[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های scorpion57

  1. هدف احتمالی ایران ساخت سلاحی با طراحی «انفجاری» بود. بمب توسط مواد منفجره قوی اطراف یک کره توخالی از اورانیوم بسیار غنی شده منفجر می شد. هسته کره دارای یک آغازگر نوترون کوچک است که احتمالاً از اورانیوم و ایزوتوپ هیدروژن سنگین، دوتریوم ساخته شده است. هنگامی که مواد منفجره به طور هماهنگ منفجر می شوند، کره را فشرده می کنند و اورانیوم را به جرم بحرانی آن می کوبند. در نزدیکی نقطه حداکثر فشرده سازی، هسته های دوتریوم در مرکز با هم ترکیب می شوند و انفجاری از نوترون ها را آزاد می کنند که باعث انفجار هسته ای می شود. این دستگاه همچنین ممکن است دارای یک پوسته بیرونی یا «تامپر» از اورانیوم با غنای پایین باشد که برای حفظ سلاح برای کسری از ثانیه طولانی‌تر طراحی شده است و عملکرد آن را بیشتر می‌کند. حدس زده می شد که این نوع سلاح می‌توانست عملکردی در حدود 10 تا 30 کیلوتن معادل TNT داشته باشد، تقریباً مشابه بمبی که در سال 1945 در ناکازاکی ژاپن افتاد. مزیت طراحی این است که از اورانیوم 235 استفاده موثری می کند، بنابراین محموله به اندازه کافی کوچک است که بر روی یک موشک قرار بگیرد. این رویکرد شبیه به کلاهک های اولیه پاکستان است که بر پایه اورانیوم بود. برخلاف کلاهک‌های کشورهای اصلی هسته‌ای، طراحی ایرانی دارای مرحله همجوشی دوم نیست که می‌توانست بازده سلاح را تا 100 کیلوتنی افزایش دهد.
  2. "100 روز در شانگهای" ماراتن کوتاه چين به سمت بمب هيدروژنی(قسمت اول) بالا بردن کتاب قرمز کوچک در جشن اولین آزمایش بمب اتمی چین در 16 اکتبر 1964 در 28 دسامبر 1966 ، چین اولین آزمایش بمب هیدروژنی خود را تنها دو سال و دو ماه پس از انفجار موفق اولین بمب اتمی با موفقیت انجام داد—. با این کار ، چین سریع ترین کشور در میان پنج کشور اولیه سلاح هسته ای (ایالات متحده ، روسیه ، چین ، انگلستان و فرانسه ، که به طور کلی به عنوان P5 شناخته می شوند) شد که از اولین انفجار بمب اتمی خود به اولین انفجار بمب هیدروژنی خود سید هنوز آگاهی بسیار محدودی در ادبیات غربی در مورد چگونگی ساخت اولین بمب H چین وجود دارد. این مقاله به طور مفصل یک نقطه عطف از توسعه بمب هیدروژنی چین—را بررسی می کند و تلاش هایی را که منجر به یک سری از سه آزمایش هسته ای شد که در سال های 1966 و 1967 اتفاق افتاد و اغلب "سه گانه" توسعه بمب H در چین نامیده می شود ، توصیف می کند. اکتشافات اولیه زیر قول زدن مسکو چین رسما برنامه تسلیحات هسته ای خود را در 15 ژانویه 1955 آغاز کرد.حدود دو سال بعد ، چین و اتحاد جماهیر شوروی توافقنامه فنی دفاعی جدید را در مسکو امضا کردند. بر اساس این توافق ، قرار بود مسکو نمونه اولیه یک مدل بمب اتمی و مواد فنی مربوطه را به پکن ارائه دهد. با این حال ، در ژوئن 1959 ،که بسیاری از تأسیسات مهم مربوطه در برنامه تسلیحات هسته ای چین در اوج ساخت و ساز بودند ، روابط شوروی و چین وخیم شد ، و مسکو نامه ای به پکن ارسال کرد که رسما اعلام کرد مدل و داده های وعده داده شده را ارائه نخواهد داد. از نیمه دوم سال 1959 به بعد ، وزارت دوم صنعت ماشین سازی-وزارت دولت چین که بر صنعت هسته ای نظارت دارد—سیاست دولت مرکزی را دنبال کرد و به توانایی های خود کشور برای تکمیل وظیفه توسعه بمب اتمی تکیه کرد. در اوایل سال 1960 ، موسسه تحقیقات سلاح هسته ای پکن- موسسه نهم نامیده و تحت رهبری وزارت دوم قرار گرفت و شروع به کاوش در علم و فناوری بمب اتمی و کار سخت بر روی برنامه بمب اتمی کردند ، وزیر آن زمان وزارت دوم لیو جی دنبال بررسی راه هایی برای توسعه بمب هیدروژن کشور بود. قبل از این ، او در مذاکره توافق 1957 با دولت شوروی شرکت کرده بود. علاوه بر اطلاعات مربوط به بمب اتمی ، بر اساس این توافق ، چین همچنین قرار بود نمونه ای از بمب هسته ای تقویت شده ، به نام بمب "کیک لایه ای" را دریافت کند. لیو درک کرد که بمب هسته ای تقویت شده ارائه شده توسط مسکو یک بمب اتمی خواهد بود ، نه یک بمب هیدروژنی. او احساس کرد که بمب های هیدروژن و بمب های اتمی می توانند در اصل و ساختار بسیار متفاوت باشند. (یک بمب اتمی از اورانیوم یا پلوتونیوم استفاده می کند و به شکافت متکی است ، یک واکنش هسته ای که یک اتم یا هسته را تقسیم می کند و مقدار زیادی انرژی آزاد می کند; یک بمب هیدروژنی یا بمب H از شکافت برای ایجاد یک واکنش همجوشی استفاده می کند که دو هسته اتمی را برای تشکیل یک هسته سنگین تر ترکیب می کند و مقدار بسیار بیشتری انرژی را آزاد می کند.) وقتی رهبر تیم متخصص شوروی از وزارت دوم بازدید می کرد ، لیو از این فرصت استفاده کرد تا از او در مورد تفاوت اصولی و ساختاری بین بمب هیدروژنی و بمب اتمی سوال کند. اما هیچ یک از پاسخ هایی که دریافت کرد او را راضی نکرد.لیو فهمید که اتحاد جماهیر شوروی تکنولوژی بمب هیدروژنی را با چین به اشتراک نمی گذارد. بنابراین لیو متوجه شد که برای پیشرفت در نظریه بمب هیدروژنی زمان قابل توجهی لازم است و فکر کرد که برای شروع این کار نمی تواند تا پس از موفقیت اولین بمب اتمی چین صبر کند. دفتر نهم ، تحت وزارت دوم در سال 1958 تاسیس شد و مسئول توسعه سلاح های هسته ای و ساخت تحقیقات و تولید سلاح های هسته ای شمال غربی [چینگهای] مستقر در استان چینگهای (که اغلب به عنوان پایگاه 221 نامیده می شود) بود. موسسه سلاح های هسته ای پکن (مؤسسه نهم) ، همچنین تحت اداره نهم ، در سال 1958 برای دریافت و مطالعه داده ها و فناوری شوروی در مورد بمب اتمی تاسیس شد. کار عمده سلاح هسته ای تا حدود سال 1964 در آنجا انجام شد ، زمانی که ساخت پایگاه 221 چینگهای تکمیل شد. در فوریه 1964 ، دفتر نهم و موسسه نهم در آکادمی نهم تحقیقات و طراحی سلاح های هسته ای وزارت دوم ترکیب شدند. در مارس 1965 ، اداره آکادمی نهم سپس از پکن به پایگاه 221 چینگهای (به زودی به نام کارخانه 221 تغییر نام داد) نقل مکان کرد. شعبه پکن آکادمی نهم هنوز به عنوان موسسه نهم پس از سال 1965 شناخته می شد. یک موسسه جدید لیو سپس با کیان سانکیانگ ، معاون وزیر وزارت دوم ، درباره ایده راه اندازی یک برنامه بمب هیدروژنی بحث کرد. اما از آنجا که صنایع دفاعی در موسسه نهم به طور فعال برای توسعه اولین بمب اتمی کار می کردند و برای جلوگیری از حواس پرتی تلاش های خود ، کیان موافقت کرد که یک نیروی تحقیقاتی جداگانه در موسسه انرژی اتمی (به عنوان "موسسه 401" نامیده می شود) ایجاد کند که در آن به عنوان مدیر خدمت می کرد.در دسامبر 1960 ، معاون مدیر موسسه 401 ، پنگ هوانو ، "گروه اکتشاف نظریه در دستگاه واکنش هسته نور" را ایجاد کرد ، که به عنوان "گروه نظریه هسته نور" نامیده می شود."در آوریل 1961, پنگ خودش به عنوان معاون مدیر به موسسه نهم پیوست قبل از اینکه در سال 1963 رهبری برنامه تحقیقاتی بمب هیدروژن را به عهده بگیرد. در ژانویه 1961 ، یو مین-فیزیکدان که بعدا به عنوان "پدر بمب هیدروژن چین" و یک شخصیت برجسته در توسعه کلی سلاح های هسته ای چین شناخته شد—به گروه نظریه هسته سبک پیوست که به تدریج به 40 نفر گسترش یافت. در طول چهار سال اکتشاف و تحقیق ، یو مین و گروهش دستاوردهای قابل توجهی در تحقیقات در مورد فرآیند فیزیکی بمب هیدروژنی به دست آوردند و برخی از اکتشافات اولیه را در مورد اصل بمب انجام دادند. آنها همچنین به برخی از فرضیات اولیه در مورد ساختار کلی احتمالی بمب رسیدند. تمام این دستاوردهای تحقیقاتی پایه های اساسی را ایجاد کرد و نقش مهمی در پیشرفت نهایی اصل بمب هیدروژن ایفا می کرد. این گروه در ژانویه 1965 با موسسه نهم ادغام شد. دنگ جیاکسیان (چپ) به عنوان "پدر بمب اتمی چین" و یو مین (راست) به عنوان "پدر بمب هیدروژن چین" شناخته می شوند. یک بن بست در مارس 1963 ، دنگ جیاکسیان ، مدیر بخش نظری موسسه نهم ، طراحی نظری اولیه اولین بمب اتمی چین را ارائه داد. پس از آن ، گروهی از بخش او به بررسی نظریه بمب هیدروژن پرداخت. در 3 سپتامبر 1963 ، پس از اینکه مارشال نی رونگژن گزارش های پیشرفت رهبران وزارت دوم و موسسه نهم را در مورد توسعه اولین بمب اتمی و برنامه های سلاح های هسته ای بررسی کرد ، او اعلام کرد که "پس از انفجار اولین بمب اتمی ، ضروری است که به سرعت برنامه های کوچک سازی دستگاه های هسته ای و بمب های هیدروژنی را ترتیب دهیم.” هنگامی که طراحی نظری اولین بمب اتمی را تکمیل کرد ، موسسه نهم "گروه اکتشاف بمب هیدروژن" خود را که توسط پنگ هوانوو کارگردانی شده بود ، تقویت کرد.این گروه با مدل "کیک لایه ای" شوروی آغاز شد. با این حال ، این مدل برخی از داده ها را از دست داده بود و پنگ مجبور بود اطلاعات جدیدی را برای تکمیل آن جمع آوری کند.هنوز مشخص نیست که پنگ چگونه مدل شوروی را بدست آورد, اما چندین احتمال وجود دارد که از طریق آن ممکن بود اطلاعات طراحی مدل افشا شده باشد - از جمله از طریق توافق 1957 با مسکو یا زمانی که کارشناسان شوروی به طراحی خط تولید لیتیوم دوتراید در Baotou (کارخانه 212) برای سوخت بمب اتمی تقویت شده در سال 1958 کمک کردند. اتحاد جماهیر شوروی تنها یک لایه را آزمایش کرده بود-بمب طراحی کیک-دستگاه RDS-6 ، در 12 اوت 1953 منفجر شد. پس از حدود یک سال مطالعه مدل کیک لایه ای ، پنگ هوانو و گروهش به این نتیجه رسیدند که از نظر فنی استفاده از طراحی بمب اتمی تقویت شده به عنوان راهی برای بمب هیدروژنی غیرممکن است. دلیل این امر شامل کاهش سرعت واکنش های زنجیره ای بمب اتمی بود که افزایش عملکرد دستگاه را محدود می کرد. برای غلبه بر این مشکل ، تیم پیشنهاد کرد که مسائل فنی را مطالعه کند ، از جمله اتصال قوی اورانیوم و لیتیوم دوتراید. در ماه مه 1965 ، این گروه اکنون امیدوار بود که با اضافه کردن اورانیوم 235 به دستگاه های a ، آنها می توانند بازده بیشتری داشته باشند شروع دوباره در 29 ژانویه 1964 ، کمیته ویژه مرکزی به مائو زدونگ(به طور رسمی رئیس حزب کمونیست چین و کمیته مرکزی حزب )در مورد توسعه صنعت انرژی اتمی و بمب اتمی گزارش داد. گزارش کمیته پیشنهاد کرد که "وظیفه اصلی انرژی اتمی برای برنامه پنج ساله سوم (1966-1970) حل مسئله" داشتن یا نداشتن " بمب و بمب های هسته ای است.” توسعه بمب H دوباره شروع شد بین سال های 1964 و 1965 ، با فشار دولت مرکزی برای یافتن مسیر جدید به بمب هیدروژنی ، آکادمی نهم (که قبلا به عنوان موسسه نهم شناخته می شد) میزبان بحث ها و بحث ها در مورد این موضوع بود و به طور گسترده ای در ادبیات علمی خارجی و گزارش های خبری برای هر گونه ذکر بمب هیدروژنی جستجو کرد. در یک کارگاه ، ژو گوانگژائو ، معاون مدیر بخش نظری آکادمی ، یک توده مجله آورد تا به شرکت کنندگان نشان دهد که بسیاری از عکس های موشک های هسته ای به جای یک کره بزرگ ( مثل مدل کیک لایه ای پیشنهاد شده). شکل یک سیلندر طولانی دارند ، ژو معتقد بود که پیکربندی بمب اتمی و بمب هیدروژنی بسیار متفاوت است و بنابراین اصول مرتبط آنها نیز از نظر ماهیت متفاوت خواهد بود. در نوامبر 1962 ، برای تسریع انفجار اولین بمب اتمی چین ، کمیسیون ویژه مرکزی تاسیس شد. همچنین "کمیسیون ویژه پانزده نفره" نامگذاری شد ، با نخست وزیر ژو انلای به عنوان مدیر هفت معاون نخست وزیر و هفت وزیر. تمام چیزی که تیم می توانست پیدا کند یک جمله از یک روزنامه آمریکایی بود که می گفت: "ایده درخشان ادوارد تلر که منجر به ایجاد بمب هیدروژنی شد.” بخش نظری پس از آن گروهی را برای بررسی روزنامه ها و مقالات علمی ایالات متحده و شوروی در این مورد تشکیل داد. کسانی که از این گروه بودند به کتابخانه پکن رفتند تا تمام روزنامه های خارجی را قرض بگیرند ، از جمله تمام شماره های نیویورک تایمز و پراودا از سال 1945. این تلاش نیاز به مجوز ویژه از وزارت دوم داشت زیرا روزنامه های خارجی در آن زمان برای استفاده عمومی در دسترس نبودند. پس از بارگذاری در جیپ ها و بازگرداندن آنها به آکادمی ، تیم شروع به خواندن همه آنها کرد. تمام چیزی که تیم می توانست پیدا کند یک جمله از یک روزنامه آمریکایی بود که می گفت: "ایده درخشان ادوارد تلر که منجر به ایجاد بمب هیدروژنی شد." اما ، البته ، روزنامه نشان نمی داد که این "ایده درخشان" در واقع چیست. یک هدف با نام رمز "1100" در 2 نوامبر 1964 ، در حالی که آنها در مورد مسائل آزمایش هسته ای آینده بحث می کردند ، نخست وزیر ژو از وزیر خود لیو جی پرسید که بمب هیدروژن چه زمانی آماده خواهد بود. چین اولین آزمایش بمب اتمی (device 596){ 1}خود را در اکتبر 1964 با موفقیت انجام داد. لیو جی پاسخ داد که "تحقیقات پیش از نظریه بمب هیدروژنی مورد بررسی قرار گرفته است و هنوز سوالات زیادی وجود دارد که نمی توان آنها را به طور کامل درک کرد. احتمالا سه تا پنج سال طول خواهد کشید نخست وزير ژو جواب داد که پنج سال زياد است در 7 ژانویه 1965 ، لیو جی در جلسه وزارت دوم سخنرانی کرد و دستورالعمل های جدید مائو را به مخاطبان منتقل کرد: "اگر ما بمب های هیدروژنی و موشک داشته باشیم ، ممکن است جنگ ها انجام نشود و صلح پایدار تر خواهد بود. ما بمب های اتمی را می سازیم اما خیلی زیاد نخواهد بود. از آن برای ترساندن [دشمنان] و شجاع کردن [خود] استفاده خواهد شد. مائو همچنین گفت که " هنوز سه سال طول می کشد تا بمب هیدروژنی داشته باشد که خیلی کند است.” در ژانویه 1965 ، وزارت دوم تصمیم گرفت گروه نظریه هسته ای سبک موسسه انرژی اتمی را به عنوان راهی برای تسریع در توسعه بمب هیدروژنی به بخش نظری آکادمی نهم منتقل کند. با ادغام دو نیروی تحقیقاتی ، وزارتخانه امیدوار بود که به سرعت مشکلات کلیدی توسعه بمب هیدروژنی را حل کند. یو مین به عنوان معاون مدیر بخش نظری منصوب شد. در 3 فوریه 1965 ، وزارت دوم هدف آزمایش اولین دستگاه بمب هیدروژنی را در سال 1968 تعیین کرد. در توضیح دلایل انتخاب این سال هدف توسط وزارتخانه ، لیو جی گفت که چین را سریع ترین کشور در میان کشورهای هسته ای آن زمان برای توسعه یک بمب هیدروژنی از اولین بمب اتمی خواهد کرد. در آن زمان ، آنها یک بمب هیدروژنی را به عنوان بمب تعریف کردند که دارای عملکرد انفجاری بیش از یک میلیون تن معادل TNT بود ، با انرژی همجوشی که بیش از 30 درصد از عملکرد را فراهم می کرد. روز بعد ، کمیته ویژه مرکزی پیشنهاد وزارت دوم را در جلسه ای که توسط نخست وزیر ژو برگزار شد ، تصویب کرد. { 1} چین به طور رسمی اولین بمب هسته ای خود را " 596" نامگذاری کرد تا تاریخ ژوئن 1959 را به یاد آورد ، زمانی که مسکو نامه ای به پکن ارسال کرد که در آن اعلام کرد که مدل و داده های بمب اتمی وعده داده شده را ارائه نخواهد داد. پس از این تصمیم ، آکادمی نهم مجموعه ای از جلسات را برای بحث در مورد چگونگی دستیابی به پیشرفت در درک نظریه بمب H قبل از سال 1968 برگزار کرد. از سال 1965 ، لیو شیائو ، معاون وزیر وزارت دوم آن زمان ، هر هفته از بخش نظری بازدید می کرد تا پیشرفت گروه را در تدوین یک طرح تحقیقاتی خاص برای ایجاد فناوری بمب هیدروژنی تشویق و تشویق کند. او معتقد بود که تقسیم نظری کلید موفقیت در مفهوم بمب H است.طرح تحقیقاتی عمدتا شامل طراحی نظری کلاهک هسته ای با وزن حدود یک تن و قدرت یک مگاتن بود که در سال 1968 آزمایش می شد. طراحی نظری با نام رمز "1100" بود ، جایی که "1000" به وزن آن در کیلوگرم و "100" به عملکرد آن در واحدهای چینی تن وان اشاره داشت. (برای اعداد بزرگ ، سیستم عددی چینی از نام های منحصر به فرد برای تمام قدرت های 10 استفاده می کند که از 4 شروع می شود; یک وان برابر با 10000 و 100 تن وان برابر با یک مگاتن معادل TNT است.) طرح تحقیقاتی همچنین به بخش نظری نیاز داشت تا اصول ، مواد ، پیکربندی ها و روش های محاسبه مربوط به کلاهک همجوشی را بررسی کند. این طرح اول به وضوح نشان داد که بمب H توسط موشک ها حمل خواهد شد و نباید با یک بمب اتمی تقویت شده توسط بمب افکن ها اشتباه گرفته شود. از فوریه 1965 به بعد ، سلاح سازان مسیرهای مختلفی را امتحان کردند و ایده های مختلفی را پیشنهاد کردند ، اما هیچ کدام موفق نشدند. آنها ابتدا بر دو نوع مدل h-bomb تمرکز کردند: مدل تعادل غیر ترمودینامیکی که توسط یو مین زمانی که در موسسه 401 بود و مدل کیک لایه ای توسعه یافت ، حتی اگر پنگ در سال 1964 به این نتیجه رسیده بود که نمی تواند میزبان یک بمب هیدروژنی باشد. مدل اول نیاز به احتراق دوتریوم مایع تحت تعادل غیر ترمودینامیکی داشت. این شبیه به ایده "سوپر کلاسیک" بود ،که شامل استفاده از یک بمب شکافت برای اشتعال جرم دوتریوم در دمای بالا بود. گروه شبیه سازی مونت کارلو از بخش نظری بسیاری از شبیه سازی های احتمالی را انجام داد و به تکرار برنامه های متعدد پرداخت ، فقط برای نتیجه گیری که این روش نمی تواند کار کند ، زیرا در هر پیکربندی ، مصرف انرژی در واکنش زنجیره ای بیشتر از انرژی تولید شده بود. بنابراین مدل تعادل غیر ترمودینامیکی کنار گذاشته شد. در نیمه اول سال 1965 ، طراحان سلاح نیز بر محاسبات مدل لایه کیک تمرکز کردند ، که در آن زمان به احتمال زیاد به دمای بالا می رسید. بر اساس محاسبات پیکربندی های مربوطه ، آنها دریافتند که حتی هنگام افزایش وزن و عملکرد دستگاه ، نسبت همجوشی به انشعاب کل عملکرد افزایش نمی یابد و هنوز از هدف "1100" یک مگاتون در عملکرد دور است. یک برنامه دو مرحله ای پنج ماه اول از زمان تعیین هدف "1100" تنها به رد مدل های پیشنهادی و شواهد بیشتری از عدم امکان پذیری گذشت. در همین حال ، مهلت 1968 برای آزمایش یک کلاهک "1100" به سرعت نزدیک می شد. رهبران آکادمی نهم بعدا متوجه شدند که نمی توانند در یک مرحله به هدف خود برسند . در اوایل ژوئیه 1965 ، رهبری برنامه تحقیقاتی h-bomb خود را با تقسیم آن به دو مرحله تنظیم کرد. اولین قدم این بود که با انجام چندین آزمایش از یک بمب هسته ای با عملکرد بالا ، به بررسی اصل بمب هیدروژنی ادامه دهیم. بر اساس این طرح ، محدودیت وزن کاهش خواهد یافت و اولین بمب هسته ای با عملکرد یک مگاتن طراحی شده توسط بمب افکن H-6 حمل خواهد شد. در آن زمان ، بمب افکن H-6 قرار بود حداکثر هشت تن بار داشته باشد ، که به این معنی بود که هدف "1100" در واقع آرام بود. (بمب هسته ای تقویت شده هنوز بر اساس مدل کیک لایه ای بود.) هنگامی که محصول به دست آمد ، مرحله دوم طرح تجدید نظر شامل کوچک سازی دستگاه با طراحی یک بمب هیدروژن "1100" برای حمل روی موشک بود. چشم انداز ما تلاش برای پیشرفت از یک طرف و آماده شدن برای تکرار از طرف دیگر است.” در 10 ژوئیه 1965 ، وزارت دوم طرح تحقیقاتی دو مرحله ای بمب هیدروژن خود را در گزارشی که به کمیته ویژه مرکزی ارائه شده بود ، شرح داد. این گزارش مجموعه ای از آزمایشات "گرم" را برای بررسی اصل بمب H پیشنهاد کرد: اولین گام آزمایش انفجار هوا یک بمب اتمی تقویت شده در ژوئن 1966 را انجام می دهد تا پیشرفت واکنش هسته ای لیتیوم دوتریوم در دمای بالا را درک کند. سپس ، یک بمب سه فاز بزرگتر و پرتاب شده از هوا - در واقع ، یک دستگاه کیک لایه ای بزرگتر-در سال 1967 آزمایش خواهد شد.این گزارش همچنین با اشاره به آنچه مطالعه مواد خارجی به ارمغان آورده بود ، گفت که "به نظر می رسد پیشرفت های کلیدی در فناوری بمب هیدروژنی از آزمایش دستگاه های سه فاز در مقیاس بزرگ آغاز شده است. ما در حال حاضر پلوتونیوم و تریتیوم نداریم. با استفاده از مواد هسته ای موجود و ساختارهای انفجار ، برای شروع یک پیشرفت با آزمایش دستگاه های سه فاز در مقیاس بزرگ ، ممکن است نیاز به انجام تحقیقات نظری بیشتر و آزمایش بمب [اتمی تقویت شده] 596l داشته باشیم." (بمب اتمی تقویت شده چین با کد 596L بود ، به این معنی که بر اساس اولین دستگاه بمب اتمی ، 596 ، که یک لایه اضافی از سوخت هسته ای را به شکل لیتیوم 6 دوتراید دریافت کرد ، با حرف L که برای لیتیوم) در نهایت ، گزارش اعلام کرد, چشم انداز ما تلاش برای پیشرفت از یک طرف و آماده شدن برای تکرار از طرف دیگر است.” دستگاه هسته ای به اصطلاح "سه فاز" در آن زمان یک دستگاه لایه ای از نوع کیک بود که از سه مرحله تشکیل شده بود: شکافت ، همجوشی و سپس دوباره شکافت. در مرحله اول ، هسته اورانیوم یا پلوتونیوم بسیار غنی شده باعث انفجار شکاف شد. مرحله دوم واکنش های همجوشی لایه سوخت هسته ای جامد (لیتیوم دوتراید) اطراف هسته بود. تریتیوم زمانی تولید شد که نوترون های انفجار فاز اول لیتیوم را بمباران کردند. در همین حال ، دمای بالا تولید شده توسط انفجار شکافت باعث واکنش های همجوشی دوتریوم و تریتیوم شد. مرحله سوم واکنش شکافت لایه اورانیوم 238 (اورانیوم طبیعی یا اورانیوم کم شده) بود که سوخت هسته ای را احاطه کرده بود. نوترون های انرژی بسیار بالا که از واکنش های همجوشی آزاد می شوند می توانند اورانیوم 238 را تجزیه کنند. برای یک مدل لایه ای از نوع کیک ، می توان از لایه های اضافی مواد هسته ای و اورانیوم 238 استفاده کرد. پس از جلسه کمیته ویژه مرکزی ، وزارت دوم از بخش نظری آکادمی نهم خواست تا هرچه زودتر یک طرح نظری برای یک دستگاه هسته ای ارائه دهد که دارای قدرت نزدیک به یک مگاتن باشد و بتواند توسط یک هواپیمای H-6 حمل شود.با توجه به مهلت کم وزارت دوم ، رهبران بخش تصمیم گرفتند که یک گروه باید به کار بر روی بمب 596L ادامه دهد ، که برنامه ریزی شده بود در ژوئن 1966 آزمایش شود ، در حالی که دو گروه دیگر به تلاش برای پیشرفت در توسعه بمب هیدروژن ادامه دادند. پس از انجام برخی محاسبات ، رهبران بخش نظری سه مورد خاص را برای طراحی بمب پیشنهاد کردند: هنگام در نظر گرفتن حداکثر وزن و حجم هواپیمای H-6 ، آنها مشخص کردند که می توانند مواد هسته ای اضافه کنند تا وزن مواد منفجره بالا حدود 1.4 برابر ظرفیت کلی آن افزایش یابد.در آن زمان ، یک دستگاه هسته ای با عملکرد حدود 700 کیلو تن تقریبا شش تن وزن داشت. این بدان معنی بود که برای به دست آوردن یک دستگاه یک مگاتن ، وزن دستگاه کاهش یابد تا بتواند به هشت تن برسد و به سطح خاصی از نسبت همجوشی کل عملکرد برسد. با فرض اینکه بمب H نسبت همجوشی به شکافت حدود 30 درصد داشته باشد و این بمب سه فاز در واقع یک بمب نوع کیک لایه ای باشد ، سلاح سازان به این نتیجه رسیدند که میزان همجوشی مورد نیاز می تواند حدود 20 درصد باشد. "جنگ صد روزه" یو مین در یک عکس بدون تاریخ با دانشمندان دیگر مشورت می کند تجمع در شانگهای در اواخر سپتامبر 1965 ، یو مین و بیش از 50 محقق در شانگهای برای شدیدترین دوره در توسعه بمب هیدروژنی گرد هم آمدند. ماشین حساب ها و برنامه نویسان حاضر بلافاصله برنامه های کامپیوتری مختلفی را که از پکن آورده شده بود نصب کردند و اشکال زدایی و محاسبات این برنامه ها را برای آزمایش اصل بمب انجام دادند. این گروه ابتدا یک مشکل مربوط به عدم حفظ نوترون ها را در محاسبات برنامه حل کرد. در همین حال ، گروهی از ریاضیدانان شب و روز کار می کردند تا به سرعت یک برنامه کامپیوتری در مقیاس بزرگ را کامپایل کنند ، طراحی بهینه بمب هوایی هیدروژن سه فاز را شروع کنند و بسیاری از شبیه سازی های عددی را انجام دهند. به دلیل ثبات ضعیف رایانه ها در آن زمان ، فیزیکدانان مجبور بودند هر محاسبه را با دست تأیید کنند تا مشکلات را به موقع حل کنند. برای نزدیک به 100 روز و شب ، تمام فیزیکدانان ، ریاضیدانان و دستیاران تحقیقاتی که در شانگهای گرد هم آمده بودند ، شیفت ها را ترتیب می دادند و به نوبت در اتاق کامپیوتر در طول ساعت برای حل مشکلات می رفتند. کسانی که در دفتر اقامت داشتند مشغول نقاشی ، ثبت نام ، تجزیه و تحلیل ، بحث و آماده سازی دسته بعدی مدل هایی بودند که باید محاسبه شوند. همانطور که کای شاوهوی ، یک رهبر گروه ، به یاد می آورد: "با الهام از یک حس قوی ماموریت ، همه مشتاق و پر انرژی بودند ، و به زودی یک دسته از مدل ها را محاسبه کردند. با توجه به نتایج ، آنها از الزامات یک آزمایش موفق دور نبودند. به محض افزودن کمی مواد گرانبها ، قدرت را می توان به یک میلیون تن افزایش داد." گزارش شده است که این گروه می تواند دستگاه 830 کیلو تن طراحی کند ، با این حال ،محدودیت وزن آن هنوز تا هشت تن بود. اگر آنها چندین کیلوگرم پلوتونیوم اضافه کنند ، عملکرد می تواند تا یک مگاتن افزایش یابد. اما پلوتونیوم تا سال 1968 در دسترس نبود ، سالی که قرار بود بمب هیدروژنی "1100" آزمایش شود. در واقع ، این گروه هنوز راه طولانی ای را پیش رو داشت تا بتواند یک بمب یک مگاتن و سه فاز را تا سال 1967 آزمایش کند ، در آن مرحله ، تنها کاری که می توانستند انجام دهند این بود که یک دستگاه هسته ای با عملکرد تا 700 کیلو تن ایجاد کنند ، که کمیته آن را تایید کرد. این مدل های اولیه همه نسبت انرژی همجوشی بسیار پایین نسبت به کل محصول داشتند که نشان می داد که مواد ترمو هسته ای (هیدروژن) بارگذاری شده در دستگاه نمی تواند به طور کامل مصرف شود. با این حال ، یو مین از این نتایج تعجب نکرد. او مدل بمب اتمی تقویت شده را زمانی که در موسسه 401 بود ، کشف کرده بود. در آن زمان ، او متوجه شده بود که ، اگرچه مواد همجوشی می توانند در افزایش قدرت انفجاری کلی دستگاه نقش داشته باشند ، اما افزایش به تنهایی بدون احتراق کامل مواد همجوشی کافی نخواهد بود. یو مین در یک عکس بدون تاریخ در شانگهای ، یو اغلب در اتاق کامپیوتر می ماند تا نتایج شبیه سازی عددی چاپ شده بر روی رول های نوار توسط کامپیوترها را بررسی کند. در شانگهای ، رهبران بخش امیدوار بودند که یو مین گروه را رهبری کند تا مطالعه کند که چگونه اصل تقویت شده را به بمب اتمی واقعی اعمال کند و وظیفه بهینه سازی طراحی دستگاه پیشرفته را تکمیل کند. "یو "روزها و شب های زیادی را در اتاق کامپیوتر می گذراند و خود را در رول های نوار خروجی چاپ شده توسط کامپیوترها غرق می کند و نتایج شبیه سازی عددی را برای جستجوی خطاها با دقت تجزیه و تحلیل می کند. او سه مدل محاسباتی عددی را انتخاب کرد و تجزیه و تحلیل سیستماتیک عمیق و دقیق را برای آزمایش محاسبات خود انجام داد. اما ، اگرچه رهبران بخش او را به رهبری گروه برای طراحی دستگاه بزرگ تر یک مگاتون اختصاص داده بودند ، یو مین معتقد بود که برای دستیابی به یک پیشرفت ، مشکل اساسی یافتن راه حل کلی برای اصل بمب هیدروژنی است. از زمان ورود به شانگهای ، یو مین در این شرایط به این مشکل فکر می کرد اکثر دانشمندان جوان در این گروه تجربه عملی در تحقیقات علمی برای مقابله با نظریه بمب هیدروژن نداشتند. با این حال ، دانشمندان جوان تر در این گروه ، اخیرا در اکتشاف بمب هیدروژن درگیر شده بودند و بیشتر آنها دانش اساسی بمب های هیدروژن و تجربه عملی در تحقیقات علمی برای مقابله با نظریه بمب هیدروژن را نداشتند. برای بهبود درک نظری آنها از موضوع ، یو مین در طول دو هفته در شانگهای یک سری سخنرانی در مورد بمب هسته ای تقویت شده برگزار کرد. همانطور که معلوم شد ، در طول سخنرانی های او بود که یو مین پاسخ مشکل آنها را پیدا کرد: میزان تولید تریتیوم از فعال سازی نوترون در مدل تقویت شده بسیار کند بود. یو مین همچنین توضیح داد که از آنجا که فرآیند چرخه نوترون-تریتیوم در مدل تقویت شده نمی تواند سرعت فرآیند تجزیه بدنه بمب را به دست آورد ، میزان انتشار انرژی در توپ آتشین نمی تواند برابر با میزان از دست دادن انرژی باشد—که چندین برابر بالاتر بود. تحت چنین کسری عظیم ، دمای توپ آتشین قادر به ایجاد یک واکنش همجوشی خودپذیر نبود. یو مین گفت که راه حل این مشکل این است که "یا سعی کنید سرعت انتشار توپ آتش را کاهش دهید یا میزان انتشار انرژی را افزایش دهید. ادامه دارد....
  3. سلام و ممنون از محبت شما....هدف از انعکاس این مقاله ضرورت و البته توان ایران برای تولید سلاح هسته ایی در مقطع کنونی ست .تصورم اینه که چیزی به رونماییش نمونده.حالا یا به شکل آزمایش زیر زمینی یا بمب و یا کلاهک موشک بالستیک
  4. ایران چقدر زود می‌تواند بمب هسته ایی خود را بسازد؟ درس‌هایی از چین: هنگامی که چین اورانیوم با درجه تسلیحاتی تولید کرد، اولین بمب اتمی خود را در عرض سه تا پنج هفته مونتاژ کرد. ایران ممکن است این کار را حتی سریعتر انجام دهد. اولین دولت ترامپ در ماه می 2018 از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) 2015 - که به توافق هسته ای ایران نیز معروف است- خارج شد و محدودیت ها و نظارت بر برنامه هسته ای ایران را به میزان قابل توجهی کاهش داد. از اواسط سال 2019، ایران "زمان فرار" خود را به میزان قابل توجهی (چند روز)کوتاه کرده است - (مدت زمان مورد نیاز برای تولید اورانیوم بسیار غنی شده با درجه تسلیحات کافی (HEU)برای ساخت یک سلاح هسته ای) اما یک سوال:وقتی ایران به اندازه کافی اورانیوم با درجه تسلیحاتی به دست آورد، چقدر سریع می تواند بمب اتمی بسازد؟ برخی از کارشناسان هسته ای استدلال می کنند که بین چند ماه تا یک سال طول می کشد. اما تجربه چین نشان می‌دهد که تهران می‌تواند بسیار سریع‌تر بمب بسازد - در عرض سه تا پنج هفته.!!!! تولید مواد شکافت پذیر و تسلیحات جدای از دستیابی به مواد شکافت پذیر به مقدار لازم، ساخت کلاهک هسته ای شامل چندین مرحله حیاتی است. که شامل تبدیل گاز هگزا فلوراید اورانیوم (UF6) به شکل فلزی و سپس ریخته‌گری و ماشینکاری فلز برای هسته بمب است. سایر اجزای غیرهسته ای نیز باید قبل از مونتاژ کلاهک آماده باشند. چنین اجزای غیرهسته‌ای شامل طراحی سلاح، آغازگر نوترونی(" neutron initiator")، سیستم تمرکز موج انفجار، مواد منفجره قوی، چاشنی‌ها و سیستم ماشه، ذوب و شلیک است. تجربه سایر کشورهای دارای سلاح هسته ای نشان می دهد که این قطعات غیرهسته ای می توانند به موازات تولید سوخت سلاح های هسته ای ساخته شوند. این بدان معنی است که آنها به زمان اضافی نیاز ندارند. هنگامی که چین اولین دسته از HEU (اورانیوم غنی شده با خلوص بالا)درجه تسلیحات خود را در ژانویه 1964 برای اولین آزمایش هسته ای خود در پاییز تولید کرد، تمام اجزای غیرهسته ای مورد نیاز برای دو بمب آن تا سال 1963 آماده بود . هنگامی که HEU تولید شد، دانشمندان و مهندسان چینی یک تا دو هفته را صرف تبدیل گاز UF6 به فلز و خالص‌سازی آن کردند و دو تا سه هفته دیگر را برای مراحل ذوب فلز و ریخته‌گری حفره‌ای صرف کردند. پس از آن، آنها اولین هسته بمب (ساخته شده از دو نیمکره) را در چند ساعت در اوایل صبح روز 1 می 1964 ساختند. در اوایل آگوست، مهندسان چینی مونتاژ نهایی دو بمب را آغاز کردند که در 20 آگوست 1964 در کارخانه تسلیحات هسته ای چینگهای به پایان رسید. تنها سه روز طول کشید تا مونتاژ اولین بمب به پایان برسد. پس از آزمایشات مونتاژ اولیه، آنها دو بمب را جدا کردند تا آنها را برای ارسال به سایت آزمایش Lop Nur در سین کیانگ آماده کنند. سپس این بمب در حدود 10 ساعت در سایت چینگهای دوباره مونتاژ و برای اولین انفجار هسته ای چین آماده شد. در مجموع، چین تنها سه تا پنج هفته طول داد تا UF6 را تبدیل کند، قطعات فلزی ریخته شود، هسته را بسازد و بمب اتمی را مونتاژ کند. چین اولین بمب های خود را حدود 60 سال پیش ساخت، زمانی که فاقد تجهیزات پیشرفته بود. از آن زمان، ایران فرصت زیادی برای طراحی یک کلاهک کوچکتر و سبک تر، مواد منفجره قوی تر و سیستم های متمرکز پیشرفته تر داشته است. علاوه بر این، سلاح چین در زمان صلح ساخته شده است. اگر تسلیحات چین در زمان جنگ تحت یک برنامه سخت‌گیرانه قرار می‌گرفتند یا تحت فشار قرار می‌گرفتند، احتمالاً در کمتر از سه هفته یک سلاح هسته‌ای می‌ساختند. بخش‌هایی از «آرشیو هسته‌ای» ایران، که اسرائیل در ژانویه 2018 به دست آورد، به‌وضوح پروژه‌های تسلیحاتی ایران را نشان می‌دهدکه موازی با پروژه‌های غنی سازی تحت «طرح آماد» عمل می‌کرد. هدف از طرح Amad تولید پنج سلاح هسته ای 10 کیلو تن تا اوایل سال 2004 بود ، از جمله چهار کلاهک قابل حمل برای موشک بالستیک Shahab-3 و یکی دیگر برای آزمایش زیرزمینی. شباهت های بمب هسته ای چین و ایران طرح‌های اولیه تسلیحات ایران ویژگی‌های اصلی شبیه طراحی اولین بمب اتمی چین (با کد 596 و منفجر شده در سال 1964) و اولین کلاهک موشکی آن (با کد کلاهک 548 و آزمایش شده در سال 1966) داشت. هر دو بمب اتمی دارای طراحی سرجنگی انفجاری با هسته HEU معلق ، منبع نوترونی دوترید اورانیوم و یک سیستم متمرکز کننده امواج انفجاری پیشرفته بودند. بسیاری از کارشناسان غربی اغلب تصور می کنند که چین اولین بمب اتمی خود را با همان ویژگی های اصلی بمب" مرد چاق" ایالات متحده طراحی کرد که در 9 اوت 1945 بر فراز ناکازاکی منفجر شد، از جمله آغازگر نوترون، سیستم تمرکز موج انفجار، و طراحی هسته (غیر ارتعاشی) (غیر معلق)(به جز مواد شکاف پذیر ،که در مورد مرد چاق" پلوتونیوم "بود).منابع چینی که به تازگی در دسترس قرار گرفته اند، نشان می دهند که طراحی اولیه چین بسیار متفاوت از طرح مرد چاق بوده است. بمب اتمی مرد چاق چین بر طراحی سیستم تمرکز موج انفجار زوم کرده بود - یک چالش فنی کلیدی برای بمب از نوع انفجاری ست. از همان ابتدا، تسلیحات چینی بر توسعه دو سیستم فوکوس تمرکز کردند: یکی همان لنزهای انفجاری بود که در Fat Man استفاده شد. یکی دیگر، سیستم فوکوس موج انفجار (که به آن سیستم فوکوس «کاشی» نیز گفته می‌شود) بود، که در زبان چینی به یک کاشی سقفی متمایز با منحنی فضایی خاص اشاره می‌کرد که فقط با مواد منفجره قوی و فلزی نازک ساخته می‌شد. طراحان تسلیحات چینی در نهایت سیستم تمرکز "کاشی" را برای اولین بمب اتمی چین انتخاب کردند. روش فوکوس روی کاشی آسان‌تر برای ساخت سلاح‌ بود، اگرچه شکل دادن به منحنی فضایی پیچیده پوسته فلزی بسیار دشوارتر بود. برای کوچکتر و سبکتر کردن اولین بمب هسته ای، چین به جای هسته جامد (غیر معلق)بمب مرد چاق از یک هسته معلق استفاده کرد. طراحی هسته "مستقل" حفره مواد شکافت پذیر را با یک شکاف هوا از لایه (flying layer”) جدا می کرد. (اما در بمب مرد چاق حفره پلوتونیوم با این لایه احاطه شده بود.) این نوع شکاف هوا به طور موثر حفره شکافت پذیر را فشرده می کرد، که به آن اجازه می داد تا بازده انفجاری بالاتری داشته باشد. برای طراحی این هسته معلق، چینی ها آزمایش‌های انفجاری زیادی را برای تعیین ابعاد بهینه شکاف هوا و راهی برای اتصال حفره شکافت‌پذیر معلق باflying layer بدون ایجاد اختلال در فرآیند انفجار انجام دادند. این ویژگی‌های پیشرفته به اولین بمب اتمی چین اجازه می‌داد تا دارای یک فیزیک و وزن کمتر از نصف مرد چاق برای بازده آزمایشی مشابه حدود 20 کیلوتن باشند مرد چاق مشخص نیست که آیا طرح های بمب ایران –چه گذشته و چه حال – بر اساس طراحی بمب اتمی خارجی بوده است یا خیر. شبکه بازار سیاه هسته‌ای فیزیکدان عبدالقدیر خان - که پدر برنامه تسلیحات اتمی پاکستان به حساب می‌آید - ظاهراً طرح کلاهک 548 چین را به لیبی منتقل کرد.با این حال، مشخص نیست که آیا ایران طرح کلاهک 548 را دریافت کرده است یا خیر. با توجه به شباهت های بین بمب ایران و طرح بمب اتمی 596/548 چین، تنگناهای فنی و جدول زمانی توسعه بمب چین می تواند زمان بندی احتمالی ساخت بمب ایران را می توان حدس زد. موانع اصلی چین هنگام ساخت اولین بمب اتمی خود شامل طراحی سلاح، منابع نوترونی، سیستم تمرکز موج انفجار، آزمایش‌های سرد (یا زیربحرانی) و تولید اجزای فلزی اورانیوم بود. همه اینها اجزای غیرهسته ای هستند که می توانند قبل از تولید HEU،در برنامه بمب اتمی تکمیل شوند. زمانی که چین HEU را تولید کرد، از داشتن گاز UF6 کافی تا یک بمب اورانیومی مونتاژ شده حدود سه تا پنج هفته طول کشید. بر اساس تجربه چینی ها و بررسی آرشیو هسته ای سرقت شده ایران، می توان ارزیابی کرد که در پایان برنامه آماد در سال 2003، ایران تقریباً در تمام جنبه های دیگر تسلیحات هسته ای - از جمله در طراحی تسلیحات، آغازگر نوترونی، سیستم متمرکز کننده امواج انفجاری، و مونتاژمجدد سلاح، آزمایش سرد پیشرفت قابل توجهی داشته است. ایران احتمالاً در 20 سال گذشته پیشرفت چشمگیری در این پروژه ها داشته است. آرشیوها نشان می‌دهند که پس از سال 2003، سایر سازمان‌های ایرانی با تلاش‌های کوچک‌تر و پراکنده‌تر به کار بر روی برنامه‌های تسلیحات هسته‌ای ادامه دادند. اگرچه مشخص نیست که ایران از سال 2003 تا چه اندازه برای برنامه های تسلیحاتی خود تلاش کرده است، اما پس از شکست توافق هسته ای ایران در سال 2018، ایران احتمالاً به تلاش های تسلیحاتی خود سرعت بخشیده است. پس از اینکه HEU به مقدار کافی از مواد شکافت پذیر را تولیدشد، با بررسی مسیر چین مشخص می شود که زمان ساخت بمب تنها به این بستگی دارد که سازندگان با چه سرعتی می‌توانند سوخت را به فلز تبدیل کنند و آن را به عنوان هسته بمب ریخته گری کنند. می توان با اطمینان ارزیابی کرد که ایران برای تکمیل این گام نهایی - احتمالاً کمتر یا بیشتر از سه هفته - نسبت به چین زمان نخواهد برد. قبل از امضای توافق هسته ای ایران در سال 2015، دولت آمریکا ارزیابی کرد که تهران بر فناوری های لازم برای ساخت سلاح هسته ای تسلط ندارد. با این حال، در ژوئیه 2024، دفتر مدیر اطلاعات ملی ایالات متحده تشخیص داد که ایران «فعالیت‌هایی را انجام داده است که در صورت تمایل، موقعیت بهتری برای تولید یک سلاح هسته‌ای در آن ایجاد می‌کند». این ارزیابی جدید ایالات متحده تأیید می کند که ایران برنامه هسته ای خود را در دهه گذشته به طور قابل توجهی پیشرفت داده است - و احتمالاً از سال 2018 به آن سرعت بخشیده است. هسته ای شدن سریع ایران هیچ مدرک عمومی مبنی بر تصمیم ایران به ساخت بمب وجود ندارد. اما تضعیف اخیر بازدارندگی متعارف آن در برابر حملات اسرائیل به خاک خود و همچنین به متحدانش، (حماس و حزب الله)، ممکن است تهران را برای دستیابی به بازدارندگی هسته‌ای تحریک کند . ایران در حال تبدیل شدن به یک کشور آستانه هسته ای واقعی است: اگر ایران تصمیم به هسته ای شدن بگیرد، حتی در شرایطی که با خطر حملات اسرائیل یا آمریکا به تاسیسات هسته ای خود مواجه است، قادر خواهد بود اولین بمب های خود را سریع و مخفیانه بسازد. از سال 2022، مقامات ایران به طور فزاینده‌ای درباره چشم‌انداز بمب هسته‌ای و آمادگی فنی این کشور برای ساخت سلاح صحبت کرده‌اند. اخیراً، کمال خرازی، مشاور آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، گفته است که ایران ممکن است دکترین هسته‌ای خود را بازنگری کند. در همین حال، برخی از تحلیلگران گزارش می دهند که به نظر می رسد نزدیک به 70 درصد از ایرانیان از این ایده حمایت می کنند که این کشور باید سلاح هسته ای داشته باشد. اگر دولت جدید ترامپ همچنان امیدوار است که از ساخت سلاح هسته‌ای ایران جلوگیری کند ، بهترین گزینه از سرگیری مذاکرات مستقیم دوجانبه - چه خصوصی یا علنی- است. حملات نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران در درازمدت از اهداف اشاعه هسته‌ای ایران جلوگیری نمی‌کند (مگر اینکه ایران به طور دائم اشغال شود یا رژیم آن تغییر کند) و می‌تواند ایران را حتی بیشتر به سمت بمب سوق دهد – البته اگر قبلاً تصمیم به ساخت بمب نگرفته باشد. منبع: https://npolicy.org/lessons-from-china-how-soon-could-iran-get-the-bomb-occasional-paper-2404/
  5. متاسفانه فرصت ویرایش تمام شد در تاپیک اول این قسمت رو یادم رفت تصحیح کنم ...با عرض پوزش.واکنش هسته سبک و گروه نظریه هسته سبک صحیح می باشد
  6. "100 روز در شانگهای" ماراتن کوتاه چين به سمت بمب هيدروژنی(قسمت پایانی) یک اشتباه و یک کشف یک روز، که گروه شانگهای به شبیه سازی های کامپیوتری مشغول بودند، لیو یوکین، برنامه نویس گروه، ناگهان نتیجه شگفت انگیزی از بازدهی سه مگاتنی دریافت کرد- که باعث شد اتاق کامپیوتر سرشار از هیجان شود. فریاد زد که «دنیای جدیدی را پیدا کرده». پس از شنیدن این خبر، یو مین، کای شائوهوی و رهبر تیم فیزیک منگ ژائولی برای اطلاع از این نتیجه به داخل اتاق هجوم بردند. متأسفانه، پس از بررسی دقیق، آنها دریافتند که لیو در وارد کردن جرم سوخت گرما هسته‌ای به برنامه اشتباه کرده است.با این حال، این خطا سرنخ مهمی را برای گروه در مورد اینکه چه جهتی را دنبال کند ارائه داد. همانطور که منگ ژائولی به یاد می آورد، "ما به اشتباه مواد هسته سبک را 20 برابر افزایش دادیم و تصویر فیزیکی یک بمب H-3 مگاتنی را مشاهده کردیم" و اضافه کرد که "اما به وضوح نشان داد که مهم ترین عامل برای تحقق انفجار بمب H افزایش چگالی مواد هسته سبک است." محقق Zhang Suochun نیز این لحظه را به یاد آورد: "پس از تجزیه و تحلیل در مورد دلیل کشف به اصطلاح "دنیای جدید"، مشخص شد که لیو، که مسئول تهیه داده های مدل محاسباتی بود، پارامترهای فیزیکی اشتباهی را پر کرده است که منجر به نتایج محاسباتی غیرواقعی شد. اما این اشتباه به محققان یادآور شد که یکی از مهم‌ترین عوامل در دستیابی به بمب هیدروژنی پربازده، افزایش چگالی مواد هسته‌ای سبک است و طراحی بمب‌های هیدروژنی باید مسیری با چگالی بالا را طی کند یو مین متعاقباً تمرکز خود را بر روی مسئله کلیدی افزایش چگالی مواد هسته ای سبک در طراحی بمب محدود کرد.برای دستیابی به درجه بالایی از تراکم، بهبود میزان مصرف انرژی مواد منفجره به تنهایی کافی نیست. یو مین معتقد بود که کلید استفاده از انرژی آزاد شده توسط بمب اتمی برای افزایش چگالی هیدروژن قبل از مصرف در واکنش همجوشی است. پیش از این، محققان امیدوار بودند که انفجار بمب اتمی شرایط دمای بالا و چگالی بالا را برای خود واکنشی همجوشی ایجاد کند. اما این اصل برای مدل کیک لایه تقویت شده، که در آن بسیاری از پدیده های فیزیکی با انفجار بمب اتمی، با اثرات مثبت و مخرب بر شرایط مطلوب فشار و دما، برانگیخته شد، قابل اجرا نبود. موفقیت غیر منتظره یو مین به نظر می رسید که چالش اصلی در حال حاضر در مورد چگونگی تشخیص مواد با خواص مناسب و پیکربندی هایی ست که می تواند عوامل فیزیکی را که نقش مثبتی در واکنش دارند ، گسترش دهد ، در عین حال ، مانع از آن عوامل فیزیکی دیگر که نقش مخرب دارند بشود. یو مین مجبور شد دوباره به تفکر عمیق بپردازد. " کای" به یاد می آورد: "در روز جمعه ، 29 اکتبر ، من و یو مین بعد از شام در یک مسیر نزدیک پیاده روی کردیم. وقتی در مورد چگونگی ایجاد شرایط برای احتراق کامل مواد هسته ای صحبت کردیم ، یو مین صریحا اشاره کرد که پیکربندی مدل تقویت شده برای فشرده سازی و احتراق مواد هسته ای مناسب نیست. او دیدگاه های خود را با جزئیات زیادی به من داد و من جذب تفکر تازه و استدلال های غیرقابل انکار او شدم. گفتم: "بايد همين الان انجامش بديم ، باشه ؟ یو مین گفت: "بیایید به دو مدل نگاه کنیم ؛ یکی ایده آل است ، و دیگری به واقعیت نزدیک تر است." یو مین پس از آن اشکال مختلف انرژی آزاد شده از انفجار بمب اتمی را تجزیه و تحلیل کرد و ویژگی ها و نسبت آنها را در کل انرژی مقایسه کرد. این کار به او کمک کرد تا یکی از اشکال انرژی مورد استفاده را روشن کند و یک ساختار پیچیده برای کاهش این از دست دادن انرژی و بهبود میزان مصرف آن پیشنهاد کند. او برآوردها را انجام داد ، از جمله اینکه چه مقدار انرژی برای فشرده سازی لیتیوم دوتریوم لازم است ، تا چه حد لیتیوم دوتریوم می تواند فشرده شود ، و چگونه می‌توان مشتعل کرد و واکنش سوزاننده و خودپایدار را حفظ کرد. ایده ی یو مین برای اولین بار این بود که آیا فشرده سازی انرژی بمب اتمی می تواند مواد همجوشی را به طور پایدار بسوزاند. برای رسیدن به این هدف ، آنها از دو مدل استفاده کردند که با آن بخشی از انرژی بمب اتمی را شبیه سازی کردند تا بلافاصله از طریق مکانیزمی در مدل اول، فوراً روی "ثانویه" اثر بگذارند و آن را به عنوان شرایط مرزی بیرونی مدل محاسبه دوم در نظر گرفتند. یو مین گفت: "بیایید به دو مدل نگاه کنیم ، یکی ایده آل است و دیگری به واقعیت نزدیک تر است.’” در غروب روز اول نوامبر، گروه شروع به اجرای برنامه محاسبه مدل جدید یو مین روی کامپیوتر J501 کرد.نتیجه دقیقا همان چیزی بود که یو مین انتظار داشت. در همون حال وهوای هیجانی، آنها به طور موقت یک مدل با نسبت مواد متفاوت اضافه کردند و نتیجه خوب بود. روز بعد، محاسبات مدل دیگری نیز نتایج عالی را به همراه داشت. نتایج شبیه سازی دو طرح از سه مدل نشان داد که آنها می توانند انرژی بمب اتمی را کنترل کنند ، طراحی یک بمب هیدروژنی یک مگاتن اکنون امکان پذیر است. در 5 نوامبر، یو مین در مورد نتایج محاسبات و مفهوم بمب هیدروژنی جدید به گروه توضیح داد. او انتقال انرژی بمب اتمی و پیکربندی اولیه (بمب شکافت) و ثانویه (مواد سبک هسته ای) را در بمب هیدروژنی نشان داد. فرضیه های جسورانه ی یو مین و دانش نظری محکم او همه را متقاعد کرد. گروه در شانگهای بر این باور بودند که یو مین سرانجام با دستیابی به موفقیتی در اصل ساخت بمب H- به اصطلاح«گاو را از بینی نگه داشته است». پس از جلسه توجیهی، رهبران گروه تصمیم گرفتند تیمی را بر اساس «اصل جدید بمب H» تشکیل دهند تا با یو مین برای بهبود بیشتر اصل جدید همکاری کنند. بقیه به بهینه سازی طراحی دستگاه تقویت شده بزرگتر به عنوان وظیفه محول شده خود ادامه می دهند - و برای تکمیل آن عجله می کنند. تیم "اصول جدید" بلافاصله شروع به جمع آوری برنامه های کار جدید اصل h-bomb کرد. در 14 نوامبر ، برنامه جدید آماده شد. برای آزمایش اینکه آیا پیکربندی ویژه مورد استفاده در اصل جدید بمب هیدروژنی مطابق با نظریه کافی است یا خیر، یو مین از تیم شبیه سازی مونت کارلو خواست تا یک برنامه شبیه سازی عددی اختصاص داده شده به این مشکل را توسعه دهند. این تیم برنامه کامپیوتری را در عرض یک هفته تکمیل کرد -(معمولا این کار یک تا دو ماه معمولاً طول می کشید). سه روز کامل محاسبات بعد، نتایج شبیه‌سازی عددی به یو مین یک طرح خاص از پیکربندی را نشان داد و تأیید کرد که استفاده از بمب اتمی برای راه‌اندازی بمب ثانویه امکان‌پذیر است. در همین حال، گروه "اصول جدید" به کار گسترده خود به سرپرستی یو مین ادامه داد و تعدادی از پدیده ها و قوانین فیزیکی مهم را کشف کرد. یو مین نتایج تحقیق را در یک طرح فیزیک کامل بمب هیدروژنی، از جمله اصل انتقال انرژی از ماده اولیه به ماده ثانویه و پیکربندی خلاصه کرد. دنگ جیاکسیان، مدیر بخش نظری آکادمی نهم، در اواخر نوامبر، با اطلاع از اخبار مربوط به موفقیت یو مین در اصل بمب هیدروژنی، بلافاصله به شانگهای پرواز کرد. دنگ و یو به طور مفصل در مورد اصل جدید بحث کردند و نتایج محاسبات را تجزیه و تحلیل کردند که دنگ را متقاعد کرد که آن را تأیید کند. در اوایل دسامبر، از یو مین خواسته شد که برای گزارش یافته های جدید خود به پکن بازگردد، در حالی که سایر اعضای تیم "اصل جدید" در شانگهای می مانند تا طرح جدید را عمیقا مطالعه کنند و محاسبات خود را بهبود بخشند. این گروه در شانگهای همچنین به کار طراحی بهینه سازی بمب هوایی هیدروژنی سه فاز ادامه داد. سرانجام، در اوایل ژانویه 1966، محققان با اصل بمب هیدروژنی جدیدی که برای نزدیک به 100 شبانه روز در شانگهای به شدت به دنبال آن بودند، به پکن بازگشتند. آزمایش بمب در 9و10 دسامبر 1965، آکادمی نهم جلسه برنامه دو ساله بعدی خود را برای سال های 1966-1967 در مورد تحقیق و تولید سلاح های هسته ای در پایگاه تحقیقاتی و ساخت سلاح هسته ای چینگهای (کارخانه 221) برگزار کرد.در این نشست، یو مین به طور مفصل طرح نظری اصل بمب هیدروژنی دو مرحله ای را که از بمب اتمی به عنوان عامل اصلی برای راه اندازی بمب ثانویه استفاده می کند، و همچنین مشکلات فنی و ساختاری کلیدی را که برای تحقق این طرح باید حل می شد، معرفی کرد. او همچنین الزامات اولیه، از جمله برای آزمایش های انفجار، پردازش و ساخت دستگاه، و آزمایش هسته ای و تجزیه و تحلیل پس از آزمایش را مطرح کرد. اکثر شرکت کنندگان با اصل جدید h-bomb پیشنهادی یو مین موافق بودند.. آنها بر این باور بودند که اکنون امکان دستیابی به یک بمب هیدروژنی کلاس یک مگاتن با حجم نسبتاً کوچک، وزن سبک و نسبت همجوشی بالا در اواخر سال 1967 تا اوایل سال 1968 وجود دارد. در این نشست، معاون وزیر لیو شیائو در مورد سیاست جدیدی برای دستیابی به موفقیت در مورد بمب هیدروژنی تصمیم و طرح جدید را به عنوان هدف اصلی در نظر گرفت.طرح جدید به عنوان اولین گزینه و مسیر اصلی برای توسعه کلاهک هسته ای موشکی خواهد بود. لیو همچنین تصمیم گرفت تحقیقات و آزمایش بمب سه فاز تقویت شده را به عنوان یک استراتژی پشتیبان تکمیل کند. بعداً، یو مین اظهار داشت که در نگاهی به گذشته، تصمیم سریع لیو مانع از به تاخیر افتادن برنامه توسعه توسط انقلاب بزرگ فرهنگی شد، انقلابی که تنها چند ماه بعد شکست و یک دهه به طول انجامید. اگر لیو شیائو دو بار فکر می کرد، شاید موفقیت بمب H هرگز محقق نمی شد. یک برنامه دو ساله جدید شامل آماده سازی برای سه آزمایش هسته ای بود که با هدف دستیابی به موفقیت در تأیید اصل H-bomb بود. اول، آنها آزمایش مدل کیک لایه 596L را در ژوئن 1966 ، همانطور که قبلاً برنامه ریزی شده بود انجام دادند، تا بررسی کنند که آیا محاسبات نظری عملکرد مواد گرما هسته ای بر اساس داده ها مطابق با مشاهدات است یا خیر. آزمایش دوم شامل منفجر کردن یک بمب هیدروژنی دو مرحله‌ای با بازده کاهش‌یافته در یک برج در اواخر سال 1966 برای تأیید اصل بمب هیدروژنی بود. سومین و آخرین آزمایش سپس با انفجار هوایی بمب اچ با توان کامل سه مگاتنی در پایان سال 1967 یا آغاز سال 1968 بود - آنها امیدوار بودند که این موفقیت نیم سال زودتر از آنچه در ابتدا برنامه ریزی شده بود به دست آید. علاوه بر این، این طرح شامل آزمایش پشتیبان یک بمب اتمی هوایی سه فاز تقویت شده یک مگاتنی در صورت شکست آزمایش نمونه کاهش بازده بود. این سه آزمایش اغلب به عنوان "سه گانه توسعه بمب H در چین" نامیده می شود آزمایش اول: بمب اتمی تقویت شده (596L) اولین آزمایش "سه گانه" بدون مشکل و حتی زودتر از موعد انجام شد. در 9 می 1966، بمب اتمی تقویت شده 596L از هواپیمای H-6a پرتاب شد. بر فراز سایت آزمایش Lop Nor، یک دریاچه نمک سابق واقع در شمال غربی چین که اکنون خشک است، منفجر شد. بازده بمب آزمایشی 220 کیلوتن تخمین زده شد و آزمایش کد عملیات 21-72 بود. قوطی بزرگ حاوی دستگاه 629 در 26 دسامبر 1966 به برج 102 متری منتقل شد. آزمایش دوم: بمب هیدروژنی کم بازده ( 629) با این حال، آزمایش دوم در این سری، چالش برانگیزتر بود. برای انجام آزمایش اصلی بمب H تا اواخر سال 1966، آکادمی نهم ابتدا باید به مسائل کلیدی در تئوری، آزمایش، طراحی، پردازش و ساخت بپردازد.بلافاصله پس از انتشار برنامه دو ساله، در ژانویه 1966، بخش آزمایشی مجموعه ای از آزمایشات انفجار را برای نهایی کردن پارامترهای فیزیکی "اولیه" آغاز کرد. اصل اساسی بمب هیدروژنی پیشنهاد شده توسط یو مین این بود که انرژی قابل کنترل تولید شده توسط بمب اتمی را از طریق یک ساختار کاملاً تعریف شده به نام "سیستم انتقال انرژی" به ثانویه منتقل کند. بنابراین، مهم ترین چالش، طراحی اولیه بود تا در هنگام وارد کردن سیستم انتقال انرژی به دستگاه، به طور تصادفی منفجر نشود. طراحی همچنین باید تضمین می کرد که این سیستم در طول فرآیند انتقال انرژی پس از انفجار بدون آسیب باقی می ماند. سه مشکل فنی تقریباً غیرقابل حل و در عین حال نامشخص در منابع موجود، ابتدا در طرح ساختار "ماشه" پیشنهاد شده توسط بخش نظری برای شبیه سازی آزمایش انفجار شناسایی شده بود، که یو مین و محققانش زمان و تلاش قابل توجهی را برای یافتن راه حل صرف کردند. این برج برای آزمایش دستگاه 629 در سایت آزمایش Lop Nur در شمال غربی چین ساخته شد، که توسط یک ماهواره شناسایی ایالات متحده در 8 دسامبر 1966 عکسبرداری شد. این آزمایش در 28 دسامبر 1966 انجام شد. پس از بیش از سه ماه تلاش بی وقفه، صدها شبیه سازی آزمایش انفجار، و تحقیقات و تحلیل های مکرر، پیکربندی ساختاری سیستم "ماشه" سرانجام حل شد. در 7 آوریل، بخش تئوری مدل نظری اصلی را بر اساس نتایج شبیه‌سازی‌ها اصلاح کرد. مدل طراحی نظری دستگاه آزمایش اصلی بمب هیدروژنی با نام رمز 629 متولد شد.با وجود پیشرفت در محاسبات تئوری و آزمایش‌های شبیه‌سازی انفجار، کار طراحی دستگاه 629 - مرحله دوم «سه‌گانه» - از برنامه عقب ماند زیرا «انقلاب بزرگ فرهنگی» پس از 16 می 1966 به سرعت در سراسر کشور گسترش یافت. تا نوامبر 1966 که هر دو طرح آزمایشی نهایی و آزمایشی نهایی مشخص شدند. بر خلاف طراحی اولیه بمب H-بمب ایالات متحده، نمونه چینی دارای دو توپ بود، یکی برای اولیه (یا "ماشه") و دیگری برای "محرک" ثانویه { در مورد اینکه چرا چینی ها این اسم رمز را انتخاب کردند، تفاسیر مختلفی وجود دارد. برخلاف بمب اتمی «596»، آزمایش اصلی بمب هیدروژنی هیچ بیانیه رسمی در مورد نام رمز آن 629 نداشت. یکی از نظامیان سابق گزارش داد که این آزمایش مربوط به «639» بود، ماه و سالی که "مارشال نی" در سپتامبر 1963 به مؤسسه نهم دستور داد تا بر روی بمب H-بمب کار کند. سازندگان اعلام کردند که "639" برای بمب H-بازده کامل آزمایش شده در سال 1967 بود، و طبق گزارش ها، دستگاه آزمایش اصلی آن با نام رمز "629" بود زیرا برای آزمایش بازده کاهش یافته بود، بنابراین یک کد "کاهش یافته" به آن داده شد. با این حال، نظامی دیگری که در شبیه‌سازی عددی هر دو طرح بمب‌های H-629 و 639 شرکت داشت، ذکر کرد که نام رمز 629 مربوط به آن تاریخ نیست، بلکه به پیکربندی دستگاه مربوط می‌شود. } بمب اصلی639 نمونه اولیه 629 شبیه اولین بمب اتمی 596 بود که در سال 1964 آزمایش شد، که دارای هسته اورانیوم 235 جامد با منبع نوترونی اورانیوم دوترید و بدون مواد گرما هسته ای بود.بازده دستگاه 596 حدود 20 کیلوتن تعیین شده بود.در حالی که بازده طراحی دستگاه 629 حدود 100 کیلوتن بود. این بازده کلی محدود، نیازمند این بود که ثانویه میزبان مواد گرما هسته‌ای کمتری باشد و از فلز سرب برای جایگزینی اورانیوم طبیعی استفاده کند. پیکربندی دستگاه بمب H بسیار پیچیده تر از اولین دستگاه بمب اتمی بود. برخی از قطعات اشکال غیرمعمولی داشتند که طراحی و ساخت مهندسی را دشوار می‌کرد و با تأخیر ایجاد شده توسط طرح تئوری طراحی پیچیده‌تر می‌شد. در 18 دسامبر 1966، با تلاش‌های بی‌وقفه، صنایع دفاع تولید یک دستگاه 629-1 را که برای آزمایش «داغ» آماده بود، تکمیل کردند. دستگاه بمب هیدروژنی دو مرحله ای کاهش یافته که به نام 629 شناخته می شود، قرار بود در بالای برج پشتیبان اولین آزمایش بمب اتمی 596 منفجر شود تا اندازه گیری دقیق تری از بازده بمب H و کاهش هزینه کلی به دست آید. علاوه بر این، برای به حداقل رساندن آلودگی از چنین موقعیت انفجار کم، بازده دستگاه 629 باید کاهش می یافت این نگرانی وجود داشت که انفجار در ارتفاع پایین منجر به آلودگی گسترده و تشعشعات زمینی شود. برای رفع این مشکل، رهبران سایت آزمایش هسته‌ای پیشنهاد کردند که زمین اطراف برج را با دایره‌ای به شعاع 50 متر با لایه‌ای از سنگ‌های خرد شده به ضخامت 20 سانتی‌متر که با یک لایه بتنی به ضخامت 10 سانتی‌متر پوشانده شده است، محکم کنند.علاوه بر این، آنها پیشنهاد کردند که یک حلقه اضافی تا شعاع 230 متر با لایه ای از سنگ های خرد شده به ضخامت 10 سانتی متر هموار شود. با این اقدامات، آنها امیدوار بودند که تابش تشعشعات را حدود دو سوم کاهش دهند محل برج دوم مورد استفاده برای آزمایش 1966 دستگاه 629 از اصل بمب H .سایه های دایره های شعاع 50 متری و 230 متری همچنان قابل مشاهده است. در 28 دسامبر 1966، بمب هیدروژنی 629-1 تحت نظارت مارشال نی رونگژن،با موفقیت منفجر شد. کد عملیات 21-42 بود.بازده انفجار 122 کیلوتن اندازه گیری شد.که بزرگتر از مقدار نظری محاسبه شده بود.وزن دستگاه 629 ممکن است تقریباً 1500 کیلوگرم باید بوده باشد به گفته شاهدان، دستگاه 629 در یک مخزن عایق بزرگ قرار داده شد و وزن کل آن (شامل دستگاه 629، مخزن، و براکت نگهدارنده دستگاه) کمی بیش از دو تن بود علاوه بر این، مخزن بلندتر (تقریباً 1.3 برابر بیشتر) از مخزن 596 با همان قطر بود. گزارش شده است که وزن کل (شامل دستگاه 596، مخزن و براکت) حدود 1500 کیلوگرم بوده و خود دستگاه 596 بیش از 900 کیلوگرم وزن داشت این نشان می دهد که وزن کل مخزن و براکت برای دستگاه 596 ممکن است بیش از 500 کیلوگرم بوده باشد. با توجه به اینکه وزن مخزن دستگاه 629 حتی از وزن دستگاه 596 نیز سنگین تر است، وزن دستگاه 629 ممکن است حدود 1500 کیلوگرم بوده باشد ابر دود قارچی شکل که توسط آزمایش اصلی بمب هیدروژنی چین (دستگاه 629) در 28 دسامبر 1966 تشکیل شد. آزمایش سوم: بمب هیدروژنی تمام بازده (دستگاه 639) در 30 تا 31 دسامبر 1966، به دنبال آزمایش موفقیت آمیز اصل بمب هیدروژنی، مارشال نی جلسه ای را در سایت آزمایش Lop Nor برگزار کرد تا در مورد ماموریت انجام آخرین مرحله از "سه گانه" بحث کند: آزمایش انفجار هوایی بمب هیدروژنی کامل (با نام کد 639). رهبران برنامه تصمیم گرفتند که دستگاه 639 همان اصل و پیکربندی دستگاه 629 کم بازده آزمایش شده را داشته باشد و از قسمت های باقیمانده که قبلاً برای بمب هوایی تقویت شده سه فاز (به اصطلاح دستگاه "پشتیبان" 658) ساخته شده بود، از جمله پوسته بدنه آن استفاده کند. برنامه 658 گزینه دست دومی برای اکتشاف اصل بمب H بود. اما اکنون، با موفقیت در مسیر اول، این گزینه پشتیبان می تواند از بین برود. بمب دستگاه 639 یک بمب هیدروژنی با بازده کامل و کلاس یک مگاتن خواهد بود. این آزمایش قرار بود در 1 اکتبر 1967 انجام شود. مارشال نی رونگژن (سمت چپ)، ژانگ ژنهوان (مرکز) و کیان ژوزون (راست) در حال ورود به جلسه ای برای بحث در مورد دستگاه آزمایش انفجاری بمب هیدروژنی کامل 639 در سایت آزمایش هسته ای Lop Nor در 30 دسامبر 1966. با این حال، در ژانویه 1967، پنگ هوانو، معاون وقت آکادمی نهم، حدس زد که فرانسوی ها اولین آزمایش بمب H-بمب خود را در سال 1967، قبل از برنامه اولیه آن در سال 1968 انجام خواهند داد.این خبر باعث شد که نظامیان تاریخ آزمایش را از 1 اکتبر تا 1 ژوئیه پیش بیاندازند تا انفجار بمب H- آنها قبل از انفجار فرانسوی ها اتفاق بیفتد. از این لحظه به بعد، «پیشتر بودن از فرانسه» به شعاری تبدیل شده بود که در میان طوفان فزاینده انقلاب فرهنگی، همگان را به طراحی بمب H-bomb اختصاص داد. هدف شکست دادن فرانسه، ناهماهنگی را که در بخش نظری آکادمی نهم شروع شده بود، کاهش داد، و همه اکنون روی ساخت و آزمایش بمب H در اسرع وقت متمرکز شده بودند. طراحی تئوری دستگاه 639 نسبتاً ساده بود، زیرا عمدتاً مبتنی بر دستگاه کم بازده 629 بود. دستگاه اولیه از همان طراحی دستگاه 629 استفاده می کرد، در حالی که دستگاه ثانویه فقط به چند اصلاح نیاز داشت، مانند افزودن مواد لیتیوم دوترید بیشتر برای داشتن عملکرد کامل و جایگزینی فلز سرب طبیعی. بازده طراحی از یک و نیم تا سه مگاتن متغیر بود.تا ماه فوریه، طراحان سلاح، طراحی اولیه بمب هیدروژنی 639 را تکمیل کرده بودند و تا ماه مه، طراحی نهایی و آماده ساخت شد. در 5 ژوئن، پردازش و ساخت اولین دستگاه 639 به پایان رسید.به دنبال این برنامه دو ساله، کارخانه 221 در استان چینگهای در مجموع 8 بمب آزمایشی آماده کرد: چهار بمب وزنه برای آموزش هواگیری نیروی هوایی، دو بمب تله متری برای تمرین جامع در سایت آزمایش هسته ای، و دو بمب هیدروژنی که یکی از آنها به عنوان پشتیبان در انبار کارخانه 221 باقی مانده بود. در 8 ژوئن، اجزا و قطعات کلیدی دستگاه 639 از چینگهای به فرودگاه مالان در نزدیکی محل آزمایش ارسال شد، جایی که قرار بود مونتاژ شوند. در 17 ژوئن 1967، چین اولین آزمایش انفجار هوایی بمب هیدروژنی خود (دستگاه 639) را با موفقیت انجام داد که با کد عملیاتی 21-73 بود. این بمب از یک بمب افکن Hong-6A بر فراز مرکز انفجار هوایی سایت آزمایش Lop Nor (پایه 21) پرتاب شد. فرود بمب توسط یک چتر نجات کند شده بود. بر اساس تجزیه و تحلیل پس از آزمایش اندازه گیری های مختلف، از جمله تجزیه و تحلیل رادیوشیمیایی نمونه های هوا، قدرت انفجار بمب هیدروژنی 639 3.3 مگاتن برآورد شد. ارتفاع انفجار اندازه گیری شده 2930 متر بود و زمین صفر انفجار در فاصله 64.8 متری از مرکز انفجار هوا بود که مطابق با نقطه هدف روی زمین بود. ویدئو تست هوایی بمب هیدروژنی چین: https://thebulletin.org/wp-content/uploads/2024/04/device-639-detonation.mp4 چین با پرتاب موفقیت‌آمیز بمب هیدروژنی در ژوئن 1967، سه‌گانه ساخت بمب H- خود را تکمیل کرد، قبل از آن آزمایش بمب اتمی تقویت‌شده در می 1966 و آزمایش اصلی بمب H در دسامبر 1966 انجام شده بود. با موفقیت بمب آزمایشی 639، چین در کمتر از سه سال پس از اولین بمب اتمی بدون کمک خارجی تست بمب هیدروژنی خود را به ثبت رساند. منابع:https://www.belfercenter.org/ https://thebulletin.org/#navbar-brand https://www.caixinglobal.com/
  7. در ماجرای آذربایجان که دچار وهم و فریب شدیم .در حال حاضر ارتباط به این شکل و قرار دادن پایگاه در اختیار ایران برای کشور میزبان بسیار پر هزینه خواهد بود مگر اینکه مثل سوریه از همه جا رونده و مونده باشه.و یا یک توافق پشت پرده بین ما و سایر دول غربی که در مورد ارمنستان با ما هم موضع هستند اتفاق بیوفته .البته عامل روسیه هم باید حتما لحاظ بشه به خصوص مسئله ایی که یک طرفش ایران باشه.شایدم در آینده نزدیک از نظر سیاسی دستمون از زیر سنگ آمریکا بیاد بیرون اونوقت آزادی عمل خیلی زیادی خواهیم داشت
  8. اینها رو باید به فال نیک گرفت(به علاوه موانعی که برای ترانزیت کالا ترکیه و باکو برای ما ایجاد کردند. ضربات نظامی که از سمت آذربایجان دریافت کردیم).حداقل همه چیز عیان شده و تبدیل به دشمن تابلو دار ما شدند.دیگه لاپوشانی و توجیه کردن حرکات ترکیه و باکو از سمت افراد و گروهایی در حاکمیت ایران جز قوم گرایی و تجزیه طلبی معنی و مفهوم دیگری نداره
  9. نقش سلاح های هسته ای در قرن بیست و یکم بازنگری در بازدارندگی هسته ای: جنگ تهاجمی که فدراسیون روسیه در اوکراین به راه انداخته است، 75 سال پس از استفاده از اولین بمب اتمی، نگرانی ها در مورد تسلیحات هسته ای را دوباره تقویت کرده است. جنگ اوکراین اولین جنگ متعارفی است که پس از جنگ جهانی دوم در اروپا در سایه تهدیدات هسته‌ای انجام شده است. فدراسیون روسیه دارای بزرگترین زرادخانه هسته ای در سطح جهان است و دکترین هسته ای آن امکان استفاده از تسلیحات هسته ای را ابتدا در برابر دشمنانی که آماده حمله به کشور با قابلیت های متعارف هستند، پیش بینی می کند. نظم جهانی هسته ای برای مدتی قبل از شروع جنگ اوکراین با مشکل مواجه بود. از سال 2006، کره شمالی به طور پیوسته توانایی های هسته ای خود را برای حمله به داخل خاک ایالات متحده ارتقا داده است. چین در حال کار بر روی گسترش زرادخانه خود و تسلط بر حوزه های فناوری حیاتی از جمله فضا و هوش مصنوعی بوده است. و تردیدها در مورد بعد نظامی برنامه هسته ای ایران وجود دارد. اما تهدید روسیه بر سر تسلیحات هسته‌ای در اوکراین مشکل بسیار جدی‌تر و ریشه‌دارتر است این که موازنه هسته‌ای جهانی چقدر شکننده است. برای چندین دهه، بهترین راه برای مدیریت تنش‌های هسته‌ای بالقوه، بر طراحی موقعیت‌های بازدارندگی هسته‌ای برای منصرف کردن دشمن از انجام یک حمله غافلگیرانه استوار بوده است. فوریت تهدیدات هسته ای امروز یک سوال اجتناب ناپذیر را مطرح می کند: آیا بازدارندگی هسته ای هنوز در قرن بیست و یکم مناسب است؟ راه اندازی شبکه تحقیقاتی بازنگری هسته ای در 10 می، پروژه مدیریت اتم در مرکز بلفر ، شبکه تحقیقاتی در مورد بازاندیشی بازدارندگی هسته‌ای (RNDn) را راه‌اندازی کرد تا به دو سؤال اساسی و مرتبط با یکدیگر پاسخ دهد: -با توجه به وخامت چشم انداز ژئوپلیتیکی و امنیتی، چگونه مطمئن شویم که بازدارندگی هسته ای شکست نمی خورد؟ -چه جایگزین هایی می تواند جایگزین بازدارندگی هسته ای شود و چه شرایطی باید برای تحقق آنها وجود داشته باشد؟ RNDn بزرگترین کنسرسیوم بین نهادی و بین دانشگاهی در زمینه هسته ای است. که متشکل از بیش از 10 دانشگاه و مرکز تحقیقاتی و ده ها دانش پژوه و متخصص است. کار به چهار گروه اصلی تقسیم می شود: (بودجه RNDn از بنیاد مک آرتور تأمین می شود.) 1-پیشگیری از جنگ های هسته ای، به ریاست مشترک دانشگاه هاروارد و مرکز مطالعات نیروی هوایی هند. 2-اخلاق، قانون و بازدارندگی هسته ای، به ریاست مشترک دانشگاه استنفورد و دانشگاه آکسفورد. 3-کنترل تسلیحات و فناوری های نوظهور ، به ریاست مشترک مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی و دانشگاه هامبورگ. 4-فراتر از بازدارندگی هسته ای ، به ریاست مشترک حسن الباثیمی (کینگز کالج لندن، مرکز مطالعات علمی و امنیتی)، ربکا دیویس گیبون (دانشگاه مین جنوبی، گروه علوم سیاسی)، و استفان هرتزوگ (ETH زوریخ، مرکز مطالعات امنیتی) . این شبکه تحقیقاتی مطالعات هسته ای را برای دهه های آینده شکل خواهد داد. همچنین همکاری بین‌المللی، بین نسلی و بین رشته‌ای را در مقیاسی بی‌سابقه تشویق خواهد کرد. اگر بازدارندگی هسته ای شکست بخورد، چیزهای زیادی در خطر است. و آنها مصمم هستند که اجازه ندهند این اتفاق بیفتد. (این کارها رو یک قدرت هسته ایی با زراد خانه عظیم اتمی دارد انجام می دهد) بازنگری در بازدارندگی هسته ای به چه معناست سه چهارم قرن پس از اولین انفجارهای هسته‌ای، سلاح‌های هسته‌ای و تهدید درگیری هسته‌ای همچنان سایه‌ای طولانی بر امور جهانی می‌افکند. اما عصر هسته‌ای کنونی با دورانی که در آن نظریه‌های بازدارندگی هسته‌ای در ابتدا توسعه یافتند، کاملاً متفاوت است. این تفاوت به خاطر تعداد بیشتر بازیگران و متغیرهاست. که به واسطه وابستگی های متقابل پیچیده اقتصادی و فناوری به یکدیگر متصل شده اند. و با دیگر چالش‌های جهانی - تغییر آب و هوا، مسائل عدالت اجتماعی، ناسیونالیسم خشونت‌آمیز، بیماری‌های همه‌گیر جهانی - در مقیاس بی‌سابقه‌ای در تعامل است. از زمان پایان جنگ سرد، پرسش‌هایی در مورد اینکه چقدر بازدارندگی به‌عنوان پاسخی به خطرات امنیتی وجودی در دنیای متشکل از بازیگران هسته‌ای متعدد دولتی و بالقوه غیردولتی، درهم‌تنیدگی گسترده هسته‌ای با فناوری‌های غیرهسته‌ای و نظامی،مناسب است، مطرح شده است. گروه‌هایی(غیر دولتی)با جاه‌طلبی‌های هسته‌ای، و یا حمله ترکیبی/خاکستری منطقه‌ای دولتها که به دنبال شکست یا از کار انداختن دشمن خود هستند، بدون اینکه لزوما وارد جنگ شود.(برای ما آشناست) از سال 2011، ائتلافی از کشورهای غیرهسته‌ای ابتکار عملی قدرتمندی برای بررسی پیامدهای انسانی سلاح‌های هسته‌ای به راه انداختند و مدعی شدند که هرگونه استفاده از سلاح‌های هسته‌ای در هر نقطه از جهان عواقب فاجعه‌باری بر زنجیره غذایی و تامین آب زیرساخت های کشاورزی و بهداشتی و همه چیز خواهد داشت. این ابتکار بعداً با تصویب معاهده منع سلاح‌های هسته‌ای که فوریه 2021 لازم‌الاجرا شد به اوج خود رسید. ذکر این نکته ضروری است که هیچ یک از کشورهای دارای سلاح هسته‌ای یا متحدان آنها در هیچ جلسه مذاکره شرکت نکردند. شکاف بین کشورهایی که برای امنیت خود به سلاح‌های هسته‌ای متکی هستند و آن‌هایی که معتقدند امنیت تنها از طریق جهانی عاری از سلاح‌های هسته‌ای قابل تضمین است، در حال افزایش است. بازدارندگی هسته ای: موضوع سیاسی نیست، بلکه واقعیت است بازدارندگی هسته ای شرطی نیست که شما رعایت کنید یا وضعیتی که به آن دست پیدا کنید. بلکه، این رابطه بین دو یا چند کشور هسته ای و ابزاری است که توسط دولت ها برای دستیابی به اهداف خاص استفاده می شود. بر این اساس، در معرض تغییر ملاحظات استراتژیک و شرایط جهانی پویا و در حال تکامل است. مفهوم بازدارندگی ریشه‌های تاریخی عمیقی دارد و به لطف عصر هسته‌ای، به‌ویژه در کشورهای دارای سلاح هسته‌ای موجود، عمیقاً توسعه یافته و ریشه‌دار شده است. بازدارندگی، به‌طور کلی، تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری از طریق تهدید به زور برای منصرف کردن حریف از انجام یک اقدام ناخواسته است. این امر می تواند از طریق تهدید به مقابله به مثل (بازدارندگی با مجازات) یا با (بازدارندگی با انکار) یا هر دو محقق شود. مفهوم بازدارندگی هسته‌ای - که از نظر تئوری و اخلاقی گیج‌کننده است - از نظر تاریخی مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است. کشورها برای ارعاب دشمن، با تهدید به استفاده از سلاح‌های مخرب انبوه -( سلاح‌های هسته‌ای )- که می‌تواند کشتار جهانی فاجعه‌باری ایجاد کند، بر بازدارندگی هسته‌ای خود تکیه می‌کنند. "در طول دوره رقابت شدید شوروی و ایالات متحده، برخی این سوال را مطرح کردند که آیا سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند به صورت عمدی یا تصادفی پرتاب شود؟.مزایای بازدارندگی هسته‌ای ارزش این خطر وحشتناک را دارد ؟ بانی جنکینز، معاون وزیر کنترل تسلیحات و امنیت بین‌الملل(در حال سخنرانی در همین مورد) -مخالفت با مفهوم بازدارندگی هسته ای همچنین منجر به ایجاد مکاتب فکری متعددی در مورد سلاح های هسته ای شد. اولین مورد از ایالات متحده خواست تا به دنبال حفظ برتری فنی کیفی و آماده سازی برای جنگ هسته ای باشد. دومی از یک موضع هسته ای محدودتر و توافقات دوجانبه و چندجانبه برای محدود کردن اشکال خطرناک رقابت هسته ای حمایت کرد. سومین با توجه به خطاپذیری انسان، تأثیرات فاجعه بار سلاح های هسته ای و ناپایداری بازدارندگی هسته ای، خلع سلاح هسته ای کامل را مورد بحث قرار داد. اگرچه بازدارندگی هسته‌ای رضایت‌بخش نبود و دست‌کم قابل بحث بود، اما راهی برای عبور از تمایلات خطرناک جنگ هسته‌ای و اهداف سازش ناپذیر خلع سلاح ارائه کرد. و هر چقدر هم که ترسناک و مخاطره آمیز باشد، بازدارندگی هسته ای، به گفته بسیاری از سیاست گذاران و محققان، اثرات مثبتی در کاهش خطر جنگ در طول جنگ سرد داشته است. اسکات سیگان در یکی از آثار مهم خود می گوید: «تکیه بر بازدارندگی هسته ای برای حفظ صلح مانند اسکیت روی یخ نازک است. این واقعیت که قبلاً این کار را انجام داده اید به این معنی نیست که باید انتظار داشته باشید که بتوانید آن را برای همیشه با خیال راحت انجام دهید.» . منبع:https://www.belfercenter.org/
  10. نمی دونم ترکها کل شرکت پیاجیو رو خریدند یا فقط پیاجیو آئرو اسپیس ....در هر صورت شرکت پیاجیو از سال1884 شروع به فعالیت در زمینه راه آهن و تولید موتور و موتور سیلکت و غیره کرده بوده و سال1915 اولین هواپیمای خودش رو به پرواز در آورد.احتمالا منظورشون سابقه کل برند پیاجیو بوده بود.https://www.piaggioaerospace.it/en/corporate#history
  11. یمن داره به مسلخ میره همانطور که حزب الله رفت .اهمیت یمن برای ما چندین برابر بیشتر از حزب الله لبنانه.این قطع شدن بسیار آگاهانه و برنامه ریزی شده بازوهای ایران که با (نمی دونم چی اسمش رو بزارم)قمار..حماقت و شاید خیانت حماس و اسپانسرهای اخوانیش اتفاق افتاده کاملا با اهداف مشخصه و میوه اش رو الان می بینید ترکیه و قطر و اسراییل دارند می چینند .تو تحلیلها رو ارقام و داده ها و نتایج حساب کنید نه شعار و فلسفه بافی
  12. -در جواب نکته اول عرض کنم که اتفاقا برنامه های بسیار خوب و جدی در حوزه هوایی و زمینی دنبال شد آذرخش شفق برهان و...اما کار بعد تغییر دکترین بالکل رها شد -نکته دوم همون اشتباهی که فرماندهان و تئوریسینهای ما کردند رو دارید تکرار می کنید تهدید جدی از طرف همسایگانمون هست ترکیه باکو پاکستان عربستان امارات وحتی افغانستان...صرف نیروی موشکی به هیچ وجه جوابگو تهدیدات نیست به خصوص در بخش پدافند -همون شلیک 180موشک "ادعایی"( من تصور می کنم کمتر از این حرفهاست)هم برای تدارک و طرح ریزی و پرتابش کلی زمان برد
  13. و بشار نیز با انتخاب پزشکیان به ریاست جمهوری در ایران، خاطره سفرش در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی در سال ۱۳۹۷ به تهران و به هم ریختگی در سیاستمداران ایرانی با استعفای وزیر خارجه و عدم حمایت روحانی از سوریه را در ذهن مرور کرده و ایران را جبهه قابل اعتمادی برای تکیه‌کردن نمی یافت روسها نیز درگیر اوکراین بودند به همین جهت سیاست عدم تنش در منطقه و فاصله گرفتن از ایران را دنبال ‌کرد. گرچه برخی تحلیل‌گران بشار را متهم به فاصله گررفتن از ایران می‌کنند اما به واقع این نظر بشار را نمی‌توان نادیده گرفت که ((وقتی ایران هدف قرار گرفتن خاک خود در ترور هنیه یا در حمله اسراییل به مراکز نظامی تهران را بی پاسخ می‌گذارد و دفاعی از خود نمی‌کند چگونه می‌توان به کمک آن امیدوار بود؟)) به همین دلیل بشار نیز خود را تنها یافته و سعی در کاهش هزینه‌های همراهی با محور مقاومت داشت. به عبارتی خود را از محور مقاومت خارج نمود. اما ایران سوریه را خیلی پیش‌تر، در سال ۱۳۹۷ در سفر بشار به تهران از دست داد، در به هم ریختگی سیاسی در تهران، درمرکز جبهه مقاومت، و در استعفای وزیر خارجه و بی تفاوتی روحانی در جایی که دولت حاضر به هزینه دادن حتی در حد یک ملاقات معمول با اسد نبود. اکنون نیز در دوره پزشکیان نیز حتی برای دفاع از خاک خود حاضر به هزینه نیست. سوریه نیز در اقدامی منطقی ارتباط خود را با ایران قطع کرد تا هزینه کمتری، به زعم خود، در همراهی با ایران بدهد. قراردادهای تجاری نیز با عدم فعالیت اتاق بازرگانی ایران و سوریه فراتر از تفاهم نامه نرفت. سرمایه های نظامی و پایگاههای ایران نیز یک سال پس از ایجاد محدودیت‌های دولت سوریه در عمل متروک شده بودند. محور مواصلاتی ایران نیز از سمت دمشق کاملا قطع بود و اندک ارتباطی از سمت لاذقیه با لبنان وجود داشت. در مورد کاهش قدرت بازدارندگی نیز بیش از آنکه کاهش بازدارندگی نتیجه سقوط سوریه باشد، سقوط سوریه معلول کاهش بازدارندگی ایران، منفعت سنجی‌های کوتاه مدت نابخردانه برخی سیاستمداران،از سمت ایران و به همان مقدار از سمت دولت سوریه بود. این فرایند نتیجه بذر این حادثه در دولت روحانی گذاشته شد و بی عملی در دوره پزشکیان به بلوغ رسید و چنانچه بازدارندگی کشور ترمیم نشود در آینده باید شاهد ضرباتی از سوی محور عربی عبری و ترکی، باشیم.""""" """"""""""""" اینقدر آسمان ریسمان کردی تا نشون بدی بشار اسد و روسیه در هماهنگی با اسراییل به ما هیچ خیانتی نکردند و نارویی نزدند.خیانت رو روحانی رییس جمهور پیشین و پزشکیان رییس جمهور فعلی مرتکب شدند!!! احیانا ایران رو با آمریکا اشتباه نگرفتی؟! یه جوری می گید که هیچ کس ندونه فکر می کنه ما تا به الان اونجا رو تصرف کرده بودیم و مستعمره ما بوده.می تونست مطلب خوبی باشه بدون گرایش سیاسی ولی متاسفانه داره طرف کشی سیاسی توش موج میزنه .نمی دونم اگر این اتفاق که استارت در دوره شهید رییسی واقع شد در دوره ایشون رقم می خورد چطور باید تحلیل می کردید.راستش بدم نمیاد جریان پانترک در ایران با ورود احتمالی ما به جنگ فنا برن ولی چیزی که مشخصه تمایل شدید مدیریت میلیتاری به یک طرف سیاسی در نشر این مطالب قابل نادیده گرفتن نیست
  14. اینها سال97رونمایی شده بود این دیش هم به شدت آدم رو یاد گریفو می ندازه که دهه 90در نمایشگاهها موجود بود این هم همون برند در سال97(حالا ساخت صا ایرانه یا ری برند هست خدا داند)
  15. میگ1.42 پاسخ شوروی بهF-22 Raptorیا افسانه ایی فراموش شده؟ - قسمت پایانی    از آنجایی که فقط نمونه اثبات فناوری MiG 1.44 پرواز کرد و اطلاعات مربوط به 1.42 و 1.46 کمیاب است و هنوز طبقه بندی شده است، اکنون MiG 1.44 شرح داده می شود و در صورت لزوم به دو نوع دیگر اشاره می شود لازم به ذکر است که میگ 1.44 برای اولین بار در نمایشگاه هوافضای روسیه MAKS 2015 به نمایش گذاشته شد و در نسخه 2017 نیز بسیاری از عکس های گرفته شده از میگ 1.44 در طول MAKS 2015 و 2017 قابل مشاهده است . MiG 1.44 در MAKS 2015 طراحی میگ 1.44 نمایشگر فناوری یک جنگنده تاکتیکی سنگین، تک سرنشین، دو موتوره ، با پیکربندی بال دلتا و مجهز به هواپیماهای کانارد بود. این سازه از آلیاژهای آلومینیوم-لیتیوم با استحکام بالا (35 درصد وزن خشک)، آلیاژهای تیتانیوم و فولاد (30 درصد)، مواد کامپوزیت، به ویژه پلیمرهای کربن و پلاستیک (30 درصد وزن کل جنگنده) استفاده گسترده ای می کرد. و 5٪ باقیمانده مربوط به مواد مختلف (شیشه، پرپکس، لاستیک و غیره) است. 1.42/1.44 که از نظر اندازه قابل توجه بود، طوری طراحی شده بود که بسیار سریعتر از هر هواپیمایی که می توانست با آن روبرو شود، پرواز کند. نیاز طراحی آن به سه "S" معروف شد: - اولین "Sverkhzvuk" (مافوق صوت) است: سرعت کروز مافوق صوت و قابلیت نبرد هوایی در مافوق صوت. - دومین "Supermaneuverability" است که شامل پرواز کنترل شده با زاویه 60º/70º است. – سومین “S” برای “Stealth” بود که به ترتیب اهمیت آخرین مورد بود و تنها در صورتی اعمال می‌شد که بر دو مورد اول و مهمتر “S” مورد نیاز تأثیر نگذارد. بال از نوع دلتا با نسبت ضخامت به وتر در حدود 3.5٪ و زاویه رفت و برگشت، در لبه جلویی، حدود 48 درجه (50 درجه در بخش داخلی) بود. در لبه جلویی آن دارای دو بخش از فلپ های لولایی در طول کل دهانه خود بود، در حالی که در امتداد لبه عقب دارای فلاپ های بزرگی بود که توسط واحدهای نیرومندی که در فیرینگ های داخل بال ها قرار داشتند ( که رادار گریزی هواپیما را زیر سوال می برد) نیرو می داد. برخلاف MiG-29، بال به راحتی با بدنه ادغام نشد و به LERX (Edge-Edge Root Extension) مجهز نشد. از چپ به راست تکامل طراحی بال MiG MFI/1.42. تصویر در وسط مربوط به MiG 1.44 و تصویر سمت راست به MiG 1.42 است، در حالی که تصویر سمت چپ متعلق به یکی از پیکربندی های اولیه در مرحله طراحی است، کانارد بزرگ تا جایی که امکان داشت (بدون تداخل با دید خلبان) و می‌توانست در محدوده زاویه‌ای وسیع عمل می کرد. آنها دارای زاویه رفت و برگشت 58 درجه در لبه جلو و 23 درجه در لبه عقب بودند. هرکدام یک دندانه سگی داشتند و یک دندانه سگی کوچکتر دوم به دلیل اینکه کانارد میگ 1.42 بودند و کاملاً روی 1.44 جا نمی شدند. جزئیات نقشه های کانارد میگ 1.44 با دندانه سگی دوتایی آن. در فضای وسیع بین موتورها و اسپارهای عقب(تیر اصلی) که دریفت های ذوزنقه ای را پشتیبانی می کردند، فلپ های ثانویه نصب شده بودند، دو باله عمودی مجهز به یک سکان قرار داشت. مورد دوم قابل توجه است زیرا دریچه های عمودی - که بیشتر به عنوان دریفت شناخته می شوند - برای کاهش RCS درجه14 به سمت بیرون متمایل شده بودند، اما طراحان به دلایلی این کار را با باله های شکمی انجام ندادند، بدنه از نوع "بدنه بالابر"(ایجاد لیفت) بود و سهم قابل توجهی در افزایش اندازه کلی 1.44 داشت. بدنه جلو یک مقطع تقریباً بیضوی داشت. در بدنه مرکزی مخازن اصلی سوخت و محل تسلیحات قرار داشت. ارابه فرود اصلی در کنار محل اسلحه و بین مجرای هوای موتور قرار داشت. جزئیات دماغه میگ1.44 1.44 به گونه ای طراحی شده بود که از نظر طولی ناپایدار باشد و برای مقابله با زوایای حمله بالا، تا حداقل 100 درجه، که استفاده بی سابقه از 16 سطح کنترل را توجیه می کند به گفته میکویان، این تغییرات ضروری بود، زیرا برخلاف F-22، این جنگنده برای نبردهای هوایی نزدیک طراحی شده بود. در زوایای حمله بالا، نیروی بالابر توسط کانارد، بخش دماغه مسطح و بخش پایینی عظیم بدنه ایجاد می شود، که بدین منظور صاف شده بود فقدان LERX (کوتاه شده Leading-Edge Root Extension)به این معنی بود که به جای وجود یک ورودی هوا در زیر هر بال، یک ورودی مستطیلی بزرگ با یک صفحه جداکننده مرکزی برای هر دو موتور در فاصله قابل توجهی زیر بدنه جلو وجود داشت. با توجه به طراحی بالا، عدد ماخ (Md) با این ورودی هوا متغیر بود و از طرف کناری مشابه MiG-29 و Su-27 بود. مجرای هوا پس از عبور از ناحیه دنده دماغه از هم جدا شدند و سپس در بالای محل تسلیحات (که در این نمونه اولیه توسط ابزار دقیق برای آزمایش پرواز اشغال شده است) بالا رفتند، به طوری که کمپرسور هر موتور پنهان شد. سیستم بازکن گنبدی برای MiG 1.44 از MiG-29A استفاده شد. هندسه متغیر جهش صندلی مشاهده می شود. پنهان کاری MiG 1.44 فاقد پوشش RAM (مواد جاذب رادار) بود اما استاندارد 1.42 برای داشتن آن برنامه ریزی شده بود. میکویان ادعا کرد که RCS (مقطع راداری) MFI مشابه F-22 و کوچکتر خواهد بود. با این حال، برخی از ویژگی‌های 1.44 خلاف آن را نشان می‌دهد، مانند ستون فقرات بدنه، ورودی‌های هوای مربعی آن، دو باله شکمی، فیرینگ‌های حجیم محرک‌های سطوح کنترل افقی و مهم‌تر از همه، دقت کم مونتاژ پانل های پوششی مختلف که برای این موضوع در استاندارد MiG 1.42 قرار بود توسط خطوط ماشین های جوش اتوماتیک به سازه جوش داده شوند. به احتمال زیاد فیرینگ های محرک در 1.42 ناپدید شده اند. به همین ترتیب، برخی از تصاویر منتشر شده، 1.42 مجهز به ورودی هوای گوه‌ای را نشان می‌دهند که در طرح دیده می‌شود و ظاهری پنهان‌کار تر دارد. با این حال، در چند تصویر منتشر شده مشاهده می شود که باله های شکمی و ستون فقرات را حفظ کرده است، بنابراین شک وجود دارد که بتواند به RCS رپتور برسد. به احتمال زیاد، RCS شبیه یا پایین تر از جنگنده های اروپایی داسو رافال و یوروفایتر تایفون بود. در جستجوی پنهان کاری بیشتر و غلبه بر معایب ذکر شده در بالا، راه حل های غیر متعارف مورد بررسی قرار گرفت، از جمله یک دستگاه انقلابی"" poaching"" که توسط مرکز توسعه Mstislav Keldysh توسعه یافته بود. این سیستم از برش های پلاسمایی تولید شده توسط مدادهای پرتوهای الکترومغناطیسی که از ژنراتورهای ویژه نصب شده روی هواپیما استفاده می کردند، با این سیستم، پلاسما امواج رادیویی را جذب می‌کرد و RCS هواپیما را تقریباً 100 برابر کاهش می‌داد. بر اساس این تئوری، با فعال کردن این سامانه، موشک‌های هوا به هوای هدایت شونده راداری که توسط یک اف-22 پرتاب می‌شوند، هدف خود را از دست می‌دهند، سپس به سمت یک داگ فایت می‌روند که در آن میگ 1.42 سرعت بیشتر و قدرت مانور عالی آن بر اف-22 پیروز می‌شود. تصویر گرافیکی MiG1.42که ورودی شکمی گوه ایی یاVشکل و بال دلتای دوگانه را نشان می دهد در نهایت مشخص شد که MiG 1.42 از نظر پنهانکاری کاملاً با 1.44 متفاوت بود. حتی می‌دانیم که میکویان برای مدتی به کار بر روی طراحی جدید برای بهبود ویژگی‌های رادارگریزی 1.42 ادامه داد که آخرین آن 1.46 نام داشت. یک اجماع و شک وجود دارد که جنگنده رادارگریز چنگدو J-20A چینی بیشتر میگ 1.42 و نسخه رادارگریزتر یعنی 1.46 را در ژن های خود دارد، زیرا MIG در مرحله طراحی کمک می کرد. MiG 1.42، لوله سوخت‌گیری در حین پرواز (IFR)، رادوم دماغه متفاوت - برای قرار دادن آنتن رادار - و پانل آنتن رادار جانبی، زیر کاوشگر IFR، متمایز هستند تفسیر فرضی جنگنده از MiG 1.46. تصویر دیجیتالی فرضی دیگری از شکل ظاهری MiG 1.46 که با یک MiG-31 در حال پرواز است. نیروی محرکه موتورهای توربوفن AL-41F Saturn (Lyulka) از ابتدا به طور خاص برای MiG 1.42 طراحی شده بودند، به همین دلیل نمونه های اولیه این موتورها در دسترس 1.44 قرار گرفت (به سوخو S-37 داده نشد)، زیرا انتخاب رسمی برای جنگنده نسل پنجم شوروی میکویان 1.42 بود. رانش خشک توربوفن AL-41F تقریباً 12000 کیلوگرم و 18000 کیلوگرم با پس سوز است. نسبت رانش به وزن آن 11:1 است، در مقایسه با 8:1 برای AL-31F. تا سال 1997، در مجموع 27موتور AL-41 و AL-41F بر روی زمین،و در پرواز بر روی Tu-16 و MiG-25 ساخته و آزمایش شدند. این موتور که در نمایشگاه MAKS در سال 1999 به نمایش گذاشته شد، Lyulka AL-41F بود. تا به امروز، تصاویر عمومی از AL-41F کمیاب است. AL-41F از ابتدا به عنوان یک موتور بردار رانش طراحی شد. در ابتدا برنامه ریزی شده بود که نازل های مستطیلی مشابه نازل های F-15S/MTD داشته باشند. اینها فقط بردار رانش را در گام اولم جاز می‌دانستند، اما نسبت به نازل‌های بردار متقارن محور، مخفی‌تر و راحت‌تر تولید می‌شدند. (Lyulka) روی طراحی این نازل متمرکز شد، در حالی که به موازات آن یک محور متقارن نیز طراحی کرد. نازل های دوبعدی روی نازل موتور سمت چپ یک Su-27UB به نام Su-27 LL-UV (PS) (Ploskoye-Boplo, Nozzle Chata) که در سال 1990 پرواز کرد، آزمایش شدند. تابش راداری و مادون قرمز کاهش یافت، اما وزن افزایش یافت.، بین 14 تا 17 درصد قدرت از دست رفت و مهمتر از همه، به دلیل تغییرات دما در لوله جت - (به دلیل تغییر از بخش دایره ای به مستطیلی - که می تواند باعث سوختن آن شو)دنازل 2 بعدی غیر عملی بود. در نهایت، اولویت به توسعه نازل بردار دایره ای متقارن محوری داده شد که طراحی آن در سال 1991 تکمیل شد. نازل های اگزوز دایره ای و چند لایه(گلبرگ) بودند تا پروفایل متغیر همگرا/واگرا به دست آید. نمای داخلی آن با لایه ای از سرامیک پوشانده شده بود. هر نازل +/-15 درجه عمودی و +/- 8 درجه افقی تحرک داشتند نازل های وکتور AL-41F. AL-41F مجهز به سیستم FADEC – (کنترل موتور دیجیتال کامل)– بود و عمر تضمینی موتور تا اولین تعمیر اساسی آن 1000 ساعت و برای قسمت های متحرک نازل بردار 250 ساعت بود که می شدآن را تا 500ساعت افزایش داد. به عنوان جایگزینی برای موتور AL-41F، موتور رانش 20 تنی سایوز R-179-300 با نازل های اگزوز بردار در نظر گرفته شد. موتور سایوز R-179-300، به عنوان جایگزینی برای AL-41F ارزیابی شده است. موتور R-179-300 توسعه موتور R-79B-300 بود که برای جنگنده برخاست عمودی مافوق صوت Yak-41M ساخته شد ، که برای نیرو دادن به جنگنده های برخاست معمولی تک موتوره مانندسوخو-37 مجهز به کانارد و بال دلتا.پیشنهادی طراحی شده بود. اگرچه نیروی رانش R179 با موتورهای نسل پنجم مانند AL-41 (یا توربوفن پیشرفته آمریکایی F119/F135) قابل مقایسه بود، این موتور همچنین بسیار سنگین تر بود، با نسبت بای پس بالاتر، جریان جرمی و تعداد مراحل بیشتر. در نهایت، نیروی هوایی شوروی AL-41F را انتخاب کرد زیرا یک موتور نسل پنجم واقعی بود و تصور می شد که می توان آن را سریعتر به قابلیت پرواز رساند. مقایسه اندازه بین Lyulka AL-41F (Izdeliye 20) از میگ 1.42، F119 از F-22A و Lyulka-Saturn AL-41F فعلی (Izdeliye 117C) که به Su-35 نیرو می دهد. این موتور آخر را با AL-41F اصلی اشتباه نگیرید، که با لغو MiG 1.42 لغو شد، و نام AL-41F را به این موتور جدید منتقل کنید که تکامل بسیار بهبود یافته AL-31F است. اویونیک اویونیک برنامه ریزی شده برای 1.42 دارای ساختار سلسله مراتبی و هوش مصنوعی با استفاده از کنترل های تعاملی بود. با توجه به تعداد زیاد و پیچیدگی وظایفی که باید توسط اویونیک 1.42 حل شود، تصمیم گرفته شد که هواپیما به یک سیستم محاسباتی دیجیتال پردازش سیستم یکپارچه مجهز شود. ابزارهای پرواز، کنترل تسلیحات، اقدامات متقابل الکترونیکی، ناوبری و سیستم‌های ارتباطی در یک مجموعه اویونیک واحد ادغام شدند. اطلاعات تاکتیکی را می توان از پست های فرماندهی زمینی از طریق پیوند داده ارسال یا دریافت کرد. پانل ابزار در ابتدا برای 1.42 برنامه ریزی شده بود از یک صفحه نمایش بزرگ که توسط دکمه های مختلف احاطه شده بود. اطلاعات به صورت سه بعدی ارائه شد که مهمترین چیزها در پیش زمینه و بقیه اطلاعات در «عمق» قرار داشت. پیکربندی دیگری که مورد مطالعه قرار گرفت، استفاده از سه نمایشگر چند منظوره را در نظر داشت که مهمترین اطلاعات آن بر روی صفحه نمایش مرکزی ارائه می‌شد، در آرایشی بسیار شبیه به آنچه در جنگنده سوخو S-37 برکوت و Su-27SM3 مدرن استفاده می‌شد. پانل ابزاری که برای MiG 1.42 در نظر گرفته شده بود از یک صفحه نمایش بزرگ تشکیل شده بود که توسط دکمه های مختلف احاطه شده بود. اطلاعات به صورت سه بعدی ارائه شد. آرایش پانل ابزار دیگر مورد مطالعه برای MiG 1.42 مجهز به سه نمایشگر چند منظوره با پیکربندی مشابه Su-27SM3 مدرن شده بود که پانل ابزار آن در عکس دیده می شود. نمونه اولیه دارای سیستم کنترل دیجیتال KSU Avionika بود که به تمام کنترل های پرواز، FADEC و نازل های اگزوز بردار موتور متصل بود. با این حال، رادار برنامه ریزی شده Phazotron N-014 "Beetle" اسکن الکترونیکی چند حالته را روی خود نصب نکرده بود، و همچنین رادار عقب و تجهیزات الکترونیکی اقدامات متقابل را که در 1.42 در مخروط های دم قرار می گرفت، نصب نکرد. تجهیزات دیگری که در 1.44 وجود نداشت، سیستم کنترل سلاح (ACS)، مجموعه ناوبری، مجموعه ارتباطات و مجموعه ECM/ESM بود. رادار N-014 مجهز به سه آنتن آرایه فازی غیرفعال (PFAR) بود که به آن اجازه می‌داد به طور همزمان 300 درجه در آزیموت(افق) و 60 درجه در ارتفاع را رصد کند. این رادار قادر بود 20 هدف را به طور همزمان ردیابی کند (طبق منابع دیگر تا 40 هدف) و 12 هدف را به طور همزمان شلیک کند. حداکثر برد برنامه ریزی شده N-014 کیلومتر420 بود. رادار N-014 می توانست تعداد پره های کمپرسور موتور هواپیمای مهاجم را محاسبه کند و بر این اساس نوع خاص موتور و در نتیجه نوع هواپیمای دشمن را مشخص کند. به موازات درگیری، رادار به بازبینی حریم هوایی و تعقیب اهداف قبلاً شناسایی شده ادامه می داد. در یک ثانیه، ایستگاه قادر به ایجاد یک تصویر کلی از حداقل پنج هواپیمای دشمن و ارائه پشتیبانی همزمان از اهداف زمینی و هوایی.بود (جنگنده Su-27 در برد بیش از 330 کیلومتر شناسایی شد). میانگین توان 1.5 کیلووات با پیک های 5 کیلووات و مصرف انرژی در حد 10-15 کیلووات بود. قابلیت اطمینان بین خرابی ها کمتر از 200 ساعت نبود. وزن رادار و تجهیزات مربوطه 700 کیلوگرم بود. مساحت آنتن اصلی 1.25 متر مربع و آنتن های جانبی 0.28 متر مربع بود. در این برش کناریMiG1.42می توانید محل سه آنتن رادار N-014Beetieو همچنین کانالهای هوای دوشاخه( بالای محل اسلحه )برای پنهان کمپرسور موتور را مشاهده کنید در MiG 1.42 استاندارد، نصب یک رادار از نوع N012 که به بخش عقب در یکی از دم استینگرها اشاره می کند، با برد 50 کیلومتر.جستجوی 60 درجه و تشخیص هدف با RCS متر مربع3 در حال مطالعه بود. به جای رادار N012، همچنین در حال ارزیابی برای نصب سیستم رادیویی الکترونیکی "Adyutant" مرتبط با آنتن آرایه فازی با کنترل پرتو الکترونیکی EPOLET بود. منطقه اسکن ± 45 درجه و وزن تجهیزات حدود 5 کیلوگرم بود. EPOLET برای کنترل موشک هایی مانند R-27 در تمام حالت های عملیات رزمی جنگنده طراحی شده بود و می توانست به عنوان پشتیبانی یا جایگزینی آنتن های رادار ، صورت یکپارچه با رادارها و سیستم های نوری الکترونیکی بر روی جنگنده های قبلی مانند MiG-23 نیز نصب شود، . محدوده کنترل موشک آن ± 85 درجه، برد پرتاب موشک 65 کیلومتر و تعداد موشک های کنترل شده همزمان 2 تا 4 موشک بود. در مورد هواپیماهای مدرن تر مانند میگ29 ، Epoletمی توانست در دو طرف دماغه جنگنده نصب شود و هدایت موشک ها را در حالی که در 90 درجه از هدف دور می شود، تسهیل می کند و به Fulcrum اجازه می داد برد خود را تا هدف گسترش دهد. و از این طریق اطمینان حاصل کند که "اولین ضربه" زده شده است. سیستم کنترل تسلیحات در کنار رادار N-014 ساخته شده بود، و همچنین شامل سیستم هدف گیری اپتو الکترونیکی متشکل از IRST/LR و دید روی کلاه ایمنی بود. اویونیک پرواز شامل یک سیستم منحصر به فرد به نام KSL (Kontrol Sostoyaniya Ljotchica) بود که به طور مداوم وضعیت فیزیکی خلبان را زیر نظر داشت. KSL نه تنها به خلبان در مورد نیروی جی هشدار می داد بلکه برای جلوگیری از این امر، کنترل هواپیما را در دست گرفت.(ممکن بود خلبان هوشیاری خود را از دست بدهد) منطقه تحت پوشش سنسورهای MiG 1.42، رادار جلویی N-014 و رادار عقب N012 یا Adyutant / EPOLET تسلیحات سلاح‌های برنامه‌ریزی‌شده در قسمت داخلی شکمی، واقع در مرکز بدنه، یا در کناره‌های شکمی -و در شش جایگاه زیر بال قرار می‌گیرند. موشک های به هوا (Vympel R-33/R-37 ) در مرحله طراحی اولیه، بررسی شد که یک جایگاه تسلیحاتی در قسمت بالایی بدنه مجهز به اجکتورهای هیدروپنوماتیکی برای آن فراهم شود. این پیکربندی این مزیت را داشت که اتصال موشک‌ها به هدف و پرتاب آن‌ها در ارتفاع وGبالا را ساده می‌کرد. با این حال، این نگهدارنده از نظر مهندسی چالش‌هایی را به همراه داشت و از آنجایی که موشک ها باید بالای هواپیما قرار می گرفتند -برای بارگیری و بلند کردن موشک ها و قرار دادن آنها در داخل آن به وسایل نقلیه پشتیبانی و ابزار انحصاری نیاز داشت و به همین دلیل به نفع نگه داشتن شکمی رد شد. همچنین برنامه ریزی شده بود که 1.42 به موشک های هوا به هوای R-60/R-60M و R-73 مجهز به رادار N012 یا سیستم Adyutant/Epolet مجهز شود. تسلیحات ثابت شامل یک توپ داخلی 30 میلی متری ثابت بود. سه نما از MiG 1.42 که ابعاد تقریبی محل اسلحه و توزیع داخلی موشک های Vympel R-77 را نشان می دهد تنظیمات تسلیحاتی برنامه ریزی شده برای MiG 1.42 استاندارد - حداکثر بار. 12000 کیلوگرم (8 جایگاه خارجی و 12 جایگاه داخلی) - 4 تیرAAM R-77 / R-77RD و 2 تیرAAM R-73/R-30/9M100 (برای وزن برخاست عادی.) – 4 عدد نیم فیرینگ AAM R-37 در ناحیه شکمی جانبی، 2 عدد AAM R-77 و 2 عدد AAM R-73 در محفظه های شکمی: 2970 کیلوگرم – 6 عدد AAM R-37 (4 عدد در نیم فیرینگ شکمی و دو عدد در زیر بال) + 4 عددR-77 و 2 عددR-73 در محفظه های شکمی: 4520 کیلوگرم. – 12 تیرAAM R-73 و R-77 – 4 عددAAM R-37، عدد2 PTB 2000 کیلوگرمی، 4عدد AAM R77 و 2 عددAAM R-73مجموعا = 8320کیلوگرم. - 8 موشک سطح هوا Kh-29 یا Kh-31. – 2 موشک سطح هوا Kh-41، Kh-55 یا Kh-61. – 12 بمبKAB-500Kr/LG یا ODAB-500 میگ 1.42 با موشک‌های نیمه‌گلوله‌دار Vympel R-37 و R-77 در کنار جایگاه نمایندگی میگ 1.44 با 6 موشک دوربرد Vympel R-37 (چهار نیمه گلوله دار و دو فروند روی پایه های زیر بال). – طول بال ها 16.3 متر; - دهانه هواپیماهای کانارد 5 متر؛ – طول 21.7 متر؛ – ارتفاع 6 متر وزن - حداکثر وزن برخاست: 35000 کیلوگرم/41500 کیلوگرم – وزن برخاست معمولی: 28000 کیلوگرم/30000 کیلوگرم – وزن خالی: 18000 کیلوگرم/20000 کیلوگرم وزن سوخت – حداکثر (32.5%): 13500 کیلوگرم – معمولی (23%): 7000 کیلوگرم محموله - حداکثر (20%): 8000 کیلوگرم - معمولی (10%): 2970 کیلوگرم ویژگی ها - حداکثر سرعت 2500 کیلومتر در ساعت (2.35 ماخ). – حداکثر سرعت کروز 1400 تا 1700 کیلومتر در ساعت (1.4 تا 1.6 ماخ). – برد مافوق صوت (با سوخت داخلی) 3000 کیلومتر؛ – برد زیر صوت (با سوخت داخلی) 4500 کیلومتر. – برد پرواز: 4900 کیلومتر – شعاع عمل: 1700 کیلومتر با 4 AAM R-37 (با برد 280 – 320 کیلومتر) – برد پرواز با سرعت کروز مافوق صوت: 3000 کیلومتر. – بارگیری بال: 264 کیلوگرم بر متر مربع (10 درصد کمتر از F-22). – ضریب بار محدود: 9 گرم – مقطع رادار (RCS): کمتر از 0.3 متر مربع به ترتیب از بالا به پایین نمای جانبی و از نمای بالا و پایین مقایسه اندازه میگ 1.42 و لاکهید مارتین F-22A Raptor. اندازه MiG 1.42/44 واقعا چشمگیر بود. در عکس های ماهواره ای نمونه اولیه 1.42 در ژوکوفسکی در کنار MiG-25 و MiG-31، می توان مشاهده کرد که ابعاد آن به این دو جنگنده رهگیر بیشتر از MiG-29 نزدیک است مقایسه اندازه بین MiG 1.42 و MiG 31. MiG 1.42 برای جانشینی MiG-31 در نظر گرفته شده بود. مقایسه اندازه MiG 1.42 و Su-57. در این تصویر می توانید باله های شکمی مجهز به سکان، پانل های دی الکتریک تجهیزات ESM/ECM و رادار عقب و همچنین فیرینگ های محرک فلپ و تکیه گاه زیر بال را مشاهده کنید. این تصویر دقت اندک در تناسب پانل‌ها و جزئیات دیگر مانند ستون فقرات را نشان می‌دهد که قابلیت‌های پنهان‌کاری اعلام‌شده توسط میگ، حداقل قابلیت‌های نمایشگر فناوری MiG 1.44 را مورد تردید قرار می‌دهد. تصویر دیگری که اندازه بزرگ میگ 1.44 و ارتفاع آن را از سطح زمین نشان می دهد. منابع: Foro Paralay Web Paralay Hitechweb
  16. Su-27LL-PSسوخو: سکوی آزمایشی بردار رانش برایSu-27  سوخوSu-27LL-PS به عنوان یک نسخه آزمایشی سوخوSu-27، بردار رانش پیشرفته دوبعدی را برای مانورپذیری بیشتر میزبانی کرد، که اطلاعات و داده های های مهمی را در مورد دینامیک پرواز فوق مانورپذیر، نوآوری مواد و مهندسی نازل جت ارائه کرد. Su-27LL-PS یک نسخه آزمایشی از هواپیمای جنگنده Su-27 بود که برای آزمایش فناوری بردار رانش پیشرفته طراحی شده بود. این هواپیما دارای یک سیستم نازل بردار رانش دو بعدی بود که به هواپیما امکان می داد جهت اگزوز را برای مانورپذیری بهتر کنترل کند. این امر آن را به یک پلت فرم کلیدی برای مطالعه ابرمانورپذیری و رفتار آیرودینامیکی در زوایای حمله بالا تبدیل کرد. Su-27LL-PSپیشرو در توسعه سوخو Su-27 Flanker ،جنگنده نسل چهارم دو موتوره برتری هوایی شوروی، برای اولین بار در 20 می 1977 به آسمان رفت. این هواپیما عملکرد استثنایی از جمله مانور، سرعت و برد بالا را از خود نشان داد و برای مقابله با رقبای آمریکایی های پیشرفته اش (جنگنده هایی مانند F-14 و F-15) طراحی شد. فلانکرهای اصلی از توربوفن‌های دوقلو Saturn-Lyulka AL-31F بهره می‌بردند که طبق استانداردهای شوروی بسیار قابل اعتماد بودند، اما فاقد بردار رانش بودند. این هواپیما به سرعت خود را ثابت کرد و در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980، فلانکر به نماد نیروی هوایی شوروی تبدیل شد. با تشدید مسابقه تسلیحاتی تکنولوژیک در دهه 1980، ابرمانورپذیری به کانون اصلی دکترین هوایی شوروی تبدیل شد. با توجه به پیشرفت های غربی مانند هواپیمای آزمایشی X-31 ایالات متحده، و مسائل مربوط به مانور در طول مانورهایی با زوایای حمله بالا، تحقیقات زیادی توسط مهندسان شوروی در مورد موتورهای بردار رانش انجام شد که به هواپیما امکان چابکی فوق العاده را می داد. Flanker به دلیل طراحی قوی، اثبات شده و عالی بودن آیرودینامیک ، انتخاب طبیعی برای آزمایش روی این موضوع بود. در کنار توسعه بردار رانش، مهندسان و دانشمندان شوروی در حال بررسی مواد مقاوم در برابر حرارت جدیدی بودند که می‌توانستند گرما و استرس فوق‌العاده مرتبط با پرواز با کارایی بالا را تحمل کنند تصویری از شکم Su-27LL-PS، که به وضوح دو نوع نازل مختلف بردار رانش را نشان می دهد،(یکی به طور قابل توجهی بزرگتر از دیگری ست) البتهSu-27LL-PS اولین Flanker «تغییر یافته» نبود. سوخو نسخه های مختلف Su-27 را باتغییرات و پیشرفت‌های اویونیک و آیرودینامیک را بررسی کرد و راهی را برای انواع آزمایشی‌ بیشتر هموار کرد.اما Su-27LL-PS فقط بر بردار رانش دوبعدی متمرکز و بخشی از تلاش گسترده‌تر برای حفظ برتری تکنولوژیک نسبت به رقبای ناتو بود، حتی در شرایطی که اختلافات داخلی در اتحاد جماهیر شوروی بیشتر و بیشتر می‌شد. هواپیمای میزبان و تغییرات: Su -27UB Flanker-C نوع آموزشی دو سرنشینه Su-27 است که برای آموزش خلبانان و در عین حال حفظ عملکرد کامل رزمی طراحی شده است. Su-27UB مانند همتای تک سرنشین خود، مجهز به موتورهای توربوفن قدرتمند AL-31F، اویونیک پیشرفته و قابلیت حمل مجموعه وسیعی از مهمات هوا به هوا و هوا به زمین است. علیرغم اضافه شدن صندلی دوم برای یک مربی، هواپیما برد طولانی و قابلیت مانور استثنایی خود را حفظ می کند، که نتیجه توزیع وزن با دقت مهندسی شده و مساحت بال های بزرگ آن است. این باعث شد که هواپیمایی همه کاره برای هر دو نقش آموزشی و رزمی عملیاتی و همچنین یک مدل پایه کامل از LL-PS مناسب باشد. بدنه خاص مورد استفاده برای این برنامه Su-27UB Flanker-C با کد 08 آبی بود که در کارخانه شماره 39 در ایرکوتسک ساخته شد. در کارخانه تولید شماره 129 به پیکربندی ویژه LL-PS تبدیل شد این Su-27UB Flanker-C با کد 08 آبی تغییر یافته و به Su-27LL-PS تبدیل شد. Su-27UB از دو توربوفن AL-31F نیرو می گیرد. مهم‌ترین تغییر نسبت به Su-27UB استاندارد ، اضافه شدن نازل‌های بردار رانش 2 بعدی بود که جایگزین سیستم اگزوز استاندارد شد تا امکان کنترل جهتی رانش موتور را فراهم کند. این هواپیما دارای دو AL-31F با دو شکل نازل متفاوت بود. نازل موتور سمت چپ سیستم بردار رانش Su-27LL-PS توسط NPO Motor ساخته شد و دارای دو نازل فلپ مانند بود که می تواند گازهای خروجی را با زاویه 15± درجه به بالا و پایین هدایت کند. نازل موتور سمت راست که توسط NPO Saturn ساخته شده است، یک نازل موتور دایره ای شکل معمولی را در خود جای داده است. این عکس به وضوح دو نوع نازل مختلف به کار رفته در Su-27LL-PS را نشان می دهد. نازل جعبه ای توسط شعبه موتور NPO Lyulka ساخته شده است. موتورهای جنگنده سنتی دارای نازل‌هایی با هندسه متغیر هستند، به این معنی که می‌توان قطر خروجی را کنترل کرد و عملکرد را می‌توان در تنظیمات مختلف دریچه گاز به حداکثر رساند - وقتی دریچه گاز روشن می‌شود، قطر قطر نازل کاهش می‌یابد در حالی که وقتی دریچه گاز خاموش می‌شود عکس این اتفاق می‌افتد. هنگامی که جهت نازل ها به سمت بالا یا پایین تنظیم می شود، نیرو دم هواپیما را در جهت مخالف فشار می دهد و نیروی بالابر را افزایش می دهد و به هواپیما اجازه می دهد دماغه خود را به سرعت به سمت هدف بگیرد. این نازل‌ها مانند «سیستم کنترل چهارم» عمل می‌کنند که از ایلرون‌ها، سکان‌ها هواپیما استفاده می‌کند. بردار رانش کاملاً خودکار است و به خلبان این امکان را می دهد که روی پرواز هواپیما و نبرد تمرکز کند. هدف اصلاح LL-PS کشف ابرمانورپذیری با افزایش چابکی و کنترل در زوایای حمله بالا بود. مزیت دیگر موتورهای بردار رانش، توانایی کنترل هواپیما بدون جریان هوا است – کاری که سطوح کنترل سنتی قادر به انجام آن نیستند. این بدان معنی است که بردار رانش مخصوصاً در ارتفاعات با سرعت کم یا در ارتفاعات که هوا چگالی کمتری دارد و فشار کمتری برای سطوح کنترلی روی بالها وجود دارد مفید است. با این حال، معرفی این نازل‌ها به تقویت‌کننده‌های ساختاری و مواد اضافی نیاز داشت که وزن کلی هواپیما را افزایش داد و همچنین عدم تعادل ایجاد کرد، زیرا تنها یک نازل اصلاح شد. همانطور که قبلاً ذکر شد، این نازل‌ها به مواد سبک وزنی نیاز داشتند که می‌توانستند در برابر دمای بالا مقاومت کنند، که منجر به آزمایش‌هایی با موادی مانند کامپوزیت‌های کربن-کربن و سرامیک‌های پیشرفته شد، اما در طول جدول زمانی پروژه هنوز در حال توسعه بودند و به موقع نرسیدند. طراحی موتور NPO بسیار سنگین بود و باعث ایجاد کشش قابل توجهی(به سمت چپ)در هواپیما می شد. برای کار به مواد خاصی نیاز داشت که برای موفقیت به موقع ساخته نشد. موتورهای AL-31F همچنین برای کار با سیستم بردار رانش و بهینه سازی عملکرد برای اهداف آزمایشی سازگار شدند. علاوه بر این، کابین خلبان احتمالا دارای ابزار دقیق به روز شده برای نظارت بر سیستم جدید و جمع آوری داده ها در طول پروازهای آزمایشی شده بود. این تغییرات داده های ارزشمندی را در مورد بردار رانش علیرغم چالش‌های ناشی از افزایش وزن و محدودیت‌های مواد ارائه کردند. نمای جانبی هواپیما با نازل بردار رانش. نازل موتور بسیار بسیار بزرگتر از نازل های اصلی Su-27 بود. نتیجه گیری برنامه Su-27LL-PS بسیار کوتاه بود - حدود 20 سورتی پرواز انجام داد که اولین بار در 31 دسامبر 1989 انجام شد و برنامه در سال 1990 به پایان رسید. همه آزمایش ها در پایگاه هوایی ژوکوفسکی انجام شد. این برنامه به دلیل چالش های فنی و اقتصادی پیشرفت بیشتری نداشت. نازل های طراحی شده توسط موتور NPO به دلیل اندازه بزرگ و افزایش قابل توجه وزن، کاهش قابل توجهی از رانش (از 14 تا 17٪) را به همراه داشتند. با این حال، نازل تخت نیز مزایای قابل توجهی نسبت به نازل دایره ای داشت. به طور خاص، شدت کمتری از آثار مادون قرمز را نشان داد. علاوه بر این، می توانست به عنوان معکوس کننده رانش نیز عمل کند . علاوه بر این، اشکالات اصلی نازل تخت متحرک به شکل وزن زیاد، با معرفی مواد عایق حرارتی سبک کربن-کربن و سرامیکی کاملاً قابل حل نبود. مطالعات بیشتر در مورد نازل متحرک که به این روش طراحی شده بود به نفع نازل دایره ای متوقف شد - که در نهایت به موتورهای بردار رانش سه بعدی تبدیل شد. تصویر دیگری که به وضوح دو نوع نازل را نشان می دهد. یک نسخه بهبودیافته از نازل سمت راست در Su-35 و دیگر انواع پیشرفته فلانکر ادامه خواهد داشت. این برنامه کمتر شناخته شده فصلی محوری در پیشرفت های بردار رانشی را نشان می دهد. اگرچه این برنامه با چالش‌های مهم زیادی روبرو بود، اما اطلاعات مهمی را ارائه کرد که به طرح‌های آینده کمک کرد. میراث آن در کمک به توسعه موتورهایی است که جنگنده های ابرمانور پذیر مدرن را نیرو می دهند. دانش به دست آمده از این پروژه مستقیماً بر پلتفرمهای معاصر بعدی سوخو مانند Su-35 و Su-37 تأثیر گذاشت. منبع:https://theaviationist.com/
  17. یه چنتا مثال مصداقی بزن.مثلا دقیقا چی کار کنیم؟ترور متخصیصن دفاعی کره؟سوای بحث توانایی فنی این کار عواقبش قابل کنترله؟در مورد هک نهادهای مالی امارات مستحضرید که در داخل سیستم ایران حامیان امارات از خود کشور امارات بیشتر نباشند کمتر نیستند
  18. هر جور فکر می کنم دلیل اهتمام صدا و سیما و برخی تحلیلگران و دوستان جهت اینکه از این ضربات کاری که به مقاومت وارد شده پیروزی بسازند رو درک نمی کنم.از برنامه ریزی دقیق و همه جانبه دشمن بگیم یا از سیاست نادرستمون، از غفلتمون یا از ضعف نظامی و اطلاعاتی مون،از محاسبات غلطمون یا از تحلیل رفتن منابع و فرسوده شدن نیروهامون و.....کار به جایی رسیده از کشته شدن ۱۳۰اسراییلی تو لبنان می خوایم پیروزی بسازیم در حالیکه بعد اون همه ضرباتی که حزب الله دریافت کرده تازه مشکلات اصلی اش در لبنان با سایر گروهها و مردم لبنان شروع خواهد شد.فکر نکنم جهت بازسازی نیرو و منابع کافی داشته باشه.ایران هم که خودش هشتش گرو نه اش هست و وضعیت اقتصادی و معیشتی و ناترازی اش یک چالش جدی و امنیتی در سال پیش روست
  19. قاعدتا اول باید تهاجم موشکی اش رو دفع کنم .من باشم۶تاش رو شلیک می کنم دو تا میزارم برای زاپاس و ...
  20. میگ1.42 پاسخ شوروی بهF-22 Raptorیا افسانه ایی فراموش شده؟ قسمت اول مقدمه در اواسط دهه 1970، صنعت هوانوردی و دفاعی شوروی سه برنامه بلندپروازانه تحقیق و توسعه را آغاز کرد که هواپیمای جنگی در خدمت نیروی هوایی شوروی(VVS) و نیروهای دفاع هوایی شوروی (PVO) در دهه 90 را مشخص می کرد.این3 برنامه به ترتیب: I-90 (Iztrebytel 90، جنگنده دهه 90)، Sh-90 (Shturmovik، هواپیمای تهاجمی 90) و B-90 (Bombarderosky، بمب افکن دهه 90)بودند. این سه برنامه شامل تلاشی بسیار گسترده با همراهی مؤسسات متعددی بود که تحولات نظری و تجزیه و تحلیل داده ها را انجام می دادند و سعی می کردند روند توسعه هواپیماهای جنگی را پیش بینی کنند. در آغاز سال 1981، USAF (نیروی هوایی ایالات متحده) برنامه ATF (جنگنده تاکتیکی پیشرفته) را برای مقابله با تهدیدات جدید شوروی مانند جنگنده های Su-27 و MiG-29 و SAMهای (مثل اس300)دوربرد راه اندازی کرد. در اواسط دهه 1990، دو رقیب، لاکهید و بوئینگ موفق شدند دو طرح مفهومی YF-22 و YF-23 را ارائه کنند که اولین پرواز خود را و به ترتیب 27 آگوست 1990و 29 سپتامبر 1990 انجام دادند برنامه جنگنده I-90 - پاسخ شوروی به برنامه ATF USAF - در ابتدا شامل حداقل پنج مرکز تحقیقاتی شوروی بود و کار بر روی جنگنده نسل پنجم روسی از اوایل دهه 1980 آغاز شد. مدلی از جنگنده نسل پنجم شوروی در طول آزمایشات در تونل باد SIbNIA (موسسه تحقیقات هوانوردی سیبری SA Chaplygin). با این حال، سرعت کار در دفاتر طراحی حداقل در ابتدا کمتر از ایالات متحده بود، به دو دلیل: دفاتر طراحی میگ و سوخوی مشغول بهینه سازی آخرین محصولات خود - Su-27، MiG-29 و MiG-31- برای تولید سریالی و ورود قریب الوقوع به خدمت بودند. علاوه بر این، در دهه‌های 1970 و 1980، کار بر روی هواپیماهای جنگی آینده برای ناوهای هواپیمابر پروژه 1143.5 که قرار بود در پایان دهه 1980 وارد خدمت شوند، به شدت آغاز شد. فقط از سه دفتر طراحی (OKB) دعوت شد، Mikoyan، Sukhoi و Yakovlev. با کمال تعجب، یوگنی ایوانف، طراح عمومی سوخو، از شرکت در I-90 خودداری کرد، زیرا او کاملاً معتقد بود که نسل چهارم جنگنده T-10 در حال توسعه آن زمان، که نمونه اولیه Su-27، شوروی بود. جنگنده ایی مناسب برای دهه 90 و مشتقات آن تا قرن بیست و یکم برای شوروی کفایت می کند. زمان تا حدی زیادی صحت حرفش را ثابت کرد، اگرچه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و مشکلات اقتصادی روسیه در طول دهه 90 و بخشی از دهه 2000 به اثبات حرف او کمک کرد. با این حال، با اصرار وزارت صنعت هوانوردی، سوخو در نهایت در برنامه I-90 شرکت کرد. مشخص نیست که او این کار را با S-22 تک موتوره انجام داد یا با S-32 دو موتوره، ولی هر دو مجهز به بال های منفی (رو به جلو)بودند سوخو S-32 که سرانجام به عنوان هواپیمای تحقیقاتی آزمایشی S-37 Berkut در سال 1997 پرواز کرد. مدعی دیگر Yakovlev بود که مدلش بیشترین تاکید را بر پنهان کاری داشت، با بخش جلویی بدنه بسیار شبیه به F-22. طرح یاکولف یک جنگنده تک موتوره و بردار رانش با پیکربندی بال دلتا،کانارد رو به جلو و دو باله دم به شدت متمایل به بیرون بود. چیزی که جنگنده یاکولف را حذف کرد تک موتوره بودن آن بود، زیرا ارتش شوروی یک جنگنده چندمنظوره دو موتوره می خواست. سرانجام، در حدود سال 1983، پیشنهاد میکویان انتخاب شد، یک جنگنده دو موتوره مجهز به بال دلتا و کانارد، با ورودی هوای شکمی گوه‌ یا V شکل. میکویان به این دلیل انتخاب شد که پیشنهاد او در مقایسه با جنگنده بال منفی سوخو - (در آن زمان دفتر طراحی سوخو با خانواده Su-27، Su-25 و Su-24 بسیار شلوغ‌ بود )- ریسک کمتری داشت طرح یاکولف برای برنامه I-90. موارد اصلی خواسته شده جنگنده نسل پنجم شوروی آینده مانورپذیری فوق العاده، قابلیت سوپرکروز و رادارگریزی بود. جنگنده جدید باید دارای نسل جدیدی از سلاح ها و معماری جدید اویونیک با هوش مصنوعی بود. نکته قابل توجه، بر خلاف ATF، بر توانایی عملیات در شرایط میدانی از فرودگاه های آماده نشده و سادگی تعمیر و نگهداری نیز در آن تاکید شده است. اگرچه پس از مطالعات اولیه، I-90 دارای الزامات مشابه با ATF بود، برخی از ویژگی های خاص نیز در نظر گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده های موجود در مورد هواپیماهای رادارگریز ایالات متحده در حال خدمت یا در حال توسعه در آن زمان - F-117، ATB و ATF - نشان داد که سطح فناوری مورد استفاده نباید خیلی بالا باشد و فناوری رادارگریز فقط باید زمانی مورد استفاده قرار گیرد که به طور قابل توجهی با سایر ویژگی های مهم هواپیما تداخل نداشته و ظرفیت تولید و عملیات آن را تضعیف نمی کند(اولویت با رادار گریزی نبود درست برعکس ایالات متحده). این تفاوت اصلی بین اتحاد جماهیر شوروی/روسیه و ایالات متحده است: در حالی که در ایالات متحده با ATF آنها یک هواپیمای تهاجمی داشتند که می‌توانست بر فراز قلمرو دشمن با قابلیت‌های رادارگریز آن برای جلوگیری از شناسایی توسط SAM پیشرفته شوروی عملیات کند. جنگنده‌های شوروی I-90 باید قادر به پرواز در فواصل طولانی، با قابلیت‌های تهاجمی دوربرد و با سرعت مافوق صوت بدون استفاده از پس‌سوز بودند.( کروز)، که در آن فناوری رادارگریز فقط اندکی از برد رادار دشمن را بکاهد. ایده این بود که بتوانیم از فاصله ایمن به دشمن حمله کنیم و قبل از تبدیل شدن به یک تهدید، آن را نابود کنیم. در صورت رویارویی با ATF، جنگنده شوروی باید از تجهیزات جنگ الکترونیک خود برای جلوگیری از توانایی جنگنده دشمن برای درگیری با آن استفاده کند، تا زمانی که فاصله بین آنها کاهش یابد و پس از آن وارد نبرد هوایی نزدیک شود (مفهومی شبیه به میگ 29 شوروی که در آن زمان به طور قابل توجهی بهتر از نمونه های غربی خود بود). تقاضا برای مانورپذیری شدید در این جهت به معنای توانایی پرواز پایدار با زاویه شتاب حداقل 60 درجه بود. همانطور که قبلا ذکر شد، با توجه به وسعت قلمرو اتحاد جماهیر شوروی، قابلیت سوپر کروز به وضوح مورد نیاز بود. پس سوز فقط در مسافتهای های کوتاه یا در مانورهای نبرد هوایی مورد استفاده قرار می گرفت. در برنامه I-90، مهندسان TsAGI تنظیمات زیادی را برای I-90 آینده مطالعه کردند. در نهایت بال دلتا با کانارد، دو موتوره در دو نوع، یکی مجهز به ورودی هوای شکمی به شکل "V" یا گوه و دیگری مجهز به ورودی های هوا،به سبک MiG-25 توسعه جنگنده MIG چند ماموریتی در آغاز دهه 80، قبل از اینکه VVS( نیروی هوایی شوروی ) تصمیم بگیرد کدام OKB(دفتر طراحی) مسئول جنگنده نسل پنجم آینده خود خواهد بود، OKB MiG مطالعه پارامترهای کلی یک MFI جدید (Mnogofunkcyonalni Frontovoy Istrebel، جنگنده تاکتیکی چند منظوره) را آغاز کرد. به نام Izdeliye 5.12 (محصول 5.12). این یک هواپیمای کاملاً جدید بود که برای تبدیل شدن به بهترین در کلاس خود در سراسر جهان طراحی شده بود. این هواپیما قرار بود دو موتوره، بزرگتر از میگ-29 باشد و قرار بود به عنوان جانشین رهگیرهای دوربرد MiG-31 و MiG-31M عمل کند، اما برخلاف فاکس‌هاوند، مجهز به قابلیت مانور فوق العاده بود.که برای نبردهای نزدیک هوایی و همچنین توانایی انجام ماموریت های هوا به سطح ضروری است. به موازات جنگنده سنگین MFI، میکویان روی جنگنده سبک (LFI Lyohkiy Frontovoy Istrebel، Light Tactical Fighter) به نام Izdeliye 4.12 کار کرد. LFI و MFI باید بیشترین تعداد اجزای مشترک را داشته باشند. به همین ترتیب، MFI قرار بودورژنهای مختلف تخصصی برای جایگزینی، در میان سایر هواپیماهای جنگی، MiG-31 در ماموریت های رهگیری و Sukhoi Su-24 Fencer در ماموریت های ضربتی عمقی را داشته باشد. برخی از پیکربندی های اولیه آزمایش شده در تونل باد TsAGI، . این یکی از مراحل پایانی است که در آن مزایا و معایب ورودی هوای شکمی و ورودی‌های هوای جانبی مقایسه شد. با پیشرفت مرحله تحقیق و توسعه دو پروژه، هزینه ها به دلیل پیچیدگی که معمولاً با پروژه های هواپیماهای پیشرفته مرتبط است افزایش یافت. در نتیجه، دولت شوروی برنامه وظایف ترکیبی را در سال 1983 با هدف به حداکثر رساندن کارایی و توسعه سیستم‌ها و فناوری‌های جدید برای استفاده در انواع هواپیماها ایجاد کرد. همانطور که قبلا ذکر شد، در آن سال میکویان به پیمانکار اصلی برنامه I-90 تبدیل شد که اهمیت آن با گنجاندن آن در برنامه اقتصادی پنج ساله شوروی نشان داده شد. دفتر طراحی به زودی مشخصات اولیه جنگنده های جدید MFI و LFI را تدوین کرد. مطالعات برای طراحی اولیه MFI و LFI شامل حجم زیادی از مطالعات نظری و تحقیقات تونل باد توسط مهندسان TsAGI (موسسه آیرودینامیک مرکزی NY Zhukovsky) بود. با پیشرفت کار تحقیقاتی، مهندسان TsAGI بر روی ورودی‌های هوا متمرکز شدند که در مانورهای با زاویه تند تا حد امکان مؤثر باقی می‌ماند، در ابتدا به این نتیجه رسیدند که آنها باید در قسمت پایین بدنه با استفاده از یک شکل گوه‌ - یا «V» قرار گیرند. ”- یا در طرفین پشت کابین. هر دو گزینه به شدت در تونل های باد آزمایش شدند. در نهایت، مهندسان TsAGI به میکویان یک پیکربندی بال دلتا مرکب، با جارو کردن 45-50 درجه، صفحات کانارد، هندسه متغیر ورودی هوای شکمی به شکل "V"، محل اسلحه داخلی،پیشنهاد کردند. تسلیحات، نازل های اگزوز بردار رانش(ترجیحاً از نوع مستطیلی) و قابلیت STOL. آزمایش یک ورودی هوای گوه ای شکل در تونل باد TsAGI SVS-2. تقریباً تمام ورودی های هوایی همه هواپیماها و موشک های کروز توسعه یافته در اتحاد جماهیر شوروی و روسیه در این تونل آزمایش شدند. برای MiG MFI، پیکربندی یکپارچه بدنه مانند MiG-29A و طرح اصلی جنگنده سوخو T-10، که بعدها Su-27 بود، نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. ورودی هوای گوه ای که برای MiG 1.42 برنامه ریزی شده بود قبلاً در اوایل دهه شصت در MiG Ye-8 تأیید شده بود. در این مرحله، مدل‌های مختلفی برای ارزیابی RCS، مکان‌های مختلف برای جوی استیک خلبان، زوایای مختلف برای صندلی پرتاب و حتی امکان تغییر زاویه صندلی در حین پرواز به خلبان برای انجام مانورهای پایدار در ارتفاع G مورد آزمایش قرار گرفت. ایده غیر متعارف دیگری که مورد مطالعه قرار گرفت، ارائه یک توپ متحرک برای جنگنده بود که بتواند در سطح عمودی در زوایای 30-35 درجه و در آزیموت (افقی)از -5 تا 15+ درجه بچرخد. این بخش کامل از بدنه جلوی MiG-1.42 که بر روی یک کالسکه راکتی نصب شده است، در آزمایش پرتاب در GosNIPAS در فائوستوو، در نزدیکی مسکو مورد استفاده قرار گرفت. زوایای مختلف پرواز برای صندلی با هندسه متغیر و توزیع داخلی پانل ابزار، مجهز به سه صفحه نمایش بزرگ چند منظوره، نیز مورد مطالعه قرار گرفت. از آنجایی که MFI و LFI به مرحله توسعه تمام عیار پیش رفتند، میکویان برای تامین مالی و مدیریت توسعه دو جنگنده نسل پنجم به طور همزمان دشوارتر شد، بنابراین تصمیم گرفته شد برنامه LFI تک موتوره را تا اطلاع ثانوی کنار بگذارد و با جنگنده دو موتوره MFIحرکت کند.. در آن زمان MFI نامی را دریافت کرد که با آن شناخته می شد، Izdeliye 1.42. در پایان سال 1986، قراردادهایی برای ساخت نمونه ایی برای آزمایش‌های ساختاری استاتیک،و همچنین برای آزمایش‌های ساختاری و خستگی دینامیکی و دو نمونه اولیه برای انجام آزمایش‌های پروازی و همچنین قراردادهایی برای موتورهای جدید زحل (Lyulka) AL-41F امضا شد. رادار برنامه ریزی شده Fazotron N-014 Beetle و چندین بستر آزمایشی ویژه. در سال 1988، میکویان الزامات عملیاتی خاص برای جنگنده چند منظوره MFI (Izdeliye 1.42) را دریافت کرد و کار بر روی طراحی دقیق این جنگنده را آغاز کرد. با نظارت سازنده عمومی OKB، Rostislav A. Beliakov، طراحی دقیق زیر نظر مهندس ارشد پروژه گریگوری سدوف، که بعداً توسط یوری ووروتنیکوف جایگزین شد، انجام شد. ایمان طراحان به 1.42 آنقدر زیاد بود که تمام مستندات ساخت و نرم افزار در مراحل اولیه تکمیل شد. تولید، عمدتاً کامپیوتری، در کارگاه آزمایشی میکویان در سال 1989 آغاز شد. با توجه به استفاده گسترده از مواد کامپوزیت (30 درصد وزن کل جنگنده)، به ویژه پلیمرهای کربن و پلاستیک، فرآیندهای ساخت جدیدی ایجاد شد. در موسسه تحقیقات علمی Valery P. Chkalov نیروی هوایی شوروی (NII VVS)، یک سری کامل از مدل‌های مقیاس کنترل‌شده رادیویی ساخته شد که از یک هلیکوپتر برای ارزیابی پایداری و مانورپذیری در زوایای حمله بالا، بازیابی چرخش پرتاب شدند. این مدل‌ها به حسگرها و پیوندهای داده مجهز بودند تا تمام اطلاعات را به ایستگاه‌های زمینی منتقل کنند. این آزمایش‌ها دقیقا در زمانهایی برنامه‌ریزی شده بود که هیچ ماهواره اطلاعاتی ایالات متحده بر فراز این منطقه پرواز نمی‌کرد. علاوه بر این، مدل ها دارای یک پوشش استتاری زرد-سبز بودند. اولین نمونه اولیه برای آزمایش پرواز، با نام 1.44، یک نمایشگر فناوری ساده شده برای آزمایش آیرودینامیک و کیفیت پرواز، عملکرد و نیروی محرکه بود. در مقایسه با 1.42 برنامه ریزی شده به صورت استاندارد، دارای یک بال دلتای تقریباً خالص (به جای لبه جلوی دلتای شکسته یا دوگانه)، ورودی هوای متفاوت، مشابه با یوروفایتر تایفون، فاقد رادار، اویونیک مأموریت و جایگاه تسلیحات داخلی بود. مدل رادیوکنترل میگ 1.44 در آزمایش عقب نشینی ارابه فرود که در کارگاه آزمایشی میکویان انحلال اتحاد جماهیر شوروی و تاخیر در برنامه اگرچه برنامه MFI کمی عقب تر از ATF آمریکایی شروع شده بود، شوروی سعی کرد با پیشرفت هر دو برنامه عقب نمانند. با این حال، مشکلات اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه 1980 و متعاقب آن فروپاشی و انحلال اقتصادی آن، پیشرفت برنامه MFI را تهدید کرد و باعث شد که بودجه پروژه شروع به کاهش کند و برنامه نسبت به ATF به تاخیر بیافتد. تا سال 1991، 1.44 از نظر ساختاری کامل شده بود، اما منتظر تحویل موتورهای اولین پرواز، گیربکس و لوازم جانبی آن و اجزای مختلف دیگر بود. در حالی که MiG 1.44 برای تامین بودجه برای تکمیل و انجام اولین پرواز خود تلاش می کرد، رقبای آمریکای شمالی آن یعنی YF-22 و YF-23 از سال 1990 پرواز می کردند و YF-22 به عنوان برنده برنامه ATF در تاریخ 23 آوریل 1991اعلام شد. تاریخ اولیه اولین پرواز میگ 1.44 که برای سال های 1991 تا 92 برنامه ریزی شده بود، پی در پی به تعویق افتاد اما در دسامبر 1994، نمونه اولیه میگ 1.44 سرانجام تکمیل شد و از طریق جاده به تاسیسات آزمایشی OKB در مرکز NII در ژوکوفسکی منتقل شد. در 15 دسامبر 1994، رومن تاسکایف، که در آن زمان خلبان آزمایشی ارشد بود، آزمایش های تاکسی سریع را آغاز کرد. با این حال، چندین عنصر اساسی برای پرواز دریافت نشده بود و انتظار می رفت که بتواند هواپیما را با شماره آبی "01" در نمایشگاه هوایی MAKS 1995 برگزار می شود، نشان دهد . با این حال، اولین تصاویر عمومی از MiG 1.44 تنها در سال 1998 برای مطبوعات منتشر شد. در ماه مه 1995، امیدها برای شروع آزمایش‌های پروازی قریب‌الوقوع برای جمع‌آوری سرمایه، از بین رفت. اوضاع در سپتامبر 1997 تغییر کرد، زمانی که رقیب آن، سوخو S-37، پرواز کرد. در این زمان، میخائیل کورژویف به عنوان مدیر کل ANPK MiG منصوب شد و او مصمم بود که اجازه ندهد 1.44، در آشیانه‌اش فرو بنشیند. در حالی که MiG 1.44 به دلیل کمبود بودجه برای پرواز روی زمین از بین می رفت، در 9 آوریل 1997، لاکهید مارتین اولین F-22A Raptor را به آسمان فرستاد ( 7 سپتامبر 1997 ). USAF سرانجام در 15 دسامبر 2005، زمانی که اعلام شد که به قابلیت عملیاتی اولیه خود (IOC) رسیده است، رپتور را آماده خدمت اعلام کرد. در دسامبر 1995 کورژویف از VVS اجازه گرفت تا عکس‌های گرفته شده از پروژه در سال 1994 را از حالت طبقه بندی خارج کند. سپس مجوز دعوت از مقامات عالی، از جمله وزیر دفاع وقت، ایگور سرگئیف را به دست آورد تا در 12 ژانویه 1999 در اطراف 1.44 قدم بزند. در آن مناسبت، هواپیما با استفاده از نیروی خود (با آرامشی شگفت‌انگیز)، به فرماندهی ولادیمیر گوربونوف روی باند فرودگاه تاکسی شد. تاکسی MiG 1.44 در باند فرودگاه در جریان ارائه عمومی خود در 12 ژانویه 1999.(ابعاد بزرگ جنگنده کاملا مشخص است) حداقل یک ناظر از فرمانده کل نیروی هوایی روسیه، از سرهنگ آناتولی کورنوکوف شنید که گفت: "این هواپیما می تواند هر کاری که شما بخواهید انجام دهد." میگ 1.44 با خلبان گوربونوف ، برنامه آزمایش پرواز را با تاخیر طولانی را در 15 فوریه 2000 آغاز کرد و ژنرال کورژویف در آن زمان گفت: "ما می توانیم پنج یا شش پرواز اول را بدون تامین مالی خارجی انجام دهیم... اگر وضعیت بین المللی تغییر نکند، MiG 1.44 ظرف 10 سال با VVS وارد خدمت می شود. در آن سالها، وارد شدن به خدمت میگ 1.42 و سو-34 از اولویت های اصلی نیروی هوایی روسیه بود، اولی آن شانس را نداشت و دومی تنها در سال 2012 به طور رسمی این کار را انجام داد. پروژه MiG 1.42 می توانست، به جای دو هواپیمای جداگانه بهترین ویژگی های Su-27P و MiG-31 را در یک هواپیما ترکیب کند. اولین پرواز مورد انتظار در 29 فوریه 2000 با ولادیمیر گوربونوف انجام شد و 18 دقیقه به طول انجامید. در طی آن پرواز افتتاحیه، میگ 1.44 تا ارتفاع 1000 متری بالا رفت و دو مدار را با سرعت 500 تا 600 کیلومتر در ساعت انجام داد. پرواز دوم در 27 آوریل همان سال انجام شد و 22 دقیقه به طول انجامید و 1.44 در ارتفاع 2000 متری پرواز کرد. Mig 1.44 در اولین پرواز خود، در 29 فوریه 2000. تصوری از اندازه بزرگ این جنگنده، بسیار بزرگتر از F-22 و نزدیکتر به MiG -31 در ابعادرا ارائه می دهد. این دو پرواز عملاً مورد توجه مطبوعات و مقامات روسی قرار نگرفتند، برخلاف تبلیغات زیادی که ارائه عمومی این هواپیما در ژانویه 1999 با حضور مقامات ارشد کشوری و نظامی انجام شد. هیچ عکسی از برخاست یا پرواز وجود نداشت. حتی تا به امروز، تنها تصاویر منتشر شده تصاویری فیلمبرداری از هر دو پرواز توسط هواپیمای MiG-29UB است. میگ 1.44 در دومین پرواز خود، در 27 آوریل 2000. برخلاف اولین پرواز خود، قبلاً با ارابه فرود جمع شده پرواز کرد. آهنگ پایان میگ 1.42 پس از پرواز دوم، هیچ پرواز دیگری از 1.44 گزارش نشد، که شاید به دلیل کمبود بودجه یا به دلیل بروز برخی نقص ها در طراحی باشد که مجبور به بازگشت به تابلوی نقاشی شده است. به احتمال زیاد اولین مورد است، زیرا در آن سال ها میگ تغییر نام یافته RSK نمی توانست MiG-29 های جدید را در اختیار خریداران خارجی یا نیروی هوایی روسیه قرار دهد، بر خلاف سوخو، که قادر به تامین مالی و ادامه پرواز جنگنده S-37/Suو47 خود بود. ( به لطف فروش جنگنده های Su-27 و Su-30 در خارج از کشور). علاوه بر این، برکوت از توربوفن های Aviadvigatel D-30F11 که به اندازه کافی اثبات شده و قابل اعتماد بود استفاده می کرد، یک موتور نسل چهارم که در اواسط دهه 1970 برای رهگیر MiG-31 توسعه یافت، اما توربوفن های Saturn (Lyulka) AL-41Fکه در میگ1.44 استفاده می شد. هنوز مرحله آزمایش و توسعه خود را به پایان نرسانده بودند و از مشکلات مالی مشابه میگ 1.44 رنج می بردند. علی‌رغم تلاش‌های ANPK MiG برای یافتن یک شریک خارجی و در نتیجه تکمیل برنامه آزمایش پرواز، علی رغم انتظارات اولیه مقامات ارشد نظامی - که به پروژه چسبیده بودند زیرا آن را به عنوان جانشین طبیعی MiG-31 برای اوایل دهه 2000 می‌دانستند. میگ 1.44 پس از اولین پرواز خود به عنوان یک "آزمایشگاه پرواز" معرفی شد تا به توسعه جنگنده جدیدی که کوچکتر و ارزانتر باشد کمک کند. در نهایت، این برنامه به دلیل کمبود بودجه ای که در آن سال ها به نیروی هوایی روسیه آسیب رسانده بود، همراه با هزینه بالای مورد انتظار برای هر فروند (70 تا 100 میلیون دلار در سال 2000) و تغییرات در دکترین نظامی روسیه (نوسازی هواپیماهای در حال خدمت به جای توسعه و ادغام مدل های جدید)لغو شد. پس از لغو برنامه MFI، نیروی هوایی روسیه برنامه جدیدی را برای یک جنگنده نسل پنجم به نام PAK-FA راه اندازی کرد که به دنبال دستیابی به یک جنگنده جدید، نه آنچنان گران قیمت و پیشرفته، با تاکید بیشتر بر رادارگریزی و مطابق با الزامات جدید نیروی هوایی روسیه بود در زمان لغو این برنامه، دو نمونه اولیه میگ 1.42 در کارخانه سوکول واقع در نیژنی نووگورود در دست ساخت بود که هیچکدام تکمیل نشدند. هیچ اطلاعات رسمی در مورد اینکه آیا آنها از بین رفته یا به موسسه هواپیمایی منتقل شده اند وجود ندارد. اگرچه این برنامه به طور رسمی لغو شده بود، در اوایل سال 2000 تغییری در رهبری RAC MIG رخ داد و کار بر روی MFI از سر گرفته شد تا بر سر قرارداد PAK-FA در برابر Sukhoi T-50، قرارداد فعلی رقابت کند . در این تکرار جدید که MiG 1.46 نامیده می شود، برخلاف MiG 1.42 قبلی، پنهان کاری به نیاز اصلی طراحی تبدیل شد. طبق برخی شایعات، 1.46 پیکربندی را با هواپیماهای کانارد حفظ کرد، اما طراحان استفاده از ورودی هوای شکمی گوه‌ای را به نفع دو ورودی هوای جانبی بازطراحی کردند. تفسیری از ظاهر احتمالی MiG 1.46. موتورSaturn AL-41F1S (117S) با رانش 15500 کیلوگرمی مجهز به نازل تخت بود. در حالی که نیروی هوایی روسیه در نهایت طراحی سوخوی را انتخاب کرد، میکویان ممکن است از تجربیات خود در 1.42 و 1.46 برای کمک به چین در توسعه جنگنده رادارگریز Chengdu J-20 خود استفاده کرده باشد . اگر برنامه MFI طبق برنامه اولیه خود پیش می رفت، می توانست بازار جهانی را تسخیر کند و حداقل رقیب سرسختی برای F-22 بسیار کندتر باشد. ناتو به نمایشگر فناوری MiG 1.44 نام رمز «Flatpack» را اختصاص می‌دهد، در حالی که جنگنده تولیدی MiG 1.42 نام «Foxglove» را دریافت می‌کند، ارتش به 1.42 نام MiG-39 را می‌دهد. در قسمت دوم به تفصیل MiG 1.42/1.44 پرداخته می شود. MiG 1.42. ورودی هوای گوه‌ای، رادوم اوجیوال که آنتن رادار PESA را در خود جای داده است، لوله سوخت‌گیری در حین پرواز در سمت چپ و موشک‌های Vympel R-33 نیمه فرو رفته در کناره‌های محل اسلحه را مشاهده کنید. مقایسه اندازه بین F-22A و MiG 1.42. تصویر مسیر ورودی هوا برای مخفی کردن کمپرسورهای موتورهای AL-41F، محل تسلیحات زیر آن و دماغه متفاوت برای قرار دادن رادار را نشان می‌دهد. میگ1.44و سوخو27 مقاله منتشر شده در مجله Aviation Week در 15 ژانویه 1996، قبل از اینکه ظاهر یا پیکربندی MiG 1.42 مشخص شود. منابع: Foro Paralay Web Paralay Hitechweb
  21. سلام ...می تونی تو همین تاپیک مجموعه کارهایی که کرده و نتایجش رو بیاری که ببینیم واقعا داره چه کار می کنه؟آیا نتیجه زودگذر داره یا تاثیر ماندگار می گذاره و آرژانتین دیگه از این بیماری مزمن خلاص میشه