Skyhawk

VIP
  • تعداد محتوا

    5,789
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    35

تمامی ارسال های Skyhawk

  1. http://www.downloadbound.com/download/3d-kit-builder-f22-raptor-4.12-crack.html http://www.filefixation.com/download/3d-kit-builder-f22-raptor-4.12-2010-crack.html این لینک های کرکشه ولی ثبت نام میخواد
  2. ممنون من چند مدت پیش این عکس رو دیدم ولی نتونستم نرم افزارو پیداکنم. این برنامه پولیه و کد میخواد کدشو دارید؟ ورژنش 4.12 هست اینم یک تعداد از این نرم افزار ها http://getabest.com/search/3d-kit-builder-extreme-4/
  3. خلبان نصيرزاده در گفتگوي تفصيلي با فارس اعلام كرد: پرواز نسل جديد جنگنده‌هاي F 14 با رادار ايراني و موتور ارتقاء يافته [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/A0832086.jpg[/img] خبرگزاري فارس: معاون هماهنگ كننده نيروي هوايي ارتش، جنگنده‌هاي امروز اين نيرو همچون اف 14 را يك هواپيماي كاملا متحول شده توصيف كرد و گفت: نسل جديد جنگنده‌هاي F 14 با رادار ايراني و موتور ارتقاء يافته در حال پرواز است. "امروز نيروى هوائى شما با نيروى هوائى اول انقلاب قابل مقايسه نيست. مهارتهاى امروز شما، توانائى‌هاى امروز شما، تجهيزات امروز شما، پيشرفتهاى نيروى انسانى، ابتكارهاى گوناگون، با اول انقلاب قابل مقايسه نيست؛ با 20 سال قبل هم قابل مقايسه نيست. " اين جملات بخشي از فرمايشات رهبر معظم انقلاب در ديدار 19 بهمن ماه سال گذشته است. معاون هماهنگ كننده فرمانده نيروي هوايي ارتش در گفتگوي تفصيلي با فارس، تلاش كرد بخشهايي را از مصاديق اين تاكيدات فرمانده معظم كل قوا بيان كند. امير خلبان عزيرنصيرزاده كه از رويش‌هاي نيروي هوايي پس از انقلاب محسوب مي‌شود، از جمله خلبانان مجرب و متخصص ارتش بوده كه از 14 شهريورماه سال 88، مسئوليت معاونت هماهنگ كننده نهاجا را بر عهده دارد. وي در بخش ابتدايي سخنان خود، به نقش نيروي هوايي در پيروزي انقلاب اشاره و بيعت تاريخي همافران با امام راحل را از جمله ضربات نهايي بر پيكر رژيم طاغوت توصيف كرد. وي يادآور شد: پس از انقلاب نيز نيروي هوايي فعاليت تاثيرگذار و موفقي در 8 سال دفاع مقدس داشت و در مرحله بازسازي، آموزش و انتقال تجربه به نسل‌هاي بعدي نيز خودكفا بوده و در حقيقت در اوج شكوفايي قرار دارد. * هيچ اميد و توقعي به تامين قطعات و تجهيزات از خارج نداريم نصيرزاده با اشاره به برنامه‌ريزي گسترده استكبار براي نيروي هوايي ارتش در پيش از انقلاب گفت: بواسطه اين سرمايه‌گذاري كشورهاي استكباري، بيشترين تجهيزات ما همين امروز هم از بهترين‌هاي دنيا است چون كشورهاي استكباري برنامه خاصي براي نيروي هوايي پيش از انقلاب داشتند و به همين دليل تجهيزات خوبي را در اختيار اين نيرو قرار دادند كه امروز نيز از آنها بهره مي‌بريم. وي ادامه داد: در زمينه بازسازي تجهيزات علاوه بر اينكه سعي مي كنيم تا اين امر به بهترين نحو صورت گيرد، بايد بيشترين بهره‌وري را نيز داشته باشيم تا بتوانيم تجهيزات مورد نظر را خودمان طراحي و مطابق با استانداردهاي روز دنيا و مطابق با فرايندي كه در كشورهاي پيشرفته دنبال مي‌شود، بسازيم. معاون هماهنگ‌كننده نيروي هوايي ارتش خاطر نشان كرد: با وجود تهديدات هميشگي و تحريم‌هاي مختلف عليه كشورمان، توجه ويژه به موضوع خودكفايي و استقلال از ديگر كشورها براي ما مهم خواهد بود چرا كه هيچ اميد و توقعي به تامين قطعات و تجهيزات از بيرون نداريم. * به كاربردن واژه "فرسوده " در خصوص هواپيماها درست نيست وي همچنين با اشاره به تدبير حكيمانه رهبر معظم انقلاب مبني بر "عمردهي انقلابي به تجهيزات نظامي "، افزود: سياست استكبار در آن زمان اين گونه بود كه عمر مشخصي را براي قطعات تعيين مي‌كردند تا بتوانند از اين طريق هر چه بيشتر درآمد نفتي ايران را به غارت ببرند چرا كه پس از بروز ايراد در قطعات، آنها تعمير نمي‌شدند بلكه مي‌بايست قطعه را عوض كرد و اين در حالي است كه اين عمر قانوني، واقعي نبود. معاون هماهنگ‌كننده نيروي هوايي ارتش تصريح كرد: اصولا به كاربردن واژه "فرسوده " در خصوص هواپيماهاي نيروي هوايي درست نيست چرا كه اين جنگنده‌ها مدام در حال اورهال و بهينه‌شدن هستند. نصيرزاده ادامه داد: فرمايش مقام معظم رهبري مبني بر عمر‌دهي انقلابي به تجهيزات به اين معناست كه بايد همواره اين تجهيزات را بازنگري، اورهال و بهينه كنيم و اگر سيستمي نياز به ارتقاء داشت، يك عمر قانوني ديگر براي آن تعريف شود. * ساخت رادار ايراني و موتور بهينه‌سازي شده براي جنگنده‌هاي ايراني وي با تاكيد بر اينكه ما امروز هواپيماهاي خارج از چرخه نداريم، افزود: در حقيقت مي‌توان گفت كه قالب هواپيماها همان قالب گذشته است اما تمام محتوا شامل سيستم‌ها و قطعات آن دائماً بهينه‌سازي شده و ارتقاء مي‌يابد. براي مثال بمب قاصد كه بر روي همين هواپيماها نصب شده، در حقيقت توانمندي يك بمب نسل جديد و هوشمند است كه قبلا امكان نصب روي هواپيماهاي ما را نداشت اما امروز به اين توان دست پيدا كرده‌ايم. معاون هماهنگ‌كننده نيروي هوايي ارتش با اشاره ارتقا تجهيزات و توانمندي هاي صورت گرفته بر روي انواع جنگنده هاي نيروي هوايي گفت: در حقيقت مي‌توان گفت ما امروز نسل جديد جنگ‌هاي F14 را در اختيار داريم كه رادار آن توسط متخصصان داخلي خودمان ارتقاء داده شده است. نصيرزاده تصريح كرد: از آنجا كه ساخت اين رادار توسط نيروهاي خودمان صورت گرفته و اكنون نيز روي اين جنگنده رهگير نصب است، بنابراين مرتبا مي‌توانيم آن را ارتقاء دهيم و در كنار موتور آن، مي شود گفت كه اين جنگنده نيروي هوايي، نسل جديدي از آن هواپيماي قبلي است. وي همچنين با اشاره به توانمندي‌هاي متخصصان نيروي هوايي در بعد ساخت قطعات موتور هواپيما، اظهار داشت: امروز حركت خود را براي ساخت موتور هواپيما به طور كامل شروع كرده‌ايم و به نتايج قابل قبولي نيز رسيده‌ايم كه انشاء در موقع لازم، اطلاع‌رساني مي‌شود. معاون هماهنگ‌كننده نيروي هوايي ارتش تاكيد كرد: اقدامات ما دقيقا مطابق با استانداردهاي روز دنيا است و اين در حالي است كه بسياري از كشورها اين قبيل كارها را به كشورهاي ديگر واگذار مي‌كنند. براي مثال انواع جنگنده‌هاي كشورهايي مانند لهستان، بلغارستان و تركيه كه نمونه‌هاي آن در ايران نيز موجود است توسط رژيم صهيونيستي بهينه مي‌شوند. نصيرزاده ادامه داد: البته اين كار يعني واگذاري بهينه‌سازي تجهيزات به كشورهاي ديگر يك روش مرسوم در دنياست اما ما نيازي به اين امر نداريم. * به سمت شعار "يك بمب براي يك هدف " حركت مي‌كنيم وي به طراحي و ساخت جنگنده بومي صاعقه به عنوان يك نمونه كاملا داخلي اشاره كرد و افزود: تمام مراحل طراحي، ساخت و توليد انبوه اين جنگنده در داخل كشور صورت گرفته و همانطور كه در اخبار نيز منتشر شد اولين يگان آن در پايگاه دوم شكاري تشكيل شده است. معاون هماهنگ‌كننده نيروي هوايي ارتش تصريح كرد: در فرايند بكارگيري هواپيماها، نيازمندي‌ها دائما منعكس مي‌شود و مي‌توان گفت كه قطعا در آينده شاهد ساخت نسل‌هاي جديدي از جنگده صاعقه خواهيم بود. نصيرزاده با تاكيد بر عزم كاركنان نيروي هوايي ارتش براي تحقق چشم‌انداز 20 ساله كه فرمانده معظم كل قوا طراحي شده است، يكي از سرفصل‌هاي مهم اين برنامه را خودكفايي محض مطابق با علم روز دنيا دانست و گفت: در عرصه‌هاي مختلف علمي خصوصا در زمينه الكترونيك روز به روز شاهد ارتقاء علوم هستيم كه بايد براي رسيدن به خودكفايي و بي‌نيازي از ديگر كشورها، روز به روز توان علمي خود را افزايش دهيم. معاون هماهنگ‌كننده نيروي هوايي ارتش همچنين هوشمندسازي و افزايش برد را يكي از نكات مهم در بحث مهمات هوا به زمين ارزيابي كرد و افزود: اگر در گذشته يك هدف توسط چندين بمب نابود مي‌شد امروز بايد به سمت شعار "يك بمب براي يك هدف " حركت كنيم. نصيرزاده خاطرنشان كرد: امروز ما به اين مهم دست يافتيم و تست موفق پروژه قاصد نيز در همين راستا بود اما بايد كاري كنيم تا برد آن بيشتر شود. وي با بيان اينكه بايد تلاش كنيم تا مهمات‌هاي ما از زواياي مختلف قابل شليك باشد، ادامه داد: در زمينه مهمات هوا به هوا نيز تلاش موفقيت‌هاي فراواني داشته‌ايم هرچند بايد توجه داشت كه وقتي موضوع تسليحات دورزن مطرح مي‌شود، اهميت مهمات هوا به هوا كمتر خواهد شد ولي با اين حال ما در اين زمينه و خصوصاً در زمينه ارتقاء برد رادارها تلاش خودمان را مي‌كنيم كه يكي از نمونه هاي آن ارتقاء رادار جنگنده‌هاي F14 و F4 است. * اطلاعات دقيق دستگيري ريگي تا سالها منتشر نخواهد شد معاون هماهنگ‌كننده نيروي هوايي ارتش در بخش ديگري از گفتگوي خود به عمليات موفق و افتخارآميز دستگيري عبدالمالك ريگي در آسمان كشورمان توسط جنگنده‌هاي نيروي هوايي ارتش اشاره كرد و در اين باره گفت: در تمام دنيا رسم بر اين است كه سيستم‌هاي اطلاعاتي، شگردهاي خود را تا سالهاي متمادي توضيح نمي‌دهند چرا كه اين يك اشتباه محسوب مي‌شود كه شما توانمندي‌هاي خود را در معرض ديد دشمنان بگذاريد، لذا گاهي در اين زمينه مسائل انحرافي نيز براي فريب دشمن مطرح مي‌شود. نصيرزاده افزود: همين امر كه جمهوري اسلامي توانست يك فرد شرور را دستگير و از پيش روي ملت ايران بردارند يك عمل بسيار مهم بود. هر چند معتقديم اين فرد به تنهايي اهميتي نداشت اما اين عمل نشان داد كه جمهوري اسلامي ايران براي هر گونه مقابله با كساني كه به دشمني با ملت ايران مي‌پردازند، بيدار است. وي به توضيح مختصري در اين باره اكتفا كرد و اگفت: بايد توجه داشته باشيم كه اگر جنگنده‌هاي نيروي هوايي كمي ديرتر و يا زودتر وارد عمل مي‌شدند، احتمال داشت تا هواپيماي حامل ريگي از كشور خارج شود. معاون هماهنگ‌كننده نيروي هوايي ارتش با بيان اينكه بايد به گونه‌اي عمل مي‌شد كه قوانين بين‌المللي زيرپا گذاشته نشود، تصريح كرد: بايد توجه داشته باشيم كه هميشه هدف قرار دادن متجاوز بسيار آسان‌تر از نشاندن يك هواپيماي ناشناس است و نيروي هوايي به اين عمليات خود افتخار مي‌كند. * رژه 29 فروردين نماد آمادگي كامل ارتش نصيرزاده 29 فروردين را يك روز بزرگ براي ارتش جمهوري اسلامي ايران دانست و خاطرنشان كرد: در مقطعي از اوايل انقلاب عده‌اي ضد انقلاب شعار انحلال ارتش را مطرح كردند و فضا به گونه‌اي بود كه عده‌اي از انقلابيون هم با اين شعار موافق بودند اما پيام حكيمانه امام خميني(ره) باعث شد تا اين امر صورت نگيرد و بعدها در دفاع مقدس اين بصيرت بلند امام(ره) معلوم شد و ارتش از اين امتحان سخت سربلند بيرون آمد. وي همچنين رژه باشكوه 29 فروردين را نشان دادن اقتدار نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران ارزيابي كرد و افزود: يك رژه خوب وقتي شكل مي‌گيرد كه نيروهاي ما در آمادگي كامل به سر ببرند و نيروي هوايي نيز در اين مراسم حضوري مناسب داشت. نصيرزاده هدف و تكليف اصلي نيروهاي مسلح را دفاع از تماميت ارضي كشور و جهاد در ركاب نايب امام زمان(عج) عنوان كرد و گفت: يك نيروي نظامي همواره بايد احساس تهديد كند و به همين واسطه ما در طول سال هميشه آماده هستيم و رزمايش‌هاي مختلف نيز به منظور تمرين حفظ آمادگي و نشان دادن قدرت نيروهاي مسلح كشورمان به دشمنان است. * احتمالاً ستاد نيروي هوايي چند متري عقب‌نشيني خواهد داشت وي در خصوص خروج پادگان نيروي هوايي از تهران نيز گفت: مصوبه‌اي كه قبلا تصويب شده اين بود كه پادگان‌هاي نظامي از داخل شهرها بيرون بروند اما اين يك پروسه طولاني و سخت است چرا كه اين پادگان‌ها داراي تجهيزات پيچيده و مختلفي هستند كه ابتدا بايد مكان مناسب براي انتقال آنها و همچنين منتقل كردن اين تجهيزات صورت بگيرد كه البته متولي اصلي اين كار ستاد كل نيروهاي مسلح است. نصيرزاده تاكيد كرد: در خصوص تعريض خيابان پيروزي نيز احتمالاً ستاد نيروي هوايي چند متري عقب‌نشيني خواهد داشت كه اين امر در حال بررسي است. * گفتگو از مهدي بختياري منبع : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901270531 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/7_890128_L600.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_7_890128_L600.jpg[/img][/url] http://gallery.military.ir/albums/userpics/7_890128_L600.jpg [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/6_890128_L600.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_6_890128_L600.jpg[/img][/url] http://gallery.military.ir/albums/userpics/6_890128_L600.jpg
  4. اگر دقت کرده باشید دوتا رادار جدید دیده میشه http://gallery.military.ir/albums/userpics/013.JPG http://gallery.military.ir/albums/userpics/7_8901221113_L600.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/8_8901221113_L600.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/9_8901221113_L600.jpg
  5. http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=M607750.jpg شهيد امير سپهبد علي صياد شيرازي در گوشه تصوير شهيد مهدي باكري (فرمانده لشكر عاشورا) ديده مي شود فقط نتونستم آپلودش کنم شهيد باكري از نگاه سرلشكر شهيد صياد شيرازي توفيقي نصيبم شد كه يادي از همرزمان سلحشور و بسيار شايسته خطه آذربايجان بكنم. برادراني كه ياد و خاطره شان از ذهن ما محو نمي‌شود و هميشه با ياد آوري مجاهدت‌ها و ايثار گري‌هايشان ضمن اين كه الهام مي‌گيريم و درس خودمان را يادآوري مي‌كنيم، از آن سجاياي آنها، فرصت خوبي است براي اينكه بتوانيم ياد و خاطره آنها را در جامعه اسلامي مان زنده نگه داريم و به نسل جوانمان منتقل كنيم. من امروز مي‌خواهم از سرداران سلحشور جبهه‌هاي جنگ حق بر عليه باطل و خاطراتي را كه از آنها دارم اينجا يادي بكنم تا انشاء الله دين خودم را اداء كرده باشيم. اولين سلحشوري كه يادش مي‌كنم سردار سرلشكر شهيد پاسدار مهدي باكري است كه من واقعاً به وجود او در زمان حياتش افتخار مي‌كردم و امروز هم از يادش افتخار مي‌كنم كه او چگونه در آن صحنه‌هاي نبرد، هم از ياران و همرزمان خوب ما بود و هم اينكه قوتي بود و قدرتي بود براي جبهه حق براي سركوبي دشمنان اسلام. دو خاطره خوب از ايشان دارم كه هميشه از فرصت‌ها استفاده و يادآوري مي‌كنم. يك خاطره زماني بود كه من مسئوليت گرفته بودم براي آزاد‌سازي دو شهر اوشنويه و بوكان در شمالغرب ايران. البته اين مرحله دومي بود كه من به منطقه شمالغرب (كردستان) مي‌رفتم و مسئوليت فرماندهي منطقه را از جمهوري اسلامي به من واگذار كرده بودند. وقتي كه من وارد اروميه شدم، چون قبلاً به شهر نيامده بودم آشنايي لازم را هم با منطقه نداشتم و هم با آن نيروهايي كه مي‌خواستند با ما همكاري بكنند از ارتش و سپاه، بايد آشنا مي‌شدم. به من خبر دادند كه يكي از برادران سپاه مي‌خواهد با شما ملاقات كند. گفتم كي هستند؟ گفتند آقايي به نام باكري. ديدم يك جوان با تواضع و با اخلاص كه از همان اول كه من ديدمش، در قلبم مهر و محبتش جاي گرفت و احساس كردم كه اين چهره خيلي چهره ساخته و پرداخته‌اي است، سابقه‌اش را نمي‌دانستم حتي اسمش را آنجا شنيدم. ايشان گفت كه من مطالبي دارم راجع به آمادگي خودمان براي عمليات كه مي‌خواستم بگويم. گفتم بفرماييد من در خدمت شما هستم. ايشان آمدند و از روي نقشه‌اي كه داشتيم، شروع كردند وضع منطقه را گفتن، بعد من متوجه شدم مسئوليت ايشان فرمانده عمليات آنجا بود از طرف سپاه. گفت من الان تمامي امكانات را براي عمليات‌آماده دارم، منهاي اينكه مهمات ندارم و خمپاره و حتي سلاح‌هاي سبك هم نداريم، اگر اينها را به من واگذار كنيد، من از همين فردا آماده ام براي همكاري با شما براي عمليات. من از يك طرف قلبم خيلي قوت آمده بود كه خدا را شكر، ما تا به صحنه آمديم اين طوري اعلام آمادگي مي‌كنند از يك طرف هم خودم نگران بودم كه كسي غير از من، بخواهد فرماندهي بكند بر صحنه. اين شخص بايد صحنه را بشناسد و به سازمانش كاملاً آشنا باشد از اين نظر ما به ايشان گفتيم كه براي شما امكان پذير است كه شش روز به ما مهلت بدهيد تا در اين مدت من خودم را آماده بكنم؟ واقعاً اين بايد در تاريخ ثبت شود و روي آن كارشناس‌هاي نظامي بيايند تحليل بكنند كه آيا ممكن است مثلاً در صحنه‌اي فرمانده نه رده بالاتر بيايد از فرمانده رده پائين‌تر مهلت بگيرد تا آماده شود براي عمليات؟ به هر صورت براي من كه پيش آمده بود ضمن اينكه براي من كوچكترين چيزي براي اين‌كه نگران بشوم. وجود نداشت خيلي خوشحال بودم كه اينچنين وضعي پيش آمد كه من بايد خودم را آماده كنم براي عمليات. گفتم شش روز به من فقط مهلت بده من برويم يكانها را بشناسم يك خرده هم شناسايي كنم و بعد انشاءالله براي عمليات آماده شويم ايشان هم با تواضع قبول كرد. بلافاصله روز بعد هم من دستور واگذاري مهمات را به ايشان دادم كه لشكر 64 اروميه به ايشان مهمات بدهند، تا آن موقع هم هنوز ارتباطي بين ارتش و سپاه بر قرار نشده بود. من احساس كردم كه اينها نسبت به هم بيگانه‌اند چون اينچنين وضعي و فرصتي پيش نيامده بود. ارتشي‌ها اول يك مقدار يكه خوردند كه مهمات را واگذار كنيم به خارج از ارتش؟ گفتيم بله. اين كار تكرار شده و اين كار را بكنيد. آنها هم چون اطاعت داشتند و مطمئن بودند كه خوب ما دستورمان دستور رسمي است بلافاصله عمل كردند. شهيد باكري هم آماده شد براي عمليات و تقريباً فكر مي‌كنم او داشت لحظه شماري مي‌كرد براي اين كه عمليات شروع بشود. ما هم رفتيم با سرعت در آن پادگان‌هاي پيرانشهر و جلديان و خود نقده، نيروهاي ارتش را سازمانشان را آماده كرديم و هم نيروهاي انتظامي را كه آن موقع ژاندارمري بود آماده كرديم. بعد طرح عمليات را با كمك شهيد باكري با هم ريختيم. ديديم كه سه تا محور روشن مي‌تواند باشد. يكي محور زيوه به طرف اشنويه، يكي محور نقده به طرف اشنويه و يكي هم محور جلديان و صوفيان به طرف اشنويه، سه محور را تفكيك كرديم. فرماندهي محور شمال را كه زيوه بود دادم به شهيد باكري، محور نقده را دادم به ژاندارمري و محور جلديان به طرف صوفيان و اشنويه را هم داديم به لشكر 64، كه يك تيپشان در آنجا بود. اينها هماهنگ حمله كردند. در مدت چند ساعت من ديدم محور شمال كارش تمام شد. يعني شهيد باكري با سرعت آمد قسمت شمال اشنويه را كه ارتفاعات سركوب داشت همه را اشغال كرد و از شمال مسلط شد به شهر. منتها چون از نظر نظامي كافي نبود بايستي از طرفين الحاق مي‌كردند. من به ايشان گفتم شما همين جا باش تا من آن دو تا محور ديگر را آماده كنم كه به لطف خدا در عرض سه روز اين كار انجام شد. سه تا محور به هم متصل شدند و الحاق پيدا كردند و شهر محاصره شد و شهيد باكري با احتياط رفت داخل و كار شهر را تمام كرد. يعني پاكسازي كرد و شهر را به دست سپاه داديم و اين مأموريت حساس سرافرازانه در عرض نه روز تمام شد. خداوند كمك كرد و ما با كمك برادران ديگر آن منطقه را آزاد كرديم. جمعاً 44 روزه مأموريت ما در شمالغرب تمام شد كه من ديگر بعد آمدم به جبهه‌هاي جنوب با مسئوليت فرماندهي نيروي زميني، شهيد مهدي باكري نمونه‌اي بود از يك سلحشوري كه به صورت طبيعي خداوند به ايشان توفيق داده بود روحيه مجاهدت داشته باشد، روحيه اخلاص و تقواي علمي داشته باشد و در صحنه زندگيش براي خدا، خالصانه آماده شود، بجنگد و يك همرزم ارتشي كه پيدا مي‌كند مثل ما، و آن ارتشي در منطقه‌اي فرماندهي دارد ومي خواهد به او برنامه بدهد، او به اين ارتشي برنامه مي‌دهد يعني اينقدر مهياي عمليات است كه بايستي فرمانده رده بالا از رده پائين فرصت بگيرد و مهلت بگيرد براي اين كه خودش را آماده كند براي هدايت عمليات. روحش شاد و يادش گرامي باد انشاء الله. نكته دوم و خاطره دوم از شهيد باكري، مربوط است به جبهه جنوب. ديگر باكري براي ما شناخته شده بود چون كاملاً يكي از فرماندهان خوب و شايسته سپاه بود و دائماً در سازمان رزمي كه ما در عمليات‌هاي مختلف داشتيم ايشان حضور و شركت داشت در هر عملياتي شهيد باكري وظيفه خودش را به نحو احسن انجام مي‌داد و از مشخصات بارزش عميق بودن در كارش بود. البته من تا سال‌ها نمي‌دانستم كه ايشان تحصيلات عالي داشت و مهندس و آدم تحصيل كرده‌اي بود. من نمي‌دانستم اينقدر اين آدم تواضع داشت كه اصلاً خودش را رو نكرده بود. ما او را با اخلاص پسنديده و يك آدم موفق ديده بوديم، نظامي خوب مي‌شناختيمش، خودش را خوب آماده مي‌كرد براي عمليات، ما تا همين قدر شناخت داشتيم به ايشان. درعمليات بدر كه دنباله عمليات خيبر بود، من توفيق داشتم كه از نزديك هم كار آموزشي مي‌كردم براي نيروها و هم مسئوليت خودم را در قرارگاه كربلا داشتم، با همرزم عزيزم سردار سرلشكر پاسدار رضايي همكاري داشتم. اين صحنه خيلي حساس بود. چارچوب كار براي عمليات اين بود كه مابايستي در ادامه عمليات خيبر از داخل هور العظيم رو به غرب پيش روي مي‌كرديم، از يك بخش از آب مي‌گذشتيم و خودمان را به خاكريزهاي دشمن مي‌رسانديم و بعد پيشروي مان را تا رودخانه دجله ادامه مي‌داديم. از دجله بايد عبور مي‌كرديم و به اتوبان العماره و به بصره مي‌رسيديم و اتوبان را پاكسازي مي‌كرديم. نيروهاي ضربتي را با هليكوپتر وارد مي‌كرديم و يك بخش از نيرويمان مي‌رفت به طرف شمال، به طرف العماره تا العزيز و يك بخش از نيروهايمان هم بايد به طرف جنوب مي‌آمد تا القرنه. در اين محدوده ما بايستي منطقه را آزاد و پاكسازي و يك فرصت بسيار خوبي را در قلب دشمن براي منهدم كردن نيروهاي متجاوز متجاوز پيدا بكنيم. اين طرح ما بود. در زمان كوتاهي كه مثلاً حدود 10 يا 11 شب كه عمليات شروع شد، يك ساعت هم نكشيد،‌رزمندگان خط را شكستند خودشان را به دجله رساندند و اين نيروها از لشكر‌هاي موفق، لشكر 31 عاشورا بودند كه فرماندهي اش با شهيد باكري بود. من يادم هست اولين دستوري كه صادر كرديم براي عبور از دجله به لشكر 31 عاشورا بود. اين لشكر بايد عبور مي‌كرد و در اين عبور خود شهيد باكري در صف اول رفته بود به جلو. يعني با آن تركيب اول كه بايد مي‌رفتند آن طرف و سرپل را مي‌گرفتند، رفته بود و با نيروهاي دشمن درگير شده بود. ايشان از ناحيه پيشاني تير خورد و همان جا شهيد شد. ايشان را مي‌آورند داخل قايق كه برش گرداند به طرف ساحل و برسانند به عقب. در بين راه قايقش را مي‌زنند و مفقود الاثر مي‌شود. قايق را آب مي‌برد به هر صورت شهيد باكري به ظاهر در بين ما نيست. ولي خداي او هست، رزمندگاني كه او را مي‌شناختند هستند، من رزمنده كوچك و سرباز كوچك اسلام هم دارم از ايشان صحبت مي‌كنم و بدين ترتيب راه و رسم او از بين نرفته است. در نهايت بگويم كه شهيد باكري نمونه و اسوه اخلاص بود، نمونه تقوا و با توكل به خدا بود. براي آن مأموريت‌هايي كه به عهده اش مي‌گذاشتند، با اخلاق و رفتارش و مديريت و فرماندهي نفوذ مي‌كرد در دل پاسداران جوان، بسيجيان ارزشمند، و از طرفي با ارتشياني كه در عمليات با هم ادغام مي‌شدند و مي‌خواستند عمليات انجام بدهد. من از فرماندهاني كه خيلي ذكر خيرش را مي‌شنيدم كه هماهنگ بود با ارتشي‌ها، شهيد باكري بود. بعضي از فرماندهان ارتش رقابت مي‌كردند و مي‌گفتند ما با ايشان مي‌خواهيم باشيم در عمليات. البته ايشان با مطالعه كار مي‌كرد با همان تحصيلات عاليه خوبي كه داشت. معلوم بود بهره‌برداري مي‌كرد و در ادغام‌هايي كه بين ارتش و سپاه انجام مي‌شد، هماهنگي خيلي خوبي داشت. او چهره موفقي بود، يعني از رزمندگان واقعاً موفق جبهه‌هاي نبرد شهيد باكري بود كه باز هم روحش شاد و يادش گرامي باد. ‏ لينک خبر: http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2009\\09\\09-02\\16-14-32.htm منبع خبر: اطلاعات زمان خبر: يکشنبه 29 آذر 1388
  6. سلام این لینک ها درمورد سیستم کنترل بردار رانشه (TVC (Thrust Vector control http://spaceflightsy...erStage/Thrust/ http://en.wikipedia....hrust_vectoring اینا هم عکس ها یی از انواع TVC Thrust Vector contro X-31 l http://gallery.milit...ctor_X-31-2.jpg اینم مطالبی در موردش : http://en.wikipedia.org/wiki/X-31 اینم F-18 HARV http://gallery.milit...rpics/fig09.jpg http://gallery.milit...s/F-18_HARV.jpg http://gallery.milit...ics/f18harv.jpg http://gallery.milit...mp_7a681be6.jpg http://gallery.milit..._TVC_Poster.jpg http://gallery.milit.../TVC_Layout.jpg http://gallery.milit...mp_fa9506f2.jpg http://gallery.milit...erpics/1599.jpg اینم انیمیشنی از نحوه عملکرد سیستم کنترل بردار رانش http://gallery.milit...tup&cat=0&pos=4 اینم یک فایل exe هست که متاسفانه آپلود نشد این فایل اجرائی در حقیقت نقشه سیستم کنترل بردار رانشه که عملکرد اون رو هم نشون میده به صورت عملی. http://spaceflightsy...videos/TVC6.exe
  7. Skyhawk

    پیل حرارتی

    مقدمه پیلهای حرارتی مهمترین جزء باتری حرارتی به شمار می‌آیند. باتریهای حرارتی ، باتریهایی هستند که بخاطر دارا بودن یک سری ویژگیهای منحصر به فرد ، برای استفاده در اهداف نظامی کاملا مناسب می‌باشند. در این مقاله پیلهای حرارتی معرفی و طبقه بندی می‌شوند. سپس اجزای پیلهای حرارتی شامل آند ، کاتد و الکترولیت این پیلها و مواد تشکیل دهنده آنها معرفی می‌شود. باتری حرارتی یک منبع تولید کننده جریان الکتریکی است که به علت دارا بودن چگالی جریان بالا و قابلیت اطمینان زیاد و عمر طولانی ، به منظور تأمین جریان الکتریکی مورد نیاز در سلاحهای نظامی بکار می‌روند. این جریان الکتریکی بوسیله تعدادی پیل تولید می‌شود. بر حسب اینکه جریان مصرفی مورد نیاز چقدر باشد، تعداد پیلها ، نحو ه آرایش آنها به صورت سری یا موازی و نیز ابعاد الکترودها متفاوت خواهد بود. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/4/40/Thermalbattery.jpg ساختمان پیل هر پیل از سه بخش اصلی و سه بخش فرعی تشکیل شده است. اجزای اصلی عبارتند از: کاتد (قطب منفی) ، الکترولیت و آند (قطب مثبت). اجزای فرعی نیز عبارتند از جمع کننده جریان قطب مثبت ، جمع کننده جریان قطب منفی و منابع گرمایی. برخلاف سایر پیلهای شیمیایی که دارای الکترولیت مایع هستند، در پیلهای حرارتی ، الکترولیت در دمای محیط ، جامد و غیر هادی است، لذا در شرایط معمولی پیل غیر فعال خواهد بود. اما زمانی که الکترولیت به صورت مذاب در آید، یونیزه می‌شود و هدایت الکتریکی بسیار زیادی پیدا می‌کند. ابن عامل باعث می‌شود تا واکنش الکتروشیمیایی بین آند و کاتد برقرار شود و جریان الکتریکی در پیل تولید گردد. این جریان توسط جمع کننده‌ها انتقال می‌یابد. الکترولیت زمانی به صورت مذاب در می‌آید که تا دمایی بالاتر از نقطه ذوبش گرم شود. این گرما از طریق منابع گرمایی موجود در لابلای پیلها تأمین می‌شود. طبقه بندی پیلهای حرارتی پیلهای حرارتی انواع گوناگونی دارند؛ اما می‌توان بطور کلی آنها را به دو دسته پیلهای لیتیومی و پیلهای کلسیومی تقسیم نمود. طیف گسترده‌ای از مواد به منظور ساخت اجزای پیل مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ ولی نحوه انتخاب آنها باید به گونه‌ای باشد که بتواند بر حسب نیاز ، بهترین سطح ولتاژ و جریان را تأمین نماید. در پیلهای لیتیومی از لیتیم و ترکیبات آن و در پیلهای کلسیومی از کلسیم و ترکیبات آن برای ساخت قطعات اصلی پیل استفاده می‌گردد. محدوده ولتاژ قابل تأمین توسط هر پیل در حدود 1.5 تا 3.5 ولت است. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/6/67/battery2.JPG پیلهای لیتیومی آند در این پیلها ابتدا از لیتیوم خالص به عنوان آند استفاده می‌شد؛ اما استفاده از این ماده مشکلاتی را به همراه داشت. لیتیوم خالص بیش از اندازه فعال است و کار کردن با آن آسان نیست. از طرفی دارای نقطه ذوب پایینی است و در دمای 181 درجه سانتیگراد ذوب می‌شود. در نتیجه در درجه حرارت عملکرد پیل ، به صورت مذاب در می‌آمد و می‌تواند به سمت بیرون نشت پیدا کرده و باعث اتصال کوتاه شدن پیل می‌گردید. به همین دلیل مجبور بودند لیتیوم مذاب را بوسیله یک قطعه اسفنجی مهار نمایند که این کار نیز مشکلاتی را به همراه داشت. لذا دیگر از لیتیوم خالص برای اند استفاده نمی شود، بلکه از آلیاژهای لیتیوم مانند لیتیوم- آلومینیوم و لیتیوم - سیلسیوم برای این منظور استفاده می‌شود. این کار مزایای زیادی دارد: از جمله اینکه نقطه ذوب را افزایش می‌دهد. به گونه‌ای که در درجه حرارت عملکرد پیل ، آند می‌تواند پایداری حرارتی خود را حفظ نماید. از سوی دیگر ساخت و کاربردی کردن آن آسانتر است. بر طبق نمودار فازی لیتیوم - سیلیسیوم ، با افزایش درصد سیلیسیم در آلیاژ ، نقطه ذوب ترکیب حاصل افزایش می‌یابد. بهترین حالت به ازای ترکیب 33 درصد لیتیوم و 67 درصد سیلیسیوم بدست می‌آید که دارای نقطه ذوب 760 درجه است. اما از آنجا که مقدار لیتیوم موجود در این ترکیب کم ایست. برای استفاده به عنوان آند چندان مناسب نیست. برطبق نمودار ، ترکیب 44 درصد لیتیوم و 56 درصد سیلیسیوم مناسبترین آند است؛ چرا که دارای نقطه ذوب 730 درجه است و میزان فعالیت آن نیز به اندازه کافی می‌باشد. الکترولیت بطور معمول از نمکهای هالیدی فلزات قلیایی برای ساخت الکترولیت استفاده می‌شود. این کار بخاطر قابلیت هدایت الکتریکی بسیار بالای این نمکها در حالت مذاب است. نقطه ذوب هر یک از این نمکها بالاست. در صورتی که الکترولیت باید دارای نقطه ذوب به نسبت پایینی باشد تا تأمین گرمای لازم برای رسیدن به نقطه ذوب آسان باشد. به همین دلیل از ترکیب یوتکتیک دوگانه یا سه گانه این نمکها استفاده می‌شود. ترکیب یوتکتیک به ترکیبی گفته می‌شود که کمینه نقطه ذوب را به ازای درصد معینی از اجزای تشکیل دهنده‌اش دارا باشد. در پیلهای حرارتی بطور معمول از ترکیب یوتکتیک کلریدهای لیتیوم و پتاسیم به عنوان الکترولیت استفاده می‌شود. نقطه ذوب هر یک از این دو ماده به ترتیب 614 و 790 درجه سانتیگراد است. در حالی که نقطه ذوب ترکیب یوتکتیک آنها برابر با 352 درجه سانتیگراد است. در درجه حرارت عملکرد پیل ، الکترولیت به صورت مذاب در می‌آید و ممکن است به بیرون نشت پیدا کند و از آنجا که هادی است، می‌تواند باعث اتصال کوتاه پیل گردد. به منظور جلوگیری از این پدیده ، مقدار معینی از ماده‌ای که نقطه ذوب بالایی داشته و از لحاظ شیمیایی نیز با اجزای پیل سازگار باشد را بدان می‌افزایند. بطور معمول از اکسیدهای دیر گداز برای این منظور استفاده می‌شود. در بیشتر پیلهای لیتیومی اکسید منیزیم بکار برده می‌شود که در واقع به عنوان یک چسب عمل می‌کند و در نقطه ذوب الکترولیت ، آن را به صورت خمیری شکل در آورده و از جاری شدن آن جلوگیری می‌کند. کاتد طیف گسترده‌ای از مواد به عنوان کاتد در پیلهای لیتیومی مورد استفاده قرار می‌گیرند. اما بیشتر از سولفیدهای فلزی نظیر سولفید آهن ، بی سولفید آهن ، سولفید مس و بی سولفید کبالت برای این منظور استفاده می‌شود. مهمترین مشخصه مواد فعال کاتد این است که دارای پایداری حرارتی باشد تا در دمای عملکرد پیل دچار تجزیه یا تغییر فاز نشود. از این مواد بی سولفید آهن بخاطر خواص الکتروشیمیایی مطلوب ، سهولت دسترسی و ارزان بودن ، بیشتر استفاده می‌شود. بی سولفید آهن که نام تجارتی آن پیریت است به دو صورت طبیعی و سنتزی یافت می‌شود. پیریت طبیعی خلوص بالایی ندارد، اما به روش سنتزی می‌توان به درجه خلوص بالای 99 درصد نیز دست یافت که این نوع پیریت را پیریت سنتزی می‌نامند. استفاده از پیریت طبیعی به عنوان ماده فعال کاتد در پیلهای حرارتی بطور معمول مشکلاتی را به همراه دارد، زیرا ناخالصیهای موجود در آن ممکن است باعث بروز برخی واکنشهای ناخواسته گردد. به همین دلیل قبل از استفاده باید آن را خالص کرد. برای این منظور دو روش عمده وجود دارد که عبارتند از شناور سازی و استخراج جامد - مایع. ناخالصیهای عمده‌ای که در پیریت طبیعی ممکن است وجود داشته باشد عبارتند از ناخالصیهای اکسید آهن ، ناخالصیهای اکسید آهن و سولفات آهن از فرآیند لیچینگ با حلال اسید اسید کلریدریک و برای حذف ناخالصیهای اکسیدهای فلزی از فرآیند لیچینگ با حلال اسید فلوئوریدریک استفاده می‌گردد. در روش شناور سازی از حلال تترابرومو اتان استفاده می‌شود. با انجام عملیات تخلیص ، درجه خلوص پیریت طبیعی به بالای 99 درصد رسیده و برای استفاده در پیلهای حرارتی آماده می‌شود. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/3/30/battery1.JPG پیلهای کلسیومی آند در این پیلها ، آند از جنس فلز کلسیم خالص است. آند و جمع کننده آن به هم متصل می‌شوند، که مجموعه این دو را دو فلزی می‌نامند. برای اتصال آند بر روی جمع کننده و ساخت دو فلزی دو روش عمده وجود دارد. در روش اول که بیشتر بکار می‌رود. کلسیم به صورت ورق ساخته می‌شود و سپس به روش نقطه جوش یا سایر روشهای مکانیکی نظیر پرس ، پرچ و غیره به جمع کننده متصل می‌شود. روش دوم لایه نشانی است. برای لایه نشانی کلسیم بر روی جمع کننده ، از روش تبخیر تحت خلا استفاده می‌شود. کاتد و الکترولیت در پیلهای کلسیومی از موادی نظیر کرومات کلسیم ، کرومات پتاسیم ، دی کرومات پتاسیم ، کرومات سرب و اکسید تنگستن به عنوان مواد فعال کاتد استفاده می‌شود. از میان مواد یاد شده ، کرومات کلسیم بیشتری مصرف را دارد، اگر چه هدایت الکتریکی بالایی ندارد. به همین دلیل در پیلهای کلسیومی از الکترولیت مجزا استفاده نمی‌شود، بلکه ترکیبی از مواد کاتد ، الکترولیت و پیوند دهنده بکار برده می‌شود که آن را دی ای بی می‌نامند. ماده‌ای که به عنوان الکترولیت مصرف می‌شود. همان ترکیب یوتکتیک کلریدهای لیتیوم و پتاسیم است که در پیلهای لیتیومی نیز بکار برده می‌شود؛ با این تفاوت که در اینجا به جای پیوند دهنده اکسید منیزیم از سیلکا استفاده می‌شود. زیرا پیوند دهنده استفاده شده در پیلهای لیتیومی با واکنشهای شیمیایی صورت گرفته در پیلهای کلسیومی سازگار نیست. شیوه عملکرد درجه حرارت عملکرد پیل بستگی به نوع الکترولیت استفاده شده دارد. هر قدر الکترولیت مورد استفاده نقطه ذوب پایین‌تری داشته باشد، پیل زودتر شروع به کار خواهد کرد و زمان فعال شدن آن کوتاه‌تر خواهد بود. پس از ذوب تا الکترولیت مجموعه واکنشهای الکتروشیمیایی بین آند و کاتد رخ می‌دهد. این گرما توسط مواد پیروتکتیک اطراف و لابه‌لای پیلها تأمین می‌گردد. برای آزاد شدن گرمای ناشی از سوختن این مواد باید یک زنجیره آتش فعال گردد. برای این منظور ابتدا با اعمال یک پالس الکتریکی یا مکانیکی چاشنیهای باتری فعال می‌شود و مواد پیروتکنیکی موجود در اطراف پیلها بر اثر آن می‌سوزند. این مواد که دارای سرعت سوزش بالایی هستند، سبب فعال شدن منابع گرمایی موجود در لابه‌لای پیلها می‌شوند. گرمای ناشی از اشتغال این منابع به گونه‌ای محاسبه می‌گردد که بتواند عملکرد باتری را برای مدت زمان مورد نیاز تضمین نماید. ساخت پیل برای ساخت پیل از فناوری پیلهای نازک استفاده می‌شود. مطابق این روش هر یک از مواد مربوط به اجزای پیل به صورت یک قرص با ابعاد مورد نیاز و ضخامت کم ساخته می‌شوند. با توجه به اینکه سطح ولتاژ پیلهای کلسیومی به میزان 0.5 ولت بالاتر از پیلهای لیتیومی است، لذا سامانه لیتیومی نیاز به تعداد پیلهای بیشتری دارد تا بتواند سطح ولتاژ معینی را تولید نماید. از سوی دیگر در سامانه لیتیومی ، برخلاف سامانه کلسیومی ، باید یک لایه جدا کننده بین آند و کاتد بکار رود تا از واکنش مستقیم بین این دو و در نتیجه اتصال کوتاه شدن پیل جلوگیری نماید. به همین دلیل ضخامت پیلهای لیتیومی افزایش می‌یابد. لذا استفاده از فناوری پیلهای نازک می‌تواند امکان تولید پیل با کمترین ابعاد را فراهم سازد. در این روش مواد اولیه که به صورت یک پودر با دانه بندی معین هستند، بوسیله روش پرس سرد به قرصهایی با ابعاد مورد نیاز تبدیل می‌شوند. در روشهای پیشرفته‌تر از پرسهای هیدرولیک برای این منظور استفاده می‌شود. قالب مورد استفاده برای ساخت هر یک از اجزای پیل بر مبنای ابعاد قرصها طراحی می‌شوند. فشار اعمال شده برای پرس قرصها باید متناسب با ضخامت قرص و چگالی ظاهری آن باشد. پس از ساخت قرصها ، با اتصال آنها می‌توان به یک پیل واحد دست یافت. آزمایش پیل پس از ساخت پیل ، برای پی بردن به نحوه رفتار تخلیه آن و نیز برای اطمینان از عملکرد صحیح مواد شیمیایی و فرمولاسیون آنها و فرآیند آماده سازی ، لازم است نسبت به آزمایش پیل اقدام شود. در صورتی که نتیجه آزمایش مثبت باشد، فرآیند ساخت مورد تأیید خواهد بود، در غیر این صورت باید تمامی مراحل ساخت و آماده سازی مورد بررسی قرار گیرد تا مشکل رفع گردد. برای آزمایش پیل ، روشهای متعددی وجود دارد؛ اما بهترین روش زمانی بدست می‌آید که تعداد متغیرهای مؤثر کمینه گردد. متغیرهایی که می‌توانند بر روی جریان خروجی پیل تأثیر داشته باشند عبارتند از: میزان فشار روی پیل ، دمای مرکز پیل ، مدت زمان جریان کشی ، شدت افزایشی دما ، شدت افت گرما ، مقدار مقاومت بار موجود در سر راه پیل ، دقت تجهیزات بکار رفته ، دقت کاربر و غیره. جمع بندی پیلهای حرارتی به علت دارا بودن ویژگیهای منحصر به فرد و داشتن مزیتهای فراوان نسبت به سایر پیلهای الکتروشیمیایی ، مناسبترین عامل تولید کننده جریان الکتریکی برای کاربردهای نظامی می‌باشند. از سوی دیگر به علت وجود پیچیدگیها و ظرافتهای خاص ، ساخت این نوع پیلها بسادگی امکان پذیر نیست. کلیه مراحل عمل سنتز مواد اولیه ، ساخت اجزای پیل ، اتصال و آزمایش پیل دارای ارزش و اهمیت زیادی است تا فرآیند تولید پیل از درصد باتریهای حرارتی را تشکیل می‌دهند. این باتریها در طیف گسترده‌ای از کاربردهای نظامی نظیر موشکها ، بمبها ، هواپیماها ، سامانه‌های اضطراری و حتی ماهواره‌ها و سفینه‌های فضایی مورد استفاده واقع می‌شوند. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d9%be%db%8c%d9%84+%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d8%b1%d8%aa%db%8c&SSOReturnPage=Check&Rand=0 مراجع * Richard w.Bild, “Analysis of oxygen in Li-Si alloys”,IEEE transactions on nuclear science. Vol.NS-28,No.2,April 1981. * Chiaki Iwakura, Noriyuki Isobe.Hideo Tamura,”Preparation of iron disulfide and it,s use for Iithium batterie,s”,Osaka university, japan,1982. * Steven Dallek,”Kinetics and purity of thermal battery materials”,Naval Surface Weapons Center,MD 20903-50000. * Praful V.Dand,K.K.Press,G.R.Wisniewski,”Studies on Ca & Li systems for thermal battery application”, KDISCORE,Inc, Cockeysville,Maryland,U.S.A. * Clifford G Wagner,David Jacobs,”Thin cell thermal battery development”,General Electric Company,florida 33540. * Alan Arthur Schneider,George C.Bowser,”Thermal battery having iron pyrite depolarizer”,U.S.Patent No.4,119,769,Oct.10,1978. * Robert P.Clark,Kenneth R.Grothans,”Thermal battery having protectively coated calcium anode”, U.S.Patent No.3,527,615,Sep.8,1970. * T.L.asloge,E.E.Hellstrom,”Molticomponent phase diagram for battery applications”.Sandia National Laboratiories.
  8. سازمان صنايع هوافضا یکی ازاهداف مهم انقلاب اسلامی نیل به خود اتکایی در زمینه های مختلف،از جمله خودکفایی در بخش صنایع دفاعی می باشد. در کوران جنگ تحمیلی و در ابتدای سال 1376 به منظور مقابله با تهدیدات موشکی و حملات ناجوانمردانه دشمن به مناطق مسکونی،صنعت جدید موشکی با دست توانای جوانان مومن و متخصص کشور پایه گذاری شد. آنچه که به عنوان صنعت موشکی در حال حاضر در کشور وجود دارد حاصل تلاش های پرارزش این نیروهای جان برکف بوده که به ندای رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) جهت پشتیبانی از جبهه های نبرد حق علیه باطل لبیک گفتند. صنعت موشکی در حالی رشد سریع و صعودی خود را آغاز کرد که هیچیک از قدرت های برتر دنیا حاضر به همکاری با ایران در این زمینه نبود و تنها توکل بر خدا و اتکاء به دانش و تجربه داخلی موجب شکل گیری آن گردید. در این میان موشک های ضد تانک تاو و مالیوتکا اولین دستاورد این اقدام ملی بود که پس از آن موشک های زمین به زمین شهاب 1و2 و همچنین راکت های توپخانه ای فجر 1و2و3و5، نازعات 6و10 و دیگر راکت ها و موشک ها به عرصه تولیدات موشکی پای گذاشتند. در اواخر سال 1377 به لحاظ اهمیت خاص صنعت موشکی در میان صنایع تسلیحاتی،عنوان سازمان صنایع هوافضا ضروری تشخیص داده شد. در حال حاضر با بومی شدن بسیاری از فن آوری های مطرح در صنایع موشکی،کشور ما گام های اساسی به سمت خوداتکایی را بر داشته است. تحقیقات،طراحی،گسترش علوم پایه ای جهت دار،کاربردی و توسعه ای، تولید،ساخت،خرید،فروش و پشتیبانی در زمینه فن آوری های مربوط به انواع محصولات موشکی و صنایع فضایی در سطح جهانی،جهت تامین نیازمندی های دفاعی و ایجاد قابلیت های بازدارندگی برای دفاع از کیان و حاکمیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از مهمترین ماموریت های این سازمان می باشد. توانمندیهای فنی،صنعتی و نظامی: *ریخته گری قطعات دقیق،فولادها و آلومینیوم منیزیم،دایکاست،تزریق پلاستیک قطعات متنوع و قطعات تفلونی و ترمو پلاستیک. *تولید لاستیک،قطعات کامپوزیت(پلی استر،پوکسی)و قطعات باکالیت با ماشین آلات دقیق و منحصر بفرد. *پرسکاری قطعات دقیق شیر فرمینگ،فلوفرمینگ،اکسترود آلیاژهای آلومینیوم و فولاد بصورت افقی و عمودی،اسپینیگ قطعات فلزی بروشهای سرد و گرم. *تولید انواع فنرهای فشاری،پیچشی،مخروطی،تخت،کششی و... *تولید قطعات دقیق ماشینکاری با ماشین های CNC و (NC فرزکاری و تراشکاری)،اسپارک،وایرکات. *سنگ زنی قطعات گرد و تخت و ابزار سازی و ابزار تیزکنی. *تولید انواع چرخ دنده های صنعتی با ماشین های مخصوص. *تولید قالب های فلزی و غیر فلزی برای تولید قطعات دقیق. *عملیات پوشش کاری آندایزینگ،گالوانیزه،خشن کاری،کرم سخت،آبکاری قلع و طلا. *جوشکاری MIGو TIG و درز جوش قطعات فولادی و آلومینیمی. *عملیات حرارتی انواع قطعات صنعتی فولادی(تمپرینگ،سختکاری،تنش زدایی،کربوراسیون جامدو...)و آلومینیمی(آنیل،محول و پیر سختی،تنش زدایی و ...) *کوره های تحت خلاء برای عملیات حرارتی قطعات دقیق. *میکروسکوپ الکترونی و نوری برای تشخیص و آنالیز مواد کوانتومتری. *RAY-،متالوگرافی،سختی سنجی قطعات فلزی و پلیمری و CMM و تجهیزات کامل اندازه گیری ابعادی ایستگاههای تست کششی،شرایط محیطی،ضربه،شوک های حرارتی،پاشش نمک. *مرکز کالیبراسیون جریان مایعات،ارتعاشات و اکوستیک نیرو و فشار. *تولید گیربکس و دیفرانسیل خودروهای سواری و دها توانمندیهای دیگر در زمینه های تکنولوژیهای مخابرات و الکترونیک،شیمی و... جوان و نوپا بودن صنایع موشکی و عدم کمک خارجی در خصوص دستیابی به فن آوری پیشرفته در زمینه طراحی و ساخت موشک سبب شد،که با استعانت از خداوند متعال و تلاش بی وقفه مدیران و متخصصان صنایع دفاعی کشور بتوانیم به تکنولوژی ساخت و تولید انواع موشک ها دست یابیم که اهم آن عبارتند از: *طراحی ساخت انواع موتورهای سوخت جامد دو پایه و مرکب برای انواع موشک های ضد تانک،زمین به زمین کوتاه برد،زمین به هوا و ... *طراحی و اجرای کارخانه تولید ریخته گری سوخت جامد مرکب(HTPBوPPG). *طراحی و ساخت انواع موتورهای سوخت مایع برای موشک های زمین به زمین برد متوسط و زمین به هوا. *طراحی و اجرای کارخانه تولید سوخت مایع. *طراحی و ساخت انواع سرجنگی با عملکردهای متفاوت برای موشک هایی با ماموریت های مختلف. *طراحی وساخت سیستم های هدایت وکنترل مشتمل بربخشهای الکترونیکی برای انواع موشک ها. *ساخت انواع سنجشگر وضعیت در موشک ها(جایروسکپ و شتاب سنج ها). *ساخت انواع ابزار دقیق(سرومکانیزم) هیدرولیکی،نیوماتیکی و الکتریکی برای انواع موشک. *شناخت و دستیابی به اطلاعات لازم و روش های متداول جهت بررسی آیرودینامیکی،قوانین پرواز و شبیه سازی پرواز انواع موشک . http://mod.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=26&Itemid=68
  9. روزنامه كيهان > شماره 19602 20/12/88 > صفحه 12 (سياسي) نگاهي به تاريخچه ناوشكن ها تاكتيك هاي ناوشكن هاي اوليه هدف اوليه ناوشكن ها محافظت در برابر ناوچه هاي اژدرافكن بود اما نيروهاي دريايي بلافاصله سرعت و انعطاف آنها را به عنوان كشتي هاي چندمنظوره مورد توجه قرار دادند. دريابان «بالدوين واكر» وظايف ناوشكن ها را براي نيروي دريايي سلطنتي انگليس چنين مشخص كرد: - پيشگيري محافظتي حمله احتمالي كشتي هاي اژدرافكن دشمن - جستجوي ساحل دشمن در مكانهايي كه امكان عبور ناوگان وجود دارد - ديدباني بندر دشمن به منظور ايجاد تزاحم در فعاليت اژدرافكن هاي دشمن و جلوگيري از پاسخگويي آنها - حمله به ناوگان دشمن اولين استفاده مهم از يك ناوشكن درحمله ويران كننده ژاپن به ناوگان روسيه در بندر آرتور (Artur) بود. اين حمله در آغاز جنگ روسيه ژاپن 1904صورت گرفت. سه دسته ناوشكن به ناوگان روسيه در بندر حمله كردند و پس از آتشباران 18 اژدرافكن به دو كشتي جنگي روسيه به شدت آسيب رساندند. ناوشكن ها و جنگ جهاني اول در طي جنگ جهاني اول گرايش دولتها به سمت و سوي ساخت ناوشكن هاي بزرگ تر با تسليحات سنگين تر بود. تعدادي از فرصت هاي حاصله براي شليك به سمت كشتي هاي جنگي غول پيكر در جنگ جهاني اول از بين مي رفت زيرا ناوشكن ها تمام اژدرهاي خود را در اولين رگبار استفاده مي كردند. كلاس هاي انگليسي «V»و W» كه در اواخر جنگ روي كار آمدند براي حل اين مشكل از دو سكوي سه اژدري در ناوشكن هاي خود استفاده كردند. نوآوري جديد ديگر توسط كلاس Fubuki ي ژاپني ها و با «نوع ويژه» وارد عرصه كشتي سازي شد. اين ناوشكن درسال 1923 طراحي و در 1928 تحويل داده شد. اولين تمركز در طراحي آن بر روي تسليحات بود. 6 تفنگ پنج اينچي و سه سكوي سه اژدري. مجموعه جديد كلاس ناوشكن ها داراي برجك هايي بود كه به منظور دفاع در برابر حملات هوايي طراحي شده بودند. در اين مدل از اژدر نوع 93، با سوخت اكسيژن و طول 61 سانتيمتر استفاده شده بود. كلاس «Hatsuharu» كه درسال 1931 طراحي شد و تسليحات اژدري را بهبود بخشيد. بدين ترتيب كه مدت گلوله گذاري مجدد را با نزديك كردن ذخيره اژدرها به 15 دقيقه رساند. عملكرد ايتاليايي ها در مديترانه براي ساخت رزمناو هاي سبك و بسيار سريع مانند كلاس «Condottieri» فرانسوي ها را برآن داشت تا طرح هاي جديدي را در ساخت ناوشكن ارائه كنند. فرانسوي ها علاقه زيادي به ناوشكن هاي بزرگ داشتند، همانند كلاس «Chacal» درسال 1922 و با وزن بيش از 2000 تن كه تفنگ هاي 130ميليمتري را حمل مي كرد. كشور آلمان در حدود سال 1930، تحت برنامه تسليحات هيتلر، مجددا رو به ساخت ناوشكن آورد. آلماني ها نيز به ساخت ناوشكن هاي عظيم الجثه علاقه داشتند اما شروع كارشان با مدل 1934 بود كه بيش از 3000 تن وزن داشت. يعني چيزي معادل كشتي هاي كوچك، ناوشكن هاي آلماني همچنين از ماشين آلات بخار فشارقوي استفاده مي كردند كه بيشتر برايشان مشكلات مكانيكي به بار مي آورد. هنگامي كه تجديد تسليحات آلمان و ژاپن فاش شد. نيروهاي دريايي انگليس و آمريكا بر روي ناوشكن هايي تمركز كردند كه ابعادشان كوچكتر اما تعدادشان بيشتر از كشورهاي ديگر باشد. انگليسي ها كلاس هاي A و B را با وزن 1400 تن ساختند كه داراي چهار عدد تفنگ 119 ميليمتري و هشت سكوي پرتاب اژدر بودند. آمريكايي ها نيز در سال 1938 كلاس «Benson» را با ابعاد مشابه طراحي كردند كه داراي پنج تفنگ پنج ميليمتري و 10 عدد سكوي پرتاب اژدر بود. جنگ دوم جهاني با شروع جنگ جهاني دوم تهديد مجدداً شروع شد. زيردريايي ها موثرتر عمل مي كردند و هواپيماها نيز از سويي تبديل به بخش مهمي از جنگ دريايي شده بودند. در نتيجه ناوشكن ها نيز براي مبارزه با اهداف جديد ضعيف بودند. لذا به تفنگ هاي ضدهوايي و رادار تسليحات ضد زيردريايي مجهز شدند. ناوشكن ها بزرگتر و چندمنظوره شده بودند. تلفات نيز در ناوشكن ها به اوج رسيده بود. همين امر باعث شد كه ضددريايي هاي ارزان تر و كوچكتر مانند رزمناو كوچك (Corvettes) و ناو فريگت توسط نيروي دريايي انگليس و آمريكا ساخته شوند. دوران پس از جنگ در اواخر سالهاي 1940 تا 50 تعدادي از ناوشكن هاي غيراتمي كه در دوران جنگ ساخته شده بودند تكميل شد. اين كشتي ها از ناوگان دوران جنگ كاملابزرگتر با تفنگ هاي كاملااتوماتيك، ماشين آلات واحد، رادار، سونار (ردياب صوتي) و سلاح هاي ضد زيردريايي مانند بودند. بعنوان مثال كلاس Daring بريتانيا، كلاس For restSherman آمريكا و كلاس Kotlin شوروي. ظهور موشك هاي ضدهوايي و موشك هاي زمين به زمين مانند Exocet در اوايل حدود سال 1960 جنگ هاي دريايي را تغيير داد. ناوشكن هاي موشك انداز (موشك هدايت شونده) براي حمل اين سلاح ها طراحي شدند تا در برابر تهديدهاي هوايي، زيردريايي و سطحي از ناوگان محافظت كنند. براي مثال مي توان به كلاس Kashin از شوروي، كلاس County از بريتانيا و كلاس Charles FAdams از آمريكا اشاره كرد. ناوشكن هاي مدرن ناوشكن هاي اخير انگليس داراي وزن جابجايي حدود 5000 تن هستند و به تركيبي تفنگ ها و موشك ها مسلح مي باشند مانند تفنگ هاي «MK8» 114 ميليمتري، موشك هاي دريايي «Dart» تفنگ هاي مسافت نزديك 20 ميليمتري، سيستم تسليحاتي «CIWS» و همچنين سكوي هاي پرتاپ اژدر. نيروي دريايي ايتاليا اخيرا از هر دوي ناوشكن هاي كلاس «Orizzonte» و «luigi Durand de la Penne» استفاده مي كند. نيروي دريايي كانادا نيز ناوشكن كلاس «Iroquois» را به كار انداخته است، اين ناوشكن داراي چهار هليكوپتر، ضدهوايي، و ناوشكن هاي موشك انداز است. اين ناوشكن اولين كشتي نظامي كانادايي است كه نيروي آن توسط توربين گاز تامين مي شود و داراي دو توربين است، يكي براي تامين نيروي دريانوردي و ديگري براي افزايش سرعت ناگهاني با 54 كيلومتر در ساعت (چنين آرايشي را COGOG مي نامند)، آمريكايي ها با الهام از طراحي كلاس «Iroquois» دست به ساخت كشتي كلاس «Spruance» زدند. نيروي دريايي هند سه ناوشكن كلاس «Delhi» را به كار انداخته است. اين كشتي ها مسلح به موشك هاي «35 Kh-» هستند كه داراي برد هدف 130 كيلومتر مي باشد. سيستم دفاع موشكي «Barak» بر روي كلاس «Delhi» نصب شده است و به زودي بر روي ديگر كشتي ها نيز نصب خواهد شد. اين ناوشكن ها همچنين راكت هاي «RBU-6000» را به عنوان ضد زيردريايي حمل مي كنند و داراي پنج عدد سكوي پرتاپ اژدر 533 ميليمتري مي باشند كه مي تواند «SET-65E» اژدر نوع 65-53 را پرتاپ كند. اين ناوشكن ها قادر به حمل دو هليكوپتر هستند. اخيرا نيروي دريايي ارتش چين با وجود ناوشكن كلاس «Sovremenny» سفارش تعدادي ناوشكن جديد را داده است. اين سه ناوشكن، با نام هاي كلاس «Luyang»، «Luyangll» و «Luzhou» از سال 2003 مورد استفاده قرار گرفته اند. دو تاي آخري مسلح به موشك هاي دفاعي راه دور، « 9 HQ-» از نوع بومي و «300 -S» روسي هستند. در نيروي دريايي آمريكا ناوشكن ها به عنوان محافظ ناوگان جنگ، گروه هاي مبارزه سطح آب، گروه هاي زميني خاكي و گروه هاي تجديد تداركات و سوخت مورد استفاده قرار مي گيرند. ناوشكن هايي كه اخيرا مورد استفاده آمريكا قرار دارند شامل كلاس «Arleigh Burke» هستند. ناوشكن هاي نسل آينده سري ناوشكن هاي چند كاره «DD21» و يا «Zumwalt» كه جديدا (DDX نيز نا ميده مي شود، در سال 2010 براي خدمت به نيروي دريايي آمريكا وارد عمل خواهند شد تا جايگزين ناوشكن هاي «Sprunace»، كه در نوامبر 5200 بركنار شدند، شوند. برخلاف سري هاي قبلي، ماموريت اصلي «DD21» مهيا كردن پشتيباني براي حمايت از نيروهاي زميني است. اين كلاس داراي جثه بزرگ تر و وزن بيشتر نسبت به ناوشكن هاي قديمي است. سيستم تسليحاتي آن بسيار پيشرفته و سيستم انرژي آن كاملايكپارچه است، اگرچه برنامه ساخت آن متعاقبا به دو كشتي كاهش يافته است و حداكثر براي سه كشتي سرمايه گذاري شده است. با بركناري كلاس «Spruance»، اين نيروي دريايي كلاس «Arleigh Burke» را به خدمت گرفت كه داراي توانايي هاي ضد زيردريايي پيشرفته است. كشور كانادا طي يك پروژه جايگزيني با صرف هزينه 2/5 ميليارد دلار اقدام به تعويض ناوشكن هاي كلاس «Lroquois» كرده است كه وظيفه اصلي آن پدافند هوايي منطقه مي باشد. اگرچه اين پدافند قبلاوجود نداشته اما امروزه نيروي دريايي كانادا پدافند وسيع هوايي منطقه را از قابليت هاي مركزي نيروي دريايي خود مي داند. هنگامي كه اين پروژه شروع شد، انتظار مي رفت ناوشكن هاي كانادايي تا سال 5200 نياز به تعويض داشته باشند اما حالابه نظر مي رسد تا سال 0201 مشغول به خدمت هستند. بخشي از اين طرح جايگزيني شامل ناوشكن هاي كلاس «Province» بود كه موسوم به پاسداران دريايي هستند، اما اين كار محدود به سيستم رادار فازبندي شده اي است كه سه بعدي و چندكاره است و هم اكنون در نيروي دريايي هلند و آلمان مشغول به بهينه سازي مي باشد كه به آن «رادار فازبندي شده فعال» مي گويند. منبع : http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2055805
  10. Skyhawk

    سيستم‌های موتور جت(Jet Engine System)

    استارت موتورهای جت وتوربینی برای روشن شدن یک موتور توربینی یقینا به یک آغازگر و راه انداز نیاز میباشد همانطور که برای روشن شدن یک موتور پیستونی نیاز است. ولی بین استارت یک موتور پیستونی و یک موتور توربینی تفاوت زیادی وجود دارد که به تعدادی از آنها اشاره میکنم: یک تفاوت اساسی استارت موتورهای جت با استارت موتورهای پیستونی در این است که در موتورهای پیستونی بیشترین فشار و بار وارد بر روی استارت در لحظات اول است و آن به دلیل این است که در این موتورها کافی است میل لنگ با دور متوسطی بچرخد و پیستون ها بتوانند هوا را به اندازه کمپرس کنند و موتور با قدرت خود به کار ادامه دهد. و چنانچه استارت در این موتورها خراب شود میتوان آنرا به طرق دیگر روشن کرد . یعنی استارت در این موتورها ارزش حیاتی پایینی دارد چون میتوان با هل دادن یک ماشین آنرا روشن کرد. و اما در موتورهای توربینی استارت از اهمیت بسیار بالایی برخوردار میباشد بطوریکه به هیچ وجه نمیتوان این موتورها را بدون داشتن یک استارت بکار گرفت. نکته ی مهم اینجاست که در موتورهای جت برخلاف موتورهای پیستونی بیشترین فشار و بار بر استارت قبل از قطع جرقه، زمانی است که بار وارد بر کمپرسور افزایش میابد. تفاوت اساسی دیگر که در ظاهر خود را نشان میدهد مدت زمان استارت خوردن است.در موتورهای پیستونی مدت زمان استاندارد استارت خوردن حدود 1.8 ثانیه است و در موتورهای سرحال این مقدار کمتر نیز هست که البته در مور موتورهای قدیمی بحث نمیکنم. این درحالی است که مقدار زمان لازم برای استارت خوردن یک موتور توربینی معمولی با قدرت نسبی hp 120 حدود 100 ثانیه است. البته این زمان در هر موتوری متفاوت است ولی موتور هر چه قدر کوچکتر باشد به زمان کمتری احتیاج دارد و برعکس. هدف از سیستم استارت شتاب دادن به موتوراست تا لحظه ای که توربین ها بتوانند قدرت کافی برای ادامه ی سیکل کاری موتور را تهیه کنند. به این نقطه از سرعت توربین ها "سرعت خودکفایی" میگویند. استارترها انواع مختلفی را دارند ولی همان طور که گفته شد هدف همه ی استارترها یکی است و آن رساندن دور موتور به سرعت خودکفایی و در موتورهای بدون توربین رساندن موتور به نقطه ی خودکفایی است. تهیه، انتخاب یا استفاده از استارت ها به عواملی بستگی دارد که در زیر به آنها اشاره کردم. یکی زمان استارت است که در هواپیماهای جنگی بسیار مهم است و حتی پس از رسیدن موتور به دور هرزگرد درجه حرارت گازهای اگزوز بالا میرود ولی پس از اینکه دور به 40% Max رسید درجه حرارت گازهای اگزوز باید پایین بیاید، در غیر اینصورت خلبان باید موتور را خاموش کند تا اشکال آن برطرف گردد.علت بالا رفتن درجه حرارت اگزوز در حین استارت زدن عدم وجود هوای خنک کننده بخاطر کم بودن دور کمپرسور است. زمانی که استارت زده میشود شمع ها قبل از ورود سوخت به محفظه ی احتراق شروع به جرقه زدن میکنند. چون اگر مانند موتورهای پیستونی اول مخلوط هوا و سوخت وارد شود ممکن است به"Hot start" بینجامد. Hot start استارتی است که در آن حرارت گازهای اگزوز از حد مجاز تجاوز میکند. چنانچه در زمان استارت زدن موتور روشن نشود، سوخت نسبتا زیادی (در موتورهای بزرگ) ارد محفظه ی احتراق میگردد. در اینحالت اگر دوباره استارت زده شود میتواند منجر به Hot start شود. برای جلوگیری از Hot start سیستمی کار گذاشته است که سیستم تخلیه یا Drain نامیده میشود و چنانچه موتور در استارتهای اولیه روشن نشود این سیستم سوخت داخل محفظه ی احتراق را تخلیه میکند. عامل دیگر امکان دسترسی به نیروی محرکه ی استارت است. حتی موتورهای جت کوچک مقدار جریان الکتریسیته ی زیادی برای روشن شدن احتیاج دارند. به همین نسبت موتورهای بزرگتر نیرویی بیشتر برای روشن شدن احتیاج دارند. بعضی از استارتها از جهت نیروی محرکه خودکفا هستند. به این صورت که اکثر هواپیماهای جت انرژی لازمه استارت (دور بالای موتور) را از موتورهای جت کوچکتری که برق تولید میکنند میگیرند. یا ممکن است قدرت لازم برای استارت در یک هواپیمای چند موتوره از یک موتور که روشن است گرفته شود تا بقیه ی موتورها روشن شوند ، در چنین حالتی میتوان یکی از موتورهای هواپیما را با یکی از انواع استارتها روشن کرد سپس بقیه موتورها را با نیروی این موتور روشن کرد. سومین عامل مواردی است از قبیل وزن مخصوص (نسبت وزن به گشتاور یا قدرت تولیدی)، سادگی، قابلیت اطمینان، قیمت و قابلیت تعمیر مجدد. انواع استارت برای موتورهای توربینی عبارتند از: 1 استارت الکتریکی 2. استارت الکتریکی که بعد از استارت زدن آلترناتور شود 3. استارت فشنگی یا استارت با سوخت جامد 4. استارت بادی 5. استارت با احتراق هوا و سوخت 6. استارتر با موتور هیدرولیکی 7. استارت دستی یا هندلی 8. استارتر با سوخت یک پایه چون پرداختن به توضیح تمام استارتها هم وقت گیر و هم حجیم است به اصلی ترین استارتها میپردازم و درمورد بقیه توضیح کوتاهی میدهم . چنانچه در مورد هر کدام سوال داشتید یا توضیح بیشتری خواستید آنرا در بخش نظرات بیان کنید. استارت الکتریکی منبع این نوع استارت همان طور که از نامش پیداست موتور الکتریکی است. موتور الکتریکی که در این نوع موتورها استفاده میشود دارای RPM زیادی میباشد.RPM در حالت کلی به معنای تعداد دور در دقیقه میباشد و این یکایی است که برای نشان دادن دور موتورها چه پیستونی و چه توربینی به کار برده میشود. قدرت این استارت برای گرداندن کمپرسور صرف می شود تا کمپرسور هوا را به میزان لازم کمپرس کرده و به محفظه ی احتراق بفرستد. چنانچه در استارت یک موتور توربینی قدرت و سرعت کافی موجود نباشد RPM موتور در هنگام استارت کم خواهد بود و چون دور کمپرسور کم است آن مقدار که باید هوا را فشرده کند نمیکند لذا به سرعت خودکفایی نمیرسد و موتور روشن نمیشود (راه نمی افتد). برخلاف استارت موتورهای پیستونی که پس از روشن شدن موتور از مدار اتصال به فلایویل توسط اتومات استارت جدا میشود، در این نوع از استارت موتورهای توربینی استارت تا رساندن RPM موتور به اندازه ی RPM حالت خودکفایی کار میکند. این نوع استارت توان مصرفی بسیار بالایی دارد بطوریکه بر صفحات باطریها فشار بسیاری وارد میکند لذا از این استارت در موتورهای توربینی که تعداد توربین کمتری دارند استفاده میشود. از این استارت در بیشتر موتورهایی که کاربرد صنعتی دارند به عنوان بهترین استارت استفاده میشود. شمایل نمای داخلی یک موتور که یک استارت الکتریکی بر روی آن با واسطه ی تغییر گشتاور نصب شده است. استارت فشنگی این استارت یک استوانه فشنگی شکل است که درون آن ماده ی انفجاری که ازدیاد حجم و انبساط زیادی مینماید قرار میدهند. این استارت در قسمت قبل از کمپرسور نصب میشود، مانند آنچه در شکل زیر دیده میشود. تصویر زیر یک استارت فشنگی را بطور جدا از موتور نشان میدهد. استارت بادی در این نوع استارت هوای کمپرس شده در مخزن اکسیژن که معمولا مایع میباشد همزمان با سوخت به داخل محفظه ی احتراق تزریق و محترق شده که باعث حرکت سریع توربینها میشود و بعد از دور خودکفایی سیکل کاری توسط خود موتور انجام میشود. متاسفانه به دلیل استفاده و کاربرد غلط از نام " استارت بادی" از آن تعابیر مختلفی میشود مانند: استارت بادی استارتی است که هوا را با سرعت به توربینها ( یا کمپرسورها) میزند و آنها را به گردش در می آورد که با تحقیق مطلع شدم که این تعبیر از استارت بادی در واقع استارتی است به نام استارت هیدرولیکی و در کل اینکه به نام بعضی از آنها زیاد توجه نکنید، فقط طریقه ی کار و عملکرد آنها را خوب به خاطر بسپارید چون زمانی برایتان لازم میشود. سایر استارت ها استارت با احتراق هوا و سوخت در موتورهایی بکار میرود که از سوخت های مخصوصی استفاده میکنند و در این نوع استارت موتور با اینحالت که در حال سیکل عادی است کار میکند و نمونه ی استفاده از این نوع استارت میکروجتی است که از سوخت گازی استفاده میکند. در استارت با موتور هیدرولیکی نیز هوای کمپرس شده توسط موتور هیدرولیکی به داخل محفظه ی احتراق راه میابد و در استارت هندلی نیز یک هندل با واسطه ی تغییر گشتاور به شفت اصلی متصل میشود و کمپرسور را به حرکت در می آورد. تصویر زیر یک استارتر هیدرولیکی خیلی کوچک و دست ساز را نشان میدهد که شامل یک موتور الکتریکی و یک توربین گریز از مرکز دقیقا مشابه کمپرسور گریز از مرکز میباشد و از توربین کمپرسور ساخته شده است که لوله ی خروجی آن به ورودی موتوری که قرار روشن شود وصل میشود. استارت الکتریکی هم که کاربرد زیادی در بین موتورهای صنعتی دارد اینطور است که بعد از استارت به حالت آلترناتور تغییر میکند و با نیروی موتور برق تولید میکند.استارتهایی هم وجود دارند که با تزریق سوختی مخصوص مانند هیدروژن روشن میشوند و بعد از استارت از سوخت عادی استفاده میکنند. استارتهایی که امروزه بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند شامل استارتهای زمینی برای هواپیماها میباشند که به چند طریق عمل میکنند. یکدسته مانند استارتهای هیدرولیکی عمل می کنند و دسته ی دیگر شامل یک موتور جت کوچک تولید کننده ی برق میباشند که برق تولیدی آنها در استارت الکتریکی موتور اصلی استفاده میشود. در بعضی هواپیما ها نیز از یک موتور جت کوچک و مجزا استفاده میشود که خودش با استارت الکتریکی روشن شده و با نیروی شفت خود یا با برق تولیدی خود سایر موتورهای اصلی را روشن میکند. این هم تصویر نمای داخلی یک موتور است که متعلق به تولید کننده ی BMWاست و اگر دقت کنید میبینید که این موتور دارای استارت دستی (هندلی)است. به خاطر بسپارید که کلید ساخت یک موتور جت در استارت آن است. اگر استارت موتور شما خوب نباشد یا درست عمل نکند شما به هیچ وجه قادر به روشن کردن موتورتان نخواهید بود و دلیل آن در این است که نیروی لازم برای سیکل کاری توسط استارت تامین میشود. منبع : http://www.centralclubs.com/forum-f48/topic-t61780.html
  11. [color=darkblue] ايران به رتبه اول منطقه در حوزه نانو دست يافت ايران در حوزه نانو در سال 83 رتبه 57 را بين كشورهاي جهان داشت اما امسال به جايگاه شانزدهم جهان و رتبه اول منطقه ارتقا پيدا كرده است و پيش بيني مي شود تا سال 2015 در بين 10 كشور برتر دنيا در اين زمينه قرار گيرد. رئيس ستاد ويژه توسعه فناوري نانو در مراسم افتتاحيه بخش تحقيقات نانو فناوري پژوهشكده بيوتكنولوژي با بيان اين مطلب گفت: ستاد فناوري نانو در سال 83 تاسيس شد كه در آن زمان ما رتبه 57 را بين كشورهاي جهان داشتيم و هدف اين بود كه در سال 2015 در بين 15 كشور دنيا قرار بگيريم. سعيد سركار افزود: يكي از راه هاي رسيدن به پيشرفت، تربيت نيروي متخصص است كه در ستاد براي اين امر برنامه ريزي زيادي انجام شده و بحث هاي آموزشي حوزه نانو فناوري وارد دبيرستان ها و دانشگاه ها شده است. همچنين در حال حاضر 15 دانشگاه كشور در مقطع كارشناسي ارشد و پنج دانشگاه در مقطع دكترا در زمينه نانو فناوري دانشجو دارند. وي گفت: هدف اصلي ما توليد ثروت از نانو است و شبكه آزمايشگاه هاي نانو نيز با همين هدف ايجاد شده است. رئيس ستاد ويژه توسعه فناوري نانو خاطرنشان كرد: بحث بازار نانو در آينده در حدود يك هزار ميليارد دلار برآورد شده است كه ما بايد طبق برنامه 2 درصد اين بازار را در اختيار داشته باشيم.[/color][size=18][/size] منبع: http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1907519
  12. پروفسور علي جوان فيزيکدان نابغه آذربايجاني علي جوان دانشمند ايراني در سال 1928در تبريز متولد شد.پس از گذراندن تحصيلات در دبيرستان البرز، تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه تهران ادامه داد. سپس در سال 1948 به آمريکا مهاجرت مي‌کند و تحصيلات خود را در مقطع دکتراي فيزيک در دانشگاه کلمبيا ادامه مي‌دهد. وي در سال 1964 با درجه دانشياري به عضويت هيات علمي موسسه تکنولوژي ماساچوست (MIT)در آمد. پروفسو علي جوان استاد فيزيک انيستيتو تکنولوژي ماساچوست، يک شخص شناخته شده در زمينه ليزر و کوانتوم در جهان بوده که برنده جايزه بين المللي براي اختراع اولين ليزر گازي نيز بوده است. وي PHD خود را در رشته فيزيک در دانشگاه کلمبيا در سال 1954 تحت نظر چارلز تونز دريافت کرد. به دنبال فلوشيپ دکترا در دانشگاه کلمبيا، او به گروه هاي تحقيقاتي لابراتوار تلفن بل در نيوجرزي ملحق شد (سپتامبر 1958). در سال 1961 او به دانشگاه MIT ملحق شد. جاييکه تا اکنون مشغول تدريس و تحقيق مي باشد. [img]http://www.farhangsara.com/science/javan3.jpg[/img] پروفسور علي جوان پروفسور جوان اصول ليزر گازي را در سال 1958 پايه گذاشت، زمانيکه يک عضو گروه تحقيقاتي لابراتور بل بود. در سال 1960 موفق شد که ليزر گازي هليوم - نئون که ليزري شناخته شده مي باشد را ابداع کند. اين اختراع، اولين ليزري بود که بصورت Continuos کار مي کرد و باعث شد که در جهان جلب توجه کرده، پايه اي براي تحقيقات بيشتر در اين زمينه باشد. قبل از اين اختراع، پروفسور جوان تئوري ميزر سه سطحي را پايه گذاري کرد و اهميت همگرايي فازي را در اين وسيله ميکروويو نشان داد. اين عمل، ايده ميزر بدون پراکندگي را معرفي کرد و او بعداً اين ايده را در استفاده از اثر Raman تحريک شده، گسترش داد که نهايتاً منجر به بسط نوظهور رژيم نوري شد. او در MIT يک تحقيق بزرگ را پايه گذاري کرد که باعث ايجاد بزرگترين تحقيق ليزري در دهه هاي شصت و هفتاد ميلادي شد. بسياري از بنيان هاي اوليه در استفاده از ليزر در آنجا به وقوع پيوست. اين بنيان ها شامل؛ ابداعات زيادي در زمينه اسپکتروسکوپي ليزري بصورت Sub-Doppler ؛ اولين استفاده از ليزر براي آزمايش دقيق نسبيت و ايزوتروپي در فضا؛ ابداع تکنولوژي اندازه گيري فرکانسي دقيق در طيف نوري و اولين ساخت ساعت هاي اتوميک ليزري مي باشند. پروفسور جوان در زمينه هاي تازه تحقيق مانند پژوهش اخيرش براي جستجوي اثرات هدايت نورهاي هم جهت شونده توسط يک آنتن نوري به سوي اندازه نانو از ماده فعال است. او در تحقيقات گسترده اي از ليزرهاي پرانرژي و رادارهاي مولتي استاتيک ليزري که توسط ساعت هاي نوري دقيق کنترل مي شود، گرفته تا ليزرهاي تشخيصي پزشکي شرکت داشته است. پايان نامه هاي تحقيقاتي بسياري از دانشجويان فيزيک تحت نظر او بوده است. براي تحقيقات در زمينه ليزرهاي گازي، پروفسور جوان در سال 1964 مدال Stewart Ballentine، در سال 1966 مدال Fany & John Hertz Foundation در سال 1975 مدال Fredrick Ives و در سال 1993 مدال جهاني آلبرت انيشتين را دريافت کرد. او عضوي از آکادمي ملي علوم و آکادمي هنر و علم آمريکا و عضو افتخاري موسسه Trieste براي ترويج علوم مي باشد. در سال 1966 او به عنوان Guggeheim Fellow و در سالهاي 1979 و 1995 به عنوان Humbolt Foundation Fellow شناخته شد. به گزارش ديلي تلگراف، از صد نابغه برتر جهان که در قيد حيات هستند، علي جوان فيزيکدان ايراني(اولين سازنده ليزرگازي ) در رتبه دوازدهم و جزو ده نفر نابغه زنده جهان است. بر پايه همين گزارش نيما ارکاني ديگر فيزيکدان ايراني در رتبه سي و دوم و پرديس ثابتي، بيولوژيست ايراني در رتبه چهل و سوم است. منبع : http://www.sahand27210.parsiblog.com/606705.htm
  13. Skyhawk

    ایران و عراق ، جنگ موشکی 1988- 1980

    ارسال به دوستان روايتي از پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در جنگ خبرگزاري فارس: زمان شليك فرا رسيد، شمارش معكوس شروع شد. ما هم سعى كرديم در خاكريزها و تپه‏ها خود را مستقر كنيم. به چوپان‏ها گفتيم كه خود و گوسفندها را حفظ كنند. هيچ بعيد نبود، موشك در جا منفجر شود. امروز كه جمهوري اسلامي ايران به قدرت موشكي اول منطقه تبديل شده است، جزئيات اولين عمليات موشكي ايران در سال هاي دفاع مقدس كه حيرت جهانيان را بر انگيخت از زبان يكي از شاهدان عيني خواندني خواهد بود. اين شاهد امروز از اساتيد برجسته دانشگاه شهيد بهشتي است. اول وقت، جلسه مديران دانشگاه بهشتي بود.ساعت هفت صبح جلسه شروع شد. كارها مورد مشورت قرار گرفت. دستورهاى لازم داده شد. طبق برنامه بايد يك هفته در تهران مى‏ماندم و بعد دو هفته به منطقه مى‏رفتم، ولى منشى چند پيام از خلبان رستمى به من داد. مى‏خواستم به منزل بروم. ناگهان شنيدم يك ماشين از نيروى هوايى اجازه ورود به دانشگاه را دارد و با من كار دارند. فهميدم خلبان رستمى است. خبر داد: دشمن تصميم دارد تمام شهرها را بمباران كند. حتى هواپيماى دشمن به شهر مشهد رسيده است. ما هم ديگر هواپيماى مناسب براى جنگنده‏هاى جديد دشمن نداريم. ضدهوايى‏ها هم برد مناسب را نداشتند. بچه‏هاى جبهه به هواپيماى دشمن مى‏گفتند "ايران‏پيما " و به هواپيماهاى خودى مى‏گفتند "ميهن‏تور " به اين ترتيب تقريبا آسمان ايران بى‏دفاع بود. از همه بدتر، پديده جديد موشك باران تهران بود. مردم، خودجوش، شعار مى‏دادند: "موشك جواب موشك ". اين خواست فطرى مردم بود. خلبان رستمى آمده بود كه گروهى آماده كند كه من هم جزو آن بودم تا به يك سايت موشكى برويم كه براى نمونه از قبل از انقلاب چند موشك خودكشش، "اسكاد B " در آن بود. اين موشك‏ها براى نمونه از طرف روس‏ها به ايران داده شده بود. و براى اينكه آمريكا از بى‏خطر بودن آن براى اسرائيل باخبر شود، چند نمونه هم به ايران دادند، آن هم از طريق معاهده نظامى "سنتو " تا آمريكا تحريك نشود. روس‏ها و آمريكايى‏ها به كشورهاى اقمارى خود، متعادل اسلحه مى‏فروختند و براى اينكه تعادل پيمان "ورشو " و "سنتو " به هم نخورد نمونه‏اى از سلاح‏هاى راهبردى را كه به كشورهاى اقمارى مى‏دادند به طرف مقابل هم مى‏دادند كه اربابان از وضع يكديگر و نوكرانشان آگاه باشند. حالا چند فروند موشك در يك سايت بود كه على‏القاعده قابل استفاده نبود خلبان رستمى آمده بود كه امشب مرا با خود برد. دو روز از خلبان رستمى فرصت خواستم كه كارهاى خود را در تهران رفع و رجوع كنم و خود را آماده كردم كه به مأموريت نامعلومى بروم و آن اولين پرتاب موشك به طرف دشمن (عراق) بود. يك نقشه از "سايت " يا محوطه نظامى مورد نظر به من دادند. ديگر چيزى از مأموريت خود نمى‏دانستم. آن روز غروب بايد با يك گروه به طرف "سايت " موشكى حركت مى‏كرديم. تنها توانستم از پدرم در كوچه خداحافظى كنم و زودتر از وقت مقرر، قبل از افطار به قرارگاه مورد نظر برسم. تقريبا تمام افراد گروه آمدند. افطارى خورديم و نماز خوانديم. يك معارفه كلى شد خلبان رستمى مسؤول گروه بود. خيلى منظم و مرتب همه سوار اتوبوس شديم. بيست نفر بوديم، و بايد در اتوبوس توجيه مى‏شديم. تقريبا نيمه‏هاى شب به همان قرارگاه خودمان رسيديم. يك ضرب به اتاق جنگ رفتيم. در اتاق جنگ ماكت منطقه جنگى قرار داشت و همه دور آن جمع شديم تا بفهميم چه كار بايد كرد. منطقه مأموريت ما خطوط شمالى جبهه بود، ولى نمى‏دانم چرا به محور ميانه آمديم. شايد بعضى از مهندسان در محور بودند كه بايد با هم آشنا مى‏شديم. نيمه شب به طرف "سايت " حركت كرديم. گروه ما خيلى كوچك شده بود. گروه‏هاى ديگر مأموريت ديگر داشتند. اكثر گروه ما مهندسى محاسبات پرتاب، الكترونيك و مكانيك بودند. چهار نفر ديگر كارگر فنى بودند، ولى ده تا مهندس را در كار عملى در جيب خود جا مى‏دادند. من هم نخودى بودم. چون رشته معمارى به درد پرتاب نمى‏خورد. خلبان رستمى هم مسوول گروه بود. همه نيروى داوطلب بوديم. تنها لباس او درجه نظامى داشت. بقيه ما لباس ساده بسيجى داشتيم. يكى از كارگران فنى به نام حاج‏آقا آل‏على خيلى شوخ و "آچار فرانسه " بود و در هيچ كار فنى، نمى‏ماند. لودر، جيپ، تانك، همه چيز تعمير مى‏كرد. بعضى از چيزها را سر هم كرده بود و ماشين مين‏كوب ساخته بود و لندرور "شنى‏دار " درست كرده بود. خيلى چيزهاى عجيب و غريب ديگر او در "مينى‏بوس " از طرح‏هاى خود صحبت مى‏كرد. ماجراى ساخت بولدزر او كه زير آب كار مى‏كرد جالب بود. يكى ديگر از بچه‏ها كه او هم كارگر فنى بود از ساخت هدايت امواج راديويى صحبت كرد. هواپيماى كوچك هدايت شونده، هدايت از دور جهت‏گراى توپخانه كه ديده‏بان، مستقيم لوله توپ را در جهت مناسب با امواج راديويى مستقر كند. بين راه يك ايستگاه صلواتى بود. تصميم داشتيم در آنجا استراحت كنيم و شام بخوريم كه همين كار را كرديم. بعد از اذان صبح، به طرف پايگاه راه افتاديم. هوا كم‏كم روشن مى‏شد. منطقه جالبى بود. پر از گوسفند. چند چوپان جوان دنبال ماشين مى‏دويدند. از پايگاه خبرى نبود. فقط چند آغل غار مانند ديدم كه احساس كردم بايد با تكنيك جديد، حفارى شده باشد، ولى پر از بز و گوسفند بود. اين منطقه در كنترل ارتش بود. از جبهه فاصله زيادى داشت. چون قبلاً ماكت منطقه را ديده بودم، تجسمى از وضع پايگاه داشتم. احتمالاً پس از پيچ تندى بايد به يك در بزرگى كه در دهانه يك دره بود وارد مى‏شديم. تقريبا حدسم درست بود. مردم بومى اينجا، لر و شيعه بودند. از لحاظ جغرافياى انسانى، منطقه امنى بود. مردم خيلى همكارى مى‏كردم. هيچ نفوذى و ستون پنجمى، اين دور و برها نمى‏توانست نفوذ كند. مردم عشاير اين منطقه خيلى هوشيار بودند. ناگهان يك در ورودى نظامى را كه استتار بود، مشاهده كرديم. خلبان رستمى با لباس رسمى به دژبانى رفت، ناگهان در كشويى باز شد و ما با مينى‏بوس وارد شديم. چند سرباز با تفنگ، پيش‏فنگ كردند. جورى سر و صدا راه انداختند كه ما همه ميخ شديم. مينى‏بوس درب و داغون ما وارد يك محوطه عظيم طبيعى شده بود كه كوه‏هاى اطراف آن، مانند محوطه قرارگاه توپخانه اصفهان بود. مكانى مثل يك كاسه كه دور و اطراف آن را كوه فرا گرفته و شيارهاى خوبى در هر قسمت از كوه‏ها به وجود آمده بود. داخل هر شيار تونلى زده بودند و تأسيساتى داير بود. هيچ ساختمان مصنوع بشر، در محوطه ديده نمى‏شد، مگر ورودى تونل‏ها. جلوى يكى از تونل‏ها ايستاديم. يك ستوان جلو آمد. خيلى رسمى و با جديت به خلبان رستمى سلام نظامى داد و با داد و بيداد گزارشى از وضع قرارگاه داد و خود را در خدمت اعلام كرد. ما هم با ساك‏هاى خود از مينى‏بوس پياده شديم. از لحاظ مكان‏يابى انگار طبيعت، اينجا را طراحى كرده بود كه يك كاسه تمام عيار باشد و خيلى از تأسيسات را در خود جا دهد. در اصفهان هم براى توپخانه از طريق پيمان "سنتو " چنين جايى پيدا شده بود. شايد از طريق ماهواره پيدا كردن يك چنين جاهايى آسان‏تر باشد، ولى از روى عكس هوايى هم مى‏توان چنين جواهرهايى را كشف كرد. چون دستور مستقيم از فرماندهى كل قوا بود ما را تحويل رفتند. معلوم بود هيچ آثارى از انقلاب و جنگ در اينجا وجود نداشت. همه افراد با وسواس اين منطقه را تميز نگه داشته بودند. همه سربازها و درجه‏داران منظم در جاى خود منتظر دستور بودند. خلبان رستمى از ستوان خواست كه به همه دستور آزاد بدهد. دستور داده شد. فقط يك خرده، پاها باز شد. هيچ فرق چندانى از نظر ما نكرد. ما نمى‏دانستيم چه كار كنيم. جو نظامى ما را گرفته بود. ما هم سيخ مقابل پرچم ايران كه جلوى دفتر كار قرار داشت، ايستاده بوديم، ولى در صف نبوديم. بالاخره وارد دفتر شديم و روى صندلى نشستيم. سريع به يك تونل عظيم رفتيم كه در آن يك "لانچر " خودكشش بود. مثل يك تريلر چندين چرخ كه روى آن يك موشك عظيم بود يا حداقل براى من كه اولين بار يك هيولا مى‏ديدم عظيم جلوه مى‏كرد. همه وسايل پرتاب داخل تريلر قرار داشت. سكو پرتاب روى تريلر قابل بالا و پايين كردن و تمام وسايل و محوطه تميز بود. جناب ستوان، يك دفترچه از تعميرات به عمل آمده روى موشك را به خلبان رستمى داد. معلوم شد چندين كارشناس از كشورهاى دوست عربى آمده و روى آن كار كرده‏اند، ولى نتوانسته‏اند كارى انجام دهند. اكثر كشورهاى عربى از بلوك شرق محسوب مى‏شدند و افراد متخصص آنان در شوروى آموزش ديده بودند. حالا نوبت ما بود كه وسايل مختلف را بازرسى و تعمير كنيم. هركس شروع كرد به "آزمايش " قسمت‏هاى مختلف هدايت و پرتاب موشك. كمترين خطايى باعث انفجار موشك در تونل مى‏شد. همه با سكوت و دقت شروع به كار كردند. محور كار، بيشتر در زمينه ابزار الكترونيكى بود. بعد از چند ساعت كار، قسمت‏هايى از "لانچر " جدا شد و در كف تونل قرار گرفت. من هم با چند سرباز مشغول نقشه‏بردارى از داخل تونل شدم تا نقشه كامل محوطه را تهيه كنم. همه كار مى‏كردند، محوطه بر خلاف قبل شلوغ پلوغ شد. همه چيز "آزمايش " و وسايلى كه بايد از عقبه مى‏آمد فهرست شد. داخل تونل اصلاً نفهميديم كه شب شد. اذان مغرب، ما را هوشيار كرد. اكثر بچه‏ها دست از كار كشيدند. بعد از نماز ما هم افطارى خورديم. در ماه رمضان هم شام مى‏خورديم، هم افطار و هم سحرى. چون مسافر بوديم بقيه صبحانه و ناهار هم جاى خود برقرار بود. بعضى اوقات عصرانه هم مى‏خورديم! پس از دو ساعت استراحت هم مشغول به كار شدند. در همين وقت خلبان رستمى وارد تونل شد و مرا صدا كرد. گفت: بى‏سيم تو را مى‏خواهد. بايد به ماموريت ديگرى مى‏رفتم. رفتم و بعد از چند روز با لباس خاكى و بدن عرق كرده و خاك گرفته دوباره به دروازه پايگاه وارد شدم. دژبان در را باز كرد و سلام نظامى داد. در تونل را يك سرباز باز كرد و ما هم وارد تونل شديم. وضع عجيب و غريبى بود. بچه‏ها به حدى شبانه‏روزى كار كرده بودند كه وضع آن‏ها هم از من بهتر نبود: خاكى، عرق كرده و خسته. با كمال تعجب، جناب سروان هم هم‏رنگ جماعت شده بود؛ كلاه نداشت و با دمپايى اين ور و آن‏ور مى‏رفت. خلاصه بچه‏هاى بسيج اين جماعت ارتشى را خراب كرده و آن‏ها را از ريخت و قيافه انداخته بودند. اما در عوض آن‏ها همه دست به آچار بودند. قيافه همه خسته نشان مى‏داد، ولى همه خوشحال بودند. براى اينكه اولين بار بود كه تمام دستگاه‏هاى الكترونيك را تعمير كرده بودند. قبلاً چند ماه، كارشناسان خارجى روى آن كار كرده بودند، ولى نتوانسته بودند آن را راه بيندازند. دو نفر از بچه‏هاى الكترونيك بر سر محاسبه پرتاب و برد موشك بر سر "تانژانت " و "كتانژانت " دعوا داشتند. يكى مى‏گفت بايد با "tg " پرتاب شود و ديگرى مى‏گفت بايد با "cotg " پرتاب شود. ما كه چيزى نمى‏فهميديم. كلى محاسبات جلوى آن‏ها بود. كنار "لانچر " سفره انداخته بودند و بساط چاى هم برقرار بود. من هم بى‏نصيب نماندم. اگر وضع "تانژانت و كتانژانت " مشخص مى‏شد، سكوى پرتاب "لانچر " را بيرون مى‏برديم. طبق محاسبات اين موشك به پايتخت دشمن نمى‏رسيد. تمام محاسبات را با آخرين برد موشك به يك محوطه صنايع "ش.م.ه " دشمن كه نزديك پايتخت بود، متمركز كردند. به سختى سيصد كيلومتر را در حافظه كامپيوتر موشك ثبت كردند. اين مجموعه را كشورهاى غربى در اختيار دشمن قرار داده بودند و تقريبا در كشورهاى جهان سومى استثنايى بود. حال همه چشم‏ها به ما دوخته شده بود. مخصوصا اينكه اين مجمع صنايع نظامى در سى كيلومترى پايتخت عراق مستقر بود. همه در رويا خود را موفق مى‏ديديم، ولى دعوا روى محاسبات پرتاب و همچنين تغييرات اين چند روزه چندان قابل اطمينان نبود. شايد هم موشك در همين جا منفجر مى‏شد و همه پودر مى‏شديم. در هر صورت همه فعاليت خود را كردند. بالاخره حاج آل على پشت "لانچر " خودكششى نشست. مثل يك تريلر بزرگ بود و موشك پشت آن سوار بود. بايد آن را به محوطه مى‏رسانديم. غار، بيش از يك در كشويى آهنى ضدانفجار نداشت. آل على پشت فرمان نشست. استارت زد. دود غليظى فضا را فرا گرفت و موتور با هيبت غول‏آسايى، نعره مى‏كشيد. در كشويى باز شد. على آقا، متخصص در ماشين‏آلات سنگين بود. ديپلم داشت، ولى در كار عملى حرف نداشت. ماشين را در دنده يك گذاشت ولى صداى عجيب و غريبى از گيربكس به گوش مى‏رسيد. زود ماشين را خاموش كرد. گفت گيربكس دستكارى شده است. جناب سروان با تعجب گفت يقينا كار كارشناسان كشورهاى دوست عربى است كه نه تنها وسايل الكترونيك را دستكارى مى‏كردند بلكه به گيربكس آسيب زده‏اند. بچه‏ها تصميم گرفتند اين غول را هول بدهند و يك تراكتور هم آن را بكشد تا بتوانيم به محوطه برسيم. همه دست به كار شدند. سيم بكسل، تراكتور، همه سربازها و افسرها براى كشيدن "لانچر " به محوطه بسيج شدند، حتى نگهبان‏ها. موج شعار "موشك جواب موشك " همه را فرا گرفته بود. سعى عجيبى بود. اين غول بى‏شاخ و دم راه افتاد. على آقا يا همان آل على، پشت فرمان بود. غول به نزديكى در غار رسيد. هر چه به در نزديك‏تر مى‏شد، تعجب همه بيشتر مى‏شد. با كمال تعجب "لانچر " به درگير كرد. لانچر حدود ده سانتى‏متر بزرگ‏تر از در غار بود. هيچ‏كس نمى‏دانست اين غول از چه درى وارد غار شده كه حالا بيرون نمى‏رود. همه چشم‏ها به طرف من دوخته شد. من هم هر چه نقشه سايت، عكس هوايى و برداشت خود را از اين مجموعه نگاه مى‏كردم، چيزى غير از در غار به نظرم نمى‏رسيد. همه در ناباورى و يأس قرار گرفتند، ولى نمى‏دانستيم راز اين كار چيست. از جناب سروان كه قبل از انقلاب در اينجا گروهبان بود، خواستم چيزى بگويد. چيزى نداشت، فقط گفت ايرانى‏ها حق داخل شدن به اينجا را نداشتند، مگر چند نفر محدود كه آن‏ها هم بعد از انقلاب فرار كرده‏اند. از او خواهش كردم هر چيزى كه يادش مى‏آيد بگويد. رفتيم قسمت‏هاى ديگر غار را سر زديم، ولى هر راهرويى كوچكتر بود. اولين كارى كه كردم، فرض كردم از همين در كه تنها در غار بود اگر موشك شليك شود چه مى‏شود. ديدم هيچ، اگر از اين محوطه كوچك موشك پرتاب شود، يقينا محوطه آسيب سختى مى‏بيند. حداقل فضايى كه ما براى پرتاب نياز داشتيم، دو برابر محوطه‏اى بو دكه تمام درهاى غار به آن باز مى‏شد. پس اين در براى پرتاب موشك و احتمالاً ورود موشك به كار نرفته است. پس اين غول چگونه وارد غار شده است؟ همه شروع كردند به گشتن تا اينكه كليدى، چيزى، ابزارى، يا اتاق فرمانى پيدا شود تا قسمتى از ديواره غار از جاى خود حركت كند. هر چه مى‏گشتيم، مأيوس‏تر مى‏شديم. ديگر نيمه‏هاى شب شده بود. "لانچر " جلو آمده بود و جاى خواب بچه‏ها را كه چند شب آنجا خوابيده بودند گرفته بود. خواستند جاى تميز ديگرى پيدا كنند اما همه جا پر از روغن، ابزار و خلاصه كثيف بود و كسى هم حال تميز كردن نداشت. حتى سربازها هم "دمغ " بودند. لباس همه كثيف شده بود. هنوز دود كاميون يا لانچر از محوطه غار كاملا خارج نشده بود. بعيد بود كه آمريكايى‏ها اين قدر بى‏سليقه باشند كه كاميون را داخل غار روشن كنند. پس كليد كار كجاست؟ حاج آل على، ناگهان بلند به همه گفت: مردم مى‏گويند "موشك جواب موشك " شما كارى نكنيد كه اين شعار تبديل شود به "پوشك جواب موشك ". همه بى‏اختيار خنديدند. تصميم گرفتيم شب استراحت كنيم و در روز از بالاى كوه و محوطه و از داخل جستجو را ادامه دهيم. يك قسمتى از غار كه شبكه فلزى داشت، قابل تميز كردن بود. بچه‏ها مشغول تميز كردن شدند تا حداقل كمى استراحت كنند.حالت "خوف و رجا " بود. بچه با شلنگ آب قسمت فلزى را شستند و سريع آنجا را تميز كردند. همه كار مى‏كردند. سربازها رفتند و در آسايشگاه خود و افراد اعزامى خلبان رستمى در سايت كنار موشك خوابيدند. كيسه خواب، پتو، همه چيز آماده شد. همه دراز كشيدند ولى كسى خوابش نمى‏برد. بوى خاصى پس از شستشو در محوطه پيچيد. مثل بوى پشم گوسفند بود. تصميم گرفتيم آن شب تمام چراغ‏ها را خاموش كنيم تا شايد بتوانيم بخوابيم. در آهنى غار هم باز بود و سر موشك خارج از غار. اين بدترين حالت بود، چون اگر يك بمباران انجام ميشد، موشك منفجر مى‏شد. از همه بدتر اينكه تراكتور بيرون بود و نمى‏توانستيم كاميون حامل موشك را به داخل بكشيم. تاكنون اين منطقه مورد تهاجم قرار نگرفته بود؛ ولى معلوم نبود امشب "بز نياوريم. " تجسم انفجار اين مشك داخل غار باعث شد دوباره همه بلند شوند. هر چه زور زديم كاميون تكان نخورد. دنبال جايى مى‏گشيم كه طناب را به آن ببنديم و با قرقره آن را بكشم. هيچ جاى مناسبى در غار پيدا نشد كه قرقره را به آن نصب كنيم. ناگهان يكى از بچه‏ها كه پتوى خود را روى يك دسته فلزى انداخت بود آن را به همه نشان داد، شايد فرجى باشد. پتو را كنار زديم. دوباره بچه‏ها كيسه خواب و ديگر وسايل خواب خود را از كف فلزى برداشتند و آماده شدند كه طناب را به كمك چند قرقره بكشند. خوشبختانه قسمت فلزى كف غار حالت شيار و شبكه‏اى داشت و انسان روى آن سر نمى‏خورد؛ ولى قسمت‏هاى ديگر همه صاف و صيقلى بود. طناب به آرامى محكم شد و حالت كشش پيدا كرد. كاميون با موشك آرام، آرام راه افتاد. طناب از سيم بكسل بهتر بود؛ چون اگر پاره مى‏شد، حداقل جرقه يا ضربه‏اى به موشك اصابت نمى‏كرد؛ چون با هر ضربه، فاجعه‏اى رخ مى‏داد. فكر انفجار موشك ذهن همه را مشغول مى‏كرد. كاميون چند سانتى‏متر راه نيفتاده بود كه ناگهان صداى مهيبى همه جا را فرا گرفت. صداى يا الله، يا على، يا ابوالفضل بلند بود و خلاصه هر كس به كسى متوسل مى‏شد. صدا همه غار را فرا گرفت. نفهميدم‏چى شد. در يك لحظه همه خود را در زمين و هوا ديديم. نفهميديم كه انفجار بود يا چيز ديگر. موشك منفجر شده بود؟ طناب هم اگر پاره مى‏شد، اين قدر سر و صدا نداشت. خلاصه بعد از چند ثانيه كه براى ما چند ساعت طول كشيد - و شايد در همان چند لحظه تمام خاطرات زندگى براى هركس دوره شد - ما به زمين افتاديم و روى هم در غلتيديم. همه جا تاريك شد. تنها، نورى از محوطه به داخل غار مى‏تابيد. سكوت و سكون همه جا را فرا گرفت. فقط ناله بعضى از دوستان به گوش مى‏رسيد. نمى‏دانستيم چه اتفاقى افتاده است. سربازان كه در آسايشگاه بودند با صداى مهيبى كه شنيده شد به طرف غار آمدند. هركس چراغ قوه‏اى داشت. نمى‏دانستيم مرده‏ايم يا زنده؛ ولى درد، به ما فهماند كه زنده‏ايم. پاى چوبى من درآمده بود و نمى‏دانستم كجا افتاده و حتى خودم كجا هستم. بوى تعفن خاصى به مشام مى‏رسيد. ناگهان احساس كردم تعداد زيادى گاو و گوسفند نعره زنان در حال فرارند. نمى‏دانم رويا بود يا نه؛ ولى بوى پشكل و پشم مشام ما را مى‏آزرد. آرام آرام يكديگر را صدا كرديم. يكى از سربازان فيوزهاى برق را دوباره راه انداخت. چراغ‏ها و پروژكتورها روشن شدند. خودمان را در وضع عجيبى ديديم. موشك در آرامش خوابيده بود؛ ولى بچه‏ها در گودالى افتاده بودند كه در انتهاى آن صداى گاو و گوسفند به گوش مى‏رسيد. همه ما را بالا آوردند. پاى چوبى من هم پيدا شد. هنوز سر و وضع خود را تميز نكرده بوديم كه ناگهان همه تكبير گفتند، سربازها كه خيلى جوان بودند پايكوبى مى‏كردند. غلغله‏اى بود. تازه فهميديم چى شده بود. با خدا باش، خدا با توست. دستگيره‏اى كه طناب به آن وصل شده بود در واقع اهرم يك "رمپ " فلزى بود كه وصل مى‏شد به يك تونل با پيچ سى درجه كه از آن تونل موشك‏ها را وارد غار اصلى يا "شيلتر " مى‏كردند. انتهاى غار بعد از پيچ هم يك در فلزى داشت، كه بعد از انقلاب از تورفتگى آن براى آغل گوسفندان استفاده مى‏كردند و آن طرف كوه بود. به عبارتى موشك از خارج محوطه آن طرف كوه وارد مى‏شد و از رمپ بالا مى‏آمد و در ايستگاه نگهدارى مى‏شد و از در جلو افراد و وسايل تعمير و نگهدارى را وارد مى‏كردند؛ چون ورود موشك‏ها يك بار انجام شده و ديگر خارج نشده بود، ورودى اصلى بعدها توسط چوپان‏ها كور شده بود. مخصوصا بعد از انقلاب كه بيشتر جنبه نگهدارى موشك براى ارتش مطرح بود تا استفاده از آن. حالا اين راه كشف شده بود. متأسفانه آنهايى كه فرار كرده بودند تمام نقشه‏هاى مجموعه را منهدم كرده يا با خود برده بودند. خوشبختانه با اين عمل، حداقل پنج فروند موشك آماده مى‏شد كه از اين محوطه خارج شود و شايد هم مى‏توانستيم آن‏ها را شليك كنيم. ديگر كسى خوابش نمى‏برد. همه گروه مجبور بوديم حمام برويم. سربازها با جان و دل به ما خدمت مى‏كردند. آن‏ها شروع كردند به تميز كردن "رمپ " و رسيدن به در فلزى، كه گوسفندها از آن فرار كرده بودند و چوپان‏ها در دل شب دنبال آن‏ها مى‏گشتند. تصميم داشتيم كه وقتى هوا روشن شد در فلزى را باز كرده و محوطه را تميز كنيم. ما هم آن شب را در آسايشگاه خوابيديم. جناب سروان با سربازانش محوطه كار را تميز كردند. به حدى هيجان‏زده بودم كه با تمام خستگى صبح سحر آماده كار شدم. سحرى و صبحانه به هم وصل شد. هوا كه روشن شد با يك موتور سوار حركت كردم كه ورودى‏هاى خارج از محوطه را بازرسى كنم. عملاً براى شناسايى كامل ورودى، من مشغول هماهنگى شدم. كارها را تقسيم كردم. عده‏اى از داخل مشغول تميز كردن شدند، من هم از بيرون مشغول شناسايى شدم. يكى از ورودى‏ها از ديواره سنگى پر شده بود. معلوم بود چوپانان محلى براى اينكه ورودى را تا مرز در فلزى براى گوسفندان قابل استفاده كنند، يك ديواره سنگى جلوى غار كشيده‏اند و يك ورودى كوچك براى گوسفندان ايجاد كرده بودند. عملاً بعد از انقلاب محوطه بيرون بى‏استفاده افتاده بود و ارتش بيشتر از داخل پايگاه محافظت مى‏كرد. مردم هم احساس مى‏كردند تا در ورودى كه از جنس فلز بود براى استفاده شخصى اشكالى ندارد. وقتى به آغل گوسفندان يا به عبارتى ورودى اصلى غار رسيدم، هنوز خيلى از گوسفندان پراكنده و چوپانان با سختى دنبال آن‏ها بودند. شايد همين حالت گوسفنددارى بود كه دشمن احساس مى‏كرد اين پايگاه تخليه شده است و به آن كارى نداشت. نفوذ ستون پنجم هم به اين ارتفاعات سخت بود. تازه مردم بومى اينجا با ما بودند و سخت از اطراف محافظت مى‏كردند. مى‏دانستند امنيت پايگاه براى آن‏ها هم مهم است. مسوولان پايگاه هم فقط از داخل محافظت مى‏كردند و نيازى به بيرون نبود. اصلاً فكر نمى‏كردند ماشين‏آلات سنگين مثل "لانچر " بايد از اين قسمت حركت كند. وقتى وارد غار شديم با چراغ قوه اطراف را نگاه كرديم. حدود دو متر كف غار از كود گوسفندان بالا آمده بود. خيلى كثيف و تاريك بود و بوى مشمئزكننده‏اى به مشام مى‏رسيد. تا ساق پا در كف فرو مى‏رفتيم. پس از گذشت حدود بيست متر با يك پيچ نزديك به سى درجه به در فلزى رسيديم. در قابل باز شدن نبود. بايد از كف خاكبردارى مى‏شد و تقريبا حجم آن هم زياد بود. همين وقت خلبان رستمى با جناب سروان با عده‏اى از افراد در يك وانت به ما رسيدند. به خلبان رستمى طرح خود را گفتم. سريع دو دستگاه لودر آوردند. طبق نقشه‏اى كه سريع براى آنها كشيديم، يك لودر در قسمت مناسبى از كوه، مشغول كندن آغل براى گوسفندان شد و لودر ديگر به جان ديوار تيغه‏اى و كف غار افتاد كه مملو از پشكل بود. عده‏اى ديگر هم از داخل، محوطه را تميز مى‏كردند. تا عصر يك نفس كار شد. حداقل گوسفندها، خانه جديد پيدا كردند. چوپان‏ها هم راضى بودند. ما هم شروع كرديم به تعمير سيستم‏هاى برق و تأسيسات حركتى كه با سيم بكسل بود. نزديك‏هاى غروب پس از روغن‏كارى "وينچ " و درها سيستم برقى را راه انداختيم. در زوزه‏كشان باز شد. محوطه داخل غار با آن طرف كوه ارتباط برقرار كرد. ديگر نياز نبود مسافت پانصد متر را دور بزنيم و به داخل پايگاه برويم. از اين راه راحت اياب و ذهاب مى‏كرديم. همه چيز براى بيرون آوردن موشك آماده شد. فقط مشكل دنده‏هاى موتور بود كه بتواند روى پاى خود بيرون بيايد. از آل على هم خبرى نبود. از ديشب تا كنون از او خبرى نبود. تصميم گرفتم با تمام نيروى انسانى و به كمك چند وانت "لانچر " را به بيرون بكشيم. تقريبا كار خطرناكى بود؛ چون اگر يك سيم بكسل پاره مى‏شد يا حركت اصطكاكى پيش مى‏آمد، احتمال انفجار موشك خيلى زياد بود. منتظر تاريكى شب شديم كه در پوشش شب اين كار انجام شد. شايد ماهواره دشمن به اين منطقه حساس شده باشد و يا پروازهاى شناسايى، مشكلاتى براى ما ايجاد كنند. در هر صورت، لانچر بايد از يك تونل يا چند پيچ حدود سى درجه عبور مى‏كرد. اين پيچ و خم‏ها براى آن بود كه اگر در جلوى در غار انفجارى به وجود آيد، موج به داخل غار نفوذ نكند. عده‏اى از افراد روزه بودند و افطار كردند. ما هم به آن‏ها كمك كرديم. بعد از نماز جماعت كار ما شروع شد. همه زير لب دعاهايى را كه مى‏دانستند زمزمه مى‏كردند و كار در سكوت انجام مى‏شد. بايد كار با حوصله و دقت انجام مى‏گرفت. مجبور بوديم موتور را روشن كنيم كه بوستر ترمز در سرازيرى رمپ كمك كند. سكوت محوطه با دود غليظ و سر و صداى موتور و اگزوز شكسته شد. عده‏اى هول مى‏دادند و يك وانت هم مى‏كشيد. لانچر آرام آرام راه افتاد. الحمدلله ترمزها، خوب كار مى‏كردند. با هزار بدبختى لانچر از رمپ سرازير شد و پايين آن آرام گرفت. سريع موتور را خاموش كردند؛ چون دود همه را خفه مى‏كرد. هواكش‏ها كار نمى‏كردند. ما هم وقت تعمير آن‏ها را نداشتيم. بايد با دست و وانت، موشك را مى‏كشيديم. حدود دو ساعت طول كشيد تا ما به اولين پيچ تونل رسيديم؛ چون اگر عجله مى‏كرديم و بدنه موشك به جايى مى‏خورد، كار همه ساخته بود. حالا اگر به بيرون محوطه مى‏رفتيم تازه بايد آن را به يك فضاى مسطح مى‏برديم تا شليك انجام شود. همه خسته شده و حالت عصبى پيدا كرده بودند. دوباره دستور استراحت داده شد. كار خطرناكى بود. در وقت استراحت در محوطه بيرون پايگاه تجمع كرديم. براى احتياط چند موتور سوار مسلح گشت مى‏زدند تا از خطر احتمالى پايگاه را محفوظ دارند. اين اولين ارتباط داخل و خارج پايگاه بود و نفرات ما براى گشت‏زنى كم بود. بچه‏ها بيرون نشسته بودند. معلوم نبود اين همه زحمت به نتيجه برسد يا نه؛ ولى كسى به روى خودش نمى‏آورد. بايد اين قدم اول برداشته مى‏شد تا مراحل بعدى طى مى‏شد. زير آسمان پرستاره بودن و چاى داغ، ما را از حال و هواى جنگ دور كرده بود و هر كس چيزى مى‏گفت و بقيه مى‏خنديدند. در همين اوقات، چراغ يك ماشين از پايين دره ديده شد كه به بالا مى‏آيد. بچه‏ها در قسمت‏هاى مختلف جاده موضع گرفتند. آخر اين وقت شب اياب و ذهاب خطرناك بود. ستون پنجم هم مى‏دانست كه با چراغ روشن نيايد؛ اما شايد كلكى در كار باشد. چراغ قوه‏ها هم خاموش شد و منتظر مانديم. چند پيچ ديگر مانده بود كه چند نفر از بچه‏ها جلو رفتند تا ماشين از آن‏ها رد شود و آن‏ها از پشت و ما هم از جلو ماشين را محاصره كنيم. تقريبا ماشين به ده مترى ما رسيد. يكى از سربازان با صداى مهيبى "ايست " داد. يك نفر هم كنار جاده به طرف ماشين "قراول " رفت. از عقب هم به او ايست دادند. راننده فهميد از چند طرف محاصره است. كاملاً غافلگير شد. سكوت همه جا را فرا گرفت. دستور داده شد كه راننده پياده شود. ظاهرا كس ديگرى با او نبود. يك نفر با چراغ قوه و اسلحه به طرف او رفت. وقتى نور به صورت راننده افتاد، بنده خدا زبانش بند آمده بود و او كسى جز حاج آل على نبود. فكر كرد پايگاه دست دشمن افتاده است. بعد از احوال‏پرسى، به او يك ليوان چاى دادند. گفت: اينجا چه كار مى‏كنيد؟ و چرا اين بساط را پهن كرديد؟ وقتى ماجرا را فهميد كه لانچر تقريبا اول تونل است و تا آنجا را كشيديم، گفت سريع دست به كار شويد. من از كارخانه تراكتورسازى تبريز نمونه‏هايى را پيدا كرده‏ام كه ان‏شاءالله به كار ما بيايد. بنده خدا معلوم بود بدون خواب، يك نفس در كار بوده و خود را به ما رسانده است. همه سريع به طرف لانچر رفتند. جا خيلى تنگ بود. نه مى‏توانستيم عقب برويم و نه جلو. خلاصه، گيربكس را پايين آوردند و دوباره جا زدند و موتور را روشن كردند. تقريبا نيمه‏هاى شب كار تمام شد. دود غليظى در تونل پيچيد. همه از دور و بر "لانچر " فاصله گرفتند. فقط آل‏على پشت فرمان نشسته بود. دنده ماشين به سختى با صداى گوشخراشى جا رفت. لانچر روى پاى خودش حركت مى‏كرد. با تمام دودى كه راه انداخته بود غرشكنان عقب مى‏رفت؛ چون بايد از "رمپ " پايين مى‏آمديم، لازم بود همين طور عقب عقب از تونل خارج شويم. سعى مى‏كرديم با پروژكتورهاى سيار آل على را هدايت كنيم. بعضى از بچه‏ها ماسك ضدگاز زدند. بعد از حدود نيم ساعت لانچر با ته از غار بيرون آمد. همه تكبير گفتند. بيچاره آل على عين زغالى‏ها شده بود. خلبان رستمى روى موتور به او گفت دنبالش بيايد. حالا لانچر با دنده دو حركت مى‏كرد. مثل يك كاميون معمولى قدرت "مانور " داشت. خيلى سريع به يك محوطه باز رسيديم. جهت كلى موشك رو به هدفى بود كه از پيش تعيين شده بود. حالا بچه‏هاى الكترونيك مشغول به كار شدند. همه چيز سريع پيش مى‏رفت. تصميم گرفتيم اول صبح عمليات را آغاز كنيم تا هوا روشن شود و بچه‏ها با دقت بيشتر بتوانند جهت‏يابى كنند. صبح چوپانان ديدند يك مجسمه ابوالهول جلوى آن‏ها سبز شده است. حتى گوسفندها هم "بر و بر " ما را نگاه مى‏كردند. همه آنها سحر به صحرا مى‏رفتند. هر چه نيرو داشتيم دور لانچر مستقر كرديم. يك تور استتار هم احتياطا روى آن انداختيم. چند ضدهوايى روى وانت گذاشتند و دور و اطراف گشت مى‏دادند. قبلاً خلبان رستمى با فرماندهى هماهنگ كرده بود كه نيروهاى نفوذى ما در نزديكى هدف مستقر شوند و ما را از اصابت موشك باخبر كنند. تهران هم در انتظار بود. هدف هم مهم بود: زرادخانه "ش.م.ر ". فقط صداى قلب خود را مى‏شنيديم و صداى بع بع گوسفندها را. بچه‏هاى الكترونيك روى كاغذها و اعداد و ارقام غرق بودند. زمان شليك فرا رسيد، شمارش معكوس شروع شد. ما هم سعى كرديم در خاكريزها و تپه‏ها خود را مستقر كنيم. به چوپان‏ها گفتيم كه خود و گوسفندها را حفظ كنند. هيچ بعيد نبود، موشك در جا منفجر شود. وقتى دستور آتش داده شد، صدا مهيبى با آتش زياد و گرد و خاك بسيار محوطه را فرا گرفت. ناخودآگاه همه سر خود را در دو دست گرفتيم و درازكش خوابيديم. نمى‏دانم چقدر طول كشيد؛ ولى احساس كرديم صداى موشك لحظه به لحظه از ما دورتر مى‏شود و در دود و گرد و غبار مى‏توانستيم آتش عقب آن را ببينيم. هركس دوربينى داشت، با آن نگاه مى‏كرد. موشك رفت؛ ولى كجا؟ همه منتظر خبر بوديم. بى‏سيم با "وزوز " زياد مشغول به كار بود. خبرها با رمز رد و بدل مى‏شد. حالا منتظر نيروهاى نفوذى خود در دل خاك دشمن بوديم. سريع لانچر را به داخل پايگاه آورديم. درها سريع بسته شد. نگهبان‏ها به سر پست خود رفتند و ما هم در اتاق بى‏سيم پايگاه مستقر شديم تا از نتيجه كار خود باخبر شويم. تقريبا نيم ساعت شد؛ ولى خبرى نشد. نيروهاى نفوذى ما، هيچ خبرى از موشك ندادند. كم كم اين احساس به ما دست داد كه شايد موشك فراركرده. با ايستگاه‏هاى ديگر خود در عمق خاك دشمن تماس گرفتيم، آن‏ها هم خبرى نداشتند. ديگر نااميد شده بوديم. معلوم نبود موشك كجا فرار كرده كه هيچ‏كس از آن خبر نداشت. بچه‏هاى الكترونيك باز هم شروع به دعوا كردند. يكى گفت چرا "تانژانت " نگذاشته، حالا ديدى چى شد؟ از خستگى همه خوابيديم. وضع همه درب و داغون بود. هر كس گوشه‏اى افتاد. ديگر اميد ما از اطلاع‏رسانى عوامل نفوذى در عمق خاك دشمن قطع شد. به غير از نگهبانان همه بيهوش شدند. چند روز كار طاقت‏فرسا و آخر هم هيچ. نزديك ظهر بود. در حالت خواب و بيدارى بوديم. ناگهان بلندگوى پايگاه صداى مارش نظامى را از راديوى ايران پخش كرد. هر وقت اين مارش زده مى‏شد و گوينده مى‏گفت "شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز " همه مى‏فهميديم عمليات پيروزمندانه‏اى رخ داده است؛ اما اين بار گوينده شورش را در آورده بود. هى مى‏گفت: "شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز "؛ ولى اصل خبر را نمى‏داد. تقريبا همه بيدار شديم؛ ولى حال بلند شدن نداشتيم. حتما خبر مهمى بود. معلوم بود پيروزى بزرگى است. ما كه شكست خورديم حداقل يك پيروزى بزرگ درد ما را كم مى‏كرد. همه زير پتو ول مى‏خورديم تا اين گوينده چيزى بگويد. جان ما را به لب رساند. بى‏سيم ما كه خفه شده بود و از ديده‏بان‏هاى نفوذى خودى خبرى نمى‏رسيد. تقريبا ارتباط ما قطع شده بود. فقط صداى راديو جاذبه داشت. ناگهان از راديو خبر رسيد كه ايران براى اولين بار موفق شد كه قلب پايتخت دشمن را هدف موشك قرار دهد! معلوم شد يك يگان موشكى ديگر به موازى ما وارد عمل شده بود و آن‏قدر خود را نزديك جبهه رسانده كه توانسته بود با دقت مركز حساس پايتخت را هدف بگيرد. دقت عمل فوق‏العاده بالا بود. يك موشك با دقت زايدالوصفى كه بايد از فن‏آورى بالايى برخوردار باشد، به بزرگ‏ترين و مرتفع‏ترين بانك در پايتخت دشمن اصابت كرده و آن را منهدم كرده بود. شايد بچه‏ها از قسمت‏هاى ديگر به فن‏آورى هدايت ليزرى دست يافته‏اند. همه از جا پريديم. تكبير گفتيم. مهم نبود ما باشيم يا ديگرى. مهم اين بود كه دشمن بازداشته شود تا با موشك به شهرهاى ما حمله نكند. معلوم بود، اينجا سر كار بوده‏ايم. بى‏انصاف‏ها نگفتند كه جاى ديگر اين فن‏آورى پيشرفته را در اختيار دارند و ما را اين قدر به دردسر انداختند. شايد هم ما براى رد گم كردن دشمن بايد فعال مى‏شديم تا جاى ديگر عمل كنند؛ ولى از مسوولان ستاد اين همه پيچيدگى و ضريب هوش بعيد بود، ولى حالا كه شد، ما هم اعتماد به نفس بيشترى به دست آورديم كه خلاصه تهران هم كارى كرد؛ چون در جبهه عملاً هر چه بود در خطوط اول بود و ستادهاى مركزى فقط هورا مى‏كشيدند و ما هم لنگ مى‏كرديم و اين بار برعكسش شد. بچه‏ها جاهاى خواب خود را جمع كردند. همه به هم تبريك مى‏گفتند. من به خلبان رستمى گفتم اگر اجازه بدهيد من به تهران بروم. تقريبا اكثر بچه‏ها مى‏خواستند برگردند. چند فروند موشك ديگر در پايگاه بود كه مى‏توانستند روى لانچر نصب كنند و براى كار ايذايى استفاده شود؛ ولى ديگر به ما نيازى نبود. تقريبا آماده شديم كه برگرديم. ناگهان بى‏سيم به صدا درآمد. بى‏سيم‏چى هاج و واج بود. گوشى را به خلبان رستمى داد. يكى از دوستان نزديك در تهران بود، به خلبان تبريك مى‏گفت. حتما درجه و ترفيع گرفته بود. شايد هم بچه‏اش دنيا آمده بود؛ ولى خانمش هفت‏ماهه بود! شايد بچه عجله داشت. ناگهان خلبان غش كرد! اين ديگر چه خوشى است كه خلبان غش كند؟ زبانش بند آمد. با "تته، پته " به ما گفت كه موشك ما تا پايتخت رفته و به بانك مركزى خورده است. ما به جاى غش كردن، عين مجسمه به همديگر نگاه مى‏كرديم. سكوت عجيبى بود. معلوم شد، موشك فرار كرده و از برد عادى خود حدود چهل كيلومتر بيشتر رفته است. حاج آل على با صداى بلند آيه 17 سوره انفال را خواند كه "خداوند تير را پرتاب كرد "، حالا بايد گفت كه: "خداوند موشك را پرتاب كرد نه شما ". آرامش خاصى بر همه مستولى شد. احساس مى‏كردند همه چيزمان خدايى است، حتى شادى نمى‏كرديم. احساس مى‏كرديم آنقدر خدايى شده‏ايم كه به شادى نيازى نيست. همه با آرامش رفتيم كه دومين موشك را براى پرتاب آماده كنيم. بعد از مدتى به خودمان آمديم. كم‏كم، احساس قدرت مى‏كرديم. چهار فروند موشك ديگر داشتيم. دنياى سرمايه‏دارى و كمونيست‏ها هر دو به توافق رسيدند كه ايران را سخت محاصره اقتصادى كنند تا قطعنامه 598 را بپذيرد. ايران هم صفت دنياى سرمايه‏دارى را مى‏دانست كه طالب جنگ‏هاى كنترل شده و كوتاه مدت است نه جنگى كه پايان آن در دست آن‏ها نباشد. ايران مى‏خواست جنگ را طولانى كند و اين براى جهان سرمايه‏دارى كه در مناطق نفت‏خيز احتياج به كنترل داشت ضرر زيادى بود. كسى هم فكر نمى‏كرد ايران بتواند اين همه تحمل جنگ را داشته باشد و طولانى‏ترين جنگ معاصر را تحمل كند. با آنكه توان داشتيم كه موشك را به قيمت خوب از واسطه‏ها بخريم؛ ولى به ما نمى‏دادند. دنياى سرمايه‏دارى گونه‏اى است كه اگر پايش پيش بيايد براى پول به همه چيز خيانت مى‏كنند. به شرط آنكه اسمشان رد نشود. خيلى‏ها زيرآبى به ما خبر مى‏رساندند. همه چيز براى ما قابل استفاده بود. از موتور قايق‏هاى ورزشى تا موشك؛ اما پرتاب اولين موشك ايران باعث شد تا ولوله‏اى در غرب بيفتد و ايران توانست از تجربه مرد چهار زنه به خوبى استفاده كند. نقل است كه مردى چهار زن داشت. روزى همه زن‏ها دست به دست هم دادند و مرد بيچاره را محاصره اقتصادى كردند و از اتاق‏هاى خود بيرون كردند. مرد بيچاره شب در حياط خوابيد؛ ولى وقت سحر خود را به داخل حوض انداخت. چنان در حوض پريد كه صداى آب تا چند خانه آن طرف‏تر شنيده شد. زن‏هاى خانه هر كدام از پنجره اتاق به حياط نگاه كردند و ديدند مرد در حال آب تنى است. فكر كردند يكى از زن‏ها خيانت كرده و مرد را به اتاق راه داده است. لذا همه سعى كردند دل مرد را به دست بياورند و او را به اتاق خود بكشانند. حال پرتاب موشك چنان سر و صدايى ايجاد كرده بود كه همه فكر كردند قدرت جديدى به ما موشك داده است. همين امر باعث شد كه از بلوك‏هاى مختلف به ما موشك بدهند و ما هم به جاى ادامه ساخت شروع به خريد كرديم و اين امر باعث شد راحتى خريد را به سختى ساخت ترجيح دهيم. در هر صورت جنگ به مرحله جديدى رسيد و ما به موشك‏هاى متنوعى دست يافتيم. يقينا هم غرب سعى داشت فن‏آورى پيشرفته‏ترى را به دشمن بدهد، به ويژه تجهيزات خطرناك "ش.م.ر ". ويژه نامه فارس در هفته دفاع مقدس منبع : http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8707140603 [size=18][/size]
  14. خمپاره ی هدایت شونده Strix همواره مأموریت یک سلاح مخرب انهدام کامل یک هدف است و بهسازی و تغییراتی که در آن انجام می پذیرد در جهت نیل به این هدف می باشد . اینگونه بهسازی ها همیشه در جهت افزایش قدرت انفجار و یا نفوذ نیست گاهی اوقات افزایش دقت ، سهولت در استفاده و مواردی از این دست قدرت انهدام یک سلاح را به مراتب بالا می برد .یکی از سلاح های بسیار پر کاربرد با پیشینه ی قدیمی خمپاره ها هستند . برخی مخترع آن را تیمور لنگ می دانند و معتقدند برای فتح قلعه های مستحکم به پیشنهاد اودرون خم های سفالی را از باروت به همراه سنگ و قطعات فلزی پر کرده و با منجنیق به درون قلعه می انداختند و تلفات سنگینی به مدافعان وارد می ساختند . امروزه نیز خمپاره به علت سهولت در کاربرد ، نواخت زیاد ، در تیررس دشمن نبودن کاربر به علت مسیر منحنی شکل ( بالستیک ) گلوله ، برد قابل توجه ، حمل و جابجایی آسان و ... از سلاح های مورد توجه محسوب می گردد . لکن در مورد پرتابه هایی مانند خمپاره و توپ عوامل مختلفی در عدم اصابت دقیق مانند خطا در تعیین مختصات هدف ، خطا در تنظیم زاویه ی شلیک ، ارتعاشات و عدم پایداری به علت تکیه گاه نامناسب زمان شلیک ، اغتشاش در مسیر پروازمانند غبار ، وجود باد ، جابجایی هدف در زمان پرواز گلوله ، نقش اساسی دارد . استفاده از مهمات خوشه ای در راستای جبران نسبی این خطاها از طریق پوشش در منطقه ی وسیع تری می باشد ولی این اقدام باعث ضعیف شدن و کاهش قدرت نفوذ گلوله ی توپ و یا خمپاره می گردد .حال اگر بتوان ویژگی های بسیار مثبت یک پرتاب خمپاره را با ویژگی هدایت پذیری ترکیب نمایی نتیجه یک سلاح بسیار موثر با احتمال برخورد به هدف بسیار بالا در اختیار داریم . زیرا مسیر حرکت این گلوله دایما اصلاح می گردد و از این رو هدف را تعقیب می نماید . ایده ی ساخت گلوله های هدایت شونده در 1970 در آزمایشگاه های رادمن ارتش امریکا شکل گرفت و بعدها در قالب گلوله ی توپ هدایت شونده کاپرهد به عرصه ی نظامی وارد شد . اماعمر فعالت بر روی گلوله ی هدایت شونده شاید بیش از 20 سال تجاوز نکند . از این رو تاکنون در غرب ، تنها یک محصول عملیاتی به بازار عرضه شده است . در این نوع خمپاره ها گلوله ابتدا مسیری بالستیکی متداول خود را انجام می دهد سپس در نزدیکی هدف بخش هدایت و کنترل ، هدایت گلوله به سمت هدف را به دست می گیرد و به این ترتیب گلوله می تواند حتی به اهداف زرهی مانند تانک و نفربر از بالا حمله نماید . قابل ذکر است که زره تانک ها از بالا در مقایسه با طرفین و روبرو بسیار آسیب پذیر است . گلوله های هدایت شونده برای یافتن هدف از روش های متفاوتی مانند امواج رادیویی ، مادون قرمز ، لیزر و یا دوربین های تلویزیونی و پردازش تصویر استفاده می نمایند . د رادامه به بررسی چند خمپاره ی هدایت شونده و نحوه ی عملکرد آن ها می پردازیم گلوله ی خمپاره 120 میلیمتری استریکس خمپاره ی استریکس محصول وزارت دفاع و شرکت ساب سوئد می باشد . شروع پروژه در سال 1984 می باشد و در سال 1994 اولین محموله ی آن تحویل ارتش سوئد گردید . گلوله ی خمپاره ی استریکس نخستین گلوله ی خمپاره ی غربی است که قابلیت شلیک از قبضه های خمپاره ی استاندارد معمولی را دارد . در این گلوله هدایت به روش مادون قرمز غیر فعال از انتهای مسیر پرواز انجام می پذیرد . گلوله ی خمپاره به از خرج گود نیز مجهز است که توسط آن حمله به اهداف زرهی از بالا را صورت می دهد . نواخت گلوله 9 شلیک در دقیقه گزارش شده است . گلوله به عنوان مهمترین جزء دارای قسمت های زیر است : جستجوگر ، بخش الکترونیک و تغذیه ، مجموعه ی تراستر ها ، سر جنگی ، فیز و در نهایت بالک ها . گلوله در فاز هدایت و کنترل توسط آشکارساز که در دماغه قرار دارد تصویر دیجیتالی از منطقه ، تهیه نموده و با انتقال آن به ریز پردازنده از طریق پردازش سیگنال پیشرفته هدف را از دیگر منابع انحرافی مانند آتش و دود تفکیک می نماید . تراستر ها 12 عدد موتور کوچک سوخت جامد هستند که دایره وار در اطراف گلوله قرار دارند و در صورت نیاز در چند دهم ثانیه روشن شده و مسیر گلوله را اصلاح می نمایند . مجموعه ی بالک های انتهایی که پس از خروج گلوله از قبضه باز میگردد و سبب چرخش گلوله با سرعت کمی می گردد . نکته ی مهم این است که تراستر ها در کنار حرکت چرخشی توانایی اصلاح مسیر گلوله را دارند و در صورت نبود چرخش وجود این تراستها بی فایده است . در صورت نیاز به بردهای با لا تر از5000 متر یک مجموعه ی موتور موشکی سوخت جامد با زمان سوزش 6 ثانیه به مجموعه اضافه میگردد که پس از سوزش و اتمام حرکت شتابدار، قبل از شروع فاز هدایت و کنترل جدا می گردد . این واحد 4 ثانیه پس از شلیک فعال می گردد . باتری گلوله که انرژی واحدهای الکترونیکی را تأمین می نماید از نوع حرارتی است و همزمان با شلیک فعال می گردد . ( به علت شتاب ) برای استفاده از استریکس دیدبانی در جلو موقعیت هدف را اطلاع می دهد . در پای قبضه محاسبات لازم از قبیل مقدار زاویه ی پرتاب ، زمان لازم تا فعال شدن جستجو گر و ... انجام می پذیرد و این اطلاعات توسط یک کابل به گلوله منتقل می گردد و گلوله درون قبضه رها می شود . بقیه ی کارهای لازم را خود گلوله انجام می دهد . برد استریکس بدون موتور کمکی 1000 تا 5000 متر است و به همراه موتور کمکی تا 7500 متر می رسد. خمپاره ی 120 میلیمتری پی جی ام ام شروع پروژه در سال 1975 توسط آلمان غربی و در ادامه با همکاری لاکهید مارتین امریکا . گلوله قابلیت شلیک از تمام قبضه های استاندارد را دارد . برای تصحیح مسیر بجای تراستر از هدایت آیرودینامیک بهره می برند . برای یافتن هدف هدف از پردازش تصویر مادون قرمز بهره می برد و هم می تواند پرتو لیزر باز تابیده شده از روی هدف را که توسط دیده بان بر روی هدف انداخته شده را تعقیب نماید . برد گلوله بین 500 تا 15000 متر گزارش گردیده است. گلوله ی خمپاره ی 81 میلیمتری مرلین محصول انگلستان است و در دهه ی 80 ساخت آن در دستور کار وزارت دفاع انگلستان قرار گرفت . برد آن بین 1500 تا 4200 متر گزارش گردیده . برای تعقیب هدف از هدایت آیرودینامیک بهره می برند که توسط 4 باله در جلوی گلوله تأمین می گردد . گلوله پس از رسیدن به اوج از رادار موج میلیمتری برای یافتن هدف استفاده می نماید . ابتدا به دنبال اهداف ساکن می گردد ودرصورت یافت نشدن دنبال هدف متحرک میگردد . به علت قیمت بالای سامانه تاکنون سفارشی برای تولید دریافت نگردیده است . منبع : http://www.jangafzar.mihanblog.com/post/152
  15. فرمانده عملیات مخصوص ایالات متحده (USSOCOM) در پانزدهم اکتبر سال 2003 نیاز خود به یک سلاح تهاجمی جهت تجهیز نیروهای مخصوص را اعلام کرد.این تقاضا که به سرعت نظر کمپانی های اسلحه سازی را به خود جلب کرد نیاز واحد مذکور به یک سلاح رزمی که سازگار با ماموریت های کنونی و آینده نیروهای مخصوص باشد را کاملا متفاوت با سلاح جدید ارتش ایالات متحده یعنی XM-8 (برگرفته از طرح هکلر و کخ )بیان کرد. تفاوت کلیدی میان XM-8 و SCAR در تک کالیبره بودن XM-8 می باشد.که فقط برای شلیک مهمات کالیبر 5.56x45mm ناتو طراحی شده است.با نگرشی کاملا متفاوت که برخاسته از تفاوت میان ماموریت های پیاده نظام ارتش ایالات متحده و نیروهای وی‍‍‍‍‍‍ژه است،SCARمی باید توانایی شلیک کالیبر های مختلف موجود در میدان های نبرد را چه از نوع استاندارد ناتو و چه از نوع استاندارد روسی داشته باشد. در ابتدا SCAR در دو گونه سبک SCAR-L با قابلیت شلیک مهمات 5.56mm ناتو و گونه سنگین SCAR-H با توانایی شلیک مهمات پرقدرت 7.62x51mm ناتو ساخته شد. همانطور که اشاره شد این سلاح ها با تغییراتی کوچک مهمات کالیبر 7.62x39mm روسی M43 و 6.8x43mm SPC رمینگتون را نیز شلیک می کند.شایان ذکر است ماهیت ماموریت های نیروهای مخصوص که معمولا در پشت خطوط دشمن انجام می گیرند نیاز به چنین توانایی را در سلاح اجتناب ناپذیر می سازد زیرا استفاده از خشاب سربازان کشته شده ی دشمن در صورت اتمام مهمات امتیاز بزرگی در خاک دشمن محصوب می شود. هر دو گونه سبک و سنگین SCAR در سه نوع استاندارد(S)،جنگ های شهری و درگیری های نزدیک(CQC) و در نهایت تک تیرانداز(SV) ساخته شده است.تمام این شش نوع سلاح بدون در نظر گرفتن کالیبر و ترکیب از جهت طرح کنترل ها،هندلینگ و تعمیر و نگهداری و همچنین لوازم جانبی شامل چشمی و دوربین کاملا مشابه همدیگر هستند. در اواخر سال 2004 فرماندهان US SOCOM به طور رسمی موفقیت شعبه آمریکایی شرکت بلژیکی Fabrique Nationale Herstal را اعلام کرد.ناگفته نماند شرکت تابعه ی این کمپانی بلژیکی در ایالات متحده کار ساخت نمونه ی اولیه و همچنین تولید سری این سلاح را بر عهده گرفته و در اواسط سال 2005 نیز اولین سلاح های تولیدی به دست کماندوهای USSOCOM رسید. قابل ذکر است US SOCOM نیز مانند نیروی دریایی ایالات متحده از کلمه "MARK" در شناسایی سلاح های مخصوص خود استفاده می کند در نتیجه سلاح های SCAR به طور رسمی MK.16 برای گونه سبک و MK.17 برای گونه سنگین نام گذاری شدند.این سلاح به تدریج جایگزین سلاح های در حال استفاده ی M4،M16،M14 و MK.25 خواهند شد. شاید یکی از بزرگترین تفاوت های FN SCAR با سلاح های نوین دیگر در ویژگی طراحی آن است بطوریکه این سلاح برگرفته از سلاح دیگری نبوده و کاملا از روی کاغذ به مرحله تولید رسیده است. در تمام گونه های FN SCAR مکانیزم گازی،پیستون با کورس کوتاه و همچنین قفل گلنگدن از نوع چرخشی دارد. سیستم گلنگدن این سلاح تقریبا شبیه سلاح اتوماتیک FN Minimi/M249 SAW است.این سیستم حساسیت کمتری به شن ریز،گرد و خاک و دیگر اجسام خارجی دارد که ممکن است مکانیزم خزانه را پر کند.مکانیزم FN SCAR از این نظر مزیت فوق العاده بر سیستم پلانجر M16 دارد. دو گونه SCAR-L و SCAR-H حدود نود درصد اشتراک قطعات دارند.کالیبر این سلاح در کمترین زمان و با حداقل تغییرات به سایز بزرگ تر و یا کوچک تر خود تبدیل می شود که این تغییرات باید در مکانیزم و همچنین با تعویض لوله اعمال می شود. در واحد ماشه و اهرم های مربوطه امکان استفاده از هر دو دست وجود داشته و اهرم انتخاب حالت شلیک فقط در حالت تک تیر و اتوماتیک کامل عرضه شده است و خبری از حالت شلیک های منقطع دو یا سه تیره نیست. ناگفته نماند قنداق این سلاح از بغل تا شده و در حالت باز محلی هم برای گونه تک تیرانداز در نظر گرفته شده است. تمام لوازم جانبی این سلاح با تبدیل های ریلی از بالا و طرفین نصب شده و قابل ذکر است هیچ گونه پیش بینی برای نصب سرنیزه در این سلاح انجام نگرفته.خشاب این سلاح تقریبا نوع بهسازی شده خشاب M16 بوده و در کالیبر بزرگ توانایی جای دادن به 20 تیر دارد که احتمالا در آینده از خشاب های کاسه ای استفاده خواهد شد. منبع : http://www.daneshju.ir/forum/f346/t73272.html ________________
  16. Skyhawk

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    صندوق بين المللي پول در جديدترين گزارش خود: نرخ تورم ايران در سال جاري نصف مي شود خبرگزاري فارس : صندوق بين المللي پول در جديدترين گزارش خود رشد اقتصادي، تورم و تراز حساب هاي جاري ايران براي سال 2009 را به ترتيب 1.5 درصد، 12 درصد و 3 درصد جي دي پي پيش بيني كرد. به گزارش خبرنگار اقتصادي فارس، صندوق بين المللي پول جديدترين گزارش خود با عنوان چشم انداز اقتصادي جهان را در روز گذشته منتشر كرد كه طي آن به ارائه ارزيابي خود از وضعيت اقتصادي جهان و كشورهاي مختلف طي ماه ها و سال هاي آينده پرداخته اشت. *صندوق بين المللي پول: بحران اقتصادي جهان پايان يافته است صندوق بين المللي پول در گزارش خود از پايان ركود اقتصادي جهان خبر داده و نوشته است: به نظر مي رسد اقتصاد جهاني در اثر عملكرد قوي اقتصادهاي آسيايي و تثبيت نسبي روند احياء در ديگر جاها بار ديگر رو به رشد گذاشته است. در كشورهاي توسعه يافته در اثر اجراي بسته هاي محرك اقتصادي فعاليت هاي اقتصادي تا حدودي ثبات يافته و برخي كشورها حتي با رشد ميانه اي مواجه شده اند. در عين حال اين گزارش تاكيد كرده است كه روند احياي اقتصاد جهاني بسيار كند است و فعاليت هاي اقتصادي همچنان زير سطح قبل از بحران است. به عقيده صندوق بين الملل پول نظام مالي جهاني همچنان با بحران مواجه است و اين مسئله به همراه تصميم دولت ها براي توقف طرح هاي محرك اقتصادي و تصميم خانواده ها براي افزايش ذخاير پولي و سرمايه اي خود روند احياي اقتصادي را كند مي كند. اين گزارش به دولت ها توصيه مي كند اقدامات گسترده تري براي كمك به بازگشت سلامت به بازارهاي مالي انجام دهند و در جهت كمك به رشد بخش هاي كلان اقتصاد برنامه هايي را تنظيم نمايند. بر اساس پيش بيني صندوق بين المللي پول رشد اقتصادي جهان در چهارماهه امسال مثبت خواهد شد و به 0.8 درصد مي رسد. در عين حال اين رقم براي كل سال 2009 منفي 1.1 درصد خواهد بود و البته در سال 2010 مثبت خواهد شد و اقتصاد جهان در اين سال رشد 3.1 درصدي را تجربه خواهد كرد. * رشد منفي 2.7 درصدي اقتصاد امريكا و مثبت 8.5 درصدي چين در 2009 اين گزارش همچنين پيش بيني كرده است رشد اقتصادي كشورهاي توسعه يافته كه در سال 2008 به 0.6 درصد رسيده بود در سال 2009 به منفي 3.4 درصد و در سال 2010 به رقم مثبت 1.3 درصد برسد. رشد اقتصادي آمريكا كه سال گذشته به 0.4 درصد رسيد ، امسال به منفي 2.7 درصد و طي سال 2010 نيز به 1.5 درصد خواهد رسيد. كاهش شديد رشد اقتصادي آمريكا از سال 1991 تا كنون بي سابقه بوده است . بر اين اساس ، رشد اقتصادي آلمان نيز از 1.2 درصد در سال 2008 به منفي 5.3 درصد در سال 2009 كاهش خواهد يافت . رشد اقتصادي اين كشور براي سال 2010 ، 0.3 درصد پيش بيني شده است. رشد اقتصادي فرانسه نيز از 0.3 درصد در سال قبل به منفي 2.4 درصد در سال جاري و 0.9 درصد در سال بعد مي رسد . رشد اقتصادي انگليس نيز از 0.7 درصد به منفي 4.4 درصد در سال جاري و 0.9 درصد در سال بعد مي رسد. رشد اقتصادي ژاپن از منفي 0.7 درصد به منفي 5.4 درصد در سال جاري مي رسد و در سال 2010 رشد 2.1 درصدي را تجربه خواهد كرد. بر اساس اين گزارش كشورهاي در حال توسعه از نظر رقمي وضعيت بهتري نسبت به كشورهاي توسعه يافته در سال هاي 2009 و 2010 خواهند داشت. رشد اقتصادي اين كشورها از 6 درصد در سال 2008 به 1.7 درصد در سال 2009 مي رسد و در سال 2010 رقم 5.1 درصد را تجربه خواهند كرد. رشد اقتصادي كشورهاي در حال توسعه در سه ماهه چهارم امسال نيز 3.8 درصد پيش بيني شده است. رشد اقتصادي چين براي سال 2009 ، 8.5 درصد و براي سال بعد 9 درصد پيش بيني شده است. اين رقم براي روسيه به ترتيب منفي 7.5 درصد و مثبت 1.5 درصد و براي هند 5.4 و 6.4 درصد برآورد شده است. *پيش بيني رشد اقتصادي 1.5 درصدي و تورم 12 درصدي ايران در سال 2009 بر اساس گزارش صندوق بين المللي پول به رغم افت شديد رشد اقتصادي جهان كشورهاي نفتي با افت چنداني در رشد خود مواجه نمي شوند. متوسط رشد اقتصادي كشورهاي نفتي خاورميانه از 4.9 درصد در سال 2008 به 1.3 درصد در سال جاري مي رسد و در سال 2010 نيز اين رقم به 4.2 درصد افزايش مي يابد. نرخ تورم در اين كشورها از 15.8 درصد در سال 2008 به 7 درصد در سال جاري و 6.3 درصد در سال 2010 كاهش خواهد يافت. اين گزارش نرخ رشد اقتصادي ايران در سال 2008 را 2.5 درصد اعلام كرده و پيش بيني نموده است اين رقم در سال 2009 به 1.5 درصد و در سال 2010 به 2.2 درصد برسد. رشد اقتصادي ايران براي سال پيش از آغاز بحران اقتصادي جهان يعني سال 2007 بالغ بر 7.8 درصد اعلام شده بود. در عين حال نرخ تورم ايران نيز طي امسال و سال هاي بعد كاهش قابل ملاحظه اي خواهد داشت. در حالي كه نرخ تورم ايران در سال 2007 به 18.4 درصد و در سال 2008 به 25.4 درصد رسيده بود پيش بيني مي شود اين رقم در سال جاري ميلادي به 12 درصد كاهش يابد. بر اساس پيش بيني صندوق بين المللي پول نرخ تورم ايران در سال 2010 نيز باز هم كاهش خواهد يافت و به 10 درصد خواهد رسيد. بر اساس اين گزارش تراز حساب هاي جاري ايران نيز از 6.7 درصد جي دي پي در سال 2008 به 3 درصد در سال جاري و 3.6 درصد در سال 2010 مي رسد. منبع : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8807100385
  17. تصاویر: http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8807061018 http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=M570042.jpg
  18. Skyhawk

    اخبار برتر نظامی

    السفير فاش كرد: آمريكا به دنبال احداث پايگاه هوايي نظامي در لبنان است [img]http://media.farsnews.com/Media/8710/Images/jpg/A0594/A0594287.jpg[/img] خبرگزاري فارس: يك روزنامه لبناني فاش كرد كه آمريكا با همكاري همپيمانان داخلي خود در لبنان به دنبال احداث پايگاه نظامي هوايي در منطقه‌اي خارج از نفوذ شيعيان در لبنان است. به گزارش فارس،روزنامه لبناني السفير در گزارشي از قصد آمريكا براي احداث يك پايگاه هوايي نظامي در منطقه "حامات " لبنان خبر داد. السفير با اشاره به اين موضوع در شماره ديروز خود مي‌نويسد: آمريكايي‌ها با وجود آن كه مي‌دانند لبنان خود را پايبند به درخواست‌هاي آنان نمي‌كند، مي‌كوشند تا به شكلي لبنان را به ميدان سياست‌هاي خود براي اجراي طرح‌هاي نظامي و راهبردي خود در خاورميانه تبديل كنند. بنابر اين گزارش، ماجراي دخالت‌هاي آمريكا در لبنان از بهار سال 2005 آغاز شد، زماني‌ كه هيئت‌ها و مسئولان نظامي آمريكايي در سفر به لبنان به وضعيت فرودگاه بيروت معترض بودند و حتي درباره انتخاب يكي از افسران لبناني از "آل لقيس " به عنوان يكي از مسئولان سازمان امنيت عمومي لبنان در فرودگاه اعتراض كردند. السفير نوشت كه همه اين اعتراضات به موضع آمريكايي‌ها نسبت به حزب‌الله و آزادي عمل آنان در لبنان مربوط بوده است. همچنان كه آمريكا سال گذشته نيز با همكاري "فواد سنيوره " نخست‌وزير پيشبرد امور لبنان و همپيمان خود سعي كرد تا مسئوليت حفاظت از اين سازمان را از عناصر حزب‌الله بگيرد، اما بعد از ايجاد يك رشته درگيري‌ها و آشوب‌هايي در بيروت و برخي نقاط ديگر كشور، در اين اقدام نيز ناموفق بود. السفير در ادامه گزارش خود از سال 2005 م ي‌افزايد: در آن زمان "وليد جنبلاط " رئيس حزب سوسياليست ترقي‌خواه گفته بود: " هر اندازه كه به آمريكايي‌ها نزديك‌تر مي‌شويم، نفرت ما از آنان زيادتر مي‌شود، زيرا ارزشي براي ما قائل نيستند و براي آمريكايي‌ها پوتين نظامي آمريكايي در عراق از همه امت عربي و اسلامي ارزش بيشتري دارد ". جنبلاط از همان زمان درباره ايجاد پايگاه آمريكايي در لبنان براي ضربه به سوريه و مقاومت هشدار داده بود. اين گزارش با اشاره به اينكه يكي از مسئولان آمريكايي در ديدار با مقامات لبناني درباره ساخت پايگاه نظامي هوايي در منطقه حامات سوال كرده بود، نوشت كه اين مساله بعدها نيز توسط مسئولان نظامي آمريكا خطاب به مسئولان سياسي لبناني طرفدار آمريكا نيز تكرار شد. اين روزنامه لبناني فاش كرد: در ماه‌هاي اخير يكي از افسران برجسته نيروي هوايي لبنان در نامه‌اي به فرماندهي ارتش خواستار ايجاد پايگاهي نظامي در حامات و بازسازي فرودگاه "قليعات " شد كه اين موضوع توسط ارتش لبنان در دست بررسي قرار گرفت. بنا بر اين گزاش، اين درخواست همزمان با فشار آمريكا بود تا پايگاهي هوايي در منطقه‌اي ايجاد شود كه از نفوذ شيعيان خارج باشد تا در آينده از هر گونه مشكل امنيتي جلوگيري به عمل آيد. زيرا فرودگاه بيروت همواره براي آمريكا‌يي‌ها موجب نگراني بوده و به اين دليل بيشتر اوقات ترجيح داده‌اند تا با بالگرد در مقر سفارت آمريكا در منطقه "عوكر " به زمين بنشينند. كساني كه پرونده اين موضوع را دنبال مي‌كنند تاكيد دارند كه آمريكا تلاش مي‌كند تا پايگاه هوايي قليعات را بازسازي و آماده براي جنگنده‌هاي نظامي كند تا هواپيماهاي جنگي در پايگاه "رياق " و بيروت بر زمين ننشينند. به عقيده آمريكايي‌ها، اين دو پايگاه به نوعي زير كنترل حزب‌الله قراردارد و همچنين منطقه رياق در محاصره منطقه‌ كوهستاني است و قدرت مانور هواپيماها در آنجا اندك است. اما حامات خارج از سيطره حزب‌الله و برخي از نيروهاي سلفي است و به دنبال نزديكي آن به دريا قدرت مانور هواپيما در آنجا بيشتر است. منبع : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8807070162
  19. Skyhawk

    X-43A

    نسل نوین هواپیماهای فضایی هواپیمای آزمایشی X-43A در تاریخ 16 November 2004 ركوردی تازه در سرعت هوا پیما ها را به ثبت رساند در یك تست بدون سرنشین با این هواپیما X-43Aبه سرعتی معادل 10 ماخ دست یافت كه حدودا برابر10600 كیلومتر بر ساعت می باشد با دست یابی به این سرعت ، ركورد قبلی سرعت را كه 7 ماخ بود و در تاریخ 7 March 2004 توسط همین هواپیما یه ثبت رسیده بود شكسته شد. X-43A اولین فضاپیمایی می‌باشد كه با استفاده از موتور های تنفس هوایی با سرعت هیپر سونیك پرواز نموده است اما چیزی كه این نوع هوا پیما را از هوا پیماهایی كه قدرتشان را از موشك پرتاب تامین می كنند متمایز می كند این است كه این هوا پیما قدرت را از موتور جت اسكرم تامین می نماید. به جای استفاده از اكسیژن ذخیره شده به منظور احتراق با هیدروژن اكسیژن جو را در حین پرواز تجزیه و مورد استفاده قرار می دهد با حذف نیاز به حمل اكسیژن ذخیره و كاهش وزن هواپیما X-43A پیش بینی می‌شود هزینه های سفر به مدار زمین كاهش یابد. ابعاد و طرح كلی X-43A طرح اولیه این هواپیما از تخته مخصوص موج سواری در هوا گرفته شده است . باله هایی باریك حدود 1.5 متر ، طول 3.5 متر ، ضخامتی معادل 0.61 متر با وزنی حدود 1270 كیلوگرم مشخصات اصلی بدنه این هواپیما می‌باشد . اما مهمترین بخش این هواپیما موتورهایش می باشند . برای آشنایی بهتر با این هواپیما ابتدا می بایست هواپیماهایی با موتور جت معمولی را مور مطالعه قرار داد . یك هواپیما با موتور جت معمولی نیروی پیشران خود را از احتراقی كه حاصل از سوختن یك اكسید كننده مایع با هیدروژن در محفظه احتراق می‌باشد تامین می كند. گازهای حاصل از احتراق جریانی از گازهای داغ با فشار و سرعت بالا پدید می آورند كه با عبور از نازلی كه بر سر راه خروجی آنها قرار گرفته است شتاب بیشتری پیدا می كنند تا به سرعتی معادل 8000 تا 16000 كیلومتر بر ساعت برسند تا نیروی محوری مورد نظر را تامین نمایند اشكال موتور های جت معمولی آن است كه به اكسیژن ذخیره شده زیادی احتیاج دارند به عنوان مثال شاتل فضایی 143000 گالن اكسیژن مایع را با خود حمل می كند كه وزنی برابر616432 كیلوگرم دارد بدون نیاز به حمل این مقدار اكسیژن مایع وزن شاتل به تنهایی برابر با 74842 كیلوگرم خواهد بود . سیستم تنفس هوایی موتور جت اسكرم طرحی ساده بدون اجزایی كه دارای حركتی باشند می‌باشد. X-43A طراحی شده است تا بخشی از سیستم قدرت مورد استفاده قرار گیرد قسمت های جلویی عمل مكش جریان هوا را بر عهده دارند و قسمت های عقبی مانند نازلی كه وظیفه شتاب دادن به جریان هوای خروجی ا را عهده دار می باشند عمل می كنند خروج گازها در یك موتور جت اسكرم با خروج آتش همراه خواهد بود احتراق در موتور فقط در سرعت هایی معادل سرعت صوت انجام می شود زیرا هوا می‌بایست با سرعتی زیاد جریان داشته باشد تا بتواند متراكم شود بهتر از آن استفاده از یك كمپرسور دورانی مانند آنچه در موتورهای توربو جت استفاده می شود می‌باشد سرعت پیشروی و سیستم های آیرودینامكی به گونه ای عمل می كنند تا هوا فشرده ، و وارد موتور گردد سپس سوخت هیدروژن به داخل هوا تزریق می شود و انبساط گازهای داغ ناشی از سوختن به هوای خروجی شتاب می دهد تا نیروی پیشران شگرفی را به وجود آورد همان طور كه قبلا اشاره گردید هواپیما هایی كه نیروی رانش خود را از سیستم جت اسكرم به دست می آورند اكسیژنی با خود حمل نمی كنند این بدین معنی می‌باشد كه آنها نمی توانند مانند فضاپیما های معمولی از زمین بلند شوند . X-43A به یك راكت تقویت كننده برای رسیدن به سرعت هیپر سونیك نیاز دارد و سپس در نقطه معینی آن را رها كرده و خود ادامه مسیر را به تنهایی می‌پیماید . این راكت تقویت برای كار كردن موتور های اسكرم جت یك نیاز اساسی می باشد نمای اتصال X-43A به راكت تقویت پیشران از نوع بالدار در این جا خلاصه ای از چگونگی عملكرد X-43A در تست های به عمل آمده ارائه می گردد X-43A به یك راكت تقویت از نوع بالدار نیاز دارد X-43A راكت شتاب دهنده تا فاصله 6000 متری با هواپیمای B-52 با عملكردی بهبود یافته به حمل می‌شود B-52 هواپیمای X-43A را با رها سازی در هوا از خود جدا می كند راكت شتاب دهنده سرعتی معادل با 5 ماخ با ارتفاعی برابر 30500 متر را برای هواپیما فراهم می آورد X-43A از راكت شتاب دهنده مجزا عمل كرده و با برنامه از پیش تعیین شده و قدرت خود حركت می كند X-43A بعد از مدت كوتاهی‌پرواز بر روی دریا منفجر شد بر اساس اظهارات مقامات ناسا موتور های اسكرم جت یك گام مهم در پیشرفت های آینده ناسا خواهد بود و سفرهایی ایمن ، با قابلیت اعتماد بیشتر و ارزانتر برای حمل بار و مسافر را به فضا فراهم می آورند . تعاریف : هیپر سونیك : معادل سرعتی‌ حدود 5 الی 6 برابر سرعت صوت منبع : http://www.aviation.mihanblog.com/post/110 http://www.nasa.gov/mov/84871main_X-43A_Flight_3_Launch_320.mov http://www.dailymotion.com/video/x2pfd2_x43a-nasa_politics
  20. انگلیسی ها در جنگ جهانی دوم برای مقابله با موشک های وی 1 آلمانی (که پدر موشک های کروز هستن) در مسیر این موشک ها بالون های کوچکی قرارداده بودن که موشک ها در هوا با بالن برخورد  کرده و منفجر میشدن .
  21. و عاقبت هواپیمای فالکون حدود ساعت 10 صبح ۱۳۸۴/۱۰/۱۹ در کنار دریاچه و منطقه امام زاده ارومیه سقوط کرد و علاوه بر سردار احمد كاظمی فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران، سعید معتدی معاون هماهنگ كننده و فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله (ص)، سعید سلیمانی معاون عملیات نیروی زمینی سپاه ، حنیف مسئول اطلاعات نیروی زمینی، یزدانی فرمانده یگان توپخانه ، حمید آذین پور و اسدی از اعضای دفتر فرماندهی نیروی زمینی، رشادی معاون نیروی زمینی و كربندی خلبان هواپیما ، الهام نژاد و بصیری به سوی دیار باقی شتافتند. میگن در زمان نشستن در فرودگاه ارومیه چرخ باز نشده بعد موتور از کار افتاده و در جای دیگر میگن یخ زدن دو موتور یکی از علل سقوط فالکن سپاه بوده
  22. شهید مهدی باکری این نوشته ها آخرین گفتگو هایی است که لحظاتی قبل از شهادت مهدی باکری از پشت بی سیم بین شهید احمد کاظمی و شهید مهدی باکری صورت گرفته،در شرایطی که مهدی باکری در جزایر مجنون در محاطره و زیر آتش شدید دشمن است و علی رغم اصرار شدید قرار گاه ، به مهدی مبنی براینکه تو فرمانده هستی و برگرد به عقب او همچنان میگوید بچه هایم را رها نمیکنم برگردم . به نقل از شهید احمد کاظمی: ...مهدی تماس گرفت گفت می آیی؟ گفتم: با سر گفت:زودتر آمدم خود را رساندم به ساحل دجله دیدم همه چیز متلاشی شده و قایق ها را آتش زده اند.با مهدی تماس گرفتم گفتم چه خبرشده،مهدی؟ نمی توانست حرف بزند. وقتی هم زد با همان رمز خودمان حرف زد گفت: اینجا اشغال زیاد است. نمیتوانم. از آن طرف از قرار گاه مرتب تماس می گرفتند می گفتند: هر طور شده به مهدی بگو بیاید عقب مهدی می گفت نمیتواند. من اصرار کردم.به قرار گاه هم گفتم.گفتند :پس برو خودت برش دار بیاورش. نشد نتوانستم. وسیله نبود.آتش هم آنقدر زیاد بود که هیچ چاره یی جز اصرار برایم نماند. گفتم ((تو را خدا،تو را به جان هر کس دوست داری،هر جوری هست خودت را بیا برسان به ساحل، بیا این طرف)) گفت (پاشو تو بیا، احمد!اگر بیایی، دیگر برای همیشه پیش هم هستیم) گفتم: این جا،با این آتش، نمیتوانم.تو لااقل... گفت: (اگر بدانی این جا چه جای خوبی شده،احمد.پاشو بیا!بچه ها این جا خیلی تنها هستند) فاصله ما هفتصد متری می شد.راهی نبود.آن محاصره و آن آتش نمیگذاشت من بروم برسم به مهدی و مهدی مرتب می گفت:پاشو بیا ،احمد! صداش مثل همیشه نبود .احساس کردم زخمی شده.حتی صدای تیر های کلاش از توی بی سیم می آمد.بارها التماس کردم.بارها تماس گرفتم.تا اینکه دیگر جواب نداد.بی سیم چی اش گوشی را برداشت گفت:اقا مهدی نمی خواهد،یعنی نمیتواند حرف بزند... ارتباط قطع شد.تماس گرفتم،باز هم وباز هم، ونشد... منبع : http://www.tebyan.net/godlypeople/martyrs/martyrs/2007/7/21/43606.html
  23. صالحي در اولين نشست مطبوعاتي - 1 نسل‌هاي جديد سانتريفيوژ با قدرت جداكنندگي 5 در حال ساخت است [img]http://media.farsnews.com/Media/8806/Images/jpg/A0743/A0743779.jpg[/img] خبرگزاري فارس: رئيس سازمان انرژي اتمي اعلام كرد كه نسل‌هاي جديد سانتريفيوژ با قدرت جداكنندگي 5 در حال ساخت است. [عکاس: حامد ملك پور - مورخ: 88/06/31 اولين نشست مطبوعاتي رييس سازمان انرژي اتمي ايران] ● گزارش تصويري مرتبط ------------------------------- http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8806311071 ----------------------------------------------------------------------- به گزارش خبرنگار سياست خارجي خبرگزاري فارس، «علي اكبر صالحي» رئيس سازمان انرژي اتمي كشورمان ظهر امروز سه‌شنبه در اولين نشست مطبوعاتي خود در محل سازمان انرژي اتمي، به تشريح اولويت‌هاي اين سازمان پرداخت و ضمن تبريك هفته دفاع مقدس، گفت: ملتي كه خداباور باشد هيچ هراسي به دل راه نمي‌دهد و در مقابل هر ظلم، ستم و تعدي استوار و پايدار از خود دفاع مي‌كند. معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان انرژي اتمي از سازمان پدافند غيرعامل و نيز كميته دائمي پدافند غيرعامل، به خصوص در قبال اقدامات وسيعي كه در حفاظت از نيروي انساني و تاسيسات حساس سازمان انرژي اتمي به عمل آورد، تشكر كرد و گفت: در زمان مقتضي برخي از اين اقدامات را براي مردم عزيز و بزرگوار ايران بازگو خواهم كرد. وي با بيان اينكه سازمان انرژي اتمي در پيشبرد علوم و فناوري در كشور پيشتاز است، گفت: اين سازمان توسط همكاران عزيزي كه در اين سازمان كار مي‌كنند، قله‌هاي افتخار را در زمينه علوم و فناوري هسته‌اي فتح كرد و باعث سربلندي ملت بزرگوار ايران در جهان شدند، جايگاهي كه ايران امروز در بين كشورهاي جهان برخوردار است متعلق به دستاوردهاي بزرگ مهندسين، علما و دانشمندان عزيز ما در سازمان انرژي اتمي است، البته اين عزيزان در كنار دانشگاهها‌ و مراكز تحقيقاتي، مجموعه صنعت كشور و نيز سربازان گمنام كه در خدمت اين دستاورد بزرگ بودند، فعاليت‌ كردند. رئيس سازمان انرژي اتمي همچنين از روساي قبل سازمان متبوعش از جمله دكتر سحابي، دكتر امراللهي و مهندس آقازاده قدرداني كرد و افزود: من وارث زحمات اين عزيزان هستم و از اين برهه به عنوان برهه تثبيت دستاوردها نام مي‌برم. وي خاطرنشان كرد: فعاليت‌هاي فراواني در عرصه‌هاي گوناگون صنعت هسته‌اي انجام شده و اكنون ما نياز داريم كه اين فناوري را تثبيت كنيم و يك پايداري به فعاليت‌هاي هسته‌اي خود ببخشيم به گونه‌اي كه تداوم فعاليت‌ها مصون از هرگونه گزندي و افت و خيزي سياسي و اقتصادي باشد، چرا كه اين دستاورد متعلق به مردم است و حفظ اين ميراث وظيفه همگان مي‌باشد. صالحي در ادامه به اولين اولويت سازمان انرژي اتمي پرداخت و گفت: بر اساس قانوني كه از طرف مجلس و دولت تكليف شده، قصد داريم تا در آينده‌اي نه چندان دور نسبت به احداث نيروگاههاي جديد اقدام كنيم و در اين خصوص نيز مذاكراتي انجام شده ولي چون هنوز در مقدمات اين مذاكرات هستيم بنده قولي در اين زمينه نمي‌دهم، اما به جد به دنبال تامين اين خواسته و تكليف هستيم. وي در خصوص نيروگاه بوشهر نيز با بيان اينكه اين نيروگاه مراحل آزمايشي متعدد خود را پشت سر مي‌گذارد، گفت: يك مرحله آزمايشي بسيار حساسي را درباره نيروگاه بوشهر پيش رو داريم كه اميدواريم اين مرحله را به خوبي پشت سر گذاريم، اين مرحله‌اي است كه برخي از تجهيزات نيروگاه تحت فشار 250 اتمسفر امتحان و تست خواهند شد كه شايد يك ماه به طول بيانجامد و اگر از اين مرحله به سلامت عبور كنيم مراحل بعدي مراحل ساده‌تري خواهد بود. رئيس سازمان انرژي اتمي در خصوص اينكه چه زماني راه‌اندازي نيروگاه بوشهر تحقق خواهد يافت، نيز تاكيد كرد: از نظر ما هرگاه سوخت در مخزن اصلي نيروگاه وارد شود عملا اين نيروگاه راه‌اندازي شده است، اما اميدوارم وقتي اين امر تحقق يافت، آن را اعلام كنم، چرا كه مي‌خواهيم نسبت به اعتماد مردم به خودمان حرفي نزنيم كه بعدا موجبات سلب اعتماد شود. صالحي ابراز اميدواري كرد كه از اين به بعد با فعلي ماضي صحبت كند و بگويد كه نيروگاه راه‌اندازي شده است. وي گفت كه كارها در نيروگاه اتمي بوشهر به خوبي پيش مي‌رود و همكاري ما با روس‌ها بسيار خوب است و ما راضي هستيم. رئيس سازمان انرژي اتمي در اين زمينه به گفتگوي تلفني خود با كرينكو رئيس روس اتم اشاره كرد و افزود: در آخرين تماسي كه با آقاي كرينكو داشتم، گفتگوهاي خوبي صورت گرفت و قول‌هاي خوبي داده شد، بنابراين من يقين دارم كه اين نيروگاه نمادي از همكاري بين دو ملت بزرگ ايران و روسيه باشد و يقينا در عرصه‌هاي بعدي و در نيروگاهها‌ي بعدي ما همچنان از كمك‌هاي روسيه بهره‌مند خواهيم شد. وي يادآور شد كه روسيه يكبار ديگر هم براي ورود ايران به صنعت حدود چهل و اندي سال پيش اولين كشوري بود كه صنعت دوب آهن را به ايران عرضه كرد و اين بار در ورود ما به تكنولوژي‌هاي حساس دست تقدير اينگونه مقدر كرده كه روس‌ها باشند و ما اين را در خاطر ملتمان ثبت خواهيم كرد. وي در عين حال ابراز اميدواري كرد كه همكاري ايران و روسيه در عرصه‌هاي ديگر هم ادامه يابد. صالحي اولويت بعدي سازمان انرژي اتمي را به كارگيري نتايج كاربردي فناوري هسته‌اي در عرصه‌هاي كشاورزي، صنعت و پزشكي نام برد و گفت: راديوداروهايي كه الان در سطح كشور مصرف مي‌شود تامين كننده اصلي‌اش راكتور تحقيقاتي تهران است و براي ادامه كار راكتور قطعا ما به سوخت با غناي 20 درصد نيازمنديم كه در اين خصوص تماس‌هاي لازم از طرق مختلف با كشورهاي دارنده امكانات تامين سوخت با اين مشخصات را برقرار كرديم و تا به امروز پاسخ‌هاي اوليه دريافت شده و در حال حاضر پيگير اقدامات بعدي مي‌باشيم كه در زمان مقتضي اطلاع رساني لازم خواهد شد. وي گفت: در بخش به كار گرفتن نتايج فناوري هسته‌اي در صنعت و كشاورزي نيز اقداماتي در شرف انجام است و ما اميدواريم وارد عرصه تجاري سازي نتايج اين فناوري شويم كه اميدواريم به لطف خداوند و ياري او بتوانيم در سالهاي آينده نتايج اين حركت آغاز شده را به عيان ببينيم. معاون رئيس جمهور در مورد اولويت ديگر سازمان انرژي اتمي ديگر گفت: مطلب ديگر ورود به عرصه‌هاي ديگر است از جمله شتاب دهنده‌هاي مختلف و نيز ورود به عرصه فيوژن يا گداخت هسته‌اي كه الان در پژوهشگاه سازمان انرژي اتمي اقداماتي در اين زمينه انجام گرفته ولي ما در صدد هستيم كه در بحث گداخت هسته‌اي توسعه قابل توجهي دهيم. وي اضافه كرد: در اين خصوص بحث نظام ايمني مطرح است كه بعد از ورود به اين عرصه حساس هسته‌اي نياز به يك نظام ايمني هسته‌اي مستقل داريم كه ناظر بر فعاليت‌هاي ايمن و اطمينان بخش هسته‌اي باشد اينگونه نباشد كه سازمان هم مجري باشد و هم ناظر، چرا كه ناظر مي‌بايست يك ناظر بي‌طرف باشد كه نسبت به ايمني و اطمينان بخشي فعاليت‌هاي هسته‌اي به طور جد نظارت كامل و فراگيري داشته باشد. ما از طريق مجلس شوراي اسلامي و نيز دولت در خصوص اقدام به طرح لايحه براي اقدامات قانوني اقدام خواهيم كرد و در صدد هستيم يك قانون فراگير انرژي كشور تنظيم كنيم كه مقدماتش انجام شده و قانون تهيه شده و اميدواريم در آينده‌اي نه چندان دور آن را به دولت و مجلس ارائه دهيم كه وضع انرژي اتمي كشور در همه ابعاد آن همانطور كه در پيش نويس اين قانون ديديم، تكليف ما در اين خصوص در ابعاد مختلف اداري، تشكيلاتي مالي و فني و علمي روشن شود. وي در بخش ديگري از سخنان خود با بيان اين كه سازمان انرژي اتمي در تثبيت فناوري هسته‌اي ترتيبات اولويت‌داري را در نظر دارد، افزود: ما قصد داريم تا بر تحقيق و توسعه تمركز كنيم تا توليدات خود را بهتر كنيم. وي گفت‌: مهندسين ما نسل‌هاي جديدي از سانتريفيوژ را مي‌سازند، زنجيره‌هاي 10 تايي و بزرگتر تست مي‌شود كه اميدواريم اخبار مسرت بخشي را در آينده در اين زمينه اعلام كنيم. رئيس سازمان انرژي اتمي توضيح داد كه سانتريفيوژ‌هاي كنوني قدرت جداكنندگي 2/1 دارند، ولي سانتريفيوژي كه در حال حاضر توليد مي‌شوند قدرت جداكنندگي‌شان 5 است كه ما اميدواريم اين رقم را به 10 پيش ببريم. وي در عين حال تاكيد كرد كه رقم 10 قابل دسترسي است و مقدمات آن نيز فراهم شده است. ادامه دارد... منبع : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8806310835
  24. Skyhawk

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    در بوشهر؛ عمليات ساخت 4 نفتكش سفارش ونزوئلا آغاز شد [img]http://media.farsnews.com/Media/8708/Images/jpg/A0549/A0549024.jpg[/img] خبرگزاري فارس: عمليات ساخت چهار نفتكش 113 هزار تني «افراماكس» سفارش ونزوئلا با حضور مسئولان ارشد استان بوشهر و نمايندگان اين كشور در شركت صنايع دريايي ايران (صدرا) بوشهر آغاز شد. به گزارش خبرگزاري فارس از بوشهر، مديرعامل صنايع درياي ايران صبح امروز در اين مراسم گفت: با آغاز اين پروژه شاهد شكوفايي، پويايي و حيات مجدد صدرا خواهيم بود. حبيب جديدي افزود: در سايه ارتباط دو دولت پروژه‌هاي بسيار ارزنده و خوبي تعريف شده است كه ساخت اين چهار نفتكش عظيم نيز طبق قرارداد منعقده در سال 86 دو كشور بوده است. وي با بيان اينكه صنعت كشتي‌سازي در ايران سودآور نيست، اظهار داشت: هرچند كه امروز اين صنعت در كشورمان سودآور نيست اما داراي ظرفيت‌هاي بالقوه‌اي هستيم كه در صورتي كه از آن استفاده بهينه كنيم، مي‌توانيم اين صنعت را سودآور كنيم. مديرعامل صنايع درياي ايران اضافه كرد: بايد بسترهاي لازم براي حركت و رشد اين صنعت فراهم شود تا اين صنعت به يك صنعت زنده و پويا تبديل شود. جديدي گفت: ظرفيت اشتغال در صنعت كشتي‌سازي 5 برابر ديگر صنايع است. نماينده مردم شهرهاي بوشهر، گناوه و ديلم در مجلس شوراي اسلامي نيز گفت: شركت صنايع دريايي ايران (صدرا) مادر صنعت دريايي ايران است. غلامعلي ميگلي‌نژاد با بيان اينكه نقش صدرا در قبل و بعد از انقلاب بر هيچ كس پوشيده نيست، افزود: اين شركت طي ساليان اخير با ركودي روبه‌رو شده است كه اميد مي‌رود با تغيير ساختار مديريتي كه در آن صورت گرفته و كمك دولت شاهد تحول و شكوفايي صدرا نه تنها در بوشهر بلكه در كشور باشيم. وي اظهار داشت: با تولد دوباره صدرا علاوه بر اشتغال‌زايي بالا موجب ارزآوري و سودآوري كشور نيز مي‌شود. منبع : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8806260153
  25. مسراشمیت ام‌ئی ۲۶۲ مسراشمیت ام‌ئی ۲۶۲ (به آلمانی: Messerschmitt Me 262) نخستین جنگنده جت جهان است. این هواپیما را شرکت هواپیماسازی آلمانی مسراشمیت می‌ساخت و در اواخر جنگ جهانی دوم به‌کار گرفته شد ولی تأثیر چندانی در سرنوشت جنگ نداشت. بعد از جنگ نکات طراحی آن منبع طراحی جنگنده‌های دیگر جهان شد. این هواپیما دارای ارابهٔ فرود سه چرخه و مجهز به دو موتور توربوجت جانکرز جومو هر یک با کشش ۱۹۸۴ پوند بود. بالها دارای نسبت منظر نسبتاً زیاد ۲۳ر۷ و اندکی زاویهٔ برگشت به عقب (۵ر۱۸ درجه) بودند. ادوات افزایش دهندهٔ برا به گونه کارآمدی در لبه فرار نصب شده بودند که به همراه اسلاتهای لبه حمله قابلیتهای فرود و برخاست مناسبی به هواپیما می‌دادند. از نقایص ام ئی-۲۶۲ می‌توان به نداشتن ترمز هوایی اشاره کرد. این وسیله از ملزومات یک هواپیما برای کنترل سرعت است. ام ئی-۲۶۲ علیرغم داشتن نسبت کشش به وزن کم دارای تواناییهای بالایی بوده‌است. سرعت آن ۵۴۰ مایل در ساعت در ارتفاع ۱۹۶۸۵ پا، حدود ۱۰۰ مایل در ساعت بیشتر از سرعت نورث امریکن پی-۵۱، یکی از بهترین جنگنده‌های ملخدار جنگ جهانی دوم می‌باشد. در طراحی آیرودینامیک این هواپیما توجه ویژه‌ای به جزییات شده بود. ام ئی-۲۶۲ توانایی پرواز در روز و شب را داشته و قادر بوده ماموریتهای حمله به هدفهای زمینی و شناسایی را انجام دهد. بسته به نوع ماموریت در انواع یک نفره و دو نفره ساخته شده‌است. تسلیحات آن شامل چهار توپ ۳۰ میلیمتری در دماغه‌است. اولین درگیری آن با هواپیمای دشمن در ۲۵ جولای ۱۹۴۴ رخ داد و در مجموع حدود ۱۴۰۰ فروند از انواع مختلف آن ساخته شد که از اقبال خوش متفقین فقط تعداد کمی از آنها وارد جنگ شدند. منبع : http://fa.wikipedia.org/wiki/مسراشمیت_ام‌ئی_۲۶۲