[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های deserthawk

  1. دوستان برای اینکه ماهیت نبرد های نامتقارن را بهتر درک کنند بهتر است با یک لباس پشمی به سمت کندوی زنبور عسل بروند و مدتی را تحمل کنند تا به خوبی این استراتژی را با پوست و در واقعیت لمس کنند. برتری متعارف با انسان است ولی کسی جرات این کار را ندارد و در صورت انجام از کرده خود پشیمان خواهد شد. در مورد عملیات طوفان صحرا هم جای بحث بسیار است. اینکه صدام با امکانات خود چه کارها می توانست انجام دهد و چه مشکلاتی ناشی از انتخاب استراتژی نادرست توسط او بود از این جمله است. از بهترین اقدامات صدام حملات موشکی بود که با موشک های ابتدایی و با دقت ناچیز اتفاق می افتاد. در واقع بزرگترین دردسر ژنرال شوارتسکف تانک های صدام نبود بلکه موشک های او بود که موجب آزار دشمن می شد. بطوری که تنها ابزاری که صدام با استفاده از آن اقدام به حمله به عمق استراتژیک دشمن کرد همین موشک ها بودند. در صورتی که ظرفیت ها بسیار بیشتر از این بودند. همانطور که دوستان هم اشاره کردند بهترین راه برای مقابه با آمریکا از کار انداختن چشمان عقاب (نابود سازی سیستم های شناسایی و نظارتی تا حد امکان) است.
  2. deserthawk

    چطوری برای تانک زره خوب بسازیم؟

    ابتدا باید مشخص باشد که منظور دقیقا چیست؟ اگر منظور ماسه باشد با تعاریف مخصوص به خودش، عمده ماده آن سیلیکا یا همان SiO2 می باشد که آن نیز به طور نسبتا زیادی به شکل کوارتز دیده می شود. این ماده خواص خوبی برای استحکام فشاری دارد و دمای ذوب آن نیز بالای 1600 درجه سانتی گراد است. روشی که شما فرمودید یعنی قرار دادن کیسه های ماسه (Sandbag) برای افزایش مقاومت تانک روشی است که از گذشته در شرایط جنگی برای محیط های مختلف استفاده شده است. بطور مثال ایالات متحده در جنگ جهانی دوم بر روی بسیاری از تانک های سری شرمن از آنها استفاده نمود و این کار باعث شد که اصابت راکت های ضد زره توسط آلمانی ها کمترین خسارت را به تانک وارد کند. بهترین مقاومت کیسه های ماسه در مقابل موشک های HEAT به دست می آید که علت آن انفجار زودتر سر جنگی موشک و جلوگیری ماسه ها از رسیدن بخش عمده ای از انفجار به بدنه تانک است. ولی در مورد گلوله های انرژی جنبشی این روش کمترین اثر را دارد چرا که در اثر برخورد به علت منافذ ریز زیادی که در بین ماسه ها وجود دارد آنها سریع در منافذ قرار می گیرند و مقاومت کمی در برابر حرکت نفوذگر انرژی جنبشی از خود نشان می دهند. در کل استفاده از این روش برای مواقع اضطراری و ویژه که راه حل دیگری وجود نداشته باشد پیشنهاد می شود و این عمل تاحدی باعث سنگینتر شدن تانک می شود و از از تحرک آن مقداری می کاهد.   استفاده آمریکایی ها از کیسه های شن برای افزایش مقاومت تانک بر روی تانک های سری شرمن   استفاده از کیسه های شن بر روی تانک M-47 سری پاتون در جنگ تحمیلی توسط ایران   استفاده واحدهای زرهی ایران از کیسه های شن بر روی تانک چیفتن در دفاع مقدس
  3. deserthawk

    چطوری برای تانک زره خوب بسازیم؟

    شما سوال را بفرمایید. البته بنده در زمینه زره به عکس نفوذگر زیاد کار نکردم ولی تا حد توان سعی می کنم راهنماییتون کنم. اگر بنده یا بقیه دوستان اطلاع داشته باشیم جواب می دهیم. اگر هم نه با مطالعه بیشتر خودمان هم یاد می گیریم.
  4. deserthawk

    چطوری برای تانک زره خوب بسازیم؟

    با تشکر از کاربر گرامی جناب Deathstalker بابت موضوع زیبا و و عملی ایشون لازم دیدم برای دادن دید بهتر چند تصویر از برخورد پرتابه با این گونه زره ها قرار دهم.     این تصویر نمای شماتیک زره و بخش سرامیکی آن را قبل از برخورد پرتابه نشان می دهد.   در این تصویر حالت اول برخورد یعنی وقتی که گلوله نتواند به داخل زره سرامیکی نفوذ کند را نشان می دهد که در این حالت اگر پرتابه تافنس کمی داشته باشد بدین صورت خرد خواهد شد. البته برای پرتابه هایی که تافنس انها زیاد است شکل برخورد اینگونه نخواهد بود.   اگر پرتابه قادر به نفوذ اولیه در زره سرامیکی باشد شکل شماتیک نفوذ اولیه آن بدین صورت خواهد بود. رشد ترک ها در امتدادی با حدود 68 درجه انحراف نسبت به خط عمود اتفاق خواهد افتاد.     در ادامه پرتابه به این شکل نفوذ خود را ادامه خواهد داد و ترک را بزرگتر خواهد کرد تا سرانجام به شکست زره بیانجامد.   در این شکل مقایسه ای از نحوه نفوذ پرتابه در زره سرامیکی و قلزی مشاهده می شود. تغییر شکل زیاد در نمونه فلزی به خوبی قابل مشاهده است.     عمده مشکل زره های سرامیکی در برابر پرتابه های انرژی جنبشی است که به منظور مقابه با آن از یک لایه جاذب انرژی استفاده می شود. این لایه با استفاده از تغییر شکل انرژی حاصل از ضربه را جذب می کند که در این شکل برای این منظور یک کامپوزیت لانه زنبوری قابل مشاهده است. شکل اول قبل از برخورد و شکل دوم بعد از برخورد می باشد.
  5. با تشکر از جناب سیاوش عزیز از تاپیک واقعا کامل و خوبشون  فقط اگر بنده اشتباه نکرده باشم سهوا اشتباهی قسمت زیر را تایپ کرده باشید   این تیران 5 مربوط به جنوب لبنان و احتمالا اوایل دهه 80 میلادی است.  عکس بالای تانک هم حضرت امام هستند.  بازهم تشکر از شما
  6. دوستان اگه موافق باشند و تمایل داشته باشند بنده مقاله The Future of Armored Warfare که توسط سرهنگ رالف پیتر از انستیتو مطالعات استراتژیک ارتش ایالات متحده نوشته شده را ترجمه کنم تا امکان بحث در این موضوع برای همه دوستان راحت فراهم باشه. احساس می کنم این تاپیک بسیار زیبای دوست عزیزمان جناب گوبلز مربوط به بحث آینده زرهی در نبردهای آینده نیست و بهتره در تاپیک مستقلی توش بحث بشه.
  7. deserthawk

    بدون سرنشین تارانیس (BAE Systems Taranis)

    با تشکر از دوست گرامی بابت این مطلب بسیار زیبا  می خواستم بپرسم اگر تهدیدی مثل رهگیرهای دشمن تارانیس رو کشف کردند بازهم با برنامه ریزی داخلی به مقابله با تهدید می پردازد یا دوباره کنترلر زمینی کنترل تارانیس را بر عهده خواهد گرفت؟ البته فکر کنم قابلیت برنامه ریزی بودن برای اون تقریبا نوعی خلبان خودکار با محدودیت است تا هوش مصنوعی
  8. بسم الله الرحمن الرحیم   عملیات ساحل عاج (Operation Ivory Coast) نام ماموریت نجاتی بود که توسط نیروهای عملیات ویژه و سایر عناصر ارتش ایالات متحده در ویتنام شمالی در طول جنگ ویتنام انجام شد. این اولین عملیات مشترکی بود که در تاریخ ایالات متحده تحت فرماندهی رئیس ستاد مشترک ارتش انجام شد.   زندان سون تای محل نگهداری فرضی اسیران آمریکایی در 21 نوامبر 1970 یک نیروی مشترک شامل ارتش ایالات متحده و نیروی هوایی به فرماندهی ژنرال نیروی هوایی  LeRoy J. Manor و سرهنگ ارتشی به نام  Arthur D. "Bull" Simons با پیاده کردن 56 سرباز نیروهای ویژه ارتش توسط هلیکوپتر در کمپ زندانیان جنگی سون تای (Son Tay) در 37 کیلومتری غرب هانوی واقع در شمال ویتنام قصد آزاد کردن زندانیان  جنگی خود را داشتند. هدف این ماموریت آزادسازی 61 اسیر جنگی که گمان می رفت در این کمپ مستقر شده باشند بود در حالی که در مکانی در نزدیکی کمپ زندانیان پادگانی از نیروهای ویتنامی با حدود 12000 سرباز وجود داشت. نیروهای ویژه شرکت کننده در عملیات از آموزش های بسیار خوبی برخوردار بودند و تمریناتی را نیز برای این ماموریت در پایگاه هوایی اگلین در فلوریدا انجام داده بودند. جمع آوری اطلاعات و داده ها از 25 می تا 20 نوامبر 1970 ادامه یافت. با وجود دست نیافتن به هدف اصلی، حمله با موفقیت بسیار بالایی انجام پذیرفت و ماموریت با 2 نفر تلفات و از دست رفتن 2 هواپیما پایان یافت. شکست اطلاعاتی این عملیات ریچارد نیکسون را مجبور به ایجاد تحول در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده کرد. تصویر هوایی از زندان به همراه مکان های اطراف آن فرضیه یک عملیات نجات در ویتنام شمالی از 9 می 1970 آغاز شد. یک واحد اطلاعاتی نیروی هوایی از طریق آنالیز تصاویر منطقه ای دریافت که یک مجتمع در نزدیکی شهر سون تای وجود دارد که گمان می رود از اواخر 1968 به عنوان کمپ اسرای جنگی از آن استفاده شده باشد. در آن زمان گمان می رفت که در این کمپ 55 اسیر آمریکایی که دست کم 6 نفر از آنها نیاز فوری به فرار داشتند قرار داشته باشند. بعد از اعتبار بخشی به این یافته ها ژنرال جیمز آلن معاون فرماندهی سیاست و برنامه ها در نیروی هوایی با ژنرال دونالد بلک برن که مسئول امور ضد شورش و عملیات های ویژه ارتش بود دیدار کرد. بلک برن مسئول مستقیم ستاد مشترک ارتش و همچنین اولین فرمانده گروه مشاهده و مطالعه نیروهای ویژه در ویتنام بود. بلک برن به سرعت با ژنرال ارله ویلر مسئول عملیات های ستاد مشترک ملاقات کرد و توصیه کرد که یک عملیات نجات برای اسیران زندان سون تای اجرا شود. برای مطالعه قابلیت اجرای حمله ویلر به یک گروه 15 نفره تحت کد حلقه قطبی دستور داد که در 10 ژوئن با هم جلسه بگذارند. یکی از اعضای این جلسه افسری بود که مستقیما به عنوان خلبان هلی کوپتر در عملیات شرکت کرد. گروه مطالعه بعد از بررسی همه اطلاعات رسیده بیان کرد که در سون تای 61 اسیر جنگی وجود دارند.   زندان سون تای از نمای نزدیک هنگامی که توصیه بلک برن برای اینکه خودش مستقیما فرماندهی ماموریت را بر عهده داشته باشد پذیرفته نشد او از سرهنگ آرتور سیمونز درخواست کرد که فرماندهی نیروهای ارتشی را بر عهده بگیرد. پایگاه هوایی اگلین به عنوان مکان آموزش مشترک برای نیروهای شرکت کننده انتخاب شد. انتخاب نیروهای وِیژه بر عهده فرماندهانشان گذاشته شد تا انتخاب ها تنها بر اساس درجه و دسته خدمتی نباشد و مهارت و توانایی خدمتی در جنوب شرق آسیا مورد لحاظ قرار گیرد.   آرم نیروهای ویژه هوابرد ارتش ایالات متحده دومین مرحله از عملیات ساحل عاج هنگامی آغاز شد که فرمانده جدید ستاد مشترک، آدمیرال توماس مورر، منور را به عنوان فرمانده و سیمونز را به عنوان معاون وی برای  ماموریت انتخاب کرد. منور یک گروه 27 نفره را که 11 عضو قبلی در آن حضور داشتند برای مطالعات اولیه در پایگاه هوایی اگلین جمع کرد. سیمونز نیز 103 نفر را از میان 500 داوطلب که عمدتا از نیروهای وِیژه گروه نیروهای ویژه ششم و هفتم مستقر در فورت براگ بودند انتخاب کرد. برنامه ریزان نیروی هوایی نیز فرماندهان اصلی را برای این امر انتخاب کردند که آنها نیز خدمه هوایی لازم را جمع آوری کردند. خدمه هلیکوپتر و هواپیمای A-1 Skyraider در این پایگاه تمرینات مشترک را برای هماهنگی بیشتر انجام دادند. خدمه هواپیماهای  C-130E(I) Combat Talon نیز از آلمان و کارولینای شمالی فرا خوانده شدند. 219 نفر از گروه وظیفه مورد آموزش قرار گفتند و تحت عنوان گروه وظیفه احتمالی مشترک (JCTG) به تمرین پرداختند. برنامه ریزان پارامترهایی را برای حمله در نظر گرفتند که عبارت بودند از اینکه حمله در شب در حالی که هوا صاف باشد و ماه به صورت قرص ناقص در نقطه ای به فاصله 35 درجه از خط افق قرار داشته باشد انجام شود تا بتوان پرواز بی نقصی را در ارتفاع پایین و با وضوع دید بالا داشت. دو زمان مشخص برای اینکه بتوان چنین پارامترهایی را بتوان لحاظ نمود پیدا شد که اولی در 18-25 اکتبر و دومی در 18-25 نوامبر بودند. خدمه نیروی هوایی برای بیش از هزار ساعت در جنوب آلاباما ، جرجیا و فلوریدا با فرمیشن های غیر مشابه به پرواز پرداختند و با هلیکوپترهای UH-1H و HH-3E در شب و ارتفاع پایین به پرواز پرداختند و به کسب تجربه در زمینه ناوبری با دید مقابل به وسیله نور مادون قرمز (FLIR) اقدام کردند که تا پیش از این عملیات هنوز در کمبت تالون ها استفاده نشده بود.     تمرینات نیروهای ویژه در روز وشب با ماکت در پایگاه هوایی اگلین فلوریدا آموزش نیروهای مخصوص از 9 سپتامبر آغاز شد و تا 17 سپتامبر تمرینات شبانه و تمرینات مشترک با خدمه هوایی نیز به آن افزوده شد که شامل 6 تمرین در روز و 3 تمرین در شب بود. تا 6 اکتبر در حدود 170 بار تمرین که همه یا بخشی از ماموریت را شامل می شد با ماکت ها انجام شده بود که بسیاری از آنها با گلوله واقعی اجرا می شد. در آن تاریخ اولین تمرین در مقیاس کامل با استفاده از هلیکوپترهای UH-1H به عنوان هلیکوپتر تهاجمی در شب اجرا شد که در آن هواگردها به مدت حدود 5 ساعت در حدود 1106 کیلومتر را پرواز کردند و در آن زمان ماموریت ، سرعت و ارتفاع تغییر می کرد و حتی نقشه های ماموریت نیز تغییر می کرد. 31 بار نیز تمرین فرود در ماکت منطقه با استفاده از هلیکوپترهای HH-3E انجام شد.   تیم حمله بلوبوی که مسئول پیدا کردن زندانیان بود قرار شد نیروهای ویژه به سه جوخه تقسیم شوند. یک گروه 14 نفره تهاجمی با نام رمز بلوبوی که باید به سمت کمپ اصلی نگهداری زندانیان حرکت می کردند، یک گروه پشتیبانی 22 نفره با نام رمز گرین لیف که باید از تیم حمله پشتیبانی سریع فراهم می کردند و یک تیم امنیتی 20 نفره با نام ردواین برای محافظت از محوطه زندان در مقابل نیروهای ویتنامی و ایجاد پشتیبانی از دو تیم تشکیل شدند. 56 فرد نیروهای مخصوص به شدت مسلح بودند و با خود اسلحه های CAR-15 ، M-16 ، راکت اندازهای M79 ، شاتگان و تیربار M60 حمل می کردند. آنها همچنین مجهز به مین های کلیمور، خرج های انفجاری، نارنجک های دستی، بیسیم، سیم بر، دیلم، اره برقی، طناب، چراغ قوه و سایر تجهیزات مورد نیاز بودند.   فرمیشن هلیکوپترها به همراه کمیت تالون همراه 116 هواپیما شامل 59 هواپیما از نیروی دریایی و 57 فروند از نیروی هوایی در ماموریت شرکت داشتند که 28 فروند از آنها در عملیات مشارکت مستقیم داشتند. دو هواپیمای C-130E(I) Combat Talon که بطور موقت با تجهیزات FLIR مجهز شده بودند در ماموریت شرکت داشتند. یکی از آنها به عنوان رهبر فرمیشن هلیکوپترها (Cherry01) و دیگری برای اسکورت فرمیشن تهاجمی A-1 ها (Cherry02) انتخاب شده بود. به علت سرعت های کروز مختلف بین هلیکوپترها و هواپیماهای بال ثابت ، نیروها در فرمیشن ها و مسیرهای جدا پرواز می کردند و هواپیماهای بال ثابت با ایجاد تاخیر در پروازشان و حرکت های زیگزاگ در مسیر سرعتشان را متعادل می کردند.     فرمیشن هواگردها در مسیر نفوذ به ویتنام شمالی وظیفه کمبت تالون ها ناوبری نیروهای نجات، فرماندهی هوایی و درگیری با اهداف بود. HH-53C ها وظیفه پشتیبانی تیم ها و خروج زندانیان را داشتند. HH-3E برای انتقال تیم تهاجمی ، اسکای ریدر ها برای پشتیبانی هوایی نزدیک، فانتوم ها برای گشت زنی برای مقابله با هواپیماهای دشمن و F-105G Wild Weasel ها برای سرکوب پدافند زمین به هوای دشمن در نظر گرفته شدند.   هلیکوپتر HH-3E که در عملیات حامل تیم بلوبوی بود در 24 سپتامبر منور تاریخ عملیات در اکتبر را به وزیر دفاع ملوین لیرد پیشنهاد کرد ولی در کاخ سفید کسینجر تاریخ ماموریت را به دلیل اینکه نیکسون در واشنگتن حضور ندارد و نمی تواند برای تایید ماموریت جزییات ماموریت را مطلع شود از تاریخ مشخص شده اکتبر به تاخیر انداخت. این تاخیر می توانست محرمانه بودن ماموریت را به خطر اندازد ولی همچنین می توانست آموزش های بیشتری را به همراه داشته باشد و تجهیزات دید در شب جدید نیز می توانست به ماموریت اضافه شود و شناسایی زندان نیز کامل تر شود. بین 10 تا 18 نوامبر تیم JCTG به پایگاه تاخی در تایلند رفتند و کمبت تالون ها نیز تا 14 نوامبر در این پایگاه حاضر شدند. در روزهای آینده تجهیزات تیم JCTG نیز به همراه هلیکوپترهای UH-1 از اگلین به تایلند منتقل شدند. در 18 نوامبر نیکسون با انجام ماموریت موافقت کرد. بعد از جمع شدن نیروها و تجهیزات همه منتظر اعلام گروه اول هواشناسی مستقر در پایگاه هوایی تان سون نات در ویتنام بودند تا هوای مناسب برای ماموریت پیش بیاید. در 18 نوامبر طوفان پستی فیلیپین را در نوردید و به سمت هانوی به پیش رفت. گروه هواشناسی به علت طوفان پستی آب و هوای بدی را برای خلیج تونکین در 21 نوامبر پیش بینی کرد که از پشتیبانی ناو هواپیمابر از گروه ممانعت می کرد. حضور جبهه هوای سرد نیز در منطقه پیش بینی می شد که بیان می کرد شرایط در ناحیه هدف در 20 نوامبر تقریبا خوب خواهد بود و امکان ناوبری از روی لائوس برای پرواز در ارتفاع پایین هواگردهای نفوذی وجود دارد. یک پرواز شناسایی در بعد از ظهر 20 نوامبر که توسط یک RF-4C انجام شد و یکی از سرنشینانش یک متخصص هواشناسی بود نیز این پیش بینی را تایید کرد. به همین دلیل منور تصمیم گرفت که ماموریت را 24 ساعت زودتر شروع کند تا اینکه آن را 5 روز به تاخیر بیاندازد. او در 15:56 به وقت محلی 20 نوامبر فرمان ابتدایی آغاز عملیات را صادر کرد. به دنبال بریفینگ کوتاهی ، منور و کارکنانش به سمت دا نانگ که مقر مرکز کنترل هوایی تاکتیکی نیروی هوایی بود پرواز کردند. سایر خدمه شرکت کننده در ماموریت نیز به سمت مقر هواپیماهایشان حرکت کردند.   نیروهای ویژه آماده پرواز با هلیکوپتر در ساعت 10 نیمه شب 20 نوامبر 1970 هواپیماها از 5 پایگاه هوایی در تایلند و یک پایگاه هوایی در ویتنام جنوبی برخواستند. کمبت تالونی که فرمیشن A-1 ها را اسکورت می کرد از فرودگاه تاخلی در 22:25 دقیقه بلند شد و کمبت تالون دوم نیم ساعت بعد از آن به علت اخلال در یکی از موتورها پرواز کرد. در ساعت 23:07 هواپیماهای HC-130P برای سوختگیری منطقه ای به همراه هلیکوپترها از اودورن بلند شدند. اندکی بعد از نیمه شب اسکای ریدرها از پایگاه هوایی ناخون فانوم تایلند به هوا برخواستند. هلیکوپترها در شمال لائوس با توده ابرهای ضخیمی برخورد کردند و برای سوختگیری هوایی به ارتفاع 7 هزار پایی رفتند. مسیر پرواز یک کریدور پروازی به عرض 10 کیلومتر بود. ناوبرهای کمبت تالون وظیفه داشتند که فرمیشن را در مرکز کریدور نگه دارند. سرعت لازم برای فرمیشن ها برای هلیکوپترها 105 نات (194 کیلومتر بر ساعت) و برای اسکای ریدرها 145 نات (269 کیلومتر بر ساعت) بود که توسط کمبت تالون ها تنظیم می شد. حالت نزدیک به زمین در رادار  AN/APQ-115 TF/TA ناوبری کمبت تالون ها تنها تغییرات ارتفاع را در بیشترین سرعت تا 160 نات محاسبه می کرد که خارج از پارامترهای مشخص شده برای ماموریت بود و محدوده نزدیک به زمین در جنگل به راحتی قابل شناسایی نبود. همه این مشکلات با استفاده از پاد خارجی FLIR نصب شده بر روی کمبت تالون ها که می توانست رودها و دریاچه ها را به راحتی تشخیص دهد حل شد. فرمیشن با استفاده از ناهمواری های کوهها به جنوب غربی ویتنام شمالی نزدیک می شد و خود را از دید رادارهای آنها مخفی می کرد. در همین حال هواپیماهای نیروی دریایی در ساعت 1:00 صبح 21 نوامبر با بر خواستن از ناوهای هواپیمابر اوریسکانی و رنجر اقدام به پرواز کردند که بزرگترین عملیات شبانه هوایی در طول جنگ ویتنام بود. در ساعت 1:52 دوازده A-7 Corsair و A-6 Intruder در سه مسیر وارد آسمان ویتنام شمالی شدند و اقدام به شبیه سازی یک حمله را کردند. در خلیج تونکین 24 فروند هواپیمای دیگر اقدام به پشتیبانی و حفاظت کردند.  عملیات با اشباع کامل رادارهای ویتنام شمالی ادامه یافت. هواپیمای A-7 در عرشه ناو هواپیمابر رنجر فرمیشن برای مدت 13 دقیقه ناخواسته در معرض رادارهای پیش اخطار موجود در ناسان در شمال ویتنام قرار گرفت ولی به دلیل حملات ایزایی و انحرافی موقعیت فرمیشن در امان ماند. تیم نجات وارد دره رد ریور در ارتفاع 150 متری شد تا بتواند دید خوبی نسبت به منطقه بدست بیاورد. فرمیشن هلیکوپترها به نقطه ابتدایی مورد نظر رسید در حالی که اسکای ریدرها همانطور که برنامه ریزی شده بود تنها 2 دقیقه قبل از آنها قرار داشتند. تیم تهاجمی موجود در هلیکوپتر HH-3E برای فرود خود را آماده کرد. به همراه او بقیه تیم های تهاجمی نیز اقدام به فرود کردند. در ساعت 2:18 کمبت تالون اول با نام Cherry 01 فرمان حمله را با رمز آلفا آلفا آلفا به همه هواپیماها ابلاغ کرد. سپس ارتفاع خود را به 150 متری رسانید و اقدام به پرتاب دو بمب صوتی در جنوب و جنوب شرقی سون تای نمود. سپس هلیکوپتر HH-3 با سلاح مینی گان خود اقدام به شلیک به برج های نگهبانی نمود. چری وان سپس با موفقیت دو نشانه گذار زمینی ناپالم  را به عنوان مرجعی برای هواپیماهای A-1 پرتاب کرد و آنگاه منطقه هدف را به مقصد آسمان لائوس ترک کرد تا بتواند با هدایتگرهای تعیین جهت UHF به هدایت سایر هواگردها بپردازد. هلیکوپترهای تهاجمی با بادهای شدید مواجه شدند که باعث شد فرمیشن آنها 140 متر مانده به سمت راست مسیر در نظر گرفته شده برای آنها شکسته شود. برای مدتی آنها به سمت یک ساختمان اشتباه راه افتادند ولی پس از مدتی راه خود را تصحیح کردند. هلیکوپتر HH-3E که حامل تیم بلوبوی بود نیز به اشتباه در مکان دیگری فرود آمد و مشاهده کرد که محوطه مورد انتظار کوچکتر از مقدار مورد نیاز است. در آن وقت تیم بلوبوی همانطور که قبلا تمرین کرده بودند از همه دریچه های هلیکوپتر شروع به شلیک کردند. خلبان پس از آنکه متوجه اشتباه خود شد هلیکوپتر را بلند کرد و به سمت نقطه اصلی پیش رفت. به غیر از این اشتباه پیش آمده، درختانی که بیش از اندازه پیش بینی شده بلندتر بوند باعث شد هلیکوپتر در محوطه زندان با زمین برخورد کند. با اینکه یکی از نیروها که مسئول تیربار کنار در بود از هلیکوپتر سقوط کرد ولی تنها تلفات این حادثه مهندس پرواز هلیکوپتر بود که زانویش شکسته شده بود. کاپیتان ارتشی ریچارد میدوس از یک بلندگوی دستی برای اعلام حضور خود به اسیران مورد انتظار استفاده کرد. در همین حال تیم حمله که به چهار گروه تقسیم شده بود با یک یورش خونین و سریع محافظین زندان را کشتند و آنگاه به جستجو در 5 بلوک زندان به دنبال اسیران گشتند. در 2:19 تیم گرین لیف که هلیکوپتر اولی را در حال فرود دیده بودند در جنوب منطقه و باز هم در مکانی اشتباه پیاده شدند که در واقع آن مکان سربازخانه زندان بود. بلافاصله به آنها اخطار داده شد و تیم پشتیبانی با سلاح های سبک و نارنجک به مدت 8 دقیقه به درگیری با مدافعان پرداختند. هواپیماهای A-1 نیز تیم گرین لیف را با استفاده از بمب های فسفر سفید که بر روی آنجا می ریختند پشتیبانی کردند. تیم گرین لیف دوباره سوار هلیکوپتر خود شد و به مکان صحیح فرود خود برگشت.     بقایای هلیکوپتر HH-3E که در هنگام فرود با زمین برخورد کرد   خلبان HH-53 دومی که اشتباه ناوبری در هلیکوپترهای قبلی را دیده بود با یک چرخش سریع به سمت زندان رفت. او وقتی که هلیکوپتر تیم تهاجمی را خالی دید نقشه گرین را به اجرا در آورد که در این نقشه تیم گرین لیف قادر به ادامه کار نبود. تیم ردواین در بیرون محوطه زندان سون تای پیاده شدند و به سرعت نقشه ای که برای آن آموزش دیده بودند را به اجرا گذاشتند.   طرح گرافیکی از خروج نیروهای ویژه برای حمله   کمبت تالون دوم که در غرب بلک ریور در حال گشت بود به محض شنیدن درخواست کمک از تیم های زمینی با ایجاد اغتشاش در ارتباطات رادیویی نیروهای ویتنامی یک خط رادیویی امن را با پست مرکزی فرماندهی در دانانگ ایجاد کرد. بعد از یک جستجوی سرتاسری تیم بلوبوی فهمید که هیچ اسیر جنگی در زندان وجود ندارد. به پست فرماندهی با کد رمز این خبر داده شد. در همین حال تیم های تخریب یک دکل برق رسانی را نابود کردند و این کار منجر به قطع شدن برق غرب ناحیه سون تای شد که زندان نیز در آن منطقه قرار داشت. به اسکای ریدرها دستور داده شد که به سمت کاروان خودروهایی که به سمت زندان در حال حرکت بودند حمله کنند. قبل از اینکه کاروان به نزدیکی زندان برسد تیم ردواین با ایجاد آتش به وسیله راکت های ضد تانک M72 بر روی کاروان، آن را متوقف کرد.   در 2:28 اپراتورهای جنگ الکترونیک کمبت تالون شماره دو دریافتند که رادارهای کنترل آتش فن سانگ سیستم SAM-2 متعلق به ویتنام شمالی در حال فعال شدن است. شلیک موشک های سام به سمت تیم نجات از 2:35 آغاز شد و 36 موشک به سمت تیم هواگردها پرتاب شد. یکی از F-105 های وایلد ویزل بر اثر انفجار موشک در نزدیکی آن دچار صدمه شد و به پایگاه برگشت. جایگزین او نیز 6 دقیقه بعد از آن به علت موشک به شدت دچار صدمه شد. 20 موشک سام نیز به سمت هواپیماهای بلند شده از ناوهای هواپیمابر شلیک شد که همه به خطا رفتند. دو هواپیمای MiG-21 که در پایگاه هوایی پوک ین در حالت آلرت بودند با اینکه چندین بار از آنها درخواست شلیک شد هرگز اجازه شلیک پیدا نکردند. تجهیزات باقیمانده از نیروهای آمریکایی در عملیات هلیکوپترها در ساعت 2:48 آماده سوارکردن تیم ها شدند. حمله تنها 27 دقیقه طول کشیده بود که در برنامه ریزی حدود 30 دقیقه وقت برای آن پیش بینی شده بود. تنها یکی از نیروهای تیم ردواین بر اثر تیراندازی دشمن زخمی شده بود. یکی از هلیکوپترها به اشتباه یکی از هواپیماهای پشتیبانی را میگ فرض کرد که هواپیمای KC-135 به آنها اطمینان داد که هیچ میگی در منطقه حضور ندارد. فرمیشن حمله در ساعت 3:15 از ویتنام شمالی خارج شد و در 4:28 به پایگاه مادر رسید. خدمه F-105 صدمه دیده مجبور به خارج شدن از هواپیما در فضای لائوس شدند و هواپیمای آنها بعد از برخورد با زمین آتش گرفت. سرنشینان هواپیمای سقوط کرده توسط هلیکوپترهای نجات که در حال برگشت بودند نجات یافتند. فرماندهان عملیات در دیدار ریچارد نیکسون این ماموریت با اینکه از نظر فنی بسیار خوب انجام شده بود ولی از نظر اطلاعاتی یک شکست اطلاعاتی برای ایالات متحده بود که این امر منجر به تغییراتی در دستگاه های اطلاعاتی آن شد.   پچ حمله به زندان سون تای به اعضای تیم های شرکت کننده در حمله مدال های مختلفی از جمله مدال اقدام قهرمانانه داده شد.   محوطه زندان سون تای در سال 1998   منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Ivory_Coast http://www.modernforces.com/veteran_pat_st_clair.htm http://blog.refactortactical.com/the-son-tay-raid-operation-kingpin/   با تشکر از دوست عزیز و گرامی جناب RezaKiani بابت پیشنهاد این موضوع همه حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد  
  9.   ضمن تشکر از دوستان در مورد تلفات همینطور است. مهندس پرواز به نام لوری رایت دچار شکستگی زانو شد و با این حال به کارش ادامه داد که برای این عمل به وی مدال تعلق گرفت. یکی از نیروهای ردواین نیز در اثر تبادل آتش زخمی شد. در مورد فیلم هم بنده فیلم سینمایی موردی پیدا نکردم ولی مستندی به نام Spec Ops  محصول 2006 در اولین قسمتش به این موضوع می پردازد.   http://www.imdb.com/title/tt0460678/?ref_=ttfc_fc_tt   در مورد هلیکوپتر نیز شما صحیح می فرمایید. در بسیاری از این گونه عملیات ها هلیکوپترها شرکت داشته اند که در بعضی از آنها سقوط هم داشتند مانند سقوط بلک هاوک در موگادیشو و فاجعه صحرای طبس (البته برای آمریکایی ها)   از دوست عزیزم جناب MR9 نیز بابت اطلاعات تکمیلی تشکر می کنم.
  10. بسم الله الرحمن الرحیم   براوو تو زیرو (Bravo Two Zero) علامت مخابراتی بود که 8 نفر از نیروهای SAS ارتش بریتانیا مستقر عراق در زمان عملیات طوفان صحرا در ژانویه 1991 از آن استفاده می کردند. مطابق با گفته های یکی از اعضای این گشت وظایف آنها شامل جمع آوری اطلاعات، پیدا کردن یک موقعیت پوششی مناسب و ایجاد یک پست دیدبانی بر راه اصلی تدارکات عراقی ها بین بغداد و شمال غربی عراق بود در حالی که نفر دیگری از این گروه ماموریت آنها را نابود سازی لانچرهای موشک اسکاد عراقی  در یک مسیر 250 کیلومتری اعلام کرد. اعضای SAS بر روی خودروی لندروور 110   این گشت موضوع چندین کتاب بود. بعضی مانند  Bravo Two Zero (1993) وThe One That Got Away (1995)  نوشته اعضای تیم گشت بودند و بعضی مانند Eye of the Storm (2000) اثر پیتر رتکلیف فرمانده هنگ SAS نوشته سایرین بودند. در ژانویه 1991 در مقدمه حمله زمینی نیروهای ائتلاف به عراق اسکادران 22ام  نیروهای SAS در یک پایگاه عملیاتی در عربستان سعودی مستقر شدند. این اسکادران شامل تعدادی از تیم های نفوذ در عمق دشمن بودند که در گشت های 8 نفره تقسیم بندی شده بودند. سه تیم از این اسکادران به نام های براوو وان زیرو ، براوو تو زیرو و براوو تری زیرو نام داشتند. اعضای گروه براوو تو زیرو شامل افراد زیر بودند: گروهبان استیون بیلی میچل با نام مستعار اندی مک نب فرمانده تیم گروهبان وینسنت دیوید فیلیپس سرجوخه کریس گئوردی رایان با نام مستعار کولین آرمسترانگ سرجوخه رابرت دیگر پرینگ سرباز رابرت گسپر کنسیگلیو سرباز جان لگس لین سرباز مالکوم گراهام مک گون سرباز مایک کیوی کوبورن اعضای تیم براوو تو زیرو قبل از اعزام به داخل عراق( افراد با صورت معلوم کشته شدند)   در شب 22 ژانویه گشت براوو تو زیرو به همراه خودرو های لندرور 110 توسط هلیکوپترهای شینوک نیروی هوایی سلطنتی وارد آسمان عراق شدند. هلیکوپترهای شینوک آماده برای انتقال تیم SAS به داخل خاک عراق   بنابر یک تصمیم بد آنها تصمیم گرفتند که از خودروها استفاده نکنند. بر طبق گفته های میچل تیم حدود 12 کیلومتر را در شب اول برای رسیدن به مکان پست دیدبانی پیاده رفت. ولی بقیه رقم های متفاوتی را ذکر کرده اند. استیون میچل فرمانده تیم   هم رایان و هم میچل بیان کردند که وزن بالای تجهیزاتشان آنها را مجبور کرد که به سختی به مکان پست دیدبانی برسند و تجهیزات اضافی را در نوبت های چهار نفره جابجا کنند. بدین گونه که با خالی قدم زدن 4 نفر دوم چهار نفر اول تجهیزات را حمل می کردند و برعکس. بعد از مدتی که از رسیدن آنها به خاک عراق می گذشت لین فهمید که آنها در برقراری تماس با مرکز دچار مشکل شدند و نمی توانند با رادیوی بیسیم  تماس برقرار کنند. رتکلیف بعدها میچل را به عنوان رهبر دسته مقصر خرابی رادیو دانست چون وظیفه او بود که از سالم بودن رادیو مطمئن شود. بیسیم PRC319 مجهز به رمز کننده پیام در اختیار SAS   در بعد از ظهر 24 ژانویه گشت با یک گله گوسفند و یک چوپان مواجه شد. از ترس اینکه گروه به خطر بیافتد آنها تصمیم گرفتند که عقب نشینی کنند و تجهیزات اضافی را رها کنند. همین که آنها آماده برگشتن شدند صدایی شنیدند که به سمت آنها نزدیک می شد و شبیه به تانک بود. آنها موقعیت دفاعی گرفتند و راکت های لاو خود را مسلح کردند و آماده شدند که او نزدیک تر بیاید. بعد از نزدیک تر شدن آنها فهمیدند که آن شی یک بولدوزر بود که با دیدن آنها راه خود را عوض کرده بود. با فهم این مطلب که آنها الان به یقین در معرض خطر قرار دارند سریع از موقعیت خود خارج شدند. اندکی بعد یک درگیری بین آنها و نیروهای عراقی در گرفت. هنوز مشخص نشده است که نیروهای عراقی از چوپان موضوع را فهمیده اند یا از راننده بولدوزر. روایت های افراد در مورد این تیر اندازی فرق دارد بعضی ها حتی از حضور یک نفربر زرهی و تیربار دوشکای عراقی در تیر اندازی خبر داده اند. رایان تخمین زد که در حدود 70 تیر در این تیراندازی شلیک کرده باشد. دستورالعمل استاندارد عملیاتی بریتانیا در این چنین مواقعی که حالت اضطراری پیش می آید و تماس رادیویی وجود ندارد این است که تیم گشتی باید به مکان اولیه نفوذ برگردد و در آنجا منتظر هلیکوپتری که هر 24 ساعت یک بار می آید باشد. این نقشه با موقعیت یابی ناصحیح مکان فرود اولیه همراه شد. گروه به نقطه بلند شدن اضطراری رسید ولی از هلیکوپتر هیچ خبری نشد. رتکلیف بعدها اعلام کرد که این اتفاق به دلیل بیماری خلبان بود که بعد از برگشت از ماموریت کناره رفته بود. به دلیل خرابی رادیوی اضطراری که تنها به آنها امکان ارسال پبام می داد و هیچ پیامی را دریافت نمی کرد آنها نفهمیدند که در حالی که در تلاش برای ارتباط با مرکز بودند یکی از خلبانان آمریکایی صدای آنها را شنیده بود. خلبان جت از مشکل آنها آگاه شد ولی نمی توانست آنها را جابجا کند. سورتی های پروازی زیادی به آخرین مکان شناخته شده آنها و مسیر احتمالیشان فرستاده شد تا بتوان مکان آنها را مشخص کرد و به نجات آنها پرداخت. دستورالعمل استاندار عملیاتی بیان می کند که قبل از نفوذ هر تیمی به پشت خطوط دشمن یک مسیر خروجی باید برنامه ریزی شود که اعضای گشت بدانند در صورتی که از هم جدا شدند و یا مشکلی افتاد به کجا بروند. نقشه های اولیه تیم گشتی بیان می کرد که یک مسیر خروجی در سمت جنوب به سمت عربستان سعودی وجود دارد. مطابق با گزارشات روزانه SAS در آن موقع در 24 ژانویه یک پیام از فرستنده علامت دهی تاکتیکی (TACBE) تیم گشت دریافت شد. این فرض منطقی بود که آنها در حال حرکت به سمت جنوب هستند. ولی در حقیقت تیم گشت در حال حرکت به سمت شمال غربی و مرزهای سوریه بود. کوبورن در این باره اعلام کرد که در موقع طرح ریزی حمله سوریه با حرکت به سمت مرزهایشان موافق بود و دستور فرماندهان نیز همین بود.   بیسیم تاکتیکی TACBE در اختیار تیم مطابق گفته های رتکلیف تغییر نقشه همه تلاش های نیروهای ائتلاف را برای پیدا کردن مکان آنها و نجاتشان خنثی کرد. میچل همچنین به علت خودداری از بکار گرفتن خودروها در ماموریت مورد سرزنش گروه قرار گرفت چرا که می توانست برای خارج شدنشان بسیار بکارشان بیاید. یک تیم مشابه نیز که ماموریتشان انجام شده بود با خودروهای لندرورشان محل را ترک کرده بودند.   لندروور 110 مورد استفاده تیم های SAS   در شب 24 ژانویه در حالی که میچل تلاش می کرد با چراع تاکتیکی با یکی از هواپیماهای ائتلاف تماس بگیرد تیم گشت بطور اشتباهی به دو گروه تقسیم شد و از هم جدا شد.در حالی که بقیه منتظر پاسخی از چراغ تاکتیکی بودند فیلیپس، رایان و مک گون به مسیرشان در دل تاریکی ادامه دادند. هیچ کدام از دو گروه از دستورالعمل های استاندارد قرار ملاقات که آن را آموزش دیده بودند پیروی نکردند و هر دو بطور مستقل به سمت مرزهای سوریه به راه افتادند. اسلحه M-16 به همراه نارنجک انداز M203   بعد از جدایی فیلیپس، رایان و مک گون مجهز به تفنگ های M16 به همراه نارنجک انداز های M203 بودند و تپانچه برونینگ نیز همراهشان بود. همچنین یک فرستنده علامت دهی تاکتیکی و دوربین دید در شب نیز به همراه داشتند. میچل، پرینگ، لین، کونسیگلو و کوبورن نیز مجهز به سلاح های ذکر شده به همراه تیربار مینیمی و GPS بودند.   تیربار مینیمی Minimi در عصر 25 ژانویه رایان ، مک گون و فیلیپس محلی که در طول روز در آن بودند را ترک کرده و به سمت شمال حرکت کردند. فیلیپس که از سرما زدگی (Hypothermia) رنج می برد قادر به حمل اسلحه خود نبود و آن را به مک گون داد. همیطور که ادامه می دادند شرایط فیلیپس بدتر می شد و سرانجام به نقطه ای رسید که رنگ دستانش همرنگ دستکشش سیاه شد و شروع به فریاد زدن های بلند کرد. سرانجام فیلیپس تماسش را با دو نفر دیگر هم گروهش از دست داد و اندکی بعد درگذشت. رایان و مک گون 20 دقیقه به دنبال فیلیپس گشتند و سپس تصمیم گرفتند بدون او به راهشان ادامه دهند. سرجوخه وینس فیلیپس بعد از 19 سال خدمت در ارتش و 8 سال خدمت در SAS در 36 سالگی از سرمازدگی درگذشت. 'گروهبان وینسنت فیلیپس بر اثر سرمازدگی جان باخت   در میانه روز 26 ژانویه رایان و مک گون با یک چوپان بز که به دنبال بزش می دوید مواجه شدند. مک گون تصمیم گرفت که همراه پیرمرد به دنبال یک خودرو برود ولی رایان تصمیم گرفت همانجا بماند و منتظر باشد. مگ گون به همراه چوپان 4 ساعت قدم زد تا اینکه با یک خودروی تویوتا لندکروزر مواجه شد. پیرمرد به سمت خودرو دوید و مک گون که دید او در حال فرار است او را به قتل  رساند. خودرو توسط چند مرد مسلح هدایت می شد و مک گون که مهمات اضافی را فراموش کرده بود توسط آنها دستگیر شد. در طول عصر 26 ژانویه گروه میچل در حالی که کونسیگلیو وانمود به زخمی شدن می کرد و کنار جاده ایستاده بود در پی ربودن یک خودرو بودند. آنها یک تاکسی را ربودند و آن را تا محل یک ایست و بازرسی رساندند. در مورد سرنشینان تاکسی صحبت های اعضای گروه متناقض است. بعضی به آزاد کردن همه اذعان کرده اند و گروهی گفته اند که راننده آنها را تا ایست و بازرسی رسانده است. سرباز کونسیگلیو در اثر تیراندازی کشته شد   در صبح 27 ژانویه بین آنها و سربازان و مردم عادی درگیری رخ داد. کونسیگلو تیر خورد و کشته شد. لین با شنا کردن در رود فرات دچار سرما زدگی شد و او نیز جان باخت. سرباز جان لین در هنگام شنا در رود فرات جان باخت   سایر اعضای گروه نیز به تبادل آتش با سربازان پرداختند که کوبورن در این تبادل آتش زخمی شد و سایر افراد نیز سرانجام دستگیر شدند. میچل ادعا کرد که اعضای دستگیر شده بارها شکنجه و بازجویی شدند ولی مک گون ادعاهایی مانند کشیدن دندان و سوزاندن با اجاق را منکر شد و تاکید کرد که بازجویی انجام شده بدون اعمال فیزیکی ملموس و مشهود بوده است. تصاویر خبرنگاران از لحظه آزادی آنها شامل هیچ جراحت ملموسی نبود و صلیب سرخ نیز آنها را در یک وضعیت خوب توصیف کرد.  آنها قبل از آزادی در ابوغریب زندانی بودند و بعد از آتش بس آزاد شدند. برای اقدامات میچل در طول عملیات برای وی مدال اقدام برجسته (لیاقت) (Diatinguished Conduct Medal) در نظر گرفته شد در حالی که برای آرمسترانگ و دو نفر دیگر از اعضای گشت مدال نظامی تعلق گرفت. میچل برنده جایزه     رایان طولانی ترین فرار تاریخ SAS را با حدود 290 کیلومتر رقم زد که بیشتر از فرار جک سیلیتو از صحرا در سال 1942 بود.   کریس رایان رکورد طولانی ترین فرار SAS را در اختیار دارد منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Bravo_Two_Zero Damien Lewis, Zero Six Bravo, 60 Special Forces. 100000 Enemy. The Explosive True Story, Quercus Publishing Plc 2013 ANDY MCNAB, Bravo Two Zero, BANTAM PRESS,1993 تمامی حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد.     ضمن تشکر  از دوست عزیز جناب DESERTHAWK  ، تصاویر و تاپیک منتقل شد // MR9
  11. نبرد شوروی و مجاهدین در افغانستان یکی از خونین ترین نبردهای قرن بیستم بود. این نبردها باعث شناخته شدن شخصیت های گمنامی به عنوان مجاهدین شد که ایدئولوژی اسلامی را در انواع مختلف آن راه خود کرده بودند.   اسامه بن لادن در نبردهای افغانستان پیش از آنکه از وادی گمنامی بیرون آید   احمد شاه مسعود معروف به شیر دره پنج شیر در حال آموزش قوای مجاهدین   تلخی های جنگ افغانستان   نیروهای Spetsnaz شوروی در افغانستان ( به کفش کتانی یک از آنها توجه کنید)
  12. بسم الله الرحمن الرحیم ماده منفجره با فلز چگال خنثی (DIME) نوعی سلاح آزمایشی است که به نسبت کوچک به نظر می آید ولی شعاع انفجار  موثری دارد. این سلاح با مخلوطی از مواد منفجره (مانند HMX یا RDX) و ذرات ریزی از موادی که از نظر شیمیایی خنثی هستند مانند تنگستن ساخته می شود. خسارت انفجار آن محدود به مسافت خاصی است که باعث می شود از خسارت های ناخواسته در جنگ جلوگیری شود.   پراکندگی ذرات در انفجار DIME لغت فلز خنثی به فلزی گفته می شود که از نظر شیمیایی فعال نباشد و بنابراین در واکنش های شیمیایی که منجر به انفجار می شود شرکت نکند بر خلاف موادی مانند آلومینیوم که در واکنش های شیمیایی شرکت می کنند.   پرتابه ها و موج انفجار در DIME   انتقاداتی به DIME وارد شده است بدین صورت که استفاده از این سلاح تاثیرات بیولوژیکی بسیار قوی بر کسانی که میکروساچمه ها به آنها برخورد می کند وارد می کنند. DIME در گذشته مورد مطالعه بود و برای مدتی کنار گذاشته شد ولی بعد از سال 2000 به عنوان سلاح دوباره مطرح شد.   تفاوت انفجار معمولی و انفجار DIME   سلاح DIME شامل یک پوسته از جنس فیبر کربن است که در داخل آن مخلوطی از ماده منفجره و ریزساچمه های بسیار فشرده و چگال به صورت ذراتی با اندازه های بسیار کوچک (1تا2 میلیمتر) و یا پودر فلزات بسیار سنگین وجود دارد. تا به امروز آلیاژهای تنگستن (آلیاژ فلزی سنگین تنگستن یا HMTA) که شامل تنگستن و سایر فلزات مثل کبالت و نیکل یا آهن ماده منتخب برای ریزساچمه های سنگین بوده اند. دو مورد از آلیاژهای معمول HMTA شامل موارد زیر هستند: rWNiCo: tungsten (91–93%), nickel (3–5%) and cobalt (2–4%) rWNiFe: tungsten (91–93%), nickel (3–5%) and iron (2–4%)   فلز تنگستن به عنوان یک فلز سنگین و خنثی به شمار می رود   پودر HTMA مانند ریزساچمه هایی عمل می کند که در فاصله زیر 4 متر بسیار مرگبار هستند ولی با افزایش فاصله به سبب مقاومت هوا تکانه آنها با رابطه ای بسیار کاهش می یابد. این قابلیت به کشتن افراد در فاصله نزدیک به انفجار کمک می کند در حالی که احتمال مرگ با افزایش فاصله به شدت کاهش می یابد. نجات یافتگانی که در نزدیکی منطقه مرگبار باشند نیز ممکن است اندام هایشان قطع شود چرا که HTMA می تواند از بافتهای نرم و استخوان عبور کند.   شماتیک تاثیر DIME بر روی بدن انسان   تاثیرات سرطان زایی آلیاژ سنگین فلزی تنگستن از سال 2000 مورد بررسی ارتش آمریکا قرار گرفت (در ادامه بررسی اورانیوم ضعیف شده).  در بررسی ها فهمیده شد که این آلیاژها باعث تغییر فرم نئوپلاستیک سلول ها استئوبلاست انسان می شوند. مطالعات بیشتر انجام شده توسط وزارت بهداشت ایالات متحده در سال 2005 نشان داد که ساچمه های HMTA به سرعت باعث rhabdomyosarcoma در موش ها شده اند. سرطان زایی آلیاژ تنگستن ممکن است به علت وجود نیکل در آن باشد. به هر حال تنگستن خالص و تری اکسید تنگستن نیز مظنون به ایجاد سرطان و سایر خواص سمی هستند و تاثیرات بسیاری را در مطالعات بر روی حیوانات نشان داده اند. در سال 2009 یک گروه از دانشمندان ایتالیایی وابسته به کمیته تحقیقاتی تسلیحات جدید اعلام کرده اند که DIME سلاحی بدون درمان است چرا که پودر تنگستن را نمی توان با عمل جراحی از بدن خارج کرد. در جولای 2006 دکترهای منطقه نوار غزه گزارش دادند که بر اثر حملات رژیم صهیونیستی بر ضد فلسطینی ها زخم های غیر معمولی بر روی آنها ایجاد شده است که ناشی از آزمایش یک سلاح جدید است که قبلا به کار نرفته بود. یک تحلیل گر آزمایشگاه از بدن قربانیان ذرات فلز پیدا کرد که با فرضیه استفاده از سلاح های DIME سازگار است. اسرائیل استفاده از این سلاح ها را انکار کرد و اعلام کرد این زخم ها ناشی از سلاح های معمولی بر روی قربانیان است.   زنی که احتمال اصابت DIME در نزدیکی او زیاد است   دکتر مد گیلبرت و دکتر اریک فوسه که بر روی زخمیان ناشی از حملات اسرائیل در سال 2008 کار می کردند گزارش دادند که این زخم ها از آزمایش سلاح جدید ارتش اسرائیل بدست آمده است که آنها حدس می زدند DIME باشد. این دو نفر همین سخنان را درباره حملات سال 2014 نیز تکرار کردند.   دکتر فوسه و دکتر گیلبرت استفاده از DIME را بر روی فلسطینیان تایید کرده اند   تصاویر قربانیان مظنون به استفاده از DIME در نوار غزه در جنگ های مختلف (هشدار شامل بعضی از تصاویر دلخراش است ولطفا بعد از انتقال بصورت لینک نشان داده شود) http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/10~4.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/11~5.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/12~4.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/13~1.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/14~1.jpg   منابع   http://en.wikipedia.org/wiki/Dense_Inert_Metal_Explosive http://www.globalsecurity.org/military/systems/munitions/dime.htm http://www.wired.com/2008/05/reactive-revo-5   تمامی حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد
  13.   بفرمایید http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/ea/The_Special_Air_Service_%28sas%29_in_North_Africa_during_the_Second_World_War_E21340.jpg http://lrdg.hegewisch.net/elite/stirling_mcdonald.jpg http://www.france-histoire-esperance.com/wp-content/uploads/2014/05/snn2227a2g682_440714a.jpg بنای یادبود دیوید استیرلینگ http://www.undiscoveredscotland.co.uk/usbiography/s/images/davidstirling-450.jpg
  14. جنگ کوزوو نمونه ای خوب برای بررسی روش های مقابله با حملات هوایی و کاهش خسارت ناشی از حملات دشمن است. در این جنگ نیروهای صربستان از بسیاری از اصول پدافند غیر عامل به خوبی استفاده کردند بطوری که برای انتقال تانک ها در طول شب با قطار اقدام می کردند و در روز آنها را در داخل تونل ها مخفی می کردند. در بسیاری از موارد آنها ماکت هایی از تانک به همراه چراغ هایی برای ایجاد امواج فروسرخ ایجاد کرده بودند و در کنار تانک اصلی قرار داده بودند و در حالی که تانک اصلی به خوبی استتار شده بود این ماکت ها هدف حملات ناتو قرار می گرفت. همچنین چنین فریب دهنده هایی برای سیستم های راداری نیز ایجاد شد و نیروهای ناتو بارها به اشتباه اهداف کاذب را به جای اهداف اصلی هدف قرار می دادند و در اخبار رسمی آنها را اعلام می کردند. اولین مورد سرنگون کردن هواپیمای رادارگریز نیز به استفاده درست از همین سیستم ها بر می گردد در صورتی که رژیم عراق رادارهایی مشابه و بهتر از این را نیز در اختیار داشت ولی تنوانست کاری از پیش ببرد. در انتها فرمانده ارتش به میلوشویچ گفت که ارتش هنوز هم می تواند به عملیات بپردازد ولی میلوشویچ پاسخ داد که ارتش بله ولی مردم دیگر طاقت ندارند.
  15. به احتمال زیاد در مقیاس آزمایشگاهی ساخته شده البته باید نوع کامپوزیت و روش ساخت اون و راه جذب مشخص بشه  تا بشه درباره میزان جذب اون حرف زد. در کشور ما برای جذب امواج رادار بر روی فوم های قلزی تحقیقات زیادی صورت گرفته و استفاده از نانو کامپوزیت های با کره های توخالی برای ساخت .... در حال انجامه.
  16. با تشکر از شما بسیار خوشحال می شوم در تاپیک خود به بررسی نقش زرهی سنگین و کند در استراتژی تهاجمی نامتقارن بپردازید و بنده را نیز از بی اطلاعی در بیاورید. اگر لطف بفرمایید در تاپیکتان تصرف یک شهر بطور فرض از رژیم صهیونیستی توسط ایران (اگر آنها را همسایه فرض کنیم) را توسط این استراتژی بررسی کنید ممنون.
  17. در مورد بقیه فرار رایان چیز زیادی نتونستم پیدا کنم متاسفانه. رایان هم به این دلیل مک گون را همراهی نکرد چون می ترسید شناسایی بشه بنابراین تصمیم گرفت همون اطراف بمونه تا مک گون با خودرو بیاد. مرکز فرماندهی از قبل نقشه فرار از جنوب به سمت عربستان رو به اونها گفته بود و در همون مسیر در حال جستجو بود ولی اونها تصمیم به فرار به سمت مرزهای سوریه رو گرفتند در این قضیه چند نکته قابل توجه است در اصل اونها دلیلی برای خطر کردن نمی دیدند چون جنگ جنگ اونها نبود اونها به حدی از سستی و نا هماهنگی رسیده بودند که همرزم بیمارشون رو ول کردن و اصلا متوجه گم شدن اون نشدن که اینها بر ضعف عقیدتی دلالت داره گفته های اونها بعد از فرار و آزادی بسیار باهم تناقض داشت و هرکس حرف متفاوتی رو در مورد قضایای مختلف بیان می کرد که این نشون میده شاید اونها گندهای بیشتری هم زده باشند. میشه گفت آموزش های عملیاتی SAS بسیار عالی بوده ولی آموزش های فرماندهی و عقیدتی بسیار ضعیفی رو گذروندن. تجهیزات اونها هم بد بوده که باعث شده دو نفر از اونها از سرمازدگی بمیرن. که این تقصیر دوباره به فرمانده تیم برمیگرده همراه نیاوردن خودرو و بررسی نکردن بیسیم و رفتن به جنوب به جای شرق و مرزهای سویه از تصمیم گیری های فرمانده بود که واقعا افتضاح بود. فکر کنم میچل بیشتر مستحق اعدام بود که یه تیم کامل رو به فنا داد تا مدال افتخار برای هیچ جالب ترین قسمت ماجرا این است که رایان برای اینکه رکورد فرار رو زد اسطوره شد و مدال گرفت و نه برای انجام وظیفه
  18. البته فرمایش شما صحیح است ولی باید دید چرا مقاومت آنچنانی از سوی نیروهای عراقی صورت نگرفته؟ همین مطلب برای نیروهای روسی و چچنی طرفدار روسیه در گروزنی نیز تا حدودی اتفاق افتاد و علت شکست نیروهای ویت کنگ و ویتنام شمالی در حمله عید تت نیز همین بود که دشمن بخوبی مقاومت کرد. اصولا همه اینها جزئی از نبرد تهاجمی نامتقارن است که باید به دقت مورد بررسی قرار بگیرد. لازمه استراتژی نامتقارن ایجاد سرعت برای نیروهای خودی و افزایش اهداف برای دشمن است که بدین علت تانک سنگین و کند برای آن مورد مناسبی به شمار نمی آید.   استراتژی های نامتقارن بنابر دلایل متفاوتی بکار گرفته می شود. در دفاع مقدس به علت برابری حتی برتری نیروهای زرهی دشمن امکان استفاده مناسب از زرهی وجود نداشت و استفاده از آن در مقابل دشمنی که می توانست دوباره زرهی خود را بازسازی کند برای ما که امکان آن را نداشتیم فایده چندانی نداشت. به یاد داشته باشید در بعضی از عملیات ها ما از نیروی زرهی استفاده کردیم ولی نتیجه مورد نظر حاصل نشد.
  19. البته گفته شما در کل تا حدی صحیح است ولی در استراتژی تهاجمی نامتقارن هنوز نقش تانک و زرهی سنگین و با تحرک کم به درستی تعریف نشده است. نمونه آن حمله عید تت(که از جهاتی به شکست انجامید)، تصرف گروزنی توسط جدایی طلبان چچنی در سال 1996 و حمله داعش به موصل و سایر شهرهای عراق است که اصلا تانکی مورد استفاده قرار نگرفت و در بسیاری از نبردهای سوریه نیز تانک از سوی شورشیان تنها در نقش پشتیبانی نیروهای پیاده به کار رفت.
  20.   با تشکر از توجه شما که دقت کافی را به طرح بنده نشان دادید. در مورد بحث هایی که شما فرمودید باید خدمتان عرض کنم که در مورد RPG خیلی خوشحال می شوم طرح سلاحی که شما فرمودید را زودتر ببینم و این که دهانه خروجی به چه شکلی بوده است. شما فرمودید که افغانی ها از آن طرح نتوانسته اند استفاده مفیدی ببرند در صورتی که بنده طی مطالعاتی که داشته ام بسیار مشاهده کردم که از این سلاح برای هدف قرار دادن هواگرد نیز استفاده شده است. بطور مثال عرض کنم در زمان جنگ تحمیلی یکی از شهیدان بزرگوار که اگر اشتباه نکرده باشم نامشان عاصمی بوده طرحی برای این منظور داده بودند. در افغانستان نیز خودتان و بعضی شواهد می گویند استفاده شده بود و هنوز نیز استفاده می شود و در موگادیشو نیز این طرح توانسته هلیکوپتر بلک هاک آمریکایی را سرنگون کند. آیا امکان ندارد با استاندارد سازی این سلاح از آن استفاده کرد؟ در موگادیشو نیروهایی که از آن استفاده کرده بودند از سودانی هایی یاد گرفته بودند که از افغانستان برگشته بودند. آنها تنها لوله هایی را به خروجی پرتاب جوش کرده بودند و هیچ استاندارد سازی صورت نگرفته بود. خیلی خوشحال شدم که شنیدم این چنین طرحی در کشور ما نیز در حال اجرا شدن است (نصب فیوز تاخیری) چرا که علاوه بر بحث هواگرد در بحث مقابله با نفرات زمینی نیز بسیار موثر می آید بطوری که در تحقیقات ارتش آمریکا در مورد تاثیر انفجار گلوله با فیوز مجاورتی نسبت به انفجار نقطه ای در مورد کسی که در سنگر حفره روباه پناه گرفته است احتمال اصابت به چندین برابر افزایش یافته و به بالای 50 درصد نیز رسیده است. در مورد موشکی که وارد آب می شود بحث بسیار فراوان است و بنده به دلیل اینکه دوستان قبلا در مورد آن بحث کرده بودند توضیج بیشتری ندادم. ابتدائی ترین موردی که بنده عرض مردم و دوباره باید بگم این است که این موشک اصلا قرار نیست بالستیک باشد بلکه موشک کروز است. در مورد هدایت موشک کروز در مرحله پیش از ورود به آب می توان موارد زیادی را پیشنهاد نمود که بنده هدایت راداری فعال و یا هدایت راداری با استفاده از رادار مادر (غیر فعال) را پیشنهاد می کنم. بعد از رسیدن به یک فاصله معین نسبت به هدف موتور مرحله اول موشک خاموش شده و آن قسمت از کل موشک جدا می شود و به آب انداخته می شود. سپس موشک به آرامی به آب فرو می رود و بصورت اژدر و حتی بصورت اثرات سوپر کویتاسیونی به راه خود ادامه می دهد. در مورد سیستم های کنترلی به نظرم بزرگترین پیچیدگی قابلیت جدا کردن اختیار از قسمت موتور قبلی به موتور جدید است که باید حل شود وگرنه بقیه موارد بصورت عادی انجام خواهد شد. بنده این میزان دانش را در کشور می بینم و می دانم چنین کاری ممکن است. در مورد سیستم های الکترونیکی و راداری بنده اطلاعات زیادی ندارم ولی آن را هم ممکن می دانم اگر دوستان راهنمایی بفرماییند ممنون می شوم. در مورد قسمت متریال هم تخصص بنده در همین زمینه است و می دانم انجام شدنی است. با تشکر از دوستان مشارکت کننده در بحث
  21. متشکرم از شما دوست عزیز بابت توجه و دقت زیاد. در مورد آر پی جی مورد اول را شما صحیح می فرمایید. در این مورد تاکید من  بیشتر روی فیوز بود و به لوله خروجی توجه زیادی نکردم. ولی با طراحی دوباره لوله به شکل زیر مشکلی که شما فرمودید حل می شود. به این صورت که با تعبیه لوله خروجی دوشاخه قابل تعویض که خروجی ها به صورت افقی تنظیم شده باشند آتش عقبه در جهت های طرفین چپ و راست به صورت متقارن خارج خواهد شد و در نتیجه تنها مقدار بسیار ناچیزی لگد در خلاف جهت شلیک ایجاد خواهد شد که به دقت تیر اندازی لطمه نخواهد زد.   http://upload7.ir/imgs/2014-11/66112829277319383498.jpg مورد دومی که شما فرمودید را بنده متاسفانه متوجه نشدم. مهمترین مزیتی که من برای RPG می بینیم قیمت ارزان و آموزش ساده است و اینکه مقادیر بالای این سلاح در کشور که خاصیت ضد تانک خود را تقریبا از دست داده اند می توانند در کاربری دیگری بکار روند بدون اینکه تغییر زیادی روی آنها صورت گیرد. در مورد خمپاره باید متذکر بشم که من در این مورد تاکیدم بیشتر روی راکتی بودن و هدایت پذیر بودن خمپاره است و نوع هدایت رو میشه روش بحث کرد. نشانه گذار لیزی می تونه هرچیزی باشه دیدبان،  UAV و چیزای شبیه به اینها. البته هنوز هم هدایت لیزی رو مناسب تر می دونم به چند دلیل که مهمترین اون مقاومت به جمینگ است که در مواردی که بخواد ارتباط تصویر یا هر موج دیگه ای بین پرتابه و اپراتور رد بشه امکان اغتشاش و جمینگ وجود داره. در مورد لیزر اوپراتور تنها بعد از سقوط آزاد پرتابه پرتو لیزر رو می تابونه و بلافاصه موتور راکتی شروع به کار می کنه و سرعت رو به حدااکثر می رسونه که در نهایت تانک فرصت کمی برای ایجاد پرده دود و فرار داره. سیستم های مبتنی بر هدایت ماهواره نیز فعلا گزینه مناسبی نیستند. تصور کنید مبارزان فلسطینی با چنین سیستمی که با هدایت های مختلف کار می کنه در حال هدف قرار دادن اسرائیلی ها هستند. اگه اسرائیلی ها از سیستم های جمینگ با توان بالا استفاده کنند کدوم یکی از سیستم های هدایت بهتر عمل می کنه؟ در مورد لیزر مبارزان فلسطینی و لبنانی نتیجه تقریبا خوبی داشتند. با ایمیج پروسسینگ هم موافقم ولی به نظرم گلوله دیدبان در کشور ما جایی نداره.
  22. بسم الله الرحمن الرحیم   استراتژی گزینه سامسون (Samson Option) نامی است که تحلیل گران نظامی به استراتژی بازدارندگی تلافی عظیم رژیم صهیونیستی نسبت می دهند که مبتنی بر استفاده از سلاح های هسته ای به عنوان راه حل نهایی برای حفظ موجودیت خویش است. مفسران همچنین این کلمه را برای موقعیتی بکار می برند که یک عامل غیر اسرائیلی و غیر هسته ای تهدید به از بین بردن موجودیت این رژیم با سلاح های متعارف کرده باشد. دو مثال برای این مورد یاسر عرفات و حزب الله هستند. این نام از یک شخصیت کتاب مقدس به نام سامسون برداشته شده است که ستون های معبد فلسطینیان را در آورده و سقف آن  را فرو ریخته بود و در حالی که فریاد می زد اجازه بدهید با فلسطینیها بمیرم ، خودش و هزاران فلسطینی که او را دستگیر کرده بودند را به قتل رسانیده بود.     سامسون در حال فرو ریختن ستون ها و کشتن خود و دشمنانش   ابهام هسته ای رژیم صهیونیستی از تایید اینکه سلاح هسته ای دارد یا نه و اینکه چگونه از آنها استفاده خواهد کرد تحت سیاست رسمی ابهام هسته ای که ایهام هسته ای نیز نامیده می شود امتناع می کند. این امر شناخت دقیق سیاست هسته ای این رژیم را برای شخص خارج از آن مشکل می کند در حالی که هنوز به این رژیم اجازه می دهد که بر برداشت ها، استراتژی ها و اقدامات سایر دولت ها تاثیر بگذارد. به هر حال بعد از سال ها بعضی از سران این رژیم به عموم اطلاعاتی را درباره توانایی های هسته ای اسرائیل داده اند که از این موارد می توان به افرایم کاتزیر (Ephraim Katzir) در سال 1974 ، موشه دایان (Moshe Dayan) در سال 1981 ، شیمون پرز (Shimon Peres) در سال 1998 و ایهود اولمرت (Ehud Olmert) در سال 2006 نام برد. در سال 2006 رابرت گیتز (Robert Gates) در مراسم تاییدش به عنوان وزیر دفاع در سنای آمریکا اعلام کرد که اسرائیل سلاح هسته ای در اختیار دارد. با این وجود از اوایل 1976 CIA اعتقاد داشت که اسرائیل 10 تا 20 سلاح هسته ای در اختیار دارد. در سال 2002 تخمین زده شد که تعداد سلاح های هسته ای اسرائیل بین 75 تا 200 عدد سلاح هسته ای حرارتی باشد. کنت بروور تخمین زد که این تعداد 400 عدد باشد. این سلاح ها می توانند از زمین دریا و هوا پرتاب شوند. این قابلیت به اسرائیل این اجازه را می دهد که حتی اگر در آستانه نابودی باشد" قابلیت ضربه دوم" را داشته باشد. پلتفرم های احتمالی استفاده از سلاح هسته ای برای اسرائیل رژیم صهیونیستی امکاناتی را برای پرتاب کلاهک هسته ای خویش در اختیار دارد که در ادامه بطور کوتاه به معرفی آن پراخته می شود. موشک های بالستیک جریکو گمان می رود که قابلیت های ضربه دوم در اسرائیل به واسطه زیردریایی ها و موشک های بالستیک موجود باشد. اولین موشک های جریکو در اسرائیل با همکاری کمپانی داسالت فرانسه در دهه 1960 ایجاد شد و اولین موشک عملیاتی در سال 1971 با نام جریکو-1 ساخته شد. این احتمال می رود که موشک های جریکو-1 در طول دهه 1990 از خدمت کنار گذاشته شده باشند. در اواسط دهه 1980اسرائیل موشک جریکو-2 را با بردی حدود 2800 تا 5000 کیلومتر وارد سرویس کرد. موشک سه مرحله ای سوخت جامد شاویت نوع غیر نظامی موشک جریکو-2 می باشد. از ژانویه 2008 اسرائیل موشک جریکو-3 را به عنوان یک موشک قاره پیما وارد سرویس کرد. برخی گزارش ها از احتمال حمل چند کلاهک (MIRV) توسط جریکو-3 خبر می دهند. بیشترین برد جریکو-3 با محموله ای به وزن 1000 تا 1300 کیلوگرم 11500 کیلومتر تخمین زده شده است. در ژانویه 2008 اسرائیل اقدام به تست جریکو-3 نمود. ایساک بن اسرائیل ژنرال بازنشسته ارتشی به کانال دوم تلویزیون اسرائیل گفت که هر کسی می تواند با انجام محاسبات ریاضی بفهمد که موشک ما به هر نقطه ای از جهان می تواند برسد. همچنین در یک برنامه توسعه گسترده برد موشک های جریکو-2 برای حمل محموله ای به وزن یک تن به 5000 کیلومتر رسید و موشک جریکو-2 بی نام گرفت. این موشک برای حمل یک محموله 500 کیلوگرمی هسته ای به برد 7800 کیلومتر می رسید و به عنوان یک موشکICBM به حساب می آمد.     موشک شاویت که برای پرتاب ماهواره بکار می رود نمونه غیر نظامی موشک جریکو-2 است   هواپیماها به نظر می رسد که اسرائیل از بعضی از هواپیماهایش بتواند برای حمل سلاح های هسته ای استفاده کند. با استفاده از ناوگان سوخترسانی منطقه ای بوئینگ 707 و استفاده از تانکرهای سوخت خارجی و تطبیقی  هواپیماهای F-15 و F-16 اسرائیلی می توانند تا مسافت زیادی که در عملیات پای چوبی به 2060 کیلومتر رسید پرواز کنند و به اجرای عملیات بپردازند.     F-15I اسرائیلی می تواند یکی از گزینه های حمل بمب باشد       F-16I اسرائیلی در تمرینات پرچم سرخ   زیردریایی ها نیروی دریایی رژیم صهیونیستی از کاربران زیردریایی های مدرن آلمانی کلاس دلفین است. سه نمونه اول از این زیردریایی در سال 1999 به خدمت در آمدند و جایگزین زیردریایی های کلاس گال که از دهه 1970 در خدمت بودند شدند. گزارش های مختلفی بیان می کنند که این زیردریایی ها مجهز به موشک های کروز Popey Turbo با قابلیت حمل کلاهک هسته ای و دقت بسیار بالا هستند. این زیردریایی ها مجهز به تیوپ های اژدری هستند که می توانند موشک کروزی با برد 1500 تا 2400 کیلومتر را پرتاب کنند. مقامات آمریکایی گفته اند که در سال 2000 شاهد آزمایش پرتاب موشک کروز از این زیر دریایی ها بودند که به اهدافی در 1500 کیلومتری خود برخورد کرده اند. این موشک ها می توانند با کلاک های هسته ای با وزن 200 کیلوگرم که حاوی 6 کیلوگرم پلوتونیوم است مجهز شوند. برخی کارشناسان این موشک های کروز را Popey Turbo بهبود یافته توسط رافائل در نظر گرفته اند در صورتی که برخی دیگر آنها را موشک  Gabriel 4LR تشخیص داده اند. در سال 2009 این زیردریایی ها از دریای مدیترانه و از طریق کانال سوئز به دریای سرخ رفتند و در یک مانور شرکت کردند.  در همین سال اسرائیل 6 زیردریایی دیگر از کلاس دلفین را به آلمان سفارش داد. در سال 2011 دو زیردریایی دیگر از کلاس پیشرفته تر دلفین-2 به اسرائیل تحویل داده شدند.       زیردریایی کلاس دلفین رژیم صهیونیستی توانایی حمل موشک کروز مجهز به کلاهک هسته ای را دارد   سایر روش ها گمان می رود که رژیم صهیونیستی بتواند سلاح هسته ای را به صورت های بمب هسته ای چمدانی، سلاح هسته ای تاکتیکی، ایجاد پالس الکترومغناطیسی(EMP) ، سلاح های با تابش اضافه شده یا بمب نوترونی (ERW) و مین های زمینی هسته ای بکار بگیرد. دکترین بازدارندگی اگرچه سلاح های هسته ای به عنوان ضمانت نهایی امنیت رژیم صهیونیستی دیده می شوند در اوایل دهه 1960 این رژیم از استفاده نظامی از قابلیت های هسته خودداری می کرد و به جای درگیری های هسته ای بطور کامل به سمت برتری متعارف بود. فرضیه اصلی گزینه سامسون تنها بازدارندگی بود. بر طبق گفته های سیمور هرش روز نامه نگار آمریکایی و تارخ دان اسرائیلی اونر کوهن ، رهبران اسرائیلی مثل دیوید بن گورین ، شیمون پرز ، لاوی اشکول و موشه دایان این عبارت را در میانه دهه 1960 ابداع کرده بودند. آنها این استراتژی را بنابر شخصیت سامسون کتاب مقدس نامگذاری کرده بودند.       تصویر ماهواره آمریکایی از پایگاه هسته ای دیمونا در سال 1968   در سال 1973 نیروهای عرب در جنگ یوم کیپور نیروهای اسرائیلی را به عقب راندند و نخست وزیر این رژیم گلدامایر دستور هشدار هسته ای داد و فرمان داد 13 بمب اتمی که به وسیله موشک ها و هواپیماها قابلیت شلیک داشتند آماده استفاده شوند. سفیر اسرائیل به نیکسون هشدار داد که اگر ایالات متحده تدارکات هوایی به آنها را نرساند عواقب بسیار جدی پیش خواهد آمد. نیکسون موافق کرد و عملیات نیکل گراس برای رساندن تدارکات به اسرائیل آغاز شد. به نظر می رسد این اولین تهدید استفاده از گزینه سامسون باشد.       سیمور هرش در کتابش با نام گزینه سامسون که در سال 1991 منتشر شد سیاست خارجی آمریکا را در رابطه با تسلیحات هسته ای اسرائیل بررسی کرده است.   سیمور هرش نوشت که پیروزی شگفت آور حزب لیکود به رهبری مناخیم بگین در ماه می 1977 کابینه ای را بر سر قدرت اورد که حتی از حزب کارگر نیز بیشتر به دکترین گزینه سامسون و ضرورت زرادخانه تسلیحات هسته ای اسرائیل اعتقاد داشت. لوئیس رنه برس پروفسور علم سیاست و ریاست پروژه دانیال (مشاوران آریل شارن در دوران نخست وزیری در رابطه با تهدیدات خاورمیانه) بود. او بیان داشت که بازدارندگی موثر گزینه سامسون وقتی افزایش خواهد یافت که سیاست ابهام هسته ای پایان یابد. در مقاله ای در سال 2004 او به دولتمردان اسرائیلی توصیه کرد که از تهدید گزینه سامسون برای پشتیبانی پیش دستی های متعارف بر علیه دشمنان هسته ای و غیر هسته ای استفاده کند به این دلیل که بدون این سلاح ها اسرائیل باید تنها به نیروهای غیر هسته ای خود متکی باشد و شاید نتواند مانع از تلافی دشمنان برضد حمله پیش دستانه اسرائیل باشد. نوشته های بعضی از نویسندگان درباره این استراتژی بعضی از نویسندگان مطالبی را برای استراتژی گزینه سامسون به عنوان یک استراتژی تلافی جویانه نوشته اند. در سال 2002 لس آنجلس تایمز قطعه ای از نظر پروفسور دیوید پرلموتر استاد دانشگاه لویزیانا را منتشر کرد که بسیار به گزینه سامسون نزدیک است: اسرائیل در طول 30 سال سلاح های هسته ای را ساخته است. یهودیان  فهمیدند که پذیرش ذلیلانه نابودی در گذشته برای آنها وجود داشته است ولی آنها در مقابل آن مقاوم شده اند. مسادا (Masada) (شهر یهودی که توسط رومیان محاصره شده بود و یهودیان تصمیم به خودکشی دست جمعی گرفتند) تنها یک مثال برای این مورد نیست. این کار ذره ای رومیان را اذیت نکرد ولی سامسون چطور؟ چه چیز جز یک زمستان هسته ای پاسخ هزاران سال قتل عام جهان متنفر از یهود را خواهد داد؟ برای اولین بار در جهان یک ملت با انقراض روبرو است در حالی که جهان یا نگاهش را بر می گرداند یا بی تفاوت است ولی برخلاف ارمنی ها، تبتی ها، یهودیان جنگ جهانی دوم و یا رواندایی ها قدرت این را دارد که دنیا را نابود کند. آیا این عدالت است؟ در سال 2003 مارتین ون کرولد یک تاریخ دان نظامی بیان کرد که انتفاضه ی الاقصی وقتی که ادامه یابد موجودیت اسرائیل را تهدید می کند. او در کتاب (The Gun and the Olive Branch) بیان کرد که: ما صاحب چندصد کلاهک اتمی و راکت هستیم و می توانیم آنها را به همه اهداف در همه سمت ها پرتاب کنیم حتی شاید به سمت رم. بیشتر پایتخت های اروپایی اهدافی برای نیروی هوایی ما هستند. اجازه دهید نقل قولی از ژنرال موشه دایان بکنم اسرائیل باید مانند یک سگ دیوانه باشد آنقدر خطرناک باشد که به برادری نیز گرفته نشود. من این را در مواقع ناامیدی به خاطر می آورم. ما باید آنقدر تلاش کنیم که از پیش آمدن آن لحظه جلوگیری کنیم. نیروهای مسلح ما به هر حال سیزدهمین قدرت دنیا نیستند و نسبتا قویتر هستند و ما می توانیم جهان را به همراه خود از بین ببریم. و من به شما اطمینان می دهم که این اتفاق قبل از سقوط اسرائیل خواهد افتاد. رون روزنباوم در سال 2012 در کتابش با نام (How the End Begins: The Road to a Nuclear World War III) نوشت که به عقیده او در پیامد هولوکاست دوم  اسرائیل می تواند ستون های جهان را فرو ریزد (به مسکو و پایتخت های اروپایی حمله کند) همانطوری که به مکان های مقدس مسلمانان حمله خواهد کرد. در سال 2012 در پاسخ به شعر گونتر گراس با نام چیزی که باید گفته شود (What Must Be Said)که برنامه سلاح های هسته ای اسرائیل را مورد سرزنش قرار می داد شاعر اسرائیلی به نام ایتامار یاووز-کست شعری را با عنوان حق وجود منتشر کرد. در قسمتی از این شعر آمده است: اگر شما دوباره ما را مجبور می کنید که از روی زمین به عمق آن فرو برویم بگذار زمین همه چیز را فرو ببرد. روزنامه نگار اورشلیم پست این شعر را بیان کننده استراتژی گزینه سامسون در مورد سلاح های هسته ای اسرائیل دانسته است و گفت: از بین بردن دشمنان اسرائیل ممکن است موجب نابودی کل دنیا شود.   منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Samson_Option http://en.wikipedia.org/wiki/Nuclear_weapons_and_Israel Hersh, Seymour (1991), The Samson Option: Israel's Nuclear Arsenal and American Foreign Policy   همه حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد       با تشکر از دوست عزیز جناب DESERTHAWK، تصاویر و تاپیک منتقل شد// MR9
  23. البته این موضوع که شما می فرمایید صحیح است ولی این استراتژی تنها برای وقتی قرار است بکار رود که این رژیم در حال سقوط حتمی باشد و دیگر برای آن امیدی برای جان بدر بردن وجود نداشته باشد. در چنین حالتی برای آنها دیگر کشوری اهمیت نخواهد داشت و همه برای آنها دشمن خواهند بود. تنها مقدار دشمنی فرق خواهد داشت. به دلایل تاریخی نیز از آنها بعید نیست بخواهند چنین کاری را انجام دهند. همانطور که شما فرمودید با شروع تهاجم اتمی به احتمال زیاد به بقیه کشورها مانند روسیه و کشورهای اروپایی آنها نیز سلاح های اتمی خویش را بر علیه این رژیم و نیز بر علیه همدیگر بکار خواهند گرفت و ... هدف اسرئیل ترساندن سایر کشورها از این موضوع و دادن فرصت بیشتر برای بقای این رژیم است ولی در زمان نابودی ممکن است آن را اجرایی کنند.
  24. البته منظور بنده متوجه پتانسیل های احتمالی برای پیوستن به داعش بود. اساسا داعش همه کارهاش برای جذب نیروی خارجی بیشتر و ترس روی دشمن است. تصور بفرمایید تازه مسلمان یا متحجری که تصوری از اسلام ناب نداشته و معیار اسلام برای او ظواهر امر باشد از کشته شدن کفار خشنود خواهد شد و به داعش علاقه بیشتری خواهد داشت. از طرفی بیننده غربی و لائیک با اعدامی که ریش ندارد همذات پنداری خواهد کرد و او را در جبهه خود خواهد دید و ترس از کشته شدن در او رخنه می کند. دلیل این اقدام داعش به نظر بنده این است.
  25. توجه کردید اینها قاعدتا باید بعد از سقوط فرودگاه طبقه تا الان ریش بلندی در می اووردند؟  قبل اعدام ریشاشونو زدند تا تو فیلم به عنوان یک کافر که اعتقادی به ریش و اسلام نداره به نظر بیان و تاثیر روانی بیشتری رو مخاطباشون بزارند. ما باید تکنیک های جنگ روانی و تبلیغات رو از این داعشی ها یاد بگیریم