برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      21

    • تعداد محتوا

      9,426


  2. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      11

    • تعداد محتوا

      1,112


  3. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      11

    • تعداد محتوا

      5,269


  4. mostafa_by

    • امتیاز

      10

    • تعداد محتوا

      2,358



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 6 خرداد 1398 در پست ها

  1. 12 پسندیده شده
    بروزرسانی ،تجمیع و اصلاح تاپیک تانک اصلی میدان نبرد کرار بررسی احتمالات و قطعیات ( شامل تمامی تاپیک ها ، اخبار ، تحلیل ها ، پستهای بایگانی و قفل شده و ..... ) // ششم خرداد سال یکهزار و سیصد و نود هشت خورشیدی.
  2. 10 پسندیده شده
    ضمن تشکر از دوستان گرامی بابت نظرات ارزشمندشان؛ من هم با اجازه نظرم را در این زمینه عرض می کنم. امید است که به کمک یکدیگر، به برداشتی مناسب از شرایط روز برسیم. ابتدای امر؛ ببینید. در نظر هر دو عزیز، این موضوع به چشم می خورد که مذاکره با کسی که میز مذاکره را ترک نموده است، به نوعی تأیید وی محسوب می شود. ابتدا باید دید این امر، تا چه حد به واقعیت نزدیک است و تا چه اندازه، محصول برداشت های ما از مفهوم مذاکره. به نظرم بهتر است در ابتدای امر، بین مفاهیمی نظیر «مذاکره»، «مفاهمه» و «مصالحه» تفاوت قائل شویم. طبیعتاً دوستان گرامی، تعاریف هریک از این واژگان را به خوبی می دانند و نیازی به دوباره گویی نیست. اما مذاکره در تعریف ساده آن، معنی و مفهوم خاصی را ندارد که ورود به آن، مؤید نگاه، رویکرد و یا سیاست خاصی باشد. اجازه بدهید با عاریه گرفتن تعریف ویکی، به تعریفی مشترک از این واژه برسیم : صد البته این واژه، تعاریف دیگری در علوم سیاسی و بخصوص حقوق بین الملل دارد که به موضوع، عمق بیشتری می بخشد. اما اجازه بدهید به منظور ساده سازی بحث، به همین تعریف اکتفا کنیم. در این تعریف، اصل و اساس هدف یک مذاکره مشخص است. ماهیت آن نیز مشخص است. چگونگی اجرای آن نیز مشخص است و نیز، شرایط تحقق یا عدم تحقق آن نیز هویداست. هنگامی که ما از «مذاکره» صحبت می کنیم، در مفهوم عام، گفتگو و در مفهوم دیپلماتیک، رویارویی با زبان مشترک با طرف مقابل است. همانطور که در یک گفتگو (ولو خصمانه)، ابتدا نیاز است که مترجمی حضور داشته باشد تا گفتگوی طرفین را به یکدیگر منتقل نماید. مذاکره، همان زبان مشترکی است که در تمام دنیا، به عنوان ابزار بدیهی دیپلماسی می شناسند. پس اساساً حضور یا عدم حضور یک کشور پای میز مذاکره، نه تنها تابو و نشانه شکست نبوده، بلکه بدیهی ترین ابزار ممکن برای پیشبرد دیپلماسی یک کشور محسوب می شود. اما چرا در ایران، این داستان اینقدر عجیب بود. اجازه بدهید اینطور عرض کنم که این، فقط ایران نبوده که در آن، مذاکره به مفهومی منفی و به نوعی تابو بدل شده باشد. بلکه در گذشته برخی کشورها بوده اند که به این بلیه دچار شده و همین نگاه درمورد آن ها نیز وجود داشته است. ساده ترین نمونه آن، کره شمالی بوده که دهه ها مذاکره را کنار گذاشته و برای خود تابویی از مذاکره ساخته بود که هرگونه نشستن بر سر یک میز با رقبا و یا دشمنان، به معنی شکست در طی طریق امروز است. مثالی دیگر، در داستان اعراب و اسرائیل بود که به دلیل اختلافات اساسی و دشمنی ها، دهه ها هیچ برخورد دیپلماتیکی بین ایشان برقرار نگردید تا امروز، هر صحبت حتی غیر مستقیمی با ایشان، نوعی تابو شکنی و شکست تلقی شود. اما در نقطه مقابل می بینیم که حتی در اوج جنگ های جهانی، اروپایی ها هیچ گاه باب مذاکره را نبستند و بارها به یکدیگر پیام هایی را رد و بدل می ساختند؛ بدون اینکه در جنگشان وقفه ای پدید آید. صد البته باید بین دیپلماسی قبل و بعد از جنگ دوم جهانی، تمایزی اساسی قائل شد. چرا که این نبرد، بسیاری از مفاهیم مدرن سیاست بین الملل را تغییر داد و جهان بعد از این نبرد خونین، به تعاریف و مفاهمات بهتری رسید که پایه گذار حقوق بین الملل نوین گردید. در ایران، همانطور که اشاره شد، تعریف غلط از مفاهیم حقوقی (بالاخص در سیاست بین الملل)، باعث این شد که ایران در یک دهه آغازین انقلاب، به انزوای سیاسی عجیبی دچار شود. بارها و بارها شرایط مناسب سیاسی را از دست داده و مذاکره را حتی تا پایان جنگ، نفی نماید. البته برادر بزرگوارم، جناب alalal فرمودند : من هم با این نظر موافق هستم که قرار نیست از گذشته تاریخ، امروز را نتیجه بگیریم و بحث درخصوص عبرت هاست. اما این عبرت ها، برای جلوگیری از اشتباهات گذشتگان است و نه صرفاً داستان هایی آموزنده و اگر قرار نباشد ما از عبرت ها، عبرت بگیریم که دیگر چنین نامی برازنده آن نیست! البته طبیعتاً اشتباهات یک دهه آغازین انقلاب، دلایل متعددی دارد که از حوصله این بحث خارج است. ایضاً اینکه چه کسانی، با چه دلایل و یا جهان بینی و برداشتی، به این تصمیمات دست زدند هم موضوع بحث نیست. بحث صرفاً بر سر نتیجه است که هرچه بود، این نتیجه را حاصل نمود. در شانزده سال بعد، تلاش بر این شد که رویکردی جدید آزموده شود که نتایج مثبت و منفی خود را داشت. اگرچه به ترمیم جدی وجهه بین المللی ایران منجر شد و این مفهوم که ایران، زبانی جز زبان زور را نمی فهمد، به کلی از اذهان زدود. قواعد دیپلماتیک بهتر رعایت شد و البته بعضاً وقایعی پیش آمد که به این رویکرد، آسیب های جدی ای را وارد نمود که باز از دلایل آن می گذرم و صرفاً ذکر تاریخ می کنم تا به امروز برسیم. اما در دهه هشتاد میلادی و بالاخص پس از لو رفتن برنامه هسته ای ایران توسط سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، ایران وارد پروسه خطرناکی شد که اهمیت مذاکره در آن، بسیار پررنگ تر شد. به عبارتی استفاده از ظرفیت دیپلماسی برای حل تعارضات، برای دور کردن خطر تهدیدات نظامی، به اولویت اول ایران تبدیل شد. اما اشتباهی که در دهه اول انقلاب انجام پذیرفت، بار دیگر دامان کشور را گرفت و آن، «یک کاسه دیدن غرب» و «تلاش برای رسیدن به موفقیت مطلق از طریق مذاکرات» بود. مفهومی که از یک سو، نافی گزینه «صبوری» بود (که نیاز اصلی سیاست می باشد) و از سوی دیگر، انتظارات زیادی را در جامعه بوجود آورد (برای فهم بهتر اوضاع، کافیست دریابیم که در دهه هشتاد، ایران با سه کشور فرانسه، انگلستان و آلمان، مذاکرات مستقیمی را در زمینه هسته ای داشت که به هیچ وجه در جامعه، نه تابو بود و نه مفهوم شکست را متبادر می نمود). در نتیجه وقتی نتایج اولیه حاصل نگردید، ایران هم از فرآیندهای داوطلبانه خارج شد (برخلاف حرف های امروزی، رهبری مستقیماً در صحبت های عمومی خود دستور دادند که همان دولتی که محدودیت ها را بوجود آورده است، آن را برچیند و دولت هشتم هم اطاعت امر نمود) و هم به گونه ای این خروج انجام گرفت که شرایط، نه به سان دو سال قبل که مذاکرات تازه شروع شده بود، که بدتر از آن شود. البته باور عمومی در ایران این بود که با اتخاذ سیاستی تهاجمی و البته نگاه به شرق، می توان از ابهت غرب کاست و به این ترتیب، زمین بازی را تغییر داد. ولی از سویی شرق هم نه علاقه و نه توان لازم برای این رویارویی را داشت و نه اساساً در این تقابل، حتی بی طرف ماندند. در نتیجه این شد که نه میز مذاکره، با بازیگران قبلی پر شد و نه موضوعات مطرح شده، موضوعاتی بود که در گذشته مطرح می شد. ایران دقیقاً تلاشی را که مدنظر جناب @arminheidari عزیز نیز هست، انجام داد که نتیجه آن این شد که دائماً سطح مذاکره کنندگان غربی پایین تر آمده و از سوی دیگر، فشارهای سیاسی علیه ایران افزایش یابد. رفتن پرونده ایران از شورای حکام به شورای امنیت نیز بهترین هدیه به ایالات متحده بود که اختیار بازی را بدست گرفته و البته به لطف سیاست های هوشمندانه باراک اوباما، رئیس جمهور وقت این کشور، به افزایش فشار علیه ایران و جمع آوری متحد بپردازد. در این دوره، دو تابو بوجود آمد. تابوی اول، تابوی هسته ای و مذاکره ناپذیر بودن آن بود (همان داستان کندن فرمان و ترمز قطار هسته ای) که بارها از سوی ایران عنوان شد که دیگر موضوع مذاکره نبوده و ایران حاضر است سر مسائل دیگر به مذاکره بپردازد و بازگشت به گذشته امکان پذیر نیست. اما تابوی دوم، تابویی بود که از ابتدای انقلاب و پس از اشغال سفارت امریکا، در جامعه مطرح گردید و آن، تابوی «مذاکره با ایالات متحده» بود. تابویی که البته خود ایران آنقدرها هم بدان پایبند نبود و بارها سر برخی منافع مشترک، گفتگوهایی انجام پذیرفت که بارزترین آن، داستان موسوم به ایران - کنترا بود. ولی حداقل در ادبیات رسمی مسئولین، این تابو وجود داشت و هرگونه مذاکره با امریکا، در حکم «همراهی با شیطان» تلقی می شد. البته در عراق در دهه هشتاد، مذاکراتی چند با واسطه بین ایران و امریکا انجام گرفت که چندان به درازا نکشید. همچنین می دانیم که در افغانستان، مذاکرات کاملاً مستقیمی در سطح فرماندهان ارشد نظامی دو کشور وجود داشت؛ تا جایی که به عملیات مشترک نظامی نیز رسید (و داستان آن در همین سایت نقل شده است). اما اصرار به ساخت این تابو در ذهن مردم، به این امر منجر شد که وقتی در سال 92، ایران تصمیم به مذاکره مستقیم با ایالات متحده (البته در قالب E3+3) گرفت، گویی اتفاقی عجیب در دنیا رخ داده است که ایران، قرار است با ایالات متحده به «مذاکره» بپردازد. خرق عادت و بدعتی که وقتی به اصل مفهوم آن توجه می کنیم، می بینیم که چقدر موضوع پیش پا افتاده ای بود. همین شد که در ایران، دو نتیجه عجیب و البته دور از واقعیت امر بدست آمد. نتیجه اول اینکه ایران، بالاخره تسلیم شده است و نتیجه دوم، اینکه قرار است از این پس، همه مشکلات حل شود. در حالی که در واقعیت، تنها ایران بازگشتی منطقی داشت به مسیر صحیح دیپلماسی. تازه به زبان مشترک با دیگران دست یافته بود. در مذاکرات، به مسیری بازگشت که از ابتدا، برای آن برنامه ریزی شده بود. یعنی دیگر نه بحث های فلسفه و تاریخ ایران مطرح بود و نه مباحثی که خارج از دستور جلسه بود. به عبارتی، مذاکرات مستقیماً بر روی «برنامه هسته ای ایران» شکل گرفت؛ با حضور تمامی بازیگران و با شنیدن مستقیم نظرات ایشان؛ بدون نیاز به اینکه طرفینی که در بازی نیستند، بخواهند در آن کارشکنی کنند. نتیجه این مذاکرات، برجام شد که با تمام نقاط قوت و ضعف خود، موفقیتی خاص بود؛ به این دلیل که با کشوری که نفی مذاکره کرده بود، به توافق دست پیدا کرده بودند. کشوری که اوباما جهانیان را قانع نموده بود که زبان سیاست بین الملل را نمی فهمد و البته بهانه های آن را نیز خود ایرانی ها به آن ها داده بودند. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تمامی این تاریخچه را که البته همه دوستان هم می دانند و به یاد دارند، به این دلیل عرض کردم که تازه، به اصل بحث بپردازیم که «چرا مذاکره لازم است»؟ به عبارت ساده تر، از مفاهیم اولیه مذاکره عبور کنیم که به قول دوستمان «مگر از مذاکره چه چیزی نصیبمان شد که بخواهیم مذاکره کنیم». همه با هم هم نظر شویم که مذاکره به خودی خود، نه چیزی را بهتر می کند و نه بدتر. نه امتیازی را برای ما به همراه دارد و نه ضرری. بلکه دستیابی به ادبیاتی مشترک با دیگر کشورهاست. برای مذاکره، نه نیاز است با کشوری دوست بود و نه نیاز است روابطی، طبیعی داشت. ایالات متحده و شوروی چهل و پنج سال جنگ سرد را با یکدیگر تجربه نمودند، ولی هیچ وقت باب مذاکره را نبستند. حتی در اوج درگیری های غیرمستقیم خود در جنگ کره و یا ویتنام. قطعاً وضعیت امروز ایران با ایالات متحده، بسیار بهتر از وضعیت روزگاری بود که دو ابرقدرت تسلیحات هسته ای خود را به سوی یکدیگر نشانه گرفته بودند و کوچکترین اشتباه محاسباتی از سوی هر یک از طرفین و یا عدم کنترل ژنرال ها و سیاستمداران جنگ طلب، می توانست به بروز یک فاجعه منجر شود. اما موضوع دیگری که شاید دوستان مدنظر داشته باشند این است که چون ایران، در شرایط ضعیف تری نسبت به دشمن (یا رقیب یا هر اسمی که بتوان روی ایالات متحده گذاشت)، برخوردار است، پس مذاکره بی فایده است. چرا که دشمن دست بالا را دارد و ایران، شرایط مذاکره را ندارد. اما این هم اشتباهی است که به فرصت سوزی بیشتر منجر می شود. چرا که در فرض «تقویت ایران» (که مدنظر برادر گرامی @arminheidari نیز بود)، باز هم ایران به پای ایالات متحده نمی رسد و از قضا این، تنها فرصتی مناسب برای فشار بیشتر این کشور به ایران، برای جلوگیری از تقویت خود را فراهم خواهد نمود و زمان طلایی را به ضرر ایران هدر خواهد داد. اما اگر این فرض محقق نشود و وضعیت ایران، بدتر از گذشته شود (چرا که رفتن به سمت برنامه های مدنظر دوست بزرگوارم، جناب حیدری، نیازمند مخارج سنگین اقتصادی است که ایران همین امروز در امور اولیه خود نیز مانده است و عملاً امکان پذیر نیست؛ مگر با تزریق سرمایه کلان اقتصادی که بعید است کشوری، چنین لطفی را در حق ما داشته باشد.)، این به مفهوم تضعیف بیشتر ایران خواهد بود و در نتیجه، میز مذاکره در بازگشت ایران بدان، خیلی منفعتی را به دنبال نخواهد داشت. من با فرمایشات برادر عزیزم @alala کاملاً موافق هستم که وزارت امور خارجه ایران و نیز رئیس جمهور محترم، هیچ گاه مذاکره را نفی نکرده اند و از قضا شعار خوبی را دنبال می کنند که «کسی که میز مذاکره را ترک نموده است، به میز مذاکره بازگردد.». در این زمینه اختلاف نظری نداریم. اما موضوع اصلی اینجاست که در ایران، متأسفانه وزارت امور خارجه و حتی شخص رئیس جمهور، از قدرت کافی برای تصمیم گیری سیاسی برخوردار نیستند و وقتی از دیگر نهادها و شخصیت های نظام، پیامی متفاوت مخابره می شود (آنهم در علن و نه در خفا)، طبیعی است که پیام سمت قوی تر، به عنوان موضع رسمی ایران مدنظر قرار گیرد و نه گفتار دیپلماتیک سیاستمداران. از سوی دیگر، موضوع اینجاست که ایالات متحده، به هر دلیلی، زیر توافق قبلی زده است. اما همزمان، بحث مذاکره با شرایط جدید را مطرح ساخته است. اما ایران اصرار دارد مذاکره، صرفاً درخصوص موارد مطرح شده در گذشته باشد که این، تکرار اشتباهات گذشته است (به همین دلیل من تاریخچه رویکرد گذشته ایران را مطرح کردم که بدانیم طی طریق به سبک گذشته، ممکن است (عرض کردم ممکن است. چون به قول برادر بزرگوارم، متغیرهای متعددی وجود دارد که می تواند نتیجه را تغییر دهد و لزوماً نتیجه واحدی حاصل نگردد) نتایج نامطلوبی را برای کشور به همراه داشته باشد.). به عبارتی وقتی رقیب بر سر موضوعی مشخص، اعلام آمادگی برای مذاکره می کند، این که ما موضوع دیگری را در نظر گرفته و برای آن، اعلام آمادگی برای مذاکره نماییم اشتباهی اساسی است. البته که مذاکره بر سر آن، به مفهوم پذیرش نیست. در بدترین حالت، می توان از آن، برای «شفاف سازی» مواضع و حقایق استفاده نمود و شکستن حلقه محاصره سیاسی. طبیعتاً حالات دیگر نیز متصور خواهد بود. به عبارتی دیدگاه هایی نظیر «نه جنگ، نه مذاکره» (ولو در کوتاه مدت) و یا «عدم مذاکره با این دولت» (که باز تجربه تاریخی کشور خودمان، نشان می دهد که نتیجه چندان مطلوبی حاصل نخواهد شد) و یا بدتر از آن، سپردن قضیه به زمان، به جای استفاده موثر از دیپلماسی و مذاکره برای همین «صرف زمان» و نیز امید واهی داشتن به بهبود خود به خود اوضاع با گذشت زمان، اشتباهات استراتژیکی است که ایران نباید در دام آن گرفتار آید. همانطور که مجدداً تابو سازی از موضوعات مختلف و یا تابو سازی در امر مذاکره، می تواند مجدداً هزینه هایی سنگین را به کشور تحمیل نماید. کما اینکه همین تلاش مجدد برای تابوسازی مذاکره با ایالات متحده، منجر به این شد که هر رفت و آمد واسطه گرایانه ای (عراق، عمان و جدیداٌ ژاپن)، تعبیر به «تسلیم ایران» در جامعه می شود که این، هزینه ای کاملاً غیرضروری و نادرست بوده است و ادامه آن می تواند اندازه این هزینه را بالا و بالاتر ببرد. از قضا برای جلوگیری از تابوسازی ها، هرگونه تابویی که ضرورت نداشته باشد؛ حتی مثل دیدار رئیس جمهور ایران و ایالات متحده می بایست شکسته شود، قبل از آنکه شکستن این تابوها، خود منجر به ایجاد هزینه برای نظام شود. شما در نظر بگیرید که اگر در همان سال 94 که توافق برجام به امضای طرفین رسید، روسای جمهور دو کشور دیدار می کردند، اگر چه در کوتاه مدت ابراز احساساتی را از گروه های مختلف جامعه به همراه می داشت، اما امروز به امری بدیهی و طبیعی تبدیل می شد. کما اینکه اگر امروز آقای دکتر ظریف با پمپئو در هر جایی از جهان دیدار مستقیم داشته باشد، موضوعی خاص و بدعت آمیز نیست و دیدارشان هم به مفهوم رد و بدل کردن امتیاز نیست. کما اینکه اصلاً کار وزرای امور خارجه، چنین دیدارهایی است. آنگاه که این تابوهای خود ساخته (که بیشتر مصرف داخلی دارد و از قضا باعث حیرت جهانیان است) را کنار بگذاریم و از دادن هزینه های بی مورد دست برداریم، تازه در خانه اول قرار خواهیم گرفت. همان خانه ای که دیگر کشورها هم در آن حضور دارند. تازه وارد بازی «منافع» خواهیم شد. ولی اینقدر دیگر اوضاع مان عجیب نیست که جهانیان حیرت کنند که یک وزیر امور خارجه از ایران، قرار است با وزیر امور خارجه ایالات متحده دست بدهد (و حقیقتاً قدری مایه خجالت است که درمورد ما، چنین نگاهی داشتند که امری چنان بدیهی بدل به تابویی قدرتمند شده بود) و برای به تصویر کشیدن این رخداد تاریخی، عکاس ها سر و دست بشکنند. آن وقت هست که دیگر نگران این نیستیم که مذاکره با کسی که بازی را بهم زده است، تأیید وی خواهد بود. چرا که مادامی که وی را به نتیجه مطلوب مدنظرش نرسانیم، در عمل چنین تأیید و نفعی را به وی منتقل نخواهیم کرد و جز این، هر چه که هست، برگرفته از هزینه پرداخت شده همین تابوسازی های امروز است. کما اینکه هر روز که تأخیر در این فرآیند اتفاق می افتد، این هزینه بیشتر و بیشتر می شود؛ بدون اینکه منفعتی آتی از آن حاصل گردد. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تمامی این موارد عرض شد تا به اینجا برسیم که چه دوستانی که موافق مذاکره هستند (حالا با هر شرایطی) و چه عزیزانی که نافی آن، به مرحله بعد بپردازند که «چطور باید مشکلات را حل نمود». به عبارتی، به جای اینکه توان یکدیگر را بگیریم که مذاکره خوب است یا بد و باید بشود یا نباید بشود، به این بپردازیم که مشکلات آینده را چطور باید از پیش رو برداریم. چون وارد شدن به بحث اینکه «مذاکره برای ما چه نتیجه ای داشت»، عملاً بی نتیجه خواهد بود. کما اینکه موافقان مذاکره هم می توانند بگویند «عدم مذاکره برای ما چه نتیجه ای داشت». پس به نظرم، اگر از بحث ماهوی «مذاکره» رد شده و به «چگونگی» آن بپردازیم، نتیجه بهتری را حاصل خواهیم نمود. البته طبیعتاً ما در اینجا، صرفاً نقش تحلیلگری داریم و نه تصمیم سازی و اگر هم حرفی می زنیم، با همین رویکرد است و موافقت، یا مخالفت ما با امری، دلیل بر انجام شدن یا نشدن آن نخواهد بود.
  3. 6 پسندیده شده
    در ادامه بحث های چت و نظرات دوستان: به عنوان مقدمه در مورد مذاکرات و نظر به تاریخ گذشته و رویدادها من قبلا هم وارد بحث مثلا در مقطع جنگ 8 ساله نشدم چون به نظرم بحث مطولی خواهد بود و واقعا با نگاهی گذرا و محدود کردن کلیت بحث به موارد انتقادی سالهای اخیر خصوصا پاسخگوی یک نتیجه گیری قطعی نخواهد بود. و بنابراین از این بخش برای پرداختن به مشابهت سازی با وضعیت فعلی پرهیز میکنم و البته معتقدم عرصه سیاست شاید در نگاهی ظاهری و کلان پیشنهادهایی از جنس «درس» و «بحث» داشته باشه به موجب این دست مشابهت سازیها ولی نهایتا در حد همون عبرت نه پی ریزی اقدامات بر مبنای تشابهات تاریخی. اصولا متغیرهایی چون زمان و افراد و موقعیتها و صدها و شاید هزاران فاکتور دخیل در هر رویداد سیاسی هرگونه توصیه پذیری تاریخی را در خرد ماجرا بی معنا میکنه. و اما خود بحث ما. برای اینکه به نتیجه ای منجر بشه و یا لااقل اختلاف آرا و محل تضارب نظرات روشن بشه بدون اینکه بحث به درازا بکشه از کلیت نظرات در این مورد خاص و نه تعمیم شده ها نکته اصلی بحث من این هست که در مقطع فعلی اتفاقا رویکرد وزارت امور خارجه رویکردی بوده مصر بر احترام به اصل مذاکره و به نظرم در تاکتیکی روشن (به علت تکرار در عبارات وزارت امور خارجه) نافی مذاکره را آمریکا قلمداد کردن که اتفاقا بر خلاف رویکرد ترامپ مبنی بر اهل مذاکره بودن، توجهات جهانی هم به اظهارات ایران هست که اشاره میکنه ما میز مذاکره را ترک نکردیم و بهتره کسیکه میز را ترک کرده به پای میز برگرده (خصوصا در این چند روز اخیر بارها این مورد تکرار شده که حتی ممکنه در سطح داخلی مورد ایراد قرار بگیره که این سیگنال برای مذاکره است) . حالا با این رویکرد خاص ایران یعنی لزوم احترام به مذاکره به عنوان مذاکره نه سوء استفاده ازش به عنوان یک بازی سیاسی و جهت گیری جهانی بر تایید این امر در مقطع فعلی تا حدودی، هرگونه چرخش از این تصمیم اصولی به خودی خود یک پیروزی برای طرفی است که خودمون هم اذعان داریم از مذاکره به عنوان یک «بازی سیاسی» داره بهره میبره. این دیدگاهی است که تایید میکنه استفاده از تمام برگ های ممکن را خصوصا دیپلماسی را ولی به شکل هوشمندانش. در مقطع فعلی ترامپ علم مذاکره را برداشته ولی علمی که در سطح جهانی جز چند اشارت خاص هیچ کس جدیش نگرفته به همون دلیلی که دوستان هم اشاره کردند اعتماد به ترامپ بی معنی است و به جدی بودن در مذاکرش هم. بنابراین در این مقطع زیر علم شخصی رفتن که از میز مذاکره موجود بلند شده، تقریبا بسیاری هم نظرند که هدفش از مذاکره تحمیل برخی شروط هست نه مذاکره، و تحلیل های متعدد معتقد هست که لفظ پای میز نشستن باهاش در تقویت جایگاه سیاسیش (به هر دلیل و اصلا نیاز نیست خودش هم در کلام اشاره کنه) موثر هست اشتباهی است که قابل قیاس با رخدادهای شبیه کرده بهش نیست. بله، انفعال غلط هست. ولی ایران و وزارت امور خارجه در شرایط فعلی منفعل نیست. یک پیشنهاد روشن وجود داره. ترامپ به میز مذاکره ای که ترک کرده بازگرده، هم جامع تر و جهانی تر و پذیرفته تر و پروزن تر هست و مشروع تر (از حیث جهانی) و هم رویکردی جدی تر داره و هزینه یک میز جدید! را هم لازم نیست بپردازیم. هم یک توافقی داریم که طرف خلف وعده کننده حالا ادعای مذاکره داره که خب پذیرفتنش مهر تاییدی است بر این خلف وعده و یک پوئن در مذاکره جدید و هم تکالیفی که همچنان ایران بهشون پایبند هست. اصولا با تمام این تفاسیر در «مورد خاص» مذاکرات سیاسی ایران و ایالات متحده چند مورد روشن هست: 1.ما پذیرفتیم که در میز مذاکره قبلی مذاکرات را ادامه بدیم. بدون تحمیل شروط جدید که الان شدند و طرفی که سرباز میزنه طرف آمریکایی است و اتفاقا اگر قائل به وزن معادلات جهانی و حمایت های بین المللی باشیم در بازگشت به گذشته الان وزن این دیدگاه بیشتر هست. 2.طرفی که از یک مذاکره جدی سرباز میزنه طرف آمریکایی است و اصولا سردرگمی و شرط و شروط هایی که تقریبا قطعی است ظهور و بروزشون در هرگونه میز مذاکره جدید اون را به یک طرف گریزان از مذاکره به عنوان مذاکره بدل کرده. 3.دورنمای ایران وضعیت «نه مذاکره و نه جنگ» نیست و نخواهد بود. دورنمای ایران برای شرایط فعلی: اگر قرار هست به مذاکره ای که ادعاش وجود داره البته با تحمیل شرایط جدید، ایران هم ابتدا این حق را داره به مرحله پیشامذاکره برگرده تا در مذاکره در شرایط نسبی برابری قرار بگیره. 4. پذیرفتن مذاکره جدیدی بدون دلیل مشخصی برای چرایی رد مذاکره قبلی که تمام ایرادات و حفره ها و خطرات و تحمیلات و برنامه های آتیش مثل تقریبا روز روشن هست، در شرایطی که هیچ برگی برای چانه زنی وجود نداره جز چند مورد حیاتی ، برگهای برنده متعدد در دسترسش و عامل زمان که کاملا به ضرر ماست مشکلی را حل نخواهد کرد جز شکستن اجماع لااقل لفظی فعلی که برجام باید حفظ بشه، اعتبار مذاکرات قبلی و مهمترین نکته وزن دهی سیاسی داخلی و خارجی به رویکرد ترامپ در نتیجه تشدید و ادامش تا نهایتا تحمیل شروط.
  4. 5 پسندیده شده
    با سلام و با اجازه دوستان ، بنده هم نکاتی رو عرض میکنم : 1. مذاکره یک پدیده مجرد نیست و تابع مسائل مختلفی هست. در خصوص مذاکره چند سوال مطرح هست : الف- مذاکره با چه کسی ؟ ( طرف مذاکره ) ب - مذاکره در چه زمانی ؟ ( زمان مذاکره ) پ - مذاکره در مورد چی ؟ ( موضوع مذاکره ) به نظر من این فرمایش رهبری که فرمودند : " مذاکره نمی کنیم " و " جنگ هم نمی شود " بیشتر ناظر به پاسخ سوال اول هست. در واقع منظور ایشون این هست که ما با آمریکا ( به تنهائی ) مذاکره نمی کنیم. همون طور که عبارات جنگ نمی شود هم دقیقا اشاره به آمریکا دارند. اینکه دوستان این اصل عدم مذاکره رو یک اصل مقدس می دونند و اصولا هرگونه مذاکره ای رو ( با هر کسی ) یک تابو و گناه غیر قابل گذشت می دونند ، یک مقدار با واقعیات جامعه امروز غیر قابل تطابق هست. بهتر هست که ابتدائا بحث بر سر این موضوع باشد که اگر با آمریکا ( به تنهائی ) مذاکره نمی کنیم ، پس با چه کسی حاضر به مذاکره هستیم ؟ در دور اول مذاکرات هسته ای ( 5+1 ) ایران با 5 کشور دارای حق وتو سازمان ملل + آلمان مذاکره نمود. در دور دوم برای اینکه در مذاکرات وزن اروپا بیشتر لحاظ شود ، نام مذاکرات به 3+3 تغییر یافت ( 3 کشور اروپائی + 3 کشور غیر اروپائی ) همانطور که دوستان ملاحظه کردند در هر دو مرحله آمریکا سر میز مذاکره حاضر بود و ایران با نشستن وزیر خارجه آمریکا در کنار سایر وزرای خارجه برای مذاکره مشکلی نداشت. سوال : در این مرحله اگر قرار بر مذاکره باشد ( که به اعتقاد بنده اجتناب ناپذیر است ) بهتر است که ایران یک ترکیب مناسب تر از 5+1 یا 3+3 برای آن سمت مذاکره ارائه نماید و اعلام کند که حاضر به مذاکره با ان ترکیب هست. بعنوان مثال : طرف مقابل میز مذاکره می تواند ، نمایندگان مجامع جهانی باشد . نظیر : " دبیرکل سازمان ملل " ، " نماینده شورای امنیت سازمان ملل" ، " نماینده جنبش عدم تعهد " ، " نماینده اتحادیه اروپا" ، " نماینده اجلاس شانگهای" ، " نماینده اتحادیه عرب " ، " نماینده اتحادیه آفریقا " + نماینده آمریکا بعد از مشخص شدن طرف مذاکره است که می توان به سراغ زمان مذاکره رفت و در نهایت موضوع مذاکره. ( طبیعتا وقتی ترکیب تیم مذاکره کننده گسترده باشد ، یکی از اعضا نمی تواند که بگوید که من به تنهائی 12 شرط برای مذاکره دارم ) الان باید بجای این دوگانه نه جنگ - نه مذاکره ( که در خارج از مرزها موضع انفعال را بیشتر نشان میدهد تا موضع مقاومت را ) باید با یک دیپلماسی فعال زمین بازی را عوض کرد و از گیر افتادن ایران در گوشه رینگ ( الان یا در آینده ) به شدت پرهیز نمود.
  5. 5 پسندیده شده
    در ادامه بحث های هسته ای و برجام تو بحث مذاکره با امریکا، باید در نظر گرفت که شروع مذاکره با کسی که زیر برجام زده، تایید حرکت اون هست و پذیرش عقب نشینی، در سمت دیگر اگر ترامپ صداقت داشته باشه باید با کره شمالی توافقی بدست بیاره، اگر توافقش با کره شمالی خوب بود ما هم می تونیم در این زمینه فکر کنیم ولی توافق مورد نظر ترامپ توافق لیبی است در مقابل ترامپ پیشرفت قطعی صنعت هسته ای بزرگترین و بهترین جواب هست، چون این لقب رو میگیره که اون باعث شد ایران در هسته ای محدودیت هاش برداشته بشه، البته مدارکی که الان بیرون میاد نشون میده که اوباما ها هم در سال 10 برجام از اون خارج میشد جناب mostfa by فرمودند تو بحث هسته ای همیشه مدنظر بحث های ما هسته ای هست در حالی که بقیه جنبه های انرژی هسته ای چه از نظر نظامی و چه غیر نظامی برای ما بیشتر اهمیت دارد مسلما تولید برق و مولدهای کوچک هسته ای دو موضوع اصلی در صنایع هسته ای هستن و در اوج به راکتورهای همجوشی می رسیم که هنوز یک ارزو برای بشر و جهش انرژی برای انسان خواهد بود در موضوع شرایط فعلی ما، برجام برای ایران این مزیت را داشت که نشان داد ایران دنبال بمب نیست و این غرب و امریکا است که دنبال توافق پایدار نیست شاید دوستانی در داخل بگویند که ما این رو می دانستیم و هزینه بی خود بود ولی باید این اتفاق می افتاد تا بعضی از بحث ها تمام شود ما الان می دونیم که خیلی از مشکلات اقتصادی تقصیر تحریم ها نبود و مشکل از سیستم اقتصادی و مسئولان خود ماست تو بحث هسته ای هم اعتماد سازی اولیه و اساسی انجام شد و اگر مبنای اصلی عدم تولید بمب هسته ای هست، NPT بزرگترین مبنا میشه خب با این اطلاعات سوال مطرح میشه اقدام ایران در جواب ترامپ چه باید باشد سوال اینه که به کجا می خواهیم برسیم؟ به رسمیت شناختن توان هسته ای صلح امیز ایران و افزایش سطح تکنولوژی هسته ای در نتیجه رسیدن به غروب برجام و قرارگیری در زمینه سطح است نظر شخصی برای رسیدن به این هدف من تقویت زیرساخت های اساسی است این زیرساخت ها اصل صنعت هسته ای هست که با تحریم و بمباران از بین نمی روند مثال هایی از موارد سانتریفیوژهای نسل 8 یا IR8 است یا تکمیل مراکزی مثل اراک 2 مرکز غنی سازی مثل فردو ( فعال یا رزرو) یا تکنولوژی راکتورهای کوچک هسته ای به عنوان پیشران های هسته ای یا نیروگاه های هسته ای کوچک و پراکنده در سطح کشور مراکز تحقیقات دارویی و کشاورزی هسته ای و ... وقتی علم و تکنولوژی بومی بشه عملا حرکت به جلو صورت گرفته و طرف مقابل چاره ای جز پذیرش ندارد اگر مذاکرات رو بخونیم همیشه بیشترین بحث روی تحقیقات و زیرساخت ها است تا تعداد و میزان غنی سازی اما سوال اصلی شما دیدگاه غرب و اجماع جهانی برای محدود کردن فعالیت ما است که با یک روند ارام ولی با برنامه به سمت توسعه صنعت هسته ای جلو میرویم تا جایی که میشه از اقدامات اونها به نفع خودمون استفاده کنیم، و زمانی که شمشیر میکشن و ضربه میزنن جا خالی بدیم سعی کنیم تبلیغات و افکار عمومی رو بدست بگیریم و اونها رو با کمک توسعه زیرساخت ها مجبور به پذیرش حقوق بیشتری از خود بکنیم خلاصه کلام مقاومت منطقی جهت تثبت زیرساخت ها در این بین اصلاح اقتصاد کشور اصلی ترین کلید برای شکستن تحریم ها و تغییر موضع اروپایی ها و امریکایی ها هست
  6. 4 پسندیده شده
    دوستان این ویدئو را ببینید https://www.youtube.com/watch?v=TaD55iDxx3c مشکلات سنگینی برای مرکاوا-۴ می‌شماره موتور تانک را از جلو داغ کرده و در دوربین‌های حرارتی بیشتر دیده میشه منبع سوخت فقط ۱۰۰ میلی متر حفاظت داره و جلوی تانکه مهمات محافظت نشده‌اند و ...
  7. 4 پسندیده شده
    همچون پهپاد حماسه که ظاهرا اسکیل کوچک پهپاد فطرس بود این پهپاد هم نمونه ی کوچک تر پهپاد کمان 12 به نظر میرسه . البته پبش از رونمایی اسکیل کوچکتر با نام مهاجم 92 که نشان دهنده ی پروژه ی ساخت یک پهپاد رهگیر در سال 92 هست ازین پهپاد بدون هیچ نامی در نمایشگاه پدافند هوایی رونمایی شده بود . نمونه ی اولیه از همون لرکس عریض بهره میبرد ولی ظاهرا محل نصب موتور به جای انتهای بدنه ؛ بالای آن و در قسمت نزدیک به انتها بود . اکنون مشخص میشه که گمانه زنی ها بر اساس اینکه پهپاد فوق پهپاد هدف بوده است در اون موقع صحیح نبوده . لینک + اولین نمونه مشاهده شده در نمایشگاه پدافند : نمونه ی بعدی ( مهاجم 92 ) با کشیده تر شدن بوم ها موتور به انهتای بدنه انتقال پیدا کرده و همچنین برجستگی رادوم در طراحی لحاظ شده . نمونه ی آخر ( کمان 12 ) که در روز رونمایی دوفروند به همراه موشک اخگر نمایش داده شد . اسکیل حدودا دوبرابر شده و در انتهای بالها از بالچه های یکپارچه ( blended winglet ) استفاده شده . این فقره در طراحی ، در دنیا هم مربوط به سالهای جدید هست و درنمونه های تجاری ایرباس با طراحی sharklet در a 320 و در نمونه های نظامی ، جنرال اتمیکس در پروژه ها ی Predator B ER افزایش برد پریدیتور و MQ-1C ER Gray Eagle افزایش برد گری ایگل دیده شده بود . ظاهرا به دلیل مداومت بالای بیشتر چنین نکته ای در طراحی واردشده . گذشته از اون این پهپاد به دلیل شکل بدنه اش که منحنی هست در میان پهپاد های ایرانی سابقه ای نداره . نزدیکترین نمونه united 40 امارات هست . به نظر میرسه این هم باعث افزایش برازایی بدنه میشه . پریدیتور بی اکستندد رنج : گری ایگل اکستندد رنج :
  8. 4 پسندیده شده
    ارابه جدید عبری برای نبرد شهری رونمایی از جزییات نسل جدید تانک اصلی میدان نبرد مرکاوا تل آویو: نیروی دفاعی اسراییل ( IDF) جزییات کاملی از نسل جدید تانک اصلی میدان نبرد مرکاوا که قرار است در صحنه رزم چریکی مورد استفاده قرار گیرد را ارائه نمود . براساس گزارش IDF ، آخرین گونه معرفی شده تانک اصلی میدان نبرد اسراییل "مرکاوا" که با شناسه مارک-4 "باراک" نامگذاری شده ، با توجه به شرایط جدید محیط عملیاتی ارتقاء یافته است . مرکاوا مارک- 4 باراک ، نخستین تانکی خواهد بود که به یک رایانه هوشمند برای مدیریت ماموریتهای محوله به خدمه مجهز می گردد . این رایانه هوشمند ، علاوه بر افزایش قابلیتهای رزمی و عملیاتی واحدهای تانک ارتش اسراییل ، درشمار یک جنگ افزار نوآورانه در حیطه رزم زرهی نیز قرار می گیرد ، چرا که عناصری جدیدی نظیر هوش مصنوعی ، حسگرهای به روز شده و قابلیتهای موسوم به VR بدان افزوده شده است . به گفته تحلیلگران نظامی ، هوش مصنوعی مورد استفاده در رایانه این تانک ، به شکل قابل ملاحضه ای حجم وظایف خدمه را کاهش داده و به انها کمک می کند تا اهداف را دقیق تر شناسایی نموده و با درصد بالاتری انها را مورد هدف قرار دهند . یک مقام ارشد ارتش عبری در این زمینه می گوید : " قابلیتهای پیشرفته دفاعی و استفاده از ابزار های الکترونیکی ، سطح عملیاتی خدمه را به سرعت از صفر به درجه کاملا رزمی خواهد رساند ، مضاف براین ، ارتقاء های لجستیکی که در این نمونه ارائه شده ، می تواند انجام ماموریتهایی را امکان پذیر سازد که در مقایسه با امروز 30درصد بیشتر بطول می انجامد " شاید از یک نظر ، پیشرفت غیر قابل باور در این نسخه از مرکاوا ، وجود قابلیت "شبیه سازی واقعیت مجازی " (VR) است که خدمه می توانند از ان برای شرکت در تمرینات واقعی ، بدون محدودیت زمانی و محیطی استفاده نمایند و این بدان معنی است که آمادگی رزمی آنها از هر زمان دیگری ، بیشتر خواهد بود . به گفته یکی از افسران ارشد زرهی ارتش عبری ، خدمه این تانک با استفاده از یک هلمت جدید که Iron View نامیده می شود ، می توانند محیط بیرون را بهتر از گذشته رصد کنند . حسگرهایی که در این گونه نصب شده ، به خدمه اجازه میدهد که مرکاوا مارک چهار را به سادگی هر چه تمام ترهدایت نموده و هم بلحاظ فنی و هم در حوزه فیزیکی بهتر از گذشته از آن دفاع نمایند . هلمت جدید خدمه مرکاوا ، که توسه شرکت البیت سیستمز توسعه پیدا نموده ، در رده فناوری موسوم به Helmet-Mounted Displays - (HMD) قرار می گیرد . این فناوری ، تصاویری را ایجاد می کند که خدمه قادرند از درون سپر زرهی خود ، محیط اطراف را رصد نمایند . این سامانه جدید علاوه بر کمک به خدمه برای غلبه بر محدودیتهای ذاتی تانک در شناسایی محیط اطراف خود ، کارایی انها را افزایش و ایمنی ماموریتها را تضمین خواهد نمود . به گفته برخی کارشناسان ، این سامانه با ارائه قابلیتهایی نظیر ارسال تصاویر در زمان واقعی ، تاخیر اندک ، وضوح بالای تصاویر ارسالی ، یک دید طبیعی ، رنگی و با کیفیت HD ، در ترکیب با سامانه های کنترل- فرماندهی (C4I) توانایی های افزون تری را در اختیار خدمه قرار می دهد . به گفته تحلیلگران نظامی ، خدمه با یک "کلیک" میتواند ویدئوهای ارسالی را در سایت توپ اصلی ، پرنده های بدون سرنشین و یا هرمنبع دیگری در میدان نبرد قرار دهد . با توجه به ویژگی های ارائه شده توسط البیت سیستمز در سامانه فوق الذکر ، تمامی اطلاعات مربوط به زمین عملیات و موانع پیش رو ، به شکل هوشمند وارد حافظه این سامانه شده و رایانه مورد استفاده نیز با استفاده از نمادهای بصری ، اطلاعات مورد نیاز خدمه را همزمان در اختیار انها قرار می دهد . فناوری HMD مورد استفاده که از یک الگوریتم اصلاح شده پیشرفته نیز بهره می برد ، موجب از میان رفتن تحریف بصری و عوارض ناشی از حرکت تانک در زمین های ناهموار می گردد . با توجه به این نکته که فقط در سال 2018 ، واحدهای زرهی ارتش عبری به شکل مداوم در 30 درصد از مساحت نوار غزه در حال عملیات است ، وجود این فناوری برای کاربرانآن بسیار حیاتی بشمار میرود . درجریان این ماموریتها ، خدمه بالاجبار می بایست در برخی مواقع از تانک خارج شوند که طبیعتا در معرض دید قرار خواهند گرفت . این مساله در نسخه های پیشین مرکاوا که از میانه دهه 70 در ارتش عبری مشغول خدمت است وجود داشت ، اما از آن زمان تا حال حاضر ، تغییرات زیادی در این تانک بوقوع پیوسته که موجب تقویت توانایی نیروی زمینی را فراهم آورده است . پی نوشت : 1- در حالی که ما بعد از 4 دهه تعلل و تاخیر ، به تازگی نوسازی سازمان رزم واحدهای تانک نیروی زمینی را شروع کردیم ، ارتش عبری قابلیتهای رزمی خودش را از حالت بالقوه بصورت بالفعل در آورده است و این به معنای یک فاصله 40 ساله در کاربرد واحدهای زرهی است . 2- بطور مشخص ، دشمن ، بخوبی از پس زمینه فرهنگی ما در ورود به مسائل و مفاهیم بی ربط آگاه هست و با تمام توان سعی دارد ما را به شکل مستمر درگیر مسائلی کند که در اولویت قرار ندارد . حال ، چه زمانی ما این نیرنگ رادرک کرده و عکس العمل نشان می دهیم ، هنوز مشخص نیست . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  9. 3 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس عملیات کور هواپیمای RF-4 با همه محدودیت های پروازی اش ، آب باریکه ای را می مانست که می توانست تنور عملیات ها را علیه دشمن گرم نگه داشته و امید به بیرون راندن اشغالگران را از خاک میهن اسلامی تازه کند ؛ اما جلسه تابستان 1363 ، مُهر دیگری بود بر محدودیت بکارگیری آنها. این جلسه مهم در حوزه فرماندهی نهاجا تشکیل شده بود و همه فرماندهان سپاه از آقای محسن رضائی بگیر تا فرماندهان عملیاتی جنگ حضور داشتند. من و آقای حسین تاش از یگان هوائی سپاه به آن جلسه دعوت شده بودیم. عموما این جلسات برای تبادل نظرات بین ارتش و سپاه برگزار می شد ، اما این بدترین جلسه ای بود که کام همه فرماندهان را تلخ کرد. آقای معینی فر ، از فرماندهان ارتش در این جلسه رسما اعلام کرد که ما به دلائل مختلف ، دیگر نمی توانیم از هواپیمای فانتوم استفاده کنیم. برای شناسائی و عکسبرداری از مواضع دشمن از این پس فکر دیگری بکنید. با این حرف حالمان گرفت. با دکل های برق که فقط در برخی از مناطق پیدا می شد، چیز زیادی نمی شد از عقبه دشمن را دید زد. نیروهای شناسائی زمینی هم فقط می توانستند حداکثر از کمین ها عبور کرده و تا خط دشمن پیش بروند. از آن به بعد به راحتی ، نمی توانستیم حدس بزنیم ، چه برسد به اینکه بخواهیم عملیاتی را طرح ریزی کنیم. تمام روش های شناسائی دشمن بسته به همین چند مورد بود ، اما این فقط عکس هوائی بود که می توانست چاره کار باشد. اگر چه عکس های RF-4 هم از ارتفاع بسیار بالائی گرفته می شد و بسیاری از مواضع به خصوص آنهائی را که دشمن اختفاء و استتار کرده بود ، پیدا نبود و از طرفی فاصله زمانی عکسبرداری تا موزائیک کردن و تفسیر آنها و استخراج و دسترسی به اطلاعات آنها ، زمان نسبتا زیادی می برد و در این فاصله دشمن می توانست ؛ آرایش نظامی خود را عوض کند ، اما با این همه فرماندهان به شناخت کلی از عقبه دشمن می رسیدند. اما اکنون بدون آن یا باید از عملیات کردن علیه دشمن صرف نظر می شد و یا به عملیات کور تن داده می شد. تن دادنی که بی شک خسارات فراوانی را باید به جان خرید. اگر چه آن روز همه مأیوس و نگران بودند اما ایمان داشتیم که راه سومی باید وجود داشته باشد. راوی : محسن عمل نیک * * * * * راه سوم ظاهرا احمد راه سوم ماجرا بود. من می دیدم این چند روز دارد تقلاهائی می کند و رفت و شدهائی را نیز به فرماندهی یگان راه انداخته است اما نمی دانستم اینقدر مهم شده باشد. احمد با این کار حسابی خودش را مطرح کرده بود. اکنون دیگر نامش ورد زبان فرماندهان شده و خبرش حتی به محسن رضائی هم رسیده بود. پیش خود می گفتم : حالا دیگر حتی می تواند خانه نیمه کاره اش را به اتمام برساند ، به خصوص اینکه او آدم نکته سنج و فرصت شناسی است و می داند چطور با فرماندهان حرف بزند تا به خواسته هایش برسد. شاهکارش فقط این نبود که موفق شده بود پرنده ای بدون سرنشین بسازد که به راحتی در آسمان پرواز کند ، بلکه او توانسته بود با کار گذاشتن دوربین عکاسی در آن ، عکس هائی از فراز شهرش با وضوح بسیار بالا بگیرد. این کار یعنی تحول اساسی در جنگ. وقتی با خودم فکر میکردم او با این کار چقدر توانسته است در کم شدن ضایعات انسانی جنگ کمک کند ، حسودی ام میشد. ما با هم همکار بودیم ، هر دو با هم سر یک کلاس می رفتیم و در قسمت فنی هواپیمائی ، عضو کادر اویونیک بودیم. اما اینک توجه الهی شامل حال او شده بود. عکس های هوائی را که او از فراز شهر قزوین گرفته بود ، واقعا قابل تقدیر بود. بی خود نبود که به دستور آقا محسن فرمانده کل سپاه ، هم پول و امکانات برای توسعه کار در اختیارش گذاشتند و هم اسلحه ای کمری به او دادند که از خطر منافقین در امان بماند. خودش می گفت : برای اینکار از طرف منافقین تهدید به مرگ شده بود. حالا آنها چطور فهمیده بودند ، بماند. چقدر خبرهای جور واجور در این چند روز برای احمد اتفاق افتاده بود و من بی خبر مانده بودم. ولی نمی دانم چرا برای نشان دادن هواپیمایش ، هر بار تعلل می کرد. او حتی مرا که دوست صمیمی اش بودم به خانه اش راه نداد. وقتی در پاسخ فرمانده یگان هر بار طفره می رفت ، من به همراه چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم که سر زده به خانه اش برویم و هواپیمایش را از نزدیک ببینیم. همین کار را هم کردیم. او اول نخواست ما را به خانه اش راه بدهد ، اما وقتی فهمید ما این همه راه را از تهران کوبیده ایم و تا قزوین آمده ایم ، تسلیم شد و ما را به انباری خانه شان برد. تماشای هواپیمای اسباب بازی با آن چرخ های کالسکه و درب و داغون اش ، مسخره تر از آن بود که ماجرا را باور کنیم ، چه برسد به اینکه از او توضیح بیشتری بخواهیم. کافی بود چشم به چهره مضطرب و شرمنده اش می دوختیم. تمام حرکاتش گویای یک دروغ بزرگ بود ، چیزی که ما را همچنان سر دو راهی قبل متوقف کرد. او چون نتوانسته بود هواپیماهای دست سازش را پرواز دهد ، عکس های ارائه شده به ما را از درون یک بالگرد گرفته بود. راوی : محسن عمل نیک ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عمومامربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
  10. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: اختیار دارد قربان . البته ای کاش این فیلم ها یکم جزئیات بیشتری داشتند . اونوقت دیگه اصلا نیازی به ارسال این تاپیک نبود. چون این کتاب و این فیلم ها تقریبا هر دو یک مضمون مشترک ( تولید اولین پهپادهای ایرانی در زمان جنگ) دارند. بهرحال از زحمتی که برای ارسال این فیلم ها متقبل شدید ممنونم. پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس مقدمه (بخش دوم و پایانی ) - اگر چه این گردان هیچگاه ساختاری هم عرض نام خود ، تا پایان جنگ نیافت ؛ اما با ساخت انواع هواپیماهای بدون سرنشین هم در نوع مأموریت ، هم در جغرافیای عملیاتی و هم در تنوع مأموریتی گسترش یافت و به اکثر نیازهای عملیاتی ( حتی فراتر از عکس های هوائی ارتش ) برای طرح ریزی عملیات آفند و پدافند سپاه و ارتش پاسخ داد. مزیت عکس های هوائی گرفته شده توسط پهپادهای سپاه هم بر عکس های هوائی RF-4 ارتش و هم بر شناسائی های زمینی ، فرماندهان را بر آن داشت که از این عنصر نوپا اما موثر و راهگشا حمایت کرده و جایگاه ویژه ای در طرح ریزی عملیاتی برای آن باز کنند. به طوری که برخی از فرماندهان اجرائی ، عملیات را موکول به دیدن عکس های هوائی پهپادها می کردند. سادگی در ظهور عکس ها ، به وفور بودن آنها و مهمتر از همه ؛ به روز بودن این نوع عکس ها ، در برخی از موارد تا رده گردان را پوشش می داد و در توجیه عملیاتی منطقه بسیار فابل اتکا می نمود. وضوح بالای عکس ها ، عکس برداری با نماهای نزدیک ، عکسبرداری چند زاویه ای از یک منطقه مورد نظر ، گستردگی مناطق عکسبرداری شده ، سرعت عمل ( از عکسبرداری تا بهره برداری ) ، کم هزینه بودن پروازها ، عدم نیاز به مهارت ویژه برای تفسیر عکس ها و ... از ویژگی های مهم عکس های هوائی پهپادها به حساب می آمد که خیلی زود ، این گردان را مورد توجه قرار داد. تأثیرات نظامی پهپادها چه در آفند و چه در پدافند از برجستگی های این یگان بود که برخی از آنها عبارت بودند از : کمک به بازنویسی نقشه های نظامی کمک به کاهش تلفات انسانی کمک به تقاطع اطلاعاتی کمک به اهداف عملیاتی هوانیروز انجام عملیات روانی علیه دشمن انجام عملیات فریب تکمیل کننده و تصحیح کننده شناسائی زمینی کسب اطلاعات از مناطق غیر قابل دسترس ایفای نقش در تک و پاتک شناسائی میادین مین و مواضع انتخابی دشمن و .... پهپاد های ایرانی راه درازی را پیمودند تا به این نقطه ای که امروز در آن قرار دارند ، رسیدند آنچه که توانست یگان پهپاد را در طول دوران دفاع مقدس هر روز بیش از پیش مورد توجه قرار دهد و سهم بیشتری از کسب اطلاعات از دشمن را در حوزه طرح ریزی عهده دار شود ، علاوه بر سخت کوشی ، از جان گذشتگی و ایثار کادر فنی و پروازی آن ؛ نو آوری و اتکاء بر دانش بومی بود. نیروهای پهپاد ، با ارتقاء توانمندی پهپادها (چه در زمینه عمق پروازی و چه در وسعت میدان عکسبرداری) ، ابتکارات و نوآوری های مختلفی را تجربه نمودن که می توان به ابتکار در ارتقای موتور و بدنه ، ارتقاء در کاربری انواع دوربین های عکسبرداری در پرنده ها ، ساخت و تولید لانچر ، اسکیت و ... اشاره نمود. حجم روز افزون مأموریت های ابلاغی قرارگاه عملیاتی خاتم ، از یک طرف و لزوم ساخت هواپیماهای جدید با قابلیت بالاتر ، از طرف دیگر ؛ هرگز به پهپاد امکان جدا نمودن آموزش و عملیات را تا پایان جنگ نداد و این یگان با حفظ توانمندی رزمی ، انواع آموزش های فنی و خلبانی را در خلال عملیات ها و مأموریت ها به انجام می رساند. راه اندازی پهپاد در غرب کشور ، قبل از اینکه ترجمان توسعه ساختار و سازمان پهپاد به حساب آید ، بیانگر گستردگی نیاز واحد اطلاعات به این یگان بود. گردان رعد با ارتقاء سطح دانش پروازی و با موفقیت در ساخت انواع هواپیماهای بدون سرنشین تحت عناوین تلاش ا و 2 و 3 ، هواپیمای مهاجر و ... خیلی سریع به یگان پهپاد ، ارتقاء سازمان یافت و توانست با تصویربرداری از مناطق تحت اشغال دشمن ، نقش بی بدیل خود را در عرصه اطلاعات ثبت نماید. قرار گرفتن کشور در تحریمهای ظالمانه اقتصادی و نظامی توسط ابرقدرت ها در طول هشت سال دفاع مقدس ، علاوه بر اینکه دستیابی ایران به هواپیماهای بدون سرنشین نظامی را غیر ممکن می ساخت ، مسیر دستیابی ( حتی به قطعات تجاری ) هواپیماهای مدل را نیز دچار مشکل کرده بود. با این پیشینه یگان پهپاد با کمک جوانان مشتاق و مومن ، اقدام به نوآوری در ساخت پرنده های مدل با قابلیت نظامی اعم از عکسبرداری هوائی ، تهاجمی ، خود انهدامی ، هدف و ... نمودند و در طول جنگ ، با تولید و بهر برداری از هواپیماهای مدل " تلاش " و " مهاجر" سهمی در خور در اطلاعات و عملیات ایفا نمودند. موفقیت در صنعت ساخت و بکارگیری اطلاعاتی پرنده های بدون سرنشین با امور حفاظتی ، باعث شد که تا سال 1366 دشمن از کارائی این پرنده ها بی خبر بماند و به دلیل ساختار ساده آنها نتواند حتی یکی از آنها را با انواع جنگ افزارهای خود ساقط نماید. اگر چه این یگان نهایت تلاش خود را برای حفظ جان کادر پروازی انجام می داد ، ولی به سهم خود شهداء و جانبازان عزیزی را تقدیم آرمان های اسلام نمود. عبدالرضا سالمی نژاد - مولف کتاب پهپاد در دفاع مقدس ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند.
  11. 1 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست در جریان بازدید از نمایشگاه اقتدار 40 در بهم ماه 1397 در حین بازدید از غرفه پهپادها ، با توجه به اینکه مسئول غرفه علاقه بنده به پهپادها رو مشاهده کردند ، یک کتاب رو به بنده هدیه دادند که به چگونگی روند شکل گیری یگان پهپادی سپاه می پرداخت. با کسب اجازه از مدیران محترم انجمن و در راستای پرداخت ذکات علم ، مطالب و محتوای این کتاب 188 صفحه ای رو به تدریج و در قالب این تاپیک خدمت سایر دوستان خودم تقدیم میکنم : پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس مقدمه - اگر چه از سالهای پیش از جنگ ، پرنده های هدایت پذیر از راه دور ( پهپاد ) به عنوان ابزار اطلاعاتی در ارتش های جهان از جایگاه خاصی برخوردار بودند ، اما در ارتش ایران ( قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) محلی از اعراب نداشتند ؛ و گفته می شود که چند فروند از پهپاد های هدف در یکی از پایگاه های نظامی دیده شده که در دوران دفاع مقدس هیچ مأموریتی از خود نشان ندادند. پهپاد هدف BQM-74 Chuker ضرورت بکارگیری پهپادهای شناسائی دقیقا از روزی مطرح شد که فرماندهان جبهه های جنگ با چالشی به نام محدودیت پروازی هواپیماهای شناسائی RF-4 ارتش روبرو شدند و از عکس هوائی به عنوان مهمترین و قابل اتکاترین وسیله کسب اطلاعات و شناخت موقعیت دشمن در صحنه نبرد محروم شدند. فتو فانتوم نهاجا (RF-4E) به دنبال تحریم های اقتصادی - تسلیحاتی ، نیاز جبهه های جنگ به عکس هوائی و نگرانی فرماندهان از نبود وسیله جایگزین ؛ نیروهای مومن ، متعهد و جوان مراکز تحقیقاتی دانشگاهی ؛ بر آن شدند تا در جهت تأمین جایگزینی برای آن به فکر چاره باشند. قرار داشتن کشور در تحریم های اقتصادی - تسلیحاتی آمریکا و دنیای غرب از یک طرف و تصویب عملیات استانچ علیه جمهوری اسلامی ، امکان دستیابی به پهپادهای نظامی را برای سپاهیان اسلام طولانی و یا غیر ممکن ساخته بود که رزمندگان برای تأمین آن هدف مجبور به ساخت و ارتقای هواپیماهای مدل شدند. واحد اطلاعات - عملیات قرارگاه خاتم الانبیاء (محوری ترین قرارگاه عملیاتی سپاه که کار سازماندهی ، هدایت و طرح ریزی عملیاتی قوای اسلام علیه نیروهای اشغالگر بعثی را بر عهده داشت ) در سال 1362 گرفتار چالشی مهم در زمینه کسب اطلاعات از مواضع دشمن شد. این واحد از روش های گوناگون از جمله عکسبرداری هوائی توسط هواپیماهای RF-4 و RF-5 ارتش جمهوری اسلامی ، گروه های پیاده شناسائی ، شنود مخابراتی و تخلیه اطلاعاتی اسرای جنگی به کسب اطلاعات از دشمن اقدام می نمود. فتو تایگر نهاجا (RF-5A) در سال 1362 پس از جلسه مشترک فرماندهان ارتش و سپاه و اعلام فرمانده نیروی هوائی ارتش مبنی بر وضع محدودیت پرواز برای هواپیماهای RF-4 به دلائل مختلف از جمله کمبود هواپیما و پر مخاطره بودن این نوع پروازها ، فرماندهان جنگ را به دنبال یافتن وسیله یا روش جایگزین رهنمون کرد. اگر چه خواستگاه اولیه ساخت پرنده های بدون سرنشین با رویکرد شناسائی و عکسبرداری هوائی مشخص و روشن نیست ، اما قدر مسلم این است که ابتدا شهید چمران در وزارت دفاع و سپس جهادهای دانشگاهی دانشگاه اصفهان ، دانشگاه صنعتی اصفهان ، دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه شیراز ، گام های اولیه را برای تأمین آن هدف برداشته اند که به لحاظ دستیابی دانشگاه اصفهان به موفقیت هائی ، روند پیگیری ساخت ، تولید و بهره برداری اطلاعاتی تا تشکیل " یگان پهپاد در سپاه" از آنجا آغاز گردید. نیاز قرارگاه خاتم به اطلاعات از عمق نیروهای دشمن ، که تأمین آن توسط نیروهای پیاده شناسائی قابل اتکا نبود از یک طرف و عدم تأمین عکس های هوائی توسط ارتش از طرف دیگر ، نیاز به این پرنده را شدیدتر نمود. با انجام موفقیت آمیز اولین تست عملیاتی توسط این هواپیمای ساخت جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان در نزدیک جزیره ماهی ( تحت نظر فرماندهان قرارگاه خاتم ) ، امید به جایگزین شدن این پرنده های بدون سرنشین به جای هواپیمای RF-4 پر رنگ تر شد و به دستور فرمانده سپاه به یگان هوائی سپاه ؛ تشکیل " گردان رعد " ( گردانی اطلاعاتی با هدف تأمین عکس هوائی ) ابلاغ گردید. این گردان ، با استقرار در شهر اهواز و سپس در پادگانی در نزدیکی جبهه های جنگ ، به گسترش ساختار و سازمان پرداخت و تلاش نمود جای عکس های هوائی ارتش را برای فرماندهان سپاه پر نماید. اعضای گردان پهپادی رعد ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند.
  12. 1 پسندیده شده
    با سلام. با گسترده تر کردن میز مذاکره چه چیزی بیشتری عاید ما میشه؟ فقط توافق سختتر میشه.تمامی طرفهایی که اسم بردید به نوعی متحد آمریکا هستند حتی چین و روسیه هم متحد ما نیستند به نوعی تقسیم کار بین اونها بوجود میاد و نقش پلیس خوب و بد رو بین خودشون تقسیم میکنند کما اینکه اینکار رو کردند . انگار ما صغیر هستیم و به ولی و بزرگتر احتیاج داریم مشکل آمریکاست و بس. ایران هنوز وزن کافی داره برای اینکه خودش مذاکره کنه ولی انگار اعتماد به نفس لازم رو نداره حداقل میتونیم مثل کره شمالی با قضیه برخورد کنیم
  13. 1 پسندیده شده
    مستند داستان مهاجر - قسمت دوم
  14. 1 پسندیده شده
    فرق پهبادی مثل rq با یک جنگنده سرنشین دار دوچیزه 1- قدرت مانور کم پهباد 2- مادون صوت بودن پهباد اگر کشوری پهبادی بسازه که جت باشه و قدرت مانور و سرعتش بالا باشه. خوب یک کابین هم میزنه تنگش میشه جنگنده.
  15. 1 پسندیده شده
    بروزرسانی ،تجمیع و اصلاح تاپیک تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار ( همه نسخه ها ) : بررسی احتمالات و قطعیات ( شامل تمامی تاپیک ها ، اخبار ، تحلیل ها ، پستهای بایگانی و قفل شده و ..... ) // پنجم خرداد سال یکهزار و سیصد و نود هشت خورشیدی.
  16. 1 پسندیده شده
    بروزرسانی ،تجمیع و اصلاح تاپیک نیروی هوایی / هوانیروز سپاه پاسداران (IRGCAF) ( شامل تمامی تاپیک ها ، اخبار ، تحلیل ها ، پستهای بایگانی و قفل شده و ..... ) // چهارم خرداد سال یکهزار و سیصد و نود هشت خورشیدی.
  17. 1 پسندیده شده
    به نظر همچنان مشکل فرماندهی واحد و همچنین فرماندهی میدانی صحیح به چشم میخوره. درسته تصاویر نشون میده ترکیه و پولهای عربی در تجهیز تروریستها از تجهیزات انفرادی و سلاح گرفته تا دوربین های دید در شب و حرارتی و پهپادها هیچ چیزی کم نگذاشتند ولی واحد شناسایی و اطلاعاتی و عملیاتی نقشش مبهم هست که ما اینگونه عقب نشینی ها را میبینیم. برخی از دلایل مشخص هست. فرسودگی و از هم پاشی یگان ها و نظم ارتش باعث شده بسیاری امور بدون برنامه انجام بشه ولی در تصاویر اگر اشتباه نکنم نیروهای روس هم هستند و لااقل میتونند به طرح ریزی عملیات ها کمک کنند. البته این نکته را باید در نظر داشت به هر حال چیزی که ازش به عنوان نقاط قوت جنگ نامنظم یاد میشه اینجا هم به نفع دشمن وجود داره. حملات در کلان ماجرا بدون نظم و فوجی و موجی تروریستها که هرگونه پیش بینی کلاسیک را نامیسر میکنه کار را برای برنامه ریزی سخت میکنه ولی لااقل کلیت این حملات شناخته شده است. حملات ترکیبی انغماسی ها و انتحاریها و بعد موج های پرتعداد و البته سریع نیروهای پیاده و سواره بدون محدودیت در تلفات. برای این رویکرد میشه برنامه ریزی کرد. مثلا بعد از حملات و تصرف شهری مثل کفرنبوده، اگر قصدی برای ادامه عملیات نیست تخلیه شهر و تشکیل خطوط پدافندی مشخص همراه با یک یا دو لایه مانع در ورودی یا خروجی شهر (با توجه به برنامه آتی) - تشخیص و تعیین مقدار لازم نیرو (نه کم و نه زیاد) - بررسی سناریوهای مختلف و برنامه ریزی برای هر کدوم (عقب نشینی، تک و پاتک و ...) و از این قبیل که به ذهن یک غیرنظامی میرسه لااقل. حالا نظامی های کارکشته و در میدان نبرد که جای خود دارند.
  18. 1 پسندیده شده
    وقتی برای اولین بار کلمه پهپاد به کار رفت
  19. 1 پسندیده شده
    من تو بعضی وبلاگ های نظامی خارجی دیدم که فونیکس به علت قدرت مانور کم بیشتر به درد شکار اواکس ها و... میخورد. شاید هم اشتباه کرده اند. ولی به هر حال انچه مشخص است این است که در چهل سال اخیر امریکایی ها بر خلاف روس ها زیاد به دنبال افزایش برد موشک هایشان نرفتند. اگر داشتن موشک های هوا به هوای برد بلند مزیت زیادی ایجاد کند باید گفت که امریکایی ها قافیه را به روس ها باخته اند. ولی من فکر کنم اینطور نیست بلکه به دلایلی که برای من کاملا روشن نیست به این نتیجه رسیده اند که این تاکتیک پاسخگو نیست. مثلا ایا امریکایی ها فکر نکرده اند اف 15 های انها چطور میتواند از پس موشک های R33 و رادارهای برد بلند میگ 31 و سوخو 35 بر بیاید. حتما فکری کرده اند.
  20. 1 پسندیده شده
    شماتیکی از یک سر جنگی continuous expanding rod که قرارگیری ابتدایی ترکشها و گسترش نهایی آنها را نشان می دهد؛ می بینید که در این سرهای جنگی برخورد مستقیم هم خیلی مهم نیست، تنها کافی است هدف در شعاع گسترش نهایی سرجنگی قرار گیرد. تصویر دیگری که حالت قرار گیری ترکشها قبل، حین و پس از انفجار را نشان می دهد، میبینید که یک سرجنگی از این نوع می تواند تا 50 فوت (کمی بیش از 15 متر) شعاع کشندگی1 داشته باشه که قابل مقایسه با سایر موشکهای هوا به هوا نیست. تصویری دیگر در سال 92 دستنویس یک مقاله در مورد سرهای جنگی continuous expanding rod رو تموم کردم ولی متاسفانه فرصت تایپش دست نداد تا اینکه آب ریخت روی قسمتی از اون و از اونجا که با خودنویس نوشته بودم حدود یک چهارم مقاله رفت! دعا کنید یه حالی پیدا بشه دوباره بشینم بازنویسیش کنم بذارم تو سایت! پی نویس: 1-lethality radius
  21. 1 پسندیده شده
    برخورد نزدیک از نوع سوم تامکت های پارسی در برابر ایگلهای آمریکایی برفراز خلیج پارس بخش دوم و پایانی در حالی که نیروی هوایی ارتش ایالات متحده با سرعت افزون تری نسبت به گذشته در حال ارتقاء سخت افزارهای در حال خدمت خود است ، شبکه پشتیبانی وزارت دفاع و همچنین جهاد خودکفایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز با روند آهسته تری ( نویسنده در متن ، از واژه نامطلوب و بیهوده استفاده نموده . م ) ارتقاء باقی مانده ناوگان تامکتهای عملیاتی که هم اکنون در صف نخست قابلیتهای رزم هوایی قرار دارند را در دستور کار خود قرار داده است . براساس اطلاعات موجود ، تحلیلگران اطلاعاتی غربی براین باور قرار دارند که از 17 اسکادران جتهای رزمی در نیروی هوایی ایران ، دو اسکادران بطور کامل به جنگنده های اف-14 مجهز بوده که بطور خاص برای رزم هوایی دوربرد در نظر گرفته شده اند ، در حالی که بطور همزمان ، نسل سوم جتهای رزمی عملیاتی در این نیرو ( شامل اف-14 ، میگ-29 و اف-7 ) فاقد موشکهای دوربرد مدرن نظیر R-77 یا AIM-120 یا حسگر هایی که ضعف عدم وجود چنین مهماتی را در نیروی هوایی ، جبران کنند ، هستند ، در مجموع ، این وضعیت ، شبکه دفاع هوایی هواپایه نیروی هوایی ایران را حتی در برابر جتهای سبک تر و کمتر مسلح شده ای نظیر اف-16 ( که به شکل گسترده در نیروی هوایی ایالات متحده و اسراییل در حال خدمت هستند ) بشدت آسیب پذیر نموده است . برد کشف رادار ایگل نسخه سی ( البته نمونه مورد مطالعه دراین جدول ، مربوط به گونه V.2 از رادار APG-63 است ) علیرغم این سناریوی بدبینانه ، گزارشهایی در دست است که نشان می دهد ، تامکتهای نیروی هوایی ایران ، از زمان خاتمه جنگ با عراق تا کنون ، بیشتراز 250 تغییر و ارتقاء اساسی ، از جمله بهبود کلی در رادار جنگنده ، نصب نمایشگرهای پیشرفته ، تجهیزات جدید جنگ الکترونیک و یکسری ارتقاء های حیاتی دیگر را بخود دیده است . پس از ارسال یکفروند اف-14 نیروی هوایی ایران به اتحاد شوروی با هدف تجزیه و تحلیل قابلیتهای این جنگنده در دهه هشتاد میلادی ( بر اساس مصاحبه جناب مازندرانی ، این ادعا بطور کامل قابل رد بوده و احتمالا" روسها با واسطه عراق ، در جریان فرار یکفروند از تامکتهای نیرو به عراق به بخشی از قطعات اف-14 دست پیدا کرده اند ، در حالی که روایت دیگری نیز وجود دارد که در آن ، کارشناسان اطلاعاتی آمریکایی پس از دست یابی به باقی مانده تامکت ایرانی ، برخی از قطعات حساس این هواگرد را با قطعات غیر استاندارد جابه جا کرده تا روسها در برآوردهای خود دچار اشتباه شوند . م ) ، از آنجا که ایران روابط نزدیکی با جمهوری خلق چین برقرار نموده ، فرض براین گذاشته شده است که نیروی هوایی ایران ، کمکهای خاصی را از سوی یک کشور ثالث برای ارتقاء جتهای آمریکایی دریافت نموده است و از سویی دیگر نیز این مبادله اطلاعاتی ، شرایطی را فراهم آورده تا چینی ها بتوانند با استفاده از این وضعیت ، قابلیتهای های رزم هوایی خود را ( از 2005 بدین سو ) گسترش دهند . از سویی دیگر ، همزمان با ارتفاء باقی مانده موشکهای فینیکس خریداری شده در سالهای قبل از انقلاب ، نیروی هوایی ایران تامکتهای خود را بتدریج به مهمات بومی میان برد / دوربرد فکور -90 که به نظر می رسد شباهت بسیار زیادی به پیکربندی آمریکایی ، البته با افزایش برد قابل توجه 250 تا 300 کیلومتر ، سامانه های هدایت پیشرفته تر و سیستم های جنگ الکترونیک به روز داشته باشد ، مسلح می نماید . گرچه در این حوزه نیز برخی ناظران نظامی براین اعتقاد قرار دارند که ایران ، کمکهای مشخصی از همسایه شمالی خود در قالب فناورهای برگرفته از موشکهای هوا به هوای R-33 ( با برد 300 کیلومتر ) و همچنین مهمات R-37 ( با برد 400 کیلومتر ) را دریافت نموده است . هر چند این مساله که آیا فکور-90 ژن فراصوت موشکهای فوق را به ارث برده یا خیر ، هنوز مورد تردید قرار دارد . داده نمای نسخه SG ایگل ( نیروی هوایی سلطنتی سنگاپور) بدین سان ، بدلیل ناشناخته بودن قابلیتهای واقعی دو طرف درگیر ، میتوان چنین تحلیل نمود که سناریو سازی درگیری میان ایگل های نیروی هوایی ایالات متحده و تامکتهای نیروی هوایی ایران ، بیش از پیش در هاله ای از ابهام قرار گرفته است . به اعتقاد ناظران نظامی ، در حالی که برد کشف و درگیری اف-14 های ایرانی مشخصا" بیشتر است ، ابهام مشخصی وجود دارد که آیا فکور-90 به همان اندازه موشک AIM-54C ( بدلیل قابلیتهای ایگل در اجرای جنگ الکترونیک قدرتمندتر ) قابل اعتماد خواهد بود ؟؟ طبیعتا" بدلیل محدودیتهای ناشی از دسترسی ایران به فناورهای دفاعی پیشرفته ، این نکته قابل توجه است که شبکه پشتیبانی دفاعی ایران تا چه اندازه موفق شده تا با دستیابی به فناوری های روسی و چینی و ادغام آنها با هواگردهای موجود ، زمینه لازم را برای غلبه بر ایگل ها فراهم آورد . در نتیجه ، اگر قابلیت های مهمات موجود در دپو های نیروی هوایی ایران در سطح اطمینان بخشی ، فرض گردد ، تامکتها در یک درگیری احتمالی ، یک مزیت عمده برای نیروی هوایی ایران بحساب خواهند آمد و قادرند تا با اجرای تاکتیکهای به روز شده ، ایگلهای مهاجم را قبل از رسیدن به نزدیکترین فاصله ممکن برای درگیری رو در رو ، رهگیری کرده و درصورت نیاز اقدام به شلیک نمایند . آمرام نسخه سی ( سمت راست ) و نسخه دی ( سمت چپ ) با توجه به اینکه انتظار میرود موشک فکور-90 سرعت بیشتری نسبت به فینیکس های موجود و همچنین منطقه غیرقابل فرار (NEZ) به مراتب بیشتری از AIM-120C داشته باشد ، به احتمال بسیار زیاد ، ایگل های مهاجم کار بسیار سختی در فرار از این موشک مهلک خواهند داشت . این در حالی است که رپتورهای نیروی هوایی ارتش ایالات متحده بخوبی میتوانند این مزیت تامکت را با استفاده از قابلیت پنهانکاری خود ، خنثی کنند ( برد کشف رادار تامکت دراین حالت به زیر 100 کیلومتر کاهش یافته و طبیعتا" با استفاده از برد 180 کیلومتری AIM-120D ، توان پاسخ وجود خواهد داشت ) و درصورت اجرای عملیات مشترک میان ایگل/ رپتور ، کار بر تامکتهای ایرانی سخت خواهد شد ، هر چند درصورتی که ایگلها به تنهایی وارد عمل شوند ، این مساله به شکل معکوس قابل تحلیل است . تصویر منتسب به تست فکور -90 با این حال ، درصورتی که تامکتهای نیروی هوایی ایران ، اجازه نزدیک شدن به مهاجمان را دهند ، خدمه ایگل ، بطور قطع با استفاده از دو مزیت فوق العاده خود ( نسبت رانش به وزن بیشتر و همچنین موشکهای AIM-9X ) کار را بر نیروی هوایی ایران مشکل خواهند نمود . بن پایه صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
  22. 1 پسندیده شده
    یکی از مواردی که روس ها جدیدا در بروز رسانی تمامی تانک ها خود بهرگرفته اند استفاده از صفحات زرهی چند لایه برای محافظت از بخش کنار شاسی است. این لایه حفاظتی در تانک های تی-90 ام اس، تی-72 بی 3 مدل 2016، تی-90 ام ، تی -90 اس (تولید شده برای عراق) و تی-80 بی وی ام دیده شده است. در تانک کرار نیز مشابه این صفحات در کناره شاسی نصب شده است. نمونه ای از مدل های مختلف تانک های روسی مجهز به لایه حفاظتی کنار بدنه ( بالا تی-72 بی 3 مدل 2016، پایین راست تی -90ام پایین سمت چپ تی-80 بی وی ام ) تانک کرار نیز مشابه این لایه حفاظتی را در کنار بدنه دارد به طور قطع در زمانی که خدمه بخواهند بخشی های از سیستم تعلیق و چرخ ها را مورد بررسی قرار دهند باید این بخش از زره های کناری را به شکلی کنار بزنند چون این لایه حفاظتی بخشی زیادی از چرخ ها و سیستم تعلیق را در بر گرفته است.در نمونه ی روسی، برای راحتی کار خدمه و بازرسی بخش شاسی لولا های برای زره کناری تعبیه شده است که در صورت نیاز رو به بالا باز می شود و بخشی کناری شاسی در دسترس قرار می گیرد. با توجه به تصاویر تانک کرار و الگو برداری این تانک از نمونه های روسی به نظر می رسد زره های کناری شاسی تانک کرار نیز مجهز به لولا هستند تا در صورت لزوم رو به بالا باز شوند. این لایه حفاظتی با کمکی گیره های به بدنه متصل است و با کمک لولاهای ر و به بالا باز می شود. تانک تی -90 اس عراقی که لایه های حفاظتی کنار بدنه برای بررسی شنی و سیستم تعلیق رو به بالا باز شده است. تصویر تانک کرار از بالا با توجه به کنار بدنه می توان حدس زد تانک کرار نیز مشابه تانک های روسی مجهز به این لولا است.
  23. 1 پسندیده شده
    یکی از نقاط ضعف های تانک کرار بی حفاظ ماندن بخش حلقه برجک است. نحوه چینش زره های واکنشی بر روی برجک تانک با وجود نقاط قوتی مانند پوشش کامل برجک یک نقطه ضعف قابل توجه دارد. شکل چینش زره های واکنشی موجب می شود حلقه برجک بی دفاع بماند و در صورت اصابت پرتابه های ضد زره به این بخش از تانک احتمال نابودی تانک وجود دارد. البته راهکارهای برای بهبود حفاظت این بخش از تانک نیز در دسترس است. ارتش روسیه در نظر دارد تا بسته های بروز رسانی جدیدی برای تانک های تی-90 آ تولید نمایید. این بسته های ارتقا با نام های تی-90 ام شناخته می شود. نکته قابل توجه در این بسته ارتقا استفاده از زره های واکنشی رلیکت است تا سطح حفاظت تانک افزایش یابد. نحوه چینش زره های واکنشی رلیکت در تانک تی -90 همانند تانک کرار باعث می شود. حلقه برجک بی دفاع بماند. روسها با دانستن این مسئله در نمونه اولیه تانک تی-90 ام با اضافه کردن زره های قفسی سعی در رفع این نقص دارند. در نمونه ی بعدی تانک تی-90 ام یک توری ضد راکت برای حفاظت از حلقه برجک تانک نصب شد. پس می توان از ایده روسها در بهبود تانک کرار استفاده کرد. نمونه اولیه تانک تی-90 ام - برای حفاظت از حلقه برجک از زره های قفسی استفاده شده است نمونه بعدی تانک تی -90 ام که به شکل غیر رسمی به نمایش در امده است - برای حفاظت هر چه بیشتر از حلقه برجک از توری ضد راکت استفاده شده است نصب توری ضد راکت به شکل سراسری در اطراف برجک روس ها برای حفاظت از حلقه برجک، این بخش حیاتی تصمیم به نصب توری های ضد راکت گرقته اند. البته فقط روسها به فکر حفاظت از حلقه برجک نبوده اند. در این بین می توان به مواردی مانند استفاده از ورقه های لاستیکی توسط اوکراین و زره های گوی وزنجیر در بسته بروز رسانی پی تی -16 لهستان اشاره کرد. تی-72-120 اوکراینی مجهز به زره های واکنشی به همراه ورقه های لاستیکی در برجک - ورقه های لاستیکی می تواند در برابر راکت های ضد زره برای حفاظت از حلقه برجک موثر باشد
  24. 1 پسندیده شده
    ممنون از عادل جان بابت این تاپیک زیبا و اموزنده :rose: :rose: با اجازت چند عکس هم من قرار بدم .................................   زنجیر های پشت برجک که به گوی های متصل است برای برخورد راکت های ضد تانک به انها و انفجار زود هنگام قبل از برخورد راکت تانک است ( مارک 1 )       رادار و پرتاب کننده سامانه تروفی     یک مارک۳ بر اثر انفجار یک بمب کنار جاده ای کاملا نابود شده است
  25. 1 پسندیده شده
      با سلام   جالب شد   حالا دانش ژئوپلیتیک ( با دو زیرمجموعه ژئواکونومی و ژئواستراتژی ) که متاسفانه در ایران ناشناخته است ، درحالی که قویا" بر دانش علوم سیاسی برتری قابل ملاحضه ای دارد وارد می شود :   یکی از مهمترین نظریه پردازان در این زمینه ، باری بوزان نام دارد که نظریه 1+4 وی ، در دنیای علوم استراتژیک ، یک انقلاب بوجود آورد   باری بوزان اعتقاد دارد که جهان در دوران پس از جنگ سرد بلحاظ ژئواستراتژیک کاملا" متفاوت از دوره زمانی قبل از خود است .   وی به 2جهان اشاره دارد :   جهان نخست : جهان صلح است . شامل کشورهای آمریکای شمالی ، اروپای غربی و شرق آسیا است که هرگز علیه یکدیگر وارد جنگ نخواهند شد   جهان دوم : جهان برخورد و مناقشه است که روابط میان دولتها ، همچنان به شکل قدیمی ادامه دارد به مانند افریقا و آسیای جنوب غربی .   به اعتقاد وی :   جهان دو قطبی جنگ سرد  به شکل ساده ای می توانست  دولتها و ملتها را بسوی کنترل تسلیحات و بازدارندگی هدایت کند اما فروپاشی اتحاد شوروی ، همه چیز را عوض نمود، بدین معنی که :   الف - ایالات متحده دیگر تنها قدرت کره زمین نخواهد بود ( هرچند تنها قدرتی است که قادر خواهد بود تا در ابعاد وسیع عمل نماید درمرتبه اول  حوزه های نظامی و در مرتبه دوم اقتصادی )   ب- دومین دسته کشورهای قدرتمند چهار قدرت روسیه ، ژاپن ، اروپای غربی و چین هستند ( در میان این کشورها ، ژاپن و اروپای غربی علیرغم برخورداری از قدرت نظامی ، دیگر تمایلی به کشورگشایی و.... نخواهند داشت )   ج - قدرتهای منطقه ای نظیر برزیل ، ایران و... که در حوزه جغرافیایی خود قادرند اعمال نفوذ نمایند ( نکته جالب اینجاست که در این تقسیم بندی ، خبری از عربستان یا رژیم صهیونیستی نیست )   عدد 1 به معنای ایالات متحده   عدد 4 به معنای چهار قدرت درجه دوم ( روسها ، چینی ها ، ژاپنی ها و اتحادیه اروپا )   در این وضعی 3 حالت پیش خواهد آمد :   1- ادامه وضعیت 1+4 ( ایالات متحده بعنوان تک ابرقدرت و چهار قدرت دیگر در زیرمجموعه آن )   2- احتمال دوم :  ایالات متحده دیگر تمایل نداشته باشد که نقش ابرقدرت را ایفا نماید ( وضعیت 0+5)   3-  احتمال سوم : یکی از قدرتهای دیگر بخواهد از وضعیت فعلی خارج شود ( بطور مثال و در یک فرض با درصد وقوع پایین ، اقتصاد ایران شکوفا شده و یا تسلیحات هسته ای وارد سازمان رزم نیروی های مسلح گردد ) یا اینکه( روسها و یا چینی ها در یک رشد قابل توجه بتوانند برتری ایالات متحده را به چالش بکشند )     در حالت نخست که وضعیت فعلی روابط بین الملل در آن قرار دارد (  براساس پیش بینی ها ، حداقل تا 2050 ادامه خواهد یافت )   در حال دوم ، ایالات متحده در کنار قدرتهای درجه دوم نظیر روسیه ، چین یا اروپای غربی یا ژاپن قرار می گیرد و قدرتهای درجه سوم نظیری برزیل ، ایران و...  ( با این تبصره که سیاستهای داخلی در مسیر درستی قرار گرفته باشد و دیگر شاهد سوء مدیریت در بخشهای مختلف نباشیم ) جایگاه بالاتری در نظام بین الملل خواهند داشت و این مساله خود به خود موجب یک بازدارندگی  در برابر رقبا و دشمنان خواهد شد .   2- حالت سوم ، بطور مسلم  موجب برهم خوردن نظام فعلی بین الملل خواهد شد و این مساله به صورت دومینو وار ، موجب ایجاد فرصت ها و چالشهایی را  برای 191 کشور موجود در جغرافیای سیاسی جهان ، بوجود خواهد آورد .     بطور خلاصه  ، زمانی که یکی از این دو فرض شماره 2 یا 3  اعمال شود ، تعادل نظام جهانی برهم خواهد خورد . این برهم خوردن تعادل نظامی جهانی برای ما هم فرصتهایی را ایجاد خواهد کرد و هم ما را دچار چالشهای عمده خواهد نمود . در این زمان ، صرفا" وجود یک مدیریت هوشمند به روز خواهد توانست بازدارندگی را در حوزه های مختلف ، ازجمله حوزه سخت افزاری بوجود آورد و این مساله ارتباطی با وجود یا برخورداری از سلاح هسته ای نخواهد داشت . ( هر چند شاید تاثیر گذار باشد ولی درصد آن بسیار ناچیز محاسبه شده است )     بنابراین دوستانی که موافق ساخت سلاح هسته ای هستند ، باید منطق بسیار محکمی برای رد نمودن این تئوری داشته باشند :   اساسا" تسلیحات هسته ای ساخته و نگهداری می شوند تا استفاده نشوند .   بدین معنی که زمانی که می توانیم با تقویت بازدارندگی نرم و نیمه سخت  ( در عین تقویت توان بازدارندگی سخت متعارف  )  جغرافیای کشور را در چهار بعد موجود ( زمین / هوا/ فضا/ دریا / سایبر) ، از گزند رقبا و دشمنان ، مصون نگاه داریم ، چرا صرفا" روی توان بازدارندگی سخت ( آن هم نامتعارف) پافشاری کنیم ؟؟   در حالی که همه می دانیم ، اقتصاد ما ، کشش لازم برای تولید ونگهداری چنین سلاح هایی را ندارد و اساسا" تولید و استفاده از چنین تسلیحاتی ( حتی برای کشوری به مانند ایالات متحده ) آنقدر ساده نیست که دوستان تصور می کنند . تولید ونگهداری چنین تسلیحاتی نیاز به ساختارهایی دارد که با وضعیت فعلی ما ، صحبت کردن در مورد آن ، صرفا" یک شوخی خواهد بود .