برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      40

    • تعداد محتوا

      9,427


  2. 951

    951

    Editorial Board


    • امتیاز

      19

    • تعداد محتوا

      2,580


  3. bluemoon

    bluemoon

    Members


    • امتیاز

      15

    • تعداد محتوا

      150


  4. aminf14

    aminf14

    Editorial Board


    • امتیاز

      13

    • تعداد محتوا

      1,400



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 26 اسفند 1398 در پست ها

  1. 4 پسندیده شده
    با سلام    مشهور ترین افسر توپخانه  تاریخ نظامی  در ارتباط  با ترس چنین اعتقاد دارد       در دنیا صرفاً باید از یک چیز ترسید و آن خود "ترس" است .   فاتح استحکامات اوسترلیتز ،" ناپلئون بناپارت "
  2. 2 پسندیده شده
    این حرفی هست که پنج سال هست داریم برای ساختار دفاعی جمهوری اسلامی می زنیم ولی هنوز گوش شنوایی ، حتی در جامعه وب فارسی برای منعکس کردنش پیدا نشده !!!! ===================== معامله قرن از دید روسها ( اسپوتنیک فارسی )
  3. 2 پسندیده شده
    بسم ا.... وزیر جنگ رژیم عبری دسامبر 2019 تصور می کنم با انتشار این تصویراز این به بعد کسی جرات نکند علت کار پژوهشی روی رژیم عبری را در حوزه های مختلف بخصوص حوزه امنیت و دفاع ، سئوال کند و یا حتی زیر سئوال ببرد
  4. 2 پسندیده شده
    پرواز آزمایشی کاوازاکی C-2 الینت (شنود و جاسوسی الکترونیک) در پایگاه هوایی گیفو ژاپن (فوریه 2018) اطلاعات بیشتر: https://www.flightglobal.com/news/articles/elint-version-of-c-2-transport-conducts-flight-test-445755/
  5. 1 پسندیده شده
    گزارشی از اندیشکده رند در خصوص روابط چین و اسراییل بسیار جالب بود https://www.rand.org/content/dam/rand/pubs/research_reports/RR2600/RR2641/RAND_RR2641.pdf
  6. 1 پسندیده شده
    قسمت پنجم گلادیاتور رضا کیانی موحد در قسمت چهارم این سلسله مقالات به بررسی عملکرد دوباله ی فیات سی.آر-42 (ملقب به فالکو) در طی جنگ جهانی دوم پرداختیم و گفتیم که مهمترین حریف فالکوها نه اسپیتفایر و یا هاریکن بلکه دوباله های گلادیاتور ساخت شرکت هواپیماسازی گلاستر بوده اند. در این قسمت به بررسی نقش گلادیاتور در دوران جنگ جهانی دوم می پردازیم. طراحی در ابتدای دهه ی 30 میلادی وزارت هوانوردی بریتانیا مناقصه ای برای در اختیارگرفتن یک جنگنده ی جدید برگذارکرد. مشخصات هواپیمای مورد نیاز نیروی هوایی سلطنتی عبارت بود از: حداقل سرعت برابر با 400 کیلومتر بر ساعت، 4 قبضه مسلسل و توانایی پرواز شبانه. هواپیماسازی گلاستر در حالیکه از قبل طرح جنگنده ی گانتلت را در دست داشت از ورود به رقابت خودداری کرد. اما شرکتهای هواپیماسازی دیگر نیز چندان موفق عمل نکردند چرا که طرحهای آنها عمدتا حول محور موتور جدید شرکت رولزرویس ،که با آب خنک می شد، بود و بعدتر ثابت شد که این موتور دارای اشکالات زیادی است و چندان به درد یک جنگنده نمی خورد. از طرفی طراحی جنگنده های یک باله ی هاریکن و اسپیتفایر نیز سبب دلسرد شدن بیشتر شرکتهای هواپیماسازی شد. در این میان گلاستر تصمیم گرفت تا به جای یک طرح جدید با بهینه سازی جنگنده ی گانتلت وارد رقابت شود. گلاستر با هزینه ی خود توسعه ی طرح را ادامه داد و اچ.پی. فولاند را به عنوان سرطراح انتخاب کرد. فولاند طرح جدید بال ،که توسط هواپیماسازی هاوکر توسعه داده شده بود و برای بالها ستونهای نگهدارنده در نظر گرفته شده بود، جایگزین بال گانتلت کرد. موتور رادیال مرکوری ،ساخت بریستول، با توان 700 اسب بخار بر روی هواپیما نصب شد و ارابه های فرود اصلی به کمک فنرهای داخلی مجهز شدند. پرواز اولیه در تابستان 1934 هواپیمای جدید ،که بعدتر گلادیاتور نام گرفت، اولین پرواز آزمایشی خود را انجام داد. این نمونه از یک موتور مرکوری با توان 530 اسب بخار استفاده می کرد که بلافاصله با یک موتور مرکوری با توان 645 اسب بخار تعویض شد. در طی این پرواز گلادیاتور توانست به سرعت 389 کیلومتر بر ساعت برسد. سلاح های گلادیاتور عبارت بودند از 2 قبضه مسلسل کالیبر 0.303 ساخت ویکرز بر روی دماغه ی هواپیما و 2 فروند مسلسل با همان کالیبر ساخت لویس بر روی بالهای پایینی. از این تاریخ به بعد وزارت هوانوردی ،که نسبت به موفقیت طرح مشکوک بود، هزینه ی آزمایشهای بیشتر بر روی گلادیاتور را برعهده گرفت تا کار آن به یک نتیجه ی مشخص برسد. در بهار سال بعد این نمونه برای ارزیابی عملیاتی به نیروی هوایی سلطنتی تحویل داده شد و کمی بعد گلاستور توسعه ی یک نمونه با موتوری قوی تر و برخی بهینه سازی ها را آغاز کرد. توان خروجی موتور مرکوری به 840 اسب بخار رسید و یک ملخ دو پره ی چوبی با گام ثابت برای آن انتخاب شد. کابین هواپیما نیز به صورت سرپوشیده درآمد. اما آنچه که بیش از همه به کمک طرح گلادیاتور شتافت ناآرامی های سیاسی در اروپا بود. قدرت گرفتن فاشیستها در ایتالیا و آلمان سبب شد تا دولت بریتانیا توسعه ی بیشتر نیروی هوایی را در دستور کار خود قرار دهد و در نتیجه در اول جولای 1935 اولین قرار داد تولید انبوه گلادیاتور با گلاستر بسته شد. اولین گلادیاتور در زمستان 1937 به نیروی هوایی سلطنتی تحویل داده شد. این نمونه گلادیاتور مارک-1 نام گرفت. اندکی بعد گلادیاتور مارک-2 با موتور قویتر و یک ملخ 3 پره ی فلزی در خط تولید قرار گرفت که در نتیجه سرعت آن به 414 کیلومتر بر ساعت می رسید. مسلسلهای مارک-1 نیز با چهار قبضه مسلسل کالیبر 0.303 براونینگ ، که امتیاز ساخت آن را بریتانیا خریده بود، جایگزین شدند. بر اساس همین نمونه ی مارک-2 نیروی دریایی سلطنتی نمونه ی سی گلادیاتور را سفارش داد که دارای یک قلاب ،برای گرفتن هواپیما در زمان فرود بر روی عرشه ی ناوهای هواپیما، و یک قلاب دیگر برای اتصال به منجنیق ناوهای هواپیمابر بود. بدنه ی سی گلادیاتورها تقویت شده بود و در برآمدگی زیربدنه یک قایق بادی نصب شد. زمانی جنگ جهانی دوم آغاز شد 54 فروند از 98 فروند سی گلادیاتور ساخته شده آماده ی رزم بودند. گلادیاتور آخرین جنگنده ی دوباله ی بریتانیا و اولین دوباله ی این کشور بود که کابین سرپوشیده داشت. در مجموع 747 فروند گلادیاتور ساخت شده که 483 فروند آن به نیروی هوایی سلطنتی، 98 فروند به نیروی دریایی سلطنتی و 216 فروند آن به کشورهای دیگر رسید. تاریخچه ی عملیاتی بریتانیا اسکادران 72 شکاری اولین واحد نیروی هوایی سلطنتی بود که به گلادیاتور مجهز شد. با اینکه این هواپیماها در سال 1937تحویل داده شدند اما تا 2 سال بعد عملیاتی نشدند. پروازهای اولیه نشان دادند که مسلسلهای ویکرز قابل اطمینان نیستند و گلادیاتورهای اولیه نیز همگی به مسلسل براونینگ مجهز شدند. اسکادران 54 شکاری اولین واحدی بود که گلادیاتورهای مسلح شده به براونینگ را دریافت کرد. تا سپتامبر 1937 هشت اسکادران از گلادیاتورها عملیاتی شدند و دفاع هوایی لندن را برعهده گرفتند. با اینکه خلبانان از گلادیاتورهایشان راضی بودندند اما حوادث زیادی که در پروازهای آموزشی روی دادند سبب شد تا به سرعت ساخت 28 فروند دیگر به هواپیماسازی گلاستر سفارش داده شود. گلادیاتور تمایل زیادی به واماندگی داشت و به راحتی وارد وضعیت پیچ می شد و تنها خلبانان ماهر می توانستند آن را از این وضعیت خارج کنند. در سال 1938 تحویل هاریکن ها و اسپیتفایرها به نیروی دریایی سلطنتی آغاز شد و نیمی از اسکادرانهای شکاری به آنها مجهز شدند. زمانی که جنگ جهانی دوم آغاز شد بیشتر گلادیاتورها با این هواپیماهای مدرنتر جایگزین شده بودند و در نتیجه اغلب آنها را به دفاع از مستعمرات بریتانیا در خاورمیانه و کانال سوئز اختصاص دادند. زمانی که هیتلر به لهستان حمله کرد بلافاصله بریتانیا به آلمان اعلان جنگ داد و قسمتی از نیروهای نظامی خود را به فرانسه اعزام کرد که در میان آنها دو اسکادران گلادیاتور هم بود. این هواپیماها تا روز دهم می 1940، که آلمان به خط ماژینو حمله کرد عملیات رزمی نداشتند و پس از آن به مدت یک هفته تلفات زیادی را متحمل شدند. در روز 18 می تعداد زیادی از هواپیماهای بریتانیایی بر روی زمین بمباران شدند و از بین رفتند. در روز 17 اکتبر با سرنگون کردن یک فروند هواپیمای آبنشین دورنیه-18 اولین پیروزی گلادیاتورهای بریتانیایی بدست آمد. حوزه ی مدیترانه و خاورمیانه در طی نبردهای سالهای 41-1940 در اطراف دریای مدیترانه، 4 نیروی هوایی از گلادیاتور استفاده می کردند: نیروی هوایی سلطنتی استرالیا، نیروی هوایی آفریقای جنوبی، نیروی هوایی سلطنتی یونان و نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا. این گلادیاتورها پیروزیهای زیادی در برابر ایتالیایی ها ،که اغلب از جنگنده های فایت سی.آر-32 و سی.آر-42 استفاده می کردند، بدست آوردند. مارمادوک پاتل ،که اصالتا از آفریقای جنوبی بود ولی در نیروی هوایی سلطنتی خدمت می کرد، ادعا کرد که در شمال آفریقا و یونان توانسته است 15 هواپیمای دشمن را شکار کند که بالاترین رکورد نیروی هوایی سلطنتی در طی جنگ جهانی دوم با استفاده از هواپیماهای دوباله محسوب می شود. ضدکودتا در عراق در طی کودتای کوتاه رشید عالی گیلانی در عراق هم عراقی ها و هم بریتانیایی ها از گلادیاتور استفاده می کردند. نیروی هوایی عراق ،پس از استقلال این کشور در سال 1932، توسط بریتانیایی ها بوجود آمد و آموزش دید. در سال 1941 اسکادران چهارم شکاری در پایگاه هوایی الرشید مستقر بود و 7 فروند گلادیاتور عملیاتی در اختیار داشت. با محاصره ی پایگاه حبانیه در روز دوم می 1941 توسط نیروهای انقلابی، گلادیاتورهای عراقی به هواپیماهای بریتانیا در این پایگاه حمله کردند. هرچند که بیشتر این جنگنده ها در طی عملیات ضدکودتای بریتانیایی ها از بین رفتند اما چند بار توانستند ستونهای بریتانایی را زیر آتش مسلسل خود بگیرند. از طرف دیگر بریتانیایی ها دارای 9 فروند گلادیاتور در پایگاه هوایی حبانیه بودند که در طی عملیات ضدکودتا بارها و بارها بر علیه عراقی ها وارد عمل شدند. کمی بعد این هواپیماها با 9 فروند گلادیاتور دیگر از مصر تقویت شدند. در طی این درگیریها تنها شکار گلادیاتور توسط یک گلادیاتور دیگر در روز 5 می روی داد و در طی آن یک گلادیاتور عراقی در نزدیکی بعقوبه به زیرکشیده شد. عراقی ها نیز ادعا کردند که با گلادیاتورهای خود یک فروند بمب افکن ولینگتون را سرنگون کردند که احتمالا این پیروزی را با دفاع ضدهوایی خود شریک شده اند. از سوی دیگر آلمان نیز با اعزام یک نیروی هوایی کوچک به کمک کودتاچیان عراقی آمده بود که 2 فروند از بی.اف-110 های این نیرو توسط گلادیاتورها در هوا شکار شدند. ایتالیایی ها هم برای عقب نماندن از قافله 12 فروند فیات فالکو به صحنه فرستاند. در روز 29 می فالکوها یک فروند بمب افکن بریتانیایی را رهگیری کردند و در جدال بین آنها و گلادیاتورهای اسکورت بمب افکن 2 فروند گلادیاتور و 1 فروند فالکو ساقط شدند. پس از پایان درگیریها گلادیاتورهای بازمانده به نیروی هوایی عراق واگذار شدند که عراقی ها آنها را تا سال 1949 بکارگرفتند. سوریه پس از پایان درگیریها در عراق بریتانیا به سوریه ،که تحت کنترل حکومت ویشی بود، حمله کرد تا از گسترش نفوذ آلمان در منطقه جلوگیری کند. عملیات نظامی در تابستان 1941 سهمگین بود تا در نهایت نمایندگان ویشی در روز 12 جولای تسلیم شدند. در روز 15 ژوئن 6 فروند گلادیاتور با 6 فروند جنگنده ی یک باله ی دی.520 فرانسوی روبرو شدند که هر کدام یک هواپیما را از دست دادند. مالتا در اوایل سال 1940 تعداد 18 فروند از گلادیاتورهای اسکادران 802ام نیروی دریایی سلطنتی توسط ناوهواپیمابر گلوریوس به جزیره ی مالتا برده شدند. 3 فروند از آنها برای عملیات در نروژ دوباره به کشتی بازگشتند و 3 فروند دیگر نیز به مصر اعزام شدند. در طی محاصره ی جزیره به مدت 10 روز دفاع هوایی مالتا برعهده ی 3 جنگنده با نامهای ایمان، امید و نیکوکاری گذاشته شد. بقیه ی هواپیماها بیشتر به عنوان منبع لوازم یدکی استفاده شدند. انتظار می رفت که ایتالیایی ها به راحتی گلادیاتورها را از میدان به درکنند اما گلادیاتورها با اتکا با مانورپذیری بالا و تاکتکیهایشان چندین پیروزی هوایی به دست آوردند. آنها قبل از اینکه هواپیماهای اسکورت ایتالیایی سربرسند از ارتفاع بالا بر روی بمب افکنهای اس.ام-79 شیرجه می زدند و آنها را به مسلسل می بستند. در روز 11 ژوئن 1940 یک فروند گلادیاتور یک جنگنده ی ماچی را صدمه زد و در روز 23 ژوئن یک گلادیاتور دیگر توانست یک فروند ماچی را شکار کند. تیمبر وودز توانست با گلادیاتور خود 2 فروند اس.ام-79 و 2 فروند فالکو را شکار کند و ادعا می کرد که توانسته یک فروند ماچی و یک فروند اسم.ام-79 دیگر را آسیب بزند. گلادیاتورها ایتالیایی ها را مجبور کردند که بمب افکنها و هواپیماهای شناسایی شان را اسکورت کنند. اگرچه در ابتدا از نظر تعداد ایتالیایی ها دست بالا را داشتند اما به تدریج با ورود هاریکنها به جزیره ورق برعلیه آنها برگشت. تا ماه ژوئن، دو فروند از گلادیاتورها دچار سانحه شدند و دو فروند دیگر قراضه شدند. نیکوکاری در 31 جولای در نبرد هوایی با فالکوهایی که یک بمب افکن ایتالیایی را اسکورت می کردند ساقط شد. در ماه می سال بعد امید بر روی زمین هدف بمب قرارگرفت و سوخت. از سرنوشت 5 فروند گلادیاتور دیگر که در در مالت خدمت کردند هنوز خبری به دست نیامده است. شمال آفریقا در شمال آفریقا گلادیاتورها در برابر فالکوهای ایتالیایی عملکرد بهتری را در ارتفاعات بالا نشان دادند. اولین درگیری هوایی بین این دوباله ها در روز 14 ژوئن صورت گرفت که یک فالکو بر فراز طبرق توانست یک گلادیاتور را شکار کند. این شکار اولین تلفات بریتانیایی ها در نبردهای صحرا هم محسوب می شود. در بعد از ظهر 24 جولای 17 فروند فالکو به 9 فروند بمب افکن بلنهایم حمله کردند و خودشان مورد حمله ی 15 فروند گلادیاتور واقع شدند. نتیجه 5-4 به نفع ایتالیایی ها بود. در روز 4 آگوست همان سال دوباله های ایتالیایی 4 فروند گلادیاتور را رهگیری کردند. لیدر گلادیاتورها تکخال خلبان مارمادوک پاتل بود. گلادیاتورها خودشان در حال حمله بمب افکنهای ایتالیایی بودند که به یک ستون زرهی بریتانیا حمله کرده بودند. در حمله ی غافلگیرکننده ی فیاتها 3 فروند گلادیاتور از بین رفت. یکی از خلبانهای بریتانیایی ادعا کرد که یک فروند بمب افکن ایتالیایی را سرنگون کرده و پاتل نیز ادعا کرد که یک فروند بمب افکن و یک فروند فالکو را به زیر کشیده است. در روز هشتم آگوست 1940 اینبار 14 فروند گلادیاتور و 16 فروند فیات مصاف دادند. بریتانیایی ها ادعا کردند که 16 فروند هواپیما را زده اند و تنها 2 فروند تلفات داشته اند. تجهیز گلادیاتورها به بیسیم و قدرت مانور گلادیاتورها علت اصلی این پیروزی بود. در مجموع نتیجه ی کلی نبردهای این دوباله ها در آفریقا نسبت 1.2 به 1 به نفع گلادیاتورها بود. به هرحال گلادیاتورها در برابر بمب افکنهای سریعتر ایتالیایی چندان موفق نبودند اما فالکوها در برابر بمب افکنهای بریتانیایی خوب ظاهر شدند و در حدود 100 فروند از آنها را با تلفات حداقل ساقط کردند. شرق آفریقا در شرق آفریقا هم گلادیاتورها در برابر فیاتهای ایتالیایی قد علم کردند. در روز 6 نوامبر 1940 ، و در طی اولین ساعت تهاجم بریتانیا به اریتره، فالکوهای ایتالیایی 5 فروند گلادیاتور را ساقط کردند. اشتباه نیروی هوایی آفریقای جنوبی این بود که با تعداد کمی هواپیما درگیر می شد و برتری عددی ایتالیایی ها به ضرر آنها بود. در ابتدای نبرد گلادیاتورها به جنگ اهداف زمینی فمانند فرودگاه ها و انبارهای مهمات رفتند. آنها همچنین دفاع هوایی عدن را نیز برعهده داشتند و از کشتیهای متفقین در آبهای منقطه محافظت می کردند. در یک مورد یک فروند گلادیاتور ، به خلبانی گوردون هیوود، توانست اسباب تسلیم شدن یک فروند زیردریایی ایتالیایی شود. در روز 6 ژوئن 1941 نیروی هوایی ایتالیا در منطقه تنها یک فروند سی.آر-32 و یک فروند سی.آر-42 عملیاتی داشت و در نهایت برتری هوایی به متفقین واگذارشد. در روز 24 اکتبر 1941 آخرین نبرد هوایی گلادیاتورها با یک فروند جنگنده ی ایتالیایی در شرق آفریقا صورت گرفت و آخرین فالکوی ایتالیایی در برابر 3 فروند گلادیاتور شکست خورد. چین در سال 1937 چینی ها 36 فروند گلادیاتور سفارش دادند. این هواپیماها به مسلسلهای برونینگ آمریکایی ام-1919 مسلح شدند تا بتوانند گلوله های 30-06 اسپرنیگفیلد را شلیک کنند. در آن زمان این نوع گلوله بیشترین مهماتی بود که در دست ملی گراهای چینی بود. در سال 1938 دو اسکادران شکاری از گلادیاتورها تشکیل شد و اولین پرواز رزمی آنها در 24 فوریه 1938 صورت گرفت. در این روز یک خلبان چینی-آمریکایی به نام سروان جان ونگ سون-شویی توانست یک فروند آ.5-ام نیروی دریایی ژاپن را شکار کند و اولین شکار رسمی گلادیاتور را ثبت کند. در طی این درگیری چینی ها 2 فروند گلادیاتور خود را از دست دادند. گلادیاتورهای چینی تا 2 سال بعد چند پیروزی دیگر نیز در برابر هواپیماهای ژاپنی به دست آوردند اما با تمام شدن قطعات یدکی به تدریج این هواپیماها را برای آموزش بکارگرفتند. زمانی که جنگنده های جدیدتر زیرو وارد خدمت شدند دوران گلادیاتورها به سرآمد. سروان وانگ ،که اولین تکخال گلادیاتور و اولین تکخال آمریکایی جنگ دوم جهانی بشمار می رفت، در روز 14 مارس 1941 توسط زیروهای ژاپنی به زیر کشیده شد. فنلاند در طی جنگ زمستانی فنلاند و روسیه شوروی نیروی هوایی فنلاند 30 فروند گلادیاتور مارک-2 در اختیار داشت. فنلاندی ها 10 فروند از این جنگنده ها را هدیه گرفته بودند و بقیه را خریده بودند. این هواپیماها تا سال 1945 در خدمت بودند اما تا آن زمان در برابر جنگنده های مدرنتر روسی کاملا منسوخ شده بودند.از سال 1941 به بعد گلادیاتورها بیشتر برای عملیات شناسایی بکار گرفته شدند اما در مجموع توانستند 45 پیروزی بدست آوردند و 2 خلبان فنلاندی ،اویوا تومینن و پاوو برگ، توانستند تکخال بشوند. 12 فروند گلادیاتور در طی نبردهای هوایی از بین رفتند. در کنار فنلاندی ها یک گروه از داوطلبان سوئدی نیز از گلادیاتورها استفاده می کردند. آنها 12 فروند گلادیاتور مارک-2، 5 فروند بمب افکن شیرجه روی هاوکر هارت، یک فروند هواپیمای شناسایی راب-کاتزنسشتین آر.کا-26 و یک فروند یونکرس اف-13 در اختیار داشتند. این هواپیماها همگی متعلق به سوئد بودند اما با نشانه های نیروی هوایی فنلاند پرواز می کردند. گلادیاتورهای سوئدی به 8 پیروزی هوایی دست یافتند و 4 فروند هواپیما را نیز بر روی زمین نابود کردند. نروژ در طی تهاجم آلمان نازی به نروژ و اشغال این کشور گلادیاتورهای نروژی در کنار همتاهای بریتانیایی خود در برابر جنگنده های لوفت وافه صف آرایی کردند. در روز نهم آورین ،اولین روز تهاجم، 7 گلادیاتور عملیاتی نروژی ها توانستند 5 فروند هواپیمای لوفت وافه را سرنگون کنند: 2 فروند مستراشمیت بی.اف-110، دو فروند بمب افکن اچ.ئی-111 و یک فروند هواپیمای باری یونکرس-52. 1 فروند از گلادیاتورها در نبرد هوایی و 2 فروند هم بر روی زمین از بین رفتند. به 4 فروند باقیمانده دستور داده شد تا در مکانی دور از پایگاهشان بر زمین بنشینند تا به دست آلمانها نیفتنند. این هواپیماها بر روی دریاچه های یخ زده ی اطراف پایتخت فرودآمدند و بعدتر توسط گروه های مقاومت نروژی تخریب شدند. تا 2 ماه بعد ،که عملیات نظامی در نروژ به پایان رسید، اسکادران 263ام نیروی دریای سلطنتی هم در صحنه حضور داشت. این جنگنده های توسط ناوهواپیمابر گلوریوس در روز 24 آوریل وارد عرصه شدند و عملیات خود را از یک باند پروازی که توسط گروه های مقاومت نروژی بر روی دریاچه ی یخ زده ای در جنوب نروژ ساخته شده بود آغاز کردند. یک روز بعد 2 فروند از گلادیاتورهای یک فروند بمب افکن هاینکل-115 را نابود کردند و درعوض لوفت وافه هم حمله ی هوایی به فرودگاه خودساخته ی بریتانیایی ها را آغازکرد. در انتهای آن روز 10 فروند گلادیاتور از بین رفته بودند در حالیکه توانسته بودند تنها 3 فروند هواپیمای آلمانی را شکار کنند. کمتر از یک هفته بعد تمامی گلادیاتورها از وضعیت عملیاتی خارج شدند و بریتانیایی ها ناچار شدند تا خدمه ی آنها را از صحنه خارج کنند. در روز 21 می همان سال اسکادران 263 پس از باسازی به صحنه بازگشت و اینبار عملیات خود را از فرودگاهی در شمال نروژ آغاز کرد. گلادیاتورها اینبار از پشتیبانی هاریکن های اسکادران 46ام شکاری نیز برخوردار بودند. این هواپیماها مأموریت داشتند از ناوگان مستقر در اسکانلاند و هینویا و نارویک دفاع کنند. گلادیاتورها علاوه بر دفاع هوایی به بمباران خطوط راه آهن، کاروانهای خودرو و تأسیسات دریایی دشمن نیز اعزام می شدند. در روز دوم ژوئن لوئیس جاکوبسن توانست در طی یک پرواز 3 فروند بمب افکن هاینکل-111 و احتمالا یک فروند یونکرس-88 و یک فروند دیگر هاینکل-111 را شکار کند. اسکادران 263ام شکاری تا زمانی که از نروژ تخلیه شد توانست 249 نوبت پروازی انجام دهد و ادعا کردند که توانسته اند 26 فروند هواپیمای دشمن را شکار کنند. با تهاجم ورماخت به فرانسه بریتانیا تصمیم گرفت تا از نروژ عقب نشینی کند و در روز 7 ژوئن 10 فروند گلادیاتور باقیمانده بر روی ناوهواپیمابر گلورویس فرودآمدند اما در راه بازگشت به انگلیس این ناو مورد حمله ی ناوگان آلمان قرار گرفت و به همراه هواپیماهایش غرق شد. بلژیک در زمان حمله ی آلمان به بلژیک این کشور دارای 15 فروند گلادیاتور عملیاتی بود که همگی آنها را از دست داد در حالیکه تنها توانست به 2 فروند هواپیمای دشمن صدمه برساند. یونان با اشغال آلبانی توسط موسیلینی در آوریل 1939 تنش بین یونان و ایتالیا بالاگرفت تا جایی که در روز 28 اکتبر 1940 دو کشور رویاروی هم قرارگرفتند. در روز 19 نوامبر بریتانیایی ها اسکادران 80ام شکاری را به کمک یونانی ها فرستادند و در همان روز گلادیاتورها 5 فروند فیات سی.آر-42 را رهگیری کردند و 4 فروند از آنها را ساقط کردند. در روز 27 نوامبر 7 فروند گلادیاتور به 3 فرند فالکو حمله کردند و لیدر پروازی ایتالیایی ها را سرنگون ساختند. یک روز بعد فرمانده اسکادران 364ام شکاری ایتالیایی ها سرنگون شد. در این نبرد بریتانایی ها 4 فروند و ایتالیایی ها 3 فروند جنگنده از دست دادند. در روز سوم دسامبر گلادیاتورها با چند فروند جنگنده از اسکادارن 112ام شکاری تقویت شدند. یک روز بعد 20 فروند گلادیاتور و 10 فروند فالکو در آسمان مصاف دادند که 3 فروند گلادیاتور و 2 فروند فالکو در طی نبرد هوایی از بین رفتند. اسکادران 80ام پس از 2 هفته بازسازی در روز 19 دسامبر به صحنه بازگشت و 2 روز بعد در نبرد بین 20 فروند گلادیاتور و 15 فروند فالکو هر دو طرف 2 فروند جنگنده از دست دادند. یکی از شاخصترین رزمهای هوایی گلادیاتورها در طی جنگ در مرز آلبانی و در روز 28 فوریه 1941 روی داد. در این روز 28 فروند گلادیاتور و هاریکن با حدود 50 فروند جنگنده ی ایتالیایی روبرو شدند و در نتیجه 27 فروند هواپیمای دشمن را سرنگون کردند. مارمادوک پاتل در این نبرد هوایی یک تنه 5 فروند هواپیمای دشمن را شکار کرد. تمامی اسکادارن 112ام شکاری تا انتهای ژانویه 1941 به الوسیس فرستاده شد و تا انتهای ماه بعد تمامی گلادیاتورهای اسکادارن 80ام شکاری را به آن واگذار کردند چرا که اسکادارن 80ام به هاریکن مجهز شده بود. در روز 5 آوریل هیتلر،که دید موسیلینی نتوانسته در یونان کاری از پیش ببرد، وارد خاک یونان شد و اولین کاری که کرد کسب برتری هوایی توسط لوفت وافه بود. با عقب نشینی متفقین عملیات پشتیبانی از آنها به گلادیاتورها واگذار شد و در هفته ی آخر آوریل تمام جنگنده های به جزیره ی کرت اعزام شدند. عملیاتهای متفرقه در سال 1939 نیروی هوایی ایرلند 4 فروند گلادیاتور دریافت کرد. در روز 29 دسامبر 1940 دو فروند گلادیاتور ایرلندی یک فروند یونکرس-88 آلمانی را بر فراز دوبلین رهگیری کردند ولی نتوانستند به آن برسند. هر چند که ایرلندی ها هیچ هواپیمای آلمانی را ساقط نکردند اما در عوض چند فروند از بالونهایی بریتانیایی را که از لنگرهایشان جداشده بودند هدف قرار دادند. این بالونها را بریتانیایی ها به عنوان یک سلاح دفاعی در سر راه جنگنده های دشمن رها می کردند. پس از اینکه گلادیاتورها کاملا منسوخ شدند بریتانیایی ها عملیات غیر نظامی ،مثلا هواشناسی، را برعهده ی آنان گذاشتند. در انتهای جنگ چند فروند گلادیاتور نگهداری شدند و بقیه اوراق شدند. مؤخره فنلاندی ها آخرین کشوری بودند که از گلادیاتور در عملیات رزمی استفاده کردند و همچنین آخرین پیروزی هوایی گلادیاتور به نام آنها ثبت شده است. در روز 15 فوریه 1943 ستوان یکم هاکان اشتروبرگ در نواحی مابین دریای سفید و دریاچه ی اونِگا یک فروند پولیکارپوف آر-5 روسی را در حال برخواستن از روی باند دید و با شیرجه زدن بر سر هواپیمای روسی آن را سرنگون کرد. نیروی هوایی پرتغال تا سال 1953 از گلادیاتورهایش استفاده کرد هرچند که این هواپیماها در عملیات رزمی بکارگرفته نمی شدند. امروزه تعدادی از این گلادیاتورها را می توان در موزه های هوایی اطراف جهان بازدید کرد که از میان آنها می توان به کشورهای بریتانیا، مالت، سوئد و نروژ اشاره کرد. خلبانهای زیادی با این هواپیما تکخال شدند که معروف ترین آنها مارمادوک پاتل بود که از بیش از 50 پیروزی هوایی خود 15 فروند آن را مدیون گلادیاتورها است. نفر بعدی ویلیام ویل با 10 شکار منفرد و یک شکار مشترک است. از دیگر تکخالهایی که با این هواپیما پرواز می کردند می توان به جو فریزر، دان گرگوری، سی.ئی کاسبولت و سزار هول اشاره کرد. استفاده کنندگان آفریقای جنوبی، استرالیا، ایرلند، بریتانیا، بلژیک، پرتغال، چین، رومانی، سوئد، شوروی[سابق]، عراق، فرانسه آزاد، فنلاند، لاتوی، لیتوانی، لوفت وافه، مصر نروژ، یونان. گلاستر گلادیاتور نام 1 نفر خدمه 8.36 متر طول 9.83 متر عرض بال 3.58 متر ارتفاع 30 متر مربع سطح بال 1,462 کیلوگرم وزن خالی 2,088 کیلوگرم حداکثر وزن 1 دستگاه موتور رادیال بریستول مرکوری-9 پیشرانه 830 اسب بخار توان 407 کیلومتر/ساعت در ارتفاع 4400 متر حداکثر سرعت 85 کیلومتر برساعت سرعت واماندگی 2 ساعت مداومت پرواز 10000 متر سقف پرواز عملیاتی 11.7 متر/ثانیه نرخ صعود 2 فروند مسلسل ویکرز+2 قبضه مسلسل لوئیس که بعدتر با 4 قبضه مسلسل بروانینگ تعویض شدند. تسلیحات منبع http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1641
  7. 1 پسندیده شده
  8. 1 پسندیده شده
    قسمت سوم بسم الله الرحمن الرحیم هواپیمای پی.او-2 ساخت پولیکارپوفدر سالهای نهایی دهه ی 30 به عنوان یک هواپیمای آموزشی ساخت شد ولی با تولید بیش از 20 هزار فروند تا سال 1952 در خط تولید باقی ماند و به عنوان پرتیراژترین هواپیمای دوباله ی تاریخ دست پیدا کرد. طرح و توسعه پی.او-2 طراحی شد تا جایگزین هواپیمای آموزشی یو-1 ،که خود یک کپی از آورو-504 بریتانیایی بود، بشود. این هواپیما تا سال 1944 با نام آوروشکا شناخته می شد تا در این سال پولیکارپوف فوت کرد و بر اساس سیستم نام گذاری روسها نام آن به پی.او-2 تغییر یافت. اولین پرواز آزمایشی آن در سال 1928 به خلبانی ام.ام گروموف انجام شد. تولید انبوه این هواپیما یک سال بعد آغاز شد و تولید آن در روسیه تا سال 1953 بدون وقفه ادامه یافت! خط تولید پی.او-2 در لهستان در سال 1959 بسته شد. پی.او-2 از ابتدا به عنوان هواپیمای اصلی آموزشی برای خلبانی نظامی و غیرنظامی در شوروی [سابق] انتخاب شد. قدرت پرواز پی.او-2 از باندهای کوتاه سبب شد تا به عنوان آچار فرانسه در نیروی های نظامی به خدمت گرفته شود. در سال 1941 و پس از حمله ی آلمان به روسیه برای اولین بار پی.او-2 مسلح شد. در جبهه ی شرق از آنها برای دیده بانی توپخانه، بمباران شبانه و پشتیبانی پارتیزانها در پشت خطوط دشمن استفاده می شد. نمونه ی بازسازی شده سال 1941؛ پی.او-2 آسیب دیده در اوکراین به دست آلمانها افتاده است. پی.او-2 در نقش بمب افکن سبک به جایگاه حمل بمب در زیر بالهایش مجهز شد و می توانست تا 350 کیلوگرم بمب را با خود حمل کند. پی.او-2 برای دفاع خود در برابر هواگردهای دشمن به یک مسلسل نصب شده در کابین دیده بان مسلح شد. پی.او-2 هواپیمای ارزان قیمتی بود که تأثیر روحی مخربی بر سربازان آلمانی داشت. آلمانها به دلیل صدای خاص موتور پی.او-2 آن را چرخ خیاطی می نامیدند. آنها در نیمه های شب حملات غافلگیرکننده ای را بر مواضع سربازان آلمانی اجرا می کردند و آرامش را از آنها می گرفتند. تاکتیک معمول پی.او-2 ها این بود که در ارتفاع بسیار پایین پرواز می کردند، در مرحله ی حمله اوج می گرفتند و با خاموش کردن موتور هواپیما مانند یک هواپیمای گلایدر بدون سر و صدا به روی هدف شیرجه می زدند. تنها صدایی که به گوش سربازان دشمن می رسید صدای پیچیدن باد در سیمهای بال هواپیما بود که بی شباهت به سوت نبود. خلبانهای آلمانی سرنگون کردن آنها را بسیار سخت یافتند چرا که پرواز در ارتفاع پایین در شب یافتن آنها را دشوار می کرد و سرعت آنها آنقدر پایین بود که اگر شکاری های آلمانی می خواستند در پشت سر آنها قرار بگیرند و به آنها شلیک کنند خودشان دچار واماندگی می شدند. موفقیتهای روسها سبب شد که خود آلمانها هم به صرافت تأسیس یک واحد بمب افکن شبرو مشابه بیفتند. پی.او-2 با هنگ 588ام بمب افکن شبرو معروف شد. تمامی خلبانان و خدمه ی زمینی این هنگ زن بودند. خلبانان این هنگ متوجه شدند که زن بودند آنها تأثیر روحی مخربی بر روی سربازان دشمن دارد. این واحد به هنگ ساحره های شب معروف شد و تعداد زیادی از خلبانان آن مدال شجاعت گرفتند و بعضی از آنها حتی در نبرد برلین هم شرکت کردند. اما شاهکار اصلی پی.او-2 در جنگ کره و با ساقط کردن یک فروند جت جنگنده ی آمریکایی به منصه ی ظهور رسید. در این جنگ کره ی شمالی از پی.او-2 در همان نقش بمب افکن شبرو بر علیه آمریکایی ها و متحدینش استفاده کرد. در یک موقعیت یک فروند جت اف-94 استار فایتر آمریکایی که قصد رهگیری پی.او-2 را داشت خودش دچار واماندگی شد و سقوط کرد. این سقوط تنها شکار ثبت شده ی جت جنگنده توسط یک هواپیمای دوباله در طول تاریخ محسوب می شود. آمریکایی ها ،مانند آلمانها، ساقط کردن پی.او-2 را فراتر از توانایی های خود یافتند حتی با اینکه جتهایشان به رادار مجهز شده بودند. بدنه ی چوبی پی.او-2 بازتاب راداری اندکی داشت و کشف آن را سخت کرده بود. بکارگیرندگان آلبانی(78 فروند، بعضی از آنها در سال 1985 بازنشسته شدند)، بلغارستان(10 فروند)، ارتش خلق چین، چکسلواکی، فنلاند، فرانسه، لوفت وافه، آلمان شرقی، مجارستان، لائوس، مغولستان، کره ی شمالی، لهستان، رومانی، روسیه، ترکیه، یوگوسلاوی(120 فروند) مشخصات پولیکارپوف پی.او-2 خدمه 2نفر طول 8.17متر عرض بال 11.40متر ارتفاع 3.10متر سطح بال 33.2متر مربع وزن خالی 770 کیلوگرم حداکثر وزن 1350کیلوگرم پیشرانه 1 دستگاه موتور شوتسوف 5 سیلندر رادیال به توان 125 اسب بخار حداکثر سرعت 152 کیلومتر/ساعت برد 630 کیلومتر سقف پرواز عملیاتی 3000 متر(10000 پا) نرخ اوج گیری 2.78متر/ثانیه تسلیحات 1 قبضه مسلسل 7.62 میلیمتری 6 بمب 50 کیلوگرمی ترجمه و تلخیص رضا کیانی موحد منبع http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1601
  9. 1 پسندیده شده
    محمود سنگاوی از فرماندهان برجسته اتحاد میهنی کردستانه. اتحاد میهنی از جمله گروه های عمده کردی بود که تقریبا همیشه متحد ایران بوده و این مورد در زمان دفاع مقدس نمود بیشتری داشت هرچند در اون مقطع حتی رقیب مام جلال طالبانی، مسعود بارزانی هم با متحدینش در جنگ همراه با ما بود. وقتی جنگ به پایان رسید ایران واقعا از نظر تجهیزات نظامی دستش بسته بود و خسارات زیادی هم دیده بود، در مقابل عراق چه از نظر نظامی خیلی تجهیزات داشت و چه دولت های عربی و... به حزب بعثی تمام قد کمک کردند. بعد از شکست فضاحت بار صدام از در جنگ خلیج پارس از قوای متحد نیروهای شیعه از جنوب و نیروهای کرد از شمال علیه صدام به پا خواستند ولی صدام با ته مانده نیروهاش تونست بر این خیزش ها البته با چاشنی جنایت و ادمکشی بی حد و حصر غلبه کنه. در این زمان دست ایران برای کمک تمام قد از این دو جبهه بسته بود و نمیشد دوباره در شروع جنگ با رژیم بعثی ریسک کرد این تلویحا گلایه هایی رو بر انگیخت ولی ایران نمیتونست ریسک کنه این خودش سرچشمه اختلاف درونی در کردهای عراق و حتی کشمکششون با ایران در مقطعی کوتاه شد، مقطعی که البته با قدرت نمایی شهید احمد کاظمی و ماجرای توافق کوی سنجق به پایان مرحله حاد خود رسید. شهید سلیمانی هم به سان شهید کاظمی که با تدبیر هم به هدفش رسید و هم نزاشت قطره ای خون از دماغ کسی ریخته بشه، با تدبیر و البته رها کردن گذشته و نگاهی بر مبنای دیدگاه های مشترک و نه تفاوت ها، در بحران ظهور داعش با شجاعت ورود پیدا کرد و عراق و منطقه کردستان عراق رو از هیولای داعش نجات داد. این مسئله نشون میده ترکیبی از انسانیت، صلابت ، انعطاف و تدبیر میتونه مثمر باشه و بذری برای آینده!
  10. 1 پسندیده شده
    خبر تست جدید موشکی صهیونیستها ( احتمالا جریکو 3 ) را دوستان گذاشتند. یک نکته ای وجود داره که مشخصا در کنار قابلیت پنهانکاری حملات هواییشون روی موشکی هم حساب ویژه ای باز کردند. ( شاید به عنوان مکمل و حملات پیش دستانه و پیش نیاز ) حملات ترکیبی براشون قاعدتا مفیدتر و همچنین در قدم اول حملات برای از کار انداختن برخی تاسیسات و ابزارها داخلی ایران بدون ریسک بالا میتونه مثمرثمر باشه. حالا توان ضدموکشی ما و همچنین موشکهای کروز ما هم باید در این نبرد سلاح ها توجه ویژه ای بهش بشه. و تغییر دیگه افزایش و علنی کردن این دست تستهاست. قبلا مثل بعد هسته ایشون خصوصا در سالهای اخیر سعی میکردند چندان آشکار دست به این اقدامات نزنند و هرچند سازمان های بین المللی قطعا کشک هستند و نظراتشون هم در مورد ایران فقط مهم و حیاتی است ولی خب یک استاندارد دوگانه ای را میتونست به دهان یک یا دو خبرنگار بی خبر! روانه کنه ولی باید دید چه تغییراتی رخ داده که اینطور گستاخانه و خیلی راحت اخیرا با وجود این همه تحریم و فشار و ادعای حتی جدیدا اروپا ضد ایران و برنامه موشکیش دارند با خیال راحت موشک هم تست میکنند. حالا در این جهان بی در و پیکر باید البته به نظاره نشست که برای خوش امد و این و اون و یا برانگیختن حس ترحم یا گدایی مرحمتی از دیگران یا لطفی که اگر ما کار بدی(!) نکنیم اونها هم شاید با ما مهربان باشند و اگر ما از حقوق مسلم و عقلانی خودمون ( در این منطقه خونین و یک طرفه و آتش به پا شده توسط دیگرانی که هیچ ربطی بهش ندارند ) عقب بکشیم شاید در مورد سایر حقوقمون تخفیفی بهمون بدند؛ تعطیل کردن یا پیچ و مهره صنعتی حیاتی را باز کردن دردی را دوا نمیکنه جز اینکه در این رقابت تنگاتنگ ( حالا فقط در همون بعد نظامیش ) کلی عقب خواهی افتاد و همه مثل رودرانر ازت سبقت خواهند گرفت در حالیکه مثل کایوت چنگال به دست با پوزه ای آویزان مجبوری به گرد و خاک پشت سرشون نگاه کنی یا به سنگی (بخوانید موشکی، مادربمبی و یا پدر بمبی ) که از آسمان میفته روی سرت!
  11. 1 پسندیده شده
    نگاهی اجمالی به معامله قرن منبع: روزنامه خراسان
  12. 1 پسندیده شده
    جناب حیدری در تاپیک دیگری اشاره خوبی داشتند. حالا مشخص و واضح هست که ترور سردار سلیمانی یکی از پیش نیازهای رونمایی از طرح صهیونیستی معامله قرن بوده. طرحی که به طور قطع به یقین توسط لابی صهیونیستی و حتی احتمالا پیش شرط برخی کشورهای عربی چون سعودیها (برای پذیرفتن و تبلیغ طرح و وادار کردن کشورهای دیگه عربی برای پذیرشش) که شاید گمان میکنند ضربات دردناکی از سردار در یمن (به ترور موازی در یمن دقت کنیم ) خورده بودند به مرور و طی این چند سال به ترامپ تروریست القا شد و ترامپ هم که یکی از مورد علاقه ترین طرح هاش از ابتدا همین طرح بود که مدام به عقب میفتاد رونمایی ازش ( به عنوان طرحی که با ایجاد صلح باعث میشه اسمش در یک جبهه دیگه از تاریخ ماندگار بشه و احتمالا بهش نوبل صلح هم بدند! ) حالا فرض میکنه که با احتمال موفقیت این طرح بیشتر شده و کمتر امکانش هست که گروه های مقاومت با فرماندهی سردار سلیمانی فعالیتهاشون باعث بشه شکست بخوره.
  13. 1 پسندیده شده
    ظریف خیلی قدرتمندانه و مستدل سخنرانی کرده و یا پست گذاشته ولی مورد اسرائیل و در حاشیه امن بودنش بخاطر حمایت کشورهای غربی و در راس اونها ایالات متحده و انگلستانه که به کشورها در حمایت از اسرائیل پیشنهادی رو میدن که قابل رد کردن نباشه ....
  14. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان عزیز، ضمن تسلیت خدمت همه جانباختگان حوادث اخیر، از وقایع اخیر چه باید آموخت: 1. حقیقت شماره 1: فرماندهان کلیدی ما همواره در معرض ترور و حذف فیزیکی خواهند بود و این حقیقت آشکار است! پیشنهاد: الف) عدم چهره سازی از فرماندهان و حتی المقدور ناشناخته ماندن ایشان: بهتر است به جای آنکه از یک فرمانده چهره بسازیم از یک شبکه یا سیستم یا نهاد چهره سازی کنیم. درست مثل CIA یا MI6 به عبارتی نباید هویت یک سازمان را به یک فرد گره زد که با ترور آن چنین موجی ایجاد شود و اصلا آن فرد تبدیل به یک قهرمان حذف شده باشد. دقت کنید ما هیچ شخص معادل حاج قاسم در ارتش آمریکا نداشتیم! این نقطه ضعف نبود بلکه نقطه قوت یک سیستم است. ب) توجه به حفاظت و رصد اخبار: با یک رصد ساده در اخبار می توانستیم شرایط را سنجیده و از روش های دیگر برای حفاظت و پیشگیری حادثه استفاده کنیم. ج) عدم واکنش احساسی و ورود به تله انتقام جویی سریع: این بار دوم است که محور مقاومت وارد یک تله احساسی می شود. بار پیشین حزب الله وارد این تله شد! بلافاصله پس از ترور دو تن از اعضای حزب الله در سوریه و ورود پهپاد انتحاری به داخل فضای لبنان، موجی از تهدید مبنی بر انتقام در حزب الله شکل گرفت و تبدیل به یک مطالبه عمومی در کل محور مقاومت شد، در حالی که به سرعت میانجیان راهی میشدند، حزب الله ابتدا از نظر سیاسی تحت فشار قرار گرفت و سپس به علت جوی که خود ایجاد کرده بود از داخل نیز تحت فشار برای انتقام بود به نحوی که در حالتی که اسرائیل آمادگی کامل داشت پاسخی داد که چندان تناسب نداشت. در مساله سردار سلیمانی این تله مجددا تست شد و محور مقاومت در آن گرفتار آمد، فشار فزاینده افکار عمومی منجر به واکنش نسنجیده و ضایعات جدی شد و از سوی دیگر روابط دیپلماتیک ایران تحت تاثیر قرار گرفت. راه حل این موضوع چیزی نیست جز پاد زهر امام راحل! ایشان می فرمودند بکشید ما را ما قوی تر میشویم! در هر شهادت شعار ما این بوده پیروزی خون بر شمشیر! به عبارتی شهادت پیروزی قلمداد میشد نه شکست و نهال انقلاب را آبیاری میکرد! کاری که ترامپ به شکل دیگر انجام داد! پس از حمله ایران گفت چیزی نشده بایستی ذهن های جامعه آماده تر باشد! البته اینجانب قویا معتقدم سر حوصله و با برنامه ریزی بایستی تک تک ضربات پاسخ مناسب و به موقع دریافت نماید درست مانند استراتژی اسرائیل در پاسخ دهی به ترورها یا حتی همین واکنش های فعلی اما با برنامه ریزی دقیق و در زمان مناسب زمانی که دشمن اصلا انتظار آن را نداشته باشد! مانند کاری که بارها از محور مقاومت در زمان مناسب سر زده است. گاهی نیز عدم پاسخ خود پیروزی خواهد بود. 2. حقیقت شماره 2: مدیریت کل پدافند ما نیازمند بازسازی است به ویژه سیستم های تور این بخش را دوستان بهتر از بنده می توانند مورد بررسی قراردهند. چیزی که برای من واضح است این که سامانه تور برای بار دوم است که تلفات خودی میگیرد و حتما لازم است از هر دو اپراتور هر دو سانحه دقیقا مصاحبه انجام گیرد تا علت خطای انسانی مشخص شود. چه بسا غیر از عامل انسانی در سامانه ایراد ساختاری ای وجود دارد که منجر به افزایش خطای انسانی میشود و لازم است حتما مورد اصلاح قرارگیرد و یا فرضیه بدتر آنکه این سیستم دارای باگ یا محلی برای اخلال است. بگذریم از اینکه مشخصا مدیریت ما در میدان نبرد با سوالات جدی همراه است و هنوز هیچ کس دقیقا نمی داند چرا پروازها لغو نشده و چرا ارتباط به درستی میان فرماندهان و نیروهای تحت امر برقرار نبوده است و اطلاعات مخدوش از کجا مخابره شده. و بسیاری سوال جدی دیگر که از سواد اینجانب خارج است. 3. حقیقت شماره 3: ما فاقد قدرت رسانه ای هستیم! راهکار: کشور نیازمند تشکیل سه نهاد جهت مدیریت بحران در رسانه هاست. نخست: نهادیَ که به صورت تاکتیکال و خرد از فرصت های رسانه های خارجی استفاده می کند، دوم: نهادی که استراتژی میان مدت برای حادثه طراحی کند سوم: نهادی که استراتژی بلند مدت طراحی نماید. البته بنده هم می دانم که کما بیش چنین نهادهایی وجود دارد لیکن مشخصا در وقایع اخیر ما بازی رسانه را از دست دادیم. متاسفانه رسانه های داخلی ما و اشخاصی که کارکرد رسانه دارند مانند مقامات رسمی، در وقایع اخیر وارد جهت گیری و رقابت های سیاسی ای شدند که یک فرصت را به یک تهدید جدی تبدیل کرد. (برای جلوگیری از ورود به بحث سیاسی به همین مقدار اکتفا می شود.) در بعد تاکتیکال کشور در مقاطعی می توانست از فضای ایجاد شده در رسانه های خارجی و اختلافات داخلی آمریکا استفاده کند که آن را به شکل بدی از دست داد. و در میان مدت نیز نخست با رسانه های خود مطالبه را تا حدی بالا بردیم که از کنترل خارج شد و سپس نتوانستیم در بعد رسانه واکنش خود را به خوبی تبیین نماییم، به وضوح اعلام انتقام سپاه بدون پشتوانه رسانه ای لازم بوده و صرفا به خواندن یک پیام احساسی و زیرنویس محدود شد، نهایتا فاجعه رخ داد و در واکنش خود را به نحوی پوشش دادیم که از خود فاجعه، فاجعه بارتر بود و آثار آن هویداست. یک کنترل دقیق بر رسانه و تزریق صحیح اخبار، نرم خبر و تحلیل می توانست نتیجه را کاملا معکوس نماید. (خوش بینانه نگاه می کنیم و فرض نمی کنیم و به سراغ دو تئوری اصلی توطئه نمی رویم که ابتدائا سپاه قصد بر لاپوشانی داشته است و یا آنکه گروهی برای حذف محبوبیت سپاه آگاهانه خود را به ناآگاهی زده و با طراحی خاص و پوشش اشتباه رسانه اعتبار آنان را مخدوش ساختند) در بعد استراتژی بلند مدت، واضح است که خط مشخص مدت ها از دست رسانه های داخلی خارج شده است. به صورت واضح می توان ناتوانی رسانه ها در ایجاد موج مردمی و اتحاد عمومی را مشاهده کرد. به هر عنوان تا حد زیادی از رسانه های داخلی سلب اعتماد شده که مستلزم اصلاح سیاست هاست. ما نتوانسته ایم به درستی عملکرد نظامی خود را برای بخش عمده ای از جامعه به ویژه در امور فرامرزی تبیین نماییم که همین نقیصه منجر به ایجاد انشقاق عمده در جامعه شده است. (از سیاسیون کوته بین و خود فروخته ی همه جناح های داخلی البته نمی توان صرف نظر کرد.) 4.اهمیت اصلاح مدیریت های خرد! این بخش مفصل است ولی خلاصه آنکه برخی مدیریت های خرد فاجعه بار است. مانند آنچه در کرمان حادث شد و جای بسی تامل باقی است... این مجموع نکاتی بود که تا این مرحله به ذهن بنده رسید و می تواند هم از سوی دوستان دیگر تکمیل و هم تصحیح شود. با تشکر
  15. 1 پسندیده شده
    نظر من زدن یکی از پایگاه‌های آمریکا در منطقه هست. ولی حدود چند دقیقه قبلش اطلاع داده بشود که نیروهاشون را تخلیه کنند و فقط تجهیزات زده بشه.( بعدا میشه اینطور جو سازی کرد که بخاطر وجود رادار و اواکس از شلیک موشک باخبر شدن و بزدلانه فرار کردند). کشتن سربازان آمریکایی باید بصورت ناشناس ترجیحا در خارج از منطقه باشه اینجوری احتمال زیاد پاسخی هم در کار نیست و بهره برداری مناسبی هم می‌توان کرد
  16. 1 پسندیده شده
  17. 1 پسندیده شده
    بخش سوم و پایانی خودروی کنترل و فرماندهی (C2) : پست فرماندهی و کنترل بر روی یک کامیون شش در شش قرار گرفته که به نظر میرسد کمی بزرگتر از نمونه های شش در شش معمولی است که ایران در گذشته برای سامانه های تلاش ، پانزده خرداد و رادارهای دفاع هوایی خود از آن استفاده نموده است . در حالی که هنوز نمای مشخصی از بخش داخلی کابین منتشر نشده ، طراحی یک خودروی اختصاصی برای پست فرماندهی و کنترل ( بر خلاف سیستم های میانبردی نظیر 15 خرداد ) نشانه ای از ظرافت ایده طراحان باور -373 است . اما در کمال تعجب ، هیچ آنتنی برروی این خودرو برای ایجاد ارتباط در بردهای بلند وجود ندارد ، هر چند این احتمال ممکن است وجود داشته باشد که ایران بر خلاف روسها که خودروی خود را در محوطه آتشبار مستقر می کند ، پست فرماندهی را در یک منطقه وسیع ، پراکنده نمایند . خودروی TEL باور-373 تصویر نخست ، منتشر شده در سال 2012 تصویر دوم ، منتشر شده در سال 2014 تغییرات در طراحی سازه کابین به وضوح قابل مشاهده است . خودروی ذوالجناح ( ده در ده ) : خودروی TEL ذوالجناح برای اولین بار در سپتامبر 2012 به نمایش گذاشته شد که به یک کابین با زاویه غیر معمول مجهز شده بود . دو سال بعد ( 2014 ) تصاویر منتشر شده از گونه جدید ذوالجناح ، نشان از یک طراحی هوشمندانه تر برای کابین داشت که جلوتر از اکسل خودرو قرار می گرفت ، در حالی که نمونه نخست این کشنده ، کابین درست در بخش فوقانی اکسل قرار داشت . برخی ناظران معتقدند که این تغییر طراحی ، احتمالا برای ایجاد فضای بیشتر برای تجهیزات اضافی ( ژنراتور و محل بار ) صورت پذیرفته است .اما مزیت اصلی این خودرو ، در حالی که محموله 30 تنی خود را بر دوش دارد ، تحرک بالا در مسیرهای خارج جاده ای است . ضمن اینکه طراحی شاسی به گونه ای صورت گرفته که حرکت سلول های پرتاب ( چهارتایی ) با طولی برابر 7.5 متر ، برای پرتاب بصورت عمودی ، براحتی صورت می گیرد . از آنجایی که سیستم پرتاب موشکها ، بصورت پرتاب گرم است ، انفجار ناشی از روشن شدن پیشرانه موشک ، ممکن است گردو غبار زیادی تولید کند ، یک سطح فلزی درست در زیر سلول های پرتاب وجود دارد که با مجهز شدن به جک های هیدرولیکی ، قابلیت باز و بسته شدن را داراست . بخش انتهایی لانچر باور-373 و سطح فلزی تعبیه شده در بخش زیرین خروجی سلول های پرتاب ( سمت راست تصویر ، قسمت تحتانی ) به احتمال بسیار زیاد ، غیر عادی ترین مورد ذوالجناح ، 5 محوره بودن آن ، که در مقایسه با اس-300 که فقط از 4 محوراستفاده می کند ، است که با معرفی اس-400 و استفاده از تریلرهای 5 محوره ، این مورد نیز چندان عجیب به نظر نمی رسد . اما مزیت 5 محوره بودن ذوالجناح در این است که اگر ایران نیاز به موشکهای بزرگتری روی این سامانه داشته باشد ، طراحی ذوالجناح ، به گونه ای است که می تواند بخوبی مورد بهینه سازی قرار گیرد . خودروی هشت در هشت "ظفر" ، سال 2014 خودروی حامل رادار هشت در هشت ظفر: خودروی هشت در هشت ظفر برای اولین بار به سال 2014 به نمایش عمومی گذاشته شد . این خودرو با توان حمل باری برابر 24 تن ، گزینه مناسبی برای تبدیل شدن به TEL بود ، اما ظاهرا تنها بدلیل طول کمتر ، درمقایسه با ذوالجناح ، این امر محقق نشد . بااین وصف ، رادارهای نصب شده روی این خودرو ، قابلیت چرخش 360 درجه را دارا بوده و با مجهز بودن به یک کابین فرماندهی در بخش انتهایی که سامانه های تهویه مطبوع نیز بدان افزوده شده ، محیط مناسبی را برای رصد دشمن فراهم آورده ، هر چند هنوز بخش داخلی آن به نمایش درنیامده است . مقایسه مشخصات باور-373 با سامانه های دفاع هوایی عملیاتی فرآیند توسعه باور-373: در فیلم منتشر شده از تستهای شلیک باور-373 ( که احتمالا جدید نباشد ) تفاوتهای بسیاری با نسخه نهایی به نمایش درآمده را میتوان جستجو نمود .بعنوان مثال ، رادارهای نمایش داده شده ، فاقد sub-arrays ، تجهیزات اضافی ، یا آنتن های IFF هستند و یا احتمالا وجود انها برای تست شلیک چندان ضرورت نداشت . پست فرماندهی ، روی زمین میان دو رادار قرار گرفته بود و خودروی برای حمل آن دیده نمیشد . موشک مورد استفاده ( صیاد -4 ) برای بهتر دیده شدن در دوربینها ، احتمالا به رنگ قرمز درآمده بود . کشنده های ذوالجناح فقط به دو سلول پرتاب مجهز شده بودند وکمی بلحاظ ارتفاع ، کوتاهتر که در جریان لحظات قبل از پرتاب ، قابل مشاهده است ، که این امر ، احتمال استفاده از صیاد-2 یا صیاد-3 را بیشتر می کند . تصویر منتشر شده از TEL ناشناخته ( مشابه نمونه اس-300 روسی ) که سالها پیش رسانه های داخلی از ان بعنوان بخشی از سامانه باور یاد می نمودند باور-373 دربرابر اهداف پنهانکار : درصورتی که فرضیه مطرح شده در خصوص استفاده موشکهای مورد استفاده در باور-373 از روشهای هدایت SAGG/TVM درست باشد ، استفاده از یک رادار کسب هدف جداگانه باند اس ، که با عنوان آرایش Bi-static مورد شناسایی قرار میگیرد برای درگیری با اهداف پنهانکار، ضروری به نظر میرسد . با این حال ، لزوما" رادار باند اس در این فرآیند مداخله نمی کند ، اما بر عملکرد کلی سامانه تاثیر گذار خواهد بود . عملکرد آرایش Bi-static بدین گونه است که گیرنده رادار را در نزدیکترین نقطه به هدف قرار می دهند تا بدان اجازه دهد تا سیگنالهای منتشر شده را بدون بازگشت به ساطع کننده سیگنال دریافت کند ، بدین ترتیب ، زمانی که گیرنده به هدف نزدیکتر میشود ، شانس بیشتری برای دریافت سیگنال ضعیف وجود خواهد داشت . این فرآیند بطور دقیق نقطه ضعف رادارهای باند ایکس است و این درست جایی است که آرایش bi-static وارد عمل میشود . مطلع الفجر -3 به احتمال زیاد ، این ایده برای بهینه کردن عملکرد رادارهای باند اس عمدتا" برای کشف هواگردهای پنهانکار در بردهای طولانی در یک همکاری متقابل با سامانه هایی نظیر معراج-4 و مطلع الفجر-3 در اولویت قرارگرفته است . پس از شلیک موشک از سلول ، مختصات هدف به سامانه INS منتقل و مستمرا" توسط دیتالینک آپدیت میشود . درصورتی که موشک به یک گیرنده SAGG دو بانده ( که توانایی دریافت امواج راداره ای باند ایکس و اس را بطور همزمان داراست ) مجهز شده باشد ، موشک با دقت افزون تری ( با اثر bi-static ) هدایت می گردد ، هرچند این فرآیند ضرورتی ندارد ، اما عملکرد سامانه بهینه تر خواهد شد . در این میان ، به دلیل اینکه رادار های باند اس به اندازه کافی تضمین کننده درصد بالای شکار هدف نیستند ، حضور رادارهای باند ایکس ، ضرورت پیدا می کند ، اما همانطور که بررسی شد ، این رادارها در برابر اهداف پنهانکار چندان کارایی ندارند و در شرایط عادی ، قابلیت شناسایی را داشته ، اما توانایی ردگیری و هدایت موشک بسمت هدف را در اختیار ندارند . بنابراین ، تا قبل از فاز ترمینال ، موشک توسط رادار باند اس هدایت شده و در فاصله 10-15 کیلومتری هدف ، موشک روی هدایت رادار باند ایکس منطبق می شود . در فاصله 5 کیلومتری ، گیرنده رادار هدف را روشن کرده ، بدون آنکه نیازی به دریافت سیگنال توسط رادار باند ایکس باشد . به همین دلیل ، شناسه بامسمای " روشن سازی کور " نیز به جای مفهوم bi-static نیز مورد استفاده قرار می گیرد که در اینجا منظور از " کور" ، رادار باند ایکس خواهد بود . به این ترتیب ، در فاصله 5 کیلومتری ، موشک هدف را شناسایی و ان را به شکل دقیق از میان می برد . نتیجه گیری : باور-373 یک سامانه دفاع هوایی پیشرفته بشمارمی آید که به نظر میرسد متخصصین ایرانی در تلاش بوده اند تا فناوری بومی مشخصی را برای خنثی نمودن قابلیتهای پنهانکاری دشمن به شکل عملی مورد استفاده قرار دهند . این سیستم ، بلحاظ چیدمانی و نحوه عملکرد ، مشابهت های فراوانی با اس-300 روسی داشته ،اما برای برآورده نمودن نیازهای خاص ایران ، طراحی و نمونه سازی شده است . این مساله به ایرانی ها اجازه می دهد تا براحتی سامانه را براساس تهدیدات موجود ، ارتقاء داده و ان را با کمترین هزینه درشبکه دفاع هوایی موجود ادغام نمایند . با توجه به این مساله ، قدم بعدی برای صنعت دفاعی ایران ، تولید و استقرار انبوه باور-373 خواهد بود . مشخصات فنی : حداکثر برد کشف هدف : 320 کیلومتر حداکثر برد ردیابی هدف : 260 کیلومتر حداکثر برد ردگیری : 200 کیلومتر حداکثر ارتفاع درگیری : 27 کیلومتر حداکثر اهداف قابل شناسایی بطور همزمان : 300 هدف حداکثر اهداف قابل ردگیری بطور همزمان : 60 هدف حداکثر اهداف قابل درگیری بطور همزمان : 6 هدف حداکثر موشکهای قابل هدایت بصورت همزمان : 12 موشک حداکثر تعداد موشکها در هر آتشبار : 24 تیر موشک منابع : 1- منبع شماره یک 2- SEAD .take a look at the past 3- Surface - based air defense system analysis.1992 پی نوشت : 1- بدلیل اینکه این تاپیک دومین تجربه شخصی در برگردان یک متن تخصصی در حوزه پدافند هوایی است ، ممکن است در ترجمه برخی اصطلاحات ، کاستی هایی وجود داشته باشد ، طبیعتا از دوستان فاضل و دانشمند انتظار میرود تا در بهینه شدن متن کمک لازمه را نمایند. 2- تشکر فراوان از دو دوست عزیز جناب amirhosaingh و remo بابت کمک در برگردان واژه های تخصصی متن 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  18. 1 پسندیده شده
    به شخصه اعتقاد دارم عامل شکست این عملیات شوروی بود و شاید بمباران ارتفاع بالای میگ 25 در سایه خاموش شدن رادارهای ایران تا امداد غیبی و این حرفهای کودکانه
  19. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست ، و با پوزش بخاطر وقفه ای که در تاپیک پیش اومد. تاپیک بررسی عملیات نظامی چنگال عقاب رو به اتفاق هم ادامه می دهیم : بخش ششم سناریوی عملیات برابر طرح تدوین شده و برنامه تعیین شده ، قرار بر این بود که عملیات نجات گروگان ها ، به شرح زیر به مورد اجرا گذارده شود : 1- 93 نفر از نیروهای دلتا ، در تاریخ 30 آپریل ، از پایگاه خود در آمریکا به وسیله هواپیما به شهر فرانکفورت در آلمان پرواز نمایند و از آنجا به وسیله هواپیمای به پایگاه کنا ( که یک پایگاه هوائی و متعلق به کشور مصر است ) عزیمت نمایند. 2- 64 نفر از کوماندوهای نیروی زمینی ( رنجرها ) نیز به همین ترتیب به مصر بروند. 3- این افراد ( دلتاها و رنجرها ) ، پس از توجیه درباره مأموریت ، به وسیله یک هواپیمای C-141 نیروی هوائی آمریکا به فرودگاه المصیره ( یا بقول آمریکائی ها مضیره ) پرواز نمایند و در همان تاریخ (24 آپریل) به وسیله هواپیماهای C-130 که در روی زمین منتظر آنها هستند به سمت طبس پرواز نمایند. این هواپیماها ، قبل از رسیدن به قلمرو فضائی ایران و در آب های اقیانوس هند ، سوخت گیری هوائی می نمایند تا در صورتی که عملیات به مانعی برخورد نمود ؛ بتوانند که با بنزین کافی به پایگاه اولیه ( عمان) مراجعت نمایند. 4- اولین هواپیمائی که در طبس فرود می آید ، حامل فرمانده دلتا فورس ، تعدادی از نفرات و تعدادی از کوماندوهای یک تیم کنترل رزمی و دو ژنرال ایرانی خواهند بود. ( این دو ژنرال ایرانی نقش مترجم همراه تیم را داشتند. ). کوماندوها مسئول کنترل جاده ای که از مجاورت فرودگاه می گذرد خواهند بود و کلیه خودروهای عبوری از این جاده را باید متوقف نموده ، مسافرین را اسیر و تا خاتمه عملیات آن ها را با هواپیمای C-130 به مصر خواهند برد. پس از خروج گروگان ها و تیم نجات از ایران ، ترتیب مراجعت آن ها به ایران داده خواهد شود. تیم کنترل رزمی باید نشست و برخواست هواپیماها و هلی کوپترها را کنترل نموده ، دو سمت باند را با 4 الی 6 چراغ قوه کم نور علامتگذاری کنند تا هواپیماها بتوانند بدون استفاده از چراغ در فرودگاه طبس فرود آیند. در مورد هواپیمای اول ، خلبانان با استفاده از عینک های مخصوص سمت باند را تشخیص داده و به زمین خواهند نشست. 5- هنگامی که فرودگاه آماده شد ، دو فروند هواپیمای C-130 بقیه تیم دلتا و رنجرها را به طبس برده و پس از تخلیه سرنشینان به پرواز درآمده به پایگاه خود در عمان مراجعت می نمایند. 6- با پرواز این دو فروند هواپیما ، 4 فروند هواپیمای حامل سوخت برای هلیکوپترها به زمین خواهند نشست (نسخه سوخت رسان C-130) و منتظر آمدن هلیکوپترها خواهند شد. 7- هلی کوپترها که از ناو هواپیمابر نیمیتز بلند شده اند ، پس از نشستن سوخت رسان ها ، در طبس فرود آمده ، عمل سوخت گیری را انجام و تمامی نفرات تیم دلتا و 13 نفر از کوماندوهای نیروی زمینی را به اضافه راننده ها و کمک راننده ها به وسیله هلیکوپتر به مخفیگاه Deserts 2 ( یا همان صحرای دوم ) که در شمال گرمسار و دامنه کوه های البرز قرار دارد می برند. در صحرای دوم ، نفرات با استفاده از تور استتار هلیکوپترها را از دید هوائی مخفی نموده و نفرات نیز در همین نقطه باقی می مانند. این افراد در حدود 18 تا 20 ساعت بعد را باید در این محل مخفی بمانند و شب بعد برابر برنامه به سفارت و وزارت خارجه حمله کنند. در خلال این مدت ، اگر روستائی چوپان ، شکارچی و یا اهالی ده های اطراف به وجود آنان پی بردند ، باید آنها را دستگیر نموده و در بند نگه دارند و پس از خاتمه عملیات آن ها را رها سازند. 8- راننده ها و کمک راننده ها در اول روشنائی صبح در گرمسار ، سوار یک خودرو از نوع " ون " می شوند تا به گاراژ خودرو ها بروند. راننده این خودرو ون ( که وظیفه انتقال راننده ها و کمک راننده ها از صحرای دوم به گاراژ را بعهده دارد ) یک سرگرد بازنشسته نیروی مخصوص است که به عنوان عامل خبر به ایران نفوذ کرده ، مسئولیت خرید خودروها و مخفی کردن آنها را بر عهده دارد . پس از تحویل گرفتن خودروها ، راننده ها در تاریکی شب خود را به گرمسار می رسانند تا نفرات تیم دلتا و کوماندوها را به سفارت و وزارت خارجه ببرند. 9- نفرات دلتا در صورت موفقیت و خلع سلاح کردن نگهبانان و یا کشتن آنها و آزاد کردن گروگان ها به هلیکوپترها (که روشن و در گرمسار منتظر بودند) خبر ببرند و هلیکوپترها برابر زمان تعیین شده ، یکایک در محل فرود هلیکوپتر در سفارت نشسته ، گروگان ها و نفرات تیم دلتا را سوار کرده به فرودگاه کوشک نصرت در منظریه قم می برد تا از آنجا به وسیله هواپیمای C-141 که روی زمین بود ، ایران را ترک نمایند. 10- یکی از هلیکوپترها باید در ساختمان وزارت خارجه فرود آمده ، کماندوها و 2 گروگان زندانی در وزارت خارجه ایران را سوار کرده به منظریه قم خواهد برد. 11- اگر هلی کوپترها به هر دلیلی نتوانستند که در محوطه سفارت و وزارت خارجه فرود بیایند ، نیروهای دلتا و کوماندوها می بایست بوسیله اتومبیل خود و گروگان ها را به استادیوم امجدیه برسانند تا در آنجا سوار هلی کوپتر ها شده و به سمت قم پرواز نمایند. ( پلن B ) 12- پس از پرواز آخرین هلی کوپتر از طبس ( حرکت تیم دلتا از صحرای اول به صحرای دوم ) ، نفرات باقی مانده ؛ سوار هواپیمای C-130 شده ، طبس را تخلیه می نمایند. 50 نفر از کوماندوها ( رنجرها) در تاریکی شب بعد ، در فرودگاه کوشک نصرت قم فرود آمده ، نگهبانان را دستگیر و ارتباط آنها را قطع می نمایند و در زمان تعیین شده ( که قبل از آزادی گروگان ها می باشد ) هواپیمای C-141 برای تخلیه نیروها ، گروگان ها و اسرای ایرانی احتمالی در باند آسفالت آنجا فرود می آید. 13- نفرات تیم دلتا ، پس از نشستن در فرودگاه کوشک نصرت و لحظه قبل از بلند شدن C-141 ، می بایست هر شش هلیکوپتر استالیون را منهدم نمایند تا بدست ایرانی ها نیوفتند. 14- به نفرات دلتا و کوماندوها ، دستور داده شده بود ، در صورتی که عملیات دچار اشکال شد ، نامبردگان باید با وسائل زمینی به ترکیه بروند. به آنها نقشه مسیر ، پول ایرانی ، قطب نما و چراغ قوه های STROBE داده شده بود. این چراغ ها ، از نوع چراغی است که روی بدنه هواپیماهای مسافربری نصب شده است می باشد و با نور قوی چشمک می زند و از مسافت های دور به خوبی مشخص است. ضمنا به آنها دستور داده شد ، در مسیری که عزیمت می کنند با سنگ یا شاخه درختان حروف الفبای قراردادی را بر روی زمین بگذارند تا ماهواره های اکتشافی بتوانند موقعیت آنها را مشخص نمایند. 15- برابر درخواست فرمانده گروه دلتا ، قرار بود که همزمان با رسیدن گروه دلتا از گرمسار به تهران ، دو فروند هواپیمای مسلح C-130 (گان شیپ) ، یکی روی سفارت و دیگری روی فرودگاه مهرآباد ؛ پرواز نمایند تا در صورتی که جماعتی از مردم بخواهند به کمک نگهبانان بروند ، آنها را از بین ببرند. یا اگر هواپیمای شکاری بخواهد از مهرآباد پرواز کند ، او را بر روی باند منهدم نمایند. این قسمت از طرح که مورد توجه موسسه تحقیقاتی و تیم حقیقت یاب کنگره قرار نگرفته است از نقاط مهلک ضعف طرح ریزی بوده است: نخست اینکه دفاع هوائی نیروی هوائی ایران در تمام مدت 24 ساعت قادر است که هواپیماهای آماده باش را ظرف یک دقیقه از کلیه پایگاه ها پرواز دهد. در صورتی که چنین وضعی در مهرآباد به وجود می آمد بدون شک هواپیماهای آماده ( آلرت) پایگاه همدان ، می توانستند در کمتر از 8 دقیقه روی تهران باشند و به طور قطع گان شیپ های C-130 نمیتوانستند از چنگ فانتوم ها جان سالم بدر ببرند. مسئله دیگر موضوع کشتار مردم است. اگر قرار بود این هواپیما به سوی مردمی که به سمت سفارت می آمدند ، تیراندازی نماید ؛ رقم کشته شدگان به چندین هزار نفر می رسید و این عمل آمریکا ، واکنش بدی در سراسر دنیا داشت. ادامه دارد ... منابع مورد استفاده در انتهای تاپیک معرفی می شوند. ===================================================== پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : بخاطر کثرت منابع مورد بررسی ؛ حجم بالائی از دیتا و اطلاعات گرداوردی شده است که پرداختن به همه آنها در یک پست میسر نیست. لذا از صبر و تحملی که دوستان عزیز به خرج میدهند تا مطالب دنباله دار تاپیک به سرانجام برسد. پیشاپیش سپاسگذارم.
  20. 1 پسندیده شده
    @mostafa_by سلام علیکم- یک سئوال عجیب ، چرا در جریان نبرد استالینگراد ، لوفت وافه علیرغم تجربه ورشو ، بلگراد و نبرد بریتانیا ، باز هم تمام توان خودش را روی بمباران شهر گذاشت تا بمباران استقرار عقبه روسها در شرق ولگا ؟؟؟ ( علم به اینکه بمباران و تخریب شهر ، کار را برای مدافعان آسان میکند ) @MR9 سلام علیکم و رحمة الله. اولین دلیل این بود که بمباران های مذکور، هیچ یک مانع و کند کننده حرکت ماشین جنگی آلمان ها نبودند. ما امروز علم مان بر روی دفاع از خرابه ها، با علم بر موفقیت آمیز بودن استالینگراد بود. اگرچه در بلگراد و ورشو، مقاومت هایی می شد، اما به دلیل بر هم خوردن ساختار استقرار و عدم امکان جنگیدن چریکی (خانه به خانه) تا قبل از آن، این مدل دفاع به نظر امکان پذیر نمی رسید. ضمن اینکه این واقعیت هم هست که اگر ولگا تسخیر می شد و امکان ورود آن حجم عظیم از نیروی تازه نفس به شهر نبود، عملاً دفاع از این مخروبه ها هم امکان پذیر نمی بود. حتی خانه پاولوف که معروف ترین دفاع رو انجام داد هم خیلی امکان دفاع پیدا نمی کرد. پس نباید با دانش امروز، بر تصمیم آن روز خرده گرفت. دوم اینکه تفاوت اساسی بین استالینگراد با ورشو یا بلگراد در این بود که استالینگراد، صنعتی ترین شهر روس ها بود و کارخانجات متعدد آن (بویژه تانک سازی ها که با سرعت هرچه تمامتر تی 34 به جبهه ها تزریق می کرد و اساساً یکی از دلایل شکست تسخیر قفقاز، همین فشار از جانب استالینگراد و کارخانه تانک سازی اش بود)، آن را بدل به هدفی با ارزش کرده بود. نظر به اینکه تقریباً اکثر کارخانجات شوروی به شرق و کوه های اورال منتقل شده بود، استالینگراد تنها هدف صنعتی شوروی بود که آسیب پذیر بود و چه با هدف تسخیر و چه بدون آن، منطقاً می بایست با خاک یکسان شود. اگرچه تا قبل از تسخیر خارکوف و روستوف، امکان دستیابی به استالینگراد مهیا نبود. @MR9 سوم اینکه حجم بمباران استالینگراد حقیقتاً رعب برانگیز بود و سابقه نداشت که شهری طی چند روز با این حجم بمباران شود. یکی از اصلی ترین اجزاء بلیتزکریگ، همین بمباران ها و ایجاد هراس در شهر و فرار همه جانبه و در نتیجه برهم خوردن نظم شهر و اخلال در رفت و آمد بود که کار را برای مدافعین بسیار سخت می کرد. اما برخلاف تصور آلمان ها، نه تنها این نظم آنچنان که باید و شاید دستخوش تغییر قرار نگرفت، بلکه حتی اکثر مردم هم در شهر باقی ماندند و به زندگی ادامه دادند و این، تجربه ای نبود که آلمان ها تا قبل از آن، با آن مواجه بودند. @MR9 اما بمباران عقبه روس ها در ولگا به شدت هم انجام پذیرفت. حجم عظیمی از نیروها و تجهیزات شوروی در همان آب های ولگا غرق شدند و سورتی های پرواز بر فراز ولگا لاینقطع ادامه داشت. روس ها هم با هر چیز که دستشان می رسید، تلاش می کردند که جریان تزریق نیرو و تجهیزات به داخل شهر برقرار شود. اگرچه همانطور که در تاریخ هم آمده است، آنقدر این حجم تجهیزات نسبت به نیروهای وارد شده کم بود که هم تسلیحات به هر دو، سه نفر یکی می رسید (آنهم عمدتاً تسلیحات سبک) و هم عمر مدافعان شهر، بخصوص در ماه اول به 24 ساعت هم نمی رسید و به عبارتی استالینگراد، چیزی شبیه به وردن شده بود در جنگ جهانی اول. یادمان نرود که آلمان تقریباً تمامی شهر را (علی رغم تمامی این موارد) تسخیر نمود و تنها سه نقطه از آن باقی ماند و به قدری به پیروزی نزدیک شده بود که هیتلر، تسخیر شهر استالینگراد را اعلام نمود. @mostafa_by +++++++ ممنون ، بیشتر منظور این هست که وقتی اشغال استالینگراد آنقدر کامل شده بود ، چرا نوک پیکان حملات ( و نه حملات روتین ) نرفت سمت عقبه روسها تا انها را از ساحل شرق ولگا ، حداقل به شکل نسبی وادار به عقب نشینی کند تا همین جریان کم کمک یا موقعیت های استقرار توپخانه قطع شود ؟ @MR9 خلاصه اینکه شما در نبرد استالینگراد، کاری را نمی بینید که آلمان باید می کرد و نکرد. به عبارتی هر سیاستی را که می بایست بکار بگیرد، گرفت. از حمله به خطوط ارتباطی دشمن تا قطع مکرر خط لجستیکی. از استفاده از تک تیراندازها برای مقابله با تک تیراندازها تا بمباران مکان های استقرار تک تیراندازها برای جلوگیری از تلفات. از پاکسازی خانه به خانه تا تله گذاری های خیابانی. البته استفاده از تانک ها به دلیل فضای شهری استالینگراد با مشکلاتی مواجه بود و یکی از دلایل عدم تسخیر خانه پاولوف هم محیط اطراف آن خانه بود که امکان استفاده گسترده از تانک را مهیا نمی ساخت و به همین دلیل معدود تانک های به میدان آمده با استفاده از PTRS های مستقر در طبقات فوقانی، هدف قرار می گرفتند. خلاصه اینکه در حقیقت، شما امکان بررسی عملکرد آلمان نازی در استالینگراد را ندارید، مگر آنکه ابتدا، روی امواج انسانی مافوق تصور که بی وقفه به شهر تزریق می شدند تمرکز بفرمایید و در ثانی، این را در نظر بگیرید که کاهش سرعت نازی ها به دلیل گستردگی خط لجستیک و البته سرما، به ضررشان می شد و هر چقدر زمان بیشتر می گذشت، از توان تهاجمی آلمان کاسته می شد و همین، فرصت را به روس ها می داد که مناطقی که از دست داده اند را محدداً (ولو چند روز) تسخیر کنند که عملاً باعث چند باره کاری آلمان ها می شد این قضیه. @MR9 در بسیاری از موارد ما شاهد این بوده ایم که یک ساختمان طی چند روز، چند بار دست به دست می شد که این از توان نازی ها بشدت می کاست (برخلاف طرف روسی که دائماً نیروی تازه نفس به میدان می آورد.). @mostafa_by منظور محل استقرار روسها ( سپاه های 64 و 62 ارتش سرخ هست ) @MR9 همانطور که عرض شد این کار انجام گرفت. اما مشکل اصلی، بر سر این بود که اون خطوط با بمباران هوایی بطور کامل قطع نمی شد. با نگاهی به نقشه استالینگراد می بینید که ما درمورد منطقه کوچکی که دسترسی محدود به ولگا دارد صحبت نمی کنیم. بخش قابل توجهی از مناطق را شامل می شد که چند نقطه که اصلی ترین مراکز تخلیه نیرو و تجهیزات بود، بصورت شبانه روزی مورد هدف قرار می گرفت. @MR9 آها. منظور شما، عقبه پشت رود ولگا بود. من اشتباه منظور شما را متوجه شدم. خوب. این دو دلیل ساده داشت. اول اینکه تمرکز نازی ها بر روی تسخیر شهر و گرفتن ولگا بود و اولویت اصلی بر گرفتن ساحل بود. دوم اینکه آلمان ها ابداً اطلاعی از حجم عظیمی از نیرو که در پشت رود ولگا جمع آوری شده بود خبر نداشتند. تمام تصور ایشان این بود که شوروی صرفاً به تلاشی مذبوحانه برای جلوگیری از سقوط شهر دست می زند (چیزی شبیه به نبرد سواستوپول و یا نبرد اسمولنسک). @mostafa_by یعنی تا فوریه 1943 که قضیه تمام شد ، هنوز برآورد اطلاعاتی ورماخت از ارتش سرخ روی واقعیات قرار نداشت ؟!!! @MR9 از قضا تمام تلاش ژوکوف هم این بود که آلمان، متوجه حجم عظیم جمع آوری نیرو توسط شوروی نشود. چرا که لو رفتن این حجم از نیرو، سبب می شد عملیات اورانوس لو برود و آلمان یا با تقویت جناحین امکان دور زده شدن شهر را به دشمن ندهد و یا با فهمیدن اینکه استالینگراد نه شهری حیثیتی، که یک تله بزرگ است، از شهر عقب نشینی نماید. اما با شناسایی دقیق این حجم از نیرو، باز امکان حمله به آن وجود نداشت. اول اینکه فرودگاه هایی که استالینگراد را بمباران می کردند، با فاصله قابل توجهی از شهر قرار داشتند و در نتیجه بمباران ها هم برد محدودی داشت. دوم اینکه پدافند گسترده ای بر پشت رود ولگا قرار داشت و بسیاری از پروازهای آلمان مورد اصابت قرار گرفت و در نتیجه پشت رود ولگا، خیلی هم نفود پذیر نبود (ما درمورد توان محدود لوفت وافه صحبت می کنیم و نه توان بی پایان ساخت و تجهیز هوایی شوروی و ایالات متحده). @MR9 بله. اسناد که چنین می گویند و تا اواسط عملیات اورانوس، آلمان ها از حجم عظیمی از نیرویی که قرار است با آن مواجه شوند، مطلع نبودند. اساساً هم یکی از دلایلی که ارتش ششم عقب نکشید و در دام ژوکوف افتاد هم همین بود که بسیار دیر متوجه شدند که با بیش از یک و نیم میلیون نیروی نظامی از هر دو جناح مواجه هستند که حجم عظیمی از توپخانه را با خود به همراه دارند (بیش از 12 هزار قضبه توپ و منحنی زن!!). الان امکان این که دقیق تر بنویسم را ندارم، چون باید با آمار و ارقام موضوع را خدمت شما عرض کنم. ولی تا همین جا فعلاً از من بپذیرید که آلمان ها حتی تا اواسط عملیات اورانوس هم درک درستی از فاجعه ای که در پیش رو قرار داشت، نداشتند و عمدتاً هم ضعف نیروهای محور (ایتالیایی ها، رومانیایی ها و مجارها) را عامل ضربه خوردن از جناحین می پنداشتند. اگر نگاهی به مناطق عملیات بیاندازید تا ببینید برای جلوگیری از لو رفتن این حجم از نیرو، از چه فاصله ای از شهر عملیات آغاز شد. @MR9 نظر لطف شماست. اگر هم حوصله آن نقشه را نداشتید، این نقشه ویکی پدیا را هم ببینید (اشکالاتی دارد. اما در مجموع درست است. این آرایش نیروهای طرفین قبل از آغاز عملیات اورانوس بود. با دیدن این نقشه، خود به این حجم عظیم از نقل و انتقال نیروها، آنهم چند ده و بعضاً چند صد کیلومتر دورتر از استالینگراد پی خواهید برد. آن وقت شاید نشود خیلی هم به جناحین ایتالیایی و رومانیایی ایراد گرفت. به عبارتی آنقدر این عملیات در سکوت طرح ریزی و آماده سازی شد که پس از اجرا، برای کسی باورپذیر نبود که شوروی با آنهمه تلفات در استالینگراد، توانایی جمع آوری چنان حجم از نیرویی را داشته باشد؛ آنهم نیروهای تازه نفس. @mostafa_by به تفکیک تایپ هواپیما ( 269 فروند یونکرس 52 / رقم جالبی هست ) ، 169 فروند هینکل 111 ، 42 فروند یونکرس 86 ، 9 فروند فوکه ولف fw-190 در نهایت 5 فروند هینکل 177 /// تلفات بالای یونکرس ها هم تلاش آنها برای کمک رسانی به فون پائولوس بود @mostafa_by احتمالا ژوکف از یک عملیات فریب نظام مند برای پوشش نقل و انتقال نیروها باید استفاده کرده باشد @MR9 البته در نظر بگیرید که بخش عمده ای از تلفات نیروی هوایی آلمان، به حملات زمینی به فرودگاه هایی بود که استالینگراد را بمباران می کردند. بخصوص فرودگاه های در ناحیه تاتسینکایا و سالسک که این دومی بسیار موفقیت آمیز بود. @MR9 کاملاً همین طور بود. ژوکوف برای انجام عملیات اورانوس، وسواس بسیار خاصی داشت که حالا ان شاءالله شب وقتی به منابعم (سوادم) دست پیدا کردم، بهتر می تونم براتون موضوع رو تشریح کنم. در عملیات LIttle Saturn شوروی تصمیم به حمله به فرودگاه های پشتیبان استالینگراد گرفت (که بعضاً چند صد کیلومتر دورتر از استالینگراد بودند. بطور مثال سالسک 320 کیلومتر دورتر از استالینگراد بود. خود عظمت این عملیات را دریابید). واسیلی بادانوف این حملات را برعهده گرفت. در حمله به فرودگاه تاتسینکایا، اتفاقی شبیه به داستان سرپل ذهاب و شهید شیرودی پیش آمد و امواج تانک های شوروی را هواپیماهای آلمانی معطل کردند @MR9 به این ترتیب که هواپیماها فول لود به پرواز درآمده و نیروهای شوروی را بمباران می کردند و بعد به پایگاه مراجعه کرده و سوخت و تجهیزات را بار زده و مجدداً اقدام به حمله می کردند تا پرسنل امکان عقب نشینی را داشته باشند. اگرچه یونکرزها روی زمین مانده قربانی شدند. البته در سالسک چنین فرصتی را هم پیدا نکردند و بیش از 50 فروند یونکرز ِیو 52 روی زمین منهدم شدند. خلاصه اینکه بخش عمده ای از تلفات لوفت وافه (بخصوص هواپیماهای ترابری)، مربوط به این مدل عملیات های متهورانه شوروی بود (که البته تلفات ایشان هم قابل توجه بود که با توجه به این عمقی که در آن نفوذ کردند چندان عجیب هم نبود.). ولی این کار باعث شد که هم حلقه محاصره استالینگراد تنگ تر شده و هم تجهیزات مورد نیاز ارتش ششم که حالا تبدیل به مدافعین شهر شده بودند، به دستشان نرسد و در نتیجه تنها یک ماه بعد از نابودی فرودگاه های حامی استالینگراد، شهر به تسخیر ارتش شوروی درآمد.
  21. 1 پسندیده شده
  22. 1 پسندیده شده
  23. 1 پسندیده شده
  24. 1 پسندیده شده
    اسپایک باهوش تر ، برای شکست زره های فعال تانک مقدمه : انقلاب در امور نظامی (REVOUYLTION IN MILITARY AFFAIRS - RMA) عمدتا شامل تحول در سه حوزه است: 1- تغییر در ابزارهای جنگ شامل برتری اطلاعاتی ، سامانه های فرماندهی ،حملات دقیق و دوربرد ، ارتباط حسگرها با لانچر 2- تغییر در رفتار نظامی شامل دکترینها ، عملیات مشترک ، هم افزایی نیروها ، تمرکز زدایی و پرسنل هوشمند 3- تغییر در ماهیت جنگ ، رزم سایبر ، رزم غیر خطی ، رزم چهار بعدی ، ترکیب فناوری برتر با آسیب رسانی کمتر در این زمان ، تغییرات شگرف صورت گرفته در فناوری نظامی ، معرف این 3 تبصره بشمار می رود . شرکت رافائل رژیم عبری از جدیدترین عضو خانواده موشک ضد زره اسپایک با شناسه SPIKE LR. II رونمایی نمود . این موشک جدید که نسبت اسلاف خود ، به اصطلاح " باهوش تر " بشمار می رود ، نخستین موشک ضد زره نسل پنج چند ماموریته است که برای درهم شکستن مقاوم ترین زره ها ی موجود بر روی تانکهای اصلی میدان نبرد (MBT) ، خودروهای سریع و مواضع دفاعی مستحکم شده ، دچار دگرگونی های زیادی گردیده که در حال حاضر در شرکت فوق الذکر در حال توسعه بوده و و قرار است تا پایان سال 2018 عملیاتی گردد . به اعتقاد کارشناسان نظامی ، این موشک جدید ، دقیق تر ، باهوش تر و سریعتر بوده ، اما طراحی آن به گونه ای صورت گرفته که کاربران می توانند از همان پرتابگرهای SPIKE-MR نصب شده بر روی خودروهای زمینی ، شناورهای دریایی و بالگردها پرتاب گردد . به گفته مقامات شرکت رافائل ، موشک جدید معرفی شده به اندازه ای سبک طراحی شده که می توان آن را از روی بالگردهای سبک بسوی تانکها ، خودروها و مواضع دفاعی تقویت شده از یک فاصله 10 کیلومتری شلیک نمود . این موشک جدید در نمایشگاه هوایی پاریس به نمایش گذاشته شده است . مهمات ضد زره جدید عبری ، با وزنی در حدود 12.7 کیلوگرم ، 10 درصد از گونه قبلی سبک تر بوده و پیشرفتهای عمده ای را در حوزه مرگ آوری و برد ارائه می کند . از یک نظر ، شاید مهمترین ویژگی این گونه ، توانایی آن در انهدام طیف متنوعی از اهداف زرهی مجهز به زره های واکنشی و فعال و ساختمان های تقویت شده است . برای مقابله با این اهداف ، SPIKE .LR.II عمدتاً از دو گونه مختلف سرجنگی استفاده می کند . نخست ، یک سر جنگی ضد زره بهینه شده با یک کلاهک جدید که توانایی نفوذ به درون زره حریف را 30 درصد افزایش خواهد داد . از مزیتهای مهم ارائه شده در این نمونه ، توانایی آن در برخورد به هدف در زاویه های بالا در کنار حفظ توانایی نفوذ به درون زره است که این رقم در موشک فوق الذکر ، در حدود 70 درجه ذکر شده و این به معنای مرگبارتر شدن آن است . گونه دوم کلاهک مورد استفاده در SPIKE . LR.II به شکل خاص برای انهدام مواضع دفاعی ، ساختمان های تقویت شده مورد استفاده قرار می گیرد . ماسوره این کلاهک به گونه ای قابل تنظیم طراحی شده که کاربر قادر خواهد بود تا بنا بر شرایط میدان نبرد ، کلاهک را در درون هدف یا در مجاورت آن به کار اندازد . موشک ضد زره جدید عبری برای هدایت بسمت هدف از فیبر نوری برای انهدام اهداف در یک برد 5500 متری استفاده می کند ، هنگامی که موشک از روی بالگرد شلیک گردید ، دیتا لینک HD موشک می تواند ، کلاهک را تا یک برد 10000 متری هدایت کند . براساس ادعای مقامات رافائل ، پرتابگرهای این موشک ، بصورت زوجی ( دوتایی ) در نظر گرفته شده است که در مقایسه با پرتابگرهای موشک آمریکایی هلفایر ، بسیار سبک تر است . این موشک از یک جستجوگر چند طیفی غیر فعال بهره می برد که تصاویر حرارتی با کیفیت بالا (HD) را در اختیار کاربر می گذارد و این به معنای افزایش توانایی حامل موشک در شناسایی اهداف پیچیده و حتی فریبنده ها است . همچنین ، ردیابی اهداف در این مهمات ضد زره با هوش مصنوعی (AI) صورت می پذیرد . توابع هوش مصنوعی این موشک ، به گونه ای نوشته شده که قابلیت قفل بر روی هدف ، درست در زمانی که اکثر ردیابهای خودکار در اثر اقدام متقابل حریف ، دچار شکست می شوند ، را همچنان حفظ می کند . این درحالی است که پایدار بودن قفل این جستجوگر درزمانی صورت می گیرد که به شکل معمول ، اهداف ، برای درامان ماندن از ضربه مستقیم این جنگ افزارها در پشت موانع مستقر میشوند و یا در محیطهای وارد عمل می شوند که پس زمینه صحنه عملیات ، از کنتراست کمی برخوردار باشد . در چنین وضعیتی ، موشکهای ضد زره نسل سوم ( مهمات شلیک کن- فراموش کن ) به شکل قطع دچار مشکل شده و مهمات نسل چهارم نیز صرفاً به کمک کاربر قادرند تا با اهداف فوق الذکر درگیر شوند . با این وصف ، مهمات ضد زره SPIKE . LR.II احتمالاً قادر است تا بر بسیاری از این چالش غلبه نموده و بصورت خودکار و پس از قفل برروی هدف ، آن را دنبال نماید . علاوه براین ، یک ویژگی مشخص نرم افزار موشک عبری ، این خواهد بود که توابع هوش مصنوعی جستجوگر موشک را میتوان تغییر و ارتقاء داد تا کاربران قادر باشند تا ضد تاکتیکهای مناسب را برعلیه تاکتیکهای نوآورانه دشمن ، اجرا نمایند . به گفته طراحان این موشک ، SPIKE . LR.II به گونه ای طراحی شده تا دربرابر اهداف سریع با اثر حرارتی پایین ، بیشترین کارائی را به نمایش گذارد و این بدان دلیل است که سامانه IMU ( واحد اندازه گیری اینرسایی ) موجود در این مهمات ، آن را قادر می سازد تا در سه مرحله ، هدف را ردیابی و موشک را به مختصات احتمالی استقرار هدف ، هدایت کند که این ویژگی ، بخصوص در زمانی که کاربر بالاجبار مبادرت به " شلیک کور" می کند ، بسیار راه گشا به نظر می رسد . شرکت رافائل ، تا کنون بیشتر از 27000 تیر موشک و سامانه اسپایک را به 26 کشور در قالب دو گونه MR و LR صادر نموده و گونه جدید نیز طراحی شده تا با پرتابگرهای موجود ، سازگار باشد و این بدان معناست که کاربران فعلی ، پس از خرید احتمالی ، توانایی های رزمی خود را افزایش دهند . منبع : http://defense-update.com/20170529_spike_lr_2.html ه. س. س.ق.ا.گ MR9 صرفاًبرای MILITARY.IR
  25. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم "تجربه ثابت نموده که همیشه افسران جوان به تاکتیک فکر می کنند و افسران باتجربه به آماد و پشتیبانی در رزم" فرمانده نیروی زمینی ارتش _سرتیپ احمد رضا پوردستان همایش اماد و پشتیبانی - اردیبهشت1393