برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      37

    • تعداد محتوا

      9,527


  2. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      34

    • تعداد محتوا

      5,269


  3. Overdose

    • امتیاز

      28

    • تعداد محتوا

      467


  4. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      23

    • تعداد محتوا

      1,055



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 20 آذر 1399 در پست ها

  1. 4 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم امنیت غذایی و رشد پایدار و حفظ استقلال یک کشور جهت تامین اساسی ترین نیاز خود بعد از آب آشامیدنی این غذا است که دومین نگرانی بشریت است و همین اتفاق صنایع کشاورزی را به یکی از پر اهمیت‌ترین صنایع بر روی کره زمین تبدیل می کند. تولید در این حوزه نه تنها در حوزه درآمدی حائز اهمیت است بلکه در حوزه سلامت و توسعه نیز نقش مهمی ایفا می کند. با این تفاسیر می خواهیم به بررسی این موضوع بپردازیم که کدام کشورها بیشترین تولیدات و صادرات را در حوزه کشاورزی دارند و کشورهای دیگر برای افزایش تولیدات و تقویت محصولات کشاورزی چه اقدامی انجام می دهند؟ برترین تولیدکنندگان با توجه به آمار تولیدات غلات و محصولات غذایی آمریکا، چین، هند و روسیه بزرگترین تولید کنندگان محصولات کشاورزی در دنیا هستند و جای تعجب ندارد که چین بزرگترین تولیدکننده برنج در جهان باشد،اما چین بعد از برنج بزرگترین تولیدکننده گندم و ذرت و پیاز نیز می باشد و آمریکا نیز پا به پای چین در تولید ذرت و سویا در حرکت است. محصولات زراعی دیگری نیز در این کشورها تولید می شوند ولی ما در اینجا بر پر اهمیت‌ترین آنها می پردازیم. ارزن یکی از مهم‌ترین محصولات کشاورزی است که در کشورهای آفریقایی، آسیایی، هند و نیجریه در حجم انبوه تولید می شود. به همین ترتیب جو و لوبیا از دیگر محصولات پر اهمیت در صنعت کشاورزی است که بیشترین حجم آن توسط آمریکا تولید می شود. برترین صادرکنندگان عجیب نیست که چین و هند بزرگترین تولیدکنندگان محصولات کشاورزی باشند چراکه با توجه به جمعیت انبوه آن ها و همچنین موقعیت اقلیمی و آب و هوایی سرزمینشان، باید تولید بیشتری در حوزه کشاورزی انجام بگیرد. جدول زیر گوشه ای از آمارهای تولید و صادرات محصولات کشاورزی را نشان می دهد. در اینجا تفاوت صادرات و تولیدات به وضوح پیدا است هلند کشور کوچک و کم جمعیتی است ولی از مزارع سرسبز برخوردار است و با تولیدات متوسط توانسته است به فهرست بزرگترین صادرکنندگان محصولات کشاورزی راه پیدا کند.هلند یکی از بزرگترین صادرکنندگان محصولاتی مانند:( برنج، ذرت، گندم، لوبیا، عدس و خوراک دام ها ) به بزرگترین مصرف کنندگان (آمریکا، کانادا، آلمان، برزیل و تایلند) است. در جدول زیر بیشترین صادرات بزرگترین صادرکنندگان را خواهیم دید: راه کار کشورها برای این حجم از تولید چیست؟ در کشورهایی مثل آمریکا،کانادا و اروپای غربی بخش های بسیار کمی از زمین ها بلااستفاده مانده و از آنها در صنعت کشاورزی استفاده نشده است. این قسمت ها شامل جاده ها و بزرگ راه ها و... هستند و به همین ترتیب آبیاری در حجم وسیع و استفاده از کودها برای تولید محصولات کشاورزی از اهمیت بالایی برخوردار است.خیلی از کشاورزان به طور خودکار از بذرهای اصلاح شده استفاده می کنند تا منابع آبی و خاکی آن‌ها حدر نرود و مجبور به پرداخت هزینه بیشتر نشوند.شرایط کشاورزی در آسیا و آفریقا کاملا متفاوت است و کشورها در این نقاط از آب کافی برای مزارع خود برخوردار نیستند و تجهیزات کشاورزی آنها نیز بسیار پیش پا افتاده است.توجه بیشتر دولتمردان در این کشورها بر روی ساخت جاده ها است در حالی که باید به حوزه کشاورزی به عنوان یکی از فاکتورهای مهم توسعه توجه فراوان شود. با این تفاسیر به مهمترین بخش بحث یعنی چالش ها و راهکارهای توسعه این مهم در کشورمان پرداخته و جدی بودن پرداختن‌به این‌موضوع برای کشوری چون ما با دیدگاه توسعه‌ای وافزایش نفوذ جهانی(در آینده ابر قدرت نوظهور) و درعین حال حفظ استقلال ملی خود و بخصوص در طوفان های شدید رویداد های جهانی در این نقطه حساس پر تنش از کره خاکی میپردازیم بخصوص که با داشتن خاطرات بد جنگ ها و به تسلیم کشیدن ملت ها هرکشور در غالب قلعه‌ای محاصره شده در خواهند آمدکه با تمام شدن تدارکات از ادامه مقاومت در هر اتفاقی امکان‌تسلیم و فروپاشی را متصور خواهیم شد همانطور که در توضیحات دیدید کشورهای تعیین کننده و بزرگ در این بخش اساسی از پرچمداران پیشروهستن که علاوه بر تامین نیاز خود بر صادرات و تامین کشورهای متعدد علاوه بر سود سرشار اقتصادی کشورهای مزبور را تابعه سیاستهای خود کرده و بر قدرت روز افزون خود می افزایند!! کشور ما با توجه به داشتن آب و هوای چهار فصل و زمین‌ها و دشت های پهناور منابع سرشار به دلیل وجود ساختار های فرسوده و نبود زیر ساخت لازم و قوانین مورد نیاز و مشکلات متعدد در این بخش در حد پتانسیل های موجود توسعه نیافته و همچنان شاهد تهدیدات تحریمی تغییر قیمت شدید اقلام اساسی با نوسانات نرخ ارز به دلیل وارداتی بودن بخش عمده نهاده های دامی و روغنی و ناپایداری به دلیل تغییرات اقلیمی هستیم که باعث شده منافات شدیدی در توسعه پایدار و رشد جمعیت کشور ایجاد کند....... در ادامه : راه ها و روشهای پیشنهادی برای توسعه پایدار و گسترش این ابر پیش نیاز حفظ استقلال و امنیت غذایی کشور
  2. 2 پسندیده شده
    شايد وسيعترين كاربرد هواپيماهاي بدون سرنشين در جهان براي مأموريتهاي مختلف عملياتي توسط رژيم اشغالگر قدس انجام شده باشد. تعقيب مبارزان لبناني و فلسطيني،‌ هدف­يابي و هدايت بمب­هاي ليزري، جنگ الكترونيك و انجام شنود و ساير كاربردهاي نظامي در داخل و خارج منطقه با استفاده از چندين نوع هواپيماي بدون سرنشين ساخته شده توسط اين رژيم، از مواردي است كه تا كنون گزارش شده است. اين رژيم در سال 1973 از هواپيماهاي بدون سرنشين به عنوان سكوي مراقبت و شناسايي در جبهه­هاي مصر و سوريه استفاده كرده است. در سال 1982، بكارگيري وسيع اين پرنده‌ها در دره بقاء لبنان، عمليات هوايي موفقيت­آميزي را بدنبال داشت. در اين عمليات پرنده‌هاي كوچك اسکات و ماستيف مراقبت و شناسايي فرودگاه­هاي سوري، سايت­هاي موشكي و تحركات سواره نظام را به عهده داشتند.اسرائيل از هواپيماهاي مدل حامل دوربين در جريان جنگ فرسايشي سال 1968 تا 1970 استفاده کرد و سيستمهاي پيشرفته‌تري را به تدريج تکميل کرد. با وجود اين تنها از اواخر دهه 70 به بعد بود که وزارت دفاع اين رژيم شروع به تخصيص بودجه قابل توجّهي براي برنامه‌هاي هواپيماهاي بدون سرنشين کوچک نمود. اين سيستمها شامل دوربين‌هاي ويديويي با عدسي‌هاي تله فتو براي کار بر روي يک هواپبماي کوچک بود که بازتاب راداري و بصري کوچکي نيز داشت. تا سال 1981 ارتش رژيم اشغالگر پرنده‌هاي کوچک ماستيف ساخت تاديران و اسکات يا زاهاوان (در عبري به معناي عقاب) ساختِ شرکت صنايع هوايي رژيم صهيونيستي را آزمايش کرد. اين نمونه‌ها به طور مرتّب در تهاجم سال 1982 به لبنان به کار گرفته شدند و در جريان اين جنگ به تکامل رسيدند. اسکات و ماستيف سيستم‌هاي بسيار پيشرفته‌اي مي‌باشند که هر کدام در حدود 39 کيلوگرم محموله حمل مي‌کنند. اين پرنده‌ها قادرند به عنوان هواپيماهاي ساده در شرايط تاکتيکي و در امور نظامي پايين و نزديک به واحدهاي زميني اطّلاعات مورد نياز را در اسرع وقت فراهم نمايند. اين پرنده‌هاي بدون سرنشين حدود 50 کيلوگرم وزن داشتند و داراي 3 تا 4 ساعت مداومت پرواز بودند. از لحاظ هواپيماهاي بدون سرنشين رزمگاهي، اسرائيل از باتجربه‌ترين و موفقترين ارتشهاست و اين سامانه يک عنصر ضروري از زرادخانه نيروي هوايي اين رژيم محسوب مي شود. امّا به علت آنکه تصاوير ويديويي اين پرنده‌ها چندان واضح نبود، امکان استفاده اطلاعاتي از آنها وجود نداشت. آنها بيشتر به عنوان مکملي براي فانتوم‌هاي شناسايي عکسبرداري، براي آخرين بازديدها و نظارت‌ها قبل از عمليات بمباران هوايي و يا پياده شدن نيروهاي کماندويي در محلهايي بودند که حتي قبلاٌَ توسط فانتوم‌ها عکسبرداري شده بودند. از شاهکارهاي صنعت پرنده‌هاي بدون سرنشين اسرائيل، پرنده Hermes 450 ساخت Silver Arrow مي‌باشد که مأموريت آن ايجاد توانايي شناسايي و مداومت پروازي بالا (20 تا 24 ساعت) همراه با به کارگيري دوربين‌هايي با وضوح زياد است. به طور كلي هواپيماهاي بدون‌سرنشين ساخت اسرائيل از آغاز تاكنون عبارتند از: در ادامه به صورت اجمالي نگاهي به مشهورترين پهپادهاي اسرائيلي كه هم اكنون نيز توسط اين رژيم مورد استفاده قرار مي‌گيرد،‌ داشته‌ايم. مستيف مستيف اولين پهپاد كوچك كاملا اسرائيلي است. از اين پهپاد دو مدل آزمايشي شماره 1 و شماره 2 ساخته شد و در نهايت مستيف 3 به مرحله توليد رسيد. كار توسعه مستيف را ابتدا شركت تاديران عهده‌دار بود تا آنكه در سال 1984 فعاليتهاي پهپادي اين شركت به IAI واگذار شد. مستيف از پهپاد اسكات كوچكتر است و قادر به از پيش برنامه‌ريزي شدن نيست اما ساخت آن باعث حصول يك دهه تجربه ارزشمند براي IAI شد. اين پهپاد امكان برخاستن از روي چرخ و يا پرتاب از روي منجيق هيدروليكي را داراست و به كمك كابل بازداشتي يا چرخ نيز فروي مي‌آيد. مستيف با يك موتور پيستوني دو سيلندر،‌ مي‌تواند دوربين تلويزيوني،‌ECM/ESM و FLIR را با خود حمل كند.اين پهپاد از سال 1982 در خدمت نيروهاي دفاعي اسرائيل بوده و در سال 1984 نيز به ايالات متحده فرستاده شد. اسكات پهپاد تاكتيكي چندمنظوره اسكات توسط شركت صنايع هوافضاي اسرائيل طراحي و ساخته شد. اين پهپاد كوچك و با ارزش ، با ابعاد كمي بزرگتر و قابليتهاي بهتري از مستيف، از حدود سال 1982 در خدمت نيروي نظامي اسرائيل بوده است. در آن زمان،‌ اين پهپاد در اجراي ماموريتهايش بر فراز دره بقاع لبنان،‌ موفقيتهاي زيادي كسب كرد. ماموريت‌هاي اسكات شامل شناسايي و جستجو در مناطق جنگي،‌ كنترل ميدان نبرد و تخريب هدف مي‌باشد. اسكات علاوه بر خدمت در ارتش و نيروي هوايي اسرائيل، به سنگاپور، ‌آفريقاي جنوبي، سوئيس و سريلانكا نيز فرستاده شده است. اسكات از روي منجيق با سكوي هيدروليكي نصب شده برروي كاميون پرتاب شده و امكان برخاستن استاندارد از روي چرخ را نيز داراست. امكان انتقال از حالت كنترل اپراتوري به حالت پيش‌برنامه‌ريزي شده و برعكس،‌ اين امكان را براي فرمانده عمليات اسكات فراهم مي‌كند كه در بيشتر مدت زمان اجراي ماموريت، به جز در موارد پيش‌بيني شده‌ي تغيير ارتفاع يا تغيير مسير پرواز،‌ در سكوت راديويي باقي بماند. اين پهپاد داراي يك موتور پيستوني دو سيلندر بوده و قابليت حمل دوربين تلويزيوني روزبين،‌ FLIR،‌ بردياب و نشانگر هدف ليزري را نيز دارا مي‌باشد. پايونير صنايع هوافضاي اسرائيل، پهپاد پايونير را با الهام از اسكات ساخت و در سال 1986 تقاضاي خريد آن را از جانب ايالات متحده دريافت كرد. اين پهپاد يك دوربين تلويزيوني با دستگاه جلونگر مادون قرمز را در بخش زيرين بدنه خود حمل مي‌كند و امكان حمل بارهاي جنگ الكترونيك، FLIR، EW/ECM،‌ تقويت‌كننده ارتباطات، بردياب و نشانگر هدف ليزري را نيز داراست.نيروي دريايي و تفنگداران آمريكا از اين سيستم استفاده كرده‌اند و 48 فروند آن را در طي عمليات طوفان صحرا و قبل از آن بكار بردند. اين پهپادها در 500 نوبت پرواز عمليات مربوطه، 1700 ساعت ماموريت انجام دادند. پايونير علاوه بر ماموريتهاي معمولي‌تر مانند مراقبت و شناسايي هدف،‌ ماموريتهاي جنبي ديگري مثل شكار مين و شناسايي مسير براي هليكوپترهاي آپاچي را هم انجام داده است. پايونير توان برخاستن از روي چرخ،‌ منجيق بادي و راكت بالابرنده را دارد. فرود آن نيز بر روي چرخ با كابل بازداشتي و يا از طريق تور روي عرشه كشتي انجام مي‌شود. ‌هدايت اين پهپاد به صورت از پيش‌برنامه‌ريزي شده و كنترل اپراتوري انجام مي‌گيرد. سرچر سرچر يك پهپاد شناسايي،‌ مراقبت و پردازش هدف است كه جانشين اسكات و مستيف، و پهپاد نسل سومي محسوب مي‌شود و نسبت به آنها مداومت پروازي و امكان بقاي بهتري دارد. اين پهپاد در اواخر سال 1989 توسط IAI ساخته شده و در نمايشگاه هوافضاي آسيا به نمايش گذاشته شد. اولين پيش‌نمونه‌هاي اين پهپاد در اوايل سال 1990 عرضه گرديد و تحويل اولين فروند آن به نيروهاي دفاعي اسرائيل نيز در سال 1992 انجام گرفت.سرچر مي‌تواند انواع مختلف بار از جمله دوربين تلويزيوني، FLIR، بردياب و هدف‌ياب ليزري با كانال انتقال همزمان اطلاعات را حمل كند. اين پهپاد داراي يك مود داخلي "بازگشت به خانه" است كه در صورت خرابي كانال فرمان مثلا در اثر ايجاد اغتشاش راديويي دشمن، ‌مي‌تواند آن را به مقر بازگرداند. پي‌بردن به اهميت استفاده از بردياب و هدف‌ياب ليزري نيز تجربه مهمي بود كه IAI و ساير سازندگان پهپاد در دوران جنگ خليج كسب كردند.سرچر هم مانند پايونير توان برخاستن از روي چرخ،‌ منجيق بادي و راكت بالابرنده را دارد و فرود آن نيز بر روي چرخ و يا با كابل بازداشتي انجام مي‌گيرد.سرچر 2 نيز پس از انجام اصلاحاتي بر روي نمونه اوليه سرچر به بازار عرضه شد.كاربران اين پهپاد علاوه برنيروهاي دفاعي اسرائيل، ‌هند،‌سنگاپور،‌ تايوان، ‌تايلند و سريلانكا بوده‌اند. هانتر پهپاد هانتر بزرگترين پهپاد IAI و جزئي از يك سيستم پردازش هدف و مراقبت در دريا و ميدان نبرد است. اين پهپاد به دو موتور، يكي رانشي و ديگري كششي مجهز است كه اين تدبير اميد بقاي آن را افزايش مي‌دهد.هانتر در 30 سپتامبر 1990 براي نخستين بار به پرواز درآمد. اين پهپاد مدل كوتاه‌بردتر پهپاد ايمپكت ساخت IAI است اما مداومت پروازي بيشتري دارد. بيشتر حسگرهاي هانتر بر روي يك برجك گردان جمع‌شونده در زير بدنه قرار گرفته است. جايگاه ديگري هم براي بار اضافي مانند دستگاه‌هاي اختلال الكترونيك يا تقويت كننده ارتباطات وجود دارد.اين پهپاد داراي دو موتور پيستوني دوار تله‌داين كانتيننتال GR-18 بوده و از روي چرخها و يا راكت بالابر بلند مي‌شود. دليله دليله يك آماج پرنده با طرحي الهام گرفته از پهپاد چوكر نورثروپ‌ است. اين پهپاد فريب‌دهنده ‌در سال 1988 توسط شركت IMI ساخته شد.دليله كه از روي زمين و يا هر هواپيماي رزمي پرتاب مي‌شود، با سيستم ناوبري جهاني جهت‌يابي كرده و پس از پرتاب هدايت كاملا مستقلي دارد.دليله مي‌تواند در يك ماموريت تهاجمي،‌ آتش دشمن را به تصور يك هواپيماي واقعي به سوي خود جلب كرده و يا رادار دشمن را با پخش ذرات آلومينيومي مغشوش كند.اين پهپاد داراي يك موتور توربوجت نوئل‌پني NPT 151-4 بوده و غير قابل بازيافت است و همچنان در نيروي هوايي اسرائيل مورد استفاده قرار مي‌گيرد. منبع:آويا اسدي
  3. 2 پسندیده شده
    نظریه های روابط بین الملل : بازدارندگی ( Deterrence theory ) [align=center]به نام خدا [/align] ماهیت بازدارندگی در طی دو دهه اخیر هیچ مفهومی به اندازه مفهوم بازدارندگی هسته ای در نظریه پردازی پیرامون استرتژی بین المللی رایج نبوده است دو تن از تحلیلگران بازدارندگی انرا چنین تعریف کرده اند: "بازدارندگی در کلی ترین شکل آن عبارتست از متقاعد کردن حریف نسبت به اینکه هزینه ها یا خطرات خط مشی احتماعی او از منافع آن بیشتر است. مفهوم باز دارندگی هسته ای نهایتا براساس این فرض مبتنی است که دوایر سیاستگذاری دولتی رفتارهایی عقلانی داشته ومعمولا به نوعی سنجش نسبی سود وزیان دست می زنند. با این حال علاوه بر عقلانیت، مسئله ترس نیز مطرح است وترس ممکن است تحت شرایطی عقلانی وتحت شرایطی دیگر غیر عقلانی باشد. نظریه بازدارندگی به طور ناگهانی ظهور نکرد بلکه به تدریج و با طی مراحلی تکامل یافت. در طول دورانی که ایالات متحده سلاح اتمی را درانحصار خود داشت هیچ نظریه استراتژیک منظمی در مورد بازدارندگی وجود نداشت قبل از آن به پیشنهاد جورج کنان سیاست تحدید یا سدنفوذ پدید آمد در واقع کنان نه بر ابزارهای سد نفوذ تاکیدکرد و نه انها را رد می کرد، بلکه اعتقاد داشت که این ابزارها در کنار اهرمهای سیاسی واقتصادی موجود، بخشی ابزارهای دیپلماتیک را تشکیل می دهد. دوران ترومن، برنامه ریزان امریکا قاطعانه تصور می کردند که در صورت بروز جنگ عمومی میان ایالت متحده واتحاد شوروی، ایالت متحده همچون جنگ جهانی دوم با استفاده از بمب افکن های دور برد خود پیروز خواهدشد، با این تفاوت عمده که که اکنون این هواپیماها به جای بمب های غیر هسته ای می توانستد سلاحهای جدیدی با خود حمل کنند. تحت تاثیر تحولات وبرداشتهای معینی در اوایل دهه 1950 بود که تحلیلگران غربی تقبیح نظریه های بازدارندگی هسته ای خود را آغاز کردند این تحولات موارد زیر را در بر می گرفت: جنگ کره: اگاهی روز افزون به این امر که هردوقدرت به زودی زرادخانه های هسته ای قابل ملاحظه ای در اختیار خواهند داشت واحتمالا برای کشورهای غربی به لحاظ سیاسی واقتصادی کسب برابری با کشورهای کمونیستی در این زمینه به منظور اجرای سیاست سد نفوذ در سطحی جهانی دشوار خواهد بود. جنگ کره به پیدایش متونی استراتژیک درباره مفهوم"جنگ محدود"انجامیددر این زمان ایالت متحده برای عملیات نظامی خود محدودیتی شد قائل شد، زیرا از یکطرف برای محدود ساختن منازعه تحت فشارهای سیاسی شدیدی از سوی متحدین اروپایی خود قرار داشت واز طرف دیگر نمی خواست درآسیا درگیر جنگ زمینی گسترده ای شود ایالات متحده به رغم انحصار تقریبی اش در زمینه سلاحهای اتمی، از کاربرد این سلاحها وبمباران آن سوی رود خانه یالو خودداری کرد. طرفداران جنگ محدود استدلال می کردند که در عصر نوپای هسته ای جنگها باید غیر هسته ای واهداف جنگ کاملا محدود بماند. پس از اعلام دکترین "انتقام گسترده "از سوی دولت آیزنهاور بود که بحث پیرامون بازدارندگی هسته ای بطور جدی آغاز شد. ایالات متحده دیگرخود را مجبور نمی دید که در شمار بسیاری از جنگهای محدود پر خرج وطولانی شبیه کره درگیر شود بدون آنکه به سلاحهای هسته ای متوسل شود به گفته دالس وزیر خارجه "دفاع محلی باید به وسیله عامل بازدارنده دیگری یعنی قدرت انتقام گسترده تقویت شود. ..راه بازدارندگی وجلوگیری از تهاجم آن است که این جامعه آزاد بخواهد وبتواند در مناطق وبا وسایلی که که خودش می خواهد پاسخی قدرتمندانه از خود نشان دهد. استدلال نیوی هوایی این بود که نیروهای هسته ای استراتژیک ایالات متحده نسبت به نیروهای اتحاد شوروی از برتری بسیاری برخوردارند وایالات متحده در یک جنگ استراتژیک می تواند فائق آید، با این حال آیزنهاور براین اعتقاد بود که برخورداری از برتری وتوان ضد نیرو، بسیار پر هزینه خواهد بود. این امر این اندیشه را زیر سئوال می برد که که سلاح های هسته ای به لحاظ اقتصادی جایگزین کارآمدی برای نیروهای گسترده غیر هسته ای به وجود آورده اند. بنابراین آیزنهاور مفهوم "کفایت"راپذیرفت. این مفهوم براساس پیش فرض حفظ نیروهای استراتژیک گسترده ولی محدود مبتنی است.یعنی وضعیت میانه ای بین برتری استراتژیک وبازدارندگی حداقل. پل نیتسه-که قبلا مدیرستاد سیاست گذاری وزارت امور خارجه امریکا بود- باتفکیک"سیاست اعلامی "صرف از "سیاست فعال"اظهارات دالس را مورد انتقاد قرار داد سیاست اعلامی سیاستی است که برای هدفی روانی یا سیاسی طراحی شده است حال آنکه سیاست فعال سیاستی است که که واقعا اجرا می شود نیتسه معتقدبود که دکترین دالس متضمن شکاف بسیار وسیعی است، بین آن چیزی که اعلام می شود وآن چیزی که می تواند انجام گیرد. در اوایل دهه 1950 تحلیلگران استراتژیک غرب درصدد برآمدند تا دکترین "انتقام گسترده" راتعدیل نموده وبا مطرح ساختن "بازدارندگی تدریجی" شکاف میان حرف وعمل را کاهش دهند. شارحین بازدارندگی تدریجی معتقدبودند که توان بازدارندگی غرب در صورتی اعتبار بیشتری خواهد یافت که ضعف غیر هسته ای غرب بادکترینی جبران شود که نه خواستار "انتقام گسترده" بلکه خواهان حداقل نیروی هسته ای لازم برای منع،دفع یا شکست تهاجم ومتضمن کاربرد "سلاحهای هسته ای تاکتیکی"برعلیه قلب زمین کمونیستی باشد. برنارد برودی اولین ومهمتریت نظریه پرداز بازدارندگی در دوران جنگ جهانی دوم برنارد برودی-ازدانشگاه "ییل"وسپس شرکت "راند"است- است وی معتقدبود که جنگ هسته ای تمام عیار کلیه ارزشهای سیاسی واجتماعی را نابود می کند وبه همین خاطر آن دسته از دیدگاههای مربوط به برنامه ریزی استراتژیک را که به نظر او احتمال بروز جنگ هسته ای را افزایش می دادند –یعنی جنگ پیشگیرانه،ضربه پیشدستانه در صورت قریب الوقوع بودن جنگ وانتقام گسترده –را رد می کرد. او اطمینان داشت که دولت ایالات متحده برای تحصیل منافع قابل ملاحظه ناشی از ضربه نخست، عمدا جنگ هسته ای را شروع نخواهد کرد. براین اساس ضرورتا باید دشمنان را متقاعد ساخت که آنها با توسل به ضربه نخست هرگز نمی توانند امتیاز قابل ملاحظه ای به دست آورند. تنها راه برای این کار تضمین قابلیت بقای نیروهای انتقامی ایالت متحده است که می توانند متقابلا خسارت نابود کننده ای به متجاوز وارد کنند. برای دشمن ممکن است پذیرش این امر دشوار باشد که، ایالات متحده در صورت رویارویی با تهاجمی غیر گسترده به انتقامی گسترده مبادرت ورزد، چراکه هیچ دولتی خطر کاربرد سلاحهای هسته ای را به جان نمی خرد مگر انکه منافع ملی حیاتی آن به طور جدی مورد تهدید قرار گیرد. بااین حال برودی بر این هشدار اصرار می ورزید که این اشتباهی تاکتیکی خواهدبود اگر از قبل به دشمن اطمینان بدهیم که جنگ هسته ای چنان غیر قابل تصور است که بروز آن غیر ممکن است زیرا این امر به طور وسوسه آمیزی موجب می شود دشمن آتش جنگ هسته ای تمام عیار را برافروزد. مطلوبیت نیروی نظامی همانطور که والتر میلیس وسایر نویسندگان اشاره کرده اند، پیدایش سلاحهای هسته ای به هیچ موجب آن نشد که دولتها مطلوبیت قدرت نظامی را زیر سئوال ببرند. از نظر اینان اولا نیروهای نظامی همچنان از قدرتی برخوردار خواهند بود که می توانند فعالیتهای سیاسی کشورها را تحت تاثیر قرار دهند. ثانیا جنگهای غیر هسته ای هنوزهم می توانند صورت پذیرند واین در حالی است که هرچند این جنگها در زیر سطح آستانه هسته ای باقی خواهند ماند، ولی از عواقب بین المللی برخوردار خواهند بود وسرانجام احتمال تشدید جنگ تا تا سطح هسته ای، خود متضمن تهدیدی تلویحی است که می تواند در پاره ای مناطق، عامل بازدارنده نیرومندی در مقابل تهاجمات غیر هسته ای به شمار آید. نوآوری تکنولوژیک وبازدارندگی یکی از مسائلی که مطرح بوده است اعتبار بازدارندگی است دومین مسئله این است که تکنولوژی تسلیحاتی نوین دائما دستخوش تحولی پویاست این امر از مسئلخ فنی میزان آسیب پذیری یا آسیب ناپذیری سلاحهاس هسته ای حکایت می کند. مضمون مفهوم بازدارندگی اساسا آن است که با برخورداری از سلاحهای هسته ای بتوان مهاجمین هسته ای احتمالی را با این تهدید روبرو ساخت که حتی در صورت دست زدن به ضربه غافلگیرانه نخست برعلیه کشور بازدارنده، بازهم در ضربه انتقامی کشور اخیر "خسارت غیر قابل پذیرشی "را متحمل خواهند شد در اوایل دهه 1950 وبویژه پس از پرتاب اولین ماهواره اتحاد شوروی به مدار زمین در سال 1957 در مورد قابلیت نیروهای هسته ای، ثبات استراتژیک، و خودکار بودن بازدارندگی هشدارهایی داده شد. آلبرت والستتر در سال 1959علنا اشاره نمود که توسعه ی قریب الوقوع تکنولوژیک، سلاح های استراتوژیک را در مقابل حملات غافلگیرانه آسیب پذیرتر خواهد ساخت و تنها راه بازدارندگی اتخاذ گزینه های دفاعی دشواری در زمینه پراکندگی، تحرک، و حفظ سیستم های موشکی است. تحلیلگران استدلال می کردند که اگر کشوری از بمب افکن ها و موشک های استراتژیک برخوردار باشد ولی به حفاظت آنها توجهی نکند، این نیروها«تحریک کننده» بوده و دشمن را ترغیب می کند تا به حمله دست بزند، زیرا نمی توان استدلال نمود که این نیروها برای ضربه دوم که صرفا دفاعی است، به کار خواهند رفت. از آنجا که این نیروها {در صورت حمله دشمن} باقی نخواهند ماند تا ضربه دوم را عملی سازند، چنین به نظر خواهد رسید که ماموریت آنها وارد آوردن ضربه نخست بوده، در نتیجه بیم و هراس دشمن را افزایش خواهند داد. اگر هر دو طرف نیروهای استراتژیک خود را بی حفاظ (یا نامستحکم) نگاه دارند، محیط بین المللی دستخوش نوعی جنون «خشونت طلبی» خواهد شد که بازدارندگی متقابل را بی ثبات می سازد. بازدارندگی هنگامی ثبات و پایداری بیشتری خواهد یافت که هر دو طرف بکوشند تا به توانایی مطمئن و آسیب پذیری برای وارد آوردن ضربه دوم دست یابند. با این حال، بازدارندگی متقابل با ثبات چیزی نیست که بتوان یک بار و برای همیشه به آنها دست یافت. بروز تحولات جدیدی در حوزه های دفاع در برابر موشک های بالستیک، موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل و برخی دیگر از حوزه های مهم تکنولوژی نظامی پیشرفته، نویسندگان را وادار ساخت تا طی دهه ی 1960 در مورد احتمال بی ثباتی مجدد وضعیت استراتژیک بین المللی ابراز نگرانی کنند. گفته می شد که دفاع در برابر موشک های بالستیک، اگر برای محافظت از مراکز جمعیتی یک کشور به کار رود ممکن است این هراس را در دل دشمن ایجاد کند که کشور مذکور با آماده ساختن خود برای دفع ضربه ی انتقامی، می کوشد تا توان ضربه ی نخست خود را تقویت کند. برخی هم موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل را وسیله ای برای افزایش تعداد، نفوذ کنندگی و دقت کلاهک ها می دانستند که بخش عمده ای از موشک های بالستیک قاره پیمای زمین پایه را تحدید به نابودی می کند. پاره ای از تحلیل گران به وجود نوعی رابطه ی کنش –واکنش در رقابت تسلیحاتی ابرقدرتها اشاره داشتند: اگر یکی از طرفین بکوشد تا دفاع در برابر موشک های بالستیک را برای محافظت از استراتژیک خود به کار گیرد، طرف مقابل احتمالا به منظور افزایش قدرت تهاجمی خود به بهانه ی خنثی کردن اقدام طرف اول، موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل خود را گسترش می بخشد که در این گسترش ممکن است عملا افراط صورت گرفته در نتیجه طرف اول تحریک شود تا هم به تلاش های خود در زمینه ی دفاع استراتژیک سرعت بخشد و هم نهایتا موشک های بازورودی چند کلاهکی با هدف گیری مستقل را گسترش دهد. بازدارندگی وتوازن قدرت مفهوم بازدارندگی متقابل از یک نظر هم همان مفهوم سنتی "توازن قدرت" است که در کسوت جدیدی در آمده بسیاری از نویسندگان به گونه ای به بازدارندگی متقابل،بازدارندگی پایدار، بازدارندگی متوازن وتوازن تسلیحاتی پایدار پرداخته اند که تا حدود زیادی متون قدیمی تر مربوط به توازن قدرت را به یاد می آورد غالبا گفته شده است که توازن قدرت، بنیاد نظری خوبی برای تصمیم گیزی در سیاست خارجی نیست زیرا نامطمئن وغیر واقعی است (نامطمئن از این نظر که هیچ معیار معتبری برای سنجش تطبیق قدرت وجود ندارد وغیر واقعی از آن نظر که که کشورهایی که احساس بی امنیتی می کنند، نه خواستار دستیا بی به توازن بلکه خواهان آنند که به میزانی از برتری ویا نوعی "توازن قدرت به طور یکجانبه مطلوب"دست یابند. بدین ترتیب دولتمردان معاصر با این مشکل روبرویند که آیا بازدارندگی متقابل پایدار شرایط موجود را توصیف می کند یا اینکه راهی را تجویز می کند که باید تعقیب شود ؟ عوامل روانی وسیاسی دخیل در بازدارندگی مدتهاست که بازدارندگی همان قدر مفهوم روانی-سیاسی شناخته شده است که مفهوم نظامی بازدارندگی نه تنها به شرایط عینی نظامی-تکنولوژیک بلکه به برداشت وارزشیابی ذهنی مهاجم بالقوه نیز بستگی دارد. توان بازدارندگی تنها هنگامی موثر خواهد بود که سری وحرمانه نباشد ودشمن را تاحدود معینی باید از آن آگاه ساخت. ولی انتقال بیش از حد اطلاعات نیز اگر برنامه ریزی طرف مقابل را برای حمله تسهیل کند، می تواند به تضعیف طرف بازدارنده منجرگردد. با افزایش پیچیدگی تکنولوژی نظامی، ابهامات وتردیدها نیز افزایش می یابد. مسئله ای که مطرح می شود آن است که آیا افزایش تردید در محاسبه آثار یک نبرد هسته ای احتمالی بازدارندگی متقابل را تقویت می کند یا تضعیف ؟ آزگود: اشاره می کند که عنصر تردید وابهام در بازدارندگی هسته ای، باتوجه به عواقب وحشتناک محاسبات نادرست، تا حدودی ممکن است به احتیاط وخویشتن داری انجامیده ودر نتیجه به ثبات بین المللی کمک کند ریمون آرون چنین استدلال نموده است که "به لحاظ کلی وانتزاعی، هیچ بازدارندگی وجود ندارد بلکه باید دید فاعل، مفعول،مورد شرایط ووسایل بازدارندگی کدامند "براین اساس همیشه باید بازدارندگی را با توجه به شرایط خاص وعینی آن تجزیه وتحلیل کرد. چیزی که دولتی را باز می دارد، ممکن است نتواند دولت دیگری را بازدارد. به نظر ئوله هالستی هرچند ه مفروضات بازدارندگی در اکثر زمانها وموقعیتها معتبرند، ولی بااین وجود، بازدارندگی براساس پیش بینی پذیری فرآیندهای تصمیم گیری مبتنی است وبراین اساس وی هشدار می دهد که هرگونه نظام بازدارندگی، بعید است که بتواند در مقابل کشورهایی موثر باشد که رهبران آنها را افراد زیر تشکیل می دهند: رهبران مبتلا به جنون خشونت طلبی، افراد طالب خود کشی یا شهادت فردی یا ملی،رهبرانی که اطلاعات انها از دشمن وارتباط آنها با آن چنان ناقص است که فرایندهای تصمیم گیری آنها برحدس وگمان مبتنی است ویا کسانیکه از دست دادن بیشتر جمعیت ومنابع کشور خود را بهای معقولی برای دستیابی به اهداف سیاسی خارجی خود می داند. سطوح بازدارندگی: الكساندر جورج و ريچارد اسموك اين حقيقت را متذكر شدند كه بازدارندگي به لحاظ نظري و عملي در سه سطح مختلف تكامل يافته است. جنگ استراتژيك، جنگ محدود و منازعه مادون محدود در نقطه پايين طيف خشونت. مسلماً مفهوم محوري كه پايه محاسبات مربوط به ملزومات بازدارندگي استراتژيك را تشكيل مي دهد برخورداري از توان ‹ نابودي قطعي › براي انتقام گيري پس از حمله قطعي است. در واقع همه تحليل گران توافق دارند كه هدف سياست بازدارندگي هسته اي استراتژيك اساساً جلوگيري از بروز جنگ هاي زير است: جنگ هسته اي استراتژيك، همه جانبه، گسترده و احتمالاً كليه جنگ هاي هسته اي. جورج و اسموك اشاره نموده اند بازدارندگي در سطح جنگ محدود و منازعه ما دون محدود بسيار پيچيده تر از سطح استراتژيك است. چه در زمينه اهداف بازيگرن و چه در زمينه ابزارهايي كه در اختياردارند گزينش ابزارها بايد تابع مسائل زير باشد: لزوم كنترل جنگ، اهداف سياسي هريك از بازيگران درگير در منازعه، جلب نظر متحدين، بي طرفان و افكار عمومي. اسموك همچنين نتيجه مي گيرد كه بازدارندگي در سطوح پايين تر منازعه به بافت ومحيط بستگي دارد نه تنها به متغيرهاي فني نسبتاً كمي كه هر دو طرف با درجه بالاي از اطمينان بدان آگاهند، بلكه همچنين به متغيرهاي گوناگوني بستگي دارد كه بسياري از آنها تا حدودي ذهني بوده و كليه آنها به مرور زمان متحول شده و تا حد زيادي به بافت موقعيت بستگي دارد. جنگ هاي غير هسته اي بين كشورهايي كه خود فاقد سلاح هاي هسته اي بوده و با يك قدرت داراي سلاح هاي هسته اي به وسيله تعهد الزام آور اتحاد محكمي ندارند، مشمول سياست بازدارندگي هسته اي نمي گردد بعلاوه سلاح هاي هسته اي در اكثر شرايط بعيد است بتواند از بروز انقلاب، جنگ داخلي، شورش هاي چريكي و ساير اشكال منازعات كم شدت جلوگيري كند. بلاخره از آنجا كه بازدارندگي بر اساس پيش فرض تصميم گيري عقلاني مبتني است، حتي اگر هم بتواند از انتخاب عمدي جنگ هسته اي كاملاً جلوگيري كند باز هم در يك مورد مستقيماً كاري از آن برنمي آيد. احتمال بروز اقدامات ويرانگر غير عمدي ناشي از حوادث فني، شكست رواني انساني، تفسير نادرست علائم هشداردهنده، تصاحب وكاربرد سلاح هاي هسته اي به وسيله افراد بي صلاحيت يا گروه هاي تروريستي، و عوامل مشابهي كه حاصل گزينش تصميم گيران دولتي نمي باشند. با اين حال، خطر ويراني شديد كه از ويژگي هاي ذاتي تملك نيروهاي بازدارنده استراتژيك است، دولت هاي مسئول را براي جلوگيري از بروز حوادثي غير عمدي كه ممكن است دامنه آنها گسترش يافته و غير قابل كنترل گردد، به تدبير اقداماتي احتياطي وادرا مي سازند. انتقادرابرت جرويس از بازدارندگي: جرويس بر ماهيت متناقض بازدارندگي انگشت مي گذارد.در بازدارندگی هر یک از طرفین، نه با توان حفاظت از خویشتن بلکه با تهدید طرف مقابل به وارد نمودن خسارتی غیر قابل پذیرش امیداوار است به امنیت دست یابد. جرویس بازدارندگی را نظریه ای می خواند « در مورد روش های تهدید سایرین به منظور وادار نمودن آنها به انجام آنچه ما می خواهیم ». باید دقت کنیم که بازدارندگی را با تحمیل و اجبار اشتباه نکنیم. بین تلاش برای منصرف ساختن دشمن از انجام اقدامی که خواهان جلوگیری از آن هستیم و تلاش برای وادار نمودن طرف مقابل و انجام اقدامی مثبت که خواهان انجام آن هستیم، تفاوت قابل ملاحظه ای وجود دارد. تهدید به مجازات هسته ای، برای بازدارندگی می تواند بکار رود ولی برای تحمیل و اجبار به ندرت مگر احتمالاٌ برای روند خطرناکی که از قبل شروع شده و تصور می رود که احتمالاً به جنگ هسته ای منجر شود. جرویس شخصاً که نظریه بازدارندگی « در مورد اینکه چرا تحمیل معمولاً دشوارتر از بازدارندگی است، استدلال های معقولی بکار می برند ولی به نظر او اینکه بازادرندگی در تمام شرایط آسان تر از تحمیل باشد جای تردید دارد به ویژه اگر مهاجم تصمیم بگیرد خطر ابتکار عمل را بپذیرد. جرویس بر این اساس از نظریه بازدارندگی انتقاد می کند که این نظریه در مورد چگونگی ایجاد تغییر در موضع دشمن یا چگونگی تشخیص تغییرات آگاهی زیادی به ما نمی دهد. این نظریه به شناخت بحران ها بیشتر کمک می کند ولی راجع به شیوه جلوگیری از بحرانها و یا نحوه تشخیص کفایت منافع ملی مورد مخاطره برا توسل به نیروی نظامی، چیزی برای گفتن ندارد. نارسایی دیگر این نظریه بی توجهی به این مسأله است که « مصالحه موفقیت آمیز معمولاً مستلزم آن است که دست کم تغییری در ارزش ها و اهداف هر دو طرف به وجود آید» جرویس علاوه بر این ادعا می کند که نظریه بازدارندگی نقش پاداش و مصالحه را در حل و فصل بحران های مواجه آمیز نادیده می گیرد. جرویس به ظرافت اذعان دارد که نظریه بازدارندگی مستلزم اعتبار داشتن عقلانیت مطلق نیست. به نظر وی در حالی که ترس از اقدامی غیر عقلانی می تواند بازدارندگی را تقویت کند عقلانیت بیش از حد ممکن است به جنگ ناخواسته ای منجر شود، و آن هنگامی است که یکی از طرفین عاقل با اعتقاد راسخ به مجبور بودن طرف مقابل به عقب نشینی، بحرانی را شروع کرده یا تصمیم بگیرد قاطعانه ایستادگی کند حال آنکه محاسبه طرف مقابل این است که می تواند به یک« آخرین حرکت بی خطر» دیگر دست بزند چرا که طرف اول را برای عقب نشینی به اندازه کافی عاقل می پندارد. دکترین های استرتژیک: فریتس ارمارث دکترین استراتژیک را چنین تعریف می کند: « مجموعه ای از باورها، ارزش ها و احکام عملی که به نحو قابل ملاحظه ای عملکرد مقامات رسمی را در زمینه تحقیق و توسعه استرتژیک، گزینش تسلیحات، نیروها، برنامه های عملیاتی، کنترل تسلیحات و غیره هدایت می کند ». در واقع دکترین های استرتژیک حاصل خصوصیات ملی، تجارت، ایدئولوژیک و تفکر نظامی تاریخی می باشند. شاید حساس ترین مسأله در بحث استراتژیک را ارتباط میان بازدارندگی و توانایی جنگیدن تشکیل می دهد. پیروان برنارد برودی معتقد بودند که برخورداری از زرادخانه های سلاح های هسته ای تنها بدین منظور است که از بروز جنگ هسته ای یا هر گونه جنگی که به طور بالقوه می تواند تا سطوح جنگ هسته ای تشدید گردد، جلوگیری شود. سایرین بیشتر به پیروی از هرمان کان، آلبرت والستتر چنین استدلال نمودند که بازدارندگی برای کسب بیشترین اعتبار و کارایی، مستلزم وجود دکترینی عملیاتی و توانایی محسوسی برای جنگیدن، پیروز شدن، زنده ماندن و بهبود یافتن در صورت بروز یک جنگ هسته ای است. این نوع استراتژیک بر اساس این فرض برخورداری از برتری نظامی و استراتژیک مبتنی است و این برتری هم مستلزم موراد زیر است: نیروهای آسیب ناپذیر، مستحکم، پراکنده و یا متحرک، توانایی محدود ساختن خسارت، دفاع ضد موشکی فعال و دفاع غیر نظامی منفعل یک سیستم فرماندهی، کنترل، ارتباطات و اطلاعات کاملاً کارآمد و قابل بقاء برای هشدار قبلی مدیرت و مهار جنگ و. .. دو سیاست بالا کاملاً متعارض نبوده و نمی تواند باشد. مسأله ای که اهمیت دارد آن است که برای کدام یک از این دو جایگزین در تفکر استراتژیک، دکترین نظامی و برنامه ریزی نیروهای هر یک از ابرقدرت ها باید نقش بیشری قائل شد. دو سه ماهه اول عصر هسته ای، از اواخر دهه 1940 تا اوائل دهه 1970 سیاست بازدارندگی رسمی ایالات متحده پیوسته بر اساس این اندیشه تهدید به وارد آوردن ضربه دوم انتقامی مبتنی بود. کم کم روشن شد که ایالات متحده باید از نیروی انتقامی آسیب پذیری برخوردار باشد که بتواند با وارد آوردن ضربه دوم، « خسارت غیر قابل پذیرشی » به دشمن وارد سازد. خلع سلاح و کنترل تسلیحات: در حالی که خلع سلاح به مفهوم اخص آن متضمن نابودی تسلیحات و منع تولید آنها در آینده است، کنترل تسلیحات براساس پیش فرض تدوام تملک سلاح ها از سوی کشورها مبتنی بوده و در پی آن است که تسلیحات به گونه ای اداره و مهار شود که به تقویت امنیت و ارتقاء اهداف سیاسی و استراتژیک مطلوب بیانجامد نه اینکه بگذارد تکنولوژی تسلیحاتی سیاست ها را به گونه ای شکل دهد که از ایمنی و کنترل پذیری محیط بین المللی بکاهد. بر این اساس سیاست های کنترل تسلیحات نوعاً در پی آنند که طراحی کیفی، تولید کمی، شیوه استقرار و کاربست، حفاظت، کنترل و کاربرد برنامه ریزی شده، بالقوه یا بالفعل سلاح ها و نیروهای نظامی را تحت نوعی محدودیت یا قانونمندی درآورد. این سیاست ها ممکن است تلویحاً متضمن همکاری میان متخاصمین باشند: موافقت نامه های رسمی، تفاهمات ضمنی، یا همکاری غیر رسمی. این سیاست ها همچنین ممکن است تصمیمات یک جانبه ای به امید دریافت پاسخی متقابل، و یا تصمیمات یک جانبه ای را شامل شود که حتی اگر هم دشمن پاسخی به آنها ندهد باز هم به این خاطر سودمند تلقی می شوند که صرفاً به ثبات بازدارندگی، کنترل پذیری، ایمنی در مقابل جنگهای ناخواسته، و محدودیت سازی خسارات کمک خواهند کرد. محور تفکر اکثر طرفدران کنترل تسلیحات را کاهش تنش ها، مخاطرات و خطرات بدون تضعیف بازدارندگی تشکیل می دهد. با این حال پیشنهادات خاص مربوط به کنترل تسلیحات ممکن است حاکی از مقاصد دیگری در ذهن حامیان آنها باشد. از قبیل ارتقاء تنش زدایی، رفع کسری بودجه، چرخش منابع به سمت برنامه های غیر دفاعی، حفظ شتاب کنترل تسلیحات، جلب رضایت افکار عمومی وغیره. به سوی بازدارندگی دفاعی: در دهه 1980 چشم انداز کنترل تسلیحات در سطح بین المللی تغییر اساسی یافت که این تغییر ابتدا تدریجی ولی سرعت آن فزاینده بود. این تغییر حاصل عوامل متعددی من جمله سیاست « ابتکار دفاع استراتژیک » رئیس جمهور ریگان بود. ریگان در نطق خود پیرامون « ابتکار دفاع استراتژیک » جامعه علمی را دعوت نمود که به بررسی امکان ایجاد سیستم دفاعی پایداری بپردازند. که دیگر بر اساس تهدید به نابودی انتقامی برای جلوگیری از بروز جنگ مبتنی نباشد، بلکه بتواند موشک های هسته ای را قبل از رسیدن به اهدافشان رهگیری و نابود کرده و به طور خلاصه سلاح های هسته ای را « عقیم و منسوج » نماید، ولو این امر تا قرن آینده هم به طول انجامد. او پذیرفت که سیستم های دفاعی به ویژه اگر با سیستم های تهاجمی همراه باشد، مسائل و ابهاماتی را ایجاد می کند که تصور آمادگی برای تهاجم را زنده می سازد. با ای حال، وی تأکید نمود که ایالات متحده در پی دستیابی به برتری نظامی نیست، بلکه در جستجوی شیوه ای برای جلوگیری جنگ هسته ای است. طرفداران ابتکار دفاع استرتژیک استدلال می کردند که اولا با ایجاد چندین لایه دفاعی میزان رخنه می تواند به صفر برسد ثانیا تجسم ذهنی اقدامات متقابل آسانتر از مهندسی آنهاست ثالثا پیداست که کاربست سیستمی که قابل بقانیست، رابعا متحدین ناتو نهایتا گردهم خواهند آمد تا ارزش تلاش تحقیقاتی در زمینه تکتولوژی آینده گرانه ای را بسنجند که به طور بالقوه در دفاع غیر هسته ای وهسته ای اروپا نقشی خواهد داشت. "ابتکار دفاع استراتزیک "در عصر گور باچف روی تفکر شوروی در مورد کنترل تسلیحات تاثیر قابل ملاحظه ای داشت. قبل از اجلاس سران ریگان-گورباچف در ژنو(نوامبر1985)اتحاد شوروی به طور بی سابقه ای اعلام نمودکه در صورتی که ایالات متحده "ابتکار دفاع استراتژیک"را کنار بگذارد برای مذاکره در مورد کاهش سلاحهای هسته ای استراتژیک به میزان 50درصد آمده است. (قبلادرسال 1977،اتحاد شوروی تقاضای رییس جمهور کارتر برای کاهشی به میزان 25درصد را رد کرده بود ) در دیالکتیک نوین تهاجم در برابر دفاع که مولود "ابتکار دفاع استراتژیک"بود،دو ابرقدرت قطب بندی بی نهایت شدید وطولانی را چاره وجایگزین در خور توجهی نمی رانستند. احتمالا هیچیک انتظار پیروزی کامل را نداشتند وترکیبی از مواضع هر دو طرف را نتیجه ای طبیعی می دانستند. ازسال 1986 به این طرف، نشانه هایی وجود داشت که حاکی از پیدایش تمایل متقابلی برای رعایت "پیمان محدود سازی سیستمهای ضد موشک بالستیک "به مدت چندین سال ودر عین حال تداوم تحقیقات در چارچوب مفادآن بود. منبع: نظریه های متعارض در روابط بین الملل علیرضا طیب –وحید بزرگی http://www.political.ir/post-514.aspx
  4. 2 پسندیده شده
    تیم جهنمی ! تصویر فوق مربوط به نیروهای آمریکایی مستقر در سوریه است. این تصویر نمونه ای از تیم ترکیبی شامل سربازان پیاده نظام، خودرو زرهی برادلی و بالگرد تهاجمی آپاچی ارتش ایالات متحده آمریکا است که میتواند به شکل مشترک در یک عملیات با یکدیگر همکاری نمایند. سربازان پیاده نظام در این تصویر به اسلحه ام 4 و مسلسل ام 249 مسلح هستند. آنها می تواند با سلاحهای خود با سربازان و تجهیزات سبک درگیر شوند. همچنین برای حفاظت از بخش های حساس بدن خود در برابر تسلیحات سبک و ترکش ها کلاهخود و جلیقه بر تن کرده اند. خودرو زرهی برادلی مسلح به توپ اتوماتیک 25 میلیمتری، مسلسل هم محور 7.62 میلیمتری و پرتایگر دوتایی موشک هدایت شوند ضد زره تاو است. خدمه برادلی میتواند با کمک سیستم های نظارتی (توپچی و فرماننده) و تسلیحات، اهداف سبک مانند تک تیر اندازان ، تیربارچی های دشمن و یا خودروهای تکنیکال را شناسایی و با انها مقابله کنند همچنین در صورت مشاهده خودروهای زرهی متوسط و سنگین دشمن می تواند با موشک های تاو آنها را نابود کنند. خودروهای زرهی برادلی در برابر تسلیحات سبک ، متوسط و ترکشهای توپخانه ای مقاومت هستند. همچنین با اضافه شدن زره های واکنشی بر روی برجک و بدنه مقاومت انها در برابر راکت ها و موشک های ضد زره افزایش پیدا کرده است. خودروهای زرهی برادلی با کمک نارنجک های دودزا خود میتواند خود و سربازان پیاده نظام را از دید دشمن خارج کنند. خودروهای زرهی برادلی علاوه بر جابه جای ایمن سربازان پیاده نظام نقش پیشیانی اتش از انها را نیز برعهده دارند. بالگردهای آپاچی نیز در اسمان میتوانند در نقش دیده بان واحدهای زمینی باشند. انها میتوانند اهدافی که واحدهای زمینی توانایی دیدن و یا مقابله با آنها را ندارند از بین ببرند. رصد و خنثی کردن کمینهای احتمالی، نابودی تسلیحات منحی زن مانند خمپاره اندازها و راکت اندازهای برد کوتاه و خودروهای زرهی متوسط و سنگین از جمله وطایف احتمالی اپاچی در آسمان خواهد بود. در این تصویر بالگردهای آپاچی به توپ 30 میلیمتری، 4 موشک هدایت شونده هلفایر و راکت 70 میلی‌متری هایدرا مجهز است. کابین بالگرد اپاچی در برابر مهمات 12.7 میلیمتری مقاوم است. اجزای حیاتی موتور ،پره ها و روتور می توانند در برابر مهمات با کالیبر 23 م.م مقاومت داشته باشند. بالگردهای اپاچی مجهز به سیستم های اقدام متقابل مادون قرمز از نوع غیر فعال هستند. همچنین بالگرد عقبی در تصویر مجهز به سامانه LAIRCM جهت مقابله با موشک های دوش پرتاب است. یکی از مزیت های ترکیب سربازان پیاده نظام، خودروهای زرهی و بالگردهای تهاجمی باهم، پوشاندن نقاط ضعف هر بخش با بخش دیگر است. هر واحد دارای یک سطح مشخص برای مقابله اهداف است ترکیب هر سه سطح باعث میشود کل تیم رزمی بتواند با طیف گسترده ای از تهدیدات دشمن در زمان کوتاه مقابله کند. استفاده از چنین تیم رزمی در میدان نبرد باعث ارتقا علمکرد هر واحد میشود در نتیجه کل توان رزمی تیم ارتقا پیدا میکند. در صورتی که استفاده جداگانه از هر واحد باعث میشود نیروها عملکرد مناسبی در میدان نبرد از خود نشان ندهند. توضیح درباره سامانه LAIRCM تصویر اصلی
  5. 2 پسندیده شده
  6. 2 پسندیده شده
    اسکادران 203 آموزشی نیروی هوایی عراق آموزش مستمر پروازهای شبانه
  7. 2 پسندیده شده
    عراق آخرین سری جنگنده‌های «T-50» را از کره جنوبی تحویل گرفت
  8. 2 پسندیده شده
    پرنده پیش اخطار هوابرد ( آواکس ) ارتش بعث عراق این ترکیب جالب از هواپیمای روسی و رادار فرانسوی ، در سالهای پایانی جنگ ایران و عراق ، رونمایی شد ، با این حال ، اطلاعات چندانی در خصوص شرکت این هواگرد در جنگ با ایران منتشر نشده است ، با این وصف ، در جریان عملیات برای آزادسازی کویت ، این هواپیما به ایران اعزام شد و سالها بعد در جریان یک حادثه که ابهامات زیادی نیز همراه شد ، ساقط گردید . https://www.aparat.com/v/sFTqH
  9. 2 پسندیده شده
    سلام علیکم    خوب ، به سلامتی ، همسایه غربی بسیار عزیز ما هم  بتدریج یک سرو سامانی به نیروی هوایی خودش دارد می دهد و به قول مولوی :   هفت شهر عشق را عطّار گشت --- ما هنوز اندر  خم یک کوچه ایم          پی نوشت :   چقدر عجیب هست که تاریخ مجدداً دارد تکرار می شود        تحویل  نخستین میراژ اف- یک نیروی  هوایی عراق ، رجیستر 4012      2-  این مطلب در این تاپیک به یادگار خواهد ماند و خواهیم دید که همین عراق ، زمانی که مجدداً مسلح شود ، باز به مانند دهه هشتاد میلادی ، عصبیت عربی اش مجدداً گُل کرده و بازهم برای ما دردسر درست خواهد نمود ( اگر سن یک عده ای خاص کفایت کند ، قادسیه صدام را به یاد بیاورند ) و خوب ، طبیعی است که در آن زمان نامعلوم ، ( با وضعیت و روند  فعلی ) دیگر یک نیروی هوایی پا به رکاب  وجود ندارد که  به مانند شهریور 1359 ، یک سیلی محکم را نثار حضرات کند . ( این پاراگرف صرفاً برای یک عده معدود که غرور جوانی آنها ، فرصت  مطالعه  گذشته را از آنها سلب کرده ارائه شد )
  10. 1 پسندیده شده
    تو مشخصات ذکر شده که مداومت پرواز ده ساعت و حداکثر سرعت 460 کیلومتر پس 4400 کیلومتر مربوط به برد بدون بازگشت است و شعاع عملیاتی حدود 2200 کیلومتر است که در عمل با توجه به اینکه ممکن است مسیر کاملا مستقیم نباشد عدد 2000 کیلومتر صحیح تر است. در بعضی سایت ها و کانال ها نوشته شده که ما توانایی ضربه زدن به پایگاه دیگو گارسیا را که 3800 کیلومتر با ما فاصله داریم رو پیدا کرده ایم. که به نظر من نظر درستی نیست. حتی اگر برد بدون بازگشت و اقدام انتحاری را هم در نظر بگیریم اولا بعید است که این پهباد بتواند بدون دیده شدن توسط رادارهای امریکایی این مسیر را طی کند دوما احتمالا توانایی حمل محمات کافی برای ضربه موثر زدن به این پایگاه را ندارد چون باید با خود حجم زیادی سوخت حمل کند سوما هدایت ان تا 3800 کیلومتر راحت نیست چون gps هم مال خود امریکایی ها است.
  11. 1 پسندیده شده
    نقلی بود که تو استاتوس گفتند، ظاهرا حمله هوایی روسها بوده. روسها اگر بزنند احتمالا کار سوخوی 25 بوده با راکت های سنگین S-25  برای اینکه متوجه بشیم برای این تانک های ترکی چه بلایی اومده بهتر شواهد را بررسی کنیم در صورت انهدام تانک ها توسط موشک های ضد زره با توجه به اینکه تانک ها ام60 سابرا مجهز به زره های واکنشی بر روی برجک وبدنه هستند باید زره های برجک خسارت قابل توجه ای می دیدند. همچنین اثار سوختگی یک طرف یا بخشی از برجک احتمال نقش داشتن موشک ضد زره راه کاهش میدهد. حمله متمرکز به شاسی تانک با استفاده از موشک ضد زره از فاصله دور نیز کاری بسیار سخت و دشوار خواهد بود که احتمال این نوع حمله را کاهش میدهد. نمونه از برخورد موشک ضد زره به برجک تانک ام60 سابرا ترکیه و خسارت قابل توجه زره های برجک در مورد بمب کناره جاده ای با توجه به اینکه حداقل از 3 مورد تانک ترکی که تصاویرش منتشر شده است 2 مورد اسیب قابل توجه در بخش شاسی داشته اند در نگاه اول بمب کناره جاده ای میتونه گزینه درستی باشه اما باید به این نکته توجه داشت تانک در مناطقی نابود شده اند که خاک آن از نظر بافت به نظر بسیار سست است در صورت انفجار یک بمب کناره جاده ای که موجب چنین خسارتی شده است حجم قابل توجه از خاک باید جابه جامیشدو چاله نسبتا عمیق باید ایجاد میشد. سوختن بخشی از بدنه نیز نشان میدهد ارتباطی با انفجار مین ندارد. عموما انفجار بمب های کناره جاده ای در مسیرهای خاکی به علت سست بودن بافت زمین موجب ایجاد چاله های عمیق می شود انفجار مین با قدرت محدود نیز موجب سوختگی بدنه نمیشود. گزینه احتمالی اخر حملات هوایی و یا توپخانه ای هست با توجه به نوع خسارت و آتش سوزی یک سمت بدنه همخانی بیشتری با حملات حملات هوایی و یا توپخانه ای دارد. خسارت بخش شاسی تانک سابرا ترکیه که ناشی از حملات توپخانه ای روسیه/سوری است که به تصاویر جدید شباهت بیشتری دارد این دو تصویر درحقیقت مربوط به یک تانک در زاویه های مختلف است نکته جالب توجه این تصویر غیر عملیاتی بودن تانک است احتمالا تانک از خط مقدم نبردها فاصله داشته است تانک در حالت جابه جای قرار دارد یعنی برجک 180 چرخیده و رو به عقب قرار دارد. در این حالت راننده برای جابه جایی تانک راحت است و احتمال برخورد لوله توپ به اشیا خارجی کمتر خواهد بود
  12. 1 پسندیده شده
    خودکفایی یعنی چه؟ یعنی بتونیم یه هواپیما با موتور و بدنه تحویل بگیریم و کل سیستم ایونیک و رادار و هیدرولیک و جنگ الکترونیکش و کنترل آتش و موشک هوا به هوا رو از صفر تا صد خودمون بسازیم؟(اون هم چیزی که در لبه تکنولوژی جهان باشه) و صرفا برای تامین موتور وابسته به خارج از کشور باشیم؟خوب یه کم تلاشمون رو بیشتر کنیم و موتور رو هم خودمون بسازیم! چند کشور توانایی این کار رو دارن؟و آیا اون هایی که ندارن نیروی هواییشون بی تاثیر، سوراخ سوراخ و پر هزینست؟ یا چیزی که در لبه تکنولوژی جهان هست رو خریداری بکنیم چیزی در حد سوخو 30 یا 35 با توانایی پشتیبانی و تعمیر و نگهداری در داخل و به آرامی شروع به ساخت پاد های اخلالگر براش بکنیم و موشک هوا به هوای بومی رو براش توسعه بدیم؟ یک تفکری هست که من درک نمیکنم و اون اینه که اگه در یک جنگ طرف مقابل بدونه ما چه در چنته داریم دیگه کارمون تمومه اگه بدونه که مثلا برد رادار هواپیمای ما چقدره دیگه اون هواپیما بلااستفادست یا بدونه که موشک هوا به هوای ما چقدر برد داره دیگه نمیتونیم ازش استفاده کنیم مگه در طول دفاع مقدس این گونه نبود؟مگه عراق نمیدونست فانتوم یا تایگر یا تامکت ما چه توانایی هایی داره؟مگه نمیدونست ارزشمند ترین دارایی ما در موشک هوا به هوا چیه و چقدر برد داره؟مگه نمیدونست یگان های بالگردی ما چه تسلیحاتی دارن؟نیروی هوایی سوراخ سوراخ و پر هزینه بود؟ مگه الان در زرهی مثلا نمیدونن چی داریم؟دیگه همه T72 ها رو گاو آهن بهش ببندیم و باهاش زمین شخم بزنیم که اینا به درد جنگ نمیخوره چون دشمن میدونه توپ این چه مقدار برد داره؟ هر چند نباید از عنصر غافل گیری و دست برتر رو داشتن غافل شد اما هر غافل گیری یک باره و دفعه بعد دست طرف خونده شده
  13. 1 پسندیده شده
    ببینید ، اینجا بحث شکست سد و تابوی بازسازی نیروی هوایی هست . وقتی خبر تحویل 5 فروند اف-35 به نیروی هوایی اسراییل منتشر میشود ، این نیرو 25 سال هست که کاربر اف-15 و اف-16 و 40 سال، اف-4 هست . یعنی توان آماده به رزم موثر را دارند و اضافه شدن اف-35 به معنای افزایش پتانسیل آفندی انهاست . ولی برای ما که 4 دهه ، درب نیروی هوایی را بستیم ، هر تعدادی که احتمالا وارد بشود ، یعنی خون تازه ، تجدید آموزشها برای خدمه پروازی و فنی ، ایجاد بسترهای فنی جدید برای پذیرش این هواگردها و دهها پوئن مثبت دیگر ... به اصطلاح ، این هواگردهای احتمالی ، وارد چرخه عملیاتی بشوند ، پذیرش بعدی ها در صورت خرید افزون تر ، راحت تر ، سریع تر هست ، چون بستر لازم برای آن فراهم شده. پی نوشت : زمانی که فروند 79 اف-14 وارد ایران شد ، همه تامکتها که عملیاتی نبودند ، اگر درست یادم باشد ،با شروع درگیری های هوایی مرزی ایران و عراق ، فقط 7 فروند تامکت در شرایط عملیاتی بود ، به محض اینکه تشخیص داده شد که جنگ جدی هست ، بلافاصله بقیه هواگردها را از آشیانه ها کشیدند بیرون و خدمه برای پرواز رزمی چک شدند تا وارد صحنه نبرد بشوند
  14. 1 پسندیده شده
    سلام علیکم نکته اول اینکه نویسنده محترم این متن ، احتمالا باید استنادات خودشون را بفرمایند .. با این حال چند تا لینک هست ، خدمت شما ... سوخو-35 تک پیشرانه ...!!!!!! اعلام آمادگی چین برای صادرات نسل ++4 جت رزمی J-10C اژدهای آتشین سرخ برفراز سرزمین پارس آیا جی-10 نقطه پایانی بر 4دهه توقف بروزرسانی ناوگان نیروی هوایی ایران خواهد شد ؟ ارتباط نزدیک شیر واژدها از نوع سوم آیا پیمان 25 ساله راهبردی ایران و جمهوری خلق چین موجبات تقویت اقتصاد و نیروی های مسلح ایران را فراهم می آورد ؟؟؟ ایده صادرات جت کوثر چه کسی آماده خرید این جت جنگنده خواهد بود ؟!! چرا سوخو-35 !!!! واکاوی تلاش چین برای بخدمت گرفتن جتهای نسل چهارم ، همزمان با توسعه و عملیاتی نمودن جت رزمی نسل پنجم جی-20 نفس های آتشین اژدهای چینی پیشرفت در توربوفن های چینی ، کاهش وابستگی به پیشرانه های روسی ============ ببینید ، فرض محال هر خریدی که صورت بگیرد ، چند عامل در آن دخیل هست : 1- جو سیاسی موجود ( کشور خریدار ، کشور فروشنده ، طرف یا طرفهای ثالث ) 2- قدرت خرید کشور خریدار 3- جمع کل ارزش معامله 4- شیوه پرداخت پول 5- شیوه پشتیبانی در زمان صلح و جنگ 6- توان نیروی هوایی برای به پرواز در آوردن جنگنده ها و بودجه ای که داره 7- سطح تهدیدات 8- وضعیت موجود نیروی هوائی و... ما الان 3 تا مشکل عمده داریم : 1- تهدیدات فعلی در حوزه هوایی 2- تهدیدات میان مدت در حوزه هوایی 3- تهدیدات آینده در حوزه هوایی حالا با توجه به لینکهای که خدمت شما معرفی و مطالبی هم که عرض شدو جدول ذیل ، اگر احیانا مساله دیگری بود در خدمت هستم . پی نوشت: 1- برای هر کدام از مربع های قرمز ، 2 جلسه ، جمعا" 16 جلسه ( هر جلسه دو ساعت و سی دقیقه ) کار آموزشی انجام شده 2- نظر شخصی بنده این هست تا الان (علیرغم اینکه اصولا نه به روسها ، نه چینی ها و نه به غربی ها در حوزه سلاح نمیشود اعتماد کرد ) ولی بدلیل شکاف 4 دهه ای در حوزه بروزرسانی نیروی هوایی و انتخابهای مشخص موجود ، ما بالاجبار باید به این سمت حرکت کنیم ( با وجود همه تلاش های در حوزه پهپاد و بالستیکی و کروز ) بدلیل اینکه برای دفاع از فضای هوایی کشور ، پدافند زمین پایه ، یک حلقه مفقوده دارد و ما باید حداقل برای پاسخ به تهدیدات منطقه ای ( همسایگی با 15 کشور که حداقل 14 عدد انها با ما مشکلات مستقیم دارند ) روی این مساله متمرکز بشویم
  15. 1 پسندیده شده
    فکر کنم نهایتا 60 روز دیگه تا 20 آبان ماه باید صبر کنیم ... حکمت خدا اینه که کسایی که تلاش می کنند ، بر طبق اصول و برنامه پیش می روند ، مقدمات و موخرات را آماده می کنند ، کامیاب می شوند ...
  16. 1 پسندیده شده
    بخش سوم و پایانی آیا وجود چنین قابلیتهایی کفایت می کند ؟ درواقع امر ، یک بررسی مقدماتی از عملکرد عملیاتهای سرکوب دفاع هوایی ، نشان میدهد که این نوع عملیات رزمی ، سهم قابل توجهی را در جریان یک رشته عملیاتهای پشتیبانی هوایی بر علیه سامانه های دفاع هوایی زمین پایه یکپارچه شده در اختیار دارد . در طول عملیات بازپسگیری کویت از یگانهای ارتش عراق ( طوفان صحرا ) ، ارتشهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده بیشتر از 4500 فروند هواپیما را وارد منطقه نمود که از این تعداد 110 فروند به شکل خاص برای اجرای عملیات SEAD مورد استفاده قرار گرفتند . بدین ترتیب ، یگانهای هوایی ائتلاف نزدیک به 3 درصد از کل توان هوایی عملیاتی خود را در طول 43 روز عملیات هوایی بر ضد عراق به سرکوب دفاع هوایی اختصاص داده بودند . پنج سال بعد ، بحران یوگسلاوی و جنگ داخلی در بوسنی و هرزه گوین باعث شد تا ناتو نزدیک به 600 فروند هواپیما به منطقه اعزام نماید . مجموع این نیروها ، توسط54 فروند جنگنده ویژه سرکوب دفاع هوایی ، پشتیبانی میشد که 9 درصد از کل هواگردهای رزمی در این سلسله عملیاتها را تشکیل می داد که نزدیک به 41 روز ، پروازهای عملیاتی را بر عهده داشتند . به همین ترتیب ، با شروع بحران کوزوو و تلاش برای متوقف نمودن نسل کشی آلبانیایی تبارها در بالکان ، از 1919 فروند هواگرد رزمی مستقر شده ، بیشتر از 150 فروند جنگنده در یک دوره زمانی 78 روزه به عملیات SEAD اختصاص داده شد . آنچه که در این میان جالب به نظر می رسد ، این است که ائتلاف به رهبری ایالات متحده ، گرچه بخش اعظم شبکه دفاع هوایی عراق را در سال 1991 ازمیان برد ،و متعاقبا" با اجرای منطقه پرواز ممنوع در شمال و جنوب عراق ، فرصت بازسازی پدافند را از عراق گرفت ، اما برای اجرای عملیات اشغال عراق در سال 2003 ، مجدد یک نیروی بزرگ سرکوب دفاع هوایی را وارد منطقه نمود . بدین معنی که از 2697 فروند جنگنده اعزام شده به خلیج فارس در سال 2003 ، نزدیک به 101 فروند هواگرد رزمی به عملیات SEAD اختصاص داده شد ، در حالی که هشت سال بعد ، در جریان عملیات نظامی بر فراز لیبی ، از 260 فروند هو.اپیمای حاضر در منطقه ، 23 جنگنده در یک بازه 220 روزه به منظور اجرای عملیات سرکوب دفاع هوایی وارد عمل شده بودند . براساس ارقام ذکر شده ، به صورت میانگین ، در هر عملیات نظامی ، 5 درصد از کل جنگنده های شرکت کننده ، برای از کار انداختن شبکه دفاع هوایی مورد استفاده قرار می گرفتند ، ضمن اینکه در طول این حملات، نزدیک به 500 تیر موشک ضد تشعشع شلیک شد ، هر چند این تعداد را تا رقم 1200 تیر از طوفان صحرا تا مداخله هوایی در لیبی نیز ذکر کرده اند . البته تعداد هواگردها و موشکهای مورد استفاده برحسب ماهیت واندازه تهدید ، متغیر بوده ولی حداقل بر روی کاغذ ، ارتشهایی نظیر آمریکا یا در درجات پایین تر ، نیروی هوایی سایر کشورها ، در مقیاس های قابل توجه می توانند مبادرت به طراحی و اجرای چنین تاکتیکهایی نمایند . توانایی های آینده : علیرغم بیلان مثبت ثبت شده درخصوص عملیات سرکوب دفاع هوایی ، هنوز ظرفیت زیادی برای بهبود و گسترش این قابلیتها وجود دارد . در واقع ، بخش مهمی از ارتشهای شرق آسیا ( به استثنای نیروی هوایی چین ) همچنان از مهمات ضد رادار AGM-88B استفاده می کنند ، در حالی که پیشرفتهای اخیری که دنیای مهمات ضد تشعشع بخود دیده ، قابلیتهای مرگبار افزون تری را به نمایش می گذارد . بدین ترتیب ، نیروی دریایی ارتش ایالات متحده و نیروی هوایی استرالیا در حال سفارش نسخه ای بهبود یافته از مهمات فوق الذکر با شناسه AGM-88E هستند و بر همین اساس ، این سلاح به سایر ارتشهای منطقه نیز پیشنهاد شده است . نسخه E از مهمات هارم به یک مجموعه جدید از سامانه موقعیت یابی جهانی و اینرسیایی (GPS/INS) مجهز شده به کاربر اجازه می دهد تا مختصات هدف در داخل سلاح قابل برنامه ریزی باشد . این امر به موشک کمک می کند تا در صورت شکسته شدن قفل ،با کمترین خطای ممکن ، همچنان بسوی هدف حرکت نماید . به همین دلیل ، دو کاربر فعلی نسخه E هارم ، از این سلاح بعنوان جنگ افزار خط مقدم خود استفاده خواهند نمود . از سویی دیگر ، گسترش کاربران نسخه مدرنیزه شده هارم نیز باعث میشود تا کیفیت عملیات سرکوب دفاع هوایی افزایش یافته و مزیتهای فروش انبوه آن ،را می توان در مقیاس گسترده و در حوزه هایی نظیر لجستیک ، اقتصاد و همچنین همکاری های بیشتر نظامی /امنیتی مشاهده نمود . علاوه براین ، کاربرد این سلاح ، می تواند خبر خوبی برای نسخه جنگ الکترونیک جنگنده اف-18 ( E/A-18G) نیز باشد ، چرا که بطور خاص در حالی که همچنان توانایی حمل سلاح خود را حفظ نموده ، می تواند به یک هواگرد تخصصی به منظور اجرای ماموریتهای سرکوب دفاع هوایی در ترکیب با مهمات AGM-88E/F تبدیل گردد . درصورتی که این هواگرد ازسوی کشورهای نظیر سنگاپور و ژاپن خریداری گردد ، قابلیتهای سرکوب دفاع هوایی ائتلاف غربی به رهبری ایالات متحده در برابر چین بصورت قابل توجهی تقویت خواهد شد ، هر چند در صورت عدم انتخاب نسخه G هورنت ، نیروی هوایی ژاپن وکره جنوبی با مسلح شدن به جتهای اف-35 می توانند بعنوان یک گزینه احتمالی ، توانایی حمل هارم را نیز بدان بیافزایند . علاوه براین ، حوزه شرق آسیا ، شاهد بازسازی و نوسازی هواگردهای جمع آوری اطلاعات الکترونیک است که نزدیک به 4 دهه است که ماموریتهای این چنینی را بر عهده دارد . بعنوان مثال ناوگان هواگردهای الینت نیروی هوایی تایوان ، شامل پرنده های سی-130 هم اکنون چهلمین سالگرد پرواز خود را سپری می کنند و لازم است تا در 5 سال آینده با نمونه های جدیدتر جایگزین گردند . به همین دلیل ، یکی از گزینه های نیروی هوایی تایوان وکشورهای منطقه بکارگیری هواگردی است که بتواند مجموعه های جمع آوری اطلاعات الکترونیک را بصورت roll-on/roll-off در خود جای دهد . در پیش گرفتن این شیوه ، موجب میشود تا درصورت عدم نیاز به اجرای این ماموریتها ، سیستم های مرتبط از هواپیماپیاده و هواگرد برای سایر ماموریتها مورد استفاده قرار گیرد . در نهایت نیز ارتشهای منطقه بالاجبار نیازمندند تا سرمایه گذاری افزون تری برای بکارگیری و آموزش پرسنل به منظور افزایش کیفی و کمی عملیات سرکوب دفاع هوایی را درنظر گیرند . با این وصف ، بدلیل هزینه های روزافزون اجرای این ماموریتها ، ارتشهای منطقه می بایست با تدوین یک دکترین رزمی مشترک ،درصد همکاری متقابل را بتدریج بالا برده و این هم افزایی در ارتباط مستقیم با نیروی هوایی و دریایی ارتش ایالات متحده می بایست صورت گیرد . علت چنین روندی را می توان در این استدلال جستجو نمود که در هردرگیری نظامی مستقیم در آینده ، ارتش ایالات متحده ، بازیگر اصلی برای اجرای ماموریتهای سرکوب دفاع هوایی است وهماهنگی میان آموزه ها تاکتیک ها و رویه ها ، می تواند هزینه های گزاف آن را میان کشورهای متحد ، سرشکن نماید . مضاف براین ، به شکل خاص نیروی های هوایی منطقه ، با مشارکت در دوره های پیشرفته غیرنظامی ( تجاری ) در حوزه جنگ الکترونیک و همچنین استفاده از نرم افزارهای پیشرفته برای شبیه سازی تاکتیکهای الینت ، می توانند با هدف کاهش هزینه های آموزشی ، ضمن بهینه نمودن روند مدیریت این عملیاتها ، با کیفیت افزون تری اطلاعات بدست آمده را با دیگران به اشتراک گذارند . نتیجه گیری : گسترش تسلیحات ضد تشعشع در شرق آسیا ، چه از سوی ایالات متحده و شرکای منطقه و همچنین دو کشور چین و کره شمالی ، تهدیدات متقابل خطرناکی را پدید آورده است . از یکسو ایالات متحده و ارتشهای متحد آن ، سرمایه گذاری سنگینی بر روی دارایی های ضد تشعشع نموده اند و خریدهای اخیر توسط استرالیا وژاپن نیز نشان میدهد ، همه بازیگران منطقه ای ، چنین تهدیداتی را جدی گرفته اند . بررسی کاربرد تاکتیکهای سرکوب دفاع هوایی از جنگ دو جهانی بدین سو نشان میدهد که بطور متوسط در هر عملیات رزمی طراحی شده از سوی نیروی هوایی ، 5 درصد کل ناوگان به اجرای چنین تاکتیکهای اختصاص داده شده است و گرچه این یک قاعده استاندارد بشمار نمی آید ، اما این تجربه باعث شده تا ایالات متحده به همراه کشورهای متحد خود ، ایجاد این قابلیت را برای ورود به یک جنگ طولانی ، برای خود تدارک ببینند . با این حال بدلیل ماهیت متغییر تهدید ، بازیگران منطقه ای همواره بروزرسانی ناوگان و تسلیحات خود را در اولویت قرار داده و احتمالا بسوی خرید سیستم های تسلیحاتی نظیر E/A-18G روی خواهندآورد . از سویی دیگر ، بخش عمده ای از این تلاشها ، در کنار سرمایه گذاری برای ایجاد بسترهای همکاری به منظور سرکوب دفاع هوایی دشمن ، می بایست با گسترش کیفی عملیات الینت همراه گردد . این روند ، در نهایت این اطمینان را در میان ارتشهای منطقه ایجاد می کند که درصورت شروع یک مخاصمه احتمالی ، امتیاز ایجاد برتری هوایی با سرکوب دفاع هوایی دشمن ، تنها در اختیار آنها قرار داشته باشد . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ MR9 3- سئوال اینجاست که با توجه به اهمیت بحث سرکوب دفاع هوایی و همچنین میزان اختصاص یافته به هواگردهای سرکوب دفاع هوایی در جنگ 1991 و 2003 ، آیا برنامه ریزان نظامی ایران ، گوشه چشمی برای این خطر بالفعل دارند یا همچنان باید منتظر غافلگیری درزمان بحران احتمالی بود ؟! 4- به جمله قرمز شدن پایانی دقت بیشتری باید کرد ...........
  17. 1 پسندیده شده
    بخش دوم و پایانی با توجه به جمیع جهات ، در حالی که سوخو-35 مزیتهای قابل توجهی را در مقایسه با جی-20 در اختیار دارد ، اما این مساله الزاما" به معنای برتری کامل نسبت به هواگرد چینی نخواهد بود . بدین معنی که جنگنده چینی احتمالا کاراکترهای پنهانکاری افزون تری را نسبت به سوخو-35 در اختیار کاربر قرار میدهد ، ضمن اینکه قابلیت حمل حسگرهایی با توان افزون تر و همچنین توانایی تطبیق با فناوری های نسل بعدی نظیر سامانه های روزنه تقسیم شده ( distributed aperture systems) به این محصول چینی اجازه میدهد تا در جایگاه بالاتری نسبت به محصول روسی برای درگیر شدن با اهداف متخاصم در فواصل دورتر ، در کنار مزیت بزرگتری که همانا توسعه نهایی پیشرانه WS-15 با خروجی های بردار رانش ، قرار گیرد . با این وصف ، علیرغم پتانسیل افزون تر جنگنده چینی ، نیروی هوایی ارتش خلق چین همچنان دلایل محکمی برای خرید تعداد بیشتری از جتهای روسی ارائه می کند . درواقع ، افق دید فرماندهان نیروی هوایی چین براین استدلال قرار دارد که سوخو-35 سبکتر و ارزان تر بوده و موجب تنوع بیشتری در ناوگان نیروی هوایی در حوزه هایی نظیر سیستم های جنگ الکترونیک ، مهمات هوا به هوا و همچنین موشکهای کروز خواهد شد . از سویی دیگر ، ارتش چین برحسب تجارب بدست آمده در زمینه همکاری با شوروی / روسیه ، امیدوار است که خرید سوخو-35 در نهایت موجبات انتقال فناوری های افزون تر را به بخش دفاعی چین به منظور تکمیل برنامه توسعه جنگنده نسل4++ که برجسته ترین آنها را می توان در جتهای J-10C و J-11D مشاهده نمود ، فراهم آورد . در این خصوص ، جی-10 سی یک هواگرد رزمی تک موتوره است که در آوریل 2018 وارد خدمت گردید در حالی که دومی هنوز در دست توسعه قرار دارد . هر دو جنگنده فوق الذکر از فناورهای مشابه سوخو-35 استفاده می کنند ، در حالی که با توجه به کاربرد فناوری خروجی های بردار رانش سه بعدی در این دو ، دسترسی به فناوری روسی ، تقریبا یک موهبت بزرگ بشمار می آید . البته این بدان معنا نخواهد بود که صنعت هوانوردی روسیه از چین جلوتر است ، درواقع ، ارتش چین با کاربرد رادارهای گسترده AESA و توسعه بیشتر فناوری پنهانکاری ، حداقل چندگام از روسها جلوتر بوده و سرمایه گذاری حداقل 2 دهه ای چینی ها و استفاده ترکیبی از فناوری شرقی و غربی ( به اعتقاد مترجم .م ) نشان از استراتژی درست آنها دارد . ارتقاء جتهای نسل 4 نیروی هوایی ایالات متحده ، چرخش اشکار در استراتژی بلند مدت نیروی هوایی ارتش ایالات متحده در همین خصوص ، برخی ناظران براین باور قرار دارند که چینی ها بخوبی از سه حوزه پیشگام در فناوری هوایی ( ایالات متحده ، اروپا و روسیه ) استفاده می کنند تا ناوگان هوایی متفاوتی را پایه گذاری نمایند که هیچکدام از این سه قدرت ، دراینده توانایی رقابت با ان را نداشته باشند . بعنوان مثال ، نیروی هوایی ایالات متحده محدودیتهای فزاینده ای را در خصوص اتکاء صرف بر روی ناوگان جتهای نسل 5 خود اعمال و متعاقبا" از سال 2019 برنامه های مختلفی نظیر F-15EX را برای ارتقاء ناوگان نسل 4 خود برنامه ریزی می کند . به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران نظامی صنعت هوانوردی ، تعجب خود را از عدم پیروی چین از سیاست آمریکا اعلام نموده ، چرا که این ایالات متحده بود که در حوزه جنگنده های نسل 5 پیشگام بوده و اولین کشوری نیز بشمار می رود که تمرکز خود را از روی جتهای نسل 5 به هواگردهایی یک نسل عقب تر قرار میدهد . ناظران براین باورند که F-15EX بعنوان مکملی برای جتهای اف-22 ، درست به همان شیوه ای که سوخو-35 برای پوشش نقاط ضعف جی-20 برای نیروی هوایی چین عمل می کند ، در نظر گرفته شود . پی نوشت : 1- بن پایه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  18. 1 پسندیده شده
  19. 1 پسندیده شده
    جی 10 با تکیه یا الهام از لاوی اسرائیل ساخته شد که اون هم کپی اسرائیلی اف 16 بود حتی بعضی از تجهیزات از اسرائیل تامین و با کمک این رژیم ساخته شد بعد ها پاکستان جز مشتری های این پرنده شد طبق شایعات ایران هم دسترسی به این پرنده داشته حداقل در نقشه و یک نمونه ولی این صحبت ها قابل اتکا نبوده است اگرچه پاکستانی ها معتقد بودند ایران هم از فناوری این پرنده در حال استفاده است ولی ما چیز خاصی هنوز در دستاوردها و رونمایی ها مشاهده نکردیم
  20. 1 پسندیده شده
    هر قدر سعی می شود این تصاویر، نادیده گرفته شود ، امکان پذیر نیست اینها را با تصاویر پستهای قبلی مقایسه کنید .........
  21. 1 پسندیده شده
    در قسمت دهم، خواندیم که لو بو به لیو بی پناه برد و لیو بی نیز شهر شیائو پی را برای اقامت در اختیار او قرار داد. این اتحاد، سبب شد فتح ایالت شو سخت تر از قبل شده و سائو سائو نیز که از فتح آسان آن ناامید شده بود، به حرف مشاور اعظم خود؛ شون یو توجه نمود و منتظر فرصتی شد تا دو ببر به جان یکدیگر افتاده و یکدیگر را بدرند. و حالا ادامه ماجرا ...! --------------------------------------------------------------------------------- قسمت چهاردهم – آغاز پایان حال که امپراطور به سلامت به شوچانگ منتقل شده بود و دربار شکل گرفته بود، دیگر وقت آن رسیده بود که فکری به حال ایالت شو بکند. دیگر از انتظار کشیدن خسته شده بود. گویا قرار نبود بین دو جنگ سالار جنگی در بگیرد. پس مشاورین و ژنرال های خود را فراخواند و موضوع را مطرح کرد. فرماندهان، مثل همیشه معتقد به راهکار نظامی بودند. بویژه شو چو که معتقد بود با 50 هزار نفر قادر به فتح ایالت شو خواهد بود. اما سائو سائو نیک می دانست که حمله نظامی به شو چو چقدر می تواند دردسرساز باشد. بویژه اینکه یوآن شائو که تا حالا سپاه قدرتمندی را فراهم آورده است، مترصد فرصتی است که فتوحات خود را به مرکز کشور معطوف دارد و درصورتی که سائو سائو متحمل تلفاتی سنگین شود، دیر یا زود با حمله یوآن شائو مواجه خواهد شد. در این میان، شون یو پیشنهادی را مطرح نمود : استفاده از استراتژی «یک دام برای دو ببر». وی پیشنهاد نمود از آنجایی که لیو بی بدون حکم و با امر تائو چیان فقید، ایالت شو را در اختیار دارد، نخست وزیر سائو سائو با استفاده از نفوذی که بر روی امپراطور دارد، حکم فرمانداری ایالت شو را برای لیو بی صادر نماید. از سویی دیگر، دستور پنهانی را برای لیو بی تهیه نماید که در آن، از وی خواسته شود که لو بو را گردن بزند. بدین شکل اگر لیو بی از تصمیم اطاعت کرده و لو بو را به قتل برساند، خود به خود مشکل از سر راه برداشته شده و راه فتح شو، هموار خواهد شد. اما درصورتی که لیو بی از این کار سر باز زند، باز هم دو جنگ سالار به یکدیگر بدبین شده و اتحاد آن ها مثل سابق نخواهد بود و هریک مترصد فرصتی خواهند بود که دیگری را از میان بردارد. سائو سائو از این توصیه استقبال نمود و به سرعت احکامی را برای لیو بی آماده نمود و با امضای امپراطور، به ایالت شو فرستاد. هنگامی که لیو بی با حکم فرمانداری از سوی امپراطور مواجه شد، از پیک خواست که مراتب قدردانی خود را به نخست وزیر اعلام نماید. اما پیک از این فرصت استفاده نموده و آرام به وی گفت که نخست وزیر حکم دیگری را نیز برای وی فرستاده و منتظر جواب است. لیو بی حکم را که خواند تعجب نمود. اما با سیاست ورزی تمام به پیک اعلام نمود که اوامر نخست وزیر اجرا خواهد شد. پس از آن که پیک برای استراحت و پذیرایی به سرای مخصوص رفت، لیو بی فرماندهان و مشاوران خود را فرا خواند و موضوع را با ایشان در میان گذاشت. ژانگ فی معتقد بود که بهترین تصمیم، کشتن لو بو خواهد بود. چرا که وی در آینده دردسرساز خواهد شد. همچنین این تصمیم باعث خواهد شد که کدورت بین لیو بی و سائو سائو (به دلیل مداخله در فتح ایالت شو) از میان رفته و صلح بین این دو برقرار شود. لیو بی پاسخ داد که کشتن لو بو در خانه خود، از جوانمردی به دور است و امری غیراخلاقی است. پس با این تصمیم مخالف است. اگرچه آن شب جدال بین موافقان و مخالفان، نتیجه ای را در بر نداشت. پس قرار شد روزی دیگر به بحث بنشینند. روز بعد لو بو به دیدار لیو بی رفته و انتصاب وی به مقام فرمانداری شو را تبریک گفت. لیو بی نیز به گرمی وی را پذیرفت و با یکدیگر به بحث و گفتگو نشستند. اما ناگهان ژانگ فی وارد شد و با شمشیری که از نیام برکشیده بود، به سمت لو بو حمله ور شد و قصد جانش را نمود. اما لیو بی سریعاً مداخله نمود و اجازه نداد وی آسیبی به لو بو برساند. لو بو که از این رفتار متعجب شده بود، از وی پرسید که چرا قصد جانش را کرده است؟ ژانگ فی پاسخ داد : «این دستور سائو سائو است. او به برادرش دستور داده است که تو را به قتل برساند ...!». سخن ژانگ فی هنوز به پایان نرسیده بود که با فریاد لیو بی مواجه شد. بشدت او را مواخذه نمود و دستور داد اتاق را ترک نماید. سپس لو بو را به همراه خود به اتاق خصوصی اش برده و در آن جا به صحبت با وی نشست. لو بو که هنوز متعجب بود، ماجرا را از لیو بی پرسید. او هم نامه سائو سائو را به لو بو نشان داد. لو بو با خواندن نامه، خشمگین شد و گفت این حیله سائو سائو است که می خواهد بین ما اختلاف بیاندازد. لیو بی نیز با وی هم نظر بود. به وی گفت که قصد دارد با دادن پاسخی مبهم به سائو سائو، هم این حیله را ناکار سازد و هم حساسیتی را بوجود نیاورد. سپس هر دو به بحث و گفتگو و خوردن و نوشیدن تا پاسی از شب پرداختند. شب هنگام سه برادر گرد هم آمدند. ژانگ فی و گوان یو پرسیدند که چرا لیو بی را نکشیم؟ لیو بی در جواب گفت سائو سائو قصد دارد ما را از یکدیگر جدا کرده و به جان هم بیاندازد و خود از این فرصت برای فتح شو استفاده نماید. وی به خوبی حیله سائو سائو را فهمیده بود. گوان یو با تصمیم برادرش موافقت نمود. اما ژانگ فی هنوز دل چرکین از این تصمیم بود و اعتقاد داشت که لو بو به زودی برای آن ها دردسرساز خواهد شد. اما لیو بی تصمیم خود را گرفت و گفت این کاری است که یک انسان با شرافت می بایست انجام دهد. فردای روز، به پیک اطلاع داد که به سائو سائو بگوید اوامر وی در دست اجراست. پس پیک به سرعت خود را به ایالت یان رساند تا پیغام لیو بی را به سائو سائو برساند. اگر چه وی در حقیقت مأمور بود آنچه که رخ داده را به او اطلاع دهد. پس پیک بعد از رساندن پیام، شرح ماوقع را نیز به اطلاع سائو سائو رساند و گفت که لیو بی، لو بو را از ماجرا مطلع ساخته است. سائو سائو، شون یو را نزد خود فراخواند و گفت که این حیله با شکست همراه شده است و باید فکری دیگر کرد. شون یو اندکی تأمل کرد و گفت نقشه دیگری دارد. حیله ای با نام «ببر در برابر گرگ». نامه ای را به یوآن شو فرستاده و به وی اطلاع دهیم که لیو بی قصد حمله به سرزمین های وی و اراضی نزدیک به رودخانه هوای (Huai River) را دارد. این خبر باعث خشمگین شدن یوآن شو و حمله وی به ایالت شو خواهد شد. از سوی دیگر این حمله را به لیو بی اطلاع دهد تا وی مهیای نبرد با یوآن شو گردد. لو بو قطعاً از این فرصت استفاده خواهد کرد تا به لیو بی خیانت کرده و ایالت شو را در اختیار بگیرد. سائو سائو از این حیله بسیار خوشنود شد و مقدمات آن را فراهم نمود. هنگامی که نامه به دست یوآن شو رسید، وی با عصبانیت سخنانی تند علیه لیو بی را بر زبان آورد که چطور مشتی گدا و بیچاره به چنین جسارتی رسیده اند که بخواهند سرزمین های او را غصب نمایند. پس سریعاً به فرماندهان سپاه خود دستور داد تا مهیای نبرد با لیو بی شوند. جی لینگ (Ji Ling) که قدرتمندترین فرمانده خود بود را در رأس سپاه صد هزار نفره خود قرار داد و به وی دستور داد تا سر لیو بی را برایش بیاورد. از سوی دیگر، لیو بی نیز که از این لشکرکشی باخبر شده بود، ناچار شد که سپاه سی هزار نفره خود را مهیای نبرد سازد. اما حالا نگران بود که در نبود وی، اتفاقی برای شهر بیافتد. پس به این فکر افتاد که چه کسی قرار است از شهر محافظت نماید. گوان یو، پیشنهاد نمود که وی به محافظت از شهر گمارده شود. اما لیو بی که در میدان جنگ به وی نیاز داشت، از این پیشنهاد استقبال ننمود. پس ژانگ فی پیش قدم شد. اما لیو بی به او نیز اعتماد نداشت. پس گفت : تو با خوردن شراب، کنترل خود را از دست داده و سربازانت را مورد ضرب و شتم قرار می دهی. در این صورت قادر به کنترل شهر نخواهی بود و آشوب حکمفرما خواهد بود. اما ژانگ فی قول شرف داد که تا برگشتن برادر، لب به شراب نزند. آن قدر اصرار نمود تا لیو بی راضی شود که شهر را به دستان وی بسپارد. اگر چه چن دنگ (Chen Deng – Yuanlong) را که مشاوری باهوش و توانا بود را در کنار وی قرار داد و از برادرش خواست که در امور با وی مشورت نموده و از کمک او استفاده نماید. سپاه لیو بی در شو یی (Xuyi) به سپاه نانیانگ رسید. اگرچه سپاه لیو بی یک سوم سپاه جی لینگ بود، اما آوازه سرداران لیو بی باعث هراس هر سپاهی بود. پس جی لینگ تصمیم گرفت که خود وارد نبرد تن به تن شده و با به زیر افکندن ژنرال های لیو بی، باعث افزایش روحیه ارتش خود و برهم خوردن نظم و روحیه سپاه دشمن شود. پس به میدان آمده و درشت ترین کلمات را نثار لیو بی نمود و گفت : «ای مردک دهاتی بی دست و پا! به چه اجازه ای به سرزمین ما حمله کرده ای؟». لیو بی پاسخ داد : «من از سوی امپراطور دستور دارم تا فرماندار بی کفایت و گستاخ را نابود سازم. هرکس در برابر این دستور بایستد، نابود خواهد شد.». جی لینگ که خشمگین شده بود به سوی سپاه لیو بی تاخت. گوان یو نیز به مقابله با وی برخاست. نبرد دو ژنرال به درازا کشید و هیچ یک موفق نشد دیگری را شکست دهد. جی لینگ جانانه و شجاعانه جنگید. اما نیک دریافت که حریف قدرت و مهارت گوان یو نیست و دیر یا زود شکست خورده و جانش را از دست خواهد داد. پس پیشنهاد نمود که هر دو قدری استراحت نمایند و مجدداً به میدان جنگ برگردند. گوان یو نیز موافقت نمود. ساعتی بعد گوان یو به میدان نبرد برگشت. اما جی لینگ یکی دیگر از ژنرال های خود به نام شون ژنگ (Xun Zheng) را به میدان فرستاد. گوان یو از او خواست که بازگشته و به جی لینگ بگوید که خود به میدان بازگردد. اما شون ژنگ پاسخ داد که : «توی بی همه چیز و گمنام در شأن مبارزه با ژنرال ما نیستی.». این حرف برای وی گران تمام شد. چرا که با خشم گوان یو مواجه شده و با اولین ضربه سرش را از دست داد. به دنبال این، سپاه لیو بی حمله را آغاز نمود و سپاه جی لینگ که حالا ترس و بی نظمی در آن افتاده بود، با تلفات سنگین عقب نشینی نمود. لی جینگ با عقب نشینی به زمینی دیگر به استحکام مواضع پرداخت و در نهایت دو سپاه رو در روی هم قرار گرفتند. اما در شهر، خبر دیگری بود. ژانگ فی که خبر موفقیت برادرانش را شنیده بود، دستور داد جشنی برپا کنند. غذا و شراب ناب مهیا شد و همه به شادی پرداختند. ژانگ فی گفت که وی به برادرش قول داده که مشروبی ننوشد. ولی امشب به دلیل پیروزی در جشن، این کار را خواهند کرد. ولی از فردا نوشیدن مشروب قدغن است. پس همه به میگساری پرداختند الا یک نفر : سائو بائو (Cao Bao). سائو بائو از ژنرال های سابقه دار تائو چیان بود که رابطه سببی با لو بو نیز داشت. وی از آن دسته ژنرال هایی بود که لب به شراب نمی زد. ولی ژانگ فی از رد کردن پیشنهاد نوشیدن وی ناراحت شد ]در چین اینطور رسم بود که هنگام نوشیدن شراب در مهمانی، همه با هم می نوشند و ننوشیدن شراب بدون دلیل موجه نوعی بی احترامی محسوب می شود.[. وی معتقد بود بی معنی است که یک ژنرال نظامی، مشروب ننوشد. پس وی را وادار به نوشیدن نمود. سائو بائو هم از سر احترام پیاله ای نوشید. حالا دیگر ژانگ فی بر دور مشروب خواری افتاده بود و خمره بزرگی از شراب را به همراه دیگران نوشید. وقتی حسابی مست شد، سائو بائو را دید که چیزی نمی نوشد. پس به وی دستور داد باز هم بنوشد. اما سائو بائو سر باز زد. ژانگ فی به او گفت که وی چندی پیش نوشیده بود و چرا اکنون نمی نوشد و به وی اصرار فراوان نمود. اما سائو بائو قبول ننمود. ناگهان ژانگ فی که از مستی، کنترل خود را از دست داده بود وی را تهدید نمود که اگر حاضر به نوشیدن با وی نشود، صد ضربه چوب خواهد خورد ]یکی از تنبیهات در چین باستان بدین شکل بود که فرد را بر روی تخته ای برهنه می بستند و با دو چوب بزرگ از دو طرف بر کمر وی ضربه می زدند.[. وی نگهبانان را خبر نمود که دستورش را اجرا نمایند. چن دنگ تلاش کرد که مداخله کند. اما ژانگ فی وی را از خود دور نمود و گفت بهتر است در کار نظامیان دخالت ننماید. مداخله دیگران هم بی نتیجه بود. سائو بائو از ژانگ فی درخواست عفو نمود. کار داشت ختم به خیر می شد که اشتباهی بزرگ مرتکب شد. سائو بائو گفت «اگر فرزندخوانده من را ببینی، مرا خواهی بخشید.». ژانگ فی پرسید : «چه کسی فرزندخوانده توست؟». سائو بائو پاسخ داد : «لو بو!». در این هنگام، خشم تمام وجود ژانگ فی را فرا گرفت. او گفت : «حقیقتاً قصد نداشتم تا تو را بزنم. اما حالا که فکر می کنی من از لو بو می ترسم، تو را خواهم زد. اصلاً تو را به جای او خواهم زد.». اصرار اطرافیان بی فایده بود و سائو بائو زیر ضربات چوب قرار گرفت. پس از پنجاه ضربه، ژانگ فی دستور متوقف نمودن حکم را داد و او را رها نمود. اما سائو بائو که در آتش خشم و نفرت از او می سوخت، تصمیم به انتقام گرفت. پس مخفیانه پیکی را نزد لو بو فرستاد و به وی اطلاع داد که شهر از مدافعان، خالی و باقیمانده ارتش لیو بی (بالاخص ژانگ فی) همه مست هستند. پس اگر بخواهد به شهر حمله کند، وی نیز او را یاری خواهد نمود ...! =================================================================== پ.ن 1 : از اینکه مدت بسیار زیادی از آخرین آپدیت تاپیک گذشته است از دوستان صمیمانه عذرخواهی می کنم. ان شاءالله که روزگار قدری سهل تر بگیرد تا بتوانم بیشتر و سریع تر در خدمت دوستان گرامی باشم. تلاش می شود قسمت بعدی هم تا هفته آینده تقدیم حضور دوستان گردد. پ.ن 2 : از آنجایی که بسیاری از قسمت های داستان باقی مانده و تقریباً کند پیش می رویم، تلاش نمودم که قدری از حواشی و بالاخص دیالوگ ها زده و به روایت داستان سرعت بیشتری ببخشم. پس اگر قدری ادبیات داستان با گذشته تفاوت داشت و یا سرعت روایت، باعث ایجاد ضعف هایی در داستان پردازی شده بود، از تمام عزیزان عذرخواهی می کنم. ان شاءالله با ذکر انتقادات و پیشنهادات خود، حقیر را در بهبود تاپیک و داستان کمک نمایید.
  22. 1 پسندیده شده
    با سلامی دوباره خدمت دوستان عزیز میلیتاریست و تبریک سال 1398 : خبر : عراق 6 فروند جنگنده اف-16 دیگر خود را هم تحویل گرفت وزارت دفاع عراق در اطلاعیه ای اعلام کرد که آمریکا 6 فروند جنگنده F-16 را در قالب قرارداد منعقد شده میان دو کشور ؛ تحویل عراق داده است. این جنگنده ها در پایگاه هوائی " بلد " ( بزرگترین پایگاه هوائی عراق در 64 کیلومتری شمال بغداد ) به زمین نشسته اند. پیشتر نیز در فرودین ماه 1396 و آذرماه 1395 نیز ، هر بار 4 فروند جنگنده F-16 تحویل نیروی هوائی عراق داده شده است. پی نوشت : تمام تصاویر این تاپیک که بدلیل عدم بارگذاری در گالری انجمن از بین رفته بودند ، مجددا در گالری و در تاپیک قرار گرفته و بازیابی شدند.
  23. 1 پسندیده شده
    بسمه تعالی نشان های افتخار بر اساس امتیازات Upvote ردیف اول، نشان افتخار: 100 تا 400 امتیاز ردیف دوم، نشان لیاقت: 800 تا 1200 امتیاز ردیف سوم، نشان شجاعت: 1500 تا 3000 امتیاز ردیف چهارم، نشان حکمت: 3700 تا 5800 امتیاز ردیف پنجم، نشان معرفت: 6800 تا 10000 امتیاز ردیف ششم، نشان بصیرت: 15000 تا 30000 امتیاز
  24. 1 پسندیده شده
    با سلام    به واقع ، تاریخ ، دانش بی رحمی است که  هر لحظه ، قدرت بی مانندش را به رخ انسانها نمایان می کند . حال اینکه این بی رحمی گاهی به سود یک طرف ماجراست و گاهی نیز دست سرنوشت ،  چهره بی رحمش را با شدت تمام و بر خلاف انتظارات ، به سود طرف مقابل ، می گرداند .       از زمانی که میراژهای زیبای فرانسوی ، وارد سازمان رزم نیروی هوایی ارتش بعث عراق شدند ، چهره جنگ هوایی ، به طورکامل تغییر پیدا نمود و خلبانان نیروی هوایی عراق ، اینک مسلح به آموزش های سبک غربی وبا  رها شدن از تاکتیکهای متمرکز و غیر قابل انعطاف شرقی ، در حالی که به تسلیحات پیشرفته مجهز شده بودند ، آمدند تا مسیر تاریخ را در قادسیه صدام تغییر دهند ، با این حال ، غافلگیری بزرگ ، بی صبرانه انتظارشان را می کشید و در تمام طول جنگ و تا آخرین روزها ، سایه گربه افسانه ای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، بر این جنگنده زیبا ، گسترده شده بود .     چهارم ژوئن 1985 ، پایگاه هوایی الحّریه     خلبانان جنگنده / بمب افکن های میراژ F-1EQ مشغول طی بریفینگ نهایی جهت اجرای ماموریت 
  25. 1 پسندیده شده
    [quote]لغو و محو این نظریه نیاز به یک جنگ بسیار بزرگ دارد که به نظر بنده جنگ جهانی سوم پایان و بطلان این تئوری است [/quote] به شرطی که بعد از این جنگ برنده ای وجود نداشته باشد یا کشوری نباشد که کمتر از همه آسیب ببیند و به باز تولید یک قدرت دوباره بی انجامد ... [quote]امروز بشر با این قدمت وپشتوانه میبایست که بسیاری از مسایل منجمله مسله غذا،خاک،منابع طبیعی و هرانچه که بشر از هزارن سال قبل نیز محتاج بوده را برطرف نموده وبه پیشرفتهای فوق العادیی میرسید به واقع بشر امروز مشکلی به نام مواد اولیه زندگی نمیبایست میداشت و به مرحله بعدی تکامل میرسد در ان صورت دیگر جنگ معنایی نداشت سلاح معنایی نداشت اصلا نیازی نبود که به این مسایل فکر کند ولی............[/quote] این پیشبینی رو کنت داشت ولی : اینطور نیست که منابع طبیعی به طور یکنواخت برای همه موجود باشد . جنگ های امیرالیستی همیشه وجود خواهند داشت و پس از یکسان سازی و تشکیل امپراطوری سراسری نزاع از کسب منابع به کسب قدرت و کنترل تغییر چهره میدهد . جنگ همچنان ادامه خواهد یافت تا زمانی که تضاد منافع ، ایدولوژی های متفاوت ، زندگی غیر اجتماعی و تفکرات غیر اخلاقی وجود دارد باشد و پایانی بر این تضاد های طبیعی نیست تا زمانی که همه نسل بشر از یک نژاد باشد ! یا اینکه همه بشر حول یک محور اخلاقی واحد اصول پذیرفته شده رد هم آیند و متعهد شوند . که این مهم هم بسیار غیر ممکن مینماید . زمانی کنت میگفت که رشد میگفت که انقلاب صنعتی و رشد تولیدات که هم ایجاد فراوانی و هم ارزانی خواهد نمود دیگر نیاز به جنگ را از بین میبرد ! اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه سرآغاز فصل جدیدی از جنگ ها نیز گردید علاوه بر آن تفکرات غربی مدت زیادی سعی کرد که با استفاده از پلورالیسم دینی و فرهنگی و از بین بردن آرمانهای جمعی و تبدیل ایدولوژی های مذهبی و عقیده ای به فردگرایانه تا حدود زیادی جلوی جنگ قدرتی که از این افکار نشات خواهد گرفت را بگیرد ولی در این رهیافت عدالت و حقانیت (ایدلوژی ها و مذاهب) دیده نشد بلکه حفظ همه آنها من جمله درست و غلط در کنار هم ملاک بود ! و در ادامه همین تفکر نیز خود تبدیل به یک ایدولوژی در جهت حفظ رژیمهای سرمایه داری گردید و باعث شد تا این موضوع که اگر روزی مذهب مقابل صاحبان ثروت و قدرت می ایستاد جای خود را به نسل جدیدی از متفکران ماتریالیستی (مثل مارکس) بدهد که با استفاده از طبقات مختلف اجتماعی مقابل صاحبان قدرت بایستند و پدیده ای به نام شوروی سابق ظهور گشت ! و جنگ این بار تا حد تهدید به نابودی کل دنیا پیش رفت !.