[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های MR9

  1. چند سال پیش ، یک روزنامه انگلیسی ، مطلبی را منتشر کرد که درآن مطلب عجیبی وجود داشت ( البته بنده اطلاع ندارم که این مساله هنوز صحت دارد یا خیر ) این روزنامه به قلم یک منتقد سیاسی این سئوال را مطرح کرده بود که علیرغم زندگی در قرن بیستم، چرا مردم بریتانیا هنوز "بنده " ، ملکه یا شاه بریتانیا هستند . عطف به این مطلب که در پاسپورت این کشور به جای حک واژه citizenship (شهروند ) واژه SUBJECT ( بنده) ذکر شده است .   ولی حتی عدم صحت این مساله هم از خوی استعماری بریتانیای کبیر سابق هیچ چیزی کم نمی کند .
  2. با سلام   ضمن احترام به نظرات همه دوستان   بطور مسلم ، حتی درصورتی که اسکاتلند از انگلستان جدا شود ، بازهم پیوندهای محکمی میان دو طرف موجود است که غیر قابل چشم پوشی است . با این وجود ، در بررسی ویژگی ها و روابط موجود در حوزه تمدنی غرب باید یک نکته را حتما" مورد توجه قرار داد و آن اینکه ، همیشه می بایست  میان غرب ژئوکالچرال ، غرب  ژئواکونومیکال ، غرب ژئوپلیتیکال  ، غرب ژئواستراتژیکال  ، غرب جئوگرافیکال و درنهایت غرب پلیتیکال تفاوت قائل شد ، این مفاهیم را بطور جداگانه بررسی نمود و پس از بررسی جداگانه آنها ، آنها را دریک قالب بعنوان یک مجموعه یکدست در مورد یک واحد سیاسی (کشور ) تعمیم داد .   آنچه که مسلم است ، پیوندهای عمیقی میان انگلستان و اسکاتلند وجود دارد، اما اینکه چرا علیرغم این مساله بخشی از مردم این کشور که کمیت قابل توجهی هم هستند ، خواهان استقلال هستند ، سئوال بزرگی به اندازه تاریخچه بریتانیا است .   چند سال پیش ، یک روزنامه انگلیسی ، مطلبی را منتشر کرد که درآن مطلب عجیبی وجود داشت ( البته بنده اطلاع ندارم که این مساله هنوز صحت دارد یا خیر ) این روزنامه به قلم یک منتقد سیاسی این سئوال را مطرح کرده بود که علیرغم زندگی در قرن بیستم، چرا مردم بریتانیا هنوز "بنده " ، ملکه یا شاه بریتانیا هستند . عطف به این مطلب که در پاسپورت این کشور به جای حک واژه citizenship (شهروند ) واژه SUBJECT ( بنده) ذکر شده است .    این فقط یک مثال از ماهیت نگاه سیاسیون این حوزه تمدنی ، حتی به مردم خود است .   اما درمورد اسکاتلند مساله بسیار پیچیده تر از تحلیل هایی است که امروز در رسانه خوانده می شود .
  3.  با سلام خدمت برادر عزیز جناب mostafa_by عزیز   بسیار خوشوقتم که مجددا" شاهد حضور شما در انجمن هستیم :rose: :rose:     از اطلاعات ارزشمند شما بسیار استفاده کردیم ، اما ذکر چند نکته بسیار قابل توجه خواهد بود :   1- در ارتباط با ورود تانکهای تی-34 ،بله کاملا" حق با شماست ولی انچه که این مرحله از جنگ را خاص می سازد این مساله است که کیفیت ساخت تانکها ، کمیت آنها و همچنین کیفیت آموزش خدمه  در زمان توقف واحدهای ورماخت در حومه مسکو نسبت به قبل بسیار افزایش یافته بود و این مساله شاید یکی از تفاوتهای استفاده از یگانهای زرهی در دوره قبل و بعد از توقف آلمانی ها و شاید یکی از چند دلیل اصلی شکست ورماخت در تصرف مسکو بود . 2- بنده حداقل در 4 کتاب ( ظهور و سقوط رایش سوم چاپ 1343/ کتاب پانزر تاکتیک / ژرمن بتل تاکتیک / ژرمن پانزر بتل اردر) این مساله که تصرف  مسکو بعنوان مرکزیت سیاسی اتحاد شوروی ، هدف اصلی ژنرال ها بشمار می آمد و انها معتقد بودند که با تصرف مسکو ، سیطره استالین بر اتحاد شوروی بتدریج زایل خواهد شد را دیده ام . از این جهت ، حداقل بنده در این مقطع ، حق را به افسران ستاد ورماخت می دهم . چرا که با توجه به ترسی که استالین پس ازبه قدرت رسیدندر روسیه در میان روس ها ایجاد کرده بود و با توجه به متمرکز بود سیستم سیاسی شوروی ، به نظر می رسد حق با ژنرال ها بوده باشد . شاید پس از تصرف مسکو ، بلحاظ اهمیت ، تصرف لنینگراد و بعد قفقاز در اولویت قرار می گرفت . اشتباه اصلی هیتلر در این بود که همه چیز را باهم و دریک زمان می خواست و این غیر ممکن بود .   3- در مورد سرما کاملا" با جنابعالی موافقم . درضمن این واژه راسپوتیزا را نشنیده بودم که بدین وسیله از شما بابت  اطلاع رسانی بابت این واژه تشکر می کنم .   باز هم بسیار متشکرم :rose: :rose: :rose:
  4.     با سلام   البته با احترام به نظر شما ، تصمیم هیتلر در تغییر جهت واحدهای پانزر ،  جمعی گروه  ارتش های مرکز از شاهراه مینسک - مسکو به جنوب دلیل واضحی داشت . هرچند این تصمیم اکنون عاقلانه بشمار نمی آید ، اما در آن زمان ماشین جنگی هیتلر بشدت به چاه های نفت مایکوپ و منابع غذایی اوکراین (بعنوان انبار غله اروپا ) نیاز داشت تا جایی که در جریان یک کنفرانس نظامی در قرارگاه مرکزی ورماخت در  جبهه شرقی که در پروس شرقی استقرار داشت ، میان هیتلر و ژنرال هایش بحثی در همین زمینه در گرفت و هیتلر جمله ای را به ژنرال هایش گفت که " شما (یعنی جمع ژنرال ها ) جنبه های اقتصادی جنگ را درک نمی کنید .   با این حال ، تغییر جهت یگان های زرهی گروه ارتش های مرکز به جنوب و سه هفته حیاتی که درجریان این تغییر مسیر از دست رفت ، سرنوشت ورماخت را تعیین کرد ، تاجایی که پس از جنگ و در جریان دادگاه نورنبرگ  ، بسیار از ژنرال های آلمانی که مورد بازجویی قرار گرفتند ، اعتراف کردند که در صورتی که این تغییر مسیر انجام نمیشد ، مسکو به راحتی  اشغال می گردید . این سه تا چهار هفته حیاتی ، برای استالین فرصتی را فراهم نمود تا با به کارگیری مردم ، زندانیان سیاسی و واحدهای ارتش ( درمجموع 150 تا 300 هزار نفر)  موانع دفاعی ، از جمله موانع ضد تانک متعددی را بر سر راه ورماخت ایجاد نماید . ( اگر اشتباه نکرده باشم ، رییس وقت NKVD ، لاورنتی بریا ، نقش اساسی در این کار برعهده داشت )علاوه بر آن ، لشکرهای تازه نفس سیبریایی  از شرق دور (منچوری و خالگین گول ) بسمت جبهه غربی در حال انتقال بودند و تقریبا" همگی به تانک های T-34/85 مجهز بوده و همین یگان ها بودند که بدلیل برخورداری از تجهیزات کافی ، پوشش مناسب برای زمستان و فرماندهی هوشمند ( سرلشکر و سپس مارشال اتحاد شوروی ، سپهبد گئورگی ژوکف ) موفق شدند تا ورماخت را در یک جبهه به طول 300 مایل در اطراف مسکو متوقف نمایند .   ژنرال دیمیتری ولکوگونف در کتاب خود این شرایط را به خوبی تشریح می نماید . در تایید این نکته همین بس که استالین قصد داشت تا مسکو را به یک مقصد نامعلوم در پشت کوه های اورال ترک نماید ولی همین مساله موجب شد تا وی منصرف شده و در مسکو بماند .
  5. با سلام خدمت همه دوستان   با توجه به آنچه که در حوزه علوم اطلاعاتی ، بویژه  در زیر شاخه مفهوم combat intelligence وجود دارد ،" فریب" ، "گمراه سازی" و درنهایت" پنهانکاری" ، یکی از اصول lمورد استفاده  ارتش ها و کشورها در طول تاریخ معاصر بحساب می آید . اما علیرغم صرف هزینه های فراوان برای انجام چنین کارهایی عملا" صرف وقت ، هزینه و..... برای پنهان نمودن یک فناوری فایده ای نداشته است . بعنوان مثال ایالات متحده از ابتدای شروع پروژه نایت هاوک ( اگر اشتباه نکرده باشم پروژه سینیور اسکای ) ، هزینه های زیادی را برای پنهان نگاه داشتن این فناوری از رصد رسانه ها و.... صرف نمود ، اما نخستین عملیات رزمی این پرنده در " گرانادا"تقریبا" همه این تلاش ها را برباد داد .   نمونه های زیادی در قرن بیستم در تایید این مساله وجود دارد .
  6. با سلام خدمت همه دوستان پیرو استاتوس برادر عزیز جناب BATTLE MASTER در ارتباط با جنگنده -بمب افکن پنهانکار F-117 A NIGHTHAWK مسیر پروازی اسکادران نایت هاوک از پایگاه هوایی خمیس (خمیث) موشیت عربستان تا اهداف مورد نظردر عراق پادگان های گارد جمهوری ، زیرساختهای ارتباط ماهواره ای ، سیلوهای ثابت موشکی ، پل ها و.... البته ، ژنرال احمد صدیق رشدی ، فرمانده هنگ دوم موشکی عراق در جریان عملیات طوفان صحرا بر این اعتقاد است که علیرغم بمباران های سنگین ایالات متحده و نیروهای ائتلاف ، هیچکدام از سکوهای موشکی اسکاد و الحسین در این جنگ منهدم نشدند . تاثیر برخورد یک تیر مهمات GBU-27 رها شده از یکفروند نایت هاوک در شب دوم حملات ، پایگاه هوایی التلیل ( به ضخامت HAS عراقی دقت فرمایید ) تصویر اصابت یک تیر مهمات GBU-27 به یکفروند بمب افکن TU-16 عراقی رها شده از یکفروند نایت هاوک در شب چهارم حملات هوایی پی نوشت : تاکتیکها و نحوه انتخاب اهداف برای بمباران توسط نیروی هوایی ائتلاف به رهبری ایالات متحده برای آنالیز و بررسی یک موضوع بشدت جذاب بشمار می رود که امیدوارم دوستان عزیز در نیروهای مسلح روی موضوع کار کرده باشند .
  7. بسیار ممنون از لطف شما :rose: :rose: :rose: :rose:  در اخر مطلب منابع را ذکر بفرمایید تا ما هم بهره لازم را ببریم - متشکرم :applause: :applause:
  8. با تشکر - منبع را ذکر نمی فرمایید ؟؟متشکرم :rose: :rose:
  9. با سلام   البته در شکست ارتش سرخ اتحاد شوروی دلایل متعددی ذکر شده است و برای عدم انحراف تاپیک بطور خلاصه عرض می کنم :   ژنرال  دیمیتری ولکوگونف در کتاب خود با عنوان " استالین ، شکست ها و پیروزی ها " اعتقاد دارد :   1- تصفیه های دهشتناک استالینی  در دهه 1930، بویژه تصفیه های سال 1937 درارتش شوروی 2- عدم توجه به به اخطارها و اطلاعات شبکه اطلاعاتی "ارکستر سرخ "  در اروپا و بویژه اطلاعات ارسالی توسط ریچارد سورج که بعنوان خبرنگار نازی در ژاپن فعالیت می نمود   و..... ( البته این اعتقاد ایشان است و موارد دیگری هم هست که در این تاپیک قابل بحث نیست )
  10. بسم الله الرحمن الرحیم بنده بدون تایید یا رد محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه آن را صرفا جهت اطلاع اعضاء محترم این انجمن نظامی از رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی و بحث در این ارتباط مطرح می کنم و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات این گزارش‌ها هرگز مورد تأیید بنده نمی‌باشد.       اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی» در مقاله‌ای به نوشته «آنتونی کوردزمن» به بررسی چالش‌هایی که آمریکا برای در هم کوبیدن گروهک تروریستی داعش با آن مواجه است پرداخت و نوشت: آمریکا در راستای مقابله با داعش گزینه‌های خوب یا سریعی پیش روی ندارد و دلیل این امر تا حدودی آن است که این کشور با چالش‌های جدی در عراق و سوریه روبرو است و نمی‌تواند این چالش‌ها را از تلاش‌ها جهت تضعیف و نابودی داعش متمایز سازد. بنابراین، انتظار جهت دستیابی به گزینه‌های بهتری که اصلاً وجود ندارند کار بی‌معنایی است. تداوم تردید و دودلی آمریکا به بهتر شدن اوضاع نمی‌انجامد. آمریکا پیشاپیش دست به اقدامات مهمی زده است و اگر این اقدامات با قطعیت و انسجام بیشتر و در طول یک دوره زمانی کافی انجام گیرند در آن صورت این کشور قادر خواهد بود هم داعش را درهم بشکند و هم منافع خود را در عراق و سوریه تأمین کند.     ■ شکل‌دهی و اجرای یک راهبرد یکپارچه و کارآمد جهت شکست دادن داعش■   آمریکا باید با لحاظ کردن شرایط راهبردی پیش روی خود دست به اقدام بزند. این کشور باید به گونه‌ای عمل کند که بتواند منافع و منابع خود را حفظ کند و متوجه این نکته باشد که با گستره‌ای از چالش‌های راهبردی در منطقه و در سطح دنیا ـ و همچنین واقعیات سیاسی در داخل خاک خود ـ روبروست. این چالش‌ها عبارتند از: - آمریکای سکولار «مسیحی» دارای پیشینه ضعیفی در عراق بوده و با اسرائیل رابطه دارد؛ متحدان آمریکا در جهان عرب و همچنین ترکیه به این کشور اعتماد ندارند؛ متحدانش با هم یکپارچه نیستند. - داعش تنها یکی از چالش‌های فراوان منطقه‌ای و «اسلام‌گرایانه» پیش روی آمریکاست. این چالش‌ها از مراکش گرفته تا فیلیپین پراکنده هستند و کشورهایی همچون لیبی، تونس، مصر، لبنان، سوریه، ایران، یمن، پاکستان، آسیای مرکزی، میانمار و تایلند را در بر می‌گیرند. - داعش تنها یکی از جنبش‌های جهادی و تهدیدات فراوان موجود در سوریه و عراق به شمار می‌رود: تنها در سوریه بیش از ۷۰ گروه جهادی فعالیت می‌کنند. - با شکست داعش باز هم جنبش‌های جهادی به فعالیت خود ادامه می‌دهند و تهدیدات تداوم می‌یابند. - آمریکا با دو جنگ فرقه‌ای داخلی در سوریه (علوی‌ها، حزب‌الله، ایران ـ سپاه پاسداران)، و عراق (شبه‌نظامیان شیعه، سپاه پاسداران، کردها) مواجه است و هر دو کشور دارای حکومت‌های ضعیف و ناتوانی هستند. - بدون اتحاد سیاسی در عراق هیچ شانس پیروزی معناداری حتی در عراق وجود ندارد؛ در سوریه نیز گزینه روشنی مشاهده نمی‌شوند. - اولویت‌های راهبردی و رقابتی بسیاری موجود هستند که عبارتند از: افغانستان، اوکراین، آسیا، مسائل داخلی و بودجه‌ای آمریکا. - حمایت نامشخص کنگره و افکار عمومی؛ هیچکدام طرفدار حضور نیروهای آمریکایی در عراق نیستند. با توجه به این شرایط، دولت، کنگره، و مردم آمریکا باید این واقعیت را بپذیرند که یک راهبرد موفق باید سه واقعیت اساسی را مدنظر قرار دهد.     ■ شکست داعش باید دربرگیرنده چیزی فراتر از یک مبارزه نظامی یا تاکتیکی باشد■   واقعیت اول این است که هرگونه تلاش جهت شکست دادن داعش باید چیزی فراتر از یک مبارزه نظامی یا تاکتیکی باشد. این مبارزه یک مبارزه سیاسی و ایدئولوژیک نیز هست و آمریکا باید خود و متحدانش را به حرکت وادارد تا از همه ابزارهای ممکن جهت تضعیف داعش بهره بگیرند و این مبارزه باید با توجه به اوضاع‌واحوال دو جنگ داخلی جاری در عراق و سوریه انجام گیرد. این امر در عمل بدین معناست که آمریکا برای اینکه در مبارزه خود موفق شود باید از شروط زیر تبعیت کند: - تعهد راهبردی و شفاف در قبال آنچه یک اقدام طولانی‌مدت خواهد بود، اقدامی که به اصلاحات سیاسی در عراق و حمایت متحدان منطقه‌ای بستگی دارد. - یکپارچه‌سازی مؤثر اقدامات نظامی ـ غیرنظامی در راستای شکست داعش از طریق ایجاد یکپارچگی در عراق و یکپارچه ساختن تلاش‌های متحدان در قبال بحران سوریه. شکست دادن داعش با بهره‌گیری از افراط‌گرایی، ضعف‌های اقتصادی و تنش‌های سیاسی این گروه. - تعهد معتبر و پایدار در قبال بازسازی نیروهای عراقی؛ حمایت از تلاش‌ها جهت یافتن پاسخی مؤثر برای مسئله ایجاد نیروهای شورشی در سوریه. - یکپارچه‌سازی عملیات‌های هوایی، زمینی، و اطلاعاتی در عراق و سوریه با هدف شکست داعش. حفظ و تأمین منابع با توجه به شرایط به جای تعیین محدوده زمانی و نیرویی - روشن ساختن این موضوع برای همه عراقی‌ها و متحدان منطقه‌ای که عملیات‌ها، کمک‌ها و آموزش‌های آمریکا در راستای جانبداری از گروه‌های فرقه‌ای و قومی در عراق صورت نمی‌گیرد حتی اگر در این راستا لازم باشد به جای شکست داعش به مهار این گروه پرداخت. - شناخت کامل ماهیت ایدئولوژیکی و مذهبی جنگ و همکاری با عراقی‌ها، سوری‌ها و متحدان منطقه‌ای به گونه‌ای که آنها نیز در همین راستا به مبارزه بپردازند. - کسب آمادگی جهت مقابله با دشمنی که از برتری ایدئولوژیکی و منطقه‌ای برخوردار است، پیش‌بینی احتمال استفاده دشمن از سپر انسانی، تلاش جهت محدود کردن حملات هوایی.     ■ ابعاد ایدئولوژیک، سیاسی، و اقتصادی نبرد■   قدرت نظامی از نقشی حیاتی برخوردار است و باید تا زمانی که لازم است مورد استفاده قرار گرفته و استفاده از آن تعهد گردد ـ استفاده از قدرت نظامی نباید به خاطر وقوع مسائل پیش‌بینی‌نشده یا اجتناب از رجوع به کنگره و مردم به یک دوره زمانی کوتاه محدود شود. آمریکا باید به اقداماتی همچون حملات هوایی، انتقال سلاح، تأمین مشاوران نظامی، فعالیت‌های اطلاعاتی، بکارگیری محتاطانه نیروهای ویژه، و عملیات‌های مخفیانه جهت انجام حملات دقیق علیه شبکه‌ها، مراکز، داوطلبان خارجی، و دارایی‌های کلیدی داعش دست بزند و از حمله به سنی‌هایی که باید به دولت عراق پیوسته و رودرروی داعش قرار گیرند اجتناب ورزد. اما ابعاد ایدئولوژیک، سیاسی، و اقتصادی نبرد نیز حداقل از اهمیت حیاتی برخوردارند. آمریکا باید با همکاری دولت عراق و متحدان عرب خویش دست به ایجاد یک شرایط اقتصادی و سیاسی بزند که در قالب آن سنی‌ها و کردهای عراق بار دیگر به یک دولت مؤثر و کارآمد مرکزی بپیوندند. آمریکا سپس باید محرک‌های واقعی فراهم آورد تا سنی‌ها و کردها به مقابله با داعش بپردازند. آمریکا نمی‌تواند در فرآیند ارتباطات راهبردی نقشی فراتر از یک نقش حاشیه‌ای ایفا کند. روحانیون عراقی و عرب باید پیشقدم شده و نشان دهند که داعش اساساً در تناقض با ارزش‌های اسلامی قرار دارد. این وظیفه رسانه‌های عراقی، عربی، و ترکیه‌ای است که توجه منطقه را به سمت قساوت و خشونت داعش معطوف سازند و نشان دهند که این گروه قادر نیست با واقعیاتی که منجر به شکل‌گیری یک دولت کارآمد، نظم اجتماعی و اقتصاد می‌شوند کنار آید.     ■ نقش حیاتی حمایت بیرونی در نبرد ایدئولوژیک و سیاسی■   این پشتیبانی بیرونی از طرف اعراب است که باید در راستای سرنگونی داعش حمایت سنی‌های عراق و سوریه را جلب کند و مشارکت نیروهای هوایی، مشاوران و نیروهای ویژه این حامیان بیرونی باید آشکارا بیانگر این باشد که نبرد با داعش یک آرمان عربی است نه یک آرمان آمریکایی. این پیام راهبردی و یکپارچه باید دارای شرایط زیر باشد: - تلفات غیرنظامی و خسارات مادی را به حداقل برساند. نیروهای عملیاتی ویژه باید در زمینه محدود کردن کشمکش‌های سکولار و قومی در میان نیروهای عراقی ایفای نقش کنند. - نگرانی‌های بشردوستانه را در همه سطوح بازتاب دهد، از اقلیت‌ها و غیرنظامیان محافظت کند. - حملات هوایی و پهپادی را بلادرنگ توجیه کند. نگذارید داعش ابتکار عمل را به دست بگیرد. - به طور مشروح و بلادرنگ نقش آمریکا در عملیات‌های امنیتی را توضیح دهد. مسئله را به طور عمقی باز کنید. - پیشرفت و موفقیت عراقی‌ها و متحدان را برجسته سازد. - نقش نیروهای ویژه عملیاتی و آمریکا در زمینه تشویق فرآیند شکل گبری یک حاکمیت کارآمد و تأمین امنیت مردم را نشان دهد. - متحد ساختن سنی‌ها و کردها نقشی حیاتی در انتقال پیام و مبارزه ایفا می‌کند. - نیروهای آمریکایی با سوءاستفاده‌های امنیتی، کشتار غیرنظامیان، بدرفتاری شبه‌نظامیان و نیروهای عراقی با دیگر جناح‌ها و اسرای جنگی ارتباطی نداشته باشند. ترکیبی از اقدامات آمریکا، اتحادیه اروپا، ترکیه، و کشورهای عربی باید تا حد امکان باعث شود داعش نتواند به آسانی جنگجویان داوطلب خارجی را به داخل و خارج از عراق انتقال دهد، مانع فعالیت‌های داعش در زمینه قاچاق و تجارت شود، توانایی‌های این گروه در زمینه تأمین منابع مالی را هدف قرار دهد، و جریان دیگر منابع پولی از بیرون را در معرض حمله قرار دهد. آمریکا می‌تواند نقش رهبر را بر عهده بگیرد ـ و البته اگر قرار باشد یکپارچه ساختن این عوامل با موفقیت صورت گیرد باید چنین نقشی ایفا کند. با این حال، این کشور باید فراتر از ابعاد نظامی و بکارگیری نیروهای خویش عمل کند. آمریکا باید در زمینه بسیج، توانمندسازی، آموزش، و تجهیز نیروها و راه‌اندازی یک جنگ اقتصادی اقدام کند تا این جنگ مکمل جنگ مسلمانان بر سر آینده اسلام شود.     ■ فروپاشی داعش از درون■   در واقع همین ترکیب اقدامات نظامی و غیرنظامی در طول مدت زمان مورد نیاز جهت سازماندهی اقدامات و همچنین بکارگیری دقیق و مؤثر منابع است که بهره‌گیری از تنش‌های درونی و نقاط ضعف داعش را محتمل‌تر می‌سازد. افراط‌گرایی بادوام این گروه شاید در کوتاه مدت یک امتیاز محسوب شود، اما این افراط‌گرایی از جهات بسیاری بر روی پایه‌های سست و لرزان بنا گردیده است. این گروه اگر به طور صحیح و مداوم تحت‌فشار قرار گیرد ـ حداقل در عراق ـ از درون فرو خواهد پاشید: - یکپارچه‌سازی اقدامات عراق، آمریکا و کشورهای متحد و در صورت امکان افزودن شورشیان میانه‌رو سوری به این ائتلاف از اهمیت کلیدی برخوردار است. - در راستای بهره‌برداری از افراط‌گرایی و نقاط ضعف گروه داعش ترکیبی از اقدامات نظامی و غیرنظامی را بکار گیرید. - نقاط ضعف ایدئولوژیک/مذهبی، سیاسی، حاکمیتی، و اقتصادی را به طور کامل مورد تجزیه‌وتحلیل قرار داده و همواره تحت نظارت قرار دهید. ارتباطات راهبردی اعراب و عراقی‌ها را متمرکز سازید. - برای اینکه روحانیون عرب سنی مقابل داعش قرار گیرند حمایت سنی‌ها را جلب کنید؛ پیام اتحاد سنی و شیعه در درون عراق باید شنیده شود. - رسانه‌های عراقی، اعراب، و ترکیه‌ای و رسانه‌های متعلق به شورشیان سوری را وادار سازید تا به طور مداوم افراطی‌گری، بدرفتاری‌ها، و قساوت‌های داعش را رسانه‌ای کنند. - چهره‌های کلیدی و میان‌پایه سیاسی، نظامی و مذهبی داعش را هدف قرار دهید ـ رهبران محلی که داعش را از حمایت‌های کلیدی خود بهره‌مند می‌کنند نیز باید هدف قرار گیرند. - از اقداماتی مانند وضع تحریم، جنگ مالی، بمباران‌های راهبردی، و انسداد مرزها با هدف وارد کردن ضربه اقتصادی و ممانعت از تأمین هزینه‌های نظامی بهره‌گیرید. - به عراقی‌ها اختیارات معنادار فدرال و استانی پیشنهاد دهید. - در راستای جلب حمایت مجدد سنی‌ها از دولت محرک‌های مالی قوی ایجاد کنید؛ با ایجاد سازوکارهایی منابع مالی باثبات در اختیار سنی‌ها و کردها قرار دهید و آنها را در درآمدهای نفتی سهیم کنید. قوانین نفتی را به تصویب برسانید. - نیروهای عراقی را بازسازی و پالایش کنید به گونه‌ای که این نیروها به یک نیروی ملی و حرفه‌ای تبدیل شوند؛ به بدرفتاری با افسران سنی در قالب فرآیند بعثی زدایی خاتمه دهید. - از نیروهای پیشمرگه در راستای کمک به نیروهای عراقی استفاده کنید؛ از جنگجویان سنی که طرفدار دولت هستند حمایت کنید. - وزارتخانه‌های دفاع و کشور را به وزارتخانه‌هایی قوی و بی‌طرف تبدیل کنید. - اجزای کلیدی پلیس را بازسازی کرده و قابلیت‌های ملی شبه‌نظامی در اختیار آنها قرار دهید. - هرگونه خشونت فرقه‌ای یا قومی به ویژه از طرف شبه‌نظامیان شیعه و سنی را علناً سرکوب سازید. - به جریان ستیزه‌جویان داوطلب خارجی حمله کرده و در این راستا مانع ورود آنها شوید، آنها را جزء اهداف دارای اولویت قرار دهید، و هنگام خروج از کشور کشته یا بازداشت کنید.     ■دولت جدید ،امیدها را در عراق زنده کرده است■   بخش اعظم گام‌های فوق‌الذکر بازتاب‌دهنده دومین واقعیتی هستند که راهبرد آمریکا باید به آن بپردازد: عراق و سوریه هنوز هم به شدت درگیر نزاع‌های داخلی هستند، مسئله ایران، و محدودیت‌های فعلی همکاری ایران با کشورهای عرب و ترکیه.   - تهدید عراق دولت عراق هنوز در نبرد پیش روی به یک اتحاد واقعی دست نیافته است. دولت مالکی و اطرافیان وی جنگ داخلی را علیه سنی‌هایی به راه انداختند که به داعش اجازه داده بودند به طور ناگهانی وارد غرب عراق شده و شهر موصل و بخش‌های زیادی از مناطق شمالی این کشور را به تصرف خود درآورد. حکومت مالکی از لحاظ ماهیت تنها اندکی از حکومت اسد بهتر بود و میراث آن فساد، ضعف، سوءاستفاده، و امنیتی عمدتاً شیعه‌ای است که قابل‌اعتماد نیستند. آمریکا باید بر این نکته پافشاری کند که دولت جدید عبادی به بدرفتاری‌های فرقه‌ای که منجر به شکل‌گیری جنگ داخلی شدند و همچنین خلأ قدرت نظامی که به شکل‌گیری داعش در عراق انجامید خاتمه دهد. اصلاح و بازسازی نیروهای امنیتی عراق مستلزم حمایت و صرف وقت از طرف دولت عراق است و ایجاد یک نوع فدرالیسم معنادار جهت ایجاد اتحاد و التیام زخم‌های کشور نیازمند تلاش‌ها و اقدامات جدید از طرف عراقی‌ها است. اگر دولت عراق همچنان یک دولت شیعی خودکامه، بدرفتار، و فاسد باقی بماند در آن صورت بیشترین کاری که از آمریکا ساخته است این است که داعش را تضعیف و مهار کند. آمریکا سپس باید هرگونه اقدام نظامی را محدود کند تا اطمینان حاصل کند این اقدامات بر گروه داعش متمرکز هستند و به معنای طرفداری از دولت عراق در یک جنگ داخلی ادامه‌دار نیستند. (این امر در عمل می‌تواند به معنای حذف گزینه استقرار نیروهای زمینی آمریکا در عراق باشد حتی اگر چنین چیزی از لحاظ سیاسی ممکن باشد: این نیروها در صورت استقرار در عراق همواره به عنوان نیروهایی نگریسته می‌شوند که طرف شیعیان را در جنگ داخلی گرفته یا کنار ایستاد و نظاره‌گر نبرد می‌شوند و در نتیجه آمریکا به هدف اصلی همه سنی‌های عراق تبدیل شده و مشکلاتی نیز برای دیگر متحدان عرب آمریکا ایجاد می‌شد.)   - تهدید سوریه آمریکا نمی‌تواند چنین تغییراتی را در سوریه انتظار داشته باشد و ـ همانطور که گزارش‌های اخیر سازمان ملل نشان می‌دهند ـ حکومت اسد در مقایسه با گروه داعش تلفات بیشتری را باعث شده، پناه‌جویان بیشتری را آواره کرده، رنج و عذاب انسانی بیشتری باعث شده، و از موارد بیشتری از نقض حقوق بشر برخوردار بوده است. تحمل داعش از طرف حکومت سوریه در جریان نبرد با دیگر شورشیان و این حقیقت که اسد می‌توانست از این حربه استفاده کرده و مدعی شود همه شورشیان تروریست هستند حتی بیش از اقدامات مالکی باعث ظهور داعش شدند. حالا که اسد ظاهراً در نهایت متوجه شده است که داعش واقعاً تا چه حد خطرناک است تداوم خشونت و بدرفتاری‌های حکومت وی از ابعاد کانونی موفقیت‌های داعش به شمار می‌رود. این بدان معناست که آمریکا باید در راستای عمل به تعهداتش در زمینه کمک به شورشیان میانه‌رو سوری تلاش بیشتری کند. این تعهدات تنها به صورت جزئی اجرایی گردیده‌اند. با این حال، نکته کلیدی ایجاد یک رویکرد هماهنگ است که در قالب آن متحدان کلیدی عرب مانند عربستان و امارات به شورشیان سوری کمک کرده و در عین حال در راستای هدف قرار دادن اسد و داعش مجموعه‌ای یکپارچه از فشارهای سیاسی، فشارهای اقتصادی، و ارتباطات راهبردی را شکل دهند. این امر در بهترین حالت به شکل‌گیری یک جنگ فرسایشی سیاسی ـ نظامی منجر می‌شود، اما حداقل در راستای منزوی ساختن و فشار بر اسد و در عین حال حمله به داعش نقش کلیدی ایفا خواهد کرد. آمریکا باید از نشان دادن واکنش‌های اغراق‌آمیز در قبال خطر احتمالی استفاده اسد از نیروی هوایی و موشک‌های زمین به هوای خویش در صورت مواجهه با حملات هوایی آمریکا به اهداف داعش واقع در سوریه دست بردارد. واقعیت آن است که نیروی هوایی سوریه به مدت سه سال در معرض فشار و فرسایش بوده و سازمان فیزیکی و الکترونیکی آن از هم فروپاشیده است. البته نباید فراموش کرد که اسد قادر است دست به حرکات اشتباه بزند، اما بکارگیری نیروی نظامی جهت پاسخ به حملات تحت رهبری آمریکا علیه داعش باعث بالا گرفتن تنش شده و بازنده آن اسد خواهد بود و البته در نظر گرفتن نیروهای سوریه به عنوان یک تهدید عمده و منسجم بیشتر به یک جوک شبیه است. بر همین اساس، آمریکا باید به همان نحو که در عراق عمل می‌کند با بهره‌گیری از برتری هوایی، موشکی، و اطلاعاتی‌اش و استفاده از امتیازات نیروهای ویژه و سازمان سیا دست به یک مبارزه پایدار علیه گروه داعش بزند و در قالب این مبارزه به طور مداوم اهداف داعش را در عراق و سوریه مورد هدف قرار دهد و با نهایت خویشتن‌داری از هدف قرار دادن دیگر اهداف سنی‌ها و غیرنظامیان و وارد آوردن خسارات مادی اجتناب ورزد. دو عامل زمان و دقت از اهمیت کلیدی برخوردارند به ویژه به این خاطر که داعش به طور مداوم تلاش خواهد کرد در میان غیرنظامیان پنهان شده و از سپر انسانی استفاده کند، درباره تلفات غیرنظامی و خسارات مادی اغراق کرده و از آنها بهره‌برداری تبلیغاتی کند، و دیگر عوامل سنی را به سمت اهداف کلیدی حمله بکشاند.   - تهدید ایران آمریکا تاکنون مشاهده کرده است که ایران در راستای به چالش کشیدن نقش فزاینده آمریکا در عراق محتاطانه رفتار کرده است. این خویشتن‌داری از طرف ایران البته دلایلی دارد. ایران به طور مستقیم از هرگونه حمله علیه گروه داعش منفعت می‌برد، می‌داند که آمریکا در نهایت عقب‌نشینی کرده و حملات خود را متوقف می‌سازد، و تا به این تاریخ نفوذ خود را در عراق حفظ کرده است. ایران می‌تواند به انتظار نشسته و از اقدامات آمریکا منفعت ببرد. آمریکا در قبال این راهبرد ایران چیزی ندارد که رو کند، اما هرچه که عراق قوی‌تر و یکپارچه‌تر شود نفوذ ایران در عراق نیز به طور طبیعی و درونی محدودتر می‌گردد بدون اینکه چنین چیزی باعث تهدید یا تحریک ایران شود. آمریکا و متحدان عربش مصمم هستند تا در بر سر نفوذ در عراق با ایران به رقابت بپردازند، اما برقراری گفتگوهای سطح پایین میان طرفین می‌تواند باعث شود که هر دو طرف بپذیرند از مداخله یا به چالش کشیدن یکدیگر اجتناب ورزند. دست‌کم گرفتن خطر ناشی از سپاه پاسداران و شبه‌نظامیان شیعه عراق به‌هیچ‌وجه واقع‌گرایانه نیست، اما در این راستا نیازی نیست متحدان وادار به توافق و سازش شوند، و البته به نظر می‌رسد به همان اندازه که چشم‌انداز تنش و کشمکش وجود دارد در راستای دستیابی به آن نوع همکاری که در گذشته میان ایران و آمریکا در افغانستان صورت گرفت نیز چشم‌اندازهایی مشاهده می‌گردد.   - تهدید ترکیه و کشورهای عربی آمریکا در ارتباط با بسیاری از ابعاد مقابله با تروریسم و همچنین مسئله سوریه پیشاپیش در حال همکاری با اردن، عربستان، و امارات متحده عربی است. آمریکا باید حتی‌الامکان دست به هر کاری زده و متحدان خود را ترغیب کند تا این نوع همکاری‌ها را گسترش دهند، پیوستن به حملات هوایی آمریکا در عراق را مدنظر قرار دهند، در رابطه با ابعاد کلیدی اطلاع‌رسانی راهبردی از جمله مشروعیت اسلامی پیشقدم شوند، و مانع تجارت با داعش، اعطای کمک‌های خصوصی به این گروه، و هجوم ستیزه جویان داوطلب به سمت این گروه شوند. ترکیه، قطر، و کویت در این زمینه مشکل‌آفرین‌تر بوده‌اند. با این حال، آمریکا اگر نشان دهد که دارای یک راهبرد است، واقعاً مایل به دست زدن به اقدامات قاطع است، و در حال همکاری با اتحادیه اروپا و متحدان کلیدی همچون فرانسه و انگلیس است تا یک رویکرد یکپارچه در قبال جنگ اقتصادی علیه داعش شکل دهد در آن صورت شاید پاسخ محکم‌تری دریافت کند. همچنین وقت آن رسیده است که آمریکا و اتحادیه اروپا گزینه معرفی و تحریم اهداکنندگان کمک‌های خصوصی به داعش و دیگر گروه‌های افراطی و همچنین تحریم خانواده و کسب‌وکار این اهداکنندگان و نهادهایی که سرمایه‌ها و منابع آنها را مدیریت می‌کنند را مدنظر قرار دهند.     ■گسترش پایگاه سیاسی‌آمریکا در عراق ■   سومین و آخرین جنبه راهبرد موفق آمریکا عبارت است از گسترش پایگاه سیاسی‌ای که آمریکا پیشاپیش در راستای کمک به کنار زدن مالکی ایجاد کرده است و استفاده از ترکیب مشاوران و حضور آمریکا در عراق با قدرت هوایی خویش جهت اجرای راهبردی که در بالا ترسیم گردید. این امر به معنای تهیه برنامه‌های مناسب، کنترل هزینه‌ها و اتخاذ تدابیر کارآمد است. این امر به معنای محدود کردن منابع بر مبنای نیازهای واقعی و تمرکز بر کمک به عراق و دیگر کشورهای منطقه جهت کمک به خودشان است. با این حال، این امر همچنین به معنای تأمین منابع کافی، تقبل هزینه‌های ضروری، و تداوم حضور با توجه به شرایط است.   ■تهدیدات پیشین آمریکا از طرف خود آمریکا■ دولت «بوش»، دولت «اوباما»، تشکیلات نظامی آمریکا، وزارت امور خارجه آمریکا، و آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا در گذشته به اندازه کافی دچار اشتباهاتی شده و آمریکا را در معرض تهدیدات جدی قرار داده‌اند. فهرست اشتباهاتی که دولت فعلی در حال حاضر در افغانستان و خاورمیانه مرتکب شده است آشکارا نشان‌دهنده چنین چیزی هستند: - عدم تعهد شفاف و پایدار دولت، منابع نامطمئن. اشتباه گرفتن لفاظی‌ها با واقعیات. عدم استفاده از زور بسته به شرایط، مسئله حیاتی تمایل به اقدام در سوریه و عراق و تداوم اقدامات تا زمان دستیابی به موفقیت. - تمرکز نظامی بر اهداف تاکتیکی و نادیده گرفتن واقعیات سیاسی و اقتصادی و نیاز به شکست شورشیان در سطوح سیاسی، حاکمیتی، و اقتصادی. - ترکیب نامطمئن فعالیت‌های اطلاعاتی ارتش و سازمان سیا ـ تنش‌های شکل‌گرفته در این زمینه در ارتباط با افغانستان مشاهده گردیدند. - تمرکز بر وادار ساختن کشورهای میزبان به فعالیت به «شیوه ما» به جای کمک به آنها جهت دستیابی به پیشرفت و فعالیت به «شیوه خودشان». - جایگزینی‌های نظامی و غیرنظامی فراوان در دوره‌های کوتاه مدت مأموریت، عدم تمرکز بر حوزه‌های تخصصی که به اثبات رسیده‌اند. - بی‌طرفی در قبال مشکلات موجود در میان نیروهای امنیتی و شرکای کشور میزبان و همچنین در قبال تدابیر کارآمد - ضعف در سطوح غیرنظامی جهت فشار آوردن در راستای ایجاد اصلاحات و تغییرات کارآمد؛ دست‌کم گرفتن مشکلات غیرنظامی، عدم استفاده کارآمد از کمک‌ها   ■ کسب حمایت کنگره جهت دست زدن به اقدامات مناسب و پایدار■ اولین گام در راستای تصحیح این اشتباهات تشخیص نیاز به تأمین منابع و تداوم اقدامات ضروری است. در عین حال نیاز به محدود ساختن اقدامات آمریکا و تا حد امکان استفاده حداکثری از قدرت‌های منطقه‌ای و بیرونی را نیز باید پذیرفت. آمریکا پیشاپیش نشان داده است که راهبرد این کشور باید قدرت هوایی، پهپادی، و موشکی‌اش را در راستای موارد زیر در بر گیرد: - گسترش حملات و هدف قرار دادن اهداف داعش در سوریه - تعهد نسبت به مبارزه طولانی با شدت مورد نیاز و ندادن آزادی عمل به داعش در مواقعی که حمله علیه این گروه صورت نمی‌گیرد. - استفاده از نیروهای ویژه، سازمان سیا، و منابع محلی در راستای دست زدن به حملات مطمئن علیه داعش با حداقل تلفات غیرنظامی و خسارات مادی. - مشروط ساختن حملات آمریکا و حمایت این کشور از نیروهای امنیتی عراق به خودداری عراقی‌ها از هدف قرار دادن سنی‌ها و کردها، زیرا این اقدام باعث طولانی‌تر شدن جنگ داخلی می‌شود. - استفاده از نیروهای ویژه و نیروهای محلی در راستای تهیه یک برنامه حمله که به سنی‌هایی که مخالف داعش هستند نشان دهد که در راستای حمله به این گروه از حمایت مستقیم برخوردار می‌گردند. - تهیه یک برنامه راهبردی حمله با هدف فلج کردن داعش در حوزه‌های کلیدی همچون صادرات نفت، تجارت، نیرو، و ارتباطات به گونه‌ای که کمترین ضربه به غیرنظامیان وارد گردد. - افزودن نیروی هوایی عربستان و امارات به برنامه حمله - توضیح و تشریح این موضوع که این نوع حملات در مقایسه با دیگر اقدامات نظامی رنج و عذاب کمتری برای غیرنظامیان به همراه دارد.   با این حال، آمریکا همچنین باید تحت شرایط زیر به صورت محدود از نیروهای زمینی و پرسنل سازمان سیا بهره گیرد: - پذیرش این حقیقت که هیچکدام از یکان‌های رزم زمینی آمریکا نمی‌تواند در آینده قابل پیش‌بینی وارد عمل شود. - تعهد به اعزام ترکیب مناسبی از نیروهای ویژه، مشاورین نظامی، کارشناسان سیا، و کارشناسان حوزه‌های مختلف در صورتی که دولت عراق دست به اصلاحات زده و به پیشرفت دست یابد. - قرار دادن نیروهای ویژه و مشاوران نظامی/سیا در درون یکان‌های رزم مقدم و اجزای کلیدی پلیس با هدف تعیین اهداف، ارائه مشاوره، و ایجاد پل‌های ارتباطی میان نیروهای دولت عراق، نیروهای سنی و نیروهای کرد. - قرار دادن نیروهای ویژه و مشاوران نظامی/سیا در درون نیروهای طایفه‌ای سنی در صورت امکان. - بررسی مجدد طرح‌های احتیاطی پیشین در راستای حضور محدود در سوریه و ایفای نقش مشاوره‌ای در میان شورشیان سوری. - عدم ارائه تعهدات کوتاه مدت همچون تعهد «۳۰ روزه». اتخاذ یک سیاست چرخشی آگاهانه و مرحله‌ای که به اعزام طولانی‌مدت‌تر نیروها بیانجامد.   ■تمرکز بر ایجاد قابلیت رزمی عراق و نه صرفاً شکل‌دهی نیروها■ موفقیت تلاش‌های آمریکا به میزان زیادی به محقق ساختن اظهارات این کشور مبنی بر نیاز به یاری‌رساندن به شورشیان سوریه و ـ بالاتر از همه ـ نجات نیروهای امنیتی عراق و تبدیل آنها به یک نیروی کارآمد ملی بستگی دارد. این امر در عمل مستلزم این است که آمریکا با اعمال فشار اطمینان حاصل کند که دولت جدید عراق در راستای شکل‌دهی نیروهای واقعاً ملی دست به تلاش‌های عمده‌ای می‌زند، در عمل از وزرای دفاع و کشور برخوردار است، و نیروها و پست‌های فرماندهی را احیا کرده و واحدها و فرماندهانی که مرتکب اعمال خشونت‌آمیز شده بودند را کنار می‌گذارد. اعمال خشونت‌آمیز واحدها و فرماندهان مذکور باعث گردید تا بسیاری از سنی‌ها نسبت به دولت خصومت پیدا کرده و مایل به حمایت از داعش باشند. این امر مستلزم به میدان فرستادن تعداد مناسبی از مشاوران و مربیان رزمی آمریکاست و در این راستا تأکید به ویژه بر روی آن دسته از نیروهای ویژه و مشاورانی است که قادرند وارد میدان نبرد شده و به مناطق سنی نشین دسترسی پیدا کنند و در صورت امکان نیروهای محلی را سازماندهی کنند.   این ابعاد راهبرد آمریکا مستلزم موارد زیر هستند: - تمرکز بر سازمان فعلی نیروها، اقدامات سریع نیروهای عملیاتی ویژه و دیگر اقدامات مشاوره‌ای در راستای کمک به واحدهای مؤثرتر و تقویت این واحدها. - کمک به واحدهای رزمی در راستای نبرد به شیوه خودشان و نه به شیوه ما. - قرار دادن نیروهای عملیاتی ویژه یا عوامل مشابه در میان نیروهای سنی در صورت شکل‌گیری این نیروها؛ یافتن مکانیسم‌هایی جهت نظارت اطلاعاتی یا نظارت نیروهای عملیاتی ویژه بر شبه‌نظامیان فعال شیعه که با دولت در ارتباطند. - همکاری با دولت جدید عراق در زمینه عقب کشیدن و بازسازی واحدهایی که مرتکب خشونت‌های فرقه‌ای شده‌اند یا فاسد گردیده‌اند. - حضور یا نقش مشابه و محدود نیروهای عملیات ویژه در زمینه افزایش انتقال سلاح‌های حساس مانند سیستم‌های دفاع موشکی قابل‌حمل، سیستم‌های دفاع هوایی کوتاه برد، و موشک‌های ضدتانک. - استفاده از نیروهای عملیات ویژه یا نیروهای مشابه جهت کمک به تعیین اهداف حملات هوایی/موشکی، ارائه اطلاعات متمرکز به شیوه‌های برخوردار از ارزش تاکتیکی. - استفاده از نیروهای عملیات ویژه یا نیروهای مشابه جهت شناسایی مناطقی که دست زدن به اقدام در آنجا خطر بروز منازعه با سنی‌ها و کردها را به همراه دارد. اعزام «ناظران غیرنظامی ـ نظامی» به عنوان نیروهای پیش‌قراول.   ■ ترکیب تلاش‌ها با شرکای منطقه‌ای■ نهایتاً اینکه همانطور که در این آنالیز اشاره شد آمریکا باید یک شراکت راهبردی واقعی شکل دهد که در قالب شروط زیر محقق می‌گردد: - شورشیان سوری به اندازه عراق حائز اهمیت دانسته شوند: نیاز به افزایش حمایت آمریکا ـ اردن ـ عربستان ـ امارات از گروه‌های میانه‌رو شورشی در سوریه تا آنجا که امکان دارد. - حمایت اردن ـ عربستان ـ امارات از دولت عراق در صورتی که این دولت حقیقتاً یک دولت ملی باشد و تأمین منابع مالی و سلاح در راستای ترغیب این دولت به اتحاد با سنی‌ها و کردها. - ترکیه در زمینه مسدود کردن دسترسی داعش به مناطق شمالی از نقش سیاسی و اقتصادی مهمی ایفا کند. - دست زدن آمریکا به هرگونه اقدامات ممکن جهت جلب حمایت کشورهای عربی و اروپایی در راستای تحریم پولی و تجاری داعش. ممانعت از سرریز جنگجویان داوطلب و منابع مالی به سمت داعش. - حمایت ایدئولوژیک کشورهای عربی و ترکیه از نقش آمریکا و انگلیس؛ تلاش جهت گرد هم آوردن شیعیان و سنی‌ها، مقابله با استدلال‌ها و القائات مذهبی داعش. - اقدامات هماهنگ‌کننده غیرنظامی ـ نظامی آمریکا در کنار برنامه‌ها، بودجه‌ها و کنترل‌های مالی مشروح و تدابیر مؤثر. این اقدامات باید از سطوح سیاستی بالا گرفته تا نیروهای ویژه و عوامل میدانی را در بر گیرند.   ■ مؤلفه نهایی: مرشد که نباشد مرید هم نیست■ آخرین عامل کلیدی راهبرد که از منابع موجود بیشترین بهره را می‌گیرد عاملی است که مستقیماً به رئیس‌جمهور مربوط می‌شود. هیچ گزینه بی‌خطر و بدون هزینه‌ای وجود ندارد. با انتظار کشیدن، اتخاذ تدابیر نصفه و نیمه، و بیان سخنان و مفاهیم امیدبخش چیزی حاصل نمی‌گردد. اینکه گفته شود در حال حاضر هیچ‌کس آماده دست زدن به اقدامات مؤثر و کارآمد نیست یا سرزنش کردن کنگره، مردم آمریکا و/یا متحدان آمریکا نمی‌تواند بهانه خوبی باشد. این یک اصل ساده است. تا کسی پیشقدم نشود دیگران به دنبالش راه نمی‌افتند.   پایان     منبع : http://www.eshraf.ir/2664  
  11.  با سلام   ضمن تشکر از مطلب فوق العاده شما در حوزه عملیات فریب ، ذکر یک نکته خالی از فایده نخواهد بود .   در ارتباط با عملیات شیر دریایی مطالب و حرف و حدیث بسیار زیاد است. برخی معتقدند که این عملیات کاملا" برنامه ریزی شده بشمار می آید و بحث فریبنده بودن آن ، فقط یک برداشت شخصی از سوی تاریخ نویسان  متفقین است . یادداشتهای کارشناسان سازمان سرفرماندهی ورماخت (okw) خلاف این مطلب را می رساند تا جایی که حتی ویلیام شایرر ( که خو.د اعتراف می کند که بشدت ضد نازی است ) معتقد است که هیتلر بشدت معتقد به اجرای این عملیات ، حتی قبل از حمله به  شوروی بود و طرح های مفصلی هم برای پاکسازی بریتانیا از آنچه که عناصر فاسد و یهودی خوانده می شد ، داشت ، اما به نظر بنده  سه عامل موجب "کان لم یکن"  شدن این پلان نظامی گردید :   1- اشتباه استراتژیک فرماندهی لوفت وافه در جریان " نبرد بریتانیا "( جنگ هوایی میان لوفت وافه و نیروی هوایی سلطنتی ) در تغییر اهداف مورد حمله از بمباران فرودگاه ها و تاسیسات رادار بریتانیا به بمباران شهرها که یک فاجعه نظامی برای آلمانی ها بشمار می آمد .   2- عدم وجود ایستگاه های هواشناسی مناسب برای پیش بینی اوضاع جوی کانال مانش که می بایست بواسطه آن روز حمله را بطور دقیق تعیین نمود .( برآورد okw  این بود که فقط به سه روز هوای خوب برای حمله نیاز دارند )   3- ترجیح دادن توجیهات ایدئولوژیکی بر ترجیهات و اولویتهای نظامی در حمله به روسیه ( درحالی که جمع آوری و تمرکز نیرو برای حمله به بریتانیا به نسبت ، بدلیل نزدیکی به مراکز لجستیکی و نیرو برای ورماخت آسان تر بشمار می رفت ، هیتلر حمله به شوروی را در صدر اولویتهای خود قرار داد )   پی نوشت : البته ذکر این نکته نیز ضروری است که دلایل هیتلر برای حمله به شرق نیز در جای خود قابل بررسی و تحلیل خواهد بود .
  12.      با سلام   دقیقا" - تحلیل بسیار جالب و ریزبینانه ای بود .  تقریبا" همه استراتژیستها و کارشناسان سیاسی و نظامی دنیا متفق القول هستند که راهبرد غرب در خاورمیانه بدون وجود ایران قابل اجرا نیست و بحران ها بدون وجود ایران حل نخواهد شد ( افغانستان / عراق / سوریه / بحرین و.... ) . اما اگر بخواهیم نیمه خالی لیوان را در نظر بگیریم ( یعنی بد بینانه به ماجرا نگاه کنیم ) ، به این نتیجه می رسیم که اساسا" غرب حاضر نیست ، بحران در آسیای جنوب غربی خاتمه پیدا کند . چون اگر بحران های موجود در این منطقه به هر دلیلی خاتمه یابد ، آنها مجبور خواهند شد تا به هر علتی ، مجددا" بحران دیگری را ایجاد نمایند و در صورت عدم موفقیت ( که بعید نیز نیست ، چون در هر حال یک دلیل برای ایجاد بحران پیدا می کنند ) ، این بحران به یک نقطه دیگر منتقل خواهد شد و بالتبع غیر قابل کنترل تر .
  13. با سلام   نخستین جنگ جهانی (1918-1914) ، در حقیقت نخستین آزمایشگاه جنگ افزارهای جدیدی نظیر تانک ، تیربار ، زیردریایی ، هواپیما بشمار می آید . اما در این میان ، آنچه که این جنگ را با سایر جنگهای تاریخ بشر متمایز می سازد ، ظهور و بکارگیری تاکتیک جدیدی با عنوان " نبرد سنگرها " ، " نبرد خندق ها " یا به اصطلاح trench warfare می باشد . در حقیقت پس از نبرد نخست " مارن" به سال 1914، بمدت چهار سال گریبانگیر ارتش های درگیر بود و تا ظهور تانک ، تلفات فوق العاده ای را بر ارتش های مستقر در دو جبهه متخاصم تحمیل می نمود . سنگر جنگ  افزارهای جمعی : موضع یا سنگر بسته و سقف‌دار برای آتشبارهای توپخانه و تیربار سنگر جنگ‌افزار تعجیلی : خاکریز ویژه توپخانه که به‌سرعت ساخته می‌شود. سنگر حفره‌روباه: گودال حفرشده‌ای که حکم سنگرانفرادی را برای یگانهای پیاده نظام دارد سنگر جمعی : سنگرهای  کوچک برای ۳ تا ۵ نفر        خطوط سنگرها  درجریان محاصره ویکزبورگ (VICKSBURG) -       1863       نخستین کاربرد تاکتیک " جنگ سنگرها "   جنگ بوئر     سرباز فرانسوی در حال استفاده از پریسکوپ جهت  پایش  تحرکات دشمن     یک عکس هوایی جالب از خطوط درهم پیچیده سنگرها در ماه مه 1917   سمت چپ تصویر خطوط ارتش بریتانیا و سمت راست خطوط دفاعی ارتش آلمان     یکی از مهمترین جنگ افزارهای مورد استفاده در جنگ سنگرها ، هویتزرهای سنگین بشمار می آمدند . این تصویر ، یک قبضه هویتزر 15 اینچی ( 380 م.م ) بریتانیایی را نشان می دهد .       نمای برش خورده یک سنگر انفرادی پیاده نظام ( راهنمای پیاده نظام بریتانیا -1914)       گالیپولی ، 1915 در جریان  بزرگترین حمله آبخاکی در جنگ جهانی اول ، یک دسته از نیروهای سواره نظام سبک استرالیایی در حال پایش خطوط دفاعی ارتش عثمانی     تیربار ویکرز   تیربارها (مسلسل ها ) یکی دیگر از جنگ افزارهای مهیبی  بشمار می آمدند که در جنگ جهانی اول و بویژه در جریان " نبرد سنگرها " تلفات بسیاری را به دو طرف درگیر وارد می آورد .       خطوط سنگرهای ارتش فرانسه در شمال شرقی این کشور     بخش ورودی  خطوط دفاعی ارتش آلمان در " آراس " - سال 1915     مشهورترین تصویر از " نبرد سنگرها " در جنگ جهانی اول   جبهه " سوم" (SOMME) - ژوییه 1916      یکی دیگر از جنگ افزارهای مورد استفاده در جریان " نبرد سنگرها"   یک قبضه خمپاره انداز 86 م.م  فرانسوی     به طور قطع ، دفاع مقدس ( جنگ ایران و عراق 1988-1980) آخرین نمونه استفاده از تاکتیک " جنگ سنگرها" بشمار می آید .
  14. MR9

    نبرد سنگرها (1917-1914)

         با سلام - ضمن تشکر از توجه جنابعالی و دوستان   در ارتباط با پرسش نخست شما باید گفت که ، بدلیل شرایط جغرافیایی صحنه نبرد ، استفاده از ماشین آلات مقدور نبود ، چون بلافاصله مورد هدف قرار می گرفت ( هرچند اگر در آن زمان چنین ماشین آلاتی موجود بوده باشد ) ، در مورد تونل ها هم ، نیاز به یک تاپیک جداگانه می باشد تا بطور مفصل به این موضوع پرداخته شود ، ولی بطور خلاصه باید گفت که در یک مورد ، ارتش بریتانیا موفق شد تا با زدن یک تونل بطول 700 متر تا زیر جبهه آلمان ها و با کارگذاری بیش از 1500 کیلوگرم مواد منفجره ، موجب از هم گسیختن زنجیره دفاعی آلمانی ها شوند . ولی نتایج حاصل از آن زیاد درخشان نبود ، چون فقط موجب گردید تا واحدهای ارتش بریتانیا فقط درحدود 1200 متر پیشروی کنند . البته با ظهور تانک به سال 1916 ، اوضاع کمی تغییر نمود :rose: :rose:
  15.  با عذر خواهی از دوستان بابت بحث غیر مرتبط :   براساس یک گزارش غیر رسمی منتشر شده توسط آژانس اطلاعات دفاعی ارتش ایالات متحده در سال 2005   ،( DIA (DEFENSE INTELLIGENCE AGENCY ، کره شمالی با احداث یک سد بزرگ در بخش غربی این کشور، و احداث چند سد کوچکتر در پیرامون آن ، و ایجاد کانال های متعدد تا مدار 37 درجه ، قصد داشت در صورت حمله مشترک نیروهای کره جنوبی و ایالات متحده ، با انفجار سدهای کوچکتر پیرامون سد نامپو ، جلوی پیشروی احتمالی این یگانها را گرفته و یا برای تسهیل پیشروی احتمالی ، حجم بزرگی از آب را برای ویران نمودن استحکامات ایجاد شده در بخش جنوبی مرز و همچنین پاکسازی میدان های مین ایجاد شده در سمت جنوبی مرز بسمت جنوب رها نماید .                                                                                                                                                                                                                                                                نمای سد اصلی نامپو       تصویر ماهواره ای یکی از سدهای فرعی نامپو     تصور بنده از شیوه به کار گیری سلاح آب توسط کره شمالی
  16. MR9

    نبرد سنگرها (1917-1914)

    بله امکان دارد - شاید برای کم کردن صدای " ته قبضه " خمپاره انداز یعنی با کمترین ایجاد سر و صدا ، شلیک با هوای فشرده صورت می گرفت .
  17.   در ارتباط با نحوه تخریب سد ، با توجه به سیاست فوق العاده سخت گیرانه کره شمالی اطلاعات خاصی منتشر نشده ، اما آنچه که مسلم است و بر اساس یک تجربه تاریخی ( اسکادران 617 نیروی هوایی بریتانیا ، دامب باسترها یا همان اسکادران سد شکنان که سدهای رود ادر را با مهمات غلتان نابود کردند ) مسلما" سد فوق الذکر نه از بخش بالایی ، بلکه از بخش زیرین که فشار آب در انجا صدها میلیون تن بر اینچ مربع خواهدبود ، با کار گذاری مواد منفجره ،منهدم خواهد شد و باقی قضایا . در مورد نیروی های چتر باز هم باید گفت ، با توجه به جامعه تماما" نظامی کره شمالی و وجود صدها گردان میلیشیا که بطور مسلم تا دندان مسلح هستند ، این مساله بعید خواهد بود ولی غیر ممکن نیست .
  18.     بله - فقط تصور کنید که میلیاردها لیتر آب ظرف چند ساعت بطرف منطقه ای  که در آن زندگی می کنید سرازیر شود ، اگر پیش بینی های لازم را نکرده باشید ، مسلما" حدس خواهید زد که چه اتفاقی می افتد . گاهی ساده ترین راه حل ها ، موفق ترین راه حل ها بشمار می آیند .   "بطور مسلم این را هم می دانید که یکی از اصول مسلم جنگ ، اصل مهم ساده سازی است . یعنی پیچیده ترین طرح های نظامی هم می بایست به ساده ترین روش ها اجرا شوند و اینکه ، هنر نیست که سالها برای یک پلان پیچیده نظامی وقت و هزینه صرف شود ولی نتوان ان را در عمل اجرا نمود ."   البته کره جنوبی هم بیکار ننشسته است که کره شمالی با انفجار یک سد ، کل بخش شمالی کره جنوبی را باسلاح آب از بین ببرد . انها با ایجاد موانع در نقاط مهم تاحدی جلوی این کار راگرفتند .
  19. MR9

    نبرد سنگرها (1917-1914)

    طبق متن زیر تصویر ، کمپرسور هوا برای شلیک مهمات 86 م.م . (البته احتمالا")
  20.    با سلام - ضمن تشکر از جنابعالی باید گفت علیرغم اطلاعات اندکی که از درون این کشور پر رمز وراز منتشر می گردد ، اما همین اطلاعات اندک در حوزه پدافند غیر عامل بسیار جای شگفتی دارد . بعنوان مثال مترو ایجاد شده در پایتخت این کشور (پیونگ یانگ) درعمق 95 تا 105 متری عمق زمین قرار دارد ،صدها بندر کوچک در طول سواحل کره شمالی ایجاد شده است تا در صورت بمباران یا مین گذاری ، خطوط لجستیکی  ارتش این کشور قطع نگردد ، و یا بعنوان مثال ، بر روی مصب رودخانه ددونگ کنگ سدی به اسم نامپو ایجاد شده است که بر اساس اطلاعات منتشر شده ، در صورت وقوع جنگ ، کره شمالی قصد دارد تا از آب ذخیره شده موجود در پشت این سد که میلیونها لیتر آب است ، به عنوان سلاح آب water weapon استفاده نماید ، حتی قبل از آنکه توپخانه این کشور ، شروع به آتشباری نماید .
  21. با سلام - یکی از نکات جالبی که با مطالعه این تاپیک جالب به ذهن بنده رسید ، ابداعاتی بود که توسط مسلمانان در ساخت شناورها ، بخصوص شناورهای رزمی صورت گرفت . البته منبع این مطلبی که خدمت دوستان عزیز عرض می کنم ، یادم نیست چون سالها پیش آن را مطالعه کرده بودم و در صورت پیدا کردن منبع خدمت دوستان عرض می کنم .   در گذشته یکی از مشکلاتی که شناورهای تجاری و نظامی با آن مواجه بودند ، محدودیت سرعت آنها بشمار می رفت  که این مساله در نتیجه وابسته بودن آنها به نیروی باد بود . تاریخ دقیق این ابداع مشخص نیست ،  ولی مسلمانان با ابداع بادبان های مثلثی شکل که بعدها در شناورهای اروپایی به کار گرفته شد ، موجب شدند تا سرعت کشتی ها افزایش یابد .        
  22. MR9

    قاهر F-313

        با سلام - البته جناب ارنستو- رومل عزیز این فرموده جنابعالی تا حدی می تواند صحیح باشد - سیاست ابهام سازی و یا آنچه که در ادبیات حوزه عملیات فریب ،عملیات فریب راهبردی strategic deception نامیده می شود نمی بایست آنقدر توسعه یابد که بعدا" این ابهام گریبانگیر خود مسئولین هم شود . چرا که اگر این  سیاست ابهام سازی بیش از حد مورد نیاز به کار گرفته شود ،بطور خودکار موجب اتخاذ تصمیم های نادرست و بعضا" متناقض خواهد شد . نمونه های بسیاری را  در حوزه تاریخ  نظامی می توان در این زمینه مثال زد .   در کشور خودمان هم چنین مواردی هم قبل از انقلاب ، هم در دوران دفاع مقدس و هم در دوران پس از جنگ دیده شده است .   دوستان برای دسترسی به مطالب بیشتر در این زمینه به کتب فارسی متعددی که در این زمینه به چاپ رسیده است می توانند مراجعه فرماییند . مثلا" سری کتب انتشارات ابرار معاصر بخصوص کتاب " فریب استراتژیک " و یا کتاب فوق العاده " حصاری از دروغ " و یا کتاب " جنگ اطلاعات ، اصول و عملیات " و در نهایت کتاب " intelligence warfare "  می توانند مراجعه فرمایند .     تاپیک جناب واریور در این زمینه http://www.military.ir/forums/topic/20730-%D8%B9%D9%85%D9%84%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%8A%D8%A8-deception-plan/         نسخه اصلی کتاب فوق العاده " حصاری از دروغ "      کتاب حصاری از دروغ ، ترجمه شده به فارسی
  23.      با سلام - ضمن تشکر از شما ، اما تا آنجایی که بنده اطلاع دارم ، پرنده p-61 بلک ویدو ، بیشتر در نقش یک جنگنده - رهگیر نیمه سنگین  شبانه مجهز به رادار و بعدها بعنوان بمب افکن شبانه نیمه سنگین  به کار گرفته می شد و مقایسه آن با او وی - یک برانکو شاید یکمقدار عجیب باشد - بدلیل این که برانکو بیشتر یک پرنده سبک شناسایی و پشتیبانی نزدیک زمینی سبک بشمار می آمد .
  24. MR9

    بمب موشی (Rat bomb)

    با سلام   ضمن تشکر از شما بابت ترجمه این مطلب ، ذکر یک نکته خالی از فایده نخواهد بود . اگر این ایده در دنیای واقعی زیاد کاربرد نداشت ، اما حداقل در یک فیلم بصورت نسبی مورد استفاده قرار گرفت . حداقل بر اساس اطلاعات بنده ، در طول دهه70 میلادی ، فیلمی با بازی آنتونی کویین ( هنرپیشه فیلم های مشهوری نظیر شیر صحرا the lion if the desert و محمد رسول ا... ( که کارگردان هر دو مصطفی عقاد بود ) ، با عنوان توپهای ناوارون ساخته شد که برای منهدم نمودن توپهای سنگین آلمانی از این سلاح استفاده گردید . شاید ایده استفاده از این بمب های متحرک از همین ایده بریتانیایی گرفته شده باشد .
  25.  با سلام   ایران در سالهای قبل از انقلاب تعدادی پرنده سسنا  o-2 را برای ژاندارمری خریداری نمود ولی با ورود بالگردهای جدید نظیر بل-205 ،بل-214 و بل-206 ، بتدریج از سازمان رزم ژاندارمری کنارگذاشته شدند ، پس از انقلاب و با شروع جنگ و به طور خاص پس از تشکیل نیروی هوایی سپاه ، تعدادی از این پرنده ها توسط این نیرو  تحویل گرفته شد و بر اساس شایعات به غلاف های راکت انداز نیز مجهز گشت ولی هیچ گزارشی مبنی بر استفاده از انها در جریان جنگ منتشر نشده است . تصویر ذیل مربوط به پرنده فوق قبل از انقلاب می باشد .