امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

سلام
مصطفی جان من همین جا رسما از شما عذر خواهی می کنم چون تاپیک شما رو که تاپیک من کاملا مشابه با اون بود رو ندیدم و این به این دلیل هست که من فکر نمی کردن چنین مطلبی در سایت باشه و خواستم ارشیو سایت کامل باشه ....

این هم همون تاپیکی که اقا مصطفی زحمتش رو کشیده بودند


باز هم از شما عذر خواهی می کنم :mrgreen: :!: :lol:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سعيد جان اطلاعات كلي و خوبي داريد . خودشم در اكثر ضمينه هاي نظامي و حتي غير نظامي . معلومه مطالعتون خيلي بالاست. قابل ارزش هست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام بسیار ممنون از نوشته تون همونطور که داش مصطفی گفت اگر این عملیات 100درصد موفق میشد احتمالا جنگ تموم میشد یا کوتاه میشد اما مساله اینجاست ما در این جنگ پیروز نشدیم و خوب حیف هنوز ناگفته های جنگ و عملیات ها بیرون نیومده وگرنه ما اینقدر معظل نداشتیم، ما درسته هی میگیم رمضان رمضان رمضان یا دیگر عملات ها اما چون هنوز زمنیه رو مساعد نمی بینند نمیگن که ما نبردیم در رمضان .... اصلا یکی از دلائل اصلی طولانی شدن جنگ همین عملیات ناموفق رمضان بود..... نصف تجهیزات و نیروی ما از دستمون رفت بدون اینکه به ثمر کارامون بشینیم و خوب همین باعث میشه جنگ طولانی بشه وگرنه با برد قاطع میشد صلح رو تحمیل کرد به دصام به نحوی که دیگه کمر راست نکنه... ما از بعد بیت المقدس تا زمان فتح فاو پیروزی قطعی کسب نکردیم (به هر دلیلی) و تازه اگر عادلانه نگاه کنیم فتح فاو اون تاثیری رو که هاشمی رفسنجانی برای پایان جنگ میخواسته داشته باشه نداشت و در کل باید گفت از بعد 61 ما نتونستیم روند پیروزی ها رو به هزاران دلیل تکمیل کنیم. البته شخصا هم نظرم اینه نباید ما در 61 صلح میکردیم چون هنوز قائله نخوابیده بود و هر لحظه باید منتظر صدام میبودیم اما میخوام بگم که از بعد 61 هم ما نتونستیم به اهدافمون برسیم(از عبور از خاک عراق تا رسیدن به بصره) راستی تلفات ایران مشخص نیست؟!!!!!!!!! چشمک(انشالله با بیرون اومدن اسناد حتی با تحریف هم میشه تمام زوایای نبرد رو دی چون اینگونه به نظر من جوانمردانه تر هست) یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ضمن تشكر از دوستان بابت اطلاعاتيكه در اين پست قراردادند اگر كسي اطلاعات بيشتري از اين عمليات داره لطف كنه در اين پست قرار بده من هم خيلي كنجكاو هستم كه از زير و بم اين عمليات سر در بيارم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از نستور جان. با نظر دوستان در خصوص این عملیات موافق هستم و اگر این عملیات با بد شانسی همراه نبود و با پیروزی نسبی به پایان نمیرسید شرایط جنگ به کلی تغییر میکرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
قابل شما دوستان رو نداشت ... بله این عملیات از لحاظ وسعت بی نظیر بود و ما در حدود 50 روز در حال پیشروی بودیم ...حتی در عملیات والفجر 8 هم که عملیات 75 روز به طول انجامید ما طی مدت کوتاهی فاو رو گرفتیم و ما بقی عملیات مشغول تثبیت منطقه بودیم اما در طول این عملیات مرتبا در حال پیشروی بودیم ولی با سرعت بسیار کم که در نهایت ما رو از رسیدن به اهداف کلی ناکام گذاشت... جا داره یکبار دیگه من از اقا مصطفی به خاطر اینکه بدون توجه به تاپیک مشابه ایشون، این تاپیک رو ایجاد کردم عذر خواهی کنم :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نستور جان فكرشو نكن :mrgreen: . پيش مياد. جا داره همين‌جا از تلاش بي‌دريغ شما براي زنده كردن ياد و خاطره‌ي سال‌هاي تلخ جنگ تحميلي و رشادت‌هاي بي‌شمار فرزندان اين مرز و بوم، تقدير به عمل بيارم. ان شاء الله خيرش رو در اين دنياي فاني و دنياي باقي ببينين.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عمليات رمضان به دلايل گوناگون از جمله حجم موانع و عدم غافلگيري 100 درصد و نا اشنا بودن رزمندگان با موانع جديد و... به نتيجه مطلوب نرسيد اما مهمترين عمليات طراحي شده شايد عمليات كربلاي چهار بود كه به دليل لو رفتن در ساعات اوليه متوقف شد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خيلي خوب بود ولي متاسفانه يكجانبه. يعني فقط به حرفهاي يه طرف قضيه گوش داديم. بد نبود كه يه نيگاهي هم از سنگرهاي اونور به اين طرف مي انداختيد. همه اش از تلفات دشمن ذكر شده ولي يكبار هم از آمار تلفات خودي نام نبرده ايم. ........ به هر حال

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
رضا جان این مشکل بزرگ دفاع مقدس است و با تمام دوستان درباره آن اتفاق نظر داریم. اگر قضیه از دو طرف بررسی شود باعث با ارزش تر شدن پیروزیها و درس عبرت و تجربه گرفتن از ناکامیها خواهد شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify]ديدم گلّه‌گلّه تانك است كه با آرايش دشتبان دارند به سمت جنوب مي‌آيند. همان‌طور كه توي بحر سياحتشان رفته بودم، به دلم بد نياوردم.چرا؟خب، از آنجا كه در جريان فتح خرمشهر بروبچه‌هاي اصفهاني تيپ 8 نجف اشرف و تيپ 14 امام حسين(ع) كلي از تانك‌هاي عراقي را در داخل شهر غنيمت گرفته بودند، احساس اوليه‌ام اين بود كه لابد اين‌ها تانك‌هاي خودي هستند و دارند براي تقويت نيروهايمان كه از شرق به غرب جلو كشيده‌اند و با دشمن درگيرند، از شمال به سمت جنوب مي‌آيند كه بعد بپيچند به سمت غرب و بروند به كمك بروبچه‌‌هاي خط مقدم. اين شد كه كمي جلوتر رفتم.
منتها اين بار كمي شك كردم.بر چه مبنايي شك كردي؟روي اين حساب كه در حركتشان آرايش خيلي منظم و كلاسيك گرفته بودند. به خودم گفتم: آخر بچه‌هاي زرهي ما كه اهل حركت دشتبان، آن هم با يك چنين آرايش كلاسيكي نيستند. آن‌ها معمولاً به صورت ستوني حركت مي‌كنند.
يك دستگاه تانك جلودار مي‌شود و به راه مي‌افتد، مابقي تانك‌ها، پشت سرش حركت مي‌كنند. اين‌ها ولي، با آرايش كامل دشتبان و آن پرچم‌هايي كه روي آنتن تانك‌ها زده بودند، مشكوك به نظر مي‌رسيدند.اين شد كه دفعتاً ترمز گرفتم و به سمتشان دوربين كشيدم. ديدم پرچم‌هاي روي تانك‌ها، از دم عراقي است! پشت سر اين تانك‌ها هم گروه زيادي از نفرات پياده، مسلسل به دست و منظم، در حال بدو رو، دارند حركت مي‌كنند و به جلو مي‌آيند. با توقف من، يك‌باره اين تانك‌ها هم متوقف شدند.
عجيب بود كه از طرف آن‌ها هيچ واكنش خصمانه‌اي مشاهده نمي‌شد. حتي از طرف پياده‌هايشان هم يك گلوله به من شليك نشد. حدس مي‌زدم قصد دارند با اين عدم واكنش، من را خام كنند كه سادگي كنم و به جلو بروم تا مرا اسير بگيرند. اين ماجرا سابقه قبلي داشت.كجا؟در مرحله سوم حمله فتح ‌مبين، احمد متوسليان كه بچه‌هاي اطلاعاتي‌اش توي چند محور پراكنده شده بودند، براي كسب اطلاع از وضعيت مواضع لشكر 10 زرهي سپاه 4 صدام در جَبَلِ تينه، ناچار شد فرمانده گردان ابوذر خودش، يعني برادرمان "سيد مصيب ميرسجادي" را با موتور بفرستد براي شناسايي.
آن بنده خدا هم رفت سروقت تانك‌ها. عراقي‌ها اول واكنش نشان ندادند و او خيال كرد خدمه تانك‌ها در رفته‌اند و اين تانك‌ها را به امان خدا در آنجا رها كرده‌اند. وقتي حسابي با موتور به آن‌ها نزديك شد، يك‌باره تيربارهاي اين تانك‌ها روي سر ميرسجادي آتش متقاطع باز كردند. زمين خورد و آمدند او را اسير گرفتند. حالا اينجا هم اين بي‌پدرها چنين خوابي براي من ديده بودند. اين‌كه به طرفم اجراي آتش نمي‌كردند، ناشي از اين توه‍ّم بود كه گمان نمي‌كردند آن‌ها را شناسايي كرده باشم.آنجا لابد كُپ كردي، بله؟!اگر كُپ كرده بودم كه ديگر مجالي براي واكنش مناسب پيدا نمي‌كردم؛ چرا خب، وضعيتم اشكي بود حسين جان. توي آن حال و هوا، خودم فكر مي‌كردم من از اين مهلكه ديگر جان سالم به در نمي‌برم؛ وسط اين دشت بي‌سر و ته، منم و همين موتور، آن‌طرف دويست و خورده‌اي دستگاه تانك است، به علاوه صدها نفر سرباز مسلح، حالا اين‌ها حتي اگر به صورت ضربدري هم به سمت من شليك كنند، راه فرارم بسته مي‌شود و الفاتحه!دست آخر، زير لب بسم‌الله گفتم. دوربين را از بند آن، حمايل شانه‌ام كردم، گاز موتور را گرفتم و درجا 180 درجه سر و ته كردم!
هنوز در حال سر و ته كردن موتور بودم كه عراقي‌ها فهميدند چه قصدي دارم؛ همين‌طور با كاليبر تانك و گلوله‌هاي ضدتانك و ضدنفر "بي.ام.پي" و تير مستقيم تانك و رگبار كلاش و تيربار، به طرفم آتش باز كردند.
تمام قوتم را گذاشتم توي دست راستم، موتور را تا جايي كه گاز مي‌خورد، گاز دادم. آن‌ها همه دور و برم را داشتند مي‌كوبيدند؛ جلوي موتور را مي‌زدند، عقب موتور را مي‌زدند، تير بودكه از بغل گوش و زير دست من رد مي‌شد. مدام توي دلم مي‌گفتم الان مرا مي‌زنند، يك دقيقه ديگر مي‌زنند.حالا براي اين‌كه الكي هم شده دلم را خوش كنم، شروع كردم با موتور، زيگزاگي حركت كردن يا به قول خودمان چهارنعل تاختن به روش چپ اندر قيچي.
در صورتي كه چنين مانوري بي‌فايده بود؛ چون وقتي آن‌ها داشتند توي آن دشت به صورت متمركز به طرف يك نقطه شليك مي‌كردند، چه من زيگزاگ مي‌رفتم، چه مستقيم، فرقي نداشت. منتها ما توي آن حول و ولا، دلمان را خوش كرده بوديم كه حالا داريم مثلاً تاكتيكي به خرج مي‌دهيم [مي‌خندد] ...
از اين ويراژها مي‌داديم!پس در آن لحظات، اين حجم زرهي دشمن مثل يك ساطور داشت عمود بر خط دفاعي نيروهاي "قرارگاه عملياتي فتح"؛ كه آرايش آن‌ها از شرق به غرب بود، فرود مي‌آمد. معلوم شد دل‌نگراني "حسن باقري" كاملاً موجه بود. چه مي‌گويي؟تعبير جالبي را به كار بردي؛ بله، خلاصه پ‍ُرگاز به سمت جنوب در حركت بودم و در همان وضعيت، دلم مثل سير و سركه مي‌جوشيد؛ چون مي‌دانستم با پايين آمدن اين ساطور زرهي، چه اتفاق شومي در حال رخ دادن است. يعني عنقريب است كه اين مجموعه زرهي گردن‌كلفت دشمن مي‌آيد و پشت بچه‌هاي ما را كه سَرِ كانال‌ پرورش ماهي رو به سمت غرب آرايش گرفته‌اند و دارند تأسيسات پمپاژ آب كتيبان را مي‌كوبند، مي‌بندد.
حالا دل‌شوره من بيشتر از اين بابت بود كه توي اين شلوغي و وانفسا اگر حسن باقري را پيدا نكنم، چه مقام مسئولي را بايد گير بياورم تا به او بگويم آقا! بچه‌ها را از آنجا بكشيد عقب. اين نيروهايي كه آسوده‌خاطر از بابت پشت سرشان دارند رو به سمت غرب مي‌جنگند، عنقريب است كه عقبه‌شان قيچي بشود.
رسيديم به جايي كه حسن باقري را ملاقات كرده بودم، مدتي دنبال او بيابان را سر و ته كردم ولي فايده نداشت. وقتي ديدم نمي‌توانم حسن را پيدا كنم، آمدم پشت خاك‌ريز دژ مرزي عراق.چرا آنجا رفتي؟آخر، واحدهاي خودي، امكانات لجستيك، تعاون و پست‌هاي امداد بهداري رزمي‌شان را يك پله جلوتر كشانده و پشت همين دژ مرزي عراق مستقر كرده بودند. يكي دو كيلومتر كه پشت دژ، در امتداد آن رو به پايين حركت كردم، متوجه يك نفربر "ام ـ 113" مركز پيام شدم كه آنتن‌هاي بلند "آر.سي ـ 292" آن مشخص مي‌كرد بايد مال فرماندهي يكي از تيپ‌هاي ما باشد.
سريع رفتم جلو، موتور را زدم روي جك و رفتم توي نفربر. ديدم برادر "مرتضي قرباني"؛ فرمانده تيپ 25 كربلا، مشغول مكالمه بي‌سيم با شهيد رداني‌پور؛ فرمانده قرارگاه عملياتي فتح است. حالا در حاشيه اين نكته را گفته باشم كه من برادر قرباني را مي‌شناختم، ولي ايشان مرا نمي‌شناخت. وقتي مكالمه‌اش تمام شد، سربسته به او گفتم يك مورد فوق‌العاده حساسي پيش‌ آمده، منتها لازم است به طور خصوصي آن را به او بگويم. با هم از نفربر خارج شديم.
خودم را معرفي كردم و گفتم: مسئول واحد اطلاعات تيپ 27 هستم. من را حسن باقري به آن سمت بالا فرستاده و الان دارم از مقابل يك چنان تشكيلات زرهي گردن‌كلفتي مي‌آيم. اين هم خلاصه آخرين مشاهدات عيني من است:واكنش آقاي قرباني به صحبت‌هايت چه بود؟ايشان بلافاصله رفت و از داخل "ام ـ 113"، كالك را آورد، آن را باز كرد و با همان لهجه نمكين اصفهاني‌اش به من گفت: "كو دادا، آنجايي كه مي‌گويي اين تانك‌ها دارند مي‌آيند، كدام طرفي است؟"
موقعيت پيشروي تانك‌هاي عراقي از شمال به جنوب را روي كالك به او نشان دادم. برگشت گفت: "تو داري اشتباه مي‌كني؛ داري جهت را اشتباه مي‌گويي."حالا فكر مي‌كنم تلقي آقاي قرباني از صحبت من اين بود كه من در تشخيص شمال از غرب دچار اشتباه شده‌ام و تانك‌هايي كه ديده‌ام، لابد دارند از سمت غرب به شرق جلو مي‌آيند. اين بود كه مي‌گفت: "تو داري جهت را اشتباه مي‌گويي، الان هم كه بچه‌هاي ما دارند مي‌جنگند، عراقي‌ها از رو‌به‌روي آن‌ها، از مقابل نهر كتيبان دارند به ما فشار مي‌آورند."
من در جواب گفتم: "برادر جان! من اين‌قدر گيج نيستم كه فرق جهت شمال به سمت جنوب را، با جهت غرب به سمت شرق نفهمم. من يك نفر اطلاعات عملياتي هستم؛ مي‌فهمم دارم چه مي‌گويم. قرباني باز گفت: "دادا، اشتباه مي‌كني؛ چه جوري اين تانك‌ها دارند از بالا به سمت پايين مي‌آيند؟!"
الغرض، ايشان كماكان حرف خودش را مي‌زد، من هم داشتم حرص و جوش مي‌خوردم به يك طريقي به او حالي كنم كه آقاجان! من كه براي تو خالي نمي‌بندم. خلاصه، وسط قيل و قال ما دو نفر بود كه ... چشم شما روز بد نبيند!واحدهاي مجهز به تانك "تي72" تيپ مستقل 10 زرهي، به همراه تيپ 6 زرهي و تيپ 8 مكانيزه از لشكر 3 زرهي ارتش عراق، به تعبير شهيد صياد شيرازي در كتاب "ناگفته‌هاي جنگ"؛ با استفاده از شيوه دفاع متحرك در آن ظهر داغ روز 23 تير از شمال به جنوب سرازير شدند و زدند به عقبه نيروهاي ما.دقيقاً! يك‌دفعه از پشت بلندگوي بي‌سيم نفربر فرماندهي، صداي جيليز ويليز بچه‌هاي تيپ 25 كربلا، از پشت نهر كتيبان درآمد. چپ و راست تماس مي‌گرفتند و برآشفته و با داد و فرياد مي‌گفتند: "آقا! دارند از پشت سر، ما را با تير مستقيم مي‌زنند. اين خرچنگ‌ها كي هستند؟ نكند ما را با عراقي‌ها اشتباه گرفته‌اند؟!"حالا نگو؛ آن طفلكي‌ها چون خيالشان از پشت سرشان راحت بود و اصلاً از سمت شمال هم خبري نداشتند، خيال مي‌كردند اين يگان زرهي‌اي كه از پشت دارد آن‌ها را مي‌كوبد، احتمالاً واحد خودي است كه آن‌ها را با دشمن عوضي گرفته. رفتم داخل نفربر، به قرباني گفتم: "حاج مرتضي؛ آقا جان! اين‌ها راست مي‌گويند، بعثي‌ها دارند از پشت آن‌ها را قيچي مي‌زنند، يك فكري بكن."براي تبيين و توصيف ماهيت دشوار فرماندهي در جنگ، معمولاً از اصطلاح "بار سنگين مسئوليت" استفاده مي‌كنند. براي آدم‌هايي كه چنان لحظاتي را تجربه نكرده‌ باشند، اين اصطلاح نمي‌تواند حق مطلب را ادا كند. اما من در آن لحظات تلخ، مصداق دقيق اين اصطلاح را در چهره و حركت و سكنات برادر قرباني مشاهده كردم. البته ديگر از دست او براي آن بچه‌ها كاري برنمي‌آمد. طي 22 ماهي كه از جنگ مي‌گذشت، اولين باري بود كه در عمليات‌هايمان يك چنان حجمي از نيروها را يكجا، دشمن از ما اسير گرفت.
حدس مي‌زنم حدود پانصد نفر، عمدتاً بچه‌هاي زخمي و جامانده، را آنجا اسير گرفتند و غروب همان روز، بعثي‌ها برخلاف تمام كنوانسيون‌هاي بين‌المللي و حتي موازين انساني، اين بچه‌ها را به دستور "ماهر عبدالرشيد تكريتي" در كنار نهر كتيبان تيرباران كردند.
آن روزها ماهر عبدالرشيد با درجه سرهنگي، فرماندهي لشكر 5 مكانيزه ارتش بعث عراق را به عهده داشت، اما در صحنه عمليات رمضان خيلي مبسوط‌اليد بود و با اين سفاكي‌هايي كه از خودش نشان داد، در پايان اين عمليات از دست صدام درجه سرلشكري گرفت و فرماندهي سپاه هفتم ارتش بعث را هم به او محول كردند.

*از ماجراي قتل ‌عام اسيران توسط "ماهر عبدالرشيد" چطور مطلع شديد؟

** در جريان مرحله دوم عمليات رمضان، چند افسر جزء و درجه‌دار شيعه عراقي كه داوطلبانه به ما تسليم شده بودند، اين قضيه را برملا كردند.حالا در ماجراي آن عقب‌نشيني تعجيلي از كنار نهر كتيبان، چه كساني موفق شدند به عقب برگردند؛ بچه‌هايي كه سَرِ نهر كتيبان بودند، خودشان را انداختند توي "كانال پروش ماهي."

*چرا؟

** آخر بعثي‌ها در غرب كانال به آن صورت نيرويي نچيده بودند تا از غرب به سمت شرق اين كانال پدافند كنند. بر اثر ت‍َك‌ِ شب گذشته بچه‌ها، آرايش واحدهاي دشمن در غرب كانال به هم ريخته بود و آنجا نيرويي نداشتند. در نتيجه تنها راه عقب آمدن، اين بود كه بيندازند توي كانال و رو به جنوب، پايين بيايند.
حتي يادم هست "مرتضي قرباني"، پاي بي‌سيم مركز پيام، به نيروهايي كه آن جلو داشت مي‌گفت: "دادا؛ همه بچه‌ها را سوار جيپ‌ها و خودروها كنيد. برويد در پناه ديواره كانال، رو به جنوب حركت كنيد."بچه‌ها براي عقب‌نشيني از سَرِ كتيبان، حتي به صورت گروهي سوار تانك‌هاي خودي مي‌شدند. همين‌جوري. في‌المثل روي يك دستگاه تانكي كه داشت عقب مي‌آمد. شايد حدود چهل پنجاه نيرو خودشان را مهار كرده بودند. بعد هركدام از اين تانك‌هاي ما را كه تانك‌هاي مدرن "تي72" عراقي‌ها با شليك مستقيم مي‌زدند، كل نفرات روي تانك هم، يكجا شهيد مي‌شدند. خلاصه آنجا يك چنين اتفاقاتي رخ داد و بعثي‌ها با يك اعتماد به نفس عجيبي، اين‌طور بچه‌ها را قتل ‌عام كردند. اولين بار بود كه بعد از تجربه شكست عمليات كلاسيك نصر در ديماه سال 59، يك چنين اتفاقي براي بچه‌هاي ما در عرصه يك نبرد گسترده با بعثي‌ها رخ مي‌داد.

منبع خبرگزاري فارس[/align]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عجب بلبشویی بوده. تانکهای عراقی تا عقبه نیروهای ما اومده بودند اونهم نه یکی دوتا . تقریبا دو تیپ زرهی از پشت اومدن اون وقت هیچ کی نفهمیده. ببین جنگ رو دست چه آدم های کار بلدی داده بودیم؟ پس وظیفه حفاظت از جناح های این لشکر با کدوم واحد بوده؟ این واحد چه چوری رفته جلو که هیچ واحد دیگری جناح هاش رو پوشش نداده تا به این راحتی دخلش بیاد؟
ای خدا.....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]عجب بلبشویی بوده. تانکهای عراقی تا عقبه نیروهای ما اومده بودند اونهم نه یکی دوتا . تقریبا دو تیپ زرهی از پشت اومدن اون وقت هیچ کی نفهمیده. ببین جنگ رو دست چه آدم های کار بلدی داده بودیم؟ پس وظیفه حفاظت از جناح های این لشکر با کدوم واحد بوده؟ این واحد چه چوری رفته جلو که هیچ واحد دیگری جناح هاش رو پوشش نداده تا به این راحتی دخلش بیاد؟
ای خدا.....[/quote]

این دیگه برمیگرده به وسعت بالای منطقه عملیاتی و تعداد کم نیروهای ایارنی نسبت به نیروهای عراقی ...
هر چند نمی شه از سهل انگاری اطلاعات و عملیات لشکر 14 و 25 هم صرف نظر کرد :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عجب چیزی. یعنی واقعا هیچ واحدی وظیفه محافظت نداشته و یک جناح رو به امان خدا ول کرده بودند؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.