برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 23 اردیبهشت 1400 در پست ها
-
4 پسندیده شده
-
4 پسندیده شدهHAVA SOJ کلید سلطه بر امواج HAVA SOJ پروژه ای مشترک میان TAI و ASELSAN برای توسعه هواپیمای ویژه جنگ الکترونیک و پشتیبانی الکترونیک از راه دور مورد نیاز ترکیه است. این اقدامی بزرگ برای به حداقل رساندن وابستگی خارجی در تامین نیاز های دفاعی است. همچنین علاوه بر توسعه هواگرد قرار است، مراکز برنامه ریزی و آموزش، تجهیزات پشتیبانی زمینی و خدمات پشتیبانی یکپارچه را نیز شامل می شود. SOJ سیستم یکپارچه است که اجازه میدهد بدون ورود به مرز های دشمن انواع سیستم های ارتباطی و رادار ها کشف کنیم و بر عملکرد آن ها اخلال ایجاد کنیم. این پروژه از دو بخش کلی تشکیل شده است: هواگرد SOJ مرکز برنامه ریزی و آموزش (عناصر پشتیبانی فنی مأموریت) هواپیمای تجاری Bombardier Global 6000 پلتفرم انتخابی برای این پروژه است. این هواپیما می تواند تا 12 ساعت به پرواز ادامه بدهد و مضاف بر موتور ها به یک ژنراتور مجهز هست که می تواند انرژی کافی را برای سیستم ها الکترونیکی فراهم کند. (م:شرکت ساب هم براساس همین هواپیمای اواکس Erieye را توسعه داده) اما تغییراتی در سیستم توزیع نیروی برق، خنک کننده ها و بخش های از بدنه خارجی اعمال میشود. و پس از اتمام این تغییرات TAI گواهینامه پروازی را پس از انجام تست های گوناگون مجدد صادر خواهد کرد. ویژگی ها: سیستم های شنود در باند فرکانسی وسیع سیستم های جنگ الکترونیک با توان خروجی بالا رادار ارایه فازی فعال سیستم پیوند داده DSSS و مقاوم در برابر اختلال مداومت پروازی بسیار بالا سیستم های تشخیص تهدید و مقابله با تهدیدات موشکی زیر سیستم ها: زیر سیستم حمله الکترونیکی / پشتیبانی الکترونیک زیر سیستم رادار آرایه فازی فعال زیر سیستم ارتباطی و خط داده تاکتیکی زیر سیستم مدیریت میدان نبرد زیر سیستم های دفاعی منبع (Stand-Off-Jammer) SOJ م« چیزی معلوم است گام بلند ترکیه برای تقویت هرچه بیشتر قدرت هوایی با اتکا به توان داخلی خود است. اما این هواگرد، هواگردی در کلاس شاویت و گلوبال آی (البته بدون در نظر گرفتن بحث اواکس بودن گلوبال آی) است. ترکیبی از قابلیت های الینت و جنگ الکترونیک، و به همراه یک رادار برای شناسایی و ردیابی دقیق اهداف زمینی. حال باید منتظر ماند و دید که چه زمانی این پروژه به سرانجام میرسد و اطلاعات دقیق تری ارائه میشود. به شکل محسوسی نبود چنین پرنده ای در کنار اواکس در نیروی هوایی خودمان احساس میشود.»
-
3 پسندیده شده
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهفوری مسول شهادت دیپلمات های ایرانی در افغانستان دستگیر شد . لینک خبر : https://www.tabnak.ir/fa/news/1051536/مسئول-شهادت-دیپلماتهای-ایرانی-دستگیر-شد
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. قربانیان جنایت مزار شریف دیپلماتِ جاویدالاثر 23 سال پیش (1377ه.ش) در حالی که طالبان با حمایت آشکار پاکستان ، اغلب شهرهای بزرگ افغانستان را اشغال کرده بود ، دیپلمات های کشورمان پس از سقوط کابل ، سفارت را ترک کرده و به شهر مزار شریف نقل مکان کردند تا ادامه مأموریت های خود را در کنسولگری ایران در این شهر پیگیری کنند. دلیل این جابجائی هم این بود که با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران، دولت طالبان را به رسمیت نمی شناخت ، نمی خواست که در پایتخت دولت طالبان سفارتخانه داشته باشد ، به همین دلیل سفارت را به مزار شریف یعنی پایتخت جدید دولت مجاهدین افغان به رهبری برهان الدین ربانی منتقل نمود و عملا دفتر کنسولگری ایران در مزار شریف با این جابجائی سفیر و سایر دیپلمات ها به سفارت ارتقاء پیدا کرد. طالبان پیشروی خود به سمت مزار شریف را آغاز کردند و اواسط مرداد کمتر کسی بود که پیش بینی کند مزار شریف مقاومت کرده و سقوط نخواهد کرد. در حالی که مسئولان وزارت خارجه وقت ، اجازه خروج دیپلمات ها از شهر را نداده بودند ، اوضاع چنان وخیم شد که "غلامرضا حدادی" (سفیر وقت ایران در افغانستان) بدون موافقت وزارت خارجه به تنهائی مزار شریف را ترک کرد. علاء الدین بروجردی معاون وقت وزیر امور خارجه و مسئول ستاد افغانستان به دیپلمات ها گفته بود ، پاکستان امنیت کنسولگری را تضمین کرده و جای نگرانی نیست. همسر شهید محمود صارمی نیز در این رابطه می گوید : " همه دولت ها به اتباع خود گفته بودند به کشورشان برگردند. اما به محمود دستور دادند [مجددا] به افغانستان جنگ زده برگردد. آقای بروجردی به همسرم گفت باید به افغانستان برگردد و بعدها خودش با هواپیمائی که محمود با آن به مزارشریف رفته بود ؛ به ایران بازگشت." علاءالدین بروجردی ؛ رئیس ستاد افغانستان در زمان واقعه کشتار دیپلمات ها 17 مرداد ماه ، آخرین خبر توسط خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی از مزارشریف به تهران مخابره شد. خبری که محمود صارمی فرصت پیدا نکرد آن را تمام کند: "مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مرداد ماه 1377 ، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است. من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم. گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزارشریف شدند. خبر فوری ، فوری. مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد. عده ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می شوند. به من بگوئید که چه وظیفه ای ... " شهر سقوط کرد و افراد مسلح ، وارد کنسولگری شده و همه را به رگبار بستند. در این جنایت هولناک ناصر ریگی ، محمد ناصر ناصری ، کریم حیدریان، محمدعلی قیاسی، رشید پاریاو فلاح ، نورالله نوروزی، حیدرعلی باقری و محمود صارمی به شهادت رسیدند. در این واقعه ، الله مدد شاهسون به طرز معجزه آسائی نجات یافت و پس از مدتها پیاده روی و عبور از مهلک های خطرناک ؛ خود را به ایران رساند. پیکر شهدا ، بیش از یک ماه بعد در نزدیکی کنسولگری پیدا شد و به کشور بازگشت. اما یک نفر در میان شهدا نبود. مجید نوری نیارکی. هنوز هم ، پس از گذشت 23 سال ، سرنوشت وی روشن نشده است. بطوریکه در مرداد ماه 1394 فرزند این دیپلمات کشورمان در نامه ای به رئیس جمهور روحانی از نامعلوم بودن سرنوشت پدر و بی توجهی ها گلایه کرد. جاویدالاثر مجید نوری نیارکی ، جلوی درب ستاد پشتیبانی افغانستان وزارت امور خارجه دکتر علاءالدین بروجردی یعنی همان کسی که 23 سال پیش مسئول ستاد افغانستان در وزارت امور خارجه بود ، در سال 1393 یعنی 16 سال پس از قتل عام دیپلمات های کشورمان در مزارشریف ، بعنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در برنامه زنده تلویزیونی شناسنامه حضور یافت و گفت : "معاونین وقت وزارت خارجه توافق نکردند که دیپلمات ها و خبرنگاران را از افغانستان بیرون ببریم و قرار شد مسئولیت را به نیروهای امنیتی پاکستان محول کنیم و به اصطلاح گوشت را به دست گربه دادیم!!" شهید مجید نوری نیارکی ، بیست و هفتم مرداد 1346 در تهران چشم به جهان گشود. وی تا پایان متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. ایشان متأهل بوده و یک پسر و یک دختر داشت. شهید نوری کارمند وزارت خارجه بود و در زمان این واقعه ، مسئولیت امور مالی سر کنسولگری را بر عهده داشت. ایشان تنها کسی بود که پیکرش هیچگاه پیدا نشد تا به دست خانواده اش برسد. محمد نوری نیارکی فرزند این جاویدالاثر ، درباره فیلم مزار شریف نوشت : " من صلاحیت اظهار نظر در مورد وجوه فنی فیلم را ندارم ؛ چون هم تخصصی در این زمینه ندارم و هم صرف اینکه فیلمی در مورد این فاجعه ساخته شده است برایم ارزشمند است. فقط کاش همانطور که در اواسط فیلم به زنده بودن پدرم بعد از خروج افراد ناشناس از کنسولگری اشاره شد ، در انتهای فیلم هم به اینکه ما تنها خانواده ای هستیم که هنوز پیکر عزیزمان را تحویل نگرفتیم و همچنان منتظر خبری از ایشان هستیم هم اشاره می شد. وی در سال 1394 هم در نامه ای به دکتر حسن روحانی ، روشن شدن وضعیت پدرش را خواستار شد. دیدار خانواده شهدای واقعه مزار شریف با رئیس جمهور / مرداد 1394 "به نام خدا حضور محترم ریاست جمهوری اسلامی ایران جناب آقای دکتر حسن روحانی سلام علیکم احتراما اینجانب محمد نوری نیارکی ، فرزند مفقودالاثر مجید نوری نیارکی که در سال 1377 در جریان حمله به کنسولگری ایران در مزار شریف مورد هجوم بی رحمانه گروهی افراد ناشناس (اظهارنظرهای مختلفی در مورد هویت افرادی که به سفارت حمله کرده اند، وجود دارد. برخی آنها را به طالبان منتسب می کند و برخی هم می گویند پاکستانی بوده اند) قرار گرفت به استظهار می رساند که پس از گذشت 17 سال از آن واقعه نه تنها هیچگاه خبر موثقی مبنی بر زنده ماندن یا شهادت پدرم به ما ندادند ، بلکه هیچکس پاسخگوی علت ماندن دیپلمات ها در کنسولگری بدون حضور سفیر نبوده است. حال سوالی که سال هاست ذهن ما را به خود مشغول کرده و پاسخی برای آن نمی یابیم این است که چرا هیچکس در رابطه با این حادثه پاسخگو نیست؟ چرا مسئولان آن زمان وزارت امور خارجه یعنی آقای خرازی ، وزیر خارجه وقت ، آقای بروجردی ، معاون آسیا و اقیانوسیه و حدادی ، سفیر ؛ به خاطر این اشتباه استراتژیکی که انجام دادند و 9 خانواده را عزادار کردند ، پاسخگو نیستند؟ چرا وقتی شرایط مزار شریف افغانستان بحرانی شد ، به دیپلمات های این کنسولگری اجازه ندادند که به کشور بازگردند؟ حتی در تماسی که دیپلمات ها با وزارت خارجه داشته اند ، به آنها اجازه ندادند که با آخرین هواپیما هم این شهر را ترک کنند. اگر مسئولان مطمئن بودند که حادثه ای برای دیپلمات ها اتفاق نخواهد افتاد ، چرا شب قبل از حادثه ، آقای حدادی سفیر وقت در افغانستان کنسولگری را ترک می کند و به تهران باز می گردد؟ چرا وقتی آقای حدادی ، احساس خطر کردند و کنسولگری را ترک کردند ، دیگران را از خطر نجات ندادند و دستور برگشت را برای همه صادر نکردند. چرا به آنها اعلام شد که شما باید بمانید و سنگر را حفظ کنید؟ وقتی به دیپلمات ها اجازه بازگشت داده نشده ، یعنی تأمین امنیت آنها بر عهده وزارت امور خارجه بوده است ، پس چرا بعد از اینکه امنیت آنان به خطر افتاد و جان خود را از دست داده اند پاسخگو نیستند؟! چرا بعد از گذشت 17 سال من هنوز نباید بدانم که چه بر سر پدرم آمده است؟ پدر من فقط از ناحیه پا مصدوم شده بوده و بر اساس گفته های آقای شاهسون ، تنها بازمانده این حادثه ایشان رنده بوده و فقط توان حرکت کردن نداشته است؟ چرا هیچکدام از این افراد بابت سهل انگاری که انجام دادند مورد سوال قرار نگرفتند؟ و هیچگونه پاسخی به سوالات خانواده ها ندادند؟ چرا در طی 17 سال که از این حادثه می گذرد هیچگاه مسئولان خاطی حتی حاضر نشده اند بابت اشتباهی که کرده اند از خانواده ها عذرخواهی کنند و حتی به پست های حساس تری هم ارتقاء درجه یافته اند؟ اگر هم مسئولان وقت ایران خود را مقصر نمی دانند و نوک پیکان را به سمت پاکستان نشانه می گیرند و این کشور را مسئول می دانند چرا از پاکستان مطالبه غرامت نمی کنند؟ به هر حال از شما رئیس جمهور محترم که همیشه در احقاق حق مظلومان تلاش کرده اید خواستارم که در این امر مهم نیز منشاء خیر شده و در جهت مشخص شدن بانیان این حادثه غم بار اقدام کنید تا به نتیجه برسد و بر زخمی را که سالهاست بر دل ما گذاشته شده ، مرهم بگذارید. اَجرُکُم عِندَلله محمد نوری نیارکی فرزند دیپلمات مفقود الاثر افغانستان» مزار یادبود شهید در بهشت زهراء شایان ذکر است که علیرغم این پیگیری ها و این نامه نگاری ها ، تا به امروز یعنی سال 1400 ، همچنان خبری از سرنوشت مجید نوری نیارکی در دست نیست. ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. سقوط فاو روایت های جنگ یا جنگ روایت ها عملیات "رمضان المبارک" به روایت عراق و سقوط فاو به روایت ایران ؛ در روزهای پایانی فروردین ماه 1367 ، بر یکی از بزرگترین فتوحات ایران در جنگ هشت ساله نقطه پایان گذاشت. واقعه ای که همچنان محل مناقشه فرماندهان و مسئولان وقت است و هر کدام یک مورد را به عنوان دلیل اصلی سقوط شبه جزیره فاو بیان می کنند. فاو ؛ جزیره و به عبارت بهتر شبه جزیره ای در داخل خاک عراق است که در سال 1364 ، رزمندگان ایران در "عملیات والفجر 8" به داخل آن نفوذ کردند و سرانجام در فرودین 1365 کار فاو را یکسره کردند. هر چند پیروزی در فاو باعث برتری ایران در جنگ شده بود ، اما این برتری تنها تا فروردین 1367 ادامه داشت و اواخر فروردین ؛ عراق توانست "فاو" را پس بگیرد. این باز پس گیری از سوی عراق ، به محلی برای گفتن ناگفته های جنگ تبدیل شده است. در آخرین مورد ، سردار "سید یحیی رحیم صفوی" ، از فرماندهان ارشد سپاه در زمان جنگ ، به سوالاتی در مورد سقوط فاو پاسخ داده است. او که به جمع دانشجویان دانشگاه های افسری ارتش رفته بود ؛ در پاسخ به سوالی درباره چگونگی سقوط فاو گفته " از سال 1365 بنا بر تصمیم فرمانده جنگ ، مرحوم آقای هاشمی ، استراتژی جنگ از جنوب به شمال غرب تغییر پیدا کرد. دلیل منطقی اش هم این بود که دیگر ما سرزمینی در جنوب نداشتیم که بشود در آن عملیات نظامی انجام داد". سرلشکر صفوی : غافلگیر شدیم! سرلشکر صفوی در ادامه ، سقوط فاو را ناشی از کمک اطلاعاتی آمریکا و غافلگیری نیروهای ایرانی دانسته و گفته " در چنین شرایطی عراقی ها فروردین سال 67 با اطلاعاتی که از آمریکائی ها درباره استعداد و وضعیت نیروهای ما گرفتنه بودند ، ما را غافلگیر و برای باز پس گیری فاو حمله کردند". به گزارش خبرگزاری ایلنا ، او با مقایسه تعداد نیروها و امکانات در زمان تصرف و سقوط فاو و کم شدن آنها در زمان سقوط گفت : "وقتی عراقی ها به ما حمله کردند ، ما عمده قوای مان در حلبچه و تمام فرماندهان اصلی هم در کرمانشاه بودند و در حقیقت همان طور که ما عراق را در تصرف فاو غافلگیر کردیم ، آنها هم با اطلاعاتی که آمریکائی ها به آنها دادند ؛ در باز پس گیری فاو ما را غافلگیر کردند. یعنی ما نفهمیدیم که عراق می خواهد فاو را پس بگیرد. بنابراین به طور مشخص فاو از سال 64 تا 67 در اختیار ما بود". صفوی درباره دلایل بازپس گیری فاو توسط عراق گفت "ارتش عراق با پشتیبانی اطلاعاتی آمریکایی ها و سه برابر توان رزمی به نیروهای ما حمله کرده بود و علاوه بر پشتیبانی آتش توپخانه و هوائی از بمباران شیمیائی ، آن هم از نوع سیانور ، استفاده کرد. در جمع بندی، عملیات های پیروزی فاو در سال 64 و پیروزی کربلای 5 در شلمچه و رسیدن به پشت دروازه بصره ، توازن قوا به نفع ایران تمام شد و سرنوشت جنگ با صدرو قطعنامه 598 در سال 1366 که ایران آن را در سال 1367 پذیرفت ، خاتمه یافت". در بیمارستان امام حسین (ع) کرمانشاه محسن رضائی و فرماندهانی که با هلی کوپتر از کرمانشاه به فاو برگشتند رحیم صفوی در ادامه به موردی اشاره کرد که خیلی ها آن را عامل اصلی سقوط فاو می دانند ؛ حضور فرماندهان سپاه در کرمانشاه. وی گفت " وقتی عراق به فاو حمله کرد ، همه ما فرماندهان در بیمارستان امام حسین (ع) کرمانشاه بودیم. آقای رضائی رو کرد به ما و گفت "کی حاضر است برود به فاو؟" بنده چون بیشتر از همه فرماندهان ، منطقه را می شناختم قبول کردم بروم. به اتفاق آقای مرتضی قربانی ، آقای حاج قاسم سلیمانی ، آقای اصغر صبوری ، آقای احمد کاظمی و یکی دو تا دیگر از فرماندهان لشکرها از کرمانشاه با یک هلی کوپتر 214 مستقیم به سمت فاو حرکت کردیم. در مسیر کرمانشاه تا فاو ، در دزفول هلیکوپتر سوخت زد و هر چه بالگرد به سمت آبادان نزدیک شد ، خلبان گفت سوخت من دارد تمام می شود. اما من می گفتم برو ؛ باید ما را به فاو برسانی. وقتی که در فاو نشست ، دیگر یک قطره بنزین هم نداشت. بالگرد در فاو ماند تا اینکه فردا با گالن برایش سوخت آوردیم که بتواند برگردد. عراقی ها در آن سه جاده ای نام بردم ، داشتند حمله می کردند. تا دو روز مقاومت شد و سپس عقب روی به سمت ایران صورت گرفت". سقوط فاو به روایت روحانی اما هستند افرادی که این مسئله را بیشتر باز کرده اند. به عنوان مثال "حسن روحانی" رئیس جمهوری فعلی که آن زمان فرمانده قرارگاه پدافند بود ، سال 1382 در مصاحبه با روزنامه "همشهری" از دلایل سقوط فاو گفت. به اعتقاد روحانی "موضوعات متعددی دست به دست هم داد تا فاو سقوط کرد" . "جاسوسی منافقین" و همین طور "تغییر جبهه اصلی از جنوب به غرب" از جمله این دلایل بود. او مسئله دیگر را اینگونه شرح داد : " مسئله سوم اینکه سپاه خودش را به امکانات پدافندی فاو اعم از سنگرها و خاکریزهای مهم دل خوش کرده بود که فاو قابل نفوذ نیست. مسئله چهارم هم اختلافات داخلی پشت جبهه بود" . او که در زمان مصاحبه ، دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده ، در ادامه می گوید : "سپاه یکی از ذهنیت هایش این بود که اگر تعدادی از نیروهای سپاه به مجلس بروند ، مشکلات آنها بهتر حل می شود و پشتیبانی بهتری از جبهه ها می شود. لذا آمدند ، عده ای از مسئولات سپاه و سرداران را تشویق کردند تا کاندیدا شوند و خود آنها هم در این زمینه فعال شدند. لذا وقتی فاو سقوط کرد ، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمده فرماندهان در غرب بودند". روحانی : رضائی گفت مگر اینکه بمب اتم بزنند روحانی روایتی هم از روز سقوط فاو دارد ؛ او گفته : "روزی که فاو سقوط کرد ، روزی بود که آیت الله موسوی اردبیلی برای آنها در سمینار سخنرانی داشت. اولین خبر را که "فاو درحال سقوط است" ، من به آقای هاشمی رفستجانی دادم و آن هم یک روز صبح خیلی زود ، فرمانده نیروی هوائی به نقل از یکی از خلبانان پایگاه امیدیه تماس گرفت و گفت سپاه از ما تقاضای بمباران کرده و ما برای پشتیبانی در فاو ، پرواز می کنیم و نیروهای ما در حال عقب نشینی از فاو هستند. صبح زود به آقای هاشمی اطلاع دادم وضعیت فاو خراب است. ایشان گفت بعید است خبر درست باشد. ایشان یک ساعت بعد تماس گرفت و گفت خبر شما درست نبوده. با آقای محسن رضائی صحبت کردم ، ایشان گفت فاو سقوط نخواهد کرد ، مگر اینکه عراق بمب اتم به کار ببرد." او ادامه داد : " نیم ساعت بعد وقتی خلبان ها برای بمباران رفته بودند ، دوباره تماس گرفته و گفته بودند فاو از نظر ما سقوط کرده است. برای اینکه همه نیروها دارند به این طرف می آیند و سپاه ، خطی برای بمباران به ما می دهد که قبلا خط مقدم آنها بوده. معلوم است که خط اول را خالی کرده است. دوباره به آقای هاشمی گفتم فاو در حال سقوط است و ایشان گفت اشتباه می کنید. یعنی گزارش سپاه ایشان را مطمئن کرده بود. وقتی آقای رضائی می گفت مگر اینکه عراق بمب اتم بزند ، معنایش این بود که خیلی مطمئن به دفاع از فاو بودند. البته بعد از آن خیلی تلاش شد که فاو را باز پس بگیریم که نشد". رضائی : گفتم که روحیه دشمن خراب شود اما "محسن رضائی" که در زمان سقوط فاو در کرمانشاه به سر می برد ، درباره این سخنان روحانی گفته است : "معلوم است! وقتی در تلفن از من سوال می شود آیا فاو دارد سقوط می کند ، بگویم که بله در حال سقوط است و وضع ما خیلی خراب است؟ آدم در صحنه جنگ که چنین چیزی نمی گوید ؛ می گوید شما مطمئن باشید!" رضائی همچنین می گوید جمله تاریخی اش که به هاشمی اطمینان داده فاو سقوط نمی کند مگر اینکه عراق بمب اتم بزند ، برای تخریب روحیه دشمن بوده است. او در توضیحات خود گفته بود : " این برای تخریب روحیه طرف مقابل بود که روی شنود بیسیم های ما بودند! ". روحانی در همان مستند ، روایت می کند : "دو بار با هاشمی تماس گرفتم و هاشمی با استناد مکالمه اش با محسن رضائی ، می گوید این اخبار دروغ است و تو گوش نکن!". او ادامه داد : " من هم گفتم که خب اگر دروغ است که هیچی!". روحانی می گوید : " حدود ساعت 9 یا 9:30 صبح بود که باز هم با آقای هاشمی صحبت کردم که ایشان گفت مثل اینکه خبرهائی هست! من هم گفتم به شما که گفتم! کسی باورش نمی شد فاو سقوط کرده ؛ همه در شوک بودند. سقوط فاو یک دومینو بود؛ یعنی حرکتی بود که پشت آن حرکات بعدی را آورد. سقوط فاو به معنی ضربه اساسی به روحیه رزمندگان بود. اصلا خود فاو مهم نبود ، شکستن روحیه ها مهم بود". هاشمی رفسنجانی نیز در این مستند درباره سقوط فاو صحبت می کند : "آن چند نقطه ای که پس گرفتند هم به عراقی ها روحیه داده بود و هم به نیروهای ما آسیب روحی زده بود". رفیق دوست : نمی گویم !! / سقوط فاو دلائل سیاسی دارد. اما به جز روحانی ، "محسن رفیق دوست" ، وزیر سپاه وقت نیز صحبت هایی مشابه روحانی داشته ، البته با اشاراتی غیر مستقیم. رفیق دوست در مصاحبه با مهر ، از طرح مسائل این چنینی درباره فاو انتقاد کرده و ضمن اصرار بر عدم ورود به بحث در این باره می گوید : "موضوع فاو یک داستانی بود که امروز کسانی آن را طرح می کنند که می خواهند ضربه ای بزنند و من در پاسخ ندادنم جلوی آن ضربه را می گیرم". هر چند وی در مرداد سال 1390 ، در گفت و گو با هفته نامه "پنجره" ، دلیل سقوط فاو را "سیاسی" دانسته بود : "وقتی فاو سقوط کرد ، ما در موضع ضعف بودیم ، اما نه ضعفی که قطعنامه را بپذیریم؛ بنابراین مصلحت نبود. یکی از ناگفته های جنگی این است که هنوز هم نمی گوئیم. سقوط فاو سیاسی بود و فاو بر اثر بی توجهی سقوط کرد ، نه بر اثر ضعف نظامی ما. در داخل مملکت اتفاقاتی افتاد که فاو سست شد و ما عقب نشستیم. مناقشات سیاسی داخل کشور اثر داشت و علتش هم مجلس سوم بود. مثلا ما به فلان استان که نیروی اصلی ما را در سپاه و بسیج تشکیل می داد ، می گفتیم آقا ما از فلان استان این مقدار نیرو می خواهیم ، اینها می گفتند صبر کنید انتخابات تمام شود ، اینجا فعلا فضا دو جناحی و دو قطبی شده است. به طور کلی مسائل سیاسی تأثیر گذاشت". با این اوصاف به نظر می رسد هنوز ناگفته های زیادی درباره پیروزی ها و شکست های زمان جنگ در صندوقچه اسرار فرماندهان باقی مانده باشد. صندوقچه هائی که اگر باز و بازخوانی شود ، علل آن پیروزی های بزرگ در عملیات ها و همچنین شکست های دردناک در عملیات ها را شفاف تر می کند . عملیات هائی مثل والفجر 8 ، خیبر ، والفجر مقدماتی ، بیت المقدس ، کربلای 4 و 5 و همینطور سقوط فاو ؛ هنوز ناگفته های فراوانی دارند. ============================== روایتی کوتاه از سقوط فاو و جنگ روایت ها : =============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهتصویر بالا عکسی کم نظیر و کم یاب از تانک سبک TNH متعلق ارتش پهلوی در کنار عمارت دولتی تبریز در جریان نجات اذریایجان در 21 اذر 1325 است. تانک های سبک TNH و تانکت های AH-IV اولین خودروهای زرهی ارتش ایران بودند که در سال 1937 میلادی/ 1316 شمسی به شکل کامل تحویل ارتش ایران شد. تصویر سمت راست تانک سبک TNH تصویر سمت چپ تانکت AH-IV ، هر دو تصویر متعلق به ارتش ایران است هیئت ایرانی که مسئول تحویل گرفتن نمونه های سفارشی تانکتAH-IV هستند این دو خودرو زرهی ساخت شرکت ČKD چکسلواکی هستند. هیئت ایرانی حاضر در شرکت CKD برای بازدید از نمونه های اولیه تسلیحات سفارشی 1335 میلادی/1313 شمسی تانکت AH-IV ارتش ایران مسلح به دو مسلسل 7/92 میلیمتری حدود 50 دستگاه از این خودرو تحویل ایران شد تانک سبک TNH ارتش ایران مسلح به توپ 37 سانتی متری و دو مسلسل 7/92 میلیمتری حدود 50 دستگاه از این خودرو تحویل ایران شد
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهساخت همین پهپادهای نسل 6زیر ساخت میخواد.ساخت موتور توربو فن ساخت بدنه با ار سی اس کم تکنولوژی طراحی انواع بدنه اویونیک و....اینها رو قراره چطوری بدست بیاریم؟
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. قربانیان جنایت مزار شریف دیپلماتِ سردار ، مجاهدی بدون مرز سردار شهید "محمد ناصر ناصری" در سال 1340 در روستای سیستانک از توابع شهر اسفدن در خانواده ای مذهبی متولد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ در تأسیس کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران بیرجند نقش کلیدی ایفاء می نماید و در حالی که به عضویت سپاه در می آید ، موفق به اخذ دیپلم نیز می گردد. سخن گفتن از سردار شهید ، محمد ناصر ناصری ، بدون پرداختن به ارتباطات و تعلقات خاطر آن بزرگوار به افغانستان و افغان ها ، قطعا کاری ناقص خواهد بود. او که از دوران کودکی با زندگی در نوار مرزی ایران و افغانستان ، کم و بیش با مردمان آن سامان برخوردهائی داشته ، همزمان با تجاوز شوروی به آن کشور ؛ در جبهه خدمت به مردم محروم و مجاهدین افغان نیز فعال می گردد . به شکل گسترده ای اقدام به حمایت از نهضت جهادی آنان می کند. در سال های 1359 و 1360 به دو شهر "شیندند" و "فراه" سفر می کند و ضمن گفتگو با مسئولین جهادی افغانستان ، راهکارهای کمک به آنها را بیشتر و بهتر بررسی می نماید. در عین حال ، از انجام وظیفه در حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی نیز باز نمی ماند. در همین راستا می توان به نقش درخشان او در خاتمه دادن به شورش های منافقین در شهرهای بیرجند، قائن و نواحی اطراف آن اشاره نمود. در خلال جنگ تحمیلی در عملیات عاشورا ( میمک ) به سختی از ناحیه کتف و پا مجروح می شود. در سال 1364 ، سردار پر آوازه دفاع مقدس ، شهید محمود کاوه وقتی اوصاف ناصری را از دوستانش می شنود و استعداد بالای او را شناسائی می کند ، برای جذب وی به تیپ شهدا تلاش می نماید. نهایتا موفق می شود او را به تیپ ویژه بیاورد و ریاست ستاد تیپ را بر عهده اش می گذارد. پس از پایان جنگ ، همچنان با روحیه ای خستگی ناپذیر در سنگرهای مختلفی مشغول خدمت به نظام و انقلاب می شود تا اینکه سرانجام در روز 17 مردداد ماه 1377 ، در شهر مزار شریف افغانستان ؛ به دست نیروهای طالبان به نحوی مظلومانه به شهادت می رسد. پیکر پاک این شهید در محل بوستان شهدای بیرجند به خاک سپرده شده است. ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. شهادت مظلومانه دیپلماتهای ایرانی به روایت تنها بازمانده قتل عام حال که بحث خروج نیروهای آمریکائی از افغانستان ، پیروزی های مجدد طالبان و شکست های پیاپی ارتش افغانستان در برابر طالبان و همچنین احتمال مذاکره ایران با طالبان در خصوص آینده افغانستان داغ شده ، طبیعتا خاطره آن ماجرا هم دوباره زنده شده و به جریان افتاده است. "الله مدد شاهسون" عضو سابق سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف ، تنها شاهد و بازمانده حادثه حمله به سرکنسولگری ایران در 17 مرداد 1377 است. به همین مناسبت روایت دقیق شاهسون ازآن ماجرا که با حضور در محل سرکنسولگری ایران به روایت آن حادثه پرداخته است ، پس از گذشت 23 سال ، شاید برای دوستان میلیتاری جالب و شنیدنی باشد: لینک آپارات : https://www.aparat.com/v/KAhgJ/روایت_شهادت_مظلومانه_دیپلماتهای_ایران_در_افغانستان_از_زبان_تنها ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهرونمایی تانک سبک جنرال داینامیکس در تاریخ 3 اردیبهشت 1399 ( 22 آوریل 2020 ) در جریان بازدید رایان مک کارتی وزیر ارتش ایالات متحده آمریکا از کارخانه جنرال داینامیکس، تانک سبک این شرکت که قرار است در برنامه ارتش آمریکا شرکت کنند MPFبرای اولین بار نمایش داده شد. در جریان برنامه MPF هر شرکت برای حضور در این برنامه باید 12 دستگاه از وسیله نقلیه خود را تولید کند و برای ارزیابی دقیق و انجام طیف گسترده ای آزمایش در اختیار ارتش آمریکا قرار دهد. در این حال جنرال داینامیکس در نظر داد 12 دستگاه تانک سبک خود را تا ماه مارس-سپتامبر 2020 به ارتش آمریکا تحویل دهد. رقیب اصلی شرکت جنرال داینامیکس در برنامه MPF شرکت بیایئی سیستمز است که بر پایه پروژه تانک سبک M-8ساخته شده است. با تکمیل معرفی اولیه تانک سبک شرکت بیایئی سیستمز(سمت راست) و تانک سبک جنرال داینامیکس(سمت چپ) دو شرکت باید 12 دستگاه از تانکهای خود را به ارتش آمریکا تحویل دهند تا رقابت MPF با بررسی بیشتر اغاز شود ==================================================================================== بخش تکمیلی بازدید رایان مک کارتی از تانک سبک بیایئی سیستمز اخبار جدید نشان میدهد در همان تاریخ( 3 اردیبهشت 1399 ) رایان مک کارتی وزیر ارتش ایالات متحده آمریکا از تانک سبک شرکت بیایئی سیستمز نیز بازدید کرده است. بازید همزمان وزیر ارتش آمریکا از طرح های شرکت کننده در رقابت MPF نشانه ای از اهیمت این پروژه در ارتفاء توان رزمی نیروهای زمینی ارتش امریکا است. در حقیقت ارتش امریکا میخواد به سرعت اولین واحد رزمی خود در سال مالی 2025 را به تانک های سبک مجهز کند.
-
1 پسندیده شدهتانک های متوسط شرمن متعلق به ارتش پهلوی _1330 شمسی تانک های سبک M-24 متعلق به ارتش پهلوی _1330 شمسی تانک های چیفتن ارتش جموری اسلامی ایران در زمان جنگ با عراق _ در تصویر میتوان خودرو فرماندهی M577 را نیز مشاهده کرد تانک های ام-48 ارتش جموری اسلامی ایران در زمان جنگ با عراق به شکل غیر عملیاتی _ 1365 شمسی استقرار تانک های ام-60 ارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه مرزی با عراق به علت همه پرسی کردستان عراق _1396 شمسی
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم تمامی پستهای این تاپیک با ارائه یک تصویر بُرش خورده از اف-14 تامکت ، بازیابی گردید ( 1397/11/09 )
-
1 پسندیده شدهبا سلام احتمال قریب به یقین ، نمونه نفربر زرهی " سداد" نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
-
1 پسندیده شدهیعنی وقتی طرف با توپخونه کل فاو رو شخم زده نداره بتونه یه کارخونه رو با خاک یکی کنه حالا کارخونه نمک هم گیریم یه مقاومتی کرد بعد سقوط اون یه دشت شبیه کف دست هست و صدها تانک عراقی !
-
1 پسندیده شدهفاو از نظر نظامی منطقه ای است صاف بدون عوارض که قابل دفاع نیست. عزیزان سپاه بدون در نظر گرفتن مخالفت نیروی زمینی دست به این کار زدند. این هم نتیجه اش!!!!1 عملیاتی که حدود دو ماه طول کشید تا تثبیت بشه کمتر از دو روز از دست رفت. بیایید تعصب رو کنار بگذاریم.
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت دوستان این دو نقشه هم ، تشریح تصرف شبه جزیره فاو ، از دید عراقی ها ، شامل مراحل اول تا سوم این عملیات ، توسط سپهبد ، ماهر عبدالرشید ، در 4 مرحله و در یک بازه زمانی 5 روزه طراحی شد ، اما ظاهرا" یگانهای عراقی موفق شدندتا در عرض 72 ساعت ، کل منطقه را تصرف کرده و در فراسوی آن نیز دست به پیشروی بزنند .
-
1 پسندیده شدهتصاویری که در ادامه می آید مربوط به آرشیو سرهنگ ریک فرانکونا افسر ارتباطی ایالات متحده آمریکا بین این کشور و سرویس اطلاعاتی ارتش بعث عراق در دوران بعد از سقوط فاو می باشد. (قابل توجه دوستانی که منکر کمک ایالات متحده به عراق بودند) وی طی بازدیدی از منطقه بعد از سقوط آن که توسط رژیم بعث عراق ترتیب داده شد موفق به عکس برداری از آنجا شده است. خود وی گفته است که نیروهای عراقی در بسیاری از مواقع از عکس برداری از تجهیزات نظامی معدوم خودشان جلوگیری می کرده اند ولی به دلیل آنکه تعداد آنها زیاد بود بعضی از آنها ثبت شدند. (با عرض پوزش بعضی از تصاویر به علت توهین قابل نمایش نبودند) تجهیزات منهدم شده و یا آسیب دیده عراقی در نبرد سقوط فاو سنگرهای ایرانی در کناره اروند رود تسلیحات سبکی که به دست عراقی ها افتاده بود توپ کوکسان با اصالت کره شمالی که به تصرف عراقی ها در آمد پست فرماندهی لشکر 8 نجف اشرف سپاه در فاو بیمارستان صحرایی نیروهای ایرانی در فاو (تعداد زیادی سرنگ مصرف شده آتروپین برای مقابله با عامل اعصاب در جلوی آن ریخته است) مزدوران بعثی در فاو پس از سقوط
-
1 پسندیده شدهبا سلام بررسی سقوط فاو تنها در عرض 36 ساعت ، را می توان در 2 بعد اصلی بررسی کرد 1- بعد سیاسی : متاسفانه اگر بخواهم جنبه سیاسی ماجرا و اختلافات سیاسی و حزبی و جناحی موجود در حساس ترین زمان جنگ را واکاوی کنیم ، جز حسرت فرصت های از دست رفته و جفایی که بر حضرت امام (ره ) شد، چیزی نصیب ما نمی شود . بنابراین از این مساله بگذریم . فقط پیشنهاد می کنم ، وصیت نامه حضرت امام (ره ) مجددا" مرور شود . 2- بعد نظامی : در ارتباط با بخش نظامی سقوط فاو باید گفت ، فرماندهی حزب بعث و در راس آن صدام حسین ، بعد از شکستهای پی درپی ارتش عراق در سال 1982، بتدریج به این فکر افتاد که برای مقابله با حجم بزرگ نیروی انسانی که واحدهای ایرانی برای وادار کردن واحدهای عراقی به عقب نشینی از آن استفاده می کنند ، باید سازمان رزم خودش را گسترش دهد و بدلیل اینکه تنها نیروی مورد اعتماد ، گارد ریاست جمهوری بود ، تقویت و گسترش گارد در صدر توجهات قرار گرفت . این نیرو که در ابتدای تشکیل خود با سازمان رزمی " تیپ " وارد جنگ شد، با وقوع شرایط فوق ، مورد توجه قرار گرفت ، و بتدریج سازمان رزم اش گسترش یافت و در سال 1987 به 3 لشکر زرهی و یک لشکر پیاده و یک تیپ نیروی های ویژه گسترش یافت و نیروی اصلی ارتش عراق در جریان تهاجم 1988 به فاو ، مجنون و شلمچه بود . در جریان این عملیات ، ارتش عراق ، علاوه بر واحدهای گارد ، سپاه هفتم به فرماندهی ژنرال ماهر عبدالرشید وارد منطقه کرد و وی یک طرح 3 مرحله ای را که حداکثر 4تا 5 روز طول می کشید را ایجاد نمود . در همین زمان ، راهبرد سپاه ، بعنوان نیروی اصلی پدافند کننده فاو ، بدلیل بسته شدن را ه کارهای جبهه جنوب تغییر کرد و بسمت غرب کشور متمایل شد . به همین دلیل ، استعداد رزمی سپاه در فاو ، از 30000 نفر به 5 تا 8 تا 10000 نفر کاهش یافت و نیرو های مستقر هم فاقد تجربه رزمی و در حقیقت نیرویهای تازه وارد بشمار می آمدند . در حوزه ادوات ، بخصوص توپخانه ، اسناد زیادی منتشر نشده ولی براساس اطلاعات منتشر شده ، تعدادی توپ 172 م.م کوکسان در منطقه حضور داشتند ولی در مقابل حجم شدید توپخانه عراق و بیش از 300 سورتی پرواز نیروی هوایی ارتش عراق کار یاز پیش نبردند . علاوه برآن ، ارتش عراق با استفاده از عوامل اعصاب و همچنین رعایت اصل غافلگیری ، موفق شد شد فاو را در عرض 36 ساعت مجددا" تصرف کند . استعداد رزمی ارتش عراق در این حمله ، 48 تیپ پیاده ، 11 تیپ زرهی بود که این نیروها در 28 فروردین 1367 ، عملیات خود را که مصادف با روز نخست ماه مبارک رمضان بود ، آغاز نمودند . واحدهای گارد که در نوک پیکان تهاجم قرار داشتند ، با استفاده از تانکبرهای فاون آلمانی ، بسرعت از مجموعه آموزشی خود در نزدیکی بصره به 150 کیلومتر دورتر ، یعنی شمال غربی شبه جزیره فاو منتقل شده که درجریان این انتقال ، 1500 دستگاه تانک شامل تانکهای T-72 B ، TYPE 62 ،T-62 وانبوهی از نفربرهای بی ام پی ، ام تی ال بی و... وارد منطقه عملیاتی شدند . علت این سرعت انتقال ، وجود جاده های مواصلاتی و ریلی بود که مهندسی رزمی ارتش عراق در طول 2 سال گذشته ایجاد نموده بود در روز 17 آوریل 1988 ، بیشتر از 200000 سرباز عراقی در 3 محور حملات خود را آغاز نموده و در طول یک جبهه 35 کیلومتری در کنار استفاده از جزیره کویتی بوبیان ، به یگان های ایرانی حمله ور شدند به اعتقاد سروان زرهی " آورن دانیز " ، برتری ارتش عراق نسبت به واحدهای ایرانی 6 به یک بشمار می رفت . در این عملیات ، توپخانه ارتش عراق که آموزش هایش از سال 1366 ، بهبود یافته بود ، عملا" برتری آتش را در اختیار داشت تا جایی که به گفته یک سرهنگ بازنشسته عراقی ، عملا" اجرای تاکتیک های ضد آتش ایرانی ها ، برای آنها مشکلی ایجاد نکرد ( در متن اصلی واژه دیگری به کار برده شده که بنده آن را تعدیل کردم چون غیر قابل بیان بود )
-
1 پسندیده شدهاگر امریکا می خواست به نفع ایران وارد جنگ بشه بعد از سقوط خرمشهر و محاصره ابادان باید حداقل زبانی از ایران حمایت می کرد.در صورتی که بعد از فتح فاو و پیروزی های ایران امریکا رسما ایران رو تحدید می کرد. در روز ۲۴ مهر ۱۳۶۵ جورج شولتز وزیر خارجه امریکا ایران را تهدید به دخالت نظامی کرد.اودر مصاحبه ای با مجله کرسنت اینترنشنال گفت : در صورت پیروزی ایران در جنگ ایالات متحده دخالت نظامی خواهد کرد و چنین دخالتی از حمایت کامل شوروی برخوردار خواهد بود زیرا هر دو ابر قدرت دارای یک نفع متقابل در مشاهده پایان این جنگ هستند.شولتز افزود : این تفاهم بر این واقعیت استوار است که پیروزی ایران در جنگ تعادل نظامی منطقه را بر هم می زند و وضعیت سیاسی ان را کاملا تغییر خواهد داد.
-
-1 پسندیده شدهجنگ به حال انفعال در آمده بود پس تصمیم بر حمله شد شمال یا جنوب ایران تصمیم به شمال گرفت و عراق هم نامردی نکرد تا زورش می رسید شیمیایی ریخت و کلی از ایران کشته گرفت با کمترین کشته سپس وقتی دید فاو بی پشت و پناه است اول حسابی شیمیایی زد سپس حمله کرد یک خبرنگار خارجی وقتی بعد از سقوط رفت به فاو می گفت به اندازه پوکه گلوله ، آتروپین رو زمین بود ( مفهوم این رو خوب می فهمین) بمباران شیمیایی فاو یک هفته قبل از سقوط فاو اتفاق افتاد تنها را رسیدن به فاو پل ها بود که قبل از عملیات عراق همه را زد مهمات برای نیرو های حاضر در فاو اضاف هم بود ولی نیروی کم بویژه در آن بمباران های شیمیایی و نبود سازماندهی ضعف ایران بود حساب کنید یک هفته شیمیایی سرتون ببارن ، توپخانه عراق هم 24 ساعته می زد عقبه هم از دست رفته بود دیگر امکان دفاع بود؟ دلیل بزرگ شکست آخر جنگ برای ایران شیمیایی بود دیگه عراق کاری نداشت کم میاره یا نه فقط شیمیایی می زد اگه صلح نمی شد تهران هم شیمیایی می خورد این منهای تجهیز شدنش به تمام سلاح ها بود و چه سلاح هایی که فرصت امتحانشون نشد بمب های خوشه با تخریب کیلومتری و ... آمریکا نه ایران اسلامی می خواست نه عراق بعثی هر دو را بجون هم انداخت تا خالی بشن بوِِیژه ایران ایران خالی شد ولی عراق نه ، عراق ناخواسته به قدرت پنجم دنیا تبدیل شده بود و بغداد به امن ترین شهر دنیا بعد از مسکو البته کلی بدهی و رکودی بی سابقه که جنگ کویت سلاح عراق را خالی کرد من حداقل 90 درصد مطمئنم که آمریکا نمی گذاشت خوزستان دست عراق بیفتد و اگر این طور می شد با زور یا با هر چی عراق را بیرون می کرد دلیلش هم تابلو است نقشه عراق را با خوزستان را فرض کنید اونهم زمانی که عراق رفیق فابریک شوروی بود اونهم در زمان جنگ سرد ( عدم ارتباط قوی با دریا ضعف استراتژیک عراق است) شاید خوزستان مستقل می شد و با یک انتخابات مردم تصمیم به جدایی می گرفتند یا نه، ولی به عراق پیوستن نه. آمریکا و انگلیس اجازه نمی دادند اونهم به صدام که می دونستند که دیوانه است بویژه بعد از بمباران مردم خودش از طرفی هم اگر ما عراق را فتح می کردیم مستقیم باید با آمریکا وار د جنگ می شدیم مثل جنگ کویت و خلیج فارس پس دلخوش به فتح عراق هم نباشید در جنگ نیز تنها اسرائیل ( بدلیل ترس از اعراب و این که بعد از ایران هدف خودش است)، سوریه ( بدلیل پولی که می دادیم) ، لیبی ( واقعا نمی دانم قذافی چرا این کار را کرد) طرف ایران بودن بقیه حتی فلسطین هم طرف عراق بود نمی دونم ولی واقعا دنیا علیه ایران متحد شده بود یه چیزی شبیه اتحاد آنها علیه آلمان نازی
-
-1 پسندیده شدهدر مورد اینکه چرا آمریکا حاضر نبود خوزستان به عراق دست عراق بیفتد باید گفت باید یادمان باشد جنگ تحمیلی زمان جنگ سرد بود . جنگ سرد را که همه می شناسید اگر خواستید توضیح دهم عراق در تقسیم بندی های اردوگاه غرب و شرق سمت شرق می افتاد اگر دنیا کمکش هم می کرد یکی برای کوباندن ایران بود و دیگری فروش سلاح حالا به نظر شما آمریکا در زمان جنگ سرد بین عراق و عربستان به عنوان ژاندارم کدام را انتخاب می کرد؟ عراق با صدام که ثابت کرده بود کشتن مردمش با شیمیایی برایش هیچ کاری ندارد و طرف بلوک شرق بود چرا باید به عنوان ژاندارم انتخاب می شد آمریکایی ها که دیوانه نبودند که برای خودشون دردسر درست کنند از طرفی اگر به نقشه عراق نگاه کنید می بینید عراق در سمت اروند دارای ضعف بزرگ استراتژیک دریایی و زمینی است بویژه سمت ایران حال اگر عراق این ضعف را برطرف می کرد موقعیت استراتژیک مثل ایران پیدا می کرد در نتیجه آمریکا در صورت سقوط خوزستان به نفع ما وارد می شد اما در خوزستان رفراندم شاید اتفاق می افتاد (البته این حدس است اما دادن به عراق هرگز) اگر دقت کنید حمله به کویت هم این ضعف را از بین می برد (نقشه عراق در گلوگاه فاو به خوبی نشان می دهد گلوی عراق کجاست ) وقتی جنگ تمام شد عراق غولی شده بود که جهان او را ساخته بود و تازه روی فرم بود و باتجربه هم شده بود در عملیات طوفان صحرا آمریکا با سیستم های راداری عراق به شدت مشکل داشت در نتیجه فرانسوی ها رادارهای خود را با بیان ضعفشان بی خاصیت کردند تا بتوان به آسمان عراق که بغداد را بعد از مسکو به امن ترین شهر دنیا از نظر هوایی تبدیل کرده بود وارد شوند ( داستان شهید دوران و اجلاس غیر متعهد ها را که بیاد می آورید) و در شروع عملیات طوفان صحرا هلیکوپترهای آپاچی عملیات را با زدن پدافند عراق در شب آغاز کردند در طول عملیات نیز شبیه سیستم های جنگی ایران بر علیه عراق استفاده کردند یعنی ایجاد مناطق امن هوایی با تامکت های نیروی دریایی آمریکا و ...
-
-1 پسندیده شدهکمترین جایزه ای که آمریکا به صدام در صورت موفقیت در اجرای نقشه آمریکایی صهیونیستی اش میتنونست بهش بده همین خوزستان بود وهمین وعده رو هم داده بود . فکر میکنید چرا صدام از ابتدا لقب جنگ قادسیه رو به این جنگ داد ؟؟؟ همه میدونیم که در طی بیش از 200 سال اخیر این جنگ تنها جنگی بود که ما تونستیم تمتمیت ارضی مون رو حفظ کنیم و در طی سالیان گذشته ما هیچ جنگی نداشتیم که کشور ما تجزیه نشه و قسمتی از اون جدا نشه و یا به خاک دیگری اضافه نشه بخشی از اون رو روسیه گرفت بخشی رو افغانساتن حتی رضاشاه هم بخشی از خاک ما رو به افغانستان بخشید !!! بخش دیگه رو به ترکیه یعنی ارتفاعات آرارات و بخشی رو در نقشه و خیانت انگلیسی به پاکستان (قسمت بلوچستان ) و بخشی رو به عراق کنونی و در زمان آخرین شاه ایران هم با نقشه انگلیسی بحرین رو از خاک ما جدا کردند . بنا بر این چه اتفاقی افتاده بود که دشمنان ما تغییر رویه داده باشن ؟؟؟؟ نکته جالب این قضیه اونجاست که هم بلوک شرق و هم بلوک غرب در نادرترین اتفاق در جنگ سرد بر سر سرنوشت ایران به توافق رسیده بودند و با هم همکاری تعجب برانگیزی داشتند . آمریکا چرا نباید از تجزیه ما خوشحال نمیشد و این چه اثری رو در جنگ سرد میتونست ایفا کنه در حالی که با شوروی وقت به توافق هم رسیده بودند ؟؟؟؟ صدام در جنگ با ما تبدیل به لیدر و رهبر اعراب شده بود و تمامی شیوخ خلیج فارس هم ازش اطاعت میکردن و هر مبلغی هم که میخواست با شوق و از سر ارادت تقدیمش میکردن و خود اعراب اون رو ناجی خودشون میدونستن تا قبل از حمله به کویت و احساس نا امنی اعراب از جانب صدام و تغییر دیدگاه اونها نسبت به صدام . بعد از تضعیف صدام در این موقع بود که نقش رهبری اعراب رو عربستان و مصر سعی میکردن ایفا کنن . بجهت اینکه از نظر ایدئولوژیکی با هم متفاوت بودند هر کدام نقش رهبری بخشی از اعراب رو ایفا میکردن که خدا رو شکر بعد از سقوط مبارک یک طرف این جبهه شوم فرو ریخت و طرف دیگش داره دست و پا میزنه برای حفظ موقعیتش . اشتباه صدام در خوی وحشیگری و تجاوزکاری او نهفته بود . همه میدونیم که صدام فردی غیر نظامی بود و اگر نظامی بود قطعا اشتباه حمله به ایران رو مرتکب نمیشد همونطوری که فرماندهان ارتش عراق مخالف بودند حتی رییس جمهور قبلی حسن البکر که نظامی بود . تنها با اعمال کودتای انگلیسی آمریکایی بود که صدام به قدرت رسید و با طرح حمله به ایران موافقت کرد و مخالفین رو از ارتش عراق تصفیه کرد و بقیه هم از ترس چیزی نگفتن . صدام یک مهره جاسوس CIA بود که با حمایت همونها هم بقدرت رسید . اما خمینی (ره) بارها با تیزبینی که داشتند این نکته که صدام نوکر آمریکاست اعلام فرمودن البته صدام خودش رو نزدیک به بلوک شرق نشون میداد اما در حقیقت آمریکایی بود . مثل رضا خان در ایران ماموریت داشت و نوکر بود و همین که پاش رو از گلیمش درازتر کرد اونو ورداشتند و بردند اما چون خیلی بهش قدرت داده بودن اینکار براشون زحمت و دردسر فراوانی هم داشت که به تنهایی از عهدش بر نمیو مدن . اگه صدام حماقت نمیکرد و به کویت حمله نمیکرد و طرح بازی ابرقدرتها رو بهم نمی ریخت چرا باهاش بد باشن و حمایتش نکنن ؟؟؟؟. اونقدر هم قوی نبود که بتونه به تنهایی و با اتکا به قدرت داخلیش برای اسراییل خطر استراتژیک محسوب بشه برای همین هم صدام بدون طرح و نقشه آمریکایی و حمایت منطقه ای فقط تونست به ضعیفترین کشور منطقه و راحت ترین و سهل الوصول ترینشون یعنی کویت حمله کنه . از کی تا حالا کشوری مثل آمریکا که بحق جانشین امپراطوری انگلیس هست دلسوز ما شده . وقتی وزیر خارجه سابقش ( وارن کریستوفر ) میگه باید ایرانیها رو از ریشه کند اونوقت نمیدونم چرا بعضیها آمریکا براشون آمریکا جونه و کعبه آرزوها و نقش وکیل مدافع اون رو همیشه بازی میکنن و اغلب وطن و مردمش رو قربانی میکنن البته با افتخار