برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on شنبه, 18 آبان 1398 در همه مناطق
-
4 پسندیده شدهبخش بیست و نهم : مدتها قبل از این حمله ، اخبار و شواهد فراوانی درباره تقویت یگانهای عراقی در منطقه عمومی حاج عمران ( منطقع عملیاتی والفجر2) به مسئولان می رسید که همگی حاکی از آمادگی ارتش عراق برای حمله بود . سرهنگ " تصوری" ، فرمانده تیپ 4 لشکر 64 ارومیه ، که مسئولیت پدافند منطقه را برعهده داشت ، در جلسه ای با جانشین نیروی زمینی سپاه ( رحیم صفوی ) و سرهنگ جمالی ، جانشین نیروی زمینی ارتش ، در این باره چنین گفت : " اخباری که در طی 10 تا 15 روز اخیر به لشکر می رسید ، حاکی از تجمع نیروهای دشمن شامل هوانیروز ، یگانهای ارتش و " جاش " ها در این منطقه بود ، بطوریکه در حدود 10 قبل از حمله به ما اطلاع دادند که 80 فروند بالگرد در فرودگاه " دیانا" مستقر شده و علاوه بر آتشبارهای موجود ، 100 قبضه توپ جدید نیز به سازمان رزم عراق اضافه شده است . " علیرغم وجود این اطلاعات ، بازهم واحدهای خودی دچار غافلگیری شده و ارتش عراق موفق شد تا به کارگیری 7 تیپ پیاده ، 2 تیپ زرهی / مکانیزه و یک گردان کماندویی ، شهر را تصرف کند . عراقی ها با تصرف مهران ، تبلیغات فراوانی را به راه انداخته و با هیاهو اعلام کردند که تا پایان جنگ ، قصد ماندن در این شهر را دارند . در همین راستا ، رادیو عراق که یکی از مهمترین ابزارهای حزب بعث بشمار می آمد ، در گزارشی اعلام کرد : " ارتش ایران را در تمامی جبهه ها از شمال تا جنوب مورد حمله و سرکوب قرار می دهیم و بزرگترین ضایعات و خسارات را به آنها وارد می کنیم . هیچ تجمع و تراکمی را بدون ضربت و سرکوب باقی نمی گذاریم ." در این زمان ، عراق پس از این عملیات احساس کرد ، شکست سنگینش در فاو ، جبران شده و توازن را در جبهه ها برقرار کرده است . به همین دلیل ، سعدون حمادی ، رییس وقت مجلس عراق پس از سقوط مهران در نطقی چنین گفت : " سیاست جدید عراق ، خاتمه دادن به جنگ ، برقراری صلح ، مبادله اسرا، عقب نشینی دو طرف به مرزهای بین المللی ، ایجاد راه حل جامع و عادلانه براساس حفظ حقوق دو طرف و عدم دخالت در امور یکدیگر را تسریع خواهد نمود . " تأثيرات استراتژي دفاع متحرک : هرچند ارزيابيهاي خودي از توان دشمن نشان دهنده اين بود که حرکتهاي عراق در قالب اين استراتژي مدت بيشتري ادامه يابد، اما با ضربه اي کاري که در مهران به دشمن وارد شد، اين استراتژي پايان يافت و در عمل، عراق آن را کنار گذاشت با اين حال، در همين مدت کوتاه، آثاري به جا گذاشت که مهم ترين آن به شکل زير است: الف) آثار منفي استراتژي دفاع متحرک عراق - تعويق عمليات محدود: زماني تهاجمات دشمن در قالب استراتژي دفاع متحرک آغاز شد و ادامه يافت که مسؤولان نيروي زميني سپاه مشغول طرح ريزي عمليات در مناطق سکوهاي البکر و العمیه ، بين اروند و جاده البحار در منطقه والفجر8، شاخ شميران و سد دربنديخان و ... بودند. حملات دشمن افزون براينکه فرصت ادامه طرح ريزي را از نيروهاي خودي سلب کرد، بلکه نيروهايي را هم که به منظور انجام اين عمليات ها در نظر گرفته شده بود، را بخود جلب نمود . براي نمونه، هنگامي که فرمانده وقت لشکر نصر، براي آماده کردن زمينه عمليات به طرف منطقه دربنديخان در حرکت بود، به او خبر داده شد که دشمن به مهران حمله کرده است و بايد نيروهايش را براي مقابله با دشمن در اين منطقه به کارگيرد. -تأثير بر عمليات گسترده: پيش از آغاز استراتژي دفاع متحرک عراق، افزون بر طرح ريزي عمليات محدود، کار طرح ريزي عمليات گسترده نيز آغاز شده بود، اما با اوج گيري تهاجمات دشمن و اشتغال فرماندهي به اين مسئله فرصت کمتري براي طرح ريزي عمليات گسترده اختصاص يافت. - ايجاد اضطراب و انفعال: دشمن با اجراي استراتژي دفاع متحرک توانست، ما را براي چند ماه در حالت اضطراب و انفعال قراردهد. به نحوي که هر لحظه نگران و منتظر حمله دشمن در يکي از مناطق بوديم، فرمانده قرارگاه خاتم الانبياء، اين دوره را بدترين وضعيت سال 1360 مي داند. همچنين، فرمانده وقت نيروي زميني سپاه در جمع فرماندهان قرارگاه ها و يگان هاي سپاه در مورد اين دوره مي گويد: "از هنگامي که عراق اين استراتژي را ترسيم کرده، براي هيچ يک از ماها خواب باقي نگذاشته است؛ چرا که همه مرتب زنگ مي زنند چرا به ما نيرو نمي دهيد درحالي که توان ما محدود است و ما مرتبا زنگ مي زنيم که چي شد‚ عراق حمله کرد، حمله نکرد‚ اگر بخواهيم با اين روند کار را ادامه دهيم، قطعا، بدانيد که روزهاي سخت تر و بدتري در انتظار ماست". برادر شمخاني براي مسؤولان قرارگاه ها و يگان هاي سپاه وضعيتي را که با تهاجمات دشمن در آن قرار گرفته ايم، چنين ترسيم مي کند: "مجموعه اقدامات دشمن توان تصميم گيري را از ما سلب کرده است و اگر بخواهيم به اين شکل ادامه دهيم، اين مبنايي براي فعال شدن دشمن و منفعل شدن ما مي شود". در بين فرماندهان سپاه، بيشترين نگرانيها در مورد منطقه والفجر 8 ديده مي شد و غالب نظرها بر اين بود که دشمن قصد فريب داشته و با اين تهاجمات مي کوشد توان ما را کاهش و مواضع خودي در منطقه فاو را سست کند تا در موقع مناسب، به اين منطقه حمله کند. اين موضوع در تمامي تصميم گيري ها مدنظر قرار مي گرفت. جانشين نيروي زميني سپاه در جلسه بحث طرح مانور عمليات بازپسگيري مهران، نگراني خود را چنين ابراز مي کند: "با توجه به افزايش آتش توپخانه دشمن و "سکوت او در منطقه فاو"، موضوع احتمال حمله دشمن به فاو نگران کننده است و با توجه به تجمع ما در منطقه مهران و کاهش يگان ها و نيروها درمنطقه فاو، دشمن متوجه کاهش ترافیک بي سيمي ما در اين منطقه مي باشد و اين موضوع، که دشمن در اين منطقه، هيچ افزايش نيرو نداده، نگراني ما را تشديد کرده است، به ويژه اينکه مسئله فاو مسئله خيلي مهمي براي جمهوري اسلامي است. اگر ما عمليات مهران را آغاز کرديم و دشمن در فاو عمليات را شروع کرد، چه بايد بکنيم‚ من از يگان ها مي پرسم اگر لازم شد به منطقه فاو بياييد چه مقدار وقت لازم است، مي گويند: "چهار روز". ب) آثار مثبت استراتژي دفاع متحرک عراق - آشکار شدن ضعف توان افندي در نزد مسئولان: آشکار شدن ضعف يگان هاي پدافندي در برابر تهاجمات دشمن، مسؤولان نظام را به تجديد نظر در چگونگي فرماندهي جنگ وادار کرد. فرمانده نيروي زميني ارتش تعويض و فرمانده کل سپاه به عنوان قائم مقام فرمانده کل جنگ (آقاي هاشمي) انتخاب شد؛ موضوعي که نشانه اي از آشکار شدن ضرورت ايجاد تغييراتي در فرماندهي و مديريت عالي جنگ در آن مقطع زماني بود. -پی بردن مسؤولان به ضعف توان نظامي خودي: موفقيت دشمن در شکست خطوط پدافندي و در انفعال قراردادن ما، نخست، پذيرفتن لزوم گسترش سازمان و بالا بردن توان رزمي سپاه را در نزد مسؤولان موجب شد، که از مدت ها پيش،فرمانده سپاه آن را مطرح مي کرد. دوم آنکه، اقداماتي را براي برطرف کردن ضعف خطوط پدافندي، ضعف اطلاعاتي و اين قبيل امور را باعث شد. سوم اينکه، بار ديگر لزوم به دست آوردن آمادگي مقابله با دشمن در چند منطقه را به طور هم زمان، ياد آور شد. -پی بردن حاميان رژيم عراق به ناتواني آفندي دشمن در زمين: دفاع متحرک عراق در حالي آغاز شد که دشمن ضربه سختي را در عمليات والفجر 8 متحمل شده بود و خنثي سازي آثار شکست سياسي نظامي اين عمليات، از اهداف اصلي اين استراتژي شمرده مي شد، اما با ضربه سخت ديگري که در عمليات کربلا (فتح مهران) به دشمن وارد شد، موفقيتهاي نخستين، نيز خنثي شد و حاميان رژيم عراق دريافتند که اين رژيم در زمين نه توانايي پدافند کاملا مطمئن دارد، نه توانايي آفند. در یک جمع بندی ، یکی از مهمترین عوامل موفقیتهای ارتش عراق ، ایجاد تحرک در میان یگانهای مکانیزه اش بشمار می رفت . به اعتقاد برخی از کارشناسان نظامی ، عراق برای اجرای استراتژی دفاع متحرک خود ، که عمدتا" بر استفاده از یگانهای زرهی قرار داشت ، با انتقال سریع ۱۵۰ دستگاه تانک T-72 که در زمان خود از مدرنترین تانکها بشمار رفته و جنگ افزارهای ضد زره موجود در سازمان رزم واحدهای خودی ، عمدتا" بر روی آن تاثیری نداشتند (مگر از فواصل خیلی نزدیک و اصابت به نقاط خاص) عملا" یگانهای " سبک اسلحه " مدافع را غافلگیر نموده و آنها را وادار به عقب نشینی می نمودند . ارتش عراق ، برای این منظور ، ۱۵۰ دستگاه تانکبر " فاون " آلمانی هم تدارک دیده بود و در هر نقطهای که نیروهای ایرانی اقدام به آفند میکردند بلافاصله تانکها را با استفاده از تانکبرهای فوق الذکر ، به نقطه درگیری میرسانند. البته این مساله عمدتا" بدلیل کار مهندسی شدیدی بود که ارتش عراق در طول جنگ و با هدف تسریع پشتیبانی از یگانهای درگیر خود ، به اجرا در آورده و با ایجاد راهها و اتوبانهای متعدد در شرق عراق، موجب جابهجایی بسیار سریع و مؤثر یگان های مکانیزه می گردید ، در حالی که خطوط ارتباطی ایران در استانهای غربی چنین ویژگیهایی را نداشتند. موثر بودن این شیوه تا جایی بود که گاهی اوقات فاصله نقطه آفند تا محل استقرار تانکها بیش از ۲۰۰ کیلومتر فاصله داشت ، اما واحدهای عراقی سریعاً و طی حداکثر سه ساعت خودشان را به محل درگیری رسانده و باعث غافلگیری شدید نیروهای ایرانی میشدند به طوری که در اولین مواجهههای رزمندگان با این تاکتیک ، تلفات بالایی به نیروهای ایرانی وارد می آمد. نمونه هایی از تانکبرهای " فاون " آلمانی که ارتش عراق براساس تجارب بدست آمده در جریان جنگ 1967 و 1973 با رژیم صهیونیستی و به منظور بهبود تحرک یگان های خود در جنگ با ایران مورد استفاده قرار می داد . پی نوشت : 1- بدلیل عدم وجود تصاویر مرتبط با دوره زمانی مورد بحث ، این عکسها ، عمدتا" مربوط با جنگ خلیج پارس (1991) می باشد. 2- انشا... با یک فاصله زمانی نسبتا" طولانی و اگر عمری باقی ماند ، این موضوع با بررسی دقیق استفاده عراق از این راهبرد در مقطع پایانی جنگ و پس از آن کاربرد نمونه تکامل یافته آن توسط ارتش ایالات متحده در جنگ خلیج پارس ، ادامه خواهد داشت .
-
1 پسندیده شدهمقدمه مترجم : در فضای وب پارسی ، بخصوص ان دسته از کاربرانی که در حوزه دفاعی قلم می زنند ، رویکردی مشخص با تمرکز خاص بر روی سخت افزار رزمی وجود دارد ، در حالی که گستره دانش نظامی ، فراتر از آنچه که مطلوب ذائقه مخاطبان است به نظرمی رسد ، با این وصف ، در زمان بررسی مراجع معتبر نظامی ، با مقاله ای روبرو شدم که عملکرد ارتش سرخ در افغانستان را از دید یک نظامی متخصص آمریکایی مورد بررسی قرار داده بود . این مقاله با ادبیات رسمی و بدون زوائد ژورنالیستی به رشته تحریر درآمده و تحلیل کاملا نظامی را در اختیار مخاطب قرار می دهد . منظره عمومی دره پنج شیر در افغانستان وجود ارتفاعات سر به فلک کشیده در افغانستان ، چالشی جدی برای جتهای پشتیبانی نزدیک و بالگردهای توپدار روسی بشمار می آمد مقدمه به نقل از نویسنده مقاله : در اوایل سال 1990 میلادی ، دانشکده توپخانه دفاع هوایی ارتش ایالات متحده ، فرصت مطالعاتی منحصر به فردی را در اختیار من نهاد تا درسهای برگرفته از کاربرد سامانه دفاع هوایی دوش پرتاب استینگر ( FIM-92) را براساس حقایق میدان نبرد مورد بررسی قرار دهم . در ان زمان ، بعنوان سرگرد نیروی زمینی ، عضو گروهی از مربیان ارتش بودم که برای مصاحبه در خصوص ثبت تجربیات رزمی این سیستم دفاع هوایی دوش پرتاب که در دهه هشتاد میلادی توسط مجاهدین افغان بر علیه نیروی هوایی و هوانیروز ارتش سرخ شوروی به کار رفت ، به ارتفاعات سر به فلک کشیده هندوکش در افغانستان اعزام شدم . با این وصف ، سطور پیش رو ، روایت دست اولی از نقش سامانه های دفاع هوایی دوش پرتاب در ایجاد فضای لازم برای فرمانده میدان نبرد با هدف افزایش آزادی عمل و همچنین دستیابی و حفظ ابتکار عمل تاکتیکی در مواجهه با نیروی مهاجمی که به نسبت از برتری هوایی کامل برخوردار است ، را ارائه می نماید . مروری کوتاه بر تاریخچه رزمی در افغانستان : هنگامی که ارتش سرخ در سال 1979 میلادی وارد افغانستان شدند ، اولویت شماره یک آنها ، تثبیت جمهوری کمونیستی افغانستان بود تا حکومت مرکزی کابل با آسودگی خیال ، ارتش افغانستان را رودرروی مجاهدین افغان قرار دهد . بدین ترتیب ، اجرای یک یک سلسله عملیات نظامی کلاسیک از سوی روسها که به اشغال مراکز شهری و نقاط کلیدی ارتباطی این کشور منتهی شد ، موجب گردید تا عکس العمل مجاهدین افغان از اجرای عملیات منظم شهری ، به ایجاد کمین در امتداد شبکه اصلی جاده ای این کشور کوهستانی محدود گردد . اما با معرفی سامانه دفاع هوایی استینگر ، پتانسیل ایجاد چالش برای برتری هوایی روسها در اختیار افغان ها قرار گرفت و به انها امکان داد تا تسلیحات آفندی شلیک مستقیم و غیر مستقیم را بر علیه روسها ، بدون نگرانی عمده از حملات هوایی ارتش سرخ ، بکار گیرند . بدین ترتیب ، مجاهدین مسلح به تسلیحات مناسب ، با اجرای مستمر و متناوب حملات ایذایی ابتدا مراکز نظامی ارتش دولتی و سپس پایگاه های نظامی ارتش شوروی را منزوی نموده و سپس با تحمیل شرایط جنگ به شکل نظام مند ، موجبات کاهش کمّی این مراکز را که تعداد آنها تا آن زمان روبه افزایش بود ، فراهم نمودند . افغانستان ، کشوری با جغرافیای کوهستانی و خشن که در طول تاریخ برای هر مهاجمی به یک چالش مبدل گردید شرایط اقلیمی و جغرافیایی : افغانستان بلحاظ جغرافیایی ، یک کشور کوهستانی محصور در خشکی است که بلحاظ مساحت با ایالت تکزاس ایالات متحده ، قابل مقایسه خواهد بود . این کشور از شمال با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ( در زمان نگارش متن ، اتحاد شوروی هنوز دچار فروپاشی نشده بود ) ، در شرق با ایران ، از جنوب و جنوب غرب با پاکستان و در شمال شرقی نیز با جمهوری خلق چین همسایه است . بیشتر از 80 درصد از اراضی این کشور را اقلیم بیابانی و نیمه بیابانی تشکیل میدهد و به همین علت ، تنها 20 درصد از مساحت آن قابل کشت و زرع است . به همین دلیل ، افغانستان همواره تابستان های گرم و خشک و زمستانهای بسیار سردی را تجربه می نماید ، در حالی که رشته کوه های پامیر و هندوکش بعنوان "بام" افغانستان ، برآن مسلط هستند . اما این وضعیت در همه جای این کشور یکسان نیست ، چرا که جغرافیای افغانستان به شکل خاص متشکل از تعداد بیشماری از ارتفاعات و استپ هایی است که در برخی نقاط ارتفاع آنها به 5000 متر نیز میرسد . در مجموع ، طبیعت خشن افغانستان در طول تاریخ ، همواره مهاجمان خارجی را با چالش های بسیاری مواجه ساخته است . حفیظ ا... امین ( سمت راست ) و ببرک کارمل ( سمت چپ ) وضعیت میدان نبرد در دهه هشتاد میلادی : در دسامبر 1979 اوضاع سیاسی افغانستان ، از دید پولیت بورو بسیار ناامید کننده بشمارمی رفت ، چرا که دولت مارکسیستی جمهوری دموکراتیک افغاستان به مرز فروپاشی کامل نزدیک می شد . مقاومت مجاهدین در حومه پایتخت این کشور بتدریج نمودهای بیشتری پیدا می نمود و مسلحین ، کنترل 18 استان ( ولایت ) از 27 استان افغانستان را در دست داشتند . میزان ناامیدی روسها از حکومت کابل تا بدانجا بود که حتی رییس دولت وقت ( حفیظ ا... امین ) نیز بعنوان مهره ای موثر در سپهر سیاسی افغانستان بحساب نمی آمد ، هر چند این وضعیت یک طرف بود ، چرا که "امین" اعتقاد راسخی به پشتیبانی روسها برای حفظ قدرت داشت . وضعیت آنچنان نابهنجار تحلیل میشد که به تعبیر یک مقام ارشد وقت کرملین ، " دولت افغاستان در آستانه تجزیه کامل قرار داشت و نابودی انقلاب سوسیالیستی افغانستان بدون کمک و پشتیبانی بین المللی اجتناب ناپذیر مینمود " بااین وصف ، پس از آنکه " امین " از سه برنامه ترور ، جان سالم به در برد ، اتحاد جماهیر شوروی به این نتیجه رسید که زمان دفاع از علائق روسها در افغانستان ، فرا رسیده است . حمله ارتش سرخ به افغانستان ، دسامبر 1979 میلادی آغاز ماجرا : خرس روسی در کوهستان سرانجام در شب کریسمس 1979 ، همزمان با افزایش تب انقلابی در همسایه شرقی ( ایران ) ، ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله برد . در ابتدای امر ، عناصری از واحدهای 103 و 105 هوابرد ، جمعی لشکر گارد ( اسپتسناز ) در فرودگاه کابل فرود آمدند و همزمان ، یگانهایی از همین لشکر تاسیسات پایگاه هوایی بگرام ( در نزدیکی کابل ) ، در حالی که یگانهای نیروی زمینی بسرعت مشغول تصرف پایگاه هوایی شیندند و قندهار ( غرب و جنوب افغانستان ) را به اشغال خود در آوردند . بعد از تثبیت موقت شرایط ، عناصر ترابری هوایی 5000 سرباز روسی را به فرودگاه کابل منتقل نموده و و تنها 24 ساعت پس از این رویدادها ، نخستین لشکر پیاده/ مکانیزه ارتش سرخ وارد افغانستان شد . در مجموع تا نخستین روزهای ژانویه 1979 ، 50 هزار سرباز ارتش سرخ ، خود را آماده می کردند تا بر این کشور کوهستانی با طبیعتی خشن ، مسلط شوند و این گام مهمی برای نزدیک شدن شوروی به ابهای گرم اقیانوس هند بشمارمی رفت . در این میان ، رییس جمهور " امین" با یک شبه کودتا از کار برکنار و ببرک کارمل جایگزین وی گردید و این بدان معنا بود مخالفت کمتری از سوی دولت کابل در خصوص حضور نظامی ارتش سرخ صورت می گرفت و علاوه برآن ، به نظر می رسید که اتحاد شوروی ، علیرغم انتقادات بین المللی کنترل شده ، به اهداف خود دست یافته است . چالش جدید برای ارتش سرخ : مجاهدین افغان " مجاهدین " اصطلاحی که در اسلام از کلمه " جهاد" بر گرفته شده و به معنای " جنگجویان مقدس" است ، در واقع یک سنت بسیاری قدیمی در میان بافت قبیله نشین افغانستان محسوب میشود . از یک نظر ، زمین خشن و بافت ناهموار و کوهستانی افغانستان ، قرن هاست که ساکنان این حوزه جغرافیایی را بصورت گروه های جدا افتاده کوچک تبدیل نموده و به همین دلیل ، محافظت از قبیله ، و زمین های متعلق به آن از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است . علاوه براین ، افغان ها تیراندازان بسیار ماهری بوده و مهارت در استفاده از سلاح ، بخشی از میراث اجتماعی – فرهنگی آنها بشمار می رود . نکته جالب اینجاست که این جامعه مسلح ، علاقه مندی بسیاری زیادی به سلاح های مستقیم زن (DIRECT- FIRE) داشته و کمتر راغب به نگهداری و کاربرد تسلیحات منحنی زنی نظیر خمپاره اندازها که تاثیر آن بخوبی قابل مشاهده نیست ، هستند . با این وصف ، تا قبل از ورود استینگر به صحنه عملیات رزمی ، نیروی هوایی شوروی و افغانستان بدون هیچ مزاحمتی وارد صحنه نبرد شده و با آزادی عمل دست به اجرای حملات هوا به زمین و پیاده نمودن واحدهای هوابرد می نمودند . اهمیت این مساله در اینجا بود که با در اختیار داشتن مزیت شناسایی هوایی و کاربرد جتهای بال ثابت توسط نیروهای دولتی ، سازمان رزم مجاهدین افغان برای اجرای حملات ایذایی بسیار محدود ( حداکثر 70 تا 75 نیرو ) می شد . علاوه براین ، افغان ها بالاجبار می بایست پایگاه های تدارکاتی خود را در فواصل بسیاری دورتری از مراکز شهری و روستایی و در میان کوه ها و غارهای عمیق با هدف حفظ توان رزم ایجاد نمایند و حملات از پیش برنامه ریزی شده آنها نیز تنها به شبیخون های متناوب و کمین های جاده ای که اثرات محدودی را برجای می گذاشت ، منحصر می گشت . از سویی دیگر ، با منظم شدن توالی حملات مجاهدین ، اجرای حملات هوایی از سوی روسها نیز کُشنده تر میشد ، تا جایی که حملات ایذایی و حتی شبانه مجاهدین بدلیل ترس از عکس العمل جتهای پشتیبانی نزدیک نیروی هوایی ارتش سرخ ، همواره با احتیاط صورت می پذیرفت . این مساله برای افغان ها بتدریج به یک چالش غیر قابل دفاع تبدیل شد ، تا جایی که یکی از فرماندهان ارشد این نیروها ، حملات نیروی هوایی ارتش سرخ در قالب عملیات پشتیبانی نزدیک را " پاسخی کاملا اتوماتیک " به هر حمله نیروهایش ارزیابی می نمود . اما برنامه ریزان نظامی افغان یا بعبارت بهتر ، مستشاران نظامی مستقر در پاکستان برای محدود کردن آسیب پذیری واحدهای زمینی مجاهدین در برابر حملات هوایی روسها ، به این نتیجه رسیدند که بهترین شیوه موجود ، تدوین تاکتیکهای "آتش متقابل " خواهد بود ، اما تا قبل از سپتامبر 1986 محدوده برد آتش افغان ها با کاربرد تسلیحاتی نظیر تیربارهای سنگین 12.7 م.م و 14.5 م.م ، RPG-2 و RPG-7 و تسلیحات کوچک به 300 تا 400 متر محدود میشد و بدلیل برتری ارتش سرخ در حوزه "آتش " به تقریب تمامی حملات مجاهدین منجر به تلفات زیاد می گردید . علاوه براین ، حمله د ر فواصل بیشتر از 500 متر نیز خطرات مضاعفی را بدنبال داشت ، بدین معنی که اگر عناصر مسلح افغان وارد رزم نزدیک با روسها می شدند ، بالگردهای روسی با آتش تیربار و راکتهای 57 م.م بشدت پاسخ میدادند ولی درصورت ورود به فضای باز ، جتهای بال ثابت نیروی هوایی شوروی ، با کاربرد مهمات ناپالم و مهمات آهنی متعارف که تاثیر تاکتیکی افزون تری برجای می نهاد ، تلفات زیادی بر مجاهدین وارد مینمودند . پی نوشت : 1- ادامه دارد ............. 2- منابع در انتهای مطلب معرفی خواهد شد ... 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهسیستم پیروز در نمایشگاه iqdex 2017 و سیستم EOST-8 در نمایشگاه iqdex 2019 عراق
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . مقام معظم رهبری اثر هنری کجایید ای شهیدان خدایی نصب شده در باغ موزه ی دفاع مقدس ( تهران ) سرلشگر شهید ، دانشمند برجسته ، مردی با همت بلند ، پدر موشکی ایران ، شهید بزرگوار " حسن طهرانی مقدم " سردیس شهید طهرانی مقدم ، نصب شده باغ در موزه ی دفاع مقدس . (تهران ) گوشه ی کوچکی از زحمات ایشان که تجلی یافته مزار شهید بزرگوار در " قطعه ی 24 " آرامستان بهشت زهرا قطعه ی 24 مدفن جمع مهمی از ستارگان پرفروغ و درخشان وطن عزیزمان است . اینجا مدفن کسی است که .... کوه های زمین شهادت میدهند ... شهید حسن مقدم ( به این نام هم معروف بودند ) تنها شهید خانواده ی شهید پرور طهرانی مقدم نیستند و چند قدم آنطرف تر مزار برادر ایشان ، شهید علی طهرانی مقدم نیز این را گواهی میدهد ... علی طهرانی مقدم مصادف با ظهر عاشورا در 18 آبان سال 1359 وقتی تنها 18 سال سن داشت در جبهه سوسنگرد به شهادت رسید. ( خبرگزاری میزان به نقل از مادر شهید ) شادی ارواح طیبه ی شهدا صلواتی عنایت بفرمایید . ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ این مطلب اختصاصا" برای سایت وزین میلیتاری تهیه شده ، اما کپی برداری از آن به هر نحو و هر شکل ممکن آزاد میباشد .
-
1 پسندیده شدهمختصات جغرافیایی35°39'14.3"N 51°39'25.5"E تست استند نشان داده شده در خصوص ازمایش موتور صیاد 4 در سامانه باور 373 در ده ترکمن تهران https://twitter.com/fab_hinz/status/1175584885156638720
-
1 پسندیده شدهممنون جناب aminor بابت گزارش هاي دقيق و ميداني در مرز شمال شرقي نيروهاي تركيه همراه با روس ها گشت هاي مشتركي ترتيب دادن كه در منطقه كوباني مردم كرد با سنگ ازشون استقبال كردن در سمت جنوب غربي أدلب نواحي كوهستاني جسر الشغور هنوز درگيري وجود دارد ولي موفقيت براي طرفين گزارش نشده است
-
1 پسندیده شدهبسم الله........ 15 آبان 1398 3 روز پیش گروههای مسلح در لاذقیه حمله بزرگی را بر علیه مواضع ارتش در سه محور کبانی / عکو و کنسبا ترتیب داده در این حملات مخالفین در دها گروه چندین نفره شبه انتحاری و خط شکن با استفاده از پوشش گیاهی منطقه خود را به نزدیکی مواضع ارتش رسانده و بعد حملات را شروع کردن . حملات به طوری بوده که سرتاسر خطوط حد فاصله کبانی تا کنسبا مورد پوشش قرار گرفته . در محور کبانی به علت وجود نیروهای لشگر گارد وهمچنین استقرار زرهپوشها بروی ارتفاع دبابات (تانکها) حمله سریعا دفع شد در محور عکو ونحشبا هم تفنگداران دریایی ارتش در منطقه مستقر بوده اجازه پیشروی چندانی به مخالفین دادن نشده اما در محور کنسبا مهاجمین موفق شدن چندین ارتفاع در اطراف تل رشو را به تصرف خود درآورده وخود را برای حمله این این ارتفاع نسبتا مهم اماده میکردن که با ورود نیروهای کمکی و حملات هوایی وتوپخانه ایی مخالفین مجبور به عقب نشینی از کل خطوط درگیری میشوند . تلفات ارتش در این درگیریها بنا به گفته منابع سوری 23 شهید بوده مخالفین هم تلفات اولیه خود را 11 کشته اعلام کردن که احتملا تا 17 و 20 نفر هم افزایش یافته دفع حملات در هفته گذشته اکراد 6 یا 7 حمله بوسیله موشکهای ضد زره رو برعلیه ادوات ارتش ترکیه و همپیمانان ان صورت دادن . به نظر میرسه به محموله ایی از موشکهای ضد زره دست پیدا کرده اند بعد از درگیریها اخیر در تل تمر واسارت 18 نیروی سوری ارتش این کشور سه ستون از اداوت زرهی و سلاحهای سنگین را راهی منطقه کرده است . بنا بر گفته منابع سوری تا کنون نزدیک به 35 هزار سرباز سوری وارد شرق فرات شده اند
-
1 پسندیده شدهگاهی فراموش می کنیم این قوم همون قومی اند که مسلم رو تنها و امام حسین رو شهید کرده و مولا علی نفرینشون کرد. تا پنجه مون رو عسل کرده و دهنشون کنیم و خطر داعش رو با ارسال تجهیزات از گلوله ساده تا فراگ فوت، آموزش از اولیه تا پیشرفته نیروهای صفر کیلومتر عراقی رفع کنیم باز هم اینطور نسبت به ما و لطفی که در حقشون کردیم جواب میدن. حقشون این بود دخالتی نمی کردیم تا زن و بچشون اسیر داعش میشد و مردهاشون اعدام و دفن در گورهای دسته جمعی بشن اونهم به دست برادران اعرابی شون. بقول حکیم ابوالقاسم فردوسی : درختی که تلخ است وی را سرشت گرش برنشانی به باغ بهشت ور از جوی خلدش به هنگام آب به بیخ، انگبین ریزی و شهد ناب سرانجام گوهر به کار آورد همان میوهٔ تلخ بار آورد
-
1 پسندیده شدهبا این قسمت نظرتون بسیار موافقم. حتی از منظر فنی هم نگاه نکنیم و تاثیر یک اقتصاد قوی، شاید سطحی به نظر برسه ولی واقعا این مثل "عقل مردم به چشمشون هست" حالا در عصر سرعت و سطحی نگری های حاصل از الگوریتم شبکه های اجتماعی که هر چه بیشتر آدم ها را تشویق به سرعت/گذار میکنند نسبت به وقایع ( با غالب شدن توییتر و کلمات محدود و بعدتر ایسنتا و تصویر به جای نوشته و پست های کوتاه و کپشن های ساده ) به عینیت تجربی رسیده. حتی بخشی از تجزیه طلبی و پانیسم های ایرانی (ترکها و عربها و کردها تا حدی این اواخر با زرق و برق اقلیم نفت فروش حال حاضر) هم به خاطر این عقده حقارت نسبت به وضعیت ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس و اقلیم هست و شهرهای مدرن و مردمان خوش لباس و شیک و ... این خیلی مهمه که لازم هست بهش توجه بشه.
-
1 پسندیده شدهبهترین راهکار یرای نقوذ در عراق بهبود وضع معیشت ملت ایران و گسترش تجارت با عراق و در نتیجه بهبود دید عراق نشبت به ایران هست ... هر عراقی که یکبار. به ایران بیاد ، بغد به ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس بره ، کلا از ایران تنفر پیدا می کنه ، چون وضع ملت ایران و حتی وضع شهرهای ایران داغونه .... از قدیم گفتند ، مردم عقلشون به چشمشون هست .... طرف رو به جرم فساد اقتصادی گرفتن بعد با وثیقه ۲۰۰ میلیارد تومانی آزادش می کنند ، یکی نیست بگه این ۲۰۰ میلیارد تومان رو مگه از همون فعالیت اقتصادی که متهم به غیر قانونی بودن هست کسب نکرده ؟! کلا اینجوری که ج.ا داره تخته گاز در مسیر فساد و نابسامانی اقتصادی و اجتماعی پیش می ره و ملت رو به ریشخند می گیره ، عملا دیگه قدرت تاثیرگذاری روی ملت ایران رو از دست می ده ... حالا شما می خواهید روی سایر ملل تاثیر بگذاره ؟!
-
1 پسندیده شدهبهترین راه مقابله ساخت بسته های فرهنگی مثل سریال مختار نامه هست، ولی سریال های مذهبی بخش کوچیکی از رسانه هست سریالی در باره نبرد با داعش و کمک ایران سریالی در مورد حماسه خود مردم یمن و سوریه نه به صورت شعاری بلکه صدا و درد مردم و واقعیت با کمی هنر و خلاقیت ارائه مطلب میزگردهایی با بیان تمام وجوه و نظرها ( شبیه رویه بی بی س ی) ولی این ها راهکارهای طولانی هست که نبودشون باعث شده الان دقیقه 90 کار کنیم و راهکار الان خیلی خلاقانه و با اطلاعات قوی ممکنه
-
1 پسندیده شدهتو این موارد آگاه سازی ذهن مردم خیلی سخت هست به قولی عمار دستش بسته هست ولی میشه از نگاه خود معترضین وارد شد و بیانیه داد و هدف گذاری کرد وقتی ما هدف گذاری کنیم و هدف گذاری که به خواست مردم باشه بهتر میشه مردم رو از فتنه عبور داد در مساله ای مثل لبنان ما ترور حریری، خروج ارتش سوریه و حمله به لبنان 2006 رو داریم که یک فتنه تمیز بود که در آخر خواست خدا همه چیز رو تغییر داد در داستان 88 خودمون هم، نگاه مردم در اون زمان و الان کاملا بیانگر تفاوت نگرش ها هست ولی چرا اون موقع نشد مردم رو آگاه کرد چون فرهنگ سازی در دقیقه 90 جواب نمی دهد و کار بلند مدت هست در کوتاه مدت مسکن و انجام خواسته های مردم بصورت جهت دهی جواب می دهد که خواسته ها رو در جهت نیاز واقعی جامعه کانالیزه کرد نمی دونم منظورم رو خوب بیان می کنم یا نه ولی هر فتنه آوردن بردیا دروغین هست کسی از جنس خود حاکم که کل حکومت رو زیر سوال ببره در کربلا یک روحانی شیعه مسئول حمله به سفارت ایران شد
-
1 پسندیده شدهبخش سوم : افغانستان ، صحنه آزمایش عملی تاکتیکهای نبرد هوا- زمینی ارتش ایالات متحده ! پیامدهای اجرای نسخه اولیه تاکتیکهای نبرد هوا- زمینی در افغانستان : طبق یک قاعده استاندارد ، موفقیت یک ارتش در میدان نبرد به 5 اصل اساسی ، شامل ابتکارعمل ، چابکی ، عمق دادن به صحنه نبرد ، هماهنگی و پایداری ( سرسختی ) بستگی خواهد داشت . در این میان ، عملکرد مجاهدین افغان را می توان در قالب این 5 عنصر بخصوص در ایجاد یک شبکه دفاع هوایی ( هر چند محدود ) تبیین نمود . 1-ابتکار عمل : در مرحله نخست ، تلاش مجاهدین افغان برای در دست گرفتن کنترل فضا ( آسمان ) منطقه نبرد که نتیجه و پیامد اصلی برخورداری از ابتکار عمل رزمی بود ، را می توان مورد بررسی و توجه قرار داد . در اوایل نبرد ، مجاهدین تنها قابلیت کسب ابتکار عمل تاکتیکی ، آن هم بصورت موقت را در اختیار داشتند ، بدین معنی که دربرابر حملات هوایی روسها ، چندان در وضعیت بلادفاع نبودند ، اما ورود استینگر ، واحدهای رزمی مجاهدین افغان را قادر ساخت تا بسرعت ابتکار عمل رزمی را در دست گرفته و شرایط خود را به حریف دیکته کنند . نقل قولی از کتاب " کاردینالی از کرملین " نوشته تام کلانسی با محوریت شیوه عمل افغان ها در کاربرد سامانه استینگر 2- چابکی ( تحرک پذیری ) : در مراحل نخست جنگ، این ارتش سرخ بود که با استفاده از اصل غافلگیری و کاربرد یگانهای هوابرد و همچنین هواگردهای بال ثابت و چرخبالهای نیروی هوایی بعنوان توپخانه متحرک انعطاف پذیر و همچنین بالگردهای ترابری برای جابه جایی سریع واحدهای رزمی قادر بود بسیار سریعتر و موثرتر از واحدهای افغان واکنش نشان دهد ،اما ورود استینگر ، خط بطلانی بر این شیوه کشید تا جایی که متحرک ترین واحدهای رزمی ارتش شوروی د افغانستان ( شامل جتهای پشتیبانی نزدیک و بالگردهای توپدار ) را بسرعت از صحنه نبرد خارج ساخت . چیزی در حدود 10 درصد از شلیک های موفق سامانه استینگر در زمان خروج بالگردهای هایند از صحنه عملیات رزمی بوقوع پیوست . 3- عمق دادن به میدان نبرد : در طراحی های کلاسیک عملیات نظامی ، دادن عمق به منطقه نبرد ، فضای کافی و مطلوبی را برای اجرای مانورهای رزمی در اختیار فرمانده میدان خواهد گذاشت . تا قبل از ورود استینگر به افغانستان ، ارتش شوروی با کاربرد کلاسیک قدرت هوایی می توانست بسرعت حاکمیت و برتری تاکتیکی را بر میدان رزم ایجاد کرده و بدنبال آن ، فضای مانوری مطلوبی را برای واحدهای پیاده متعارف و هوابرد ارتش فراهم نماید . اما کاربرد گسترده استینگر به این آزادی عمل پایان داد . مجاهدین افغان که پس از یک رشته نبردهای پرتلفات ، حومه مناطق متراکم جمعیتی را در دست گرفته بودند ، اکنون با برخورداری از دو مزیت اصلی شامل دادن عمق به میدان نبرد با روسها و متمرکز نمودن توان رزمی در نقاط حساس ، بسرعت ابتکار عمل را در دست گرفتند . در مجموع ، نبرد افغانستان اثبات نمود که سرمایه گذاری برروی پدافند هوایی کوتاه برد ، به همان اندازه در اختیار داشتن عمق برای اجرای مانور ، از اهمیت بسیار بالایی برخودار است . نمای شماتیک کمین واحدهای مجاهدین افغان و تاکتیکهای ضد کمین هوابرد و توپخانه ای ارتش سرخ 4-ایجاد هماهنگی : تا پیش از ورود استینگر به افغانستان ، ارتش شوروی براساس آموزشهای استاندارد خود ، بسرعت موفق گردید تا عملیات هوایی و زمینی خود را برای محدود نمودن تاثیر حملات ایذایی مجاهدین ، هماهنگ نماید ، اما کاربرد نخستین موشک استینگر ضمن اینکه موجبات عدم هماهنگی قابل توجه میان واحدهای رزمی ارتش سرخ را فراهم آورد ، در مقابل ، فرصتی را برای مجاهدین ایجاد نمود تا بتوانند اقدامات رزمی خود ( شامل لجستیک ، عملیات مشترک و ... ) را بهبود بخشیده و محدوده آن را بسرعت گسترش دهند . بدین معنی که از اواخر 1986 ، وضعیت کنترل و فرماندهی و ساختار لجستیکی برای پشتیبانی از عملیاتهای آفندی در مقیاس وسیع تر خود را در سطوح مطلوبتری دنبال کرده و برای اولین بار از سال 1979 ، شرایط صحنه رزم را برای روسها ، تعریف کنند که این وضعیت با خنثی نمودن یا کاهش پتانسیل قدرت هوایی روسها در حوزه پشتیبانی نزدیک هوایی قابل دستیابی شد . بالگرد توپدار میل-24 هایند ، بلحاظ قدرت آتش و مقاومت در برابر آتش پدافند هوایی ، آنچنان موجب ایجاد دهشت در میان افغانها گردید که لقب "ارابه شیطان" بدان داده شد در حقیقت ، استینگر ، کلیدی بود که به مجاهدین افغان اجازه داد تا ضمن حفظ ابتکارعمل ، سرعت عملیات نظامی خود را افزایش دهند و این بدان معناست که سامانه FIM-92 به عاملی برای تغییر ماهیت جنگ و به نوعی فاکتور تعیین کننده ، تبدیل شود . به اعتقاد بخش عمده از کارشناسان نظامی ، مجاهدین افغان با کاربرد استینگر ، مستقیم به مرکز ثقل عملیات نظامی ارتش سرخ که همانا " کنترل آسمان منطقه نبرد" بود ، حمله ور شدند که این مساله نشان می دهد که کنترل هوا ، در جنگهای کم شدت ، به همان اندازه جنگهای فراگیر و پرشدت ، پر اهمیت و ضروری است. پی نوشت : 1- ادامه دارد ............. 2- منابع در انتهای مطلب معرفی خواهد شد ... 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهبخش دوم : ارتباط آمریکایی از نوع سوم !!! نیروی هوایی ارتش سرخ و عملیات رزمی برفراز افغانستان : بخش عمده ای از حملات از پیش برنامه ریزی نشده واحدهای سبک اسلحه هوابرد ارتش سرخ با استفاده از بالگردهای ترابری و توپدار هوانیروز این ارتش صورت می پذیرفت ، جایی که کوهستان های سر بفلک کشیده افغانستان مانع جدی برای ورود یگانهای نیروی زمینی میشد بخش عمده ای از مورخان نظامی بر این اعتقاد قرار دارند که عملیات جنگی اتحاد شوروی و ارتش دولتی افغانستان به استثنای مراحل اولیه ورود و اشغال افغانستان ، در دو حوزه ماهیت و هدف ، کاملا جنبه تدافعی داشت . این دسته از کارشناسان معتقدند که هدف روسها ، بوضوح کنترل افغانستان بواسطه اشغال سرزمینی ، تعریف و به اجرا درآمد و بخش عمده ای از نبردها میان روسها و مجاهدین در جریان اجرای عملیات کمین و ضد کمین و یا عملیات آفندی برای پاکسازی خطوط کنترل (LOC) و تامین امنیت آنها صورت گرفت . به همین دلیل ، پس از تثبیت امنیت در پایتخت ، فرماندهی ارتش سرخ در افغانستان دست به ایجاد مجموعه گسترده ای از پادگانها و پستهای دیده بانی دژمانند دفاعی که شبکه متراکمی از میدان های موانع ، شامل کاشت نزدیک به 30 میلیون مین ، سیم های خاردار برق دار ، مین های فشاری ، حسگرهای زمینی ، بشکه های انفجاری ( فوگاز ) را شامل می شد زد و حتی برای محدود نمودن قابلیت مانور و تحرک پذیری واحدهای کوچک رزمی مجاهدین ، اقدام به مین ریزی هوایی برای ایجاد میدان های مین پراکنده نمود . ارتش سرخ در کریسمس 1979 زمانی وارد افغانستان شد که امیدواری بسیار زیادی برای محقق شدن وصیتنامه پتر کبیر برای نزدیک شدن به کناره آبهای گرم وجود داشت این اقدامات بالتبع تاثیر گذار بود ، چرا که در سراسر درگیری ها ، هیچ کدام از استحکامات دفاعی روسها یا قوای دولتی به اشغال کامل مجاهدین در نیامد ، ضمن اینکه گرچه واحدهای ارتش شوروی و ارتش افغانستان به شکل فیزیکی از هم تفکیک شده بودند ، اما عملیات رزمی در اغلب موارد بصورت مشترک انجام میشد . از راست : گوست آوراکوتوس ( افسر ارشد CIA) ، جوانا هرینگ ( دیپلمات ، تاجر و فعال سیاسی ) و سناتور چارلی ویلسون سه ضلع اصلی تسلیح مجاهدین افغان به سامانه استینگر اما تجربه سالهای نخست به روسها یاد داد که پادگان های استراتژیک موجود در افغانستان می بایست بطور کامل تحت کنترل عملیاتی واحدهای روسی باشد و اگر تعداد پرسنل ارتش دولتی افغانستان بیشتر می بود ، اما در ماموریتهای بااهمیت ، کنترل و فرماندهی کاملا تحث اختیار فرمانده روسی قرار داشت و در اغلب موارد ، ارتش افغانستان بعنوان واحدهای جلودار و یگانهای روسی بعنوان عناصر دنبال پشتیبان ، وارد عمل میشدند . هر چند با پیشرفت عملیات نظامی ، روسها بتدریج یگانهای موتوری ، مکانیزه – زرهی به همراه یگانهای پشتیبانی سبک هوایی و اسپتسناز را نیز بکار گرفتند . پراگندگی کاربرد سامانه های دفاع هوایی دوش پرتاب 2007-1970 افغانستان ، قفقاز و جنوب آفریقا نقاط بحران خیزی که بیشترین تجربه رزمی این سامانه ها در ان به وقوع پیوست با این حال ، استخوان بندی عملیات ارتش شوروی در افغانستان ، واحدهای سبک اسلحه اسپتسناز بشمارمی رفت و بعنوان یگانهای سبک هوابرد شناسایی –رزمی که به شیوه یگانهای رنجر ارتش ایالات متحده سازماندهی شده بودند ، اجرای ماموریتهای خطرناکی نظیر ضد کمین یا عملیات تعاقبی در کوهستان را بر عهده داشتند . بیلان نبرد در افغانستان بخوبی نشان میدهد که عملیات نظامی در منظرهای کوهستانی نیازمند واحدهای سبک است که می بایست از پشتیبانی هوایی مطلوب و آتش توپخانه انعطاف پذیر برخودار باشد . اما در مجموع ، هم واحدهای روسی و هم واحدهای ارتش دولتی افغان در زمان اجرای عملیات آفندی ، بشدت به پشتیبانی هوایی نزدیک ( CAS) وابسته بودند ، تا جایی که ستون های نظامی روسی می بایست پس از اجرای عملیات شناسایی و انهدام مواضع مشکوک توسط بالگردها و هواگردهای بال ثابت ، وارد مناطق کوهستانی و صعب العبور شده و حتی در این شرایط نیز برنامه ریزی های دقیقی برای اجرای آتشباری توپخانه وجود داشت . با این اوصاف ، تا قبل از ورود استینگر به صحنه عملیات نظامی در افغانستان ، واحدهای بالگردی و بال ثابت روسها ، حاکم مطلق میدان نبرد محسوب می شدند ، اما شرایط از اواخر سال 1986 بتدریج تغییر نمود . سامانه دفاع هوایی دوش پرتاب بلوپایپ بریتانیایی ، یکی از گزینه های شبکه قاچاق سلاح به واحدهای عرب- افغان ( به سرکردگی اسامه بن لادن و شبکه کُنام انصار ) برای مقابله با برتری همه جانبه هوایی ارتش سرخ بشما می رفت ،اما بدلیل پیچیدگی های فنی و قیمت بالا ، به شکل گسترده وارد عملیات رزمی در افغانستان نشد ( تصویر متعلق به واحدهای ارتش بریتانیاست ) ارتباط آمریکایی ، تسلیح مجاهدین افغان به استینگر : در میانه های سال 1984 ، با شدت گرفتن نبردها میان گروه های افغانی و ارتش سرخ ، بویژه در نزدیکی پایگاه های اصلی روسها ( بگرام و قندهار ) تعدادی از سامانه های سام-7 روسی در اختیار مجاهدین قرار گرفت . این مساله در آغاز چندان مورد توجه نبود ، اما با افزایش نقش آفرینی بن لادن در جنگ با اتحاد شوروی ، وی فرماندهان ارشد افغان را برای در اختیار گرفتن سامانه های دفاع هوایی کوتاه برد قابل حمل توسط پیاده نظام ، متقاعد نمود و همزمان کوشید تا به محموله بزرگی از این سامانه ها دست پیدا کند ، اما نمونه های اولیه سام-7 تاثیر آنچنانی بر عملکرد نیروی هوایی ارتش سرخ برجای نگذاشتند ، به همین سبب ، او برآن شد تا موشکهای دفاع هوایی بریتانیایی بلوپایپ را در مقیاس گسترده بکار گیرد ، اما بلوپایپهای انگلیسی گرچه عملکرد بهتری در مقایسه با استرلاهای روسی به نمایش گذاشتند ، اما حجم سامانه و قیمت رو به افزایش و تعمیرو نگهداری آن به مرور موجبات نارضایتی افغان ها را فراهم آورد . در همین زمان ، سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) وارد عمل شد و تعداد قابل توجهی از این موشکها رادر اختیار افغان ها قرار داد . نیش زنبور بر کالبد خرس روسی : ورود سیستم دفاع هوایی کوتاهبرد قابل حمل توسط پیاده نظام FIM-92 استینگر به صحنه عملیات رزمی در افغانستان ، بر خلاف انتظارات اولیه ، بلافصله شرایط جنگ را تغییر داد . به تقریب ، 30 روز پس از تحویل اولین محموله از موشکهای استینگر ، نخستین قربانی توسط مجاهدین افغان به زیر کشیده شد و این موجب شد تا پروازهای رزمی به شکل موقت ، متوقف شود و تنها پس از در دستور کار قرار گرفن اقدامات تامینی و متقابل ، فرمان دور جدیدی از حملات هوایی صادر گردید ، اما این بار ، قرار نبود تا نیروی هوایی ارتش سرخ ، یکه تاز عرصه نبرد باشد ، چرا که سیاهه تلفات روسها بتدریج رو به فزونی گرفت . در آنسوی خطوط نبرد ، مجاهدین افغان با تحویل گسترده موشکهای استینگر در تاکتیکهای شلیک ، نوآوری های را در عرصه عمل به نمایش گذاشتند ، چنانکه با اجرای کمین درکریدورهای شناخته شده هوایی در حومه فرودگاه های نظامی ، حمله غافلگیرانه خود را به هواگردهای ترابری غول پیکر روسی آغاز نموده و یا اینکه برای وارد کردن جتهای پشتیبانی نزدیک روسی به محدود برد موشکهای استینگر ، تله گذاری می نمودند . با این وصف ، در پاسخ به این تاکتیکها ، خلبانهای نیروی هوایی ارتش سرخ و ارتش دولتی افغانستان شروع به اجرای تمرینات فشرده برای پرواز در ارتفاع بسیار پایین یا بسیار بالا نموده تا با کشاندن سامانه های استینگر به ارتفاعات ، زمینه لازم برای نابودی این سامانه ها با آتش بالگردهای هجومی را فراهم آورند .اما تاثیر گذاری استینگر بر روند عملیات نظامی در افغانستان ، فراتر از تاکتیکهای مقابله به مثل روسها بود ، چرا که مجاهدین در پوشش ایجاد شده توسط استینگرها ، بتدریج از اوت 1986 میزان دپوی تسلیحاتی خود را بلحاظ کمی و کیفی ، تا 10 برابر افزایش داده بودند . این روند تا ژانویه 1989 برای روسها به مراتب ، فاجعه بار ترشد ، چرا که تناوب و کیفیت حملات مجاهدین به تدریج افزایش یافته و میزان موفقیت افغان ها در قطع ارتباط پادگانهای ارتش شوروی در سراسر افغانستان با مراکز فرماندهی افزون تر میشد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ............. 2- منابع در انتهای مطلب معرفی خواهد شد ... 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهچرا موشک های ایران قابل مذاکره نیستتند (از نگاه ایران ) صحبت زیادی در غرب خصوصا امریکا جهت فشار به ایران برای امضا توافقنامه موشکی بعداز برجام بود و اتحادیه اروپا در مناسبت مختلف برای نگه داشتن امریکا در برجام پیشنهاد کمک به امریکا در جهت تحت فشار گذاشتن برنامه موشکی ایران نمود . مقاله ای از فابین هاینز مرا واداشته به بررسی پیشنهادات وی بپردازم برخلاف لفظ ایدئولوژیک مایک پمپئو و جان بولتون پیشنهاد فابین بطور قابل ملاحظه ای منطقی می باشد . او کار قبال توجه ای نموده موقعیت و ادارک ایران را درنظر گرفت پیشنهادات او به شرح ذیل می باشد: 1-قانونی نمودن محدودیت برد2000 کیلومتر که ایران خودش انرا پذیرفته 2-محدودیت برای برنامه فضایی ایران از طریق استفاده از ترکبیات سوختی که کاربری نظامی کمی دارند 3-گذاشتن سقف برای ماهواره بر های ایران و نگه داشتن ان در سطح کنونی ماهواره بر سیمرغ 4- متوقف نمودن پرتاب های ازمایشی موشک بالستیک خرمشهر فابیان محدودیت های مربوط به موشک را توجیه می کند که استدلال می کند که دشمنان منطقه ای ایران تنها تا جایی که در محدوده موشکی فعلی ایران قرار دارند، شامل کشورهای عربی خلیج فارس و اسرائیل است. ایران هیچ دلیلی برای گسترش توان نظامی خود در خارج از منطقه تا به این لحظه ندارد. در مورد برنامه فضایی، وی معتقد است که ایران می تواند از سرویس های پرتاب اروپایی / چینی / روسیه استفاده نمایید در صورت محدود نمودن توانایی پرتاب ماهواره خود . برنامه فضایی پرتاب ماهواره بر سیمرغ سال 2017 هاینز می گوید که اروپا و روسیه و چین می توانند خدمات پرتاب به ایران را ارائه دهند در حالی که ایران برنامه های فضایی خود را محدود می کند یا در بهترین حالت ماهواره های کوچک و ساده پرتاب می کند. برای بیان آن به وضوح، این بسیار خوش بینانه است. ماهواره های ایران، جایی که هر یک از این کشورها دخالت داشته است، به طور مداوم سیاسی شده است. در سال 2005، قرار بود یک ماهواره تحقیقاتی هواشناسی "Mesbah-1" توسط یک ماهواره بر روسی پرتاب شود. با این حال، شرکت ایتالیایی که ماهواره 65 کیلوگرمی را به طور کامل ساخت، حاضر به تحویل ماهواره نبود. هنگامی که آن در نهایت به ایران پس از توافق هسته ای در سال 2015 داده شد، آنقدر قدیمی بود که به جای پرتاب، آن را در یک موزه قرار داده اند ماهواره دیگر، زهره، یک پروژه ماهواره ای ارتباطاتی زمان شاه بود که در اوایل دهه 2000 بازسازی شد. قرار بود تلفن ها، فاکس، داده ها و سیگنال های تلویزیونی را ارسال کند. به علت فشار ایالات متحده، به دلیل فشارهای هسته ای به اوج خود رسیده بود در نهایت لغو شد. شایان ذکر است این یک ماهواره 1850 کیلوگرمی به منظور ورود به مدار GEO بود و وماهواربر سیمرغ قادر به پرتاب یک ماهواره مشابه ان نخواهد بود. و اینها فقط ماهواره های غیر نظامی بودند. اگر ایران قصد داشته باشد یک ماهواره نظامی رصد زمین را پرتاب کند ، چه اتفاقی می افتد که بسیاری از آنها سنگین تر از ان هستند که توسط سیمرغ پرتاب می شوند؟ رقبای منطقه ای ایران دارای ماهواره های جاسوسی هستند، امارات متحده عربی با ایرباس و تالس برای ساخت 2 ماهواره جاسوسی قرارداد امضا نموده و عربستان سعودی 2 ماهواره با قابلیت تصویر برداری با وضوح بالا از زمین روی یک موشک چینی پرتاب نموده است ترکیه، یک عضو ناتو، فشار های زیادی نسبت به ماهواره Göktürk-1 و Göktürk-2 مواجه شد. حتی سراییل برای گوتروک-1 نیز لابی کرد تا نتواند تصاویری از اسرائیل بگیرد. پس از مدتها عقب و جلو و تاخیر، Göktürk-1 در نهایت در سال 2016 پرتاب شد، پس از 7 سال از امضا قرارداد با Thales. ایران نمی تواند انتظار داشته باشد که خیلی خوش شانس باشد. اروپا از پس دادن کیوب ست(منظور مصباح) به ایران سرباز زد چه برسد به پرتاب ماهواره خصوصا ماهواره جاسوسی ، رهبران ایران به اروپایی ها اعتماد کنند برای پرتاب ماهواره های پیشرفته، به ویژه ماهواره های جاسوسی . اروپایی ها نه تنها خود را در معرض نقض توافق قرار می دهند بلکه آنها و روسیه چین تحت فشار آمریکا و اسرائیل قرار می گیرند. اینها فرضیه نیستند، اما تاریخ نسبتا جدید و مستند است. و همانطور که فابیان در مقاله خود مشاهده کرد، تصمیمات رهبران ایران از تاریخ به دست می آید. موشک بالستیک این مسئله عمیق و ریشه داری است. سالها است که ایران از لحاظ تکنولوژیکی قادر به گذر از نقطه عطف 2000 کیلومتر است. این در حال حاضر در موشک خرمشهر به دست آمده است، که هینز یادآور می شود که می تواند بیش از این برد با کلاهک های اندازه طبیعی پرتاب شود، اما دارای برد اسمی 2000 کیلومتر با یک کلاهک 1800 کیلوگرمی سنگین غیرمعمول میباشد. از انجام این کار جلوگیری کرده است، عمدتا به این دلیل که نیازی به آن وجود ندارد. اروپا همانطور که آمریکا انجام می دهد فشار قابل توجهی به برنامه موشکی ایران وارد نمی کند. این کشور همچنین تهدید نظامی را ایجاد نمی کند و از پیوستن به هرگونه ائتلاف نظامی کاملاً ضدایرانی ، مانند آنچه علیه عراق انجام داد ، خودداری می کند. با این حال، ایران گزینه ای را برای مقابله با چنین حادثه ای محفوظ خواهد داشت. حتی اگر اروپا خود موضع اسرارآمیز بیشتری نداشته باشد، خروج ایالات متحده از INF به این معنی است که خود ایالات متحده قادر خواهد بود تا سریع بتواندبه ایران از پایگاه های اروپایی حمله کند و چیزی مثل زنده کردن موشک 2500کیلومتری BGM-109G، که یک نسخه زمین پایه از موشک Tomahawk است. البته، این موشک ها مجهز به کلاهک هسته ای بوده، اما یک نسخه متعارف را نمی توان رد کرد. حتی سلاح های جدید با برد های بیشتر نیز نمی توان نادیده دهد. یک موشک Gryphon BGM-109G TL، که نسخه اصلی موشک Tomahawk Cruise است. ایالات متحده می تواند این طرح را پس از انحلال پیمان INF بازسازی کند حتی با فرض اینکه ایران مایل به مذاکره بر روی موشک های بالستیک خود باشد، چه چیزی ایران میتواند در برابر آن انتظار داشته باشد؟ توافق دو طرفه کنترل تسلیحاتی بین ایران و اروپا به احتمال زیاد غیر قابل دستیابی خواهد بود. هیچ نقطه اتکایی در وعده ها و تضمین های سست اروپا [به ایران] برای جلوگیری از تهاجم به ایران وجود ندارد، چرا که اگر آنها درجنگ آمریکا به رهبری امریکا محلق شوند، نیروهای اروپایی با هواپیما قادر به حمله به ایران در کوتاه مدت خواهند بود، در حالی که ایران نیاز به توسعه یک موشک دوربرد دارد تا بتواند به انها ضربه بزند . حتی در حال توسعه یک نسخه کلاهک استاندارد خرمشهر - که هینز می گوید تست آن باید متوقف شود - نیاز به توسعه و آزمایش بیشتری برای تبدیل به IRBM نیاز دارد. موافقت نامه های کنترل تسلیحات جنگی جنگ سرد فقط به این دلیل کار می کرد که مقیاس دوجانبه و مساعدت نظامیان امکان پذیر بود. اختلاف بین ایران و قدرت نظامی ناتو، قراردادهای مشابه را غیرقابل اجرا می کند. رهبران ایران اعتقادی ندارند که اروپا هر گونه تضمین امنیتی معنی داری را در اختیار شما قرار می دهد، به این ترتیب به هواپیماهای جنگنده بریتانیایی و فرانسوی عربستان سعودی و امارات متحده عربی و ده ها میلیارد پوند و یورو که این قراردادهای مربوط به اسلحه ارائه می دهند، اشاره می کنند. اینها اطمینان بخش برای رهبران ایران نیست که اروپا نگرانی های امنیتی ایران را به رسمیت می شناسد. در حقیقت، ایران به نظر می رسد مانند اروپا، ملاحظه ای کمی در خصوص تعادل نظامی منطقه ای یا بمباران یمن توسط عربستان سعودی / امارات متحده عربی دارد. بازیگران خارجی از کشورهای مانند ایالات متحده، اسرائیل و عربستان سعودی می توانند حساب شوند تا بتوانند از هر گونه توافقنامه موشکی که نفوذ ایران را در منطقه تحمل می کند، نابود کنند. این بازیگران به طور پیوسته خواستار حداکثر سازی هستند، مانند : ایران باید تنها دارای موشک هایی با برد کمتر از 300 کیلومتر باشد (در حالیکه همه آنها با سیستم های خود فراتر از آن بردهستند). تحریم های اضافی و فشار سیاسی و مالی بر اروپا به احتمال زیاد ابزار برای این بازیگران خارجی است. تنظیم یک سابقه وی گفت: "این اعتماد به نفس را ایجاد می کند و می تواند به عنوان پایه ای برای مذاکرات آینده در مورد ابعاد منطقه ای برنامه موشکی ایران باشد. بادولت عملگرا در آمریكا ، اهداف بلندپروازانه تر از جمله كاهش توسعه موشك های سوخت جامد 2000 كیلومتری و موشك های كروز ممكن است. قابل دستیابی است " این دقیقا همان چیزی است که ایران می خواهد از آن جلوگیری کند و از آن بسیار آگاه بوده است. در موارد متعددی، آیت الله خامنه ای گفته است که هیچ مذاکره ای، هیچ "برجام 2، 3، 4" و البته امتناع از مذاکره در مورد موشک در هر شرایطی خواهد بود. و این کاملا منطقی است، همانطور که می بینید ایالات متحده در برجام تنها 3 سال پیش رفته است. ایران نمیتواند هیچ یک از امتیازات یک جانبه را بپردازد، به خصوص در مورد موضوعی که بسیار مهم است، مانند برنامه موشکی. 36 سال طول کشید تا ایران و غرب به چنین توافق دیپلماتیک بزرگ برسند و آنها آن را منفجر کردند سالها طول خواهد کشید تا ایران به توافق بزرگی مشابه بپردازد. به دور از جلب اعتماد ، هرگونه اعتماد اندک بین ایران و غرب از بین رفته است. علی خامنه ای هرگونه مذاکره بیشتر را رد کرده است افکار نهایی پیامدهای نقض برجام توسط JCPOA در ایالات متحده ، همراه با واقعیت های استراتژیک فعلی و آینده ، بخشی از دلیل عدم امتناع ایران از مذاکره درباره برنامه موشکی خود است. و پرده برداری از JCPOA فقط یکی دیگر از موارد طولانی در ریاکاری ، خیانت و ناامیدی است که روابط غرب با ایران را از زمان انقلاب مشخص کرده است. رهبران اروپایی به دور از ایجاد اعتماد به ایران که شرط لازم برای هر نوع معامله است ، ضمن واکنش ناخوشایندانه به خروج ایالات متحده از JCPOA ، خواسته ها و تهدیدهای خود را مطرح کرده اند. سودمندترین تصمیم این است که ترتیب فعلی را ادامه دهیم ، زیرا اروپا از از تهدید مستقیم امنیت ایران در ازای ایران امتناع از توسعه موشک هایی که مستقیماً می توانند قلب اروپا را تهدید کنند ، خودداری می کند. هرگونه اقدام جدی علیه موشک های ایران ، حتی یک حرکت نسبتاً باریک مانند تلاش برای محدود کردن برد تا 2000 کیلومتر ، تلاشی برای از بین بردن بازدارندگی ایران خواهد بود. به دور از محدود کردن دامنه ، چنین اقدامی می تواند به راحتی ایران را برای گسترش دامنه موشک های ایران به منظور دستیابی به اهرم و ایجاد وضع موجود جدید تحریک کند ، به همان روشی که کره شمالی به آرامی واقع بینانه تر شناخته شده - هرچند که پذیرفته نشود - به عنوان یک کشور مسلح هسته ای به روز رسانی فقط چند روز پس از ارسال این مطلب ، گزارشی از واشنگتن پست به نقل از مقامات وزارت امور خارجه اعلام كرد كه آمریكا در حال كار بر روی 1000 كیلومتر GLCM بر اساس Tomahawk ، و IRBM 3000-4000 كیلومتر "Pershing III" است. بسیار مهم است که هیچ یک از این سلاح ها مسلح هسته ای نخواهند شد ، که آنها را برای استفاده احتمالی علیه ایران باز می کند همانطور که قبلاً در این پست وبلاگ گفتم اکنون جهت گیری ایران و توسعه خرمشهر بسیار منطقی به نظر می رسد. "خرمشهر-ER" با برد معادل آن با "Pershing III" فرضی باید از استفاده از IRBM های آمریکایی مستقر در اروپا جلوگیری کند. من یک نقشه سریع با هر دو موشک با برد اسمی 3500 کیلومتر تهیه کردم. یک فرضیه "Pershing III" مستقر در رومانی ، لهستان یا حتی آلمان می تواند به تهران حمله کند. یک "خرمشهر-ER" مستقر در شمال غربی ایران باید بتواند در مقابل همه آن مکان های پرتاب انتقام جویی کند. محدوده "Pershing III" به رنگ آبی ، محدوده "خرمشهر-ER" به رنگ سبز است. مسئله با تنش هایی که IRBM ایران ایجاد می کند باقی مانده است - وضعیت ایده آل این است که به نوعی ابهام وجود داشته باشد ، تا هر دو به اروپا علامت بزنند که ایران از پرتاب موشک علیه آن از خاک اروپا تلافی می کند ، بلکه فشار بین المللی را نیز حفظ خواهد کرد. کمترین. با این حال ، در برخی مقطع ایران مجبور است چنین موشکی را آزمایش کند. از آنجا که ایران در حال حاضر خرمشهر را برای رفتن آماده کرده است ، آزمایش برای تبدیل به IRBM بسیار سریع انجام می شود. ایران می تواند صبر کند تا ببیند که اوضاع چگونه شکل می گیرد و لحظه لحظه ای خود را برای تغییر طرح خرمشهر به یک IRBM انتخاب می کند. اگر ایران تصمیم بگیرد IRBM خرمشهر بسازد ، لازم است كه صریحاً ایده استقرار IRBM آمریكا از اروپا را به صراحت محكوم كنید ، همانطور كه روسیه انجام می دهد. بنابراین ، اگر ایران تصمیم بگیرد که با IRBM خود مبهم یا عمومی شود ، IRBM های آمریکا به عنوان مقصر شناخته می شوند. کمی وکاستی در ترجمه بوده دوستان ببخشایند منبع بافاکتور گیری از پایگاه های دریایی امارات وترکیه (در قطر وسومالی واریتره ) خرید های دریایی اعراب برای تکمیل محاصره دریایی ایران بسیار جدی می باشد نقشه موشکی خاور میانه برنامه موشکی کشورهای مختلف رو ببنید کمتر کشورهست که موشک بالستیک نداشته باشد در بین عربستان ترکیه امارات مصر دارای برنامه اتمی و اسراییل دارای بمب اتمی است خود بمب اتمی وموشک های پاکستان هم معضل بزرگی برای ایران است حتما دوستان به نقشه نگاه کنند https://www.nti.org/analysis/articles/middle-east-missile-mania-its-not-just-iran/ موشک وبمب های دورایستا در منطقه در نظر داشته باشید که یک شبکه بزرگ پدافند هوایی وموشکی در دور ایران تشکیل خواهند داد عربستان وامارات برد موشک 270 کیلومتر https://en.wikipedia.org/wiki/AGM-84H/K_SLAM-ER ترکیه برد 250 کیلومتر نسخه با برد بیشتر در حال توسعه تا 2500کیلومتر https://en.wikipedia.org/wiki/SOM_(missile) عربستان قطر امارات برد موشک 500 کیلومتر در نسخه صادراتی طبق mtcrبرد 300 کیلومتر https://en.wikipedia.org/wiki/Storm_Shadow عربستان ترکیه امارات برد 130 کیلومتر https://en.wikipedia.org/wiki/AGM-154_Joint_Standoff_Weapon لورا اسراییل 400 کیلومتر و اذربایجان https://en.wikipedia.org/wiki/LORA_(missile) https://en.wikipedia.org/wiki/MGM-140_ATACMS https://en.wikipedia.org/wiki/M270_Multiple_Launch_Rocket_System
-
1 پسندیده شدهلانچر دوتایی دهلاویه برای صادرات البته بعد سیستم پیروز لانچر 4تایی دهلاویه(البته پیروز با اپتیک جدید تری نیز دیده شده در عراق) که روی خودرو ارس پیاده شد و انواع اقسام سرجنگی ترموباریک ضد نفر و... برای موشک های سری توفان صاعقه و دهلاویه در سوریه عراق ویمن دیده شده در سالیان اخیر انشا الله به مرور در تاپیک قرار خواهد گرفت (اگر تجمیع نکنن) البته قبلا لانچر دوتایی در نمایشگاهی در ایران وبعدا در دستان حزب الله در سوریه دیده شد
-
1 پسندیده شدهپاسخ به سئوال شما دو جنبه دارد ، جنبه سیاسی و جنبه نظامی . وارد جنبه سیاسی نمی شوم ، چون این مساله برای خودش داستان جداگانه ای دارد ، اما بلحاظ نظامی : طرح ریزی و اجرای استراتژی دفاع متحرک عراق بقدری پیچیده بشمار می رفت که حتی تا کنون نیز بخش عمده ای از این راهبرد ، دچار ابهامات جدی است . نقشه فوق ، برآورد اینجانب از حرکات شطرنجی ارتش بعث عراق در جریان استراتژی دفاع متحرک در اواخر سال 1364 واوایل 1365 است . براساس تئوری ژنرال استاری ، اصل اساسی در اجرای راهبرد دفاع متحرک ، " نبودن در همه جا و در عین حال بودن در همه نقاط درگیری است " ، بدین معنی که هر ارتشی برای دست یابی به موفقیت می بایست علاوه بر درگیر کردن واحدهای دشمن در طول جبهه نبرد ، "ذهن فرماندهان دشمن " را نیز نسبت به جهت و هدف اصلی تهاجم گمراه نماید . پی نوشت : 1- ظاهرا" ارتش عراق در این زمینه موفقیت هایی را در بازه زمانی اجرای استراتژی دفاع متحرک بدست آورده بود . 2- استراتژی یکم سان تزو هم چنین بود : در تاریکی و سایه حرکت کن، سرزمینهای جدا افتاده را اشغال کن، پنهان شدن پشت پرده، فقط بدگمانی ها را زیادمی کند. برای پایین آوردن گارد دشمن، باید قصد واقعی خود را زیر نقاب فعّالیتهای روزانه پنهان کنی. بدین معنی که مشاوران نظامی و استراتژیست های ارتش عراق ، با اجرای تک های ایذایی در طول جبهه با ایران ، بخصوص در غرب ، قصد و نیّت خودشون را از سمت تک اصلی ، در جنوب پنهان کرده و با عقب کشیدن یگانهای نخبه (گارد ریاست جمهوری ) و سازماندهی مجدد و اجرای آموزشهای رزم ترکیبی ، عملا" ما را فریب دادند .
-
1 پسندیده شدهفکر کنم کربلای 5 باشد که در آن حاج حسین خرازی به خیل عظیم شهدا می پیوندد ولی بحث سر ترفندهایی است که با آن می شود توپخانه دشمن را کم تاثیر کرد و این تنها یک مثال است و راه های دیگری نیز می بایست باشد
-
1 پسندیده شدهاین داستان حاج حسین خرازی است شاید برای شما جالب باشد به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، در منطقه شلمچه به ما مأموریت ساخت یک سنگر بزرگ با حلقههای بتونی پیش ساخته داده شده بود. حلقههای پیش ساخته بتونی را به وسیله تریلر و کمرشکن تا فاصلهای از خط مقدم میآوردند و ادامه راهنمایی آنها تا محل سنگر به عهده ما بود. به رانندهها نگفته بودند که باید تا خط مقدم بیایند. تا محلی که باید حلقهها را تحویل میدادند، آتش دشمن وجود نداشت، اما هر چه آنها را به طرف منطقه درگیری میبردیم، بر تعداد گولهها افزوده میشد. رانندهها میترسیدند و ما با دردسر و مکافات آنها را به محل میبردیم. هر تریلر یک حلقه بیشتر نمیآورد و پایین گذاشتن حلقههای بتنی هم دردسر داشت. جرثقیل نداشتیم. برای بیل لودر یک قلاب ساخته بودیم و حلقهها را به وسیله بیل لودر پایین میگذاشتیم! پانزده روز طول کشید تا توانستیم پانزده حلقه بتونی را به محل سنگر ببریم. محل سنگر در خاک عراق و بعد از سنگرهای نونی شکل عراقیها بود. برای ساخت سنگر، منطقهای را به اندازه کافی خاکبرداری کردیم، حلقهها را کنار هم قرار دادیم و چند متر خاک روی آن ریختیم. سنگر خوبی شد. همان سنگری که بعدها حاج حسین خرازی نزدیک آن به شهادت رسید. منطقه در تصرف ما بود، اما نیروهای دشمن حاضر به از دست دادن آن نبودند. عملیات حالت فرسایشی به خود گرفته بود و انرژی و رمقی برای لشکر 14 امام حسین(ع) باقی نمانده بود. یک شب من و حاج محسن حسینی در سنگر نشسته بودیم که حاج حسین خرازی وارد شد و پرسید: «از بچههای مهندسی چند نفر اینجا هستند؟» گفتیم: «ما دو نفر در به در و بیچاره!» حاجی لبخند زد و گفت: «امشب میخوام بریم جلو!» از حرف او تعجب کردیم. ما هیچگونه امکانات پیشروی نداشتیم. حاج محسن که آدم شوخی بود، بلند شد و گفت: «میخوای ما رو به کشتن بدی؟! تو که از درد زن و بچه سر درنمیآری!» خلاصه همراه حاج حسین سوار یک ماشین تویوتای لندکروز نو شدیم و حرکت کردیم! این تویوتا را همان روز به حاج حسین خرازی داده بودند. خرازی ما را به یک سنگر تصرف شده عراقی برد که سنگر فرماندهی عراق در منطقه شلمچه بود. یک سنگر مجهز و مجلل زیرزمینی که مبل هم داشت. سنگر در عمق زمین ساخته شده و قطر بتون آن حدود یک متر بود. روی آن را با چندین متر خاک پوشانده و روی خاکها قلوهسنگهای بزرگی قرار داده بودند! وقتی وارد این هتل زیرزمینی شدیم، شخصی به نام جاسم که کویتیالاصل بود، از طریق بیسیم مشغول شنود فرکانسهای عراقیها بود. حاج حسین گفت: «جاسم کسی رو دم دست داری؟! جاسم خندهای کرد و گفت: «ژنرال ماهر عبدالرشید!» ماهر عبدالرشید از فرماندهان معروف ارتش عراق و فکر میکنم فرمانده سپاه هفتم بود! حاج حسین گفت: «بارکالله، بارکالله! خب، چه خبر؟!» جاسم جواب داد: «میخواهد عقب برود. سه شب است که نخوابیده و دارد نیروهای خود را برای عقبنشینی آماده میکند.» حاجی خرازی با لبخند ملیحی گفت: «نمیذاریم بره! مثل من که به خط اومدم، اون هم باید بیاد و بمونه.» جاسم گفت: «چطوری؟!» حاجی گفت: «بهش پیغام بده بگو: قال الحسین خرازی...» جاسم گفت: «نه حاجی این کار و نکن! من با این همه زحمت به شبکه بیسیم آنها نفوذ کردهام! بر اوضاع اونها مسلطم! فرکانسهای آنها را کشف کردهام. حیفه!» حاجی گفت: «همین که گفتم!» جاسم با تردید روی فرکانس بیسیمچی ژنرال رفت و به عربی گفت: «بسمالله الرحمن الرحیم، قال الحسین خرازی...» بیسیمچی عراقی با شنیدن اسم خرازی و فهمیدن اینکه فرکانس او لو رفته، شروع به ناسزاگویی کرد و جاسم با شنیدن آن فحشها رنگ از رویش پرید و بیسیم را قطع کرد! حاجی پرسید: «چی میگفت؟!» جاسم گفت: «داشت ناسزا میگفت!» حاجی خرازی دست در جیب خود کرد و یک واکمن کوچک درآورد و گفت: «نوار قرآن براش بذار و بگو منطق شما اونه و منطق ما این!» جاسم دوباره بیسیم را روشن کرد و نوار را گذاشت! بیسیمچی عراقی فرصت گوش دادن به قرآن را نداشت. سیستم بیسیم آنها به هم ریخته بود و فرماندهان عراقی مشغول فحش دادن به هم بودند. ما هم برای مدتی به دعوای فرماندهان عراقی گوش دادیم و کلی لذت بردیم. ژنرال ماهر عبدالرشید که متوجه دعوای فرماندهان خود شده بود، از بیسیمچی پرسید: «چی شده؟!» بیسیمچی گفت: «یک نفر ایرانی وارد فرکانس ما شده و میگوید، من از «خرازی» برای ماهر پیام دارم!» ماهر گفت: «پس چرا نمیگذارید پیغامش را بدهد!» بیسیمچی عراقی به زبان فارسی به جاسم گفت: «ای ایرانی! اگر پیغامی برای «ماهر» داری بگو! او آماده شنیدن است!» تازه متوجه شدیم، بیسیمچی عراقی هم فارسی بلد است! خرازی به جاسم گفت: «به او بگو خط اول تو را گرفتم، خط دوم تو را هم گرفتم. خط سوم تو را هم گرفتم، خط چهارم تو را هم گرفتم، خط پنجم تو را هم گرفتم، سنگرهای مجهز نونی تو را هم گرفتم. هیچ مانعی جلوی من نیست؛ امشب میخواهم بیایم به شهر بصره و تو را ببینم!» جاسم پیام را داد و بیسیمچی و ماهر عبدالرشید هول کردند! ماهر پرسید: «میخواهی بیایی چه کار کنی یا چه بگویی؟!» خرازی جواب داد: «یک پای تو را قطع کردم. میخواهم پای دیگرت را هم قطع کنم!» ماهر جواب داد: بیا! من هم یک دست تو را قطع کردم، دومی را هم قطع میکنم!» خرازی گفت: «باشد! وعده ما امشب در میدان شهر بصره» با این پیغام، اوضاع نیروهای عراقی به هم ریخت. ژنرال ماهر عبدالرشید که واقعاً از تصور سقوط شهر بصره ترسیده بود، تمام چینشی را که قبل از آن برای عقبنشینی انجام داده بود، به هم زد! حاجی خرازی بسیار آرام بود و در حالی که لبخندی بر لب داشت، به ما دو نفر گفت: «نماز خواندهاید؟» گفتیم: «بله!» پرسید: «چیزی خوردهاید؟» گفتیم: «بله!» گفت: «من خستهام، شما هم خسته شدین، پس بخوابین!» گفتیم: «با این کاری که شما انجام دادید، مگر میگذارند کسی امشب بخوابد؟!» وقتی قبل از مکالمه با ماهر عبدالرشید به طرف آن سنگر میآمدیم، عراقیها مثل نقل و نبات گلوله روی منطقه میریختند، اما وقتی میخواستیم بخوابیم، حجم آتش آنها دهها برابر شده بود و آن شب به قدری روی منطقه شلمچه گلوله ریختند که در طول تاریخ جنگ تا آن زمان و حتی بعد از آن بیسابقه بود. اما سنگر ما کاملاً امن بود. به راحتی خوابیدیم و اتفاقاً خوب هم خوابمان برد! فردا صبح که بیرون آمدیم، دیدیم بدنه تویوتای حاج حسین از ترکش و خمپاره مثل آبکش سوراخ سوراخ شده است. وقتی حاجی بیدار شد، با او وارد بحث شدیم که: «حکمت این کار دیشب چه بود؟» حاجی گفت: «ما در این منطقه نیرو و امکانات نداشتیم. مهمات هم نداشتیم. این کار را کردم تا آنها تحریم شوند و منطقه را زیر آتش بگیرند و دستکم به اندازه یک هفته عملیات، مهمات خود را هدر بدهند!» بعدها جاسم براساس مطالبی که از بیسیم شنیده بود، میگفت: «آن شب انبارهای مهمات عراقیها خالی شده بود و به قدری کمبود مهمات داشتند که تا دمیدن صبح، مهمات داخل تریلرها را مستقیم به کنار توپها و خمپارهاندازها میبردند و مصرف میکردند.» http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910330000460 http://mahdi110r.blogfa.com/post/238
-
1 پسندیده شدهباسلام خدمت شما عرض کنم که بنده فقط درحد اطلاعات خودم ، پاسخ سئوال جنابعالی را خواهم داد و امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد : در یک تعریف کلی ، توپخانه صحرایی ماموریت فراهم آوردن پشتیبانی آتش مداوم و به موقع برای فرمانده میدان نبرد برای خنثی نمودن یا انهدام آماج هایی که ماموریت یگان های خودی را به خطر می اندازد را بر عهده دارد . بنابراین توپخانه 3 وظیفه مهم بر عهده دارد : 1- اجرای آتش به موقع روی یگانهای مانوری دشمن 2- اجرای ماموریتهای ضد آتش روی مواضع یگانهای توپخانه دشمن 3- اجرای آتش بر روی خطوط مواصلاتی و پشتیبانی دشمن در استفاده از توپخانه دو نظریه کلی وجود دارد : نظریه یا استراتژی شرقی : بنا بر اعتقاد روسها ، توپخانه دو ماموریت دفاعی و تهاجمی دارد ماموریت تدافعی آن شامل : سرکوب آتش توپخانه دشمن ، ایجاد یک معبر ایمن برای عبور یگانهای مکانیزه خودی و ایجاد شکاف در خطوط دفاعی دشمن و... ماموریت تهاجمی آن شامل : حرکت بسمت جلو ( ابتدا یگانهای خودکشش توپخانه ای و راکتی ) پس از تامین منطقه تصرف شده تا برد حمایتی آنها برای واحدهای در حال پیشروی افزایش یابد و پس از آن ، انتقال قبضه های کششی جهت افزایش چتر آتش حمایتی قبضه های کالیبر سنگین نظریه غربی : در دکترین نظامی غربی ماموریتهای تدافعی توپخانه شامل ، ایجاد ایذاء و اختلال در تحرکات دشمن و جلوگیری از پیشروی سریع یگانهای زرهی و تمرکز آتش در نقاط رخنه ایجاد شده در خطوط خودی و اجرای تاکتیکهای عملیات تاخیری در ماموریتهای تهاجمی هم ، با اجرای آتش سنگین ، پشتیبانی مداومی از واحدهای در حال پیشروی خودی بعمل آورده و در کنار آن با اجرای تاکتیکهای ضد آتشبار ، موجب کاهش تاثیر آتش دشمن شوند . اما توپخانه محدودیتهایی هم دارد : 1- وجود آسیب پذیری بسیار شدید در مقابل حملات هوایی و اجرای تکهای غافلگیرانه کماندویی 2- مصرف شدید مهمات برای انهدام آماجهای نقطه ای 3- پس از اجرای آتش ، سریعا" توسط تجهیزات آماج یاب دشمن کشف و موقعیت یابی خواهند شد . بنابراین همانطور که ملاحضه می کنید ، یگانهای توپخانه کششی ، به نسبت آتشبارهای خودکشش ، نسبت به حملات هوایی شدیدا" آسیب پذیر هستند ، تا جایی که در جریان دفاع مقدس ، زمانی که ارتش عراق ، دست به اجرای یک تک غافلگیرانه می زد، نخستین هدف حملات هوایی ، در درجه نخست ، مواضع توپخانه و در درجه دوم ، خطوط لجستیکی ما بشمار می آمد . در نتیجه ، اجرای حملات هوا به زمین به ویژه با استفاده از مهمات LGB ، در صدر مقابله با توان آتشباری توپخانه قرار دارد و از آن گریزی نیست . حتی یک نکته جالبتر : در جریان جنگ ویتنام ، یگانهای خودکشش 155 م.م ، ام-109 ارتش ایالات متحده ، در ابتدای جنگ ، فاقد تیربارهای ام-2 بر روی برجک و حتی ،یگان پشتیبانی پیاده نظام بود ، اما پس از چند عملیات کماندویی موفق که توسط واحدهای ارتش ویتنام شمالی علیه این آتشبارها صورت گرفت و حتی چند قبضه ام-109 هم در همین عملیاتها منهدم شد، آمریکایی ها بلافاصله این قبضه ها را به تیربار مسلح نموده و حداقل یک گروهان برای تامین امنیت این آتشبارها اختصاص دادند .
-
1 پسندیده شدهدقیقا حرف شما درست است راهکارهای مقابله با توپخانه در وهله اول کور کردن دیده بان ها است که دشمن شما را نبیند حال این دیده بان می تواند هواپیما باشد یا ماهواره یا نفر راهکار دیگر توپخانه یا نیروی هوایی خودی باید توپخانه دشمن را کور کند که این نیاز به شناسایی و دقت عمل در پاسخ است راهکار دیگر ایجاد اهداف کاذب است بطوری که دشمن را مشغول به کاری بی فایده کرد یا زمان اشتباه کار کند ( این کار در زمان جنگ چندین بار انجام شد لینکش پیدا شد اضافه می کنم) راهکار دیگر پراکندگی است که دشمن نتواند آتش خود را متمرکز کند و بخشی از نیروها در امان بمانند راهکار دیگر زدن انبارهای مهمات است راهکار دیگر افزایش استحکامات و جان پناه برای نیروها است راهکار دیگر آتش سنگین بروی دشمن است تا فشار کمتری بر نیرو وارد شود و .........
-
1 پسندیده شدهبخش بیست و هفتم : هجوم دشمن به منطقه حاج عمران: از آنجا که براساس شواهد به دست آمده در ارديبهشت ماه سال 1365، دشمن خود را براي حمله در منطقه حاج عمران آماده مي کرد، نيروهاي خودي، تدابير پيش گيرانه اي را در اين منطقه، که توسط تيپ 4 جمعی لشکر 64 ارومیه پدافند مي شد، انجام دادند. بدين صورت که تيپ شهيد بروجردي، تيپ ويژه شهدا و چند گردان جندالله، از يگان هاي سپاه، مأمور تقويت اين منطقه شدند. با این حال ، دشمن از نخستين دقيقه هاي روز بامداد 1365/2/24، آتش تهيه سنگيني را روي ارتفاعات شهيد صدر، تپه شهدا، ارتفاع 2519 ، کدو و سرسول اجرا و در ساعت 5 بامداد، هجوم خود را آغاز کرد. با وجود آتش سنگين و فشار زياد نيروهاي دشمن، استقامت بي نظير نيروهاي مستقر در خط، افزون بر اينکه مانع از نفوذ گسترده دشمن در نخستين ساعتهاي درگيري شد، تلفات زيادي را نيز به دشمن وارد آورد. اما دشمن با اجراي آتش سنگين توپخانه / تانک و وارد کردن نيرو و پشتيباني از طريق بالگرد و هلي برن نيرو مي کوشيد عمليات را ادامه دهد و به رغم تلفات وارد شده، منطقه مورد نظر را تصرف کند؛ از اين رو، با وجود آنکه تنها در دو روز نخست عمليات، در اثر اجراي آتش خودي 17 فروند بالگرد حامل نيرو و امکانات دشمن سقوط کرد، اما عراق همچنان، به ادامه تک و تقويت نيروهايش پافشاري مي کرد و در نهايت، در روز نخست، دشمن موفق به تصرف ارتفاعات 2435 (شهيد صدر) و 2519 (گردمند) شد. به دنبال تصرف اين دو ارتفاع ، طبیعی بود که قرارگاه نجف اقدامات متعددي را براي بازپسگيري آنها انجام دهد . بنابراین در نخستين ساعتهاي بامداد روز 1365/2/25 ، (شب دوم عمليات)، تيپ شهدا روي ارتفاع 2519 و تيپ شهيد بروجردي روي ارتفاع شهيد صدر وارد عمل شد و علیرغم تحمل تحميل تلفات و ضايعات سنگين به دشمن، نتوانست ارتفاعات مزبور را باز پس بگيرد. تلاش براي بازپسگيري اين ارتفاعات شب بعد نيز تکرار شد. در اين شب، تيپ شهيد بروجردي که ديگر نيروي رزمي در اختيار نداشت، بار ديگر با به کار گرفتن گردان جندالله خوي در ساعت 2:55 بامداد روز 1365/2/26، با هدف تصرف ارتفاع شهيد صدر وارد عمل شد. اين نيروها که با آتش توپخانه و تانک پشتيباني مي شدند، حدود بيست دقيقه پس از آغاز عمليات موفق شد ارتفاع شهيد صدر را تصرف کند، اما آتش شديد دشمن، نرسيدن مهمات کافي، نرسيدن نيروي کمکي و روشن شدن هوا ، باعث شد تا یگانهای سپاه نتوانند روي اين ارتفاع دوام بياورند و مواضع خود را تثبيت کنند؛ بنابراين، در ساعت 4:30، اعلام شد که نيروهاي خودي مواضع تصرف شده را به سمت عقب ترک کنند. پس از اين اقدام، تيپ شهدا مأمور تصرف ارتفاع 2519 شد. بدين ترتيب، قائم مقام اين تيپ با جمع آوري باقي مانده نيروهاي بسيجي و کادرهاي ستادي خود، يک گردان تشکيل داد (که عصاره نهايي اين تيپ بود) و در ساعت 1:30بامداد روز 1365/2/29، با هدف تصرف ارتفاع 2519 از دو محور وارد عمل شد. در آغاز، نيروها با موفقيت پيشروي کردند. این نیروها در محور راست، هفتاد نفر و در محور چپ، چهل نفر از نيروهاي دشمن را به اسارت خود در آوردند و در ادامه عمليات، تلاش زيادي براي الحاق دو محور و در نتيجه، تصرف ارتفاع 2519، صورت گرفت، اما در اثر روشن شدن هوا و آتش شديد دشمن نيروهاي عمل کننده موفق به الحاق نشدند و عمليات ناموفق ماند. در اين عمليات، يک گردان از تيپ 57 ابوالفضل(ع) که در احتياط نزديک بود، بنا به نياز، وارد عمل شد، اما براثر آتش سنگين توپخانه دشمن، ضرباتي بر آن وارد آمد و فرمانده اين گردان به همراه سه فرمانده گروهان آن به شهادت رسيدند. در اين مرحله از عمليات، به رغم عدم دست يابي به هدف، نيروهاي خودي توانستند تلفات سنگيني را به دشمن وارد آورند و فرمانده تيپ 433 پياده همراه با تعداد زيادي از نيروهاي عراقي کشته شدند و بيش از صد نفر از نيروهاي دشمن به اسارت در آمدند. یکی از نقاط قوت ارتش عراق در جریان اجرای استراتژی دفاع متحرک ، یگان های توپخانه این نیرو بشمار می آمدند . پس از اينکه تيپ شهدا طي دوبار عمليات، نتوانست ارتفاع 2519 را پس بگيرد، تيپ 57 ابوالفضل(ع) مأمور اين کار شد. اين تيپ از حدود نيمه شب 1365/2/29 ، از سه محور به ارتفاع 2519 حمله نمود و با موفقيتهايي که به دست آورد، توانست خود را به هدف نزديک کند، اما آتش سنگين توپخانه تلفات زيادي به نيروهاي عمل کننده وارد آورد و آتش يکي از تيربارهاي دشمن مانع از الحاق محورها شد. تلاش رزمندگان براي انهدام تير بارها نیز به موفقيت نرسيدو در نتيجه، با روشن شدن هوا فرماندهي تيپ 57 به نيروها دستور داد که به مواضع قبلي خود برگردند. در روز 1365/3/1، در حالي که تيپ 57 آماده مي شد تا با اتکا به استقرار نيروهاي خودي روي تپه شهدا به ارتفاع شهيد صدر حمله کند، ناگهان، در ساعت 05:6 صبح، خبر رخنه دشمن برروي تپه شهدا گزارش شد و به دنبال آن مشخص گرديد که نيروهاي خودي (شامل برادران ارتش و سپاه) پس از 9 روز مقاومت ايثارگرانه بي نظير به اجبار، تپه شهدا را تخليه و به عقب بازگشته اند. نقشه عملیاتی منطقه حاج عمران ارتفاعات و خطوط تماس یگان های ایرانی و عراقی اما آزاد سازي ارتفاع شهيد صدر با پاتک دشمن و استقرار نيروهاي دشمن روي تپه شهدا راه کار آزادسازي ارتفاع شهيد صدر مشکل تر نمود. با وجود اين، تيپ 57 در ساعت 2 بامداد روز 1365/3/2، عمليات خود را براي باز پسگيري اين ارتفاع آغاز کرد و پس از پانزده ساعت فعاليت، اعلام کرد که مواضع دشمن سقوط کرده و ارتفاع شهيد صدر به تصرف نيروهاي خودي درآمده است. در اين حمله، بيش از هشتصد نفر از قواي دشمن کشته و زخمي و 34 نفر اسير شدند، اما بيش از دو ساعت از آزادسازي اين ارتفاع مهم نگذشته بود که نيروهاي دشمن با پشتيباني آتش شديد توپخانه، فشار بر نيروهاي خودي را شدت بخشيدند و مقاومت رزمندگان براي حفظ ارتفاع شهيد صدر با ادامه و تشديد آتش سنگين و متمرکز دشمن شکسته شد و نيروهاي خودي در ساعت 14 به اجبار، از اين ارتفاع پايين آمدند که بلافاصله، نيروهاي دشمن روي آن مستقر شدند . در مجموع، طي ده روز درگيري در منطقه حاج عمران، نيروهاي خودي به دليل آمادگي قبلي و با استقامت و مقاومت بي نظير و تحمل ضايعات موفق شدند از نفوذ گسترده نيروهاي دشمن و تسلط کامل آنها بر منطقه، جلوگيري کنند و تلفات سنگيني را به دشمن وارد کنند. دشمن نيز با استفاده از آتش سنگين، به کار گرفتن تعداد زيادي بالگرد براي رساندن نيرو و امکانات و به کارگيري حجم گسترده آنها توانست ارتفاعات 2435 (شهيد صدر)، 2519 و تپه شهدا را تصرف کند. طي اين مدت، افزون بر نیروهایی که پيش از هجوم دشمن در منطقه مستقر بودند، تيپ 57 ابوالفضل، تيپ قدس و چند گردان جندالله سپاه و چند گردان از تيپ 3 لشکر 64 ارتش نيز براي تقويت به منطقه وارد شدند و به مقابله با دشمن پرداختند. طبق آمارهاي ده روز نخست عمليات، از برادران سپاه دست کم، 281 نفر شهيد و 352 نفر مفقود الاثر و از برادران ارتش 153 نفر شهيد و 150 نفر مفقود الاثر شدند که مفقود الاثرها غالبا، شهيدان به جا مانده بودند. در اين هجوم، دشمن حدود 26 گردان پياده و امکانات بسيار زيادي را به کار گرفت و طبق برآوردها حدود، سه هزار نفر تلفات داشت. در اين منطقه، برخلاف موارد قبلي بين ارتش و سپاه هماهنگي بسيار خوبي وجود داشت و نيروهاي ادغامي آنها در خطوط پدافندي به خوبي عمل کردند. تلاش هاي تيپ 4 لشکر 64 ارتش در اين درگيري ها چشم گير بود و آنها پابه پاي نيروهاي سپاه در مقابل هجوم دشمن مقاومت کردند. ادامه دارد ...........
-
1 پسندیده شدهبا سلام جناب deth عزیز ، تحلیل گران ارتش ایالات متحده ، بر خلاف ما ، مسائل حاشیه ای را مبنای تحلیل های خودشون قرار نمی دهند . آنها از مسیرها و راه های متفاوت ، اطلاعات لازم را جمع آوری و با تجربیات خودشون ترکیب کرده و نهایتا" یک تحلیل جامع را ارئه می کنند . مشکل اساسی ما این هست که تک بعدی به مفاهیم نگاه می کنیم و تحلیل های ما هم از همین جا دچار اشکالات جدی می گردد . بنده کتاب ذیل را معرفی می کنم ، نقل قول از ایشان ، راجع به دشمنان ایالات متحده ( همه کشورهایی که پتانسیل ایجاد خطر برای ایالات متحده را دارند ) گفته شده و جنابعالی هم آن را به تمام کشورهایی که به شکلی و در سطح ویژه خود با این کشور مشکل دارند ، تعمیم دهید FUTURE WARFARE ANTHOLOGY ROBERT H . SCALES US ARMY COLLEGE 2001 این پاراگراف هم از ایشان : " اگر چه در 20 تا 25 سال آینده دیگر کسی برای رقابت با ما به خرید ناو گروه های رزمی هواپیمابر (CBG) تسلیحات پیشرفته پیاده نظام و جنگنده های رادار گریز مبادرت نمی کند ، اما تهدید آینده ، از این هم که هست ، خطرناکتر خواهد شد . من در سفرهایی که از سال 1998 تا 2001 ، به نقاط مختلف جهان داشته ام شاهد این مساله بوده ام که بسیاری از رقبای آینده ما این نکات را بخوبی دریافته اند . آنها نقاط ضعف ما را بطور کامل مطالعه نموده و با استفاده از فناوری محدودی که در اختیار دارند ( به مانند موشکهای کروز ارزان قیمت ، ایجاد شبکه پدافندی توزیع شده و بدون گره ، توانایی مین گذاری در آب و خشکی و..... ، به خوبی و در مسیر صحیحی استفاده خواهد نمود . در این صورت با یک رویکرد تک بعدی نمی توان با آن روبرو شد و برای غلبه برآن باید رویکردهای خاص خود را داشته باشیم . برای شکست دشمن باید اراده وی را برای جنگیدن درهم بشکنیم و اگر این کار را با استفاده از قدرت آتش خود انجام دهیم ، در این صورت به جای شکست اراده دشمن ، آن را هرچه بیشتر تقویت می کنیم . همانگونه که انگلیسی ها در لندن ، آلمان ها در برلین و مردم ویتنام شمالی در هانوی آن را تجربه کردند " نکته بسیار هیجان انگیز این کتاب این است که مقدمه این کتاب را ژنرال دن استاری ( مراجعه شود به صفحه نخست این تاپیک ) تالیف کرده است . فکر کنم به اندازه کافی روشن باشد . بنابراین در صورت امکان بحث را خاتمه داده و به یک تاپیک دیگر موکول کنیم . :rose:
-
1 پسندیده شدهبخش پنجم : " این متن به هیچ وجه تایید اشغالگری رژیم کودک کش صهیونیستی نیست و صرفا" یک بررسی نظامی بشمار می رود " غافلگیری قنیطره : جنگ در ساعت 13:58 دقیقه بعد از ظهر روز 16 اکتبر 1973 آغاز شده بود . در ظرف 24 ساعت ، نیروی های تیپ 188 که در جبهه جنوبی از سوی دو لشکر سوری با 600 دستگاه تانک مورد حمله قرار گرفته بودند ، تار و مار شده و 90 درصد از افسران آنها کشته یا زخمی شدند و واحدهای مهاجم سوری فقط 10 دقیقه از رودخانه اردن و دریاچه جلیله فاصله داشتند . بنابراین به نظر می رسید که توان دفاعی واحدهای ارتش اسراییل درهم شکسته شده است و سوری ها موفق شده شده بودند تا مقرهای فرماندهی ستاد ارتش اسراییل را در این منطقه تصرف کنند . در همان حال ، یک یگان زرهی به استعداد رزمی 500 دستگاه تانک در نیمه شمالی بلندی های جولان با همان شدت ، تیپ هفتم ارتش اسراییل را که با 100 دستگاه تانک مشغول دفاع بود را مورد حمله قرار داد . در این ناحیه ، جنگ بمدت 4 روز به طول انجامید که طی آن تیپ هفتم توانست عملا" صدها دستگاه تانک و نفربر سوری را پیش از آنکه استعداد رزمی این یگان به 7 دستگاه تانک کاهش یابد ، از میان ببرد . در لحظه ای که این یگان با کمبود مهمات روبرو بود و در آستانه عقب نشینی ، 13 دستگاه تانک پس از اعمال تعمیرات صحرایی فوری به این واحد اضافه شد . تیپ هفتم در میان تعجب سوری ها ، دست به یک ضد حمله اعجاب آور زد که موجب شد تا سوری های از نفس افتاده و شروع به عقب نشینی نمایند . با این حال ، نبرد واقعا" سرنوشت ساز در بخش جنوبی اتفاق افتاد . و این درگیری بود که شیوه تفکر استاری را درباره جنگ دگرگون ساخت . مقاومت تعجب برانگیز تیپ هفتم در شمال ، زمان کافی را به ارتش اسراییل داد تا نیروهای کمکی از صحرای سینا وارد این منطقه شوند. یک لشکر به فرماندهی ژنرال دان لینر (DAN LANER) از جنوب غربی وارد منطقه درگیری شد . لشکر دوم نیز تحت فرماندهی ژنرال موشه پلد به موازات واحدهای لینر و به فاصله 10 مایلی از جنوب آن ، وارد صحنه درگیری گردید . این نیروها که اکنون از حمایت فوق العاده شدید نیروی هوایی اسراییل برخوردار بودند ، بسمت یکدیگر نزدیک شده تا محل تمرکز یگانهای سوری را در چند مایلی جنوب قنیطره در حلقله گازانبری محاصره کنند . استاری از فرماندهان اسراییلی درباره جزییات این نبرد سئوال نمود . در یک جا وی متوجه شد که در مورد اینکه با نیروهای کمکی ژنرال پلد چه باید بکنند میان فرماندهان ارتش اختلاف افتاد. 1- قرار بود ضعیف ترین نقاط را تقویت کرده و به دفاع ادامه دهند ولی پلد با این موضوع مخالف بود و ادعا می نمود که این کار صرفا" موجب فرسایش واحدها شده و به شکست می انجامد . 2- راه حل دوم که مورد حمایت ژنرال حییم بارلو ( رییس سابق ستاد مشترک ارتش اسراییل و مبدع خط دفاعی بارلو در صحرا سینا) که در آنزمان مشاور نظامی نخست وزیر اسراییل بود ، نیز قرار داشت ، این بود که از این نیروها برای اجرای یک ضد حمله زرهی استفاده گردد . در میانه یک شکست قطعی ( دقیقا" همان کاری که اروین رومل در توبروک و کاسیرین پاس انجام داد ) دستور ضد حمله تاکتیکی داده شد و این حمله بجای آنکه متوجه نقطه اصلی قوت سوری ها گردد از جهتی غیر منتظره وارد گردید . هر چند پلد تلفات بسیاری را متحمل شد ولی حمله اش به جناح چپ واحدهای سوری ، غافلگیر کننده بود و موجب برهم خوردن تعادل سوری ها شد . در نتیجه ، یگانهای سوری نه تنها غافلگیر شدند ، بلکه سازمان رزم آنها برهم خورد و این بطور مسلسل وار موجب تضعیف واحدهای" دنبال پشتیبان" نیز گردید . حییم هرزوگ در کتاب خود با عنوان جنگهای اعراب و اسراییل می نویسد : " در نیمروز چهارشنبه 10 اکتبر 1973، یعنی تقریبا" چهار روز پس از آنکه 1400 دستگاه تانک سوری هجوم خود را آغاز نموده بودند ، حتی یک تانک سوری در وضعیت فعال در غرب مرزهای دوطرف باقی نمانده بود ." واحدهای ارتش اسراییل خیلی زود روحیه خود را بازیافتند و تقریبا" تا نزدیکی دمشق نفوذ کردند . هرزوگ می نویسد : " افتخار ارتش سوریه !، در سرتاسر محورهایی که قبلا" پیشروی کرده بودند در حال سوختن بود ..... پیشرفته ترین تسلیحات و تجهیزاتی که اتحاد شوروی برای یک ارتش خارجی تامین کرده بود ، در بلندی های پر شیب جولان بصورت نقطه نقطه دیده می شد و شاهدی بود بر یکی از بزرگترین پیروزهای زرهی تاریخ در برابر چیزی عجیب و باورنکردنی . " با پذیرش آتش بس توسط سوری ها ، جنگ پایان یافت و سوری ها 1300 دستگاه تانک از دست دادند ( 867 دستگاه به غنیمت اسراییل در آمد ) . درحدود 3500 سوری کشته شدند و 370 نفر نیز به اسارت در آمدند . تقریبا" تمامی تانکهای موجود در واحدهای زرهی ارتش اسراییل دچار آسیب شدند ولی بسیاری از آنها فورا" تعمیر شده و به خطوط مقدم بازگشتند . تنها در حدود 100 دستگاه کاملا" از میان رفت ، 272 نفر کشته شدند و 65 نفر نیز به اسارت در آمدند . با این وصف ، درس مهمی که این جنگ برای استاری داشت این بود که : 1- " نسبتهای آغازین " نتیجه نهایی را تعیین نمی کند . 2- مهم نیست که چه کسی ، تعداد بیشتری در اختیار دارد یا خیر - بدین معنی که با وجود اینکه سوری ها ، ستون پشت ستون واحدهای مکانیزه در اختیار داشتند ( به مانند عراق در جنگ 8 ساله ) هیچ کمکی به آنها نکرد . 3- درس مهم دیگر این مساله بود که هرکس ابتکار عمل را از طرف مقابل بگیرد ( خواه در حال حمله باشد یا دفاع ، یا اینکه کمیت نیروهایش زیاد باشد یا کم ) به هرحال پیروز خواهد شد . بدین معنی که به مانند آنچه که ارتش اسراییل نشان داد ، حتی یک ارتش کوچک که بلحاظ راهبردی در وضعیت تدافعی قرار دارد می تواند ابتکار عمل را از دست حریف خارج سازد . با این حال ، چنین ایده هایی تازگی نداشت ، اما بطور مستقیم تفکر مرسوم آن زمان را بشدت زیر سئوال برد . پیش فرض قدیمی (که در بازیهای جنگی و مانورهای آموزشی جای داشت ) این بود که اگر اتحاد شوروی حمله کند ، ناتو باید عقب نشینی نموده ، دست به عملیات تاخیری بزند و سپس ناگهان یک ضدحمله قدرتمند را علیه روسها اجراکند و اگر در این کار موفق نشد از تسلیحات تاکتیکی هسته ای استفاده کند . استاری نتیجه گرفت که این کار بشدت اشتباه است . وی معتقد بود : " ما دریافتیم که باید در عمق منطقه جنگی دشمن ، عملیات تاخیری را اجرا کرده ، تعادل قوای دشمن را برهم زده ، پیشروی ستون های مکانیزه منظم دشمن ( تاکتیک اصلی روس ها در استفاده از یگان های زرهی ) را متوقف کنیم . بنابراین ما مجبور نیستیم که آنها رانابود کنیم . فقط باید مانع از رسیدن آنها به میدان جنگ شویم تا نتوانند واحدهای مدافع ما را درهم بشکنند . ( ژنرال هاینز گودریان در اینباره نوشته است " رسیدن به جبهه نیمی از پیروزی است" ) ادامه دارد .............
-
-1 پسندیده شدهسید جان، دقیقا به همین دلیل موشک Fail شده، چون CEP برای همه یکسان هست. همه موشک ها یا باید در محدوده CEP ولو 500 متر اصابت میکردند،بنابراین موشک ها یا باید دچار ایراد فنی شده باشند (نه خطای برخورد) یا عمدا برای وحشت و تلفات در اطراف هدف کوبیده شده اند. این استدلال صحیحی نیست وقتی قیمت هر 5 تا 7 موشک میانبرد یا کوتاه برد در حد فاتح معادل یک جنگنده مثل تایگر (کوثر یا صاعقه) باشد. و هر تایگر بتواند دست کم 100 برابر حجم کلاهک این موشک ها به منطقه هدف با دقت بیشتر برساند. به نظر میرسه ما عمدا نمیخواهیم در نیروی هوایی سرمایه گذاری کنیم...