برترین های انجمن

  1. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      46

    • تعداد محتوا

      5,269


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      32

    • تعداد محتوا

      9,527


  3. mehdipersian

    • امتیاز

      24

    • تعداد محتوا

      3,151


  4. aryoreza

    aryoreza

    Members


    • امتیاز

      21

    • تعداد محتوا

      165



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 16 آذر 1401 در پست ها

  1. 5 پسندیده شده
    روز گذشته چند انفجار در دو پایگاه هوایی Ryazen وEngels در عمق خاک روسیه رخ داد .در ابتدا رسانه های محلی اعلام کردن که بر اثر انفجار یک تانکر سوخت سه تن کشته شده اما ساعاتی بعد وزارت دفاع روسیه به صورت رسمی اعلام کرد بر اثر حمله پهپادهای TU141 ِیا 143 ارتش اکراین به دو پایگاه هوایی سه نظامی روس جان باختن و یک هواپیماهای تی یو 22 هم آسیب دیده است . یاپگاه هوایی Engels درفاصله 624 کیلومتری و پایگاه Ryazen در فاصله 580 کیلومتری از مرز با اکراین واقع شده است این دو پایگاه محل نگهداری بمب افکن های استراتژیک روسیه حداقل درحال حاضر بشمار میرفتن البته تا این لحظه به نظر میرسد حمله به پایگاه هوایی Engels ناموفق بوده ولی خسارت وتلفات مربوط به پایگاه Ryazen بوده است . نکته جالب پهپادهای مورد استفاده توسط ارتش اکراین هستن به غیر از نحوه رسیدن و مطلع نشدن سیستم پدافندی روسیه برد این پهپادها هست که حداکثر به 200 کیلومتر میرسد احتمالا اکراینی ها تغییرات گسترده ایی در این پهپادهای صورت داده اند البته با توجه به تصویر منتشر شده از بمب افکن آسیب دیده روسی حمله توسط جنگ افزاری با سر جنگی کوچک بوده . البته ممکن است روسها دروغ گفته باشند وحملات توسط عوامل انسانی ویا کواد کوپترها صورت گرفته چون در زمان حمله یک تانکر سوخت رسان در نزدیک این بمب افکن پارک کرده است و زمان بندی این حمله بصورت آنی و اتفاقی نبوده است. روسها در پاسخ به این حمله با بیش از 100 موشک کروز سرتاسر خاک اکراین رو مورد حملات شدید قرار داده و خسارتهای گسترده ایی به شبکه برق و آب همچنین مراکز صنعتی این کشور وارد کرده اند حملات پهپادهای انتحاری لانست روسی یه سامانه های راداری و یک آتشبار اس 300 در این حمله دو رادار منهدم و همچنین یک پرتابگر اس 300 آسیب دید . یکی از پهپادهای انتحاری هم یک حمله ناموفق را به مجموع آتشبار اس 300 صورت داده حمله ناموفق سرنگون شدن بالگرد کاموف 52 روسی بوسیله سامانه بوک اکراینی خسارت های تجهیزاتی اکراین یک نفربر ام 113 دو امرپ کریپی و یک دستگاه بی ام پی دو امرپ گریپی نفربر ام 113 و ypr بی ان پی 2وبی ام پی 23 م م احداث یک قبرستان جدید کشته شدگان ارتش اکراین در مرحله اول حدود 60 سرباز اکراینی به خاک سپرده شدن و.................... جان سالم بدر بردن تانکی تی 72 ام ارتش اکراین از اصابت موشک ضد زره روسی این موشک توسط زرههای واکنشگر تانک دفع شد بازدید پوتین از پل کریمه
  2. 4 پسندیده شده
    بخش دوم لوید آستین وزیر دفاع اظهارات لوید آستین ، وزیر دفاع ایالات متحده 1-وزیر دفاع ایالات متحده در جریان سخرانی خود بر روی برد و کارایی رزمی بی-21 تاکید خاصی داشت و مدعی شد که " این بمب افکن نیازی به حضور در نزدیک صحنه نبرد " یا " دراختیار داشتن پشتیبانی لجستیکی خاص برای پرواز بسوی هدف های بشدت محافظت شده " ندارد . البته وی حرفی در خصوص این مساله که آیا برای قرار دادن هدف ، زیر ضربه ، بی-21 نیازمند سوخت گیری هوایی است یا اینکه برد اضافی مد نظر وی ناشی از عملیاتی شدن موشکهای کروز برد بلند آینده ( LRSO) بوجود آمده ، بیان ننمود . با این وصف ، واضح است که بی-21 برد قابل توجهی دارد و ترکیب سازه ( بدنه ) و میزان حمل سوخت آن نیز در حد قابل قبولی قرار می گیرد. 2- لوید آستین مدعی شده که پیشرفته ترین سامانه های پدافند هوایی درخدمت برای شناسایی بی-21 با مشکل روبرو خواهند شد . 3- وی در جریان سخنرانی خود به این نکته اشاره نمود که این بمب افکن با تسلیحات جدیدی که هنوز ابداع نشده اند !!!! از کشور دفاع خواهد کرد که احتمالااین مساله اشاره ای دارد به حوزه نظارت و شناسایی (ISR) و همچنین سامانه های مدیریت نبرد . ژنرال جیمز. هنری دولیتل رهبر نخستین حمله هوایی به توکیو در جنگ دوم جهانی در کنار نمونک ( ماکت ) بمب افکن بی-29 4- به گفته وزیر دفاع آمریکا ، شناسه " مهاجم " (RAIDER) برگرفته از حمله مشهور بمب افکن های شاخه هوایی نیروی زمینی این کشور در جریان جنگ دوم جهانی به توکیو ( ژاپن ) به فرماندهی ژنرال دولیتل بوده و حتی نمونه ای از بمب افکن بی-25 میچل در میان هواگردهای مستقر در صحنه رونمایی وجود داشت . کتی واردن مدیر عامل نورثروپ -گرومن اظهارات واردن ، مدیرعامل نورثروپ-گرومن 1-بمب افکن بی-1 یک الگوی جدید در طراحی ، توسعه و تولید هواگردهای نظامی است که به لطف روش ها و ابزارهای دیجیتال حاصل آمده است . 2- برنامه بی-21 در حال حاضر ، چیزی در حدود 400 تامین کننده در 40 ایالت مختلف دارد و زنجیره ای جدیدی از همکاری طراحی شده و در حال اجراست . 3- طراحی بی-21 ثابت نمود که امکان بکارگیری سریع فناوری های موجود برای منطبق شدن با تهدیدات وجود دارد . 4- وی مدعی شده که فناوری بکار رفته در بی-21 در حال حاضر همتایی بخود نمی بیند. 5- به گفته وی ، بی-21 در زمان رونمایی بعدی ، در حالت پرواز مشاهده خواهد شد ولی پیش از این باید آزمایشهای زمینی بسیاری صورت گیرد . بخشی ازاین آزمایشها در شب انجام خواهد شد ولی دور نگه داشتن چشمان کنجکاو نیز بسیار سخت به نظر می رسد . آدمیرال کریستوفر گریدی جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش اظهارات جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش : 1- بی-21 تضمین خواهد کرد که ناوگان بمب افکن های نیروی هوایی ایالات متحده بعنوان یک نیروی بازدارنده برتر به حیات خود ادامه میدهد . 2- بمب افکن جدید به ارتش این اجازه را می دهد که روند " نفوذ بر سرنوشت میدان جنگ " را به نفع ایالات متحده بازگرداند . 3- به گفته وی ، بی-21 توانایی اجرای عملیات مشترک با نیروهای هم پیمان در عملیات های آینده را خواهد داشت و این بدان معناست که گزینه های بازدارندگی و حملات متعارف در محیطهای متراکم دفاع هوایی هم اکنون در اختیار امریکا قرار گرفته است . درواقع ، این بمب افکن ، اطمینان کافی برای سبقت گرفتن ارتش ایالات متحده و حفظ منافع این کشور و درنهایت دراختیار داشتن لبه فناوری آفندی را بوجود آورده است . اظهارات یکی از دست اندرکاران پروژه بی-21 1- بی-21 پیشرفته ترین هواگرد رزمی پنهانکاری است که به اکنون تولید شده است . 2- تمامی تجربه های چند دهه عملیات با بمب افکن بی-2 و اف-117 در کنار نیازمندی های پیش بینی شده برای آینده موجب شد تا طرح بی-21 به این شکل تولید شود . 3- استفاده قابل توجه از روشها و ابزارهای مهندسی رقومی ، امکان اصلاح سریع معایب درطراحی را در طول فرآیند توسعه فراهم نمود و زمان لازم را برای اجرای آزمایشهای زمینی بیشتر را بوجود آورد . 4- استفاده از روشهای مهندسی رقومی باعث شد تا طرح روی کاغذ بیشترین شباهت را به هواگرد تولیدی داشته باشد و این به معنای صرفه جویی در هزینه ها و کاهش خطرپذیری روند طرح شد . 5- ماموریت اصلی بی-21 ، اجرای نقش ضربتی و نفوذ به درون متراکم ترین شبکه های دفاع هوایی است . 6- بی-21 تجسم میزان بالایی از مرگ آوری ، بقاپذیری رزمی ، انعطاف پذیری نظامی ، چابکی محسوب می شود . 7- برد رزمی بی-21 و توانایی آن در حمل مهمات در کنارطرح پنهانکارآن ، مزیتهای قابل توجهی را برای کاربر به منظور نفوذ به درون شبکه های یکپارچه دفاع هوایی و اجرای ماموریتهای رزمی با ضریب موفقیت بالا بوجود می آورد . 8- قابلیت های بسیار پیشرفته به اشتراک گذاری داده های رزمی در بی-21 بخشی از توان بسیار مهم نیروی هوایی برای طراحی عملیات های دوربرد و با دقت بالاست . 9- سامانه های بی-21 بصورت مدولار و با معماری باز است که یکپارچه سازی سامانه های جدید و ارتقا ء یافته ای که قرار است در آینده روی آن نصب شود را تسهیل خواهد کرد تا امکان منطبق کردن آن با تهدیدات جدید وجود داشته باشد . 10- قابلیت معماری باز در بی-21 بدان معناست که این بمب افکن برای 30 تا 50 سال آینده در خدمت باقی می ماند . 11- استفاده از مواد جدید و بکاربردن فرآیندهای جدید تولید در مقایسه با بی-2 ، سطح پنهانکاری بیشتری را به بی-21 می بخشد در عین اینکه حوزه تعمیر و نگهداری آن را ساده تر نموده است . 12- همه پرسنل درگیر در پروژه بی-21 دارای مجوزهای امنیتی خاص هستند و حیطه بندی اطلاعاتی بطور کامل رعایت می شود . پی نوشت : 1- ادامه دارد ... 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
  3. 3 پسندیده شده
    ترور یکی از ماموران ارشد موساد در اسرائیل یک مامور ارشد موساد در خودروی لوکس شخصی خود در یک تونل در اسرائیل به ضرب گلوله کشته شد. دو مرد مسلح با یک موتورسیکلت نزدیک خودرو مامور ارشد موساد اسرائیل شدن و از روبرو خودرو را گلوله باران کردند و با سرعت دور شدند. سپس امدادگران برای نجات او آمدند که یک حمله دیگر به امدادگران شد تا مامور نجات پیدا نکند./صابرین نیوز آتش‌سوزی مشکوک در مجتمع پالایشگاهی «حیفا» شبکه ۱۱ تلویزیون رژیم صهیونیستی از آتش‌سوزی در مجتمع پالایشگاهی «بازان» در حیفا خبر داد. آتش‌سوزی به علت نقص فنی در یک ترانسفورماتور برق به وقوع پیوسته و به کسی آسیب نرسیده است.
  4. 2 پسندیده شده
    بنام پروردگار توانا يكي از سلاحهاي كمري مورد استفاده در نيروي انتظامي اسلحه اي است پرقدرت و مدرن بنامSig-Sauer P226 ساخت كارخانه اسلحه سازي معروف Hekler & Kokh آلمان. تقريبا تمام كساني كه به اسلحه علاقه دارند با نام كارخانه هكلر اند كوخ آشنا هستند. بسياري از توليدات اين كارخانه معتبر از سالهاي قبل از انقلاب تاكنون در نيروهاي مسلح ايران خدمت نموده اند كه بعنوان نمونه ميتوان از تفنگ اتوماتيك پرقدرت و مطمئن ژ-3 و تيربار MG1A3 معروف به ام ژ 3 نام برد. البته نيروي هوايي ايران نيز در سالهاي قبل از انقلاب از مسلسل MP5 استفاده مي كرده است كه هم اكنون اين مسلسل بعنوان سلاح سازماني نيروي انتظامي و گارد حفاظت بانكها انتخاب شده و در مورد آن در بخش جداگانه اي توضيح خواهم داد. سلاحهاي كمري Sig-Sauer P226 و برادر كوچكتر آن Sig-Sauer P225 كه در حال حاضر در نيروي انتظامي با عنوان مخفف P226 و P225 ناميده مي شوند در سال 1362 توسط كميته انقلاب اسلامي بخدمت گرفته شدند.(در مورد P225 در بخش ديگر توضيح مي دهم) در آن زمان نياز به يك سلاح كمري پرقدرت براي مقابله با گروههاي تروريستي – جنايتكاران و اشرار - حفاظت از شخصيتها و استفاده نيروهاي امنيتي بشدت احساس مي شد و به همين علت كارشناسان پس از بررسي توليدات كارخانه هاي مختلف كه با توجه به شرايط تحريم هاي نظامي آن زمان امكان معامله با آنان وجود داشت و از بين چندين سلاح كمري مدرن توانستند اسلحه P226 را انتخاب و خريداري نمايند. P226 سلاحي است با وزن 1400 گرم و برد مفيد 90 متر و خشاب 15 فشنگي كه با مهمات 9 ميلي متري از انواع سوپر-رسام-دوزمانه –پلاستيكي تغذيه مي شود. باز و بسته نمودن اين سلاح توسط يك تير انداز ماهر در زماني كمتر از 30 ثانيه انجام مي شود كه در مقايسه با اسلحه هاي ديگر زمان مناسبي است.هرچند كه در صورت معيوب نبودن فشنگها غالبا در اين اسلحه اشكالاتي همچون گير كردن پوكه در جان لوله كمتر اتفاق مي افتد اما براي يك نيروي پليس كه در هنگام درگيري با دشمن با اين موضوع برخورد نمايد هيچ نكته اي حيات بخش تر از امكان سريع بازو بسته نمودن سلاح نيست. معظلي كه در اسلحه اي مانند كلت كاليبر 45 شاهد آن هستيم. اين اسلحه با قابليت شليك مستمر و خشاب گذاري سريع در حال حاضر مورد علاقه كوماندوهاي نيروي ويژه پليس بوده و در طي مدت خدمت خود در واحدهاي مختلفي مانند يگان ويژه-يگان حفاظت از شخصيتها-گشت هاي ويژه و واحدهاي عملياتي در مرزهاي كشور و سيستان و بلوچستان مورد استفاده قرار گرفته است. بهر حال با توجه به اينكه اسلحه همراه نيروهاي پليس غالبا يك سلاح كمري ميباشد و اين نيروها بدليل نوع ماموريتهايشان از تفنگ هاي اتوماتيك و مسلسل استفاده نمي نمايند ميتوانيم از اسلحه Sig-Sauer P226 بعنوان يك سلاح مطمئن و كارآمد نام ببريم كه تاكنون توانسته است از آزمايشهاي زيادي سربلند بيرون آيد. ضمنا نيروهاي پليس برخي كشورهاي ديگر نيز مانند ژاپن و مالزي از اين سلاح بعنوان سلاح سازماني استفاده مي نمايند.
  5. 2 پسندیده شده
    جنگ ، پیتزا نیست که هر قدر بیشتر کش بیاید بهتر باشد. اینها اشتباهات روسها نیست . طرز تفکر ایشان است. و چه بد طرز تفکری دارند. هنوز تفکر استالین حاکم است. ( کمیّت ، کیفیت مخصوص به خود را دارد ) این یعنی اتلاف سرمایه های انسانی و مادی و معنوی یک کشور . و متاسفانه این کشور بمب اتم دارد و این یعنی اگر عرصه بر ایشان تنگ شود واویلاست . و حال آنکه حداقل 50 درصد تقصیر ، گردن خودشان است . خدا به ما رحم کند با این متحدانمان . از حکومت ترکیه نجس تر ، خودشه .
  6. 2 پسندیده شده
    بعد از سخنرانی رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا مبنی بر کشته شدن 100 هزار افسر( یا سرباز) اکراینی در جنگ با روسها موجی از انتقادات و حملات از سوی مقامات و و رسانه های اکراینی متوجه خانم لاین واین سخنرانی شد به طوری که کمیسیون اتحادیه اروپا آن را یک اتشباه لفظی خواند( موضوعی که فراتر از اشتباه لفظی است) اما با انتشار این امار رسانه های غربی بیشتر در حال پرداخت به این موضوع هستن وحتی رقم 150 هزار کشته را بر ارتش اکراین مطرح کرده اند . در کنار این مسئله صحبتهای روزانه مقامات غربی مبنی بر لزوم گفتگو اکراین با روسیه و حتی احترام به خواسته های روسیه این شائبه را به وجود اورد که غرب هم بخصوص اروپا خواستار پایان این درگیری هستن وطولانی تر شدن جنگ از لحاظ اقتصادی ونظامی آسیبهای جدی به این کشورها وارد میکند در کنار این مسئله در صورت افزایش تعداد نیروهای ارتش روسیه به سطح 500 هزار نفر در خاک اکراین کار برای اکراینی ها ها سخت خواهد شد برای همین منظور ناتو برای اموزش گسترده نظامیان اکراینی در خاک کشورهای اورپایی آماده میشود همچنین ناتو در حال اموزش افسر این کشور برای کم کردن اثرات قدرت آتش توپخانه ارتش روسیه هستن از جمله اموزشهای ضد توپخانه تحرک جابجایی و مواضع و سنگرهای موقت و... در کنار این مسئله ارتش اکراین در حال تبدیل شدن به یک ارتش غربی است اما با این حال خیلی از تجهیزات این کشور ساخت شوروی و یا شرقی بوده به همین دلیل مسئله تا مین مهمات این ادوات ممکن است به یک بحران تبدیل بشود برای رفع این مشکل غربی درصد تدارک خط تولید مهمات شرقی در خاک خود و ارسال به اکراین هستن . البته اکراینی ها هم این مهمات را تولید میکنند اما توان تولید اکراین نیازهای این کشور را تامین نمی کند ( خانم لاین :تا کنون بیش از 100 هزار افسر اکراینی شده اند ) کاریکاتور تلفات ارتش اکراین میتونی یه صفر دیگه هم حذف کنی یگانهای ارتش اکراین از سه روز پیش حملات سنگین خود را بر قطع کردن جاده کریمنا به اسواتوف شروع کردن .منابع روسی مدعی دفع چندین حمله شدن واعلام کردن مهاجم بعد از پیشروی های اولیه مجبور شدن به مواضع اصلی خود عقب نشنینی کنند. واحدهای روس به مهاجم اجازه دادن در عمق مواضع خود پیشروی کنند و بعد با حجم سنگینی از اتشباری توپخانه و راکت اندازها اکراینی را مرود هدف قرار داده در نوبت بعد واحدهای زرهی روس ضد حملات را شروع کردن . البته ارتش اکراین برای کم کردن فشار از روی باخموت و مارینکا وسوالدر و همچنین گرفتن ابتکار عمل دست بردار نخواهد بود ویدئو دفع حملات ارتش اکراین به شهرک سولدار (مشخص شده با ستاره قرمز در نقشه بالا) https://www.aparat.com/v/ue2bV ویدئو اصابت موشک ضد زره به موتور تانک تی 80 روس https://www.aparat.com/v/vbowh یکی از کانال و خندق ارتش اکراین در حومه باخموت بعد از حملات روسها حومه فرودگاه شهر دونتسک بعد از دفع حمله ارتش اکراین (چند هفته ایی از این حمله میگذرد وبعد از عقب راندن اکراینی ها روسها در این منطقه مستقر شدن ) انهدام توپ 130 م م ام 46 روسی و مهمات آن توسط گلوله های هدایت شونده ایکس کالیبر آمریکایی در کرانه رود دینپیرو تانکهای آسیب دیده ویا منهدم شده ارتش اکراین از جمله دو تانک تی 80 جمهوری چک تعمیر وبهینه سازی 90 دستگاه تانک تی 72 را بر تحویل به ارتش اکراین آغاز کرد زرهپوشهای شکار شده ارتش اکراین خسارتهای ارتش روسیه تانک تی 80 تی 64 و نفربر بی ام پی 3 به اسارت گرفتن یک واحد 6 و 11 نفره از ارتش اکراین قرمز سربازان روس آبی اکراینی
  7. 2 پسندیده شده
    با سلام زوج تایگر/ پانتر در برابر چرچیل دررسای برتری تانک اصلی میدان نبرد ارتشهای متفقین بر تانک های یگان های پانزر ورماخت در جنگ دوم جهانی ، کتابها ، رساله ها ، مستندها و فیلم های داستانی بسیاری تولید و یا به رشته تحریر در آمده است ، با این وصف ، مطالعه نظرات بسیارجالب یک فرمانده تانک بریتانیایی از برخورد با تانکهای آلمانی بسیار جالب توجه به نظر می رسد در جریان یک گفتگوی رسمی ، پس از تهاجم متفقین به نرماندی ، با ستوان یکم زرهی ، اندرو ویلسون ، وی ، ماهیت برخورد با یگان های رزمی ورماخت ( در اینجا لشکرهای زرهی اس اس ) را چنین تشریح می کند : سئوال : واحدهای پانزر ورماخت بیشتر از چه تانکی استفاده می کنند ؟؟ ویلسون : پانتر ، تانک پانتر براحتی از فاصله یک مایلی می تواند تانک چرچیل مارک-3 را از وسط به دو نیم کند سئوال : چرچیل چگونه می تواند به پانتر آسیب بزند ؟؟ ویلسون : تنها راه ممکن این هست که چرچیل به آرامی به پانتر نزدیک شود . وقتی به نزدیکی پانتر رسید ، تیرانداز می بایست تلاش کند تا بخش محافظ توپ را هدف قرار دهد . اگر تیرانداز خوش شانس باشد ، مهمات شلیک شده از نازک ترین قسمت زره ( بخش بالایی محل استقرار راننده ) به دورن تانک نفوذ می کند . سئوال : آیا تا به حال کسی این تاکتیک را اجرا کرده ؟؟ ویلسون : بله ، گروهبان دیویس از اسکادران C ، اما وی بلافاصله بعد از این حادثه ، تعادل روانی اش را از دست داد ، در نتیجه به سرفرماندهی فراخوانده شد تا بلحاظ روانی بهبود پیدا کند . سئوال : تانک بعدی در لیست شما ، کدام تانک است ؟؟ ویلسون : تایگر . تانک تایگر به راحتی از فاصله 1.5 مایلی ، تانک چرچیل را از وسط به دو نیم می کند . سئوال : چگونه تانک چرچیل قادر است تایگر را هدف قرار دهد ؟؟ ویلسون : فرض براین گذاشته شده که ما در 200 یاردی ، تانک دشمن را شناسایی کرده و به پریسکوپ آن شلیک می کنیم . سئوال : آیا کسی تا کنون این تاکتیک را اجرا کرده ؟؟ ویلسون : خیر پی نوشت : 1- منبع : رزم زرهی ، دکترین ، استراتژی ، تاکتیک و تاریخچه ( در حال تدوین / منتشر نشده) 2- در این وضعیت ، باید با کارگردان نسبتاً محترم فیلم " FURY" باید چه کار کرد ؟؟؟
  8. 2 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان   پروژه 1946     شاید این پست ارتباطی به موضوع اصلی این تاپیک نداشته باشد ، اما شاید به نوعی ، برای دوستان علاقه مند ، روشن کننده مسیری باشد تا نگاهی متفاوت به مقوله جنگ و بررسی مفاهیم مربوط به آن شکل گیرد .   با آشکار شدن نشانه های شکست آلمان در جنگ جهانی دوم ، اداره خدمات استراتژیک (OFFICE STRATEGIC SERVICE- OSS) که سلف سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و بویژه CIA بشمار می آمد ، دو برنامه اصلی رابرای بهره برداری از آنچه که دستاوردهای فناورانه و نرم افزاری ورماخت نامیده می شد ، طراحی نمود که یکی از این برنامه با شناسه " گیره کاغذ " مسئولیت جمع آوری دستاوردهای فناورانه آلمان نام داشت  . اما برنامه دوم که کمتر شناخته شده است ،طرحی بود با شناسه " پروژه 1946" که بمدت دو دهه از پایان جنگ در سال 1945 بطول انجامید .       ژنرال توپخانه ، فرانتز ( فرانتس ) هالدر   در جریان پروژه 1946 ، گروهی از افسران اطلاعاتی ارتش ایالات متحده گرد هم آمدند تا تجربیات رسته های مختلف ورماخت را مکتوب نمایند. پژوهشگران این طرح ، با استفاده از خاطرات شخصی ، یادداشتهای سرفرماندهی ورماخت ، مصاحبه با افسران ارشد و رده میانی ، بتدریج دیدگاه پژوهشگران را نسبت به جنگ جهانی دوم و عملکرد ورماخت تغییر دادند . حاصل این طرح ، که شامل گفتگوهای انجام شده با افسران آلمانی نیز می گردید ، انتشار بیش از 500 کتاب بود که طیف گسترده ای از مفاهیم استراتژیک ، عملیاتی ، تاکتیکی و فنی را در بر می گرفت . این همکاری چنان تاثیر گذار بود  که در سال 1961،  از مهمترین عضو  این گروه ، یعنی ژنرال فرانتز هالدر ( که ژورنال خاطراتش از وقایع ستاد ارتش و سازمان سرفرماندهی ورماخت ، در میان اسناد باقی مانده از جنگ جهانی دوم ، تقریبا" بی همتا بشمار می آید )   توسط کندی ( رییس جمهور وقت ) به پاس همکاری اش با ارتش ایالات متحده ، تقدیر گردید ، چرا که در نتیجه 20 سال تلاش ، تفکر راهبردی ، تاکتیکی ارتش ایالات متحده ارتقاء پیدا نمود و موجب شد تا از اوایل دهه هفتاد میلادی ، تغییرات گسترده ای در دکترین های نظامی ارتش ایالات متحده صورت گیرد .   پی نوشت : صرفا" امیدوارم کسانی که ارتباطات لازم را دارند ، در ارتباط با دفاع مقدس هم ، چنین نگرشی داشته باشند 
  9. 2 پسندیده شده
    كوچك ولي مرگبار اين اصطلاحي است كه سازنده مسلسل دستي پرقدرت و منحصر بفرد MP5 براي تعريف از اين سلاح معجز بكار ميبرد. مسلسل هاي كوچك هميشه جايگاه ويژه اي در جنگهاي شهري دارند و در اين ميان پليس ها و محافظان بيشترين نياز را به اين مرگ آفرينان كوچك داشته اند چرا كه قابليت حمل آسان امتياز مهمي است كه قدرت مانور و حركت نيروهاي امنيتي را بهبود مي بخشد. اما زماني كه بحث مقابله با جنايتكاراني كه براي انجام مقاصد خود از هيچ اقدامي رويگردان نيستند پيش آيد متوجه خواهيم شد كه حمل آسان و راحت يك سلاح سبك به تنهايي به كار نخواهد آمد و اين جا است كه به اسلحه اي احتياج داريم كه در عين سبك بودن پرقدرت هم باشد. نيروهاي ويژه پليس –ژاندارمري و كوماندوهاي ارتش در قبل از انقلاب از سلاح بسيار خوبي بنام مسلسل يوزي استفاده مي كردند كه به حق بايد اذعان كنيم كه در زمان خود جزء بهترين ها محسوب مي شده است و چه بسا هم اكنون نيز داراي امتيازات منحصر بفرد باشد. يكي از امتيازات يوزي اين بود كه چون قبضه - ماشه و خشاب در نقطه ثغل سلاح قرارداشت تيرانداز اين امكان را داشت كه در زمان نيازبا يك دست تيراندازي نمايد و همينطور امتيازات ديگر كه در آينده در مورد آن خواهم نوشت. در سالهاي بعد از انقلاب و در زمان جنگ تحميلي كه نيروهاي مسلح در صدد ارتقاء لجستيك و تجهيزات بودند نياز به يك مسلسل سبك و كارآمد براي استفاده نيروهاي پليس- محافظان- گاردهاي ويژه و يگانهاي تكاور احساس مي شد و به همين علت اسلحه پرقدرت و مدرن MP5 كه نسل تكامل يافته همنوعان قديمي خود بود از كارخانه H&K آلمان خريداري و بخدمت گرفته شد. از مزاياي بارز و برجسته MP5 ميتوان به نواخت تير بالا(400 گلوله در هر دقيقه)وزن سبك(2800 گرم با خشاب پر)و طول كم (60 سانتي متر) اشاره كرد.همچنين امكان استفاده از نور هالوژن در اماكن تاريك و تجهيزات صدا خفه كن اين سلاح را به يكي از مرگ بارترين مسلسل هاي دنيا تبديل كرده است. در حال حاضر اين سلاح در كليه يگانهاي نيروي انتظامي بكار گرفته مي شود و جالب توجه اينكه نيروهاي ويژه پليس حتي در كشورهايي كه خود صاحب تكنولوژي توليد پيشرفته ترين سلاحها هستند نيز از اسلحه MP5 بهر مي برند. برادر كوچكتر اين سلاح با نام MP5K نيز در ايران جهت حفاظت از محموله هاي بانكي در اختيار محافظان بانك قرار دارد. جالب است بدانيد پرسنل استفاده كننده از MP5 در ايران بدليل تشابه بسيار زياد اين سلاح با برادر بزرگترش ژ-3 در مكانيزم و ساختار گلنگدن –آلات متحركه-– روآيك- درجه نشانه روي -قبضه و ماشه به آن بچه ژ-3 نيز مي گويند. []
  10. 2 پسندیده شده
    دکتر رضا سیف اللهی اولین فرمانده نیروی انتظامی که هم اکنون معاون هماهنگ کننده دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام است به بهانه هفته نیروی انتظامی به پرسشهای خبرگزاری مهر درباره چالشهای تشکیل نیروی انتظامی پاسخ گفت. * خبرگزاری مهر- گروه اجتماعی : با توجه به اینکه شما اولین فرمانده ناجا بودید زمینه های ادغام نیروهای سه گانه "ژاندارمری، کمیته و شهربانی" و تشکیل نیروی انتظامی در سال 1368 را در چه چیزی می دانید؟ - دکتر رضا سیف اللهی: ابتدا هفته نیروی انتظامی را به همکاران قدیم و همکاران فعلی و پرسنل پرتلاش ناجا تبریک می گویم. در مورد زمینه های ادغام می توانم بگویم که دو موضوع عمده جریان ادغام را تسریع کرد، زمینه های تشکیل ناجا و ادغام نیروهای سه گانه از همان سالهای اول انقلاب بوجود آمد اما در اواخر جنگ این زمینه و دغدغه بسیار بیشتر و قویتر شد و در سالهای 68 - 69 به اوج خود رسید و به عنوان یک دغدغه ملی در سطح کلان مورد توجه قرار گرفت. در اواخر جنگ سازمانهای نظامی و انتظامی موازی مثل وزارت سپاه، وزارت دفاع، کمیته ها، شهربانی، ژاندارمری فعال بودند، و در ماموریت های خویش بسیار با هم تداخل پیدا می کردند از طرف دیگر دولت وقت به دنبال راههایی بود که بتواند هزینه‌های موازی را کم کند و با ادغام دستگاهای موازی هزینه‌ها را کاهش دهند. این تفکر به نیروی انتظامی هم محدود نمی‌شد به شهرداری‌ها ، ساختار اداری و حتی ساختار نظامی هم سرایت کرده بود، منتهی در بعضی از موارد این تفکر پی گیری شد و در بعضی موارد هم نه، مسئله مهمی که یکی از انگیزه های ادغام بود، این بود که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی نمی شد به سازمانهای پلیسی سابق اتکا و اعتماد کافی صورت بگیرد. * دلیل این اعتماد ناکافی چه بود؟ - چون انقلاب چارچوب خودش را داشت و چارچوب نظری و عملی امنیت بعد از پیروزی انقلاب با فرهنگ سازمانی ژاندارمری و شهربانی زمان رژیم سابق سنخیت نداشت ، رده بالای این نیروها را که نظام به آنها هیچ گونه اعتمادی نداشت، رده امرای این سازمانها بودند اما بدنه نیروهای انتظامی قدیمی قابل اتکا و اصلاح بود بخشی از ماموریت ها با انجام اصلاحات به آنها واگذار شد و اما یک سلسله از ماموریت های انتظامی و خاصی وجود داشت که ناشی از اصل انقلاب بود و آنها از انجام آن عاجز بودند که بر این اساس ضرورت تشکیل سازمانی جدید احساس می شد، البته کمیته انقلاب اسلامی هم یک طرف قضییه بود. *ساختار و انگیزه های تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی چه بود؟ -اولین ارگانی که بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی برای حفظ انقلاب تشکیل شد کمیته‌های انقلاب اسلامی بود که از 23 بهمن 57 اعلام موجودیت کرد و با یک خاستگاه مردمی گسترده بسیاری از توطئه های ضد انقلاب را خنثی و ماموریت های انتظامی و انقلابی را بر عهده گرفت. یکی از مسائل مهم تصمیم گیران کشور در سالهای اواخر دهه 60 این بود که آیا باید این سازمانهای سه گانه را توسعه بدهیم یا نه در صورتی که هنوز هم اعتماد کافی به برخی از آنها وجود نداشت و از این نظر نوعی ابهام در اداره این ارگانها وجود داشت. بودجه‌ای که برای این ارگانها در نظر گرفته می شد در حد " نگهداری" بود نه ارتقا و توسعه . در صورتی که نیروهای انتظامی باید به تناسب افزایش جمعیت و توسعه رده های سیاسی توسعه پیدا کند اما در طول دهه 60 شاهد توسعه این نیروها نبودیم. کمیته هم به تنهایی نمی‌توانست کار بقیه ارگانها را انجام دهد منطقی هم نبود که بودجه توسعه را به کمیته بدهیم و آن سازمانها را حفظ کنیم و بلاتکلیف بگذاریم یا بودجه را به سازمانهای سنتی دهیم و مسئولیت ها را از کمیته ها بخواهیم . من در سال 69 معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور بودم و در آن سال یک ارزیابی کلی از قدرت هماهنگی و مدیریت سه نیروی انتظامی موجود انجام دادم و به این نتیجه قطعی رسیدم که مدیریت این نیروها در بعد هماهنگی دچار اختلال جدی است و وزارت کشور امکان فرماندهی ، هماهنگی و مدیریت این نیروها را به نحو روان ندارد. * یعنی شما به این نتیجه رسیدید که در صورت بحران، این نیروها قادر به مدیریت امور نیستند؟ - بله، راه برون رفتی هم دیده نمی شد تنها راهی که وجود داشت ادغام این سه نیرو و تشکیل نیروی جدید بود تا کارآمدی آنها افزایش یابد و از اتلاف منابع و کارهای موازی جلوگیری شود. * خود این سازمانهای سه گانه موافق ادغام بودند یا نه ؟ - نوعا این سه سازمان مخالف بودند ولی بعضی از مسئولین آنها به ناچار طرفدار ادغام بودند یا این طور نشان می دادند ولی هر سه سازمان انگیزه های متفاوتی برای مخالفت با ادغام داشتند . * علنی ترین و جدی ترین مخالفت ها از طرف کدام ارگان بود؟ - کمیته‌ای ها بیشترین مخالفت را می کردند ولی از نظر روحی همه ابهام داشتند، از حیثیت و آبروی خود هم می ترسیدیم که طرح موفق از آب در نیاید. * انگیزه کمیته انقلاب اسلامی از مخالفت با ادغام چه بود؟ - کمیته‌ای ها سازمان انقلابی و آدم های انقلابی بودند و می گفتند ما را با سازمانی که فرهنگ سنتی و قدیمی دارد و هنوز تحّول انقلابی پیدا نکرده است ادغام نکنید ما حرف همدیگر را نمی فهیم وادغام باعث می شود که فلج شویم. سازمانهای سنتی هم یک اختلاف با خودشان داشتند و یک اختلاف با کمیته ، ژاندارمری که مسئولیت ماموریت های بیرون شهرها را داشت معتقد بود که شهربانی الفبای فهم و صلاحیت اجرای ماموریت های برون شهری را ندارد و شهربانی هم می گفت ژندارمری تخصص انجام ماموریت های شهری را ندارد مرز بین ماموریت های این دو هم با هم کاملا روشن نبود و نوعی اختلاف فرهنگ سازمانی هم با کمیته داشتند و از طرفی نگران سرنوشت خود بودند.از طرف دیگر، ما در موقع ادغام نمی توانستیم مدیرانی از صفر و از بیرون بیاوریم با همین نیروها می‌خواستیم کار را انجام دهیم و به ناچار باید این مخالفت های سازمانی را که تبدیل به مقاومت سازمانی می شد تحمل و برنامه ریزی و اداره می کردیم. در واقعه مهمترین مشکل اختلاف فرهنگ سازمانی بین کمیته و شهربانی و ژاندارمری بود .. * تصوری که از نیروی انتظامی داشتید و بر اساس آن نیرو را طراحی کردید، چه بود؟ - اساساً مشکل این بود که هیچ تصوری از نیروی انتظامی واحد وجود نداشت ناجا از جنس دیگری بود که تعریف جدیدی می طلبید ولی ما هیچ ماکتی نداشتیم و در واقع سازماندهی و تاسیس و تعریف ناجا را از صفر شروع کردیم . تصویرهای زیادی از این نیروی جدید داشتیم که انتخاب را مواجه با مشکل می ساخت و ابهامات را زیاد می کرد حتی این قدر این علامت سئوال ها و ابهامات زیاد بود که برخی مسئولان عالیرتبه نظام هم در مورد موفقیت طرح تشکیل ناجا ابهام جدی داشتند. * نظر آقای هاشمی رفسنجانی در مورد ادغام نیروهای سه گانه انتظامی چه بود؟ - شخص آقای هاشمی با این طرح موافق بودند و حتی مصّر هم بودند که این کار انجام شود تا ارگانهای دولت بعد از جنگ اندکی کوچک شود، خدمت مقام معظم رهبری هم جلساتی گذاشتیم ایشان مخالف نبودند ولی همانطور که گفتم ابهام داشتند که آیا طرح موفق می‌شود یا نه؟ یکی از وظایف امثال بنده در آن مقطع حساس این بود که چون در محوریت و کانون این تردید ها بودیم باید این تردیدها را در سطوح مختلف رفع می کردیم و اثبات می کردیم کار شدنی است. *تعداد کادرهای نیروهای شهربانی و ژندارمری و کمیته چقدر بود؟ - آمار و برآوردی که آن موقع داشتیم حدود 85 هزار کادر و کمتر از 200 هزار سرباز در این سازمان های سه گانه مشغول بودند ، کمیته کمتر از سرباز در کارهایشان استفاده می کرد و بیشتر از کادرهای خودش استفاده می‌کرد ولی در اواخر برای برخی از مأموریت‌های مرزی مثل مبارزه با مواد مخدر شروع به سربازی گیری هم کرد. *زمینه های غیر سازمانی و به اصطلاح "اجتماعی" و کلان تشکیل نیروی انتظامی در آن مقطع چه بود؟ - زمینه‌ مهم ادغام این بود که امنیت اجتماعی و نظم عمومی باید بصورت یک پارچه تعریف شود و یکسان برنامه ریزی و در سطح ملی اجرا شود در بعضی از مأموریت ها هم مشکلات زیادی داشتیم از جمله اینکه مثلا در بعضی از ماموریت ها حدود و ثغور نیروها مشخص نبود مثلا ماموریت مبارزه با مواد مخدر ، شهر و روستا و مرز نمی شناسند و باید یکپارچه باشد. * وضعیت موازی در نیروهای انتظامی ، چه تاثیری روی مردم می گذاشت؟ - بله این هم مسئله مهمی بود، پاسخگویی پلیس به مردم در آن زمان، دچار مشکل و چند گانگی بود مثلا مردم در بعضی زمینه‌ها به شهربانی مراجعه می کردند در مورد برخی موارد دیگر هم به شهربانی و هم کمیته، در مورد جرم های ضد انقلابی به کمیته و ... پاسخگویی مبهم و متنوع شده بود مردم سر در گم شده بودند و مسئله آخر این بود که نیروهای انتظامی متوقف شده بودند و از توسعه و ظرفیت سازی همراه با افزایش جمعیت باز مانده بودند و بهبود نرم های امنیتی و نظم عمومی جامعه به همین خاطر دچار مشکل بود و باید با یک اقدام قاطع این وضع را اصلاح می کردیم . * از چه الگویی برای تشکیل نیروی انتظامی استفاده کردید؟ منظورم به طور خاص این است که از کدام پلیس دنیا الگوبرداری کردید؟ - اگر در دنیا تجربه ادغام وجود داشت ما می رفتیم و از تجارب آن استفاده می کردیم ولی مسئله این بود که هیچ جایی در دنیا چنین تجربه ای نداشت و موضوع ادغام طرح منحصر به فرد در ایران بود وقتی رئیس پلیس اینترپل به ایران آمد ما ویژگی های ادغام را برای او گفتیم بسیار تعجب کرد و آن را طرحی بدیع و استثنایی توصیف کرد و مدال درجه یک آن سازمان را به خاطر تلاشهای نیروی انتظامی به فرمانده نیرو که در آن موقع اینجانب بودم داد ما در دنیا دو نوع پلیس داریم پلیس فدرال و پلیس های محلی البته پلیس های تخصصی هم به اینها اضافه می شود و خیلی از کشورها دو نوع پلیس دارد بعضی از کشورها هم بیشتر تا شش نوع سازمان پلیسی دارند. * آقای سیف اللهی ، نگران کننده ترین موضوع برای شما در هنگام تصدی سمت فرماندهی ناجا چه بود؟ - اجرای طرح ادغام نه فقط برای من بلکه برای مجلس و دولت و مسئولین بلند پایه نظام یک موضوع سخت و نگران کننده بود . وزارت کشور و نیروهای انتظامی سه گانه در زمان ادغام درگیر ماموریت های انتظامی و امنیتی بودند و این طور نبود که نیروهایی را آزاد کرده باشیم که بروند در پادگان ها و آنگاه ادغام را عملی کنیم، مجبور بودیم همزمان و بلافاصله هر سه سازمان را به هم بریزیم، ستادها و فرماندهی ها را دوباره تعریف کنیم با هزاران سئوال و ابهام و پیچ خوردگی و بلاتکلیفی روبرو شدیم و کار را انجام دادیم. زمانی که برای ادغام به ما داده شده بود یک سال بود که شش ماه آن با مخالفت سازمانها ازدست رفته بود و ما فقط 6 ماه برای نوشتن ، تهیه سازمان و تشکیلات جدید ، تصویب و تعیین و تعریف همه ابعاد ادغام فرصت داشتیم .ما باید در این مدت دستورالعمل های کلان را می‌نوشتیم و همین جا باید گفت که حتی مخالفت ها به جایی رسیده بود که ممکن بود اجرای طرح ادغام کنسل شود. * می شود بطور دقیق تر بگویید، مهمترین مشکلات امنیتی کشور در سال 68 چه بود؟ فراگیرترین جرم در آن دوره چه بود؟ - آثار باقی مانده از جنگ، ناامنی مرزها و قاچاق مواد مخدر مهمترین مشکلات در آن سالها بود و این جرم ها با خود شرارت ، گروگان گیری ، قتل و ناامنی و سرقت های مسلحانه را به دنبال می آورد. ولی با تشکیل نیروی انتظامی فرهنگ ایجاد امنیت در چهارچوب انقلابی باز تعریف و اجرا شد. مشکلات اخلاقی در جامعه به صورت فعلی بروز و ظهور نداشت ما از نیروهای کمیته در معاونت جدید مبارزه با مفاسد اجتماعی ناجا استفاده کردیم . * نظرتان در مورد طرح امنیت اخلاقی که اخیرا توسط نیروی انتظامی اجرا می شود، چیست ؟ بعضا گفته می شود اینکه پلیس همه توان خود را صرف برخورد با همه سطوح جرم کند، چیز چندان مطلوب نیست و عوارض منفی آن بیشتر از عوارض مثبت اش است، نظر شما در این خصوص چیست؟ -ببینید، امنیت اخلاقی ابتدا باید تعریف شود و ابعاد و قلمرو آن مشخص شود به نظر من در این زمینه هر چند کارهای زیادی شده اما هنوز یک اتفاق نظر وجود ندارد و یک تعریف واحد و جامع و مانع وجود ندارد، ما باید در مورد این گونه مسائل کلان یک تعریف و قضاوت واحد داشته باشیم . امنیت اخلاقی و امنیت اجتماعی با هم هم سرنوشت هستند و این طور نیست برای امنیت اخلاقی کار کنیم واز امنیت اجتماعی غافل باشیم . * آقای سیف اللهی ، نگران کننده ترین موضوع برای شما در هنگام تصدی سمت فرماندهی ناجا چه بود؟ - اجرای طرح ادغام نه فقط برای من بلکه برای مجلس و دولت و مسئولین بلند پایه نظام یک موضوع سخت و نگران کننده بود . وزارت کشور و نیروهای انتظامی سه گانه در زمان ادغام درگیر ماموریت های انتظامی و امنیتی بودند و این طور نبود که نیروهایی را آزاد کرده باشیم که بروند در پادگان ها و آنگاه ادغام را عملی کنیم، مجبور بودیم همزمان و بلافاصله هر سه سازمان را به هم بریزیم، ستادها و فرماندهی ها را دوباره تعریف کنیم با هزاران سئوال و ابهام و پیچ خوردگی و بلاتکلیفی روبرو شدیم و کار را انجام دادیم. زمانی که برای ادغام به ما داده شده بود یک سال بود که شش ماه آن با مخالفت سازمانها ازدست رفته بود و ما فقط 6 ماه برای نوشتن ، تهیه سازمان و تشکیلات جدید ، تصویب و تعیین و تعریف همه ابعاد ادغام فرصت داشتیم .ما باید در این مدت دستورالعمل های کلان را می‌نوشتیم و همین جا باید گفت که حتی مخالفت ها به جایی رسیده بود که ممکن بود اجرای طرح ادغام کنسل شود. * می شود بطور دقیق تر بگویید، مهمترین مشکلات امنیتی کشور در سال 68 چه بود؟ فراگیرترین جرم در آن دوره چه بود؟ - آثار باقی مانده از جنگ، ناامنی مرزها و قاچاق مواد مخدر مهمترین مشکلات در آن سالها بود و این جرم ها با خود شرارت ، گروگان گیری ، قتل و ناامنی و سرقت های مسلحانه را به دنبال می آورد. ولی با تشکیل نیروی انتظامی فرهنگ ایجاد امنیت در چهارچوب انقلابی باز تعریف و اجرا شد. مشکلات اخلاقی در جامعه به صورت فعلی بروز و ظهور نداشت ما از نیروهای کمیته در معاونت جدید مبارزه با مفاسد اجتماعی ناجا استفاده کردیم . * نظرتان در مورد طرح امنیت اخلاقی که اخیرا توسط نیروی انتظامی اجرا می شود، چیست ؟ بعضا گفته می شود اینکه پلیس همه توان خود را صرف برخورد با همه سطوح جرم کند، چیز چندان مطلوب نیست و عوارض منفی آن بیشتر از عوارض مثبت اش است، نظر شما در این خصوص چیست؟ -ببینید، امنیت اخلاقی ابتدا باید تعریف شود و ابعاد و قلمرو آن مشخص شود به نظر من در این زمینه هر چند کارهای زیادی شده اما هنوز یک اتفاق نظر وجود ندارد و یک تعریف واحد و جامع و مانع وجود ندارد، ما باید در مورد این گونه مسائل کلان یک تعریف و قضاوت واحد داشته باشیم . امنیت اخلاقی و امنیت اجتماعی با هم هم سرنوشت هستند و این طور نیست برای امنیت اخلاقی کار کنیم واز امنیت اجتماعی غافل باشیم . این که مردم از نظر اخلاقی در نهان خانه خود و حریم خصوصی خود چه کار می کنند، پلیس به آن کاری ندارد اما باید امنیت اخلاقی را در حوزه اجتماع تعریف و شاخص های آنرا عملی کنیم. باید پذیرفت که جامعه معیارهای اخلاقی مشخصی دارد بخصوص در یک جامعه انقلابی این معیارها و چارچوب ها تعریف شده تر و پررنگ تر هستند . درجامعه ما که مبتنی بر مردم سالاری دینی است معنایش این است که مردم آزادانه بتواند از ارزشهای اخلاقی پیروی کنند.انقلاب ما داعیه دار یک انقلاب فرهنگی است و وجود پدیده ها و چارچوب های اخلاقی نامتعارف در جامعه ای که افتخار انقلابش فرهنگی بودن است قابل قبول نیست. اگر عده ای محدود و معدود با عربده کشی نظم کوچه و خیابان را بر هم می زنند قطعا باید با آنها برخورد کرد. و این برخورد نباید صرفا فیزیکی باشد فقط در شکل ظهور یافته این ناامنی های اخلاقی باید از ابزار فیزیکی استفاده کرد. شیوه اقدام مقتدرانه و هدفمند باشد و باید جلوی اخلال در مبانی اخلاقی جامعه را بگیرد اما آیا ضرورت دارد که اقتدار اولیه و ظاهری همیشه استمرار پیدا کند ؟ به نظر من باید شکل کاملتر و مستمر تری پیدا کند و آن شکل اقتدار ظاهری اولیه با کارهای اطلاعاتی و روانشناسانه کامل شود و اراده جمعی به گونه ای شود که جلوی بروز این ناهنجاریهای را در نطفه بگیرد. من فکر می کنم بیشتر مخالفت های حداقلی با طرح امنیت اخلاقی معطوف به شیوه اقدام باشد نه اصل اقدام. اصل این اقدام مورد خدشه نیست و همه آن را قبول دارند و باید به پلیس کمک کرد تا آن را توسعه دهد. * موفق ترین دوره فرماندهی ناجا را کدام دوره می دانید ؟ - بررسی این موضوع به چند عامل بستگی دارد ابتدا زمان، امکانات و منابع در اختیار این فرماندهان. قطعاً نمی شود فرمانده ای را که 5 یا 6 سال در این منصوب بوده است با فرمانده ای که یک سال و نیم در این منصب بوده مقایسه کرد. به نظر من سخت ترین دوره ها برای پرسنل و فرماندهان دوره تاسیس و ادغام بود خوشبختانه نیروی انتظامی با وجود همه ناملایمات و کمبود امکانات سیر تکاملی را پیش برده است و می توان گفت به یک فرهنگ سازمانی واحد نزدیک می شود که یک دستاورد مهم محسوب می شود. *اگر بخواهیم مصداقی تر و صریح تر بحث کنیم، نظر شما در مورد فرماندهی آقایان لطفیان ، سهرابی ، احمدی مقدم و قالیباف چیست؟ - در دوره آقای سهرابی تلاشهای زیادی شد و ایشان در طی یکسال و چند ماه فرماندهی خود مقدمات ایجاد یک تشکیلات واحد سازمانی را ایجاد کردند و رده ها شکل گیری شد سپس در دوران فرماندهی بعدی دوران تثبیت ناجا و نهادینه شدن ساختار و ایجاد فرهنگ سازمانی واحد و اقتدار در اجرای مأموریتها بصورت یکپارچه بود. و آزمون موفقیت سازمان سپری شد. در دوره آقای لطفیان با وجود آن که ایشان زمان کمی را در اختیار داشتند رویکرد فعال شدن و پرداختن به مسائل درون سازمانی نیروی انتظامی آغاز شد در دوران آقای قالیباف ناجا به سمت مکانیزه شدن، بهره گیری از تجهیزات مدرن و حرفه ای شدن در شیوه ها با اخذ امکانات و لجستیک پیش رفت و یک تحول در برخی از ابعاد ناجا ایجاد شد. و مسیر امروز نیروی انتظامی در دوران آقای احمدی مقدم ترکیب بعد جامعه محوری پلیس با نرم های فرهنگی و اقتدار پلیس است. امروز امنیت جزو مهمترین نیازهای هر جامعه است، ممکن است یک انسان دو روز نان نخورد ولی یک لحظه ناامنی برایش قابل قبول نیست اگر یک لحظه امنیت نباشد آنگاه مردم قدر ناجا را می دانند. به نظر من کسانی که مخل امنیت جامعه هستند از نظر آماری بسیار کم هستند، هر چقدر سر وکار مردم با پلیس بیشتر شود آنها بیشتر احساس امنیت می کنند مردم باید احساس کنند ناجا از خود آنها است. آن 95 درصدی که جزو قشر سالم جامعه هستند باید از همه خدمات نیروی انتظامی استفاده کنند و محدویت های بحق ایجاد شده برای آن کمتر از 5 درصد ناسالم جامعه نباید به بقیه جامعه تسری پیدا کند. *به عنوان آخرین سئوال، بگویید اولویت امروز ناجا را چه می دانید؟ - جامعه محوری، حرکت به سمت دولت الکترونیک، افزایش خدمات به مردم ، تعریف و به روز رسانی مفهوم و مؤلفه های امنیت و نهادینه ساختن آن در پلیس و جامعه از مهمترین ضرورت های فعلی ناجا است. خبر گزاري مهر
  11. 2 پسندیده شده
    مطلب خوبي بود.ولي بنده فكر نميكنم SIG SAUER ساخت HK باشد.چون اين دو كارخانه كاملا از هم جدا هستند و هيچ يك از توليدات انها غير از SIG 710 كه گونه اي از MG-3 است مشترك توليد نميشود.شركت سويسي SIG SAUER تنها با شركتهاي الماني BLASER و MAUSER همكاري دارد.ايران تحت ليسانس SIG SAUER دو مدلي كه نام برديد را با نام زعاف (كشنده) توليد ميكند. سلاح خوبي است ولي نبايد در حد GLOCK باشد.
  12. 1 پسندیده شده
  13. 1 پسندیده شده
    قطعا یکی از مهمترین گفتگوهای سیاسی دفاعی چند سال اخیر، متعلق به امانوئل مکرون فرانسوی می باشد مرور این گفتگو خالی از لطف نیست مجله اکونومیست بنابر روال گذشته، این هفته نیز سرمقاله‌ای را تحت عنوان «هشدار امانوئل مکرون: ناتو درحال مرگ مغزی است» منتشر کرد. با این حال سرمقاله مذکور تنها به بررسی اجمالی مصاحبه تفصیلی خبرنگاران اکونومیست با مکرون می‌پردازد که پیش‌تر در کاخ الیزه انجام گرفته است. در این مطلب اکونومیست با نگارش خلاصه‌ای بسیار کوتاه از این مصاحبه می‌نویسد: مکرون از پشت میزش در کاخ الیزه به خبرنگاران اکونومیست از مرگ مغزی ناتو می‌گوید و ایجاد نیروی دفاعی مستقل برای اروپا را ضروری می‌داند. او می‌گوید باید با حقایق و تحولات جهانی روبه‌رو شد و از همین رو اروپا خود باید روابطش را با روسیه بهبود دهد. رئیس‌جمهور جوان با اشاره به خیزش پوپولیسم، حمایت‌گرایی و حکومت‌های اقتدار‌طلب معتقد است اروپا باید از روند کنونی دست کشیده و سیاست‌های خود را با جهان نوین تطبیق دهد. . آقای مکرون! شما به‌‌تازگی از احتمال ناپدید شدن اروپا سخن گفته‌اید. آیا این جنس از جملات مبالغه نسبت به شرایط کنونی نیست؟ چرا دید شما نسبت به آینده اروپا تا این حد تاریک است؟ من قصد اغراق در شرایط را ندارم و می‌خواهم صریح سخن بگویم. تنها کافی است تحولات اخیر جهان را مورد توجه قرار داد؛ تغییراتی که همین پنج سال پیش غیرقابل تصور بودند. چالش برگزیت، دشواری پیشبرد برنامه‌ها در اتحادیه‌ اروپا، آمریکا که درحوزه‌های استراتژیک به شرکای اروپایی خود پشت کرد. معتقدم که اروپا یک معجزه است؛ این سرزمین از منظر ژئوپلیتیک میزبان بسیاری از فرهنگ‌ها و زبان‌ها است و همین امر هم موجب درگیری جنگ‌های خونین شد. با این حال طی ۷۰ سال گذشته اروپا به کمترین میزان از معجزات ژئوپلیتیک، تاریخی و تمدنی دست یافته است؛ یک معادله برابری سیاسی آزاد از هرگونه هژمونی که صلح را به ارمغان می‌آورد. اروپا بر این اساس شکل گرفت. سپس جامعه‌ای شکل گرفت که ابتدا در قالب همکاری اقتصادی بود، اما در سال‌های بعد به یک پروژه سیاسی بدل شد. با این حال یکسری از رویدادها اروپا را در لبه پرتگاه قرار داده است. اروپا فراموش کرده که یک جامعه است و به‌طور فزاینده‌ای خود را یک بازار می‌داند و توسعه آن را هدف غایی خود تعریف کرده است. این یک خطای بنیادین است، چراکه قلمرو سیاسی این پروژه محدود خواهد شد. بازار یک جامعه نیست؛ جامعه مدلی قوی‌تر است. جامعه دارای حس همبستگی، همگرایی و تفکر سیاسی است که ما آن را گم کرده‌ایم. به‌علاوه اروپا تشکیل شد تا شریک جدیدی برای ایالات‌متحده باشد و این همان هدفی است که از ابتدا دنبال شد. این امر دست در دست با ایالات‌متحده‌ای پیش رفت که برای حفظ صلح جهانی و توازن ارزش‌ها در سیستم بین‌المللی نوین با حسن نیت تلاش کرد. بهایی برای این موضوع باید پرداخته می‌شد که همان «ناتو» و حمایت از اروپا بود. اما مواضع آنها (آمریکایی‌ها) طی ۱۰ سال گذشته تغییر کرده است و این تغییر تنها مختص به دولت ترامپ نیست. این ایده ابتدا توسط باراک اوباما مطرح شد. او گفت: «من رئیس‌جمهور پاسیفیکی هستم.» این رویکرد زمانی خود را نشان داد که در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ بلوک غرب نتوانست پاسخ درستی به استفاده از تسلیحات شیمیایی در سوریه بدهد. از همین نقطه، قدرت‌های منطقه‌ای به خود گفتند که غرب ضعیف است. همین امر روابط ایالات‌متحده و اتحادیه‌اروپا را تغییر داده است؟ ما برای نخستین‌بار رئیس‌جمهوری از آمریکا را پیش‌روی خود داریم که ایده پروژه اروپایی را مهم نمی‌داند و سیاست آمریکا درحال دور شدن از این پروژه است. دیگر خبری از چتر امنیتی آمریکا که اروپا را قدرتمند کرده بود، نیست. از همین رو من از بدو ورود به الیزه تاکید کرده‌ام که اروپا باید حاکمیت نظامی و فناوری را مورد بازاندیشی قرار دهد. بنابراین سه نکته بی‌توجهی اروپا به تاریخ خود، تغییر سیاست‌های آمریکا و ظهور چین به‌عنوان یک ابرقدرت طی ۱۵ سال اخیر وجود دارد که این امر می‌تواند به ایجاد یک دوقطبی جدید منجر شود و به‌طور طبیعی اروپا را به حاشیه می‌راند. روندی که می‌تواند گروه دو را ایجاد کند و اروپا را به‌طرز چشمگیری تضعیف کند. اگر اروپا را به‌عنوان قدرت جهانی بدانیم همه این چالش‌ها این‌قدرت را از بین می‌برند. علاوه بر تمامی این موارد، ما شاهد رویش بحران سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در کشورهای اروپایی هستیم. اروپا در دهه‌های اخیر وارد جنگ داخلی نشده، اما شاهد افزایش احساسات ناسیونالیستی رادیکال بوده است. شمال و جنوب این اتحادیه را اختلاف اقتصادی در برگرفته است و غرب و شرق آن بر سر موضوع مهاجرت اختلاف دارند. این عوامل زمینه‌ساز بازگشت پوپولیسم در سراسر اروپا شده است. این دو بحران (اقتصادی و مهاجرت) طبقه متوسط را به‌دلیل افزایش نرخ مالیات و اصلاحات بودجه به‌شدت مورد صدمه قرار داده است و من این اقدامات را اشتباهات تاریخی می‌دانم. این همان عامل اصلی است که احتمالا پشت پرده خیزش رادیکالیسم در اروپا بوده است. اکنون در اروپا بسیاری از دولت‌ها شکننده‌اند و توسط ائتلاف‌ها اداره می‌شوند. آلمان، ایتالیا، اسپانیا، بلژیک و بریتانیا همین اوضاع را دارند. بنابراین فکر نمی‌کنم که بدبینانه به شرایط نگاه می‌کنم. رفع این چالش‌ها و موانع در عمل و ساخت حاکمیت اروپایی چگونه ممکن می‌شود؟ اول از همه باید درک کنیم که جهان درحال تغییر است. در دهه ۹۰ تفکر اروپا براساس ایده «پایان تاریخ» مبنی بر توسعه بی‌حد و حصر دموکراسی شکل گرفت و اینکه نظم غربی در جهان پیروز خواهد بود. در آن زمان این ایده حقیقت داشت البته در دهه ۲۰۰۰ پس از روبه‌رو شدن با چند شوک دیگر کارآمدی خود را از دست داد. از این‌رو فکر می‌کنم نخستین گام باید بازسازی حاکمیت نظامی اروپا باشد. از سوی دیگر بی‌ثباتی سیاسی شریک آمریکایی در ناتو وجود دارد. از نظر من چیزی که درحال‌حاضر آن را تجربه می‌کنیم مرگ مغزی ناتو است. باید در این باره شفاف باشیم. هیچ هماهنگی در روند تصمیم‌گیری و استراتژی این ائتلاف دیده نمی‌شود. ترکیه، دیگر شریک ناتو اقدامات تهاجمی در مناطقی انجام می‌دهد که منافع ما در خطر هستند. باید بدانیم که ناتو از منظر سیاسی و استراتژیک دچار مشکل است. توانایی اروپا برای تصمیم‌گیری نظامی در زمینه‌های استراتژیک و ظرفیت باید مستقل باشد و دوم باید خود گفت‌و‌گو را با روسیه آغاز کنیم. تجربه نشان می‌دهد که ما خود باید با همسایگان توافق کنیم و به طرف سومی امیدوار نباشیم که منافع مشترکی با ما در این زمینه ندارد. بنابراین شما برای جایگزینی یک سیستم امنیتی اروپایی به‌جای ناتویی که اکنون دیگر کارآمد نیست، چه برنامه‌ای دارید و چگونه می‌توان این خلأ را پر کرد؟ ما باید به این پرسش پاسخ بدهیم که واقعیت ناتو در بحث عضویت ایالات‌متحده چیست. دوم اینکه باید بگویم اروپا دارای ظرفیت لازم برای دفاع از خود است. کشورهای اروپایی نظیر فرانسه دارای ارتش‌های قدرتمندی هستند. فرانسه می‌داند چگونه از خود دفاع کند و پس از برگزیت، فرانسه آخرین قدرت هسته‌ای عضو در اتحادیه‌اروپا خواهد بود. ناتو در پاسخ به پیمان امنیتی ورشو ایجاد شد و زمانی که در سال ۱۹۹۰ با پایان جنگ سرد این دشمن ناپدید شد، ما باید اهداف ژئوپلیتیک خود را مورد بازبینی قرار می‌دادیم. زمانی که ترامپ می‌گوید تروریست‌ها اروپایی هستند و به ما ربطی ندارند یا زمانی که هشدار می‌دهد هزینه‌ای بابت ناتو نمی‌پردازد، به آن معنا است که ما باید در سیاست‌های خود تغییر ایجاد کنیم یا حداقل آنها را بررسی کنیم. پرسشی که مطرح می‌شود این است که اگر مرز‌های اروپا مورد حمله واقع شوند، ترامپ احساس همبستگی می‌کند؟ وقتی در ژوئیه ۲۰۱۷ با شما مصاحبه کردیم، از سرعت آهسته اروپا به‌ویژه روابط آلمان- فرانسه و توانایی آلمان برای همراهی با فرانسه نگران بودید. اگر آلمان نشد، روابط‌تان را با کدام متحد دیگر اروپایی سرعت می‌بخشید؟ همیشه گفته‌ام که باید آلمان را در کنار خود داشته باشیم و بریتانیا هم باید شریکی برای دفاع از اروپا باشد. ما معاهدات دوجانبه‌ای را که در سندهرست منعقد کردیم، حفظ خواهیم کرد. باور دارم که بریتانیا نقشی خاص برای ایفا کردن دارد. در حقیقت، بریتانیا هم با همین سوال مواجه خواهد شد زیرا در صورت تغییر در سرشت ناتو، این کشور بیش از ما متاثر خواهد شد. بنابراین از نقطه‌نظر نظامی، من روابط دوجانبه را اساسی می‌بینم. آنچه درست است این که بریتانیا – حتی پیش از برگزیت- استراتژی تهاجمی‌تری را برگزیده بود. از نقطه‌نظر تکنولوژیک و بسیاری دیگر از نقطه‌نظرها، من معتقدم، آنها تصمیم گرفتند که حاکمیت و استقلال را در ازای مدل سنگاپوری ترک کنند. به لحاظ شخصی، خیلی مطمئن نیستم که این امر پایدار باشد. من با «ترزا می» صحبت کردم و با بوریس جانسون هم صحبت کردم زیرا تصور می‌کنم که این طبقه متوسط بود که واکنش نشان داد و به برگزیت رای داد. فکر می‌کنم نخبگان از مدل سنگاپوری نفع می‌برند. اما باور ندارم که طبقه متوسط چنین نفعی ببرد. تصور می‌کنم که طبقه متوسط بریتانیا به یک مدل اروپایی کارآمدتر نیاز دارد که در آن مدل از آنها بهتر حفاظت شود. آلمانی‌ها با نگرش استراتژیک شما اشتراکی ندارند. در جایگاهی نیستم که آلمان‌ها را نصیحت کنم. آنها چرخش هزاره را خیلی بهتر از ما مدیریت کردند. چرا چنین مساله‌ای با آلمان وجود دارد؟ آلمان در همان مرحله چرخه اقتصادی و سیاسی که ما هستیم قرار ندارد. بنابراین، باید مرحله‌بندی کنیم. اول، آنها دهه اول قرن حاضر را به شکلی بسیار موفقیت‌آمیز مدیریت کردند. اصلاحات را در زمانی درست معرفی کردند. آنها در بازگشایی فضای اقتصادی و یک اقتصاد بسیار رقابتی موفق عمل کردند. آنها بزرگ‌ترین برنده منطقه یورو – از جمله بزرگ‌ترین برنده ناکارآمدی‌هایش- هستند. امروز، نظام آلمان باید بپذیرد که این وضعیت پایدار نیست. اما همان‌طور که گفتم: ترغیب آنها، تشویق‌شان به حرکت در آن مسیر تنها ابزارهایی هستند که باید به‌واسطه آن، آنها را به موضع خود نزدیک کنم. من اصلاحاتم را انجام می‌دهم، من خواستار حمایت هیچ‌کس یا چیزی نیستم. اما به آنها- حتی به شما- می‌گویم که این نظام پایدار نیست. بنابراین در مواقعی، آنها مجبور به سازگاری دوباره هستند. تجربه نشان داده است که گاهی اینها زمان زیادی به طول می‌انجامد اما وقتی تصمیم‌شان را گرفتند، از خیلی‌ها سازمان‌یافته‌تر عمل می‌کنند. آنها تاکنون نشانه‌ای از چنین تلاشی را نشان نداده‌اند. منظورم این است که ممکن است شما را به عقب برانند. این حرف خیلی درست نیست. در بحث‌های دفاعی، آنها با ما هستند که یک تابو بود. به لحاظ استراتژیک با ما هستند از جمله در زمینه پروژه‌های بلندپروازانه، صادرات تسلیحات و این یک دارایی ارزشمند است. آنها همچنین حامی سازوکارهایی برای ادغام منطقه یورو هستند. اکنون با مساله مقیاس مواجه هستیم و درست است که تابو همان مساله محرک‌های بودجه‌ای است. این برای کل اروپا درست است. ما سهم‌مان را در محیطی تعیین می‌کنیم که از نظر نرخ و نقدینگی محیطی بسیار متفاوت‌تر بود. می‌خواهم تمرکزمان را وسیع‌تر کنیم. ما در یک وضعیت ژئوپلیتیک هستیم که هیچ‌کس نمی‌تواند واقعا وضع بودجه چین را برآورد کند. تصور ما این است که این بودجه بالاست و چینی‌ها سرمایه‌گذاری‌های عظیمی هم انجام داده‌اند. ایالات‌متحده کسری خود را در راستای سرمایه‌گذاری در مسائل استراتژیک و محدودیت برای طبقه متوسط افزایش داده است. ظاهرا اروپا در تحکیم وضعیت خود تنهاست اما وضعیت اروپای امروز چگونه است؟ من این را با رهبران دیگر اغلب به شکلی عریان‌تر مطرح کرده‌ام اما این یک حقیقت اقتصاد کلان و یک حقیقت مالی است. اروپا یکی از قاره‌ها با بالاترین سطح پس‌انداز است. حجم زیادی از این پس‌اندازها صرف خرید اوراق قرضه آمریکا می‌شود. بنابراین، با پس‌اندازهایمان، ما پول آینده آمریکا را می‌دهیم و مهم‌تر اینکه، خود را در معرض آسیب‌پذیری قرار داده‌ایم. این خوب نیست. با توجه به این وضعیت، ما باید معامله اقتصاد کلان‌مان را مورد بازنگری قرار دهیم. ما نیاز به سرمایه و انبساط بیشتر داریم. اروپا نمی‌تواند تنها منطقه‌ای باشد که چنین کاری انجام نمی‌دهد. فکر می‌کنم به همین دلیل است که بحث درباره ۳ درصد بودجه ملی و یک درصد بودجه اروپایی به قرن گذشته تعلق دارد. این نوع بحث‌ها به ما در توسعه این سیاست کمکی نمی‌کند. این جور بحث‌ها به ما کمکی برای آماده شدن برای آینده نمی‌کند. وقتی به سطح سرمایه‌گذاری‌مان در هوش مصنوعی نگاه می‌کنم و آن را با چین یا آمریکا می‌سنجم، ما در وضعیتی برابر نیستیم. به فعالیت دیپلماتیک شما بازگردیم. شاهد فعالیت‌تان در پرونده هسته‌ای ایران و اوکراین بودیم. شما ایده فرانسه به‌عنوان قدرت متوازن‌کننده را مطرح کردید. با همه یک گفت‌وگو برقرار کردید. آیا عنصری از تضاد میان این رویکرد و رویکرد خلق یک اروپای قدرتمند نظامی وجود دارد؟ من باوری به کوچک‌شماری‌ها ندارم بلکه برعکس، اروپا در هر صورت باید به خود به‌عنوان قدرتی متوازن‌کننده بیندیشد. اما من معتقدم که این نقش فرانسه – به‌عنوان عضو دائم شورای امنیت، یک قدرت هسته‌‌ای، پایه گذار اتحادیه اروپا و کشوری که در آنسوی آب‌ها و در هر گوشه‌ای از این جهان پهناور حضور دارد- است که مهم است و همه‌جا حضور دارد و این نیست مگر به‌خاطر جهان فرانسوی‌زبان. ما دسترسی‌های گسترده‌ای داریم. اساسا، فقط بریتانیا از طریق کشورهای مشترک‌المنافع است که می‌تواند چنین ادعایی داشته باشد هرچند، این کشور هم باید مسیر متفاوتی را دنبال کند. اما سنت‌ها و تاریخ دیپلماسی ما بسیار متفاوت است: ما درهم تنیدگی اندکی با دیپلماسی آمریکایی داریم که همین امر فضای بیشتری برای مانور به ما می‌دهد. وقتی می‌گویم قدرت متوازن‌کننده، یعنی مساله اتحادهایمان هم مطرح می‌شود. به تعبیر دیگر، ما حق داریم که دشمنان قاطع دشمنان دوستانمان نباشیم. به تعبیری کودکانه‌تر، همین است که هست. اینکه می‌توانیم با مردم سخن بگوییم و بنابراین، برای مشتعل شدن کل جهان دست به توازن‌سازی بزنیم. فکر نمی‌کنم که این چیز بدی باشد زیرا اول از همه ما را قادر می‌سازد که کارآمد باشیم و در همسایگان اروپایی‌مان ابزار نفوذ داشته باشیم. همچنین همان چیزی است که به ما اجازه می‌دهد تا این حقیقت را به اجرا درآوریم که – به نظر من- مرحله قدرت نظامی ضرورتا به این معنا نیست که از آن استفاده کنیم. از این‌قدرت برای مبارزه با تروریسم در آفریقا و به‌عنوان شریکی در ائتلاف بین‌المللی استفاده می‌شود. با این حال، این‌قدرت به‌کار دیپلماسی‌مان می‌آید. به نظرم مهم است که هر دو ابزار نفوذ را حفظ کنیم و به دنبال ایفای نقش قدرت توازن‌بخش و حفظ اعتبار نظامی‌مان باشیم. این روزها، اگر اعتبار نظامی نداشته باشید، در جهانی که قدرت‌های اقتدارگرا در حال فزونی هستند، کارکردتان را از دست می‌دهید و درست به همین دلیل است که آنچه در سوریه می‌گذرد بس تاسف‌انگیز است. ما عقب‌نشینی نظامی را تصویب کردیم. این بر خلاف آن چیزی است که از آمریکایی‌ها در ۱۳ آوریل ۲۰۱۸ دیدیم، طی حمله به برنامه شیمیایی سوریه که اعتبار ما را در منطقه از جمله از ‌نظر دیپلماتیک بالا برد. با «عملیات همیلتون»، ما حملات جراحی‌گونه به پایگاه‌های شیمیایی سوریه انجام دادیم. ما نشان دادیم که خط قرمز اجرا می‌شود. این خط قرمز البته در سال ۲۰۱۴- ۲۰۱۳ اجرایی نشد. بنابراین، این ترکیبی از هر دو است و مکمل هم هستند [قدرت نظامی و دیپلماتیک]. در مورد رژیم‌های اقتدارگرا، خواستار بهبود روابط با روسیه شده‌اید، چیزی شبیه به سیاست «ریست» اوباما، که در نهایت موفقیت بزرگی نبود. چه دلیلی دارید که فکر کنید این بار وضع متفاوت است؟ من به روسیه نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم چه گزینه‌های استراتژیکی دارد. ما در مورد کشوری صحبت می‌کنیم که به اندازه قاره اروپاست با سرزمین‌هایی وسیع. البته با جمعیت رو به افول و رو به پیری. کشوری که GDPاش به اندازه اسپانیاست. کشوری که درحال تسلیح دوباره خود است با سرعتی دو برابر هر کشور اروپایی دیگر. کشوری که به شکل مشروعی بر سر اوکراین مورد تحریم قرار گرفت. روسیه درگیر اقدامات نظامی و ستیزهای چندجانبه است اما مسائل داخلی خاص خود را هم دارد: جمعیت، اقتصاد و ... . اهمیت استراتژیک آن چیست؟ یک گزینه این است که به تنهایی خود را به ابرقدرت تبدیل سازد. این اقدامی بسیار دشوار است حتی اگر اشتباهات ما اهرم‌هایی به‌دست این کشور داده باشد. ما نشان دادیم که در سال‌های ۲۰۱۴- ۲۰۱۳ در قضایای اوکراین ضعیف عمل کردیم. امروز روسیه در سوریه فعال شده آن هم به‌دلیل اشتباهات ما. ما به این کشور فضای تنفس دادیم. بنابراین، می‌تواند در چنین فضایی بازی هم بکند. اما همه اینها به دلایلی که ذکر کردم، همراه با یک الگوی سیاسی و ایدئولوژیک مبتنی بر محافظه‌کاری مبتنی بر هویت بسیار سخت است که مانع از داشتن سیاست مهاجرت از سوی روسیه می‌شود. زیرا جمعیت روسیه متشکل از جمعیت مسلمان هم هست که این کشور را در محاصره خود گرفته‌اند و این کشور نگرانی زیادی در این زمینه دارد. با توجه به اندازه سرزمین، می‌تواند یک اهرم رشد فوق‌العاده یعنی یک سیاست مهاجرتی داشته باشد. اما نه، این یک پروژه سیاسی محافظه‌کارانه ارتدوکس است. بنابراین به نتیجه‌ای نخواهد رسید. من خیلی به این گزینه مستقل اعتقاد ندارم. راه دوم این است که روسیه مدل اوراسیایی را در پیش بگیرد. این مدل یک گزینه مسلط دارد یعنی چین و فکر نمی‌کنم این مدل قابلیت توازن‌سازی داشته باشد. این را در سال‌های اخیر دیده‌ایم. در پروژه «یک کمربند، یک جاده» شاهد بودم که روسیه آن دور دورها نشسته بود؛ دور از چشمان شی جین پینگ. پوتین می‌توانست ببیند که اوضاع در حال تغییر است و من مطمئن نیستم که او این تغییر را دوست داشته باشد. اما پوتین فرزند سن‌پترزبورگ است. برادر بزرگ او در همان‌جا دفن است. بنابراین، چین هم نمی‌تواند الگوی او باشد. بنابراین، گزینه‌ای که باقی می‌ماند سیاست توازن با اروپاست. در قاموس پوتین، «اروپا رعیت آمریکاست. اتحادیه اروپا اسب تروا ناتو است و ناتو هم به‌دنبال گسترش تا مرزهای روسیه است». برای پوتین، معامله ۱۹۹۰ محترم شمرده نشد. هیچ «منطقه امنی» باقی نماند. روس‌ها سعی کردند اوکراین را بازدارند و از طرق مختلف مانع پیوستن اوکراینی‌ها شوند. رویکرد محافظه‌کارانه پوتین باعث توسعه پروژه ضد‌اروپایی‌اش شد. سوال آخر؛ به نظر می‌رسد که در نگاه شما، ترکیه عضوی از ناتو نباشد. درست است؟ نمی‌توانم این را بگویم. به نفع ما نیست که عضوی را بیرون کنیم اما شاید در ساختار ناتو بازنگری کنیم. من این را به شورای اروپا و روسیه هم گفتم. من در همین رابطه مورد انتقاد قرار گرفتم اما معتقدم این پیامی رسا خواهد بود زیرا شورای اروپا تکالیفی دارد. حفظ روسیه در شورای اروپا یعنی دادن حفاظت بیشتر به شهروندان روسیه. در هر صورت، به نظرم سوالی که باید پرسیده شود این است: «تعلق داشتن به ناتو یعنی چه؟» فکر می‌کنم در شرایط فعلی به نفع ماست که ترکیه را در چارچوب فعلی ناتو نگه داریم اما این به آن معناست که با توجه به نحوه عملکرد امروز ناتو، تضمین نهایی ناتو در مورد ترکیه باید واضح باشد. امروز، چه چیزی باعث این اصطکاک و شکاف شده است؟ آنچه می‌بینیم و من آن را «مرگ مغزی» می‌نامم این است که ناتو به‌عنوان یک سیستم نظارتی بر رفتار اعضای خود ندارد. بنابراین، تا زمانی که عضوی داشته باشید که احساس کند حق دارد متمردانه به پییش برود و این حق از سوی آمریکا به آنها داده شده است، چنین خواهند کرد. این چیزی است که رخ داده است.
  14. 1 پسندیده شده
  15. 1 پسندیده شده
    با سلام دوستان کارشناس در حوزه دریایی ، مقایسه کنند : مرحوم مغفور جنت مکان ، یو اس اس استارک ( کلاس اولیور هازارد پری ) مکان : خلیج پارس ، بعد ازاصابت دوتیر اگزوست همان شناور ، سال 2006، داک مرطوب شرکت "مترو ماشین " فیلادلفیا
  16. 1 پسندیده شده
    Ticonderoga-Class Cruiser CG-52-USS-Bunker-Hill
  17. 1 پسندیده شده
  18. 1 پسندیده شده
    USS Missouri at sea in her 1980s configuration
  19. 1 پسندیده شده
    CS General Carrera (SS22) Diesel-Electric Attack Submarine
  20. 1 پسندیده شده
    در اینجا قصد دارم از خلبانی بگویم که در عین گمنامی رشادتهایی در جنگ از خود نشان داد که دوست و دشمن را به شگفتی واداشت         شهید حراف در سال 1332 در شیراز متولد و در سال 1351 وارد هوانیروز شد.پس از اتمام دوره ی آموزش اساتید امریکایی از هوش بالای شهید اطلاع پیدا کردند و وی را بلافاصله به فراگیری دوره ی استاد خلبانی اعزام کردند و وی در اوان جوانی به عنوان استاد خلبان هلیکوپتر شکاری کبرا شروع به کار کرد       شهید حراف داخل هلیکوپتر بل 205 و در کنارش استاد خلبان آمریکایی را مشاهده میکنید. اساتید خلبان آمریکایی آن زمان همگی از قهرمانان جنگ ویتنام محسوب میشدند     سرهنگ خلبان عبدالله نجفی بدون شک برای تمام آشنایان با هوانیروز دوران جنگ نامی آشناست. وی اهل شیراز است و انسانیست بسیار خاکی و بی ریا.از حماسه های او میتوان یکی به شکار هلیکوپتر عراقی اشاره کرد.اما همانطور که خود او و دیگران میدانند او جان خود را مدیون شهید حراف است.جریان از این قرار است: در یکی از عملیاتها که وی در آن حضور داشت (به فرماندهی شهید حراف) به قصد شکار تانکهای عراقی راهی شده بودند.پس از شکار موفقیت آمیز تک تک تانکهای عراقی و اتمام مهمات به پیشنهاد شهید حراف با اسکید (پایه ی هلیکوپتر) به چادرهای باقی مانده در منطقه میکوبیدند. پس از اتمام ماموریت در هنگام خروج از معرکه متوجه میشوند یکی از موتورهای هلی کوپتر نجفی آتش گرفته است و وی مجبور به نشستن داخل نیروهای عراقی میکند.زمان برای رسیدن هلیکوپتر رسکیو(نجات) بسیار کم بود به همین دلیل شهید حراف در یک اقدام متبحرانه داخل نیروهای عراقی و در کنار هلی کوپتر نجفی نشست و با سرعت عبدالله نجفی و کمک خلبان را که روی اسکید هلیکوپتر تشسته بودند از منطقه خارج کرد! هلی کوپتر صدمه دیده لحظه ای بعد در میان آتش کاملا سوخت.         خاطره ای دیگر به نقل از سرهنگ خلبان هوانیروز غلامرضا علیزاده نیلی در کتاب رقص دلفین ها راجع به شهید حراف:       بالگرد هاي ضد تانك به هنگام هدف گيري در ارتفاع کم از سطح زمین قرار می گیرند و پس از شلیک موشک تاو، کمک خلبان آن را تا لحظه برخورد به هدف کنترل و هدایت می کند در این زمان یک یا دو فروند بالگرد کبری با پشتیبانی آتش در کنارش قرار می گیرند.این امر باعث می گردد حجم آتش سنگین دشمن به روی بالگردها بیشتر شده و مشکلاتی برای خلبانان به وجود بیاورد. هر زمان با شهید حراف پرواز می کردم با اعلام قبلی در فاصله ای که برای عراقیها قابل رویت بود نزدیک به سطح زمین و با سرعتی کم اقدام به پرواز می نمود.این مسئله باعث می شد گرد و خاک زیادی به هوا برخاسته و نتیجتا توجه دشمن بدان سمت جلب شود.عراقیها با فرض اینکه بالگردی مورد هدف قرار گرفته و در حال سقوط است اقدام به هدایت آتش به آن سو می نمودند.در حقیقت شهید حراف خود را طعمه قرار می داد تا خلبانان موشک انداز بتوانند به راحتی کار خود را انجام دهند. شهید حراف با این کار عملا یک دستورالعمل به نبرد کبرا با تانک اضافه کرد. اما این دستورالعمل به غیر از یک هلیکوپتر کبرا نیاز به یک خلبان شجاع مثل حراف دارد (که در هوانیروز کم نبود) که با از خود گذشتگی خود را در معرض موشک و توپ قرار دهد تا دوستان همرزمش بتوانند با آسودگی به شکار ادوات دشمن بپردازند.         همانطور که از نامه پایین پیداست اولین اسرای عراقی که از هلیکوپتر در گرفتن آنها استفاده شد توسط سروان خلبان علیرضا حراف صورت گرفت.داستان را جناب آقای حسن حراف، برادر محترم شهید حراف اینگونه برایمان گفتند :طبق گفته شهيد حراف قبل از شهادت كه بنده شنيدم ، در عمليات فتح المبين بعد از انهدام تجهيزات نيروهاي عراقي بوسيله رزمندگان، شهيد حراف مشاهده میکند که حدود 17 نفر از از نیروهای عراقی در حال فرار هستند. حراف بلافاصله هلیکوپترش(کبرا) را جلوی آنها نشانده و دست خالی بدون هیچ ترس و واهمه ای از هلیکوپتر پیاده شده و به سمت آنها میرود.يكي از آنهاخود را به مردن زده بود و شهيد حرافضمن حواله يك لگد جانانه به مزدور فوق ، اسلحه ای که او زیر پیراهنش پنهان کرده بود را به غنیمت میگیرد و اسرا نیز دقایقی بعد به پشت جبهه تخلیه میشوند. همان اسلحه به عنوان تشویق این عمل شجاعانه، به شهید حراف اهدا میگردد         در آخرین پرواز شهید حراف کمک خلبان وی مشخص شده بود. شهید خدادادی در آن زمان در مرخصی به سر میبرد که زودتر از موعد مقرر خود را به گروه رساند و درخواست پرواز کرد. فرمانده عملیات او را که دید گفت چند روز از مرخصی تو باقی مانده چرا آمدی که خدادادی در جواب پاسخ میدهد ماندن برایم غیر قابل تحمل بود.آمده ام بجنگم. آیا حراف امروز پرواز میکند؟ فرمانده عملیات پاسخ میدهد: بله اما کمک خلبانش مشخص شده و تو نمیتوانی با حراف پرواز کنی. شهید خدادای به سرعت به سراغ کمک حراف رفته و به او میگوید امروز جای خود را به من بده. اما هر چه اصرار میکرد جوای سر بالا میشنید. او میگفت من مدتها منتظر چنین پروازی هستم نمیتوانم جای خودم را به تو بدهم. خلاصه آنقدر خدادادی التماس کرد تا اینکه او علی رغم میل باطنی جای خودش را به او داد     شهید ستوان خلبان خدادادی(نفر سمت راست)       تاریخ روز دهم اردیبهشت 1361 را نشان میداد. گرماگرم عملیات بیت المقدس بود. با روشن شدن هوا عملیات هوانیروز در سه مرحله به سرپرستی حراف شروع شد. مرحله اول به نحو احسن انجام شد و اکیپ حراف ضربه محلکی به توپخانه دشمن وارد کرد و نیروهای خودی را که محاصره شده بودند نجات داد. مرحله دوم بود که هلیکوپترش مورد اصابت موشک قرار گرفت و در کمتر از چند ثانیه ،در کوهی از آتش و دودناپدید شد. در این موقع بود که حراف در میان شعله های آتش پروازی دیگر به سوی معبود آغاز کرد! وی در طول جنگ صاحب 2 فرزند بود و فرزند سوم ایشان بعد از شهادتش به دنیا آمد. پیکر مطهرش اینک در شیراز آرام گرفته است                                                                                                 شهید حراف در مرکز عکس و در سمت راستش شهید خدادادی سرانجام شهيد سروان خلبان عليرضا حراف در تاريخ دهم اردیبهشت 1361 در منطقه جنوب حين اجراي ماموريت آزاد سازی خرمشهر به همراه کمک خود شهید ستوان خلبان قدرت الله خدادادی به درجه رفيع شهادت نايل گرديد و آرزوی خود یعنی آزادی خرمشهر و هلاکت دشمنان وطن اجدادی خویش را ندید. روحشان شاد !
  21. 1 پسندیده شده
    یکی از جنگ های کمتر شناخته شده در جنوب شرق آسیا جنگ بین دو قدرت کمونیست ویتنام و چین در سال 1979 بود. علت کلی این امر در واقع رقابت چین و شوروی کمونیست در آن زمان بود ولی علت ظاهری این جنگ به حمله نیروهای ویتنامی به کامبوج که تحت کنترل خمرهای سرخ مورد حمایت چین بود بر می گشت. با این عمل چینی ها به شهرهای مرزی ویتنام حمله کردند و توانستند تعدادی از آنها را تصرف کنند. در واقع این جنگ بیشتر تحت عنوان درگیری مرزی بین دو دولت کمونیست شناخته می شود. در ادامه تصاویری از این جنگ تقدیم حضور شما می شود. با وجود شباهت زیاد نیروهای دو طرف آنها را می توان از کلاه و نشانه روی لباسشان تشخیص داد. نشان نیروهای نظامی ویتنام   نشان نیروهای نظامی چین   نیروهای چینی در حال حمله به ویتنام   نیروهای ویژه چینی   حضور زنان در جنگ کاملا مشهود بود   اسیران ویتنامی در دست چینی ها   اسیران چینی   تانک چینی که به تصرف نیروهای ویتنامی در آمده است   رادار Cymbeline متعلق به ارتش خلق چین جزء پیشرفته ترین تجهیزات آن زمان در این ارتش بود   نیروهای چینی در نهایت پس از تصرف چند شهر مرزی به خاک خود عقب نشینی کردند ولی نیروهای ویتنامی تا سال 1989 در کامبوج باقی ماندند. امروزه دولت چین علاقه ای به یادآوری این تنش ها ندارد و سعی می کند آنها را فراموش کند.
  22. 1 پسندیده شده
    با اجازه دوستان ، میخواهیم نگاهی داشته باشیم به دفاع در قاب دوربین  :winking: ما دفاع کردیم ...   پیران و جوانان، دوشادوش هم دفاع کردیم ... مردان و زنان ، دوشادوش هم دفاع کردیم ...   پر تلاش و خستگی ناپذیر دفاع  کردیم...   پیاده ... ، سواره ... ، با تمامی توان خویش دفاع کردیم ...   قانع- صمیمی و بی ریا  ماندیم و دفاع کردیم ...   از وداع نخستین تا وداع واپسین   همه بودیم ، همه با هم و در کنار همدیگر ما دفاع کردیم ...     از دین و ایمان مان از آب و خاک مان ما دفاع کردیم ...
  23. 1 پسندیده شده
  24. 1 پسندیده شده
    تيربار 7/62ميلي متري HK-21 يكي از احتياجات غير قابل انكار نيروهاي پليس و يگانهاي كوماندويي برخورداري از سلاحهايي است كه قدرت مقابله سريع و پرقدرت و همچنين امكان حمل و جابجايي آسان را داشته باشند. و تيربارهاي سبك نيز از اين جمله است. نيروهاي مسلح ايران در قبل از انقلاب از تيربارهاي سبكي مانند MG-3-A1 بصورت مشترك استفاده مي كردند و اين تيربار داراي مشكلاتي بود كه در تيربارهاي نسل بعدي رفع گرديد. معايبي همچون سنگيني سلاح-گير كردن به هنگام شليك (اگر تيرانداز MG-1-A3 بعد از شليك هاي طولاني بصورت مداوم سلاح خود و بخصوص بوش سر لوله را تميز نمي كرد با مشكل گير كردن در هنگام شليك روبرو مي شد) و بخصوص عدم برخورداري از جعبه قطار فشنگ كه در عمليات چريكي و رزم هاي در حال حركت تير انداز را با مشكل روبرو مي كرد و تير انداز اين سلاح هميشه ميبايست تعداد زيادي قطار فشنگ را روي دست و يا روي دوش خود حمل مي كرد مواجه مي ساخت. در سالهاي بعد از انقلاب تيربار HK-21 از توليدات كارخانه HK در كميته انقلاب اسلامي بخدمت گرفته شد و از آن در رزم هاي بياباني با قاچاقچيان و اشرار و همچنين در درگيري هاي خانه هاي تيمي با گروهكهاي ضد انقلاب استفاده گرديد. همچنين در تيپ موسي ابن جعفر (ع) كميته انقلاب اسلامي در مناطق جنگ تحميلي نيز بعنوان يك تير بار كارآمد در كنار تيربارهاي ديگر همچون بكتا و گرينوف استفاده شده است. اين تيربار با برخورداري از امكان تعويض لوله در تيراندازيهاي طولاني و همچنين استفاده از جعبه قطار فشنگ براي حمل آسان مهمات و با برخورداري از دو پايه سبك و دوربين براي تيراندازي دقيق و برگه ناظم آتش كه در 3 وضعيت ضامن- تك تير و رگبار تنظيم مي شود مانند يك تفنگ سبك احساس راحتي در شليك را به تيرانداز القاء مي نمايد. شباهت ظاهري آن با اسلحه ژ-3 اين احساس را در بيننده ايجاد مي نمايد كه اين اسلحه همان ژ-3 است كه از قطار فشنگ نيز استفاده مي نمايد ولي بايد بگويم كه نه تنها از نظر روش تغذيه هيچگونه شباهتي با ژ-3 ندارد( بدليل برخورداري از صفحه خوراك دهنده و چرخ دنده هاي حامل قطار فشنگ) بلكه مكانيزم داخلي بسيار متفاوتي با ژ-3 دارد كه بطور كل آنرا از استفاده از خشاب 20 تيري ژ-3 محروم نموده است. تنها وجه اشتراك HK-21 با برادر كوچكتر خود استفاده از درجه نشانه روي و طريقة مسلح شدن آن توسط گلنگدن مشابه ژ-3 و استفاده از گاز مستقيم باروت جهت ادامه تيراندازي ميباشد.
  25. 1 پسندیده شده
    بمب صوتی توسط یگان خنثی سازی ناجا خنثی شد! بمب صوتی که روز شنبه در دست شویی بازاربزرگ اهواز کار گذاشته شده بود توسط یگان خنثی سازی ناجا خنثی شد و عاملان آن نیز دستگیر شدند، بعد از هشدار یکی از فروشندگان در رابطه وجود بمب در چندین دقیقه (حاضران به کمتر از 3 دقیقه اذعان داشته اند!)ماموران دلاور نیروی انتظامی در صحنه حاضر شدند و به حمل بمب به خارج مبادلت کردند. قابل توجه است که عاملان به یک شرکت آمریکایی در ارتباط بوده و اذعان به دخالت داشتن این شرکت در بمب گذاری نیز کرده اند.