copout

Members
  • تعداد محتوا

    506
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های copout

  1. خیلی جالب بود ولی خوب واقعا با موتور الکتریکی پرواز میکنه؟ اخه هواپیماهای کوچیک کنترل دار معمولا از موتور الکتریکی استفاده نمیکن من دیدم که دود میکنن
  2. [quote]این مال زمان رامسفلد و بوشه.خواهشا مطالب 100سال پیش رو ارسال نکنید[/quote] هنوز که بهمون حمله نکردن پس فرقی نمیکنه مال زمان بوش یا اوباما
  3. سلام .در مورد تفسیر قران ما 3 راه داریم یا ظاهر قران یا تفسیر بوسیله ایات قبل وبعد و یا تفسیر بوسیله روایات..اما در مورد ظاهر ..ما یه علم داریم به نام علم اصول که یه بخش از اون درباره حجیت ظواهر ایات قران بحث میکنه که ایا حجت است یا نه که دست اخر این مورد رو که ظواهر حجت است رو تایید میکنن مثل دستور خداوند در مورد انجام ندادن زنا که از متن قران میشه مطلب رو برداشت کرد.اما در باره تفسیر بوسیله ایات قبل وبعد حتی ایات سوره های دیگه ..این تفسیر هم صحیحه مثل این که خدا در یه جای قران گفته مدت حمل و شیر دادن مادر دوسال کامله ودر جای دیگه میفرماید مادران باید 18 ما کودکان خودرا شیر بدهند که از این دو ایه فهمیده میشه کمترین مدت حمل 6 ماهه.تفسیر بوسیله روایات مثل سارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما که در مجلسی در دربار امام حضور داشتن فکر کنم امام صادق (ع) که دزدی رو اوردن و میخواستن دستشو قطع کنن یکی گفت از ارنج و یکی گفت از بازو که دست اخر امام فرمود انگشتان و ...از این گونه روایات میشه قران رو تفسیر زد و اما این تحقیق فرد در مورد اعداد و غیره ایا بر اساس ایات قبل و بعد بوده ؟ جواب خیر.بر اساس روایات بوده؟جواب خیر .بر اساس تحقیق شخصی فرد حالا با کمک چند نفر بوده؟جواب بله.ما تفسیر قران بجز سه مورد بالا که گفتم رو قبول نداریم(شیعه)هرچند با تحقیق گسترده فرد اما بر اساس رای و نظر افراد معمولیه.با این حسابی که این فرد محاسبه کرده پس ما تعداد حروف سوره بقره رو بشماریم لابد تاریخ تولد حضرت ادم در میاد!! و اینکه همه میدونیم نابودی اسرائیل با جنگ اخرالزمانه مصادفه(بر اساس دهها روایاتی که وارد شده)ونابودی اسرائیل و جنگ اخرالزمان مصادف با ظهور اقاست. پس این فرد برای ظهور هم تاریخ تعیین کرده که دوستمون اشاره کرد و هر کس برای ظهور تاریخ تعیین کنه کذابه.و اما اینکه گفتید نابودی اسرائیل همزمان با ظهور اقا رو قبول ندارید در واقع دارید یه تعداد خیلی زیادی از روایات رو رد میکنید .حالا نتیجه گیری با خود شماست که این پیشگویی رو قبول کنید یا نه.
  4. خلفای اموی و عباسی در سركوب تكنولوژی ساخت قالیچه های پرنده نقش اساسی را ایفا كردند نیما ملك محمدی – قرن ها پس از آن كه قالیچه های پرنده تنها یك افسانه هزار و یك شبی تصور می شد، هنری بك، كاشف فرانسوی، شواهد مستند از وجود قالیچه های پرنده در ایران یافته است. هنری بك در سرداب های زیرزمینی قلعه الموت، در نزدیكی دریای خزر، طومارهایی یافته است كه شواهد جدیدی در مورد قالیچه های پرنده به دست می دهد.این طومارها كه به طرز خارق العاده ای سالم مانده اند، در اوایل قرن سیزدهم میلادی توسط یك محقق یهودی به نام اسحاق بن شریره نوشته شده است. پس از آن كه پروفسور جی. دی . سپتیموس، زبان شناس مشهور، این متون را از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه كرد، این دست نوشته ها باعث جنجال های زیادی در جامعه علمی جهان شدند. مدت كوتاهی پس از انتشار ترجمه این متون، كنفرانسی با حضور كارشناسان برجسته بین المللی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن برگزار شد. بسیاری از مورخان با حمله به بك، این دست نوشته ها را جعلی خواندن. اما پروفسور سپتیموس كه به خاطر عدم شركت بك در این كنفرانس به خاطر تولد فرزندش دفاع از او را به عهده داشت، گفت كه این متون باید به طور دقیق مورد بررسی قرار بگیرند. قدمت این دست نوشته ها اكنون در انستیتوی لئوناردو داوینچی شهر تریست، به كم روش رادیو كربن در حال تعیین است. بنا بر نوشته های بن شریره، حكام مسلمان متعصب آن زمان قالیچه های پرنده را وسیله ای شیطانی می دانسته اند و به همین خاطر دانش و سازندگان آن را سركوب كرده اند و ردپای آن را از تاریخ به دقت پاك كرده اند.هر چند قالیچه های پرنده تا اواخر قرن سیزدهم میلادی بافته و فروخته می شده اند، اما استفاده از آن در انحصار افراد خاصی بوده است. بنابر یادداشت های بن شریره، نخستین اشارات به قالیچه های باستانی در دو متن باستانی صورت گرفته است. یكی از این كتاب ها، مجموعه ای از ضرب المثل ها است كه توسط شامشاد، وزیر نبوكدنزر پادشاه بابلی جمع آوری شده است و منبع دیگر، مجموعه ای از گفتگوهای باستانی است كه توسط شخصی به نام ژوزفوس نگاشته شده است. بر اساس نوشته های بن شریره، قالیچه های پرنده ای كه می توانستند چند متر بر فراز زمین شناور باشند، نخستین بار توسط كیمیاگران و صنعت گران دربار ملكه صبا ساخته شد و ملكه صبا آن را به نشانه عشق خود برای حضرت سلیمان فرستاد. اما وقتی ملكه صبا خبر برخورد سرد حضرت سلیمان را با هدیه اش شنید، دل شكسته شد و صنعت گران خود را از دربار بیرون كرد. این صنعت گران در نهایت در ناحیه بین النهرین و در نزدیكی شهر بغداد ساكن شدند و كسب و كار خود را ادامه دادند. بن شریره در یادداشت های خود به توضیح چگونگی كار این قالیچه های پرنده می پردازد، اما متأسفانه اكثر اصطلاحات و عبارات فنی به كار رفته در این قسمت قابل فهم نیست. اما از قسمت های قابل خواندن متن چنین بر می آید كه قالیچه های پرنده هم مانند قالیچه های معمولی روی دار بافته می شده اند و تفاوت آنها با قالیچه های معمولی در مرحله رنگرزی بوده است. صنعتگران دربار ملكه صبا گل مخصوصی «به دست آمده از چشمه های كوهستان» كشف كرده بودند كه هنگامی كه در معرض حرارت شدید، «داغ تر از آتش حلقه هفتم جهنم» در ظرفی محتوی روغن یونانی قرار می گرفت، خاصیت ضد مغناطیسی پیدا می كرد. با توجه به مغناطیس بودن كره زمین، وجود میلیون ها محور مغناطیسی كه از قطب جنوب تا قطب شمال كشیده شده اند، قالیچه هایی كه الیافشان به این گل آغشته می شد می توانستند از سطح زمین فاصله بگیرند. این فاصله با توجه به غلظت و میزان گل به كار رفته، از یك متر تا چند ده متر می رسید. محورهای مغناطیسی مانند ریل های هوایی عمل می كردند و قالیچه می توانست در امتداد این محورها پیش رود. براساس یادداشت های بن شریره، كتابخانه اسكندریه تعداد زیادی از این قالیچه های پرنده را در اختیار داشته است و آن را برای گردش میان قفسه های مملو از پاپیروس كتابخانه، در اختیار مراجعه كنندگان به كتابخانه می گذاشته است. این كتابخانه كه در یك زیگورات قرار داشته است، بیش از 40 هزار طومار خطی در اختیار داشته است كه توسط سیصد نسل از كاتبان نگاشته شده بود. سقف این كتابخانه آن قدر بلند بوده است كه بسیاری از مراجعه كنندگان ترجیح می داده اند به حالت شناور در هوا و روی قالیچه های پرنده مطالعه كند. براساس یادداشت های بن شریره، ساخت قالیچه های پرنده در سرزمین های اسلامی به دو دلیل سركوب شد. نخست این كه حكام متعصب مسلمان می گفتند بشر قرار نیست پرواز كند و قالیچه های پرنده باعث به هم خوردن نظم امور می شوند. دلیل دوم بیشتر اقتصادی بود. بسیاری از اشراف و ثروتمندان عرب ثروت خود را مدیون گله های شتر و اسب خود بودند و دلشان نمی خواست چند صنعتگر فقیر و بی چیز با ساخت قالیچه های پرنده كسب و كار آنها را نابود كنند. قالیچه های پرنده در زمان حكومت خلفای اموی و عباسی به شدت سركوب شدند و در نهایت در سال 1226 میلادی و با حمله مغول به آسیای مركزی، در هرات و بلخ و بخارا حمام خون به راه افتاد. مغول در جریان غارت و تاراج خود، چند قالیچه پرنده هم پیدا كردند و هنگامی كه مردی به آنها گفت این قالیچه ها تیزروتر از اسب های پاكوتاه مغول هستند، چنگیرخان چنان از این توهین برآشفته شد كه سر مرد را از تنش جدا كرد و دستور داد تمام قالیچه های پرنده قلمروی وسیعش را جمع آوری و نابود كنند. http://ufo-ir.blogfa.com/post-4.aspx
  5. این تفسیر به رای شخصی فرده به نظر من که اصلا درست نیست .
  6. دوستان اینم یه فیلم حالا نمیدونم ضد ایرانیه یا ضد حزب الله ولی صد در صد ضد اسلامیه من تو نت خیلی گشتم ازش نقدی نیست داستانشم نیست اینا چند تا عکسه ازش که خودم از تو فیلم گرفتم اسم فیلمشم پرواز تند(flight of fury) با بازی steve toussaint و angus maclnnes است . [img]http://up1.iranblog.com/images/unq8uo7m2ia6oq6lwxv.jpg[/img] [img]http://up9.iranblog.com/images/hl6cs9xgzrtp1898ty50.jpg[/img] [img]http://up9.iranblog.com/images/3gbc6pknqb247sbv93x.jpg[/img] [img]http://up9.iranblog.com/images/sn9ey033q2dfaiyun1l4.jpg[/img] [img]http://up9.iranblog.com/images/rlg0ctv5jz8bi81veo.jpg[/img] [img]http://up9.iranblog.com/images/otil6gap6pa1rfbixbdt.jpg[/img] و همینطور دلتا فورس محصول سال 1986 امریکا یک فیلم ضد اسلامی و ضد ایرانی است در این فیلم قهرمان داستان به مقر نیروهای حزب الله حمله میکند و بسیاری از اعضای حزب الله را میکشد نکته جالب توجه این است که در داخل ساختمان نیروهای حزب الله عکس امام خمینی را در بسیاری از اتاقها میبینیم که نشان دهنده این است که اگر حزب الله تروریست است رهبر این تروریستها امام خمینی است [img]http://up9.iranblog.com/images/0udq2s5eveqhvzqrbbo.jpg[/img]
  7. copout

    قیمت تبلت های برتر بازار ایران+عکس

    [quote]می تونم بپرسم تبلت چه ربطی به سایت نظامی داره؟[/quote] دمت گرم دیگه داداش بخش رایانه و اینترنتو تو این سایت ندیدی؟ جرات داری از اقا سعید بپرس
  8. copout

    اخبار برتر نظامی

    روسیه یه چندتا هم بما بفروشه
  9. دوستان یه فیلم البته فیلم سینمایی نه سریال ضد ایرانی 24 میگن مجموعه هشتمش ضد ایرانیه من نتونستم نقد جامعی پیدا کنم اگه دوستان اطلاعی دارن دریغ نکنن
  10. من نتونستم تو سرچ میلیتاری این مطلب رو پیدا کنم البته به خاطر اینترنت کندم و1470 مطلبی که باز کرد.مدیران عزیز اگه تکراریه خودشون زحمتشو بکشن ممنون
  11. استفاده از عوامل میکروبی ( باکتری ، ویروس ، قارچ و یا سموم تولید شده توسط آنها ) به دوران بسیار قدیم باز میگردد و کسی نمی تواند ادعا کند که برای اولین بار چه کسی از عوامل بیولوژیکی استفاده کرده است، ولی طبق موارد ثبت شده یکی از کهن ترین حیله های استفاده از میکروب در جنگها، انداختن اجساد فاسد بیماران در آب بود، در قرن چهاردهم در شبه جزیره کریمه با انداختن اجساد در چاه های آب، تعداد زیادی از پا درآمدند، در سال 1248 میلادی بیماری مرگ سیاه یا طاعون سبب کشته شدن بیش از شش میلیون نفر از مردم اروپا شد، در قرن پانزدهم میلادی چند هزار نفر بر اثر بیماری تیفوس کشته شدند، ارتش ناپلئون بناپارت در عقب نشینی خود عمده افرادش را بر اثر بیماری اسهال ، تیفوس و ذات الریه از دست داد، در سال 1873 میلادی، انگلیسی ها در قاره آمریکا برای نابودی بومیان سرخ پوست استراتژی کثیف و غیر انسانی را به کار بردند، آنها اقدام به توضیع پتوهایی به صورت هدیه به سرخ پوستان کردند، این پتوها قبلا توسط بیماران آلوده به بیماری آبله مورد استفاده قرار گرفته بود، سرخ پوستان با استفاده از این پتوها دچار بیماری آبله شده و تعداد زیادی از آنها کشته شدند و مشابه این کار را نیز در 20 سال بعد در هند و چین انجام دادند. در جنگ جهانی اول آلمانی ها برای نابود کردن اسبهای سواره نظام فرانسه از عوامل بیولوژیکی استفاده نموند و در اواخر جنگ نیز علیه سربازان انگلیسی که در خندق ها موضع گرفته بودند. با شروع جنگ جهانی دوم هر چند که آلمانی ها پیشتاز توسعه عوامل شیمیایی بودند و زرادخانه آنها مملو از انواع بمب های شیمیایی بود، اما هرگز آدولف هیتلر اجازه استفاده از آنها بر علیه دشمنانش را نداد. برای مثال اگر در نورماندی از بمب های شیمیایی علیه متفقین استفاده کرده بود، حتما آنها را شکست داده و آنها را وادار به عقب نشینی می کرد. همچنین در نبردهایش با روسیه اگر از بمب های شیمیایی که در اختیار داشت، استفاده میکرد، کشور روسیه را به آسانی به زانو در می آورد!!! ( بعد میگن آدولف هیتلر یک جنایتکار بزرگ بود ). ژاپنی ها نیز در عوامل میکروبی از تمامی کشورهای جهان جلوتر بودند. در سال 1942 فرماندهان ارتش ژاپن پس از جلسات مخطلف دست به احداث یک واحد تحقیقاتی بزرگ در زمینه عوامل میکروبی زدند، این واحد مخفی که جزو بزرگترین کارخانه های تولید میکروب بود، واحد نظامی 731 نامگذاری شد و فرماندهی آن را به فرد بی رحمی به نام ژنرال ( شیرو ایشی ) سپردند. این واحد قویترین میکروب های دنیا را تولید می نمود که از جمله آنها می توان به ( تیفوئید ، پاراتیفوئید ، آبله ، طاعون ، سیاه زخم و ...) اشاره کرد، ژنرال ایشی از هزاران اسیر جنگی با ملیت های چین ، روسی و آمریکایی به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده نمود. ژاپن در خلال جنگ جهانی دوم با بالون هایی مخصوص که هر کدام یک بمب 15 کیلویی را حمل می نمود، دست به بمباران شیمیایی خاک آمریکا زد. این بالون های ویژه، به وسیله جریان بادی که از بالای ژاپن عبور می کرد و به آمریکا منتهی می شد کار می کردند. البته از صدها بالونی که ساخته شد تنها کمتر از 30 عدد توانستند بمبهای خود را برروی آمریکا بریزند و بقیه یا بر اثر تغییر دما و یا تغییر جریان باد نتوانستند خود را به آمریکا برسانند و یا در اقیانوس سقوط کردند. ( توضیح درباره شکل، نحوه ساخت و شیوه کار این بالون ها مفصل و خواندنی است که انشاالله در مقاله ای جداگانه به آن می پردازیم ). واحد 731 با آزمایش بیماری های متفاوت نحوه، چگونگی و مدت اثر انواع عوامل را برروی بدن انسان های زنده بدست می آورد. پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و پیروزی آمریکا بر آن، نیروهای آمریکایی اخبار و گزارشهایی از واحد 731 دریافت کردند، دولت آمریکا پس از اطلاع از وجود چنین آزمایشگاهی، این مسئله را مخفی و هرگز ژنرال ایشی و سایر جنایتکاران واحد 731 را محاکمه نکرد. دولت آمریکا دستور داد تا ژنرال ایشی و همکارانش در واحد 731، به پادگان "دتریک" مریلند، منتقل شوند و نتیجه تحقیقاتشان را به مرکز شیمیایی آمریکا ارائه دهند. بعد از اتمام جنگ جهانی دوم، طبق اسرار نظامی فاش شده، به این نکته می توان اشاره کرد که آمریکا و انگلیس در سال 1944 برای تسلیم کردن آلمان، تصمیم به استفاده گسترده از عامل میکروبی سیاه زخم (یکی از بدترین میکروب های موجود روی زمین) علیه شهرهای بزرگ آلمان از جمله ( آخن، اشتوتگارت، فرانکفورت، ویلهلم، شاخن و برلین ) را داشتند. در جنگ 1952 کره، کشور چین آمریکا را متهم به استفاده از عوامل میکروبی در کره شمالی کرد. این اتهام بر اساس مشاهدات محلی و اعترافات اسیران جنگی صورت گرفته بود. با تحقیقات به عمل آمده توسط گروهی از دانشمندان بی طرف، مشخص شد که آمریکایی ها با پخش موشهای ناقل طاعون، پرنده های آلوده به سیاه زخم و همچنین استفاده از عوامل میکروبی در وسایلی مانند دستمال، جوهر خودنویس و ... مردم کره شمالی را آلوده و از پا در می آوردند، گزارش 700 صفحه ای دانشمندان، خود گواهی بر این امر می باشد. ارتش آمریکا بیش از 31 عامل میکروبی را علیه مزارع گندم و برنج در خلال سالهای 1951 تا 1969 به صورت آزمایش بکار برد، در تاریخ 2 ژانویه 1969 در خواستی از از دبیر کل سازمان ملل به مدیر کل سازمان بهداشت جهانی ارائه شد. این درخواست در خصوص تحقیقات برروی سلاح های بیولوژیک و تهیه گزارش همکاری لازم با سازمان ملل به عمل آید. این گزارش در تاریخ 29 ژانویه 1969 در سطح عمومی مطرح شد که نتایج زیر را داشت: 1_ عوامل شیمیایی و میکروبی به سرعت می توانند پخش شوند و جان مردم غیر نظامی را نیز به خطر بیندازند و همچنین این عوامل " دیر تشخیص " بوده و خطر بزرگی برای جوامع بشری به شمار می آیند. 2_ در صورت استفاده شدید از عوامل شیمیایی و میکروبی، میزان ضایعات به حدی می شود که کلیه امکانات بهداشتی جوابگوی درمان افراد نخواهند بود. 3_ این سلاح ها باعث تغییر منفی در محیط زندگی انسان می شوند. 4_ این عوامل تاثیر غیر قابل پیشبینی و ناشناخته ای برروی محیط کره زمین دارند. 5_ این سلاح ها به صورت محدود و توسط تروریست ها هم می تواند خطرات عمده ای را متوجه جامعه بشری کند. در سال 1972 طبق کنوانسیون منع تولید سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی که آمریکا و شوروی سابق نیز جزو امضا کنندگان آن بودند، قرار شد که دول امضا کننده طبق هیچ شرایطی عوامل میکروبی و شیمیایی را آزمایش، تولید و انبار نکنند، هرچند که این قرار داد و قرار دادهای بعدی به فراموشی سپرده شدند. در یکی از شب های آوریل 1979 در تاسیسات نظامی شماره 19 شوروی سابق در شهر "سوردلاوک" انفجاری رخ داد، بلافاصله ابری از سیاه زخم بر فراز شهر ظاهر شد و عده زیادی از مردم را بیمار نمود، هزاران نفر از مردم شهر به دلیل بیماری کشته شدند. http://www.iran-bax.com/showthread.php?t=1021
  12. [quote][quote]اقایان به نظر شما اگر ناوگان ابران به منطقه اطلس بروند از کوبا یا ونزوئلا برای تامین نیازهای خود استفاده میکنند این در حالی است که فاصله ساحل ونزوئلا تا مرز امریکا بیش از 4000 کیلومتر است اگه کسی اطلاعاتی در این ضمینه داره زحمتشو بکشه ذستتون درد نکنه و این ناوگان قابلیت حمل موشکهای ا ز جمله قدر1 رو دارن یا نه اگه ما بتونیم یه چندتا بمب emp بر روی ناوها سوار کنیم به مولا عالی میشه نظراتونو بنویسید دمتون گرم [/quote] اگه یه ناو هواپیما بر بسازیم همه مشکلات حل میشه. و اینکه یکی در مورد این بمب emp یه توضیح مختصر بده. آیا برای ساخت به تکنولوژی بمب اتم نیاز داره؟ آیا ساختش راحتتر از ساخت بمب اتم هست؟ احتمال اینکه ایران داشته باشه چقدره؟[/quote] درباره بمب emp در همین سایت موجود است : http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=182&postdays=0&postorder=asc&start=0 htt p://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=3842
  13. copout

    تفنگ Winchester 70

    جدی این همه تنوع گلوله تو یه اسلحه جالبه
  14. حالا قدرت انفجاری این موشکها چقدره ؟ راسته که میگن شهاب 3 میتونه زمینی به بزرگی 9 تا زمین فوتبال رو بترکونه ؟ اگه اینطوری برای ترکوندن اسرائیل چند تا موشک لازم داریم؟
  15. [img]http://up5.iranblog.com/images/995gl6mf618hdcw6fa9.jpg[/img] کارگردان : مایک نیوول «جك گيلنهال» در نقش «شاهزاده، «گما آرترتون» در نقش «تهمينه»، «آلفرد مولينا» در نقش «شيخ عمر»، «بن كينگزلي» در نقش «نظام» منتقد سينمايي سايت خبري «هافينگتون پست» گفت: فيلم «شاهزاده ايراني» به طرز تاسف باري تاريخ ايران را تحريف كرده است. به گزارش خبرگزاري فارس، منتقد سينمايي سايت آمريكايي «هافينتگتون پست» پس از مشاهده اين فيلم هاليوودي گفت: در اين فيلم تاريخ ايران به شدت تحريف شده است. وي در اين باره مي‌نويسد: من هفته گذشته فيلم «شاهزاده ايراني: ماسه‌هاي زمان» را ديدم و در حالي كه اشتياقي براي تماشاي ماجراهاي اين فيلم داشتم خيلي زودتر از آنچه بشود فكرش را كرد، اشتباهات تاريخي درون فيلم من را سرجايم ميخكوب كرد و متاسفانه تعداد آن‌ها هم خيلي خيلي زياد بود. اين منتقد سينمايي افزود: در 15 ثانيه اول فيلم، نقشه‌اي از گستردگي امپراطوري 2500 ساله ايراني‌ها نشان داده شد كه بنا برآن، منطقه شرقي شبه جزيره عربستان تحت سلطه سلسله عباسيان بود و البته اگر به عرب‌ها برنخورد، اين مسئله بسيار خنده‌دار است چون خليفه عباسيان تا قرن نهم بعد از ميلاد مسيح اصلا وجود خارجي نداشت و آنچه كه از امپراطوري ايران نيز باقي مانده بود در قرن هفتم بعد از ميلاد مسيح با گسترده شدن امپراطوري اسلام از ميان رفت. وي گفت: به علاوه در حالي كه موضوع اصلي فيلم درباره اتفاقاتي است كه در صدر امپراطوري پارس به وقوع پيوسته ولي تمامي معماري‌ها براساس معماري اسلامي با آن طرح‌هاي هندسي و گنبدها طراحي شده، تا آنجا كه در اين فيلم تمام شهرها مناره دارند. اين منتقد سينمايي گفت: در جاي ديگري از فيلم شاهد آن هستيم كه يكي از حملات شاهزاده دستان (شخصيت اصلي فيلم) و ايراني‌ها در قلعه تصرف شده الموت رخ مي‌دهد در حالي كه اين قلعه كه امروزه در كوه‌هاي البرز قرار دارد تا قرن نهم پس از ميلاد مسيح، ساخته نشده بود. وي همچنين افزود: در اين فيلم شاهد آن هستيم كه شاهزاده دستان در ايران توسط حشاشيون تعقيب مي‌شود، در حالي كه اين فرقه تا قرن يازدهم پس از ميلاد وجود خارجي نداشته‌اند. وي گفت: پس از تماشاي اين فيلم از آنچه كه بيش از همه مطمئنم اين است كه اين فيلم بسياري از ايرانيان را به خشم خواهد آورد، چون در اين فيلم سربازان ايراني كاملا عربي صحبت مي‌كنند آنهم با لهجه مراكشي! منتقد سينمايي هافينتگتون پست در نهايت در انتقاد از سازندگان اين فيلم مي‌نويسد: چه خوب بود كه نويسندگان اين فيلم لااقل براي حفظ درستي تاريخ به خاطر حساسيتي كه داراست، لااقل چنددقيقه‌اي را با يك تاريخ شناس خاورميانه‌اي مي‌گذراندند، در عصر جديد ارتباطات با اين همه فن‌آوري و امكانات، براي يك اثر هاليوودي هيچ توجيهي براي چنين اشتباهات فاحشي وجود ندارد. اين منتقد از در دست داشتن كمان‌هاي پولادي توسط ايراني‌ها در جنگ‌هاي اين فيلم نيز انتقاد كرده و مدعي شده كه در آن زمان، ‌ايراني‌ها كمان پولادي نداشته‌اند و اين تكنولوژي در اختيار اروپايي‌ها بوده‌ است. [img]http://up5.iranblog.com/images/ehhrity9l48j715gxwhm.jpg[/img] رونمایی از بمب اتمی ایران در فیلم 'شاهزاده ایرانی' چند ماه پیش فیلم سینمایی «شاهزاده پارسی» (Prince of Persia) در امریکا اکران شد. این فیلم پر هزینه و کاملا حرفه‌ای که پیش‌بینی می‌شود در اسکار آینده جوائزی را از آن خود کند، در قالب یک افسانه شرقی به روایت بخشی از تاریخ، فرهنگ و آینده ایران می‌پردازد که از نقطه نظر فرهنگی و سیاسی و با توجه به مناسبات کنونی داخلی و خارجی بسیار حائز اهمیت است. پرداخت قوی و در نگاه اول مثبتِ فیلم از آنچه به سرزمین پارس تعلق دارد و همچنین جذابیت ساختار و خط داستانی آن کم و بیش از سوی مخاطبان خارجی و تا حدی ایرانی مورد اقبال و استقبال قرار گرفت. هرچند ایده اصلی این فیلم از بازی ویدئویی که به همین نام تولید شده، برآمده است ولی داستان و درون مایه آن یک اثر مستقل بوده و هیچگونه ارتباطی با بازی نداشته و می تواند به عنوان یک اثر رسانه ای مستقل مورد بررسی قرار گیرد. نگاهی کوتاه به داستان فیلم «دَستان» یک نوجوان باهوش و جسور خیابانی است که به دلیل ویژگی های خاص اش از سوی پادشاه به پسر خواندگی پذیرفته می شود. سالها گذشته است و اکنون او در کنار فرزندان خونی پادشاه، به عنوان یک جنگجو به سرزمین پارس خدمت می کند. «نِظام» مرد اَمینی که همگی از جمله دَستان به او اعتماد دارند و از مشاوران پادشاه به شمار می آید اعلام می کند، حاکم شهر الَموت، در تجهیز دشمنان سرزمین پارس به سلاح های جدید، همکاری داشته است. بنابراین باید به این شهر حمله کرد و این حاکم خائن را که قصد مقاومت دارد برکنار نمود. همه فرزندان پادشاه به درخواست نظام، بسیج می شوند و الموت را تصرف می‌کنند. شاهزاده مؤنث الموت دختر زیبایی به نام تهمینه است که پس از به آتش کشیده شدن شهر به اسارت در می آید. دستان پس از نبرد تن به تن با حاکم الموت او را از پای در می آورد و خنجر عجیب او را غنیمت می گیرد. در جشن پیروزی، پادشاه به پاس شجاعت و رشادتی که دستان از خود نشان داده تهمینه را به عنوان همسر او معرفی می کند. درست در همین لحظه پادشاه مسموم می‌شود و جان می‌سپارد. جشن به آشوب کشیده می‌شود و همه شواهد نشان می‌دهد دستان قاتل پادشاه است. دستان و تهمینه به همراه خنجر عجیب از شهر می گریزند. دستان به دنبال راهی است که بی گناهی خود را ثابت کند. او تصور می کند فرزندان خونی پادشان این توطئه را طرح ریزی کرده اند؛ به همین دلیل مخفیانه به شهر باز می گردد و به سراغ نظام که مورد اعتماد اوست می رود و ماجرای بی گناهی خود را بازگو می کند. اما در حین صحبت، سربازان او را محاصره می‌کنند. اما دستان باز هم موفق به فرار می شود. تهمینه راز خنجر اسرار آمیزی که دستان از حاکم الموت به غنیمت گرفته را برای او بازگو می کند. این خنجر که در واقع یک هدیه الهی به مردم سرزمین پارس است می‌تواند زمان را به عقب بازگرداند و امکان جبران اشتباهات را فراهم آورد و صاحب آن همچنین می تواند به قدرت بی پایانی در تسلط به سرزمین پارس دست یابد. دستان متوجه می شود همه این توطئه ها کار «نظام» بوده است و او به دروغ حاکم الموت را خائن و شریک دشمنان سرزمین پارس معرفی کرده تا خنجر اسرار آمیز را به چنگ آورد و با قتل پادشاه خود به حکومت بر سرزمین پارس برسد. اهرُم اجرایی نظام گروهی آدمکش حرفه ای هستند به نام هاساسین که به دستور او مأمور می‌شوند با کشتن دَستان، خنجر اسرار آمیز را برای او بیاورند. در نبرد پایانی دستان موفق می شود به کمک خنجر زمان را به عقب برگرداند و اجازه ندهد نظام به حکومت برسد. شاهزاده ایرانی در پی چیست؟ فیلم سینمایی شاهزاده ایرانی را بر اساس آنچه در ادامه ارائه خواهد شد، باید آغاز یک خط رسانه ای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران به شمار آورد. می توان انتظار داشت محصولات دیگر این خط رسانه ای در دیگر قالب‌های تصویری یا نوشتاری، در آینده نزدیک عرضه شود. شاهزاده ایرانی تقابل دو جبهه خیر و شر در ایران را به تصویر می کشد که هر یک، از عناصر کاملا مشخص و هدفمندی قوام یافته اند و همه این عناصر برای مخاطب ایرانی معنای خاص و روشنی را تداعی می کنند. در یک سو دَستان، قهرمان خیابانی و مردمی سرزمین پارس قرار دارد و در سوی دیگر «نظام» حیله گر و قدرت طلبی که می کوشد حکومت فراگیر خود را بر این سرزمین تثبیت نماید. شاهزاده ایرانی با به عقب برگرداندن زمان از به قدرت رسیدن نظام جلوگیری می کند. نظامی که در ابتدا مورد اعتماد همگان بود و ملجأ و پناه دستان به شمار می رفت. دستان زمان را به عقب بازمی گرداند تا چینش کسانی را که در سرزمین ایران حکومت می کنند تغییر دهد. چرا که روزهای سپری شده نشان داده که قلب نظام برای منافع خود می تپد نه سرزمین پارس. نظام در پی تصاحب خنجری است که میراث سرزمین پارس و هدیه خداوند به مردم آن، معرفی می شود. نظام سعی دارد با دستیابی به این خنجر (که یک ابزار جنگی و نمادی از سلاحی غیر متعارف و نابودگر همچون بمب اتمی) است، جنگی بزرگ و آخرالزمانی به راه اندازد که سیطره او را بر سرزمین پارس و بسیاری مناطق دیگر تضمین می کند. این جمله از زبان تهمینه خطاب به دستان بیان می شود که ما باید جلوی آغاز این «آرماگدون» را بگیریم. واژه آرماگدون برگرفته از نام منطقه ای در بیت المقدس است و در کتاب مقدس به جنگی بزرگ اطلاق می‌شود که جبهه شر و باطلِ آن از سرزمین های شرقی بیت المقدس هستند. خنجر هرچند نمادی از سلاح نامتعارف جنگی است ولی به خودی خود بد نیست بلکه اتفاقا از سوی خداوند به مردم سرزمین پارس عطا شده است؛ آنچه مهم به نظر می‌رسد، این است که خنجر در اختیار نظام خودکامه قرار نگیرد. جالب اینکه در سکانس مربوط به آزاد شدن نیروی خنجر توسط نظام، پدیده‌ای شبیه به انفجار اتمی شهر را نابود می کند. نظام کیست یا چیست؟ «نظام» بر خلاف دیگر اسامی کاراکترها نه به «نظام الملک طوسی» قابل بازگشت است و نه دیگر شخصیت‌های تاریخی دوره ای که فیلم درباره آن سخن می‌گوید. این اسم و دیگر عناوین موجود در فیلمنامه را باید نمادین(سمبلیک) به شمار آورد. این شیوه از تکنیکهای رایج فیلنامه‌نویسی است. هاساسین یا حشاشین؟ اهرم اجرایی نظام، گروهی از آدمکش‌های حرفه ای و شیطانی هستند که هاساسین نامیده می شوند. هاساسین همان حشاشین هستند که به عنوان یکی از گروه های مبارزه شیعی (فرقه اسماعیلیه) در تاریخ ایران شهرت جهانی دارند. هرچند درباره حسن صباح رهبر این گروه و صحت و سقم وجود خارجی چنین فردی اختلاف نظرهای جدی میان مورخین وجود دارد ولی گروه حشاشین به عنوان یکی از شاخه های نظامی اسماعیلیه و حتی در برخی منابع شیعه اثنی عشری مورد تأیید است. در این فیلم حشاشین به عنوان اهرم اجرایی نظام در پیشبرد اهدافش معرفی می شوند. جالب اینکه حشاشین در تبلیغات جهانی سه شهرت عمده دارند: شیعه بودن، تروریست بودن و شیطانی بودن در فیلم شاهزاده ایرانی. شیطانی بودن نظام و حشاشین با مارهایی که همواره در آستین و محل زندگی آنها وجود دارند و به آنها در انجام مأموریت هایشان کمک می کنند، مورد تأکید قرار می گیرد. این مارها نظام و حشاشین را به اهریمن های افسانه ای ایران همچون ضحاک نیز پیوند می زنند. در تمامی دایره المعارف ها و مدخل های انگلیسی گفته شده است که حشاشین گروه تروریستی از شیعه اسماعیلیه بودند که با داروهای روانگردان و مواد مخدر و همچنین وردها و طلسم های شیطانی افراد را مسخر خود می کردند. این منابع همواره در توضیح خونریز بودن این گروه می گویند واژه assassin به معنای آدم کش و قاتل در زبان انگلیسی از حشاشین نام این گروه مشتق شده است. شبکه هیستوری چندی پیش مستندی سیاه درباره جهوری اسلامی پخش کرد که در آن خط ترور را از زمان حسن صباح و حشاشین تا زمان جمهوری اسلامی ایران و بسیجیان امتداد داده بود. این گونه برنامه ها که تعداد آنها کم نیست و می توان فهرستی از آنها ارائه کرد از مدت ها پیش میان حشاشین، تروریسم و جمهوری اسلامی ایران در ذهن مخاطب غربی پیوند ایجاد کرده اند. ترسیم جهت‌دار سبک زندگی ایرانیان مسأله مهم دیگر اینکه فیلم از نظر فرهنگی، تمامی مؤلفه های اسلامی و حتی ایرانی را در مناسبات روزمره حذف کرده و همه روابط با الگویی امروزی و غربی شکل می گیرد. از فرهنگ-نشان های ایرانی تنها به مواردی چون تعدد زوجات و حرمسرا، اشاره شده است. بررسی موارد ریز و قابل توجه این فیلم در این محور، نیازمند فرصت مستقلی فراتر از یک گزارش اولیه و اجمالی است. نقشه ابتدایی فیلم و برخی معماری‌ها تداعی کننده دوره سلجوقیان است ولی با این حال فیلم از نظر تاریخی دچار تشویش و بی نظمی است و حتی برخی از پلان ها به حکومت عثمانی و سرزمین هندوستان ارجاع دارد. انتخاب گلشیفته برای تهمینه در فوریه 2008 گلشیفته فراهانی برای تست بازی در نقش تهمینه در این فیلم به لندن دعوت شده بود که در فرودگاه امام خمینی(ره) به دلیل مسائل مربوط به فیلم ریدلی اسکات و بازی وی در آن فیلم ممنوع الخروجی او اعلام شد. تلاش سازندگان فیلم برای استفاده از گلشیفته فراهانی نشان می دهد به پرمخاطب شدن فیلم در ایران از ابتدا توجه خاصی مبذول شده است. مدل آینده نگاری تاریخی جنگ نرم شاهزاده ایرانی یک اثر حرفه ای هالیوودی است. مخاطب ایرانی با آن ارتباط برقرار می کند و تا حدی آن را می پذیرد. شاهزاده ایرانی به سبک فیلم 300 اهانت آمیز نیست. شاهزاده ایرانی می کوشد به بازخوانی و بازنگاری تاریخ ایران در اذهان مخاطب جهانی و همچنین مخاطبان ایرانی فیلم، دست بزند؛ بازنگاری که با نگاه به آینده صورت می پذیرد و بر اساس طرحی که برای ایران اسلامی تدارک شده، شکل گرفته است. آینده نگاری تاریخی یکی از شگرد های کهنه جنگ نرم است که بر اساس آن برای برانگیختن جامعه هدف، به خلق تاریخ مجعول و یا تغییر ضریب دهی عناصر تاریخیِ مورد توجه جامعه هدف می پردازند. اگر خط رسانه ای شاهزاده ایرانی امتداد یابد، باید منتظر بود در آثار مشابه که بی شک تنها به قالب فیلم سینمایی منحصر نخواهد بود، پشتوانه تاریخی برای مبارزه ایران در ذهن مخاطبان جهانی و داخلی فراهم شود. بر اساس شگرد آینده نگاری تاریخی در جنگ نرم، آنچه که امید می رود در آینده‌ی یک سرزمین تحقق یابد، در گذشته آن تصویر می شود؛ تا مخاطبان به این باور برسند که ما نیز همانند گذشتگان سرزمین‌مان می توانیم نقش آفرینی کنیم. اینکه این نقش آفرینی چه باشد به اهداف طراحان مدل آینده نگاری تاریخی بستگی دارد. در این مدل آنچه اهمیت ندارد تطبیق سناریوی نوشته شده با داده ها و واقعیت های تاریخی است. آنچه مهم است این که کلیت داستان تصویری از ساختار آینده را در گذشته جامعه هدف ترسیم کند. آینده نگاری تاریخی در پی آن است به مخاطب نشان دهد تقابلی که او امروز با آن روبروست و یا باید خود را با آن روبرو ببیند، در تاریخ سرزمین او ریشه دارد و او با یک رسالت تاریخی مواجه است. [img]http://up5.iranblog.com/images/ym7vtpkxiw82em32kt8c.jpg[/img]
  16. جالب بود من همیشه فکر میکردم 35 بزرگتر از 22 باشه ولی مثل اینکه یه 4 متری کوتاهتره
  17. عالیجناب (بندیک شانزدهم)، یک کاتولیک آلمانی است که در جوانی، سابقه ی همکاری با هیتلر و فاشیست ها را داشته و اینک در پیری، در کنار صهیونیست ها قرار می گیرد و هرگز جنایت ها و اشغال گری ها را از نازیسم تا امپریالیزم آمریکا را هرگز محکوم نکرده است. پاپ بندیکت شانزدهم یا کاردینال «یوزف آلویس راتسینگر»، در آوریل 1927م، در «باواریای آلمان» متولد شد. پدرش مأمور پلیس بود. زادگاه راتسینگر در خاک اتریش و درست همانجایی واقع بود که هیتلر از آنجا به قدرت رسیده بود. راتسینگر از شکنجه ها و کشته شدن اعضای جنبش مقاومت ضدهیتلر کاملاً اطلاع داشته است، زیرا محل زندگی او یکی از کانونهای مقاومت علیه نازیسم بوده است. «جان آلن»، مورخ و شرح حال نویس، درباره زندگی پاپ جدید نوشته است: «ترانشتاین» محل زندگی راتسینگر جوان، پناهگاه مخالفان هیلتر بوده و زمانی مرکز یهودی کشی، شکنجه، دستگیری و اعدام عوامل ضدنازی هم بوده است و راتسینگر جوان دقیقاً می توانسته مبارزه با نازیسم را برگزیند. در این میان یکی از پسرعموهای او هم به دست نیروهای هیتلری کشته شده بود. اما جالب این است که راتسینگر جوان در آن دوران نه مقاومت در برابر هیتلر را برگزید و نه مخالفت با نازیسم را، برعکس تصمیم عجیبی گرفت. 9- پاپ جدید، سرباز داوطلب هیتلر علیرغم آن که نه پدر و مادر و نه هیچ یک از بستگان راتسینگر حاضر به همکاری با نازیسم نشده بودند، اما راتسینگر داوطلبانه به نیروی فاشیست ملحق شده و برای هیتلر جنگیده است. در اوائل دهه 1940 میلادی رهبران کلیسای کاتولیک اصولاً همکاری با نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا را موعظه می کردند و اسناد اخیر نشان دهنده ی روابط نزدیکی است که پاپ پیوس دوم رهبر وقت واتیکان با برلین و رم یعنی نازی ها و فاشیست ها داشته است. این حادثه در زندگی پاپ امروزی اهمیت زیادی دارد. با آن که پاکسازیهای ضدنازیستی در آلمان و اروپا پس از جنگ بین المللی دوم تحت فشار لابی یهودیان آلمان به حدی بوده که حتی کسی که در نزدیکی اردوگاه نگهداری یهودیان زندگی می کرده هرگز اجازه دست یابی به مقام حساسی را نیافته است. پس چگونه است که غرب از انتخاب راتسینگر به مقام پاپی علیرغم سوابق هیتلری اش حمایت کردند؟ راتسینگر همه ی نوجوانی و جوانی خود را در فضایی خشن، خونین و سرشار از شکنجه و سرکوب و در خدمت نازی ها گذرانده و سؤال این است که چرا او به عنوان یک نازی جوان پس از سقوط نازی ها، نه تنها حذف نشد، بلکه در خدمت سیاست های جدید غرب قرار گرفت؟ 10- ریاست بر دادگاه مدرن تفتیش عقاید واتیکان نکته ی جالب دیگر در زندگی پاپ جدید آن است که این عضو سابق جوانان حزب هیتلر نازی که امروز با عنوان پاپ بندیکت شانزدهم بر عالیترین مسند کلیسای کاتولیک تکیه زده است، قبل از انتخاب به عنوان پاپ، در واتیکان، مسئول ادارهای شناخته شده با عنوان «شورای عقیدتی کلیسای کاتولیک» بوده است. در واقع، این عنوان ساده، وارث ساختاری کهن در تشکیلات کلیسای کاتولیک است. یعنی دادگاه تفتیش عقاید! دادگاههای تفتیش عقاید به وسیله پاپ اینوسنت چهارم در سال 1252 میلادی تأسیس شدند و طی پنج قرن، بر اساس تخمینها بین یک تا ده میلیون انسان به حکم این دادگاهها در سراسر اروپا به قتل رسیدند که بسیاری از آنها زنده زنده سوزانده شدند. اداره ی مرکزی تفتیش عقاید کلیسای کاتولیک رم، در سال 1542م، به وسیله پاپ «پاول سوم» تأسیس شد. یعنی سیصدسال بعد از آن که اگنوسنس چهارم این ارگان را در تمام اروپا به وجود آورده بود. از سال 1569م، پلیس اعتقادی پاپ در «پالیس» در نزدیکی واتیکان مستقر شد. بر روی سر در قرارگاه به دستور پاپ «پیوس پنجم» این شعار نوشته شده بود: «این ساختمان برای مبارزه با جادوگری و تبلیغ، برای توسعه مذهب کاتولیک بنا شده است.» مجمع مقدس رم و انگیزیسیون عمومی نامی بود که تا سال 1908م، به این قرارگاه تفتیش عقاید اطلاق می شد. اما به واسطه ی کشتارها و جنایاتی که ذیل این نام صورت گرفته بود در این سال به خاطر لزوم ظاهری آراسته تر نام آن عوض شد. 1965م، اداره تفتیش عقاید سابق، به اداره ی مقدس و سپس به نام ساده شورای عقیدتی کلیسای کاتولیک تغییر نام یافت. گرچه نام و روشهای این اداره عوض شد ولی هدف، همچنان باقی مانده است. در زمانی که کاردینال یوزف راتسینگر ریاست شورای عقیدتی کلیسای کاتولیک و سرپرستی امور آرشیو عظیم پرونده ها و صورتجلسه های دادگاههای تفتیش عقاید واتیکان را به عهده داشت، سخت گیری بی چون و چرای او و پافشاری وی بر معیارهای سختگیرانه واتیکان، زبانزد خاص و عام بود. انعطاف ناپذیری او بارها از سوی کسانی چون «هانس کونگ» متکلم مسیحی و مدرس دانشگاههای سوئیس و «ایگین درومان» متکلم مسیحی کاتولیک و روانکاو آلمانی مورد انتقاد قرار گرفت. انتقادهای شدید این دو سرانجام موجب طرد آنها از کلیسای کاتولیک و لغو مجوز تدریس در دانشکده ی الهیات مسیحی شد. کاردینال راتسینگر نه تنها در گذشته با طرفداران الهیات رهایی بخش کلیسای کاتولیک آمریکای لاتین که پشتیبان مبارزه علیه دیکتاتوری های راست و چپ این سرزمینها بودند، شدیداً مخالفت می کرد، بلکه همانند سلف خود درخواست شمار عظیمی از مسیحیان را که همواره خواهان برگزاری آیین مشترک عشای ربانی مسیحیان کاتولیک و پروتستان بودند، نپذیرفت. حتی زمانی که پاپ «ژان پل دوم» رهبر پیشین کاتولیکهای جهان، در سال 1998 میلادی خواستار گشایش آرشیو اسرار واتیکان برای استفاده مورخان و محققان شد تا حداقل بخشی از تاریخ سر به مهر کلیسای کاتولیک گشوده شود، کاردینال راتسینگر، به عنوان کلیددار این آرشیو، حاضر نشد پرونده های مربوط به مباحث بحران مدرنیسم در کلیسای کاتولیک و الهیات رهایی بخش را در دسترس پژوهشگران قرار دهند. او دادخواهی های روحانیان منتقد و تجدید نظرخواه را که از کلیسای کاتولیک طرد شده بودند را مسدود گذاشت. به دشواری میتوان تصور کرد که نظراتی که کاردینال یوزف راتسینگر در زمان ریاست بر شورای عقیدتی کلیسای کاتولیک بدون هیچ گونه انعطاف و تسامحی بر آنها تأکید داشت. امروزه که او زعامت کلیسای کاتولیک را عهده دار شده است، دچار دگرگونی بنیادی شده باشد. پروفسور هانس کونگ صاحب کرسی پایه های اعتقادی الهیات دانشگاه «توبینگن» یکی از قربانیان تفتیش عقاید مدرن به ریاست پاپ فعلی است. چون او در غیر قابل خطا بودن (عصمت) پاپ، تشکیک کرده بود، مرکزیت علوم اعتقادی کلیسا (همان تفتیش عقاید) در سال 1979م، با تدریس او مخالفت کرد و او کرسی دانشگاهی خود را از دست داد. البته پرونده سازی برای او به سال 1957م، بر میگردد که هنوز دانشجوی الهیات بود و برای او مخفیانه و زیر شمارهای در آرشیو تفتیش، پرونده سازی میشد که نشان دهنده بخش سانسور و کتابهای ممنوعه است البته کونگ تنها نبود. با تعداد دیگری از دانشمندان علوم دینی نیز مانند او رفتار شد. 11- پاپ علیه کشیش های انقلابی «الهیات رهایی بخش» راتسینگر (پاپ بندیکت شانزدهم) به ویژه طرفداران «الهیات آزادیبخش» آمریکای جنوبی را بدون هیچ ملاحظه ای تحت تعقیب قرار داده است. او آن ها را به جرم گرایش های عدالتخواهانه و ضدّ سرمایه داری و ضدّ آمریکایی به داشتن عقاید مارکسیستی متهم میکند. پدر «بوف» از کلیسای «فرانسیسکان» مقدس و یکی از مبلغان الهیات آزادیبخش که به طور قاطع، از کلیسا حمایت از محرومان را طلب می کرد، در دهه هشتاد از تدریس، انتشارات و حق سخنرانی منع شد. او در سال 1992م، مجبور شد لباس کشیشی را از تن بیرون آورد. از همین رو بود که «توماس لانگ»، کشیش کلیسای کاتولیک که اکنون ریاست گروه انگلیسی در دانشکده «توماس نلسون» را برعهده دارد به هنگام انتخاب راتسینگر به مقام پاپی با اظهار تعجب از این انتخاب، اعلام داشت که اعتقاد دارد راتسینگر حتی از ژان پل دوم نیز متعصّب تر و محافظه کارتر است. وی گفت: «راتسینگر فردی بود که بر کنار کردن بسیاری از متألهان کاتولیک از جمله «هانس کونگ»، «ماتیوفاکس» و «چارلز کاران» نقش داشت، چرا که این افراد برخی از تعالیم کلیسا را زیر سؤال برده بودند.« 12- پاپ بندیکت؛ راست افراطی پیروز می شود واکنشهای منفی به انتخاب راتسینگر به عنوان پاپ حضور راتسینگر در واتیکان اکنون به معنای ادامه ی قرار گرفتن قدرت کلیسای کاتولیک در پشت ارتجاعیترین و راستگراترین بخش قدرتهای سیاسی و نظامی در سطح جهان است. اندیشه های راست افراطی راتسینگر به گونه ای است که حتی خبرگزاری «رویتر» انتخاب او را به عنوان «پیروزی راست دگماتیک» ارزیابی کرده است. خبرگزاری فرانسه نیز گزینش راتسینگر، که نام «بنوای شانزدهم» را بر خود نهاده، به عنوان «تداوم ژان پل دوم» ارزیابی کرده و معتقد است که خطوط دگماتیک و جزمگرایی که پاپ سابق درباره ی مسائل اجتماعی و مذهبی اتخاذ کرده بود با این گزینش با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت. خبرگزاری رویتر درباره ی سوابق پاپ جدید می نویسد که او با شدت تمام بر ضد الهیات رهایی بخش مبارزه کرد. برعلیه بی عدالتی اجتماعی و رژیم های نظامی مبارزه می کرد. «روبن دری» الهیدان آرژانتینی و استاد دانشگاه «بوینس آیرس» معتقد است که انتخاب راتسینگر ضربه ای دیگر به کاتولیک هایی است که امیدوار بودند کلیسا در مسیر اصلاحات حرکت کند. به گفته ی وی راتسینگر، بدترین انتخاب ممکن بود. او نماینده بدترین جنبه های شخصیت ژان پل دوم است، بدون آن که جنبه های مثبت او را داشته باشد. «لئونارد بوف» کشیش و نظریه پرداز الهیات رهایی بخش که در سال 1992م، زیر فشار کلیسا و شخص راتسینگر ناگزیر شد لباس کشیشی را از تن خارج کند، معتقد است: «راتسینگر هر عقیده شخصی که داشته باشد و هر نقشی که به او داده شده باشد ناگزیر خواهد بود به مسائل آمریکای لاتین توجه کند. چرا که آینده مسیحیت به آمریکای لاتین بستگی خواهد داشت.» منتقدان راتسینگر می گویند: «او مدافع منع هرگونه بحث و مناظره در داخل کلیسا است.» «ولفگانگ کوپر» صاحب نظر امور دینی در آلمان، پیش از انتخاب او گفت که: «این کاردینال میتواند به چهرهای تفرقه انگیز بدل شود.» وی پیش از اعلام نتایج و معرفی کاردینال راتسینگر به عنوان پاپ گفته بود: «فکر می کنم اگر کاردینال راتسینگر پاپ شود، احتمال دارد میان رهبران کلیسا و اهل دیانت فاصله ی زیادی ایجاد شود. در حالی که بسیاری از کاتولیکها خواهان کشیشها و اسقفهایی هستند که در دل مردم جا بگیرند.» همانگونه که پیشتر متذکر شدیم «توماس لانگ»، رئیس گروه انگلیسی در دانشکده ی «توماس نلسون» معتقد است: «انتخاب راتسینگر به عنوان پاپ برای متألهان کاتولیکی که خواستار بحث و بررسی ایده ها هستند، انتخاب خوبی نیست و تأثیرات ناامیدکننده ای به دنبال دارد.» «دیموند توتو» اسقف اعظم آفریقای جنوبی و برنده جایزه صلح نوبل یک روز پس از تعیین پاپ جدید در واکنش به انتخاب راتسینگر گفت: «اگر او در زمره ی کاردینالهایی بود که رهبر جدید کاتولیکهای جهان را انتخاب کرده بودند، به «یوزف راتسینگر» رأی نمی داد.» وی ضمن متعصّب خواندن رهبر جدید کاتولیکها افزود: «امیدواریم پاپ به این موضوع واقف باشد که دنیایی که در آن زندگی می کنیم به سرعت کوچکتر و مسائل آن در هم تنیده تر میشود و کلیسای کاتولیک می تواند نقش مهمی در تغییر مفاهیم اخلاقی جهان داشته باشد.» او با اشاره به این واقعیت که جهان عرصه ی چندگانگی دینی است، گفت: «خدا مسیحی نیست و ما نیاز به رهبرانی داریم که از گفتگوی دینی استقبال کنند.» اسقف اعظم آفریقای جنوبی اضافه کرد: «نباید اجازه بدهیم که دین باعث جدایی مردم شود.» در همین حال حزب دمکرات مسیحی آفریقا نیز در واکنش به انتخاب پاپ جدید کاتولیکها گفت: «به اعتقاد ما راتسینگر کفش بزرگی به پا کرده است.» «بوته لزی» رهبری حزب آزادی «اینکادا» نیز اظهار امیدواری کرد، پاپ جدید در مسیر نزدیک کردن کشورهای شمال و جنوب گام بر دارد. «ریچارد هریس» اسقف «آکسفورد»، انتخاب راتسینگر را یک گزینش اشتباه خواند. به ادعای هریس که وابسته به کلیسای انگلیکن است، انتخاب راتسینگر فرصت ایجاد شده در واتیکان را برای گزینش رهبری مناسب به هدر داد. 13- پاپ، نفرت و ترس از اسلام سوء پیشینه ی پاپ در اهانت به اسلام، همزمان با انتقادات شدید رهبران مسلمان از پاپ بندیکت شانزدهم به خاطر اظهاراتش طی یک سخنرانی در آلمان، «راهول تاندون»، خبرنگار امور مذهب «بی.بی.سی» به تشریح دورانی که پاپ بندیکت به عنوان کاردینال در کلیسا به فعالیت مشغول بود، پرداخت. «تاندون» گفت: «این اولین بار نیست که پاپ بندیکت به خاطر اظهاراتش درباره اسلام در کانون انتقادها قرار میگیرد. حتّی قبل از این که وی به سمت پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان منصوب شود، به عنوان فردی افراطی، شناخته شده بود و به نظر می رسید وی با تلاش پاپ ژان پل دوم برای گسترش گفتوگوها با دنیای اسلام مخالف بود. پاپ بندیکت در زمانی که به عنوان کاردینال در کلیسا مشغول به فعالیت بود، با پیوستن ترکیه به اتحادیه ی اروپا مخالفت کرد و گفت ترکیه به یک دامنه ی فرهنگی متفاوت، تعلق دارد و اگر این کشور به اتحادیه ی اروپا بپیوندد اشتباه بزرگی در روند حرکتی تاریخ جهان صورت گرفته است. او اتحاد این کشور با اروپا را موجب تضعیف ریشه های مسیحیت در این قاره ارزیابی کرد.» در همین زمینه روزنامه «دیلی تلگراف» چاپ لندن در مقاله ای فاش کرد که پاپ بندیکت شانزدهم قبل از کسب مقام رهبری کاتولیکهای جهان در سخنرانی خود در کلیسایی که نام وی بر آن نهاده شده است، مدعی شده بود که روزنامه آمریکایی «نیویورک سان» نیز به مقایسه ی «پاپ ژان پل دوم» و «بندیکت شانزدهم» پرداخته و نوشته است: «در همان نگاه اول نیز متوجه میشویم، شیوه پاپ بندیکت شانزدهم در مقابل اسلام با رویه ی پاپ ژان پل دوم متفاوت است. پاپ قبلی که در اولین سفر خود به سوریه در سال 2001 م، از یک مسجد دیدار کرد در رویارویی با اسلام بسیار محتاطتر عمل می کرده است.» پاپ بندیکت!! در سال 1996م، نوشت که اسلام برای مطابقت با زندگی مدرن (فرهنگ غربی)، مشکلاتی دارد. سال گذشته نیز پاپ بندیکت از رهبران مسلمان نسبت به افتادن جوانان مسلمان به تاریکی بربریسم و تروریزم جدید، انتقاد کرد. بیشتر کارشناسان مسیحی نیز معتقدند که پاپ بندیکت باید تصویر روشنی از روابطی که امیدوار است بین کلیسای کاتولیک و اسلام گسترش یابد، ارائه داده و به طور رسمی از جهان اسلام عذرخواهی کند. کاری که در صورت تن دادن به آن عملاً مقام عصمت ادّعایی خود ساخته پاپ را که قابل جمع با همکاری های او با فاشیزم و صهیونیزم نیز باشد، با چالشی عظیم در جهان مسیحیت مواجه خواهد ساخت. [img]http://up2.iranblog.com/images/oj94esry2va9tcu2th4.jpg[/img] آیا پاپ بندیکت شانزدهم، یک ماسون است؟ در اینجا عکسی واقعی از پاپ را می بینید که با یکی از خونخواران عصر ما، به روش ماسونی دست می دهد: [img]http://up2.iranblog.com/images/mz61ez72x8sn1ow0u29.png[/img] حال این ابلیسک(obelisk) را در میدان واتیکان بنگرید: [img]http://up2.iranblog.com/images/v4fzt19rwqbkpbj6lkal.jpg[/img] این این سنبل را روی شال پاپی ببینید و آنرا با سنبل بعل که در هازور اسرائیل یافت شده است مقایسه کنید: [img]http://up2.iranblog.com/images/6o1fmtx34ia5jd1ovsti.jpg[/img] [img]http://up2.iranblog.com/images/kjhdbvjkyg8hc02yoa0.jpg[/img] [img]http://up2.iranblog.com/images/owfa93mpjw6j1zhux47f.jpg[/img] خودتان قضاوت کنید! http://www.ngoic.ir/forum/showthread.php?t=446 http://www.ermia-mbf.blogfa.com/post-74.aspx
  18. خیل باحاله خوشمان امد حالا داخل این توپ رونده یا تانک یا هرچی ...چند تا گلوله جا میگیره مثلا اگه بخواد تو یه درگیری سنگین 16 تا رو تو هر دقیقه شلیک کنه تا چقدر میتونه به شلیک ادامه بده و مهماتش تموم نشه؟
  19. خیلی بعیده روسیه بی معرفت تر از این حرفاس چین هم که دنبال منافعشه امریکا به جفتشون یه پیشنهاد چرب بده اصلا ایرانو دیگه نمیشناسن
  20. حقش بود روسیه تو جنگ چند وقت پیش میزد گرجستانو میترکوند تا واسه ایران نخواد شاخ بشه گرچه اگه این سامانه رو تو گرجستان نصب میکردن عکس العمل روسیه تقریبا قابل پیش بینی بود
  21. هواپيماي 103: يكي ديگر از اين فيلم‌ها، فيلمي جديد به تهيه‌كنندگي جاسوس سابق اسرائيل است كه براي ساخت آن با «استيون اسپيلبرگ» صحبت شده است و اين كارگردان نيز براي ساخت آن فيلم اظهار علاقه كرده است . هر چند اين فيلم هنوز نامي قطعي نيافته، اما فعلا با نام «هواپيماي 103» خوانده مي‌شود و قرار است كه به‏زودي جلوي دوربين برود. اين فيلم درباره موضوع حادثه سقوط هواپيماي لاكربي است كه در آن نه ليبي كه ايران بعنوان مقصر اصلي اين حادثه معرفي خواهد شد. اگرچه اين فيلم مستقيما به موضوع انقلاب اسلامي نمي‌پردازد ولي هدف آن كاملا سياسي مي‏باشد و ايران پس از انقلاب اسلامي را هدف قرار داده است. ▪ مستند نسل جدید تهران: سارا باوار ، فیلمساز 30 ساله هالیوودی در این فیلم تلاش کرده تا به مخاطب اینگونه القا کند که نسل پس از انقلاب اسلامی ایران به شدت با مفهوم آزادی بیگانه است، آنچنانکه وی در یکی از مصاحبه های خود مدعی شده که با ساخت این مستند در تلاش بوده تا نگرانی و اضطراب جوانان ایرانی را به تصویر کشد و بدین ترتیب صدای جوانان غمگین ایرانی را به گوش جهانیان برساند(!!) باوار در این مصاحبه ضمن آنکه جوانان ایرانی را دلباخته فرهنگ غرب و آزادی های جنسی معرفی می کند، به نقل از یک پسر دبیرستانی مدعی می شود که آزادی برای این نسل (نسل پس از انقلاب اسلامی) کاملاً ناشناخته است، آنچنانکه نمی دانند که اصلا آزادی به چه معناست؟! سارا باوار ، برای ساخت این مستند کوتاه دو سال پیش به تهران سفر کرده و با عده ای از جوانان ایرانی مصاحبه کرده است. خانه‌اي از شن و مه: فيلم خانه‏اي از شن و مه محصول سال 2003 ميلادي، كه از روي كتاب «آندره دوباس» با همين عنوان ساخته شده است زندگي خانواده يك ژانرال ارتش طاغوت را به تصوير مي‌كشد كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در پي مصادره اموالشان، از ترس جانشان به آمريكا مهاجرت مي‌كنند. كلنل بحراني كه اكنون براي تامين معاش زندگي خانواده اش در چند شيفت و محل مختلف (حتي كارگري) كار مي‏كند، مجبور مي‌شود كه خانه نسبتاً مجلل خود را بفروشد و خانه دختري افسرده كه به دليل عدم پرداخت ماليات به مناقصه گذاشته شده است را با وجود نارضايتي او بخرد. در فيلم «خانه‌اي از شن و مه»، «شهره آغداشلو» بازي مي‌كند كه از زمانيكه به آمريكا مهاجرت كرده علي‌رغم مليت ايراني‌اش، نام تعدادي فيلم ضد ايراني را در كارنامه كاري خود به ثبت رسانده است. مستند ترس مقدس: اين فيلم مستند محصول كشور آمريكا است كه در سال 1997 براساس كتابي به همين نام كه با استناد به آرشيو سازمان سيا نوشته شده بود، ساخته شد. «ترس مقدس»، داستان پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) و حمله به سفارت آمريكا و گروگانگيري52 نفر از اعضاي اين سفارت است. در اين فيلم ادعا شده كه اين افراد تنها عده‌اي زن و مرد بي‌گناه بودند‌ كه قرباني انقلابي وحشتناك(!) شدند و در واقع امام خميني از همان ابتداي شروع پيروزي انقلاب، با نام اسلام به تهديد وحشتناكي(!!) عليه غرب و غربي‌ها تبديل شد!
  22. copout

    اخبار برتر نظامی

    میگن ناو جماران یه سیستمی داره که موقع درگیری کمی تو اب فرو میره راسته؟ اگه راسته این ناو ترک هم از همچین ویژگی برخورداره؟اگه ناو ترک نداره همین برای برتر بودن جماران کفایت نمیکنه؟
  23. [quote]اسم مقالرو جا گذاشتم حواس ندارم دیگه :عمليات سلطان ،خوش آمدگويي نیروی هوایی ایران به فرانسویان oops:[/quote] تو همین سایت موجود است http://www.military.ir/modul es.php?name=Forums&file=viewtopic&t=263 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=4849&start=0&postdays=0&postorder=asc&high light
  24. قوي ترين بمب خلاء‎ Vacuum Bombجهان را روسيه آزمايش کرده است.‎‏ اين بمب که با هواپيما حمل مي شود قابليت ايجاد خلاء دارد‏‎ ‎و قابل ‏مقايسه با قدرت و کارايي يک بمب هسته اي ولي بدون ايجاد خسارات‎ ‎زيست محيطي ناشي از يک بمب هسته اي است ‏‎.‎‏ اين بمب که به طور مخفيانه ساخته ‏شده قدرتى بيش از بمب هاى هسته اى داشته و ارتعاش هاى ناشى از انفجار آن به ‏مراتب شديدتر از ارتعاش هاى هسته اى است . اين بمب موسوم به "پدر تمام بمب ‏ها " است و قدرت آن چهار برابر بيشتر از پرقدرت ترين بمب هاى فعلى جهان است ‏که در اختيار آمريکا قرار دارد زيرا از يك نوع جديد و بسيار كارآمد مواد منفجره كه به آن ‏اشاره اي نشده است، بهره مي‌برد .‏‎ ‎‏ ‏MOAB‏ يا مادر تمام بمب ها كه پيش از اين به ‏عنوان قوي ترين بمب خلاء شناخته مي شد و در سال 2003 آزمايش شده بود، يك ‏بمب هدايت شونده‎ ‎ماهواره‌اي دوربرد است و امريكا از آنها در جنگ با طالبان در ‏افغانستان استفاده کرد .‏ بمب روسي اولين بار توسط هواپيماهاى توپولف مدل ‏Tu-160‎‏ در محل آزمايش فرو ‏ريخته شد . قدرت اين بمب ها که با شدت زيادى منفجر شدند، بيش از حد تصور ‏است . اين بمب از لحاظ اندازه از بمب هاى ‏MOAB‏ آمريکايى کوچکتر است، اما به ‏دليل استفاده از فناورى نانوتکنولوژى در ساخت آن و با توجه به حرارتى که در زمان ‏منفجر شدن در مرکز انفجار توليد مى شود قدرت آن بسيار بيشتر از بمب هاى ‏آمريکايى است . بمب خلاء جديد مي تواند جايگزين يک سري از ابزار هسته اي با ‏قدرت ضعيف تر شود که قبلا ساخته شده بود . در همين زمينه وزارت دفاع روسيه ‏اعلام كرد اين طرح نظامي هيچکدام از توافقات بين المللي را نقض نمي کند و به ‏ايجاد‎ ‎رقابت تسليحاتي تازه اي در جهان منجر نخواهد شد . ‏بمب روسيه حاوي ‌8/7 تن ماده منفجره قوي است ولي بمب آمريكا بيش از‏‎ ‎هفت تن ‏ماده منفجره دارد‎ ‎در حالي كه بمب آمريكا معادل ‌11‏‎ ‎تن تي.ان.تي است ولي بمب ‏روسيه معادل ‌44 تن از اين ماده منفجره است. همچنين شعاع‎ ‎انفجار بمب روسيه ‏‏‌990 فوت يا 300 متر و دو برابر شعاع انفجار بمب آمريكا است ‏‎.‎‏ اين بمب روسي در ‏ابتدا يک توده اي از مواد آتش زا را در شعاع انفجاري خود ايجاد ميکند که با اکسيژن ‏موجود در جو مخلوط ميشود سپس درمرحله بعد ، اين توده آتش مي گيرد بطوريکه ‏تمام منطقه آتش گرفته شده را نابود مي کند .‏ آزمايش اين بمب با توجه به تنش هاى به وجود آمده ميان مسکو و واشنگتن به دليل ‏مسائلى چون استقرار سپر موشکى آمريکا در اروپاىشرقي، پرواز مجدد هواپيماهاى ‏استراتژيک روسيه و امکان تعليق حضور در پيمان نيروهاى متعارف از سوى روسيه، ‏مى تواند بيش از گذشته، روابط دو کشور را به دوران جنگ سرد نزديک کند . آزمايش ‏بمب خلاء توسط روسيه نشان دهنده توان نظامي اين کشور در پاسخ به طرح آمريکا ‏براي استقرار تجهيزات ضد موشکي خود در شرق اروپاست. ‏ [img]http://up.vatandownload.com/images/nbd34fi99qztwajj550.jpg[/img]