RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,991
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. خطای عمده ای که در این عملیات دیده میشه این هست که سپاه در این عملیات همچنان مرغش یه پا داشت که باید عملیات با غافلگیری انجام بشه و تنها راه برای غافلگیر کردن دشمن رو هم عملیات در شب میدونه.... عملیات در شب دارای دشواری های زیادی هست که شاید بتونه به بعضی برتری های نسبی برسه اما حفظ این برتری ها کار حضرت فیله... نمونه هاش رو میشه توی کتاب همپای صاعقه دید... مثلا یه خاکریز رو که باید به صورت شرقی-غربی احداث می کردن تا برسند به مثلثی های عراقی ها برداشتن کج زدن و در نتیجه یه گپ بین خاکریزهای مثلثی عراق باز شده بود و هیچ کس هم از ش خبر نداشت... عراق فردا صبح از همون جا زرهی ش رو وارد کرد و کلی ضربه زد.... جنگ جهانی اول که در جبهه غرب به بن بست خورد دو تا تاکتیک برای جنگهای خندقی استفاده شد: انگلیسی و فرانسه و آمریکا رفتند سراغ استفاده از زرهی برای شکستن خط و آلمانها تاکتیک های نفوذی رو رشد دادند که بی شباهت به همون امواج انسانی نبود. این تاکتیک در نبرد کاپورتو استفاده شد و خطوط دفاعی ایتالیا رو کاملا در هم کوبید. تفاوت اصلی روش آلمانها با سپاه این بود که تهاجم آلمانها با بمباران وسیع نقاط حساس دشمن توسط توپخانه و در یک بازه ی زمانی طولانی انجام میشد. با این روش قدرت تصمیم گیری از حریف سلب میشد. این بمباران های باید انقدر ادامه پیدا می کرد تا ارتباط خطوط مقدم و عقب دشمن رو قطع کنه... مراکز فرماندهی رو ایزوله کنه... منابع لجستیکی رو منهدم کنه... تا وقتی که پیاده نظام خودی به خطوط دفاعی دشمن می زنه، دشمن بعد از یه مقاومت مختصر سر در گم بشه و خطوط ش سقوط بکنه. در عوض بدون پشتیبانی موثر توپخانه عملیات والفجر مقدماتی انجام میشه... اگر تاپیک رو مطالعه کنید می بینید که زرهی عراق هر جا که خواسته بدون دخالت توپخانه ایران پاتک زده و تقریبا هم جا هم موفق بوده.... اگر از قبل واحدهای زرهی پشت جبهه ی عراق به خوبی بمباران می شدند نمیتونستند به این سرعت عکس العمل نشون بدهند و وارد صحنه بشوند. عدم حضور پشتیبانی نزدیک هوایی هم در این عملیات محسوس هست... نه هلیکوپتر کبرا و نه تایگر.... ظاهرا فکر می کردند که قراره با پیاده روی همین طوری بروند تا خود عماره
  2. تاپیک خوبی هست در زمینه بررسی اشکالات و کمبودهای نیروی هوایی در جنگهای شهری ولی خودش هیچ راهکار جایگزینی رو ارائه نکرده... یعنی اگر واقعا قرار باشه که به قول این تاپیک واقعا نیروی هوایی چه راهکارهایی رو در پیش روی داره؟ فقط یه توصیه ی گنگ و مبهم در حد شعار..... اشکال زیر به عنوان مثال فقط مختص جنگهای شهری نیست.... خیلی کلی هست و هر نیروی نظامی که درگیر یه جنگ بشه با این اشکال روبرو خواهد شد. خود شما چیزی نداری که به این تاپیک اضافه بکنی... از مطالعات شخصی خودت؟
  3. تاپیک متاسفانه به بیراهه رفت... یعنی مسائلی که از نظر تاریخی بعدا به وجود اومدن ادغام شد در مسائل این تاپیک با توحه به کمبود مدارک همین هم بسیار عالیه برادر... دست ت درد نکنه فقط به عنوان یادآوری بگم که در جنگ ما نه سیستم پاداش داشتیم و نه تنبیه.... و تقریبا این امر هم در ارتش و هم سپاه جاری بود.... نه کسی رو اون چنان توبیخ می کردن و نه به کسی پاداش آنچنان می دادن ... مگر تعداد اندکی از ما بهترون که به نوعی به بعضی از سیاسون وصل بودن و از این رانت به نفع خودشون استفاده می کردن شاید به این دلیل بود که در موسیان به بن بست خورده بودن و فکر می کردن تا با عملیات در جنوب فکه بتونن یه نفوذ جدی به خاک عراق انجام بدن... از فلشهای موجود در نقشه کاملا آشکاره که طرح این عملیات یه طرح فضایی بوده... بدون زرهی چطوری می خواستند انقدر عمیق وارد خاک عراق بشن.... از هر دو طرف پهلو می دادن و در نهایت قیچی میشدن.... متاسفانه همون طور که قبلا گفتم اسناد منتشر شده خیلی اندک هست و ما اصلا نمیدونیم که هدف اصلی عملیات چی بوده؟ رسیدن به مشرح؟ رسیدن به خود عماره؟ عقب زدن خطوط اول و دوم عراق؟ سوالات بی پاسخ زیاده. مثلا چرا پشتیبانی نزدیک کبرا توی این عملیات حداقل بوده؟ آتش تهیه ی ارتش چقدر و کجاها رو پوشش داده؟ و یا اصلا وارد معرکه شدن یا خیر؟ کدام نیروی ارتش به خط زدن؟ اصلا آیا برنامه داشتن تا از ارتش برای خط شکنی استفاده بشه یا خیر؟ آیا ارتش قرار بوده بعد از موفقیت عملیات بیاد توی خط مستقر بشه و جلوی پاتک های بعدی رو بگیره؟ انقدر ابهام توی این داستان هست که به قول دوستان مغز آدم خاک ارّه میشه درباره ی عملیات محرم هم سالها قبل این مطلب رو از تام کوپر ترجمه کردم که شاید بد نباشه خوندنش: http://www.ilamebidar.ir/news/17209
  4. آنچنان در تنگنای خیلی سختی هم قرار نگرفتند.... هم چنان به کارهای خیرشون ادامه دادند تا زمان قبول قطعنامه 598... بعدش هم همون کارهایی رو که توی جبهه کرده بودند سرایت دادن به تمامی سطح جامعه تا بقیه مردم هم مستفیض بشن. قضیه ی عدم استقبال نیروهای داوطلب از جنگ فقط به شیمیایی مربوط نمیشد... این حملات شیمیایی ماشه ای رو کشید که قبلا توی جان لوله ش گلوله گذاری شده بود.... علتهای زیادی داره که باید مورخین با سند و مدرک بروند دنبال تحلیل ش.... بر اساس مدارکی که من دیدم اوضاع نیروی انسانی در سال 66 و 67 از نظر کمیت و کیفیت روز به روز بدتر و بدتر میشد. تاپیک خوبی بود هرچند که ابعاد ناشناخته ی زیادی از این عملیات هنوز ناشناخته مونده من فکر کنم این عملیات از جمله عملیاتهایی هستش که کمترین مدارک و اسناد درباره شون منتشر شده
  5. من فرض کردم که هر تیپ زرهی از سه تا گردان تشکیل شده ( که البته فرض خیلی درستی نیست) ... با یه حساب سرانگشتی می بینیم که وضعیت نیروها تقریبا به صورت زیر درمیاد: ایران 6 گردان مکانیزه 7گردان زرهی 201 گردان پیاده عراق 15 گردان مکانیزه 25گردان زرهی 42 گردان پیاده حالا مقایسه ی کیفی این نیروها بمونه برای یه وقت دیگه که اسناد و مدارک کافی در دست داشته باشیم. چیزی که فقدانش به صورت آزاردهنده ای به چشم میخوره عدم استفاده ی مطلق ایران از زرهی و مکانیزه هست. یعنی تمام بار شکستن خط رو بر روی پیاده گذاشتند. در جبهه ی مقابل تقریبا می شه گفت که تمام دفاع بر عهده ی پیاده ( و عمدتا نیروهای جیش الشعبی) و تمام ضد حمله ها بر عهده ی زرهی و مکانیزه بوده. تا فتح خرمشهر (که همکاری سپاه و ارتش تنگاتنگ بود) بیشتر حملات ایران بر اساس دور زدن حریف یا حمله های نفوذی به نقاط ضعیف دفاعی دشمن بود. از عملیات رمضان رویکرد جدید حملات ایران تبدیل شد به تک جبهه ای و نتیجه ش در عملیات رمضان اظهر من الشمس بود. در عملیات والفجر مقدماتی با وجود تجربه ی تک جبهه ای می بینیم که همون رویکرد اشتباه رو دوباره به کار گرفتند. فقط فرقش با دفعات قبل در این بود که عراقی ها دیگه توی عملیات دفاعی خبره تر شده بودند و بر اساس نبردهای قبلی دست ایران رو خونده بودند. به همین دلیل با خوندن سیر وقایع می بینیم که تقریبا در هیچ محوری ایران موفقیت چندانی به دست درنیاورد. از همه بدتر اینه که موقعی که دشمن ضدحمله می کنه و ما دفاع انگار برای فرماندهان صحنه چیزی به نام مانور تعریف نشده. بعد از زدن خاکریز تمام نیروهای ممکن رو جمع می کردن پشت خاکریز و انقدر اونجا ضربه می خوردن تا کل سازمان رزم بچه ها به هم میریخت و حتی دیگه فرصت عقب نشینی هم نداشتن..... تمام چیزی که فرماندهان میدان در چنته داشتن کوبیدن با سر به در بسته بوده..... این روش فرماندهی رو باید توی تمام دانشکده های جنگ دنیا درس بدن.... امیدواریم که از این گونه عملیات ها به اندازه ی کافی خودمون هم درس گرفته باشیم.
  6. عموما به نیروی تک ور بیشتر تلفات وارد میشه تا نیروی مدافع..... منطقا برای مقابله با 80 گردان عراق (اگر آمارها درست باشه) باید حداقل 250 گردان رو به کار می گرفتند. معلوم هست که با این نسبت تلفات نیروی خودی بالا میره. در فاصله ی بین عملیات رمضان تا والفجر مقدماتی با وجود این همه تلفاتی که به سپاه وارد شد این تعداد نیروی کادر برای فرماندهی این واحدهای گسترش یافته از کجا آوردن؟ عجیبه ها
  7. تاپیک خوبه هست که انشالله زودتر تکمیل بشه تا بتونیم جمع بندی کنیم ولی تا اینجاش برای من گیج کننده بوده... اگر بحث سر فتح یه شهر و بیرون راندن دشمن از اون باشه این هدف باید برای نیروی زمینی تعریف بشه و نه نیروی هوایی... در این حالت بهترین خاصیت نیروی هوایی پشتیبانی از عملیات زمینی هست. واضح هست که اگر قرار باشه به غیرنظامیان کمترین آسیب وارد بشه ( و از کارپت بمبینگ استفاده نشه) نیروی هوایی در یک جنگ تمام قد شهری خاصیتی نداره چون نه ابزارش رو داره و نه تاکتیک و نه استراتژی های مرتبط رو... مگر اینکه تعریف نیروی هوایی عوض بشه و در نتیجه سلاح، تاکتیک و استراتژی ها بسته به تعریف جدید عوض بشه.... منطق من بهم میگه که در یک جنگ شهری نیروی زمینی باید وارد عمل بشه و اگر نیاز به عناصر هوایی باشه این عناصر باید متعلق به خود نیروی زمینی باشه یعنی همون چیزی که توی ایران ما بهش میگیم هوانیروز.... حالا باز اگر بحث بر سر کم شدن تلفات غیر نظامیان هست (همون طور که دوستان در بالا به خوبی اشاره کردند) راه حلهایی مثل استفاده از پهپاد، محاصره ی شهر، زیر هدف قرار دادن مراکز فرماندهی دشمن و ... میتونه کارساز باشه و با کمترین هزینه برای غیرنظامیان راه رو برای بیرون کردن دشمن از شهر باز بکنه.... در وضعیت توصیف شده در این پاراگراف نیروی هوایی با جمع آوری اطلاعات(بصری و الکترونیک)، عملیات جمینگ، عملیات هوابرد برای جابجایی عناصر زمینی در کمترین زمان، عملیات هوابرد برای بازنگهداشتن خطوط لجستیک خودی، بمباران منابع لجستیک نیروی دشمن، تخلیه ی مجروحین و مواردی این چنین میتونه اثر گذار باشه ولی در نهایت بار اصلی نبرد هر جور که حساب کنیم بر دوش نیروی زمینی هستش
  8. تجربه شفق (که یه کار مشترک بین روسیه و ایتالیا بود) نشون میده که روسیه نمیاد به خاطر ما شرکای غربی ش رو آزرده بکنه در مورد شفق ( یا همون یاک 130) تا زمانی که شریکی ایتالیا یی یاک(آرامچی) به روسها اعتراض نکرده بود کار داشت پیش می رفت.... وقتی ایتالیایی ها روسها رو تحت فشا رقرار دادن اونها همه پشت ایران رو خالی کردن... در نتیجه کل پروژه هم خوابید و دیگه جلوتر نرفت..... برای کار مشترک بهتر باشه شاید بریم سراغ چین یا پاکستان..... مخصوصا دومی در زمان جنگ ایران و عراق نشون داد که حاضر به همکاری با نیروهای مسلح ایران هست و در عمل پای کاره
  9. فرق نداره اسمش چی باشه برادر... خلاصه اینه که مال هدایت ماهواره ایه
  10. به نام خدا تقدیم به بچه های میلیتاری بحث فرمانده خوب و بد که پیش می آید همه چشمها متوجه فرماندهانی می شوند که حملات جانانه ای به دشمن کرده اند. اصولا مردم عادی فرمانده خوب را فرمانده پیروز در حمله می دانند. اما بعضی از اهل فن فرمانده خوب را نه در زمان پیشروی بلکه در زمان عقب نشینی پیدا می کند. زمانی که فشار دشمن زیاد می شود و مشکلات لجستیکی و کمبود مهمات نفرات را فرسوده می کنند، اگر یک فرمانده بتواند ورق را برگرداند هنرکرده است. از آن مشکل تر موقعی است که یک فرمانده در تله افتاده و از هر طرف دشمن او را احاطه کرده است. در این زمان آشوب میدان نبرد به حداکثر می رسد، خطوط خودی و دشمن درهم و برهم می شوند، روحیه سربازان و افسران به حداقل می رسد و تنها یک فرمانده برجسته است که در چنین اوضاعی می تواند کنترل را به دست بگیرد و نیروهایش را به ساحل نجات برساند. در جنگ 8 ساله ایران و عراق بارها شاهد بودیم که فرماندهان طرفین حملات خوبی را بر علیه دشمن اجرا می کردند و به پیروزی می رساندند اما من هیچ گاه به یاد نمی آورم که فرمانده ای توانسته باشد نیروی خود را از حلقه ی محاصره به سلامت خارج کند. در بیشتر موارد نیروهای مدافع تا آخرین گلوله ی خود را شلیک می کردند و پس از آن یا کشته می شدند و یا به اسارت در می آمدند. در فاز نهایی عملیات الی بیت المقدس آشکار بود که نگه داشتن خرمشهر دیگر خیالی بیش نیست ولی فرماندهی عالی عراق با سرسختی نیروهایش را در خرمشهر نگه داشت، با اینکه فرصت داشت که آنها را قبل از حمله ایران از خرمشهر خارج کند. نتیجه این نبرد برای عراقی ها صدها کشته و هزاران اسیر بود. از سوی دیگر، مشابه همین اتفاق برای مدافعین ایرانی در جزایر مجنون افتاد و ایران سرانجام با دادن تلفات سنگینی ناچار شد تا مجنون را واگذار کند. اما شاید مشهورترین نمونه ی تاریخی از چنین اشتباهاتی محاصره و اسارت تمامی ارتش ششم ورماخت در طی نبرد استالینگراد بود. در روز 19 فوریه 1942 در حالیکه ارتش ششم، به رهبری ژنرال فون پاولوس، سرگرم درگیریهای کوچه به کوچه در استالینگراد بود فلشهای ارتش سرخ از شمال و جنوب استالینگراد از رود دن و ولگا گذشتند و دو ارتش رومانیایی را که جناحین ارتش ششم را نگه داشته بودند در هم شکستند و در انتها با نفوذی عمیق به پشت مواضع ارتش ششم آن را در محاصره ی خود گرفتند. فون پاولوس کاملا در لاک دفاعی فرو رفت و منفعلانه رفتار کرد. هیتلر به ژنرال فون مانشتاین دستور داد تا با گروه ارتش تازه سر و سازمان داده اش به کمک ارتش ششم برود و حلقه محاصره را بشکند. در روز 12 دسامبر فون مانشتاین ضد حمله خود را به خطوط روسها آغاز کرد اما با مقاومت سرسختانه روسها تنها توانست تا نیروهایش را به 50 کیلومتری استالینگراد برساند. فون پاولوس برای دست به دست دادن به فون مانشتاین از جایش تکان نخورد و در نهایت روسها در حدود 250 هزار سرباز و افسر ارتش ششم را به اسارت و در حدود 100 دستگاه تانک و 200 قبضه توپ را به غنیمت گرفتند. فون پاولوس. عملیات اورانوس و محاصره ارتش ششم. فون مانتشاین. از سوی دیگر در همان روز 12 دسامبر و مقارن با ضدحمله فون مانشتاین روسها عملیات زحل کوچک را اجرا کردند تا با رسیدن به خارکوف ارتباط گروه ارتش A مستقر در قفقاز را با عقبه ی خود قطع کنند. در آن زمان دفاع از ساحل غربی رود دن، در جبهه ای به طول 230 کیلومتر، برعهده ارتش هشتم ایتالیا بود. مأموریت اصلی این ارتش پوشش مرکز گروه ارتش B بود. بنا بر طرح دفاعی متحدین، دفاع از غرب بلگوگراد بر عهده ی یک سپاه از واحدهای رزمی ارتش هشتم ایتالیا گذشته شده بود به نام سپاه آلپی. سپاه آلپی سپاهی بود شامل سه لشکر پیاده کوهستانی و یک لشکر پیاده. این سپاه تشکیل شده بود از لشکر سوم جولیا، لشکر دوم تریدنتینا و لشکر چهارم کونیزه. لشکر پیاده ی 156ام ویچنزا به عنوان نیروی احتیاط در اختیار سپاه آلپی قرار داشت. لشکرهای پیاده کوهستان آلپی گل سرسبد نیروهای ایتالیایی در جبهه شرق تشکیل بودند. مواضع واحدهای رزمی متحدین در شمال استالینگراد در تابستان 1942. منقطه عملیاتی اورانوس و زحل کوچک در نبرد استالینگراد. روسها در اولین گام از عملیات زحل کوچک از جناح چپ سپاه آلپی با ارتشهای اول و سوم گارد خود به سپاه دوم ارتش هشتم ایتالیا زدند و پس از دو هفته زرهی روسها واحدهای عمدتا پیاده نظام ایتالیایی را جارو کرد. سپاه دوم در آشوب فرو رفت و در طی یک عقب نشینی درهم و برهم قسمت عمده ای از سربازانش را از دست داد. در روز 13 ژانویه 1943 روسها با گروه ارتش ورونژ به ارتش دوم مجارستان در شمال غربی سپاه آلپی تاختند و پس از آن از سمت جنوب سپاه آلپی با ارتش 24ام ورماخت درگیر شدند و آن را پس زدند. هرچند که تا اینجا سپاه آلپی تقریبا دست نخورده مانده بود اما جناحین راست و چپ آن به طول 200 کیلومتر به دست روسها افتاده بود. کار روسها که با جناحین سپاه آلپی تمام شد فشار خود را متوجه لشکرهای این سپاه کردند. فشار روسها از شرق و خطر بسته شدن در تله در غرب سبب شد تا فرمانده ی سپاه آلپی، ژنرال ناسکی، در شامگاه 17 ژانویه فرمان عقب نشینی عمومی را برای دو روز بعد صادر کند. همزمان با عقب نشینی ایتالیایی ها بعضی از عناصر پیشروی روسها با کمک پارتیزانهای روس موانعی در مسیر عقب نشینی سپاه آلپی ایجاد کرده بودند و عملا این سپاه در محاصره روسها قرار داشت. مسیر تقریبی عقب نشینی سپاه آلپی با رنگ قرمز مشخص شده است. در این زمان لشکرهای جولیا و کونیزه به شدت از روسها ضربه خورده بودند و سازمان رزم آنها از هم پاشیده بود. جولیا، در جناح چپ سپاه آلپی عقب نشینی خود را از همان روز 17ژانویه شروع کرد. واحدهای باقیمانده از لشکرهای کونیزه و ویچنزا در روز 19 عقب نشینی کردند. ایتالیایی ها به همراه فراریان لشکرهای مجار و آلمانی سعی کردند با پشتیبانی چند دستگاه تانک و زرهپوشی که برایشان باقی مانده بود خود را به خطوط آلمان در نزدیک خارکوف برسانند. کنترل عقب نشینی از دست ژنرال ناسکی خارج شد و قرارشد که تریدنتینا، که تقریبا دست نخورده مانده بود، در نوک ستون ایتالیایی ها قرار بگیرد و راه را برایشان باز کند. فرمانده ی تریدنتینا کهنه سربازی از جنگ جهانی اول بود به نام سرتیپ لوئیجی ریوربری. در همین نقطه از نبرد استالینگراد بود که این فرمانده ایتالیایی خوش درخشید و مهارت خود را در فرماندهی نشان داد. لوئیجی ریوربری. ریوربری در سال 1913 با درجه ستوان دومی به لیبی اعزام شد. در طول جنگ جهانی اول با هنگ 7ام آلپی جنگید و به سه مدال نقره، یک نشان صلیب و نشان نظامی ساووی رسید. پس از پایان جنگ، ریوربری در لشکر 2ام آلپی خدمت کرد و در سال 1926 به درجه سرهنگ دومی رسید. لوئیجی در سال 1935 سرهنگ تمام و فرمانده ی هنگ 67ام پیاده نظام شد. در سال 1939 وی رئیس ستاد واحد ترابری ارتش شد و در سال 1939 به درجه سرتیپی ارتقا یافت. در زمان ورود ایتالیا به جنگ جهانی دوم لوئیجی فرمانده سپاه 26ام در آلبانی شد. در سال 1942، درحالیکه لوئیجی به فرماندهی لشکر تریدنتینا رسیده بود، به جبهه روسیه اعزام شد. محبت وی نسبت به زیردستانش وفاداری و فداکاری آنها را تضمین کرده بود. اکنون ریوربری در برابر بزرگترین چالش دوران حرفه ای خود قرار گرفته بود. در حدود 40 هزار نفر باقیمانده از 61 هزار نفر سربازان سپاه آلپی چشم امید به او داشتند و انتظار داشتند که ریوربری بتواند آنها را به سلامت از حلقه محاصره روسها نجات دهد. درجه حرارت منفی 40 درجه استپهای روسیه و حملات چریکی روسها بزرگترین موانع سپاه آلپی در این عقب نشینی 200 کیلومتری بودند. جانمایی لشکرهای سپاه آلپی و مسیر عقب نشینی آنها تا نزدیک بلگوگراد. یک روز پس از عقب نشینی سراسری سپاه آلپی، ایتالیایی ها در نزدیک دهکده پوستایلی به مواضع دفاعی روسها برخورد کردند. تریدنتینا با حمله مواضع روسها را در هم شکست اما افراد دیگر لشکرها از تریدنتینا جدا افتادند و به یک موضع دفاعی دیگر روسها برخورد کردند. در زد و خوردی که در روز 23 ژانویه درگرفت تلفات زیادی بر ایتالیایی ها وارد شد. این زد و خورد فاصله ی لشکرهای باقیمانده سپاه آلپی را از تریدنتینا و واحدهای آلمانی بیشتر کرد. ایتالیایی ها به غیر از مشکلات یک عقب نشینی نامنظم با همرزمان سابق خود هم به مشکل برخوردند. روحیه پایین سربازان بارها سبب شد که نزاع بین ایتالیایی ها و آلمانها بر سر استفاده از تعداد محدود وسایل نقلیه باقیمانده دربگیرد. تصویری از عقب نشینی گسترده سربازان ایتالیایی. در صبح روز 26 ژانویه ، طلایه داران لشکر تریدنتینا به دهکده نیکولایفکا رسیدند، جاییکه خونین ترین درگیری بین ایتالیایی ها و روسها در طی عقب نشینی سپاه آلپی درگرفت. این دهکده توسط لشکر 48ام تفنگداران گارد، با استعداد حدودا 6000 نفر، اشغال شده بود. روسها به خاکریز راه آهن در دو طرف روستا پشت داده بودند. ژنرال ناسکی در ساعت 9:30 فرمان حمله سراسری را صادرکرد و هنگ 6ام آلپی به ظرفیت سه گردان، گردان مهندسی تریدنتینا، گروه توپخانه کوهستانی از هنگ دوم توپخانه کوهستان و سه دستگاه اشتورمگشاتز-3 آلمانی حمله سراسری را به خطوط دفاعی روسها آغاز کردند. تا حوالی ظهر ایتالیایی ها به حاشیه روستا رسیده بودند. در این زمان ژنرال جولیو مارتینات، رئیس ستاد سپاه آلپی، در رأس هنگ 5ام آلپی با استعداد سه گردان و باقیمانده عناصر هنگ دوم توپخانه کوهستان و بقایای لشکر جولیا به کمک هنگ 6ام آمد. ژنرال مارتینات در طی این نبرد کشته شد و فرماندهی آنچه که از واحدهای رزمی ایتالیایی باقیمانده بود بر گردن لوئیجی افتاد. با غروب آفتاب پیاده نظام کوهستان هنوز در حال تقلا برای عبور از خطوط تقویت شده روسها بود. لوئیجی دیگر زمان آنچنانی نداشت لذا خودش سوار بر تانک شد و فریاد کشید: تریدنتینا به پیش! او دستور داد تا نیروهایش به قلب دشمن بزنند و با جنگ تن به تن مقاومت آنها را در هم بشکنند. ریوربری قبل از آغاز شب توانست که راه خود را به سمت غرب بازکند. نبرد نیکولایفکا هرچند که نقطه اوجی برای تقویت روحیه سپاه آلپی بود اما پایان این ماراتون سهمگین نبود. باقیمانده افراد لشکر جولیا دو روز بعد به دام روسها افتادند و تقریبا همگی آنها اسیر شدند. در همین روز باقیمانده افراد لشکر کونیزه زیر حمله سواره نظام قزاق قرارگرفتند و از پای درآمدند. امیلیو باتیستی، اومبرتو ریکاگنو، اتولدو پاسکولینی، به ترتیب فرماندهان کونیزه، جولیا و ویچنزا، همگی اسیر شدند. صف اسرای ایتالیایی در چنگال روسها پس از نبرد استالینگراد. بسیاری از این اسرا در طی راهپیمایی های طولانی در اثر سرما و گرسنگی فوت کردند و تنها عده اندکی از آنها به ایتالیا بازگشتند. اولین عناصر سپاه آلپی در روز اول فوریه به مواضع دفاعی آلمان در اطراف خارکوف رسیدند. با تمام زحماتی که لوئیجی برای نجات سپاه آلپی کشید نتایج همچنان خرد کننده بودند: لشکر چهارم کونینزه در طی عقب نشینی کاملا نابود شد. از 15 هزار نفر پرسنل لشکر سوم جولیا تنها 1200 نفر نجات یافتند و از 15 هزار نفر پرسنل لشکر دوم تریدنیتنا 4250 نفر. لشکر ویچنزا در آغاز حمله شوروی 10500 نفر در اختیار داشت که 7760 نفر از آنها در طی عقب نشینی کشته شدند. در مجموع سپاه آلپی از 57 هزار نفر پرسنل خود در حدود 34 هزار نفر را از دست داد و 9،400 نفر زخمی برایش به جای ماند. از مجموع سربازان آلمانی و مجارستانی که با ایتالیایی ها در حال عقب نشینی بودند در حدود 550 نفر نجات یافتند. این سربازان در طی 15 روز توانستند 200 کیلومتر عقب نشینی کنند درحالیکه 22 بار با نیروهای دشمن درگیر شدند و سرمای شب به 40- درجه می رسید. قسمت عمده ای از تلفاتی که ایتالیایی ها وارد شد در اثر سرما، گرسنگی و خستگی بود. تنها یک روز بعد مقاومت ارتش ششم در استالینگراد هم به انتها رسید و فون پاولوس به همراه افراد ستادش تسلیم شدند. لوئیجی ریوربری شاید تنها فرمانده ی قوای محور بود که در طی فاجعه استالینگراد توانست نیروهایش را به سلامت از حلقه محاصره روسها خارج کند. او به دلیل دلاوری هایش در این نبرد مدال طلایی گرفت. اما حرکت اعجاز انگیز لوئیجی چندان به مذاق متحد قدرتمند ایتالیا خوش نیامد. ریوربری پس از بازگشت به ایتالیا توسط آلمانی ها دستگیر شد و در یک اردوگاه اسرای جنگی در پوزن زندانی شد. او برای فرار از این وضعیت اعلام کرد که می خواهد به دولت دست نشانده ی موسیلینی در شمال ایتالیا بپیوندد. آلمانها لوئیجی را آزاد کردند و او را برای مدیریت یک پادگان آموزشی به ویتل فرانسه فرستادند. طولی نکشید که ریوربری با نیروهای مقاومت تماس گرفت تا بتواند از چنگال نازیها فرار کند. وقتی آلمانی ها این موضوع را فهمیدند، او را دوباره به اردوگاه اسرای جنگی فرستادند و در نهایت او پس از تسلیم آلمان به دست روس ها افتاد. لوئیجی سرانجام در سپتامبر 1945 به ایتالیا بازگشت و در سال 1947 به درجه ی سپهبدی ارتقا یافت. او به عنوان یک فاشیست از ارتش پاکسازی شد و در عوض به عنوان مدیرعامل یک شرکت صابون سازی و تولید لوازم آرایشی مشغول به کار شد. وی چند کتاب در مورد نبردهای ایتالیا در جبهه شرق نوشت. در روز 22 ژوئن 1954، لوئیجی دچار حمله قلبی شد و با سقوط از پله های خانه اش فوت کرد. اسطوره ی پیاده نظام آلپی این گونه فوت کرد ولی خاطره ای از شهامت و قدرت خود را به عنوان یک فرمانده برجای گذاشت. ریوربری تنها فرمانده ی متحدین بود که در نبرد استالینگراد توانست از حلقه محاصره روسها فرار کند و قسمت عمده ای از نیروهایش را به همراه خود به عقب ببرد. ترجمه و تألیف رضا کیانی موحد منابع https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Nikolayevka https://it.wikipedia.org/wiki/Luigi_Reverberi https://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Uranus https://en.wikipedia.org/wiki/Erich_von_Manstein https://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Winter_Storm https://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Little_Saturn https://en.wikipedia.org/wiki/Ostrogozhsk–Rossosh_Offensive https://it.wikipedia.org/wiki/Offensiva_Ostrogožsk-Rossoš' https://it.wikipedia.org/wiki/2ª_Divisione_alpina_"Tridentina" https://it.wikipedia.org/wiki/Battaglia_di_Nikolaevka https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Nikolayevka https://ru.wikipedia.org/wiki/Бой_под_Николаевкой https://it.wikipedia.org/wiki/Seconda_battaglia_difensiva_del_Don
  11. جلو عقبشو من نفهمیدم ولی مال ماهواره س.... قراره یه جی پی اس بومی هم براش بسازیم بفرستیم به فضا که این رو هدایتش کنه
  12. برای ارتباطات ماهواره ای
  13. تا جایی که یادمه یکی ش رو بعد جنگ بازسازی کردن و پروازم کرد تعداد زیادی شون رو دم پادگانهای نیروی هوایی جای مجسمه استفاده کردن
  14. مرو Multiple Reentry Vehicle مرو را می توان یک کلاهک چندگانه دانست. یک کلاهک مرو را می توان با یک بمب خوشه ای مقایسه کرد. در این کلاهک چندین کلاهک کوچکتر قراردارند که پس ورود به جو از یکدیگر جداشده و به سمت هدف روانه می شوند. انگیزه استفاده از کلاهکهای چندگانه از سال 1962 در بین متخصصین موشکی گسترش یافت. در آن زمان تکنولوژی فضایی آنقدر پیشرفت کرده بود که یک موشک می توانست چندین ماهواره را در مدارهای مختلف قراردهد. همچنین، در آن زمان کلاهکهای هسته ای بزرگ بودند و هر موشک می توانست تنها یکی از آنها راحمل کند. اما به مرور سلاحهای هسته ای کوچکتر شدند و در سال 1966 ایالات متحده تصمیم گرفت که یک موشک مینتمن 3 را به جای یک کلاهک بزرگ به چندین کلاهک کوچک مسلح کند. طرحهای جدید مرو از سیستمهای هدایت کننده دقیقتری بهره گیری می کند که دقت بیشتری را به همراه دارد. کشورهایی که دارای تکنولوژی پیشرفته هستند کلاهکهای چندگانه را به کلاهک تکی ترجیح می دهند. کشورهای کمتر پیشرفته -مانند هند و پاکستان-از کلاهکهای تکی استفاده می کنند. موشک آمریکایی پولاریس آ3 و موشک روسی اس اس 9 مدل 4 از کلاهکهای چندگانه استفاده می کنند. میرو Multiple Independently targeted Reentry Vehicle میرو نیز یک کلاهک چندگانه هسته ای است. تفاوت کلاهکهای میرو با کلاهکهای مرو در آن است که کلاهکهای کوچک میرو پس از جداشدن از کلاهک اصلی هر کدام به سمت یک هدف جداگانه حرکت می کنند اما در کلاهکهای مرو کلاهکهای کوچکتر پس از جداشدن از یکدیگر -مانند بمب خوشه ای- همگی به سمت یک هدف رهسپار می شوند. تعداد کلاهکهای کوچک در کلاهکهای میرو متفاوت است. بعضی از کلاهکهای میرو در زرداخانه قدرتهای هسته ای وجود دارند که می توانند تا 10 کلاهک هسته ای را حمل کنند. کلاهکهای میرو هم در موشکهای قاره پیما و هم در موشکهای بالستیک زیردریایی ها بکار می روند. کلاهکهای میرو در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 توسعه یافتند. در روز 16 آگوست 1968، اولین موشک مسلح به کلاهک میرو در پایگاه کیپ کندی فلوریدا آزمایش شد. یک فروند موشک پوزئیدون در ساعت 6:30 و یک فروند موشک مینتمن در ساعت 16:30 پرتاب شدند که سخنگوهای نیروی دریایی و هوایی هر دو پرتاب را موفقیت آمیز بیان کردند. در سال 1969 آمریکا موشکهای مینتمن 3 و پوزئیدون خود را به کلاهکهای میرو مسلح کرد. موشک مینتمن می توانست 3 کلاهک و موشک پوزئیدون می توانست 10 کلاهک هسته ای را حمل کند. در همین زمان، شوروی سابق نیز به تحقیق در مورد کلاهکهای میرو پرداخته بود. روسها اولین بار در سال 1969 پیشرفته ترین موشک زرادخانه خود -یعنی اس اس9- را به کلاهکهای میرو مسلح کردند. آنها در همان سال اعلام کردند که کلاهک میرو خود را به صورت عمل آزمایش کرده اند. متخصصین غربی حدس می زدند که این موشک می تواند 9 کلاهک هسته ای -هرکدام به قدرت 1 مگاتن- را حمل کند. اولین موشک مسلح به کلاهک میرو آمریکا در سال 1970 در سیلو قرارداده شد. نیروی دریایی آمریکا نیز درهمین سال اولین موشک مسلح به کلاهک میرو خود را تحویل گرفت و زیردریایی " یو اس اس جیمزماریسون" در روز سوم آگوست اولین پرتاب زیرآبی موشک مسلح به کلاهک میرو را انجام داد. نیروی دریای آمریکا در سال 1976 برنامه مسلح کردن تمام موشکهای پولاریس و پوزئیدون خود را به کلاهکهای میرو آغاز کرد. کلاهکهای میرو مسبب جدال و گفتگوی فراوانی در مذاکرات کنترل سلاح های هسته ای -استارت- دردهه نود بین آمریکا و روسیه شدند. در سال 1993 -و در طی پیمان استارت2- هر دو طرف موافقت کردند که تعداد کلاهکهای میرو را محدود سازند. دومای روسیه به دلیل اینکه این پیمان مسائل موشکهای ضدموشک را حل نشده باقی گذاشته بود با این پیمان موافقت نکرد. مراحل پرتاب موشک مینتمن 3 1. پرتاب موشک از سیلو با استفاده از مرحله اول موشک 2. در حدود 60 ثانیه پس از پرتاب مرحله اول (الف) جداشده و مرحله دوم موشک (ب) روشن می شود. 3. در حدود 120 ثانیه پس از پرتاب مرحله دوم موشک جدا شده و مرحله سوم (ج) آن روشن می شود. 4. در حدود 180 ثانیه پس از پرتاب مرحله سوم موشک جداشده و کلاهک اصلی (د) از موشک جدامی شود. 5. کلاهک اصلی مانور می کند و آماده رهاکردن کلاهکهای کوچکتر می شود. 6. با آغاز مرحله بازگشت، کلاهکهای هسته ای به همراه فریبنده های همراهشان به جو زمین می رسند. این فریبنده ها برای گمراه کردن سیستمهای رهگیری و دفاعی دشمن بکارمی روند. 7. کلاهکهای هسته ای و فریبنده ها وارد جو زمین می شوند. 8. کلاهک های هسته ای هر کدام جداگانه -بر روی زمین یا بر فراز آن- منفجر می شوند. کلاهکهای هسته ای موشک صلحبان درحال برخورد در یک آزمایش موشکی. هرخط نورانی مسیر یک کلاهک میرو را مشخص می کند. بعضی از کلاهکهای هسته ای در مرحله آخر از بالچه های مافوق صوت برای افزایش برد استفاده می کنند. استفاده کردن از سیستم کلاهکهای چندگانه دارای مزیتهای زیر است: • ایجاد خسارت بیشتر. چند کلاهک کوچک خسارت بیشتری نسبت به یک کلاهک بزرگتر ایجاد می کنند. دلیل این امر نسبت معکوس فشار ناشی ازانفجار کلاهک هسته ای با مربع فاصله از محل انفجار است. در صورت انفجار یک کلاهک منفرد با دور شدن از مرکز انفجار شدت موج انفجار به سرعت کاهش می یابد. یعنی در فاصله 2 کیلومتر محل انفجارشدت موج انفجار 4/1 و در فاصله 3 کیلومتر محل انفجارشدت موج انفجار 9/1 شدت موج انفجار درفاصله یک کیلومتری است. با استفاده از چند کلاهک که با فاصله کمی از هم منفجر می شوند موج انفجارهای حاصله از این کلاهکها می تواند به صورت گسترده منطقه را فراگرفته و با شدت بیشتری تاسیسات موجود در آن را تخریب کنند. • حمله به اهداف متعدد. با استفاده از کلاهک منفرد باید برای ضربه زدن به هر هدف یک موشک بکاربرد، اما با یک کلاهک میرو می توان چندین هدف را مورد اصابت قرارداد. به عنوان مثال اگر یک زیردریایی هسته ای به 10 فروند موشک بالستیک با کلاهک منفرد مسلح شده باشد حداکثر می تواند 10هدف را مورد اصابت قراردهد ولی اگر موشکهای آن به کلاهکهای میرو مسلح شوند و هر کلاهک میرو دارای 6 کلاهک کوچکتر باشد آنگاه زیردریایی فرضی ما می تواند 60 هدف را درهم بکوبد. • تضعیف و کم اثرکردن سیستمهای دفاعی حریف. دشمن برای مقابله با کلاهکهای میرو و مارو باید هزینه بیشتری را صرف کند. پس از جداشدن کلاهکهای اتمی از کلاهک اصلی، برای از بین بردن آنها باید به تعداد هر کلاهک یک موشک ضدموشک بکاربرد. علاوه بر این، دشمن برای رهگیری هرکدام از این کلاهکها هم متحمل هزینه های زیادی می شود وباید سیستمهای راداری و رهگیر خود را افزایش دهد تا بتواند یک حمله با کلاهکهای چندگانه را به صورت کامل پوشش دهد. اگر در چنین حمله ای از کلاهکهای فریبنده نیز استفاده شود کار سیستم دفاعی دشمن سخت تر شده و می توان در آن بیشتر اختلال کرد. دشمن بازهم برای تشخیص کلاهکهای واقعی از فریبنده باید سیستمهای پیچیده تر و گران قیمت تری را بکارگیرد. می توان برای ایجاد تخریب کامل در مناطق خاصی که دفاعی قوی دارند -مانند سیلوهای زیرزمینی موشکهای بالستیک- از چندین کلاهک میرو به صورت همزمان بر علیه تنها یک هدف استفاده کرد. • کم کردن اثر پیمان هسته ای سالت. در این پیمان، دو قدرت برتر هسته ای جهان بر کاهش تعداد موشکها توافق کردند اما صحبتی از کم کردن کلاهکها به میان نیامد. کلاهکهای میرو به آمریکا و شوروی سابق اجازه می دادند تا بدون زیرپاگذاشتن مفاد قرارداد سالت با همان تعداد موشکهای محدود شده بتوانند به اهداف بیشتری دسترسی داشته باشند. • بکارگیری کلاهکهای میرو اراده سیاسی حریف را برای اجرای ضربه اول اتمی متزلزل می کند. دشمن می داند که در صورت زدن یک ضربه اتمی باید هزینه بسیار گزافی را بپردازد. کلاهکهای میرو مراکز حیاتی دشمن را به شدت تهدید می کنند. درحال حاضر موشکهای موجود در زرداخانه هسته ای روسیه توان حمل کلاهکهای بیشتری نسبت به دیگر قدرتهای هسته ای دارد. شاید روسیه بتواند با ضربه اول تمام مراکز حیاتی وموشکی آمریکا را از میان بردارد اما موشکهای هسته ای حامل کلاهک میرو که در زیردریایی های آمریکا بکار می روند پاسخ این ضربه را به شدت خواهند داد. • متوازن کردن تعادل موشکهای هسته ای. اگر یکی از قدرتهای هسته ای بخواهد با ساخت تعداد زیادی از موشکهای هسته ای توازن هسته ای را به هم بزند تا بتواند قدرت وارد ساختن اولین ضربه را به سدت آورد بکارگیری کلاهکهای میرو از سوی حریف می تواند این تعادل را دوباره برقرارکند. تعداد زیاد کلاهکهای محمول، کمبود تعداد موشکها را جبران خواهند کرد. اکنون، ایالات متحده تمام موشکهای بالستیک خود را به کلاهکهای میرو مسلح کرده است. روسیه نیز از این کلاهکها در هر دو نوع موشک بالستیک خود استفاده می کند اما فرانسه و بریتانیا تنها در موشکهای پرتاب شده از زیردریایی از کلاهکهای میرو استفاده می کنند. چین نیز در حال توسعه کلاهکهای میرو برای استفاده در موشکهای قاره پیمای خود است اما ظاهرا هنوز هیچ موشک عملیاتی ازاین نوع در زرادخانه خود ندارد. ایران نیز به توانایی ساخت موشکهای بالستیک میرو دست یافته است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در رزمایش بزرگ پیامبر اعظم(ص) که سال گذشته انجام شد موشکی با نام فجر 3 را آزمایش کرد. بنابر گفته های سردار حسین سلامی این آزمایش موفقیت آمیز بوده و توانایی های فنی ایران را به نمایش گذاشته است. سردار سلامی موشک فجر 3 را چنین موشکی با 3 کلاهک و توانایی هدفگیری اهداف جداگانه معرفی کرد. لازم به ذکر نیست که این موشک و دیگر موشکهای ایرانی تنها به کلاهکهای متعارف مسلح هستند. مارو MAneuverable Reentry Vehicle مارو نوعی کلاهک هسته ای است که در مرحله بازگشت به جو می تواند هدف خود را تغییر دهد. در حال حاضر دو نوع کلاهک مرو وجود دارد: 1. کلاهک موشکهای ترایدنت . 2. کلاهک موشکهای پرشینگ2. کلاهکهای موشک ترایدنت برای فرار از دست موشکهای ضدموشک دشمن می توانند هدف و مسیر خود را به صورت خودکار تغییر دهند. موشکهای پرشینگ هم دارای کلاهکهای با هدایت راداری فعال و دقت زیاد می باشند. آمریکا در سال 1976 موشکهای پرشینگ 2 خود را به کلاهکهای مارو مسلح کرد. کلاهکهای جدید موشک ترایدنت برای افزایش دقت به سیستم جی پی اس مجهز شده اند. منبع مجله جنگ افزار نویسنده رضاکیانی موحد
  15. طبق اطلاعات اینرنتی (که شایدم غلطه) متوسط یک زمین کشاورزی در ژاپن مساحت ش هست 1.5 هکتار این که شعار شد... برادر راهکارت برای مسئله ارث چیه؟ تجربه مزارع اشتراکی هم در روسیه شوروی و هم در چین کمونیست شکست خورده.... خودتون می تونید سرچ کنید و ببیند
  16. از عوامل عمده ای که سبب شد استراتژی دفاعی ما رو به یه مسیر اشتباه بره و تمام سبدهاش رو توی تخم مرغ موشکهای بالستیک بذاره جنگ اول عراق و امریکا بود که عراق شروع کرد به زدن اسرائیل با موشک اسکاد...چند تایی هم زد به عربستان اون موقع پاتریوت های مستقر در عربستان عملکرد جالبی نداشتن... و در نتیجه توی ایران از هول حلیم افتادن توی دیگ... فکر کردن که اگه موشک به اندازه کافی و با برد کافی داشته باشند دیگه همه مشکلات خود به خود حل میشه... هم معضل بازدارندگی حل میشه ... هم موقع جنگ می زنیم طرف رو صاف می کنیم... هم ارزون درمیاد.... (عباس دوران رو یادشون نمی رفت) دیگه عقلشون نمیرسید که بابا هرچیزی جای خودش تفنگ جای خودش... هواپیما جای خودش... موشک جای خودش.... الان م که دولت عملا ورشکسته است.... حسابمون با کرام الکاتبینه
  17. در که بازشد شرکتهای کشت و صنعت بزرگ خارجی میان و جوینت میشن با کشاورز ایرانی... زمین از ما سرمایه از اونها.... اون وقت قضیه خودش راست و ریس میشه لفظ من نیست.... گفتم که برنده ی نوبل اقتصاد تز نوبل ش اصلا برای همین بود... در کدوم کشورها قحطی میاد ؟ جواب یه کلمه اس.... کشورهای دیکتاتوری نمیدونیم.... شما بگو
  18. سلام من هم ممنون میشم شما اصلا مطلب من رو نخونید و خودتون برید ببینید که اصلاچی به چیه.... ببین عزیز برادر دولت خودش که دخالت نمیکنه... اول میاد مسئله رو می ده کارشناسی کنند و اینجاس که تن من میلرزه شما اگر بدونی که کارشناس دولتی یعنی چی(شادم میدونی و داری خودت رو می زنی به اون راه) هیچ وقت هیچ وقت اختیار زندگی خودت و بقیه رو نمیدی دست دولت..... اگر خواستی بشینم برات توضیح بدم که کارشناس دولتی یعنی چی؟ البته نیاز به توضیح من نیست... خودت گفتی دیگه... کارشناس دولتی همون هست که ارز 4200 تومنی میده برای واردات موز.... من دیگه بیشتر لازم نیست چیزی بگم اگر هم قرار شد از کشاوری حمایت بشه این کارشناسان محترم و عزیز لابی می کنند و از این و اون مایه رو میگیرن و اونی که دست آخر دستش میمونه توی پوست گردو کشاورز هست... از این کارشناس و دولت برای بنده و شما امنیت غذایی در نمیاد...حالا من هی بگم نره.... شما بگو بدوش این رویا امنیت غذایی رویای شما تنها نیست... همه ما غم غصه ش رو داریم... فقط من مسئله رو از اون ور میبینم خلاصه ما دوست ت داریم هوارتا خداا خیرت بده... غیر از آخری همه درسته.... آخری هم غلط غلط نیست... فقط اینکه شما اگر اون 4 تا رو درست کنی هر عاقلی پولش رو سرف سرمایه گذاری مولد می کنه نه سفته بازی و خرید ملک و دلار و دلالی...
  19. RezaKiani

    تئوری بازدارندگی

    خدا خیرت بده برادر... من همین ها رو خواستم توضیح بدم ولی بچه ها قبول نمی کردند بزرگترین نقطه ضعف سلام هسته ای در حال حاضر برای ما این هست که باعث میشه یه مسابقه هسته ای در منطقه ایجاد بشه و با توجه به هزینه های زیادی که داره کمر اقتصاد مارو میشکنه.... کویت، عربستان، امارات ، قطر اگر هم توی این مسابقه ورشکست بشن کسانی هستند که بهشون وام بدن و اونهاا رو سرپا نگه دارن ولی ما چی داریم.... نکته ای که دوستان اصلا دقت نمی کنند این هست که تولید و مصرف نفت ایران تا 20 سال دیگه سر به سر میشه... یعنی دیگه نفت برامون درآمد صادراتی نخواهد داشت و در نتیجه وضع اقتصادی مون ضعیف تر هم خواهد شد دومین نقطه ضعف داشتن سلاح هسته ای این هست که ممکنه خودش وضعیت کشور رو آن استیبل و ناآرام بکنه.... اگر در یک جنگ داخلی یا جنگ قدرت بین نیروهای نظام کسانی باشند که قصد داشته باشند این سلاح رو به دست بیارن و باهاش به مقاصد سیاسی خودشون برسند که دیگه فاتحه همه مردم خونده س... یعنی عاملی که قرار هست عامل بازدارندگی خارجی بشه ممکن هست که تبدیل به عامل تجزیه داخلی بشه مسائل دیگه ای هم هست که شما بعضی ش رو بیان کردید
  20. من منظورم بنده و شما نبود که به خودت گرفتی... بحث کلی می کنم..... وگرنه در هنگام بیل زدن نوکر شما هم هستم تمام اینها رو برنامه ریزی های مرکزی حکومت به وجود آوردن... تنها راه فرار از این تله هم اینه که نظارت دولت بر همه اینها حذف بشه شما که به برناه ریزی اعتقاد داری بخون ببین در زمان شوروی با همین برنامه ریزی ها چطوری اومدن و دریچه اورال رو خشک کردن و گند زدن به زندگی مردم قزاقستان و ترکمنستان ... برنامه ریزی مرکزی در هیچ جا جواب نداده... بخون زمان مائو اومدن بر سر کشاورز چه بلایی آوردن با همین اسدلالهای امثال شما ... به روایتی در حدود 40 میلیون تلفات دادن توی قحطی..... آزادسازی سیاسی و بعدش اقتصادی تنها راه حل برون رفت از بحران هست.... دولت حداقل یعنی خداحافظ قحطی... دولت فضول و انگشت توی هر سوراخ بکن یعنی روز از نو روزی از نو من یه دوست دارم که سمت شهرکرد زندگی می کنه ولی کشت و زرعشون سمت فارس هست.... میگه اول ش (حدود 15 سال قبل) ما رفتیم سمت آبیاری به روش مدرن (اسمشو نمیدونم قطره ای؟) همه توی منطقه ما رو مسخره کردن الان که مشکل آب فراگیر شده همه رفتن به همین سمت... کشاورز خودش شعور داره به جای دستور دادن فقط کافی هست تا فناوری مورد نیازش در اختیارش قرار بگیره به وقتش استفاده می کنه... کشاورز، صنعت گر، فعال اقتصادی... هیچ فرقی ندارن... آزاد بذارش خودش می دونه باید چی کار بکنه همین دوست ما زمانی که دلاز از 1200 در زمان احمدی نژاد رفت تا 3 تومن میلیاردر شد... اون زمان حدود 1 میلیارد فروش صادرات سیب زمینی داشتن... اما بعدش دولت گفت فلان چیز و فلان چیز و فلان چیز رو کشاورز حق نداره صادرات کنه... به همین دلایلی که شما نماینده ش هستیه .... طرف با همون دست فرمون می رفت جلو تا حالا زندگی ش این رو به اون رو شده بود ولی امثال شما نذاشتن... ترمز اون و بقیه شدن ... البته نیت خیر داریدشما همه تون.... در این شک نیست...ولی دوستی دوستی خاله خرسه س... حالا شما هی بزکش کن.... به اسم امنیت و فلان و بهمان دارید یوغ دولت رو دور گردن خودتون می بندید و عین خیالتون هم نیست کشورهای پیشرفته حمایت می کنند نه دخالت... خیلی فرق هست بین این دو تا... حمایت هم جا داره... بیشتر از تهعدات بین المللی شون بشه تجارت جهانی میزنه دهنشون رو صاف می کنه همون اسرائیل که شما مثال زدی... برنامه داره برا ی این کارها؟... تنها برنامه اسرائیل این بود که هر چی زمین خوب به زور گرفت و داد دست شهرک نشینها.. ... خلاص شما خودت حرف خودت رو نقض کردی عزیز! اگه دخالت دولت چیزی رو درست میکرد که شاه میکرد . نتیجه دخالتهای شاه و بعد از شاه رو هم دیدیم.... حالا شما می خوای ابروش رو برداری ؟بردار برادر من... من چیکاره بیدم ؟ فقط بپا چشمش رو از ته در نیاری قربانت رضا
  21. RezaKiani

    تئوری بازدارندگی

    حرفم کاملا واضح هست.... وقتی که فقط تعداد نفرات و توپ و تانک و ناو نمیتونه معادلات رو به جایی برسونه که بازدارندگی ایجاد بشه داشتن بمب هسته ای هم معادلات رو بسیار پیچیده تر میکنه نه ساده تر .... یعنی این طوری نیست که فکرکنید داشتن بمب هسته ای همه موارد رو ساده می کنه... مثال ساده دیگه ش تصرف کره جنوبی توسط کره شمالی بود... کره شمالی می دونست که آمریکا هم بمب هسته ای داره و هم در صورت لزوم ازش استفاده می کنه و کره جنوبی رو تحت چتر امنیتی خودش داره ولی با این وجود به کره جنوبی حمله کرد ؟ چرا؟ به این دلیل ساده که بمب هسته ای به تنهایی نمیتونه بازدارندگی ایجاد بکنه... برای اینکه جلوی حمله یک کشور گرفته بشه ده ها عامل دخیل هست و تسلیحات (هسته ای و غیر هسته ای نداره) فقط یکی از اون عوامل هست شاید اگر ارتش ایگرگ به جای پیاده نظام رفته بود و نیروی دریایی می ساخت شکست نمی خورد... کی گفته وقتی طرف پیاده نظام داره ما هم باید پیاده نظام داشته باشیم؟ بسته به هزار تا عامل داره..... آرژانتین توی فالکلند شکست خوردچرا؟ پیاده نظام نداشت؟ ناپلئون هیچ وقت نتونست از پس انگلیس بر بیادش چرا؟ پیاده نظام نداشت؟.... هر چیزی جای خودش
  22. با سلام.... تقریبا تمام بحث پرت و پلاس جز این پست و پست دیگر برادرمون آبی عمیق....چرا؟ به این دلیل ساده که فرض اساسی ایجاد این تاپیک غلط هست.... و اون فرض چیه؟ این که آدمهایی مثل بنده و شما که توی عمرمون بیل دستمون نگرفتیم و درگیر کار کشاورزی به صورت جدی نبودیم بیاییم و بخواهیم برای کشاورزی کل شور برناه ریزی کنیم... تمام طرح های روشنفکری اینش کشور توی 250 سال گذشته به این دلیل ساده به بن بست خوردن که طراحان اون نه مردم رو میشناختن و نه جامعه رو حالا این طرح ها ممکنه اصلاحات عباس میرزایی باشه و ممکنه اصطلاحات میرزا تقی خانی باشه یا ملی شدن نفت یا هر چی ..... فرقی نداره... همه ش بن بست.... من برای اینکه بفهمید ما شهر نشین ها چقدر از مرحله پرت هستیم یه مثال واقعی بزنم با نقل از یک واسطه: همکار من بچه قائم شهره و شالی کاری داره و تقریبا تمام اقوامش توی کار برنج هستند ... یعنی خودش دست ش کاملا توی کاره. میگه یکی از دوستانش توی پژوهشکده ژنتیک داره اصلاح نژاد برنج انجام میده.... با کلی زحمت یه برنج اصلاح شده درست کرده از هر نظر بهتر از برنجهای موجود در بازار هم قد میکشه هم ارزون تره هم آب کمتر می خواد و خلاصه اینکه بهینه است... الان که دهنتون آب افتاده خدمت تون عرض کنم که هیچ شالی کاری حاظر نشده اون رو بکاره... بهش می گم چرا آخه؟ میگه چوون برنجش طوری هست که نمیشه توش قاطی کرد.... گرفتید؟ درباره امنیت غذایی اگر منظور جلوگیری از قحطی هست برنده جایزه نبول اقتصاد آمارتیاسن قضیه رو سالها قبل حل کرده: هر کشوری که هیئت حاکمه ش دموکراتیک انتخاب بشن از قحطی مصون هست و هر کشوری که به صورت دیکتاتوری اداره بشه سرنوشت نهایی ش به قحطی میکشه https://donya-e-eqtesad.com/بخش-سیاست-گذاری-100/3550297-محیط-ظهور-قحطی-اقتصادی در حال حاضر و با توجه به اینکه قراره در این تاپیک به سیاستمدار و سیاست گذار خط بدیم تنها مسائلی که میشه ذکر کرد( والبته دوستمون هم قبلا گفت) اینها است: حرکت به سمت یه دموکراسی واقعی و اجازه دادن به گردش نخبگان تنش زدایی در سیاست خارجی با تمام کشورهای منقطه بازکردن بازارهای ایران بر روی محصولات کشاورزی با قیمت جهانی بازکردن بازارهای جهان بر روی محصولات کشاورزی ایران باز هم با قیمت جهانی دست برداشتن از سیاست احمقانه سرکوب نرخ ارز برداشتن تمام موانع گمرکی و کم کردن عوارض گمرکی تا حد ممکنه برداشتن موانع از پیش پای کشاورز و آزاد گذاشتن اون برای انتخاب محصول و انتخاب بازار هدف فضولی نکردن دولت در کار کشاورز و تاجر وارد کننده و صادر کننده برداشتن هر نوع سوبسید و یارانه چه در بخش انرژی و چه در بخش آب عدم اجرای طرح های احمقانه مانند ساختن سد در جایی که نباید ساخته بشه و موارد اینچنینی که اکوسیستم ها رو به هم میریزه تمام کشورهایی که مثال زده شدند مثل اسرائیل و هلند و آمریکا و هند و اینها که ما ازشون باید یادبگیریم به این علت در کشاورزی مستقل و خودکفا هستند که دولت در کار کشاورز دخالت نمیکنه.... خلاص
  23. RezaKiani

    تئوری بازدارندگی

    چیزی که مایه امیدواریه اینه که دوستتان به این مسائل علاقه ای ندارند و دنبال نمی کنند و من هم همینجا بحث رو تموم می کنم... فقط جدول اول بحث رو کاملش کردم و اینجا می ذارم... تموم جنگهایی که در زیر می بینید ( وفقط مشت نمونه خروار هستند) نشون می ده که تعداد نفرات و سلاح ها و ادوات جنگی تکلیف بازدارندگی رو مشخص نمی کنند.... در تمام جنگهای جدول گروه اول یا تقریبا در سطح گروه دوم بودند یا کمتر و ضعیف تر بودند اما به گروه دوم حمله کردند و اون رو شکست دادند.... حالاچرا بمب هسته ای برای ایران بازدارندگی ایجاد نمیکنه؟....به ده ها دلیل که یکی ش رو دارید ملاحظه می کنید
  24. RezaKiani

    تئوری بازدارندگی

    سلام مجدد بر سعید عزیز.... آقا این جوری نمیشه که.... این مطلب رو من برای شما نذاشته بودم ..... شما همه رو لو دادی... یه دفعه از پله اول رفتیم آخری...