برترین های انجمن

  1. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      28

    • تعداد محتوا

      1,104


  2. remo

    remo

    Scientific Pal


    • امتیاز

      17

    • تعداد محتوا

      347


  3. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      13

    • تعداد محتوا

      8,625


  4. M-ATF

    M-ATF

    VIP


    • امتیاز

      9

    • تعداد محتوا

      1,958



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on جمعه, 20 مهر 1397 در همه مناطق

  1. 3 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان     با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز   اینتلیجنس سرویس در ایران       شاید هیچ سرویس اطلاعاتی خارجی را در تاریخ معاصر ایران نتوان یافت که به اندازه سرویس اطلاعاتی انگلستان ، پرتأثیر بر سیاستمداران وقت، پرحاشیه و پر حرف و حدیث باشد. به همین دلیل و با اجازه شما عزیزان تصمیم گرفتم که نگاهی گذرا به نقش این نهاد اطلاعاتی استعماری در عصر پهلوی دوم بپردازم. امیدوارم که نقائص مطلب رو به بزرگواری خودتان ببخشید.       تاریخچه : در قرن شانزدهم میلادی (سال 1573 میلادی) و در دوران سلطنت الیزابت اول ( 1558-1603 م ) به پیشنهاد یکی از وزراء به نام "فرانسیس والسینگهام" (Francis Walsingham) ، یک سازمان جاسوسی برای حفاظت از منافع امپراتری انگلستان تشکیل شد. یعنی زمانی که تنها 80 سال از کشف قاره آمریکا می گذشت ، انگلستان صاحب سرویس اطلاعاتی خود شد.   ملکه الیزابت اول   سِر فرانسیس والسینگهام (بانی سرویس مخفی بریتانیا)   این سازمان اینتلیجنس سرویس (Intelligence Service) نام گرفت که معنای لغوی آن "سازمان اطلاعات" است. و شش اداره مختلف داشت.  این ادارات مختلف که تا به امروز هم با تغییرات چندانی دوام آورده اند ، عبارتند از : 1- اداره اطلاعات سیاسی خارجی 2- اداره اطلاعات دریائی 3- اداره اطلاعات نظامی 4- اداره اطلاعات تجاری و صنعتی 5- اداره اطلاعات داخلی 6- اداره اطلاعات مستعمرات   ادارات پنجم و ششم آن ، با نام های ام آی - 5 (MI-5) و ام آی -6 (MI-6) از شهرت بیشتری برخوردار هستند.      این دوایر شش گانه در ساختمان های مجزایی مستقر هستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند و صرفاً از طریق اداره مرکزی اینتلیجنس سرویس که در منطقه وایت هال لندن واقع است ، فعالیت آنها کنترل می شود.   ام آی (MI) برگرفته از عبارت Military Intelligence به معنای اطلاعات نظامی است. دلیل این نامگذاری ، ارتباط تنگاتنگ سازمان اطلاعات انگلستان در دوران استعمار با ارتش این کشور است و از آن زمان این نام ها بدون تغییر مانده است.       وظیفه " ام آی - 5 " که نام دیگر آن " سازمان امنیت " (Security Service) است ، تأمین امنیت و تهیه اطلاعات در داخل مرزهای انگلستان است. MI-5 تحت پوشش شهربانی مرکزی آن کشور (اسکاتلند یارد) فعالیت می کند و پوشش اجرائی و رابط آن تحت عنوان " اداره ویژه " (Special Branch) در اسکاتلند یارد مستقر است. گفته می شود که حتی شهروندان انگلستان هم اطلاعات چندانی از ساختار سازمان امنیت این کشور ندارند و خیلی آنرا نمیشناسند.   ساختمان مرکزی MI-5   اما " ام ای - 6 " که برای خارجیان بیشتر شناخته شده است و نام دیگر آن " سازمان اطلاعات سری " (Secret Intelligence Service) است ، رسما در سال 1911 میلادی ( 1290 شمسی) تأسیس شد و وظیفه آن طبق اساسنامه اینتلیجنس سرویس ، به بیرون مرزهای انگلستان مربوط می شود.    دفتر اصلی MI-6 در چهارراه واکسهال لندن در کنار رودخانه تایمز واقع شده است. در سال 1994 میلادی ( 1373 شمسی ) این سازمان بیش از 2300 کارمند در استخدام داشت و بودجه سالیانه آن بالغ بر 150 میلیون پوند بود. البته گفته می شود که پس از فروپاشی شوروی ، این سازمان کوچک شد.     ساختمان مرکزی MI-6   ساختمان مرکزی MI-6 در چهارراه واکسهال لندن و در ساحل رود تایمز   رؤسا و کارکنان اینتلیجنس سرویس ، از بین فارغ التحصیلان نخبه دانشگاه های معتبری همچون کمبریج و آکسفورد انتخاب می شوند و مهم ترین ویژگی هر فرد برای مأمور شدن در این سازمان شجاعت و بی پروائی است.   علاوه بر این سعی می شود که آداب ، فرهنگ . سنن کشوری که مأموریت باید در آن انجام گیرد ، به فرد جاسوس ؛ به بهترین وجه ممکن آموخته شود.    رئیس سازمان توسط ملکه برگزیده می شود و به محض احراز مقام ریاست ، نام و هویت خود را تغییر می دهد و با نام مستعار مشغول کار می شود.    تصمیم به ایجاد این بخش از سازمان اطلاعاتی بریتانیا ، در سال 1909 و با عنوان " دفتر سرویس مخفی " گرفته شد و مسئولیت راه اندازی آن به کاپیتان " سِر منسفیلد کامینگز " (Captain Sir Mansfield George Smith Cumming) سپرده شد. در واقع کاپیتان کامینگز ، بطور رسمی اولین رئیس MI-6 است که نامه های رسمی خود را با کد امضای " C " (اولین حرف کامینگز) انجام میداد.    تصویر کاپیتان کامینگز (اولین رئیس MI-6 )     ( در سری فیلم های جیمز باند ،  رئیس جیمز باند با نام " اِم " (M) معرفی می شود که ظاهرا اشاره به این اقدام کاپیتان کامینگز دارد  :winking:  )     بیشترین مأموران اینتلیجنس سرویس در کشورهای خارجی در پوشش دیپلماتیک ، اقتصادی و فرهنگی فعالیت می کنند.   در سفارتخانه های انگلستان ، مأموران اطلاعاتی - امنیتی آن ، بخش ویژه ای را به خود اختصاص می دهند که فعالیت و حیطه عمل آن مستقل از بخش سیاسی و دیپلماتیک سفارت است و کارکنان رسمی سفارت اطلاعی از فعالیت های بخش اطلاعاتی و جاسوسی ندارند.     ادامه دارد...   ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند   پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان در دوران پهلوی و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت.     ------------------------------ ترجمه و گردآوری : مهران 55 مالکیت معنوی : بازنشر مطالب این تاپیک فقط با ذکر Military.ir به عنوان منبع مجاز است. منبع : گردآوری از ویکیپدیا و ...
  2. 3 پسندیده شده
    تایگر های تُرک جان بخشی مجدد به حوزه آموزش نیروی هوایی ارتش ترکیه ، بعنوان یکی از اعضاء جناح جنوبی ناتو ، برای نخستین بار در سال 1965 شاهد ورود اولین جتهای تازه نفس F-5A فروند( 19فروند ) و F-5B ( گونه دو نفره ) بودن که می بایست هسته اولیه اسکادران 142 نیروی هوایی را تشکیل میدادند . 25 دسامبر 1965 ، اولین F-5A فریدم فایتر تک سرنشینه نیروی هوایی ترکیه در ابتدا این جتها برای آموزش نسل اول خدمه نیروی هوایی ترکیه جهت ورود به عصر جدید قدرت هوایی مورد استفاده قرار می گرفتند ، اما با ورود پرنده بیشتر تا اواسط سال 1967 ، تعداد هواپیماهای موجود به اندازه تشکیل دو اسکادران عملیاتی رسید . بدین ترتیب از ابتدای سال 1968 ، نیروی هوایی این کشور دو اسکادران با سازمان رزم کامل ( اسکادران های 142 و 161 ) را برای اجرای عملیات رزمی در اختیار داشت . نخستین فروند از گونه F-5B نیروی هوایی ترکیه با این حال ، روند فوق با تحویل حداقل 20 فروند نسخه RF-5Aدر انتهای سال 1969 و 1970 ادامه پیدا نمود که در نهایت باعث شد تا نیروی هوایی ترکیه امکان داشته باشد که دو اسکادران ترکیبی جنگده / بمب افکن – شناسایی ( واحدهای 192و 162) را بوجود آورد ، ضمن اینکه 13 فروند نسخه رزمی برای ایفای نقش شناسایی تغییر نقش یافتند . به شکل خلاصه ، فریدوم فایترهای ترک به صورت غیررسمی در نبرد های هند- پاکستان به سال 1971 ( به تعداد 6 فروند ) و بحران قبرس هم به شکل نیمه فعال حضور داشتند ، اما بدلیل تحریم های ایالات متحده، تا سال 1975 فقط 6 فروند مدل تک نفره و 2 فروند نسخه دو سرنشینه در سازمان رزم این نیرو عملیاتی بودند . با پایان تحریم های آمریکا در اواسط دهه 80 ، اف-5 های ترکیه جان دوباره ای پیدا کردند ، چرا که بتدریج سایر کشور ها موجودی اف-5 های اضافی خود را به ترکیه انتقال دادند که در این میان نروژ با 26 فروند گونه تک سرنشین و 6 فروند نمونه دو کابینه در جولای 1983 ، تایوان با 6 فروند نمونه تک سرنشین و 3 فروند دو سرنشینه بیشترین سهم را به نام خود ثبت کردند . در سالهای بعد نیز ، جتهای جدیدی مستقیم از داراییهای ایالات متحده و سپس نیروی هوایی هلند به سازمان رزم این نیرو اضافه گردید . شاید بتوان گفت گه جرقه اولیه ارتقاء اف-5 های نیروی هوایی ترکیه پس از قطعی شدن ورود جتهای اف-16 به این نیرو ، زده شد . به این ترتیب ، این نیرو در ماه مه 1993 درخواست نمود تا حداقل 40 فروند نمونه تک سرنشین و 20 فروند نمونه دو سرنشین برای شروع برنامه آموزش خدمه جتهای جدیدتر اف-16 سی و اف-16 دی مورد بروزرسانی قرار گیرند . با این وصف ، این برنامه تا سال 1995 و پس از ان برای یکسال دیگر ( 1996 ) به تعویق افتاد. اما در نوامبر 1996 ، مجددا" نیروی هوایی ترکیه برای 48 فروند اف-5 های موجود اعلام نیاز برای ارتقاء نمود که بعد از کش و قوس فراوان ، بروزرسانی محدود برای این جتها در مرکز تعمیر ونگهداری شماره یک نیروی هوایی واقع در Eçkisehir در دوحوزه ارتقاء سازه ای و بهبود اوبونیک آغاز شد . برای بهینه سازی اف-5 های ترکیه ، علاوه بر متخصصین نیروی هوایی ،یک کنسرسیوم به رهبری واحد صنایع هوا- فضای اسراییل ( بخش لاهاو ) ، شرکت البیت سیستمز ، و صنایع هوا- فضای سنگاپور ، راکول اینترنشنال ، جی یی سی مارکنی تشکیل گردید . این بروزرسانی شامل نصب سامانه پرواز با سیم (Fly-by-wire systems) ، نمایشگرهای سربالا ( HUD) نمایشگرهای چندکاره ، سامانه های تشخیص دوست از دشمن و در نهایت GPS می گردید . این برنامه مجموعا" در دو مرحله صورت پذیرفت : مرحله یکم ، افزایش عمر سازه اصلی بدنه و مرحله دوم ، ارتقاء اویونیک که هر دو مرحله ، درمرکز تعمیر و نگهداری نیروی هوایی اجرا گردید . این قراردادکه در نهایت در انتهای سال 1998 به امضاء طرفین رسد ، ارزشی در حدود 70 میلون دلار داشت که با توجه به گستردگی برنامه و شرکاء حاضر دران ، رقمی فوق العاده ارزیابی می گردید . در انتها نیز نورثروپ گرومن ، تهیه حداقل 34 کابین بهبود یافته را به مبلغی در حدود 1.8 میلیون دلار بر عهده گرفت . پس از سه سال کار مستمر ، اولین پرواز این گونه بهبود یافته با شناسه F-5-2000 در یکم آوریل 2001 صورت پذیرفت که چهار فروند اول بطور کامل توسط صنایع هوایی اسراییل و 44 فروند باقی مانده نیز توسط ترکها بروزرسانی گردید . گفتنی است که همه این جتها به صندلی های پرتاب شونده مارتین بیکر Martin Baker Mk 10L مجهز شده اند . دوسال بعد یعنی در سال 2003 ، یک مجموعه بروزرسانی محدود دیگر شامل سامانه های مخابراتی پیشرفته تر برای حفظ تماس ایمن تر با واحدهای زمینی و پرنده های بدون سرنشین بر روی این جتها اجرا گردید . صندلی های پرتاب شونده مارتین بیکر Martin Baker Mk 10 سری L مجموع این بروزرسانی ، باعث گردید تا نیروی هوایی ارتش ترکیه ، تا سال 2020 ، یک جت رزمی –آموزشی مناسب را برای آموزش خدمه جتهای جدیدتر اف-16 در اختیار داشته باشد ، در عین اینکه این جتها با مسلح شدن به مهمات می توانند نقش پشتیبانی نزدیک زمینی ارزان قیمت را برای این نیرو بازی کنند . پی نوشت : 1- به سال تحویل گیری اف-5 های ترک دقت کنید ، تقریبا" همزمان با IIAF بود . 2- به لیست شرکتهای حاضر در برنامه بروزرسانی و همچنین بازه زمانی ارتقاء این جت دقت بفرمایید . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  3. 3 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز       مثلث شیطان (شاه مهره های اینتلیجنس سرویس در ایران)     مقدمه - در تاریخ معاصر ما شاید بتوان چهره های نامدار بسیاری را در ارتباط با سرویس اطلاعاتی بریتانیا در ایران نام برد. اما در میان حقوق بگیران داخلی و عوامل خارجی این سرویس ، به سه نام بسیار متفاوت بر می خوریم. چهره هایی که به جرأت می توان از آنها با عنوان شاه مهره های سرویس اطلاعاتی انگلیس در تاریخ سلسله پهلوی نام برد. چهره نخست ، رضا شاه را کشف کرد و مقدمات به سلطنت نشستن وی را فراهم نمود. چهره دوم ، همزمان با اشغال ایران توسط متفقین ، مقدمات به سلطنت نشاندن ولیعهد را مهیا کرد. و سومین چهره نقش رهبر ارکستر و هماهنگ کننده اصلی در کودتای 28 مرداد را به دوش کشید و مجددا محمدرضا را به سلطنت باز گرداند. در واقع این سه نفر ، سه ضلع مثلثی را تشکیل می دهند که بیشترین نقش را بر تاریخ معاصر کشور ما بازی نموده اند. در این پست ، به اتفاق هم ، نگاهی گذرا و کوتاه خواهیم داشت به این سه چهره مخوف اطلاعاتی انگلیس در ایران     ضلع اول : اردشیر ریپورتر ، لورنس ایران   سر اردشیر جی ریپورتر بیوگرافی - سِر اردشیر جی (یا اردشیر ریپورتر)  پسر ایدلجی ، پسر شاپورجی است که در ۲۲ اوت ۱۸۶۵ در یک خانواده زرتشتی ایرانی تبار در بمبئی به دنیا آمد.  تلاش‌های وی در زمینه بهایی سازی زرتشتیان موجبات اختلافش را با سران این دین فراهم کرد. در کودتای سوم اسفند 1299 و حوادث بعدی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، که از سال ۱۸۹۳ میلادی (۱۳۱۰ ه.ق) یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالدین شاه به وسیله سِر اردشیرجی اداره می‌شد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داد و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار کرد. البته در کودتا سرلشکر سِر ادموند آیرونساید (بعدها: بارون آیرونساید اول)، فرمانده نیروهای نظامی انگلیس مستقر در شمال ایران (نورپرفورس)، نیز نقش داشت؛ ولی باید توجه نمود که این نقش محدود بود.  اردشیر ریپورتر در میانسالی در تهران آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. او از ۴ اکتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهار ماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشویک ها را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابر این نقش او در کودتا نمی‌تواند همسنگ و حتی قابل مقایسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران تا زمان کودتا ، ۲۸ سال در ایران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود. البته آیرونساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی انگلیس در شمال ایران سهم معینی در کودتا داشت ولی او مجری دستورهای وزیر جنگ وقت بریتانیا، یعنی سِر وینستون چرچیل، بود. بعدها همین چرچیل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت سازی در کودتای 28 مرداد۱۳۳۲ ایفا کرد. وی به پاس خدماتی که به بریتانیا کرد ، از ملکه انگلیس لقب " شوالیه " و نشان " سِر " (Sir) را دریافت نمود. اردشیر ریپورتر در سال ۱۹۳۳ در تهران فوت کرد. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص وی ، به اینجا رجوع کنید.   ضلع دوم : آلن چارلز ترات ، اهدا کننده تاج و تاخت   سرگروهبان پهلوی  :winking: در حال طی کردن مدارج ترقی   بیوگرافی - آلن چارلز ترات (به انگلیسی : Alan Charles Trott) (۱۸۹۵-۱۹۵۹) در سالهای جنگ جهانی دوم کاردار سفارت بریتانیا در تهران بود که به گفته عبدالله شهبازی، او رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا (MI6) در ایران بود که با پوشش کاردار سفارت بریتانیا در تهران عمل می‌کرد. آلن ترات یک زبان شناس، متخصص پرنده شناسی، و در موسیقی، مسائل ریاضی و بالاتر از همه در تاریخ طبیعی خبره بوده‌است. وی به عرف و عادات ایرانی اشراف کامل داشته و بر  ادبیات فارسی نیز مسلط بوده و ضرب المثل‌ها و ابیات نغز فارسی را کاملا به جا استفاده می‌نموده‌است. از اقدامات مهم «ترات» روابط گسترده او با سیاست مداران ایرانی و جذب آنها به سرویس جاسوسی انگلیس بود. معاشرت وی با صاحب منصبان لشکری و کشوری بسیار گسترده بود. به طوری که سرلشکر حسن ارفع  در خاطرات خود می‌نویسد: «ما با کارمندان سفارت بریتانیا چه سیویل و چه نظامی دارای روابط بسیار دوستانه بودیم به ویژه با سفیر سر ریدر بولارد ، آلن ترات، ژنرال فریزر، کلنل بی یوس ، کلنل گاسترل و آن لمبتون . من با دشواری فراوان می‌کوشیدم تا برای آنها وضع واقعی به ویژه نگرش اخلاقی و معنوی ارتش که کاملافدایی شاه و سلطنت بود و میهن پرستی عامه مردم را توضیح دهم.» شاه جوان در کنار هری ترومن ، رئیس جمهور آمریکا سر ریدر بولارد، وزیر مختار انگلیس در ایران در زندگی نامه خود می‌نویسد: «ما خوشبختانه در تهران کارمندانی داشتیم که دارای دانش فوق العاده عالی از میهن خود و از ایران و زبان فارسی بودند. آتاشه نظامی سرلشکر فریزر و دستیار او سرهنگ دوم بی بوس، دوشیزه لمبتون و یک گروه دبیر شرقی به ویژه آ.چ.ترات.» شاید مهم ترین نقش آلن چارلز ترات را بتوان مربوط به شهریور 1320 دانست. یعنی زمانی که ولیعهد رضا شاه (یعنی محمدرضا) ، دست به دامان ترات و سفارت انگلیس شد و با رابط قرار دادن حسین فردوست با وی ، از قوای اشغالگر ایران بخواهند که مقدمات جانشینی وی را بر تخت سلطنت مهیا کند تا وی عنوان دومین پادشاه سلسله پهلوی را به خود اختصاص دهد. مأموریتی که ترات به نحو احسن موفق به انجام آن شد. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص وی ، به اینجا رجوع کنید.       ضلع سوم : شاپور ریپورتر ، مرد نامرئی سیاست ایران   ریپورتر جوان ، به عنوان کارمند عملیات روانی بی بی سی در جنگ جهانی دوم بیوگرافی - شاپور جی ریپورتر (به انگلیسی: Shapoor Reporter) پس از جنگ دوم جهانی به عنوان رئیس شبکه سازمان های اطلاعاتی بریتانیا در ایران اقامت داشت. شاپور ریپورتر در ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ ( ۸ اسفند ۱۲۹۹ ) در تهران به دنیا آمد. پدر وی اردشیر جی ریپورتر بود او در سال ۱۳۱۶ از دبیرستان فیروز بهرام فارغ التحصیل شد. در این دبیرستان فرزندان بسیاری از بزرگان سیاسی آن زمان درس میخواندند. و تحصیل در آن موجب شد تا زمینه آشنایی شاهپور با رجال حکومتی محمدرضا پهلوی پدید آید.  وی که فارغ التحصیل علوم سیاسی از کالج کینگز وستمینستر و کمبریج بود ، پیش از اعزام به ایران ، در کشورهای هند ، بحرین و چین مدتی مأمور بود.   حلقه توطئه ، اسامی در تصویر مشخص هستند   در کودتای 28 مرداد و حوادث بعدی آن سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران، به ریاست شاپور ریپورتر (فرزند اردشیر ریپورتر - اردشیر جی) که به عنوان رئیس شبکه سازمان های اطلاعاتی بریتانیا (پس از جنگ دوم جهانی) و شبکه بدامن در ایران اقامت داشت بر حوادث مهمی تأثیر نهاده و نقش اصلی و تعیین کننده داشت.   ریپورتر در دادگاه دکتر مصدق ، اولین نفر از سمت راست شاپور ریپورتر به خاطر خدمات درخشانی که به منافع ایالات متحده داشت (خصوصا کودتای 28 مرداد)  ، عنوان شهروند افتخاری آمریکا را کسب نمود و پس از آن دولت آمریکا ، وی را به عنوان افسر رابط شاه (محمدرضا پهلوی) منصوب کرد.   کارت اجازه تردد دائم و بدون محدودیت ریپورتر به سفارت آمریکا همچنین وی در سال 1973 ، بخاطر نقش پر رنگی که در خرید سلاح های انگلیسی (تانک های چیفتن ، موشک های زمین به هوای راپیر و ... ) توسط ارتش ایران ( به مبلغ 100 میلیون پوند ) ایفا نمود ، نشان عالی "فرمانده شوالیه" (شهسوار فرمانده طریقت بریتانیا) ، لقب سِر و 1 میلیون پوند پاداش نقدی از ملکه انگلیس دریافت کرد.   ریپورتر ، استاد دانشگاه جنگ ایران و شاگردانش او سرانجام در اسفند ۱۳۸۳ بر اثر سرطان پروستات در شهر ساحلی کارپاس در جنوب آرژانتین در گذشت. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص وی ، به اینجا و اینجا رجوع کنید.     ادامه دارد...   ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند   پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان مخوف در ایران و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت.
  4. 3 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز       اینتلیجنس سرویس در عصر پهلوی دوم     تذکر ضروری - با توجه به اینکه مطالبی که از این پس در این تاپیک ارائه می شوند ، از منابع گوناگون و گاها متضادی گردآوری شده است ، ممکن است که برخی مطالب ، در تضاد با بخش های دیگر باشد. بخاطر ضرورت وفاداری به متون و ممانعت از دخالت دادن نظرات و موضع گیری های شخصی خودم ، مطالب به همان شکل گاها متناقض در این تاپیک آورده شده است     MI-6 و اداره کل هشتم ساواک (اداره کل ضد جاسوسی)    سازمان اطلاعات و امنیت کشور (س.ا.و.ا.ک)   سرتیپ منوچهر هاشمی ، مدیرکل اداره هشتم ساواک   از جمله کسانی که به موضوع روابط و همکاری های دو جانبه MI6 و ساواک اشاره می کند ، منوچهر هاشمی است که مدتها مدیرکل اداره هشتم ساواک ( ضد جاسوسی) بود. او تأکید دارد که MI6 با امکانات و تجارب فراوانی که در امور ضد جاسوسی داشت ، در مواردی کمک های با ارزشی در اختیار اداره کل هشتم ساواک قرار می داد. بیشترین همکاری MI6 با اداره کل هشتم ساواک در رابطه با تعقیب و مراقبت از مأموران کا.گ.ب در ایران بود.    کتاب  داوری ، نوشته منوچهر هاشمی (در غرب)   منوچهر هاشمی ضمن اشاره به همکاری نزدیک اداره کل هشتم با نمایندگی های سیا و MI6 در ایران ، برخی دلائل نیازمندی های ساواک به مساعدت سیا و اینتلیجنس سرویس را بر شمرده است :   1. داشتن آرشیو کامل ، حاوی اطلاعات بسیار جامع از تشکیلات و سازمان های جاسوسی شوروی و کشورهای اقمار آن.   این اطلاعات چه در مورد افسران " کی . جی . بی " (KGB) یا " جی . آر . یو " (G.R.U) ، و چه در مورد شیوه ها و تکنیک ها و عملکرد آنان ، مرتبا در اختیار نمایندگی های سیا یا MI6 گذاشته می شد و بدیهی است که این اطلاعات در موفقیت عملیات تا چه اندازه می توانست موثر واقع شود.   البته در مورادی که اداره هشتم ، هدف مشترکی با آن سرویس ها داشت ، اطلاعات مورد نیاز در اختیار این اداره و مأموران عملیاتی آن هم قرار می گرفت. علاوه بر همکاری در هدف های مشترک ، اصولا همکاری سرویس های اطلاعاتی غرب با کشورهای دوست ایجاب می کرد ، خلاصه سوابق افسران اطلاعاتی شوروی ، به محض ورود به آن کشورها ، در اختیار سازمان های اطلاعاتی آنها قرار داده شود و اداره هشتم ساواک هم از این قاعده مستثنا نبود.   نشان K.G.B (سرویس اطلاعاتی شوروی)   G.R.U (سرویس اطلاعات نظامی شوروی)   2. مأمورینی از اعضای سرویس های اطلاعاتی شوروی و کشورهای اقمار که به غرب پناهنده می شدند ، یا به صورت هایی به خدمت سیا و MI6 در می آمدند ، ( که موارد آن هم زیاد بود) ، اطلاعات زیادی از سازمان های جاسوسی کشورهای خود در اختیار کشورهای غربی می گذاشتند. بدین ترتیب ، منابع اطلاعاتی آنها از سرویس های اطلاعاتی شوروی غنی تر و کامل تر می شد. این امکان ، به جز آمریکا و انگلیس و احیانا یکی دو کشور دیگر ، برای هیچ یک از کشورهای دیگر وجود نداشت.   3. سرویس های اطلاعاتی غرب از پیشرفته ترین و کامل ترین وسائل فنی و علمی برخوردار بودند و همه روزه هم بر غنای تکنولوژی و امکانات خود می افزودند.   کمربند مجهز به دوربین عکاسی (متعلق به سیا)   کفش مجهز به میکروفون (متعلق به MI-6 )   جعبه توتون پیپ ، مجهز به دوربین (MI-6)   فندک مجهز به دوربین و میکروفن (سیا)   4. سرویس های اطلاعاتی غرب ، مأموران و کارشناسان متعددی از اقوام و ملیت های مختلف با آشنائی به زبان های گوناگون در اختیار داشتند که در هر مناسبتی می توانستند از وجود آنها استفاده بکنند و از آن طریق به اسناد و مدارک و مطالب مکتوب به هر زبان دسترسی پیدا کنند.   سفر منوچهر هاشمی و جمعی از مدیران  ساواک به حج ، لابد به جهت تهذیب نفس !!!   همان طور که اشاره شد ، امکانات و توانائی های اداره هشتم در مورادی که هدف های مشترکی با سرویس های اطلاعاتی غرب در بین بود ، با امکانات آن سرویس ها تلفیق می شد. یا در صورت نیاز به همکاری و اخذ کمک در عملیاتی که باید مستقلا صورت می گرفت ، سرویس های همکار ، از کمک های یکدیگر بهره مند می شدند. توضیحا اضافه کنم ، سازمان های اطلاعاتی که اداره ضد جاسوسی ساواک از کمک های مختلف آنها بهره مند می شد ، سازمان های سیا ، موساد و MI6 بودند.   سرویس اطلاعاتی آمریکا ( س.ی.ا)   سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد)     سیا و MI6 به رغم ارتباطاتی که با ساواک داشتند از نفوذ در ساواک و به استخدام در آوردن برخی نفرات ساواک برای مقاصد خود نیز ابائی نداشتند.   با وجود همکاری فی مابین گاه ساواک فعالیت های MI6 و سیا را در ایران کنترل می کرد. البته این دو سرویس هم به اقدامات مشابهی در برابر ساواک دست می زدند و تلاش می کردند برخی اطلاعات مورد نیاز خود را از مسیرهای دیگر و پنهان از چشم ساواک کسب کنند که در این میان گاه برخوردهائی نیز به وجود می آمد.   برخلاف سیا و موساد که با ساواک ارتباط مستقیم داشتند ، MI6 هیچگاه به گسترش روابط مستقیم با ساواک تمایل نشان نداد ، اما در مواردی با بهره گیری از نیروها، امکانات مالی و فنی ساواک ، فعالیت های مستقلی در ایران انجام می داد. از جمله مهم ترین این اقدامات تأسیس شبکه اطلاعاتی - جاسوسی معروف به ماهوتیان در استان های شمال کشور بود که طی آن نیروهائی از ساواک به سرپرستی " سرتیپ ماهوتیان " (از معاونین ساواک) فعالیت اطلاعاتی مستقلی را با هدایت مستقیم مأموران MI6 در ایران سر و سامان می دادند. ( ان شاء الله و به زودی ، این شبکه را در یک پست مستقل در همین تاپیک خدمت دوستان بیشتر معرفی می نمائیم.   سرتیپ (بعدها سرلشکر) عبدالعلی ماهوتیان (فرد با کت و شلوار و کروات)       ادامه دارد...   ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند   پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان مخوف در ایران و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت.
  5. 3 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز   اینتلیجنس سرویس در ایران     پیشگفتار :  سابقه اینتلیجینس سرویس در ایران به دوران استعمار انگلستان و دخالتهای آن در خاورمیانه باز می گردد. انگلیسی ها ، معمولا در بین رجال ایران ، خصوصا درباریان ؛ افرادی را داشتند که برای تأمین منافع انگلستان فعالیت می کردند. اردشیر جی (ریپورتر) ؛ سرجاسوس ارشد بریتانیا در ایران   در دوران حکومت پهلوی ، ظهور و سقوط رضا شاه از جمله موضوعاتی است که همواره با نام انگلستان از آن یاد می شود. اما بارزترین حضور MI-6 ، مربوط به دوران نهضت ملی شدن نفت در ایران است. سازمان اطلاعات مخفی انگلستان ، در سرنگونی دکتر محمد مصدق در سال 1953 میلادی (1332 شمسی ) و بازگرداندن قدرت به پهلوی دوم (محمدرضا) نقش اساسی داشت.   شعبان بی مخ و دار و دسته اش در خلال کودتای 28 مرداد   نقشه کودتای 28 مرداد ، توسط معاون این سازمان ، با عنوان عملیات "چکمه" یا " آژاکس " کشیده شد و به دست آمریکائیها اجرا گردید. اینتلیجنس سرویس در سالهای پس از کودتا نقش مهمی در شکل دادن به ایده تشکیل سازمان ساواک و آموزش مأموران بر عهده داشت. (هر چند بعدها ساواک رسما به آغوش آمریکائیها غلتید - مترجم)   ارتشبد حسین فردوست ، در خاطرات خود به طور مفصل به نقش این سازمان در دستگاه امنیتی نظام پهلوی می پردازد. وی اشاره میکند که در آن زمان ، در سفارت انگلستان مأموران " ام آی - 6 " بطور رسمی حضور داشتند و با ساواک در ارتباط بودند. ارتشبد حسین فردوست، عامل اطلاعاتی انگلستان   وی همچنین شرح می دهد که آنها ، از اواسط دهه 1340 هجری شمسی ، یک شبکه وسیع جاسوسی با نام " شبکه بی سیم " در شهرهای مشهد ، گنبد ، گرگان ، ساری ، رشت ، تبریز و اصفهان ایجاد کرده بودند که هدف از آن مقابله با اشغال مناطق شمالی کشور توسط شوروی بود. ماژور جیکاک ( مشهور به سید جیکاک) ؛ عامل اطلاعاتی بریتانیا در مناطق نفت خیز ایران   این شبکه عبارت بود از " مجموعه ای از خانه های امن " که در آنها از طریق "بیسیم های بسیار قوی " ، اطلاعات به ستاد مرکزی که در تهران و زیر نظر MI-6 بود ، ارسال می شد. سازمان بی سیم تا آذر ماه سال 1357 فعال بود و در این تاریخ به دستور فردوست ، کلیه مدارک و تجهیزات ، تحویل مأموران انگلیسی شده و آنها از کشور خارج شدند. بقایای این سازمان ، بعدها ، توسط سربازان گمنام امام زمان و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران ، کشف و خنثی شد.    تاریخچه   کمپانی هند شرقی ، سرپل اطلاعاتی بریتانیا در خاورمیانه    نفت بلای خانمان سوز خاورمیانه ؛ اولین چاه نفت خاورمیانه ، واقع در مسجد سلیمان   بر خلاف سیا و موساد ، از تاریخ حضور و فعالیت رسمی MI-6 در ایران اسناد و مدارک قابل توجهی در اختیار نداریم. نیز نمی دانیم از چه زمانی پای مأمورین این سازمان اطلاعاتی - جاسوسی در ایران باز شده است. ویلیام ناکس دارسی ؛ مالک شرکت نفتی ایران و انگلیس   با این حال و با توجه به شواهد و قرائن موجود ؛ حداقل از هنگام آغاز روابط جدی سیاسی میان ایران و انگلستان ، مأمورانی از دستگاه اطلاعاتی انگلستان در سفارت خانه این کشور و یا برخی نمایندگی های سیاسی بریتانیا در ایران (کنسولگری ها ، دفاتر کمپانی هند شرقی و ... ) حضور داشته اند.   . لرد کرزن ؛ سیاستمدار انگلیسی و نویسنده کتاب " ایران و قضیه ایران"    تصور می شود از دوران حکومت سلسله صفویه تا آغازین سالهای سلسله منحوسه قاجار در ایران ، مأمورانی از دستگاه اطلاعاتی بریتانیا ؛ هر چند به طور پراکنده ، مسافرت هایی به ایران کرده و اطلاعاتی در اختیار سازمان متبوعه خود گذاشته باشند.   بارون ژولیوس دو رویتر ؛ بانی قراداد منحوس رویتر و مالک بانک شاهی در ایران   ظاهرا از اواخر دوران سلطنت نادر شاه و تمامی دوران حکمرانی زندیه به بعد ، می باید رفت و آمد و مسافرت های مأموران دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا به ایران شتاب بیشتری به خود گرفته باشد. سر ویلیام کنت لافتوس؛ مستشرق ، باستان شناس و کاشف تپه باستانی شوش و در واقع مسئول واحد نقشه برداری و تعیین خط مرزی ارتش بریتانیا در خوزستان   با گسترش روابط ایران و انگلستان در دوران قاجار ، به تدریج این کشور در ایران نفوذ یافت. حضور و فعالیت های بریتانیا در ایران عصر قاجار بر کسی پوشیده نیست و کودتای سوم اسفند 1299 ، با حمایت تام و تمام این کشور صورت گرفت. ادوارد براون ؛ مستشرق و ایران شناس انگلیسی   آیا ادوارد براون انگلیسی در احیای مجدد بهائیت در ایران نقش داشت ؟   نیز هم آنان بودند که رضا شاه را در شهریور 1320 شمسی  ، از سریر سلطنت به زیر کشیدند و فرزندش محمدرضا را جانشین او ساختند. در تمام دوران سلطنت قاجارها و نیز رضا شاه ، مأموران اینتلیجنس سرویس در ایران حضور داشتند و در تحولات آن دوره اثر گذار بوده و نقش قابل توجهی بر عهده داشتند. چنان که از منابع برداشت می شود ، آلن چارلز ترات ، رئیس وقت MI-6 در سفارت انگلستان در تهران ، در صعود نهائی محمدرضا به سلطنت نقش قابل توجهی ایفاء کرد.   سر هنری لایارد ؛ جهانگرد بریتانیائی وی در سفر به ایران کتاب جامعی در خصوص مناطق ، طوایف و خاندان های ایران نوشت   حسین فردوست ، به ارتباطاتش با " ترات " و نقش او در به سلطنت رسانیدن محمدرضا پهلوی اشارات جالبی کرده است. سفارت بریتانیا در تهران و نیز دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی این کشور در ایران ، در تمام دوران دوازده ساله نخست سلطنت محمدرضا ، نقش قابل توجهی بر عهده داشتند. گفته می شود که بسیاری از تحریکات و نا آرامی های سراسر دهه 1320 شمسی ، در بخش های مختلف ایران ، توسط عوامل اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا در ایران صورت می گرفت و همچنین در مناطق نفت خیز جنوب و میان رجال و صاحبان نفوذ ، نمایندگان مجلس ، وزراء و ... نیز ردپائی از نفوذ واثر گذاری عوامل اطلاعاتی انگلستان دیده می شود.   زنرال آیرون ساید ؛ فرمانده ارشد بریتانیا در ایران و طراح کودتای 3 اسفند رضاخان   دیدار احمد شاه از لندن ؛ لرد کرزن در گوشه سمت راست تصویر ایستاده است     ادامه دارد...   ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند   پ.ن 2 : انشاءالله در پست های آینده به نقش این سازمان در دوران پهلوی و همچنین برخی از زیر شاخه های آن در ایران پیش از انقلاب خواهیم پرداخت.
  6. 2 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم قسمت سوم ارباب حلقه ها در اواخر دهه 1950 سرهنگ بوید مفهومی کلیدی به نام چرخه تصمیم گیری یا حلقه OODA پایه ریزی کرد که فرایندی است که یک نهاد (فرد یا سازمان) به یک رویداد واکنش نشان می دهد. با توجه به این ایده، کلید پیروزی این است که قادر به ایجاد شرایطی باشید که بتوانید تصمیمات مناسبتری را سریعتر از حریف خود بگیرید. بوید این مفهوم را در فرآیند عملیات رزمی اغلب در سطح عملیاتی اعمال کرد. هم اکنون ازین مفهوم در دادرسی،تجارت، اجرای قانون ، ورزش و استراتژی نظامی استفاده می شود. این رویکرد، به چابکی بیشتر شما در برخورد با حریف انسانی در هر موقعیتی ، کمک می کند. این اولین تئوری موفق در مبارزه هوایی بود که بوید از تئوری انرژی - مانور پذیری و مشاهداتش در مورد مبارزه هوایی میان Mi-15s و F-86 Saber در کره پایه ریزی کرده بود. مشاهدات بوید او را به درک بیشتر از زمان واکنش انسان و تعبیر واژه O.O.D.A رساند.(مشاهده:observation، جهت‌گیری:Orient، تصمیم‌گیری:Decide، اقدام:Action) بوید سه عامل اصلی را که به موفقیت F-86 منجر شد شناسایی کرد: شیشه کانوپیF-86 بزرگتر از MiG-15 بود، و زمینه دید بیشتری فراهم می کرد. اگر چه F-86 بزرگتر و کندتر بود ولی مانور پذیرتر بود (به علت میزان رول بالا) در طول تحقیقات او متوجه شد که خستگی نیز یک عامل است. F-86 به طور کامل هیدرولیکی کنترل می شد ولی Mig 15 فاقد سیستم تمام هیدرولیک بود . در نتیجه خلبانان امریکایی می توانستند هواپیما را راحتر کنترل کنند، در حالی که خلبانان میگ باید سخت تر کار می کردند. بوید در پرواز های خود متوجه شد که هرچه داگفایت طولانی تر می شد، خلبانان میگ بیشتر خسته می شدند و زمان واکنش آنها تا زمانیکه خلبانان F-86 می توانستند هواپیمای خود را به موقعیت غالب برسانند، کاهش می یافت. به اندازه شیشه کانوپی میگ 15 نسبت به F-86 دقت کنید خلبانان امریکایی نسبت به میگ -15 برتری 10 به 1 را داشتند البته در اواخر جنگ با حضور خلبانان شوروی این برتری از بین رفت و تقریبا معکوس شد..هری هیلکر (طراح اصلی F-16) درباره تئوری OODA اینطور گفته است که : "زمان پارامتر غالب است. خلبانی که در کوتاه ترین زمان از حلقه OODA عبور کند، حاکم است که به شرایطی که قبلا تغییر کرده ، پاسخ دهد. " روش کارکرد حلقه OODA : بوید فرض کرد که تمام ارگانیزم های هوشمند و سازمان ها به یک چرخه پیوسته از تعامل با محیط خود ادامه می دهند. بوید این چرخه را به چهار فرآیند وابسته تقسیم کرد: مشاهده: جمع آوری داده ها با استفاده از حواس جهت گیری: تجزیه و تحلیل و تلفیق داده ها به منظور شکل گیری دیدگاه ذهنی خود تصمیم گیری: اقدامات لازم را مشخص کنید اقدام: بازیابی عملی تصمیمات البته، در حالی که این اتفاق می افتد، وضعیت ممکن است تغییر کند. گاهی اوقات لازم است که اقدامات برنامه ریزی شده را برای رفع تغییرات لغو کنید.حلقه‌ی OODA قرار نیست که مدلی خطی و ثابت باشد که از شما بخواهد مراحل را یکی بعد از دیگری پشت سر بگذارید. این حلقه انعطاف‌پذیرتر است. (بازخورد ) با این رویکرد، هر چقدر سریع‌تر از مراحل عبور کنید بهتر است. هدف این مدل این است که سرعت جهت‌گیری و تغییر جهت دادن را بر مبنای اطلاعات جدیدی که هر بار به دست می‌آورید افزایش دهد. شما باید این توانایی را پیدا کنید که خیلی آرام و مستقیم اطلاعاتی را که از مشاهده‌ی موارد به دست می‌آورید؛ تفسیر کنید و بدانید می‌خواهید با آنها چه کار کنید. حلقه کامل OODA وقتی این مراحل را با سرعت طی می‌کنید، فعال‌تر می‌شوید و می‌توانید از فرصت‌هایی که رقیبان‌تان از آنها بی‌اطلاع هستند استفاده کنید. بُوید این را «انجام عملیات درون حلقه‌ی OODA دشمن» می‌نامد. در اینجا رقیب شما خیلی آرام حرکت می‌کند و فقط به تغییراتی که در محیط اطراف می‌افتد واکنش نشان می‌دهد. برخلاف رقیب، شما بر موارد تهاجمی تمرکز می‌کنید، حمله می‌کنید و او را مجبور می‌کنید به حمله‌ی شما واکنش نشان بدهد. اینجا است که شما رقیب خود را وارد حلقه تصمیم گیری خود می کنید و اگر سریعتر حلقه خود را کامل کنید پیروز میدان خواهید بود. یکی از مهم‌ترین مشکلات تصمیم‌گیری در مرحله جهت گیری بروز می‌کند: همه‌ی ما رویدادها را با فیلتر تجربیات و ادراک خودمان می‌بینیم. بُوید مهم‌ترین مواردی را که بر دیدگاه ما تأثیر می‌گذارند، به این شرح توصیف می‌کند: سنت‌های فرهنگی عوامل ژنتیکی توانایی تجزیه و تحلیل کردن تجارب قبلی اطلاعات جدیدی که وارد می‌شوند. جهت‌گیری یعنی چطور موقعیت را تفسیر می‌کنید. این کار مستقیما به تصمیم‌گیری منجر می‌شود. بحثی که در اینجا مطرح می‌شود این است که وقتی ادراکات خود را بهتر بشناسیم و سریع‌تر به سمت واقعیت جهت‌گیری کنیم، می‌توانیم با سرعت بیشتر و بازدهی بالاتری در حلقه‌ی تصمیم حرکت کنیم. شما باید دائما در حال تغییر جهت باشید. همین‌طور که اطلاعات جدیدی در مرحله‌ی مشاهده به دست می‌آیند، باید به سرعت آنها را پردازش کنید و جهت‌گیری خود را بر مبنای آنها تغییر بدهید. بویدهمچنین تئوریزه کرد که سازمان های بزرگ مانند شرکت ها، دولت ها و یا ارتش با ساختار سلسله مراتبی ، دارای حلقه های OODA در تاکتیک، هنر عملیاتی ( operational art ) و سطوح استراتژیک هستند.علاوه بر این، وی اظهار داشت که سازمان های موثر، یک زنجیره فرماندهی بسیار غیرمتمرکز دارند که به جای استفاده از دستورالعمل های روش محور (method-driven orders )از دستورالعمل های هدف محور (objective-driven orders) استفاده می کنند تا توانایی ذهنی و توانایی های خلاقانه فرماندهان در هر سطح را مهیا سازد. بوید استدلال می کند که چنین ساختاری یک " سیستم ارگانیک" انعطاف پذیر ایجاد می کند که به سرعت خود را با شرایط هماهنگ میکند. با این حال، او اشاره کرد که هر سازمان بسیار غیرمتمرکز ، ناگزیر باید دارای، سطح بالایی از اعتماد متقابل و یک چشم انداز مشترک از تجربیات به دست آمده قبلی باشد. ستاد فرماندهی باید بداند که سربازان قادر به ایجاد یک طرح خوب برای انجام یک هدف خاص هستند و نیروها هم باید بدانند که ستاد آنها را بدون دلیل به اهداف خاص هدایت نمی کند. در سال 2003 ، این مفهوم در نشریه وزارت دفاع امریکا با عنوان "سلطه کامل: فرماندهی ... کنترل ... در عصر اطلاعات" توسط دکتر Dr. David S. Alberts و Richard E Hayes منتشر شد. سرگرد سپاه تفنگداران PJ Tremblay در پایان نامه خود با عنوان " شکل دهی و سازگاری: استخراج قدرت حلقه OODA" ، مقدمه ای عالی و خواندنی در مورد استفاده از حلقه OODA به عنوان یک مرجع در سطح تاکتیکی مبارزه نگاشته است. Tremblay واقعا از ایده های بوید در برنامه ریزی و اجرای یک حمله تاکتیکی فوق العاده موفق توسط یک گروهان پیاده نظام تقویت شده در افغانستان استفاده کرد. این پایان نامه در سال 2015 جایزه Colonel F. Brooke Nihart را کسب کرد که سالانه در دانشکده فرماندهی نیروی دریایی به پایان نامه های کارشناسی ارشد مطالعات نظامی که دارای بیشترین میزان دانش نظامی ، وضوح و ابتکار هستند اهدا میشود. در سال 2007، Robert Greene ، نویسنده حوزه استراتژی ، در پستی به نام "OODA و تو" درباره حلقه بحث کرد. او اصرار داشت که " این حلقه به شدت در هر نوع محیط رقابتی کارایی دارد: کسب و کار، سیاست، ورزش، حتی مبارزه ارگانیسم ها برای زنده ماندن"، و ادعا کرد که در ابتدا "از درخشش آن تحت تاثیر قرار گرفته است". پایان قسمت سوم #پ .ن : با توضیحاتی که جناب بوید از این مفهوم در غالب ساختار سلسله مراتبی و ایجاد یک "سیستم ارگانیک" بیان کردند ، با اندکی تفاوت در زمان دفاع مقدس توسط سپاه با عنوان مدیریت اقناعی صورت میپذیرفته : سردار «یعقوب زهدی» : روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود. فرمانده کل سپاه، فرمانده قرارگاه‌ها و لشکرها را باید اقناع می‌کرد که این عملیات با جزئیات مشخص شده، انجام شود. بعد به یگان‌ها ماموریت می‌دادند که شما باید در این نقطه مستقر شوید؛ شاید یگان‌ها می‌گفتند که نه ما نمی‌توانیم در اینجا مستقر شویم و در موقعیت دیگری مستقر می‌شویم.در سپاه مسئله را طرح می‌کردند؛ آنقدر روی آن موضوع بحث می‌کردند که فرمانده لشکر قانع می‌شد و با فهم و درک خودش دست به عملیات می‌زد و می‌دانست که کسی این طرح را به او تحمیل نکرده است. وقتی فرماندهی بداند که به فهم خود عملیات را انجام می‌دهد، انگیزه‌اش بیشتر می‌شود. تحمیل در کار سپاه معنی نداشت.این فضا در سپاه وجود داشت که از فرمانده گروهان و گردان گرفته تا فرمانده قرارگاه همه احساس می‌کردند که می‌توانند نظر بدهند و شاید نظرشان رد یا قبول شود. اگر هم نظر یا طرحی را قبول کردند که انجام بدهند به آن اعتقاد دارند. این فضای فرماندهی سپاه بود. دانلود مدارک : پاور پوینت جان بوید در مورد Organic Design for Command and Control مقاله : سلطه کامل: فرماندهی ... کنترل ... در عصر اطلاعات پایان نامه PJ Tremblay_شکل دهی و سازگاری:استخراج قدرت حلقه OODA
  7. 2 پسندیده شده
    سلام علیکم صبح شما بخیر البته یک نکته ، این موردی که فرمودید ، سابقه طولانی تری دارد ، نیروی هوایی ایالات متحده ( در زمان جنگ دوم// هواپیمایی نیروی زمینی ) جنگنده هایی تولید کرد که نه تنها بعنوان یک هماورد جدی برای همتایان اروپایی و ژاپنی خودش تبدیل گردید ، بلکه باعث شد تا شیوه ها و تاکتیک های جدیدی هم ایجاد شود . بعنوان مثال ، با ورود جنگنده های P-51D ، این نیرو موفق شد تا بمب افکن های خودش را تا قلب خاک آلمان اسکورت کند ، کاری که قبل از این با اسپیت فایرها امکان پذیر نبود و یا جنگنده های P-38J که در نبردهای اقیانوس آرام ، عملا" بعنوان یک کابوس برای زیروهای ژاپنی مبدل گردید . مجموع این تجربیات به عصر جت منتقل شد که عرصه ای که الان داریم در نیروی هوایی می بینیم ، در نتیجه تجمیع تجربیات فوق از میانه جنگ دوم تا الان بوده
  8. 2 پسندیده شده
    درود به دوستان گرامی تحلیل گران داخلی نقص بزرگ مشتقات F-5 را ضعف موتور و ظرفیت کم حمل سوخت در عین مصرف بالا می دانند. منتقدین خارجی هم فقط نقش آموزش را برای آن در نظر گرفته اند و آن را تلاشی از سمت نیروی هوایی ایران برای فرار از مرگ می دانند. (به ویژه پس از عدم پذیرش تقاضای ایران در خرید 24 فروند یاک 130 توسط روسها) https://www.edrmagazine.eu/maks-2017 از نظر برخی از این تحلیلگران کاربری جنگنده کوثر چیزی در حد کایتها و گلایدرهایی که بین سالهای 1934 تا 1936 آلمانی ها از آنها برای آموزش خلبانهایشان استفاده می کردند هست. https://nationalinterest.org/blog/buzz/irans-air-force-dying-30017 اما یک فروند جنگنده مشتق از اف-5 تک سرنشین با اویونیک جدید می تواند با مجموعه ای از یک تیر موشک فکور، یک پاد جنگ الکترونیک و سامانه اپتیکی، سامانه فلیر و دیکوی ضد رادار، دو قبضه موشک فاطر و یک مخزن سوخت تجهیز بشود و به عنوان شکاری آلرت و اسکرامبل مورد استفاده قرار بگیرد. فرانسوی ها یک ضرب المثلی دارند که می گوید "اگر خواستی کسی را بشناسی از روی کفشش او را بشناس" در مورد هواپیمای جنگی هم شاید این موتور باشد که نقش کفش را بازی می کند. هر چند منابع غربی توان مالی ایران در ساخت و تولید موتور توربوجت ملی اوج به تعداد کافی را زیر سئوال می برند و موتورهای نمایش داده شده را بازیابی موتورهای کهنه می دانند اما اولین موتور انتخاب شده در ایران برای اقتباس و تولید مشابه یعنی J85 موتور پر افتخاری است. در ابتدا GE این موتور را به عنوان پیشران برای پهپادهایی که باید نقش دیکوی را برای B-52 ها بازی می کردند تا از موشکهای زمین به هوای روسی در امان باشند، توسعه داد. بعدها نورث روپ برای نصب روی F-5 و T-38 تالون از این موتور استفاده کرد. حتی امروز نیز نیروی هوایی آمریکا برای برخی کاربردها از این موتور استفاده می کند و قصد دارد آنها را تا 2040 در خدمت نگاه بدارد. آزمایشگاه سامانه های پیشرانه ناسا که در سال 2009 تخریب شد، تستهای وسیع و پر هزینه ای روی موتورهای F100، TF30، FY-401 و J85 انجام داده بود. https://www.nasa.gov/pdf/696956main_PursuitPower-ebook.pdf این موتورهای قدیمی دارای سامانه هیدرولیکی-مکانیکی و الکترومکانیکی کنترل سوخت بودند که مستقیم توسط خلبان کنترل می شد که نسبت به نسل اولیه موتورهای جت آلمانی تفاوت اصولی خاصی نداشت. با وجود چنین موتوری طبیعتا مداومت پروازی مشتقات اف-5 هم کم خواهد بود. موتورهای قدیمی دارای مشکلات زیر بودند: هزینه نگهداری بالا، مصرف سوخت زیاد، ارتعاش و صدای زیاد، آلایندگی بالا، نداشتن حفاظت در مقابل استفاده نادرست، نداشتن افزونگی در کنترل به هنگام بروز نقص فنی در سامانه کنترل، بروز استال در کمپرسور به دلیل تغییر ناگهانی در تراتل گاز موتور، راه اندازی موتورها تقریبا نیمه دستی بود، موتور و بقیه اویونیک یکپارچگی نداشت، سامانه تشخیص عیب خودکار و مانیتورینگ سلامت موتور و ارتعاشات وجود نداشت، ذهن خلبان درگیر پارامترهای زیادی از موتور بود به ویژه در تامکت، سامانه فاقد قابلیت تحمل خطا بود و سامانه های کنترل سوخت وزن زیادی داشتند. آمار سوانح نشان می داد که در اکثر موارد اشتباه خلبان و سرعت واکنش ناکافی خلبان در کنترل موتور های پیچیده باعث بروز خسارات جانی و مالی شده است به همین دلیل گرفتن کنترل موتور از خلبان توجیه عملیاتی یافت. از این رو در 1976 طی قرار دادی بین نیروی دریایی آمریکا و پرات اند ویتنی تصمیم گرفته شد که سامانه کنترل و مانیتورینگ خودکار برای موتورهای توربوفن به ویژه برای موتور TF30 که استالهای آن خلبانها را آزار می داد ایجاد گردد. http://proceedings.asmedigitalcollection.asme.org/data/Conferences/ASMEP/83880/V002T02A022-83-GT-234.pdf تنها حذف نیاز به تنظیم موتور برای 300 فروند تامکت سالیانه 1 میلیون دلار صرفه جویی در سوخت و 500 هزار دلار صرفه جویی در نفر ساعت به همراه داشت. در کنار سبک سازی سازه اف-5 با استفاد از مواد جدید و حذف پرچ ها با استفاده از جوش های پیشرفته لیزری و کاهش چند ده کیلویی وزن با جایگزینی سیستم تولید توان بر اساس ترانسفورمر هسته آهن با سیستم بر اساس ترانسفورمر هسته فریت و خنک سازی و چگالش هوای اطراف پایگاه های هوایی با گسترش استاندارد فضای سبز برای افزایش بازده موتورهای جت هنگام تیکاف، سامانه خودمختار کنترل دیجیتال یا FADEC می تواند پاسخی برای مشکل برد عملیاتی و مداومت پروازی مشتقات اف-5 با کاهش اساسی مصرف سوخت (به طور متوسط 15%) به ویژه در پرواز کروز باشد. همانطور که در صنعت خودرو با ظهور ECU ها مصرف سوخت و آلایندگی کاهش یافت و عمر کاری موتور بهبود داده شد و قابلیت تشخیص خطای خیلی بهتری برای موتور ها بدست آمد، در صنعت هوانوردی هم همینطور است و کم کم به سمت استفاده از Digital-electronic-control-unit رفتند. http://uupload.ir/files/vk2_fadec_fig1.png که FADEC نوعی از این سامانه کنترل دیجیتال است. ساخت سخت افزار یک سامانه FADEC کار چندان مشکلی نیست اما ساخت نرم افزار آن برای کشوری مثل آمریکا دست کم 6 سال به طول انجامید و نیازمند مهندسی الزامات دقیق و پیاده سازی توسط افراد با تجربه و خبره است. در شکل زیر یک سامانه FADEC برای موتور پیستونی را مشاهده می کنید. شرکتهای خودرویی اولین توسعه دهندگان این سامانه برای موتورهای پیستونی بودند. http://uupload.ir/files/4u7b_fadec_img_1035_1000_01.gif در شکل زیر یک سامانه FADEC برای موتور توربوفن ساخت BAE-systems را مشاهده می کنید http://uupload.ir/files/s04w_fadec-electron-boeing-777.jpg سامانه های کنترل خود مختار دیجیتال موتورهای جت مشکلاتی هم دارند که عبارتند از: از دست رفتن کنترل در صورت قطع شدن برق ژنراتور یا خالی کردن باتری(که کم سابقه هم نیست) از دست رفتن کارایی موتور و کاهش آن به حداقلی که فقط برای فرود ایمن کافی باشد در صورت بروز اشکال برای سامانه های الکترونیک به نحوی که خلبان دیگر هیچگونه امکان دستی برای دوباره روشن کردن موتور، کم و زیاد کردن قدرت خروجی موتور و ... نخواهد داشت. در صورت بیرون زدن عیب طراحی، افزونگی دوگانه FADEC کمکی نخواهد کرد در حالیکه این افزونگی در صورت بروز خطای اتفاقی نقطه ای بر روی یکی از سامانه های FADEC کاملا قابلیت تحمل دارد و اصولا FADEC برای چنین وضعیتی طراحی شده است بنابراین اجرای آنالیز مدار در بدترین شرایط ممکن و مقادیر تلرانس قطعات و خطای مونتاژ و ... باید حتما در عمیق ترین شکل ممکن انجام بشود. Sneak-Circuit-Analysis هم باید انجام بشود. در مقایسه با سیستمهای هیدرومکانیکی، آنالوگ یا دستی، FADEC پیچیدگی بیشتری دارد. پیچیدگی هم برابر است با باگ. به دلیل پیچیدگی، هزینه-زمان توسعه و اعتبار سنجی بیشتری دارند. در لحظات بحرانی و حساس مثلا برخورد قریب الوقوع با زمین، FADEC از وارد کردن فشار خارج از ماکزیمم نامی به موتور توسط خلبان جلوگیری می کند که می تواند برعکس عمل کرده و به جای حفاظت از موتور باعث نابودی کامل موتور و خلبان و کل هواپیما گردد. علی رغم تلاشهایی که روی موتور TF30 شد اولین جنگنده ای که رسما از تکنولوژی FADEC استفاده کرد یک فروند شکاری اف-15 در 1981 بود. مرکز تحقیقات پرواز Dryden وابسته به ناسا که اولین جایی بود که توانست سامانه هدایت هیدرولیک را حذف کند و یک هواپیما را با روش پرواز با سیم به پرواز درآورد، یک فروند شکاری F-15A را تصاحب کرد و روی موتور F100 آن با موفقیت سامانه FADEC خود را نصب نمود و تست های پروازی را انجام داد. موفقیت این پروژه بود که باعث شد نیروی هوایی ارتش آمریکا برای همه شکاری های خود این سامانه را سفارش بدهد. استفاده از FADEC ها در موتورهای توربوفن روسی هم باب شده است به طوری که نسلهایی از RD-33 و نسلهایی از AL-31 به FADEC تجهیز شده اند. ساختار FADEC: http://uupload.ir/files/qzs9_fadec.png وظیفه این سامانه به صورت خلاصه عبارت است از: کنترل هوای ورودی به کمپرسور (که برای پرنده ای مثل قاهر ضروری به نظر می رسد)، کنترل سامانه سوخت در همه حالتها به ویژه پس سوز،کنترل ارتعاشات، کنترل قدرت خروجی موتور، کنترل فرایند استارت و جرقه زنی، کنترل روانکاری و ... . ورودی سامانه FADEC از هواپیما: دمای محیط، ارتفاع، سرعت بر حسب ماخ، زاویه حمله، فشار ضربه، وضعیت ارابه فرود، سیگنالهای مربوط به پرتاب موشک و راکت و ... . ورودی سامانه FADEC از موتور هواپیما: وضعیت اهرم تراتل، دور موتور در دقیقه، دمای گاز خروجی توربین، مساحت نازل خروجی، وضعیت فلاپهای داکت فن، دمای یاتاقان، ارتعاش موتور، فشارهای مختلف درون موتور و ... . بکارگیری سامانه FADEC در تمام موتورهای جدید و این حقیقت که برای هر موتور یک سامانه جداگانه توسعه داده شده است که هزینه های بسیار لجستیکی و تحقیق و توسعه در بر دارد باعث شد که دکتر علیرضا ر بهبهانی به عنوان متخصص نیروی هوایی ارتش آمریکا پروژه های تحقیقاتی در این زمینه انجام داده و گزارشاتی به چاپ برساند. ایشان پیشنهاد یک پلتفرم هوشمند ژنریک برای بکارگیری در طیف وسیعی از هواگردها را داده است. برخی مقالات ایشان: https://pdfs.semanticscholar.org/presentation/38fe/56dfa1e4fbb6744eead224c545687cea144c.pdf https://pdfs.semanticscholar.org/f3f9/821170be0c5ba1db0531f5d423b940508f5f.pdf http://www.dtic.mil/dtic/tr/fulltext/u2/a478472.pdf هر چند مطابق آنچه در کتاب پروفسور سعید فرخی استاد دانشکده هوا فضای دانشگاه کانزاس آمده http://libgen.io/book/index.php?md5=D80A0BE074683D4288B37A29E898FA00 سامانه هایی اینچنین باعث کاهش مصرف سوخت به میزان 12 تا 20 درصد، افزایش توان موتور هنگام تیکاف به میزان تقریبی 5%، پرواز نرم تر با ارتعاش و صدای کمتر، راحتی استفاده (نیاز به تنها یک اهرم تراتل دارد) و ریستارت ساده موتور حین پرواز و قادر به استارت داغ موتور روی زمین است اما تجربه به کارگیری ECU های ناپایدار اوکراینی در موتور هواپیمای ایران-140 برای ما تجربه ایمنی نبود. ساخت سامانه کنترل الکترونیک در ایران زمانی شروع شد که به یکباره شرکتهای اروپایی از دادن ECU موتور با استاندارد یورو 2 به ایران با هدف فلج کردن کشور خود داری کردند که در زمان کوتاهی دست کم 3 شرکت فعال در صنعت خودرو اقدام به نمونه سازی سخت افزار با استانداردهای اروپایی نموده و کم کم با صرف هزینه-زمان زیاد و مرارت فراوان اقدام به بدست آوردن دانش فنی نرم افزار کنترل موتور خودروهای موجود کردند و از فلج شدن صنعت خودرو جلوگیری گردید. (بعد از برجام اروپایی های دوباره به بازار باز گشته متعجب از ECU های ساخت داخل نمونه پیشرفته تری از ECU را به بازار داخلی عرضه کردند با قیمتی پایین تر تا اینکه دوباره رفتند) تلاش بر روی توسعه سامانه های کنترل موتور دیجیتال همچنان برای رسیدن به کیفیت های بالاتر ادامه دارد و بستر بسیار خوبی است برای انتقال فناوری به سازنده موتور اوج تا موتور مربوط به قرن گذشته با فناوری روز بهبود داده شود. بسیاری از کشورها قادر به ساخت سخت افزار موتور در صنعت خودرو هستند اما آنچه که یک موتور را به استاندارد یورو 5 یا 6 می رساند در واقع نرم افزار انحصاری پیشرفته درون سامانه کنترل و سامانه پالایشگاه دود است که گلوگاه خودرو محسوب شده و معدودی از کشورها قادر به ساخت آن با کیفیت مناسب هستند. به همین ترتیب ساخت سامانه FADEC برای موتورهای جت کاری ساده نیست و نیازمند سرمایه گذاری مناسب است اما نیاز به شروع از صفر نیست و سابقه خوبی در کشور وجود دارد.
  9. 1 پسندیده شده
    سلام علیکم آرزو بر جوانان عیب نیست ، ما که آرد خودمون را بیخته و اَلَک خودمون را آویختیم !!!! به اصطلاح بخیل که نیستیم ، شما اول هزینه ساختار ذیل را مشخص ، بعد پروسه ایجاد ان را تعریف و سپس اجرا کنید ، بعد چالش های لجستیک استفاده از این سامانه ها را در فاصله مشخص تبیین بفرمایید ، بعد ماهیت فرآیند انتقال ان را به سوریه را به شکل نظام مند ، مشخص کنید ، و با توجه به این که پدافند زمین پایه و هوا پایه مکمل هم هستند ، وضعیت بخش هوایی ان را تعیین تکلیف کرده ، ماهیت تهدیدات موجود و تهدیدات آینده پیش روی استقرار این سیستم را مشخص نموده و در نهایت بخش سیاسی انتقال این مجموعه را تحلیل بفرمایید . کل تحلیل این هست ، انتقال آتشبار پدافند هوایی هاوک ، باور و.... ( شامل لانچرها ، خودروهای فرماندهی ، مهمات محمول ، رادارها ، مجموعه های اضافی آن شامل بخشهای جنگ الکترونیک ، خدمه و..... ) به هیچ عنوان شبیه به انتقال راکت اندازهای 107 م.م ، توپ 106 م.م ، اتشبارهای 105 م.م ایرانی ، موشکهای ضد کشتی ، لانچر و راکتهای زلزال یا فاتح که در سوریه انها را دیدیم ، نیست . در نتیجه قبل از فکر کردن به انتقال این سیستم ، روی موارد فوق یک مقدار فکر شود . این را هم درنظر داشته باشید که روسها نزدیک به 4 سال ، اسراییل را زیر نظر داشتند که بالاخره بهانه تحویل اس-300 را به سوریها پیدا کردند و چون از قبل اس-400را مستقر کرده و جای پای نیروی هوایی خودشون را محکم کرده بودند ، الان با قلدری هر چه تمام تر و با دست باز اینها را تحویل ارتش عربی سوریه دادند . ما هم بهتر هست در مقیاس قدرت خودمون حرف بزنیم ، چرا غ خاموش ، کاری که در جنوب لبنان در دهه 80 انجام دادیم را الان در جولان تکرار کنیم ، این خودش در دراز مدت ، کابوس بزرگی برای اسراییل هست ، حتی با همون راکتهای آزادپرتاب "گراد" روسی !!!! و نسخه های داخلی اش . در این حال اسراییل مجبور هست برای حفظ امنیت خودش ، دائم عکس العمل نشان دهد ، این یعنی جنگ فرسایشی البته قطعا آنها ، بیکار نیستند و طبق قانون سوم نیوتون ، هر عملی را عکس العملی است برابر و در جهت مخالف اصلا" بفرمایید ، سیستم عامل لینوکس !!!! مکینتاش !!!! یونیکس !!!! لیندوز !!!!! و ..... نفس ایجاد چنین مراکزی ، خودش یک گام بزرگ در مقایسه با وضعیت نامطلوب زمان جنگ با عراق هست . این مراکز در طول زمان گسترش پیدا می کنند ، طبق تجربه عراق سال 91 کمتر به ارتباطات بی سیم متکی میشوند ، بتدریج به شبکه پدافندی بدون گِرِه تبدیل میشوند و..... و در نهایت ، ان چیزی که همه از بررسی ان فراری هستند ( چون با واقعیت سرو کار دارد ) رزم شبکه محور مبنای ما برای قضاوت در این زمینه هست ..
  10. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم قسمت دوم پدر خوانده نیروی هوایی Fighter Mafia مافیای جنگنده یک گروه جنجالی و بحث انگیز از افسران نیروی هوایی ایالات متحده و تحلیلگران غیرنظامی بود که در دهه 1970 از معیارهایی برای طراحی جنگنده حمایت می کرد که تفکر معمولی و ایدئولوژی های آن زمان را به چالش کشید. ادعای آنها این بود: ژنرال های نیروی هوایی معیارهای غلطی را برای اثربخشی در مبارزه در نظر گرفتند، نادیده گرفتن تاریخ جنگ. تمرکز بر روی تکنولوژی بالا و اصرار بر "بالاتر، سریع تر و دورتر" هزینه ها را افزایش می دهد و باعث کاهش کارایی می شود. مافیا برای هواپیماهای ارزانتر و بهتر استدلال کرد. بوروکراسی نیروی هوایی فاسد است زیرا آنها قبل از خرید تسلیحات ، آزمایش های صادقانه ای بر روی آن ها انجام نمی دهند. تمرکز باید بر پشتیبانی نزدیک هوایی و استفاده از سلاح های ترکیبی برای حمایت بیشتر از جنگ مانوری باشد نه دکترین "بمباران ممانعت " قابلیت چندمنظوره ، توانایی و عملکرد هواپیما را کاهش میدهد. نبرد هوایی فراتر از میدان دید ، یک فانتزی است. " در توضیح مورد 4 در کتاب سرگذشت جان بوید ، اینطور آمده است" ساختار نیروی هوایی بر اساس دکترین "بمباران ممانعت" جنگ جهانی دوم بود. پل ها، راه آهن ها، بزرگراه ها، صنعت و زیرساخت ها بمباران خواهد شد تا از سرازیر شدن نیروهای شوروی به اروپا ممانعت کند.در صورتی که کارشناسان غیرنظامی طی گزارش مهلکی گفته اند که این دکترین کارایی نداشته، حتی اگر نیروی هوایی تعداد هواپیماهایش را سه برابر کند،قادر نیست در مقابل حمله نیروهای شوروی از اروپا حمایت کند." "در واقع اصطلاح بمباران ممانعت ، تخریب تمامی پل های کلیدی فرانسه توسط بمب افکن ها جهت کند کردن و ممانعت از پیشروی نازی ها پیش از عملیات هایی مثل نرماندی بود." در دهه 1960 هر دو نیروی هوایی و دریایی ایالات متحده متقاضی کسب جنگنده رهگیر سنگین و حفظ برتری هوایی بودند. لازمه آن طراحی و استفاده از جنگنده هایی بود که این برتری هوایی را حفظ کند (جنگنده رهگیر و بمب افکن تاکتیکی) ولی هزینه های زیادی را شامل می شد ، حال اینکه همه نیاز های دو نیرو تامین نمی شد ، وزارت دفاع و کنگره به دلیل هزینه های سرسام آور استفاده از طیف وسیع جنگنده ها در دو نیرو، تصمیم به ایجاد طرح جنگنده مشترک برای نیروی دریایی و هوایی نمود. در سال 1961، وزیر دفاع جدید آمریکا، رابرت مک نامارا ، رسما دستور طرح ریزی یک هواپیمای رهگیر با قابلیت استفاده در نیروی هوایی و دریایی را داد. طرح Tactical Fighter Experimental نامیده شد . مطالعات اولیه نشان داد بهترین گزینه این بود که (TFX) را بر اساس نیاز نیروی هوایی طراحی و یک نسخه اصلاح شده برای نیروی دریایی به کار گرفته شود.بنابراین مک نامارا مجموعه ای از پارامتر های اولیه برای TFX که بر اساس الزامات نیروی هوایی بود صادر کرد. او حداکثر وزن را به حدود 60،000 پوند(27200 کیلوگرم) برای نسخه نیروی هوایی و 55000 پوند (24،900 کیلوگرم) برای نسخه نیروی دریایی در نظر گفت. سپس در 1 سپتامبر 1961 دستور داد که USAF آن را توسعه دهد. طرح جنرال داینامیکس در نوامبر سال 1962، به دلیل نزدیکی بیشتر به نیاز نیروی هوایی انتخاب شد.جنگنده رهگیر F-111A برای نیروی هوایی و F-111B برای نیروی دریایی انتخاب شد.بعد ها تولید F-111B به دلیل عدم کارایی لازم برای نیروی دریایی به یک فاجعه تبدیل و متوقف شد. F-111 A نیروی هوایی در سال 1963 برای شناسایی روند سلاح های آینده اعلام کرد که تسلیحات آینده جنگنده ها باید قادر به نابود کردن دشمن در فواصل دور با استفاده از سیستم های پیشرفته باشد. ولی جنگ ویتنام نشان داد که "موشک" برای شرایط واقعی جنگ آماده نیست.قوانین محدود کننده تعامل (ROE)، محدودیت های ارتباطی (IFF)، موشک های غیر قابل اعتماد و انواع مختلفی از مشکلات دیگر که مبازره هوایی را به داگفایت منجر مینمود .به رغم برتری بالای فنی و موشک های بسیار موفق BVR (موشک های فراتر از میدان دید) ، فانتوم ها وقتی خود را در فاصله نزدیک با MiG-21 پیدا میکردند، بیشتر از آنچه انتظار می رفت جنگ را از دست می دادند . در ژانویه سال 1965، مک نامارا، وزیر دفاع از نیروی هوایی درخواست کرد تا طرح یک جنگنده تاکتیکی کم هزینه برای مقاصد کوتاه برد و پشتیبانی هوایی جهت جایگزینی انواع مختلف مانند F-100 Super Sabre و بمب افکن های سبک را در نظر بگیرد.در آوریل 1965، هارولد براون ، مدير بخش تحقیقات و مهندسی ، اعلام کرد مطالعات اولیه با نام "F-X" (محصول نهایی F-15)آغاز شود. درخواست برای 13 شرکت ارسال شد. هشت شرکت پاسخ دادند.ولی اتفاق عجیبی رویداد هنگامی که پیشنهادات در جولای 1966 مورد مطالعه قرار گرفت ، وزن بیش از 60،000 پوند (27،000 کیلوگرم)، سرعت بالا 2.7 ماخ و نسبت تراست به وزن 0.75 و بال ها متغییر بود.این هواپیما تقریبا هم اندازه و وزن TFX بود و این هواپیما یک طراحی بود که نمی توانست یک جنگنده برتری هوایی باشد. پروژه اولیه F-X شکست خورد. وضعیت نیروی هوایی با توجه به اخباری که از ویتنام مخابره میشد زنگ های خطر را بصدا درآورد.فانتوم به دلیل عدم کارایی مطلوب موشک ها باید با حریف ارزان خود MiG-21 داگفایت می نمود.در این زمان، نیروی دریایی بعد از گذشت قریب 5 سال تصمیم گرفت که F-111B الزامات نیرو را برآورده نمی کند و شروع به طراحی یک جنگنده اختصاصی به نام VFAX کرد. در ماه مه سال 1966، مک نامارا دوباره از نیروها خواست تا این طرح ها را مطالعه کنند و ببینند آیا VFAX نیازهای FX نیروی هوایی را برآورده خواهد کرد. مطالعات حاصل 18 ماه طول کشید و نتیجه منفی بود. بوید در ماموریت ویتنام بود که توسط General Arthur C. Agan به پنتاگون منتقل شد.از او خواستند به پروژه F-X کمک کند. بوید به همراه تحلیلگران دفاعی، تام کریستی، پیر اسپری، چاک مایرز، خلبان آزمایش سرهنگ Everest Riccioni (او خلبان نیروی هوایی بود که به قسمت تحقیق و توسعه منتقل شده بود) و مهندس هوافضا Harry Hillaker (طراح اصلی F-16)، هسته ای به نام "مافیای جنگنده " در مقر فرماندهی نیروی هوای تشکیل داد و به پروژه F-X با توجه به تئوری انرژی -مانورپذیری که قبلا طرح کرده بود پرداخت. Harry Hillaker طراح F-16 سال 1967، اتحاد جماهیر شوروی ، MiG-25 را در میدان هوایی Domodedovo در نزدیکی مسکو رونمایی کرد.این منجر به نگرانی های جدی در سراسر وزارت دفاع شد. MiG-23 نیز موضوع مورد توجه بود، به طور کلی اعتقاد بر این بود از F-4 بهتر است. در حال حاضر MiG-25 به نظر می رسد در سرعت، سقف و استقامت نسبت به تمام جنگنده های موجود ایالات متحده، حتی F-X برتر است. بنابراین، تلاش برای تکمیل F-X به شدت انجام گرفت. در همان دوره، نیروی دریایی برنامه VFAX خود را به پایان رسانده بود و طرح پیشنهادی Grumman را که کوچکتر با مانور پذیری بیشتری بود به نام VFX پذیرفت، که بعدها تبدیل به Grumman F-14 Tomcat شد . VFX به طور قابل توجهی به شرایط مورد نیاز F-X نیروی هوایی نزدیکتر بود. نیروی هوایی نهایت ، در ماه مه 1968 ضمن ردVFX اعلام کرد که "ما بالاخره تصمیم گرفتیم - و امیدواریم هیچ کس مخالف نباشد - این هواپیما (F-X) باید یک جنگنده برتری هوایی باشد ". F-X به دلیل نزدیکی پارامترها ابتدا در برنامه TFX (که توسعه F-111 بود) ادغام شد و درهمین راستا ادامه پیدا کرد. ولی بوید با مدلسازی E-M اثبات کرد که F-111 برای ایفای نقش جنگنده مورد نظر مناسب نیست و پیشنهاد F-X نیروی هوایی را به آرامی باز طراحی نمود تا منعکس کننده یافته هایش باشد.بازطراحی شامل بال ثابت ، کاهش وزن تیک -اف از 60،000+ پوند به کمی کمتر از 40،000 و کاهش سرعت بالای 2/7 ماخ به 2/3 تا 2/5 ماخ و نسبت تراست به وزن تقریبا 1. در نتیجه F-15 Eagle، جنگنده ای شد که قدرت مانور بیشتری نسبت به جنگنده F-111 داشت. از سال 1965، نیروی هوایی مطالعاتی بر روی یک جنگنده سبک 25،000 پوندی با نام جنگنده پیشرفته روزانه (ADF)دنبال می کرد.پس از کسب اطلاعات از MiG-25 در سال 1967، یک وحشت جزئی ایجاد شد و ADF به منظور تمرکز بر روی F-15 فراموش شد . هواپیمای F-15 در اصل یک هواپیمای سبک بود، ولی ابعاد و وزن آن بزرگ شد تا برآوردهای عملکردی با MiG-25 مطابقت داشته باشد. بوید اعتقاد داشت که این کار اشتباه است. نیروی هوایی در سپتامبر سال 1968 به سرعت بازطراحی بوید را به عنوان درخواست F-X به شرکت های بزرگ ارسال کرد. این الزامات از قرار یک جنگنده تک سرنشین با حداکثر وزن تیک -اف 40،000 پوند (18،000 کیلوگرم) برای نقش هوا به هوا با حداکثر سرعت 2.5 ماخ و نسبت رانش به وزن تقریبا 1 و همچنین دو موتوره ، زیرا اعتقاد بر این بود که سریعتر به تغییرات دریچه گاز پاسخ داده میشد و ممکن است با برنامه VFX نیروی دریایی هماهنگ باشد.چهار شرکت پیشنهاداتی را ارائه دادند که نیروی هوایی از بین همه طرح McDonnell Douglas را پذیرفت. اولین پرواز F-15A در تاریخ 27 جولای 1972 صورت گرفت. در این بین سناتور ویلیام پروکسمیور گزارش هایی را درباره هزینه های بالای F-15 و F-14 منتشر کرد.وزارت دفاع متوجه شده بود که هردو جنگنده در دست ساخت دارای هزینه های سنگین ساخت و نگهداری خواهند بود ولی به دلیل شرایط و بر طرف کردن نیاز های جدی هر دو نیرو به برنامه ها ادامه داد. مافیای جنگنده به دنبال یک جنگنده سبک وزن به عنوان جایگزینی برای F-15 بود و به شدت معتقد بود که یک جنگنده ایده آل نباید شامل هیچ رادار فعالی، سیستم های موشکی با رادار فعال، و یا قابلیت حمله زمینی (پشتیبانی نزدیک هوایی)باشددرواقع یک جنگنده برتری هوایی صرف. شعار مافیا این بود "حتی یک پوند برای قابلیت هوا به زمین خرج نشود" .در حالی که کمک های بوید به F-15 قابل توجه بود، اما مخالف مسیر برنامه بود او پیشنهاد دیگری مبنی بر "پرنده قرمز" داد. جنگنده برتری هوایی ارزان ، سبک ، با سرعت 1.6 ماخ به جای 2 یا 2.5 ماخِ پرنده آبی(در آن زمان F-15 به نام پرنده آبی شناخته می شد) . سرعت بالا به نفع وزن کمتر (و به همین دلیل مانور بیشتر و هزینه پایین تر) قربانی می شد. بوید و اسپری همچنین علیه رادارهای فعال و موشک های هدایت فعال موضع گرفتند. وزیر دفاع، با ایده جنگنده کم هزینه جذب شد،مافیای جنگنده 149،000 دلار برای تأمین مالی برای تایید نظریه انرژی - مانورپذیری با توجه به اقتصادی بودن به دست آورد. این پول بین نورثروپ و جنرال دینامیک تقسیم شده Northrop خواستار مبلغ 100.000 دلار برای طراحی شد(که بعد ها YF-17نام گرفت ) جنرال داینامیکس، مشتاق به جبران خسارت در پروژه لغو شده F-111B، باقی مانده را دریافت کرد.(که منجر به YF-16 شد ).هدف یک جنگنده کوچک با درگ پایین، سبک ، pure fighter وبدون bomb racks . معاون وزیر دفاع دیوید پکارد ، که از ایده طراحی نمونه اولیه (پروتوتایپ) رقابتی حمایت می کرد ، در سال 1971 گروه تحقیق پروتوتایپ نیروی هوایی را تاسیس کرد، بوید یک عضو کلیدی بود. دو مورد از شش پیشنهاد بوید تصویب شد ، یکی از آنها برنامه جنگنده سبک وزن (LWF) نام گرفت . طرفداران برنامه F-X نیروی هوایی با این برنامه مخالفت نمودند زیرا آن را تهدیدی برای برنامه F-15 میدانستند. با این حال، فرمانده نیروی هوایی متوجه شده بود، هزینه های سنگین F-15 اجازه نمی دهد که آن را به تعدادکافی برای برآورده کردن تمام نیاز های عملیاتی خود خریداری نماید. برای غلبه بر مقاومت سلسله مراتب نیروی هوایی که مخالف برنامه LWF بودند ، مافیای جنگنده و دیگر طرفداران ایده نیروی مختلط "Hi-Lo " را مطرح کردند .یک جنگنده رهگیر تاکتیکی سنگین و گران قیمت برای بر طرف کردن خطر بمب افکن های راهبردی و مهار میگ-25 شوروی در قالب برنامه (F-X ) و یک جنگنده سبک و ارزان برای تامین نیاز های عملیاتی. در قالب برنامه (LWF )مفهومhigh-cost برای جنگنده رهگیر تاکتیکی و low-cost برای جنگنده ارزان بود. وزارت دفاع امریکا و نیروی هوایی هر دو برنامه (LWF) را تایید و پیش گرفتند. درخواست پیشنهادی (RFP) در تاریخ 6 ژانویه سال 1972 صادر شد و خواستار جنگنده سبک با وزن 20 هزار پوند (9100 کیلوگرم) با سرعت، شتاب و برد پروازی مناسب با سرعت 0.6-1.6 ماخ و ارتفاع 30،000 40،000 فوت (9،150-12،200 متر)شد. پنج شرکت پاسخ دادند، و در سال 1972، General Dynamicsو Northrop قراردادهایی را به ارزش 37.9 میلیون دلار و 39.8 میلیون دلار برای تولید YF-16 و YF-17،دریافت کردند. اولین پرواز از نمونه اولیه برای اوایل سال 1974 برنامه ریزی شد. پیر اسپری اصرار داشت که بین دو نمونه اولیه ، رقابت هوایی در برابر MiG-17 و MiG-21 که به طور مخفیانه در نوادا تحت برنامه Constant Peg نگهداری می شد،و همچنین F-4 صورت گیرد. علاوه بر این، خلبانان ارزیابی نباید خلبانان آزمایش خود شرکت ها باشند و باید با هر دو جنگنده پرواز کنند. نیروی هوایی ایده ساختار نیروی مخلوط "Hi-lo" را در نظر گرفت و برنامه LWF را تغییر داد. LWF بر خلاف دیدگاه بوید و گروهش ، برتری هوایی نخواهد شد ، بلکه یک هواپیمای جنگنده چند منظوره با رادار فعال و موشک های هدایت رادار بود. بعد ها هری هیلکر، طراح F-16، اظهار داشت که اگر می دانستم قرار است به هواپیمای چند منظوره تبدیل شود، F-16 را جور دیگری طراحی می کردم. در نتیجه رقابت جنگنده ها ، نیروی هوایی YF-16را انتخاب کرد. با این حال، هواپیمای از دست رفته، YF-17، نظر نیروی دریایی را جلب نمود و این نیرو YF-17 را جایگزین برنامه VFAX خود کرد و با تغییر و توسعه آن را با نام F/ A-18 Hornet برای نیروی دریایی ایالات متحده و سپاه دریایی دریافت نمود. میراث مافیای جنگنده جدال مافیای جنگنده نظرها را به خود جلب کرد، میزان واقعی سهم آنها در طراحی جنگنده های آمریکایی هنوز مورد بحث است.موفقیت طرح بوید در LWF بر تمامی محصولات اروپایی تاثیر گذاشت. F-15 اولین هواپیما در تاریخ ایالات متحده آمریکا بود که با توجه به نظریه E-M بوید طراحی شده بود. مافیای جنگنده برای حبابی کانوپی که در F-15 و F-16 استفاده شده استدلال می کند که این اجازه می دهد که خلبان دید بیشتری برای شناسایی دشمن و به دام انداختن آن و تمرکز بهتر در موقعیت داگفایت داشته باشد.این طراحی با توجه به مدل تصمیم گیری بوید به نام حلقه OODA که مختص داگفایت ها طرح ریزی کردی بود ساخته شد.با این حال، تمام ایده های مافیای جنگنده اجرا نشد. F-15، F-16 و A-10 با دیدگاه آنها فاصله داشت. حبابی کانوپی F-15 Blitzfighter طرح پیشنهادی Pierre Sprey از مافیای جنگنده برای هواپیمای پشتیبانی نزدیک F-15 آنها ترجیح می دادند F-15 برتری هوایی باشد تا یک جنگنده چند منظوره . بوید مفهوم "پرنده قرمز " را ارتقا داد که وزن آن را باصرف نظر از تجهیزات مانند رادار فعال کاهش دهد. آنها می خواستند سرعت هواپیما را تا 1.6 ماخ پایین بیاورند زیرا سرعت بالا باعث افزایش وزن اجباری طرح بود.سرعت بالا نسبتا کم اهمیت بود زیرا جنگنده ها زمان بسیار کمی در سرعت های بالا صرف می کردند - غالب مبارزه ها در سرعت های زیر صوت انجام می شد . F-16 با توجه به ناامیدی از F-15، برنامه جنگنده سبک وزن LWF به عنوان جنگنده برتری هوایی شناخته می شد.با این حال، نیروی هوایی، F-16 را با تجهیزات چند منظوره ، ویژگی های هوا به زمین و رادار فعال تجهیز کرد. در حالی که نمونه اولیه YF-16 هواپیما های دیگر را در داگفایت تازیانه میزد ، نسخه چمد منظوره نیروی هوایی دارای مانور ضعیف تر و در مبارزه هوایی بد تر شد. در حالی که عقل سلیم در آن زمان موتورهای دوقلو را به عنوان ایمنی محسوب می کرد، F-16 این دیدگاه را با طراحی تک موتور به چالش کشید. اتفاقی که بعد از مرگ بوید بر سر فالکون آمد منتقدان منتقدان معتقدند که F-15 و F-16 موفق شدند؛ زیرا از ایده های مافیای جنگنده دور شدند . موفقیت های صادراتی قابل توجهی را به دست آوردند؛ زیرا این هواپیما چند منظوره با موشک های هدایت رادار بود.اینکه F-16 در ابتدا به عنوان یک جنگنده برتری هوایی طراحی شده بود، و با قابلیت های چند گانه اضافه شده تضعیف شده است ، کم اهمیت است. منتقدان بر این باورند که جنگنده های F-15 و F-16 در جنگ های لبنان و سایر درگیری ها، با نسبت های مرگ و میر بسیار ضعیف هستند. طرفداران F-35 ادعا می کنند که هواپیماهای نسل چهارم مانند F-15، F-16، A-10 و غیره در محیط "تهدید" بسیار ضعیف عمل می کنند زیرا آنها فاقد پنهانکاری هستند.آنها استدلال می کنند که انتقاد از F-35 توسط اعضای مافیای جنگنده (و جنبش اصلاح دفاعی) بی اساس است. کمبود تجربه جنگی و تخصص هوایی مافیا جنگنده مورد انتقاد هست. تنها بوید دارای تجربه مبارزه هوایی (در جنگ کره ای) است. بوید در جنگ ویتنام مبارزه نکرد و در مقایسه با سایر خلبانان جنگنده در زمان خود آمار خوبی ندارد. Everest Riccioni قبل از اینکه به پنتاگون منتقل شود، مبارزه ای نداشت. Pierre Sprey به عنوان مهندسی، بدون تجربه نظامی شناخته شده است. یکی از فیلم های انتقادی Pierre Sprey در نقد تایید F35 پایان قسمت دوم
  11. 1 پسندیده شده
    سلام علیکم در این تاپیک از برنامه ها بروزرسانی تایگرهای عملیاتی در کشورهای مختلف صحبت شد و انشا.. ادامه هم خواهد یافت ، با این حال ، یادآوری نام کسانی که بنیان گذار حرکتی سیستماتیک برای ارتقاء توان رزمی نیروی هوایی بوده ودر این زمینه پرتلاش ظاهر شدند ، می تواند به شکل ناچیزی جبران کننده زحمات آنها باشد ... ایستاده از راست : حبیب صادق پور (مرحوم ) ، منصور ستاری ( شهید ) ، پرویز نصری (F-5) پی نوشت : 1- پس زمینه عکس هم احتمالا" پروژه تولید هواپیمای آموزشی "پرستو" باید باشد ... 2- تصویر بالایی هم پچ 1000 ساعت پرواز با تایگرهای نیروی هوایی است ، خلبان های با سابقه 2000 ساعت پرواز ، همین پچ با رنگ پس زمینه قرمز را بر بازوی راست خود نصب می کنند .
  12. 1 پسندیده شده
    یک نکته هم که برای بنده جالب بود اینه که امیر بنی طرفی انواع تسلیحات هوا به هوا،لیزری و اپتیکی رو جزو تسلیحات قابل استفاده توسط این جنگنده ذکر کرد در حالی که وزارت دفاع در زمینه موشکهای هوا به هوا صرفا فکور ۹۰ رو به صورت رسمی رونمایی کرده و سلاح دیگری ندیدیم! غیر از موشک فاطر که احتمالا در حد یک ارتقاء بود در سالهای گذشته خبر آزمایش موشک حرارت یاب با برد ۴۰ کیلومتر منتشر شد و دیگه خبری نشد!
  13. 1 پسندیده شده
    در حین تبدیل فیلم های ضبط شده تصاویر جدیدی دیدم که در گزارشات قبل پخش نشدن. به نظر میرسه که سوله برای شرکت هسا هست که در اصفهان قرار داره. در واقع منظور از ایجاد کارخانه فعال کردن مجدد این مجموعه هست و با این حساب و با توجه به تصاویر زیر احتمالا ادعای تولید انبوه کوثر معتبره. بالها کابل کشی و احتمالا لوله و شیلنگ های هیدرولیک محفظه موتورها و پوشش محفظه ارابه ها کوثر مجهز به یک توپ کالیبر ۲۰ میلیمتر
  14. 1 پسندیده شده
  15. 1 پسندیده شده
    اختصاصا در این مورد خیر، به این دلیل که تهدید نظامی یک کشور خارجی اونم از نوع امپریالیستی اگر به مسائل داخلی کشور ما بپردازه، دلیلی ندارد جز پروپگاندایی برای اهداف توسعه طلبانه و ضررش برای همه ما اینه که به تقویت گفتمان توجیح کننده فساد، استبداد و جنگ دایمی در داخل کشور منجر خواهد شد، با این وجود حل مسائل داخلی برعهده ماست نه دخالت خارجی، اگر آنها دخالت کنند با اجازه ما این کار انجام میشود، نتیجه این است که باز هم مردم ایران هستند که تضعیف خواهند شد، و هدف هم همین هست تا دامنه نارضایتی بجای اصلاح کشور در هر سطحی! درب های کشور را بروی آنها باز کند، مردم سوریه نتوانستند کشور خود را اصلاح کنند و نتیجه را دیدید، عراق همین طور، یمن ... --- و اما تنها در یک حالت میشود دیگران را در شیوه اداره کشور مشروع به دخالت دانست، آن هم در صورت وجود پیمان های سیاسی و امنیتی قوی و دست جمعی ست، به گونه ای که ضعف یکی بر دیگری موثر باشد...
  16. 1 پسندیده شده
    به برگزیت و وضعیت ترکیه نگاه کنید... ----- اصولا بشر کاری انجام نمیده مگر اینکه مجبور باشه یا منفعتی توش باشه. با این وجود هم انجام دادنش نیازمند وسایلی نظیر مکان و زمان هست. - غرب برای تهاجم به ایران یا باید منفعتی داشته باشه یا مجبور باشه. جنگ با ایران برای آمریکا ممکن است منفعت داشته باشد، اما برای اروپا اجبار خواهد بود، نتایجش برای خاورمیانه و شرق مصیبت. با پذیرش گزاره فوق اگر آمریکا و متحدین منفعت جدی داشته باشد و غرب نیز مجبور باشد(مثلا تهدید امنیتی-اقتصادی) داشته باشد، هر گونه تغییر در داخل جلوی تهاجم را نخواهد گرفت مگر اینکه اون منفعت و اون تهدید(اجبار) وضعیتش عوض بشه که این امر وابستگی بسیاری به شرایط درونی آن کشورها دارد نه تغییر در ایران.(نگاه کنید به بحران اشتغال در آمریکا یا ضعف حکومت در عربستان که پیوند هر دو مسئله جنگ در یمن رو علنا با اعلام و اذعان رسمی توجیح کرده است). پیش از جنگ و در ادبیات تهدید، وضعیت تهدید(اجبار) و منفعت بالقوه است، و در شروع جنگ بالفعل. پس وقتی که جنگ شروع شد دیگر امکان بازگشت به عقب وجود ندارد. و در پیش از وقوع درگیری در زمان بالقوه بودن تهدید تنها راه جلوگیری از جنگ، تقویت و موازنه است و نه کرنش. در صورت کرنش که رضاخان و پسرش هم نپذیرفتند و حتی قاجار هم با وجود دست خالی و اجبار بدون رضایت میپذیرفتند، پایانی بر رفع تهدیدات بالقوه نخواهد نبود چون با صرف بالقوه بودن (سایه تهدید) بر ما،و رفع بدون منازعه به نفع حریف توسط ما، منافع بسیاری برای حریف حاصل شده پس چه لزومی بر برداشتن سایه تهدید هست؟! البته ممکن است موقتا تهدید برداشته شود، و این بصورت مقطعی است تا ضعف دیگرمان آشکار شود، پس جنگ اجتناب ناپذیر و قطعی خواهد بود. و البته هم اکنون در میانه آن هستیم. نکته دیگر اینکه، ان جنگ تک بعدی و با یک یا دو حریف نیست، بلکه یک رقابت و کشمکش بی پایان با تعداد بسیاری از رقبای متعارض، از نظر زمانی دایم و از نظر مکانی چند لایه است. گاهی این رقبا در بخشی از صحنه تقابل با ملت ایران با یکدیگر میجنگند و در بخشی از همین صحنه نبرد متحد هستند.
  17. 1 پسندیده شده
    بسم الله ........... حمله به نیروهای فرانسوی در کشور مالی کشته شدن شش سرباز فرانسوی در این حملات / البته برخی از منابع هم 2 یا چهار سرباز کشته شده رو عنوان کردن ------- توی خبرهای از حمله انتحاری صحبت شده یه سری تصویری هم منتشر شده از انفجار در محموطه تعدادی ساختمان (احتملا پایگاه ) که اثری از زرهپوش های منهدم شده نیست کلا با تصاویر بالا فرق داره . هرچی هست تصاویر بالا مربوط به انهدام ویا اسیب اداوت ارتش فرانسه در حملات شورشیان است
  18. 1 پسندیده شده
    چیزی که از شواهد برمیاد صدر به شدت و البته به نظر با تعصب خاصی دنبال ائتلاف با هر کسی است جز ائتلاف دولت قانون و فتح. تقریبا راضی هست با هر گروهی ائتلاف کنه جز این دو گروه که شاید منشاء داخلی داشته باشه و یا منشآ خارجی ( شروط حمایت مثلا مالی و سیاسی عربستان ) به هر حال با اینکه با هجوم داعش گروه نظامی صدر که اتفاقا در برابر امریکایی ها خوب مقاومت کرده بود تقریبا اگر اشتباه نکنم هیچ عملیات جدی ای در مقابل داعش انجام نداد و صدر هم در اوج بحران تا میتونست با راهپیمایی و تظاهرات کارشکنی میکرد در بغداد و بعضا به حشد میتاخت لابد دلایلی داشته و داره. به قول دوستمون در کوتاه مدت شاید قیمت نفت، کمک های عربستان و اعراب و البته آمریکا ( دنیای سیاست دشمن درجه یک را به هم پیمان تبدیل میکنه جالبه به قول اون تحلیلگر برای امریکا الان شاخص اینه ضد ایران باش، داعش هم باشی! مشکلی نیست ) ولی خب در بلند مدت به نظرم نادیده انگاری بخشی از پارلمان و مردم کشورت و همچنین یک کشور همسایه میسر نخواهد بود ولی باید بزاریم صدر خودش به این نتیجه برسه.
  19. 1 پسندیده شده
    دیروز گویا به کمک سفارت عربستان، سفیر عربستان رفقای (سفرا) اردنی و ترک و کویتی را جمع کرده باهم رفتند خونه ی مقتدی صدر در نجف اشرف. رسانه های عربستانی هم این را سر دست گرفتند که پیروزی در انتخابات عراق از ما بوده و از نیدیکی صدر با این کشورها و ضدیتش با ایران داستان سرایی می کنند. ولی به قول دوستمون شخصیت صدر با توجه به متغیر بودنش و البته واکنش های احساسی ای که داره باید به خوبی تحلیل بشه و طبق شخصیتش ما اقداماتمون را در عراق کمی نظم بدیم. کمرنگ تر شدنمون، سپردن ارتباطات به جریان فتح که انصافا با توجه به آشکار بودن عمق نزدیکیش به ایران رای بسیار خوبی داشته و همچنین کاستن از تنش های احتمالی در عراق و گذاشتن اینکه صدر خودش قدرت و مشکلات و مواجهاتش را تجربه کنه ( با توجه به اینکه بعید میدونم نصیحت یا پیشنهاد کسی را بپذیره حالا از هر سمتی ) و ما حتی اگر بهانه هایی هم اورد سعی کنیم برطرف کنیم همه کمک میکنه صدر با توجه به شخصیتش نهایتا سبک و سنگین کنه. اگر واقعا دلش برای عراق سوخته باشه در نهایت تصمیم درست خواهد گرفت و اگر هدفش مناقشه باشه باز هم نتیجش را خواهد دید. فراموش نکنیم در یک مقطع ما چنین کاری کردیم کاملا عاقلانه و اگر اشتباه نکنم اتفاقا صدر هم یکی از افرادی بود که سعی در تشنج اوضاع داشت در اون مقطع در رابطه با نخست وزیری مالکی ولی ایران با وجود نزدیکی به مالکی و منافع مشخص ولی اتفاقا از این نفوذ برای ثبات عراق و نه منفعت شخصی ( در نگاه اول ) استفاده کرد و با اینکه ریسک دور شدن مالکی از ما میرفت با صحبت باهاش راضیش کرد به نفع عبادی کنار بره که اتفاقا بعدها منجر به نزدیکی بیشترش هم به ایران شد. یعنی درسته عربستان با رسانه های عربی قدرتمندش ممکنه فضاسازی کنه ولی ما و البته امیدوارم دیپلمات هامون در دام نیفتن و سخن و حرف احساساتی ای نزنن و عمل نکنن. هرچند نقش سردار سلیمانی در عراق مشخص هست ولی خب گاهی سیاستمداران میتونن همه چیز را خراب کنند ولو اینکه به نظرم حتی جناب ولایتی هم چند باری حرف هایی زده که لازم نبوده رگ غرور عراقی ها را قلقک بده. و بقیه هم همینطور. خصوصا صدر که روی این قبیل موضوعات به شدت مانور میده. شاهر اتفاقات فعلی عراق گول زنندست. ما نباید باطن را فدای این ظاهر کنیم.
  20. 1 پسندیده شده
    پیوند انقلابی و دوباره اسلام و مارکسیسم. اینبار در عراق! تکبیر... عاقبتش رو بعد از 57 دیدیم امیدواریم برادران عراقی درس گرفته باشند.
  21. 1 پسندیده شده
    صدر پیروز انتخابات هست و حالا قدرت بیشتری داره برای خصوصا مخالتفش با ایران. هر چند باید دید با قدرت سیاسی در دستش هم همچنان مثل گذشته رفتار میکنه و سعی میکنه به محمد بن سلمان باز هم نزدیکتر بشه؟ یکی از نگرانی های ما میتونه فشارش بر روی تشکیلات حشد باشه چون نخست وزیر اختیارات را در این زمینه به عهده داره. یکی دیگه هم اخلال در فرآیند دسترسی به سوریه هست با توجه به اینکه یک بار مخالفتش را با اسد علنا اعلام کرده و البته فشار عربستان برای برخی اقدامات دیگه که با توجه به جوان و جویای نام بودن صدر و کمی ملی گرایی اخیرش ممکنه بخواد تجربه کنه مواردی را که چندان خوشایند نباشه برای ما. ائتلافش با احزاب لیبرال-دموکرات و همچنین کاهش چشمگیر مشارکت مردم در انتخابات و البته سوار شدن بر موج مخالفت با قدرت بر روی کار و احتمالا کمک های مالی چند کشور عربی ممکنه در این پیروزی جمیعا سهیم باشند. از طرفی بعید هست ائتلاف های دیگه بتونند با هم فراکسیون بزرگ تری تشکیل بدند. و ائتلاف صدر و عبادی هم محتمل هست.
  22. 1 پسندیده شده
    بسم ا... داعش یه بالگرد بلک هاوک رو توی منطقه العریش مصر با موشک ضد زره هدف قرار داده و مدعی شده این بالگرد مخصوص انتقال وزیر دفاع و ویز کشور مصر بوده البته اگر هم راست گفته باشی به این افراد آسیبی وارد نشده
  23. 1 پسندیده شده
    بسم الله........   وضعیت تقریبی لیبی   البته نقشه دقبق نیست و کلیه  مثلااکثر شرق لیبی رو زده  تحت حکومت ارتش وطنی (  نیروهای حفتر)  در حلی نیروی هوایی لیبی  حملاتی به نبغازی داره     این نفربر بی تی آر 60 رو مخالفین  در درنه از مقر داعش پیدا کردن . حدس میزنند   داعش در حال تبدیل این نفربر به یه  شناور دریایی  ویا بخشی از یه قایق گشت زنی بوده . خود نفربر بی تی ارقابلیت آبی وخاکی داره  البته با سرعت به مراتب کمتر از یه  شناور         طرح احتملی داعش برای تبدیل نفربر بی تی آر به  بخشی از یک قایق نظامی          داعشبرای ساخت یه  تله انفجاری زیاد به خودش زحمت نداده   اومده یه چشنی به بمب هوا پایه فاب نصب کرده       حملات داعش به مخالفین در  برنه و  حومه  مصراته   حملات به گردان 28 وابسته به حرکت فجر  در حومه مصراته     حمله به مقر مخالفین در درنه        زرهپوش شکار شده داعش در درنه + کشف مقادیری سلاح در مصراته به نظر میاد سر جنگی یکی از موشکهای مالیوتکا رو تغییر دادن  
  24. 1 پسندیده شده
    به نام خداوند جان و خرد   با سلام خدمت دوستان     در خلال جنگ سرد ، زرهی بلوک شرق (شوروی و کشورهای پیمان ورشو) از نظر کمی از برتری قابل ملاحظه ای به زرهی کشورهای بلوک غرب (اروپای غربی و امریکا) برخوردار بود. برتری کمیت زرهی شرق در مقاطعی با برتری کیفی (همچون ارائه تانک های تی 64 و تی 80) نیز همراه بود و همین مسئله کار مقابله با این نیروی پر شمار و بعضا برتر از نظر کیفی را برای کشورهای غربی هر چه بیشتر دشوار میساخت. شوروی با اتکا به توان زرهی خود امکان گسیل امواج تهاجمی گسترده و سنگین زمینی به سمت کشورهای اروپای غربی را داشت و این درحالی بود که این کشور ها و متحد اصلی آن ها امریکا جهت مقابله متعارف با یک چنین تهدیدی دچار مشکل بودند.   در یک مقابله نامتعارف ایالات متحده امکان به کارگیری بمب های اتمی در برابر تهاجم زمینی شوروی را داشت اما این مسئله بدون شک با واکنش متقابل شوروی همراه شده و به یک جنگ ویرانگر اتمی ختم میگردید. در مقابله متعارف ، رویارویی با ده ها هزار خودروی زرهی برای امریکا و متحدینش امر دشوار و بعضا غیر ممکنی به نظر میرسید.صرف نظر از توسعه هواگرد هایی با قابلیت مقابله با زرهی همچون A-10 و بالگرد کبرا ، ایالات متحده طرح های مبتکرانه متعددی را در دستور کار خود قرار داد که عمدتا براساس مقابله تکنولوژیکی با کمیت زرهی شوروی بود. در یک چنین فضایی ، مفهومی همچون هجمه شکن یا Assault Breaker تعریف گردید که اساس آن توسعه سامانه های رزمی نسل جدید از جمله انواع ریز مهمات ضد زره با قابلیت هدفگیری خودکار و پلتفرم های حمل و پخش این مهمات جهت مقابله دورایستا (standoff) و از پشت خطوط با تهدیدات زرهی بلوک شرق بود.   در سال 1978 سازمان پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفتهٔ دفاعی موسوم به دارپا پروژه ای با نامگذاری مستقل هجمه شکن یا Assault Breaker را کلید زد که هدف از آن انجام یک پروژه مشترک مابین نیروی زمینی و هوایی ایالات متحده با ماموریت یکپارچه سازی تکنولوژی های پیشرفته و نوین در زمینه هدایت ، پیشران ، رادار و ریزمهمات به منظور ساخت سامانه ای تسلیحاتی جهت مقابله با امواج زرهی بلوک شرق و مقابله با تجهیزات زرهی دشمن در پشت خطوط میدان نبرد بود. سامانه تسلیحاتی که در طی روند این پروژه ساخته شد شامل یک رادار هوابرد جانب نگر (sidelooking) با قابلیت شناسایی و رهگیری ادوات زرهی متخاصم در بردی بیش از 100 کیلومتر و با قابلیت انتقال داده های جمع آوری شده جهت استفاده برای هدایت موشک های شلیک شده از پرتابگرهای زمینی بود.   در این طرح موشک های شلیک شده از پرتابگرهای زمینی تحت کنترل مرکز فرماندهی و کنترل زمینی با استفاده از اطلاعات ارسالی از رادار ، خود را به محدوده اهداف رسانده و اقدام به رهاسازی تعداد زیادی ریزمهمات ضد زره میکردند. هر کدام از ریزمهمات از سامانه هدفگیری مستقل جهت هدایت و هدفگیری در فاز پایانی پرواز برخوردار بودند. این سامانه تسلیحاتی نوآورانه دارای نقاط ضعفی بود که از جمله آن اخلال پذیر بودن ارتباط رادار با ایستگاه کنترل زمینی و ایضا استفاده از رادار هواپایه ی آسیب پذیر در برابر پدافند و نیروی هوایی دشمن بود. عنصر کلیدی در سامانه هجمه شکن ، رادار پویش الکترونیکی برد بلند پیو موور (Pave Mover) با طول آنتن 3 متر (10 فوت) بود که جهت کشف و هدفگیری اهداف زمینی مورد استفاده قرار میگرفت. این رادار از امکان جهش فرکانس برخوردار بوده و در برابر اخلال مقاومت بالایی داشت.   نمونه اولیه ساخته شده از رادار پیو موور     در پروژه ساخت رادار ، دو طرح مجزا از صنایع گرومن و هیوز ارائه شد که پلتفرم حمل هر دو رادار نیز بمب افکن  مافوق صوت اف 111 بود رادار پیو موور در طرح خود از قابلیت های محدود پردازش سیگنال برخوردار بود و عمده روند پردازش اطلاعات آن با انتقال به زیر سیستم زمینی کنترل و پردازش اطلاعات (DPCS) توسط این مرکز صورت میگرفت. جهت ارتباط با واحد کنترل و پردازش زمینی دو پیوند داده بالا دستی و پایین دستی (Uplink-Downlink) برای رادار در نظر گرفته شده بود که دریافت اطلاعات از رادار و کنترل و انتقال دستورات به آن از این طریق صورت میگرفت. سیستم پیوند داده پرسرعت رادار در قالب یک غلاف (pod) طراحی شده و توسط بمب افکن اف 111 حمل می گردید. سامانه راداری پیو موور علاوه بر جستجو و کشف اهداف یک نقش مهم نیز ایفا میکرد که آن ایجاد ارتباط (در نقش رله ارتباطی) و انتقال دستورات از ایستگاه کنترل و فرماندهی زمینی به موشک های شلیک شده بود.   رادار پیو موور سوار بر اف 111     رادار پیو موور دارای دو حالت عملکردی اصلی بود. حالت اول جستجو و کشف اهداف در منطقه وسیع در نقش رادار شاخص اهداف متحرک (MTI) و حالت دوم تصویربرداری منطقه محدود در نقش رادار روزنه ساختگی (SAR). در نقش نخست رادار پیو موور با جستجو و کشف اهداف در گستره میدان نبرد نسبت به تهیه یک نقشه از موقعیت اهداف اقدام میکرد حال آنکه در نقش دوم به عنوان یک رادار روزنه ساختگی با تصویربرداری با کیفیت از یک منطقه محدود از میدان نبرد ، یک نقشه دقیق و با کیفیت فراهم می آورد. ترکیب نقشه اول و دوم یک نقشه جامع شامل عوارض زمینی و موقعیت اهداف متحرک در میان آن را ایجاد میکرد. در نهایت با ارائه این نقشه در واحد مدیریت و کنترل زمینی (در قالب یک نقشه گرافیکی) ، امکان اطلاع دقیق از میدان نبرد و موقعیت اهداف متحرک در میان عوارض زمینی به منظور هدایت موشک ها به سمت آن ها فراهم می آمد. دو حالت راداری (SAR/MTI) در رادار پیو موور امکان جستجو ، کشف ، رهگیری و هدایت موشک به سمت شش هدف با موقعیت متفاوت را به وجود میاورد.   به منظور حمل ریزمهمات جهت مقابله با اهداف ، دو نمونه موشک مورد آزمایش و بررسی قرار گرفت که نمونه اول موشک T-22 از صنایع Vought  برگرفته از موشک Lance و نمونه دوم موشک T-16 از صنایع Martin Marietta  براساس توسعه نمونه ای از موشک پدافندی پاتریوت بود.  موشکT-22  جهت هدایت در فاز میانی پرواز از سیستم هدایتی مجهز به ژیروسکوپ پیشرفته لیزری بهره میبرد حال آنکه موشک T-16 دارای سیستم هدایت اینرسیایی ستاره ای (stellar) بود که برای اولین بار در یک موشک غیر راهبردی آمریکا نصب شده بود. پیش از شلیک موشک ، با استفاده از سیستم ارتباطی نصب شده بر روی پرتابگرها ، اطلاعات هدف از جمله موقعیت حدودی و جهت آن برای واحد هدایتی موشک ارسال شده و در آن ذخیره میشد. موشک از طریق همین اطلاعات شلیک شده و تا زمان ورود به منطقه هدف و قرارگیری در برد رادار پیو موور به مسیر خود ادامه میداد.   موشک T-22 با برد 120 کیلومتر     پس از ورود به محدوده رهگیری ، سیستم ارتباطی موشک امواج راداری را دریافت کرده و یک پاسخ برای رادار ارسال میکند. در این مرحله با دریافت پاسخ از موشک ، رادار آن را به عنوان موشک شلیک شده از سامانه تشخیص میدهد و مراحل انتقال فرامین هدایتی و رهگیری مداوم آن را آغاز میکند. در این مرحله اطلاعات از موشک و اهداف به واحد کنترل و پردازش زمینی منتقل شده و در قالب داده های پردازش شده دیجیتالی و کد گذاری شده از طریق رادار پیو موور برای موشک ارسال میشود.این داده ها شامل موقعیت و سرعت اهداف ، فرامین تصحیح مسیر ، الگو و زمانبندی رها سازی ریزمهمات و .......... است. در نهایت موشک با دریافت این داده ها ، مسیر پروازی نهایی را تصحیح کرده و در موقعیت مطلوب برای رهاسازی ریزمهمات قرار میگیرد. پس از رها سازی ریزمهمات با الگوی مشخص در محدوده تعیین شده ، هر یک از آن ها به صورت مستقل عملیات جستجو و تهاجم به اهداف را اغاز میکنند. سامانه جمه شکن دارای دو نوع مختلف از ریزمهمات است.   موشک T-16 (برد 100 کیلومتر) و رها سازی محموله     نوع نخست ریزمهمات با هدایت در فاز نهایی (اختصارا TGSM) از صنایع جنرال دینامیکز و دومین نمونه ریزمهمات Skeet از صنایع آوکو (Avco) بود. هر دو این ریزمهمات از سیستم هدفیابی فروسرخ جهت جستجو و درگیری با اهداف استفاده میکردند. ریز مهمات صنایع جنرال دینامیکز در حقیقت یک موشک کوچک فاقد پیشران بود که پس از رها سازی از طریق دو بالک مثلثی به کاهش سرعت سقوط تا زمان کشف و اصابت به هدف ادامه میداد. موشک در ارتفاع 900 متری (3000 فوت) در حالت شیرجه کامل بر روی منطقه اهداف قرار گرفته ، جستجو و کشف اهداف از طریق جستجوگر دو رنگ فروسرخ (دارای دو نوع آشکارساز) را با یک الگوی پویش مارپیچ (spiral scan) آغاز میکرد. جهت مقابله با اهداف کاذب یا اخلالگرهای حرارتی ، جستجوگر موشک از روش مقایسه کنتراست و ابعاد در هر دو باند حرارتی بهره میگرفت تا هدف اصلی با الگوی حقیقی و معمول تابش حرارت را مورد اصابت قرار دهد.   ریز موشک TGSM       در صورت عدم کشف هدف در ارتفاع بالا ، موشک جستجوی هدف تا زمان رسیدن به ارتفاع پروازی پایین را ادامه میدهد ، با این عمل  موانعی نظیر پوشش ابر و مه ارتفاع پست نیز از میان برداشته شده و امکان هدفیابی افزایش میابد. در نهایت با کشف هدف ، موشک به سمت آن شیرجه زده و هدف را از ناحیه فوقانی مورد اصابت قرار میداد. به ادعای صنایع جنرال دینامیکز ، ریزموشک ها امکان هدف قرار دادن منبع گرمایی هدف (به عنوان مثال پیشرانه) با حداکثر فاصله ی 10 سانتی متری از آن را دارند.لازم به ذکر است که نسخه های اولیه ریزموشک از جستجوگر راداری موج میلیمتری برای جستجو و رهگیری اهداف برخوردار بودند.  ریزمهمات Skeet صنایع Avco گزینه حتی جالبتری از ریزموشک ارائه شده توسط صنایع جنرال دینامیکز بودند. این ریزمهمات دارای یک محفظه نگهدارنده سیلندری با ظرفیت چهار ریز مهمات و یک مکانیزم رهاسازی با نام Skeet delivery vehicle assembly بود. هر کدام از محفظه های ریزمهمات Skeet از ابعادی در حدود ریزموشک های جنرال دینامیکز برخوردار بودند با این تفاوت که هر محفظه دارای چهار ریزمهمات بود.   بخش جستجوگر راداری موج میلیمتری ریزموشک TGSM     لحظه اصابت ریزموشک TGSM به اهداف ، در آزمایش انجام شده 5 تانک از 9 تانک مورد اصابت قرار گرفتند     محفظه حامل ریزمهمات دارای چتری است که پس از رهاسازی از حامل (موشک) امکان کاهش سرعت رپرواز را برای ان فراهم میکند. مدتی پس از باز شدن چتر و کاهش ارتفاع ، چتر از محفظه ریزمهمات جدا شده و به محض جدایش چتر چهار پیشران راکتی فعال میگردد. این پیشران ها جهت تثبیت حرکت محفظه حامل ریزمهمات و قرار دادن آن در حالت عمودی استفاده میشوند ضمن اینکه یک حرکت دورانی نیز در محفظه ایجاد میکنند. در نهایت پس از رسیدن به ارتفاع مشخص ، مکانیزم رهاسازی ریزمهمات فعال شده و مهمات رها میشوند. به جهت نحوه قرارگیری ریزمهمات و اتصال نامتعادل آن ها به مکانیزم رهاسازی (اتصال به صورت کج) و ایضا به جهت حرکت دورانی محفظه نگه دارنده ، ضمن رهاسازی ریزمهمات حرکتی دورانی و نامنظم در آن ها ایجاد میشود که این حرکت جهت پویش اهداف توسط جستجوگر فروسرخ مورد استفاده قرار میگیرد (یک الگوی پویش نامنظم). در صورت کشف هدف توسط جستجوگر فروسرخ ، سرجنگی ریزمهمات که از نوع پرتابه شکل یافته انفجاری یا EFP است به بخش فوقانی هدف شلیک میشود.   ریز مهمات Skeet در کنار محفظه استوانه ای حامل     نحوه عمل     لحظه مقابله با اهداف     چنانچه در زمان جستجو ، هدفی توسط جستجوگر یافت نشود ، سرجنگی ریزمهمات در ارتفاع مشخص و به صورت خودکار فعال میشود تا در محدوده هدف آسیب های جانبی ایجاد کند (همچون آسیب به پیاده نظام در کنار ادوات زرهی). به منظور حصول اطمینان از عملکرد سیستم هجمه شکن ، هر دو نوع ریزمهمات در آن مورد استفاده قرار گرفته و نتایج موفقیت آمیزی را نیز به ثبت رساندند. در جریان آزمایشات سامانه مشخص گردید که موشک T-16 به جهت نوع هدایت (اینرسیایی ستاره ای) از خطای بیشتری در طی مسیر برخوردار است و میبایست به میزان بیشتری توسط رادار پیو موور هدایت شود ، در غیر اینصورت موشک در نقطه نامناسبی نسبت به رها سازی ریزمهمات اقدام میکرد که نتیجه لازم را در بر نداشت.  با توجه به موفقیت پروژه هجمه شکن در توسعه تکنولوژی های مورد نیاز ، موسسه دارپا توسعه هر چه بیشتر پروژه را در دستور کار قرار داد که شامل یکپارچه سازی پروژه سیستم راداری نظارت و هدفگیری مشترک (Joint Surveillance Target Attack Radar System  یا  JSATRS) و رادار پیو موور با پروژه سیستم موشکی تاکتیکی مشترک (JTACMS) بود.   این پروژه در نهایت به ساخت نمونه قوی تری از رادار پیو موور با برد 150 ناتیکال مال (277 کیلومتر) و نصب آن برروی هواپیمای C-18 منتهی شد. هواپیمای مجهز به رادار جدید تنها در مدت زمان 8 ساعت گشت پروازی از توان پوشش منطقه ای به وسعت 1.000.000 کیلومتر مربع برخوردار بود. مرحله بعدی در توسعه پروژه گسترش واحد ها و سیستم های رزمی سامانه هجمه شکن بود. این بخش مواردی از جمله پلتفرم حمل هوایی موشک های سامانه (جنگنده اف 16 یا بمب افکن بی 52) ، ساخت نمونه های کوچک و تاکتیکی رادار پیو موور براساس پلتفرم های هوایی نظیر OV-1 یا JVX جهت جستجو و کشف اهداف در برد کوتاه و ایضا افزودن تعداد واحد های کنترل زمینی (از نوع خودروسوار) را شامل میشد.   E-8A JSTARS     به جز مراحل توسعه مد نظر دارپا ، وزارت دفاع امریکا مواردی همچون نصب سامانه راداری پیو موور بر روی TR-1 (نمونه ای از هواپیمای شناسایی U-2) را نیز مد نظر داشت. به طور کلی در طی روند توسعه پروژه ، نیروی زمینی و نیروی هوایی و ایضا وزارت دفاع آمریکا هر کدام الزامات و قابلیت های خاصی را مد نظر داشتند که بر پیچیدگی پروژه می افزود. به عنوان مثال نیروی زمینی به دنبال استفاده از پلتفرم های پرتاب زمینی برای موشک های سامانه بود در حالی که نیروی هوایی امریکا خواستار افزودن پلتفرم های پرتاب هوایی به پروژه بود. به منظور افزودن قابلیت های جدید به پروژه ، صنایع نورثروپ موشک کروز ارزان قیمت ، رادارگریز و دقیقی را به منظور جایگزینی با موشک های T-16/T-22 ارائه کرد که NV-150 نام داشت. این موشک از پیشران توربوفن ساخت صنایع Williams International و سامانه هدایتی ترکیبی شامل ژیروسکوپ لیزری و هدایت ماهواره ای بهره میبرد.   این موشک که توانایی پرواز در بردی بیش از 370 کیلومتر (200 ناتیکال مایل) را داشت از دقتی بالایی برخوردار بود و به جهت قیمت 300000 دلاری برای هر واحد ، گزینه ای ترغیب کننده برای نیروی هوایی محسوب میشد که به دنبال توسعه موشک های T-16/T-22 برای نصب بر روی پلتفرم های هوایی بود. پروژه این موشک در نهایت به AGM-137 TSSAM تغییر نام یافت و پس از چندی نیز لغو شده و با پروژه موشک AGM-158 JASSM جایگزین گردید. پروژه هجمه شکن با وجود همه ابتکارات و فناوری های به دست آمده به جهت اثر بخشی پایین به نسبت هزینه بالا در نهایت متوقف شد اما بسیاری از تکنولوژی هایی که در قالب این پروژه توسعه داده شدند در چهارچوب پروژه های دیگری مورد استفاده قرار گرفتند که از این میان میتوان به رادار هوابرد E-8A JSTARS اشاره کرد. در حقیقت بخشی از پروژه هایی که بعد ها در ارتش ایالات متحده جنبه عملیاتی یافتند زیر مجموعه ای از پروژه هجمه شکن بودند. در نهایت نقش ضد زرهی که برای پروژه هجمه شکن در نظر گرفته شده بود (از جمله تهاجم به واحد های زرهی در پشت خطوط) امروزه توسط دیگر تسلیحات امریکایی حامل ریز مهمات از جمله موشک MGM-140 تامین میشود.   منابع   1   2     هرگونه برداشت از مطلب صرفا با ذکر نام وبسایت میلیتاری به عنوان منبع مجاز است
  25. 1 پسندیده شده
    [align=center]تو كه مهر علي من دلته/ نفت ملي سي چنته[/align] [color=brown][b]اعزام كارشناسان انگليسي در ميان ايل هاي بختياري و قشقايي به منظور جاسوسي و كسب اطلاعات لازم بسيار قابل توجه بود به طوري كه هنوز سهم عده كثيري از افراد ايل بختياري درباره شخصي بنام جيكاك كه يكي از همين كارشناسان و جاسوسان بود صحبت مي كنند و خاطرات زيادي از وي دارند ( ايرج افشار – صفحه ۲۶ )[/b] [/color] [b]سرهنگ«جيكاك» [/b]مأمور اطلاعاتي بريتانيا، در طي جنگ جهاني دوم و پس از آن در ايران نقش زيادي را در جهت منافع كشورش ايفا نمود. جيكاك با خاتمه جنگ جهاني دوم به استخدام شركت نفت ايران و انگليس درآمد. مي گويند كه حكومت واقعي مناطق نفت خيز در دست او بود.جيكاك اغلب اوقات خود را در ميان عشاير بختياري مي گذراند و با توجه به استعداد خارق العاده خود در يادگيري زبان در مدت بسيار كوتاهي توانست زبان فارسي و از آن مهم تر گويش بختياري را همچون زبان مادري خود يادبگيرد . به حدي كه تشخيص او از غير بختياري ها بسيار مشكل بود . خصوصاً اينكه با شگرد هاي خاص تفاوت ظاهري خود را نيز بوسيله گريم هاي مداوم با چهره بختياري ها به حداقل مي رساند و البته چنانچه حكايت مي كنند آنقدر بر زبان و گويش و تاريخ و فرهنگ بختياري مسلط بود كه چنانچه كسي نيز مي خواست از ظاهر او به خارجي بودنش مشكوك شود با صحبت كردن و روبرو شدن با اطلاعات او يقين پيدا مي كردند كه وي بختياري است ! جيكاك علاوه بر قدرت فوق العاده اش در زمينه يادگيري و تطبيق با محيط برگ برنده ديگري نيز داشت و آن شوخ طبعي ذاتي وي بود نام جيكاك براي مردم مناطق نفت خيز جنوب و خصوصاً مردم مسجدسليماني ها و عشاير بختياري نامي آشناست . نامي كه به نمادي در نيرنگ و حيله گري آنهم از نوع انگليسي تبديل شده و حتي امروز نيز معمولاً به كساني كه به نيرنگ و مكر و حيله و البته سياستمداري از نوع خاص كلمه مشهورند لقب جيكاك مي دهند جيكاك در راه جلوگيري از ملي شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بكار برد. او علاوه بر تشويق بختياري ها به بي توجهي به ملي شدن صنعت نفت، كوشش نمود تا در كار هيئت خلع يد از شركت نفت ايران و انگليس خلل ايجاد نمايد. به گفته حسين مكي به هنگام عزيمت هيئت خلع يد به آبادان، جيكاك تصميم گرفت عده اي را تحريك كند تا اتومبيل اعضاي هيئت را از روي پل بهمن شير به داخل رودخانه بيندازد اما اين توطئه ناكام ماند. سرانجام دولت ايران كه به كارشكني و اخلال جيكاك در امر ملي شدن صنعت نفت پي برده بود وي را از ايران اخراج نمود حكايتهاي زيادي از حضور سرهنگ جيكاك كه بعدها به "مستر جيكاك" و در اواخر حضورش در ايران به "سيدجيكاك" معروف شد نقل مي شود [b]1-[/b] جيكاك در اوايل حضورش در شركت نفت ايران و انگليس به عنوان سرپرست يك دكل حفاري مشغول به كار شد. يكروز يكي از كارگران محلي از بالاي دكل به زمين افتاد و درجا مرد. افراد محلي كه از فوت فاميلشان به شدت عصباني بودند و جيكاك را مسئول اين واقعه مي دانستند بسوي او حمله كردند. جيكاك كه مرگ را در يك قدمي خود ميديد ناگهان به سمت دكل حفاري حمله ور شد و شروع كردن به زدن دكل با مشت و لگد. مردم محلي كه شگفت زده بودند ناگهان ايستادند جيكاك كه مردد شدن مردم را ديد و فهميد انگار نقشه اش گرفته شروع كردن با سر كوبيدن به دكل و فحش دادن كه " نامرد تو برادرم را از گرفتي" و از اين گونه صحبتها... نقل مي كنند كه چند دقيقه بعد مردم دوباره به سمت جيكاك دويدند ولي اينبار نه براي زدن و انتقام گرفتن بلكه براي دلداري دادن به او و جلوگيري كردن از كوبيدن سرش به دكل [b]2- [/b]از ديگر حكايات جيكاك عصاي معروف است كه با آن معجزه مي كرد و وقتي آنرا به بدن كسي مي زد به آن شوك عجيبي منتقل مي شد! جيكاك مدعي بود عصاي او بهترين وسيله براي تشخيص حلال زاده بودن افراد است و با همين شگرد بسياري از كساني را كه به دليل مختلف مي خواست از وجهه اجتماعي و قدرت بيندازد ، تخريب مي كرد ! بعد ها فاش شد كه در عصاي معجزه آساي مستر جيكاك جز يك پيل خشك الكتريكي و يك مدار ضعيف انتقال برق هيچ چيز وجود نداشته و جريان ضعيف برق باعث انتقال شوك الكتريكي به افراد نگون بختي مي شده كه مستر جيكاك هنگام تماس عصا با آنها ، دكمه وصل جريان را فشار مي داده [b]3-[/b] در مجلسي او حاضران را دروغگو معرفي مي كرد و هنگامي كه قرار بر اثبات شد، كبريتي روشن كرد و گفت: هر كس راست بگويد اين كبريت ريشش را نمي سوزاند. اول كبريت را به ريش خود گرفت كه نسوخت سپس ريش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند . به آنها قبولاند كه دروغ گفته اند و البته بعد ها مشخص شد كه ريش او مصنوعي و نسوز بود [b]4- [/b]اقدام بعدي جيكاك پوشيدن لباس روحانيت و عمامه گزاري وي بود! جيكاك مجلس وعظ و منبر برپا ميكرد و آخرش هم روضه امام حسين ميخواند و وسط روضه موقعي كه همه داغ مي شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشي كه وسط مجلس بود پرتاب ميكرد! از بند قبل علاقه جيكاك به پارچه نسوز را بياد داريد . عمامه نميسوخت و جيكاك آنرا به عنوان معجزه خود بيان ميكرد و ادعاي سيد بودن ميكرد! در ضمن او هيچكس را هم به سيدي قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش ميسوخت! از اينجا بود كه او به "سيد جيكاك" معروف شد [b]5- [/b]به هنگام ملي شدن صنعت نفت، جيكاك يا به قولي سيد جيكاك با گشت و گذار ميان عشاير بختياري اين شعار را به گويش بختياري براي آنها طرح نمود [b]"تو كه مهر علي من دلته/ نفت ملي سي چنته "يعني تو كه مهر علي را در دل داري براي چه به دنبال ملي شدن نفت هستي[/b] بعضي از عشاير بختياري زندگي خود را رها كرده و با تشكيل دسته جات متعدد و درست كردن پرچم و علم هاي گوناگون علي علي گويان به امامزاده ها رفته و طلب عفو مي كردند [i]منبع: mayselimon.blogspot.com/2008/05/blog-post_6915.html[/i]