برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on جمعه, 1 مرداد 1400 در پست ها
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «پناه بردن به آغوش کشورهای بیگانه و عموما متخاصم با ملت ایران» اختصاص داد. فرانسه ؛ اولین کشور در حمایت علنی از منافقین (بخش دوم) (نگاهی به پیوندهای گسترده خروس ها با دشمنان سرزمین شیرها) اقدامات تروریستی گروهک منافقین از ابتدای سال 1360 ( که موجب شهادت هزاران نفر از مردم بیگناه و غیر نظامی ایران و قریب به 200 نفر از مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی شد) ؛ از همان قدم های اول مورد حمایت کشورهای متخاصمی نظیر آمریکا ، رژیم صهیونیستی ، رژیم صدام و علی الخصوص فرانسه بود. مردم ایران پس از انقلاب اسلامی تا به امروز نه تنها خاطره خوشی از دولت های فرانسه ندارند، بلكه صدمات زیادی نیز از اقدامات فرانسوی ها در حمایت های بی حد وحصر از رژیم صدام در جنگ تحمیلی، پناه دادن به گروهك تروریستی منافقین، دادن خون های آلوده ، كارشكنی در توافقنامه هسته ای و چندین پرونده دیگر دارند. در مطلب ذیل به تعامل خوب پاریس با منافقین خواهیم پرداخت: توافق نامه صلح !!! امضای توافقنامه صلح و بیانیه مشترك بین رجوی و «طارق عزیز» معاون وقت نخست وزیر عراق در فرانسه موجبات رفتن جلادان دهه شصت [یا همان منافقین] به عراق را فراهم كرد و پاریس بر اثر فشار افكار عمومی در حمایت از تروریستها، مجبور به انتقال منافقین به بغداد شد؛ هرچند كه همكاریهای آنها تا به امروز ادامه دارد. با اتمام جنگ تحمیلی رژیم بعث صدام [علیه ایران] و سرخوردگی فراوان در اعضای سازمان كه میرفت تبدیل به بحران برای مسئولین شورای به اصطلاح مقاومت شود، سركرده های منافقین برای حفظ اندك نیروی خود و جذب حمایت كشورهای خارجی «وارد فاز سیاسی» شدند و در یك اقدام غیرمنتظره مریم رجوی را به عنوان رئیسجمهور خودخوانده شورای باصطلاح مقاومت معرفی كردند. در واقع مأموریت اصلی مریم رجوی شروع رایزنیها با كشورهای غربی - عربی برای حمایتهای دوباره از سازمان از پا افتاده منافقین و در كنار آن فعال كردن ظرفیت ایرانیهای خارج از كشور و تشویق آنها به عضویت در این سازمان تروریستی بود. برای شروع فاز سیاسی مقصد منافقین جایی غیر از فرانسه نبود؛ در واقع جایگاه و امكانات آنها در فرانسه تا حدی محفوظ مانده بود و آنها اطمینان داشتند كه با ورود به فرانسه مشكلات كمتری برای انجام فعالیتهای خود علیه ایران خواهند داشت. هر چند در آن ایام سازمان به حال احتضار افتاده بود و پس از دو سال حضور مریم و بخشی از نیروهای مطرح منافقین در فرانسه، گشایشی در كار رجویها برای گشودن پر و بال سیاسی حاصل نشد. در سال 2001 (1380) ، انگلیس سازمان مجاهدین را در لیست گروهك های تروریستی قرار داد و فعالیتهای آن را در لندن ممنوع كرد؛ البته این ممنوعیت شامل حال شورای سازمان و همچنین انتشار نشریه مجاهد نبود. همچنین پس از آن اتحادیه اروپا نیز منافقین را در لیست تروریستی خود قرارداد. در ادامه كار با سرنگونی صدام در عراق و بازگشت اعضای ارشد سازمان به پاریس، مریم رجوی و 165 نفر عناصر و سركرده های منافقین در سال 1382 توسط نیروهای امنیتی فرانسه بازداشت و در دادگاه محاكمه شدند، اما پس از چندی با آزادی آنها موافقت شد. در این برهه منافقین با لابیگری در سازمان های بینالمللی به خصوص كنگره آمریكا زمینه خروج خود را از فهرست گروههای تروریستی فراهم كردند. در این زمینه در سال 2007 (1386) «دادگاه استراسبورگ» بالاترین مرجع قضائی اتحادیه اروپا منافقین را از فهرست گروهكهای تروریستی خارج كرد و در سال 2009(1388) وزرای خارجه 27 كشور اتحادیه اروپا، در نشست بروكسل در رویكردی متناقض با ادعای مقابله با تروریسم، منافقین را از «فهرست سیاه سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا» خارج كردند. نكته قابل تامل آن است كه فرانسه به عنوان اولین كشور غربی اعلام كرد كه حاضر است به «عناصر منافقین اردوگاه اشرف» پناهندگی سیاسی دهد و این اعلام آمادگی نشان داد كه مهد باصطلاح آزادی و حقوقبشر اروپا برای همیشه فرزندان تروریست خود را دوباره در آغوش می گیرد. «اور سور واز»، مقر سرفرماندهی منافقین در اروپا زمانی كه مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنی صدر در سال 1360 به فرانسه گریخت، یك خانه ویلایی كوچك كه محل زندگی «صالح رجوی» [برادر بزرگتر مسعود رجوی] در شهرك «اور سور واز» (Auvers-sur-Oise) در حومه [حدود 30 كیلومتری] پاریس پایتخت فرانسه بود، به مقر فعالیت های سركرده منافقین در خارج از ایران تبدیل شد. در سال 1382 كه پلیس ضد تروریسم فرانسه به این مقر حمله كرد، مریم رجوی با 165 نفر دیگر به همراه میلیون ها دلار نقد به اتهام پولشویی بازداشت شد. «قرارگاه اروپایی گروهك تروریستی منافقین» در نزدیكی شهرك حومه ای «اُور سور واز» در استان «سرژی» در كشور فرانسه از زمان پیدایش خود با تأیید دولت فرانسه، نقش مقر سرفرماندهی جنگ مسلحانه و اقدامات تروریستی این گروهك علیه مردم ایران را به اشكال مختلف ایفا كرده است. به دنبال شكست مرحله اول اقدامات تروریستی منافقین در داخل ایران در سال 1360 و فرار سركرده این گروهك از كشور به همراه ابوالحسن بنی صدر به فرانسه، منافقین از مقر «اور سور واز» ، خط اعزام تیم های تروریستی به خاک ایران را پی گیری می كردند و این تیم ها از طریق تلفن های اختصاصی از پاریس در داخل ایران هدایت و كنترل می شدند. این مقر محل استقرار فعلی مریم رجوی سركرده اجرایی منافقین می باشد و به همین دلیل در برابر پادگان «اشرف در عراق» به پادگان «مریم در فرانسه» مشهور است. به تدریج و در طول زمان تعدادی از ویلاهای مجاور آن [در كنار رودخانه اواز] از سوی منافقین خریداری و به این محل اضافه گردید و ساختمان های قدیمی خراب و بناهای جدید در این مكان احداث شد. دیوارهای این خانه هم روز به روز بالاتر رفت و سیم های خاردار بر فراز آنها پدیدار گشت تا اینكه نهایتا به یك دژ و پادگان نظامی تبدیل گردید. لازم به ذكر است كه با توجه به فوج ژاندارم های فرانسوی مستقر در پیرامون این پادگان كه حفاظت آن را به عهده دارند، این دیوارهای بلند و سیم های خاردار بر فراز آنها نه برای ممانعت از ورود افراد غریبه به داخل آن، بلكه به جهت جلوگیری از فرار افراد اسیر در داخل آن به خارج تعبیه شده اند. خروج نزدیك ترین نیروهای سازمان از این پادگان صرفا با اجازه كتبی بالاترین سركرده های منافقین امكان پذیر است. همچنین خروج تك نفره از این پادگان ممنوع بوده و افراد باید به صورت جمعی خارج شوند تا كنترل بیشتری بر كار آنها در خارج از پادگان مربوطه وجود داشته باشد. در داخل این پادگان همچون پادگان اشرف مقررات ویژه فرقه ای حاكم است كه هرگونه ارتباط با دنیای بیرون را از هر نظر محدود می نماید. با عزیمت مسعود رجوی به عراق در سال 1365 و تشكیل ارتش باصطلاح آزادیبخش ملی و تأسیس پادگان اشرف در عراقِ تحت حاكمیت صدام رئیس جمهور [معدوم] عراق، این پادگان همچنان نقش خود را به عنوان «مقر ثانویه برای دادن پشتیبانی به عملیات نظامی منافقین در داخل كشور» و اعمال كنترل بر نیروهای خارج از كشور حفظ نمود. پادگان مریم در حاشیه پاریس طی 27 سال گذشته به عنوان ستاد فرماندهی مجاهدین خلق عمل نموده و هم اكنون به مثابه قلعه ای محصور از منظر بیرونی و آزمایشگاهی برای تبدیل کردن اعضاء به ربات های مطیع در درون تشكیلات منافقین عمل می نماید. بنابراین این مقر طی پنج سال اقامت مسعود رجوی در فرانسه و همچنین طی 17 سال حضور وی تحت حاكمیت صدام در عراق و حتی بعد از ناپدید شدن او نقش حیاتی در خط نظامی و فرقه ای مجاهدین ایفا نموده است. پادگان مریم به نوعی نقشی كه پادگان اشرف در عراق ایفا می كند را در اروپا برای منافقین به عهده دارد؛ پس از سقوط دیكتاتوری صدام درعراق، نقش این پادگان دوچندان شد. خصوصیات یك پادگان پادگان مریم در فرانسه در عین حالیكه تنظیم كننده مناسبات داخلی [درون تشكیلاتی] منافقین است، روابط بیرونی را نیز تنظیم می نماید و مسئولیت تمامی اتفاقاتی كه از ناحیه منافقین [چه در پادگان اشرف در عراق و آلبانی و در هر نقطه دیگر جهان] به وقوع می پیوست به عهده این مقر بود كه خصوصیات آن به صورت محوری عبارتند از: 1- مركز و ستاد فرماندهی استراتژی [جنگ مسلحانه] گروهك تروریستی منافقین و بازوی نظامی آن یعنی ارتش باصطلاح آزادیبخش ملی است؛ این مركز در طی سه فاز عملیات مسلحانه منافقین در داخل ایران همیشه نقش خود را به نوعی ایفاء نموده است. 2- پادگان مریم، مركزی امن برای عناصر تئوریک و ایدئولوگ سازمان منافقین است كه مسئولیت تبیین متدولوژی فرقه ای را برای كنترل ذهن عناصر گروهك منافقین پیش از آن در عراق و در غرب و هم اكنون در آلبانی به عهده دارد. 3- «شورای باصطلاح ملی مقاومت» ظرف سیاسی و ستاد اصلی منافقین و ویترین سیاسی این گروهک در خارج از كشور است؛ این شورا كه ابتدا در سال 1360 با اتحاد مسعود رجوی و ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران تشكیل شد در حال حاضر تماما پوششی بوده و برای ژست ها و فیگورهای دموكراتیك و خنثی كردن وجهه تروریستی منافقین بكار گرفته می شود كه رجوی آن را صرفا بر اساس یك ضرورت سمبلیك و تاكتیكی و نه یك اصل دموكراتیك پذیرفته است. لازم به ذكر است كه نگاه منافقین به كار سیاسی همواره در مسیر نظامی و مشروعیت بخشیدن به آن بوده و رجوی ها فی النفسه به كار سیاسی اعتقادی ندارد و تا جایی به آن می پردازد كه «جاده صاف كن فعالیت نظامی» باشد. 4- پادگان مریم ستاد اصلی جریان نفاق برای «هدایت ماشین تبلیغاتی» است؛ كار تبلیغات هم البته نهایتا «در خدمت كار نظامی» و «مشروع نمودن ترور» می باشد. این پادگان محل ستاد سازماندهی اجرایی در زمینه های تبلیغی، نیرویی، مالی، ارتباطی، اطلاعاتی و جاسوسی و جنگ روانی گروهک منافقین است. پیش از این برنامه های جذب نیرو و اعزام آنان به عراق برای آموزش های تروریستی و انجام عملیات ترور در داخل ایران نیز از همین مقر هدایت می شد. این ستاد همچنین موظف است انجمن های پوششی برای اخذ كمک های مالی را سازماندهی نماید تا نیروهای فعال در كار مالی - اجتماعی سازمان بتوانند در قالب پوشش های جعلی از مردم گدایی نمایند. مواردی همچون مالی اجتماعی، مالی ویژه، تصاحب ارثیه، بنیادهای خیریه جعلی، انجمن های ساختگی پوششی، و . . . تماما در پادگان مریم برنامه ریزی و سازماندهی می شوند. «تخلیه اطلاعاتی و جاسوسی» بر روی ایرانیان و جداشدگان و تهدید و ارعاب آنان و «به راه انداختن جنگ روانی علیه اعضای ناراضی جدا شده» و منتقدین و مخالفین با عنوان جنگ سیاسی نیز از دیگر وظایف این مقر محسوب می شود. 5 - مقر مریم در كشور فرانسه مشابه پادگان اشرف در عراق (در گذشته) و پادگان اشرف 3 در آلبانی ( حال حاضر) به حساب می آید كه هر دو مقر البته تأثیرات مخربی بر محیط خود علاوه بر ساكنین اصلی خود داشته اند؛ پیش از خروج منافقین از عراق، پادگان اشرف كه در استان دیاله در شمال بغداد قرار داشت، یك مقر ژئوپلیتیك (تشكیلاتی، نظامی، سیاسی، تبلیغی، نیرویی، مالی، و . . .) از بیرون و یك مقر كنترل نیروها (ایدئولوژیك) از درون بود و به عنوان نماد پوشالی قدرت منافقین در تبلیغات بیرونی و فعالیت های سیاسی و دیپلماتیک از آن یاد می شد. در واقع در گذشته «دو پادگان اشرف و مریم به نوعی لازم و ملزوم یكدیگر بودند» و این دو پادگان بدون دیگری پایدار نمی ماند؛ چنانچه هر كدام از این دو پادگان به هر دلیل برچیده می شد تأثیرات تخریبی خود را بر دیگری می گذاشت كه این مساله هم اكنون اتفاق افتاده است. اسامی پادگانهای «اشرف» و «مریم» در كشورهای عراق و فرانسه، در حقیقت به نام همسران اول و سوم مسعود رجوی [اشرف ربیعی و مریم قجرعضدانلو] می باشد. مسعود رجوی بجز اشرف و مریم، همسر دیگری نیز بنام فیروزه بنی صدر (دختر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران) داشت كه براساس یك تاكتیک (برخلاف ازداواج های تشكیلاتی) انجام گرفته بود. این ازدواج با جدایی بنی صدر از رجوی به طلاق منجر گردید. نكته قابل تامل این كه مریم رجوی تنها زن عضو گروهک تروریستی منافقین است كه دارای همسر بوده و اجازه دارد با نام همسرش معرفی گردد؛ بقیه زنانی كه عضو فرقه رجوی می باشند در جریان انقلاب سوم ایدئولوژیك (*) از همسران خود جداشده و حق ندارند با نام همسران خود شناخته شوند. ... پایان (*) : منافقین در طول حیات سیاسی خود حداقل 4 مرحله انقلاب ایدئولوژیکی را پشت سر گذاشته اند: انقلاب اول ایدئولوژیک سازمان (پیش از پیروزی انقلاب اسلامی) منجر به گردش این مجموعه از اسلام به مارکسیسم (در واقع مخلوط کردن اسلام با مارکسیسم) گردید و تشکیلات دارای گرایش التقاطی شد (ادغام اسلام خدا باور با مارکسیسم منکر خدا در ایدئولوژی سازمان). انقلاب دوم ایدئولوژیک سازمان (سال های 1363 و 1364) منجر به ارتقاء جایگاه همسر مهدی ابریشمچی به رده اول سازمان و نهایتا طلاق این دو از یکدیگر و ازدواج مریم قجر با مسعود رجوی شد. انقلاب سوم ایدئولوژیک (پس از عملیات مرصاد) منجر به طلاق گرفتن همه زوج های سازمان از یکدیگر و ازدواج همه زنان عضو سازمان با مسعود رجوی شد. انقلاب چهارم ایدئولوژیک (پس از سقوط صدام) منجر به تغییر ماهیت کامل سازمان به یک فرقه مذهبی گردید که با ادعای امام زمان بودن مسعود به وقوع پیوست. [مسعود رجوی از عبارت امام حال به جای امام زمان استفاده می کرد] دقیقا به همین دلیل است که اعضای فرقه از مفقود شدن ناگهانی مسعود رجوی متعجب نیستند و از عبارت «غیبت» برای نبود رجوی استفاده می کنند. ================================================== این هم فیلمی یک ساعته که شما را با پادگان مریم بیشتر آشنا می نماید : ================================================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در پست بعدی ، بطور مفصل تر به انقلاب دوم ایدئولوژیک سازمان منافقین (موسوم به انقلاب مریم) خواهیم پرداخت.
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهضربه سامسون !!!! چهار دهه پس از عملیات اپرا علیه تاسیسات هسته ای عراق هفتم ژوئن 2021 ، چهلمین سالگرد عملیات تهاجمی نیروی هوایی عبری علیه تاسیسات هسته ای عراق در التویثه ( 17 کیلومتری پایتخت این کشور ) بشمارمی رود . این عملیات ، که درزمان خود ، حیرت بسیاری از ناظران نظامی را برانگیخت ، با هدف پیشگیری از دستیابی صدام حسین به سلاح هسته ای طراحی گردید و از یک جهت ، به نخستین عملیات رزمی جنگنده های آمریکایی اف-16 تبدیل شد . اگر چه در سالهای ابتدایی دهه هشتاد میلادی ، صنعت هسته ای عراق هنوز در عنفوان جوانی خود قرار داشت ،اما بدلیل ماهیت فرانسوی راکتور درحال تحویل به عراق ( اوسیراک ) و حضور تکنسین های فرانسوی در این پروژه و میزان سرمایه گذاری قابل توجه این کشور برای دستیابی به چنین فناوری مهمی ، باعث شد تا حساسیت های تل آویو مرتباً افزایش یابد. در این میان ، گرچه تا قبل از حمله ، مدارک متقن در خصوص قصد عراق برای تولید بمب هسته ای در دست نبود ، اما انگیزه صدام حسین برای در اختیار داشتن یک مزیت راهبردی نسبت به همسایگانش از جمله ایران و همچنین ایجاد برابری با زرادخانه هسته ای اسراییل ، باعث گردید تا برای خفه کردن این انگیزه ، یک حمله نظامی مستقیم در دستور کار قرار گیرد . مهمات 2000 پاوندی مارک 84 ، سلاح اصلی جنگنده های فالکن عبری برای حمله به تاسیسات راکتور عراق در این میان ، گرچه رژیم عبری از اواخر دهه شصت میلادی ، برنامه ساخت سلاح هسته ای خود را آغاز نمود تا یک دیوار هسته ای را در برابر کشورهای عرب پدید آورد ، اما حمله به التویثه باعث شد تا یک دکترین جدید با ماهیت بازدارنده برای جلوگیری از دست یابی کشورهای خاورمیانه به سلاح هسته ای تدوین گردد تا از ادامه انحصار تل آویو در حوزه برخورداری از سلاح های نامتعارف اتمی اطمینان حاصل شود که این دکترین به شکل رسمی به نام نخست وزیر وقت این رژیم ، مناخیم بگین ، رقم زده شد . در واقع ، حمله به برنامه هسته ای عراق درست در زمانی رخ داد که بغداد به مشتری اصلی فناوری غربی تبدیل شده بود و صدام حسین با ایجاد روابط نزدیک با غرب ، پس از به قدرت رسیدن درسال 1979 ، براین سعی قرار داشت که از عراق ، یک کشور قدرتمند نظامی ،بدون توسل به متحد سنتی اعراب ( شوروی ) بسازد . علاوه براین ، وی درسال 1980 با پشتیبانی کامل غرب ، به همسایه شرقی اش حمله برده بود و عملیات هوایی اسراییل علیه عراق موجب شد تا ایالات متحده و بویژه معاون وقت رییس جمهور ( جرج.بوش ) خواستار مجازات اقتصادی اسراییل گردد و ضمن محکومیت این عمل در شورای امنیت سازمان ملل ، تحویل جنگنده های اف-16 را به این رژیم بطور موقت متوقف نمود ، هر چند در نهایت امر ، بدلیل پشتیبانی همه جانبه روسها از سوریه ، و نیاز ارتش عبری به تقویت مستمر ، این ممنوعیت زیاد طول نکشید . مضاف براین ، زمان بندی حمله اسراییل به راکتور هسته ای عراق ( سه هفته قبل از انتخابات کنست ) باعث شد تا گمانه زنی های بسیاری در خصوص بهبود چشم انداز انتخاباتی جناح حاکم صورت پذیرد . جتهای اف-16 و اف-15 عبری که تا کنون استخوان بندی تهاجمی نیروی هوایی ارتش اسراییل را تشکیل داده اند https://www.aparat.com/v/WZ10e با این حال ، حمله هوایی به راکتور اوسیراک ، تا به امروز ، گسترده ترین عملیات نظامی نیروی هوایی عبری بر علیه یک کشور خارجی بحساب می آید . در جریان این عملیات ، از جتهای تازه تحویل شده از جمله هشت فروند جنگنده F-16 و شش فروند جت رزمی F-15A بدلیل برد و بقا پذیری بالاتر استفاده شد و براساس تقسیم بندی های ، ایگل های عبری بعنوان تاپ کاور ، ماموریت داشتند تا فالکن ها مسلح به مهمات 2000 پاوندی مارک-84 را تا هدف و سپس در جریان بازگشت ، همراهی نمایند . با توجه به اینکه هر جنگنده اف-16 برای رسدن به هدف و سپس بازگشت ، تنها دو تیر از این مهمات را بعلاوه دو تیر موشک کوتاهبرد و مخازن سوخت خارجی می توانست حمل کند ، نقش ایگل ها بسیار حیاتی بشمار می رفت .در انسوی جبهه ، نیروی هوایی عراق حتی قبل از تحویل جتهای میراژ ، بدلیل قرار گرفتن در ردیف یکی از کاربران جنگنده میگ-25 علیرغم اینکه می توانست تهدید بسیار قابل توجهی برای این صورتبندی هوایی ایجاد کند ، اما بدلیل وضعیت آشفته شبکه پدافندی و توجه به این واقعیت که فاکس بتها حداقل یک دهه بعد بعنوان رهگیر در این نیرو استفاده شدند ( تا پیش از این فاکس بتها ، بعنوان پرنده شناسایی برد بلند یا بمب افکن پرسرعت میانبرد در نیروی هوایی عراق کاربرد داشتند .م ) ، درآن زمان این جنگنده ها ، تهدید چندانی علیه نیروی مهاجم محسوب نمی شدند . این مساله ، تضاد آشکاری با عملیات دوربرد بعدی نیروی هوایی عبری در الجزایر ( بعنوان یکی دیگر از کاربران میگ-25 ) داشت که درآن فاکس بتها به موثرترین عامل برای عقب نشینی ایگل های عبری نشان می داد . در نتیجه ، آسیب پذیری عراق در اوایل دهه هشتاد ، نه بدلیل کمبود تجهیزات ، بلکه بدلیل عدم آمادگی قابل ارزیابی است ، در حالی که نیروی هوایی عبری ، در ردیف نخستین مشتری جتهای اف-16 و اف-15 قرار دارد و همچنان این جنگنده ها ، استخوان بندی ناوگان رزمی این نیرو را تشکیل می دهد . راست : صورتبندی تهاجمی جتهای اف-15 و اف-16 نیروی هوایی عبری در مسیر حمله به راکتور هسته ای عراق . ترکیب جذاب اف-16 بعنوان جنگنده های حامل بمب و جتهای اف-15 بعنوان اسکورت احتمالا در صورت هرگونه تهدید هوایی می توانست جوابگو باشد چپ: جتهای اف-16 حامل مهمات مارک 84 ، درارتفاع پست ، از فراز اردن ، سعودی و پس از یک سوختگیری هوایی بسوی راکتور به پیش می روند . گفته شده این حمله ، پشتیبانی هواگردهای ای وکس نیروی هوایی ایالات متحده در بطور کامل در اختیار داشته است . علیرغم اینکه حمله سال 1981 ، عمدتا برای جلوگیری از تبدیل شده توان هسته ای عراق از حالت بالقوه به حالت بالفعل صورت پذیرفت ، تا کنون هیچ عملیات مشابهی با هدف فوق الذکر تکرار نشد . اسراییل و هند بطور مشترک ، استراتژی حمله پیشگیرانه به تاسیسات هسته ای پاکستان را در دستور کار خود قرار دارند ، و بطور همزمان ، مقامات تل آویو آشکارا از نیت خود برای حمله تاسیسات هسته ای ایران پرده برداری نموده اند ، در حالی که تاکنون ، این حملات تنها به ترور دانشمندان هسته ای و حملات سایبری محدود شده است . فاکس بتهای عراقی ، گرچه رهگیرهای بلند پروازی محسوب می شدند ، اما به جز یک دوره بسیار کوتاه ، عملا از قابلیتهای رهگیری آنها به درستی استفاده نشد علاوه براین ، ایالات متحده در دوران زمانداری کلینتون ، برنامه ریزی محرمانه ای را برای حمله راکتور یونگ بیون کره شمالی نموده بود ولی بدلیل ظرفیت پاسخ این کشور ، تا کنون دست به اجرای آن نزده است . با این حال ، اسراییل در سال 2007 مدعی شد که به یک راکتور ساخت کره شمالی در خاک سوریه حمله برده و آن را تخریب نموده است ، در حالی که مقامات وقت IAEA شبهات زیادی را در خصوص اینکه فراورده های احتمالی مرکز فوق اصولا برای تولید بمب قابل استفاده بوده را مطرح نموده بودند . اما با توجه به اینکه امروز در حدود 9 کشور بطور عملیاتی ، سلاح های هسته ای آماده شلیک را در اختیار دارند ، باید دید آیا حملات پیشگیرانه دیگری برای جلوگیری از تولید این سلاح ها در آینده اجرا خواهد شد یا اینکه دوران این نوع طراحی ها سپری شده است !!! پی نوشت : 1- بن پایه 2- هوشیاری را نسبت به این گونه عملیاتها باید همواره حفظ کرد . 3-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهcheckmate روسیه گامهای نخست طراحی برترین جنگنده جهان که از آن به عنوان جنگنده عصر فضایی نام برده میشود و هرگونه پهپاد مافوق صوت را نیز سرنگون میسازد، آغاز کرده است.به گزارش فارس، روسیه قصد دارد نسل جدیدی از جنگندههای فضایی را بسازد و در این رابطه در تلاش برای ترسیم آخرین طراحیها در ساخت جنگنده جدید عصر فضایی «میگ 41» همت گمارد و تولید آن را قبل از سال 2025 آغاز کند.به نوشته خبرگزاری «اسپوتنیک» هنوز اطلاعات زیادی از میگ 41 در دسترس نیست زیرا ساخت این هواپیما جزو پروژههای نوین نظامی و در حیطه اطلاعات طبقه بندی ارتش قرار دارد.بر اساس این گزارش، اینک میگ 31 سریعترین جنگنده نظامی است اما پیشبینی میشود در سالهای آتی مسیر برای ورود نمونههای پیشرفتهتر جدید هموار شود.گفته میشود که جنگنده میگ 41 سالها از نمونههای قبلی خود پیشرفتهتر بوده و قادر است حتی پهپادهای مافوق صوت را که اینک در آمریکا تولید می شوند، رهگیری کند و تنها موشکهای سامانه «اس 500 » روسیه آنهم به طور فرضی قادر به سرنگونی این جنگنده خواهند بود.« آلکساندر تارانایف» از اعضای کمیته دفاعی دومای روسیه در این باره گفت: «میگ 41 تمام امتیازهای میگ 31 رهگیر را دارد.» اسپوتنیک در خاتمه نوشت: هرچند که ویژگیهای میگ 41 هنوز مشخص نشده اما آنچه که آشکار است، این هواپیمای جنگندهای سریعتر از موشک است . میگ 41 برای پرواز با سرعت 4 تا 4.3 ماخ طراحی شده و هرگونه تهدیدی را دفع میکند. http://www.tabnak.ir/fa/news/563940/میگ-۴۱-جنگندهایی-سریعتر-از-هرگونه-موشک
-
1 پسندیده شدهبسم ا... در ارتباط با شناسه معرفی یا به اصطلاح code name یا reporting name ، نخست اینکه سیستم نام گذاری در ایالات متحده که بطور طبیعی اروپا هم از آن تبعیت می کند ، یک فرآیند وقت گیر و بشدت مبتنی بر کاغذبازی های اداری هست و معمولا حساسیت های زیادی برای انتخاب آن وجود دارد . بعنوان مثال برای انتخاب یک لقب برای بمب افکن بی-1 ، واژه های بسیاری پیشنهاد شد از اکسکالیبور تا بونز ( استخوان ) ولی در نهایت امروز از لقب لنسر (نیزه انداز ) برای آن استفاده می کنند .شرح این قضیه مفصل هست با این حال انتخاب این لقب برای هواگرد رزمی جدید روسی را میشود از 4 جهت بررسی کرد . 1- لقب چک میت یا کیش و مات را عجالتا میشود با واژه ترمیناتور ( پایان دهنده ) معادل قرار داد که البته این واژه را سیستم نامگذاری آمریکایی برای جنگنده ناکام سوخو-37 انتخاب کرده بود . 2- در دوران جنگ سرد ، کد گذاری ناتو برای جتهای روسی معمولا با توجه به نقش آنها صورت می گرفت ، بطور مثال برای جنگنده ها از حرف F ( مثل فلاگون ، فاکس بت ، فاکس هاوند ، فرسکو و ... ) استفاده می شد و برای بمب افکن ها از حرف B ( مثل بیگل ، بیسون ، بک فایر ، بلایندر و .... ) 3- اما لقب Screamer در نوع خودش جالب هست ... در سیستم کد گذاری غربی ، بطور معمول از حرف S برای نامگذاری هواگردهای ضربتی (Strike fighter ) استفاده می کنندکه معمولا یک هواگرد چند ماموریته هست (در برخی مواقع هم بصورت تخصصی آن را attack aircraft هم می نامند ) . با توجه به این مساله ، انتخاب لقب Screamer شاید نشان دهنده ماموریت اصلی این هواگرد یعنی تهاجم زمینی آن باشد ، ضمن اینکه قابلیت رزم هوابه هوا هم خواهد داشت . 4- اما انتخاب Screamer را اگر بصورت "جیغو" یا "جیغ زن" حساب کنیم ، یک شیطنت رسانه ای از سمت غربی هاست با این استدلال که هواگرد جدید روسها را بیشتر یک خودنمایی و پروپاگاندا که فقط با تبلیغات رسانه ای معادل اف-35 گرفته شده حساب کردند . درو اقع انتخاب این لقب ، یک نوع تحقیر طرف مقابل (روسها ) هست که هواگرد جدید ، به اصطلاح "عددی " نیست ..
-
1 پسندیده شدهتصاویر این جنگنده در ویدئو تبلیغاتی و بنرهای منتشر شده از ان . . . . . . . میگ نیست، سوخو هست لطفا مدیران نام تایپیک را اصلاح بفرمایند متشکرم
-
1 پسندیده شدهاولین تصویر از جنگنده جدید نسل پنج و خلق الساعه روسها..... _ قرار گیری ورودی هوا زیر دماغه _ نداشتن سطوح کنترلی سکان افقی و کانارد!! _سیستم هدف گیری داخلی شبیه لایتینگ۲ چند وجهی و رادار گریز!
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «پناه بردن به آغوش کشورهای بیگانه و عموما متخاصم با ملت ایران» اختصاص داد. اقدامات تروریستی گروهک منافقین در ابتدای سال 1360 ( که موجب شهادت هزاران نفر از مردم بیگناه و غیر نظامی ایران و قریب به 200 نفر از مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی شد) ؛ از همان ابتدا مورد حمایت کشورهای متخاصمی نظیر آمریکا ، رژیم صهیونیستی ، رژیم صدام و علی الخصوص فرانسه بود. مردم ایران پس از انقلاب اسلامی تا به امروز نه تنها خاطره خوشی از دولت های فرانسه ندارند، بلكه صدمات زیادی نیز از اقدامات فرانسوی ها در حمایت های بی حد وحصر از رژیم صدام در جنگ تحمیلی، پناه دادن به گروهك تروریستی منافقین، دادن خون های آلوده ، كارشكنی در توافقنامه هسته ای و چندین پرونده دیگر دارند. در مطلب ذیل به تعامل خوب پاریس با منافقین خواهیم پرداخت: فرانسه ؛ اولین کشور در حمایت علنی از منافقین (بخش اول) (نگاهی به پیوندهای گسترده خروس ها با دشمنان سرزمین شیرها) در نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) همه توان خود را به كار گرفته بود تا بتواند اوضاع كشور را آشفته کرده و با تشنجآفرینی بتواند به اهداف خود دست پیدا كند و البته که برای این تنشآفرینی هم از سوی بسیاری از كشورهای غربی حمایت میشد. با شروع اقدامات تروریستی منافقین كه از 30 خرداد ماه 1360 به دستور مسعود رجوی سركرده این گروهك آغاز شد و شرایط جدیدی را در مقابل این سازمان قرار داد، سركرده منافقین به این نتیجه رسید كه باید ایران را ترك كند و «كانون اصلی تحركات ضد امنیتی» را از كشورهای دیگر هدایت كند. مسعود رجوی در همین راستا به همراه ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور معزول ایران با یک پرواز به كشور فرانسه گریخت و برای چند سال در آنجا سكونت كرد؛ از همین رو میتوان گفت، اولین كشور غربی كه در حمایت از ضدانقلاب و این سازمان تروریستی نقشآفرینی كرد، «فرانسه» بود. فرانسه (به عنوان یكی از داعیهداران حقوق بشر) اصلیترین حمایتها را از ضدانسانیترین جنایتها علیه مردم ایران داشت كه بازخوانی آن ابعاد دیگری از حامیان تروریسم در جهان را نشان میدهد. فرار رجوی و بنی صدر با خلبان شاه در 20 خرداد ماه سال 1360 حكم امام خمینی(ره) مبنی بر عزل بنی صدر از فرماندهی كل قوا صادر شد و به دنبال آن بنی صدر كه در خانه های تیمی منافقین مخفی شده بود، در روز 7 مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی و به صورت مخفیانه (با خلبان مخصوص شاه مخلوع) ایران را به مقصد پاریس ترك كرد؛ اتفاقی كه تاثیر ماندگاری بر تغییر رفتار علنی سازمان مجاهدین خلق و شرایط «سیاسی-امنیتی» كشور گذاشت. ارتباط بنی صدر با سركرده های منافقین از قبل برقرار شده بود و این گروهك نیز در انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن به شدت از بنی صدر حمایت می كردند. با رییس جمهور شدن بنی صدر، ارتباط وی با مسعود رجوی سركرده گروهك مجاهدین خلق و شماری از اعضای آن نیز گسترده تر شد و بنی صدر عملا پلی شد برای نفوذ اعضای این گروهك به بدنه دولت و نهادها تا حدی كه عناصر مجاهدین خلق در نهایت توانستند دفتر رئیس جمهور در آن دوران را در اختیار خود بگیرند. پس از فرار رجوی و بنی صدر به فرانسه، آنها با شماری دیگری از عناصر ضدانقلاب گروه موسوم به «شورای ملی مقاومت» را تشكیل دادند، اما همكاری این دو نفر در فرانسه مدت زیادی طول نكشید. (حدود دو سال) ازدواجهای مسعود رجوی با فرار رجوی و بنی صدر به فرانسه، وی با دختر 18 ساله بنی صدر (به نام فیروزه) كه نزدیك به 15 سال با رجوی فاصله سنی داشت ازدواج كرد؛ رجوی حدود یك سال قبل از آن اشرف ربیعی همسر خود را [كه در یكی از خانه های تیمی منافقین حضور داشت]، از دست داده بود. زندگی مسعود رجوی با فیروزه بنی صدر 2 سال بیشتر طول نكشید؛ فیروزه در مصاحبه ای درباره علت طلاق از رجوی می گوید «روابط نامشروع مسعود با رئیس دفترش مریم عضدانلو (همسر مهدی ابریشمچی) و تعدادی از دختران دیگر ؛ مرا وادار به گرفتن تصمیم طلاق كرد». در سال 1364 بود كه به یكباره اعلام شد، مریم قجر عضدانلو که به مقام هم ردیفی مسئول اول سازمان [یعنی مسعود رجوی] ارتقاء یافته ، از همسر خود یعنی مهدی ابریشمچی جدا شده و با مسعود رجوی ازدواج كرده است؛. سركرده منافقین این اقدام را «انقلاب نوین ایدئولوژیك مجاهدین!» نامید. هرچند روابط پنهانی مریم عضدانلو (زمانی كه همسر مهدی ابریشمچی بود) با مسعود رجوی كه پیش از آن عنوان رئیس دفتر رجوی در پاریس فعالیت می كرد، تا حدی افشا شده بود، اما كمتر كسی تصور می كرد كه سركرده منافقین به چنین اقدامی دست بزند؛ این اتفاق شروعی بود برای سازمان كه هرگاه رجوی در بحران گیر می كرد، مرحله دیگری از این باصطلاح انقلاب را اجرا كند. رجوی در مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیكش «همه نیروهای منتقد و زاویه دار با خود» را [كه آنها را «نیروهای مسئله دار» می نامید]، خلع رده كرد و مسئولیت ها را به دختران و زنان سازمان منافقین سپرد. ازدواج و متعاقبا بزرگنمایی نقش رهبری مسعود در سازمان منافقین شروع یك تغییر در این سازمان به سمت یك فرقه «كیش شخصیتی» نیز بود. تغییرات اولیه در سازمان منافقین شامل «افزایش مطالعات اجباری»، «ترتیبات زندگی جمعی جبری» و «اعمال كنترل بر اعضای گروه در تبعید» در سراسر اروپا انجام می شد که هدف ثانویه آن حذف اعضایی بود كه كمتر به سازمان [و در واقع به شخص مسعود] متعهد بودند. حمایتهای فرانسه از منافقین همكاریهای فرانسه و سازمان منافقین فقط محدود به پناهندگی به مسعود رجوی نبوده و نیست؛ مقامات الیزه از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری توسط منافقین اطلاع داشتند. سركرده منافقین در دیدار با سران رژیم بعث در دهه 60 میگوید: «همانگونه كه اطلاع دارید من در سالهای 1981 تا 1986 در پاریس بودم؛ در آن سالها به ما تروریست نمیگفتند؛ هرچند كه كاخ سفید و كاخ الیزه [از اقدام ما در انفجار حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری] اطلاع داشتند؛ با كاخ الیزه هم ارتباط داشتیم، [آنها] میدانستند كه چه كسی حزب جمهوری [اسلامی] را در ایران منفجر كرد و چه كسی و چرا عملیات علیه رئیسجمهور و علیه رئیسالوزرای [ایران] را انجام داد؛ آنها میدانستند و خوب هم میدانستند، ولی صفت تروریست به ما نزدند.» «جواد منصوری» معاون كنسولی وقت وزارت امور خارجه در همین رابطه میگوید: «قبل از خبرگزاری ایران یا هر مقام و دستگاه ایرانی، خبرگزاری فرانسه اخبار انفجارها [ی حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری] را منتشر كرد؛ این مسئله برای بررسی تاریخی بسیار اهمیت دارد و نشان میدهد كه دست فرانسه در وقایع این دوران در كار بوده است». با توجه به اینكه فرانسه از اولین كشورهای حامی اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق در ایران بود، باعث شد تا «روابط تهران - پاریس» تیرهتر شود و هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در جلسه 4 اسفند 1360 حمایتهای فرانسه از منافقین را محكوم كند. رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در این باره می گوید: «این جنایتكارها امروز در فرانسه جمع شدهاند و مشتركا توطئه میریزند... آمریكا هم بوده و مراكزی را در تهران شناسایی كردیم كه در همین رابطه پول از آمریكا گرفتند و در همین راه پول خرج كردند كه بهظاهر كمونیست هم نیستند، اما ما مسئولیت مشترك برای همه این جنایتكارها قائلیم و خصوصا امروز فرانسه مركز تجمع این جنایتكارها شده؛ بختیار، بنیصدر، رجوی، اویسی، ازهاری و عبور و مرور رضا پهلوی و امثال اینها كه ما میدانیم اینها همه آنجا هستند و این فرانسه است كه اینها را با هم متحد كرده و [مقامات] فرانسه باید در آینده تاریخ جوابگوی ملت ما باشد و ما از فرانسه به این آسانی نخواهیم گذشت؛ اگر هم «ما بگذریم» مردم ما و این محرومانی كه جسدهای قطعهقطعه شده بچههایشان را از بیمارستان تحویل گرفتند و به گورستان بردند از فرانسه نمیگذرند، البته فرانسه بدون آمریكا كار نمیكند». با تغییر دولت فرانسه در سال 1364، «ژاك شیراك» حمله تندی به حضور پناهندگان ایرانی به ویژه منافقین در پاریس كرد و هیأتی از مجلس فرانسه به ایران آمد و بابت رفتارهای گذشته مقامات پاریس در حمایت از فرقه رجوی عذرخواهی كرد؛ بر این اساس خبرهای امیدواركنندهای برای مقابله فرانسه با منافقین به مردم ایران میرسید؛ در این زمینه رفت و آمدها میان هیأتهای ایرانی و فرانسوی ادامه داشت، اما باز هم عزم جدی برای همكاری پاریس با ایران مشاهده نشد. در همین رابطه حجت الاسلام ریشهری وزیر اطلاعات وقت ایران در خاطرات خود میگوید: «هیئت ایرانی پس از ورود به فرانسه، مسائل دیگر را به صورت كمرنگتری مطرح كرد و بیش از هر چیز روی تحویل یا اخراج ضدانقلاب [از این كشور] اصرار كرد؛ جالب اینجاست در آن زمان در هر جا نامی از ضدانقلاب برده میشد، ذهن فرانسویها متوجه منافقین می شد! از نظر هیئت [ایرانی]، تحویل رجوی به مثابه اولین گام عملی در جهت عادی شدن روابط [میان تهران - پاریس] بود؛ ولی فرانسویها با این بهانه كه در صورت تحویل رجوی [به ایران] آبروی ما در سطح جهان میرود، از این امر سر باز زدند و گفتند كه میتوانیم آنها را محدود یا اخراج كنیم». جنگ سفارتخانهها کنفرانس مطبوعاتی وحید گرجی در سفارت ایران در پاریس (جنگ سفارتخانه ها بین ایران و فرانسه) منافقین كه برای ماندن در پاریس دست به هر اقدامی میزدند، در زمینه جاسوسی نیز همكاری اطلاعاتی با سرویس امنیتی فرانسه داشتند، بطوری كه در بحران موسوم به «جنگ سفارتخانهها» در تیر ماه 1366 و اتهام علیه وحید گرجی [دیپلمات سفارت ایران] روزنامه لیبراسیون فاش كرد: «اعضای سازمان مجاهدین خلق به بهای جاسوسی برای دولت فرانسه در این كشور باقی ماندهاند و اتهام دولت علیه وحید گرجی دیپلمات ایرانی مقیم پاریس توسط این سازمان و با همكاری صاحبان صنایع نظامی فرانسه و برخی سیاستمداران این كشور به وی وارد شده است». تجمع منافقین در پاریس، آن هم در حساسترین دوران تاریخی [و در خلال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران] زمینهای برای شروع همكاری مزدوران رجوی با صدام بود؛ فرانسه كه خود از حامیان همهجانبه رژیم بعث صدام در دوران جنگ تحمیلی بود، بسترهای مناسبی را نیز برای تسهیل روابط منافقین - صدام فراهم كرد. در همین زمینه مسعود رجوی در دیدار با سپهبد «طاهر جلیل حبوش» از روسای سازمان اطلاعات رژیم عراق «به دو سال ارتباط با رئیس دستگاه اطلاعاتی رژیم بعث عراق در پاریس اشاره كرده و از آن دیدارها احساس خرسندی میكند». از دیگر خدمتهای پاریس به منافقین، رفت وآمدهای سران اطلاعاتی رژیم بعث صدام و دیدارهای آنها با مسعود رجوی بود كه منجر به امضای توافقنامه بین منافقین و بعثیها شد، بطوری كه رجوی در این باره میگوید: «به یاد میآورم كه در سال 1982 وقتی طارق عزیز به خانه ما در پاریس آمد با یكدیگر قرارداد صلح امضا كردیم و من جلوی خبرنگاران گفتم... [امام] خمینی(ره) شكست میخورد و این مقاومت [یعنی منافقین] و مردم [ایران] و [دولت] عراق هستند كه پیروزمندانه از این جنگ خارج خواهند شد». ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبسم ا.... شاید به فاصله 24 ساعت بعد از این نقل قول ( 16 ژوئیه 2021 ) US Air Force to send dozens of F-22 fighter jets to the Pacific amid tensions with China Operation Pacific Iron اعزام ده ها فروند رپتور به شرق آسیا بعد از انتشار ویدئوی ارتش چین https://www.aparat.com/v/cKDUr
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «ارائه لیست های جعلی در مورد اعدام های دهه 60» اختصاص داد. درباره اعدام های سال 1367 ، مسعود رجوی ؛ در آغاز مدعی شد که تعداد آن ، 6400 نفر است. اما کم کم این آمار را تغییر داد. از این رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد 12 هزار نفر بوده و بعد مدعی شد که 20 الی 30 هزار نفر از اعضاس شازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شده اند. رجوی تلاش می کرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند. درباره لیست تنظیم شده از سوی سازمان ، امروز می توان ادعا نمود که بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند. تا زمان عملیات فروغ جاودان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیری های مسلحانه کشته می شدند را لیست می کرد و از آن بهره تبلیغاتی می نمود. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسامی را که بعدا به لیست اضافه می شد ، «بهره بانک خون» می نامید. بعد از عملیات فروغ جاویدان ، سازمان پی برد که ایجاد لیست های ساختگی ، بازدهی بالائی (به ویژه در مجامع بین المللی) برای مجاهدین دارد ؛ از این رو ، از آن زمان ، این روند تشدید شد تا جائی که «کشته سازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت. مسعود خدابنده ؛ عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق و عضو شورای ملی مقاومت، مسئول مستقیم تیم حفاظت استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی و فرمانده ارتش آزادیبخش که در سال 1375 از سازمان جدا شد، طی یادداشت اختصاصی که در اختیار پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده، به بررسی پروژه کشتهسازی منافقین در دهه 60 میپردازد. خدابنده شواهدی ارائه میدهد که با استناد به آن میتوان پی برد مرکزیت سازمان برای نیل به اهداف خود اعضاء را به کام مرگ میفرستاد. این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق توضیح میدهد چگونه مسعود رجوی لیست جعلی از اعدامیهای سال 1367 درست کرد و آن لیست را به مجامع بینالمللی میفرستاد تا با استفاده از آن لیست، علیه جمهوری اسلامی فعالیت کند. مشروح یادداشت اختصاصی مسعود خدابنده را در ادامه میخوانید: بازی دجال با آمار و ارقام کشته ها !!! (پیدا و پنهان لیست های جعلی اعدام های دهه 60) درباره اعدامهای سال 1367، مسعود رجوی در آغاز مدعی شد که تعداد آن، 6400 نفر است اما کم کم این آمار را تغییر داد. از این رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد 12000 نفر بوده و بعد مدعی شد که 20 الی 30 هزار نفر از اعضای سازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شدهاند. او حتی در این راستا کتابی هم منتشر کرد تا عدد 30 هزار نفر اعدامی را ثبت کند. رجوی تلاش میکرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند. از این رو لیست ارسالی به سازمان ملل همراه با انبوهی از اسامی تنظیم شد و گروهی نیز به عنوان شهود ادعا کردند که آن لیست صحت دارد. اما چندی بعد، تعدادی از افراد که بعدها از سازمان جدا شدند شهادت دادند که حرفهایشان در مورد اعدامها دروغ بوده است. درباره لیست تنظیم شده از سوی سازمان امروز میتوان ادعا کرد بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند؛ برخی از اسامی کسانی بودند که در سالهای قبل بخاطر جرمهایی مانند قتل و یا قاچاق مواد مخدر اعدام شده بودند و هیچ ارتباطی با سازمان نداشتند؛ تعدادی نیز در این لیست بودند که گواهی فوت آنها نشان میداد بر اثر تصادف مردهاند و تعدادی نیز در درگیریهای مسلحانه سازمان کشته شده بودند. حتی سازمان تعداد بالایی از کشتهشدگانِ عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد) را هم به این لیست اضافه کرد. این لیستسازی اولا: بخاطر پشتیبانی سازمانهای اطلاعاتی ضد ایران از مجاهدین خلق (مشخصا سازمان سیا که رابط آن زمانش سیدمحمد سیدالمحدثین بود) موفق بود. سندسازیها، شهادتهای دروغین و ارقام و اعداد با روشهای اطلاعات شویی در نشریات به اصطلاح معتبر و مراکزی که تحت تاثیر بودند (مثلا کتابخانه کنگره امریکا که این روزها دیگر هر چیزی را تحت نام سند منتشر میکند و استقلالی برایش باقی نمانده) توانست به این شکل مورد استفاده دوائر ضد ایرانی قرار گیرد و ثانیا: نه اولین مورد کشتهسازی بود و نه آخرین آن. به خاطر دارم اولین نمونه کشتهسازی در همان سال نخستی بود که مجاهدین به عراق رفته بودند؛ حسن جزایری از دوستان آن زمان و محصل در لندن بود که بیماری قلبی داشت. وی برای تعلیمات به همراه عدهای به عراق اعزام شد (سازمان این افراد را تحت عنوان عضو به عراق میبرد و سپس شروع به لیستسازی میکرد چون به ازای تعداد اعضا از صدام سرانه میگرفت) و چندی بعد در زمین مانور «کفری» بخاطر آفتاب زدگی و اهمال در رسیدگی و تشدید بیماری قلبی فوت کرد. (بعد از اینکه جزایری در آن گرما غش کرد، او را در خودرو رهایش کردند و بعد از مانور متوجه شدند که مرده است) جالب است که همسرش لیلا جزایری (نام اصلیاش اعظم ملاحسنی کهنه است که بخاطر خلافهای متعدد مالی مجبور شد نامش را عوض کند) و پسرش (محمد حنیف جزایری) از آن زمان تابه حال در نشریات و مقالات مدعی شدهاند که حسن در ایران اعدام شده است. از این قبیل موارد بسیار زیاد است. مثلا تا زمان عملیات فروغ جاویدان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیریهای مسلحانه کشته میشدند را لیست میکرد و از آن بهرهبرداری تبلیغاتی مینمود. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعدا به لیست اضافه میشد «بهره بانک خون» مینامید. لیلا جزایری (با نام قبلی اعظم فراهانی ملاحسنی کُهنه) نام خود را به این دلیل تغییر داده که تحت پیگرد پلیس انگلیس بخاطر فروش غیر قانونی یک خانه اجاره ای در انگلستان است بعد از عملیات فروغ جاویدان، سازمان پی برد که ایجاد لیستهای ساختگی، بازدهی بالایی (به ویژه در مجامع بینالمللی) برای مجاهدین خلق دارد؛ از این رو از آن زمان، این روند تشدید شد و این کار سیستماتیک ادامه پیدا کرد تا جایی که «کشتهسازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت. یادم هست در سال 1994 م، زمانی که مریم رجوی را بعد از اعلام ریاست جمهوری وی در عراق به پاریس آوردیم (من مسئول انتقال و حفاظت بودم) و هدف هم شروع کار سیاسی و بازکردن جای پا برای مسعود رجوی بود، وی نتوانست کاری کند و فرانسه در سال 1997 او را مجددا به عراق فرستاد. بعد از این ماجرا، مسعود برای جبران این شکست، بلافاصله تیمهای عملیاتی را به ایران اعزام کرد. اما از آنجا که ایران «در بالاترین سطوح» به اطلاعات دسترسی داشت، تیمها تک تک به محض ورود دستگیر میشدند. مسعود رجوی خوب میدانست که تیمهای عملیاتی به محض ورود به ایران لو میروند ولی باز تعداد بیشتری از افراد را اعزام میکرد. واقعیت آن است که او هدفش ترور نبود بلکه هدف کشتهسازی بود. او میخواست این افراد به محض ورود به ایران دستگیر و اعدام شوند. مشخصا یادم هست بابک امین آنقدر در تهران [!!!] خمپاره زده بود که دیگر به لحاظ جسمی توان نداشت ولی باز او را بیرون نمیکشیدند و اصرار میکردند این عمل را ادامه دهد. سازمان از اعضاء میخواست هرچه بیشتر آدم بکشند و بعد نارنجک بیندازند و سپس سیانور بخورند تا خودشان هم کشته شوند. آرش صامتیپور یکی از این افراد بود که با وجود کشیدن نارنجک و خوردن سیانور بخاطر کمک نیروهای امنیتی جان سالم به در برد و البته یک دستش قطع شد. اهداف ترورها اصلا مهم نبود، بلکه سر و صدا مهم بود. بزرگترین ضربهای که رجوی آن زمان خورد، قطع اعدامها بود. یعنی نیروهای امنیتی ایران و قوه قضائیه هم متوجه شدند که این افراد برای کشتن به ایران نمیآیند بلکه برای کشته شدن اعزام میشوند. سازمان منافقین همین استراتژی را در عراق بعد از صدام هم پیاده کرد. به هنگام تحویل کمپ اشرف، سازمان به عراق اعلام کرد که یک سوم شمالی را تحویل میدهد ولی از طرف دیگر اعضاء را بسیج کرد تا در مقابل نیروهای عراقی بایستند. به آنها گفته بودند عراقیها آمدهاند تا شما را دستگیر کرده و به ایران تحویل بدهند. حتی گفته بودند اتوبوسهای ایران منتظرند تا شما را به اوین منتقل کنند تا به محض رسیدن به ایران اعدام شوید. از این رو ابعاد درگیری اعضای سازمان با نیروهای عراق بیشتر شد و به تبع، این درگیری کشتههایی هم داشت؛ کشتههایی که سازمان از آنها علیه دولت عراق استفاده کرد و به عنوان برگ برنده در مجامع بینالمللی علیه عراق به کار برد. از سوی دیگر در داخل هم با «شهید» نامیدن آن کشتهشدگان، الباقی اعضاء را شستشوی مغزی دادند و با احساساتشان بازی کردند. باید گفت بعد از سقوط صدام با توجه به از کار افتادگی فیزیکی نیروهای سازمانی، ترورها غالبا توسط نیروهای مزدور غیر وابسته به سازمان مجاهدین انجام گرفته و میگیرد ولی تبلیغات آن هنوز به عهده سازمان است. یک تقسیم کاری ابلاغ شده که ترورها و عملیات ایذایی توسط مامورین تعلیم دیده در کشورهای همسایه انجام میشود ولی غلوها و تبلیغات رسانهای، کلیکها و باز نشرها در شبکههای اجتماعی و تولید فیلمها و عکسهای تقلبی به عهده شبکه سازمان مجاهدین و رابط های عربستان سعودی است. رد این جریان و کارکرد این «ارکستر ترور و کشته سازی و تبلیغ» را که نتیجه آن در جریان عملیات فروغ جاویدان و اعدامهای دهه شصت مشاهده شد، امروز هم میشود به وضوح در مطبوعات غربی، خروجیهای شبکهها و سایتهای فارسی زبان و ایضا شبکههای اجتماعی ملاحظه کرد. و طبق معمول مصرف کننده نهایی مقامات کشورهای متخاصم هستند که این اطلاعات دستساز و تولیدی را در مجامع بینالمللی علیه عالیترین منافع ملت ایران خرج میکنند. در پایان اضافه میکنم اگر شخصا کارم مشاوره به سازمان سیا بود حتما اصرار میکردم که این نوع جعل و بزرگنمایی و دروغ سازی بخصوص با پشتوانه نیرویی تروریستی و آبروباخته مثل مجاهدین خلق اگر چه ممکن است در کوتاه مدت به سناریوی ضد ایرانی کمک کند ولی در نهایت به ضرر همان نیروهای ضد ایرانی خواهد بود. مسعود خدابنده پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
1 پسندیده شدهدر بخش قبلی مقاله ، تاریخچه مسلسل های دستی موجود در سازمان رزمی نیروهای مسلح ایران که از سال 1941 تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی وارد خدمت عملیاتی گردید ، معرفی شد . اما دست قدرتمند تاریخ در سال 1979 ( 1357 خورشیدی ) بر گُرده دودمان پهلوی نهاد و این نظام سیاسی توسط انقلابیون ایرانی سرنگون شد و بطور طبیعی بخش قابل توجهی از سلاح های سبک خریداری شده توسط پهلوی اول و دوم به خدمت ارتش جمهوری اسلامی ایران و همچنین واحدهای مسلح تازه تشکیل شده در روزهای پس از انقلاب اسلامی ( کمیته های انقلاب و سپس سپاه پاسداران ) درآمد . با این حال ، براساس شواهد تاریخی ، چندین نمونه خرید خارجی در دهه هشتاد میلادی از منابع ناشناخته صورت گرفت که عمدتا برای واحدهای تازه تاسیس کمیته و سپاه پاسداران بود . از جمله این واحدها ، یگان موسوم به انصار المهدی که وظیفه حفاظت از جان شخصیتهای کلیدی و همچنین یگان موسوم به "صابرین " بشمار می آمد . بابک خان زنجانی ( مولتی میلیارد زندانی ) که اصولا مشخص نیست با چه مجوزی با سلاح برتا ام-12 سرو کار دارد !!!! برتا ام-12 مجهز به صداخفه کن (سمت راست تصویر ) ، ضبط شده از اشرار توسط نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران برتا ام-12 : یکی از نخستین مسلسل های دستی که پس از انقلاب اسلامی وارد سازمان رزم نیروهای مسلح ایران در اواخر دهه هفتاد و سپس دهه هشتاد میلادی شد ، برتا ام-12 با کالیبر 9×19 م.م بود . براساس شواهد در دسترس ، تعداد محدودی از این سلاح از منابع ناشناخته ای خریداری و به ایران ارسال شد و طبق تصاویر موجود ، تا سال 2010 نیز در خدمت قرار داشت . اما این احتمال وجود دارد که امروز ام-12 دیگر در خدمت عملیاتی قرار نداشته باشد . گفته شده این سلاح عمدتا توسط واحدهای انصارالمهدی برای حفاظت از شخصیتهای مهم و همچنین عناصر حفاظت سپاه پاسداران استفاده می شد. زد-84 : مسلسل دستی دیگری که در اواخر دهه هشتاد میلادی بطور مستقیم از اسپانیا تهیه شد ، مسلسل مشهور استار زد-84 با کالیبر 9×19 بود که نیروی دریایی سپاه برای تسلیح واحدهای عملیات ویژه زیرسطحی ( غواص ) از آن بهره می برد . اگر در ابتدا انتظار نمی رفت که این سلاح چندان مورد استقبال قرار بگیرد ، اما ظاهرا از عملکرد این سلاح چنان رضایت حاصل آمده بود که گفته میشود بدون اخذ مجوزهای لازم نیز درایران تولید شد . واحد مردان قورباغه ای نیروی دریایی سپاه مسلح به زد-84 نسخه ای که نیروی دریایی سپاه از آن استفاده می کند ، گونه کوتاه (نسخه موسوم به Corto) است که طول لوله آن به 215 م.م. می رسد و مشابه سلاح انفرادی CETME L rifle است . زد-84 آخرین بار در رزمایش پیامبر اعظم (ص) در سازمان رزم واحدهای دریایی سپاه دیده شد و این اعتقاد وجود دارد که هنوز در خدمت است . به ترتیب از راست : شهربانی جمهوری اسلامی ایران ، کمیته انقلاب اسلامی و ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران که تا قبل از سال 1370 ، مسئولیت حفظ امنیت داخلی را بر عهده داشتند تندر ( ام پی-5 ایرانی ) : در اوایل دهه نود میلادی ( 1991 ) بخش انتظامی نیروهای مسلح ایران ( شامل شهربانی ، ژاندارمری و کمیته های انقلاب اسلامی ) به طیف متنوعی از مسلسل های دستی مسلح شده بودند که از نمونه های عبری (یوزی ) ، ایتالیا ( برتا ام -12 ) و برخی نمونه هایی ام.پی-5 آ.3 استفاده می کردند . با این وصف ، پس از ادغام این نیروها و خرید سلاح های کمری جدید نظیر زیگ زائر پی-226 ، این نیروی تازه تشکیل داده شده ، مسلسل دستی ام.پی-5 آ.3 را بعنوان سلاح ثانویه خود انتخاب نمود و یوزی نیز بتدریج به دپوهای تسلیحاتی برای مواقع ضروری انتقال داده شد و تمامی مسلسل های برتا ام-12 نیز به سپاه منتقل گردید . با توجه به گسترش یکباره سازمان رزمی نیروی انتظامی ، پلیس ایران نیاز بیشتری به دریافت ام.پی-5 پیدا نمود ، در نتیجه ، سازمان صنایع دفاع ( DIO) در اواخر دهه نود میلادی ، یک خط تولید جدید برای تحویل تعداد بیشتری از نمونه روگرفت ( کپی ) مسلسل ام.پی-5 آ.3 راه اندازی و آن را تندر ( TONDAR) نام نهاد . . مسلسل دستی MP-5A3 ( بالا ) و تندر (پایین ) تندرسبک ( راست ) و نسخه بومی ام. پی-5 در دست واحدهای ویژه نیروی انتظامی ( چپ ) براساس مندرجات متن ، بدلیل کیفیت پایین ساخت نمونه های بومی ام. پی-5 ، واحدهای نظامی ایران ، مجدداً با بازسازی مسلسل های سبک یوزی ، آنها را بخدمت گرفتند . ام.پی-5 در دستان واحدهای کمیته انقلاب اسلامی ( راست ) و کلاه سبزهای ارتش ( چپ ) نسخه ایرانی بلحاظ بصری از نمونه های ساخت آلمان بدلیل تفاوت در رنگ بخش محافظ پایینی لوله سلاح (قهوه ای – زیتونی ) که مشابه ژ-3 ، قابل شناسایی است ، در حالی که حالتهای ماشه آن بصورت S.E.F و در برخی از نمونه های تولیدی بصورت 0.1.20 نشانه گذاری شده است . علاوه بر نسخه MP-5A.3 استاندارد توسط صنایع دفاعی ایران ، نسخه MP-5K نیز تحت شناسه تندر سبک یا TK-9 نیز تولید گردید . مضاف براین دو نمونه ، صنعت جنگ افزارسازی ایران نمونه ای را با قنداق پلاستیکی ثابت مشابه گونه MP-5A2 نیز معرفی نموده که هم اکنون در ارتش ، سپاه و پلیس در خدمت قرار دارد ولی گفته میشود بدلیل کیفیت پایین تولید ،؛ اغلب آنها در انبارها نگهداری می شوند تا جایی که برخی از یگان های سپاه مجددا مسلسل یوزی را در همان نقش بخدمت گرفته اند . به تقریب ، 10سال پس از شروع تولید این مسلسل در ایران ، با آغاز سال 2000 و نزدیک شدن روابط ایران و سودان ، این کشور یک کارخانه تولید سلاح را در این کشور راه اندازی نمود که در کنار طیف متنوعی از سامانه های تسلیحاتی ، نسخه ای از تندر تحت عنوان "Tihraga " در این کشور تولید شد که بخدمت واحدهای مسلح سودانی نیز درآمد . علاوه بر این ، تحلیل تصاویر منتشرشده نشان میدهد که گروه های مسلح در سراسر خاورمیانه ، نسخه های از مسلسل تندر را بخدمت گرفته اند . روگرفت بدون نام از مسلسل دستی کا-7 : در سال 2020 ، نیروهای مسلح ایران در جریان یک نمایشگاه نظامی دولتی ، سلاح جدیدی را به نمایش گذاشت که براساس شواهد ، براساس پیکربندی K-7 محصول کره جنوبی بنا نهاده شده بود . اگر چه هنوز نام این سلاح جدید مشخص نشده ، اما خبرگزاری های کره جنوبی مدعی شدند که نمونه به نمایش درآمده توسط ایران ، نسخه ای از سلاح کا-7 با کالیبر 9×19 م.م محصول این کشور است . این نمونه مجددا در سالگرد پیروزی نظامی ایران علیه عراق ( فتح خرمشهر در سال 1361 ) نیز به نمایش درآمد . با این حال ، هنوز مشخص نیست که این مسلسل دستی بصورت انبوه تولید گردیده یا خیر یا فقط یک نمونه نمایشی بشمار می رود و اگر بصورت انبوه خریداری شده ، چگونه این معامله تحت شرایط تحریم تسلیحاتی صورت پذیرفته است ؟!!! مضاف براین ، یک گونه کامل از این مسلسل دستی در همین نمایشگاه ، معرفی شد که تا تاریخ انتشار این مقاله ، هنوز اطلاعات بیشتری از آن درز نکرده است . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا Boeing Insitu ScanEagle 2 هواپیمای بدون سرنشین (UAV) (2016) ScanEagle 2 نسخه پیشرفتهتر ScanEagle است. این نسخه از موتور سوخت سنگین جدید برای افزایش پایداری استفاده می کند. همچنین خط تولید این محصول برای افزایش خدمات در بازار های تجاری گستردهتر شده است. تا امروز، در خدمت به ارتش و عناصر نیرو های ویژه ایالات متحده و دیگر قدرت های نظامی جهان عملکرد خوبی داشته است. از این پهپاد در بعضی بخش های تجاری مثل صنعت نفت هم استفاده می شود. ScanEagle 2 نسبت به نسخه اولیه، بخش بینی بزرگ تری دارد تا تجهیزات اپتیکی و حسگر ها را راحت تر در خود جای دهد. حداکثر وزن محموله آن هم افزایش پیدا کرده است. بدنه تیوبی شکل و بال های اصلی رو به عقب آن حفظ شده اند. موتور جدید، ساخته Orbital، در عقب قرار گرفته و یک ملخ 3 پره را در آرایش pusher می گرداند. بال های اصلی در نوک خود بالچه های عمودی دارند. پرتاب آن توسط منجنیق انجام می شود که به آن امکان پرواز را از موقعیت ثابت، خودرو، کشتی جنگی و کشتی های گشتی می دهد. در نوامبر سال 2018، اندونزی اولین اسکادران تمام پهپادی خود را تشکیل داد. این نیرو بر ScanEagle 2 هایی که تحت طرح امنیت دریایی توسط ایالات متحده به آن ها اهدا شد، تکیه دارد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2016 - وضعیت: در حال خدمت - تعداد فروند ساخته شده: 100 - سازنده: Insitu (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: مالزی، ایالات متحده - نقش: توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 1.71 متر - طول بال ها: 3.11 متر - وزن: 19 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 23 کیلوگرم (4 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 1 موتور Orbital سوخت سنگین بنزینی (JP5 یا JP8) که یک ملخ 3 پره را با آرایش pusher می گرداند حداکثر سرعت: 148 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 5950 متر - تسلیحات: ندارد. محموله شامل دوربین و حسگر ها - نسخه ها: ScanEagle 2 (سری پایه) منبع
-
1 پسندیده شدهسوخو-57 تک موتوره آیا جدیدترین جنگنده روسی با یکی از قدرتمندترین پیشرانه های جت دنیا ، به پرواز در خواهد آمد ؟ در سیزدهم ژوئیه 2021 شرکت یونایتد ارکرافت کورپوریشن تیزر تبلیغاتی یک جنگنده پنهانکار تک موتوره آینده خود را به نمایش گذاشت که گفته شده در 20 ژوئیه در سالن افتتاحیه نمایشگاه ماکس 2021 رونمایی خواهد شد . این هواگرد جدید ، نخستین جنگنده تک موتوره تولیدی روسها پس از سقوط اتحاد شوروی بشمار می رود که احتمالا از فناوری مشابهی با سوخو-57 در یک پیکربندی سبکتر و ارزان تر که هزینه های تعمیرو نگهداری اش کمتر خواهد بود استفاده می کند . این واقعیت که بخش قابل توجهی از فناوری هایی که برای نسل آتی جنگنده ها طراحی شده را میتوان در در پیکربندی های فعلی استفاده نمود ، موجب شده تا هزینه تحقیق و توسعه تا حد زیادی کاهش پیدا کند . برهمین اساس ، گزارشهای مربوط به عملکرد جنگنده تک موتوره جدید نشان می دهد که به احتمال بسیار زیاد ، نسخه ای برگرفته از هوش مصنوعی مورد استفاده در میگ-35 و همچنین فناوری خروجی بُردار رانش جدید روسی را استفاده می کند . رسانه های روسی در این زمینه گزارش داده اند که توانمندی های این جنگنده جدید ، به شکل قابل توجهی از تمامی جتهای نسل چهارم موجود فراتر بوده و می تواند با موفقیت با جنگنده اف-35 ارتش ایالات متحده در میدان جنگ و بازارهای صادراتی ، رقابت کند . اما بر خلاف اف-35 ، جت جدید روسها از قابلیت ارزشمند ابرمانورپذیری بهره می گیرد که در این حوزه ، تنها جنگنده جی-10سی چینی می تواند رقیبی برای آن باشد . علاوه براین ، جنگنده جدید روسی توانایی قابل ملاحضه ای در حوزه پرواز فراصوت بدون پس سوز را ارائه می دهد که اگر درست باشد ، قابل تامل خواهد بود . تیزر معرفی چکمیت https://www.aparat.com/v/o1NXu بر همین اساس ، انتظار می رود که شرکت روسی در این جنگنده تک موتوره از پیشرانه ساترن 30 که قرار است از سال 2022 نسخه های جدید سوخو-57 بدان مجهز شوند و طبق ادعای رسانه های روسی ، قدرتمندترین موتور جنگنده در جهان است ، استفاده شود . در این خصوص ، می توان گفت که روسها ،سابقه ای بسیار طولانی در ثبت رکوردهای جهانی قدرت موتور دارند که در این خصوص نمونه های برجسته ای نظیر پیشرانه آر-35 ( برای جنگنده میگ-23 ) و دی-30اف-6 ( برای جنگنده میگ-31 ) را می توان نام برد که برای 25سال ، رکوردهای قابل توجهی را هنوز در اختیار دارند . علاوه براین ، بمب افکن های توپولف-160ام نیروی هوایی روسیه نیز از پیشرانه های NK-32M استفاده می کنند . به ترتیب از راست : ان.کا-32 ام / دی30 اف-6 / آر-35 با این وصف ، جنگنده تک موتوره آینده درصورت مجهز شدن به پیشرانه ساترن-30 اگر چه برای بازار صادراتی طراحی شده ، اما نیروی هوایی روسیه نیز می تواند از این نمونه برای جایگزینی نسخه های قدیمی میگ-29 و شاید نمونه های اولیه سوخو-30 استفاده نماید . درصورتی که مولفه تعمیر و نگهداری ارزان و ساده را برای این نمونه جدید ، واقعی فرض کنیم ، این هواپیما نسبت به سوخو-30 و سوخو-57 بهره وری بیشتر رزمی را خواهد داشت . اما برخی نیز معتقدند که این نمونه به یک پیشرانه مشتق شده از ساترن 30 مجهز میشود که الزاما ارزان و ساده بودن تعمیر و نگهداری را با شبهاتی روبرو می نماید ، هر چند احتمالا همچنان بطور قابل ملاحضه ای قدرتمند تراز موتورهای هر جنگنده نسل چهارم دیگری است . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا Boeing Insitu ScanEagle هواپیمای بدون سرنشین/ پهپاد شناسایی (2005) ScanEagle محصول مشترک شرکت بوئینگ و گروه Insitu است. به طور کلی، این برنامه براساس پهپاد SeaScan شرکت Insitu ساخته شده اما از تجربه مهندسی سامانه های هواپیمایی بوئینگ هم استفاده کرده است. ScanEagle تا امروز بیش از 48000 ساعت پرواز داشته و نشان داده به همان اندازه ای که تبلیغ می شود، موثر است. این پهپاد به شناسایی از راه دور در تمام شرایط جوی و رهگیری هدف و مداومت پروازی استثنایی مجهز شده است. ScanEagle می تواند به دوربین های مادون قرمز یا الکترواپتیک مجهز شود. شرایط به طور لحظه ای گزارش می شوند. این سامانه قادر به پرواز به مدت بیش از 48 ساعت است. پرتاب آن توسط یک سامانه منجنیق صورت می گیرد. فرود آن با روش "skyhook" است یعنی ScanEagle طناب نصب شده روی یک دکل 15 متری را در موقعیت مخصوص می گیرد. این پهپاد بیانگر راه حلی ارزان برای نیازی بلقوه است. ScanEagle از ابتدا طراحی شده بود تا از کشتی های اقیانوس پیما عملیات کند و منجنیق و سامانه بازیابی قلابی آن برای این نیاز ساخته شده اند. اندازه کوچک آن کمک می کند تا در کشتی های نیروی دریایی که با مشکل کمبود فضا مواجه هستند، حمل شود. اولین پرواز ScanEagle در سال 2002 انجام شد و از آن زمان درخدمت سپاه تفنگداران و نیروی دریایی ایالات متحده در عملیات هایی در عراق است. پس از دستیابی ایران به تعدادی پهپاد ScanEagle در طول درگیری شدید ایالات متحده در عراق، سامانه های ScanEagle توسط جمهوری اسلامی مهندسی معکوس شد و خط منتاژی برای تولید انبوه غیر قانونی این محصول آمریکایی (با مقداری تغییر) برای نیروی هوایی و دریایی ایران راه افتاد. لیست استفاده کنندگان جهانی ScanEagle در طول سال ها افزایش چشم گیری داشته و از سواحل آمریکا فراتر رفته است. این لیست شامل افغانستان، استرالیا، برزیل، کامرون، کانادا، کلمبیا، جمهوری چک، اندونزی، عراق، ژاپن، کنیا، لبنان، لیتوانی، مالزی، هلند، پاکستان، فیلیپین، لهستان، سنگاپور، اسپانیا، تونس، انگلیس و ویتنام می شود. در تلاشی برای کمک به یمن برای مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی، 12 فروند برای این کشور درنظر گرفته شد اما با شروع درگیری ها، هیچ وقت تحویل داده نشد. اندونزی و فیلیپین تحت برنامه ضد تروریسم ایالات متحده، هرکدام 2 سامانه ScanEagle دریافت کردند. مالزی از پلتفرم ScanEagle 2 استفاده می کند. در آپریل سال 2018، اسکن ایگل در با محصولی از Textron برای تبدیل شدن به SUAS استاندارد گارد ساحلی ایالات متحده بود. در ماه ژوئن، گارد ساحلی مجوز استفاده از اسکن ایگل در کشتی های Cutter خود را دریافت کرد. این قرارداد 8 ساله به ارزش 117 میلیون دلار با Insitu امضا شد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2005 - وضعیت: در حال خدمت - تعداد فروند ساخته شده: 500 - سازنده: Insitu (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: افغانستان، استرالیا، برزیل، کامرون، کانادا، کلمبیا، جمهوری چک، ایران، اندونزی، عراق، ژاپن، کنیا، لبنان، لیتوانی، مالزی، هلند، پاکستان، فیلیپین، لهستان، سنگاپور، اسپانیا، تونس، انگلیس و ویتنام، ایالات متحده - نقش: جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، نیروهای ویژه (شناسایی عناصر و ماموریت های نیروهای ویژه/عملیات های ویژه)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 1.2 متر - طول بال ها: 3.05 متر - وزن: 17 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 22 کیلوگرم (5 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 1 موتور دو زمانه پیستونی Orbital 3W با قدرت 1.5 اسب بخار که یک ملخ 2 پره را در آرایش pusher می گرداند حداکثر سرعت: 148 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 6000 متر - برد: 550 کیلومتر - تسلیحات: ندارد. دوربین با کیفیت بالای روز و شب، تصویربرداری گرمایی - نسخه ها: ScanEagle (سری پایه)، ScanEagle A (نسخه تولید اولیه) منبع
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «فرار عناصر سازمان به خارج کشور با هدف ادامه فعالیت های نظامی» اختصاص داد. خط فرار نفاق (مروی بر خط فرار منافقین از ایران بعد از خرداد 1360) «مسیر دوم : پاکستان» (بخش سوم و پایانی پاکستان) در ادامه تاپیک به بررسی ماجراهای باقروند و این بار در خصوص «راه اندازی خط فرار منافقین در پاکستان» خواهیم پرداخت. داوود باقروند ارشد ، ماجراهای خودش در پاکستان را اینگونه ادامه می دهد : شیوه کار نیرویی در پاکستان بدین صورت بود که نفرات مشخص شده برای اعزام در یک پایگاه جمع میشدند، از آنها عکس پرسنلی گرفته میشد و به کنسولگری عراق در کراچی تحویل داده میشد تا به عراق ارسال شود. سپس فرزاد از بغداد پاسپورت ایرانی متناسب با تعداد نفرات آماده اعزام تهیه و از طریق کنسولگری عراق در کراچی بدست سازمان در پاکستان میرساند. پاسپورتها با مهر ویزای عراق روی یک برگه سفید منگنه شده به پاسپورت بدست ما میرسید. برای نفرات بلیط تهیه میشد و از طریق فرودگاه کراچی به بغداد پایگاه اکبری و سپس به منطقه کردستان عراق (دره احزاب) اعزام میشدند. این ریل به همین صورت ادامه داشت و مرتب نیروهای موجود در پاکستان بمقصد عراق تخلیه میشدند. سیستم دیگری که سازمان داشت «رو به داخل کشور» بود، تا نیروهای پراکنده و قطع شده را جمع کرده و از کشور خارج کند. در این رابطه رادیو مجاهد نقش مهمی ایفا میکرد و پیام هائی که میخواستیم به نفرات بدهیم را رله میکرد. در این سیستم سازمان از سه طریق اقدام مینمود: الف: نفرات «راه بلد بلوچ» که پول میگرفتند ب: «بلوچ های هواداری» که آنها نیز پول میگرفتند ولی کمتر ج:توسط «تیم های خودی اعزامی به داخل» تا بتواند نفراتی که در کشور پراکنده بودند را خارج کند. از پاکستان عمدتا تیم های عملیاتی و فرماندهان عملیاتی بودند که خارج میشدند. مثلا حسین ابریشمچی و نامزدش که بعد از رسیدن به کراچی ازدواج آنها را ترتیب دادیم، زهره اخیانی و همسرش کمال (که در اشرف با سیانور کشته شد) و سپس نفرات تیمهای عملیاتی و و غیر عملیاتی و بسیاری دیگر خارج شدند. درمقطعی در تابستان سال 1362 خط سازمان بر این شد که حالا که نمیشود تیم های عملیاتی را در داخل اداره نمود آنها را از کراچی هدایت کند. بدین صورت که تیم [عملیاتی] حتی بیاید و در کراچی مستقر باشد. همه طراحی عملیاتی و آماده سازی در آنجا انجام شود سپس جهت انجام عملیات به داخل اعزام گردد. و بعد از انجام عملیات باز به پاکستان باز گردد. بدین منظور مهدی کتیرایی (ساسان فرمانده عملیات تهران) از پاریس به کراچی آمد و با حسین ابریشمچی که از تهران به کراچی آمده بود بدنبال این خط بودند. همانگونه که گفته شد، خروج نفرات از داخل کشور به چند صورت بود: یکی اینکه توسط راه بلد معمولی [قاچاقچی انسان یا اصطلاحا آدم پَران] که پول میگرفت و میرفت و ردی در تهران به او داده میشد که البته یک محل عمومی بود، بعد به تیم داخل هم گفته میشد که کجا برود و بعد از تماسهای اولیه و چک سلامتی و اطمینان از سفید بودن راه بلد ، بهم وصل میشدند. شیوه بعدی توسط راه بلد های هوادار بودند که آنها نیز پول میگرفتند ولی نفرات حساس تر را به آنها میسپردیم. شیوه دیگر فرستادن تیم بود که توانسته بودیم یک پایگاهی در ارتفاعات مرزی مشترک ایران و افغانستان و پاکستان دایر کنیم و با یکی از عشایری که در آنجا مستقر بودند نزدیک شده بودیم و تحت حمایت آنها بودیم. بدون اینکه ماهیت سیاسی ما را بدانند. تیم از کراچی به مرز سه گانه و از آنجا به لب جاده و از آنجا به تهران یا هر جایی که بود تردد میکرد، اکیپ اعزامی را به زاهدان میآورد و هنگام عبور اتوبوس یا مینی بوس در مقابل این نقطه سه گانه مرزی پیاده میشدند. و پای پیاده این فاصله که کمترین فاصله جاده تا مرز بود (حدود 1200متر) را برای عبور از مرز و رسیدن به پایگاه مرزی طی میکردند که بعد از آن با خودرو به کویته پاکستان و کراچی آورده میشدند. ما در اعزام نفرات با راه بلد ها هیچگاه ضربه ای نخوردیم. اما در دو تردد تیمهای اعزامی خودی بداخل در تورهای بازرسی دستگیری صورت گرفت و رژیم [نظام] بر روی کراچی حساس شد. با توجه به اخباری که از طریق هوادارهای در میان راه بلدها داشتیم به دستمان میرسید متوجه شدیم که رژیم [نظام] برای من در کراچی جایزه گذاشته است. چون نفرات دستگیر شده نام (مستعار) مرا در زیر بازجویی داده بودند. در این مدت پایگاه های بسیاری در شهرهای کراچی، کویته و مرز پاکستان راه اندازی شده بود و خانواده ها و کادرهای بسیاری در پاکستان سازماندهی شدند. در اینمدت که پاکستان بودم بدلیل اینکه کادرها و مادران و خواهران بسیاری زیر دستم بودند در آذر 1361 جهت ازدواج به ترکیه فرستاده شدم و در آنجا ازدواج کردم و برگشتم به پاکستان. مسئول ازدواج ما محمد سادات دربندی (عادل که بعد ها در اشرف معروف به شکنجه گر سازمان شد) و همسرش مهری که در عملیات فروغ کشته شد بود. در آن زمان در ترکیه بساط ازدواج ها براه بود. در همان جلسه عقد که توسط آقا (مجید معینی) اداره و عقد خوانده میشد من و علیرضا خوشنویس که در جریان حمله به اشرف توسط نیروهای مالکی در سپتامبر 2013 کشته شد همزمان مراسم عقدمان برگزار شد. در همین زمان رژیم [نظام] ضمن پاکسازی شهرها ، رو به کردستان نهاد و آنجا را (که تحت حمایت حزب دمکرات نیروهای زیادی گرد آمده بودند) نیز با حملات نظامی و توپ باران پاکسازی نمود که همه احزاب به کردستان عراق و دره معروف احزاب عقب نشینی کردند. با توجه به حساس شدن رژیم [نظام] روی من در کراچی ، مدتی امور را از داخل پایگاه اداره میکردم و کمتر تردد مینمودم، که در نهایت سازمان در آبان سال 1362 مرا به پاریس فراخواند. بعدا ابراهیم ذاکری (کاک صالح) مسئولیت پاکستان را برعهده گرفت. تا خط ادامه عملیات از کراچی را پیش ببرد که طولی نکشید که همه پایگاه های سازمان در چند شهر پاکستان که ما حضور داشتیم با آرپی جی «مورد حمله همزمان» نیروهای سپاه قرار گرفتند. عملا این خط با شکست کامل مواجه شد و تمامی پایگاهها تخلیه شدند. ضمن اینکه رژیم [نظام] در کردستان نیز حضور نیروهای مخالف را تحمل نکرده بود و [با بیرون راندن گروهک ها به داخل خاک عراق] این مسیر نیز تقریبا مسدود شده بود. ... پایان پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با پایان یافتن بررسی راه های فرار منافقین ، ان شاء الله در پست بعدی به معرفی برخی از چهره های شاخص منافقین خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدههر گردی ، گردو نیست Shell Game ایا چین استراتژی استقرار ICBM دوره جنگ سرد امریکا را احیا می کند؟ تصاویر ماهواره ای از صحرای گوبی تعداد بسیاری سیلوهای موشکی در دست ساخت را نشان می دهد که احتمال استقرار یک مفهوم شیادانه دارد. تصاویر ماهواره ای که اخیرا از صحرای گوبی گرفته شده نشان می دهد که چین در حال ساخت یک مجموعه بزرگ موشک های قاره پیما است. این سایت جدید با بیش از 100 سیلو که در شمال غربی کشور چین در حال ساخت است، بسیار بزرگ تر از هر چیزی است که چین تا کنون ساخته است. قطعا چین قصد دارد تا بازدارندگی خود را تقویت کند ولی نه از طریق چند موشک بیشتر بلکه هدف بسیار چالش برانگیزتری را دنبال می کنند. به گفته محققان، شواهد ساخت و ساز حداقل 119 سیلو در مساحتی بیش از 700 کیلومتر مربع را نشان می دهد. در کنار این سیلو ها ساخت سنگرهای زیرزمینی، جاده ها و یک یک پایگاه کوچک نظامی نیز دیده می شود. دکتر جفری لوئیس " ما معتقدیم که چین در حال گسترش توان هسته ای خود به منظور جلوگیری از بازدارندگی است که امریکا می تواند به وسیله دفاع موشکی ایجاد کند" در واقع چین سعی دارد بتواند در مقابل حمله پیشدستانه امریکا تعداد کافی از موشک های سالم نگه دارد تا بتواند از سد دفاع موشکی عبور کنند. جنبه جذاب این ساخت وساز ها، تفکر پشت ان است که می تواند بازنگری در مفهوم (Shell Game) دوران جنگ سرد امریکا باشد، که تعداد قابل توجهی سیلو ساخته می شود، اما فقط تعداد کمی از انها بارگیری می شود. این باعث می شود که دشمن از مکان واقعی موشک ها مطمئن نباشد و انها را وادار می کند که تمام سیلو ها را هدف بگیرد. در اغاز مبادله اتش بدون نیاز به منابع زیاد و تهیه و نگهداری موشک، توان دشمن تحلیل می رود. در واقه در ده 1970 میلادی برنامه MX ICBMs پیشنهاد شد که نهایتا به موشک (LGM-118 Peacekeeper) ختم شد. قرار بود 23 شیلتر ساخته شود و موشک ها دائما میان انها جا به جا شوند تا از دید ماهواره های جاسوسی پنهان بمانند و دشمن نتواند جای انها را حدس بزند. مقامات امریکایی تخمین میزدند که شوروی برای اطمینان از نابودی کل مجوعه ها و موشک ها مقدار سرسام اور 4600 کلاهک را مصرف کند. تا بتواند ICBM و ABM هارا از میان بردارد. " Shell Game " فقط یکی از مفاهیمی بود که در کنار پرتابگر های ریلی و متحرک و سیلو های های حفاظت شده بود. در انتها ایالات متحده بعد از توافق های کنترل تسلیحاتی ترجیح داد موشک های LGM-118 را در سال 2005 از خدمت خارج کند. فارین پالیسی با اشاره به بازی جدید چینی ها گفت" اگر چه ممکن است به نظر برسد که 120 سیلو به معنای 120 موشک است، اما به راحتی می تواند 12 موشک باشد" فقط ما نمیدانیم! حتی اگر چین هم اکنون بخواهد تعداد معدودی موشک را مستقر کند با گذشت زمان میتواند تمام سیلو هارا مجهز کند. این حرکت چین منطقی به نظر میرسد، با داشتن 250 تا 350 موشک های قاره پیمای هسته ای (م: که تعداد بسیار کمتری نسبت به امریکا و روسیه است) و فراتر از بحث دوام در برابر حمله اولیه دشمن نگهداری سیلو ها در نزدیکی هم باعث می شود نگهداری و کنترل و تدارکات ارزان تر و ساده تر شود. البته برخی از کارشناسان و ناظران این احتمال را مطرح کرده اند که امکان دارد بخشی از یک سیستم دفاع موشکی پیچیده باشد. که برای این بیش از حد در غرب واقع شده اند و به نظر نمی تواند پوشش مناسبی ایجاد کند. از سوی دیگر در گزارش سالانه کنگره ذکر شده ممکن است چین سیلو های جدیدی برای سلاح های قدیمی تر سوخت مایع مانند موشک DF-5 ساخته شود. جیمز اکتون (مدیر مشترک برنامه هسته ای) در بنیاد کارنگی گفته بود"دلایل زیادی برای این سوال وجود دارد که چین قصد دارد زرادخانه هسته ای خود را به سرعت گسترش دهد، اگر چه فقط در بعد کمی باشد" میدان موشکی جدید مطابق با پیش بینی های قبلی در مورد گسترش توانایی اتمی اش است. ولی هنوز زود است قصد چین را از ساخت 100 سیلو عجیب و غریب در دل بیابان را بیابیم اگر چه ممکن است در دل استراتژی بزرگ تری هم جای بگیرد. منبع 1 منبع2 م « به رسم همیشه، این حرکت جدید چینی ها در کنار گسترش توان متعارف به خوبی نمایان گر بلندپروازی های جاه طلبانه ای دارد. اما در خصوص اینکه ایا ممکن است کشور ما هم بتواند از استراتژی Shell Game استفاده کند؟ بله ما هم میتوانیم با ترکیب مفهوم مزرعه موشکی و این شیوه فریب و استتار مانع از این بشویم که دشمن با اجرای حمله ای محدود بتواند توان تهاجمی ما را خنثی کند.»
-
1 پسندیده شدهمهندسی طراحی یا مهندسی فروش برخلاف انتظار مهمترین پارامتر در مدیریت پول نیست بلکه زمان است زمان تصمیم گیری، زمان پاسخگویی، زمان تولید، زمان تحویل و ... مرکز اصلی یک پروژه هستند و از دل این واژه ها موضوعاتی چون هزینه ، صرفه اقتصادی و ... بیرون می آید. اما برای تولید و انجام کار خوب همیشه زمان نیاز هست در حالی که انسان ها در رقابت با زمان هستند پارادوکسی بین خدمات خوب در کمترین زمان اما بشر دوپا برای این خواست راهکاری پیدا کرده است، غذای سریع برای درک بهتر شاید دو مثال راهگشا باشد در خانه از مادر درخواست غذای خاصی مثل کباب کوبیده می کنید، از زمان درخواست تا اماده شدن حداقل 4 ساعت طول میکشه ، غذای تمیز و باکیفیت است. به سراغ یک کترینگ غذا می روید در کمتر از 10 دقیقه یک چلو کباب به شما می دهد، کیفیت قابل قبول است. چرا مادری که هنر اشپزی اش یکی از تخصص های او است از کترینگ کندتر غذا را می پزد؟ مشکل کجاست؟ جواب نکته ای راهبردی است. در کترینگ نحوه طبخ غذا از پیش مشخص بوده و روش ماشینی است. در کترینگ مشتری عام است و ذائقه خاص وجود ندارد. در کترینگ مواد غذایی پیش آماده است. در کترینگ تنوع غذا محدود است. این مواد در یک خانه معمولا رعایت نمی شود و برقرار نیست. ولی نکات مطرح شده نه فقط در تولید غذا که در تولیدات صنعتی هم مطرح می شود. خانه های پیش ساخته، کانکس ها یا سناریوهای از پیش تایید شده از این دست موارد هستند. مدیریت بحران 2 - نوشتن سناریو در امور مهندسی و بازاریابی از این اصول برای تفکیک مابین طراحی پایه و فروش استفاده می شود و دو عنوان مهندسی طراحی و مهندسی فروش تعریف می گردد. مهندسی طراحی: به عنوان طراحی دقیق همراه با محاسبات و تحلیل های دقیق مهندسی فروش: استفاده از جداول از پیش اماده برای پیشنهاد فنی و مالی در کمتر از 1 دقیقه تا 1 ساعت حلقه ارتباطی مابین بخش مهندسی طراحی و مهندسی فروش ، جداول و محاسبات تقریبی است که از طرف بخش مهندسی طراحی برای بخش مهندسی فروش تهیه می شود. بخش مهندسی فروش بدون نیاز به فکر از روی جداول و محاسبات تقریبی پیشنهاد خوبی را در کمترین زمان به مشتری می دهد و با بالاترین سطح انعطاف پذیری فروش را به سرانجام می رساند. در صورتی که درخواست خاص و خارج از حالت عمومی باشد درخواست به بخش طراحی ارسال می شود تا با بررسی دقیق تر جواب بهینه آماده شود. در این حالت نیز بخش طراحی دسترسی به مدارک نیمه اماده داشته تا در این حالت نیز زمان صرفه جویی شود و در نهایت به سبد جواب های از پیش آماده اضافه گردد. مهندسی طراحی _____>>>>> جداول پیش آماده و تقریبی ---------->>>>>> مهندسی فروش _____>>>>> پیشنهاد و فروش در کمترین زمان نکته اصلی در مدارک و اطلاعات پیش آماده و تقریبی: هر چیزی که باعث شود محاسبات پیچیده و زمان گیر به انتخاب هایی ساده و سریع تبدیل شود نمونه هایی از مدارک پیش آماده: - لیست قیمت کالا ها - لیست تلفن های ضروری - لیست محصولات یا خدمات شرکت - زمان تحویل خدمات کالا - دستور العمل های بازرسی - محاسبات تقریبی - دستور العمل در خط مونتاژ - و .... برای مثال در خط تولید مهندسی فروش در صنایع نظامی: - پوسترهای نظامی جهت بازآموزی ها - پوسترهای نظامی در خصوص قابلیت های تسلیحات و فروش - محاسبات تقریبی موقعیت یابی و هدایت و هدف گیری - سناریو، چک لیست و دستورالعمل اوضاع عمومی و بحرانی - تجهیزات پیش ساخته همچون خانه، دیوار و پل و ... وجود این موارد یعنی در کمترین زمان و با کمترین مشغولیت ذهنی یک نیاز و درخواست به بهترین نحوه پاسخ داده می شود. تقدیم به جناب @Overdose که دنبال جواب های سریع در کمترین زمان است.
-
1 پسندیده شدهتجربیات شنیداری از یک مدیر - قسمت سوم روزی که مدافع تولید بومی، خرید خارج کرد همیشه در شرکت به دنبال بهینه کردن هزینه ها بودم، و در این راه استفاده از منابع و ظرفیت های شرکت برایم اولویت بود بارها شده بود که با اصرار جلوی بعضی خرید ها رو می گرفتم و با سختی به خودم کار را در شرکت جمع می کردم بحث اقتصادی نبود دنبال بومی سازی دانش ها در خود شرکت بودم با کار نیرو همیشه کنار می آمدم و اجازه خطا کردن را به آنها می دادم چون معتقد بودم تا زمانی که اشتباه نکند یاد نمی گیرد و اگر اشتباه کوچک نکند اشتباه بزرگ را راحت انجام می دهد و واقعا هم همینطور بود در هر کاری تجربه کسب می کردیم و با سعی و خطا بر آن توانمندی مسلط می شدیم ، اینگونه سبد خدمات و محصولات شرکت غنی تر می شد اما روزی اتفاقی افتاد که برای خود من عجیب بود من که مدافع همیشگی تولید بودم بر خلاف نظر همه رای به خرید خارج دادم و پای این خرید ایستادم، به حدی که رئیس مهندسی به قهر از شرکت خارج شد اما چرا؟؟؟؟ داستان آن از آنجا شروع شد که مطابق با برنامه ریزی توسعه شرکت ، می بایست دستگاه هایی را برای سال بعدی فراهم می کردیم ترجیح اول ساخت در داخل شرکت بود ، رئیس مهندسی مسئولیت تولید در داخل را برعهده گرفت اولین گام تهیه نقشه ها و برآوردهای مالی بود ولی بعد از 4 ماه خروجی مشخصی به بخش توسعه داده نشد به واحد مهندسی اعلام شد که تا دو هفته دیگر جلسه تعیین تکلیف برگزار خواهد شد و باید به سوالات زیر پاسخ دهند باتوجه به اهمیت دستگاه و فرصت باقی مانده تا سال جدید اقدام به استعلام از خارج شرکت و قیمت گیری کردیم - برآورد مالی انها از ساخت دستگاه چقدر خواهد بود؟ - برنامه زمان بندی و زمان ساخت دستگاه چقدر خواهد بود؟ - گام های ساخت دستگاه چگونه خواهد بود؟ در روز جلسه بخش مهندسی به سوالات بالا پاسخ داد - در مورد مالی قیمت آنها 50 هزار دلار کمتر از نمونه خارجی بود - از نظر زمانی گفتند در همان زمان ادعایی سازنده خارجی خواهند ساخت - گام های ساخت را مبهم توضیح دادند. - مزایای دستگاه خود را توضیح دادند جلسه تقریبا به نفع بخش مهندسی پیش می رفت که برخلاف انتظار همه گفتم من مخالف انجام کار توسط بخش مهندسی هستم و باید کار به سازنده بیرونی واگذار شود. خودم هم کمی گیج بودم ولی مطمئن بودم که برون سپاری دستگاه کار درستی هست در جلسه همهمه شد که چرا ؟ رئیس مهندسی که بهت زده بود گفت این همه ما زحمت کشیده ایم و تو میگویی بدهیم بیرون بسازند با قیمت گرانتر به او جواب دادم بله، چون شل و ول کار می کنید در تصمیم گیری ها تردید می کنید و عملا زمان بندی رعایت نخواهد شد زمان را که از دست دهید قیمت سربار شما زیاد خواهد شد و از قیمت خارجی بالاتر خواهد رفت چون کار خود را روی دوش نیروهای دیگر می اندازید و می خواهید با تلفن کردن کار را انجام دهید شما هم قیمت نیروی مهندسی رو در محاسباتتون لحاظ نکردید و مطمئن هستم که با درگیر کردن بخش تولید درآمد شرکت رو متوقف میکنید. چون وسط کار که گیر کنید، کار را رها می کنید و ما مجبور خواهیم شد کار نصفه کاره شما را تمام کنیم و بخش من وقت اضافه برای انجام کار شما ندارد برای خودم این حرف ها عجیب بود، رئیس مهندسی از عصبانیت رو به مدیر شرکت کرد و گفت می خواهی جنس گرانتر بخری او هم به تردید افتاده بود ، نگاهی به من کرد و گفت مسئولیت توسعه شرکت با مهندس است و باتوجه به راهبردی بودن دستگاه برای تولید سال اینده، اگر مسئولیت این کار را می پذیرد دستگاه برون سپاری شود، این حرف تیری بود بر پیکر رئیس مهندسی با عصبانیت از صندلی بلند شد و جلسه را به نشانه قهر ترک کرد و من هم دستور خرید را امضا کردم وقتی از جلسه بیرون می آمدم از خودم پرسیدم چرا چنین حرفی زدم ؟ چرا حس من این گونه مرا هدایت کرد؟ با خودم گفتم تو همیشه از تولید داخل حمایت کردی و به مدیران کشوری میتاختی و الان میگی نه ، آخر چرا؟؟ ولی یادم آمد یادم آمد که در پروژه ای قبل تر کار نیمه کار رها کرده بودند و مجبور شده بودیم با قیمت بیشتر و نزدیک به آبروریزی کار را جمع کردیم یادم آمد که چندین بار کارهایی را به نیروهایش می سپردم و هر بار با بهانه ای از زیر انجام آن شانه خالی می کردن یادم آمد که در هر پروژه ای که کار کرده بودم گره های کوری ایجاد می شد که ما را مجبور می کرد که شب در شرکت بمانیم و پا به پای نیروهای کارگر کار کنیم یادم آمد که در گره ها بخش مهندسی میگفت چرا من از جیبم هزینه کنم، یا اینکه من تا ساعت 3 بیشتر تایم کاری ندارم، یا .... همه اینها یادم آمد و فهمیدم که چرا نباید این کار را به بخش مهندسی واگذار می کردم چون بخش مهندسی نشان داده بود که به کارش تعهد ندارد و تا آخر پای کارش نمی ایستد و من در این دستگاه جای ریسک و خطر نداشتم و هرگونه بی تعهدی به کار ، کل تولید را در خطر قرار می داد اینجا بود که فهمیدم چرا در کشور ما به بخش های دانشگاهی و تولید داخل بها داده نمی شود، فارغ از بحث های رانتی در کشور ما مشکل خرید خارج ناشی از بحث بر سر توانمندی نیروهای داخلی نیست بلکه بحث بر سر اطمینان پذیری هست اطمینان پذیری نکته ای هست که نیروی داخلی باید ایجاد کند و نشان دهد که ابتدا از پس کار بر می آید و دوم نسبت به کار خود متعهد است و دست مدیر را در پوست گردو نمی گذارد. در چنین شرایطی لازم هست که نیروی داخلی اطمینان سازی انجام دهد 1- اطمینان سازی با تولید محتوا و مستندات فنی ایجاد می شود 2- اطمینان سازی با نمونه سازی ایجاد می شود 3- اطمینان سازی با بیلان کاری بدست می آید کارهایی که در کشور ما به عنوان مجانی کار کردن شناخته می شود ولی در اصول بازار و مدیریت به عنوان نفوذ در بازار معرفی می گردد. شاید در دوران دانشجویی خود به بخش های صنعتی سر زده باشید معمولا با روی گشاده برخورد نمی کنند و همانند یک کارآموز که امده یک نمره ای بگیرد و برود برخورد می کنند ، شاید شنیده باشید گفته باشند که "اومدید چهار تا کتاب بنوسید و بروید، ما همین کتاب ها رو داریم " "حالا این دستگاه چی داره که شما اومدید روش کار کنید" "این چیزهای تئوری که شما میگید بدرد ما نمیخوره" " معمولا پیشنهاد های شما فضایی هست و عملی نیست" و .... بطور خلاصه فکر می کردند آمده ایم یک گزارش بنویسیم و بعد برویم خیلی ها سرخورده می شوند و سریع از صنعت خارج می شوند و به محیط امن خود باز می گردند ولی بعضی صحبت های بخش های بهره برداری و تعمیرات را یادداشت می کنند و بعد از تحقیق و مطالعه پاسخ هایی ساده ولی دقیق به دغدغه های انها می دهند و این آغاز اعتماد سازی است فقط به یک دلیل چون خروجی توانسته بود باری از روی دوش آنها بر دارد و آنها حس کرده بودند که می توانند از طریق این افراد مشکلات خود را حل کنند
-
1 پسندیده شدهتجربیات شنیداری از یک مدیر - قسمت اول بهترین کتاب های مدیریتی تجربیات مدیرانی هست که توانستن یک پروژه را به ثمر برسانن و در مسیر پروژه مشکلاتی را حل کردن که با حساب دو دوتا چهارتا قابل حل نبود در این جا گه گاه به یک تجربه از این دست می پردازیم چگونه بدون بودجه می توان تولید کرد؟ "در شرکتی که مشغول بودم که مبنای شرکت تولید تجهیزات و سیستم دقیق، گران و خاص بود ولی بدلیل مشکلات علارغم نیاز بازار گفت دیگر پولی برای خرید نبود و باقی منابع شرکت نیز بدلیل پروژه ای بلندپروازنه توسط مدیریت از بین رفته بود به قول مدیر شرکت "آب نقدینگی فرونشست و مشکلاتی ترسناک از آب سر بر آوردن " شرکت در آستانه برشکستگی قرار گرفته بود و بسته شدن شرکت در چند ماه بعد یک اتفاق مسلم بود که کسی آن را نمی پذیرفت. همراه با مدیریت اجرا تصمیم گرفتیم به جای انتظار برای معجزه و کمک از خارج شرکت، از انفعال خارج شویم و نگاهمان به نحوه تولید را تغییر دهیم درحالی که این نظر برخلاف نظر نیمی از سهامدارها بود. پیشنهاد این بود که به جای انتظار برای قرارداد و پیگیری تولید به سراغ بازارهایی برویم که پول نقد داشتند و امکان ارائه خدمات (شامل تعمیرات و ارتقا) با قیمت های کم ولی نقد ممکن بود. در ابتدا سخت بود چون ابزارهای مرتبط متناسب با ساخت و تولید تدارک دیده شده بود و دانش تعمیرات و ارتقا از جنسی غیر از دانش ساخت بود. ولی مجبور بودیم و سقوط شرکت به معنی اخراج و قطع شدن حقوق ها بود. ------->>>>> پس شروع کردیم همچون بچه ای که راه رفتن را می خواست یاد بگیرد و مدام زمین میخوردیم اما ظرف یک سال 70 درصد وسایل تکمیل و دانش لازم کامل شد و بعد از 6 ماه درآمد افزایش یافت و هزینه های جاری و حقوق ها برابر شدند. در این میان بین تجهیزاتی همچون میز تست ساخته شد قیمت این میز تست در بازار 300 هزار دلار بود ولی بخش مهندسی شرکت مدعی بود که با مبلغ 170 هزار دلار آن را خواهیم ساخت. ولی بودجه ای برای اینکار نبود تا اینکه مدیر کارخانه ابتکار عمل را بدست گرفت. وی با کمک با نیروهای کارخانه و با ضایعات و اهن آلات و سیستم های ابزاردقیق دستگاه های از رده خارج کارخانه، با مبلغ 1 هزار دلار ساخت و در اولین کار خدماتی مبلغ 60 هزار دلار درآمد ایجاد کرد. تیم مهندسی که مخالف این روش بودن این دستگاه را مایه آبروریزی شرکت و زباله آهنی خطاب می کردن و میگفتن اتصالات و قطعاتی که شما استفاده کردید از کارخونه بوده و قیمت یک جز آن 15 هزار دلار است. پاسخ کارخانه این بود :قطعه و تجهیزی که در زیر آفتاب و باران رها شده و درحال زنگ زدن هست 1 دلار ارزش ندارد، و اگر اکنون ارزشمند شده و نو به نظر می آید به خاطر زحمتی هست که نیروهای کارخانه بر روی آن کشیده اند. همچون لباس سیندرلا که موش ها با استفاده از تکه پارچه های دورریز درست کرده بودند. --------->>>> با توسعه تعمیرات کم کم بازار ساخت قطعات کوچک و یدکی پیشنهاد شد که خود میدان بزرگی از فرصت ها بود. بعد از گذشت همه این مشکلات باز هم مسخره میشویم و گفته می شود این روش ها گدایی هست ولی این بار یک نکته وجود داره از هنگامی که مهندسی کارخانه حقوقش را از درآمد کارخانه بدست می آورد مجبور به اجرای خواسته های کارخانه مطابق با نیاز شده است و مجبور است درخواست های اجرایی را علارغم تمایلش انجام دهد ------------------------------------ این یک مثال واقعی مال شرایط حال حاضر هست یعنی تغییر تفکر و نگاهی متفاوت به داشته ها میتونه قوه محرک بشه و خیلی از مشکلات رو راحت و ارزان تر حل کنه در حال حاضر صنایع کشور بویژه دفاعی ما کلی دستگاه و تجهیزات داره، کلی نیروی حقوق بگیر داره، کلی ادوات از رده خارج داره و یک نیاز بسیار بزرگ و کمی فوری خب به نظر شما آیا نمیشه 50 درصد نیاز رو تو این شرایط سخت با همین نیرو و تجهیزات رها شده رفع و تامین کرد؟؟ فقط مدیر دلسوز میخواد، مدیری که بعد تایم کار بره دنبال قطعه ، رفع نیاز و ایجاد فرصت مدیری که وقتی حقوق کم میاد بگه به نیروها بدید و بعد من میگیرم مدیری که از زمان زندگیش بگذره مدیری که حرف بخوره ولی پای هدفش و راهش بمونه به نظر بهترین مثال این خاطره مدیریتی، سایت میلیتاری هست که بدون بودجه دولتی و تنها با زحمت علاقه مندانی بی ادعا در حال تولید مجله ناورد است. ادامه دارد ... با تشکر از تمامی زحمت کشان مجله ناوراد @MR9 @worior @HRA @remo @aminor @seyedmohammad و همه دوستانی که پشت پرده فعال هستند که یک الگو در اقتصاد مقاومتی است.
-
1 پسندیده شدهطنز تلخ روزگار... پرواز مشترک بمب افکن های آمریکایی با جنگنده های اوکراینی B1-b & su-27 & Mig-29
-
1 پسندیده شدهبسم ا... داده نمای گربه جهنمی روسی سوخو-34 "برای مشاهده در اندازه واقعی ، روی تصویر کلیک کنید "
-
1 پسندیده شدهیادگاری جنگ سوریه جنگنده بمب افکن های سوخو-34 ارتش روسیه در منطقه وورونژ پرواز های تمرینی انجام دادند ( 13 فرودین 1399) یکی از بمب افکن های سوخو-34 حاضر در این تمرین به شماره 03 دارای 13 ستاره است که نشانی است برای انجام حمله هوایی، در حقیقت این 13 ستاره نشان میدهد این بمب افکن سوخو-34 به تنهایی بیش از 120 بار مواضع تروریست های در سوریه را بمباران کرده است.
-
1 پسندیده شدهمستندی از تاریخچه بمب افکن سوخو- 24 فنسر با تشکر فراوان از برادر عزیز و بزرگوار جناب @HRA https://www.aparat.com/v/q4C2E
-
1 پسندیده شدهسري اول اين جنگنده ها A كه قرار بود تحويل ايران بشه و حتي خود ايالات متحده داراي الكترونيك و رادار ضعيفي بود !بطوري كه توانايي بسيار محدود در جنگ هوايي يعني رهگيري حداكثر 1 هدف رو داشت ! و فقط ميشه گفت كمي از اف 5 پيشرفته بود ! از اف 4 به لحاظ توانايي هاي حمل بار و سرعت و خيلي از موارد عقب ميموند اما ميتونست مهمات پيشرفته تر رو با خودش حمل كنه ! يعني يجورايي بين اف و 4 قرار ميگرفت ! حتي اسراييل زمان تحويل گرفتن اينها راضي نبود ! و بارها اقدام به بروز آوري اونها كرد ! به هر حال اگر اون موقع تعدادي از اينها يعني حداقل 24 فروند رو دريافت ميكرديم ! ميتونستيم تا مدت زمان خيلي سر پا نگه شون داريم ! چرا كه خيلي از كشورهاي اطراف ما مثل پاكستان تركيه امارات و حتي عراق هم امروز از اين جنگنده دارند و براحتي ميشه از طرق مختلف قطعات اون دريافت كرد چه بسا كه قطعات اون در سطح جهاني توليد ميشن و حتي امريكا هم وارد كننده برخي از قطعات اون هست ! ... فكركنم اف 16 هاي ونزويلا خريدنشون بد نباشه ! به هر حال از اف4 و 5 هاي كنوني مزيت هاي زيادي دارند ...
-
1 پسندیده شدهتركيه سرمايه گزاري زيادي در بخش هوايي كرده. چند وقت پيش هم خريد اف 35 رو دنبال ميكرد. اين خبر منو ياد عربستان در دهه 70 شمسي ميندازه كه نقش پدرخواندگي اعراب منطقه رو به عهده داشت.