برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      46

    • تعداد محتوا

      9,411


  2. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      38

    • تعداد محتوا

      1,112


  3. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      17

    • تعداد محتوا

      3,109


  4. oldmagina

    oldmagina

    Editorial Board


    • امتیاز

      12

    • تعداد محتوا

      2,182



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on جمعه, 17 آذر 1402 در همه مناطق

  1. 14 پسندیده شده
  2. 9 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان مهمانِ نوار غزه (بخش دوم) با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست بازداشت توسط اسرائیل تنها تصویر واضح از چهره محمد ضیف که مربوط به دهه دوم یا سوم زندگی اوست ضیف در سال ۱۹۸۹ میلادی و در عنفوان جوانی به حماس پیوست، زمانی که این گروه تازه تشکیل شده بود. او که به مقاومت مسلحانه در برابر اسرائیل متعهد بود، از سال ۱۹۹۳ به مبارزان گردان های عزالذین قسام پیوست و خیلی زود در شاخه نظامی این گروه به درجات بالا رسید محمد ضیف در سال 1989 توسط نیروهای اسرائیلی به اتهام فعالیت در دستگاه نظامی وابسته به حماس بازداشت شد. این بازداشت که بدون محاکمه بود 16 ماه به طول انجامید. خروجش از زندان با آغاز ظهور [ و در واقع به روز شدن] گردان‌های عز الدین قسام پس از انجام چند عملیات علیه اهداف اسرائیلی هم‌زمان شد. نیروهای کتائب قسام ، تحت فرماندهی محمد ضیف مجهز تر و کارآزموده تر شده اند. آقای لویت (که قبلا مشاور امور ضد تروریسم وزارت امور خارجه آمریکا بوده) می گوید: "او به عنوان یک مقام بسیار تندروی حماس در نظر گرفته می‌شود." به گفته او ضیف به برخی از فرماندهان افراطی‌تر حماس از جمله یحیی عیاش معروف به مهندس که در ساخت بمب مهارت ویژه ای داشت ، نزدیک بوده است عیاش همان کسی است که بمبگذاری‌های مرگبار در اتوبوس‌های شهری اسرائیل در اوایل دهه ۹۰ به او نسبت داده می‌شد. پس از ترور عیاش در روز پنج ژانویه سال ۱۹۹۶ به دست اسرائیل، یک رشته بمب‌گذاری‌ انتحاری دیگر هم در اتوبوس‌ها صورت گرفت که بیش از ۵۰ کشته اسرائیلی برجای گذاشت. این اقدامات باعث جلب توجه‌ها نسبت به ضیف و ارتقا مقام او شد پس از کشته شدن عماد عقل، از فرماندهان میدانی گردان‌های عزالدین قسام، توسط اسرائیل در سال ۱۹۹۳،‌ محمد الضیف به عنوان یکی از فرماندهان این گروه شناخته شد. او در آن دوره تعدادی از عملیات را رهبری کرد، از جمله به گروگان گرفتن سرباز اسرائیلی نخشون واکسمن. او در ۲۰۰۲ پس از ترور صلاح شهاده، بنیانگذار گردان‌های عزالدین قسام به عنوان فرمانده این شاخه از حماس انتخاب شد. نفوذ رو به افزایش محمد الضیف در گروه حماس باعث شد که سال ۲۰۰۲ به فرماندهی گردان‌های عزالدین قسام شاخه نظامی این گروه منصوب شود. گفته می‌شود خود ضیف برای مخفی شدن و فرار از حملات ارتش اسرائیل بیشتر وقت خود را در این تونل‌ها می‌گذراند و عملیات‌ نظامی حماس را هم از همانجا رهبری ‌می‌کند. نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطینی، ماه می سال ۲۰۰۰، محمد الضیف را دستگیر کردند او از مه ۲۰۰۰ تا آوریل ۲۰۰۱ تحت بازداشت تشکیلات خودگردان فلسطینی بود. او در جریان حوادث آن سال عملیات زیادی علیه اسرائیل را طراحی و رهبری کرد. نجات از مرگِ موجودی که 9 جان دارد یکی از تنها سه تصویر موجود از محمد ضیف که وی در این تصویر با نقاب است یکی از مقام‌های ارتش اسرائیل به بی‌بی‌سی گفت در جریان درگیر‌های اخیر [جنگ اخیر اسرائیل و حماس] دست کم دو بار برای ترور محمد ضیف تلاش کردند اما او این بار هم موفق به فرار شد. طبق گزارش‌ها طی دو دهه گذشته او دست کم از ۷ حمله اسرائیلی‌ها جان سالم به در برده است. اما اسرائیل که در درگیری‌های اخیر موفق شد تعداد زیادی از فرماندهان عالی‌رتبه حماس را به قتل برساند، ظاهرا از این موش و گربه بازی طولانی با ضیف کلافه شده است. متیو لویت، تحلیل‌گر امنیت خاورمیانه به بی‌بی‌سی گفت: "روشن است اسرائیلی‌ها فهرستی از افرادی را در اختیار داشتند که به اعتقاد آن‌ها نقش مهمی در توانایی نظامی حماس بازی می‌کنند. نام محمد ضیف هم احتمالا در راس این فهرست قرار دارد." در دهه ۲۰۰۰ میلادی او توانست از ۴ حمله نیروهای اسرائیلی جان به در ببرد، هر چند به گفته اسرائیل او موقع فرار جراحت‌هایی دیده که برخی از آن‌ها جدی و حتی شامل از دست دادن یک چشم و یک پا بوده‌اند. در پنجمین تلاش از سوی اسرائیل برای کشتن او، به ستون فقرات او به شدت آسیب رسید که باعث فلج شدن او شد. از آن پس تاکنون، او رهبری بازوی نظامی حماس را به معاون خود، احمد جابری واگذار کرد که در سال ۲۰۱۲ به دست اسرائیل کشته شد. اما گفته می‌شود که همچنان تصمیم‌گیری‌های مهم بر عهده خود او است. یکی از مقام‌های اطلاعاتی پیشین ارتش اسرائیل بعد از حمله هوایی به خانه یک عضو حماس در سال ۲۰۰۶، تایید کرد که ضیف به شدت مجروح شده است. این سرهنگ بازنشسته به بی‌بی‌سی گفت:" مردم تصور می‌کردند او دیگر نمی‌تواند به کار خود به عنوان یک فرمانده و یک طراح نظامی ادامه دهد. اما تا جایی که می‌توانست بهبود یافت." پنجمین تلاش برای ترور ضیف در جریان عملیات نظامی اسرائیل در غزه در سال ۲۰۱۴ اتفاق افتاد. وقتی در حمله هوایی اسرائیل به خانه ای واقع در محله شیخ رضوان غزه، همسر او، وداد و پسر شیرخواره‌اش، علی کشته شدند. ارتش اسرائیل تصور می‌کرد خود ضیف را هم کشته اما او در محل حمله نبود. کمی بعد حماس اعلام کرد ضیف "زنده" است و "همچنان به رهبری عملیات نظامی این گروه ادامه می‌دهد." نشان گردان های قسام که محمد ضیف فرماندهی آن را بر عهده دارد آقای لویت می‌گوید: "اگر از تلفن و کامپیوتر استفاده نکنید، سرویس‌های جاسوسی مدرن به سختی می‌توانند مکان‌ شما را پیدا کنند." به گفته یک ژنرال بازنشسته اسرائیلی، عمق تونل‌های حماس ، اطلاعات قدیمی و منسوخ ، خطر تلفات جانبی و نقص فنی سلاح‌ها [ !!!؟؟؟ ] می‌توانند از جمله دلایل دیگر ناکامی اسرائیل در تلاش‌ برای ترور ضیف باشد. به گزارش رویترز، ضیف تاکنون از هفت سوءقصد اسرائیل نجات یافته که آخرین مورد آن در سال ۲۰۲۱ بوده است. [منهای دو اقدام به ترور در جنگ اخیر در سال 2023] بنابراین وقتی شبکه تلویزیونی حماس از سخنرانی او در روز شنبه خبر داد، فلسطینی‌ها متوجه شدند اتفاق مهمی در حال وقوع است. ضیف در نوار ضبط شده گفت: «امروز خشم‌الاقصی ، خشم مردم و ملت ما در حال انفجار است. مجاهدین (مبارزان) ما! امروز روز شماست تا به این جنایتکار [اسرائیل] بفهمانید زمانش به پایان رسیده است». تصویر سایه ای از محمد ضیف که جدیدترین تصویر اوست. از محل اختفای ضیف هم اطلاعی در دست نیست؛ اگرچه او به احتمال زیاد در غزه، در پیچ و خم تونل‌های زیرزمینی مخفی شده است. یک منبع امنیتی اسرائیل به رویترز گفت ضیف به‌طور مستقیم در برنامه‌ریزی و جنبه‌های عملیاتی این حمله دست داشت. منابع فلسطینی نیز گفتند یکی از خانه‌هایی که اسرائیل در غزه هدف حملات هوایی قرار داد، متعلق به پدر ضیف بوده که منجر به کشته شدن برادر و دو عضو دیگر خانواده او شده است. از «مغز متفکر حماس» تنها سه عکس قدیمی و بی‌کیفیت وجود دارد که یکی از آنها هم با نقاب است. عکس‌های او در دهه دوم یا سوم زندگی‌اش، آخرین تصاویر از فرمانده بی‌تصویری است که دو هفته پیش و در آستانه 60سالگی، نبوغ نظامی‌اش را به رخ جهان کشید. عملیاتی که حداقل از دو سال پیش روی آن برنامه‌ریزی و تمرین شده بود و نه تنها دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی از آن بویی نبرد، بلکه توان و اشراف دستگاههای اطلاعاتی متحدان و حامیان غربی و منطقه ای تل‌آویو را نیز به چالش کشید. ضیف در نوار صوتی‌اش گفت که حماس از جامعه بین‌المللی خواسته به «جنایت اشغال» پایان دهد اما در مقابل ، اسرائیل اقدامات تحریک‌آمیزش را افزایش داده است. او همچنین گفت که حماس در گذشته خواهان توافقی بشردوستانه برای آزادی اسرای فلسطینی شده ولی این درخواست از سوی اسرائیل رد شده است. ضیف مدعی شد اسرائیل مشغول «عیاشی، اشغالگری، انکار قوانین و قطعنامه‌های بین‌‌المللی» زیر سایه حمایت آمریکا و غرب و سکوت جامعه جهانی بوده و برای همین آن‌ها تصمیم گرفتند خودشان به همه این‌ها پایان دهند. ادامه دارد ... پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : به دلیل طولانی بودن مطلب ، باقی مقاله در پست بعدی ارسال می گردد.
  3. 8 پسندیده شده
    نیروهای امنیتی ونزوئلا یک موشک هوا به هوا کوتاه برد R73 را از منزل یک شهروند معمولی این کشور کشف وضبط کردن منزل این فرد در نزدیکی یک پایگاه هوایی ارتش بوده است
  4. 6 پسندیده شده
    نیروی هوایی باکو تصاویری از تست پرتاب بمب های هوشمند بروی هاگردهای سوخو 25 بهینه شده خود منتشر کرده است این هواگردها توسط ترکیه بهینه سازی شده است نمایش یکی از انبارهای تسلیحاتی زیر زمینی بجای مانده از دوران شوروی در خاک باکو / هم اکنون مالکیت تجهیزات این انبارها در اختیار روسیه است و حکومت باکو اجازه استفاده از انها را ندارد
  5. 5 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان مهمان نوار غزه با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست در دنیایی عادی، می‌توانست هنرمندی باشد که عمرش را روی استیج تئاتر مقابل دیدگان مردم سپری می‌کند، اما در قلب خاورمیانه، او شبحی بی‌نشان است که هیچکس او را به چهره نمی‌شناسد، فقط می‌دانند فرشته مرگ اسرائیلی‌هاست. خبرگزاری رویترز در گزارشی به نقش یک فرمانده پشت پرده حماس در حمله به اسرائیل پرداخته و از او به عنوان مسوول اصلی حمله روز شنبه ۱۵ مهر به اسرائیل یاد کرده است. حمله‌ای که مغز متفکر و مخفی پشت آن به گفته برخی منابع، یک مبارز فلسطینی و نیروی تحت تعقیب حماس به نام «محمد الضیف» (ضیف) است. ضیف روز شنبه در حالی‌ که هزاران راکت از نوار غزه به‌سوی اسرائیل پرتاب می‌شد، در یک نوار صوتی این عملیات را «سیل‌الاقصی» نامید. استفاده از چنین عبارتی از سوی ضیف، نشان‌ می‌دهد که این حمله پاسخ به حملات اسرائیل به مسجد‌الاقصی در اورشلیم [بیت المقدس] است. بر اساس گزارش رویترز ، یک منبع آگاه نزدیک به حماس گفت که ضیف در ماه می ‌۲۰۲۱ و پس از یورش اسرائیل به سومین مکان مقدس مسلمانان، شروع به برنامه‌ریزی برای عملیاتی کرد که اکنون منجر به کشته و زخمی شدن هزاران نفر شده است. این منبع به رویترز گفت تصاویر یورش اسرائیل به مسجد‌الاقصی در ماه رمضان، ضرب و جرح نمازگزاران، حمله به آن‌ها و بیرون کشیدن افراد مسن و جوان از مسجد، «خشم مسلمانان را برانگیخت و شعله‌ور کرد» . پیش از این هم ؛ هجوم به محوطه مسجدی که برای مدت‌‌ها محل درگیری بر سر مسایل مربوط به حاکمیت و مذهب در اورشلیم بوده است، به آغاز جنگ ۱۱ روزه بین اسرائیل و حماس در سال ۲۰۲۱ کمک کرد. این عبارتی است که شبکه العربیه برای توصیف محمد ضیف، فرمانده گردان‌های عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) به‌کار برده است؛ کسی که دشمن شماره یک صهیونیست‌ها به شمار می‌رود و گفته می‌شود که طراح اصلی و مغز متفکر حملات غافلگیرکننده طوفان‌الاقصی است. ضیف به ندرت اظهارنظر می‌کند، هرگز در انظار عمومی ظاهر نمی‌شود و از فناوری دیجیتال مدرن مانند گوشی‌های هوشمند هم استفاده نمی‌کند. این حمله، اسرائیل را به اعلان جنگ و انجام حملات هوایی تلافی‌جویانه سوق داد که تاکنون منجر به کشته و زخمی شدن هزاران نفر از فلسطینیان در نوار غزه شده است. یک منبع نزدیک به حماس گفت که تصمیم برای حمله اخیر به اسرائیل، به‌طور مشترک از سوی محمد ضیف به‌عنوان فرمانده گردان‌های القسام حماس و یحیی سنوار، رهبر حماس در غزه گرفته شد اما «معمار این حمله»، شخص ضیف بود. یحیی سنوار ، رهبر حماس در باریکه غزه این منبع در ادامه به رویترز گفت که پنهان‌کاری برای این عملیات به حدی بود که حتی ایران به‌عنوان دشمن قسم‌خورده اسرائیل و منبع مهم مالی، آموزشی و تسلیحاتی حماس، اطلاعاتی کلی از آن داشت. به گفته او، جمهوری اسلامی تنها می‌دانست این گروه در حال برنامه‌ریزی برای یک عملیات بزرگ است ولی از زمان و جزییاتش خبر نداشت. در هیچ یک از اتاق‌های عملیات مشترکی که حماس، رهبری فلسطین، شبه‌‌نظامیان عراقی و حوثی تحت حمایت جمهوری اسلامی، حزب‌الله لبنان و ایران حضور داشتند، بحثی درباره این حمله نشد؛ چرا که به گفته این منبع، «دایره افراد مطلع از جزییات حمله، بسیار کوچک بود». موضوعی که تلویحا از سوی رهبری عالی ایران [آیت الله] علی خامنه‌‌ای نیز در روز ۱۸ مهر تایید شد و او گفت تهران در حمله به اسرائیل دخالتی نداشته است. به گزارش رویترز، برخی منابع نظامی و اطلاعاتی واشینگتن اعتقاد دارند تهران در این حمله نقش داشته است؛ با این‌حال هنوز به هیچ اطلاعات یا مدرکی دال بر مشارکت مستقیم جمهوری اسلامی دست نیافته اند. اسرائیل به این باور رسیده بود که حماس علاقه‌ای به راه‌اندازی درگیری جدید ندارد و در عوض، بر توسعه اقتصادی در غزه تمرکز کرده است. یک منبع نزدیک به حماس گفت در حالی که اسرائیل شروع به ارائه مشوق‌های اقتصادی به کارگران غزه می‌کرد، جنگجویان ما اغلب مقابل چشمان ارتش اسرائیل آموزش می‌دیدند و تمرین می‌کردند. علی برکه، مسوول روابط خارجی حماس گفت: «ما از دو سال پیش برای این نبرد آماده می‌شدیم». ضیف اما در نوار صوتی خود با صدایی آرام گفت که حماس بارها به اسرائیل هشدار داده تا از جنایت علیه فلسطینی‌ها دست بردارد، زندانیانی را که به گفته او مورد آزار و شکنجه قرار گرفته‌اند آزاد کند و مانع مالکیت فلسطینی‌ها بر سرزمین‌شان نشود. ضیف در این فایل صوتی گفت: «رژیم اشغالی هر روز به روستاها و شهرهای ما در کرانه باختری یورش می‌برد، به خانه‌ها حمله می‌کند، می‌کشد، مجروح، ویران و بازداشت می‌کند. در عین حال، هزاران جریب از زمین‌های ما را مصادره می‌کند». به گفته او، اسرائیل فلسطینی‌ها را «از خانه‌هایشان بیرون می‌کند» تا برای خودش شهرک‌سازی کند؛ در حالی‌که «محاصره جنایتکارانه در غزه» ادامه دارد. این حمله که جنگی جدید میان حماس و اسرائیل رقم زد، بار دیگر نگاه‌ها را به نقش محوری این فرمانده نظامی حماس که بیش از ۳۰ سال است توانسته از چنگ اسرائیل فرار کند، جلب نمود. محمد الضیف کیست؟ او، معروف‌ترین «محمد» غزه است و قهرمان فلسطین؛ در شناسنامه‌ای که ده‌ها سال است به کار او نمی‌آید، «محمد دیاب ابراهیم المصری» نام دارد، اما مردم غزه و کرانه باختری به او لقب «محمد ضیف» داده‌اند. محمد الضیف، ۶۰ ساله و از اهالی غزه است. او که از سال ۲۰۱۵ در فهرست تروریستی ایالات متحده آمریکا قرار گرفته، بیش از ۳۰ سال است که به عنوان تهدیدی مستقیم علیه امنیت داخلی آمریکا شناخته شده، و به طور حتم از میان برداشتن او یکی از اهداف بزرگ اسرائیل در جنگ جاری است. از سال‌های نخست زندگی محمد ضیف اطلاعات چندانی وجود ندارد. خانواده ای که پس از تأسیس رژیم اشغالگر از روستای القبیبه واقع در شمال غرب بیت المقدس به غزه مهاجرت کرده بود. اردوگاهی که پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ ایجاد شد. ضیف مدرک «علوم» را از دانشگاه اسلامی غزه گرفت و به تحصیل در رشته‌های فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی پرداخت. و از آن هنگام به گروه‌های اسلامگرا گرایش یافت؛ از این رو او به عضویت گروه اخوان‌المسلمین درآمد و از فعالان این گروه اسلامگرا شد. الضیف پس از آن به عضویت گروه حماس در آمد و از برجسته‌ترین فعالان میدانی این گروه شد. او پس از پیوستن به حماس در جریان انتفاضه اول یا قیام فلسطینی‌‌ها در سال ۱۹۸۷، به محمد ضیف معروف شد. یک منبع آگاه در حماس گفت که ضیف سال ۱۹۸۹ از سوی اسرائیل دستگیر و برای حدود ۱۶ ماه زندانی شد. در همان ایام دانشجویی، نخستین گروه تئاتر شهری را در غزه شکل داد. او به هنر علاقه داشت؛ برای همین ریاست کمیته سرگرمی دانشگاه را بر عهده گرفت و در یک نمایش کمدی هم ایفای نقش کرد. او در جریان تحصیل در دانشگاه اسلامی «الجامعه الاسلامیه»، اقدامات جهادی خود را پس‌از پیوستن به شاخه دانشجویی «فراکسیون اسلامی» آغاز کرد و بعد از آن، وارد گروه‌های تازه‌تأسیس مسلح حماس شد تا اینگونه در میان غزه و کرانه باختری اشغالی دائم در گردش باشد. او در بحبوحه درگیری‌های طولانی و طافت‌فرسای اسرائیل و فلسطینیان که ردپایی نا‌ زدودنی در خاورمیانه برجای گذاشت، بزرگ شد. چرا «الضیف»؟ توانایی‌های او در مخفی شدن، عامل زنده ماندنش تا کنون است،‌ تا جایی که آخرین عکس رسمی از او به بیش از ۲۰ سال پیش باز می‌‌گردد. نام شناسنامه‌ای او محمد دیاب ابراهیم المصری است اما از آنجایی که برای فرار از حملات اسرائیل پیوسته محل اقامت خود را تغییر می‌داد، لقب ضیف که در عربی به معنای "مهمان" است به او داده شد. و این لقب، استعاره‌ای از چریک گریزپایی است که سال‌هاست رهبری گردان‌های «عزالدین قسام» شاخه نظامی حماس را به عهده دارد. او هیچ وقت یکجا بند نمی‌شود و با این ترفند کلاسیک نظامی، دست‌کم هفت عملیاتی که از سوی رژیم صهیونیستی برای ترور او طراحی شده را ناکام گذاشته است. ادامه دارد ... پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : به دلیل طولانی بودن مطلب ، باقی مقاله در پست بعدی ارسال می گردد.
  6. 3 پسندیده شده
    تلفات اعلامي توسط اسراييل با اين تصاوير اصلا همخواني نداره نتيجه اينكه امار تلفات اسراييل بسيار بيشتر از گفته ها هست و اين يك بمب در داخل سرزمين هاي اشغالي هست كه ميتونه شبيه جنگ ٣٣ روزه منجر شكست ناگهان و دروني ارتش اسراييل بشه
  7. 2 پسندیده شده
    بسم ا.. گفته شده تصاویر جدید هست از یاک -130 های نیروی هوایی ظاهرا مراحل مونتاژ هست ..!! راست : کابین ام۳۴۶ چپ : کابین یاک -130
  8. 2 پسندیده شده
    انفجار مهیب تانک T-90M پدر خوانده تانک کرار در حقیقت این تانک شبیه نسخه ابتدایی کرار است و هر چند این تانک روسی از لحاظ حفاظتی و بسته انتقال قدرت و ... از همان نسخه ابتدایی کرار هم برتری دارد ‌. حذف کردن همین حداقلی های زرهی میتواند دامنه تهدیدات موثر تر را گسترده کند . و برای مثال اگر در اینجا تانک روسی مورد هدف گلوله انرژی جنبشی تانک اوکراینی قرار گرفته و چنین فاجعه ای برایش رخ داده برای تانک به اصطلاح t-72F در خدمت نزاجا توسط تسلیحات بسیار ابتدایی تر همچون نسخه های دور مرحله ای RPG-7 چنین تجربه ای ثبت شود! https://aparat.com/v/R4SFU
  9. 2 پسندیده شده
    حدود یکماه پیش یک کاروان تدارکاتی ارتش روسیه در 40 کیلومتری خطوط درگیری در خرسون هدف حملات راکتهای هیمارس قرار گرفت .این کاراون حامل مهمات و نفرات بوده . اخیرا با انتشار تصاویر پهپادی توسط اکراین وهمچنین انتشار تصاویر عواقب حمله توسط خود روسها مشخص شده است در این حمله تلفات انسانی سنگینی به روسها وارد شده است . حداقل بین 30 تا 35 نظامی روس در این حمله کشته شدن دربقایایی یک پهپاد شاهد سرنگون شده توسط اکراینی ها یک مودم فعال که یک سیم کارت شبکه تلفن همراه اکراین بروی ان نصب شده بوده کشف شده . به نظر میرسد روسها با استفاده از شبکه های تلفن همراه اکراین سعی در هدایت و یا ناوبری پهپادها شاهد را داشته اند .البته ممکن است از این دستگاه برای تعیین مختصات دقیق پهپاد هم استفاده بشود اکراینی ها همچنان در حال انجام تمرینات عملیات آبی خاکی هستن و در جریان یکی از این تمرینات یک نفربر بی ام پی 1 اکراینی غرق می شود شکار راکت انداز rm70 اکراینی توسط لانست شکار یک راکت انداز گراد و 2 توپ خودکششی اکاتسیا و وزدیکا و یک قایق تندرو اکراینی در تاریکی شب توسط نسخه اصلاح شده لانست انهدام سامانه پدافندی بوک 3 و تانک تی 72 روسی یک ستون زرهی شکار شده روسی در آودیوفکا (تصاویر برای 40 روز پیش است) اخیرا تصاویری پخش شده است که دو سرباز اکراینی بعد از اسارت توسط روسها گلوله باران می شوند . روسها اعلام کردن یکی از سربازها یک نارنجک به همراه داشته و قصد داشته ان را پرتاب کند ولی اکراینی ها این ادعا را رد میکنند. حالا این بکنار دو سه روز بعد خود اکراینی ها فیلمی منتشر کردن یک سرباز اکراینی خیلی راحت در حال زدن تیر خلاص به نظامیان مجروح روس در محور باخموت است نکته اصلی اینه اکراینی ها این فیلم رو با افتخار پخش کردن تلفات نظامی اکراینی ها 17 اسیر اکراینی تلفات روسها 5 سرباز روس اسیر شده خودکشی سرباز مجروح روس برای جلوگیری ازمرگ تدریجی به وسیله حملات کواد های اکراینی مزدوران نپالی در خدمت ارتش روسیه در چند روز گذشته دولت نپال از روسها خواسته از شهروندان این کشور در جنگ اکراین استفاده نکند چند ماه پیش تصاویر منتشر شد از حضور دهها تن از اتباع غیر روسی در واحد ارتش روسیه . در ابتدا گمان می رفت که این افراد از نظامیان سابق ارتش سوریه باشند اما بعد از چند هفته مشخص شد این افراد اتباع کشور نپال هستن که در قالب هنگ گورخای خدمت می کرده و به عنوان مزدور به خدمت ارتش روسیه در آمده اند. تا کنون 6 تبعه نپالی در جنگ اکراین کشته ویک تن دیگر اسیر شده است حدود 200 سال پیش ارتش انگلستان ( ارتش کمپانی هند شرقی )طی یک درگیری باگورخا ها در نپال موفق به تصرف این منطقه شد اما طی این درگیریها تحت تاثیر جنگاوری مدافعین قرار گرفت و بعد از پایان جنگ برای انجام عملیات در شرق اسیا شروع به جذب گورخا ها در ارتش خود کرد که بعد ها به هنگهای سلطنتی گورخای مشهور شدن در مجموع 4 هنگ گورخای در ارتش انگلستان به خدمت درآمده . این واحد حتی تا به امروز هم همچنان با ارتش انگستان در ارتباط است یک کشور اروپایی که در حال تولید گلوله های شرقی توپ 122 م م است . با توجه به ارم های موجود شرکت تولید کننده یک شرکت جمهوری باکو به نام پلادیوم است این شرکت در زمینه خدمات امنیتی و تولید و تهیه ملزومات نظامی فعالیت میکند . حدس زده می شود که این کارخانه در خاک جمهوری باکو با سرمایه گذاری مشترک در حال تولید مهمات است حملات کواد انتحاری های روسی به نظامیان اکراینی انهدام یک نفربر ام 113 و رادار An/TPQ50 آتش یاب اکراینی بعد از انتقادت فراوان به آموزش های که افسران ناتو به نظامیان اکرینی داده اند . ان دسته از نظامیان که از ضد حمله جان سالم بدر برده دوره آموزشی خود را در میادن نبرد طی کرده اند و نه در محیط پادگان با اموزشها غیر کاربردی وسطحی . به طور مثال بسیار از خدمه های ادوات زرهی از مدت و کیفیت اموزش شکایت داشته و بخشی از تلفات سنگین وارد شده در محور ژاپورزیا را به این دورههای نسبت داده اند .به طوری که حتی برخی از خدمه ها ادعا کردن حتی در دوره های اموزشی با ادوات خود شلیک نکرده اند در یک ماه اول ضد حمله اکراین عموم نفربر هاو تانکهای غربی اهدا شده بدون حتی شلیک یا در میادین مین روسی گرفتار شده ویا طعمه پهپادها و موشکای ضد زره وتوپخانه روسها شده بودن . حال با گذشت زمان با توجه به تصاویر منتشر شده این واحدهای عملکرد بهتری از خود نشان میدهند یکی از این تاکتیکها نحوه حمله به مواضع روسها است که تانک ها ونفربرها اکراینی از یک فاصله مشخص به طور ناگهانی ظاهر شده و شروع به اتش یه سمت مواضع روسها کرده و بعد از اجرای اتش با پرتاب نارنجک های دود زا و ایجاد پرده دود عقب نشینی می کنند رها سازی همزمان 4 بمب هواسرشی فاب 500توسط بمب افکن روسی بیش از این تنها تصاویری از رها سازی دو تا منتشر شده بود. هواگردهای روسی به نظر توان حمل 8 تا 10 بمب هوا سرشی فاب 250 - 6 بمب هوا سرشی فاب 500 و 3 بمب هوا سرشی فاب 1500 را دارند چتر زرهی برای نفربر بی تی آر4 اکراینی شکار توپ خودکششی اکراینی سرویس امنیتی اکراین یک نفر رو بجرم تلاش برای انتقال قطعات جنگنده میگ29 به روسیه بازداشت کرده است . این فرد در سال 2019 این قطعات رو از شرکت سازنده در منطقه دنیپروپتروفسک به سرقت برده بوده و در این چند سال این قطعات را نزدیک نگهداری می کرده .قطعات شامل پمپهای هوا و ژنراتور استارت هستن ( لبته بعید میدونم روسها به این قطعات نیازی داشته باشند)
  10. 2 پسندیده شده
    تانک مرده است! ... زنده باد تانک ! ارزش پایدار تیم های زرهی ترکیبی در قرن بیست و یکم مقاله اصلی : The Tank Is Dead … Long Live the Tank نویسندگان : Maj. Gen. Curtis A. Buzzard, U.S. Army ، Brig. Gen. Thomas M. Feltey, U.S. Army , Lt. Col. John M. Nimmons, U.S. Army , Maj. Austin T. Schwartz, U.S. Army , Dr. Robert S. Cameron منبع : Military Review November-December 2023 قسمت آخر : قدرت بازدارندگی : در زمان جنگ سرد ، تانک به عنوان وسیله ای برای بازدارندگی از درگیری مطرح شد . سنگ بنای دفاع زمینی ناتو از اروپای مرکزی در نیروهای زرهی آن نهفته بود . مجموعه قدرت رزمی آنها نشان دهنده تعهدات ملی در قبال دفاع از منطقه در مقابل پیچیدگی طرح بالقوه تهاجم پیمان ورشو بود . توانایی های ذاتی نیروهای ترکیبی ناتو در بخش زرهی ، ترکیبی از کشندگی ، بقا و تحرک مناسب را که برای اجرای مفاهیم جنگی تکامل یافته مانند دفاع فعال ( Active Defense ) تا نبرد هوا-زمینی ( AirLand Battle ) را ارائه می‌دهد . بازدارندگی راهبردی زرهی در تلاش های آگاهانه برای به نمایش گذاشتن قابلیت های روزافزون تانک های ناتو ، حتی در سطح زیرینای تانکها هم منعکس شد . جام مسابقات ارتش کانادا که اغلب به عنوان المپیک توپچی های تانک هم شناخته می شود ، آخرین قابلیت های تانک های غربی و آمادگی رزمی خدمه تانکهای ناتو را به نمایش می گذارد . تانکهای شوروی در زمان آشوب برلین ، 1961 البته بازدارندگی مؤثر به نیروی تانک قابل اتکا نیاز دارد . در ژوئن 1950 ، جمهوری کره ( کره جنوبی ) نه تانک داشت و نه ابزاری برای شکست دادن آنها . نبود این قابلیت ها به تصمیم کره شمالی ( جمهوری دموکراتیک خلق کره ) برای حمله کمک کرد . تانکهای کره شمالی تسخیر کامل شبه جزیره کره را تسهیل می کردند ، اگرچه در نهایت فقط گوشه کوچکی از آن در طی هفته های بعد ممکن شد . ورود انبوه افراد و تجهیزات ، از جمله زرهی ، که توسط ایالات متحده و متحدانش در سازمان ملل صورت گرفت ، بقای کره جنوبی را در یک جنگ طاقت فرسای سه ساله تضمین کرد . با این وجود ، کره شمالی به طور خطرناکی به اتحاد کره تحت پرچم جمهوری دموکراتیک خلق نزدیک شد و علت آن هم تا حد زیادی به دلیل داشتن توانایی زرهی بود که کره جنوبی در ابتدای درگیری فاقد آن بود . تانکهای در حال حرکت در جاده به طرف خط مقدم در جنگ کره ، 1956 امروزه، کشورهایی که بیشتر از همه توسط چین یا کره شمالی در معرض تهدید قرار دارند ، دارای تعدادی از بزرگترین ناوگان های تانک در منطقه هستند . هند بیش از 3500 تانک فعال دارد و 1100 تانک دیگر هم به صورت ذخیره نگهداری می کند . کره جنوبی بیش از 2000 زرهپوش برای تجهیز تیپ های زرهی اش دارد و یک توان تولید داخلی زرهی برای لشکرهای مکانیزه خود ایجاد کرده است . تایوان به وضوح ارزش بازدارندگی بالقوه تانک ها را درک می کند بنابراین به دنبال ارتقای نیروی زرهی خود با تانک های آبرامز در مواجهه با تشدید تنش ها با چین است . ژاپن نیز در سال های اخیر با ساخته های بومی ، توانایی های زرهی خود را بهبود بخشیده است . با این که سنگاپور و استرالیا مستقیماً توسط چین تهدید نمی‌شوند ولی سنگاپور دارای ناوگان کوچکی از تانک‌های لئوپارد 2 است و استرالیا هم آخرین نسخه تولیدی تانک آبرامز را در سال 2022 خریداری کرد. این کشورها ناوگان زرهی خود را برای بازدارندگی در مقابل تجاوز سرزمینی و اطمینان از داشتن یک گزینه قدرتمند در صورت بروز درگیری ، ارتقا داده اند . تانک پلنگ سیاه k2 که توسط کره جنوبی تولید می شود . انجام عملیات نظامی : تانک ها درجه بی نظیری از تطبیق پذیری را برای نیروهای زمینی ارائه می دهند . با قرار گرفتن در ساختار‌ نیروهای ترکیبی ، آنها توانایی تصرف اهداف کلیدی زمینی ، واکنش سریع به اقدامات دشمن و همچنین قابلیت نفوذ و تخریب دفاع دشمن را دارند . نیروهای زرهی به فرماندهان صجنه نبرد ، ابزاری را برای انجام درگیری ، تداوم ضرباهنگ سریع عملیات و نابود کردن مقاومت طرف مقابل ، ارائه می دهند . در جنگ جهانی دوم ، ژاپنی‌ها از تانک‌ها برای پشتیبانی حمله دسامبر 1941 خود به مالایا استفاده کردند ، آنها به‌ویژه از تانکها برای بهره‌برداری از رخنه‌های دفاعی در نیروهای سلطنتی بریتانیا و جلوگیری از شکل گرفتن سریع خطوط جدید مقاومت استفاده کردند . به این ترتیب ، نیروی کوچک تانکهای سبک ژاپنی با وجود جنگل ، جاده‌های محدود و مجهز بودن دشمن به سلاح‌های ضدتانک ، وسایل نقلیه موتوری و تجهیزات مهندسی ، نقش کلیدی در فتح سریع مالایا ایفا کرد . این استفاده عاقلانه و دقیق از زرهی در زمان و مکان درست شوکی ایجاد کرد که خودش را به شکل آشفتگی در نقشه های بریتانیا ، افت سریع روحیه و فروپاشی مواضع دفاعی نشان داد . تانک‌ها به ژاپنی‌ها امکان دادند با پیشروی سریع‌تر از حد انتظار ، زمینه را برای تصرف پایگاه منطقه‌ای اصلی بریتانیا در سنگاپور فراهم کنند . تانکهای ژاپنی تایپ 97 Te-Ke که توسط پیاده نظام دو چرخه سوار همراهی می شدند در طی نبرد کامپار ، مالزی 1941 ارتش و تفنگداران دریایی ایالات متحده در انجام عملیات عبور از اقیانوس آرام مرکزی و جنوب غربی از تانک ها به صورت واحدهای کوچک یا گروه های بزرگ استفاده کردند . گینه نو ، تاراوا ، سایپان ، فیلیپین ، اوکیناوا و ایووجیما تنها برخی از مکان‌هایی هستند که تانک‌ها علاوه بر فراهم کردن قدرت شلیک متحرک بیشتر برای غلبه بر مدافعان تثبیت شده در سنگرهای مستحکم ژاپنی ، تحرک را هم تسهیل می کردند . اندازه نیروی تانک استقرار یافته متناسب با شرایط سرزمینی و تاکتیکی طراحی می شد . این اندازه از یک جوخه تا چهار گردان تانک در تهاجم لوزون ( بزرگترین جزیره از جزایر فیلیپین ) متغیر بود . تمرکز تانک ها در لوزون ( Luzon ) در واکنش به حضور یک لشکر زرهی ژاپنی بود . در همه موارد ، توانایی انجام پشتیبانی توسط تانک در صورت نیاز، سرعت عملیات را بالا برد و فعالیت ژاپنی ها را محدود کرد . استفاده به این شکل از نیروی زرهی امروزه هم قابل اجرا است ، به ویژه زمانی که خودرو میان وزن تهاجمی جدید ، M10 بوکر، با تیم های رزمی تیپ های پیاده نظام ادغام شود . تانک سبک ام-10 بوکر جنگ شش روزه 1967 به کارگیری تیم های نیروی ترکیبی زرهی برای نفوذ ، مختل کردن و از بین بردن اقدامات دفاعی طرف مقابل را به نمایش گذاشت . زره‌پوش های اسرائیلی با همکاری نزدیک واحدهای شناسایی ، پیاده نظام و توپخانه ، دفاع مصر را در امتداد مرز سینا شکستند . هنگامی که مصری ها عقب نشینی عمومی را آغاز کردند ، ستون های نظامی آنها به هدفی برای هواپیماها و توپخانه اسرائیل تبدیل شد، در همان زمان واحدهای زرهی اسرائیل برای مسدود کردن مسیرهای عقب نشینی به سمت کانال سوئز حرکت کرده بودند . این اقدامات فروپاشی نیروهای رزمی مصر را تسریع کرد و باعث شد تا مصر فقط سه روز پس از آغاز جنگ ، با آتش بس موافقت کند . ستون تانکهای ام 48 اسراییل در نزدیکی غزه به طرف سینا ، می 1967 در مارس 2003 ، نیروهای زرهی سنگین ایالات متحده تهاجم به عراق را رهبری کردند . آنها با سرعت به سمت بغداد ، که پایه و اساس قدرت صدام حسین بود ، حرکت کردند . ترکیب قدرت رزمی و تحرک آنها ، دفاع عراق را مختل کرد ، ساختار فرماندهی ملی عراق را به هم ریخت و به طور کلی سرعتی از وقایع فراتر از توانایی عراق برای پاسخگویی را دیکته کرد . در بیست و یک روز، لشکر سوم پیاده نظام ارتش ایالات متحده که حرکتش را از مرز کویت شروع کرده بود ، با پشتیبانی از طرف اقدامات موازی صورت گرفته توسط سایر نیروهای انبوه اعزامی شامل لشکر یکم تفنگداران دریایی ایالات متحده و لشکر یکم زرهی بریتانیا ، به مرکز شهر بغداد رسید . این حرکت سریع باعث فروپاشی رژیم صدام شد. تانکهای ام1آبرامز از گردان 1 هنگ 35 زرهی تیپ دوم ترکیبی از لشکر یکم کنار طاق پیروزی در بغداد ، 13 نوامبر 2003 تانک ها حرکت نیروهای ترکیبی را تسهیل می کنند : حضور تانک ها اثربخشی نیروهای ترکیبی را تقویت می کند و باعث ایجاد شوک می شود . در اکتبر 1951، لشکر دوم پیاده نظام آمریکا حمله ای را به بلندی های هارت بریک (Heartbreak Ridge ) انجام داد که عملیات تاچ داون ( Touchdown ) نام گرفت . این حمله شامل بکارگیری نیروهای ضربت زرهی برای حرکت در دره های دو طرف خط الراس و تهدید خطوط تدارکاتی و ارتباطی مدافع بود . هنگامی که حمله آغاز شد ، مدافعان کره شمالی و چینی متوجه شدند که به وسیله حملات گسترده پیاده نظام آمریکایی در خط مقدم قادر به تحرک خاصی نیستند ، در حالی که همزمان تانک ها در جناح ها و عقبه آنها عملیات می کردند . فلج شدن فرماندهی و از هم پاشیدن برنامه ریزی شده مقاومت در ادامه آن که منجر به تصرف بلندی های هارت بریک شد که هزینه گزافی به دشمن تحمیل کرد . نیروهای پیاده آمریکایی در نبرد هارت بریک ریج ، اکتبر 1951 چنین تقویتی با نبروهای زرهی ، برای محیط های شهری هم انجام می شود. در طول نبرد آخن در اکتبر 1944، لشکر یکم پیاده نظام آمریکا از تانک ها در خیابان های شهر استفاده کرد تا محدودیت در نیروی پیاده نظام موجود را جبران کند . استفاده نزدیک و یکپارچه از تانک ها به همراه پیاده نظام، توپخانه و شناسایی باعث شد تا این مرکز شهری مستحکم با تلفات محدود تصرف شود . پس از پایان جنگ دوم جهانی ، این نبرد به الگویی برای دکترین جنگ شهری توسط نیروهای ترکیبی تبدیل شد . به طور مشابه ، زره‌ پوشها عامل تعیین‌کننده‌ای در آزادی سئول در سال 1950 بودند که گاهی از آن به عنوان "نبرد سنگرها" ( Battle of the Barricades ) هم یاد می‌شود . حملات اولیه پیاده نظام به مناطق مستحکم شده کره شمالی در این شهر با تلفات زیادی روبرو شد و این امر باعث درخواست پشتیبانی توسط تانک شد . تانک‌ها آتش‌های حمایتی و دقیقی را فراهم کردند تا به پیاده نظام و واحدهای مهندسی اجازه دهند به نیروهای دشمن نزدیک شوند ، ساختمان‌های کلیدی را ایمن کنند و موانع ایجاد شده را پاکسازی کنند . اولین تانک آمریکایی وارد شده به آخن در طی حمله به شهر ، اکتبر 1944 در سال 2004، تیم های تسلیحات ترکیبی ارتش ایالات متحده در فلوجه از زرهپوش های خود برای افزایش سرعت پیشروی خود در نبرد خیابانی استفاده کردند . قدرت آتش و بقای زرهی امکان نابودی سریع مدافعان و سنگرهایشان را فراهم کرد . اگرچه ، توانایی آن‌ها برای نفوذ سریع در دفاع شهری نسبت به تیم‌های مجاور که عمدتاً نیروهای پیاده‌ بودند ، مشکلات هماهنگی ایجاد کرد ، به این علت که تیم‌های دیگر نمی‌توانستند با سرعت نیروهای ضربت زرهی برابری کنند . نتیجه : با تغییرات مداوم چهره جنگ ، بسیاری از استراتژیست هایی که روی صندلی های راحتی خودشان لم داده اند ، بر این باورند که مزایای استفاده از تانک ها در جنگ زمینی با آسیب پذیری هایی که فناوری های جدید می توانند علیه آنها ایجاد کنند، از دست رفته است . این منتقدان میدان نبردی را تصور می‌کنند که تحت سلطه سیستم‌های هوایی بدون سرنشین ، مهمات سرگردان ، موشک‌ها و توانایی های الکترومغناطیسی است که کاربرد تانک را به حاشیه می‌برد . معمولا چنین دیدگاه‌هایی تمایل دارند تانک‌هایی را به تصویر بکشند که به تنهایی عمل می کنند . در ارتش ایالات متحده ، تانک یک اجرا کننده انفرادی نیست . تانک تشکیل دهنده بخشی از یک مجموعه با قابلیت های سازمان یافته برای تیم های رزمی تیپهای زرهی است که هم ویژگی های ذاتی تانک را تکمیل می کند و هم آسیب پذیری های آن را کاهش می دهد. ارزش تانک در استفاده از قدرت جنگی در زمان و مکان مناسب برای ایجاد یک اثر ضربه ای است که باعث فلج شدن مقاومت و از بین رفتن آن می شود . با قرار گرفتن در میان نیروهای ترکیبی مجموعه توانایی های حاصل از تحرک ، کشندگی و بقا پذیری حاصل از تانکها ، برتری های تاکتیکی را ارائه می کند که فرصت های عملیاتی و راهبردی را فراهم می کند . با تحقق این قابلیت‌ها ، شتابی ایجاد می‌شود که ضرباهنگ رخدادها را تحمیل می‌کند و اقدامات دشمن را مهار می‌کند . این ویژگی ها نقش نیروهای زرهی به عنوان "سلاح رزمی تعیین کننده " ( Combat Arm of Decision ) را برجسته می کند . تحولات تکنولوژیکی اخیر از این ویژگی ها جلوگیری نمی کند . با توجه به حضور پهپادها ، مهمات سرگردان و توانایی تشخیص تجمع نیرو از طریق استفاده از طیف الکترومغناطیسی و حمله به آن توسط مهمات دقیق ، به جای حذف کامل تانک از میدان نبرد، نیاز به سازگار کردن آن با محیط جدید ضروری است . این سازگاری شامل درک چگونگی نگاه به نیروهای خودی از دید دشمن ، تقویت پوشش و استتار ، پراکندگی بیشتر ، انتشار سریعتر دستورات و تمرکز همبسته قدرت رزمی در نقاط زمانی و مکانی تعیین کننده است . این اقدامات ، همراه با کاربرد هوشمندانه فناوری‌های جدید در سازمان‌های زرهی ، اثربخشی مداوم آنها را تضمین می‌کند . علاوه بر این، همانطور که استفان بیدل ( Stephen Biddle ) در مقاله خود " بازگشت به خندق ها : چرا فناوری جدید انقلابی در جنگ در اوکراین ایجاد نکرده است " ( Back in the Trenches: Why New Technology Hasn’t Revolutionized Warfare in Ukraine ) تأکید می کند، جنگ فعلی در اروپای شرقی تحمیل کننده دگرگونی اساسی در سازمان های نظامی نیست . در عوض، ترکیبی از قدیم و جدید را نشلن می دهد و باعث فهم اهمیت اصل " انطباق‌های تدریجی، نه تغییرات بنیادی " ( incremental adaptations, not tectonic shifts ) در مدرن‌سازی نیرو می شود . ادامه بهبود سازمان های زرهی منطقی است و کنار گذاشتن کامل آنها کاملا غیر منطقی به نظر می رسد . در غیاب تانکها ، فرماندهان باید به سازمان‌های پیاده نظام سبک‌تر تکیه کنند که فاقد ترکیبی از قدرت آتش و تحرک برای دستیابی به تسلط اولیه در میدان نبرد و بهره‌برداری فوری از موفقیت هستند . علاوه بر این ، فقط حضور ساده تیم نیروهای ترکیبی زرهی هم توجه ها را جلب می کند و رزمندگان دشمن را وادار می کند تا اقدامات دفاعی متفابل را آماده کنند که این کار منابع و امکانات را از کار دارای اولویت اصلی آنها منحرف می کند . هزینه سازماندهی ، تجهیز ، آموزش و نگهداری واحدهای زرهی همچنان بالاست ولی به قول ژنرال جیمز مک کانویل ( James McConville ) ، رئیس ستاد ارتش ، " اگر نمی خواهید برنده شوید ، به زرهی نیاز ندارید. " اکنون رئیس جمهور اوکراین ولادیمیر زلنسکی به وضوح این اصل ساده را درک می کند .
  11. 2 پسندیده شده
    تانک مرده است! ... زنده باد تانک ! ارزش پایدار تیم های زرهی ترکیبی در قرن بیست و یکم مقاله اصلی : The Tank Is Dead … Long Live the Tank نویسندگان : Maj. Gen. Curtis A. Buzzard, U.S. Army ، Brig. Gen. Thomas M. Feltey, U.S. Army , Lt. Col. John M. Nimmons, U.S. Army , Maj. Austin T. Schwartz, U.S. Army , Dr. Robert S. Cameron منبع : Military Review November-December 2023 قسمت دوم : نماد قدرت ملی : تانک در زمان جنگ جهانی اول به این علت به وجود آمد تا امکان مانور در یک محیط تاکتیکی انباشته از خندق ها ، سنگرهای زیر زمینی ، موانع مصنوعی و مسلسل ها را به وجود بیاورد . در خلال جنگ جهانی دوم ، تانک‌ها که در ساختار زرهی نیروهای ترکیبی سازماندهی شده بودند ، ثابت کردند که می‌توانند نمود قدرت ملی باشند و آن را همراه با پیامدهای راهبردی اش به نمایش بگذارند . در سال 1939 ، لشکرهای پانزر آلمان نقش اصلی را در نابودی لهستان ایفا کردند . سال بعد، همان آرایش رزمی فرانسه را فقط در شش هفته وادار به تسلیم کرد و باعث شد آلمان به عنوان قدرت برتر زمینی اروپا تبدیل شود . موفقیت های بعدی بدست آمده توسط نیروهای زرهی آمریکا ، بریتانیا و شوروی در صحنه های عملیاتی مدیترانه ، اروپا و اقیانوس آرام این موفقیت های اولیه جنگ را تحت تاثیر قرار داد و شکست قدرت های محور و تغییر اساسی در موازنه قدرت جهانی را تضمین کرد . در دوران بلافاصله پس از جنگ، کشورهای نوظهور ارزش تانک ها را به عنوان نمادهای قدرت ملی درک کردند. اسرائیل ، هند ، پاکستان ، کره شمالی و جمهوری خلق چین همگی با استفاده از مجموعه تجربیات زرهی زمان جنگ ، نیروهای زرهی خودشان را ساختند . یکی از واحدهای لشکر 12 پانزر اس اس در فرانسه ، مارس 1944 در دهه های پس از جنگ جهانی دوم، تانک نشان دهنده قدرت نظامی و پشتیبان نوآوری های دیپلماتیک بود . در سال‌های اولیه تشکیل ناتو ، تانک‌های آمریکایی ، ارتش چندین کشور عضو اتحادیه را تجهیز کردند ؛ همچنین این تانکها به اجزای اصلی دفاع ملی اسرائیل ، پاکستان و تایوان هم تبدیل شدند . موفقیت تانک آبرامز در جنگ اول خلیج فارس منجر به فروش آن به کویت و عربستان سعودی شد و خرید اخیر لهستان از جدیدترین نسخه تانک آبرامز تضمین می کند که توانایی رزم زمینی این متحد هم به طور قابل توجهی ارتقا یابد که در آینده توسط خرید موازی تانک پلنگ سیاه K2 کره جنوبی محکم تر هم خواهد شد . به همین ترتیب اتحاد جماهیر شوروی هم مرتبا به کشورهای اقماری اش تانک می فروخت تا توانایی نظامی آنها را تقویت کند، تابع بودن آنها را تشویق کند و محرک فعالیت اقتصادی داخلی خودش هم باشد . در نتیجه تانک ها و خودروهای زرهی شوروی بسیاری از ارتش های امروزی را تجهیز کردند. جنگ کنونی در اوکراین تجهیزات ساخت روسیه را در گود مبارزه و روبروی هم قرار داده است . ستونی از تانک‌های لشکر 3 زرهی M60A3 در کاروانی در نزدیکی رمپ خروجی پایگاه هوایی سمباخ در جمهوری فدرال آلمان ، 26 آوریل 1982 امروزه چین بزرگترین ناوگان تانک را در منطقه هند و اقیانوس آرام ( Indo-Pacific region ) دارد . نوآوری ها و به روزآوری های در حال انجام شامل ارتقای مدل های قدیمی تانک و توسعه طرح های جدید است . چین همچنین از تانک های خود برای حمایت از روابط بین المللی خود استفاده می کند . معاملات تجاری که در آن چین برای کسب منافع اقتصادی ، کمکهای نظامی پیشنهاد می کند ، اغلب شامل تانک می شود . آنها تانک هایی را به طور اختصاصی برای صادرات تولید می کنند . کامبوج ، کره شمالی ، میانمار ، تایلند و ویتنام همگی تعداد قابل توجهی تانک چینی را در نیروهای مسلح خود دارند . علاوه بر این ، فروش تانک شامل پشتیبانی آموزشی و تعمیر و نگهداری است که برای پیشبرد روابط نظامی قوی تر و دسنیابی به درجاتی از قابلیت همکاری موثر است . تانک‌های چینی تایپ 99 و خودروهای جنگی زرهی در رژه پیروزی چین در جنگ جهانی دوم ، 3 سپتامبر 2015 در پکن واکنش های مردمی به تسخیر یا انهدام یک تانک ، ارزش تانک را به عنوان نماد قدرت ملی بیشتر برجسته می کند . اوکراین به صورت مرتب فیلم هایی از سربازان خود در حال تخریب تانک های روسی منتشر می کند ولی چنین تصاویری تنها در صورتی به تقویت روحیه ملی کمک می کند که تانک به عنوان یک سلاح قدرتمند و مطلوب باقی بماند . خود اوکراینی‌ها زندگی شان را به خطر می اندازند تا تانک‌های روسی را تسخیر یا بازیابی کنند و آنها را در نیروهای رزمی خودشان به کار بگیرند . به شکل مشابه ، بازیگران غیردولتی مانند حزب‌الله [یا حماس ] هم به خاطر ارزش تبلیغاتی، به طور معمول تانک‌های تسخیر شده را به عنوان غننیمت به رژه در می آورند . تانک مرکاوا تسخیر شده اسراییل توسط مبارزان حماس در مجاورت غزه ، هفتم اکتبر 2023 تانک ها همچنین حمایت قدرتمندی از ابتکارات صلح را شکل می دهند . تجهیزات جنگی آمریکا به عنوان بخشی از نیروهای حافظ صلح چند ملیتی به رهبری ناتو به بوسنی و هرزگوین اعزام شدند تا از پایبندی جناح های قومی متخاصم به توافقنامه صلح دیتون در سال 1995 تضمین شود . این اقدام شامل انتخاب عمدی لشکر یکم زرهی ایالات متحده برای رهبری عملیات نظامی معروف به عملیات کوشش مشترک ( Operation Joint Endeavor ) بود. عبور نمادین ستون زرهی از رودخانه ساوا ( Sava ) در هنگام ورود به بوسنی، تعهد ملی آمریکا به صلح را به شیوه‌ای که توسط پیاده‌نظام سبک سوار بر هاموی ( HMMWVs ) امکان‌پذیر نبود ، نشان داد . این تانک ها بودند که توجه مردم را به خود جلب کردند و نه کامیونها ! یک تانک آبرامز از لشکر یکم زرهی ایالات متحده در حال عبور از رودخانه ساوا به بوسنی درجریان عملیات مشترک تلاش ، در دسامبر 1995 ادامه دارد ... .
  12. 1 پسندیده شده
    تانک مرده است! ... زنده باد تانک ! ارزش پایدار تیم های زرهی ترکیبی در قرن بیست و یکم مقاله اصلی : The Tank Is Dead … Long Live the Tank نویسندگان : Maj. Gen. Curtis A. Buzzard, U.S. Army ، Brig. Gen. Thomas M. Feltey, U.S. Army , Lt. Col. John M. Nimmons, U.S. Army , Maj. Austin T. Schwartz, U.S. Army , Dr. Robert S. Cameron منبع : Military Review November-December 2023 قسمت اول : تانک‌ها امکان نمایش قدرت ملی را فراهم می‌کنند ، انعطاف‌پذیری عملیاتی و سرعت را برای فرماندهی مشترک فراهم می‌کنند و تحرک تاکتیکی نیروهای ترکیبی را تسهیل می‌کنند. ارزش واقعی تانک در تمام سطوح جنگ دیده می شود ، بهترین نوع آن هم همراهی با تیم‌های نیروهای ترکیبی در سطح تاکتیکی است که توانایی‌های تانک را تقویت کرده و آسیب‌پذیری‌های آن را کاهش می‌دهند . این کار گروهی ادامه کاربرد موثر تانک را با وجود افزایش سیستم هایی مانند هواپیمای بدون سرنشین ، مهمات سرگردان ، توپخانه دقیق ، موشک های هدایت شونده ضد تانک و بررسی های طیف الکترومغناطیسی ، تضمین می کند . در هر صورت ویژگی‌های ذاتی تانک در کشندگی ، بقا و تحرک به عنوان بخشی از یک تیم نیروهای ترکیبی ، یک گزینه عملیاتی برای فرماندهان نیروی زمینی است ، مخصوصا هنگامی که در حال بررسی بهترین روش برای تصرف اهداف کلیدی ، تحرک مداوم و اعمال فشار پیوسته به نیروهای دشمن هستند . در نهایت ، توانایی قرار دادن نیروهای زرهی با تانک در هر نقطه از جهان نشان دهنده ارزش راهبردی آنها از نظر توان بازدارندگی و تهاجمی است . با توجه به این عوامل ، ضروری است که از نتیجه گیری زودهنگام از درگیری های اخیر در مورد کارایی تانک ها و واحدهای زرهی در درگیری های آینده خودداری کنیم . یک تانک T-64 BV اوکراینی متعلق به لشکر مکانیزه یاکیو هاندزیوک ، سپتامبر 2022 با این حال، اثربخشی تیم‌های نیروهای ترکیبی زرهی در مواجهه با مجموعه وسیعی از سیستم‌های هوایی و زمینی ضد زره ، مستلزم آموزش تمام عیار ، انعطاف‌پذیری سازمانی و ابزارهایی برای حفظ قدرت رزمی است . با این که روسیه در جنگ اوکراین مجموعه‌ای از سلاح‌ها و قابلیت‌های مدرن را به کار گرفت ولی بازهم نتوانست یک ضربه مرگ آور سریع بزند یا بتواند در روند رویدادهای بعدی تغییر عمده ای ایجاد کند . این اتفاق حاصل شکست روسیه در هماهنگی اقدامات تاکتیکی، عملیاتی و راهبردی بود . گروه‌های تاکتیکی گردانی که قبل از جنگ رکن اصلی نیروی زمینی روسها به حساب می‌آمدند ، به‌ جای عملکرد هماهنگ با هم ، به شکل مستقل عمل می‌کردند . فقدان توانمندی برای عمل به صورت نیروی ترکیبی (به ویژه در نیروی پیاده )، آموزش ضعیف و ناتوانی در اجرای دستورات عملیاتی ، تأثیر این واحدها در میدان نبرد را به حداقل رساند . معمولا روس ها وسایل نقلیه زرهی خود را با حداقل انواع پشتیبانی به کار می بردند . در غیاب هرگونه مزاحمت از طرف آتش توپخانه ، سیستم های پشتیبانی هوایی یا پیاده نظام همراه دشمن ، مدافعان اوکراینی سلاح های ضد زره خودشان را با حداکثر اثر خود استفاده می کردند . به عنوان مثال ، در ووهلدار ( Vuhledar ) ، تانک های روسی سعی کردند به صورت ستونی از میان میدان های مین عبور کنند و با این کار یک میدان تمرین تیراندازی برای مدافعان اوکراینی ایجاد کردند. همچنین روس‌ها تدارکات مداوم و تعمیر و نگهداری مناسب برای خودروهای رزمی را هم نتوانستند فراهم کنند که نتیجه این کار باعث کاهش آمادگی عملیاتی و افزایش خرابی‌ها شد . تلفات و از دست دادن تعداد زیادی از تانک ها باعث شد تا روس ها برای جایگزینی به مدل های بسیار قدیمی تر از جمله T-62 و T-54 هم متوسل شوند . استفاده غلط ، ارزش تاکتیکی نیروی زرهی روسها را به حداقل رساند و مانع از دستیابی آنها به مزیتهای عملیاتی و راهبردی شد . حرکت ستونی تانکهای روسی به طرف ووهلدار و تلفات پرتعداد تانکهای روسی بعد از درگیری در نزدیکی ووهلدار ، فوریه 2023 جالب است که پوشش گسترده رسانه‌ای که روی انهدام خودروهای زرهی روسی توسط اوکراین صورت گرفت ، به احساس منسوخ شدن تانکها کمک کرد که البته اوکراینی‌ها در این احساس شریک نبودند . پس از جنگ یگ ساله با یک قدرت جهانی ، آنها ارزش تانک را به عنوان نماد قدرت ملی و ارزش بالقوه آن برای پایان دادن به بن بست استراتژیک و عملیاتی جنگ را درک می کنند . با این حال ،عملیات مداوم جنگی ناوگان تانکهای اوکراینی را هم فرسوده کرده است . در شروع جنگ تی- 64 بهترین و فراوانترین تانک این کشور محسوب می شد ولی از آن زمان تا به حال بیش از نیمی از آنها منهدم شده اند . این خسارت در کنار تغییر روش روسیه از تحرک نیروهای ترکیبی به حملات انبوه توپخانه و پیاده نظام ، به بن بست رسیدن ماهیتی جنگ در اوایل سال 2023 کمک کرد . اوکراین به دنبال فراهم کردن تانک های غربی برای تجهیز مجدد تیپ های زرهی و مکانیزه برای نیروهای ترکیبی خود است . این کار برای فراهم کردن قدرت عملیاتی لازم برای بازگرداندن تحرک و شتاب به محیط میدان جنگی است که مشحصه آن خندق ها و نقاط قوت در مناطق شهری است . ادامه دارد ... .
  13. 1 پسندیده شده
    شکار تانک ها و نفربر صیهونها در منطقه شجاعیه غزه اثار اصابت یک گلوله خمپاره به پایگاه نظامی صیهون https://www.aparat.com/v/nHRKr یک نفربر آچزاریت منهدم شده صیهونها
  14. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی این بسته زیستی هم عرض نیازهایی است که شما فرمودید . سازمان فضایی ماموریتهای مختلفی را بر اساس راهبردهای تعریف شده از سوی ساختار بالادستی دنبال می کند و دلیلی ندارد هیچ بخشی را معطل بخش دیگری بکنیم . ضمن اینکه اولویت شما ممکن است با اولویتهای تعریف شده برای سازمان فضایی متفاوت باشد . حتی اگر هم بنا به استفاده تبلیغاتی باشد ، بسیاری از فرآیندها و زیر سیستم ها بین بسته زیستی و سایر موارد مشترک است که موجب کسب تجربه و استفاده در آینده خواهد شد .
  15. 1 پسندیده شده
    قسمتی از یک مقاله ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری مقاله اصلی : UNDERSTANDING GRAY ZONE WARFARE FROM MULTIPLE PERSPECTIVES نویسنده : Tahir Mahmood Azad ، Muhammad Waqas Haider تاریخ انتشار : December 8, 2022 قسمتآخر : اقدامات روسیه در اوکراین : تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2014 توسط اکثر دانشمندان برجسته غربی ، متفکران نظامی و تحلیل گران ، تجلی کلاسیک جنگ در منطقه خاکستری در نظر گرفته می شود . روسیه قصد داشت انتساب اقدامات خود در اوکراین را پنهان کند تا یک معضل واکنشی برای غرب ایجاد کند. هافمن ( Hoffman ) ادعا می کند که "جنگ در شرق اوکراین فقط یک جنگ نیابتی نبود بلکه ترکیبی از امکانات پیشرفته نظامی با نیروهای نامنظم ، تبلیغات و اجبار مردم غیرنظامی بود " ، در این استدلال هافمن تأکید می کند که روسیه در سال 2014 برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود در اوکراین ، از طیف متنوعی از راهبردهای منطقه خاکستری استفاده کرد . در واقع مفهوم " مردان سبز کوچک " از تعاملات روسیه در اوکراین پدیدار شد . استخدام " مردان سبز کوچک " در روسیه دو مزیت متمایز داشت ، اول اینکه روسیه توانست در سطح بین المللی هر ارتباطی با وقایع اوکراین را انکار کند . دوم اینکه انجام این کار یک مزیت راهبردی برای روسیه ایجاد کرد و باعث شد سردرگمی زیادی در صحنه میدانی در مورد اینکه چه کسی سربازان نقابدار و غیروابسته را فرماندهی و کنترل می کند ، به وجود بیاید . نتیجه این بود که اوکراین در وضعیت دوراهی پاسخ کلاسیک قرار داشت زیرا روسیه توانست ابهام را در مورد انتساب حفظ کند . دولت کیف و مردم اوکراین نتوانستند به صورت مطمئن هویت نیروهای دشمن و اینکه چه کسی از آن نیروها حمایت می کرد را مشخص کنند و زمانی به این اطمینان رسیدند که دیگر خیلی دیر شده بود . عملیات اطلاعاتی هم به عنوان دومین جنبه مهم تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2014 دیده شد . محققان ، تحلیلگران و متخصصان در سراسر جهان به طور گسترده بر عملیات اطلاعاتی روسیه تمرکز کردند . کنترل یا نفوذ بر اطلاعات ، یک نقش ضروری برای جنگ درمنطقه خاکستری ایفا می کند . در مورد اوکراین هم روسیه خود را به عنوان یک بازیگر باهوش جنگ در منطقه خاکستری نشان داد و قبل و بعد از عملیات 2014 ، در حالی که اوکراین و متحدان غربی اش غافلگیر شده بودند و قادر به پاسخگویی موثر نبودند ، به طور هوشمندانه ای از رسانه ها استفاده کرد . رسانه ها نقش مهمی در برانگیختن ناراحتی در میان مردم محلی در غرب داشتند. این کار فشار زیادی بر دولت ها وارد کرد که باعث شد راهبرد واکنش آنها کاملا تضعیف شود . در نهایت ایالات متحده و دیگر متحدان غربی اش تنها توانستند روسیه را به دلیل انتشار اطلاعات نادرست و دستکاری در حقایق محکوم کنند . استفاده روسیه از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، این کشور را از برقراری هرگونه تحریم سختگیرانه بین المللی نجات داد ، زیرا ایالات متحده و اتحادیه اروپا فقط توانستند تنها چند تحریم اقتصادی وضع کنند که بعدها ثابت شد کاملا ناچیز بودند . استدلال می شود که عملیات اطلاعاتی انجام شده به دلیل برنامه ریزی پیشرفته روسیه برای استفاده از چنین عملیاتی موفقیت آمیز بوده است . شواهدی وجود دارد که نشان می دهد روسیه همچنین از شبکه های خلافکاران در اوکراین به عنوان بخشی از راهبردهای منطقه خاکستری خود استفاده کرده است . روسیه ابزارهای مختلفی از قدرت ملی را در هم آمیخت و جنگ منطقه خاکستری را برای دستیابی به هدف راهبردی خود یعنی الحاق کریمه از طریق بی ثبات کردن اوکراین به کار برد . محاسبه آستانه ها توسط روسیه بسیار موفقیت آمیز بود زیرا آنها از خطوط قرمزی که می توانست واکنش قدرت های جهانی به ویژه ناتو را به دنبال داشته باشد، عبور نکردند. اقدامات چین در دریای چین جنوبی : چین هم با همین ترتیب اهداف خود را از طریق جنگ درمنطقه خاکستری دنبال می کند تا از تبدیل درگیری به جنگ تمام عیار جلوگیری کند . رفتار قاطعانه این کشور در دریای چین جنوبی نمونه ای آشکار از نحوه استفاده از جنگ منطقه خاکستری برای به چالش کشیدن وضعیت موجود است . این کشور به شدت به تهدید نظامی و شبه نظامی و استفاده غیرخشونت آمیز از نیروی نظامی متکی است و اهداف خود را در منطقه خاکستری با ترکیب ابزارهای سیاسی، نظامی و تجاری دنبال می کند . انجام راهبردهایی مانند گسترش اجباری تجارت ، ایجاد اجبار غیر خشونت آمیز از طریق نیروهای مسلح ، تهدید به اجرای مقررات با استفاده از نیروهای قانونی و شبه نظامیان دریایی ، استفاده از جنگ مجازی و عملیات اطلاعاتی از روشهای رایج چین هستند . چین به عنوان بخشی از تاکتیک های منطقه خاکستری خود ، از ماهیگیران حاضر در دریای چین جنوبی برای ادعای مناطق مورد مناقشه و همچنین مختل کردن حضور نیروی دریایی ایالات متحده استفاده می کند . جکسون ( Jackson ) استدلال می کند که " گارد ساحلی چین یا شبه نظامیان دریایی آن که به دولت مرکزی وابسته هستند ولی ابزار جنگی مستقیم دولت نیستتند ، ممکن است در اقدامات تقابلی در شرق یا جنوب دریای چین شرکت کنند " . استفاده از گروههای غیرنظامی برای حفظ کنترل نظامی همان مزیت انکار اقدام نظامی در منطقه را ارائه می‌کند . اقدامات چین در دریای چین جنوبی را می توان به عنوان یک عمل انجام شده هم تلقی کرد ، زیرا این اقدامات به چین کمک می کند بدون ایجاد واکنشی از سوی ایالات متحده یا رقبای منطقه ای ، آن مناطق را تصرف کند . چین فعالیت های تهاجمی متعددی را هم در حوزه مجازی منطقه خاکستری انجام می دهد و هکرهای چینی در حوزه های متعددی از جاسوسی گرفته تا سرقت دارایی های معنوی در سراسر جهان دخالت می کنند . در سال 2020، ایالات متحده هشدارهایی را در مورد تلاش هکرهای چینی برای سرقت داده های تحقیقاتی مربوط به واکسن کووید-19 را اعلام کرد . اقدامات ایران : ایران یک دولت تجدیدنظرطلب ، یکی از پیش شرط های اصلی یک بازیگر منطقه خاکستری ، است که می خواهد وضعیت موجود را تغییر دهد و جهان تحت رهبری ایالات متحده را عوض کند . این کشور طیف متنوعی از راهبردهای منطقه خاکستری ، از جمله براندازی و جنگ نیابتی را برای تضعیف نظم موجود بین‌المللی و تغییر موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه استفاده می‌کند . همانطور که آرکیلا ( Arquilla ) خاطرنشان می‌کند : " دولت اسلام‌ گرای تهران بر یک هلال درگیری راهبردی در جنگ‌های مختلف از سوریه تا جنوب شبه جزیره عربستان نظارت می‌کند . از سازمان پرجنب و جوش و جنجالی حزب الله حمایت می کند و کانونها ، گروه ‌ها و شبکه‌های مخفی را در سراسر جهان پرورش می‌دهد . ایران از ابزارهای متعدد جنگ درمنطقه خاکستری در چندین جبهه استفاده می کند و برای این که این اقدامات تضعیف کننده ایالات متحده در منطقه خلیج فارس هستند ، برای ایالات متحده هشدار دهنده است . واقعیت‌های میدانی نشان می‌دهد که ایران به شکل فعالانه در بسیاری از درگیری‌های منطقه‌ای شرکت دارد و از بسیاری از گروههای نیابتی حمایت می‌کند و در کنار آن از سیاست انکار در سطح بین‌المللی استفاده می‌کند. جنگ منطقه خاکستری در جنوب آسیا : منطقه جنوب آسیا شاهد طیف گسترده ای از درگیری های متعدد بوده است که بازیگران و عوامل زیادی در آن نقش داشته اند . رقابت پایدار بین هند و پاکستان یک مثال کلیدی است که در آن هر دو کشور درگیر انواع مختلف راهبردهای جنگی از خرابکاری گرفته تا جنگ‌های متعارف تمام عیار همراه با تهدید هسته‌ای ، هستند. براتون ( Bratton ) عنوان می کند که هند و پاکستان به طور منظم از اقدامات بازدارنده در منطقه خاکستری برای دستیابی به اهداف خود استفاده می کنند و در عین حال تلاش می کنند از تشدید احتمالی تنش جلوگیری کنند . در سایه بازدارندگی هسته‌ای ، اختلافات سرزمینی موجود بین آنها ، در هر دو طرف بکارگیری راهبرد‌های منطقه خاکستری جذاب به نظر می رسد . هر کدام از آنها تلاش می کنند که از خطوط قرمز هم عبور نکنند و با ابزارهای مختلف جنگ در مناطق خاکستری مانند حملات تروریستی ، استفاده از جاسوسان ، گروههای نیابتی و کارهای انجام شده ای که به دلیل ابهام به راحتی قابل انتساب نیستند ، به دنبال منافع ملی خود باشند. براتون می گوید که " اینها کشورهایی هستند که درگیر گلوله باران مرزی و حملات جزئی هستند و یکدیگر را به کمک به گروه های شورشی و تروریستی برای حمله به دیگری متهم می کنند . همه اینها در حالی که در معرض تهدید جنگ هسته ای قرار دارند." واضح است که جنگ در منطقه خاکستری برای پاکستان جذاب تر است زیرا ظرفیت نظامی هند از نظر کمی و کیفی برتر است . پاکستان خواهان تغییر وضعیت موجود در منطقه مورد مناقشه جامو و کشمیر است که ممکن است بدون استفاده از تاکتیک های منطقه خاکستری امکان پذیر نباشد . هند هم از جنگ در منطقه خاکستری برای حفظ برتری در منطقه و دنبال کردن هدف راهبردی خود برای ظهور به عنوان یک قدرت جهانی ، با استفاده از نیروهای نیابتی و عمل انجام شده علیه کشورهای کوچکتر ( پاکستان ، سریلانکا ، افغانستان ، نپال و بنگلادش ) استفاده می کند . سیاستگذاران هندی ، پاکستان را کانون تروریسم می دانند و به اصطلاح " حملات جراحی " هند علیه تروریست ها در داخل پاکستان نیز به عنوان ابزار جنگ منطقه خاکستری در نظر گرفته می شود زیرا از خطوط قرمزی که منجر به تشدید قطعی درگیری می شود ، عبور نمی کنند . با این حال جالب این است که این فرض برای حدود خطوط قرمز ، زمانی که هند حملات جراحی را پس از حمله پولواما ( Pulwama attack ) در سال 2019 انجام داد ، نادرست بود و پاکستان با قاطعیت پاسخ داد و باعث شد که دو کشور در آستانه یک جنگ هسته ای قرار بگیرند . این نشان دهنده شکست مکانیسم های بازدارندگی غالب بود . مورد هند و پاکستان یک بازنمایی واقعی از جنگ منطقه خاکستری است ولی محاسبه این که خطوط قرمز دقیقا در کجا قرار دارند و همچنین محاسبه دقیق پاسخ‌های بالقوه همیشه مخاطره آمیز است. مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری : مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری برای هر کشوری یک کار دلهره آور است. فقدان درک کامل و نبود اطلاعات تأیید شده در مورد هدف مهاجمان درمنطقه خاکستری باعث می شود که شناسایی ، تمایز و مقابله با تهدیدات درمنطقه خاکستری ، چالش انگیز باشد . چمبرز ( Chambers ) به این شکل استدلال می‌کند که " توصیف وضعیت کنونی جنگ فقط برای استراتژیست‌های دانشگاهی و نظامی مهم نیست ، بلکه اینکار برای کمک به سیاست‌گذاران و رهبران غیرنظامی در درک ماهیت متغیر جنگ های امروزی نیز ضرورت دارد " . توجه به این نکته مهم است که بین هیچ کدام از طرفهای درگیر و هیچ کدام ازدرگیری ها ، نمی توان شباهت کامل در نظر گرفت . تاکتیک‌های منطقه خاکستری روسیه علیه یک کشور بالتیک تا حد زیادی با تاکتیک‌هایی که چین در دریای چین جنوبی به کار می‌گیرد ، متفاوت است و به همین شکل تاکتیک‌هایی که چین در دریای چین جنوبی استفاده می کند کاملاً در تضاد با تاکتیک‌هایی است که حزب‌الله علیه اسرائیل استفاده می کند . تاکتیک ها و تکنیک های به کار گرفته شده در هر درگیری، پویایی های خاص و مختلفی را برای مطابقت با شرایط موجود میدانی در نظر دارند . نمی توان یک استراتژی واحد را برای مقابله با جنگ در منطقه خاکستری به کار برد ، بنابراین مدافع باید با شرایط موجود سازگار شود . همانطور که چمبرز ( Chambers ) با نقل کلمات جیمز دوبیک ( James Dubik ) می گوید : " ما باید در جنگی که در آن قرارداریم ، بجنگیم ، نه جنگی که می خواهیم در آن قرار داشته باشیم " . مقابله با درگیری های منطقه خاکستری شامل یک مبارزه مداوم است زیرا مدافع باید استراتژی ها را مطابق با پویایی در حال تغییر درگیری تنظیم کند . رابرت او. ورک ( Robert O. Work ) معاون سابق وزیر دفاع ایالات متحده، می گوید : منطقه خاکستری متشکل از عوامل ، فریب ، نفوذ ، شبه نظامیان و انکار مداوم است و ایالات متحده کمترین آمادگی را برای مقابله با این نوع جنگ دارد . این پذیرش نگران کننده است زیرا اگر پیشرفته ترین کشور جهان آمادگی مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری را نداشته باشد ، سؤالات زیادی در مورد اینکه چگونه کشورهای در حال توسعه می توانند با چنین تهدیدهایی روبرو شوند ، مطرح می شود. فریر ( Freier ) و همکارانش در گزارش خود می نویسند که "منطقه خاکستری چه از طریق دستیابی به اهداف و چه از طریق بروز پیامدهای آن باعث می شود تا با ایجاد عواقبی دقیقا مشابه جنگ به شکل روز افزونی ایالات متحده و شرکایش را به چالش بکشد " . بنابراین درک بهتر و دقیق‌تر از جنگ در منطقه خاکستری و در در کنارآن ، طیفی از اقدامات متقابل کافی ، ضروری است . با این که تدوین اقدامات متقابل کافی ، به دلیل زمینه های متنوع و راهبردهای متفاوت در این نوع جنگ ، ذاتاً دشوار است ولی اخیراً برخی از نوآوری ها در این زمینه قابل توجه بوده اند . مثال هایی که در بالا به اختصار مورد بحث قرار گرفت نشان می دهد که مولفه اساسی برای مقابله با جنگ در منطقه خاکستری ، شناسایی و درک ماهیت درگیری ها است . در مورد اوکراین در سال 2014 ، زمانی که دولت کیف و متحدان غربی آن توانستند دشمن واقعی را شناسایی کنند ، خیلی دیر بود . برای درک پویایی یک درگیری در منطقه خاکستری ، مدافع باید ابهام ایجاد شده توسط مهاجم را کاملا تجزیه و تحلیل کند ، این کار به طور بالقوه مدافع را قادر می سازد تا بازیگران درگیر را شناسایی کند . تعیین آستانه یکی از خطرناک ترین و پیچیده ترین کارهای جنگ در منطقه خاکستری است چون یک اشتباه محاسباتی کوچک ، ممکن است منجر به یک فاجعه شود . یک حد آستانه بدون معیار مشخصی ایجاد می شود و به شدت به موقعیت زمینه و محیط ژئو استراتژیک غالب متکی است . مدافع باید به شکل هوشمندانه ای آستانه ها را تعریف کند یا در آنها تغییر ایجاد کند ؛ نمی توان به بهانه مهم نبودن از چیزی غافل شد . به تازگی چندین راهبرد ، دکترین ، برنامه و نرم افزار برای مقابله با تهدیدات منطقه خاکستری توسعه یافته است . ارتش ایالات متحده و تفنگداران دریایی یک استراتژی عملیاتی مشترک برای مقابله با تهدیدات نوظهور در منطقه خاکستری از طریق نبردهای چند دامنه ای ( multi-domain battles ) ایجاد کرده اند . ایده اصلی بر این اساس استوار شده است که به نظر میرسد مهاجمان آینده در حوزه‌های متعددی با ایالات متحده مقابله خواهند کرد واین موضوع ، برنامه‌ریزی نیروهای مشترک برای مقابله با درگیری‌های قرن بیست و یکم را ضروری می‌سازد و رهبران نظامی ارشد ارتش و تفنگداران دریایی در مورد نقش تقویت شده عملیات نیروهای ویژه در درگیری های در حال تغییر ، توافق دارند . دفتر فناوری استراتژیک آژانس پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی ( Strategic Technology Office of Defense Advanced Research Projects Agency )( DARPA ) برنامه‌ای مبتنی بر نرم‌افزار رایانه‌ای را برای جمع‌آوری و نظارت از طریق برنامه‌ریزی برای سناریوهای موقعیتی فعال ( Collection and Monitoring via Planning for Active Situational Scenarios ) (COMPASS) راه‌اندازی کرده است که هدف آن کمک به درک بهتر و مقابله با استراتژی‌های منطقه خاکستری دشمن است. این برنامه از هوش مصنوعی ، شبیه‌سازی ، مدل‌سازی رایانه ای و نظریه بازی ها برای ارزیابی سناریوهای منطقه خاکستری و ارزیابی نتایج بالقوه اقدامات پیش‌بینی‌شده خود و واکنش‌های احتمالی دشمن استفاده می‌کند . جمع بندی : درگیری های معاصر نه سیاه هستند و نه سفید. در مقابل ، بسیاری از آنها در حد بینابینی قرار می گیرند و این همان منطقه خاکستری است ، حوزه ای که به دلیل ابهام تاکتیک های به کار رفته ، تشخیص واضح تمایز بین جنگ و صلح غیرممکن می شود . در این مقاله ، طیف متنوعی از تعاریف بحث و بررسی شد که در کنار هم ، زمینه‌های اصلی جنگ منطقه خاکستری را در حوزه‌های اطلاعاتی ، اقتصادی ، نظامی و سیاسی شناسایی می‌کنند . گسترش درگیری تا جایی که در زیر آستانه جنگ متعارف بماند، اصل اساسی جنگ درمنطقه خاکستری است . راهبرد‌ها و تاکتیک‌هایی مانند جنگ مجازی ، جنگ‌های نیابتی ، تاکتیک‌های برش سوسیس ، عملیات اطلاعاتی و عمل های انجام شده به‌طور گسترده توسط بازیگرانی به کار می رود که از جنگ درمنطقه خاکستری استفاده می کنند . این روشها می‌توانند توسط بازیگران دولتی و بازیگران غیر دولتی برای ایجاد ابهام در مورد درگیری استفاده شوند تا ماهبت گروههای درگیر ، این که چه کسی مسئول درگیری است، و اینکه نیت واقعی آنها چیست.، پنهان بماند. دولت‌های تجدیدنظرطلب معمولاً از تاکتیک‌های منطقه خاکستری برای تغییر وضعیت موجود یا به چالش کشیدن نظم جهانی بین‌المللی به رهبری ایالات متحده استفاده می‌کنند . چندین مثال از جمله اقدامات روسیه در اوکراین در سال 2014 و الحاق کریمه ، نگرش قاطعانه چین در دریای چین جنوبی و دخالت مخفیانه ایران در درگیری های مختلف منطقه ای از طریق گروههای نیابتی به طور خلاصه مورد بحث قرار گرفت تا طیف گسترده و متنوعی از استراتژی‌ها و درگیری‌ها را که می‌توانند در جنگ منطقه خاکستری وجود داشته باشد ، نشان داده شود . قبل از حمله نظامی به اوکراین در فوریه 2022، روسیه به صورت عمده از تاکتیک‌های جنگ ترکیبی و جنگ درمنطقه خاکستری در مناطقی از اوکراینی استفاده می‌کرد که معتقد بود از آنها پشتیبانی می کند ، استفاده می کرد . هند و پاکستان نیز همچنان از راهبردهای منطقه خاکستری برای پیگیری منافع خود استفاده می کنند. هیچ دستورالعمل منحصر به فردی برای مقابله با استراتژی های منطقه خاکستری وجود ندارد، اگرچه به نظر می رسد درک جامع و یک پاسخ یکپارچه پیش نیازهای لازم باشد. بدون شک ، مفهوم جنگ در منطقه خاکستری مشاجره ای پیچیده تبدیل شده است که باعث می شود فضایی برای انجام تحقیقات بیشتر در این موضوع در حال ظهور ، فراهم شود .
  16. 1 پسندیده شده
    قسمتی از یک مقاله ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری مقاله اصلی : UNDERSTANDING GRAY ZONE WARFARE FROM MULTIPLE PERSPECTIVES نویسنده : Tahir Mahmood Azad ، Muhammad Waqas Haider تاریخ انتشار : December 8, 2022 قسمت بعد : منطقه خاکستری و جنگ ترکیبی : توسط محققان مختلف ، ایده ها، دیدگاه ها و عبارات ناهمگونی برای توضیح عبارات "جنگ در منطقه خاکستری" ( gray zone warfare ) و "جنگ ترکیبی" ( hybrid warfare ) استفاده می شود . یکی از تصورات اشتباه ولی رایج این است که این دو اصطلاح نام‌های متفاوتی برای یک مفهوم هستند و البته که اینطور نیست . این اصطلاحات را بدون از دست دادن قسمتی از مفهوم ، نمی توان به جای هم استفاده کرد . تفاوت اصلی بین آنها مربوط به استفاده از ابزار مکانیکی ( kinetic means ) است که به جنگ ترکیبی اختصاص دارد ، در حالی که جنگ در منطقه خاکستری با ابزارهای غیر مکانیکی صورت می گیرد ، البته برای به چالش کشیدن این تفاوت می توانیم به تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2014 اشاره کنیم چرا که علی رغم نامیدن آن به عنوان درگیری در منطقه خاکستری ، در آن از هر دو ابزار مکانیکی و غیرمکانیکی استفاده شد ؛ البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که می توان هر دو نوع جنگ را در شرایط خاص یا برای اهداف معین ، همراه با هم استفاده کرد، البته به این مفهوم نیست که این دو مفهوم هم معنی یا قابل جایگزینی با هم هستند. تفاوت مهم بعدی مربوط به طبقه بندی بر اساس بازیگران درگیر در تعارض است . تعدادی از متخصصان استدلال می کنند که فقط دولتها می توانند از جنگ در منطقه خاکستری استفاده کنند در حالی که هم عوامل دولتی و هم عوامل غیر دولتی می توانند از جنگ ترکیبی استفاده کنند . این نوع دیدگاه به خوبی قابل توضیح نیست زیرا طیف متنوعی از عوامل می توانند از هر دو نوع جنگ استفاده کنند و هر طبقه بندی بر اساس چنین فرضیاتی ممکن است مفاهیم و روشها را مبهم تر کند . عوامل دولتی برای جنگ در منطقه خاکستری اغلب از عوامل غیر دولتی استفاده می کنند تا بتوانند از مدیریت ابهام و انکار انتساب ، که از اصول اساسی جنگ در منطقه خاکستری هستند ، بهره ببرند . چمبرز ( Chambers ) استدلال می کند که " تهدیدهای ترکیبی و منطقه خاکستری مسائلی هستند که قرن ها در جنگ وجود داشته اند ولی ظهور اخیر آنها در میان استراتژیست ها، محققان و سیاست گذاران برای موضوع درگیری اهمیت مجدد آنها را برجسته می کند " . جالب است که بین نظامیان ، دانشگاهیان ، سیاست گذاران و استراتژیست ها در مورد اینکه عبارات "جنگ منطقه خاکستری" یا "جنگ ترکیبی" را چگونه تعریف کنند ، اتفاق نظر یا خیلی کم است یا اصلاً وجود ندارد. . آرکویلا ( Arquilla ) این نتیجه را گرقته است که جنگ ترکیبی یک اصطلاح گسترده تر و فراگیرتر برای جنگ مدرن است ، در حالی که مفهوم جنگ در منطقه خاکستری ، یک مفهوم پیچیده است و طیف گسترده ای از درگیری های معاصر را پوشش نمی دهد . در این نظر درگیری هایی که تهدیدی برای نظم جهانی به رهبری ایالات متحده هستند ، به خوبی می توانند به عنوان درگیری های در منطقه خاکستری توصیف شوند . به عنوان مثال ، شورش ببرهای تامیل در سریلانکا را نمی توان به عنوان یک درگیری در منطقه خاکستری توصیف کرد چون یک تهدید برای نظم جهان به رهبری ایالات متحده نبود . البته این تعریف هم چندان مطلوب به نظر نمی رسد چون بسیاری از کشورهای دیگر با تهدیدات مشابهی روبرو هستند و مفهوم منطقه خاکستری مربوط به تغییر وضعیت موجود در چیزهایی است که فقط به نظم بین المللی محدود نمی شود. البته می توان در جنگ در ناحیه خاکستری به وضعیت موجود بین دو کشور بر سر سرزمین مورد مناقشه هم اشاره کرد . مازار ( Mazarr ) عنوان می کند که در جنگ ترکیبی از تعداد زیادی ابزارهای نظامی استفاده می شود که درگیری های ترکیبی را در مقایسه با درگیری در منطقه خاکستری خشن تر می کند . درگیری در منطقه خاکستری معمولا خشونت کمتری دارند ولی گستره وسیع تری از درگیری را در بر می گیرد . این استدلال توجه را به خود جلب می کند زیرا با اصل اساسی جنگ در منطقه خاکستری که به معنی عدم عبور از خطوط قرمز برای جلوگیری از بروز یا تشدید درگیری خشونت آمیز است ، مطابقت دارد . بازیگرانی که از جنگ ترکیبی استفاده می‌کنند ، با حمله به نقص‌هایی که در ساختار یکپارچه‌ شده مدافع در سیاست ، سازمان و دکترین وجود دارد ، از آسیب پذیری های موجود بهره‌برداری می‌کنند ، بازیگرانی که از جنگ در منطقه خاکستری استفاده می‌کنند، هدفشان دستیابی به اهداف راهبردی با بکارگیری عملیات اطلاعاتی مختلف و دیگر تاکتیک‌های کوتاه‌مدت جنگ ، البته بدون عبور از آستانه تعیین‌شده یک جنگ تمام عیار است . این مقاله ادعا می کند که جنگ ترکیبی و جنگ منطقه خاکستری اشکال متمایز جنگ با تنها چند اشتراک مهم هستند. بنابراین برای جلوگیری از سردرگمی و برای تشویق به دقت بیشتر و درک عمیق تر، این دو اصطلاح نباید به جای هم استفاده شوند. انتقاد از جنگ در منطقه درمنطقه خاکستری : جنگ در منطقه خاکستری ممکن است در نگاه اول ساده به نظر برسد ولی این نوع جنگ کاملا پیچیده و پر از مفهوم های متضاد است . مفهوم جنگ منطقه خاکستری تا مرزهایی فراتر از نقطه شکست کشیده شده است چون طرفداران این مفهوم طیف متنوعی از ایده ها را با هم ترکیب کرده اند و از آن به عنوان یک اصطلاح دربرگیرنده برای درگیری های مدرن استفاده می کنند. این انتقاد تا حد معقولی معتبر است ، زیرا از جنگ منطقه خاکستری برای توضیح بسیاری از درگیری های مدرن استفاده می شود که از نظر خصوصیات بسیار متفاوت هستند . بسیاری از اصطلاحات دیگر هم مانند جنگ ترکیبی ( hybrid warfare ) ، جنگ نامحدود ( unrestricted warfare ) ، جنگ مبهم ( ambiguous warfare ) و جنگ نسل جدید ( new generation warfare ) هم به طور گسترده برای توضیح درگیری ها در دوران معاصر استفاده می شود . پومرانتسف ( Pomerantsev ) اقدامات روسیه در اوکراین در سال 2014، دخالت چین در دریای جنوبی چین و برخی از اقدامات داعش و بوکوحرام را زیرمجموعه همان مفهوم جنگ در منطقه خاکستری قرار می دهد. البته اقدامات روسیه در اوکراین کاملاً در تضاد با اقدامات چین در دریای چین جنوبی است . همچنین راهبردهای خشونت‌آمیز داعش در خاورمیانه در مقایسه با راهبردهای منطقه خاکستری چین در دریای چین جنوبی، در دو انتهای محتلف از این طیف قرار می گیرد . بنابراین برچسب زدن هر چیزی به جز جنگ متعارف یا آنچه بین صلح و جنگ قرار می گیرد ، به عنوان جنگ در منطقه خاکستری ممکن است کاربرد تحلیلی این مفهوم را تضعیف کند آرکیلا ( Arquilla ) در مقاله خود استدلال می کند که جنگ در منطقه خاکستری ، بیشتر یک ساختار ذهنی است که به جای ایجاد وضوح بیشتر ، بیشتر باعث گیج کردن می شود . تعدادی از منتقدان اعتبار این موضوع که " جنگ منطقه خاکستری مفهومی نو است " را ، زیر سوال می‌برند اسندلال آنها این است که هیچ چیز جدیدی در مورد این مفهوم وجود ندارد و مردم برای مدت طولانی از چنین راهبردهایی استفاده کرده اند . البته با این که تاکتیک‌های جنگ درمنطقه خاکستری ممکن است واقعاً قرن‌ها قدمت داشته باشندولی نوآوری و پیشرفت‌های فناوری مطمئناً به بازیگران منطقه خاکستری کمک کرده است تا در دوران معاصر بدون آماده سازی های قبلی و به روش‌های جدید حمله کنند . ما معتقدیم که استراتژی‌های منطقه خاکستری ممکن است برای اهداف کوتاه‌مدت و میان‌مدت مفید باشند، اما امکان دارد در پیگیری اهداف بلندمدت مشکل‌ساز باشند . با توجه به این که گفته می شود جنگ منطقه خاکستری تدریجی است و نتایج مورد نظر در یک دوره زمانی طولانی با تلاش های افزایشی به دست می آید ، ممکن است حفظ ابهام برای مدت طولانی مشکل ساز باشد . با توجه به همه بحثهای انجام شده ، دلایل قابل توجهی برای اثبات این موضوع وجود دارد که جنگ در منطقه خاکستری یک مفهوم متمایز است و این اصطلاح نباید به جای جنگ ترکیبی بدون توجه به تفاوت های ظریف آنها به کار رود . نمونه هایی از جنگ در منطقه خاکستری : فریر ( Freier ) و دیگران استدلال می کنند که سه نوع قدرت در جهان وجود دارد: وضعیت موجود ( status quo ) : یعنی بازیگرانی که برای نظم فعلی ارزش قائل هستند و فعالانه برای تأمین آن تلاش می کنند. تجدیدنظرطلب ( revisionist ) : بازیگرانی که برای نظم مبتنی بر قانون ارزش قائل هستند ولی الزاما نه به شکل فعلی آن . به عنوان مثال بازیگرانی که در برابر وضعیت موجود به رهبری ایالات متحده مقاومت می کنند . منزوی ( rejectionist ) : بازیگرانی که نظم بین المللی موجود را به کلی کنار می گذارند. ایالات متحده و متحدانش نمونه هایی از قدرت های وضع موجود هستند ، در حالی که روسیه، چین و ایران نمونه هایی از قدرت های تجدیدنظرطلب هستند . بر اساس این دیدگاه، ایالات متحده ، کشورهای روسیه، چین و ایران را کشورهای تجدیدنظرطلب می داند چون از جنگ منطقه خاکستری در حوزه های مختلف برای به چالش کشیدن نظم جهانی به رهبری ایالات متحده استفاده می کنند. این دولت‌ها از ابزارهای مختلفی مانند نفوذ و تهدید ، شبیه به جنگ ، برای دستیابی به اهداف خودشان استفاده می‌کنند . در حالی که ابزارها و روش‌های استفاده شده از یک جنگ آشکار و تمام‌ عیار فاصله دارد. این کشورها از راهبردهایی استفاده می کنند که زیر آستانه خطوط قرمز آمریکا قرار می گیرند تا باعث انگیختگی یا واکنش قاطع نشوند . در ادامه چندین استراتژی منطقه خاکستری را که توسط روسیه، چین، ایران، هند و پاکستان اتخاذ شده است، را توضیح می دهیم تا درک ما از نحوه استفاده از ابزارهای مختلف جنگ در منطقه خاکستری را در عمل عمیق تر کند . واقعا ادامه دارد ... .
  17. 1 پسندیده شده
    قسمتی از یک مقاله ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری مقاله اصلی : UNDERSTANDING GRAY ZONE WARFARE FROM MULTIPLE PERSPECTIVES نویسنده : Tahir Mahmood Azad ، Muhammad Waqas Haider تاریخ انتشار : December 8, 2022 مرور ادبیات مربوط به جنگ در منطقه خاکستری ( Gray Zone Warfare ) نشان می‌دهد که بیشتر راهبردهای به کار گرفته شده در درگیری‌ها ، در گروه جنگ‌ در منطقه خاکستری قرار می‌گیرند ولی به علت این که بحثها از اصطلاحهای مختلفی استفاده شده است ، اجماعی در مورد این جمع بندی وجود ندارد . با این حال، استفاده از اصطلاح " مردان سبز کوچک " ( little green men ) ، تاکتیک‌ برشهای سوسیسی ( Salami slicing tactics ) ، عملیات اطلاعاتی ( information operations ) ، جنگ سایبری ( cyber warfare ) ، جنگ‌های نیابتی ( proxy wars ) ، عملیات‌های ویژه ( special operations ) و عمل انجام شده ( fait accompli ) موضوعات مشترکی هستند که در بیشتر مطالعات انجام‌شده در مورد جنگ در منطقه خاکستری دیده می شوند . مهاجمان ممکن است از یک یا چند ابزار به طور همزمان ،برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود استفاده کنند ، این در حالی است که همزمان مدافع در موقعیت نامناسبی قرار می گیرد و به دلیل ترس از تشدید وضعیت ( escalation ) ، نمی تواند به سادگی به چنین اقداماتی پاسخ دهد . ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری می توانند غیر اختصاصی یا انحصاری باشند ولی در ویژگی‌های خاصی مانند ابزار دوگانه ، ایجاد تهدید برای جنگ یا قراردادهای موجود نظامی و ابهام ، اشتراک دارند . در حال حاضر ابزارهای منطقه خاکستری همزمان با این که از آنها برای تغییر در وضعیت موجود استفاده می شود ، در حال تغریف و پذیرش مفهوم های بیشتر هستند وبه همین دلیل نیاز به توجه بیشتری در این زمینه وجود دارد . برای این که ببینیم منظور دقیق از مفاهیم ذکر شده در بالا چیست ، در ادامه برخی از جزئیات را می بینیم . مردان سبز کوچک : مفهوم "مردان سبز کوچک" یکی از ابزارهای مورد توافق گسترده برای جنگ در منطقه خاکستری است. محققانی مانند جکسون ( Jackson ) آنها را "واسطه"، "عامل" یا "ستون پنجم" می نامند. بنساهل ( Bensahel ) مردان سبز کوچک را در مفهوم رایج در روسیه سال 2014 به عنوان " سربازان و سایر عوامل بدون یونیفورم ، نشان یا دیگر علائم شناسایی که روسیه را قادر می سازد هر گونه دخالت را انکار کند " ، تعریف می کند . دولت ها یا گروههای غیر دولتی عواملی را به کار می گیرند که نمی توان آنها را به راحتی تشخیص داد یا نمی توان آنها را به راحتی به طرفی که آنها را کنترل می کند ، ارتباط داد و در نتیجه باعث ایجاد ابهام و سردرگمی می شود . منطق زیربنایی که استفاده از چنین عواملی را پشتیبانی می کند ، اجتناب از پاسخ عمده توسط مدافع است . البته باید در نظر گرفت که ممکن است اقدام در مقابل یک ارتش متعارف باعث شود تا آنها هم به احتمال زیادی اقدام مشابهی را برای تلافی انجام دهند . وجود ابهام در مورد طرف کنترل کننده این احتمال را بیشتر می کند که مدافع در شروع پاسخ به عوامل نامشخص بسیار محتاطانه عمل کند . مهاجمی که واسطه‌ها را به کار می‌گیرد ، ممکن است مسئولیت خود را با پنهان کردن هر گونه هویت دستور دهنده اصلی ، ایجاد سوال در مورد کنترل کننده و پنهان کردن نیت عوامل ، کتمان کنند . مدافع با معضل یافتن پاسخ برای این سؤالات ، یک کار کاملا چالش برانگیز ، مواجه می شود و ممکن است بدون یافتن پاسخ این سوالات ، توانایی پاسخگویی درست را نداشته باشد . این کار دقیقاً به علت ابهام حاکم بر این موارد است . عمل انجام شده : از لحاظ تاریخی، اصطلاح " عمل انجام شده " ( fait accompli ) برای توصیف ابتکاری استفاده می‌شود که حریف یا مدافع را مجبور می‌کند تا در پاسخ به پیشدستی مهاجم ، اقداماتی را آغاز کند . راهبرد انجام این کار شامل تاکتیک‌هایی برای وارد کردن یک ضربه ناگهانی و قاطع به یک مدافع است تا مدافع را مجبور به رسیدن به یک دوراهی ‌کند . اینکه آیا تسلیم شود یا در صورت پاسخ دادن موجب یک تشدید خطرناک در موضوع بشود . راهبرد عمل انجام شده برای رسیدن به اهدافی تلاش می‌کنند که کوچک تر از آن هستند که مدافع تصمیم بگیرد بر سر آن‌ها باعث تشدید درگیری شود . تهاجم ناگهانی یک کشور برای اشغال یک قطعه بزرگ سرزمینی ، قبل از اینکه کسی بتواند پاسخ دهد ، یک تجلی کلاسیک از این روش است . یک مهاجم باهوش ممکن است به تدریج مجموعه ای از عمل های انجام شده کوچک را برای دستیابی به اهداف بزرگ تر به کار گیرد . چون اجرای جداگانه هر کدام از این تاکتیکها به تنهایی باعث شروع جنگ نمی شود ( دلیل موجهی برای شروع یک جنگ تمام عیار نیستند ) . مردان سبز کوچک یا واسطه ها نقش مهمی در معرفی عمل انجام شده برای مدافع دارند . عمل انجام شده به عنوان مخاطره آمیزترین استراتژی در جنگ منطقه خاکستری در نظر گرفته می شود زیرا تغییری ناگهانی در وضعیت موجود ایجاد می کند . همانطور که ویرتز (Wirtz) استدلال می کند : " با انداختن گناه تشدید تنش به گردن قدرتی که به دنبال حفظ وضعیت موجود است ، آن قدرت را در موقعیت پایین دست از نظر راهبردی قرار می دهد. برای مثال ، قدرت بزرگی که سعی در حفظ وضعیت موجود دارد ، ممکن است به عمل انجام شده توسط قدرت تجدیدنظرطلب پاسخ ندهد، زیرا این پاسخ می تواند بار مسئولیت را به دوش قدرت اصلی منتقل کند. تاکتیک برش لایه لایه سوسیس : کارهای انجام شده ای که هدف از انجام آنها بهره‌برداری از ابهامات در شرایط بازدارندگی است ، اغلب به عنوان تاکتیک‌های برش سوسیس معرفی می‌شوند ویرتز (Wirtz ) استدلال می‌کند که " برخلاف نابودی سریع راهبرد بازدارندگی حریف که توسط روش عمل انجام‌شده صورت می گیرد ، تاکتیک‌ برش سوسیس شامل فرسایش آهسته بازدارندگی حریف با غیر ضروری ساختن تدریجی آن با یک وضعیت تفکیکی در اجزای آن می‌شود " . مهاجم یا طرفی که تلاش می‌کند وضعیت موجود را تغییر دهد ، از راهبردهایی استفاده می‌کند که حاصل آن زیر خطوط قرمز باقی بماند و موجب واکنش بازدارنده از جانب مدافع ، یا طرفی که تلاش می‌کند وضعیت موجود را حفظ کند ، نشود . وضعیت موجود به تدریج از طریق تاکتیک های برش سوسیس تغییر می کند زیرا مدافع در هر مرحله فاقد توجیه نظامی و سیاسی برای پاسخ به حوادث با ماهیت جزئی است . با این حال، تاکتیک‌های یرش سوسیس خطراتی را در مشخص کردن خطوط قرمزی به همراه دارد که فراتر از آن‌ خطوط ، احتمالاً واکنش بازدارنده توسط مدافع ایجاد می‌شود . یک مهاجم ممکن است پاسخ را دست کم بگیرد یا ممکن است یک مدافع که پیشدستانه عمل می کند ؛ حتی در آستانه های پایین تر برای حفظ وضعیت موجود پاسخ دهد . نمونه کلاسیک شکست تاکتیک های برش سوسیس ، حادثه ای است که در آن نیروی هوایی ترکیه در سال 2015 یک جنگنده روسی را پس از ده اخطار سریع و پشت سر هم که درعرض پنج دقیقه صورت گرفت ، به دلیل نقض حریم هوایی ترکیه ، هدف قرار داد . روس هایی که این پرواز را انجام دادند، آن را یک حرکت زیر آستانه در نظر گرفتند درمقابل مقامات ترکیه به سرعت و با دادن هشدارهای مکرر ، در نهایت نسبت به موقعیت رخ داده ، برای حفظ وضعیت موجود خودشان ، به سرعت اقدام کردند . جنگ نیابتی و استفاده از سازمان ها و شبکه های قانون گریز : جنگ نیابتی هم یکی از ابزار اصلی جنگ در منطقه خاکستری است که به تغییر وضعیت موجود ، در عین مبهم ماندن شرایط ، کمک می کند . مهاجمین ( بازیگران دولتی و بازیگران غیر وابسته به دولتها ) با حمایت از عناصری که منافع مشابه دارند ، از شکافهای سیاسی، اقتصادی و قومی موجود در جامعه سوء استفاده می کنند . جنگ نیابتی در مورد منابع استفاده شده واهداف نهایی تغییری که اتفاق می افتد ، ابهام ایجاد می کند . این کار مکانیسم های بازدارندگی مدافع را مخدوش می کند . استفاده از یک گروه نیابتی راهبردهای بازدارندگی را هم پیچیده می‌کند . علت این است که مدافع باید در مکانیسم‌های بازدارندگی خود ، در برابر بازیگران مبهم و نیروهای ناشناخته‌ای که آغازگر تغییر وضعیت موجود هستند ، تجدید نظر کند . مهاجم در منطقه خاکستری همچنین ممکن است از سازمان ها و شبکه های قانون گریز هم برای دستیابی به طیف گسترده ای از اهداف استفاده کنند . کارهایی مثل شکل دادن به افکار عمومی ، ایجاد ابهام وهمچنین فراهم آوردن غذا و سلاح از طریق مافیای قاچاق . گروه های قانون گریز همچنین می توانند با انجام فعالیت های مختلف مانند کشتن هدف مشخص شده ، تیراندازی دسته جمعی و غارت به ایجاد سریع بی ثباتی کمک کنند . مهاجمین در منطقه خاکستری همچنین ممکن است چنین سازمان‌ها و شبکه‌هایی را برای " پشتیبانی گروههای نیابتی ، مختل کردن عملیات دشمن ، سرگرم کردن نیروهای پلیس دشمن و ترساندن یا تحت فشار گذاشتن جمعیت‌های هدف " به کار بگیرند . شبکه های قانون گریز به دلیل درک درست از سیستم محلی و توانایی آنها در شناسایی و بهره برداری از حفره های موجود در آن سیستم ، مزیت منحصر به فردی را ارائه می دهند. نبرد مجازی : فضای مجازی یکی دیگر از عوامل حیاتی جنگ در منطقه خاکستری است که هدف آن تشدید ابهام و عدم اطمینان از طریق ایجاد سردرگمی و مختل کردن خدمات ضروری است . فضای مجازی فرصت‌های متعددی را برای ایجاد اختلال در فعالیت‌های بازیگران دولتی و غیر دولتی ، به ویژه توسط بازیگران تجدیدنظرطلب فراهم می‌کند . بازیگران مختلفی از فضای مجازی برای ارتباط یا به کار گرفتن افراد همفکر ، شستشوی مغزی افرادی که سیستم را قبول دارند ، فعال کردن مقاومت های پراکنده و مبارزه بدون محدودیت در زمان و مکان ، استفاده می‌کنند . نبرد مجازی یک انتخاب حیاتی برای بازیگرانی است که در منطقه خاکستری فعالیت می کنند ، زیرا برتری عدم انتساب را برای آنها فراهم می کند و اقدامات انجام شده را در ابهام و اغتشاش پنهان می کند . روسیه در سال 2007 با استفاده از فضای مجازی راهبرد انکار کارهای انجام شده در قالب تنشهای بین دو کشور را بر علیه استونی اتخاذ کرد . این واقعیت که استونی عضو ناتو است و می تواند در صورت حمله مسلحانه به ماده 5 منشور ناتو استناد کند ، روسیه را از استفاده آشکار از زور ، بازداشت . بنابراین روسیه به جنگ در منطقه خاکستری متوسل شد و برای دستیابی به اهدافش از آن کمک گرفت و درعین حال از طریق ابهام ، انکار نقش خود را تضمین کرد. در زمان ما و همچنان در آینده قابل پیش بینی ، جنگ مجازی ابزار موثر جنگ منطقه خاکستری است . در دوران مدرن ، عملیات مجازی برای طیف متنوعی از فعالیت‌ها ، از جمله از کار انداختن تأسیسات هسته‌ای از طریق ویروس‌های رایانه‌ای و جاسوسی از دولت‌ها از طریق ابزارهای مختلف به کار گرفته شده است . اصطلاح " در اینترنت هیچ کس نمی داند که شما یک سگ هستید " به وضوح در ماجراهای رخ داده در جنگ مجازی که در آن طیف متنوعی از بازیگران در منطقه خاکستری می خواهند بدون رسیدن به آستانه درگیری ، به اهداف راهبردی دست یابند ، مطابقت دارد . استفاده از جنگ مجازی ممکن است هیچ وقتی مستقیماً یک فرد را نکشد، اما این احتمال وجود دارد که حملات مجازی به زیرساخت‌های صنعتی یا عمومی منجر به مرگ های متعاقب آن شود . عملیات اطلاعاتی : دو دهه قبل ، رانفلد ( Ronfeldt ) و دیگران خاطر نشان کردند که اطلاعات فقط در نقش یک افزاینده نیرو نیست بلکه می تواند یک کاهنده نیرو هم باشد . گفته می‌شود که جنگ در منطقه خاکستری " اغلب با اطلاعات نادرست و فریب پوشانده می‌شود و اغلب به روش‌هایی انجام می‌شود که انتساب صحیح طرف انجام دهنده را دشوار می‌کند " . بنابراین، به طور بدیهی عملیات اطلاعاتی عنصر مهمی از جنگ در منطقه خاکستری است و بیشتر درگیری های معاصر در حوزه اطلاعاتی به راه افتاده است . بسیاری از انواع عملیات اطلاعاتی توسط دولتها و بازیگران غیر دولتی به منظور اصلاح رفتار نهادهای هدف که در منطقه دشمن ، دوست یا بی طرف قرار گرفته اند ، استفاده می شود. عملیاتهای اطلاعاتی مردم محور هستند و با هدف تأثیرگذاری بر مردم از طریق راهبرد های مختلف و برای ساختن روایت هایی به کار می روند که برای دستیابی به اهداف مورد نظر، مطلوب باشند . اینترنت و رسانه های اجتماعی نقش مهمی در انتشار تبلیغات و اطلاعات نادرست دارند . برتری اطلاعاتی یا انکار اطلاعاتی با ایجاد تأخیر و عدم اطمینان در فرآیند تصمیم گیری سیاسی و نظامی مدافع ، یک اهرم اضافی برای مهاجم ایجاد می کند . اگرچه تبلیغات و اطلاعات نادرست تکنیک‌های با قدمت چند قرن هستند ولی انقلاب‌ تکنولوژیک سرعت و پیامدهای آن را به روش‌های مختلف افزایش داده است . اطلاعات ماده خام اولیه برای جامعه بین المللی در حال تکامل ، در دوران مدرن است . انقلاب اطلاعات به دولت ها و آژانس های امنیت ملی این امکان را داده است که عملیاتهای محلی و فرا ملی را برای اصلاح عناصر اساسی وضعیت موجود آغاز کنند . اینترنت و رسانه‌های اجتماعی چنان حجم وسیعی از اطلاعات درست و نادرست را ارائه می‌کنند که فهمیدن ( یا در واقع شناسایی ) تمام اطلاعات مورد نیاز برای نتیجه‌گیری بی‌طرفانه برای افراد ، غیرممکن می‌شود. مسائل اخیر در مورد اطلاعات نادرست و توطئه در مورد COVID-19 را می توان به عنوان مثالی در این زمینه بررسی کرد . هم چین و هم ایالات متحده با مقصر دانستن یکدیگر برای شیوع ویروس کرونای جدید در سال 2020، برای تسلط بر چشم انداز اطلاعات در دنیا تلاش کردند. پی نوشت : ممکن است ادامه داشته باشد .
  18. 1 پسندیده شده
    بسم ا.. جدید ترین شهپاد نیروی دریایی اوکراین با شناسه Magura V5 مشخصات اعلامی طول : 5500 م.م عرض : 1500 م.م ارتفاع بدنه از خط شناوری : 500 م.م سرعت : حدود 22 گره حداکثر سرعت : 42 گره برد : 450 مایل دریایی ( حدود 830 کیلومتر ) حجم مواد منفجره قابل حمل : حدود 320 کیلوگرم نحوه هدایت : ناوبری ماهواره ای یا رله مخابراتی هوایی
  19. 1 پسندیده شده
    جنگ یا صلح ؟ شناخت ناحیه خاکستری نویسنده : John Raine عنوان اصلی : War or peace? Understanding the grey zone منبع : International Institute for Strategic Studies ( ISS ) قسمت آخر : تنظیم کردن پاسخ : به جای این که اجازه داده شود ظرفیت و تمایل سیاسی موجود ، درمقابله با فعالیتهای مشاهده شده در منطقه خاکستری به شکل اقداماتی که بیشتر آنها شکل خامی از رقابت خواهند بود ، از دست یرود ، باید این ظرفیت و تمایل را برای پاسخ به تهدیدهای چشمگیرتر حفظ کرد . یک مشکل مفهومی به‌ ویژه برای قدرت‌های غربی وجود دارد ، اینکه ممکن است تحمل آنها در برابر آنچه رقابت را شکل می دهد ، همزمان با بی ثباتی در موازنه قدرت جهانی ، تغییر کرده باشد. بسیاری از فعالیت‌های منطقه خاکستری تابع اصلاح و بازسازی اقتصاد جهانی هستند. قبلا در اختیار گرفتن گرفتن سه تا از قوی‌ترین سلاح‌های منطقه خاکستری یعنی اطلاعات ، اعتبار و سرمایه در انحصار همان قدرت‌هایی بودند که قدرت آتش برتر و قابلیت تعریف قوانین اخلاقی را داشتند ، یعنی ایالات متحده و متحدانش . اما دیگر اینطور نیست. تمرکز تسلیحات ، قدرت و روایت‌ها دیگر وجود ندارد و کاملا پخش شده است . چین از سرمایه خود استفاده می کند و اعتبار خود را در مقیاسی که قبلاً غیرقابل تصور بود، افزایش می دهد و این استراتژی نتایج خودش را نشان می دهد. روسیه به مخرب ترین بازیگر در فضای سایبری تبدیل شده است، در حالی که چین از پروتکلهای اینترنت غربی به نفع خودش بهره برداری می کند .جای تعجب نیست که این رقابت برای رده بندی جدید برای کسانی که قبلاً به همه چیز تسلط داشتند ، سخت و ناراحت کننده است . این رقابت به اندازه کافی خصمانه به نظر می رسد که یک جنگ حساب شود . کشورها به اقدامات خصمانه مستقیم یا توسط گروههای نیابتی ( foreign jurisdictions ) به روشهای پنهانی و قابل انکار ادامه خواهند داد. این اقدامات می تواند به طور نفس گیر تهاجمی و گاهی اوقات تاسف آور باشد. شاخه کوچکی از این فعالیت ها می تواند باعث بروز فعالیتهای شبه جنگ باشد . اقدامات مقابله ای اجتناب ناپذیر است . سرقت مداوم سایبری یا از کار انداختن زیرساخت های ملی ممکن اتفاق بیفتد . اما این مقوله بهتر است از طریق قراردادهای موجود ( conventions ) پی گیری شود ، این قراردادها به شدت توسط سازمان‌های مجری قانون اعمال می‌شود و به صورت قانونی توسط اقدامات ضد اطلاعاتی و امنیتی پاسخ داده می شود . ارتقای مقررات : مقررات بسیار کمی ، در صورت وجود ، در مورد فعالیت‌های مربوط به منطقه خاکستری وجود دارند . تصور یک توافق نامه تنظیم شده بین دولت ها در مورد جاسوسی یا عملیات اطلاعاتی ، بجز مواردی در شرایط کاملا استثنایی ، یک موضوع خیال پردازانه است. اما می توان حداقل تبادل با خط ارتباطی دایمی ( hot-line exchanges ) را بر سر نمونه های بسیار برجسته در فعالیت منطقه خاکستری و به تدریج تعیین مرزها در این منطقه تصور کرد . از نظر تاریخی ، این همان روشی است که مقررات مربوط به مدیریت سیستم های تسلیحاتی جدید را پدید آورده است . مساله شاید مهم تر ، این است که اکنون می‌توان توسعه روابط بین دولت‌ها و شرکت‌های فناوری و رسانه‌ای را پیرامون روش‌هایی که از خدمات آنها برای اهداف تبلیغاتی یا خرابکارانه استفاده می‌شود، تصور کرد . تعادل ظریفی بین آزادی‌های آنها و مسئولیت‌های جدید ایجاد می‌شود که نتیجه آن به وجود آمدن بازیگران متمایز و قدرتمند در منطقه خاکستری است. چیزهای زیادی برای ساختن وجود دارد تا پیشرفت هایی در زمینه مبارزه با تروریسم و مبارزه با افراط گرایی به دست بیایند . هدف استراتژیک باید گسترش قرارداد ها و مقررات موجود به فعالیت ها و ابزارهای مشاهده شده در منطقه خاکستری باشد. این کار نیازمند تلاش مداوم و چندجانبه است و دستاوردها گام به گام خواهد بود. اما این کار منجر به ترویج حاکمیت قانون و گنجاندن منطقه خاکستری در قلمرو روابط صلح آمیز بین دولت ها خواهد شد. خطر در این است که بپذیریم بنا به تعریف ، منطقه خاکستری منطقه ای است که قوانین در آن اعمال نمی شود . این خطر در حال رشد است. این کار انجام رفتار بد را در همه طرفها تشویق می کند و خطر محاسبه اشتباه و تشدید تنش را بیشتر می کند . آرام کردن منطقه خاکستری می تواند چالشی در چند نسل برای کشورهایی باشد که متعهد به بروز رسانی و حفظ حاکمیت قانون هستند.
  20. 1 پسندیده شده
    بسم ا.. ردیف ببرهای پارسی
  21. 1 پسندیده شده
    جنگ یا صلح ؟ شناخت ناحیه خاکستری John Raine قسمت اول : پایان دادن طولانی و هزینه بر اتفاقاتی که بعد از تلاش برای ترور سرگی اسکریپال (Sergei Skripal) رخ دادند و منازعه بر سر هوآوی (Huawei) به عنوان یک ابزار برای قدرت دولتی چین یادآور شکلهای گوناگون فعالیت دولتها در محدوده ای بین جنگ و صلح است . به طور مشابه ، وسواس فکری گزارش شده در مورد رئیس جمهور ترامپ با گزارشهای اطلاعاتی در مورد موقعیت تجاری چین و آلمان به جای موضوعات ضد تروریسم ، یا تعریف گسترده اخیر رئیس جمهور مکرون از آنچه که تهدیدی برای اروپا شکل می دهد ، مثالهایی هستند از این که چگونه این محدوده به طور فزاینده ای به عنوان یکی از حوزه های جنگ به شمار می رود تا این قسمتی از فضای صلح به شمار آید . این همان محدوده خاکستری (grey zone) است ، جایی که جنگهای نامتقارن (asymmetric) یا چندگانه (hybrid) صورت می گیرد . اما اگر این حوزه یک فضای جنگ را بسازد ، بنابراین با رشد پیوسته تعداد ، توانایی ها و برنامه های کاری بازیگران ، وضعیت به سویی می رود که فضا خیلی متراکم شود . جرایم سازمان یافته باید قسمتی از این حوزه در نظر گرفته شوند ، همچنین حسابهای جعلی فضای مجازی (troll farms) ، تروریستها ، فعالین سیاسی و دزدان آدرسهای اینترنتی (IP thieves) هم که توسط دولتها پشتیبانی می شوند ، قسمتی از این فضا هستند . سیاستگذارانی که راهبردهای امنیت ملی را شکل می دهند تلاش دارند تا همزمان با اطمینان از اینکه راهبردهایشان الزامات دفاعی وضع موجود را پوشش می دهند ، یک تعریف تا حد ممکن انعطاف پذیر از این تهدیدهای جدید را ارائه دهند ، .ولی با توجه به رشد افزایشی انواع تهدیدات جدید ، این کار قابل ادامه دادن نیست . پس چه اصولی ممکن است به آنها در برنامه ریزی و هدایت منطقه خاکستری کمک کند ؟ انضباط در تعریف : انگیزه برای طراحی این حوزه به عنوان محلی برای درگیری به جای محل رقابت ، بسیار بالا است ؛ در هر صورت ، درگیری در مقایسه با صلح ، منابع و توجه بیشتری را جذب می کند . هنوز هم در مورد خیلی - و نه همه - چیزهایی که در این فضا اجرا می شود ، به سختی می توان بین مورد جدید صلح و به همان اندازه مورد جدید جنگ ، ویژگیهای متمایز کننده ای پیدا کرد . گستره ابزاری که برای برنامه ریزی قدرتهای دولتی استفاده می شود ، خیلی زیاد است و استفاده از آنها هم شتاب بی امانی دارد ولی این الزاما به معنی وجود حالت جنگی نیست . کشمکشی که ما از میان ابزارهای کنترل نشده ، به ویژه در عرصه اطلاعات و براندازی می بینیم ، ممکن است بالا و پایین شدن هایش برای خیلی ها ، به جای این که جنگ جدید دیده شود ، صلح جدید به نظر برسد. ضروری است آنچه که فضای نبرد نامیده می شود با مشخص کردن سختگیرانه از هر آنچه نتیجه فعالیتهای دولتهای خارجی به عنوان شبیه جنگ هستند ، پاکسازی شود. سپس فعالیتهایی که نیازمند به کاربردن زور هستند و آنهایی که به مثابه رقابت کنترل نشده ( و احتمالا غیر قانونی ) هستند ، تفکیک شوند . مشخص کردن این تفاوت به پیدا کردن پاسخ مناسب کمک خواهد کرد . این کار همچنین به کاربرد محتاطانه تر زبان جنگ و بهتر فهمیدن خطرات وابسته به آن برای انتخاب و قبول آنها نیز مفید خواهد بود . گسترش دایره فعالیتهایی که به عنوان ستیزه جویانه طبقه بندی می شوند ، به طور موثری آستانه تشدید را پایین می آورد . حکومتها اگر بگویند حوزه اقتدار آنها مورد حمله قرار گرفته است نمی توانند از پاسخ دادن خودداری کنند . اما اگر آنها زبان زمان صلح را به کار ببرند ، حتی اگر صلح ننگین ترین چیز ممکن باشد ، آستانه تشدید بالاتر خواهد رفت . این کار فضایی برای هماوری ، پذیرندگی و پادرمیانی پدید خواهد آورد . این کار ، به صورت خیلی مهم ، ممکن است در نهایت باعث بهبود تدریجی قوانین هم بشود . ادامه دارد ... .
  22. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. یادآوری - جنگ بین الملل اول، در سال 1914 م / 1332 ه.ق به وقوع پیوست. تصمیم حاکمیت وقت و اعلام موضع رسمی سیاسی تهران پس از شنیدن خبر آغاز جنگ عالمگیر ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. اما دولتهای دارای قدرت و نفوذ در ایران، نه تنها به این اعلامیه بی توجهی کردند؛ بلکه نیروهای خود در ایران را تقویت هم نمودند. اما با آغاز شدن جنگ عالمگیر اول ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. ایرانیان پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود می‌دانستند. چرا که با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد می‌شد. آلمان ها هم در همین ایام به آزادیخواهان ایران در شمال و جنوب کشور نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس و روسیه شوراندند. بخش پایانی : فرجام یک جاسوس متأسفانه عکس بخاطر شرایط بد نگهداری از کیفیت مناسبی برخوردار نیست. (واسموس نفر سوم ایستاده از چپ) 20 نوامبر 1918م، زمانی که واسموس در قریه طلحه اقامت داشت، قاصدی از طرف فرمانده انگلیسی بوشهر به آنجا آمد و نامه فرمانده را به او داد. در ضمن نامه، خبر متارکه جنگ به اطلاع او رسید و پیشنهاد شده بود که هرگاه مایل است به وطن خود بازگردد ظرف هشت روز خود را به نزدیکترین پست نظامی معرفی نماید و در صورت عدم قبول با او به عنوان اسیر جنگی رفتار می‌شود. واسموس، برای جواب مهلت خواست. سرانجام پاسخ او به فرمانده نظامی بوشهر رسید مبنی بر اینکه انگلیسیها حق اخراج او را از ایران ندارند و او جز از اوامر دولت متبوعه خویش ، از دیگران اطاعت نخواهد کرد. این پاسخ بر طبع فاتحین انگلیسی گران آمد. واسموس و همراه وی اشپیلر به منظور احتراز از اینکه به میزبانان ایرانی آنها آسیبی وارد نشود، تصمیم به ترک ایران از طریق ترکیه گرفتند. شب قبل از حرکت، میرزاعلی کازرونی و سلطانعلی و شخصی به نام علیخان و زائر خضرخان و شیخ حسین در طلحه برای تودیع دور واسموس جمع شدند. واسموس از آنها عذرخواهی کرد که قادر نبوده وسایل موفقیت آنها را فراهم آورد. همگی مویه کنان روی واسموس را بوسیده و راهی شدند. واسموس قدری که از شیراز دور شد لباس ایرانی را از تن خارج کرد و لباس اروپایی خود را پوشید و گفت: (میرزا ابوالقاسم خان کحال‌زاده/دیده‌ها و شنیده‌ها/البرز/1370/ص365-366) طپانچه ماوزر Mauser C96 واسموس، به موطن اصلی خود [هانوفر] بازگشت و در آنجا ازدواج نمود و سپس به برلین رفت و گزارش مفصلی تقدیم داشت که در آرشیو وزارت امور خارجه است. در ازای خدماتش به او یک دیپلم اعطا شد و او را به ریاست اداره امور شرقی منصوب کردند. دوستان ایرانی واسموس در نامه ای تقاضای انجام مواعید و پرداخت چندین هزار لیره پاداش زحمات و مشقّات خویش را کردند. اما وزارت خارجه یک دولت شکست خورده و تنگدست قادر به پرداخت هیچگونه پرداختی نبود. واسموس مدعی بود که شرافت آلمان در گرو قولی است که به خوانین ایرانی داده است. واسموس، مقام کنسولگری آلمان در بوشهر را تقاضا کرد که بدون موافقت انگلیسیها غیرممکن بود. در نهایت در مقابل تهدید به استعفا و نیز اعمال نفوذ دوستانش، دولت آلمان معادل پنج هزار لیره به او پرداخت کرد. در دسامبر 1924م، به همراه همسرش و دو آلمانی دیگر وارد بوشهر شد. به این نیت آمد تا با وسایل موتوری، زراعت تنگستان را توسعه دهد و از عایدات سالانه، پاداش کافی به خوانین بدهد، اما این کار سرانجامی برای او نداشت. (میرزا ابوالقاسم خان کحال‌زاده/دیده‌ها و شنیده‌ها/البرز/1370/ص370) او قصد داشت تا با سرمایه‌گذاری در امور کشاورزی موجب توسعه جامعه عشایری و روستایی ایران شود. اما در چغادک، طلبکاران واسموس و همسرش را احاطه کردند. شیخ ناصر علناً علیه او تحریک و تهدید به تقدیم عرض حال به عدلیه بوشهر می‌نمود. توسل واسموس به موافقت نامه ی خوانین نیز بیهوده بود. خلاصه واسموس را ورشکست کردند. تمام اثاث البیت حتی پیانوی بزرگ همسرش را به حراج گذاشتند. واسموس مجبور به ترک چغادک شد و در بوشهر در یکی از اتاقهای محل سابق زمان کنسولگری خویش اقامت گزید و شکایت نزد محکمه برد. خوانین نیز جز زائرخضرخان علیه او تظلم کردند و ادعای جعل و تزویر در سند موافقت نامه نمودند و قاضی محکمه را با اشاره و کنایه مورد تهدید قرار دادند. محکمه پس از سه روز مطالعه جعل و تزویر سند را تأیید و دِین واسموس را نسبت به تنگستانیها تصدیق کرد. واسموس، به محکمه شیراز استیناف داد. در آنجا هم حکم علیه او صادر شد. تنگستانیها به حال او ترحم کردند و دوباره صحبت از آشتی و صفا به میان آمد. ولی واسموس پیشنهاد آنها را رد کرد و به دیوان تمیز تهران عرض حال تقدیم داشت؛ زیرا تصور می کرد رأی دیوان تمیز به نفع او صادر شد. در آوریل 1931 میلادی ، با اندوه عازم برلین شد و در آنجا سخت بیمار شد. در این تصویر طپانچه ماوزر C-96 بر روی کمر واسموس کاملا مشخص است خبر رأی مساعد دیوان عالی وقتی به او رسید شادی کرد که حداقل در مقابل خدمات و زحمات، شرافتش لکه دار نشده. واسموس در سال ۱۹۳۱م، فقیرتر از گذشته به آلمان بازگشت و پس از شش ماه درگذشت. برخلاف رفتار ناهنجار برخی از خوانین، اما عموم افراد قبایل جنوب یک نوع محبت آمیخته به احترام نسبت به واسموس داشتند. واسموس ، نماینده سیاسی آلمان، از بحث‌انگیزترین همراهان قیام جنوب است. همچون بسیاری دیگر از شخصیت‌های تاریخی جهان، در آثار مورخان و سایر پژوهشگران، درباره عملکرد او داوری‌های مختلفی می‌توان یافت. در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که آنچه طی جنگ جهانی اول در نواحی سواحل شمالی خلیج فارس روی داد، نمونه بارزی از مداخلات ناروا و نامشروع مقامات انگلیسی و اجرای مقاصد استعماری آن دولت به منظور تضعیف ایران بود. اشغال بوشهر از سوی دولت انگلیس به استقلال ایران لطمه بزرگی وارد ساخت و زیان های جبران ناپذیری را بر مردم مناطق دشتی، دشتستان و تنگستان در پی داشت. البته نباید خیانت عناصر خیانتکار داخلی را نیز فراموش کرد که در نهان و آشکار با مقامات انگلیسی برای تسلط بر انقلابیون همداستان می شدند و فعالیتها و تلاشهای آنها را عقیم می گذاشتند. ... پایان پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
  23. 1 پسندیده شده
    مقدمه - جنگ بین الملل اول، در سال 1914 م / 1332 ه.ق به وقوع پیوست. تصمیم حاکمیت وقت و اعلام موضع رسمی سیاسی تهران پس از شنیدن خبر آغاز جنگ عالمگیر ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. در آغاز جنگ بزرگ، دولت ایران توسط سفارتخانه‌های خود در کشورهای خارجی، بیطرفی خود را اعلام کرد و از دولتهایی که در خاک ایران نیرو/پادگان داشتند تقاضا کرد، با احترام گذاشتن به بیطرفی ایران، قسمتهای اشغالی خاک ایران را نیز را تخلیه نمایند. لیکن دولتهای دارای قدرت و نفوذ در ایران، نه تنها به این اعلامیه بی توجهی کردند؛ بلکه نیروهای خود در ایران را تقویت هم نمودند. حتی در مقاطعی ، روس های تزاری به سر کردگی ژنرال باراتف تا اصفهان تاختند، عثمانی‌ها از مغرب تا همدان پیش تاختند و انگلیسی‌ها از جنوب ومشرق تا قاینات شتافتند. ایران هم میدان نبرد شده بود. در این نبرد روس و انگلیس دریک طرف و دولت عثمانی ، به یاری آلمان و اتریش ، در طرف دیگر بود. اما با آغاز شدن جنگ عالمگیر اول ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. آلمان از نظر ایرانیان [حداقل در رابطه با ایران] به روش استعمارگرانه نپرداخته بود. ایرانیان از اینکه می‌دیدند آلمان با روس و انگلیس، وارد جنگ شده، شادمان بودند و پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود می‌دانستند. چرا که با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد می‌شد. سیاستمداران آلمانی نیز از این مسئله استفاده کردند و فعالیتهای خود را در ایران گسترش دادند. به آزادیخواهان ایران در شمال و جنوب کشور نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس و روسیه شوراندند. «ویلهلم لیتن» یکی از کارگزاران سیاسی آلمان که در اثنای جنگ جهانی اول در ایران فعالیت داشت می‏گوید: همانطور که در کشورهای بیطرف معمول است وظیفه ما عبارت بود از: فعالیت در جهت جلوگیری از سمت و سو گیری موفق کشور میزبان به سود دشمن و حد ‏الامکان کشاندن آن کشور به اردوی متحدین خود. اما در ایران داشتن چنین عقیده‌‏ای خطا و اشتباهی آشکار بود؛ چه ملت ایران به قدری از روسیه و بریتانیا سابقه تلخ داشتند که ایرانیان، بدون هیچ تبلیغی، از بدو امر طرفدار آلمان محسوب می‏شدند. (خاطرات لیتن سرکنسول آلمان در تبریز در اثنای جنگ جهانی اول/ایرانشهر/1368/ص260) کارگزاران اقتصادی-سیاسی و همچنین عمال نظامی آلمان در سراسر کشور ایران مشغول فعالیت بودند. این تلاشها در سالهای نزدیک به جنگ جهانی اول، شروع و طی سالهای جنگ به طرز فزاینده ای رو به گسترش نهاد. مأموران آلمانی با تدبیرها و شیوه‌های خاصی جامعه ایران را بر ضد اتباع و منافع روسیه و بریتانیا به شورش واداشتند. یکی از این دیپلماتهای آلمانی که طی جنگ جهانی اول ، منشأ یک رشته تحرکات و اقدامات ضدانگلیسی در جنوب ایران بود؛ «واسموس» نام داشت. ارتباط بسیار نزدیک «رییسان تنگستانی» و «واسموس آلمانی» ، برخی تاریخ‌ پژوهان را بر آن داشت که منشأ اصلی قیام جنوب را واسموس آلمانی بپندارند. (به‌ویژه نویسندگان غربی و به‌طور خاص انگلیسی‌ها) اما حقیقت این است نماینده‌ای که «عمل» او همراه با «علم کافی و دقیق» از وضعیت منطقه بوده، بی‌گمان حضورش نیز اثراتی بر مردم و دگرگونی‌های جنوب داشته است. اما به راستی واسموس که بود ؟ هِر «واسموس» که بود؟ «ویلهلم واسموس» (Wilhelm wassmuss) در سال 1880 م، در ایالت هانوفر به دنیا آمد. زادگاه او شهر «اوه لندورف» (Ohlendorf) می‌باشد. زبانها و کشورهای خارجی برای او جذابیت خاصی داشتند. وی در دوران مدرسه لاتین ، یونانی ، عبری و ایتالیایی را آموخت. او همچنین قادر به برقراری ارتباط به زبان انگلیسی و فرانسه بود. وی پس از تحصیل در رشته های حقوق و شرق شناسی ، در اکتبر 1904 او خدمت داوطلبانه یک ساله خود را در بخش توپخانه بعنوان ملوان در لیه (آلمان) آغاز کرد. این نیرو عمدتا برای استفاده در خارج از کشور ایجاد شد. در سال 1906م، در حالی که او هنوز در خدمت سربازی بود ، به وزارت امور خارجه فدرال رفت و پرسید که آیا می توان در زمینه خدمات سفیری کار کرد و چه پیش نیازهایی برای آن وجود دارد؟ در طی مصاحبه شخصی ، به ویلهلم واسموس پیشنهاد شد که در کنسولگری در زنگبار موقعیتی را دریافت کند که وی آن را پذیرفت. در وزارت خارجه آلمان مشغول کار شد و بعد از مدتی به ماداگاسکار رفت. اولین ایستگاه خارجی او ماداگاسکار بود. البته دوران مأموریت وی در آنجا مدت زیادی به طول نیانجامید و پس از مدتی به برلین احضار و سپس در سال 1909 م، با عنوان کنسول عازم بوشهر گردید. (کریستوفر سایکس/فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران/وحید/1348/ص 18) باید این نکته را یادآوری کنیم که دولت آلمان در سال 1897م، یک نایب کنسولگری در بوشهر ایجاد کرده بود که خیلی زود به کنسولگری تبدیل شد و نفوذ خود را در بنادر خلیج فارس توسعه داد. واسموس، پس از یکسال از بوشهر به برلن مراجعت نمود و مجدداً راهی ماداگاسکار شد و سه سال متوالی بدون اینکه با اروپائیان رفت و آمد کند یا اوقات خود را در باشگاه ها بگذراند به مطالعه فرهنگ‌های ناشناخته آفریقا و صحرا و مردمی که در آن زندگی می‌کردند و به موازارت آن به تحصیل زبان فارسی پرداخت. در سال 1913 م، با بروز نشانه‌هایی از وقوع یک جنگ پُر دامنه باعث گردید تا مقامات آلمانی باعجله او را به بوشهر اعزام نمایند. مأموریت واسموس شروع به زمینه‌سازی برای ایجاد یک شورش در ایران بود؛ زیرا در صورت وقوع جنگ با انگلستان، شورش در ایران می‌توانست منافع انگلیس را با مخاطره روبرو نماید. واسموس می بایست باز به بوشهر عزیمت کند. اما این بار مستقیماً به محل مأموریت نرفت. او در شهر استانبول دستور یافت که یک جنگ نامنظم بر ضد انگلستان را سازمان‌دهی کند. بر اساس این نقشه، وزارت خارجه آلمان با گذاشتن طلا در اختیار وی، او را پشتیبانی می‌کرد. این نقشه با نظر شخص قیصر ویلهلم دوم اجرا می‌شد و او به این نقشه بسیار علاقه‌مند بود. اگر‌چه واسموس آموزش‌های جاسوسی لازم را ندیده بود؛ اما تبدیل به یکی از مؤثرترین جاسوسان جنگ جهانی اول شد. واسموس در فوریه ۱۹۱۵ به ‌اتفاق چند نفر همراه در نقطه‌ای واقع در نزدیکی کوت‌العماره سوار بر کشتی بخار پایونیر در رودخانه دجله شدند. کشتی بخار SS Pioneer (1905) واسموس و همراهانش سپس وارد خاک ایران شدند و شروع به فعالیت‌های تحریک‌آمیز برعلیه منافع انگلیسی‌ها کردند. وی ابتدا عازم تهران شد تا با وزیر مختار آلمان ملاقات و از او کسب دستور کند. واسموس، در زمان توقف در تهران متوجه شد که مردم نواحی شمالی ایران با ایلات و عشایر جنوب تفاوت فراوانی دارند، زیرا مردم نقاطی که کمتر تحت نفوذ استعماری بریتانیا قرار گرفته آن اندازه از آن دولت متنفر نیستند و حتی برخی اوقات قهرمانان انگلیسی را که با حیله و تدبیر، کشور بزرگی چون هندوستان را به تصرف درآورده بودند به دیده تحسین می‌نگرند. (کریستوفر سایکس/فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران/ وحید/ 1348/ ص 19) [عجب ... انگلیسی ملعون چه نوشابه ای برای خودشون باز می کنه !!! - مهران55] انگلیسی‌ها در ایران و کویت دارای پایگاه‌هایی برای محافظت از هندوستان بودند و نفت آبادان و پالایشگاه مستقر در آن تأمین‌کننده عمده سوخت انگلستان در جنگ با آلمان بود. پس از تائید مأموریت و انجام هماهنگی های لازم با وزیر مختار ، او ابتدا وارد دزفول و سپس شوشتر شد پلیس محلی که از فعالیت‌های او مطلع شده بود، تصمیم به دستگیری وی گرفت؛ اما واسموس از این قضیه مطلع شد و گریخت. واسموس در جریان فعالیت‌های ضدانگلیسی خود با همراهی افراد ایل قشقایی و نیز مردم بوشهر، تنگستان و دشتستان موفق به وارد آوردن ضرباتی به نیروهای انگلستان شد و پیروزی‌هایی نیز به دست آورد. از اینرو، افراد تنگستان فارس را برای اجرای مقاصد خود بیشتر مناسب دید. واسموس، از چهره های مشهور آلمانی بود که بر ضد متفقین تبلیغات می‌کرد. کسی که به قیاس لورنس عربستان (که مأمور انگلیسی بود)، وی را «لورنس ایران» خوانده‌اند. وی در دوران جنگ جهانی اول سعی در تحریک و دامن زدن به مبارزات و خیزش های مردمی و ایلاتی در جنوب ایران علیه سیاست بریتانیا داشت و در تحولات جنوب نقش برجسته‌ای ایفا نمود. واسموس در میان خوانین دشتستان - نفر سوم نشسته از راست هم ‌زمان با جنگ‌ جهانی اول، گرایش‌های ضدانگلیسی سران محلی جنوب ایران، یا به‌طور دقیق‌تر خان‌های نواحی جنوبی آن منطقه، یعنی تنگستان و دشتی و دشتستان و سواحل جنوبی دشتی و دشتستان تشدید شده بود. گویی واسموس باتوجه‌ به همین اوضاع بود که مرکز تنگستان، یعنی ده «اهرم» را مرکز فعالیت‌های خود قرار می‌دهد و چه‌بسا، روزنامه «ندای‌حق» را نیز به همین دلیل در برازجان، یعنی بخشی دیگر از آن دیار چاپ می‌کند. واسموس ندای‌حق را به‌منظور تحول فکری و تقویت عواطف وطن‌پرستی مردم آن حدود نشر می‌داد. به این نکته باید توجه داشت که جاسوسان اعزامی آلمان، قبلاً طی سفرهای متعدد خود به مناطق مختلف ایران، ضمن آشنایی با اوضاع جغرافیایی از فرهنگ، اعتقادات، باورهای قومی و مذهبی شناخت کامل حاصل کرده بودند. به همین دلیل بود که آنها به آسانی توانستند خود را به هیئت مسلمانی و لباس ایرانی درآورند. «نیدرمایر» ( oskar von niedermayer ) یکی از شاخص ترین چهره های جاسوسی آلمان در ایران در این رابطه می‌نویسد: «با طرز تغذیه و نحوه زندگی ایرانیها از دیرباز آشنا بودم. هنگامی که زیر نظر کسی بودم درست مانند اهالی بومی وضو می گرفتم و نماز می خواندم...». (اسکارفن نیدرمایر/زیر آفتاب سوزان ایران/نشر تاریخ ایران/1363/ص 260) اسکار فون نیدرمایر ، جاسوس نام آشنای آلمانی در ایران «داگوبرت فن میکوش» در این باره می‌نویسد: «واسموس اغلب روزها در سفر به سر می برد، با این خان و آن خان ملاقات می کرد و گاه تا دل کوهها پیش می رفت. در یک اتاق لخت یا در یک چادر شبانی در جمع رؤسا و ریش سفیدان چمباتمه می‌نشست و به مذاکراتی که ساعتها به طول می‌انجامید تن می‌داد. با آنها غذا می‌خورد و شب را همان طور که رسم بود روی سکوئی کاهگلی که اغلب چندان تمیز هم نبود، زیر لحافی می‌خوابید. از ناراحتیهایی که این طرز زندگی به همراه داشت ابرو در هم نمی‌کشید». (داگوبرت فن میکوش/واسموس/بوشهر/1377/ص 19) و در ادامه می‌نویسد: «هم به زبان فارسی و هم به لهجه ساحلی [تنگستانی] به راحتی صحبت می کرد. از این هنر نیز بهره ور بود که ضمن صحبت، برای تأثیر گذاردن در مخاطب، نقل قولی مناسب از یک کتاب ذکر کند. اما همدلی و محبتی که در مخاطبهای خود ایجاد می‌کرد، سخت فراتر از قرب و منزلتی بود که یک نفر اروپایی می توانست با سخن گفتن به زبان محلی یا دادن چند عدد قرص یا مُسهل و برطرف کننده ناراحتیها و تسکین آلام به دست آورد». (داگوبرت فن میکوش/واسموس/بوشهر/1377/ص20) حافظه و حضور ذهن واسموس همه را به حیرت انداخته بود. او از هر مقوله سخن می گفت و به مناسبت بیتی از سعدی یا حافظ نقل می‌کرد. برای تهییج تفنگچیان به نبرد نیز از اوراد دینی و اذکار مذهبی گرفته تا اشعار حماسی فردوسی طوسی را از حفظ می خواند. (کریستوفر سایکس/فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران/وحید/1348/صص 88-91) واسموس، دارای دفتر یادداشت روزانه بود و هر آنچه که می‌دید یا می‌شنید یادداشت می‌نمود. وی طی سالهای مأموریت سیاسی خویش در جنوب ایران یا در ایام اقامت در تنگستان و اَهرَم، مرتباً اخبار وضعیت سیاسی، تحولات اجتماعی، پراکندگی قدرت، مخالفت خوانین با یکدیگر، نفوذ انگلیسیها در میان خوانین یا هر موضوع جالبی راجع به تنگستان را به صورت نامه، تلگراف، رمز، پیام یا گزارش به آلمان ارسال می کرد. مجموع آن اسناد سیاسی، سیمای سیاسی-اجتماعی و مبارزاتی مردم و خوانین تنگستان از سالهای قبل از جنگ جهانی اول تا روزهای پایانی آن را به خوبی روشن می سازد. اسنادی که البته پس از سقوط آلمان در سال 1945م/1336ق، توسط متفقین به غارت رفت و هر بخش از آن نصیب کشوری شد. بر اساس همین اسناد و گزارشها و یادداشتها بود که داگوبرت فن میکوش، تاریخ مبارزات و تحولات سیاسی تنگستان را در سالهای جنگ جهانی اول تدوین و منتشر کرد. (مطالعاتی در باب تنگستان/مجموعه مقالات/گلگشت/1387/ص76) واسموس، اولین آلمانی و حتی فراتر از آن اولین اروپایی بود که کوشید فرهنگ واژگان بومی و گویش و لهجه محلی تنگستان را تهیه و تنظیم کند. او خود قادر به تکلم به گویش تنگستانی و ساحلی بود و در سالهای جنگ و حتی در اوقات فراغت، واژگان بومی موجود در گویش تنگستانی و آوانویسی و معادل آلمانی آن را می نوشت و گردآوری می‌کرد. زمانی که در پایان جنگ جهانی اول، واسموس از تنگستان و جنوب ایران رفت، آن یادداشتها را همراه خود داشت، ولی هنگام ورود به تهران به چنگ مأموران انگلیسی افتاد و دیگر از سرنوشت آنها خبری نیست. کریستوفر سایکس به این یادداشت ها و تصرفشان توسط انگلیسیها اشاره کرده است. (کریستوفر سایکس/فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران/وحید/1348) ادامه دارد ... منبع اصلی : https://en.wikipedia.org/wiki/Wilhelm_Wassmuss سایر منابع فارسی درون متن و داخل پرانتز اشاره شده اند سایر منابع انگلیسی هم بصورت هایپر لینک داخل متن قرار گرفته اند پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در 2 پست بعدی ، به زندگی و اقدامات ویلهلم واسموس و نقش او در شکست آلمان در جنگ جهانی اول خواهیم پرداخت.این دو بخش با عناوین «لورنس تنگستان» و «واسموس پرشیا» منتشر خواهند شد. .
  24. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. یادآوری - جنگ بین الملل اول، در سال 1914 م / 1332 ه.ق به وقوع پیوست. تصمیم تهران پس از شنیدن خبر آغاز جنگ عالمگیر ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. اما دولتهای دارای قدرت و نفوذ در ایران، نه تنها به این اعلامیه بی توجهی کردند؛ بلکه نیروهای خود در ایران را تقویت هم نمودند. اما با آغاز شدن جنگ عالمگیر اول ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. ایرانیان پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود می‌دانستند. چرا که با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد می‌شد. آلمان ها هم در همین ایام به آزادیخواهان ایران در شمال و جنوب کشور نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس و روسیه شوراندند. بخش سوم : واسموس پرشیا او مردی شجاع با قامتی کوتاه و پیشانی پهن و چشمان آبی بود. واسموس از آن دسته از اروپایی‌هایی بود که علاقه زیادی به صحرا و فرهنگ و زبان مردمی داشت که در آن زندگی می‌کردند. او لباس محلی مردم ایران را می‌پوشید و با لقب «واسموس پرشیا» شناخته می‌شد. وی با موفقیت توانست یک شورش برعلیه انگلیسیها که سواحل جنوبی ایران را اشغال کرده بودند راه بیندازد. او پس از حضور در بوشهر اقدام به سازمان‌دهی مردم تنگسیر و ایل قشقایی بر ضد نیروهای اشغالگر انگلیسی در جنوب ایران نمود؛ اما در همان‌ سال اول ورودش به ایران کتابچه حاوی کدهای رمز دیپلماتیک وزارت خارجه آلمان را که با خود داشت، از دست داد و این کتابچه به دست انگلیسی‌ها افتاد. داستان از این ‌قرار بود که واسموس در شهرهای شوشتر و دزفول به فعالیت بر ضدانگلیسی‌ها پرداخت و تلاش نمود تا با تحریک عشایر و رؤسای جنگ‌سالار آن حدود بر ضدانگلستان شورش عمومی راه بیندازد. در این زمان وی مطلع شد که پلیس محلی شوشتر تصمیم به بازداشت وی گرفته است. اما واسموس توانست بگریزد. رؤسای قبایل محلی بهبهان ابتدا او را برای صرف شام دعوت کردند و سپس او را دستگیر نمودند. آنان با اعزام یک پیک به نزد انگلیسی‌ها خواستار تسلیم واسموس در برابر پرداخت پول شدند. پیک اعزامی پس از ملاقات یک افسر انگلیسی به همراه وی جهت تحویل واسموس به بهبهان حرکت نمودند. پس از ملاقات [سران عشایر بهبهان] با افسر انگلیسی آنان به بحث در‌باره مبلغ درخواستی با افسر انگلیسی مشغول شدند و زمانی که پس از اتمام بحث برای تحویل زندانی به محل بازداشت واسموس رفتند، او فرار کرده بود!!! واسموس در خاطرات خود چگونگی فرارش را این‌گونه شرح می‌دهد که او به نگهبانان خود گفته بود که اسبش بیمار است و وی می‌بایست هر ساعت به او سر بزند. او به همراه محافظانش هر یک ساعت به اسب خود سر می‌زد و این امر آنقدر تکرار شد تا هنگامیکه محافظانش خواب‌آلود شدند و واسموس به آنان که گفت که باید به اسبش سر بزند. آنان به او اجازه دادند تا برود بدون آنکه وی را همراهی کنند. وی نیز سوار بر اسبش شد و فرار کرد. واسموس فرار کرده بود. اما چمدان وسایل خود را [که توسط زندانبانان توقیف شده بود]، جاگذاشته بود و در میان این وسایل دفترچه رمز دیپلماتیک آلمان نیز قرار داشت. به موجب روایتی از مورخ و روزنامه نگار نامدار امریکابی باربارا تاکمن : به این ترتیب انگلیس به سیستم کُدگزاری آلمان دست یافت و قادر شد با اطلاع از ماهیت سیستم، تغییرات زمان بندی شده رمزها را هم بدون دشواری زیاد کشف کند. به روایت تاکمن : فاش شدن این موضوع رئیس جمهور امریکا وودرو ویلسن را به ورود به جنگ در کنار محور انگلیس فرانسه و روسیه متقاعد کرد و سرنوشت جنگ جهانی‌ را تغییر داد. تلگرام رمز زیمرمان به برنستروف با استفاده از دفترچه رمز واسموس ، رمز گشائی شد از سوی دیگر ، انگلیسی‌ها متوجه شدند که متوقف نمودن اقدامات واسموس بسیار سخت است؛ سماجت وی تا به حدی بود که پس از مسافرت به شهر شیراز به دیدار حاکم شیراز رفت و خواستار پس گرفتن چمدان وسائل [منجمله دفترچه رمز] خود از انگلیسی‌ها شد؛ اما به او اطلاع دادند بخش اداره هندوستان پس از یافتن این دفترچه آن را به لندن فرستاده است. در اواخر جنگ جهانی اول و زمانی که شکست آلمان امری واضح به شمار می‌رفت رؤسای قبایل محلی نیز در همراهی واسموس دچار تردید شدند. انگلیسی ها برای دستگیری واسموس ۵۰۰ هزار پوند جایزه تعین کرده بودند؛ اما واسموس به رؤسای قبایل محلی قول داد تا پس از پایان جنگ با دریافت مبلغی از دولت آلمان به آنان در زمینه اقتصادی کمک کند. با پایان جنگ واسموس که تصمیم گرفته بود شخصاً به آلمان بازگردد، راه سفر به‌سوی ترکیه را در پیش گرفت اما در کاشان توسط رؤسای محلی دستگیر شد و در اختیار انگلیسی‌ها قرار داده شد. وی یک ‌بار دیگر در شهر قزوین موفق به فرار از چنگ انگلیسیها شد و تصمیم گرفت تا با عبور از گذرگاه‌های کوهستانی البرز بجای استفاده از جاده به تهران برود. وی با مشقت بسیار موفق شد خود را به تهران برساند اما درشکه‌چی ناآگاه جای اینکه او را به سفارت آلمان ببرد به سفارت انگلیس برد؛ از آنجایی که جنگ به اتمام رسیده بود مقامات انگلیسی او را آزاد کردند و واسموس به ترکیه رفت و از آنجا سوار بر کشتی شد و به مصر رسید اما مقامات انگلیسی که مصر را در اشغال خود داشتند او را یک‌ بار دیگر دستگیر نمودند و پس از مکاتبه با مقامات انگلیسی در ایران وی را آزاد کردند. واسموس سوار بر کشتی عازم فرانسه شد و در بندر مارسی پس از پیاده شدن از کشتی این بار توسط سازمان ضدجاسوسی فرانسه دستگیر شد و فقط پس از مکاتباتی که بین مقامات انگلیسی و فرانسوی صورت گرفت، آزاد گردید. وی سپس از راه زمینی به آلمان بازگشت. ادامه دارد ... منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : تصمیم داشتم که تاپیک رو در اینجا به پایان ببرم. اما حیفم آمد که بخش پایانی زندگی عجیب و غریب واسموس را هم با یکدیگر مرور نکنیم و تاپیک را از این نظر ناقص رها کنیم. به همین دلیل ان شاء الله در پست بعدی ، به آخرین بخش از زندگی ویلهلم واسموس با عنوان «فرجام عجیب یک جاسوس» خواهیم پرداخت.
  25. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. یادآوری - جنگ بین الملل اول، در سال 1914 م / 1332 ه.ق به وقوع پیوست. تصمیم حاکمیت وقت و اعلام موضع رسمی سیاسی تهران پس از شنیدن خبر آغاز جنگ عالمگیر ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. اما دولتهای دارای قدرت و نفوذ در ایران، نه تنها به این اعلامیه بی توجهی کردند؛ بلکه نیروهای خود در ایران را تقویت هم نمودند. اما با آغاز شدن جنگ عالمگیر اول ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. ایرانیان پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود می‌دانستند. چرا که با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد می‌شد. آلمان ها هم در همین ایام به آزادیخواهان ایران در شمال و جنوب کشور نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس و روسیه شوراندند. بخش دوم : لورنس تنگستان مهم ترین فرآیند تاریخ استعماری ایران از قرن 20م، آغاز گردید. قرنی که شیشه عمر انگلیسیها (یعنی نفت) در دست ایران بود. خلیج فارس و جنوب ایران برای استفاده از ذخیره های سرشار نفت، برای انگلیس امری حیاتی به شمار می‌رفت. (اهمیت بین‌المللی خلیج فارس در سده‌های 19 و 20 م/پژوهشنامه خلیج فارس/خانه کتاب/1390/صص 285- 289) نیروی دریائی انگلیس، به نفت ایران که امتیاز آن را طبق «قرارداد دارسی» به دست آورده بودند، نیاز مبرم داشت. از اینرو، دولت بریتانیا را بر آن داشت تا در بوشهر نیرو پیاده و جنوب ایران را اشغال نظامی کند. انگلیسیها عده زیادی نظامی هندی و انگلیسی در بوشهر پیاده و بی درنگ، دارالحکومه، گمرک خانه و سایر ادارات را تصرف کردند و بیرق انگلیس را بر فراز دارالحکومه برافراشتند. «رئیس علی دلواری» ، «شیخ حسین چاه کوتاهی» و «زائر خضرخان اهرمی» (سه نفر از خوانین دلیر تنگستان) از این وقایع آگاهی یافته و بر آن شدند که علیه دشمن قیام کنند. تنگستان را می توان «دژ مبارزه با استعمار» به شمار آورد. (علیمراد فراشبندی/جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری/شرکت سهامی انتشار/1365/ص143) انگلیسیها، چند روز بعد از ورود به بوشهر، نسبت به رئیس علی دلواری به عنوان ارتباط با آلمانها سوءظن پیدا کرده، برای دستگیری او دلوار را که بندر کوچکی از تنگستان و در شش فرسخی بوشهر بود، اول با کشتی جنگی گلوله باران کردند و بعد هم قوایی نظامی پیاده و به دلوار حمله کردند. (علیمراد فراشبندی/گوشه ای از تاریخ انقلاب مسلحانه ی مردم مبارز تنگستان، دشتی و دشتستان علیه استعمار/شرکت سهامی انتشار/1362/صص 50-70) مقارن همین جریانات، واسموس که ماجراجوئی شجاع و دلیر بود و فارسی را شمرده صحبت می کرد و عشایر جنوب ایران را به خوبی می شناخت و در اوایل جنگ جهانی اول از تهران به شیراز آمده بود؛ چون خبر قیام دلیران تنگستانی را شنید، به سوی بوشهر حرکت کرد. تلاشهای واسموس برای جلب محافل متنفذ شیراز و فارس و تهییج ایشان تنها برای این نبود که محافل دولتی را وادار کنند خواسته‌های وی را برآورده سازند، بلکه همزمان با آن، هدف کلی از آن کوششها، واداشتن ایران به شرکت در جنگ بود. حمله انگلیسیها به واسموس شور و هیجان بسیاری در مردم برانگیخت و او که در مدت کنسولی خود در بوشهر، اوضاع آن منطقه را خوب می‌شناخت، از هیجان عموم مردم به سود خود استفاده کرد. او تمام سعی‌اش را کرد که با همان حربه انگلیسیها به مقابله آنها بشتابد. به عبارت دیگر، می خواست به تسلط انگلیسیها در شیراز پایان دهد یا آنکه خود به بوشهر هجوم ببرد. (اولریخ گِرکِه/ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول/سیامک/1377/ص 210) واسموس، که به سبب فعالیتهای گذشته خود در جنوب ایران با اوضاع آن منطقه آشنایی داشت، معتقد بود می‌تواند به اهداف بزرگی در آن منطقه دست یابد. از اینرو در ژانویه 1915م/ ربیع الأول 1333ق، با گروه اندکی راهی جنوب ایران شد. او می خواست جاده شیراز ـ بوشهر را بگیرد، علیه انگلیسیها در خلیج فارس دست به اقداماتی بزند و سایر گروههای عملیاتی آلمان را با فرستادن آذوقه پشتیبانی کند و به این ترتیب او نیز برنامه‌های ویژه‌ای درباره هند در سر داشت. (اولریخ گِرکِه/ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول/سیامک/1377/ص132) کلاهخود ویلهلم واسموس در موزه Braunschweigisches Landesmuseum بخشی از مأموریت واسموس، متوجه ایجاد اختلال در بوشهر به عنوان مرکز اصلی سلطه بریتانیا در خلیج فارس و نیز بستن جاده مهم و استراتژیک خلیج فارس به شیراز بود. وی برای تحقق این امر با توجه به ناسازگاری عشایر منطقه (ایلات دشتی، دشتستان و تنگستان) و تضاد آنها با انگلیسیها ؛ با آنها روابط دوستانه برقرار نمود. از یکسو، تلاش دولت مرکزی برای احیای تمرکز سیاسی جهت سلطه بر سواحل خلیج فارس، و از سوی دیگر اقدامات بریتانیا در اِعمال محدودیتها و امر و نهی به مردم این خطه جهت ایمن نگه داشتن منافع خود، موضوعی بود که روحیه دلاوری، بیگانه ستیزی و غیرت ایلاتی عشایر در جنوب آن را بر نمی تافت. (علیرضا ملائی/جنگ جهانی اول؛ آلمانها و رخنه در ساختار اجتماعی، سیاسی ایران/فصلنامه تاریخ معاصر ایران/1376/ص44) از آغاز حضور بریتانیا، شورش و قیام دلیرانه مردم این سرزمین، همواره مانع اساسی در راه اهداف امپریالیسم در این نواحی بود و تا این مقطع زمانی میان آنها منازعات فراوانی روی داده بود. واسموس با آگاهی از این جریانات، همراه با اعلامیه های ضدانگلیسی و نیز وسایل ارتباطی نظیر بی سیم به این منطقه گام نهاد. استفاده از احساسات مذهبی و ملّی، اغوا و فریبکاری و وعده های کلان هم رواج داشت. در مقابل، انگلیسیها هم تحرکات منطقه را با دقت نظر خاصی رصد می کردند و از اینرو هر روز یک کشتی جدید مقابل بوشهر لنگر می‌انداخت و اعلانهایی از سوی کنسولگری و اتباع انگلیسی به در و دیوار شهر زده می‌شد. (محمدحسین رکن‌زاده آدمیت/دلیران تنگستانی/اقبال/1341/ص47) واسموس همکاری خود را با عشایر منطقه به ویژه با رئیس علی دلواری، شیخ حسین چاه کوتاهی و زائر خضرخان اهرمی شروع کرد. (اولریخ گِرکِه/ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول/سیامک/1377) محبوبیت واسموس چنان بالا گرفته بود که گاهی به علت نرسیدن تدارکات آلمانها جهت پیشبرد اهداف و نقشه هایش دچار تنگدستی می‌شد، اما از سوی سران ایلات به او کمکهای مالی می رسید. یا زمانی که در اوج فعالیتها و اقداماتش، انگلیسیها برای دستگیری او طی انتشار اعلامیه‌های گوناگون، جایزه های کلان معین کردند، هیچ کس حاضر نشد واسموس را به مقامات انگلیسی تحویل دهد و پنجاه هزار لیره جایزه بگیرد. (محمدحسین رکن‌زاده آدمیت/دلیران تنگستانی/اقبال/1341/ص53) اما مردم اعلامیه‌های انگلیسی را پاره کردند. حتی واسموس، یک برگ از اعلان را به نزد «زائرخضرخان» برد اما وی خشمناک اعلان را پاره کرد و دور انداخت و گفت: «ما بیشرف نیستیم که مهمان خود را به دست دشمن دهیم، شما دشمنِ دشمن ما هستید لذا دوست ما شمرده می‌شوید». (محمدحسین رکن‌زاده آدمیت/دلیران تنگستانی/اقبال/1341/ص67) به این ترتیب، دلیران تنگستانی که با عشق به دفاع از وطن، با تعصب ملی و دینی با انگلیسیها وارد جنگ شدند به پولی که برای تسلیم واسموس در نظر گرفته شده بود، نیازی نداشتند؛ زیرا خودِ خوانین، متمول بودند. به ویژه زائرخضرخان که با پول خود تجارت می کرد، تا جایی که انگلیسیها دویست صندوق چای او را در گمرک بوشهر ضبط کرده بودند. (محمدحسین رکن‌زاده آدمیت/دلیران تنگستانی/اقبال/1341/ص67) اندک اندک ایل مقتدر قشقائی و نیز برخی از سران بختیاری که به طور سنتی از طرفداران بریتانیا محسوب می‌شدند به آلمان تمایل یافتند. با همکاری و کمک همین نیروها بود که انگلیسیها از بوشهر بیرون رانده شدند و شیراز و مناطق مجاور فارس به تصرف قوای ملّی درآمد و منافع و اتباع انگلیسی در خطر انهدام قرار گرفتند. (دنیس رایت/نقش انگلیس در ایران/فرخی/1361/ص270) بسته بودن راه بوشهر-شیراز از تلاشهای واسموس بود که پیامدهای ناگواری نیز برای انگلیسیها به همراه آورد. اگرچه کالاهای بازرگانی انگلیسی از آن راه می‌گذشت، اما از حمل و نقل تجهیزات نظامی «پلیس جنوب» (S.P.R - South Persian Rifles) که «سرپرسی سایکس» آن را تشکیل داده بود و برای انگلیسیها اهمیت فوق‌العاده ای داشت، جلوگیری شد. (محمدقلی مجد/انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول/مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/1390/ص245- 246) تصویری از فرمانده و تفنگداران پلیس جنوب (S.P.R) - 1917 میلادی واسموس یک تنه در سراسر فارس می‌گشت و ملاقات های سرّی با شخصیتهای صاحب نفوذ و نیز برخی سران پلیس جنوب ترتیب می داد. او گذشته از والی فارس، به سران عشایر، ژاندارمری و محافل بانفوذ شیراز مانند روحانیون و بازرگانان و دموکراتها هم امید داشت. فارس، از ولایاتی بود که دولت مرکزی در آنجا نفوذ زیادی نداشت، زیرا گذشته از ناتوانی دولت، دو ایل مهم قشقایی و خمسه قدرتهای اصلی آن ولایت بودند و بر راههای بازرگانی و ارتباطی نظارت می‌کردند و گمرکات را در دست داشتند، به ویژه اینکه بازرگانی انگلیسیها از راه بوشهر-شیراز بود و از مناطق قشقاییها می‌گذشت. کاروانهای انگلیسی بارها مورد چپاول قشقاییها قرار گرفته بودند و انگلیسیها رابطه خوبی با این ایل نداشتند و به عکس با بختیاریها که رقیب قشقاییها بودند، مناسباتشان دوستانه بود. میان صولت‌الدوله رئیس ایل قشقایی و قوام الملک سرکرده ایل خمسه دشمنی دیرینه ای وجود داشت. (اولریخ گِرکِه/ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول/سیامک/1377/ص 210) اقدامات او چنان هیجانی در میان سواران قشقائی برپا کرد که صولت‌الدوله رئیس ایل نیز به تبعیت از افکار عمومی تصمیم به جنگ آشکار با انگلیسیها گرفت. (احمدعلی سپهر مورخ‌الدوله/ایران در جنگ بزرگ 1918-1914م/بانک ملّی ایران/1336/ص82) بخشی دیگر از فعالیتهای واسموس، اخلال در صادرات نفت و متوجه ساختن بریتانیا به محور جنوب و در نتیجه تضعیف جبهه انگلیسی در بین النهرین بود که با موفقیت به اجرا درآمد. از نتایج این عملیات، سقوط کوت‌العماره و شکست خفت بار انگلیس و بر جای نهادن دست کم دوازده هزار اسیر جنگی بود. (علیرضا ملائی/جنگ جهانی اول؛ آلمانها و رخنه در ساختار اجتماعی، سیاسی ایران/فصلنامه تاریخ معاصر ایران/1376/ص46) ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در پست بعدی ، به آخرین بخش از زندگی و اقدامات ویلهلم واسموس و نقش او در شکست آلمان در جنگ جهانی اول خواهیم پرداخت.این بخش با عنوان «واسموس پرشیا» منتشر خواهند شد.