[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]
تمامی ارسال های RezaKiani
-
علی جان خودت هم اشاره کردی که این تانک رو برای جانشینی تانکهای متوسطی مثه شرمن درست کردند و یکی از شرایط ارتش این بوده که وزن اون از 30 تن بیشتر نشه. خوب معلومه یه تانک متوسط 30 تنی در برابر تانکهای سنگینی مثه مرکاوا یا تی-62 خیلی قوی به نظر نمی یاد. اما از یه جهت باید توجه کنیم که توپ105 میلیمتری راین متال که برروی این تانک نصب شده برروی تانکهای زیاد دگری هم نصب شده ومعلومه که کارش درسته. مشکل نفوذدر زره رو هم می شه با مهمات جدید راکت دار و پیشرفته حلش کرد. در کل حرکت درستی در راه رسیدن به خودکفایی نظامی هست. ما هم باید یه نیم نگاهی به این جور حرکتها که در کشورهای کمتر پیشرفته مثه ارژانتین و برزیل میشه بکنیم. عالی بود علی آقا و خسته نباشی رضا
-
یکی از سامورایی های بلند پایده دوست می داشت که همواره سختکوشی و رنج بردن را سفارش کند، اما در چشم من این شیوه ی دلخواه زندگی نیست. چنان که در مثل آمده است " ماهی در آب پاک و زلال زنده نمی ماند". همان گیاه و خزه ی دریاست که ماهیها را جا و پناه می دهد تا ایمن بمانند و بزرگ شوند. آنجا که امیر گاه از خرده چشم بپوشد و به شکوه های جزئی گوش ندهد، سلحشوران و مردانی که در خدمت اویند در صلح وصفا زندگی کنند. دریافتن این نکته در بررسی منش و رفتار دیگران اهمیت دارد.
-
سرگروهبان مکه عزیز سلام علیکم و رحمه الله و برکاته بابا ای ول بنده خدا رو بردن کف کشتی بستنش. خودش هم می دونسته تا چند دقیقه دیگه کشتی قراره بره توی اوج آسمون. بعد شما میگی 4 تا سیلی بهش زدند؟ جل الخالق!!! عجب! بعدش هم رضا فدات بشه . این بابا یکی نبود. هزاران هزار نفر مثه این تا بحال درجنگهای مختلف جونشون رو واسه دفاع از کشورشون داده اند. حالا کارنداریم که توی اون جنگی که طرف شرکت داشته طرف حق بوده یا باطل. من نمی دونم با کوچکتر جلوه دادن دیگران آیا می تونیم خودمون را بزرگ نشون بدیم؟ من که فکر نکنم. درضمن درباره سربازهای خودمون هم یه مطلب در همین بخش جنگ آوران نوشتم. اسمش شبی در سکوی نفتی است. فرق ما با خارجی ها اینه که اونها قهرمانهاشون رو میشناسن و ازشون تقدیر می کنند ما نمی شناسیم و تقدیر هم نمی کنیم. مواظب خودت باش رضا
-
سعید عزیز سلام یادمه(جاش یادم نیست) یه جا گفته بودی که این خلبانهای عرب هیچی بارشون نیس(نقل به مضمون) فکر کنم داری تجدید نظرمی کنی ها.... عرشیای عزیز شما هم سلام. چشم . سعی می کنم ده تا ده تاش کنم. ولی من خودم نون تازه رو بیشتر دوست دارم. شما رو نمی دونم چرا اینقدر با این نونهای بیات حال می کنید. اما از همه اینها جالب تر سقوط میگ23 لیبی به دست موشک سایدویندر میگ 21 مصری هست. دوستان توجه کنند در حدود30 سال پیش این ناکثها برداشتن موشک آمریکایی رو بستن روی میگ روسی. خیلی نامردن 1. قدیمی ترین هنگ موجود جهان هنگ سوئدی "لایف گارد" است. 2. "پتر کبیر" تزار روس در اولین فتح خود -آزوف سال 1696- در سن 23 سالگی در سمت یک توپچی ساده خدمت کرد. او درجات نظامی را مطابق با قوانین طی کرد تا به درجه سرهنگی رسید و بر خلاف دیگر پادشاهان، هیچگاه خود فرماندهی سپاهیانش را برعهده نمی گرفت. 3. در "جنگ1973" و در جریان نبرد دریایی "لاذقیه" اعراب و اسرائیل ناوچه های موشک انداز مصر و سوریه بیش از 50 تیر موشک "استایکس" به سوی شناورهای اسرائیلی شلیک کردند که هیچ کدام از آنها به هدف اصابت نکرد. 4. در "جنگ 1973" اعراب و اسرائیل ناوچه های موشک انداز اسرائیل در حدود 70 تیر موشک "گابریل" به سوی شناورهای مصر و سوریه شلیک کردند و توانستند 14 فروند کشتی اعراب را غرق کنند. 5. موشک نروژی "پنگوئن" تنها موشک غیرآمریکایی موجود در زرادخانه آمریکا می باشد. 6. زمانی که آمریکا پس از پایان "جنگ ویتنام" کشور ویتنام جنوبی را ترک کرد نیروی هوایی ویتنام جنوبی چهارمین قدرت هوایی جهان بود و بیش از 1000 فروند هواگرد در اختیار داشت. 7. اولین نبرد هوایی جنگنده "میگ 29" در جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد. در طی این جنگ یک فروند "میگ 29" عراقی به اشتباه یک فروند "میگ 29" دیگر را هدف قرارداده و سرنگون کرد. 8. در زمان حضور شوروی سابق در افغانستان یک فروند "میگ 29" روسی یک فروند "سوخو 20" افغانی را که قصد فرار از افغانستان داشت سرنگون کرد. 9. اولین "میگ 21" ساخت چین در 8 ژانویه 1965پروازکرد. 10. اولین جت جنگنده مافوق صوت، هواپیمای "اف 100 سوپرسابر" بود که پرواز آزمایشی خود را در سال 1956 انجام داد. 11. اولین فرود هواپیمای عمود پرواز "یاک 38" بر روی ناوهواپیمابر در ماه می 1975 و بر روی ناوهواپیمابر "کیف" انجام شد.
-
سوالات بسیاری راجع به وضعیت و آینده ارتش آمریکا وجود دارد واین که آیا این ارتش توان حضور در جنگی دیگر را خواهد داشت یا نه؟ برای یافتن پاسخ چنین پرسشی مجله "فارین پالیسی" و "مرکز بررسی مسائل امنیتی جدید آمریکا" به بررسی 3400 افسر در حال خدمت و بازنشسته در سطح بالای فرماندهی در رده ای سرگرد به بالا (اعم از کادرهای ثابت ارتش ، بازنشسته، افسران ستادی و صف) پرداخته است. 35 درصد از شرکت کنندگان در این بررسی از نیروی زمینی؛33 درصد از نیروی هوایی؛23 درصد از نیروی دریایی؛8 درصد ازتنفگداران درایی بوده اند. 81 درصد از این افراد بیش از 29 سال سابقه داشته اند،12 درصد فارغ التحصیل یکی از دانشگاه های نظامی آمریکا بوده اند.دو سوم از این افراد تجربه جنگی داشته اند؛10 درصد از آنها در عراق یا افغانستان یا هر دو خدمت کرده اند. این بررسی نشان می دهد نیروهای مسلح آمریکا چگونه رفتار می کند. تعداد نیرو در سپتامبر 2007 تعداد 122هزار نفر در عراق و 18 هزار سرباز آمریکایی در افغانستان خدمت می کردند. 25 هزار نفر از سربازان آمریکا در عراق زخمی و 4 هزار نفر کشته شده اند. تعداد دیگری از نیروهای آمریکایی در بالکان، کره و دیگر نقاط جهان حضور دارند. آمادگی نیروهای نظامی در مقیاس 10 امتیازی افراد تحت پرسش آمادگی نیروهای مسلح آمریکا را چنین قضاوت کرده اند: آمادگی نیروی دریایی: 4.7 از 10. آمادگی نیروی هوایی: 6.8 از 10. آمادگی نیروی زمینی:5.7 از 10. آمادگی تفنگداران دریایی: 6.6 از 10. نظرسنجی درباره ابزارهای مناسب جهت جنگ با تروریسم افزایش ابزارهای قدرتمند سیاسی: 31 درصد بهبود توانایی های سازمانهای اطلاعات و جاسوسی:73 درصد افزایش نیروهای مسلط به زبانهای خارجی:19 درصد بهبود وافزایش نیروهای عملیات مخصوص:38 درصد افزایش کادرها و کارشناسان نظامی و غیرنظامی:13درصد افزایش حقوق ومزایا:14 درصد نظرسنجی درباره آمادگی نیروها برای اعزام و اجرای موفق عملیات در مواقع بحرانی آمادگی نیروی دریایی: 6.8 از .10 آمادگی نیروی هوایی: 6.6 از 10. آمادگی نیروی زمینی:4.7 از 10. آمادگی تفنگداران دریایی: 5.7 از 10. نظرسنجی مقایسه قدرت نظامی آمریکا با 5 سال قبل قوی تر:25درصد مشابه:15درصد ضعیف تر:60درصد نظرسنجی مقایسه قدرت نظامی آمریکا با 10 سال قبل قوی تر:35درصد مشابه:12درصد ضعیف تر:52درصد نظرسنجی مقایسه قدرت نظامی آمریکا با 15 سال قبل قوی تر:36درصد مشابه:13درصد ضعیف تر:51درصد به صورت کلی بیشتر شرکت کنندگان در نظرسنجی توان نظامی آمریکا را نسبت به سالهای گذشته مشابه یا ضعیفتر می دانند وتنها بین 25 تا 36 درصد توان آمریکا را بیشتر از گذشته می دانند. از افسران حاضر در نظرسنجی؛ 47درصد روحیه ارتش آمریکا راتاحدی بالا، 22 درصد تاحدی پایین و 4 درصد خیلی پایین دانسته اند. آسوشیوتد پرس سال گذشته را مرگبارترین سال برای ارتش آمریکا در عراق و افغانستان می داند و بیان می کند که طبق آمارها تعداد خودکشی در مقایسه با سال قبل از آن 6 برابر افزایش یافته است. ارتش آمریکا اعلام کرده است که 50درصد از نیروهای حاضر در این دو کشور به بیماری های شدید روانی دچار شده اند. نظرسنجی درباره شرکت در جنگی تازه تمامی افسران حاضر در نظر سنجی ابراز اطمینان کرده اند که نظامیان آمریکا آمادگی عملیات نظامی جدید را ندارند. آمادگی برای عملیات در ایران: 4.5 از 10. آمادگی برای عملیات در سوریه:5.1 از 10. آمادگی برای عملیات در کره شمالی:4.7 از 10. آمادگی برای عملیات در تایوان:4.9 از 10. معدل آمادگی برای عملیات در 4 منطقه بالا: 4.8 از 10. کمبود نیرو ارتش آمریکا در سال 2007 با کمبود 3000 افسر با درجه سروان وسرگرد مواجه بود و انتظار می رود که این رقم در سال 2010 دوبرابر شود. بر اساس شهادت هارتمن عضو کنگره در کمیته تحقیق مجلس نمایندگان زنان و دختران آمریکایی در عراق خطر هتک حرمت از طرف همکاران مرد خود را بیش از خطر سلاح های گروهای عراقی می دانند. او گفته است: "دختران و زنان نظامی ما در عراق بیش از آنکه با خطر درگیری با دشمن مسلح مواجه باشند، در خطر تجاوز از طرف همکاران خود قراردارند. طبق آمار پزشکار 41 درصد زنان در ارتش آمریکا در طول خدمت خود مورد تجاوز همکارانشان قرارگرفته اند." آمار پنتاگون نشان می دهد در سال 2006 تعداد 34 درصد از زنان و 6 درصد از مردان ارتش آمریکا تحت آزار جنسی بالادستی ها و همقطارانشان قرارگرفته اند. واشنگتن پست از حضور 65 هزار مرد یا زن همجنس باز در نیروهای مسلح آمریکا خبر داده است. طرح های زیادی برای افزایش پرسنل نظامی آمریکا داده شده است که هنوز هیچ کدام به نتیجه نرسیده اند. ازمیان آنهامی توان دادن شهروندی به داوطلبان نظامی خارجی به شرکت خدمت کامل سربازی نام برد. نظرسنجی درباره هزینه های نظامی افزایش: 77درصد بدون تغییر: 17درصد کاهش:6 درصد آمار بالا نشان می دهد که اکثر شرکت کنندگان در نظرسنجی بودجه نظامی فعلی آمریکا را کافی نمی دانند. اعتماد به سران سیاسی بر اساس آموزه های سیاسی آمریکا نظامیان وظیفه دارند تنها از سیاستمنداران تبعیت کنند و تصمیم گیریهای استراتژی درباره ورود به جنگ یا صلح در اختیار سیاستمداران است نه فرماندهان نظامی. اما نظامیان آمریکایی اعتماد زیادی به سیاستمداران ندارند. به نتایج نظرسنجی نگاه کنید: میزان اعتماد به رئیس جمهور:5.5 از 10. میزان اعتماد به سازمان سیا:4.7 از 10. میزان اعتماد به کنگره:2.7 از 10. میزان اعتماد به:وزارت امور خارجه:4.1 از 10. میزان اعتماد به وزارت دفاع: 5.6 از 10. میزان اعتماد به سازمان سربازان بازگشته از جنگ: 4.5 از 10. اکثریت افسران معتقدند که رهبران سیاسی انتخاب شده اطلاعات درستی در خصوص نظامیان خارج از آمریکا ندارند. نتیجه درنهایت به نظر می رد که گرفتاری های ارتش آمریکا در جنگ عراق و افغانستان موجب می شود که این ارتش نتواند به سرعت و به طور کامل از پس یک بحران نظامی دیگر برآید. منبع: روزنامه جام جم؛ شماره 2352؛ 21 مرداد 87 مترجم: سرکارخانم کتایون مافی خلاصه شده توسط: رضاکیانی
-
1. در اوایل سال 1980 چهار فروند هواپیمای عمود پرواز "یاک 38" روسی به افغانستان فرستاده شدند. این هواپیماها مجموعا 12 سورتی پرواز رزمی انجام دادند. 2. از حدود 700 فروند هواپیمای ضربتی"سوخو 24" که برای شوروی سابق ساخته شد حداقل 110 فروند آن نمونه شناسایی می باشند. 3. روسیه در ابتدای دهه 90 دست به ساخت 4 فروند پست فرماندهی پرنده "ایلوشین 86" زد. وظیفه این هواپیما کنترل میدان نبرد از هوا در صورت بمباران اتمی است. 4. شوروی سابق تا کنون بیش از 1500 فروند بمب افکن"توپولوف 16" ساخته است. این هواپیما در اصل بمب افکن استراتژیک است اما برای انجام عملیات شناسایی، گشت ساحلی، جنگ الکترونیک، سوخت رسانی هوایی، ضد کشتی و ضدزیردریایی نیز بکارگرفته شده است. 5. اولین جنگنده مافوق صوت چین جنگنده "میگ 19" بود که هنوز در چین با نام "جی 6" یا "اف 6" تولید می شود. 6. اولین پرواز "میگ 29" در روز 6 اکتبر 1977 انجام شد. این هواپیما در سال 1983 رسما به نیروی هوایی شوروی سابق پیوست. 7. در طی "جنگ اول خلیج فارس"، 21 فروند "میگ 29" عراقی به ایران فرارکردند. 8. در روز 13 سپتامبر 2001، دو فروند "میگ 29" سوری که در تعقیب یک فروند هواپیمای "بوئینگ707" نظامی اسرائیلی بودند توسط "اف 15"های محافظ 707 در دریای مدیترانه سرنگون شدند. 9. پس از الحاق آلمان غربی و آلمان شرقی در سال 1990، تعداد 24 فروند "میگ 29" نیروی هوایی آلمان شرقی به نیروی هوایی آلمان پیوستند. این هواپیماها تا سال 2003 در خدمت نیروی هوایی آلمان بودند. • در سال 2003، نیروی هوایی آلمان 23 فروند "میگ 29" خود را به قیمت سمبولیک 1 یورو برای هر فروند به نیروی هوایی لهستان فروخت. آخرین هواپیما در آگوست سال 2004 به نیروی هوایی لهستان پیوست. • در سال 1997، آمریکا 21 فروند "میگ 29" از مولداوی خریداری کرد. • پس از روسیه و الجزایر، ایران بزرگترین ناوگان "میگ 29" در دنیا را دارا است. • در درگیرهای سالهای 1998 تا 2000 بین اریتره و اتیوپی؛ حداقل دو فروند "میگ 29" اریتره به وسیله "سوخو 27" های اتیوپی سرنگون شدند. خلبانهای سوخو با ملیت روسی یا اکراینی بودند. • در روز 18 آوریل 1974، یک فروند "میگ 23" سوری به خلبانی سروان "مصری" به جنگ 8 فروند "فانتوم" اسرائیلی رفت و قبل از اینکه هدف قرارگیرد توانست 2 فروند فانتوم را ساقط کند. این اولین نبرد هوایی میگ23 در طول تاریخ بود.
-
در سپاهیگری و هنر جنگ، سامورایی کارآمد بر رزمنده ی نارسیده امتیاز دارد. سامورایی که تنها به تجربه دریافته و آموخته باشد که هنگام رویارویی با دشواری چکونه رفتار کند، مرد بیدار دل نیست. ساموریی که به راستی کارآمد و هشیار باشد همه ی تنگناها و چاره های احتمالی را از پیش برمی رسد، چندان که در هنگام بتواند کاری درخشان انجام دهد. پس، سامورایی کار آمد و بیدار دل رزمنده ای است که همه ی ریزه کاری ها را از پیش بیندیشد و چاره دارد. سامورایی نارسیده شاید نشان دهد که هنگام درگیری جلوه ای در کار می کند، اما یارایی او از خوش اقبالی است. سلحشوری که هر پیشامدی را پیشاپیش برنرسد، سامورایی بیدار دل و آگاه نباشد.
-
به نظر من بزرگترین نقطه ضعف این نیرو کمبود پول یا کمبود نیرو یا عدم آمادگی نیست. درسته که آمریکا الان وضع مالی اش خرابه ولی کلا کشور خیلی پولداری هست و می تونه 3 مشکل بالا رو با پول بیشتر ماست مالی کنه. مثلا واسه کمبود نیرو می تونه مزدور انتخاب کنه.من خودم همین الان یه نفر به نام رضاکیانی رو میشناسم که اگر بهش پول بدی حاظره بره واسه ابلیس هم خدمت کنه. icon_cool آقا جدی نگیر ولی به نظر این حقیر بزرگترین مشکل همون آخری هست یعنی عدم اعتماد این بندگان خدا به سیاستمدارهاشون. ایناهم دیگه فهمیدن که آش چقدر شور شده و بدبختانه (برای بوش و اینها) این یکی رو دیگه نمی شه با پول خرید. اتفاقا با خرچ کردن بیشتر عدم اعتماد نظامی ها بیشتر می شه و فکر می کنند که دولت اونها رو به چشم یه مزدور صرف می بینه. به هر حال... از توجه دوستان تشکر می شود رضاکیانی
-
گانتر پرین؛ هیولایی در اعماق آب گانتر پرین؛ هیولایی در اعماق آب
RezaKiani پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در جنگ آوران
هانس عزیز اگر منظورت از گراف زیپلن اون بالن بزرگه باشه چیز زیادی درباره اش نمی دونم .البته فیلم مستند سقوطش رو دیدم که گزارشگر رادیوی شیکاگو مستقیما گزارش می کرد و گریه . یه فیلم هم بعدا درباره اش درست کردند که اون رو هم دیدم. اگر منظورت از گراف زیپلن ناوهواپیمابر هیتلر هست که دوستمون زحمت کشیدند و توضیح دادند. در مجله جنگ افزارهم یه مقاله درباره اش چاپ شده که فکر کنم یکی از دوستان اون رو تایپ کرد و در سایت قرارداد. اون بنده خدا رو متاسفانه نمی شناسم . اگر آدم جالبی بوده درباره اش یه تاپیک درست کن صواب داره. آما آقا سامان عزیز! سامان خان شما رو نمی گم اون یکی سامان رو می گم دوست عزیز اینکه آلمانها از ژاپن کمک گرفتند یا نه رو نمی دونم ولی اگر هم گرفته باشند خیلی عجیب نیست چون در اون زمان ژاپن از نظر ساخت ناوهای هواپیما بر سومین قدرت دنیا بود. پس تعجبی نداره که به عنوان یه متحد به آلمان کمک کنند. آلمانها هم در عوض دستگاه های رزمگذار انیگما با الفبای ژاپنی برای اونها ساختند این به اون در. icon_cool -
• در حدود 50 درصد از حملات هوایی صدام در روز اول تجاوز به ایران به وسیله "میگ 23" های اسکادرانهای 77 و 78 نیروی هوایی عراق انجام گرفتند. • در طی جنگ دوم جهانی، 2582 فروند "هاریکن" بریتانیایی برای کمک به نیروی هوایی "استالین" فرستاده شدند. تعدادی از آنها هرگز به میدان جنگ نرسیدند. • در سال 1973، یک فروند بمب افکن "هالیفاکس" بریتانیایی که در زمان جنگ دوم جهانی در دریاچه ای در نروژ سقوط کرده بود از دریاچه بیرون کشیده شد. این هواپیما اکنون در موزه نیروی هوایی سلطنتی در لندن قراردارد. • "اف 84 تاندرجت" اولین هواپیمای جنگنده ای بود که به تجهیزات سوختگیری هوایی مجهز شد و همچنین اولین جنگنده ای بود که توانایی حمل بمب اتمی را داشت. • در جنگ کره، هواپیماهای "اف 84" آمریکایی 86408 سورتی پرواز جنگی انجام دادند. • 7000 فروند از انواع هلیکوپتر "یو اچ 1 هیویی" در جنگ ویتنام بکارگرفته شدند. 2200 نفر از خلبانهای این هلیکوپتر کشته شدند و در حدود 2500 فروند از آنها سقوط کردند. • در سال 1979، یک فروند "میگ 23" لیبیایی توسط یک تیر موشک "سایدویندر" شلیک شده از "میگ21" های مصری منهدم شد. • در 18 جولای 1980" بدنه یک فروند "میگ 23" لیبیایی در کوهی در یکی از جزایر ایتالیا یافته شد. بررسی ها نشان دادند که هواپیما در حدود 15 تا 20 روز قبل سقوط کرده است. علت پرواز هواپیمای لیبی در آسمان این جزیره هنوز آشکارنشده است. • در روز 21 ژوئن 1978، 4 فروند "شینوک" ایرانی وارد حریم هوایی شوروی سابق شدند. 2 فروند از آنها توسط یک فروند "میگ 23" در خاک شوروی ساقط شدند و 2 فروند دیگر به ایران بازگشتند. 4 خدمه ایرانی نجات یافته و 1 فروند شینوک آسیب دیده کمی بعد به ایران بازگردانده شدند. علت پرواز این هلیکوپتر ها در فضای هوایی شوروی هیچگاه معلوم نشد. • بین ماه های آوریل تا نوامبر سال 1974، عراق در درگیریهای مرزی با رژیم شاه حداقل 4 فروند "میگ 23" خود را از دست داد. این هواپیماها به وسیله موشکهای زمین به هوا ساقط شدند. • حداقل یک فروند از "میگ 23"هایی که در روز اول تهاجم عراق به فرودگاه مهرآباد حمله کرده بودند توسط "فانتوم"های ایرانی سرنگون شد. خلبان هواپیما بیرون پرید و اسیر شد. بنابر گزارشها، خلبان این هواپیما با ملیت مصری بوده است.
-
سامانه دفاع هوایی دوش پرتاب سام-7 سامانه دفاع هوایی دوش پرتاب سام-7 استرلا/میثاق (SAM-7/ Strela)
RezaKiani پاسخ داد به amir تاپیک در پدافند هوایی
کاری نداره می تونن یه ماکرو فر ببندن روش icon_cool ولی بدون شوخی صربها در جنگهای کوزوو برای منحرف کردن موشکهای حرارتی کشورهای ناتو از ماکرو فر استفاده می کردن. کلا درست کردن یه منبع حرارتی که روی پهپاد بزرگی مثه این نصب بشه خیلی سخت نیست . چون وسایلی مثه ماکرو فر از برق کمی استفاده می کنند با اضافه کردن چندتا باتری و شارژ اونها توسط موتور پهپاد می شه یه وسیله تولید حرارت ایجاد کرد که بر مبنای ماکروفر یا کاربکنه. -
1- پس از جنگ سپاه عثمانی و مخصوصا ینی چری ها از ورود بیشتر به خاک ایران سرباززدند و با شوروش کردن سلیم رو مجبور کردند که فقط به همون تبریز اکتفا کنه. این سپاهیان کلا به طمع غنیمت وارد جنگ می شدند و وقتی که ایران رو با کشورهای اروپایی مقایسه می کردند میدیدند که خیلی واسشون صرف نمی کنه واسه همین کلا عثمانی ها در شرق خیلی سربازانشون با جون و دل وارد میدان نمی شدند. 2- شاه اسماعیل و بقیه شاهان صفوی فهمیدند که فقط با نیروی شور و شوق صوفی ها و پیروانشان نمی تونند بر همه دشمنان پیروز بشوند. بر خلاف نظر دوستمون رومل این بنده خدا کم سن و سال بود ولی از همون سن کم وارد جنگ شده بود و در زمان جنگ چالدران تعداد زیادی پیروزی نظامی در کارنامه اش داشته. 3- شاه طهماسب(جانشین شاه اسماعیل) به درستی فهمید که پایتخت ایران(تبریز) عمق استراتژیک کمی داره و به همین دلیل پایتخت رو به قزوین منتقل کرد که بعدها به اصفهان منتقل شد. 4- در جنگ بین شاه سلیمان قانونی(جانشین سلیم) و طهماسب شاه طهماسب با استراتژی زمین سوخته و خراب کردن آبادی های سر راه پیشروی سپاه عثمانی باعث شد که سلیمان نتونه به اهداف استراتژیکش دست پیدابکنه. بازهم ینی چری طغیان کرد و حال سلیمان گرفته شد. 5- پس از جنگ چالدران سلیم رفت سراغ علاءالدوله ذوالقدر و ترتیبش رو داد. عراق از قرن 15 میلادی تا قرن بیستم به دست عثمانی افتاد. گرچه بعدها در زمان قاجار یه توافقاتی بود که حاکم بغداد با نظر ایران انتخاب بشه. 6- بعد از عراق نوبت مصر رسید و سلیم رفت خاک اونجا رو هم به توبره کشید. آخرین خلیفه عباسی رو کشت و خودش لقب خلافت رو به لقب سلطنت اضافه کرد. اینجا حکومت عثمانی به اوج قدرت خودش رسید و تا قرن بیستم هیچگاه نتونست این قدرت رو دوباره به دست بیاره. 7- برخلاف نظر آقای رومل مسلمونها در قرن 12 میلادی با سلاح آتشین آشنا شدند و تازه اون رو هم به کار گرفتند. این بابا یه خورده قد بوده و فکر می کرده که تیر به بدنش کارگر نیس. خوب بیچاره جوون بوده تقصیر نداشته. اما جانشینان شاه اسماعیل هم متاسفانه راه اون رو ادامه دادند و هیچ کاه به فکر تجدید سلاح ایران نیافتادند. مخصوصا در زمینه نیروی دریایی خیلی کم کارکردند و به همین دلیل اغلب جزایر مهم ایران در همین زمان به دست پرتغالی ها افتاد. شانس آوردیم که انگلیسی ها تصمیم گرفتند که پوز پرتغالی ها رو بزننند و عملا با ایرانی ها متحد شدند وگرنه..... 8- تازه در زمان شاه عباس کبیر بود که ایران به فکر تجدید سلاح افتاد و از سلاح های آتشین استفاده کرد. در جنگ شاه عباس با عثمانی ایرانی ها که سلاح مدرن و آموزش جدید داشتند ثابت کردند که به راحتی می تونند عثمانی رو شکست بدهند. اوج توفق نظامی ایران بر عثمانی در زمان عباس میرزای خدابیامرز بود که 3 بار پشت سر هم عثمانی رو شکست داد ولی متاسفانه در کتابهای درسی فقط به شکست اون از روسها اشاره می شه. سرفرصت درباره اون هم می نویسم. طولانی شد ببخشید ولی بازهم اگر چیزی به ذهنم رسید زیرش می نویسم.
-
بهتر آن است که همیشه هر شب برنامه کار فردا را آماده کنیم و بنویسیم. با این کار، یک گام از دیگران پیشتر خواهیم بود. امیر ما هر شب که فردایش باید به جایی می رفت، درباره ی کسانی که آن جا پذیرای او می بودند می پرسید و درود و تعارف و گفت و شنودش را در سر می پرورداند. ما باید امیر را سرمشق خود سازیم. هر گاه که باید با کسی در سفری همراه شوی، یا هنگامی که نزد بزرگی بار می یابی، باید بنگری که همراه میزبانت چگونه کسی است. راه میانه این باشد و ادب نیز در این است. چون نزد مردی بلندپایه خوانده شوی، اگر خود را زیاد در بند و فشار بدانی رفتار درست نتوانی داشت. باید با این اندیشه به دیدار بروی که روز خوشی خواهی گذراند. بر روی هم، جز برای کار وهنگام نیاز بهتر است که بی وعده به جایی نرویم. به سابقه ی دعوت هم نمی شود کسی را به راستی مهمان شایسته نامید مگر آنکه او چون مهمانی شایسته رفتارکند. نخستین نکته در آداب مجلس، آداب نوشیدن است. چگونگی نشستن هم اهمیت بسیار دارد. هرگز نباید گذاشت که دیدار دل آزار شود و نیز نباید زود مجلس را به پایان آورد. هیچ خوب نیست که وقتی خوراکی تعارف می کنند بیش از حد پرهیز کنیم و دست میزبان را برگردانیم. این کار شاید بی نزاکتی باشد. یک یا دو بار به ادب تعارف را ردکنید، و اگر باز اصرار کردند پیش بروید و تعارف را بپذیرید. هر گاه که به کاری ناگهانی جایی می رویم و پیش بینی نشده، از ما می خواهند که بمانیم نیز این شیوه و رفتار درست است.
-
مالک عزیز سلام درباره نبردهای ایران فعلا درگیر بحث درباره جنگ معروف چالدران هستیم آدرسش اینجا است. http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=6054 داریم سعی می کنیم که بدون تعصب درباره این جنگ و تبعاتش بحث کنیم. اما درباره مخصوصا جنگ ایران-عراق باید بگم که کتابهای زیادی توسط سپاه پاسداران و بنیاد حفظ آثار چاپ شده اند که نسل جدید می تونه به اونها مراجعه کنه. از شما دوست عزیز متشکرم. اما مهدی جان! نه خیر اغرق نشده. این بابا تنها کسی هست که در طول جنگ جهانی دوباره صلیب ویکتوریا گرفته و کلا در جهان 3-4 نفر بیشتر نبوده اند که دوبار این مدال رو دریافت کرده باشند. پس بدون که مطمئنا آدم شجاعی بوده. حالا شاید یه خورده خودشون پیازداغش رو زیادکرده باشندولی.... خوب دیگه موفق باشید.
-
لیدیا لیتویاک در روز 18 آگوست 1921 در مسکو به دنیاآمد. کسانی که او را می شناختند او را به صورت برجسته ای زیبا می یافتند. این زیبایی برای او محبوبیتی در قلب مردم ایجاد کرده بود که به موفقیتهای او به عنوان یک خلبان جنگی افزوده شده بود. از این رو، لیدیا موضوع خوبی برای برنامه های تبلیغاتی وزارت دفاع به شمار می آمد. لیدیا در 14 سالگی به یک باشگاه پروازی پیوست و اولین پرواز خود را در 15 سالگی انجام داد. با آغاز تهاجم هیتلر به روسیه لیدیا تصمیم گرفت که به صورت داوطلبانه به نیروی هوایی ارتش سرخ ملحق شود اما به دلیل تجربه کم پرواز درخواست او را ردکردند. درنهایت با اغراقهایی که لیدیا درباره تجارب و ساعات پرواز خود کرد مقامات نیروی هوایی راضی شدند تا او به خدمت نیروی هوایی درآید. لیدیا در ژانویه 1942 خدمت خود را در گروه هوایی 586 -که تماما از خلبانهای زن تشکیل شده بود- و با پروازهای دفاعی آغازکرد. شش ماه بعد به دلیل شایستگی هایی که لیدیا یافته بود او را به اسکادرانی که خلبانهای مرد داشتند منتقل کردند. در ابتدا، او را به گروه جنگنده های 286 و سپس به گروه هوایی 437 اعزام کردند. این واحد به تازگی هواپیماهای جدید لاوچکین5 خود را دریافت کرده بود. لیدیا -که اکنون لیلیا نامیده می شد- به همراه این واحد در روز 13 سپتامبر 1943 توانست 2 شکار اول خود را انجام دهد. این هواپیماهای واژگون بخت عبارت بودند از یک فروند بمب افکن یونکرس 88 و جنگنده محافظش. در پایان ژانویه سال 1943 لیلیا به همراه 2 خلبان زن دیگر به واحد 296 اعزام شد. در روز 17 فوریه او مستحق دریافت پرچم سرخ شناخته شد. 2 روز بعد لیلیا به درجه ستوان دوم و کمی بعد به درجه ستوان یکم ارتقا یافت. در این زمان لیلیا همسر مناسب خود را یافت. او با یکی از تکخالهای روسی به نام آلکسی سولوماتین ازدواج کرد اما این ازدواج دوامی نداشت. 3 ماه بعد، همسر لیلیا در هنگام فرودآمدن دچار سانحه شد و لیلیا را در میدان جنگ تنها گذاشت. لیلیا یک قهرمان برای رسانه های گروهی شده بود اما دیگر توان روحی و جسمی او به انتها رسیده بود. در دو طرف کابین جنگنده یاک1 لیلیا یک سوسن سفید نقاشی شده بود که اغلب به دلیل لقب او با رزسفید اشتباه گرفته می شد. او علاقه زیادی به گلها داشت و اغلب دسته ای از گلهای وحشی اطراف فرودگاه را چیده و به همراه خود به پروازهای جنگی می برد. مکانیک هواپیمای او به یاد می آورد که لیلیا یک کارت پستال از رز زرد داشت که در درون کابین جنگنده خود چسبانده بود. گلهای سفید روی بدنه هواپیمای لیلیا به زودی توسط آلمانها شناخته شد و این امر باعث می شد تا خلبانهای آلمانی معمولا فاصله خود را از هواپیمای جنگنده یاک1 او حفظ کنند. در طی جنگهای هوایی پرتعداد روسیه و آلمان نازی در بهار و تابستان 1943 لیلیا 3 بار مجروح شد. اولین بار در روز 15 مارس و هنگامی بود که لیلیا یک فروند یونکرس 88 را ساقط کرد ولی توسط مستراشمیتهای محافظ بمب افکن آلمانی مورد اصابت قرارگرفت. لیلیا به پرواز خود ادامه داد و توانست یک فروند یونکرس 88 دیگر را هدف قراردهد. او در پایگاه خود فرود آمد و تا ماه می در بیمارستان بستری شد. هنگامی که لیلیا به واحد خود بازگشت نام این واحد به دلیل شاهکارهایش به واحد 73 گارد تغییر یافته بود. او در روزهای 16 و 18 جولای همان سال دوباره مجروح شد. هر دوبار لیلیا در پشت خطوط دشمن فرود آمد و با پای پیاده به سمت پایگاه خود به راه افتاد و هر دوبار توسط خلبانهای دیگر روس که به خاطر او به زمین نشسته بودند نجات یافت. او همیشه در پروازهای جنگی اش موفق عمل می کرد اما در نهایت در روز اول آگوست 1943 هنگامی که برای اسکورت بمب افکنهای روسی که از بمباران آلمانها بازمی گشتند به اورال اعزام شده بود کشته شد. 8 فروند مستراشمیت 109 آلمانی که یاک1 او را تشخیص داده بودند به یکباره بر کشتن او متفق شدند و درنهایت "رز سفید استالینگراد" را سرنگون کردند. هواپیما و پیکر لیلیا در طی جنگ یافته نشد. چون پیکر او یافته نشد از اعطای مدال قهرمان اتحد جماهیر شوروی به وی خودداری کردند اما بنای یادبودی برای او در کراسکی لوسک ساخته شد و 12 ستاره طلایی به نشانه 12 فروند هواپیمایی که لیلیا شکارکرده بود بر روی سنگ مزار او نقش بست. لیلیا 168 سورتی پرواز جنگی انجام داد و علاوه بر 12 پیروزی شخصی خود 3 شکار مشترک نیز در کارنامه اش داشت. لیلیا هنگامی که کشته شد تنها 22 سال داشت. بازمانده پیکر لیلیا در اواخر سال 1979 در زیر بال هواپیمایش در نزدیکی دهکده دمیتریوکا یافته شد. برای او یک مراسم خاکسپاری رسمی تدارک دیده شد و در ماه می 1990 توسط میخائیل گورباچف مدال قهرمان اتحاد جماهیرشوروی به وی اهداشد. منبع مجله اطلاعات هفتگی
-
خوب این جنگ از یه نظر مهمه. به نوعی این اولین جنگی هست که اعراب دراون از یه آرایش منظم استفاده کردند. تا قبل از غزوه بدر جنگهای اعراب بیشتر یه آشوب و بلبشو بود که معلوم نبود که به کیه ولی در این جنگ پیامبر اکرم(ص) نیروهاش رو به صورت زیر آرایش کرده بودند: (از پشت به جلو) اردوگاه شمشیرزنان کمانداران نیزه داران . . . . صفوف دشمن وجود نیزه داران در اولین صف باعث می شه که جلوی شارژ سواره نظام دشمن گرفته بشه و سواره نظام دشمن به سادگی نتونند صفوف خودی رو به هم بریزند. کمانداران درپناه نیزه داران می تونستند هدفهای خودشون رو به دقت انتخاب کرده و بزنند دست آخر شمشیرزنان هم به نوعی نیروی ذخیره به حساب می آمدند. نکته دیکه اینکه سپاه مسلمین در این جنگ سواره نظام نداشته(فکر کنم یکی یا دو تا اسب حداکثر داشتند) پس جنگ جنگ پیاده نظام بوده. این آرایش پیاده نظام شما رو یاد چی می اندازه؟؟؟؟
-
قیچی باد پديده اي مبهم و خطرناك در پرواز
RezaKiani پاسخ داد به hamed_713 تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
این که خیلی فاجعه است برادر icon_cool -
ما که اظهار ندامتی ندیدیم نه تلویحا نه تصریحا
-
"وحشت همه را فراگرفته است؛ شبها غواصانی در نزدیکی کشتی ها دیده می شوند و از کف کشتی ها سر و صداهایی شنیده می شود. اینها باید متوقف شوند." دریاسالار سر اندرو کانینگهام فرمانده ناوگان مدیترانه بریتانیا پس زمینه تاریخی در روز اول نوامبر1918 و در گیرودار جنگ اول جهانی، دو نفر از اعضای نیروی دریایی سلطنتی ایتالیا به نامهای رافائلو پاوئولوچی و رافائله روستّی، یک اژدر را -مانند یک قایق- تا بندر پولا هدایت کردند و نبردناو اطریشی اس ام اس ویربیوس یونیتیز و کشتی باری وین را با استفاده از مینهای چسبنده غرق کردند. آنها دارای وسایل غواصی نبودند و ناچار بودند تا برای نفس کشیدن، سر خود را بالای آب نگه دارند. بدین سان، اژدر آنها شناسایی شد و خودشان اسیرشدند. خواستگاه در دهه 20، ماهیگیری ورزشی با استفاده از نیزه در سواحل ایتالیا و فرانسه رواج یافت و سبب توسعه ابزار غواصی مدرن مانند ماسک غواصی شد. در دهه 30، یک ایتالیایی ناشناس از کپسول اکسیژن برای تنفس در زیر آب استفاده کرد و اندک اندک غواصی با استفاده از وسایل تنفسی در بین ایتالیایی ها گسترش یافت. اندکی بعد، این روش جدید غواصی مورد توجه فرماندهان نیروی دریایی ایتالیا قرارگرفت. آنها اولین واحد نیروی مخصوص غواص را پایه گذاری کردند. این واحد بعدها توسط آمریکایی ها و بریتانیای ها مورد تقلید قرارگرفت. در اکتبر1935، 2 افسر جزء یک طرح انقلابی از سلاحی جدید را ارائه کردند که بعدها به عنوان اژدرانسانی معروف شد. نیروی دریایی ایتالیا از قدرت این سلاح جدید هیجان زده شد و 3 ماه بعد دستور داد تا آن را در جزیره لاسپیتزا آزمایش کنند. شاهزاده جونیو والریو بورگزه -معروف به "شاهزاده تاریکی"- اولین واحد کماندوی غواص یا "ماس" را در سال 1938 تشکیل داد. این واحد حاصل تحقیقات و تلاشهای دو نفر بود؛ سرگرد تزئو تزئی و سرگرد الیوس توسکی از نیروی دریایی سلطنتی ایتالیا. آنها توانستند اندیشه های پائولوچی و روستّی را زنده کنند. نشان ماس در سال1940، سرفرماندهی نیروی دریایی، واحد اول ماس را تحت فرمان ارنستو فورزا و با نام واحد دهم ماس یا "ماس دسیما" تجدید سازماندهی کرد. ایتالیا به صورت مخفیانه به ساخت اژدرهای انسانی پرداخته بود و تصمیم داشت تا آن را در جنگ آینده چونان برگی برنده بکارگیرد. مردان غورباقه ای تمرین با اژدرهای انسانی را آغازکردند. در ادامه این توسعه، فورزا در آکادامی نیروی دریایی ایتالیا -در بندر کوچک سان لئوپولد- یک مدرسه آموزش غواصی تاسیس کرد. تمام پرسنل نیروهای مسلح ایتالیا که تجربه غواصی داشتند به این مدرسه فرستاده شدند اما تنها تعداد محدودی از آنها برای هدایت سلاح جدید انتخاب شدند. واحد جدید شامل دو واحد کوچکتر بود؛ یک واحد متخصص در عملیات غواصی بود و دیگری متخصص استفاده از اژدرهای انسانی. سرگرد تزئو تزئی برای هر کدام وسایل مخصوصشان را توسعه داده بود. سرگرد تزئو تزئی از بنیان گذاران دسیما ماس. او در طی عملیات در سال 1941 کشته شد. اژدر انسانی اژدر انسانی یک سلاح سری ایتالیایی بود که بعدها توسط بریتانیایی ها نیز مورداستفاده عملیاتی قرارگرفت. این اژدرها برای حمله به کشتی های دشمن که در بنادر لنگر انداخته بودند بکارگرفته می شد. این اژدرها به موتورهای الکتریکی مجهز بودند و توسط 2 نفر خدمه که لباس غواصی پوشیده بودند هدایت می شدند. آنها اژدر را با سرعتی کم به سمت کشتی دشمن هدایت می کردند و پس از رسیدن به آن، توسط مینهای چسبنده کشتی را منفجر می کردند. پس از چسباندن مین، خدمه باید سعی می کردند که هرچه سریعتر با اژدر خود از مهلکه بگریزند. در هنگام عملیات، اژدرانسانی توسط یک کشتی دیگر (معمولا زیردریایی) تا نزدیکی هدف حمل می شد. بیشتر حملات در طول شب و زمانی که ماه در آسمان نبود انجام می گرفت تا مخاطرات به حداقل برسند. پس از حملات موفقیت آمیز ایتالیایی ها در مدیترانه و کشف چگونگی انجام آنها، بریتانیایی ها هم به استفاده از اژدرهای انسانی روی آوردند. این اژدرها را ایتالیایی ها "خوک" و بریتانیایی ها "ارابه" می نامیدند. کمی بعد و در طی جنگ جهانی دوم، آلمان، روسیه و ژاپن هم به ساختن نمونه هایی از این سلاح روی آوردند. اژدرانسانی معمولا توسط خدمه ای که در صندلی جلو نشسته است هدایت می شود. اژدرهای قدیمی برای ناوبری تنها مجهز به قطبنما بودند اما اژدرهای امروزی را به وسایل مدرن هدایت مانند جی پی اس، سونار و وسایل ارتباطی مجهز کرده اند. اژدر انسانی ایتالیایی در موزه زیردریایی پاسپورت آغاز درگیری ها در روز دهم ژوئن1940، هنگامی که رژیم فاشیست ایتالیا وارد جنگ جهانی دوم شد واحد دهم ماس نیز فعالیتهای نظامی خود را آغازکرد. تاریخچه عملیاتی دسیما ماس سال1940 • 10ژوئن؛ موسیلینی به بریتانیا اعلام جنگ داد. • 21 آگوست؛ زیردریایی ایتالیایی ایریده برای حمله به جبل الطارق بندر لاسپیتزا را ترک کرد. در خلیج بومبا -در ساحل لیبی- این زیردریایی 4 فروند اژدر انسانی را سوارکرد. هواپیماهای ناوهواپیمابر اچ ام اس ایگل زیردریایی را تعقیب کرده و غرق کردند. این، اولین تلفات جنگی واحد دسیما ماس بود. • 21 سپتامبر؛ زیردریایی گوندار در حالیکه 3 فروند اژدر انسانی و 8 خدمه آنها را حمل می کرد از لاسپیتزا خارج شد. در 28 سپتامبر، گوندار به اسکندریه رسید اما توسط کشتی ها جنگی بریتانیا کشف شد و در اثر حمله آنها غرق شد. خدمه آن تسلیم شدند. گوندار در حال غرق شدن • 24 سپتامبر؛ زیردریایی شیره بندر لاسپیتزا را به همراه 3 اژدر انسانی و 8 نفر خدمه آنها ترک کرد. در روز 29 سپتامبر، در نزدیکی جبل الطارق به زیردریایی دستور بازگشت به لامادالنا داده شد چراکه ناوگان بریتانیا بندر را ترک کرده بودند. • 21اکتبر؛ دوباره شیره به جبل الطارق اعزام شد. این بار، اژدرهای انسانی وارد بندرگاه شدند اما نتوانستند هیچ کشتی را منفجر کنند. 2 نفر از خدمه آنها اسیر شدند و 6 نفر دیگر به اسپانیا فرارکردند و به ایتالیا بازگردانده شدند. 1941 • 25مارس؛ ناوشکنهای کرسپی و سلا بندر لروس را در شبهنگام ترک کردند. هر کدام از آنها 3 قایق موتوری کوچک حمل می کردند و در هر قایق 300کیلوگرم تی ان تی وجود داشت. قایقها را در 10 مایلی ساحل جزیره کرت پیاده کردند. در خلیج سودا، چند ناو و کشتی کمکی نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا لنگر انداخته بودند. قایقها در مسیر طعمه های بی حرکت و از همه جا بی خبر قرارگرفتند و راننده ها پس از تثبیت جهت قایق، از آنها بیرون پریدند. پس از برخورد، قایقها منفجر شدند. 2 قایق به رزمناو یورک برخورد کردند و منفجر شدند. موتورخانه و انبار مهمات یورک آسیب دیدند و یورک بعدها توسط پرسنلش غرق شد. یک نفتکش نروژی نیز آسیب دید و در حال یدک شدن به بندر اسکندریه غرق شد. بقیه قایقها به هدف اصابت نکردند. ایتالیایی های متهور اسیر شدند. • 25می؛ شیره بندر لاسپیتزارا به همراه 3 فروند اژدرانسانی ترک کرد. در اسپانیا زیردریایی، 6 خدمه آنها را به صورت پنهانی سوارکرد. در جبل الطارق آنها هیچ کشتی را پیدا نکردند که مورد هجوم قراردهند و سعی کردند که یک کشتی را غرق کنند اما موفق نشدند. خدمه دسیما از طریق اسپانیا به ایتالیا بازگشتند. • 26جولای؛ 2فروند اژدر انسانی و 10 قایق کوچک برای حمله به والتا -در جزیره مالت- به همراه مواد منفجره ایتالیا را ترک کردند. آنها نتوانستند هیچ کشتی را غرق کنند چراکه زیر آتش شدید توپخانه ساحلی و هواپیماهای بریتانیا قرارگرفتند. 15 نفر از افراد واحد کشته و 18 نفردیگر اسیر شدند. • 27جولای؛ در سپیده دم سرگرد تزئی -هنگامی که با اژدر خود به یک شاه تیر در ورودی آبهای بندر برخوردکرد- کشته شد. 6فروند قایق سریع السیر، 2 فروند اژدرانسانی و 2 قایق دسیما از بین رفتند. این فاجعه دسیما را وادارکرد تا ارزیابی جدیدی از روشهای خود بکند. یکی از قایقها به دست بریتانیایی ها افتاد و پس از جنگ در موزه والتا به نمایش گذاشته شد. • 10 سپتامبر؛ شیره به همراه 3 فروند اژدرانسانی از لاسپیتزا به راه افتاد و 6 خدمه اژدرها را به صورت مخفیانه در اسپانیا سوارکرد. در جبل الطارق اژدرهای انسانی توانستند 3 فروند کشتی را غرق کنند و خدمه اژدرها تا اسپانیا شنا کردند و -جز 2نفر از آنها- به ایتالیا بازگشتند. این دو نفر احتمالا در اثر انفجار خرج انفجاری کشته شدند. • 3دسامبر، شیره با 3فروند اژدرانسانی لاسپیتزا را ترک کرد. در جزیره لروس به صورت مخفیانه 6 خدمه آنها را سوارکردند که لویجی دوراند دلاپنه معروف در میان آنها بود. در 19 دسامبر، زیردریایی به اسکندریه رسید و اژدرهای انسانی خود را در فاصله 10 مایلی بندر رها کرد. دلاپنه فرماندهی گروه را برعهده داشت. آنها زمانی که بریتانیایی ها نرده های محافظ بندر را برای عبور 3 فروند ناوشکن خود گشودند وارد بندرگاه شدند. پس از نصب خرجهای انفجاری، افراد گروه به روی آب آمدند و دستگیر شدند. آنها از پاسخ دادن به سوالات بریتانیایی ها سرباززدند. دلاپنه متوجه شد که آنها را در بالای قسمتی از اچ ام اس والیانت که بمبگذاری شده بود نگه داشته اند. 15 دقیقه قبل از انفجار، او درخواست کرد که با ناخدای کشتی ملاقات کند تا نزدیک بودن انفجار را گوشزد کند اما از دادن هر اطلاعات دیگری خودداری کرد. یک فروند تانکر و نبردناوهای والیانت و کویین الیزابت در این عملیات غرق شدند. 1942 • 29 آوریل؛ زیردریایی آمبرا به همراه 3 فروند اژدرانسانی، لاسپیتزا را ترک کرد. در جزیره لروس ،6 خدمه اژدرها به صورت مخفیانه سوار زیردریایی شدند. در روز 14 می، زیردریایی به اسکندریه رسید. آمبرا شناسایی شد و نتوانست به کشتی ها حمله کند. تمام خدمه اژدرهای انسانی دستگیرشدند. • جولای؛ مردان غورباقه ای ایتالیا یک پایگاه مخفی در نزدیکی جبل الطارق برپاکردند. این پایگاه در حقیقت یک ویلا بود که صاحب آن یک افسر ایتالیایی بود که با یک زن اسپانیایی ازدواج کرده بود. حمله از این پایگاه، سخت و پرهزینه بود و به همین دلیل آنها از یک کشتی باری -که در طرف دیگر ساحل جبل الطارق به گل نشسته بود- استفاده کردند. این کشتی ایتالیایی اولترّا نام داشت و پایگاه مردان دسیما شد. تمام تجهیزات به صورت پنهانی از اسپانیا وارد کشتی شدند. حملات چندی توسط این پایگاه انجام گرفت. اولترا • 3جولای؛ 12 غواص ایتالیایی از پایگاه اولترّا تا جبل الطارق شناکردند و پس از غرق 4 فروندکشتی به سلامت به پایگاه خود بازگشتند. نحوه خروج اژدرهای انسانی از در مخفی که در زیر اولترّا ساخته بودند. • 29 آگوست؛ ناوشکن اچ ام اس اریگ توسط یک اژدر انسانی که به اژدر جنگی مسلح شده بود مورد اصابت قرارگرفت و 6 نفر از خدمه آن کشته شدند. اریگ به اسکندریه یدک شد ولی دیگر قابل استفاده نبود و پس از جنگ اوراق شد. • 4دسامبر؛ آمبرا برای حمله به الجزیره به همراه 2 اژدر انسانی و مردان غورباقه ای به راه افتاد. 10 نفر غواص به همراه اژدرهای انسانی به راه افتادند اما به دلیل فاصله زیاد نتوانستند به بندر برسند. آنها به کشتی های خارج از بندر حمله کردند. 2 فروندکشتی غرق شد و 2 فروند دیگر آسیب دیدند. • 17دسامبر؛ 3 اژدر انسانی به همراه 6خدمه خود پایگاه اولترّا را برای حمله به 3 فروند نبردناو بریتانیایی در جبل الطارق ترک کردند. یک قایق نگهبان بریتانیایی توانست با مواد منفجره یکی از اژدرها را غرق کند. یک قایق دیگر بریتانیایی به اژدر دیگر شلیک کرد و خدمه آن تسلیم شدند. اژدر دیگر با یک خدمه به پایگاه بازگشت. 1943 • 8می؛ 3 اژدرهای انسانی در هوای نامساعد از اولترّا به مقصد جبل الطارق به راه افتادند. آنها پس از غرق کردن 3 فروند کشتی بریتانیایی به سلامت به پایگاهشان بازگشتند. تصویر9:یک فروند تانکر نروژی که توسط اژدرهای انسانی پایگاه الترا در آگوست سال1943 غرق شد. • 25جولای؛ پیترو بادوگلیو به جای موسیلنی رئیس دولت ایتالیا شد و موسیلینی به دستور پادشاه ایتالیا بازداشت شد. • جولای1943؛ بعضی منابع ادعا می کنند که کشتی کایتونا در ساحل ترکیه توسط دسیما غرق شد. • 3آگوست؛ 3 فروند اژدر انسانی اولترّا را برای حمله به جبل الطارق ترک کردند. آنها پس از غرق کردن 3 فروند کشتی به اولترّا بازگشتند. یکی از پرسنل گروه حمله کننده اسیرشد. • آگوست؛ بعضی از منابع ادعا می کنند که کشتی باری نروژی فرنپلانت در ترکیه توسط دسیما منفجر شد. • 8سپتامبر؛ ایتالیا به متفقین تسلیم شد. اولترّا به جبل الطارق یدک کشیده شد و بریتانیایی ها فهمیدند که چه اتفاقاتی در آن افتاده است. • سپتامبر؛ در طی محاصره لنینگراد یک گروه از کماندوهای غواص روسیه وارد پایگاه دریایی آلمانها در استرلنا -در نزدیکی لنینگراد- شدند و قایقهای رزمی دسیما را در آنجا منفجر کردند. • 2اکتبر؛ یک اژدر انسانی بزرگ که 4 نفر خدمه داشت برای حمله به جبل الطارق به راه افتاد اما زمانی به آنجا رسید که ایتالیا تسلیم شده بود. حمله لغوشد. • اکتبر یا نوامبر؛ غواصان بریتانیایی به بریندیسی در ایتالیا رفتند و با غواصان ایتالیایی که به متفقین تسلیم شده بودند و آنها که قبلا اسیر شده بودند یک واحد غواصی تشکیل دادند. پس از تسلیم ایتالیا پوستر سربازگیری برای خدمات جانبی دسیماماس که بانوان را برای پیوستن به دسیما تشویق می کند. تعدادی از پرسنل ماس که در قسمتهای اشغال شده توسط آلمانها بودند به نیروهای جمهوری سوسیالیستی ایتالیا تحت فرمان شاهزاده بورگزه پیوستند و به نفع متحدین به جنگ ادامه دادند. دسیما با نیروهای مسلح آلمان مذاکره کرد و به توافق رسیدند که دسیما خودمختاری وسیعی داشته باشد. قرار شد که دسیما زیر پرچم ایتالیا ولی تحت کنترل آلمانها بجنگند. بورگزه به عنوان فرمانده واحد شناخته می شد. ایدئولوژی هسته اصلی ایدئولوژی دسیما، "شرافت" در دفاع از ایتالیا در برابر "خیانت تسلیم به متفقین" بود. از دیگر عقاید آنها می توان به عقاید ضدسامی -دراثر نفوذ عقاید نازیها- و دفاع از تمامیت ارضی ایتالیا در برابر متفقین اشاره کرد. طعنه آمیز آنکه، آلمان نازی قبلا قسمتهایی از شمال شرقی ایتالیا را جداکرده بود و آن سرزمینها را تحت نام تپه های آلپی و کناره های دریای آدریاتیک به سرزمینهای رایش ملحق کرده بود. رابطه با جمهوری سوسیالیستی ایتالیا رابطه با جمهوری ایتالیا چندان آسان نبود. در 14 ژانویه1944، موسیلینی سعی کرد بورگزه را بازداشت کند تا بتواند کنترل کامل دسیما را بدست گیرد. فرمان بازداشت با خوش شانسی به فرماندهی دسیما رسید. آلمانها به حل مسئله کمک کردند چرا که آلمان به تجهیزات و تجربه دسیما در دریای آدریاتیک احتیاج داشت. واگذاری آلمانها از افراد دسیما بیشتر برای جنگ با پارتیزانها استفاده می کردند تا در دریا. دسیما به دلیل جنایات جنگی بیشماری -که افرادش در برابر پارتیزانها و مردم غیرنظامی انجام دادند- بدنام شد. آنها در درنده خویی کاملا شبیه اس اس های نازی بودند. معمولا جنایات آنها در روستاها -که پارتیزانها قویتر بودند- انجام می گرفت. هنگامی که جنگ در ایتالیا به پایان خود نزدیک شد، دسیما سرفرماندهی خود را به پیدمونت منتقل کرد و سعی کرد تا خود را با فعالیت در بازار سیاه تامین مالی کند. در 26 آوریل 1945و در شهر میلان، بورگزه نهایتا دسیماماس را منحل کرد. او سعی کرد تا به رم فرارکند. بورگزه از کمک سرویس اطلاعاتی آمریکا برخوردار شد و توسط آمریکایی ها بازداشت و حفاظت شد. بدین سان او از اعدام توسط پارتیزانهای ایتالیایی نجات یافت. آمریکایی ها مشتاق بودند تا از اطلاعات بورگزه برای مقابله با نفوذ گروه های پارتیزان کمونیست طرفدار شوروی استفاده کنند. آنها بورگزه را کمک کردند تا واحدهای ضداطلاعاتی را برای آمریکایی ها سازماندهی کند. آمریکایی ها تعداد زیادی از افراد بورگزه را در دستان پارتیزانها رها کردند تا پارتیزانها به خدمتشان برسند و این آخرین برگ از تاریخچه کماندوهای نیروی دریایی ایتالیا بود. جمع بندی کماندوهای دسیما در طی جنگ، 72190 تن از کشتی های جنگی متفقین و 130572 تن از کشتی های باری و تجاری آنها را به قعر دریا فرستادند. آنها نبردناوهای نیروی دریایی سلطنتی اچ ام اس والیانت و اچ ام اس کویین الیزابت، رزمناو سنگین اچ ام اس یورک، ناوشکنهای جرویس و اریگ و 20 فروند کشتی تجاری را غرق کردند. در طی جنگ، واحد مدال طلای شجاعت گرفت و اعضای واحد توانستند 29 مدال طلا، 104 مدال نقره و 33 مدال برنز شجاعت دریافت کنند. کماندوهای دسیماماس نه تنها مهلک بودند بلکه با تیزهوشی از پس مشکلات برمی آمدند. بریتانیایی ها تا زمان تسلیم شدن ایتالیا به راز اولترّا پی نبردند و تازه آن زمان بود که فهمیدند این تیرهای غیب از کجا بر سرشان می بارد. در حقیقت،اولترّا اسب تروای جنگ جهانی دوم بود. زمانی که بریتانیا آموزش کماندوهای غواص خود را از روی الگوی دسیماماس آغاز کرد، کارآموزان بریتانیایی عکسهای دسیماماس را در خوابگاه های خود نصب می کردند. بعدها نیز آمریکا نیروی ویژه سیل را با استفاده از تجربیات ایتالیایی ها و بریتانیایی ها تشکیل دادند. حقیقت این است که افراد دسیماماس در تخصص خود اولین بودند و این واحد را می توان پیشتاز جنگهای کماندویی در دریا دانست. نویسنده:رضاکیانی موحد منبع:مجله جنگ افزار
-
اسب تروا در جنگ جهانی دوم؛داستان اولین نیروی مخصوص غواص
RezaKiani پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در جنگهای جهانی
مرسی از اینکه به حوزه مدیریتی خودت به دقت سرکشی می کنی. خداخیرت بده جوون.... رضا -
دهن دره کردن برابر مردم بی ادبی است. هرگاه که دهن دره تان بگیرد، اگر میان پیشانی را به بالا به سوی فرق سر بمالید، دهن دره فرومی نشیند. اگر این کار چاره نکرد، دهان را ببندید و لبها را از درون بمکید؛ و اگر باز چاره نشد سر را به نرمی در سینه فروبرید و به آرامی دهن دره کنید، یا دهان را با دستها بپوشانید تا دهن دره کمتر به چشم آید. همین راه هنگام عطسه آمدن هم به کار می آید. اگر در این گونه چیزها دقت و پروا در کار ناریم مایه ی ریشخند دیگران شویم. جز اینها، بسیاری چیزهای دیگر هست که باید پیش چشم داریم تا به ادب رفتار کرده باشیم.
-
دوستان از لطفی که به این حقیر دارند تشکر می کنم. من هم قبول دارم که نه تنها روسها بلکه همه مردم دنیا دوست دارند قهرمانهای خودشون رو بزرگترین و بهترین و قوی ترین و ... نشون بدهند. همین شکی که شما درباره این خدابیامرز دارید خیلی هادرباره مثلا اریک هارتمان آلمانی دارند و می گن که رکورد 352 هواپیمای او بیشتر بازی تبلیغاتی آلمانها است. به هرحال منابع رسمی برای اینکه بتونند برنامه ریزی درستی انجام بدهند نیاز به آمارهای درست و حسابی داشتند و وقتی که آماری مثلا 12 جنگنده برای لیدیا عنوان می شه چاره ای نداریم مگر اینکه قبولش کنیم. من خودم برای اینکه سردرگم نشم همیشه آمار چندتا سایت رو با هم چک می کنم. اگر با همدیگه جور درآمد فرض میکنم که این آمار درسته. البته به منابع اون آمارها هم توجه می کنم. بعضی وقتها هست که یه مطلب در 10 سایت درج شده ولی همگی از یه منبع سرچشمه گرفته اند. به هر حال بازهم از توجه دوستان تشکر میکنم. رضاکیانی
-
دوستان يه نيگاهي به انيجا بياندازند بد نيس. يه مقايسه بين 3 تا جنگنده با عكس و فيلم و تصاوير 3 بعدي از داخل اونها و توضيح بعضي از قسمتهاي مهم جنگنده ها: http://www.history.com/dogfights/anatomy/
-
ارتش آلمان در حال عقب نشینی به سمت داخل این کشور تمام پلهای سر راه خود را منفجر می کرد. تنها کافی بود تا یکی از این پلها سالم به دست متفقین بیافتد تا مسیر جنگ تغییرکند. آیا متفقین می توانستند در این مسابقه از حریف پیشی بگیرند. در گذشته های دور رود راین محافظ غربی سرزمین آلمان در برابر حملات لژیونرهای رمی بود. در دوران مدرن پس از ناپلئون هیچ ارتش خارجی نتوانسته بود که از عرض این رودخانه عبورکرده و پای در خاک آلمان گذارد. در ماه مارس 1945 و در زمانی که هیتلر هیچ نقشه ای برای جلوگیری از فروپاشی جبهه غربی خود نداشت تصمیم گرفت که از این استحکامات طبیعی را دوباره بکارگرفته و خطوط دفاعی اش را در ساحل شرقی رودخانه راین برپاکند. هیچ دشمنی حق نداشت که به ساحل شرقی راین بیاید. رودخانه ای که قرنها مانند یک نخ ریسمان به دور خاک آلمان کشیده شده بود و تاریخ و خاطرات ملی ژرمنها را یکپارچه کرده بود. هیتلر نقشه کشید تا تمامی پلهایی که دو سوی رودخانه را به هم متصل می کردند قبل از رسیدن متفقین منفجر کند. پس از تهاجم بدشگون ارتش نازی از میان جنگل آردن که خود تیر خلاصی بر پیکره نحیف این نیرو بود سربازان آلمانی بارها پس از عقب نشینی پلهای واقع در مسیرشان را منفجر کردند. متفقین از این که بتوانند یکی از پلهای راین را به صورت دست نخورده متصرف شوند ناامید شده بودند. جنگهای خونبار برای ساختن پلهای موقت نظامی در زیر آتش شدید آلمانها و گذشتن از این پلها سربازان انگلیسی و آمریکایی را خسته و سرخورده کرده بود. منفجر کردن پلها اکنون به صورت یکی از مشغولیتهای اصلی هیتلر درآمده بود. یک ماه قبل، بمباران هوایی پلی در نزدیکی شهر کلن توسط آمریکایی ها سبب شد که چند لشکر آلمانی قبل از عقبنشینی به تله بیافتند. هیتلر که از این امر خشمگین شده بود برای منفجر کردن پلهای دیگر بخشنامه ای صادرکرد. البته فرماندهان متفقین از این بخشنامه چیزی نمی دانستند. در روز 7 مارس واحدهای پیشرو لشکرنهم زرهی از سپاه اول ارتش آمریکا به نزدیکی شهر ریماگن -در میانه کلن و کوبلنز- رسیدند. پس از یک شناسایی کوتاه تیمهای گشتی آمریکایی با یک صحنه باورنکردنی روبرو شدند: پل لوندروف -که خط آهن دو سوی رودخانه را به هم وصل می کرد- هنوز دست نخورده بود. این پل که درجنگ جهانی اول ساخته شده بود تنها برای یک منظور برپا شده بود: حمل و نقل سربازان و مهمات به سوی جبهه فرانسه. پل لوندورف دارای حجره هایی بود که می توانستند در آن مواد منفجره کاربگذارند و آن را به سرعت منفجرکنند. زمانی که جنگ جهانی اول به پایان رسید این پل به دست فرانسوی ها افتاد و آنها این حجره ها را با بتن پرکردند. زمانی که پل لوندروف دوباره به آلمان ها تحویل داده شد دیدند که این اقدام ضدخرابکاری فرانسوی ها را تنها زمانی می توانند اصلاح کنند پل را خراب کرده و دوباره بسازند. بعد از ظهر 7 دسامبر که ژنرال ویلیام هوگ ،فرمانده لشکر نهم زرهی، به بلندی های مشرف به شهر رسید نقشه حمله به ریماگن از صبح آغازگشته بود. 3 جوخه به فرماندهی ستوان کارل تیمرمان به سوی ریماگن مسابقه می دادند و مقاومت کمی در برابر آنها وجود داشت. کمتر از یک ساعت بعد شهر کاملا سقوط کرد و آمریکایی ها به سمت غربی پل رسیدند. هوگ از بالای تپه تعداد زیادی خودرو و سرباز آلمانی را دید که به سمت شرقی پل عقب نشینی کردند و هر لحظه منتظر بود تا منفجر شدن پل را ،مانند دیگر پلهای راین، شاهد باشد. زمان به کندی می گذشت ولی از انفجار بمب خبری نشد. هوگ کم کم خود را آماده کرد تا پل را تصرف کند. در زیرپای او تیمرمان مشاهده کرد که افراد واحد مهندسی رزمی آلمانی در حال نصب خرجهای انفجاری و سیم کشی های فیوزهای آن بر روی پایه های پل می باشند. واحدهای پیاده نظام و خمپاره انداز آلمانی در سمت شرقی پل تجمع کردند تا در صورتیکه آمریکایی بخواهند پا بر عرشه پل بگذارند آنها را به دیار دیگر بفرستند. آمریکایی ها پیش خود فکر کردند که آلمان ها نقشه کشیده اند ابتدا آنها را به روی پل بکشند و سپس پل را به همراه سربازان آمریکایی به هوا بفرستند. آشکار بود که هر تلاشی برای عبور از پل با بارانی از سرب و آتش روبرو خواهدشد. هوگ همانطور که با مواضع سربازان تیمرمان نگاه می کرد یک تصمیم سرنوشت سازگرفت. او می خواست که برای رسیدن به جایزه بزرگ "پل سالم" دست به قماری بزرگ بزند. اگر او می توانست پل لوندورف را دست نخورده تصرف کند می توانست به راحتی رخنه ای تا مرکز آلمان ایجادکند و بسیار زودتر از آنچه که انتظار می رفت کار دشمن را یکسره کند. اما در سمت دیگر پل آلمانها عصبی تر از آن بودند که آمریکایی ها می پنداشتند. افراد واحد مهندسی رزمی از اشکالی که در شبکه سیمکشی فیوزها بوجود آمده بود ناراحت بودند. در حقیقت، به آنها مقدار کمی دینامیت داده بودند و هنگامی که دینامیتها به دستشان رسید آنها را بی کیفیت یافتند. در سمت غرب پل، تیمرمان و افراد تحت فرمانش مطمئن بودند که باید در سنگرهایشان بمانند و شروع کردند به استراحت کردن و جوک گفتن درباره اینکه قبل از رسیدن مونتگمری یا پاتون و آغاز حمله بعدی چه مقدار چای باید بنوشند. در این هنگام دستور هوگ به آنها رسید:" به پل حمله کنید! همین الان." سربازان تیمرمان ناگهان خود را در جایگاه "حمله بعدی" یافتند. تیمرمان ،در حالیکه هول کرده بود، به پیک ژنرال هوگ گفت:" و اگر پل در صورت من و افرادم منفجر شد ؟" پیک پیام خود را تکرار کرد، چرخید و به راه افتاد. قبل از وی اینکه 10 قدم بردارد قسمتی از مواد منفجره آلمانها در نزدیکی سراشیبی پل منفجر شد و یک گودال بزرگ از خود برجای گذاشت. انگار که آلمان ها پیام می دادند که تا لحظه انفجار نهایی پل دیگر چیزی نمانده است. سربازان تیمرمان مردد شدند اما چند لحظه بعد سرو کله پیک ژنرال دوباره پیدا شد:" حمله را همین الان آغازکنید." تیمرمان هر 3 جوخه خود را بر روی پل به پیش راند. آنها می توانستند سربازان حریف را در آن سوی پل نظاره کنند که کلیدهای انفجار فیوزها را با عصبانیت فشار می دهند. چند ثانیه گذشت اما اتفاق نیافتاد. سپس یک نور کورکننده و غرشی سهمگین از سوی دیگر پل به گوش رسید. آلمانها در انفجار دینامیتها موفق شده بودند اما نتوانستند تمامی آنها را منفجرکنند. آمریکایی ها با حیرت اطرافشان را نگاه می کردند. کمان زیبای بر فراز سرشان بود و از میان گرد وغبار و دود دیده می دش. زمانی که بالاخره گرد و خاک فروکش کرد آمریکایی ها حیرت زده شدند: پل هنوز سالم و پابرجا بود. فرمان دیگری از ژنرال هوگ رسید:" هر چندتا سرباز که دور و برت هست بردار و سوی دیگر پل هجوم ببر." تیمرمان و افرادش ،که دیگر دست از جان شسته بود، سراسیمه به سمت غرب پل حرکت کردند. آنها موقتا از شوکی که به آلمانها دست داده بود نیز بهره بردند. آلمانها با تعجب بیشتر از آمریکایی ها می دیدند که پل هنوز دست نخورده است و سربازان روئین تن آمریکایی بر روی آن جولان می دهند. در کمتر از یک دقیقه اولین سرباز آمریکایی به پای پل رسید و پای بر سراشیبی ابتدای آن گذاشت. دو برج سنگی بزرگ در این سوی پل و دو برج مشابه دیگر در سوی دیگر پل قرار داشتند. آلمانهایی که در دو برج غربی بودند مسلسلهایشان را به سمت سربازان آمریکایی گرفتند و درگیری آغازشد. هنوز تعداد زیادی آلمانی در آن سوی پل بودند و از رسیدن نیروهای کمکی جلوگیری می کردند. آمریکایی ها هر دو برج را منفجر کردند تا آتش مسلسلها خاموش شد. همان طور که واحد تیمرمان به میانه پل می رسید به سوی آلمانی هایی که سعی داشتند سیمها را به فیوزهای باقی مانده متصل کنند و پل را منفجر کنند شلیک کردند. آلمانها ،در سر شرقی پل، آتش آمریکایی ها را پاسخ دادند و تانکها و توپخانه لشکر نهم زرهی ،در سر غربی پل، به آتش آلمانها پاسخ گفت. در ظرف 15 دقیقه تیمرمان و افرادش دو سوم پل را طی کرده بودند و هر چند لحظه متوقف می شدند تا در کنار ستونهای پل سنگر بگیرند و به آلمان ها شلیک کنند و سپس دوباره کمی پیش روی کنند. در پشت سر آنها تیم مهندسی رزمی آمریکایی نیمی از پل را از دینامیتهای آلمانها پاکسازی کردند. یکبار دیگر طلایه داران تیمرمان توسط آتش مسلسلهای آلمانی میخکوب شدند اما اینبار توسط مسلسل چی های برجهای سمت شرقی پل. اکنون دیگر تیمرمان نمی توانست به توپخانه خودی تکیه کند چرا که شلیک به پلها ممکن بود سربازان خودش را به کشتن دهد. در یک نبرد خونبار سربازان تیمرمان وارد برجها شدند و از پله های دایره آن بالارفتند. 15 دقیقه دیگر صرف شد تا برجها پاکسازی شوند. در ساعت 4 بعد از ظهر، پل و قسمت کوچکی از شرق رود راین در دست آمریکایی ها بود. استوار الکس درابیک ، فرمانده یکی از جوخه ها، اولین آمریکایی بود که از پل گذشت و تیمرمان به فاصله کمی او را دنبال کرد. در کمتر از یک ساعت بیش از 100 سرباز آمریکایی در جایی سنگرهایشان را می کندند که هیتلر امیدوار بود دیوار دفاعی غیرقابل نفوذ غرب آلمان باشد. شب که رسید تانکها و زرهپوشها هم از پل گذشتند و 4 لشکر دیگر به سمت پل لوندورف حرکت کردند. در چند روز بعدی آلمانها بارها سعی کردند تا با ضدحمله پل را دوباره بازپس بگیرند و هواپیماهای آلمانی بارها سعی کردند تا پل را با بمباران هوایی منهدم کنند اما نه تنها موفق نشدند بلکه آمریکایی ها توانستند هر روز سرپل خود را در سمت شرق رودراین گسترده تر کنند. چند سال بعد آینزنهاور ،فرمانده کل متفقین در اروپای غربی، نمی توانست خوشحالی خود را در خاطراتش پنهان کند:" این تصادف کاملا پیش بینی نشده بود. ما از روی یک پل سالم گذشتیم و خط دفاعی سنتی آلمان در هم شکسته شد." همزمان هیتلر نمی توانست خشم خود را فرودهد. دادگاه نظامی برای مسئولین این فاجعه تشکیل شد و 4 تن از افسران به جوخه اعدام سپرده شدند. فردا صبح یک تابلوی بزرگ در سمت غربی پل برافراشته شد:" با پای پیاده و بدون قایق از راین عبورکنید. با احترام، لشکر نهم زرهی." در عرض 10 روز بیش از 25000 سرباز آمریکایی منطقه صنعتی روهر را دور زدند و مقاومت آلمان در جبهه غرب را به پایان رساندند. کمی بالاتر ،در شمال، عملیات هوابرد متفقین سربازان بیشتری را در شرق راین مستقرکرد. 10 روز پس از تصرف پل، که در اثر بمباران مداوم مقاومت خود را از دست داده بود فروریخت و 28 سرباز آمریکایی را با خود به زیر آب برد. اما دیگر این نابودی نمی توانست در سرنوشت نبرد تغییری بوجود آورد. آمریکایی ها قبلا دو پل موقت به موازات پل لوندروف بر روی راین بسته بودند که حتی می توانستند نیروهای بیشتری را به سمت شرقی پل انتقال دهند. آیزنهاور تخمین می زند که گرفتن این پل پایان جنگ را 6 ماه جلو انداخت. پل لوندروف دیگر هیچ گاه بازسازی نشد. امروزه برجهای سنگی آن هنوز به داخل رود راین می نگرند و به سربازانی فکر می کنند که برای رسیدن به این پل جنگیدند، کشتند و کشته شدند. منبع مجله اطلاعات هفتگي(برگرفته از كتاب ابسولوت ويكتوري) اطلاعات بيشتر http://en.wikipedia.org/wiki/Ludendorff_Bridge
-
قبل از اینکه مطالب آقای رومل رو بررسی کنم یه نیگاهی به علتهای درگیری بین شاه اسماعیل و سلیم یاووز بندازیم بدنیست. بعدش درباره مطالب بالا بحث می کنیم: قبل از اینکه درباره علتهای پدید آمدن جنگ چالداران بحث کنیم باید یه نگاه کوتاه به وضعیت مردم ایران و عثمانی در دوران بعد از تیمور بیاندازیم. زمانی که حکومت تیمورلنگ و جانشینانش در ایران به پایان رسید ایران به چند حکومت تقسیم شد و دارای یک حکومت مرکزی مقتدر نبود. در شمال شرقو مرکز ایران خاندان آق قویونلو حکومت می کردند که ترک زبان بوده و رابطه خوبی با دربار عثمانی داشتند. در عراق خاندان ذوالقدر حکومت می کرد و در شمال شرقی ایران ازبکها قدرت داشتند. از طرف دیگر عثمانی یک قدرت آسیا-اروپایی بود که دارای تشکیلات منظم اداری بود و فشار زیادی بر کشورهای اروپایی وارد کرده بود. از نظر دینی اکثریت مردم هر دو کشور از اهل تسنن بودند. در بعضی از نقاط ایران مثل خراسان اکثریت با شیعیان و علویان بود. جدبزرگ شاه اسماعیل از بزرگان صوفیه بود و شیخ صفی الدین اردبیلی نام داشت. شیخ صفی پیروان زیادی داشت که بعدها تعدادی از آنها به گرد شیخ حیدر ،پدر شاه اسماعیل، جمع شدند. این پیروان بیشتر از میان قبیله های کوچگر ترک زبان بودند که محل زندگی اصلی آنها نه در خاک ایران بلکه بیشتر در خاک عثمانی بود. یعنی قدرت اصلی نظامی صفویه بیشتر از آنکه در خاک ایران متمرکز شده باشد در خاک عثمانی متمرکز بود. این قبایل از افرادی شجاع تشکیل شده بود که با ییلاق و قشلاق و دامداری امورات خود را می گذراندند. شیخ حیدر پس از مدتی به فکر قبضه کردن قدرت در آذربایجان افتاد ولی در سال 893 ه.ق در جنگی با شروانشاه و سلطان یعقوب آق قویونلو کشته شد. در آن زمان شاه اسماعیل پسر کوچکی بود که توسط پیروان متعصب پدرش فراری داده شد و سالها زیر نظر آنها تعیلم یافت تا دوباره در 15 سالگی قیام کرد و پیروان شیخ صفی را گرد خود آورد و جنگ با آق قویونلو ها را از سر گرفت. سلطان بایزید دوم،سلطان عثمانی، از شاه اسماعیل و روشهای خشن او برای تغییر مذهب مردم به شیعه دل خوشی نداشت و همیشه امیران آق قویونلو را بر علیه اسماعیل تقویت می کرد. دست آخر شاه اسماعیل با تکیه بر شجاعت وجنگ آوری قبایل قزل باش توانست در سال 907 ه.ق الوند بیگ آق قویونلو را در نزدیکی نخجوان شکست داده و تبریز، پایتخت آنها ، را اشغال کند. پس از این شکست بازهم بایزید دوم سعی کرد تا امیران بازمانده خاندان آق قویونلو را برعلیه اسماعیل متحد کند ولی نتوانست. سال بعد شاه اسماعیل سلطان مرادبایندری آق قویونلو را ، که حاکم اصفهان و فارس بود، شکست داد و بایزید مجبور شد که اسماعیل را به عنوان شاه آینده ایران قبول کند. در آن زمان رسم بود که شاهان پس از به تخت نشستن و پیروزی بر حریف نامه هایی به شاهان مجاور می نوشتند و شرح پیروزی خود را می دادند ولی شاه اسماعیل نامه ای برای بایزید ننوشت و عملا به او بی توجهی کرد. بایزید که سنش بالا رفته بود و به درگیری با شاه جوان ایران نداشت قدرت او را به رسمیت شناخت و در سال 910 سفیری با هدایای شایسته روانه دربار شاه اسماعیل کرد. او دو نامه به سفیر خود داد. بایزید از گروهی از اهل سنت که به خاک عثمانی پناهنده شده بودند شنیده بود که شاه اسماعیل نسبت به اهل تسنن خیلی سخت گیر است و با ظلم و تعدی به آنها سعی در تغییر دین آنها دارد. او نامه ای سرشار از پند واندرز نوشت و به سفیرش گفت تحقیق کند. اگر ادعای پناهنده ها صحت داشت نامه پند و اندرز را به اسماعیل بدهد وگرنه نامه دیگر که رسمی تر بود. سفیر پس از اثبات گفتار پناهنده ها نامه اول را به شاه اسماعیل داد که در آن بایزید او را از تعصب و ریختن خون بیگناهان برحذرداشته بود. شاه اسماعیل سفیر عثمانی را با نامه ای دوستانه و هدایا بازگرداند ولی این در ظاهر بود چرا که به رفتار خشن خود با اهل تسنن ادامه داد. بایزید هم به مرزداران عثمانی دستور داد تا از ورود قبایل ترکی شیعه مذهب که در خاک عثمانی زندگی می کردند به ایران جلوگیری کنند. در سال 916ه.ق شاه اسماعیل توانست شیبک خان ازبک را در نزدیکی مرو شکست دهد. او دستور داد تا صوفیهای اطرافش جسد شیبک خان را بخورند!!! بعد برای دهن کجی به بایزید دوم ،که رابطه دوستانه ای با شیبک خان داشت، داد پوست کله شیبک خان را کنده و توش کاه کرده و برای بایزید بفرستند. جمجمه سر شیبک خان را هم طلا اندود کرد و به عنوان جام شراب استفاده می کرد. رسیدن کله شیبک خان به دربار عثمانی کینه زیادی ایجاد کرد و مخصوصا سلیم، یعنی شاه بعدی عثمانی، خیلی از شاه اسماعیل کینه به دل گرفت. مورخان ترک این عمل اسماعیل را یکی از علتهای اصلی جنگ چالدران بیان می کنند. در سال 917 ه.ق شاه اسماعیل به مریدانش دستور داد تا در ایالتهای مرزی عثمانی تاخت و تاز و آدم کشی کنند تا بایزید را تحریک به جنگ کند. بایزید که سنش بالاتر رفته بود نامه ای به او نوشت ولی بازهم مداراکرد. در سال 918 ه.ق سلیم بر علیه پدرش ،بایزید، کودتا کرد و بایزید از سلطنت کناره گرفت. اسماعیل از اختلفات بین پسران بایزید استفاده کرد و به تاخت و تاز در خاک عثمانی ادامه داد و رقبای سلیم را در دربار خود پذیرفت. از طرف دیگر سردار سپاه اسماعیل با نام خان محمد استاجلو توانست علاء الدوله ذوالقدر را شکست داده و دیاربکر را اشغال کند و از آنجا به تحریک عثمانی اقدام می کرد. علاءالدوله پس از سلطنت سلیم از ترس سلیم که مردی جنگجو و بی رحم و جاه طلب بود به همراه حاکم مصر به صورت پنهانی با شاه اسماعیل متحد شدند. سلیم که اتحاد بین مصر و عراق و ایران را برعلیه خود دید تصمیم گرفت قبل از به هم پیوستن این 3 قدرت اسلامی به حساب تک تک آنها برسد و قبل از همه قوی ترین آنها یعنی ایران را به عنوان هدف اصلی برگزید. پس از برتخت نشستن سلیم شاه اسماعیل هیچ سفیری برای تبریک به دربار سلیم نفرستاد وعملا بی اعتنایی و بی حرمتی به سلیم را سرمشق خود قرارداد. این امر و دشمنی آشکار اسماعیل با اهل سنت سبب تشدید کینه سلیم شد و او دستور داد تا شیعیان نزدیک مرز ایران کشته شوند یا به زندان بیافتند یا به مصرفات اروپایی عثمانی تبعید شوند. از طرف دیگر با دولتهای مسیحی اطرافش موقتا صلح کرد تا با خیال راحت به ایران لشکرکشی کند. سلیم در سال 920ه.ق از علمای دینی اهل سنت حکم جهاد با شاه اسماعیل را گرفت و لشکر کشی به ایران را در همان سال شروع کرد.