parsneet

Members
  • تعداد محتوا

    144
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های parsneet

  1. پاکستان روز پنجشنبه (1400/09/04) از آزمایش موفقیت آمیز یک فروند موشک بالستیک زمین به زمین موسوم به «شاهین یک - A» را انجام داد این آزمایش همزمان با گزارش‌هایی مبنی بر حساسیت آمریکا در رابطه با برنامه موشکی این کشور صورت گرفته است . البته چرایی این حساسیتها را همانطور که دوستان میلیتاری در چند ماهه قبل دنبال کرده اند , به نظر می رسد دو دلیل عمده داشته باشد : یکی اینکه پاکستان برنامه های مشترکی را با چین استارت زده است ( در واقع این ماهیت اصلی آن نیست بلکه همکاری با رقبایی آمریکاست که نگرانی ایشان را چند برابر کرده است ) . دوم یکی از دلایل دیگر این ابراز نگرانی ها نیز افزایش فشار بعد از خروج از افغانستان ارزیابی میشود و یک طورهای می شود گفت که از روند کنترل و قدرت گرفتن پاکستان کمی نگران است و خصوصا" در ادغام با دلیل اول که عرض شد . امروز بعد از آزمایش جدید بالستیکی پاکستان وزارت بازرگانی آمریکا با ابراز نگرانی نسبت به آنچه که برنامه‌های غیرایمنی هسته‌ای و بالستیک پاکستان ، چندین شرکت چینی را به اتهام مشارکت در توسعه برنامه‌های اتمی و موشک‌های بالستیک پاکستان در لیست سیاه خود قرار داد. روابط عمومی ارتش پاکستان ساعاتی پیش از آزمایش موفقیت آمیز یک فروند موشک بالستیک زمین به زمین خبر داد. این موشک از نوع شاهین یک -A معرفی شده است. ( خانواده شاهین بدنه غالب موشکی این کشور را شامل می شود و دستاورد های مهمی در همین راستا توسط آنها داشته است ) ارتش پاکستان توضیحات بیشتری در رابطه با خصوصیات دقیق تر موشک ذکر شده و اینکه "آیا قابلیت‌ حمل کلاهک هسته‌ای دارد یا نه؟" اعلام نکرده است . از سری موشک‌های شاهین-۱ در پاکستان به عنوان موشک بالستیک هدایت شونده و نوع بومی موشک‌های سوپرسونیک (مافوق صوت) با برد کوتاه و متوسط نام برده می‌شود. در پایان لازم به ذکر است بسیاری از کشور های منطقه ( عربستان و امارات در گذشته و اکنون نیز آذربایجان و ترکیه ) سعی نموده اند که از قدرت موشکی و اتمی پاکستان برای ساختن سدی برای تقابل نظامی با ایران استفاده کنند ولی خوشبختانه دید صحیح سیاست گذاران پاکستانی آنان را ناکام گذاشته و حداقل تا کنون بر اساس احترام و توجه به یکسری منافع و نیازهای مشترک ( ایران و پاکستان ) بوده است و این منافع مشترک را فدای امیال توسعه طلبانه و کم خردانه برخی کشورهای منطقه ای نکرده است . و به خوبی این نکته توجه داشته است که این دوکشور چقدر به صورت عمیق می توانند امنیت ملی همدیگر را تقویت و یا تظعیف نمایند ( به هر حال این شمشیر دو لبه بوده و لذا ترجیح داده شده که استفاده نشود !! )
  2. تظاهرات دانشجویان سلیمانیه برای چهارمین روز متوالی در اعتراض به قطع کمک های مالی به دانشجویان از سوی وزارت آموزش اقلیم کردستان عراق ادامه دارد. کشور عراق ناخودآگاه به آوردگاه قدرت های بین المللی و منطقه ای تبدیل شده و هرچند که سیاست مداران این کشور از این موضوع خوشحال نیستند و سعی در خروج از این موقعیت و یا حداقل تعادل نیرو ها در این کشور دارند باید گفت در آینده عراق آنچنان نقاط تاریکی وجود دارد که شاید بشود گفت گذشته آن نزدش یک خواب خوش باشد . اقلیم کردستان عراق که سالهاست در قواره یک کشور مستقل قصد عرض اندام منطقه ای دارد و به دنبال متحد سازی با کشورهای منطقه می گردد . و بابت باز شدن یک در باغ سبزی حاضر است که اقداماتی که دیگر کشور ها آن را پر ریسک می دانند به جان بخرد و به امید داشتن یک پشتوانه برای روزهای آینده ( که در آن سوداهای زیاد و جنجالی را در سر می پروانند ) خود از هیچ اقدامی چشم پوشی نکند . نا گفته هویداست که در این گونه معاملات این اقلیم ها و کشورک ها بازیچه ای بیشتر نخواهند بود برای ابر قدرتهای که برای بدست آوردن نتایج استراتژی هایشان از ویران شدن و با خاک یکسان شدن هیچ سرزمینی ابایی به خود راه نمی دهند . * رجوع شود به حمله داعش به مناطق کرد نشین و چشم پوشی جامعه بین المللی در از دست دادن زمان حیاتی ابتدای بحران . وقتی که ایالات متحده پرنده های A10 خودش در چند کیلومتری نقاط بحرانی مستقر بود و لازم نمی دید که آنها را به کار گیرد بلکه شاید چند روزی فرصت فراهم شود که مردم بی پناه بتوانند از مناطق درگیری خارج شوند و آن گونه زن و بچه های ایزدی در دست دیو صفتان و دست پروده های خودشان به کنیزی نروند . ( البته که استراتژی آن مقطع این گونه بود : بی ثبات سازی عراق , خارج کردن این کشور از حیطه نفوذ ایران , تسلط تروریست ها بر مناطق نفتی و ... ) لذا آمریکا انتظار پیشه گرفت تا بلکه شورشی ها جغرافیای برنامه ریزی شده را رقم بزنند و در هنگامی که دید علی رقم این برنامه ریزی ها و توطئه ها گروه های مقاومت کنترل و روند اوضاع را در دست گرفته اند و کما ممکن است نتیجه برایشان برعکس شده و جغرافیایی پدید آید که برایشان خانمان سوز باشد به بهانه دفاع از مردم ورود کرد تا حداقل بتواند آن آشفته بازار را به سود خود ختم نماید و شرایط امنیتی و ژئوپلتیکی منطقه را مطابق با برنامه های خود چینش کند . آری و اکنون و اینک اعتراضات مردم محور و دانشجویی در اقلیم !!! آنچه که ما از این اعتراضات بعد بهار عربی دیده ایم وقتی خیابان های لبنان به بهانه مالیات بر واتس آپ پر می شود از معترضین هسته های تبلیغاتی و سیاسی و امنیتی آمریکا و اسرائیل فعال می شود و اعتراضات تبدیل می شود به اینکه باید حزب الله خلع سلاح گردد و آتش زدن پرچم ایران و تقاضایی اخراج شبه نظامیان وابسته به ایران از این کشور ... در بغداد اعتراض به فساد اداری به آن وقایع ختم می شود و در سوریه که کشور را متلاشی کردند و از یک کشور تهدید کننده موجودیت اسرائیل تبدیل شد به کشوری تجزیه شده که باید در فکر آذوقه زمستانی اش باشد که کشور های منطقه و یا سازمان ملل به ایشان اهدا کنند ... اینکه مکان اعتراضات سلیمانیه انتخاب می شود و نه اربیل !!! به دفاتر حزب اتحاد میهنی حمله می شود و آنها را به آتش می کشند . همه سناریو های تکراری است . حتما فردا هم بعد از کشته شدن چند دانشجو توسط عوامل نامشخص ایران متهم خواهد شد که تک تیرانداز فرستاده تا با مردم ستم دیده و خواهان دمکراسی مبارزه کند و از دست نشانده هایش ( که همان گروه های مقاومت و گروه های نزدیک و همسو با آن هستند ) حمایت کرده ... ! علی ایحال مرور وقایع دو دهه اخیر کشور های اطراف ما لازم می نماید که هر حرکتی ( ولو عادی و .. ) را رصد کنیم و تلاش کنیم که کشورهای در حال تخاصم با ایران در پیدا کردن جای پا کنار مرز های ما و کم رنگ کردن قدرت نیرو های نیابتی ما توفیق کمتری داشته باشند .
  3. با سلام و درود در رابطه با این حادثه غم انگیز زبان انسان قاصر هست از بیان مطلب . تجربه من خودم به شخصه این هست که در اتفاقی تلخ 12 سال پیش به علت قصور یک آدم بی مبالات سه نفر از اعضای خانواده ام را در یک روز و یک لحظه از دست دادم و شاید کمی ( فقط کمی ) بتوانم با بازماندگان این گونه حوادث احساس همدردی کنم . این حادثه تلخ ( اصابت موشک پدافندی با هواپیمایی مسافربری اوکراین ) متاسفانه دارای جنبه های عمیق اجتماعی , سیاسی , امنیتی , اقتصادی و حتی تبلیغاتی هست . اظهار نظر مستقیم پیرامون این موضوع بدون داشتن و اشرافیت به اطلاعات لازم بسیار سخت هست ولی متاسفانه در این مدت بعد از گذشت این واقعه مشاهده شده که این حادثه محلی شده برای تسویه حسابهای حزبی و داخلی گرفته تا خارجی و ضد حکومتی . حالا بالفرض منه نوعی از بودجه ارگان تابعه ام ناراضی هستم و در دل نقد ها و رشک های دارم به نیروی پدافندی و چه زمانی بهتر از اکنون و بهتر از این موضوع برای تسویه حساب با این نهاد و آدم هایش . بهر حال برگزاری دادگاه کیفری و احضار افراد حقیقی بخش کوچک ماجراست که دارد پر رنگ می شود از هر دو طرف . همانطور که در رسالت ایکائو آمده در بررسی سوانح هوایی مشخص کردن نقص ها برای اصلاح پروتکل ها و قوانین موجود هست تا بتوان از به وجود آمدن حوادث مشابه جلوگیری کرد . لذا از برکات این گونه بررسی ها نجات جان هزاران انسان در آینده خواهد بود و نباید رسالت اینکار را تقلیل دهیم به برخورد کیفری با چند نفر و تسکین دل بازماندگان ( هرچند که این اقدام هم ضروری است ولی نباید اهداف خرد و کلان با هم جابجا شوند ) قوانین و پروتکل ها چگونه است ؟ اول به ذکر نمونه های از سایر کشورها می پردازیم و سپس استانداردهای داخلی را ذکر می کنیم . در اکثر کشور های توسعه یافته برای نیرو های نظامی خود یک سری روال مشخص دارند . ( حتی چنانچه در یک عمل جراحی بیمار فوت نماید یک پروتکل مشخص باید جاری شود . نهاد های نظامی و امنیتی که در جای خود ده ها برابر ضوابط سخت گیرانه تری دارند ) به عنوان مثال پلیس ایالات متحده: وقتی در یک ماموریت یا عملیات نظامی شرایط به گونه ای شود که منجر به درگیری و استفاده از سلاح شود و پرسنل پلیس و یا متهم و یا اشخاص ثالثی مجروح و یا کشته شوند یکسری پروتکل به محض اتمام عملیات جاری می شود . ذکر بعضی از آنها خالی از لطف نیست : 1- آن پرسنلی که در درگیری مشارکت مستقیم دارند به مافوق خود گزارشی از ماوقع را تسلیم می نماید . 2- متناسب با گزارش و نتیجه به وجود آمده برخورد با پرسنل مورد نظر سطح بندی می شود ( قطعاً پلیسی که با متهم گلاویز شده یک سطح برای اش است و پلیسی که شلیک منجر به فوت داشته گونه ای دیگر ) ( به عنوان مثال آن پلیس برای جلب متهم رفته و منجر به درگیری و استفاده از سلاح رسیده و با شلیک پلیس متهم کشته شده ) 3- پرسنل مورد اشاره سلاح خود را باید تا اتمام بررسی اولیه تحویل نمایند . 4- از کار تا بررسی بیشتر و بیرون آمدن گزارش اولیه از کار معلق خواهند شد . ( این یک جزع پروتکل می باشد و معنی آن قصور پلیس و یا ... نیست ) در واقع می شود گفت " مرخصی اجباری " 5- مصاحبه با روان کاو اجباری است و قطعا" گزارش روانکاو نیز در پرونده درج خواهد شد . ( هدف اصلی روانکاو کاستن از شوک حادثه . دادن احساس حمایت به پرسنل مورد نظر . جلوگیری و ورود پرسنل به واکنش احساسی و یا عذاب وجدان بعد حادثه و ... ) بارها مشاهده شده در حالی که پلیس در حالت دفاع از خود بوده دست به اسلحه برده ولی آن فرد خود را سرزنش می کند و منجر به افسردگی و ضایعات بعد حادثه خواهد شد . و مدام با این فکر که آیا می شد کار دیگری در آن روز کرد دچار اختلالات روانی خواهد شد . لذا اینگونه مصاحبه ها ضروری و جزع اصلی پروتکل هاست . تعداد جلسات نیز متناسب با سطح بندی متغیر است . 6- کمیسیون از چند افسر ارشد تر گزارشات را مطالعه و متناسب با شرایط تصمیم می گیرند که آیا آن روز یک عملیات معمولی و با نتایج غیر قابل اجتناب بوده و یا اینکه عملکرد پرسنل را صحیح تشخیص نمی دهند و برای بررسی بیشتر به یک نهادهای مشخصی که در خود نیرو برای این موارد هست ارجاع میدهند . و غالبا" مانند هر پرونده جناحی دیگر دارای بازپرس و کارآگاه خبره خواهد بود و بررسی احتمال قتل عمد نیز در صدر لیست اقداماتشان خواهد بود . 7- پرسنل مورد اشاره در طول مراحل اجرای پروتکل از حقوق و مزایا برخوردار خواهد بود تا زمان اعلام نتیجه نهایی مانند دیگر پرسنل از تکریم و حمایت نهاد مربوطه برخوردار خواهد شد . و . . . قبل از ورود به شرایط کشور خودمان لازم به ذکر است وقتی به عملکرد این کمیسیون های خارجی دقت کنیم موارد زیادی هست که اعمال نفوذ , چشم پوشی از قصور و لابی گری برای لاپوشانی وجود داشته است . قطعا" مثالها بسیار است و از حوصله این مقال خارج . موارد بسیاری هم هست که این کمیسیون ها بدون توجه به نتایج سیاسی و حزبی و اعمال نفوذها با مقصرین و مسببین برخورد مناسب داشته و حتی تهدید فرمانده کل آن نیرو نیز برای جلوگیری از انتشار گزارش راه به جایی نبرده است . حتما" دوستان میلیتاری بارها شنیده اند که سربازان شرکت کننده در جنگ افغانستان و عراق بعد از چند سال محاکمه و زندانی شدند . و تحسین عمومی برای این کمیسیون ها و در نهایت دادگاه ها را به همراه داشته است و همانطور که اشاره شد بسیاری مواقع نیز بالعکس بوده متاسفانه . *** در پایان چون نام ایالات متحده مطرح شد باید ذکر شوند این کشور با فشار همان لابی های نظامی که عرض شد هنوز به کنوانسیونهای بررسی کننده جنایات جنگی نپیوسته است :/ در کشور خودمان شرایط چگونه است ؟ در ایران هم قوانین داخلی بسیاری در رابطه با امکان پیگیری و برخورد با مسببین این گونه قصور ها وجود دارد . نهاد های ویژه ای نیز وجود دارد که سازمان قضایی نیروهای مسلح یکی از آنهاست . به نظر می رسد در نیروهای مختلف نظامی ما پروتکل های وجود دارد ولی اینکه تا چه حد و با چه کیفیتی آنها اجرا و نظارت می شود قطعا" جای بررسی و کنکاش بیشتری هست . در کشور ما وقتی در یک بیمارستان و در اتاق عمل بیمار حین عمل فوت می کند یک پرستار ( آن هم نه دکتر جراح مسئول ) جلوی درب می آید و با بیان اینکه خدا رحمتش کند و ما تمام سعی خود را کردیم به سمت اتاق تعویض لباس می رود و در همین جا کل پروسه خاتمه می یابد . نه بررسی و نه کمیسیونی !!! *** رجوع می کنم به صحبت های سردار حاجی زاده : انصافا" در این شرایط فرمانده کل یک نیرو جلوی دوربین بیایید و بگوید : حاجی زاده تاکید کرد: ارزیابی ها و بررسی های این حادثه توسط ستادهای بالاتر و مجموعه قوه قضائیه ان‌شاءالله انجام می‌شود و اطلاعات کامل می‌شود و همین ابتدا باید بگویم که ما گردن مان را از مو باریکتر است. فرمانده هوافضای سپاه تصریح کرد همه مسئولیت‌های این کار را می پذیریم و هرگونه تصمیمی مسئولان بگیرند ما مطیع اجرای آن هستیم." چیزی بود که حداقل من تا کنون در هیچ حادثه و هیچ نهادی ندیده بودم و اگر مسبوب به سابقه بوده دوستان بیان کنند . وی ادامه داد: تا برسم به تهران دیدم ستاد کل نیروهای مسلح به شکل معمول یک تیم بررسی حادثه تشکیل داده و این تیم و کسانی که در این قضیه دخیل بودند را قرنطینه کردند؛ یعنی ما اجازه نداشتیم چیزی را به کسی بگوییم ما اطلاع رسانی را کرده بودیم، ولی لازم بود این بررسی صورت گیرد، این که خبر چگونه اطلاع رسانی شود برای این نبوده که کسی بخواهد کتمان کند، بلکه روال همین است که ستاد کل این را بررسی کند. حاجی‌زاده خاطرنشان کرد: صبح جمعه همه اطلاعات جمع و مشخص شد که واقعه چه بوده است. چون بالاخره عده‌ای در این قضیه خبط و خطا داشتند و اتفاقاتی افتاده است و بعد از آن بود که خود ستاد کل اقدام به رسانه‌ای کردن کرد. وی اضافه کرد: بنده در اولین ساعتی که مطلع شدم آن را به مقامات اطلاع دادم و آنان به واسطه اینکه باید این مسئله را بررسی می‌کردند، از اینجا به بعد مربوط به ستاد کل است که واقعا سریع این کار را کردند و ظرف ۴۸ ساعت این کار را انجام دادند . " پس در اینکه ما نیز پروتکل های بعد حادثه داریم شکی نیست ولی بهر حال چگونگی اجرای این ضوابط هست نتایج را به سمت دیگری می برد . متاسفانه همیشه در کشور ما قوانین و ضوابط خوب بسیارند و اجرای آنها خود داستانی دیگر است . طبق صحبت های سردار برای رصد و شلیک به مهاجمان به عرصه هوایی کشور پدافند یک سری پروتکل نرم افزاری و سخت افزاری اتفاقا" سخت گیرانه ای دارد ولی چرا نتیجه اینگونه می شود . بر می گردد به همان چگونگی اجرای این ضوابط در عمل و خصوصا" شرایط خاصی مانند شرایط جنگی . "وی در ادامه با تشریح نقطه پرواز جایگاه فرودگاه و محل استقرار سامانه پدافندی بر روی نقشه تاکید کرد: این هواپیما از جایی که بلند می‌شود با توجه به اطلاعاتی که به اپراتور داده می‌شود و گفته می‌شود وضعیت جنگی است و موشک کروز شلیک شده است، این بنده خدا (شلیک کننده)هواپیما را کروز تشخیص می‌دهد و موظف بوده است در چنین شرایطی تماس بگیرد و تاییدیه را بگیرد،‌خبط اپراتور هم همین است اما ظاهرا سیستم ارتباطی‌اش با اختلال روبه‌رو بوده است و نمی‌تواند تماس بگیرد که شاید به دلیل شلوغ بودن شبکه یا سامانه‌های جنبی بوده است که در نهایت او ۱۰ ثانیه فرصت داشته است که تصمیم بگیرد. حاجی‌زاده تصریح کرد: او در این شرایط این تصمیم بد را می‌گیرد و موشک را شلیک می‌کند و هواپیما مورد اصابت قرار می‌گیرد و در نقطه مشخص شده بر زمین سقوط می‌کند." در پایان لازم است ذکر کنم دوستان میلیتاری در این چند ساله بعد این حادثه تلخ تحلیل های فنی خوبی چه در استاتوس و چه در تاپیک ها ارائه کردند . و همانطور که بارها اشاره کردند این حادثه به خودی خود نتایج بسیار منفی را در همه ی حوزه ها برای کشور ما در بر داشته است . انشالله با بررسی دقیق ارگان های مربوطه در نهایت ریخته شدن خون این عزیزان حداقل این یک برکت را داشته باشد که با رفع نواقص موجود جان هزاران انسان در آینده حفظ شود و خانواده های دیگری داغدار و از هم نپاشد . و گرنه اینکه تمام انرژی را بر روی تسویه حسابهای داخلی و خارجی که در فوق عرض شد برود نتیجه ای و خیری برای هیچ کسی نخواهد داشت . و من الله التوفیق
  4. سرتیپ یحیی سریع سخنگوی نیروهای مسلح یمن جزئیات عملیات موشکی و پهپادی اخیر انصارالله علیه مواضع ائتلاف سعودی تحت عنوان “توازن بازدارندگی هشتم” را ارائه کرد : «در این عملیات پایگاه ملک خالد در ریاض با ۴ فروند پهپاد صماد ۳ ، فرودگاه ملک عبدالله و پالایشگاه نفت شرکت آرامکو در جده با چهار فروند پهپاد صماد ۲ ، فرودگاه ابها با یک فروند پهپاد صماد ۳ و اهداف نظامی دیگر در منطقه ابها ، جیزان و نجران با ۵ فروند پهپاد قاصف ۲k هدف حمله قرار گرفته است. در این عملیات ۱۴ فروند پهپاد صماد ۳، صماد ۲ و قاصف ۲k مشارکت داشته‌اند. این عملیات در پاسخ به تشدید تجاوزات و تداوم جنایات و محاصره دشمنان علیه یمن انجام شد و تا پایان تهاجم و رفع محاصره ادامه خواهد داشت.» عملیات توازن بازدارندگی هشتم همزمان با حملات وسیع موشکی و پهپادی انصارالله به مواضع و تجمعات نیروهای طارق صالح در جنوب استان الحدیده و غرب استان تعز و همچنین شهر مارب انجام گرفته است . ( عملیات “توازن بازدارندگی هشتم” در مورخ 1400/08/28 صورت پذیرفت ) از دلایل دیگر این عملیات را می توان فعال نگه داشتن نیروهای ائتلاف در جبهه های مختلف بیان کرد که تمرکز لازم را برای دفاع از مارب را نداشته باشند و همچنین پاسخی هست به دور جدید حملات هوایی سعودی به یمن . تا این لحظه از میزان خسارات و اثر بخشی حمله فوق اطلاعاتی از طرفین ارائه نشده است . اگر مقدور بود که مانند سال گذشته حملات مستمری به آرامکو ترتیب دهند که در شرایط کنونی بازار نفت (که شاهد افزایش تقاضا و قیمت نفت هست به علت از سرگیری فعالیت های صنعتی بعد از فروکش نسبی کرونا ) می توانست تاثیرات مثبتی در تزلزل جبهه ائتلاف خصوصا اراده آمریکا در حمایت از این جنگ ناجوانمردانه را داشته باشد .
  5. آبیاری قطره ای یکی از روش های نوین آبیاری شناخته می شود که روز به روز در حال گسترش و پیشرفت است. در این زمینه تحقیقات گسترده ای انجام می شود و تکنولوژی در بهبود آن نقش پر رنگی دارد. اینکه چگونه و از چه زمانی آبیاری سنتی جای خودش را به آبیاری قطره ای داده است. قبل از شروع بحث بد نیست بدانید با وجود اینکه آبیاری قطره تغییرات چشم گیری را در طول زمان داشته است، اما مفاهیم اساسی و پایه آن تغییر چندانی نکرده اند. اولین جرقه های آبیاری قطره ای اولین جرقه های آبیاری قطره ای مربوط به زمان های بسیار قدیم بوده است. وقتی که کشاورزان، کوزه و گلدان های سفالی را پر از آب میکردند تا در زیر خاک و نزدیک به ریشه گیاه دفن کنند. همچنین در بدنه ی این کوزه ها حفره های ریزی ایجاد می کردند تا آب بصورت اندک اندک و در مدت طولانی به ریشه گیاه برسد. این کار باعث میشد تا با رسیدن یکنواخت ومداوم آب به ریشه گیاه، رشد گیاه بهبود پیدا کند. شاید این روش از آبیاری، اختلاف زیادی با چیزی که امروزه به آن آبیاری قطره ای میگوییم داشته باشد. اما مفهوم آن شباهت زیادی با آبیاری قطره ای امروزی دارد. اولین سیستم های آبیاری قطره ای بعد از آن در سال 1866 محققان افغانستانی با کار گذاشتن لوله های سفالی سوراخ دار تلاش کردند تا طرحی مشابه آبیاری قطره ای امروزی اجرا کنند. جالب است بدانید که این لوله های سفالی علاوه بر انجام عمل آبیاری، گاهی برای زهکشی نیز مورد استفاده واقع می‌شده است. از سال 1920 تا بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی سال 1945 صنعت پلاستیک پیشرفت چشم گیری داشت. این اتفاق به پیشرفت تکنولوژی در زمینه های مختلف کمک بسیاری کرد. صنعت کشاورزی هم در کنار سایر صنایع پیشرفت کرد تا اینکه مخترعی استرالیایی به نام “هانیس تیل” ایده ای برای ساخت لوله پلاستیکی را مطرح کرد. لوله پلاستیکی مزیت هایی زیادی هم در زمینه زراعی و هم در زمینه شرب و صنعت داشت. زیرا به این وسیله میشد تا آب را در فواصل بسیار طولانی جا به جا کرد. اولین قطره چکان ها و تحول آبیاری قطره ای این روند تا سال 1959 ادامه داشت تا اینکه دو محقق اسرائیلی اولین قطره چکان را اختراع کردند. قطره چکان ها ( emitter ) مزیت های زیادی نسبت به لوله های سوراخ‌دار داشتند. تا قبل از آن لوله ها در زیر خاک قرار میگرفت و منفذ ها با ذرات خاک پر میشد و عملکرد لوله ها بشدت کاسته می شد. اما قطره چکان ها، منفذ های بزرگتری داشتند و با کنترل سرعت آب باعث می شدند تا آب بصورت یکنواخت و بهتر به گیاه برسد. در کنار توسعه و اختراع قطره چکان، تجهیزات متنوع تری هم به آبیاری اضافه شد. مانند میکرو اسپرینکلر ها که با پاشش آب، عمل آبیاری را انجام می دادند. همچنین از سال 1930 آبپاش های ضربه ای به جهان معرفی شدند. به جرئت می شود گفت که تا به امروز، ارزشمندترین دستاورد تکنولوژی برای کشاورزی، اختراع قطره چکان و اسپرینکلر بوده است. آبیاری قطره ای در حال حاضر امروزه با استفاده از همین سیستم آبیاری قطره ای، محصولات زراعی در آب و هوای کویری قابل کشت هستند. قطعا این اتفاق بدون کمک دانش روز و آبیاری مدرن، غیر ممکن بود. همچنین در بسیاری از مناطق دنیا که حفظ آب یک امر حیاتی بوده، آبیاری قطره ای نقش بسزایی داشته است. دکتر دنیل هیلل را ” پدر مدیریت پایدار آب ” می نامند. هیلل به علت تلاش های فراوان در زمینه ی بهبود کیفیت شرایط غذایی در دنیا، بوسیله ی سیستم آبیاری قطره مشهور است. این داشمند در سال 2012 مفتخر به کسب جایزه جهانی غذا شده است. او در پاکستان، ترکیه، سودان و برخی دیگر از کشور های خاورمیانه کار کرده است تا فناورری آبیاری قطره ای را هر چه بیشتر در خدمت مردم دربیاورد. آبیاری قطره ای امروزه هم در حال پیشرفت است. هوشمند سازی، مکانیزه کردن و استفاده از انواع تکنولوژی به کمک کشاورزان آمده اند تا محصول بهتری را با راندمان بهتری تولید کنند . در پایان ذکر یک خاطره خالی از لطف نیست : دوستی گفت در ایام کودکی در بیرون از روستایمان چند تکه سفال پیدا کردم و آنها را در کمال رعایت جوانب حفاظت اطلاعات ! حمل و به پدر بزرگم نشان دادم که یک جایی پیدا کرده ام که زیر آن پر از گنج است ! پدر بزرگم لبخندی زد و با اشاره به چند سوراخ روی تکه سفال ها گفت اینها برای آب دادن به درختان در زمین های دیم بوده و در قدیم ها مرسوم بوده . ما که از این مشاوره خرسند نبودیم اصرار کردیم حالا که باور نمی کنید گنج را خودم پیدا و با کسی دیگر نیز قسمت نخواهم کرد ! در نهایت بعد از یک روز بیل زدن زیر آفتاب و با دستانی تاول زده و دست خالی به خانه برگشتم و تا چند روز سوژه شوخی های پدر بزرگ بودم . اکنون فارغ از این خاطره طنز دوست گرامی من ، به درستی گذشتگان ما روش های مفید برای صرفه جویی در منابع شان داشته اند و کاملاً با آنها آشنا بوده اند . صرفاً لفظ اینکه " کشاورزی سنتی" مفید نیست شاید دقیق و درست نباشد . قطعاً آنها نیز به اندازه امکانات و مقدوراتشان کوشا بوده اند و اکنون نیز ما با این همه تکنولوژی و ماشین آلات اگر به اندازه یک دهم آن گذشتگان به منابع طبیعی و ارزش آنها اهمیت دهیم و کوشا باشیم برطرف کردن چالش کم آبی در آینده ایران در عین دشواری غیر ممکن نخواهد بود .
  6. با سلام و درود خدمت شما جناب @sasasasa 1- طالبان در کارنامه شان شکست عبرت آموز یکی از ابر قدرت های دنیا را در کارنامه خود دارند . ( البته که باید از این به بعد بگوییم هر دو ابر قدرت دنیا را ... !!!! ) 2- بهتر است محاسبات خود را به تنهایی بر اساس لجستیک فعلی و در لحظه ایشان قرار ندهید . مهمترین امر پیش از هر عملیات نظامی برآورد دقیق "استعداد " طرف مقابل است ! 3- طالبان به شدت با پاکستان ، قطر و عربستان ارتباط تنگاتنگ دارد ( و چه بسا ازین پس با آمریکا ...! ) و هر دوی این کشور ها ید طولانی در دادن تجهیزات مناسب به شبهه نظامیان تحت امرشان را دارند . 4- هر گز خود را با جنگ آمریکا در افغانستان مقایسه نکنید . به محض ورود ایران بسیاری کشور ها که قبل از این اهمیتی به افغانستان نمی دادند سراسیمه پای کار خواهند آمد ( و دو برابر آن صد میلیارد شما را هزینه خواهند کرد برای عدم نتیجه ایران ) و اما در رابطه با نیروی هوایی البته شخصاً به علت تخصص کمتر خودم در این حوزه بهتر میدانم از دیگر برادران در رابطه با این تحلیل کمک بگیریم تا کمی شرایط یک جنگ احتمالی شفاف تر گردد . ولی همین مقدار عرض نمایم شروع یک جنگ مانند شکستن شیشه همسایه نیست که بعد از آن در صورت اوضاع نا مناسب پا به فرار بنهیم ! باید محاسبه کنید چه بسا برای 5 سال و یا یک دهه استقامت لازم را دارید یا نه ؟! ( صدام هم گمان می کرد 48 ساعته کار تمام است ولی ... ! ) به عنوان مثال روسیه فقط و فقط در سه سال اول ورود به درگیری سوریه ( با اینکه یکی از نیرو های هم پیمان بود و تمام فشار هم روی دوش ایشان نبود ) از سال 2015 تا 2018 نزدیک به 40 هزار سورتی پرواز را در سوریه به انجام رساند و حدود 120 هزار پرتابه منجر به انهدام را به ثبت رساند !!! ( بعید می دانم در حالی که ایران از جانب عدم دسترسی مناسب به خدمات پشتیبانی و قطعات یدکی به مدد غیرت نیروی هوایی و ده ها راه و روش غیر معمول دیگر توانسته این چند دهه را سر پا بماند و تحمیل یک درگیری غیر ضروری به ایشان خدا می داند که این باقیمانده ارزشمند از دارایی ها را به چه سرانجامی خواهد رساند )
  7. بافت جمعیتی ، قومی ، مذهبی و جغرافیایی افغانستان بسیار پیچیده است . یک نمونه از این پیچیدگی که ذهن بنده حقیر را در این چند روزه درگیر نموده همین موردی هست که برادر ارجمند @powerman1 با ارائه خاطرات آقای رفسنجانی به آن اشاره کردند . بیاییم بررسی کنیم اگر همین الان ما بجای مسئولین نهادهای مربوطه بودیم چه تاکتیک های واقع بینانه ای را در پیش می گرفتیم ؟ بنا بر این یادداشت سردار سلیمانی در آن موقع تحلیلی از وضعیت جغرافیایی و آرایش نیروها ارائه داده اند . تا جایی که مشخص هست کسی با اصل موضوع حمایت ایران مخالفتی نکرده بوده است . ولی دشواری چگونگی ورود و خروج از معرکه هست که آن زمان و قطعاً این زمان مسئولین را به درنگ وا می دارد . با توجه به وقایع بعدی که در آن دهه اتفاق افتاد مشخص هست که ایران استراتژی نیروهای نیابتی و حمایت مستشاری و تجهیزاتی را برگزید و نیروهای خود را مستقیم در نبرد وارد نکرد . ( از این قبیل روایت ها در مورد لبنان و عراق نیز هست که ایران اول بنای ورود مستقیم داشت ولی با سنجیدن جوانب امر در اکثر مواقع نبرد نیابتی را برگزید و تا حدود زیادی هم با توجه به امکانات و مقدورات عمل نمود و موفق هم بوده است ) اگر به نقشه ذیل که بافت جمعیتی افغانستان را نشان می دهد دقت نمائیم خواهیم دید نیروهای که پتانسیل بالقوه هم پیمانی با ایران را دارند از مرز های شرقی کشورمان فاصله دارند . بافت شیعیان غالباً در مرکز و شمال افغانستان قرار دارند و چنانچه درگیری بین ایشان و طالبان صورت پذیرد پیشتیبانی از آنها را برای ما دشوار خواهد کرد ( به عنوان نمونه توپخانه ترکیه از داخل مرز خود می توانست آتش تهیه مناسبی را برای نیروهای هم راستا با خود در آن سوی مرز سوریه فراهم آورد به شکلی که قبل از اینکه حتی یک دستگاه زرهی وارد معرکه کند با آتش تهیه مناسب و گشت های هوایی و پهپادی در جوار مرز توانست فضای پیشروی را برای ایشان فراهم نماید ) در همین یاداشت و خاطرات فوق اشاره می شود که تحلبل گردیده که چگونه نیروهای ایرانی بعد از تثبیت موقعیت ها باید آنها را تحویل نیرو های بومی داده و خارج گردند . در زمان حال نیز چنانچه موفقیتی در این ضمینه ( عملیات رزمی و زمینی ) کسب گردد باید برنامه ای برای زمان بعد از آن وجود داشته باشد . 1 - سناریو اول ( درگیری با طالبان ) توسط قوایی ایرانی پیشروی از سمت غرب افغانستان به سمت مرکز و شمال صورت پذیرد و پس از تثبیت مواضع پایگاه هایی دایر و شبه نظامیان هم سو و بومی کنترل مناطق مورد نظر را در دست بگیرند . ( این نوع پیشروی زمینی نیاز گسترده ای به حمایت هوایی خواهد داشت و باید توان جایگزینی ادوات زرهی از دست رفته را هم محاسبه نمائید و قطعاً باتوجه به جغرافیای این مناطق تلفات زرهی گسترده در هر صورت جزعی جدایی ناپذیر از آن خواهد بود . که ناگفته هویداست وضع کنونی ما در رابطه با مورد اول و هم مورد دوم چگونه است ! ) ( اینجا دیگر جای هست که آه حسرت را در نهاد همه دلسوزان خصوصاً برادران میلیتاریستی بر می آورد ) 2 - سناریو دوم ( توافق با طالبان ) و مطلوب تر این است کشورمان بتواند با طالبان به یک توافق دست پیدا کند که مناطق مورد نظر بدون درگیری با طالبان حاکمیت ایشان را بر این کشور به رسمیت بشناسند و در ازای کمک های مالی و تسلیحاتی به طالبان مناطق شیعه نشین و همپیمان با ایران توسط خود این شبه نظامیان شیعه اداره گردد ( مشابه نیروی های کرد در شیخ مقصود و تل رفعت در سوریه که ضمن داشتن شبه نظامیان محلی حاکمیت اصلی را نیز پذیرفته اند و با ایشان همکاری می کنند ) و پایگاه های کشورمان نیز نه در داخل کشور افغانستان بلکه در جانب مرز نقش پشتیبانی و هماهنگی را بین طرفین بر عهده بگیرند . وجه مشترک و ضعف هر دوی این سناریو ها همان موقعیت مواضع این نیرو ها و فاصله آنها از مرزهای ایران است . چنانچه ایران و ایضاً خود شیعیان بتوانند با قبایلی که ما بین ایران و مناطق ایشان است به یک هم پیمانی رسیده و خط عقبه خود را به مرز شرقی ایران بسط دهند ( مانند حوثی ها در یمن که با اتحاد با قبایل دیگر توانستند مواضع پراکنده خودشان را یکپارچه نمایند ) در صورت تحقق این یکپارچه سازی خواهند توانست در روند اتفاقات آتی ضمینه را برای منطقه ای که حفاظت از آن امکان پذیرتر باشد را ایجاد نموده و راهی برای تامین مایحتاج ضروری صحنه نبرد را فراهم بنمایند . و حتی به نوعی خودمختاری و حل نهایی مشکلات این اقلیت نیز منجر گردد . بهر حال به نظر می رسد که زمان زیادی باقی نمانده و تعلل و بی عملی بدترین کار خواهد بود . باید هر چه سریعتر از شوک اولیه این سقوط های پی در پی خارج و به بازآرایی نیروهای هم پیمان اقدام نمود . و لازم به ذکر است به امان نامه های طالبان به شیعیان اعتباری نیست و بدون داشتن یک نیروی رزمی آماده ، کشتار این اقلیت توسط طالبان به هیچ عنوان دور از ذهن نیست . در هر صورت به نظر می رسد که اقلیت شیعه باید خودشان را برای روزهای سخت تری از گذشته آماده کنند و در صورت پیچیده تر شدن صحنه درگیری ها حداقل این آمادگی ها این خواهد بود که توان یک مقاومت مقطعی را خواهند داشت تا دیگر نیروها بتوانند به یاری ایشان بشتابند و بلایی که بر سر مردم ایزدی بی پناه و بی سلاح آمد برای آنان تکرار نگردد . خداوند برای شهید سرافراز قاسم سلیمانی و یاران هم رزمش علو درجات را عنایت فرماید . کسی که در مواقع این چنینی پناه مردم مضطرب بود . هنگامی که زنان و کودکان با بقچه های بر دست راهی غار ها و کوه ها شده بودند و از وحشت درنده خوهایی چون داعش هیچ امید و پناهی را نداشتند . در میان اولین نیروی های اعزامی به آن مناطق حضور داشت و اولین اقدام خود را دادن دلگرمی و حفظ روحیه و بازآرایی نیروهای بومی قرار می داد . به یاد همه شهدایی که خارج از وطن جان خود را نثار حمایت از مردم بی پناه کردند صلواتی را هدیه کنیم
  8. همانطور که برادر ارجمند @alala فرمودند به نظر می رسد این تحولات حداقل از 2 سال پیش و جلسات پیاپی آمریکایی ها با طالبان و بدون حضور دولت افغانستان به شکل دقیق برنامه ریزی شده است . آزاد کردند چندین هزار جنگجوی طالبان که حتی وقتی دولت گاهاً مقاومت می کرد در آزاد سازی با دخالت مستقیم نماینده آمریکا اطمینان حاصل کردند که تا نفر آخر ایشان آزاد گردد ( دولت اعلام کرد که یک لیست 700-800 نفره از اینها به شکلی هست که شاکی خصوصی دارند و در تجاوز جنسی ، قتل ، دزدی و ... مشارکت دارند ولی متاسفانه با فشار آمریکا تمام آنها آزاد شدند ) از دشمن جز دشمنی نمی توان توقع داشت بهر حال . نیت آمریکا در افغانستان دهه ها ست عیان و آشکار است . ولی به نظر نمی رسد که ایران نیز بدون توجه در افغانستان فقط به نظاره نشسته باشد . سردار قآنی بهرحال در زمان فرماندهی سردار سلیمانی هماهنگ کننده شرق کشور بودند و آگاهی کاملی در حوزه افغانستان دارند . ایران نشان داده که بارها بازی به نظر باخته را به برد تبدیل کرده و یا حداقل اش این بوده که از شکست سنگین گریخته است و همچنین در جهت دهی تحولات جاری خاورمیانه به سمت دیدگاه های اصلی خود بارها تبهر نشان داده است . انشالله با دقت نظر به مشاوران دلسوز حوزه افغانستان و همچنین مشارکت جویی همپیمانان ایران در این کشور ( که محدود به نیروهای فاطمیون نخواهد بود ) بتوان این سیل ویران گر تحولات را هدایت کرد و در پشت دیواره یک سد از نعمت آن به نفع تمام مردم منطقه بهره مند شد . چه کسی فکرش را می کرد در سالیان گذشته که گروهی اندک بتوانند بازیگری شوند در جنوب لبنان که محاسبات چندین ابر قدرت و عضو ناتو را در هم بریزند و موجب رفع اشغال و مخصوصاً در حوزه نظامی موجب فشار به دشمنان تا دندان مسلح کشور ما شوند . آن روزگار و حتی هم اکنون این گونه نبود که تمام شیعیان جنوب لبنان هم رای و هم نظر باشند ( چه با خودشان و چه با ما ) و همین اتفاق هم مگر در یمن و فلسطین و غیره نیافتاد ؟ مجاهدان حوثی که قبایلی بودند عموماً در مرز شمالی چندین بار به شدت سرکوب شده و یا مجبور به همپیمانی با کسانی شده بودند که هیچ هم راستایی با دیدگاه های خودشان و ما نداشتند ولی صبر و تلاش و فداکاری و برکت ریخته شدن خون عده کثیری از مجاهدان باعث گردید تا تحولات به سمت دیگری چرخش نماید و به بیان دوست و دشمن حداقل از بعد نظامی این گروه ها دستی پر قدرت داشته باشند برای حفظ عزت خود و جامعه شان . در رابطه با پتانسیل برادران فاطمیون به نظر می رسد که اتفاقاً بعد از فروکش کردن نسبی درگیری ها در سوریه چنانچه برنامه و نقشه راه مشخصی نباشد منجر به عدم تحرک و سکون این لشگر پر استعداد خواهد شد . بر خلاف نیروهای لبنانی و فلسطینی و عراقی که همچنان باید در جبهه سوریه و عراق فعال بمانند این لشکر در آینده سوریه باید جابجا گردد و به جبهه های که اشتراکات بیشتری دارند منتقل شوند . چنانچه برای برادران فاطمیون نقشه راهی دیده نشود که بتوان ایشان را در تحولات کشور افغانستان مشارکت داد منجر به کاهش چشم انداز مثبت در آینده این استعداد عظیم خواهد شد . سردار قاآنی فردی کار آزموده هستند و این تحولات هم قطعاً میدانی سخت خواهد بود برای ایشان . انشالله خواهند توانست چون دیگر میدان ها باعث سربلندی و عزت امت اسلامی باشند . مورد دیگر که در این چند روزه پر رنگ شده " واژه بسیج مردمی " هست . لازم است که به مسئولین پر طمطراق افغانستان که از حضور یونیفرم پوشان چشم آبی سرمست غرور شده بودند یاد آور شد اگر شما این کاره بودید الان وضعتان این نبود ... ! تقلیدی کور کورانه ...! نا خودآگاه یاد روزهای آخر صدام می افتم که داشت در باتلاق خود ساخته اش فرو می رفت و چشم اندازی برای برتری نظامی نمی دید و با کلید واژه " بسیج مردمی " شروع به مسلح کردن عشایر بدون نقشه و برنامه مشخصی کرد که نه تنها سودی برایش نداشت بلکه ضمینه ساز درگیری های قومی و مذهبی هم در آینده این کشور شد . هرچند امیدی نیست که امثال اشرف غنی دست نشانده ( که هواپیمای شخصی و چمدان پولش آماده است ) بتوانند دردی از آلام مردم افغانستان بکاهند ولی بهر حال دعا می کنیم که به خاطر مصالح و آینده خود این مردم مظلوم بتواند تا دیر نشده یک همگرایی ملی ایجاد کرده و فارق از مشاوره های دوستان امریکایی اش دست دوستی به تمام اقوام و گروه های فعال در این کشور دهد و کشورش را از این باتلاق بی فرجام برون کشد . خدا خودش دست شر آمریکا را از سر مردم منطقه ( از شیعه و سنی و مسیحی و کلیمی و بودایی و... ) بردارد ... انشاالله
  9. این استند مربوط هست به خودرو suv بایک موتور و مدل +BJ40 که بنا بر کاتالوگ های منتشر شده آن در سال 1399 قرارداد مونتاژ آن توسط دیار خودرو با شرکت گروه خودرو سازی پکن بسته شده و احتمال دارد برای نیمه دوم سال 1400 به بازار ایران روانه گردد . اما چرایی نمایش آن توسط وزارت دفاع بر می گردد به مشارکت و سرمایه گذاری های وزارت دفاع توسط موسسه مالی اعتباری کوثر با این خودرو سازی . و همانطور مسئولین متعددی که در طول سال گذشته و امسال اعلام کردند این وزارت دو هدف عمده در رابطه با ورود به این صنعت را دنبال می کند . یکی تقاضا و درخواست این صنعت برای تامین برخی قطعات خاص که بعد تحریم ها خود ایشان مشکلات زیادی در تامین آنها داشتند و دیگری اینکه بخش زیادی از خودروهای نهاد های نظامی ما دچار فرسودگی شده و احساس کمبود وافری در این بخش حس می گردد ( البته که نسبت تعدادی خودروهای ترابری به زرهی این نهادها چندین برابر است و قطعاً در بخش فرماندهی و ترابری به دستگاه های بسیار بیشتری نیاز مند هستند و باتوجه به دوام و طول عمر کمتر این نوع خودرو ها نسبت به ادوات زرهی احساس نیاز و کمبود شدیدتری برای جایگزینی این نوع خودرو احساس می شود . بهر روی این نوع نگرش ( تجاری سازی و تولید صنعتی در کنار رفع نیاز های تخصصی ) همیشه توسط دوستان میلیتاری عنوان گردیده است و چه بسا تنها راه این حوزه شمرده شود در اینکه بتوان خطوط تولیدی ایشان ( وزارت دفاع ) را پویا نموده و وابستگی خود را به بودجه های دولتی کمتر نمایند . گروه خودرو سازی پکن یک مجموعه دولتی در چین است که توانسته پاسخ مثبتی به تقاضاهای رو به گسترش ارتش چین بدهد و بر اساس همان اصل ( تجاری سازی در کنار تولید محصولات تخصصی ) بخشی از بازار تجاری و عمومی را نیز از آن خود نماید . این گروه همکاری های گسترده ای در ضمینه مونتاژ خودروهای آفرود و غیره با شرکت های هیوندای و بنز دارد و تقریباً بعد از 2010 نیز دست به الگو برداری ( کپی قابل رقابت با اصل ... البته با لحاظ تبصره های چینی ) از محصولات سایر شرکت ها نموده است . یکی از این محصولات الگو برداری از محصولات JEEP است ( که در این مورد خاص BJ40 شباهت های فراوانی با پدر ناتنی خود Wrangler دارد ) دیار خودرو اعلام نموده که در پایان سال 1400 مونتاژ این خودرو را در گلپایگان بر روی خط تولید خواهد برد . ( لازم به ذکر است هنوز قیمتی برای آن درج نشده ولی با توجه به قیمت 20 الی 28 هزار دلاری آن در چین احتمال دارد که به قیمتی در حدود 1 میلیارد تومان در ایران برسد ! ) این مشارکت برای وزارت دفاع می تواند یک انتخاب هوشمندانه برای ورود به بازار خودرو سازی کشور باشد . این وزارت هم اکنون نیز با راه اندازی کارخانه های متعددی در کشور مقدار مشخصی از قطعات خودرو را به سفارش خودروسازی های کشور ساخته و تحویل ایشان می دهد . ولی بازار اس یو وی ها در ایران بازاری مستعد توسعه است و قطعاً همراه با سودآوری کافی خواهد بود و هم اینکه می تواند با این سرمایه گذاری به تقاضای نهاد های نظامی کشور در بخش خودروهای سبک پاسخی مناسب دهد . مطابق اعلام این شرکت : در حال حاضر این شاسی بلند آفرودی با دو پیشرانه بنزینی دو لیتری توربو شارژر و ۲٫۳ لیتری توربو شارژر ساخته می شود که به ترتیب ۲۰۴ و ۲۵۰ اسب بخار را با گشتاور ۳۱۵ تا ۳۵۰ نیوتن متر تولید می کنند. دیار خودرو می خواهد تا BJ40 پلاس کمپانی بایک را جعبه دنده ۶ سرعته اتوماتیک به بازار عرضه کند که این سیستم انتقال قدرت، توان پیشرانه را به چرخ های جلو و عقب این خودروی مونتاژی می رساند. البته هنوز به صورت قطعی نمی توان گفت که دیار خودرو کدام پیشرانه را بر روی BJ40 های تولیدی خود نصب می کند. اما شاهد هستیم که کمپانی بایک در بازار کشورهای عربی، BJ40 پلاس را با پیشرانه ۲٫۳ لیتری توربو شارژر عرضه کرده و می توان حدس زد که این شاسی بلند دو تُنی، با پیشرانه ۲۵۰ اسب بخار و ۳۵۰ نیوتن متر به بازار بیاید . یکی از ویژگی های جذاب BJ40 که از روی الگوی آمریکایی خود کپی برداری شده است، قابلیت باز کردن قسمت های مختلف سقف آن و تبدیل این شاسی بلند چینی به یک خودروی آفرودی بدون سقف است. نمونه فول آپشن بایک BJ40 پلاس می تواند تا حدی لوکس ظاهر شود و با توجه به شرایط بازار ایران، سطح امکانات قابل قبولی را در اختیار مشتریان خود قرار دهد. کامل ترین نمونه این شاسی بلند چینی می تواند با امکاناتی نظیر جلو آمپر دیجیتال، نمایشگر لمسی، دوربین دنده عقب، استارت دکمه ای، سنسور نور و باران، تهویه اتوماتیک دوگانه، ترمز پارک برقی، اتوهلد، سامانه کنترل حرکت در سراشیبی، تنظیم حالت رانندگی، سامانه مدیریت تعادل، سامانه کنترل پایداری الکتریکی، کروز کنترل، قفل دیفرانسیل اتوماتیک محور عقب، تنظیم وضعیت و ضریب انتقال قدرت به چرخ های جلو و عقب ( تک دیفرانسیل عقب، دو دیفرانسیل سبک، دو دیفرانسیل سنگین ) ، فناوری LED چراغ ها، کیسه هوای سرنشینان جلو، تریم داخلی چرم، دوربین ثبت وقایع، صندلی های جلوی برقی با گرمکن، نور پردازی کابین، شخصی سازی گرافیک جلو آمپر و… در هر صورت از نظر ما میلیتاریست ها : چرا که نه !؟ هر چه از دوست رسد نیکوست ( البته مراد از دوست عزیزان تایید کننده سفارش خرید هستند ) انصافاً در بخش خودرو های سبک ، ترابری ، فرماندهی وضع ما از زرهی مان هم بدتر هست و شایسته هست که با سرمایه گذاری مناسب به این کاستی ها رسیدگی گردد . در پایان قطعاً مراتب قدردانی و تشکر خود را از تمامی عزیزانی که در تولید خودروهای ارس و کویران در عین کمبود ها فداکارانه در حال تلاش و تولید هستند را اعلام می کنم ولی باید پذیرفت که کمیت و تنوع تقاضای کشورمان در حال حاضر بسیار زیاد است و بیشتر از ظرفیت خط تولید این عزیزان است و انشالله با همکاری ایشان بتوانند خطوط تولید و یا حداقل مونتاژ و مشارکت در تولید جدیدی در کشور راه اندازی نمایند . و من الله التوفیق
  10. قطعاً برای سنجش آمادگی های طرف مقابل و احیاناً تشخیص نوع سامانه ها و قابلیت هاشون حملات ایضائی مدام صورت می گیرد . ولی اینکه انتظار داشت که با این سطح از حملات سامانه ها کاملاً مختل یا منهدم بشوند غیر ضروری است . باید اطلاعات بیشتری کسب شود که چه قسمت های از مجموعه سامانه پاتریوت را انتخاب کردن برای اصابت . بعضی مواقع که این حملات ایضائی برای تست هست ( حالا تست تاکتیک جدید باشه یا تست یک سیستم جدید ) برای اینکه قدرت نفوذ و موفقیت اون آزمایش بشه و به وقتش در روز مبادا کمک کنه که موثر ترین شیوه بکار گرفته بشه . لذا چنانچه مقصود تست باشه گرفتن تلفات انسانی و یا تجهیزاتی اهمیتی نداره و صرف موفقیت در نفوذ ممکنه بالنفسه دستیابی به اهداف عملیات شمرده بشود .
  11. در رابطه با نوستالژی ( دلتنگی برای گذشته ) و تاثیرات آن در مسائل مختلف به درستی اشاره فرمودید که ممکن است ما را از نتیجه گیری واقعی دور کند . نکته ای که به نظرم آمد اضافه کنم در رابطه با مقایسه ایران با کشورهایی هست که یا از ما بسیار غنی تر و قوی تر هستند و یا با کشور هایی که بسیار کوچک تر و متفاوت تر هستند . به عنوان مثال : دوستی ساخت منو ریل دبی را با تهران مقایسه و نتیجه گیری در باب آن موضوع داشت و آن را به کل فرآیند توسعه تعمیم داده و در نهایت هم چشم اندازی پدید آمد که ما قرنها از دیگران عقب تر افتاده ایم و قطار پیشرفت ما در گل مانده است ... ! من خودم شخصا" نواقص ، عقب افتادگی ها ، از دست دادن پنجره های توسعه را قبول دارم و معتقدم مشکل اصلی کشورمان را باید در راهبرد های مدیریت جست . اما نفس مقایسه غیر دقیق را خود باعث گمراهی و ارائه راهکار های نامناسب می دانم . در باب مقایسه کشوری مانند امارات با ایران قابل عرض است به عنوان مثال : یک پروژه اتوبان سازی در امارات افتتاح می شود و عکس های آن در فضای مجازی دست به دست می گردد در حالی که نباید به توسعه جزیره ای ایشان انقدر غبطه خورد که اعتماد به نفس خود را از دست داده و احساس کنیم که "افتتاح شعبه فروش لامبورگینی دبی" کجا و ما کجا ایم .... !!! انتشار تصاویری با کادر بسته و مناطق کوچک و مشخصی که از ده ها زاویه مختلف گرفته شد هم حتماً آه حسرت را در شما چون خود من برون آورده . "بزرگراه شیخ زائد دبی" "کانال آب و خور مصنوعی دبی" در رابطه با مقایسه آن دوست گران مایه ام باید گفت طول منوریل دبی 5 کیلومتر ... طول کانال آب دبی 3 کیلومتر ( که به شکل خور از جزر و مد آب دریا تغذیه می شود ) ... و طول آزاد راه 8 بانده شیخ زائد دبی 44 کیلومتر است ( البته ادامه این جاده و گردش 6 بانده آن در امارت های دیگر به 500 کیلومتر خواهد رسید ) مقایسه بفرمائید با آزاد راه خرم آباد - پل زال در استان کوچک و محرومی مانند لرستان که 104 کیلومتر طول دارد ( البته که 25 کیلومتر از این مسیر تونل سه خطه حفاری شده ... 140 پل کوچک و 30 دهنه پل بزرگ دارد که به تنهایی جمع طول این 30 پل 3 کیلومتر از این مسیر را شامل خواهد شد ... ) یعنی میشود گفت برای هر سانتی متر از آن صد ها ساعت انرژی و کار و پول هزینه شده است . یا مقایسه راه آهن شمال با منوریل 5 کیلومتری دبی ( شاید بتوان گفت پل ورسک و مسیر دسترسی آن به تنهایی دهها برابر عظیم تر از منوریل دبی ارزش مهندسی ، ریالی و راهبردی دارد ) اگر بنا بر مقایسه دقیق باشد باید حجم بتن ریزی ، مساحت زیر سطح و روکش آسفالت ، تناژ میلگرد و آهن آلات به کار برده شده و تعداد نفر/ساعت کار انجام شده و ماشین آلات درگیر آن ها را باید در کنار هم قرار داد تا نتایج به شکل بهتری به دست آید . ( اگر حجم بتن ریزی چند سد دز و امیر کبیر و کارون ها رو روی هم بگذارید بیشتر از کل مصالح ساختمانی دبی خواهد بود ) "بر اساس مطالعات صورت گرفته کشورمان به ۱۰ هزار کیلومتر آزاد راه دیگر به غیر از آن چیزی که اکنون هست نیاز دارد تا شاید بتوان دسترسی مناسبی در سراسر کشور داشت " پس بهتر است در مقام مقایسه هم جانب انصاف را نگه داشت و هم به مقایسه دقیق از طریق پارامترهای علمی روی آورد . نماد های توسعه می تواند جزیره ای و یا گسترده باشد . و به همین علت است که بسیاری از کارشناسان علی رقم توسعه بسیار شتابان کشور چین هنوز آن را جزو کشورهای در حال توسعه قلمداد می کنند . ( در حالی که نمای خیابانهای شانگهای شما را خیره می کند . در ایالت لیانگ شن کشاورزان با چهارپایان زمین های خود را شخم می زنند و با گاری تردد می کنند ) فارق از تغییر رژیم های سیاسی باید اذعان کرد که پدران ما در این سرزمین در یکصد سال گذشته تلاش بی وقفه ای را انجام داده اند که تصویر اواخر دوره قاجار ( کشوری اشغال شده به دست اجنبی و درگیر با بیماری و مرگ های گسترده در اثر قحطی و گرسنگی ) را تبدیل به اکنون ما نموده اند و قطعاً و بی شک و بدور از سیاه و سفید ها انشالله این قطار توسعه و پیشرفت ادامه خواهد داشت . توسعه ای که خود کنونی ما و فرزندان ما نیز بخشی از آن هستیم و در تسریع و یا کاهش سرعت رشد آن دخیل خواهیم بود . در پایان لازم است از برادر ارجمند @arminheidari بابت مطالب مفید و تحلیل های راه گشاشون تشکر کنم که مانند همیشه نوشتار های ایشان سبب تعمق ما در جستجوی ریشه های مشکلات می گردد . و من الله التوفیق
  12. سلام بمب سدید342 وزنی معادل 34 کیلوگرم دارد . البته برآورد های مبنی بر سدید 361 هست که احتمالا بر مبنای موشک ویخر روسی باشد . اگر آن را هم لحاظ کنیم . خود ویخر 60 کیلو وزن دارد که تبدیل کردنش به صورت بمب برای آن وزنی بین 65 تا 75 را می توان متصور بود . بهر روی برای پهپاد غزه و بمب سدید در حالت فول لود زیر 500 کیلوگرم خواهد بود . و همانطور که برادر @GHIAM فرمودند دستیابی به پلت فرمی که بتواند این وزن محموله تهاجمی به همراه پاد های شناسایی را همزمان حمل کند دور از دست رس نخواهد بود . نکته دیگر تاکید بیش از حد عده ای از کارشناسان بر روی جایگاه گیرنده ماهواره ای برای این پهپاد است . به گونه ای که با استناد به اینکه ایران در حال حاضر دسترسی به اینگونه ماهواره ها را ندارد پس کل این پروژه را ماکت ! و تبلیغات عنوان کردند . لازم به ذکر است وقتی طراح در حال ارائه نمونه اولیه است باید برای محصول خود چشم اندازی را برای توسعه و ارتقا در نظر بگیرد . و در نظر گرفتن جایگاه گیرنده ماهواره ای دلیلی برای این نخواهد بود که پروژه مذکور عملیات فریب و تبلیغات است ! کما اینکه در هنگام تولید انبوه می توان مدل متناسب با نیاز کاربر و یا تجهیزات در دست رس را ارائه داد . هرچند با توجه به اینکه برای پهپاد حاضر کاربری های غیر نظامی نیز در نظر گرفته شده . دسترسی به خدمات ماهواره ای کشور های چین و روسیه حداقل در زمان صلح دور از دست رس نخواهد بود .
  13. با این حجم آتش که گروه های فلسطینی تهیه دیدند در 5 روز شاید تقریبی بشود نیروهای درگیر را برآورد کرد . هر لانچر چند نفر نیروی پشتیبان میخواهد . چند نفر محاسب . چند نفر برآورد و رصد کننده در مناطق هدف . چند نفر در کارگاه های ساخت . چند نفر درگیر ترابری و غیره ... این تعداد نفر را درگیر کردن و آموزش دادن در عین رعایت حفاظت اطلاعات ... خودش هنری است و قطعاً توسعه این تعداد نیروی انسانی حرفه ای دستآوردی است که آثارش در آینده بیشتر متبلور می گردد . در مقابل تجربیات میدانی که کسب می کنند و افزایش اعتماد به نفسشون . می شود گفت حذف 8 نفر از رده فرماندهی با اینکه خسارت هست ولی مطابق گفته سخنگوی این جنبش به هیچ عنوان متوقف کننده روند رو به رشد قدرت نظامی ایشان نخواهد بود . انشالله که این درگیری هرچه سریعتر کنترل شود و این گروه ها به بازیابی و تقویت مجدد بپردازند . و با بازخوانی نکات موفق عملیات ها و نکات ضعیف سامانه های ارتش عبری تاکتیک های موثر خودشان را گسترش دهند . قطعاً گروه های مقاومت در جبهه های مختلف به اشتراک تجربیات دست زده اند . و انتقال تجربیات که در شکست سامانه های آمریکایی در یمن حاصل شد بی تاثیر در جبهه غزه و لبنان نبوده و نخواهد بود . البته که جوامع اطلاعاتی غربی در دو سال گذشته وجود نیروهای لبنانی و فلسطینی در یمن را مدام به عنوان خطری بزرگ گوش زد می نمودند و به واقعیت نیز اکنون آثار آن را در حال مشاهده هستند . بخوبی در 5 روز گذشته گروه های فلسطینی توانستند با آتش تهیه گسترده سامانه های عبری را مختل و در کنارش به نقاط حساس مانند پالایشگاه , نیروگاه ها , فرودگاه ها و ... دسترسی داشته باشند . البته که درصد موفقیت نهایی را هم لحاظ خواهیم نمود ولی نفس اینکه انتقال تجربیات جبهه یمن در زدن گلوگاه های ارتش سعودی و استیصال ایشان عاملی است که بر روی این هماهنگی ها و آموزش ها تمرکز بیشتری لحاظ گردد . تا اینجای کار به نظر می رسد که در تنوع بخشی ( چه از حیث نوع سلاح ها و چه از نوع تاکتیک ها ) رزمندگان مقاومت در جبهه غزه موفق بوده اند . و قطعاً در آینده آنالیز دقیق این درگیری چراغ راه آینده گروه های مقاومت خواهد بود . انشالله .
  14. بنام خدا با درود و سپاس نیروی دریایی انگلیس همانگونه که برادر ارجمند @Amirali123 اشاره فرمودند از حدود سه دهه گذشته مدام در حال کوچکتر شدن و تضعیف بوده و شاید بشود گفت توقیف نفتکش "stena impero" توسط ایران و مجبور کردن انگلستان به آزادی نفتکش ایرانی آنقدر برای ایشان تحقیر آمیز و دردآور بود که تمام زنگ های هشدار را برایشان به صدا درآورد . و موجب انتقاد های بیشماری به دولت مردان و ارتش این کشور گردید . البته انتقاد های که از قبل با طولانی شدن روند ساخت و تحویل ناو های "ملکه الیزابت و پرنس ولز" وجود داشت . - به نظر می رسد اینگونه مانورها بیشتر از اینکه تاثیرات عملیاتی گسترده ای در میدان به همراه داشته باشد . بیشتر جهت بهره برداری روانی و تبلیغی در کاهش فشارهای منتقدان در انگلیس خواهد داشت . ( البته تا حدودی نیروهای متقابل در مناطق هدف ) - همین عنوان 26000 مایل گستردگی خود گویاست که نیروی دریایی انگلیس اگر واقعا خواهان بازگشت به دوران سلطنت بر دریا ها و خروج از زیر چتر حمایت آمریکاست باید بیش از این مقدارها سرمایه گذاری و به قول ترامپ " خرج کند " و دست از کلاهبرداری از آمریکا بردارد ! - احتمالا طراحان مسیر ناو گروه وقتی در حال بررسی اولویت مناطق برای حضور بودند به این نتیجه رسیدند که به تمام نقاط سرکی بکشند تا بالاخره کسی گلایه نکند !! - صرف تحرک این ناو گروه به تنهایی جهت تحت تاثیر قرار دادن چین در دریایی چین جنوبی و تحولات هنگ کنگ بعید به نظر می رسد . کما اینکه چین با سرمایه گذاری مناسب وسعت نیروی دریایی خود را از ده برابر انگلیس افزون تر کرده است . - بهر روی با ترامپ موافق هستم که این کشور ها از سرمایه گذاری آمریکا در ارتش خویش سواستفاده کرده و به بهانه های مختلف سعی می کنند که معضلات خویش را تبدیل به مشکل آمریکا کرده و بعد آمریکا مجبور به تامین امنیت منطقه مورد نظر با ارتش پرهزینه خود شود. البته که در این کار انگلیسی ها (مدیریت سیاست های خود ولی از جیب دیگران) قرنها تبحر دارند و حالا حالا ها مانده که یانکی ها حریف ایشان شوند :)) ( البته که ترامپ لقب گاو شیر ده که به عربستان به درستی اطلاق کرد شاید بیشتر شرح حال خود ایشان بود ) - مهم ترین دلیل ضعف این نیرو نیز کاهش بودجه و عدم تمایل به سرمایه گذاری است . اساساً در زمان جنگ سرد و تقسیم کار بین انگلیس و آمریکا در برخورد با شوروی ایشان این مهم را به آمریکا واگذار کرده و بخش تبلیغات و جنگ نرم علیه این دشمن را خود برداشته و کار سخت افزار را به آمریکا واگذار کردند ! - به نظر می رسد علی رقم این مانورها و وعده تحویل دهی شناورها در آینده با صرف بودجه های کنونی تغییری محسوس در ساختار نیروی دریایی انگلیس بیش از آنجا که اکنون هست به وقوع نخواهد پیوست . و من الله التوفیق
  15. با عرض پوزش بسیار ما که متوجه نشدیم شما چی گفتی ولی حدس میزنم احتمالاً هر دوتاشون "ظریف - سلیمانی" ناراحتت کردن و شاید هم از هردو ضرب شست های خوردین که در خاطرتون مونده
  16. با سلام و عرض تبریک بهار نو به همه میلیتاری های عزیز این حقیر به علت گستردگی موضوع و دانش کم خودم تا کنون سعی نموده ام بیشتر مستمع باشم تا راوی در این موضوع مشخص اکنون به نظرم آمد تجربیاتی که از نزدیک داشتم را بیان کنم شاید به تحلیل و نقد دوستان فرهیخته میلیتاری کمکی کرده باشم . قبل از شرح و بسط بحث ذکر چند پیش درآمد لازم به نظر می رسد : 1-ایران کشوری به غایة بزرگ و گسترده و تنوع پروژه های فعال و راکد آن بسیار است . ذکر اینکه پروژه های صنعتی و غیره در ایران مثلاً خوب یا بد است انقدر کلی گویی هست که ما را از تحلیل درست دور می دارد . 2-کشوری مانند چین نیز که فعالیت های اقتصادی و صنعتی بیشماری در جهان در دست اقدام دارد هر کدام از پروژه های ایشان شرایط و ضمائم خود را دارد و نمی توان با ذکر یک کلمه تمام آنها را با القاب و صفات خوب یا بد باز تاب داد . 3-معمولا کشور میزبان لیستی از مقاصد و مکانهای که مایل به سرمایه گذاری در آنها است را به کشور میهمان ارائه می دهد ( معمولا پروژه های هست که خود میزبان یا پولش را ندارد یا تکنولوژی اش را و یا به نظرش سود کمتری دارد و تا کنون سراغش نرفته است ) ولی پیشنهاداتی هم از طرف میهمان ارائه می گردد که شما در لیست اولیه تان نبوده . چون اساساً لیست شما بر اساس اهداف خودتان بوده و نه کاستی و اشتیاقات طرف مقابل البته اینطور نیست که در کشور میزبان همه "بی مغز باشند" و ندانند که چطور باید از اشتیاق طرف معامله بهره ببرند بهر روی با ذکر این پیش درآمد قصد داشتم بیان کنم که تجربیات این حقیر که قصد ذکر آن را دارم چه خوب باشد و چه بد تمام داستان نیست و شاید بخشی از یک کلیت باشد و قطعاً باید کسانی قضاوت کنند که به کلیات بیشتری آگاهی دارند و گرنه یک گل نمونه بهار نخواهد بود ... علی ایحال : در 2 مکان شخصاً تجربه همکاری با چینی ها را داشته ام . یک سایت تقریباً به مدت 7 سال به دلایل مختلف راکد و نیمه فعال بود و در بهترین حالت بعد 7 سال 30 درصد پیشرفت فیزیکی داشت. به سرمایه گذار پیشنهاد شد جهت مشارکت . بعد از ورود ایشان در مدت 4 سال به بهره برداری رسیده است . نرخ مشارکت 49 درصد طرف چینی و سهم هلدینگ ایرانی 51 درصد بود . کارگران موقت که در زمان ساخت مشغول به کار بودند حدوداً 5 هزار نفر می شدند . در هیچ زمانی کل پرسنل و مهندسین ناظر و نمایندگان طرف سرمایه گذار از 50 نفر تجاوز نکرد . ( منظور اشتغال خود چینی ها در سایت مذکور است ) در کل 3 نکته اصلی و مهم را بیان میکنم : 1- سود چین ها در پروژه مذکور چند جانبه بود ( تمام سهمی که متقبل شده بود برای سرمایه گذاری به شکل پول نقد وارد نکردند ) وقتی ایران در خواست تزریق اعتبار می کرد . گاهی چینی ها محل هزینه را شناسایی می کردند و پیشنهاد های را ارائه میکردند ( هرگز اجبار نبود) مثلاً عنوان میشد که اعتبار برای خرید کابل و تجهیزات برقی مورد نیاز است . طرف چینی چند شرکت و محصولاتشان را در وندور لیست پیشنهادی می گذاشت . معمولا به خاطر قیمت مناسب و کیفیت نسبتاً خوب حداقل یکی از آنها انتخاب میشد 2-چین پیشنهاد داد که محصول را خودش بخرد . البته که 49 درصدش متعلق به خودش بود ولی به هر حال باید به عنوان مشتری حاضر و قیمت می داد : از نفوذ خود استفاده و قیمتی ارزان برای می داد ( صد البته که چون خودش نیز در تولید شریک است این ارزانی آن چنان نیست که موجب ورشکستگی و عدم سود کارخانه شود . می شود گفت سود کم ) ولی وقتی منصفانه نگاه می کردیم اگر چینی ها خودشان هم خریدار نباشند ما باید به خریدار عمده تخفیف می دادیم . خوب چه کسی بهتر از اینها که ثبات قدم داشتند . 3-در اواخر کار بود که از یکی از همکاران چینی پرسیدم این محصولات رو چطور در بازار چین می فروشید ؟ ( منظورم این بود که قیمتش رو چقدر بالاتر می برند ) ایشان گفت قرار نیست که این محصول به چین ارسال شود !!! و برایم یک پروژه را در آفریقای جنوبی تشریح کرد که قرار است خوراک آن کارخانه از اینجا تامین شود ( و این یعنی یک خوراک ارزان که از قطع نشدن منبع تولید مطمئن خواهند بود چون در تولید خوراک هم نقش دارند ) بعد از تشریح این همکار تقریبا متوجه شدم که این سیستم چگونه کار میکند : 1- اول اینکه از همان ابتدا آنها می دانستند که کجا دارند سرمایه گذاری می کنند و قرار است این محصول بخشی از کدام زنجیره باشد . 2-این محصول معروف هست به ارزان بودن در بازار بین المللی و چندان اشتیاقی برای سرمایه گذاران دیگر نداشت و اوایل خود ما هم فکر می کردیم که کلاه سرشان گذاشتیم که پولشان را خرج این محصول می کنند. 3-در ساخت و تامین و فروش محصول دخیل هستند . ( اگر ما برای سهم 51 درصد مثلا 100 دلار می دادیم آنها در عمل 70 دلار خرج کرده بودند . و وقتی که ما 10 دلار سود می بریم آنها شاید 15 دلار ( جنسی با تخفیف که خوراکی ارزان برای زنجیره تولیدشان است ) ولی به هر حال ضرری برای ما نداشت . من باید 100 دلار بدهم به همان جنس اولیه . چه از چین باشد چه از فرانسه !!!) 4- هرگز کارگران زیادی را آنجا نریختند و توجه و اعتراض ما را سبب نشدند . 5- هرگز وارد مسائل حاشیه زا نشدند و از هرمسئله ای که منجر به جنجال می شد پرهیز می کردند . ( وقتی رودخانه کنار کارخانه خشک شد و کشاورزان معترض به برداشت بی رویه ما شدند . به همه غرامت پیشنهاد شد و اشتغال در کارخانه و سریع مسئله جم و جور شد ... ) 6- هرگز از همان اول نیتشان نیست که پول وارد کشور خودشان کنند ( به بیانی دیگر سود حاصله را در یک جای دیگری در دنیا سرمایه گذاری می کنند . هم مانع تورم و افزایش نقدینگی در چین می شوند و هم آنرا نمی خورند و به فرزندانشان نمی گویند که خانه بنشین و تا هفت پشتت بخور دیگه کار میخواهی چه کار ... ! ) 7- هرگز به مسائلی که برای بومی ها مهم است وارد نمی شوند . مثل ملی گرایی و قومیت گرایی و دین و مذهب و .... ) خدایی ما که از ایشان ندیدیم و نشنیدیم . حداقل تجربه من این این گونه بود . 8-همه به انگلیسی صحبت می کردند . دلیلش را ایجاد اعتماد سازی بیان می کردند و احترام به میزبان ( خصوصا در جلسات فنی که خود من 4 چشمی مراقب پچ پچ های مهندسان ایرانی هستم ) این تفاهم نامه نه سیل ی است ویران کننده و نه دروازه ای است رو به بهشت تنها و تنها نظام مند کردن همکاری و سرمایه گذاری های تجاری , صنعتی و نظامی و غیره ... چین در ایران است که بیش از 10 سال است که مخفیانه وجود دارد . و کما بیش همه مطلع ایم . اکنون با تجربه این ده ساله که برای ما خوب و شیرین بوده در دور زدن تحریم ها و برای چینی ها سودهای دوبل به همراه داشته بناست توسعه , ترویج , نظام مند و آشکارتر انجام پذیرد . قطعاً طرفی که بیشتر مایل به آشکار کردن آن بوده ما بودیم . چون از فوائد تبلیغاتی و روانی آن قصد استفاده بیشتر داریم. انشالله با درایت جوانان این مرز و بوم مشارکت ها و تولیدات و صد البته قراردادهای به مراتب بهتری از گذشته با چینی ها منعقد گردد . و من به شخصه ایمان دارم از مشارکت های قبلی که امثال من در آن دخلیل بوده اند بهتر و پر منفعت تر خواهند بود . در پایان کلام را کوتاه کنم و عذر تقصیر بابت نوشتار طولانی . که مهارت کمی دارم در بیان صحیح مقصود در جملات کوتاه و من الله توفیق
  17. ضمن تشکر از زحمات شما برادر ارجمند در رابطه با نکات مطرح شده در این تاپیک ارزشمند همیشه شروع کننده بودن بسیار بسیار سخته و رهرو بودن به نسبت کار راحت تری هست هرچند که آن هم خودش قوائد و دشواری های خواهد داشت . از بسیاری از برادران شنیده ام و همچنین خودم هم گاهی این را مطرح نموده ام که فلان تکنولوژی و فلان مورد در کشور ما نیست و یا دولت بودجه کافی نمی دهد و یا غیره - نکته اول این است که هیچ کسی شک ندارد که برای شروع هر امری یک حداقل های نیاز است ( از امکانات سخت افزاری تا نرم افزاری و نیروی انسانی ) اما اشاره من در این قسمت این خواهد بود که این خط مرز حداقل کجاست ؟ - اگر ما یک ظرف مقیاس نداشته باشیم و هر امکاناتی هم داشته باشیم می تواند از طرف نیروهای درگیر تعبیر شود که این کافی نیست و این حداقل هم نیست . لذا کاری نمی توان کرد . - چقدر زیبا بیان فرمودید : - البته که پول ، بودجه ، راهبرد مدیریت کلان ، سیستم آموزشی و غیره... برای شروع یک کار مورد نیاز خواهند بود . اما به برداشت من اینها فرع است و اصل چیزی دیگر است . ( اراده ) البته معتقدم باید اراده جمعی را مقدم بر اراده مدیران در نظر گرفت . چنانچه اراده جمعی و اجتماعی حول یک مسئله وجود داشته باشد مدیر یا مدیران ارشد یک سازمان یا سیستم هم ناگزیر به حرکت خواهند شد . ( البته که دیکتاتور ها در نظام های تک نفره بحثی دیگر است که موضوع این مقال نیست ) - به دیدگاه من عنوان کردن " کلمه نبود بودجه " از طرف بعضی از سازمانها پوششی هست بر توجیح ناکارآمدی برخی مدیران . وگرنه مدیری که کاردان هست روش ایجاد منابع درآمد و همزمان کاهش هزینه های سر بار را می داند . - چگونه می توان دریافت که آیا حداقل ها برای شروع یک اقدام را در اختیار داریم یا خیر ؟ چگونه می توان دریافت که آیا از شتاب خوبی در پروسه مد نظرمان برخوردار هستیم یا خیر ؟ - یک راه این است که با کشور های پیشرو خودمان و حداقل ها یمان را با ایشان مقایسه نماییم تا متوجه شویم که آیا حداقل شروع کار را داریم ( به برداشت من این گزینه مفید هست ولی خالی از اشکال هم نیست . چون شرایط ، منابع ، تهدید ها ، فرصت ها و ... هر کشور متفاوت ) - اگر بنا بر مقایسه باشد باید حداقل مقطع زمانی و پروسه ای آن رعایت شود . در مسائلی مانند صنعت برق ، فولاد ، تحقیقات آر ان بی و ... به گونه ای مقایسه کنیم که شروع پروسه کشور مقایسه شده را با شروع خودمان قیاس کنیم ( مثلاً در فرانسه دانشگاه ها ( 700 سال ) و انجمن های علمی و تحقیقاتی (500 سال) سابقه ای دیرینه دارند ) ( البته هستند موضوعاتی که در میابیم عقب افتاده ایم و نسبت به رقبا زودتر شروع کردیم و دیرتر به مقصد در حال رسیدن هستیم . مانند صنایع خودرو سازی ) اما در بسیاری از موارد به نسبت پیشینه و سابقه موضوع شاید در جایگاه بدی هم قرار نداشته باشیم . -یک راه دیگر برای یافتن مسیر پیش رو دانستن این هست که آیا از امکانات مان به درستی استفاده می کنیم یا خیر ؟ - مرور زندگی نامه افراد پیشرو در صد سال گذشته ایران می تواند حداقل های لازم برای شروع یک اقدام را به ما نشان دهد ( حداقل مشابهت های فراوانی با آنان خواهیم داشت از نظر محیط و شرایط اجتماعی و فرهنگی و غیره ) ( کسانی که برای کشور و برای سایر انسانها تلاش می کنند قابل احترامند . لاوازیه را به جرم انقلابی نبودن گردن زدند اما کسی نیست خدمات ایشان را به علم ارج ننهد ) ( همچنین احترام تمام اقشار به سردار شهید سلیمانی نشان دهنده این است که خدمت به کشور و در کل خدمت به سایر انسانها مورد احترام تمام اقشار و احزاب و تفکرات خواهد بود و یا حداقل مورد تایید تمام آدمهای منصف خواهد بود ) اگر به زندگی نامه افراد موسس و پیشرو در این مملکت نگاه کنید خواهید دید که بودجه اصلاٌ اهمیتی ندارد بلکه اندیشه و پشتکار و همت آنان بوده که موجب آن دست آوردها شده ، کسانی چون : علی‌اکبر داور (بنیانگذار دادگستری نوین ایران) علی‌اصغر حکمت (بنیانگذار سیستم نوین آموزشی ایران) دکتر محمود حسابی (دانشمند فاخر و بنیانگذار دانشگاه تهران) دکتر امیر اعلم (بنیانگذار حلال احمر ایران) دکتر محمد قریب (بنیانگذار سیستم بهداشت و درمان نوین ایران) مهندس مهدی بازرگان (بنیانگذار نظام مهندسی ایران) و حتی کسی مانند مورگان شوستر که در دوره قاجار استخدام شد برای ساماندهی قوانین مالیات و گمرک ایران که خدمات و سنگ بناهای گرانقدری را موجب شد. آری ، تنها یک جو همت و اراده ( هم اراده اجتماعی و هم اراده مدیریتی ) کافی است و باقی بهانه است !
  18. در حمله قبلی به آرامکو ( بقیق و خریص ) مشاهده شده بود که یمن در انتخاب اهداف با دقت عمل نموده است . به گونه ای که مخازن انتخاب شده نشان از اشراف اطلاعاتی یمنی ها از ساختار پالایشگاه های آرامکو دارد . ( به شکلی که کدام مخزن اکنون پر و کدام خالی است و به طبع ارزش عملیاتی کمتری دارد) لازم میدانم توضیح مختصری در رابطه با نوع مخازن نفتی عرض نمایم : مخازن هم به لحاظ نوع سیال ذخیره شده و قابلیتی که برای آن نیاز هست و هم به لحاظ فشار درونی آنها تقسیم بندی می شوند . بعضی از مخازن حاوی مواد اشتعال پذیر و بعضی حاوی مواد قابل انفجار هستن و همچنین ممکن است در صورت پراکنده شدن مواد آنها بسیار سمی باشند . در رابطه با اشراف اطلاعاتی که عرض شد . در حمله قبلی تعدادی از برادران فرمودند ممکن است بعضی از مخازن خالی بوده باشند . ( با توجه به اینکه مخازن نسبتاً سالم به نظر می رسیدند و تنها حاوی یک حفره کوچک بودند در بدنه و در ساختار کلی آنها دفرمگی روی نداده بود) - قابل عرض است تمامی میعانات گازی و نفتی قابلیت انفجار شدید را ندارند و پس از اشتعال تا سوخت در مخزن باشد مشتعل می گردند و پس از اتمام آن آتش خاموش می شود ( البته سیستم های fire fighting هم به خاموش شدن کمک می کنند ولی در این حجم دیگر کاری از آنها هم بر نمی آید ) لذا در حمله قبلی ( بقیق و خریص ) عکس های روز بعد ظاهراً به نظر می رسید که مخازن خالی بوده اند ولی در واقع سوخت آنها کاملا مشتعل و از بین رفته بود . - فرآیند بازسازی مخازن و تاسیسات آنگونه که رسانه های سعودی مایل بودند نشان دهند سهل و سریع نیست ( 24 ساعت بعد عده ای کارگر را در حال بستن داربست و تخته به تصویر کشیدن و مدعی شدند تا 3 روز دیگر بازسازی را کاملاً انجام می دهند ) بیشتر شبیه بیان لطیفه بود تا دادن برنامه تعمیر و بازسازی ! ( دوستانی که فرآیند ساخت این گونه تاسیسات را از نزدیک مشاهده نموده اند عرایض بنده را تایید خواهند کرد که ساخت یک مخزن 400 هزار بشکه ای بین یک الی دو سال زمان خواهد برد . ( حتی توسط خبره ترین مهندسان و کارگران شرکت های توتال و بریتیش پترولیوم ) و همچنین زمانی کمتر از 4 الی 6 ماه برای تعمیرات قابل تصور نخواهد بود . - ساختار بعضی از مخازن به گونه ای است که با نگاه کردن به ظاهر آنها ( خصوصا با پهپاد و حتی از دید افقی با نگاه کردن به Walkway ) می توان به پر یا خالی بودن آنها پی برد و مخزن مناسب تر را برای اصابت علامت گذاری کرد . - این مخازن دارای سقفی شناور هستند و با بالا و پائین رفتن سطح سیال درون مخزن سقف نیز جابجا میشود ( اساساً سقف مانند یک شناور بر روی سیال عمل میکند) - در سمت راست این دو تصویر که برادر ارجمند @mehdipersian درج فرمودند می توان مخازن اتمسفریک سقف شناور را مشاهده نمود که از سایه آنها در عکس نیز پایین بودن سطح سیال و خالی بودن مخزن مشخص هست . - در مخازن سقف ثابت حتماً لازم است که از وجود سیال اطمینان حاصل نمود تا در صورت موفقیت در اصابت پرتابه به آن حداکثر خسارت مادی و تخریب روانی طرف مقابل بدست آید . - مخزنی که دور آن با خط قرمز مشخص شده مورد هدف قرار گرفته و مواد نفتی آن نشت و در محوطه دور مخزن پخش و سوخته است . - لازم به ذکر است به خاطر جلوگیری از سرایت آتش دور اینگونه مخازن یک دیوار به ارتفاع 2 الی 3 متر به نام دایکت وال ساخته می شود تا در مواقع حادثه تمام تاسیسات دچار حریق نشود . این دیواره کاملاً محصور بوده و دارای درب نمی باشد . معمولاً محوطه و دیواره محافظ به اندازه ای طراحی می شود که قابلیت حفظ نشت از یک مخزن پر را خواهد داشت . - در این حمله به شکل دقیق مخزن ( بالای دایره قرمز) مورد اصابت قرار گرفته و نشت کرده و به نظر می رسد مخازن دوم سالم بوده و تنها مواد نفتی دور آن و درون دیوار محافظ پخش شده است . آسيب ناشي از حمله رژیم بعث عراق به واحد 100 پالايشگاه گازي بيدبلند در دوران جنگ تحمیلی پس از هر حمله رژیم بعثی ماهواره های غربی میزان اثر گذاری حمله و شدت خسارت ها را رصد و به گماشته خود صدام اطلاعات دقیق را اعلام می کردند تا بتواند در حملات بعدی برنامه ریزی بهتری برای انهدام پالایشگاه های ایران داشته باشد تصاویر ماهواره‎ای از آتش سوزی حاصل از بمباران پالایشگاه آبادان از نگاه ماهواره آمریکایی لندست 3 در پنج روز پیاپی در سال 1360 و گزارش دقیق به آن به نیروهای عراقی ( یعنی رصد مداوم برای طول مدت اشتعال که هم اثر گذاری حمله دیده شود و هم میزان آمادگی و رمق ایران در رفع آسیب برآورد شود! ) در پایان مرور خاطرات علیرضا ضیغمی (مدیرعامل اسبق شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی) ، امیر حبیب بقایی (فرمانده اسبق نیروهای هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) را در همین رابطه به برادران میلیتاری توصیه می کنم که نکاتی جالب توجه و شنیدنی دارد .
  19. parsneet

    غروب موازنه

    سپاس از راهنمایی بابت درک بهتر مطلب . برگشتم و دوباره و سه باره اصل تئوری را مرور کردم . بعضی نکات را بهتر دریافتم . مطابق با فرمایش اساس را بر موازنه نظامی در نظر میگیریم. ستون و اساس بحث را میتوان در جمله ذیل آورد : پس قائدتا باید این برداشت شود که : کشور های ضعیف الزاما نیازی به موازنه ندارند و صرف یافتن نقطه ظعفی موثر از حریف و ضربه ای کارا به آن میتوانند نتیجه جنگ را تغییر دهند. این دیدگاه کاملا صحیح است . اما به نظر میرسد این مطلب نظریه موازنه را رد نخواهد کرد بلکه در درون آن جای خواهد گرفت. - چنانچه کشور ضعیف به این مهم دست پیدا کند به مولفه ای دست پیدا کرده که برآیند کلی ایشان را بالا برده و توانسته است موازنه را برقرار نماید. - پایگاه مردمی چه برای داعش باشد یا طالبان یا ایران یا یمن یک مولفه قدرت هست و داشتن آن ایضا سبب پیروزی اینها در مخاصمه هایشان شده نه صرفا داشتن استینگر . پس بازهم در درون تئوری برقراری موازنه جای می گیرند. - اساس موازنه سیال هست و مدام در حال از دست رفتن و به دست آمدن. - تفوق قدرت هوایی آلمان با کشف رادار توسط انگلیس از دست رفت و موازنه نظامی در آن مقطع و آن مولفه برقرار گردید . و ایضا به کرات به دست آمد و از دست رفت. همانطور که بیان فرمودید بدیهی است که پیدا کردن نقاط ظعفی موثر از حریف هم دشواری زیادی خواهد داشت و به سادگی بدست نخواهد آمد . و قطعا تایید می فرمائید در صورت انفعال و عدم رسیدگی به ضعفهای خویش چه بسا موثر هم واقع نشود . عرضم را جمع بندی می کنم : - موازنه تعادل برآیند مولفه های قدرت طرفین است. - قابل محاسبه و سنجش است. - سیال و مدام تغییر پذیر است. - پیدا شدن ضعف هر طرف تفوق یا موازنه اش را بر هم میزند . - محاسبه و تصور اشتباه هر طرف از نقاط ضعف خودش و حریفش است که ممکن است او را به شکست بکشاند. - وقتی ضعف حریف که اول برای شما مشخص شود و دوم توان و ابزار ضربه به آن را داشته باشید این شما را با او متوازن می کند یا حتی برتری می دهند و دلیلی برای رد اساس موازنه نیست. در پایان سپاس از شما برادر فاضل بابت ایجاد این تاپیک و راهنمایی و صبوری با این حقیر
  20. parsneet

    غروب موازنه

    ببخشید دی ماه ۹۸
  21. parsneet

    غروب موازنه

    با نام یاد خدا با سپاس از شما برادر بزرگوار بابت توجه به مطلب اینجانب . مباحثت با حضرتعالی و دیگر برادران قطعاً فرصتی است مغتنم برای مدون نمودن نظریات سراسر اشکال این حقیر . اگر برداشتم از نکته نظرات شما درست باشد دیدگاه شما بر این اصل هست که : 1- اساس موازنه معنایی ندارد (نظام کاغذی خلق موازنه از بین رفته است) 2- در صورت موازنه یا عدم موازنه می توان با زدن شوک حریف را منفعل و منصرف کرد (ایران 400 تا بالستیک خالی کنه روی تلاویو، اسراییل میخواد گزینه سامسون رو فعال کنه؟! ) 3- اساس وارد کردن شوک ضربه پیش دستانه است و ناک اوت حریف در راند اول باعث اتمام مبارزه خواهد شد (تا اینکه یکدفعه ای ابراهیم در زمانی که هیچ کس انتظارش رو نداره یه تیر میزنه تو کله رامبو) 4- و کل تقابل در لحظه است و یا حداقل اهمیتش در لحظه مهم است نه برآیند کل پروسه (دیگه قبل و بعدش اصلا اهمیتی نداره) 5- اساساً این فرمول را هم می شود به گروهک های مخفی , سیال و مبارزات چریکی هم تعمیم داد (اما اگر جنگ آخر زمان نباشه ، فقط ماییم که میتونیم تا ابد ادامه بدیم ، از ما قوی تر داعش ... از داعش قویتر طالبان ... طالب ها در یک جنگ غیر آخر الزمانی شوروی و آمریکا رو هم شکست داد ) - به برداشت من قدرت یک مؤلفه تک بعدی نیست و اساساً یک مؤلفه تنها نیست . برآیند تمام نیرو ها دخیل هستند و همچنین نوع مولفه های حریف و برآیند آنها نیز در نتیجه موازنه تاثیر گذار خواهد بود . ( به معنای اینکه هم ما و هم حریف در یک مولفه قوی باشیم تعین کننده موازنه نخواهد بود . به عنوان مثال چنانچه یک کشور نیروی دریایی ضعیفی داشته باشد و حریف آن قوی باشد دلیلی بر عدم موازنه نیست و یا هر دو کشور تولید ناخالص برابری داشته باشند دلیل بر موازنه آنها نیست ) - مولفه کلی قدرت برآیندی هست از قدرت اقتصادی ، نظامی ، ائتلاف سازی ، تبلیغاتی و فرهنگی ( که می تواند خود تابعی از ضریب نفوذ فرهنگی ، مذهبی و حتی قومیتی و یا زبانی باشد ) و دیگر فاکتورها - نکته اثر گذاری هر کدام از این مؤلفه ها در فرآیند کلی پروسه " پویایی " هر کدام می باشد . جهان نقطه ای ایستا نیست و چنانچه هر مؤلفه ی قدرت شما در حال حاضر چشم گیر باشد این " پویایی" آن مولفه هست که متضمن استمرار آن خواهد بود و کم نیستند ابر قدرتهایی که مؤلفه ای از ایشان به مرور رو به افول رفت و در نهایت سبب عدم توازن داخلی و به تبع از دست رفتن موازنه کلی با حریف او گردید . - چیزی که به چشم می آید همیشه شاخص ترین مؤلفه است . ولی شما زمانی به توان نامی یک سیستم خواهید رسید که تمام مولفه های تان متوازن باشد و صرف قوت یک مورد شما را به مقصود نخواهد رساند . و این مولفه ها چنانچه فاصله معنادار باهم داشته باشند توان شما به مرور کاهش و از همان نقاط ضعف آسیب خواهید دید ( البته که شما فرمودید زدن شوک و پایان مقابله , پس شاید لازم نباشد دیگر نگران ادامه و نقاط ضعف آتی باشیم . ) عرض خواهم کرد که چرا نیاز از است نگران نقاط ضعف باشیم و یا اساساً چقدر احتمال ناک اوت و اتمام کار حریف وجود دارد در عمل - به عنوان مثال کشوری مولفه نظامی اش 15 باشد و مولفه اقتصادی اش 5 برآیند کل را 10 در نظر بگیرید . قدرت نظامی ایشان است که به چشم خواهد آمد و نمایان تر است اما آن تنها چیزی است که اهمیتی ندارد بلکه برآیند کل و همان نقطه ضعف شما یعنی مولفه اقتصادی 5 است که تعین کننده موازنه شما خواهد بود. ( اگر برداشتم از مکانیسم بیان شده از طرف شما درست باشد معتقد هستید که همان مولفه 15 کافی است برای ایجاد شوک و کار تمام می شود و به ضعف اقتصاد و برآیند کل دیگر نمی رسد) ( مولفه اقتصاد و نظامی را مثال عرض کردم . می توان در خود مولفه نظامی نیروی هوایی و دریایی و یا هسته ای را و بر آیند آنها را در نظر گرفت . ولی مکانیسم بیان شده شما همان است و قطعاً شوک در هر کدام جواب می دهد ) - موازنه زمانی ایجاد خواهد شد که برآیند تمام این مؤلفه های قدرت شما با برآیند حریف یک سان باشد . اما نکته اصلی این است که این برآیند ثابت و همیشگی نیست و با تغییر مراکز ثقل هر مولفه برآیند و برهم کنش هر کدام و کل موزانه شما تغییر می کند . به عنوان مثال : تغییری در ژئوپولتیک منطقه موجب تغییر موازنه شما می شود . اکنون که ترکیه در آذربایجان و یا حتی اسرائیل در امارات جای پا باز می کند می توان گفت شرایط موازنه ما با ایشان با قبل از این تغییرات یکسان نیست . بهتر می دانم برای به چالش کشیدن این نظریه (نظام کاغذی خلق موازنه از بین رفته است) به چند نمونه عینی متوسل شوم : 1- ایران و عراق که به عنوان نمونه فرمودید : این فرض که ایران بعد از انقلاب دچار ضعف و خلع مدیریتی شد و لذا موازنه بر هم خورد شاید زیاد دقیق نباشد . این دو کشور از قبل هم در موازنه نبودند و برتری نسبی ایران کاملاً محسوس بود و بعد از انقلاب نیز ادامه داشت . در واقع اشتباه محاسبات عراق در اینکه ایران با انقلاب 57 و از دست دادن جایگاهش نزد ابرقدرتها و تغییر موقعیتش در جایگاه جهانی کاملاً ضعیف گردیده است عامل اصلی بود . غافل از اینکه مؤلفه های قدرت ایران تنها داشتن حمایت غرب نبود و دیگر مؤلفه های درون زای قدرت در ایران هنوز پابرجا بود . شروع جنگ به ایشان و ایضاً به مشوقانش یادآوری نمود که داستان از چه قرار است و چنانچه به عراق یاری نرسانند و ایران را بیشتر از پیش تضعیف نکنند باید نصف عراق را به نام ایران سند بزنند ( خواهشمندم مک فارلین را دوستان در نظر نگیرند که قطع شدن آتش تهیه بین موج اول و دوم برای خط مقدم احساس خوشبختی شاید بیاورد ولی عوض کننده کل مصیبت نخواهد بود) کمک غرب و شرق به عراق اتفاقاً تازه موازنه را برقرار نمود و در جنگی فرسایشی توان و انگیزه ای برای طرفین نماند و نتیجه ترک مخاصمه شد . 2- حمله عراق به کویت : نکته اصلی باز اشتباه عراق در محاسبه اشتباه و تصور عدم موازنه و ایضاً برتر دانستن خود نسبت به کویت بود که باعث شد قدم در این راه بگذارد . ذکر دلایل حمله عراق خالی از لطف نیست : (به دست آورن منافع اقتصادی و چاه نفت - به دست آوردن موقعیت بهتر در کرانه خلیج فارس و رسیدن به مرادی که در هورالعظیم و اروند کنار و ... زنده به گور شده بود همچنان در حسرت پهنه مناسبی از خلیج فارس - رسیدن به آرمان یک پارچه سازی امت بزرگ عربی به رهبری رئیس صدام - پاسخگویی به ولع جنگ سالاران حزب بعث که در جنگ ایران مانند عقده ای شد بود برایشان پیروزی بزرگی که نامشان را ماندگار کند) - عراق میزان تجهیزات نظامی کویت را درست محاسبه کرده بود - عراق میزان قدرت اقتصادی کویت را درست محاسبه کرده بود و ایضاً آن را بسیار جذاب و برای تقویت خود مفید می دید و اینکه مانعی نخواهد بود برای نیل به هدفش - عراق میزان حمایت آمریکا را از خود در حمله به کویت درست محاسبه کرده بود ! ( گواه دیدار چند روز قبل از حمله سفیر گلاسپی با صدام را در نظر بگیرید ) حداقل تصور می کرد که آمریکا تحت عمل انجام شده قرار خواهد گرفت و دوست دیرین را سرزنش نخواهد کرد . چه برسد به حمله - صدام عدم حمایت جهانی از کویت را درست پیش بینی کرده بود ! 8 سال یک کشور به آن بزرگی را کوبیده و جایزه گرفته بود ، فرودگاه بغداد ( از ترافیک تجهیزات اتمی فرانسوی برای اوسیراک و تجهیزات شیمیایی آلمانی و دیگر سلاح های روسی و آمریکایی و ... ) جای سر خاراندن نداشت . چرا باید فکر کند که دنیا برای او به صف می شود برای یک بیابان که حالا نفت هم داشته باشد فرقی ندارد . (آن چاه ها هم که در عراق هستن مگر برای همان غربی و شرقی ها نمی رود این چندتا هم رویش , همه را خودم به آنها تحویل میدهم برای آمریکا مگر نام فرد و شیخک طایفه مهم است !) - پس چرا آن گونه نشد و محاسبات غلط از آب درآمد ( این خود برتر پنداری و محاسبه غلط بد چیزی است ) - اساساً تمام جنگ ها در حالی شروع می شود که حداقل یک طرف محاسبه اشتباهی کرده باشد . شاید دو ظرف هم ، ولی نه الزاماً . همیشه یک طرف محاسبه اش را درست حساب نکرده . یک نکته از قلم می افتد و عاقبتش هم ... ؟! در مورد عراق صدام وحشت عربستان و اسرائیل را محاسبه نکرده بود . وحشت از عراقی که یاغی شده و موازنه کلی را برهم خواهد زد . و اگر هم دیده بود در حسابش توان ایشان در مجاب آمریکا برای تنبیه عزیز دردانه اش را دست کم گرفته بود . و شاید هم حس اعتماد به نفس کاذب در موشک باران کل منطقه ( اگر اوسیراک را داشت گمان میکنم برای دل گرمی آن دو کشور آمریکا راه دیگری در پیش می گرفت تا تنبیه این بچه لوس را ) 3- در حمله عربستان به یمن : همین یک نکته را بگویم که مؤلفه پایگاه مردمی انصارالله و به تبع آن ایران از مؤلفه قدرت نظامی عربستان شاید برتر باشد و در دراز مدت نیروی این مؤلفه برآیند کل موازنه را به نفع ایران تغییر دهد . پس دقیقاً نمی توان یمن را کاملاً تهی از هر نوع موازنه ای ارزیابی کرد و شکست عربستان را دلیلی بر عدم تاثیر موازنه در تقابلات دید . عرضم در ابتدای بحث هم همین بود که برآیند مؤلفه های قدرت مهم است نه بلند ترین شاخص حریف که حتی ممکن است از طمطراق آن چشم ها کور شود . انصارالله اگر خالی از هر مؤلفه قدرت بود اکنون این سرنوشت گریبان آل سعود را نمی گرفت . خدا می داند که دستان خالی یمن ها و سفره های خالی و کودکان نحیفش اراده آنها را سست نکرده و البته که ایران هم کمک های معنوی و سایر بسیاری رسانده اما در مقابل مؤلفه های قدرت درون زای آنها کاهی است در مقابل کوه . 4- حمله آلمان به لهستان و فرانسه : در این باب دوستان صاحب نظر زیادی هستن که من جسارت نمی کنم بیان نظر کنم ولی همین مقدار کافیست که در محاسبات هیتلر گمان نمی کنم این نتیجه بود که برای لهستان باید با تمام دنیا بجنگد وگرنه راه دیگری و حداقل در زمانی دیگر در پیش می گرفت ( بنگرید به توافقنامه مونیخ 1938 ) اطمینان ناگفته از عدم دخالت انگلستان و فرانسه در صورت حمله به لهستان . وشاید هم محاسبه نموده بود که شوک حاصل از محو لهستان و آنچنان همه را بر زمین میخ کوب کند که فکر جنگ از سر بدر کنند . ولی وحشت انگلستان و فرانسه را محاسبه نکرده بود از اینکه آلمان یاغی موازنه کلی را بر هم زده است و ان غریب ما را هم خواهد بلعید . - و ایضا تاکتیک حمله پیشدستانه جواب داد در فرانسه و روسیه و ژاپن هم یک حمله پیشدستانه به چین و آمریکا و ... ولی خوب در عالم واقع همیشه ناک اوت صورت نمی گیرد و مخاصمه ادامه پیدا میکند . همان گونه که ایران در شوک اشغال نیمی از خوزستان رفت ولی ناک اوت نشد ! در پایان لازم است عرض شود ایضاً شوک شهادت سردار در آبان ماه 98 نباید منجر به این گردد که ما گمان بریم که همیشه و همه وقت ممکن است مانند ما همه از شوک اقدام پیشدستانه منفعلانه به کاهش و کنترل تنش روی آورند . این استقرایی ناقص است . سپاس از برادر ارجمند @worior و برادر @MR9 و عزیزان میلیتاری که با نوشتار های خود ما را در درک اندیشه بهتر همیشه راهنما هستند .
  22. با سلام و یاد خدا قبل از نوشتن متن عذر خواهی می کنم بابت سواد کم حقیر در رعایت دستور نگارش زبان پارسی . هر کاری می کنیم نمی توانیم ترک عادت کنیم از محاوره ای نوشتن :/ صحبت های برادر بزرگوار @worior از یک دید دیگر دارند بیان می کنند . در واقع به آینده قطعی و حتمی کل منطقه اشاره دارند . - این استدلال غربی ها هست ( در واقع تاکتیک تبلیغاتی و نه خود استراتژی اصلی ) مبنی بر اینکه اگه ایران خلع سلاح ( متعارف و غیر متعارف ) بشود باعث می گردد رقابت تسلیحاتی در منطقه وجود نداشته باشد . آنقدر این بازی پیچیده و طولانی شده که حتی خود ما هم درون آن افتاده ایم و اینگونه فکر می کنیم و بیان می کنیم که فلانی خلع سلاح کند تا من هم انجام بدهم در صورتی که باید اعلام کنیم ما تجهیز می کنیم به آنها هم بدهید ( به صورت فرضی در نظر بگیرید که همین اکنون ایران از تمام سیاست هایش عقب نشست و همان کشور عادی که پمپئو می خواهد شود . این ترس (بیدار شدن شیری که در نهایت ممکن است آنها را ببلعد) که از ایران در 5 دهه گذشته به جان بعضی از کشورهای خلیج فارس افتاده هرگز از ذهن آنها پاک نمی شود و در صورت حل تمام اختلافات بی شک در خفا برای یک ایران غیر عادی احتمالی مجدد (از دید غرب) برنامه خواهند ریخت . پس در نهایت ما هر راهی برویم آنها تجهیز خواهند شد و متعاقبش ما هم . این یک معادله است که از هر سمتی بروید فقط به یک جواب می رسید و اون هم همین صحبت برادر @worior هست که در ذیل میارم : - منطقه خاورمیانه در نهایت به یک منطقه کاملاً هسته ای تبدیل خواهد شد ( زمانش و نحوه انجامش به فاکتورهای زیادی بستگی داره و سخته پیش بینی اون) - از بس که تضاد در آن هست که به بالانس رسیدن قدرتها تنها راهی خواهد بود که فقط میتواند آرامش را برای این گوشه از جهان به ارمغان بیاورد . ( برقراری بالانس نیاز به قدرت خارجی را هم کم رنگ می کند که از باید بیرون آمده و توازن را برقرار کند) - همان گونه که تمام برادران می دانند این نتیجه به مزاق ابر قدرتها خوش نمی آید لذا در راه آن سنگ اندازی خواهند کرد . تقویت اعراب به شکل وابسته گونه ای که قدرت واقعی و درون زا نداشته باشند و تجهیز آنها به شکلی که سوئیچ همه تجهیزات با خود ایشان باشد ! - تقریباً اکنون همین خواسته غرب شکل گرفته فقط نقطه نا هم تراز این ماجرا ایران است که دارد مسیری را می رود که کل منطقه را با خودش به آن سرانجام دیگر منتهی می کند ( توازن قوا در منطقه ) و از این روست که پمپئو می فرماید ایران عادی رفتار نمی کند . - برجام به عنوان یک تاکتیک از طرف ما و ایضاً از طرف غرب در راستای رسیدن به برنامه های دراز مدت به امضا رسید . جالب این است که هر دو طرف از آن راضی نیستند و بیان می کنند که نواقص زیادی دارد . به معنی اینکه هم مفید بود برای هر دو طرف و هم نه چون معادله کلی را عوض نکرد برای هیچکدام . - چه با برجام و چه بی برجام . چه با مذاکره و چه بی مذاکره . چه ما کشور عبری رو به رسمیت بشناسیم چه نشناسیم و غیره ... عقاب سر سفید غربی دست از سر آسمان و زمین این مرز و بوم بر نخواهد داشت و ما را به حال خود رها نخواهد کرد که مسیر خود را برویم ( حداقل بعد از تجربه 57 برای آنها ایران کشوری است به غایت خطرناک و مستعد برای موی دماغ شدن و هرگز و هرگز ما به قبل 57 بر نخواهیم گشت ) ( غرب حتی در صورت حل تمام اختلافات با ایران به چشم یک افسر مستعد شورش نگاه خواهد کرد که نباید به مناسب حساس گمارده شود) - به برداشت این حقیر ساده انگاری خواهد بود که ایران با برجام و حتی پذیرش محدودیت موشکی و توقف از نظر ایشان دخالت منطقه ای ( ساماندهی نیروهای منطقه ای بیان بفرمایید ) غرب دست از سر ایران بردارد و ما در کمال آرامش مانند ژاپن به توسعه اقتصادی و غیره خود بپردازیم . هرگز آنها نه ایران را ژاپن می بینند و نه خاورمیانه را شرق دور - آمریکا تمام این تاکتیک ها را به کار می برد تا در موعد مناسب کار را تمام کند . (هدف تکه پاره کردن ایران و حتی خود عربها و تنش دائمی کشورهای موجود باهم و حتی کشورهای جدید که ایجاد می شوند با سرزمین های مادرشان خواهد بود و نیاز همیشگی به یک ابر قدرت خواهد بود که ثبات و توازن را برقرار کند) دقت در روش های غرب در طول یک قرن قبل بیان می کند که تضعیف حریف ( ضعف اقتصادی ، نظامی ، همزمان انزوا ، و تشدید اختلافات درونی ، ضعف در ساختار های اجتماعی ) تا جای ممکن که با کمترین تلفات بتوانند ایشان را از پای بیاندازد بدون ایجاد حتی مخالفتی یا همدردی از طرف سایر کشورها و حتی مردم کشور اشغال شده از ایشان تقدیر و تشکر هم بکنند . ملاحضه بفرمائید به نظر سنجی ها از مردم کشورهای آلمان و ژاپن و حتی کره جنوبی ! که گرچه از روش های غربی ها اعلام گلایه بسیار دارند ولی نفس اشغال شدن کشورشان را درست می دانند و می گویند خدا خیرش دهد راحت شدیم ! باری فقط این نکته می ماند که غرب برای به کرسی نشاندن برنامه های دراز مدتش در منطقه و به تبع آن با ایران غیر عادی چه اقدامی را خواهد کرد ؟ ( نوع اقدام را عرض کردم در مطالب فوق در واقع بهتر است بگوییم به چه بهانه ای تقابل رو در رو را شروع خواهد کرد؟ ) و چه زمانی ؟ ( همان سوال سخت اول بحث ) به برداشت من گفتار برادر ارجمند جناب @MR9 که در ذیل می آورم می تواند نقطه شروع این تقابل باشد ( حداقل در دو ماه آینده هوشیاری کامل مسئولان و مردم را می طلبد ) ( وانشالله در صورت رفع کوتاه مدت تهدید باید همچنان برای 4 الی 20 سال بعد نیز این هوشیاری مداومت داشته باشد )
  23. قطعا همانگونه که برادران فاضل میلیتاری مطلع هستند هر نوع ابزار یا وسیله ای برای هدفی مشخص به کار گرفته می شود . کشتی های تجاری توان حمل محموله های بزرگ و سنگین رو دارند و کشتی های نظامی (غیر از پشتبانی ها) هرچند قابلیت آفند و پدافند بالا دارند اما تنها توان پذیرش پرسنل خود و یا مهمات مورد نیاز خود را دارند. چنانچه بخواهید شناوری برای نیاز اول (حمل در تناژ و ابعاد بزرگ) طراحی نمائید باید از تاکید بر گزینه دیگر (سطح قابلیت تجهیزاتی برای درگیری مستقیم) بکاهید. - طی سالیان گذشته در مقاطع مختلفی تهدید به بازرسی کشتی های تجاری ایران برای ما وجود داشته و چنان که ما میدانیم اگر صورت می پذیرفت حتما نه در آب های نزدیک ما بلکه در دریاهای آزاد اتفاق می افتاد و دست ما کوتاه برای جلوگیری .( حداقل محموله های حساس را دیگر نمیشد با تجاری منتقل کرد) - می شود گفت اکنون این کشتی یک شناور نظامی هست با قابلیت حمل زیاد ( خدا به پادگان ها در سوریه و انشالله که بعداً در یمن سلامتی عطا کند و نیاز آن عزیزان به رسیدن امن محموله ها بیشتر از قبل لازم گردیده است) (در مسیر هایی که کاملاً بسته نباشد ولی کاملاً هم امن نیست که از شناور تجاری استفاده کرد) - چنانچه یک خرید یا فروش تسلیحات که اکنون هم مشروع است و هم قانونی بخواهد صورت پذیرد اینگونه نخواهد بود که یک aw159 wildcat بشینه رو عرشه و ناخدا رو مجبور کنه زانو بزنه و بار رو تحویل بده ( مثل آدریان 1 ) . باید رسماً درگیر بشه که تبعاتش رو براش بالا میبره و این باعث میشه اکثر اوقات صرف نظر کنه. - همچنین دوستان به درستی کاربرد های متنوعی مثل ساپورت کاروانهای تجاری و نقش روانی اون در جلوگیری از ماجراجویی ها اشاره کردند که می تونه مفید باشه . - اینکه ما تجهیزات مناسب فعلاً برای پوشش آبهای دور دست نداریم بر کسی پوشیده نیست ولی همین کار هم جای تقدیر داره و باید دست این عزیزان را بوسید که منتظر نمی موند و از امکانات موجود بهره می برند . انصافاً در ایران شرایط سخت به ما یاد داده که باید با امکانات کم خلاقیت زیاد بکار ببریم . - دوستان به درستی به سطح حفاظتی روی عرشه توجه کردند اما به نظر شخص حقیر زیر عرشه این شناور و رمپ داخلی و بیرونی اون هست که دست عزیزان ما رو در نیروی دریایی برای پیشبرد اهداف بازتر خواهد کرد .
  24. - شواهد نشون میده که ایران از عدم وجود پاتریوت ( در کل عدم توان مقابله ) کاملاً مطمئن نبوده و انتخاب موشک قیام خود گویای این امر هست که ریسک مقابله پدافند رو کاهش بده (چون اگر رهگیری و دفع می شدند دیگه هیچ رقمه حتی ظاهر انتقام هم نداشت) - این بحث که آیا ایران از قبل هشدار داده یا نه نفی کننده این نیست که آمریکا در صورت داشتن امکان مقابله از اون استفاده نکنه . پس ایران ریسک کمتری کرد تا مطمئن بشه به هدفش خواهد رسید . - قبلاً ایران از سد پدافند آمریکا در عربستان با قیام گذشته بود و از عملکرد اون مطمئن بود . - انتخاب یک موشک 1000 کیلومتری برای یک هدف در 350 کیلومتری و یعنی اینکه موشک قوس بلندتری خواهد داشت و چنانچه پدافندی در منطقه هدف باشه دیرتر توان رهگیری و مقابله داره - کاهش چند صد کیلوگرم از وزن کلاهک سرعت فاز نهایی اون رو بیشتر و مقابله را مشکل تر خواهد کرد ( البته این افزایش سرعت چقدره و تا چه حد قابل ملاحضه رو نمیدونم ) (در صورت کاهش کلاهک و با همان سوخت قبلی شاید برعکس بشه چون انرژی جنبشی کمتری خواهد داشت) در پایان مطابق سخنان سردار سلامی و حاجی زاده سخن شما میتونه درست باشه چون بیان کردند که گرفتن تلفات انسانی هدف اصلی نبوده و بیشتر قصد ضربه به ماشین جنگی مهاجم بوده که در صورت ادامه درگیری مفید واقع بشه ( البته شخصاً معتقدم هدف اصلی تخریب روحیه مهاجم بود تا ماشین و نیرو انسانی)
  25. سپاسگذارم از معرفی لینک ، خیلی مفید بود و به شکل تعجب آوری به نظر من دقیق بیان شده چون با مصادیق عینی آن را بارها به صورت پراکنده مواجه شده بودم و اینجا خیلی منسجم این نوع مکانیسم بررسی شده " بااین‌حال در عالم واقع، سیستم امتیازدهی پرداخت کاملاً مخالف پیش‌بینی مدیران عمل می‌کرد. کارکنان تعریف خودشان را از “کار روزانهٔ منصفانه” داشتند که به‌طور قابل‌توجهی کمتر از آن چیزی بود که انتظارات مدیران در سیستم مطلوب امتیازدهی پرداخت برمبنای آن شکل گرفته بود. استاندارد نانوشتهٔ کارکنان به تعداد معینی از محصولات ترجمه شده بود که باید هر فرد در طول یک روز آن را تولید می‌کرد؛ در واقع این تعداد، حداقل تعداد کارگران لازم محلی برای انجام کار بود. هر آنچه بیشتر از این حد تولید می‌شد توسط گروه مردود شناخته شده و به طرزی منفی محکوم می‎شد. اگر کارگری سرعت عمل به خرج می‌داد و بیش از حداقل استاندارد تولید می‌کرد مورد خشونت کلامی قرار گرفته و با عباراتی نظیر برده خطاب می‌شد (با استفاده از اتصال انگشت شست به انگشت سوم دست به تعبیری استعاری به او می‌فهماندند که مانند میگساران زیاده‌روی کرده‌است) و در نهایت وحشتناک‌ترین مجازات – استبداد تا انزوا و تبعید مجازی – توسط گروه در مورد او به اجرا درمی‌آمد. معمولاً کارگران در ساعات ابتدایی روز تعداد موردنظر را تولید می‌کردند و به ناگاه در طول بعدازظهر عملکرد آن‌ها به طرز ماهرانه‌ای کاهش می‌یافت و حتی وقت خود را برای تولید محصولات یک شرکت دیگر صرف می‌کردند (تمام این‌ها به‌دوراز چشم مدیریت انجام می‌پذیرفت). این فرهنگ کار برخاسته از این باور کارکنان بود که نرخ بیشتر تولید روزانه مدیران را بر آن می‌دارد تا حداقل تولید روزانه را افزایش دهند، حداقل دستمزد روزانه را بردارند و یا برخی از آن‌ها را اخراج کنند. پروژهٔ هاثورن در طول رکود بزرگ اقتصادی انجام شد و به همین خاطر عجیب نیست که کارکنان نسبت به انجام چنین اعمالی از سوی مدیران ترس‌هایی به دل راه می‌دادند. یافته‌های هاثورن در تقابل با تئوری مدیریتی رایج در آن روزگار بود. برمبنای گفته‌های تیلور، انسان اقتصادی یک فرد است و ساختارهای انگیزشی برای تشویق افراد بر این مبنا شکل‌گرفته‌اند که نهایت تلاش هر فرد بروز یابد و هرکدام را بر آن دارد تا نظیر فرد متناظر خود در آن سازمان بهره‌وری داشته باشند. بار دیگر در آزمون BWOR مشخص شد که کارکنان نه به‌عنوان افراد واحد، بلکه به‌عنوان یک گروه عمل کرده و تئوری مدیریتی نانوشته‎ی خود را که برمبنای عدم اعتماد به مدیران و نه علاقه به تئوری انسان اقتصادی است، دارا هستند. در اینجا نخستین نشانه‌های تجربی سازمان غیررسمی (چیزی که می‌توانیم آن را زیرفرهنگ حرفه‌ای و با ضدفرهنگ بنامیم) مشاهده شد که به‌عنوان الگوهای واقعی واکنش‌ها و روابط اجتماعی در میان اعضای یک سازمان تعریف شد که توسط مدیران مورد غفلت واقع شده بودند. محققان توانستند این سازمان غیررسمی را با شناسایی تعاملات میان کارکنان تطبیق داده و شبکه‌های روابط میان گروه‌های کاری مختلف یا مشتریان را به‌صورت گرافیکی ترسیم کنند که بسیار به تحلیل شبکه‌ای که امروزه برای شناسایی الگوهای غیررسمی ارتباطات و تبادلات میان افراد به کار می‌رود، شبیه است. " برگرفته از https://fa.wikipedia.org/wiki/اثر_هاثورن