندم را ملزم به تحویل دادن فزونی نموده و مصرف محل را تامین نماید خودسرانه آرد و گندم ورودی را مه منحصراً برای مصرف تهران اختصاص داده شده است مصرف می‌کنند در حالیکه سالهای گذشته در ماه تیر و مرداد مقداری از گندم خوزستان به تهران حمل می‌شده. چون فعلاً تنها راه تامین تهران همان گندم وآرد ورودی از خارج است چنانچه از مرتکبین این خودسری جدا باز خواست نشود و دستور قطعی برای تامین مصرف از محمول صادر نگردد وزارت دارایی به هیچ وجه مسئولیت تامین خواربار کشور را به عهده نگرفته و صراحتاً عرض می‌کند تهران در مدت کوتاهی به سختی وقحطی دچار خواهد شد
وضعیت برنج هم بهتر از سایر غلات نبود به عنوان مثال در قیمت برنج از تیرماه ۱۳۲۰ تا تیرماه ۱۳۲۱ به مقدار ۴۴ من از ۲۵۰ ریال به ۶۰۰ ریال رسید.


[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B4%D8%BA%D8%A7%D9%84_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D9%85#.D8.B1.D9.88.D8.B2_.DB.B3_.D8.B4.D9.87.D8.B1.DB.8C.D9.88.D8.B1_.28.D8.A2.D8.BA.D8.A7.D8.B2_.D8.AF.D8.B1.DA.AF.DB.8C.D8.B1.DB.8C.29"]منبع[/url] ویرایش شده در توسط Generalmohammad
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یک تایپیک به همین سبک برای جنگ تحمیلی راه انداخی که کلی جر و بحث نقطه توش بود . در هر صورت من به زودی ها منتقلش نمی کنم تا بتونم رو بحث ها کنترل داشته باشم.

چون تاپیک دريادار بايندر توش پست های زیادی راجبه این بحثه مدیران مسئول اون پخش اگر تشخیص می دهند محبت کنند اون پست های مربوط به این تایپیک منتقل کنند ویرایش شده در توسط ghermez

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

70 سال پس از شهریور 1320


عرفان قانعی فرد (پژوهشگر تاریخ معاصر)


سپیده دم شانزدهم سپتامبر 1941 -25 شهریور 1320- بیرون از ایران، جنگ و بمباران بود و ایران هم به ظاهر بی طرف! از تیر ماه 1320 تا شهریور، در سه ماه تابستان، رادیوها و روزنامه ها نوشتند که «احتمالا قشون لندن و شوروی به ایران حمله خواهند کرد»، اما ایران با توپ و تشر می گفت: دولت ایران به اتباع خارجی اجازه نخواهد داد که در امور داخلی ایران دخالت کنند! شاه به ناوهای شهباز و سیمرغ دستور داد، اما آنها نه توان و قوای جنگ داشتند و نه امکان آن را. در مرز خرمشهر، 4000 سرباز ایرانی سلاحشان را روی زمین نهادند تا تسلیم سربازان هندی قوای لندن شوند. یادداشتهایی تهدید آمیز از روس و انگلیس به منصور -نخست وزیر- رسید. او تا روشن شدن هوا، صبوری می کند. سپیده دمان روز نخست شهریور با یادداشت هایش روانه کاخ سعدآباد می شود. نمی دانست شاه بیدار است یا خفته؟ آن روز شاه زیر درخت های تنومند قدم می زد؛ درختانی که خود باغبان و هم صحبت پنج روزه شان بود. شاه از شتاب و دلِ شوریده و رخسارۀ منصور، به حال نهانش پی می برد. ناشنیده را می شنود و می گوید: «دو سفیر را بیاور پیش من!» حسب الامر، آنها را به حضور پذیرفتند! آنگاه به بولارد و سمیرنوف می گوید: «این چه کاری است؟ ما که با هم خصومتی نداشتیم.»
سفیران پی می برند که شاه از اوضاع مملکت بی خبر است و اطرافیانِ بله قربان گویش، جز گل و بلبل و سنبل، صحنه ای دیگر را برایش ترسیم نکرده اند! 8 صبح 3 شهریور، برای نخستین بار به شور با وزیرانش می نشیند تا مصلحت بجویند. تا در شورا، تامل و تدبیری کنند، اما دیر شده بود! فردایش، 80 افسر و 1200 سرباز به ترکیه پناهنده شدند و سلاح ها کنار جاده بی صاحب ماند! شاه، فروغی را منصوب کرد تا از دام برهد و تعللی در کار گرداب هایل کند و گردشی در ایام به کام او شود.
شاهِ خوش باور، از امرای ارتش، مقاومت و تحمل می طلبد، اما باز هم دیر شده بود. ارتش، ساز و برگی نداشت. روز 5 شهریور، ساعت 6 صبح، در کاخ سعد آباد، تازه از حمام بیرون آمده است. خطاب به وزیر جنگ می گوید: «می بینی این دزدان و گردنکشان با من چه کرده اند؟ ارتشی که با خون جگر ساختم، نابودش کردند. خیانت این بی وطنان به ملت در تاریخ خواهد ماند.» روز بعد، 5 بعد از ظهر، نگران از آینده، دستور اعزام خانواده اش به خارج از تهران را می دهد و می گوید: «نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد؟» بی بی سی حملاتش را آغازید و شاه، روز 10 ام شهریور از سهیلی می پرسد: «چه باید کرد؟ چه باید بکنم؟ بگو! نترس! حرف دلت را بگو! .. چرا ساکتی؟» شب تا صبح، دیگر در میان کاخ، خواب نداشت و گاه تا صبح قدم می زد، اما دیگر بیداری، فایده ای نداشت!...*
شاه در سپیده دمِ گرگ و میش 10 شهریور، به فرماندار نظامی پایتخت تلفن می زند: «الو! سپهبد! بیداری؟ خبر تازه چه داری؟ قشون به چند فرسخی پایتخت رسیده؟»
هنگامی که خبر پيشروي نيروهای روسی از قزوین به تهران را شنید، محمد علی فروغی -نخست وزیر- را به كاخ احضار كرد و از او خواست تا پیش‌نویس استعفانامه را بنویسد و امضا کند. آنگاه فروغی رهسپار مجلس شد تا برای نمایندگان قرائت كند، اما قبل از رسیدن به مجلس -بدون اطلاع شاه،-به اتفاق علی سهیلی -وزیر امور خارجه- راهی سفارت انگلیس و شوروی شد و استعفانامه را به سفرا نشان داد .هنگامی که استعفانامه در جلسه مجلس قرائت می‌شد،رضاشاهدر راه اصفهان بود و بهخانواده اش پیوست و سپس، حرکت بهنایین، یزد، كرمان و بندر عباس.
می گویند روزی که محمدرضا پهلوی -جانشینِ جوانِ رضاشاه- در مجلس سوگند یاد كرد، (8 بامداد 25شهریور) تانكها و زره‌پوش‌های روسی، اطراف فرودگاه مهرآباد بودند و بعدنیروهای انگلیسی از قم به راه‌آهن تهران رسیدند. خیابانها كاملا خلوت و همه مغازه‌ ها هم بسته بودند. مردم و اتومبیل‌هایشان از ترس اشغالگران،پنهان از دیدگان. زندگی مردم شهر، دور از غوغای سیاست بود و به آرامی می گذشت. یکسالی هم از تاسیس فرستندۀ رادیویی در ایران می گذشت و اخبار جنگ بین المللی هم به سمع شنوندگان می رسید.
با وجودبی طرفی ایران و بر خلاف تمام اصول حقوقی جنگ و صلح از سوی متفقین، در شهریور1320،دیگر سه هفته از اشغالایران توسط متفقین، می گذشت و روز پایان حیات سیاسی رضا شاه و آغاز حیات سیاسی فرزندش-محمدرضا پهلوی- بود.
بهانۀدولتهای روسیه و انگلستان، مناسبات رو به گسترش رضاشاه با آلمان هیتلری بود و در آن زمان، اخبار و گزارشهای دریافتی از جبهه‌های جنگ دوم جهانی،حاكی از پیشرفت روز افزون آلمان، و شكست‌ها و عقب‌نشینی‌های متفقین بود. رضا شاهنیز كه پیش‌بینی پیروزیآلمانی‌ها را در جنگ داشت، نه برای حفظ استقلال كشور، بلکه برای حفظ موجودیت خود و کشورش، "بی‌طرفی در جنگ" را اعلام كرد.

یکی از آن افرادِ همراهِ رضا شاه، غلامرضا پهلوی -ششمین فرزند، سومین پسر و تنها فرزند رضا شاه پهلوی از توران امیرسلیمانی که در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۰۲ در تهران به دنیا آمده است- بود و شاید تصور نمی کرد که 70 سال بعد و در آستانۀ 90 سالگی، در رستورانی در خیابان هوگوی پاریس، در پاییز 1390، لب به گفته بگشاید و آن روایت خود را بازگوید؛ و اکنون تنها برای فتحِ بابِ گفتگو و نقد دربارۀ شهریور 1320 و عملکرد رضا شاه، می توان این گفتگو و روایت را خواند، تا در کنار دیگر روایت ها، شاید نقطه ای تاریک از تاریخ معاصر ایران زمین را روشن کند.[ در اینجا ضمن تشکر از مهر و لطف وافر امین فروغی ، یک بخش کوتاه از آن گفتگو را می آورم]


***


درست 70 سال پیش، شهریور 20 رخ داد؛ شما در آن روز چه حال و روزی داشتید؟
در شهریور 20، من هنوز 20 سالم نشده بود. احساس می کردم به پدرم بی انصافی شده، اما وقتی دیدم برادرم شاه شده، خیال ما هم راحت بود که مملکت روی پای خودش می ایستد.

خود رضا شاه هم چنین عقیده ای داشت؟ روحیه اش را نباخته بود؟
مسلما! روحیه اش، باخت کامل نبود. نه! نگران آیندۀ محمد رضا بود و در اصفهان ماند تا در مجلس سوگند بخورد و دیگر به نسبت، خیالش راحت شد و راهی کرمان و بندرعباس شدیم و...

تصور نمی فرمایید که رخداد شهریور 1320، به نوعی ضرورت تاریخی ایران بود؟
خودش نمی خواست که شهریور 20 رخ بدهد و انگلیسی ها باعث شدند که وی بپذیرد؛ یکی از عوامل رفتن هم این بود که نمی توانست خارجی را در مملکت تحمل کند و ما نخست وزیری ضعیفی داشتیم. شاید اگر پدرم چند سالی بیشتر در قدرت می ماند، 100% به نفع ایران بود.

از حالات روحی در لحظه ترک ایران تعریف کنید.
قبل از سوار کشتی شدن، به افسری گفت: بیا من رو لخت کن که ببین چیزی از مملکت می برم یا نه؟ در کشتی، غالبا در فکر بود و روی عرشه قدم می زد. مشوّش بود که اوضاع چطور می شود و در فکر خودش نبود؛ فکر آینده مملکت و ملک را داشت.


در آفریقا چه؟
در موریس، همه اش به فکر ایران و ساخت ایران بود و کم کم مطمئن شد؛ اما زیاد از کنار رفتنش ناراحت نبود و می دانست که یک روزی بالاخره فرزندش باید به جای وی بنشیند و سرِ کار بیاید و 4-5 سال بعد هم مُرد. از رشد روحانیت نگران بود؛ البته در این ایام هم روحانیت انسان بودند. بعدها افسردگی شدید در وی پدید آمد و قد و هیکلش را خمیده کرد و مرد. در روزهای آخرِ عمر در ژوهانسبورگِ آفریقای جنوبی، سلوک و آرامش خاصی داشت و صبح ۴ مرداد ۱۳۲۳ با گریۀ خواهرم بیدار شدم و در همان آرامش در رختخواب سربازی اش که روی زمین پهن بود، دیدم که پدر مرده است.
یک روزنامه آفریقای جنوبی هم نوشت: هوادار هیتلر درگذشت!


اعتقادات مذهبی هم داشت؟ البته شنیده ام که به جدایی دین و سیاست باور داشت.
به خدا ایمان داشت، اما اهل تظاهر و ریا و نمایش نبود. خودش به مذهب تشیع باور و یقین داشت و به همین دلیل، اسم همه فرزندانش به رضا ختم می شود.


اما علت اصلی شهریور 1320 را همان نزدیکی شاه به سیاست آلمان می دانید؟
نه! به هوای آلمان ها، آمدند و مملکت را گرفتند و او هم رفت؛ اما آلمان ها کاری نداشتند، جز اینکه پدرم به کار آنها از نظر صنعتی و فنی باور داشت؛ کار سیاسی نمی کردند که!


یعنی دل درگرو آلمان هم نداشت؟
نخیر! از نظر کاری دوستشان داشت و مثلا پل ورسک که ساخته شد، همه می گفتند تقلبی است و... یارو رو با خانواده و کس و کارش از بالای پل عبور داد که خیال همه راحت شود. دروغ بود. کدام نفوذ آلمان؟ استالین، چرچیل، روزولت و... می خواستند که ایران اعلان جنگ علیه آلمان کند و نشد، و اینها ناراضی شدند! هرچند نیازی نبود که ایران قوایی هم بفرستد، اما بهانه بود.
ما هیچ رابطه ای با آلمان و وابستگی نداشتیم، جز کارهای صنعتی. آلمان ها چه جاسوسی می کردند؟ خیال نکنید که هر چه اروپایی ها می گویند، درست می گویند! در ارتش هم سربازها خوب بودند، ولی افسرها ترسو از آب درآمدند؛ جز شاهبختی و امیر احمدی. مثلا یک قرمساقی همه سربازها را آزاد کرده بود و این یعنی این که مامور بوده یارو!


خوب در اکثر کتابهای تاریخ معاصر فعلی در ایران، می گویند که وی ظالم بوده و خیانت کرده.
برای چه ظالم بود؟ چه ظلمی؟ آدم محکمی بود، اما ظلم به کسی نمی کرد. همیشه آدم ناجنس و دروغگو و آدمکش، امتحان بدی پس می دهد در تاریخ.


محکم بودن شخصیتش، شکی نیست؛ اما منتقدان جدی معتقدند که روزنامه‌های مستقل را بست، مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و احزاب سیاسی را از بین برد. تمام امور مملکتی را در دست خود داشت و کشور را مانند یک نظامی اداره می‌کرد. آزادی‌های انقلاب مشروطه از بین رفت. بسیاری از رقبا و مخالفان شاه، زندانی و در زندان کشته شدند. مانند چند وزیر: تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و شعرا و ادیبان مانند میرزادۀ عشقی و فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو). حتی علی‌اکبر داور -وزیر عدلیه- هم از ترس خودکشی کرد.
من نمی دانم این دشمن های سرسپردۀ ایران و ایرانی، از کجا آب می خورند؟ خودشان بی اصل و نسب و ناجنس اند، یا تحریک می شوند؟
پدرم چه خیانتی کرد؟ منتقدهای پدرسوخته و دروغگو، نشسته اند و دروغ بافته اند! بی جهت که کسی را نمی گرفت و نمی کشت. شاید 2-3 نفر بودند و یکی هم تیمورتاش که با روس ها ساخته بود؛ جای پدرم می خواست بنشیند و وزیر دربار بود و خوش خدمتی می کرد، اما می خواست سر پدرم را زیر آب کند.

معتقدند که مجلس شورا، نمایشی بود و فاقد کارایی.
نه! در آن ایام، نمایندگان مجلس ارج و قرب دیگری داشتند و مجلس حاکم بود.

یعنی در راس امور بود؟
بله! قدرت مجلس زیاد بود.


اما برخی از مورّخان معتقدند که رویۀ حکومت در ایران از مشروطه به استبدادی، از سالهای 1307 تا 1310 صورت گرفته؛ یعنی نیمه دوم حکومت رضا شاه.
ببینید، پدرم جز خدمت به ایران کاری نکرد. ایران آن روزگار، فقیر و عقب مانده بود و شاهه کاهگلی پدرم در آلاشت سوادکوه با یک کرسی گرم می شد؛ همان دهات جنگهای مازندران. ایران دوران سختی را می گذرانید و دودمان قاجار، ایران را به فقر و عقب ماندگی سوق داده بود و آینده ای تیره در انتظار ایران بود و اگر پدرم نمی آمد، ایران امروز، وجودی خارجی نداشت. یک قدرت نالایق و ناتوان، ایران را به وابستگی شرم آور بدل کرده بود. در آن دوران حساس، باید یکی ایران را به سوی پیشرفت سوق می داد. کلی مشکلات داخلی داشتیم و منافع مملکت داشت بر باد می رفت. ایران ناامن بود و همین تهران نمی شد زندگی کرد. ایران را متحول کرد. در ارتش لیاقت خودش را نشان داده بود. پس از استعفای مستوفی الممالک، پدرم نخست وزیر شد. یک ایرانی میهن پرست بود و چه دوست و چه دشمن، این را می گویند. خیال سلطنت نداشت. دوست داشت که احمد شاه به ایران بازگردد و اصرار هم داشت و شاید احمد شاه اگر می آمد، به نفع پدرم بود، اما در 9 آبان 1304، با رای مجلس، از سلطنت خلع شدند و بعد پدرم سوگند خورد. باور به مشروطیت داشت.
ما در خانواده از وی می ترسیدیم. فکر نکنید که سعی کرد که ما را ببوسد و نوازش کند همیشه. و از نظر تشابه پدرم و برادرم، برادرم محکمی پدر را نداشت؛ دل رحم بود و این هم، گاهی خوب و گاهی بد است.


البته خیلی از این موارد را هم فردوست اشاره کرده است.
فردوست کسی نیست که درباره پدرم اظهار نظر کند، اما هرچه ارتشبد جم به شما گفته، قبول دارم.


از دیدگاه شما، رضاشاه پهلوی، یا سردار سپه معروف، چه سودی برای ایران و ایرانی داشت؟ حالا اگر از آن دیدگاه که انگلستان وی را آورد و برد، دوری کنیم.
از زمانی که سردار سپه شد و وزیر جنگ، سیاستمداری قدرتمند شد. سودش برای ایران را هر کسی که اهل مطالعه باشد، فهمیده است. تنها می توان گفت که ایران را ساختند. در زمان قاجار، کشور در حال انحطاط و ملوک الطوایفی بود و مثلا خوزستان از دست رفته بود و یک خُل و چل در آنجا حکمرانی می کرد. پدر با جان و دل برای ایران کار کرد. سر نترسی داشت و برای از بین بردن اوباش ها هم ترسی نداشت. ایران نوین را پایه گذاری کرد. در این مملکت دادگستری نداشتیم؛ دست آدم های سنتی و خرافی بود. سیستم خراج و مالیات را به ایرانی ها یاد داد؛ از همان ایام نخست وزیری اش، خارجی ها را مجبور می کرد که خراج دولت ایران را پرداخت کنند و اجازه نمی داد که کسی از ایران و ایرانی سوء استفاده بکند و خصوصا روس های پدر سوخته. همیشه دوست داشت مثل یک سرباز وطن پرست خدمت کند و رفتارش هم تا روزِ مرگ، سربازی بود و هرگز زندگی شاهانه نداشت. نبوغ سیاسی پدرم، همین پیشرفت های گام به گام ایران بود.
قوای ایران را ساخت. همه مریض و ناخوش بودند. ارتش را ساخت با همۀ کمبودش. مثلا سال 1299 دید که مملکت دارد تجزیه می شود و همین میرزا کوچک می خواست با همکاری بلشویک ها، جمهوری کمونیستی گیلان را درست کند.



از ارتشبد جم و نیز عیسی پژمان شنیده ام که در 30 خرداد ۱۳۰۰ به دستور رضا شاه، یاغیان گیلان سرکوب شدند و رضا شاه، سركشی و جدايی طلبی قوای میرزا کوچک خان و ارتش سرخ ایران را شکست سختی داد و میرزا کوچک فراری شد.


بله! نگذاشت این تجزیه طلب هر کاری خواست بکند! ... بنا به قد و قواره و قامت و جربزه اش، دشمن هایش می ترسیدند. رضا شاه، عاشق تمامیت ارضی ایران بود و تنها راه چاره، ارتباط با انگلیسی ها بود. روحیۀ قوی و شخصیت نافذش، می خواست ایران را از دست انگلیس و روس رها کند و احتیاج به زمان داشت.


البته در همه کتابهای تاریخ معاصر در ایران هم به این نکات اشاره شده است که عملکردهایی مثبت هم داشت و شاید اصلاحاتی بی قاعده: ایجاد تشکیلات نوین دادگستری، تهیه و تصویب اولین قانون مدنی ایران، بنیان ثبت اسناد و ثبت احوال، لغو کاپیتولاسیون، اسکان عشایر، یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران، تاسیس بانک ملی ایران، ساخت راه‌آهن سراسری ایران، جاده‌سازی در کشور، کشف حجاب، تاسیس رادیو ایران و خبرگزاری پارس، تاسیس دانشگاه تهران، گسترش صنایع، تاسیس فرهنگستان ایران، تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی، تغییر نام رسمی کشور در مجامع بین‌المللی از پارس به ایران در سال ۱۹۳۵ و ... اما برخی معتقدند که شخصی عامی و بیسواد بود. نظر شما؟
هم می توانست بخواند و هم بنویسد و کتابهای دروغی در اینباره منتشر شده است که صحّت ندارد و با آتاتورک به زبان ترکی استانبولی گفتگو کرد و حتی نامه هایی هم که به مادرم می نوشت، خیلی خوب بود.


تنها سفر خارجی رضاشاه، همان سفر به ترکیه در سال ۱۳۱۳ بود و بسیار هم تحت تاثیر آتاتورک قرار گرفت.
بله! لحظه ای در بازسازی و آبادانی و نجات ایران غفلت نکرد. مثل ناصرالدین شاه که به سفرهای آنچنانی نرفت. در ایران، نظم نوین ایجاد کرد. خواهان ایرانی بود که از یکسو رها از نفوذ سنتی های خرافی، دسیسۀ بیگانگان، شورش عشایر و اختلافات قومی، و از سوی دیگر دارای موسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدّد و شاغل، ساختار اقتصادی نوین با کار شاهه‏های دولتی، بانکهای سرمایه‌گذار و ... باشد. عاشق ارتش نیرومند و دانشگاه و قشر تحصیلکرده بود و قوانین مدرن و پیشرو داشت.


حالا سر مساله انگلستان، با رای شما اختلافاتی هم هست. البته معروف است که در وصیت نامه اش نوشته: به ایرانیان بنویسید که از آمریکایی‌ها بیشتر بترسند تا از روسها وانگلیسها. ولی ظاهرا به تحصیل و کسب دانش اهمیت زیادی داده.
اهمیت می داد؛ خیلی هم اهمیت می داد و چه جور هم!... هر سال هم پشت سر هم یک عده ای را برای ادامه تحصیل می فرستاد به خارجه و حتی همین مهدی بازرگان را هم. دوست داشت ایران را بسازد و عالی ترین قوانین اعزام محصل به خارجه هم در ایام وی تصویب شده بود و بررسی می کردند که چند دکتر و مهندس در کجا لازم است. بیخود و بی جهت کسی را نمی فرستادند؛ افراد ممتازِ مملکت می رفتند و انتخاب می شدند و 400 نفر نمی رفت که مثلا فلسفه بخوانند؛ بی ربط و بی قواره نبود؛ بعدها چنین شد. اکثریت بیسواد را باسواد کرد و پایه های صنعت را در ایران نهادینه کرد.


سپاسگزارم؛ بحث جالبی بود و شاید خاطره انگیز.
دیگر در این روزگار از جوان های ایرانی، کسی ما را نمی شناسد. خودشان باهوش هستند و می دانند چه باید بکنند و چه بخوانند و چه نخوانند و درک می کنند تاریخ این مملکت و ملک را. من کسی نیستم که حرفی زده باشم، اما پیام من برای نسل جوان باهوش ایرانی این است که وقایع مهم تاریخِ گذشتۀ کشور را با دقت و بی نظری بررسی کنند و از شما هم ممنون و امیدوارم انتشار یافتۀ این گفتگو را زنده باشم و ببینم.



با سپاس فراوان از لطفِ امین فروغی



*روز قبل از شنیدن پیام انگلیسی ها مبنی بر اینکه "باید برود" [سربولارد، وزیر مختار انگلیس که بعدها کتابی به اسم "شترها باید بروند!" را نوشت]

http://www.payampars.net/index.php?option=com_content&view=article&id=923%3A70-1320-&catid=1%3A2012-05-23-22-31-20&Itemid=28

  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اشغال خراسان در جنگ جهانی دوم :

 

نوشتاری از : رضا توسی

 

روز نخست
متفقین صبحگاه سوم شهریور 1320 شمسی برابر با 25 اوت 1941 از جنوب و شمال وارد خاک ایران شدند. ساعتی بعد نیز سفرای دو کشور به طور هم زمان یادداشت دولت های متبوع خود درباره دلایل حمله به ایران را به رجبعلی منصور نخست وزیر ایران، تسلیم کردند.

 

سفیر انگلیس در یادداشت خود این اقدام را در راستای منافع ایران و بریتانیا توصیف کرده بود. سفیر شوروی نیز در یادداشتی که در برگیرنده پنج بخش بود، اقدام دولت متبوع خود را در اشغال ایران براساس قرارداد 1921 ایران و شوروی اعلام کرد.براساس ماده ششم از فصل چهارم قرارداد 1921، دولت شوروی حق یافته بود که در صورت بروز خطر استفاده نیروهای یک دولت سوم از خاک ایران به عنوان محلی برای حمله به خاک اتحاد جماهیر شوروی، سربازان خود را در خاک ایران مستقر کند.

 

به هر حال نیروهای شوروی همزمان با حمله به سایر نقاط شمالی کشور از دو جبهه به سوی مشهد حرکت کردند. بخشی از آن‌ها به فرماندهی سرتیپ شاپکین از مرز سرخس و بخشی دیگر به فرماندهی کازان از مرز لطف آباد و یکی از روستاهای درگز به نام شیلگان گذشتند. نیروهای روسی پس از ورود به باجگیران بعد از تصرف کلیه ادارات دولتی و خلع سلاح ژاندارم‌های مرزی به سمت قوچان حرکت کردند. آنان در مسیر حرکت خود اعلامیه‌هایی را که به زبان فارسی نوشته شده بود، بین مردم توزیع می کردند. در این اطلاعیه‌ها آمده بود که چون دولت ایران بر خلاف اصول بی‌طرفی تحت نفوذ ستون پنجم آلمان قرار گرفته و منافع متفقین ضد فاشیست را به خطر انداخته و به تذکرات خیرخواهانه آنان وقعی ننهاده، در ساعت چهار و سی دقیقه بامداد نیروهای زمینی و هوایی و دریایی شوروی و انگلیس از مرزهای ایران گذشته تا دست عمال خطرناک آلمان را از کشور باستانی ایران کوتاه کنند.
 

روز دوم
پس از گذشت یک روز از شروع تهاجم قوای شوروی به خراسان یعنی در روز چهارم شهریور به دستور سرلشکر محتشمی فرمانده لشکر نهم شرق، ستاد جنگ تشکیل شد. در جلسه این ستاد که با حضور تمامی صاحب منصبان ارشد نظامی استان و همچنین شخصیت‌های نخست استانی ازجمله استاندار برگزارشد،تصمیم گرفته شد تا برای مقابله با قوای متجاوز دو ستون نظامی عازم قوچان و سرخس شوند. نکته قابل توجه در جریان این اعزام ، نبود وسیله نقلیه کافی در لشکر شرق برای اعزام این نیروها به مقاصد تعیین شده بود. برهمین اساس به دستور فرمانده لشگر و تایید استاندار تعدادی از اتوبوس‌های بین شهری و کامیون‌های شخصی را به زور و تهدید از گاراژها به پادگان لشگر منتقل کرده و دو ستون نظامی را با آنها به منظور جنگ و جلوگیری از حرکت نیروهای شوروی به جانب قوچان و سرخس اعزام کردند.

 

سرانجام
ستون اول نیروهای اعزامی از سوی لشگرشرق برای مقابله با قوای متجاوز شوروی در برگیرنده هنگ 31 پیاده به همراه گردان توپخانه 75 کوهستانی، یک آتش‌بار 105 اسبی توپ صحرایی، یک گردان سوار اسبی، یک گروهان مهندسی و یک گروهان سیار بهداری به فرماندهی سرهنگ محمود دولو بود. این مجموعه مأموریت داشت در گردنه مزدوران در فاصله 110 کیلومتری شمال مشهد موضع بگیرد و مانع از پیشروی روس‌ها به سمت مشهد شود. ستون دوم نیز به فرماندهی سرهنگ دوم لطف‌الله افشار اوغلو موظف گردید تا در گردنه امامقلی در محور قوچان به باجگیران، مستقر شده و با نیروهای شوروی مقابله کند. این ستون نیز شامل هنگ 14 پیاده قوچان به همراه یک آتش بار 75 توپخانه، یک گروه مهندسی با کامیون، یک گردان سوار اسبی و دو آتش بار 105 توپخانه می‌شد که با استفاده از اتوبوس‌ها و کامیون‌های مصادره شده مردم به سمت قوچان روانه گردید.

 

 هیچ کدام از این دو ستون به دلیل سرعت کند انتقال آنها به نقاط در نظر گرفته شده به موقع در محل تعیین شده حاضر نشدند و قبل از حضور آنها در قوچان و مزدوران ، این نقاط توسط قوای شوروی اشغال شد.

 

635607188269510304.jpg

  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

پوستری به زبان فارسی که توسط بریتانیا طراحی و چاپ شده و در زمان اشغال ایران پخش شده.

IMG_20210912_000036_745.jpg
صحنه ای از همکاری جنگنده های نیروی هوایی  سلطنتی و شوروی را نشان میدهد.

  • Like 3
  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط parsneet
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      تاپیک حاضر با محوریت پوشش خبر ها و اطلاعات مسابقات نظامی برگزار شده در ایران و همچنین شرکت تیم های ایرانی در سایر مسابقات بین المللی نظامی می باشد .
       
      مقدمه :
      مسابقات نظامی هر ساله در سراسر جهان با شرکت پرسنل نظامی ( به صورت داخلی و یا بین المللی ) برگزار می گردد . این گونه مسابقات علی رقم اینکه از قواعد و استاندارد متحدی برخوردار نیستند ( منظور نبودن کمیته جامع و قوانین واحده بین المللی در رشته های تخصصی می باشد ) اما تا حدودی پیرو قواعد و ضوابط برگزاری رزمایش های نظامی هستند . ( البته تیم های ورزشی و مسابقات ارتش های جهان (CISM) تا حدودی متفاوت از سایر مسابقات تخصصی هستند که در ذیل به آن اشاره خواهد گردید )
      اساساً هدف از برگزاری این گونه مسابقات تخصصی بالا بردن آمادگی پرسنل و ایجاد حس رقابت و افزایش انگیزش پرسنل نظامی جهت فراگیری مهارت های تخصصی است . و همچنین سنجش توانمندی پرسنل در مقایسه با واحد های مشابه در ارگان های نظامی داخلی و یا ارتش های خارجی دیگر است . پس تا حدودی می توان بیان کرد که تیم های شرکت کننده ( در مسابقات بین المللی ) عموماً از بین کشور های دوست و یا هم پیمان ( و یا حداقل غیر متخاصم ) انتخاب می شوند و برای سنجش توانایی های تخصصی شان گرد هم می آیند . و همچنین حتی گاهی می تواند بیان گر همسویی کشور های شرکت کنند و حامل پیام های خاص برای ارتش های رقیب شان نیز باشند .
       
       
       
      تاریخچه :
      می توان به نوعی اولین مسابقات نظامی ( با تاکید و اولویت دادن به پرسنل نظامی ) را به یونان باستان نسب داد . در رویدادی جشن گونه که عموما" ( و نه اختصاصاً ) پرسنل نظامی در آن شرکت می کردند تا آمادگی جسمانی و مهارت های کار با سلاح در رقابت با حریفان را بسنجند . در ادامه و ظهور امپراطوری روم باستان این نوع مسابقات چهره خشن تر و جدی تری به خود گرفت به گونه ای که مکان های اختصاصی مانند کلوزیوم (Colosseum) و همچنین شرکت کنندگان مخصوص بنام گلادیاتور (Gladiator) برای شرکت در آن تربیت می گردیدند .
      این مسابقات شرحی مفصل دارد ولی به اختصار : برگزاری آن در قرون مختلف تکامل یافته و عموماً شرکت کنندگان آن از بین سربازان قوای شکست خورده در جنگ با امپراطوری روم انتخاب می شدند و در بین خیل عظیم از این سربازان که در مسابقات محلی و ایالات های مستعمره روم برگذار می شد برگزیدگان ( که یقیناً تعداد کمی از آنان بودند) می توانستند آزادی خود را به دست آورند . ولی جنگجویانی نیز بودند که به خاطر بدست آوردن پول و یا شهرت نسبت به شرکت در این مسابقات خونین اقدام می کردند . این مسابقات که به خشونت بی پروا و ضد انسانی اش معروف گشته بود بدون فایده هم البته نبود . ( البته فواید آن از دید فرماندهان نظامی ) باید اشاره کرد که تمامی این مسابقات به نبرد های خونین تن به تن اختصاص نداشت بلکه اکثر این رویداد ها به باز سازی نبرد های روم در مقابل دشمنانش مختص می شد ( یقیناً آن نبردهای که در آن پیروز گردیده بودند تا خاطرات ، تکنیک های رزم و قهرمانان آن را مرور و زنده نگاه دارند ) عده ای از سربازان لباس های قوای دشمن را بر تن می کردند و سربازانی دیگر که نقش نیروهای رومی را داشتند با بکارگیری ارابه و اسب و سلاح های آن دوران در چندین پرده که گاهی تا چند روز نیز ادامه می یافت آن نبرد خاص را باز سازی می کردند . از نحوه یورش قوای مهاجم گرفته تا نبرد های تن به تن ، عبور از رودخانه ، یورش سواره نظام ، محاصره قلعه ها و یقیناً نمایش پیروز مندانه و دلاورانه ارتش رومی بر حریف خود !
       
      در عصر جدید ایده مسابقات نظامی بعد از پایان جنگ جهانی اول شکل گرفت . در سال 1919 پس از جنگ جهانی اول ، بازی های بین متفقین توسط شورای ورزشی نیروهای متفقین ژنرال جان پرشینگ سازماندهی شد و 1500 ورزشکار از 18 کشور را گرد هم آورد تا در 24 رشته ورزشی به رقابت بپردازند. این رویداد در Joinville-le-Pont فرانسه برگزار شد . و طی سالهای بعد در ماه مه 1946 ، پس از جنگ جهانی دوم ، شورای ورزشی نیروهای متفقین توسط سرهنگ هانری دبروس و پنج‌گانه المپیک توسط سرگرد رائول مولت احیا شد و در  7 تا 8 سپتامبر همان سال دومین بازی‌های بین متفقین در برلین (در المپیاستادیون , محل برگزاری بازی های المپیک 1936) برگزار شد .
       


      چند ماه بعد، با پایان دادن به شورای ورزش نیروهای متفقین ، سرهنگ دبروس و سرگرد مولت مسابقات ارتش های جهان (CISM) را در 18 فوریه 1948 تأسیس کردند . اعضای موسس آن بلژیک ، دانمارک ، فرانسه ، لوکزامبورگ و هلند بودند . در سال 1950، آرژانتین و مصر به عضویت آن درآمدند. در سال 1951 ایالات متحده به آن پیوست . در سال 1952 عراق ، لبنان ، پاکستان و سوریه و دو سال بعد برزیل به عضویت آن درآمدند . و همچنین کانادا در سال 1985 وارد آن شد . سپس در سال 1991 با پایان جنگ سرد سازمان رقیب پیمان ورشو کمیته ورزش ارتش متفقین (SKDA) با CISM ادغام شد و خبر از پیوستن 31 کشور و عضو جدید و سایر کشورهای مرتبط با بلوک شوروی را داد. این پیشرفت سریع منجر به رسمیت شناختن توسط نهادهای بین المللی از جمله IOC شد. قبل از سال 1995 CISM هر سال 15 تا 20 مسابقات جهانی را برگزار می کرد. از سال 1995  CISM هر چهار سال یک بار بازی های جهانی نظامی را که یک رویداد چند ورزشی است با شرکت نمایندگانی از ارتشهای 127 کشور دنیا سازماندهی می کند .
       
       

       
      رویدادها
      برگزاری مسابقات مرتبط با ارتش های جهان طیف متنوعی را در بر می گیرد و بلوک های سیاسی و جغرافیایی متعدد سعی در برگزاری رویدادهای مشابه زیادی جهت بالا بردن مهارت پرسنل خود دارند . اما به نوعی اهداف برگزاری این چنین مسابقاتی تنها به بالا بردن مهارت ها محدود نمی گردد . بلکه برپایی نمایشگاه های تخصصی تجهیزات تیراندازی و حتی ماشین آلات زرهی و تسلیحات انفرادی و البسه نظامی و ... در حاشیه این مسابقات بیان گر این است که این رویدادها مکانی است تا برنامه ریزان و دست اندرکاران نظامی کشور های مختلف به عرضه و کسب اطلاعات و سنجش آمادگی قوای نظامی پیرامونی خود اقدام نمایند .
       
      به برخی از این رویدادها می توان به اختصار اشاره کرد مانند :
      - مسابقات بین المللی پنج گانه ورزشی ( تیراندازی سرعت و دقت ، میدان موانع ، شنا ۵۰ متر با مانع ، دو صحرانوردی ۸ کیلومتر و پرتاب نارنجک )
      - مسابقات بین المللی نظامی پهپادی ارتش های جهان
      - مسابقات بین‌المللی نظامی غواصی در عمق
      - مسابقات بین‌المللی نظامی جهت یابی
      - مسابقات بین‌المللی نظامی بیاتلون زرهی روسیه
      - مسابقات سراسری امنیت سایبری در آمریکا
      و ...
       

      بازتاب و آثار
      برای بیان تاثیر حضور بین المللی تیم های نظامی و ترتیب دادن این چنین مسابقاتی منعکس کردن دیدگاه بعضی از تحلیل گران غربی شاید مفید باشد به عنوان نمونه :
      «واشنگتن فری بیکن» «جوزف هومیر» تحلیلگر امنیت ملی : روسیه و چین در نمایش قدرت به آمریکا قصد شرکت در یک بازی‌های بین‌المللی در آمریکای لاتین ( ونزوئلا ) تحت عنوان « تک تیرانداز مرز » را دارند . این  بازی‌های نظامی یکی از واضح ترین نشانه‌ها  از شکل گیری یک ائتلاف ضد ایالات متحده در آمریکای لاتین است. روسیه و متحدانش ( ایران و چین ) با حضور در این مسابقات نظامی در ونزوئلا در حال نمایش قدرت هستند . با عادی سازی تحرکات نظامی دشمنان ایالات متحده در دریای کارائیب ، ما در معرض خطر در آمریکای لاتین هستیم .
       
       
      در حال حاضر به نظر می رسد که برگزاری این گونه مسابقات در بین نیرو های نظامی منطقه ای و جهانی در حال افزایش هست . مسابقاتی که هم در رشته های عمومی ( آمادگی جسمانی و ورزشی ) و هم رشته های تخصصی ( تیر اندازی ، زرهی و توپخانه ، پهپادی و ... ) با حضور تیم های چندگانه به جدیت پیگیری می شود . قطعا انتخاب تیم های ورزیده در این گونه رقابت ها باعث افزایش اعتماد به نفس پرسنل و همچنین تبلیغات مثبت برای نیرو های نظامی ما نیز خواهد گردید  . همچنین برگزاری مسابقات کشوری و درون مرزی برای ما موجبات حس رقابت و افزایش انگیزش سازمانی را برای نیروهای مسلح ما در پی خواهد داشت . انشالله 
       

       
       
       
      بن پایه :
      https://www.milsport.one/cism/members-nations
      https://www.ilsf.org/about/recognition/cism/
      https://armedforcessports.defense.gov/CISM/Military-World-Games/
      https://en.wikipedia.org/wiki/Colosseum
      https://freebeacon.com/national-security/iran-russia-china-to-run-war-drills-in-latin-america/
       
      گرد آوری جهت انجمن میلیتاری
       
       
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.